به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

بابک عشرتی

  • احمد امانی، احمدعلی اکبری کامرانی*، رضا فدای وطن، بابک عشرتی، محمد رفیعی
    اهداف

    یکی از روش هایی که در آن با استفاده از داده های پراکنده درباره بیماری ها و عوامل خطر منتسب به آن ها، می توان شاخص هایی را محاسبه کرد که در انجام مداخله برای کنترل بیماری و عوامل خطر مناسب است، محاسبه بار بیماری ها است. بنابراین هدف این مطالعه محاسبه بار عوامل خطر منتسب به سرطان های شایع سالمندان در استان مرکزی در سال 1395 بود.

    مواد و روش ها

    مطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی تحلیلی گذشته نگر بود. گردآوری اطلاعات براساس معیارهای گروه های سنی و جنسی، میزان بروز و مرگ ناشی از سرطان، میزان مرگ ناشی از تمام علل مرگ، اطلاعات مربوط به بقا، میزان بهبودی مبتلایان به سرطان و وزن ناتوانی منتسب به سرطان براساس جدول استاندارد GBD، به ترتیب از منابع مختلف شامل درگاه مرکز آمار ایران، آخرین گزارش ثبت مرگ و آخرین گزارش ثبت سرطان مربوط به سال 1395 که در سال1400 توسط وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی منتشر شده است& به دست آمد. به منظور بررسی و تحلیل داده ها از نرم افزارهای اکسل و دیسمود 2 استفاده شد. به منظور تحلیل داده ها از فرمول های محاسبه بار بیماری ها (DALY=YLL+YLD) استفاده شد. به منظور بررسی روایی و پایایی داده ها از تکنیک جلوگیری از ثبت کدهای غیرممکن و کدهای بیهوده استفاده شد.

    یافته ها

    بیشترین بار سرطان پوست منتسب به مواجهه با نور خورشید (526/71)، بیشترین بار سرطان معده منتسب به مواجهه سابقه خانوادگی (79305/88)، بیشترین بار سرطان روده بزرگ منتسب به مواجهه عدم مصرف میوه (4063/18)، بیشترین بار منتسب سرطان پستان مربوط به عدم ازدواج (6488/58) و بیشترین بار سرطان پروستات منتسب به داشتن سابقه بیماری های قبلی (7244/08) است.

    نتیجه گیری

    نتایج بار منتسب به عوامل خطر مختلف برای هر سرطان نشان داد که وجود سابقه خانوادگی ابتلا به سرطان، استعمال دخانیات، چاقی و عدم فعالیت فیزیکی در اکثر سرطان ها و بار منتسب به آن ها مشترک است.

    کلید واژگان: سالمند, سرطان, بار بیماری, عوامل خطر
    Ahmad Amani, Ahmad Ali Akbari Kamrani*, Reza Fadayevatan, Babak Eshrati, Mohammad Rafiee
    Objectives

    The burden of disease analysis can be used to measure the factors that are suitable for interventions for disease control. This study aims to calculate the burden of risk factors for common cancers among the elderly in Markazi Province of Iran in 2016.

    Methods & Materials

    This a retrospective descriptive-analytical study. Information was collected based on age and sex groups, which included the cancer incidence rate, cancer death rate, cancer disability rate based on the GBD standard table, which were collected from the website of Statistics Centre of Iran, the latest death report and the latest cancer report in 2016. The data analyses were done in Excel and DISMOD2 applications. The disease burden calculation formula was used in this study. To ensure the validity and reliability of the data, the data with wrong or useless codes were excluded.

    Results

    For skin cancer, the highest burden was related to exposure to sunlight (526.71); for stomach cancer, family history (79305.88); for colon, lack of fruit consumption (4063.18); for breast cancer, lack of marriage (6488.58); and for prostate cancer, history of previous diseases (7244.08).

    Conclusion

    Family history of cancer, smoking, obesity, and physical inactivity are common risk factors of most cancers with a same burden.

    Keywords: Aged, Cancer, Disease burden, Risk factors
  • مریم امینی*، مجید حاجی فرجی، محدثه برازجانی، بابک عشرتی
    زمینه و هدف

    این مطالعه با هدف بررسی تجربیات زیسته بیماران بهبود یافته ازکرونا اعم از بستری در بیمارستان یا قرنطینه در منزل در سال 1399 تا 1400 در تهران انجام شد.

    روش

    مطالعه از نوع توصیفی پدیدارشناسی بود. راهنمای پرسشگری برای استفاده در مصاحبه های نیمه ساختاریافته انفرادی طراحی و پیش از استفاده در مصاحبه ها، در یک مطالعه پایلوت ارزیابی شد. مصاحبه ها به صورت تلفنی انجام شد. تمامی مصاحبه ها ضبط و پس از اتمام، پیاده و براساس اهداف مطالعه کدگذاری شد. گزارش حاصله از تمام مصاحبه ها گردآوری و براساس مضامین کلیدی و زیر مضامین طبقه بندی شد. در انتها، مضامین مشابه با هم در یک گروه قرار گرفتند و مضامین اصلی را تشکیل دادند.

    یافته ها:

     با 14 بیمار بهبود یافته از کرونا مصاحبه انفرادی انجام شد. میانگین سنی بیماران 14± 1/40 سال بود. پس از تجزیه وتحلیل داده ها، 10 مضمون اصلی شناسایی شد. نتایج نشان داد وحشت ناشی از سرایت بیماری به اطرافیان و تجربه تنهایی و دوری از خانواده بزرگترین دغدغه بیماران بود. یافته ها همچنین حاکی از فقدان خدمات غذایی مناسب و اختصاصی برای بیماران مبتلا به کرونا در بیمارستان ها بود. به طور کلی بیماران قرنطینه شده در منزل در طول دوره درمان در مقایسه با بیماران بستری در بیمارستان شرایط مطلوب تری را تجربه کردند. برخی از شرکت کنندگان از رفتار نامناسب برخی از اعضای کادر درمان و مردم در قبال بیماری شان گله مند بودند. بار هزینه های تحمیل شده بر بیماران از دیگر مشکلات ذکر شده بود. حمایت روحی و عاطفی، بزرگترین انتظار بیماران مبتلا به کرونا از اطرافیان و نزدیکانشان بود. آنان همچنین خواستار همراهی آحاد جامعه در رعایت دستورالعمل ها و کمک به قطع زنجیره انتقال ویروس بودند.

    نتیجه گیری: 

    نتایج به دست آمده از این مطالعه حاوی نکاتی است که می تواند برای سیاست گذاری های آتی مورد استفاده قرار گیرد و برای متولیان امر برای ارایه خدمات اثربخش و کارا، راهگشا خواهد بود.

    کلید واژگان: بازماندگان, پدیده شناسی, سیاست بهداشت, کووید-19
    Maryam Amini*, Majid Hajifaraji, Mohadese Borazjani, Babak Eshrati
    Background

    The present study aimed to evaluate the lived experiences of patients with COVID-19, whether hospitalized or quarantined at home, their caregivers and treatment staff involved in the care and treatment of the patients with COVID-19 between 2020 to 2021 in Tehran.

    Methods

    This was a descriptive phenomenology study. A questionnaire guide was designed and piloted to be used for in-depth interviews. Interviews were conducted by telephone. All interviews were recorded and were coded based on the objectives of the study after completion. The report collected from all interviews was categorized according to key themes and sub-themes. In the end, similar themes were grouped together and eventually the main themes emerged.

    Results

    Individual interviews were conducted with 14 patients, six medical staff (nurses and physicians) and three caregivers of the patients. The mean age of patients was 40.1±14. Ten main themes were identified for the patient group, five for the treatment staff and eight for the caregivers. Fear of spreading the disease to others and the experience of loneliness and being away from family was the biggest concern of the patients. The findings indicated lack of adequate and specific food services for patients with COVID-19 in the hospitals. In general, patients quarantined at home experienced more favorable conditions during the treatment period compared with hospitalized patients. Some of the participants complained about mistreatment of some members of the medical staff and the public regarding their illness. The economic burden imposed on the patients was another mentioned problem. Psychological and emotional support was the greatest expectation of patients with COVID-19 from those around them. They also called for community members to adhere to the protocols and help break the virus transmission chain.

    Conclusion

    The results of this study contain valuable points that can be used for future policy-making and will certainly be an aid for those in charge to provide effective and efficient services.

    Keywords: COVID-19, Health Policy, Phenomenology, Survivors
  • سمیرا علی حسینی، علی اکبر حق دوست، لیلا قالیچی*، سلیمه گوهری نژاد، بیتا مهروی، امید براتی، بابک عشرتی، طیبه نجفی مقدم، علی کبیر، فرشته عاضدی، مرتضی ناصربخت، جلیل کوهپایه زاده
    زمینه و هدف

    دانشگاه های علوم پزشکی کشور به عنوان مراکزی برای تفکر و نوآوری متولی تامین، حفظ و ارتقای سلامت جمعیت تحت پوشش خود و سایر نقاط کشور هستند. مدیران دانشگاه با شناسایی مشکلات و چالش ها و با تکیه بر ابزارهای توسعه خلاقیت و حل مساله و حرکت به سمت دانشگاه های نسل سوم می تواند اهداف دانشگاه را محقق کنند.

    روش کار

    این مطالعه یک پژوهش کاربردی است که به روش کیفی در سه مرحله به احصاء و دسته بندی چالش های عملکردی مراکز و واحدهای تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی ایران پرداخته است. جامعه مورد بررسی در این پژوهش را خبرگان، مدیران و کارشناسان مراکز مختلف دانشگاه تشکیل دادند. تحلیل داده ها به روش تحلیل محتوایی انجام شد.

    یافته ها

    مجموع 215 مساله جمع آوری شده در 3 محور کلی مدیریت مبتنی بر شواهد، وجود بروکراسی سنگین و فرهنگ سازمانی تقسیم بندی شد. پرتکرارترین مشکلات در حوزه مدیریت مبتنی بر شواهد ذکر شد و نقص در شایسته سالاری سرفصلی بود که در هر سه محور مورد توجه قرار گرفته بود. فقدان برنامه پایش و ارزشیابی موثر، نبود چارچوب مدون برای استفاده از نتایج پایش و ارزشیابی موجود، کمی گرایی، نبود سیستم تنبیهی و تشویقی کارآمد، ایرادات قانونی، مدیریتی، تشکیلاتی و فرایندی، مشکلات آموزش، ارتباطات، انگیزش، عملکرد و نگرش نیروی انسانی و ضعف در تعلق سازمانی پرسنل از سایر موارد مهم مورد اشاره بود.

    نتیجه گیری

     به نظر می رسد که مهم ترین مشکلات دانشگاه از منظر کارکنان به صورت مجموعه به هم مرتبطی از محدودیت های بوروکراتیک، تصمیم گیری های فاقد پشتوانه و تاثیرات سوء و متقابل این دو و مشکلات مربوط به  فرهنگ سازمانی نمود می یابد و هر نوع تغییری برای رفع این مشکلات باید با در نظر گرفتن اثرات احتمالی آن بر سایر عوامل ذکر شده انجام شود.

    کلید واژگان: بروکراسی, عملکرد, فرهنگ سازمانی, مدیریت مبتنی بر شواهد
    Samira Alihosseini, Aliakbar Haghdoost, Leila Ghalichi*, Salime Goharinezhad, Bita Mehravi, Omid Barati, Babak Eshrati, Tayebeh Najafimoghadam, Ali Kabir, Fereshteh Azedi, Morteza Naserbakht, Jalil Koohpayezadeh
    Background & Aims

    In Iran’s health system, with integration of medical education and ministry of health, medical universities have a variety of responsibilities apart from delivering medical education to university students. Medical universities are playing an essential role in management of the health system. They are in charge of providing the necessary prevention and treatment services in provincial levels, as well as management and oversight of the health services needed by the population. Meanwhile, medical universities are expected to maintain and improve population health through scientific and innovative methods. Although the indicators highlight the success of these universities in many of their tasks, sometimes they fail to fulfil the expected targets. Identifying problems and challenges that hinder universities’ performance and supporting them with innovative problem solving methods can help managers in achieving university goals. Therefore, recognizing and analyzing the university challenges are essential steps that should be taken for the strengthening the university system and empower them to respond more successfully to the existing and future needs and to assure that the university continues its pathway toward growth and development and keeps up the track of achieving its goals.

    Methods

    This study is an applied research project, which has been designed to identify and categorize the challenges that affect the performance of different sectors of Iran University of Medical Sciences. The participants of this qualitative study were experts, managers, directors and officers of different sectors of the university, including faculties, deputies, offices, hospitals and health centers. In the first step, an open-ended questionnaire was developed and evaluated to extract challenges and problems faced by different units in the university. Then, this open-ended questionnaire was distributed and the challenges and problems of different academic and non-academic units of the university were collected through questioning the managers and staff of all units and subunits about the most important challenges they face. For each challenge they mentioned, title of the challenge, description, and the rational of their importance and priority was provided. The process continued until no new themes emerged. At the end of this step, a list of existing challenges and problems along with their description and rational for selection were available. In the next step, the collected concepts were analyzed in order to investigate the limiting role of these challenges on the performance of different units in the university. After organizing the answers and reviewing the suggested items, similar and overlapping items were merged or removed.  Also, challenges that targeted a limited number of units or those targeting people (instead of problems or processes) were removed. In the following step, reviewing and coding was performed and themes were extracted by two independent researchers. Finally, the themes were summarized based on the opinions of different experts and by achieving consensus. At the end of this step, affecting factors were identified, categorized and presented. In the last step, three rounds of focus group discussions were held to evaluate the accuracy of the obtained data. In all steps of the study, in order to benefit from the views of a wide range of experts and managers and officers with different experiences, purposive sampling was performed. The data collection continued until data reached saturation. Content analysis was undertaken to provide a complete understanding of the collected data. For maintaining the ethical considerations, the names of the study units and any reference to specific people and occasions were removed from the reports and texts.

    Results

    we achieved a response rate of 90 percent through multiple reminders and follow ups we sent to unit managers. Based on the responses from units, 215 problems were identified from 38 participating units. The identified problems were categorized into three main themes. Most of the mentioned problems could be categorized under the general theme of lack of evidence-based management. In fact, issues related to lack of evidence-based management was mentioned by almost every participant. This theme includes issues such as Lack of effective monitoring and evaluation systems, and poor frameworks and process flows for applying evaluation results; excessive focus on quantitative approaches for evaluating performance of teams and individuals, and lack of efficient and fair rewarding and punishing systems. The second emerged theme was inefficient bureaucracy, where issues such as legal, managerial, structural and process problems are addresses. Organizational culture was the third extracted theme and defective staff education, communication and motivation, poor workforce performance and attitudes to organization; and insufficient professional commitment were among the most frequently indicated problems. Lack of meritocracy was an issue mentioned across all three themes by participants and was considered as an important determining topic linking all three themes. This topic highlighted lack of predefined approaches for selecting staff at different levels and unclear process of succession in different organizational levels and units.

    Conclusion

    According to the university workforce, the main problems and challenges that hinder university performance are rooted in an environment of interrelated factors which can be categorized mainly in absence of evidence-based management, inefficient bureaucratic structure, undefined and underdeveloped decision-making process at different levels of the organization, and some aspects of the organizational culture that may adversely affect the processes of the organization. Based on these results, it can be concluded that the university’s existing performance management system, is generally hindering the evidence based management, which in turn, results in shaping of an overall ineffective approach to the decision making processes and a rather static organizational status. Moreover, such cultural environment can consequently cause a attitude of resistance versus different efforts toward evidence based management. Finally, it can be concluded that if a sustainable and effective change is intended to occur in the management of the university, the probable concurrent effects of the designed interventions an all three hindering factors should be considered with high caution. This consideration is especially important because it is believed that implementing an evidence based decision making system in an organization requires detailed evaluation of organizational culture and characteristics; and failing to provide these information properly can result in a serious obstacles in success of the interventions.

    Keywords: Performance, Improvement, Organizational Culture
  • سودابه وطن خواه، علیرضا محمدی*، بابک عشرتی
    مقدمه

    یکی از عوامل تاثیرگذار بر عملکرد کارکنان، سیستم ارزیابی عملکرد است و سازمان ها برای تحقق اهداف و عملکرد موثر، ملزم به لحاظ نمودن مولفه های گرایش به کارآفرینی سازمانی می باشند. پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه بین ارزیابی عملکرد و گرایش به کارآفرینی سازمانی در کارکنان منتخب معاونت بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی ایران انجام شد.

    روش ها

    مطالعه حاضر از نوع کاربردی بود که با روش توصیفی- تحلیلی به صورت مقطعی در ستاد معاونت بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی ایران انجام شد. جامعه پژوهش شامل 102 نفر از کلیه کارکنان دارای نمره ارزیابی عملکرد سال گذشته بودند. در این پژوهش جهت ارزیابی عملکرد، از نمره ارزیابی عملکرد سالیانه کارکنان و جهت گرایش به کارآفرینی سازمانی از پرسشنامه استاندارد استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 25 تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج پژوهش حاکی از این بود که میزان گرایش به کارآفرینی سازمانی در حد متوسط بوده است. بعد استقلال طلبی بیشترین و بعد رقابت تهاجمی کمترین میانگین امتیاز را داشته است. بین متغیر عملکرد و متغیرهای خطر پذیری، رقابت تهاجمی و نوآوری رابطه معنادار و منفی وجود داشت، اما بین متغیر عملکرد با متغیرهای پیشگامی و استقلال طلبی رابطه معناداری یافت نشد.

    نتیجه گیری:

     نتایج نشان داد بین ارزیابی عملکرد و گرایش به کارآفرینی سازمانی رابطه منفی و معنادار وجود دارد. به نظر می رسد این ارتباط معکوس ناشی از نبود بسترهای لازم جهت گرایش به کارآفرینی سازمانی و ابعاد گرایش به کارآفرینی سازمانی در محورها و شاخص های ارزیابی عملکرد کارکنان باشد.

    کلید واژگان: ارزیابی عملکرد, کارکنان, گرایش به کارآفرینی
    Soudabeh Vatankhah, Alireza Mohammadi*, Babak Eshrsti
    Introduction

    The performance appraisal system is known as one of the factors affecting employeeschr('39') performance, and organizations are required to consider the components of organizational entrepreneurial orientation toward achieving effective goals and performance. This study aimed to investigate the relationship between performance appraisal and organizational entrepreneurial orientation in selected employees of Health Deputy at Iran University of Medical Sciences.

    Methods

    This descriptive-analytical and sectional study was conducted in 2020. The sample consisted of 102 employees with a score of last yearchr('39')s performance evaluation. The annual performance evaluation score and a standard questionnaire were used to assess the performance of employees and their organizational entrepreneurial orientation, respectively. Data analysis was performed using SPSS statistical software version 25.

    Results

    The organizational entrepreneurial orientation was reported as moderate. The highest and lowest mean scores were related to the autonomy and competitive aggressiveness dimensions, respectively. Although there was a significant and negative relationship between performance and risk-taking, competitive aggressiveness and innovativeness variables, no significant relationship was found between proactive ness and autonomy variables.

    Conclusion

    The results showed that there was a significant negative relationship between performance appraisal and the organizational entrepreneurial orientation. It seems that this inverse relationship is due to the lack of necessary conditions for the tendency toward organizational entrepreneurship and also ignoring entrepreneurship in the axes and indicators of employee performance evaluation.

    Keywords: Performance Appraisal, Employees, Entrepreneurial Orientation
  • کامناز شریف الکاشانی، پروین یاوری*، بابک عشرتی، رضا شکرریز، فرزاد تاجدینی، نوشین عقیلی
    مقدمه و اهداف

    تشخیص صحیح و به هنگام طغیان بیماری هایی با دوره کمون کوتاه مانند انواع اسهال خونی از اهمیت زیادی در نظام سلامت برخوردار است. این مطالعه با هدف تعیین کشف طغیان های اسهال های خونی با روش مجموع تراکمی انجام گردید.

    روش کار

    مطالعه به روش سری زمانی با استفاده از داده های نظام مراقبت کشوری بین سال های 96-1393  انجام شد. حد آستانه اعلان طغیان در هر فصل و استان به صورت جداگانه با استفاده از میانگین در سه سال 95-1393 در همان فصل و استان تعیین و تعداد اعلان طغیان ها در روش مجموع تراکمی که برابر تعداد موارد بالاتر از حد آستانه بالایی در نمودار تجمعی است؛ با تعداد طغیان ها اعلام شده به روش فعلی نظام مراقبت کشوری در سال 1396 در هر فصل در استان های اصفهان، خوزستان و همدان مقایسه شدند.

    یافته ها: 

    در استان اصفهان در بهار و تابستان اعلان طغیان به روش فعلی بیش از روش مجموع تراکمی و در پاییز و زمستان کم تر از مجموع تراکمی بود. در استان خوزستان در تمام فصول اعلان طغیان به روش فعلی به شکل قابل توجهی بیش از روش مجموع تراکمی و در استان همدان در تمام فصول اعلام طغیان به روش فعلی کم تر از روش مجموع تراکمی بود.

    نتیجه گیری: 

    با توجه به تفاوت زیاد مشاهده شده در میزان اعلام اسهال خونی در مناطق جغرافیایی و فصول مختلف سال، استفاده از روش مجموع تراکمی راه بهتری برای اعلام طغیان به ویژه در مناطق با میزان بروز بالا به نظر می رسد.

    کلید واژگان: طغیان, اسهال خونی, نظام مراقبت, روش مجموع تراکمی, تشخیص زودرس
    K .Sharifolkashani, P. Yavari*, R. Shekarriz, F. Tajdini, N. Aghili
    Background and Objectives

    Correct and timely detection of the outbreaks of diseases with a short incubation period is of great importance in the health system. The aim of this study was to determine the detection of dysentery outbreaks using the cumulative sum method.

    Methods

    This time series study was conducted using the data of the National Surveillance System between 2014 and 2017. The outbreak alert threshold of each season and province was determined separately using the average of three years (1393 to 1395) in the same season and province. The dysentery outbreak in each season was exclusively predicted for Isfahan, Khuzestan, and Hamadan provinces in 2017 using the CUSUM method.

    Results

    In Isfahan Province, the outbreak alert was higher in the spring and summer and lower in the autumn and winter using the current method compared to the CUSUM method. For Khuzestan Province, the current outbreak alert was significantly higher in all seasons compared to the CUSUM method, while the current outbreak alert was lower than the alert predicted by the CUSUM method in Hamadan Province in all the seasons.

    Conclusion

    Compared to constant threshold-based methods, using the CUSUM method seems to be a better way for reporting outbreaks, especially in areas with a high incidence.

    Keywords: Outbreak, Dysentery, Surveillance system, Cumulative sum method, Early detection
  • سعید بشارتی، آتنا صادقی، فاطمه احمدی، الهه تاج الدین، رضا محمد صالحی، فرشته فانی، غلامرضا پولادفر، بهرام نیک منش، علی مجیدپور، سمیه سلیمان زاده مقدم، سیامک میراب سمیعی، مرجان رهنمای فرزامی، محمد رهبر، پریسا اسلامی، ناصر رخشانی، بابک عشرتی، محمد مهدی گویا، فاطمه فلاح، عبدالله کریمی، پرویز اولیاء*، مسعود آل بویه

    پیشینه: 

    سالمونلا به عنوان عامل اصلی اسهال اکتسابی از جامعه در انسان در نظر گرفته می شود، هرچند مخازن سویه های دارای الگوی مقاومت چند دارویی (MDR) و ارتباط آن ها با این بیماری به طور کامل مشخص نیست.

    هدف

    این مطالعه به بررسی فراوانی، تنوع سروگروه ها و الگوهای مقاومت دارویی سویه های سالمونلا در نمونه های گوشت مرغ و مدفوع بیماران مبتلا به اسهال اکتسابی از جامعه در تهران می پردازد.

    روش کار

    در این مطالعه، فراوانی سروگروه های سالمونلا غیر تیفوییدی، شباهت الگوی های مقاومت آن ها به 10 ترکیب ضد میکروبی، شیوع    β-لاکتامازهای طیف گسترده (ESBL) و عوامل تعیین کننده ژنتیکی AmpC، و کلاس های 1 و 2 اینتگرون ها در بین 100 نمونه گوشت مرغ و 400 نمونه مدفوع بیماران علامت دار در تهران از ژوین 2018 تا مارس 2019 مقایسه شد.

    نتایج

    سالمونلا به ترتیب از 75% و 5/5% نمونه های گوشت مرغ و مدفوع انسانی جدا شد. جدایه های گوشت مرغ به طور عمده به سروگروه C تعلق داشتند (88%، 75/66)، در حالی که جدایه های مدفوع انسان عمدتا مربوط به سروگروه D بود (1/59%، 22/13). فنوتیپ MDR و متداول ترین میزان مقاومت در برابر آنتی بیوتیک ها، از جمله تتراسایکلین، تری متوپریم/سولفامتوکسازول (TS)، و آزیترومایسین در 5/4% و 3/45%، 59% و 6/13%، 43% و 1/9%، 42% و 1/9% نمونه های مدفوع انسانی و گوشت مرغ به ترتیب تشخیص داده شد. حضور ژن های blaCTX، blaSHV و blaPER در جدایه های گوشت دارای فنوتیپ مقاومتی ESBL و ژن های blaACC، blaFOX و blaCMY-2 در میان 7 سویه گوشت دارای فنوتیپ مقاومتی AmpC با استفاده از واکنش زنجیره ای پلیمراز (PCR) مورد تایید قرار نگرفت. شیوع بالایی از اینتگرون های کلاس 1 و 2 در این جدایه ها مشخص شد، که ارتباطی با مقاومت به TS و کلرامفنیکل نشان دادند.

    نتیجه گیری: 

    این یافته ها عدم ارتباط بین جدایه های گوشت مرغ و انسانی را به دلیل عدم تطابق بین سروگروه های شناسایی شده و فنوتیپ های مقاومت نشان داد.

    کلید واژگان: بتا-لاکتامازها, اسهال, مقاومت دارویی, گوشت, سالمونلا
    S. Besharati, A. Sadeghi, F. Ahmadi, E. Tajeddin, R. Mohammad Salehi, F. Fani, Gh. Pouladfar, B. Nikmanesh, A. Majidpour, S. Soleymanzadeh Moghadam, S. Mirab Samiee, M. Rahnamaye Farzami, M. Rahbar, P. Eslami, N. Rakhshani, B. Eshrati, M. M. Gouya, F. Fallah, A. Karimi, P. Owlia *, M. Alebouyeh
    Background

    Salmonella is considered as a main cause of community-acquired diarrhea in humans, however, sources of the multi-drug resistant (MDR) strains and their link with the disease are not well known.

    Aims

    This study aimed to investigate the frequency, serogroup diversity, and antimicrobial susceptibility patterns of Salmonella strains in poultry meat and stool samples of patients with community acquired diarrhea in Tehran.

    Methods

    We compared the frequency of non-typhoidal Salmonella serogroups, the similarities of their resistance patterns to 10 antimicrobial compounds, the prevalence of extended spectrum β-lactamase (ESBL) and ampicillinase C (AmpC) genetic determinants, and class 1 and 2 integrons in 100 chicken meat and 400 stool samples of symptomatic patients in Tehran during June 2018 to March 2019.

    Results

    Salmonella was isolated from 75% and 5.5% of the chicken meats and human stool samples, respectively. The chicken meat isolates mainly belonged to serogroup C (88%, 66/75), while the human stool isolates were mainly related to serogroup D (59.1%, 13/22). The MDR phenotype and the most common rates of resistance to antibiotics, including tetracycline, trimethoprim/sulfamethoxazole (TS) and azithromycin, were detected in 4.5% and 45.3%, 59% and 13.6%, 43% and 9.1%, 42% and 9.1% of the human stool and chicken meat samples, respectively. Carriage of blaCTX, blaSHV, and blaPER genes in the meat isolate with ESBL resistance phenotype and blaACC, blaFOX, and blaCMY-2 among the 7 meat strains with AmpC resistance phenotype was not confirmed using polymerase chain reaction (PCR). High prevalence of class 1 and 2 integrons was characterized and showed a correlation with resistance to TS and chloramphenicol.

    Conclusion

    These findings showed a lack of association between chicken meats and human isolates due to discrepancy between the characterized serogroups and resistance phenotypes.

    Keywords: Beta-Lactamases, Diarrhea, Drug Resistance, Meat, Salmonella
  • سمانه کریمی، کوروش اعتماد*، یدالله محرابی، مهشید ناصحی، بابک عشرتی، تقی ریاحی
    مقدمه

    بیماری سل به عنوان کشنده ترین بیماری عفونی و مرتبه ی دهم در بار جهانی بیماری ها قرار دارد. با وجود اجرای برنامه ی ملی کنترل سل، این بیماری یکی از مهم ترین مشکلات بهداشتی در ایران است.

    روش ها

    از داده های بیماری سل در سال 1395 که وزارت بهداشت و درمان ارایه نموده است، استفاده شد. میزان مرگ و میر و بروز بیماری بر حسب گروه های سنی، به تفکیک جنس و استان های کشور تعیین شد. جهت واکاوی داده ها، از نرم افزارهای Excel نسخه ی 2010 و SPSS استفاده شد.

    یافته ها

     میزان بروز کلی سل در کشور 7/9 نفر به تفکیک جنس 7/10 در مردان و 7/8 در زنان در هر صد هزار نفر جمعیت بود. بیشترین میزان بروز سل و مرگ و میر در هر دو جنس در گروه سنی بیشتر از 80 سال بود. میزان مرگ و میر 1 نفر در هر صد هزار جمعیت بود که 7/57 درصد از فوت شدگان مرد بودند. بیشترین موارد ابتلا و فوت، مربوط به سل ریوی گزارش شد. استان گلستان و سیستان و بلوچستان بالاترین میزان بروز و مرگ و میر را به خود اختصاص دادند.

    نتیجه گیری

    با وجود این واقعیت که میزان بروز و مرگ و میر سل در چندین دهه ی اخیر در ایران کاهش یافته است، اما همچنان کنترل سل به عنوان یک نیاز در سیاست های بهداشتی مطرح می باشد. با توجه به افزایش روند موارد Human immunodeficiency virus (HIV) در بین بیماران مبتلا به سل و همسایگی با کشورهای اندمیک، سل باید به عنوان یکی از مهم ترین اولویت های بهداشتی در نظام سلامت در نظر گرفته شود.

    کلید واژگان: پیدمیولوژی, سل, بروز, مرگومیر, ایران
    Samaneh Karimi, Koorosh Etemad*, Yadollah Mehrabi, Mahshid Nasehi, Babak Eshrati, Taghi Riahi
    Background

    Tuberculosis (TB) is the 10th</sup> most common infectious disease in the world, and it is one of the major health problems in Iran despite the implementation of the National Tuberculosis Control Program.

    Methods

    Tuberculosis data in Iran were used in 2016 by the Ministry of Health and Treatment. The data on mortality and incidence of disease were determined by age groups, sex, and the provinces of country. Data were analyzed using Excel (2010) and SPSS software.

    Findings

    The overall incidence rate of tuberculosis in the country was 9.7 per 100000 population (10.7 in men and 8.7 in women). The highest incidence rate of TB and mortality in both sexes were over 80 years. The death rate was 1 person per 100,000 populations, 57.7% of whom were men. Most of the deaths were from pulmonary tuberculosis. The highest incidence and mortality rates were reported in Golestan and Sistan and Baluchestan provinces.

    Conclusion

    The incidence and mortality rate of TB has decreased in recent decades in Iran. Nevertheless, considering the raising trend of human immunodeficiency virus (HIV) among the patients with TB, and the neighborhood with endemic countries, TB should be noticed as one of the most important health priorities in the health system of the country.

    Keywords: Epidemiology, Tuberculosis, Incidence, Mortality, Iran
  • سنا عیب پوش*، بابک عشرتی
    مقدمه و اهداف
    هدف از مطالعه حاضر ارائه خلاصه ای از نظام مراقبت عفونت های بیمارستانی در ایران، وضعیت فعلی، دستاوردها و چالش های موجود آن است.
    روش کار
    داده های نظام مراقبت، گزارش ها، مستندات و دستورالعمل های کشوری در زمینه مراقبت عفونت های بیمارستانی بررسی شد. همچنین مطالعه کیفی جهت بررسی ساختارهای موجود و دیدگاه مدیران و دست اندرکاران کشوری نظام مراقبت انجام گرفت.
    یافته ها
     برنامه در سال 1385 با مشارکت 100 بیمارستان راه اندازی شد. از سال 1395 مشارکت در برنامه اجباری شده و 555  بیمارستان (56%) بالای 100 تختخواب وارد برنامه شدند. مشخصات دموگرافیک، نوع و محل عفونت، عوامل فردی، پیامد بیماری و میکروارگانیسم (های) مسبب عفونت و حساسیت/مقاومت آنتی بیوتیکی آن(ها) متغیرهای اصلی در این برنامه هستند. اخیرا اطلاعات تعداد روز-بستری و ابزار تهاجمی مورد استفاده نیز گردآوری می شود که محاسبه نرخ بروز خام و منتسب به ابزار تهاجمی را ممکن می سازد. تعداد بیمارستان ها و بیماریابی روند رو به رشدی داشته است. نتایج مطالعات حاکی از اثر بخشی برنامه بر ارتقای آگاهی، نگرش و عملکرد شرکای آن است.
    نتیجه گیری
     برنامه در بعد بیماریابی و تعداد بیمارستان های تحت پوشش سیر صعودی داشته است. کم شماری بیماران کماکان یک چالش است. چالش هایی در بعد علمی و اجرایی نیز وجود دارد، نظیر حمایت ناکافی دانشگاه ها از بیمارستان ها جهت اجرای برنامه، روند کند به روزرسانی دستورالعمل ها، و عدم هماهنگی بین بخشی. پیشنهاد می گردد جهت ترفیع چالش کم شماری، از رویکردهایی نظیر ادغام مراقبت فعال و مراقبت دیده ور در نظام مراقبت فعلی، تشویق پزشکان به مشارکت موثرتر و انجام مطالعات دوره ای شیوع سنجی و مطالعات آینده نگر بروز سنجی بهره گرفته شود.
    کلید واژگان: عفونت بیمارستانی, مراقبت, بیماری های واگیر, ایران
    S Eybpoosh*, B Eshrati
    Background and Objectives
    This article provides an overview of the national nosocomial infection surveillance system in Iran and its current status, achievements, and challenges.
     
    Methods
    All relevant reports, documents, and program guidelines, as well as published literature and surveillance data related to the nosocomial infection surveillance system in Iran were critically reviewed. Opinions of the key informants at local and governmental levels were also reviewed.
     
    Results
    The program was launched in 2006 covering 100 volunteer hospitals. Since 2016, participation in the program is obligatory, leading to the participation of 555 hospitals with >100 beds (56%). Major data collected in the program include demographic characteristics, infections and related risk factors, pathogens and their antimicrobial susceptibility/resistance, and patient outcome. Recently, device-associated infection rates are also calculated in the program. Since its establishment in 2006, the program has improved in terms of case finding and coverage. Implementation of the program has also had positive impacts on the stakeholders’ knowledge, attitude, and practice.
     
    Conclusion
    Although the number of identified cases and program coverage have improved, a considerable proportion of the infected cases still remain undiagnosed. Implementation of the program has also improved the stakeholders’ awareness, attitude and practice. The program faces a number of challenges, including lack of appropriate scientific support from academics and executive issues. Integration of active and sentinel surveillance in selected hospitals, persuasion of physicians to actively participate in the program, and conducting incidence and prevalence surveys would help the program to better detect nosocomial infection cases.
    Keywords: Nosocomial infection, Surveillance, Communicable diseases, Iran
  • نرگس محمد صالحی، کورش هلاکویی نایینی *، بابک عشرتی، ابوالفضل محمد بیگی، الهام احمد نژاد، شهرام ارسنگ جنگ
    مقدمه و اهداف
    وبا به عنوان یکی از تهدیدات سلامت عمومی است که با تغییرات اقلیمی و متغیرهای هواشناسی موردتوجه قرارگرفته است. در ابن مطالعه روند بیماری وبا و اپیدمی های رخ داده در 50 سال اخیر ، بر اساس متغیرهای اقلیمی بارش و دما موردبررسی قرار گرفت.
    روش کار
    این مطالعه به صورت کوهورت گذشته نگر با استفاده از نظام ثبت وزارت بهداشت در مرکز مدیریت بیماری های واگیر، کل موارد وبا و اپیدمی های بیماری در کشور از سال 1344 تا سال 1394 و همچنین موارد بروز در سال های 1384 تا 1393به تفکیک استان ها، روند بیماری بررسی شد و داده های دما و بارش برای مدت زمان مشابه نیز از سایت سازمان هواشناسی برای هر استان به دست آمد. در تحلیل داده ها از آزمون های ضریب همبستگی و مدل رگرسیون Mixed-effects binomial استفاده شد.
    یافته ها
    همبستگی مثبت معنی داری بین موارد وبا با میزان بارش دیده شد (008/0=P و 168/0=r). با افزایش هر یک میلی متر بارش نسبت میزان بروز سال بعد 9/10% افزایش یافته است. همچنین از سال 1384 تا 1393هرساله نسبت میزان بروز برابر با 7/14% کاهش یافته است و این کاهش معنی دار بوده است (021/0=P) و بیشترین نسبت میزان بروز به ترتیب مربوط به استان های سیستان و بلوچستان، قم، تهران، کرمان و هرمزگان بوده است.
    نتیجه گیری
    در سال های اخیر روند کلی بروز وبا در طی ده ساله اخیر کاهشی بوده است. رخداد بیماری پیامدی از پارامتر بارش باران در سال قبل است که با افزایش بارش، احتمال رخداد اپیدمی در سال بعد را افزایش می دهد اما تغییرات دما، بی تاثیر است.
    کلید واژگان: وبا, کلرا, تغییرات اقلیمی, ایران, بارش, دما, روند بیماری
    Mohammadsalehi N., K Holakouie Naieni *, B. Eshrati, A. Mohammadbeigi, E. Ahmadnezhad, Sh Arsangjang
    Background And Objectives
    Cholera is one of the public health ththat has received attention due to climate change and weather variables. In the current study, the trend of cholera and its epidemics was assessed in the last 50 years in Iran based on climatic variables.
    Methods
    In a retrospective cohort study, all cholera cases and epidemics of the disease in the country (Iran) were assessed using the registry system of the Center for Communicable Disease Control in the Ministry of Health and Medical education (MOH&ME) from 1964 to 2014. Furthermore, the incidence of cholera was evaluated in 2005-2014 by province. The temperature and rainfall data were obtained from the provincial Meteorological Organization. The correlation coefficient test and mixed-effects binomial regression model were used for data analysis.
    Results
    A significant positive correlation was found between cholera and rainfall (r = 0.168, P = 0.008). A one-millimeter increase in rainfall increased the incidence of cholera by 10.9% but temperature changes had no effect on cholera outbreaks. The incidence of cholera declined significantly by 14.7% each year from 2005 to 2014. The highest incidence of cholera was reported in Sistan-Baluchestan, Qom, Tehran, Kerman and Hormozgan provinces in a descending order.
    Conclusion
    In recent years, the the overall incidence of cholera has decreased. The occurrence of cholera is an outcome of rainfall in the previous year. Therefore, increased rainfall increases the number of cholera cases in the next year. However, temperature changes are not related to cholera outbreaks.
    Keywords: Cholera, Climate, Iran, Rainfall, Temperature, Disease trend
  • نعیمه اکبری ترکستانی، پلینوس رمضان نژاد*، محمدرضا عابدی، بابک عشرتی، مجید موحد مجد، عباس نکوبهر
    پیش زمینه و هدف
    خانواده سلول بنیادی پیکر جامعه است و سلامت آن، تعالی روحی و معنوی و رشد فکری جامعه را در پی دارد. یکی از مباحث عام جامعه امروز، تقویت پایه های زندگی زناشویی است. توجه به آمارهایی که اشاره به دلایل جدایی زوجین و رشد این پدیده دارد، بر ضرورت وجود صمیمیت احساسی و جنسی که منجر به رضایتمندی جنسی در آنان می شود تمرکز داشته و ایجاد و ارتقاء سطح آگاهی زوجین در زمینه تفاهم جنسی را مهم ترین و موثرترین راه ها می داند. هدف از انجام این مطالعه بررسی تاثیر مشاوره قبل از ازدواج با رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد بر رضایت جنسی می باشد.
    مواد و روش کار
    مطالعه حاضر یک کارآزمایی بالینی از نوع تجربی می باشد. جمعیت هدف در این پژوهش زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره قبل از ازدواج شهر اصفهان بودند. نمونه ای به حجم 60 زوج انتخاب و وارد مطالعه شدند و سپس به صورت تصادفی در دو گروه مداخله (30 زوج) و کنترل (30 زوج) جای گرفتند. پس از پایان جلسات مشاوره پرسش نامه رضایت جنسی برای دو گروه تکمیل گردید سپس داده ها توسط نرم افزار spss21 و آزمون من ویتنی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج این مطالعه نشان داد که اختلاف معنی داری بین تاثیر مشاوره قبل از ازدواج و رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد بر روی رضایت جنسی زوجین نسبت به روش مرسوم مشاوره قبل از ازدواج وجود نداشت (p>0/02). لذا نیاز به پژوهش هایی با تعداد نمونه بیشتر و با انتخاب گروه هدفی که بین یک تا پنج سال از ازدواج آنان گذشته باشد، احساس می گردد.
    بحث و نتیجه گیری
    به نظر می رسد انتخاب زمان بسیار کوتاه قبل از زندگی مشترک و یا بلافاصله پس ازآن برای آموزش با روش هایی نظیر رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد، موثر نبوده چراکه زوجین در این زمان، از شور و هیجان خاصی برخوردار بوده و هنوز با مشکلاتی که احساس نیاز به دریافت مشاوره در آنان را برانگیزد، برخورد ننموده اند.
    کلید واژگان: رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT), رضایت جنسی, مشاوره پیش از ازدواج
    Naimeh Akbari Torkestani, Pelinoos Ramezan Nejad *, Mohammadreza Abedi, Babak Eshrati, Dr, Majeed Movahed Majd, Abbas Nekoobahr
    Background and Aims
    Family is the most important component of community and family health leads to spiritual excellence and intellectual growth. The high and still growing figures of divorce highlights the importance of emotional and sexual intimacy, which culminates in sexual satisfaction, and development and promotion of knowledge about sexual compatibility in couples as the most important and efficient approach. A conventional approach is currently being implemented in premarital counseling centers. The aim of this study is to investigate the effect of acceptance commitment therapy (ACT)-based premarital counseling on sexual satisfaction in comparison with a conventional approach.
    Materials and Methods
    The study population of this clinical trial consisted of all couples referring to premarital counseling centers across Isfahan, Iran. Sixty couples were selected and then randomly divided into two groups of 30 each: experimental and control. The data were analyzed by SPSS 21and Mann-whitney test.
    Results
    No significant difference was seen in effect on the couple's sexual satisfaction between the couples undergoing ACT-based counseling and conventional premarital counseling (P>0.02).We need more research with samples and select a target that last between one and five years of their marriage, be considered.
    Conclusion
    It seems that choosing a very short time before common life or immediately afterwards was not effective in teaching with methods such as an acceptance and commitment approach, because at this time couples have a special excitement And still have not faced with encounters the problems that make them need to get advice.
    Keywords: Acceptance, commitment therapy, sexual satisfaction, premarital counseling
  • نعیمه اکبری ترکستانی، پلینوس رمضان نژاد*، محمدرضا عابدی، بابک عشرتی، عباس نکوبهر، پانته آرمضان نژاد
    زمینه و هدف

    خانواده سلول بنیادی پیکر جامعه است و سلامت آن، تعالی روحی ومعنوی و رشد فکری جامعه را در پی دارد. یکی از مباحث عام جامعه امروز، تقویت پایه های زندگی زناشویی است. بیش از نیمی از مشکلات جنسی که باعث نابودی زندگی و روابط زناشویی می شود، به علت آگاهی ناکافی یا عقاید نادرست در مورد روابط جنسی ایجاد می شود. هدف از انجام این مطالعه بررسی تاثیر مشاوره قبل از ازدواج با رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد بر عملکرد جنسی زوجین می باشد.

    مواد و روش ها

    مطالعه حاضریک کارآزمایی بالینی می باشد. جمعیت هدف این پژوهش، زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره قبل از ازدواج شهر اصفهان در سال 1394 بودند. نمونه ای به حجم 60 زوج انتخاب و وارد مطالعه شدند و سپس به صورت تصادفی در دو گروه مداخله(30 زوج) و کنترل(30 زوج) جای گرفتند. پس از آموزش، پرسش نامه عملکرد جنسی برای دو گروه تکمیل گردید. سپس داده ها از طریق نرم افزار spssنسخه 21 و آزمون من ویتنی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج این مطالعه نشان داد که اختلاف معنا داری بین تاثیر مشاوره قبل از ازدواج با رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد بر روی عملکرد جنسی زوجین نسبت به روش مرسوم مشاوره قبل از ازدواج وجود نداشت(02/0<p).

    نتیجه گیری

    نتایج این پژوهش با شرایط مذکور حاکی از عدم تفاوت در عملکرد جنسی زوجین بین مشاوره قبل از ازدواج و رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد بود. از این رو، نیاز به پژوهش هایی با تعداد نمونه بیشتر و با انتخاب گروه هدفی که بین یک تا پنج سال از ازدواج آنان گذشته باشد، احساس می گردد.

    کلید واژگان: رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد, عملکرد جنسی, مشاوره پیش از ازدواج
    Naeimeh Akbari Torkestani, Pelinoos Ramezannejad, Mohammadreza Abedi, Babak Eshrati, Abbas Nekoobahr, Pantea Ramezannejad
    Background

    Family is the most important component of community and family health leads to spiritual excellence and intellectual growth. One of the debates in current society is to enhance the bases of marital life. More than half of the sexual problems which cause family life and marital relationships abolishment are due to insufficient knowledge or erroneous beliefs about sexual relationships. The aim of this study is to investigate the effect of acceptance commitment therapy (ACT)-based premarital counseling on the couples’ sexual function.

    Materials And Methods

    The study population of this clinical trial consisted of all couples referring to premarital counseling centers of Isfahan in 2015. Sixty couples were selected and then randomly divided into two groups, an experimental group(30 couples) and a control group(30 couples). Then they completed a questionnaire of sexual function. The data were analyzed by SPSS 21 using the Mann-Whitney test.

    Conclusion

    The results of this study with the aforementioned condition showed the lack of significant difference in the couple’s sexual function between premarital counseling and the approach based on acceptance and commitment. So, it seems that performing a research with more samples and a target group having 1-5 marital experience would be necessary.

    Results

    The results showed no significant difference between the effect of premarital counseling acceptance and commitment therapy – based approach on the couples’ sexual fanction in comparison with a premarital conventional approach(p>0.02).

    Keywords: Acceptance, commitment therapy, based approach, Premarital counseling, Sexual function
  • حسین حاتمی، بابک عشرتی، عفت کلاته*
    اهداف
    با افزایش امیدبه زندگی و افزایش سن تراکم جمعیتی در برخی جوامع، جمعیت سالمندان جهان به طورروزافزونی زیاد می شود. بالارفتن سن،کاهش تدریجی فعالیت های فیزیکی و افزایش شیوع بیماری های مزمن در سالمندان می تواند به کاهش عملکرد فردی و اجتماعی آنها بیانجامد. از نکات مهم در ضرورت انجام این تحقیق می توان به این موارد اشاره کرد: تغییر الگوی اپیدمیولوژیک بیماری ها در سنین سالمندی، گرایش به سوی بیماری های مزمن و رویارویی با سالمندان برخوردار از سلامت نسبی ولی نیازمند مراقبت های بهداشتی درمانی. به منظور مدیریت بهینه و برنامه ریزی دقیق برای سلامت سالمندان روستایی، پژوهش در این زمینه ضروری است. هدف از انجام این مطالعه بررسی وضعیت سلامت و بیماری سالمندان روستاهای شهرستان آشتیان بود.
    مواد و روش ها
    این پژوهش، مطالعه ای مقطعی از نوع توصیفی-تحلیلی بود که روی 200 نفر از سالمندان روستاهای آشتیان انجام شد. جمعیت هدف به روش خوشه ایانتخاب و برای تمام سالمندان پس از اخذ رضایت، فرم اطلاعاتی با پرسش و معاینه و پاسخ اقدامات پاراکلینیکی تکمیل شد. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS پردازش و از آزمون کای اسکوئر استفاده و معنی داری 0/05>P درنظرگرفته شد.
    یافته ها
    در این مطالعه از 126 نفر زن و 74 نفر مرد، 156 نفر (78درصد) بی سواد، 52 نفر (26درصد) بیوه و دو نفر (1درصد) مجرد و 32 نفر (16درصد) تنها و 10 نفر (5درصد) سیگاری بودند. در این بررسی فراوانی برخی بیماری ها بدین شرح به دست آمد: استئوآرتریت 163 نفر (81/5درصد)، نداشتن تعادل 138 نفر (69درصد)، فشارخون بالا 120 نفر (60درصد)، چربی خون بالا 111 نفر (55/5درصد)، اختلالات ادراری 99 نفر (49/5درصد)، افسردگی 95 نفر (47/5درصد)، اختلالات شناختی 92 نفر (46درصد)، مشکلات شنوایی 88 نفر (44درصد)، مشکلات تغذیه ای 83 نفر (41/5درصد)، اختلالات خواب 76 نفر (38درصد)، مشکلات قلبی-عروقی 67 نفر (33/5درصد)، مبتلایان به دیابت 18 نفر (9درصد). درضمن افسردگی با بیوه بودن (0/027>P)، بی سوادی (0/001>P)، تنها زندگی کردن (0/025>P) و جنس مونث (0/001>P) ارتباط معنی دار نشان داد.
    نتیجه گیری
    یافته ها نشان داده که بیماری ها و محدودیت های جسمانی و فیزیکی سالمندان ساکن روستاها از اهمیت فراوانی برخوردار است. در این پژوهش بالابودن درصد فراوانی بیماری های مزمن به ویژه بیماری های استئوآرتریت، نداشتن تعادل، افسردگی، فشارخون، مشکلات تغذیه ای، مشکلات بینایی و شنوایی و بیماری قلبی-عروقی در سالمندان ساکن روستا مشخص شد که در برنامه ریزی های بهداشتی باید مدنظر قرار گیرد. این مطالعه نشان داد زنان و سالمندان کم سواد و بیکار و سالمندانی که در تجرد یا تنها در روستا زندگی می کنند با مشکلات جسمانی بیشتری مواجه هستند. ازاین رو توصیه می شود که در سیاست گذاری بهداشتی توجه ویژه ای به این گروه های خاص شود.
    کلید واژگان: بیماری های مزمن, سالمند, سلامت, روستایی
    Hossein Hatami, Babak Eshrati, Effat Kalateh*
    Objectives
    With the increasing life expectancy and aging density of population in some communities, the world's older population is rapidly increasing. With age, there is a gradual reduction in physical activities thereby leading to an increased prevalence of chronic diseases and reduced individual and social performance in elderly individuals. The importance of this present study can be noted from the factors including changing epidemiological pattern of disease in the elderly, susceptibility to the chronic diseases and increasing number of seniors facing relative health issues but deprived from healthcare needs. In order to optimize the management and careful planning of the healthcare services for the rural elderly, there is a need for extensive research in this field. The aim of this study was to evaluate the health status of elderly patients living in the rural cities of Ashtian city, Markazi Province.
    Methods & Materials: This cross-sectional and descriptive-analytical study included 200 elderly people from Ashtian villages selected using the cluster sampling technique. After gaining consent from the participants, the required information was collected through questionnaire, physical examination, and laboratory tests. The results of the tests were processed using SPSS software. Chi-square test was also used, and P
    Results
    This study consisted of 126 females and 74 males of which 156(78%) were illiterates, 52(26%) were widows, 2(1%) were single, 32(16%) were living alone, and 10(5%) were smokers. The prevalence of disease noted in this study is given below: osteoarthritis, 163(81.5%); static and dynamic imbalance, 138(69%); hypertension, 120(60%); hyperlipidemia, 111(55.5%); urinary disorders, 99(49.5%); depression, 95(47.5%); cognitive disorders, 92(46%); hearing problems, 88(44%); nutritional problems, 83(41.5%); sleep disorders, 76(38%); angina, 67(33.5%); and diabetes, 18(9%). Moreover, there was a significant relationship with widowhood (P
    Conclusion
    The findings of this study suggested that physical diseases and functional limitations among elderly people in rural areas are a very crucial matter. Based on the results of this research and high frequency of chronic diseases in the rural elderly, especially osteoarthritis, imbalance, depression, hypertension, nutritional problems, vision and hearing problems- and angina diseases, the screening and monitoring activities for these diseases should be duly executed. The study also revealed that certain sections of the society including women, elderly, less educated, and unemployed, either living in celibacy or in the village are faced with several health problems. Thus, special attention should be paid to the vulnerable groups in terms of the health policies dedicated for their welfare.
    Keywords: Chronic diseases, Elderly, Health, Rural
  • فروزان اکرمی، بهزاد دماری *، بابک عشرتی
    مقدمه
    تکامل بازی محور، فرصتی برای رسیدن به حالاتی از عملکرد مناسب و خوب زیستی فردی و اجتماعی است. مطالعه ی حاضر با هدف تحلیل سیاست بازی کودکان ایرانی و تدوین مداخلات بازی محور انجام شده است.
    روش کار
    در این مطالعه چندروشی برای تحلیل سیاست و تدوین مداخلات از مثلث تحلیل سیاست سلامت استفاده شد. برای بررسی وضعیت موجود از مطالعه ی منابع و متون، اسناد ملی و بین المللی و سایت های اینترنتی، و برای تحلیل ذینفعان از مصاحبه های عمیق فردی استفاده شد.
    یافته ها
    بر اساس مطالعه متون و مصاحبه های انجام شده با 21 نفر از ذینفعان، رایج ترین مشکلات این حوزه که لزوم قرارگیری سیاست بازی کودکان را در دستور کار نشان می دهند، عبارتند از فقدان ساختار کشوری متولی برای مدیریت؛ برنامه ریزی و هماهنگی بین بخشی؛ پایش و ارزشیابی بازی و اسباب بازی کودکان؛ پایین بودن سطح آگاهی و نگرش سیاست گذاران و مدیران، جامعه، مربیان، و والدین؛ کمبود تسهیلات بازی با کیفیت و استاندارد، و توزیع نابرابر آن از نظر جغرافیایی، سنی و گروه های ویژه و آسیب پذیر. بنابراین، سه هدف راهبردی عمده در پیش نویس سیاست مشخص، و مداخلات پیشنهادی برای بخش های درگیر و برنامه ی مشارکت جامعه ذیل آن طراحی گردید.
    نتیجه گیری
    نهایی سازی پیش نویس سیاست تدوین شده در جلسات هم اندیشی با نمایندگان سازمان های ذینفع، مشروعیت بخشی آن، و تشکیل شورای ملی بازی کودکان با حضور ذینفعان ضروری برای پیگیری اجرای مداخلات پیشنهادی، امکان دستیابی به اهداف سیاست را در جهت کاهش نابرابری های اجتماعی و تحقق عدالت در سلامت فراهم می سازد.
    کلید واژگان: تحلیل سیاست, تکامل اوایل کودکی, بازی, اسباب بازی, مولفه ی اجتماعی موثر بر سلامت
    Akrami F., Damari B. *, Eshrati B
    Introduction
    Play oriented development provide an opportunity to achieve a state of good performance, and individual and social wellbeing. The current study was conducted to analyze the early childhood development policy, and to propose the play-oriented interventions.
    Methods
    In this Multi Methods research, health policy analysis triangle was applied to analyze the policy and develop the interventions. Situation analysis was performed according to the national and international archives, texts and websites, and in-depth interviews were used to stakeholders’ analysis.
    Results
    According to review of the documents and interviews with 21 stakeholders, the most common problems indicating the necessity of the policy agenda setting retrieved as following: lack of national trustee organization for management, planning, inter-sectorial coordination, monitoring and evaluation of children's play and toys; the shortage of knowledge and attitudes of policy makers, managers, community, teachers, and parents; and lack of high quality and standardized toys and play facilities with unequal geographic, age and vulnerable groups distribution. Therefore, in the policy draft three major strategic targets were set, and interventions were proposed accordingly for each involving sector and community participation program.
    Conclusion
    Finalizing the policy draft by holding consensus sessions with representatives of the stakeholder organizations, it’s legitimizing, the formation of national council of children's play with attendance of important stakeholders, and following up the implementation of the proposed interventions could provide the possibility of achieving the policy objectives to reduce the social inequalities and meet the health equity.
    Keywords: Policy Analysis, Early Childhood Development, Play, Toy, Social Determinant of Health
  • نادیا مشایخی، فریبا حقانی*، بابک عشرتی
    مقدمه
    آموزش مداوم نیروی انسانی بخشی تفکیک‎ناپذیر از وظایف دانشگاه های علوم پزشکی در ارائه خدمات مطلوب و پاسخ گویی به نیازهای جامعه است که به شیوه های متفاوتی از جمله کارگاه های آموزشی به اجرا در می آید. این پژوهش با هدف بررسی میزان رعایت اصول طراحی و اجرای کارگاه های آموزشی در حوزه معاونت بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی اراک انجام شد.
    روش ها
    این مطالعه توصیفی مقطعی درسال 1393 انجام گرفت. جامعه ونمونه پژوهش کلیه کارگاه های آموزشی ضمن خدمت کارکنان معاونت بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی اراک بود که به تعداد 28 کارگاه به شیوه سرشماری وارد مطالعه شدند. به منظور گردآوری اطلاعات از چک لیست محقق ساخته پس از تایید روایی و پایایی استفاده شد. هچنین از پرسشنامه نظرسنجی که در هرکارگاه به صورت تصادفی بین 20نفر و در مجموع 560 فراگیر توزیع گردید نیز استفاده شد. نتایج با استفاده از شاخص‎های پراکندگی و مرکزی تحلیل شد.
    نتایج
    میانگین امتیاز طراحی کارگاه ها با اکتساب 07/9±18/78 از 100 نمره در حد مطلوب و اجرا با میانگین، 72/7±47/60 در حد متوسط به دست آمد. بالاترین میانگین امتیاز طراحی از 5 نمره مربوط به مطابقت محتوا با اهداف (76/0±71/4) و پایین ترین مربوط تعداد مناسب شرکت کنندگان (72/0±67/2)، اطلاع فراگیران ازپیش نیازها (57/1±95/2) و تناسب زمان مباحث نظری و کارگروهی (94/0±3) بود. در اجرا بیش ترین امتیازمربوط به رفتار و تاثیر مدرسین در یادگیری (72/0±23/4) وضوح اهداف (74/0±18/4) و کم ترین در زمینه دقت علمی محتوا (99/0±95/1)، عدم ارتباط کامل محتوا با نیاز فراگیران (24/1±02/2) و اجرای نامناسب کارهای گروهی (48/1±23/3) بود.
    نتیجه گیری
    یافته های پژوهش حاکی از مطلوب بودن طراحی کارگاه ها بود، اما اکثر فراگیران اجرا را متوسط ارزیابی نمودند. لذا پیشنهاد می گردد ضمن برگزاری دوره های آموزشی برای مجریان در زمینه نحوه اجرای کارگاه، به رفع نقاط ضعف طراحی نیز توجه گردد.
    کلید واژگان: کارگاه, کارگاه آموزشی, طراحی آموزشی, نیازسنجی, نیازسنجی آموزشی
    Nadia Mashayekhi, Fariba Haghani, Babak Eshrati
    Introduction
    Continuing education of human resources is an integral part of medical universities’ tasks to offer desirable services and meet the society’s needs which is achieved through various ways including workshops. Therefore, the purpose of this study was to examine the extent of compliance with principles of designing and implementing educational workshops by the vice chancellor for health of Arak University of Medical Sciences.
    Methods
    This descriptive, cross-sectional study was performed in 2014. The population and sample consisted of in-service all of educational workshops for the staff of the vice chancellor for health of Arak University of Medical Sciences which were calculated at 28 workshops Data collection tool was a researcher-made checklist whose validity and reliability had been confirmed. Also, a survey questionnaire was randomly distributed among 20 learners in each workshop leading to a total number of 560 learners. Data were analyzed by central tendency and dispersion indices.
    Results
    The mean score of design was at a desirable level (78.18±9.07 out of 100), while that of implementation was average (60.47±7.72). The highest score of design was related to content-goal compatibility (4.71±0.76 out of 5), while the lowest scores were related to the appropriate number of participants (2.67±0.72), learners’ knowledge of prerequisites (2.95±1.57) and proportion of the time of theoretical subjects and group work (3±0.94). As to implementation, the highest scores were related to the behavior and impact of teachers in learning (4.23±0.72) and clarity of goals (4.18±0.74), while the lowest scores were related to the content’s scientific accuracy (1.95±0.99), the lack of complete relevance of contents to learners’ needs (2.02±1.24) and improper implementation of group work (3.23±1.48).
    Conclusion
    The results indicate the desirability of workshops’ design but most of the learners had an average evaluation of the implementation. Therefore, it is suggested that besides holding training courses for directors about the implementation of workshops, special attention should be given to overcoming the weaknesses of workshops’ design.
    Keywords: Workshop, educational workshop, educational designing, need assessment, educational need assessment
  • آزیتا محسن نژاد، محبوبه خورسندی *، نسرین روزبهانی، بابک عشرتی
    زمینه و هدف
    اصلاح و بهبود تغذیه از جمله ماهی و فرآورده های دریایی در پیش گیری از بیماری های غیرواگیر موثر است. مدل فرانظری یکی از مدل های موثر در بررسی رفتارهای تغذیه ای است. این مطالعه با هدف بررسی مصرف ماهی در زنان 30 تا 50 سال براساس مدل فرانظری انجام گردید.
    مواد و روش ها
    این مطالعه از نوع مقطعی- تحلیلی است که در سال 1393 بر روی 360 نفر از زنان 30 تا 50 سال شهر اراک انجام شد. داده ها با استفاده از پرسش نامه محقق ساخته براساس مدل فرانظری که روایی و پایایی آن سنجیده شد، با مراجعه به درب منازل جمع آوری گردید و سپس با استفاده از آزمون هم بستگی پیرسون تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    میانگین سن افراد 5/7±34/39 سال بود. میانگین مصرف ماهی 83/0±62/0 وعده در هفته بود. 64 درصد افراد در مصرف حداقل دو وعده ماهی در هفته در دو مرحله اول تغییر(پیش تفکر و تفکر) قرار داشتند. میانگین نمره خودکارآمدی مصرف ماهی در کل 12/3±58/10 از 15 و میانگین نمره موانع درک شده 78/4±35/26 از 40 و میانگین نمره منافع درک شده 67/2±6/21 از 25 بود. هم بستگی پیرسون نشان داد که میزان مصرف ماهی با سازه های خودکارآمدی، مراحل تغییر موانع و منافع درک شده به ترتیب بیشترین هم بستگی مثبت را دارد(05/0≥p). مصرف ماهی با سن، تحصیلات، شاخص توده بدنی، شغل، میزان درآمد ماهیانه و وضعیت تاهل اختلاف معنی داری نداشت(05/0≤p).
    نتیجه گیری
    میزان مصرف ماهی علیرغم بالا بودن نمره منافع درک شده، بسیار پایین است و آموزش برای رفع موانع و فرهنگ سازی، به خصوص در خانم ها که افراد تاثیرگذار بر تغذیه ی خانواده هستند ضروری به نظر می رسد.
    کلید واژگان: مصرف ماهی, مراحل تغییر, موانع, فواید, خودکارآمدی, مدل فرانظری
    Azita Mohsennejad, Mahboobeh Khorsandi *, Nasrin Roozbahani, Babak Eshrati
    Background
    Improvement of nutrition like fish and sea products is influential in preventing from non-contagious diseases. The transtheoretical model is one of the models for effective investigation on nutrition behaviors. This study was done with the aim of investigating fish consumption among women 30 to 50 years old based on the transtheoretical model.
    Materials And Methods
    This study was an analytical and cross sectional analysis which was conducted in 2014 on 360 women 30 to 50 years in Arak city. The data have been collected by using researcher-made questionnaires which its validity and reliability was assessed in accordance to the transtheoretical model were obtained by visiting houses. Then the collected data were analyzed by pearson correlation test.
    Results
    The average age of the respondents was 39.34±7.5. The average of fish consumption was 0.62 ±0.83 times a week. 64 % of people in consumption of at least two servings of fish a week were in the two first stages of change (pre-contemplation and contemplation).The average score of self-efficacy in fish consumption was a total of 10.58 ±3.12 out of 15 and the average score of cons of fish was 26.35 ±4.78 and the average score of pros of fish was 21.6 ±2.67 out of 25. Pearson correlation indicates that the amount of fish consumption with constructs of the self-efficacy, stages of change and pros of fish had respectively the most positive correlation (p≤0.05). Fish consumption had no significant difference with age, education, Body Mass Index, occupation, monthly income and marital status.
    Conclusion
    Fish consumption despite its high level of perceived benefits is really low and to eliminate these barriers, education and cultural-building especially in women who are influential people in family nutrition is necessary.
    Keywords: Fish consumption, Change stages, Pros, cons, Self, efficacy, Transtheoretical model
  • مرضیه هادوی، باقر لاریجانی، مصطفی قربانی، بابک عشرتی
    مقدمه
    استئوپروز شایع ترین بیماری متابولیک استخوان است که با کاهش توده استخوانی و افزایش شکنندگی آن همراه می باشد. هدف از مطالعه حاضر مقایسه شیوع استئوپروز و دیسکوردنس تراکم استخوانی ستون فقرات با فمور در مردان بالای 50 سال و زنان یائسه در فاز1و3 آیموس و بررسی برخی از فاکتورهای دخیل می باشد.
    روش ها
    پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی-تحلیلی است که براساس اطلاعات مطالعات فاز 3 آیموس در شهرهای اراک و سنندج و فاز 1 آیموس در شهرهای تهران، مشهد، تبریز، شیراز و بوشهر انجام شده است. تعداد مردان بالای 50 سال و زنان یائسه به ترتیب در فاز 1 آیموس 868 و 685 نفر و در فاز 3 آیموس 295و397 نفر بودند که به صورت خوشه ایو تصادفی انتخاب شده اند. دانسیتومتری در ناحیه ستون فقرات و ران انجام گرفته است.
    یافته ها
    شیوع استئوپروز واستئوپنی در فاز 3 آیموس در مردان بالاتر از50 سال به ترتیب 32 و50 درصد بیشتر از فاز 1 آیموس 28 و3/ 49درصد بود که البته تفاوت آماری معناداری نداشت. در زنان یائسه در فاز 3 آیموس شیوع استئوپروز و استئوپنی در مقایسه با فاز1تفاوتی نداشت. شیوع دیسکوردنس تراکم استخوانی ستون فقرات با فمور نیز در مردان بالاتر از50 سال و زنان یائسه در فاز3 و1 تفاوتی نشان نداد در آنالیز رگرسیون لوجستیک (Logistic Regression)در هر دو گروه نمایه توده بدنی بالا و انجام ورزش در برابر استئوپنی و استئوپروز اثر محافظتی داشتند.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد شیوع استئوپروز در گروه مردان با شیب بیشتری در حال افزایش است. تغییر شیوه زندگی و در راس آن فعالیت بدنی و تغذیه می تواند نقش مهمی در پیشگیری از پوکی استخوان داشته باشد و با توجه به شیوع دیسکوردنس ستون فقرات و فمور کماکان سنجش تراکم استخوان در دو سایت مختلف ضروری به نظر می رسد.
    کلید واژگان: استئوپروز, استئوپنی, دانسیتومتری
    Marziyeh Hadavi, Bagher Larijani, Mostafa Qorbani, Babak Eshrati
    Background
    Osteoporosis is the most prevalent metabolic bone disease which is characterized by low bone mass and increased risk of fracture. The present study was conducted to assess the prevalence of osteoporosis and T-score discordance between femur and lumbar spine as well as their risk factors in a group of healthy postmenopausal women and men older than 50 years old based on Iranian Multicenter Osteoporosis Study data in phase 3 compared to phase 1.
    Methods
    This research is a cross-sectional study. 295 men and 397 women in IMOS 3 from Arak and Sanandag، and 868 men and 685 women from Tehran، Mashad، Tabriz، Shiraz and Bushehr were recruited based on randomized cluster sampling
    Results
    osteoporosis and osteopenia prevalence in men were 32% and 50% respectively، which were more in IMOS 3 compared to IMOS 1 (28% and 49. 3%) but no statistical significance was noticed p=0. 258. In postmenopausal women there were no difference in osteoporosis and osteopenia prevalence between IMOS 3 and IMOS1. There were no difference in discordance prevalence in IMOS 3 compared to IMOS 1. Logistic regression analysis revealed body mass index and physical activity had protective role against osteoporosis and osteopenia.
    Conclusion
    It seems osteoporosis in men has greater rate compared to women. Lifestyle changes especially physical activity and nutrition can play a significant role in the prevention of osteoporosis. And based on T-score discordance between femur and lumbar spinebperforming BMD at two different sites is necessary for the Iranian population.
    Keywords: Osteoporosis, Osteopenia, densitometry
  • محمد امین بهرامی، محمد عقیلی، راضیه منتظرالفرج، بابک عشرتی
    مقدمه
    روابط عمومی بعنوان کارکرد مدیریتی، بیمارستان ها را قادر می سازد که با درک عقاید، نگرش ها و ارزش های مشتریان موجب افزایش سطح کیفیت ارتباطات با بیماران و وفاداری آنها به بیمارستان گردد. هدف از این مطالعه تعیین سطح روابط عمومی بیمارستان از دیدگاه بیماران و ارتباط آن با وفاداری بیمار در بیمارستان های اراک و یزد بود.
    روش پژوهش: مطالعه حاضر ازنوع توصیفی - همبستگی می باشد که به صورت مقطعی در سال 1393 انجام گرفته است. جامعه مورد پژوهش شامل کلیه بیماران بستری شده در 4 بیمارستان دولتی دو شهر اراک و یزد بود که تعداد 160 نفر به صورت تصادفی ساده با حجم نمونه مساوی از هر بیمارستان انتخاب و در طرح شرکت کردند. داده های پژوهش بوسیله پرسشنامه ای متشکل از 48 آیتم) 36 آیتم در مورد روابط عمومی و 12 آیتم در مورد وفاداری) که توسط پرسشگر تکمیل گردید، جمع آوری شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آمار توصیفی و آزمون های کروسکال والیس، من ویتنی و ضریب همبستگی اسپیرمن انجام گرفت.
    یافته ها
    میانگین نمره کلی روابط عمومی 48/3 و میانگین نمره کلی وفاداری 29/3 بود. رابطه مثبت و معنی داری بین روابط عمومی و وفاداری وجود داشت (811/ 0=، r 001/ 0P=).
    نتیجه گیری
    مدیران نیازمند اتخاذ استراتژی های ویژه ای، جهت اجرای برنامه های بهبود روابط عمومی هستند. داشتن روابط عمومی پویا موجب افزایش رضایت، اعتماد و وفاداری بیماران در بیمارستان ها خواهد شد.
    کلید واژگان: روابط عمومی, وفاداری مشتری, بیمارستان, بیمار
  • محمد جواد قنادزاده*، آتنا بوالحسنی، نادر اخوان ملایری، بابک عشرتی، محسن شمسی
    مقدمه و هدف
    مدیریت مواد زاید، امروزه یکی از مهمترین دغدغه های جوامع بشری بوده و این پژوهش با هدف بررسی افکار مشاغل مختلف شهر اراک در خصوص مدیریت پسماندها صورت پذیرفته است.
    مواد و روش ها
    مطالعه حاضر به صورت تحلیلی بر روی 275 نفر از شاغلین حرفه های مختلف و 667 نفر کارمندان ادارات شهر اراک در سال 1391 صورت گرفته است. نمونه گیری به صورت خوشه ایدر سطح شهر انجام و از شرکت کنندگان سنجش آگاهی، نگرش، عملکرد و منابع آموزشی مناسب در خصوص مدیریت صحیح پسماندها به عمل آمد. در نهایت نتایج با استفاده از آزمونهای کای دو و تی تست تجزیه و تحلیل شد.
    نتایج
    میانگین نمره آگاهی مشاغل و ادارات مختلف در زمینه مدیریت پسماند 2/1±4/5 و 1/9±6/7 بود که با یکدیگر اختلاف معناداری داشتند (P=0/041). همچنین میانگین نمره نگرش آنان 5/6±18 و 7/1±26/12 بود که با یکدیگر اختلاف معناداری داشتند (P=0/025). بین سطح آگاهی با شغل و همچنین سطح تحصیلات رابطه معنادار مشاهده گردید (P<0/05). در خصوص منابع آموزشی 39 درصد افراد شاغل در ادارات، رادیو و تلویزیون را تاثیرگذارترین منبع در یادگیری و آموزش مدیریت پسماند اعلام نمودند.
    نتیجه گیری
    با توجه به میزان آگاهی و نگرش کمتر مشاغل مختلف نسبت به ادارات و از طرفی حجم پسماندهای تولیدی در ادارات و مشاغل مختلف، جمعآوری و دفع پسماند، مدیریت صحیح و اصولی مبتنی بر روش های علمی و فنی در این زمینه لازم می باشد.
    کلید واژگان: ادارات, مشاغل, مدیریت پسماند, آموزش
    Mohammad Javad Ghanadzadeh *, Atena Bolhasani, Nader Akhavan Malayeri, Baback Eshrati, Mohsen Shamsi
    Background And Aims
    Nowadays, solid waste management is one of the major concerns among the human societies. The aim of this study was to assess the viewpoint of people in different professions about waste management in developing educational methods.
    Methods
    This is an analytical study that was carried out on 275 workers and 667 staff in offices of Arak city in 2012. Data was collected by questionnaire including knowledge, attitude, practice and appropriate source of education for waste management. Finally, data was analyzed by statistical chi-square and T- test.
    Results
    The mean of awareness among workers and offices was 4.5± 2.1 and 6.7± 1.9 respectively with a significant difference (p=0.041). Moreover the mean in attitude was 18± 5.6 and 26.12± 7.1 respectively that was with a significant difference (p=0.025). There was a significant relationship between level of awareness, job and level of education (p<0.05). 39% of workers had said that television and radio were the most influential sources in educating waste management.
    Conclusion
    According to the low awareness of different professions and considerable waste volume, fundamental and technical modifications in waste managements are necessary.
    Keywords: Offices, Workers, Waste management, Education
  • امیر الماسی، محسن شمسی*، بابک عشرتی، جواد جواهری، ثمانه سلیمی الست، زهره قاسمی، سعیده ذوالفقاری، زهره حسین آباد
    مقدمه و هدف
    سرطان پروستات یکی از شایع ترین سرطان ها در بین مردان به شمار می رود که میزان بروز و مرگ ومیر ناشی از آن رو به افزایش می باشد. مطالعه حاضر با هدف بررسی اپیدمیولوژی سرطان پروستات بین سال های 1390-1385 در استان مرکزی انجام شد.
    مواد وروش ها
    در این مطالعه تحلیلی- مقطعی که از داده های ثبت سرطان استان مرکزی استفاده شده است، میزان بروز خام در هر 100 هزار نفر محاسبه شده و میزان بروز استاندارد شده سنی نیز از روش استاندارد سازی مستقیم و با استفاده از جمعیت استاندارد جهان محاسبه شده است. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون روند کوکران-ارمیتاژ و نرم افزار winpepi نسخه 2.1 و نرم افزار Excel انجام گرفت.
    نتایج
    در پژوهش حاضر از بین 182 بیمار مبتلا به سرطان طی سال های 1390-1385 تعداد 144 نفر (79 درصد) ساکن شهر و مابقی ساکن روستا و به لحاظ سنی 16 نفر (8/8 درصد) بین 60-50 سال و اکثریت 84 نفر (46 درصد) بین 80-70 سال سن داشتند. در این استان طی 6 سال مطالعه، 182 مورد سرطان پروستات به ثبت رسیده است. میزان بروز استاندارد شده سنی طی سال های 1390-1385 بترتیب 3/24، 3، 3/44، 5/05، 5/75، 5/61 مورد در هر صد هزار نفر بدست آمد که نشان دهنده روند افزایشی بیماری طی سالهای مذکور میباشد. بیشترین میزان بروز نیز در گروه سنی بالای 70 سال مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    میزان بروز استاندارد شده سرطان پروستات در استان مرکزی در مقایسه با میزان جهانی بخصوص کشورهای پیشرفته بسیار کمتر میباشد که میتواند به دلیل کمبود برنامه های غربالگری و یا نقص در ثبت موارد باشد.
    کلید واژگان: اپیدمیولوژی, سرطان پروستات, میزان بروز
    Amir Almasi, Mohsen Shamsi *, Babak Eshrati, Javad Javaheri, Samaneh Salimi Alast, Zohreh Ghasemi, Saide Zolfaghari, Zohreh Hossein Abad
    Background And Aims
    Prostate cancer is one of the most common cancers among men, that is increasing in incidence and mortality. Considering the epidemiologic trend of prostate cancer, the aim of this study was to investigate the incidence of prostate cancer in the years 2005-2010 in Markazi Province.
    Methods
    In this analytical study, which data was derived from the Cancer Registry of Markazi Province, crude incidence per 100 thousand persons and age-standardized incidence in the method of direct standardization using the world standard population were calculated. Data Analysis was conducted using the Cochran-Armitage and winpepi software version 2.1.
    Results
    In this study among 182 patients with prostate cancer in 2005–2010, 144 patients (%79) inhabited in city and others in rural. Regarding age, 16 persons (%8.8) were between 50-60 and majority 84(%46) were 70-80 years old. In the 6- year study, 182 cases of prostate cancer were recorded. Age-standardized incidence rate during the years 2005 to 2010 was respectively: 3.24, 3,3.44,5.05,5.75, 5.61 cases per hundred thousand people which shows an increase in the disease. The highest observed incidence in the age group was above 70.
    Conclusion
    The standardized incidence rate of prostate cancer in Markazi province in comparison with the world, particularly developed countries, is much less that can be due to lack of screening programs or the incomplete records.
    Keywords: Epidemiology, Prostate cancer, Incidence
  • محمد جواد قنادزاده*، نادر اخوان ملایری، آتنا بوالحسنی، بابک عشرتی، محسن شمسی
    مقدمه
    امروزه مدیریت مواد زاید یکی از مهم ترین دغدغه های جوامع بشری می باشد و مردم به عنوان تشکیل دهندگان اولین حلقه زنجیره تولید مواد زاید با آگاهی و نگرش صحیح نسبت به این موضوع، می توانند موجب عملکرد صحیح تر و مدیریت کارآمدتر این معضل گردند. این پژوهش با هدف بررسی آگاهی، نگرش، عملکرد و نیازهای آموزشی مادران شهر اراک در زمینه مدیریت مواد زاید تدوین و اجرا گردید.
    روش کار
    مطالعه حاضر به صورت مقطعی تحلیلی روی 1215 خانوار شهر اراک در سال 1390 صورت گرفت. نمونه گیری به صورت خوشه ایدر سطح شهر (سه منطقه شهرداری) انجام شد و از خانوارهای مختلف شهر اراک پرسشنامه آگاهی، نگرش، عملکرد و منابع آموزشی مناسب در خصوص مدیریت صحیح پسماندها سنجیده شد. در نهایت داده ها با استفاده آزمون های آماری تجزیه تحلیل شدند.
    یافته ها
    میانگین نمره آگاهی مادران 2/3 ± 5/8 (از 8 امتیاز) بود که متوسط به بالا ارزیابی شد. میانگین نمره نگرش 7/8 ± 26/1 (از 35 امتیاز) بود که حاکی از نگرش مثبت افراد بود. 35% با بیشترین فراوانی معتقد بودند که زباله ها بهتر است بین ساعت 11-10 شب جمع آوری شود. بین سطح آگاهی با شغل و همچنین سطح تحصیلات رابطه معنادار مشاهده گردید (p<0.05).
    70% افراد هر سه منطقه معتقد به استفاده مجدد از زباله بودند و 89/9% نیز موافق جمع آوری جداگانه زباله بودند (0/01= p). از نظر روش های آموزشی موثر بین مناطق سه گانه شهرداری اختلاف معنادار مشاهده شد (0/00= p).
    نتیجه گیری
    با توجه به این که آگاهی مادران در رابطه با موضوع مورد بررسی به نسبت مناسب بود، بایستی این موضوع را که چه عواملی باعث شده است افراد از عملکرد پایینی برخوردار باشند، مورد توجه قرار داد. همچنین آموزش حضوری از طریق مراکز بهداشتی درمانی محله های شهر و همچنین رابطین بهداشت در کنار آموزش های رسانه های جمعی ضروری می باشد.
    کلید واژگان: آگاهی, نگرش, مادران, مدیریت مواد زاید, زباله, آلودگی محیط
    Ghanadzadeh M. *, Akhavan M., Bolhasani A., Eshrati B., Shamsi M
    Introduction
    W aste management is a major concern in human societies. Citizen’s awareness and positive attitudes towards the issue can facilitate accurate and efficient measures. The aim of this study was to assess knowledge, attitude, practice and educational needs of mothers in households about the disposal of waste in Arak in 2011.
    Methods
    This was a cross-sectional study in which 1215 women were recruited. Participants were selected from three different areas of the city. Data were collected via a questionnaire including knowledge, attitude, practice and appropriate resource of education items on the waste management. Data were analyzed using proper statistical tests.
    Results
    The mean knowledge of mothers was 5.8±2.3 (out of 8). The mean attitude was 26.1±7.8 (out of 35). Most of the women (35%) believed that waste should be collected around 10-11 p.m. There were significant relationships between the knowledge with job and level of education (p<0.05). Most of the women living in the third area of the city (70%) believed in waste recycling and 89.9% believed in separately collecting the recycled waste (p=0.01). There were significant differences between the three areas of the city on proposed educational strategies to enhance citizens knowledge on waste management (p=0.00).
    Conclusion
    Our study showed that the knowledge of women about the waste management was adequate. Further research should be carried out to clarify the barriers of collaboration of people in the waste management. Appropriate strategies should also be designed through health centers and/or media to improve the performance of the people on the issue.
    Keywords: knowledge, attitude, mothers, waste management, environmental
  • مهدی خبازخوب، سید حسن هاشمی، یدالله محرابی، بابک عشرتی، کوروش اعتماد، حمید سوری*
    هدف
    تعیین حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری معاینات غربالگری بینایی در دانش آموزان شهری ایران
    روش بررسی
    بوسیله یک مطالعه مقطعی مبتنی بر جمعیت در سال 1392 با استفاده از روشنمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای دانش آموزان کلاس اول ابتدایی 7 شهر ایران به صورت تصادفی انتخاب شدند. پس از اخذ رضایت نامه از والدین دانش آموز، معاینات اندازه گیری دید اصلاح نشده و اصلاح شده، رفرکشن سیکلوپلژیک و غیر سیکلوپلژیک و کاور تست برای تمام دانش آموزان توسط اپتومتریست صورت گرفت. معیار دانش آموز دارای مشکل بینایی نقطه برش دید اصلاح نشده مساوی یا بدتر از 20/32 در نظر گرفته شد و بر این اساس اعتبار دید اصلاح نشده اندازه گیری شده در برنامه غربالگری که در شناسنامه سلامت هر دانش آموز ثبت شده است محاسبه گردید.
    یافته ها
    از 4157 نفری که برای این مطالعه انتخاب شدند حدت بینایی اصلاح نشده برای 3645 نفر از شرکت کنندگان (3675 نفر) صورت گرفت. حساسیت و ویژگی حدت بینایی اصلاح نشده در برنامه ملی غربالگری 35/3% (41/7- 29/2 CI %95) و93/9% (94/7- 93/04 95% CI) بود. کمترین حساسیت در دزفول 19/6% و بیشترین آن در اردبیل 83/3% مشاهده شد. ارزش اخباری این معاینات در کل ایران 28/8% (34/3% - 23/6% 95% CI)بود. بهترین نقطه برش، دید اصلاح نشده مساوی و بدتر از 20/25 در برنامه غربالگری می باشد.
    نتیجه گیری
    اعتبار معاینات بینایی غربالگری که در زمان ورود دانش آموزان کلاس اول ابتدایی به مدرسه صورت می گیرد، بسیار پایین است و بدلیل اینکه خیلی از خانواده ها به نتیجه این معاینات اعتماد دارند و فرزندشان را دیگر تحت پیگیری قرار نمی دهند، باید با استفاده از آموزش افراد معاینه گر یا استفاده از روش های تخصصی تر اعتبار این معاینات مخصوصا حساسیت آنها را افزایش داد.
    کلید واژگان: غربالگری بینایی, دانش آموزان, ایران
    Khabazhkoob M., Hashemi H., Mehrabi Y., Eshrati B., Etemad K., Soori H.*
    Purpose
    To determine the sensitivity, specificity, and predictive value of visual screening examination in students living in urban areas of Iran.
    Methods
    The first grade students of 7 cities of Iran were randomly selected in a population based cross sectional study in 2013 using multistage cluster sampling. After obtaining consent from the students’ parents, examinations including corrected and uncorrected visual acuity, cycloplegic and non-cycloplegic refraction, and cover test were performed for all students by an optometrist. The criterion for visual problem was a cut point of 20/32 or worse for uncorrected visual acuity. In addition, the validity of the uncorrected visual acuity measured in the national screening program, which is recorded in the students’ health profiles, was calculated.
    Results
    Out of total 4157 individuals who were selected for the study, uncorrected visual acuity was measured in 3645 participants. The sensitivity and specificity of uncorrected visual acuity measured in the national screening program was 35.3% (95% CI 29.2%-41.7%) and 93.9% (95% CI 93.04%-94.7%), respectively. The lowest sensitivity was observed in Dezful (19.6%) and the highest was observed in Ardebil (83.3%). The predictive value of the examinations was 28.8% (95% CI 23.6%-34.3%) and the best cut point of uncorrected visual acuity was recorded as 20/25 in the national screening program.
    Conclusion
    The validity of the visual screening program which is performed before the first grade of primary school is very low. It should be noted that since many families trust these examinations, they do not follow up their children’s condition any more based on the results of these examinations. Therefore, the validity of these examinations, especially their sensitivity, should increase through training the examiners or using more specialized methods.
    Keywords: Vision screening, Schoolchildren, Iran
  • بابک عشرتی، مریم شکیبا، علی خورشیدی، علی اکبر معبودی، حبیب الله رحیمی*
    زمینه و هدف
    هدف از این مطالعه، مقایسه روش انسولین درمانی با درمان دارویی خوراکی در زنان باردار مبتلا به دیابت حاملگی با استفاده از پزشکی مبتنی بر شواهد انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه از نوع ثانویه با انتخاب یک مطالعه مروری جامع در پایگاه کوکران، محاسبه شاخص های Number needed to treat (NNT) بر اساس پیامدهای؛ سزارین، ماکروزومی، وزن بیش از صدک 90، Operative vaginal delivery، زایمان القا شده، خونریزی پس از زایمان و دیستوشی شانه و number needed to harm(NNH)، با رخداد پیامدهای هایپوگلایسمی نوزاد، بستری در NICU و دیسترس تنفسی انجام شد. شاخص Likelihood of helps vs harm(LLH) نیز با پیامدهای ماکروزومی و هایپوگلایسمی نوزاد تعیین و با روش Wilson score آزمون گردید.
    یافته ها
    شاخص NNT برای پیامدهای ذکر شده در بالا به ترتیب 3، 14-، 5-، 16، 3-، 31 و 32 به دست آمد که تنها در مورد سزارین معنی دار بود. هم چنین NNH محاسبه شده برای عوارض مورد نظر به ترتیب عبارت است از؛ 6، 15 و17-، که تنها هایپوگلایسمی نوزاد معنی دار بود(05/0>p). مقدار LHH به دست آمده 43/0- بود.
    نتیجه گیری
    با در نظر گرفتن LHH به دست آمده، فواید درمان دیابت حاملگی با انسولین نسبت به متفورمین بیشتر می باشد. ولی به دلایل پایین بودن حجم نمونه، عدم سنجش موارد هیپوگلایسمی مادر به عنوان عوارض تزریق انسولین و نوع پیامدهای انتخابی، این یافته را نمی توان با قطعیت بیان کرد.
    کلید واژگان: پزشکی مبتنی بر شواهد, دیابت حاملگی, درمان
    Babak Eshrati, Maryam Shakiba, Ali Khorshidi, Ali Akbar Mabodi, Habibollah Rahimi *
    Background
    This study aimed to compare the efficacy and safety of insulin versus oral hypoglycemic drugs for gestational diabetes treatment, using evidence based medicine approach.
    Materials And Methods
    This secondary study was conducted by selecting a comprehensive systematic review through searching the Cochrane library. To calculate the number needed to treat (NNT), outcomes such as cesarean section, macrosomia, birth weight more than 90th percentile, operative vaginal delivery, labor induction, post partum hemorrhage, and shoulder dystocia has been considered while neonatal hypoglycemia, NICU hospitalization and fetal distress were considered for calculating number needed to harm (NNH). To calculate the likelihood of helped versus harmed (LHH), macrosomia and hypoglysmia were selected. Data were analyzed with Wilson score test.
    Results
    The NNT for above outcomes; were 3, -14, -5, 16, -3, 31, and 32, respectively. Among them cesarean section was significance. Calculated NNH for side effects were 6, 15, and -17 which only was significance for neonatal hypoglycemia (p<0.05). The LHH was estimated -0.43.
    Conclusion
    Considering LHH, it seems that the benefit of insulin in management of gestational diabetes is more than metformin. But with respect to issues such as low sample size of trials, lack of assessment the maternal hypoglysemia as complication of insulin therapy, the findings should be considered cautiously.
    Keywords: Evidence, Based Medicine, Diabetes, Gestational, Therapy
  • امیر الماسی، محسن شمسی*، بابک عشرتی، راضیه فرزام، کبری علیمرادی، لیلا رحمتی
    مقدمه و هدف
    در ایران بعد از بیماری های قلبی– عروقی و سوانح و حوادث، سرطان سومین علت مرگ و میر می باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اپیدمیولوژیک سرطان های گوارشی (معده، مری،کولورکتال) در استان مرکزی در سالهای 1390-1385 صورت پذیرفته است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مقطعی به صورت تحلیلی بوده که اطلاعات آن از مرکز ثبت سرطان استان مرکزی بین سالهای 1390-1385 جمع آوری شده است می باشد. میزان بروز انواع سرطان ها بر اساس ساختار سنی جهان تطبیق یافت و میزان بروز اختصاصی سنی محاسبه گردیده است.
    نتایج
    بیشترین آمار مربوط به ابتلا سرطانهای گوارشی در مطالعه انجام شده مربوط به سرطان معده با 642 نفر (51/2%)، که بعد از آن به ترتیب سرطان کولورکتال 444 نفر (35/4%) و مری با تعداد 169نفر(13/5%) می باشد. 61/8 درصد موارد (801نفر) در جنس مذکر و گروه سنی 80-70 سال با 387 مورد (30/8%) با بیشترین آمار 1/77 درصد موارد از لحاظ محل سکونت ساکن شهر مشاهده شده است. میانگین سن ابتلا در زمان تشخیص 69 سال برآورد شده است. میزان بروز استاندارد شده سنی سرطان های گوارش بین سال های 1390-1385 به ترتیب در جنس مذکر و مونث 141/04 و 73/39 درصد می باشد.
    نتیجه گیری
    شناسایی عوامل موثر و پیشگیری از سرطانهای دستگاه گوارش در استان مرکزی ضرورت دارد. باید برنامه های آموزش مربوط به پیشگیری از این سرطان در افراد در معرض خطر ارائه گردد.
    کلید واژگان: اپیدمیولوژی, سرطان, دستگاه گوارش, استان مرکزی, ایران
    Amir Almasi, Mohsen Shamsi*, Babakeshrati, Razieh Farzam, Kobra Alimoradi, Leiyla Rahmati
    Introduction and
    Aims
    Cancer is the third leading cause of death after Coronary Artery Disease and accidents in Iran. This Research has been carried out to Study the epidemiology of gastrointestinal cancers (Stomach, esophageal, colorectal) in Markazi province during 2005-2010.
    Methods
    This is an analytical cross-sectional study that was carried out on cancer registry data collected from Markazi province between 2005-2010 years. Cancer incidence adjusted based on the age structure and agespecific incidence rates were calculated.
    Results
    Most statistics on the Morbidity of gastric cancers in the study was 642 patients (51.2) that associated with gastric cancer and after which the CRC 444(35.4%) patients and esophageal numbers of 169 (13.5%) patients. in this study 61.8 % (801 patients) of cases in the age group 80-70 years,male, 387 cases (30.8%) and the highest 77.1% living in urban areas has been observed in terms of location. mean age at estimated time of diagnosis was 69 years. Rates age standardized incidence of digestive cancers in males and female was 141.04 and 73.39 respectively.
    Conclusion
    Identification of risk factors and prevention of gastrointestinal cancers in Markazi province is required. Training programs related to the prevention of cancer in people at high risk should be presented.
    Keywords: Epidemiology, Cancer, Gastrointestinal, Markazi province, Epidemiology
  • رضا تاجیک، حسن اصیلیان مهابادی*، علی خوانین، احمد جنیدی جعفری، بابک عشرتی
    مقدمه

    ترکیبات پلی کلرینه بی فنیل از جمله آلاینده های خطرناک محیط زیستی و شغلی بوده و از پایدای شیمیا ئی بسیار با لا ئی بر خور دار بوده و چالش های شغلی و زیست محیطی عمده ای را ایجاد می کند. این ترکیبات اثرات بهداشتی مختلفی را با توجه به راه ورود، جنس، سن، غلظت و سطح مواجهه ایجاد می کنند. هدف از این مطا لعه تجزیه روغن های آسکارل با استفاده از پرتوهای میکروویو و تلفیقH2O2/TiO2 می باشد.

    مواد و روش ها

    راکتور مورد استفاده یک بالن ژوژه پیرکس ته پهن بود که به وسیله یک لوله رابط از طریق منفذی که در بالای دستگاه میکروویو قرار داشت به یک کندانسور ارتباط پیدا می کرد.توان پرتو در محدوده 540، 720 و 900 وات مورد استفاده قرار گرفتpH نمونه ها و دما به طور مداوم پایش می شد. آزمایش ها به صورت سه بار تکرار شد. روغن های آسکارل با استفاده از دستگاه GC-ECD مورد آنالیز قرار گرفت. از نرم افزار Spss16 برای تجزیه و تحلیل آماری استفاده گردید.
    یافته های پژوهش: میانگین تجزیه برای مجموع PCBs برحسب توان پرتومیکروویو با 540، 720 و 900 وات به ترتیب 85/83، 89/ 88 و 33/96 بود. میانگین تجزیه برای مجموع PCBs برحسب نسبت حلال مورد استفاده به روغن آسکارل به میزان 1:1، 2:1 و 3:1 به ترتیب 19/54، 16/79 و07/ 95 درصد بود. میانگین تجزیه برحسب عدم استفاده و بکارگیری همزمان H2O2به میزان 10٪ و TiO2 با نسبت 05/0، 10/0، 15/0 و 20/0 گرم به ترتیب 72/70، 43/89، 40/90، 91/59و 21/93 درصد بود. همچنین میانگین تجزیه برحسب عدم استفاده و بکارگیری همزمان H2O2 به میزان 20٪ و TiO2 با نسبت های 05/0، 10/0، 15/0 و 20/0 گرم به ترتیب 72/70، 94، 07/95، 33/96 و 17/97 درصد بود.

    بحث و نتیجه گیری

    تابش پرتو میکروویو روی بی فنیل های چند کلره در حضور حلال اتانول و اکسید کننده قوی پر اکسید هید روژن و کاتالیزور دی اکسید تیتا نیوم منجر به کاهش میزان این ترکیبات در روغن ترانسفورمر شد. در واقع با افزایش مقادیر اتانول، H2O2 و TiO2میزان تولید رادیکال هیدروکسیل افزایش و موجب کلرزدایی بیشتر مولکول PCB گردید.

    کلید واژگان: حلال اتانول, پرتومیکروویو, روغن آسکارل, تجزیه
    Reza Tajik, Hasan Asilian Mohabadi, Ali Khavanin, Ahmad Jonidi Jafari, Babak Eshrati
    Introduction

    poly chlorinated biphenyls (PCB) are occupational and environmental pollutants and hazardous organic compounds that have created major environmental and occupational challenge. PCB compounds are caused the different health effects in human depending of sex، age، route of entry، intensity and frequency exposure. This study was conducted to determine the effect of microwave rays، hydrogen peroxide، TiO2، catalyst and ethanol on the composition of PCB in order to reduce occupational hazards.

    Materials and Methods

    In this experiment used a MW oven، Pyrex vessel reactor (250ml volume)، Pyrex tube connector and condensing system. A hole was pierced on the top portion of the oven and the Pyrex vessel reactor was connected with the Pyrex tube connector. Ray powers used in 540، 720 and 900W. pH and temperature was continuously monitored. The experiments were repeated three times. The PCB were analyzed by GC-ECD and spss version 16 software package was used for statistical analysis.

    Findings

    The degradation of total PCB in terms of 540،720 and 900W was 83. 85، 88. 89 and 96. 33% respectively. The degradation of total PCB in terms of ratio to solvent with oil transformer in 1:1، 2:1 and 3:1 was 54. 19، 79. 16 and 95. 07% respectively. The degradation of total PCB in terms of not using of / and using 10% of and 0. 05، 0. 1، 0. 15 and 0. 2g was 70. 72، 89. 43، 90. 40، 91. 59and 93. 21% respectively. The degradation of total PCB in terms of not using / and using 20% of and 0. 05، 0. 1، 0. 15 and 0. 2 g was 70. 72، 94، 95. 07، 96. 33 and 97. 17% respectively. Discussion&

    Conclusion

    The results of this experiments showed that using microwave Rays،H2O2 oxidant and TiO2 catalyst lead to a degradation efficiency of PCBs only in the presence of ethanol. Increasing the concentration of ethanol and H2O2 and also amount of TiO2 should increase the generation rate of hydroxyl radical and thus the oxidation and dechlorination of the PCBs.

    Keywords: ethanol solvent, microwave radiation, Askarel oil, degradation
  • علی احمدی، بابک عشرتی، مهدی نوروزی، نگین مشتاقی، لیلا لشکری
    زمینه و هدف
    مطالعات مختلف انجام شده در دنیا و ایران نشان دادند که عدم دریافت مراقبت های دوران بارداری، عدم دسترسی به خدمات مامایی، سطح سواد مادر، سابقه حاملگی بیش از چهار بار و سکونت در روستا از مهمترین عوامل مرتبط با مرگ مادران باردار هستند. مطالعات نادری به تعیین سهم علل غیرمستقیم مرگ مادران باردار پرداخته اند. این مطالعه با هدف تعیین سهم علل غیر مستقیم مرگ مادر باردار در استان مرکزی انجام گرفت.
    روش کار
    مطالعه به روش گذشته نگر و توصیفی تحلیلی است. روش توصیف بکار رفته از نوع گزارش مورد و روش تحلیل از نوع تحلیل علل ریشه ای (RCA) بود. این رویکرد به شناسایی علل ریشه ای و حل مشکلات جدی سلامت (SE) می پردازد. روش جمع آوری داده ها از طرق مصاحبه و بررسی مستندات بود. از تحلیل بیزین و محاسبه احتمالات شرطی در نرم افزار Netica 5.08 استفاده گردید.
    یافته ها
    عدم دریافت مراقبت های دوران بارداری، بی توجهی به دستورالعمل ها و بخشنامه های وزارتی و استانی، نبودن کار تیمی و عدم هماهنگی بین پزشکان با تخصص های مختلف در درمان مادر باردار در بیمارستان، به عنوان علل غیرمستقیم مرگ مادر مذکور تعیین شدند. سهم علل غیرمستقیم در وقوع مرگ مادر باردار 43 درصد بوده است.
    نتیجه گیری
    تعیین کاردیومیوپاتی به عنوان علت مرگ در گواهی فوت مادر مذکور صحیح نبود. تعیین علت اصلی مرگ، تحلیل علل ریشه ای و حذف علل غیرمستقیم مرگ، در کاهش نیمی از مرگ مادران باردار حائز اهمیت است.
    کلید واژگان: مرگ مادر باردار, تحلیل علل ریشه ای, علت غیرمستقیم مرگ, اپیدمیولوژی بالینی, حاکمیت بالینی
    Ali Ahmadi, Babak Eshrati, Mehdi Nowrozi, Negin Moshtaghi, Leila Lashkari
    Background and Objectives
    Different studies performed in the world and Iran reported the educational level of the mother، history of more than four pregnancies، living in rural areas، receiving no prenatal health care، and lack of access to maternal emergency services as the most important factors affecting maternal mortality rate. Few studies have determined contribution of indirect causes of maternal deaths. This study aimed to determine the contribution of indirect causes of a maternal death in Markazi province.
    Methods
    This is a retrospective and descriptive-analytical study. Case report method and Root Cause Analysis (RCA)، as an important method used in clinical epidemiology، were applied to describe and analyze a maternal mortality occurred in Markazi province، respectively. This approach deals with identification and solving the root causes of health problems (Sentinel Event). Data were collected by interview and inspection of written documents. Bayesian analysis and calculation of the conditional probabilities were applied using Netica 5. 08 software.
    Results
    Receiving no maternal prenatal care، not following the ministerial and provincial guidelines، lack of team working and coordination between medical specialists in the treatment of high-risk pregnant women in the hospital were identified as indirect causes of the maternal death. Indirect causes accounted for 43% of the maternal death.
    Conclusion
    Indicating cardiomyopathy as a cause of death on death certificate of the mother was incorrect. Determining the principal cause of the death، Root Cause Analysis، and eliminating the indirect causes of the death play important roles on decreasing 50% of the maternal deaths.
    Keywords: Maternal Death, Root Cause Analysis, Indirect Cause of Death, Clinical Epidemiology, Clinical Governance
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال