به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

بتول کریمی

  • زینب سلطان زاده*، بتول کریمی
    مهم ترین کاربرد پوشش های فشارنده، درمان آثار سوختگی و رگ های واریسی می باشد. اصل درمان در این پوشش ها، مقدار و توزیع فشار بر روی بدن است که توسط پزشک معالج تعیین می شود. ابعاد و جنس پوشش ها بایستی به گونه ای انتخاب شود که فشار مورد نظر از طرف پوشش به بدن شخص بیمار اعمال شود. بدین منظور یکی از بهترین روش های پیش بینی فشار استفاده از شبیه سازی می باشد. در این تحقیق با استفاده از نرم افزار آباکوس، مدل سه بعدی از تماس و فشار بین پوشش فشارنده و بدن ارایه شده است. در ابتدا مدل به صورت استوانه ای طراحی شد و مقادیر فشار، کرنش و تنش روی دست و پوشش فشارنده و همچنین کانتورهای رنگی توزیع فشار نشان دادند که مدل به درستی در نرم افزار طراحی و اجرا شده است. سپس مدل سازی به صورت مخروطی با استفاده از اندازه های واقعی بدن و پوشش فشارنده انجام شد و نتایج به دست آمده با نتایج آزمایش تجربی مقایسه شدند. مقایسه نتایج عملی و مدل نرم افزاری نشان داد که این مدل به خوبی و با متوسط درصد خطای 18 درصد، توزیع فشار و وضعیت تماس بین دست و پوشش فشارنده را شبیه سازی کرده است. روش استفاده شده در این تحقیق برای اعتبارسنجی مدل یک روش ساده و کاربردی است.
    کلید واژگان: پوشش های فشارنده, روش اجزای محدود, توزیع فشار, بدن انسان, آباکوس
    Zeynab Soltanzadeh *, Batoul Karimi
    Today, the technical and engineering applications of textiles have received much attention from engineering researchers. It can be said that the most attention in this area is focused on medical textiles. There is a special group of medical textiles called compression garments, the function of which is to apply pressure to the body and was used for the first time for Pressure Therapy. The most important applications of these garments are to treat burns and varicose veins. The principle of treatment in these garments is the amount and distribution of pressure on the body, which is determined by the physician. The dimensions and material of the pressure garments should be chosen in such a way that the desired pressure is applied to the patient's body. For this purpose, one of the best methods for predicting pressure is to use simulation using finite element methods. In this research, a three-dimensional model of contact and pressure between the pressure garment and the human body is presented using ABAQUS software. Initially, the model was designed as a cylinder and the values of pressure, strain and stress on the hand and the pressure garment as well as pressure distribution showed that the model was properly designed and implemented in software. Then, the modeling was performed conically using real body sizes and pressure garment and the results were compared with the experimental results. Comparison of experimental results and model results showed that this model well simulates the pressure distribution and contact between the hand and the pressure garment. The method used in this research is a simple and practical method for model validation.
    Keywords: Pressure garment, Finite element method, Pressure distribution, human body, ABAQUS
  • بتول کریمی*، رباب سبزی، راهب قربانی
    هدف
    کمبود ریز مغذی ها از جمله ویتامین ها در کودکان از مشکلات تغذیه ای شایع در جهان محسوب می شود. استراتژی های مختلفی جهت کنترل این نوع از سوءتغذیه وجود دارد. یکی از این استراتژی ها مکمل یاری با مولتی ویتامین و یا آ+ د است. هدف پژوهش حاضر مطالعه عمل کرد مادران در زمینه مصرف مکمل آ+ د در کودکان 24-6 ماهه شهر سمنان بوده است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی 400 نفر از مادران مراجعه کننده به مراکز بهداشتی-درمانی شهر سمنان در سال 93-1392 با روش نمونه گیری آسان وارد مطالعه شدند. عمل کرد مادران در سه حیطه مورد بررسی قرار گرفت. زمانی عمل کرد مادر مرتبط با خوراندن مکمل، مطلوب تعریف شده است که او در روز قبل از مراجعه، مکمل را به کودک خورانده باشد. وضعیت مطلوب از نظر زمان شروع مکمل، آغاز آن از روز پانزدهم بعد از تولد و بالاخره در مورد میزان آن، این که طبق دستورالعمل از میزان 1 سی سی روزانه استفاده کرده باشد.
    یافته ها
    4/85 درصد مادران شرکت کننده در این مطالعه از نظر خوراندن مکمل آ+ د عمل کرد مطلوبی داشتند، در مورد زمان شروع مکمل، عمل کرد 6/91 درصد از مادران و مرتبط با میزان مکمل خورانده شده به شیرخوار، عمل کرد 7/79 درصد ایشان مطلوب بوده است. بین عمل کرد مادران در مورد زمان شروع مکمل و ملیت (001/0=P ،43/27-48/2CI: ،95% ،24/8=OR) و میزان مکمل خورانده شده با سطح تحصیلات پدر (001/0=P) ارتباط معنی داری وجود داشت. بین عمل کرد مادران در مورد خوراندن مکمل آ+ د با سن مادر، سواد مادر، سواد پدر، شغل مادر، شغل پدر، جنس کودک، رتبه ی تولد، ملیت، وضعیت مراجعه ی مادر جهت دریافت مراقبت و محل دریافت مراقبت ارتباط معنی داری دیده نشد. فراموشی ما در شایع ترین (2/79 درصد) علت عمل کرد نامطلوب در مورد خوراندن مکمل بوده است.
    نتیجه گیری
    عمل کرد مادران در خصوص خوراندن منظم مکمل و رعایت میزان دقیق آن نیازمند توجه بیش تر است. در این راستا آموزش موثر و مستمر مادران و افزایش آگاهی ایشان به ویژه مادران متعلق به همسران کم سواد در کنار دیگر امکانات همچون توزیع رایگان و به موقع مکمل ها و بهبود کیفیت آن ها، قابل توجه و کارساز می باشد
    کلید واژگان: عمل کرد مادران, مکمل آ+ د, شیرخواران
    Batool Karimi *, Robab Sabzi, Raheb Ghorbani
    Introduction
    Micronutrients deficiency including vitamins deficiency in children is one of the prevalent nutritional problems all over the world. There are different strategies to control this malnutrition. Supplementation with A or multivitamins is one of these strategies. The aim of this study was assessing mothers’ practice about usage of A supplement for infants in 6 to 24 month infants of Semnan city.
    Materials And Methods
    In this cross - sectional study 400 mothers who referred to Semnan health centers in 2013-2014 (Semnan, Iran) were included the study via convenience sampling. The practice was studied in three area. Once the performance of the mother in the field of feeding of the supplementation to infants was desirable that she fed the infant by supplement in the day prior to referring. Favorable condition in terms of onset time of the supplement, starting it since 15th of birth, and finally on the dosage of it, has been used as order of 1 cc per day.
    Results
    85.4% of participant mothers in this study had optimal practice in terms of the administration of supplement. About onset time, practice of 91.6% of mothers and in related to supplement amount, practice of 79.7% of them was optimal. There was a significant relationship between mothers’ practice about supplement onset time and nationality (OR=8.24, 95% ,CI: 2.48-27.43,P= 0.001) and between supplement amount and fathers’ education (P= 0.001) .There was not significant relationship between mothers’ performance about feeding supplement to infant and mother's age, mother's education, father's education, mother's and father's job, infant's gender, birth rank, mother’s nationality, condition of referring to health center and the place of receiving child care. The most common reason of undesirable mothers’ practice about feeding A supplement was amnesia (79.2%).
    Conclusion
    Mother's practice, related to the regular feeding supplement to infants and the strict observance of its amount need more attention. In this regard, the effective and continuous education of mothers and increasing their awareness, particularly mothers belonging to low literacy husbands, are significant and workable along with other facilities such as free distribution of supplements and their quality improvement.
    Keywords: Mothers', Practice, A+D Supplement, Infants
  • سیما شهابی، نسیم چینی فروش، علی داودی، مریم جهانشیری مقدم، بتول کریمی، سید مصطفی فاطمی
    مقدمه
    داربست​های زیست​تخریب​پذیر به​همراه بیوسرامیک​ها زیست​سازگاری بسیار خوبی را در بسیاری از کاربردهای مهندسی بافت از خود نشان داده​اند و توانسته​اند رشد سلول​هاو همچنین سازمان​یابی سه​بعدی شبه​بافتی آن​ها را سبب گردند، انتظار می​رود لیزرهای کم​توان بتوانند این روند را بهبود بخشند.
    روش بررسی
    در این مطالعه اثر لیزر کم​توان Ga- Al-As با طول​موج 830 نانومتر (و توان خروجی 400mW) از فاصله یک سانتی​متری به​مدت 100 ثانیه در روزبر زیست​سازگاری وزیست​فعالی داربست کامپوزیتی PLGA-PEG-Hydroxyapatite در روزهای 7 و 14 بررسی شده است.
    یافته ها
    برمبنای نتایج به​ترتیب بلور هیدروکسی​آپاتیت نسبت به کامپوزیت و کوپلیمر، زیست​سازگاری بیشتری دارند و این میزان طی زمان افزایش می​یابد. لیزر بر زیست​سازگاری هیدروکسی​آپاتیت در هر دوزمان اندازه​گیری معنی​دار است وباعث افزایش آن می​شود ولی این اثر بر کوپلیمر مورد آزمایش به​طور​کلی معنی​دار نیست.
    تابش لیزر در کامپوزیت باعث افزایش اندک و معنی​دار زیست​سازگاری می​گردد همچنین به​ترتیب بلور هیدروکسی​آپاتیت نسبت​به کامپوزیت و کوپلیمر زیست​فعالی یا بیواکتیویته بیشتری دارند و باعث افزایش فعالیت آنزیم آلکالن​فسفاتاز می​شوند و این میزان طی زمان افزایش می​یابد هر دوی این روندها دارای تفاوت معنی​دار می​باشند. اما، اثر لیزر بر زیست​فعالی یا بیواکتیویته هیدروکسی​آپاتیت در هر دوزمان اندازه​گیری معنی​دار نیست وباعث افزایش آن نمی​شوداین اثر بر کوپلیمر مورد آزمایش نیز به​طور​کلی معنی​دار نیست. در​خصوص کامپوزیت هم می​توان گفت که تابش لیزر باعث افزایش اندک زیست​فعالی در روز چهاردهم می​گردد ولی این تغییر مختصر معنی​دار نمی​باشد.بررسی اثر لیزر به​تنهایی نیز بیانگر عدم تفاوت معنی​دار در افزایش بقاء و بیو​اکتیویته سلول​ها و فعالیت آنزیم آلکالن​فسفاتاز در گروه تابش لیزر می​باشد.
    نتیجه​گیری: تابش دوز و طول​موج لیزرمورد آزمون در این مطالعه می​تواند موجب بهبود زیست​سازگاری هیدروکسی​آپاتیت و کامپوزیت شود ولی بر کوپلیمر بی اثر است. همچنین این تابش بر بیواکتیویته و میزان آنزیم آلکالن​فسفاتاز سلول​ها در مجاورت مواد مورد آزمون بی​تاثیر بوده است.
    کلید واژگان: لیزر کم​توان, زیست​سازگاری, زیست​فعالی, داربست​های زیست​تخریب​پذیر
    Sima Shahbi, Nasim Chiniforush, Ali Davoodi, Maryam Jahanshiri Moghaddam, Batool Karimi, Seyyed Mostafa Fatemi
  • شمس الملوک نجفی، قاسم میقانی، محمد جواد خرازی فر، رسول مخصوصی، بتول کریمی، سیدمصطفی فاطمی *
    مقدمه
    علی​رغم کاهش چشمگیر پوسیدگی در دهه​های گذشته، هنوز هم این بیماری یک مشکل سلامت عمومی به خصوص در کشورهای در​حال توسعه است. در​سال​های​اخیر، کاربرد ترکیبی لیزر و فلوراید به​عنوان روشی نوین در پیشگیری از پوسیدگی معرفی شده است. هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر تابش لیزر دی​اکسید​کربن همراه​با فلورایدتراپی موضعی بر جذب فلوراید در مینای دندان شیری به​روش in vitro بود.
    روش بررسی
    در این تحقیق تعداد 25 دندان آسیای شیری کشیده​شده بدون پوسیدگی انتخاب و یک​سوم میانی دندان​ها به چهار قسمت مساوی تقسیم شدند و به​طور تصادفی در 5 گروه قرار گرفتند. گروه1: فلوراید​تراپی به​تنهایی، گروه2: فلوراید​تراپی و متعاقب آن لیزر​تراپی، گروه3: لیزر​تراپی و متعاقب آن فلوراید​تراپی، گروه4: لیزر​تراپی و متعاقب آن فلوراید​تراپی و مجددا لیزر​تراپی و گروه 5: کنترل (بدون اعمال هیچ​گونه تیماری). لیزر مورد استفاده دی​اکسیدکربن با طول​موج 10600 نانومتر، توان متوسط یک وات، عرض پالس ده میلی​ثانیه و فرکانس 20 هرتز بود که با انرژی هر پالس (fluence) معادل 0.0002 j/cm2 و چگالی هر پالس 0.016 j/cm2 استفاده گردید. در فرآیند فلوراید​درمانی، ژل فلوراید سدیم 7/2 درصد مورد استفاده قرار گرفت. میزان فلوروآپاتیت و کریستالیزاسیون به​ترتیب با روش​های FTIR و XRD اندازه​گیری شد. تغییرات مرفولوژیکی سطحی نیز توسط استریومیکروسکوپ و اسکن میکروسکوپ الکترونی ارزیابی گردید. داده​ها با استفاده از آزمون ANOVA و Tukeyبا استفاده از نرم​افزار SPSS تجزیه​و​تحلیل گردید.
    یافته ها
    در بررسی FTIR، میزان گروه هیدروکسیل​هیدروکسی​آپاتیت بررسی شد که کاهش آن به​معنی واکنش با یون فلوراید بود. نتایج حاصل از آزمون چند​مقایسه​ای آزمایش FTIR نشان داد که گروه کنترل با تمام گروه​های دیگر تفاوت معنی​دار داشت و در این گروه سطح گروه هیدروکسیل​هیدروکسی​آپاتیت (3/8±68/66) در بالاترین میزان نسبت به گروه​های دیگر قرار داشت. مقدار بنیان هیدروکسیل باقیمانده در گروه فلوراید​تراپی (3/3±99/33) به​میزان معنی​داری کمتر از گروه کنترل و بیشتر از گروه​های تحت تابش لیزر بوده است. بین گروه​های ترکیب، لیزر- فلوراید​تراپی (11/3±35/12)، فلوراید-لیزر​تراپی (27/2±08/8) و لیزر- فلوراید-لیزر​تراپی (84/2±88/5) تفاوت معنی​داری وجود نداشته است. شاخص کریستالی​شدن در تست XRD در بین گروه​های آزمایشی و کنترل فاقد اختلاف معنی​دار بودند (05/0
    نتیجه​گیری: نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که کاربرد فلوراید​تراپی به​تنهایی و یا کاربرد به​همراه لیزر CO2 تراپی باعث افزایش جذب فلوراید در دندان​های شیری می​شود. ولی کاربرد توام فلوراید​تراپی و لیزر​تراپی باعث هم​افزایی در جذب بیشتر فلوراید در دندان​های شیری نسبت​به کاربرد تنهایی فلوراید​تراپی می​گردد.
    کلید واژگان: لیزر?تراپی, فلوراید?تراپی, جذب فلوراید, دندان?های شیری
    Shamsoulmolouk Najafi, Ghasem Mighani, Mohammad Javad Kharrazifard, Rasoul Makhsoosi, Batool Karimi, Seyyedmostafa Fatemi *
  • نعمت ستوده، راهب قربانی، وحید سمنانی، بتول کریمی
    سابقه و هدف
    هوش هیجانی یکی از موضوعات مهم در بسیاری از حیطه ها، به خصوص حیطه آموزشی است. رابطه آن با پیشرفت تحصیلی وابسته به فرهنگ بوده و می تواند در موضوعات آموزشی مختلف متفاوت عمل نماید. این مطالعه رابطه ی هوش هیجانی با موفقیت تحصیلی را در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی سمنان مورد بررسی قرار داده است.
    مواد و روش ها
    در این پژوهش مقطعی 607 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی سمنان با استفاده از روش نمونه گیری سیستماتیک انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار پژوهش، شامل دو بخش، پرسش نامه جمعیت نگاری و پرسش نامه 90 سئوالی هوش هیجانی بار- آن (شامل 5 بعد و پانزده مولفه) بود. معیار پیشرفت تحصیلی دانشجویان در این مطالعه، معدل نیم سال قبل وی بوده است.
    یافته ها
    هم بستگی مثبت و معنی داری بین پیشرفت تحصیلی با نمره هوش هیجانی دیده شد (003/0=p، 122/0=r). کلیه مولفه های هوش هیجانی، به غیر از مولفه های همدلی، مسئولیت پذیری و روابط بین فردی، هم بستگی مثبت و معنی داری با پیشرفت تحصیلی داشتند (05/0>p). به عبارت دیگر هیچ یک از مولفه های بعد بین فردی هم بستگی معنی داری با پیشرفت تحصیلی نداشتند اما کلیه مولفه های سایر ابعاد هوش هیجانی هم بستگی مثبت و معنی داری با پیشرفت تحصیلی داشتند. بین ابعاد درون فردی (002/0=p، 125/0=r)، سازگاری (002/0=p، 124/0=r)، مدیریت استرس (007/0=p، 110/0=r) و خلق و خوی (002/0=p، 124/0=r) هم بستگی مثبت و معنی داری با پیشرفت تحصیلی وجود داشت اما هم بستگی بعد بین فردی با پیشرفت تحصیلی معنی دار نبود.
    نتیجه گیری
    به طورکلی با توجه به ارتباط مثبت هوش هیجانی با پیشرفت تحصیلی، لازم است مراکز آموزشی، بالاخص دانشگاه ها، برنامه های کارآمدی جهت ارتقاء مهارت ها و توانایی های هیجانی و اجتماعی دانشجویان برگزار نمایند تا توانمندی آنان در مقابل فشارها و اقتضاهای محیطی افزایش یابد که نه تنها بر پیشرفت تحصیلی وی اثرگذار خواهد بود بلکه تاثیرات دراز مدتی بر عمل کرد اجتماعی و شغلی آنان نیز خواهد داشت.
    کلید واژگان: هوش هیجانی, پیشرفت تحصیلی, دانشجویان, علوم پزشکی
    Nemat Sotodehasl, Raheb Ghorbani, Vahid Semnani, Batool Karimi
    Introduction
    Emotional intelligence (EI) is one of the most important issues in many aspects, especially in educational area. Its relationship with academic achievement depends on culture and may reflect in various educational topics in different forms. This study investigates the relationship between EI and academic achievement of students of Semnan University of Medical Sciences (Iran).
    Materials And Methods
    In this cross sectional study, 607 students of Semnan University of Medical Sciences, Iran were participated. The research instrument included two parts, demographics and 90 questions Bar-On EI questionnaire. The Grade-Point Average (GPA) of previous semester was considered as indicator of participant’s academic achievement.
    Results
    A positive significant relationship was observed between EI and academic achievement (r=0.122, P=0.003). There was a positive significant relationship between academic achievement and all EI components, except empathy, social responsibility, interpersonal relationship (p
    Conclusion
    Generally, there was a positive significant relationship between EI and academic achievement, therefore, it seems to be necessary for the educational centers, especially universities, to conduct practical programs to upgrade student's emotional and social skills and capacities. With increasing students 'capabilities to cope with environmental pressures, a more stable base will be provided for academic achievement and emotional intelligence’s long term effects such as increased performance in occupational and social functionalities.
    Keywords: Emotional Intelligence, Academic Achievement, Students, Medical Sciences
  • بتول کریمی*، رباب سبزی، راهب قربانی
    سابقه و هدف
    آنمی فقر آهن از شایع ترین کمبودهای تغذیه ای در کودکان است و بر این اساس استفاده از مکمل آهن از استراتژی های مقابله با آن است. این مطالعه به بررسی عملکرد مادران در زمینه مصرف مکمل آهن در شیرخواران 24-6 ماهه پرداخته است.
    مواد و روش ها
    400 مادر مراجعه کننده به مراکز بهداشتی-درمانی شهر سمنان در سال 1392 به روش آسان انتخاب و عملکرد آنان در حیطه های خوراندن مکمل به شیرخوار، زمان شروع، میزان مصرف آن و چگونگی انجام مراقبت های لازم در زمان خوراندن مکمل بررسی شد. تعریف عملکرد مطلوب در مورد خوراندن مکمل، خوراندن آن در روز قبل از مراجعه، در خصوص زمان شروع، آغاز مکمل از 6 ماهگی (برای شیرخواران با وزن طبیعی) و هنگام رسیدن به 2 برابر وزن تولد (در مورد شیرخواران با وزن کم تر از 2500 گرم) و در خصوص میزان مکمل، خوراندن 15 قطره بوده است. از طرفی انجام تمام مراقبت ها هنگام خوراندن مکمل به عنوان عملکرد خوب تلقی شده است.
    یافته ها
    73درصد، 94/5درصد و 89/4 درصد مادران شرکت کننده، به ترتیب از نظر خوراندن مکمل آهن، زمان شروع مکمل و میزان آن عملکرد مطلوبی داشتند. شانس خوراندن مکمل آهن به کودک در مادرانی که مراجعه ی منظمی جهت دریافت مراقبت برای کودک خود داشتند، 4/56 برابر مادرانی بوده است که مراجعه ی نا منظمی داشته اند (OR=4.56، 95% CI: 2.94-8.33، P< 0.001). هم چنین با افزایش رتبه ی تولد شانس خوراندن مکمل آهن کم شده است (OR=0.65، 95% CI: 0.47-0.90، P=0.009) بین عملکرد مادران در مورد زمان شروع مکمل آهن (OR=5.2، 95% CI:1.10-24.2،P=0.037) و شغل پدر ارتباط معنی داری مشاهده شد. شایع ترین علت عملکرد نامطلوب مادران در مورد خوراندن مکمل فراموشی مادر (54/2 درصد) بوده است. مرتبط با نحوه انجام مراقبت ها در زمان خوراندن مکمل 46/6 درصد مادران عملکرد خوب، 23/6 درصد عملکرد متوسط و 29/8 درصد عملکرد ضعیف داشتند.
    نتیجه گیری
    یافته ها نشان داد، عملکرد مادران به ویژه مرتبط با خوراندن مرتب مکمل به شیرخواران نیازمند ارتقاء است. افزایش آگاهی و پیگیری مادران به ویژه مادران با مراجعه ی نامنظم به مراکز بهداشتی، مادران دارای کودکان با رتبه تولد بیش تر و همسران کارگر، ضروری است.
    کلید واژگان: عملکرد مادران, مکمل آهن, شیرخوران, سمنان
    Batool Karimi*, Robab Sabz, Raheb Ghorbani
    Introduction
    Iron deficiency anemia is among the most common nutritional deficiency in children and accordingly, the use of iron supplementation is one of the strategies to cope with it. This study has been investigated the mothers, practice about usage of iron supplement in infants 6-24 months.
    Material And Method
    400 mothers referred to health centers in Semnan (Iran) in 2013 were selected via convenience sampling and their practice in the fields of feeding supplement to infants, onset time, its amount, and quality of care during supplementation was assessed. The favorable practice of feeding supplement was considered as feeding it in day prior to referring, on time start as onset of it from 6 months(for infants with normal weight) and upon reaching double weight of birth weight(for low birth weight infants), and about the amount of supplementation, as the amount of 15 drops. On the other hand to perform all precautions during supplement feeding was regarded as good practice.
    Results
    73%, 94.5% and 89.4% of mothers participating in this study, had a favorable practice, in terms of the administration of iron supplement, the onset of supplementation and the amount of it respectively. The chance of feeding supplements to infants by mothers who had regular referring to health center for infant care was 4.56 times of mothers who had irregular referring(OR=4.56, 95% CI: 2.94-8.33, P< 0.001). Also with increasing the rank of birth, the chance of feeding supplements was decreased (OR=0.65, 95% CI: 0.47-0.90, P=0.009). There was a significant relationship between mothers, practice about start time supplement and fathers, job (OR=5.2, 95% CI:1.10-24.2,P=0.037).The most common cause of unfavorable mothers, practice about feeding iron supplement was amnesia (54.2%). Related to the quality of performance of precautions during supplement feeding, 46.6% of mothers had good, 23.6% had moderate and 29.8% had poor practice.
    Conclusion
    The results of this study indicate that mother's practices, particularly related to the regular feeding supplement to infants require to be upgraded. Raising awareness and monitoring of mothers especially those who have irregular referral to health centers, have children with higher birth rank and those who have worker husbands is necessary.
    Keywords: Mothers, Practice, Iron supplement, Infants, Semnan
  • بتول کریمی، فهیمه کریمی، راهب قربانی
    کمبود آهن، یکی از شایع ترین مشکلات تغذیه ای در میان زنان باردار است. دریافت کافی آهن برای سلامت مادر باردار و جنین او مهم بوده و بر همین اساس، استفاده از مکمل آهن توصیه می گردد. این مطالعه به بررسی وضعیت دریافت این مکمل در مادران باردار پرداخته است.
    در این مطالعه ی مقطعی که در مراکز بهداشتی - درمانی شهر سمنان در سال 1391 انجام گرفت، 400 مادر در نیمه ی دوم بارداری، به طور تصادفی انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. وضعیت دریافت مکمل آهن، شامل زمان شروع و مصرف آن است. مفهوم زمان مطلوب شروع، آغاز مصرف مکمل در ماه چهارم یا شروع هفته ی 16 بارداری بوده و میزان مطلوب مصرف، استفاده کامل مکمل، طی هفت روز گذشته قبل از پرسش گری بوده است.
    5/53 درصد از افراد شرکت کننده از نظر زمان شروع مصرف مکمل آهن وضعیت مطلوبی داشتند و 3/85 درصد از آنها تمام روز های هفته ی گذشته، مکمل آهن استفاده کرده اند. بین آگاهی استفاده از مکمل آهن و مصرف آن ارتباط معنی دار دیده شد. همچنین بین سابقه ی ابتلا به آنمی و شغل همسر با زمان شروع مکمل آهن ارتباط معنی دار دیده شد. بین مصرف مکمل آهن با سن، سطح سواد مادر، سطح سواد همسر، شغل مادر، تعداد فرزندان، ملیت و وضعیت مراجعه به مراکز بهداشتی درمانی ارتباط معنی دار دیده نشد. ضمن آن که فراموشی، بیش ترین علت عدم مصرف آهن (6/45 درصد) بود.
    نتایج نشان داد درصد قابل توجهی از مادران باردار، وضعیت مطلوبی از نظر دریافت مکمل آهن و به ویژه زمان شروع به موقع آن ندارند. آموزش جهت افزایش آگاهی مبنی بر اهمیت مکمل یاری، تسهیل دسترسی به مکمل، تنظیم برنامه ی عملیاتی با مشارکت مادر و تاکید بر مصرف مکمل در هر نوبت مراجعه به مراکز بهداشتی درمانی، برای تمام اقشار جامعه و به خصوص مادران با سابقه ی آنمی، حائز اهمیت است.
    کلید واژگان: وضعیت دریافت, مکمل آهن, زنان باردار, سمنان
    Batool Karimi, Fahimeh Karimi, Raheb Ghorbani
    Objective (s): Iron deficiency is one of the most common nutritional disorders in pregnant women. Adequate iron intake during pregnancy is critical for maternal and fetal health and because of this، Iron supplementation is recommended during pregnancy. This study evaluates the intake of supplement in pregnant women in Semnan، Iran.
    Methods
    This cross-sectional study was performed in health centers of Semnan، in which 400 pregnant in the second half of their pregnancy were randomly selected and studied. The evaluation included starting time and the consumption of Iron. The favorable time for iron prescription was considered as 4th month or the beginning of 16th week of pregnancy. Besides، by appropriate intake of iron، we address taking the supplement during the week before the study commences.
    Results
    53. 5% of the participants were considered in a good condition considering the time span they started taking the iron supplement and 85. 3% of them consumed the supplement during the week before tests. There was a significant relationship between the knowledge of iron consumption and appropriate intake (P<0. 05). In addition، the time to start consuming the supplement was related to the history of anemia (P=0. 027)، as well as husband’s job (employed P=0. 043، worker P=0. 011، self-employmed P=0. 030). On the other hand، there was no significant association between taking the supplement and mothers’ age، literacy، husbands’ literacy، mothers’ job، number of children، nationality and the frequency of referring to health centers. Furthermore، the main reason of missing supplement intake was forgetfulness (45. 6%).
    Conclusion
    The findings showed that a great percent of pregnant women do not have a desirable condition in case of taking the supplement and especially the time span of beginning to intake. As a solution to this problem، we suggest educating women about the necessity of using supplements، providing an easy access to supplements، organizing practical sessions with help of mothers and reminding them to consume the supplements at each visit in health centers for mothers especially those with anemia.
  • سکینه دادی پور، مینو رجایی، عبدالحسین مدنی، ارسلان احمدی کانی گلزار، بتول کریمی، راضیه اقبالی، علی صفری مرادآبادی*
  • بتول کریمی*، ریحانه حاجی زاده ذاکر، راهب قربانی
    سابقه و هدف
    از جمله راه کارهای سازمان بهداشت جهانی برای کنترل کم خونی فقر آهن، شایع ترین نوع سوء تغذیه، آهن یاری در گروه های خاص می باشد. هدف این مطالعه بررسی وضعیت مصرف مکمل آهن و عوامل مرتبط با آن در دختران راهنمایی و دبیرستانی شهر سمنان بوده است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه 440 دانش آموز دختر راهنمایی و دبیرستانی از مناطق مختلف شهر سمنان به روش تصادفی انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. جمع آوری اطلاعات از طریق تکمیل پرسش نامه توسط دانش آموز و تحت نظارت فردی آگاه صورت گرفت. وضعیت دریافت مکمل بدین صورت تعریف شد که اگر تعداد قرص های مصرفی دانش آموز با تعداد قرص های توزیع شده در مدرسه طی 16 هفته یا 4 ماه از سال تحصیلی یکسان بود، مصرف کامل یا مطلوب و در غیر این صورت ناکامل در نظر گرفته می شد.
    یافته ها
    9/53%دختران مقطع راهنمایی و5/16%دختران مقطع دبیرستان تمامی قرص های دریافتی را به طور کامل مصرف کرده بودند که تفاوت معنی دار بود (001/0p<). مصرف مکمل در مقطع راهنمایی روند نزولی داشت و با ارتقاء پایه درصد دانش آموزان با مصرف کامل کم تر می شد(002/0=p). آگاهی از علایم و عوارض کمبود آهن ارتباط معکوسی با مصرف کامل قرص آهن داشت(003/0=p). ارتباط مستقیمی بین سطح تحصیلات پدر (046/0=p)، سطح تحصیلات مادر (015/0=p)،معدل دانش آموزان (003/0=p)، شرکت دانش آموزان در جلسه آموزشی آهن یاری (001/0p<)، شرکت والدین در جلسه توجیهی آهن یاری(021/0=p)، نظارت مسولین بر مصرف مکمل (001/0p<)، مصرف قرص آهن در مدرسه (001/0p<)، مصرف آن در زمان کلاس (001/0p<)، توزیع مکمل توسط مربی بهداشت (001/0p<) با مصرف کامل قرص توسط دانش آموزان وجود داشت.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه حاکی از وضعیت نامناسب مصرف مکمل آهن در مدارس راهنمایی و دبیرستان شهر سمنان می باشد. برای بهبود برنامه، تلاش در ایجاد نگرش مثبت،ارتقاء دانش و فرهنگ استفاده آگاهانه، آموزش حضوری دانش آموزان و والدین و نظارت مربی بهداشت بر مصرف قرص تاثیر گذار می باشد
    کلید واژگان: آهن یاری, وضعیت مصرف, دختران راهنمایی و دبیرستانی, ایران
    Batool Karimi *, Reyhaneh Hajizadeh Zaker, Raheb Ghorbani
    Introduction
    Iron supplementation in specific groups is one of the recommended approches by the World Health Organization to prevent and control iron deficiency anemia as the most common type of malnutrition. The purpose of this study was to investigate the consumption of iron supplement and the related factors by girl students in Jounior and high schools in Semnan.
    Materials And Methods
    In this study, 440 jounior and high school girl students were randomly selected from different districts in Semnan. Data Collecting was performed via filling out a questionnaire by the students under revising a research expert. The supplement intake was considered as ''complete'' or ''favorable'' if the number of the tablets, which were taken by the students, was equal to the one was distributed by school officials, otherwise, that was considered ''incomplete''.
    Results
    53.9% of jounior school girls and 16.5% of high school girls were completely taken their tablets that this difference between two group of students was significant (p<0.001). Supplement consumption in jounior school girls declined with their grade, i.e., more decrease in full tablet consumption at higher grades (p=0.002). Awareness of iron deficiency symptoms was inversely proportional to full iron tablet consumption (p=0.003). A significant relationship was observed between complete iron tablet consumption by the students and their father's educational levels (p=0.046); their mother's educational levels (p=0.015), student’s score average (p=0.003); student’s participation levels in “iron supplementation” classes (p<0.001); parents’ participation levels in “iron supplementation” classes (p=0.021); authorities’s supervising about taking of tablets by the student (p<0.001); consumption of iron tablets during lessons (p<0.001); and distribution of iron tablets by the health advisor (p<0.001).
    Conclusion
    The study indicates an unsatisfactory situation regarding the consumption of iron supplementary tablets in Semnan jounior and high school girl students. To improve the iron supplementation program, efforts in creating a positive attitude and awarenes about taking iron supplements, as well as face to face training of students and their parents, and supervision by a health educator can be helpful.
    Keywords: Iron supplementation, Consumption, Middle, high school girls, Iran
  • محمد نبوی، بتول کریمی، راهب قربانی، مریم مظلوم جعفرآبادی، مرجان طالبی
    امروزه چاقی، یکی از مهم ترین مشکلاتی است که گریبان گیر جوامع مختلف شده است. طی دو، سه دهه‎ی اخیر، میزان شیوع چاقی در بین کودکان در حال افزایش بوده و این روند در کودکان ایرانی نیز قابل مشاهده است. این مطالعه به منظور بررسی شیوع چاقی در دانش آموزان 7 تا 12 ساله شهر سمنان انجام شده است.
    این پژوهش یک مطالعه مقطعی است. تعداد 400 کودک به صورت نمونه گیری تصادفی از دانشآموزان پایه های اول تا پنجم ابتدایی در محدوده سنی 7 تا 12سال و از 20 مدرسه شهر سمنان انتخاب شدند. از نمایه توده بدنی جهت تعیین وضعیت چاقی در کودکان و والدین استفاده گردید. پرسشنامه ای نیز مرتبط با دیگر عوامل مورد بررسی تکمیل شد.
    14.3 درصد از کودکان، چاق و 18.8 درصد دارای اضافه وزن بودند. بین جنسیت کودکان و چاقی ارتباط معنی داری وجود داشت، به طوری که در پسران چاقی و در دختران اضافه وزن بیشتر دیده شد. همچنین به ازای هر سال افزایش سن، شانس چاقی 26.1 بیشتر بود. بین چاقی پدر و مادر و فرزندان نیز ارتباط معنی داری دیده شد، به طوری که به ترتیب به ازای هر واحد افزایش در BMI مادر و پدر، شانس چاقی در کودک به ترتیب 1.18 و 1/15 برابر بود. بین چاقی و میزان مصرف غذای آماده‎، میزان تماشای تلویزیون و کار با رایانه، نحوه رفت ‎و‎‎ آمد به مدرسه، رتبه‎ی تولد، بعد خانوار و تحصیلات پدر و مادر ارتباط معنی داری مشاهده نشد. شیوع اضافه وزن و چاقی در کودکان 7 تا 12ساله شهر سمنان قابل ملاحظه است و با میزان چاقی والدین ارتباط دارد. توجه به این امر و افزایش آگاهی خانواده ها نقش مهمی در زمینه بهبود وضعیت خواهد داشت.
    کلید واژگان: نمایه توده بدنی, چاقی, دانش آموزان
    Mohammad Nabavi, Batool Karimi, Raheb Ghorbani, Maryam Mazloom Jafarabadi, Marjan Talebi
    Objective(s)
    Obesity is one of the most important public health problems. During recent decades, prevalence of obesity among children has increased and this is also observed among Iranian children. This study is aimed to determine the prevalence of obesity and some related factors among students aged 7 to 12 in Semnan.
    Methods
    This was a cross sectional study. 400 students aged between 7 to 12, were selected by randomized sampling from 20 elementary school. We measured height and weight of children and their parents to calculate BMI. They also completed a questionnaire which was designed to collect some interested variables.
    Results
    14/3 % of children were "obese" and 18/8 % of them were categorized as "over weight". There was a significant association between obesity and gender, so a higher rate of obesity in boys and overweight in girls was observed. Also getting older per each year, the obesity became higher 1.26 times. A significant relationship was observed between obesity of father, mother and children, so an increase of each unit of BMI their father and mother, the obesity chance in children became equal to 1.18 and 1.15 respectively. There was no significant association between obesity and other parameter studied such as consuming of fast food, watching TV and working with computer, daily commute to school, rank of birth, number of families, or parent’s educational levels.
    Conclusion
    The prevalence of obesity during childhood is increasing, in Semnan and it correlates with obesity of parents. Therefore training of parents and also their children might be an effective way to decrease obesity among children.
  • بتول کریمی، راهب قربانی، سعید حقیقی، غلامرضا ایراجیان، حسین حبیبیان، سکینه صیادجو، سهیلا قضوی، شهین کمال، ماشاءالله کلاهدوز
    سابقه و هدف
    مطالعه رفتار خانوارها در زمینه مصرف روغن ها و چربی ها، در پیش بینی وضعیت سلامت جامعه از جایگاه مهمی برخوردار است. هدف این مطالعه بررسی اثر آموزش بر رفتار زنان خانوارهای تحت پوشش مراکز بهداشتی درمانی تدین و فامیلی شهر سمنان در زمینه مصرف روغن ها و چربی ها بوده است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مداخله ای از نوع قبل و بعد، به ترتیب قبل و بعد از مداخله 253 و 255 خانوار با روش تصادفی خوشه ایانتخاب و اطلاعات با استفاده از پرسش نامه جمع آوری گردید. فعالیت های مربوط به مداخله شامل سخنرانی، نصب تراکت، توزیع پمفلت و چاپ مطالب آموزشی در روزنامه محلی بوده است.
    یافته ها
    روغن جامد نباتی اولویت اول روغن مصرفی اکثریت خانوارها به ترتیب قبل و بعد از مداخله برای پخت غذاهای غیر سرخ کردنی، 4/56 درصد و 8/36 درصد و برای غذاهای سرخ کردنی 8/60 درصد و 7/32 درصد، بوده است. بعد از آموزش، استفاده از روغن مایع معمولی و نیز روغن مخصوص سرخ کردنی برای تهیه غذاهای غیر سرخ کردنی و سرخ کردنی افزایش نشان داده است (001/0 p<). بعد از مداخله، درصد خانوارهایی که هنگام تمیز کردن گوشت، چربی مرئی آنرا همیشه حذف نموده از 52 درصد به 5/62 درصد افزایش پیدا کرد (01/0 p<). بعلاوه، بعد از مداخله بردرصد افراد معتقد به مضر بودن روغن جامد نباتی افزوده شده است (028/0 p<).
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که مداخله آموزشی می تواند در افزایش دانش و اصلاح رفتار خانوارها در زمینه مصرف روغن ها و چربی ها موثر واقع شود. لذا اجرا و استمرار این برنامه ها باید مورد توجه سیستم بهداشتی باشد.
    کلید واژگان: روغن ها, چربی ها, مداخله, وضعیت مصرف
    Batool Karimi, Raheb Ghorbani, Saeed Haghighi, Golamreza Irajian, Hossien Habibian, Sakineh Sayyadjoo, Sohila Ghazavi, Shahin Kamal
    Introduction
    Studying the practice of families on fats and oils consumption has an essential role in determination of health status in a community. Here, we invesyigated the effect of educational intervention on women’s behavior about oils and fats consumption in Tadayon and Family health centers in Semnan, Iran.
    Materials And Methods
    In this study, 250 and 255 families were selected by the coincidental cluster sampling, before and after intervention, respectively. Data were collected by questionnaire via of interview. The intervention consisted of speeches, installation mentioned in the leaflet, leaflet distribution and printing educational materials in the local newspaper.
    Results
    In the majority of families, the first preference of oil for preparation of non fried foods (56.4 vs. 36.8, before and after intervention, respectively) and fried foods (60.8 vs. 32.7, before and after intervention, respectively) was solid hydrogenated vegetable oil. After training, the use of conventional liquid oil and frying oil for the preparation of fried and non-fired foods was increased significantly (p<0.001). After intervention the percent of subjects who removed the visible fat from red meats was increased from 52% to 62.5 % (p<0.01). In addition, after intervention the percent of people believed to be harmful usage of hydrogenated oil was increased (p<0.028).
    Conclusion
    The results of this study showed that educational interventions can increase knowledge and correct behaviors of families in the field of oils and fats consumption. Therefore, implementation and continuation of these programs should be regarded in the health system.
  • سید مهدی سادات هاشمی، فریده خلج آبادی فراهانی، بهروز کاوه یی، راهب قربانی، حسام الدین عسکری مجد آبادی، حمید کلالیان، بتول کریمی
    یائسگی طبیعی، طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی، عبارت است از قطع عادت ماهیانه در زنان که به دلیل توقف فعالیت فولیکولار تخمدان در طی 12 ماه متوالی (بدون هیچگونه علت پاتولوژیکی و فیزیولوژیکی) روی می دهد و به پایان یافتن دوران باروری در زن می انجامد. یائسگی آغاز دوره ای از تغییرات جسمانی و متابولیکی است که بر کیفیت زندگی زن تاثیر می گذارند و می توانند باعث بروز مشکلاتی همچون پوکی استخوان و بیماری های قلبی نیز شود. بنابراین، با افزایش سالانه تعداد زنانی که دوران پس از یائسگی را طی می کنند، چنین به نظر می رسد که مطالعه بر روی الگوی سنی بروز یائسگی ضرورت داشته باشد.
    در این مقاله، توزیع سن یائسگی استان سمنان را مورد بررسی قرار داده ایم. در این مطالعه مقطعی، 3545 زن 30 ساله و بالاتر شهری و روستایی شهرستان استان سمنان طی سال 1385 به روش خوشه ایانتخاب شدند و به روش مصاحبه، پرسشنامه مناسبی برای آنها تکمیل گردید. از آنجا که هدف این بررسی، برآورد الگوی سن یائسگی طبیعی بود، موارد غیرطبیعی ناشی از جراحی کنارگذاشته شدند و در نهایت، 3404 زن مورد بررسی قرارگرفتند و الگوی سن یائسگی آنها با استفاده از شیوع یائسگی در هر گروه سنی برآورد شد. میانگین (± انحراف معیار) و میانه سن یائسگی در کل استان سمنان، به ترتیب، 5.02±52.40 و 50.40 سال برآورد شد. یائسگی از سن 30 تا تقریبا 43 سالگی به آرامی افزایش می یافت، اما پس از آن، تا سن تقریبا 55 سالگی، سرعت آن رو به افزایش و سپس به آرامی رو به کاهش می گذاشت. به نظر می رسد که میانگین سن یائسگی استان سمنان، در مقایسه با سایر نقاط کشور بیشتر و از این لحاظ از وضعیت مطلوب تری برخوردار است.
    Seyed Mehdi Sadat-Hashemi, Farideh Khalajabadi Farahani, Behrouz Kavhie, Raheb Ghorbani, Hesam Al Din Askari Majdabadi, Hamid Kalalian, Batoul Karimi
    Objective(s)
    To study the pattern of age at menopause in Semnan Province, Iran.
    Methods
    A total 3545 women, 30 years or older, were selected using a cluster random sampling method and interviewed to fill out a questionnaire. Since the object of the study was determination of the pattern of age at natural menopause, some cases with abnormal, operative and so on, ignored and finally 3404 women were enrolled in the study and the pattern of the age at menopause was estimated using prevalence of menopause in each age group.
    Results
    The total mean and median of age at natural menopause were 52.40 5.02 and 50.40, respectively. Increasing of menopause was slow from age 30 to 43, but its speed increased until 55 years old, then decreased slowly.
    Conclusion
    compared to the other regions of Iran, the mean of age at natural menopause in Semnan seems higher.
  • بتول کریمی، مهدی سادات هاشمی، حسین حبیبیان
    سابقه و هدف
    تغذیه مطلوب و دریافت صبحانه سهم عمده ای درتامین نیازهای تغذیه ای دانش آموزان داشته و ادله تجربی نشان داده اند حذف صبحانه بر عمل کرد شناختی و ادراکی افراد تاثیر ناخوشایندی دارد. مطالعه حاضر با هدف تعیین وضعیت دریافت صبحانه و ارتباط آن با برخی از عوامل در دانش آموزان شهر سمنان (سال 1385) انجام شده است.
    مواد و روش ها
    در این بررسی توصیفی-تحلیلی 1193 دانش آموز از مقاطع مختلف و با روش نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای انتخاب گردیدند. داده ها با استفاده از پرسش نامه جمع آوری و با نرم افزاز SPSS10 و آزمون های کروسکال والیس، من ویتنی و ضریب همبستگی رتبه ای اسپیرمن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    میانگین و انحراف معیار سنی دانش آموزان 3/3 ± 4/12 سال بود. 4/53 درصد دانش آموزان اظهار نموده اند همیشه صبحانه میل می نمایند و مابقی آن ها اغلب، گاهی یا بندرت این عمل را انجام داده و 4/4 درصد نیز هرگز صبحانه میل نمی نمایند. وضعیت دریافت صبحانه دارای ارتباط معنی دار با سن (01/0P<) مقطع تحصیلی (0001/0P<)، جنس (0001/0P<)، ساعت بیداری در صبح (0001/0P<)، ساعت خواب در شب (0001/0P<)، تحصیل مادر (04/0P<)، تحصیل پدر (05/0P<)، بعد خانوار (01/0P<)، رتبه تولد (05/0P<) و شرکت دانش آموز در تنظیم برنامه غذایی (0001/0P<) می باشد. در بین مواد غذایی صبحانه 3 روز متوالی، به ترتیب نسبت مصرف نان (26/2)، چای (20/2) و پنیر(66/1) بالاتر از بقیه مواد غذایی بوده و دریافت شیر، سپس گردو، عسل، تخم مرغ میوه و آب میوه در رتبه های بعد قرار داشته اند.
    نتیجه گیری
    از آنجایی که بخش قابل توجهی از دانش آموزان در زمینه دریافت مطلوب یا منظم صبحانه و همین طور استفاده متنوع از مواد غذایی مشکل دارند، اجرای برنامه های مداخله ای و آموزشی در جهت افزایش دانش و تغییر رفتار از اهمیت و ضرورت خاصی برخوردار است. این امر بایستی قابل توجه مسئولین در سطوح مختلف باشد
    کلید واژگان: دریافت صبحانه, دانش آموزان, عوامل مرتبط
    B. Karimi, M. Sadat Hashemi, H. Habibian
    Introduction
    Proper nutrition is one of the essential factors to well being for children and adolescents. Meanwhile, breakfast has a major role to supply their requirement nutrients and energy. There are some experimental evidences that suggest that omitting breakfast negatively affects cognitive functioning. This survey was performed to study of breakfast habits and its relationships with some factors in Semnan (Iran) pupils during 2006.
    Materials And Methods
    In this descriptive analytical study, 1193 pupils in different educational grades were selected by the multistage cluster sampling. Data were collected by using a questionnaire and analyzed with Kruskal Wallis, Mann - Whitney and Spearman Coefficient Correlation tests using SPSS software.
    Results
    The mean and standard deviation of age was 12.4±3.3 years old. 50.7% of them were boys and 49.3% were girls. 53.4% of the pupils stated that they always eat breakfast and the rest of them, do not eat irregularly. 4.4% of the pupils said they never eat breakfast. In this study, there was significant relationship between breakfast habits and age (P<.01), educational grade (P<.0001), sex (P<.0001), the time of getting up in the morning (P<.0001), sleeping time at night (P<.0001), the education of pupil’s mother (P<.04), the education of pupil’s father (P<.05), the birth rank (P<.05) and the intervention of pupils in the breakfast planning (P<.0001). According to pupils’ breakfast for three continuous days, the relative consumption of bread (2.26), tea (2.20) and cheese (1.66) was higher than other foods, such as milk, walnut, honey, egg, fruit and fruit juice.
    Conclusion
    These finding showed that pupils need to learn more about both irregular intake of breakfast and various intake of nutritious foods and this issue must be considered by different authorities.
  • اکرم شهبازی، شهین کمال، بتول کریمی، راهب قربانی، محمد نوری سپهر
    مقدمه
    ارزیابی درونی گروه های آموزشی پزشکی از جایگاه خاصی برخوردار است. بخش پزشکی اجتماعی نیز به عنوان یک گروه آموزشی با رسالت تربیت دانشجویان کارآمد و با دیدی جامعه نگر از این امر مستثنی نمی باشد. این تحقیق برای تعیین بازده فعالیت های آموزشی و غیرآموزشی و سنجش میزان مطلوبیت عوامل مؤثر بر آنها و نیز اقدامات لازم جهت بهبودی فعالیت های گروه، اهمیت دارد.
    مواد و روش ها
    مطالعه حاضر در سال 1381 با استفاده از الگوی اعتباربخشی و طبقه بندی گورمن انجام شد. عوامل مورد ارزیابی عبارت بودند از: مدیرگروه، اعضای هیات علمی، عرصه ها، وسایل و تجهیزات. اطلاعات از طریق پرسش نامه ها و چک لیست ها جمع آوری و سپس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در مجموع، بیش از 600 ملاک با ویژگی های متعدد ارزیابی شدند.
    یافته ها
    نتایج ارزیابی نشان داد که وضعیت مدیرگروه با امتیاز 54/2 رتبه رضایت بخش بود. هیات علمی از نظر فعالیت های علمی پژوهشی با امتیاز 02/2 و ارتباط با سایر مراکز علمی با امتیاز 2 رتبه مرزی و از نظر سابقه آموزشی و رشته تخصصی، الگوی رفتاری، مشاغل اجرائی و نحوه حضور در واحدهای دانشگاهی، رتبه بسیار قوی را احراز نمودند. نظرات دانشجویان در مورد اعضاء هیات علمی و ارائه دروس تئوری رتبه خوب، در مورد کارآموزی و کارورزی رتبه بیش از رضایت بخش تا قوی، متغیر بوده است. بیشترین کمبود، وسایل و تجهیزات در مراکز بهداشتی درمانی روستائی و مناسب ترین وسایل، فنی و اداری موجود در محل استراحت دانشجویان کارورز مشاهده شده است.
    نتیجه گیری
    یافته ها نشان می دهد که اعضای هیات علمی گروه پزشکی اجتماعی دانشگاه علوم پزشکی سمنان در زمینه فعالیت های علمی- پژوهشی و ارتباط با سایر مراکز علمی، نیاز به فعالیت بیشتری دارند؛ هرچند در بسیاری از ملاک ها از وضعیت مطلوبی برخوردارند. هم چنین گروه از نظر تجهیزات مورد نیاز جهت بهبود فعالیت های آموزشی به حمایت بیشتر مسئولین دانشگاه نیازمند می باشد.
    کلید واژگان: ارزیابی درون گروهی, بخش پزشکی اجتماعی, دانشگاه علوم پزشکی سمنان
  • بتول کریمی*
    سابقه و هدف

    بیماری دیابت از جمله بیماریهایی است که سهم عمده درمان آن بعهده خود بیماران واگذار می شود و برخورداری ایشان از آگاهی در زمینه های مختلف درمان، بویژه مدیریت تغذیه ای از شروط اساسی کنترل موفق بیماری می باشد. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت آگاهیهای تغذیه ای بیماران دیابتی شهر سمنان انجام گرفته است.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه توصیفی، اطلاعات لازم با استفاده از پرسشنامه و انجام مصاحبه چهره به چهره با 255 بیمار دیابتی که طبق روش نمونه برداری آسان از مراجعین به مطب پزشک متخصص، درمانگاه تخصصی و بیمار بستری در بیمارستان انتخاب شده اند، جمع آوری گردیده است.

    یافته ها

    نتایج بررسی نشان داد که حدود 74٪ بیماران از خطر چاقی، 64٪ ایشان از ارجحیت روغن مایع نسبت به روغنهای دیگر آگاهی داشته و آگاهی ایشان در زمینه غیر مجاز بودن مصرف برخی مواد شیرین حاوی کربوهیدراتهای ساده و تصفیه شده خوب بوده در حالی که 78٪ از بیماران از اهمیت افزایش تعداد وعده های غذایی آگاه نبوده و یا درزمینه مصرف مواد غذایی حاوی فیبر محلول و با نمایه گلیسمی پایین آگاهی کمتری داشته اند. بطوریکه 56% بیماران عدس را مفید و یا فقط 27٪ ایشان نان سنگک را نان مناسب دانسته اند. بعلاوه اینکه 69% بیماران در زمینه حل مشکلات تغذیه ای و تنظیم برنامه غذایی از مشاوره با کارشناس تغذیه سودی نجسته اند.

    نتیجه گیری

    بنظر می رسد بیماران در زمینه نقش رژیم غذایی در کنترل بیماری، شناخت مواد غذایی مفید، مجاز و غیر مجاز و تنظیم برنامه و وعده های غذایی نیاز به کسب آگاهی بیشتری دارند.

    کلید واژگان: دیابت, تغذیه, رژیم درمانی, آگاهی
    Batol Karimi*

    In diabetes, the main part of treatment is left on the patient himself, so their knowledge in different aspects of treatinent, specially the nutritional management, is of great importance. Our study with the aim of surveying the nutritional knowledge of diabetic patients was conducted in Semnan, in 1997. In this descriptive study, the initial data were gathered through questionnaire and face to face interview of 255 diabetic patients (selected by simple sampling), referring to physicians, clinics and hospitals. Results have revealed that 74% of patients were aware of obesity disadvantages and 64% were aware of liquid oil preference to other oil products. They were informed of some disapproved sweet materials, containing simple and filtrated carbohydrates, whereas 78% of patients were not aware of increasing the diet meals and using foods containing soluble fibers with low glycemic index. In the meanwhile, 69% of patients have not consulted a nutritional specialist for diet planning. It seems as if patients need more information about diet effects on disease control, knowing useful, approved and disapproved foods and materials, and also managing diet planning .

    Keywords: Diabetes, Nutrition, Diet-Therapy, and Knowledge
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال