به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

احمدرضا میربلوک

  • بهرام نادری نبی، عباس صدیقی نژاد، مهران سلیمانها، سمانه غضنفرطهران، زهرا عطر کار روشن، احمدرضا میربلوک، محمدرضا حبیبی، محمد حقیقی*
    زمینه

     به منظور بهبود کیفیت بلوک سوپراکلاویکولار از داروهای زیادی به عنوان ادجووانت استفاده شده است.

    هدف

    این مطالعه با هدف بررسی اثر اضافه کردن دگزمدتومیدین به لیدوکایین بر ویژگی های بلوک سوپراکلاویکولار حین جراحی های اندام فوقانی انجام شد.

    روش ها

    این مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور روی بیماران کاندید جراحی شکستگی اندام فوقانی تحت بلوک سوپراکلاویکولار در بازه زمانی سال های 1396 لغایت 1397 انجام شد. درگروه لیدوکایین نرمال سالین، 30 میلی لیتر لیدوکایین 1/5 درصد و در گروه لیدوکایین دگزمدتومیدین، 30 میلی لیتر لیدوکایین 1/5 درصد با یک میکروگرم بر کیلوگرم دگزمدتومیدین تجویز شد. ویژگی های بلوک و متغیرهای همودینامیک حین عمل ثبت شدند.

    یافته ها

    در بررسی پارامترهای جمعیت شناختی تفاوت آماری معنی داری میان گروه ها وجود نداشت. میانگین سنی بیماران 10/92±43/09 سال بود و اکثر بیماران مرد بودند. متوسط زمان شروع بلوک حسی حرکتی در گروه لیدوکایین دگزمدتومیدین نسبت به گروه لیدوکایین نرمال سالین سریع تر و همچنین مدت زمان بلوک حسی حرکتی و بی دردی در گروه لیدوکایین دگزمدتومیدین نسبت به گروه دیگر طولانی تر بود که این اختلافات از نظر آماری معنی دار بودند. در بررسی روند تغییرات پارامترهای همودینامیک، تفاوت آماری معنا داری بین مقادیر پارامترهای مذکور در مقاطع زمانی نه گانه مورد تحقیق در هر گروه و همچنین بین 2 گروه دیده شد.

    نتیجه گیری

     این مطالعه نشان داد اضافه کردن دگزمدتومیدین به لیدوکایین در بلوک سوپراکلاویکولار باعث تسریع در شروع بلوک، افزایش مدت بلوک و مدت بی دردی پس از عمل جراحی بدون ایجاد عوارض جانبی قابل توجه می شود.

    کلید واژگان: بلوک سوپراکلاویکولار, دگزمدتومیدین, شکستگی اندام فوقانی, لیدوکائین
    Bahram Naderi Nabi, Abbas Sedighinejad, Mehran Soleymanha, Samaneh Ghazanfar Tehran, Zahra Atrkarroushan, Ahmadreza Mirbolook, Mohammad Reza Habibi, Mohammad Haghighi*
    Background

     Various drugs are used as adjuvants to improve the quality of supraclavicular block method. 

    Objective

     This study aims to investigate the effect of adding dexmedetomidine to lidocaine in the supraclavicular block method in patients candidate for upper extremity surgery.

    Methods

     This double-blind randomized controlled clinical trial was conducted on 61 patients candidate for upper extremity fracture surgery receiving the supraclavicular block method from 2017 to 2018. They were randomly divided into two groups of lidocaine-normal saline (30 mL of 1.5% lidocaine plus normal saline) and lidocaine-dexmedetomidine (30 mL of 1.5% lidocaine plus 1 μg/kg of dexmedetomidine). The supraclavicular block characteristics and intraoperative hemodynamic changes were measured.

    Results

     There was no statistically significant difference between the two groups regarding the demographic factors. The mean age of patients was 43.09±10.92 years, and most of them were male. The mean onset time of sensory-motor blockade was faster and the duration of sensory-motor blockade and analgesia were longer in the lidocaine-dexmedetomidine group than in the other group. These differences were statistically significant. There was significant differences in hemodynamic parameters among nine assessment times in each group and between the two groups.

    Conclusion

     Adding dexmedetomidine to lidocaine in the supraclavicular block method accelerates the blockade onset and increases the duration of blockade and analgesia after surgery without causing any considerable side effects.

    Keywords: Supraclavicular block, Dexmedetomidine, Upper limb fracture, Lidocaine
  • عادل ابراهیم پور، احمدرضا میربلوک*، علیرضا منافی، بهامین عطار، غلامحسین کاظمیان
    مقدمه

    فیوژن (پیوند) ستون فقرات یک روش جراحی برای درمان بیماری های دژنراتیو ستون فقرات است. ما اثر پیوند استخوان آغشته به اسید زولدرونیک (ZA) را در فیوژن ستون فقرات مطالعه کردیم.

    مواد و روش ها:

     60 بیمار مبتلا به بیماری دژنراتیو که در لیست جراحی فیوژن ستون فقرات قرار گرفته بودند به طور تصادفی به 2 گروه مساوی تقسیم شدند، گروهی که گرافت استخوانی موضعی و گروهی که گرافت استخوان موضعی آغشته به اسید زولدرونیک را دریافت می کنند. این بیماران با استفاده از مقیاس آنالوگ بصری (VAS)، پرسشنامه اوسوستری ناتوانی عملکردی کمر و رادیوگرافی تشکیل پل استخوان در طول 12 ماه مورد مطالعه قرار گرفتند.

    نتایج

    این مطالعه با 57 بیمار انجام شد: 27 بیمار در «گروه کنترل» و 30 بیمار در «گروه مورد مطالعه» قرار گرفتند. بعد از گذشت 12 ماه، نمره VAS در گروه مورد مطالعه به طور معنی داری در مقایسه با گروه کنترل کمتر بود (p value: 0.00). در مورد نمره پرسشنامه ناتوانی عملکردی کمر (ODI)، میانگین این نمره در «گروه مورد مطالعه» نسبت به «گروه کنترل» به طور معنی داری کاهش یافته بود (p value = 0.006). نمرات رادیوگرافی پل استخوانی A یا B در 12 ماه بعد از عمل در گروهی که اسید زولدرونیک دریافت کرده بودند غالبا از گروه کنترل بیشتر بود (p value=0.00).

    نتیجه گیری:

     این مطالعه نشان می دهد که افزودن اسید زولدرونیک به گرافت استخوان در فیوژن ستون فقرات افراد مسن، میزان فیوژن را افزایش می دهد و با نتیجه بالینی و عملکردی بهتری همراه است.

    کلید واژگان: پوکی استخوان, اسید زولدرونیک, ستون فقرات, کمر, فیوژن (پیوند)
    ADEL EBRAHIMPOUR, Alireza Manafi Rasi, Bahamin Attar, Ahmadreza Mirblok*
    Background

    Spinal fusion is a surgical method to treat degenerative diseases of the spine. We studied the effect of bone graft soaked with zolendronic acid (ZA) on spinal fusion.

    Method

    60 patients with degenerative disease, scheduled for spinal fusion were randomly divided into 2 equal groups, receiving either local bone graft or local bone graft plus topical zoledronic acid. The cases were studied with visual analogue scale (VAS), Oswestry low back disability questionnaire, and radiographic bone bridge formation with a 12-months follow-up.

    Results

    57 patients completed the study: 27 patients in “control group” and 30 patients in “case group”. VAS Score was significantly lower in case group in comparison with control one after 12 months (P value:0.00).In the point of Oswestry low back disability questionnaire score(ODI)score the mean score was decreased significantly in “case group” in comparison with “control group”(P value =0.006). Radiographic grades A or B bone  bridging was more frequently observed in Zoledronic acid group at 12 months post-operation compared with the control group (p value=0.00).

    Conclusion

    This study demonstrates that addition of Zolendronic Acid to bone grafting in the spinal fusion of elderly people increases the fusion rate and is associated with better clinical and functional outcome.

    Keywords: Osteoporesis, zolendronic acid, spine, lumbar, fusion
  • ADEL EBRAHIMPOUR*

    Regenerative medicine is a field of medicine that uses the body’s ability in healing the tissues or damaged body parts. This area is extensively used in orthopedics, specifically in the treatment of disc destructive diseases, as well as injuries and inflammation of the tendons, joints, and ligaments. The most commonly used product in this field is platelet-rich plasma (PRP). In this research, we reviewed human clinical studies conducted to evaluate the role of PRP in spinal diseases.

    Keywords: Platelet Rich Plasma, Bone Fusion, Disc
  • امیر سالاری، دلاله خصوصی*، احمد رضا میربلوک، مظفر حسینی نژاد، علی کریمی
    مقدمه
    سندرم تونل کارپال شایع ترین شکل درگیری موضعی اعصاب محیطی می باشد. اغلب سندرم تونل کارپال و رادیکولوپاتی گردنی با یکدیگر رخ می دهند که که به عنوان سندرم دابل کراش شناخته می شوند.
    هدف
    بررسی فراوانی رادیکولوپاتی گردنی (CR[1]) در بیماران مبتلا به سندرم تونل کارپال ([2]CTS) مراجعه کننده به بخش الکترودیاگنوزیس کلینیک امام رضا (ع) شهر رشت
    مواد و روش ها
    در یک مطالعه توصیفی مقطعی 117 بیمار دارای سندرم تونل کارپال مراجعه کننده به کلینیک امام رضا (ع) مورد بررسی قرار گرفتند، اطلاعات این بیماران از طریق پرسشنامه ای که شامل نتایج آزمایش الکترودیاگنوز، مشخصات فردی بیمار، شرح حال و تشخیص اولیه بیماری و نتایج بررسی،EMG /NCV[3]، مشخصات NCV شامل نوع (موارد یکطرفه و دوطرفه) و نیز شدت بیماری تونل کارپال، نتایج EMG شامل اطلاعات مربوط به وجود رادیکولوپاتی گردنی همراه نوع و سندرم دابل کراش ثبت گردید و اطلاعات در نهایت وارد نرم افزار SPSS شده و از طریق آزمون های آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    از 117 بیمار با تشخیص اولیه سندرم تونل کارپال، 21 نفر (9/17%) بیماران مرد و 96 نفر (1/82%) زن، با میانگین سنی 5/46 سال بودند. بیشترین درصد(5/41٪ ) بیماران مبتلا به سندرم تونل کارپال ( CTS ) را زنان خانه دارتشکیل می دادند. 48 نفر (41%) از کل بیماران CTS دو طرفه و 69 بیمار (59%) CTS یکطرفه داشتند. شیوع سندرم دابل کراش در این مطالعه حدود 35% برآورد شد. از 41 بیمار مبتلا به سندرم دابل کراش ، 25 نفر (61%) دابل کراش یکطرفه داشتند و که در بیشتر موارد (8/48%) با شدت متوسط و با درگیری در ریشه عصبی C7 ( 7/70%) بود. با استفاده از Regression Binary Logisticو با استفاده از مدل Enter مشخص گردید سن و شاخص توده بدنی([4] (BMI دو متغیر تاثیر گذار بر بروز توام سندرم تونل کارپال و درگیری مهره های گردنی بوده اند( 0001/0P< ).
    نتیجه گیری
    از آنجا که اطلاع از همزمانی وجود رادیکولوپاتی گردنی در درمان بیماران مبتلا به سندرم تونل کارپال ضروری می باشد، لازم است بیماران مبتلا به این سندرم، از نظر وجود سندرم دابل کراش نیز مورد بررسی قرار گیرند.
    کلید واژگان: سندرم تونل کارپال, رادیکولوپاتی گردنی, سندرم دابل کراش
    Amir Salari Dr, Dalaleh Khososi Dr *, Ahmad –Reza Mirbolok Dr, Mozafar Hoseininejad Dr, Ali Karimi Dr
    Background
    Carpal tunnel syndrome (CTS) is the most common form of localized peripheral neuropathy. CTS and cervical radiculopathy (CR) often co-occur, known as double crush syndrome (DCS).
    Aim: This study aimed at determining frequency of CR in patients with CTS referred to electrodiagnosis department of Rasht Imam Reza clinic.
    Materials And Methods
    This was a descriptive cross-sectional study on 117 patients with CTS referred to Imam Reza clinic. The patients’ data were recorded through a questionnaire including electrodiagnosis test results, patients’ demographic data, medical history and disease primary diagnosis and related results, electromyogram (EMG)/nerve conduction velocity (NCV) tests results. NCV test shows CTS type (unilateral and bilateral) as well as its severity, while EMG test determines co-occurrence of CR and CTS, type and severity of DCS. Finally, the data were entered into SPSS 19, and analyzed using statistical tests.
    Results
    Out of 117 patients with primary diagnosis of CTS, 21 patients (17.9%) were male and 96 patients (82.1%) were female, with a mean age of 46.5 years. The highest frequency (41.5%) in patients with CTS belonged to housewives. 48 (41%) patients had bilateral CTS and 69 patients (59%) suffered from unilateral one. DCS prevalence in this study was about 35%. Out of 41 patients with DCS, 25 patients (61%) had unilateral DCS with moderate severity (48.8%) and C7 radiculopathy (70.7%). Using binary logistic regression analysis (method=ENTER) showed that age and body mass index (BMI) were two variables affecting on the simultaneous development of CTS and cervical spines involvement (P
    Conclusion
    Since knowing simultaneous presence of CR and CTS in patients’ therapy is necessary, patients with CTS should be examined for DCS.
    Keywords: Carpal Tunnel Syndrome, Cervical, Radiculopathy
  • پیمان دهقانی راد_سید پژمان نیرثابتی_احمدرضا میربلوک_کامران ا اسدی_علی شیخی_لطف الله داوودی_بهاره موید احمدی_بنفشه موید احمدی_محمدصادق موسوی
    سابقه و هدف
    تعیین محل و اندازه گیری طول کانال در دیستال ران برای جراحی بازسازی پارگی رباط های قدامی و خلفی صلیبی زانو، مرحله ای بسیار مهم در این جراحی می باشد که در بعضی بیماران، به دلایلی محاسبه این طول مشکل یا غیرممکن می باشد. برای رفع این مشکل، ابزار اندازه گیری به نام سیستم اندازه گیری طول کانال ران (ساطکر) طراحی و ثبت اختراع شد. هدف از طراحی این وسیله محاسبه طول کانال ران قبل از ایجاد هر کانالی در انتهای استخوان ران می باشد که در صورت مناسب نبودن، می توان مسیر و طول را تغییر داد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه به صورت مقایسه ای-مقطعی از دو ابزار متداول در جراحی بازسازی رباط های زانو (ریمر مدرج 5/ 4 و وسیله عمق سنج)، جهت قیاس با ابزار مورد مطالعه (ساطکر) استفاده شد. 50 بیمار از هر دو جنس مورد بررسی قرار گرفتند. بر اساس تکنیک عمل، طول کانال به طور جداگانه یاداشت و پس از جمع آوری داده ها، اختلاف های آماری به صورت دو طرفه ثبت گردید.
    یافته ها
    داده ها نشان داد که بین نمرات به دست آمده میان ریمر مدرج و عمق سنج و ساطکر اختلاف معنی داری از نظر آماری وجود دارد (004/ 0= p).
    استنتاج
    بر اساس نتایج به دست آمده، ساطکر نسبت به ریمر به طور معنی داری خطای کم تری داشته است که می توان بر اساس آن این ادعا را مطرح کرد که نتایج به دست آمده از ساطکر دقیق تر از سایر شیوه های اندازه گیری است.
    کلید واژگان: رباط صلیبی قدامی, رباط صلیبی خلفی, جراحی بازسازی, عمق سنج, اندوباتون
    Peyman Dehghanirad, Seyed Pejhman Nayersabeti, Ahmadreza Mirbolook, Kamran Asadi, Ali Sheykhi, Lotfollah Davoodi, Bahareh Moaydahmadi, Banafsheh Moayedahmadi, Mohamadsadegh Mousavi
    Background and
    Purpose
    Locating and measuring the length of the distal femoral canal is a very important stage in reconstructive surgery of anterior and posterior cruciate ligament rupture in knee. Sometimes it is difficult or impossible to measure it in some patients. To resolve this problem, a measuring tool called the Measuring Instrument of the Length of the Femoral Canal (Satkr) was designed and registered in Iranian patent office. The instrument was designed to measure the length of the femoral canal before creating any canal in distal femur (therefore, enabling surgeons to change it if it was not calculated properly).
    Materials And Methods
    In this comparative cross sectional study, a part from Satkr, two other instruments which are commonly used in reconstructive surgery of knee ligaments including a 4.5 graded Reamer and a depth gauge that is the final confirming tool for measuring the length of the canal were applied to 50 patients of both sexes. According to the operating techniques, measures of the length of the canal were separately written and statistical differences were recorded in two-sided way.
    Results
    Data indicated significant differences between the scores of Reimer, depth gauge and Satkr (P=0.004).
    Conclusion
    According to this study, Satkr had significantly less errors compared to Reamer. Thus, it can be claimed that the measurements obtained by Satkr are more precise than measurements obtained by other measuring tools.
    Keywords: Anterior cruciate ligament, posterior cruciate ligament, reconstructive surgery, depth
  • کامران اسدی، احمدرضا میربلوک، علی کریمی، محسن مردانی، پیمان اسدی، صدیقه صمیمیان
    زمینه و هدف
    عدم توجه به خصوصیات بیمار و نوع شکستگی در برخورد با شکستگی قسمت میانی ترقوه منجر به بروز بالای عارضه ی عدم جوش خوردگی می گردد. شناسایی عوامل خطرعدم جوش خوردگی در انتخاب درمان مناسب می تواند بسیار حائز اهمیت باشد. از این رو این مطالعه به بررسی عوامل خطر عدم جوش خوردگی در این نوع شکستگی ها به دنبال درمان غیر جراحی (بانداژ 8) پرداخته است.
    روش بررسی
    این مطالعه از نوع توصیفی- تحلیلی آینده نگر می باشد. کلیه بیماران بالای 18 سال مبتلا به شکستگی یک سوم میانی ترقوه همراه با جایجایی مورد مطالعه قرار گرفتند. اطلاعات بیماران شامل اطلاعات فردی و نیز اطلاعات مربوط به شکستگی (وجودخردشدگی، سمت شکستگی، میزان جابجایی شکستگی و زاویه دار شدن) ثبت گردید. بیماران به فواصل 2 و 6 هفته، سه و شش ماه بعد از شکستگی پیگیری شدند. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 16 و آزمونهای آماری کای دو، من ویتنی و رگرسیون لجستیک مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج این پژوهش نشان داد که از بین عوامل مرتبط با جوش خوردگی، میزان جابجایی (P = 0.04)، خرد شدگی (P = 0.006) و نیز سطح تحصیلات (P = 0.002) از عوامل پیش بینی کننده عدم جوش خوردگی محسوب گردیدند.
    نتیجه گیری
    پیش بینی و شناخت عوامل خطر عدم جوش خوردگی در بیماران مبتلاء به شکستگی یک سوم میانی ترقوه می تواند یک راهنمای بالینی برای انتخاب نوع درمان مناسب جراحی یا غیر جراحی باشد.
    کلید واژگان: شکستگی کلاویکل, عدم جوش خوردگی, درمان غیرجراحی
  • مهران سلیمانها، میرمحمد جلالی، احمدرضا میربلوک، حسین اتحاد، حمیدرضا آهکی، زهرا حق پرست قدیم لیمودهی، علی پورصفر
    زمینه و هدف
    ارزیابی شایستگی بالینی اطلاعاتی ارزشمند در تنظیم اهداف آموزشی متناسب با نیاز دانشجویان و ارتقای کیفی فرایند های آموزشی دانشگاهی در اختیار مسئولین قرار می دهد. در این مطالعه شایستگی بالینی دانشجویان سال چهارم پزشکی دانشگاه علوم پزشکی گیلان در مقطع کارآموزی ارزیابی شده است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مقطعی، در سال 1390 به ارزیابی شایستگی بالینی کلیه دانشجویان سال چهارم دانشگاه علوم پزشکی گیلان که همگی دوره مهارت های بالینی را گذرانده بودند، پرداخته است. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه ای شامل بررسی شایستگی های نه گانه دانشجویان پزشکی بود. برای تحلیل داده ها از آزمون های آماری کای دو و آنالیز واریانس در نرم افزار SPSSاستفاده شد.
    یافته ها
    شصت و هشت دانشجو با میانگین سنی 24 سال وارد مطالعه شدند. 78%، درحیطه برقراری ارتباط موثر با بیمار، نتایج عالی به دست آوردند. در حیطه های مهارت بالینی، استفاده از علوم در تشخیص و درمان، یادگیری مادام العمر، خودآگاهی، زمینه های اجتماعی بهداشت و تشخیص نقش پزشک حرفه ای، نتایج در 84% از دانشجویان متوسط و تنها در حیطه استدلال و قضاوت اخلاقی اکثر دانشجویان نتایج ضعیف داشتند. میزان شایستگی بالینی به تفکیک حیطه ها بر حسب جنس و سن اختلاف آماری معنی داری نداشت.
    نتیجه گیری
    دانشجویان مورد بررسی از شایستگی خوبی برای ورود به عرصه درمان در بالین بیمار برخوردار بوده اند.
    کلید واژگان: دانشجویان پزشکی, شایستگی بالینی, آموزش مبتنی بر شایستگی
    M. Soleymanha, M.M. Jalali, A.R. Mirblouk, H. Etehad, H.R. Ahaki, Z. Haghparast Ghadim Limodehi, A. Poursafar
    Background And Objective
    Evaluation of clinical competency of medical students can give very useful information to the authorities for setting educational aims according to student’s requirements and qualitative promotion in the educational process. The present study has been evaluated the clinical competency of fourth-year medical students.
    Materials And Methods
    This cross-sectional study has been done in 2011 to assess clinical competence of all the fourth-year students of Guilan University of Medical Sciences, that all of them had passed the skills lab course. Data-gathering tool was a questionnaire which assessed nine main competencies in medical students. All data was analyzed by Chi-square and analysis variances by SPSS software.
    Results
    68 students enrolled in the study with the mean age of 24-year old. In the field of effective communication, 78% of students scored excellent. In the clinical skills, applying sciences as guidelines in diagnosis and management of patients, lifetime learning, self-awareness, socio-medical affairs and understanding the role of a professional physician fields, result in 84% of the students were average.Most of students had low scores only in the field of ethical understanding and judgement. There was no significant relation in the clinical competency of the different fields according to the age and sex.
    Conclusion
    Generally, the students in our study reached a reasonable level of competence in participating in clinical treatment.
    Keywords: Medical students, Clinical competency, Competency, based education
  • مهران سلیمانها، کامران اسدی، سمیه شعبانی*، احمد رضا میربلوک، علی کریمی، احسان کاظم نژاد لیلی
    مقدمه
    استئوپروز از مشکلات شایع سیستم عضلانی اسکلتی است. آگاهی افراد از علل و عوامل خطر نقش مهمی در پیشگیری از استئوپروز دارد.
    هدف
    این مطالعه با هدف ฀آگاهی پرستاران شاغل در بخش های ارتوپدی در ارتباط با بیماری استئوپروز انجام شده است.
    روش کار
    این مطالعه مقطعی-توصیفی است.جامعه پژوهش130نفر از پرستاران بخش های ارتوپدی شاغل در بیمارستانهای پورسینای رشت، امام خمینی(ره)، اختر وشریعتی تهران بودند که بصورت سرشماری در طول سال 1390 وارد مطالعه گردیدند. اطلاعات توسط پرسشنامه محقق ساخته مشتمل بر دو بخش اطلاعات فردی-اجتماعی و سطح آگاهی نسبت به بیماری استئوپروز در چهارحیطه: پیشگیری، عوامل خطر، تغذیه و درمان گرد آوری شد.در تجزیه و تحلیل داده ها از فراوانی، میانگین و انحراف معیار و آزمونهای T-testو ANOVAاستفاده شد.
    نتایج
    میانگین نمرات آگاهی81/2±57/14 از مجموع20نمره بود. وآزمودنی هااز سطح آگاهی متوسطی برخوردار بودند. ارتباط سطح آگاهی در مورد حیطه های مختلف استئوپروز و همچنین نمره کل آگاهی حاصل از حیطه ها با متغیرهای دموگرافیک،سن با سطح آگاهی نسبت به درمان(020/0P=)و تحصیلات با سطح آگاهی نسبت به پیشگیری(043/0P=)، فاکتور خطر (031/0P=)و نمره کل آگاهی(010/0P=)معنی دار بود.
    نتیجه گیری
    در اکثریت موارد آگاهی پرستاران در مورد استئوپروز کمتر از حد انتظار بود، در حالیکه با توجه به نقش آنان در سلامت افراد جامعه باید ازتوانمندی علمی بالاتری برخوردار باشند لذا افزایش آگاهی پرستاران در مورد بیماری استئوپروز، نیازمند بررسی و برنامه ریزی دقیق تری می باشد.
    کلید واژگان: پوکی استخوان, کادر پرستاری بیمارستان, آگاهی
    Solimanha M., Asadi K., Shabani S.*, Mirblock Ar, Karimi A., Kazemnezhad Lili E
    Introduction
    Osteoporosis is a common problem of musculoskeletal system. Awareness of people about the etiology and risk factors could play an important role in taking care of themselves and others for prevention of osteoporosis.
    Objective
    This study was performed to determine Knowledge level of nurses employed in orthopedic units on osteoporosis disease
    Materials And Methods
    This was a cross-sectional study conducted on 130 orthopedic nurses employed in hospitals of Poursina، Emam Khomeini، Akhtar and Shariati who entered the study by consensus during 2011. Data collection tools included a researcher-made questionnaire consisting of personal and social information and awareness level on Osteoporosis in four domains: prevention، risk factors، nutrition and treatment. Data were analyzed using Frequency، Mean، Standard Deviation، T-test and ANOVA.
    Results
    The average score of awarenesswas14. 57±2. 81 (out of 20 scores). Level of awareness was average in participants. In studying the relationship between the awareness level of all mentioned factors of Osteoporosis and also obtained total score of awareness and demographic characteristics (age، gender، work history، education level)، a significant relationship was found between age and level of awareness of treatment (P=0. 020)، education and level of awareness of prevention (P=0. 043)، risk factor (P=0. 031) and total awareness score (P=0. 010).
    Conclusion
    In most cases knowledge level of nurses were low. Considering their role in health of society، they should have higher scientific abilities، therefore their knowledge level should be increased regarding osteoporosis and demands exact planning.
    Keywords: Osteoporosis, Nursing Staff, Hospital, Awareness
  • حسین اتحاد، کامران اسدی، احمدرضا میربلوک، مهران سلیمانها، البرز عادلی، زهرا حقپرست قدیم لیمو دهی، محمدصادق موسوی، سپهر ساغری
    مقدمه
    شیوع سطوح پایین ویتامین D در جوامع مختلف دیده می شود.. در این مطالعه به بررسی سطح سرمی ویتامین D با اندازه گیری غلظت 25- هیدروکسی ویتامین D در مبتلایان با دردهای عضلانی-اسکلتی پرداختیم.
    هدف
    ارزیابی میزان خونی 25- هیدروکسی ویتامین D در مبتلایان به دردهای عضلانی- اسکلتی بود.
    مواد و روش ها
    در یک مطالعه توصیفی، سطح سرمی ویتامین D در 358 بیمار مبتلا به دردهای عضلانی- اسکلتی که از سال 2007 تا 2008 به طور تدریجی به درمانگاه ارتوپدی بیمارستان پورسینای رشت مراجعه کرده بودند، با اندازه گیری سطح خونی 25- هیدروکسی ویتامین D محاسبه شد. سطح سرمی 25- هیدروکسی ویتامین D به روش رادیو ایمونواسی (RIA) اندازه گیری شد. محدوده ی طبیعی ویتامین D دراین مطالعه32 تا 100 نانوگرم در میلی لیتر بود. مقادیر بین 15 تا 32 نانوگرم در میلی لیتر کمبود خفیف ویتامین D و کمتر از 15 کمبود شدید در نظر گرفته شد.
    نتایج
    65 بیمار (68/16 درصد) سطح سرمی طبیعی ویتامین D را داشتند. کمبود شدید ویتامین D در 182 نفر (96/51 درصد) و کمبود خفیف آن در 107 نفر(89/29درصد) دیده شد. میانگین سطح سرمی ویتامین D در تمام بیماران1/20 نانوگرم درمیلی لیتر بود. زنان سطح سرمی کمتری نسبت به مردان داشتند. مراجعه کنندگان با دردهای عضلانی- اسکلتی در سن زیر 20 سالگی بیشترین فراوانی کمبود شدید ویتامین D را از خود نشان دادند و تنها 4 درصد از آنها در محدوده ی نرمال از این ویتامین قرار داشتند.
    نتیجه گیری
    با توجه به کمبود شدید ویتامین D در بیشتر بیماران مورد مطالعه(96/51 درصد) انتظار می رود ارتباط معنی داری بین سطح ویتامین Dو ابتلای به بیماری های عضلانی اسکلتی وجود داشته باشد.
    کلید واژگان: بیماری های اسکلتی, عضلانی, درد, کمبود ویتامین D
    Dr H. Ettehad, Dr K. Asadi, Dr M.R. Mirbolook, Dr M. Soleimanha, Dr A. Adeli, Dr Z. Haghparast Ghadim Limudahi Mousavi, S. Saghary
    Introduction
    Low blood levels of vitamin D in different communities is common. In this study، we evaluated the blood levels of 25-hydroxy vitamin D in patients presented with musculoskeletal pain.
    Objective
    Evaluation of 25- hydroxy Vitamin D Blood Levels in Patients with Musculoskeletal Pain
    Materials And Methods
    In a descriptive study، blood levels of vitamin D in 358 patients with musculoskeletal pain، that presented to the orthopedic clinic of Poorsina Hospital of Rasht during 2007-2008 years، were measured by serum levels of 25- hydroxy vitamin D using Radio Immunoassay (RIA). Normal range of vitamin D in this study، was 32 -100 ngr/milt. Amounts between 15 -32 ngr/milt، was introduced as mild vitamin D deficiency and amounts lower than 15 ngr/milt as severe vitamin D deficiency.
    Results
    Normal range of vitamin D was seen in 65 cases (16. 68%)، severe vitamin D deficiency in 182 cases (51. 96%) and mild vitamin D deficiency in 107 cases (29. 89%). Average serum levels of vitamin D among all cases، was 20. 1ngr/milt. Severe vitamin D deficiency belong to the patients with musculoskeletal pain in the ages younger than 20 years، compared to other ages and only 4% of them had normal range of this vitamin.
    Conclusion
    Given vitamin D severe deficiency in (51. 96%)، i. e.، majority of cases who were studied، there seems to be a significant association between vitamin D levels and risk of musculoskeletal disorders.
    Keywords: Musculoskeletal_pain_Vitamin D Deficiency
  • حسین اتحاد، احمدرضا میربلوک*، احسان کاظم نژاد لیلی، سیده زهرا حسینی، سید محمدصادق موسوی، سپهر ساغری
    مقدمه

    س‍وء ت‍‍غ‍ذی‍ه ع‍‍ام‍ل بروز دشواری ف‍ر او ان‍‍ در ب‍ی‍م‍‍ار ان ارت‍وپ‍د ی بوده و باعث افزایش نرخ مرگ ومیر، تاخیر عملکرد ریکاوری و همچنین افزایش هزینه تغذیه/ داروی بیماران می شود. در این مطالعه به شیوع سوءتغذیه در بیمارانی که ده روز بستری بودند پرداختیم.

    هدف

    کنترل سوء تغذیه و آسیب های احتمالی ناشی از آن در بیماران بخش ارتوپدی

    مواد و روش ها

    در این مطالعه توصیفی مقطعی به بررسی شیوع سوء تغذیه در بیمارانی که در بخش ارتوپدی بیمارستان پورسینای رشت در سال 1390 بستری بودند، پرداختیم. برای بیماران پرسشنامه محقق ساخت تنظیم شد و در روز اول بستری، اطلاعات بیماران ثبت شد، سپس، در همان روز و ده روز بعد این بیماران از لحاظ تغذیه با آزمایش های سرمی، تعداد لنفوسیت ها و میزان آلبومینسرم، ارزیابی و.پس از جمع آوری داده ها، اطلاعات با توجه به SPSS ویرایش 16 آنالیز شد.

    نتایج

    از 377 بیمار بستری در بخش ارتوپدی در روز اول، 99 بیمار دچار سوء تغذیه ثبت شدند که این تعداد در روز دهم به 81 مورد رسید. میزان سوء تغذیه در شکستگی های باز در مدت 10 روز بستری افزایش یافت اما در شکستگی های بسته در همین مدت کاهش یافت (005/0P<). بیشتر افراد دچار سوء تغذیه دچار شگستگی در ناحیه فمور بودند. در بیمارانی که دچار شکستگی فمور، لگن وآسیب های چندگانه بودند برخلاف سایر محل های شکستگی در طی 10 روز بستری سوءتغذیه و یا تشدید آن بروزکرد.

    نتیجه گیری

    با توجه به تاثیر منفی سوء تغذیه بر روند بهبود بیماران ارتوپدی و عوارض ناشی از آن، کنترل رژیم غذایی این بیماران بایسته به نظر می رسد.

    کلید واژگان: ارتوپدی, بیماران بستری, سوء تغذیه
    Dr H. Ettehad, Dr M.R. Mirbolook, Dr E. Kazemnejhadleili, Dr S.Z. Hosseini Mousavi, S. Saghary
    Introduction

    Malnutrition is the cause of many problems in orthopedic patients. In this study، we aimed to determine the prevalence of malnutrition in patients who were hospitalized for ten days.

    Objective

    Control the potential damage caused by malnutrition in orthopedic patients

    Materials And Methods

    This is a cross-sectional study in which the prevalence of malnutrition in patients admitted to the Poursina hospital during the year 2011 was determined. A researcher -made questionnaire was formulated for each patient and their features were recorded on the first day of hospitalization، then، on the same day and the tenth day of hospitalization in these patients by nutritional tests، and lymphocyte count and serum albumin levels، were evaluated as well. Upon data collection، they were entered into SPSS version 16.

    Results

    Of the 377 patients admitted to the orthopedic ward on the first day، 99 patients with malnutrition were recorded that reached to 81 cases on the tenth day. Malnutrition rate in open fractures increased in day 10 of hospitalization but reduced during the same period in closed fractures (P<0،005). Most of the malnourished patients had fracture of the femur. In patients with fractures of the femur، pelvis and multiple injuries، unlike other fracture sites، an increased incidence or severity of malnutrition during 10 days hospitalization was seen.

    Conclusion

    Due to the negative impact of malnutrition on patient improvement and orthopedic complications، dietary control is essential in these patients.

    Keywords: Inpatients, Malnutrition, Orthopedics
  • احمدرضا میربلوک، رضا بهادر، کامران اسدی، سعید اصغری، صادق عابدی، فرزاد مریخ بیات
    زمینه و هدف
    تکنیک الیزاروف، روشی آسان تر نسبت به سایر روش های موجود برای درمان شکستگی انتهای پایینی استخوان درشت نی است ولی کمتر مورد استفاده قرار می گیرد و اطلاعات کمتری در مورد نتایج استفاده از آن وجود دارد. مطالعه حاضر، برای بررسی نتایج و عوارض استفاده از ثابت کننده خارجی الیزاروف به تنهایی، در درمان شکستگی انتهای پایینی استخوان درشت نی تیپ C3 اجرا شد.
    روش تحقیق: در این مطالعه توصیفی گذشته نگر، 178 بیمار با شکستگی پایلون تیپ C3 که در طول سال های 1386 تا 1388، به بیمارستان پورسینای رشت مراجعه کرده بودند تا 24 ماه بعد از عمل، از نظر بالینی و معیارهای پرتونگاری پیگیری و بررسی شدند و طبق معیار نمره دهی AOFAS ارزیابی شدند.
    یافته ها
    بر اساس معیارهای امتیازدهی مچ و پاشنه (AOFAS)، میانگین نمرات کسب شده در پیگیری نهایی در ماه بیست و چهارم، 6±88 بود. در 89 بیمار (62/55%) نتایج عالی، در 31 بیمار (62/20%) نتایج خوب، در 32 بیمار (87/21%) نمره متوسط و در 8 بیمار (69/5%) نمره ضعیف به دست آمد.
    نتیجه گیری
    بر طبق نتایج حاصل از پیگیری بیماران و نیز نمرات کسب شده توسط معیار نمره دهی AOFAS و مقایسه آنها با نتایج حاصل از روش های درمانی دیگر بر اساس مطالعات موجود، می توان گفت که این روش درمانی، شیوه مناسبی نسبت به روش های درمانی موجود است و می توان استفاده از آن را برای شکستگی های پایلون به ویژه شکستگی های تیپ C3 پیشنهاد نمود.
    کلید واژگان: الیزاروف, شکستگی, تثبیت خارجی, عوارض
    Ahmad Reza Mirbolook, Reza Bahador, Kamran Asadi, Saeid Asghari, Sadegh Abedi, Farzad Merikh Bayat
    Background And Aim
    Applying Ilizarov fixator is an easier method compared with other methods in treating of tibial fractures. But it be used less frequently than others; yet، little information about it is available. The present study was performed to evaluate the results and complications of Ilizarov external fixator in type 3C Pilon fractures.
    Materials And Methods
    In this retrospective study، 178 patients with type C3 pilon fractures، aged over 86 - 88 years، admitted to Poursina hospital in Rasht between 1998 and 2000 were included. Their follow-up lasted 24 months after surgery and they were then examined based on clinical and radiographic criteria and were finally evaluated on the basis of American Orthopedic Foot and Ankle Society (AOFAS) scoring criteria.
    Results
    The criteria (AOFAS) showed that the average score obtained was 88± 6. In 89 patients (i. e. 55،62%) the outcome was excellent، In 31 patients (20،62%) it was good، in 32 cases (21،87%) the result was moderate، and in 8 patients (5. 69%) it was weak.
    Conclusion
    According to the results obtained and comparing them with the results of other treatments، one can claim that this treating approach is better than the others for pilon fractures،particularly for type 3c pilon fractures.
    Keywords: Ilizarov, Fracture, External Fixation, Complication
  • محسن مردانی کیوی، احمدرضا میربلوک، خشایار صاحب اختیاری، کیوان هاشمی مطلق، محمدصادق موسوی
    مقدمه
    شکستگی های اسکافوئید از شایع ترین شکستگی های مچ دست می باشد. در این مطالعه، به بررسی و مقایسه نتایج حاصل از درمان جراحی شکستگی اسکافوئید به دو روش پیچ Herbert و چند عدد پین پرداخته شد.
    روش
    این مطالعه مقطعی- تحلیلی از مهرماه سال 1388 تا مهرماه 1390 بر روی 41 بیمار با شکستگی یک طرفه اسکافوئید (23 نفر در گروه پیچ Herbert و 18 نفر در گروه چند پین) صورت پذیرفت. بیماران دو هفته پس از جراحی، سپس ماهیانه تا شش ماه و پس از آن، سالیانه پیگیری شدند. اطلاعات مربوط به میزان جوش خوردگی، شدت درد بر اساس VAS (Visual analog scale)، میزان دامنه حرکات، درصد قدرت چنگ زدن دست نسبت به دست سالم، نمره QD (Quick DASH) و همچنین MMWS (Mayo modified wrist score)، رضایت بیماران از درمان و عوارض جراحی ثبت شد. درآذرماه سال 1391، تمامی بیماران بار دیگر به کلینیک ارتوپدی فرا خوانده شدند و این موارد در آن ها بررسی شد.
    یافته ها
    میانگین مدت زمان پیگیری بیماران 70/8 ± 34/24 ماه بود (گستره 34-11 ماه). میانگین زمان جوش خوردن شکستگی اسکافوئید در گروه پیچ Herbert و چند پین به ترتیب 88/3 ± 61/14 و 27/4 ± 39/14 هفته بود. مقایسه میانگین شدت درد بر اساس VAS، دامنه حرکت مفصل مچ دست در حالت فلکسیون و اکستانسیون، درصد قدرت چنگ زدن، نمره QD و MMWS بین دوگروه، تفاوت آماری معنی داری نداشتند. میزان رضایت بیماران بر اساس VAS در گروه پیچ Herbert و چند پین به ترتیب 5/9 و 0/9 بود.
    نتیجه گیری
    از روش چند پین نیز با توجه به هزینه کمتر و در دسترس بودن، می توان مانند پیچ Herbert، در ثابت سازی شکستگی های اسکافوئید به عنوان یک روش مناسب استفاده کرد.
    کلید واژگان: استخوان اسکافوئید, پیچ استخوانی, پین استخوانی, ثابت سازی داخلی, شکستگی بسته, نتایج درمانی
    Mardani, Kivi M., Mirbolouk A.R., Saheb, Ekhtiari K., Hashemi, Motlagh K., Mousavi
    Background And Aims
    Scaphoid fractures are the most common fractures of the wrist. This study compared the outcomes of two surgical internal fixation techniques، using either Herbert screws (HS group) or multiple pins (MP group)، in the treatment of scaphoid fractures.
    Methods
    This cross-sectional study was performed on 41 patients (23 in HS and 18 in MP groups) with unilateral scaphoid fractures from September 2009 to September 2011. All patients were followed-up two weeks post-surgery، every month for six months، and then every year after one year. Degree of fracture healing، measured level of pain using Visual Analog Scale (VAS)، range of motion، hand grip strength of affected limb vs. healthy limb، Quick DASH score (QD) and also Mayo Modified Wrist Score (MMWS) were recorded. In December 2012، all patients presented to the Orthopedic Clinic for their final follow-up visit where all data was recorded once more.
    Results
    Mean patient follow-up time was 24. 34 ± 8. 70 months (range: 11-34). Mean scaphoid fracture healing times for the HS and MP group were 14. 61 ± 3. 88 and 14. 39 ± 4. 27 weeks، respectively. No statistically significant difference was found between both groups after comparing mean levels of pain using VAS، ROM of wrist during flexion and extension، hand grip strength expressed as percentage of normal، QD، and MMWS. The level of patients'' content using VAS was 9. 5 for HS and 9. 0 for MP groups.
    Conclusion
    The use of multiple pins for the internal fixation of scaphoid fractures proves to be a viable treatment option compared to Herbert Screws، due to decreased cost and increased availability.
    Keywords: Scaphoid bone, Bone screw, Bone wire, Internal fixation, Closed fracture, Treatment outcome
  • مهران سلیمانها، احمدرضا میربلوک*، حسین اتحاد، زهرا حق پرست قدیم لیمودهی
    پیش
    زمینه
    شکستگی تنه استخوان تیبیا از شکستگی های شایع در میان استخوان های بلند می باشد. هدف از این مطالعه بررسی نتایج درمان این شکستگی با میله اینترامدولاری در بیماران بستری شده در شرایط اورژانس ارتوپدی بود.
    مواد و روش ها
    در یک مطالعه آینده نگر، 226بیمار (193 مرد، 33زن) با شکستگی تیبیا از سال 1388 تا 1390 با روش میله گذاری اینترامدولاری در یک مرکز درمانی شهر رشت تحت درمان قرار گرفتند و به مدت 2 سال پیگیری شدند. میانگین سنی بیماران 3±34 سال بود. مواردی نظیر باز یا بسته بودن، همراهی با شکستگی فیبولا، آسیب عصب پرونئال یا شریان تیبیالیس جلویی، تغییرات دژنراتیو زانو، درد زانو، آتروفی عضله چهارسرران، بدجوش خوردن، استئومیلیت مزمن، جوش خوردن تاخیری و جوش نخوردن بررسی گردید. همچنین از ابزار محدودیت عملکرد عضلانی اسکلتی (SMFA) استفاده شد. داده ها با نرم افزار آماری تحلیل شدند.
    یافته ها
    در این مطالعه 151 مورد شکستگی باز و 75 مورد شکستگی بسته بودند و 155مورد جراحی باز و 71 مورد جراحی بسته انجام گرفت. بیشترین فراوانی مربوط به درد روی زانو و کمترین فراوانی مربوط به جوش نخوردن بود. محدودیت عملکرد عضلانی اسکلتی در موارد شکستگی باز و در موارد همراهی با شکستگی فیبولا بیشتر بود (0/001
    نتیجه گیری
    این روش درمان بخصوص به صورت بسته، به دلیل عوارض ناچیز آن، یک رویکرد مناسب برای درمان شکستگی های تنه استخوان تیبیا محسوب می شود و حتی در شرایط اورژانس می تواند درمان مفید و موثر باشد.
    کلید واژگان: شکستگی تیبیا, تثبیت شکستگی اینترامدولاری, اورژانس, نتیجه درمان, بهبود شکستگی
    Mehran Soleymanha, Ahmadreza Mirbolook *, Hossein Ettehad, Zahra Haghparast, Ghadim, Limudahi
    Background
    Tibial shaft fracture is the most common fractures of long bones. The aim of this study was to report the short-term results of intramedullary (IM) nailing in tibial shaft fractures in emergency setting.
    Methods
    In a prospective study، 226 cases (193 men، 33 women) treated with IM nailing during 2 years (2009-2011) in a training hospital in Rasht-Iran، and followed for two years. The mean age was 34±3 years old. We investigated for open or closed fractures، accompanied with fibular fractures، proneal nerve or anterior tibialis artery injury، degenerative changes in knee joint، knee pain، atrophy of quadericeps muscle، malunion، chronic osteomyelitis، delayed union، and nonunion. Short musculoskeletal function assessment questionnaire (SMFA) was also completed and the data were analysed by statistical software.
    Results
    There were 151 Open fractures and 75 closed fractures. Open procedure was used in 155 cases and closed one in 71 cases. Knee pain was the most frequenct and non union the least common complication. Musculoskeletal limitation appeared more in open fractures and in association with fibular fracture and was more in female than male patients (p<. 001). SMFA score also raised by passing time.
    Conclusions
    Intramedullary nailing is a proper and effective method in emergency treatment of tibial shaft fractures.
    Keywords: Tibia fractures, Fracture fixation, intramedullary, Emergencies, Treatment outcome, Fracture healing
  • احمدرضا میربلوک، کامران اسدی *، عادل ابراهیم پور جعفری نژاد، محمد صادق موسوی، مصطفی سالاریه، فرزاد مریخ بیات
    سابقه و هدف
    دو تکنیک اصلی جهت انجام پین و پلاستر وجود دارد. در این مطالعه نتایج این دو تکنیک جراحی در درمان شکستگی های ناپایدار دیستال رادیوس مقایسه شده اند.
    مواد و روش ها
    این کارآزمایی بالینی از ابتدای مهرماه سال 1387 به مدت 3 سال روی بیمارانی که به علت شکستگی ناپایدار دیستال رادیوس (تیپ C تقسیم بندی AO) با روش پین و پلاستر (پین اولنا و گچ بلند، شانز رادیوس و گچ کوتاه) تحت عمل جراحی قرار گرفتند، انجام شده است. اطلاعات دموگرافیک، نوع تکنیک جراحی، ارزیابی رادیوگرافیک، ارزیابی عملکرد مچ دست بر اساس MAYO wrist score، میزان رضایتمندی بیماران، میزان درد (VAS) و عوارض جراحی برای هر بیمار ثبت گردید. در مهرماه 1391 تمامی بیماران مجددا فرا خوانده شدند.
    یافته ها
    بیماران در دو گروه A (پین اولنا) شامل 65 نفر و گروه B (شانز رادیوس) شامل 73 نفر قرار گرفتند. وضعیت ارزیابی رادیوگرافیک مچ دست طی دوره های پیگیری معیارها بین دو گروه A و B تفاوت آماری معنی داری را نشان نداد. میانگین نمره MAYO wrist در ویزیت نهایی پس از عمل جراحی در گروه A و B به ترتیب 7/186 و 1/289 بود. نمره ی رضایتمندی بیماران (از 1 تا 10) در گروه A معادل 09/5 و در گروه B برابر با 41/8 بود که با یکدیگر اختلاف معنی داری داشت.
    نتیجه گیری
    با توجه به عوارض کمتر در شانز رادیوس نسبت به روش پین اولنا (اگرچه معنی دار نبود) و رضایت بیشتر به دنبال گچ کوتاه در روش شانز رادیوس، به نظر می رسد انتخاب این روش در شکستگی ها در مقایسه با پین اولنا ارجحیت دارد.
    کلید واژگان: شکستگی دیستال رادیوس, پین اولنا, شانز رادیوس
    Ahmadreza Mirbolook, Kamran Asadi *, Adel Ebrahimpour Jafarinejhad, Mohammad Sadegh Mousavi, Mostafa Salariyeh, Farzad Merikh Bayat
    Background And Aim
    There are two main techniques to accomplish pins and plaster. In this study the results of two surgical techniques is compared in the treatment of unstable distal radius fractures.
    Materials And Methods
    In this cross–sectional study، since the beginning of October 2008، for 3 years patients with unstable distal radius fracture (type C division AO) with one of the two pins and plaster (ulnar pin and long plaster، radial schanze and short plaster) were treated. For each patient demographic data، radiographic evaluation، surgical technique، wrist performance evaluation based on MAYO wrist score، patient satisfaction، pain on VAS and complications were recorded. All patients were recalled in October 2012.
    Results
    There were 65 patients in Group A (ulnar pin) and 73 patients in Group B (radial schanze). The wrist radiographic evaluation did not show significant differences between criteria in the two groups during the follow up. The mean score at the final visit after surgery in groups A and B، respectively، were 867. 1 and 891. 2. Patient satisfaction score (from 1 to 10) in group A was 5. 09 and in group B was 8. 41، which is statistically significant. ‍
    Conclusion
    Due to the low side in radial schanze compared to the ulnar pin (although not significant) and a more satisfactory result after a radial schanze and short plaster approach، this method appears to be a more preferable method than the ulnar pin.
    Keywords: Distal radius fracture, Ulnar pin, Radial schanze
  • کامران اسدی، احمدرضا میربلوک*، علی کریمی، محمدصادق موسوی، سپهر ساغری، صادق عابدی، ارد غریبی، علی تبریزی
    پیش
    زمینه
    خونریزی ازمحل دریل پیچ پروگزیمال درشکستگی های گردن فمورممکن است توانایی پیشگویی در تشخیص نکروز آواسکولار را داشته باشد. در این مطالعه رابطه خونریزی از پیچ پروگزیمال درطی تثبیت داخلی شکستگی ها گردن فمور و نکروز آواسکولار بررسی شد.
    مواد و روش ها
    در یک مطالعه توصیفی مقطعی، بیماران بین 19تا 60 سال که با شکستگی گردن فمور در طی سال 1387 به مراکز خدماتی درمانی رشت مراجعه کرده بودند، مورد بررسی قرار گرفتند. متغیرهای سن، جنس و نوع شکستگی (براساس گروه بندی «گاردن») ثبت گردید. سپس براساس درناژ یا عدم درناژ خون از سوراخ انتهای پیچ پروگزیمال بعد از گذشت حداکثر 5 دقیقه، وجود یا عدم وجود خونریزی ثبت شد.
    یافته ها
    در این بررسی 40 بیمار با میانگین سنی 4.14±78.39 وارد مطالعه شدند. 22 نفر (55%) از انتهای پیچ پروگزیمال خونریزی داشتند و 18 نفر (45%) هیچ گونه خونریزی نداشتند. میزان بروز نکروز آواسکولار در افراد بدون خونریزی انتهایی پیچ پروگزیمال 11 مورد (61%) بود که ان اختلاف از نظر آماری معنی دار بود (0.005=p).
    نتیجه گیری
    باتوجه به میزان بروز نکروز آواسکولار در افراد بدون خونریزی پیچ پروگزیمال، می توان گفت خونریزی از محل این پیچ در شکستگی های گردن فمور شانس بروز نکروز آواسکولار سر فمور را کاهش می دهد و می تواند در آینده این انتخاب را پیش روی جراحان قرار دهد تا به جای جااندازی و تثبیت داخلی، از همان ابتدا آرتروپلاستی اولیه انجام دهند.
    کلید واژگان: نکروز سر فمور, شکستگی گردن فمور, تثبیت داخلی شکستگی, خونریزی
    Dr. Kamran Asadi, Dr. Ahmad Reza Mirbolook *, Dr. Ali Karimi, Mohammad Sadegh Mousavi, Sepehr Saghari, Sadegh Abedi, Ord Gharibi, Dr. Ali Tabrizi
    Background
    Bleeding from proximal screw drill-site in femoral neck fractures may have the ability to predict the occurance of avascular necrosis of femoural head. In this study the relationship of bleeding from proximal screw drill-site during internal fixation of femoral neck fractures with rate of avascular necrosis was studied.
    Methods
    This study is a cross-sectional study that was carried out on 19 to 60 year patients with femoral neck fracture that referred to health care centers in Rasht، Iran during the year 2008. The age، sex، type of fracture based on Garden Category were recorded. Then، presence or absence of bleeding from the proximal screw holes within the first 5 minutes was recorded.
    Results
    In this study، 40 patients were enrolled with mean age of 39. 78±14. 4. Twenty two patients (55%) had bleeding from the proximal end of the screw، and 18 (45%) did not have any bleeding. Bleeding from proximal screw hole in patients without avascular necrosis was seen in 11 cases (61. 1%). This difference was statistically significant (p=. 005).
    Conclusions
    Presence of bleeding from proximal screw hole in femoral neck fracture reduces odds of AVN in femoral head fracture and can help deciding between internal fixation or arthroplasty for treatment of such a fracture.
    Keywords: Femur head necrosis, Femoral neck fractures, Fracture fixation, internal, Bleeding
  • احمد رضا میربلوک، بهرام نادری نبی، کامران اسدی، محمد حقیقی، محمدصادق موسوی، سپهر ساغری
  • کامران اسدی، احمد رضا میر بلوک، محمد حقیقی، عباس صدیقی نژاد، بهرام نادری نبی، صادق عابدی، فائزه دهسرا
    مقدمه
    از آن جایی که کارآیی، دقت و رضایت دانشجویان از شاخص های سنجش مهارت های بالینی اهمیت ویژه ایی دارد، نظرات دانشجویان پزشکی در مورد سنجش مهارت های بالینی آن ها به شیوه ارزیابی مشاهده مستقیم (DOPS) را به عنوان یکی از روش های متداول سنجش مهارت های بالینی مورد بررسی قرار دادیم.
    روش ها
    مطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی – مقطعی است. در این مطالعه برای بررسی نظرات و میزان رضایت کارورزان از روش ارزیابی مهارت های بالینی DOPS))، در انتهای بخش ارتوپدی از یک پرسشنامه پژوهش گر ساخت شامل 14 سوال در 3 حیطه، نحوه اجرای آزمون، محتوای علمی، سبک آزمون استفاده شد. روایی محتوایی سئوالات برابر 90/0 و پایایی ابزار با آلفای کرونباخ 8/0 تایید گردید. پس از گردآوری اطلاعات، داده ها با استفاده ار نرم افزار آماری SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    1/37 درصد از دانشجویان موافق بودند که آزمون به روش DOPS جهت ارزیابی مهارت بالینی مناسب است. همچنین 5 /36 درصد از دانشجویان روش ارزیابی مهارت بالینی داپس را استرس آور دانستند. بیشترین درصد رضایتمندی در پرسشنامه مربوط به آگاهی بخشی برگزار کنندگان از نحوه اجرای آزمون ثبت شد) 2/57 درصد) و کمترین رضایت مندی دانشجویان از زمان اختصاص شده برای هر پروسیجر، 40 درصد، و عدم همکاری بیماران با دانشجویان حین انجام پروسه خواسته شده در آزمون بود.
    نتیجه گیری
    نتایج حاصل از این مطالعه ضمن تایید مناسب بودن ابزار DOPS جهت بررسی مهارت های بالینی دانشجویان، نشان می دهد که طراحان این نوع آزمون در هر بخش آموزشی باید در انتخاب پروسه ها آزمون و همچنین نحوه برگزاری آزمون توجه بیشتری نمایند
    کلید واژگان: ارزشیابی, مهارت های بالینی, کارورزان, DOPS
    K. Asadi, A.R. Mirbolook, M. Haghighi, A. Sedighinejad, B. Naderi Nabi, S. Abedi, F. Dehsara
    Introduction
    Since the efficiency، accuracy and students satisfaction as an assessment tool in clinical skills is very important، we consider medical students'' opinions about direct observed procedural skills (DOPS) as one of the most common methods of assessing clinical skills.
    Methods
    this is a descriptive، cross- sectional study، to assess interns comments & satisfaction rate of clinical skills assessment method (DOPS) at the end of orthopedic course، a researcher made questionnaire consists of 14 questions in three domains: scientific concept، Test performance & test method was used. Content validity & reliability of questionnaire was confirmed by CVI=95%، α=0. 8، respectively. Results were analyzed SPSS soft ware.
    Results
    37. 1% of students agreed that the test with DOPS method is suitable for clinical skills assessment. Also، 37. 2% of students believed that clinical skills assessment DOPS cause stress. Most satisfaction percentile related to interns orientation about performing DOPS evaluation (57. 2%)، and minimum percentile related to devoting time for each procedure (40%) and non- compliance of patients with students during required procedures in test.
    Conclusion
    Results of this study confirm the suitability of DOPS instrument for assessing clinical skills students as well as paying more attention in selecting the test procedures
    Keywords: assessment, clinical skills, Intern, Dops
  • حسین اصلانی، علی صدیقی، احمدرضا میربلوک، علی تبریزی*، خانم نیلسا دوراندیش، سید امیر محلیشا کاظمی شیشوان

    پیش

    زمینه

    بیشتر شکستگی های باز اطفال در اثر صدمات با انر‍ژی بالا رخ می دهند و درمان نامناسب می تواند با عوارضی همراه باشد. هدف از این مطالعه مقایسه نتایج دو روش درمانی تثبیت خارجی و میله داخل کانالی قابل انعطاف در این شکستگی ها بود.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه گذشته نگر، 42بیمار با 45 شکستگی باز فمور یا تیبیا که با یکی از دو روش تثبیت خارجی (24 مورد) یا میله داخل کانالی (21 مورد) و در برخی موارد روش ترکیبی با پین درمان شده بودند، مقایسه شدند. نتایج از نظر عفونت، جوش خوردن، بدجوش خوردن و شکستگی مجدد بررسی گردید. مدت زمان پیگیری یک سال بود.

    یافته ها

    میانگین زمان جوش خوردگی در گروه تثبیت خارجی 8/3ماه و گروه میله 6/3 ماه بود (05/0 p ≥). از نظر میزان عفونت محل شکستگی بین دو گروه تفاوت معنی دار وجود نداشت. عفونت دور پین در 5 مورد از گروه تثبیت خارجی مشکل ساز بود و در گروه میله یک مورد بورسیت دردناک در محل ورود میله داشت. در گروه تثبیت خارجی 4 مورد شکستگی مجدد در فمور رخ داد. در 10 بیمار با درمان ترکیبی پین با میله های داخل کانالی انعطاف پذیرعارضه ای مشاهده نگردید.

    نتیجه گیری

    در شکستگی های نزدیک فیز، ثابت کننده خارجی یک روش موثر برای درمان قطعی؛ و میله داخل کانال نیز یک روش موثر در مقایسه با تثبیت خارجی در درمان شکستگی های باز بود که برخی عوارض ثابت کننده را نداشت. ترکیب پین با میله باعث پایداری بیشتر شکستگی می شود و با افزایش عوارض همراه نیست.

    کلید واژگان: شکستگی باز دیافیزی, تثبیت خارجی, میله های داخل کانالی قابل انعطاف
    Dr Hossein Aslani, Dr Ali Sadighi, Dr Ahmadreza Mirbolook, Dr Ali Tabrizi, Nilsa Dourandish, Dr Seyyed Amir Mahlisha Kazemi Shishavan

    Backgroud: Most pediatric open long bone fractures are the results of high energy trauma، and can lead to complications. The aim of this study is to compare the results of two commonly used operative techniques for tibial or femoral fractures; namely external fixator and flexible intrameduly rods.

    Methods

    In this clinical series، 42 children with 45 femoral or tibail open fractures from 2009 to 2011 who were treated by either external fixator (EF) (24 cases) or TEN (21 cases) were compared. In few cases combination of TEN and pin were used for more stability. The patients were evaluated and compared for infection، nonunion، malunion and refracture.

    Results

    Bony union in the EF group was achieved in 3. 8 months and in TEN group in 3. 6 months (p≥. 05). In each group، 2 fracture-site infections without any evidence of osteomyelitis was obsereved. Five pin site infection in EF group needed changing the pin site. In TEN group early nail removal was necessary because of painful bursitis in one case at nail insertion site. There were 4 femoral refractures in EF group after frame removal. In 10 patients with TEN and extra pin no symptom or problem was seen.

    Conclusions

    In our study EF was effective as a definitive treatment. Flexible intramedullary nails were also effective and their results were similar to those of EF. Combination of TEN and pin caused more stability without any symptoms.

    Keywords: Diaphysial open fractures, External fixator, Flexible intramedullary nail
  • محمد حقیقی، محسن مردانی کیوی، عباس صدیقی نژاد، علی محمدزاده، حسین اتحاد، مهران سلیمانها، احمد رضا میر بلوک
    مقدمه
    بی حسی اسپاینال به عنوان روشی متداول در جراحی شناخته شده است که از نظر عوارض جانبی بدنبال آن، در برخی موارد سر درد و کمر درد گزارش شده است. عوامل متعددی همانند شکل سوزن، اندازه آن، جنس و سن بیمار و تعداد موارد انجام شده در بروز آن دخیل هستند.
    هدف
    بررسی عوامل مرتبط و اتخاذ روش های تعدیل آن
    مواد و روش ها
    این پژوهش به صورت مطالعه ای توصیفی و آینده نگر بر 200 بیمار 65- 15 ساله ASA کلاس 1 و2 کاندید جراحی ارتوپدی اندام تحتانی صورت پذیرفت. بیهوشی با سوزن 24 و لیدوکائین 5% و اپی نفرین انجام شد. پرسشنامه بیماران از لحاظ سردرد-کمردرد قبلی یا سابقه بیهوشی نخاعی پر شد. همچنین، در مرحله پس از جراحی نیز از سردرد وکمر درد به فاصله ی یک روز، یک هفته و یک ماه پس از جراحی پرسیده شد. سردرد یا کمر دردهای غیرقابل کنترل با درمان های معمول با تجویز مسکن های اوپیوئیدی درمان می شدند. آنالیز آماری توسط SPSS 16 صورت پذیرفت و P<0.05 معنی دار تلقی شد.
    نتایج
    25 نفر(5/12%) از بیماران سابقه ی کمر درد و 13 بیمار(5/6%) نیز سابقه ی سردرد معمولی داشتند. در آنالیز انجام شده میزان سر درد در یک روز، یک هفته و یک ماه پس از بی حسی به ترتیب (5/6%، 5/3% و 1%) و هم چنین میزان کمردرد بیماران به ترتیب 16%، 9% و 5/3% بدست آمد که البته دو معیار فوق تفاوت آماری معنی داری نداشتند در بیماران دارای سابقه بی حسی اسپانیال و مشکل کمردرد تفاوت آماری معنی داری بدست آمد(P<0.001). چنین یافته ای در خصوص سردرد نیز ملاحظه شد.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد بین سردرد و کمر درد بیماران با سابقه بی حسی اسپانیال ارتباط معنی داری وجود داشته است. کمر درد قبلی و جنس تاثیر بارزی بر کمردرد پس از عمل داشت که در مورد سردرد چنین یافته ای بدست نیامد.
    کلید واژگان: بی حسی نخاعی, سردرد, عوارض پس از عمل جراحی, کمردرد
    Haghighi M., Mardani Kivi M., Sedighi Nejad A., Mohammadzadeh A., Etehad H., Soleymanha M., Mirbolook A.R.
    Introduction
    Spinal Anesthesia (S.A) is currently becoming a more common and popular method for orthopedic surgeries. Unfortunately, Backache (BA) and Post Dural Puncture Headache (PDPH) are both frequent and troublesome. Several factors (including needle shape and size, frequency rates of puncture attempts, and age and gender) have been shown to affect the rates of such complications.
    Objective
    To determine these factors and evaluate some modalities to prevent them.
    Materials And Methods
    This is a prospective study on 200 patients-15 to 65 years old with class type 1 and 2 A.S.A(American Society of Anesthesiology), who were candidates for orthopedic lower extremity surgeries. Anesthetic procedure was performed using a standard 24G needle Lidocaine 5% plus Epinephrine. Symptom questionnaire was filled for the history of Headache and Backache and history of former S.A. post-op puncture complications of 1st day, 1st week and 1st month were added to the forms. Statistical analysis was performed using SPSS version 16 and the results were considered significant at p<0.05.
    Results
    Rates of BA and PDPH were 12.5% and 17%, respectively. Post anesthetic BA for first day, week, and month were 16%, 9%, and 3.5%, respectively and PDPH were 6.5%. 3.5% and1% respectively with no significant differences. History of former spinal anesthesia with BA and PDPH revealed notable differences (p<0.001).
    Conclusion
    The results of this study support the idea that history of previous spinal anesthesia could be a triggering factor for backache and headache in prior Spinal anesthetic procedures.
    Keywords: Anesthesia Spinal, Back Pain, Headache, Postoperative Complications
  • محمد جواد زهتاب، احمدرضا میربلوک، بابک سیاوشی، مصطفی شاهرضایی، میرمصطفی سادات
    هنگامی که زخمی بر روی اندام شکسته شده وجود دارد باید شکستگی باز فرض شود. شکستگی های باز اغلب در نتیجه تروما با انرژی زیاد ایجاد می شود. درمان صحیح و به موقع شکستگی های باز از اهمیت زیادی برخوردار است. به این علت که شکستگی های باز با افزایش ریسک عفونت و مشکلات هنگام ترمیم همراه است. در ارزیابی و درمان شکستگی های باز اندام باید فاکتورهای متعددی را در نظر گرفت مانند وضعیت بیمار، طبقه بندی نوع شکستگی، درمان آنتی بیوتیکی، دبریدمان و درمان زخم، ثابت کردن شکستگی ضایعات نسج نرم باید برای مشخص کردن اندازه و محل زخم، میزان آسیب ماهیچه ای و همراهی عفونت ها بررسی شوند. شکستگی های باز بر مبنای تقسیم بندی گاستیلو طبقه بندی می شوند. مراجعه به جدول در مطالعه ای که برای بررسی هم خوانی تقسیم بندی گاستیلو انجام شده بود دیده شد که 85% هم خوانی بین تقسیم بندی ارتوپدهای مختلف با استفاده از این معیار وجود دارد.
    Zehtab Mj, Mirbolook Ar, Syavashi B., Shahrezayi M., Mirmostafa S
    Open fractures are associated with an increased risk of infection and healing complications. Management of open fractures is based on the following principles: assessment of the patient, classification of the injury, antibiotic therapy, debridement and wound management, Fracture stabilization, early bonegrafting, and supplemental procedures to achieve healing. In a case- control retrospective study we evaluated 33 patients with open tibial fracture (type two gustillo) who were admitted in sina General hospital in Tehran, Iran during years 1999-2009 and were treated uniformly with external fixation as primary treatment in our center as case group and the other 33 patients with the same method and another
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال