به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

رضا داورنیا

  • غنچه شریفی، داود نظرپور، محمد داورنیا، رضا داورنیا*
    زمینه

    مطالعات مختلفی نشان داده اند که روان درمانی مثبت نگر در بهبود شاخص های سلامت روان در بیماران موثر بوده است، اما پژوهشی که به بررسی اثربخشی روان درمانی مثبت نگر بر بهزیستی ذهنی زنان چاق مبتلا به دیابت نوع 2 پرداخته باشد، مغفول مانده است.

    هدف

    این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی روان درمانی مثبت نگر بر بهزیستی ذهنی زنان چاق مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد.

    روش

    پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون - پیگیری با گروه گواه بود. جامعه پژوهش را تمامی زنان چاق مبتلا به دیابت نوع 2 عضو انجمن دیابت شهر سنندج در سال 1398 تشکیل دادند که تعداد آنها 758 نفر بود. 40 نفر از بیماران به شیوه هدفمند به عنوان نمونه انتخاب و با گمارش تصادفی در دوگروه آزمایش و گواه (20 نفر) قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه بهزیستی ذهنی مولوی و همکاران (1389) و جلسات روان درمانی مثبت نگر (رشید و سلیگن، 2013) بود. تحلیل داده ها با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی انجام شد.

    یافته ها

    روان درمانی مثبت نگر به طور معناداری باعث افزایش بهزیستی ذهنی آزمودنی های گروه تحت مداخله در مراحل پس آزمون و پیگیری شد (0/01 >p). همچنین مداخله درمانی در افزایش عواطف مثبت و کاهش عواطف منفی بیماران موثر بود (0/01 >p).

    نتیجه گیری

    زنانی که در جلسات روان درمانی مثبت نگر شرکت داشتند بهزیستی ذهنی شان افزاش یافت.

    کلید واژگان: روان درمانی مثبت نگر, بهزیستی ذهنی, چاقی, دیابت نوع 2, زنان
    Ghoncheh Sharifi, Davood Nazarpour, Mohammad Davarnia, Reza Davarniya*
    Background

    Various research have shown that positive psychotherapy has been effective on improving mental health indices among patients, but no research has investigated the effectiveness of positive psychotherapy on subjective wellbeing of obese women with type 2 diabetes.

    Aims

    The current research was conducted by the aim of investigating the effectiveness of positive psychotherapy on obese women with type 2 diabetes

    Method

    The research was quasi-experimental with pre-test-post-test design-follow-up with the control group. The study population consisted of all obese women with type 2 diabetes, members of the Sanandaj Diabetes Association in 2019, which numbered 758 people. Forty patients were randomly selected as a sample and randomly assigned to two experimental and control groups (20 Person). The research tools were Rumi and et al.chr('39')s mental well-being questionnaire (2010) and positivist psychotherapy sessions (Rashid and Seligen, 2013). Data analysis was performed by variance analysis with repeated measurement and Bonfroni follow-up test.

    Results

    Positive psychotherapy significantly increased the mental well-being of the subjects of the group undergoing intervention in the post-test and follow-up stages (p< 0/01). Also, therapeutic intervention was effective in increasing positive emotions and reducing negative emotions in patients (p< 0/01).

    Conclusions

    Women who participated in positive psychotherapy sessions increased their mental well-being.

    Keywords: Positive psychotherapy, subjective wellbeing, obesity, type 2 diabetes, women
  • زهرا نظری باغنی، بهروز براتی مقدم، محمد داورنیا، رضا داورنیا*
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی روان درمانی مثبت نگر بر بهزیستی ذهنی زنان مبتلا به لوپوس اریتماتوز سیستمیک انجام شد.

    روش

    پژوهش حاضر از از نوع نیمه تجربی و با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. تمامی زنان مبتلا به لوپوس اریتماتوز سیستمیک عضو انجمن حمایت از بیماران مبتلا به لوپوس شهر تهران در نیمه دوم سال 1397، جامعه آماری این مطالعه را تشکیل دادند. نمونه 40 بیمار بودند که به شیوه هدفمند انتخاب شدند و با تخصیص تصادفی در دو گروه 20 نفره آزمایش و کنترل جایگزین شدند. سنجش میزان بهزیستی ذهنی بیماران با استفاده از پرسشنامه بهزیستی ذهنی مولوی و همکاران (1389) در مراحل پیش آزمون و پس آزمون انجام شد. جلسات روان درمانی مثبت نگر برای آزمودنی های گروه آزمایش در 8 جلسه 120 دقیقه ای اجرا شد، در حالی که گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری (ANCOVA) با بهره گیری از نرم افزار SPSS24  استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج  پژوهش اثربخشی روان درمانی مثبت نگر در بهبود بهزیستی ذهنی بیماران گروه تحت مداخله را مورد تایید قرار داد (44/50=  ، 01/0 p <F).

    نتیجه گیری

    با توجه به این نتایج، به نظر می رسد روان درمانی مثبت نگر احتمالا گزینه مداخله ای مناسبی جهت ارتقای سلامت روان بیماران مبتلا به لوپوس اریتماتوز سیستمیک باشد.

    کلید واژگان: روان درمانی مثبت نگر, بهزیستی ذهنی, لوپوس اریتماتوز سیستمیک, زنان
    Zahra Nazari Baghani, Behrouz Barati Moghadam, Mohammad Davarnia, Reza Davarniya*
    Aim

    the present research was conducted by the aim of investigation the effectiveness of positive psychotherapy on subjective wellbeing of women with systemic lupus erythematosus.

    Method

    the present research was conducted by semi-experimental method in which a pretest-posttest with control group design was used. All the women with systemic lupus erythematosus who were members of association of protecting patients with systemic lupus erythematosus in Tehran in the first half of 2018 constituted the statistical population of the present study. The sample included 40 patients who were selected by purposeful sampling method and, then, were assigned into two groups of experiment and control (20 subjects per group) through random assignment method. The level of subjective wellbeing was assessed by Mowlavi and colleagues’ questionnaire of subjective wellbeing (2010) in pretest and posttest stages. Sessions of positive psychotherapy were held in eight 120-minute sessions for the experiment group’s subjects while the control group stayed in the waiting list. For analyzing the data, univariate analysis of covariance (ANCOVA) was used by SPSS24.

    Results

    Results of the current research affirmed the effectiveness of positive psychotherapy in improving subjective wellbeing of the treatment group’s patients (F = 50.44, p < 0.01).

    Conclusion

    according to these results, it appears that positive psychotherapy is probably an appropriate interventional option for enhancing mental health among patients with systemic lupus erythematosus.

    Keywords: Positive Psychotherapy, Subjective Wellbeing, Systemic Lupus Erythematosus, Women
  • سید مصطفی پوریحیی، داود نظرپور، پریسا ملک زاده ترکمانی، رضا داورنیا*
    زمینه و هدف

    مادران کودکان مبتلا به سندروم داون با چالش هایی در مراقبت از فرزندان خود مواجه هستند که باعث کاهش میزان شادکامی آنها می شود. هدف از این پژوهش تعیین و بررسی تاثیر روان درمانی مثبت نگر بر شادکامی مادران کودکان مبتلا به سندروم داون بود.

    روش بررسی

    این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی با بهره گیری از طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش را مادران کودکان مبتلا به سندروم داون مراجعه کننده به مرکز جامع توانبخشی نوید عصر شهر تهران در سال 1396 تشکیل دادند، نمونه ها 40 نفر از مادران بودند که به شیوه هدف مند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 20 نفر) قرار گرفتند. شرکت کنندگان هر دو گروه در مراحل پیش آزمون و پس آزمون، پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه شادکامی آکسفورد را تکمیل نمودند. جلسه های روان درمانی مثبت نگر در 8 جلسه 90 دقیقه ای به شیوه گروهی و هفتگی برای آزمودنی های گروه آزمایش برگزار شد، اما آزمودنی های گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. داده ها با استفاده از آزمون های آماری تحلیل کوواریانس تک متغیری، کولموگروف اسمیرنوف و لوین تجزیه وتحلیل شدند.

    یافته ها

    میانگین و انحراف معیار نمرات شادکامی آزمودنی های گروه آزمایش در مرحله  پیش آزمون 38/6± 95/39 و در مرحله پس آزمون10/9± 45/59 بود. در گروه کنترل نیز میانگین و انحراف معیار نمرات شادکامی قبل از مداخله 06/6± 20/40 و بعد از مداخله 22/7± 65/38 بود. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین گروه آزمایشی و کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد که نشان دهنده اثربخشی روان درمانی مثبت نگر در افزایش شادکامی آزمودنی های تحت مداخله است (76/95=F، 01/0>p).

    نتیجه گیری

     نتایج این پژوهش تاثیر روان درمانی مثبت نگر در بهبود شادکامی مادران کودکان مبتلا به سندروم داون را مورد تایید قرار داد. نتایج بر اهمیت کاربرد این مداخله بر علایم روانشناختی مادران کودکان مبتلا به سندروم داون و ارایه افق های جدید در مداخلات بالینی تاکید دارد.

    کلید واژگان: شادکامی, روان درمانی مثبت نگر, سندروم داون, مادران
    SM .Pouryahya, D. Nazarpour, P. Malekzadeh Torkamani, R. Davarniya*
    Background & aim

    Mothers of children with Down syndrome face challenges in caring for their children which lead to decreased happiness among them. The present research was conducted by the aim of investigating the effectiveness of positive psychotherapy on happiness among mothers of children with Down syndrome.

    Methods

    The present research was a semi-experimental study which used a pretest-posttest with control group design. The research population included all the mothers of children with Down syndrome referring to Navide Asr comprehensive rehabilitation center in Tehran in 2017. The sample included 40 mothers (20 subjects per group) who were selected by purposeful sampling method and were assigned into experiment and control groups through random assignment method. The participants of both groups completed the Demographic Information Questionnaire and the Oxford Happiness Questionnaire in pretest and posttest stages. Sessions of weekly group positive psychotherapy were held in eight 90-minute sessions for the participants of the experiment group, but the control group participants received no intervention. Univariate analysis of covariance, Kolmogorov–Smirnov test and Levene’s Test in SPSSv20 was used for analyzing the data.

    Results

    Mean and standard deviation of the scores of happiness among the subjects of the experiment group were 39.95 ± 6.38 in pretest which equaled 59.45 ± 9.10 in the posttest. Also, in the control group, mean and standard deviation of the scores of happiness were 40.20 ± 6.06 and 38.65 ± 7.22 in pretest and posttest stages, respectively. Results of the covariance analysis indicated that, by controlling for the effect of pretest, there is a significant difference in between the mean scores of experiment and control groups suggesting the effectiveness of positive psychotherapy in increasing happiness among the experiment subjects (F = 95.76, P < 0.01).

    Conclusion

    Results of the present research confirmed the effectiveness of positive psychotherapy in improving happiness among mothers of children with Down syndrome. The results affirm the importance of applying this intervention on psychological symptoms of mothers of children with Down syndrome and offering new perspectives in clinical interventions.

    Keywords: Happiness, Positive Psychotherapy, Down Syndrome, Mothers
  • داود نظرپور، احمد حیدرنیا، سید مصطفی پور یحیی، رضا داورنیا*
    زمینه و هدف

    رویکرد تصویرسازی ارتباطی یک نظریه و شیوه درمانی در مورد همسریابی، ازدواج و فرایند شکل گیری تعارضات زناشویی است. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر زوج درمانی گروهی به شیوه تصویر سازی ارتباطی (ایماگوتراپی) بر بهبود کیفیت روابط زناشویی زوج ها انجام شد.

    روش کار

    این مطالعه به شیوه نیمه آزمایشی و با بهره گیری از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش زوج هایی بودند که به مرکز مشاوره و خدمات روان شناختی راستین در شهر گرگان در نیمه دوم سال 1396 مراجعه نموده بودند. نمونه این مطالعه 16 زوج بودند که به شیوه در دسترس انتخاب و با تخصیص تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هرکدام 8 زوج) جایگزین شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه وضعیت زناشویی گلومبوک- راست بود. جلسات زوج درمانی به شیوه تصویرسازی ارتباطی برای زوجین گروه آزمایش در 8 جلسه 120 دقیقه ای به شیوه گروهی اجرا شد، اما گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. داده ها توسط آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری در نرم افزار SPSSV24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

    نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین گروه آزمایشی و کنترل تفاوت معنی داری وجود داشت که نشان دهنده اثربخشی زوج درمانی به شیوه تصویر سازی ارتباطی در بهبود کیفیت روابط زناشویی زوج های گروه تحت مداخله است (65/72= F و 01/0<p).

    نتیجه گیری: 

    با توجه به نتایج پژوهش توصیه می شود، مشاوران و درمانگران خانواده از این مدل درمانی جهت حل تعارضات زناشویی زوج ها و بهبود روابط در خانواده استفاده نمایند.

    کلید واژگان: زوج درمانی, تصویرسازی ارتباطی, کیفیت روابط زناشویی, تعارض, زوج
    Davood Nazarpour, Ahmad Heydarnia, Seyed Mostafa Pouryahya, Reza Davarniya*
    Background

    Marriage is one of the most important needs which affects all the life aspects of human beings for almost half a century. The Marriage background is as old as history and since human beings put their feet on the earth, love and affection, marriage and marital conflict have existed, as well. In fact, mental health of humans is greatly dependent on a good and successful marriage. The evolution and development of the human’s personality relies on the quality of his/her relationships, and intimate relationships, in fact, act like therapeutic relationships which can be supportive platforms and human’s shelter against difficulties of life. Studying the relationships of couples helps to clarify the structural frameworks in which the couple relationships form. The imago relationship approach is a theory and therapeutic approach on dating, marriage and the process of marital conflicts formation. The main hypothesis of the imago relationship approach is the fact that relationship is our essence and nature; For we always are in relation to others. We are born in relationship, are harmed in relationship, and are healed in relationship. The imago relationship approach in marital relationship is a tool for attaining a conscious relationship which facilitates the conscious and mutual treatment of the childhood traumas between couples. Based on a theoretical principle, it is believed that we choose our couples according to an unconscious image of an individual who can complete us which is called imago or childhood ideal. The unconscious selection of spouse creates an opportunity to, by increasing empathy, mutual understanding, and relationship with the adult romantic partner, soothe and cure the relationship that we have lost in childhood. In the imago relationship approach, the goal is to align the conscious mind of the individual with his/her unconscious mind, and this method helps individuals to develop and enhance conscious, committed and intimate relationships. The present study was conducted by the aim of investigating the effect of group couple therapy based on imago relationship therapy on improving marital relationship quality.

    Methods

    The present research was a semi-experimental study which used a pretest-posttest with control group design. The statistical population of the present study included all the couples referring to the Rastin counseling and psychological services center in Gorgan city, Iran, in the second half of 2017. The sample of the present study included 16 couples who were selected by available sampling method and were assigned into two experiment and control groups (8 couples per group) by ransom assignment method. The inclusion criteria of the research included: having at least two years history of marital life, having at an education level of at least middle school, not being a divorce applicant, and receiving no individual counseling services outside the therapy sessions. The exclusion criteria of the research included: using psychiatric and psychotropic drugs, history of hospitalization in psychiatric hospitals, and using any type of sedative drugs, alcohol, and norcotics. The data gathering tool was Golombok Rust Inventory of Marital State. The group couple therapy based on imago relationship therapy was conducted in eight 120-minute sessions for the couples of the experiment group while the control group received no intervention. The data were analyzed by univariate analysis of covariance in SPSSv24.

    Results

    The mean and standard deviation of age was 43.44 ± 6.74 for the experiment group and 41.38 ± 5.37 for the control group. The mean and standard deviation of marriage deviation was 22 ± 7.89 for the experiment group and 20.25 ± 7.21 for the control group. Investigating the information on the education level of the subjects indicated that in the experiment group, four subjects had middle school degree that included 25% of the subjects of the experiment group. 7 subjects had diploma that by composing 43.8% of the subjects, included the highest number of subjects in this group, and finally, 5 subjects had undergraduate education including 31.2% of the subjects in the experiment group. In the control group, subjects with diploma, with 9 individuals, had the greatest frequency of subjects in the control group. After that, we had 4 subjects with undergraduate degrees and 3 subjects with middle school degree. According to the results of the univariate analysis of covariance, the significance of F value for quality of marital relationships (F = 72.65 and p < 0.01) suggests that the effect of couple therapy based on imago relationship therapy is significant, that is, after calculating the pretest’s effect, the difference created in scores of both groups in the level of quality of marital relationships is significant. Moreover, according to the mean of scores of quality of marital relationships in the experiment group in pretest (41.81) and posttest (33), it is determined that the mean scores of quality of marital relationships in the couples of the experiment group have reduced in the posttest stage, and since in the quality of marital relationships questionnaire, the lower the obtained score is, the higher the quality of marital relationships will be, therefore, this indicates the effect of the therapeutic approach on improving the quality of marital relationships. The chi eta shows that 71% of the variance is caused by the effect of couple therapy based on imago relationship therapy.

    Conclusion

    IRT is a process in which the couples are given information and awareness, and most importantly, they are offered trainings regarding the unconscious aspects of their relationship and a fundamental examination of the origin of their conflicts, and which helps individuals intervene on their problems instead of trying to solve them on the surface. Succeeding in this issue leads to improvement, growth, and affective security towards each other. According to the results of present research, counselors and family therapists are recommended to use this therapeutic model for solving marital conflicts and improving relationships in families.

    Keywords: Couple Therapy, Imago Relationship Therapy, Marital Relationship Quality, Conflict, Couple
  • رضا داورنیا*، کیانوش زهراکار، اسماعیل اسدپور، فرشاد محسن زاده، عبدالرحیم کسایی اصفهانی

    مقدمه پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مشاوره گروهی به شیوه درمان متمرکز برشفقت بر شرم درونی شده در زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی انجام شد. مواد و روش ها پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه آزمایشی بود که به شیوه پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل انجام شد. جامعه این پژوهش متشکل از زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی بودند که به مراکز مشاوره و خدمات روان شناختی راستین، آرام، ترنم و باران در شهر گرگان در سال 1398 مراجعه نموده بودند. 24 زن آسیب دیده از خیانت همسر به شیوه هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه 12 نفره آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها مقیاس شرم درونی شده کوک (1993) بود که در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری یک ماهه تکمیل گردید. مشاوره گروهی به شیوه درمان متمرکز بر شفقت در 13 جلسه 120 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا شد. داده ها توسط آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که مشاوره گروهی به شیوه درمان متمرکز بر شفقت موجب کاهش شرم درونی شده آزمودنی های گروه تحت مداخله در مراحل پس آزمون و پیگیری شده بود. همچنین مداخله درمانی بر مولفه های شرم درونی شده (کمرویی، عزت نفس) اثر مثبت و معناداری داشت. (01/0 > p) نتیجه گیری نتایج مطالعه حاضر اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت در کاهش شرم درونی شده زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی را مورد تایید قرار داد.

    کلید واژگان: روابط فرازناشویی, شرم, زنان, ازدواج
    Reza Davarniya*, Kianoush Zahrakar, Esmail Asadpour, Farshad Mohsenzadeh, Abdurrahim Kasaee Esfahani
    Introduction

    Marital infidelity is considered to be one of the most important traumatic factors for couples and families, and it is also a prevalent phenomenon for family and marital therapists. The present research was conducted by the aim of investigating the effectiveness of group compassion-focused counseling on internalized shame among women affected by marital infidelity.

    Materials and Methods

    The present study was a semi-experimental one that was conducted by pretestposttest and follow-up with control group design. The research population included all the women affected by marital infidelity referring to counseling centers in Gorgan, Iran, in 2019. The research sample composed of 24 women who were selected by purposeful sampling method and were assigned into experiment and control groups by random assignment method (12 subjects per group). The data gathering tool was Cook’s Internalized Shame Scale (1993). Group compassion-focused therapy was provided in 13 120-minute sessions for the experiment group. The data were analyzed by variance analysis test with repeated measures.

    Results

    The results of variance analysis with repeated measures showed that group compassion-focused counseling led to a decrease in internalized shame in the subjects of the intervention group in the posttest and follow up stages. Moreover, the therapeutic intervention exerted a positive and significant effect on the components of internalized shame (shyness, self-esteem) (p < 0.01).

    Conclusion

    According to the confirmation of the effectiveness of the compassion-focused approach, family counselors and therapists can use this therapeutic model for reducing the traumas caused by marital infidelity.

    Keywords: Extramarital Relations, Shame, Women, Marriage
  • عبدالرحیم کسائی اصفهانی*، رضا داورنیا

    مادران کودکان مبتلا به سندروم داون با چالش هایی مواجه هستند که باعث افزایش استرس والدگری در این مادران می شود . پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی روان درمانی مثبت نگر به شیوه گروهی بر استرس والدگری مادران دارای فرزند مبتلا به سندروم داون انجام شد. درقالب مطالعه ای شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون پیگیری با گروه کنترل، از میان مادران کودکان مبتلا به سندروم داون مراجعه کننده به مرکز جامع توان بخشی نوید عصر شهر تهران در سال 1397، نمونه ای به حجم 40 نفر به شیوه هدفمند انتخاب و با تخصیص تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. شرکت کنندگان هر دو گروه در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری فرم کوتاه شاخص استرس والدگری آبیدین را تکمیل کردند. جلسات روان درمانی مثبت نگر در 8 جلسه 90دقیقه ای به شیوه گروهی و هفتگی برای شرکت کنندگان گروه آزمایش برگزار شد؛ اما آزمودنی های گروه کنترل تا پایان مرحله پیگیری مداخله ای دریافت نکردند. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS20 استفاده شد. نتایج نشان داد که روان درمانی مثبت نگر میزان استرس والدگری مادران گروه تحت مداخله را به طور معناداری کاهش داده بود و نتایج در دوره پیگیری یک ماهه نیز از ثبات لازم برخوردار بود (01/0  <p). نتایج این پژوهش اثربخشی روان درمانی مثبت نگر در بهبود استرس والدگری مادران کودکان مبتلا به سندروم داون را تایید کرد. نتایج بر اهمیت کاربرد این مداخله بر علایم روان شناختی مادران کودکان مبتلا به سندروم داون و ارایه افق های جدید در مداخلات بالینی تاکید دارد.

    کلید واژگان: استرس والدگری, روان درمانی مثبت نگر, نشانگان داون
    Abdolrahim Kasaei Esfahani *, Reza Davarniya

    Mothers of children with Down syndrome face challenges which lead to increased parenting stress among these mothers. The present research was conducted by the aim of investigating the effectiveness of group positive psychotherapy on parenting stress among mothers of children with Down syndrome. in the frame of a semi-experimental study with pretest-posttest-follow up with control group design. Among mothers of children with down syndrome referring to Navide Asr extensive rehabilitation center in Tehran in 2018, a sample of 40 subjects were selected by purposeful sampling method and were assigned into experiment and control groups through random assignment method. In pretest, posttest and follow up stages, the participants of both groups completed Abidin’s Parenting Stress Index- Short Form(PSI-SF). Sessions of group weekly positive psychotherapy were held in eight 90-minute sessions for the participants of the experiment group, but the control group participants received no intervention until the end of the follow up stage. Variance analysis test with repeated measures in SPSSv20 was used for analyzing the data. results suggested that positive psychotherapy significantly decreased parenting stress among mothers of the intervention group and the results were sufficiently persistent in the one-month follow up stage (p < 0.01). results of the present research confirmed the effectiveness of positive psychotherapy in improving parenting stress among mothers of children with Down syndrome. The results affirm the importance of applying this intervention on psychological symptoms of mothers with Down syndrome and offering new perspectives in clinical interventions.

    Keywords: Parenting Stress, Positive Psychotherapy, Down criteria
  • کامبیز اسمعیل نیا شیروانی، محمد ندری، رضا داورنیا
    مقدمه

     فرسودگی تحصیلی و بهزیستی تحصیلی، از عوامل تاثیرگذار بر عملکرد دانشجویان هستند که توجه به آن‌ها ضرورت دارد. از این‌رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن‌آگاهی بر کاهش فرسودگی تحصیلی و افزایش بهزیستی تحصیلی دانشجویان انجام شد.

    شیوه‌ی مطالعه:

     پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی بود و از طرح پیش‌آزمون- پس‌آزمون با گروه شاهد استفاده گردید. جامعه‌ی پژوهش، متشکل از دانشجویان پسر دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرگان در سال تحصیلی 97-1396 بودند. 40 نفر از دانشجویان به شیوه‌ی در دسترس به عنوان نمونه انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه‌های آزمایش و شاهد قرار گرفتند. برای گردآوری داده‌ها، از پرسش‌نامه‌ی فرسودگی تحصیلی برسو و همکاران (2007) و مقیاس بهزیستی تحصیلی پیترینن و همکاران (2014) استفاده گردید. آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن‌آگاهی، در 8 جلسه‌ی دو ساعته به شیوه‌ی گروهی برای گروه آزمایش اجرا گردید. برای تحلیل داده‌ها از تحلیل کوواریانس چند متغیری (MANCOVA) با بهره‌گیری از نرم‌افزار SPSS نسخه‌ی 24 استفاده شد.

    یافته‌ ها: 

    نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن‌آگاهی، به طور معنی‌داری موجب کاهش فرسودگی تحصیلی و افزایش بهزیستی تحصیلی در آزمودنی‌های گروه آزمایش در مقایسه با گروه شاهد شده بود (0/05 > p value).

    نتیجه‌ گیری: 

    با توجه به یافته‌های حاصل از این مطالعه پیشنهاد می‌گردد، مراکز مشاوره‌ی دانشجویی در دانشگاه‌ها، اقدام به برگزاری کارگاه‌های آموزشی ذهن‌آگاهی با هدف کاهش فرسودگی تحصیلی و افزایش بهزیستی تحصیلی دانشجویان نمایند.

    کلید واژگان: استرس, ذهن آگاهی, فرسودگی تحصیلی, بهزیستی تحصیلی, دانشجویان
    Kambiz Smaeilnia Shirvani, Mohammad Nadri, Reza Davarniya
    Introduction

    Academic burnout and academic well-being of factors affecting performance of the students that consider to them is essential. Thus, the present research was conducted by the aim of investigating the effect of mindfulness-based stress reduction (MBSR) on reducing academic burnout and increasing academic well-being in students.

    Methods

    The present study was conducted by semi-experimental method and used a pretest-posttest with control group design. The population of the research included all the male students of Islamic Azad university of Gorgan branch in 2017-2018 academic years. The sample consisted of 40 students who, after initial interview and based on research inclusion-exclusion criteria, were selected by available sampling method and, then, were assigned into experiment and control groups via random assignment method. For gathering the data, academic burnout questionnaire of Bersu and colleagues (2007) and academic wellbeing scale of Pietarinen and colleagues (2014) were used. The MBSR training was provided for the experiment group in eight 2-hour session in groups (one session per week), but the control group received no intervention. For testing the research hypothesis, univariate multivariate analysis of covariance (MANCOVA) in SPSS 24 were used.

    Results

    Results of analysis of covariance suggested that MBSR training significantly reduced academic burnout and increased academic wellbeing in the subjects of the experiment group compared to the control group (p value < 0.01).

    Conclusion

    According to the findings of the current study, it is recommended that student counseling centers in universities would provide mindfulness training workshops in order to reduce academic burnout and increase academic wellbeing in students.

    Keywords: Stress, Mindfulness, Academic burnout, Academic wellbeing, Students
  • رضا داورنیا
    مقدمه

     لوپوس اریتماتوز سیستمیک، یک اختلال خود ایمنی چند سیستمی با طیف وسیعی از تظاهرات بالینی می‌باشد که تقریبا تمام بافت‌ها و اندام‌های بدن از جمله مفاصل، پوست و غشای موکوزی، سلول‌های خونی، مغز و کلیه‌ها را درگیر می‌نماید و تاثیرات روان‌شناختی نامطلوبی را برای بیماران مبتلا به همراه دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی معنویت درمانی بر تاب‌آوری زنان مبتلا به لوپوس اریتماتوز سیستمیک انجام شد.

    شیوه‌ی مطالعه: 

    در قالب یک پژوهش نیمه آزمایشی به شیوه‌ی پیش‌آزمون- پس‌آزمون با گروه شاهد، از میان بیماران زن مبتلا به لوپوس اریتماتوز سیستمیک عضو انجمن حمایت از بیماران مبتلا به لوپوس شهر تهران در سال 1397، تعداد 40 بیمار زن بر اساس ملاک‌های ورود و خروج به پژوهش، به شیوه‌ی هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه‌های آزمایش و شاهد (هر زیر گروه 20 نفر) جایگزین شدند. ابزار جمع‌آوری داده‌ها، مقیاس تاب‌آوری کانر و دیویدسون (2003) بود که در مراحل پیش‌آزمون و پس‌آزمون توسط شرکت‌کنندگان هر دو گروه تکمیل گردید. مداخله‌ی معنویت درمانی در 10 جلسه‌ی دو ساعته به شیوه‌ی گروهی و هفتگی برای آزمودنی‌های گروه آزمایش اجرا شد، در حالی‌که گروه شاهد در لیست انتظار بودند. برای تحلیل داده‌ها از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری (ANCOVA) با بهره‌گیری از نرم‌افزار SPSS نسخه‌ی 24 استفاده شد.

    یافته‌ ها: 

    نتایج نشان داد که مداخله‌ی معنویت درمانی به طور معنی‌داری باعث افزایش تاب‌آوری بیماران گروه آزمایش در مقایسه با گروه شاهد در مرحله‌ی پس‌آزمون شده بود (p value < 0/05).

    نتیجه‌ گیری:

     با توجه به نتایج، به نظر می‌رسد معنویت درمانی احتمالا گزینه‌ی مداخله‌ای مناسبی جهت ارتقای سلامت روان بیماران مبتلا به لوپوس اریتماتوز سیستمیک باشد.

    کلید واژگان: تاب آوری, معنویت درمانی, لوپوس اریتماتوز سیستمیک
    Reza Davarniya
    Introduction

    Systemic Lupus Erythematosus is a multi-systemic autoimmune disorder with a wide range of clinical manifestations which engages nearly all the bodily tissues and organs such as joints, skin and mucous membranes, blood cells, brain and kidneys and brings about undesirable psychological effects for the affected patients. The present research was designed and conducted by the aim of investigating the effectiveness of spiritual therapy on resiliency among women with Systemic Lupus Erythematosus.

    Methods

    In the frame of a semi-experimental research using pretest– posttest with control group design, among the women with Systemic Lupus Erythematosus who were a member of Iran Lupus Association in Tehran in 2018, based on research inclusion/exclusion criteria, 40 women were selected by purposeful sampling method and were assigned into experiment and control groups (20 subjects per group) via random assignment method. The data gathering tool was Connor-Davidson Resilience Scale (2003) which was completed by the participants of both groups in pretest and posttest stages. Spiritual therapy was delivered to the experiment group participants in 10 2-hour sessions in groups with weekly sequence, while the control group stayed in waiting list. For analyzing the data, univariate analysis of covariance (ANCOVA) in SPSS 20 was used.

    Results

    The results showed that, in posttest, spiritual therapy led to significant increase in resiliency among patients of the experiment group compared to the control group (p value < 0.01).

    Conclusion

    According to these results, it appears that spiritual therapy is probably a suitable interventional option for enhancing mental health among patients with Systemic Lupus Erythematosus.

    Keywords: Resiliency, Spiritualtherapy, Systemic lupus erythematosus
  • رضا داورنیا*
    مقدمه

    این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی آموزش برنامه ی ارتباط زوج ها (Couple communication program) CCP بر کاهش دلزدگی زناشویی انجام شد.

    شیوه ی مطالعه

    مطالعه ی حاضر، پژوهشی نیمه تجربی به شیوه ی پیش آزمون- پس آزمون با گروه شاهد بود. کلیه ی زوجین مراجعه کننده به مرکز مشاوره و خدمات روان شناختی روها در شهر بجنورد در سال 1398، جامعه ی آماری این پژوهش را تشکیل می دادند. از میان زوج های واجد شرایط شرکت در مطالعه،20 زوجی که بر اساس غربال گری، دارای بالاترین میزان دلزدگی زناشویی بودند، به شیوه ی در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و شاهد جایگزین شدند. پرسش نامه ی دلزدگی زناشویی پاینز (1998) ابزار این مطالعه جهت گرد آوری داده ها بود که زوج ها در مراحل پیش آزمون و پس آزمون به آن پاسخ دادند. برنامه ی آموزشی (برنامه ارتباط زوج ها) در 10 جلسه یک ساعت و نیمه به شیوه ی گروهی به آزمودنی های گروه آزمایش ارایه گردید. آزمودنی های گروه شاهد در لیست انتظار قرار گرفتند. آزمون آماری تحلیل کوواریانس تک متغیری (ANCOVA) برای تحلیل داده ها مورد استفاده قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج تحلیل کوواریانس، نشان دهنده ی کاهش دلزدگی زناشویی زوج های تحت مداخله در مرحله پس آزمون بود. در گروه شاهد تغییر معنی داری مشاهده نشد.

    نتیجه گیری

    با توجه به اینکه آموزش برنامه ارتباط زوج ها در کاهش دلزدگی زناشویی زوجین موثر واقع شد، پیشنهاد می شود این برنامه ی غنی سازی زندگی زناشویی در جهت بهبود روابط و افزایش صمیمیت زوجین درکارگاه های آموزشی، گروه های زوج درمانی و مراکز مشاوره خانواده به کار گرفته شود.

    کلید واژگان: ارتباط, آموزش, ازدواج
    Reza Davarniya*
    Background

    The present research was conducted by the aim of investigating the effectiveness of training of couple communication program (CCP) on reducing couple burnout.

    Methods

    The present research was a semi-experimental research which was conducted by pretest-posttest with control group method.The research population included all the couples visiting Roha counseling and psychotherapy center in Bojnourd city in 2019. Among the qualified couples for participation in the study, 20 couples with highest levels of couple burnout based on the initialscreening were selected by available sampling method, and they were randomly assigned into experiment and control groups. Pains couple burnout questionnaire (1998) was the data gathering tool in the study which was completed by the couples in pretest and posttest stages. The training program (couple communication program) was delivered to the subjects of the experiment group in ten 1.5-hour group sessions. The subjects of the control group were put in the waiting list. The data were analyzed by univariate covariance analysis (ANCOVA).

    Results

    Results of covariance analysis indicated that couple burnout of the experiment group was reduced in the posttest stage. No significant change was observed in the control group.

    Conclusion

    Since training of couple communication program was effective on reducing couple burnout, it is recommended that this marital life enrichment program, would be used in training workshops, couple therapy groups and family counseling centers for the purpose of improving communication and increasing marital intimacy in couples.

    Keywords: Communication, Education, Marriage
  • رضا داورنیا، کیانوش زهراکار*، اسماعیل اسدپور، فرشاد محسن زاده، عبدالرحیم کسایی اصفهانی
    زمینه و هدف

    خیانت زناشویی به عنوان یکی از مهمترین عوامل آسیب رسان برای زوج ها و خانواده ها و همچنین پدیده ای رایج برای درمانگران حوزه خانواده و ازدواج مطرح است. یکی از پیامدهای خیانت زناشویی، نشخوار فکری همسر آسیب دیده از خیانت است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مشاوره گروهی به شیوه درمان متمرکز برشفقت بر نشخوار فکری زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی انجام شد.

    روش بررسی

    این پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی با بهره گیری از طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه این پژوهش را تمامی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی تشکیل دادند که به مراکز مشاوره و خدمات روان شناختی راستین، آرام، ترنم و باران در شهر گرگان در سال 1398 مراجعه نموده بودند. نمونه پژوهش 24 زن بودند که به شیوه هدفمند انتخاب و با تخصیص تصادفی در گروه های 12 نفره آزمایش و کنترل قرار گرفتند. هر دو گروه در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با استفاده از مقیاس پاسخ های نشخواری نولن-هوکسما و مورو (1991) ارزیابی شدند. مشاوره گروهی به شیوه درمان متمرکز بر شفقت در 13 جلسه 120 دقیقه ای برای شرکت کنندگان گروه آزمایش اجرا شد. آزمودنی های گروه کنترل تا پایان مرحله پیگیری مداخله ای دریافت نکردند. داده ها توسط آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSSV24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

    میانگین و انحراف معیار نمرات نشخوار فکری آزمودنی های گروه آزمایش در مرحله پیش آزمون 84/2± 08/58، پس آزمون 74/5± 50/52 و در مرحله پیگیری35/5± 50/49 بود. در گروه کنترل نیز میانگین و انحراف معیار نمرات نشخوار فکری قبل از مداخله 92/1± 08/59، بعد از مداخله 82/1± 67/57 و یک ماه پس از مداخله96/1± 25/58 بدست آمد. نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که مشاوره گروهی به شیوه درمان متمرکز بر شفقت، نشخوار فکری آزمودنی های گروه تحت مداخله را به طور معناداری در مراحل پس آزمون و پیگیری کاهش داده است (23/21 = P<0/01 F).

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه حاضر اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت در کاهش نشخوار فکری زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی را مورد تایید قرار داد. درمانگران و مشاوران خانواده می توانند از این مدل درمانی جهت کاهش آسیب های ناشی از خیانت زناشویی استفاده نمایند.

    کلید واژگان: درمان متمرکز بر شفقت, نشخوار فکری, زنان, مشاوره گروهی
    Reza Davarniya, Kianoush Zahrakar*, Esmail Asadpour, Farshad Mohsenzadeh, Abdurrahim Kasaee Esfahani
    Background and aim

    Marital infidelity is considered to be one of the most important traumatic factors for couples and families, and it is also a prevalent phenomenon for family and marital therapists. One of the consequences of marital infidelity is rumination in the spouse affected by infidelity. The present research was conducted by the aim of investigating the effectiveness of group compassion-focused therapy on rumination in women affected by marital infidelity.

    Methods

    The current research was a semi-experimental study conducted by pretest-posttest and follow up with control group design. The current research population included all the women affected by marital infidelity who referred to Rastin, Aram, Taranom, and Baran psychological and counselling services centers in Gorgan, Iran, in 2019. The research sample composed of 24 women who were selected by purposeful sampling method and were put into experiment and control groups by random assignment method (12 subjects per group). Both groups were assessed using Nolen-Hoeksema and Morrow’s ruminative response scale (1991) in pretest, posttest, and follow up stages. Group compassion-focused therapy was provided in 13 120-minute sessions for participants of the experiment group. The subjects of the control groups did not receive any intervention until the end of the follow up stage. The data were analyzed by variance analysis test with repeated measures in SPSS24.

    Results

    Mean and standard deviation of the scores of rumination in the subjects of the experiment group were 58.08 ± 2.84 in pretest, 52.50 ± 5.74 in posttest, and 49.50 ± 5.35 in the follow up. In the control group, mean and standard deviation of the scores of rumination were 59.08 ± 1.92 before the intervention, 57.67 ± 1.82 after the intervention, and 58.25 ± 1.96 one month after the intervention. Results of the variance analysis with repeated measures indicated that group compassion-focused therapy has significantly reduced rumination in the intervention group in posttest and follow up stages (P < 0.01, F = 21.33).

    Conclusion

    Results of the present research confirmed the effectiveness of compassion-focused therapy in reducing rumination among women affected by marital infidelity. Family counsellors and therapists can use this therapeutic model for reducing the traumas caused by marital infidelity.

    Keywords: Compassion-Focused Therapy, Rumination, Women, Group Counseling
  • داود نظرپور، کیانوش زهراکار، مصطفی پوریحیی، رضا داورنیا*
    مقدمه

    رویکرد تصویرسازی ارتباطی یک نظریه در مورد ازدواج و فرایند درمان تعارضات زناشویی است. بر اساس ایده اصلی این رویکرد، انتخاب همسر بر اساس یک تصویر ذهنی از پدر و مادر ایده آل که در دوران کودکی شکل گرفته است، صورت می گیرد و سازگاری با همسر نیز بستگی به این تصویر اولیه دارد. مطالعه حاضر به منظور بررسی اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر تصویرسازی ارتباطی بر کاهش دلزدگی زناشویی طراحی شد.

    مواد و روش ها

    این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی بود که از طرح پیش آزمون -پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زوجین دارای تعارضات زناشویی مراجعه کننده به مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی راستین در شهر گرگان، ایران طی سه ماهه دوم سال 1397 بود. نمونه شامل 20 زوج بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با روش گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 10 زوج) قرار گرفتند. ارزیابی آزمودنی ها در مراحل پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از مقیاس دلزدگی زناشویی پاینز (1996) صورت گرفت. 8 جلسه گروهی زوج درمانی مبتنی بر تصویرسازی ارتباطی برای گروه آزمایش برگزار شد در حالی که گروه کنترل هیچ درمانی دریافت نکردند.

    یافته ها

    میانگین و انحراف معیار نمرات دلزدگی زناشویی میان آزمودنی های گروه آزمایش در مراحل پیش آزمون و پس آزمون به ترتیب برابر با 21/97±81 و 15/66±68/05 بود. میانگین و انحراف معیار نمرات دلزدگی زناشویی در آزمودنی های گروه کنترل قبل از مداخله و بعد از مداخله به ترتیب برابر با 16/79±80/95 و 14/31±82/50 بود. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که دلزدگی زناشویی در زوجین گروه آزمایش پس از دریافت مداخله تصویرسازی ارتباطی کاهش معنی داری داشت.

    نتیجه گیری

    زوج درمانی مبتنی بر تصویرسازی ارتباطی زوج ها را قادر می سازد که از سوی یکدیگر درک شوند و تجربه این احساس می تواند به افزایش شادکامی، صمیمیت و همدلی بین زوج ها منجر شود و همچنین دلزدگی زناشویی را کاهش دهد.

    کلید واژگان: زوج درمانی, دلزدگی روانشناختی, والدین
    Davood Nazarpour, Kianoush Zahrakar, Mostafa Pouryahya, Reza Davarniya*
    Introduction

    The imago relationship approach is a theory on dating marriage and the process of marital conflicts treatment. Based on the main idea of this approach, choosing the spouse is done based on a mental image from ideal parents which has been formed in childhood, and compatibility with spouse is also reliant on this early image. The present study was designed to investigate the effectiveness of couple therapy based on imago relationship therapy on reducing couple burnout. 

    Materials and Methods

    The present research was a semi-empirical study, which used a pretest-posttest with control group design. The statistical population of the present study included all the couples with marital conflicts referring to Rastin counseling and psychological services center in Gorgan, Iran, during the second quarter of 2018. The sample included 20 couples who were selected by available sampling method and were assigned into two experiment and control groups (10 couples per group) through ransom assignment method. The assessment of the subjects was conducted in pretest and posttest stages by using Pines’ marital burnout scale (1996). Eight sessions of group couple therapy based on imago relationship therapy were held for the experiment group while the control group received no intervention.

    Results

    The mean and standard deviation of the scores of couple burnout among the subjects of the experiment group in pretest and posttest stages equaled 81 ± 21.97 and 68.05 ± 15.66, respectively. The mean and standard deviation of the scores of couple burnout in the subjects of the control group equaled 80.95 ± 16.79 and 82.50 ± 14.31 in pre- and post-intervention, respectively. Results of the covariance analysis suggested that couple burnout in the couples of the experiment group has significantly decreased after receiving the imago relationship therapy intervention.

    Conclusion

    Couple therapy based on imago relationship therapy enables the couples to understand one another, and experiencing this feeling can lead to increased happiness, intimacy, and empathy in couples and, therefore, reduce couple burnout.

    Keywords: Couples Therapy, Burnout, Psychological, Parents
  • سید مصطفی پوریحیی، فریده شیرکوند، آرمان سلیمی، رضا داورنیا *، محمد شاکرمی
    اهداف
    پیمان شکنی یکی از معضلات مهم در زندگی زناشویی است که امروزه در خانواده های آشفته و خانواده هایی که زن و شوهر احساس می کنند، باید از هم جدا شوند به فور دیده می شود. این پدیده اغلب به خاطر برطرف شدن نیازهای عاطفی یا جنسی فرد از طریق روابط خارج از حیطه زناشویی به وقوع می پیوندد. این پژوهش با هدف تعیین تاثیر مداخله مبتنی بر بخشش به شیوه گروهی بر صمیمیت زناشویی زنان آسیب دیده از پیمان شکنی همسر انجام شد.
    مواد و روش ها
    این پژوهش نیمه تجربی به شیوه پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه پژوهش شامل زنانی بودند که به دلیل پیمان شکنی همسر، به مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی آرام در شهر گرگان در سال 1396 مراجعه نموده بودند. از میان متقاضیان شرکت در جلسات، 30 نفر از زنان به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب و با جایگزینی تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. مقیاس صمیمیت زناشویی تامپسون و والکر (1983) جهت گردآوری داده ها در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون مورد استفاده قرار گرفت. مداخله گروهی مبتنی بر بخشش در 9 جلسه 90 دقیقه ای برای شرکت کنندگان گروه آزمایش برگزار شد. گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفتند. تحلیل داده ها با بهره گیری از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری (ANCOVA) در نرم افزار SPSS 20 انجام شد.
    یافته ها
    یافته ها نشان دادند بین میانگین نمرات صمیمیت زناشویی آزمودنی های گروه آزمایش و کنترل در مرحله پس آزمون تفاوت معناداری وجود دارد. به عبارت دیگر مداخله مبتنی بر بخشش باعث بهبود صمیمیت زناشویی آزمودنی های گروه تحت مداخله در مقایسه با گروه کنترل شده بود (01/0 >p ، 75/9 =(F.
    نتیجه گیری
    مداخله مبتنی بر بخشش با کاهش احساسات منفی و افزایش احساسات مثبت و نیز ایجاد تغییر در دیدگاه و رفتار همسر آسیب دیده از پیمان شکنی نسبت به همسر خاطی زمینه بهبود صمیمیت در رابطه زوجی را فراهم می کند.
    کلید واژگان: بخشش, درمان, ازدواج
    S.M. Pouryahya, F. Shirkavand, A. Salimi, R. Davarniya *, Mohammad Shakarami
    Aims
    Infidelity is one of the important problems in marital life which is widely seen in disturbed families and families in which partners feel that they have to get divorced. This phenomenon mainly happens for the purpose of satisfying emotional or sexual needs of the person through extramarital relationships. The present research was conducted by the aim of determining the effect of group forgiveness-based intervention on marital intimacy of women affected by infidelity of their spouse.
    Materials & Methods
    This semi-experimental research was conducted by pretest-posttest with control group design. The research population included all the women who visited Aram psychological and counseling center in Gorgan city in 2016 because of infidelity of spouse. Among the applicants of participation in the sessions, 30 women (15 subjects per group) were selected by purposeful sampling method, and they were assigned into experiment and control groups through random assignment method. Thompson and Walker’s Marital Intimacy Scale (1983) was used for gathering the data in pretest and posttest stages. Group forgiveness-based intervention was delivered to the experiment group in nine 90-minute sessions. The control group was put on the waiting list. The data analysis was conducted by univariate covariance analysis (ANCOVA) in SPSS v20.
    Findings
    Findings indicated that, after the posttest, there was a significant difference in mean scores of marital intimacy between the experiment and control groups. In other words, group forgiveness-based intervention led to improvement in marital intimacy among the subjects of the intervention group compared to the control group (p<0.01, F=9.75).
    Conclusion
    Group forgiveness-based intervention creates the ground for improvement in marital intimacy in the marital relationship through reducing negative emotions, increasing positive emotions, and also creating change in the attitude and behavior of the spouse affected by infidelity towards the infidel spouse.
    Keywords: Forgiveness, Therapy, Marriage
  • راحله زمانی مزد، امیر گرافر، رضا داورنیا *، محسن بابایی گرمخانی
    زمینه و اهداف
    هدف مطالعه حاضر، بررسی اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت در بهبود کیفیت زندگی و خودکارآمدی والدینی مادران کودکان اوتیستیک بود.
    مواد و روش ها
    این پژوهش از نوع نیمه تجربی بود و در انجام آن از طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل، استفاده شد. جامعه این پژوهش را مادران کودکان اوتیستیک در سال 1397 تشکیل دادند، که فرزندان آنها در مرکز توان بخشی ندای عصر شهر تهران دارای پرونده بودند. 40 نفر از مادران، به شیوه هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه 20 نفره، آزمایش و مورد کنترل قرار گرفتند. ارزیابی میزان خودکارآمدی والدینی و کیفیت زندگی، از طریق پرسش نامه خودکارآمدی والدینی دومکا و همکاران و پرسش نامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی انجام شد. گروه آزمایش به مدت هشت جلسه دو ساعته، در معرض درمان متمرکز بر شفقت قرار گرفتند. داده ها توسط آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری و تحلیل کوواریانس چند متغیری و با بهره گیری از نرم افزار SPSS 20، تحلیل شد.
    یافته ها
    نتایج تفاوت معناداری را در میزان کیفیت زندگی و خودکارآمدی والدینی شرکت کنندگان گروه آزمایش و کنترل، در مرحله پس-آزمون نشان داد. نتایج، اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت در بهبود کیفیت زندگی و خودکارآمدی والدینی مادران در گروه آزمایش را، مورد-تایید قرار داد (P<0.01).
    نتیجه گیری
    درمان متمرکز بر شفقت به عنوان شیوه درمانی جدید، احتمالا گزینه مداخله ای مناسبی در جهت کاهش مشکلات روان شناختی و افزایش سلامت روان مادران کودکان اوتیستیک، محسوب می شود.
    کلید واژگان: خودکارآمدی, کیفیت زندگی, اختلال طیف اوتیسم
    Raheleh Zamani Mazdeh, Amir Grafar, Reza Davarniya*, Mohsen Babaei Gharmkhani
    Background and Objectives
    The present study was aimed to investigate the effectiveness of compassion-focused therapy (CFT) in improving parental quality of life and self-efficacy in mothers of autistic children.
    Material and Methods
    The present research was conducted by semi-experimental method which used a pretest-posttest with control group design. The population of the current research included mothers of autistic children in 2018 whose children had a case file in the Nedaye Asr rehabilitation center of Tehran. A total number of 40 mothers were selected by purposive sampling method and were assigned into experiment and control groups via random assignment method (20 subjects per group). The levels of parental self-efficacy and quality of life were assessed by Dumka and colleagues’ Parental Self Agency Measure (PSAM; 1996) and the World Health Organization Quality of Life questionnaire (1998) in pretest and posttest stages. The experiment group received the CFT intervention in eight 2-hour sessions. The data were analyzed through univariate analysis of covariance (ANCOVA) and multivariate analysis of covariance (MANCOVA) in SPSS v20.
    Results
    The results showed a significant difference in the level of parental quality of life and self-efficacy between the subjects of the experiment and control groups in the posttest stage. The results confirmed the effectiveness of CFT in improving parental quality of life and self-efficacy of mothers in the experiment group (P<0.01).
    Conclusion
    As a new therapeutic approach, CFT is probably an appropriate interventional option for decreasing psychological problems and increasing mental health among mothers of autistic children.
    Keywords: Self-Efficacy, Quality of Life, Autism Spectrum, Disorder
  • طیبه هنرور حسن آباد، منصوره عباسی، رضا داورنیا*
    درمان کوتاه مدت راه حل محور یک رویکرد مشارکتی و غیر آسیب شناسی برای درمان است که بر یافتن راه حل ها توسط مراجع با کمک درمانگر تاکید دارد. مطالعه حاضر باهدف بررسی تاثیر زوج درمانی کوتاه مدت راه حل محور به شیوه گروهی برافزایش صمیمیت زناشویی زوج ها طراحی شد. پژوهش حاضر از نوع تحقیقات کاربردی و به لحاظ روش پژوهش نیمه تجربی و طرح موردنظر پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل می باشد. جامعه آماری این پژوهش کلیه زوجینی بودند که به دلیل عدم صمیمیت در روابط و دریافت کمک های تخصصی مشاوره ای و روان شناختی به سرای سلامت گل ها- فاطمی شهر تهران در سال 1395 مراجعه نموده بودند. پس از غربالگری اولیه و بر اساس ملاک های ورود و خروج به پژوهش، 16 زوج به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هرکدام 8 زوج) جایگزین شدند. داده ها با استفاده از مقیاس صمیمیت زناشویی تامپسون و والکر گردآوری شدند. پس از اخذ پیش آزمون از هر دو گروه، مداخله زوج درمانی کوتاه مدت راه حل محور در 7 جلسه 2 ساعته به شیوه گروهی و گام به گام و با توالی هر هفته یک جلسه برای زوجین گروه آزمایش ارائه شد، اما گروه کنترل هیچ گونه درمانی دریافت نکرد. پس از اتمام جلسات درمانی پس آزمون از هر دو گروه گرفته شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس تک متغیره (ANCOVA) در نرم افزار آماری SPSS-20 تجزیه وتحلیل شدند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که زوج درمانی کوتاه مدت راه حل محور موجب بهبود صمیمیت زناشویی زوج های گروه مداخله در مرحله پس آزمون شده است. مشاوران و درمانگران خانواده می توانند از یافته های پژوهش حاضر در راستای مداخلات بالینی و درمانی استفاده کرده و از این رویکرد درمانی، کاربردی و موثر در جهت بهبود صمیمیت زناشویی بهره بگیرند.
    کلید واژگان: زوج درمانی کوتاه مدت راه حل محور, صمیمیت زناشویی, زوجین
    Brief solution-focused therapy is a collaborative and non-pathological approach for therapy which puts emphasis on finding solutions by the client with the help of therapist. The present research was conducted by the aim of investigating the effect of brief solution-focused couple therapy on increasing marital intimacy among couples.The present research is of applied research which uses semi-experimental method and the design is of pretest-posttest with control group. The population of the current research includes all the couples who have visited Golha-Fatemi health center in 2016 because of lack of intimacy in their relationships in order to get professional counseling and psychological helps. After initial screening and based on inclusion-exclusion criteria of the research, 16 couples were selected by available sampling method, and they were assigned into experiment and control groups (8 couples per group). The data were gathered through marital intimacy scale of Walker and Thompson. After taking the pretest from both groups, the brief solution-focused group therapy was offered to the experiment group in seven 2-hour sessions with a step by step method with the sequence of one session per week, but the control group received no intervention. After finishing the therapy sessions, posttest was taken from both groups. The data were analyzed through univariate covariance analysis test (ANCOVA) with SPSS-20. Findings of covariance analysis indicated that brief solution-focused couple therapy has improved marital intimacy in couples of the experiment group in posttest. Counselors and family therapists can use the findings of the current research in their clinical and therapeutic interventions, and use this therapeutic, practical and effective approach for improving marital intimacy.
    Keywords: Brief Solution-Focused Couple Therapy, Marital Intimacy, Couples
  • زینب قطور، سید مصطفی پوریحیی، رضا داورنیا *، آرمان سلیمی، محمد شاکرمی
    زمینه و هدف
    مالتیپل اسکلروزیس یک بیماری مزمن پیشرونده سیستم عصبی مرکزی با علایم متفاوت و ناتوان کننده فیزیکی و روان شناختی می باشد که مشکلات عدیده ای را برای فرد بیمار به همراه دارد. هدف مطالعه حاضر، بررسی اثر درمان متمرکز بر شفقت بر تاب آوری زنان مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس بود.
    روش بررسی
    این پژوهش، یک مداخله آزمایشی به شیوه پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش را کلیه بیماران زن دارای پرونده فعال در انجمن ام اس شهر تهران در سال 1395 تشکیل دادند. نمونه 30 زن بیمار بودند که بر اساس ملاک های ورود و خروج به مطالعه و نمرات اکتسابی در پرسشنامه، به شیوه در دسترس انتخاب و با تخصیص تصادفی در گروه های 15 نفره آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار مطالعه مقیاس تاب آوری کانر دیویدسون بود. پس از اخذ پیش آزمون از هر دو گروه، آزمودنی های گروه آزمایش، 8 جلسه دو ساعته درمان متمرکز بر شفقت را به شیوه گروهی و هفتگی دریافت نمودند. گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفتند. داده ها با بهره گیری از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری (آنکوا) در نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    میانگین و انحراف معیار نمرات تاب آوری آزمودنی های گروه آزمایش در مرحله پیش آزمون 27/14±73/66 و در مرحله پس آزمون 06/7±33/87 بود. در گروه کنترل نیز میانگین و انحراف معیار نمرات تاب آوری قبل از مداخله 01/16± 59 و بعد از مداخله 85/15±80/58 بود. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین گروه آزمایشی و کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد (63/78=F و 01/0>p) که نشان دهنده اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت در افزایش تاب آوری آزمودنی های تحت مداخله است.
    نتیجه گیری
    درمان متمرکز بر شفقت به عنوان شیوه درمانی جدید، احتمالا گزینه مداخله ای مناسبی در جهت کاهش مشکلات روان شناختی و افزایش تاب آوری بیماران ام اس محسوب می گردد. پیشنهاد می شود انجمن های ام اس سراسر کشور از این شیوه درمانی در راستای ارتقاء سلامت روان شناختی بیماران استفاده نمایند.
    کلید واژگان: درمان متمرکز بر شفقت, مالتیپل اسکلروزیس, تاب آوری
    Z Ghator, SM Pouryahya, R Davarniya*, A Salimi, M Shakarami
    Background & Aim
    Multiple Sclerosis is a chronic progressive disease of the central nervous system with various physical and psychological disabling symptoms that causes many problems for the patient. The aim of this study was to investigate the effect of compassion-focused therapy on resiliency in women with multiple sclerosis.
    Methods
    This research was an experimental intervention using a post-test pre-test with control group. The research population consisted of all female patients with active case in MS Society of Tehran in 2016. The sample consisted of 30 female patients who were selected according to the criteria of entry and exit, and the acquired scores in the questionnaire were selected by random sampling and randomly assigned to experimental and control groups. The instrument was the Conner-Davidson Resilience Scale. After taking the pretest from both groups, the experimental group received 8 consecutive two-hour treatment-centered compassion-based treatments in a group and weekly manner. The control group was placed on the waiting list. Data were analyzed by SPSS software using ANOVA test (ANCOVA).
    Result
    The mean and standard deviation of the scores of the subjects in the experimental group were 66.73±14.27 in the pre-test and 87.33±7.6 in the post-test phase. In the control group, the mean and standard deviation of the resiliency scores before and after the intervention were 59±16.01 and 58.8±15.85. The results of covariance analysis showed that there is a significant difference between the mean of the experimental and control groups with the control of the effect of the test (F=78.63 and p<0.01), which indicates the effectiveness of compassion-focused therapy in increasing the resilience of the interventional subjects.
    Conclusion
    CFT, as a new therapeutic method, is likely to be an appropriate intervention for reducing psychological problems and increasing mental health among MS patients. It is recommended that MS associations across Iran would use this therapeutic method for enhancing psychological health of patients.
    Keywords: Compassion-Focused Therapy, Multiple Sclerosis, Resiliency
  • آرمان سلیمی، فرشته ارسلان ده، کیانوش زهراکار، رضا داورنیا *، محمد شاکرمی
    اهداف
    مالتیپل اسکلروزیس یک بیماری مزمن پیش رونده سیستم عصبی مرکزی با علائم متفاوت و ناتوان کننده فیزیکی و روان شناختی می باشد که مشکلات عدیده ای را برای فرد بیمار به همراه دارد. هدف مطالعه حاضر، بررسی اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت بر سلامت روان زنان مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس بود.
    مواد و روش ها
    این پژوهش، یک مداخله نیمه تجربی به شیوه پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش را کلیه بیماران زن دارای پرونده فعال در انجمن ام. اس شهر تهران در سال 1395 تشکیل می دادند. نمونه 30 زن بیمار بودند که بر اساس ملاک های ورود و خروج به مطالعه و نمرات اکتسابی در پرسشنامه، به شیوه در دسترس انتخاب و با تخصیص تصادفی در گروه های 15 نفره آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار مطالعه پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ و هیلر (1979) بود. پس از اخذ پیش آزمون از هر دو گروه، آزمودنی های گروه آزمایش، 8 جلسه دوساعته درمان متمرکز بر شفقت را به شیوه گروهی و هفتگی دریافت نمودند. گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفت. داده ها با بهره گیری از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری(ANCOVA) در نرم افزار 18 SPSS تجزیه وتحلیل شدند.
    یافته ها
    یافته ها نشان داد بین میانگین نمرات سلامت روان بیماران گروه آزمایش و کنترل در مرحله پس آزمون تفاوت معناداری وجود دارد. به عبارت دیگر درمان متمرکز بر شفقت باعث افزایش سلامت روان آزمودنی های گروه تحت مداخله در مقایسه با گروه کنترل شده بود (01/0>p ،49/45=F).
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج این مطالعه، درمان متمرکز بر شفقت از طریق افزایش آگاهی درونی، پذیرش بدون قضاوت، همدلی و توجه مستمر بر احساسات درونی، به کاهش مشکلات روان شناختی و بهبود سلامت روان بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس می انجامد. پیشنهاد می شود انجمن های ام. اس سراسر کشور از این رویکرد درمانی در راستای ارتقای سلامت روان شناختی بیماران مزمن بهره گیرند.
    کلید واژگان: سلامت روان, مالتیپل اسکلروزیس, درمان
    A. Salimi, F. Arsalandeh, K. Zahrakar, R. Davarniya *, M. Shakarami
    Aims: Multiple sclerosis (MS) is a progressive and chronic disease of central nervous system with different symptoms and physical-psychological disabling effects, which brings about various problems for the patient. The present study was aimed to investigate the effectiveness of compassion-focused therapy (CFT) on mental health of women with multiple sclerosis.
    Materials and Methods
    The present research was a semi-empirical intervention conducted by pretest-posttest with control group design. The research population included all the women with active case file in MS association of Tehran in 2016. The sample was composed of 30 female patients which were selected by available sampling method and based on exclusion and inclusion criteria of the study and their scores in the questionnaire. The sample were assigned into experimental and control groups (15 individuals per group) by random assignment method. The study tool was general health questionnaire (GHQ) of Goldberg and Hiller (1979). After conducting the pretest for both groups, subjects of the experimental group received eight weekly 2-hour sessions of CFT in a group format. The control group was put in the waiting list. The data were analyzed through univariate covariance analysis (ANCOVA) in SPSS v18.
    Findings: Results indicated that, after the posttest, there was a significant difference between mean scores of mental health among experimental and control groups. In other words, CFT led to increased mental health in subjects of the intervention group compared to the control group (p
    Conclusion
    According to the results of the present study, the compassion-focused therapy reduces psychological problems and improves mental health of patients with multiple sclerosis through increasing their internal awareness, non-judgmental acceptance, empathy, and consistent attention to internal emotions. It is recommended that MS associations across Iran would use this therapeutic method for enhancing psychological health of patients.
    Keywords: Mental Health, Multiple Sclerosis, Therapy
  • امین براتیان، آمنه سادات کاظمی، رضا داورنیا *، مجتبی حقانی زمیدانی
    زمینه و هدف
    سرطان یکی از انواع گوناگون بیماری های مزمن است و علیرغم پیشرفتهای پزشکی، توسعه درمانهای سرطان و افزایش تعداد نجات یافتگان از سرطان، این بیماری همچنان از لحاظ احساس درماندگی و ترس عمیقی که در فرد ایجاد می کند، بی مانند است. والدین کودکان مبتلا به سرطان بیشتر از والدین کودکان سالم در معرض مشکلات روان شناختی از قبیل اضطراب، افسردگی، استرس و به طور کلی تهدید سلامت روان می باشند. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کیفیت زندگی مادران دارای کودک مبتلا به سرطان انجام شد.
    روش بررسی
    در قالب یک مداخله نیمه تجربی که به شیوه پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام شد، از میان مادران کودکان مبتلا به سرطان مراجعه کننده به موسسه حمایت از کودکان سرطانی (محک) شهر تهران در سال 1395، 30 نفر از مادران به شیوه نمونه گیری در دسترس و بر اساس ملاکهای ورود و خروج به مطالعه انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل (هر زیر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. ارزیابی کیفیت زندگی آزمودنی ها با بهره گیری از پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (WHOQL) انجام گرفت. شرکت کنندگان گروه آزمایش به مدت 8 جلسه و به شیوه گروهی در معرض درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفتند، در حالی که آزمودنی های گروه کنترل درمانی دریافت ننمودند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری(ANCOVA) و نرم افزار SPSS 20 استفاده شد.
    یافته ها
    میانگین و انحراف معیار نمرات کیفیت زندگی آزمودنی های گروه آزمایش در مرحله پیش آزمون 40/6± 40/70 و در مرحله پس آزمون 35/13± 87/92 بود. در گروه کنترل نیز میانگین و انحراف معیار نمرات کیفیت زندگی قبل از مداخله 73/5± 07/69 و بعد از مداخله 58/7± 68 بود. نتایج تحلیل کوواریانس تک متغیری نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به طور معناداری باعث بهبود کیفیت زندگی آزمودنی های گروه مداخله در مرحله پس آزمون شده بود )35/45 F= و 01/0 P< (.
    نتیجه گیری
    مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بهبود کیفیت زندگی مادران کودکان سرطانی موثر بود. این روش درمانی به عنوان گزینه درمانی موثر و مناسب جهت کاهش مشکلات روان شناختی والدین کودکان مبتلا به بیماری های مزمن توصیه می گردد.
    کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, سرطان, کیفیت زندگی
    Amin Baratian, Ameneh Sadat Kazemi, Reza Davarniya *, Mojtaba Haghani Zemeidani
    Background and Aim
    Cancer is among various chronic diseases, and in spite of vast advancements made in medicine, progress of cancer treatments and the increasing number of survivors of cancer, this disease is still unique concerning the feelings of helplessness and deep fear which brings about in the individual. Compared to parents of healthy children, parents of children with cancer are more prone to psychological problems such as anxiety, depression, stress, and mental health threats in general. The present study was conducted by the aim of investigating the effect of acceptance and commitment therapy on quality of life in mothers of children with cancer.
    Methods
    The present research was conducted by a semi-experimental method which used a pretest-posttest with control group design. Among all the mothers of children with cancer who visited The Institute of Supporting Children with Cancer (Mahak) in Tehran in 2016, 30 individuals were selected by available sampling method, and they were assigned into experiment and control groups randomly (15 individuals per group). The assessment of quality of life in the subjects was done by The World Health Organization Quality of Life Questionnaire (WHOQL). Participants of the experiment group received acceptance and commitment therapy for 8 sessions, while the control group received no intervention. For analyzing the data, univariate covariance analysis (ANCOVA) and SPSS v20 were used.
    Results
    Mean and standard deviance of the subjects’ scores of quality of life in the experiment group was 70.40 ± 6.40 in the pretest, and it was 92.87 ± 13.35 in posttest. In addition, in the control group, mean and standard deviance of quality of life was 69.07 ± 5.73 in the pretest, and it was 68 ± 7.58 in the posttest. Results of the univariate covariance analysis suggested that the acceptance and commitment therapy had significantly improved quality of life in subjects of the experiment group in posttest (F = 45.35 and P
    Conclusion
    Acceptance and commitment therapy was effective in improving quality of life in mothers of children with cancer. This therapeutic method is recommended as an appropriate and effective intervention for reducing psychological problems in parents of children with chronic diseases. Keywords: Acceptance and Commitment Therapy, Cancer, Quality of Life
    Keywords: Acceptance, Commitment Therapy, Cancer, Quality of Life
  • آرمان سلیمی، امیر عباسی، کیانوش زهراکار، بتول طامه، رضا داورنیا*
    زمینه و هدف
    اختلال طیف اوتیسم با مشکلات در زمینه عملکرد اجتماعی، ارتباطات و وجود رفتارهای تکراری و قالبی مشخص شده است. به خاطر مشکلات فراوان این کودکان، خانواده ها و به خصوص مادران، از تنش ها و فشارهای روانی بسیاری رنج می برند. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر امید درمانی به شیوه گروهی بر تاب آوری مادران دارای کودک مبتلا به اختلال طیف اوتیسم طراحی و انجام شد.
    روش بررسی
    پژوهش حاضر، مداخله ای نیمه تجربی بود که با بهره گیری از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام گرفت. جامعه این پژوهش را تمامی مادران دارای کودک مبتلا به اختلال طیف اتیسم مراجعه کننده به مرکز توانبخشی ندای عصر (ویژه کودکان اتیسم) در شهر تهران در سال 1395 تشکیل می دادند که کودکان آنها تشخیص اختلال اتیسم را توسط یک روانپزشک متخصص اطفال و یک روانشناس بالینی دریافت کرده بودند. 30 مادر دارای کودک اوتیستیک که کمترین نمرات را در پرسشنامه تاب آوری کانر- دیویدسون (2003) کسب نموده بودند و از تاب آوری پایین تری برخوردار بودند، به شیوه در دسترس انتخاب و با تخصیص تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. پس از اخذ پیش آزمون، آزمودنی های گروه آزمایش 8 جلسه امید درمانی به شیوه گروهی را دریافت کردند، در حالی که گروه کنترل در این مدت در لیست انتظار بودند. پس از پایان جلسات، مجددا شرکت کنندگان دو گروه توسط پرسشنامه مطالعه مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده های پژوهش توسط آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره و با بهره گیری از نرم افزار SPSS18 تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    نتایج تحلیل داده ها حاکی از آن بود که در مرحله پس آزمون، بین آزمودنی های گروه آزمایش و کنترل از نظر میزان تاب آوری، تفاوت معناداری وجود داشت. بعبارت دیگر جلسات امید درمانی گروهی باعث ارتقای تاب آوری در مادران دارای کودک اوتیستیک شده بود.
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج پژوهش، تاثیر امید درمانی بر تاب آوری مادران دارای کودک مبتلا به اوتیسم مورد تایید قرار گرفت. پیشنهاد می شود مراکز ویژه کودکان اوتیسم در سراسر کشور از بسته مداخله ای امید درمانی در جهت کاهش مشکلات روان شناختی و ارتقای سلامت روان والدین این کودکان استفاده نمایند.
    کلید واژگان: تاب آوری, امید درمانی, اختلال طیف اوتیسم
    Arman Salimi, Amir Ababsi, Kianoush Zahrakar, Batool Tameh, Reza Davarniya *
    Introduction
    Autism spectrum disorder has been characterized by problems in social function, communication and having repetitive and stereotype behaviors. Due to ample problems of such children, families and particularly mothers suffer from tensions and psychological pressures. The present research was designed and conducted by the aim of investigating the effect of group based hope-therapy on resiliency of mothers of children with autism spectrum disorder.
    Materials And Method
    The present research was a semi-experimental intervention which was conducted by using a pretest-posttest with control group design. The research population included all the mothers of children with autism spectrum disorder visiting Nedaye-Asr rehabilitation center (specialized for autism children) in Tehran in 2016 whose children were diagnosed to have autism disorder by psychiatrist, pediatrician and clinical psychologist. 30 mothers with autistic children who gained the lowest scores in Connor- Davidson Resiliency Scale (2003) and possessed lower resiliency, were selected by available sampling method and were assigned into experiment and control groups through random assignment. After taking the pretest, subjects of the experiment group received 8 sessions of group based hope-therapy, while the control group were put in the waiting list. After finishing the sessions, the participants of both groups were again evaluated by the questionnaire. The research data were analyzed by univariate covariance analysis test (ANCOVA) and by using SPSS v18. R
    esults: Results of the data analysis indicated that in the posttest stage, there was a significant different between the participants of experiment and control groups concerning their resiliency level. In another words, the group based hope-therapy sessions enhanced resiliency among the mothers of autistic children.
    Conclusion
    Based on the research results, the effect of hope-therapy on the resiliency of mothers of children with autism was confirmed. It is recommended that the centers specialized for autistic children across Iran would use the hope-therapy interventional package for the purpose of reducing psychological problems and enhancing mental health of parents of these children.
    Keywords: Resiliency, HopeTherapy, Autism Spectrum Disorder
  • امیر عباسی، محمد محمدی، کیانوش زهراکار، رضا داورنیا *، محسن بابایی گرمخانی
    زمینه و هدف
    درمان کوتاه مدت راه حل محور، یکی از رویکردهای جدید در حیطه درمان فردی، زوج درمانی و خانواده درمانی است که به جای تمرکز بر مشکلات، بر یافتن راه حل ها تاکید دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی کارآیی این رویکرد بر کاهش افسردگی و افزایش رضایت زناشویی در زنان متاهل انجام گرفت.
    روش بررسی
    پژوهش حاضر از نوع مداخله ای نیمه تجربی پیش آزمون- پس آزمون و مقایسه با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش زنان متاهل مبتلا به افسردگی و ناراضی از زندگی زناشویی مراجعه کننده به مرکز همیاران سلامت روان شهر بجنورد در شش ماه اول سال 1393 بودند. از میان متقاضیان حضور در جلسات، 30 نفر از زنان به شیوه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه های افسردگیBeck و رضایت زناشویی Enrich بودند که در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تکمیل شدند. سپس درمان راه حل محور در شش جلسه برای گروه مداخله اجرا شد اما گروه کنترل درمانی دریافت نکرد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیره و اندازه گیری مکرر توسط نرم افزار SPSS نسخه 16 تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    نتایج مراحل پس آزمون و پیگیری، کاهش معنی دار نمرات افسردگی و افزایش نمرات رضایت زناشویی در گروه مداخله را نسبت گروه کنترل نشان داد. یافته ها حاکی از آن بود که درمان کوتاه مدت راه حل محور، باعث کاهش میزان افسردگی و افزایش رضایت زناشویی زنان گروه مداخله شده بود و نتایج در دوره پیگیری نیز از ثبات لازم برخوردار بود.
    نتیجه گیری کلی: نتایج حاکی از اثر بخشی درمان کوتاه مدت راه حل محور بر کاهش افسردگی و افزایش رضایت زناشویی است. بنابراین انجام مداخلات بر اساس این رویکرد درمانی، باعث کاهش مشکلات روان شناختی از جمله افسردگی و بهبود روابط زناشویی مراجعان می گردد.
    کلید واژگان: افسردگی, تعارض, ازدواج
    A. Abbasi, M. Mohammadi, K. Zahrakar, R. Davarniya *, M. Babaeigarmkhani
    Background and Aim
    Solution- focused brief therapy is among modern approaches in individual, couple and family therapies which focus on finding solutions rather than on problems. The present study was conducted by the aim of investigating the effectiveness of solution focused brief therapy in reducing depression and uplifting marital satisfaction in married women.
    Material &
    Method
    The present study was a quasi-experimental research with pretest-posttest design with control group. The research population consisted of all married women with depression and unsatisfied with marital life who visited Hamyaran-e-Salamat mental center of Ravanshahr, Bojnourd city in the second half of 2014. Among the applicants to participate in the research, 30 women were selected by available sampling method and they were randomly assigned into control and experiment groups. The research tools were the Depression Inventory of Beck and the Enrich Marital Satisfaction Questionnaire which were completed by participants in pre-test, post-test and follow-up stages. Afterwards, the solution-focused intervention was offered to the experimental group for 6 sessions, but the control group received no intervention. Data were analyzed via multivariate analysis of covariance (MANCOVA) and repeated measures method by SPSS (v.16) Software.
    Results
    After the posttest and follow-up stages, results suggested a significant reduction in depression and increase in marital satisfaction scores in the experimental group compared to the control group. The findings indicate that the solution-focused brief therapy reduced the rate of depression and increased marital satisfaction among women in the intervention group. The results were persistent in the follow-up stage, as well.
    Conclusion
    The results demonstrated the effectiveness of solution-focused brief therapy in decreasing depression and increasing marital satisfaction. Therefore, conducting interventions based on this therapeutic approach can be effective in reducing psychological problems, such as depression and will improve the marital relationships of clients.
    Keywords: Depression, Conflict, Marriage
  • محمد محمدی، کیانوش زهراکار، جهانگیر جهانگیری، رضا داورنیا، محمد شاکرمی، مهدی مرشدی
    زمینه و هدف
    امروزه زوج ها مشکلات شدید و فراگیری را در هنگام برقراری و حفظ روابط صمیمانه و ارضاء انتظارات و نیازهای یکدیگر تجربه می کنند. ایجاد و حفظ روابط صمیمانه و ارضاء نیازهای روانی و عاطفی در جریان ازدواج یک مهارت و هنر است که علاوه بر سلامت روانی و تجارب سالم اولیه نیازمند داشتن نگرش های منطقی و کسب مهارت ها و انجام وظایف خاصی است. پژوهش حاضر با هدف بررسی کارآیی مداخله آموزشی مبتنی بر مدل گاتمن بر صمیمیت زناشویی زنان انجام شد.
    روش کار
    پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی و به شیوه پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل می باشد. نمونه پژوهش حاضر را 24 زن واجد شرایط از زنان مراجعه کننده به مرکز همیاران سلامت روان شهر بجنورد در سال 1393 تشکیل میدادند که به شیوه در دسترس انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. در مرحله پیش آزمون، دو گروه بوسیله مقیاس صمیمیت زناشویی تامپسون و والکر 1983(MIS-17) مورد ارزیابی قرار گرفتند. سپس مداخله آموزشی به شیوه گاتمن در 6 جلسه 2 ساعته برای گروه آزمایش اجرا گردید، اما گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. پس از پایان جلسات آموزشی از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از SPSS-18 و روش های آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس استفاده گردید.
    یافته ها
    تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که بین زنان دو گروه آزمایش و کنترل از لحاظ میزان صمیمیت زناشویی تفاوت معناداری وجود دارد و مداخله آموزشی مبتنی بر مدل گاتمن باعث ارتقاء صمیمیت زناشویی زنان گروه آزمایش شده است.
    نتیجه گیری
    مدل آموزشی گاتمن باعث بهبود روابط صمیمانه می گردد. می توان از این شیوه آموزشی در جهت غنی سازی روابط زناشویی استفاده نمود.
    کلید واژگان: صمیمیت زناشویی, مدل گاتمن, زنان
    M. Mohammadi, K. Zahrakar, J. Jahangiri, R. Davarniya, M. Shakarami, M. Morshedi
    Background and Objectives
    Nowadays couples experience severe and pervasive problems in establishing and maintaining the intimate relationships and to satisfy each other’s expectations and requirements. Building up and maintaining intimate relationships and satisfying mental and emotional needs in marriage are skills and art that along with the initial mental health and healthy experiences require logical attitudes and gaining skills and carrying out special tasks. The present study was carried out to examine the efficiency of educational interventions based on Gottman’s model on marital intimacy of women.
    Methods
    The quasi-experimental study was performed as pretest–posttest with a control group. The samples consisted of 24 qualified women from who were referred to Hamyaran Salamat Ravan institution of Bojnourd in 2014. They were selected by convenience sampling method and randomly replaced in experimental and control groups. In the pretest, both groups were evaluated by Thompson and Walker’s Marital Intimacy Scale 1983 (MIS-17). The training intervention based on Gottman was administered to experimental group in 6 sessions of 2 hours but control group received no intervention. After completion of the training sessions, both groups were post tested. Data analysis was done by descriptive statistics methods and analysis of covariance using SPSS18 Software.
    Results
    Data analysis showed significant difference between experimental and control groups in terms of marital intimacy. Gottman-based model of training intervention caused promotion in marital intimacy in experimental group.
    Conclusions
    Gotman’s training model improves intimate relationships. This method can be used for strengthening marital relationships.
    Keywords: Marital Intimacy, Gottman's Model, Women
  • امیر گرافر، سید مصطفی پور یحیی، کیانوش زهراکار، محمد شاکرمی، رضا داورنیا
    زمینه و هدف
    تعهد یکی از مهمترین مولفه های ازدواج موفق است که بدون آن رابطه زناشویی سطحی، ظاهری و بدون سمت و سو خواهد بود و در این صورت زوجین نخواهند توانست عمق عشق و صمیمیتی را که در سایه وفاداری و تعهد به همسر و ازدواج به وجود خواهد آمد، تجربه کنند. پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر برنامه مدون آموزشی کاربرد عملی مهارتهای ارتباط صمیمانه بر تعهد زناشویی انجام شد
    مواد و روش ها
    این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی بود که به شیوه پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه پژوهش زوج های مراجعه کننده به مرکز مشاوره و خدمات روان شناختی آرام در شهر گرگان در نیمه اول سال 1395 بودند. نمونه مطالعه 20 زوج بودند که به صورت در دسترس انتخاب و در گروه های آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ارزیابی آزمودنی ها با استفاده از پرسشنامه استاندارد تعهد زناشویی آدامز و جونز صورت گرفت. زوجین گروه آزمایش، آموزش ها را بر اساس برنامه کاربرد عملی مهارتهای ارتباط صمیمانه در 13 جلسه هفتگی به شیوه گروهی دریافت کردند. تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS 20 و به شیوه تحلیل کوواریانس انجام گرفت
    یافته ها
    یافته ها نشان داد که برنامه کاربرد عملی مهارتهای ارتباط صمیمانه میزان تعهد زناشویی را در زوجین گروه مداخله ارتقاء داده است.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج این مطالعه توصیه می شود مشاوران خانواده و ازدواج، این برنامه غنی سازی زندگی زناشویی را در مراکز مشاوره و کارگاه های زناشویی در جهت بهبود روابط صمیمانه و افزایش رضایتمندی زوجین به کار گیرند
    کلید واژگان: آموزش, تعارض, ازدواج
    Amir Gerafar, Seyed Mostafa Pouryahya, Kianoush Zahrakar, Mohammad Shakarami, Reza Davarniya
    Background And Objective
    Commitment is one of the most important components of a successful marriage that without it, the marital commitment will be superficial, apparent and without direction. In this case, the couples are not able to experience the depth of love and intimacy which create because of loyalty, commitment, and marriage. The Study had done the impact of the effect of educational assemble program of practical application of intimate relationship skills (PAIRS) on marital commitment.
    Methods
    This study was a quasi-experimental study that was conducted in a pretest-posttest control group method. The study population was couples that referred to Aram counseling and psychological services center in Gorgan were in the second quarter of 2016. Sample study was 20 couples who were selected and replaced in the experimental and control groups. Evaluation of using Adams and Jones’s standard questionnaire marital commitment took place. Couples of experimental group received the training based on the practical application of intimate relationship skills in 13 weekly sessions of group therapy. Data Analysis with SPSS 20 software and analysis of covariance was performed.
    Results
    The results showed that the practical application of skills intimate relationship, the couple's marital commitment in the experimental group has improved.
    Conclusion
    Due to the results of this study recommended to marriage and family counselors that operate of this marriage enrichment program in marital counseling centers and workshops to improve a couple's intimate relationships and increase satisfaction.
    Keywords: Education, Conflict, Marriage
  • رضا داورنیا *، محمد شاکرمی
    زمینه و هدف
    مفهوم بهزیستی روانشناختی حاکی از یک ساختار چندبعدی شامل نگرش های زندگی است و برای بررسی اینکه آیا شخص از پتانسیلش، اهدافش، کیفیت روابطش با دیگران و آنچه درباره زندگیش احساس می کند آگاه است یا خیر، طراحی شده است. هدف پژوهش حاضر پیش بینی بهزیستی روانشناختی بر اساس سرمایه اجتماعی و سخت رویی روانشناختی می باشد.
    روش بررسی
    این پژوهش از نوع توصیفی– همبستگی است. جامعه پژوهش تمامی دانشجویان دانشگاه های خوارزمی، آزاد و پیام نور کرج در سال تحصیلی 92-1391 و نمونه 377 نفر می باشند که به روش خوشه ایچند مرحله ای انتخاب گردیدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف (PWBS) ، مقیاس سرمایه اجتماعی دلاویز (DSCS) و پرسشنامه زمینه یابی دیدگاه های شخصی کوباسا (PVSQ) استفاده گردید و تحلیل داده ها به روش تحلیل رگرسیون چندمتغیره هم زمان در نرم افزار آماری SPSS نسخه 18 صورت گرفت.
    یافته ها
    نتایج حاکی از آن بود که سرمایه اجتماعی و سخت رویی روان شناختی 3/39 درصد از تغییرات بهزیستی روانشناختی دانشجویان را پیش بینی می کنند.
    نتیجه گیری
    عوامل سرمایه اجتماعی و سخت رویی روانشناختی تغییرات بهزیستی روانشناختی دانشجویان را پیش بینی می کنند و روان درمانگران می توانند با دستکاری این عوامل باعث افزایش بهزیستی دانشجویان گردند.
    کلید واژگان: سرمایه اجتماعی, سلامت, دانشجویان
    Reza Davarniya *, Mohammad Shakarami
    Background And Aim
    The concept of Psychological Well-Being symbolizes a multi-dimensional structure consisting of life attitudes. it has been designed to investigate whether a person is aware of his potential, his goals, the quality of his relationships with others and what he feels about his life or not. The objective of this study is to predict psychological well-being based on social capital and psychological hardiness.
    Methods
    This descriptive–correlation study was conducted on 377 students selected by multi stage cluster sampling in Kharazmi, Islamic-Azad and Payam-e-Noor universities of Karaj, 2012-13 academic-years. The data was collected by Ryff´s Psychological Well-being Scale (PWBS), Delaviz Social Capital Scale (DSCS), and Personal Views Survey Questionnaire (PVSQ (, and analyzed by simultaneous multiple regression method in SPSS 18.
    Findings: Results suggested that social capital and psychological hardiness predict 39.3% of the variance in psychological well-being in the students.
    Conclusion
    Given that social capital and psychological hardiness can predict the variance of psychological well-being in students, psychotherapists can increase the students’ psychological well-being by targeting these factors.
    Keywords: Social Capital, Health, Students
  • محمد محمدی، رحمان شیخ هادی سیرویی، امیر گرافر، کیانوش زهراکار، مجمد شاکرمی، رضا داورنیا*
    زمینه و هدف
    فرسودگی زناشویی یکی از پدیده هایی است که زوج های بسیاری درگیر آن هستند و از دلایل اصلی طلاق عاطفی بوده و در صورت عدم چاره اندیشی و درمان آن، زمینه را برای طلاق رسمی زوجین فراهم می کند. زوج درمانی شناختی رفتاری یکی از رویکردهای مطرح در حوزه زوج درمانی است که کارایی آن در حل بسیاری از مشکلات زناشویی به اثبات رسیده است. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر زوج درمانی شناختی رفتاری به شیوه گروهی بر فرسودگی زناشویی و میل به طلاق در زوجین طراحی گردید.
    روش بررسی
    پژوهش حاضر از نوع تحقیقات کاربردی و به لحاظ روش پژوهش نیمه تجربی و از طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. جامعه این پژوهش را کلیه زوج های دارای تعارض ها و مشکلات زناشویی تشکیل می دادند که پس از اعلام فراخوان محقق به مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی راستین شهر گرگان در نیمه دوم سال 1393 مراجعه نموده اند. با بهره گیری از نمونه گیری در دسترس، از میان زوج های داوطلب و واجد شرایط شرکت در پژوهش، 20 زوج انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل( هر گروه 10 زوج) جایگزین شدند. در این پژوهش از پرسشنامه فرسودگی زناشویی پاینز و مقیاس میل به طلاق رزولت، جانسون و مورو برای گردآوری داده ها استفاده شد. پس از اخذ پیش آزمون، مداخله زوج درمانی شناختی رفتاری بر اساس مدل زوج درمانی باکوم و همکاران به شیوه گروهی و به شکل هفتگی در 10 جلسه 2 ساعته برای گروه آزمایش ارایه شد در حالی که گروه کنترل درمانی دریافت نکردند. داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی و به وسیله آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره (مانکوا) تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره برای فرسودگی زناشویی(80/28=F) و میل به طلاق(25/51=F) نشان داد بین زوج های گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنی دار وجود دارد(01/0>p). با توجه به نمرات پس آزمون گروه های آزمایش و کنترل در این دو متغیر مشخص گردید، زوج درمانی شناختی رفتاری موجب کاهش فرسودگی زناشویی و میل به طلاق در زوج های گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل در مرحله پس آزمون شده است.
    نتیجه گیری
    یافته های پژوهش حاکی از آن است که مدل زوج درمانی شناختی رفتاری می تواند مشکلات زناشویی زوج ها را کاهش دهد و استفاده از این رویکرد زوج درمانی برای کار با زوجین درگیر با مشکلات زناشویی و متقاضی طلاق توصیه می گردد.
    کلید واژگان: زوج درمانی شناختی رفتاری, فرسودگی زناشویی, میل به طلاق, زوج ها
    M. Mohammadi, R. Sheykh Hadi Siruii, A. Garafar, K. Zahrakar, M. Shakarami, R. Davarniya*
    Background and Aim
    Couple burnout is one of the phenomena which involve many couples, it is among the main causes of emotional divorce, and without proper management and treatment, and it can lay the ground for formal divorce among couples. Cognitive behavioral couple therapy is one of the existing approaches in the couple therapy field, the efficiency of which has been established for resolving many marital problems. The present study was designed by the aim of investigating the effect of group cognitive behavioral couple therapy on couple burnout and divorce tendency in couples.
    Methods
    The present research was of applied research type. The research method was semi-empirical with a pretest-posttest with control group design. The research population included all the couples with marital conflict and problems who, after a recall announcement of the researcher, visited the counseling and psychological services center located in Gorgan city in 2014. By using the available sampling method, 20 couples were selected among the volunteer and qualified couples for the research, and they were assigned into experiment and control groups (10 couples per group) by random assignment. In the present research, the Pines burnout questionnaire (1996) and divorce tendency scale of Rouswelt, Johnson, and Mouro (1986) were used for gathering the data. After taking the pretest, the group cognitive behavioral couple therapy based on the couple therapy model of Baucom and colleagues (2008) was held in 10 2-hour weekly sessions for the experiment group couples, while the control group couples received no intervention. The data were analyzed through descriptive statistics method and multivariate covariance analysis (MANCOVA) in SPSS v.20.
    Results
    The multivariate covariance analysis results for couple burnout (F= 28.80) and divorce tendency (F= 51.25) suggested that there was a significant difference between the couples of experiment and control groups (P
    Conclusion
    The research findings indicate that the cognitive behavioral couple therapy model can reduce marital problems, and using this couple therapy approach is recommended for working with the couples involved in marital problems with divorce demand.
    Keywords: Cognitive behavioral couple therapy, Couple burnout, Divorce tendency, Couples
  • امین حسینی، کیانوش زهراکار، رضا داورنیا، محمد شاکرمی*
    استرس نوعی رابطه بین شخص و محیط است که توسط شخص فشارزا یا فراتر از حد منابع شخص ارزیابی می شود و در نتیجه آن آسایش و رفاه به خطر می افتد. هدف از مطالعه حاضر، پیش بینی آسیب پذیری در برابر استرس براساس حمایت اجتماعی، تاب آوری، راهبردهای مقابله ای و ویژگی های شخصیتی در دانشجویان بود. جامعه این پژوهش را تمامی دانشجویان شاغل به تحصیل دانشگاه های خوارزمی، آزاد و پیام نور شهر کرج در سال تحصیلی 1392-1391 تشکیل می دادند. نمونه پژوهش 375 دانشجو (240 دختر و 135 پسر) بودند که به شیوه نمونه گیری چندمرحله ای تصادفی انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از چک لیست مهارت های مقابله ای (CS-R)، مقیاس تاب آوری بزرگسالان(ARS)، مقیاس حمایت اجتماعی (SS-A)، پرسشنامه پنج عاملی شخصیت ((NEO-FFI و مقیاس نشانگان استرس(SSI) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه گام به گام استفاده شد. نتایج نشان داد حمایت اجتماعی، تاب آوری، راهبردهای مقابله ای حل مسئله و بی اثر و ویژگی شخصیتی روان رنجورخویی همبستگی 815/0 با آسیب پذیری در برابر استرس دارند و 4/66% از واریانس آسیب پذیری در برابر استرس را تبیین می کنند (01/0>P). همچنین، اثر ویژگی های شخصیتی برون گرایی، گشودگی به تجربه، سازگاری و مسئولیت پذیری و راهبرهای مقابله ای متمرکز بر هیجان و کم اثر توانایی پیش بینی آسیب پذیری در برابر استرس را نداشتند (05/0
    کلید واژگان: آسیب پذیری در برابر استرس, تاب آوری, حمایت اجتماعی, راهبردهای مقابله ای, ویژگی های شخصیتی
    Amin Hosseini, Kianosh Zahrakar, Reza Davarnia, Mohammad Shakarami *
    Stress is a kind of person-environment relationship that is assessed by stressful person or beyond one's resources, as a result of which, the wellbeing and Welfare would be endangered. The purpose of this study was to predict the vulnerability to stress based on social support, resilience, coping strategies and personality traits among university students. The population of the present study was comprised of all students of Kharazmi, Islamic Azad, and Payam_e_Noor Universities of Karaj in the 2012-2013 academic years. The sample consisted of 375 students (240 girls and 135 boys) who were selected through multi-stage random sampling method. For gathering data, Check-list of Coping Skills (CS-R), Adult Resilience Scale (ARS), Social Support Scale (SS-A), Five-Factor Personality Inventory (NEO-FFI), and Stress Syndrome Scale (SSI) were used. For data analysis, Pearson correlation test and stepwise multiple regression analysis were used. Results showed that social support, resilience, problem solving and ineffective coping skills and the personality trait of neuroticism were correlated with vulnerability to stress (r=0.815) and explained 66.4% of variance of vulnerability, which is significant (P
    Keywords: vulnerability to stress, resiliency, Social Support, coping strategies, personality traits
  • عادل عبدالله زاده، کیانوش زهراکار، رضا داورنیا *، محمد شاکرمی، محبوبه مظهری
    زمینه و هدف
    اغلب والدین و نوجوانان نگرش ها، دیدگاه ها و انتظارات کاملا متفاوتی درباره قواعد خانوادگی، قدرت و روابط میان فردی دارند که این تفاوت نگرش منجر به بروز تعارض میان والد و فرزند می شود. پژوهش حاضر باهدف بررسی تاثیر برنامه غنی سازی ارتباط بر کاهش تعارضات والد- نوجوان طراحی شد.
    روش بررسی
    پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی و با بهره گیری از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل می باشد. جامعه موردمطالعه تمامی دانش آموزان دختر پایه سوم مدارس راهنمایی شهرستان شهریار در سال تحصیلی 92-1391 بودند. از میان مدارس راهنمایی دخترانه این شهرستان، یک مدرسه به صورت تصادفی انتخاب و پس از غربالگری اولیه،20 دانش آموز که بیشترین نمرات را در پرسشنامه پژوهش کسب نموده بودند، انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. برای گردآوری داده ها از مقیاس تاکتیک های تعارض (CTS) استفاده گردید. پس از اخذ پیش آزمون، مداخله آموزشی (برنامه غنی سازی ارتباط) در 8 جلسه به شیوه گروهی برای گروه آزمایش ارائه شد، اما گروه کنترل در لیست انتظار گرفتند. داده ها با استفاده از نرم افزار 18 SPSS و آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره تجزیه وتحلیل شدند.
    یافته ها
    نتایج بیانگر این بود که برنامه غنی سازی ارتباط تعارضات والد- نوجوان و ابعاد آن (پرخاشگری کلامی و پرخاشگری فیزیکی) را در دانش آموزان به طور معناداری کاهش داده است. دیگر یافته ها حاکی از آن بود که این مداخله آموزشی در افزایش توانایی استفاده از راهبردهای استدلالی در دانش آموزان به طور معناداری موثر بوده است.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد برنامه غنی سازی ارتباط از طریق آموزش مهارت های ارتباطی موثر، تعارضات والد – نوجوان را کاهش داده و موجب بهبود کیفیت روابط اعضای خانواده می گردد.
    کلید واژگان: تعارض, آموزش, والدین
    Adel Abdollah Zadeh, Kianoush Zahrakar, Reza Davarniya *, Mohammad Shakarami, Mahbobeh Mazhari
    Background And Aims
    Most parents and teens have attitudes, viewpoints and completely different expectations about family rules, power and interpersonal relationships, leading to parent-child conflict. This study aimed at investigating the impact of REP on reducing parent-child conflicts.
    Methods
    This quasi-experimental pretest-posttest study with control was conducted on third- grade female students of Shahriar city in academic year of 2012-2013. Among the schools, one was selected via random sampling. Then, 20 students with the highest scores on the questionnaire were selected and assigned to two groups of experiment and control through random assignment method. Conflict tactics scale (CST, 1983) was used for gathering the data. After taking pretest from both groups, the educational intervention (REP) was performed for the experimental group in 8 group session, but the control group was put on the waiting list. The data was analyzed by Statistical software, SPSS v.18 & Multivariate Covariance Analysis Test (MANCOVA).
    Findings: The result suggested that relationship enhancement program has significantly reduced parent-child conflict and its dimensions (verbal aggressiveness and physical aggressiveness). Other findings indicated that this educational intervention has been significantly effective in increasing the ability of using discursive strategies in students.
    Conclusion
    It seems that REP has reduced parent-child conflict through delivering effective relational skills, and it has also led to improvement in family relationship quality.
    Keywords: Conflicts, Education, Parents
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال