داوود شجاعی زاده
-
زمینه و هدف
بیماری ایدز با شیوع جهانی و عدم وجود راه های درمانی موثر یکی از مصائب بشری می باشد. لذا آموزش می تواند راهکاری موثر جهت پیشگیری محسوب گردد. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر دو روش آموزشی بر آگاهی و نگرش دانش آموزان سال سوم دبیرستان انجام گرفته است.
روش شناسی:
این پژوهش مطالعه مداخله ای از نوع نیمه تجربی است که به صورت سرشماری و انتخاب تمام نمونه های ممکن (400 نفر) از دانش آموزان سال سوم دبیرستان های شهرستان چالدران در سال 1393 انجام گرفته است. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه سه قسمتی مشتمل بر اطلاعات دموگرافیکی، آگاهی و نگرش که در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون تکمیل شده، استفاده شده است. برای اجرای طرحT جمعیت تحت بررسی به سه گروه " گروه آموزشی با روش سخنرانی، گروه آموزشی با روش بحث گروهی و گروه شاهد" به صورت تصادفی تقسیم شدند. داده ها پس از جمع آوری توسط نرم افزارSPSS 16 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند.
یافته هانتایج نشان داد که بین آگاهی دانش آموزان قبل و بعد از آموزش در سه گروه سخنرانی و بحث گروهی و شاهد اختلاف معنی داری از نظر آماری وجود داشت. (05.0p<) به طوری که در گروه سخنرانی میانگین نمره آگاهی از 46.17 به 54.20 و در گروه بحث گروهی از 85.17 به 38.22 و در گروه شاهد از 31.17 به 26.18 ارتقا یافته است. هم چنین اختلاف معنی داری در بین سطح نگرش دانش آموزان قبل و بعد از آموزش در بین سه گروه مشاهده گردید (05.0p<). در مقایسه دو روش آموزش در افرایش آگاهی و سطح نگرش اختلافی معنی دار مشاهده گردید (05.0p<).
نتیجه گیرینتایج حاکی از این است که با وجود تاثیر دو روش آموزشی بر آگاهی و نگرش دانش آموزان (باتوجه به گروه شاهد)، روش بحث گروهی اثربخشی بیشتری نسبت به سخنرانی داشته است و به عنوان یک روش به نسبت موثرتر در این مطالعه مورد تایید قرار گرفت.
کلید واژگان: آموزش بهداشت, سخنرانی, دانش, نگرش, ایدز, دانش سلامت, نگرش ها و عملکردBackground & ObjectivesHIV is one of the human sufferings with its global prevalence and the lack of effective treatment methods. Therefore, education can be considered an effective solution to prevent new cases. This study was conducted with the aim of investigating the effect of two educational methods on the knowledge and attitude of third year high school students.
Materials & MethodsThis research is a semi-experimental study in the form of a census of the survey and selection of all possible examples (400) students of third year high school Chalderan city has done. To collect questionnaire data from triploid including demographic information, knowledge and attitude by the research units in the two pre-test and post-test completed, has been used. People under consideration to three lectures, group discussions have been divided. Data collected by the Software spss16 descriptive and inferential statistical tests and analysis have been.
ResultsThe results showed that knowledge of students before and after training in three groups, lectures and group discussion and control of statistically significant differences existed. (p<0.001) as the group average speech awareness of 17.46 to 20.54 in group lecture, 17.85 to 22.38 in group discussions from 17.31 in the control group has improved to 18.26. Also, significant difference between the level of student attitudes before and after training among the three groups were observed (p<0.05). Comparing the two methods in education and the level of awareness improved of attitudes were significantly different (p<0.05).
ConclusionThe results suggest that despite the impact of two educational methods on knowledge and attitudes of students (the control group), the effectiveness of group discussion has more than lecture and as a more effective way than this study was accepted.
Keywords: Health Education, Lecture, Knowledge, Attitude, Acquired Immunodeficiency Syndrome, Health Knowledge, Attitudes, Practice -
مقدمه
با توجه به اهمیت دوران بارداری و ارتقای سلامت مادر و جنین، نقش برنامه های آموزشی انکارناپذیر است. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر مداخله آموزشی مبتنی بر مدل اعتقاد بهداشتی بر ارتقای رفتارهای پیشگیرانه از عفونت ادراری در زنان باردار انجام شد.
روش ها:
این مطالعه از نوع مداخله ای نیمه تجربی بود و بر روی 94 زن باردار مراجعه کننده به مراکز جامع سلامت شهرستان دزفول در سال 98-1397 انجام گردید. نمونه ها به صورت تصادفی در دو گروه مداخله و شاهد قرار گرفتند. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسش نامه مبتنی بر مدل اعتقاد بهداشتی بود که در دو نوبت قبل و دو ماه پس از آموزش از سوی زنان باردار تکمیل شد. داده ها با استفاده از آزمون های 2c و Independent t در سطح معنی داری 05/0 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها:
تفاوت معنی داری بین دو گروه از نظر متغیرهای دموگرافیک و ابعاد مختلف مدل اعتقاد بهداشتی در مرحله قبل از مداخله وجود نداشت. پس از دریافت برنامه آموزشی توسط گروه مداخله، تفاوت معنی داری در میانگین اثر آموزش نمره آگاهی، حساسیت درک شده، شدت درک شده، موانع درک شده، منافع درک شده، راهنما برای عمل، خودکارامدی و رفتار در گروه مداخله مشاهده شد (001/0 > P).
نتیجه گیری:
طراحی برنامه های آموزشی مبتنی بر الگوی اعتقاد بهداشتی، می تواند بر رفتارهای پیشگیرانه عفونت ادراری دوران بارداری موثر باشد؛ چرا که از طریق افزایش آگاهی، حساسیت درک شده، شدت درک شده، منافع درک شده و خودکارامدی، تاثیر مثبتی بر رفتار زنان باردار می گذارد و منجر به کاهش موانع درک شده سر راه اتخاذ رفتارهای پیشگیری کننده از عفونت ادراری دوران بارداری شود.
کلید واژگان: مدل اعتقاد بهداشتی, ارتقای رفتارهای پیشگیرانه, عفونت ادراری, زنان باردارBackgroundConsidering the importance of improving the health of the mother and fetus during pregnancy, the role of training programs is undeniable. This study was performed aiming to examine the effect of education based on Health Belief Model (HBM) on promoting urinary tract infection preventive behaviors in pregnant women.
MethodsThis quasi-experimental study was conducted on 94 pregnant women referring to comprehensive health centers in the city of Dezful, Iran, in 2019-2020. The sample was randomly divided into two intervention and control groups. The data collection tool was a questionnaire based on the HMB which was completed in two stages of before and two months after the training by pregnant women. The study hypotheses were tested using chi-square and independent t-tests at a significance level of 0.05.
FindingsThere was no significant difference in terms of demographic variables and different dimensions of the HBM in the two study groups in the pre-intervention stage. But after receiving training by the experimental group, a significant difference was observed in the mean and standard deviation (SD) of education knowledge, perceived susceptibility, perceived severity, perceived barriers, perceived benefits, cues to action, efficacy, and behavior in the intervention group (P < 0.001).
ConclusionDesigning educational programs based on health belief model can be effective on preventive behaviors of gestational urinary tract infections. Because by increasing awareness, perceived sensitivity, perceived severity, perceived benefits, and self-efficacy have a positive effect on their behavior and reduce perceived barriers to adopting behaviors that prevent urinary tract infections during pregnancy.
Keywords: Health belief model, Promotion of preventive behaviors, Urinary Tract infection, Pregnant women -
زمینه و هدف
مسایل متعدد دوره میانسالی موجب بحرانی شدن این مرحله از زندگی و به خطر افتادن سلامت روان زنان و افزایش تعداد مبتلایان به اختلالات روانی می گردد، زنان بیش از مردان مبتلا به اختلالات روانی هستند و میانسالان بیش از سایر گروه های سنی مبتلا به این اختلالات می باشند؛ لذا این مطالعه باهدف تعیین تاثیر آموزش مبتنی بر مدل پرسید پروسید بر سلامت روان زنان میانسال مراجعه کننده به خانه های سلامت شهرداری تهران، سال 97-1396 انجام شده است.
مواد و روش هامطالعه نیمه تجربی، با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی در میان 72 نفر زن میانسال خانه های سلامت منتخب شهر تهران انجام شد. برای این منظور از پرسشنامه استاندارد سلامت عمومی 28 سوالی (GHQ-28) و پرسشنامه محقق ساخته طراحی شده بر اساس مدل پرسید استفاده شد؛ تایید روایی و پایایی این ابزار قبل از مطالعه و توسط دو گروه مداخله و کنترل قبل و بعد مداخله آموزشی صورت گرفت. داده ها نیز با نرم افزار SPSS نسخه 19 و با استفاده از آزمون های آماری کای اسکویر، تی تست و...تحلیل شدند.
یافته ها:
بر اساس نتایج، میانگین سنی زنان موردمطالعه 47/90 سال بود. پس از مداخله آموزشی میانگین نمره سازه های مدل پرسید (عوامل مستعد کننده، قادر کننده و تقویت کننده) و رفتار در گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل به صورت معناداری افزایش داشته است (0/001>P). هم چنین یافته های پژوهش نشان دهنده بهبود معنادار در میانگین نمره ی سلامت روان زنان میانسال گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل از 26/30 به 16/10 بعد از آموزش است (0/05>P).
نتیجه گیرینتایج مطالعه حاضر نشان داد که آموزش مبتنی بر مدل پرسید در ارتقای سلامت روان زنان میانسال موثر است.
کلید واژگان: سلامت روان, مدل پرسید پروسید, زنان میانسال, خانه های سلامت شهرداریBackground and ObjectiveMultiple issues in middle age make this stage of life critical and endanger womenchr('39')s mental health and increase the number of people with mental disorders. Women are more likely than men to have mental disorders, and middle-aged people are more likely to have these disorders than other age groups. The purpose of this study is to determine the effect of educational intervention based on the PRECEDE-PROCEED model on mental health of middle-aged women referred to municipal health centers in Tehran.
Materials and MethodsA semi-experimental study was conducted using random sampling method among72 middle-aged women of selected comprehensive health houses in the city. Data gathering tools were; the general health questionnaire (GHQ-28) and a questionnaire designed based on PRECEDE Model, the validity and reliability of which had been approved prior to the study and before and after educational intervention was completed by intervention and control groups. The data were analyzed by SPSS 19 and using the statistical, Chi-square, T-test, etc.
ResultsThe results showed that the mean age of women was 47.9. After the educational intervention, the mean score of the PRECEDE Model (Predisposing factors, enabling factors, reinforcing factors), and behavior Increased in the intervention group significantly compared to the control group (P<0.001). The findings showed a significant improvement in the mean mental health score from 26.3 to 16.1 among women in the intervention group compared to the control group after imposing educational intervention (P<0.05).
ConclusionThe results of the present study showed that the health education program designed based on the PRECEDE PROCEED Model is effective on the mental health of the middle-aged women.
Keywords: Mental health, PRECEDE PROCEED Model, Middle-aged women, Municipal health centers -
زمینه و هدف
بیماری های قلبی و عروقی یکی از علل اصلی ناتوانی و مرگ در سراسر جهان محسوب می شوند. شواهد نشان می دهد که بسیاری از عوامل اجتماعی و فردی مرتبط با سلامتی، قابلیت اصلاح و تعدیل دارند. این مطالعه با هدف ارزشیابی تاثیر مداخله آموزشی مبتنی بر الگوی اعتقاد بهداشتی بر رفتارهای ارتقادهنده سبک زندگی سالم در افراد مستعد بیماری قلبی-عروقی انجام شد.
مواد و روش هااین مطالعه نیمه تجربی بر روی 180 نفر افرادی که حداقل دو ریسک فاکتور از پنج ریسک فاکتور بیماری قلبی و عروقی (استعمال دخانیات، دیابت، فشار خون، چربی خون بالا و چاقی) را داشتند انجام شد. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه هایی شامل پرسشنامه سبک زندگی ارتقا دهنده سلامت، پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه مبتنی بر الگوی اعتقاد بهداشتی بود که طی سه مرحله (قبل، بلافاصله و پنج ماه پس از مداخله آموزشی) تکمیل گردید. مداخله آموزشی شامل پنج جلسه آموزش مبتنی بر الگو بود. داده ها با استفاده از آزمون های آماری مرتبط در SPSS تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد که مداخله آموزشی بر بهبود برخی از ابعاد سبک زندگی، شامل ابعاد تغذیه، فعالیت جسمانی، روابط بین فردی، مدیریت استرس و مسئولیت پذیری سلامت موثر بود. همچنین، میانگین فشار خون و میانگین مصرف دخانیات افراد پس از مداخله کاهش معنا داری را نشان داد. همچنین مداخله آموزشی منجر به بهبودی در سازه های الگوی اعتقاد بهداشتی شامل حساسیت درک شده، شدت درک شده و منافع درک شده شد (0/001>p)
نتیجه گیریمداخله مبتنی بر الگوی تغییر رفتار فردی منجر به بهبود برخی از ابعاد سبک زندگی، سازه های الگو، و پیامدهای بالینی شد. به منظور اثرگذاری وسیع تر و ایجاد تغییرات پایدار، استفاده از الگوهای تغییر رفتار که بصورت اکولوژیک عوامل بین فردی و سازمانی و اجتماعی را نیز مدنظر قرار دهند پیشنهاد می شود.
کلید واژگان: بیماری قلبی و عروقی, سبک زندگی سالم, الگوی باور بهداشتیBackground and ObjectiveCardiovascular diseases are a main reason of disability and death around the world. Evidence suggests that many social and individual-based health-related factors are changeable and modifiable. The aim of this study was to evaluate the effect of a theory-based intervention based on the health belief model on health-promoting lifestyle behaviors in individuals susceptible to cardiovascular diseases.
Materials and MethodsIn this quasi-experiment, we recruited 180 individuals having at least two risk factors out of five cardiovascular risk factors, including smoking, diabetes, hypertension, high cholesterol, and obesity. Data were gathered in three phases (before, immediately after, and five months after implementing the intervention) using the health-promoting lifestyle questionnaire (HPLQ), general health questionnaire (GHQ), and a designed questionnaire to measure the health belief model constructs. The intervention included five training sessions based on the health belief model. Data were analyzed using the statistical tests in the SPSS.
ResultsFindings showed that the theory-based educational intervention was effective in improving some domains of lifestyle, including nutrition, physical activity, interpersonal relationships, stress management and health accountability. Also, the mean blood pressure and the mean tobacco use showed a significant decrease in the intervention group after the intervention. Educational intervention also led to improvements in health belief model constructs including perceived susceptibility, perceived severity and perceived benefits (P<0.001).
ConclusionIntervention based on an individual-based health behavior change model resulted in improving some lifestyle dimensions, model’s constructs and clinical outcomes. In order to provide wider and sustained changes, using ecologic models of behavior change including inter-personal, organizational and community-based models are suggested.
Keywords: Cardiovascular Disease, Healthy Lifestyle, Health Belief Model -
زمینه و هدف
آگاهی کم و رفتار غیر بهداشتی دختران در دوران بلوغ می تواند عوارض جبران ناپذیر و مشکلات عدیده جسمی، روحی و روانی برای آن ها ایجاد کند. این عوارض به راحتی قابل پیشگیری هستند. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر مداخله آموزشی مبتنی بر مدل اعتقاد بهداشتی دررفتار بهداشتی دوران بلوغ دانش آموزان دختر دوره دوم ابتدایی شهر تهران انجام گردید.
مواد و روش هامطالعه ازنوع مداخله ای نیمه تجربی که به صورت تصادفی از بین دانش آموزان دختر دوره ابتدایی منطقه 14 شهر تهران در سال تحصیلی 1398-1397 در دو گروه 50 نفره (کنترل و مداخله) انجام شد. ابزارگردآوری داده ها، پرسشنامه طراحی شده براساس اطلاعات دموگرافیک و سازه های مدل اعتقاد بهداشتی است که بعد ازتایید روایی و پایایی آن، قبل و بعد از مداخله تکمیل شد. گروه آزمون دربرنامه آموزشی طراحی شده برمبنای مدل اعتقاد بهداشتی در3 جلسه 45 دقیقه ای شرکت کرده و داده ها توسط spss24 با آزمون های کای اسکوار، t مستقل، t زوجی، واریانس Anova و کوواریانس Ancova تحلیل شد.
یافته هادر بین ویژگی های دموگرافیک (اطلاع از قاعدگی، سن، تحصیلات و شغل پدر) در گروه آزمون و کنترل، اختلاف معناداری وجود دارد.( P<0.05). درگروه آزمون ، قبل ازمداخله آموزشی و یک ماه بعد، اختلاف میانگین متغیرهای آگاهی، عملکرد، حساسیت، شدت و منافع درک شده، خودکارآمدی و راهنما برای عمل، افزایش و اختلاف میانگین موانع درک شده کاهش یافت و درگروه آزمون، بین میانگین متغیرهای آگاهی، عملکرد و سازه های مدل (غیرازمنافع درک شده و خودکارآمدی) قبل ازمداخله آموزشی و یک ماه بعد اختلاف معناداری وجود دارد (P<0.05). درگروه کنترل این متغیر ها اختلاف معناداری را نشان ندادند (P>0.05). نتایج آزمون کوواریانس Ancova نشان می دهد که مداخله آموزشی مبتنی برمدل اعتقاد بهداشتی دررفتار بهداشتی دانش آموزان دردوران بلوغ تاثیرگذار می باشد (P<0.05).
نتیجه گیریبرنامه آموزشی مبتنی برمدل اعتقاد بهداشتی در رفتاربهداشتی دوران بلوغ تاثیر دارد.
کلید واژگان: بلوغ جسمی, مدل اعتقاد بهداشتی, دانش آموزان دخترBackground and ObjectiveSeveral studies indicate low knowledge and poor performance of girls in puberty and menstruation. Puberty complications are easily preventable. Consequently, present study mainly aims to determine the effect of educational interventions based on Health Belief Model (HBM) on puberty health behaviors in Tehran’s female elementary students, 2019.
Material and MethodThis study was quasi-experimental using random sampling methods for selecting among female elementary students in Tehran, District 14, 2019. Data collection was performed through a designed questionnaire based on HBM. The questionnaire’s reliability and validity were verified. Students filled out the questionnaire prior to the intervention. Educational interventions were performed for intervention group in three 45-minute sessions. Two groups filled out questionnaires a month after intervention. The data was analyzed through SPSS v.24 using k-square, Independent t, paired t, Anova variance and Ancova covariance.
ResultsFindings showed demographic variables were not significantly different in two groups (p > 0.05) except in their father’s occupation, menstruation beginning’s awareness and age. In the case group after intervention, mean knowledge, average of perceived susceptibility, average of perceived severity, average of self-efficacy, average of perceived benefits and average behavior increased and average of perceived barriers decreased. They were significantly different in the intervention group (p<0.05), except in perceived benefits and self-efficacy, but not in the control group (p>0.05). The results of Ancova covariance test showed that educational intervention based on HBM had a significant effect on students' health during puberty (P <0.05).
ConclusionThe educational intervention based on HBM could change the puberty health awareness and behavior.
Keywords: Physical puberty, health belief model, female elementary students -
زمینه و هدفامروزه با رشد روزافزون آمار عمل سزارین مواجه هستیم، در حالی که این عمل نوعی فناوری غیرضروری پزشکی به حساب می آید و غافل از اینکه انجام عمل سزارین بدون دلیل پزشکی، دارای عواقب زیانباری برای مادر و نوزاد است. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر مداخله آموزشی بر اساس مدل رفتار برنامه ریزی شده بر انتخاب نوع زایمان در زنان باردار نخست زای مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر تهران در سال 96-1395 انجام شد.مواد و روش هااین تحقیق یک مطالعه نیمه تجربی شاهددار و از نوع قبل و بعد با گروه کنترل است. تعداد 120 زن باردار نخست زای مراجعه کننده به این مراکز به روش تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. داده ها به وسیله پرسش نامه محقق ساخته، مبتنی بر سازه های تئوری رفتار برنامه ریزی شده، جمع آوری و پس از تایید روایی و پایایی بین نمونه های آماری توزیع شد. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 16 تجزیه وتحلیل شد.یافته هایافته های توصیفی نشان داد گروه های مداخله و کنترل از نظر متغیرهای جمعیت شناختی همگن هستند. یافته های استنباطی نیز نشان داد بین میانگین دو گروه مداخله و کنترل در تمام سازه ها به جز سازه رفتار، قبل از اجرای مداخله آموزشی تفاوت معنی داری وجود ندارد (0/001P).نتیجه گیرینتایج حاکی از آن است که برنامه آموزشی بر انتخاب نوع زایمان در زنان باردار نخست زا برای انتخاب زایمان طبیعی به جای سزارین تاثیر مثبت دارد؛ بنابراین می توان برای انتخاب نوع زایمان (زایمان طبیعی) در این زنان از سازه های مدل رفتار برنامه ریزی شده استفاده کرد.کلید واژگان: نوع زایمان, تئوری رفتار برنامه ریزی شده, زنان باردار نخست زاBackground and ObjectiveToday, we face increasing number of caesarean section as an unnecessary medical technology. In fact, performing caesarean section without medical reason has many harmful consequences for mother and her baby. The current study was aimed to determine the effect of planned behavior-based educational intervention on the selection of childbirth method among primipara women who visit health centers of Tehran during 2016-2017.MethodsThis was a semi empirical study, with pre-test, post-test design and control group. 120 primiparas who visited health centers were randomly categorized into intervention and control groups. Data was collected by researcher-made questionnaire based on the construct of the theory of planned behavior, and after confirming its validity and reliability, was distributed between the statistical samples. The collected data was analyzed using SPSS16.ResultsThe descriptive findings showed that intervention and control groups were demographically homogenous. The inferential findings showed that between the average of both groups in all construct, except for the behavioral ones, there was no meaningful difference before the educational intervention (P>0.001) while after that, the difference of average were meaningful (P<0.001).ConclusionThe results indicated that the program has a positive effect on improving the selection of childbirth method among primiparas as they are more tended to natural childbirth than caesarean section. Therefore, the construct of the theory of planned behavior can be used to encourage such women to choose natural childbirth instead of caesarean section.Keywords: Childbirth method, Theory of planned behavior, Primipara
-
زمینه و هدفرعایت اصول کنترل عفونت در دندانپزشکی اساس پیشگیری از انتقال بیماری های خطرناکی مانند ایدز و هپاتیت و جلوگیری از گسترش بیماری ها در جامعه می باشد و با توجه به اهمیت آموزش دانشجویان دندانپزشکی در زمینه رعایت اصول کنترل عفونت، این پژوهش با هدف تعیین تاثیر مداخله آموزشی برارتقای کنترل عفونت توسط دانشجویان دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی انجام گردید .روش کارپژوهش حاضر یک مطالعه مداخله ای از نوع قبل و بعد می باشد که تعداد نمونه ها 75 نفر از دانشجویان دندانپزشکی که به بخش اندو دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی جهت درمان اندو و تهیه رادیوگرافی از دندان حین درمان در سال تحصیلی 96-95 مراجعه می کردند می باشند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پس از تعیین حجم نمونه پرسشنامه محقق ساخته ای بر اساس مدل اعتقاد بهداشتی تهیه شد و از نظر روایی و پایایی بررسی گردید و در دو مرحله قبل و بعد از آموزش با فاصله زمانی 3 ماه توسط افراد مورد مطالعه تکمیل گردید . سه جلسه آموزشی در این مطالعه به مدت 15الی 30 دقیقه در طی مدت یک ماه به صورت آموزش گروهی و پرسش و پاسخ برگزار گردید پس از جمع آوری داده ها از نرم افزار spss21 برای تجزیه تحلیل آنها استفاده شد. برای بررسی و مقایسه قبل و بعد آگاهی ها و سازه های مدل اعتقاد بهداشتی از آزمون های ناپارامتری کلموگروف اسمیرونوف و آزمون پارامتری تی زوجی و آزمون ناپارامتری ویل کاکسون در سطح معنی داری 05/0 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.نتایجنتایج به دست آمده در این تحقیق نشان داد که میانگین و انحراف معیار نمرات آگاهی و عملکرد دانشجویان نسبت به کنترل عفونت قبل از آموزش به ترتیب از 23/2±48/11 و 93/0±48/5 به نمرات بعد از آموزش 57/0±75/14 و 91/0±36/9 ارتقا پیدا کرد که با انجام آزمون تی زوجی این اختلاف از جهت آماری معنی دار می باشد(001/0>p). مقایسه میانگین و انحراف معیار نمرات سایر ابعاد مدل اعتقاد بهداشتی در مورد کنترل عفونت دانشجویان دندانپزشکی نیز همین افزایش معنی دار را نشان داد .نتیجه گیریبا توجه به نتایج حاصل شده می توان چنین استنتاج کرد که آموزش بر اساس مدل اعتقاد بهداشتی در ارتقا کنترل عفونت در دانشجویان دندانپزشکی موثر بوده است.کلید واژگان: کنترل عفونت, دانشجویان, دندانپزشکی, مدل اعتقاد بهداشتیBackground And AimObservance of the principles of infection control in dentistry is the basis of preventing the transmission of dangerous diseases such as AIDS, hepatitis and preventing the spread of diseases in the community. In view of the importance of dentistry education in the field of observance of the principles of infection control, the aim of this study was to determine the effect of educational intervention on infection control among dental students of Shahid Beheshti University of Medical Sciences.Materials And MethodsThe present study is a pre and post interventional study that the number of samples is 75 dental students referred to Endodontics Department of Shahid Beheshti University of Medical Sciences for endodontic treatment and radiotherapy of teeth during treatment in the academic year of 95-96 that were selected by available sampling method and after determining the sample size, a researcher-made questionnaire was prepared based on the Health Belief Model and verified in terms of validity and reliability, and completed in two stages before and after training with a 3 month interval. Three training sessions were conducted in this study for 15-30 minutes during the course of one month as group training and question and answer. During these meetings, students were given useful materials about infection control in dentistry, pathogenic microorganisms, transmission methods, and infection control guidelines in dentistry radiology. The data gathering tool was a questionnaire based on Health Belief Model. after data collection, spss21 software was used to analyze them. Non-parametric Kolmogorov-Smirnov tests, paired t-test and non-parametric Wilcoxon test were used for statistical analysis of the 05/0 significance level before and after the knowledge and structures of the health belief model.ResultsThe results of statistical analysis showed that 62.7% of the participants were female students and 89.3% of single students, and the participants in the study were from 8,9,11 terms. The results of this study showed that the mean and standard deviation of knowledge and performance scores of students toward infection control before training were 11.48 ± 2.23 and 5.48 ± 0. 93, respectively, and after the training were increased to 14.75±0.57 and 9.36 ± 0.91. This difference was statistically significant by doing paired t-test (p the comparison of the mean and standard deviation of the scores of other aspects of the health belief model regarding infection control among dentistry students also showed a significant increase.ConclusionAccording to the results, it can be concluded that education based on the health belief model has been effective in controlling infection in dentistry students.Keywords: Infection Control, Students, Dentistry, Health Belief Model
-
حمل و نقل و ترافیک که امروزه به عنوان یک پدیده سیاسی- اجتماعی نقش مهمی در کیفیت و ساختار اقتصادی – اجتماعی جوامع ایفا می نماید، یکی از بنیان های زندگی نوین شهری و نیازهای اجتماعی انسان را شکل می دهد. هدف از مطالعه حاضر تبیین دیدگاه های ساکنین شهر و مطلعین کلیدی از اثرات ترافیک و حمل و نقل درون شهری سنندج بر تعیین کننده های اجتماعی سلامت بود.
مطالعه بصورت کیفی و به روش تحلیل محتوی قراردادی انجام شد. شرکت کنندگان در پژوهش 22 نفر از ساکنین شهر و 8 نفر مطلع کلیدی بودند که به ترتیب در جلسات مصاحبه گروهی متمرکز (4 جلسه) و مصاحبه عمیق فردی مورد مصاحبه قرار گرفتند. روش نمونه گیری مبتنی بر هدف بود. جهت مدیریت داده ها از نرم افزار MAXQDA10 استفاده شد.
مولفه های اجتماعی سلامت که از دید شرکت کنندگان تحت تاثیر ازدحام ترافیک شهری در سنندج بودند شامل عوامل اجتماعی/فرهنگی (تفریح و اوقات فراغت، روند کاری، امنیت رفت و آمد، مصرف دخانیات و آموزش و پرورش) و عوامل محیطی (پوشش گیاهی، آثار باستانی، وضعیت خاک، غذا و آب، آلودگی صوتی، وضعیت زیبایی شناختی شهری، و محیط زیست بطور کل) بود.کلید واژگان: ترافیک, حمل و نقل درون شهری, تعیین کننده های اجتماعی سلامت, ارزیابی اثرات بهداشتی, مطالعه کیفیBackground And ObjectivesTraffic and transport, as a political and social phenomenon, play an important role in the quality and socio-economic structure of a society. This phenomenon is one of the foundations for modern urban life and the social needs of populations. The aim of this study was to identify the viewpoints of urban residents and key informants in Sanandaj on the impacts of urban traffic and transport on the social determinates of health (SDH).Materials And MethodsIt was a qualitative study with conventional content analysis approach. The method of sampling was purposeful. Data collection were conducted through 4 Focus Group Discussions (FGDs) (including 22 residents) and 8 In-depth Interviews. MAXQDA10 was applied for the purpose of data management.ResultsThe SDHs that we found to be negatively impacted by Sanandaj urban traffic and transport included socio-cultural factors (recreation and free times, daily work trends, the safety of within-city commuting, tobacco use, and education) and environmental factors (vegetation, antiquities, soil, food and water status, noise pollution, urban aesthetic status, and total environment).ConclusionsUrban traffic/transport stakeholders and health policy-makers as well as health professionals in Iran should pay much more attention to the impacts of urban traffic/transport plans on health and its determinants. Comprehensive health impact assessment of the urban traffic/transport in Iran seems to be necessary.Keywords: Social Determinants of Health, Traffic, Urban Transportation, Qualitative study -
زمینه و هدفپوکی استخوان، یکی از بلایای قرن اخیر است. با توجه به ابتلای بیشتر زنان در تمام گروه های سنی، پیشگیری از پوکی در زنان ضروری است. از راهکارهای جلوگیری از افزایش پوکی استخوان، توانمندسازی افراد است. در این پژوهش نقش آموزش براساس مدل توانمندسازی فردی در پیشگیری از پوکی استخوان در دختران دانشجو بررسی گردید.روش بررسیدر این کارآزمایی شاهددار، جامعه هدف را (قبل و بعد)، دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی، واحد شهرکرد تشکیل می دادند. نوع نمونه گیری، تصادفی طبقه ای دومرحله ای بود و حجم نمونه، در گروه مداخله و شاهد (هرکدام 75 نفر) تعیین شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه محقق ساخته توانمندسازی فردی برای پیشگیری از پوکی استخوان )قبل از مداخله و سه ماه پس از مداخله آموزشی( جمع آوری شد. تجزیه و تحلیل آماری با آزمون های تی مستقل، تی زوجی و کای اسکوئر انجام گرفت.یافته هادر این مطالعه، نمرات در سازه های دانش (001/0p<)، نگرش (001/0p<)، خودکارآمدی (005/0p=) و مهارت های زندگی (015/0p=) در گروه مداخله قبل و بعد از مداخله آموزشی، افزایش معنی داری داشت، اما در گروه شاهد، افزایش معنی داری در سازه های دانش (25/0p=)، نگرش (49/0p=)، خودکارآمدی (18/0p=) و مهارت های زندگی(69/0p=) قبل و بعد از مداخله آموزشی مشاهده نشد.نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان داد تاثیر مداخله آموزشی براساس مدل خودتوانمندسازی، می تواند در بهبود توانمندی های دختران دانشجو جهت پیشگیری از پوکی استخوان موثر باشد.کلید واژگان: پوکی استخوان, پیشگیری اولیه, توانمندسازی, خودکارآمدی, کارآزمایی بالینی تصادفی شدهBackground And ObjectivesOsteoporosis is one of the disasters of the recent century. Given the greater involvement of women in all age groups, prevention of osteoporosis is essential in women. Individual empowerment is one of the strategies to prevent the growth of osteoporosis. In this research, the role of empowerment model-based education, was investigated in the prevention of osteoporosis in female students.MethodsIn this controlled trial, the target community (before and after) included female students of Islamic Azad University, Shahrekord Branch. The sampling method was two-stage stratified random sampling and the sample size was determined (75 people for each) in intervention and control group. Data were collected using a demographic questionnaire and a researcher-made questionnaire on individual empowerment for the prevention of osteoporosis (before the intervention and 3 months after intervention). Statistical analysis was carried out by independent t-test, paired t-test and Chi-square.ResultsIn this study, there was a significant increase in the scores of the constructs of knowledge (pConclusionThe results of this study showed the educational intervention based on self-empowerment model can be effective in the improvement of female students in the prevention of osteoporosis.Keywords: Osteoporosis, Primary prevention, Empowerment, Self efficacy, A Randomized Clinical trial
-
مقدمهدر نظام های آموزشی نوین و کارآمد مطالعات تطبیقی یکی از شیوه های همگام شدن با تحولات و پیشرفت های جدید از طریق شناسایی نوآوری ها می باشد. مطالعه حاضر با هدف ارائه پیشنهادات کاربردی جهت بهبود سرفصل های تدریس شده رشته آموزش بهداشت و ارتقاء سلامت در ایران، انجام شد.روش بررسیاین پژوهش با روش تطبیقی به کمک الگوی بردی و نیز روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است. گردآوری داده ها با استفاده از اطلاعات موجود در سایت صد دانشگاه برتر جهان در حوزه سلامت عمومی صورت پذیرفت.یافته هادر بین دانشگاه های مورد بررسی، رشته آموزش بهداشت و ارتقاء سلامت در هفت دانشگاه تدریس می شد. دروسی هم چون اصول اپیدمیولوژی، رفتار شناسی، روش های آماری، مبانی آموزش و ارتقاء سلامت، مشکلات سلامتی نوظهور، ارتقاء سلامت از طریق علوم رفتاری، تعیین کننده های سلامت جامعه، باورهای بهداشتی در فرهنگ های مختلف، روش تحقیق کیفی جزو دروسی هستند که بطور تخصصی اجباری در دانشگاه های ذکر شده تدریس می شوند، ولی این دروس در واحدهایی که تحت عنوان دروس تخصصی اجباری و اختیاری در ایران تدریس می شوند، وجود ندارد . هم چنین دروس ارتقاء سلامت اجتماع محور، و کارآموزی در عرصه که جزو دروس اجباری در ایران می باشند، در هیچ کدام از دانشگاه های مورد بررسی تدریس نمی شوند.نتیجه گیریبنظر می رسد دروس روش های آماری در علوم سلامتی و اصول اپیدمیولوژی که در تمامی دانشگاه های بررسی شده تدریس می شوند، می بایستی در برنامه درسی دوره ی دکترا گنجانده شوند.کلید واژگان: برنامه درسی, بررسی تطبیقی, آموزش بهداشت و ارتقاء سلامتIntentions: In this study were investigated the similarities and differences between elements of the curriculum of the world's top universities and Iran in health education and health promotion. This study aims to evaluate Health education and Health promotion curriculum in Iran and several countries worldwide.MethodsThe research method was descriptive, comparative, and cross- sectional, it was conducted using Brady pattern in 2015. Data were collected using information available on the website of the world's top universities in the field of public health.ResultsThe Health education and Health promotion Ph.D. were taught at seven universities among the top hundred universities that were studied: Birmingham, Cincinnati, Emory, Ohio, Florida, Utah, and Arizona. Survey show that course such as basics of epidemiology, behavioral science, statistical methods in health sciences, theoretical and scientific education and health promotion, health problems emerging, proposal writing, promoting health through behavioral sciences, basic determinants of population health, health beliefs in different cultures, qualitative research methods taught in the world's top universities specially. As well as community-based health promotion courses, and internships only taught in Iran.ConclusionIt seems that subjects such as statistical methods in health sciences and epidemiology principles that are taught in all universities surveyed, should be included in the curriculum of the PhD. In Iran.Keywords: Curriculum, comparative analysis, health education, promotion of health
-
زمینه و هدفترافیک و حمل ونقل بخش مهمی از طیف عوامل اجتماعی، اقتصادی و محیطی خارج از بخش بهداشت و درمان است که بر سلامت اثرگذار است. هدف از مطالعه حاضر، تبیین دیدگاه های ساکنین شهر و مطلعین کلیدی از اثرات ترافیک درون شهری سنندج بر سلامت جسمانی آن ها بود.مواد و روش هامطالعه به صورت کیفی و به روش تحلیل محتوای قراردادی در سال 1393 انجام شد. بیست و دو تن از شرکت کنندگان در پژوهش، از ساکنین شهر و 8 تن مطلع کلیدی بودند که به ترتیب در جلسات مصاحبه گروهی متمرکز (4 جلسه) و مصاحبه عمیق فردی (8 جلسه) مصاحبه شدند. روش نمونه گیری مبتنی بر هدف بود. برای تحلیل داده ها از نرم افزارMAXQDA10 استفاده شد.یافته هااز دید مشارکت کنندگان، ترافیک درون شهری سنندج دو اثر مستقیم و غیرمستقیم بر سلامت جسمانی ساکنین داشت؛طبقه اثرات مستقیم شامل هشت زیرطبقهبود: ایجاد پیری زودرس، خستگی مفرط، بیماری های روان تنی، مشکلات سیستم اسکلتی عضلانی، سیستم گوارش، سیستم اعصاب، سیستم تنفس، و سیستم قلبی-عروقی و طبقه اثرات غیرمستقیم نیز شامل چهار زیرطبقه بود: اثرات ناشی از اتکای محض به خودرو، اثرات ناشی از تصادف، اثرات ناشی از تراکم بیش از حد خودرو، و اثرات ناشی از آلودگی هوا.نتیجه گیریپژوهشگران حوزه سلامت و دست اندرکاران سیستم ترافیک شهری باید مطالعات جامعی را برای ارزیابی اثرات ترافیک و حمل ونقلدرون شهری بر سلامت در کشور طرح ریزیکنند تا بتوانند اثرات آن را بر سلامت جسمانی افراد پس از وضع هر قانون و برنامه ای رصد نمایند و راهکارهای ارتقادهنده سلامت را با انجام اقدامات جامعه محور و با هماهنگی بین سازمان های مربوط به اجرا بگذارند.کلید واژگان: ترافیک, حمل ونقلدرون شهری, سلامت جسمانی, مطالعه کیفیBackground And ObjectiveTraffic jams and transportation are an important part of the spectrum socioeconomic and environmental factors outside the health system with impacts on health. The aim of this study was to explain the residents viewpoints about the impacts of urban traffic on their physical health in Sanandaj.Materials And MethodsThe study was carried out qualitatively with content analysis method in 2014. Twenty-two residents of the city were selected as participants who were interviewed in a Focus Group Discussions (FGDs) (4 sessions) and in-depth individual interviews (8 sessions), respectively. A purpose-based sampling method was used in this study. The MAXQDA10 software was applied to facilitate the coding and categorizing the data.ResultsBased on the viewpoints of the participants, urban traffic jams has two direct and indirect negative impacts on physical health. The direct effects cause premature aging, excessive fatigue, and mental illness and make some problems in the musculoskeletal system, digestive system, nervous system, respiratory system, cardiovascular system. The indirect influences include pure reliance on the car, accidents, traffic congestion and air pollution.ConclusionHealthcare researchers and urban traffic policymakers should design comprehensive studies to assess the impacts of urban traffic jams and transportation on community health. Therefore, they would be able to investigate the impacts on the health of individuals after the enactment of each law and planning and to implement community-based health promoting strategies in the society.Keywords: Physical Health, Traffic Jams, Urban Transportation, Qualitative study
-
مجله دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی، سال پانزدهم شماره 2 (پیاپی 58، تابستان 1396)، صص 171 -184زمینه و هدفدیابت یکی از شایع ترین مشکلات بهداشت عمومی جهان معاصر است که با عوارض دیررس از جمله بیماری پای دیابتی همراه می باشد. بیماری پای دیابتی از شایع ترین این عوارض بوده و از نظر جسمانی و عاطفی برای بیمار پر هزینه است. این مطالعه با هدف مشخص نمودن تاثیر برنامه آموزشی مبتنی بر مدل اعتقاد بهداشتی بر روی مراقبت از پا و پیشگیری اززخم پا در بیماران دیابتی نوع 2 صورت گرفت.روش کار97 نفر(57 زن و 40 مرد) بیمار دیابتی نوع 2 در این مطالعه شرکت داشتند. نمونه ها به روش تصادفی در دو گروه مداخله (47 بیمار) و گروه شاهد (50 بیمار) تقسیم شدند. اطلاعات از طریق پرسشنامه ای مشتمل بر اطلاعات جمعیت شناختی سوالات مربوط به آگاهی و سازه های مدل اعتقاد بهداشتی جمع آوری گردید. این اطلاعات قبل و3 ماه بعد از انجام مداخله آموزشی برای گروه مداخله که طی سه جلسه کلاس آموزشی صورت گرفت و همچنین گروه شاهد، جمع آوری شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 20 و آزمون های شاپیرو- ویلک، کای دو، ویلکاکسون، تی زوجی و مک نمار مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.نتایجداده ها نشان داد تفاوت معنی داری بین گروه مداخله و شاهد قبل از انجام مداخله آموزشی از نظر میانگین میزان آگاهی و سازه های مدل اعتقاد بهداشتی (حساسیت، شدت، منافع و موانع درک شده همچنین خودکارآمدی و خود مراقبتی ) وجود نداشت و در گروه مداخله نتایج، اختلاف معنی داری بعد از برنامه آموزشی نشان دادند (05/0 > .(pولی در گروه شاهد این متغیرها پس از گذشت 3 ماه تفاوت معنی داری نداشتند (05/0نتیجه گیریاین مطالعه نشان داد که افراد مبتلا به دیابت نیاز به یادگیری طرق مراقبت از پاهایشان دارند و اجرای برنامه های آموزشی در بیماران دیابتی نوع 2 بر اساس مدل اعتقاد بهداشتی در اجرای مراقبت از پاها موثر می باشد.کلید واژگان: دیابت نوع 2, مدل اعتقاد بهداشتی, مداخله آموزشی, مراقبت از پای دیابتیBackground And AimDiabetes mellitus (DM) is one of the most common public health problems worldwide. Diabetic foot as a late complication of DM imposes high physical and emotional costs to the patients. The purpose of this study was to determine the effect of an educational program based on the Health Belief Model (HBM) on diabetic foot care in type-2 DM patients.Materials And MethodsNinety seven (female=57, male=40) type-2 diabetes patients, randomly divided into two groups and intervention (n = 47) and a control group (n = 50) participated in this study. Using questionnaires data were collected, initially and 3 months after the educational intervention, on demographic characteristics, awareness and the HBM constructs. The intervention group participated in 3 educational sessions during the3-month period. The data were analyzed by SPSS 20, the statistical test being Shapiro-Wilk, Chi-Square, Wilcoxon, McNemar tests and paired T-Test.ResultsThere were no statistically significant differences before the intervention between the experimental and control groups with respect to the mean scores of knowledge and HBMs components (perceived susceptibility, severity, benefits and barriers, as well as self-efficacy and self-care). The intervention improved the scores significantly in the experimental groups (p0.05).ConclusionThis study shows that type-2 diabetic patients need to learn how to take care of their feet and that implementing educational programs based on the Health Belief Model can be effective in this regard.Keywords: Type-2 Diabetes, Health Belief Model, Educational Intervention, Diabetic Foot Care
-
مقدمهیکی از عوامل مهم در بهبود بیماران پس از جراحی قلب، میزان خودکارآمدی است که منجربه توانمند شدن بیماران جهت مراقبت از خود می شود. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر مداخله آموزشی مبتنی بر مدل ارتقاء سلامت بر خودکارآمدی بیماران پس از جراحی قلب انجام شد.روش کاردراین مطالعه نیمه تجربی تعداد 220 بیمار، یکماه پس از جراحی قلب بصورت تصادفی بدو گروه آزمون و شاهد (هرگروه 110 نفر) تقسیم شدند. جمع آوری داده ها با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته خودمراقبتی مبتنی بر مدل پندر بود. این ابزار 97 سوال دارد و میانگین CVI و CVR کل پرسشنامه بترتیب 90/0 و 84/0 تعیین گردید. ضریب آلفای کرونباخ کل پرسشنامه 77/0 بود. قبل از اجرای مداخله آموزشی، پرسشنامه خودمراقبتی برای دوگروه تکمیل شد. طراحی برنامه آموزشی مطابق با مراحل مدل ارتقاء دهنده سلامت (HPM) انجام شد. گروه آزمون مداخله مورد نظر را دریافت کردند. گروه شاهد نیز مراقبتهای معمول را دریافت نمودند. بیماران دو گروه 3 و 6 ماه پس از مداخله آموزشی پیگیری شدند و مجددا پرسشنامه مربوطه برای آنها تکمیل گردید. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار Spss-22 و آزمونهای Chi-Square و آنالیز واریانس با داده های تکراری در سطح معنی داری (05/0 > P) مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند.یافته هانتایج مطالعه نشان می دهد تغییرات خودکارآمدی درک شده در طول زمان بطور معنی داری تغییرکرده است (001/0 > P) و تاثیر مداخله پس ازکنترل برای بقیه متغیرها نیز معنی دار شده است (036/0 = P). بعبارتی میانگین نمره سازه خودکارآمدی درگروه مداخله در دو زمان 3 و 6 ماه پس از مداخله بالاتر از گروه کنترل بود.نتیجه گیریباتوجه به نتایج این پژوهش، استفاده از مدل ارتقاء دهنده سلامت پندر بعنوان یک الگو در بهبود خودکارآمدی بیماران پس از جراحی قلب، توصیه و تاکید می گردد.کلید واژگان: مداخله آموزشی, مدل ارتقاء دهنده سلامت پندر, رفتارهای خودمراقبتی, جراحی قلبIntroductionOne of the key factors behind the recovery of patients following heart surgery is the level of self-efficacy, which empowers patients to self-care. This study aimed to examine the effect of an educational intervention based on the health promotion model (HPM) on patients self-efficacy following heart surgery.MethodsIn this quasi-experimental study, 220 patients were randomly divided into two experimental and control groups (each group, n = 110) one month after the heart surgery. Data were collected using a researcher-made self-care questionnaire developed from the Penders model. This instrument included 97 questions and the average content validity index and content validity ratio for the entire questionnaire were 0.90 and 0.84, respectively. Also, the Cronbachs alpha coefficient for the entire questionnaire was 0.77. Before implementing the educational intervention, the self-care questionnaire was filled out for both groups. The educational program was designed according to the steps used for the HPM. The experimental group and the control group received intervention and usual care, respectively. Patients in both groups were followed up at 3 and 6 months after the educational intervention and the related questionnaire was filled out for them once more. The collected data were analyzed using the SPSS 22 software, Chi-square tests and repeated-measures ANOVA at the significance level (PResultsThe results showed that the perceived self-efficacy was changed significantly over time (PConclusionsAccording to the results of this study, it is highly recommended that the Penders HPM be used as a model for the improvement of self-efficacy in patients following heart surgery.Keywords: Educational Intervention, Pender's Health Promotion Model, Self-Care Behaviors, Heart Surgery
-
زمینه و هدفدیسمنوره به معنی احساس درد غیرمعمول در قسمت تحتانی شکم در هنگام قاعدگی است که می تواند باعث توقف فعالیت های روزانه فرد شود. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر اصلاح سبک تغذیه ای برکاهش شدت درد قاعدگی در خانم های پرسنل درمانی بیمارستان امام خمینی تهران انجام شد.روش کاردر این مطالعه مداخله ای از نوع قبل و بعد، بعد از مصاحبه با 120 نفر از زنان شاغل، 50 نفر با میانگین سنی 08/5±48/31 (45-22 سال)، وارد پژوهش شدند. اطلاعات پیش آزمون از طریق پرسش نامه محقق ساخته، مقیاس چند بعدی-کلامی جهت تعیین درجه درد قاعدگی، فرم دیداری ثبت شدت درد و چک لیست ثبت عوارض ناشی از دیسمنوره جمع آوری و سپس برنامه آموزش تغذیه ای، به همراه فرم های دیداری جهت تکمیل در هر ماه و چک لیست ثبت عوارض ناشی از دیسمنوره برای تکمیل در پایان مداخله، دراختیار افراد شرکت کننده قرار گرفت. اطلاعات پس از 3 ماه، جمع آوری شد و داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 19، آزمون های آماری توصیفی، تی- زوجی و آزمون تکرار مشاهدات در سطح معنی داری کمتر از 05/0 تجزیه و تحلیل گردید.یافته هامداخله آموزش تغذیه ای، باعث کاهش معنی دار میانگین شدت درد قاعدگی در افراد شرکت کننده شد (001/0p<). میانگین عوارض ناشی از دیسمنوره نیز بعد از مداخله آموزشی، کاهشی معنی دار داشت (001/0p<).نتیجه گیریمداخله آموزش تغذیه ای باعث ارتقای رفتارهای تغذیه ای و کاهش دیسمنوره در زنان مورد بررسی شد، لذا، با توجه به کارآیی و مقرون به صرفه بودن، می توان استفاده از آن را برای کاهش دیسمنوره اولیه توصیه نمود.کلید واژگان: دیسمنوره, شدت درد, مداخله آموزش تغذیه ایBackgroundDysmenorrhea implies to the unusual feeling of pain in the lower abdomen during menstruation which can cause the person to stop her daily activities. This study aimed to determine the impact of nutritional style modification on reducing the severity of menstrual pain in female health personnel of Imam Khomeini hospital.MethodsIn this interventional study, after interviewing 120 employed people, 50 individuals with an average age of 31.48±5.08 (22-45 years) entered the study.
Test information was gathered through a questionnaire, multidimensional scale to determine the degree of menstrual pain, visual form and registration checklist that registered pain severity of dysmenorrheal. The nutritional education program, along with visual form was given to the participants to complete each month and the registration checklist of dysmenorrhea to complete at the end of the intervention.After 3 months, data was collected and analyzed using spss software version 19, descriptive test, paired T-test and anova repeated measure test. PResultsNutritional education intervention, made a significant reduction in the average severity of menstrual pain in participants (pConclusionNutritional education intervention makes the promotion of nutritional behaviors and reduces dysmenorrhea in women. Therefore, with regard to its cost-effectiveness and efficiency, you can use it to reduce dysmenorrhea.Keywords: Educational intervention, Dysmenorrhea, The severity of pain -
زمینه و هدفالگوی توانمندسازی خانواده محور یکی از الگوهای مطرح در زمینه توانمندسازی بیماران در جهت اصلاح رفتارهای پرخطر است. با توجه به گسترده بودن عوارض بهداشتی و اقتصادی ناشی از شیوع بیماری تب مالت در جامعه، بر آن شدیم تاثیر این الگو را در اصلاح رفتارهای پرخطر بیماران مبتلا به تب مالت مورد ارزیابی قرار دهیم.روش بررسیدر این مطالعه مداخله ای نیمه تجربی که در سال 1392 بر روی 76 نفر از بیماران مبتلا به تب مالت به صورت تصادفی سازی طبقه ای در شهرستان چالدران اجرا شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه پژوهشگر ساخته در پنج سازه دانش، نگرش، خودکارآمدی، عزت نفس و رفتار، طی دو مرحله (ابتدای مطالعه- 2 ماه بعد از مداخله) گردآوری گردید. جهت تحلیل داده ها از شاخص های آمار توصیفی و آزمون های تی زوجی و مستقل در سطح معنی داری 05/0، استفاده شد.یافته هامیانگین سن بیماران 7/14± 9/37 بود. در گروه مداخله، میانگین نمرات دانش (001/0P<)، نگرش (001/0P<)، خودکارآمدی (001/0P<)، عزت نفس (001/0P<) و رفتار (001/0P<) به طور معنی داری افزایش یافته است اما تغییرات ایجاد شده در نمرات دانش (293/0=P)، نگرش (106/0=P)، خودکارآمدی (225/0=P)، عزت نفس (105/0=P) و رفتار (303/0=P) در گروه کنترل معنی دار نبود. میانگین نمرات تمام سازه ها در گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل پس از مداخله به طور معنی داری افزایش یافته بود (05/0>p).نتیجه گیریبرنامه های مداخلاتی منظم و استفاده از تئوری های آموزشی به عنوان یک روش اثربخش در اصلاح رفتارهای پرخطر در بیماران مبتلا به تب مالت می باشد، لذا چنین برنامه هایی باید در سطح وسیعی اجرا گردد.کلید واژگان: مداخله آموزشی, الگوی توانمندسازی خانواده محور, بیماری تب مالت, شهرستان چالدران
-
اسیدفولیک خطر نقص لوله عصبی در جنین را کاهش می دهد و از زایمان های زودرس و نارس و عارضه ای مانند فقدان یک عضو در بدو تولد پیشگیری می کند. این مطالعه، باهدف بررسی آموزش بر مبنای تئوری رفتار برنامه ریزی شده بر مصرف روزانه قرص اسیدفولیک جهت پیشگیری از آنمی ناشی اسیدفولیک در زنان باردار شهرستان مشهد انجام شده است.
در این مطالعه نیمه تجربی،180 نفر از زنان باردار (90 نفر گروه آزمون و 90 نفر گروه کنترل) مراجعه کننده به مرکز بهداشت شماره 1 شهرستان مشهد در سال 1393، به طور تصادفی انتخاب شدند. شرکت کنندگان ابتدا پرسش نامه سنجش متغیرهای دموگرافیکی و سازه های تئوری رفتار برنامه ریزی شده را به صورت خودگزارشی تکمیل نمودند. سپس محتوای آموزشی طراحی شده براساس تئوری رفتار برنامه ریزی شده را در قالب جزوه، کتابچه و سی دی آموزشی دریافت نمودند. مداخله در چهار جلسه 60 دقیقه ای برگزار شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری spss (ویرایش 22) و آزمون های تی زوجی، تی مستقل، کای دو و من ویتنی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند.
P). تفاوت آماری معنی داری در هنجارهای انتزاعی دو گروه بعد از مداخله مشاهده نشد (05/0کلید واژگان: قرص اسید فولیک, زنان باردار, تئوری رفتار برنامه ریزی شده, لوله عصبیIntroductionFolic Acid reduces the risk of neural tube defects in fetuses and preterm labor and preterm birth complications such as loss of a member. This study was aimed to investigate the consumption of folic acid to prevent Neural tube deficiency based on the theory of planned behavior on pregnant women in Mashhad city.MethodsThis quasi-experimental study was done on 180 pregnant women referred to health center No. 1 in Mashhad town who were allocated to case (90) and control (90) groups randomly in 2014. Intervention was done in four 60 minute sessions. The obtained data was fed into SPSS software (v: 22).Resultsthe average rates of knowledge, attitude, perceived behavioral control and intention to use of Folic Acid intervention group was increased 3 months after the intervention significantly (P0.05).ConclusionRegarding the effect of education in promoting Folic Acid consumption in pregnant women, It seems necessary to extend these training sessions throughout the community and for married women and even college women can be effective.Keywords: Folic Acid, Pregnant women, Theory of planned behavior, Neural tubeزمینه و هدفدر مطالعات قلبی- عروقی ازخودمراقبتی به عنوان میزان پایبندی به توصیه های درمانی، واکنش به علائم بیماری و اتخاذ شیوه های زندگی سالم نام برده شده است. پژوهش حاضربا هدف طراحی ابزار مناسب برای سنجش رفتارهای خودمراقبتی دربیماران جراحی قلب انجام گرفته است.روش کارمطالعه یک بررسی توصیفی- تحلیلی بود که روی420 بیمار جراحی قلب بیمارستان مرکز قلب مازندران در سال 1394 انجام شد. پس از مطالعه متون علمی، مقالات ونظرات متخصصین، پرسش نامه اولیه ساخته شد ومورد ویرایش قرارگرفت. به منظورتعیین روایی، پایایی ومیزان برازش مدل با داده های به دست آمده بترتیب از از روش های روایی محتوایی، تحلیل همسانی درونی و روش آزمون بازآزمون و تحلیل عاملی تاییدی با استفاده ازنرم افزار22- AMOS استفاده شد.یافته هاجهت سنجش کیفی روایی محتوا، پیشنهادات ارائه شده توسط صاحب نظران در پرسش نامه اعمال گردید. جهت سنجش کمی آن از کل 112گویه اولیه، 15گویه حذف شدند وبا محاسبه 97 گویه باقیمانده، میانگین CVI و CVR کل پرسش نامه به ترتیب 90/0 و 84/0 تعیین گردید. ضریب آلفای کرونباخ کل پرسش نامه 77/0 و میانگین ضریب همبستگی 88/0=r بود. درتحلیل عاملی تاییدی همه شاخص ها مناسب بودند.نتیجه گیریپرسش نامه طراحی شده از خصوصیات روان سنجی مناسب برای اندازه گیری رفتارهای خودمراقبتی در بیماران جراحی قلب برخوردار است. پایایی و روایی پرسش نامه مطلوب و ساختار کلی سوالات مورد تایید قرار گرفت.کلید واژگان: روانسنجی, خودمراقبتی, جراحی بای پاس قلب, مدل پندر, تحلیل عاملی تاییدیBackgroundIn cardiovascular studies, self-care is defined as the extent of ones adherence to treatment recommendations, response to disease symptoms and adoption of healthy lifestyles. The current study seeks to design an appropriate tool to measure self-care behaviors of those patients with heart surgery experience.MethodsThis was a descriptive- analytical study conducted over 420 patients who had undergone heart surgery in cardiovascular center of Mazandaran Hospital in 2015. Having studied the related literature, an initial questionnaire was developed and edited. To measure validity, reliability and fitness of the model with the data obtained, content validity, internal consistency, test-retest analysis and confirmatory factor analysis through AMOS-22 were respectively used.ResultsTo qualitatively measure the content validity, suggestions offered in the questionnaire by the experts were applied. To quantitatively measure the content validity of the study, 15 items were omitted from the initial 112 ones. The CVI and CVR of the remaining 97 items of the questionnaire were 0.90 and 0.84 respectively. Cronbach's alpha coefficient of the questionnaire was .77 and its average correlation was 0.88. The confirmatory factor analysis proved all indices to be appropriate.ConclusionThe developed questionnaire possesses appropriate psychometric features for measuring self-care behaviors of the patients with heart surgery experience. The validity and reliability of the questionnaire were proved as ideal and the overall structure of the questions was confirmed.Keywords: Psychometrics, self, care, heart surgery, health promotion model, Confirmative factor analysisزمینه و هدفدیسمنوره یا قاعدگی دردناک می تواند زندگی فرد را دچار اختلال کند. این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی مداخله آموزشی مبتنی بر الگوی اعتقاد بهداشتی بر اصلاح سبک تغذیه و کاهش شدت درد قاعدگی در کارکنان درمانی مجتمع بیمارستانی امام خمینی (ره) انجام شد.مواد و روش هادر این پژوهش مداخله ای از نوع قبل و بعد، نمونه گیری به صورت تصادفی و مصاحبه انجام شد و نهایتا 50 نفر زن واجد شرایط میانگین سنی 08/5±48/31(22-45 سال) جهت شرکت در پژوهش انتخاب شدند. داده ها از طریق پرسشنامه محقق ساخته بر اساس الگوی اعتقاد بهداشتی جمع آوری، روایی و پایایی آن به وسیله متخصصان و آزمون آلفای کرونباخ (957/0= α) تائید شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS 19، آزمون های آماری توصیفی و تی- زوجی و آزمون تکرار مشاهدات در سطح معناداری کمتر از 05/0 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند.یافته هامداخله آموزشی باعث افزایش میانگین امتیاز کسب شده در سازه های اعتقاد بهداشتی در افراد شرکت کننده شد (001/0>p)؛ ولی در سازه راهنما برای عمل، این افزایش صورت نگرفت (39/0=p).نتیجه گیریحفظ و ارتقای سلامت بانوان یک اولویت آموزشی است. مداخله آموزش تغذیه ای باعث ارتقای رفتارهای تغذیه ای و کاهش قاعدگی دردناک در زنان موردبررسی شد. لذا با توجه به کارایی و مقرون به صرفه بودن، می توان استفاده از آن را برای کاهش دیسمنوره اولیه توصیه نمود.کلید واژگان: الگوی اعتقاد بهداشتی, سبک تغذیه, قاعدگی دردناک, مداخله آموزش تغذیه ای, مجتمع بیمارستانی امام خمینیBackground And ObjectiveDysmenorrhea or painful menstruation can impair person's life. This study was aimed to determine the effectiveness of educational intervention based on health belief model (HBM) on eating style and to reduce the severity of the menstrual pain among clinical personnel in the Imam Khomeini Hospital Complex.Materials And MethodsIn this intervention study, before and after the intervention, a random sampling and interviews were conducted, and finally 50 qualified female, with an average age of 31.48±5.08 (22-45 years), were selected to participate in the research. Data were collected through a researcher-made questionnaire based on the health belief model (HBM) and the validity was controlled by specialists and the reliability was assessed by Cronbachs alpha test (α = 0.957). Data was analyzed using SPSS 19 through descriptive and statistical paired t-test and ANOVA repeated measure test with a significant level of less than 0.05.ResultsEducational intervention increases the average rating in health belief structures among participants (pConclusionTo maintain and promote womens health is an educational priority. Nutritional education intervention promoted the nutritional behaviors and reduced dysmenorrhea among women examined. Therefore, with respect to efficacy and cost-effectiveness using it to reduce the initial dysmenorrhea is recommended.Keywords: Health Belief Model (HBM), Eating style, Dysmenorrhea, Nutritional education intervention, Imam Khomeini Hospital Complexمقدمهعدم فعالیت فیزیکی، چهارمین علل مرگ و میر در دنیا به شمار می رود. با توجه به افزایش کم تحرکی در بین کارمندان، این مطالعه با هدف بررسی وضعیت فعالیت فیزیکی کارمندان ادارات دولتی شهر همدان با بهره گیری از سازه مراحل تغییر مدل فرانظری، در سال 1392 انجام گردید.روش هامطالعه حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی بود و بر روی 1200 نفر از کارمندان دولتی که به صورت نمونه گیری طبقه ای متناسب انتخاب شده بودند، انجام شد. ابزار جمع آوری داده ها، پرسش نامه سه قسمتی شامل ویژگی های دموگرافیک، پرسش نامه کوتاه سنجش فعالیت فیزیکی (Short questionnaire to assess health-enhancing physical activity یا SQUASH) و الگوریتم پنج بخشی Marcus وForsyth بود. داده ها با استفاده از آزمون های رگرسیون خطی و لجستیک، 2c و آنالیز واریانس در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هامیانگین سنی افراد مورد مطالعه، 04/8 ± 12/38 سال بود. از نظر مراحل تغییر، نیمی از مشارکت کنندگان در مرحله آمادگی قرار داشتند. از نظر فیزیکی، به ترتیب 2/49 و 8/50 درصد افراد غیر فعال و فعال بودند. بین وضعیت فعالیت فیزیکی (فعال یا غیر فعال) با مراحل تغییر انجام فعالیت فیزیکی رابطه معنی داری وجود داشت. همچنین، رابطه معنی داری بین فعالیت فیزیکی با متغیرهای سن، جنس، سابقه کار، تاهل و تحصیلات مشاهده شد (05/0 > P). تحصیلات و سابقه، قوی ترین پیشگویی کننده های فعالیت فیزیکی بودند (01/0 = R2 change،
312/0 = Adjusted R2).نتیجه گیریبا توجه به غیر فعال بودن حدود نیمی از کارمندان از نظر فیزیکی و مطلوب نبودن وضعیت آن ها از نظر شدت فعالیت (متوسط یا شدید)، نتایج مطالعه حاضر می تواند به برنامه ریزان جهت طراحی و اجرای استراتژی های مناسب و تئوری محور به منظور ارتقای فعالیت فیزیکی کارمندان، به ویژه در محیط های کاری کمک نماید.کلید واژگان: فعالیت فیزیکی, مدل مراحل تغییر, نیروی انسانیBackgroundLack of physical activity is the fourth common cause of human death. Given the increased rate of sedentary life style among employees, the aim of this study was to evaluate physical activity status of governmental employees in changing stage based on the transtheoretical model (TTM) in Hamadan, Iran, in 2014.MethodsThis descriptive-analytical study was performed on 1200 government employees. The study subjects were selected using proportional stratified random sampling. Data collection was performed using a three-section questionnaire containing demographic characteristics, Short Questionnaire to Assess Health-Enhancing Physical Activity (SQUASH), and the five-part algorithm of Marcus et al. Data were analyzed using logistic and linear regression, chi-square, t-test, and ANOVA in SPSS software.
Findings: The mean age of the participants was 38.12 ± 8.04. About half of the employees were in the preparatory stage of TTM. Moreover, 49.2% and 50.8% of the subjects were classified as active and inactive, respectively. There was significant association between physical activity status and change stages of exercise. The associations between physical activity status and age, gender, work experience, education, and marital status were also significant (PConclusionSince half of the employees were inactive and their physical activity status was not favorable, the results of this study can be utilized by health promotion planners to design and implement appropriate intervention strategies to improve the physical activity status of employees, specifically in the workplace.Keywords: Physical activity, Transtheoretical model, Manpowerزمینه وهدفاین مطالعه با هدف ارزشیابی تاثیر مداخله مبتنی بر فن آوری های نوین ارتباطی و نظریه شناختی-اجتماعی بر سبک زندگی کارمندان دولتی شهر همدان در سال 1393 اجرا گردید.روش کاراین مطالعه مداخله ای از نوع کارآزمایی کنترل شده می باشد که در دو گروه: مداخله از طریق تلفن، مداخله از طریق اینترنت و مقایسه با کنترل، مجموعا در بین 435 کارمند دارای اضافه وزن یا چاقی انجام شد. مداخله آموزشی تحت عنوان«برنامه سبک زندگی» به مدت 6 ماه انجام، سپس مشارکت کنندگان 6 ماه و 9 ماه بعد از مداخله از نظر سبک زندگی و تغییر در سازه های نظریه شناختی-اجتماعی مورد بررسی قرار گرفتند. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS 20مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.نتایجمداخله منجر به ارتقای وضعیت سبک زندگی در هر دو گروه مورد مداخله از وضعیت «خوب» به خیلی خوب« گردید(001/0p=). مداخله در گروه تلفن منجر به افزایش میانگین امتیازات مشارکت کنندگان در سازه های خود کارآمدی، محیط، انتظارت پیامد و ارزش های پیامدگردید. در گروه اینترنت میانگین امتیازات سازه های خودکارآمدی و ارزش های پیامد افزایش یافت (05/0p<).نتیجه گیرییافته های مطالعه حاضر موثر بودن مداخله سبک زندگی مبتنی بر نظریه شناختی-اجتماعی و فن آوری های نوین ارتباطی را اثبات نمود.کلید واژگان: سبک زندگی, نظریه شناختی, اجتماعی, نیروی انسانیBackground And AimThis study was conducted to evaluate the effect of an intervention based on modern communication technologies and the social cognitive theory on the lifestyle of the government employees in the City of Hamadan, Iran in 2014.Materials And MethodsA randomized control trial [IRCT2014083118989N1] was conducted including a total 435 employees with overweight or obesity. They were divided into a control group receiving no education and two intervention (experimental) groups (IG1 and IG2) receiving a 6-month education under the title of lifestyle program. The educational intervention was telephone-assisted in IG1 and web-assisted in IG2. Six and nine months after the intervention the lifestyle and changes in in the constructs of the social-cognitive theory were determined and compared between the experimental and control groups. Data were collected and analyzed using SPSS-20.ResultsIn both intervention groups, the lifestyle program resulted in promoting lifestyle status from Good to Very good (p=0.001). The intervention in the telephone-assisted group led to increases in the mean scores of the constructs of self-efficacy, environment, outcome expectations, and outcome expectancies, while in the web-assisted intervention group increases were observed only in the mean scores of the constructs of self-efficacy and outcome expectancies (pConclusionThe results of the present study confirm the effectiveness of a lifestyle intervention based on modern communication technologies and the social-cognitive theory.Keywords: Lifestyle, Social, Cognitive Theory, Manpowerزمینه و هدفکمخونی ناشی از کمبود آهن یک مسئله جدی و مهم بهداشتی در مانی است که بر روی رشد روانی و جسمی، رفتار و توانایی انجام کار تاثیر میگذارد. یکی از گروه هایی که بیشتر در معرض کمخونی فقر آهن قرار دارند دختران نوجوان هستند. هدف از مطالعه حاضر تعیین تاثیر برنامه آموزش بهداشت طبق الگوی پرسید ((Precede بر آگاهی، نگرش و ایجاد عملکرد تغذی های مرتبط با کمخونی فقر آهن میباشد.روش کارپژوهش مداخله نیمه تجربی حاضر که بر روی 120 نفر از دانش آموزان (60 نفر شاهد و 60 نفر مورد)که بصورت تصادفی چند مرحله ای انتخاب شده بودند در سال 1393-1392 انجام شد. مداخله در سه جلسه 60 دقیقهای برگزار شد و سه ماه بعد مداخله آموزشی توزیع و تکمیل پرسشنامه ها صورت گرفت. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه ای خود ساخته بر اساس اجزای مدل پرسیدبود. به منظور دستیابی به نتایج از نرم افزار spss-18 و آزمونهای آماری تی مستقل، تی زوجی و مک نمار استفاده شد.یافته هاپس از مداخله آموزشی نمره میانگین آگاهی، نگرش (عوامل مستعد کننده)، تشکیل کلاسهای آموزشی، شرکت در کلاسهای آموزشی و استفاده از منابع آموزشی (عوامل قادر کننده)، تشویق معلمان و والدین و همسالان (عوامل تقویت کننده) و عملکرد در گروه مورد نسبت به شاهد افزایش معناداری یافت.نتیجه گیریمطالعه حاضر بیانگر تاثیر مثبت مداخله آموزشی بر اساس الگوی پرسید و اجزای اصلی مدل (عوامل مستعدکننده، عوامل قادرکننده و عوامل تقویت کننده) در بهبود عملکرد پیشگیری کننده کمخونی فقر آهن در جامعه مورد مطالعه بود.کلید واژگان: مدل پرسید, آگاهی, نگرش و رفتار تغذیه ای, کم خونی فقر آهن, دانش آموزانJournal of Health, Volume:7 Issue: 3, 2016, PP 321 -330Background and ObjectivesIron deficiency anemia is a serious health issue affecting physical and psychological growth, behavior, and work performance. Teenage girls are among the groups who are at the risk of Iron deficiency anemia.þ The aim of this research was to determine the effect of health education program based on PRECEDE Model in controlling iron-deficiency anemia.MethodsThis quasi-experimental study was done on 120 students (60 case and 60 control groups) who were selected using stratified random sampling method in 2013-2014.Intervention was done in three sessions of 60 minute and the questionnaires were distributed and completed three months later. Data gathering tool was a self-administered questionnaire base on the PRECEDE model constructs. Data were analyzed by independent and paired t-test, MaCNemar test using SPSS software version 18.ResultsComparing to the control group, the mean scores of knowledge and attitude (predisposing factors), using educational resources, organizing educational course, participating in educational programs (Enabling factors), encouraging family , teachers and peers (reinforcing factors), and the practice significantly increased in the case group after educational intervention.ConclusionThe present study indicates that an educational intervention based on PRECEDE model and its main components (predisposing, enabling, and reinforcing factors) has a positive effect on improving preventive behaviors of iron deficiency anemia in study population.Keywords: PRECEDE Model, Knowledge, Attitude, Nutritional Behavior, Iron Deficiency Anemia, Studentsزمینه و هدفکمبود اطلاعات مادران در زمینه ی راه های پیشگیری از سالک در ابتلا به این بیماری نقش مهمی دارد، لذا اقدامات پیش گیرانه زمانی موثر خواهد بود که مادران آگاهی لازم و نگرش مثبت درخصوص بیماری و نحوه ی پیش گیری از آن را داشته باشند. مطالعه ی حاضر با هدف بررسی تاثیر مداخله ی آموزش بر آگاهی و نگرش مادران این منطقه در زمینه ی سالک و راه های پیشگیری از آن انجام گرفت.
روش اجرا: مطالعه ی حاضر مطالعه ای نیمه تجربی بود. 120 نفر زن متاهل بالای 15 سال که در سال 1388 به مرکز بهداشتی درمانی آب و برق شهر مشهد مراجعه کرده بودند در سه گروه سخنرانی، بحث گروهی و شاهد، مورد پژوهش قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه ی تدوین شده توسط پژوهشگر بود. ارزیابی اثر مداخله ی آموزشی در زمان های قبل، بلافاصله بعد و یک ماه بعد از آموزش انجام گرفت.یافته هامیانگین امتیاز آگاهی قبل از آموزش در بین سه گروه مورد مطالعه تفاوت معنی دار نداشت (71/0=P) ولی بلافاصله و یک ماه بعد از مداخله ی آموزشی اختلاف معنی داری میان سه گروه در میانگین امتیاز آگاهی وجود داشت (001/0=P). هم چنین، تفاوت معنی داری در امتیاز نمره ی نگرش بین دو گروه سخنرانی و بحث وجود داشته و اختلاف معنی داری در میانگین امتیاز نگرش بعد از مداخله نسبت به قبل از مداخله مشاهده شد (001/0=P).نتیجه گیریبه طور کلی یافته های حاصل از این مطالعه نشان داد که آموزش فردی و گروهی برای مادران بر دانش و نگرش آن ها موثر است؛ از این رو ارائه ی برنامه ی آموزش بهداشت هم چون بحث گروهی و سخنرانی توصیه می گردد. با توجه به افزایش بازده ی آموزشی در روش بحث گروهی، این روش جهت ماندگاری بیشتر اثرات آموزش بر آگاهی و نگرش مادران توصیه می گردد.کلید واژگان: مداخله ی آموزشی, نگرش, سالک, پیشگیریBackground And AimLack of information on how to protect and prevent cutaneos leishmaniasis plays an important role in the susceptibility to the disease. Therefore, preventive measures will be effective if the parents have awareness about the disease. This study was aimed to invetigate the effects of educational interventions on mothers knowledge and attitude towards cutaneous leishmaniasis.MethodsIn this quasi-experimental study, 120 married women who were 15 years of age or older and were referred to Ab-o-Bargh Health Center in Mashhad were recruited. The participants were divided into three groups: participation in an educational lecture, participation in an educational group discussion session, and a control, non-intervention group. A researcher-developed questionnaire including questions on demographic data, and developed knowledge and attitude towards cutaneous leishmaniasis were used for data gathering. The evaluation of educational intervention effects were assessed before, immediately after the interventions, and one month after the educational interventions.ResultsBefore the intervention, there was no significant difference in the mean of awareness scores between the three groups (P=0.71). However, there was a significant difference in awareness scores between the three groups immediately after the intervention. The observed scores did not change significantly after one month (P=0.001). Also, there was there was a significant difference in the rate of attitude score towards cutaneous leishmaniasis after the intervention between three groups (P=0.001).ConclusionIndividual and group educational interventions regarding cutaneous leishmaniasis were effective to increase the knowledge and improve the attitude of the participants towards the disease. We recommend to apply effective educational interventions like group discussions to improve the mother's knowledge and their insights about cutaneous leishmaniasis.Keywords: knowledge, attitude, cutaneous leishmaniasis, preventionزمینه و هدفدیسمنوره یا قاعدگی دردناک، یکی از شایع ترین مشکلات زنان است. تئوری رفتار برنامه ریزی شده، یکی از تئوری های مهمی است که فرآیند اصلی پذیرش رفتارهای بهداشتی را توضیح می دهد. این مطالعه، آموزش آرام سازی بر مبنای تئوری رفتار برنامه ریزی شده بر شدت و مدت درد قاعدگی دردناک دانش آموزان دختر مشهد را مورد بررسی قرار داد.
روش تحقیق: این مطالعه نیمه تجربی، بر روی 160نفر از دانش آموزان سال اول مقطع متوسطه شهر مشهد در سال 1392 که قاعدگی دردناک داشتند، انجام شد. دانش آموزان از پنج دبیرستان دخترانه منطقه 6، به صورت تصادفی انتخاب شدند و در دو گروه آزمون و کنترل قرار گرفتند. مداخله در چهار ار د. اطلاعات توسط پرسشنامه محقق ساخته، قبل و سه ماه پس از اجرای مداخله جمع آوری شد. داده ها پس از ورود به نرم افزار آماریSPSS (ویرایش 16)، با استفاده از آزمون های آماری WilcoxonIndependent t-Testو Paired t-test تجزیه و تحلیل شدند.یافته هاپس از مداخله آموزشی، میانگین امتیازات آگاهی، نگرش، درک کنترل رفتار، قصد و انجام حرکات آرام بخش در گروه مداخله، به صورت معنی داری افزایش پیدا کرد (P<0.05). این تغییرات در گروه کنترل معنی دار نبود؛ همچنین تفاوت آماری معنی داری در هنجارهای انتزاعی دو گروه بعد از مداخله مشاهده نگردید.نتیجه گیریمی توان گفت آموزش آرام سازی بر مبنای تئوری رفتار برنامه ریزی شده، در کاهش شدت و مدت درد دانش آموزان مبتلا به قاعدگی دردناک موثر است.
کلید واژگان: آموزش, قاعدگی دردناک, تئوری رفتار برنامه ریزی شدهBackground And AimDysmenorrhea is one of the most common problems in females. “Theory of Planned Behavior” is one of the important theories that explains the main process of adopting health behaviors. The present study assessed applying “the Theory of Planned Behavior in relaxation training regarding the severity and duration of painful dysmenorrhea in Mashhad girl students.Materials And MethodsIn this Semi-experimental study, 160 first year intermediate students of Mashhad city who suffered from dysmenorrhea were assessed.They had been randomly selected from 5 girl high- schools in the 6th educational district. They were divided into equal groups “case” and “control”. Intervention was made in four sessions. The requisite data was gathered by means of a researcher designed questionnaire before and 3 months after the education of the students. Finally, the obtained data was fed into SPSS software (v:16); using statistical tests including Wilcoxon, Mann-Whitney, Independent T-test, Paired T and X2.ResultsAfter educational intervention, mean level of knowledge, attitude, perceived behavioral control, and willed performance of relaxation techniques significantly increased in the case group (P<0.05). These changes were not significant in the control group. Besides, no statistically significant difference in subjective norms was observed between the two groups after intervention. Meditation education group was increased significantly (P<0.05).ConclusionEducation of relaxation base on the Theory of Planned Behavior is effective in reduced pain intensity and its duration.Keywords: Education, Painful dysmenorrhea, Theory of planned behaviorمقدمهکارکنان بخش سلامت نقش مهمی را در آموزش سبک زندگی سالم به گروه های مختلف جامعه بر عهده دارند و به عنوان الگوی مناسب رعایت سبک زندگی سالم به حساب می آیند. بنابراین این پژوهش با هدف بررسی سبک زندگی سالم کارکنان مراکز بهداشتی درمانی اندیمشک انجام گرفت.روش بررسیدر این پژوهش توصیفی– تحلیلی کلیه کارکنان بهداشتی درمانی(170 نفر) به روش سرشماری انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه استاندارد رفتارهای ارتقا دهنده سلامت (HPLPII: Health promotion lifestyle profile II) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها توسط نرم افزارspss نسخه 19و آزمون های آماری توصیفی و آزمون تی مستقل، آنالیز واریانس یک طرفه و همچنین ضریب همبستگی Pearson انجام شد.یافته هامیانگین سنی آنها 06/7±25/36 سال بود. 8/26 درصد مرد و 1/77 درصد، متاهل بودند. نمره کل سبک زندگی در کارکنان 34/15±130 بدست آمد. بیشترین امتیاز را بعد مسئولیت پذیری درباره سلامت (67/4±90/28) و کمترین امتیاز را فعالیت فیزیکی (67/4±90/28)کسب کرد. بین متغیرهای دموگرافیک با سبک زندگی کلی ارتباط آماری معنی دار وجود نداشت(05/0p<). ولی بین جنس و تغذیه(005/0=P)، تاهل و روابط بین فردی (005/0=P)، BMI و روابط بین فردی(005/0=P)، سابقه کار و رشد معنوی(016/0=P) ارتباط آماری معنی دار مشاهده شد.نتیجه گیرییافته های این پژوهش نشان دهنده این است که انجام رفتارهای ارتقا دهنده سلامت در کارکنان بهداشتی از سطحی متوسط برخوردار می باشد. بنابراین برنامه ریزی جهت بهبود و ارتقای سبک زندگی این گروه شغلی پر اهمیت که نقش بسیار مهمی در ارتقای سلامتی جامعه دارند ضروری به نظر می رسد.
کلید واژگان: سبک زندگی, HPLP, کارکنان بهداشتی درمانی, اندیمشکIntroductionHealth care workers play a major role in regard with the training of healthy life style to different groups in the society, who are considered as a suitable model of observing a healthy life style. Accordingly, this study aimed to determine the healthy lifestyle of health care workers in Andimeshk.MethodsIn this descriptive cross-sectional study, all the health care workers (n=170) were selected through census sampling method. The standard questionnaire of Health promotion lifestyle profile II (HPLPII) was used in order to gather the study data, which then were analyzed by SPSS software (ver,19) using descriptive statistical tests, independent samples t-test, one-way ANOVA, as well as Pearson correlations coefficient.ResultsThe mean age of participants was 36.25±7.06 years. 73.2% 0f the health care workers in this study were married and 26.8% were males. The total mean HPLP was 130 ±15.34. In addition, health responsibility obtained the highest score, whereas the physical activity received the lowest score. A statistically significant correlation was detected between HPLP aspects and demographic factors (p>0.05). However, there was a statistically significant relationship between gender and nutrition(p=0.005), marital status and interpersonal relations (p=0.005), BMI and interpersonal relations(p=0.005), work background and spiritual growth (p=0.016).ConclusionThe findings of the present study revealed that health-promoting behaviors were reported at an average level within health care workers. As a result, planning seems to be necessitated in regard with improving and promoting lifestyle of this important group of workers, who play a very significant role in the health promotion of the society.Keywords: Andimeshk, Health care workers, HPLP, Lifestyleمقدمهاز آنجائیکه رفتار زنان برای تشخیص زودرس در مورد سرطان پستان متاثر ازعوامل فرهنگی واجتماعی است، هدف این مطالعه بررسی عوامل مرتبط با انجام غربالگری براساس چارچوب سازه های مدل PEN-3 می باشد.روش کاراین مطالعه از نوع مقطعی است. جمعیت مورد مطالعه زنان بالای 20 سال می باشد. حجم نمونه 1416 نفر بوده است. روش نمونه گیری تصادفی و خوشه ایبوده است. ابزار جمع اوری اطلاعات پرسشنامه 70 سوالی بوده که پایایی و روایی آن مورد تایید قرار گرفت. آنالیز داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS ver. 20 انجام گرفته است.نتایجمیانگین سن جمعیت مورد مطالعه 1 /6±71/ 35 سال بوده است. فقط 3/ 14% نمونه ها به طور منظم خودآزمایی انجام می دادند. 5/ 38درصد زنان سابقه انجام معاینه کلینیکی داشتند. دراین مطالعه تفاوت مشاهده شده در عملکرد زنان روستایی یا شهری. (P=0.005)، وضعیت تاهل (P=0.013) و سابقه بیماری های خوش خیم سرطان پستان در زنان (p<0.001) در انجام خودآزمایی پستان و معاینه کلینیکی پستان از نظر اماری معنی دار بود. بر اساس مدل PEN-3 ارتباط معنی دار اماری بین عوامل ادراکی و عوامل قادر کننده (P=0.002) و عوامل ادراکی و عوامل تقویت کننده (P=0.006) مشاهده شده است.نتیجه گیریبر اساس نتایج ارائه شده، عملکرد زنان در استفاده از غربالگری پایین است. همچنین وضعیت مولفه های مدل PEN-3 (عوامل ادراکی، عوامل قادرکننده و عوامل تقویت کننده) برای غربالگری سرطان در جمعیت مورد مطالعه مناسب نیست.
کلید واژگان: سرطان پستان, PEN, 3, غربالگری, مدل, اموزشIntroductionAs much as the women`s behavior for the premature diagnosis of the breast cancer is affected by the cultural and social factors, the purpose of this study is to investigate factors associated with screening accordance with the model PEN-3.Materials And MethodsThe present study was cross-sectional. The samples studied were women above 20 years and the sample size was 1416 people. The method of sampling was a random cluster. The tools of data collection questionnaire with 70 questions which approved its content validity and reliability. Data were analyzed by using software of SPSS Ver. 20.ResultsThe average age of samples was 35.71±6.1. Only 14.3% of samples are regularly conducted to the self-examination. Also, 38.5% of women had a history of the clinical examination. The difference of observed in performance the breast self-examination and clinical breast examination were the statistical significant by variables of rural or urban (P= 0.005), the marital status (P = 0.013) and a background of having breast cancer (P <0.001). The results of the study based on PEN-3 model were showed that there were a statistical significant relationship between the structure of perceptual factors and reinforcing factors (P=0.002) and between the perceptual factors and enabling factors (P=0.006).ConclusionAccording to the results of presented, the women`s performance in using the screening was low. Also, the components status of the PEN-3 Model (factors of perceptual, enabling, and reinforcing) for the breast cancer screening in women studied were not suitable.Keywords: Breast cancer, PEN, 3, Screening, Model, Educationنمایش عناوین بیشتر...
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.