به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
مقالات رزومه

دکتر احمد کریمی

  • فاطمه جمشیدی*، احمد کریمی، علیرضا آل بویه

    مفهوم «شخص» به  عنوان یک مفهوم کلیدی در فلسفه اخلاق، به موجوداتی اطلاق می شود که از شان و منزلت اخلاقی اساسی برخوردارند. ویژگی هایی مانند آگاهی، هوش، خودآگاهی و توانایی ارتباط، ملاک های شناسایی یک موجود به  عنوان «شخص» هستند. این مفهوم در مباحث حقوق بشر و اخلاق زیستی، به ویژه در مسائل حیات و مرگ مانند سقط جنین و نوزادکشی، اهمیت دارد. تبیین رویکردهای مختلف درباره مفهوم «شخص» می تواند تاثیرات عمیقی بر تصمیم گیری های اخلاقی و حقوقی داشته باشد. با اینکه در غرب استفاده از این اصطلاح رایج است و مبنا و ملاک بسیاری از داوری های اخلاقی و حقوقی است، در ایران هنوز به ابعاد اخلاقی آن پرداخته نشده و این خلا، بررسی دقیق را ضروری می سازد. این مقاله به بررسی دو رویکرد اصلی به مفهوم «شخص» در اخلاق زیستی می پردازد: رویکرد موهبتی که بر ارزش ذاتی همه انسان ها تاکید دارد و رویکرد کارکردی که تنها انسان هایی با ویژگی های خاص را واجد منزلت اخلاقی می داند. لازمه رویکرد کارکردی این است که همه انسان ها واجد شان و منزلت اخلاقی نیستند و حقوق برابر ندارند.

    کلید واژگان: انسان, شخص, شخص بودن کارکردی, آگاهی, خودآگاهی
    Fatemeh Jamshidi *, Ahmad Karimi, Alireza Alebouyeh

    The concept of "person" as a key concept in philosophy, law and ethics refers to beings who have moral dignity and fundamental rights. Characteristics such as consciousness, intelligence, self-awareness and the ability to communicate are the criteria for identifying a being as a "person". This concept is important in human rights and bioethics, especially in life and death issues such as abortion and infanticide. Clarifying different approaches about the concept of "person" can have profound effects on moral and legal decisions. While the use of this term is common in the West and it is the criterion of many moral and legal judgments, in Iran its moral dimensions have not yet been addressed and this gap necessitates a detailed investigation. This article examines two main approaches to the concept of "person" in bioethics: the gifted approach that emphasizes the inherent value of all human beings and the functional approach that considers only humans with certain characteristics to have moral dignity. The requirement of the functional approach is that all human beings do not have moral dignity and do not have equal rights.

    Keywords: Human, Person, Functional Personhood, Consciousness, Self-Consciousness, Self-Awareness
  • احمد کریمی، محسن احمدی*، محمد رنجبرحسینی

    بحث از وجود ادراکات فطری مشترک میان انسان ها که در راس آن باور به وجود خداوند است، از مباحث مهم بین معرفت شناسان است. این مقاله با تحلیل کیفی داده ها تلاش کرده تا ادراکات فطری را در اندیشه میرزامهدی اصفهانی و لایب نیتس بررسی کند و در پی آن، مساله یادآوری یا فرآوری این ادراکات را به بحث گذارد. یافته های پژوهش نشان داد هر دو بر این عقیده بودند که انسان ها از بدو تولد دارای مفاهیمی پیشینی هستند، میرزای اصفهانی این ادراکات را بالفعل و از جنس معرفتی اضطراری دانسته و جایگاهش را قلب انسان، معرفی می کند و معتقد است به فراموشی سپرده می شوند و از همین روی، به یادآوری نیاز دارد. او با استناد به ادله نقلی، مذکرات مختلفی را بر می شمرد که این پژوهش، آنها را تحت دو عنوان یادآوران طبیعت شناختی مانند تامل در آیات الهی، سختی ها و شداید، معرفت و صیانت نفس، احتجاج کردن، و یادآوران دین شناختی، هم چون قرآن، ذکر، انبیا و اهل بیت رده بندی کرده است. تیوری فطرت نزد لایب نیتس، از آموزه های مسیحی اشراق الهی و صورت خدا الهام گرفته و با تقسیم حقایق ادراکی به دو حیطه عقل و واقع و با تشکیل نظام واره ای متشکل از مونادها و نظام هماهنگی پیشین بنیاد، ادراکات فطری را نه از جنس معرفت، بلکه از سنخ استعدادهایی بالقوه می داند که تحت یک منشا درونی به ادراک صریح و فعلی مبدل می شوند. لایب نیتس عوامل فعلیت ساز استعداد فطری را تامل یا ادراک انعکاسی، آموزش دیدن، و دقت در محسوسات، مخلوقات و نظم موجود در آنها می داند.

    کلید واژگان: میرزامهدی اصفهانی, لایب نیتس, مذکرات فطرت, اشراق الهی, مراقبه, صورت الهی
    Mohsen Ahmadi, Ahmed Karimi*, Mohammad Ranjbar Hosseini

    The discussion of the existence of common innate perceptions among humans, at the top of which is the belief in the existence of God, is one of the important topics among epistemologists. Through qualitative data analysis, this article tries to examine the natural perceptions in the thought of Mīrzā Mahdī Iṣfahānī and Leibniz and then discusses the issue of remembering or processing these perceptions. The findings of the research showed that both were of the opinion that humans have prior concepts from birth. Mīrzā Mahdī considers these perceptions to be actual and of the nature of emergency knowledge and introduces its place as the human heart and believes that they are to be forgotten. Therefore they need to be reminded. Citing narrative arguments, he enumerates various reminders, which this research considers them under the two categories: naturalistic reminders, such as reflection on divine signs and verses, difficulties and hardships, self-knowledge and self-preservation, and religious reminders such as Quran, dhikr (remembrance of God), the prophets and Ahl al-Bayt. According to Leibniz's theory of human constitution, it is inspired by the Christian teachings of divine illumination and God's face, and by dividing perceptual facts into two areas of reason and reality and by forming a system consisting of monads and a system of prior coordination, he considers the innate perceptions not as having the nature of knowledge, but of potential talents that become actual and explicit perception under an internal origin. Leibniz considers the actualizing factors of innate talent to be reflection or reflective perception, learning, and contemplation in sensations and creatures and the design governing them.

    Keywords: Mīrzā Mahdī Iṣfahānī, Leibniz, reminders of innate perceptions, divineillumination, introspection, the divine face
  • محمدهادی صفری*، احمد کریمی

    ضلع زمان مندی آموزه عصمت، محل تنازع دیدگاه های مطلق گرا و مخالفان بوده که گروه اول، گستره زمانی آن را مطلق دانسته و در مقابل گروه دوم آن را به پس از بعثت محدود کرده اند. این پژوهش با بررسی تطبیقی دیدگاه دو مفسر، یکی: فخررازی 606 ق) که عصمت را زمان مند دانسته و دیگری ابن شرفشاه حسینی (810 ق) که گستره عصمت را تشکیک ناپذیر می داند، تلاش کرده تا بن مایه نظرگاه آنان پیرامون ضلع زمان مندی عصمت را در پیوند با واژگان قرآنی مرتبط: «ذنب»(فتح: 2)، «وزر»(شرح: 2) و «ضلال»(ضحی: 7) بررسی کند. یافته ها نشان داد که هر دو مفسر، این واژگان را در تنافی با عصمت نمی دانند و در نتیجه، نمی توان از آنها زمان مندی عصمت را نتیجه گرفت با این حال، فخر رازی بر انگاره زمان مندی عصمت که مبتنی بر سوگیری های اشعری گرایانه و اخبار خدشه پذیر است تاکید کرده و تلاش می کند تا با تاویلات مختلف از اندیشه کلامی خود در این باره عدول ننماید و از این روی، مواضع روشی و معناشناختی اش در این باره با نقطه نظر کلامی وی در انسجام و هماهنگی نیست.

    کلید واژگان: ابن شرفشاه حسینی, ذنب, عصمت پیامبر اکرم قبل از بعثت, ضلال, فخر رازی, وزر
    MohammadHaadi Safari *, Ahmad Karimi

    The temporal aspect of the doctrine of infallibility has been the point of contention between absolutists and opponents. This research compares the viewpoints of two commentators, one: Fakh razi (606 AH) who considers infallibility to be timeless, and the other: Ibn Sharafshah Hosseini (810 AH) who considers the scope of infallibility to be unquestionable. Ben Mayeh has tried to examine their point of view about the temporal side of infallibility in connection with related Quranic words: "sin" (Fath: 2), "Wizr" (Sharh: 2) and "delal" (Zuhi: 7). The findings showed that both commentators do not consider these words to be in conflict with infallibility And as a result, it is not possible to conclude from them the temporality of infallibility. However, Fakhr Razi emphasizes the notion of the temporality of infallibility which is based on Ash'ari biases and incorruptible news and tries not to deviate from his theological thought in this regard with different interpretations. Therefore, his methodological and semantic positions are not in harmony with his verbal point of view.

    Keywords: Fakhr Razi, Ibn Sharafshah Hosseini, The infallibility of the Holy Prophet before his mission, wezr, zanb, zalal
  • احمد کریمی، محمد کریمی*، علیرضا روشن ضمیر
    هذا البحث الذی دون بهدف حصر انواع الإستعارات المفاهیمیه المتعلقه بالموت من وجهه نظر اللسانیات المعرفیه، تم إجراوه بالمنهج المکتبی وبالإعتماد علی الاسالیب المعرفیه فی علم اللغویات و علم الدلاله. النظریه الرئیسیه التی تم إستخدامها فی هذا البحث هی نظریه الإستعارات المفاهیمیه التی وضعها (لیکوف وجونسون) والنظام المستخدم هو المجال المصدر - المجال الوجهه.من خلال إجراء هذا البحث یتبین ان القرآن الکریم قد إستخدم مخططات بصریه مثل "المسار والطریق" و"العبور والتخطی" للتعبیر عن المفهوم المجرد للموت و یقدم الموت فی شکل إستعارات مفاهیمیه ککیان حی متحرک و شیء یمکن تذوقه و یصف الجسد والعالم بانهما وعاء یخرج منهما الإنسان بالموت او کنقطه إنطلاق یتحرک منها الإنسان لیصل إلی وجهه ما و یقدم الموت بفهم مجازی للزمن علی شکل مکان، علی انه نقطه إنطلاق للعوده والرجوع إلی الله. إن التطبیق التربوی والوظیفه المفاهیمیه لهذا النوع من النظره القرآنیه للموت من الناحیه اللغویه المعرفیه، هو توجیه الناس إلی المغزی  والمعنی الحقیقی والآثار المترتبه علی الإهتمام بموضوع الموت والتعبیر عن خفایاه التربویه.
    کلید واژگان: الموت, اللسانیات, المخططات الصوریه
    Ahmad Karimi, Mohammad Karimi *, Alireza Roshanzamir
    This article has as its purpose the enumeration of various conceptual metaphors of death from the viewpoint of cognitive linguistics. It used library research based on linguistics and semantics methodologies. The main theory used here is Lakoff and Johnson’s conceptual metaphors and the system used is that of source and target domains. After citing the Quranic verses (Ayas) on the subject of death and pointing out theories related to conceptual metaphor in cognitive linguistics, it has been concluded that to define the abstract concept of death the Quran has adopted image schemas like path, trajector and landmark, and has employed some conceptual metaphors for death as a living, dynamic and tasteable entity, and for the world as a receptacle through which man departs when dying. Also, death, in its metaphorical sense of time within place, is presented as the point of returning to the Creator. The educational function of this view on death, in terms of cognitive linguistics, is to create an awareness of the true meaning of it as far as it could lead to better mental and behavioral capacities.
    Keywords: Conceptual Metaphors, Death, cognitive semantics, Image Schemas, quran
  • لسان عربی مبین در قرآن کریم / ارزیابی نظریات مفسران پیرامون
    احمد کریمی، نرگس بزرگخو *

    مسیله اصلی پژوهش، تبیین معنای «لسان عربی مبین» در قرآن کریم با توجه به آرای مفسران و کارکردهای معنایی واژگان است. اختلاف دیدگاه مفسران و استناد نظرات آنان به دلایل متفاوت، انجام این تحقیق را ضروری نموده است. مقاله حاضر با روش توصیفی تحلیلی به بررسی و سنجش آرای مفسران در تفسیر آیه شریفه پرداخته و نظرات آنان را درباره «لسان عربی مبین» در چهار بخش مورد توجه قرار داده است. این موارد شامل: مسیله تحدی، زبان مخاطبان و مکان نزول، شرافت و ظرفیت های زبان عربی، فصاحت و صراحت و آشکاری زبان اختصاصی قرآن است. نتایج پژوهش نشان می دهد که «لسان عربی مبین» فراتر از نظریات مفسران، یک فهم مشترک بین الاذهانی است که با اسلوب محاوره انسانی، از زبان فرابشری وحی پرده برداشته است و در عین اینکه شرایط و درک و فهم مخاطب را در نظر داشته، ویژگی جهان شمولی، فرابشری و فراتاریخی قرآن کریم را هم لحاظ کرده است. توجه به معنای قرآنی واژگان و روایات مرتبط و نیز دیدگاه زبان شناسی سوسور می تواند موید معنای اخیر باشد.

    کلید واژگان: لسان عربی مبین, لسان قوم, زبان عربی, جهان شمولی زبان قرآن, دیدگاه زبان شناسی سوسور
  • احمد کریمی، اکبر شهیدی تبار*، فرهاد مرسلی باورسی
    تعتبر قصه النبی یوسف وزلیخاء من اروع القصص فی القرآن الکریم، والتی رغم جمالها إلا انها تحتوی علی غموض. من نقاط الخلاف هی عباره « وهم بها لولا ان رای برهان ربه». العباره تتکون من جزاین؛ فما معنی «وهم بها»؟ وما حقیقه «رای برهان ربه» فما هو هذا البرهان؟! بحثنا هذا یهدف إلی إلقاء الضوء علی المعنی الحقیقی للعباره المذکوره اعلاه. بناء علی ذلک، وباستخدام اسلوب تحلیل المحتوی، تم دراسه الآیتین 23 و 24 من سوره یوسف جزءا جزءا وبشکل شامل حتی یمکن توضیح النقاط غیر الواضحه. فتظهر نتیجه الدراسه ان عباره «وهم بها» یمکن تفسیرها علی وجهین: یمکن ان تعنی مواجهه جسدیه مع زلیخاء، ویمکن ان تعنی ایضا نیه مماثله لنیه زلیخاء وإرادتها. ومعنی «لولا ان رای برهان ربه» متوقف علی المعنی الماخوذ من «وهم بها» فإذا اعتبر التاویل الاول، فإن معنی رویه برهان ربه هو رویه النبی یوسف الحل للخروج من المازق الذی وقع فیه. وإذا اعتبر التاویل الثانی فإن معنی مراقبه برهان ربه هو رویه قبیح الباطن فی طلب زلیخاء ومشاهده جمال ربه وبرکاته مما یجعل جمال زلیخاء وسحرها یبدو ضئیلا ومزعجا فی عینیه فیبتعد عنها ویرکض نحو الباب. ففی التفسیر الاول، فإن ملاحظه حجه ربه تصف النبی یوسف بانه شخص تقی یعینه الله بفضل تقواه الثابته، وفی التفسیر الثانی، فإن ملاحظه حجه الله تصور عصمه النبی یوسف ونزاهته مما یحول دون استسلامه للمیول والنوایا الدنیئه.
    کلید واژگان: النبی یوسف, زلیخاء, برهان الرب, عصمه الانبیاء, التقوی, قصص القرآن
    Ahmad Karimi, Akbar Shahiditabar *, Farhad Morsali Pavarsi
    The story of Prophet Yusuf and Zulaikha is one of the fascinating stories of the Holy Qur’an. One of the points of dispute is this section of the Holy Qur’an”… he would have made for her [too] had he not beheld the proof of his God ”. The significance of the sentence includes two parts: What does “…he would have made for her [too]…” mean? And what is the meaning of “…had he not beheld the proof of his God”? The objective of the current research is shedding enough light upon the true meaning of the afore-mentioned sentence. Accordingly, by utilizing the methodology of content analysis and narratology (White, 1973), verses 23 and 24 of Surah Yusuf have been analyzed thoroughly and meticulously to ultimately clarify the ambiguous points. The result of the study shows that the phrase “…he would have made for her [too]…” could be elaborated on in two ways: it can mean a physical confrontation with Zulaikha and it can also mean an intention similar to Zulaikha’s intention and will. The significance of “…had he not beheld the proof of his God” squarely depends on the meaning obtained from “…he would have made for her [too]…” In the first interpretation, the observation of the proof of his God describes Prophet Yusuf as a pious person whom God helps thanks to his steady piety, and in the second interpretation, the observation of the proof of God portrays the infallibility and impeccability of Prophet Yusuf which hinders him to succumb to sordid penchants and intentions.
    Keywords: Prophet Yusuf, Zulaikha, God’s Proof, piety, Infallibility of Prophets, Quranic Narratives
  • امیرحسین قنبرزاده دربان*، احمد کریمی
    برهان وجودی آنسلم از براهین بحث انگیز اثبات وجود خداوند است که مورد توجه فیلسوفان غربی و اندیشمندان اسلامی واقع شده است. در این پژوهش، با تلاش برای نسبت سنجی میان تقاریر ارایه شده در غرب و میان مسلمانان، اولین تقریر منسجم از هر دو گروه، یعنی آنسلم و نراقی، با یک دیگر مقایسه شد و مشابهتی تام در هر دو تقریر یافت شد. تلقی از خداوند در مقام موجودی که بزرگ تر و برتر از او نمی توان تصور کرد نقطه عزیمت صورت بندی این برهان است و مورد پذیرش نراقی نیز قرار گرفته است. پژوهش در جست وجوی مبنای مشترک معرفتی میان دو اندیشمند، که منتج به مشابهت تقاریر شده، نشان داد وجود خداوند برای هر دو و به شکل پیشینی به منزله حقیقتی ثابت و تردیدناپذیر بوده و قبول همین معرفت فطری به خداوند در تثبیت مقدمه برهان نقش کلیدی داشته است. بنابراین، می توان پاره ای از اشکالات افرادی همچون گونیلو را ناشی از بی توجهی به خاستگاه معرفتی این برهان دانست و بدان پاسخ داد.
    کلید واژگان: آنسلم, برهان وجودی, فطرت, معرفت پیشینی, نراق
    Amirhossein Ghanbarzadeh Darban *, Ahmad Karimi
    The ontological proof of God's existence is a highly controversial argument sought after by Western philosophers and Islamic thinkers. To compare the discourse between the Western and Muslim perspectives, this research examines the initial coherent statements of Anselm and Naraghi, finding complete similarity in both propositions. The starting point of this argument is the concept of God as a being beyond which nothing greater or superior can be imagined, a premise accepted by Naraghi as well. The research seeks a common knowledge basis between these two thinkers, revealing similarities that demonstrate the existence of God as an inherent and unquestionable truth for both. Acknowledging this innate knowledge of God plays a crucial role in establishing the argument's premise. By neglecting the epistemological origin of this argument, certain challenges raised by individuals like Gunilo can be addressed and resolved.
    Keywords: Ontological argument, Anselm, Naraghi, Nature Rationalists, Prior knowledge
  • امیرحسین غفاری فر*، احمد کریمی، عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی
    برهان حدوث یکی از براهین اثبات وجود هستی بخش است که بیشتر مورد استفاده اهل کلام بوده و در غرب به برهان جهان شناسی موسوم است. اهل کلام عموما به خاطر اعتقاد به حدوث عالم حامی این برهان و حکما عمدتا منکر برهان حدوث اند، زیرا که منکر صغرایش، یعنی حدوث عالم اند و عالم را قدیم می دانند. پرچمدار حمایت از این برهان و حدوث عالم در فلسفه معاصر غربی ویلیام کریگ است که برای آن دلایل فلسفی و طبیعی مطرح کرده و استدلالات نوینی را آورده است و در مقابل، منکرینی دارد که عمده ترین اشکالات در اندیشه ماتسون، دیور، اسمیت و راسل مطرح شده و دلایل منکرین دیگر به استدلالات اندیشمندان مذکور برمی گردد. بنابراین، در نقد اندیشه کریگ به دیدگاه این دانشمندان پرداخته شده است و اشکالات، ناظر به بحث های تسلسل در علل، مکتب تحصلی (پوزیتویسم) و حدوث و قدم عالم است. این پژوهش با روش تحلیلی انتقادی به بررسی مهم ترین اشکالات وارده بر صغرای برهان حدوث از سوی فیلسوفان غربی نشان داده است که ادله آنان برای اثبات مدعایشان کافی نیست. هرچند به نظر می رسد استدلالات کریگ برای حدوث عالم نیز یقینی نیست و بیشتر از فرضیه های غیرقطعی استفاده کرده است، اما توجه به مجموعه دلایل او و نیز بهره گیری از ادله مختلفی همچون استدلال های اندیشمندان اسلامی می تواند به صورت انباشتی، نظریه حدوث را نسبت به انگاره های رقیب، موجه کند.
    کلید واژگان: برهان حدوث, قدم عالم, ویلیام کریگ, ماتسون, دیور, اسمیت, راسل
    Amirhossein Ghaffarifar *, Ahmad Karimi, Abdulrahim Soleimani Behbahani
    Huduth Cosmological argument is one of the proofs of Divine existence, which mostly applied by theologians. Believing in the createdness of the universe, theologians support the argument, while philosophers reject it because they think that the universe is eternal. A prominent philosopher in the west tradition is William Craig, which put forward philosophical and natural arguments, some of them are new. On the other hand, the argument has well known opponents such as Wallace Mathson, Josh Dever, Quentin Persifor Smith and Russel which some philosophers followed them, rejecting Huduth argument through the sequence of causes, positivism, and the eternality of the universe. Examining the most important critiques on the minor premise of the Huduth argument by Western philosophers, this study, by critical analytical method, has shown that their arguments are not sufficient to prove their claim. Although it seems that Craig's arguments for the existence of the universe are not certain and he has used indefinite hypotheses, but considering his set of reasons and also using various arguments such as the arguments of Islamic thinkers can accumulatively justify the theory of createdness against rival theories.
    Keywords: Huduth Cosmological argument, The createdness of the Universe, William Craig, Wallace Matson, Josh Dever
  • سیده شیما انوشه، احمد کریمی

    «ایمان» به عنوان یکی از مهم‌ترین همراهان تاریخ زندگی آدمی، اگرچه در جوامع همگون ایمانی عاملی برای زیستی مسالمت‌آمیز محسوب می‌شود، با بروز اختلافات تفسیری از آن، به دلیلی برای ایجاد خشونت‌ورزی میان افراد بدل می‌گردد. این تا جایی است که حتی برخی از آتش‌افروزی‌های بزرگ تاریخ ریشه در عدم پذیرش و تحمل افراد از تفاسیر ایمانی یکدیگر داشته است. درک بعدی از مسیله ایمان که آن را برخوردار از «قابلیت تفسیرپذیری» می‌داند و بیان می‌کند که شرایط و موقعیت‌های گوناگون اجتماعی، فرهنگی و حتی طبیعی و تاریخی بر برداشت انسان‌ها از ایمان اثر می‌گذارد، به ایجاد انعطاف‌پذیری بیشتر و تحمل بالاتر افراد نسبت به یکدیگر در سطح جامعه کمک شایانی می‌کند. این چیزی است که در آموزه‌های دینی اسلام نیز بدان پرداخته شده و جامعه اسلامی را، به رغم تفاوت‌های ظرفیتی افراد در پذیرش و تجلی ایمان، همواره به برادری و اخوت تشویق کرده و افراد را از تحمیل بار گران‌تر بر دوش افرادی با گنجایش ایمانی محدودتر نهی کرده است. از این رو مقاله حاضر می‌کوشد، با بهره‌گیری از شواهد قرآنی-روایی، برخورداری ایمان از قابلیت تفسیرپذیری را تبیین نماید و روشن سازد که از یک سو، با توجه به «تدرج ایمان»، وجود تفاسیر گوناگون از آن در جامعه اجتناب‌ناپذیر است، و از سوی دیگر دست‌یابی به اصل مهم برادری و اخوت در جامعه در پرتو درک این ویژگی ایمان و افزایش انعطاف و تحمل افراد از برداشت‌های ایمانی یکدیگر رخ خواهد داد. این در نهایت به برقراری زیستی مسالمت‌آمیز و همدلانه و به دور از خشونت در میان افراد منتهی خواهد شد.

    کلید واژگان: ایمان, تفسیرپذیری ایمان, اخوت, تدرج ایمان, الهیات عملی
    Seyyedeh Shima Anoosheh, Ahmad Karimi

    "Faith", as one of the most important companions in human history, is a factor in creating homogeneous religious communities, but at the same time, with the emergence of interpretive disagreements, it becomes a cause of conflict among individuals. Even some of the greatest battles in history are the result of people rejecting their counterpart religious interpretations. By introducing an understanding of faith that considers it to be interpretable and states that different social, cultural, and even natural and historical circumstances and situations influence individual perceptions of faith, we can help increase tolerance and flexibility in society. The religious teachings of Islam, despite differences in individuals' capacities for accepting and expressing faith, have always encouraged brotherhood and forbade individuals from imposing heavier burdens on those with less capacity. By using Scriptural evidence, this article attempts to prove that faith is interpretable. Consequently, the article clarifies that, on the one hand, due to the "gradation of faith", there are multiple interpretations of it in society and, on the other hand, achieving the important principle of brotherhood will depend on understanding this aspect of faith and promoting individuals' flexibility and tolerance. It will allow individuals to live peacefully and empathically, free from violence.

    Keywords: Faith, Interpretability of Faith, Brotherhood, Gradation of Faith, Practical Theology
  • مهرناز باشی زاده مقدم*، علی راد، احمد کریمی
    برخلاف خوانش سنتی از نظریه تکامل که نگره ای پایین به بالا دارد و کنش های انسانی از جمله باورمندی دینی را مقهور علیت ژنی و مم ها معرفی می کند، خوانش نوین نگره ای بالا به پایین دارد و سازوکارهایی را ارایه می کند که طی آن چگونگی بروز ژن ها از بالاترین سطوح زیستی کنترل می شود. انعطاف پذیری نورونی[1] از جمله این سازوکارهاست. مسیله این پژوهش واکاوی و تبیین مولفه های اشتدادپذیری ایمان اختیاری در چارچوب مفهومی نوروبیولوژیک و مقایسه آن با مولفه های مناسک عبادی، به ویژه نماز، مطابق آموزه های قرآنی است. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی و به صورت مقایسه ای صورت گرفته است و یافته های تحقیق نشان می دهد وجود سه مولفه همپوشان در مناسک دینی توصیه شده قرآنی و یادگیری در دانش اعصاب، یعنی تکرار، توجه و هیجان، به انعطاف پذیری نورونی و اشتداد ایمان فرد منجر می شود. این مهم توجیه کننده علیت ذهنی و مقوم سطحی از اختیارگرایی در ایمان است.
    کلید واژگان: انعطاف پذیری نورونی, اشتدادپذیری ایمان, تکرار, توجه, هیجان
    Mehrnaz Bashizadeh Moghaddam *, Ali Rad, Ahmad Karimi
    Contrary to the traditional reading of the evolution theory that has a bottom-up view and introduces the human actions – including religious belief – as dominated by genes and memes, the new reading has a top-down viewpoint and gives in mechanisms in which the working manner of genes is controlled by the highest levels of life. One of these mechanisms is neuroplasticity. This study aimed at exploring and explaining the factors of the gradual intensification of volitional faith within the neurobiological conceptual framework and its comparison with the factors contributing to worshiping rituals – especially prayers – that come from the Quranic teachings. This comparative study is done through the descriptive-analytical method. The findings show that the existence of the three factors common in the worshipping rituals (as recommended by the Quran) and neurobiological learning, i.e., repetition, attention, and emotion, lead to neuroplasticity and gradual intensification of faith. This justifies the mental causality and supports a level of voluntarism in faith.
    Keywords: Neuroplasticity, intensification of faith, Repetition, attention, emotion
  • زینب تاجیک*، محمد رنجبر حسینی، احمد کریمی
    رابطه حقیقت انسان و جنسیت از مسایل چالش برانگیز چند دهه اخیر بوده است که پاسخ به بسیاری از مسایل زنان در گرو حل این مسیله است. با ورود فعالان فمینیسم به مباحث فلسفی و کلامی این پرسش جدی تر مطرح شد و برخی مانند لیبرال فمینیسم ها با انکار هویت زنانه، قایل به تساوی و برابری جنسیتی شدند و دسته دیگری از فمینیسم ها اختلاف های جنسیتی را به رسمیت شناختند. اگرچه این پرسش در مباحث نفس شناسی و انسان شناسی حکما و متکلمان مدرسه کلامی اصفهان جایگاهی نداشته است، می توان با تحلیل مباحث عمیق نفس شناسی آنها پاسخی سلبی یا ایجابی به این پرسش داد. این نوشتار با روش تحلیلی-توصیفی و با استنطاق مهم ترین مباحث نفس شناسی میرداماد، ملاصدرا، فیض کاشانی و علامه مجلسی مانند حدوث نفس، رابطه نفس و بدن، چگونگی تدبیر بدن توسط نفس، به دنبال بررسی جایگاه جنسیت در نفس است و در نهایت به این نتیجه رسیده است که با توجه به مبانی نفس شناسی آنها دیدگاه «جنسیت مندی نفس» به صواب نزدیک تر است. نفس در نحوه حدوث، تشخص، فعلیت و چگونگی عمل در این عالم نمی تواند از خصوصیات جنسیتی عاری باشد
    کلید واژگان: جنسیت نفس, مدرسه کلامی اصفهان, نفس شناسی میرداماد, نفس شناسی صدرا, نفس شناسی فیض کاشانی, نفس شناسی علامه مجلسی
    Zeinab Tajik *, Mohammad Ranjbar Hoseini, Ahmad Karimi
    The relationship between the human reality and gender has been among the most challenging problems in the past few decades, solving which paves the way to answer many questions related to the women. With the advent of feminist activists to philosophical and theosophical discussions, this question got even more importance. Some people (such as liberal feminists) denied the feminine identity and opted for the equality of genders, while another group of feminists recognized the gender differences. Although this question has not been discussed in the egologistic and humanistic discussions of the theosophists and theologians of Isfahan Theological School, an analysis of their deep discussions on egologism can provide a negative or positive answer to this question. Adopting the descriptive-analytical method and inquiring about the most important egologistic discussions of Mir Damad, Mulla Sadra, Fayz Kashani, and Allameh Majlesi such as the contingency of ego, the relationship between ego and body, and the way ego manages body, this article aims at examining the status of gender in ego. It finally concludes that in the light of these scholars’ egologistic principles, the “genderedness of ego” is closer to reality. Moreover, it is found that ego cannot be free from gender attributes in its contingency, individuation, actualization, and manner of practice in this world.
    Keywords: gender of ego, Isfahan Theological School, Mir Damad’s egologism, Sadra’s egologism, Fayz Kashani’s egologism, Allameh Majlesi’s egologism
  • رضا دارینی، احمد کریمی*
    پژوهش حاضر با مقایسه بین کتاب مقدس (با محوریت سفر پیدایش و انجیل یوحنا) و روایات مندرج در کتب شیعه امامیه، فرآیند آفرینش را از آغاز خلقت تا استقرار انسان ها در کره زمین بررسی کرده و با روی آوردی نظری منطقی شباهت ها و تفاوت های فرآیند آفرینش در کتاب مقدس و روایات امامیه را توصیف و تحلیل کرده است. در این بین مباحثی همچون شروع آفرینش، آفرینش از عدم، تقسیم عالم به عالم محسوس و معقول، ماده اولیه عالم محسوس، اولین موجود در عالم معقول، توجه به معنای شب و روز، دوره زمانی آفرینش و فرآیندی که آفرینش از خلقت آسمان و زمین و خورشید و ماه تا خلقت انسان طی کرده اند، بررسی شده است. این مباحث در سه بخش گنجانده شده و در نهایت به این نتیجه رسیده است که کتاب مقدس و روایات مندرج در کتب امامیه در مباحثی مانند دومرحله ای بودن فرآیند آفرینش، یعنی عالم معقول و محسوس، خلقت شش روزه جهان مادی و ایجاد خلقت برای امری مقدس مشترک اند؛ اما تفاوت هایی نیز وجود دارد؛ اولا در نگاه روایات امامیه، مقام ربوبی الاهی از نقصان پیراسته شده است؛ ثانیا اگرچه سفر پیدایش و انجیل یوحنا در صددند جزییات آفرینش را نیز مطرح کنند اما در مقابل، کتب روایی امامیه، بیشتر از کتاب مقدس و با جزییات بیشتری به بحث پرداخته اند.
    کلید واژگان: آفرینش, فرآیند آفرینش, سفر پیدایش, انجیل یوحنا, روایات امامیه
    Reza Darini, Ahmad Karimi *
    The present study, by comparing the Bible (focusing on the book of Genesis and the Gospel of John) and the narrations in the Imamate books, examined the process of creation from the beginning to the establishment of human beings on the earth and described and analyzed the similarities and differences between the Bible and the Imamate narrations about the process of creation with a logical theoretical approach. In the article, topics such as the following have been studied: the beginning of creation, creation from non-existence, division of the world into the physical world and the rational world, the raw material of the physical world, the first being in the rational world, attention to the meaning of night and day, the time period of creation, the process of creation from the creation of heaven and earth, the sun and the moon to the creation of man. These issues are included in three sections and the article finally concludes that the Bible and the narrations contained in the Imamate books are common in topics such as the two stages of the process of creation, namely the rational world and the physical world, the six-day creation of the material world and the creation for a sacred purpose. However, there are some differences; first, in the view of the Imamate narrations, the position of the Divine Lordship is free from imperfections, secondly, although the book of Genesis and the Gospel of John seek to discuss the details of creation, on the contrary, the books of the Imamate narrations have dealt with this issue in more detail than the Bible.
    Keywords: creation, Process of Creation, Genesis, Gospel of John, Imamate Narrations
  • سیده شیما انوشه*، احمد کریمی، علی سلیمی، محمد رنجبرحسینی
    توجه به چگونگی «پیدایش» و «شکوفایی» بنیان های همگانی و جهان شمول فطری که در شکل گیری ایمان در انسان ها سهم مهمی دارند، و تبیین نقش موقعیت های اجتماعی در آن ها مساله ای است که به تحقق نگاهی تازه به مساله ایمان منجر گردیده است. از این منظر «ایمان» به دلیل برخورداری از شاخصه «تولید اجتماعی» (به معنای شکل گیری، استمرار، تقویت، تضعیف یا زوال یک پدیده در یا تحت تاثیر موقعیت های اجتماعی) حتی در نگرش جامعه شناختی نیز می تواند امری اجتماعی محسوب شود. بر همین اساس، نوشتار پیش رو که با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و به روش تحلیل مضمون انجام شد، بیانگر این بود که در عوالم پیشین، معارف فطری در موقعیت های اجتماعی ویژه ای برخاسته از «بعثت انبیا» و «عرضه» وجودهای انسانی بر پیامبر اکرم شکل گرفته اند، و سپس در عالم دنیا در موقعیت هایی اجتماعی همچون مواجهه با استذکار رسولان و برقراری ارتباطات اخلاقی و پسندیده اجتماعی (در جهت توجه و همراهی با گزاره های بنیان های اخلاقی) شکوفا می شوند. از این رو ایمان از شاخصه «تولید اجتماعی» برخوردار است و درنهایت می توان آن را امری اجتماعی دانست.
    کلید واژگان: ایمان, امر اجتماعی, فطرت, موجودیت اجتماعی, تولید اجتماعی, عوالم پیشین
  • احمد کریمی، فیروز اصلانی*

    عده ای از مفسران " بیان" را به معنای قدرت تکلم، برخی به معنای بیان کردن همه چیز، گروهی به معنای اسماء اشیاء و جنبندگان، و تعدادی به معنای قدرت تعقل و عده ای به معنای قرآن کریم می دانند. با توجه به اختلافات موجود در معنای بیان و نبود پژوهش مستقل در این راستا، این مقاله در پی آن است که معنای صحیح "بیان "را در این آیه مورد واکاوی قرار دهد. نظر کسانی که" بیان "را به معنای تکلم می دانند، صحیح به نظر می رسد؛ زیرا اولین معنایی که در سیاق آیات نخستین سوره ی الرحمن از واژه ی بیان به ذهن متبادر می شود، معنای تکلم است و شواهدی هم در متون ادبی، تاریخی و روایی متقدم وجود دارد که بیان به معنای نطق و تکلم به کار رفته است. همچنین در آیه چهارم سوره ابراهیم، تبیین به زبان نسبت داده شده است. ازسوی دیگر خداوند متعال، قرآن را بیانی برای مردم (بیان للناس) می خواند و از آن جایی که ماهیت قرآن در عصر نزول، جز ماهیت گفتاری و زبانی نبود، مشخص می شود که منظور از بیان، سخن گفتن است. از طرفی، دیگر معانی که مفسران برای بیان ذکر کرده اند به نحوی به زبان و تکلم مرتبط می باشند.

    کلید واژگان: کلیدواژه ها: البیان, الرحمن, نطق, تکلم, ادراک کلیات
    Ahmad Karimi, Firouz Aslani *

    Some commentators consider "expression" in meaning of the power of speech, some have suggested it as the expression of everything, the names of objects and creatures, and others have introduced it as the power of reason, and some have meant it as Holy Qur'an. Given the differences in the meaning of expression and lack of independent research in this regard, this article tries to analyze the correct meaning of "expression" in this verse. the opinion of those who consider "expression" in the meaning of speech seems correct. Because first meaning of expression that comes to mind in the context of the verses of first al-Rahman is speech. There is evidence in earlier literary, historical and narrative texts that expression is used in the meaning of speech. Also in the fourth verse of Ibrahim, explanation is attributed to language. On the other hand, Almighty God calls Qur'an an expression for the people, and since the nature of Qur'an at the time of revelation was nothing but the nature of speech and language, it becomes clear that the meaning of expression is speaking. On the other hand, the other meanings mentioned by commentators for expression are somehow related to language and speech.

    Keywords: Expression, Ar-Rahman, speech, speaking, perception of generalities
  • صدیقه رحیمی ثابت*، احمد کریمی

    مسئله جنگ و صلح، در هر دین از اهمیت زیادی برخوردار است؛ چراکه مبنا قرار دادن هر یک از این دو، عملکردهایی متفاوت ایجاد می‌کند. منونایت شاخه‌ای از فرقه پروتستان در مسیحیت شمرده می‌شود. پیروان این مذهب، افراد متدینی هستند که به مسیح و تعلیماتش ایمان دارند و در زمینه صلح، دارای عقیده ویژه‌ای هستند. در این راستا، به منابع خاصی استناد می‌کنند و ویژگی‌های مشخصی را برای آن قایل‌اند. اما ازآنجاکه این مسئله براساس مبانی شیعه پذیرفته نیست، لازم است مورد بررسی قرار گیرد. در این نوشتار، ابتدا به‌روش کتابخانه‌ای دیدگاه منونایت‌ها در زمینه صلح تبیین و سپس بررسی می‌شود. براساس یافته‌های این پژوهش، منونایت‌ها با استناد به تعلیمات عیسی، به صلح مطلق و عدم مقاومت اعتقاد دارند؛ تا حدی که جنگ به‌منظور دفاع از حق مظلوم را نیز جایز نمی‌دانند؛ درحالی‌که شیعیان، این نوع صلح را ظلم می‌دانند و با اینکه اسلام را دین رحمت معرفی می‌کنند، مقاومت و جنگ دفاعی در برابر متجاوزین را ضروری می‌دانند. در اسلام صلحی پذیرفته است که موجب به استضعاف کشیده شدن مظلومین جهان نشود.

    کلید واژگان: اسلام, شیعه, مسیحیت, منونایت, صلح, جنگ
    Sedigheh Rahimi Sabet*, Ahmad Karimi

    The issue of war and peace is very important in any religion because choosing each of them as the main approach creates different results. Mennonite is a branch of the Protestant Christianity. The followers of this denomination are religious people who believe in Christ and his teachings and have a special belief in the field of peace. In this regard, they refer to certain sources and attribute certain characteristics to peace. Since their approach is not accepted in Shiite principles, it needs to be examined. Using the library-based method, the present paper first explains and then examines the Mennonite view of peace. Based on the research findings, the Mennonites, referring to the teachings of Jesus, believe in absolute peace and non-resistance and do not allow war even in order to defend the rights of the oppressed; whereas the Shiites consider this kind of peace to be an act of oppression. While introducing Islam as a religion of mercy, they consider resistance and defensive war against the aggressors necessary and accept a kind of peace that does suppress or weaken the oppressed of the world.

    Keywords: Islam, Shia, Christianity, Mennonite, peace, war
  • احمد کریمی*، فاطمه دانشی
    فهم منطق حاکم بر اعتبارسنجی حدیث منوط به شناخت پیش فرض ها و مبانی هر رویکرد است. گزینش روایات مهدوی در کتاب منتخب الاثر که بر اساس خوانشی کل نگر و فراسندی صورت پذیرفته نه تنها روایات شیعه بلکه عامه را نیز در فرآیند قرینه یابی و به گزینی شرکت می دهد. از آنجا که درک صحیح از دستگاه فکر حدیثی کتاب، امکان ارزیابی های بعدی را فراهم می نماید، این پژوهش با عطف نظر به خلاء وجود طرحی از سازه و شبکه حاکم بر گزینش روایات در کتاب منتخب الاثر تالیف آیهالله العظمی صافی تلاش کرده تا با روش تحلیل مضمون، پیش فرض ها و مبانی حدیث شناختی کتاب را مشخص نماید. نتایج این پژوهش نشان داد اعتبارسنجی فراسندی روایات مهدوی در منتخب الاثر از پیش فرض های مهمی همچون اصل اولی در عدم حجیت خبر واحد در اعتقادات و توجه به روش شناسی قدما در طرق تحمل حدیث برخوردار است و به مبناهایی مانند قاعده امکان و طرح احتمالات تکیه دارد. نیز بازخوانی و فهم دقیق معیارهای جرح و تعدیل قدما  و همچنین توجه به مبنای اثر محور متقدمان در ارزیابی و اخذ به حدیث، منجر به جریان اصاله البرایه در راویان مجهول منابع متقدم است. چارچوب ها و بستر فکری رویکرد قرینه گرای حدیثی منتخب الاثر، موجب گردیده تا چینش و اعتبارسنجی روایات مهدوی در این کتاب، از منطقی نظام مند بهره مند باشد که به رغم برخی تلقی ها نسبتی با ظاهرگرایی حدیثی ندارد؛ زیرا به وضوح از استانداردهای تعریف شده ای تبعیت می کند.
    کلید واژگان: قرینه گرایی حدیثی, روش فراسندی, منتخب الاثر, لطف الله صافی گلپایگانی, اعتبارسنجی روایات مهدوی
    Ahmad Karimi *, Fateme Daneshi
    Understanding the logic governing the validation of a hadith depends on knowing the presuppositions and principles of each approach. The selection of Mahdavi narrations in the book of Muntakhab al-‘Athar fī Imam Al-Thānī ‘Ashar by Grand Ayatollah Sāfī, which is based on a holistic reading, involves not only Shiite but also Sunni narrations in the process of finding evidence and selecting the appropriate narrations. Since a correct understanding of the hadith thought system of the book allows for further evaluations, this study, concerning the lack of a design of the structure and network governing the selection of narrations in the book, tried through a thematic analysis to identify its presuppositions and theological foundations. Findings show that meta transmissonal validation of Mahdavi narrations in the book has important presuppositions such as the first principle of the invalidity of wāhid hadith (hadith with a single transmitter) in the theological doctrines, as well as the attention to the methodology of the early hadith scholars in the acquisition of hadiths (tahammul). Also, it relies on principles such as the Possibility Rule (Qā’ida Imkān). Accurate rereading and understanding of the criteria used by early scholars for jarh wa ta'dīl (endorsing or discarding transmitters), as well as paying attention to the book-oriented basis of the early Shiite scholars in evaluating hadith, lead to applying the innocence principle for the unknown narrators of early hadith sources. The frameworks and intellectual context of the hadith evidentialist approach of Muntakhab al-‘Athar have made the arrangement and validation of Mahdavi narrations to benefit from a systematic logic that, despite some considerations, has nothing to do with the hadith literalism, for it follows the defined standards.
    Keywords: Hadith Evidentialism, Meta transmissonal Method, Muntakhab al Asar fi Imam Al-Thani Ashar, ., Lotfollah Safi Golpayegani, assesing Mahdavi Narrations
  • احمد کریمی *

    با ظهور مدرنیته، بحران معنا گریبانگیر انسان آخرالزمانی گشته است. نگرش انسان گرا، معناداری زندگی را عمدتا در گرو خودمختاری و استقلال آدمی می داند و ارزش های دینی را نفی می کند. از سویی رنج و درد در حیات انسانی، پناهگاهی برای ادعاهایی مبنی بر گزاف دانستن جهان، بی معنایی زندگی و حتی الحاد بوده است. با عطف نظر به این مسئله که حکومت موعود، تحقق اراده الهی و وعده خداوند به همه امت های پیشین است این پرسش مطرح می گردد که معنای زندگی در عصر ظهور چیست و با چه مولفه هایی از دوران دیگر حکومت های الهی متمایز است. یافته های پژوهش نشان داد معنای دینی زندگی در آن عصر، در مقایسه با دیگر دوره های تاریخی حاکمیت دین، از رشد کمی و کیفی همه شاخصه ها برخوردار است و تابعی از تحول معرفتی، جامعه شناختی، تکوینی و روان شناختی است که برآیند آنها به پیوند وجودی انسان با امام می انجامد. شبکه هایی از غایات جزیی در فرآیندی معنادار به تولید معنای نهایی دست می زنند و معنای زندگی از وجود یک شخص انسانی برتر، نشات می گیرد، پرسش «معنا چیست؟» جای خود را به «معنا کیست؟» می دهد و با تامین شاخص های وجودی معناداری، حیات طیبه در پناه جویی و ارتباط با امام در حکومت مهدوی تحقق می یابد.

    کلید واژگان: معنای زندگی, عصر ظهور, حکومت موعود, وابستگی جهان به حجت, پیوند وجودی با امام مهدی
    Ahmad Karimi *

    With the advent of modernity, the crisis of meaning has gripped apocalyptic man. Considering the meaning of life to be mainly dependent on human autonomy and independence, the humanistic attitude denies religious values. Suffering in human life, on the other hand, has been a haven for claims such as the world is absurd, that life is meaningless, and even atheism. regarding that the promised government is the fulfillment of God's will and God's promise to all previous nations, the question arises as to what is the meaning of life in the age of Imam Mahdi and what are the components which distinguish it from  divine government in another ages. Findings showed that the religious meaning of life in that era,  compared to other historical periods of religious rule, has a quantitative and qualitative growth of all characteristics and prooduces epistemological, sociological, cosmological and psychological evolution that result in the connection of human existence with the Imam. Networks of partial ends produce the ultimate meaning in a meaningful process, and the meaning of life stems from the existence of a superior human being, the question "What is meaning?"  will be replaced by "Who is the meaning?", and by providing meaningful existential indicators, the good life (Hayaat tayyiba) is realized in recoursing to and connection with the Imam in the Mahdavi government.

    Keywords: Meaning of life, Age of adventure (asre zohour), Promised Government, Dependence of the world on Hojjat, Existential relationship with IMAM MAHDI
  • احمد کریمی*

    اندیشه اخلاقی نیچه که در اراده معطوف به قدرت و رسیدن به ابرمرد متمرکز است هر نوع نظام مبتنی بر ذلت و تحقیر انسان را بی ارزش می شمرد و مسیحیت را به دلیل ترویج اخلاق بردگی، اخلاق ضعیفان می داند که با تاکید بر گناه نخستین و آلودگی ذاتی انسان، روح اراده و قدرت و عزت نفس را در آدمیان می میراند. این پژوهش، تلاش کرده تا آموزه های اسلامی مورد توجه نیچه را بیابد و با روشی پدیدارشناختی چگونگی تلایم دستگاه فکری وی با آن آموزه ها را واکاود. از نظر او اسلام، دینی است که شور، اراده، گزینش گری و خود اصیل انسان را به رسمیت می شناسد و فهمی صادقانه از طبیعت انسان، و نگاهی مثبت و واقع گرایانه به دنیا دارد که در تلایم با فلسفه وی و خصوصا انگاره اراده معطوف به قدرت است. هم چنین نظریه تفسیری منظرگرایانه اش به فهم پلورالیستی از ادیان کمک کرده و سازواری پاره ای آموزه های اسلامی با قطعاتی از دستگاه فلسفی وی، نگره مثبتی از اسلام را برای او فراهم آورده است. توجه به ساحت دل و احساس در حکمت عرفانی اسلام نیز سازگار با مبانی اش در نقد عقل مدرن بوده است.

    کلید واژگان: نیچه, اسلام, اراده معطوف به قدرت, کثرت گرایی دینی, منظرگرایی
    Ahmad Karimi *

    Focusing on the will to power and reach the superman, Nietzsche's moral thought despises any system based on human humiliation, and introduces Christianity for promoting the morality of slavery, as the morality of the weak, which its emphasis on the original sin and inherent pollution of man kills the spirit of will and power and self-esteem in people. Applying a phenomenological method, this research has tried to find the Islamic teachings which drew Nietzsche's attention and to explore the consistency of his intellectual system with those teachings. According to him, Islam is a religion that recognizes the passion, will, selectivity, and authenticity of man and has an honest understanding of human nature, and a positive and realistic view of the world that is in line with Nietzsche's philosophy and especially the idea of ​​the will to power. Moreover, the theory of perspectivism has contributed to a pluralistic understanding of religions, and the adaptation of some Islamic teachings to parts of his philosophical apparatus has provided him with a positive view of Islam. Paying attention to the realm of the heart and emotion in the mystical wisdom of Islam has also been consistent with its principles in the critique of modern reason.

    Keywords: Nietzsche, Islam, Will to power, Religious pluralism, perspectivism
  • محمدابراهیم ترکمانی*، احمد کریمی، رسول رضوی

    «الهیات گشوده»، گرایشی الهیاتی۔فلسفی است، که تفسیر نوینی از برخی صفات خداوند و لوازم آن ارایه می دهد. این دیدگاه، بسیاری از آموزه های الهیات سنتی (همچون منزه بودن خداوند، علم پیشین مطلق، قدرت مطلق و ویژگی هایی از این دست) را نه مبتنی بر کتاب مقدس، بلکه الهام گرفته از فلسفه یونان دانسته، و در مقابل تصویری از خداوند ارایه می کند که مبتنی بر تشخص، تغییر پذیری و تعامل او با انسان است. یکی از موسسین الهیات گشوده، کلارک پیناک است. به اعتقاد او - در ترسیم اعتقادات دینی - اگر چه سنت و فلسفه باید مورد توجه قرار گیرد، اما «کتاب مقدس» بیشترین اهمیت را دارد و بر این مبنا، آموزه های الهیات سنتی باید مورد نقادی قرار گیرد. پیناک، گرچه ره آورد تقریرش را «آزادی واقعی خدا و انسان» می داند، اما به نظر می رسد مبانی روشی او به لحاظ منطقی نامنسجم اند. از این رو، این پژوهش به ارزیابی دیدگاه پیناک در مبانی روش شناختی «الهیات گشوده» می پردازد.  به نظر می رسد به رغم آن که پیناک - در برخی موارد - ضعف های الهیات سنتی مسیحی، در تبیین معارف الهیاتی را به خوبی بیان کرده، اما تلاش او در ارایه راهکار - به لحاظ روشی - قابل نقد است. این مقاله با روش توصیفی۔تحلیلی و با رویکرد روش شناسی بنیادین، در صدد ارزیابی آرای پیناک در مبانی روش شناختی «الهیات گشوده» است.

    کلید واژگان: الهیات گشوده, کلارک پیناک, کتاب مقدس, فلسفه مدرن, الهیات مسیحی
    MohammadEbrahim Torkamani *, Ahmad Karimi, Rasoul Razavi

    In this article, we try to study Clark Pinnock’s point of view in explaining the methodological foundations of the Open Theism Theory with a descriptive-analytical method so that we can have a fair critique of the strengths and weaknesses of this theory while also understanding it correctly. Pinnock can be considered one of the most important theorists and founders of Open Theism. In his view, Open Theism is one of the theological-philosophical theories that have emerged in the critique of the teachings of traditional Christian theology and consider its claims to be logically and narratively contradictory. Pinnock believes that open theists (unlike traditional theists) sanctify God as acknowledged in the Bible and that some of the attributes of God in traditional theology should be revised and modified based on the text of the Bible. They believe that God is the God of the Bible; someone who is truly connected to the world, a relationship that requires the most mobility, not immobility. In this view, God is portrayed as a triune relationship-oriented truth, which seeks romantic relationships with human beings and thereby grants them true freedom. Finally, since open theists believe that theology should be understood by the people of the present age, a better explanation of theology depends on reliance on modern philosophy (rather than ancient philosophy) and its effects. In modern philosophy (considering the idea that the truth of things does not appear to man), method and methodology have become very important. In general, methodology is the knowledge that recognizes “how to go” and the fundamental methodology reveals the hidden principles of each theory and creates the basis for its basic critique. Of course, the purpose of this article is specifically to examine the “basics” of Pinnacle’s method, not his “method.” In fact, the report presented by his method is a platform for examining the basics. From the author’s point of view, most of the mistakes that have been made in traditional theology are also reflected in Open Theism; leading in another way! That is to say, most of the objections that Pinnock made to traditional theologians also apply to him. For example, why is it bad to be influenced by (ancient) Greek philosophy, but Open Theism’s claims can be influenced by modern philosophy? Do ancient philosophy and modern philosophy have precise and acceptable boundaries at all? On what basis do open theists claim that modern philosophy is more acceptable to modern people than ancient philosophy? Can mere simultaneity justify it? If we take as a basis the claim of open theists – that every thought comes “from somewhere” and that no thought is pristine – the encounter of open theists with the text of the Bible is also done with the presuppositions of modern philosophy, and their pivotal mindset has influenced their understanding of the Bible. How can one be sure that the path taken by theology is more correct than the path taken by its predecessors? Since a better understanding of each theory is gained by reflecting on its foundations, in this article we intend to examine the methodological foundations of Open Theism by looking at the book Most Moved Mover. In general, from Pinnock’s point of view, the method of open theism can be based on the three main bases of the critical study of the interpretation of traditional theologians, return to the Bible and overcoming Hellenism, and attention to modern philosophy, which we will describe and critique.

    Keywords: Open Theism, Clark Pinnock, Bible, Modern Philosophy, Christian theology
  • محسن احمدی، احمد کریمی*

    پذیرش وجود ادراکات فطری میتواند اساس باور مشترک انسانها به حقایقی همچون وجودی مطلق یعنی خداوند باشد. این مقاله به روش توصیفی و تحلیلی به بررسی آرای لایب نیتس و شهید مطهری درباره وجود ادراکات فطری در نهاد انسانها و بازتاب آن در معرفت شناسی دین پرداخته است. لایب نیتس تمام تصورات انسانی را که از ذاتی ذهن و عقل و نه از حواس و امور خارجی حاصل شده باشد که ضروری ترین آنها تصور خداوند است فطری می داند. ولی شهید مطهری فقط تصدیقات فطری را پذیرفته و ام القضایا را اصل تناقض می داند از احساسات فطری سخن می گوید که منشاء آن قلب است و قوه عاقله انسان هم آن را تصدیق می کند. فطرت دینی نزد شهید مطهری ناظر به حوزه شناختی یعنی دین و توحید؛ و حوزه خواستی چون میل به حقیقت جویی، اخلاق و فضایل، کمالجویی و... است. نظریه لایب نیتس با معرفی خدا در منظومه معرفتی اش به نحو پیش از تجربه، و به عنوان پایه ای ترین بنیاد معرفت به شکل موثری در دفاع از معرفت پیشین دینی به کار می آید اما نظریه استاد مطهری از یک گرایش و احساس حقیقت طلبی سخن می گوید و هرچند از وجود معرفت فطری دینی دفاع می کند اما وجه پیشینی آن را انکار می کند و آن را به قلب و نه عقل پیوند می زند. یافته های این پژوهش نشان داد نظریه لایب نیتس در صورت اثبات از عمق معرفت شناختی بیشتری برای دفاع از معرفت دینی برخوردار است؛ زیرا باور به خدا را در باورهای پایه پیشین قرار می دهد و مساله توجیه باور دینی را بر اساس مدل برون گرایانه حل می کند.

    کلید واژگان: معرفت شناسی دینی, ادراکات فطری, شهید مطهری, لایب نیتس, فطرت, معرفت پیشین
  • احمد کریمی*

    کلان‌آموزه مهدویت و خردآموزه‌های آن، که برخاسته از متن قرآن و روایات است در طول تاریخ غیبت خوانش‌ها و فهم‌های متنوعی را تجربه نموده است. این پژوهش با روش تحلیل مضمون به بررسی آثار مهدوی یکی از مهدی‌پژوهان معاصر، آیهالله العظمی لطف‌الله صافی پرداخته است. نظام‌واره آموزه مهدوی در دستگاه فکری او، با رویکرد عقلانی به ایمان و بر محور توحید شکل گرفته و در حالی که برخی قرایت‌های سنی و غالی از امامت و مهدویت درصدد تحریف این آموزه‌اند، حضرت‌ آیهالله صافی گلپایگانی مرزبندی میان خالق و مخلوق را ضروری می‌داند. این مرجع مهدوی‌پژوه با طرد قرایت‌های مارکسیستی و لیبرال از خردآموزه‌های مهدوی هم‌چون عدل و انتظار، قرایتی از امامت و مهدویت داشته که ضمن تحفظ بر میراث روایی بر عناصر عقلانیت و انسجام، تکیه زده است. تاکید او بر معرفت حجت خدا و وابستگی جهان به امام زمان7، جایگاه امام در اندیشه انسان شیعی و اهمیت ایجاد یک رابطه وجودی موثر میان امام و ماموم را نشان می‌‌دهد. یافته‌های این پژوهش نشان داد اندیشه کلامی‌ آیهالله  صافی گلپایگانی توانسته است با عطف نظر به دغدغه‌های وجودی انسان، بنیان کلام کاربردی و الهیات نجات را در باورداشت مهدویت بنا نهد؛ مولفه‌های امید، معناداری و همگرایی جامعه مهدوی را  در پیوند انسان منتظر با حجت، و یادآوری نقش منتظران در عصر ظهور تعریف نماید و از آموزه امامت و مهدویت برای بازآفرینی هویت انسان منتظر و جامعه منتظر در عصر غیبت بهره گیرد.

    کلید واژگان: گفتمان مهدویت, الهیات وجودی, آیهالله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی, عصر غیبت, هویت دینی, امامت و مهدویت, کلام کاربردی
    Ahmad Karimi *

    The teachings of Shi’i Mahdism (Mahdaviat) and its micro-teaching, which arise from the text of the Qur'an and Islamic hadith, have been confronted with various readings and understandings throughout the history of occultation (Ghayba). This research using the method of content analysis, investigated the Mahdavi works of one of the contemporary Mahdi scholars, Grand Ayatollah Lotfollah Safi Golpayegani. The system of Mahdavi doctrine in his intellectual system has been formed with a rational approach to faith, and based on monotheism. While some Sunni and exaggerated (Ghali) readings of Imamate and Mahdism (Mahdaviat) seek to distort this doctrine, Ayatollah Safi Golpayegani believes the demarcation between the Creator and the creature is necessary. By rejecting Marxist and liberal readings from Mahdavi teachings such as justice and expectation, this great Islamic scholar has provided a reading of Imamate and Mahdaviat, based on preservation of Islamic traditional heritage along with rationality and coherence. His emphasis on the knowledge of God's authority ( Hujaat Allah) and the dependence of the world on the Imam of the time ( Imam Zaman) shows the position of the Imam in the thought of the Shiite man and the importance of establishing an effective existential relationship between the Imam and his followers (Mammum).  The findings of this study showed that the theological thought of Ayatollah Safi Golpayegani has been able to establish the foundation of applied theology and the theology of salvation on the faith in  Mahdism by turning to the existential human concerns; Define the components of hope, meaning, and integration of Mahdavi society in the connection of the waiting man (Muntazir) with the authority (Hujjah or Imam), and recall the role of the waiting people in the age of appearance (Zohour) and use the teachings of Imamate and Mahdaviat to recreate the identity of the waiting man and the waiting society in the age of occultation (Ghayba).

    Keywords: Shi’i Mahdism (Mahdaviat) Discourse, existential theology, Grand Ayatollah Lotfollah Safi Golpayegani, occultation (Ghayba), Religious Identity, Imamate, Shi’i Mahdism (Mahdaviat), applied theology
  • احمد کریمی*، مرضیه اسماعیلی

    تلقی خیر اندیشانه از لذت های سیری ناپذیر و سعادت انگاری آنها از یک سو، و لذت ستیزی به عنوان تنها راه رسیدن به سعادت از سویی دیگر، همواره دو سویه بحث برانگیز از تعاطی آدمیان با لذت بوده است. در جست وجوی پاسخ به این مسئله که سهم لذت در فضیلت و سعادت انسان چیست، این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به بررسی ماهیت و جایگاه لذت و ارتباط آن با فضیلت و سعادت از منظر سنکای رواقی و امام خمینی پرداخته است. سنکا باور دارد ارزش و خیر فی نفسه تنها در فضیلت است و سعادت، فضیلت معرفت به ماهیت واقعی اشیا و خارج از اراده بودن رخدادها و عمل بر وفق این بینش و رضایت حاصل از آن است. امام خمینی نیز خیر را در رسیدن به سعادت حاصل از فضایل عقلانی و الهیاتی می داند. هر دو متفکر با توجه به لذت گرایی روان شناختی دو راه متفاوت پیموده اند: سنکا با موضعی ضد لذت گرایانه، آن را اساسا مذموم می داند که حتی از خیر اندکش نیز باید چشم پوشید؛ ولی نظریه شبه لذت گرایانه امام حتی فضیلت را نیز از منظر لذت عقلانی حاصل تبیین کرده است. یافته های این پژوهش نشان داد هیچ یک از دو دیدگاه با وجود ارزش انگاری فضیلت نتوانسته است به طور کلی نقش لذت را انکار کند و حتی در دیدگاه امام، به ارزش ابزاری آن بسیار توجه شده است و رواقیان نیز به ضرورت امیال موثر در صیانت ذات اعتراف کرده اند و به نحو متناقضی حتی نتیجه فضیلت مندی را آرامش خاطری دانسته اند که خود به مفهوم لذت بسیار نزدیک است.

    کلید واژگان: لذت, فضیلت, سعادت, امام خمینی, سنکا, رواقیان
    Ahmad Karimi, Marzieh Esmaeili

    A benevolent conception of insatiable pleasures as instances of happiness, on the one hand, and anti-hedonism as the only way of happiness, on the other, have always been two controversial sides of human interactions with pleasure. In pursuit of an answer to the question of the role played by pleasures in human virtue and happiness, this research deals with the nature and place of pleasure and its relation with virtue and happiness in the view of Seneca the Stoic and Imam Khomeini. Seneca believes value and goo in themselves can only be found in virtue, and happiness consists in the virtue of knowing the true nature of things, of the fact that events are outside of the scope of our wills, and then acting upon this insight and the satisfaction thus obtained. Imam Khomeini sees the good to consist in happiness resulting from rational and theological virtues. Both intellectuals considered psychological hedonism, but they went on different paths: Seneca adopts an anti-hedonistic position, taking pleasure-seeking to be fundamentally blameworthy, such that even the little good in it should be condoned but Imam Khomeini’s semi-hedonistic theory accounts for virtue in terms of the resulting rational pleasure. In this research, we find that neither of the two views can totally reject the role of pleasure, although they both consider virtue as a value. The instrumental value of pleasure has been extensively noticed, and Stoics have also admitted the necessity of desires affecting self-protection, and have paradoxically claimed that the result of achieving virtues is the peace of mind, which is very close to the notion of pleasure.

    Keywords: Pleasure, virtue, happiness, Imam Khomeini, Seneca, Stoics
  • احمد کریمی، مهرناز باشی زاده مقدم*
    در مجموعه آیات آفاقی قرآن کریم از حیوانات بسیاری نام برده شده است. در این میان پرندگان چه با نام های خاص و چه به صورت عام، پرتکرارترین واژه ها را در میان سایر حیوانات به خود اختصاص داده اند. بعضی رفتارهای عام پرندگان، هم چون پرواز، زندگی اجتماعی و رابطه با انسان ها شواهدی در علم رفتارشناسی زیستی دارد. اما برخی پرندگان، که در آیات قرآنی از آنها سخن رفته است، قابلیت های خاصی دارند که در مطالعات زیست شناسی مورد مشابهی از چنان رفتارهایی در گونه آنها تا کنون ذکر نشده است. این گونه پرندگان مطابق تفاسیر قرآنی، موجوداتی منحصربه فرد بودند که شعوری ورای شعور معمول پرندگانی هم سنخ خود داشتند و رفتارهای ویژه ای را به نمایش گذاشتند. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی به بررسی اشتراکات و افتراقات رفتاری پرندگان از منظر قرآن و زیست شناسی می پردازد و در مجموع نگاه قرآن به حیوانات و از جمله پرندگان را بیان می دارد. از نگاه قرآن حیوانات و از جمله پرندگان مرتبه ای از توحید و به تبع آن ایمان را دارا هستند و تسبیح گوی خالق خویش هستند، هرچند تا کنون ادله فیزیکالیستی و زیست شناختی بر این امر ارائه نشده است و همه انسان ها قادر به درک آن نیستند.
    کلید واژگان: قرآن, پرندگان, رفتارشناسی جانوری, زیست شناسی
  • احمد کریمی، محمدصالح مازنی

    وجود شرور در عالم، این پرسش را در ذهن انسان به وجود میآورد که چه نسبتی میان مسئله شر و وجود خداوندی با صفات «عالم»، «قادر» و «خیر» مطلق، وجود دارد؟ این مسئله همواره یکی از مباحث چالشبر انگیز در حوزه دین پژوهی و فلسفه دین بوده است. پژوهش پیشرو، با بررسی و پاسخ به این پرسش از منظری نو، به دنبال کشف و بازخوانی رهیافت نیایش های شیعی به مسئله شرور است. تحقیق حاضر، در عین توجه به سازندگی برخی رنج ها و نقششان در کمال اخلاقی انسان، از شرور دیگری یاد می کند که نقش بسیار مخربی برای انسان دارد و اضطراب و نگرانی حاصل از آن، منجر به سستی و ضعف در انجام امور دینی و دنیوی می گردد. از گروه دوم، به روشنی تحت عنوان «شر» یاد شده و در نیایشها به مصادیق متعددی از آن اشاره شده است. گفتنی است، نیایش های شیعی به رغم دیدگاه های برخی فلاسفه در رد وجود شرور در عالم، این مسئله را از نظر وجودشناختی ثابت میدانند.

    کلید واژگان: مسئله شر, نیایش, شیعه, ادعیه ماثوره, امام معصوم(ع)
    Ahmad Karimi, MohammadSaleh Mazani

    The existence of evils in the universe brings this question into human mind that what is the relationship between the problem of evil and the existence of God with attributes of Knowing, Almighty and Good. This problem had been always one of the challenging discussions in religious studies and philosophy of religion. By examining and answering this question from a new perspective, the present research tries to discover and revise the attitude of the Shi'i prayers to the problem of evils. At the same time it pays attention to the constructive role of some sufferings in human moral perfection, the present research mentions some other evils that have very damaging role on human being and the anxiety and worry resulted from them, lead to weakness in performing the religiously and worldly affairs. In the Shi'i prayers, the second group are obviously mentioned under the title of "evil" and referred to numerous cases of it. It is noteworthy that despite some philosophers' viewpoint in rejecting the existence of evil in the universe, the Shi'i prayers ontologically regarded it as existent.

    Keywords: the problem of evil, prayer, narrated prayers, the infallibleImams (p. b. u. t.)
  • احمد کریمی، علیرضا امینی
    نظریه ی حقوقی اهل سنت از نزاع اصحاب رای و اصحاب حدیث تا به امروز مسیری طولانی را پیموده است؛ اصحاب رای متهم بودند که نظام عقل گرایانه ای را در استنباط حکم شرعی حاکم ساخته اند و به دنبال تخریج مناطات احکام در فرآیند قیاس هستند. این پژوهش ضمن تایید این ادعا، رویکرد اصحاب حدیث را که پس از آن در قالب فقه مالکی و فقه حنفی ساماندهی شدند نیز بر اساس مدلی فایده گرایانه می داند که در مقام استنباط حکم شرعی به مصالح احکام توجه دارند و آن را قابل کشف می دانند. این پژوهش در جستجوی سویه های فایده گرایانه ی عرفی در اصول فقه سنی است و نشان می دهد که چگونه فایده گرایی با اشکال متفاوت، سراسر منظومه ی معرفت دینی سنیان را تحت تاثیر قرار می دهد و نظام استنباط در همه ی مذاهب سنی با عنصر مصلحت به مثابه ی اصلی فایده گرایانه پیوندی وثیق دارد.
    کلید واژگان: قیاس, استصلاح, استحسان, مصلحت, اصحاب رای و حدیث, فایده گرایی, قاعده ذرایع, عرفی شدن
    Ahmad Karimi, Alireza Amini
    Juridical theory of Sunni regarding the conflict of Ahl-al-Hadith and Ahl-al-Rai has passed a long way so far. Ahl-al-Rai is indicted that they have used principle of rational in deducting juridical decrees and is trying to elicit criteria of decrees by analogy. This research not only approves this claim, but also looks at Ahl-al-Hadith approach, which later was organized in a frame of Hanafite and Malekith, based on a model of benefit. And pay attentions to the interest of commands in deduction of juridical decree and says it is discoverable. This research seeks conventional equality benefits in Sunni’s principles of jurisprudence and demonstrates that how different benefit-seeking, has influenced religious wisdom of Sunnis. The principle of deduction in all sects of Sunnis with factor of interest has rich link with real position of benefit-seeking.
    Keywords: analogy, interest, honor, Ahl, al, Hadith, Ahl, al, Rai, benefit, seeking, conventionalized
نمایش عناوین بیشتر...
فهرست مطالب این نویسنده: 26 عنوان
  • دکتر احمد کریمی
    کریمی، احمد
    دانشیار گروه کلام، دانشگاه قرآن و حدیث
نویسندگان همکار
  • دکتر محمد رنجبرحسینی
    : 3
    رنجبرحسینی، محمد
    استادیار گروه کلام و عقاید، دانشگاه قرآن و حدیث
  • دکتر سیده شیما انوشه
    : 2
    انوشه، سیده شیما
    دانش آموخته دکتری رشته کلام امامیه، دانشگاه قرآن و حدیث
  • دکتر مهرناز باشی زاده مقدم
    : 2
    باشی زاده مقدم، مهرناز
    استادیار علوم و معارف قرآن، دانشگاه قرآن و حدیث
  • دکتر رضا دارینی
    : 1
    دارینی، رضا
  • دکتر علی راد
    : 1
    راد، علی
  • حجت الاسلام عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی
    : 1
    سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم
    استادیار پژوهشکده مدیریت اطلاعات و مدارک اسلامی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
بدانید!
  • این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شده‌است.
  • مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه می‌کند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایش‌ها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامده‌است.
  • اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال