به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

بهزاد ملک پور اصل

  • محدثه رمضان زاده لک*، زهیر متکی، بهزاد ملک پور اصل

    سیاست بازآفرینی متاخرترین رویکرد مداخله در بافت های ناکارآمد شهری است که عموما دارای کیفیت نازل زندگی، ناپایداری کالبدی، وضعیت نامناسب اقتصادی-اجتماعی و شرایط نامطلوب بهداشتی هستند که همین امر محدوده های مذکور را در برابر مخاطرات طبیعی و سوانح انسان ساخت آسیب پذیر ساخته است. آن چه به عنوان هدف در این مقاله دنبال می شود، بررسی سیاست بازآفرینی شهری در مواجهه با محدوده های ناکارآمد شهری با هدف کاهش خطر سوانح، کاربست اجرایی این سیاست و ارائه چارچوب مفهومی در تحقق بازآفرینی پایدار با هدف مذکور است. در این پژوهش ابتدا متون تخصصی شامل کتب و مقالات با هدف یافتن علل موفقیت و یا شکست پروژه های بازآفرینی شهری با هدف کاهش خطر سوانح در جهان بررسی شدند و پس از آن روابط میان بازآفرینی شهری و کاهش خطر سوانح و اهداف مشترک این دو حوزه واکاوی و از نتایج آن در تدوین چارچوب مفهومی کارآمد در کاهش خطر سوانح در چارچوب بازآفرینی شهری بهره گرفته شد. مطالعات کاربست اجرایی سیاست بازآفرینی شهری با هدف کاهش خطر سوانح در جهان مبین مواردی است که موفقیت و یا شکست پروژه را رقم می زنند. در بین درس آموزه های حاصل از این مطالعات، موردی مشترک است که موفقیت پروژه ها را تحت تاثیر قرار می دهد و پروژه های با هدف کاهش خطر سوانح را از دیگر پروژه ها متمایز می کند که همان تدوین چشم انداز خاص مکان و ارزیابی دقیق آسیب پذیری در محدوده های هدف است. ارزیابی دقیق آسیب پذیری در محدوده های هدف نیازمند چارچوب مفهومی است تا همچون نقشه ی راهنما در مسیر ارزیابی مورد استفاده قرار گیرد و با کسب شناختی جامع از بافت هدف، از معضلات موجود در آن به عنوان فرصتی برای بازآفرینی بافت مذکور و تحقق کاهش خطر آن در برابر سوانح استفاده شود.

    کلید واژگان: محدوده های ناکارآمد شهری, بازآفرینی شهری, کاهش خطر سوانح, کاهش آسیب پذیری
    Mohadese Ramezanzade Lak *, Zoheir Mottaki, Behzad Malekpour Asl

    Urban regeneration is the most recent approach to intervene in deteriorated urban fabrics that generally have low quality of life, physical instability, poor socioeconomic status, and unfavorable health conditions, which have made these areas vulnerable to natural hazards and man-made disasters. The objective of this article is to review urban regeneration policies of deteriorated urban fabrics focusing on disaster risk reduction, implementation of these policies, and development of a conceptual framework to achieve the aforementioned goal. In this research, published works on the topic were overviewed with the aim of finding the causes of success or failure of urban regeneration projects focused on disaster risk reduction. Then, the relationship between urban regeneration and disaster risk reduction and the common goals of these two fields were analyzed, and the results were used in developing an effective conceptual framework for the regeneration of urban fabrics with a focus on disaster risk reduction. Studies on the implementation of urban regeneration policies aimed at reducing the risk of disasters reveal the facts that determine the success or failure of the project. Among the lessons learned from these studies, there is a common feature that influences the success of projects and distinguishes disaster risk reduction projects from others, and that is the development of a vision for the place and the accurate assessment of vulnerability in the targeted areas. Accurate assessment of vulnerability in target areas requires a conceptual framework that can be used as a guide map in the assessment. By acquiring a comprehensive knowledge of the target area, one can use the problems as an opportunity to regenerate the deteriorated fabric and reduce disaster risk.

    Keywords: Deteriorated Urban Fabrics, Urban regeneration, Disaster risk reduction, Vulnerability reduction
  • بهزاد ملک پور اصل، کیانا کاووسی پور*
    هدف پژوهش حاضر، مطالعه و تحلیل توسعه فضایی دانش بنیان و نوآور در سطح منطقه کلان شهری تهران و ارائه راهکارهایی برای توزیع فضایی متعادل در اثر سرریز منافع ناشی از توسعه قطب ها و خوشه های دانش و نوآوری در شهرستان های این منطقه بود. روش پژوهش، کمی-تحلیلی و از نظر هدف گذاری، کاربردی بود. شاخص های ضریب جینی تمرکز فضایی فعالیت های اقتصادی دانش بنیان، ضریب جینی تخصصی شدن منطقه ای و میانگین سهم ضریب مکانی فعالیت های دانش بنیان از همه فعالیت های اقتصادی، با استفاده از داده های مرکز آمار ایران محاسبه شدند. برای تجزیه وتحلیل اطلاعات از مدل تحلیل مسیر به منظور استخراج مسیر تجربی توسعه متعادل دانش بنیان و نوآور در منطقه کلان شهری تهران از طریق تحلیل رگرسیون میان متغیرهای پژوهش در نرم افزارهای SPSS، اکسل (Excel) و سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) استفاده شد. راهبردهای پژوهش با استفاده از ماتریس برنامه ریزی راهبردی کمی (QSPM) اولویت بندی شدند تا درنهایت راهبردهای برتری که بیشترین امتیاز را در دستیابی به توسعه متعادل دانش بنیان و نوآور منطقه کلان شهری تهران کسب کردند، ارائه شوند. نتایج این پژوهش نشان داد، در فضاهایی از منطقه که در آن ها توسعه از طریق صنایع دانش بنیان در حال انجام است و تخصصی شدن منطقه ای را ایجاد کرده است، ضریب جینی تمرکز فضایی این فعالیت ها بالا و نبود تعادل منطقه ای ایجاد شده است. همچنین با توجه به اشتراک اغلب شهرستان ها در یک سری از فعالیت های تخصصی شده مانند محصولات فلزی فابریکی به جز ماشین آلات و تجهیزات، رادیو و تلویزیون و دستگاه ها و وسایل ارتباطی و وسایل نقلیه موتوری، تریلر و نیم تریلر، خوشه بندی فضایی از شاخه های مختلفی از این صنایع در شهرستان های منطقه صورت گرفته است.
    کلید واژگان: تعادل فضایی, توسعه دانش بنیان و نوآور, خوشه های دانش و نوآوری, منطقه کلان شهری تهران
    Behzad Malekpour Asl, Kiana Kavousipour *
    The main purpose of this study was analyzing the spatial development of knowledge-based and innovative in Tehran metropolitan area and provide solutions for balanced spatial distribution due to the overflow of benefits arising from the development of poles and clusters of knowledge and innovation in the region. This research is practical and quantitative-analytical in terms of method. The indices of Gini coefficient of spatial concentration of knowledge-based economic activities, Gini coefficient of regional specialization and average share of the spatial coefficient of knowledge-based activities from all economic activities were calculated by using the collected data from Statistical Centre of Iran. The path analysis was used to extract the experimental path of the balanced development of knowledge-based and innovative in ​​Tehran metropolitan area through regression analysis between research variables in SPSS software, Excel software and Geographic Information System (GIS). The research strategies are prioritized using the Quantitative Strategic Planning Matrix (QSPM) so that finally the superior strategies that have won the most points in achieving the balanced development of knowledge-based and innovative in Tehran metropolitan area would be presented. The results showed that in areas of the region where development through knowledge-based industries is being carried out and has created regional specialization, the Gini coefficient of spatial concentration of these activities is high and regional imbalance has been created, due to the participation of most of the cities in a series of specialized activities such as factory metal products except for machinery and equipment, spatial clustering of various branches of these industries has been done in the cities of the region.
    Keywords: Spatial Balance, Knowledge-Based, Innovative Development, Knowledge, Innovation Clusters, Tehran Metropolitan Area
  • امیر قاسمی*، بهزاد ملک پور اصل

    برهم کنش کارآفرینی منطقه ای در کنار متغیرهای دیگری نظیر رهبری، نهادها، تناسب با ساختار بازار و موهبت منابع، می تواند یک منطقه را به سوی شکوفایی و توسعه ی درون زا سوق دهد. در این مسیر، کارآفرینی منطقه ای یکی از متغیرهای میانجی توسعه ی درون زای منطقه ای بوده و می تواند مانند یک کاتالیزور، فرآیند دستیابی به توسعه را تسهیل کند. هدف از این پژوهش نیز، بررسی و واکاوی ارتباط میان این اجزا در دستیابی به توسعه اقتصادی درون زا در سطح منطقه موردپژوهش است. از این رو پس از آن که در بخش نظری پژوهش، ذیل متغیرهای اصلی کارآفرینی منطقه ای یعنی سرمایه ی انسانی و دانش جدید، معیارها و شاخص هایی از منابع متعدد احصاء گردید، با بهره جویی از روش هایی نظیر روش PLS و معادلات ساختاری و با تکیه بر داده های آماری موجود و گردآوری شده ذیل شاخص ها در سطح موردپژوهی یعنی شهرستان های استان تهران، روابط موجود میان شاخص ها با یکدیگر، شاخص ها با متغیرها و متغیرهای مستقل و میانجی با متغیر وابسته از طریق دستیابی به مدل اندازه گیری پژوهش تحلیل شد. از آن جا که در مدل اندازه گیری پژوهش، بارهای عاملی میان هریک از متغیرها با شاخص های خود، بیش از 4/0 بوده و همچنین ضریب آلفای کرونباخ و ضریب پایایی ترکیبی هریک از متغیرها بیش از 7/0 است، درنتیجه پایایی مدل پژوهش قابل قبول است. همچنین، میانگین واریانس استخراجی تمامی متغیرها بزرگتر از 5/0 است، درنتیجه روایی همگرای مدل نیز در بازه قابل قبول است؛ از سوی دیگر، مقادیر موجود در قطر اصلی ماتریس فورنل و لارکر، از کلیه مقادیر موجود در ستون مربوطه بزرگتر است. بنابراین می توان نتیجه گرفت که این مدل، از روایی واگرای قابل قبولی نیز برخوردار است. مدل ساختاری پژوهش نیز، در سطح معناداری کوچکتر از 5 درصد، ضریب رگرسیونی 698/0 را میان دو متغیر کارآفرینی و توسعه درون زای منطقه ای نشان می دهد که ارتباط میان این دو متغیر و درنتیجه فرضیه پژوهش را در سطح معناداری قابل قبول اثبات می کند. در انتهای پژوهش و با اثبات نقش میانجی گر کارآفرینی در فرآیند توسعه درون‎ زای منطقه ای، وضعیت توسعه یافتگی هریک از شهرستان های استان تهران مبتنی بر داده های پژوهش نشان داده شده است و سیاست ها و برنامه هایی در راستای ارتقای سطح توسعه یافتگی شهرستان های کمتر توسعه یافته مبتنی بر عناصر و المان های کارآفرینی پیشنهاد گردید.

    کلید واژگان: کارآفرینی منطقه ای, توسعه ی اقتصادی مبتنی بر کارآفرینی, معادلات ساختاری, آماره استون گیسر, ضریب آلفای کرونباخ, ماتریس فورنل و الرکر, سطوح توسعه یافتگی, سیاستگذاری و الزامات فضایی, برنامه های اقدام فضایی
    Amir Ghasemi *, Behzad Malekpurasl

    Regional endogenous development can be reached through the interaction of regional entrepreneurship along with other variables such as leadership, institutions, market-fit and resource endowment. In this way, regional entrepreneurship is one of the mediating variables of endogenous regional development and can facilitate the process of achieving development like a catalyst. The purpose of this study is to investigate the relationship between these factors in endogenous development through analyzing statistics related to case study. Therefore, after determining some criteria and indicators related to main variables of regional entrepreneurship (human capital and new knowledge) from various sources, the existing relationships between the indicators with each other, indicators with variables and independent and mediating variables with dependent variable will be analyzed by using methods such as PLS method and structural equations and relying on available and collected statistical data. Since in the research measurement model, the factor loadings between each of the variables and their indicators are more than 0.4 and also the Cronbach's alpha coefficient and the combined reliability coefficient of each of the variables are more than 0.7, as a result, the reliability of the research model is acceptable. Also the average extracted variance of all variables is greater than 0.5, as a result, the convergent validity of the model is also within the acceptable range; On the other hand, the values on the main diameter of the Fornell and Larcker matrix are larger than all the values in the corresponding column. Therefore, it can be concluded that this model has acceptable divergent validity. the structural model of the research shows a regression coefficient of 0.698 between the two variables of entrepreneurship and regional endogenous development at a significance level of less than 5%, which proves the relationship between these two variables and as a result the research hypothesis at an acceptable significance level. At the end of the research and by proving the mediator role of entrepreneurship in the process of regional endogenous development, the development level of all the Tehran counties has been shown based on the research data and statistics, and then policies and action plans aimed at improving the development level of less developed counties based on entrepreneurship have been suggested.

    Keywords: Regional, Entrepreneurship, Development, spatial provisions
  • وحید فیض خواه*، بهزاد ملک پور اصل

    در عصر جهانی شدن و اطلاعات و به سبب آن ظهور جامعه شبکه ای، امروزه شهرها به عنوان محل اصلی تولید و مصرف در جهان شناخته می شوند. از این رو رقابت گسترده ای برای جذب سرمایه های مالی و انسانی میان شهرهای جهان در جریان است. بدین سبب انگاشت هایی نو و بدیع مانند "بازاریابی مکان" و "برندسازی مکان" مطرح شده تا از حداکثر ظرفیت های مکان برای جذب سرمایه های سیال بهره برداری شود. این پژوهش در پی آن برآمده تا با مطالعه متون نظری و تجارب جهانی به چیستی بازاریابی مکان با رویکرد کارآفرینی شهری پی برده و با ارایه ی یک مدل نظری با استفاده از روش "مدل یابی معادلات ساختاری" برای دستیابی به بازاریابی مکان با رویکرد کارآفرینی شهری در شهر رشت و بررسی الزامات فضایی آن در نمونه مطالعاتی منتخب یعنی "محور تاریخی فرهنگی شهرداری رشت" با تاکید بر انگشت تجمعی سازی، چگونگی دستیابی به بازایابی مکان با رویکرد کارآفرینی شهری را تبیین کند. نتایج نشان داد بر اساس همبستگی پیرسون مفاهیم ارتقاء برند مکان برای جذب سرمایه، مشارکت بخش خصوصی در حوزه کارآفرینی، سرمایه خلاقیت، دانش پایگی مکان و سرزندگی اقتصاد محلی به ترتیب دارای بیشترین میزان همبستگی با متغیر وابسته یعنی بازاریابی مکان با رویکرد کارآفرینی شهری در سطح 05/0 هستند. آزمون پایایی مدل پیشنهادی از دو روش بررسی شد. بار عاملی هر یک از شاخص ها بالای 5/0 بوده که در سطح 50/0 معنی دار بودند و پایایی مدل را تایید می کنند و آزمون آلفای کرونباخ برای متغیرها که اعداد 7/0 به دست آمد که تاییدکننده پایایی مدل هستند.

    کلید واژگان: رقابت پذیری شهری, بازاریابی مکان, برندسازی شهری, کارآفرینی شهری, شهر رشت
    Vahid Feizkhah *, Behzad Malekpour Asl

    In the age of globalization and information and due to the emergence of a networked society, cities today are known as the main place of production and consumption in the world. Hence, there is a wide competition for financial and human capital among the cities of the world. Due to this, new and innovative concepts such as "place marketing" and "place branding" have been proposed to use the maximum capacity of the place to attract fluid capital. This study seeks to study the theory of place marketing with an urban entrepreneurship approach by studying theoretical texts and global experiences, and by presenting a theoretical model using the "structural equation modeling" method to achieve location marketing with an entrepreneurial approach. A city in the city of Rasht and the study of its spatial requirements in the selected study sample, ie, "Historical and cultural axis of Rasht Municipality" with emphasis on the theory of agglomeration, to explain how to achieve place marketing through an urban entrepreneurship approach. The results showed that based on Pearson correlation, the concepts of promoting place brand to attract capital, private sector participation in entrepreneurship, creativity capital, place knowledge-dependency and vitality of local economy have the highest correlation with dependent variable, ie place marketing through urban entrepreneurship approach at level 0.05. The reliability test of the proposed model was evaluated by two methods. The factor load of each index was above 0.5 which was significant at the level of 0.50 and confirmed the reliability of the model and Cronbach's alpha test for the variables which obtained 0.7 numbers which confirm the reliability of the model.

    Keywords: urban competitiveness, Location marketing, city branding, urban entrepreneurship, Rasht City
  • بهزاد ملک پور اصل*، پریمان بوستانی

    با افزایش جمعیت شهری، اغلب کشورها در معرض تغییرات آب وهوایی هستند. ضرورت پژوهش در آن است که تهران به عنوان یکی از آلوده ترین شهرهای جهان همواره موضوع مورد بحث در مجامع جهانی بوده است و نقش مهمی در افزایش و یا کاهش اثرات گازهای گلخانه ای دارد. هدف بکارگیری الزامات برنامه ریزی همکارانه جهت دستیابی به تهرانی کم کربن می باشد. نوآوری پژوهش تلاش در جهت تلفیق برنامه ریزی همکارانه با اصول شهر کم کربن است؛ موضوعی که تاکنون در کشور مورد بحث قرار نگرفته است. روش کار، تحقیق توسعه ای می باشد. بدین منظور که هدف کشف ناشناخته هایی همچون برنامه ریزی همکارانه است که می تواند به توسعه شهر کم کربن منجر شود. هدف این پژوهش، پیاده سازی اصول و راهبردهای برنامه ریزی همکارانه به منظور مشارکت شهروندان با نهادها در تصمیم سازی های شهری در راستای دستیابی به شهر کم کرین است. در ابتدا با استناد به مبانی نظری، شاخص های پژوهش استخراج و ارزیابی و در نهایت عدم قطعیت هایی توسط میک مک و ماتریس عدم قطعیت، شناسایی شد و به کمک نرم افزار سناریوویزارد، سناریوهای محتمل تدوین شد. با استناد به تحلیل ها، سناریوی برتر، سناریویی می باشد که در آن به اهداف شهر کم کربن و ارتقا مشارکت نهادها و شهروندان پرداخته شده است. با بهره گیری از مدل دپسیر سناریو مطلوب تشریح ، راهبردها و راهکارهای رسیدن به سناریوی برتر در خلال برنامه ریزی همکارانه و اصول مشارکتی تدوین شد تا تهران در مسیر توسعه پایدار شهری گام بردارد. راهکارهای ارایه شده همگی در جهت رسیدن به شهرگرایی سبز و کاهش اثرات نامطلوب محیط شهری می باشد. همچنین تمامی نهادهای شهری و شهروندان، در راستای کاهش انتشار آلاینده های شهری همکاری می کنند تا تهران در جهت رسیدن به توسعه شهری پایدار، راهبردهای رسیدن به شهر کم کربن را به کار گیرد. با بکارگیری اصول و راهبردهای این پژوهش می توان موجب افزایش اعتماد شهروندی و مشارکت شهروندان در جهت کاهش آلاینده های شهری شد تا بتوان در جهت شهرگرایی سبز و توسعه پایدار شهری حرکت کرد.

    کلید واژگان: شهر کم کربن, برنامه ریزی همکارانه, توسعه پایدار شهری, کلانشهر تهران
    Behzad Malekpourasl *, Pariman Boostani
    Introduction

     Urban areas as an important factor in enhancing energy consumption and CO2 emissions are the main sources of greenhouse gas emissions which are occurring in most cities all over the globe. (Herring, 2012), (Zubelzu & Fernandez, 2016). Cities consume 67 to 76 percent of energy and 71 to 76 percent of CO2, and this amount will increase significantly by 2050. (Van der Heijden, 2016), (Lehmann, 2014) 90 percent of urban population growth occurs in developing countries. Therefore, developing countries are more exposed to climate change. (Feliciano & Prosperi, 2011), (Colenbrander, 2015) Carbon footprint in cities depends specifically on factors such as living standards and income, socio-economic development, urban spatial structure and transportation systems, energy technology and local climate change factors. (Feliciano & Prosperi, 2011),(Huang and atel, 2016), ( Colenbrander, 2015) The collaborative process builds trust, new relationships, and interpersonal networks, and ultimately strengthens a higher degree of social, intellectual, and political capital among the actors who are being involved. The collaborative planning process creates new and more flexible institutions for the development of the low-carbon city (Agger & Löfgren, 2008). Considering the advantages of collaborative planning including promoting citizen participation, increasing transparency in the decision-making system and employing experts and specialists related to urban areas, this planning was considered by the researcher so that it could be used by the participation and cooperation of all stakeholders in the city in order to move toward integrated management.Tehran is one of the most polluted cities in the world. According to the annual reports of air quality in Tehran(Tehran Air Quality Control Company (AQCC)), it has been declared unhealthy for more than one third of the year during the last two decades. (Shahbazi and at el, 2019) In this research, we use the requirements of cooperative planning in Tehran due to achieve a low carbon city. Related to the political, financial, environmental and social situations of Tehran metropolis and its potentials to achieve a low carbon city, this city has been selected as a research case. Due to its political aspect, Tehran is the capital of Iran and all political and planning activities are carried out in it. As a result of this fact, this city always examines urban plans in the higher levels of the city, and in fact it is ruled by a top-down planning system. As a result, it has always paid less attention to participatory issues. From an environmental point of view, air pollution in Tehran, which is measured with a particle size of less than ten microns, is almost four times that of Los Angeles. It should be noted that some of these pollutions were due to tougher sanctions in 2010 due to Iran's inability to import higher quality additives used to produce car cleaning fuel. (Tahbaz, 2016)

    Data and Method

     In this research, at the first stage, after analysing the quantitative indicators of the research and evaluating them, the research uncertainties will be identified. For this purpose, Micmac software is used to identify uncertainties; on the second stage, with the help of the uncertainty-impact matrix, the critical uncertainties of the research are introduced. These critical uncertainties should be used in the process of low-carbon Tehran development. In the continuation of the research process, variables for these critical uncertainties are defined and entered in the Scenario Wizard software to obtain possible scenarios. With the help of the scenarios which will be obtained from the software, the scenario writing process begins. In order to achieve a better portray in Tehran in the long run, the DPSIR model will also be used.

    Results and Discussion

     The phenomena of global warming and climate change, on a scale beyond the city of Tehran, is in fact a matter of concern on a global scale. paying attention to these changes and controlling global temperature requires long-term and sustainable planning. As a result, segment and short-term measures cannot reduce the adverse effects of climate change alone. Since addressing climate change is a global issue, it requires holistic attitudes and cooperation with other global cities. Therefore, Tehran was chosen as the capital of Iran for this study. Because according to global statistics, Tehran is the sixth most polluted city in the world, and this highlights the importance to address the issue of low-carbon cities.

    Conclusion

    By institutional and organizational cooperation as well as the real participation of citizens, it is possible to move towards advancing Tehran's low-carbon goals. It is hoped that by using the principles of participation and strategies to achieve a low-carbon city, Tehran could play a small role in controlling climate change and in fact reducing urban pollutants. Finally, by implementing the strategies which are mentioned in the article, we can move towards a low-carbon Tehran. In this regard, urban institutions should participate and cooperate with each other and citizens should play an active role in urban decision-making. In general, the following suggestions are made in various financial, social, environmental and physical sectors: In the financial sector, the growth of start-ups and microeconomic sectors with the support of the government and private organizations In the social sector, creating spaces in urban parks in order to gather people and present their opinions on urban day topics.In the environmental sector, allocating municipal budgets for the construction of solar panels in public organizations and requiring urban industries to plant various green species around factories and urban workshops In the physical part, the supervision of Tehran Municipality on preventing dispersal and development of urban disorder It is hoped that by using this research, a step could be taken towards a low-carbon Tehran.

    Keywords: Low Carbon City, Collaborative Planning, Sustainable Urban Development, Tehran Metropolis
  • بهزاد ملک پور اصل*، علی اصغر قائمی نیا

    یافته های جدید فلاسفه علم، مفاهیم اثباتی در خصوص شمول شرایط شناخت، خنثی بودن مشاهده و استقلال داده ها از تفاسیر نظری، همچنین تمایز میان علوم طبیعی و اجتماعی را مورد پرسش و چالش جدی قرار داده است. در مقابل رهیافت اثباتی، داده ها، نظریه ها و انتظام های مختلف همچون علم اخلاق به عنوان بخشی از زمینه های گسترده اجتماعی و تاریخی بسط یافته اند. این تاثیر چشم گیر به کمک رهیافت های مختلف، از جمله رهیافت های مشارکتی، پسا نوباور و نو عمل باوری شکل گرفته است. تحولات مذکور در حوزه اندیشه، علوم اجتماعی و برنامه ریزی را به موقعیت پسااثبات باوری سوق داد و زمینه های اخلاقی برنامه ریزی را پررنگ تر نموده و این تاثیر در زمینه کاربست برنامه ریزی نیز قابل ردیابی است. هدف از این مقاله بیان ویژگی های نظریه برنامه ریزی در چارچوب پسااثبات باوری و تبیین زمینه های ورود اخلاق به عرصه برنامه ریزی به مفهوم کلی و چگونگی اثرگذاری آن بر فرآیند برنامه ریزی است. دستاورد مقاله ارایه روند کار نوین در فرآیند برنامه ریزی مبتنی بر توجه به زمینه های نوین اخلاقی است که آن را از فرآیند های پیشین که ر ها از ارزش محسوب می شدند، متمایز می کند. همچنین به منظور انضمامی کردن ادعای مقاله، رهیافت غالب برنامه ریزی پنج ساله توسعه در کشور به عنوان یکی از اسناد برنامه ریزی میان مدت مورد مداقه قرار گرفته است؛ به طوری که ر ها از ارزش بودن این برنامه ها نیز قابل ردیابی بوده و نیاز ضروری به بازنگری در این برنامه ها از این منظر را آشکار می سازد.

    کلید واژگان: اثبات باوری, پسااثبات باوری, اخلاق, برنامه ریزی پسااثبات باورانه, برنامه های توسعه
    Behzad Malekpourasl *, Ali Asghar Ghaeminia

    New findings of philosophy of science question and challenge positive concepts regarding the inclusion of conditions of knowledge, neutrality of observation and data’s independence from theoretical interpretations as well as the distinction between natural and social sciences in a serious manner. In contrast to positive approach, data, theories, and different disciplines, like ethics have expanded as a part of social and historical contexts. This outstanding effect has developed with the help of different approaches, including contributive postmodernist and neo-pragmatic approaches. The mentioned developments in the field of thought, directed social sciences and planning towards post-positivist situation and highlighted the ethical contexts of planning; this effect is traceable in the application context of planning. The purpose of this paper is to express the features of planning theory within the framework of post-positivism, and, also to explain the contexts of involvement of ethics in the field of planning, in its broad sense, as well as the way it affects the planning process. The result of this paper is presentation of the process of new work in the planning process based on attention to new ethical contexts that distinguishes this process from the previous ones, which were regarded as value-free. Also, for practical evaluation of this paper’s hypothesis, the dominant approach of the Five-Year Development Plans of the country has been carefully studied as one of the mid-term planning documents. The findings of the research indicate that value-freeness of these plans is traceable and it sheds light on the necessity of revision of these plans from this perspective.

    Keywords: Positivism, Post-positivism, ethics, Post-Positivism Planning, Development plans
  • بهزاد ملک پور اصل*، سیامک بدر، حمید فتحی

    آماده سازی زمین به عنوان یکی سیاست های اصلی توسعه ی زمین در دهه 1360 در قوانین مرتبط با اراضی شهری تعریف شده و در پی آن تعاریف آماده سازی زمین و طرح آماده سازی در قوانین و دستورالعمل های مرتبط تبیین شده و مورد توجه برنامه-ریزان شهری قرار گرفته است. تحلیل اسناد و برنامه های موجود در زمینه ی طرح آماده سازی زمین و روندهای اجرایی آن در ایران، از بی توجهی به تحولات مفهومی زمین و دگرگونی های یادشده و پیمودن مسیری غیرروش مند در تعیین و تحلیل اهداف و مشکلات حکایت دارد. مقصود اصلی پژوهش، ردیابی مشکل های ناشی از تهیه و اجرای طرح های آماده سازی زمین است و با توجه به ویژگی های مشکل هایی که عموما این برنامه ها با آن ها روبرو هستند و تعدد و تنوع ذی نفعان درگیر در آن ها نیاز به اختیار روشی است که بتواند به ردیابی مشکل های مورد نیاز تمام ذی نفعان بپردازد. از این رو روش فرایند انتخابی مورد استفاده در این پژوهش مشکل یابی هدف مند است که در آن فرصت اعلام نظر ذی نفعان متفاوت فراهم می گردد و در این میان نقش پژوهشگر از یک سو جمع بندی و فراتحلیل نظرات ذی نفعان متفاوت در فرایند تهیه و اجرای آماده سازی است که با به کارگیری فنون گردآوری و تحلیل داده ها هم چون تحلیل محتوای موضوعی انجام می گردد و از سوی دیگر فراهم آوردن چارچوبی برای ابراز نظر و دستیابی به همرایی است که از طریق تسهیل گری در فرایند منتخب میانجی گری مشارکتی انجام می شود. در نهایت آسیب های اصلی فرایند تهیه و اجرای آماده سازی مورد شناسایی قرار گرفته و در سه محور، پیشنهادهای کلان بر اساس روش مشکل گشایی گروهی ارایه شده است.

    کلید واژگان: طرح آماده سازی, آسیب شناسی, مشکل یابی, توسعه ی زمین
    بهزاد Malekpourasl *, Siamak Badr, Hamid Fathi

    Land development as one of the main policies of land planning in Iran has been defined in urban planning system. Following that, the definitions of land development and preparation plan have been explained in the relevant laws and instructions and have been considered by urban planners. The subject of land development since the 1990s in global experiences and attempts were made to redefine land as a rare and valuable commodity And new agendas such as land sovereignty were introduced in this area. Analysis of existing documents and programs in the field of land preparation plan and its implementation processes in Iran indicates disregard for the conceptual changes of the land and the mentioned changes and taking an unsuitable path in determining and analyzing the goals and problems. The main purpose of this study is to track the problems resulting from the development and implementation of land planning process and according to the characteristics of the problems that these programs generally face and the multiplicity and diversity of stakeholders involved in them, it is necessary to have a method that can track all required problems. Therefore, the selective problem-solving process method used in this research is purposeful problem-solving which Itit provides an opportunity to express the views of different stakeholders that is done by using data collection and analysis techniques as well as thematic content analysis. Finally, the main disadvantages of the preparation and execution process have been identified and in three axes, macro suggestions are presented based on group problem.

    Keywords: Land development, Implementation, Pathology, Iran
  • بهزاد ملک پور اصل*، محمدنصیر تیغ ساززاده

    پس از پایان جنگ جهانی دوم و در پی نیاز به بازسازی شهرهای ویران شده، الگوی برنامه ریزی جامع به خاطر توجه صرفا کالبدی، انعطاف ناپذیری و انطباق ناپذیری در برابر تغییرات سریع سکونتگاه های شهری مورد نقد قرار گرفت. به دنبال این انتقادها، برنامه ریزی جامع- ساده جای خود را به رهیافت جامع- عقلایی داد که این رهیافت به واسطه عقلانی بودن، مقدمات ظهور نگرش راهبردی را فراهم کرد. در نظام برنامه ریزی ایران که به تدوین برنامه ریزی جامع می پرداختند، عدم تحقق پذیری این نوع برنامه ها با وجود صرف هزینه و زمان زیاد، بر برنامه ریزان آشکار و در همین راستا برنامه ریزی راهبردی- ساختاری مطرح و حمایت شد. این طرح موضوع منجر به حرکت به سوی تهیه طرح های توسعه شهری با رویکرد ساختاری راهبردی برای کلانشهرها از جمله تهران شد که با عدم تعریف قانونی و نهادی این رویکرد در محیط مورد برنامه ریزی- تهران- تهیه چنین طرحی با کاستی ها و تداخلاتی در طول فرآیند برنامه ریزی روبرو شد که تحقق پذیری و دستیابی به اهداف طرح را تحت تاثیر قرار داد. هدف از این مقاله شناسایی کاستی ها و مغایرت های نهادی طرح راهبردی- ساختاری شهر تهران با اصول و ارزش های الگوواره راهبردی است تا از این طریق تحقق پذیری آن افزایش یابد. این پژوهش که از حیث هدف جز پژوهش های کاربردی محسوب می شود به منظور دستیابی به اهداف مذکور، با بهره گیری از رهیافت نهادی به مقایسه تطبیقی طرح راهبردی ساختاری شهر تهران با اصول و مفاهیم الگوواره راهبردی می پردازد تا از این طریق مقدمات اصلاح و اجرایی شدن طرح آغاز شود. برای رسیدن به این هدف، نخست به تعیین مولفه هایی جهت مقایسه طرح با الگوواره راهبردی اقدام شده که این مولفه ها الزاماتی هستند که می تواند زمینه کارآمدی نهادهای برنامه ریزی را فراهم کند. سپس با مقایسه تطبیقی و برهم نهادن این مولفه ها و الزامات، کاستی ها و عدم تطابق برنامه ریزی راهبردی ساختاری تهران با اصول کلی برنامه ریزی راهبردی تعیین می شود. بر مبنای دستاوردهای این مقاله، باوجود ادعای نهادباوری و توجه به اهمیت نهاد در تمامی مراحل تهیه، طرح یاد شده فاقد هرگونه اقدام برای تقویت این رهیافت بوده و از این منظر در دو حوزه الزامات کمی و کیفی نیازمند تجدیدنظر است تا با تحقق هرکدام، تطابق بیشتر طرح با الگوی راهبردی تحقق یابد.

    کلید واژگان: برنامه ریزی راهبردی, نهادگرایی, الزامات نهادی, طرح راهبردی ساختاری, کلانشهر تهران
    Behzad Malekpourasl *, MohammadNasir Tighsaz Zadeh

    Achieving urban and regional development through increasing efficiency of plans is one of the most important objectives for states in the 20th Century. Following the end of World War II and the need to rebuild devastated cities, the comprehensive planning model was criticized for its purely physical, inflexible, and incompatible attention to the rapid changes of urban settlements. Therefore, simple - comprehensive planning replaced with a rational-comprehensive approach, which provided a strategic attitude. In the planning system of Iran, which devised comprehensive planning, it became clear to the planners that rational – comprehensive programs were not realized. Thus, strategic-structural planning was introduced and supported which led to prepare strategic-structural plans for some metropolises including Tehran. The lack of legal and institutional redefinition of this approach in the planning environment (Tehran) caused the preparation process of the plan encountered some problems during the planning process and affected the realization and achievement of the project goals. The purpose of this paper is identifying the institutional deficiencies and contradictions of the Tehran strategic-structural plan (TSPP) with the principles and values of the strategic planning framework to increase its feasibility and efficiency. In order to achieve this goal, first, the present study determines institutional criteria to compare TSPP with strategic planning which can increase the effectiveness of planning institutions. Secondly, a comparative analysis is carried out to determine inconsistencies of TSPP with the main principles of strategic planning. Based on the achievements of this paper, despite the tendency and attention towards institutionalism at all stages of the plan preparation, the plan (TSPP) lacks any action to improve this approach and, in this respect, needs to be revised in both areas of quantitative and qualitative requirements to be realized within the framework of strategic planning.

    Keywords: Tehran Strategic Structural Plan, Institutional Approach, Institutionalism, Strategic Planning
  • بهزاد ملک پور اصل*، فرشته دستواره
    اخلاق کاربردی و به تبع آن اخلاق حرفه ای قلمروهایی هستند که از دهه ی 1990 به این سو مورد توجه صاحب نظران برنامه ریزی قرار گرفته اند. ادبیات مربوط به این قلمروها نظیر هر حوزه ی دیگری در عرصه ی تکاپوهای انسانی مدام در حال تطور است و به میانجی گفت و شنودهای مستمری که میان کنش گران مختلف در این عرصه در جریان است، ظرفیت ها و جنبه های تازه ای از ابعاد گوناگون و گسترده ی آن آشکار می شود. این گستردگی در برخی موارد با دشواری ها و احیانا بدفهمی هایی در حوزه ی اخلاق حرفه ای برنامه ریزی همراه است و همین امر ضرورت دقت نظر و کنکاش در کدها و گزاره های نظری اخلاق حرفه ای و پیگیری این مباحث را موجب می شود. ردیابی کدهای اخلاقی مرتبط با زمینه های مختلف برنامه ریزی هدف اصلی این مقاله است و بدین منظور از دسته بندی، تم سازی، مقایسه و نتیجه گیری از داده ها برای کشف و توضیح کدهای اخلاقی مرتبط با زمینه های مختلف برنامه ریزی استفاده شده است. کدهای اخلاقی موضوع های مرتبط با دوراهی های اخلاقی در برنامه ریزی، زمینه ی مطرح شدن اخلاق مساله محور را به عنوان دستاورد مقاله و به عنوان یکی از رهیافت های مواجهه با این دوراهی ها موجب شده است. بحث آموزش اخلاقی برنامه ریزان نیز بر مبنای اخلاق مساله محور به عنوان یکی از راهکارهای عملیاتی مواجهه با موضوع های اخلاقی پیشنهاد شده است.
    کلید واژگان: اخلاق حرفه ای, اخلاق مساله محور, برنامه ریزی, کدهای اخلاقی
    Behzad Malekpourasl *, Fereshteh Dastvareh
    This article attempts to review and explicate Planning ethics concept, largely as articulated by exponents of the practical ethics, in terms of the planning theory. The paper can be read in a sequence of a larger argument about planning ethics and it makes more urgent the existing critiques of planning theories without ethical direction. We develop –based on thematic analysis method - how professional ethics codes in planning produce important issues that must be considered. So at the very core of the article is an attempt to recompose of the ethical view about planning tactics in the decision-making process, to break out from idealism of conventional planning theory to make space for the insights of realistic thinking about planner behavior. The article argues therefore that the idea of problem-oriented ethics in planning can go realized.
    Keywords: professional ethics, quandary ethics or problem-oriented ethics, Planning, ethic codes
  • بهزاد ملک پور اصل*
    تفاوت گذاری و تمایز فزاینده ی مابین برنامه ریزی و طراحی شهری چگونه شکل گرفته و سپس بسط یافته است؟ مقاله با تمرکز بر این پرسش، به مناسبت و تا جایی که منطق بحث اقتضا می کند، مقدمات این تمایز را از منظر نئولیبرالیسم، رقابت پذیری جهانی و الگوواره ی نوشهرگرایی به مثابه ی چارچوب های نوین تفکر و آگاهی در عرصه ی مطالعات شهری توضیح خواهد داد. رویارویی برنامه ریزی و طراحی شهری از این منظر نیازمند توضیحی است که در این پژوهش از مجرای اشاره و مناقشه ای در ماهیت طراحی شهری و کشمکش بنیادین مابین «علم» و «طراحی» تشریح خواهد شد. مقاله به لحاظ روش شناسی دارای ماهیت تبیینی اکتشافی است و کشف روابط علی موضوع پژوهش یعنی بررسی چرایی شکل گیری تمایل فزاینده به تفاوت گذاری مابین طراحی شهری و برنامه ریزی برای سنجش گری آن، چارچوب اساسی مقاله را تشکیل می دهد. دریافت و توضیح روند «استقلال طراحی شهری» و مطرح شدن انگاشت هایی هم چون حکمروایی به جای تجویز برنامه ریزانه و تالی های آن، زمینه را برای این ادعا فراهم می کند که طراحی شهری می بایستی به ریشه ها و خاست گاه خود به مثابه ی زیرمجموعه ی کاربست برنامه ریزی بازگردد. در شرایطی که می بایست نظام آموزشی شالوده ای نو در عرصه ی مطالعات شهری بر مبنای ارزش های برنامه ریزی هم چون عدالت اجتماعی و منافع همگانی برای درک ماهیت مشکلات شهری در دوران جدید فراهم می کرد، ایده ئولوژی های جزم اندیشی هم چون نوشهرگرایی به واسطه ی چرخش به سمت طراحی شهری، جانشین ارزش های برنامه ریزی شده و راه برای تبیین دقیق مشکلات یاد شده دشوار و در برخی موارد مسدود کرده است. فراخوان بازگشت به برنامه ریزی و احیای جایگاه واقعی طراحی شهری، راه کار ارائه شده در این مقاله است؛ به طوری که همراه مضامینی هم چون سرزندگی و حس مکان، مفاهیم عمیق تر در حوزه ی عدالت محیطی، اجتماعی، انصاف اجتماعی اقتصادی و قومی در ارتباط با تفاوت ها، تنوع ها و پایداری بوم شناختی نیز مورد توجه طراحی شهری قرار گیرد.
    کلید واژگان: طراحی شهری, ارزش های برنامه ریزی, نئولیبرالیسم, نوشهرگرایی
    Behzad Malekpourasl *
    Today the field of urban design has emerged as an important area of intellectual pursuit, involving theory, research, and pedagogy, all intended to inform and improve practice. Also, there has been a progressive differentiation between urban planning and urban design. How has this differentiation occurred? This article calls for a return to planning values in contemporary increasing differentiation between planning and urban design. A direct explanation of urban design nature -without stumbling into a simplistic anti-design approach- is a necessary step forward in understanding of differentiation trend and real values in planning process. This article reverse the imposing perspective of neoliberalism, global competition and new urbanism to trace reassertion of planning values (such as public interest and social justice) through explanation of fundamental tension between design and science and changes in planning process. It signals right from that an intention to tamper with the familiar interpretation of urban design theories to shake up current flow of theorization to allow other, more radical thoughts to be emerge. The article will conclude that planners and policy-makers should be involved with public vales more than anything else and considers both fields (urban design and planning) in a neoliberal dominated world of global competition, particularly as personified by the diversified visions produced by the New Urbanism.
    Keywords: Urban design, Planning values, New urbanism, Neoliberalism
  • بهزاد ملک پور اصل، پویا جودی گل لر*

    ارزش ها در برنامه ریزی و دست یابی به چارچوب انگاشتی تبیین کننده ارزش ها و معیارهای داوری، عرصه های نوین پژوهشی را فراهم ساخته است. سیر تحول درک ارزش ها در فرآیند برنامه ریزی، پیوند مابین ارزش ها و گفتمان های مسلط در محیط برنامه ریزی را در مرکز توجه خود قرار داده است؛ به طوری که حیات ارزش های برنامه ریزی نیز متاثر از این پیوند بوده و به واسطه رهیافت های نوین همچون تاکید بر تجربه زیسته برنامه ریزان، عرصه های سه گانه ارزش ها، گفتمان و نظریه برنامه ریزی به یکدیگر پیوند خورده اند. نظام برنامه ریزی ایران بی توجه به این تحولات همچنان بر دیدگاه های اثبات باور به مثابه چارچوب تببین گر ارزش ها در برنامه ریزی تاکید دارد؛ به طوری که تاکید بر این رهیافت در نظام برنامه ریزی ایران، زمینه ای را فراهم کرده است که در آن فرآیند برنامه ریزی جدا از گفتمان های اثرگذار بر حیات ارزش ها در نظر گرفته می شود. هدف این پژوهش دستیابی به چارچوب انگاشتی به منظور درک داوری عملی برنامه ریزان در تجربه زیسته آن ها است. روش پژوهش مبتنی بر نظریه مبنایی برساخت گرایانه است که تمرکز آن بر فهم کنش اجتماعی برنامه ریزان و درک تجربه زیسته آن ها خواهد بود. داده های تحلیل عناصر ذهنی برنامه ریزان بواسطه روش مصاحبه های نیمه-ساختار یافته با 28 نفر از برنامه ریزان دارای سابقه در محیط برنامه ریزی کلان شهر تهران و پاسخ به پرسش هایی در ارتباط با تجربه زیسته آن ها فراهم گشته و پس از انجام مراحل پیش کدگذاری اعم از گردآوری داده ها و پیاده سازی آن ها، مرحله تحلیل داده ها و طیف های سه گانه کدگذاری: کدگذاری اولیه، کدگذاری متمرکز و در نهایت کدگذاری نظری انجام شده است. در نهایت چارچوب انگاشتی حیات ارزش های برنامه ریز در سایه گفتمان ها به عنوان دستاورد مقاله معرفی شده است.

    کلید واژگان: ارزش ها, برنامه ریز, گفتمان, کلان شهر تهران, معیار داوری
    Behzad Malekpour Asl, Pouya Joudi Gollar *

    The instrumental and technical view wieldy assumed in planning theory and practice that planning can and must be limited to the value free consideration of alternative public policy means. Iran planning structure followed from this view and neglected from this fact that planning is a moral endeavor in which planners must make ethical and value-based choices. However, interconnectedness between values and planning process, in recent decades have been most influenced debates in planning theory and argued that value free planning is impossible in principle because planning is essentially affected by discourses. This article argued that question of values is an inescapable part of the planner behavior, and hence its purpose was to identify conceptual framework of planner’s values in Tehran metropolitan planning environment. The argument was presented through constructivist grounded theory method and two key issues: the relationship between values and discourses and values survival in specific planning environment. The data for analyzing of mental elements of planners by semi-structured interviews with 28 planners were provided with experience in the planning environment of Tehran metropolis and answering questions related to their lived experience in the given environment. “Blurring the academic values in professional work environment”, planner agency in practice of planning values” and “directing the individual and institutional values through dominant discourses” are the three categories which depict the picture of planner’s values in planning environment of Tehran metropolis. The article concluded by arguing that values in planning is about situated ethical judgment and conceptualization of values survival in shadow of discourses that raises significant issues in relation to ethical judgment notion in planning debates.

    Keywords: Values, Planning, plan, Tehran Metropolitan, judgment criteria
  • بهزاد ملک پور اصل*
    در این مقاله هم رایی در فرآیند تصمیم سازی برنامه ریزی و چرایی شکست برخی راهبردهای برنامه ریزی در این زمینه، مورد بررسی قرار گرفته است. در چارچوب اندیشه های فلسفی و اجتماعی هابرماس، برنامه ریزی ارتباطی پایه های اصلی شکل گیری هم رایی عقلانی است. هم زمان با مطرح شدن انگاشت «امر واقع» لکان و «امر سیاسی» موف، روایت هابرماس از سیاست و برنامه ریزی که روایتی مبتنی بر عقلانیت ارتباطی است، مورد پرسش جدی قرار گرفته است. در این ارتباط انگاشت هایی همچون «تعارض» و «آگونیسم» از آن جهت که به شکل کارآمدتری می توانند بازی های قدرت و تضاد منافع درونی فرآیندهای تصمیم سازی برنامه ریزی را آشکار سارند، دارای اهمیت است. وابستگی فکری هابرماس به مکتب فرانکفورت و متاثر بودن نظریه پردازی او در زمینه ی کنش ارتباطی از روان شناسی رشد شناختی، چرخش روان کاوانه را برای پیمودن مسیر پژوهش ضروری ساخته و بهره گیری از آرای مطرح شده از سوی لکان برای آسیب شناسی نقادانه ی هم رایی نیز بر مبنای این ضرورت است. در انتها با اشاره به کاستی های نظریه ی هم رایی عقلانی و برنامه ریزی ارتباطی، محیط تصمیم سازی در برنامه ریزی محیطی بسیار پیچیده، نامعلوم و همراه با تعارض معرفی شده که تبیین آن نیازمند رهیافت های نوین همچون چارچوب لکانی است تا بتوان تعارض های موجود در فرآیند تصمیم سازی برنامه ریزی را شناسایی کرد و درک واقع بینانه تری نسبت به کاربست برنامه ریزی به دست آورد.
    کلید واژگان: واژگان کليدي: هم رايي عقلاني, تعارض, فرآيند تصميم سازي برنامه ريزي, امر واقع, امر سياسي
    Behzad Malekpourasl*
    The twentieth century obsession with communication, as Habermass described it, has been affected planning theory and practice. Communicative action as a new approach in planning theories in pursuit of critique of positivism dominance and quantitative approaches in planning in the last of 1970s and through this view that procedural planning theory should be oriented to social welfare goals, considered as a progress in procedural planning theory. Nonetheless, procedural planning theory also for sake of ignoring power relations and its mechanism in society from planning researchers has been criticized as a tool for facilitating the neoliberal ideology. Critics believe that the public in this kind of planning has been become to private sector partners for reproduction of capital and the real people- no part morass in society- excluded from this kind planning. The goal of this paper is to discover the unknown areas of collaborative planning with application of the beginning of politics concept as new formulation of real politics and approach for rediscovery of people. Exploring of casual relationship of research subject-collaborative planning and the application of the beginning concept for critiquing it- constitute the basic framework of paper and this matter shows explanatory nature of this paper. Also exploring unknown areas of collaborative planning represent the explorative essence. Independence of politics from government construct contingency characteristic of politics and social field. This fact results in reference to people politics energy which has not been revealed and this energy has solved in intra power groups and capital owners and prevents immanent movement. This article calls for a return to Lacanian perspective in contemporary communicative planning theory and analysis, but rather than traditional critique, it argues for a critique predicated on the psychoanalysis of Lacan and “The real concept. It signals right from that an intention to tamper with the familiar interpretation of planning theories to shake up current flow of theorization to allow other, more radical thoughts to be emerge. According to this approach, planners and policy-makers should be involved with conflicts and agonism more than consensus building. At that point in history, planning theory was dominated by systems that upheld rational approaches which gave planning processes priority over the possible results. Some like Mouffe and Laclau were among the chief detractors and critics of this approach who saw it as rooted in an apolitical basis. Lacan provides an explanation for this challenge based on his theorizing about human subjectivity— how we acquire the identifications that constitute ourselves as planners. The article will deploy Lacan’s explanatory power for understanding how the professional identities of planners and the central ideas constituting the planning discipline are interrelated. Particularly, Lacan’s theoretical model of the four discourses will be used to explore planning education and how aspiring planners acquire and internalize the discipline’s often-diffuse sets of traditions, beliefs, knowledges, and values. In this article, I will trace a reconfigurative path through the Lacan’s psychoanalytic theory, picking out the hidden narrative that has instigated the contemporary reassertion of antagonism and conflict in planning. My intent is not to erase the historical discussion about consensus in planning decision making process but to open up and recompose the territory of the communicative planning through a critical reference to antagonism in planning.  As will be evident in this article, this reference and reassertion of conflict in planning theory and practice is an exercise in both deconstruction and reconstitution through Lacan and Mouffe viewpoints. It cannot be accomplished simply by appending spatial highlights to inherited planning theories perspectives and sitting back to watch them with logical convictions. The article argues that a Lacanian inspired phronetic model is particularly useful for understanding spatial planning and related urban policy discourses, for it provides insight as to how desire and resultant ideological fantasies shape our shared social reality and spaces of habitation in our globalized world. Why is it so difficult to define concisely the meaning of ‘planning’ and many of its dominant concepts—public interest, new urbanism, sustainability or smart growth—when deployed in formulating urban policy? Lacan’s discourse theory suggests an answer based on an understanding of our human subjectivity, a subjectivity that implicitly seeks to overlook contradiction and ambiguity in our desire to fulfill human aspirations for a harmonious and secure world. This article will use Lacanian theory to examine the beliefs of the planning profession, how they are shaped and then implemented in our urban environments. This article, maps out a new political approach in planning theory and practice that is deeply rooted in the real concept of Lacan and the political concept of Mouffe that applies equally well to critical planning theory and to decision making process. The fist fruit of this approach – and the first lessons of planning theory that embodies it – is the idea that planners can understand planning environment uncertainty, complexity and conflicts only by locating himself within antagonistic environment. This approach enables us to grasp real practice and theory and the relations of stakeholders in planning and decision-making process. I draw upon Lacan’s depiction of what is essentially a real imagination in planning to illustrate the logic of antagonism that help realization of planning decision making process.
    Keywords: consensus, antagonism, planning decision making process, the real, the politics.
  • محمدحسین شریف زادگان، بهزاد ملک پور اصل
    تعریف مورد پذیرش همگان از انگاشت های برنامه ریزی هم چون خیر عمومی یا پایداری، ارایه نشده و تبیین این انگاشت ها در فرآیند برنامه ریزی، همواره این پرسش اساسی را مطرح می کند که آیا به راستی امکان حصول معنایی روشن در ارتباط با این انگاشت ها امکان پذیر است؟ برای بسیاری از آموزش دهنده گان و دانشجویان، پاسخ به این پرسش دشوار است. با توجه به گشودگی آرای لاکان بر عرصه ی تفسیر، می توان با بهره گیری از سویه های متنوع نظری مطرح شده از سوی او، زمینه ی لازم برای پاسخ گویی به پرسش دشوار یاد شده را فراهم نمود. لاکان با فراهم نمودن خوانش و نظریه پردازی نوین از سوژه-گی انسان و شکل گیری «من» که برمبنای آن هویت افراد به طور کلی و برنامه ریز به طور خاص شکل می گیرد، در پی یافتن پاسخ به پرسش یاد شده است. مقاله، قدرت تبیینی نظریه ی لاکان را برای درک فرآیند شکل گیری هویت برنامه ریز و چگونگی شکل-گیری ایده های اصلی برنامه ریزی به کار می گیرد و در این مسیر از مدل چهار کلام لاکان برای واکاوی آموزش برنامه ریزی استفاده خواهد کرد. اختیار دیدگاه لاکانی بیان گر آن است که چگونگی شکل دهی به آرمان من برنامه ریز در درون سیستم آموزشی منجر به ترویج مجموعه ای از ارزش ها و هنجارهای مرتبط با آرمان یاد شده و در نهایت شکل گیری هویت برنامه ریز خواهد شد.
    کلید واژگان: برنامه ریزی, آموزش, لاکان, هویت برنامه ریز, ارباب دال
    Traditional social science often fails when deployed to explain complex human action. In each specific social field of human endeavour¡ including planning¡ experienced actors draw on a range of conscious and unconscious performative knowledges to act with effect: the experts simply ‘know’ what to do. Some thinkers¡ suggests that to understand these complex human dispositions framing practice requires a detailed understanding of the particular¡ not the universal. Drawing on Aristotle''s intellectual virtue of phronesis¡ Also¡ planners and social scientists refers to this as a phronetic social science model. This article suggests that Lacan''s theoretical insights and conceptualizations pertaining to the split human subject¡ divided between symbolic consciousness and unconscious affect¡ can help to empower this phronetic model. The article argues that a Lacanian inspired phronetic model is particularly useful for understanding spatial planning and related urban policy discourses¡ for it provides insight as to how desire and resultant ideological fantasies shape our shared social reality and spaces of habitation in our globalized world.
    Why is it so difficult to define concisely the meaning of ‘planning’ and many of its dominant concepts—public interest¡ new urbanism¡ sustainability or smart growth—when deployed in formulating urban policy? Lacan''s discourse theory suggests an answer based on an understanding of our human subjectivity¡ a subjectivity that implicitly seeks to overlook contradiction and ambiguity in our desire to fulfill human aspirations for a harmonious and secure world. This article will use Lacanian theory to examine the beliefs of the planning profession¡ how they are shaped and then implemented in our urban environments. In particular¡ Lacan''s central theoretical premise of the Four Discourses will be explained and related to planning policy formulation. That is¡ how planners'' acquire and internalise the discipline''s diffuse sets of values¡ beliefs¡ knowledges and traditions¡ prior to then imposing them as urban policies on society.
    Can you succinctly and clearly define what planning and many of its guiding principles —such as the public good¡ sustainability¡ or even market forces— actually mean? For many of us¡ this is difficult to accomplish. Lacan provides an explanation for this challenge based on his theorizing about human subjectivity— how we acquire the identifications that constitute ourselves as planners. The article will deploy Lacan’s explanatory power for understanding how the professional identities of planners and the central ideas constituting the planning discipline are interrelated. Particularly¡ Lacan’s theoretical model of the four discourses will be used to explore planning education and how aspiring planners acquire and internalize the discipline’s often-diffuse sets of traditions¡ beliefs¡ knowledges¡ and values.
    in fact¡ This article examines Lacan’s psychoanalytically derived social theory as to its appropriateness for understanding aspects of planning practice. Lacan theorized not only about language and culture¡ but also about that which resides outside of symbolization and underlies human desire¡ to provide an understanding of human subjectivity¡ identity and motivation. We discuss how a Lacanian critical social theoretical approach could be pertinent to analysis of the complex mixture of hybrid processes – technical¡ collaborative and political – that comprise planning development assessment.
    Keywords: Planning, Lacan, planning identity, master signifier, planning education
  • محمدحسین شریف زادگان، بهزاد ملک پور اصل*
    بسیاری از پژوهشگران به موضوع شناسایی و چگونگی اثرگذاری نیروهای محرک و بسترساز توسعه درون زا توجه کرده اند؛ موضوعی که تاکنون بحث برانگیز بوده است. کاستی رهیافت های رایج در پاسخگویی به چگونگی دستیابی منطقه به توسعه درون زا، ناشی از پرداختن به موضوع از دریچه انتظامی خاص، یکسان فرض کردن میزان اثرگذاری نیروهای محرک شناسایی شده بر توسعه درون زا در سطح منطقه و بی توجهی به نقش متغیرهای مداخله گر در تدوین روابط سببی از یک سو و ناممکن بودن تعمیم مدل های مرسوم به کلیه بسترها از سوی دیگر، بوده است. این مطالعه با هدف پاسخ به کاستی های یادشده و شناسایی نیروهای محرک و بسترساز خاص مناطق ایران در پی تدوین مدل نظری«توسعه درون زای منطقه ای ایران»، است. با تعیین این دستور کار برای پژوهش، پس از ارائه تعاریف مختلف در زمینه توسعه درون زای منطقه ای به عنوان متغیر وابسته پنهان و شناسایی نیروهای محرک بسترساز به عنوان متغیرهای مستقل پنهان به روش مطالعه اسنادی، نمایه ها یا متغیرهای آشکار انتخاب شده و از طریق اندازه گیری روابط سببی با روش تحلیل مسیر، ضریب اهمیت اثرگذاری نیروها در بستر ایران تعیین خواهد شد. نتایج پژوهش نشان داد که براساس مقادیر شاخص های برازندگی به دست آمده، ساختار کلی مدل پژوهشی مناسب است و پنج عامل نهادی، رهبری، کارآفرینی و نوآوری، موهبت منابع و تناسب بازار در حدود 63 درصد از واریانس توسعه درون زای منطقه ای را بیان می کنند.
    کلید واژگان: توسعه درون زای منطقه ای, توسعه منطقه ای, رهبری, سرمایه انسانی, کارآفرینی, نهادها
    Mohammad Hossein Sharifzadegan, Behzad Malekpourasl*
    Researches in exploring of driving forces of regional endogenous development, concentrate on subjects which have been so controversial. Regional endogenous development (RED), together with other core regional development concepts, is usually focused on the sub-national regional development process of the home country. This paper attempts to conceptualize and examine regional endogenous development model for Iran’s regions. The work presented here contributes to the design of a regional endogenous model which is tested in Iran by assessing the domestic forces and drivers of development based in 30 Iranian regions. The paper introduces a conceptual model for the study and then develops and tests the model with data for the primary regions of Iran. Large and positive correlation is found between measures of latent and explanatory independent and dependent variables in the regional endogenous model. Specifically it is found that such endogenous factors as institution, human capital, entrepreneurship, leadership, innovation and resource endowment are critical driving force for achieving increased regional productivity and thus tailoring of polices to support regional endogenous development and growth.
    Keywords: Regional endogenous development, Regional development, Leadership, Human capital, Institutions
  • محمدحسین شریف زادگان*، بهزاد ملک پور اصل

    از اواخر دهه ی 1980 میلادی اداره ی امور شهرها توسط بخش خصوصی با تاکید ویژه بر نواحی بهبود کسب و کار مورد توجه مدیران شهری قرار گرفته است. بررسی علمی و تجربی در زمینه ی ارتباط بین تمرکززدایی مدیریتی و رشد اقتصادی در سطح محلی در راستای کاهش تصدی گری دولت های مرکزی در بین برنامه ریزان شهری نیز به پایه ای برای پژوهش های بحثی تبدیل شده است. این رابطه توسط بسیاری از اقتصاددانان توسعه و بخش عمومی در سطح بین المللی نیز بررسی شده است؛ به نحوی که نظریه های تمرکززدایی، ایجاد و گسترش مشارکت مدیریت محلی در روند تصمیم گیری های محلی به منظور پی ریزی توسعه ای درون زا و پایدار در مناطق محلی را مورد تاکید قرار داده اند. از سویی دیگر روندهای ملی تمرکززدایی و خصوصی سازی، شهرهای ایران امروز را با چالش هایی مواجه کرده است. چالش اساسی در این زمینه، سازوکار انتقال منافع عمومی از نهادهای ملی و مرکزی به نهادهای محلی و از نهادهای محلی به نهادهای خصوصی است. فرایند این انتقال و نحوه ی توسعه و انطباق اصول نوین مدیریت شهری در ایران با تاکید بر انجمن های صنفی شهرهای دوران اسلامی هدف اصلی این مقاله است.
    به منظور دستیابی به این هدف سه نگاه به مدیریت شهرهای اسلامی در فضاهای اقتصادی شهر و سپس شهرهای امروز مورد بررسی قرار گرفته است. نگاه اول به پیشینه ی تاریخی مدیریت شهری از طریق نهادهای صنفی توجه دارد. نگاه دوم، سامانه های مدرن در شهرهای اروپایی و آمریکایی نظیر نواحی بهبود کسب و کار را مورد بررسی قرار می دهد و در نهایت تغییرات ساختاری و مدیریت شهری در فضای تجاری شهرها در دوران پهلوی اول و دوم به عنوان بخشی از واقعیت شهرهای ایران امروز بررسی شده اند. یافته های این پژوهش نشان می دهد در شهرهای ایران از دیرباز تاکنون ساختارها و نهادهای اجتماعی برای صنوف و تجار وجود داشته است و تا قبل از انقلاب مشروطیت این نهادها و تشکل ها در وجه فضایی خود در فضای شهری بازارها و فضای محلات شهری بروز و ظهور پیدا می نمودند و در دوران پهلوی اول و دوم تغییرات اساسی در این فضاها ایجاد شد. در نهایت تلاش می شود نحوه ی تاثیر و تاثر الگوهای نوین مدیریت شهری بر مدیریت شهری در دوران اسلامی در قالب مدل سازی مفومی ارایه شود.

    کلید واژگان: مدیریت شهری دوران اسلامی, نواحی بهبود کسب و کار, فضای اقتصادی شهر
    Muhammad Hussein Sharifzadegan*, Behzad Malekpourasl

    In this paper, the management of Islamic cities in the urban economic spaces and also the contemporary cities are viewed from three different looks:
    First, the history of urban management through corporate institutions; second,  the modern systems in European and American cities such as BID (Business Improvement District); and third, structural changes and urban management in the business space of the cities during Pahlavi I and II eras.
    Through the first look at the history of the rule of the cities and urban management during the Islamic rule, we encounter structures and institutions whose main characteristic was self-autonomy against the government; sometimes they were also a coordinator between people and the government. Corporate councils and organizations governed the economic system of the cities which had its own special hierarchy such as corporate masters including workers, and students and a trustful elderly acknowledged by the city sheriff deputy and head of the corporate and neighborhoods who was introduced by the city sheriff. These institutions were functioning properly at the time; hence, corporate councils played a significant role in management of the cities and neighborhoods and specially the bazaars, independent of business organizations. These councils which were located near bazaars and mosques facilitated rising of Khums and Zakat or urban tax-collection system.
    The first major, and obvious, question in a discussion of BID reforms is what “governance” and “good governance” mean. Despite its popularity the concept of “governance “is highly ambiguous and excessively broad, and has remained so today notwithstanding numerous attempts to clarify it. Indeed the elasticity of the concept is suggested as the key to its attraction, as some thinkers traces the intellectual context of the emergence of “governance” in academic and policy discourse: the notion of “governance” had an a priori attractiveness as it could refer to complexities entailing a good deal more than administration or management, namely the element of political restructuring and the handling of this, while at the same time including the administrative-management dimension. It opened the window for a focus on how “politics” or the political process was conducted and embedded within larger structures. The concept introduces the political dimension into an otherwise technocratic discourse of public issues but in such a way that allows more flexibility than an explicitly political approach. In practice, it enables the user to maintain a camouflage of political neutrality when necessary as governance discussions span the vast space between the political technical continuums and may hence be adjusted more towards one end or the other as circumstances require. The expansiveness of the concept goes further as governance literally can mean many different things to different people. We must summarizes the diverse meanings in the dimensions of substantive content and character. Along the first are those who define governance as basically the rules of conducting public business on one end, and those who see governance as the activities of steering public affairs on the other. The second dimension contrasts those who emphasize governance as process, and those who see governance as results or outcomes of public decision-making. Each of the various meanings – rules, steering, process or outcome – consists of highly variable contents.

    To improve the business, corporate, spatial, and local auto governed and participation of all stake holders of the corporate in urban spaces, BID is proved to be effective in European and American countries. Proportionate to such changes, the urban management changed from the traditional methods of the corporate councils to corporate unities and corporate and the relevant state offices and corporate unities played a significant role in management of the corporate sections of the cities.
    Since the 1990s, planning engagement with urban governance has sought to theorize space, scale and state strategy through multi scaled analysis of political and economic activity as a series of situated and context specific processes. A focus on multiple spatiality’s of state activities has led to ‘strategic-relational’ consideration of state power as social relations via a focus on the interplay between institutional forms and political forces. This approach shies away from focusing on national institutional structures and/or individual actors or organizations, instead considering ‘local political leadership’ in order to theorize broader structural changes. In reviewing geographical work on Islamic urban regime theory, regulation, growth coalitions and so on, which has considered how urban politics and policy are formed through public-sector and private sector coalitions of power which shape the ruling shows that research has concentrated on ‘functional equivalences’, not comparing institutions/actors but instead comparing similar modes, patterns and processes of governance.
    Based on the past experiences of the entities managing economic sections of the cities and incomplete Modernism experience of urban development in the last 90 years, the paper attempts to localize and develop a new approach such as BID based of Iran conditions and experiences in order to assist the management efficiency of Iranian cities

    Keywords: Islamic Era Urban Management, BID, Urban Economic Spaces
  • محمدحسین شریف زادگان، بهزاد ملک پور اصل *
    توسعه درون زا به مفهوم توانایی جوامع در بسیج منابع درونی، همزمان با انتقال از اقتصاد مبتنی بر تولید فیزیکی به اقتصاد دانش بنیان و تاکید بر سرمایه انسانی، سبب ساز دگرگونی در نظریه های رشد شده است. توسعه درون زا، انگاشتی است که ابتدا به عنوان راهنمای عمل برای تصمیم سازان و برنامه ریزان در سطح ملی مطرح شد، از اواخر دهه 1990 میلادی در سطح منطقه ای نیز مورد توجه برنامه ریزان توسعه اقتصادی منطقه ای قرار گرفته است. هدف اصلی این پژوهش، پاسخگویی به چیستی توسعه درون زا و دیگری شناسایی مسیر دستیابی به رهیافتی نوین در ارتباط با توسعه درون زا در عرصه برنامه ریزی است که فرآیند پاسخگویی به این دو پرسش، شناسایی چگونگی الزام های به کارگیری رهیافت نهادی را نیز ضروری می سازد. بنابراین با تحلیل فرآیند دگرگونی تفکر اقتصادی و شکل گیری زمینه های گرایش نهادی در توسعه و تعیین جایگاه توسعه درون زا در این فرآیند، مبانی فکری نگرش سنتی و نوین به توسعه منطقه ای، آشکار می شود. نتیجه پژوهش بیانگر آن است که به کارگیری رهیافت نهادی در برنامه ریزی دستیابی به توسعه درون زا، سبب گسترش تعامل های دولت و افراد، روابط علی پایین به بالا، نظارت و کنترل مردم بر تصمیم های دولت می شود و رهیافت یکپارچه ای در ارتباط با توسعه منطقه ای شکل می گیرد و این همان هدفی است که در نهایت توسعه درون زا در پی دستیابی به آن است.
    کلید واژگان: برنامه ریزی, نهادها, رهیافت نهادی, توسعه, توسعه ی درون زا, توسعه ی منطقه ای
    Mohammdhossein Sharifzadegan, Behzad Malekpourasl*
    Endogenous development, as a capability of a society in mobilizing domestic resources, along with the transition of traditional material economy to knowledge-based economy, have radically changed growth theories. The endogenous development, which originally was a guidance tactic for national decision makers and planners, has been attracting attentions in economic development at local level from the late 1990s. The main purpose of the article is to explain the endogenous development and to identify a new approach to endogenous development in the field of planning; these require us to identify the necessities to apply institutional approach. Henceforth, by analyzing the changes occurred in economic thoughts and the emergence of intuitionalism in development, and also by emphasizing the role pf endogenous development in these processes, the theoretical principles of traditional vs modern view to local development will be revealed. The findings indicate that employing the institutional approach in planning for endogenous development, advances the interactions between government and people, and improves bottom-up relations, and people’s control on government decisions; moreover, it helps to form an integral approach with regards to local development, which is the very aim of any endogenous development.
    Keywords: Planning, Institutions, Institutional Approach, Development, Endogenous Development, Local Development
  • بهزاد ملک پور اصل، پویا جودی گل لر
    برنامه ریزی هم کارانه به عنوان رهیافتی نوین در نظریه ی برنامه ریزی، به دلیل نادیده گرفتن روابط قدرت و ساز و کارهای آن در جامعه، از سوی برخی صاحب نظران برنامه ریزی به عنوان ابزاری برای تسهیل پیاده سازی اید ئولوژی نئولیبرال مورد انتقاد قرار گرفته است. منتقدین بر این باورند که به دلیل کژشماری بنیادین، مردم واقعی یعنی توده های بدون سهم در جامعه، از فرآیند این نوع برنامه ریزی طرد می شوند. هدف این مقاله کشف عرصه های ناشناخته ی برنامه ریزی هم کارانه، با به کارگیری انگاشت آغاز سیاست به مثابه ی صورت بندی جدید از سیاست واقعی و رهیافت نوین به منظور بازکشف مردم است. با توجه به چارچوب انتخاب شده در این مقاله، معنای حقیقی سیاست در انگاشت آغاز سیاست، استقلال سیاست از دولت است. استقلال یاد شده، برسازنده ی پیش بینی ناپذیری در عرصه ی سیاسی و اجتماعی است و سبب ارجاع دوباره به انرژی سیاسی مردم می شود، موضوعی که در برنامه ریزی هم کارانه رخ نداده و انرژی سیاسی در فرآیند مشاوره و همکاری با گروه های درون قدرت و صاحبان سرمایه مستحیل می گردد.
    کلید واژگان: برنامه ریزی هم کارانه, انگاشت آغاز سیاست, کژشماری بنیادین, سیاست
    Collaborative planning is considered as a progress in the procedural planning theory. Critics believe that the public in this kind of planning has been become to private sector partners for the reproduction of capital and the real people- no part morass in society- excluded from this kind of planning. The goal of this paper is to discover the unknown areas of collaborative planning with the application of the beginning of politics concept as a new formulation of real politics and an approach for the rediscovery of people. Exploring of the casual relationship of research subject-collaborative planning and the application of the beginning concept for criticising it- constitute the basic framework of paper and this matter shows explanatory nature of this paper. Also exploring the unknown areas of the collaborative planning represent the explorative essence. The independence of politics from government construct contingency characteristic of politics and social field. This fact result in the reference to people politics energy which has not been revealed and this energy has solved in the intra power groups and the capital owners and prevents the immanent movement.
    Keywords: The Bginning of Politics Concept, Collaborative Planning, Miscounting, Politics
  • محمدحسین شریف زادگان، اصغر خوانین زاده، حمید فتحی، بهزاد ملک پور اصل
    هدف رویکرد مطالعات شبکه شهری هم پیوندی در توسعه شهری و روستایی، افزودن ابعاد فضایی و مکانی به برنامه ریزی منطقه ای است. در این مقاله با مطالعه چارچوب نظری مطالعات شبکه هم پیوندی، روشی پیشنهادی برای تعیین سلسله مراتب و نیز سطح بندی سکونت گاه ها در سکونت گاه های شهری و روستایی استان قم بررسی شده است. روش تحقیق توصیفی و تحلیلی است و جامعه آماری استان قم است. داده ها به روش اسنادی و کتابخانه ای گردآوری و به روش آمار توصیفی تحلیلی تجزیه وتحلیل شد. نتایج بررسی وضع موجود نشان می دهد در شرایط حاضر شهر قم به عنوان مرکز استان، تنها نقطه جمعیتی است که توان جذب عناصر برتر خدماتی را دارد.. رویکرد جدید معرفی شده در این مقاله، سکونتگاه ها را به روشی دقیق تر، یعنی توجه به عوامل فضایی کالبدی در چارچوب شبکه سطح بندی می کند تا مشکلات مرتبط با روش سلسله مراتبی کاهش یابد و کارآمدی بیشتری ایجاد شود.
    کلید واژگان: استان قم, روش های تعیین سلسله مراتب سطح بندی سکونت گاه ها, شبکه, شبکه هم پیوند
    Mohammad Hossein Sharifzadegan, Asghar Khavaninzadeh, Hamid Fathi, Behzad Malekpour Asl
    In this article, the “urban network and inter connected area “was introduced as an approach to add the spatial and location dimensions to current regional planning practices. With inquiry of theoretical framework of those approach, this article is going to try to show the weakness of traditional method about hierarchical clustering of settlement. Also applying new approach about Qom province and determination of hierarchical clustering of settlements in this province is another purpose of this article. Outcomes of the article show that new approach with special highlight on spatial and location factors is precise method in relation to tradition method.
    Keywords: Interconnected network, Hierarchical clustering of settlements, Network, Qom province
  • محمدحسین شریف زادگان، بهزاد ملک پور اصل، حمید فتحی، اصغر خوانین زاده
    به دنبال رخ دادن مشکلات ناشی از افت شهری در شهر تهران که به معنای «تمرکز فضایی مشکلات محیطی، کالبدی، اقتصادی و اجتماعی» می باشد در سال های اخیر سیاست های متعددی برای مقابله با این مشکلات طرح شد که آخرین سیاست رایج در این زمینه سیاست تجدید حیات شهری می باشد. در این ارتباط منطقه 15 شهر تهران که دارای فرسودگی پیچیده می باشد و با مساله افت شهری مواجه است به عنوان نمونه موردی در این نوشتار انتخاب شده است. هدف از این نوشتار تعیین اولویت مداخله در بلوک های فرسوده محلات دچار فرسودگی در منطقه 15می باشد.برای دستیابی به این منظور مدل سازی با استفاده از نرم افزار آماری و گزینه تحلیل عاملی، روش تحلیل مولفه های اصلی و دوران واریماکس انجام شده است. در نهایت به عنوان دستاوردهای مقاله اولویت مداخله در بافت های فرسوده منطقه 15 مشخص گردید و با مشخص شدن اولویت نخست مداخله، عرصه های اقدام از طریق بهره گیری از مدل منطق بولین تعیین شده است. در این تحقیق برای تعیین اولویت اقدام برای محدوده های دچار فرسودگی علاوه بر شاخص های کالبدی، از شاخص های اجتماعی و اقتصادی نیز به صورت همزمان استفاده گردیده است.
    کلید واژگان: فرسودگی شهری, منطقه 15 شهر تهران, نوع مداخله در بافت فرسوده
    Urban decay is the process whereby a previously functioning city, or part of a city, falls into disrepair and decrepitude. It may feature deindustrialization, depopulation or changing population, economic restructuring, abandoned buildings, high local unemployment, fragmented families, political disenfranchisement, crime, and a desolate, inhospitable city landscape. Also urban decay has no single cause; it results from combinations of inter-related socio-economic conditions—including the city’s urban planning decisions, the poverty of the local populace, the construction of freeway roads and rail road lines that bypass the area, depopulation by suburbanization of peripheral lands, real estate neighborhood redlining, and xenophobic immigration restrictions. Tehran Metropolitan is confronted with the urban decay problems and urban regeneration is issued as the last policy for reduction of this problem. In relation to this matter 15th municipality urban district has been selected as a case study which contains complex urban decay.Determination of priority of intervention in decayed blocks is basic purpose of paper. Boolean logic, factor analysis and other statistical methods have been used for achieving and fulfillment of those purposes. Outcomes of this paper demonstrate that giving special attention to economic and social criteria with physical factors simultaneously, is essential for determination of intervention type in decayed blocks in 15th municipality urban district.
  • لادن اعتضادی، بهزاد ملک پور اصل
    تاریخ « شهر ایرانی » موضوع بسیار مهمی است، بدان دلیل که، شناخت آن باید در راستای کشف و شناخت چیستی و چگونگی پدیده شهر و شهرنشینی در تاریخ سرزمینی کهن باشد. اما تحقیق دراین موضوع قدمت چندانی ندارد، نخستین تحقیقاتی که، در نتیجه، مسائلی را در این زمینه مطرح کرده اند، پژوهش هایی هستند که بر اثر اهدافی دیگر شکل گرفته اند؛ در حدود نیم قرن پیش تحقیق در جستجوی علل عقب ماندگی ایران منجر به پژوهش ها و نظریه پردازی هایی در موضوع زندگی اجتماعی در ایران و به تبع آن در موضوع شهرنشینی ایران شد. این تحقیقات عمدتا بر مبنای روش های کلاسیک علمی با محور تحلیل شیوه تولید» شرایط اقتصادی شکل گرفته اند و بعضا بر مبنای نظریه و تبیین شهر و « زندگی جامعه ایرانی » مارکس به تحلیل « آسیایی شهرنشینی ایرانی پرداخته اند. تحقیقات متاخر هم، که مستقیما به موضوع شهر در ایران پرداخته و نظری ه هایی را در این زمینه مطرح کرده اند نیز، متکی بر بینش و روش علمی حاکم بر تحقیقات پیشین هستند. گذشتگان « زندگی اجتماعی » با توجه به هدف علم تاریخ که شناخت است و با این باور که شهر ایرانی یک پدیده تاریخی است و پیچیدگی هایی دارد که، با روش های تقلیل گرای علمی نمی توان به شناخت و تبیین درست آن نائل شد، به نظر می رسد که پژوهش در تاریخ شهر ایرانی نیازمند بینش و روشی متفاوت از آن چیزی است که تاکنون اعمال شده است، به بیان دیگر رویکردی لازم است که بتواند پرده از مردمانی که وابسته به تاریخی بسیار کهن بوده اند « زندگی اجتماعی » زوایای گوناگون برگیرد، یعنی ماهیتی تاویلگرا و پدیدارشناختی، جامع، و کلنگر داشته باشد. امروزه رویکرد ساختارگرا در علم انسان شناسی فرهنگی و نیز دیدگاه سیستمی در تحقیقات شهری، زمینه علمی مناسب این نوع پژوهش را فراهم کرد هاند. ساختارگرایی خود نامیده است. « انسان شناسی تاریخی » مبحثی در علم تاریخ دارد که استروس آن را علمی که روش های تحقیق در تاریخ و اسطوره را به هم نزدیک میکند و راهگشای تحقیقات تاریخی در جوامعی است که، تاریخ آنها با اساطیر پیوند دارد.
    مقاله حاضر نشان می دهد که پژوهش در پدیده تاریخی شهر ایرانی، تحقیقی بر است که، به علت مباحث خاص فرهنگی، « شهر ایرانی » محور کشف و فهم معنای حضور همزمان شیوه های مختلف زندگی اجتماعی در سرزمینی با ویژگی های اقلیمی پیچیده و متنوع، و قدمت زیاد و پیوند تاریخ و اسطوره در آن، درگیر غوامضی است که فرا رفتن از رویکردهای علمی کلاسیک و روی آوردن به مباحث علمی متاخر در حوزه انسان شناسی فرهنگی و انسان شناسی تاریخی را ایجاب می کند.
    کلید واژگان: شهر, پدیده, تاریخ, کیفیت, معنا, فرهنگ, اقتصاد, ساختارگرایی, شهر ایرانی, پدیده تاریخی, شیوه تولید آسیایی, انسان شناسی تاریخی
    Ladan Etezadi, Behzad Malekpoor
    History of Persian cities is an important research topic focusing on the nature of settlement in an ancient civilization. Nevertheless, such research is quite recent and is often conducted for other reasons. About half a century ago, research on this topic was based on the Marxist theory of Asian Mode of Production focusing on economic analysis. Much of recent research is still based on this approach. This reductionist method of analysis is not sufficient for thorough comprehension of the social life of the people of the past. There is rather a need for a holistic, phenomenological analysis. There is an analysis method in Structuralism called ‘historic anthropology’, which integrates research in history with mythology. This is a promising method for study of societies whose history is closely linked to mythology. This paper demonstrates that analysis of such a complex subject requires methods beyond classic approaches.
  • روزبه زمانیان، بهزاد ملک پور اصل
    یکی از متداولترین روش های تحلیلی برپایه اقتصاد کلان که تاکنون برای شناخت ساخت کلی اقتصاد منطق های طراحی و تجربه شده است روش تحلیل پایه اقتصادی منطقه است. به طور کلی در این روش پایه اقتصادی منطقه به معنای بخش اصلی اقتصادیک منطقه شناسایی شده و سهم آن در کل تولید و اشتغال منطقه بررسی می شود. از این رو روش تحلیل پایه اقتصادی منطقه، نیازمندیم انجام برآوردهایی از میزان تولید یا اشتغال، در بخش های مختلف اقتصادی منطقه است. هدف از این تحقیق برآورد میزان اشتغال در استان اصفهان (به عنوان نمونه موردی) با استفاده از روش تحلیلی اقتصاد پایه در یک دوره 10 ساله و تحلیل ساختار کلان اقتصادی استان موردنظر می باشند. برای دستیابی به این هدف، ابتدا فعالیت پایه، از طریق تجزیه گروه های عمده فعالیت به زیربخش های تولیدی مربوطه و برآورد آنها از طریق روش ضریب مکانی، شناسایی شده و سپس با محاسبه نرخ رشد 10 ساله برای هر یک از زیربخش های بخش پایه، میزان کل اشتغال در بخش پایه و به طبع آن میزان کل اشتغال در بخش غیرپایه محاسبه می شود. در نهایت نیز از محاسبات انجام شده برای تحلیل ساختار اقتصادی نمونه موردی بهره گرفته شده است.
    کلید واژگان: برنامه ریزی منطقه ای, اقتصاد پایه
    R.Zamanian, B.Malekpour Asl
    One of the most prevalent analytical methods base on macro-economic which has been experienced and designed in order to cognize the regional economy structure up to now is regional economic base theory analysis method. In this method regional base economy is recognized as main regional economic sector and it’s ration in total employment and production surveyed. The basic sector which produces and distributes goods and services for export to individuals or firms from outside the local area; and, the service or nonbasic sector whose goods and services are consumed entirely within the local area.Therefore in this method there is a need to estimate the amount of production and employment in different economic sectors.The main goal of this article is to estimate the amount of employment in basic and non-basic sectors and analyzing economic structure of province base on economic base theory analysis for ten years term.For achieving this goal,first of all basic activity is recognized by breaking up major activity groups to produse sub-sectors, and estimate them by locational quotient technique. And then base on calculation ten years growth rate for each of base economic sub-sectors, total employment in basic and non-basic sectors has been calculated.At the end the result of this calculation has been used for analyzing the future economic structure of the mentioned case study. Key
    Keywords: Regional planning, Basic economic, Locational quotient, Isfahan province, Basic, Non basic employment
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال