به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

سامان مهدور

  • محمدرضا بیات*، سامان مهدور

    یورگن مولتمان، الاهیدان پروتستان، تحت تاثیر جنگ های جهانی و دیگر حوادث سیاسی اجتماعی قرن بیستم، به این نتیجه رسید که خوانش سنتی از آموزه فرجام جهان نمی تواند بستر مناسبی برای تحقق امید مسیحی به فرجام جهان باشد، زیرا نسبت به سازوکار موجود حاکم بر جهان بی تفاوت است. بر اساس دیدگاه مولتمان خدای پدر فرزند خویش را برای اصلاح این سازوکار فرستاد، ولی قدرتمندان جهان وی را به صلیب کشیدند. با این وجود خداوند با رستاخیز مسیح هدف آنها را ناکام گذاشت. به باور مولتمان، با تکیه بر عهد جدید می توان سازوکاری را برای جهان (سازوکار موعود) در نظر گرفت که بستر مناسبی برای تحقق امید مسیحی برای فرجام جهان باشد. این سازوکار دارای مولفه هایی است که با تکیه بدانها می توان به نیاز انسان معاصر پاسخ گفت. لذا فرجام شناسی مولتمان زمان مند، زمینه مند و شمول گراست؛ اما با وجود این نکات، تردید در ایجاد امید روانشناختی، ناسازگاری میان آموزه روح القدس و خصلت شگفتی امید مسیحی، تردید در توفیق روش شناختی تخیل الهیاتی، ابهام در سازوکار درهم کنش زمان خطی و زمان ابدی و ابهام در چگونگی تاثیر این امید در رفتار مومنان این تفسیر از امید مسیحی را محل تردید قرار می دهد.

    کلید واژگان: یورگن مولتمان, فرجام شناسی, الاهیات مسیحی, رنج مسیحی, امید
    Mohammadreza Bayat *, Saman Mahdever

    Jürgen Moltmann argued, following World War II and its consequences for society, that traditional views of eschatology could not provide a firm foundation for Christian hope because they are indifferent to human suffering. Moltmann argues that God the Father sent His son to correct the current order, but that the powerful of this world crucified him. God, however, thwarted their purpose with the resurrection of Christ. According to Moltmann's eschatology, the promised order of the New Testament can serve as a basis for realizing Christian hope in the end-times. This order encompasses components that can be applied to meet the needs of contemporary society. Therefore, the eschatology of Moltmann is temporal, contextual and inclusive. Additionally to critique of traditional views, Moltmann's eschatology offers groundbreaking innovations in twentieth-century Christian theology, such as a holistic view of the subject of hope, an analysis of the praxis of hope, and the role of the future in a historical horizon. Some challenges challenge this eschatology, including doubts about the psychological dimension of hope, contradictions between the doctrine of the Holy Spirit and the astonishing dimension of Christian hope, and uncertainty in the mechanism of linear time and eternal time.

    Keywords: Jü, rgen Moltmann, Eschatology, Christian theology, suffering, hope
  • محمدرضا بیات*، سامان مهدور

    خوانش های سنتی از آموزه فرجام جهان در الاهیات مسیحی شامل امید به تحقق قلمرو یا عالم دیگری است که فراتر از قلمرو زندگی در این جهان است و خبری از مرگ و رنج در آن نیست. الهیدانان مسیحی قرن بیستم نیز با وقوع جنگ های جهانی و فجایع ناشی از این وقایع به این آموزه توجه کردند. رودلف بولتمان الهیدان پروتستان با اشاره به خاستگاه های هلنی گنوسی، رواقی، ایرانی، عهد قدیم و جدید حاکم بر آموزه فرجام جهان با الهام از درونمایه های فلسفه مارتین هایدگر درباره وجود انسان و نظریه اسطوره زدایی خویش، خوانش های سنتی از این آموزه را نقد و خوانشی اگزیستانسیالیستی از این آموزه ارایه کرده است. او معتقد است فرجام جهان، رخداد لحظه ای یا جرقه ای عرفانی نیست، یک وضعیت پیوسته است که مومن مسیحی در ایمان خویش بارها و بارها ظهور مسیح را تجربه می کند و از قید این جهان متناهی رها می شود. برای مومن مسیحی جهان قدیم در هر لحظه، تمام می شود و به انسانی رها از قید اضطراب های این جهان متناهی تبدیل می شود. به باور بولتمان، این خوانش نه تنها با کتاب مقدس سازگار است، برای انسان معاصر مسیحی نیز فهم پذیر است و به نیازهای او پاسخ می دهد. ارایه خوانشی فهم پذیر و پاسخگو برای انسان مسیحی معاصر از امتیازات خوانش بولتمان است؛ ولی اسطوره زدایی او از مفهوم آخرالزمان مستلزم تقلیل های گوناگون مانند تقلیل رستگاری به انسان و بی توجهی به رستگاری غیرانسان، تقلیل رستگاری انسان به فرد انسانی و نادیده گرفتن رستگاری جامعه انسان، تقلیل رستگاری انسان به رستگاری وجود / اگزیستانس انسان و بی توجهی به امید مسیحی به زندگی پس از مرگ است.

    کلید واژگان: رودلف بولتمان, فرجام شناسی, الاهیات مسیحی, اسطوره زدایی, تاریخ
    Mohammadreza Bayat *, Saman Mehdever

    After the outbreak of the two world wars and the creation of the Nazi state in Germany in the twentieth century, Christians could no longer hope for the fulfillment of Christian hope here on earth. By demythologizing the doctrine of eschatology, Rudolf Bultmann (1884-1976) offers an existentialist reading of this doctrine that reconciles Christian faith and reason and provides an answer to this theological dilemma. In this study, the issue of Rudolf Bultmann’s eschatology in Christian theology is evaluated in light of three of his works, namely New Testament theology (1951), History and eschatology: The presence of eternity (1957), and Jesus Christ and mythology (1958). The basis of Bultmann’s eschatology lies in demythologization and existential theology. As Bultmann presents his theory, he emphasizes that demythologization does not mean a rational explanation of the Bible’s teachings but rather the release of God’s message from New Testament myths. Based on the historical critique movement, he saw the Christian eschatology as influenced by Gnostic, Stoic, Persian, and Jewish stories of salvation. Bultmann believed that ‘the eschaton’ was a mythical concept. In the same way that God’s transcendence has been expressed through the myth of ‘high spaces’, it has also been expressed through the myth of ‘end times’. Therefore, He is so sublime that we cannot attain Him until the end of time. According to Bultmann, the demythologization of the doctrine of eschatology began with Paul’s view, and more specifically with John’s, with two components. ‘Spirituality’, which holds that we can be under the grace of God in the present while experiencing eternity at the same time; ‘dialectic of present and future’, that is, the present is intertwined with the future. As God’s kingdom is realized in the present, , the domination of His purposes on earth will be realized in the future. The first step Bultmann took in demythologizing the doctrine of eschatology allowed him to present his reading of it in the next step, drawing on the philosophy of existentialism. Bultmann believes that history has enormous significance for eschatology. He contrasts two views of history: the first is historicism, ‘historisch’, in which future events are reduced to predictable, determined events. The second is Bultmann’s pseudo-history, ‘geschichtlich’, which signifies the narrator’s own worldview on history. Such view of history leads Bultmann to the critical point that “life decisions do not have a historical determination, although they have historical consequences”. A person’s existence is contingent on his present decision, and acceptance of this fact requires embracing the paradox of the Christian faith. On the one hand, a Christian believer has passed through his past (old soul) with his faith. On the other hand, the believer in Christ is still surrounded by the past because he has not yet been saved and is waiting. Man is unhappy with his present circumstances, and the gap between possibility (the future) and the present causes him implicit sorrow and anxiety. If he loses sight of his distance from the world, he will seek self-centered (and, of course, impossible) security instead of truth. Bultmann believes that the only way to overcome insurmountable anxiety is to realize authentic existence, and this can only be achieved through Divine mercy. Eschaton is the realization of this authentic existence. Authentic existence in its faith finds a transhistorical perspective and transcends the material insecurity of the world. In Bultmann’s eschatology, faith precedes the eschaton, and eschaton creates the Christian faith. This interconnection is the dialectical relationship between faith and eschaton. After World War II, Bultmann played an irrefutable role in the transformation of Christian eschatology, and his eschatology could serve as a frame for the reconstruction of Christian faith and eschatology within modern categories. Nevertheless, in three respects, his eschatology is reductionist. First, it is human-centered and establishes an ontological distinction between ‘nature’ and ‘man’. In practice, this degradation would undermine human responsibility towards nature. Second, this eschatology is individualistic and ignores those who suffer collectively, especially the oppressed classes. God, faith, and eschaton are ‘personalized’, according to Bultmann, and there is no such thing as a ‘universal God’ or ‘universal salvation’, Third, his personal eschatology is an existentialist hope that ignores the limitations of the human body and, in particular, the classical issue of Christian eschatology, namely, the hope of life after death.

    Keywords: Rudolf Bultmann, Eschatology, Christian theology, Demythologization, History
سامانه نویسندگان
  • سامان مهدور
    سامان مهدور

اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال