به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

راضیه ساقی

  • داودعلی ساقی، حمیدرضا بهمنی*، راضیه ساقی

    هدف از انجام این تحقیق بررسی وضعیت موجود و برآورد احتمال انقراض نژاد در معرض خطرگوسفند قره گل در کشور ایران بود. به همین منظور، داده های جمعیتی و فراسنجه های مورد نیاز از گله های گوسفند قره گل و منابع موجود درسالهای اجرای پروژه جمع آوری شدند. دو سناریوی دینامیک گذشته وآینده جمعیت با فرض ادامه شرایط موجود در زیستگاه گوسفند قره گل، با استفاده از روش تجزیه و تحلیل حیاتی جمعیت (PVA) و نسخه دهم نرم افزار VORTEX شبیه سازی شدند. شبیه سازی دینامیک جمعیت در گذشته با استفاده از فراسنجه های زیستی و فرضیات مورد استفاده، دینامیک واقعی جمعیت در گذشته را تقلید کرد. شبیه سازی دینامیک جمعیت در آینده نشان داد که با تداوم شرایط موجود، روند افزایش همخونی و کاهش تنوع ژنتیکی جمعیت مورد بررسی ادامه یافته و احتمال انقراض گوسفند قره گل در منطقه از سال 1438 امکانپذیر بوده و متوسط زمانیکه به اولین انقراض این نژاد درمنطقه باقیمانده 47/4 ± 08/51 سال برآورد شد. بر اساس نتایج تجزیه و تحلیل حساسیت فراسنجه ها، حذف میش های بالغ بیش از حذف معمول سالانه، فراوانی محدودیت غذایی و استفاده از نژادهای دیگر در جفتگیری، بیشترین اثر را بر معیارهای حیاتی در شبیه سازی آینده جمعیت داشتند که عمدتا دلیل اقتصادی دارند.

    کلید واژگان: تجزیه و تحلیل حیاتی جمعیت, معیار های حیاتی, تجزیه و تحلیل حساسیت, گوسفند قره گل
    Davoud Ali Saghi, Hamidreza Bahmani *, Razieh Saghi

    This research aims to investigate the current status and estimate the extinction probability of the endangered Karakul sheep breed in Iran. To achieve this, census data and required parameters were collected from Karakul sheep flocks and available resources during project implementation. Two scenarios of past and future population dynamics assuming the continuation of the existing conditions within the Karakul sheep habitat were simulated using the Population Viability Analysis (PVA) method and VORTEX version 10.5.6. By employing the gathered biological parameters and assumptions, the simulation of past population dynamics closely replicated actual historical trends. Conversely, the simulation of future population dynamics indicated that, under current conditions, the trend of increasing inbreeding and decreasing genetic diversity within the studied population is likely to persist. The extinction probability of the Karakul sheep breed could become a reality as early as 1438, with the estimated mean time to the first extinction of this breed being 51.08 ± 4.47 years. Sensitivity testing revealed that factors such as the excessive harvest of adult ewes beyond the usual annual harvest, the frequency of feed limitations, and the use of other breeds in mating exert the most significant influence on future population viability measures, primarily due to economic considerations.

    Keywords: Population Viability Analysis, Viability Measures, Sensitivity Testing, Karakul Sheep
  • داودعلی ساقی*، علیرضا ودیعی نوقابی، راضیه ساقی
    مقدمه و هدف

    آمیخته گری به عنوان سریع ترین روش برای بهره وری از تفاوت بین نژادها، می تواند روش مناسبی برای بهبود عملکرد راندمان تولید گوشت در گوسفند باشد. هدف پژوهش حاضر مقایسه بره های بلوچی با آمیخته های حاصل از میش های بلوچی با قوچ های کردی و قره گل می باشد.

    مواد و روش ها

    به منظور بررسی اثر آمیخته گری بر عملکرد وزن بره ها تا شیرگیری و دوره پروار و ترکیب لاشه از سه گروه ژنتیکی شامل بره های خالص بلوچی (BB)، آمیخته های قره گل × بلوچی (GB) و کردی × بلوچی (KB) استفاده شد. میش ها در گروه های 50 راسی و هر گروه با 2 راس قوچ آمیزش داده شدند. تعداد 27 راس بره نر خالص و آمیخته در قالب سه تیمار با سه تکرار و سه راس بره در هر تکرار استفاده شدند. داده ها با رویه GLM نرم افزار SAS تجزیه شدند.

    یافته ها

    بالاترین راندمان باروری (76 درصد) مربوط به گروه ژنتیکی BB به دست آمد. بره های حاصل از قوچ های قره گل دارای بالاترین وزن تولد و بره های حاصل از قوچ های بلوچی دارای کمترین وزن تولد (به ترتیب 4/80 و 3/95 کیلوگرم) بودند. بره های حاصل از قوچ های قره گل نسبت به سایر بره ها افزایش وزن روزانه بالاتری (260 گرم در روز) قبل از شیرگیری داشتند (0/05>p). بیشترین و کمترین میزان مصرف ماده خشک به ترتیب مربوط به گروهGB  با مقدار (1250 گرم در روز) و گروه BB با مقدار (950 گرم در روز) بودند. بیشترین افزایش وزن روزانه پروار در گروه GB و کمترین در گروه BB به ترتیب 169/2 و 93/8 گرم در روز به دست آمد (0/05>p). گروه های مختلف ژنتیکی تاثیر معنی داری بر وزن لاشه های گرم و سرد بره های پرواری داشتند (0/05>p). تاثیر آمیخته گری بر ضخامت چربی، وزن دنبه و ران معنی دار بود (0/05>p).

    نتیجه گیری

    با توجه به عملکرد تولیدمثلی مناسب در استفاده از قوچ قره گل به عنوان پایه پدری آمیخته گری و عملکرد بهینه در سرعت رشد، مصرف خوراک، ضریب تبدیل در دوره قبل از شیرگیری و پس از شیرگیری و همچنین خصوصیات لاشه شامل وزن لاشه گرم و سرد و دنبه کمتر نسبت به سایر آمیخته های استفاده شده در این تحقیق، احتمالا استفاده از قوچ های قره گل جهت تولید بره های آمیخته تجاری مناسب تر  می باشد.

    کلید واژگان: آمیخته گری, ترکیبات لاشه, رشد, قره گل, گوسفند بلوچی
    Davoud Ali Saghi*, AliReza Vadiee Noghabei, Razieh Saghi
    Introduction and Objective

    Crossbreeding as the fastest approach to take advantage of difference between breeds, can be an effective method to improve the efficiency of meat production in sheep. The aim of the present study is to compare Balochi lambs with the crossbred obtained from Baluchi ewes with Kurdi and Karakul rams.

    Materials and Methods

    In order to investigate the effect of crossbreeding on the weight performance of lambs up to weaning and the fattening period and carcass composition, three genetic groups including pure Baluchi (BB) lambs, Karakul × Baluchi (GB) and Kurdi × Baluchi (KB) crosses were used. The ewes were mated in groups of 50 and each group with 2 rams. The number of 27 purebred and crossbred male lambs were used in the form of three treatments with three replications and three lambs per replication. Data were analyzed using GLM procedure of SAS software.

    Results

    The results showed that lambs from Karakul rams had the highest birth weight and lambs from Baluchi rams had the lowest birth weight (4.80 and 3.95 kg, respectively). Lambs from karakul rams had higher daily gain (260g /day) before weaning than other lambs (p<0.05).  The highest and lowest dry matter intake were in the GB group (1250g /day) and the BB group (950 g / day), respectively. The highest daily gain in GB group and the lowest in BB group were 169.2 and 93.8 g / day, respectively (p <0.05). The genetically groups had significant effect on cold and hot carcass weights (p<0.05). The effect of crossbreeding on fat thickness, fat-tail, and shank was significant (p<0.05).

    Conclusion

    Due to the suitable reproductive performance in using Karakul ram as a paternal breeding base and optimal performance in growth rate, feed consumption, conversion ratio in the pre-weaning and post-weaning periods as well as carcass characteristics including hot and cold carcass weight and less tail compared to other crossbreds used in this study, it is probably more appropriate to use Karakul rams to produce crossbred lambs.

    Keywords: Baluchi sheep, Crossbreeding, Carcass compositions, Growth, Karakul
  • مهدی خجسته کی، داودعلی ساقی*، راضیه ساقی
    مقدمه و هدف

    انسان به جهت خستگی، وقوع خطاهای ناخواسته، تاثیر پذیری از محیط و آسیب پذیری از رخدادهای طبیعی همواره در تشخیص های خود از محیط اطراف و یا موضوعات مختلف دچار اشتباهاتی می شود بطوری که برداشت افراد مختلف از یک واقعه واحد و منحصر بفرد ممکن است بسیار متفاوت و متنوع باشد.  امروزه انسان با توسعه فناوری پردازش تصویر سعی دارد با استفاده از امکانات سخت افزاری و نرم افزاری و با کمک گرفتن از ویژگی های استخراج شده از تصاویر مربوط به اشیاء، گیاهان و حیوانات سرعت و دقت ارزیابی و تشخیص خود را در مورد پدیده های اطراف خود افزایش دهد و به این جهت فناوری جدیدی با عنوان پردازش تصویر را ایجاد نموده و آن را در ابعاد مختلف توسعه بخشیده است.

    مواد و روش ها

    با هدف شناسایی بهترین آلگوریتم آموزش شبکه عصبی مصنوعی جهت تخمین وزن گوسفندان کردی با استفاده از پردازش تصاویر دیجیتال، تعداد بره ها و دام های بالغ در سنین مختلف موجود در ایستگاه اصلاح نژاد گوسفند استان خراسان شمالی، با استفاده از باسکول وزن کشی شدند. در هنگام وزن کشی، تصاویری از نمای جانبی دام ها با استفاده از دوربین دیجیتال و با رعایت فاصله ثابت تهیه و ثبت شد. با استفاده از رابط گرافیکی GUI نرم افزار متلب (نسخه R2010a) مراحل پردازش تصویر و استخراج خصوصیات عددی از تصاویر دام ها انجام شد. سپس سه نوع شبکه عصبی مصنوعی با استفاده از سه نوع آلگوریتم آموزشی مختلف شامل لونبرگ مارکوات، اسکیلد کانژوگیت گرادینت و آموزش بیزی آموزش داده شد. خصوصیات تصاویر به عنوان ورودی و وزن دام ها به عنوان خروجی در آموزش شبکه های مختلف مورد استفاده قرار گرفت و در نهایت دقت مدل ها در تخمین وزن مقایسه گردید.

    یافته ها

    بر اساس نتایج، دقت شبکه های عصبی آموزش دیده با سه آلگوریتم  مورد بررسی شامل اسکیلد کانژوگیت گرادینت، بیزی و لونبرگ مارکوات در تخمین وزن در مرحله آموزش به ترتیب 91/95، 94/74 و 94/34 درصد برآورد شد. در آزمون عملی که با ارایه 20 تصویر به عنوان تست به هر یک از مدل ها انجام شد، شبکه آموزش دیده با آلگوریتم اسکیلد کانژوگیت گرادینت با خطای 4/7 درصد، شبکه بیزین با خطای 0/5 درصد و شبکه لونبرگ مارکوات با خطای 2/11 درصد وزن را از روی تصاویر دیجیتال آن ها تخمین زدند. هر سه نوع آلگوریتم  از دقت کافی برای تخمین وزن برخوردار بوده و در این بین دقت شبکه عصبی مصنوعی آموزش دیده با آلگوریتم بیزی بیش از دو مدل دیگر بود.

    نتیجه گیری

    عملکرد روش پیشنهادی بر مبنای پردازش تصویر و استفاده از شبکه عصبی مصنوعی از دقت کافی برای تخمین وزن گوسفندان کردی برخوردار بوده و در این بین مدل طراحی شده بر مبنای آلگوریتم آموزش بیزی نسبت به دو آلگوریتم آموزشی لونبرگ مارکوات و اسکیلد کانژوگیت گرادینت از کارایی بهتری برخوردار بود. بر اساس نتایج مطالعه حاضر توسعه اپلیکیشن هایی بر مبنای استفاده از هوش مصنوعی برای توزین دام های اهلی کاملا امکان پذیر بوده و استفاده از آنها در مواقع متعددی که امکان دسترسی سریع و آسان به ترازو وجود ندارد، پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: پردازش تصویر, تخمین وزن, دقت مدل, شبکه عصبی مصنوعی, گوسفند کردی
    Mahdi Khojastekey, Davoud Ali Saghi*, Razieh Saghi
    Introduction and Objective

    Due to weakness, the occurrence of unwanted errors, the impact of the environment and exposure to natural events, human always make mistakes in their diagnoses of the environment or different topics, so that different people 's perception of a single and unique event may be very different and be diverse. Nowadays, with the development of image processing technology, human beings try to evaluate the speed and accuracy of their evaluation and diagnosis about objects, plants and animals by using hardware and software facilities and by using the features extracted from images related to objects, plants and animals. To increase and therefore has created a new technology called image processing and has developed it in various dimensions.

    Material and Methods

    In order to identify the best artificial neural network training algorithm for estimating the weight of Kurdi sheep using digital image processing, lambs and adult animals at the sheep breeding station of North Khorasan province were weighed using a scale. During the weighing, some digital images were taken from the side view of sheep using a digital camera by discerning fixed distance. Image processing steps and feature extraction from images of sheep were done using GUI of MATLAB (R2010a) software. Then, three types of artificial neural networks were trained using different types of educational procedure, including Levenberg Marquarth (LM), Scaled Conjugate Gradient (SCG), and Bayesian Regularization (BR) Training algorithms. The extracted features from images were used as input and weight of sheep as output in the training steps of ANNs, and the accuracy of the ANN models in estimating the weight of sheep was compared.

    Results

    As results, the accuracy of the trained ANNs with the three algorithms including SCG, BR and LM, in estimating the weight of sheep in the training phase was estimated to be 91.95, 94.74 and 94.94%, respectively. In the practical test, which was performed by presenting 20 images as a test to each ANN models, the trained ANNs with the SCG, BR and LM algorithm had 4.7%, 0.5% and 2.11% error in estimating the weight. The results showed that all three types of ANN training algorithms had acceptable accuracy to estimate the weight of sheep, meanwhile the accuracy of the artificial neural network trained with BR algorithm was better than the others.

    Conclusion

    The performance of the proposed method based on image processing and the use of artificial neural network is accurate enough to estimate the weight of Kurdi sheep. It had better performance. Based on the results of the present study, it is quite possible to develop applications based on the use of artificial intelligence to weigh domestic animals, and use of this technology is recommended in several cases where there is no quick and easy access to the scales.

    Keywords: Accuracy of model, Artificial Neural Network, Image processing, Kurdi sheep, Weight estimation
  • داودعلی ساقی*، علی مبارکی، محمد رباطی بلوچ، احمد داوطلب زرقی، محمد هندآبادی، راضیه ساقی
    شناسایی ظرفیت ژنتیکی اکوتیپ های گوسفندان بومی و ایجاد آمیخته های مناسب که در شرایط ایران بازده بالاتری داشته باشند می تواند در افزایش سودآوری گوسفند موثر باشد. به منظور بررسی اثر آمیخته گری بر عملکرد قبل و پس از شیرگیری و ترکیب لاشه بره های خالص کردی و بره های آمیخته کردی، بلوچی و قره گل از 3 گروه ژنتیکی شامل بره های خالص کردی (KK)، آمیخته های بلوچی× کردی (BK) و قره گل× کردی (GK) استفاده شد. داده ها با رویه GLM نرم افزار آماری SAS نسخه 9/2 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد بالاترین درصد باروری (90درصد) مربوط به گروه ژنتیکی کردی خالص می باشد. بره های حاصل از تلاقی (GK) دارای بالاترین وزن تولد و بره های حاصل از تلاقی (BK) دارای کم ترین وزن تولد بودند (به ترتیب 4/89 در مقابل 4/15 کیلوگرم). بیش ترین و کم ترین میزان مصرف ماده خشک به ترتیب مربوط به بره های BK (1360 گرم در روز) و بره های GK (1150 گرم در روز) بودند. بیش ترین افزایش وزن روزانه در گروه ژنتیکی BK و کم ترین میزان آن در گروه ژنتیکی KK به ترتیب 202/6 و 164/8 گرم در روز به دست آمد. بره های پرواری گروه ژنتیکی GK بیش ترین وزن لاشه های گرم و سرد و راندمان لاشه (به ترتیب 25/9، 25/2 و 59/8) را داشتند. تاثیر آمیخته گری بر ضخامت چربی، وزن دنبه و ران معنی دار بود و بره های حاصل از تلاقی BK کم ترین ضخامت چربی (7/2) و بیش ترین وزن ران (3/2) را داشتند. براساس نتایج حاصل از مطالعه حاضر استفاده از قوچ های قره گل جهت تولید بره های تجاری آمیخته مناسب تر باشد.
    کلید واژگان: آمیخته گری, عملکرد رشد, قره گل, کردی, گوسفند
    Davoud Ali Saghi *, Ali Mobaraki, Mohammad Robati Baluch, Ahmad Davtalab Zarghi, Mohammad Hendabadi, Razieh Saghi
    Identifying the genetic capacity of native sheep ecotypes and using that in crossbreeding for higher performance in Iran can be effective in increasing sheep profitability. The aim of this study was to evaluate the effect of crossbreeding on pre- and post weaning and carcass composition of purebred and crossbred lambs. Thus, three genetical groups such as purebred Kurdi (KK), Baluchi*Kurdi (BK) and Karakul*Kordi (GK) were used. Data were analyzed with GLM procedure using SAS 9.2. Results showed that Kordi ewes mated with Kurdi rams had the highest fertility percentage (90%). GK crossbred lambs had the highest and BK crossbred lambs had the lowest birth weight (4.89 vs. 4.15 kg, respectively). Dry matter intake of BK lambs (1360 g/d) and GK crossbred lambs (1150 g/d). The highest daily gain weight was obtained in BK genetic group and the lowest in KK genetic group was 202.6 and 164.8 g / day, respectively. The fattening lambs of GK had the highest hot and cold carcasses weight and carcass efficiency (25.9, 25.2 and 59.8, respectively). The effect of crossbreeding on fat thickness, tail and rump weight was significant and the BK lambs had the lowest fat thickness (7.2) and the highest rump weight (3.2).Based on the average performance before and after weaning as well as the appropriate carcass characteristics in lambs obtained from Karakul rams, it seems that the use of Karakul rams for the production of commercial crossbreed lambs is more appropriate.
    Keywords: Crossbreeding, growth performance, Karakul, Kurdi, Sheep
  • راضیه ساقی*، حیدر زرقی

    این آزمایش به منظور بررسی تاثیر افزودن سطوح مختلف پودر سیر به جیره بر عملکرد رشد، وزن نسبی اجزای لاشه و متابولیت های سرم خون بلدرچین ژاپنی انجام شد. به این منظور، تعداد 100 قطعه جوجه بلدرچین ژاپنی نر 21 روزه به طور تصادفی به یک طرح کاملا تصادفی با پنج تیمار شامل؛ جیره فاقد پودر سیر (شاهد)، جیره های حاوی 5/0، یک ، 5/1 و دو درصد پودر سیر با چهار تکرار و پنج قطعه در هر تکرار تخصیص داده شدند. پرندگان به مدت 21 روز با جیره های آزمایشی تغذیه شدند. دسترسی بلدرچین ها به آب و خوراک به صورت آزاد بود. افزودن پودر سیر بر مصرف خوراک، افزایش وزن و ضریب تبدیل غذایی بلدرچین ها تاثیر معنی دار نداشت. اثر افزودن سطوح پودر سیر به جیره بر راندمان لاشه، چربی حفره بطنی، کلسترول کل و لیپوپروتیین با دانسیته پایین معنی دار بود (05/0P<). پرندگان تغذیه شده با جیره حاوی یک درصد پودر سیر بالاترین راندمان لاشه را داشتند و اختلاف با پرندگان تغذیه شده با جیره فاقد پودر سیر معنی دار بود (05/0P<). با افزایش سطح پودر سیر در جیره مصرفی میزان کلسترول کل و لیپوپروتیین های سرم خون به طور خطی کاهش یافت. نتایج به دست آمده از این آزمایش نشان داد افزودن پودر سیر در سطح یک درصد تاثیر مثبت در بهبود راندمان لاشه پرنده و کاهش متابولیت های نامطلوب (چربی بد) سرم خون دارد.

    کلید واژگان: بلدرچین ژاپنی, پودر سیر, راندمان لاشه, متابولیت های سرم خون
    Razieh Saghi *, Heydar Zarghi

    This study was done to investigate the effect of different levels of garlic powder on performance, relative weight of carcass components and blood metabolites of Japanese quail. One hundred 21-day male Japanese quails were randomly assigned to 5 treatments, 4 replicates and 5 birds in each replicate. The experimental treatment included: control diet without garlic powder, diets supplemented by 0.5%, 1%, 1.5% and 2% garlic powder. Quails fed for 21 days. Quails access to water and feed freely. Results showed that feed intake, daily weight gain and feed conversion ratio of quails were not affected by different levels of garlic powder. The effect of adding garlic powder to the diet on carcass efficiency, ventricular fat, total cholesterol and low-density-lipoproteins was significant (p <0.05). The birds fed diets containing 1% garlic powder had the highest carcass efficiency and the difference with birds fed diets without herbal medicine supplementation was significant (P <0.05). As increased garlic powder level in the diet, the blood total cholesterol and lipoproteins linearly decreased. According to the results obtained from this experiment, dietary supplementation by 1% garlic powder has a positive effect on carcass efficiency and decline undesirable blood metabolites.

    Keywords: Blood metabolites, Carcass Efficiency, Garlic powder, Japanese quail
  • راضیه ساقی *، داوودعلی ساقی
    زمینه مطالعاتی

    صفات رشد به‌ عنوان یکی از ویژگی‌‌های شناخته شده موجودات زنده، به دلیل ارتباط مستقیمی که با سود اقتصادی دارند، از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند. منحنی رشد، تغییرات وزن بدن حیوان را در بازه‌های مختلف زندگی حیوان نشان می‌دهد و توصیف ژنتیکی منحنی رشد در تعیین راهبردهای انتخاب به منظور تغییر شکل منحنی رشد می-تواند مفید باشد.

    هدف

    برآورد وراثت پذیری، همبستگی‌های فنوتیپی و ژنتیکی برای پارامترهای منحنی رشد و صفات مختلف وزن بدن در بلدرچین ژاپنی می‌باشد.

    روش کار

    از داده‌های 2035 قطعه بلدرچین، نتاج حاصل از 242 بلدرچین نر و 242 بلدرچین ماده که طی سال‌های 1398-1396 در مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی خراسان رضوی جمع‌آوری شده بود، استفاده شد. پرندگان از زمان هچ تا 42 روزگی به فاصله 7 روز و در طی چهار نسل، به طور انفرادی وزن‌کشی شدند. به منظور شناسایی عوامل ثابت موثر بر صفات از مدل خطی رویه GLM نرم‌افزار SAS استفاده شد. برای مقایسه میانگین صفات در سطوح مختلف اثرات ثابت، از آزمون توکی و برای تخمین پارامترهای منحنی رشد، از مدل رگرسیون غیرخطی استفاده شد. اجزای (کو) واریانس و پارامترهای ژنتیکی منحنی رشد و صفت وزن بدن در سنین مختلف حداکثر درست‌نمایی محدود شده با استفاده از تجزیه و تحلیل چند صفته توسط نرم افزار DMU برآورد شدند.

    نتایج

    متوسط پارامترهای تابع غیرخطی گمپرتز شامل، وزن مجانب (a)، نرخ رشد (b) نرخ بلوغ (k)، به ترتیب 58/ 298 ، 5/3 و 053/0 برآورد شدند. وراثت پذیری وزن هچ، 1، 2، 3، 4، 5 و 6 هفتگی به ترتیب 35/0، 45/0، 42/0، 44/0، 45/0 ، 96/0و 72/0 برآورد گردید. قوی‌ترین همبستگی‌ ژنتیکی بین وزن 3 - 4 هفتگی (93/0) و 1 - 2 هفتگی (92/0) و بیشترین همبستگی فنوتیپی هم بین 4-3 هفتگی (83/0) مشاهده شد.

    نتیجه‌گیری نهایی

    نتایج حاصل از این مطالعه پیشنهاد می‌کند که به منظور افزایش بازده تولید، انتخاب بر اساس پارامترهای منحنی رشد به جای انتخاب برای وزن بدن صورت گیرد.

    کلید واژگان: بلدرچین, پارامترهای منحنی رشد, همبستگی ژنتیکی, همبستگی فنوتیپی
    Razieh Saghi *, Davoudali Saghi
    Introduction 

    Growth traits of domestic animals and their economic significance have been always considered important by breeders and breeding specialist. Growth models, calculated non-linearly, are used to express growth rate and statistical ratio between age and body weight (Kum et al. 2010). One of the ways to draw and describe the growth curve is to use growth models. By selection, you can change the shape of the growth curve and increase body weight (Anthony et al. 1996), although selecting to increase body weight has adverse effects such as obesity, leg problems and sudden death syndrome in poultry. Growth curve parameters are suitable and efficient criterion allowing to change the relationship between age and body weight through selection (Narince et al. 2010). Many researchers have used linear and nonlinear regression models to model the growth phenomenon. These models are more reliable (Vuori et al. 2006) than linear models due to the limited number of parameters and have a better fit of the data (Lambe et al. 2006). Depending on the breed of livestock and population studied, a growth function presents different results, so it is necessary to model growth for each herd separately (Bahreini Behzadi et al. 2015). Though many have investigated the growth traits of quails, studies estimating the heritability of growth curve parameters, genetic correlations between these parameters and genetic correlation between growth curve parameters and other traits (e.g., growth traits, production, conversion ratio and carcass traits) are very limited. Therefore, the aim of this study was to estimate heritability, phenotypic and genetic correlations of growth curve parameters and different body weight traits in Japanese quail.

    Material and methods

    Data were obtained from 242 male and 242 female quail hatched between 2017-2019 that belonged to the Khorasan Razavi Agricultural and Natural Resources Research and Education Research Center. Birds were weighed individually for four generations from hatching to 42 days of age over four generations. Pedigree information included bird number, sire number and cage number, year, month, and birthday of the bird and hatching times over 4 generations. The data were first edited with CFC software and prepared for analysis. The traits studied in this study included body weight records at different ages (1, 7, 14, 21, 28, 35 and 45 days of age). SAS software's linear model and GLM procedure were used to identify constant factors affecting traits. Nonlinear regression model was used to estimate the growth curve parameters. Covariance components and genetic parameters of growth and body weight trait at different ages in quail were estimated using animal model and restricted maximum likelihood method using multivariate analysis by DMU software.

    Results and discussion

    In the present study, moderate to high heritability (0.21-0.72) was obtained for different traits of body weight. Estimation of heritability at 1 week (0.45 ± 0.06), 2 weeks (0.42 ± 0.05), 3 weeks (0.44 ± 0.06), 4 weeks (0.45 ± 0.07), 5 weeks (0.52 ± 0.07) and 6 weeks (0.72 ± 0.06) were higher than the values reported by Barbieri et al. (2015) yet less than the estimate of Narinc et al. (2010). Estimation of moderate heritability obtained for body weight at 1 and 4 weeks of age and high heritability at 5 and 6 weeks of age show that the response to selection is low at early ages and increases with age at 5 and 6 weeks. The strongest correlations were between 3-4 weeks weight (0.93) and 1-2 weeks (0.92). Except for genetic correlations between hatching weight and final ages, most correlations were positive. The highest phenotypic correlation was between 3-4 weeks (0.83) and the phenotypic correlation between hatch weight and 6 weeks (0.006) was the lowest estimate. The results showed that the Gompertz model with the highest coefficient of determination (0.998) and the lowest error variance (1.8262) was the best growth predictor model in Japanese quails. Estimation of growth curve parameters (a, b and k) were 298.58, 3.5 and 0.053, respectively. The small difference between the observed and predicted body weight values indicates that the Gampertz model was able to describe the growth of quails well. Heritability of growth curve parameters (a, b and k) were estimated to be 0.21, 0.48 and 0.22, respectively. Phenotypic and genetic correlations between parameters a and b with different traits of body weight were generally negative. The highest genetic correlation (0.86) and phenotypic (0.66) were obtained between k parameter and 3-week weight. Genetic correlation between mean growth rate (b) and various traits of body weight was 0.9-0.62. The highest genetic and phenotypic correlations were estimated between maturity rate (k) and 2, 3 and 4weeks weights. Genetic and phenotypic correlations between growth curve parameters were generally negative. The only correlation between asymptotic weight (a) and mean growth rate (b) was positive and high. These negative correlations indicate that if selection is used to increase puberty weight, we will have negative effects on growth rate and the growth rate will tend to decrease.

    Conclusion

    Estimation of heritability of growth curve parameters and their correlation with body weights at different ages showed that increasing production efficiency by selection based on growth curve parameters rather than selection for body weight could be useful. Curve deformations are more important than other parameters for productive purposes, especially the parameters a and k that are related to growth rates. Choosing a higher growth rate at 0- to 14-day-old does not change maturity weight, but choosing a higher body weight, that is, the near-inflection point of the curve, changes the shape of the curve without any significant change in parameter a. Nonetheless, k would change without any change in parameter a when limiting selection index is applied. The heritability of the Gompertz growth curve parameters and their correlation with weekly weights suggest that the growth rate parameter may be useful in selecting animals that are of early growth.

  • راضیه ساقی*، داودعلی ساقی

    صفات رشد و تولید مثل از ویژگی های شناخته شده موجودات زنده، به دلیل ارتباط مستقیمی که با سود اقتصادی دارند، از اهمیت ویژه ای برخوردارند. توصیف ژنتیکی منحنی رشد و همبستگی فراسنجه های آن با صفات رشد و تولیدمثل در تعیین راهبردهای انتخاب می تواند مفید باشد. بدین منظور از داده های 2035 بلدرچین، که طی سال های 1398-1396 در مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی خراسان رضوی جمع آوری شده بود، استفاده شد. برای شناسایی عوامل ثابت موثر بر صفات از مدل خطی رویه GLM نرم افزار  SAS و برای تخمین پارامترهای منحنی رشد، از مدل رگرسیون غیرخطی گمپرتز استفاده شد. اجزای (کو) واریانس و پارامترهای ژنتیکی منحنی رشد و صفات رشد و تولیدمثل حداکثر درست نمایی محدود شده با استفاده از تجزیه و تحلیل چند صفته توسط نرم افزار DMU برآورد شدند. وراثت پذیری وزن بدن در 35 روزگی، وزن مجانبی، نرخ بلوغ، سن در نقطه عطف منحنی، نرخ رشد مطلق، نرخ رشد نسبی، تعداد تخم و درصد باروری بترتیب 0/222، 0/238، 0/416، 0/283، 0/168، 0/222، 0/283 و 0/071 برآورد گردید. همبستگی های ژنتیکی بین فراسنجه های منحنی رشد با نرخ رشد مطلق و نرخ رشد نسبی و وزن بدن در 35 روزگی متوسط رو به بالا (0/924- 0/439) بود. قوی ترین همبستگی هم بین سن در نقطه عطف منحنی و نرخ رشد نسبی (0/924) بدست آمد. به جز همبستگی های ژنتیکی بین تعداد تخم و درصد باروری با دیگر صفات، اکثر همبستگی های ژنتیکی مثبت برآورد شدند. بر اساس نتایج، مدیریت بهینه عوامل محیطی در افزایش رشد و عملکرد تولید مثلی اثرگذار هستند و انتخاب ژنتیکی برای صفت رشد با استفاده از فراسنجه های منحنی رشد می تواند باعث بهبود پتانسیل ژنتیکی حیوان شود.

    کلید واژگان: بلدرچین, رشد نسبی, صفات تولیدمثلی, وزن بدن, همبستگی ژنتیکی
    Razieh Saghi*, Davoud Ali Saghi

    Growth and reproductive traits are well-known characteristics of living organisms because of their direct relationship with economic benefits. Genetic description of the growth curve and the correlation of its parameters with growth and reproductive traits can be useful in determining selection strategies. For this purpose, 2035 quail data, which were collected during the years 1398-1396 in the Agricultural Research and Training Center and Natural Resources of Khorasan Razavi, were used. To identify the fixed factors affecting the traits, the linear model of GLM procedure of SAS software was used and to estimate the parameters of the growth curve, the nonlinear regression model of Gampertz was used. Genetic components variance (co) of growth curve and reproduction traits was estimated using maximum likelihood multi-trait analysis by DMU software. Heritability of body weight at 35 days (BW35), asymptotic weight (a), maturity rate (k), age at inflection point (IPT), absolute growth rate (AGR), relative growth rate (RGR), number of eggs (EN) and fertility percentage (FR) were estimated respectively 0.222, 0.238, 0.416, 0.283, 168 to be 0.22, 0.222, 0.283 and 0.071. Growth curve parameters with AGR and RGR and BW35 days had high genetic correlations (0.434 - 0.924). The strongest correlation was obtained between IPT and RGR (0.924). Except for genetic correlations between EN and FR percentage with other traits, most of the genetic correlations were positive. Based on this results, management of environmental factors are effective in increasing growth and reproductive performance, and genetic selection for growth trait using growth curve parameters can improve the genetic potential of the animals.

    Keywords: Body weight, Genetic correlation, Quail, Relative growth, Reproductive traits
  • راضیه ساقی، محمد رکوعی*، غلامرضا داشاب، هادی فرجی آروق، داودعلی ساقی

    این تحقیق با هدف تجزیه و تحلیل بقاء و ارتباط آن با صفات وزن بدن و متوسط افزایش وزن بدن در بلدرچین ژاپنی انجام شد. بدین منظور از داده های 1854 بلدرچین ژاپنی طی 4 نسل از سال های 96 تا 98 که در مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی خراسان رضوی جمع آوری شده بود، استفاده گردید. برای تعیین اثرات عوامل موثر بر بقاء و محاسبه ریسک حذف در زمان های مختلف از دو بسته آماری (Survival) و (cmprsk)و برای برآورد مولفه های واریانس صفت بقاء از بسته نرم افزاری MCMCglmm استفاده شد. پارامترهای ژنتیکی صفات با استفاده از تجزیه و تحلیل تک و دو صفتی از طریق نمونه گیری گیبس برآورد شد. میانگین مرگ و میر دوره پرورش (0/206) و متوسط نرخ بقاء (0/793) محاسبه شد. میانگین وراثت پذیری برآورد شده برای بقاء در تجزیه و تحلیل تک صفتی و دو صفتی به ترتیب 0/216 و 0/153 محاسبه شد. دامنه وراثت پذیری وزن بدن در تجزیه و تحلیل تک صفتی بین 0/307 تا 0/135 با میانگین 0/219 برآورد شد. در تجزیه و تحلیل دو صفتی وراثت پذیری وزن بدن در محدوده 0/014- 0/155 متغیر بود. بالاترین همبستگی ژنتیکی، 0/3113- (بین صفت وزن بدن و افزایش وزن روزانه) و پایین ترین میزان همبستگی ژنتیکی، 0/0227- (بین صفت بقاء و افزایش وزن روزانه) بود. نتایج نشان داد مدیریت بهینه عوامل محیطی در کاهش خطر حذف اثرگذار هستند و انتخاب ژنتیکی برای صفت بقاء می تواند باعث بهبود پتانسیل ژنتیکی بقاء گردد.

    کلید واژگان: بلدرچین ژاپنی, پارامترژنتیکی, خطرحذف, نمونه گیری گیبس, وراثت پذیری
    Razieh Saghi, Mohammad Rokouei *, GholamReza Dashab, Hadi Faraji Arough, Davoud Ali Saghi

    The aim of this study was to analyze survival and its relationship with body weight and average daily gain traits in Japanese quail. For this purpose, Data base with 1854 Japanese quail survival records were used which collected during 4 generations from 1396 to 1398, by Khorasan Razavi Agricultural and Natural Resources Research and Education Center. The Survival and cmprsk statistical packages were employed to determine the non-genetic effects on survival and culling risk at different times, and variance components estimates of survival trait was performed by MCMCglmm package. Genetic parameters of traits were estimated using single and two-trait analyses via Gibbs sampling. The mean mortality of breeding period (0.206) and the average survival rate (0.793) were calculated. The estimated average heritabilities for survival in single and two-trait analyses were 0.216 and 0.153, respectively. The range of heritability of body weight in single trait analysis was estimated between 0.135 to 0.307) with a mean of 0.219 by two- trait analysis. In two-trait analysis, heritability of body weight trait ranged from 0.155 to 0.014. The highest genetic correlation was -0.3113 (between body weight and average daily gain) and the lowest genetic correlation was -0.0277 (between survival trait and average daily gain). The results showed that optimal management of environmental factors is effective in reducing the culling risk and genetic selection for survival trait can improve the genetic potential of survival.

    Keywords: Culling risk, Genetic parameter, Gibbs Sampling, heritability, Japanese quail
  • داوود علی ساقی*، علی مبارکی، محمد رباطی بلوچ، راضیه ساقی
    هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثرات آمیخته گری بر عملکرد رشد و ترکیب لاشه بره های گوسفند نژاد کردی و آمیخته کردی× رومانف بود. بدین منظور از دو گروه ژنتیکی بره نژاد کردی خالص (KK) و بره آمیخته های کردی × رومانف (KR) استفاده شد. از شش بره از هر گروه برای تجزیه لاشه استفاده شد. تعداد بره های از شیر گرفته شده در گروه های ژنتیکی KK و KR به ترتیب 95 و 45 راس به ازای 100 راس میش در معرض آمیزش بود. بره های کردی خالص دارای بیشترین و بره های آمیخته دارای کمترین وزن تولد بودند (به ترتیب 4/5 در مقابل 4/1 کیلوگرم). بر اساس نتایج حاصل، افزایش وزن روزانه بره های آمیخته نسبت به بره های کردی در دوره قبل از شیرگیری بیشتر بود (0/05>P). اما میانگین وزن پایانی بره های کردی نسبت به بره های آمیخته (به ترتیب54/8 در مقابل 41/5 کیلوگرم) بیشتر بود (0/05>P). گروه های ژنتیکی تاثیر معنی داری بر وزن لاشه های گرم و سرد بره های پرواری نداشتند. ولی تاثیر آمیخته گری بر ضخامت چربی، وزن دنبه و ران معنی دار بود (0/05>P). نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد آمیخته ها در دوره قبل از شیرگیری عملکردی بهتری نسبت بره های خالص دارند اما در دوره پروار عملکرد بره های کردی خالص نسبت به آمیخته ها بهتر می باشد.
    کلید واژگان: آمیخته گری, ترکیبات لاشه, رشد, قوچ رومانف, گوسفند کردی
    Davoud Ali Saghi *, Ali Mobaraki, Mohammad Robati Baluch, Razieh Saghi
    The aim of this study was to evaluate the effect of crossbreeding on growth performance and carcass composition of purebred and crossbred Kurdilambs. Thus, two genetic groups including purebred Kurdi lambs (KK) and crossbred Kurdi*Romanov lambs (KR) were used. For analysis of carcasstraits, six lambs from each group were selected and slaughtered. The number of weaned lambs for KK and KR were 95 and 45, respectively. Ourresults indicated thatKK purebred lambs had the highest (4.5 kg) and KR crossbred lambs had the lowest (4.1 kg) birth weight (P < 0.05). CrossbredKurdi*Romanov lambs had higher average daily gain than KK purebred lambs (P < 0.05). The means of final weights of purebred lambs weresignificantly higher than crossbred lambs (54.8 vs. 41.5 kg, respectively). The genetic groups had no significant effect on cold and hot carcass weights.The effect of crossbreeding on fat thickness, fat-tail and leg was significant (P < 0.05). Crossbred lambs performed better than purebred lambs in thepre-weaning period, but purebred Kurdi lambs performed better than crossbred lambs in the fattening period. In general, it can be reported that thecrossbreeding of Kurdi sheep with Romanov sheep did not show the desireble results.
    Keywords: Carcass compositions, Crossbreeding, Growth, Kurdi sheep, Romanonv sheep
  • راضیه ساقی، علی اصغر اسلمی نژاد، داود علی ساقی، محمد مهدی شریعتی
    به منظور بررسی عوامل موثر بر صفت طول عمر اقتصادی گوسفند کردی خراسان شمالی از رکوردهای ثبت شده ایستگاه پرورش و اصلاح نژاد گوسفندکردی طی سال های 1369 تا 1391 که شامل 7469 بره حاصل از 187 پدر و 2258 مادر بود، استفاده گردید. ترسیم جداول طول عمر تولیدی از رویه Life table نرم افزار SAS نسخه 1/9 صورت گرفت. عوامل ثابت سال و فصل بر طول عمر حیوان اثر معنی داری داشت. نتایج نشان داد که حدود 99 درصد از میش های داشتی به دلایل غیر از سن از گله حذف گردیده اند. بیشترین درصد حذف در میش ها مربوط به بیماری (1/33%) و کمترین درصد حذف در جنس نر مربوط به مسمومیت (11/0%) می باشد. تعداد میش های حذف شده از گله با بالا رفتن سن کاهش می یابد، اما حذف میش های بالای 4 سال در مقایسه با میش های جوان افزایش یافت. زنده مانی میش هایی که زایش تک قلو داشتند، بیشتر از میش هایی است که زایش دو قلو داشتند و میش های دارای 1 بره نسبت به میش های دارای 2 و 3 بره، درصد زنده مانی بیشتری را نشان دادند. نتایج نشان داد که میش هایی که در تمام زایش ها یک بره داشتند دارای بالاترین درصد ماندگاری هستند، درحالی که در میش هایی دارای دو بره، درصد زنده مانی کمتر مشاهده شد. اگر چه سیاست های کلی در دام های سبک به سمت افزایش میزان دوقلوزایی می باشد، اما نتایج نشان داد تاکید بر دوقلوزایی موجب حذف میش ها در سنین پایین و کاهش طول عمر اقتصادی خواهد شد. برای بهبود ماندگاری می توان شرایط مدیریتی و محیطی گله را بهبود بخشید.
    کلید واژگان: حذف, طول عمر میشها, زنده مانی, گوسفند کردی
    Razieh Saghi, Ali Asghar Aslami Nejad, Davood, Ali Saghi, Mohammad Mahdi Shariati
    Introduction The longevity is normally defined as the length of its productive life in the flock, which is the amount of time an animal spends producing (1). Longevity reflects the ability of ewe to avoid being culled for low production, low fertility, illness and influences the number and cost of replacements required to maintain the flock size. The benefit of increasing longevity are increased average age of the flock, having more ewes available for sale at the end of their four parity, having more ewe lambs to sell, and higher productivity from a slightly older flock age profile (2).
    Sheep population of Khorasan province (10). In sheep production, longevity has an important influence on the economic returns. Reliable estimates of non genetic effects of longevity are needed to aid establishing an efficient strategy for improving ewe productivity.
    Thus, the objective of this study was the factors affecting on longevity in Northern Khorasan Kordish sheep. We want to determine effect of environmental and non-genetic factors on longevity.
    Material and Methods In order to investigate on factors affecting longevity trait in Northen Khorasan Kordish sheep, records of 7469 sheep (187 sire and 2258 dam) ) between 1990 to 2012 that were collected by breeding station of Hossein Abad in Shirvan (This city is located in the north of Mashhad) were used. Flock has been kept under village system. Breeding ewes were identified in the data set as those that lambed at 2 year of age and culled at 6 to 7 year of age duo to oldness. Ram kept until a male offspring was available for replacement. In this study longevity was defined as the age of a ewe (in day) when it leaves the flock. Ewes were generally removed from the flock due to poor production, low fertility, death and illness. Ewes were identified as being removed from the flock if a lambing record was present at n year of age but not at n years of age. All females were culled before reaching 7 years of age. Conditional stayability measures were recorded as binary indicators of a lambing record at a given age (failure=1, success=0). Overall stayability traits (STAY n/2) were defined as the probability that a ewe that lambed at 2 year of age also lambed at n year of age for n equal to 3, 4, 5, 6, and 7 year of age. Data for overall stayability only included individuals that had opportunity to have a lambing record at n year of age. Marginal stayability traits (STAY n/n-1) were defined as the probability that a ewe that lambed at n-1 year of age also lambed at n year of age for n equal to 3, 4, 5, 6, and 7 years of age. Marginal stayability was missing for ewes without lambing records at n-1 years of age. Also, longevity of ewes was calculated according to lambing date and culling date in flock. So, culling reasons are divided in to two groups: Involuntary and voluntary culling. Involuntary culling includes death, barren ewes and deficiency, and voluntary culling includes extension sale, excess ewes and ewe with inappropriate phenotype.
    The Fixed effect included year of production, sex and birth type. The Fixed effects to be considered was made after were when significant. Tables of productive life were also determined table procedure of SAS 9.1.
    Result and Discussion According to the results, 99% of productive ewes were culled due to the culling reasons but not due to their ages. The highest culling rate in ewes was due to disease (33.1%) and the lowest culling rate in rams was Poisoning (0.11%). The disease had the highest culling rate in twins (33.5%). The highest percentage of involuntary culling was observed in barren ewes (1.65%). In voluntary culling, the highest percentage of culling was due to sales (55.75%). The effect of year and season of birth was significant on productive life. Mean comparison test showed that ewes lambing in winter and spring had the highest and lowest of productive life, respectively (p
    Keywords: Culling, Disease, Ewe productive life, Kordish sheep, Lamb survival
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال