به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

امید طبیب زاده

  • امید طبیب زاده*
    تشدید از حیث واجی به دو شکل متفاوت در زبان های جهان ظاهر می شود؛ یکی به شکل خوشه صامتی و دیگری به شکل کشش صامتی. خوشه صامتی (که دوتایی نیز نامیده می شود) مربوط به زبان هایی است که تشدید در آنها تمایز دهنده نیست و جفت های کمینه پدید نمی آورد، و کشش صامتی مربوط به زبان هایی است که تشدید در آنها تمایز دهنده است و جفت های کمینه پدید می آورد. در این مختصر در چهارچوب مشاهدات رده شناختی، و براساس سه هم بسته آوایی و واجی و صرفی، نشان می دهیم که تشدید در فارسی، به رغم وجود همبسته آوایی و نیز تعداد بسیار معدودی جفت های کمینه درون-تکواژی، خوشه دوصامتی است، و نه کشش صامتی.
    کلید واژگان: تشدید, خوشه صامتی, کشش صامتی, هم بسته های آوایی و واجی و صرفی
    Omid Tabibzadeh *
    Geminacy appears in two ways cross-linguistically: either as consonant cluster or as consonant lengthening. Consonant clusters or doublings happen in languages like English in which geminacy is not contrastive tautomorphemically and therefore can't make any minimal pairs; and consonant lengthening belongs to languages like Arabic and Italian in which geminacy is contrastive and make minimal pairs. Based on the typology of geminate inventories (Gordon 2016) and some phonetic, phonological and morphological correlates of consonant lengthening (Blevins 2005), it has been shown that although Persian has true tautomorphemic geminate, geminacy is a kind of consonant cluster in this language and has nothing to do with consonant lengthening. It has been discussed that there are a few minimal pairs of singleton and geminate consonants in this language, but they can be considered as nothing because they are all very old or borrowed forms used rarely by the native speakers.
    Keywords: Geminacy, Consonant Cluster (Doubling), Consonant Lengthening, Phonetic, Phonological, Morphological Correlates
  • وقت است نعره ای به لب، آخرزمان کشد / نقد تاریخی ۔ زندگی نامه ای شعر «لکه دار صبح» اثر نیما یوشیج
    امید طبیب زاده
  • شرح شعر «امید پلید» نیما یوشیج / تقدیم به دکتر یوسف اباذری، امید که ببخشد و بپذیرد
    امید طبیب زاده
  • امید طبیب زاده*

    در این مقاله، ابتدا مشخصه های تمایزدهنده دستگاه واجی زبان فارسی را براساس ویژگی های تولیدی آنها توصیف می کنیم و سپس جدول مشخصه ای واج های این زبان را ترسیم می کنیم. در بخش بعد، نظریه هندسه مشخصه ها را به اختصار معرفی، و درخت مشخصه ای این زبان را ترسیم می کنیم و از دل آن، درخت های صدایی تک تک واج های فارسی استخراج می کنیم. در بخش پایانی این مقاله با ذکر چند مثال از اهمیت تحلیل مشخصه ای در تبیین طبقات طبیعی صداها و طبقات طبیعی مشخصه ها سخن می گوییم، و نهایتا از دو طبقه طبیعی مصوت های بلند و کوتاه در فارسی سخن می گوییم که تنها دارای نیمی از ویژگی های طبقات طبیعی صداها هستند و به همین دلیل آنها را طبقات طبیعی ناقص می نامیم.

    کلید واژگان: تحلیل مشخصه ای, هندسه مشخصه ای, طبقه طبیعی صداها و مشخصه ها
    Omid Tabibzadeh *

    In this article, first the distinctive features of Persian phonological system based on articulatory features have been described, then the feature specification of 29 Persian phonemes in two tables of consonants and vowels have been presented. In the next section, the theory of feature geometry and such concepts as feature tree and segment trees have been briefly explained. The final part of this article deals with some incomplete natural classes.

    Introduction

    Trubetzkoy (1939) and Jakobson (1941), and especially Jakobson and Halle (1956), spoke about distinctive features for the first time. They introduced these features mainly based on the acoustic characteristics, but due to the poor technologies of the sound analysis devices at that time, they could not do the job as they should. About a decade later, Chomsky and Halle (1968) replaced acoustic features with articulatory distinctive features and presented the first table of articulatory distinctive features. With the improvement of the level of acoustics studies, some researchers again tried to adjust these tables according to acoustics features, but articulatory distinctive features also maintained their importance and underwent many developments and changes (for example, see Gussenhoven and Jacobs 2017: 64-75).

    Theoretical Framework

    In early distinctive features tables, the order of presentation of features was not very important and these features were presented in any arbitrary order, but during the research that resulted in feature geometry, features were included in a tree-like hierarchical structure called feature tree (Clements & Hume 1996: 245). Now, based on this hierarchical structure, for which several forms have been introduced so far, it is possible to determine the order of presentation of features within the features tables as well as the matrices of each sound.

    Methodology

    In this article, we try to specify the Persian phoneme features based on their articulatory properties, and then introduce the phoneme feature table of this language based on the model presented by Gussenhoven and Jacobs (2017: 64-75). Based on the theory of feature geometry then, we display the feature tree of this language and extract segment trees of individual Persian phonemes from it.

    Results & Discussion

    In the last part of this article, by mentioning some examples, we show the use of feature analysis in explaining the natural classes of sounds and the natural classes of features, and then we talk about the natural class of long and short Persian vowels. We will see that these two natural classes in Persian have some characteristics of natural classes, and lack some others, and therefore we call them incomplete natural classes. In this part, I introduce two natural segment classes of the so-called long and short vowels in Persian, i.e., /i α u/ and /e a o/ respectively. Natural segment classes are groups of phonemes with two characteristics: firstly, that the language has the same behavior with them, and secondly that the number of features necessary to describe each class must be less than the number of features necessary to describe each member of that class. I will show that /i α u/ and /e a o/ are natural segment classes only based on the first characteristics and not the second one. This contradiction may be related to the historical changes of Persian phonological system, in which quantity used to be a distinctive feature, but today it no longer has such a role. I suggest that such classes having one of the two conditions of natural classes, to be called incomplete natural classes.

    Conclusions & Suggestions

    In this article, I described Persian distinctive features based on their articulatory properties, then included those features in the hierarchical structure of a feature tree according to the theory of feature geometry. I determined the order of presentation of features in this table, based on a feature tree, and based on the same tree, I displayed segment trees of all Persian phonemes. Describing the natural segment and feature classes is another topic of this article. In the final part of this article, I talked about the importance of feature analysis in explaining natural segment and feature classes with some examples, and at the end, I talked about the possibility of incomplete natural segment classes versus complete natural segment classes in languages.

    Keywords: Feature Analysis, Feature Geometry, Natural segment, feature classes
  • امید طبیب زاده*

    روزی به ابوالفضل خطیبی گفتم شاید بتوان از ویژگی های وزنی در مقام کلیدی سبک شناختی برای روشن کردن صحت یا عدم صحت بعضی انتساب های ادبی بهره جست، و او گفت چنین هنری از عهده عروض پرتفصیل سنتی ما برنمی آید! توضیح دادم که عروض جدید و مخصوصا عروض نجفی (1395)، با گنجاندن قواعد تقطیع ذیل 11 ویژگی، این امکان را به ما می دهد که به سادگی و براساس آن ویژگی ها و برخی فرعیات برآمده از آنها، تفاوت های وزنی بین شعر های گوناگون را بررسی کنیم، و وقتی بیشتر از شیوه کار و برنامه ام برایش سخن گفتم، او علاقمند شد و مرا به انجام پژوهشی در این زمینه تشویق کرد. کار را شروع کردم اما پس از چندی رهایش کردم تا این که خود خطیبی سراغش را گرفت و من گفتم می ترسم زحمت زیادی متقبل شوم بی آن که به نتیجه مشخصی برسم. او در پاسخ گفت حتی همین هم خودش نتیجه مشخصی است، زیرا اولا تکلیف وزن را در کار بررسی های سبک شناختی و تحولات تاریخی شعر فارسی روشن می کند، و ثانیا اگر کوچک ترین فایده ای داشته باشد، بابی را می گشاید که شاید مورد توجه قرار گیرد و به تدریج منشاء دست آوردهای بیشتری شود. باری حال به یاد او دو باره به این بحث که بارها سراغش را از من گرفته بود پرداختم و امیدوارم که محققان، برای رد یا اثبات ادعاهای تحقیق حاضر، این شیوه را با پیکره های انبوه تر و البته وزن های دیگر بیازمایند، و یقین دارم فواید بسیاری از چنین مطالعاتی در حوزه سبک شناسی شعر فارسی عاید خواهد شد.

    کلید واژگان: وزن شعر, مقام کلیدی, سبک شناختی
  • امید طبیب زاده

    وزن هجایی وزنی است که از تکرار منظم درنگ ها (یعنی مکث در پایان واژه) و نیز ایجاد پاره های مساوی و گاه نامساوی از حیث تعداد هجاها، پدید می آید. محل درنگ یا مکث پایان واژه به قدری در این وزن اهمیت دارد که می توان آن را مهم ترین عامل برای تعیین نوع وزن در این نوع اشعار دانست. کمیت هجاها و نیز تکیه وزنی اهمیت چندانی در ساختار وزن هجایی ندارد و به همین دلیل این وزن دارای تفاوتی ماهوی با دو وزن اصلی شعر فارسی، یعنی وزن کمی اشعار عروضی از یک سو، و وزن تکیه ای-هجایی شعرهای عامیانه از سوی دیگر است. وزن هجایی بیشتر خاص زبان های هجا-زمانی مانند زبان فرانسوی است که هجاهای آن دارای کمیت های مساوی هستند، اما گاهی به علل تاریخی و فرهنگی نمونه هایی از آن در زبان هایی مانند فارسی نیز که دارای هجاهایی با کمیت های گوناگون است مشاهده شده است. گرچه وزن هجایی از وزن های اصلی در زبان فارسی نیست، از قدیم تا به امروز اشعاری بدین وزن در زبان فارسی سروده شده است که در این مقاله به گردآوری و تحلیل آنها می پردازیم. در این مقاله پس از بحث مختصری درباره رده شناسی وزن های گوناگون جهان، به معرفی و بررسی این وزن در فارسی می پردازیم و نشان می دهیم که اولا شاعران برای سرودن اشعاری به وزن هجایی در زبان فارسی، عمدتا از هجاهای بلند (سنگین) استفاده می کنند، ثانیا تمام مکث های موجود در این وزن از نوع درنگ است، یعنی مکثی که منطبق بر مرز پایان واژه یا گروه واجی است، و ثالثا گرچه پایان هر پاره در این شعر با نوعی تکیه یا برجستگی همراه است، این تکیه نه از نوع تکیه واژگانی یا وزنی، بلکه از نوع تکیه زیروبمی است و دارای نقشی صرفا ثانوی در ساختار اصلی وزن است. در این مقاله همچنین شیوه ای را برای طبقه بندی وزن های هجایی فارسی و نیز نمایش مختصات وزنی آنها عرضه داشته ایم.

    کلید واژگان: رده شناسی وزن ها, وزن هجایی, شعر هجایی فارسی
    Omid Tabibzadeh

    Syllabic meter is formed by the regular repetition of syllables, pauses (caesurae), and hemistiches. The quantity of syllables as well as their weight have no functional role in the structure of syllabic meter, therefore this meter is substantially different with the Persian quantitative meter in classical poetry and Persian isochronous accentual folk meter which are based mainly on syllable weight and metrical accents respectively. Although the syllabic meter is usually current in such syllable-timed languages as French in which syllables have equal quantities, sometimes, for some historical and or cultural reasons, evidences of syllabic meter have been observed in languages such as Persian in which syllables have different quantities. Syllabic meter, as it has been mentioned already, is not current in Persian at all, but this meter has been used by some poets in Persian from the ancient times to the present day. This paper deals with the structural analysis of such poems. In this article, after a brief discussion on the classification of different meters in world languages, Persian syllabic meter has been introduced and it structural characteristics has been shown as follows: 1. Persian poets, when composing in this meter, make use of mostly long (heavy) syllables; 2. The pauses in this meter are always of caesura types, i.e. it appears always after a phonological word (or prosodic constituent) break; 3. Although the end part of each pause in this poem is accompanied always by a stress, this stress is not a metrical one, but a pitch accent, and this point shows clearly that stress has just a secondary role in the main structure of this meter in Persian. In this article a method has been also introduced for representing and classifying all kinds of Persian syllabic meter.

    Keywords: Metrical Typology, Syllabic Meter, Persian Syllabic Meter
  • امید طبیب زاده*
    می دانیم که ایرج میرزا مثنوی نیمه تمام «زهره و منوچهر» خود را با اقتباس از منظومه ونوس و آدونیس اثر ویلیام شکسپیر (1593) سروده است، اما در این مورد که آیا او در سرودن این مثنوی از ترجمه ناقص و منثور دکتر لطفعلی صورتگر با عنوان «عشق ونوس» (1304)، یا از ماخذ یا مآخذی دیگر نیز استفاده کرده است یا نه، اتفاق نظر چندانی وجود ندارد. در اینجا نشان می دهیم که دست کم بر اساس آنچه از ترجمه چاپ شده دکتر صورتگر در سه شماره مجله سپیده دم به دست ما رسیده، و نیز براساس متن کامل منظومه ونوس و آدونیس، ایرج میرزا نگاهی به ترجمه صورتگر انداخته، اما علاوه بر آن از ماخذ یا مآخذ دیگر و حتی احتمالا از تفسیرهای این منظومه نیز بهره برده است. با توجه به اینکه ایرج میرزا زبان فرانسه می دانسته و اشعاری از آن زبان به فارسی ترجمه کرده است، می توان این احتمال را قابل قبول دانست که او در ترجمه خود از متن ترجمه شده فرانسوی ونوس و آدونیس همراه با تفسیرهای آن استفاده کرده است. بنابراین شاید ایرج میرزا در ماه های آغازین سال 1304 از طریق ترجمه های صورتگر با منظومه ونوس و آدونیس آشنا شده و سپس خود متن فرانسه آن منظومه را تهیه کرده و با اقتباس از آن کار سرایش «زهره و منوچهر» آغاز کرده، اما متاسفانه دست اجل در اسفند 1304 به وی امان نداده است تا کار اقتباس خود را به پایان برساند.
    کلید واژگان: زهره ومنوچهر, ونوس وآدونیس, صورتگر, ادبیات تطبیقی
    Omid Tabibzadeh *
    This paper deals with two narrative poems: "Zohre and Manouchehr" by Iraj Mirza, and "Venus and Adonis" by William Shakespeare. It has been shown that "Zohre and Manouchehr" has been composed based on a complete translated version (perhaps in Frech) of "Venus and Adonis". It has also been discussed that Iraj Mirza has taken a look at an incomplete Persian Translated version of "Venus and Adonis" by Lotf-Ali Souratgar. This paper deals with two narrative poems: "Zohre and Manouchehr" by Iraj Mirza, and "Venus and Adonis" by William Shakespeare. It has been shown that "Zohre and Manouchehr" has been composed based on a complete translated version (perhaps in Frech) of "Venus and Adonis". It has also been discussed that Iraj Mirza has taken a look at an incomplete Persian Translated version of "Venus and Adonis" by Lotf-Ali Souratgar.
    Keywords: VenusandAdonis, ZohreandManouchehr, Suratgar, ComparativeLiterature
  • امید طبیب زاده*

    عروض دانان به تفصیل درباره وزن های دوری در اشعار شاعران قدیم فارسی بحث کرده اند، اما در سروده های شاعران جدید، مخصوصا در آثار ترانه سرایان و نوحه پردازان، به اشعاری برمی خوریم که تمامی ویژگی های وزن های دوری را دارند جز اینکه هر مصراع آنها نه از دو نیم مصراع، بلکه از بیش از دو پاره مصراع تشکیل شده است. این قبیل وزن ها را وزن های دوری چندپاره نامیدیم و آنها را به دو دسته وزن های مساوی و وزن های نامساوی تقسیم کرده ایم. مصراع ها در این هر دو گونه وزن، بیش از دو پاره وزنی است، اما این پاره ها در وزن های دوری مساوی، عینا همانند هستند، درحالی که در وزن های نامساوی تغییراتی جزیی با هم دارند. در این مقاله تمام این قبیل وزن ها را از پیکره مفصل پناهی (1395 -1399) استخراج کرده ایم و سپس ویژگی های آنها را شرح داده ایم.

    کلید واژگان: وزن های دوری, وزن های دوری چندپاره, وزن های دوری با پاره های مساوی, وزن های دوری با پاره های نامساوی
    Omid Tabibzadeh *

    Cyclic meters in Persian Poetry are generally consisted of two half-lines or hemistiches, but this paper deals with cyclic meters consisting of more than two hemistiches. This paper deals with such poly-hemistich Persian meters which totally belong to contemporary poets. These meters have been introduced and analyzed based on numerous evidences taken from Panahi’s corpus (2016-2020).

    Keywords: Cyclic Meters, Cyclic Poli-hemistich Meters, Cyclic Meters with equal hemistiches, Cyclic Meters with unequal hemistiches
  • امید طبیب زاده*
    یکی از مشکلات اساسی در مطالعات وزن شعر فارسی به مسئله شیوه تقطیع و رکن بندی وزن ها مربوط می شود. تا کنون شیوه های متفاوتی برای رکن بندی وزن های این شعر ارایه شده است اما عروض دانان در مورد هیچ کدام از آنها به اجماعی قطعی نرسیده اند و به همین دلیل نیز اکثر آنان در نهایت از تقطیع سنتی استفاده می کنند، زیرا دست کم قدمتی دارد و همه نیز از قدیم بدان عادت کرده اند. از طرف دیگر اهمیت تقطیع خاصه در طبقه بندی وزن ها آشکار می شود، زیرا اگر تقطیع وزن ها مبتنی بر یک ویژگی واقعی (factual) وزنی نباشد، طبقه بندی وزن ها نیز به طریق اولی نمی تواند روابط و مشابهت های وزن ها را به درستی آشکار کند. در این مقاله ابتدا از دو خوانش متفاوت شعر کهن فارسی، یعنی خوانش تکیه ای از یک سو و خوانش کمی از سوی دیگر سخن گفته ایم، سپس نشان داده ایم که در مورد وزن هایی که خوانش تکیه ای و کمی آنها منطبق بر هم است، غالبا هیچ اختلاف نظری بین عروض دانان در مورد نحوه تقطیع وزن وجود نداشته است، و اختلاف نظر عمدتا مربوط به وزن هایی است که تقطیع تکیه ای یا موسیقایی آنها با یک یا چند نت سکوت (rest) آغاز می شود و در نتیجه دیگر منطبق بر تقطیع کمی آنها نیست. سپس بحث کرده ایم که در مورد این دسته از وزن ها بهترین تقطیعی که می توان به عنوان تقطیع اجماعی برگزید همان تقطیعی است که رکن آغازین آن ناقص باشد، زیرا در این صورت ساخت وزن هرچه بیشتر منطبق بر ساخت ضرب آهنگی شعر خواهد بود. نگارنده در نهایت با وضع نه محدودیت، که شش تای آنها مربوط به تمام دسته های وزنی و سه تای دیگرشان مربوط به برخی از دسته های وزنی هستند، شیوه تقطیعی را برای تمام وزن های رایج و مطبوع فارسی پیشنهاد کرده است.
    کلید واژگان: وزن شعر فارسی, تقطیع, تکیه, اتانین, محدودیت های تقطیع
    Omid Tabibyadeh *
    This study draws on both quantitative and qualitative findings from corpus analysis to define the language in Bābā Ṭāher Quatrains. The present article uses Bābā Ṭāher Quatrains as a linguistic evidence and contributes to the knowledge about it, especially in the field of historical grammar and typology. The article reviews and updates recent research to clarify the language origins, using comparative and historical linguistics methods. The first part of this article is devoted to the stratification of dialectal features of Bābā Ṭāher Quatrains. The second part focuses on the role of particular characteristics in Bābā Ṭāher Quatrains, the language of Jews in Hamdan and other Fahlaviyāts of Hamadan in reconstructing the former vernacular language of Hamadan.
    Keywords: prosodic meters, quantitative meter, meter change, isochronous meter, half quantitative meter
  • امید طبیب زاده*
    در سال 2019 در گروه زبان شناسی دانشگاه آریزونا از رساله دکتری مفصلی با عنوان ساخت ضرب آهنگی (ریتمیک) وزن های شعر فارسی (مهدوی مزده 2019) دفاع شد که به علت اهمیتش در طرح برخی نکات مهم درباره رابطه بین ضرب آهنگ (ریتم) و وزن شعر، در اینجا به اختصار به معرفی و نقد آن می پردازیم . این رساله را می توان به سه بخش کلی تقسیم کرد: مهدوی مزده (از این پس فقط «نویسنده») در بخش نخست رساله کوشیده است تا پس از توصیف اجمالی وزن شعر عروضی فارسی، وزن های رایج این شعر را بر اساس ضرب آهنگ نوحه های ملحون فارسی، در چهارچوب فرضیه خودش با عنوان«فرضیه هسته آغازین» (head initial hypothesis) تقطیع، و علت خوش ساختی آنها را تبیین کند؛ وی در بخش دوم سعی کرده است تا بر اساس دستاوردهایش در بخش نخست، وزن های گوناگون این شعر را در چهارچوب نظریه بهینگی و با بهره گیری از چند محدودیت تبیین کند
    کلید واژگان: ضرب آهنگی, وزن, شعرفارسی
  • یادداشتی درباره کتاب ریتم کودکانه در ایران، اثر ساسان فاطمی
    امید طبیب زاده
  • مریم قیاسوند*، امید طبیب زاده
    هر تناوب به‏عنوان جفت جملاتی با ساختارهای کمابیش متفاوت تعریف می‏شود که معنی یکسانی دارند. محدودیت هایی که تناوب ها بر افعال اعمال می کنند به ویژگی های معنایی افعال حساس‏اند. ازاین رو، تناوب ها را می توان به‏عنوان معیاری برای طبقه بندی افعال به روشی موثر به‏کار گرفت. لوین با معرفی 79 تناوب موضوعی و بررسی آن‏ها بر 3024 فعل انگلیسی، افعال انگلیسی را به 49 طبقه معنایی گسترده و 192 ریزطبقه دسته بندی کرد. به اعتقاد لوین، افعالی که طبق رفتار مشترک‏شان در تناوب ها در یک طبقه قرار می گیرند، مولفه های معنایی مشترکی دارند. این مقاله به بررسی یکی از انواع تناوب های معرفی‏شده توسط لوین با عنوان تناوب های دوسویه پرداخته است که خود شامل چندین نوع تناوب می شود. یکی از این تناوب ها با عنوان «تناوب مفعول دوسویه قابل درک» در دسته بندی لوین در زمره تناوب های گذرایی معرفی شده است. تناوب های گذرایی شامل تناوب هایی می شود که گذرایی فعل در دو ساخت تناوبی تغییر می کند. انواع دیگر تناوب های دوسویه که لوین معرفی کرده است، تناوب هایی‏اند که بدون تغییر در گذرایی فعل رخ می دهند. این تناوب ها عبارتند از «تناوب دوسویه ساده»، «تناوب دوسویه باهم» و «تناوب دوسویه ازهم». با بررسی تناوب های لوین بر پیکره ای بالغ بر 3070 فعل فارسی اعم از افعال مرکب و ساده دریافتیم که همه انواع این تناوب ها در فارسی نیز وجود دارند. در ادامه به بررسی تناوب هایی پرداختیم که نگارندگان باتوجه به ویژگی های برخی از افعال فارسی شناسایی و معرفی کرده‏اند. این تناوب ها عبارتند از «تناوب دوسویه زنجیری» و «تناوب دوسویه اشتراکی».
    کلید واژگان: تناوب موضوعی, تناوب فعلی, انواع تناوب دوسویه, طبقه افعال
    Maryam Ghiasvand *, Omid Tabibzadeh
    An alternation is defined as a pair of sentences with more or less identical structures and the same meaning. These alternations are sensitive to the meaning component of verbs. Therefore, it can be used as a criterion for classifying verbs in an effective way. Levin classified English verbs into 49 broad semantic classes and 192 subclasses, introducing 79 argument alternations. She believes that various aspects of the syntactic behavior of verbs are tied to their meaning. Moreover, verbs that fall into classes according to shared behavior would be expected to show shared meaning components. The present study aimed to examine a type of alternations introduced by Levin called “Reciprocal Alternation”, which itself includes several types of alternations. One of these alternations, known as “Understood Reciprocal Object Alternation”, is a type of “Transitive Alternations”. Transitive alternations include alternations involving a change in a verb’s transitivity. The other types of Reciprocal Alternation are the alternations that occur without a change in a verb’s transitivity. These alternations include “Simple Reciprocal Alternation”, “Together Reciprocal Alternation”, and “Apart Reciprocal Alternation”. A corpus-based study of 3070 Persian verbs revealed that all these alternations are also found in Persian. Furthermore, two new types of these alternation named “Reciprocal Chaining Alternation” and “Reciprocal Collective Alternation” were introduced in the present study.
    Keywords: Reciprocal Alternation, reciprocal understood object alternation, Reciprocal collective alternation, reciprocal chaining alternation, verb class
  • نوید برادران همتی*، امید طبیب زاده

    این مقاله فرایند طراحی الگویی را گزارش می کند که برای حاشیه گذاری ساخت وابستگی زبان فارسی به عنوان بخشی از پروژه تهیه درخت بانک وابستگی برای زبان فارسی تدوین شده است. این الگو بر توصیفی جامع از نحو زبان فارسی بنا بر نظریه ای تحت عنوان نظریه گروه های خودگردان پایه گذاری شده است. تاکید عمده در نظریه بالا بر ضرورت توجه به اهمیت مفهوم گروه در تحلیل های وابستگی به علت واقعیت شناختی آن و مفهوم ظرفیت نیز در آنجا فراتر از فعل گسترده شده است. بر آن مبنا، هر وابسته هر نوع هسته به عنوان متمم یا افزوده طبقه بندی می شود؛ به علاوه، برای اینکه الگوی حاصل آن طور که باید برای مخاطبان احتمالی مفهوم باشد، جدیدترین الگوی حاشیه گذاری معیار موجود، موسوم به وابستگی های جهانی، متناسب با نیازهای چهارچوب اتخاذی مطابقت یافته است. نتیجه، مجموعه برچسبی است متشکل از پنجاه و سه رابطه وابستگی، شامل پانزده برچسب جدید در کنار برچسب هایی که از وابستگی های جهانی وام گرفته شده است.

    کلید واژگان: حاشیه گذاری, درخت بانک, ظرفیت, فارسی, وابستگی های جهانی
    Navid Baradaran Hemmati*, Omid Tabibzadeh

    A treebank is a corpus with linguistic annotations above the level of the parts of speech. During the first half of the present decade, three treebanks have been developed for Persian either originally or subsequently based on dependency grammar: Persian Treebank (PerTreeBank), Persian Syntactic Dependency Treebank, and Uppsala Persian Dependency Treebank (UPDT). The syntactic analysis of a sentence in these corpora involves a series of relations introducing each word in the sentence as a dependent of another, referred to as the head. Examination of head-dependent pairs extracted from similar contexts in the above treebanks reveals frequent, apparently systematic inconsistencies observed particularly in the cases of nominal and adjectival heads. This can be explained in terms of the failure to postulate valency structures for nouns and adjectives as well as for verbs, taking for granted that tokens receive the proper labels regardless of such an assumption. When the notion of valency was borrowed from chemistry to refer to the number of controlled arguments, it was meant to apply only to verbs. Later developments of dependency grammar included the proposal of nominal and adjectival valency as well. The significance of the idea seems to have been underestimated, though. It has been highly improbable, therefore, for developers of dependency treebanks to design their annotation schemes otherwise. As far as Persian is concerned, Uppsala Persian Dependency Treebank and Dependency Persian Treebank (DepPerTreeBank, the dependency version of PerTreeBank) have used the Stanford Typed Dependencies. The later version of the former treebank, Persian Universal Dependency Treebank, has used the Universal Dependencies. These are standard annotation schemes that do not recognize valency for nouns and adjectives. Furthermore, Persian Syntactic Dependency Treebank has used its own set of dependency relations, where little attention has been paid to the idea. This paper reported the design process of a scheme for annotation of Persian dependency structure as part of an ongoing project of developing a dependency treebank for Persian. The scheme was based on a comprehensive description of Persian syntax according to a theory introduced as the Autonomous Phrases Theory. The main idea is that the significance of phrases should be appreciated in dependency analyses due to their cognitive reality, and the notion of valency is also extended beyond verbs, on which basis every dependent of whatever head type is classified as either a complement or an adjunct. Moreover, to make the resulting annotation scheme reasonably intelligible to the target audience, the latest standard available annotation scheme, Universal Dependencies (UD), was adapted to suit the requirements of the adopted framework. The outcome was a tag set of fifty-three dependency relations, including fifteen original labels and the rest borrowed from the universal dependencies. Although it provides more detailed annotation than UD does by making finer distinctions, our scheme does not involve too many tags more than UD does, mainly because a large number of the additional relations are shared by two or three head types.

    Keywords: annotation, Persian, treebank, Universal Dependencies, valency
  • یوسف بخشی زاده گشتی*، امید طبیب زاده
    صورت شکسته، شکل نوشتاری کلمه، وند یا پی بستی است که اولا، مبین تلفظ سبک گفتاری فارسی باشد، و ثانیا، معادل آوایی سالمی در زبان رسمی معیار فارسی داشته باشد، مثلا «اگه» و «می تونم» صورت های شکسته کلمات سالم «اگر» و «می توانم» هستند؛ یا «-رو» صورت شکسته کلمه دستوری و سالم «را» است. در این مقاله، به اختصار درباره علل درج کلمات شکسته در فرهنگ های فارسی و نیز شیوه درج این صورت ها سخن می گوییم. پیکره را از 112 اثر نمایشی و داستانی فارسی (نک. پیوست)، و صد کلمه از گفت وگوهای منتشرشده صد ساله اخیر، به زبان فارسی، به صورت تصادفی برگزیده ایم. به باور نگارندگان، لازم است، دست کم صورت های شکسته به کاررفته در ادبیات معاصر فارسی استخراج و در فرهنگ های عمومی فارسی مدخل شود. تعداد این صورت های شکسته بسیار اندک است و شاید بیشتر از موارد پیکره محدود ما نباشد.
    کلید واژگان: فرهنگ نویسی فارسی, صورت های شکسته, دستور
    Yusef Bakhshizadeh Gashti *, Omid Tabibzadeh
    Introduction
    By “broken form” we mean the written form of a colloquial Persian word, affix or clitic which firstly reflects the colloquial pronunciation of that form, and secondly has an equivalent formal form with different pronunciation in formal Persian. Here are some examples of Persian broken forms and their formal equivalent forms: اگه/اگر; می تونم/می توانم; رو/را. Broken forms were introduced firstly into Persian modern literary works such as novels and dramas especially to show the actual and colloquial dialogues of their characters. This paper deals with Persian broken forms in Persian dictionaries. We try to answer such frequently asked questions as follows: 1) Are we allowed to enter the broken forms into dictionaries as independent entries? If yes, then why? and 2) Which forms have to be entered in dictionaries? Based on a detailed corpus prepared from real Persian literary texts we conclude that there are just a few words that necessarily have to be entered into dictionaries. We also discussed about the way these items have to be entered into general Persian dictionaries.
    Theoretical Framework
    The present contribution aims to portray a descriptive analysis of “broken forms” in Persian, a Persian-specific category which should be described in its own terms. Therefore, the explanation being argued here seems to be superior to framework-bound analyses and is presented in a framework-free manner.
    Methodology
    It has been discussed and suggested that all broken forms used in Persian Novels and dramas must be included in Persian general dictionaries as independent entries. The independent entries may be  reduced ones, in the sense that the reader may be referred to the formal entry for all the related information including meaning, example, part of speech, and so on…), however  two points are strongly expected to be included in the reduced entry: 1. The stylistic label, and 2. The pronunciation. Generally-speaking, there are three types of broken forms: 1) Stylistic free forms; 2) Verbal Forms; and 3) Clitic Forms. It is proposed that the stylistic free forms are the most current broken forms which are produced by some more and less productive phonological rules. Based on our corpus they are as follows:آ/ آقا sir؛ آتیش/ آتش fire؛ آروم/ آرام rest؛ آق/ آقا sir؛ ابرام/ ابراهیم Abraham (proper noun)؛ اروا/ ارواح ghost؛ امبر/ انبر clamp؛ الان/ الآن now؛ اوس/ استاد master؛ اوسا/ استاد master؛ اوسا/ استاد master؛ بادام/ بادوم almond؛ بام/ بوم roof؛ باهار/ بهار spring؛ البت/ البته of course؛ برا/ برای for؛ پمبه/ پنبه cotton؛ پوس/ پوست skin؛ په/ پس then؛ پیرن/ پیراهن shirt؛ تموم/ تمام all؛ تو/ توی in؛ تومن/ تومان tuman (Iranian Currency)؛تیکه/ تکه part؛ جاهاد/ جهاد sacred war؛ جمبه/ جنبه Friday؛ جیگر/ جگر liver…The verbal forms are divided into two types :a)verbal endings; such as بخوابه[1]/ بخوابد orبخوابین[2]/ بخوابید  or بخوابن[3]/ بخوابند…and b)stylistic alternations of present verb stems, such as بینم[4]/ ببینم; بدم[5]/ بدهم … and finally the clitic forms being just a few but highly frequent are clitic broken forms in Persian language which may be divided into four groups: a) Endings of the verb to be (بودن); b) forms of topic marker را; c) types of pronominal clitic; and d) adverbial clitic  هم/ م (also/ too). None of the four clitic forms can have an independent entry in dictionaries because they are not free morphemes, therefore they are briefly introduced in explanatory tables in dictionaries.
    Results and discussion
    Our analysis is based upon a corpus of 11200 broken forms (tokens) extracted randomly from the dialogues of 112 contemporary Persian published novels and dramas (1917-2017), i.e. 100 broken forms from each work. Looking up the extracted forms in some general Persian dictionaries, we noticed that nearly not a single broken form has been entered the dictionaries as an entry. The pertaining and significant   hindrances arise when foreigners learning Persian language need to find the meaning of these actual forms but cannot find them in any general Persian dictionary, however Persian lexicographers, editors and grammarians are biased to ignore such forms so that they usually don't take them into consideration. Notwithstanding such old and strong negative attitudes, Persian novelists and playwrights make use of the broken forms vastly and freely. We discussed and suggested here that all the broken forms used largely in Persian contemporary novels and dramas should be entered into general Persian dictionaries with a stylistic label such as 'COLLIQUIAL' or 'BROKEN' or so on. In this paper, based on our limited corpus discussed previously, we attempted to extract a list of Persian broken forms.
    Conclusion
    “Broken forms” are written forms of a colloquial Persian words, affixes or clitics. A broken form, therefore, reflects the colloquial pronunciation of each form, and has an equivalent formal form with different pronunciation in formal Persian. Broken forms were introduced firstly into Persian modern literary works such as novels and dramas especially to show the actual and colloquial dialogues of their characters. It has been discussed in this paper that broken forms, especially those used vastly in Persian modern literature, must be recorded in Persian general dictionaries. Based on a detailed corpus extracted from real Persian literary texts we conclude that there are just a few words that necessarily have to be entered into dictionaries.

    [1]. He sleeps

    [2]. You sleep

    [3]. They sleep

    [4]. I see

    [5]. I give
    Keywords: M.A in general Linguistics, Imam Khomeini International University, Qazvin
  • در کنار چمن، یا آرامگاه عشق
    امید طبیب زاده
  • موسی اسوار، مریم بیانی، علاءالدین طباطبایی، امید طبیب زاده
    امروز دوشنبه دوم مرداد ماه 1396 در خدمت شما عزیزان هستیم با بررسی کتاب غلط ننویسیم از چاپ اول تا ویراست دوم تالیف آقای دکتر امید طبیب زاده. این کتاب که مانند کتاب غلط ننویسیم استاد مرحوم، ابوالحسن نجفی به شیوه فرهنگ و الفبایی تنظیم شده درواقع شامل تمام نقدهایی است که در فاصله سال های بین انتشار چاپ اول غلط ننویسیم (1366) و ویراست دوم آن (1370) بر این کتاب نوشته شد. تمام نقدها به اهتمام آقای دکتر طبیب زاده جمع آوری شد و حاصل آن این کتاب ارزش مند شد که توسط انتشارات کتاب بهار منتشر شد. امروز برای بررسی این کتاب در خدمت استادان بزرگوار هستیم. دعوت کرده ایم از آقای دکتر موسی اسوار، نویسنده و مترجم ادبیات عرب و ویراستار، آقای دکتر علاءالدین طباطبایی، زبان شناس، مترجم و دانشیار گروه واژه گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی و آقای دکتر امید طبیب زاده زبان شناس و دانشیار دانشگاه بوعلی سینا. ضمن گرامی داشت یاد استاد ابوالحسن نجفی، برای شروع بحث، دعوت می کنم از آقای دکتر امید طبیب زاده تا توضیحاتی را در رابطه با کتاب بیان بفرمایند.
  • امید طبیب زاده، راحله گندمکار
    مجاز به عنوان یکی از مهم‏‏ترین فرایندهای تغییر معنی، نه تنها از اهمیت زیادی نزد متخصصان فن بلاغت و معنی‏شناسان تاریخی برخوردار بوده، بلکه دست کم به مدت سه دهه، از سوی معنی‏شناسان شناختی به مثابه فرایندی در زبان خودکار سخنگویان مورد مطالعه قرار گرفته است. نظریه‏ی «مفاهیم واژگانی و الگوهای شناختی» که در سال 2006 از سوی ویویان ایوانز ارائه شد، به تبیین چگونگی عملکرد معنی در زبان به ویژه بر مبنای فرایندهای استعاره و مجاز می‏پردازد. بر اساس این نظریه، واژه ها فاقد معنی‏اند و معنی هر واژه تابع پاره‏گفتاری است که در آن قرار می‏گیرد. نگارندگان مقاله‏ی حاضر، ضمن بررسی و ارزیابی این نظریه در باب مجاز، به این نتیجه می‏رسند که قایل شدن به بی‏معنایی مطلق واژه ها در رویکردی واژه‏بنیاد، اساسا مشکلی روش‏شناختی به حساب می‏آید. افزون بر این، نمی‏توان به لحاظ همزمانی به فرایندی به نام مجاز، آن هم در قالب سنتی‏اش قایل شد، بلکه باید آن را فرایندی بر مبنای «کاهش» روی محور هم‏نشینی تلقی کرد. به این ترتیب، می‏توان واژه ها را به مثابه واحدهایی در نظر گرفت که خارج از بافت، معنی دارند ولی «معنی‏دار» به حساب نمی‏آیند.
    کلید واژگان: ساختار معنی, کاهش, مجاز, نظریه ی مفاهیم واژگانی و الگوهای شناختی, معنی شناسی شناختی
    Omid Tabibzadeh, Raheleh Gandomkar
    Metonymy is one of the most important processes of semantic change in the language, which besides receiving a high degree of attention by rhetoricians and historical semanticists, has been, at least for three decades, considered by cognitive semanticists as a process at work in everyday speech. The theory of Lexical Concepts and Cognitive Models (LCCM) proposed by Vyvyan Evans in 2006 in the form of an article and within the framework of cognitive semantics explains how the meaning functions in the language, especially based on metaphoric and metonymic processes and how the speakers understand these processes. Based on this theory, words don’t have ‘meanings’ in and of themselves and the meaning of a word is subordinate to the utterance in which it occurs. The present article studies this theory with data in the Persian language, evaluating the process of metonymy within LCCM framework. It concludes that first, distinguishing absolute meaninglessness in words, in a word-based approach, is essentially considered a methodological problem. Second, one cannot synchronically distinguish a process called metonymy, especially in its traditional definition; instead, it should be considered a process based on ‘decreasing’ on the syntagmatic axis, not a process based on the proximity of two concepts on the paradigmatic axis. Thus, words can be considered as units that have meaning when decontextualized, but are not ‘meaningful’. Such a view liberates us from the troublesome framework of word-based approaches.
    Keywords: meaning-construction, decreasing, metonymy, Lexical Concepts, Cognitive Models theory, cognitive semantics
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر امید طبیب زاده
    دکتر امید طبیب زاده
    استاد تمام زبانشناسی همگانی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال