زینب خانجانی
-
زمینه
استفاده مشکل ساز از اینترنت از جمله مسائل نو پدید در جوامع مدرن است که در سبب شناسی آن، عوامل روانشناختی نقش برجسته ای دارند. بر این اساس، هدف این پژوهش تعیین رابطه نقص توجه، تکانشگری و نقص در تنظیم هیجان با استفاده مشکل ساز از اینترنت به واسطه احساس تنهایی بود.
روش کاراز جامعه دانش آموزان دوره متوسطه شهر تبریز در سال تحصیلی 1401-1402 تعداد 450 نفر به شیوه خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و با استفاده از پرسشنامه های نشانه های رفتاری آخنباخ، تکانشگری بارت، نقص در تنظیم هیجان گرتز و روئمر، احساس تنهایی راسل و استفاده مشکل ساز از اینترنت لوپز- فرناندز نسبت به اندازه گیری متغیرها اقدام شد.
یافته هاتحلیل داده ها با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری نشان داد احساس تنهایی قادر است روابط نقص توجه، تکانشگری و نقص در تنظیم هیجان را با استفاده مشکل ساز از اینترنت به طور معنی داری میانجی گری کند. همچنین یافته ها نشان داد نقص توجه، تکانشگری، نقص در تنظیم هیجان و احساس تنهایی با استفاده مشکل ساز از اینترنت رابطه مثبت و معنی دار دارند (0/05>P). علاوه بر این، اثر نقص توجه، تکانشگری و نقص در تنظیم هیجان در احساس تنهایی معنی دار است (0/05>P).
نتیجه گیرینتایج نشان داد نقص توجه، تکانشگری و نقص در تنظیم هیجان به واسطه احساس تنهایی قادرند استفاده مشکل ساز از اینترنت را پیش بینی نمایند.
کلید واژگان: نقص توجه, تکانشگری, نقص تنظیم هیجان, استفاده مشکل ساز از اینترنت, احساس تنهاییBackgroundProblematic internet use is one of the emerging issues in modern societies, and psychological factors play a prominent role in its etiology. Accordingly, this study aimed to investigate the relationship between attention deficit, impulsivity, and emotional regulation deficits with problematic internet use due to the feeling of loneliness.
MethodsThe multi-stage cluster method was adopted to select 450 students from the middle schools in Tabriz in the 2022-2023 academic year. Subjects were assessed by the questionnaires of Achenbach's behavioral signs, Barth's impulsivity, Gratz's and Roemer's emotion regulation deficits, Russell's feeling of loneliness and the problematic Internet use by Lopez-Fernandez et al.
ResultsThe data analysis using structural equation modeling showed that the effects of attention deficit, impulsivity, and emotional regulation deficits on the problematic internet use were mediated by the feeling of loneliness. In addition, the findings revealed that attention deficit, impulsivity, emotion regulation deficit, and loneliness had a positive significant relationship with problematic internet use (P<0.05). The effects of attention deficit, impulsivity, and emotion regulation deficit on loneliness were also significant (P<0.05).
ConclusionIn sum, the attention deficit, impulsivity, and emotional regulation deficits may have predicted the problematic internet use caused by feeling of loneliness.
Keywords: Attention Deficits, Impulsivity, Emotion Regulation Deficits, Problematic Internet Use, Loneliness -
هدف از پژوهش حاضر، بررسی ویژگی های روان سنجی پرسش نامه عملکرد انعکاسی در دانش آموزان ایرانی بود. در این مطالعه توصیفی همبستگی، تعداد 342 نفر (265 دختر و 77 پسر) از دانش آموزان مقطع متوسطه دوم (18-16 سال) شهرستان بابلسر در سال تحصیلی 1401-1402 به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و پرسش نامه عملکرد انعکاسی (RFQ-Y)، شارپ و همکاران (2009) را تکمیل نمودند. جهت تحلیل داده ها از روش تحلیل عاملی تاییدی و ضریب همسانی درونی (آلفای کرونباخ) استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل عاملی تاییدی نشان داد که ساختار دو عاملی پرسش نامه عملکرد انعکاسی از برازش مطلوبی برخوردار است. همچنین در این مدل زیرمقیاس A با آلفای کرونباخ 88/0، زیر مقیاس B با مقدار 81/0 و مقیاس کلی با مقدار 90/0 دارای پایایی مناسبی می باشند. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که مقیاس مورد استفاده از روایی و پایایی مطلوبی برخوردار است و می تواند تصویر قابل قبولی از این سازه را ارائه نماید. بنابراین می توان از این مقیاس در پژوهش های مختلف، به منظور ارزیابی ذهنی سازی در دانش آموزان استفاده نمود.
کلید واژگان: ویژگی های روان سنجی, عملکرد انعکاسی, پایایی, رواییThe present study aimed to investigate the psychometric properties of the Reflective Functioning Questionnaire in Iranian students. In this descriptive correlational study, a total of 342 participants (265 girls and 77 boys) from second-grade high school students (aged 16-18 years) in Babolsar county in the academic year 1402-1401 were selected using multi-stage cluster random sampling and completed the Reflective Functioning Questionnaire for Youth (RFQ-Y) by Sharp et al. (2009). Data analysis was conducted using confirmatory factor analysis and internal consistency (Cronbach's alpha coefficient). The results of the confirmatory factor analysis indicated that the two-factor structure of the Reflective Functioning Questionnaire showed a good model fit. Additionally, in this model, Subscale A has a Cronbach's alpha of 0.88, Subscale B has a value of 0.81, and the overall scale has a value of 0.90, indicating adequate reliability. The results of the data analysis showed that the utilized scale possessed satisfactory validity and reliability and could provide an acceptable representation of this construct. Therefore, this scale can be used in various studies to assess mentalization in students.
Keywords: Psychometric Properties, Reflective Functioning, Reliability, Validity -
زمینه
اعتیاد به شبکه های اجتماعی پیامدهای نگران کننده ای در زندگی نوجوانان و ابعاد سلامت او دارد. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل اعتیاد به شبکه های اجتماعی مبتنی بر کارکرد خانواده، تحول مثبت و آشفتگی های روان شناختی با میانجی گری راهبردهای شناختی تنظیم هیجانی در نوجوانان انجام گرفته است.
روش کاراین پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی بود. جامعه ی آماری پژوهش نوجوانان گروه سنی 18-15 سال در سال تحصیلی 1402-1401 در مدارس شهرستان تبریز بودند که به صورت نمونه گیری چند مرحله ای خوشه ای انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها از طریق مقیاس اعتیاد به شبکه های اجتماعی (SNAS)، پرسش نامه تنظیم شناختی هیجان (CERQ)، مقیاس آشفتگی روان شناختی (21- DASS)، ارزیابی تحول مثبت نوجوانی (PYD-VSF) و مقیاس سنجش کارکرد خانواده مک مستر (FAD) جمع آوری شدند. در این پژوهش داده ها با استفاده از همبستگی پیرسون و تحلیل معادلات ساختاری با نرم افزار SPSS و LISREL تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هامطابق با نتایج مطالعه؛ رابطه مستقیم و معنادار بین تحول مثبت نوجوانی و راهبردهای تنظیم هیجان مثبت؛ رابطه معکوس و معنادار بین کارکرد ناسالم خانواده با راهبردهای تنظیم هیجان مثبت؛ رابطه مستقیم و معنادار بین آشفتگی روانی و راهبردهای شناختی هیجان منفی؛ و همچنین رابطه مستقیم و معنادار بین آشفتگی روانی و اعتیاد به شبکه های اجتماعی مشاهده شد. علاوه بر این رابطه بین کارکرد ناسالم خانواده و اعتیاد به شبکه های اجتماعی نیز معنادار بود. شاخص CFI بر برازش بسیار مطلوب و بسیار مناسب دلالت داشته و شاخص های RMSEA، GFI، AGFI و RMSR برازش مطلوب و مناسب مدل برآورد شده را تایید کردند. مطابق این نتایج کارکردهای سالم خانواده با راهبردهای شناختی مثبت تنظیم هیجان (44/2=t و 17/0=) ارتباط مستقیم و معناداری داشته است، و کارکردهای ناسالم خانواده با راهبردهای شناختی مثبت تنظیم هیجان (74/4-=t و 43/0-=) ارتباط معکوس داشت.
نتیجه گیریمولفه های آشفتگی روانی و کارکردهای ناسالم خانواده با میانجی گری راهبردهای شناختی تنظیم هیجان، اعتیاد به شبکه های اجتماعی را پیش بینی می کند. خودتنظیمی هیجانی از طریق ابعاد کارکرد خانواده و آشفتگی های روانی می تواند مورد تقویت قرار بگیرد و نوجوانان را در جهت خود مراقبتی و تاب آوری در مقابل اعتیاد به اینترنت و شبکه های اجتماعی حفاظت کند.
کلید واژگان: اعتیاد به شبکه های اجتماعی, کارکرد خانواده, تحول مثبت, آشفتگی های روان شناختی, راهبردهای شناختی تنظیم هیجانیDepiction of Health, Volume:15 Issue: 3, 2024, PP 341 -357BackgroundThe addiction to social networks poses serious risks to the lives and well-being of adolescents. This study aimed to create a model of social media addiction that takes into account family dynamics, positive development, and psychological distress, with cognitive emotion regulation strategies acting as mediators among adolescents.
MethodsThis descriptive-correlational study included adolescents aged 15-18 years during the 2022–2023 educational year in Tabriz schools. Multi-stage cluster sampling was used to select the adolescents. Data were collected using the social network addiction scale (SNAS), the cognitive emotion regulation questionnaire (CERQ), the depression, anxiety, and stress scale (DASS), the positive youth development-via strengths family scale (PYD-VSF), and the McMaster family assessment device (FAD). Pearson correlation and structural equation modeling (SEM) analyses were conducted using SPSS and LISREL software.
ResultsA strong positive correlation was found between positive youth development and effective emotion regulation strategies. Conversely, there was a notable negative correlation between dysfunctional family dynamics and effective emotion regulation strategies. Psychological distress was directly linked to ineffective emotion regulation strategies. Additionally, a significant direct connection was identified between psychological distress and social media addiction. There was also a notable relationship between dysfunctional family dynamics and social media addiction. The results from the structural equation modeling indicated a strong fit for the proposed model. Specifically, healthy family dynamics were positively correlated with effective cognitive emotion regulation strategies (t = 2.44, γ = 0.17), while dysfunctional family dynamics showed a negative correlation with these strategies (t = -4.74, γ = -0.43). In conclusion, psychological distress and dysfunctional family dynamics are predictors of social media addiction, with cognitive emotion regulation strategies serving as a mediating factor. Improving emotional self-regulation through better family dynamics and addressing psychological distress can help safeguard adolescents from addiction to the Internet and social media.
ConclusionPsychological distress and unhealthy family functioning predict social media addiction, mediated by cognitive emotion regulation strategies. Enhancing emotional self-regulation through family functioning and addressing psychological distress can protect adolescents from Internet and social media addiction.
Keywords: Social Media Addiction, Family Functioning, Positive Development, Psychological Distress, Cognitive Emotion Regulation Strategies -
رابطه بین رضایت زناشویی والدین و مشکلات خواب کودکان پیش دبستانی:نقش واسطه ای اختلال اضطراب جدایی
پژوهش حاضر باهدف بررسی رابطه بین رضایت زناشویی والدین و مشکلات خواب کودکان پیش دبستانی با میانجیگری اختلال اضطراب جدایی انجام شد. از بین کودکان 3 تا 6 ساله شهر تبریز تعداد 400کودک (228 پسر ، 172 دختر) پیش دبستانی با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله در سال 1400-1401 انتخاب شدند و مادران شان به پرسش نامه سنجش عادات خواب کودکان ، مقیاس سنجش اضطراب جدایی والد - کودک و مقیاس رضایت زناشویی انریچ پاسخ دادند. داده های با استفاده از روش تحلیل مدل یابی معادلات ساختاری و به وسیله نرم افزار SMARTPLS-3 مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.یافته ها نشان داد که علاوه بر رابطه مستقیم بین رضایت زناشویی والدین با مشکلات خواب کودکان پیش دبستان، رضایت زناشویی با میانجیگری اختلال اضطراب جدایی بر مشکلات خواب کودکان اثرات غیرمستقیم معناداری دارد (در سطح 01/0) بنابراین نتایج حاکی از نقش واسطه ای اختلال اضطراب جدایی در رابطه بین رضایت زناشویی والدین و مشکلات خواب کودک است. بنابراین، می توان نتیجه گرفت کیفیت روابط زناشویی می تواند نقطه شروع خوبی برای پیشگیری و درمان زودهنگام مشکلات خواب کودکان باشد و افزایش رضایت زناشویی والدین باعث سلامت خواب کودکان خواهد شد که این یافته ها می تواند برای متخصصان حوزه سلامت روان از جمله درمانگران، روان شناسان و مشاوران مفید فایده واقع شود.
کلید واژگان: رضایت زناشویی, مشکلات خواب, اختلال اضطراب جدایی, کودکان پیش دبستانیThe Relationship Between Parental Marital Satisfaction and Sleep Problems in Preschool Children: The Mediating Role of Separation Anxiety DisorderThe present study was conducted with the aim of investigating the relationship between parents' marital satisfaction and preschool children's sleep problems, mediated by separation anxiety disorder. A total of 400 preschool children (228 boys and 172 girls)aged between 3 and 6 years in Tabriz city were selected by multi-stage cluster random sampling method in 2014-2015.Their mothers answered a questionnaire measuring children's sleep habits, parent-child separation anxiety scale, and Enrich marital satisfaction scale. The data were statistically analyzed using structural equation modeling and SMARTPLS-3 software. The results showed that in addition to the direct relationship between parents' marital satisfaction and preschool children's sleep problems, marital satisfaction is mediated by separation anxiety disorder Children's sleep has significant indirect effects (at the 0.01 level), so the results indicate the mediating role of separation anxiety disorder in the relationship between parents' marital satisfaction and children's sleep problems. Therefore, it can be concluded that the quality of marital relationships can be a good starting point for the prevention and early treatment of children's sleep problems, and the increase in parents' marital satisfaction will lead to children's sleep health, and these findings may be useful for mental health professionals, including therapists, psychologists and counselors to occur.
Keywords: Marital Satisfaction, Sleep Problems, Separation Anxiety Disorder, Preschool Children -
پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه سبک دلبستگی مادران با سازگاری اجتماعی و تحصیلی فرزندان نوجوان دانش آموز انجام شده است. پژوهش از نوع توصیفی و همبستگی است. جامعه آماری همه نوجوانان دانش آموز دختر و پسر با دامنه سنی 18-14 سال شهر تبریز و همچنین مادران آنها در سال 1400 بود که از میان آنها 366 نفر (245دختر و 121پسر) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های سبک دلبستگی بشارت (1384) و سازگاری اجتماعی/ تحصیلی سینها و سینگ (1998) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها از طریق آزمون ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه همزمان و نرم افزار SPSS20 انجام شد. یافته های پژوهش نشان دادند که: 1) بین سبک دلبستگی مادران و سازگاری تحصیلی فرزندان رابطه وجود دارد (0/01≥p)؛ 2) بین سبک دلبستگی ایمن مادران و سازگاری اجتماعی فرزندان رابطه معنا دار وجود دارد (0/05≥p)؛ 3) بین سبک دلبستگی ناایمن/ اجتنابی مادران و سازگاری اجتماعی فرزندان رابطه معنادار وجود دارد (0/05≥p)؛ 4) بین سبک دلبستگی ناایمن/اجتنابی مادران و سازگاری تحصیلی فرزندان رابطه معنا دار وجود دارد (0/01≥p) و 5) بین سبک دلبستگی ناایمن/دوسوگرای مادران و سازگاری تحصیلی فرزندان رابطه معنا دار وجود دارد (0/01≥p). از مطالب فوق می توان استنتاج کرد مادرانی که سبک دلبستگی ایمن دارند، فرزندانشان شناخت اجتماعی بالاتر و توانایی بیشتر در حوزه سازگاری اجتماعی و مادرانی که سبک دلبستگی ناایمن دارند، فرزندانشان توانایی کمتر در دو حوزه سازگاری اجتماعی و تحصیلی دارند. بنابراین نوع طبقه دلبستگی مادران می تواند بر سبک دلبستگی فرزندان و همچنین بر وضعیت رفتاری، هیجانی و اجتماعی فرد در سالهای بعد نقشی موثر و بسزا داشته باشد.
کلید واژگان: سبک دلبستگی, سازگاری اجتماعی, سازگاری تحصیلیThe present research sought to investigate the relationship between mothers' attachment style and their teenagers’ social and academic adjustment. This study had a correlational-descriptive design. The statistical population of the study was comprised of all adolescent girls and boys aged 14 to 18 years in Tabriz and their mothers in 2021. Convenience sampling method was used and 366 students (245 girls & 121 boys) were selected. The research instruments included Adult Attachment Inventory (AAI, Besharat, 2005) and Adjustment Inventory for School Students (AISS, Sinha and Singh, 1998). Data were analyzed using Pearson correlation coefficient and simultaneous multiple regression. Results demonstrated that: 1) There was a significant relationship between mothers' secure attachment style and adolescents’ social adjustment (p≤0.05). 2) There was a significant relationship between the insecure/avoidant attachment style of mothers and adolescents’ social adjustment (p≤0.05). 3) There was a significant relationship between the insecure/avoidant attachment style of mothers and adolescents’ academic adjustment (p≤0.01). 4). There was a significant relationship between the insecure/ambivalent attachment style of mothers and adolescents’ academic adjustment (p≤0.01). According to these results, it can be concluded that mothers who have a secure attachment style, their children have higher social cognition as well as higher social adjustment, while mothers who have insecure attachment style, their children have lower social and academic adjustment. The type of attachment style of mothers can play an important role in the attachment style of children as well as their behavioral, emotional and social status in later years.
Keywords: Attachment Style, Social Adjustment, Academic Adjustment -
این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی رفتاردرمانی تعدیل شده، درمان تعاملی والد-کودک و درمان مبتنی بر ذهنی سازی مادر-کودک بر بهبود نشانه های نافرمانی مقابله ای کودکان پیش دبستانی زنجان انجام شده است. چهارچوب پژوهش یک طرح نیمه آزمایشی بین گروهی چند متغیره با پیش آزمون و پس آزمون است. جامعه پژوهش کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر زنجان در سال 1399 بود که از میان آن ها تعداد 75 نفر نمونه به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه 25 نفره جایگزین شدند. در این پژوهش پرسشنامه علائم مرضی کودکان استفاده شد. نتایج روش آماری t زوجی نشان داد که هر سه روش درمانی در کاهش علائم اختلال اثر بخش بودند (p≤./05). نتایج تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی نشان داد که بین سه روش درمانی در کاهش علائم اختلال نافرمانی مقابله ای تفاوت وجود دارد (p≤./05). مقایسه گروه-های آزمایش حاکی از این است که تفاوت بین میانگین های گروه رفتاردرمانی تعدیل شده با درمان تعاملی والد و کودک (**07/1) و گروه درمان مبتنی بر ذهنی سازی مادر و کودک (**64/1) معنادار بود (P<./001)؛ اما تفاوت گروه های درمان تعاملی والد کودک با درمان مبتنی بر ذهنی سازی مادر و کودک (57/.) معنادار نیست (P=./13).
کلید واژگان: درمان تعاملی والد-کودک, درمان مبتنی بر ذهنی سازی مادر و کودک, رفتار درمانی تعدیل شده, اختلال نافرمانی مقابله ای, کودکان پیش دبستانی.This study aimed to compare the effect of modified behavioral therapy, parent-child interaction therapy (PCIT) and therapy based on mother and child's mentalization on the improvement of symptoms of the oppositional defiant disorder (ODD) in Zanjan preschool children. The framework of this research has a quasi-experimental multivariate design with pre-test and post-test. The population of this study included all children (girls and boys) aged 5-7 years who lived in Zanjan province in 1399 and received a diagnosis of ODD. From the children referred to the clinic, 75 samples were selected by available sampling method and randomly replaced in three equal groups (25 participants for each group). In this study, Child Symptom Inventory (1997) was used. Paired t-test results showed that all three methods were effective in reducing the symptoms of the disorder (p≤. 05). The results of Covariance analysis and Bonferroni post hoc test showed that there was a difference between the three treatments in reducing the symptoms of ODD (p≤. 05). The Comparison of experimental groups showed that the difference between the means of the modified behavioral therapy group with parent-child interaction therapy (1.07 *) and the therapy based on mother and child's mentalization (1.64 *) was significant (P <. / 001); But the difference between the parent-child interaction therapy and the therapy based on mother and child's mentalization (./57) was not significant (P =. /13).
Keywords: PCIT, Therapy Based On Mother, Child's Mentalization, Modified Behavioral Therapy, Oppositional Defiant Disorder, Preschool Children -
زمینه و هدف
سوءرفتارهای دوره کودکی بر سلامت روان و جسم افراد تاثیر گذار است و موجب مشکلات جسمی، روانی، و بین فردی می شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه سوءرفتارهای دوره کودکی و اختلال در تصویر بدنی با میانجی گری سبک های دلبستگی و افسردگی انجام شد.
روشطرح پژوهش حاضر از نوع توصیفی همبستگی است. نمونه آماری این مطالعه را 452 دانش آموز دختر در پایه های نهم، دهم، و یازدهم در سال تحصیلی 1401-1402 تشکیل می داد که با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از بین دانش آموزان مدارس دوره متوسطه شهر رشت انتخاب شدند. در این مطالعه به منظور سنجش متغیرهای مورد مطالعه از پرسشنامه نگرانی از تصویر بدنی لیتلتون (2005)، پرسشنامه ترومای دوره کودکی برنستاین (2003)، مقیاس تجدید نظر شده دلبستگی بزرگسال کولینز و رید (1990) و پرسشنامه افسردگی کودکان کواکس (1992) استفاده شد. جهت طبقه بندی، پردازش، و تحلیل داده های آماری از نرم افزارهای SPSS24 و AMOS24 استفاده شد.
یافته هانتایج نشان داد مدل اندازه گیری شده اصلاح شده با مدل فرضی به طور نسبی برازش مطلوب دارد. سبک های دلبستگی و افسردگی قادرند روابط بین سوءرفتارهای دوره کودکی با تصویر بدنی منفی را بطور معنادار میانجی گری کنند (05/0>p). سبک های دلبستگی ناایمن و افسردگی با تصویر بدنی منفی رابطه مستقیم دارند (05/0>p). رابطه مستقیم معناداری بین سوءرفتارهای دوره کودکی و تصویر بدنی مشاهده نشد.
نتیجه گیریبر اساس نتایج به دست آمده می شود گفت که تصویر بدنی منفی می تواند پیامد تعامل سبک های دلبستگی و افسردگی با سوءرفتارهای دوره کودکی باشد. توجه به این نتایج می تواند در تدوین مداخلات پیشگیرانه و درمانی اختلال در تصویر بدنی موثر باشد.
کلید واژگان: تصویر بدنی, سوءرفتارهای کودکی, سبک های دلبستگی, افسردگیBackground and PurposeChildhood maltreatment affects people’s mental and physical health and causes physical, mental and interpersonal problems. The aim of the present study was to investigate the relationship between childhood maltreatment and body image disorder with mediating role of attachment styles and depression.
MethodThe design of the current research is descriptive and correlational. The statistical sample of this study consisted of 452 female students in the 9th, 10th, and 11th grades who were selected by multi-stage cluster sampling from among the students of secondary schools in Rasht city. In this study, in order to measure the studied variables, Body Image Concern Questionnaire (Littleton et al, 2005), Childhood Trauma Questionnaire (Bernstein et al, 2003), Revised Adult Attachment Scale (Collins & Read, 1990) and Children's Depression Questionnaire (Kovacs, 1992) were used. SPSS24 and AMOS24 software were used to classify, process and analyze statistical data.
ResultsThe results showed that the modified measured model has a relatively good fit with the hypothetical model. Attachment styles and depression are able to significantly mediate the relationship between childhood maltreatment and negative body image(p<0.05). Insecure attachment styles and depression are directly related to negative body image(p<0.05). No significant direct relationship between childhood maltreatment and body image was observed.
ConclusionBased on the results obtained, it can be said that negative body image can be the result of the interaction of attachment styles and depression with childhood maltreatments. Paying attention to these results can be effective in formulating preventive and therapeutic interventions for body image disorders.
Keywords: Body Image, Childhood Maltreatment, Attachment Styles, Depression -
هدف پژوهش حاضر تعیین روابط ساختاری تجارب آسیب زای دوران کودکی و نشانه های اختلال شخصیت خودشیفته با توجه به نقش میانجی طرحواره های ناسازگار اولیه بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری این پژوهش شامل دانشجویان دانشگاه تبریز در سال تحصیلی 1402-1401 (24000 نفر) و نمونه آماری شامل 354 نفر بود که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. جهت اندازه گیری متغیرها از پرسشنامه ی آسیب کودکی (CTQ، برنشتاین و همکاران، 2003)، سیاهه ی شخصیت خودشیفته (NPI-16، آمز و همکاران، 2006) و پرسشنامه ی فرم کوتاه طرحواره ی یانگ (YSQ-SF، یانگ، 1999) و جهت تحلیل داده ها از روش تحلیل مسیر استفاده شد. تحلیل داده ها نشان داد سوءاستفاده جنسی بر اختلال شخصیت خودشیفته اثر مستقیم و از طریق میانجی گری حوزه محدودیت های مختل و حوزه خودگردانی و عملکرد مختل اثر غیرمستقیم داشته است (05/0<p). همچنین نتایج حاکی از این بود سوءاستفاده جنسی ، غفلت عاطفی و غفلت جسمی بر حوزه بریدگی و طرد و سوءاستفاده جنسی و غفلت جسمی بر حوزه دیگر جهت مندی اثر مستقیم داشته است (05/0<p). نتایج نشان داد مدل از برازش مطلوبی برخوردار بود. مبتنی بر این یافته ها می توان بیان داشت که تجارب آسیب زای دوران کودکی با میانجی گری طرحواره های ناسازگار اولیه قادرند تغییرات اختلال شخصیت خودشیفته را پیش بینی کرده و وقوع آن را تبیین نمایند.
کلید واژگان: تجارب آسیب زای دوران کودکی, طرحواره های ناسازگار اولیه, اختلال شخصیت خودشیفتهThe present study aimed to determine the structural relationships between adverse childhood experiences and the symptoms of narcissistic personality disorder, with the mediating role of early maladaptive schemas. The descriptive-correlation research was based on path analysis. The statistical population of this research included the students of the University of Tabriz in 2022-2023 (24000 people) and the statistical sample included 354 people who were selected by multi-stage cluster sampling method. To measure the variables, the childhood trauma questionnaire (CTQ, Bernstein et al., 2003), narcissistic personality inventory (NPI-16, Ames et al., 2006), and Young Schema Short Form Questionnaire (YSQ-SF, Young, 1999) were used and the path analysis method was used to analyze the data. Data analysis showed that sexual abuse had a direct effect on narcissistic personality disorder and an indirect effect through the mediation of impaired limits and Impaired autonomy and performance (p<0.05). Also, the results indicated that sexual abuse, emotional neglect, and physical neglect had a direct effect on Disconnection and rejection, and sexual abuse and physical neglect had a direct effect on Other-directedness (p<0.05). The results showed that the model had a good fit. Based on these findings, it can be stated that adverse childhood experiences through the mediation of early maladaptive schemas can predict changes in narcissistic personality disorder and explain its occurrence.
Keywords: Adverse Childhood Experiences, Early Maladaptive Schemas, Narcissistic Personality Disorder -
هدف از پژوهش حاضر برسی رابطه استحکام من و روابط بافتی با رفتارهای خودآسیب رسان نوجوانان با میانجی گری تنظیم هیجان بود. پژوهش حاضر از نوع توصیفی _همبستگی بود. جامعه آماری در این پژوهش تمام دانش آموزان پسر دوره متوسطه ی دوم شهر تبریز در سال تحصیلی99_1398 بودند که از بین آنها تعداد 190نفر به شیوه ی نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. در این پژوهش از مقیاس استحکام من محمد علی بشارت (1386)، پرسشنامه ی خودآسیب رسانی سانسون و همکاران (1998)، پرسشنامه ی جوعاطفی خانواده محمود نو درگاه فرد (1373)، پرسشنامه ادراک از ارتباط با همسالان چو و چانگ (2012)، مقیاس پیوند با مدرسه سرنکویچ و جوردانو (1992)، و پرسشنامه تنظیم هیجان گرا س و جان (2003) استفاده شد و داده ها با استفاده ازروش تحلیل مسیرمورد تحلیل قرار گرفتند. تحلیل داده ها نشان داد که استحکام من و روابط بافتی با رفتار های خودآسیب رسان نوجوانان ارتباط معنی دار دارد. یعنی افزایش استحکام من و بهبود روابط بافتی می تواند رفتارهای خود آسیب رسانی در نوجوانان را به میزان چشم گیری کاهش دهد. و همچنین تنظیم هیجان می تواند رابطه استحکام من و روابط بافتی با رفتار های خودآسیب رسان نوجوانان را میانجی گری کند. نتایج به دست آمده نشان می دهد استحکام من بالا موجب می شود که نوجوانان ظرفیت تحمل خود را در برابر ناکامی ها و ناملایمتی ها افزایش دهند. همچنین روابط بافتی ایمن و سالم به عنوان یک عامل حفاظتی از نوجوانان در برابر رفتارهای خودآسیب رسان محافظت می کند
کلید واژگان: استحکام من, روابط بافتی, خودآسیب رسانی, تنظیم هیجانThe aim of this study was to check the relationship between ego strength and tissue relationships with adolescents' self-harming behaviors mediated by emotion regulation. The present study was descriptive-correlational. The statistical population in this study was all male high school students in Tabriz in the academic year 1398-999, from which 190 people were selected by convenience sampling. In this study, Igo Mohammad Ali Besharat's strength scale (2007), Sanson et al.'s self-harm questionnaire (1998), Mahmoud No Dargahfard family's emotional questionnaire (1373), اد Chu and Chang peer perception questionnaire (2012), the Sernkovich & Giordano School Connection Scale (1992), and the Grass & John Emotion Regulation Questionnaire (2003) were used, and the data were analyzed using the path analysis method. Data analysis showed that ego strength and tissue relationships were significantly associated with adolescents' self-injurious behaviors. That is, increasing the strength of the ego and improving tissue relationships can significantly reduce self-harming behaviors in adolescents. Emotion regulation can also mediate the relationship between ego strength and tissue relationships to adolescents' self-injurious behaviors. The results show that the strength of Igubala causes adolescents to increase their tolerance capacity for failures and adversities. Safe and healthy tissue relationships also protect adolescents from self-harming behaviors as a protective factor.
Keywords: Ego Strength, Tissue Relationships, Self-Harm, Emotion Regulation -
مقدمه
علائم بالینی اختلال شخصیت مرزی از اوایل بزرگسالی شروع می گردد و عملکرد فرد را در زمینه های مختلف به ویژه روابط بین فردی به شدت مختل می نماید. بنابراین، بررسی عواملی که در شکل گیری بدنه این اختلال نقش دارند، ضرورت می یابد. به همین منظور هدف پژوهش حاضر مدل یابی روابط ساختاری علائم شخصیت مرزی بر اساس روابط موضوعی و ترومای دوران کودکی در نوجوانان با توجه به نقش میانجی ظرفیت ذهنی سازی بود.
روشطرح پژوهش حاضر از نوع توصیفی و همبستگی است. بدین منظور نمونه ای به حجم 342 نفر از میان دانش آموزان متوسطه دوم شهرستان بابلسر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شد. جهت اندازه گیری متغیرها از پرسش نامه های مقیاس ویژگی های شخصیت مرزی کودکان (کریک، 2005م.)، روابط موضوعی بل برای کودکان و نوجوانان (موریس بل، 2003م.)، تجارب ترومای دوران کودکی (برنشتاین و همکاران، 2003م.) و عملکرد انعکاسی نوجوانان (شارپ و همکاران، 2009م.) استفاده شد. در راستای تجزیه وتحلیل داده های به دست آمده از نرم افزارهای SPSS24 و SMART PLS3,2,8 استفاده شد.
نتایجنتایج نشان داد، روابط موضوعی معیوب و ترومای دوران کودکی به صورت مستقیم و غیر مستقیم از طریق توانایی ذهنی سازی ضعیف بر ویژگی های شخصیت مرزی تاثیر دارند.بحث و نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش، می توان نتیجه گرفت، روابط موضوعی معیوب و ترومای دوران کودکی می توانند علائم شخصیت مرزی را به تنهایی در نوجوانی پیش بینی کنند. همچنین روابط موضوعی و ترومای دوران کودکی می توانند رشد ذهنی سازی را با وقفه رو به رو سازند و به واسطه ایجاد نقص در شکل گیری این توانایی مهم زمینه را برای بروز نشانگان شخصیت مرزی در نوجوانی فراهم کنند. درک اهمیت روابط موضوعی اولیه، تجارب تروماتیک در دوران کودکی و توانایی ذهنی سازی به عنوان عوامل موثر در بروز نشانگان شخصیت مرزی می تواند به درک عمیق تری از مکانیزم هایی که در ظهور شخصیت مرزی نقش دارند منجر شود و امکان اقدامات پیشگیرانه را در سنین پایین تر و نوجوانی موجب گردد.
کلید واژگان: روابط موضوعی, ترومای دوران کودکی, ظرفیت ذهنی سازی, علائم شخصیت مرزیBiannual Peer Review Journal of Clinical Psychology & Personality, Volume:22 Issue: 1, 2024, PP 213 -232IntroductionThe clinical symptoms of borderline personality disorder typically begin in early adulthood and severely disrupt an individual's functioning in various areas, especially interpersonal relationships. Therefore, it is essential to examine the factors that play a role in the development of the core of borderline personality disorder. The purpose of the current research is to model the structural relationships of borderline personality symptoms in adolescents based on object relations and childhood trauma, considering the mediating role of mentalization capacity.
MethodThe current research employs a descriptive and correlational research design. A sample of 342 individuals was selected from secondary school students in Babolsar city using a multi-stage cluster random sampling method. The variables were measured using the Borderline Personality Features Scale for Children (Crick, 2005), the Bell Relationship Inventory for Adolescents (Morris Bell, 2003), the Childhood Trauma Questionnaire (Bernstein et al., 2003), and the Reflective Functioning Questionnaire for Youth (Sharp et al., 2009). To analyze the collected data, both SPSS 24 and SMART PLS 3.2.8 software were utilized.
ResultsThe results indicated that maladaptive object relations and childhood trauma have a direct and indirect impact on borderline personality traits through weakened mentalizing abilities.
Discussion and ConclusionBased on the research findings, it can be concluded that dysfunctional object relations and childhood trauma can independently predict borderline personality symptoms in adolescence. Moreover, object relations and childhood trauma can impede the development of mentalization. By disrupting the formation of this crucial ability, they lay the groundwork for the emergence of borderline personality traits in adolescence. Recognizing the importance of early object relations, childhood trauma, and mentalization capacity as influential factors in the development of borderline personality traits can deepen our comprehension of the underlying mechanisms. This comprehension, in turn, can facilitate the implementation of preventive measures during adolescence and even earlier stages.
Keywords: Object Relations, Childhood Trauma, Mentalization Capacity, Borderline Personality Traits -
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی تنظیم هیجانی در رابطه دلبستگی و رفتارهای خوردن کودکان بود. روش پژوهش حاضر توصیفی_ همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری را کودکان مراجعه کننده به کلینیک های تغذیه شهر تبریز در سال 1401 تشکیل دادند. تعداد 240 نفر به روش نمونه گیری دردسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه رفتار خوردن کودکان (CEBQ) واردل و همکاران (2001)، سیاهه تنظیم هیجان (ERC) شیلدز و چیکتی (1998) و پرسشنامه دلبستگی به والدین و همسالان (IPPA) آرمسدن و گرینبرگ (1989) بود. از تحلیل معادلات ساختاری برای تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج بیانگر برازش مطلوب مدل پژوهش بود. نتایج نشان داد که اثر مستقیم معنادار دلبستگی بر بی ثباتی و تنظیم هیجان انطباقی (001/0=P) و عدم اثر مستقیم معنادار بر رفتارهای خوردن کودکان بود (08/0=P). همچنین اثرمستقیم تنظیم هیجان انطباقی بر رفتارهای خوردن کودکان معنادار نبود (21/0=P) ولی اثر مستقیم بی ثباتی بر رفتارهای خوردن معنادار بود (001/0=p). دلبستگی اثر غیر مستقیم معناداری بر رفتارهای خوردن کودکان با میانجی گری بی ثباتی نشان داد (05/0>P)، اما تنظیم هیجان انطباقی نقش میانجی معناداری را در رابطه دلبستگی و رفتارهای خوردن کودکان نشان نداد (05/0<P). این نتایج نشان می دهد که بی ثباتی در تنظیم هیجان نقش میانجی معناداری در رابطه دلبستگی و رفتارهای خوردن کودکان دارد.
کلید واژگان: تنظیم هیجانی, دلبستگی, رفتارهای خوردن کودکانThe purpose of the present study was to investigate the mediating role of emotional regulation in the relationship between attachment and children's eating behaviors. The present research method was the descriptive-correlation type of structural equation modeling. The statistical population was made up of children referred to nutrition clinics in Tabriz city in 1401. 240 people were selected as a sample using the available sampling method. The research tools included a children's eating behavior questionnaire (CEBQ) by Wardell et al. (2001), an emotion regulation checklist (ERC) by Shields and Cicetti (1998), and an inventory of Parent and Peer Attachment (IPPA) by Armsden and Greenberg (1989). Structural equation analysis was used to analyze the data. The results showed the optimal fit of the research model. The results showed a significant direct effect of attachment on instability and adaptive emotion regulation (P=0.001) and no significant direct effect on children's eating behaviors (P=0.08). Also, the direct effect of adaptive emotion regulation on children's eating behaviors was not significant (p=0.21), but the direct effect of instability on eating behaviors was significant (p=0.001). Attachment showed a significant indirect effect on children's eating behaviors with the mediation of instability (P<0.05), but adaptive emotion regulation did not show a significant mediating role in the relationship between attachment and children's eating behaviors (P<0.05). These results show that instability in emotion regulation significantly mediates the relationship between attachment and children's eating behaviors.
Keywords: Emotional regulation, Attachment, children eating behaviors -
هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش پروتکل جامع یوگا بر توجه انتخابی، بازداری پاسخ و کنترل تداخل در کودکان دارای نشانگان نقص توجه بیش فعالی(ADHD) بود. این پژوهش شبه آزمایشی، با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری، کلیه دانش آموزان پسر دبستانی شهرستان میانه در سال تحصیلی 98-97 بودند. نمونه پژوهش40 آزمودنی بود که باروش تصادفی خوشه ای چند مرحله ای (با استفاده از پرسشنامه علایم مرضی کودکان CSI-4 فرم والدین) انتخاب و تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل جایگزین شدند. پیش آزمون و پس آزمون، با آزمون استروپ انجام شد. گروه آزمایش 6 ماه آموزش یوگا در قالب یک پکیج (برنامه-های تنفسی، حرکات، تن آرامی، تصویرسازی و مراقبه) تمرین داشت. داده ها با آزمون تحلیل کواریانس چندمتغیره تحلیل شد. نتایج نشان داد آموزش یوگا در مرحله پس آزمون در هر دو موقعیت همخوان و ناهمخوان موجب کاهش معنادار" نمره تداخل، زمان آزمایش، تعداد خطا، زمان واکنش" و افزایش معنادار "پاسخ صحیح" در گروه آزمایش شد(05/0p <). آموزش یوگا اثربخش بوده و موجب بهبود توجه انتخابی، بازداری پاسخ و کنترل تداخل در کودکان دارای نشانگان ADHDشده است. بنابراین می توان از یوگا درجهت طراحی روش های درمانی غیردارویی مانند یوگادرمانی برای بهبودی کودکان دارای نشانگان و یا اختلال AD HD بهره برد.کلید واژگان: توجه انتخابی, بازداری پاسخ, کنترل تداخل, آموزش یوگا, نقص توجه بیش فعالی (ADHD)This study aimed to investigate the effectiveness of comprehensive yoga protocol training on selective attention, response inhibition, and interference control in children with attention deficit-hyperactivity disorder (ADHD). This study was quasi-experimental with pretest-posttest design with a control group. The statistical population was all-male elementary school students in Mianeh city in the academic year 2018-2019. The sample consisted of 40 subjects selected by the multistage cluster sampling method (with Children Symptom Inventory-4 Test (CSI-4) parental form) and was randomly assigned to experimental and control groups. Both pre and post-test stages were evaluated with the software version of the Stroop test. The experimental group participated in 6 months of yoga training as a package (breathing programs, Asana Practice, relaxation, mental imagery, and meditation), and the control group not. The data were analyzed by multivariate analysis of covariance (MANCOVA). The results showed yoga training significantly decreased "Interference number, Test time, Error number, Reaction time" and increased "True number" in the experimental group in both congruent and incongruent situations in the post-test (p <0.05).Yoga training has been effective in improving selective attention, response inhibition, and controlling interference in children with ADHD. Therefore, yoga can be used to design non-pharmacological treatments such as yoga therapy to treat children with ADHD symptoms and disordersKeywords: selective attention, response inhibition, interference control, yoga training, attention deficit-hyperactivity disorder (ADHD)
-
مقدمهناکارآمدی نظام دوپامینرژیک با نشانه های گوناگون از قبیل ترجیح دادن پاداش های فوری و خطرپذیری، نقص در مدیریت زمان و بازداری رفتار، نقص توجه و کاهش ارزش تاخیری پاداش مرتبط است. هدف پژوهش حاضر پیش بینی نارسایی توجه، خطرپذیری، کاهش ارزش تاخیر پاداش بر اساس نقایص انگیزشی و نقص در ادراک زمان در کودکان با نشانه های اختلال نقص توجه یا بیش فعالی (ADHD) بود.مواد و روش هاروش پژوهش حاضر با توجه به هدف، از نوع بنیادی و با توجه به شیوه جمع آوری داده ها از نوع توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری تحقیق شامل تمام کودکان با نشانه های اختلال ADHD در بازه سنی 7 تا 12 سال در شهر ارومیه در سال 1400 بود. از جامعه مورد مطالعه تعداد 200 نفر به روش غیر تصادفی و در دسترس از کلینک های روانشناسی و مراکز مربوطه انتخاب شد و پس از کسب رضایت کودک و والدین وی به عنوان نمونه نهایی ثبت شد. برای جمع آوری داده های پژوهش حاضر از تکلیف کاهش ارزش تاخیری، تکلیف خطرپذیری بادکنکی، مقیاس خودسنجی برانگیختگی، آزمون بازتولید زمانی و عملکرد پیوسته سنجش توجه استفاده شد. همچنین برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش حاضر از روش تحلیل ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه با استفاده از نرم افزار 23 SPSS استفاده شد.یافته هانتایج پژوهش حاضر نشان داد که نقایص انگیزشی و نقص در ادراک زمان در سطح 0/001=P نارسایی توجه، خطرپذیری و کاهش ارزش تاخیری در کودکان با نشانه های ADHD را پیش بینی می کند.نتیجه گیرینتیجه اینکه نارسایی در توجه، خطرپذیری و نیز کاهش ارزش تاخیری در کودکان ADHD پاسخی به نقص در انگیزش و نقص در ادراک زمان است.کلید واژگان: اختلال نقص توجه, بیش فعالی, انگیختگی, ادراک زمان, خطرپذیریIntroductionDysfunction of the dopaminergic system is associated with various symptoms, including a preference for immediate rewards and risk-taking, deficits in time management and behavioral inhibition, attention deficits, and reduced value of delayed reward. The present study aimed to predict attention deficit, risk-taking, and decrease in reward delay value based on motivational deficits and deficits in time perception in children with symptoms of Attention-Deficit/Hyperactivity Disorder (ADHD).MethodsAccording to the research objective, the current study employed a fundamental approach, while the data collection method was a descriptive correlation. The statistical population comprised all children between the ages of 7 and 12 with symptoms of ADHD in Urmia City in 2022. 200 individuals were selected from the population using a non-random and convenience sampling method from psychological clinics and relevant centers. Once the consent of the children and their parents was obtained, they were included as the final sample. For data collection, the delayed discounting task, the balloon analog risk task, the how I feel scale, the time reproduction test, and the continuous performance of attention measurement were utilized. The collected data were analyzed using Pearson's correlation coefficient analysis and multiple regression using SPSS version 23.ResultsThe results of the present study demonstrated that motivational deficits and deficits in time perception at the level of P=0.001 predict attention deficit, risk-taking, and delay impairment in children with ADHD symptoms.ConclusionThe results indicate that deficits in attention, risk-taking behavior, and reduction in delay value among children with ADHD are attributed to deficits in motivation and time perception.Keywords: Arousal, Attention deficit disorder with hyperactivity, Time Perception, Risk-taking
-
مجله پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز، سال چهل و پنجم شماره 3 (پیاپی 165، امرداد و شهریور 1402)، صص 242 -253زمینه
این پژوهش بررسی اثربخشی مدل خودخاموشی در کاهش افسردگی و افزایش خودابرازی زنان افسرده است. مدل خودخاموشی متاثر از نظریه های شناختی و دلبستگی گشتالت بوده و نقش عوامل اجتماعی و فرهنگی در جلوگیری از بیان خواست ها، نظرات و امیال زنان - که در نهایت منجر به افسردگی می گردد - مطرح شده است.
روش کاراین پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه شاهد و با جایگزینی تصادفی بود. با بررسی آثار و پروتکل های درمانی و راهنمایی نظریه پردازان این مدل و همکارانشان، برنامه های مداخلاتی مبتنی بر آن تهیه شد. نمونه شامل سی زن 20 الی 40 ساله با تحصیلات کارشناسی و بالاتر شاغل در آموزش و پرورش بود که بر اساس پرسش نامه بک و انجام مصاحبه، علایم افسردگی داشتند. پژوهش شامل دو گروه خودخاموشی و گروه کنترل بود که همه افراد دو گروه پرسش نامه خودابرازی و پرسش نامه بک را به صورت پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. در فاصله بین اجرای پیش آزمون و پس آزمون، فقط شرکت کنندگان گروه آزمایش، برنامه مداخله ای را دریافت کردند و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. در نهایت نمرات حاصل از اجرای پیش آزمون و پس آزمون با روش تحلیل کوواریانس و پس از بررسی پیش فرض ها و تحقق آنها و با استفاده از نرم افزار SPSS بررسی شد.
یافته هانتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که مداخله مبتنی بر خودخاموشی در کاهش افسردگی گروه آزمایش موثر است. همچنین این روش مداخله ای، خودابرازی را در گروه آزمایش افزایش داد. در گروه کنترل تغییر معناداری مشاهده نگردید.
نتیجه گیریبا توجه به یافته ها، استفاده از مدل خودخاموشی می تواند روش کارآمدی در کاهش نشانه های افسردگی زنان باشد و توانایی خودابرازی را در آنها بالا می برد.
پیامدهای عملیاز نتایج حاصل چنین استنباط می شود که روان درمانگران می توانند از مدل خودخاموشی به عنوان یکی از روش های موثر برای کاهش نشانه های افسردگی استفاده کنند.
کلید واژگان: افسردگی, خودابرازی, خودخاموشیBackgroundThe purpose of this study was to investigate the effectiveness of the self-silencing model in reducing depression and increasing self-expression of depressed women. The self-silencing model is influenced by cognitive, attachment, and gestalt theories, and the role of social and cultural factors is emphasized in it, and these factors lead to depression in women by creating obstacles in expressing their wishes, opinions, and desires.
MethodsThis was a quasi-experimental study with a pre-test and post-test design with a control group and with random replacement. In this study, using the study of treatment protocols, as well as receiving guidance from the theorists of this model and their colleagues, intervention programs based on it were prepared. The sample of this study included 30 femle teachers from 20 to 40 years old with bachelor's degrees who had depressive symptoms based on the results of The Beck questionnaire and clinical interview. Thus, the research sample included the self-silencing group and the control group, which were obtained from each pre-test and post-test group using the self-expression questionnaire and The Beck questionnaire. Between pre-test and post-test, experimental group received an intervention program. Finally, the scores obtained from pre-test and post-test were analyzed by analysis of covariance using SPSS software.
ResultsThe results of data analysis showed that the intervention based on self-silencing is effective in reducing the depression of the experimental group. Likewise, this intervention method increased self-expression in the experimental group. No significant change was observed in the control group.
ConclusionAccording to the findings of this research, it can be said that using the self-silencing model can be an efficient method in reducing women's depression symptoms and increasing self-expression in them.
Practical ImplicationsPsychotherapists can use the self-silencing model as one of the effective methods to reduce the symptoms of depression.
Keywords: depression, self-expression, self silencing -
پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی برنامه همکاری خانه و مدرسه بر انسجام، ابرازگری و تعارض درون خانواده والدین دانش آموزان پایه اول ابتدایی مدارس دولتی شهر تبریز انجام شده است. طرح تحقیق حاضر بر پایه ی پژوهش های نیمه تجربی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه استوار بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل تمام خانواده های دانش آموزان پایه اول ابتدایی شهر تبریز بود که در سال تحصیلی 98-97 در مدارس دولتی مشغول تحصیل بودند. با تکیه بر روش نمونه گیری هدفمند، نمونه ای شامل40 خانواده انتخاب و به شکل جایگزینی تصادفی، در دو گروه (20 خانواده گروه آزمایش و 20 خانواده گروه کنترل) قرار داده شدند. برنامه همکاری خانه و مدرسه به مدت 8 جلسه 30/2 ساعته (هر هفته یک جلسه) برای گروه آزمایش اجرا گردید. در این مدت هیچ برنامه ای برای گروه کنترل اجرا نشد. داده های هر دو گروه با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل گردید که نتایج نشان داد انسجام و ابرازگری خانواده در گروه آزمایش نسبت به گروه گواه به طور قابل ملاحظه ای افزایش و تعارض درون خانواده به طور معنا دار کاهش نشان می دهد (05/0>p). با توجه به نتیجه ی مداخله ی ارایه شده، چنین استنباط می شود که شرکت در برنامه همکاری خانه و مدرسه قادر است میزان انسجام و ابرازگری خانواده را افزایش و تعارض درون آن را کاهش دهد.کلید واژگان: برنامه همکاری خانه و مدرسه, انسجام خانواده, ابرازگری خانواده, تعارض درون خانوادهThe Effectiveness of Families-and-Schools-Together Program on Family Cohesion, Expressiveness and Conflict of First Graders’ Parents in TabrizThe purpose of this research was to investigate the effects of Families-and-Schools-Together program (FAST) on family cohesion, expressiveness and conflict of first graders’ parents in Tbriz. This study was based on a quasi-experimental research design. On the basis of purposive sampling, 40 families were selected and randomly assigned in two groups (20 in the experimental group and 20 in the control group). While the experimental group participated in the Families-and-Schools-Together program (FAST), the control group did not receive any treatment. the analysis of covariance showed a statistically significant increase in the experimental group’s family cohesion and expressiveness and a decrease in the family conflict scores (p < 0.05). It is concluded that participating in Families-and-Schools-Together program (FAST) can increase family cohesion and expressiveness and decrease family conflict.Keywords: Family cohesion, Expressiveness, Conflict, Families and Schools Together program.Keywords: Families, Schools Together program, Family cohesion, Family Expressiveness, Family Conflict
-
زمینه و هدف
پژوهش حاضر با هدف مقایسه ریسک پذیری، هیجان خواهی و تکانشگری نوجوانان دختر و پسر براساس میزان تاثیرپذیری از همسالان انجام گرفت.
مواد و روش ها:
روش پژوهش حاضر با توجه به هدف پژوهشی از نوع بنیادی بوده و با توجه به روش جمع آوری داده ها از نوع توصیفی و تحقیقات علی- مقایسه ای بود. به منظور دستیابی به اهداف پژوهش از میان کلیه نوجوانان 14-18 ساله شهر تبریز، نمونه ای به حجم 327 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه مقاومت در برابر نفوذ همسالان (1)، مقیاس خطرپذیری نوجوانان ایرانی (2)، مقیاس هیجان خواهی آرنت (3) و پرسشنامه تکانشگری بارات ویرایش یازدهم (4) استفاده شد. همچنین داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS-26 تحلیل شدند.
یافته ها:
تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس عاملی چند متغیره نشان داد که میزان ریسک پذیری نوجوانان براساس تاثیرپذیری از همسالان نسبت به گروه مقاوم در برابر تاثیر همسالان بیشتر است. هم چنین میزان ریسک پذیری پسرها نسبت به دخترها براساس میزان تاثیرپذیری از همسالان بیشتر است. اما در مورد هیجان خواهی و تکانشگری نوجوانان دختر و پسر براساس میزان تاثیرپذیری از همسالان تفاوتی مشاهده نشد.
نتیجه گیری:
براساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که همسالان تاثیر بالایی بر روی ریسک پذیری، هیجان خواهی و تکانشگری نوجوانان دارند، لذا پیشنهاد می شود که با برگزاری کلاس های آموزشی برای نوجوانان و خانواده های ایشان در مورد اهمیت دوستی های دوران نوجوانی و تاثیر دوستی در این دوران بر رفتارهای پرخطر اقدامات پیشگیرانه در این زمینه صورت گیرد.
کلید واژگان: تاثیر همسالان, تکانشگری, ریسک پذیری, نوجوانی, هیجان خواهیAimThe aim of this study was to compare the level of risk-taking, sensation - seeking and impulsivity of girl and boy adolescents based on the level of influence of peers.
MethodThe method of the present research was of fundamental type according to the research objective and according to the method of data collection it was of descriptive type and causal-comparative research. In line with the purpose of the study, among all adolescents aged 18-14 years in Tabriz, a sample of 327 people was selected by available sampling method. To collect data used from Peer Influence Resistance Questionnaire (1), Iranian Adolescents Risk-Taking Scale (2), Arent Sensation–Seeking Scale (3) and Barat Impulsivity Questionnaire 11 th edition (4). Also, the obtained data were analyzed using SPSS-26 software.
ResultsData analysis using multivariate factor analysis of variance showed that the level of risk-taking of adolescents based on the influence of peers is higher than the peer resistance group. Also, the level of risk-taking of boys is higher than girls based on influence by peers. But there was no difference in the sensation-seeking and impulsivity of girl and boy adolescents based on the level of influence from peers.
ConclusionBased on the findings of the present research, it can be concluded that peers have a high impact on risk-taking, excitement and impulsiveness of teenagers. Therefore, it is suggested to hold training classes for teenagers and their families about the importance of friendships during adolescence and the impact of friendship during this period on risky behaviors.
Keywords: Peer influence, Impulsivity, Sensation –Seeking, Risk –Taking, Adolescent -
روابط ساختاری نشانه های اختلال شخصیت مرزی و سبک های دلبستگی با نشانه های وسواس به واسطه تنظیم هیجانی
وسواس یک اختلال اضطرابی مزمن است که با اشتغال ذهنی مفرط در مورد نظم و ترتیب و امور جزئی و همچنین کمال طلبی همراه است، تا حدی که به از دست دادن انعطاف پذیری، صراحت و کارایی می انجامد. هدف از این پژوهش بررسی روابط ساختاری میان نشانه های اختلال شخصیت مرزی و سبک های دلبستگی با نشانه های وسواس به واسطه تنظیم هیجان بود. طرح پژوهش حاضر، توصیفی همبستگی مدل یابی معادلات ساختاری (SEM) و روش نمونه گیری آن تصادفی خوشه ای بوده، بدین ترتیب که 5 دانشکده دانشگاه تبریز به طور تصادفی انتخاب شدند و در بین دانشکده ها به طور تصادفی بین کلاس های ورودی 98 پرسشنامه ها توزیع گردید و به منظور سنجش نشانه های وسواس از سیاهه بازنگری شده وسواسی-جبری Foa et al. (2002) نشانه های شخصیت مرزی از پرسشنامه اختلال شخصیت مرزی (1984) Claridge and Broks و سبک های دلبستگی از پرسشنامهHazan and Shaver (1987) و تنظیم هیجان از پرسشنامه Gross and John (2003) استفاده گردید. داده های به دست آمده از طریق مدل یابی معادلات ساختاری مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که نشانه های شخصیت مرزی و سبک های دلبستگی در قالب روابط ساختاری و به واسطه ی راهبردهای تنظیم هیجان (سرکوبی – ارزیابی مجدد) قادرند تغییرات نشانه های وسواس را بطور معنی دار تبیین کنند.
کلید واژگان: تتنظیم هیجان, سبک های دلبستگی, نشانه های وسواس, نشانه های شخصیت مرزیIntroductionObsession is a chronic anxiety disorder that is associated with excessive mental preoccupation with order and detail, as well as perfectionism, to the extent that it leads to the loss of flexibility, openness, and efficiency, which, despite the high prevalence, is one of the most resistant disorders to treatment.Obsessive-compulsive disorder sufferers experience a range of emotional reactions when faced with situations that trigger obsessive thoughts and actions. There are individual differences related to the sensitivity to these emotions and the way they are regulated, which is called emotional regulation (Hoffman, Carpenter, & Joshua, 2016). Therefore, the purpose of this research was to investigate the structural relationships between borderline personality disorder symptoms and attachment styles with obsessive symptoms through emotion regulation.
MethodResearch design the present is a descriptive correlation (Structural Equation Modeling (SEM) and its sampling method is cluster random, so that 5 faculties of Tabriz University were randomly selected and 200 questionnaires were randomly distributed among the faculties. In order to measure the signs of obsession from the obsessive-compulsive disorder (OCI-R) list, borderline personality traits from the Borderline Personality Disorder (STB) questionnaire, and attachment styles from the Hazen and shaver and Emotion Regulation Questionnaire from Gross and John (2003) The data were analyzed through structural equation modeling
ResultsThe obtained data were analyzed through structural equation modeling. The results showed that the effect of borderline personality disorder on obsessive symptoms is significant with an effect size of 0.35. The effect of borderline personality disorder on reappraisal is significant with an effect size of -0.52, and the effect of borderline personality disorder on repression is significant with an effect size of 0.38. The effect of borderline personality disorder on obsessive symptoms due to reappraisal is significant with an effect size of -0.36, and the effect of borderline personality disorder on obsessive symptoms due to suppression is significant with an effect size of 0.16. The effect of secure attachment on obsessive symptoms is significant with an effect size of -0.39. The effect of secure attachment on reappraisal and suppression is significant with an effect size of -0.31. The effect of avoidant attachment on obsessive symptoms is significant with an effect size of 0.27, on reappraisal with an effect size of -0.32, and on suppression with an effect size of 0.31. The effect of avoidant attachment on obsessive symptoms is not significant due to reappraisal with an effect size of -0.07 and suppression with an effect size of 0.06. The effect of ambivalent attachment is significant on obsessive symptoms with an effect size of 0.30, on reappraisal with an effect size of -0.29, and on suppression with an effect size of 0.50. The effect of ambivalent attachment on obsessive symptoms due to reappraisal is not significant with an effect size of -0.09, and the effect of ambivalent attachment on obsessive symptoms due to suppression is significant with an effect size of 0.15.
DiscussionTherefore, it can be concluded that the findings of this research can have important practical effects for clinical therapists and psychologists to pay attention to the structural relationships of borderline personality disorder symptoms and attachment styles with obsessive symptoms through emotional regulation.
Keywords: attachment styles, borderline personality traits, emotion regulation, obsessive-compulsive disorder -
مقدمه
اختلال افسردگی با پیامدهای مختلفی مانند آشفتگی روانشناختی و انزوای اجتماعی همراه است که رفع آن ها از اهمیت بسزایی برخوردار است.
هدفپژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مهارت های هیجانی- اجتماعی بر آشفتگی روانشناختی و انزوای اجتماعی در نوجوانان دارای نشانه های افسردگی با تعدیل گری سبک های مقابله ای انجام شد.
روشتحقیق حاضر از نوع تحقیقات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با دو گروه آزمایشی بود. جامعه آماری دانش آموزان پسر مبتلا به افسردگی شهرستان بانه با دامنه سنی 16- 18 سال، در سال 1399 بودند که 30 نفر به صورت هدفمند و غربالگری براساس نتایج مقیاس سبک های مقابله ای لازاروس و فولکمن به عنوان نمونه آماری انتخاب و به دو گروه 15 نفری (هیجان مدار و مسیله دار) تقسیم شدند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل: پرسشنامه افسردگی بک، پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس و پرسشنامه انزوای اجتماعی بود. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره با کمک نرم افزار SPSS نسخه 20 استفاده شد.
یافته ها:
نتایج نشان داد که آموزش مهارت های هیجانی- اجتماعی بر بهبود آشفتگی روانشناختی و انزوای اجتماعی اثربخش بود. همچنین سبک های مقابله ای اثر آموزش مهارت های هیجانی- اجتماعی را بر آشفتگی روانشناختی و نشانه های انزوای اجتماعی تعدیل می کند (0/05>P).
نتیجه گیری:
یافته های این مطالعه نشان داد که آموزش مهارت های هیجانی و اجتماعی به نوجوانان دارای نشانه های افسردگی مفید و باعث کاهش آشفتگی روانشناختی و انزوای اجتماعی می شود و در این تغییرات نوع سبک های مقابله ای نیز تاثیرگذار بود. پیشنهاد می شود آموزش مهارت های هیجانی- اجتماعی در برنامه درمانی نوجوانان مبتلا به افسردگی گنجانده شود.
کلید واژگان: مهارت های هیجانی- اجتماعی, افسردگی, انزوای اجتماعی, سبک های مقابله ای, آشفتگی روانشناختیIntroductionDepressive disorder is associated with various consequences such as psychological distress and social isolation, whichtheir removing is of importance.
AimThe present study was conducted with the aim of determining the effectiveness of social-emotional skills training on psychological disturbance and social isolation in adolescents with depressive symptoms by modulating coping styles.
MethodThis research is a semi-experimental type. Its statistical population was formed by male students suffering from depression disorder in Baneh city with an age range of 16-18 years in 2020. 30 students were targeted and screening method selected as a statistical sample based on the results of the Lazarus and Folkman coping styles scale and divided into two groups of 15 people (excitement-oriented and problem-oriented) were divided. The questionnaires used in this research included Beck Depression Questionnaire and Depression, Anxiety and Stress Questionnaire and Social Isolation Questionnaire. SPSS version 20 software and multivariate covariance analysis were used for data analysis.
ResultsThe results of data analysis using multivariate analysis of covariance showed that social-emotional skills training was effective in improving psychological disturbance and social isolation. Also, coping styles moderate the effect of social-emotional skills training in psychological disturbance and signs of social isolation (P<0.05).
ConclusionThe findings of this study showed that teaching emotional and social skills to adolescents with symptoms of depression was useful and reduces psychological disturbance and social isolation, and the type of coping styles was also effective in these changes. It is suggested to include social-emotional skills training in the treatment program of adolescents with depression.
Keywords: Social-emotional skills, Depression, Social isolation, Coping styles, Psychological distress -
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی رفتاردرمانی تعدیل شده بر نشانه های اختلاف سلوک با ویژگی برجسته بیرحمی بی احساسی و طرح پژوهش از نوع کاربردی و با توجه به شیوه جمع آوری داده ها شبه تجربی تک آزمودنی با خطوط پایه منفرد بود. نمونه موردنظر 3 نفر از کودکان دارای نشانه های اختلال سلوک بود که در سال تحصیلی 98-99 در مدارس شهرستان تبریز مشغول به تحصیل بودند و به شیوه در دسترس و هدفمند و با توجه به مالکهای ورود و خروج انتخاب شدند. برای شناسایی کودکان واجد رگه بیرحمی – بیاحساسی از سیاهه بیرحمی- بیاحساسی فریک، 2003 استفاده شد. همچنین برای اجرای رفتاردرمانی تعدیلشده از بسته آموزشی محقق ساخته برگرفته از آموزه های میلر و دیگران 2014 و واچ بوش و دیگران 2019 و جهت ارزیابی نشانه های اختال سلوک از مقیاس اختلال های رفتار ایذایی پلهام، ناژی، گرینزلید و میلیچ، 1992 در مراحل خط پایه و مداخله استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از روش ترسیم نمودارها و محاسبه درصد بهبودی و اندازه اثر نشان داد که رفتاردرمانی تعدیلشده در کاهش نشانه های کودکان مبتا به اختال سلوک با ویژگی برجسته بیرحمی بی حساسی اثربخش است. بر اساس یافته های پژوهش میتوان گفت استفاده از رفتاردرمانی تعدیلشده دارای تلویحات عملی در کاهش نشانه های اختلال سلوک است که برای والدین، مشاوران و بالینگران قابل توصیه است.
کلید واژگان: رفتاردرمانی تعدیلشده, اختالل سلوک, بیرحمی- بیاحساسی -
فصلنامه روانشناسی سلامت، پیاپی 44 (زمستان 1401)، صص 153 -166مقدمه
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان فعال سازی رفتاری بر انعطاف پذیری شناختی و افسردگی در بیماران با سابقه جراحی قلب انجام شد.
روشپژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون یا گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل همه بیماران قلبی جراحی شده در بیمارستان های قلب شهر تبریز بود. بر این اساس حدود 60 نفر در دو گروه 30 نفری شامل گروه آزمایش (30=N) و گروه کنترل (30 =N) و به روش در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های استاندارد افسردگی بک، استیر و براون (1996) و پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی دنیس و واندر وال (2010) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از کوواریانس چندمتغیره استفاده شد.
یافته ها:
نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره درمان فعال سازی رفتاری بر افسردگی (05/0P>) و انعطاف پذیری شناختی (01/0P>) و مولفه های آن از جمله جایگزین ها (05/0P>)، کنترل (01/0P>)، جایگزین هایی برای رفتارهای انسانی (05/0P>)، موثر می باشد. بنابراین استفاده از درمان فعال سازی رفتاری بر افسردگی و انعطاف پذیری شناختی و مولفه های آن از جمله جایگزین ها، کنترل و جایگزین هایی برای رفتارهای انسانی گروه آزمایش تاثیر معناداری داشته است.
نتیجه گیری:
گروه درمان فعال سازی رفتاری باعث کاهش افسردگی و افزایش انعطاف پذیری شناختی و مولفه های آن از جمله جایگزین ها، کنترل و جایگزین هایی برای رفتارهای انسانی آن در بیماران جراحی قلب شده می باشد.
کلید واژگان: درمان فعال سازی رفتاری, انعطاف پذیری شناختی, افسردگی, بیماران با جراحی قلبObjectiveThe aim of this study was to evaluate the effectiveness of behavioral activation therapy on cognitive flexibility and depression in patients with a history of Cardiac surgery.
MethodThe quasi-experimental study was a pretest-posttest or control group. The statistical population included all Cardiac patients operated on in Tabriz heart hospitals. Based on this, about 60 people in two groups of 30 people including the experimental group (N=30) and the control group (N=30) were selected by Convenience Sampling. Beck, Steer and Brown (1996) standard depression questionnaires and Dennis and Wonder Wall (2010) cognitive flexibility questionnaire were used to collect data. Multivariate covariance was used to analyze the data.
FindingsThe results of multivariate analysis of covariance of behavioral activation therapy on depression (P>0.05) and cognitive flexibility (P>0.01) and its components including alternatives (P>0.05), control (P>0.01), alternatives to human behaviors (P>0.05), are effective. Therefore, the use of behavioral activation therapy has a significant effect on depression and cognitive flexibility and its components, including alternatives, controls and alternatives to human behaviors in the experimental group.
ConclusionBehavioral activation treatment reduces depression and increases cognitive flexibility and its components, including alternatives, controls and alternatives to its human behaviors in patients undergoing Cardiac surgery.
Keywords: behavioral activation therapy, cognitive flexibility, Depression, patients with Cardiac surgery -
این پژوهش بر اساس مدل خودخاموشی و مدل لذت افزایی طراحی شده است. مدل خودخاموشی متاثر از نظریه های شناختی ،دلبستگی، گشتالت می باشد که بر نقش عوامل اجتماعی و فرهنگی در عدم بیان خواست ها و امیال زنان که منجر به افسردگی می گرددتاکید دارد. مدل لذت افزایی در روانشناسی مثبت نگر معتقد است به جای آموزش روش های مقابله با مشکلات، می توان روش های لذت افزایی را به افراد آموزش داد و از مشکلات روانشناختی پیشگیری یا آنها را درمان کرد. در این پژوهش با استفاده از پروتکل های درمانی، همچنین دریافت راهنمایی از نظریه پردازان این دو مدل برنامه های مداخلاتی تهیه گردید. نمونه پژوهش شامل 45 زن 20 الی 40 ساله با تحصیلات لیسانس و بالاتر شاغل در آموزش و پرورش بود که بر اساس پرسشنامه بک و مصاحبه دارای علایم افسردگی بودند. نمونه شامل گروه لذت افزایی، گروه خودخاموشی و گروه کنترل بود که از هر گروه با پرسشنامه بک پیش آزمون و پس از آزمون اخذ شد. در فاصله پیش آزمون و پس آزمون، شرکت کنندگان برنامه مداخله ای گروه خود را دریافت کردند. روش مورد نظر برای تحلیل داده ها تحلیل کوواریانس بود که به دلیل رعایت نشدن پیش فرض ها با تحلیل واریانس بر نمرات تفاضل در نرم افزار SPSS مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که مداخله مبتنی بر لذت افزایی و خودخاموشی در کاهش افسردگی زنان موثر هستند و این دو روش از نظر کاهش افسردگی تفاوت معنی دار ندارند.
کلید واژگان: خودخاموشی, لذت افزایی, افسردگیIntroductionresearch is designed based on the self-silencing model and the savoring model. The model of self-silencing is influenced by cognitive, attachment and, Gestalt theories, in which the role of social and cultural factors in not expressing the desires, opinions and و desires of women, which ultimately leads to depression, is discussed. The savoring model in the field of positive psychology also believes that instead of teaching coping methods, savoring methods can be taught to people and prevent or treat a variety of psychological problems.
MethodIn this study, using the study of the treatment protocols, as well as receiving guidance from the theorists of these two models, intervention programs based on these two models were prepared. The sample of this study includes 45 teacher women 20 to 40 years old with bachelor's degrees who had depressive symptoms based on the results of The Beck questionnaire and interview. the research sample consisted of the savoring group, the self-silencing group and, the control group, which were obtained from each pre-test and posttest group using The Beck questionnaire. Between pre-test and posttest, participants received an intervention program related to their group. The desired method for data analysis was covariance analysis, which due to the defaults not being met, the scores obtained from the pre-test and post-test were finally analyzed by analysis of variance on the difference scores in SPSS software.
ResultsThe results showed that savoring-based intervention and self-silencing-based intervention are both effective in reducing depression in women and these two methods are not significantly different in terms of reducing depression.
ConclusionBoth methods can be used as two effective methods to reduce women's depression.
Keywords: savoring, self silencing, Depression -
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش آگاهی واج شناختی از طریق نرم افزار تلفن همراه بر بهبود عملکرد خواندن و مهارت های تنظیم رفتار و فراشناخت در کودکان مبتلابه اختلال یادگیری خاص با اسپسیفایر خواندن بود. روش پژوهش از نوع آزمایشی، تک آزمودنی بود. براین اساس از بین کودکان واجد شرایط پژوهش 3 کودک مبتلابه نارساخوانی به صورت هدفمند انتخاب شدند و آزمون های وکسلر (WISC-IV؛ وکسلر، 2003) و خواندن و نارساخوانی (نما) (کرمی نوری، مرادی؛ 1384). توسط دانش آموزان و پرسش نامه کارکردهای اجرایی بریف (BRiEF؛ گای، گویا، اسکوییس، کنورثی؛ 2000). توسط والدین کودکان اجرا و تکمیل شد. یافته های پژوهش با استفاده از بررسی چشمی نمودارها، درصد بهبودی و اندازه اثر بررسی شدند. نتایج نشان داد که آموزش آگاهی واج شناختی از طریق نرم افزار تلفن همراه سبب بهبود عملکرد خواندن و بالا رفتن مهارت های فراشناخت و تنظیم رفتار در کودکان دختر مبتلابه اختلال یادگیری خاص با اسپسیفایر خواندن می شود. از دستاوردهای این پژوهش، معرفی نرم افزاری آموزشی مبتنی بر آگاهی واج شناختی و برگرفته از خرده آزمون های آزمون آگاهی واج شناختی است که می تواند به عنوان ابزاری مکمل در بخشی از فرایند درمانی- ترمیمی اختلال خواندن و در جهت بهبود توانایی خواندن و مهارت های فراشناخت و کنترل رفتار دانش آموزان دارای اختلال خواندن مفید واقع گردد.کلید واژگان: واج آگاهی, اختلال یادگیری خاص, تنظیم رفتار, فراشناخت, عملکرد خواندنThe present research aims to investigate the effectiveness of mobile app-based teaching of phonological awareness on reading performance improvement and behavior regulation and metacognition skills in children with a specific learning disorder (SLD) with reading as a specifier. An experimental single-subject research method is applied. Accordingly, three dyslexic children were purposively selected from the research-eligible children, and Wechsler (WISC-IV; Wechsler, 2003) and Reading and Dyslexia (NAMA) (Karami-Nouri, Moradi; 2005) tests were conducted by the students, while the BRiEF executive function questionnaire (BRiEF; Guy, Gioia, Isquith, Kenworthy; 2002) was filled by the children's parents. The research findings were evaluated using visual inspection of the graphs, the improvement percentage, and the effect size. The results indicate that mobile app-based teaching of phonological awareness improves reading performance and enhance metacognition and behavior regulation skills in female children with SLD with reading as a specifier. The research contribution includes the introduction of a phonological awareness-oriented teaching app derived from subtests of the phonological awareness test, which can be beneficial as a supplementary instrument in a part of the reading disorder's restorative-therapeutic process to improve the reading ability and metacognition and behavior regulation skills of children with reading disorder.Keywords: Phonological Awareness, specific learning disorder, behavior regulation, Metacognition, reading performance
-
اختلال اجتناب/ محدودیت غذا به عنوان یک اختلال تغذیه و خوردن جدید در ویرایش پنجم راهنمای تشخیصی و آماری اختلال روانی، معرفی شده و یک طبقه تشخیصی نسبتا جدیدی از اختلالات تغذیه و خوردن می باشد. افراد دارای اختلال اجتناب/ محدودیت غذا به دلایل مختلف و نه به دلیل تمایل به کاهش وزن یا به دلیل اختلال در تصویر بدنی، از غذا اجتناب می کنند یا به آن بی علاقه هستند. بروز چنین اختلالی در کودکان به دلیل قرار گرفتن آنها در دوره رشدی می تواند منجر به عوارض جبران ناپذیری پزشکی و اختلا عملکردی_ اجتماعی شود. از آنجایی که از زمان تعریف این اختلال، پژوهش های اندکی در مورد شیوع، تشخیص، درمان و پیامدهای گوناگون این اختلال در کودکان وجود دارد، بنابراین هدف از این مقاله توصیف و روشن کردن معیارهای تشخیصی، تظاهرات بالینی، شیوع، سبب شناسی، پیامدها، پیشگیری و درمان اختلال اجتناب/محدودیت غذا در کودکان است. تا زمینه نظری جهت پژهش های بیشتر، آگاهی برای والدین و حمایت و دانش لازم جهت تشخیص و درمان بهتر توسط درمانگران فراهم شود.
کلید واژگان: اختلال اجتناب, محدودیت غذا, کودکانAvoidant/Restrictive Food Intake Disorder (ARFID) is introduced as new eating and eating disorder in the Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders, 5th Edition (DSM-5), and is a relatively new diagnostic category of eating and eating disorders. People with ARFID avoid or are uninterested in food for various reasons, not because of a desire to lose weight or a body image disorder. The occurrence of such a disorder in children due to their developmental period can lead to irreversible medical complications and functional-social disorders. Since the definition of this disorder, studies on the prevalence, diagnosis, treatment, and outcome in the pediatric population have been very limited, so the purpose of this article is to describe and clarify the diagnostic criteria, clinical manifestations, prevalence, etiology, consequences, prevention, and treatment of ARFID restriction in children. It is hoped that the theoretical basis for further research, parental awareness, and support and knowledge for better diagnosis and treatment by therapists will be provided.
Keywords: Avoidant, Restrictive Food Intake Disorder (ARFID), Children -
پژوهش حاضر باهدف بررسی نقش میانجی نگرانی از تصویر بدنی در رابطه نگرش به جراحی زیبایی و اعتیاد به شبکه های اجتماعی در نوجوانان انجام شد. طرح پژوهش از نوع توصیفی-همبستگی به روش تحلیل مسیر بود. به منظور دستیابی به اهداف پژوهش از میان کلیه نوجوانان 14 تا 18 ساله مدارس شهر تبریز در سال 1400، نمونه ای به حجم 357 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های اعتیاد به شبکه های اجتماعی SMD (ایجندن و همکاران، 2016)، نگرش به جراحی زیباییACSS (هاندرسون و هاندرسون، 2005) و نگرانی از تصویر بدنیBICI (لیتلتون و همکاران، 2005) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از روش تحلیل مسیر استفاده شد که نتایج بیانگر برازش نسبتا مطلوب مدل فرضی پژوهش بود. یافته ها نشان داد اثر مستقیم اعتیاد به شبکه های اجتماعی (13/0=β) و نگرانی از تصویر بدنی (41/0=β) بر نگرش به جراحی زیبایی و همچنین اثر غیرمستقیم اعتیاد به شبکه های اجتماعی بر نگرش به جراحی زیبایی از طریق متغیر میانجی نگرانی از تصویر بدنی (26/0=β) مثبت و معنی دار است (05/0<p). با توجه به اینکه اثر غیرمستقیم اعتیاد به شبکه های اجتماعی بر نگرش به جراحی زیبایی از طریق متغیر میانجی نگرانی از تصویر بدنی بیشتر از اثر مستقیم اعتیاد به شبکه های اجتماعی بر نگرش به جراحی زیبایی است؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت که نگرانی از تصویر بدنی می تواند رابطه بین نگرش به جراحی زیبایی و اعتیاد به شبکه های اجتماعی را میانجی گری کند.
کلید واژگان: اعتیاد به شبکه های اجتماعی, نگرش به جراحی زیبایی, نگرانی از تصویر بدنیThis study aimed to investigate the mediating role of body image anxiety in the relationship between attitudes toward cosmetic surgery and social media addiction in adolescents. The design of the study was descriptive-correlational by path analysis. To achieve the objectives of the research, among all adolescents aged 14 to 18 years old in Tabriz schools in 1400, a sample of 357 people was selected by the available sampling method. Data were collected using SMD Social Network Addiction Questionnaire (Ejenden et al., 2016), ACSS Attitude Towards Cosmetic Surgery (Henderson and Henderson, 2005), and BICI Body Image Concern (Littleton et al., 2005). To analyze the data, the path analysis method was used, which showed a relatively good fit for the hypothetical research model. Findings showed the direct effect of social media addiction (β = 0.13) and body image anxiety (41 / Β = 0) on the attitude towards cosmetic surgery and also the indirect effect of social media addiction on the attitude towards cosmetic surgery through the mediating variable of body image concern (β = 0.26) It is positive and significant (p <0.05). Considering that the indirect effect of social media addiction on attitudes toward cosmetic surgery through the mediating variable of body image concern is greater than the direct effect of social media addiction on attitudes toward cosmetic surgery; Therefore, it can be concluded that body image concerns can mediate the relationship between attitudes toward cosmetic surgery and social media addiction.
Keywords: Addiction to social media -Attitudes toward cosmetic surgery - Concerns about body image -
پژوهش حاضر باهدف پیش بینی فرسودگی والدینی در دوران قرنطینهی کرونایی بر اساس کمال گرایی والدینی و عواطف مثبت و منفی والدین کودکان دبستانی انجام شد. به منظور دستیابی به اهداف پژوهش از میان کلیه والدین و کودکان آن ها که در سال 99 و در شهر بندرعباس در قرنطینه خانگی دوران کرونا به سر می بردند، نمونه ای به حجم 300 نفر (124 نفر پدر و 176 نفر مادر) و با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه فرسودگی والدینی در دوران قرنطینه کرونایی (PBA) رزکام و همکاران (2018)، پرسشنامه کمال گرایی چندبعدی والدینی (MPPQ) اسنل و او ربی (2005)، آزمون عواطف مثبت و منفی (PANAS) واتسون و تلگن (1988) استفاده شد که پرسشنامه ها از طریق شبکه اجتماعی (واتس اپ و تلگرام) در اختیار والدین قرار گرفت. داده های پژوهش از طریق رگرسیون چندگانه مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که بین فرسودگی والدینی در دوران قرنطینه کرونایی با کمال گرایی والدینی با میزان 584/0 و باعاطفه مثبت با میزان 618/0- و باعاطفه منفی با میزان 545/0 رابطه معناداری وجود داشت. بر اساس یافته های به دست آمده کمال گرایی والدینی و نیز عاطفه مثبت و منفی با میزان همبستگی 741/0 توانسته اند 55 درصد از واریانس فرسودگی والدینی را تبیین نمایند.
کلید واژگان: فرسودگی والدینی, قرنطینه کرونایی, کمال گرایی والدینی, عواطف مثبت و منفیThe aim of this study was to predict parental burnout during corona quarantine based on parental perfectionism and positive and negative effects of parents of primary school children. In order to achieve the objectives of the study, a sample of 300 people (124 fathers and 176 mothers) were taken from all parents and their children who were in quarantine during the year 1399 in Bandar Abbas. Accessible were selected. To collect data, the parental burnout questionnaire during the coronary quarantine(PBA) of Rozkam et al(2018), the multidimensional parental perfectionism questionnaire (MPPQ)of Snell and Orby (2005), the positive and negative affect test (PANAS) of Watson and Telgen (1988) were used. Social network (WhatsApp and Telegram) was provided to parents. Research data were analyzed through multiple regression. The findings showed that parental perfectionism and negative effect can positively predict parental burnout during coronary quarantine and positive effects negatively predict parental burnout during coronary quarantine. Based on the findings, it can be concluded that parental perfectionism and positive and negative effects can predict parental burnout during coronary quarantine in parents of primary school children.
Keywords: Parental burnout, Corona quarantine, Parental perfectionism, Positive, negative effects
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.