به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

رضا شکوری

  • رضا شکوری*، الهه نحوی فرد، صادق میری، نگین طالبانی

    در این مقاله لایه نازک ZrO2با استفاده از روش کند و پاش‏ مغناطیسی RF روی زیرلایه از جنس شیشه رشد داده شدند. در سه آزمایش جداگانه، سه نمونه لایه ZrO2در دماهای متفاوت تهیه شدند. سه دمای 25 درجه سانتی گراد (دمای آزمایشگاه)، دمای 150 درجه سانتی گراد و دمای 250 درجه سانتی گراد  به ترتیب برای سه نمونه انتخاب شدند. به جز دما پارامترهای دیگر نظیر فشار، آهنگ رشد لایه، فاصله زیرلایه تا هدف و بازه زمانی لایه نشانی برای هر سه نمونه یکسان بودند. خصوصیات اپتیکی و ریخت شناسی نمونه ها مورد بررسی قرار گرفتند. ریخت شناسی‏ نمونه ها به وسیله تصاویر میکروسکوپ نیروی اتمی  AFM و میزان شدت عبور نور با استفاده ازدستگاه طیف سنج نوری انجام گرفت. همچنین ثابت های اپتیکی لایه ها با استفاده از طیف عبور آنها محاسبه شدند. نتایج به دست آمده نشان می دهند اثر دما به خصوص بر ویژگی های اپتیکی  لایه ها مشهود است. با افزایش دما از دمای محیط آزمایشگاه تا دمای250 درجه سانتی گراد،  ضریب شکست از  تا  تغییر می کند. افزون بر این، افزایش دما باعث افزایش جذب لایه می شود ریخت شناسی لایه ها نیز با دما به طور نسبتا محسوسی تغییر می کنند. متوسط زبری هر سه نمونه کمتر از نیم نانومتر است.

    کلید واژگان: لایه نازک زیرکونیم دی اکسید, کند و پاش مغناطیسی, ریخت شناسی‏ لایه, ویژگی های اپتیکی ‏
    R. Shakouri *, E. Nahvifard, S. Miri, N .Talebani

    In this paper, ZrO2 thin films were grown on glass substrates using RF magnetic sputtering method. In ‎three separate experiments, three samples of ZrO2 film were prepared at various temperatures. Three ‎temperatures of  25 ̊C (laboratory temperature), 150 ̊C and 250 ̊C were selected for three samples, respectively. Except for temperature, other parameters ‎such as pressure, film growth rate, substrate to target distance and deposition time were the same for all ‎three samples. Optical properties and morphology of the samples were investigated. The morphology of ‎the samples was determined by atomic force microscopy (AFM) images and the ‎transmittance was measured using optical spectroscopy. The optical constants of the films were also ‎calculated using their spectrum. The results show that the effect of temperature is especially evident on ‎the optical properties of the films. As the temperature increases from the ambient temperature to ‎‎250 ̊C, the refractive index changes from n = 2.11 to n = 2.18. Moreover, increasing the ‎temperature, causes the absorption of the layer to increase. The morphology of the films also changes slightly ‎by changing temperature. The average roughness of all three samples is less than half a nanometer.‎.‎‎

    Keywords: thin film ZrO2, sputtering, morphology film, Optical properties
  • ایوب علی نیای مطلق، رضا شکوری*، علیرضا عینی فر

    تبیین محدوده در معماری به مثابه ایجاد یک «درون» درمیانه «بیرون» است، از آنجا که پیوند با «بیرون» در یک محدوده گریزناپذیر است، می تواند منجر به محاق رفتن حیثیت «درون» محدوده شود. تلقی آستانگی به مثابه سازوکاری در دیالکتیک درون و بیرون به منظور تبیین حدود مکان ها، مجموعه ای از مهمترین یافته های این تحقیق را رهنمون می شود.  نقطه ی عزیمت در تدوین چارچوب نظری  این پژوهش، این پرسش اساسی است که چگونه کاربست مفهوم آستانگی می تواند منجر به تبیین حدود مکان در معماری شود. رویکرد پژوهش در این مقاله کیفی و با روش توصیفی-تحلیلی و مبتنی بر استدلال منطقی انجام شده است. برای این منظور پس از تعریف محدوده و تحلیل برهم کنش درون و بیرون، از طریق تحلیل مفهوم لیمینالیتی [i] به ارایه یک مدل نظری جهت احصاء حدود مکان، اشاره خواهیم داشت. نتایج نشان می دهد که موضع «گذار» در سازوکار آستانگی تعیین کننده ی حیثیت انفصالی و اتصالی کرانه های یک محدوده است که ذیل بینش مراتبی در این مقاله، سه حالت تقابلی، تعاملی و متعالی را در ارتباط میان محدوده ها فراهم می آورد حالت های مذکور، به سبب نوع مطالبه خود از معماری نقش های متفاوتی را به مولفه های برسازنده ی محدوده مکانی تخصیص داده که می توانند تجربه در درون بودن کامل (یگانگی) تا بیرون بودن (بیگانگی) را در مدرک، ایجاد و معیارهایی برای بسط محدوده ها مشخص کنند.

    کلید واژگان: محدوده, درون, بیرون, آستانگی و گذار
    Ayoob Aliniay Motlagh, Reza Shakouri *, Alireza Aeinifar

    The creation a place boundary[1] in architecture is likened to the formation of an ‘inside’ within an ‘outside’.  In this paper, the concept of ´boundary´ in architecture refers to ‘being or having inside’. The constituents of place boundary, including borders, centrality, and scope of determined enclosures, seek to preserve this ´inside´; as the connection to the ‘outside’ in a place boundary is an inevitable reality, its neglect in defining the boundaries of places could result in the loss of the ‘inside’ attributes of place boundaries. In formulating the theoretical framework of this research, the following fundamental questions served as a starting point: which factors influence the explanation of boundaries? How can the application of the concept of liminality assist in explaining place boundaries in architecture? Perceiving the notion of liminality as a process in the inside-outside dialectic to define boundaries of places has aided in the discovery of the most important findings in this study. The research approach in this study is qualitative, with a descriptive-analytical method and based on logical reasoning. In this paper, after first defining the concept of boundary and analyzing the inside-outside dialectic, a theoretical model to figure boundaries of places is presented by referring to the emerging concept of liminality in architecture. The outcome demonstrates that liminality, as a consequence of the inside-outside dialectic, is composed of three states; namely “separation, transition and reaggregation". The ‘transition’ state as a liminal period and the most important state in the liminality process by emphasizing "in-being inside" defines a place boundary and by considering the direction and destination in approach to the places determines the quantity and quality of the separation and reaggregation characteristics in this process. Edges of a place which, following the hierarchical structure of this paper, provides three distinct relationships between these boundaries: Oppositional, Interaction and Transcendence. Each of these stages, due to their perspective and outlook to architecture, designate different roles for each of the constituent components of place boundaries, which could construct the experience of being fully ‘inside’ (unity) or fully ‘outside’ (alienation) for the perceiver, and could devise criteria for the development of these boundaries. These stages, which have been outwardly and inwardly arranged in a hierarchical perspective to analyze boundaries in architecture, describe the three different forms of connection of two place boundaries as the following: 1- the Oppositional state in the connection of boundaries due to neglecting the state of transition, in which transition is limited to only one border. 2- In the interaction state, the stage of transition in liminality simultaneously draws attention to the separation and reaggregation of boundaries and furthers their relation from a common boundary to a common separation. 3- Finally, the transcendence state of relation of boundaries leads to emergence on the edges of place boundaries. The expansion and reduction of a boundary is not a mechanically controlled process which could be easily expanded or limited, rather the factors influencing the concept of liminality as well as the comprising components of a place should be examined and researched.

    Keywords: boundary, Inside, Outside, Liminality, Transition
  • مهنام نجفی، رضا شکوری

    در این مقاله هدف فهم وجوهی از چیستی فضای «میدان» است که، در بستر زبان فارسی، به مثابه مظهری از زندگی فارسی زبانان، قابل بررسی است، و تحقق این مهم فقط با تعمق در واژه «میدان» و جست وجوی اطوار معنایی آن امکان می یابد. به این منظور، به سراغ واژه نامه های فارسی و متون تاریخی رفته ایم و اطوار معنایی «میدان» را با بهره مندی از فنون حیطه زبان شناسی چون یافتن حوزه های معنایی، کشف روابط مفهومی، و درک استعاره ها جست وجو کرده ایم. با استنباط ریشه ها، معنی ها، ترکیب ها، مفاهیم مرتبط (مترادف و متناظر و متقابل)، و استعاره های «میدان»، این مفهوم را در درون شبکه ای از مفاهیم جای داده و معنادار کرده ایم و به روش تفسیری، چیستی آن را روشنی بخشیده ایم. شبکه مفاهیم «میدان» زمان مند است و با گذر زمان تحول می یابد. با بررسی تحولات این شبکه به جست وجوی تاریخ مفهوم «میدان» پرداخته ایم و در روند تحولات آن مطالعه کرده ایم. مبتنی بر نتایج حاصل شده، «میدان»، به مثابه فضایی عمومی، حوزه های معنایی متعددی را شامل می شود که بر انواع مختلفی از کارکردها و صورت های آن دلالت می کنند و ضمن روشن کردن نقش و غایت «میدان»، از انعطاف این مفهوم خبر می دهند. میدان، در کلان ترین تعبیر، عرصه باز و گشاده ای بوده که مجالی برای رویدادهایی بسیار متفاوت فراهم می آورده است، از خریدوفروخت، به مثابه امری روزمره و دایمی، تا برگزاری مراسم ویژه در ایامی خاص که بزنگاه مواجهه شاه و اعیان با رعایا می شده و سازوکار قدرت را تثبیت می کرده است. «میدان» ظرفی بوده که فرصت نمایاندن و عیان شدن، هنرنمایی، و رقابت را فراهم می آورده و صحنه ای برای نمایش و داوری ترتیب می داده است. بررسی تاریخ این مفهوم، در دل شبکه مفاهیمش، از تحولی حکایت می کند که در تحول صحنه نمایش «میدان» ریشه دارد، وقتی مردم از تماشاچیان نمایش اعیان به بازیگران صحنه تبدبل می شوند و میدان «عرصه اجتماع» ایشان خواهد بود.

    کلید واژگان: میدان, معنی, زبان فارسی, شبکه مفهومی, تاریخ مفهوم
    Mahnam Najafi, Reza Shakouri

    The purpose of this paper is to explore the nature of the ‘maidan’ (the Persian square) in the Iranian context, by pondering the word ‘maidan’ and the different aspects of its meanings. To do so, we draw upon Persian dictionaries and historical texts and explore the meanings of ‘maidan’ using linguistics techniques – such as discovering semantic fields, conceptual relationships, and metaphors – and interpretive research methods. The semantics of the maidan has evolved throughout history. Having found its origins, meanings, compounds, related concepts (synonyms, collocations, contrasts), and metaphors, we have placed ‘maidan’ within its conceptual network and then interpreted its nature in this context. Moreover, we have explored the history of its concept based on the changes in its conceptual network throughout history. The results of this research show that the maidan as a public space involves various semantic fields implying its numerous functions and forms and clarifying its roles, and at the same time demonstrating its flexibility. The maidan, in its most comprehensive sense, has been an open territory providing opportunities for a variety of events to take place: from trading as a quotidian activity, to special ceremonies and important annual festivals attended by rulers to demonstrate their power. It has been a container providing the possibility for performing as well as watching the performers and the audience. The history if the maidan is one of evolution from that of people as mere spectators into that of people as role-players in the public domain.

    Keywords: Maidan (square), Semantics, Persian language, Conceptual network, History of concept
  • شیوا شریعتی فر، رضا شکوری*

    لازمه حضور انسان در فضاهای شهری تحقق کیفیاتی است که امنیت روانی را به ارمغان می آورد. اما در زندگی امروز، دربسیاری از موارد شاهد آن بوده ایم که استقرار ما در فضا توام با حس امنیت و قرار نبوده است. این مقاله سعی دارد سهم تامین خلوت در تحقق این سطوح کیفی را مورد بررسی قرار دهد. بنابراین تعیین نسبت و چگونگی اثر تامین خلوت در ارتقای سطوح کیفی مذکور مدنظر است. کشف و به کارگیری بضاعت های محیطی و سازوکارهای تامین خلوت در مقام ابزارهایی که به طور آگاهانه یا ناخودآگاه توسط افراد به کارگرفته می شوند تا سطوح کیفی حضور آنها را ارتقا بخشند، به طراحان کمک می کند بستری با فرصت های مکانی قابل گزینشی را برای کاربران فراهم کنند. پژوهش حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی بوده و به طریق پیمایش در زمینه به صورت مشاهده و مصاحبه بسته انجام گرفته است. در نهایت همبستگی دو مفهوم اصلی با استفاده از نرم افزار تحلیل آماری مطالعه شده است. یافته ها نشان دهنده اثر تامین خلوت به عنوان یکی از عوامل اصلی ارتقای سطح کیفی حضور افراد در محیط مورد پیمایش، با ضریب همبستگی 4/0 بوده است. مشاهدات میدانی در مورد چگونگی تامین خلوت در چنین فضای فاقد کالبد و عرصه های معین نشان می دهد رفتار قلمروپایی فعال فرد در تامین خلوت تاثیرگذار است و همچنین شرایط ادراکی شخص در محیط غنی از ادراکات حسی و معنایی نیز زمینه را برای حضور در مراتب عالی آن مهیا خواهدکرد.

    کلید واژگان: خلوت, سازماندهی محیط, قلمروپایی, سطوح کیفی حضور, سکونت
    Shiva Shariati Far, Reza Shakouri *

    Boosting users’ attendance of open urban spaces depends on those qualitative features that enhance their feelings of security. According to theoreticians, the dwelling is happened somewhere to achieve an individual’s calmness. However, it is often the case that our dwellings and urban spaces do not provide this level of calmness. In this paper, the authors try to define the role of securing privacy on achieving the aforementioned qualities. Based on the theoretical foundations of the dwelling (according to Schultz), these qualities define the practical, theoretical and poetical aspects of the dwelling with the aim of providing comfort, calmness and imagination thus enhancing the overall quality of the dwelling. This research aims at determining the rate of enhancing the qualities of the dwelling by the effectiveness of “achieved privacy”. This is achieved by extracting data which indicate the rate of achieved privacy as well as data which present qualitative levels of presence. The research then aims to define the relationship between these two main factors. Users organize the environment and follow privacy mechanisms consciously or unconsciously to provide a desirable level of privacy depending on many personal and environmental factors. As a result, psychological security is accomplished. Discovering and utilizing environmental potentials (including elements as a refuge from undesirable vectors such as a shelter or a friend, desirable covering voices, or imaginative and memorable elements, …) and privacy mechanisms (such as selecting the direction or geometry of position, …) can help designers in achieving more efficient designed environments. This research is descriptive and analytical. It’s a correlational research and it draws on surveys. The data has been extracted from non-participant observation and structured interviews; (multiple choice questions - the questionnaire with closed questions). Participants who have taken part in interviews and the people who have been observed were seated around the big pools and fountains of Naqshe Jahan square. The correlation between two main statistical concepts; “achieved privacy” and “upgrading levels of dwelling quality” are analysed employing statistical analysis software; SPSS. It shows that achieved privacy has an impact on upgrading the level of a dwelling with 0/406 ratio which indicates that providing privacy is one of the most effective factors to upgrade the quality of the dwelling. Also, the results state that proactive behaviours of defending the territory, which one has been lately claimed to, to define and protect the spatial territory from the outer world, may cause and be effective on achieving privacy and also dwelling upgrade. The proactive defending behaviours are done to expand the borders and have an authentic scope. These behaviours include identification, defence and invasion. also, the rich environment of senses and meanings can help to provide the context for achieving privacy and upgrading the level of the dwelling; Desirable senses help to achieve concentration whilst getting rid of unwanted senses. And as the final result, Meditation and connecting to the imaginary world as a result of isolation from an ordinary life can occur. Which is what Schultz calls the poetic aspect of the dwelling.

    Keywords: privacy, organization of the space, territorial behaviour, qualitative levels of attendance, dwelling
  • مهنام نجفی*، رضا شکوری
    هدف این مقاله درک دامنه مفهوم «میدان» در دوره قاجاریه و تبیین طیف مصادیق آن در این دوره، مبتنی بر نقشه های تاریخی موجود است. دوره قاجاریه دوره آغاز نقشه برداری با فنون مدرن در ایران است که تهیه نقشه های مفصل از شهرهای ایران با دقت بی سابقه را میسر ساخت. این نقشه ها اسناد مستعدی برای فهم اجزای شهر در این دوره به دست می دهد و درک آنها را در شبکه روابطی ممکن می کند که کلیت شهر را شکل می دهد. «میدان»، به مثابه یکی از اجزای اصلی شهر قاجاری، نقش بارزی در بسیاری از این نقشه ها دارد، همانچه این اسناد را به منابع قابلی برای پیگیری مفهوم «میدان» در این دوره تبدیل می کند. حدود سی نقشه تاریخی از شهرهای ایران در این دوره موجود است که در 21 مورد آن می توان رد و نشانی از «میدان» یافت. در این مقاله، با بررسی مصادیق متعدد میدان در این نقشه ها، نقش و موقعیت آنها در شهر و و کارکرد آنها در نسبت با دیگر اجزا و همچنین فرم و ویژگی های صوری شان به دو پرسش اصلی درباره دامنه و محدوده مفهوم میدان در این دوره و انواع مصادیق آن می پردازیم و برای بسط و تعمیق یافته ها به منابع مکتوب درجه اول و دوم رجوع می کنیم. در این جستجو، نخست، طیف مصادیق «میدان» را عیان می سازیم و تلاش می کنیم تعریفی از مفهوم آن عرضه کنیم و سپس، مبتنی بر ویژگی های بارز و پربسامد مصادیق مختلف به تبیین انواع آن می پردازیم. به این ترتیب، با ابتنا بر نقشه ها و رجوع به متون، به روش تفسیری تاریخی مفهوم «میدان» را در بستر اجتماعی تاریخی در بر گیرنده اش تبیین می کنیم. نتیجه این جستجوها دامنه گسترده و منعطف مفهوم میدان را در دوره قاجاریه عیان می سازد و بازتعریف آن را مبتنی بر این دریافت تازه میسر می سازد: هر عرصه نامسقف و گشاده در شهر که محدوده ای نسبتا مشخص را شامل شود و مجالی برای فعالیت یا رویدادی فراهم آورد؛ همچنین، تبیین انواع مصادیق «میدان» را در قالب چهار نوع اصلی ممکن می کند: میدان حکومتی، میدان بازار، میدان محله، و میدان مجلس.
    کلید واژگان: میدان, دوره قاجاریه, نقشه های تاریخی, دامنه مفهوم, انواع مصادیق
    Mahnam Najafi *, Reza Shakouri
    The purpose of this paper is to understand the conceptual domain of “maidan” (the Persian square) and the range of it’s instances in Qajar Iran based on historical maps. Modern mapping in Iran began in the Qajar period and resulted in producing accurate maps with unprecedented detail of Iran’s cities. These maps are great sources to understand the elements of the city in this period of time because they illustrate each element within the network of the interconnected elements which shapes a city. Maidan, as one of the main elements of Qajar city, has an important role in many of these maps, which makes these maps valuable sources for exploring the concept of maidan in Qajar Iran. There are almost thirty historical maps of cities in Qajar Iran and maidan can be found in 21 of them. These maps are potentially great sources for understanding firstly, the conceptual domain of this concept and secondly, the different types of its instances. To do so, we identify the different instances of maidan in these maps, study their forms and characteristics, and interpret their roles and function in the network of the city elements. Moreover, to develop and deepen these findings, we refer to the primary and secondary written sources and historical photos that can help. In this survey, firstly, we illuminate the conceptual domain of maidan and try to describe its meaning; Then, based on the high frequency and prominent characteristics of the instances, we explain the main types of maidan in this period of time. So, based on historical maps and helped by other sources, we interpret the concept of maidan in its socio-historical context by using the Interpretive historical research method. The results of this research, first, show the extensive and flexible field of the concept of maidan in Qajar Iran and let us redefine it: every open and unroofed space in a city which includes a distinguishable area and provide an opportunity for activities or events. Second, they describe the main types of maidan in four categories: royal maidans, maidans of the bazaar, maidans of Neighborhoods, maidan of the parliament.
    Keywords: maidan (square), Qajar period, historical maps, conceptual domain, types
  • ایوب علی نیای مطلق*، رضا شکوری، علیرضا عینی فر

    موضوع این مقاله «آستانگی» است، این واژه به معنای «در گذار بودن» یا «در میان بودن» و در مقابل یک مرتبگی است. در معماری «آستانگی»، که اسم مصدر آستانه است، اشاره به یک وضعیت میانی و گذار در نواحی انتقالی مکان ها دارد، این وضعیت در خصوص تقرب به یک مقصد طرح می شود. نکته مورد توجه در این مقاله تقلیل مفهوم آستانگی به «بودن در یک ورودی» و به تبع آن آستانه به معنای یک نقطه اتصال صرف و عدم توجه به گستره معنایی این دو واژه است. پژوهش در اینجا با روش کیفی و با استدلال منطقی انجام می شود. بعد از تدقیق ریشه شناسی واژه و همچنین جست وجوی آن در متون به منزله نواحی انتقالی، مفهوم آستانه و مفاهیم مرتبط با آن در نظرگاه اندیشمندان حوزه معماری همچون کریستیان نوربرگ  شولتز، کریستوفر الکساندر، و لویی کان به طور دقیق بررسی می شود، هرچند ایشان از منظرهای مختلفی به این مفهوم واحد نظر افکنده اند، وجوه مشترکی نیز از میان سخنانشان یافت می شود که بعد از تعمق در آرا روشن می شود که «آستانگی» از جمله مفاهیمی است که علاوه بر داشتن دامنه وسیع معنایی، دارای مراتبی است که از مصادیق عینی تا ذهنی قابل تفکیک است و در چهار ساحت، کالبدی، عملکردی، معنایی، و جوهری می توان آن را دسته بندی کرد. در ادامه همچنین نسبت مفاهیمی همچون مرز، مرکز، و آستانه با مفهوم آستانگی مشخص می شود و سپس ساحت جوهری، به مثابه مرتبه ای از مراتب آستانگی، بررسی و نسبت آن با سایر ساحات تحلیل می شود. نتایج تحقیق بیانگر آن است که نواحی انتقالی از طریق همگرایی به سوی نیروی حاصل از مرکز، دارای تعیناتی کالبدی به نام آستانه است. در ساحت عملکرد، این تعینات در محدوده آستانگی منجر به تعیین حد نیروهای حاصل از مرکز مجاور آن (مقصد مد نظر) می شوند. بررسی شخصیت دو وجودی آستانه و نمادین بودن آن وجود مرتبه معنایی آستانگی را اثبات می کند، درنهایت در مرتبه ای اعلی، پس از تعریف جوهره این مفهوم، خواست وجودی و حقیقی آستانگی در نسبت با مقصد و مقصود مخاطب تبیین می شود. نتیجه آنکه آستانگی به مثابه یک پدیده در عالم معماری ذومراتب قلمداد می شود و پرداختن به سطوح مختلف معنایی آن موجبات درک عمیق تر این مفهوم در حوزه معماری را فراهم می کند.

    کلید واژگان: آستانه و آستانگی, مرکز, مرز, حضور, درون و بیرون
    Ayoob Aliniay Motlagh, Reza Shakoori, Alireza Eynifar

    Liminality indicates a state of transition or being in between, as opposed to being at one. In architecture, it refers to a transition between two places on the way to arrive at a destination. The starting point of the present paper is tackling the reduction of the concept of liminality to ‘being at a threshold’, and thereby the threshold itself as a mere connection point and the neglect of is denotational range. The adopted method is qualitative accompanied with logical reasoning. After accurately defining the etymology of the term, and also a search for transitional zones in the literature, the views of significant architectural thinkers in this field such as Christian Norberg Schulz, Christopher Alexander, and Louis Kahn are further scrutinised. Although these thinkers have different perspectives towards the matter, they still share some common views. An investigation into their views shows that on top of wide-ranging meanings to ‘liminality’, there is also hierarchies in terms of objectivity-subjectivity. Liminality is also classifiable, it is shown, into four categories of the physical, the functional, the denotational, and the substantial. The paper then moves on to investigate concepts such as boundary, centre, and threshold in order to analyse the substantial and its relation with other realms. The results show that transitional zones tend to converge into the centre, which materialise in thresholds. These liminal materialisations set the limits for the adjoining centre. The investigation of the bi-existential characteristics of thresholds and their emblematic state proves the denotational stance of liminality, with its existential demand explained in relation with the audience after defining the substance of the concept at a more subliminal stage. To conclude, architectural liminality is hierarchical, and paying attention to its various denotational levels yields a deeper understanding of the concept.

    Keywords: Threshold, Liminality, Centre, Boundary, Presence, Inside, outside
  • رضا شکوری *، آیدا نامداری
    بیان مسئله: با نگاهی به نحوه تعامل انسان با محیط در طول تاریخ می توان دریافت که انسان ها پیوسته با تجرید و ایجاد قالب های ذهنی1 در پی تنظیم روابط خود با محیط و سازمان دادن به آن هستند. راپاپورت در نظریه مهم خود که مقدمه شناخت محیط است، از سازمان دهی2 محیط سخن گفته است، بنابراین نظریه، انسان پیوسته در حال سازمان دهی محیط اطراف خویش است؛ چرا که ذهن انسان به تشخیص و به عبارتی رده بندی و انتظام محیط نیاز دارد. جامعه عشایر نیز با سبک زندگی کوچ نشینی همانند دیگر انسان ها در پی نظم بخشیدن و معنا دادن به جهان اطراف خود هستند. از آنجا که کوچ نشینان به مسکنی3 سبک و منعطف نیازمندند، لذا عناصر کالبدی در حداقلی ترین صورت کمی، در بستر محیطی عشایر حضور دارند. بنابراین بررسی چگونگی تحقق سازمان یافتگی محیط در کالبد حداقلی مسکن عشایر مسئله ای است که در این تحقیق به آن پرداخته شده است.
    هدف
    هدف از این پژوهش بررسی و شناخت دانش های به کارگرفته شده جهت انتظام محیط زندگی عشایر، توسط ایلیاتیان قشقایی است. به دلیل درونی بودن این دانش و دریافت های افراد بومی از محیط، این تحقیق روشمندی و روند مصاحبه و مشاهده خاص خود را می طلبید. روش تحقیق: در این پژوهش نگارندگان در طی مشاهدات میدانی و مصاحبه های انجام گرفته از بستر زندگی عشایر قشقایی با کمک روش کیفی و مبتنی بر توصیف-تحلیل به بررسی این موضوع پرداخته اند.
    نتیجه گیری
    در نتیجه تحقیق مشاهده خواهد شد که حداقلی شدن کالبد اختلالی درکیفیت سازمان یافتگی محیط زندگی عشایر ایجاد نکرده، بلکه در این محیط ها با جایگزینی مولفه های سازنده نظام معنایی و مدیریت زمانی نقش کم رنگ کالبد جبران شده است.
    کلید واژگان: سازمان دهی, محیط, کالبدحداقلی, عشایر قشقایی
    Study of the Mmechanism for Organizing the Environment with the Minimum Physical Eelements / (Through the lens of Amos Rapoport Theory: Organization of Environment) (Case study: Qashqai Nomad’s Dwelling)
    Reza Shakouri *, Ayda Namdari
    Statement of the problem: Looking at interactions of human being with the environment around throughout the history shows that the humans have always adjusted and organized their relationship with their surroundings through abstraction as well as subjective reading of space. Amos Rapoport, one of the most influential figures in EBS, argues that environment is conceptualized as organization of space, time, meaning, and communication. Organization of these four aspects of the environment is the outcome of underlying rules and culture, which reflects differing in responses to environmental quality. According to environmental organization theory of Rapoport which is an introduction to understanding the environment, since the human's mind needs to comprehend the environment and categorize it he is constantly organizing his surroundings. In order to use the natural blessings of territory, due to climatic-geographical conditions of Iran, Tribal colonies formed a proper kind of housing, a movable tent. Despite the ambulant life style of Nomads, they seek the regulation of their environment and assigning meaning to it. Considering nomads special lifestyle, they require flexible housing, thus physical elements can be found in their least quantitative features in the tribes’ habitat. accordingly the problem that will be addressed in this research is occurring organization in nomadic habitation with the minimum level of physical embodiment . Research Methodology: This survey has been conducted through number of interviews and field observation of the Qashqai tribes’ environs. The main method of this research is qualitative based on analytical descriptive. Research Objectives: The goal of this study is to identify mechanisms for spatial organization in the most optimal possible way. In this research, the authors investigated the issue through field observations and a number of interviews conducted on the life of the Qashqai tribes using research methodology.
    Conclusion
    The result of the research shows that minimalizing the body wouldn’t cause any disorder in arrangement quality of the environment. Rather, the role of the body get less pivotal by substitution of the constructive components of the semantic system and time management.
    Keywords: Organization, Environment, Minimal physical body1, Nomads
  • رضا شکوری *، حسن حیدری
    در این مقاله لایه نازک دی اکسید سیلیسیم، SiO2، با دو روش تولید شده است: در روش اول، SiO2 مستقیما توسط تفنگ الکترونی تبخیر می شود و هم زمان برای جبران کمبود اکسیژن، گاز اکسیژن به محیط تزریق می شود. در روش دوم، منواکسید سیلسیم، SiO، توسط تبخیر گرمایی بخار می شود و در حین تبخیر آن، زیر لایه با یون های اکسیژن که توسط یک منبع یون تولید شده اند بمباران می شود. ضریب شکست، ضریب خاموشی و ضخامت لایه به کمک حل عددی روابط عبور و بازتاب محاسبه شده اند. از میزان جابه جایی منحنی عبور مقدار نایکنواختی لایه محاسبه شده است. نتایج نشان می دهد که اگر مقدار جریان و انرژی یون های اکسیژن به طور مناسب انتخاب شوند، لایه SiO2 تولید شده در روش دوم، جذب ندارد. به علاوه لایه SiO2 تولید شده توسط روش دوم به مراتب یکنواخت تر از لایه تولید شده با روش اول می باشد.
    کلید واژگان: دی اکسید سیلیسیم, منواکسید سیلسیم, یکنواختی, ضریب شکست
    R. Shakouri Dr*, H. Haydari
    In this paper, SiO2 thin film is produced by two
    Methods
    at the first method, SiO2 is evaporated by the electron gun and oxygen gas is injected to compensate for oxygen loss due to dissociation. At the second method, silicon monoxide is evaporated by thermal evaporation and during the evaporation time, substrate is bombarded by the ion oxygen that produced by an ion source. The refraction index, the extinction coefficient and the thickness layer are calculated by numerical method of the transmittance and reflectance equations. By the shift in the spectral transmittance, amount of non uniformity is calculated. Results show that if the quantity of the current and the ion energy are selected properly, SiO2 film will not have absorption. Moreover, SiO2 film produced by the second method is more uniform than that of by the first method
    Keywords: Silicon Dioxide, Silicon Monoxide, Uniformity, refractive index
  • رضا شکوری، سماءالسادات سید خاموشی *
    خانواده در فرهنگ انسانی اولین و اصیل ترین نهاد اجتماعی است که برای کارکرد بهینه نیازمند آرامش می باشد. همچنین وجوه فردی آرامش نیز به عنوان یک نیاز روانی برای هر انسان، روشن و مورد انتظار از فضای خانه است. تنظیم رابطه انسان، طبیعت و معماری از اصلی ترین عوامل تعیین کننده در دستیابی به آرامش می باشد.
    قابلیت تنظیم رابطه مذکور در چارچوب یک محیط ساخته شده به انعطاف پذیری به عنوان یکی از کیفیات فضا بستگی دارد. این کیفیت (انعطاف پذیری) به عنوان یکی از سنن معماری ایرانی-اسلامی در غالب فضاهای موجود در معماری ایرانی دوره اسلامی قابل شناسایی است، وجهی که به نظر می رسد در معماری امروز کمتر به آن پرداخته می شود. مطالعه نگارندگان بر روی اتاق شکم دریده که در بسیاری از خانه های ایرانی متعلق به طبقه اعیان طراحی و ساخته شده، نشان می دهد که این فضا یکی از مصادیق انعطاف پذیری معماری به شمار می رود. درجه انعطاف پذیری این فضا به حدی است که شاید بتوان آن را یکی از ابداعات معماری ایرانی به شمار آورد. در این مقاله چگونگی کارکرد انعطاف پذیری فضا در اتاق شکم دریده تبیین گردیده و در نهایت در مورد نسبت بین کیفیت انعطاف پذیری و فضای مجرد معماری نتیجه گیری شده است.
    روش تحقیق در پژوهش حاضر، از نوع توصیفی- تحلیلی است. در این پژوهش بر اساس شناخت حاصل از مطالعه منابع مکتوب و مصور و انجام پیمایش محیطی(شناخت کالبد فضا و مصاحبه با استفاده کنندگان از این فضا در گذشته)، ابتدا عناصر و جزییات سازنده فضا شناسایی می شود و سپس به منظور تبیین کیفیت های موجود در این الگوی فضایی ( با به رسمیت شناختن تنوع آن )، برای تنظیم رابطه سه گانه انسان-طبیعت-کالبد، مورد تحلیل قرار می گیرد.
    کلید واژگان: آرامش, انعطاف پذیری, تنظیم رابطه, شکم دریده
    Reza Shakouri, Sama Seyyed-Khamoushi *
    The first and most original social institution in human culture is family and the house as an action and reactions container in relation to one’s own family and others has a major and great significance.
    According to the integral role of family and dwelling unit in Iranian culture, particular characteristics of house has been also emphasized in Islam among which are inner calm and serenity. Family needs peace in order to function efficiently. The importance of individual aspects of such inner calm as a psychological need is obvious and expected for everyone who lives in the house. Therefore, houses should have a correspondent quality to basic needs of residents in both individual and social scale. An indigenous order in the relationship among human, nature and architecture is the main determining factors in achieving such inner calm.
    The ability to generate the aforementioned relationship in the framework of built environment depends on architectural affordance as one of the qualities of space. This quality as one of the innate Iranian-Islamic architectural traditions could be traced historically while it seems to be less considered in modern architecture.
    This study, on ‘Shekam Darideh’ room types as common space in most upper-class residences exhibits such spatial affordance. The functional flexibility and diverse perceptual qualities of Shekam Darideh makes it as an outstanding contribution of Iranian architecture within the Islamic architecture heritage.
    In this study, the architectural qualities of Shekam Darideh room and the way it affects the temporal mood of space would be discussed. As a hypothesis, it will be proposed that the form of plan (cross or rood) acts as a moderator element in regulating man-man, man–nature relationships and consequently creates numerous combination of mass and space as well as forming its decorative patterns and spatial flexibility.
    This study applies a descriptive and analytical research method. According to the knowledge obtained from literature reviews and visual resources. The review includes several architectural theorists namely Jon Lang, Robert Venturi, Herman Herzberger, Ian Bentley, Peter et al, Amos Rapoport, Schneider, Tatjana, Gerard Maccreanor, Jorg Kurt Grutter, John Habraken , Edward T Hall. Ultimately, the theoretical approach by Alireza Einifar on ‘spatial transition’ with respect to changes in circumstances was taken as an analytical model. The model was then employed in environmental surveys to figure out its constructive elements and specifics of space.
    Keywords: Inner Calm, Affordance, Relationship Regulation, Shekam Darideh
  • رضا شکوری، بابک محمد حسینی
    در این مقاله اثر دما بر روی ضریب شکست لایهمنیزیم فلوراید، MgF2، بررسی شده است. لایه های MgF2 با استفاده از تفنگ الکترونی بر روی زیر لایه شیشه ای (ΒΚ7) در دمای متفاوت 25، 100 ، 200، و C° 300 انباشته شده اند. نرخ انباشت لایه در همه نمونه ها مقدار پنج تا شش انگسترم بر ثانیه است، Å/s 6-5R=. طیف عبور نمونه ها با استفاده از اسپکتروفوتومتر در محدوده طول موجی nm1800-400 اندازه گیری شده اند. نمونه لایه نشانی شده در دمای آزمایشگاه به مدت دو ساعت در دمای C° 300، بازپخت شده است. سپس ضریب شکست نمونه ها با سه روش محاسبه شده اند. ضرایب شکست حاصل از سه روش توافق خوبی با یکدیگر دارند. نتایج نشان می دهند که با افزایش دما از دمای محیط آزمایشگاه تا دمای C° 300، ضریب شکست لایه منیزیم فلوراید به صورت خطی از 32/1 n=تا 39/1n=، افزایش می یابد. به علاوه، ضریب شکست نمونه لایه نشانی شده در دمای آزمایشگاه بعد از بازپخت شدن در مقایسه با قبل از بازپخت شدن به طور چشمگیری افزایش یافته است. از طرف دیگر نمونه بازپخت شده مقدار کمی جذب دارد.
    کلید واژگان: ضریب شکست, ضریب خاموشی, منیزیم فلوراید, بازپخت
    Reza Shakouri, Babak Mohammad Hosayni
    In this paper, the effects of temperature on the refractive index layer of magnesium fluoride, MgF2, is investigated. The layers, using the electron gun, in temperatures of different 25,100,200,300 °C and were deposited on the glass substrate (BK7). In all samples, the deposition rate was Å/C. Transmission spectra of samples, using a spectrophotometer at wavelengths 400-800nm were determined. The sample produced at room temperature was annealed for 2 hours at 300°C. Then, indexes of refraction of samples were calculated using three methods. The refractive indexes according to the methods were in a good agreement with one another. The results showed that by increasing the temperature from laboratory temperature to 300 °C, the refractive index of magnesium fluoride increased as a linear function from n=1.32 to n=1.39. Moreover, the index of refraction of the annealed sample increased conspicuously while the annealed sample showed some absorption.
    Keywords: index of refractive, extinction coefficient, magnesium fluoride, anneal
  • رضا شکوری، حسن حیدری
    در این مقاله اثر میزان شار اکسیژن هنگام لایه نشانی بر روی ضریب شکست لایه اکسید آلومینیوم بررسی شده است. لایه های توسط تفنگ الکترونی بر روی زیرلایه شیشه ای در شارهای متفاوت اکسیژن انباشته شده اند. درجه حرارت زیرلایه در زمان لایه نشانی 250 درجه سلسیوس ثابت نگه داشته می شود. طیف عبوری نمونه ها با استفاده از اسپکتروفوتومتر در محدوده طول موجی اندازه گیری شده اند. سپس با استفاده از نقاط بهینه (بیشینه یا کمینه) منحنی عبور، ضریب شکست و ضریب خاموشی نمونه ها محاسبه می شوند. نتایج نشان می دهد که با کاهش شار اکسیژن، در حالی که نرخ تبخیر ثابت نگه داشته شده است، ضریب شکست لایه های کاهش می یابد. از طرف دیگر، کاهش شار اکسیژن باعث ایجاد مقدار کمی جذب در لایه می شود.
    کلید واژگان: رسانش الکترونی, تنگابست, شار مغناطیسی, نانو حلقه کربنی
    R. Shakouri, H. Haydari
    The effects of oxygen flow rate on refractive index of aluminum oxide film have been investigated. The Al2O3 films are deposited by electron beam on glass substrate at different oxygen flow rates. The substrate was heated to reach AWT IMAGE and the temperature was constant during the thin film growth. The transmittance spectrum of samples was recorded in the wavelength 400-800 nm. Then, using the maxima and minima of transmittance the refractive index and the extinction coefficient of samples were determined. It has been found that if we reduce the oxygen flow, while the evaporation rate is kept constant, the refractive index of Al2O3 films increases. On the other hand, reduced oxygen pressure causes the Al2O3 films to have some absorption.
    Keywords: aluminum oxide film, extinction coefficient, refractive index
  • معماری پایدار یا موصوف قربانی صفت؟
    رضا شکوری
  • رضا شکوری، الهام خدادادی
    کوچ نشینی، از کهن ترین شیوه های زیست بشر بر روی این کره خاکی است. در ایران با توجه به شرایط اقلیمی جغرافیایی زندگی عشایری توام با کوچندگی سابقه طولانی داشته است. پس از اسکان عشایر به شکل های خودجوش و درون زا یا اسکان های اجباری، شهرک های عشایری در کنار روستاها و شهر هایی از کشورمان شکل گرفت. با ارزیابی شهرک های اسکان نکات بسیاری در حوزه های فرهنگی اجتماعی گوشزد می شود، اما یکی از حوزه های مهمی که در وضعیت زندگی و وجوه روانی آن تاثیر بسیار دارد، محیط و کالبدی است که این زندگی را در بر گرفته است.
    این پژوهش با مطالعه میدانی و ارزیابی شهرک های اسکان عشایری ترک آباد و خمینی آباد در حاشیه شهرضا آغاز شد. در مرحله نخستین تحقیق، نتایج به دست آمده از مصاحبه و گفتگوی صمیمی با عشایر حاکی از نارضایتی عشایر از زندگی و ناکارآمدی خانه های این شهرک ها برای دربرگرفتن وجوه مختلف زندگی عشایری بود.
    علی رغم نارضایتی عشایر از خانه های مسکونی، ایشان غالبا زبان و ادبیات مناسبی برای توضیح ایده آل های خود از یک فضای سکونتی شهری نداشتند و تنها ابراز آشکار عشایر در مورد شرایط زندگی، تمایل بازگشت به زندگی کوچ نشینی است. بدون تردید عوامل متعددی اعم از اقتصادی، اجتماعی، و کالبدی در ایجاد این نارضایتی از زندگی دخیل هستند، ولی احتمالا، بخشی از این نارضایتی را می توان به عدم قابلیت های فضایی این شهرک ها و خانه های موجود در آن ها در ایجاد حس تعلق در عشایر ساکن شده به فضای سکونتشان در این شهرک ها نسبت داد.
    در این مقاله، در جستجوی شناخت بخشی از عوامل نارضایتی عشایر از سکونت در شهرک های اسکان مبتنی بر این فرضیه که عدم تعلق می تواند ناشی از شکل نگرفتن حس مکان در این عشایر باشد به بررسی تغییرات عناصر مکان ساز (موثر در ایجاد حس مکان) از زندگی کوچ به اسکان پرداخته می شود.
    کلید واژگان: عشایر, اسکان, رضایتمندی, حس مکان, عناصر مکان ساز
    Reza Shakouri, Elham Khodadadi
    This paper reports the results of a study on the satisfaction of residents in two towns. These towns were built for voluntary or forced settlement of Qashqaï nomadic tribes. This study is based on two consecutive field visits during which open-ended questions were asked. The results of the interviews indicate that the residents are generally dissatisfied with the design of their houses. They also think that the physical fabric does not accommodate their traditional way of life. Although several factors affect this dissatisfaction, it is hypothesized that lack of place attachment and sense of belonging to the town and its dwellings are key factors.
  • غصه معماری و قصه پایداری
    رضا شکوری
  • رضا شکوری، الهام خدادادی
    اسکان عشایر در دو شکل اجباری و خودجوش، منجر به ایجاد شهرک های عشایری در کنار روستاها و شهر هایی از کشورمان شد. پدیده اسکان با ابعاد متنوع خود، موجب تغییرات بسیاری در وجوه مختلف زندگی می شود. عدم تطبیق ذهنیت کوچ نشینان سابق با زندگی، معیشت و کالبد زندگی شهری کاملا مشخص بوده و شدت و سرعت تغییرات، فرآیند گذار این افراد از یک زندگی عشایری به یک زندگی شهری را با دشواری مواجه می سازد.
    در طرح واره1 عشایر قشقایی مسکن به شکل چادر موجودیت پیدا کرده و در طی زمان با ریزترین جزییات رفتاری این افراد، محیط و دام خو گرفته است. مسکن شهری عشایر به دلیل ویژگی های اساسا متفاوت خود با سیاه چادر، قادر به برقراری اتصال منطقی به تصویر ذهنی سکونت و کالبد آن نیست. همچنان که در برانگیختن حواس نیز متفاوت با سیاه چادر عمل می کند.
    هدف این پژوهش، پیدا کردن عناصر مهم در زندگی و مسکن عشایری و به طور خاص عشایر قشقایی به عنوان جامعه مورد بررسی است تا طراحی به منظور ساخت و ایجاد شهرک های عشایری بر پایه تصویر ذهنی سکونت و پیشینه های روانی اجتماعی زندگی و کالبد آن استوار باشد. از این رو بدن انسان در ضمن آنکه مجرای ادراک حسی محسوب می شود قابلیت به خاطرآوری دارد، فهم تصویر بدنی عشایر از سکونت و مسکن آن در کنار تصویر ذهنی اهمیت پیدا می کند. به منظور فهم این تصویر، دو روش مورد بررسی است. مشاهده رفتار عشایر اسکان یافته به عنوان خروجی تصویر ذهنی و ادراک حسی عشایر از زندگی به عنوان ورودی دستگاه شناختی مورد بحث است.
    کلید واژگان: طرح واره سکونت, اسکان شهری عشایر, تصویر ذهنی, تصویر بدنی
    Reza Shakouri, Elham Khodadadi
    During the natural blessings of territory،due to climatic - geographical conditions of Iran، nomadic life has been formed with a proper kind of housing، a moveable tent. Following the events، led to the settlement of nomads in a mandatory or voluntary settlement process of nomads in Iran، little towns have been way، Little Towns has been formed in the margin of our cities. For these people، the multidimensional nature of the settlement results in multiple changes in various aspects of lifestyle In the settlement process، Lifestyle and consequently a change in the social livelihood patterns of life. Their have been changed. Unfortunately، most cases of settlement have been occurred without considering the specific situations of nomadic life and planning for varied faces of adaptation. The nomad’s mentality of life doesn’t accommodate with urban life، livelihood and shelter and the. The multidimensional nature of the settlement and many unseen aspects of it beside the high speed of transition from nomadic to urban life، causes the settlement process to be a difficult and suffering one. In this paper، the word schema is used in order to understand which factors of environment and nomadic experiences of life can be saved in the mind and which aspects have the role of association and recalling pleasant memories. Schema is a cognitive framework or concept that helps organizing and interprets information.
    Keywords: residence schema, nomad's urban settlement, mental image, physical image
  • مظفر روستایی*، اکبر قاسمی، مقصو حسن ور حسنی، رسول اسلامی، محمد نجفلو، رضا شکوری، رضا رستمی، بهروز رحیمی، محمد شقاقی، فرهاد رفیعی، شهرام ایرانی پور، پرویز یغموری، وحید فتحی رضایی، رقیه دستبری
    M. Roustaii*, A. Ghassemi, M. Hassanpour Hosni, R. Eslami, M. Najafloo, R. Rostami, B. Rahimi, M. Shaghaghi, F. Rafiee, S. Iranipour, V. Fathi Rezaee, R. Dastbari
    Wheat is threatened by the devastating epidemics of yellow rust all over the world. A severe epidemic of yellow rust occurred on wheat in northwest and west of Iran during 2009-2010 cropping season. To study the effect of yellow rust on yield of Sardari, a wheat cultivar grown widely in dryland areas of Iran and to assess the effects of fungicides application on control of disease and yield reduction, an investigation was performed in 214 farmers field with 5150 hectares in a hot spot area of Mianeh, East, Azarbaijan. Two fungicides, Propiconazole and Tebuconazole at different growth stages of wheat were sprayed using three application methods. Disease severity was recorded at the end of growth period and grain yield and percentage of yield reduction were assessed after harvest. The results of analysis of variance for data showed significant differences for time of spry, method of sprying, grain yield and percentage of yield reduction. Average yields of Sardari cultivar in sprayed and non- sprayed fields were 2033 and 885 kgha-1, respectively, indicating 1148 kgha-1 yield reduction by the disease. Early spray of fungicides increased grain yield significantly compared to late sprying. Disease severity in early sprayed fields was 10-20% while in late sprayed or non- sprayed fields disease severity rised upto80-100%. Tebuconazole controlled disease better than propiconazole in many fields. Effects of yellow rust were different on yield of eight wheat advanced lines and two check cultivars Sardari and Azar2. The highest grain yield (3812 kgha-1) was produced by line CIMMYT 82-126 which was resistant to yellow rust. Mean grain yields of Sardari and Azar2 cultivars were 1490 and 2419 kgha-1 respectively. In general, the results of the present study showed that in epidemic years, yellow rust can reduce 55-65% grain yield of Sardari cultivar, but chemical control through on time application of fungicides can decrease disease severity and increase grain yield.
    Keywords: Rainfed wheat, Sardari cultivar, yellow rust, yield reduction, chemical control
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال