به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

حسن رضوانیان

  • زهرا دهقانی، زهرا مردانی*، حسن رضوانیان
    مقدمه
    دیابت نوع 2 گونه ای اختلال سوخت و سازی مزمن است که عامل بسیاری از مرگ و میرهای حال حاضر جهان بشمار ‍ می رود. هدف مطالعه حاضر بررسی اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت بر بهبود تبعیت از درمان و چربی خون (کلسترول، تری گلیسیرید، LDL وHDL) در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 بود.
    روش
    این مطالعه نیمه آزمایشی با گروه گواه و طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به مرکز تحقیقات غدد و متابولیسم اصفهان در پاییز سال 1400 بودند که 46 نفر آنان به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به طور تصادفی در  دو گروه گواه (23 نفر در هر گروه) قرار  گرفتند. اعضای گروه آزمایش تحت هشت جلسه درمان متمرکز بر شفقت (دو جلسه 90 دقیقه ای در هفته) و گروه گواه در انتظار مداخله آموزشی قرار گرفتند. پرسشنامه تبعیت از درمان مدانلو (1392) و نیز ارزیابی چربی خون توسط پزشک متخصص برای هر دو گروه در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سه ماهه انجام شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط بین- درون آزمودنی ها (تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر) در نسخه 24 نرم افزارSPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    یافته ها حاکی از بهبود تبعیت از درمان (132/36=F و001/0=P) و متعادل شدن سطوح چربی خون (تری گلیسرید، کلسترول، LDL و(HDL گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه و همچنین پایداری نتایج در مرحله پیگیری (306/70=F و001/0=P) بود.
    نتیجه گیری
    درمان متمرکز بر شفقت با بهره گیری از فنونی مانند صندلی خالی و نوشتن نامه های شفقت آمیز دارای کارایی بالینی مناسبی برای بهبود تبعیت از درمان و متعادل کردن چربی خون در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 به شمار می رود.
    کلید واژگان: تبعیت از درمان, چربی خون, درمان متمرکز بر شفقت, دیابت نوع 2
    Zahra Dehghani, Zahra Mardani *, Hasan Rezvanian
    Objective
    Chronic diseases, including diabetes mellitus, have become increasingly prevalent, posing significant physical, psychological, and economic challenges. Type 2 diabetes, accounting for approximately 90% of diabetes cases, is characterized by insulin resistance and impaired insulin production. In Iran, over 1.5 million individuals are affected by diabetes, a condition associated with a doubled risk of mood disorders. To comprehensively address this complex issue, a biopsychosocial model has been adopted to explain the disease and its contributing factors. Adherence to diabetes treatment (The degree to which a patient follows a prescribed healthcare plan, including taking medications as directed, attending follow-up appointments, and making lifestyle changes) is crucial, yet it varies widely among patients, ranging from 23% to 93%.    Non-adherence is associated with increased health risks and hospitalizations. Furthermore, diabetic patients often experience elevated cholesterol levels, emphasizing the importance of effective management. Psychological interventions, such as Compassion-Focused Therapy (CFT is a therapeutic approach that combines elements of mindfulness, cognitive-behavioral therapy, and evolutionary psychology to foster compassion, helps individuals develop a more balanced and compassionate relationship with themselves and others by addressing underlying fears and insecurities) have demonstrated potential in improving treatment adherence and overall well-being in diabetic patients. Self-compassion, encompassing self-kindness, shared humanity, and mindfulness, is central to CFT and can enhance resilience and self-care. Research has consistently shown that CFT positively impacts treatment adherence, quality of life, and stress reduction.
    Method
     This research was semi-experimental using pretest, posttest and quarterly follow-up with control group. The statistical population consisted of patients with type 2 diabetes referred to Isfahan Endocrine and Metabolism Research Center in the autumn of 2021 that 46 of them were selected via purposive sampling and randomly allocated to experimental and control group (23 people in each group). The members of the experimental group underwent eight sessions of compassion-focused therapy (two 90-minute sessions per week) and the control group was waiting for intervention. Modanloo Adherence to Treatment Questionnaire (2013) and evaluation of blood lipids by specialist  doctor was done in pre-test, post-test and three-month follow-up stages in both experimental and control groups.  Data were analysed by using Mixed Model ANOVA with SPSS software version 24.
    Results
    The findings indicated an improvement in adherence to treatment (F=36.132, P=0.001) and the balancing of blood lipids (triglycerides, cholesterol, LDL and HDL) in the experimental group compared to the control group, as well as the stability of the results in the follow-up phase (F=70.306, P=0.001).
    Conclusion
    These results align with both domestic and international research, supporting the role of self-compassion in improving self-care and treatment adherence. By cultivating mindfulness and self-compassion, CFT empowers patients to reduce negative emotions, increase motivation to follow medical advice, and develop effective coping mechanisms. Self-compassion plays a crucial role in enhancing treatment adherence among individuals with diabetes. When individuals cultivate kindness and understanding towards themselves, they are more likely to engage in healthy behaviors and make choices that support their long-term well-being. By practicing self-compassion, individuals with diabetes can reduce feelings of self-blame and guilt associated with treatment failures, which can be a significant barrier to adherence. Furthermore, self-compassion can help individuals develop a more positive outlook on life, which can increase motivation and empower them to take an active role in managing their condition. Despite limitations such as the COVID-19 pandemic and reliance on self-report measures, this study highlights the value of CFT as a complementary approach to diabetes care. By addressing the psychological dimensions of the disease, CFT enhances treatment adherence, Healthcare providers are encouraged to incorporate CFT into their treatment plans to optimize the physical and psychological well-being of diabetic patients. Continued research is warranted to further explore the long-term effects of CFT and its applicability to diverse populations.
    Keywords: Blood Lipids, Compassion Focused Therapy, Tretment Adherence, Type 2 Diabetes
  • حسن رضوانیان، علی کچویی، علی میرزاپور
    مقدمه
    نفروپاتی دیابتی، که می تواند به ESRD تبدیل شود، شایع ترین علت انتظار برای پیوند کلیه در آمریکا محسوب می شود. دو عامل مهم دخیل در نفروپاتی دیابتی شامل اختلالات همودینامیک و اختلالات متابولیک در کلیه ها هستند که از این میان، یکی از مکانیسم های مهم آسیب کلیه ها را تولید و افزایش Reactivie oxidative system (ROS) می دانند. یکی از گیاهان شناخته شده با مصرف دارویی زیاد از سالیان قدیم، گیاه خار مریم (Milk thistle) است که اثرات درمانی آن را به خاصیت آنتی اکسیدانی بسیار قوی، اثری ترمیمی و اثر ضدالتهابی نسبت می دهند. در این مطالعه، به بررسی اثر Milk thistle [به صورت قرص لیورگل (Livergol)] بر نفروپاتی دیابتی پرداختیم.
    روش ها
    این کارآزمایی بالینی در سال های 1389-1388 در میان بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 با نفروپاتی دیابتی شناخته شده، که به طور فعال به مرکز تحقیقات غدد اصفهان مراجعه می کردند، انجام شد. بیماران واجد شرایط، که 65 نفر بودند، به صورت تصادفی به دو گروه 35 نفره ی مورد و 30 نفره ی شاهد تقسیم شدند. بعد از رد موارد منع مصرف احتمالی، به صورت دو سو کور گروه مورد به مدت 3 ماه قرص لیورگل به میزان mg 140 سه بار در روز و گروه شاهد، دارونما به همین میزان دریافت کردند. برای بیماران قبل و بعد از انجام مداخله، میانگین دفع آلبومین تصادفی ادرار به صورت نسبت آلبومین به کراتینین (A/C) اندازه گیری و محاسبه ی eGFR انجام شد. اطلاعات به دست آمده با آزمون های 2χ، t و Paired-t آنالیز شد.
    یافته ها
    در این مطالعه، در گروه مورد 6 نفر و در گروه شاهد 7 نفر به علل مختلف از سیر مطالعه خارج شدند. در گروه مورد 31 درصد افراد مورد مطالعه مرد و 69 درصد زن و در گروه شاهد 35 درصد افراد مرد و 65 درصد زن بودند؛ دو گروه از نظر توزیع جنسیتی تفاوت معنی داری نداشتند (1/0 = P). میانگین سنی بیماران در گروه مورد 9/55 و در گروه شاهد 7/57 سال بود؛ دو گروه از نظر میانگین سنی تفاوت معنی داری نداشتند (2/0 = P). میانگین دفع آلبومین تصادفی ادرار به صورت نسبت آلبومین به کراتینین (A/C) در گروه مورد 2/106 و در گروه شاهد 5/82 بود؛ دو گروه از این نظر بعد از تجویز دارو و یا دارونما تفاوت معنی داری نداشتند (07/0 = P) ولی در گروه مورد، میانگین دفع آلبومین تصادفی ادرار بعد از تجویز دارو به طور معنی داری بیشتر شده بود (04/0 = P). در گروه مورد، میانگین eGFR بعد از تجویز دارو تغییر معنی داری یافت (001/0 = P) ولی در گروه شاهد بعد از تجویز دارونما تغییر معنی داری در میانگین eGFR مشاهده نشد (07/0 = P).
    نتیجه گیری
    طبق نتایج این مطالعه، تجویز عصاره ی گیاه خار مریم، با وجود خواص دارویی زیادی که دارد، با میزان mg 140 سه بار در روز در درمان نفروپاتی دیابتی نه تنها مفید نیست بلکه می تواند عملکرد کلیوی بیماران را از نظر دفع آلبومین تصادفی ادرار بدتر نماید.
    کلید واژگان: عصاره ی گیاه خار مریم, نفروپاتی دیابتی, درمان, عملکرد کلیوی
    Hassan Rezvanian, Ali Kachuei, Ali Mirzapour
    Background
    Milk thistle has antioxidative effects and may improve renal performance. Our study investigated whether Milk thistle improve renal performance in patients with type II diabetes mellitus nephropathy.
    Methods
    In this clinical trial study, after ethics committee approval, 65 Patients with type II diabetes mellitus were enrolled into a randomized simple sampling, prospective, double-blinded study. In the case group, was gave Milk thistle and control group was given placebo. We measured urine albumin/cratinine (A/C) ratio and eGFR before and after intervention. The gathered data were analyzed by t and paired-t tests. P < 0.05 was regarded as significant level.
    Finding
    The groups were well matched for age, sex, and duration of diabetes. The mean age was 55.9 ± 6.5 and 57.7 ± 7.7 years in case and control groups, respectively. There was not any significant difference between A/C ratio in case and control groups after intervention (P > 0.05); but in case group, after intervention A/C ratio was worse than before it (P < 0.05).
    Conclusion
    The results suggest that Milk thistle did not improve the renal performance in patients with type II diabetes mellitus.
  • الهام فقیه ایمانی، مسعود امینی، حسن رضوانیان، زهرا فقیه ایمانی، علی طغیانی، مریم زارع، پیمان ادیبی
    مقدمه
    مطالعات مختلف نشان داده اند که چاقی و رسوب چربی در بافت ها همراه با واکنش التهابی است که منجر به مقاومت به ا نسولین و در نهایت دیابت تیپ 2 می شود. سالسالات بر روی مسیر التهابی IKKو NF-KB اثر مهاری دارد. هدف از این مطالعه، مشخص نمودن کارآمدی و تاثیر سالسالات به عنوان یک داروی ضد التهاب در کاهش قند خون مبتلایان به دیابت نوع 2 است.
    روش ها
    این مطالعه یک کار آزمایی شاهد-دارونما دار دو سوکور بود که به مدت یک ماه به 60 بیمار دیابتی تازه تشخیص داده شده در 2 گروه تصادفی شده ی دارو و دارونما داده شد، مقدار سالسالات تجویز شده 3 گرم (2 قرص 750 میلی گرمی هر 12 ساعت) در روز بود.
    یافته ها
    بین گروه های دارو و دارونما در زمان ورود به مطالعه از نظر قند خون ناشتا (به ترتیب 124 در برابر 127) تفاوت معنی داری از نظر آماری وجود نداشت (628/0P =). بیست و هشت بیمار در گروه دارو و 23 بیمار در گروه دارونما مطالعه را به پایان رساندند. سالسالات قند خون ناشتا را در گروه دارو (20 میلی گرم در دسی لیتر) در مقایسه با گروه دارو نما (2 میلی گرم در دسی لیتر) به صورت معنی داری کاهش داد (05/0P =)
    نتیجه گیری
    در این تحقیق مشخص شد که در اثر مصرف 3 گرم در روز از داروی ضد التهاب سالسالات به مدت 1 ماه حدود 5/15 درصد قند خون ناشتای پایه ی افراد دیابتی را کاهش می یابد. این نتایج رضایت بخش می تواند باعث ایجاد راهی جدید در درمان دیابت شود.
    کلید واژگان: دیابت, التهاب, سالیسیلات, سالسالات
    Elham Faghih Imani, Masoud Amini, Hasan Rezvanian, Zahra Faghih Imani, Ali Toghyani, Maryam Zare, Peyman Adibi
    Background
    Several studies showed that obesity and fat deposition in the tissues along with inflammatory response may induce insulin resistance and finally type II diabetes. Salsalate can inhibit IKK and NF-KB inflammatory pathway. The aim of this study was to determine the efficacy of salsalate as an anti-inflammatory drug in blood glucose decrement of diabetics.
    Methods
    This was a double blind case-control trial. Sixty newly diagnosed diabetic patients were randomized in the drug and the placebo groups. The drug group used were received 3g Salsalate per day (two 750 mg tablets every 12 hours orally) for one month.
    Findings
    At baseline there was no significant differences between drug group mean fasting plasma glucose level (124 mg/dl) and placebo group (127 mg/dl) (P = 0.628). Twenty eight patients in drug group and 23 ones in placebo group finished the study. Salsalate had reduced significantly the fasting glucose in the drug group (20 mg/dl) in comparison to placebo group (P < 0.05).
    Conclusion
    This study showed that using 3 grams of Salsalate for one month reduces 15.5% of baseline blood glucose level of diabetic cases. These acceptable results may open a new approach in the treatment of diabetes.
  • گیتی صادقیان، مهری سیروس، هوشنگ سلیمانی، مسعود امینی، محمدعلی نیلفروش زاده، حسن رضوانیان
    مقدمه
    بیماری های گر های تیروئید شایع و یکی از روش های درمانی معمول آن جراحی است. یکی از عوارض شایع بعد از جراحی های تیروئید تشکیل کلوئید در قسمت قدامی گردن است که از نظر زیبایی مشکل بزرگی برای بیمار ایجاد می کند. گواتر ندولر از بیماری های شایع تیروئید است که درمان معمول آن جراحی است. با توجه به این که با ارزیابی صحیح بالینی و FNA خطر بدخیمی ندول های تیروئید کم است، لزوم یک روش درمانی غیر تهاجمی و بدون عارضه مطرح شده است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه یک کارآزمایی بالینی از نوع مورد شاهدی است. 39 بیمار مونث مبتلا به گره منفرد جامد خوش خیم تیروئید اثبات شده توسط FNA وارد مطالعه شدند. 18 بیمار درمان شدند و 21 نفر نیز به عنوان گروه شاهد تا آخر مطالعه پیگیری شدند. درمان توسط لیزر فوتوکواگوگولیشن به صورت زیرپوستی با هدایت اولتراسونوگرافی (PLP) با استفاده از لیزر جراحی دایود با فیبر نوری 4/0 میلی متری و توان 3-1 وات انجام شد. بیماران قبل از شروع درمان و در فواصل 24 ساعت، 1 ماه و 3 ماه بعد از درمان معاینه شدند و حجم گره ها به وسیله ی اولتراسوند اندازه گیری شد. سپس میانگین حجم گره ها قبل و بعد از درمان تعیین و بین دو گروه مقایسه شد.
    یافته ها
    میانگین حجم گروه ها در گروه درمان شده با PLP بعد از 3 ماه از 23±3/26 سی سی به 13±1/15 سی سی کاهش یافت (001/0p<) اما در گروه شاهد از 97/22±67/27 سی سی به 24/23±81/27 سی سی رسید (5/0=P). میانگین کاهش حجم در گروه درمان شده 48/11±23/11 سی سی و میانگین افزایش حجم در گروه شاهد 03/1±13/0 سی سی بود (001/0 P<). به طور کلی میانگین کاهش حجم در گروه درمان شده 7/42 درصد و میانگین افزایش حجم در گروه شاهد 37/0 درصد بود. در بیماران درمان شده هیچ اسکار یا کلوئید در قسمت قدامی گردن بجا گذاشته نشد.
    نتیجه گیری
    فوتوکواگولیشن با هدایت اولتراسونوگرافی می تواند به عنوان درمان جایگزین غیر جراحی به صورت حداقل تهاجمی و بدون عارضه برای گروه های خوش خیم دارای نشانه های بیماری تیروئید در بیماران نامناسب برای جراحی استفاده شود.
    کلید واژگان: تیروئید, گره, لیزر
    Dr. G. Shadeghian, Dr. M. Sirous, Dr. H. Soliemani, Dr. M. Amini, Dr. Ma Nilforoushzadeh, Dr. H. Rezvanian
    Introduction
    Thyroid nodules are common and surgery is the usual treatment. One of the common complications after thyroid surgery is keloid formation in front of the neck which is an important cosmetic problem. Nodular goiter is a common disorder of thyroid and its common treatment is surgery. Considering the fact that with clinical evaluation and FNA, the risk of malignancy in these cases is low a non aggressive approach to this complication is necessary. This study aims to evaluate of the effectiveness of percutaneous laser photocoagulation (PLP) in reducing the volume of benign thyroid nodules.
    Materials And Methods
    In this case-controlled clinical trial, 39 female euthyroid patients with solitary solid benign thyroid nodules were enrolled 18 patients were treated with ultrasound guided percutaneous laser photocoagulation, and 21 patients were included in the control group. PLP was performed by diode surgical laser with 1-3 watt output for 123-1019 seconds. All patients were followed up for 3 months.
    Results
    After PLP, mean nodule volume decreased from a baseline value of 26.3 ± 23 mL to 15.1 ± 13 at 3 months. Mean nodule volume reduction in comparison with baseline was 42.72%. Compressive symptoms showed relative decrease. No serious complication was seen, nor was any keloid or scar observed in the front of the neck.
    Conclusion
    PLP can be a minimally invasive effective alternative treatment for symptomatic benign solitary solid thyroid nodules in patients not suitable for surgery.
    Keywords: Thyroid, Nodule, Laser
  • حسن رضوانیان، حسن صفایی، مسعود امینی، منصوره کبیرزاده، طاهره میرزایی
    مقدمه
    رتینوپاتی دیابتی، یک اختلال بینایی مزمن شناخته شده و مهمترین عامل ایجاد کوری در افراد 20 تا 74 ساله می باشد. هدف از این مطالعه، تعیین رابطه بین عوارض رتینوپاتی و کیفیت زندگی بیماران دیابتی بوده است.
    روش ها
    در این مطالعه توصیفی- تحلیلی، 178 بیمار دیابتی رتینوپاتی مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها از طریق مصاحبه و ثبت اطلاعات از پرونده جمع آوری شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه ای سه قسمتی شامل سوالات مربوط به مشخصات فردی و بیماری، جدول علایم و عوارض رتینوپاتی دیابتی و سوالات مربوط به بررسی ابعاد مختلف کیفیت زندگی بود.
    یافته ها
    در رابطه با فراوانی عوارض رتینوپاتی، بیشترین درصد(9/98درصد) به کاهش بینایی و9/89 درصد به تاری دید و مگس پران مربوط بود. نتایج نشان داد بیماران دیابتی مبتلا به عوارض رتینوپاتی از کیفیت زندگی نسبتا مطلوب برخوردار بودند. همچنین افزایش تعدد علایم و عوارض رتینوپاتی با کاهش نمرات پرسشنامه کیفیت زندگی ارتباط داشت(037/0=P).
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته های این مطالعه، بین کیفیت زندگی و عوارض رتینوپاتی ارتباط آماری معنی داری وجود دارد. پیشنهاد می شود کادر بهداشتی درمانی، سطح آگاهی بیماران را درخصوص مراقبت روزانه دیابت و کنترل دراز مدت عوارض بیماری بالا برده، موجبات ارتقای سطح کیفیت زندگی بیماران را فراهم آورند.
    کلید واژگان: کیفیت زندگی, بیماران دیابتی, رتینوپاتی
  • افسانه طلایی، اشرف امین الرعایا، دیانا طاهری، کیانوری مهدوی، مسعود امینی، حسن رضوانیان
    سندرم کارنی (Carney Complex) یک سندرم اتوزومال غالب است که با تومورهای مختلف شامل میکزوما در محل های متفاوت، تومورهای اندوکرین و ضایعه های لنتیگو مشخص می شود و تاکنون در ایران گزارش نشده است. بیماری که دراین مقاله معرفی می شود، زن 27 ساله ای است که با علایم درد پهلو، مراجعه کرده بود. در معاینه با توجه به علایم هیرسوتیسم، چاقی تنه ای، هیپرپیگمانتاسیون و هیپرتانسیون، سندرم کوشینگ مطرح شد و با آزمایش های مربوط تایید گردید. سابقه ی دوبار جراحی قلب در دوران کودکی به علت دو میکزوم دهلیزی در بیمار وجود داشت. در MRI هیپوفیز، میکروآدنوما و در سی تی اسکن آدرنال، آدنوم آدرنال راست مشاهده شد. ابتدا، لاپاراسکوپیک آدرنالکتومی راست برای بیمار انجام شد. همان طور که انتظار می رفت، بیماری پس از جراحی هم چنان فعال بود، بنا بر این آدرنالکتومی سمت مقابل هم انجام و سندرم کوشینگ برطرف شد. در پاتولوژی آدرنال راست، آدنوم با هیپرپلازی در اطراف آن و در آدرنال چپ هیپرپلازی گزارش شد. به این ترتیب تشخیص سندرم کارنی با سندرم کوشینگ ناشی از هیپرپلازی دو طرفه ی آدرنال تایید شد. این مورد، یک تظاهر جدید از سندرم است چرا که هیپرپلازی آدرنال دو طرفه با آدنوم هیپوفیز و آدرنال به صورت دو یافته ی اتفاقی همراه سندرم کشف شد. در بیمار مذکور، سندرم کارنی، همراه با سندرم کوشینگ ناشی از هیپرپلازی دو طرفه ی آدرنال، آدنوم آدرنال مقابل و میکروآدنوم هیپوفیز بدون عملکرد به عنوان یافته های تصادفی ((Incidentaloma گزارش شد که تظاهر جدیدی از این سندرم است.
    کلید واژگان: آدنوم قشر آدرنال, سندرم کارنی, میکزوم, سندرم کوشینگ
  • عباس قربانی، حسن رضوانیان، اکبر کاظمی، عالیا صابری
    زمینه و هدف
    پلی نوروپاتی یکی از عوارض شایع بیماری دیابت قندی نوع 2 می باشد. معاینه بالینی و یافته های الکتروفیزیولوژیک (سرعت هدایت عصبی) نه تنها سبب تشخیص صحیح نوروپاتی می گردد بلکه پزشک را در پیشگیری و درمان راهنمایی می نماید. مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوع نوروپاتی حسی حرکتی و میزان صحت و اعتبار معاینه عصبی در تشخیص نوروپاتی و تعیین میزان شدت آن انجام شد.
    روش تحقیق: در این مطالعه توصیفی که به صورت مقطعی- موردی انجام شد، 446 بیمار دیابتی، در مرکز دیابت وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اصفهان مورد مطالعه قرار گرفتند. تمام بیماران با کمک معاینه عصبی از نظر شدت نوروپاتی به چهار گروه بدون نوروپاتی، خفیف، متوسط و شدید تقسیم شدند. تعدادی از افراد در گروه متوسط و شدید، مورد بررسی تعیین سرعت هدایت عصبی قرار گرفتند. داده ها، با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون آماری Chi-Square، در سطح معنی داری 05/0P≤ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    شیوع پلی نوروپاتی حسی حرکتی در 4/77%، نوروپاتی خفیف در 98/47%، نوروپاتی متوسط در 78/25% و پلی نوروپاتی شدید در 59/3% تعیین گردید؛ 65/22% از بیماران، فاقد پلی نوروپاتی بودند. سرعت هدایت عصبی در 62 بیمار تعیین شد که با یافته های معاینه عصبی هماهنگی داشت (05/0P>).
    نتیجه گیری
    یافته های این تحقیق نشان داد که شیوع نوروپاتی حسی حرکتی در منطقه مورد مطالعه (اصفهان) نسبتا در سطح بالایی قرار دارد؛ همچنین از طریق معاینه عصبی می توان به وجود نوروپاتی در مراحل اولیه پی برد و برخی از عوارض نوروپاتی مثل درد اندام، زخم پا و حملات سنکوپ را شناسایی و درمان کرد.
    کلید واژگان: نوروپاتی دیابتی, الکترودیاگنوستیک, معاینه فیزیکی
    A. Ghorbani, H. Rezvanian, A. Kazemi, A. Saberi
    Background And Aim
    Polyneuropathy is one of the most common complications of type 2 diabetes mellitus. Clinical examination and electrophysiological findings (i.e., nerve conduction velocity) will not only provide an accurate diagnosis of neuropathy but will also help the physician in preventing and treating the disorder. The aim of the current study was to determine the prevalence of neuropathy as well as the validity of the clinical scoring system in detecting the presence and severity of diabetic peripheral sensorimotor polyneuropathy-as confirmed by nerve conduction velocity.
    Materials And Methods
    In this cross-sectional study conducted at the diabetic center affiliated to Isfahan University of Medical Sciences, 446 Patients were evaluated by two neurologists and two residents. Through neurologic examination all patients were classified into four categories namely patients with no neuropathy, mild neuropathic ones, those with moderate neuropathy, and cases suffering from severe neuropathy. A number of patients with moderate and severe neuropathy were tested for nerve conduction velocity. All of the obtained data was analyzed by SPSS using Chi-square statistical test at the significant level of P0.0.5.
    Results
    Sensorimotor polyneuropathy was clinically diagnosed in 77.4% of the cases, mild polyneuropathy in 47.98%, moderate neuropathy in 25.78%, and severe polyneuropathy in 3.59%. 22.65% of the subjects were not affected by neuropathy. Nerve conduction velocity was assessed in 62 patients with moderate and severe neuropathy the results showed high correlation with the neurological scoring system (P<0.05).
    Conclusion
    The prevalence of sensorimotor neuropathy is relatively high in our catchment area (Isfahan). Moreover, the clinical scoring system is a valid tool in early diagnosis of neuropathy in which the primary caregiver would be able to realize diabetic complications such as pain in the limbs, foot ulcer, and syncopal attack.
  • حسن رضوانیان، مهین هاشمی پور، اشرف امین الرعایا، علی کچویی، محمدحسن مودب، منصور سیاوش، سید محمد محمدی، ساسان حقیقی، مسعود امینی
    مقدمه
    علیرغم اجرای موفقیت آمیز برنامه غنی سازی نمک طعام با ید در کشور، گواتر کماکان به صورت هیپرآندمیک در منطقه سمیرم استان اصفهان شایع می باشد. این مطالعه با هدف بررسی فقر آهن به عنوان علت احتمالی مشکل یاد شده انجام شد.
    مواد و روش ها
    1828 کودک دبستانی 137 ساله از نظر گواتر مورد بررسی قرار گرفتند. سپس نمونه های خون و ادرار از 220 نفر، که به صورت تصادفی از میان کودکان با گواتر درجه 2 و سالم انتخاب شده بودند جمع آوری و میزان ید ادرار، فریتین، آهن، T4 و TSH سرم آنها اندازه گیری شد.
    یافته ها
    از 1828 کودک مورد بررسی، در 670 نفر (36.7%) گواتر درجه 1 یا 2 مشاهده شد. میانگین ید ادرار mg/dL 19.3 ±9.1 بود و کمبود ید خفیف، متوسط و شدید به ترتیب در 6.4%، 3.2% و 1.8% از موارد مشاهده شد. میانه فریتین سرم ng/mL 28.9) 26.624.2: 95% CI) بود و 11 کودک (5%) فریتین سرم کمتر ازng/mL 20داشتند. فراوانی گواتر درکودکان با سطوح پایین و طبیعی فریتین به ترتیب 48.3% و 50.3% بود (P=NS).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد عوامل دیگری غیر از کمبود ید و آهن مسوول شیوع بالای گواتر در این منطقه هستند. مطالعه های بیشتری به منظور بررسی کمبود سایر ریزمغذی ها و اختلال های خود ایمنی در کودکان مبتلا به گواتر در این منطقه، می تواند در راستای طراحی برنامه های کنترل گواتر موثر واقع شود.
    کلید واژگان: گواتر, کمبود آهن, فریتین, ید, غنی سازی
    H. Rezvanian M. Hashemipour A. Aminorroaya A. Kachouei Mh Moaddab M. Siavash M. Mohammadi S. Haghighi M. Amini
    Introduction
    In spite of iodine fortification programs, goiter is still hyperendemic in Semirom, a mountainous region in the central part of Iran. This study was conducted to assess whether iron deficiency could be responsible for the high prevalence of goiter in this region.
    Materials And Methods
    A total of 1828 schoolchildren, aged 7-13 years, were evaluated for presence of goiter, and 220 cases were randomly selected. Urine and serum samples were collected from these children and assayed for urinary iodine concentraton (UIC) and serum ferritin, iron, thyroxine (T4) and thyroid stimulating hormone (TSH) concentrations.
    Results
    In the 1828 children evaluated, 670 cases (36.7%) were goitrous, with goiters of grade 1 or 2. The mean UIC in children was 19.3±9.1 µg/dl. Mild (UIC <10 µg/dl) and moderate (UIC <5 µg/dl) iodine deficiency was detected in 6.4% and 3.2% of cases, respectively. Only 1.8% of children were severly iodine deficient (UIC <2 µg/dl). The median serum ferritin concentration was 26.6 ng/ml (95% CI: 24.2-28.9), and 11 cases (5%) had serum ferritin concentrations less than 20 ng/ml. Goiter rate was 48.3% and 50.3% in children with low and normal serum ferritin levels, respectively (P=NS).
    Conclusion
    It seems that factors other than iodine and iron deficiency may, at least partly, be responsible for the high prevalence of goiter in the area studied. Further investigations for evaluating other micronutrient deficiencies and autoimmunity in goitrous children would contribute to the planning more effective goiter control programs.
    Keywords: Goiter, Iron Deficiency, Ferritin, Iodine, Fortification
  • علی کچویی، مهین هاشمی پور، حسن رضوانیان، اشرف امین الرعایا، مسعود امینی، ساسان حقیقی
    سابقه و هدف
    با توجه به شیوع بالای گواتر در منطقه سمیرم، پیش از آغاز طرح برنامه کشوری مبارزه با کمبود ید، در این مطالعه تلاش گردیده تا اثرات اجرای طرح مذکور بر شیوع گواتر در دانش آموزان 12- 8 ساله منطقه یاد شده پس از گذشت 15 سال مورد بررسی قرار گیرد.
    مواد و روش ها
    پس از حذف دانش آموزانی که از نظر بالینی دچار کم کاری یا پرکاری تیروئید بودند، 1817 دانش آموز 12- 8 ساله با استفاده از نمونه گیری خوشه ایانتخاب و معاینات لازم جهت تشخیص گواتر در آن ها توسط پزشکان فوق تخصص غدد انجام گرفت. همچین ید ادرار در 182 دانش آموز اندازه گیری شد. جهت تجزیه وتحلیل یافته ها از آزمون کای دو استفاده گردید.
    یافته ها
    از 1817 دانش آموز بررسی شده، در 7/36 درصد گواتر تشخیص داده شد که در 4/30 درصد موارد از نوع درجه 1 و در 3/6 درصد ازنوع درجه 2 بود. میانه ید ادرار درنمونه های اخذ شده 18.5 و میانگین آن mg/dl 9.22 19.37± بود.
    استنتاج
    کفایت ید ادرار دانش آموزان منطقه سمیرم بیانگر موفقیت آمیز بودن برنامه کشوری مبارزه با کمبود ید می باشد. با این حال شیوع بالاتر از حد انتظار گواتر در این منطقه، احتمال دخالت سایر عوامل گواتروژن با بیماری های اتوایمیون را مطرح می نماید که می بایست مورد بررسی قرار گیرد.
    کلید واژگان: گواتر, نمک ید دار, شیوع
    A. Kachouei, M. Hashemipour, A. Aminorroaya, M. Amini, S. Haghighi, H. Rezvanian
    Background and
    Purpose
    With respect to the high prevalence of goiter in Semirom before the initiation of National Program for Elimination of Iodine Deficiency Disorders (NPEIDD), the impact of the program on the prevalence of goiter in 8-12 years old students of Semirom was investigated in this study, after 15 years of sucessful execution of NPEIDD.
    Materials And Methods
    After excluding students with any clinical evidence of hyper- or hypo-thyroidism, 1817 students aged 8-12 years were recruited based on a cluster sampling method. The participants were examined for the presence of goiter by experiencd endocrinologists. Urinary iodine was measured in 182 examined students, too. Chi- Square statistical method was used to analyze the data.
    Results
    Goiter was detected in 36.7% of the students (grade 1: 30.4%, grade 2: 6.3%). The median urinary iodine was 18.5 and mean was 19.37 ± 9.22 μg/dl in collected specimens.
    Conclusion
    The adequacy of urinary iodine in students of Semirom confirms the success of NPEIDD, however, the higher than expected prevalence of goiter in the region suggests the probable role of other goitrogenous or autoimmune factors. Further studies should be performed to investigate the possible causes.
    Keywords: Goiter, iIodized salt, prevalence, semirom
  • حسن رضوانیان، علی حاجی غلامی، علی کچویی، ساسان حقیقی، گشتاسب ستاری، مرضیه امینی، مسعود امینی
    مقدمه
    افزایش سطح سرمی هموسیستیین، به عنوان یک عامل خطر مستقل برای بیماری های قلبی - عروقی، در بیماران مبتلا به هیپوتیروییدیسم مطرح شده است. با توجه به تاثیر لووتیروکسین بر کاهش هموسیستیین در این بیماران و نقش اساسی اسید فولیک در چرخه متابولیک این ماده، در این مطالعه تلاش شده تا سطح هموسیستئین در بیماران هیپوتیرویید تحت درمان با ترکیب اسید فولیک و لووتیروکسین با بیماران تحت درمان با لووتیروکسین به تنهایی مقایسه گردد.
    مواد و روش ها
    در این کارآزمایی بالینی دو سوکور، 60 بیمار هیپوتیرویید به صورت تصادفی به دو گروه 30 نفری تقسیم شده تحت درمان با لووتیروکسین (50-100 μg) همراه با 1 mg اسیدفولیک (گروه مورد) یا دارونما (گروه شاهد) قرار گرفتند. سطح هموسیستئین، اسیدفولیک و ویتامین B12 ناشتا در ابتدا و پس از طبیعی شدن سطح TSH در نمونه ها اندازه گیری و مقایسه شد.
    یافته ها
    سطح هموسیستیین در گروه مورد از 15.77 ± 6.33 μmol/L به 10.8 ±3.54 μmol/L (p<0.001) و در گروه شاهد از 15.69 ± 6.4 μmol/L به 13.9 ±6 μmol/L (p=0.03) کاهش یافت. اختلاف موجود در میانگین هموسیستئین در دو گروه پس از اتمام دوره درمان معنی دار بود (p=0.0165).
    نتیجه گیری
    اگر چه در پی درمان، سطح هموسیستیین در هر دو گروه کاهش داشته، میزان این کاهش در گروه دریافت کننده لووتیروکسین و اسیدفولیک بیشتر بود. به نظر می رسد استفاده همزمان از اسید فولیک و لووتیروکسین بتواند اثار مخرب هموسیستیین را که در دوره های زمانی کوتاه نیز تظاهر می یابد، به صورت موثرتری کنترل نماید.
    کلید واژگان: هیپوتیروئیدیسم, هموسیستئین, اسید فولیک, بیماریهای قلبی, عروقی
    H. Rezvanian, A. Hajigholami, A. Kachuei, S. Haghighi, G. Sattari, M. Amini, M. Amini
    Introduction
    Elevated level of serum homocysteine, as an independent risk factor for cardiovascular diseases, has been reported in hypothyroid patients. Considering the effect of levothyroxine on lowering homocysteine levels in these patients, and the fundamental role of folate in the metabolic cycle of homocysteine, this study was performed to compare the level of homocysteine in patients with hypothyroidism following treatment either with levothyroxine alone or in combination with folic acid.
    Materials And Methods
    In this double-blind clinical trial study, 60 hypothyroid patients were randomly divided into two groups (n=30 each), and both were treated with 50-100 ‌µg of levothyroxine, with conjunction of an additional 1 mg folic acid (cases) or placebo (controls). The level of fasting homocysteine, folic acid, and vitamin B12 was measured and compared in all participants at the beginning of the study and after TSH levels were normalized.
    Results
    The level of homocysteine in the case group was decreased from 15.77±6.33 µmol/L to 10.8±3.54 µmol/L (p<0.001), and was also decreased in the control group from 15.69±6.4 µmol/L to 13.9±6 µmol/L (p=0.03). The difference in the mean serum homocysteine level between 2 groups was statistically significant at the end of the study (p=0.0165).
    Conclusion
    Although the level of homocysteine was decreased in both groups, it was lowered to a greater extent in the group who received levothyroxine and folic acid. It seems that using folic acid in conjunction with levothyroxine can lower the potential harmful effects of homocysteine, which may even be exerted over a short-time period more efficiently.
  • سید محمد محمدی، اشرف امین الرعایا، حسن رضوانیان، علی کچویی، مسعود امینی
    مقدمه

    هیپرهموسیستئینمی ریسک بیماری قلبی،عروقی در افراد دیابتی را افزایش می دهد. هدف از این مطالعه تعیین سطح هموسیستئین پلاسما در بیماران دیابتی تیپ II در مقایسه با افراد کنترل و ارزیابی رابطه آن با شدت هیپرگلیسمی بود.

    روش بررسی

    این مطالعه از نوع مورد شاهدی و بر روی 39 بیمار دیابتی تیپ II، 27 بیمار دچار اختلال تحمل گلوکز و 23 فرد سالم مراجعه کننده به مرکز تحقیقات غدد و متابولیسم دانشگاه علوم پزشکی اصفهان انجام شد. همه افراد تحت معاینه بالینی قرار گرفته و بعد از حداقل 10 ساعت Fasting شبانه نمونه خون جهت اندازه گیری FPG، HbA1c، هموسیستئین، کراتینین، کلسترول، تری گلیسرید و HDL گرفته شد. میانگین سطح هموسیستئین پلاسما در 3 گروه با استفاده از ANOVA یک طرفه مقایسه شد و رابطه بین سطح هموسیستئین پلاسما و HbA1c براساس ضریب همبستگی پیرسون محاسبه گردید.

    نتایج

    میانگین سطح هموسیستئین پلاسما در 3 گروه با یکدیگر اختلاف معنی دار نداشت ودر افراد دیابتی نیز بین سطح هموسیستئین پلاسما با درصد HbA1c رابطه معنی داری مشاهده نشد.

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد ابتلای به دیابت سطح هموسیستئین پلاسما را تحت تاثیر قرار نمی دهد. همچنین بین شدت هیپرگلیسمی با سطح هموسیستئین پلاسما رابطه ای وجود ندارد.

    کلید واژگان: هموسیستئین, دیابت تیپ II, ریسک فاکتور قلبی عروقی, اختلال تحمل گلوکز
    M Mohammadi*, A Amin-Alroaaya, H Rezvanian, A Kachoie, M Amini
    Introduction

    Hyperhomocysteinemia is associated with an increased risk of cardiovascular disease in diabetic patients. The aim of this study was to determine plasma homocysteine levels in diabetics and compare with control persons and also evaluation of correlation between plasma homocysteine concentration and diabetic related variables.

    Methods

    This study was done on 39 type II diabetic patients, 27 subjects with impaired glucose tolerance and 23 normal persons referring to Endocrine and Metabolism Research Center of Medical university of Isfahan. Physical characteristics were recorded. After an overnight fast, a blood sample was drawn for determination of FPG, HbA1c – homocysteine, Cr. Cholesterol – Triglyceride and HDL- Cholesterol. Mean plasma homocysteine levels in the groups were compared by one way ANOVA. The Correlation of different parameters was tested by Pearson’s correlation.

    Results

    There was no statistically significant difference in the plasma homocysteine levels of all the groups.(P=0.71). Correlation between homocysteine levels and HbA1c was not significant (P=0.42) in diabetic patients.

    Conclusions

    The findings suggest that diabetes does not influence plasma homocysteine levels. Also, there is no correlation between plasma homocysteine levels and HbA1c in diabetic patients

    Keywords: Homocysteine, Type II diabetes, Cardiovascular risk factors, Impaired glucose – Tolerance
  • سید محمد محمدی، مژگان کاویانی، اشرف امین الرعایا، حسن رضوانیان، علی کچویی، مسعود امینی
    مقدمه
    هیپرهموسیستیینمی با اختلال در عملکرد سلول های اندوتلیال عروق ممکن است باعث افزایش فشار خون شود. هدف از این مطالعه تعیین رابطه بین سطح هموسیستیین پلاسما و فشار خون در بیماران دیابتی نوع 2 تازه تشخیص داده شده بود.
    روش ها
    در یک مطالعه مقطعی، 46 بیمار دیابتی نوع 2 تازه تشخیص داده شده به روش آسان انتخاب شدند. پس از معاینه بالینی، فشار خون تمامی افراد در دو روز متوالی و در دو نوبت به فاصله نیم ساعت اندازه گیری و میانگین فشار خون ها ثبت شد. نمونه خون جهت آزمایش گلوکز ناشتای پلاسما، HbA1c، هموسیستیین (Hcy)، کراتینین، کلسترول تام، HDL-Cو تری گلیسرید گرفته شد. سپس رابطه بین میانگین غلظت Hcy و فشار خون سیستولی و دیاستولی افراد با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون تعیین گردید. بیماران براساس سطح هموسیستیین پلاسما به 3 گروه Hcy<10 μmol/l، 10≤Hcy<15 μmol/l و Hcy≥15 μmol/l تقسیم شدند. سپس میانگین فشار خون سیستولی و دیاستولی بین این گروه ها با استفاده از ANOVA یک طرفه و آزمون Tuckey– HSD مقایسه شد.
    یافته ها
    میانگین و انحراف معیار غلظت هموسیستیین 12.2(6.8) μmol/l و میانگین و انحراف معیار فشار خون سیستولی و دیاستولی به ترتیب (1/18)8/128 و (9) 3/82 میلی متر جیوه بود. بین سطح هموسیستیین پلاسما و فشار خون سیستولی P<0.01) و (r=0.39 و دیاستولی P<0.01) و (r=0.44 رابطه معنی دار وجود داشت. میانگین فشار خون سیستولی و دیاستولی بیماران با Hcy≥15 μmol/l به ترتیب (17.7)15.2و (28.5)91.8 میلیمتر جیوه بود که بالاتر از بیماران در دو گروه دیگر بود (P<0.001). بین سطح هموسیستیین پلاسما با FPG، HbA1c، و لیپیدهای سرم رابطه ای وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    در بیماران دیابتی نوع 2 تازه تشخیص داده شده، بین سطح هموسیستیین پلاسما و فشار خون سیستولی و دیاستولی رابطه معنی دار وجود دارد. بیماران با هیپرهموسیستینمی فشار خون بالاتری دارند.
    کلید واژگان: دیابت نوع 2, فشار خون, پرفشاری خون, هموسیستیین
    Seyed Mohammad Mohammadi *, Mojgan Kavyani, Ashraf Aminorroaya, Hasan Rezvanian, Ali Kachuei, Masoud Amini
    Background
    Hyperhomocysteinemia may increase blood pressure by inducing endothelial cells dysfunction. The aim of this study was determining the relationship between plasma Homocysteine (Hcy) levels and blood pressure in new cases of type 2 diabetes mellitus.
    Methods
    As a cross sectional study, 46 new cases of type 2 diabetes mellitus referred to Isfahan Endocrine and Metabolism Research Center were selected by convenient sampling. Basal characteristics of patients were recorded. Systolic and diastolic blood pressure was measured two times with 30 minutes interval on two consequent days. After ten hours of overnight fasting, blood samples were taken to measure fasting plasma glucose, HbA1c, triglyceride, Total cholesterol, HDL-C and creatinine. All data were expressed as mean (SD). Relationship between plasma Homocysteine levels and both systolic and diastolic blood pressure was assessed by Pearson's correlation coefficient. Patients were divided into three groups according to their plasma Homocysteine levels, (Hcy<10mol/L, 10Hcy<15 mol/L and Hcy15mol/L).. Then mean of systolic and diastolic blood pressure between groups were compared by one – way ANOVA and Tuckey-HSD tests.
    Results
    Mean (SD) of plasma Homocysteine levels was 12.2 (6.8) mol/L and of systolic and diastolic blood pressure was 128.8 (18.1) and 82.3(9) mm/Hg, respectively. There was a significant correlation between plasma Homocysteine levels, and both systolic (r=0.39, P<0.01) and diastolic (r=0.46, P<0.01) blood pressures. Mean (SD) of systolic and diastolic blood pressure in patients with plasma Homocysteine level of 15mol/L was 152.5 (17.7) and 91.8 (7.3) mm/Hg, respectively, so blood pressure in those group with hyperhomocysteinemia was higher than other two groups (P<0.001). There was no correlation between Homocysteine levels and FPG, HbA1c and lipid profile.
    Conclusion
    There is a significant correlation between plasma Homocysteine levels and both systolic and diastolic blood pressure in newly diagnosed type 2 diabetics. Patients with hyperhomocyteinemia have higher blood pressure.
    Keywords: Type 2 diabetes mellitus_Blood pressure_Hypertension_Homocysteine
  • مهین هاشمی پور، فرشاد نیکویی، مسعود امینی، اشرف امین الرعایا، حسن رضوانیان، علی کچویی، احمد رضا عبدلی
    سابقه و هدف
    با توجه به اهمیت تعیین مقدار قند خون افراد دیابتی برای تشخیص و درمان و امکان بروز عوارض در خون گیری های مکرر و به منظور یافتن روش غیرتهاجمی برای اندازه گیری قندخون و به منظور تعیین میزان همبستگی بین قند بزاق با قند خون، این تحقیق روی افراد سالم مراجعه کننده به بیمارستان الزهراء اصفهان در سال 1379 انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    تحقیق به روش توصیفی و روش نمونه گیری به صورت Conveniece بود. تعداد افراد شرکت کننده در مطالعه 10نفر بودند که از هر نفر 13آزمایش هم زمان قندخون و قندبزاق در 5روز و در هر روز یک قندخون و بزاق ناشتا، یک قندخون و بزاق Postprandial و یک قندخون و بزاق ساعت 5بعدازظهر گرفته شد. آزمایش ها با روش گلوکز اکسیداز و به روش end point انجام گرفت و میزان همبستگی قندخون و بزاق با ضریب همبستگی اسپرمن تعیین و تعمیم پذیری آن مشخص گردید.
    یافته ها
    میانگین (± انحراف معیار) قندخون ناشتا(FBS) mg/dl 43/3±9/84 بود حداقل سطح خونی گلوکزmg/dl58 و حداکثر آن mg/dl118 بود. میانگین (± انحراف معیار) بزاق آنها mg/dl81/0±22/1 بود. حداقل سطح گلوکز بزاق mg/dl323/0 و حداکثر آن mg/dl947/4 اندازه گیری شد. میزان همبستگی غلظت خون و قندبزاق 23/0 و ضریب همبستگی بین تمام افراد در روز اول 38/0، روز دوم 29/0، روز سوم 01/0 و روز چهارم 37/0 بود.
    نتیجه گیری و توصیه ها: ارتباط بین غلظت قندخون و قندبزاق ضعیف است. علاوه بر این چون دامنه تغییر غلظت قندخون کم است نمی توان از قندبزاق به عنوان اندکسی برای نمونه گیری و ارزیابی قندخون استفاده نمود.
    کلید واژگان: غلظت گلوکز خون, غلظت گلوکز بزاق
    Mahin Hashemipour *, Farshad Nikouie, Masoud Amini, Ashraf Amin Alraaya, Hasan Rezvanian, Ahmad Reza Abdoli
    Background
    Diabetic patients need to detect blood glucose level (BGL) foe diagnosis, treatment and flow up. Typically a blood sample for analysis is obtained via intravenous or a finger stick or other such invasive procedures. Often, this procedure cause physical and mental stress to the patient. Thus, it is desirable to use other biologic liquid such as saliva to detect the blood glucose level. The present study attempts to determine the correlation coefficient between blood glucose level and saliva glucose level (SGL) in healthy men.
    Materials And Methods
    It was a cross sectional study. 130 blood and 130 saliva samples were gathered from 10 healthy men in 13 times during a five-day period. Each day samples were taken 3 times, fasting, post parricidal and evening. Samples were analyzed with glucose oxidase method.
    Results
    Mean of fasting blood glucose level was 84.9±3.43 mg/dl (58-118 mg/dl). Mean of saliva glucose level was 1.22±0.81 mg/dl (0.32-4.94 mg/dl). Correlation coefficient between BGC and SGL from the 5 days of measurement was 0.23. Correlation coefficient for each day was 0.38 (First day), 0.29 (Second day), 0.01 (Third day) and 0.37 (Fourth day).
    Conclusion
    Unfortunately with this correlation coefficient and limited range of SGL we can not use saliva to detect BGL.
  • افزایش قد و وزن کودکان و نوجوانان پسر اصفهانی
    اشرف امین الرعایا، مسعود امینی، حسن رضوانیان، علی کچویی، حبیب نقدی، مهندس اکبر حسن زاده
    اندازه گیری قد و وزن از منابع اطلاعاتی بسیار مهمی است که در امور مربوط به رشد و نمو، بلوغ و تعیین وضعیت تغذیه کودکان و نوجوانان مورد استفاده قرار می گیرد. در ایران برای اهداف بالینی از منحنی آمریکایی ها (NCHS) استفاده می شود. در سال 1376 بررسی آنتروپومتریک در دانش آموزان پسر 18-6 ساله شهر اصفهان توسط این مرکز انجام شد. هدف بدست آوردن منحنی های طبیعی قد و وزن برای کودکان و نوجوانان شهراصفهان و مقایسه آن با NCHS و مطالعات مشابه در ایران بود تا بتوان در بررسی رشد از آن استفاده نمود. به این منظور 4364 دانش آموز پسر 18-6 ساله از هر 5 ناحیه آموزش و پرورش شهر اصفهان به روش خوشه ایانتخاب شدند. قد و وزن آنها اندازه گیری شد و صدک های مربوطه تعیین گردید. برای مقایسه با نتایج مطالعات مشابه در شهر اصفهان (1354)، رشت (1368)، شرق تهران (1373) از آزمون آماری استفاده شد. نتایج نشان داد که منحنی قد و وزن دانش آموزان پسر 18-6 ساله شهر اصفهان تقریبا منطبق بر منحنی های NCHS می باشد. پسران اصفهانی نسبت به همسالان همشهری خود در 22 سال قبل، هموطنان رشتی (1368)، روستاییان استان اصفهان (1367) بلندتر و سنگین تر هستند و از دانش آموزان شرق تهران (1373) بلندتر می باشند.
    گرچه عوامل متعددی از جمله وضعیت نژادی و جغرافیایی در افزایش قد و وزن کودکان و نوجوانان یک منطقه تاثیر می گذارد. به نظر می رسد وضعیت تغذیه در 22 سال اخیر در شهر اصفهان هم نسبت به خود شهر و هم نسبت به شهرهای دیگر مطالعه شده بهتر شده است و افزایش شاخص های رشد را سبب گردیده است.
    نتیجه گیری
    1- منحنی قد و وزن دانش آموزان پسر 18-6 ساله شهر اصفهان تقریبا منطبق بر منحنی های NCHS است و استفاده بالینی از منحنی های استاندارد NCHS در این شهر بلامانع به نظر می رسد.
    2- افزایش شاخص های رشد در اصفهان ناشی از احتمالا بهبود وضعیت تغذیه یا عوامل محیطی ناشناخته دیگر موثر بر رشد است.
    کلید واژگان: قد, وزن, پسر
  • حسن رضوانیان، تقی امیریانی، مسعود امینیگ منوچهر غروی، اشرف امین الرعیا، علی کچوپی
    نفروپاتی دیابتی شایعترین علت نارسایی مرحله انتهایی کلیه (ESRD) می باشد و پروتئینوری نقش مهمی در تسریع پیشرفت به سمت ESRD دارد. پنتوکسی فیلین (PTX) دارویی است که با مهار TNF-α و با کاهش پروتئینوری در کند کردن سیر نفروپاتی موثر است. برای بررسی اثر PTX بر پروتئینوری و مقایسه آن با کاپتوپریل، 40 بیمار دیابتی نوع دو مورد مطالعه قرار گرفتند. این افراد پروتئینوری بیش از 300 میلی گرم در روز داشته، منع مصرف PTX نداشتند و تحت درمان با PTX یا خانواده مهارکننده های مبدل آنژیوتانسیون (از جمله کاپتوپریل) قرار نبودند. در طی مطالعه تغییری در برنامه درمانی کنترل قند خون یا فشار خون بالا (در صورت مبتلا بودن) داده نشد. بیماران به روش Cross over در دو دوره 2 ماهه و با فاصله زمانی یک ماه (wash out) تحت درمان با PTX و کاپتوپریل قرار گرفتند و در شروع و پایان هر دوره درمانی فشارخون، قند خون ناشتا، کراتینین سرم، کراتینین، پروتئین و حجم ادرار 24 ساعته اندازه گیری شد. PTX سبب کاهش پروتئینوری به میزان 63/0±44/0 گرم در روز و کاپتوپریل به طور متوسط باعث کاهش 22/0±1/0 گرم در روز شد. مقایسه این دو از نظر آماری معنادار است (008/0 = P) و نشان می دهد PTX در کاهش پروتئینوری موثر بوده و اثر آن از کاپتوپریل بیشتر است.
    کلید واژگان: پروتئینوری, نفروپاتی دیابتی, پنتوکسی فیلین, کاپتوپریل
    H. Rezvanian, T. Amiriyani, M. Amini, M. Gheravi, A. Aminorroaya, A. Kachoei
    Diabetic nephropathy is the most common cause of ESRD. Proteinuria has an important role in rapid progression to ESRD. Pentoxifylline (PTX) is a drug with TNF-α suppression effect and hence reduction of proteinuria and slowing of progression of diabetic nephropathy. To evaluate this hypothesis of PTX effect in comparison with captopril, we studied 40 type 2 diabetics with macroproteinuria (> 300 mg/day), who had no contraindication for PTX and didn’t take PTX or ACEI for the past year. We didn’t change the profile of diabetes or HTN drugs of our patients. We planned a cross over study in two 2-month periods of PTX or captoril therapy spaced with a one-month washout period. At beginning and the end of each treatment period we measured blood pressure, FBS, creatinine and 24-hour urine collection for volume, creatinine and protein. PTX reduced proteinuria by 0.44±0.63g/day in comparison with 0.1±0.22g/day with captoprial (P = 0.008). In conclusion PTX is superior than captopril in reducing proteinuria in type 2 diabetic patients.
  • بررسی ارتباط بین قند خون و قند بزاق در افراد سالم به منظور یافتن روش غیرتهاجمی برای اندازه گیری قند خون
    مهین هاشمی پور، فرشاد نیکویی، مسعود امینی، اشرف امین الرعایان، حسن رضوانیان، علی کچویی، احمدرضا عبدالی
    برای تایید تشخیص، درمان و پیگیری بیماران دیابتی تعیین مقدار قند خون ضروری است. امروزه به طور متداول برای این منظور از نمونه های خون وریدی و مویرگی استفاده می شود. نمونه گیری های وریدی زیاد از یک فرد دیابتی باعث ایجاد فشارهای روحی، فیزیکی و همچنین احتمال انتقال عفونتهایی مثل HIV و HBV می شود. علاوه بر این اندازه گیری قند خون توسط خود فرد می تواند تاثیر زیادی در درمان بیماری داشته باشد. بر این اساس در صورت یافتن ارتباط معنی دار بین قند مایعات بیولوژیک بدن مانند بزاق با قند خون، می توان از آنها جهت بدست آوردن میزان قند خون بصورت غیرتهاجمی استفاده کرد. این پژوهش یک مطالعه توصیفی از نوع مقطعی می باشد. روش نمونه گیری بصورت آسان بوده است. تعداد افراد شرکت کننده در مطالعه 10 نفر می باشند که از هر نفر 13 آزمایش همزمان قند خون و قند بزاق در 5 روز و در هر روز یک قند خون و بزاق ناشتا، یک قند خون و بزاق بعد از غذا و یک قند خون و بزاق ساعت 5 بعد از ظهر گرفته شده است. آزمایشها با روش گلوکز اکسیداز و به روش نقطه پایانی انجام شده است. متوسط قند خون ناشتا mg/dl (FBS) 43/3±9/84 و حداقل سطح خونی گلوکز mg/dl58 و حداکثر آن mg/dl118 بوده است. میانگین قند بزاق در کلیه افراد mg/dl81/0±22/1 و حداقل سطح گلوکز بزاق mg/dl323/0 و حداکثر آن mg/dl947/4 اندازه گیری شده است...
    کلید واژگان: روش تشخیص, دیابت قندی, قند خون, بزاق
    A study of the relationship between blood and saliva glucose levels in healthy population to find a non-invasive method for blood glucose measurement
    M. Hashemipour, F. Nekuii, M. Amini, A. Aminalroaya, H. Rezvanian, A. Kachoii, Ar Abdoli
    Diabetic patients need to monitor blood glucose level (BGL) for diagnosis, treatment and follow up of their disease. Typically a blood sample for analysis is obtained via intravenous or a finger stick or other such invasive procedures. Often, this blood collecting causes physical and mental stress to the patient. For this reason, it is desirable to use other biologic liquids such as saliva to detect the blood glucose level. This article studies correlation coefficient between blood glucose level and salive glucose level (SGL) in healthy men. This is a descriptive, cross sectional study. 130 Blood and 130 saliva samples were obtained from 10 healthy men in 13 times in 5 days. Each day samples were taken in 3 times, fasting, postprandial and evening. Samples were analyzed with glucose oxidase method. Value of blood glucose level ranged from 58mg/dl to 118 mg/dl. Mean of fasting blood glucose level was 84.9±3.13mg/dl. Value of salive glucose level ranged from 0.322mg/dl to 4.941 mg/dl. Mean of saliva glucose level was 1.22±0.81mg/dl. Correlation coefficient between BGC and SGL from the 5 days of measurement was 0.23. Correlation coefficient for each day was 0.38 (first day), 0.21 (second day), 0.01 (third day) 0.37 (fourth day). Correlation coefficient for each person was 0.31 (case A). (case B), 0.07 (case C), 0.07 (case D), 0.45 (case E), 0.10 (case F), -0.05 (case E), 0.32 (case H), 0.87 (case I), 0.87 (case J). Unfortunately considering the values of correlation coefficients and the limited range of SGL we cannot use saliva for detecting BGL.
  • حسن رضوانیان*، ربابه شیخ الاسلام، فریدون عزیزی

    اختلالات ناشی از کمبود ید یکی از مشکلات عمده بهداشتی درمانی کشور بوده، آموزش بهورزان برای تشخیص دقیق گواتر از اهداف برنامه پیشگیری کمیته کشوری IDD است، به منظور مقایسه روش های تشخیص گواتر توسط بهورزان بر آن شدیم تا با دو روش تشخیص گواتر را به بهورزان آموزش دهیم: روش I، تشخیص گواتر در وضعیت طبیعی گردن (گواتر درجه 2 و 3) و روش II تشخیص گواتر در وضعیت سر به عقب (گواتر Ib، 2 و 3). سپس روش ارجح را تعیین کرده، با گنجاندن آن در برنامه های آموزشی بهورزان گامی در تداوم برنامه پیشگیری IDD برداریم. بدین منظور 1541 دانش آموز دختر و پسر 8-10 ساله در 29 مرکز بهداشتی درمانی روستایی قزوین و 1532 دانش آموز دختر و پسر 8-10 ساله در 30 مرکز بهداشتی درمانی روستایی ابهر به ترتیب به روش او II توسط بهورزان، از نظر گواتر درجه بندی شدند و مجددا" دو هفته بعد همین دانش آموزان را متخصص غدد معاینه کرد و درجه بندی گواتر انجام شد و نتایج با هم مقایسه شدند. نتیجه آنکه روش II تشخیص گواتر توسط بهورزان شامل تشخیم گواتر در وضعیت سر به عقب با حساسیت تشخیصی 69/3 درصد و ارزش پیش بینی مثبت 3/ 76 درصد و کار آبی کلی 61 درصد در مقایسه با روش I تشخیص گواتر توسط بهورزان شامل تشخیص گواتر در وضعیت طبیعی گردن با حساسیت تشخیصی 42 درصد و ارزش پیش بینی مثبت   (Positive predictive value) 51/8 رصد و کارآیی کلی  (Efficiency) 58/7 درصد، روش ترجیحی تشخیص گواتر توسط بهورزان است. با توجه به نتیجه به دست آمده پیشنهاد می شود که روش II برای درجه بندی گواتر در برنامه آموزشی بهورزان گنجانده شود.

    Hossein Rezvanian*, Robabe Sheikholeslam, Fereydon Azizi

    Iodine deficiency disorders (IDD) have been a major health problem in Iran. In order to train primary health workers (Behvarz) the diagnosis of visible goiter, two methods were compared. I: With head and neck in normal position; II: With extended neck. Behvarzes in 29 rural health centers in Ghazvin were trained method I an d30 were trained method II. 1541 school children in Ghazvin and 1532 in Abjar, aged 8 to lo years were examined by Behvarz and 2 weeks later by an endocrinologist. The results showed sensitivity of 69.3 and 42.0 positive predictive value of 76.3 and 51.8% and efficiency of 610 and 58.7% with methods I and II, respectively. It is concluded that Bchvarzes do better diagnosis with method II and they should be trained with extended meck for epidemiological detection of goiter.

بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال