به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

حمیدرضا شتابی

  • حمیدرضا شتابی، مهسا محمدرضایی*
    زمینه و هدف

    این مطالعه با هدف مقایسه تاثیر انفوزیون دو دوز رمیفنتانیل بر میزان خونریزی، تغییرات همودینامیک حین عمل و عوارض پس از عمل جراحی رینوپلاستی پس از بیهوشی عمو می انجام گرفت.

    روش بررسی

    این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده آینده نگر از اسفند 1401 لغایت مرداد 1402 در بیمارستان الزهرا اصفهان بر روی 80 بیمار کاندید عمل رینوپلاستی انجام شد. شرکت کنندگان با استفاده از نرم افزار تخصیص تصادفی سازی (Random allocation software) در دو گروه 40 نفره قرارگرفتند، انفوزیون رمیفنتانیل در گروه اول با دوز 25/0-15/0 میکروگرم بر کیلوگرم در دقیقه (گروه A) و در گروه دوم با دوز 35/0-25/0 میکروگرم بر کیلوگرم در دقیقه (گروه B) تنظیم شد. هدف حفظ فشار متوسط شریانی بین 65-60 میلی متر جیوه بود که برای رسیدن به این هدف از کاهش یا افزایش میزان انفوزیون رمیفنتانیل استفاده شد. بیماران در حین عمل و بهبودی از نظر پارامترهای همودینامیک، خونریزی حین عمل و عوارض پس از عمل مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفتند.

    یافته ها

    روند تغییرات پارامترهای همودینایک در طی مدت عمل و ریکاوری بین دو گروه، اختلاف معنادار نداشت. میانگین حجم خونریزی در دو گروه A و B به ترتیب 1/23±25/44 و 5/15±25/28 سی سی بوده و اختلاف بین دو گروه معنادار بود (001/0<p).

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته های مطالعه حاضر، به نظر می رسد استفاده از دوز min/mg/kg 35/0-25/ رمیفنتانیل نسبت به دوز min/mg/kg 25/0-15/0، با کاهش قابل توجه خونریزی حین جراحی بینی همراه است. همچنین استفاده از این دوز با بروز اختلال جدی همودینامیک از جمله برادیکاری و افت شدید فشار خون همراه نمی باشد.

    کلید واژگان: خونریزی, رمیفنتانیل, رینوپلاستی
    Hamidreza Shetabi, Mahsa Mohammadrezaei*
    Background

    This study was conducted to compare the effect of two doses of remifentanil infusion on the amount of bleeding, intraoperative hemodynamic changes, and complications after rhinoplasty surgery with general anesthesia.

    Methods

    This prospective randomized clinical trial study was conducted on 80 patients who were candidates for rhinoplasty from March 1401 to August 1402 in Al-Zahra Hospital, Isfahan, Iran. The participants were divided into two groups of 40 people using random allocation software. remifentanil infusion was adjusted in the first group with a dose of 0.15-0.25 mg/kg/min and in the second group with a dose of 0.25-0.35 mg/kg/min. The goal was to maintain mean arterial pressure (MAP) between 60 and 65 mmHg, to achieve this goal, reducing or increasing the rate of remifentanil infusion was used. During the operation, a heart rate of less than 50 beats per minute was considered bradycardia and was treated with atropine 0.015 mg/kg. In addition, the remifentanil infusion rate was reduced if MAP fell below 60 mmHg for more than 60 seconds. Patients were evaluated and compared during operation and recovery in terms of hemodynamic parameters, intraoperative bleeding and postoperative complications.

    Results

    There was no significant difference between the two groups in the changes of hemodynamic parameters during surgery and recovery (P>0.05). The average bleeding volume in the two groups receiving remifentanil 0.15-0.25 mcg/kg/min and 0.25-0.35 mcg/kg/min Remifentanil was 44.25±23.1 and 28.25±15.5 ml, respectively, and the difference between the two groups was significant (P<0.001). According to the surgeon's opinion, intraoperative bleeding in the 0.25-0.35 mcg/kg/min remifentanil group was significantly lower than 0.15-0.25 (P=0.001).

    Conclusion

    According to the findings of the present study, it seems that the use of 0.25-0.35 min/µg/kg dose of remifentanil compared to 0.15-0.25 min/µg/kg dose, is associated with a significant reduction in bleeding during rhinoplasty, and also the use of this dose is not associated with the occurrence of serious hemodynamic disorders, including bradycardia and severe drop in blood pressure.

    Keywords: bleeding, remifentanil, rhinoplasty
  • عظیم هنرمند، کیمیا کریمیان*، محمدرضا صفوی، حمیدرضا شتابی، علیرضا یزدانی
    مقدمه

     با توجه به شیوع بالای عوارض حین و بعد لارنگوسکوپی، بویژه اختلالات همودینامیک و عدم وجود راهکار ایده آل و مناسب برای پیشگیری از این عوارض، مطالعه ی مذکور با هدف مقایسه ی تاثیر ترکیب «کتامین- میدازولام- سوفنتانیل» با «اتومیدیت-سوفنتانیل» بر تغییرات ضربان قلب و فشارخون بعد از لارنگوسکوپی و لوله گذاری تراشه انجام گرفت.

    شیوه ی مطالعه: 

    در این مطالعه ی کارآزمایی بالینی شاهد دار تصادفی شده سه سوکور، 96 بیمار کاندید لارنگوسکوپی در سه گروه 32 نفره توزیع شده و به گروه ها به ترتیب، ترکیب دارویی «کتامین-میدازولام -سوفنتانیل» (KMS)، « اتومیدیت- سوفنتانیل» (ES) و «اتومیدیت- نرمال سالین» (NS)، در قبل لارنگوسکوپی تزریق شده و تغییرات پارامترهای همودینامیک درزمان پایه و دقایق1، 3، 5 و 10 بعد از لارنگوسکوپی در سه گروه ارزیابی و مقایسه شد.

    یافته ها

     در طی مطالعه در سه گروه KMS، ES و NS به ترتیب 0، 15/6 و 3/1 درصد، دچار برادیکاردی (0/024 = p value) شدند. روند تغییرات فشارخون سیستولی بین 3 گروه اختلاف معنی دار داشت (0/043 = p value) در حالی که بروز تاکیکاردی، هایپرتانسیون و هایپوتانسیون بین سه گروه اختلاف معنی دار نداشت.

    نتیجه گیری

     نتایج مطالعه ی حاضر نشان داد، استفاده از ترکیب دارویی «کتامین- میدازولام و سوفنتانیل» قبل از لارنگوسکوپی با کاهش اختلالات همودینامیک در حین و پس از لارنگوسکوپی همراه بود و به نظر می رسد بیمارانی که این ترکیب دارویی را دریافت می کنند، ثبات مطلوب تری در همودینامیک آنان در طی لارنگوسکوپی و بعد از آن مشاهده می شود.

    کلید واژگان: لارنگوسکوپی, لوله گذاری تراشه, بیهوشی عمومی, کتامین, سوفنتانیل, اتومیدیت, میدازولام, تغییرات همودینامیکی
    Azim Honarmand, Kimia Karimian *, Mohammadreza Safavi, Hamidreza Shetabi, Alireza Yazdani
    Background

    Due to the high prevalence of complications during and after laryngoscopy, especially hemodynamic disturbances, and the absence of a suitable solution for preventing these complications, this study was conducted to compare the effect of“Ketamine-Midazolam-Sufentanil” with “Etomidate-Sufentanil” combinations on changes in heart rate and blood pressure after laryngoscopy and endotracheal intubation.

    Methods

    In this controlled, triple-blind randomized clinical trial, 96 laryngoscopy candidate patients were divided into three groups of 32 members and were given “Ketamine-Midazolam-Sufentanil” (KMS), “Etomidate-Sufentanil” (ES) and” Etomidate-Normal Saline” (NS) respectively before laryngoscopy.Hemodynamic parameter changes at baseline and 1,3,5and 10 minutes after laryngoscopy, were measured and compared between the 3 groups.

    Results

    During the study, the 3 groups KMS, ES, and NS had 0%, 15.6% and, 3.1% bradycardia respectively (p value = 0.024). Changes in systolic blood pressure were significantly different in the 3 groups (p value = 0.043). However, the incidence of tachycardia, hypertension, and hypotension were not significantly different among the 3 groups.

    Conclusion

    Results of this study showed that using the “Ketamine-Midazolam-Sufentanil” combination before laryngoscopy can reduce hemodynamic disturbances during and after laryngoscopy. Patients who receive this drug combination seem to have more desirable hemodynamic stability during and after laryngoscopy

    Keywords: Laryngoscopy, Endotracheal intubation, General anesthesia, Ketamine, Sufentanil, Etomidate, Midazolam, Hemodynamicchange
  • بابک علی کیایی، سید تقی هاشمی، یگانه فاطمی، حمیدرضا شتابی*
    پیش زمینه و هدف

    استفاده از دهان شویه ها در کاهش پنومونی مرتبط با ونتیلاتور در بیماران بستری در بخش مراقبت های ویژه موثر است. با توجه به اهمیت کنترل و جلوگیری از بروز پنومونی مرتبط با ونتیلاتور، تصمیم به مقایسه تاثیر دهان شویه کلرهگزیدین با دهان شویه گیاهی دینه در پیشگیری از پنومونی مرتبط با ونتیلاتور در بیماران بستری در بخش مراقبت های ویژه گرفته شد.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه کارآزمایی بالینی، 80 بیمار بستری در بخش مراقبت های ویژه در دو گروه دریافت کننده کلرهگزیدین گلوکونات 2/0درصد و دهان شویه دینه وارد مطالعه شدند. دفعات، زمان و شیوه دهان شویه در هر دو گروه به صورت سه بار در روز به مدت 5 روز، هر هشت ساعت انجام گرفت. میزان بروز پنومونی مرتبط با ونتیلاتور و مرگ و میر در بیماران بعد از مصرف داروها موردبررسی قرار گرفت. در پایان اطلاعات وارد نرم افزار SPSS 23 شد و تحت آنالیز قرار گرفت.

    یافته ها

    در گروه کلرهگزدین 21 بیمار زن (5/52 درصد) و 19 بیمار مرد (5/47 درصد) و در گروه دینه 18 زن (45 درصد) و 22 بیمار مرد (55 درصد) بودند (655/0=P). میانگین سن در گروه کلرهگزدین 92/7± 85/60 سال و در گروه دینه 93/6 ± 68/57 بود (060/0=P). میزان بروز پنومونی مرتبط با ونتیلاتور در گروه کلرهگزیدین 10 درصد و در گروه دینه 5/12 درصد بود (999/0=P). پی آمد بیماران در گروه کلر هگزیدین 5/62درصد بهبودی کامل، 5/32درصد بهبودی با عارضه و 5/0 درصد مرگ و در گروه دینه 70درصد بهبودی کامل، 20درصد بهبودی با عارضه و 10درصد مرگ بود (363/0=P).

    نتیجه گیری

    در بیماران تحت تهویه مکانیکی دهان شویه دینه برتری خاصی نسبت به دهان شویه کلرهگزیدین در پیشگیری از پنومونی مرتبط با ونتیلاتور نداشت.

    کلید واژگان: پنومونی مرتبط با ونتیلاتور, دهان شویه کلرهگزیدین, دهان شویه گیاهی دینه, بخش مراقبت های ویژه
    Babak Ali Kiaei, Seyed Taghi Hashemi, Yeganeh Fatemi, Hamidreza Shatabi*
    Background & Aim

    Consumption of mouthwashes is effective in reducing ventilator-associated pneumonia in the patients hospitalized in the Intensive Care Unit. Considering the importance of controlling and preventing the occurrence of ventilator-associated pneumonia, it was decided to compare the effect of chlorhexidine mouthwash with Dinah herbal mouthwash in preventing ventilator-associated pneumonia in patients hospitalized in the Intensive Care Unit.

    Materials & Methods

    In this clinical trial study, 80 patients hospitalized in the intensive care unit were included in the study in two groups of receiving chlorhexidine gluconate 0.2% and Dineh mouthwash. The frequency, time, and method of mouthwash in both groups were performed three times a day (every eight hours) for 5 days. The incidence of ventilator-associated pneumonia and mortality in the patients after taking drugs were investigated. Finally, the information was entered into SPSS 23 software and analyzed.

    Results

    There were 21 female patients (52.5%) and 19 male patients (47.5%) in the chlorhexidine group, and 18 female patients (45%) and 22 male patients (55%) in the Dina group (p=0.655). The average age in the chlorhexidine group was 60.85±7.92 years and in the Dineh group was 57.68±6.93 years (p=0.060). The incidence of ventilator-associated pneumonia was 10% in the chlorhexidine group and 12.5% in the Dinah group (P=0.999). The outcome of the patients in the chlorhexidine group was 62.5% complete recovery, 32.5% recovery with complications, and 0.5% death, and in the Dina group, 70% complete recovery, 20% recovery with complications, and 10% death (p=0 /363).

    Conclusion

    In the patients under mechanical ventilation, Dinah mouthwash was not superior to chlorhexidine mouthwash in preventing ventilator-associated pneumonia.

    Keywords: Ventilator-Associated Pneumonia, Chlorhexidine Mouthwash, Dinah Herbal Mouthwash, Intensive Care Unit
  • حمیدرضا شتابی، بهزاد ناظم رعایا*، محسن آبرون
    زمینه و هدف

    در این مطالعه تاثیر دگزامتازون وریدی بر درد و تهوع و استفراغ پس از جراحی لاپاراسکوپیک تخمدان بررسی شد.

    روش بررسی

    این کارآزمایی بالینی تصادفی شده، از خرداد تا اسفند 1399 در بیمارستان بهشتی اصفهان بر روی      88 بیمار کاندید سیستکتومی لاپاراسکوپیک تخمدان انجام شد. بیماران به صورت تصادفی به دو گروه دریافت کننده دگزامتازون (D) و نرمال سالین (S) تقسیم شده اند. دو دقیقه پیش از القا بیهوشی، گروه اول mg 8 دگزامتازون و گروه دوم نرمالین سالین دریافت کردند. فراوانی بروز درد، تهوع واستفراغ (PONV) و نیاز به داروی ضددرد و ضدتهوع در ریکاوری، دوساعت اول، 12-2 و 24-12 ساعت پس از عمل جمع آوری شده و با استفاده از SPSS software, version 23 (SPSS Inc., Chicago, IL, USA) آنالیز شده است.

    یافته ها: 

    تفاوت معناداری از نظر خصوصیات دموگرافیک بین دو گروه دیده نشد (05/0>P). فراوانی بروز درد در   گروه (D) در زمان های ریکاوری (4/0=P)، دو ساعت بعد (005/0=P)، 12 ساعت (001/0=P) و 24 ساعت پس از عمل (005/0=P). کمتر از گروه (S) بود. فراوانی تهوع در گروه D در ریکاوری (003/0=P). دو ساعت بعد (001/0>P)، 12 ساعت (002/0=P) به طور معناداری کمتر از گروه S بود. اما 24 ساعت پس از عمل بین دو گروه تفاوت معناداری دیده نشد (15/0=P). در ریکاوری در دو گروه استفراغ نداشتیم (1=P)، فراوانی بروز استفراغ در دو ساعت (003/0=P)، 12 ساعت (002/0>P) 24 ساعت پس از عمل (48/0=P)، در گروه D کمتر از S بود. در زمان های مطالعه دوز دیکلوفناک و متوکلوپرامید دریافتی در بیماران گروه D کمتر از گروه S بود.

    نتیجه گیری: 

    دگزامتازون با دوز mg 8 پیش از القا بیهوشی می تواند در کاهش درد، تهوع و استفراغ پس از عمل جراحی لاپاراسکوپیک تخمدان و کاهش نیاز به آنالژزیک و داروی ضدتهوع موثر باشد.

    کلید واژگان: دگزامتازون, لاپاراسکوپی, استفراغ, درد, تهوع
    Hamidreza Shetabi, Behzad Nazemroaya*, Mohsen Abron
    Background

    In this study, the effect of intravenous dexamethasone on pain, nausea and vomiting after laparoscopic ovarian surgery was investigated.

    Methods

    This randomized clinical trial was conducted from June 2019 to March 2019 on patients undergoing laparoscopic ovarian cystectomy in Beheshti Hospital, Isfahan. In this study, 88 patients aged 18 to 45 years were included in the study. Patients were randomly divided into two groups receiving dexamethasone (D) and normal saline (S). Two minutes before induction of anesthesia, the first group received 8 mg (2 ml) of dexamethasone and the second group received normal saline (2 ml). The duration of surgery and stay in recovery, the frequency of pain and nausea and vomiting, the need for analgesic and anti-nausea drugs, and the cardiovascular response during the study were evaluated and recorded.

    Results

     No significant difference was seen in terms of demographic characteristics between the two groups (P>0.05). The frequency of pain during recovery (P=0.4) was not significantly different between the two groups, but at 2 hours (P=0.005), 12 hours (P<0.001) and 24 hours after the operation (P=0.005) (P=0) was significantly lower than S group. The frequency of nausea in group D during recovery (P=0.003), 2 hours later (P<0.001), and 12 hours (P=0.002) was significantly lower than group S, but 24 hours after the surgery, there was no significant difference between the two groups (P=0.15). During recovery, there was no vomiting in both groups (P=1), the frequency of vomiting in 2 hours (P=0.003), 12 hours (P<0.002) and 24 hours after the operation (P=0.48) in group D was lower than S. At the time of the study, the dose of diclofenac and metoclopramide received in group D patients was lower than group S. There was no significant difference in cardiovascular response between the two groups during the study (P>0.05).

    Conclusion

    Dexamethasone with a dose of 8 mg before induction of anesthesia can be effective in reducing pain, nausea and vomiting after laparoscopic ovarian surgery and reducing the need for analgesics and anti-nausea drugs.

    Keywords: dexamethasone, laparoscopy, nausea, pain, vomiting
  • حمیدرضا شتابی*، میترا جبل عاملی، ریحانک طلاکوب، امیر منصوری
    سابقه و هدف

    شایع ترین روش بیهوشی در سزارین انتخابی، بیهوشی نخاعی است. از عوارض تاخیری پس از بیهوشی نخاعی، سردرد به دنبال پانکچر دورا می باشد. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر تزریق وریدی ترکیب آتروپین و نیوستیگمین در پیشگیری از سردرد پس از بیهوشی نخاعی بود.

    مواد و روش ها:

     این مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور شاهددار تصادفی شده روی 62 زن باردار کاندید سزارین الکتیو با بیهوشی نخاعی در بیمارستان شهیدبهشتی اصفهان انجام شد. بیماران به صورت تصادفی با Random allocation software در دو گروه مساوی تقسیم شدند. بعد از کلامپ بند ناف،  در گروه اول ترکیب mg 5/0 نیوستیگمین و mg 5/0 آتروپین (که با نرمال سالین به حجم 10 ml رسانده شد) و در گروه دوم ml10 نرمال سالین، تزریق وریدی شد. سپس بروز و شدت سردرد در 48 ساعت اول وتا یک هفته بعد از عمل در دو گروه تعیین و مقایسه شد.

    یافته ها: 

    طی این مطالعه، 1بیمار از گروه آتروپین نیوستیگمن (A-N) و 5 بیمار از گروه نرمال سالین (S) دچار سردرد بعد از عمل شدند (2/3 در مقابل 1/16درصد) که می تواند از نظر بالینی مهم باشد (195/0=P). فراوانی بروز سردرد در ریکاوری در2 بیمار(1 نفر از هر گروه) و دربخش 4 نفرازگروه (S) بود (11/0=P). میانگین شدت سردرد در تنها بیمار گروه (A-N) 5 و در بیماران گروه (S) (45/0±2/4) بود (18/0=P). فاصله زمانی بین پانکچر دورا تا اولین بروز سردرد در بیمار گروه (A-N) یک ساعت و در بیماران گروه (S) (1/11±8/20) ساعت بود (18/0=P).

    استنتاج

    استفاده ازتک دوز ترکیب نیوستیگیمن و آتروپین (هرکدام 5/0 میلی گرم) با کاهش بروز سردرد و شدت آن بعد از پانکچر دورا همراه است، که می تواند از نظر بالینی مهم باشد.

    کلید واژگان: بیهوشی نخاعی, سزارین, سردرد, نئوستیگمین, آتروپین
    Hamidreza Shetabi*, Mitra Jabalameli, Reihanak Talakkoub, Amir Mansuri
    Background and purpose

    The most common method of anesthesia in Cesarean section is spinal anesthesia (SA). Post-Dural puncture headache (PDPH) is one of the complications of SA. The aim of this study was to evaluate the effect of intravenous administration of atropine and neostigmine in prevention of PDPH following Cesarean section.

    Materials and methods

    This study was performed in 62 candidates of elective Cesarean section with SA in Isfahan Shahid Beheshti Hospital. Patients were randomly assigned into the two groups (n= 31 per group) using Random Allocation Software. After umbilical cord clamping, experimental group received neostigmine 0.5 mg and atropine 0.5 mg (i.v.), while the control group received 10 ml i.v. infusion of normal saline. The incidence and severity of headache were compared between the two groups in the first 48 hours and followed up for one week.

    Results

    In this study, one patient in experimental group (3.2%) and five patients in control group (16.1%) reported PDPH which can be clinically important (P=0.195). Headache was seen in two patients (1 in each group) at recovery and in four at ward in control group (P=0.11). The mean severity of headache was 5 and 4.2±0.45 in experimental group and control group, respectively (P= 0.18). The interval between spinal anesthesia and first onset of headache was one hour in experimental group and 20.8 ± 11.1 hours in control group (P=0.18).

    Conclusion

    According to the present study, the neostigmine (0.5mg) + atropine (0.5mg) is associated with a non- significant reduction in the incidence of headache and its severity after spinal anesthesia that are clinically important. 

    Keywords: spinal anesthesia, Cesarean section, headache, neostigmine, atropine
  • حمیدرضا شتابی*، خسرو نقیبی، علیرضا پیمان، حامد نوروزی
    زمینه و هدف

    برای بهبود کیفیت آرامبخشی در پروسیجرهای مختلف داروهای مختلفی به تنهایی یا در ترکیب با یکدیگر استفاده شده اند، اما تاکنون روش دارویی که مورد توافق متخصصان بیهوشی باشد ارایه نشده است. هدف از این مطالعه بررسی اثربخشی و ایمنی کتامین داخل بینی درمقایسه با کتامین وریدی در جراحی کاتاراکت بود.

    روش بررسی

    این کارآزمایی بالینی آینده نگر تصادفی شده از آذر 1397 لغایت اسفند 1398 در بیمارستان فیض اصفهان بر روی 90 بیمار بالای 18 سال کاندید جراحی کاتاراکت در در دو گروه دریافت کننده کتامین mg/kg 1 به صورت داخل بینی (INK) یا وریدی (IVK) انجام شد. 10 دقیقه پیش از شروع جراحی، درگروه INK کتامین و در گروه IVK سالین داخل بینی تجویز شد. دو دقیقه پیش از شروع جراحی در گروه INK نرمال سالین و در گروه IVK کتامین وریدی تجویز شد. بیماران حین پرپ و درپ میدازولام mg/kg 04/0 وریدی دریافت کردند. کیفیت آرامبخشی و بی دردی، علایم حیاتی، رضایت بیمار و پزشک و عوارض جانبی در زمان های مطالعه ثبت شد. داده ها با استفاده از SPSS software, version 23 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA) مورد آنالیز قرار گرفت.

    یافته ها:

     در این مطالعه 90 نفر که 53 نفر (9/58%) از آنها مرد بودند وارد مطالعه شدند. میانگین سنی بیماران 6/10±5/61 بود. دو گروه تفاوت معناداری از نظر جنس (696/0=P)، سن (960/0=P)، وزن (212/0=P)، قد (632/0=P)، بیماری زمینه ای (094/0=P) و نوع بیماری زمینه ای (090/0=P) نداشتند. دو گروه از نظر میانگین تعداد ضربان قلب (77/0P=)، میانگین فشارخون شریانی (13/0=P) و میانگین اشباع اکسیژن خون (58/0=P)، میزان رضایتمندی بیمار (470/0=P) و جراح (115/0=P)، شدت درد (506/0=P)، سطح آرامبخشی (477/0=P) و عوارض جانبی (221/0=P) تفاوت معناداری نداشتند.

    نتیجه گیری: 

    تجویز کتامین به صورت داخل بینی در مقایسه با تجویز وریدی کتامین فراهم آورنده آرامبخشی و پاسخ قلبی-عروقی مشابه می باشد. تجویز کتامین به صورت داخل بینی روشی غیرتهاجمی ایمن و موثر با کاربرد آسان است می تواند جایگرینی مناسب برای تجویز وریدی باشد.

    کلید واژگان: کاتاراکت, کتامین, داخل بینی, وریدی
    Hamidreza Shetabi*, Khosro Naghibi, Alireza Peyman, Hamed Norouzi
    Background

    To improve the quality of sedation in procedures, different medications are used alone or in combination with each other, but so far, no administration method that is agreed upon by anesthesiologists has been presented. This study aimed to investigate the effectiveness and safety of intranasal ketamine in comparison with intravenous ketamine in cataract surgery.

    Methods

    This clinical trial was performed from December 2016 to March 2017 in Feyz Hospital, Isfahan. Ninety patients over the age of 18 who were candidates for cataracts surgery were randomly assigned to receive 1 mg/kg ketamine through the nasal route (INk) or intravenously (IVK). Ten minutes before the surgery, ketamine was administered in the INK group and intranasal saline in the IVK group. Two minutes before the start of surgery, normal saline was administered in the INK group and ketamine was administered intravenously in the IVK group. Patients received intravenous midazolam 0.04 mg/kg during prep and drape. The quality of sedation and analgesia, vital signs, patient and doctor satisfaction, and side effects were recorded during the study period. Data were analyzed using of SPSS software, version 23 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA).

    Results

    In this study, 90 people were included in the study, 53 of whom (58.9%) were men. The mean age of the patients was 61.5±10.6. Two groups had a significant difference in terms of gender (P=0.696), age (P=0.960), weight (P=0.212), height (P=0.632), underlying disease (P=0.094), and type of disease (P=0.090). Two groups were not significantly different in terms of mean heart rate (P=0.77), mean arterial blood pressure (P=0.13), mean blood oxygen saturation (P=0.58), patient satisfaction (P=0.470) and surgeon satisfaction (P=0.115), pain intensity (P=0.506), level of sedation level (P=0.477) and side effects (P=0.221).

    Conclusion

    Intranasal administration of ketamine provides similar sedation and cardiovascular response compared to intravenous administration of ketamine. Administering ketamine intranasally is a non-invasive, safe and effective method with easy application and can be a suitable alternative to intravenous administration.

    Keywords: cataract, ketamine, intranasal, intravenous
  • حمیدرضا شتابی، مهرداد نوروزی، حسین محجوبی پور، آناهیتا ناویافر
    زمینه و هدف

    بیماری کروناویروس در سال 2019 به عنوان یکی از علل اصلی مرگ و میر در سراسر جهان شناخته شد. در گزارشات نرخ مرگ و میر در افرادی که به تهویه مکانیکی نیاز دارند از 50 تا 97% متغیر است. هدف از مطالعه حاضر بررسی پیامد بیماری کووید-19 براساس متغیرهای مختلف در بیماران تحت تهویه مکانیکی بود.

    روش بررسی

    این مطالعه توصیفی تحلیلی بر روی 160 بیمار با تشخیص قطعی کووید-19 تحت تهویه مکانیکی  بستری دربخش مراقبت های ویژه بیمارستان (ICU) الزهرا اصفهان از فروردین 1399 تا اسفند 1399 انجام شد.

    یافته ها:

     نرخ کلی مرگ ومیر در بین بیماران تحت تهویه مکانیکی برابر با 5/62% بود. میانگین سنی بیماران 87/17±99/69 سال و میانگین مدت زمان بستری در بیماران زنده مانده 73/11±47/15 روز و فوت شده 14/69±21/55 روز بود. میانگین سنی افراد فوت شده (16/59±65/71) به صورت معناداری بالاتر از گروه زنده مانده (21/17±53) بود (0001/0=P). مدت زمان بستری در بیمارستان در گروه فوت شده به صورت معناداری بیشتر از گروه زنده مانده بود (005/0=P). در نتایج، مد ونتیلاتور و دریافت اینوتروپ (Inotrope) حین درمان شانس مرگ و میر را در بیماران تحت تهویه مکانیک افزایش داد (001/0=P). بین بیماری های زمینه ای فشارخون، بیماری کلیوی و بیماری خود ایمنی با مرگ ومیر در بیماران نیز رابطه معناداری یافت شد (05/0>P).

    نتیجه گیری: 

    عوامل مختلفی شامل سن، مدت اقامت در بیمارستان، بیماری های همراه مثل فشارخون، بیماری کلیوی و خود ایمنی ممکن است بر پیامد بیماران بدحال بستری در ICU که تحت تهویه مکانیک هستند تاثیرگذار باشد. بیمارانی که هنگام بستری در ICU نیاز به تهویه تهاجمی طولانی مدت و استفاده از داروهای اینوتروپ جهت حفظ وضعیت قلبی عروقی دارند در خطر بیشتری جهت مرگ ومیر قرار دارند.

    کلید واژگان: کووید-19, بخش مراقبت های ویژه, تهویه مکانیکی, مرگ ومیر
    Hamidreza Shetabi, Mehrdad Norouzi, Hossein Mahjubipour, Anahita Naviafar
    Background

    Coronavirus in 2019 was recognized as one of the leading causes of death worldwide. According to reports, the mortality rate in people who need mechanical ventilation varies from 50 to 97 percent. The aim of this study was to evaluate the outcome of Covid-19 disease based on different characteristics in patients and mechanically ventilated variables.

    Methods

    This descriptive-analytical study was conducted on 160 patients with a definite diagnosis of Covid-19 who were under mechanical ventilation and admitted to the intensive care unit of Alzahra Hospital in Isfahan from March 2020 to March 2021. Data was collected by checklist. The checklist included demographic information, including age, gender, as well as information such as underlying diseases, disease outcome, length of hospitalization, etc. After collecting the data, they were analyzed in SPSS software version 22 and at a significance level of less than 0.05.

    Results

    In this study, the overall mortality rate among mechanically ventilated patients was 62.5%. The mean age of patients was 69.99±17.87 years and the mean duration of hospitalization in surviving patients was 15.47±11.73 days and for deceased ones was 55.21±69.14 days. The mean age of the deceased group (65.71±16.59) was significantly higher than the surviving group 53±21.17 was (P=0.0001). The length of hospital stay in the deceased group was significantly longer than the surviving group (P=0.005). As a result, ventilator mode and inotropic agent intake during treatment increased the chance of mortality in patients under mechanical ventilation (P=0.001). There was a significant relationship between underlying diseases of hypertension, kidney disease and autoimmune disease with mortality in patients (P<0.05).

    Conclusion

    Various factors including the length of stay in the hospital, comorbidities such as hypertension, renal disease and autoimmunity may affect the outcome of critically ill ICU patients under mechanical ventilation. Patients who require long-term invasive ventilation and the use of inotropic drugs to maintain their cardiovascular status while hospitalized in the ICU are at higher risk for mortality.

    Keywords: covid-19, intensive care unit, mechanical ventilation, mortality
  • داریوش مرادی فارسانی*، حمیدرضا شتابی، الهام ابوطالبی
    پیش زمینه و هدف

    با توجه به شیوع بالا و اهمیت عوارض درد بعد از عمل و عارضه های داروهای مخدر که به طور مرسوم به کار می روند بر آن شدیم تا به مقایسه تاثیر پیشگیرانه تزریق وریدی سولفات منیزیم و پاراستامول و ترکیب آن ها برشدت درد بعد از عمل ویترکتومی عمیق بپردازیم.

    مواد و روش ها

     در این کارآزمایی بالینی 140 بیمار کاندید ویترکتومی عمیق در چهار گروه 35 نفره توزیع شدند. در گروه اول، 20 دقیقه قبل از اتمام عمل mg/kg5/7 سولفات منیزیم تزریق شد. در گروه دوم 15 mg/kg پاراستامول، در گروه سوم 10 mg/kg پاراستامول بعلاوه 5mg/kg سولفات منیزیم ظرف مدت ده دقیقه، و در گروه چهارم با حجم مشابه، نرمال سالین تزریق شد. بیماران ازنظر پارامترهای همودینامیک، شدت درد، میزان مسکن مصرفی، دفعات دریافت مسکن و بروز عوارض بعد عمل، بررسی و مقایسه شدند.

    یافته ها

    میانگین شدت درد بعد عمل در چهار گروه سولفات منیزیم، پاراستامول، سولفات منیزیم-پاراستامول و شاهد به ترتیب 0.9 ± 1.32، 0.34 ± 1.42، 0.38 ± 1.05 و 0.95 ± 1.72 بوده و تفاوت بین گروه ها معنی دار بود (0.003=P). تعداد دفعات دریافت پتیدین در گروه پاراستامول-سولفات منیزیم به طور معنی داری کمتر از دیگر گروه ها بود. (018/0=P). فاصله زمانی بین ورود به ریکاوری تا زمان دریافت مسکن در گروه سولفات منیزیم-پاراستامول، به طور معنی دار بیشتر از گروه های دیگر بود (0.001>P).

    بحث و نتیجه گیری

     استفاده از ترکیب سولفات منیزیم- پاراستامول منجر به کاهش شدت درد بعد عمل، طولانی تر شدن زمان درخواست مسکن و کاهش مصرف مسکن در طی 24 ساعت بعد عمل می گردد، بدون آنکه تاثیر سوء و زیان باری بر پارامترهای همودینامیک بیمار داشته باشد.

    کلید واژگان: ویترکتومی, درد بعد عمل, پاراستامول, سولفات منیزیم
    Darush Moradi Farsani*, Hamidreza Shetabi, Elham Aboutalebi
    Background & Aims

    Due to the high prevalence and importance of postoperative pain and opioid complications, we aimed to compare the prophylactic effect of intravenous injection of magnesium sulfate and paracetamol and their combination on pain intensity after deep vitrectomy in this study.

    Materials & Methods

    In this clinical trial study, 140 candidates of deep vitrectomy randomly distributed in four groups of 35. in the first group, 7.5 mg/kg magnesium sulfate was injected 20 minutes before the operation. In the second group, 15 mg/kg paracetamol, in the third group 10 mg/kg paracetamol plus 5 mg/kg magnesium sulfate within ten minutes, and in the fourth group, normal saline with the same volume was injected. The patients were then examined and compared in terms of hemodynamic parameters, pain intensity, amount of palliatives consumed, frequency of receiving palliatives, and occurrence of postoperative complications.

    Results

    The mean postoperative pain intensity in the four groups of magnesium sulfate, paracetamol, magnesium sulfate-paracetamol, and control were 1.32 ± 0.9, 1.42 ± 0.34, 1.05 ± 0.38, and 1.72 ± 0.95, respectively, and the difference between the groups was significant (P = 0.003). The number of patients received pethidine were significantly lower in the combination group than the other groups (P = 0.018). The time interval between entering recovery and receiving analgesia in the group was significantly longer in the combination group than the other groups (P <0.001).

    Conclusion

    The use of magnesium sulfate-paracetamol combination reduces the postoperative pain intensity, prolongs the time of requesting analgesia, and reduces the use of analgesia within 24 hours after surgery, without any significant hemodynamic complication.

    Keywords: Vitrectomy, Postoperative Pain, Paracetamol, Magnesium Sulfate
  • حمیدرضا شتابی *، لیلی آدینه مهر، فائده شریفی
    زمینه

    القای بیهوشی عمومی ممکن است باعث عدم تعادل همودینامیک شود. رمی فنتانیل اغلب برای سرکوب پاسخ همودینامیک به بیهوشی تجویز می شود. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر رمی فنتانیل بر پاسخ همودینامیک به القای بیهوشی با پروپوفول فنتانیل یا پروپوفول کتامین وکارگذاری ماسک حنجره (Laryngeal mask airway) می باشد.

    روش کار

    این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده دوسوکور از فروردین تا تیرماه سال 1399 بر روی 44 بیمار کاندید جراحی کاتاراکت در بیمارستان فیض اصفهان انجام شد. بیماران با استفاده از Random allocation software به صورت تصادفی به دو گروه تخصیص داده شدند. گروه اول فنتانیل 1 mcg/kg و گرو دوم کتامین mg/kg 0/5 و هر دو گروه پروپوفول 1 mg/kg و رمی فنتانیل mcg/kg 0/5 به صورت وریدی دریافت کردند. پارامترهای همودینامیکی در زمان های مطالعه اندازه گیری و ثبت شد. نتایج از نظر آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    میانگین سن (P=0.199)، وزن (P=0.050)، قد (P=0.9) و توزیع فراوانی جنسیت (0.763) و ASA (0.069) بیماران در بین دو گروه اختلاف معناداری نداشته است. از سوی دیگر SBP، DBP و MAP در زمان های بلافاصله قبل از کارگذاری ماسک حنجره، دقایق 1، 3 و 5 بعد از قرار دادن LMA در گروه فنتانیل بطور معناداری کمتر از گروه کتامین بوده اند (P<0.050). بعلاوه، میانگین HR در گروه فنتانیل در مراحل مختلف اندازه گیری بطور معناداری کاهش یافته است (P<0.001)، اما در گروه کتامین اختلاف معناداری مشاهده نگردید (P=0.056). همچنین، در مقایسه بین گروهی نیز در هیچ یک از زمان ها، میانگین HR در بین دو گروه اختلاف معناداری نداشت (P>0.050).

    نتیجه گیری

    بر اساس نتایج مطالعه حاضر، تجویز وریدی رمی فنتانیل درالقای بیهوشی با پروپوفول-کتامین و پروپوفول-فنتانیل باعث کاهش تغییرات در پاسخ های همودینامیک به تعبیه ماسک حنجره شد و این ثبات همودینامیک با افزودن رمی فنتانیل به ترکیب پروپوفول-کتامین بیشتر می باشد.

    پیامدهای عملی

    رمی فنتانیل با تضعیف پاسخ های همودینامیک به تعبیه ماسک گذاری حنجره ای در القای بیهوشی با پروپوفول و کتامین یا پروپوفول و فنتانیل همراه بوده و این تاثیر در بیماران قلبی می تواند با ایمنی همراه باشد.

    کلید واژگان: ماسک حنجره, همودینامیک, کتامین, پروپوفول-رمی فنتانیل, جراحی آب مروارید
    Hamidreza Shetabi*, Leili Adinehmehr, Sharifi Faezeh
    Background

    Induction of general anesthesia may cause hemodynamic instability. Remifentanil is often prescribed to suppress the hemodynamic response to anesthesia. The aim of this study was to investigate the effect of remifentanil on hemodynamic response to induction of anesthesia with propofol fentanyl or propofol ketamine and laryngeal mask airway (LMA) insertion.

    Methods

    This double-blind randomized clinical trial study was performed on 44 candidates for cataract surgery in Feyz Hospital, Isfahan, Iran from March to June 2020. Patients were randomly assigned into two groups using random allocation software. The first group received 1 mcg/kg fentanyl and the second group received 0.5 mg/kg ketamine. Also, both groups received 1 mg/kg propofol and 0.5 mcg/kg remifentanil intravenously. Hemodynamic parameters were measured and recorded at study times, and the results were analyzed statistically.

    Results

    The mean age (P=0.199), weight (P=0.050), height (P=0.9), and frequency distribution of gender (0.763) and American Society of Anesthesiologists (ASA) score (0.069) were not significantly different between the two groups. Systolic blood pressure (SBP), diastolic blood pressure (DBP), and mean arterial pressure (MAP) in fentanyl group were significantly lower than the ketamine group immediately before LMA insertion, as well as 1, 3, and 5 minutes after LMA insertion (P <0.050). In addition, the mean heart rate (HR) in the fentanyl group decreased significantly at different time (P<0.001), but no significant difference was observed in ketamine group (P=0.056). In addition, the mean HR did not differ significantly between the two groups in any of the follow-up times (P>0.050).

    Conclusion

    Intravenous administration of remifentanil in induction of anesthesia with propofol-ketamine and propofol-fentanyl reduced changes in hemodynamic responses to LMA insertion. This hemodynamic stability was increased by adding remifentanil to the propofol-ketamine combination.

    Practical Implications

    Remifentanil is associated with weakening of hemodynamic responses to LMA insertion in induction of anesthesia with propofol and ketamine or propofol and fentanyl; this effect can be associated with safety in cardiac patients.

    Keywords: Laryngeal mask, Hemodynamics, Ketamine, Propofol remifentanil, Cataract surgery
  • محمدرضا حاجیان، حمیدرضا شتابی*، داریوش مرادی فارسانی، عظیم هنرمند
    سابقه و هدف

    تهوع و استفراغ یک عارضه شایع بعد از اعمال جراحی است. این مطالعه با هدف مقایسه تاثیر میدازولام، اندانسترون و ترکیب آن ها در پیشگیری از تهوع و استفراغ بعد از جراحی استرابیسم انجام گرفت.

    مواد و روش ها

     در این مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور تصادفی شده، 140 بیمار کاندید عمل استرابیسم، در چهار گروه 35 نفره توزیع شدند. در چهار گروه به ترتیب mg/kg0/075 میدازولام، mg4 اندانسترون، ترکیب اندانسترون-میدازولام و نرمال سالین به صورت وریدی قبل از بیهوشی تزریق شد. بیماران تا 24ساعت بعد عمل پیگیری شدند و بروز و شدت تهوع و استفراغ و دیگر عوارض، ارزیابی و بین گروه ها مقایسه شد.

    یافته ها

    در طی مطالعه، 10 نفر (37 درصد) از گروه شاهد، 6 نفر (19/4 درصد) از گروه اندانسترون، 8 نفر (28/6 درصد) از گروه میدازولام و 2 نفر (6/3 درصد) از گروه اندانسترون- میدازولام دچار تهوع شدند. بین چهار گروه تفاوت معنی داری وجود داشت (0/019=P). 6 نفر (22/2 درصد) از گروه شاهد، 5 نفر (16/1درصد) اندانسترون، 4 نفر (14/3 درصد) میدازولام و 1 نفر (3/1 درصد) میدازولام- اندانسترون دچار استفراغ شدند، ولی تفاوت چهار گروه، معنی دار نبود (0/18=P). شدت تهوع و استفراغ بعد عمل نیز در بین چهار گروه تفاوت معنی دار داشت و گروه میدازولام-اندانسترون از شدت کم تری در دو ساعت بعد عمل (0/009=P) و 24 ساعت بعد عمل (0/001>P) برخوردار بودند.

    استنتاج

    استفاده از میدازولام- اندانسترون با کاهش بروز تهوع و استفراغ بعد عمل نسبت به میدازولام یا اندانسترون همراه بود و رضایتمندی بیش تر بیماران را به همراه داشت. لذا با توجه به تاثیر بالاتر ترکیب دو دارو و عدم تاثیر سوء بر پارامترهای همودینامیک، استفاده از آن درجراحی استرابیسم نسبت به اندانسترون یا میدوزولام تنها می تواند، ارجح باشد.

    کلید واژگان: استرابیسم, میدازولام, اندانسترون, تهوع, استفراغ
    MohammadReza Hajian, HamidReza Shetabi*, Darioush Moradi Farsani, Azim Honarmand
    Background and purpose

    Postoperative nausea and vomiting is a common complication of anesthesia. The aim of this study was to compare the effect of midazolam, ondansetron and their combination in prevention of nausea and vomiting after strabismus surgery.

    Materials and methods

    In this randomized double-blind clinical trial, 140 patients undergoing strabismus surgery were divided into four groups (n=35 per group). The patients received midazolam 0.75 mg/kg (M), ondansetron 4 mg (O), midazolam 0.75 mg/kg + ondansetron 4 mg (MO), and saline 0.9% iv. (S) before anesthesia. Follow-up was done in the first 24 hours after surgery and incidence and severity of nausea and vomiting and other postoperative complications were compared between the four groups.

    Results

    In this study, 10 patients (37%) in group S, 6 (19.4%) in group O, 8 (28.6%) in group M, and 2 (6.3%) in group MO developed nausea indicating significant differences between the four groups (P=0.019). The study showed no significant differences between the groups in incidence of vomiting (P= 0.18); 6 patients (22.2%) in group S, 5 (16.1%) in group O, 4 (14.3%) in group M, and 1 patient (3.1%) in group MO had vomiting. The severity of postoperative nausea and vomiting was significantly different between the four groups and group MO was found to have less severe nausea and vomiting two hours (P= 0.009) and 24 hours after surgery (P< 0.001).

    Conclusion

    Combination of midazolam and ondansetron reduces the incidence of postoperative nausea and vomiting compared to midazolam or ondansetron alone and leads to greater patient satisfaction. According to the higher effect of MO and lack of adverse effects on hemodynamic parameters it is recommended in patients undergoing strabismus surgery.

    Keywords: Strabismus, midazolam, ondansetron, nausea, vomiting
  • حمیدرضا شتابی، داریوش مرادی فارسانی*، محمد رازانی
    زمینه و هدف

    هدف از انجام این مطالعه بررسی تاثیرتجویز پیشگیرانه کتامین، فنتانیل و پاراستامول بر پارامترهای همودینامیک و شدت درد پس ازاعمال جراحی ویترکتومی عمیق است.

    روش کار

    در این مطالعه کارآزمایی بالینی، 80 بیمار کاندید عمل جراحی ویترکتومی عمیق به طور تصادفی به 4 گروه (1 تا 4) تقسیم شدند و 15دقیقه قبل از اتمام عمل به بیماران گروه اول 0/5 میلی گرم/ کیلوگرم کتامین، گروه دوم 2 میکروگرم/کیلوگرم فنتانیل، بیماران گروه سوم 10 میلی گرم بر کیلوگرم پاراستامول و به گروه پلاسبو نرمال سالین با حجم مشابه انفوزیون شد. شدت درد و متغیرهای همودینامیک مورد بررسی قرار گرفتند.

    یافته ها

    شدت درد پس از عمل در همه زمان‫های اندازه گیری شده در 4 ساعت اول بعد از عمل در گروه‫های مداخله از گروه شاهد به طور معنی داری کمتر بود (0/01>p) ولی بعد از این زمان تا 24 ساعت پس از عمل تفاوت معنی داری بین گروه‫ها در این زمینه وجود نداشت. ضمنا در طی مطالعه تفاوت معنی داری بین سه گروه مداخله با یکدیگردر رابطه با شدت درد پس از عمل وجود نداشت. همچنین پارامترهای همودینامیک در طول مطالعه در بین گروه ها تفاوت معنی داری نداشت.

    نتیجه گیری

    کاربرد داروهای مذکور در گروه های مداخله باعث کاهش معنی دار شدت درد بدون ایجاد تغییرات و عوارض همودینامیک بعد از عمل ویترکتومی عمیق گردید.

    کلید واژگان: کتامین, فنتانیل, پاراستامول, شدت درد, ویترکتومی عمیق
    Hamid Reza Shetabi, Dariush Moradi Farsani*, Mohammad Razani
    Background & objectives

    The aim of this study was to evaluate the effects of preventive administration of ketamine, fentanyl and paracetamol on pain intensity and hemodynamic parameters after deep vitrectomy.

    Methods

    In this clinical trial, 80 candidates of deep vitrectomy surgery were randomly assigned into 4 groups (1-4) and received 0.5 mg / kg ketamine, 2 μg / kg fentanyl, 10 mg/kg of paracetamol and equivolume of normal saline respectively intravenous infusion during the last 15 minutes of surgery. Pain intensity and hemodynamic parameters were recorded and analyzed.

    Results

    Pain intensity was significantly higher in placebo group during the first 4 hours after operation (p<0.01), but no significant differences were observed between the study groups at 8 and 24 hours after operation in this regard. There were no significant differences between the three intervention groups in terms of pain intensity during the study. Also there were no significant differences between the 4 study groups regarding to hemodynamic parameters.

    Conclusion

    The use of each of the three intervention drugs significantly reduced the pain intensity compared to the control group without any hemodynamic derangement.

    Keywords: Deep Vitrectomy, Fentanyl, Ketamine, Pain Intensity, Paracetamol
  • نیما کوشا، حمیدرضا شتابی*، احمد مرادی
    زمینه و هدف

    کاتاراکت سردسته بیماری هایی است که باعث کوری می شود. درمان آن جراحی است. درد، خارش، سوزش و احساس جسم خارجی در چشم ازشکایات شایع چشمی بیماران در ریکاوری می باشند. در این مطالعه به مقایسه اثر قطره چشمی کتورولاک و نفازولین-آنتازولین (NA) برکاهش این شکایات پرداختیم.

    روش بررسی

    این مطالعه کارآزمایی بالینی از بهمن 1397 تا اسفند 1398 بر روی بیماران کاندید عمل جراحی کاتاراکت در بیمارستان فیض اصفهان انجام شد. در این مطالعه 54 بیمار در دو گروه دریافت کننده قطره چشمی کتورولاک و NA وارد مطالعه شدند. شکایات چشمی بیماران مانند سوزش ، خارش چشم، درد و شدت آن هر 15 دقیقه در ریکاوری و هر نیم ساعت در بخش تا زمان ترخیص ازبیمارستان بررسی شد.

    یافته ها

    54 بیمار در دو گروه 27 نفره مورد بررسی قرار گرفتند. در واحد ریکاوری احساس سوزش چشم در گروه NA به صورت معناداری پایین تر از گروه کتورولاک (02/0=P) بود. در گروه NA احساس جسم خارجی در چشم در ریکاوری (97/0P=) و در بخش (001/0>P) کمتر از گروه کتورولاک بود. درد و شدت آن در گروه کتورولاک در ریکاوری (39/0=P) و در بخش کمتر از NA بود (001/0>P). در ریکاوری در گروه NA احساس سوزش چشم به صورت معناداری و احساس جسم خارجی در چشم به صورت غیر معناداری کمتر از گروه کتورولاک بود و در بخش در گروه NA احساس خارش چشم کمتر از گروه کتورولاک بود.

    نتیجه گیری

     می توان نتیجه گرفت قطره کتورولاک در کاهش درد چشم پس از جراحی آب مروارید موثرتر از NA عمل کرده است و قطره NA در کاهش سوزش، خارش و احساس جسم خارجی در چشم موثرتر از کتورولاک بوده است.

    کلید واژگان: کاتاراکت, سوزش, خارش, کتورولاک, نفازولین-آنتازولین, درد
    Nima Koosha, Hamidreza Shetabi*, Ahmad Moradi
    Background

    Cataracts are the leading diseases that cause blindness. Cataracts can be treated with surgery. Pain, itching, burning, and a foreign body sensation in the eye are common ocular complaints of patients in recovery. In this study, we compared the effect of Ketorolac eye drops and naphazoline antazoline eye drops on reducing complaints of surgery.

    Methods

    This randomized clinical trial study was performed from February 2016 to March 2017 on patients who were candidates for cataract surgery at Feyz University Hospital in Isfahan, Iran.  In this study, 54 patients were enrolled in two groups receiving Ketorolac eye drops and naphazoline antazoline (NA) eye drops. After the operation, patients' ocular complaints such as burning, itching, pain, and severity were evaluated every 15 minutes in recovery and every half hour in the ward until discharge from the hospital.

    Results

    In this study, 54 patients in two groups of 27 were studied. In the post-anesthesia care unit, the burning sensation in the naphazoline-antazoline group was significantly lower than in the ketorolac group (P=0.02). Patients in the NA group had less foreign body sensation in the eye in recovery (P=0.97) and the ward (P<0.001) than in the ketorolac group. Mean Pain intensity in the recovery unit (P=0.39) and ward unit in the ketorolac group were less than NA (P<0.001). In the recovery unit in the NA group, the eye-burning sensation was significantly lower than in the ketorolac group. The foreign body sensation in the NA group was less than the ketorolac group but there was no significant difference between the two groups. In the NA group, itching of the eyes was less than in the ketorolac group.

    Conclusion

    It can be concluded that ketorolac drops have been more effective in reducing post-operative eye pain than NA and NA drops have been more effective in reducing burning, itching and foreign body sensation in the eyes than Ketorolac.

    Keywords: cataract, irritation, itching, ketorolac, naphazoline-antazoline, pain
  • حمیدرضا شتابی*، لیلی آدینه مهر، عظیم هنرمند، فرهاد حسن وند
    سابقه و هدف

    از عوارض جانبی شایع پس از بی حسی نخاعی افت فشار خون و برادیکاردی می باشد. تاثیر استفاده از اندانسترون در کاهش افت فشار خون ناشی از بی حسی نخاعی و برادیکاردی به دلیل اثر آنتاگونیستی آن بر رفلکس جریان بزولد مورد مطالعه قرار گرفته، لذا هدف از این مطالعه تعیین اثربخشی دو دوز متفاوت اندانسترون وریدی در کاهش بروز افت فشار خون و برادیکاردی در مادر کاندید سزارین الکتیو تحت بی حسی نخاعی می باشد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور در سال 1399 در بیمارستان شهید بهشتی اصفهان بر روی 90 بیمار 18 تا 45 ساله با سن حاملگی ترم کاندید سزارین انتخابی در سه گروه 30 نفری انجام شد. 5 دقیقه قبل از بی حسی نخاعی در گروه اول و دوم به ترتیب mg 6 و 8 اندانسترون و در گروه سوم نرمال سالین وریدی تزریق شد. علایم حیاتی هر 15 دقیقه در حین جراحی و در ریکاوری ارزیابی شد و بروز اختلالات همودینامیک، تهوع و استفراغ بین سه گروه مقایسه شد.

    یافته ها: 

    بین سه گروه از نظر متغیرهای دموگرافیک و پایه، فشارخون (سیستول، دیاستول و متوسط فشار شریانی)، ضربان قلب، دریافت افدرین و بروز اختلال همودینامیک اختلاف معنی داری وجود نداشت. فراوانی بروز تهوع در ریکاوری بین سه گروه اختلاف معنی دار داشت (0/035=p) بطوریکه 12 نفر از گروه اندانسترون mg 6، 12 نفر از گروه اندانسترون mg 8 و 21 نفر از گروه شاهد دچار تهوع در ریکاوری شدند (به ترتیب 40%، 40% و 70%). فراوانی بروز استفراغ در ریکاوری بین سه گروه تفاوت معنی دار داشت (0/002=p). بطوریکه 5 نفر از گروه اندانسترون mg 6، 1 نفر از گروه اندانسترون mg 8 و 12 نفر از گروه شاهد دچار استفراغ در ریکاوری شدند (به ترتیب 16/7%، 3/3% و 40%).

    نتیجه گیری:

     نتایج مطالعه نشان داد که تجویز اندانسترون با دوز های 6 و 8 mg در سزارین تحت بی حسی نخاعی تاثیر معنی داری در کاهش بروز افت فشار خون، برادیکاردی و تجویز افدرین و آتروپین ندارد. اما با کاهش بروز تهوع و استفراغ در اتاق ریکاوری همراه است (اندانسترون 8 mg  موثرتر از 6 mg  است).

    کلید واژگان: اندانسترون, بی حسی نخاعی, سزارین, پاسخ قلبی عروقی
    H. Shetabi*, L. Adinehmehr, A. Honarmand, F. Hassanvand
    Background and Objective

    Hypotension and bradycardia are among the common side effects of spinal anesthesia. The effect of ondansetron on the reduction of hypotension and bradycardia caused by spinal anesthesia has been studied considering its antagonistic effect on the Bezold–Jarisch reflex. The present study was conducted to determine the effectiveness of two different doses of intravenous ondansetron on the reduction of the incidence of hypotension and bradycardia among candidates for elective caesarean section under spinal anesthesia.

    Methods

    This double-blind clinical trial was conducted in Shahid Beheshti Hospital in Isfahan in 2020 and included 90 patients aged 18 to 45 years in full-term pregnancy who were candidates for elective caesarean section in three groups of 30. 5 minutes before spinal anesthesia, 6 and 8 mg of ondansetron were injected in the first and second groups, respectively, and normal saline was injected in the third group. Vital signs were examined every 15 minutes during surgery and during recovery, and the incidence of hemodynamic disorders, nausea and vomiting was compared between the three groups.

    Findings

    There was no significant difference between the three groups in terms of demographic and baseline variables, blood pressure (systolic, diastolic and mean arterial pressure), heart rate, ephedrine intake and incidence of hemodynamic disorders. The frequency of nausea during recovery was significantly different between the three groups (p=0.035); 12 people in the ondansetron 6 mg group, 12 people in the ondansetron 8 mg group and 21 people in the control group had nausea during recovery (40%, 40%, and 70%, respectively). The frequency of vomiting in recovery was significantly different between the three groups (p=0.002); 5 people in the ondansetron 6 mg group, 1 person in the ondansetron 8 mg group, and 12 people in the control group experienced vomiting during recovery (16.7%, 3.3%, and 40%, respectively).

    Conclusion

    The results of this study showed that administration of ondansetron at 6 and 8 mg doses in caesarean section under spinal anesthesia has no significant effect in reducing the incidence of hypotension, bradycardia, and administration of ephedrine and atropine. However, it is associated with a reduction in the incidence of nausea and vomiting in the recovery room (ondansetron 8 mg is more effective than 6 mg).

    Keywords: Ondansetron, Spinal Anesthesia, Caesarean Section, Cardiovascular Response
  • نیما کوشا، حمیدرضا شتابی، داریوش مرادی فارسانی*، وحید محمدی
    مقدمه

    هدف از انجام مطالعه‌ی حاضر، بررسی تاثیر تزریق لیدوکایین در داخل اتاقک قدامی چشم بر متغیرهای همودینامیک و شدت درد حین و بعد از اعمال جراحی آب مروارید تحت آرام‌بخشی وریدی و بی‌حسی موضعی بود.

    روش‌ها

    در این کارآزمایی بالینی، 62 بیمار کاندیدای عمل آب مروارید به طور تصادفی در دو گروه 31 نفره شامل گروه مداخله (تتراکایین موضعی و لیدوکایین داخل اتاق قدامی) و گروه دارونما (تتراکایین موضعی و دارونما داخل اتاق قدامی) وارد شدند. شدت درد از زمان ورود به ریکاوری تا 24 ساعت بعد از عمل و متغیرهای همودینامیک حین و بعد از عمل ثبت و بررسی شدند.

    یافته‌ها

    شدت درد در هر دو گروه با گذشت زمان بعد از عمل و بعد از ریکاوری به طور معنی‌داری کاهش یافت (050/0 > P). شدت درد در بیماران گروه مورد به طور معنی‌داری کمتر از شدت در گروه شاهد بود (050/0 > P)، اما اختلاف معنی‌داری بین متغیرهای همودینامیک در دو گروه مشاهده نگردید (050/0 < P).

    نتیجه‌گیری

    مطالعه‌ی حاضر نشان داد که تزریق لیدوکایین در داخل اتاق قدامی چشم در کنترل درد بعد از عمل بیماران تحت اعمال جراحی کاتاراکت موثر است و عوارض جانبی همودینامیک مهمی ندارد.

    کلید واژگان: آب مروارید, اتاقک قدامی, درد بعد از عمل, لیدوکائین
    Nima Koosha, Hamidreza Shetabi, Darioush Moradi-Farsani, Vahid Mohamadi*
    Background

    The aim of this study was to evaluate the effect of intracameral lidocaine injection on hemodynamic parameters and pain intensity during and after cataract surgery under intravenous sedation and topical anesthesia.

    Methods

    This clinical trial included 62 patients randomly divided into two groups of 31; the intervention group received intracameral lidocaine with topical tetracaine, and the placebo group received intracameral sterile balance sodium solution (BSS) with topical tetracaine. Baseline and intraoperative and postoperative hemodynamic variables were recorded, and pain intensity were recorded and analyzed upon entering recovery and at different intervals up to 24 hours after the surgery.

    Findings

    Reported pain intensity decreased significantly In both groups over time (P < 0.050). Patients’ pain in the intervention group was significantly lower in comparison to the control group (P < 0.050); but no significant difference was observed between the hemodynamic variables in two groups (P > 0.05)

    Conclusion

    The present study shows that intracameral lidocaine is effective in controlling postoperative pain in patients undergoing cataract surgery without any considerable hemodynamic side effects.

    Keywords: Anterior chamber, Cataract, Lidocaine, Postoperative pain
  • حمیدرضا شتابی*، خسرو نقیبی، علیرضا پیمان، شیما تقی زاده
    زمینه و هدف

    خطر بیهوشی با افزایش سن بیشتر می شود، از این رو انتخاب روشی ایمن و موثر ضروری است. در این مطالعه به مقایسه اثربخشی فنتانیل داخل بینی و وریدی درعمل جراحی کاتاراکت پرداختیم.

    روش بررسی

    این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده سه سوکور، از فروردین 1396 تا اسفند 1397در بیمارستان فیض اصفهان انجام شد. 90 بیمار بالای 18 سال کاندید جراحی کاتاراکت در دو گروه دریافت کننده فنتانیل وریدی (IVF) و فنتانیل داخل بینی (INF) وارد مطالعه شدند. دوز فنتانیل در هر دو گروه را  µg/kg5/1 تا سقف µg 100 در نظر گرفتیم. در گروه IVF، 10 دقیقه پیش از شروع جراحی، نرمال سالین به صورت ml 1 در هر مجرای بینی و دو دقیقه پیش از شروع جراحی فنتانیل به صورت وریدی تزریق شد. در گروه INF، 10 دقیقه پیش از شروع جراحی فنتانیل ml 1 در هر مجرای بینی و دو دقیقه پیش از جراحی، ml 2 سالین به صورت داخل وریدی تجویز شد. علایم حیاتی، سطح آرام بخشی و بی دردی، رضایت بیمار و پزشک در زمان های مطالعه ارزیابی و ثبت شد. در پایان داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS software, version 23 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA) آنالیز شدند.

    یافته ها

    در این مطالعه بین دو گروه از نظر میانگین ضربان قلب (762/0=P)، میانگین اشباع اکسیژن خون (262/0=P)، میانگین فشارخون سیستول (264/0=P)، میانگین فشارخون شریانی (462/0=P)، میزان رضایتمندی بیمار (231/0=P)، مدت عمل جراحی (612/0=P) و شدت درد (087/0=P) تفاوت معناداری نداشتیم. سطح آرام بخشی (002/0=P) و میزان رضایتمندی جراح (001/0>P) در گروه فنتانیل وریدی بالاتر بود. بین دو گروه از نظر عوارض جانبی تفاوت معناداری وجود نداشت (171/0=P).

    نتیجه گیری

    مطالعه نشان داد که تجویز فنتانیل به صورت داخل بینی در مقایسه با تجویز وریدی فنتانیل فراهم آورنده آرام بخشی و پاسخ قلبی-عروقی مشابه می باشد. تجویز فنتانیل به صورت داخل بینی روشی غیرتهاجمی ایمن و موثر با کاربرد آسان است می تواند جایگرینی مناسب برای تجویز وریدی باشد.

    کلید واژگان: کاتاراکت, فنتانیل, داخل بینی, وریدی, فیکوامولسیفیکاسیون
    Hamidreza Shetabi*, Khosrow Naghibi, Alireza Peyman, Shima Taghizadeh
    Background

    The risk of anesthesia increases with age, so it is necessary to choose a safe and effective method. In this study, we compared the effectiveness of intranasal fentanyl with intravenous fentanyl in patients undergoing cataract surgery.

    Methods

    This study was a triple-blind prospective randomized clinical trial (The patient, physician, and data analyzer were unaware of the patient grouping). The study was performed from April 2017 to March 2019 in Feyz Hospital, Isfahan, Iran. 90 patients over 18 years of age who were candidates for cataract surgery were included in the study and were divided in two groups receiving intravenous fentanyl (IVF) or intranasal fentanyl (INF). The dose of fentanyl in both groups was 1.5 μg/kg with a maximum of 100 μg. In the IVF group, 1 ml of normal saline was dripped into each nasal passage 10 minutes before surgery and intravenously fentanyl was injected 2 minutes before surgery. In the INF group, 1 ml of fentanyl was administered into each nostril 10 minutes before surgery and 2 ml of saline was administered intravenously two minutes before surgery.

    Results

    In this study, there was no significant difference between the two groups in terms of mean heart rate (P=0.762), mean arterial blood oxygen saturation (P=0.262), mean systolic blood pressure (P=0.264), mean arterial blood pressure (0.462), satisfaction rate Patient (P=0.231), duration of surgery (P=0.612) and pain intensity (P=0.87). But in the intravenous fentanyl group (IVF), the level of sedation (P=0.002) and the level of surgeon satisfaction (P<0.001) were higher than intranasal fentanyl group (INF). There was no significant difference between the two groups in terms of side effects (P=0.171) and surgery time (P=0.612). The mean VAS was not significantly different between the two groups.

    Conclusion

    The study showed that intranasal administration of fentanyl compared with intravenous administration of fentanyl provided similar sedation and cardiovascular response. Intranasal administration of fentanyl is a non-invasive, safe and effective method, that is easy to use and can be a viable alternative to intravenous administration.

    Keywords: cataract, fentanyl, intranasal, intravenous, phacoemulsification
  • سید مرتضی حیدری، حمیدرضا شتابی *، الناز مرزبانی
    زمینه و هدف

    کنترل خونریزی در انجام عمل داکریوسیستورینوستومی از اهمیت ویژه ای برخوردار است و کنترل پاسخ های همودینامیک بدن به استرس به طور موثری میزان خونریزی حین عمل جراحی را کاهش داده و موجب بهبود ناحیه جراحی می گردد. از این رو در این مطالعه بر آن شدیم تا به بررسی تاثیر دو ترکیب دارویی تری نیتروگلیسیرین و لابتالول با هیدرالازین بر روی فاکتورهای همودینامیک حین عمل جراحی داکریوسیستورینوستومی بپردازیم.

    روش بررسی

    مطالعه حاضر از نوع کارآزمایی بالینی تصادفی شده دو سویه کور می باشد که از مهر 1397 لغایت شهریور 1398 در بیمارستان فیض اصفهان بر روی 71 بیمار کاندید جراحی داکریوسیستورینوستومی DCR)) در دو گروه صورت گرفت. میزان خونریزی، پاسخ قلبی عروقی بیماران حین و پس از جراحی ومیزان رضایت مندی پزشک و بیمار، شدت درد و بروز تهوع و استفراغ جمع آوری و آنالیز شدند.

    یافته ها

    تفاوت معناداری بین دو گروه از نظر میانگین فشار خون شریانی و تعداد ضربان قلب در زمان های مطالعه حین جراحی و در زمان ریکاوری وجود نداشت (05/0<P). تفاوت معناداری بین دو گروه از نظر میزان حجم خونریزی، میزان رضایتمندی جراح و بیمار، دفعات استفراغ، مدت اقامت در ریکاوری، شدت تهوع، میزان درد و خونریزی مجدد در ریکاوری مشاهده نشد (05/0<P).

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که ترکیب دارویی لابتالول همراه هیدرالازین در مقایسه با لابتالول همراه تری نیتروگلیسیرین نتایج مشابهی از نظر فاکتورهای همودینامیک و همچنین معیارهای میزان خونریزی و رضایت مندی جراح و بیمار دارد و از این رو می توان از هر دو ترکیب در جهت کاهش میزان خونریزی وکنترل علایم حیاتی حین جراحی داکریوسیستورینوستومی استفاده نمود.

    کلید واژگان: خونریزی, داکریوسیستورینوستومی, هیدرالازین, لابتالول, تری نیتروگلیسیرین
    Seyed Morteza Heidari, Hamid Reza Shatabi, Elnaz Marzabani*
    Background

    Control of bleeding during dacryocystorhinostomy (DCR) surgery is of particular importance and controlling the bodychr('39')s hemodynamic responses to stress effectively reduces the amount of bleeding during surgery and improves the surgical area. Therefore, in this study, we aimed to investigate the effect of two-drug combinations Labetalol-Hydralazine and Labetalol-Trinitroglycerin on hemodynamic factors during dacryocystorhinostomy surgery.

    Methods

    The present study is a double-blind randomized clinical trial that was performed on 71 patients who were candidates for dacryocystorhinostomy (DCR) surgery. Patients enrolled in the study using computerized randomization software (Random allocation software).they were divided into two groups. The study was conducted from September 2016 to September 2017 in Isfahan. The amount of bleeding, the cardiovascular response of patients during and after surgery, the degree of satisfaction of the surgeon and the patient, the severity of pain, and the occurrence of nausea and vomiting were assessed, collected and analyzed.

    Results

    Between the two groups in terms of demographic characteristics there was no significant difference. There was no significant difference between the two groups in terms of mean arterial blood pressure (MAP), heart rate (HR) during surgery and the time of staying in the recovery room (P>0.05). There was no significant difference between the two groups in terms of bleeding volume, surgeon and patient satisfaction (P=0.73), frequency of vomiting, length of stay in recovery (P=0.57), the severity of nausea (P=0.38), pain (P=0.33) and rebleeding in recovery (P=0/75).

    Conclusion

    The results of the present study show that the use of labetalol with hydralazine in comparison with labetalol with trinitroglycerin has similar results in terms of hemodynamic factors as well as bleeding volume and surgeon and patient satisfaction criteria. Therefore, both of these compounds can be used to reduce bleeding and control vital signs during and after dacryocystorhinostomy surgery.

    Keywords: bleeding, dacryocystorhinostomy, hydralazine, labetalol, trinitroglycerin
  • حمیدرضا شتابی، سید مرتضی حیدری، داریوش مرادی فارسانی*، زهرا بچاری
    زمینه و هدف

    جراحی فکومولسیفیکاسیون یکی از رایج ترین جراحی ها در جهان است. داروهای مختلفی به تنهایی و یا در ترکیب با یکدیگر برای ایجادآرام بخشی موثروایمن دربیماران استفاده شده اند اما تاکنون روش دارویی مورد توافق متخصصان بیهوشی پیشنهاد نشده است. هدف از این تحقیق ارزیابی کیفیت آرام بخشی میدازولام یا پروپوفول با دوز کم کتامین در جراحی فاکومولسیفیکاسیون بود.

    روش بررسی

    این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادقی دو سو کور که از آذر 1396 تا شهریور 1398 در بیمارستان فیض اصفهان انجام شد. در این مطالعه، 68 بیمار با استفاده از نرم افزار تصادفی در گروه های میدازولام (M) و پروپوفول (P) قرار گرفته و وارد مطالعه شدند. گروه (M) میدازولام mg/kg 04/0 و گروه (P) پروپوفول mg/kg 5/0 دریافت کردند سپس در هر دو گروه، کتامین mg/kg 3/0 به صورت وریدی تزریق شد. کیفیت آرام بخشی، پاسخ قلبی عروقی و رضایت بیمار و جراح ارزیابی و ثبت شد. داده ها وارد SPSS software, version 23 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA)  شدند و توسط روش های آماری ANOVA و Independent samples t‐test مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها: 

    در این مطالعه از نظر مشخصات دموگرافیک بین دو گروه تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0>p). درگروه KM درصد بیشتری از بیماران به کیفیت آرام بخشی مطلوب رسیدند، اما از نظر آماری تفاوت معناداری بین دو گروه وجود نداشت (75/0=P). رضایت جراح در گروه KP بیشتر بود (18/0=P)و رضایت بیمار در گروه KM بود (18/0=P) اما اختلاف معناداری وجود نداشت (05/0>P). زمان ریکاوری نیز بین دو گروه مشابه بود. بین دو گروه از نظر آماری تفاوت معناداری وجود نداشت (98/0>p). در گروه KM در دقیقه پنجم جراحی فشارخون سیستولی به صورت معناداری بیش از گروه KP (02/0=P) بود و فشارخون دیاستولی به صورت غیرمعناداری بالاتر از گروه دیگر بود (08/0=P).

    نتیجه گیری:

     می توان اظهار داشت که اضافه کردن دوز کم کتامین به میدازولام و پروپوفول همراه با آرام بخشی موثر و پاسخ قلبی عروقی مشابه در طی جراحی فیکوامولسیفیکاسیون می باشد.

    کلید واژگان: کتامین, میدازولام, فیکوامولسیفیکاسیون, پروپوفول, آرامبخشی
    Hamidreza Shetabi, Seyed Morteza Haidari, Darush Moradi Farsani, Zahra Bechari*
    Background

    Phacoemulsification surgery is one of the most common surgeries in the world. Various drugs have been used alone or in combination with each other to provide effective and safe sedation in patients, but so far, a drug method agreed upon by anesthesiologists has not been proposed. The purpose of this research was to evaluate the sedative quality of midazolam or propofol with a low dose of ketamine in phacoemulsification surgery.

    Methods

    This study was a double-blind randomized clinical trial conducted from November 2017 to August 2019 at Faiz Hospital, Isfahan. In this study, 68 patients were assigned in the groups of midazolam (M) and propofol (P) using randomization software entered the study. The midazolam (M) group received 0.04 mg/kg and the propofol (P) group received 0.5 mg/kg, then in both groups, ketamine 0.3 mg/kg was injected intravenously. The quality of sedation, cardiovascular response and patient and surgeon satisfaction were assessed and recorded. Data were entered into SPSS 23 software and analyzed by using ANOVA and Independent samples t‐test.

    Results

    In this study, between the two groups in terms of demographic characteristics there was no significant difference (P>0.05). In the KM group, higher percentage of patients achieved the desired quality of sedation, but, between the two groups no statistically significant difference was shown (P=0.75). Surgeon satisfaction was higher in the KP group (P=0.18) and patient satisfaction was higher in the KM group (P=0.18) but there was no significant difference (P>0.05). Recovery time between groups was Similar and no statistically significant difference was shown (P>0.98). In the KM group at 5 minutes, systolic blood pressure (SBP) was notably greater than the other group (P=0.02) and diastolic blood pressure was notably greater than the KP group (P=0.08).

    Conclusion

    It can be stated that adding a small dose of ketamine to propofol and midazolam is associated with effective sedation and a similar cardiovascular response during phacoemulsification surgery.

    Keywords: ketamine, midazolam, phacoemulsification, propofol, sedation
  • حسین محجوبی پور*، مجتبی رحیمی ورپشتی، حمیدرضا شتابی، سهیلا حیدری
    زمینه و هدف

    ترومبوز وریدهای عمقی یکی از شایعترین مشکلاتی است که در بخش مراقبت های ویژه می تواند وضعیت عمومی بیمار را پیچیده تر نماید. این مطالعه با هدف بررسی عوامل پیشگویی کننده ترومبوز وریدهای عمقی در بیماران بستری در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان امین اصفهان صورت گرفت.

    روش بررسی

    مطالعه گذشته نگر حاضر، 2000 پرونده تمامی بیماران بستری در بخش مراقبت های ویژه را طی فروردین 1394 تا اسفند 1396 بررسی نمود. از این میان 20 بیمار مبتلا به ترومبوز وریدهای عمقی بودند. 40 پرونده از بیماران این جامعه که ترومبوز وریدهای عمقی نداشتند نیز به تصادف انتخاب شدند. سن، جنس، معیار ولز، نمره آپاچی، وضعیت تغذیه، پارامترهای کلینیکی، علت بستری، مدت بستری، بیماری ایجاد شده در بخش مراقبت های ویژه و درمان صورت گرفته استخراج شد و در بین دو گروه مورد و کنترل مورد مقایسه قرار گرفت.

    یافته ها: 

    سن بیماران مبتلا به طور معناداری بیش از گروه کنترل بود (008/0=P). افزایش در نمره معیار ولز و مدت بستری، داشتن بیماری های داخلی و پنومونی ایجاد شده در بخش مراقبت های ویژه به ترتیب شانس بروز ترومبوز را 75/18، 92/1 و 75/2 و 28/2 برابر بالاتر می برد. افزایش سطح پتاسیم و استفاده از بانداژ به همراه هپارین به ترتیب شانس بروز ترومبوز را 31/2 و 55/2 برابر کاهش داده اند (05/0<p).

    نتیجه گیری: 

    در بخش مراقبت های ویژه جنرال، بروز ترومبوز وریدهای عمقی، در بیماران داخلی بیشتر بود. پنومونی بیشترین بیماری ایجاد شده همراه با ترومبوز وریدهای عمقی و ریسک ابتلا به ترومبوز وریدهای عمقی در بیمار آنمیک بالاتر بود. بیمارانی که از نظر سطح سرمی پتاسیم در حد فوقانی نرمال مرجع قرار داشتند کمتر دچار ترومبوز وریدهای عمقی شدند. به نظر می رسد پتاسیم در محدوده بالایی نرمال مرجع می تواند نقش محافظت کننده در برابر ترومبوز وریدهای عمقی داشته باشد. مطالعات بیشتر با حجم نمونه بزرگ تر پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: ترومبوز وریدهای عمقی, بخش مراقبت های ویژه, عوامل خطر
    Hossein Mahjobipoor*, Mojtaba Rahimi Varposhti, Hamidreza Shetabi, Soheila Heidari
    Background

    Because deep vein thrombosis (DVT) is one of the most common problems in the intensive care unit, it may lead to complecating the patientchr('39')s general condition. This study aimed to investigate the predictive factors of DVT in patients admitted to the intensive care unit (ICU) of Amin hospital in Isfahan.

    Methods

    In this retrospective study, all the records of patients admitted to the ICU ward of Amin Hospital located in Esfahan, from April 2015 to March 2018, were investigated and from all patients with DVT, 20 records were extracted and 40 cases of patients without DVT were also randomly selected. Information such as age, sex, Wells score, Apache score, nutritional status, clinical parameters, cause of hospitalization, length of stay, ICU induced disease and treatment were extracted from these records and compared between both groups with and without DVT

    Results

    From 2000 patients admitted to the ICU ward, 20 cases were developed DVT. The age of patients in the DVT group was significantly higher (P=0.008). Factors such as increased Wells score, increased length of stay in the ICU, having ICU induced internal diseases and pneumonia increased the chance of DVT incidence as 18.75, 1.92 and 2.75 and 2.28 times, respectively and the increase of potassium level and use of heparin bandage for treatment reduced the chance of DVT by 2.31 and 2.55 times, respectively (P<0.05).

    Conclusion

    In the general intensive care unit, the incidence of deep vein thrombosis was higher in internal ward patients. Pneumonia was the most common disease associated with deep vein thrombosis and the risk of deep vein thrombosis was higher in the anemic patient. Patients with upper limited normal levels of potassium were less likely to develop deep vein thrombosis. It seems that potassium in the upper limit of normal reference can play a protective role against deep vein thrombosis. Further studies with larger sample sizes are suggested.

    Keywords: deep vein thrombosis, intensive care unit, risk factors
  • حمیدرضا شتابی، سیدجلال هاشمی، یاسر فتونی*
    مقدمه

     تعداد قابل توجهی از بیماران تحت عمل جراحی دهان و فک و صورت، نیاز به لوله گذاری نازوتراکئال دارند. در انجام لوله گذاری نازوتراکئال، انتخاب مناسب ترین سوراخ بینی از نظر طبیعی بودن شرایط آناتومیک، می تواند در کاهش زمان لازم برای عبور دادن لوله در بینی و اپیستاکسی موثر باشد. به همین منظور، مطالعه ی حاضر با هدف ارزیابی تاثیر انتخاب مجرای بینی راست یا چپ جهت لوله گذاری نازوتراکئال در بروز عوارض پس از آن صورت گرفت.

    روش ها

    در این مطالعه ی کارآزمایی بالینی، تعداد 111 نفر از بیماران تحت جراحی های فک و صورت تحت لوله گذاری نازوتراکئال از سوراخ چپ بینی (55 نفر) و سوراخ راست بینی (56 نفر) قرار گرفتند. زمان لوله گذاری و عوارضی نظیر خونریزی موضعی، اپیستاکسی، برونکواسپاسم، استفراغ و لوله گذاری ساب موکوزال در تمام بیماران ثبت و بین دو گروه مقایسه گردید.

    یافته ها

    زمان لوله گذاری از سوراخ راست بینی (51/47± 55/27ثانیه)، اختلاف معنی داری با سوراخ چپ بینی (48/85± 57/36ثانیه) نداشت (0/826 = P). در مقابل، بروز اپیستاکسی در لوله گذاری از سوراخ راست بینی (0/25 درصد)، به طور معنی داری کمتر از مجرای چپ بینی (43/6درصد) بود (0/039 = P).

    نتیجه گیری

    بر اساس یافته های این مطالعه، اگر چه زمان لوله گذاری از دو سمت سوراخ بینی در بین دو گروه اختلاف نداشت، اما بروز اپیستاکسی و شدت آن در لوله گذاری از سوراخ راست بینی به مراتب کمتر از سوراخ چپ بینی بود. بنابراین، به نظر می رسد سوراخ راست بینی در بیماران با بینی به ظاهر طبیعی، می تواند به عنوان یک مسیر لوله گذاری مناسب باشد.

    کلید واژگان: جراحی های فک و صورت, لوله گذاری, بینی, اپیستاکسی
    Hamidreza Shetabi, Seyyed Jalal Hashemi, Yaser Fatouni
    Background

    A significant number of patients undergoing maxillofacial surgery needs nasotracheal intubation. In nasotracheal intubation, selecting the most appropriate nostril regarding normal anatomical conditions can be effective in reducing the time needed to pass the tube through the nose and epistaxis. The purpose of this study was to evaluate the effect of choosing right or left nostril on the post nasotracheal intubation complications.

    Methods

    In this study, 111 patients underwent maxillofacial surgery with nasotracheal intubation of the left (n = 55) and the right nostril (n = 56), were enrolled. Intubation time and complications such as bleeding, epistaxis, bronchospasm, vomiting, and submucosal intubation were recorded and compared between the two groups.

    Findings

    The time of intubation through the right nostril with 55.72 ± 51.47 seconds was not significantly different from the left nostril with 57.86±48.88 seconds (P = 0.826). In contrast, the incidence of epistaxis in intubation through the right nostril with 25.0% was significantly lower than the left one with 43.6% (P = 0.039).

    Conclusion

     According to the results of this study, although the time of intubation through the both nostrils was not different between the two groups, the incidence of epistaxis and its severity in the intubation through the right nostril were far less than the left one. Therefore, it seems that the right nostril be an appropriate pathway of intubation in the patients with a natural-looking nose.

    Keywords: Maxillofacial surgery, Intubation, Nose, Epistaxis
  • نجمه عسکریان فرد، کبری نصرالهی*، حمیدرضا شتابی، خسرو نقیبی
    مقدمه

     این مطالعه، با هدف مقایسه ی تاثیر دو سطح مختلف دی اکسید کربن انتهای بازدمی بر اختلالات شناختی بیماران سالمند تحت عمل جراحی انجام شد.

    روش ها

     در این مطالعه کارآزمایی بالینی، 240 بیمار بالاتر از 65 سال به صورت اتفاقی در دو گروه توزیع شدند. در گروه اول، میزان دی اکسید کربن انتهای بازدمی در محدوده ی 40-35 میلی مترجیوه و در گروه دوم در محدوده ی 45-40 میلی متر جیوه حفظ شد. نمره ی شناختی بیماران قبل از عمل، 24 ساعت، یک هفته و شش هفته بعد از عمل بین دو گروه مقایسه شد.

    یافته ها

     در 24 ساعت اول بعد از عمل، بروز اختلالات شناختی در دو گروه اول و دوم به ترتیب 5/12 و 7/11 درصد بود؛ در حالی که هفته ی اول بعد از عمل، این میزان به ترتیب به 7/6 و 7/11 درصد رسید و در هفته ی ششم بعد از عمل، میزان بروز اختلالات شناختی بر اساس آزمون کوتاه وضعیت ذهنی در نامبردگان در دو گروه اول و دوم به ترتیب به 0/5 و 2/9 درصد کاهش یافت. در تمام موارد، اختلاف بین دو گروه از نظر آماری معنی دار نبود.

    نتیجه گیری

    دی اکسید کربن انتهای بازدمی در محدوده ی 45-35 میلی متر جیوه تاثیری بر اختلالات شناختی بیماران سالخورده ی تحت عمل جراحی کاتاراکت با بیهوشی عمومی نداشت. از این رو، انجام مطالعات بیشتر در خصوص تاثیر سطوح و محدوده ی وسیع تری از دی اکسید کربن انتهای بازدمی بر این اختلالات شناختی ضرورت دارد.

    کلید واژگان: اختلال شناختی, کاتاراکت, سالخوردگی
    Najmeh Askarianfard, Kobra Nasrollahi*, Hamidreza Shetabi, Khosrou Naghibi
    Background

    This study aimed to compare the effect of two different levels of end-tidal carbon dioxide on cognitive impairment in elderly patients undergoing surgery.

    Methods

    In this clinical trial study, 240 patients over 65 years of age were randomly distributed into two groups. In the first group, the end-tidal carbon dioxide (ETCO2</sub>) pressure was maintained in the range of 35-40 mmHg, and in the second group in the range of 40 to 45 mmHg. Patients' cognitive scores before surgery, and 24 hours, one week, and six weeks later were compared between the two groups.

    Findings

    In the first 24 hours, the incidence of cognitive impairment was 12.5 and 11.7 percent in first and second groups, respectively; while at the first week after surgery, this rate was 6.7 and 11.7 percent, and at the sixth week, 5.0 and 9.2 percent, respectively, based on the short test of mental status. In all cases, the difference between the two groups was not statistically significant.

    Conclusion

     in the range of 35 to 45 mmHg has no effect on the cognitive impairment of elderly patients under cataract surgery with general anesthesia. Therefore, further studies on the effects of different extents of ETCO2</sub> on cognitive impairments are necessary.

    Keywords: Cognitive disorder, Cataract, Elderly
  • حمیدرضا شتابی، عظیم هنرمند، لیلی آدینه مهر*، رضا کاویانی
    زمینه و هدف
    این مطالعه با هدف بررسی تاثیر ترکیب تیوپنتال سدیم-میدازولام بر پاسخ استرسی و تغییرات همودینامیک حین اداره ی راه هوایی با لوله گذاری تراشه(Endotracheal tube) یا ماسک حنجره ای انجام شد.
    روش بررسی
    در این مطالعه کارآزمایی بالینی، 70 بیمار با ASA 1و2 کاندید جراحی الکتیو به طور تصادفی در دو گروه لوله گذاری داخل تراشه و قرار دادن ماسک حنجره ای (laryngeal mask airway) تقسیم شدند. متغیرهای همودینامیک شامل فشار متوسط شریانی، ضربان قلب، درصد اشباع اکسیژن شریانی، در دو گروه در زمان های قبل و بعد از لوله گذاری اندازه گیری شد و مورد مقایسه قرار گرفت.
    یافته ها
    بین دو گروه اختلاف معنی داری بر اساس داده های دموگرافیک (سن، جنس، قد و وزن) و یافته های ضربان قلب، فشار متوسط شریانی و درصد اشباع اکسیژن شریانی، در زمان های 1 و 3 دقیقه بعد از القای بیهوشی و دقایق 1، 3، 5 و 10 بعد از لوله گذاری وجود نداشت (0.05P>) اما بین دو گروه اختلاف معنی داری بر اساس ضربان قلب در زمان های 1 و 3 دقیقه بعد از لوله گذاری داخل تراشه وجود داشت به طوری که ضربان قلب در این زمان ها در گروه لوله گذاری داخل تراشه به صورت معنی داری بالاتر از گروه ماسک حنجره ای بود  (0.05>P ).
    نتیجه گیری
     اساس یافته های این مطالعه ترکیب تیوپنتال سدیم- میدازولام با تضعیف پاسخ استرسی به لوله گذاری تراشه و قرار دادن ماسک حنجره و حداقل تغییرات ضربان قلب و فشار خون همراه است و ترکیبی موثر و ایمن است.
    کلید واژگان: تیوپنتال سدیم, میدازولام, لوله گذاری تراشه, ماسک حنجره ای, تغییرات همودینامیک
    Hamidreza Shetabi, Azim Honarmand, Laili Adinehmehr*, Reza Kaviani
    Background and Aim
    The purpose of this study was to compare the effect of thiopental sodium-midazolam combination on the stress response and hemodynamic changes between tracheal intubation and laryngeal mask airway insertion during airway management.
    Materials and Methods
    In this clinical trial study, 70 patients ASA 1, 2 candidates for elective surgery were randomly divided into two groups of tracheal intubation and laryngeal airway mask insertion. Hemodynamic variables including mean arterial pressure, heart rate, and arterial oxygen saturation were measured and compared between the two groups before and after intubation.
    Results
    There was no significant difference between the two groups in regard to demographic data (age, sex, height, and weight), heart rate, mean arterial pressure and arterial oxygen saturation at 1 and 3 minutes after induction of anesthesia and 1, 3, 5 and 10 minutes after intubation. (P> 0.05). But there were significant differences between the two groups in relation to heart rate at 1 and 3 minutes after intubation, so that heart rate at these times was significantly higher in the intubation group than in the laryngeal airway mask group (P <0.05).
    Conclusion
    Based on the findings of this study, use of thiopental sodium midazolam combination was effective and safe and attenuated the stress response to airway management with resultant minimal changes in the heart rate and blood pressure.
    Keywords: Thiopental sodium, Midazolam, Tracheal intubation, Laryngeal airway mask, Hemodynamic changes
  • سید مرتضی حیدری، حمیدرضا شتابی*، سعید تراشی کاشانی
    مقدمه
    با توجه به اهمیت آرام بخشی مناسب در عمل جراحی آب مروارید، این مطالعه با هدف مقایسه اثربخشی دو نسبت مختلف ترکیب پروپوفول کتامین( کتوفول )  به انجام رسید.
    زمینه و هدف
    با توجه به اهمیت ایجاد آرام بخشی مناسب در عمل جراحی آب مروارید، این مطالعه با هدف مقایسه تاثیر آرام بخشی کتامین-پروپوفول(کتوفول) با فنتانیل-پروپوفول(فنتوفول) در عمل جراحی فیکوامولسیفیکاسیون انجام گرفت.
    روش بررسی
    در یک مطالعه کار آزمایی بالینی، 84 بیمار کاندید عمل جراحی فیکوامولسیفیکاسیون، در به طور تصادفی به دو گروه مساوی تقسیم شدند. القاء آرام بخشی در گروه اول با ترکیب کتامین-پروپوفول و گروه دوم با ترکیب فنتانیل-پروپوفول انجام گرفت. عمق آرام بخشی (با معیار رامسی) و پارامترهای همودینامیک در طی عمل و ریکاوری و رضایتمندی بیمار و جراح در دو گروه تعیین و مقایسه گردید.
    یافته ها
    دو گروه تحت مطالعه ازنظر متغیرهای پایه، دموگرافیک، شاخص آرام بخشی و رضایت بیمار و جراح اختلاف معنادار نداشتند برابر نتایج مطالعه، پارامترهای همودینامیک و اسکور آرام بخشی در طی مدت عمل و ریکاوری بین دو گروه تفاوت معنی دار نداشت، بین دو گروه ازنظر فشارخون در زمان های جراحی و ریکاوری تفاوت معناداری وجود نداشت اما تعداد ضربان قلب در دقیقه 10 عمل و در بدو ورود به ریکاوری در گروه کتوفول به طور معنی داری بالاتر بود ونیز میانگین اشباع اکسیژن شریانی(Spo2 ) در دقیقه 10 عمل، در گروه کتوفول بالاتر بود. در این مطالعه بیماران دریافت کننده کتوفول با تغییرات همودینامیک کمتری همراه بودند.
    نتیجه گیری
    هر دو ترکیب از کتامین-پروپوفول و فنتانیل پروپوفول همراه با آرام بخشی موثر و رضایت مندی بیمار و جراح بودند؛ اما طور کلی، بیماران دریافت کننده کتوفول دارای ثبات بیشتر وضعیت همودینامیک بودند.
    کلید واژگان: آرام بخشی, کتامین, پروپوفول, فنتانیل, کاتاراکت
    Sayed Morteza Heidari, Hamid Reza Shetabi*, Saeed Tarashikashani
    Background and Aim
    Considering the importance of proper sedation in cataract surgery, this study was conducted to make a comparison between the effects of ketamine-propofol combination and fentanyl-propofol combination for sedation in phacoemulsification surgery.
    Methods
    In this clinical trial study, 84 patients who were candidates for phacoemulsification cataract surgery were assigned to two groups. Each group consisted of 42 patients. Ketamine-propofol combination and fentanyl-propofol combination were used for induction of sedation for the first and second groups respectively. We assessed and compared sedation depth (using Ramsay score), hemodynamic parameters during operation and recovery, and satisfaction of the patients and surgeons between the two groups.
    Results
    There were no significant differences between the two groups in terms of baseline variables, demographic characteristics, sedation index and patient and surgeon satisfaction.
    There was no significant difference between two groups in relation to blood pressure during operation and recovery periods but the heart rate at the 10th minute of the operation and at the beginning of the recovery in the ketofol group was significantly higher, and also the mean Spo2 was higher in the ketofol group at the 10th minute of operation. Patients in the ketofol group showed less hemodynamic changes.
    Conclusion
    Both combinations of ketamine-propofol and fentanyl-propofol were associated with the effective sedation, satisfaction of the patients and the surgeons. But generally, hemodynamic status was more stable in the patients in the ketofol group.
    Keywords: Sedation, Ketamine, Propofol, Fentanyl, Cataract
  • حمیدرضا شتابی، پرویز کاشفی، پرنیان ذوالفقاری *
    زمینه
    امروزه سیستم های امتیازبندی زیادی برای تعیین میزان مورتالیتی بیماران بستری در بخش مراقبت های ویژه وجود دارد. هدف از مطالعه حاضر مقایسه دو سیستم امتیازبندی Simplified Acute Physiology Score (SAPS) III و Sequential Organ Failure Assessment (SOFA) در تعیین میزان مورتالیتی بیماران غیرترومایی بستری در بخش مراقبت های ویژه (ICU) می باشد.
    روش کار
    در این مطالعه مقطعی توصیفی گذشته نگر، میزان مرگ و میر 100 بیمار غیرترومایی بستری شده در ICU با توجه به معیارهای ورود و خروج مطالعه با استفاده از دو سیستم امتیازبندی SOFA و SAPS III انداز گیری شد. همچنین بیماران بر اساس مرگ و میر به دو گروه زنده مانده و فوت شده تقسیم شدند.
    یافته ها
    میانگین امتیاز ابزار SAPS III در بیماران زنده مانده و فوت شده به ترتیب برابر با 17/8±67/30 و 47/15±38/55 و میانگین امتیاز ابزار SOFA در بیماران زنده مانده و فوت شده به ترتیب 03/2±96/1 و 84/3±42/5 بوده است. میزان نمرات SOFA و SAPS III در گروه فوت شده بطور معنی داری بالاتر از گروه زنده بود برای هر دو سیستم امتیازبندی). حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت و ارزش اخباری منفی برای سیستم امتیازبندی SAPSIII به ترتیب 75/79% و 71/85%، 5/95%، 9/52% و برای SOFA، 14/91% ، 14/57%، 9/88% و 2/63% می باشد.
    نتیجه گیری
    سیستم امتیازبندیSAPS III معیار خوبی برای پیش بینی پیش آگهی مرگ و میر بیماران غیر ترومایی بستری در بخش ICU می باشد.
    کلید واژگان: مورتالیتی, SOFA, SAPS III, بخش مراقبت های ویژه, غیر ترومایی
    Hamidreza Shetabi¹, Parviz Kashefi, Parnian Zolfaghari*
    Background
    There are different scoring systems to determine the mortality rate of patients to intensive care unit (ICU), the aim of this study was to compare the Simplified Acute Physiology Score (SAPS) III and Sequential Organ Failure Assessment (SOFA) tests in determining the degree of mortality in non-traumatic patients who admitted to the intensive care unit (ICU).
    Methods
    In this retrospective cross-sectional study, mortality rate was assessed with using of SOFA and SAPS III scorings on 100 non traumatic patients who admitted to the ICU according to the inclusion and exclusion criteria. The patients were also divided into two groups based on mortality and were included survive and non-survive groups.
    Results
    The mean SOFA score in survived and non-survived groups were 2.03 + 1.96 and 5.42 + 3.84 respectively, and for SAPS III, were 30.76 + 8.17 and 55.38 + 15.47 respectively. The SOFA and SAPS III scores in the non-survived group was significantly higher than survived group (P <0.0001 for both tests). The sensitivities, specificities, positive predictive value and negative predictive value were 79/75%, 85/71%, 95/5%, 52/9% for the SAPSII score, respectively and 91/14%, 57/14%, 88/9%, 63/2% for the SOFA Scoring system, respectively ‏.
    Conclusion
    SAPS III was a better prognostic score in determining of mortality.
    Keywords: Mortality, SOFA, SAPSIII, Intensive Care Unit, non-traumatic
  • امیر شفا، حمیدرضا شتابی*، مهدیه عسکریان
    سابقه و هدف
    تحریکات دردناک به دنبال لارنگوسکوپی و لوله گذاری تراشه سبب افزایش بروز عوارض همودینامیک در بیماران می شود. هدف از این مطالعه، بررسی مقایسه ای تاثیر تجویز دکسمدتومیدین و رمی فنتانیل داخل بینی در کاهش تغییرات همودینامیک پس از اینتوباسیون در کودکان تحت بیهوشی عمومی می باشد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده دو سو کور می باشد که بر روی 104 کودک6 تا 12 ساله کاندید بیهوشی عمومی در بیمارستان امام حسین (ع) اصفهان در سال 1396-1397 انجام گرفت. بیماران به صورت تصادفی به سه گروه تقسیم شدند: گروه اول دو دقیقه قبل از اینداکشن بیهوشی، g/kgμ 4 رمی فنتانیل و گروه دوم، μg/kg 2 دکسمدتومیدین نازال وگروه سوم، cc 1نرمال سالین 9/0 درصد داخل بینی دریافت کردند. سپس تغییرات همودینامیک و عوارض 1 و 5 دقیقه پس از اینتوباسیون ثبت شد. آزمون های مجذورکای و ANOVA جهت مقایسه داده ها استفاده شد.
    یافته ها
    ضربان قلب در گروه دریافت کننده دکسمدتومیدین کم ترین افزایش و در گروه کنترل بیش ترین افزایش را داشت (022/=p). در خصوص متغیرهای همودینامیکی دیگر از جمله فشار متوسط شریانی (98/0p=) و اکسیژن خون شریانی (81/0p=)، تفاوت معنی داری میان سه گروه مورد مطالعه دیده نشد. از طرفی هیچ گونه عارضه ای در هیچ یک از گروه ها دیده نشد.
    استنتاج
    استفاده از دکسمدتومیدین نازال قبل از اینتوباسیون موجب ثبات بیش تر ضربان قلب به دنبال اینتوباسیون می شود.
    کلید واژگان: لوله گذاری تراشه, دکسمدتومیدین, رمی فنتانیل, داخل بینی, همودینامیک
    Amir Shafa, Hamidreza Shetabi *, Mahdieh Askarian
    Background and purpose
    Painful stimulation during laryngoscopy and endotracheal intubation results in increased hemodynamic side effects. The aim of current study was to compare the effects of intranasal dexmedetomidine and remifentanil on reduction of hemodynamic changes following endotracheal intubation in children undergoing general anesthesia.
    Materials and methods
    A double-blind clinical trial was performed in 104 children aged 6-12 years old, undergoing general anesthesia in Isfahan Imam Hossein Hospital, Iran, 2017-2018. Patients were randomly assigned into three groups to receive intranasal (IN) remifentanil 4µg/kg, dexmedetomidine 2µg/kg (IN), or normal saline 1mL, 0.9% (IN) before the induction of anesthesia. Hemodynamic changes were recorded at one and five minutes following intubation. ANOVA and Chi-square were applied to analyze the data.
    Results
    Heart rate was higher in patients receiving normal saline and lower in patients
    receiving dexmedetomidine (p=0.22). Mean arterial blood pressure (p=0.98) and arterial oxygenation (p=0.81) were not significantly different between the three groups. No significant side effects were observed in any group.
    Conclusion
    Administration of pre-intubation intranasal dexmedetomidine, results in heart rate stabilization following intubation.
    Keywords: intubation, dexmedetomidine, remifentanil, intranasal, hemodynamics
  • حسین محجوبی پور، مجتبی رحیمی، حمیدرضا شتابی، ابولفضل پایین محلی *
    مقدمه
    نارسایی کلیوی حاد (Acute kidney injury یا AKI) و رابدومیولیز (Rhabdomyolysis) ، از علل شایع بستری در بخش مراقبت های ویژه (Intensive care unit یا ICU) می باشند که می تواند با پیشامدهای متفاوتی جهت بیماران همراه گردد. در مطالعه ی حاضر، به ارزیابی علل اتیولوژیک AKI پره رنال از نوع پره رنال و رابدومیولیز در بیماران بستری در ICU پرداخته شد.
    روش ها
    این مطالعه، از نوع مقطعی بود و روی 480 بیمار بستری در ICU انجام گرفت. بیماران از نظر ابتلا به AKI پره رنال بر اساس معیار خطر، آسیب، نارسایی، از دست رفتن عملکرد کلیه، نارسایی انتهایی کلیه [Risk، Injury، Failure، Loss of kidney function و End-stage kidney disease یا (RIFLE) ] و نیز رابدومیولیز ارزیابی شدند. علل دموگرافیک و امتیازهای Acute physiology and chronic health evaluation (APACHE) و ارزیابی مکرر نارسایی عضو (Sequential organ failure assessment یا SOFA) در بیماران مود ارزیابی قرار گرفت.
    یافته ها
    08/20 درصد افراد مورد ارزیابی، به نارسایی پره رنال کلیه، رابدومیولیز یا هر دو مبتلا بودند. شایع ترین علت نارسایی پره رنال، بیماری داخلی (9/52 درصد) و علت رابدومیولیز، تروما (1/88 درصد) بود. AKI پره رنال، تفاوت معنی داری از نظر جنس مذکر (002/0 = P) ، سن بالا (001/0 P <) ، ابتلا به دیابت (006/0 = P) ، فشار خون (018/0 = P) و نارسایی قلبی (030/0 = P) داشت. معیارهای APACHE (22/1-05/1: Confidence interval یا CI 95 درصد، 13/1 = Odd ratio یا OR، 001/0 = P) و SOFA (18/1-03/1: CI 95 درصد، 10/1 = OR، 005/0 = P) ، معیارهای پیش گویی کننده ی مرگ و میر بودند و در مقایسه ی این دو معیار، APACHE معیار قوی تری محسوب می گردد (001/0 > P).
    نتیجه گیری
    بیماری های داخلی، اصلی ترین عامل زمینه ساز نارسایی پره رنال حاد کلیه در بیماران بستری در ICU بود و بیشتر موارد منجر به مرگ شد. جنس مذکر، سن بالا و بیماری های زمینه ای، به صورت معنی داری با نارسایی حاد کلیه همراه بودند. رابدومیولیز، علت اصلی جراحی به علت تروما گزارش گردید. اغلب افراد، جوان بودند و در نهایت، با سلامتی کامل ترخیص شدند.
    کلید واژگان: نارسایی حاد کلیه, رابدومیولیز, معیار APACHE, معیار SOFA, بخش مراقبت های ویژه
    Hossein Mahjoubipour, Mojtaba Rahimi, Hamid Reza Shetabi, Abolfazl Paeinmahali *
    Background
    Acute kidney injury (AKI) and rhabdomyolysis are among the prevalent etiologies of intensive care unit (ICU) admission that can be accompanied with different outcomes. In the current study, prerenal AKI and rhabdomyolysis etiology were assessed in patients admitted to ICU.
    Methods
    This was a cross-sectional study conducted on 480 patients in ICU. Prerenal AKI, based on the Risk, Injury, Failure, Loss of kidney function, and End-stage kidney disease (RIFLE) criteria, and rhabdomyolysis were assessed among the patients. Demographic etiologies, Acute Physiology and Chronic Health Evaluation (APACHE), and Sequential Organ Failure Assessment (SOFA) criteria were assessed among the patients as well.
    Findings
    20.08% of patients were affected by prerenal AKI, rhabdomyolysis, or both. The most common underlying reason of prerenal azotemia was internal disease (52.9%), and for rhabdomyolysis was trauma (88.1%). Prerenal azotemia was significantly in association with male gender (P = 0.002), higher age (P < 0.001), diabetes mellitus (P = 0.006), hypertension (P = 0.018), and heart failure (P = 0.03). APACHE [P = 0.001, odds ratio (OR) = 1.13, confidence interval (CI) of 95%: 1.05-1.22] and SOFA (P = 0.005, OR = 1.10, CI95%: 1.03-1.18) were predicting factors of mortality; APACHE was significantly stronger predicting factor (P < 0.001).
    Conclusion
    Internal diseases were the main cause of prerenal AKI in patients in ICU, and most cases doomed to die. Male gender, higher age, and underlying diseases were significantly associated with prerenal azotemia. Regarding rhabdomyolysis, the main cause was surgery due to trauma. Most of the cases were young, and finally discharged with complete health.
    Keywords: Acute kidney injury, Rhabdomyolysis, Acute physiology, chronic health evaluation, Sequential organ failure assessment scores, Intensive care unit
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال