به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
جستجوی مطالب مجلات
ردیف ۱۰-۱ از ۴۶۲۷۴ عنوان مطلب
|
  • خدیجه مرادی*، یحیی رنجبر

    «حق الله » از مفاهیم کلیدی فقه اسلامی- مستقیم یا غیرمستقیم- و مبنای تمامی احکام فقهی است. این پژوهش ضمن اثبات این مدعا نشان داده که واژه حق در ترکیب یادشده با این واژه در ترکیب «حق الناس» به یک معنا نیستند، بلکه یکی مجاز است و دیگری حقیقت. و این دو حتی مشترک لفظی هم نیستند؛ چون صاحبانشان با هم چنان دوگانگی ماهوی و بنیادینی دارند که این دوگانگی ها ماهیت حقوقشان رابه نحو ریشه ای متحول می کند. این تحول در معانی این دو حق تفاوت های دامنه داری ایجاد می کند، چنان که این تفاوت ها این دو حق را ماهیتا از هم جدا می کند و این جدایی چنان ریشه ای است که نمی توان آن را نادیده گرفت واین دو واژه را همچنان صرف نظر از مصداق های متفاوتشان مترادف قلمدادکرد؛ پس به لحاظ تئوریک گریزی وگزیری نداریم، مگر اینکه یکی را حقیقت و دیگری را مجاز بدانیم. در گام بعدی هم استدلال شده که این واژه در «حق الله » مجاز و در «حق الناس» حقیقت است؛ سپس ادعا شده، ازآنجا که 1. «حق» ناشی از نیاز و کمبود و ضعف است، 2. اعمال، اجرا و پایبندی به هر حقی باید به ذی حق سودی برساند و تضییع آن از ذی حق چیزی بکاهد و 3. سلب هر حقی باید امکان بالقوه داشته باشد که این امکان در هر صورت گواه ضعف ذی حق در نگاهداری حق خویش است؛ لذا بنابراین سه دلیل، خداوند شان داشتن حق را ندارد، پس به معنای حقوقی آن حقی ندارد. در پایان، نشان داده شده است، ازآنجا که این دو حق معانی متفاوت، منشا متفاوت و تفاسیر متفاوت دارند، مترادف نگریستن به این دو لفظ نادرست است و به این ترتیب، احکام هر یک را نمی توان بر دیگری مترتب دانست؛ به این معنا که اگر کسی یا کسانی از تضعیف و تضییع حق انسان ها پروا دارند و بر مبنای این پروا داشتن 1. احکامی برای محافظت از حقوق وی وضع می کنند تا تاثیر ناخوشایند ضعف وی کمتر شود و 2. تدابیر و تمهیداتی برای اقدام کردن پس از سلب شدن آن درنظر می گیرند تا به دارنده اش بازگردانده شود و به این سان به وی مددی رسانده شود، این احکام و تدابیر را نمی شود روی همین محاسبات و اصول برای احکام فقهی موسوم به حق الله درنظر بگیرند؛ وگرنه آشکارا در وادی تسامح و سهل انگاری در فرایند استنباط احکام فقهی- حقوقی قدم خواهند زد. بدیهی است چون ادعای نویسندگان این بوده که «خدا حقی ندارد و ترکیب حق خدا به لحاظ فقهی- حقوقی مجاز است»، لذا با توجه به این ادعا- صرف نظر از صحت و سقم آن- مفهومی که مصداق خارجی و موجودیتی ندارد، ازآنجا که نمی توان خودش را در ذهن تصور کرد، تصور کردن و انتزاع و برشمردن ویژگی ها و مولفه های آن نیز ممکن نیست. در این نوشتار، هدف این بوده که سلبی بحث شود و پیش از اینکه اثبات شود حق الله مجاز است، گفته شده ویژگی های آن این ها نمی تواند باشد و ایجابی مطرح کردن بحث از نظر نگارندگان ممکن نیست؛ پس وقتی ادعا شده حق الله ترکیبی مجازی است، تلاش و کندوکاو ذهن برای مطرح کردن ویژگی های این حق آشکارا نقض غرض خواهد بود.

    کلید واژگان: حق الله, حق الناس, مجاز, حقیقت, مشترک لفظی, مصداق, مفهوم
    Khadijeh Moradi, Yahya Ranjbar

    The Right of God is one of the key concepts in Islamic jurisprudence and it is the direct or indirect foundation of all the rules of Islam. This study has not only proven this mentioned fact but has also shown that the “Right” in that phrase has different meanings from “The right of human” phrase; one of them is factual and the other one is metaphorical .These two words are not even literally equivalent; their owners are essentially and fundamentally dual; this has changed the nature of their rights fundamentally. Also this evolution has resulted in grave differences and these differences have separated these two types of “Rights” from one other. The separation is such deep that it cannot be ignored and hence these two words, apart from their distinct instances, cannot be considered as synonyms; thus there is not any theoretical solution unless we consider one of them as factual and the other one as metaphorical. In the second step the study has argued that if the word “right” collocates with God (ALLAH), it is a metaphor and if it collocates with “human” (ALNA: S), it is factual. Furthermore, it has been argued that since “right “stems from need, shortness, and weakness, the right must be useful for its owner and its non-compliance must make him suffer and finally deprivation of any right must be potentially possible; this possibility is the evidence of the weakness of its owner in protecting his right and because of these three reasons, God has not the position of possession of right, so he has not any right legally. At last, it has been proven that because these two rights have different meanings, origins and interpretations, they are not synonyms and, therefore, it is impossible to generalize their rules to each other. These rules and principles cannot be considered in Islamic jurisprudence rules as “The rights of God”. It is 1. 2. clear that since god does not have any rights and the phrase of “right of god” is a metaphor, in spite of correctness or wrongfulness of this argument, a concept that does not have any external manifestation and cannot be imagined in a mind, determination of its character is illogical. This article deals with negative logic before proving that the right of god is a metaphor.

    Keywords: Right of God, Right of human, Factual, Metaphor, Homonym, Extension, Intention
  • سید علی اکبر هاشمی کروئی*
    در این جستار از طریق پژوهش در چیستی معنای عدل الهی مساله حق بشر بر خدا را مورد بررسی قرار دادیم. بحث از حق بشر بر خدا لازمه پذیرش عدل به معنای «دادن حق هر کس به وی» به عنوان معنای عدل الهی است. پرسش اصلی این است که کدام معنا از عدل را می توان به خداوند نسبت داد؟ با توجه به این که عدل الهی در سه حوزه تکوین، تشریع و جزا مطرح است، آن معنا از عدل که این سه حوزه را پوشش می دهد «دادن حق هر کس به وی» است. تصور حق داشتن غیر خدا بر خدا آن گاه که مثبت این حق خود خدا باشد مشکلی ندارد. عدل اخلاقی آن معنا از عدل است که جای نسبت دادن آن به خداوند در آثار متفکران، به ویژه فیلسوفان ما، خالی است. از بین معانی عدل از نظر شهید مطهری اتفاقا آن معنایی که تردیدآمیز است همان است که ایشان آن را تنها معنای مناسب عدل برای نسبت دادن به خدا می دانند: عدل تکوینی یا فلسفی. افزون بر این که طرح بحث عدالت در مقام تکوین که هنوز موجودی خلق نشده است، تردیدآمیز است؛ این معنا از عدل نه عدل جزایی و تشریعی را پوشش می دهد و نه تبیین مناسبی برای آیات و روایاتی است که عدل را در همه افعال به خدا نسبت می دهند و وی را از هرگونه ظلم تنزیه می کنند.
    کلید واژگان: عدل الهی, عدل تشریعی, عدل جزایی, عدل تکوینی, عدل اخلاقی, حق بشر بر خدا
    Sayyed Aliakbar Hashemi Karoii *
    In this article, through research on what is the meaning of divine justice, we examined the issue of human rights against God. The main question is what meaning of justice can be attributed to God? Given that divine justice is presented in three areas of creation, legislation and punishment, the meaning of justice that covers these three areas is "giving everyone the right to it." There is no problem in imagining the right of non-God to God when this right of God himself is positive. Moral justice is the meaning of justice that has no place in attributing it to God in the works of thinkers, especially our philosophers. Among the meanings of justice according to Shahid Motahhari, the meaning that is doubtful is the one that he considers to be the only appropriate meaning of justice to attribute to God: formative or philosophical justice. Moreover, the design of the discussion of justice in the position of creation, which has not yet been created, is questionable; This meaning of justice does not cover criminal and legislative justice, nor is it a suitable explanation for the verses and hadiths that attribute justice to God in all actions and purify him from any oppression
    Keywords: Divine justice, Legislative justice, Criminal Justice, Developmental justice, Moral Justice, Human right to God
  • پرویز باقری*، محمدرضا رضوان طلب، عبدالجبار زرگوش نسب

    در نگرش اسلامی، حقوق عامه مردم از اهمیت ویژه ای برخوردار است. به گونه ای که در مقام تعارض بین حق الله و حق الناس، حق الناس را مقدم بر حق الله می داند.احکام فقهی و حقوقی اسلام نیز بر صیانت از حقوق مردم تاکید می نماید. مضافا آن که اضرار به عموم افراد موجب ضمانت و جبران خسارت می گردد. فرهنگ شهر نشینی و سکونت در آپارتمان به جای توصیه به همبستگی و صمیمیت برای حفظ حقوق مشترک، بر هم گریزی و مفارقت برای پرهیز از تعارض منافع مبتنی بوده و در تبیین خسارتهایی که در مجاورت و هم نشینی متوجه همسایگان می شود، مصادیق ناچیز و کم اهمیت مورد توجه واقع شده و مسایل و زیانهای مهمتر مغفول مانده است. بدون شک نگهداری حیوانات در آپاتمان موجب انتشار ویروس هایی می شود که زیان آن محدود به آپارتمان محل اقامت نبوده و ممکن است اکثر همسایگان از آن متضرر گردند. مقاله حاضر تلاش می نماید تا به مدد روش تحلیلی-توصیفی، ضمانتهای فقهی-حقوقی دارندگان حیوانات در فضای آپارتمان را با توسل به قوانین اساسی، لایحه سازمان محیط زیست و طرحهای نمایندگان مجلس در خصوص موضوع و قواعد فقهی همجون لاضررو تسبیب را مورد مداقه قرار داده و پیشنهادهایی بر تصحیح و تکمیل قوانین و مقررات موضوعه ارایه نماید.

    کلید واژگان: حق الله, حق الناس, آپارتمان نشینی, حقوق همسایگان, قاعده لاضرر و تسبیب
    Parviz Bagheri *, Mohamadreza Rezvantalab, Abdelgabar Zargushnasab

    In the Islamic view, the public rights of the people are of particular importance. In the position of conflict between the right of God and the right of the people, he considers the right of the people before the right of God In addition, harm to the general public guarantees and compensates. Whether this damage is caused directly or indirectly. Instead of advising solidarity and intimacy, the culture of urbanization and living in an apartment has the convergence and separation to avoid conflicts of interest, and in explaining the damage to neighbors in the neighborhood, minor and insignificant examples. It has been noticed and more important issues and losses have been neglected. Keeping animals in the apartment causes the spread of viruses whose damage is not limited to the apartment where they live, and most of the neighbors may be affected. The present article tries to examine the jurisprudential-legal guarantees of animal owners in the apartment space by resorting to constitutional laws, the bill of the Environment Organization and the plan of the members of the parliament regarding the subject and rules of jurisprudence of La zarar and Tasbib, and make suggestions for correcting and supplementing the relevant laws and regulations.

    Keywords: God', people', s right, apartment living, neighbors', Rights, la zarar, tasbib
  • مجید صادق نژاد نائینی*، سید میثم عظیمی

    اجرای فوری و قطعی مجازات ها از ویژگی های یک نظام دادرسی عادلانه و مقتدر محسوب می شود و اساسا نتیجه تمام زحماتی که در مراحل تحقیقات مقدماتی و دادرسی صورت می گیرد، در مرحله اجرای مجازات به ثمر می نشیند. با این حال گاهی در مرحله اجرای احکام، فروضی مطرح می گردد که باعث تردید در فوریت اجرای مجازات ها می شود. بر همین اساس، مسئله مورد بررسی در این نوشتار آن است که چنانچه فرد محکوم به مجازات سالب حیات، اعم از اینکه از باب قصاص باشد یا حد، پس از قطعی شدن محکومیت و قبل از اجرای حکم، مرتکب جرم دیگری شود، یا اینکه پس از محکومیت قطعی به مجازات سالب حیات و قبل از اجرای حکم، محرز شود که محکوم علیه قبل از ارتکاب جرم مستوجب مجازات سالب حیات، مرتکب جرم دیگری نیز شده است و هم اکنون کشف و اثبات گردد. در چنین وضعیتی، آیا اجرای حد یا قصاص به تاخیر می افتد یا خیر؟در این نوشتار با روش تحلیلی تفسیری به بررسی این فرض از حیث حقوقی و فقهی می پردازیم. نتایج تحقیق حاکی از آن است که این گونه مسایل، از مصادیق تزاحم حقوق با یکدیگر است که قاعده «الاهم فالاهم» در آن ها جاری می شود. در تشخیص مصلحت اهم، حق الله یا حق الناس بودن جرم ارتکابی جدید بسیار موثر است. لذا در هر مصداق باید با توجه به شرایط و ویژگی های مختلف و حق الله یا حق الناس بودن جرایم ارتکابی اتخاذ تصمیم نمود و نمی توان یک حکم واحد برای تمامی مصادیق بیان نمود.

    کلید واژگان: مجازات سالب حیات, قصاص, حد, تزاحم احکام, مصلحت اهم
    Majid Sadeghnejad Naeini*, Seyed Meysam Azimi

    One of the features of a fair and powerful judiciary is the immediate and final implementation of punishments. Immediate and definitive execution of punishments is a feature of a fair and powerful proceedings system, and basically the result of all the efforts that are made in the preliminary investigation and proceedings stages is achieved during the execution of the sentence. However, sometimes during the execution of sentences, there are assumptions that cause hesitations about the urgency of the execution of punishments. Accordingly, the issue under consideration in this article is that if a person sentenced to death, whether for retaliation or hadd, commits another crime after the conviction has been finalized and before the execution of the sentence; Or, after a punishment which sentenced to death and before the execution of the sentence, it should be established that the respondent person has committed another crime before committing the crime subject to the punishment which sentenced to death, and should be discovered and proved now. In such a situation, is the execution of Hadd (borders, boundaries, limits) or QiৢƗৢ (retaliation) delayed or not? In this article, we examine this assumption from a legal and jurisprudential point of view by an analytical-interpretive method. The results of the research indicate that such issues are examples of conflicts of rights with each other in which more important instances exclude the important ones. It is very effective in recognizing the importance of the right, the right of God (what is due to God) or the right of the people (what is due to people) to commit a new crime. Therefore, in each case, it is necessary to make a decision according to the different conditions and characteristics and the right of God (what is due to God) or the right of the people (what is due to people) to commit crimes, and it is not possible to state a single verdict for all cases.

    Keywords: Punishment of Salib Hayat (Punishments of Death Sentencing), Qi܈Ɨ܈) Retaliation), Hadd (Limits), Contradiction of Verdicts, More Important Expediency
  • محمدجواد فاضل لنکرانی*

    تقدم حق الناس بر حق الله از گزاره‎های معروفی است که به مناسبت به عنوان قاعده از آن برای استنباط بهره برده می‎شود. قاعده‎ای است که چه بسا در نگاه اول ضروری نیز به نظر برسد. ولی مراجعه به کتب فقهی نشان می‎دهد برخی از فقها این قاعده را مورد نقد قرار داده و آن را نپذیرفته اند. اهمیت مسئله از یک سو و اختلاف بزرگان ضرورت پژوهش حاضر را ایجاب می‎کند. نوشتار حاضر با روش کتابخانه‎ای و به صورت تحلیلی اجتهادی مسئله را مورد بررسی قرار می‎دهد. بررسی ادله تقدم حق الناس بر حق الله نشان می‎دهد روایات و ادله دیگری که برای اثبات تقدم حق الناس بر حق الله ارایه شده، برای اثبات این تقدم کافی نیست و از طرفی ادله دال بر تقدم حق الله بر حق الناس نیز دلالت کافی برای اثبات تقدم حق الله بر حق الناس را ندارند. بنابراین نمی توان قاعده کلی در این رابطه ارایه کرد؛ چه بسا در موردی حق الناس بر حق الله مقدم باشد و چه بسا حق الله بر حق الناس.

    کلید واژگان: حق, حق الله, حق الناس, تقدم حق الناس
    MohammadJavad Fazel Lankarani *

    The precedence of the people's right over the God's right is one of the prevalent  propositions which is employed as a rule, that may seem necessary at first glance, to deduce. However, referring to jurisprudential books shows that some jurists have criticized and rejected this rule. The importance of the issue on the one hand and the the pioneers' disagreement over it on the other hand, necessitate the present research. The present article surveys the issue using a library method and an analytical-ijtihadi approach. Examination of the arguments for the precedence of the people's right over God's right shows that narrations and arguments presented to prove such a precedence are not sufficient to prove it, additionally, the proofs that indicate precedence of God's right over that of the people, are not sufficiently proving it. Therefore, no general rule can be given in this regard; Maybe there might be a case in which the people's right precedes that of God or vice versa.

    Keywords: Right, God's Right, People's Right, Precedence of the People's Right
  • محمدحسین طالبی
    یکی از جدال برانگیزترین مباحث در حوزه دانش «فلسفه حقوق»، بحث از تعیین «منشا حق» است. سوال اصلی در این بحث، این است که چه چیزی موجد حق، به ویژه حق بشر و اعتبار آن، می شود؟ در پاسخ به این پرسش، ابتدا باید واژه «حق» را از دو نگاه معرفت شناسانه و هستی شناسانه در حوزه دانش فلسفه حقوق تحلیل نمود، آن گاه به بیان خاستگاه اقسام حق پرداخت. به لحاظ بعد معرفت شناسانه، به نظر می رسد مفهوم «حق» امری بدیهی و به معنای مجاز بودن در «داشتن یک صفت» و یا «انجام یک عمل یا ترک آن» است. مفهوم «حق» در نگاه هستی شناسانه، مفهومی فلسفی است، نه ماهوی یا منطقی. این مفهوم درباره انسان از مقایسه رابطه او با کمال واقعی مورد انتظار به دست می آید؛ کمالی که در اثر انجام فعل یا ترک آن و یا داشتن صفت می تواند بدان نایل شود. این مفهوم درباره واجب الوجود، که او هم فاعلی مختار است، از مقایسه وی با هدفش انتزاع می شود. با توجه به اینکه پیدایش حق بر رابطه میان فاعل مختار و هدف مطلوب او مبتنی است، حق را به لحاظ نوع هدف فاعل، می توان به دو نوع تقسیم نمود: حق اصیل ذاتی، حق تبعی.
    چون هدف خدا از آفرینش مخلوقات در این جهان، متعلق دو نوع اراده تکوینی و تشریعی اوست، هر یک از این دو نوع اراده در خداوند، منشا پیدایش حق اصیل تکوینی و یا تشریعی او نسبت به آفرینش مخلوقات است؛ همچنان که منشا هر حق تبعی، حقی اصیل است. حقوقی که به انسان نسبت داده می شود، در یک تقسیم کلی، به «حقوق اخلاقی» و «حقوق قانونی» قابل تقسیم است. منشا بخشی از حق اخلاقی، اراده تشریعی خدا و منشا بخشی دیگر اراده تکوینی اوست؛ اما منشا همه حقوق قانونی، اراده تشریعی خداوند است.
    کلید واژگان: حق, حق اصیل, حق تبعی, حقوق اخلاقی, حقوق قانونی, فلسفه حقوق, منشا و خاستگاه حقوق, اراده تکوینی, اراده تشریعی
    MuḤamad Ḥussain Ṭālibi
    Epistemologically, the notion of "right" seems self-evident, and means the permissibility of "having a character" or "doing/leaving an action." Ontologically, however, the concept of "right" is a philosophical—and neither logical nor essential—concept. When used in the case of the human being, it is extracted from his comparison with the real human perfection, a perfection that can be attained by doing or leaving and action or possessing a character. The same concept can be extracted by comparing the Necessary Existent with His goal, because He is a free agent too. The author in this article argues that "right" can be divided into two categories, taking the agent's goal into account: a) the essential and original right, and b) the incidental right. Since God's goal in creating the world are attained by His ontological and legislative will, each of these two types of will is the source of one type of original right: ontological and legislative. Rights ascribed to the human being are divided into ethical and legal rights. While the source of all legal rights is God's legislative will, some ethical rights are derived from God's legislative will, and the others from His ontological will.
  • رحیم نوبهار*، ایرج خلیل زاده
    این مقاله ضمن ترسیم گونه های مختلف تزاحم میان اجرای مجازات ها، شماری از معیارها و شاخص های مربوط به حل تزاحم در فرض اجتماع کیفرها را به بحث می گذارد. مقاله تاکید می کند که یکی از معیارهای قاطع حل تزاحم کیفرها، تقدم حق الناس بر حق الله است. مقاله ضمن توصیف ماهیت و تعریف حق الله، حق الناس و مصادیق آن ها در انواع کیفرها، به ادله تقدیم حق الناس بر حق الله پرداخته است. همچنین به نکاتی کاربردی در جهت اجرای مجازات ها در فرض اجتماع اشاره شده و صورت های گوناگون اجتماع مجازات ها به تفکیک بررسی شده است. یکی از این صورت ها اجتماع مجازات های حدی با قصاص است که در صورت تزاحم، به تقدم قصاص که ماهیتی حق الناسی دارد، حکم می شود. مقاله سرانجام به بررسی و نقد قوانین و مقررات جزایی جمهوری اسلامی ایران و شواهدی از رویه قضایی موجود در ارتباط با ترتیب اجرای کیفرها پرداخته و برای بهبود وضعیت کنونی پیشنهادهایی ارائه نموده است.
    کلید واژگان: حق الله, حق الناس, حق عموم, تزاحم کیفر
    RAHIM NOBAHAR *, Iraj Khalilzadeh
    This article has drawn various kinds of conflict in implementation of punishments in jurisprudential (fiqhi) approach and from Iranian penal code’s point of view. Since the crimes and punishments have not been classified based on the seriousness and weakness of crimes it is complicated to find the ways of conflict resolution in case of conflict in implementation of punishment. The article emphasizes that one decisive criterion for conflict resolution in implementation of punishments in Islamic jurisprudence is the priority of those relating to God’s rights over those containing people’s rights. The article has shed light on the nature of God’s rights (Hagh Allah) punishments and people rights (Hagh al-Nas) punishments and the examples of each category. The article explains evidences in favor of priority of people rights over God’s rights and criticizes the position taken by Iranian penal code over the issue. At the end, the article suggests proposals for improvement of the related articles and regulations in Iranian criminal law
    Keywords: God’s right, people right, Public rights, execution of punishment
  • محمدخلیل صالحی*

    ماده (406) قانون آیین دادرسی کیفری ایران  محکومیت غیابی در جرایمی که جنبه حق اللهی دارند را ممنوع کرده است و در سایر جرایم، این نوع حکم را تجویز نموده است.این رویکرد ظاهرا متکی به نظر اجماعی فقهای امامیه است.مطابق این نظر گرچه روایات ناظر به جواز دادرسی و محکومیت غیابی، همه انواع دعاوی را شامل می شود لیکن به جهت حاکمیت اصل تخفیف، قاعده درء و همچنین مذاق شریعت، محکومیت غیابی در جرایم حق اللهی را در بر نمی گیرد. سوال این است که نظر اجماعی مورد اقتباس قانونگذار ایرانی تا چه میزان با اصول دادرسی اسلامی متخذ از روایات معصومین از یک سو و نظام های دادرسی عرفی از جمله نظام های مختلط و اتهامی از سوی دیگرانطباق دارد؟ دقت در روایات ناظر بر دادرسی حضوری و غیابی  حاکی از این حقیقت است که  نظر اجماعی با اصل حضوری بودن دادرسی متخذ از روایات معصومین منطبق نیست. این نظر همچنین با هیچیک از نظام های عرفی دادرسی اعم از مختلط و اتهامی همخوانی ندارد. پیروی از نظام دادرسی مختلط و رویکرد امنیت مدار آن، مستلزم جواز مطلق دادرسی و محکومیت غیابی در همه جرایم اعم از جرایم حق اللهی و جرایم حق الناسی است. ازاین روماده (406) قانون آیین دادرسی کیفری نه نیازهای نظام دادرسی امنیت مدار کنونی ایران را بر آورده می سازد و نه دادرسی ترافعی و منصفانه برگرفته از جمع روایات معصومین را به نمایش می گذارد. همسویی با نظام دادرسی مختلط مستلزم تجویز محکومیت غیابی در آن دسته از جرایم حق اللهی است که موجب اخلال در نظم عمومی می شوند و انطباق با دادرسی منصفانه و ترافعی اسلام که تا حدی با نظام اتهامی شباهت دارد ممنوعیت مطلق محکومیت کیفری غیابی در همه جرایم را می طلبد.

    کلید واژگان: دادرسی کیفری غیابی, حکم غیابی, نظام دادرسی اسلام, نظام اتهامی, نظام مختلط
    Mohamad Khalil Salehi *

    Article 406 of the Iranian Code of Criminal Procedure prohibits absenteeism in crimes involving the divine right and prescribes this type of sentence in other crimes. This approach apparently relies on the consensus of Imamiyah jurists. With the permission of the trial and in absentia conviction, all types of lawsuits are included, but due to the rule of the principle of discount, the rule of threshold, as well as the taste of Sharia, the sentence of absenteeism in the crimes of God's right does not include. The question is that to what extent the consensus adopted by the Iranian legislature is consistent with the principles of Islamic jurisprudence derived from the narrations of the infallibles on the one hand and customary judicial systems including mixed systems and accusations on the other? Accuracy in the narrations of face-to-face and absentee trials indicates that consensus is not consistent with the principle of the presence of a fair trial based on the narrations of the infallibles. Mixed trial and its security-oriented approach requires the absolute permission of the trial and in absentia in all crimes, including the crimes of the right of God and the crimes of human rights. According to Article 406 of the Code of Criminal Procedure, it does not meet the needs of the current Iranian security system, nor does it represent a fair and transparent trial based on the narrations of the Infallibles. The crimes are the right of God, which disrupts public order, and complying with the fair and transparent trial of Islam, which is somewhat similar to the accusation, calls for an absolute ban on absenteeism in all crimes.

    Keywords: Absent Criminal Procedure, Absent Judgment, Islamic Judicial System, Accusative System, Mixed System
  • محمدحسین طالبی*، علی طالبی
    هدف از این نگارش تبیین فلسفی انواع حق به طور مطلق در اولین تقسیمات آن در دانش فلسفه حق است. در این دانش می توان حق را مقسم انواع گوناگون از جهات متعدد قرار داد. این جهات مختلف عبارتند از: 1. منشا پیدایش حق، 2. ارکان حق، 3. تلازم حق و تکلیف و 4. قابلیت و عدم قابلیت انتقال. مقسم در همه این تقسیمات، مطلق حق، یعنی حق غیرمشروط به قیداخلاقی، حقوقی، سیاسی و غیرآن است. جهت های مذکور موجب اعتبار یافتن 12 نوع حق می شود که به ترتیب عبارتند از: حق اخلاقی و قانونی، حق خدا و غیرخدا، حق اصیل و تبعی،حق ملازم و غیرملازم با تکلیف (یعنی حق ادعا و غیرآن)، حق واجب الاستیفا و غیرواجب الاستیفا و حق قابل انتقال و غیرقابل انتقال. بدیهی است برخی از اقسام حق های گفته شده بدیع می باشد.
    کلید واژگان: انواع حق, حق اخلاقی, حق قانونی, حق اصیل, حق تبعی, حق ادعا, حق واجب الاستیفا, حق قابل انتقال
    Mohammad Hosain Talabi*, Ali Talabi
    The present paper provides a philosophical explanation on the absolute types of rights according to their first divisions in the philosophy of rights. In the philosophy of right، rights can be divided into different types based on different parameters which include: 1. the origin of the formation of right; 2. the elements of right; 3. necessary concomitance of right and duty; and 4. transferability and non-transferability of right. In all these divisions، absolute right، i. e. the right unconditioned on a moral، legal، and political، etc. limitation، is divided. The aforementioned parameters validates twelve types of rights which respectively include moral and legal right، the right of God and non-God، authentic and consequential right، the right concomitant and non-concomitant with duty (that is، the right of claim، and otherwise.)، vindication-deserving right and non-vindication-deserving right، transferable and non-transferable right. It is obvious that some of these types are new.
    Keywords: types of right, moral right, legal right, authentic right, consequential right, right of claim, vindication, deserving right, transferable right
  • حجت بیگلری، عباسعلی سلطانی*، حسین ناصری مقدم
    جواز استناد قاضی غیرمعصوم به علم شخصی خود در مقام صدور حکم ؛ از مسایل دیرینه و پرسابقه فقهی است که امروزه نیز مسیله مهم و مورد ابتلای دستگاه قضایی می باشد. ادله اثبات در امور کیفری در نظام آیین دادرسی ، رکن اساسی پرونده مطروح نزد قاضی را تشکیل می دهد چرا که طبق اصل 37 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: «اصل؛ برایت است و هیچ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی شود مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح ثابت شود». علم قاضی به عنوان یکی از ادله اثبات دعوا در نظام های حقوقی معاصر به ویژه در نظام قضایی اسلام از جایگاه ویژه ای برخوردار است. این نماد در قانون مجازات اسلامی در مواد 160-211 -212 قانون مجازات اسلامی مصوب 1392، پیش بینی شده است. هر چند اعتبار علم قاضی به عنوان دلیل اثبات دعوی، محل بحث و اختلاف فقهای امامیه بوده، اما مشهور قایل به حجیت و اعتبار علم قاضی می باشند. امام خمینی (ره) چه در حق الله و چه در حق الناس علم قاضی را حجت می دانند؛ یعنی هم در امور مدنی و هم در کیفری، البته اگر بینه خلاف علم وی نباشد. به عبارت دیگر می توان گفت امارات قانونی بر قضایی ترجیح دارد؛ اما مرحوم ابی صلاح قایل به تفصیل بین حق الله و حق الناس شده و بیان می دارد قاضی غیر معصوم در امور حق الله نمی تواند به علم خود استناد کند. بررسی این اقوال وتبیین ادله ونظرنهایی، مباحث این مقاله راتشکیل می دهد.
    کلید واژگان: علم قاضی, ابی صلاح حلبی, امام خمینی(ره), ادله اثبات دعوا, اصل برائت
    Hojjat Biglari, Abbas Ali Soltani *, Hossein Naseri Moghaddam
    The permission of an fallible judge to invoke his personal knowledge for issuing of judgment is one of the long-standing jurisprudential issues, which is still an important issue for the judiciary today.Evidence in criminal matters in the judicial system is the main element of the case before the judge,cause according to Article 37 of the Constitution of the IslamicRepublicofIran:“Innocence is to be presumed,and no one is to be held guilty of a charge unless his or her guilt has been established by a competent court.The knowledge of the judge has a special place as one of the proofs of litigation in contemporary legal systems,especiallyin the Islamic judicial system.This symbol is provided in the Islamic Penal Code in Articles160-211-212of theIPCin 2013.Although the validity of the knowledge of the judge as the reason for proving the claim has been the subjectof discussion and dispute among Imami jurists,but well-known scholars believe in the authority and validityof the knowledge of the judge. Imam Khomeini(RA)considers the knowledge of the judge as an authority,both in the right of God and in the people's rights,this is true for both civil and criminal matters, provided that there is no evidence against his knowledge.In other words, we can say that legislation is superior to judge-made rules.However,the late Abi Salah made a distinction between God’s right and people’s rightandstated thatafallible judge cannot relyon his knowledge in the affairs of the right of God. Examining these statements and explaining the arguments and the final opinion are the topics of this article.
    Keywords: Judge’s knowledge, Abi Salah Halabi, Imam Khomeini (RA), Evidence in proof of Claims, Article of Innocence
نکته:
  • از آنجا که گزینه «جستجوی دقیق» غیرفعال است همه کلمات به تنهایی جستجو و سپس با الگوهای استاندارد، رتبه‌ای بر حسب کلمات مورد نظر شما به هر نتیجه اختصاص داده شده‌است‌.
  • نتایج بر اساس میزان ارتباط مرتب شده‌اند و انتظار می‌رود نتایج اولیه به موضوع مورد نظر شما بیشتر نزدیک باشند. تغییر ترتیب نمایش به تاریخ در جستجوی چندکلمه چندان کاربردی نیست!
  • جستجوی عادی ابزار ساده‌ای است تا با درج هر کلمه یا عبارت، مرتبط ترین مطلب به شما نمایش داده‌شود. اگر هر شرطی برای جستجوی خود در نظر دارید لازم است از جستجوی پیشرفته استفاده کنید. برای نمونه اگر به دنبال نوشته‌های نویسنده خاصی هستید، یا می‌خواهید کلمات فقط در عنوان مطلب جستجو شود یا دوره زمانی خاصی مدنظر شماست حتما از جستجوی پیشرفته استفاده کنید تا نتایج مطلوب را ببینید.
در صورت تمایل نتایج را فیلتر کنید:
* با توجه به بالا بودن تعداد نتایج یافت‌شده، آمار تفکیکی نمایش داده نمی‌شود. بهتراست برای بهینه‌کردن نتایج، شرایط جستجو را تغییر دهید یا از فیلترهای زیر استفاده کنید.
* ممکن است برخی از فیلترهای زیر دربردارنده هیچ نتیجه‌ای نباشند.
نوع نشریه
اعتبار نشریه
زبان مطلب
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال