به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب اشرف محمدزاده

  • زهره عراقی، طیبه ریحانی*، طاهره صادقی، اشرف محمدزاده
    مقدمه

    استفاده از موادمخدر در دوران بارداری با آسیب هایی مانند زایمان زودرس، وزن کم هنگام تولد و بروز عوارض شدیدی نظیر سندرم محرومیت در نوزاد همراه است که منجر به افزایش استرس، کاهش قدرت خودتنظیمی و بستری شدن در بخش مراقبت های ویژه نوزادان میشود. با تشدید استرس ناشی از محیط بخش در این نوزادان، نیاز به استفاده از رویکرد مراقبت تکاملی وجود دارد. قنداق و لانه از مداخلات رفتاری موثر برای این نوزادان می باشند. پژوهش حاضر با هدف مقایسه تاثیر روش های قنداق و ایجاد لانه در رفتارهای خودتنظیمی نوزادان مادران معتاد انجام شده است.

    روش کار

    این کارآزمایی بالینی با طرح متقاطع بر روی 30 نوزاد با مادر معتاد و بستری در بخش مراقبت ویژه نوزادان شهر مشهد، با سن حاملگی 32 تا 38 هفته واجد شرایط، به روش نمونه گیری تصادفی ساده انجام شد. نوزادان به ترتیب زمان ورود به بخش به صورت یک در میان در دو گروه سه روز اول قنداق) A (و سه روز اول لانه) B (و سه روز دوم در گروه مقابل قرار گرفتند. مدت مداخله شش روز بود. از پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک، فرم چک لیست مشاهده رفتارهای نوزاد جهت ارزیابی استرس و خودتنظیمی استفاده گردید. داده ها با نرم افزار SPSS تحلیل شد.

    یافته ها

    براساس نتایج حاصل از آزمون تی مستقل میزان درصد رفتارهای خودتنظیمی، در گروه سه روز اول قنداق و گروه سه روز اول لانه تفاوت معنی دار نداشت) 060 / 0 = P(. درصد خودتنظیمی بر اساس حرکات دهان و تنفس و الگوی حرکت و صورت در گروه قنداق معنی دار بوده و درصد خودتنظیمی بر اساس رنگ و وضعیت و حالت در گروه لانه معنی دار بوده است.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد تاثیر قنداق و لانه بر رفتارهای خودتنظیمی نوزاد با مادر معتاد تفاوت معنی دار با یکدیگر نداشته است. هر دو روش در رفتارهای خودتنظیمی نوزاد موثر بوده است. بنابراین این دو روش تفاوت عمدهای با یکدیگر ندارند. پس از مطالعه رفتار و بر حسب شرایط نوزاد، بخش و تمایل مادر میتوان یکی ازآنها را انتخاب نمود.

    کلید واژگان: قنداق, لانه, رفتارخودتنظیمی, نوزاد, مادر معتاد}
    Zohre Araghi, Teyebe Reyhani*, Tahere Sadeghi, Ashraf Mohamadzadeh
    Introduction

    The use of narcotics during pregnancy is accompanied by injuries such as preterm delivery, low birth weight and severe complications such as birth defects, which can lead to increased stress, decreased self-regulation and hospitalization in infants with the escalation of stress caused by the environment in these infants, there is a need for an evolutionary care approach. Swaddlers and nests are effective interventions for these babies. The purpose of this study was to compare the effect of nesting and swaddling on the self-regulation behavior of the newborn with the addicted mother.

    Methods

    This cross-overal clinical trial was performed on 30 infants who were admitted to neonatal intensive care unit of Mashhad and had addicted mother with gestational age of 32 to 38 weeks. The sampling method was simple random sampling. The infants were divided into two groups of swaddling in the first three days (group A) and nesting in the first three days (group B), and the second three days in the opposite group, respectively. The duration of the intervention was six days. The demographic information questionnaire and the checklist form of observing the infant's behaviors were used for assessing stress and the Finnegan scale was used to assess the degree of neonatal abstinence syndrome. Data was analyzed using SPSS software.

    Results

    Based on the results of independent t-test, the percentage of self-regulation behaviors was not significant in the first three days of the swaddle and the first three days of the nest group (P = 0.066).

    Conclusions

    The results showed that the effect of nesting and swaddling on the self-regulating behaviors of the newborn with the addicted mother was not significantly different. Therefore, these two methods do not differ significantly. According to the conditions of the newborn, the part and the mother's desire can be selected from one of them.

    Keywords: Swaddle, Nest, Behavioral Self-regulation, Neonate, Addicted Mother}
  • مهین تفضلی، آمنه ابراهیمی*، اشرف محمد زاده، حبیب الله اسماعیلی
    مقدمه
    شقاق نوک پستان، یکی از مشکلات شایعی است که زنان شیرده در روزهای اول پس از زایمان آن را تجربه می کنند و یکی از عوامل عمده آن، وضعیت غیر صحیح قرارگیری و چسباندن نوزاد به پستان است، لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر اصلاح وضعیت شیردهی بر پیشگیری از شقاق پستان در زنان نخست زا انجام شد.
    روش کار
    این مطالعه کارآزمایی بالینی در سال 1389 بر روی 70 زن نخست زای زایمان کرده در بیمارستان های ام البنین و 17 شهریور مشهد انجام شد. افراد به صورت تصادفی در دو گروه تجربی و کنترل قرار گرفتند. مادران گروه تجربی طی 2 ساعت اول پس از زایمان در مورد وضعیت صحیح قرارگیری و چسباندن نوزاد به پستان به صورت فرد به فرد آموزش دیدند و جزوه آموزشی در این زمینه به آن ها داده شد و افراد گروه کنترل، مراقبت معمول بخش را دریافت کردند. ابزار گردآوری داده ها شامل فرم مصاحبه، معاینه و مشاهده، فهرست وارسی وضعیت شیردهی و مقیاس نوک پستان استور بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 5/11)و آزمون های کای دو، فیشر، من ویتنی، تی مستقل، تی زوجی، آنالیز واریانس دوطرفه و رگرسیون لوجستیک انجام شد. میزان p کمتر از 05/0معنادار در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    میانگین نمره شقاق در گروه تجربی به طور معنی داری کمتر از گروه کنترل بود (001/0 >p) که با کنترل متغیرهای مداخله گر، در حضور نمره شیردهی میانگین نمره شقاق برای متغیر گروه معنی دار نبود (79/0=p).
    نتیجه گیری
    آموزش وضعیت صحیح قرارگیری و چسباندن نوزاد به پستان به صورت چهره به چهره، درد، حساسیت و شقاق نوک پستان را در 10 روز اول پس از زایمان کاهش می دهد.
    کلید واژگان: پیشگیری, شقاق نوک پستان, وضعیت صحیح شیردهی}
    Mahin Tafazoli, Ameneh Ebrahimi*, Ashraf Mohammad Zadeh, Habibollah Esmaili
    Introduction
    Nipple sore is one of the common problem which breastfeeding women experience during the first days after delivery and its main cause is incorrect positioning and attachment of the baby to the breast. Therefore، this study was performed with the aim to evaluate the effect of breastfeeding technique modification on prevention of nipple sore.
    Methods
    This clinical trial was performed on 70 primiparous women who had delivered at Omolbanin and 17 Shahrivar hospitals of Mashhad in 2010. The subjects were randomly assigned to two experimental and control groups. The mothers in the experimental group were trained for correct position of breastfeeding and baby attachment to the beast during the first 2 hours after delivery، and training booklet was given to them، the women in control group received ward''s routine care. Data collection tools included the form of interview، examination and observation، the list of checking the breastfeeding position and Storr nipple pain scale. Data was analyzed by SPSS software (version 11. 5) and Chi-square، Fisher، Mann-Whitney، independent-t، paired t، ANOVA، and logistic regression.
    Results
    Mean score of was significantly lower in experimental group than control group (P<0. 001) that by controlling the interventional variables، there was not a significant relationship between nipple sore and score of breastfeeding.
    Conclusion
    Face to face training of correct position of breastfeeding and baby attachment to the beast during the first 2 hours after delivery decreases the pain، sensitivity، and nipple sore.
    Keywords: Correct position of breastfeeding, Nipple sore, Prevention}
  • احمدشاه فرهت، آناهیتا علیزاده قمصری، اعظم خدادادی، مریم زمانی پور، اشرف محمد زاده، مهریه رضایی
    Ahmadshah Farhat, Anahita Alizadeh Ghamsari, Ashraf Mohamadzadeh, Azam Khodadadi, Mehrieh Rezae
    Introduction
    The increase in the use of breast feeding and the decrease in mother's hospitalization in the past few years have caused an increase in the infant bilirubin level, so it is necessary to introduce methods which can identify infants with higher risks of hyperbiliru binemia. The aim of this study is to determine the predictive value of measuring the umbilical cord bilirubin for pathologic hyperbilirubinemia, that is the bilirubin more than 15mg /dl.
    Materials And Methods
    This prospective study was performed from November 2009 to December 2010 on the umbilical cord serum of 274 newborns who were born in Iran-Mashhad Razavi Hospital. The neonates’ Apgar scores were above 7, weights more than 2.5 kg and gestational ages above 37 weeks. Once again their bilirubin level was measured via skin during the third to fifth day. Using the Smirnov test,, one-sample Kolmogorov test, t-test, and Man Whitney test, we analyzed the data. P< 0.05 was considered significant.
    Results
    Out of 274 newborns, 178 cases were followed up. Ninety-three infants of the monitored cases had hyperbilirubinemia (total bilirubin ≥ 15 mg/dl or group A, 85 of the infants did not have pathologic hyperbilirubinmia (total bilirubin < 15 mg/dl or group B). The average umbilical cord bilirubin for group A was 2.32 ± 0.78 mg/dl, and for group B was 1.98 ± 0.72 mg/dl; so statistically, there is a significant difference. At the cut-off point of 2 mg/dl for umbilical cord bilirubin, sensitivity was obtained to be 68.86% and the specificity was obtained to be 61.18%.
    Conclusion
    If the amount of bilirubin in the umbilical cord is more than 2 mg/dl, it can be considered as a contributing factor among other risk factors in the prediction of the infant’s pathologic hyperbilirubinemia.
    Keywords: neonate, umbilical cord, hyper bilirubinemia}
  • اشرف محمدزاده، احمد شاه فرهت، مهدی بلایی، غلامرضا فعال، رامین ایران پور، حبیب الله اسماعیلی
    مقدمههدف مطالعه مقایسه سطح سلنیوم خون بندناف نوزادان با سندرم دیسترس تنفسی و نوزادان نارس بدون دیسترس می باشدروش کارنمونه سلنیوم خون بندناف تمام نوزادانی که در مدت شش ماه متولد شدند وارد مطالعه شدند. نوزادان به دو گروه با و بدون دیسترس تنفسی تقسیم شدند. سطح سلنیوم با روش جذب اتمی الکترو درما تعیین و در دو گروه مقایسه شد.
    نتایجدر مدت مطالعه 150 نوزاد متولد شدند. متوسط سطح سلنیوم بندناف درکل نوزادان 5/98 میکروگرم در لیتر گزارش شد. از تعداد 150 نوزاد نارس 27 نفر(18%) دیسترس تنفسی داشته و بقیه بدون دیسترس بودند. متوسط سطح سلنیوم بندناف در نوزادان با دیسترس و بدون دیسترس به ترتیب 5/96، 6/96 میکروگرم در لیتر با ارزش پی 64/0 بوده است. لذا بین دو گروه تفاوت بارز آماری وجود نداشت.
    نتیجه گیریدر این مطالعه ارتباط بارز آماری بین سطح سلنیوم و بیماری دیسترس تنفسی در نوزادان نارس وجود نداشت.
    کلید واژگان: سندرم دیسترس تنفسی, نوزاد نارس, سطح سلنیوم, خون بند ناف}
    IntroductionThe aim of study was to compare umbilical cord blood selenium levels in respiratory distress syndrome (RDS) and non RDS preterm babies. Materials and MethodsUmbilical cord blood selenium levels of all preterm newborn born during a 6-month period were enrolled in the study. They were divided into two groups: RDS and non RDS. Selenium level was assessed by using electro-thermal atomic absorption spectrometry and serum concentration of selenium was compared between the two groups.ResultsDuring the study 150 preterm babies were studied. Mean umbilical cord blood selenium levels were 98.5 µg/L. Among 150 preterm babies 27 (18%) had RDS and 82% no RDS. Mean umbilical cord blood selenium level in RDS and non RDS groups were 96.5 and, 96.6 µg/L respectively (P=0.64). There were no significant differences between the two groups with regard to umbilical cord blood selenium levels.
    Conclusion
    In this study there was no significant relationship between selenium umbilical cord blood level and respiratory distress syndrome in preterm neonates.
    Keywords: Respiratory distress syndrome, Preterm newborns, Selenium level, Umbilical cord blood}
  • احمد شاه فرهت، اشرف محمدزاده، غلام رضا فعال
    نوزاد سه روزه، پسر را به علت استفراغ به بیمارستان آوردند. این نوزاد حاصل زایمان سزارین یک مادر 23 ساله بود که در طی نه روز بعد از تولد کاهش وزن چهارصد گرم و کم آبی شدید داشت. بعد از معاینه بالینی و بررسی آزمایشگاهی و تصویر برداری مشخص شد که نوزاد آترزی مری دارد و در آزمایشات انجام شده قند خون آن طبیعی است. بعد از اصلاح اختلال آب و نارسایی کلیه بیماری عمل شد و تا 9 ماه بعد از عمل مشکل نداشت.
    کلید واژگان: نوزاد, آترزی مری, هیپوگلیسمی, تغذیه}
    A male neonate from a 23 year-old mother by cesarean section without complication in labor or delivery had vomiting from birth for 9 days and lost 400 grams of body weight. He had severe dehydration upon admission to our hospital. After treating his dehydration and assessment of his problem by laboratory tests and radiography we found that he had esophageal atresia without hypoglycemia. We repaired his atresia and he is normal now 10 months post-treatment.
  • ابراهیم دستگردی، محبوبه شیرازی، اشرف محمدزاده، احمدشاه فرهت، رعنا امیری
    مقدمه
    با در نظرگرفتن عوارض جانبی داروهای ضد افسردگی و پذیرش مکمل های غذایی در دوران شیردهی، این مطالعه به منظور تعیین تاثیر اسیدهای چرب امگا-3 بر افسردگی پس از زایمان انجام شد.
    روش کار
    این مطالعه کارآزمایی بالینی بر روی 60 مادر که نوزاد آنها 34-28 هفته بوده و در بخش مراقبت های ویژه نوزادان بستری بودند، انجام شد. مادران را به صورت تصادفی در دو گروه مورد و شاهد قرار دادیم. به مدت 10 روز گروه مورد از متوکلوپرامید 10 میلی گرم و گروه شاهد از دارونما از روز سوم مطالعه و به میزان سه بار در روز استفاده کردند.
    یافته ها
    از 60 مادر مورد مطالعه، 25 مادر در گروه مورد و 24 مادر در گروه شاهد تا پایان مطالعه شرکت داشتند. دو گروه مورد و شاهد از نظر متغیرهای میانگین سن، سطح تحصیلات، سن حاملگی و وزن نوزاد مطابقت داده شد. تجزیه و تحلیل داده ها توسط نرم افزار SPSS (نسخه 15) انجام شد. شیر دوشیده شده دو گروه مورد و شاهد در روز اول مطالعه اختلاف معنی داری نداشت (16/0p).
    نتیجه گیری
    امگا-3 دارویی مناسب و بدون عارضه جانبی برای مادر و شیرخوار در کاهش شدت افسردگی پس از زایمان است. لازم است مطالعات با طول درمان بیشتر برای بررسی عود بیماری انجام گیرد.
    کلید واژگان: متوکلوپرامید, نوزادان نارس, شیر مادر}
    Ebrahim Dastgerdi, Mahboobeh Shirazi, Ashraf Mohammadzadeh, Ahmad Shahfarhat, Rana Amiri
    Introduction
    Human milk is the optimal primary nutritional source for premature infants. The strongest evidence of the benefit of human milk for premature infants is the reduced incidence of necrotizing enterocolitis. But one of the frequent problems that cause decreased milk production is mother’s stress. Therefore we decided to evaluate of metoclopramide effect on increase of milk production in mothers of preterm infants.
    Methods
    The randomized double- blinded case-control study enrolled women who planned to breastfeed and delivered in 28-34 weeks of gestation. They were randomized to receive 10mg of metoclopramide or placebo 3 times a day for 10 days starting within 48 hours of giving birth. Breast feeding education was standardized for all women. They recorded the volume of milk expressed at each pumping for 10 days.
    Results
    60 women were enrolled and 49 women completed the study. 25 women received metoclopramide and 24 were included in placebo group. Two groups were similar in age, race, education, gestational age, and neonatal weight. There was no significant difference between milk volumes in the two groups in first days (P>0.16). But mean volume production in metoclopramide was significant higher than placebo group in the last 5 days of study (P<0.007).
    Conclusion
    Metoclopramide increases volume of breast milk in women with preterm infants.
  • Ashraf Mohammadzadeh, Ahmad Shah Farhat, Rana Amiri.Msc, Habibollah Esmaeli
    BackgroundSystemic carnitine deficiency may present with apnea, hypotonia, and poor growth. Premature infants often manifest these symptoms and are at risk of developing carnitine deficiency because of immaturity of the biosynthetic pathway, lack of sufficient predelivery transplacental transport, and lack of sufficient exogenous supplementation.ObjectiveThis study was undertaken to examine the effect of carnitine supplementation on hypoglycemia, apnea and sepsis in premature infants.MethodsIn this clinical study 60 preterm infants less than <1500 g birth weight were enrolled. The subjects in the carnitine group received 20 mg/kg/day oral supplemental by nasogastric tube in addition t routine nursing care within 96 hours of birth. Episodes of apnea, hypoglycemia and sepsis were the primary outcome measures recorded. The control group received routine nursing care.ResultsEpisodes of apnea and the hypoglycemia were similar between the two groups. (P=0.55 and 0.69 respectively).
    Conclusion
    In this study treatment with carnitine supplementation had no effect on apnea, hypoglycemia and sepsis in very low birth weight neonates.
  • رضا سعیدی، احمد شاه فرهت *، اشرف محمدزاده، محبوبه غلامی رباط سنگی
    Reza Saeidi, Ahmad Shah Farhat, Ashraf Mohammadzadeh, Mahbobehgholami

    ObjectivesThis study sought to evaluate the effect of intravenous immunoglobulin (IVIG) in neonatal sepsis in preterm babies.MethodsThis clinical trial was done at the NICU of Imam Reza Hospital in Mashhad (Iran) from September 2006 to September 2007. We used a dosage regimen of 1g/kg/day. In this study we had 50 patients with documented sepsis; 25 of them received antibiotics (controls) and 25 of them received antibiotic and IVIG as adjuvant therapy. Finally we compared the outcomes of both groups.ResultsIn this study all septic newborns had positive blood cultures. The most common cause of sepsis in our study was klebsiella (56% of control and 36% of case groups). In both groups we found 62% early onset sepsis. There was no statistically significant difference between mortality rate in two groups (52% VS 48% of case and control, P>0.05).ConclusionThis study did not find any significant decrease in mortality rate with IVIG therapy in neonatal sepsis.

  • رضا سعیدی، اشرف محمدزاده، مهرداد میرزا رحیمی*، زهره سادات سنگ سفیدی، فاطمه فاکهی، حکیمه سعادتی
    زمینه و هدف

    از گذشته ی نه چندان دور، قدرت دریافت و واکنش نسبت به درد در نوزادان به اثبات رسیده است. یکی از درمان های توصیه شده برای کاهش درد و عوارض در نوزادان محلول های شیرین یا سرم قندی غلیظ می باشد. به همین دلیل این مطالعه با هدف تعیین تاثیر سوکروز خوراکی هایپرتونیک بر میزان درد نوزادان به هنگام واکسیناسیون هپاتیت B، صورت گرفت.

    روش بررسی

    در این کارآزمایی بالینی دوسوکور، 70 نوزاد سالم که در اولین روز زندگی با واکسن هپاتیت B واکسینه شده بودند، به طور تصادفی در دو گروه تجربی (35 نفر) و کنترل (35 نفر) قرار گرفتند. به گروه تجربی 2 میلی لیتر محلول سوکروز 25%، 2 دقیقه قبل از انجام روش مورد نظر داده شد و گروه کنترل 2 میلی لیتر آب مورد استفاده در تزریق را دریافت نمودند. پاسخ های درد بر طبق مقیاس NIPS ارزیابی گردید. داده ها با استفاده از آزمون مربع کای، تی و من ویتنی تجزیه و تحلیل شدند. در همه ی آزمون ها سطح معنی داری کمتر از 5% در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    تغییر الگوی تنفس، نمای چهره، وضعیت اندام ها و وضعیت هوشیاری در همه ی نوزادان دو گروه اتفاق افتاد. تنها یک نوزاد گروه سوکروز دارای نمره ی کمتری بود. برای درد به یک نوزاد از گروه سوکروز نمره ی 6 و به بقیه نمره ی 7 داده شد. در گروه آب تمام نوزادان در این مقیاس نمره ی 7 گرفتند. اختلاف دو گروه به لحاظ آماری معنی دار نبود.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج این مطالعه، به نظر می رسد که تجویز 2 سی سی سوکروز خوراکی 25% تاثیری بر کاهش درد ناشی از واکسیناسیون هپاتیت B در نوزادان ندارد. لذا تجویز سوکروز همراه با روش های دیگر مانند هم آغوشی مادر و نوزاد، تکرار دوز سوکروز با غلظت پایین تر، یا تک دوز با غلظت بیشتر قابل بررسی است.

    کلید واژگان: نوزاد, درد, سوکروز, کارآزمایی بالینی تصادفی شده}
    Saeedi R., Mohammadzadeh A., Mirzarahimi M., Sangsefedi Z., Fakehi F., Saadati H.
    Background And Objectives

    The ability of neonates to perceive and react to pain has recently been acknowledged. Sweet solutions are one of the recommendations for pain relief in newborns. The aim of this study was to investigate the effect of oral sucrose for reducing the intensity of pain during HB vaccination in newborns.

    Methods

    In this clinical trial and double blinded study 70 healthy neonates vaccinated with HB vaccine on the first day of birth were randomly divided into experimental (35) and control groups (35).The experimental group received 2ml 25% sucrose solution 2 minutes before the procedure and the control group received 2ml water for injection. Responses of pain were estimated by the Neonatal Infant Pain Scale (NIPS). Data were analyzed using Chi-square tests, T and Mann-Whitney tests.

    Results

    Change in breathing pattern, facial expression, state of arousal and state of organs in infants occurred in both groups. Only one neonate in sucrose group had low score. The pain score in one neonate was 6 and other scores were 7. In the control (water group) group, scores of all neonates were 7. There was no significant difference between the two groups.

    Conclusion

    HB vaccination is a painful procedure and receiving 2ml sucrose before injection can not reduce indices of pain.

  • محمدرضا کرامتی، اشرف محمد زاده، احمد شاه فرهت
    زمینه و هدف
    . مقادیر خون شناسی در نوزادان تحت تاثیر عوامل مختلف از جمله نژاد، محیط، زمان و روش انجام آزمایش، محل جمع آوری نمونه، سن حاملگی و فاکتورهای مادری قرار دارد. با توجه به این که این فاکتورها در جمعیت های مختلف می تواند اختلاف هایی با یکدیگر داشته باشد، این اختلاف ها می تواند منجر به تفاوت هایی در نتایج میزان های مرجع هماتولوژیک گردد.
    روش تحقیق: در این مطالعه ی مقطعی در سال 1387 از 447 نوزاد سالم با وزن بیش از 2500 گرم از نقاط مختلف شهر مشهد، بلافاصله بعد از تولد نمونه ی خون بند ناف با استفاده از ماده ضد انعقاد EDTA تهیه گردید. شمارش سلول های خون، میزان هموگلوبین، هماتوکریت و شاخص های گلبول قرمز با استفاده از سل کانتر سیسمکس تعیین شد. هم چنین با تهیه ی اسمیر خون محیطی شمارش افتراقی لوکوسیت ها به عمل آمد. سپس با استفاده از نرم افزارSPSS آنالیز آماری انجام گرفت. مقدار p کمتر از 05/0 معنی دار تلقی گردید.
    یافته ها
    میزان متوسط و محدوده ی دامنه ی مرجع مقادیر خون شناسی به صورت زیر بود: (2/18-16/5) 62/11 = (lμ 103 ×) WBC، (29/5-61/3) 45/4 = (lμ 106 ×) RBC (8/18-13) 9/15 = (g/dl) Hb، (9/56-6/39) 3/48 = (%) Hct، (8/119-5/97) 7/108 = (f1) MCV (40-7/31) 8/35 = (pg) MCH، (2/35-1/30) 33 = (g/dl) MCHC، (3/20-1/14) 1/17 = (%) RDW
    نتیجه گیری
    مقادیر مرجع خون شناسی در خون بند ناف نوزادان ترم در منطقه ی ما با نتایج گزارش شده در دیگر مراجع اختلاف داشته و این نکته باید هنگام ارزیابی های بالینی مد نظر قرار گیرد. به خصوص، در این بررسی مشخص گردید که در مقایسه با برخی مراجع، شمارش RBCs و میزان هموگلوبین بالاتر و MCV پایین تر می باشد. هم چنین نوزادان مورد بررسی دارای شمارش کل لوکوسیتی و شمارش نوتروفیلی پایین تری نسبت به نتایج ارایه شده در دیگر مراجع بودند.
    کلید واژگان: خون شناسی, میزان مرجع, نوزادان}
    Mohammad Reza Keramati, Mis Ashraf Mohammadzadeh, Mr. Ahmad Shah Farhat
    Background And Aim
    The results of laboratory tests have little practical utility unless clinical studies have ascribed various states of health and disease to intervals of values. Some factors affect hematologic values, including race, environment, time and test method, blood collection location, gestational age and maternal factors. Since these factors vary in various populations, they can cause differences in reference hematologic values.
    Material And Methods
    In this study in 1387, 447 healthy neonates with more than 2500 gr, born in different hospitals of Mashhad, were selected and cord blood specimens were taken using EDTA anticoagulant. Complete blood count, hemoglobin, hematocrit, and RBC indices were measured by using sysmex cell counter. Differential leukocyte counts were determined in peripheral blood smear. The data were analyzed by SPSS software, version 11.50 for which p value ≤ 0.05 was significant.
    Results
    Mean and hematologic reference ranges were determined as follows: WBC (×103µl)=11.62 (5.16-18.2), RBC (×106 µl)=4.45(3.61-5.29), Hb (g/dl)=15.9 (13-18.8), Hct (%)=48.3(39.6-56.9), MCV (fl)=108.7(97.5-119.8), MCH (pg)=35.8(31.7-40), MCHC (g/dl)=33(30.1-35.2), RDW (%)=17.1 (14.1-20.3).
    Conclusion
    We observed some differences in hematologic values in cord blood of neonates in comparison with other references which should be considered in clinical evaluations. Especially RBCs and hemoglobin were higher and MCV, WBC and absolute neutrophil count were lower.
  • فاطمه توسلی، مرضیه قاسمی، اشرف محمدزاده، جمیله شریفیان، سمیرا توسلی
    مقدمه
    پارگی خودبخودی و قبل از موعد کیسه آب (PPROM) از مهمترین علل موربیدیته و مرگ ومیر حوالی تولد است. هدف از این مطالعه بررسی مقایسه ای نتایج حاملگی در پارگی زودرس غشاها در حاملگی پیش از موعد(PPROM) با شاخص های مایع آمنیوتیک کمتر و بیشتر از 5 می باشد.
    روش بررسی
    این مطالعه بصورت همگروهی آینده نگر روی 137 خانم باردار با پارگی کیسه آب با حاملگی بین 26 تا 34 هفته از مهرماه 1385 تا مهرماه 1387 انجام گردید. بیماران بر اساس شاخص مایع آمنیوتیک (AFI) به دو گروه 5>AFI (77 نفر) و 5AFI≥ (60 نفر) تقسیم شدند. برای مقایسه دوگروه از آزمون T و کای دو استفاده شد.
    نتایج
    دو گروه از نظر متغیرهایی مانند تعداد حاملگی ها، سن حاملگی در زمان پارگی غشاها و وزن تولد همگن بودند. در گروه 5>AFI، فاز نهفته (Latency) کاربردی بطور معنی داری کوتاه تر بود(049/0(P= و همچنین تعداد سزارین به علت دیسترس جنینی بالاتر(008/0(P=، آپگار دقیقه اول نوزادی پایین تر(0127/0(P= و میزان مرگ بیشتر نوزاد در یک هفته اول بیشتر بود(045/0(P=.
    نتیجه گیری
    اولیگوهیدرآمنیوس (5AFI<) به دنبال PPROM باعث زایمان سریع تر، افزایش تعداد سزارین به علت دیسترس جنینی، آپگار پائین دقیقه اول نوزادی و افزایش آمار مرگ و میر نوزادی هفته ی اول می شود.
    کلید واژگان: پارگی زودرس قبل از ترم کیسه آب, حاملگی, شاخص مایع آمنیوتیک}
    F. Tavassoli, M. Ghasemi, A. Mohammad Zadeh, J. Sharifian, S. Tavasooli
    Introduction
    Preterm premature rupture of the membranes (PPROM) is one of the most important causes of perinatal morbidity and mortality. The aim of this study was to evaluate pregnancy outcome in preterm premature rupture of the membranes with amniotic fluid index less than 5 and more than 5.
    Methods
    This prospective study was performed on 137 pregnant women with gestational age of 28-34 weeks with PPROM from Oct 2006 to Oct 2008. The patients were divided in two groups according to amniotic fluid index: AFI<5 (77 cases), AFI≥5 (60 cases). Chi-square test was used for qualitative variables, while T-student test was used for quantitative test.
    Results
    Both groups were similar with respect to number of pregnancies, gestational age at rupture of the membranes and birth weight. In the group with AFI<5, applied latency was significantly shorter (PV=0.049), rate of cesarean section was higher due to fetal distress (PV=0.008), neonatal Apgar score in first minute was lower during the first week (PV=0.0127) and the rate of neonatal death was higher (PV=0.045) during the first week.
    Conclusion
    An AFI<5 cm after PPROM is associated with earlier delivery, higher rate of cesarean due to fetal distress, higher rate of neonatal death, and lower neonatal Apgar score in first minute during the first week
  • مجید منصوری، احمد شاه فرهت، اشرف محمدزاده
    زمینه و هدف
    تولد نوزادن کم وزن یکی از مشکلات شایع طب نوزادان بوده و میزان بروز آن 6/7% کل تولد زنده می باشد. اگرچه ریسک فاکتورهای متعدد برای آن ذکر شده، تماس با سرب نیز از مواردی است که در برخی مطالعات بعنوان عامل مستعدکننده در نظر گرفته شده است. لذا این مطالعه به بررسی ارتباط سطح خونی سرب مادران با تولد نوزادان کم وزن می پردازد.
    روش بررسی
    این مطالعه مورد شاهدی بر روی40 مادر نوزاد با وزن کمتر از 2500 گرم بعنوان گروه مورد و 40 مادر نوزاد با وزن بالای 2500 گرم به صورت تصادفی بعنوان گروه شاهد در بیمارستان امام رضا (ع) دانشگاه علوم پزشکی مشهد در سال 1384 انجام گرفت. سطح خونی سرب به روش اسپکتروفتومتری جذب اتمی اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل توسط 12SPSSwin و آزمونهای X2، t-test و رگرسیون انجام شد.
    یافته ها
    دو گروه مورد و شاهد تفاوت معنی داری از نظر میانگین سنی، محل زندگی و میانگین اندکس توده بدنی نداشتند. سطح خونی سرب در 8/68% مادران بالاتر از 100 میکروگرم در لیتر بود. متوسط وزن نوزادان در گروه های مورد و شاهد به ترتیب 0/437±2001 گرم و 7/422±3156 گرم و میانگین سطح خونی سرب در کل مادران 5/28±6/144 میکروگرم در لیتر بود. این میانگین در گروه های شاهد و مورد به ترتیب 5/17±6/124 و 4/26±9/104 میکروگرم در لیتر بود که تفاوت معنی دار آماری مشاهده شد (02/0=P).
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج این مطالعه، سطح خونی سرب در مادران مورد مطالعه بطور چشمگیری بالاتر از میزان ذکر شده در بسیاری از کشورهای دیگر بود. هر چند بالا بودن سطح خونی سرب در مادر در طی حاملگی باعث کمی وزن تولد نوزاد نشده بود، ولی وجود سطح بالای سرب می تواند باعث ایجاد اختلالات سیستم عصبی در آینده شود.
    کلید واژگان: نوزادن با وزن کم, سرب, حاملگی}
    Mansoori M., Shah Farhat A., Mohamadzadeh A
    Background And Aim
    Low birth weight of the neonates is one of the most common problems in neonatology and its incidence is 7.6% of all live births. Several risk factors including lead exposure during pregnancy have been considered as predisposing factors. Thus, we decided to study the relationship between maternal blood lead level and the incidence of delivery of the low birth weight neonates.
    Material And Methods
    In this case-control study, 40 mothers with low birth weight newborns (<2500gr) and 40 mothers with normal weight newborns (>2500gr) were considered as case and control groups respectively and admitted in Emam Reza Hospital, Mashad Medical University, in 2005. Blood lead level was measured by use of atomic absorption spectrophotometry.
    Results
    There were no significant differences in the mean values of age, BMI and place of residence between the 2 groups (P values were 0.17 for age, 0.9 for place of residence). Mean neonatal weight in case and control groups were 2001±437gm and 3156±422.7gm respectively. Mean maternal blood lead level was 144.6±28.5 µg/lit. Mean maternal blood lead level in control and case groups were 124.6±17.5 µg/lit and 104.9±26.4 µg/lit respectively which showed a significant difference (P=0.02). In addition, blood lead level in 68.8% of mothers was higher than 100.
    Conclusion
    Blood lead levels in the mothers of our study were significantly higher than those of other studies in other countries. Although elevated blood lead level during pregnancy did not lead to low birth weight deliveries, it may give rise to nervous system disorders in the future.
  • رعنا امیری، احمد شاه فرهت، سهیلا کربندی، حبیب الله اسماعیلی، اشرف محمدزاده، الهه صدیقی لویه
    زمینه و هدف
    یکی از مشکلات اساسی نوزادان نارس، اختلال در عملکرد تنفس و اکسیژن گیری به دلیل نارس بودن سیستم تنفسی است. مطالعات مختلف نشان داده اند تحریکات شنیداری مطلوب، بر میزان اکسیژن گیری نوزاد نارس از طریق منظم کردن تعداد تنفس و افزایش Saturation Pressure Oxygen (Spo2) تاثیر دارد؛ مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر موزیک لالایی بر درصد غلظت اشباع اکسیژن خون نوزادان نارس انجام شد.
    روش تحقیق: در این مطالعه تجربی که به صورت کارآزمایی بالینی شاهددار تصادفی شده انجام شد، نوزادان نارس بستری در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان بیمارستانهای امام رضا (ع) و قائم مشهد در سال 1384 مورد بررسی قرار گرفتند. تعداد 40 نوزاد نارس به روش تخصیص تصادفی به دو گروه آزمایش و شاهد تقسیم شدند. نوزادان هر دو گروه تا 8 روز و هر روز به مدت 40 دقیقه مورد بررسی و مشاهده قرار گرفتند. درصد اشباع اکسی‍ژن هر دقیقه از طریق دستگاه پالس اکسیمتری از طریق مشاهده ثبت گردید. نوزادان گروه شاهد مراقبتهای معمول بخش و نوزادان گروه درمان علاوه بر مراقبتهای معمول، روزانه 20 دقیقه آوای لالایی دریافت کردند. موزیک نیز یک آهنگ لالایی سنتی ایرانی با آوای زنانه بود که با شدت 65-75 دسی بل ارائه گردید. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و آزمونهای کای اسکوار، تی زوجی و تی مستقل و آزمونهای مدل خطی عمومی جهت کنترل متغیرهای مداخله گر در سطح معنی داری 05/0P مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند.
    یافته ها
    متوسط تغییرات درصد غلظت اشباع اکسیژن خون در دوره مداخله نسبت به سطح پایه طی روزهای مطالعه در گروه آزمایش به طور معنی داری بیشتر از گروه شاهد بود (001/0=P). بالا بودن درصد اشباع اکسیژن خون بعد از قطع موزیک لالایی در گروه آزمایش ثبات داشت؛ به طوری که در مقایسه تغییرات Spo2 مرحله ارزیابی (بعد از پخش موزیک) نسبت به سطح پایه، اختلاف در دو گروه از نظر آماری معنی دار بود (019/0=P).
    نتیجه گیری
    آوای لالایی یا موزیک ممکن است در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان به عنوان منبعی قابل پیش بینی و ثابت از تحریکات باشد که صدای غیر قابل پیش بینی محیط را می پوشاند؛ بنابراین سبب کاهش تنش (Stress) تجربه شده توسط نوزاد می گردد. بالا نگه داشتن Spo2 با حداقل مقدار اکسیژن دریافتی، یک هدف پزشکی مهم است؛ چنانچه مداخله ای بتواند بر کمیت و کیفیت تنفس و در نتیجه میزان Spo2 مؤثر باشد، کمک بزرگی به نوزادان نارس خواهد بود.
    کلید واژگان: موزیک لالایی, درصد غلظت اشباع اکسیژن, نوزاد نارس}
    R. Amiri *, A. Shah Farhat, S. Karbandi, H. Esmaeli, A. Mohammadzadeh, E. Sedighi Looye
    Background And Aim
    Respiratory distress is one of the fundamental problems of preterm infants. Various studies have indicated that favourable auditory stimulation influences on saturation pressure oxygen (Spo2) amount through regulating respiratory rate and rhythm. Thus, this study was done to examine the effect of lullaby music on SPO2 in preterm infants in NICU.
    Materials And Methods
    In this clinical-trial study 40 preterm infants that were hospitalized in the NICU wards of Imam-Reza and Qaem hospitals in Mashhad in 2005 were assessed. The infants were randomly assigned to either of two equal groups; the music group (case group) and control group. The infants in both groups were observed and assessed every day for forty minutes for a period of eight days. Percent of oxygen saturation was measured and recorded by means of a pulse oximeter. Then, the music group received 20 minutes of recorded Iranian traditional musical lullaby sung by a woman (db:65-75) per-day for 8 days but the control group received their everyday care with no music. The obtained data was analyzed by SPSS software (11.5), using Chi-square, paired t, independent t, and general linear tests to control intervening variables; and P≤0.05 was taken as the significant level.
    Results
    Results showed that mean change in oxygen saturation level increased in the music group significantly (P=0.001). Increased oxygen saturation level in this group remained stable after the music was off and the difference between the two groups was statistically significant (P=0.019).
    Conclusion
    Lullaby song or music may be introduced into NICU as a more predictable and stable source of stimulation which masks intermittent and unpredictable sounds; because it decreases the amount of distress and interruption experienced by the infant. Keeping SPO2 at a high level with the least oxygen amount received is an important medical goal. Therefore, if an intervention plan can have a favourable effect on the quality and rate of respiration- and as a result on SPO2- it will be a great help to preterm infants.
  • مهین تفضلی، لیلا امیری فراهانی، اشرف محمدزاده، حبیب الله اسماعیلی، کیارش قزوینی
    سابقه و هدف
    بندناف یکی از مهم ترین مکان ها جهت استقرار باکتری ها بعد از تولد است و به سرعت بعد از تولد باکتری های موجود در دستگاه تناسلی مادر و محیط در بندناف استقرار می یابند. از دیر باز روش های متفاوتی جهت مراقبت از بندناف نوزادان استفاده می شود که برخی از آن ها اثرات نامطلوبی برای نوزاد ایجاد می کنند و ممکن است حتی باعث تاخیر در افتادن بندناف شود و تاخیر در افتادن بندناف باعث افزایش استقرار باکتری ها در آن می شود. با توجه به این که تاکنون هیچ کارآزمایی بالینی در زمینه اثرات مصرف موضعی شیر مادر روی استقرار باکتری ها در بندناف انجام نشده است، هدف این پژوهش مقایسه مصرف موضعی شیر مادر و خشک نگه داشتن بندناف روی استقرار باکتری ها در بندناف نوزادان تازه متولد شده است.
    مواد و روش ها
    این کارآزمایی بالینی در زایشگاه ام البنین (س) مشهد در سال 1385 انجام شد. 150 نوزاد با سن حاملگی 42-37 هفته، تک قلو و ظاهرا سالم بود که به صورت تصادفی در دو گروه مصرف موضعی شیرمادر و خشک نگه داشتن بندناف قرار گرفتند. به همه مادران در هر دو گروه طی 3 ساعت بعد از زایمان در مورد مراقبت از بندناف به صورت چهره به چهره توسط پژوهش گر و با استفاده از جزوه ی آموزشی، آموزش داده شد. در گروه مصرف موضعی شیرمادر، به همه مادران توصیه شد که از3 ساعت بعد از تولد مالیدن شیرمادر به قسمت باقیمانده بندناف و لبه بریده شده آن را شروع کرده و این کار را دو بار در روز تا دو روز بعد از افتادن بندناف ادامه دهند و در گروه خشک نگه داشتن بند ناف، توصیه شد که هیچ ترکیبی درقسمت باقیمانده بندناف استفاده نکنند. در هر دو گروه با استفاده از سوآب عاری از میکروب سه ساعت و روز سوم بعد از تولد نمونه هایی از بندناف گرفته شد. نوع و تغییرات استقرار باکتری ها در بندناف در دو گروه مورد سنجش قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج مطالعه نشان داد با کنترل اثر متغیر های مداخله گر از نظر تغییرات استقرار باکتری استافیلوکوکوس اپیدرمیدیس، استافیلوکوکوس اورئوس، اشیرشیاکلی و کلبسیلا تفاوت آماری معنی داری بین دو گروه وجود دارد به طوری که استقرار باکتری غیر بیماری زا استافیلوکوکوس اپیدرمیدیس در گروه مصرف موضعی شیر مادر بیش تر از گروه خشک نگه داشتن بند ناف است (49.2% درمقابل 31.6%،002/0=p) هم چنین اسقرار باکتری های بیماری زا استافیلوکوکوس اورئوس، اشیرشیاکلی و کلبسیلا در گروه مصرف موضعی شیر مادر کم تر از گروه خشک نگه داشتن بندناف بود(31.2%،16.4%،14.4% در مقابل 45.6%،28%،28.1%) که این تفاوت ها با 05/0>p از نظر آماری معنی دار بوده است و از نظر سایر گونه های باکتری تفاوت آماری معنی داری دیده نشد. نتایج مطالعه نشان داد تفاوت آماری معنی داری بین دو گروه از نظر میانگین زمان افتادن بندناف دیده شد (016/0=p) به طوری که میانگین زمان افتادن بندناف در گروه مصرف موضعی شیرمادر (804/48±42/152) کم تر از گروه خشک نگه داشتن بندناف (57/59 ± 57/175) بود.
    نتیجه گیری
    نتایج پژوهش نشان داد، مصرف موضعی شیرمادر در قسمت باقیمانده بندناف، استقرار باکتری ها در بندناف را کاهش می دهد و می تواند به عنوان یک روش آسان، ارزان و غیرتهاجمی جهت مراقبت از بندناف مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: بندناف, مصرف موضعی شیرمادر, استقرار باکتری, خشک نگه داشتن بندناف}
    M. Taffazoli, L. Amiri Farahani, A. Mohammadzadeh, H. Esmaeeli, K. Ghazvini
    Introduction
    The umbilical cord is an important site for bacterial colonization. Several agents have been used for umbilical neonatal cord care, and some of them have established bad effects for neonate. In respect to no clinical trial study about human milk effects on bacterial colonization in umbilical cord, we decided to compare the effect of topical application of breast milk and dry cord care on bacterial colonization and cord separation time in neonates.
    Materials And Methods
    This is a randomized clinical trial which was done at Omolbanin hospital in Mashhad (Iran) in 2006. 118 neonates with 38-42 weeks gestational age, singleton and with ought congenital anomaly were chosen in base of interview and registration information from mother and her neonate, and they divided in two groups, Mother's milk for group 1, and dry cord care for group 2. All mothers in two groups received an instructed one-to-one cord care education within 3 hours of birth. Group 1 was applied breast milk to the umbilical stump 3 hours after birth and continued every 12 hours until 2 days after umbilical cord separation. Nothing was applied to the umbilical stump of the dry cord care group. Three hours after birth and the third day of life, were obtained an umbilical swab either from the base of the cord or from the umbilicus if the cord was already sloughed. Rate of bacterial colonization were recorded in both groups
    Results
    The most common cultured organisms were S.Epidermidis, S.Aureus, E.Coli and Klebsiella Pneumoniae in the umbilical stump, there were significant differences between two groups in colonization rate.
    Conclusion
    Topical application of breast milk on umbilical cord care leads to reduced bacterial colonization and cord separation time and can be used as easy, cheep, non injury methods for umbilical cord care.
  • اشرف محمدزاده، رعنا امیری، سهیلا کمربندی، احمد شاه فرهت
    مقدمه
    سروصدا در نوزادان سبب افزایش ضربان قلب، افزایش تعداد تنفس، کاهش SPO2 و اختلال در خواب می گردد. موسیقی برای پوشاندن سروصدای محیط، بهبود سلامت کلی، کاهش استرس و رفع علایم ناخواسته از نوزاد می تواند مؤثر باشد، لذا این پژوهش با هدف کلی تعیین تاثیر موسیقی بر تعداد ضربان قلب و تعداد تنفس نوزادان نارس تدوین گردیده است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه یک نوع کارآزمایی بالینی می باشد که در آن از دو گروه آزمایش و شاهد و دو متغیر وابسته تعداد ضربان قلب و تعداد تنفس استفاده شده است. جمعیت مورد مطالعه شامل نوزادان نارس بستری در بخش مراقبت های ویژه نوزادان بیمارستان های امام رضا و قائم مشهد در سال 1384 می باشد. نمونه ها شامل 44 نوزاد نارس است که به روش تخصیص تصادفی به دو گروه آزمایش شاهد تقسیم شدند. نوزادان در دو گروه هر روز تا 8 روز مورد بررسی و مشاهده قرار می گرفتند. در هر روز تعداد ضربان قلب هر دقیقه از طریق دستگاه پالس اکسی متری و تعداد تنفس هر 5 دقیقه از طریق مشاهده به مدت 40 دقیقه ثبت شد. در طی 40 دقیقه در نوزادان گروه شاهد مداخله ای انجام نمی شد و فقط متغیرها ثبت می گردید اما نوزادان گروه موسیقی 20 دقیقه آوای لالایی دریافت می کردند. بعد از جمع آوری اطلاعات، میانگین متغیرها در هر روز محاسبه شده و اطلاعات با استفاده از آزمون های آماری کای دو، تی زوجی و مستقل مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.
    یافته ها
    44 نوزاد وارد مطالعه شدند، که میانگین وزن زمان تولد در گروه آزمایش 63/1278 گرم و در گروه شاهد 18/1298 گرم و میانگین سن حاملگی در گروه آزمایش 5/30 هفته و در گروه کنترل 45/30 هفته بود. نتایج نشان داد متوسط تغییرات تعداد تنفس (اختلاف دوره مداخله نسبت به سطح پایه) طی روزهای مطالعه، در گروه آزمایش بیشتر از گروه کنترل بود و این ارتباط به لحاظ آماری معنادار شد. در طی پخش موسیقی تعداد تنفس در گروه آزمایش افزایش یافته بود (017/0=p). میانگین تغییرات تعداد ضربان قلب (اختلاف دوره مداخله نسبت به سطح پایه) در دو گروه تفاوت آماری معناداری را نشان نداد (24/0=p).
    نتیجه گیری
    موسیقی در محیط به عنوان یک منبع قابل پیش بینی و ثابت از تحریکات تعریف می شود که می تواند صداهای غیرقابل پیش بینی محیط را بپوشاند، لذا استرس تجربه شده توسط نوزاد کاهش یافته و این می تواند بر پاسخ های فیزیولوژیک از جمله تعداد تنفس و تعداد ضربان قلب مؤثر باشد.
    Introduction
    Among infants hospitalized in the neonatal intensive care unit, excessive noise is correlated with increases in heart rate, increase in respiratory rate, decrease in oxygen saturation as well as sleep disturbances. Apart from overcoming the noise in the environment, music is believed to enhance the infant’s general well-being, reduce its stress and unpleasant symptoms. This study examines the effects of music on the heart and respiratory rate of the premature infants in NICU.
    Materials And Methods
    This study was a controlled trial, with two groups (control group & music group) and two response variables (HR, RR). The sample included 44 premature infants hospitalizrd in NICU of Imam Reza and Ghaem hospitals in Mashhad in 2005. They were randomly assigned to two groups - the control group. The control group did not receive any intervention whatsoever. However, a 20-minute lullaby was played for the music group each day. Each group was observed for a period of 8 days. The observation took 40 minutes each day during which the heart rate was recorded every one minute using pulse oximeter and the respiratory rate was counted every 5 minutes for the two groups. Using the data, mean of variations was calculated for each group on a daily basis. Data were then analyzed using SPSS soft ware version 11.5.
    Results
    The mean of birth weight for the music group was 1278.63gr and in control group it was 1298.18 gr. Gestational age for the music group was 30.5 weeks with 30.45 for the control group. Our results showed that the mean of respiratory rate changes increased significantly in music group (p=0/017). Yet no difference was observed in the mean of the heart rate change between the two groups (p=0/24).
    Conclusion
    Music which is a predictable stable source of stimulation has the power to overcome the noise in the environment. Music reduces the stress experienced by the infant which in turn will have an effect on the physiological responses including heart and respiratory rate
  • مرضیه لطفعلی زاده، اشرف محمدزاده، نیره قمیان، الهام کاشانی، سکینه قربانی
    اگر چه آزمون های زیادی جهت ارزیابی مادران حامله وجود دارد، اما هنوز آزمونی با دقت بالا در بالین بیمار جهت ارزیابی اسیدوز جنینی وجود ندارد. پدیده اسیدوز و هیپوکسی به عنوان معیار زجر جنینی از ملاکهای معتبری است که با استفاده از اندازه گیری pH خون شریان بندناف صورت می گیرد. لذا بر آن شدیم تا ارتباط آزمونهای ارزیابی سلامت جنین شامل تست بدون استرس (NST)، تست استرس انقباضی (OCT) و نمودار بیوفیزیکی (BPP) را که تصمیم جهت ادامه یا ختم حاملگی بر اساس آنها گرفته می شود، با نمره آپگار وpH شریان بند ناف نوزادان ارزیابی نماییم.
    روش کار
    این مطالعه به صورت مورد شاهدی بر روی 50 خانم حامله پرخطر با تست BPP مثبت، OCT مثبت یا NST غیر واکنشی و50 خانم حامله بدون خطر حاملگی و تست BPP منفی به عنوان شاهد صورت گرفت. خون بند ناف نوزاد بلافاصله بعد از زایمان گرفته شد. متغیر هایی چون سن مادر، سن حاملگی، پاریتی، نتیجه آزمون NST، OCT، BPP و pH خون بند ناف نوزاد، همچنین جنس، وزن و آپگار نوزاد ثبت شد و از نرم افزار SPSS جهت آنالیز داده ها استفاده گردید.
    نتایج
    در ارزیابی تست NST با اسیدوز در دو گروه مورد و شاهد تفاوت آماری معنی دار وجود داشت (01 /0P<) ولی پاسخ OCT و اسیدوز تفاوت معنی داری نشان نداد. NST و OCT حساسیت نسبتا پایینی جهت تشخیص داشتند (به ترتیب 3 /58 % و 5 /46%). علاوه بر این بین اسیدوز و نتیجه BPP رابطه معنی داری وجود داشت (02 /0P<). نمره آپگار نوزادان در گروه مورد کمتر از گروه شاهد بود (0001 /0P<).
    نتیجه گیری
    در غربالگری مادران حامله پر خطر به منظور ارزیابی اسیدوز نوزادی BPP در مقایسه با NST وOCT ارزش بیشتری دارد.
    کلید واژگان: تست بدون استرس, تست استرس انقباضی, نمودار بیوفیزیکی, نمره آپگار, PH, خون, شریان بند ناف}
    M. Lotfalizadeh, A. Mohammadzadeh, N. Qomhan, E. Kashani, S. Ghorbani
    Introduction
    Acidosis-hypoxic phenomenon is a valid indicator to determine fetal distress and is defined by measuring the blood pH of umblical cord. None of the present screening tests for evaluation of pregnant mothers have acceptable clinical accuracy to assess fetal acidosis. We decided to evaluate the relationship between fetal well being tests Non-Stress Test (NST), Oxytocin Challenge Test (OCT) and Biophysical Profile (BPP) with APGAR score and the blood pH of umblical cord.
    Methods
    In this case-control study, we enrolled 50 high-risk pregnant women (BPP test positive, OCT positive or non reactive NST) as cases and 50 pregnant women without fetal risk factors as control group. The umblical cord blood sample was taken immediately after delivery. Some variables such as maternal age, gestational age, parity, NST, OCT, BPP, blood pH of umblical cord, neonatal weight, sex and APGAR score were evaluated and the data was analyzed by SPSS software.
    Results
    Discrimination between NST with acidosis (P<0.01) was significant in the case and control groups, but in case of OCT with acidosis it was not significant. NST and OCT had low sensitivity (58.3 and 46.5 respectively). Besides, the relationship between BPP and blood pH of umblical cord was significant in the case and control groups (P<0.02). APGAR score of the cases were lower than the control group (P<0.0001).
    Conclusion
    In evaluation of fetal acidosis, the BPP test is the best screening test comparing to NST and OCT.
    Keywords: Non, Stress Test, Contraction Stress Test, Biophysical Profile, APGAR Score, PH, Blood, Umbilical Artery}
  • لیلا امیرفراهانی، مهین تفضلی، اشرف محمدزاده
    زمینه و هدف
    بندناف یکی از مهم ترین مکان ها جهت استقرار باکتری ها بعد از تولد است. از دیرباز، روش های متفاوتی جهت مراقبت از بندناف نوزادان استفاده می شد که برخی از آن ها اثرات نامطلوبی برای نوزاد ایجاد می کنند و ممکن است حتی باعث تاخیر در افتادن بندناف شوند. این مطالعه با هدف مقایسه تاثیر مصرف موضعی شیرمادر و خشک نگه داشتن بندناف بر زمان افتادن بندناف در نوزادان تازه متولد شده انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی بوده و جامعه آماری آن شامل نوزادان متولد شده در بیمارستان می باشد. در این مطالعه، 150 نوزاد با سن حاملگی 42-37 هفته، تک قلو و ظاهرا سالم به صورت تصادفی در دو گروه مصرف موضعی شیرمادر و خشک نگه داشتن بندناف قرار گرفتند. به همه مادران در هر دو گروه طی سه ساعت بعد از زایمان در مورد مراقبت از بندناف به صورت چهره به چهره توسط پژوهشگر و با استفاده از جزوه ی آموزشی، آموزش داده شد. در گروه مصرف موضعی شیرمادر، به همه مادران توصیه شد که از سه ساعت بعد از تولد، مالیدن شیرمادر به قسمت باقیمانده بندناف و لبه بریده شده آن را شروع کرده و این کار را دو بار در روز تا دو روز بعد از افتادن بندناف ادامه دهند. در گروه خشک نگه داشتن بند ناف، توصیه شد که هیچ ترکیبی در قسمت باقیمانده بندناف استفاده نکنند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری آنالیز واریانس دوطرفه، مجذور کای، تی دانشجویی، آزمون دقیق فیشر، من ویتنی و مدل خطی عمومی انجام شد.
    یافته ها
    نتایج مطالعه نشان داد که با کنترل اثر متغیرهای مداخله گر، میانگین زمان افتادن بندناف تفاوت آماری معنی داری بین دو گروه دیده شد به طوری که میانگین زمان افتادن بندناف در گروه مصرف موضعی شیرمادر (804/48±42/152) کمتر از گروه خشک نگه داشتن بندناف (57/59 ± 57/175) بود.
    نتیجه گیری
    نتایج پژوهش نشان داد که مصرف موضعی شیرمادر در قسمت باقیمانده بندناف زمان افتادن بندناف را کاهش می دهد.
    کلید واژگان: بندناف, مصرف موضعی شیر مادر, خشک نگه داشتن بندناف, زمان افتادن بندناف}
    M. Tafazoli, L. Amiri Faraahani*, A. Mohammadzadeh
    Background and
    Purpose
    The umbilical cord is one of the most important sites for bacterial colonization after birth. Different regimens have been used for umbilical neonatal cord care, some of which have established bad effects for neonates and may even delay its separation. This study is conducted to compare the effect of topical application of breast milk and dry cord care on cord separation time in neonates. Methods and Materials: In a randomized clinical trial, 150 neonates with 38-42 weeks of gestational age, singleton and without congenital anomaly were randomly selected an assigned into two groups: Mother's milk for group 1, and dry cord care for group 2. All mothers in two groups received an instructed face-toface cord care education within 3 hours of birth. Group 1 applied breast milk to the umbilical stump 3 hours after birth and continued every 12 hours until 2 days after umbilical cord separation. Nothing was applied to the umbilical stump of the dry cord care group. Relevant data were analyzed in SPSS using two-way ANOVA, Chi-Square, Student’s t-test, Fisher’s exact test, Mann-Whitney U test, and General Linear Model.
    Results
    According to the results, statistical differences were observed in the cord separation time across the two groups; in the breast milk group, the cord separation time (152.42±48.804) was shorter than the corresponding time (175.57±59.57) in the dry cord care group.
    Conclusion
    The results indicated that topical application of breast milk for umbilical cord care leads to reduced cord separation time.
    Keywords: UMBILICAL CORD, TOPICAL APPLICATION OF BREAST MILK, DRY CORD CARE, CORD SEPARATION TIME}
  • اشرف محمدزاده، احمد شاه فرهت، مهندس محمد واحدیان، محور امیری
    زمینه و هدف
    نوزادان نارسی که قبل از هفته 34 حاملگی متولد می شوند، از نظر عصبی مثل نوزادان ترم، رسیدگی کامل در هماهنگ کردن عمل مکیدن، بلع و تنفس را ندارند، در نتیجه نمی توانند تغذیه دهانی را به طور موفق انجام دهند. اکثرا به طور سنتی به وسیله لوله دهانی معدی تغذیه می شوند. هدف از این مطالعه، مقایسه اثر تغذیه با پستان مادر و تغذیه با لوله دهانی معدی بر میزان اشباع اکسیژن شریانی، در نوزادان با وزن تولد خیلی کم(کمتر از 1500 گرم) می باشد.
    روش بررسی
    در این مطالعه مداخله ای(Clinical trial)، کلیه نوزادانی که در مدت 4 ماه از تاریخ 1/2/84 در بخش مراقبت های ویژه مرکز تحقیقات نوزادان بیمارستان امام رضا(ع) در مشهد بستری شدند، انتخاب گردیدند. شرایط ورود به مطالعه، شامل وزن تولد مساوی یا کمتر از 1500 گرم، تغذیه انحصاری با شیر مادر، عدم وجود مشکل خاصی بعد از 48 ساعت و تنها برخورداری از مراقبت های روتین و مصرف 100 سی سی شیر برای هر کیلوگرم از وزن بدن در روز بود. در هر نوزاد، یکبار در شیفت صبح و یکبار در شیفت بعدازظهر، یک تغذیه پستانی و یک تغذیه لوله ای با هم مقایسه گردید و میزان متوسط اشباع اکسیژن به وسیله دستگاه پالس اکسیمتری ثبت شد. در طی مطالعه، تعداد ضربان قلب و درجه حرارت نوزاد کنترل می شد، در صورت مشاهده هیپوترمی یا برادیکاردی و یا آپنه، انجام آزمایش، متوقف و به روز بعد موکول می شد. پس از جمع آوری اطلاعات، به کمک نرم افزار SPSS و EPI مورد آنالیز قرار گرفتند. در مورد مقایسه میانگین بین داده های کمی و کیفی، از آزمون آنالیز واریانس یکطرفه و در مورد ارتباط بین داده ها کیفی، از آزمون آماری Chi-square استفاده شد.
    یافته ها
    تعداد 50 نوزاد در مدت مطالعه ارزیابی شدند. متوسط وزن هنگام تولد، 42/165±20/1267 گرم و متوسط سن حاملگی، 92/1±81/31 هفته و نسبت دختر به پسر، 2/1 بود. میزان اشباع اکسیژن شریانی در دو نوبت صبح و بعدازظهر بین تغذیه لوله ای و دهانی، تفاوت آماری بارزی نداشت(16/0=P value در نوبت صبح و 6/0=P value در نوبت عصر). هیچ گونه عارضه آپنه، هیپوترمی و برادیکاردی مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    با توجه به اینکه درصد اشباع اکسیژن شریانی در دو روش تغذیه ای پستانی و تغذیه لوله ای، تفاوت آماری بارزی نداشت، لذا به نظر می رسد تغذیه از راه دهانی که یک راه فیزیولوژی است و به علت تماس پوستی بین مادر و نوزاد باعث برقراری پیوند عاطفی محکم بین مادر و نوزاد و تطابق اجتماعی بیش تر و اقامت کوتاه تر نوزاد در بیمارستان می شود، ارجح است و در نزدیک ترین زمان ممکن به زمان تولد، باید تغذیه از پستان مادر شروع شود.
    کلید واژگان: 1, نوزاد خیلی کم وزن 2, اشباع اکسیژن 3, تغذیه از پستان مادر 4, تغذیه لوله ای}
    A. Mohammadzadeh, A. Shah Farhat, M. Vahedian, M. Amiry
    Background and Aim
    Preterm infants born at less than 34 weeks postconceptional age are not as neurologically mature as their term counterparts and thus have difficulty coordinating sucking, swallowing and breathing. As a result, they are traditionally gavage fed until they are able to oral feed successfully. The aim of study was to evaluate comparative effect of orogastric and breast feeding on oxygen saturation in very low birth weight infant(<1500gm). Patients and
    Methods
    In this clinical trial all babies admitted in the Neonatal Research Center of Imamreza Hospital, Mashhad during a 4 months period were elected. Criteria for entrance to study included birth weight ≤ 1500 grams, exclusive breastfeeding, having no special problem after 48 hours, receivinge only routine care and intake of milk was 100cc/kg/day. Each neonate received two rounds of orogastric and breast feeding in the morning and in the afternoon, during which mean oxygen saturation was measured by pulse-oxymetry. During the study the heart rate and temperature of the neonates were monitored, and in case of hypothermia, bradycardia(less than 100 per minute) or apnea the feeding was discontinued and the study was repeated the following day. Data analysis was carried out using SPSS and EPI. For comparison & averages of qualitative and quantitative data one-way variance test and for studying the relation between qualitative data Chi Square test was used.
    Results
    Fifty neonates were studied. The average birth weight was 1267.20±165.42 grams and average gestational age was 31.81±1.92 and female/male ratio was 1.2. There was no significant statistical difference in arterial oxygen saturation in orogastric and breast feeding in the morning and in the afternoon.(p=0.16 in the morning and p=0.6 in the afternoon). There was no complication of apnea, hypothermia or bradycardia.
    Conclusion
    There was no significant statistical difference between the two methods in arterial oxygen saturation. It seems that oral feeding(which is a natural route) and skin contact between the mother and neonate causes a strong emotional bonding between the two and brings about better social adaptation for the neonate. Also shorter period of stay in hospital is more preferred, and breast feeding should be started at the earliest possible time after birth.
    Keywords: 1) Very low birth weight(V.L.B.W) 2) O2 Saturation 3) Breast Feeding}
  • اشرف محمدزاده، محسن حری
    زمینه و هدف
    سندرم الیس ون کرولد، تترادی است از کندرودیسپلازی، اکتودرمال دیسپلازی، پلی داکتیلی و بیماری مادرزادی قلب که در میان آن ها، کندرودیستروفی شایع ترین و علایم سیستم ادراری و سیستم عصبی مرکزی نادرترین می باشد. به منظور بررسی نمای بالینی این سندرم، این مطالعه توصیفی انجام شد.
    معرفی بیمار: در این 5 مورد ایرانی تبار که طی سال های 82-1381 به بیمارستان امام رضا (ع) شهر مشهد مراجعه کردند. مورد 1 و 2 و مورد 4 و 5 با هم خواهر بودند. 4 یافته (تتراد) همراه در بیماران 1، 2، 4 و 5 وجود داشت و مورد 3 فقط 2 یافته همراه داشت. کوچکترین فرد مبتلا نوزاد بود و بزرگترین فرد مبتلا 11.5 سال سن داشت.
    نتیجه گیری
    با توجه به مشاهده 5 مورد طی دو سال و با توجه به فرهنگ ازدواج فامیلی در ایران، اهمیت شناخت این بیماری ارثی که درمان قطعی ندارد، برای پیشگیری ضروری است.
    کلید واژگان: سندرم الیس ون کرولد, اتوزمال مغلوب, ایران}
    A. Mohammadzadeh*, M. Hori
    Background and
    Purpose
    Syndrom of Ellis-Van-Creveld is a tetrad of chondrodysplasia, ectodermal dysplasia, polyductyly, and congenital heart disease, of which chondrodysthrophy of the tubular bones is the most common feature, while central nervous system (CNS) and urinary tract anomalies are some of its rarer associations. The aim of this study was to determine the clinical presentation of this rare autosomal recessive syndrome. Case report: Five cases reffered to Imam Reza hospital in Mashad for two years from 2002 to 2003. They were Iranian originally. First two cases, and 4 and 5, were sisters who presented all four classic features of EVC. Case 3 presented two features of this syndrome. The yougest was newborn and the oldest one was 11.5 years old.
    Conclusion
    We observed five cases of this syndrom during two years. This syndrome has no treatment. Respecting relative marriage culture between iranians, it is important for prevention of this syndrome by avioding kingsman marriage.
    Keywords: ELLIS, VAN, CREVELD, AUTOSOMAL RECESSIVE, Iran}
  • بررسی میزان بروز زایمان زودرس و عوامل خطر آن در بیمارستان امام رضا (ع) سال 82-81
    مرضیه لطف علیزاده، اشرف محمد زاده، شیما کمندی، سپیده باقری
    مقدمه و هدف
    زایمان زودرس عمده ترین علت مرگ و میر و معلولیت نوزادان را که با ناهنجاری های مادرزادی در ارتباط نیستند تشکیل می دهد. با توجه به اهمیت موضوع تصمیم به بررسی شیوع و عوامل مستعد کننده زایمان زودرس گرفته شد.
    روش کار
    در این مطالعه 600 نفر مورد بررسی قرار گرفتند 300) نفر زایمان زودرس و 300 نفر زایمان رسیده(که اطلاعات مورد نیاز توسط مصاحبه با بیماران و بررسی پرونده های آنان جمع آوری شد در نهایت نتایج حاصله با آزمون های آماری سنجیده شد.
    یافته ها
    بروز زایمان زودرس در مدت مورد مطالعه در جامعه پژوهش %16.4 بود و بین عوامل مستعد کننده زیر و زایمان زودرس ارتباط معنی داری پیدا شد: سن مادر، تعداد حاملگی قبلی، شاغل بودن مادر، سابقه زایمان زودرس در فرد و بستگان درجه یک، سابقه ضربه در بارداری، سابقه جراحی در بارداری، مشکلات روحی مادر، وجود خون ریزی و آبریزش، کندگی جفت، جفت سر راهی، ناهنجاری رحم، پارگی زودرس کیسه آب، چند قلویی، نوع زایمان، ولی بین عوامل زیر و زایمان زودرس ارتباط معنی داری پیدا نشد: محل سکونت (شهر و روستا)، وضعیت اجتماعی و اقتصادی بیماران، مصرف دخانیات، نحوه مراقبت دوران حاملگی، وضعیت طبی مادر، سابقه سقط و مرده زایی.
    نتیجه گیری
    با توجه به این که بسیاری از عوامل مستعد کننده زایمان زودرس غیرقابل اجتناب هستند باید در صورت وجود عوامل مستعد کننده از زایمان زودرس به وسیله توکولیتیک ها جلوگیری نمود و در صورت عدم توانایی در جلوگیری از زایمان زودرس مادر به محلی که امکانات پذیرش نوزاد نارس را داشته باشد ارجاع شود و آمادگی پذیرش این نوزاد از قبل وجود داشته باشد.
    کلید واژگان: زایمان زود رس, پارگی کیسه آب, کندگی جفت, جفت سر راهی, عوامل خطر}
  • مهدی بصیری مقدم، سهیلا کربندی، اشرف محمدزاده، حبیب الله اسماعیلی
    زمینه و هدف
    میزان مرگ و میر نوزادان یکی از شاخصهای اصلی توسعه یک جامعه بوده و تعداد موارد نارس و کم وزن معیار اصلی میزان مرگ و میر دوره نوزادی محسوب می شود. وزن حساس ترین شاخص رشید و اندازه گیری آن یکی از راه های بررسی تندرستی است. این مطالعه به منظور بررسی تاثیر لمس بر وزن گیری نوزادان نارس بستری در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان بیمارستانهای قائم (عج) و امام رضا (ع) مشهید صورت گرفت.
    روش بررسی
    این مطالعه بر روی 40 نوزاد نارس سالم با وضعیت ثابت صورت گرفت. مداخله لمس (شامل لمس و حرکات پاسیو اعضا به طور روزانه در طی 3 دوره پانزده دقیقه ای در 3 ساعت متوالی به مدت 10 روز) برای 20 نوزاد (با میانگین سن حاملگی 31.3 هفته و میانگین وزن موقع تولد 1299 گرم) انجام شد و وزن گیری این نوزادان با 20 نوزاد گروه کنترل (با میانگین سن حاملگی 30.9 هفته و میانگین وزن موقع تولد 1321 گرم) مقایسه شد.
    یافته ها
    نتایج این پژوهش حاکی از آنست که نوزادان گروه درمان وزن گیری بیشتری نسبت به گروه کنترل پس از یک دوره 10 روزه مداخله داشتند که ار لحاظ آماری معنی دار بود. (P<0.001)
    نتیجه گیری
    یافته های این پژوهش موید اینست که مداخله لمس می تواند یک روش مقرون به صرفه ای برای تسهیل رشد در نوزادان نارس سالم با وضعیت ثابت باشد.
    کلید واژگان: نوزاد نارس, لمس, وزن گیری}
    M. Basiri *, S. Karbandi, A. Mohammadzadeh, H. Esmaili
    Background And Aim
    one of the main criterion in developing a society is neonatal mortality rate. Weight is the most sensitive growth criterion and one way to survey health is to measure it. To examine the effect of touch intervention on the weight gain of preterm infants who were admitted in NICU of Imam Reza and Qaem hospitals in Mashhad.
    Materials And Methods
    This study was done on 40 stable preterm infants. Touch intervention (consist of strocking/ passive limb movement for three 15 – minute periods per day for a 10 days) was provided to 20 preterm infants (mean gestational age, 31.3 weeks mean birth weight, 1299g).And the weight gain were compared a group of 20 control infants (mean gestational age, 30.9 weeks mean birth weight, 1321g).`
    Results
    over the 10 – day study period, the treatment groups gained significantly more weight compared to the control group (P <0.001).
    Conclusion
    These data suggest that strocking / passive limb movement can be a cost effective way of faciliating growth in stable preterm infants.
  • بهجت الملوک عجمی، معصومه ابراهیمی، اشرف محمدزاده، ثمینه مظفری مقدم
    مقدمه
    نوزادی اولین مرحله تکاملی انسان، بعد از تولد است که در طی مراحل متفاوت تکامل این نوزاد به انسان بالغ تبدیل خواهد شد. او ممکن است در حالی متولد شود که ضایعات دهانی متفاوتی داشته باشد.هدف از این مطالعه بررسی انواع ضایعات دهانی و شیوع آنها در نوزادان متولد شده در بیمارستان امام رضا (ع) می باشد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه توصیفی – مقطعی، 600 نوزاد متولد شده در بخش زنان و زایمان بیمارستان امام رضا(ع) مشهد در مدت 5/2 ماه جهت بررسی ضایعات دهانی مورد معاینه قرار گرفتند. با استفاده از آبسلانگ و نور چراغ قوه تمام دهان نوزاد، شامل گونه، کام سخت، کام نرم، زبان، کف دهان و آلوئولار ریج ها مورد معاینه قرار گرفت. نتایج مطالعه بصورت درصد در جدول و نمودار آمده است.
    یافته ها
    پس از معاینه کودکان اطلاعات بدست آمده نشان داد که: - از 600 نوزاد مورد معاینه قرار گرفته 316 نوزاد (5/52%) دارای ضایعات دهانی و 284 نوزاد (4/47%) فاقد ضایعات دهانی بودند.
    – از کل نوزادان 66/0 درصد دارای دندانهای ناتال، 5/0 درصد دارای اپولیس مادرزادی، 8/1 درصد دارای چسبندگی فرنوم زبانی، 5/41درصد دارای مرواریدهای مینایی، 3/22 درصد دارای ندولهای Bohn و 16/0 درصددارای اگزوستوز بودند. موردی از شکاف لب و کام در این مطالعه دیده نشد.
    نتیجه گیری
    این تحقیق نشان داد که دندانهای ناتال در کودکان مورد مطالعه ما بیشتر از سایر کشورها بوده در حالیکه ندولهای Bohnو مرواریدهای مینایی از سایر کشورها کمتر بوده است.
    کلید واژگان: ضایعات دهانی, نوزادان, اپیدمیولوژی}
  • احمد شاه فرهت، اشرف محمدزاده، محمد رمضانی، محور امیری
    زمینه و هدف
    زردی از مشکلات شایع دوران نوزادی به خصوص در نوزادان نارس است به طوری که فراوانی بروز زردی در میان این نوزادان 80-60% می باشد. یکی از داروهای سنتی منطقه خراسان که برای درمان زردی در نوزادان استفاده می شود شیرخشت است. هدف از این پژوهش، بررسی اثر شیرخشت بر هیپربیلی روبینمی نوزادان می باشد.
    روش کار
    در این پژوهش که به صورت آینده نگر و دوسوکور انجام شد، 104 نوزاد (50 نوزاد در گروه مورد و 54 نوزاد در گروه کنترل) که به علت ابتلا به زردی یا هیپربیلی روبینمی غیر مستقیم در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان امام رضا(ع) وابسته به دانشگاه علوم پزشکی مشهد بستری شده بودند، مورد مطالعه قرار گرفتند.
    یافته ها
    در این مطالعه سطح بیلی روبین سرم در هر 2 گروه از نوزادان در زمان بستری شدن با هم اختلاف آماری نداشت(45/0= p). سطح بیلی روبین سرم نیز پس از درمان در هر 2 گروه تفاوت آماری نداشت. میانگین مدت زمان بستری در گروه مورد 12/39 ساعت و در گروه کنترل 11/35 ساعت بود، که با توجه به 80/0= p اختلاف آماری بین مدت زمان بستری در هر 2 گروه وجود نداشت.
    نتیجه گیری کلی: این مطالعه نشان می دهد که مصرف 6 گرم شیرخشت برای درمان زردی نوزادان موثرتر از دارونما نمی باشد.
    کلید واژگان: زردی, هیپربیلی روبینمی غیرمستقیم, نوزادان}
    A. Shah Farhat* A. Mohammadzadeh, M. Ramezani, M. Amiri
    Background and Objective
    Being as one of the common problems in neonatal period especially among preterm infants, jaundice can be found among 60-80% of them. One of the traditional drugs used for newborns’ jaundice is shirkhesht(bot.purgative manna) which has been widely used in Iran & Afghanistan. The purpose of this study is to evaluate the effect of shirkhesht on newborns’ indirect hyperbilirobinemia.
    Method
    In this prospective double-blind assessment, 104 newborns suffering from indirect hyperbilirobinemia in the newborn intensive care unit of Imam Reza Hospital, Mashhad University of Medical Sciences, were selected and then divided into two groups namely case and control groups including 50 and 54 subjects respectively.
    Results
    In this study there was no significant statistical difference in bilirobin levels of both groups when they were admitted into the hospital. This difference was also not significant after treatment. The average length of admission and phototherapy for case and control groups was 39.12 hours and 35.11 hours respectively which was not statistically significant(p=0.80).
    Conclusion
    According to the results of this study, using 6 grams (0.21 ounces) of shirkhesht is not more effective than placebo in the treatment of neonatal jaundice.
    Keywords: Jaundice, Indirect Hyperbilirobinemia, Neonate}
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال