به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

احمد کریمی

  • فاطمه جمشیدی*، احمد کریمی، علیرضا آل بویه

    مفهوم «شخص» به  عنوان یک مفهوم کلیدی در فلسفه اخلاق، به موجوداتی اطلاق می شود که از شان و منزلت اخلاقی اساسی برخوردارند. ویژگی هایی مانند آگاهی، هوش، خودآگاهی و توانایی ارتباط، ملاک های شناسایی یک موجود به  عنوان «شخص» هستند. این مفهوم در مباحث حقوق بشر و اخلاق زیستی، به ویژه در مسائل حیات و مرگ مانند سقط جنین و نوزادکشی، اهمیت دارد. تبیین رویکردهای مختلف درباره مفهوم «شخص» می تواند تاثیرات عمیقی بر تصمیم گیری های اخلاقی و حقوقی داشته باشد. با اینکه در غرب استفاده از این اصطلاح رایج است و مبنا و ملاک بسیاری از داوری های اخلاقی و حقوقی است، در ایران هنوز به ابعاد اخلاقی آن پرداخته نشده و این خلا، بررسی دقیق را ضروری می سازد. این مقاله به بررسی دو رویکرد اصلی به مفهوم «شخص» در اخلاق زیستی می پردازد: رویکرد موهبتی که بر ارزش ذاتی همه انسان ها تاکید دارد و رویکرد کارکردی که تنها انسان هایی با ویژگی های خاص را واجد منزلت اخلاقی می داند. لازمه رویکرد کارکردی این است که همه انسان ها واجد شان و منزلت اخلاقی نیستند و حقوق برابر ندارند.

    کلید واژگان: انسان, شخص, شخص بودن کارکردی, آگاهی, خودآگاهی
    Fatemeh Jamshidi *, Ahmad Karimi, Alireza Alebouyeh

    The concept of "person" as a key concept in philosophy, law and ethics refers to beings who have moral dignity and fundamental rights. Characteristics such as consciousness, intelligence, self-awareness and the ability to communicate are the criteria for identifying a being as a "person". This concept is important in human rights and bioethics, especially in life and death issues such as abortion and infanticide. Clarifying different approaches about the concept of "person" can have profound effects on moral and legal decisions. While the use of this term is common in the West and it is the criterion of many moral and legal judgments, in Iran its moral dimensions have not yet been addressed and this gap necessitates a detailed investigation. This article examines two main approaches to the concept of "person" in bioethics: the gifted approach that emphasizes the inherent value of all human beings and the functional approach that considers only humans with certain characteristics to have moral dignity. The requirement of the functional approach is that all human beings do not have moral dignity and do not have equal rights.

    Keywords: Human, Person, Functional Personhood, Consciousness, Self-Consciousness, Self-Awareness
  • سیاوش نصرت پناه، احمد کریمی*
    این مقاله با هدف ارایه الگوی پشتیبانی مورد نیاز در هنگام بحران ها صورت گرفته که از نظر هدف توصیفی تحلیلی و از نظر جهت گیری کاربردی و از نظر راهبرد با روش پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری تحقیق 150 نفر می باشد که 50 نفر از این افراد بر اساس فرمول آماری، به روش تصادفی ساده انتخاب گردیده اند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه می باشد و از فرمول آلفای کرونباخ استفاده شده است.نتایج حاصله نشان می دهد که سه سیستم لجستیک یکپارچه، چابک و ناب می توانند به عنوان ابعاد اصلی الگوی پشتیبانی مطلوب در بحران مورد استفاده قرار گیرد. همچنین یازده مولفه پذیرفته شده در وضعیتهای بحرانی به ترتیب اولویت مرکب ازاهداف یکپارچه، طراحی یکپارچه، عملکرد یکپارچه، واکنش سریع، فناوری، انعطاف پذیری، مشتری مداری، حذف اتلاف، بهبود مستمر، استاندارد سازی، بهنگام بودن، می باشد و این ابعاد برگرفته از سیستم های لجستیک یکپارچه، چابک، ناب می باشداستاندارد سازی، بهنگام بودن، می باشد و این ابعاد برگرفته از سیستم های لجستیک یکپارچه، چابک، ناب می باشد
    کلید واژگان: لجستیک ناب, لجستیک یکپارچه, لجستیک مجازی, لجستیک چابک و بحران
  • صدیقه رودکی، احمد کریمی*، کورس کریم پسندی، محمدتقی بیگلر
    نیاز بشر به عشق و ذات زیبای آن بی شک یکی از دلایل متقن و اساسی برای به کارگیری از مضمون عشق در اشعار پارسی بوده است. در این میان نمی توانیم از بن مایه های روان شناختی در گرایش انسان به این مبحث غافل باشیم. این پژوهش با هدف بررسی عشق در غزلیات حمیدی شیرازی و هوشنگ ابتهاج مبتنی بر رویکرد هیجان مدار «گراس» به شیوه توصیفی و از نوع تحلیل محتوا است. همچنین مفهوم عشق در تک ورقی های عشاق بخارا نیز بررسی می شود. یافته های پژوهش بیانگر آن است که شعر حمیدی تحت سیطره جریان دنباله دار عشقی قرار داشته که تا آخر عمر هم او را رها نکرده است و اشعار سایه نیز پیوند ناگسستنی با جامعه، عشق، طبیعت و زمان دارد. عشق در اشعار هر دو شاعر سبب درد و تالم بسیار معرفی شده است. حمیدی با سرودن ابیات عاشقانه سعی دارد تاب آوری خود را در برابر اندوه و ماتم ناشی عشق، افزایش دهد. ابتهاج نیز درون مایه شعرش درخصوص عشق ورزی همراه با اندوه است؛ گویی او هم برای تاب آوری بیشتر و رهایی از غم و اندوه ناشی از عشق به شعر پناه آورده است. حمیدی گاه در تنظیم هیجان های عاطفی خود ناموفق است تا حدی که ناامیدی بر او چیره می گردد و لکن هوشنگ ابتهاج در این وادی، پیروزمندانه عمل می کند و بر هیجان های ناشی از عشق چنان چیره می گردد که به خرسندی و رضایت مندی از عشق باوجود اندوه ناشی از آن می رسد. حمیدی در شعرش و در فراق از معشوق، از استراتژی تنظیم هیجان با رویکرد پذیرش، توجه و آگاهی بهره می جوید. در شعر ابتهاج نیز تاب آوری روان تحلیلانه در شعر او بسیار به چشم می خورد و در استراتژی های تنظیم هیجان به درجه ای ارتقا می یابد که برای سازگاری با پیامدهای عشق، آن چنان با آن درهم آمیخته و یکی می گردد که با تمام اندوه و سختی ها، عشق را می ستاید.اهداف پژوهش:بررسی عشق در غزلیات حمیدی شیرازی و هوشنگ ابتهاج مبتنی بر رویکرد هیجان مدار «گراس».بررسی مفهوم عشق در تک ورقی های عشاق بخارا.سوالات پژوهش:عشق در غزلیات حمیدی شیرازی و هوشنگ ابتهاج مبتنی بر رویکرد هیجان مدار «کراس» چگونه می باشد؟مفهوم عشق چه جایگاهی در تک ورقی های عشاق بخارا دارد؟
    کلید واژگان: عشق, غزل معاصر, حمیدی شیرازی, هوشنگ ابتهاج, رویکرد تنظیم هیجان
    Sedigheh Roodaki, Ahmad Karimi *, Koros Karimpasandi, Mohammad Taghi Biglar
  • جابر فلاح زاده، احمد کریمی*، مهدی نادری، حسین شیرانی
    تبدیل خاک های بیابانی (بدون کشت) به خاک های کشاورزی ممکن است باعث ایجاد تغییراتی در برخی از ویژگی های خاک شود. این پژوهش با هدف بررسی اثر تبدیل خاک های بیابانی به کشاورزی (گندم و پسته) بر ذخیره کربن آلی و کربن آلی ذر ه ای خاک در منطقه ابرکوه (استان یزد) انجام شد. برای انجام این کار، سه کاربری شامل خاک های بیابانی، مزارع گندم و باغ های پسته مورد ارزیابی قرار گرفت. 10 نمونه خاک مرکب از هر کاربری و از هر یک از دو عمق 20-0 و 40-20 سانتی متری جمع آوری شد. pH، هدایت الکتریکی، بافت، چگالی ظاهری، کربنات کلسیم معادل، درصد کربن آلی کل و کربن آلی ذره ای خاک اندازه گیری شد. بر اساس نتایج بدست آمده، با زیر کشت بردن خاک های بیابانی، چگالی ظاهری، درصد سنگریزه و هدایت الکتریکی خاک کاهش یافت. میزان کربن آلی در خاک های کشت شده 8/5-4/3 برابر بیشتر از خاک های بیابانی بود. همچنین نتایج نشان دهنده افزایش 7/5 الی 8/15 برابری کربن آلی ذره ای در خاک های مزارع گندم و باغ های پسته در مقایسه با خاک های بیابانی بود. کمترین میزان ذخیره کربن آلی در خاک های بیابانی (24/0-19/0 کیلوگرم در مترمربع) مشاهده شد و بیشترین میزان آن مربوط به خاک باغ های پسته (12/1-08/1 کیلوگرم در مترمربع) بود. با توجه به یافته های این پژوهش، به نظر می رسد کشاورزی و آبیاری پایدار خاک های بیابانی می تواند روش مناسبی جهت افزایش ذخایر کربن آلی خاک در منطقه مورد مطالعه باشد.
    کلید واژگان: باغ پسته, ذخایر کربن, خاک بیابانی, کربن آلی ذر ه ای, مزرعه گندم
    Jaber Fallahzade, Ahmad Karimi *, Mehdi Naderi, Hossein Shirani
    Conversion of desert soils to cropland may cause changes in some soil properties. The objective of this study was to analyze the effects of converting desert soils to cropland (wheat) and orchard (pistachio) on the soil organic carbon (SOC) content and storage, particulate organic carbon in Abarkooh region (Yazd province). Three land uses included wheat, pistachio, and desert soils were assessed. In order to compare the soil properties in different land uses, In September 2018, soil samples from desert, wheat, and orchard sites were taken from 0–20 and 20–40 cm depths. From each depth, 10 composite soil samples were taken. After pretreatments of soil samples, the soil properties including electrical conductivity, pH, gravel, sand, silt, clay, bulk density, organic carbon, calcium carbonate, were measured according to standard protocols. According to the obtained results, bulk density, gravel content and electrical conductivity decreased after the cultivation of desert soils. The SOC contents in the croplands and orchard were about 3.4-5.8 times higher than those in the desert soils. Also, the results showed an increase of 5.7 to 15.8 times of soil particulate organic carbon in the wheat fields and pistachio orchards compared to desert soils. The lowest SOC storage was observed in desert soils (0.19-0.24 kg.m-2) and the highest was obtained in pistachio orchards (1.08-1.12 kg.m-2). According to the findings of this study, it seems that sustainable cultivation and irrigation of desert soils could be an appropriate method which considerably enhances soil organic carbon sequestration in the study area.
    Keywords: Carbon Stocks, Desert Soil, Particulate Organic Carbon, Pistachio Orchard, Wheat Field
  • علی شفابخش *، احمد کریمی، مهدی نصرتیان اهور

    مسئله تعریف «معرفت»، از مهم ترین و در عین حال پرچالش ترین مسائل در طول تاریخ دانش «معرفت شناسی» است. فارابی با تاثیرپذیری فراوان از نظام شناخت شناسی افلاطون، به ویژه در رساله های «تئتتوس»، «منون»، «جمهور»، «اوتیفرون» و «فایدون» معرفت ممکن و مطلوب در حوزه جهان بینی و گزاره های نظری و غیر بدیهی را «معرفت یقینی» می داند. تعریف وی از «معرفت یقینی» یا همان «یقین منطقی بالمعنی الاخص» مشتمل بر چهار رکن «اعتقاد جازم صادق ثابت» است. تقریبا تمام فیلسوفان، منطق دانان و معرفت شناسان مسلمان، اعم از قدما، متاخران و معاصران تعریف فوق را پذیرفته و در تثبیت و تکمیل آن اهتمام ورزیده اند. اما در این میان، ابن سینا با ذکر نکردن قید «صدق»، ظاهرا به ارائه «تعریفی سه جزئی» از معرفت روی آورده است. درباره وجه فقدان مقوم «صدق» در تعریف ابن سینا از «معرفت»، به طور کلی دو فرضیه قابل تصور است: انصراف و عدول، یا التزام و پایبندی وی به تعریف مشهور. محققان عرصه فلسفه و معرفت شناسی فرضیه دوم را پذیرفته و به منظور اثبات مدعای خود، دست کم دو تفسیر و توجیه مطرح کرده اند. در تحقیق حاضر با قبول فرضیه دوم، دلایل سایر صاحب نظران طرح، نقد و ابطال گشته و سپس تفسیر بدیع سومی مطرح شده و با استناد به چهار قرینه از آثار خود ابن سینا، مدعای اصلی (یعنی التزام و باورمندی ابن سینا به همان تعریف چهارجزئی فارابی و مشهور فلاسفه و صوری تلقی شدن تغییر وی به خاطر انتفای مولفه «صدق» در تعریف معرفت) اثبات شده است.

    کلید واژگان: معرفت شناسی, تعریف معرفت, یقین منطقی, فارابی, ابن سینا

    Definition of "knowledge" is one of the most important and at the same time the most challenging problems in the history of "epistemology". Farabi -heavily influenced by Plato's epistemological system, especially in the treatises "Theaetetus", "Meno", "Republic", "Euthyphro" and "Phaedo"- considers the possible and desired knowledge as "certain knowledge" in the field of worldview and theoretical and non-evident propositions. His definition of "certain knowledge" or "logical certainty in its most specific sense" includes the four pillars of "firm, true and stable belief". Almost all Muslim philosophers, logicians and epistemologists, including the ancients, the late ones and the contemporaries, have embraced the above definition and made their efforts to confirm and complete it. Leaving out the term "truth", however, Avicenna apparently turned to present a "tripartite definition" of knowledge. Regarding the absence of the term "truth" in Avicenna's definition of "knowledge", two hypotheses can generally be imagined: renunciation and deviation, or his adherence to the celebrated definition. Researchers of philosophy and epistemology have accepted the second hypothesis and have proposed at least two interpretations and justifications in order to prove their claim. In their research and by accepting the second hypothesis, the authors have critically repudiated the arguments for other authors presenting a third and novel interpretation. Having cited four evidences from Avicenna's own works, the authors have vindicated the main claim (i.e. Avicenna's commitment and adherence to the Quadruple definition of Farabi and celebrated philosophers and the fact that Avicenna's omission of the term "truth" in the definition of knowledge is merely a matter of formality).

    Keywords: Epistemology, Definition Of Knowledge, Logical Certainty, Farabi, Avicenna
  • فرزانه حاجی عزیزی*، امیرعلی صادقی، احمد کریمی

    این پژوهش با هدف بررسی اثرات گنجاندن کنجاله کاملینا و جایگزینی بخشی از نمک جیره با بیکربنات سدیم بر عملکرد و وقوع آسیت در جوجه های گوشتی پرورش یافته در مناطق مرتفع انجام شد. تعداد 672 قطعه جوجه گوشتی نر یک روزه سویه راس 308 در قالب طرح کاملا تصادفی به 7 تیمار با 6 تکرار 16 قطعه ای توزیع شدند. تیمارهای آزمایشی شامل جیره بر پایه ذرت و کنجاله سویا بدون جایگزینی نمک با بیکربنات سدیم (شاهد)، جیره های حاوی 5 و 10 درصد کنجاله کاملینا همراه با سطوح جایگزینی 25، 50 و 75 درصد نمک جیره با بیکربنات سدیم بودند. تغذیه جیره های آزمایشی عملکرد تولیدی جوجه ها را کاهش داد (05/0>P) به طوری که، جیره های حاوی 10 درصد کنجاله کاملینا با جایگزینی 50 یا 75 درصد بیکربنات سدیم مصرف خوراک و افزایش وزن بدن را در مقایسه با پرندگان تیمار شاهد کاهش و ضریب تبدیل غذایی را افزایش دادند. تاثیر تیمارهای آزمایشی بر درصد لاشه و وزن نسبی سینه، ران و کبد معنی دار نبود اما، موجب کاهش وزن نسبی چربی محوطه بطنی، قلب، طحال و بورس فابریسیوس شدند (05/0>P). نسبت وزنی بطن راست به کل بطن و میزان مرگ و میر ناشی از آسیت هنگام مصرف کنجاله کاملینا و جایگزینی بیکربنات سدیم با نمک طعام کاهش یافت (05/0>P). به طور کلی، استفاده از جیره حاوی 5 درصد کنجاله کاملینا و 25 درصد جایگزینی بیکربنات سدیم به جای نمک طعام به دلیل کاهش مرگ و میر ناشی از آسیت بدون اختلال در عملکرد رشد جوجه های گوشتی پرورش یافته در مناطق مرتفع توصیه می شود.

    کلید واژگان: اسیدهای چرب امگا-3, آسیت, بیکربنات سدیم, کنجاله کاملینا, عملکرد
    Farzaneh Hajiazizi *, Amirali Sadeghi, Ahmad Karimi

    This study was concluded in order to investigate the effects of inclusion of camelina meal (CM) and substitution of the dietary salt by sodium bicarbonate (SB) on performance and ascites incidence in broilers reared at high altitude. A total of 672 one-day-old male Ross 308 broilers were randomly assigned to 7 treatments with 6 replications of 16 birds. Experimental treatments included the diet base on corn and soybean meal without salt replacement by SB (control), diets containing 5 and 10 percent of CM in combination with 25, 50 and 75 percent substitution of SB for sodium chloride. Feeding experimental diets reduced productive performance of chicks so that diets containing 10% CM with 50 or 75 percent SB replacement reduced feed intake and body weight gain and increased feed conversion ratio when compared to the control birds (P<0.05). The effect of the experimental treatments was not significant on carcass percentage and relative weights of breast, thigh and liver, but decreased the relative weights of abdominal fat, heart, spleen and bursa of Fabricius (P<0.05). The right ventricle to total ventricles weight ratio and ascites mortality reduced as a result of CM utilization and substituting of SB for dietary salt (P<0.05). Generally, the utilization of diet containing 5% CM and 25% replacement of sodium chloride by SB are recommended to reduce of ascites mortality without impaired performance in broilers reared at high altitude.

    Keywords: N-3 Fatty Acids, Ascites, Sodium Bicarbonate, Camelina Meal, Performance
  • کتایون خواجوی، محمدتقی بیگلر*، احمد کریمی

    در میان رویکردهای مختلف و منظرهای متفاوت به انسان، فهم ادیبان و شعرا از این مفهوم پیچیده و چندبعدی، ازجمله رویکردهایی است که می‎تواند ما را به درک بهتری از مفهوم انسان رهنمون شود؛ زیرا شاعر امکان بازنمایی یک مفهوم در شعر خود را در عالی‎ترین و لطیف‎ترین تعابیر در اختیار دارد. از این طریق با بازخوانی یک شعر می‎توان به فهمی دقیق از یک مفهوم در زمانه شاعر رسید. اینکه انسان سیاسی چگونه نزد ادیبان بازنمایی می شود، مسئله بسیار مهمی است که زاویه و بعد جدیدی از دانش انسان‎شناسی را می‎گشاید. در این پژوهش براساس روش توصیفی- تحلیلی تلاش می‎شود به این پرسش پاسخ داده شود که دو شاعر نامی ایران یعنی احمد شاملو از دوره معاصر و حافظ از دوران کلاسیک، چه تصویری از انسان و انسان سیاسی ارائه می‎دهند؟ نتایج نشان می‎دهد که هر دو شاعر به مقوله انسان اسطوره ای، نگاهی ویژه دارند و تلاش می‎کنند تا جایگاه انسان در عالم هستی را تعریف و تعیین کنند. حافظ در جستجوی انسان کامل بوده که بردبار، صبور و امیدوار است؛ اما شاملو در جستجوی انسان زمینی‎شده مبارز و سلحشور است که می‎تواند جهان پیرامون خود را بسازد؛ دو رویکرد متفاوت که در سیاست بهره‎های متفاوتی را به نمایش می‎گذارد. تحول سیاسی اجتماعی در دوره حافظ در سطح حداقلی، و تلاش برای تغییر و تحول اجتماعی در دوره شاملو در سطح حداکثری است. مقوله هویت، عنصر سوم و برجسته در شعر هر دو شاعر به ویژه حافظ است، که در امر اجتماع و تحول آن بسیار اهمیت دارد. برای حافظ دوگانه عقل و عشق (دل) همواره یک منازعه بوده است و تلاش می‎کند تا تصویری روشن برای انسان خموده در فضای بی تفاوتی ایجاد کند. شاملو نگاه انسان ایرانی را ارتقاء می‎دهد و با رویکردی فرا ایرانی به مقوله انسان، سطح متفاوتی از تفسیر از انسان را برای جامعه زمانه خود صورت بندی می‎کند.

    کلید واژگان: انسان سیاسی, جامعه, حافظ, شاملو, انسان شناسی, اسطوره, عشق
    Katayoon Khajavi, Mohammadtaghi Biglar *, Ahmad Karimi

    Among various approaches and perspectives on humanity, the understanding of intellectuals and poets of this complex and multidimensional concept, including their viewpoints, can lead us to understand the concept of humans better. Poets can represent a concept in their poetry in the most sublime and delicate expressions. A precise understanding of a concept during the poet's time can be achieved through the reinterpretation of a poem. How political intellectuals represent man is an important issue that opens up a new angle and dimension of anthropological knowledge. In this research, based on a descriptive-analytical method, an attempt is made to answer how two renowned Iranian poets, namely Ahmad Shamloo from the contemporary period and Hafez from the classical era, portray human and political man. The results indicate that both poets have a unique view of the mythological human and strive to define and determine the position of humans in the cosmos. Hafez is searching for a complete human who is patient, enduring, and hopeful, while Shampoo is searching for a terrestrial human, a warrior who can build the world around himself, two different approaches that display different benefits in politics. The socio-political transformation in Hafez's era is minimal, while the effort for social change and transformation in Shamloo's era is maximal. The concept of identity is a prominent and significant element in the poetry of both poets, especially in Hafez's, which is highly important in social matters and its transformation. For Hafez, the duality of reason and love (heart) has always been a conflict, and he strives to create a clear image of the despondent human in an indifferent atmosphere. Shamloo elevates the view of the Iranian human and, with an overarching Iranian approach to the concept of human, presents a different level of interpretation of humanity for his contemporary society.

    Keywords: Political Man, society, Hafez, Shamloo, Anthropology, myth, Love
  • احمد کریمی، محسن احمدی*، محمد رنجبرحسینی

    بحث از وجود ادراکات فطری مشترک میان انسان ها که در راس آن باور به وجود خداوند است، از مباحث مهم بین معرفت شناسان است. این مقاله با تحلیل کیفی داده ها تلاش کرده تا ادراکات فطری را در اندیشه میرزامهدی اصفهانی و لایب نیتس بررسی کند و در پی آن، مساله یادآوری یا فرآوری این ادراکات را به بحث گذارد. یافته های پژوهش نشان داد هر دو بر این عقیده بودند که انسان ها از بدو تولد دارای مفاهیمی پیشینی هستند، میرزای اصفهانی این ادراکات را بالفعل و از جنس معرفتی اضطراری دانسته و جایگاهش را قلب انسان، معرفی می کند و معتقد است به فراموشی سپرده می شوند و از همین روی، به یادآوری نیاز دارد. او با استناد به ادله نقلی، مذکرات مختلفی را بر می شمرد که این پژوهش، آنها را تحت دو عنوان یادآوران طبیعت شناختی مانند تامل در آیات الهی، سختی ها و شداید، معرفت و صیانت نفس، احتجاج کردن، و یادآوران دین شناختی، هم چون قرآن، ذکر، انبیا و اهل بیت رده بندی کرده است. تیوری فطرت نزد لایب نیتس، از آموزه های مسیحی اشراق الهی و صورت خدا الهام گرفته و با تقسیم حقایق ادراکی به دو حیطه عقل و واقع و با تشکیل نظام واره ای متشکل از مونادها و نظام هماهنگی پیشین بنیاد، ادراکات فطری را نه از جنس معرفت، بلکه از سنخ استعدادهایی بالقوه می داند که تحت یک منشا درونی به ادراک صریح و فعلی مبدل می شوند. لایب نیتس عوامل فعلیت ساز استعداد فطری را تامل یا ادراک انعکاسی، آموزش دیدن، و دقت در محسوسات، مخلوقات و نظم موجود در آنها می داند.

    کلید واژگان: میرزامهدی اصفهانی, لایب نیتس, مذکرات فطرت, اشراق الهی, مراقبه, صورت الهی
    Mohsen Ahmadi, Ahmed Karimi*, Mohammad Ranjbar Hosseini

    The discussion of the existence of common innate perceptions among humans, at the top of which is the belief in the existence of God, is one of the important topics among epistemologists. Through qualitative data analysis, this article tries to examine the natural perceptions in the thought of Mīrzā Mahdī Iṣfahānī and Leibniz and then discusses the issue of remembering or processing these perceptions. The findings of the research showed that both were of the opinion that humans have prior concepts from birth. Mīrzā Mahdī considers these perceptions to be actual and of the nature of emergency knowledge and introduces its place as the human heart and believes that they are to be forgotten. Therefore they need to be reminded. Citing narrative arguments, he enumerates various reminders, which this research considers them under the two categories: naturalistic reminders, such as reflection on divine signs and verses, difficulties and hardships, self-knowledge and self-preservation, and religious reminders such as Quran, dhikr (remembrance of God), the prophets and Ahl al-Bayt. According to Leibniz's theory of human constitution, it is inspired by the Christian teachings of divine illumination and God's face, and by dividing perceptual facts into two areas of reason and reality and by forming a system consisting of monads and a system of prior coordination, he considers the innate perceptions not as having the nature of knowledge, but of potential talents that become actual and explicit perception under an internal origin. Leibniz considers the actualizing factors of innate talent to be reflection or reflective perception, learning, and contemplation in sensations and creatures and the design governing them.

    Keywords: Mīrzā Mahdī Iṣfahānī, Leibniz, reminders of innate perceptions, divineillumination, introspection, the divine face
  • زهرا حیدری صفر*، امیرعلی صادقی، احمد کریمی
    این آزمایش به منظور بررسی تاثیر تفاله های محصولات باغی بعنوان یک روش غیرگرسنگی بر القاء تولک، عملکرد تولیدی، پاسخ ایمنی و فراسنجه های خونی مرغ تخمگذار با 5 گروه، 5 تکرار و 7 پرنده در هر تکرار انجام شد. جیره های آزمایشی شامل گرسنگی، تفاله سیب، تفاله هویج، تفاله گوجه فرنگی و جیره کامل حاوی روی (20 گرم در کیلوگرم) بودند. نتایج آزمایش نشان داد که گروه تفاله ها کمترین میزان مصرف خوراک را در دوره تولک بری داشتند(05/0>P). گروه های آزمایشی تفاوت معنی داری در کاهش وزن نداشتند.کمترین درصدتولید در دوره تولک بری در گروه روی و بیشترین درصد تولید در دوره استراحت در گروه تفاله سیب و گوجه فرنگی مشاهده شد(05/0>P). در روزهای 5 و 11 تولک بری نسبت هتروفیل به لنفوسیت درگروه تفاله ها به طور معنی داری کمتر از گروه گرسنگی بود(05/0>P). تفاله هویج و گوجه فرنگی سبب افزایش شاخص رنگ زرده شدند، اما تفاله سیب تاثیری بر خصوصیات کیفیت تخم مرغ نداشت. کمترین میزان تری گلیسرید مربوط به تفاله ها، بیشترین میزان کلسترول و مالون دی آلدئید مربوط به گروه گرسنگی و بیشترین میزان گلوکز در تفاله گوجه فرنگی مشاهده شدند که با گروه روی از نظر آماری اختلاف معنی دار داشتند(05/0>P). وزن تخمدان و لوله رحمی در گروه تفاله ها و گروه گرسنگی کمتر از گروه روی بود(05/0>P). نتایج این آزمایش نشان داد که تفاله های گوجه فرنگی و سیب می توانند بعنوان روش های غیرگرسنگی جهت القای تولک بری موفق عمل کنند و جایگزین مناسبی برای روش گرسنگی باشند.
    کلید واژگان: القاء تولک, مرغ تخمگذار, تفاله محصولات باغی, الیاف خام
    Zahra Heidarisafar *, Amirali Sadeghi, Ahmad Karimi
    The present study was conducted to investigate the effect of agricultural wastes as a non-fasting method on inducted molting, productive performance, immune response, and blood parameters of laying hens with five experimental treatments and five replicates, including seven birds in each replicate. Dietary treatments consisted of feed withdrawal, apple peel waste, carrot pomace, tomato pomace, and zinc oxide (20 g/kg). The results indicated feed intake in pomace groups decreased significantly (P<0.05). Molting methods did not affect body weight reduction. The zinc group was the lowest egg production in during the molting time, and apple peel waste and tomato pomace groups significantly increased compared to the zinc oxide group in resting time (P<0.05). In days 5 and 11 of molting, heterophil to lymphocyte ratios were significantly lower in the pomace groups than in the feed withdrawal group (P<0.05). Pomace treatments had no significant effect on the egg quality, except for carrot pomace and tomato pomace groups, which increased the yolk color (P<0.05). The lowest level of triglyceride was related to pomaces, the highest levels of cholesterol and MDA were attributed to the feed withdrawal group, and the highest levels of glucose were reported for the tomato pomace, which were statistically significant compared with the control group (P<0.05). Ovary and oviduct weights were significantly lower in the pomace groups than the zinc oxide group (P<0.05). In conclusion, using tomato pomac or apple peel waste as a non-fasting molting method can be an effective alternative to the feed withdrawal method.
    Keywords: Inducted molting, Laying hen, agricultural pomaces, crude fiber
  • احمد کریمی، امید دیانی*، محمدمهدی شریفی حسینی، زهره حاج علیزاده
    سابقه و هدف

    پدیده خشکسالی اثرات نامطلوبی بر صنعت دامپروری گذاشته و سبب کاهش جمعیت و عملکرد دام ها شده است. از این رو جایگزینی گونه های مقاوم به کم آبی مانند کاکتوس علوفه ای که نسبت به وضعیت نامساعد محیطی مقاومت بالایی دارند، می-تواند راهکار مناسبی برای جبران خسارت های به عمل آمده باشد. اما به دلیل پایین بودن ماده خشک و پروتیین خام، نشخوارکنندگانی که تنها از این گیاه تغذیه می کنند ممکن است دچار اختلالات هضم مانند اسهال و کاهش وزن شوند. بنابراین ترکیب کاکتوس علوفه ای که دارای کربوهیدارت بالاست با مواد خوراکی دارای الیاف و پروتیین بالا، می توانند یک ترکیب متعادل را به وجود آورند. هدف از این پژوهش، بررسی تاثیر تغذیه سطوح مختلف سیلاژ کاکتوس علوفه ای با یونجه خشک بر مصرف خوراک، فراسنجه های شکمبه و تولید پروتیین میکروبی بود.

    مواد و روش ها

    برای تهیه سیلاژ، کاکتوس علوفه ای به میزان 66 کیلوگرم و یونجه خشک به میزان 34 کیلوگرم به صورت همگن مخلوط و در بشکه های پلاستیکی 220 لیتری فشرده شد. نمونه برداری از سیلاژ پس از سیلو کردن در روز 45، برای تعیین ترکیب شیمیایی سیلاژ ها انجام شد. در این آزمایش از چهار راس گوسفند نر نژاد کرمانی با میانگین وزنی 2/0±43 کیلوگرم و سن 5/2 سال در قالب طرح چرخشی در چهار دوره 21 روزه (16 روز عادت پذیری) استفاده شد. جیره های آزمایشی شامل جیره شاهد (سطح صفر) و جیره های دارای سطوح 10، 20 و 30 درصد سیلاژ مخلوط کاکتوس علوفه ای-یونجه بودند. ابتدا حجم گاز تولیدی از جیره-های آزمایشی تعیین شد. به منظور تعیین مصرف خوراک و قابلیت هضم مواد مغذی، در هفته نمونه گیری، نمونه خوراک و باقیمانده خوراک روزانه جمع آوری، توزین و آنالیز شیمیایی شد. در روز آخر هر دوره نمونه گیری از مایع شکمبه هر گوسفند در ساعات صفر، دو، چهار، شش و هشت ساعت پس از مصرف خوراک توسط لوله مری متصل به دستگاه ساکشن، جهت تعیین pH، نیتروژن آمونیاکی، جمعیت پروتوزوآ و اسیدهای چرب فرار نمونه گیری به عمل آمد. در روز چهارم هر دوره، سه ساعت پس از مصرف خوراک، خون گیری از دام ها از طریق ورید وداج جهت تعیین فراسنجه های بیوشیمیایی خون انجام گرفت. به منظور تعیین میزان آلانتویین و پروتیین میکروبی، ادرار تولیدی در روزهای نمونه گیری در طول 24 ساعت با ظرف هایی که در زیر قفس های متابولیکی قرار داشت جمع آوری شد.

    یافته ها

    حجم گاز تولیدی از جیره های آزمایشی به طور معنی داری متفاوت بود (05/0<p). قابلیت هضم چربی خام و الیاف نامحلول در شوینده اسیدی با جیره دارای 30 درصد سیلاژ از گروه شاهد و جیره های دارای 10 و 20 درصد سیلاژ بیشتر بود (001/0<p). هم-چنین قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی و الیاف نامحلول در شوینده خنثی با افزودن سیلاژ مخلوط کاکتوس-یونجه به جیره، به-صورت درجه دو افزایش یافت (026/0=p). بیشترین غلظت نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه در تمامی ساعات نمونه گیری با تغذیه جیره دارای 30 درصد سیلاژ (با میانگین 5/19 گرم در دسی لیتر) مشاهده شد (001/0<p). هم چنین درصد مولاری اسید پروپیونیک با استفاده از 20 و 30 درصد سیلاژ به صورت خطی افزایش و درصد مولاری اسید استیک و نسبت اسید استیک به اسید پروپیونیک به-صورت خطی کاهش یافت (001/0=p). غلظت نیتروژن اوره ای (03/0=p) و تری گلیسیرید (01/0=p) خون تحت تاثیر افزودن سطح سیلاژ کاکتوس-یونجه تغییر کرد که بیشترین مقدار نیتروژن اوره ای و کمترین میزان تری گلیسرید در جیره دارای 30 درصد سیلاژ و به ترتیب 29/18 و 39 میلی گرم بود. مقدار اوره ادرار در گوسفندان با افزایش سطح سیلاژ کاکتوس-یونجه در جیره به صورت خطی افزایش یافت (03/0=p).

    نتیجه گیری

    سیلاژ مخلوط کاکتوس-یونجه از ارزش تغذیه ای مطلوبی برخوردار است و اضافه کردن آن به جیره گوسفندان کرمانی سبب حفظ شرایط بهینه شکمبه و بهبود قابلیت هضم مواد مغذی شد. بنابراین می توان از مخلوط کاکتوس علوفه ای و یونجه خشک تا سطح 30 درصد در جیره گوسفندان به عنوان خوراک جایگزین برای جبران کمبود خوراک دام در فصول گرم و در مناطق نیمه خشک بهره برد.

    کلید واژگان: تولید گاز, قابلیت هضم, کاکتوس علوفه ای, ماده خشک مصرفی, مناطق نیمه خشک
    Ahmad Karimi, Omid Dayani *, MohammadMahdi Sharifi Hoseini, Zohreh Hajalizadeh
    Background and objectives

    Drought have had adverse effects on the animal husbandry industry and has caused a decrease in livestock population and performance. In this regard, changing the cultivation pattern and replacing water-resistant species can be a suitable solution for this problem. However, due to low protein and dry matter (DM), animals fed exclusively with cactus pear may show weight loss, and digestive disorders such as diarrhea. Combining cactus, which is high in soluble sugars, with high fiber and raw protein ingredients could complement each other's weaknesses and form a balanced diet. Therefore, this study aimed to investigate the effect of feeding different levels of cactus-alfalfa mixed silage on nutrient digestibility, rumen fermentation, and blood parameters.

    Materials and methods

    The silage was prepared from a homogeneous blender of 66% fresh spineless cactus (Opuntia ficus indica) and 34% alfalfa hay on a w/w basis using 220 L plastic gallons. The chemical composition and quality of the ensiled material were determined. The samples were taken to determine the chemical composition after ensiling on day 45. In this experiment, four Kermani male sheep were used in a change-over design with four periods of 21 days. Experimental treatments were based on increasing levels of cactus-alfalfa mixed silage (0, 10, 20, and 30% DM). During the week of sampling the amount of feed offered and leftovers were collected and weighed daily before the morning feeding to measure daily feed intake (on a DM basis) and digestibility of nutrients. On the last day of each period at 0, 2, 4, 6, and 8 h after morning feeding, rumen fluid was sampled from sheep (by esophagus tube and was filtered through three layers of cheesecloth) to determine pH, ammonia nitrogen (NH3-N), and volatile fatty acid (VFA). Blood samples were collected on the four days of each period and three h after morning feeding in 10 ml. To determine the amount of allantoin and microbial protein synthesis, the daily urine produced during 24 hours was collected.

    Results

    The gas production volume (ml) was a significant difference among experimental diets (P<0.05). Fat and neutral detergent fiber (NDF) digestibility increased when animals were fed 30% cactus-alfalfa mixed silage than those fed 10% and 20% cactus-alfalfa mixed silage and control diet (P<0.05). Also, there was a quadratic effect on DM, organic matter (OM), and acid detergent fiber (ADF) digestibility by feeding different levels of cactus-alfalfa mixed silage (P<0.05). The highest concentration of ruminal NH3-N was observed by an experimental diet containing 30% cactus-alfalfa mixed silage in all sampling occasions (P<0.05). Feeding of 20% and 30% of cactus-alfalfa mixed silage than after treatments increased linearly ruminal propionic acid molar and decreased linearly acetic acid and acetate/propionate ratio (P<0.05). There was a significant effect on concentrations of triglyceride and urea-nitrogen by adding different levels of cactus-alfalfa mixed silage (P<0.05). Blood Urea nitrogen level in sheep-fed cactus-alfalfa mixed silage was significantly increased linearly (P<0.05).

    Conclusion

    The results of this study indicated that cactus-alfalfa mixed silage has appropriate nutritional value and its inclusion up to 30% on DM basis in the diets provided favorable conditions for ruminal function and digestibility. Therefore, it is recommended, cactus-alfalfa mixed silage could be included in livestock diet during drought or feedstuff shortage especially in arid and semi-arid regions.

    Keywords: digestibility, Dry matter intake, gas production, Spineless cactus, Semi-arid region
  • وجیهه ترکمانی باراندوزی*، فاطمه بهار، احمد کریمی، کورس کریم پسندی

    عشق از مضامین پر تکرار و به عنوان محرک ترین عنصر حیات است که از دیرباز در خلق آثار رمانتیک و غنایی، اندیشه و زبان شاعران را مسحور کشش و لطف خود کرده است. در حوزه روانشناسی نیز نظریه های متعددی برای شناخت بیشتر عشق و تبیین آن ارایه شده است که از با نفوذترین آن نظریه مثلث عشق رابرت استرنبرگ است. او معتقد است، عشق کامل شامل سه مولفه "صمیمیت، شوریدگی و تعهد" می باشد و از فقدان هر مولفه انواع دیگری ازعشق شکل خواهد گرفت که کامل نبوده و نتیجه مطلوبی نخواهد داشت. پژوهش حاضر مطالعه ای نظری است و با مراجعه به منابع کتابخانه ای، به روش توصیفی _تحلیلی انجام شده است و هدف اصلی آن تبیین عشق و انواع آن در اشعار سیمین بهبهانی و عالمتاج (ژاله) قایم مقامی بر مبنای نظریه مثلث عشق استرنبرگ است.
    یافته های پژوهش پیش رو حاکی از این است که سیمین بهبهانی و ژاله قایم مقامی تحت تاثیر عوامل مختلف، چون تجربه شخصی و مسایل اجتماعی عصر، به مضمون عشق و برخی از انواع آن در شعر خود پرداختند و نشان می دهد که طغیان در برابر برخی هنجارها و یا ناهنجاریهای اجتماعی سبب شده که دو شاعر مذکور به مضمون عشق در زنان سوق داده شوند؛ عدم آگاهی از ابعاد عشق کامل و انتخاب ناموثر موجب بروز گونه های عشق می شود که شواهد آن در اشعار ژاله و سیمین قابل مشاهده است و برخی از آنها با معضلات اجتماعی قابل مطابقت است.

    کلید واژگان: سیمین بهبهانی, ژاله قائم مقامی, نظریه, عشق, استرنبرگ
    Fateme bahar, Vajihe Torkamani *, Ahmad karimi, Kuros Karim Pasandi

    Love is one of the recurring themes and as the most motivating element of life, which has enchanted the thought and language of poets with its charm and grace since long ago in the creation of romantic and lyrical works. In the field of psychology, several theories have been presented to better understand and explain love, the most influential of which is Robert Sternberg's love triangle theory. He believes that perfect love consists of three components: "intimacy, passion and commitment" and from the lack of each component, other types of love will be formed that are not perfect and will not have a favorable result. The current research is a theoretical study and it has been done in a descriptive-analytical way by referring to library sources, and its main purpose is to explain love and its types in the poems of Simin Behbahani and Alamtaj (Jale) Qaim Magi based on Sternberg's love triangle theory. The findings of the present research indicate that Simin Behbahani and Jale Ghaem Maggi, under the influence of various factors, such as personal experience and social issues of the age, addressed the theme of love and some of its types in their poetry, and it shows that rebellion against some norms and or social anomalies have caused the two mentioned poets to be driven to the theme of love in women; Lack of awareness of the dimensions of perfect love and ineffective choice causes the emergence of types of love, the evidence of which can be seen in the poems of Jaleh and Simin, and some of them can be matched with social problems.

    Keywords: Sana'i, social poetry, critical subject, Utopia
  • صالح صالحی*، امیرعلی صادقی، احمد کریمی

    در این مطالعه اثر کومبوچای ملاس در آب آشامیدنی، بر عملکرد، ریخت شناسی روده و جمعیت میکروبی روده کور تعداد 320 قطعه جوجه گوشتی نر سویه راس 308، در قالب طرح کاملا تصادفی با 5 تیمار، 4 تکرار و 16 قطعه جوجه در هر تکرار، در دوره های آغازین (10-1 روزگی)، رشد (24-11 روزگی) و پایانی (42-25 روزگی) بررسی شد. تیمارهای آزمایشی شامل آب حاوی: 1) بدون کومبوچا، 2) کومبوچا 15 در هزار و 3 در هزار به ترتیب در دوره آغازین و رشد، 3) کومبوچا 15 در هزار، 3 در هزار و 3 در هزار سه روز در هفته به ترتیب در دوره آغازین، رشد و پایانی، 4) کومبوچا 15 در هزار در دوره آغازین و 3 در هزار سه روز در هفته در دوره رشد و پایانی و 5) کومبوچا 15 در هزار در دوره آغازین و رشد و 3 در هزار سه روز در هفته در دوره پایانی، بود. تیمارهای آزمایشی متوسط افزایش وزن روزانه بیشتری از گروه شاهد داشتند (05/0>P). در دوره های پایانی و کل دوره، غیر از تیمار 2 آزمایش، کومبوچای ملاس موجب کاهش و بهبود معنی دار ضریب تبدیل خوراک شد (05/0>P). در میزان ارتفاع و عرض پرز در ژژنوم و ایلیوم، تیمار 5 افزایش معنی دار نسبت به سایرگروه ها داشت (05/0>P). مصرف کومبوچای ملاس باعث افزایش جمعیت لاکتوباسیلوس و کاهش شمارش کلی میکروبی در روده کور شد (05/0>P). در نتیجه، کومبوچا 15 در هزار در دوره های آغازین و رشد و 3 در هزار سه روز در هفته در دوره پایانی، می تواند باعث بهبود عملکرد جوجه های گوشتی شود.

    کلید واژگان: جوجه گوشتی, عملکرد, کومبوچای ملاس, ریخت شناسی روده, میکروبیوم روده
    Saleh Salehi *, A. A. Sadeghi, A. Karimi

    This study was conducted to investigate the effect of molasses kombucha on performance, intestinal morphology and intestinal microbial population on 320 Ross male broiler chickens in a completely randomized design in 5 treatments and 4 replicate with 16 chickens in each replicate, in the starter (1-10 days old), growth (11-24), the final (25-42) and whole period (1-42). Experimental treatments include drinking water containing: 1) tap water with no kombucha, 2) 0.015 and 0.003 kombucha, respectively, during the starter and growth period, 3) 0.015, 0.003 kombucha and 0.003 three days a week, respectively during the starter, growth and finisher period 4) 0.015 Kombucha during starter and 0.003 kombucha three days a week during growth and finisher period 5) 0.015 Kombucha during starter and growth period and 0.003 kombucha three days a week during finisher. All experimental treatments had a higher body weight gain than the control group (P < 0.05). During the starter and whole periods, except for treatment 2, addition of molasses kombucha significantly improved the feed conversion ratio (P<0.05). There was a significant increase in the villus surface area of the treatments compared to the control group (P<0.05). Molasses kombucha caused a significant increase in the Lactobacillus population and decreased the total coliforms in the cecum environment (P<0.05). In conclusion, 0.015 Kombucha during starter and growth period and 0.003 kombucha three days a week during finisher can improve the performance of broiler chickens.

    Keywords: broilers, performance, Molasses kombucha, Intestine morphology, Intestine microbiome
  • آزاده رستمیان*، امیرعلی صادقی، احمد کریمی
    در این آزمایش اثر افزودن پودر خرفه با مکمل ویتامین ایی و ال کارنی تین در جیره های کم پروتیین بر آسیت القایی در جوجه های گوشتی بررسی شد. 576 قطعه جوجه گوشتی نر یک روزه (راس 308) به طور تصادفی به 6 تیمار: (1) جیره با پروتیین مطابق کاتالوگ سویه راس 308 (شاهد منفی)، (2) جیره با پروتیین کم (2 درصد کمتر نسبت به شاهد منفی) به عنوان شاهد، (3) جیره شاهد + 2 گرم بر کیلوگرم پودر خرفه، (4) جیره شاهد حاوی پودر خرفه + 250 میلی گرم برکیلوگرم ویتامین E ، (5) جیره شاهد حاوی پودر خرفه + 150 میلی گرم برکیلوگرم ال-کارنیتین و (6) جیره شاهد حاوی پودر خرفه + مخلوط ویتامین E و ال-کارنیتین تخصیص داده شدند. مصرف خوراک و وزن بدن پرندگان تغذیه شده با تیمار حاوی پودر خرفه، ویتامین-E و ال-کارنتین افزایش پیدا کرد (05/0< P). تیمار حاوی پودر خرفه + ویتامین E و تیمار حاوی پودر خرفه+ ال-کارنتین میزان مرگ و میر ناشی از آسیت و نسبت RV/TV را کاهش دادند (05/0< P). افزودن خرفه، ویتامین E و ال-کارنیتین به جیره فعالیت های ضد اکسیدانی را بهبود بخشید (05/0< P) و سطح نیتریک اکسید پلاسما و اسید اوریک را افزایش داد (05/0< P). افزودن خرفه به همراه ویتامین E و ال کارنیتین فعالیت آنزم های کبدی را کاهش دادند (05/0< P). در کل نتایج نشان داد که افزودن ویتامین E و ال-کارنیتین در ترکیب با پودر گیاه خرفه در جیره های کم پروتیین باعث ایجاد اثرات سینرژیک مفیدی برای کاهش حساسیت پرندگان به سندرم آسیت می شود.
    کلید واژگان: اسید اوریک, پروتئین, خرفه, ال-کارنتین, ویتامین E
    Azadeh Rostamian *, Amirali Sadeghi, Ahmad Karimi
    This study was carried out to evaluate the effects of vitamin E (VtiE) and L-carnitine (L-Car) supplements with purslane powder (PP) in reduced-protein diet to prevention of ascits in broiler chickens. 576 one-day-old male broiler chicks (Ross 308) were randomly assigned to six treatments: 1) normal-protein diet (negative control; NC), 2) a reduced- protein diet (20 g kg-1 lower protein) as a control diet (C), 3) C + 2 g kg-1 of PP, 4) C + PP diet supplemented with 250 mg kg-1 VitE, 5) C + PP diet supplemented with 150 mg kg-1 of L-Car and, 6) C + PP diet supplemented with 250 mg kg-1 VitE + 150 mg kg-1 L-Car. Feed intake and body weight gain was (P<0.05) increased by purslane powder, vitamin E and L-carnitine treatment. purslane powder + VitE and purslane powder + L-Car treatments reduced (P<0.05) mortality due to ascites and the RV/TV ratio. These supplemented improved antioxidant activity. (P<0.05) and increased the level of NO and UA. Liver enzyme activities were decreased (P<0.05) by dietary supplementation with PP, VtiE and L-Car. It could be concluded that addition of VtiE and L-Car in combination with purslane in low protein diets induced beneficial synergetic effects to reduce the susceptibility of birds to ascites.
    Keywords: uric acid, protein, Purslane, L-carnitine, Vitamin E
  • احمد کریمی، فاطمه حبیبی

    در این مقاله بعد از تعاریف مفاهیم نبی و بعث به هدف از بعثت انبیاء اشاره شده است و جایگاه و ضرورت نبوت در گستره ی معارف مورد بررسی قرار گرفته است و به اقدامات خداوند در قبال انبیاء اشاره شده است که شامل: گرفتن میثاق از انبیاء توسط خداوند، سبقت داده شدن کلمات به سوی رسولان و بعث نبی و وحی خداوندی بر انبیاء و ایتای مقولاتی به انبیاء از جانب پروردگار می شود. تعبیر نبی با رسول و ملک و حکیم متفاوت است از این رو دامنه ی اختیار نبی در عرش خداوندی و برزخ و حیطه ی جنیان قابل بررسی است، حتی مصادیق انباء توسط انبیاء و سایر فرستاده های خداوند متفاوت است و رفتار خداوند با انبیاء شامل: بهره ‏مندسازی از نعمات خاصه، قرار داده شدن دشمنانی جنی و انسی، از میان مجرمان برای هر نبی است و ویژگی‏ های صفاتی انبیاء نیز شامل: بهره‏ مندی از علم عرشی، بهره ‏مندی از تربیت ‏های ملکوتی، راه یافتن به آسمان‏ های برزخی، هدایت‏ یافتن بر صراط مستقیم است، به همین ترتیب انبیاء ویژگی‏ های رفتاری خاصی در قبال خداوند، مردمان و خانواده خویش دارند.

    کلید واژگان: نبی, رسول, میثاق, مهدویت, جن, بعثت انبیا, علم
    Ahmad Karimi, Fatima Habibi

    In this article, by using the definitions of the concepts of Prophet and Prophethood, the purpose of Prophethood is pointed out, and the place and necessity of this notion in the field of knowledge is investigated. In addition, God's actions towards the prophets have also been mentioned, which include: taking a vow from the prophets by God, preempting the words to the messengers and sending a prophet, God's revelation to the prophets, and granting features to the prophets from God. The interpretation of a prophet is different from that of a messenger, a king, and a sage. Therefore, the scope of a prophet's authority in God's throne, purgatory, and the domain of the jinn can be examined. Even the examples of prophesying by prophets and other messengers of God are different, and God's behavior with prophets includes: benefiting from special blessings, placing Jinn and other enemies for every prophet. The characteristics of prophets also include: divine knowledge about, benefiting from divine instruction, finding a way to the purgatory, and being guided on the straight path. In the same way, prophets have special behavioral characteristics towards God, people and their families.

    Keywords: Prophet, Messenger, Vow, Mahdism, Jinn, Prophets, Knowledge
  • فاطمه بهار، وجیهه ترکمانی باراندوزی *، کوروس کریم پسندی، احمد کریمی
    زمینه و هدف

    بی تردید دغدغه هر انسانی در زندگی رسیدن به دنیای مطلوبی است که آن را در ذهن خود میپروراند و برای دستیابی به آن، در صدد رفع موانع برمی آید. از جمله موانعی که با برداشتن آن رسیدن به زندگی مطلوب میسر خواهد شد، نیازها هستند. لذا این انگیزه انسان را به سوی شناخت و ارضای نیازهایش راهبر خواهد شد. ویلیام گلسر از روانشناسانی است که نظریه ای مبتنی بر کنترل درونی، به نام نظریه انتخاب را ارایه داده و در آن پنج نیاز بنیادین انسان را که شامل بقا، عشق، قدرت، آزادی و تفریح است مطرح نموده و معتقد است هر رفتاری که از انسان سر میزند در جهت ارضای این پنج نیاز است. با توجه به رابطه عمیق ادبیات غنی فارسی و علم روانشناسی میتوان آثار ادب فارسی را بر اساس نظریه های مطرح دنیا مورد تحلیل و بررسی قرار داد. هدف از این تحقیق بررسی نیازهای بنیادین انسان در اشعار مهدی حمیدی شیرازی و فریدون مشیری با تکیه بر نظریه انتخاب گلسر میباشد.

    روش مطالعه

    پژوهش حاضر مطالعه ای نظری است که با ابزار فیش برداری و مراجعه به منابع کتابخانه ای، به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است. جامعه مورد مطالعه کتاب اشک معشوق، مجموعه اشعار حمیدی شیرازی از انتشارات صدای معاصر و بازتاب نفس صبحدمان، کلیات اشعار فریدون مشیری از نشر چشمه است.

    یافته ها

    مطالعه اشعار حمیدی شیرازی و مشیری نشان میدهد نیاز عشق بیش از سایر نیازها در اشعارشان نمود یافته است. همچنین شواهدی مبنی بر نیاز بقا، قدرت، آزادی و تفریح در اشعار دو شاعر قابل مشاهده است که بیانگر توجه آنها به ارضای این نیازها در انسان بوده است. در شعر حمیدی با توجه به صراحت گفتارش، و آنچه خود در باب دلدادگیش بیان داشته، این نتیجه حاصل میشود که پرداختن به هر یک از نیازها و ارضای آنها اغلب در گرو توفیق او در روابط عاشقانه اش بوده است؛ در مقابل مشیری در بیان احساسات و ابراز نیازهای درونی از دایره من شخصی شاعر فراتر رفته و ارضای هر نیاز را برای همگان بایسته و شایسته میداند.

    نتیجه گیری

    حمیدی شیرازی و مشیری در آفرینش آثار منظوم خود، تحت تاثیر عواملی بودند که ارتباط مستقیم با درونیات آنها داشته و همین امر سبب شده نیازهای بنیادین انسان در اشعارشان مجال بروز یابد.

    کلید واژگان: نیازهای بنیادین, نظریه انتخاب, گلسر, حمیدی شیرازی, فریدون مشیری
    Fatemeh Bahar, Vajiheh Turkmani Barandozi *, Koros Karimpasandi, Ahmad Karimi
    BACKGROUND AND OBJECTIVES

     Undoubtedly, the concern of every person in life is to reach the ideal world that he cultivates in his mind and to achieve it, he tries to remove its obstacles. Needs are among the obstacles that can be removed to achieve a desirable life. Therefore, this motivation will lead a person to know and satisfy his needs. William Glaser is one of the psychologists who presented a theory based on internal control, called the theory of choice, in which he proposed five basic human needs, which include: survival, love, power, freedom, and fun, and he believes that every behavior of humans Head is in the direction of satisfying these five needs. Considering the deep relationship between the rich Persian literature and psychology, it is possible to analyze and examine the authentic works of Persian literature based on the world"s popular theories. The purpose of this research is to examine the basic human needs in the poems of Mehdi Hamidi Shirazi and Fereydoun Moshiri, relying on Golsar"s selection theory.

    METHODOLOGY

     The current research is a theoretical study that was conducted with a descriptive-analytical method, using the tool of sampling and referring to library sources. The studied community was the book of Ashke Maashuq, the collection of Hamidi Shirazi"s poems from the contemporary voice publishing house, and the reflection of Sobhdaman"s soul, the summaries of Fereydon Moshiri"s poems published by the Cheshme publication.

    FINDINGS

     The study of the poems of Hamidi Shirazi and Moshiri shows that the need for love is expressed more than other needs in their poems. Evidence of the need for survival, power, freedom, and fun can also be seen in the poems of the two poets mentioned above, which shows their attention to satisfying these needs in humans. In Hamidi"s poem, according to the frankness of his speech, and what he himself has expressed about his love, it is concluded that addressing each of the needs and satisfying them often depended on his success in his romantic relationships; On the other hand, Moshiri goes beyond the poet"s personal ego in expressing his feelings and inner needs, and considers the satisfaction of every need necessary and appropriate for everyone.

    CONCLUSION

     Hamidi Shirazi and Moshiri were under the influence of factors that had a direct relationship with their inner selves in the creation of their poems, and this caused the basic human needs to appear in their poems.

    Keywords: basic needs, choice theory, Glaser, Hamidi Shirazi, fereydoun Moshiri
  • محمدهادی صفری*، احمد کریمی

    ضلع زمان مندی آموزه عصمت، محل تنازع دیدگاه های مطلق گرا و مخالفان بوده که گروه اول، گستره زمانی آن را مطلق دانسته و در مقابل گروه دوم آن را به پس از بعثت محدود کرده اند. این پژوهش با بررسی تطبیقی دیدگاه دو مفسر، یکی: فخررازی 606 ق) که عصمت را زمان مند دانسته و دیگری ابن شرفشاه حسینی (810 ق) که گستره عصمت را تشکیک ناپذیر می داند، تلاش کرده تا بن مایه نظرگاه آنان پیرامون ضلع زمان مندی عصمت را در پیوند با واژگان قرآنی مرتبط: «ذنب»(فتح: 2)، «وزر»(شرح: 2) و «ضلال»(ضحی: 7) بررسی کند. یافته ها نشان داد که هر دو مفسر، این واژگان را در تنافی با عصمت نمی دانند و در نتیجه، نمی توان از آنها زمان مندی عصمت را نتیجه گرفت با این حال، فخر رازی بر انگاره زمان مندی عصمت که مبتنی بر سوگیری های اشعری گرایانه و اخبار خدشه پذیر است تاکید کرده و تلاش می کند تا با تاویلات مختلف از اندیشه کلامی خود در این باره عدول ننماید و از این روی، مواضع روشی و معناشناختی اش در این باره با نقطه نظر کلامی وی در انسجام و هماهنگی نیست.

    کلید واژگان: ابن شرفشاه حسینی, ذنب, عصمت پیامبر اکرم قبل از بعثت, ضلال, فخر رازی, وزر
    MohammadHaadi Safari *, Ahmad Karimi

    The temporal aspect of the doctrine of infallibility has been the point of contention between absolutists and opponents. This research compares the viewpoints of two commentators, one: Fakh razi (606 AH) who considers infallibility to be timeless, and the other: Ibn Sharafshah Hosseini (810 AH) who considers the scope of infallibility to be unquestionable. Ben Mayeh has tried to examine their point of view about the temporal side of infallibility in connection with related Quranic words: "sin" (Fath: 2), "Wizr" (Sharh: 2) and "delal" (Zuhi: 7). The findings showed that both commentators do not consider these words to be in conflict with infallibility And as a result, it is not possible to conclude from them the temporality of infallibility. However, Fakhr Razi emphasizes the notion of the temporality of infallibility which is based on Ash'ari biases and incorruptible news and tries not to deviate from his theological thought in this regard with different interpretations. Therefore, his methodological and semantic positions are not in harmony with his verbal point of view.

    Keywords: Fakhr Razi, Ibn Sharafshah Hosseini, The infallibility of the Holy Prophet before his mission, wezr, zanb, zalal
  • احمد کریمی، محمد کریمی*، علیرضا روشن ضمیر
    هذا البحث الذی دون بهدف حصر انواع الإستعارات المفاهیمیه المتعلقه بالموت من وجهه نظر اللسانیات المعرفیه، تم إجراوه بالمنهج المکتبی وبالإعتماد علی الاسالیب المعرفیه فی علم اللغویات و علم الدلاله. النظریه الرئیسیه التی تم إستخدامها فی هذا البحث هی نظریه الإستعارات المفاهیمیه التی وضعها (لیکوف وجونسون) والنظام المستخدم هو المجال المصدر - المجال الوجهه.من خلال إجراء هذا البحث یتبین ان القرآن الکریم قد إستخدم مخططات بصریه مثل "المسار والطریق" و"العبور والتخطی" للتعبیر عن المفهوم المجرد للموت و یقدم الموت فی شکل إستعارات مفاهیمیه ککیان حی متحرک و شیء یمکن تذوقه و یصف الجسد والعالم بانهما وعاء یخرج منهما الإنسان بالموت او کنقطه إنطلاق یتحرک منها الإنسان لیصل إلی وجهه ما و یقدم الموت بفهم مجازی للزمن علی شکل مکان، علی انه نقطه إنطلاق للعوده والرجوع إلی الله. إن التطبیق التربوی والوظیفه المفاهیمیه لهذا النوع من النظره القرآنیه للموت من الناحیه اللغویه المعرفیه، هو توجیه الناس إلی المغزی  والمعنی الحقیقی والآثار المترتبه علی الإهتمام بموضوع الموت والتعبیر عن خفایاه التربویه.
    کلید واژگان: الموت, اللسانیات, المخططات الصوریه
    Ahmad Karimi, Mohammad Karimi *, Alireza Roshanzamir
    This article has as its purpose the enumeration of various conceptual metaphors of death from the viewpoint of cognitive linguistics. It used library research based on linguistics and semantics methodologies. The main theory used here is Lakoff and Johnson’s conceptual metaphors and the system used is that of source and target domains. After citing the Quranic verses (Ayas) on the subject of death and pointing out theories related to conceptual metaphor in cognitive linguistics, it has been concluded that to define the abstract concept of death the Quran has adopted image schemas like path, trajector and landmark, and has employed some conceptual metaphors for death as a living, dynamic and tasteable entity, and for the world as a receptacle through which man departs when dying. Also, death, in its metaphorical sense of time within place, is presented as the point of returning to the Creator. The educational function of this view on death, in terms of cognitive linguistics, is to create an awareness of the true meaning of it as far as it could lead to better mental and behavioral capacities.
    Keywords: Conceptual Metaphors, Death, cognitive semantics, Image Schemas, quran
  • احمد کریمی*

    امروزه قدرت دریایی، تنها به قدرت نظامی محدود نمی شود و ابعاد علوم و دانش دریایی، ناوگان دریایی، ظرفیت های جغرافیای سیاسی، خدمات دریایی و صنایع دریایی را هم در بر می گیرد. این ابعاد و مولفه ها دارای جایگاهی خاص در قدرت دریایی کشور هستند. در سال های گذشته شاهد بوده ایم که بخش های مختلف نظامی و غیرنظامی دریایی، به صورت مجزا، امور را پیش می برند و در کنار این سازمان ها، سیاست گذاران و مسیولین بلندپایه کشوری و لشکری هم رویکردهای همسو و هم افزایی به موضوع دریا، حضور در دریا، توسعه دریامحور و پیشرفت قدرت دریایی کشور نداشته اند. در این تحقیق، با رویکرد آمیخته و روش موردی زمینه ای و ابزار مصاحبه و پرسشنامه سعی شده است، ضمن تبیین مولفه های قدرت دریایی، جایگاه این مولفه ها را در تمدن دریایی کشور بیان کنیم. بر این اساس، با مطالعات انجام شده کتابخانه ای، تطبیقی و اکتشافی، ادبیات تحقیق تدوین گردید. سپس، نواقص یافته های احصاء شده، با استفاده از نظرات افراد خبره تکمیل و تعدادی عوامل جدید به عوامل قبلی اضافه گردید. سپس، پرسشنامه تحقیق تنظیم شد که با طی مراحل مربوط و کسب روایی و پایایی لازم، بین جامعه نمونه تحقیق، توزیع و نتایج آن جمع بندی شد. در ادامه یافته های به دست آمده از نتایج پرسشنامه ها، همراه با تحلیل گفتمان و محتوای حاصل از مصاحبه ها، با آمارتوصیفی، نرم افزار اس پی اس اس و روش های آمار استنباطی با به کارگیری نرم افزار «اسمارت پی ال اس» مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در نهایت، ابعاد و مولفه های قدرت دریایی جمهوری اسلامی ایران و ضرایب و اولویت تاثیر آنها بر پیاده سازی تمدن دریایی کشور مشخص شد.  ابعاد پنج گانه احصاء شده، به ترتیب اولویت تاثیر، عباتند از: خدمات دریایی، ناوگان دریایی، صنایع دریایی، ظرفیت های جغرافیای سیاسی و علوم دریایی که هریک دارای مولفه هایی (درمجموع 60 مولفه) هستند. در پایان تحقیق، توصیه هایی برای پایه ریزی تمدن دریایی کشور مبتنی بر این ابعاد و مولفه ها بیان گردید.

    کلید واژگان: ژئوپلیتیک, قدرت, قدرت دریایی, مولفه, تمدن دریایی
    Ahmad Karimi *

    Today, naval power is not limited to military power and includes the dimensions of maritime science and knowledge, naval fleet, geopolitical capacities, maritime services and maritime industries. These dimensions and components have a special place in the maritime power of the country. In the past years, we have seen that different military and civilian maritime departments are moving things forward separately, and along with these organizations, policy makers and high-ranking officials of the country and the army have aligned and synergistic approaches to the issue of the sea, presence at sea, sea-oriented development and They have not developed the sea power of the country. In this research, with a mixed approach and contextual case method and interview and questionnaire tools, while explaining the components of maritime power, we have tried to express the position of these components in the maritime civilization of the country. Based on this, with library, comparative and exploratory studies, research literature was compiled. Then, the shortcomings of the findings were completed using the opinions of experts and a number of new factors were added to the previous factors. Then, a research questionnaire was prepared, which was distributed among the research sample population and its results were summarized by going through the relevant steps and obtaining the necessary validity and reliability. In the following, the findings obtained from the results of the questionnaires, together with the analysis of discourse and the content of the interviews, were analyzed with descriptive statistics, SPSS software and inferential statistics methods using "SmartPLS" software. Finally, the dimensions and components of the maritime power of the Islamic Republic of Iran and the coefficients and priority of their influence on the implementation of the country's maritime civilization were determined. The five dimensions counted, in order of priority of impact, are: marine services, marine fleet, marine industries, capacities of political geography and marine sciences, each of which has components (60 components in total). At the end of the research, recommendations were made for establishing the maritime civilization of the country based on these dimensions and components.

    Keywords: geopolitics, Power, naval power, component, maritime civilization
  • آزاده رستمیان*، امیرعلی صادقی، احمد کریمی

    آزمایش حاضر برای بررسی اثرات افزودن پودر خرفه، ویتامین E و ال-کارنیتین در جیره های کم پروتیین بر سیستم ایمنی و فراسنجه های بیوشیمیایی خون در جوجه های گوشتی پرورش یافته در شرایط استرس سرمایی انجام شد. 576 جوجه گوشتی نر یک روزه (راس 308) به طور تصادفی به 6 گروه آزمایشی تقسیم شد که هر گروه آزمایشی دارای 6 تکرار و 16 پرنده در هر تکرار بود. گروه های آزمایشی شامل: (1) جیره با پروتیین معمول (شاهد منفی)، (2) جیره کم پروتیین (2 درصد کمتر نسبت به شاهد منفی) به عنوان شاهد، (3) جیره شاهد + 2 گرم بر کیلوگرم پودر خرفه، (4) جیره شاهد حاوی پودر خرفه + 250 میلی گرم برکیلوگرم ویتامین E ، (5) جیره شاهد حاوی پودر خرفه + 150 میلی گرم برکیلوگرم ال-کارنیتین و (6) جیره شاهد حاوی پودر خرفه + مخلوط ویتامین E و ال-کارنیتین بودند. نتایج نشان داد که افزودن پودر خرفه + ویتامین E و پودر خرفه + ال-کارنیتین به جیره شاهد شمار گلبول های قرمز خون، هموگلوبین، هماتوکریت و نسبت هتروفیل به لنفوسیت را در 42 روزگی کاهش دادند (05/0< P). تیتر آنتی بادی علیه گلبول های قرمز گوسفندی و ویروس بیماری نیوکاسل به ترتیب در روزهای 41 و 27 توسط ویتامین E و ال-کارنیتین افزایش یافت (05/0< P)، در حالی که میزان تری گلیسرید و کلسترول نیز توسط آن ها کاهش پیدا کرد (05/0< P). افزودن ویتامین E و ال-کارنیتین به تنهایی در ترکیب با خرفه در جیره کم پروتیین با ایجاد اثرات سینرژیک می تواند موجب بهبود سیستم ایمنی و سلامت در جوجه های گوشتی تحت استرس سرمایی شود.

    کلید واژگان: تنش سرمایی, تیترآنتی بادی, جیره های کم پروتئین, هموگلوبین
    Azadeh Rostamian *, Amirali Sadeghi, Ahmad Karimi

    This study was carried out to evaluate the effects of vitamin E (VtiE) and L-carnitine (L-Car) supplements with purslane powder (PP) in reduced-protein diet to immune response, hematological indices and some serum indices in broiler chickens reared at cold stress . 576 one-day-old male broiler chicks (Ross 308) were randomly assigned to six treatments, with six replicates per treatment and 16 birds per replicate. The experimental treatments were as follows: 1) normal-protein diet (negative control; NC), 2) a reduced- protein diet (20 g kg-1 lower protein) as a control diet (C), 3) C + 2 g kg-1 of PP, 4) C + PP diet supplemented with 250 mg kg-1 VitE, 5) C + PP diet supplemented with 150 mg kg-1 of L-Car and, 6) C + PP diet supplemented with 250 mg kg-1 VitE + 150 mg kg-1 L-Car. Results showed that diets supplemented with PP + VtiE and PP + L-Car showed decreased the number of red blood cells, hemoglobin, hematocrit and heterophil to lymphocyte ratio (P<0.05) at 42 days. Antibody titers against Sheep red blood cells and Newcastle disease virus were significantly increased (P<0.05) at 41 and 27 days by VtiE and L-Car, respectively. While triglycerides and cholesterol were significantly reduced by them (P<0.05). It could be concluded that addition of VtiE and L-Car alone in combination with purslane in low protein diets by create beneficial synergistic effects, it can improve immune system and health in broilers reared at cold stress.

    Keywords: Cold stress, Antibody titer, Reduced- protein diet, Hemoglobin
  • علیرضا عطریان، احمد کریمی*، امیرعلی صادقی
    این آزمایش به منظور بررسی آثار اندازه ذرات ذرت در جیره بر عملکرد، وزن نسبی اندام های گوارشی و صفات ریخت شناسی روده کوچک در جوجه خروس های گوشتی سویه راس 308 انجام شد. در این آزمایش از 576 قطعه جوجه خروس گوشتی یک روزه به مدت 42 روز استفاده شد. جوجه ها به طور تصادفی به شش گروه آزمایشی، هرکدام با شش تکرار و 16 پرنده در هر تکرار اختصاص یافتند. پرندگان در دوره آغازین (11-1 روزگی) با جیره آردی یکسان تغذیه شدند. جیره های آزمایشی در طول دوره سنی 12 تا 42 روزگی شامل شش جیره با میانگین اندازه ذرات متفاوت بودند که هر جیره با مخلوط کردن نسبت های مختلف (وزنی/وزنی) شامل 100:0، 80:20، 60:40، 40:60، 20:80 و 0:100 درصد از ذرت خرد شده با آسیاب چکشی دارای الک های با قطر سوراخ سه یا شش میلی متری تهیه شده بودند. نتایج مقایسات متعامد نشان داد که در دوره سنی 12 تا 24 روزگی، افزایش متوسط اندازه ذرات جیره از 775 تا 1150 میکرومتر موجب کاهش افزایش وزن بدن و افزایش مقادیر ضریب تبدیل خوراک به صورت خطی شد (به ترتیب در 03/0 P= و 05/0P=). وزن نسبی سنگدان (درصد) به صورت خطی با افزایش اندازه ذرات خوراک افزایش یافت. به طور کلی، افزایش اندازه ذرات (775 تا 1150 میکرومتر) در یک جیره آردی بر پایه ذرت در دوره سنی 12 تا 42 روزگی اثر معنی داری بر صفات عملکردی و ریخت شناسی روده کوچک نداشت، ولی دارای اثر منفی با روند خطی کاهندگی بر مقادیر عملکرد و افزایش وزن نسبی سنگدان بود.
    کلید واژگان: جوجه های گوشتی, جیره, راندمان تبدیل خوراک, فرآوری خوراک
    A. Atrian, A. Karimi *, A. A. Sadeghi
    Introduction
    Many studies have been conducted to determine proper corn particle sizes for mash or pelleted diets in broiler chicken’s nutrition, aiming not only to achieve optimum production goals such as higher weight gain and minimum feed conversion ratio but also to reduce milling energy expenditures. However, pelleted and crumbled feed forms are mainly used in intensive poultry production systems in many countries, and mash feed is primarily common in less intensive production systems. Mash feed is less costly and puts less pressure on birds’ metabolic systems to achieve their optimum biological growth potential, which may result in higher welfare and lower metabolic disorders. Therefore, the purpose of this study was to investigate the effects of different proportions of fine and coarse ground corn (3- and 6-mm sieve opening hole size, respectively) on performance, the relative weight of gastrointestinal organs (%), and intestinal morphology in male broiler chickens.
    Materials and methods
    A total of 576 1-day-old male Ross 308 broiler chicks were purchased from a commercial hatchery and raised from 1 to 42 days of age. All birds received identical basal diets from 1 to 11 days of age, but different experimental diets from 12 to 42 d. Experimental diets (12 to 42 days of age) consisted of six corn mixtures prepared by combining different proportions (w/w) of corn ground through sieves with either hole sizes of 3 or 6 mm as 100:0; 80:20; 60:40; 40:60; 20:80 and 0:100 percentage, respectively. The particle size characteristics including geometric mean diameter (GMD) and geometric standard deviation (GSD) of ground corn and finished feed samples were determined. Birds’ body weight was recorded at 12, 24, and 42 days of age as a group basis for the calculation of birds’ bodyweight gain (BWG) during the grower (12-24 d) and finisher (25-42d) periods. The birds’ feed intakes (FI) were also measured during the same period to calculate the feed conversion ratio (FCR) after adjustments were made for the body weights of dead birds, which were recorded daily. on the 21st day of the experiment, two birds from each pen were selected and killed via cervical dislocation. The liver, gizzard, small intestine, caecum, and pancreas of the sampled birds were carefully removed from their abdominal cavity, their weights were recorded carefully, and the relative weights of these parts to the live body weights were calculated and expressed as the percentage of birds live weights. Gizzard acidity was measured on the 21st day of the experiment. Parts from the middle of the jejunum and ileum of slaughtered birds (21 d) were excised and flushed gently with saline solution and immediately placed in a 10% formalin solution. Villus height, villus width, and crypt depth were measured in the laboratory.
    Results and discussion
    Results showed that feeding mash diets with different particle sizes (~775, 835, 910, 1000, 1060, and 1150 µm) had no significant effects on birds’ BWG, FI, and FCR during different growth periods. However, the orthogonal polynomial contrast test showed that the changing of feed particle size from fine (~775 µm) to coarser particles by combining different portions of corn ground with a sieve hole size of 3 mm (~775 µm) and 6 mm (~1150 µm) had linearly deteriorated BWG and FCR from 12 to 24 days of age. The birds’ mortality rate (%) was not influenced by average feed particle size from 12 to 42 days of age. The negative influence of very coarse particle size from 12 to 24 days of age (>1000 µm) in the current experiment is an indicator of birds’ gastrointestinal limits in dealing with coarse particles. The coarse grain particles increase the energy required for the growth and maintenance of the gizzard. The results of the current experiment showed that feed particle size did not significantly affect the relative weights of gastrointestinal sections to body weight at 21 d (P>0.05). However, the relative weight of gizzard to live body weight at 21 d significantly (P<0.001) increased in birds fed diets with higher average particle size (≥775 µm). The results of the orthogonal polynomial contrast test showed that the relative weight of gizzard to live body weight at 21 days of age linearly (P<0.0001) increased by changing the feed particle size from fine to coarser particles. Coarse particles increased the digesta content in the gizzard, which stimulates the development of the gizzard. In addition, the findings of the current experiment indicated that ileum and jejunum morphometry traits such as villus height, crypt depth, villus height to crypt depth, villus tips, and base widths were not influenced by changing the average feed particle size. The pH of gizzard content at 21 days of age was not influenced by the feed particle size.
    Conclusions
    Feed particle size of 775 to 1150 µm in a corn-based mash diet had no significant effect on performance traits or small intestine morphology traits. However, high coarse diets had the potential to deteriorate BWG and FCR at earlier stages of the growth period.
    Keywords: Broilers, Diet, Feed conversion efficiency, Feed processing
  • فیروز اصلانی*، محمد مرادی، احمد کریمی، سید ضیاء الدین علیانسب

    تجربه گرایی در دوران معاصر، موجب رشد رویکرد مادی در عرصه های مختلف گردید. یکی از این عرصه ها، تفسیر قرآن بود. برخی قرآن پژوهان با تاثیرپذیری از رویکرد مادی گرایانه به تحلیل مفاهیم غیبی قرآن پرداختند. یکی از مفسرانی که در چنین فضایی به تفسیر قرآن پرداخت، محمدتقی شریعتی است. برخی با استناد به پاره ای از نظرات وی گفته اند که ایشان مفاهیم غیبی قرآن را به امور مادی تاویل کرده است. بدین رو با توجه به چالش های فکری و عقیدتی که این رویکرد در جوامع اسلامی به ویژه ایران داشت، همچنین با توجه به نقش بنیادینی که مفاهیم غیبی در سعادت انسان دارد، ایجاب می کند که درک درستی از آن مفاهیم داشته باشیم، از این رو ضرورت دارد دیدگاه محمد تقی شریعتی به عنوان شخصیتی اثرگذار در دوران معاصر ارزیابی شود. بنابراین تحقیق حاضر در صدد است بر اساس روش کتابخانه ای با رویکرد توصیفی- تحلیلی، انگاره رویکرد مادی به مفاهیم غیبی قرآن را در تفسیر نوین بررسی نماید. طبق یافته های تحقیق، تطبیق مادی با مبانی معرفت شناختی، هستی شناختی و انسان شناختی وی سازگار است و از جنبه تفسیری نیز زیاده روی در رویکرد علمی و تفسیر علمی خارج از ضابطه، از زمینه های رویکرد مادی به مفاهیم غیبی قرآن محسوب می شود؛ به طوری که در بیان اعجاز علمی قرآن، علم تجربی را به محدوده مسایل غیبی وارد می کند و این زیاده روی در رویکرد علمی، گاهی باعث می شود در راستای تفسیر علمی برای نفی مفاهیم غیبی، به زبان عرفی استناد کند و گاهی نیز در همین راستا، زبان عرفی را نادیده بگیرد.

    کلید واژگان: قرآن, رویکرد مادی گرایانه, علم تجربی, تفسیر نوین, محمدتقی شریعتی, مفاهیم غیبی
    Firouz Aslani *, Mohammad Moradi, Ahmad Karimi, Seyed Z. Aliansab

    Empiricism in the contemporary era led to the growth of the materialistic approach in various fields. One of these areas was the interpretation of the Qur'an. Some Qur'anic scholars analyzed the occult concepts of the Qur'an influenced by the materialistic approach. One of the commentators who interpreted the Qur'an in such an atmosphere is Mohammad Taqi Shariati. Some people, citing some of his opinions, have said that he has interpreted the occult concepts of the Qur'an to material matters. Therefore, considering the intellectual and ideological challenges that this approach had in Islamic societies, especially in Iran, and also considering the fundamental role of occult concepts in human happiness, it requires us to have a correct understanding of those concepts. Therefore, it is necessary to evaluate Mohammad Taqi Shariati's view as an influential personality in the contemporary era. Therefore, the current research aims to investigate the concept of material approach to the occult concepts of the Quran based on the library method with a descriptive-analytical approach in modern interpretation. According to the findings of the research, the material adaptation is compatible with his epistemological, ontological and anthropological foundations, and from the interpretation aspect, too much in the scientific approach and scientific interpretation outside the code is considered one of the areas of the material approach to the occult concepts of the Qur'an. will be

    Keywords: Quran, Materialistic Approach, Experimental Science, Modern Interpretation, Mohammad Taqi Shariati, Occult Concepts
  • لسان عربی مبین در قرآن کریم / ارزیابی نظریات مفسران پیرامون
    احمد کریمی، نرگس بزرگخو *

    مسیله اصلی پژوهش، تبیین معنای «لسان عربی مبین» در قرآن کریم با توجه به آرای مفسران و کارکردهای معنایی واژگان است. اختلاف دیدگاه مفسران و استناد نظرات آنان به دلایل متفاوت، انجام این تحقیق را ضروری نموده است. مقاله حاضر با روش توصیفی تحلیلی به بررسی و سنجش آرای مفسران در تفسیر آیه شریفه پرداخته و نظرات آنان را درباره «لسان عربی مبین» در چهار بخش مورد توجه قرار داده است. این موارد شامل: مسیله تحدی، زبان مخاطبان و مکان نزول، شرافت و ظرفیت های زبان عربی، فصاحت و صراحت و آشکاری زبان اختصاصی قرآن است. نتایج پژوهش نشان می دهد که «لسان عربی مبین» فراتر از نظریات مفسران، یک فهم مشترک بین الاذهانی است که با اسلوب محاوره انسانی، از زبان فرابشری وحی پرده برداشته است و در عین اینکه شرایط و درک و فهم مخاطب را در نظر داشته، ویژگی جهان شمولی، فرابشری و فراتاریخی قرآن کریم را هم لحاظ کرده است. توجه به معنای قرآنی واژگان و روایات مرتبط و نیز دیدگاه زبان شناسی سوسور می تواند موید معنای اخیر باشد.

    کلید واژگان: لسان عربی مبین, لسان قوم, زبان عربی, جهان شمولی زبان قرآن, دیدگاه زبان شناسی سوسور
  • احمد کریمی، اکبر شهیدی تبار*، فرهاد مرسلی باورسی
    تعتبر قصه النبی یوسف وزلیخاء من اروع القصص فی القرآن الکریم، والتی رغم جمالها إلا انها تحتوی علی غموض. من نقاط الخلاف هی عباره « وهم بها لولا ان رای برهان ربه». العباره تتکون من جزاین؛ فما معنی «وهم بها»؟ وما حقیقه «رای برهان ربه» فما هو هذا البرهان؟! بحثنا هذا یهدف إلی إلقاء الضوء علی المعنی الحقیقی للعباره المذکوره اعلاه. بناء علی ذلک، وباستخدام اسلوب تحلیل المحتوی، تم دراسه الآیتین 23 و 24 من سوره یوسف جزءا جزءا وبشکل شامل حتی یمکن توضیح النقاط غیر الواضحه. فتظهر نتیجه الدراسه ان عباره «وهم بها» یمکن تفسیرها علی وجهین: یمکن ان تعنی مواجهه جسدیه مع زلیخاء، ویمکن ان تعنی ایضا نیه مماثله لنیه زلیخاء وإرادتها. ومعنی «لولا ان رای برهان ربه» متوقف علی المعنی الماخوذ من «وهم بها» فإذا اعتبر التاویل الاول، فإن معنی رویه برهان ربه هو رویه النبی یوسف الحل للخروج من المازق الذی وقع فیه. وإذا اعتبر التاویل الثانی فإن معنی مراقبه برهان ربه هو رویه قبیح الباطن فی طلب زلیخاء ومشاهده جمال ربه وبرکاته مما یجعل جمال زلیخاء وسحرها یبدو ضئیلا ومزعجا فی عینیه فیبتعد عنها ویرکض نحو الباب. ففی التفسیر الاول، فإن ملاحظه حجه ربه تصف النبی یوسف بانه شخص تقی یعینه الله بفضل تقواه الثابته، وفی التفسیر الثانی، فإن ملاحظه حجه الله تصور عصمه النبی یوسف ونزاهته مما یحول دون استسلامه للمیول والنوایا الدنیئه.
    کلید واژگان: النبی یوسف, زلیخاء, برهان الرب, عصمه الانبیاء, التقوی, قصص القرآن
    Ahmad Karimi, Akbar Shahiditabar *, Farhad Morsali Pavarsi
    The story of Prophet Yusuf and Zulaikha is one of the fascinating stories of the Holy Qur’an. One of the points of dispute is this section of the Holy Qur’an”… he would have made for her [too] had he not beheld the proof of his God ”. The significance of the sentence includes two parts: What does “…he would have made for her [too]…” mean? And what is the meaning of “…had he not beheld the proof of his God”? The objective of the current research is shedding enough light upon the true meaning of the afore-mentioned sentence. Accordingly, by utilizing the methodology of content analysis and narratology (White, 1973), verses 23 and 24 of Surah Yusuf have been analyzed thoroughly and meticulously to ultimately clarify the ambiguous points. The result of the study shows that the phrase “…he would have made for her [too]…” could be elaborated on in two ways: it can mean a physical confrontation with Zulaikha and it can also mean an intention similar to Zulaikha’s intention and will. The significance of “…had he not beheld the proof of his God” squarely depends on the meaning obtained from “…he would have made for her [too]…” In the first interpretation, the observation of the proof of his God describes Prophet Yusuf as a pious person whom God helps thanks to his steady piety, and in the second interpretation, the observation of the proof of God portrays the infallibility and impeccability of Prophet Yusuf which hinders him to succumb to sordid penchants and intentions.
    Keywords: Prophet Yusuf, Zulaikha, God’s Proof, piety, Infallibility of Prophets, Quranic Narratives
  • مهران بهتری*، مهدی نادری خوراسگانی، احمد کریمی، حسین شیرانی
    سابقه و هدف
    کربن آلی خاک نقش بسیار مهمی در افزایش تولید محصولات کشاورزی، کاهش فرسایش خاک و کاهش انتشار گازهای گلخانه ای دارد. درک بهتر از مقدار و ذخیره کربن آلی خاک برای استفاده از خاک و حفظ بهره وری آن موثر و ضروری می-باشد. مراتع گسترده منطقه فندوقلو در استان اردبیل به طور بالقوه می توانند مقادیر قابل توجهی از کربن را حفظ و ترسیب کند اما به دلیل افزایش جمعیت در معرض تغییر کاربری اراضی قرار دارند. چنین تنش هایی منجر به تخریب زمین و کاهش ترسیب کربن در برخی قسمت ها خواهد شد. بنابراین هدف این مطالعه شناسایی متغیرهای طبیعی موثر در ترسیب و تراکم کربن آلی خاک انجام شده است که می‎توان از متغیرهای شناسایی شده برای اصلاح و کاهش تخریب مراتع و اراضی زراعی در منطقه فندوقلو استفاده کرد.
    مواد و روش ها
    با استفاده از تکنیک ابر مکعب لاتین و متغیرهای مکانی مانند نقشه های خاک، کاربری اراضی و زمین شناسی، محل نقاط نمونه برداری تعیین شد. برای هر واحد کاربری (مرتع یا زراعی) 70 نمونه خاک سطحی مرکب (در کل 140 نمونه) از عمق صفر تا 15 سانتی متری جمع آوری شد. پس از آماده سازی نمونه های خاک، خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک ها با توجه به روش های استاندارد اندازه گیری شد. مدل رقومی ارتفاعی از منطقه مورد مطالعه با استفاده از خطوط هم تراز نقشه توپوگرافی تشکیل و مشتقات اولیه و ثانویه ساخته شد. باندهای لندست هشت از درگاه زمین شناسی ایالات متحده استخراج و شاخص تفاضل نرمال شده پوشش گیاهی و نقشه حرارتی منطقه مورد مطالعه محاسبه شد. از مدل های رگرسیون خطی چندمتغیره و مدل شبکه عصبی مصنوعی با استفاده از داده های خاک، مدل رقومی ارتفاعی و مشتقات آن، شاخص تفاضل نرمال شده پوشش گیاهی و نقشه حرارتی به عنوان متغیرهای مستقل برای پیش بینی تراکم کربن آلی خاک استفاده شد. برای ارزیابی نتایج مدل ها، از ضریب تبیین و جذر میانگین مربعات خطا استفاده شد.
    یافته ها
    استفاده از مدل رگرسیون خطی چندمتغیره نشان داد که نیتروژن کل خاک، شاخص تفاضل نرمال شده پوشش گیاهی و میانگین وزنی قطر خاکدانه، 53 درصد تراکم کربن آلی خاک را در مراتع توجیه نمود در حالی که 46 درصد از تراکم کربن آلی خاک در کاربری زراعی توسط نیتروژن کل خاک و انحنای سطح توجیه گردید. نتایج آزمون تی جفتی، تفاوت معنی داری (01/0>P) بین تراکم کربن آلی خاک در کاربری مرتع و زراعی نشان داد. شبکه عصبی مصنوعی با آرایش 24-10-1 و تابع انتقال تانژانت سیگموییدی در لایه پنهان به-ترتیب 71 درصد و 82 درصد از تراکم کربن آلی خاک را در کاربری مرتع و زراعی توجیه نمود. جذر میانگین مربعات خطا مدل های رگرسیون خطی چندمتغیره برای پیش بینی تراکم کربن آلی خاک در کاربری مرتع و زراعی به ترتیب 07/1 و 04/1 بود، اما همین مقادیر در مدل شبکه عصبی مصنوعی به ترتیب برای کاربری مرتع و زراعی به 85/0 و 58/0 کاهش یافت. تحلیل حساسیت نشان داد که مدل شبکه عصبی مصنوعی به شدت به مدل رقومی ارتفاعی و رطوبت خاک در نقطه پژمردگی حساس هستند.
    نتیجه گیری
    نتیجه این مطالعه حاکی از معنی داری اثر پوشش گیاهی و میانگین وزنی قطر خاکدانه روی ترسیب کربن در کاربری مرتع بود. نتایج شبکه های عصبی مصنوعی که برای شبیه سازی تغییرات تراکم کربن آلی خاک مورد استفاده قرار گرفت، نشان دادند که این شبکه-ها می توانند با شناسایی اثرات این متغیرها در ردیابی بخش مهمی از تغییرات تراکم کربن آلی خاک در کاربری های مرتع و زراعی موفق عمل کنند. نتایج همچنین نشان داد که توابع انتقالی به دست آمده توسط پارامترهای توپوگرافیکی اولیه و ثانویه برای تخمین تراکم کربن آلی خاک می تواند در منطقه، مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: مدل رگرسیون چند متغیره خطی, شبکه عصبی مصنوعی, تحلیل حساسیت
    Mehran Behtari *, Mehdi Naderi Khorasgani, Ahmad Karimi, Hussien Shirani
    Background and Objectives
    Soil organic carbon is very important in increasing the production of agricultural products and reducing soil erosion and greenhouse gas emissions. A better understanding of the amount and storage of soil organic carbon is essential to the use of soil and maintaining its productivity. The extended pastures of Fandoqloo region in Ardabil province potentially could support and sequestrate considerable amounts of carbon but they are subjected to land use change, high population and tourism. Such tensions led to land degradation and low carbon sequestration in some parts. This study aimed to find effective natural variables on soil carbon density and sequestration. Such variables could be applied for remediation and resilience of degraded pastures and croplands in Fandoghloo region.
    Materials and Methods
    By application of Latin Hypercube techniques and spatial variables like soil, land use and geological maps the location of sample points was determined. For each land use unit (pasture or cropland) 70 composite surface soil samples (in total 140 samples) were collected from zero to 15 cm deep. After pretreatments of soil samples, soil's physical and chemical properties were measured according to standard protocols. A digital elevation model of the study area was formed using digital isolines of topographic maps and primary and secondary derivates were constructed. Landsat 8 bands were extracted from the Geology Department site of the USA and Normalized difference vegetation index and thermal map of the study area were calculated. Multiple linear regression and artificial neural network models were applied and soil data, digital elevation model and its derivates, normalized difference vegetation index and land surface temperature map have entered the models as independent variables for the prediction of soil organic carbon density. To evaluate the results of the models, the coefficients of determination and root mean square error was used.
    Results
    Application of multiple linear regression model indicated that total soil nitrogen, normalized difference vegetation index and mean weight diameter of aggregates justified 53% of soil organic carbon density in the pasture while 46% of soil organic carbon density in croplands land use was explained by total soil nitrogen and plane curvature. The results of the paired t-test showed a significant difference (P< 0.01) between soil organic carbon density of the pasture and cropland land use. An artificial neural network with an arrangement of 1-10-24 and tan-sigmoid transfer function in the hidden layer justified 71% and 82% of the soil organic carbon density in the pasture and croplands, respectively. Root mean square error of multiple linear regression models for predicting soil organic carbon density in the pasture and croplands were 1.07 and 1.04, respectively but of artificial neural network model was decreased to 0.85 and 0.58 for pasture and cropland, respectively. Sensitivity analysis revealed that the artificial neural network model was severely sensed to digital elevation model and soil moisture content at wilting point.
    Conclusion
    The result of this study indicated the significance of natural vegetation cover and the mean weight diameter of soil aggregates for carbon sequestration in the pastures. Artificial neural networks performed to simulate changes in soil organic carbon density showed that these networks are successful in tracking an important part of soil organic carbon density changes at pasture and cropland land uses. In other words, artificial neural networks were able to identify the effects of these variables on soil organic carbon density using tracing and identifying the effects and interactions between an independent variable series with organic carbon density status. The results showed that transmission functions can be used by the data of primary and secondary topographic parameters for estimating soil organic carbon density in the region.
    Keywords: Multivariate linear regression model, Artificial neural network, Sensitivity analysis
  • هلمت عاصی حسین، امیرعلی صادقی*، احمد کریمی
    در این پژوهش اثرات افزودن پودر کاسنی، زردچوبه، کنگر فرنگی و خارمریم در جیره های مرغان تخم گذار با انرژی بالا و پروتیین پایین بر عملکرد، کیفیت تخم مرغ و وضعیت کبد چرب ارزیابی شد. در مجموع 270 قطعه مرغ تخمگذار سویه ال اس ال در سن 80 هفتگی، به طور تصادفی به 5 تیمار، 6 تکرار و 9 پرنده در هر تکرار اختصاص داده شدند. تیمارهای آزمایشی شامل جیره با انرژی بالا (3000 کیلوکالری در کیلوگرم) و پروتیین پایین (13 درصد) به عنوان جیره شاهد و چهار جیره با افزودن سطوح 15/0 درصد پودر کاسنی، 15/0 درصد پودر زردچوبه، 15/0 درصد پودر کنگر فرنگی و یا 15/0 درصد پودر خارمریم به جیره شاهد بودند. تیمارها موجب کاهش مصرف خوراک شدند و پودر زردچوبه موجب افزایش وزن تخم مرغ شد (05/0>P)، لیکن تولید تخم مرغ و ضریب تبدیل تحت تاثیر قرار نگرفتند. رنگ زرده، وزن سفیده و وزن پوسته به طور معنی داری تحت تاثیر مثبت گیاهان دارویی قرار گرفتند(05/0>P). جیره حاوی زردچوبه به طور معنی داری گلوکز خون را نسبت به جیره شاهدکاهش داد (05/0>P). اثر تیمارها بر فراسنجه های بیوشیمیایی و هماتولوژیک خون معنی دار نبود. وزن چربی محوطه شکمی در پرندگان دریافت کننده جیره حاوی خارمریم به طور معنی داری کمتر بود (05/0>P). نتایج نشان داد که گیاهان مورد بررسی در این پژوهش قادر به بهبود عملکرد پرندگان نبودند، لیکن پودر ریشه خار مریم با کاهش چربی محوطه بطنی و کمترین نمره هیستوپاتولوژی و نمره خونریزی کبد پتانسیل بیشتری برای بهبود کبد چرب دارند و لازم است مطالعات بیشتری با سطوح بالاتر آن انجام شود.
    کلید واژگان: کبد, مرغ تخمگذار, کلسترول, گیاهان دارویی
    Halmat Assi Husain, Amirali Sadeghi *, Ahmad Karimi
    In present study the effects of chicory, turmeric, artichoke and sage powder on yield, egg quality and fatty liver status in laying hens fed high energy and low protein diets. A total of 270 LSL laying hens at 80 weeks of age were randomly assigned to 5 treatments, 6 replications and 9 birds per replicate. Experimental treatments were included high energy (3000 kcal/kg) and low protein (13%) diet as control, and four diets containing 0.15% of chicory stem and root powder, turmeric rizhom powder, artichoke leaf powder or milk thistle powder. The results showed that treatments decresed feed intake and turmeric increased egg weight (P<0.05). Yolk color, white weight, and shell weight were affected (P<0.05) positively by medicinal plants. Diet containing turmeric significantly reduced blood glucose compared to control diet (P<0.05). The effect of treatments on biochemical and hematological parameters of blood was not significant (P>0.05). Abdominal fat weight was significantly lower in birds received milk thistle diet (P<0.05). The results showed that the medicinal plants used in the present study had no effect on bird’s performance however milk thistle powder by lowering the abdominal fat and with lower histological and hemoragic scores had more potential for improvement of fatty liver and more researches with higher level of milk thestle is needed.
    Keywords: liver, Laying hen, Cholesterol, Medicinal plants
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر احمد کریمی
    دکتر احمد کریمی
    دانشیار علوم مهندسی خاک- خاکشناسی، دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایران
  • دکتر احمد کریمی
    دکتر احمد کریمی
    دانشیار گروه کلام، دانشگاه قرآن و حدیث، ، ایران
  • دکتر احمد کریمی
    دکتر احمد کریمی
    (1395) دکتری علوم استراتژیک، دانشگاه و پژوهشگاه عالی دفاع ملی و تحقیقات راهبردی
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال