به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

احمد منصوری

  • پیمان آرامش صدیق*، مجید بحرینیان، احمد منصوری

    بنا بر اعلام سازمان بهداشت جهانی، عوامل اجتماعی-روانی تاثیر 85 درصدی بر سلامت دارد. بیماری، نتیجه تعامل عوامل سه گانه جامعه شناختی، روانشناختی و زیستی است. این مطالعه در زمینه بررسی عوامل اجتماعی و روانشناختی، به عنوان زمینه ابتلای بیماران مبتلا به آرتریت روماتویید است. هدف اصلی این پژوهش، شناخت عوامل جامعه شناختی و عوامل روانشناختی در ایجاد زمینه ابتلای بیماران به آرتریت روماتویید است. روش پژوهش حاضر، توصیفی-تحلیلی  از نوع علی- مقایسه ای و پس رویدادی است. جهت تحلیل متغیرهای جامعه شناسی از آزمون همبستگی پیرسون، رگرسیون چند متغیره و آنالیز واریانس استفاده گردید. جامعه آماری این تحقیق،  127 نفر از بیماران  زن مبتلا به آرتریت روماتوئید کلینیک روماتولوژی بیمارستان امام خمینی در سال های 1388-1400 و 127 نفر از افراد سالم  هستند که پس از تشخیص گذاری روماتولوژیست، بیماران با نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار سنجش اختلالات روانشناختی، پرسشنامه فرم بلندطرحواره های ناسازگار یانگ و پرسشنامه راهبردهای مقابله ای لازاروس می باشد. پرسشنامه عوامل اجتماعی در تعیین متغیرهای جامعه شناختی نیز محقق ساخته است.. در تجزیه و تحلیل داده ها و اطلاعات، از نرم افزار Spss22  استفاده گردید. مطابق نتایج آزمون رگرسیون چند متغیره، شش متغیر اجتماعی 1 . طبقه اقتصادی پایین 2.سبک زندگی 3. آسیب خانواده بالا 4 . حمایت عاطفی پایین 5. مشارکت اجتماعی پایین و 6. تحصیلات پایین، تاثیرمعنی داری بر ایجاد زمینه روانشناختی و زمینه ابتلای به  بیماری آرتریت روماتویید داشتند. همچنین نتایج نشان داد که همه بیماران مبتلا به آرتریت روماتویید در این پژوهش، دارای طرحواره های ناسازگار اولیه  و راهبردهای مقابله ای ناسازگار بودند، اما افراد سالم فاقد آن بودند.

    کلید واژگان: آرتریت روماتوئید, آسیب خانواده, راهبردهای مقابله ای, سبک زندگی, طبقه اقتصادی, طرحواره ناسازگاراولیه, مشارکت اجتماعی
    Peyman Aramesh Sedihj*, Seyed Abdolmajid Bahrainian, Ahmad Mansouri

    According to the world health organization, psychosocial factors have almost an 85% impact on health. The illness is under influence of a combination of sociological, psychological and biological factors. This study examines the social and psychological characteristics of patients suffering from Rheumatoid Arthritis. The purpose of this article is to cognize, measure and compare the sociological characteristics through sociological questionnaire and psychological features of patients by the questionnaire of Early maladaptive schema and maladaptive coping strategies, and also to identify the effective social factors and psychological elements.The psychological part of the present research was a descriptive-analytical type of causal comparison and post-event. Pearson's correlation test, multivariate regression, and analysis of variance were used for the sociological variables. The statistical population of this research includes 127 female patients with arthritis. Rheumatoid Rheumatology Clinic of Imam Khomeini Hospital in 2018-2021 and there were 127 healthy people. After the diagnosis of rheumatologist, the patients were selected by targeted sampling. The instrument for measuring psychological disorders was Yang's long-form maladaptive schema questionnaire and Lazarus' coping strategies questionnaire. The questionnaire of social factors in determining sociological variables was researcher-made. In data and information analysis, Spss22 software was used. According to the results of the multivariate regression test, six social variables 1. Low economic class 2. Lifestyle 3. High family damage 4. Low emotional support 5. Low social participation 6. Low education had a significant effect on creating a psychological background and the background of rheumatoid arthritis disease. Also, the results showed that all RA patients in this study had incompatible early EMS schemas and incompatible coping strategies.

    Keywords: Early Maladaptive Schema, Maladaptive Coping Strategies, Rheumatoid Arthritis, Sociology
  • مهرشاد مشکوری، زهرا باقرزاده گلمکانی*، احمد منصوری، محمدرضا خدابخش
    زمینه

    اهمیت روزافزون جذابیت ظاهری، نگرانی از شکل بدن و ترس از ظاهر جسمانی می تواند در اقدام به جراجی زیبایی موثر باشد. تاکنون اثربخشی شیوه های مختلفی بر متغیرهایی مانند شرم از بدن و نشانه های اختلال بدریخت انگاری بدن مورد بررسی قرار گرفته است ولی در این میان اثربخشی طرحواره درمانی مورد توجه پژوهشگران نبوده است. بنابراین ضروری است تاثیر این مداخله برای بهبود وضعیت روانشناختی در افراد متقاضی جراحی زیبایی بررسی شود.

    هدف

    هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی طرحواره درمانی بر کمال گرایی، شرم از بدن و نشانه های اختلال بدریخت انگاری بدن در زنان متقاضی جراحی های زیبایی بود.

    روش

    روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان متقاضی جراحی زیبایی مراجعه کننده به کلینیک زیبایی در شهر تهران در 9 ماهه اول سال 1400 بودند که که از بین آن ها کلینیک فاطمه زهراء تهران به عنوان نمونه با شیوه در دسترس انتخاب شد و از میان مراجعه کنندگان به آن مرکز 30 نفر با توجه به معیارهای ورود به پژوهش انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. گروه آزمایش تحت طرحواره درمانی (یانگ و همکاران، 2006) به مدت 10 جلسه 90 دقیقه ای قرار گرفت. تمامی شرکت کنندگان به وسیله پرسشنامه های چند بعدی کمال گرایی (هویت و فلت، 1991)، شرم از تصویر بدن (دوارت و همکاران، 2014) و ترس از بدریختی بدنی (لیتلتون و همکاران، 2005) مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها از طریق نرم افزار SPSS-24 و آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج حاکی از اثربخشی طرحواره درمانی بر کاهش کمال گرایی، شرم از بدن و نشانه های اختلال بدریخت انگاری بدن بود (05/0 <p). همچنین نتایج مربوط به اثر تعاملی بین زمان و گروه نشان می دهد که این اثر در تمامی متغیرها معنی دار است (05/0 >p). بنابراین بین سطوح مختلف زمان و سطوح مختلف گروه ها تعامل وجود دارد.

    نتیجه گیری

    با توجه به اثربخشی طرحواره درمانی، لزوم تمرکز بر این درمان به عنوان یکی از درمان های کمکی، حمایتی و توانبخشی در کنار درمان دارویی در کاهش پیامدهای ناشی از کمال گرایی، شرم از بدن و نشانه های اختلال بدریخت انگاری پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: کمال گرایی, شرم از بدن, نشانه های اختلال بدریخت انگاری بدن, طرحواره درمانی
    Mehrshad Mashkouri, Zahra Bagherzadeh Gholmakani*, Ahmad Mansouri, Mohammadreza Khodabakhsh
    Background

    The escalating importance of physical attractiveness, concerns regarding body image, and fear of bodily appearance can significantly influence the decision to undergo cosmetic surgery. While the efficacy of various interventions on variables such as body shame and signs of body dysmorphic disorder has been examined, the effectiveness of schema therapy has not received sufficient attention from researchers. Therefore, it is imperative to investigate the impact of this intervention on improving the psychological status of individuals seeking cosmetic surgery.

    Aims

    The aim of the present study was to investigate the effectiveness of schema therapy on perfectionism, body shame and symptoms of body dysmorphic disorder in women seeking cosmetic surgery.

    Methods

    This study employed a semi-experimental pretest-posttest design with a two-month follow-up period. The statistical population included all women seeking cosmetic surgery at the Fatemeh Zahra Beauty Clinic in Tehran during the first 9 months of 2021. Among them, 30 participants were selected based on the study's inclusion criteria and randomly assigned to either the experimental or control group. The experimental group received schema therapy sessions (Yang et al., 2006) for ten 90-minute sessions. All participants were evaluated using multidimensional measures of perfectionism (Hewitt & Flett, 1991), body image shame (Davard et al., 2014), and fear of physical deformity (Littleton et al., 2005). Data were analyzed using SPSS-24 software and multivariate analysis of variance with repeated measures.

    Results

    The results indicated the effectiveness of schema therapy on reducing perfectionism, body shame and symptoms of body dysmorphic disorder (p< 0.05). Also, the results related to the interaction effect between time and group show that this effect is significant in all variables (p< 0.05). Therefore, there is interaction between different levels of time and groups.

    Conclusion

    Considering to the effectiveness of schema therapy it is suggested to focus on this therapy as one of the auxiliary, supportive and rehabilitation therapy along with drug treatment in reducing the consequences of perfectionism, body shame and the symptoms of dysmorphic disorder.

    Keywords: Perfectionism, Body Shame, Body Dysmorphic Disorder, Schema Therapy
  • یوسف کبیری نسب، سید عبدالمجید بحرینیان*، قاسم آهی، احمد منصوری
    زمینه

    ازآنجایی که سالمندان سرمایه های هر جامعه ای محسوب می شوند و مسائل مربوط به وسواس مرگ و توانایی خود مراقبتی می تواند مشکلات روحی و جسمی آن ها را ایجاد کند و ازآنجایی که مقایسه دو مداخله در زمینه وسواس مرگ و خودمراقبتی در سالمندان ایرانی تاکنون بررسی نشده است. بنابراین، این تحقیق به دنبال بهبود هر دو متغیر ذکر شده است.

    هدف

    هدف از انجام این پژوهش مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان مبتنی بر شفقت بر وسواس مرگ و توان خود مراقبتی در سالمندان بود.

    روش

    این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون همراه با دوگروه آزمایش و یک گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل سالمندان بهزیستی شهرستان بهشهر بود که به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی ساده در 2 گروه آزمایشی و یک گروه گواه گمارش شدند. گروه اول درمان مبتنی بر شفقت (گیلبرت، 2009) را در 8 جلسه 90 دقیقه ای و گروه دوم درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (هیز و همکاران، 2013) را در 9 جلسه 120 دقیقه ای دریافت نمودند، اما گروه گواه هیچ گونه درمانی دریافت نکردند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل مقیاس توان خود مراقبتی سالمندان (یونسی و همکاران، 1399) و وسواس مرگ (عبدالخالق، 1998) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمارهای توصیفی و استنباطی، تحلیل کوواریانس چند متغیره و نرم افزار آماری SPSS 23 استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج حاکی از آن بود که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان مبتنی بر شفقت وسواس مرگ را کاهش و توان خود مراقبتی را افزایش داده بودند. همچنین در مقایسه اثر بخشی بین درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان مبتنی بر شفقت بر روی وسواس مرگ تفاوت معناداری نبود (05/0 p<) ولی اثربخشی شفقت درمانی بر روی توان خود مراقبتی در سالمندان بیشتر بود (05/0 <p).

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته ها می توان به این نتیجه رسید که درمان مبتنی پذیرش و تعهد و درمان مبتنی بر شفقت بر روی وسواس مرگ و توان خود مراقبتی در سالمندان موثر بود، بنابراین، مراکز روان درمانی و خانه سالمندان می توانند از درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان مبتنی بر شفقت به عنوان یک رویکرد درمانی موثر در جهت بهبود وسواس مرگ و توان خود مراقبتی سالمندان استفاده کنند.

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, درمان مبتنی بر شفقت, وسواس مرگ, توان خود مراقبتی, سالمندان
    Yousef Kabirinasab, Seyed Abdulmajid Bahrainian*, Ghasem Ahi, Ahmad Mansouri
    Background

    The elderly population is widely acknowledged as a valuable asset to any society. Given the potential psychological and physical challenges associated with death obsession and self-care ability among the elderly, this research aims to address these issues. Notably, there is a dearth of investigation into the comparison of two interventions targeting death obsession and self-care in the Iranian elderly. Consequently, this study is designed to contribute to the enhancement of both variables in this specific demographic.

    Aims

    The purpose of this study was to compare the effectiveness of acceptance and commitment therapy and compassion therapy on death obsession and self-care ability in the elderly.

    Methods

    The research employed a semi-experimental design with a pre-test-post-test structure, incorporating two experimental groups and a control group. The study focused on the welfare elderly population in Behshahr City, selected through purposeful sampling and subsequently randomly assigned to the experimental and control groups. The first experimental group underwent eight 90-minute sessions of compassion therapy (Gilbert, 2009), while the second experimental group participated in nine 120-minute sessions of acceptance and commitment therapy (Hayes et al., 2013). In contrast, the control group did not receive any treatment. Data collection involved the use of the self-care ability scale for the elderly developed by Yonsi et al. (2019) and the death obsession scale by Abdul Khaliq (1998). Statistical analysis utilized descriptive and inferential statistics, multivariate covariance analysis, and the SPSS 23 statistical software.

    Results

    The results revealed that both acceptance and commitment therapy and compassion therapy led to a reduction in death obsession and an enhancement in self-care ability among the elderly. Additionally, no significant difference was observed in the effectiveness of acceptance and commitment therapy compared to compassion therapy concerning death obsession (p>0.05). However, it was noted that compassion therapy exhibited a higher effectiveness in improving self-care ability in the elderly (p< 0.05).

    Conclusion

    In light of the findings, it can be inferred that both acceptance and commitment therapy and compassion therapy were effective in addressing death obsession and enhancing self-care ability in the elderly. Consequently, psychotherapy centers and elderly care facilities can consider employing acceptance and commitment therapy as well as compassion therapy as effective treatment approaches to enhance the well-being of the elderly, specifically targeting the improvement of death obsession and self-care ability.

    Keywords: Acceptance, Commitment Therapy, Compassion Therapy, Death Obsession, Self-Care Ability, The Eldery
  • اسماعیل قادری، مهدی کروبی، سید مجتبی محمودزاده، احمد منصوری*

    هدف پژوهش حاضر طراحی مدل کارآفرینی اجتماعی در صنعت گردشگری به منزله رویکردی نوآورانه برای فراهم کردن زمینه کارآفرینی معلولان است. روش پژوهش آمیخته از نوع اکتشافی و کاربردی است. در بخش کیفی، با استفاده از روش فراسنتز با کمک علم سنجی و نرم افزارهای VOSviwer و MAXQDA، پژوهش های پیشین در سطح بین المللی و ازطریق پایگاه های داده طی سال های 1980 تا 2023 تحلیل شدند. در این بخش، مدل مفهومی با سه مقوله فردی، بین فردی و محیطی طی فرایند کدگذاری تبیین شد. در بخش کمی، با استفاده از روش نگاشت شناختی فازی ارتباط بین متغیرهای مدل مفهومی و میزان تاثیرگذاری و تاثیرپذیری آن ها بر یکدیگر تحلیل شد. یافته های پژوهش نشان داد، از میان متغیرهای شناسایی شده، عوامل محیطی و بین فردی با بیشترین تاثیرگذاری و عوامل فردی با بیشترین تاثیرپذیری در تعامل با دیگر متغیرها در فراهم کردن زمینه کارآفرینی اجتماعی معلولان در صنعت گردشگری بسیار اثرگذار هستند. همچنین، نتایج در حوزه نظری زوایای نوین و پیشنهادهای کاربردی را برای پژوهشگران و نهادهای سیاست گذار و تصمیم گیر ارائه می کند.

    کلید واژگان: کارآفرینی اجتماعی, کارآفرینی معلولان, صنعت گردشگری
    Esmaeil Ghaderi, Mehdi Karoubi, Sayed Mojtaba Mahmoudzadeh, Ahmad Mansouri *

    The current research aims to design a social entrepreneurship model in the tourism industry as an innovative approach to provide the field of entrepreneurship for the disabled. The mixed research method is exploratory and operational. In the qualitative part of the meta-synthesis method, with the help of Scientometrics, VOSviwer, and MAXQDA software, previous research at the international level and through databases was assessed and analyzed from 1980 to 2023. In this section, the conceptual model with three categories, individual, interpersonal, and environmental, was explained during the coding process. In the quantitative part, using the fuzzy cognitive mapping method, the relationship between the conceptual model variables and their impact extension on each other was analyzed. Finally, by performing forward and backward scenarios on the most effective and impressible factors with the centrality of social entrepreneurship in the tourism industry, the related model was presented. The research findings showed that among the identified variables, environmental and interpersonal factors with the greatest influence, and individual factors with the most significant impressibility in interaction with other variables, provide a fundamental role in supplying the social entrepreneurship field of the disabled in the tourism industry. Also, the results of this research in the theoretical field obtain new angles and practical suggestions for researchers and policy-making and decision-making institutions.

    Keywords: Social Entrepreneurship, Disabled Entrepreneurship, Tourism Industry, Meta-Synthesis, Fuzzy Cognitive Maps
  • نسرین عسکرپور، احمد منصوری*
    زمینه و هدف

    با توجه به شیوع بالای اختلال های اضطرابی در نوجوانان، این دوره مرحله اصلی شکل گیری نشانگان اضطرابی ازجمله اختلال اضطراب فراگیر است. علل و عوامل متعددی در ایجاد این اختلال دخیل هستند. هدف این پژوهش بررسی نقش میانجی تحمل ناپذیری بلاتکلیفی در رابطه بین استرس والدینی و نشانه های اختلال اضطراب فراگیر بود.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر بنیادی، مقطعی و توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان متوسطه دوم شهر مشهد (63000 =N) در سال 1403-1402 بود که تعداد 203 نفر از آن ها و یکی از والدینشان (203 والد) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. در این پژوهش از شاخص استرس والدینی (آبیدین، 1995)، مقیاس تحمل ناپذیری بلاتکلیفی (کارتون و همکاران، 2007) و پرسشنامه اضطراب کودکان و نوجوانان مبتنی بر پنجمین راهنمای تشخیص و آماری اختلال های روانی (موریس و همکاران، 2017) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از روش همبستگی پیرسون، تحلیل عاملی تائیدی و همچنین تحلیل مسیر در نرم افزارهای آماری SPSS نسخه 26 و LISREL نسخه 8/8 استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج پژوهش حاضر نشان داد که بین استرس والدینی، تحمل ناپذیری بلاتکلیفی و نشانه های اختلال اضطراب فراگیر همبستگی مثبت وجود دارد (05/0>p). بررسی ضرایب نشان دهنده آن است که اثر مستقیم استرس والدینی بر تحمل ناپذیری بلاتکلیفی معنادار است، اما اثر آن بر نشانه های اختلال اضطراب فراگیر معنادار نیست. اثر مستقیم تحمل ناپذیری بلاتکلیفی بر نشانه های اختلال اضطراب فراگیر معنادار است. اثر غیرمستقیم استرس والدینی بر نشانه های اختلال اضطراب فراگیر از طریق تحمل ناپذیری بلاتکلیفی معنادار است (99/0 =CFI، 97/0 =NFI، 96/0 =NNFI، 99/0 IFI، 92/0 =RFI، 9/0 =GFI، 064/0 =RMSEA). با توجه به یافته های به دست آمده می توان گفت تحمل ناپذیری بلاتکلیفی در رابطه بین استرس والدینی و نشانه های اختلال اضطراب فراگیر نقش میانجی ایفا می کند.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان می دهد که استرس والدینی و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی نوجوانان نقش مهمی در تجربه نشانه های اختلال اضطراب فراگیر دارند. یافته های این پژوهش نشان دهنده اهمیت مداخله های مبتنی بر کاهش استرس و مبتنی بر تحمل ناپذیری بلاتکلیفی برای کاهش استرس والدینی و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی نوجوانان و درنتیجه نشانه های اختلال اضطراب فراگیر است.

    کلید واژگان: اختلال اضطراب فراگیر, استرس والدینی, تحمل ناپذیری بلاتکلیفی
    Nasrin Askarpour, Ahmad Mansouri*
    Aim and Background

    Considering the high prevalence of anxiety disorders in adolescence, this period is the main stage of developing anxiety symptoms, including generalized anxiety disorder. Many causes and factors are involved in the development of this disorder. This study aimed to investigate the mediating role of intolerance of uncertainty in the relationship between parenting stress and symptoms of generalized anxiety disorder.

    Methods and Materials: 

    The current research method was fundamental, cross-sectional, and descriptive of the correlation type. The statistical population included all secondary school students of Mashhad city (N= 63000) in 2023-2024, 203 of them and one of their parents (203 parents) were selected using the convenience sampling method. This research, used the parenting stress index, the intolerance of uncertainty scale, and the youth anxiety measure for DSM-5. The Pearson correlation method, confirmatory factor analysis, and path analysis were used in SPSS and LISREL statistical software for data analysis.

    Findings

    The results show that the direct effect of parenting stress on the intolerance of uncertainty is significant, but its effect on generalized anxiety disorder symptoms is not significant. The direct effect of intolerance of uncertainty on generalized anxiety disorder symptoms is significant. The indirect effect of parenting stress on the symptoms of generalized anxiety disorder through intolerance of uncertainty is significant (CFI = 0.99, NFI = 0.97, NNFI = 0.96, IFI = 0.99, RFI = 0.92, GFI = 0.9, RMSEA = 0.064).

    Conclusions

    The results show that parenting stress and adolescents' intolerance of uncertainty play an important role in experiencing the symptoms of generalized anxiety disorder. The findings of this research show the importance of interventions based on stress reduction and intolerance of uncertainty to reduce parenting stress and adolescents' intolerance of uncertainty and, as a result, symptoms of generalized anxiety disorder.

    Keywords: Intolerance Of Uncertainty, Generalized Anxiety Disorder, Parenting Stress
  • سید احمد پورموسوی، حسن آذرگون*، احمد منصوری
    زمینه و هدف

    گسترش روزافزون فضای مجازی زندگی افراد را تحت تاثیر قرار داده است. نسل جدیدی که در این فضا متولد شده اند، روزبه روز، بیشتر از فضای مجازی استفاده می کنند و سبک زندگی مجازی را شکل داده اند؛ بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر انعطاف پذیری شناختی و بهزیستی اجتماعی دانش آموزان وابسته به فضای مجازی است.

    مواد و روش ها

    طرح این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه است. جامعه آماری این پژوهش شامل دانش آموزان وابسته به فضای مجازی شهر نیشابور در سال 01- 1400 بودند. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 30 دانش آموز وابسته به فضای مجازی شهر نیشابور انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه اعتیاد به اینترنت (یانگ، 1998)، مقیاس انعطاف پذیری شناختی (مارتین و روبین، 1995)، پرسشنامه بهزیستی اجتماعی (کیز، 1998) بود. برنامه آموزشی مهارت های زندگی برگرفته از پژوهش زارع و همکاران (1399) بود که در 8 جلسه 90 دقیقه ای اجرا شد. برای تحلیل نتایج از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر استفاده شده است. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج به دست آمده نشان داد که برنامه آموزشی مهارت های زندگی توانسته است انعطاف پذیری شناختی و بهزیستی اجتماعی را در بین دانش آموزان وابسته به فضای مجازی بهبود بخشد.

    نتیجه گیری

    آموزش مهارت های زندگی با بهبود توانایی های شناختی، هیجانی و مهارتی سبب افزایش ادراک هیجان ها و ارائه پاسخ های سازگارانه می شود که انعطاف پذیری شناختی و بهزیستی اجتماعی دانش آموزان را بهبود می بخشد.

    کلید واژگان: مهارت های زندگی, انعطاف پذیری شناختی, بهزیستی اجتماعی, وابستگی به فضای مجازی
    Seyed Ahmad Pourmousavi, Hasan Azargon*, Ahmad Mansouri
    Aim and Background

    The ever-increasing expansion of cyberspace has affected people's lives. The new generations who were born in this space, day by day, use cyberspace more and have formed a virtual lifestyle, so the purpose of this research is to investigate the effect of life skills training on the cognitive flexibility and social well-being of students’ dependence of cyberspace.

    Methods and Materials: 

    The design of this research is a semi-experimental type of pretest, posttest and follow-up with experimental and control groups. The statistical population of this research includes students’ dependence to cyberspace of Neyshabur city in the year 2022-2023. The sample of the research was selected using the convenience sampling method of 30 students’ dependence to cyberspace of Neyshabur city. Research tools included internet addiction questionnaire (Young, 1998), cognitive flexibility scale (Martin and Rubin, 1995), and social well-being questionnaire (Keyes, 1998). The life skills training program was taken from Zare et al. (2019) research, which was implemented in eight ninety-minute-sessions. Repeated measures analysis of variance was used to analyze the data. The data was analyzed using SPSS software

    Findings

    The results show that the life skills training program has been able to improve cognitive flexibility and social well-being among the students dependence of cyberspace.

    Conclusions

    Life skills training by improving cognitive, emotional and skill abilities increases the perception of emotions and provide adaptive responses that improve cognitive flexibility and social well-being of students.

    Keywords: Life Skills, Cognitive Flexibility, Social Well-Being, Dependence On Virtual Space
  • مجید مدیحی، عبدالمجید بحرینیان*، قاسم آهی، احمد منصوری، غلام رضا شریف زاده
    <span sans-serif="" style="font-family:Calibri,">
    مقدمه
    </span></span></span> بحران غیرمنتظره و بی سابقه همه گیری کووید-19 و اطلاعات اندک در مورد اینکه چگونه این همه گیری می تواند بر میزان سلامت روانی دانشجویان پزشکی و پرستاری تاثیر بگذارد، بررسی متغیرهای پیش آیند سلامت روانی این گروه را ضروری کرده است. </span></span></span>این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین ترس از سرایت کووید-19 با سلامت روانی دانشجویان پزشکی با میانجی گری خود کارآمدی هیجانی انجام شد.</span></span></span></span></span></span></span></span>
    روش کار
    </span></span></span>روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. </span></span></span>جامعه آماری پژوهش را کلیه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی </span></span></span>بیرجند (4000</span></span></span>N</span></span></span>=</span></span></span>) در سال تحصیلی 401-1400 تشکیل دادند.</span></span></span> نمونه پژوهش شامل 436 نفر از دانشجویان پزشکی بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه ترس از سرایت کووید-19، پرسشنامه خودکارآمدی هیجانی و پرسشنامه سلامت روانی پاسخ دادند. داده های پژوهش با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری و به کمک نرم افزارهای آماری </span></span></span>SPSS</span></span></span> نسخه 24 و </span></span></span>LISREL8.8</span></span></span> تحلیل شدند.</span></span></span></span></span></span></span>
    یافته ها
    </span></span></span> یافته ها نشان داد که مسیر مستقیم </span></span></span>ترس از سرایت کووید-19 به خودکارآمدی هیجانی منفی و معنی دار</span></span></span> (01/0></span></span></span>p</span></span></span>) و به سلامت روانی مثبت و معنی دار (05/0></span></span></span>p</span></span></span>) بود. مسیر مستقیم خودکارآمدی هیجانی به سلامت روانی منفی و معنی دار (01/0></span></span></span>p</span></span></span>) بود. به علاوه مشخص شد که رابطه غیرمستقیم بین ترس از سرایت کووید-19 و سلامت روانی دانشجویان پزشکی از طریق خودکارآمدی هیجانی میانجی می شود (97/0 =</span></span></span>GFI</span></span></span>، 99/0 =</span></span></span>CFI</span></span></span>، 98/0 =</span></span></span>IFI</span></span></span>، 98/0 =</span></span></span>NNFI</span></span></span>، 039/0 =</span></span></span>RMSEA</span></span></span>).</span></span></span></span></span></span></span>
    نتیجه گیری
    </span></span></span> بر اساس یافته های این مطالعه می توان نتیجه گرفت که اثر ترس از سرایت کووید-19 بر سلامت روانی دانشجویان پزشکی به واسطه خودکارآمدی هیجانی میانجی می شود. یافته های این مطالعه کاربردهای عملی در زمینه آموزش دانشجویان پزشکی در دوره های همه گیری دارد.</span></span></span></span></span></span></span>

    کلید واژگان: ترس, خودکارآمدی, سلامت روانی, کووید-19
    Majid Madihi, Abdolmajid Bahreynian*, Qasem Ahi, Ahmad Mansouri, Gholamreza Sharifzadeh
    <span sans-serif="" style="font-family:Calibri,">Introduction</span></span></span>: The unexpected and unprecedented crisis of the Covid-19 epidemic and little information about how this epidemic can affect the mental health of medical and nursing students has made it necessary to investigate the variables of the mental health of this group.</span></span></span> This study was conducted with the aim of investigating the mediating role of emotional self-efficacy in the relationship between the fear of covid-19 contagion and the mental health of medical students.</span></span></span></span></span></span></span></span></span>
    <span sans-serif="" style="font-family:Calibri,">Methods</span></span></span>: The research method was descriptive and correlational. The statistical society of the study was made up of all students of Birjand University of Medical Sciences (N=4000) in the academic year of 2021-2022. The research sample consisted of 436 students who were selected by convenience sampling method and answered the questionnaire of fear of covid-19 contagion, emotional self-efficacy scale and mental health questionnaire.</span></span></span> Data were analyzed using the structural equation modeling method and with the help of SPSS version 24 and LISREL 8.8 statistical software.</span></span></span></span></span></span></span>
    <span sans-serif="" style="font-family:Calibri,">Results</span></span></span>: The findings showed that the direct path of fear of covid-19 contagion to emotional self-efficacy was negative and significant (p< 0.01) and to mental health was positive and significant (p< 0.05).</span></span></span> The direct path of emotional self-efficacy to mental health was negative and significant (p< 0.01).</span> In addition, it was found that the indirect relationship between fear of covid-19 contagion and mental health in medical students is mediated by emotional self-efficacy (GFI= 0.97, CFI= 0.99, IFI= 0.98, NNFI= 0.98, RMSEA= 0.039).</span></span></span></span></span></span></span>
    <span sans-serif="" style="font-family:Calibri,">Conclusion</span></span></span>: Based on the findings of this study, it can be concluded that the effect of fear of covid-19 contagion on the mental health in medical students is moderated by emotional self-efficacy.</span></span></span> The findings have practical applications in the field of education of medical students during epidemic periods.</span></span></span></span></span></span></span>
    <span sans-serif="" style="font-family:Calibri,"><span lang="FA" style="font-family:"Arial","sans-serif""></span></span></span></span></span></span>
    Keywords: Covid-19, Fear, Mental Health, Self-Efficacy
  • فاطمه رستمی، احمد منصوری*
    زمینه و هدف

    خود زنی غیر خودکشی به عنوان یکی از اختلال های مزمن و ناتوان کننده مطرح شده است. حمایت اجتماعی از سوی خانواده، دوستان و دیگران نیز نقش مهمی در پیشگیری، ایجاد و تداوم این اختلال دارد. ازاین رو هدف پژوهش حاضر بررسی نقش تعدیل کننده حمایت اجتماعی در رابطه بین پریشانی روان شناختی و خودزنی غیر خودکشی بود.

    روش ها

    این پژوهش به روش توصیفی-همبستگی و به صورت مقطعی در سال 1402 بر روی 271 دانشجوی کارشناسی در حال تحصیل در دانشگاه آزاد اسلامی واحد نیشابور انجام شد. واحدهای پژوهش به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. گردآوری داده ها با استفاده از مقیاس پریشانی روان شناختی کسلر، مقیاس چندبعدی حمایت اجتماعی ادراک شده و سیاهه خود آسیب رسانی آگاهانه و تعمدی انجام شد. داده ها با استفاده از افزونه PROCESS در نرم افزار SPSS نسخه 26 و روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون تحلیل شدند.

    نتایج

    میانگین و انحراف استاندارد سن دانشجویان5/94± 24/03 سال بود. 80/8 درصد از شرکت کنندگان دانشجویان دختر و 80/4 درصد دانشجویان در حال تحصیل در دانشکده علوم انسانی بودند. نتایج پژوهش نشان داد که بین پریشانی روان شناختی و خودزنی غیر خودکشی (0/01>p، 0/505 =r)، حمایت اجتماعی و خودزنی غیر خودکشی (0/01>p، 0/316- =r) و همچنین بین پریشانی روان شناختی و حمایت اجتماعی (0/01>p، 0/378- =r) رابطه معنی دار وجود دارد. همچنین حمایت اجتماعی تعدیل کننده رابطه بین پریشانی روان شناختی و خودزنی غیر خودکشی بود.

    نتیجه گیری

    حمایت اجتماعی به عنوان یک عامل محافظت کننده نقش مهمی در کاهش خودزنی غیر خودکشی دارد. پژوهشگران و متخصصان حوزه بهداشت روان می توانند به نقش حمایت اجتماعی در پیشگیری و درمان خودزنی غیر خودکشی توجه نمایند.

    کلید واژگان: پریشانی روان شناختی, حمایت اجتماعی, خودزنی غیر خودکشی
    F. Rostami, A.Mansouri *
    Background & Aim

    Non-suicidal self-injury has been proposed as one of the chronic and debilitating disorders. Social support from family, friends and others plays an important role in prevention, development and maintenance of this disorder. Therefore, the aim of this study was to investigate the moderating role of social support in relationship between psychological distress and non-suicidal self-injury.

    Methods

    This descriptive-correlational research was conducted cross-sectionally on 271 undergraduate students studying at the Islamic Azad University of Neyshabur branch in 2023. The research units were selected by cluster sampling method. Data collection was done using Kessler's Psychological Distress Scale, Perceived Social Support Multidimensional Scale, and Deliberate and Intentional Self-Injury Inventory.
    The data were analyzed using the PROCESS plugin in SPSS version 26 and the statistical methods of Pearson's correlation coefficient and regression analysis.

    Results

    The mean and standard deviation of the students' age was 24.03 years. In the study, 80.8% of the participants were female and 80.4% were students studying in the faculty of humanities. The research results showed that there is a significant relationship between psychological distress and non-suicidal self-injury (r= 0.505, p<0.01), social support and non-suicidal self-injury (r= 0.316, p<0.01) and also between psychological distress and social support (r = -0.378, p< 0.01). Also, social support moderated the relationship between psychological distress and non-suicidal self-injury.

    Conclusion

    Social support as a protective factor plays an important role in reducing non-suicidal self-injury. Researchers and specialists in the field of mental health can pay attention to the role of social support in the prevention and treatment of non-suicidal self-injury.

    Keywords: Non-Suicidal Self-Injury, Psychological Distress, Social Support
  • سکینه حسینی کوچه قاضیانی، احمد منصوری*، مصطفی بلقان آبادی، محمدرضا خدابخش
    زمینه و هدف

    بیماری سرطان می تواند رضایت زناشویی و بهزیستی روان شناختی افراد را تحت تاثیر قرار دهد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی زوج درمانی ترکیبی پذیرش و تعهد و طرح واره درمانی بر رضایت زناشویی و بهزیستی روان شناختی بیماران سرطانی طی دوره درمان پزشکی است.

    روش ها

    پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری و گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمام بیماران خانم متاهل مبتلا به سرطان پستان تحت درمان شهر مشهد بود. تعداد 30 زوج به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ و پرسشنامه بهزیستی روان شناختی ریف استفاده شد. داده ها با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شد.

    نتایج

    نتایج حاصل از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که زوج درمانی ترکیبی پذیرش و تعهد و طرح واره درمانی اثر معناداری بر رضایت زناشویی و بهزیستی روان شناختی بیماران سرطانی طی دوره درمان پزشکی دارند (0/001>p).

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش نشانگر این بود که زوج درمانی ترکیبی پذیرش و تعهد و طرح واره درمانی می تواند بر رضایت زناشویی و بهزیستی روان شناختی بیماران سرطانی موثر است.

    کلید واژگان: زوج درمانی, پذیرش و تعهد, طرحواره درمانی, رضایت زناشویی, بهزیستی روانشناختی, سرطان پستان
    S . Hosseini Koucheh Ghaziyani, A.Mansouri *, M.Bolghan-Abadi, M.Khodabakhsh
    Background & Aim

    Cancer can affect in marital satisfaction, psychological well-being of individuals. This study determines the effectiveness of combined couple therapy based on acceptance and commitment and schema therapy on the marital satisfaction, psychological well-being among cancer patients.

    Methods

    The research method is semi-experimental with pre-test, post-test, and follow-up, and control group. The study is statistical population includes all married patients cancer (stage 1 breast) who received treatment in 2020 in Mashhad. A total of 30 samples are selected through convenience sampling method. They are then randomly assigned to the groups of control and treatment. Data were collected using (ENRICH scale) and Ryff Psychological Well-being questionnaire. The Repeated- measure ANOVA was used to analyze the data.

    Results

    The analysis findings show that the combined couple schema therapy-based on acceptance and commitment therapy in marital satisfaction, psychological well-being of cancer patients was affect significant (p < 0.01).

    Conclusion

    According to the Finding it can be concluded in that perhaps the combining schema couple therapy and acceptance and commitment therapy can positively affect in marital satisfaction, psychological well-being of Breast cancer patients.

    Keywords: Acceptance, commitment therapy, breast cancer, couple therapy, marital satisfaction, psychological well-being, schema therapy
  • سید رضا ناظمی، قاسم آهی*، احمد منصوری، فاطمه شهابی زاده، سید رضا خطیبی
    زمینه و هدف

    اهمیت این پژوهش با توجه به پیامدهای اختلالات اضطرابی از یک سو و فرایندهای شناختی و علایم اختلال وحشتزدگی از سویی دیگر، با مقایسه و سپس کاربندی مناسب و دقیق مداخله تحریک الکتریکی فراجمجمه ای و درمان فراشناختی، سعی در بهبود این پیامدهای روان شناختی دارد.هدف ازاین پژوهش مقایسه اثربخشی تحریک الکتریکی فراجمجمه ای ودرمان فراشناختی بر فرآیندهای شناختی افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی بود.

    روش ها

    این مطالعه به روش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون بر روی 45 نفر از افراد مبتلا به اختلال وحشتزدگی در سال1401 در شهر مشهد انجام شد.افراد پژوهش به طور تصادفی به سه گروه 15 نفره تحریک الکتریکی فراجمجمه ای و درمان فراشناختی به عنوان گروه آزمایش و یک گروه کنترل تخصیص یافتند و فرایندهای شناختی با استفاده از ابزار پرسشنامه شناخت های آگورافوبیک و پرسشنامه علائم اختلال وحشت زدگی مورد سنجش قرار گرفت. تحلیل داده ها با استفاده از تست آماری تحلیل کوواریانس و با نرم افزار spss-24 انجام شد.

    نتایج

    نتایج مطالعه نشان داد که با حذف اثر نمره های فرآیندهای شناختی پیش آزمون به عنوان متغیر هم پراش اثر اصلی تحریک الکتریکی فراجمجمه ای و درمان فراشناختی بر فرآیندهای شناختی افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی در پس آزمون معنی دار است.به عبارت دیگر نتایج نشان می دهد که تفاوت مشاهده شده بین میانگین های نمرات فرآیندهای شناختی شرکت کنندگان گروه آزمایش (15/98-) و گروه کنترل (16/35-) برحسب عضویت گروهی در مرحله پس آزمون با 95 درصد اطمینان معنی دار می باشد (0/05 >p).

    نتیجه گیری

    این یافته ها نشان می دهد که درمان فراشناختی اثر بیشتری بر کاهش فرآیندهای شناختی داشته است.

    کلید واژگان: تحریک الکتریکی فراجمجمه ای, درمان فراشناختی, فرایندهای شناختی, اختلال وحشتزدگی
    S. Nazemi, Gh.Ahi *, A.Mansoury, F. Shahabizadeh, S .Khatibi
    Background & Aim

    The importance of this research considering the consequences of anxiety disorders on the one hand and the cognitive processes and symptoms of panic disorder on the other hand, by comparing and then using the appropriate and accurate transcranial electrical stimulation intervention and transcognitive therapy, trying to improve these consequences. The aim of this study was to compare the effectiveness of transcranial electrical stimulation and metacognitive therapy on the cognitive processes of people with panic disorder.

    Methods

    This study was conducted using a semi-experimental method with a pre-test-post-test design on 45 people with panic disorder in 1401 in Mashhad. The research subjects were randomly assigned to three groups of 15 people with transcranial electrical stimulation and metacognitive therapy as an experimental group and a control group, and cognitive processes were measured using the questionnaire of agoraphobic cognitions and the questionnaire of panic disorder symptoms. Data analysis was done using the statistical test of analysis of covariance and with spss-24 software.

    Results

    The results of the study showed that by removing the effect of pre-test cognitive processes scores as a covariate, the main effect of transcranial electrical stimulation and metacognitive therapy on the cognitive processes of people with panic disorder in the post-test is significant. In other words, the results show that the observed difference between the average scores of the participants of the experimental group (-15.98) and the control group (-16.35) in terms of group membership in the post-test stage is significant with 95% confidence (p < 0.05).

    Conclusion

    These findings show that metacognitive therapy has a greater effect on reducing cognitive processes

    Keywords: transcranial electrical stimulation, metacognitive therapy, cognitive processes, panic disorder
  • افشین بنی صفر، قاسم آهی*، احمد منصوری، عبدالمجید بحرینیان
    زمینه

    با توجه به اهمیت تاب آوری و تنظیم هیجانی به عنوان مولفه های روانشناختی موثر در بیماری سرطان انجام مداخلات روانشناختی در جهت بهبود این سازه ها یک ضرورت اساسی است.

    هدف

    این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی روایت درمانی بر تاب آوری و تنظیم هیجانی افراد مبتلا به بیماری سرطان با سرسختی روانشناختی پایین انجام شد.

    روش

    طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و به صورت پیش آزمون - پس آزمون با یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به سرطان مراجعه کننده به بیمارستان های شهر تهران در سال 1401 بودند. نمونه شامل 30 نفر از بیماران بود که به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه روایت درمانی و گروه کنترل جایگزین شدند. از مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون و نظم جویی شناختی هیجانی گرانفسکی و کرایج استفاده شد. داده ها از طریق مانکوا و نرم افزار SPSS-20 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که بین گروه روایت درمانی با گروه کنترل در مرحله پس آزمون تاب آوری و تنظیم هیجانی شناختی تفاوت معناداری وجود دارد.

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته های این پژوهش، درمان روایت درمانی آنلاین می توانند به عنوان یک روش موثر در بهبود تاب آوری و تنظیم هیجانی بیماران مبتلا به سرطان به کار گرفته شوند و در این زمینه روایت درمانی آنلاین می تواند کارآمدتر باشد.

    کلید واژگان: روایت درمانی, تاب آوری, تنظیم هیجانی, سرسختی روانشناختی
    Afshin Banisafar, Qasem Ahi*, Ahmad Mansouri, Abdolmajid Bahreynian
    Background

    Considering the importance of resilience and emotional regulation as effective psychological components in cancer, psychological interventions to improve these structures is a fundamental necessity.

    Aims

    This research was conducted with the aim of investigating the effectiveness of narrative therapy on resilience and emotional regulation of people with cancer with low psychological toughness.

    Methods

    The research design was semi-experimental and pre-test-post-test with an experimental group and a control group. The statistical population of the study included all cancer patients referred to Tehran hospitals in 2022. The sample consisted of 30 patients who were selected through purposive sampling and randomly replaced in two treatment groups and the control group. Connor and Davidson's resilience scale and Garnefski and Kraaij emotional cognitive regulation were used. The data were analyzed through Mancova and SPSS-20 software.

    Results

    The results showed that there is a significant difference between the narrative therapy group and the control group in the post-test stage of resilience and cognitive emotional regulation.

    Conclusion

    According to the findings of this research, online narrative therapy and cognitive-behavioral therapy can be used as an effective method to improve resilience and emotional regulation of cancer patients, and in this context, online narrative therapy can be more efficient.

    Keywords: narrative therapy, resilience, emotional regulation, psychological toughness
  • فاطمه برونسی *، زهرا باقرزاده گل مکانی، احمد منصوری، احمد زنده دل

    هدف این پژوهش بررسی تاثیر روان درمانی تحلیل کارکردی و شفقت درمانی بر تحمل پریشانی و دشواری تنظیم هیجان بیماران قلبی- عروقی بود. این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون باگروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه بیماران قلبی- عروقی شهر مشهد در سال 1399 بودند. نمونه پژوهش شامل 45 بیمار قلبی- عروقی مراجعه کننده به کلینیک و درمانگاه ولیعصر بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (هر گروه 15 نفر) و یک گروه کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. پس از اجرای پیش آزمون، گروه های آزمایش تحت مداخلات روان درمانی تحلیل کارکردی و شفقت درمانی قرار گرفتند و در پایان از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد، اما گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش شامل مقیاس تحمل پریشانی Simons و Gaher (2005) و پرسشنامه دشواری در تنظیم هیجان Gratz و Roemer (2004) بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و روش تحلیل کواریانس چندمتغیره تحلیل شد. نتایج نشان داد بین اثربخشی روان درمانی تحلیل کارکردی و شفقت درمانی بر تحمل پریشانی و دشواری تنظیم هیجان بیماران مبتلا به بیماری قلبی و عروقی تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>P). شفقت درمانی اثربخشی بیشتری نسبت به روان درمانی تحلیل کارکردی بر تحمل پریشانی و دشواری تنظیم هیجان بیماران مبتلا به بیماری قلبی و عروقی دارد. بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت که شفقت درمانی منجر به افزایش تحمل پریشانی و کاهش دشواری در تنظیم هیجان بیماران قلبی- عروقی می شود.

    کلید واژگان: روان درمانی تحلیل کارکردی, شفقت درمانی, تحمل پریشانی, دشواری تنظیم هیجان, بیماران قلبی عروقی
    Fatemeh Bronsi *, zahra Bagherzadeh Gol Makani, Ahmad Mansouri, ahmad zendedel

    This study aimed at comparing functional analysis therapy and compassionate therapy on distress tolerance and difficulty in regulating emotion among cardiovascular patients. It was a quasi-experimental study with pre-test, post-test and a control group. The statistical population included all cardiovascular patients in Mashhad in 2020. The sample consisted of 45 cardiovascular patients referred to Valiasr clinic who were selected by convenience sampling method and then were randomly assigned to two experimental groups (15 patients in each group) and a control group (15 patients). After the pre-test, the experimental groups underwent functional analysis psychotherapy and compassionate therapy interventions, and at the end, both groups took the post-test, but the control group did not receive any intervention. The research instruments included the Distress Tolerance Scale (Simons & Gaher, 2005) and the Emotion Regulation Difficulty Questionnaire (Roemer and Gratz, 2004). Data were analyzed using SPSS software and multivariate analysis of covariance. The results showed that there was a significant difference between the effectiveness of functional analysis psychotherapy and compassion therapy on the tolerance of distress and difficulty in regulating emotion in patients with cardiovascular diseases (P<0.05). Compassionate therapy was more effective than the functional analysis psychotherapy on the tolerance of distress and difficulty in regulating emotion in patients with cardiovascular disease. Based on the findings, it can be concluded that compassion therapy led to increased anxiety tolerance and reduced difficulty in regulating the emotion of cardiovascular patients.

    Keywords: functional analysis psychotherapy, compassion therapy, distress tolerance, emotion regulation difficulty, cardiovascular disease
  • سمانه شادابی، احمد منصوری*

    پیشگفتار: 

    خودزنی غیرخودکشی یکی از رفتارهای شایع است. عوامل متعددی از جمله کارکردهای خانواده با این رفتار مرتبط هستند، اما توجه کمی به عوامل میانجی در این رابطه شده است. ازاین رو هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی نشخوار خشم در رابطه بین کارکرد خانواده و خودزنی غیرخودکشی بود.

    روش

    پژوهش حاضر بنیادی، مقطعی و توصیفی از نوع همبستگی است. دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد نیشابور در سال 1402 جامعه آماری این پژوهش را تشکیل دادند. نمونه آماری شامل دویست و پنجاه و دو نفر بود که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. شرکت کنندگان به مقیاس فرم کوتاه سنجش عملکرد خانواده، مقیاس نشخوار خشم و سیاهه خود آسیب رسانی آگاهانه و تعمدی پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از روش های آماری همبستگی پیرسون، تحلیل عاملی تاییدی و روش مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که اثر مستقیم کارکرد خانواده بر خودزنی غیرخودکشی معنادار است.(05/0>P) اثر غیرمستقیم کارکرد خانواده بر خودزنی غیرخودکشی از طریق نشخوار خشم معنادار (05/0>P) و همچنین مدل آن از برازش خوبی (98/0=CFI،98/0=NNFI،) 98/0=IFI،95/0=GFI،057/0=RMSEA) برخوردار است.

    پی آمد: 

    نتایج نشان داد که نشخوار خشم نقش غیرمستقیمی در افزایش اثر کارکرد نامطلوب خانواده بر خودزنی غیرخودکشی دارد. توجه به این سازه های روان شناختی در حوزه آسیب شناسی روانی و تدوین برنامه های پیشگیری و مداخله ای در مورد آن ها می تواند مفید باشد.

    کلید واژگان: خودزنی, کارکرد خانواده, نشخوار خشم
    Samane Shadabi, Ahmad Mansouri*
    Introduction

    Non-suicidal self-injury is a prevalent behavior among individuals. While various factors, including family dynamics, are associated with this behavior, there has been limited focus on the mediating factors in this relationship. This study aims to explore the mediating role of anger rumination in the connection between family functioning and non-suicidal self-injury.

    Methods

    This research is fundamental, cross-sectional, and descriptive-correlational in nature. The study population consisted of students from the Islamic Azad University, Neyshabur branch, in 2023. A sample of two hundred fifty-two students was selected through a cluster sampling method. Participants completed the short version of the Family Assessment Device (FAD-SF), the Anger Rumination Scale (ARS), and the Deliberate Self-Harm Inventory (DSHI). Data analysis was conducted using Pearson correlation, confirmatory factor analysis, and structural equation modeling methods.

    Results

    The findings indicated that family functioning has a significant direct effect(P< 0.05) on non-suicidal self-injury. Additionally, the indirect effect of family functioning on non-suicidal self-injury, mediated by anger rumination, was also significant (P< 0.05). The model demonstrated a good fit, with the following indices: CFI = 0.98, NNFI = 0.98, IFI = 0.98, GFI = 0.95, and RMSEA = 0.057.

    Conclusions

    The results indicated that anger rumination indirectly contributes to the impact of poor family functioning on non-suicidal self-injury. It is important to recognize these psychological factors within the context of psychopathology and to develop prevention and intervention programs targeting them, as this could be beneficial.

    Keywords: Anger Rumination, Family Function, Self-Injury
  • مریم زارعی، سید عبدالمجید بحرینیان*، قاسم آهی، احمد منصوری
    پژوهش حاضر با هدف </span></span></span></span>مقایسه اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و طرح واره درمانی بر تنظیم هیجان و تحمل پریشانی زنان دارای نشانه های وسواس فکری عملی انجام شد. </span></span>روش پژوهش حاضر </span></span></span></span>نیمه آزمایشی همراه با پیش آزمون، پس آزمون</span></span> و پیگیری</span></span> بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی </span></span></span></span>زنان دارای وسواس فکری عملی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر مشهد</span></span></span></span> در سال 1402 بودند که بر اساس ملاک های ورود و خروج 48 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل گمارده شدند. شرکت کننده ها با استفاده از پرسشنامه </span></span>تنظیم هیجان (گراس و جان، 2003)</span></span> و مقیاس </span></span>تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر، 2005) </span></span>در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از نرم افزار</span></span> SPSS 26</span></span> و با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی مورد تحلیل قرار گرفتند. </span></span>نتایج آزمون تحلیل واریانس- مختلط نشان داد که تفاوت معناداری بین گروه های مداخله با کنترل در تنظیم هیجان و تحمل پریشانی وجود دارد(</span></span>0/05</span></span>P</span><</span></span>)</span></span>. </span></span></span></span>شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و طرح واره درمانی منجر به بهبود تنظیم هیجان و افزایش تحمل پریشانی </span></span>شده است</span></span></span></span>. </span></span></span></span>شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی </span></span>موثرتر از </span></span></span></span>طرح واره درمانی </span></span>در بهبود تنظیم هیجان</span></span></span></span> است. </span></span></span></span>نتیجه گرفته می شود که می توان در برنامه درمانی مراکز مشاوره از شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و طرح واره درمانی در جهت بهبود تنظیم هیجان و افزایش تحمل پریشانی زنان دارای نشانه های وسواس فکری عملی استفاده نمود.</span></span></span></span></span></span></span></span></div>
    کلید واژگان: اختلال وسواس فکری عملی, تحمل پریشانی, تنظیم هیجان, شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, طرح واره درمانی
    Maryam Zareii, Abdolmajid Bahreinian*, Qasem Ahi, Ahmad Mansouri
    The present study aimed to comparison the effectiveness of cognitive therapy based on mindfulness and schema therapy on emotional regulation and distress tolerance of women with obsessive-compulsive symptoms. The present research method was semi-experimental with pretest, posttest and follow-up. The statistical population of the study included all women with obsessive-compulsive disorder who referred to the counseling centers of Mashhad in 2023-2024. Based on the inclusion and exclusion criteria, 48 people were selected by convenience sampling and randomly assigned to two experimental groups and one control group. The participants were evaluated using the emotion regulation questionnaire (Gross & John, 2003) and distress tolerance scale in the pretest, posttest and follow-up. Data were analyzed using SPSS 26 software and using descriptive and inferential statistics. The results of and analysis of variance with repeated measures showed that there is a significant difference between the experimental and control groups in emotion regulation and distress tolerance (P<0.05). Cognitive therapy based on mindfulness and schema therapy has led to improved emotion regulation and increased distress tolerance. Cognitive therapy based on mindfulness is more effective than schema therapy in improving emotion regulation.</div>
    Keywords: Cognitive Therapy Based On Mindfulness, Distress Tolerance, Emotion Regulation, Obsessive-Compulsive Disorder, Schema Therapy
  • احمد منصوری*، علی ناصری

    با توجه به اینکه موسیقی درمانی و سایر مداخلات مبتنی بر موسیقی به طور فزاینده ای در درمان بالینی کودکان در بسیاری از کشورها به کار می روند. این پژوهش باهدف  اثربخشی موسیقی درمانی بر مهارت های اجتماعی کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری، دانش آموزان دختر دوره ابتدایی مدارس استثنایی شهر شیراز در سال تحصیلی 1401-1402 بودند. نمونه آماری تعداد80 نفر که از طریق روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و سپس به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش (40 نفر) و گواه (40 نفر) گمارده شدند. داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه گرشام و الیوت (1990)  فرم معلم گردآوری و با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیری و تک متغیری از  طریق نرم افزار spss نسخه 26، مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. قبل از اجرای مداخله، مرحله پیش آزمون، اطلاعات پرسشنامه برای هر دو گروه آموزش و گواه اخذ شد. در مرحله بعد برنامه موسیقی درمانی طراحی شده در 12 جلسه برای گروه آموزشی به اجرا گذاشته شد و هیچ مداخله ای برای گروه گواه صورت نگرفت. پس از اجرای مداخله در مرحله پس آزمون، مجددا اطلاعات پرسشنامه برای هردو گروه آموزش و گواه دریافت شد. اطلاعات دریافت شده در هر دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیری و کوواریانس چند متغیری با استفاده از نرم افزار مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد موسیقی درمانی بر مهارت های اجتماعی کودکان کم توان ذهنی دختر آموزش پذیر اثربخش است، همچنین تحلیل هریک از ابعاد مهارت های اجتماعی نشان داد، این اثربخشی در بعد همکاری بیشترین و در ابعاد خویشتن داری و قاطعیت کم ترین تاثیر را داشته و در بقیه ابعاد اثربخشی مشاهده نشد. ازاین رو نتیجه گیری می شود، موسیقی درمانی به عنوان یک مداخله گروهی بر مهارت های اجتماعی اثربخش است. پیشنهاد می شود، از پتانسیل موسیقی درمانی در مدارس استثنایی به صورت آموزش تخصصی و بالینی با انتخاب روش های مداخله ای متناسب با اختلال کودکان بهره گرفته شود.

    کلید واژگان: مهارت های اجتماعی, موسیقی درمانی, کم توان ذهنی آموزش پذیر
  • یوسف کبیری نسب، سید عبدالمجید بحرینیان*، قاسم آهی، احمد منصوری
    هدف

    هدف از این پژوهش مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان مبتنی بر شفقت بر وسواس مرگ و هوشیاری بدن در سالمندان بود.

    روش

    روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و طرح پیش آزمون- پس آزمون همراه با دوگروه آزمایش بود. از بین سالمندان بهزیستی شهرستان بهشهر افرادی که تمایل به شرکت در پژوهش داشتند به صورت الگوی هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی ساده در2 گروه آزمایشی و یک گروه کنترل گمارش شدند. گروه اول درمان مبتنی بر شفقت در 8 جلسه و گروه دوم درمان مبتنی برپذیرش و تعهد را در 9 جلسه دریافت نمودند، اما گروه سوم که گروه کنترل بودند تحت هیچ درمانی قرار نگرفتند. ابزارهای پژوهش مقیاس هوشیاری بدن (2006) و مقیاس وسواس مرگ عبدالخالق (1998) بود برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی، تحلیل کوواریانس چند متغیره و نرم افزار آماری SPSS 23 استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج حاکی از آن بود که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان مبتنی بر شفقت باعث کاهش وسواس مرگ و هوشیاری بدن شده بودند. همچنین در اثر بخشی بین درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان مبتنی بر شفقت بر روی هوشیاری بدن و وسواس مرگ تفاوت معناداری وجود نداشت.

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته ها می توان به این نتیجه رسید که از درمان مبتنی پذیرش و تعهد و درمان مبتنی بر شفقت برای درمان وسواس مرگ و هوشیاری بدن در سالمندان می توان استفاده کرد.

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, درمان مبتنی بر شفقت, وسواس مرگ, هوشیاری بدن, سالمندان
    Usef Kabiri Nasab, Seyed Abdulmajid Bahrainian *, GHASEM AHI, AHMAD MANSOURI
    purpose

    The purpose of this study was to Compare the impacts of acceptance and commitment-based therapy and compassion-based therapy on death obsession and body consciousness in the elderly.

    Method

    The Method of the study was semi-experimental research with a pretest-posttest design with two experimental groups. Among the Retirement/nursing home elderly of Behshahr city, people who were willing to participate in the study were selected purposeful sampling method and assigned to 2experimental groups and one control group by random assignment method. The first group received the compassion-focused therapy in 8 sessions and the second experiment group received the acceptance and commitment therapy in 9 sessions but the third group, which was the control group, did not receive any treatment. The research tools were Body Consciousness Scale (2006) and Abdol Khaleq's Death Obsession Scale (1998). For analyzing the data, Descriptive and inferential statistics of multivariate covariance analysis and SPSS 23 statistical software were used.

    findings

    The results indicated that acceptance and commitment-based therapy and the compassion-based therapy had reduced death obsession and body consciousness. Also, there was no significant difference between effectivenes of between acceptance and commitment-based therapy and compassion-based therapy on consciousness body and death obsession.

    Conclusion

    According to the findings, it can be concluded that acceptance and commitment-based therapy and compassion-based therapy can be used to treat death obsession and body awareness in the elderly.

    Keywords: Therapy Based On Acceptance, Commitment, Therapy Based On Compassion, Obsession With Death, Body Awareness, Elderly
  • مجید مدیحی، سید عبدالمجید بحرینیان*، قاسم آهی، احمد منصوری، علام رضا شریف زاده
    زمینه و هدف

    همه گیری کووید 19 اثر زیادی بر زندگی مردم به ویژه دانشجویان پزشکی داشته است. بااین حال، اطلاعات کمی در مورد اثر این بیماری همه گیر بر یادگیری، استرس و فرسودگی تحصیلی دانشجویان پزشکی وجود دارد؛ بنابراین، هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی خودکارآمدی تحصیلی در رابطه بین ترس از سرایت کووید-19 و فرسودگی تحصیلی دانشجویان پزشکی انجام شد.

    مواد و روش ها

    جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بیرجند (4000N=) در سال تحصیلی 401-1400 تشکیل دادند. نمونه پژوهش شامل 436 نفر از دانشجویان بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه ترس از سرایت کووید-19، مقیاس خودکارآمدی تحصیلی و سیاهه فرسودگی مسلش- زمینه یابی دانشجویان پاسخ دادند. داده های پژوهش با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد که اثر مستقیم ترس از سرایت کووید-19 بر خودکارآمدی تحصیلی معنادار است اما اثر آن بر فرسودگی تحصیلی غیرمعنی دار بود. اثر مستقیم خودکارآمدی تحصیلی بر فرسودگی تحصیلی معنی دار بود. همچنین اثر غیرمستقیم ترس از سرایت کووید-19 با میانجی گری خودکارآمدی تحصیلی بر فرسودگی تحصیلی معنی دار است.

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش پیشنهاد می کند که خودکارآمدی تحصیلی نقش مهمی در افزایش اثر ترس از سرایت بیماری های همه گیر مثل کووید-19 بر فرسودگی تحصیلی دانشجویان پزشکی دارد. یافته های این پژوهش می تواند به تدوین یا استفاده از آموزش های مبتنی بر خودکارآمدی طی دوره های همه گیری برای کاهش فرسودگی تحصیلی دانشجویان پزشکی کمک کند.

    کلید واژگان: ترس از سرایت کووید-19, خودکارآمدی تحصیلی, فرسودگی تحصیلی
    Majid Madihi, Seyed Abdulmajid Bahrainian*, Qasem Ahi, Ahmad Mansouri, Gholamreza Sharifzadeh
    Aim and Background

    The Covid-19 epidemic has had many effects on the people's lives, especially medical students. However, little is known about the effects of this pandemic on medical students' learning, stress, and academic burnout. Therefore, the aim of present study was investigating the mediating role of self-efficacy in the relationship between the fear of Covid-19 contagion and the academic burnout of medical students.

    Methods and Materials: 

    The research population of this study was consisted of all students of Birjand University of Medical Sciences (N=4000) in the academic year of 2021-2022. The research sample was consisted of 436 students who were selected by available sampling method and completed the fear of contagion questionnaire, academic self-efficacy scale and Maslach burnout inventory–student survey. Data were analyzed using the structural equation modeling.

    Findings

    The findings showed that direct effect of fear of Covid-19 contagion on academic burnout was significant, but its effect on academic burnout was not significant. The direct effect of academic self-efficacy on academic burnout was significant. Also, indirect effect of fear of Covid-19 contagion with the mediation of academic self-efficacy on is significant.

    Conclusions

    The results suggest that academic self-efficacy can play an important role in increasing the effects fear of contagion epidemic diseases such as Covid-19 on academic burnout. The findings of this research can help to design or use of trainings based on self-efficacy during epidemic periods to reduce academic burnout of medical students.

    Keywords: Academic Burnout, Academic Self-Efficacy, Fear of Covid19 Contagion
  • سیده ملیحه انواری، احمد منصوری*
    مقدمه

    خودزنی غیر خودکشی و رفتارهای خودکشی جزو مشکلات شایع در بین نوجوانان سرتاسر جهان هستند. هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی رابطه بین قربانی شدن قلدری سایبری با خودزنی غیر خودکشی و رفتارهای خودکشی نوجوانان با توجه به نقش میانجی تنظیم هیجان بود.

    روش

    این پژوهش از پژوهش های بنیادی و توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری متشکل از تمامی نوجوانان شهر مشهد در سال 1401 بود. نمونه پژوهش شامل 551 نوجوان بود که به صورت آنلاین به ابزارهای این پژوهش یعنی سیاهه خود آسیب رسانی آگاهانه و تعمدی، پرسشنامه رفتارهای خودکشی تجدیدنظر شده، پرسشنامه تنظیم هیجان و مقیاس قربانی شدن سایبری پاسخ دادند. داده های پژوهش با نرم افزارهای spss و «لیزرل» و همچنین روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند.

    نتایج

    نتایج نشان داد که بین قربانی شدن قلدری سایبری و تنظیم هیجان با خودزنی غیر خودکشی و رفتارهای خودکشی رابطه وجود دارد (05/0 >p). مدل نقش میانجی تنظیم هیجان در رابطه بین قربانی شدن قلدری سایبری با خودزنی غیر خودکشی و رفتارهای خودکشی نوجوانان از برازش خوبی برخوردار است (96/0 =CFI، 97/0 =NFI، 97/0 =IFI، 93/0 =GFI، 077/0 =RMSEA). اثر غیرمستقیم قربانی شدن قلدری سایبری با میانجی گری راهبرد تنظیم هیجان سرکوبی بر رفتارهای خودکشی معنادار است (05/0 =p).

    بحث و نتیجه‏ گیری: 

    نتایج نشان داد که تنظیم هیجان نقش غیرمستقیمی در افزایش اثر قربانی شدن قلدری سایبری بر رفتارهای خودکشی دارد. توجه به این سازه ها در حوزه آسیب شناسی روانی و تدوین برنامه های پیشگیری و مداخله ای در مورد آن ها می تواند مفید باشد.

    کلید واژگان: تنظیم هیجان, خودزنی, قربانی شدن قلدری سایبری, نوجوانان
    Seyedeh Malihe Anvari, Ahmad Mansouri *
    Introduction

    Non-suicidal self-injury and suicidal behaviors are prevalent issues among adolescents globally. The main objective of the present study was to investigate the mediating role of emotion regulation in the relationship between cyberbullying victimization and non-suicidal self-injury and suicide behaviors among adolescents.

    Method

    This research was fundamental and descriptive-correlational. The statistical population consisted of all adolescents in Mashhad city in 2022. The research sample comprised 551 adolescents who completed the research instruments online. They completed the Deliberate Self-Harm Inventory (DSHI), Suicide Behaviors Questionnaire-Revised (SBQ-R), Emotion Regulation Questionnaire (ERQ), and Cyberbullying Victimization Scale (CVS). Research data were analyzed using SPSS and Lisrel software, as well as the structural equation modeling method.

    Result

    The study findings indicated a significant correlation between being a victim of cyberbullying and the regulation of emotions with non-suicidal self-injury and suicidal behaviors (p < 0.05). The model examining the mediating role of emotion regulation in the relationship between cyberbullying victimization and non-suicidal self-injury and suicide behaviors among adolescents demonstrates a good fit (CFI= 0.96, NFI= 0.97, IFI= 0.97, GFI= 0.93, RMSEA= 0.077). The indirect impact of cyberbullying victimization on suicide behaviors, mediated by the suppression emotion regulation strategy, is significant (p < 0.05).

    Discussion and conclusion

    The results indicate that emotion regulation indirectly amplifies the impact of cyberbullying victimization on suicidal behaviors. Paying attention to these structures in the field of psychopathology and formulating prevention and intervention programs for them can be beneficial.

    Keywords: Adolescents, Victim of Cyberbullying, Emotion Regulation, Self-injury
  • مریم زارعی، سید عبدالمجید بحرینیان*، قاسم آهی، احمد منصوری

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و طرحواره درمانی بر نشخوار ذهنی و اضطراب اجتماعی زنان دارای نشانه های وسواس فکری عملی انجام شد. روش پژوهش حاضر نوع نیمه آزمایشی، همراه با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زنان دارای وسواس فکری عملی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر مشهد در سال 1402 بودند که براساس ملاک های ورود و خروج 48 نفر با روش نمونه گیری هدفمند-در دسترس به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه ازمایش و یک گروه کنترل گمارده شدند. آزمودنی ها با استفاده از پرسشنامه های نشخوار ذهنی هوکسما و مارو (1991) و اضطراب اجتماعی ولز (1994) در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری مورد ارزیابی قرار گرفتند.نتایج آزمون تحلیل واریانس - مختلط نشان داد که تفاوت معناداری بین گروه های مداخله با کنترل در نشخوار ذهنی و اضطراب اجتماعی زنان دارای نشانه های وسواس فکری عملی وجود دارد  و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و طرحواره درمانی  منجر به کاهش نشخوار ذهنی و اضطراب اجتماعی شده است. همچنین طرحواره درمانی موثرتر از شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در نشخوار ذهنی است. بنابراین نتیجه گرفته می شود که می توان در برنامه درمانی مراکز مشاوره از شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و طرحواره درمانی در جهت کاهش نشخوار ذهنی و اضطراب اجتماعی زنان دارای نشانه های وسواس فکری عملی استفاده نمود.

    کلید واژگان: شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, طرحواره درمانی, نشخوار ذهنی, اضطراب اجتماعی, زنان, وسواس فکری عملی
    Maryam Zareei, Abdolmajid Bahrainian*, Qasem Ahi, Ahmad Mansouri

    The present study was conducted with the aim of comparing the effectiveness of cognitive therapy based on mindfulness and schema therapy on mental rumination and social anxiety of women with practical obsessive-compulsive symptoms. The current research method was semi-experimental with pre-test, post-test and follow-up. The statistical population of the research included all women with obsessive-compulsive disorder who referred to the counseling centers of Mashhad in 1402, based on the entry and exit criteria, 48 people were selected as a sample using the purposeful-available sampling method and randomly divided into two experimental groups. and a control group were assigned. Subjects were evaluated using Hoeksma and Maro (1991) rumination questionnaires and Wells' (1994) social anxiety questionnaires in the pre-test, post-test and follow-up stages. The results of mixed analysis of variance showed that the difference Significance between intervention groups with control in mental rumination and social anxiety of women with obsessive compulsive symptoms, the presence of medication, cognitive therapy based on mindfulness and schema therapy has led to the reduction of mental rumination and social anxiety. Also, schema therapy is more effective than cognitive therapy based on mindfulness in mental rumination.

    Keywords: Cognitive Therapy Based On Mindfulness, Schema Therapy, Mental Rumination, Social Anxiety, Women, Practical Obsession.
  • مرضیه بازیاری، شهرام وزیری*، فرح لطفی کاشانی، قاسم آهی، احمد منصوری
    زمینه و هدف

    یکی از شایع ترین اختلالات روانشناختی در کودکان، نوجوانان و بزرگسالان، اختلال های اضطرابی است. این اختلال ها شامل مجموعه اختلال هایی هستند که ویژگی مشترک آن ها ترس، اضطراب و آشفتگی های رفتاری است. علل و عوامل متعددی در ایجاد این اختلال دخیل هستند. هدف این پژوهش بررسی نقش میانجیگرانه ی عوامل فراتشخیصی در رابطه بین رویدادهای استرس زا با اضطراب فراگیر بود.

    مواد و روش ها

    روش تحقیق حاضر علی از نوع غیرآزمایشی بود. جامعه آماری دانشجویان دانشگاه های دولتی وابسته به وزارت علوم شهر تهران بود. از این میان تعداد 700 دانشجو به شیوه نمونه گیری دسترس انتخاب شدند و با استفاده از پرسشنامه اینترنتی داده ها گردآوری شد. ابزار جمع آوری داده ها عبارت بودند از مقیاس کوتاه اختلال اضطراب فراگیر اسپیتزر و همکاران (2006)، پرسشنامه تحمل ناپذیری بلاتکلیفی فریستون و همکاران (1994)، پرسشنامه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و کراج (2006)، پرسشنامه پذیرش و عمل بوند و همکاران (2011)، پرسشنامه رویدادهای مهم زندگی پیکل و همکاران (1971)، و پرسشنامه باورهای فراشناختی ولز و کارترایت- هاوتون (2004). تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از نرم افزار آموس و مدل معادلات ساختاری انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که اثر غیرمستقیم رویدادهای استرس زا بر نشانه های اختلال اضطراب فراگیر با نقش واسطه ای عوامل فراتشخیصی معنادار است (05/0>p). بررسی ضرایب نشان دهنده آن است که عدم تحمل بلاتکلیفی ضرایب برابری در واسطه گری میان رویدادهای استرس زا و اضطراب فراگیر دارد (05/0>p). نتایج در خصوص راهبردهای سازگارانه و ناسازگارانه تنظیم هیجان، اجتناب تجربی و باورهای فراشناختی نشان می دهد که این عوامل فراتشخیصی نقش معناداری در واسطه گری میان رویدادهای استرس زا با نشانه های اختلال اضطراب فراگیر دارند (05/0>p).

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته های به دست آمده از تجزیه و تحلیل داده ها، می توان گفت عوامل فراتشخیصی رابطه ی بین رویدادهای استرس زا با اضطراب فراگیر نقش واسطه ای ایفا می کند. از این رو، توجه به عوامل فراتشخیصی در درمان بیماران دچار نشانگان اختلال اضطراب فراگیر از اهمیت خاصی برخوردار است.

    کلید واژگان: رویدادهای استرس زا, اضطراب فراگیری, نقش میانجیگرانه, عوامل فراتشخیصی
    Marzieh Baziari, Shahram Vaziri*, Farah Lotfi Kashani, Qasem Ahi, Ahmad Mansouri
    Aim and Background

    One of the most common psychological disorders among children, adolescents and adults, is anxiety disorders. These disorders include a complex of disorders that their common features are fear, anxiety, and behavioral distress. Various causes and factors are involved in appearance of the disorder. The aim of this study was to examine the mediating role of transdiagnostic factors in relationship between stressful events and generalized anxiety.

    Methods and Materials: 

    The research method was non-experimental causal. The statistical population was all students of public universities of science and technology ministry in Tehran. Among them 700 students were selected by convenience sampling. And the data were gathered through internet-based questionnaires. The instruments included generalized anxiety scale (short-form) (2006), Freeston’s intolerance of ‎uncertainty (1994), cognitive emotion regulation questionnaire (short-form) (2006), acceptance and action questionnaire (2011), life events scale (1971), and meta-cognitive beliefs questionnaire. To analyze the data structural equation modeling (SEM) was used through Amos software version 26.

    Findings

    The results showed that the indirect effect of stressful events on generalized anxiety disorder by mediating role of transdiagnostic factors is significant (p<0.05). The estimates of the findings indicated that intolerance of uncertainty has equal coefficients in mediating of stressful events and generalized anxiety (p<0.05). Also, results revealed that compatible and incompatible emotion regulation, experiential avoidance, and metacognitive beliefs as transdiagnostic factors have significant role in mediating in relationship between stressful events and generalized anxiety (p<0.05).

    Conclusions

    Regarding the obtained findings based on analyzing data, it can be mentioned that transdiagnostic factors has a mediating role between stressful events and generalized anxiety. Therefore, it is highly important to pay attention to transdiagnostic factors in treatment of patients suffering from generalized anxiety disorder.

    Keywords: Stressful events, generalized anxiety, mediating role, transdiagnostic factors
  • پیمان آرامش صدیق*، مجید بحرینیان، احمد منصوری
    چکیده
    مقدمه
    آرتریت روماتوئید شایع ترین بیماری خود ایمنی التهابی مزمن است. عوامل اجتماعی و استرس طولانی در ابتلا به آرتریت روماتویید تاثیر دارد. درد و محدودیت حرکت در این بیماران می تواند اضطراب و افسردگی  مضاعف ایجاد کند. هدف پژوهش حاضر  بررسی مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی، درمان شناختی رفتاری با دارو درمانی درکاهش درد و ابعاد درد در بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید دارای اضطراب وافسردگی و راهبردهای مقابله ایی ناسازگار است.روش پژوهش : این پژوهش  از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود جامعه آماری کلیه بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید دارای اضطراب و افسردگی شهرتهران  مراجعه کننده به کلینیک روماتولوژی بیمارستان امام خمینی شهر تهران در سه ماهه بهار1400 بودند. 60 نفرداوطلب، به روش نمونه گیری هدفمندانتخاب شد. نمونه ها طبق جدول کوهن درسه گروه بیست نفره تقسیم بندی شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه های استاندارد افسردگی، اضطراب، پرسشنامه تجدید نظر شده درد، استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چند متغیری با اندازه گیری مکرر در سطح معناداری 05/0  با نرم افزار SPSS  نسخه 26انجام شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد، رواندرمانی ها در کاهش درد موثرهستند وطرحواره درمانی موثرترین روش در کاهش درد شناختی و درد متنوع بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید دارای اضطراب و افسردگی و راهبرهای مقابله ای ناسازگار بود(0.05> P)
    نتیجه گیری
    استفاده از رواندرمانی ها در کنار دارو درمانی  نسبت به دارودرمانی به تنهایی می تواند موثرواقع شود و به کاهش درد بیماران مبتلا به روماتوئید آرتریت، از طریق درمان اضطراب وافسردگی واصلاح راهبردهای مقابله ایی کمک کند. همچنین بین طرح واره درمانی و درمان شناختی_رفتاری با دارودرمانی در کاهش درد حسی بیماران مبتلابه آرتریت روماتوئید تفاوت معنادار وجود ندارد. اما بین طرح واره درمانی و درمان شناختی_رفتاری با دارودرمانی در کاهش درد عاطفی و شناختی بیماران مبتلابه آرتریت روماتوئید تفاوت معنادار وجود دارد.
    کلید واژگان: آرتریت روماتوئید, طرح واره درمانی, درمان شناختی رفتاری, اضطراب, افسردگی, راهبردهای مقابله ای
    Peyman Aramesh Sedigh *, Majid Bahreynian, Ahmad Mansouri
    Abstract
    Introduction
    Rheumatoid arthritis is the most common chronic inflammatory autoimmune disease. Social factors and prolonged stress have an effect on Rheumatoid arthritis. Limitation of movement in these patients can cause mental disorders, especially anxiety and depression. The purpose of this study is to compare the effectiveness of short-term dynamic psychotherapy, schema therapy, cognitive behavioral therapy with drug therapy in reducing pain and pain dimensions in patients with rheumatoid arthritis with anxiety, depression and coping strategies.Research
    method
    The research method was semi-experimental with a pre-test and post-test design and follow-up with the control group. The statistical population was all patients with rheumatoid arthritis with anxiety and depression in Tehran, who referred to the rheumatology clinics of Imam Khomeini Hospital in Tehran in the spring of 2014. There are 60 volunteers selecting by purposive sampling technique. According to Cohen's table the sample were divided into group of 20 people. We use Standard Depression questionnaires, anxiety, and Revised McGill pain questionnaire for collecting data. Data analysis has been done by using multivariate analysis of variance with repeated measurement at a significant level of 0.05 through SPSS version 26.
    Results
    The results showed that psychotherapies are effective in reducing pain, and schema therapy was the most effective method in reducing cognitive pain and various pain in patients with rheumatoid arthritis who have anxiety and depression and inconsistent coping strategies
    Conclusion
    The use of psychotherapies along with drug therapy can be more effective than drug therapy alone and can help reduce the pain of patients with rheumatoid arthritis by treating anxiety and depression and correcting coping strategies.
    Keywords: Rheumatoid Arthritis, Schema Therapy, Cognitive-Behavioral Therapy, Anxiety, Depression, Coping Strategies
  • احمد شمس آبادی، قاسم آهی*، سید عبدالمجید بحرینیان، احمد منصوری، فاطمه شهابی زاده

    هدف این پژوهش بررسی نقش میانجی دشواری در تنظیم هیجان و سازمان شخصیت در رابطه بین روابط ابژه با خودزنی های غیرخودکشی دانشجویان بود. پژوهش حاضر بنیادی و توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد در سال 1400 بود که 451 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. شرکت کنندگان به آزمون روابط ابژه- نسخه کوتاه (TOR-SF؛ باربریس و همکاران، 2020)، سیاهه سازمان شخصیت (IPO؛ ایگارشی و همکاران، 2009)، فرم کوتاه مقیاس دشواری در تنظیم هیجان (DERS-SF؛ کافمن و همکاران، 2016) و سیاهه خود آسیب رسانی (SHI؛ سانسون و همکاران، 1998) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند. نتایج نشان داد که مدل پژوهش از برازش خوبی برخوردار بود. اثر مستقیم روابط ابژه (05/0>P)، دشواری در تنظیم هیجان (01/0>P) و سازمان شخصیت (01/0>P) بر خودزنی غیرخودکشی معنادار بود. اثر غیرمستقیم روابط ابژه با میانجی گری دشواری در تنظیم هیجانی و سازمان شخصیت بر خودزنی غیرخودکشی معنادار بود (01/0>P). دشواری در تنظیم هیجان و سازمان شخصیت می توانند نقش غیرمستقیمی در افزایش اثرات روابط ابژه بر خودزنی غیرخودکشی بگذارند. استفاده یا ایجاد مداخله های آموزشی و درمانی مناسب در این زمینه می تواند به کاهش خودزنی غیرخودکشی کمک کند.

    کلید واژگان: تنظیم هیجان, خودزنی غیرخودکشی, روابط ابژه, سازمان شخصیت
    Ahmad Shamsabadi, Qasem Ahi*, Seyed Abdolmajid Bahreinian, Ahmad Mansouri, Fatemeh Shahabizadeh

    The aim of the research investigate the mediating role of difficulties in emotion regulation and personality organization in the relationship between object relations and non-suicidal self-injury of students. This research was a fundamental and descriptive correlation study. The statistical population consisted of all students of the Islamic Azad University, Mashhad branch in 2022, among them 451 were selected by convenience sampling method. Participants answered the test of object relations-short form (TOR-SF; Barberis et al. 2020), inventory of personality organization (IPO; Igarashi et al. 2009), difficulties in emotion regulation scale short form (DERS-SF; Kaufman et al. 2016) and self-harm inventory (SHI; Sansone et al. 1998). The data were analyzed using structural equation modeling. The results showed that the model is a good fit. The direct effect of object relations (P<0.05), difficulties in emotion regulation (P<0.01), and personality organization (P<0.01) on non-suicidal self-injury is not significant. The indirect effect of object relations with the mediation of difficulties in emotion regulation and personality organization on non-suicidal self-injury is significant (P<0.01). The difficulties in emotion regulation and personality organization can play an indirect role in increasing the effects of object relations on non-suicidal self-injury. The use or development of appropriate educational and therapeutic interventions in this field can help reduce non-suicidal self-injury.

    Keywords: Emotion regulation, Non-suicidal self-injury, Object relations, Personality organization
  • فرزانه علیزاده، احمد منصوری*
    زمینه و هدف

    همه گیری بیماری کرونا به عنوان یک عامل تهدید جهانی، استرس، اضطراب و پریشانی بالایی برای کارکنان مراقبت های بهداشتی ایجاد کرده است. اگرچه رابطه بین راهبردهای تنظیم هیجان و مقابله معنوی با پریشانی روان شناختی تایید شده است، اما توجه اندکی به عواملی میانجی این رابطه شده است. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی اضطراب کرونا در رابطه بین راهبردهای تنظیم هیجان و مقابله معنوی با پریشانی روان شناختی کارکنان مراقبت های بهداشتی انجام شد.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر ازنظر هدف بنیادی و به لحاظ روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه کارکنان مراقبت های بهداشتی شهر مشهد بود. در این مطالعه مقطعی 366 نفر در سال 1400 شرکت کردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان، پرسشنامه مقابله معنوی، مقیاس اضطراب بیماری کرونا و مقیاس پریشانی روان شناختی استفاده شد. داده های پژوهش به کمک شاخص های توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون و روش تحلیل مسیر تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که سطح پریشانی روانشناختی و اضطراب کرونا در کارکنان مراقبت های بهداشتی 52/10±01/17 و 91/8±26/13 بود. بین راهبردهای تنظیم هیجان ناسازگار، مقابله معنوی مثبت و منفی و اضطراب کرونا با پریشانی روان شناختی رابطه معنادار وجود داشت (01/0 >P). مدل مربوط به نقش میانجی اضطراب کرونا در رابطه بین راهبردهای تنظیم هیجان ناسازگار و مقابله معنوی منفی با پریشانی روان شناختی کارکنان مراقبت های بهداشتی برازش خوبی داشت (99/0 =CFI، 99/0 =NFI، 99/0 =IFI، 1 =GFI، 078/0 =RMSEA).

    نتیجه گیری

    نتایج نشان می دهد که تنظیم هیجان، مقابله معنوی و اضطراب کرونا نقش مهمی در پریشانی روان شناختی کارکنان مراقبت های بهداشتی دارند. یافته های این پژوهش می تواند به تدوین مداخله های هیجان محور و معنویت گرا برای کاهش اضطراب کرونا و پریشانی روان شناختی ناشی از آن در کارکنان مراقبت های بهداشتی کمک کند.

    کلید واژگان: اختلال پرخوری, پرخاشگری, طرح واره درمانی, نشخوار خشم
    Farzaneh Alizadeh, Ahmad Mansouri*
    Aim and Background

    The Coronavirus disease pandemic has caused high stress, anxiety and distress for the healthcare workers. Although the relationship between emotion regulation strategies and spiritual coping with psychological distress has been confirmed, little attention has been paid to mediating factors of this relationship. Therefore, the aim of present study was investigating the mediating role of Coronavirus anxiety in the relationship between emotion regulation strategies and spiritual coping with the psychological distress in healthcare workers during COVID-19.

    Methods and Materials:

     This study is a fundamental in terms of purpose and descriptive-correlation in terms of method. The statistical population included all healthcare workers in Mashhad, Iran. In this cross- sectional descriptive research, 366 healthcare workers participated, in the year 2021. The cognitive emotion regulation questionnaire, spiritual coping questionnaire, Corona disease anxiety scale and psychological distress scale were used to collect data. The research data were analyzed using descriptive indices, Pearson correlation coefficient and Path analysis method.

    Findings

    The results showed that the level of psychological distress and Coronavirus anxiety in the healthcare workers are 17.01±10.52 and 13.26±8.91. There was a significant relationship between maladaptive emotion regulation strategies, positive and negative spiritual coping, and Coronavirus anxiety with psychological distress (P<0.01). The model related to mediating role of Coronavirus anxiety in the relationship between maladaptive emotion regulation strategies and negative spiritual coping with the psychological distress in healthcare workers had a good fit (CFI = 0.99, NFI = 0.99, IFI = 0.99, GFI = 1, RMSEA = 0.078).

    Conclusions

    The results show that emotion regulation, spiritual coping and Coronavirus anxiety play an important role in the psychological distress in healthcare workers. These findings can help to develop emotion-oriented and spiritual-oriented interventions to reduce the Coronavirus anxiety and the psychological distress caused by pandemic diseases such as Corona in the healthcare workers.

    Keywords: Coronavirus anxiety, emotion regulation strategies, psychological distress, spiritual
  • محمود منصوری، آرزو تاری مرادی*، احمد منصوری، فاطمه زم، مصطفی بلقان آبادی

    پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی مقابله معنوی منفی در رابطه بین سه گانه های تاریک شخصیت و خودزنی غیرخودکشی نوجوانان انجام شد. این پژوهش بنیادی و توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم مدارس دولتی شهر کرج در سال تحصیلی 1400-1399 بود. نمونه مورد بررسی شامل 351 نفر از دانش آموزان مقطع متوسطه دوم بود که طی بیماری کووید 19 به روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای و به صورت آنلاین انتخاب شدند. شرکت کنندگان مقیاس شخصیت تاریک (DPS) جانسون و وبستر (2010)، پرسشنامه مقابله معنوی (SCQ) خارژینسکا (2015) و سیاهه خود آسیب رسانی آگاهانه و تعمدی (DSHI) گراتز (2001) را تکمیل کردند. از روش های همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری برای تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج نشان داد که مدل مربوط به نقش میانجی مقابله معنوی منفی در رابطه بین سه گانه های تاریک شخصیت و خودزنی غیرخودکشی نوجوانان از برازش خوبی برخوردار است. نتایج نشان داد که اثر مستقیم سه گانه های تاریک شخصیت بر خودزنی غیرخودکشی معنادار نیست (05/0<P). اثر مستقیم مقابله معنوی منفی (01/0>P) و اثر غیرمستقیم سه گانه های تاریک شخصیت با میانجی گری مقابله معنوی منفی بر خودزنی غیرخودکشی معنادار است (01/0>P)؛ ازاین رو توجه به این متغیرها در حوزه آسیب شناسی روانی و تدوین مداخله های آموزشی و درمانی در مورد خودزنی غیرخودکشی می تواند مفید باشد.

    کلید واژگان: خودزنی غیرخودکشی, سه گانه تاریک شخصیت, مقابله معنوی
    Mahmoud Mansouri, Arezo Tarimoradi*, Ahmad Mansouri, Fatemeh Zam, Mustafa Bolghan-Abadi

    The aim of the present study was to investigate the mediating role of negative spiritual coping in the relationship between dark triad personality and nonsuicidal self-injury in adolescents. This study is fundamental in terms of purpose and descriptive correlation in terms of method. The statistical population of this study consisted of all high school students in public schools in Karaj in the academic year 2020-2021. The sample consisted of 351 high school students who were selected by stage cluster sampling and online during Covid 19 disease. Participants completed the dark personality scale (DPS) Jonason & Webster (2010), the spiritual coping questionnaire (SCQ) Charzyńska (2015), and the deliberate self–harm inventory (DSHI) Gratz (2001). The Pearson correlation and structural equation modeling methods were used for data analysis. The results showed that the model related to the mediating role of negative spiritual coping in the relationship between dark triad personality and nonsuicidal self-injury of adolescents has a good fit. The results showed that the direct effect of dark triad personality on non-suicidal self-injury is not significant (P>0.05). The direct effect of negative spiritual coping (P<0.01) and the indirect effect of dark triad personality with the mediation of negative spiritual coping on non-suicidal self-injury are significant (P<0.01); Therefore, paying attention to these variables in the field of psychopathology and formulating educational and therapeutic interventions regarding nonsuicidal self-injury can be useful.

    Keywords: Nonsuicidal Self- Injury, Dark Triad Personality, Spiritual coping
  • محمد سلطانی دلگشا، شهرام وزیری*، فاطمه شهابی زاده، قاسم آهی، احمد منصوری
    مقدمه

    با شیوع ویروس کرونا، کارکنان فوریت های پزشکی دچار مشکلات جسمی و روانی شده اند که نیاز به مداخلات درمانی داشتند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت بر افسردگی، اضطراب و پرخاشگری کارکنان فوریت های پزشکی مبتلا به کرونا انجام شد.

    روش کار

    پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل کارکنان فوریت های پزشکی مبتلا به کرونا شهر مشهد در سال 1400 بود. 40 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی با روش قرعه کشی در دو گروه آزمایش (20 نفر) و گروه کنترل (20 نفر) قرار گرفتند. درمان مبتنی بر شفقت در قالب 8 جلسه 90 دقیقه ای و هفته ای یک بار برای گروه آزمایش اجرا شد و گروه کنترل مداخله ای دریافت ننمودند. شرکت کنندگان در مرحله پیش آزمون و پس آزمون از نظرآزمون های افسردگی و اضطراب Zigmond و Smith (1983) و پرخاشگری Bassو Perry (1992) مورد سنجش قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس با نرم افزار SPSS نسخه 24 استفاده شد.

    یافته ها

    طبق نتایج این پژوهش، درمان مبتنی بر شفقت بر افسردگی، اضطراب و پرخاشگری کارکنان فوریت های پزشکی مبتلا به کرونا تاثیر داشت (001/0 >P). براساس مجذور اتا این تاثیر بر افسردگی 44/0، اضطراب 39/0 و پرخاشگری 52/0 بود.

    نتیجه گیری

    بنابراین پیشنهاد می گردد مشاوران و درمانگران از رویکرد درمان مبتنی بر شفقت در کاهش مشکلات روان شناختی کارکنان فوریت های پزشکی بویژه در شرایط بحران کرونا بهره ببرند.

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر شفقت, افسردگی, اضطراب و پرخاشگری, کارکنان فوریت های پزشکی
    Mohammad Soltani Delgosha, Shahram Vaziri*, Fatemeh Shahabizadeh, Ghasem Ahi, Ahmad Mansoori
    Introduction

    With the spread of the corona virus, emergency medical workers have suffered physical and mental problems that required therapeutic interventions. The present study was conducted with the aim of investigating the effectiveness of compassion-based treatment on depression, anxiety and aggression of medical emergency workers infected with Corona.

    Methodology

    The current research was a semi-experimental type with a pre-test and post-test with a control group. The statistical population in this research included emergency medical workers infected with Corona in Mashhad in 2021. 40 people were selected by purposeful sampling method and were randomly selected by lottery method in two experimental groups (20 people) and control group (20 people). The treatment based on compassion was implemented in the form of 8 sessions of 90 minutes and once a week for the experimental group and the control group did not receive any intervention. The participants were assessed in the pre-test and post-test stages according to Zigmond and Smith's (1983) depression and anxiety tests and Bass and Perry's (1992) aggression tests. Covariance analysis with SPSS version 24 software was used to analyze the data.

    Results

    According to the results of this research, the treatment based on compassion had an effect on depression, anxiety and aggression of medical emergency workers with corona (P < 0.001). Based on eta square, this effect was 0.44 on depression, 0.39 on anxiety and 0.52 on aggression.

    Keywords: Compassion-based treatment, depression, anxiety, aggression, emergency medical workers, corona
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر احمد منصوری
    منصوری، احمد
    استادیار روانشناسی، گروه روانشناسی، واحد نیشابور، دانشگاه آزاد اسلامی واحد نیشابور
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال