به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

رسول روشن

  • بهنود خرسند نوبهار، رسول روشن، آناهیتا خدابخشی کولایی*
    یکی از رایج ترین آسیب های ناشی از جنگ، ابتلا افراد به اختلال استرس پس از سانحه است. هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی مواجهه درمانی روایتی بر بهبود علایم پس آسیبی، واکنش پذیری بین فردی و عواطف منفی در جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه می باشد. روش این پژوهش یک مطالعه تک آزمودنی و از نوع AB بود. جامعه آماری را جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه که در بیمارستان روانپزشکی صدر شهر تهران درسال 1400بستری بوده اند، تشکیل دادند. 4 شرکت کننده با گمارش تصادفی انتخاب شدند که 3 نفر در گروه آزمایش و 1 نفر به عنوان فرد کنترل مشخص شدند. اجرای مداخله به صورت هفتگی و به مدت 8 جلسه 45 دقیقه ای برگزار شد. در این پژوهش از ابزار های، پرسشنامه می سی سی پی، مقیاس عواطف منفی DASS- 21 و مقیاس واکنش پذیری بین فردی استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل نموداری، درصد بهبودی بالینی و شاخص تغییر پایا استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که درصد بهبودی بالینی معنادار برای هر سه آزمودنی بالای 50 درصد و شاخص تغییر پایا در هر سه آزمودنی بیشتر از 1.96 می باشد و یافته های تحقیق نشان داد که تفاوت معناداری بین میانگین برآورد شده ی نمرات پس آزمون علایم پس آسیبی، واکنش پذیری بین فردی و عواطف منفی در بین دو گروه آزمایش و گواه وجود دارد. ازاین مداخله ی درمانی در جهت بالا بردن سطح عملکرد و کاهش عواطف منفی افراد مبتلا به اختلالات تروما می توان استفاده کرد.
    کلید واژگان: مواجهه درمانی روایتی, علائم پس آسیبی, واکنش پذیری بین فردی, عواطف منفی, جانبازان
    Behnood Khorsand Noobahar, Rasoul Roushan, Anahita Khodabakhshi-Koolaee *
    Exposure therapy is a narrative therapeutic approach developed to treat post-traumatic stress disorder. The aim of this study was the effectiveness of narrative exposure therapy on the improvement of post-traumatic symptoms, interpersonal reactivity and negative emotions in veterans with post-traumatic stress disorder. The method of this research is the study of a single subject of type AB. The statistical population of this study consists of veterans with post-traumatic stress disorder living in Tehran who were hospitalized in Sadr Psychiatric Hospital in Tehran until 2021. For this purpose, a list of veterans with post-traumatic stress disorder was prepared. Then, from this statistical population, 4 people were randomly selected and 3 people were randomly assigned to the experimental group and 1 person as a control. The intervention was performed 2 times a week for 8 sessions of 45 minutes. In this study, tools such as Mississippi Questionnaire, DASS-21 Negative Emotions Scale and Interpersonal Response Scale were used. Graph analysis, clinical improvement percentage and stable change index were used to analyze the data. The percentage of significant clinical improvement for all three subjects is over 50% and the sustained change index in all three subjects is more than 1.96, which indicates that narrative exposure therapy has a positive effect on post-traumatic symptoms, interpersonal reactivity and negative emotions. Findings showed that there is a significant difference between the estimated mean post-test scores of post-traumatic symptoms, interpersonal reactivity and negative emotions between the experimental and control groups.
    Keywords: Narrative Therapy Exposure, Post-Traumatic Symptoms, Interpersonal Reactivity, Negative Emotions
  • عبدالله فیروزیان*، رسول روشن، مسعود آذربایجانی

    هدف از این پژوهش، بررسی اثربخشی برنامه آموزش جنسی مبتنی برتعالیم دین بر رضایت زناشویی در زن و مرد بود. نمونه مورد مطالعه شامل 30 زوج (15 مرد و 15 زن) بود که از بین زوجین مورد مراجعه به کلینیک های روان شناختی شهر قم انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه های آزمایشی و کنترل گماره شدند. در مرحله مداخله، گروه آزمایش به مدت 6 جلسه یک ساعت و سی دقیقه تحت آموزش جنسی مبتنی بر تعالیم دین قرار گرفتند. در طی این مدت گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها، از پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ (1999) استفاده شد. داده های پژوهش با روش تحلیل کواریانس یکطرفه استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که رضایت زناشویی آزمودنی که برنامه آموزش جنسی مبتنی بر تعالیم دین را دریافت کرده اند بطور معناداری بالاتر از آزمودنی های گروه کنترل است. یافته ها حاکی از آن بود که برنامه آموزش جنسی مبتنی برعالیم دین تاثیر مثبتی بر رضایت زوجین دارد.

    کلید واژگان: آموزش جنسی مبتنی بر دین, رضایت زناشویی, زوجین
    Abdollah Firozian *, Rasol Roshan, Masoud Azerbaijani

    The aim of this study was to examine the effectiveness of sexual training programs on basis religious on marital satisfaction in married men and women. The study sample consisted of 30 couple (15 man, 15 women) who were selected randomly from couples referred to psychological clinics of Qom city and randomly assigned to control and experimental groups. In the intervention phase, the experimental group received sexual training programs on basis religious for 6 sessions of one hour and thirty minutes. During this period, the control group did not receive any intervention. For data collection, Enrich marital Satisfaction Questionnaire (1999) were used. Data were analyzed using univariate of covariance. Results showed that the marital Satisfaction subjects who received sexual training programs on basis religious is significantly higher than subjects in control group. Finding showed that sexual training programs on basis religious had a significant positive impact on marital Satisfaction of couples.

    Keywords: Couples, sex education, Marital satisfaction, COUPLE
  • آزاده موسوی زاده، رسول روشن*، مهدی اکبری، محمد غلامی
    زمینه و هدف

     امروزه کیفیت خواب نامطلوب در جوامع بسیاری شایع شده است؛ به نحوی که محرومیت از کیفیت خواب می تواند منجربه نتایج فیزیولوژیک ناخواسته و عواقب روان شناختی شود؛ ازاین رو هدف پژوهش حاضر بررسی برازش الگوی ساختاری رابطه بین اعتیاد به اینترنت و کیفیت خواب با میانجیگری نظم جویی شناختی هیجان، باورهای فراشناخت و حساسیت اضطرابی و تعدیلگری احساس تنهایی و زمان خواب در دانشجویان بود.

    روش بررسی

     روش پژوهش، تحلیلی و مبتنی بر مدل سازی معادلات ساختاری بود. از میان جامعه آماری دانشجویان تمام مقاطع تحصیلی دانشگاه های دولتی و غیردولتی تهران در سال تحصیلی1400-1399 تعداد 403 نفر به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به پرسش نامه ها ازطریق فضای مجازی پاسخ دادند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه اعتیاد به اینترنت (یانگ، 1998)، پرسش نامه فراشناخت (ولز و کارت رایت-هاتن، 2004)، پرسش نامه نظم جویی شناختی هیجان (گارنفسکی و همکاران، 2001)، پرسش نامه حساسیت اضطرابی (ریس و مک نالی، 1985)، پرسش نامه کیفیت خواب پیتزبورگ (بایسی و همکاران، 1989) و مقیاس تجدیدنظرشده احساس تنهایی (راسل و همکاران، 1980) بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 23 و روش تحلیل معادلات ساختاری در نرم افزار PLS نسخه 2، در سطح معنا داری 0٫05 تحلیل شد.  

    یافته ها

     براساس نتایج پژوهش، اعتیاد به اینترنت، کیفیت خواب دانشجویان را به طور مستقیم (0٫016=p، 0٫08=β) و نیز ازطریق میانجیگری متغیرهای تنظیم شناختی هیجان و باورهای فراشناختی تحت تاثیر قرار داد (0٫05>p). همچنین بین اعتیاد به اینترنت و کیفیت خواب با اثر تعدیلگری مدت زمان خواب رابطه معنادار وجود داشت (0٫001>p، 0٫40=β). مدل مفهومی برازش شده باوجود دو متغیر میانجی تنظیم شناختی هیجان و باورهای شناختی و متغیر تعدیلگر مدت زمان خواب از برازش مناسبی برخوردار بود (0٫57=GOF).   

    نتیجه گیری

     یافته های این مطالعه، رابطه واسطه ای متغیرهای نظم جویی شناختی هیجان و باورهای فراشناختی و نیز تاثیر تعدیلگر متغیر مدت زمان خواب را در رابطه بین اعتیاد به اینترنت و کیفیت خواب در دانشجویان، نشان داد.

    کلید واژگان: اعتیاد به اینترنت, کیفیت و مدت زمان خواب, تنظیم شناختی هیجان, فراشناخت, حساسیت اضطرابی, احساس تنهایی
    Azadeh Mousavizadeh, Rasool Roshan *, Mehdi Akbari, Mohammad Gholami
    Background & Objectives

     One of the essential factors that affect the quality of sleep and can be a sleep–inducing factor is excessive Internet use or Internet addiction. Research suggests that cognitive emotion regulation, metacognitive beliefs, anxiety sensitivity, loneliness, and sleep duration contribute to sleep quality. Therefore, it is crucial to develop and study models that can help understand fully the relationship between sleep quality and Internet addiction and other influential factors in this field. On the other hand, students are at high risk due to their special needs in this field. Therefore, there is considerable health significance in identifying factors that increase their sleep quality and mental health. Thus, this study aimed to investigate the fitness of the structural model of the relationship between Internet addiction and sleep quality through mediating cognitive emotion regulation, metacognitive beliefs, and anxiety sensitivity and modulating loneliness and sleep time in students.

    Methods

     The research method was the modeling of structural equations. In this structural model, sleep quality is a criterion variable, cognitive emotion regulation, metacognitive beliefs, and anxiety sensitivity are mediating variables, loneliness and sleep time are moderating variables, and Internet addiction is a predictor variable. The statistical population comprised students of all educational levels of public and private universities in Tehran City, Iran, in the academic year 2020–2021. Of them, 403 students were selected by the available sampling method and were requested to answer the study questionnaires through cyberspace. The inclusion criteria included being a student, consenting to participate in the study, not suffering from certain physical and mental illnesses, and not attending psychotherapy sessions during the last 6 months. The study tools used in cyberspace included the Internet Addiction Questionnaire (Young, 1998), Metacognition Questionnaire (Wells & Cartwright–Hatton, 2004), Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (Garnefski et al., 2001), Anxiety Sensitivity Inventory (Reiss & McNally, 1985), Pittsburgh Sleep Quality Index (Buysse et al., 1989), and Revised UCLA Loneliness Scale (Russell et al., 1980). The obtained data were analyzed using SPSS version 23 software, and the structural equation analysis method was done in PLS software version 2.0. all analyses were performed at a significance level of 0.05.

    Results

     The results indicated that Internet addiction affected students' sleep quality both directly (β=0.08, p=0.016) and through the mediation of cognitive emotion regulation and metacognitive beliefs (p<0.05). There was also a relationship between Internet addiction and sleep quality with a moderating effect on sleep duration (β=0.40, p<0.001). The conceptual model had a good fit index despite the two mediating variables of cognitive emotion regulation and cognitive beliefs and the sleep duration modifier variable (GOF=0.57).

    Conclusion

     The findings of this study showed the mediating relationship between cognitive emotion regulation and cognitive beliefs, as well as the moderating effect of sleep time on the relationship between Internet addiction and sleep quality in students.

    Keywords: Internet Addiction, Quality, Duration Of Sleep, Cognitive Emotion Regulation, Metacognition, Anxiety Sensitivity, Loneliness
  • عطیه صفرزاده*، رسول روشن، زهرا احمدوند، فائزه شفیعی، بانی بزرگ
    سابقه و هدف

    افراد مبتلا به هراس اجتماعی در مقایسه با افراد عادی از عزت نفس پایین تری برخوردار هستند. درمان و مداخله رایج این مشکل مدیریت استرس بر اساس رویکرد شناختی رفتاری است. به این منظور در پژوهش حاضر هدف تعیین اثربخشی آموزش مدیریت استرس به شیوه شناختی- رفتاری بر عزت نفس دانشجویان مبتلا به هراس اجتماعی است.

    روش کار

    پژوهش حاضر، طرح آزمایشی همراه با پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل است. 32 نفر از دانشجویان مبتلا به هراس اجتماعی دانشگاه شاهد با بیشترین نمره در آزمون هراس اجتماعی (SPIN) از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. نمونه پژوهش پس از همگن شدن، به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شده و با استفاده از مقیاس های هراس اجتماعی (SPIN) و عزت نفس (SERS) قبل و بعد از مداخله مورد ارزیابی قرار گرفتند. گروه آزمایش، تحت آموزش مدیریت استرس به شیوه شناختی- رفتاری، طی 10 جلسه هفتگی قرار گرفت و گروه کنترل در انتظار بودند. نتایج به دست آمده با استفاده از آمار توصیفی و یومن ویتنی و با به کارگیری نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شد.

    یافته ها:

     در این پژوهش 16 نفر در گروه آزمایش و 16 نفر در گروه کنترل حضور داشتند (همه اعضا دختر بودند). هیچ یک از دانشجویان مداخله را ترک نکردند. تحلیل یومن ویتنی نشان داد که با کنترل تفاوت های بین دو گروه در قبل از مطالعه، اختلاف معناداری بین نمره نهایی گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل وجود دارد. آموزش مدیریت استرس به شیوه شناختی- رفتاری سبب افزایش عزت نفس کلی از 17/05 ± 84/62 به 24/13± 243/68(0/001< P) و کاهش هراس اجتماعی از 6/99 ± 53/56 به 2/4 ± 47/62 (0/001< P) در گروه آزمایش شد.

    نتیجه گیری: 

    به نظر می رسد که روش مدیریت استرس به شیوه شناختی- رفتاری می تواند به عنوان یک مهارت موثر در درمان هراس اجتماعی دانشجویان به کار گرفته شود.

    کلید واژگان: مدیریت استرس به شیوه شناختی- رفتاری, هراس اجتماعی, عزت نفس
    Atiyeh Safarzadeh*, Rasoul Roshan, Zahra Ahmadvand, Faezeh Shafiei, Bonnie Bozorg
    Background and Aim

    People with social phobia have lower self- esteem than normal people. A common treatment and intervention for this problem is stress management based on the cognitive- behavioral approach. For this purpose, in the present study, we aimed to determine the effectiveness of cognitive- behavioral stress management training on the self-esteem of students struggling social phobia.

    Methods

    The present study is an experimental design with a pretest-posttest and control group. 32 students with social phobia were selected with the highest score in the social phobia inventory (SPIN) through available sampling. After homogenization, the research sample was divided into experimental and control groups, and using the social phobia inventory (SPIN) and self- esteem rating scale (SERS) were assessed before and after the intervention. The experimental group underwent cognitive- behavioral stress management training for ten weekly sessions and the control group was waiting. The obtained results were analyzed using descriptive statistics and U Mann Whitney by SPSS software.

    Results

    In current study, 16 people were in the experimental group and 16 people in the control group (all members were female). None of the students left the intervention. U Mann Whitney showed that by controlling the differences between the two groups before the study, there was a significant difference between the final score of the experimental group compared to the control group. Cognitive- behavioral stress management training increased overall self- esteem from 17.05 ± 84.62 to 24.13 ± 243.68 (P < 0.001) and decreased social phobia from 6.99 ± 53.56 to 2.4 ± 47.5 (P < 0.001) in the experimental group.

    Conclusion

    It seems that the cognitive- behavioral stress management method can be used as an effective skill in treating students' social phobias.

    Keywords: Cognitive- Behavioral Stress Management, Social Phobia, Self- esteem
  • سوسن سالاری*، رسول روشن، حمید پورشریفی، حجت الله فراهانی، محبوبه سادات حسینی
    مقدمه

    امروزه دیابت به عنوان ششمین عامل مرگ ومیر شناخته شده است که درمان قطعی ندارد. بنابراین، توجه به آموزش و افزایش آگاهی بسیار مهم است. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی پروتکل یکپارچه نگر خودمراقبتی تحت وب بر کیفیت زندگی وابسته به سلامت، بهزیستی روانی و قندخون بیماران مبتلا به دیابت نوع دو است.

    روش کار

    پژوهش حاضر از نوع مطالعات تجربی با گروه کنترل با استفاده از طرح پیش آزمون و پس آزمون است. از میان بیماران مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه کننده به انجمن دیابت شهر تهران، 64 نفر انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه گماشته شدند. گروه آزمایش در معرض 5 جلسه درمانی یک ساعته تحت وب قرار گرفتند و داده ها با استفاده از پرسش نامه های خلاصه فعالیت های خودمراقبتی دیابت SDSCA، مقیاس کیفیت زندگی وابسته به دیابتADDQoL، پرسش نامه بهزیستی روان شناختی W-BQ12 در پیش آزمون و پس آزمون جمع آوری شد. بعد از جمع آوری داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس تجزیه وتحلیل شدند.

    یافته ها: 

    نتایج نشان داد استفاده از این پروتکل درمانی بین دو گروه در میزان قندخون 35/4=F، بهزیستی روان شناختی 24/14F=، کیفیت زندگی 63/52= F و خودمراقبتی 54/68=F در سطح 001/0 تفاوت معناداری ایجاد کرده است.

    نتیجه گیری

    با توجه به اهمیت آموزش های خودمراقبتی و سلامت همراه مجازی توصیه می شود تیم سلامت از درمان های خودمراقبتی تحت وب برای کنترل بیماری دیابت استفاده کنند

    کلید واژگان: بهزیستی, خودمراقبتی, سلامت همراه, قندخون, کیفیت زندگی
    Sousan Salary*, Rasul Roshan, Hamid Poursharifi, Hojatallah Farahani, Mahboobeh Sadat Hosseini
    Introduction

    Diabetes is currently the sixth cause of death and has no definitive cure. Therefore, it is essential to focus on patients’ awareness and education. This study aimed to determine the effectiveness of a specifically designed integrated web-based self-care protocol on health-related quality of life, mental well-being, and blood sugar in type 2 diabetic patients.

    Method

    The present study followed a pretest-posttest design with a control group. Of patients with type 2 diabetes referred to the Diabetes Society of Tehran (Tehran, Iran), 64 were selected and randomly assigned to the two groups. The experimental group attended five one-hour treatment sessions on the Internet. Data were collected by administering the Self-Care Summary Questionnaire, Diabetes Dependent Quality of Life Scale, and Psychological Welfare Questionnaire before and after the treatment. Collected data were analyzed using Multivariate Analysis of Covariance (MANCOVA).

    Results

    The results showed a significant difference between the two groups in the level of blood sugar (F=4.35), well-being (F=14.24), quality of life (F=52.63), and self-care (F=68.54) at the significance level of 0.001.

    Conclusion

    Considering the importance of self-care education and mobile (virtual) health, it is recommended that web-based self-care treatments are utilized for controlling diabetes

    Keywords: Blood sugar, Mobile health, Quality of life, Rehabilitation, Self-care
  • سوسن سالاری، رسول روشن*، حمید پورشریفی، حجت الله فراهانی
    مقدمه

    مطالعه حاضر با هدف  طراحی پروتکل یکپارچه نگر مبتنی بر خودمراقبتی به شکل تحت وب و بررسی روایی این پروتکل در بین بیماران دیابتی نوع دو صورت گرفت.

    مواد و روش ها

     این پژوهش به لحاظ نوع طرح در دسته پژوهش های مورد-منفردبا طرح A-B است و جامعه آماری آن را بیماران دیابتی نوع دو  با محدوده سنی 80-17سال تشکیل می دادند. به شیوه نمونه گیری هدفمند تعداد سه بیمار دیابتی نوع دو انتخاب شده و از آن ها خواسته شد وارد سایت طراحی شده شوند و در ابتدا به سه پرسش نامه خودمراقبتی، کیفیت زندگی بیماران دیابتی و بهزیستی روانشناختی پاسخ داده و میزان قندخون خود (HbA1c) را ثبت کنند و سپس  وارد پروسه درمان شوند که به شکل تحت وب و در قالب 5 جلسه طراحی شده بود. داده های جمع آوری شده  با استفاده از نرم افزار Spss-21 و براساس تحلیل دیداری و شاخص های آمار توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت .

    نتایج

    طی تحلیل دیداری نمودارداده ها، پروتکل خودمراقبتی تحت وب در مورد سه بیمار دیابتی نوع دو اثربخش بود. بدین صورت که این پروتکل درمانی توانسته منجر به کاهش قند خون، افزایش کیفیت زندگی و افزایش بهزیستی روان شناختی در افراد مبتلا به دیابت نوع دو شود.

    نتیجه گیری

    با توجه به اینکه برای بیماری دیابت درمان قطعی فعلا وجود ندارد، استفاده از پروتکل های درمانی مبتنی بر خودمراقبتی که بتواند موارد پزشکی و روانشناختی را با هم در بر داشته باشد در کاهش قندخون این بیماران و پیشگیری از عوارض بیماری بسیار موثر خواهد بود.

    کلید واژگان: پروتکل, خودمراقبتی, تحت وب, دیابت نوع دو
    Susan Salary, Rasul Roshan*, Hamid Pour Sharifi, Hojjatollah Farahani
    Introduction

    The aim of this study was to design an integrated protocol based on self-care in web form and to evaluate the validity of this protocol among type 2 diabetic patients.

    Materials and Methods

    In terms of the type of study, this study is in the category of case-individual studies with A-B project and its statistical population consisted of type 2 diabetic patients with an age range of 17-80 years. By purposeful sampling method, three type 2 diabetic patients were selected and asked to enter the designed site and first answered the three questionnaires of self-care, quality of life of diabetic patients and psychological well-being and recorded their blood sugar level (HbA1c) and then enter the treatment process, which was designed on the web in the form of 5 sessions. The collected data were analyzed using Spss-21 software based on visual analysis and descriptive statistics.

    Results

    During visual analysis of the data graphs, the subordinate self-care protocol was effective in three type 2 diabetic patients. Thus, this treatment protocol has been able to reduce blood sugar, increase quality of life and increase psychological well-being in people with type 2 diabetes.

    Conclusion

    Considering that there is currently no definitive treatment for diabetes, the use of self-care based treatment protocols that can include medical and psychological cases is very effective in lowering blood sugar in these patients and preventing complications of the diabetes mellitus.

    Keywords: Self-care, Web-based Protocol, Type 2 Diabetes Mellitus
  • قاسم عبدلپور، محمدرضا نائنییان*، رسول روشن، محمد غلامی فشارکی
    هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای طرح واره های شناختی فعال شده در بافت جنسی، بدتنظیمی هیجانی و خلق منفی در ارتباط بازداری و برانگیختگی جنسی با عملکرد جنسی زنان انجام پذیرفت. روش پژوهش، توصیفی- همبستگی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان شاغل در بخش اداری دانشگاه های شهر تهران و تبریز بودند که از بین آن ها 665 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داد ه ها از پرسش نامه طرح واره های شناختی فعال شده در بافت جنسی (QCSASC)، مقیاس اضطراب، افسردگی و استرس (DASS)، مقیاس دشواری در تنظیم هیجان گراتز (DERS)، پرسش نامه بازداری و برانگیختگی جنسی زنان (SES-W)، پرسش نامه عملکرد جنسی زنان (FSFI) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS23 و نرم افزار LISREL8.8 استفاده شد. مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که بازداری جنسی و برانگیختگی جنسی هم به صورت مستقیم و هم غیرمستقیم (از طریق طرح واره های جنسی، بدتنظیمی هیجانی و خلق منفی)، بر عملکرد جنسی زنان تاثیر می گذارد. ارزیابی مدل فرضی پژوهش با استفاده از شاخص های برازندگی نشان داد که مدل فرضی با مدل اندازه گیری، برازش دارد (97/0CFI=، 96/0 NFI=، 051/0 RMSEA=). همسو با مدل کنترل دوگانه، نتایج این پژوهش نشان داد که بازداری و برانگیختگی جنسی بر عملکرد جنسی زنان تاثیر دارد و هم چنین این یافته ها تاکید می کنند که در کنار عوامل فیزیولوژیکی، عوامل شناختی و هیجانی در تبیین عملکرد جنسی خیلی اهمیت دارند.
    کلید واژگان: برانگیختگی جنسی, بازداری جنسی, تنظیم هیجان, خلق, تمایلات جنسی
    Ghasem Abdolpour, Mohammadreza Naeinian *, Rasoul Roshan, Mohammad Gholami Fesharaki
    The present study aimed to investigate the mediating role of cognitive schemas activated in sexual context, emotion dysregulation and negative mood in the relationship between sexual inhibition, sexual excitation and female sexual function. This study was conducted with a correlational method and structural equation modeling, respectively. The study sample included 665 females serving in the administrative departments of Tehran and Tabriz universities, who were selected by convenience sampling method. The Questionnaire of Cognitive Schema Activation in Sexual Context,Depression, Anxiety and stress Scales (DASS),Difficulties in Emotion Regulation Scale (DERS), Sexual Excitation/Sexual Inhibition Inventory for Women, and Female Sexual Functioning Index (FSFI) were used for data collection. Also, SPSS23 and LISREL8.8 softwares were used for data analysis. Results of SEM showed that sexual inhibition and sexual inhibition, both directly and indirectly (through Sexual Context-activated schemas, emotion dysregulation and negative mood), could affect women's sexual function. Evaluating the theoretical model of the study through the fitness indices revealed that the theoretical model fit the measurement model (CFI = 0.97, NFI = 0.96, RMSEA = 0.051). Consistent with the dual control model, the results of this study showed that inhibition and sexual excitation affect the female sexual function. In addition, these findings suggest that in addition to the physiological factors, emotion and cognitive factors are similarly significant in defining the sexual function.
    Keywords: Sexual Excitement, Sexual Inhibition, Emotion Regulation, mood, Sexuality
  • عبدالله هاشمی جشنی، رسول روشن*، حسن احدی
    زمینه و هدف

     اختلال وسواس فکری-عملی تاثیر زیادی بر کیفیت زندگی فرد دارد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مواجهه و جلوگیری از پاسخ با درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی انجام شد.

    روش بررسی

    این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی بود که با طرح پژوهشی پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه انجام شد. جامعه آماری را تمامی بیماران اختلال وسواس فکری-عملی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهرستان شیراز در سال 1397 تشکیل دادند که مصرف کننده داروی فلووکسامین (دوز200تا300) بودند. از این میان، شصت نفر به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به تصادف در گروه های بیست نفره شامل دو گروه آزمایش و یک گروه گواه جایگزین شدند. درمان مواجهه و جلوگیری از پاسخ براساس طرح گروه درمانگری استکتی (1993) اجرا شد؛ همچنین درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد براساس طرح درمان بیماران مبتلا به اختلال وسواسی اجباری از توهیگ (2004) اجرا شد؛ درمان ها برای هر گروه آزمایش در هشت جلسه نوددقیقه ای اجرا شد؛ اما گروه گواه در انتظار درمان باقی ماند. ابزار پژوهش فرم کوتاه پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (1996) بود. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیره و آزمون تعقیبی بونفرونی به کمک نرم افزار SPSS نسخه 21 در سطح معناداری 0٫05 تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، پس از حذف اثر پیش آزمون، تفاوت معناداری در متغیرهای کیفیت زندگی شامل سلامت جسمانی، سلامت روانی، سلامت اجتماعی و سلامت محیطی بین گروه های آزمایش و گروه گواه در پس آزمون وجود داشت (0٫001>p)؛ اما بین میزان اثربخشی درمان مواجهه و جلوگیری از پاسخ با درمان مبتنی بر پذیرش بر بهبود کیفیت زندگی و مولفه های آن شامل سلامت جسمانی (0٫80=p)، سلامت روان شناختی (0٫44=p)، سلامت اجتماعی (0٫48=p) و سلامت محیطی (0٫66=p) تفاوت معنادار وجود نداشت.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، هر دو درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان مواجهه و جلوگیری از پاسخ در افزایش کیفیت زندگی بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی اثربخشی دارند.

    کلید واژگان: مواجهه و جلوگیری از پاسخ, پذیرش و تعهد, اختلال وسواس فکری و عملی, کیفیت زندگی
    Abdollah Hashemi Jashni, Rasoul Roshan*, Hassan Ahadi
    Background & Objectives

    Obsessive–Compulsive Disorder (OCD) is a debilitating behavioral condition that causes numerous adjustment problems for patients and their families. OCD usually affects the Quality of Life (QoL) of patients, especially young individuals. Besides, it is associated with other mental illnesses. Due to the high prevalence of OCD in our country and its socio–economic consequences, implementing effective treatment programs that can help reduce the symptoms of the disorder and increase the patient's QoL is of critical significance. No research has directly compared the effects of Acceptance and Commitment Therapy (ACT) and Exposure and Response Prevention (ERP) on the QoL of young women with OCD in Shiraz City, Iran. Therefore, the present study aimed to compare the effects of ERP and ACT on the QoL of patients with OCD.

    Method

    This was a quasi–experimental study with a pretest–posttest and a control group design. The statistical population included all women with OCD who were referred to the counseling centers in Shiraz City, Iran, in 2018 and prescribed fluvoxamine (200–300 mg). Of them, 60 patients were selected by the convenience sampling method and randomly assigned to 3 groups of 20 individuals (ACT, ERP, & control). The sample selection lasted 3 months and was according to the psychiatrist's diagnosis of OCD. The inclusion criteria of the study consisted of the age range of 18 to 40 years, minimum diploma education, female gender, and providing informed consent forms to participate in the study. The required data in the pretest and posttest phases were collected by the World Health Organization Quality of Life Questionnaire (WHOQOL–BREF; 1996). ERP was performed according to Stekette’s group therapy plan (1993) in 8 ninety–minute sessions. ACT was performed in 8 ninety–minute sessions based on Twohing’s treatment plan for patients with OCD (2004). The controls remained on the waiting list for treatment. Descriptive statistics, including mean and standard deviation as well as inferential statistics, including univariate Analysis of Covariance (ANCOVA) and Bonferroni post hoc test were applied in SPSS to analyze the collected data. The significance level of the tests was considered 0.05.

    Results

    The obtained results suggested that after removing the pretest effect, there was a significant difference in physical health (p<0.001), mental health (p<0.001), social health (p<0.001), and environmental health (p<0.001) between the experimental groups and the control group in the posttest step. However, there was no such difference between the effects of ERP and ACT on improving the QoL and its components, including physical health (p=0.80), mental health (p=0.44), social health (p=0.48), and environmental health (p=0.66).

    Conclusion

    Based on the present study findings, ACT and ERP improved the QoL of the examined patients with OCD.

    Keywords: Exposure, response prevention, Acceptance, commitment therapy, Obsessive–Compulsive disorder, Quality of life
  • سعید پورعبدل، رسول روشن، حمید یعقوبی، ناصر صبحی قراملکی*، محمد غلامی فشارکی
    هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی انعطاف ناپذیری روان شناختی در رابطه بین شدت خشم و ابراز آن در ورزشکاران رقابتی بود. روش پژوهش، از نوع همبستگی مبتنی بر روابط ساختاری (مدل یابی معادلات ساختاری بر اساس پی ال اس) بود. جامعه آماری را کلیه ورزشکاران رقابتی (کلیه ورزشکارانی که در هر سطحی از مسابقات مشغول به ورزش رقابتی بودند چه فردی چه جمعی) شهر اردبیل در سال 1398 تشکیل دادند. از بین آنها 312 نفر از طریق نمونه گیری خوشه ای به عنوان نمونه پژوهش مورد مطالعه قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس خشم بالینی، زیر مقیاس خشم درونی و بیرونی پرسش نامه خشم چند بعدی و مقیاس سنجش جامع فرایند درمان پذیرش و تعهد استفاده شد. نتایج نشان داد انعطاف ناپذیری روان شناختی، بین شدت خشم و ابراز بیرونی یا پرخاشگری (گریز رفتاری) و بین شدت خشم و نشخوار/ سرکوب خشم (اجتناب شناختی) نقش میانجی دارد. بر مبنای یافته های به دست آمده، می توان گفت انعطاف ناپذیری روان شناختی از عوامل مهمی است که در رابطه بین خشم و پرخاشگری و نشخوار خشم باید مورد توجه قرار گیرند. در واقع افراد ورزشکاری که پاسخ های انعطاف پذیردر آنها پایین باشد احتمال این که خشم تجربه شده را به ابراز آن تبدیل کند، زیاد است
    کلید واژگان: شدت خشم, انعطاف ناپذیری روانشناختی, اجتناب شناختی, گریز رفتاری, ورزشکاران رقابتی
    Saeed Pourabdol, Rasol Roshan, Hamid Yaghubi, Mohammad Gholami Fesharaki
    The purpose of this study was to investigate the mediating role of psychological inflexibility in the relationship between intensity of angerand its expression in competitive athletes.The present study was a correlational design based on structural relationships (PLS structural equation modeling). The present study was a correlational design study based on structural relationships (PLS structural equation modeling). The statistical population of this study consisted of all competitive athletes (all athletes who participated in any level of competitive sport, either individual or collective) in Ardebil in 2019. From a total of participants, 312 were selected through cluster sampling and included in the study. To collect data, the Clinical Anger Scale, Internal and external anger subscales of Multidimensional Anger Inventory and Comprehensive assessment of Acceptance and Commitment Therapy (CompACT) Scale were used. The results showed that psychological inflexibility mediated between intensity of angerand externalizing expression or aggressive (behavioral avoidance) and between intensity of angerand rumination / suppression of anger (cognitive avoidance). Based on the findings, it can be said psychological inflexibility is an important factor to consider in the relationship between anger and aggression. In fact, athletes who have low flexibility responses is very likely that the anger experienced will be expressed.
    Keywords: Intensity of anger, Psychological Inflexibility, Cognitive avoidance, Behavioral escape, Competitive Athletes
  • عبدالله هاشمی جشنی، رسول روشن*، حسن احدی
    زمینه

    تحقیقات متعددی پیرامون تاثیر دو درمان مواجهه و جلوگیری از پاسخ و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افسردگی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به وسواس فکری _عملی انجام شده است اما در رابطه با مقایسه تاثیر این دو درمان با یکدیگر بر کاهش شدت علایم بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری - عملی شکاف تحقیقاتی وجود دارد.

    هدف

    مقایسه اثربخشی درمان مواجهه و جلوگیری از پاسخ و درمان پذیرش و تعهد به شیوه ی گروهی بر کاهش شدت علایم بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری-  عملی بود.

    روش

    این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-  پس آزمون با گروه کنترل بود، جامعهآماری شامل کلیه بیماران اختلال وسواس فکری - عملی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهرستان شیراز در سال 1397 بود. 60 نفر به روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه (20 نفری) دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایگزین شدند. ابزار پژوهش عبارتند از: آزمون وسواس - اجبار مادزلی: هاجسون و راچمن (1977)، جلسات درمانی تعهد و پذیرش (نریمانی و همکاران، 1395) و جلسات درمانی مواجهه سازی و پیشگیری از پاسخ (نریمانی و همکاران، 1395). داده های پژوهش با استفاده از تحلیل کواریانس تحلیل شد.

    یافته ها

    در تمام علایم اختصاصی (آلودگی، بررسی، شک و تردید و کنترل تکانه) بین گروه ها در پس آزمون تفاوت معنادار وجود داشت. هر دو گروه درمانی نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری را نشان دادند. اماگروه درمانی درمان مواجهه و جلوگیری از پاسخ، نسبت به مداخله اکت کاهش بیشتر و معناداری را داشته است (0/001P<).

    نتیجه گیری

    دو درمان، مواجهه و جلوگیری از پاسخ و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد علایم بیماران مبتلا به وسواس فکری - عملی را کاهش دادند.

    کلید واژگان: درمان پذیرش و تعهد, درمان مواجهه و جلوگیری از پاسخ, علایم بیماران, اختلال وسواس فکری و عملی
    Abdollah Hashemi Jashni, Rasoul Roushan*, Hassan Ahadi
    Background

    Numerous researches have been done on the effect of two exposure and response prevention and acceptance and commitment-based treatment on depression and quality of life in patients with obsessive-compulsive disorder but compared the effect of these two treatments on reducing the severity of symptoms. Obsessive-Compulsive Disorder There is a research gap.

    Aims

    The aim of this study was to compare the efficacy of exposure therapy and prevention of response and group acceptance and commitment therapy in reducing the severity of specific symptoms in patients with obsessive-compulsive disorder.

    Method

    This was a quasi-experimental study with pre-test and post-test design with control group. Statistical population included all patients with obsessive-compulsive disorder referring to counseling centers in Shiraz in 2018. Sixty subjects were selected by purposive sampling method and were randomly divided into three groups (20 persons), two experimental groups and one control group. Research instruments include: Obsessive-Compulsive Disability Test: Hodgson & Rachman (1977), Commitment and Acceptance Therapy Sessions (Narimani et al., 2016), and Exposure and Response Prevention Therapy Sessions (Narimani et al., 2016). The data were analyzed using analysis of covariance.

    Results

    There was a significant difference between the two groups in the post-test in all specific symptoms (infection, examination, suspicion and impulse control). Both groups showed a significant decrease compared to the control group. However, exposure therapy and response prevention group had a significant and significant decrease compared to the intervention (P< 0/001).

    Conclusions

    Two treatments, exposure and response prevention and treatment based on acceptance and commitment, reduced the symptoms of patients with obsessive-compulsive disorder.

    Keywords: Acceptance, commitment therapy, exposure, response prevention, patient symptoms, obsessive-compulsive disorder
  • مهدی صحراگرد*، احمد علی پور، حسین زارع، رسول روشن
    هدف

    هدف از این مطالعه اثربخشی توانبخشی شناختی به شیوه پاول بر بهبود کارکردهای اجرایی، حافظه و توجه جانبازان مبتلاء به اختلال PTSD است.

    روش

    این مطالعه بر روی 24 جانباز مبتلا به اختلال PTSD در قالب دو گروه آزمایش و کنترل انجام شد. جهت اجرای این پژوهش از آزمون های PSSI، آزمون کارت های ویسکانسین، آزمون استروپ و آزمون حافظه فعال استفاده گردید. تحلیل آماری این پژوهش به وسیله آزمون تحلیل کوواریانس صورت گرفت.

    یافته ها

    نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد روش توانبخشی شناختی پاول بر بهبود خطای درجاماندگی، تعداد طبقات تکمیل شده، توالی، فراخنای فضایی رو به جلو و معکوس، خطای تداخل زمان و خطای تداخل اشتباهات موثر است.

    بحث و نتیجه گیری

    درمان توانبخشی شناختی پاول بر بهبود کارکردهای اجرایی، حافظه و توجه جانبازان مبتلاء به اختلال PTSD موثر است.

    کلید واژگان: اختلال استرس پس از سانحه, توانبخشی شناختی, کارکردهای اجرایی, حافظه, توجه
    Mahdi Sahragard *, Ahmad Alipour, Hoseyn Zaree, Rasool Roshan
    Aim

    the aim of this study is to evaluate the effectiveness of Powell's cognitive rehabilitation in improving executive functions, memory, and attention to veterans with PTSD.

    Methods

    This study was carried out on 24 veterans with PTSD in two experimental and control groups. For conducting the study, PSSI test, Wisconsin Card Test, Stroop test, and working memory test were used. Statistical analysis was performed by analysis of covariance.

    Results

    The results of analysis of covariance showed that Powell's cognitive rehabilitation(PCR) method is effective in improving preservative error, number of floors completed, and sequence, forward and reverse vastness of space, time interference error, and error interference of mistakes.

    Conclusion

    PCR is effective in improving executive function, memory and attention to veterans with PTSD.

    Keywords: PTSD, cognitive rehabilitation, Executive Functions, memory, Attention
  • شیماسادات برقعی*، رسول روشن، هادی بهرامی

    این پژوهش با هدف مقایسه معنویت درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و تاثیرشان بر بهبود احساس چندش و اختلال افسردگی زنان مبتلا به وسواس فکری و عملی انجام شد. بدین منظور، از طرح شبه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با گروه گواه استفاده شد. برای این پژوهش، 45 زن بیمار مبتلا به وسواس به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. آنها به وسیله پرسش نامه های عمل به باورهای دینی، وسواس ییل براون، مقیاس چندش و پرسش نامه افسردگی بک ارزیابی شدند. آزمودنی ها هرکدام چهارده جلسه گروهی معنویت درمانی دینی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را دریافت کردند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها حاکی از این است که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و معنویت درمانی دینی به شیوه گروهی، در کاهش احساس چندش و اختلال افسردگی زنان مبتلا به اختلال وسواس موثر است (05/0>P). همچنین تحلیل ها نشان داد که بین دو روش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و معنویت درمانی تفاوت معناداری وجود دارد؛ بدین معنا که معنویت درمانی دینی نسبت به درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، در کاهش احساس چندش و اختلال افسردگی زنان مبتلا به اختلال وسواس اثربخشی بیشتری داشته است.

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, معنویت درمانی دینی, احساس چندش, افسردگی, اختلال وسواس فکری و عملی
    Shima Sadat Borghie, Rasul Roushan*, Hadi Bahrami

    Comparing the dimensions of religious spiritual therapy and group-based acceptance and commitment-based therapy and their effects on recovering the anxiety and depression in women with obsessive-compulsive disorder this paper is proposed. To this end, the quasi-experimental design with pre-test and post-test and follow-up with the control group is adopted. For this study, 45 OCD patients were selected for sampling. They evaluated by questionnaires on religious commitment, Yale Brown Obsessive Questionnaire and Beck Depression Inventory. Each group received 14 sessions of religious spiritual therapy and acceptance and commitment-based therapy. Data were analyzed by covariance and follow-up test. Findings show that group-based acceptance and commitment-based therapy and religious spirituality therapy are effective in reducing frustration and depressive disorder in women with obsessivecompulsive disorder (05/05&gt;p). The analysis also showed a significant difference between these two treatments; that is, religious spirituality has been more effective in reducing anxiety and depression in women with obsessive-compulsive disorder than treatment based on acceptance and commitment.

    Keywords: acceptance, commitment-based therapy, religious spiritual therapy, feelings of depression, depression, obsessive-compulsive disorder
  • شیماسادات برقعی، رسول روشن*، هادی بهرامی
    زمینه وهدف

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و معنویت درمانی بر بهبود شدت علایم و باورهای وسواسی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به وسواس فکری و عملی انجام شد. 

    روش بررسی

    طرح پژوهش، شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. بدین منظور 45 نفر بیمار مبتلا به اختلال وسواس از مرکز مشاوره شهر قم در سال 1396 به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. درابتدای مطالعه، آزمودنی ها با پرسشنامه های عمل به باورهای دینی (گلزاری، 1380)، وسواس ییل براون (گودمن و همکاران، 1989)، باور وسواسی OBQ-44 (OCCWG، 2005) و کیفیت زندگی SF36 (فرنیش، 2005) تحت آزمون قرار گرفتند. سپس گروه آزمایش چهارده جلسه 60دقیقه ای درمان گروهی مبنی بر رویکردهای مدنظر را دریافت کرد. داده ها با استفاده ازتحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه وتحلیل شد. 

    یافته ها

     نتایج حاکی از این بود که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و معنویت درمانی به شیوه گروهی دارای اثربخشی معناداری بر علایم وسواس و باورهای وسواسی و کیفیت زندگی زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری و عملی است (0٫001>p). همچنین تحلیل ها نشان داد که بین میانگین نمرات علایم وسواس و کیفیت زندگی در دو گروه معنویت درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد تفاوت معنادار وجود ندارد؛ ولی بین میانگین نمرات باورهای وسواسی بین دو گروه درمانی تفاوت معنادار مشاهده می شود (0٫009=p). 

    نتیجه گیری

    معنویت درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش علایم و باورهای وسواسی و بهبود کیفیت زندگی افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری و عملی موثر است.

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, معنویت درمانی, علائم وسواس, باورهای وسواسی, کیفیت زندگی و وسواس فکری و عملی
    Shimasadat Borghei, Rasol Roshan*, Hadi Bahrami
    Background & Objectives

    Obsessive–compulsive disorder (OCD) is a disabling disorder that causes disturbance and significant interference in the individual function. This disorder is thought to be caused by unwanted and intrusive mental thoughts and images that are considered meaningless, inappropriate and irresistible by the individual, as well as the tendency to determine to neutralize and compensate for these thoughts and mental images. The onset of this disorder is usually between early adolescence and early adulthood. Among treatments, a method that has been more relevant in recent years, treatment is based on acceptance and commitment. Generally, disorders that do not require interacting with inner experiences (thoughts, emotions, memories and physical emotions) that it mainly called "experiential avoidance". Due to the importance of obsessive–compulsive disorder, it needs to test new therapeutic considering religious beliefs. These techniques in spiritual therapy can have behavioral, cognitive, metacognitive, emotional and moral aspects, and can be manifested in religious concepts and behaviors such as trust, patience, prayer, meditation. Given these points, the use of human spiritual capacity in the treatment of obsessive–compulsive disorders is not only effective but also necessary. Religious psychotherapy can have significant effects on the treatment of depression and obsession because religious people are less likely to feel alone and less depression and anxiety than non–religious people. Addressing the impact of religion on health in the various, supply of human life, including health care, is important because it has an unmatched and indispensable role in human life. Therefore, knowing about the effectiveness of the therapeutic methods from religious teachings can be used to treatment of anxiety and obsessive–compulsive disorders. The purpose of this study was to compare the effectiveness of treatment based on acceptance and commitment and spiritual therapy on the improvement of the severity of obsessive–compulsive symptoms and quality of life in patients with obsessive–compulsive and obsessive–compulsive disorder.

    Methods

    The research was quasi–experimental, pre–test, post–test and follow–up with the control group. Forty–five obsessive–compulsive patients from the Qom (Qom province, center of Iran) consultation center in 2012 were selected by convenience sampling. In the beginning of the study, the subjects were investigated by questionnaires that include the practice of religious beliefs (Golzzari, 2001), Yale Brown obsession (Goodman et al., 1989), obsessive beliefs of OBQ–44 (OCCWG, 2005) and quality of life (SF36) (Farnish, 2005). The experimental group received 14 sessions of 60 minutes of group therapy based on acceptance and commitment and spirituality therapy. Data were analyzed by repeated measure ANOVA and post Hoc.

    Results

    Descriptive statistics (mean and standard deviation) of the three groups. The mean scores of the obsessive–compulsive scales and the mean scores of obsessive–compulsive beliefs and quality of life questionnaires in both treatment groups decreased and this decrease in follow–up was also seen. Findings of this study indicated that treatment based on acceptance and commitment and spirituality therapy in pretest posttest and fallow up had a significant different on obsessive–compulsive symptoms and observerchr('39')s beliefs and quality of life (p<0.001). In addition, results of Post HOC test on the comparison of therapeutic methods showed that spirituality therapy was more effective than treatment–based acceptance and commitment to the improvement of obsessive–compulsive symptoms, obsessive–compulsive beliefs and quality of life.

    Conclusion

    Results of posttest and follow up in the experimental group showed the effect of interventions and it can be concluded that spirituality and acceptance therapy and commitment to reduce the symptoms and obsessive beliefs and improve the quality of life of people with obsessive–compulsive disorder.

    Keywords: Acceptance, commitment therapy, Spiritual therapy, Obsessive–compulsive disorder (OCD), Quality of life, Obsessive symptoms, obsessive beliefs
  • باقر رضایی، لیلا حیدری نسب *، رسول روشن، محمد غلامی فشارکی
    زمینه و هدف
    بیش از نیمی از جمعیت پناهندگان افغانستانی در ایران را نوجوانان تشکیل می دهند. یکی از موانع مهم سازگاری این نوجوانان با محیط جدید، استرس فرهنگپذیری است که می تواند سلامت جسمی و روانی آنان را تهدید کند. بدین منظور، برای شناسایی استرسورهای فرهنگپذیری، برای اولینبار در ایران، به اعتباریابی پرسش نامه استرس فرهنگپذیری در نوجوانان پناهنده افغانستانی پرداخته شد.
    مواد و روش ها
    جامعه آماری پژوهش، کلیه دانش آموزان نوجوان پناهنده افغانستانی در ایران هستند، که در مدارس بین الملل و خودگردان تهران مشغول به تحصیل اند. به صورت تصادفی 406 نفر 14 تا 18ساله انتخاب شدند (166 پسر و 240 دختر). ابزار این پژوهش، پرسش نامه استرس فرهنگ پذیری است که به بررسی روایی ترجمه، روایی محتوایی، روایی سازه می پردازد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد این مقیاس از روایی محتوایی خوبی برخوردار است. همچنین ساختار سهعاملی این مقیاس در نمونه نوجوانان پناهنده افغانستانی در ایران تایید شد. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد متغیرهای استرس فرایند محوری 32/76 درصد، استرس اجتماعی 9/43 درصد و تبعیض ادراکشده 3/47 درصد واریانس را تبیین می کنند که درمجموع حدود 46 درصد واریانس توسط این سه عامل تبیین شده است. شاخص نیکویی برازش برابر با 0/40 است که نشان می دهد در حد مطلوب قرار دارد.
    نتیجه گیری
    از این ابزار می توان برای شناسایی عوامل خطر در میان جمعیت نوجوانان پناهنده استفاده کرد. همچنین این ابزار می تواند چالش های انطباق مثبت با محیط جدید را بررسی و از اختلالات روانی مرتبط با استرس فرهنگ پذیری پیشگیری کند. لازم است محققان هنگام ارزیابی استرس فرهنگ پذیری به بافت و وضعیت اجتماعی و فرهنگی بیشتر توجه کنند.
    کلید واژگان: استرس فرهنگ پذیری, تحلیل عاملی, نوجوانان پناهنده افغانستانی
    Baqir Rezai, Leila Heydarinasab *, Rasol Roshan, Mohammad Gholami Fesharaki
    Background and objective
    More than half of Afghan refugees in Iran are adolescent. One of the important challenges in adapting to the new environment is the acculturative stress that can threaten the physical and mental health of refugee adolescents. In order to identify the acculturation stressors, the validity of the Acculturative Stress Scale on Afghan refugee adolescents in Iran was evaluated for the first time.
    Methods
    The statistical population of the study is all Afghan refugee adolescent students in Iran who are studying at international schools in Tehran province. 406 participants were randomly selected, between the ages of 14 and 18, (166 boys and 240 girls). The tool of this research is an Acculturative Stress Scale that evaluates the translation validity, content validity and construct validity.
    Results
    The results showed that the Acculturative Stress Scale in Afghan adolescent samples has good content validity. The results have confirmed the three factor structure of Acculturative Stress Scale in Afghan refugee adolescent samples in Iran. Exploratory factor analysis results for each variable was: process-oriented stress (32.76%), social stress (9.43%), and perceived discrimination (3.47%); this explained that in total 46% of the variance was explained by these three factors and the goodness index of fit is 0.40 which is at the very adequate level.
    Conclusion
    This tool can be used to identify the risk factors in the adolescent refugee population. Also, this tool can examine the challenges of positive adaptation to the new environment and prevent mental disorders associated with acculturative stress. It is necessary for researchers to pay attention to the context, social and cultural status when assessing the acculturative stress.
    Keywords: Acculturative stress, Factor analysis, Afghan refugee adolescents
  • محبوبه داستانی*، رسول روشن، مسعود جانبزرگی، محمدرضا شعیری، الهام آقایی
    زمینه و هدف

    افسردگی از بیماری های روانی بسیار شایع است. به منظور درمان و جلوگیری از عود مکرر این بیماری لازم است اطلاعاتی درباره روش های درمان و میزان تاثیری که این درمان ها دارند، کسب کرد. دراین باره، فراتحلیل با یکپارچه کردن نتایج حاصل از انجام دادن تحقیقات مختلف، میزان آثار روش های درمان را مشخص می کند. پژوهش حاضر نیز بر آن بود تا با استفاده از الگوی پژوهشی فراتحلیل، میزان اثرگذاری رویکردهای مبتنی بر معنویت و مذهب را بر کاهش نشانه های افسردگی بررسی کند.

     روش بررسی

    کلیدواژه های جست وجو شده شامل درمان، روان درمانی، مداخله، روان درمانگری، آموزش، مشاوره، معنویت، معنوی، مذهبی، افسرده و افسردگی بود. ملاک های ورود برای فراتحلیل عبارت بودند از: 1.پژوهش ها به صورت آزمایشی و شبه آزمایشی باشد؛ 2. حداقل یک گروه آزمایشی وجود داشته باشد؛ 3.ابزارهای اندازه گیری از پایایی و روایی کافی برخوردار باشد؛ 4. موضوع پژوهش رویکردهای مبتنی بر مذهب و معنویت در افسردگی باشد؛ 5. بررسی در قالب پژوهش گروهی صورت گرفته باشد (موردی نباشد)؛ 6.مداخلات حضوری باشد (اینترنتی، تلفنی یا... نباشد). بدین منظور، سیزده پژوهش که از لحاظ روش شناختی موردقبول بود، انتخاب شد و فراتحلیل بر روی آن ها انجام گرفت. ابزار پژوهش عبارت بود از: چک لیست تحلیل محتوا و نرم افزار CAM2. 

    یافته ها

    یافته های پژوهش نشان داد اندازه اثر رویکردهای مبتنی بر مذهب و معنویت بر کاهش نشانه های افسردگی 0٫85 بود (0٫001>p) این اندازه اثر مطابق جدول کوهن در حد بالا ارزیابی شد.

    نتیجه گیری

    با توجه به بافت فرهنگی و اجتماعی ایران، اندازه کارایی درمان های مبتنی بر معنویت و مذهب، در کاهش نشانه های افسردگی مشخص شد. بنابراین بهتر است درمانگران در درمان های خود بافت فرهنگی و مذهبی جامعه را نیز در نظر بگیرند.

    کلید واژگان: فراتحلیل, افسردگی, رویکردهای مبتنی بر معنویت و مذهب
    Mahbubeh Dastani*, Rasoul Roshan, Masoud Janbozorgi, Mohammad Reza Shaeiri, Elham Aghaei
    Background & Objective

    Depression is the most common psychiatric disorder that has been increasing over the past fifty years and is considered the most common cause of hospitalization. Mainly, depressed people are self–assimilated and self–assertive, attention is paid to the positive effects of religion and spirituality is essential in the prevention and treatment of mental disorders. The present study aimed to investigate the effect of religious–spiritual approaches on decreasing depression syndromes in Iran using a meta–analysis model.

    Methods

    This research was a review study. The statistical population consisted of theses and research published in scientific and research journals that have been conducted over the past twelve years (2004–2015) in the field of spirituality and religion–based depression approaches in Iran. In this research, 13 articles that had criteria for entry, and they had an adequate sample size and methodologically. Sources of research in the present study consisted of Master's and Ph.D. thesis of Universities, scientific–research journals in the field of psychology, information resources of the Jihad University, and documents center of Iran. The search keywords included treatment, psychotherapy, intervention, psychotherapy, education, counseling, spirituality, spiritual, religious, depressed, and depression. Including criteria for the meta–analysis were experimental and quasi–experimental research; with at least one experimental group; measurement tools were sufficient reliability and validity; the topic of research had religion–based approaches and spirituality in depression; the study conducted in the form of group research; in–person intervention (without internet and telephone). A content analysis checklist was used to selected research papers with inclusion criteria and extracting the necessary information to perform their meta–analysis. The checklist included the following components: title of research on depression, full details of the executives, had study year, implementation of the study, hypotheses, data collection tools, statistical population and sample size. A significance level of tests that used in this research was performed based on Kuhn's meta–analysis steps. The data was analyses by CMA2 software.

    Results

    The best estimate for impact of spirituality and religion–based approaches on depression was 0.48, which was roughly high according to the Cohen's (1988) coefficient of interpretation (spirituality–based approaches and religion had a modest effect on depression).

    Conclusion

    Discrepancies are effective interventions to reduce depression; it seems that a meta–analysis will help clarify the actual impact of interventions on depression symptoms and will determine the degree of effectiveness. Overall, the results of this study showed that spiritual and behavioral therapies could be effective in reducing the symptoms of depression, but a closer examination of the study revealed the basic difficulties in reporting and the quality of their performance. It seems that conducting accurate research based on the theoretical, scientific background, using authoritative sources related to the teachings, concepts of religion, Islamic culture treatment of depression is essential. It is necessary to study on validity and effectiveness of the procedure and to compare its efficacy with standard golden treatment. It can be said that multi–drug therapy needs to design to Iranian–culture that can increase the effectiveness of secular remedies on Iranian society. Based on these findings, therapists could select and execute treatment patterns appropriate to the problems encountered, and to achieve better and more reliable outcomes.

    Keywords: Meta-analysis, Depression, based on spirituality, religion approaches
  • مهدی صحراگرد*، احمد علیپور، حسین زارع، رسول روشن، مجید مودی
    اهداف: PTSD مجموعه ای از نشانه های مستمر و مکرر است که پس از تجربه یا مشاهده یک رویداد آسیب زا مانند حضور در جنگ رخ می دهند. هدف از این مطالعه بررسی اثربخشی توان بخشی شناختی به شیوه پاول همراه با آموزش نوروفیدبک بر بهبود کارکردهای اجرایی، حافظه و توجه جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه بود.
    مواد و روش ها
    این مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون، روی 24 جانباز مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه در دو گروه آزمایش و کنترل انجام شد. درمان توان بخشی شناختی پاول همراه با نوروفیدبک طی 12 جلسه و به مدت سه ماه برای گروه آزمایش انجام شد. برای اجرای این پژوهش از آزمون های PSSI، کارت های ویسکانسین، استروپ و حافظه فعال استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک عاملی و نرم افزار 24 SPSS تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    با کنترل اثرات پیش آزمون، بین گروه آزمایش و کنترل از نظر نمره کلی کارکردهای اجرایی، حافظه و توجه تفاوت معنی داری وجود داشت (0. 001=p).
    نتیجه گیری
    درمان توان بخشی شناختی پاول همراه با نوروفیدبک بر بهبود کارکردهای اجرایی، حافظه و توجه جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه موثر است.
    کلید واژگان: اختلالات استرس پس از سانحه, توان بخشی, نوروفیدبک, کارکردهای اجرایی, حافظه, توجه
    M. Sahragard*, A. Alipour, H. Zare, R. Roshan, M. Moodi
    Aims
    PTSD is a set of continuous and frequent symptoms that occur after experiencing or observing a traumatic event, such as being involved in a war. The aim of this study was to evaluate the effectiveness of Powell's cognitive rehabilitation with neurofeedback in improving executive functions, memory, and attention to veterans with post-traumatic stress disorder. Material & Methods: This semi-experimental study, with pre-test post-test design, was carried out on 24 veterans with post-traumatic stress disorder in two experimental and control groups. Powell's cognitive rehabilitation treatment with neurofeedback was performed for 12 sessions and three months for the experimental group. For conducting the study, PSSI test, Wisconsin Card Test, Stroop test, and working memory test were used. Data were analyzed using univariate covariance analysis and SPSS 24. Finding: By controlling the pre-test effects, there was a significant difference between the experimental and control groups in terms of overall score of executive functions, memory and attention (p=0.001).
    Conclusion
    Powell's cognitive rehabilitation treatment with neurofeedback is effective on improving executive functions, memory and attention of veterans with post-traumatic stress disorder.
    Keywords: Stress Disorders, Post-Traumatic, Rehabilitation, Neurofeedback, Executive Functions, Memory, Attention
  • فاطمه فروزش یکتا، حمید یعقوبی، فرشته موتابی، رسول روشن، محمد غلامی فشارکی، عبدالله امیدی
    رتقای رضایت زناشویی یکی از راهکارهای مهم برای تقویت انسجام خانواده ها و ارتقای سلامت جامعه است. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر پریشانی روان شناختی، تنظیم هیجان و ارتقای رضایت زناشویی زنان انجام شد. روش پژوهش به شیوه نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون- پس آزمون-پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان متاهل بالای 18 سال شهر تهران در سال 1396 بودند. نمونه پژوهش 60 زن متاهل دارای رضایت زناشویی متوسط بودند که با استفاده از نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در 2 گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. و گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای در برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی شرکت کردند. شرکت کنندگان در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری به مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS، لوی باند و لوی باند، 1995) ، پرسشنامه دشواری های تنظیم هیجان (DERS، گراتز و روئمر، 2004) و شاخص خشنودی زوجی (CSI، فانک و راگ، 2007) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی در بهبود پریشانی روان شناختی (1/0>P، 65/8 =F) ، بهبود تنظیم هیجان (39/31=F) و ارتقای رضایت زناشویی (92/19=F) زنان متاهل موثر بوده است (1/0>P). بر اساس این نتایج، برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی ضمن کاهش پریشانی روان شناختی و افزایش مهارت های تنظیم هیجان در زنان، در زمینه زوج درمانی نیز سودمند است و می تواند به عنوان یکی از روش های ارتقای رابطه زناشویی مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی, پریشانی روان شناختی, تنظیم هیجان, رضایت زناشویی, زنان
    Fateme Forouzesh Yekta, Hamid Yaghubi, Fereshte Mootabi, Rasol Roshan, Mohammad Gholami Fesharak, Abdollah Omidi
    Enhancement of marital satisfaction is an important approach for improvement of family cohesion and community health. The aim of the present research was to study the effect of mindfulness-based stress reduction program on psychological distress, emotion regulation and enhancement of marital satisfaction in women. The research method was quasi-experimental with pretest-posttest-follow up design with control group. Statistical population included every married woman with more than 18 years of age in Tehran in the year 1396. Research sample was composed of 60 married women with moderate marital satisfaction. They were chosen using convenient sampling technique and were randomly assigned to control and experimental groups. Experimental group took apparent in eight 90-minute sessions, mindfulness based Stress Reduction program. Participants answered Depression Anxiety Stress Scales (DASS, Lovibond & Lovibond, 1995), Difficulties in Emotion Regulation Scale (DERS, Gratz & Roemer, 2004) and the Couples Satisfaction Index (CSI, Funk & Rogge, 2007) in three stages of pretest, posttest and follow up. Data was analyzed using repeated measures ANOVA test. Results demonstrated that mindfulness-based stress reduction program had an influence on improvement of psychological distress (F=8. 65, p<0. 01), emotion regulation (F=31. 39, p<0. 0001) and marital satisfaction (F=19. 92, p<0. 0001) in married women. Accordingly, Mindfulness Based Stress Reduction program while reducing psychological distress and increasing emotional adjustment skills in women, may have beneficial effects for couple therapy and can be used as one of the methods for promoting marital relationship. Mindfulness training may have beneficial effects for couples' therapy and relationship enhancement.

    Keywords: Mindfulness Based Stress Reduction Program, Psychological distress, Emotion regulation, Marital satisfaction, Women
  • محسن جلالی، رسول روشن، الناز پوراحمدی
    هدف
    هدف این مطالعه بررسی ویژگی های روان سنجی پرسشنامه غربالگری اختلالات هیجانی مرتبط با اضطراب کودک بود.
    روش پژوهش: این مطالعه پیمایشی با هدف توصیفی است و نمونه پژوهش شامل 890 نفر از کودکان 17-10 ساله استان های آذربایجان شرقی،گلستان و گیلان بود که با روش نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای انتخاب شدند و با استفاده از فرم خود گزارشی نوجوان، پرسشنامه غربالگری اضطراب وابسته به اختلالات هیجانی کودک ، مقیاس اضطراب آشکار کودک و پرسشنامه افسردگی کودک مورد بررسی قرار گرفتند. در نهایت. داده ها با استفاده از آمار توصیفی،آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون،آلفای کرونباخ و تحلیل عامل،مورد تحلیل قرار گرفتند.
    نتایج
    محاسبه ضریب همسانی درونی و پایایی به روش آزمون-آزمون مجدد نشان داد که نمره کلی و 5 خرده مقیاس پرسشنامه سرندی اختلالات عاطفی مرتبط با اضطراب کودکان از پایایی مطلوبی برخور دار هستند. نتایج تحلیل عامل اکتشافی،یک ساختار 6 عاملی را نشان داد. تحلیل عاملی تاییدی مدل 6 عاملی بدست آمده از تحلیل عاملی اکتشافی،نشان داد که تمامی شاخص-های در نظر گرفته شده برای مدل 6 عاملی ازمقدار قابل قبولی برخوردار است. همچنین تحلیل عامل تاییدی بر روی 5 عامل پرسش نامه اصلی شامل اختلال پانیک،اضطراب فراگیر،اضطراب اجتماعی،اضطراب جدایی و مدرسه هراسی ، نشان می دهد که مدل 5 عاملی اصلی نیز مانند مدل 6 عاملی حاصل از تحلیل عامل اکتشافی در جمعیت کودکان ایرانی از برازش قابل قبول و مناسب برخوردار است.
    همچنین نتایج حاکی از این است که بین نمره کل و زیر مقیاس های پرسشنامه غربالگری اضطراب وابسته به اختلالات هیجانی کودک با نمره کل اضطراب آشکار کودکان،مقیاس افسردگی کودک ونمره کل و خرده مقیاس بعد درونی سازی مقیاس خودگزارش دهی نوجوانان (YSR) همبستگی مثبت معناداری وجود دارد (01/0>p) که نشان از اعتبار همگرای پرسش نامه دارد.
    نتیجه گیری
    نتایج نشان می دهد که این پرسشنامه از ویژگی های روان سنجی مناسب در کودکان ایرانی برخوردار است و می توان آن را به عنوان یک ابزار تشخیصی مناسب برای استفاده در محیط های آموزشی،بالینی و پژوهش به کار برد.
    کلید واژگان: روان سنجی, پایایی, اعتبار, پرسشنامهغربالگری اختلالات هیجانی مرتبط با اضطراب کودک
    mohsen jalali, rasol roshan, elnaz pourahmadi
    Objective
    The aim of the present study was to assess the Psychometric properties of Screen for Child Anxiety Related Emotional Disorders amongst a sample of 10-17yers old children in iran
    Methods
    this experiment is a survey study. the subjects consisted of 890 10-17yers old children in Azarbaijan Sharghi، Golestan and Gilan who were chosen randomly according to multiple stage cluster sampeling metod and then were evaluated using YSR، SCARED، RCAMS and CDI. Finaly, data was analysed using descriptive statistic،pearson correlation coefficient،Alpha Cronbach coefficient and factor analysis.
    Results
    Results indicated that the SCARED and its 5 subscales have good internal consistency and test-retest reliability (with a 14 days interval). The result of exploratory factor analysis indicated a six-factor model in SCARED which confirmed by confirmatory factor analysis. Also The result of confirmatory factor analysis confirmed five subscale of original SCARED including “Panic Disorder”, “Generalized anxiety Disorder”, “Social anxiety Disorder”, “Separation anxiety Disorder” and “anxiety scool”.
    . furthermore The significant correlation of total score SCARED and its 5 subscales with total scors YSR، RCAMS and CDI supported the convergent validity. (p<0/01)
    Conclusion
    The Persian version of SCARED has satisfactory psychometric properties in Iranian child and is suitable to be used in educational, clinical and research domains.
    Keywords: Psychometric, reliability, Validity, Screen for Child Anxiety Related Emotional Disorders
  • محمد امین جلیلوند *، رسول روشن، مریم اسماعیلی نسب، رسول حمایت طلب
    هدف از مطالعه حاضر مقایسه ابعاد اجرای روان(عملکرد اوج) در دانشجویان ورزشکار نخبه و غیر نخبه ایرانی است. به علاوه همبستگی بین عملکرد اوج و اجرای روان، بررسی شد. نظریه اجرای روان به درک چرایی عمل حداکثری (عملکرد اوج) و انگیزه بیرونی کمک می کند. بدین منظور تعداد 105ورزشکار نخبه و غیر نخبه با میانگین سنی 23.5 از میان دانشجویان ورزشکار دانشگاه های شهر تهران انتخاب و به مقیاس اجرای روان حالتی-2، چن و هنگ (2003)، و پرسشنامه جمعیت شناسی پاسخ دادند. نتایج حاصل از آزمون آماری تی مستقل، نشان داد که بین دو گروه ورزشکاران، در ویژگی های؛ تعادل و چالش، اهداف مشخص، بازخورد غیرمبهم و واضح، احساس داشتن کنترل و اجرای روان کلی، تفاوت معنی دار است. بدین ترتیب بین 4بعد از ابعاد نه گانه و خصیصه کلی تفاوت قابل توجه مشاهده شد. و در دیگر ویژگی ها، این چنین نبود. بدین ترتیب در ابعاد اجرای روان حالتی برای دو گروه با برتری قابل قبول در میانگین نمرات نخبه ها، تفاوت معنادار است. و در کل میانگین ورزشکاران نخبه و غیر نخبه با میانگین نمره دیگر افراد تفاوت وجود دارد.
    کلید واژگان: تجربه اجرای روان, عملکرد اوج, ورزشکار, نخبه غیرنخبه, روان شناسی ورزش
    Mohammad Amin Jalilvand *, Rasoul Roshan, Maryam Esmailinasab, Rasoul Hemayttalab
    The purpose of this study was to compare selected flow state experience (peak performance) in elite and non-elite Iranian athletic. This study examined relationships between peak performance, and flow state. The flow-feeling theory helps in understanding the reason people do activities in maximum (peak performance)and extremely motivated state. The elite sample included 55 and non- elite 50 females and males (with 23.5 in average) athletic. They were interviewed and questioned, Flow State Scale-2-Chen, Hung (DFS_2) was used for data collection. The t-test revealed a significant difference between elite and non-elite athletic in 4 factor, and totale flow state, and five others. Some results indicate to there can be a state of flow on the athletic. However, elite athletic were better than non- elite athletic in all catagorys. According to the results of this study, it is recommended that elite athletic.
    Keywords: flow state, peak performance, athletic, elite, non-elite, sport psychology
  • محمد امین جلیلوند*، رسول روشن
    در این پژوهش قدرت پیش بینی کنندگی ظواهر روانشناختی (هشیاری تمام و خودگفت) در موفقیت و شکست ورزشکاران ایرانی بررسی شد و در پی پاسخ به این سوال که قدرت پیش بینی کنندگی موفقیت و شکست با کدام ظواهر روانشناختی است؟. ناظران، کارشناسان و تماشاچیان اغلب به ورزشکاران می گویند ورزش 95 درصد ذهنی است، و باخت را ناشی از علل روانشناختی و یا عدم هشیاری تمام می دانند اما به نظر نمی رسد بدانند که قدرت پیش بینی کنندگی ظواهر روانشناختی چگونه است (گاردنر و مور، 2013). هدف این مقاله بررسی و تبیین ارتباط میان هشیاری تمام و نوع خود گفت بر موفقیت و شکست ورزشکاران حرفه ای ایرانی است. از بین دانشجویان حاضر در دوازدهمین المپیک دانشجویی 112 نفر داوطلب شرکت در پژوهش با میانگین سنی 5/26 انتخاب و مورد مطالعه قرارگرفتند. ورزشکاران به پرسشنامه های، اجرای روان، پنج بعدی هشیاری تمام- فرم کوتاه تمام (بائر و همکاران، 2006) و خودگفت خودکار ورزشی (2009) پاسخ دادند. از یافته ها همبستگی مثبت بین اجرای روان و هشیاری تمام (44/0 = r) تایید شد. تجزیه و تحلیل رگرسیون خطی نشان داد که هشیاری تمام به طور قابل توجهی پیش بینی کننده اجرای روان است (395/50 = F [1، (1-111]، 001/0 p<). خودگفت منفی و مثبت با هر دو اجرای روان (52/0- =r و59/0=r) و هشیاری تمام (45/0- r= 23/0 r=) همبستگی دارد. نوع خودگفت (مثبت، منفی و ترکیبی) بر اجرای روان و هشیاری تمام با برآورد 51% و 22% از واریانس کل پیش بینی کننده بود. بدین ترتیب نتایج بیانگراین است که خودگفت مثبت به افزایش و تسهیل اجرای روان، در مقابل خودگفت منفی، مانع یا کاهنده اجرای روان است. و افراد پیروز سطوح بالاتری از اجرای روان، هشیاری تمام، خودگفت مثبت و سطوح پایین تر از خودگفت منفی، در مقایسه با افراد ناموفق ازخود نشان دادند.
    کلید واژگان: اجرای روان, هشیاری تمام, خود گفت, روانشناسی ورزش
    M.A. Jalilvand *, R. Roshan
    The present study aimed to explore the relationships between flow, mindfulness, and self- talk, in Iranian athletes. 112 participants with experience in competitive sports completed an questionnaire comprising the Iranin Dispositional Flow Scale, the Five Facet Mindfulness Questionnaire- short form, and the Automatic Self-Talk Questionnaire for Sports. Results confirmed the moderate, positive connection between flow and mindfulness (r = 0.44). Moreover, linear regression analysis indicated that mindfulness appeared to significantly predict flow (F = 50.395 [1, 211], p
    Keywords: competitive sports, flow, mindfulness, self- talk
  • بیژن پیرنیا *، علیرضا پیرخائفی، علی اکبر سلیمانی، رسول روشن، علی سلیمانی
    مقدمه
    مدیریت مشروط یکی از درمان های رایج در حیطه اعتیاد می باشد که به واسطه ارائه تقویت کننده های مثبت از قبیل کوپن، کالا و خدمات به رفتار شکل می دهد و بر نظریه رفتارگرایی متکی می باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مدیریت مشروط بر میزان کاهش مصرف در افراد وابسته به مت آمفتامین انجام پذیرفت.
    روش بررسی
    طی این مطالعه مورد شاهدی 50 مرد مصرف کننده مت آمفتامین به طور هدفمند انتخاب و به گونه ای تصادفی در قالب دو گروه مدیریت مشروط و کنترل تخصیص یافتند. درمان مدیریت مشروط در قالب ارائه کوپن به تست ادرار منفی در 12 هفته به گروه آزمایش ارائه شد و گروه کنترل صرفا پذیرای درمان های روتین مرکز بودند. علاوه بر آن، درمان افزایش انطباق رفتاری با هدف ایجاد جوی حمایتی در راستای پایبندی به درمان به شرکت کنندگان ارائه شد. آزمایش ادرار با آستانه مفروض سیصد نانوگرم در میلی لیتر به صورت دو بار در هفته در طی دوازده هفته به منظور ارزیابی میزان مصرف مت آمفتامین به عمل آمد. داده ها به وسیله آزمون های کای اسکوئر و تحلیل واریانس با اندازه های تکراری تحلیل شدند.
    نتایج
    نتایج نشان داد که درمان مدیریت مشروط موجب کاهش معنی داری در میزان مصرف مت آمفتامین شده است.
    نتیجه گیری
    این یافته ها ضمن در بر داشتن جنبه های کاربردی در حیطه درمان اعتیاد، بار دیگر تائید کننده شواهد بالینی در مورد کارامدی درمان های رفتاری در اعتیاد می باشد.
    کلید واژگان: مدیریت مشروط, مت آمفتامین, اعتیاد
    Bijan Pirnia *, Ali Reza Pirkhaefi, Ali Akbar Soleimani, Rasool Roshan, Ali Soleimani
    Introduction
    Contingency management therapy is one of the common therapies in field of addiction that shapes the behavior in form of using positive reinforcements such as coupon, goods and services and has a kind of behaviorism basis.
    Purpose
    This study is conducted with the aim of evaluating the effectiveness of contingency management intervention.
    Methods
    This study was a controlled trial in which fifty men (N=50) were selected voluntarily and were randomly assigned into Contingency management group and control group with 25 individuals in each group (n=25). Contingency management therapy was presented to the participants of experimental group in terms of giving coupon to negative test of urine in a period of twelve weeks and participants of control group just received the base routine treatment. In addition, Brief behavioral compliance enhancement treatment in order to create an atmosphere of support to treatment adherence was provided to the participants. The urine test was taken of participants two times per week with assuming threshold of 300 Ng/ml in milliliter In order to assess the extent of methamphetamine use. Data were analyzed using ANOVA with repeated measure.
    Results
    the results showed that contingency management therapy has significant effect on reducing the consumption.
    Conclusion
    These findings also have the practical aspects in the field of addiction treatment, once again confirms the efficacy of clinical evidence in the treatment of addiction in the field of behavioral.
    Keywords: Contingency Management (CM), Methamphetamine, Addiction
  • اعظم نوفرستی *، رسول روشن، لادن فتی، حمیدرضا حسن آبادی، عباس پسندیده
    هدف پژوهش حاضر تعیین میزان تاثیر روان درمانی مثبت گرای مبتنی بر خیر باوری بر کاهش علایم افسردگی در افراد دارای افسردگی غیربالینی بود. برای انجام این پژوهش از طرح تک آزمودنی چند خط پایه با دوره پیگیری استفاده شد. ابتدا از بین افراد دارای افسردگی غیربالینی که به یک مرکز مشاوره در تهران مراجعه کرده بودند، 3 نفر به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای هر کدام از شرکت کنندگان به صورت تصادفی بین 3 تا 7 هفته جلسه خط پایه در نظر گرفته شد. ارزیابی ها با استفاده از مقیاس افسردگی بک، افسردگی هامیلتون-17 و مقیاس جهت گیری شادکامی در مرحله خط پایه، جلسات مداخله و چهار ماه بعد از پایان درمان (پیگیری) انجام گرفت. مداخله به صورت انفرادی بر اساس روان درمانی مثبت گرای مبتنی بر خیر باوری در 8 جلسه توسط پژوهشگر انجام گرفت. یافته های این پژوهش نشان می دهد که هر سه مراجع با شروع مداخله روند کاهشی را در طراز نمرات افسردگی بک (75 درصد)، هامیلتون (85 درصد) و روند افزایشی را در طراز نمرات احساس لذت (84 درصد)، مجذوب شدن (70 درصد) و احساس معنا (215درصد) نشان دادند. بخش عمده ای از این نتایج در پایان دوره پیگیری چهار ماهه نیز حفظ شد. به نظر می رسد روان درمانی مثبت گرای مبتنی بر خیر باوری یک مداخله کوتاه مدت موثر برای کاهش علایم افسردگی باشد.
    کلید واژگان: افسردگی غیربالینی, روان درمانی مثبت گرای مبتنی بر خیر باوری, طرح تک آزمودنی چند خط پایه
    Azam Noferesti *, Rasol Roshan, Ladan Fata, Hamid Reza Hasan Abadi, Abbas Pasandide
    The purpose of the present study was to examine the effect of positive psychotherapy based on belief to good on signs and symptoms of depression in people with subclinical depression. According to this, a single subject multiple baselines with follow up phase will be conducted. The first, three people with sign and symptom of depression were chosen from a Center of Psychology and Counseling in Tehran by purposeful sampling. Participants attended from 3 to7 week baseline phase. Within base line stage (3-7 weeks) therapy phase (8 weekly) and follow up step (4 month after treatment), patient fill out Beck Depression Inventory (BDI-II), Hamilton Rating Scale for Depression-17, and Orientations of happiness. Treatment conducted in 8 sessions of 45 minutes. At the end of treatment, participants showed decreasing trend in beck depression scores (75%) and Hamilton depression scores (85%). Also results showed improving trends in pleasure (84%), engagement (70%) and meaning (215%) subscales. These results remain during follow up phase. It seems that positive psychotherapy based on belief to good is a short-term effective treatment for decreasing negative components in recovering the persons with subclinical depression.
    Keywords: Positive psychotherapy based on belief to good_Subclinical depression_Signs_symptoms of depression_Multiple – baseline study
  • فاطمه قلیچی، رسول روشن، آناهیتا خدابخشی کولایی
    مقدمه
    در دنیای امروز، روش های متعددی برای درمان ناباروری در پزشکی وجود دارد، استفاده از رحم جایگزین یکی از روش های جدید می باشد. مطالعه حاضر با هدف بررسی مقایسه دلبستگی مادر به جنین و اضطراب در دوران بارداری زنان داوطلب رحم جایگزین با زنان با بارداری نرمال انجام شد.
    روش کار
    این مطالعه پس رویدادی در پاییز و زمستان سال 1394 بر روی 30 زن با بارداری رحم جایگزین در مراکز ناباروری شهر تهران انجام شد. گردآوری داده ها با استفاده از پرسشنامه فردی، پرسشنامه دلبستگی مادر به جنین کرانلی (MFAS) و پرسشنامه اضطراب، افسردگی و استرس DASS21 صورت گرفت. میزان دلبستگی مادر به جنین و اضطراب بر اساس پرسشنامه ها تعیین شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 21) و آزمون آماری لوین و تی تست انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    میانگین نمره رفتارهای دلبستگی مادر به جنین در زنان با بارداری رحم جایگزین 12/15±06/86 و در زنان با بارداری نرمال 52/8±93/95 بود (05/0≥p) میانگین اضطراب در زنان با بارداری رحم جایگزین 47/3±8/6 و در زنان با بارداری نرمال 31/4±6 بود که تفاوت از نظر آماری معنی دار بود (05/0
    نتیجه گیری
    دلبستگی مادر به جنین در مادران رحم جایگزین کمتر از مادران نرمال است، اما سطح اضطراب در مادران رحم جایگزین بیشتر از مادران با بارداری نرمال نیست.
    کلید واژگان: اضطراب, دلبستگی مادر به جنین, رحم جایگزین
    Fatemeh Ghelichi, Rasoul Roshan, Anahita Khodabakhshi Kolaee
    Introduction
    Today, there are various methods of infertility treatment in medicine; one of the newest methods is surrogate uterine. This study was performed with aim to compare maternal-fetal attachment and pregnancy anxiety in surrogate women and normal pregnant women.
    Methods
    This Ex post facto study was performed on 30 women with gestational surrogate in infertility centers of Tehran in autumn and winter of 2015. Data was collected using demographic questionnaire, Cranley’s maternal- fetal attachment scale (MFAS) and depression, anxiety, stress scale (DASS21). The rate of maternal- fetal attachment and anxiety were determined by the questionnaires. Data was analyzed by SPSS software (version 21) and Leven’s test and independent t-test. P
    Results
    The mean score of maternal-fetal attachment in women with surrogate uterine was 86.06± 15.12 and in normal pregnant women was 95.93±8.52 (P≤0.05). The mean of anxiety in surrogate women was 6.8±3.47 and in normal pregnant women was 6±4.31 that the difference was not significant (P>0.05).
    Conclusion
    Maternal-fetal attachment is less in mothers with surrogate uterine than normal pregnant mothers, but anxiety level in surrogate mothers isn’t higher than normal mothers.
    Keywords: Anxiety, Maternal, fetal attachment, Surrogate uterine
  • فاطمه سادات هاشمی نژاد، سمیه منتشلو، سعیده ایزدی دهنوی *، رسول روشن
    زمینه و هدف هدف پژوهش حاضر بررسی اعتبار و پایایی پرسشنامه قدردانی از بدن در نمونه ایرانی می باشد. تاکنون در ارزیابی هایی که از تصویر بدنی در ایران صورت گرفته است، تقریبا بطور انحصاری ابعاد منفی آن ارزیابی شده است. مقیاسی که در این پژوهش بکار برده ایم، بر ابعاد مثبت تصویر بدنی تاکید دارد.
    مواد و روش ها پرسشنامه حاضر در مورد نمونه 300 نفری از دانشجویان مشغول به تحصیل در دوره کارشناسی دانشگاه های تهران و شاهد به روش نمونه گیری در دسترس اجرا شده است.
    یافته ها در پژوهش حاضر مقدار آلفا کرونباخ 88 /0 بدست آمده که نمایانگر پایایی مناسب این ابزار در جامعه ایرانی می باشد. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی، شامل مدل دو عاملی بود که 12 /55 درصد واریانس را در نمرات پرسشنامه قدردانی از بدن تبیین می کرد. بین تصویر بدنی مثبت و بدریختی بدنی ارتباط منفی و معنی دار وجود دارد (001/P<0). همچنین بین عزت نفس و تصویر بدنی ارتباط مثبت و معنی دار بود (001/P<0).
    نتیجه گیری از این مقیاس می توان برای سنجش تصویر بدنی مثبت بین محققین و درمانگران ایرانی استفاده نمود.
    کلید واژگان: تصویر بدنی, بدشکلی بدن, عزت نفس
    Fatemeh Sadat Hasheminejad, Somayeh Mantashloo, Saeideh Izadi Dehnavi *, Rasol Roshan
    Introduction and Aims The aim of the present research is study of validity and reliability of the body Appreciation Scales in Iranian samples. So far, in the assessment of body image that’s been done in Iran were almost exclusively negative aspects of evaluation. The scale used in this study focused on the positive aspects of body image.
    Materials and Methods This scale conducted on the sample of 300 undergraduate students studying at Tehran University and Shahed University. Sampling in this study is available sampling.
    Results In the present study, Cronbach’s alpha values obtained 0.88, which represented good reliability of this tool in Iran. The results of exploratory factor analysis contains two-factor model, that 12.55% variance of the Body Appreciation Scales was explained. There is a significant negative relationship between positive body image and the body image concern inventory (PConclusion This scale can be used to measure positive body image among Iranian researchers and therapists.
    Keywords: body image, body dysmorphic, self, esteem
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر رسول روشن چسلی
    دکتر رسول روشن چسلی
    استاد روان شناسی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال