سعیده زمردی
-
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر دلبستگی بر سو هاضمه و اضطراب بیماری در بیماران مبتلا به سوءهاضمه بود. روش پژوهش حاضر از نوع تجربی و به صورت پیش آزمون –پس آزمون با گروه کنترل صورت گرفت. جامعه آماری شامل بیماران مبتلا به سوءهاضمه و اضطراب بیماری در بیمارستان خاتم الانبیا (ص) در سال 1400-1401 که توسط پزشک متخصص گوارش، تشخیص بیماری سوءهاضمه را دریافت کرده اند، بود که از میان آن ها به روش نمونه گیری تصادفی ساده تعداد 30 نفر (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه) به طریق تصادفی انتخاب شدند. گروه آزمایش طی دوازده هفته تحت درمان مبتنی بر دلبستگی با رویکرد ذهنی سازی قرار گرفتند و در این مدت بر گروه گواه مداخله ای صورت نگرفت. ابزارهای مورداستفاده در این پژوهش شامل پرسش نامه های شدت علائم گوارشی ریویکی و همکاران (1998) و اضطراب بیماری سالکوسکیس و همکاران (2002) بود. دادهها با استفاده از روش های آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و آمار استنباطی (تحلیل کوواریانس) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. نتایج به دست آمده از مقایسه ی پس آزمون دو گروه، نشان داد که نمرات پس آزمون اضطراب بیماری و سوءهاضمه در گروه مداخله و کنترل تفاوت معنی داری دارد. یافته های پژوهش نشان داد که درمان مبتنی بر دلبستگی باعث کاهش سوءهاضمه و اضطراب بیماری در بیماران مبتلا به سوءهاضمه شد. بر اساس یافته های پژوهش، توجه به درمان اختلالات دلبستگی می تواند بر سوءهاضمه و اضطراب بیماری اثر بگذارد.
کلید واژگان: سوءهاضمه, اضطراب بیماری, درمان مبتنی بر دلبستگیThe aim of this research was to investigate the effectiveness of attachment-based therapy on indigestion and illness Anxiety. The study was experimental pre-test-post-test with a control group. The statistical population included patients with indigestion and illness Anxiety in the Khatam ol Anbia hospital in 1400-1401, who received the diagnosis of indigestion by a gastroenterologist, and among them, 30 people (15 people in the experimental group and 15 people in the control group) were random through sampling were selected randomly and Experimental group received 12 weeks of metallization based attachment therapy and During this period, the control group did not receive any intervention. The tools used in this research included the severity of gastrointestinal symptoms questionnaire of Revicki et al (1998) and the illness anxiety questionnaire of Salkoskis et al. 2002. Data using descriptive statistics (mean and standard deviation) and inferential statistics (analysis of covariance) were analyzed. The results obtained from the post-test comparison of the two groups showed that there is a significant difference in the post-test scores of indigestion and illness anxiety in the experimental and control groups. The research results showed that attachment-based therapy reduced of indigestion and illness anxiety in patients with indigestion. Based on the findings of the research, regarding to the treatment of attachment disorders can effect of indigestion and illness anxiety.
Keywords: Indigestion, Illness Anxiety, Attachment-Based Therapy -
هدف از انجام این تحقیق اثربخشی آموزش درمان مبتنی بر ابراز گری هیجانی بر انعطاف پذیری شناختی، اضطراب اجتماعی و تنیدگی روانشناختی مادران دارای فرزند اتیسم بود. روش تحقیق نیمه آزمایشی، به صورت پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه مادران دارای فرزند مبتلا به اختلال اوتیسم مراجعه کننده به مرکز اختلال طیف اتیسم فریحا در منطقه 18 که تعداد آن ها برابر با 170 نفر و حجم نمونه از 30 مادری که حداقل یکی از فرزندان آن ها مبتلابه اختلال اوتیسم بود، به صورت در دسترس انتخاب گردید. ابزارگردآوری داده ها شامل پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی (CFI)، اختلال اضطراب اجتماعی کانور (SPI) و شرح و خلاصه محتوای جلسات درمانی مبتنی بر ابراز گری هیجانی بود که شامل 10جلسه درمان مبتنی بر ابراز گری هیجانی برای گروه آزمایش بود و گروه شاهد مداخله ای دریافت نکرد. جلسات به صورت دو ساعتی و هفته ای یک بار تشکیل شد. روند مداخله اجرا شود. تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده، به دو روش توصیفی و استنباطی از طریق نرم افزار SPSS26 انجام شد. نتایج نشان داد که آموزش درمان مبتنی بر ابرازگری هیجانی بر انعطاف پذیری شناختی، اضطراب اجتماعی و تنیدگی روانشناختی مادران دارای فرزند اتیسم اثربخش است. با توجه به شدت اثر، آموزش درمان مبتنی بر ابرازگری هیجانی بر انعطاف پذیری شناختی تاثیر بیشتری نسبت به اضطراب اجتماعی و تنیدگی روانشناختی مادران دارای فرزند اتیسم دارد.
کلید واژگان: ابراز گری هیجانی, انعطاف پذیری شناختی, اضطراب اجتماعی, تنیدگی روانشناختی -
این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی آموزش تاب آوری بر سرمایه روان شناختی و تنظیم هیجان بیماران مبتلا به کووید-19 انجام گرفت. طرح پژوهش، کاربردی و از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون بود. جامعه آماری شامل بیماران زن و مرد مبتلا به کرونا بود که در سه ماهه نخست سال 1400 به بیمارستان های فجر و بوعلی سینا در منطقه 13 و 14 شهر تهران مراجعه کردند. تعداد این افراد 8900 نفر بود (5400 نفر مرد و 3500 نفر زن) که از بین آنان 120 نفر براساس ملاک های ورود به صورت هدفمند انتخاب شدند. سپس به صورت تصادفی 30 نفر انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل جای دهی شدند. شرکت کنندگان گروه آزمایش به مدت 10 جلسه 60 دقیقه ای و هفته ای دو مرتبه در معرض آموزش مجازی و گروهی تاب آوری قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه سرمایه روان شناختی لوتانز (PCQ) و پرسشنامه تنظیم هیجان گراس و جان (ERQ) بود. به منظور تحلیل داده ها از آزمون کوواریانس چندمتغیری و تک متغیری و نرم افزار SPSS-25 استفاده شد. یافته ها نشان داد آموزش تاب آوری موجب بهبود خودکارآمدی، تاب آوری، خوش بینی (ابعاد سرمایه روان شناختی) و فرونشانی (بعد تنظیم هیجان) در مرحله پس آزمون در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شد (05/0>p)؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت درمان های مبتنی بر روان شناسی مثبت نگر مانند تاب آوری می تواند در بهبود وضعیت روان شناختی بیماران مبتلا به کرونا موثر واقع شود و استفاده از آن ها در کنار دارودرمانی و درمان خانگی توصیه می شود.کلید واژگان: آموزش تاب آوری, تنظیم هیجان, سرمایه روان شناختی, کووید-19The purpose of this study was to determine the efficacy of resilience training on psychological capital and affective regulation in COVID-19 patients. Practical and semi-experimental, with a pre-test and post-test, was the research design. The statistical population included male and female patients with corona virus who visited Fajr and Bou Alisina hospitals in Tehran’s 13th and 14th districts during the second quarter of 2021. The total number of these individuals was 8900 (5400 men and 3500 women). In addition, 120 individuals were selected based on the entry criteria, and then 30 individuals were randomly divided into experimental and control groups. The experimental group was exposed to virtual and group resiliency training for ten 60-minute sessions per week, twice per week. Luthans Psychological Capital Questionnaire (PCQ) and Gross and John Emotion Regulation Questionnaire (ERQ) were used to collect data. The data were analyzed using multivariate and univariate covariance tests and SPSS-25 software. The findings showed that resilience training enhanced self-efficacy, resilience, optimism (psychological capital dimensions), and suppression (emotion regulation dimension) in the experimental group compared to the control group (p<0.05) during the post-test phase. Therefore, it can be concluded that treatments based on positive psychology, such as resilience, can be effective in enhancing the psychological health of corona patients, and their use is recommended in addition to medication therapy and home treatment.Keywords: Covid-19, Emotion Regulation, Resilience Training, Psychological capital
-
اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر سرمایه ی روان شناختی و تنظیم شناختی هیجان در افراد مبتلا به زخم پپتیکمقدمه
این پژوهش با هدف تعیین تاثیر درمان شناختی رفتاری بر سرمایه ی روان شناختی و تنظیم شناختی هیجان در افراد مبتلا به زخم پپتیک انجام شد.
روش کار:
روش تحقیق از نوع نیمه آزمایشی و جامعه آماری در این تحقیق شامل کلیه ی افراد مبتلا به زخم پپتیک مراجعه کننده به بیمارستان آیت الله طالقانی بود و هم چنین حجم نمونه پژوهش به صورت در دسترس، برابر با 30 نفر در نظر گرفته شد. ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش دو پرسش نامه سرمایه ی روان شناختی لوتانز (2007) و تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی (2007) است. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد.
نتایجنتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که سرمایه ی روان شناختی و تنظیم شناختی هیجان در بیماران مبتلا به زخم پپتیک، که تحت درمان شناختی رفتاری قرار گرفتند، در مقایسه با افراد گروه کنترل، به طور معناداری بالاتر بود (P<0/05).
نتیجه گیریاین نتایج تاثیر معنادار درمان شناختی رفتاری بر سرمایه ی روان شناختی و تنظیم شناختی هیجان در افراد مبتلا به زخم پپتیک را نشان می دهد.
کلید واژگان: درمان شناختی رفتاری, سرمایه ی روان شناختی, تنظیم شناختی هیجان, زخم پپتیکIntroductionThis research was conducted with the aim of determining the effect of cognitive behavioral therapy on psychological capital and cognitive regulation of emotion in people with peptic ulcer.
MethodThe research method was semi-experimental and the statistical population in this research included all people with peptic ulcer referred to Ayatollah Taleghani Hospital, and also the sample size of the research was considered to be 30 people. The data collection tools in this research are Lutans (2007) psychological capital questionnaire and Cognitive Emotion Regulation (Garnefski,2007). In order to analyze the data, the covariance analysis method was used.
ResultsThe results of data analysis showed that the psychological capital and cognitive regulation of emotion in peptic ulcer patients, who underwent cognitive behavioral therapy, was significantly higher compared to the control group (P<0.05).
ConclusionThese results show the significant effect of cognitive-behavioral therapy on psychological capital and cognitive regulation of emotion in people with peptic ulcer.
Keywords: cognitive-behavioral therapy, psychological capital, cognitive emotion regulation, peptic ulcer -
زمینه و هدف
روش های مختلفی برای بهبود مولفه های روانی در افراد استفاده شده است. یکی از این روش ها درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد است که اثربخشی بالینی آن در تحقیقات مختلف برای بهبود مولفه های روانی افراد مختلف نشان داده شده است؛ لذا این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر انعطاف پذیری شناختی و کمال گرایی در زنان انجام شد.
روش کارروش پژوهش نیمه آزمایشی با دو گروه آزمایش و کنترل می باشد و جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان متاهل 25-50 سال فراخوانی در فضای مجازی تمایل خود را برای شرکت در پژوهش اعلام نمودند می باشد که تعداد آن ها 120 نفر تشکیل دادند، با توجه به روش پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس30 نفربه صورت داوطلبانه و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند (15 نفربرای هر گروه) انتخاب شدند. گردآوری داده ها توسط پرسشنامه های انعطاف پذیری شناختی وال وادنر و دنیر و کمال گرایی هیل و همکاران انجام شد و مداخله توسط پروتکل پذیرش و تعهد انجام شد. همچنین از روش آماری تحلیل کواریانس چند متغیره (مانکوا) جهت تحلیل داده ها استفاده شد.
یافته هانتایج حاکی از آن بود که در مجموع تفاوت معنادار بین نمره کل و خرده مقیاس های دو پرشسنامه انعطاف پذیری شناختی و کمال گرایی در پیش آزمون و پس آزمون در دو گروه آزمایش و کنترل در زنان متاهل وجود داشت
نتیجه گیریبا توجه به اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر انعطاف پذیری شناختی بود می توان نتیجه گرفت که آگاهی از میزان شدت نیازها و روانشناسی کنترل درونی یک عامل پیش بینی کننده افراد در معرض خطراست. بنابراین می توان پیشنهاد نمود که در مشاوره ها با استفاده از این تکنیک این عوامل شناسایی شده و آگاهی های لازم ارایه گردد.
کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, انعطاف پذیری شناختی, کمال گراییBackground & AimsThe family is the first and smallest social unit in which a person experiences collective life, and group and cooperative behavior for the first time and builds his cultural-social identity. A healthy person is the product of a healthy family, and social health is undoubtedly related to family health. The family is the most suitable system for meeting the material, mental and spiritual needs of human beings, and it has provided the best platform for providing the security and peace of mind of the members, raising the new generation, socializing the children, and meeting the emotional needs. For people, the starting point of family formation is when a man and a woman marry each other and get married to form a family. What is being paid attention to today, along with psychological issues, is the issue of cognitive flexibility. In general, the ability to change cognitive signs to adapt to changing environmental stimuli is the main element in operational definitions of cognitive flexibility. This factor requires the ability to communicate with the present and the ability to separate the person from inner thoughts and experiences. People with flexible thinking positively adjust and change their mental structure according to the environment and overcome stressful and stressful situations by accepting and tolerating them to achieve optimal mental health. Another component of research is perfectionism. Perfectionism is a motivational component that includes the individual's efforts to reach the perfect self; In other words, people have a strong drive for perfection, unrealistically high standards, compulsive effort, and all-or-nothing thinking about outcomes in the form of complete success or complete failure. These people are so scrutinizing and critical that they cannot accept their faults and mistakes or failures in different aspects of life. Of course, reaching perfection and flourishing hidden and potential talents and abilities is very valuable in itself, and in this valley, perfectionism is a positive and desirable thing, but what was mentioned is the extreme or negative aspect of perfectionism. The characteristics of perfectionism are defined in three dimensions: self-centered perfectionism, other-oriented perfectionism, and society-oriented perfectionism. It seems that people's perfectionism originates from their illogical and distorted views and thoughts; therefore, to treat these people, it is necessary to be familiar with cognitive biases and thinking errors, as well as to identify how these errors appear in perfectionism. Various methods have been used to improve psychological components in people. One of these methods is a treatment based on acceptance and commitment, whose clinical effectiveness has been shown in various research to improve the psychological components of different people. Treatment is based on acceptance and commitment, which is a combination of ways of accepting and paying attention to awareness along with commitment and changing behavior, and this approach teaches people to accept their thoughts without judgment instead of challenging them, and the goal is to People should learn to identify their life values and plan and act based on them. Action therapy is one of the treatments of the third wave of behavioral therapy, which is theoretically based on the theory of the framework of mental relations, which is how the human mind creates suffering and the useless methods of dealing with it, as well as alternative contextual approaches for It explains these areas. The treatment based on acceptance and commitment is studied by teaching this point to the sample group, i.e. overweight women, life is mixed with suffering, man cannot approach his desires by avoiding and abstaining, and by distinguishing between tolerance and Accepting and emphasizing the point that tolerance is accompanied by suffering and hides passivity in itself while accepting pain (instead of suffering) is accompanied and does not stop a person from moving; Maybe it follows the weaving. Also, accepting the fact that a valuable life is accompanied by suffering and moving in the path of values requires commitment, and words do not replace experience and can strengthen the tolerance of failure. Therefore, the purpose of this article is to answer the question, is the therapy based on acceptance and commitment effective on cognitive flexibility and perfectionism in married women?
MethodsThe research method is semi-experimental with two experimental and control groups, and the statistical population of the research includes all married women of 25-50 years of age who announced their desire to participate in the research in virtual space, and their number was 120. According to the research method, 30 people were voluntarily and randomly divided into two experimental and control groups (15 people for each group) using the available sampling method. Data collection was done by Wall Wadner and Denier's cognitive flexibility and Hill et al.'s perfectionism questionnaires, and the intervention was done by acceptance and commitment protocol. Also, the statistical method of multivariate covariance analysis (MANCOVA) was used to analyze the data.
ResultsThe results showed that the mean value and standard deviation for the cognitive flexibility variable in the experimental group were 20.65 and 6.941 in the pre-test and 73.11 and 2.915 respectively in the post-test and the control group in the pre-test. 67/13 and 3/871 and in the post-test it is 67/20 and 3/840 respectively. Also, the mean value and standard deviation for the perfectionism variable in the experimental group in the pre-test were 191.60 and 12.046 in the post-test respectively, and in the control group in the pre-test 184.53 and 16.203 respectively. In the post-test, it is 183/80 and 15/001 respectively. According to the table, it can be concluded that there is a significant difference between the pre-test and post-test scores in the total cognitive flexibility and perfectionism test group. The results indicated that there was a significant difference between the total score and the subscales of the cognitive flexibility and perfectionism questionnaires in the pre-test and post-test in the experimental and control groups of married women.
ConclusionConsidering the effectiveness of cognitive behavioral therapy on cognitive flexibility, it can be concluded that the awareness of the intensity of needs and the psychology of internal control is a predictive factor of people at risk. Therefore, it can be suggested that these factors are identified and necessary information provided in consultations using this technique. This study, like all other studies, has some limitations, which can be mentioned as follows: Since the present study was conducted on married women, caution should be observed when generalizing it to married men. Also, the geographical area investigated in this research was Tehran, so the generalization of its results to cities and provinces should be done with caution. According to the results of this study, it is suggested to hold a therapy workshop based on patience and commitment in the direction of flexibility and perfectionism for married people.
Keywords: Therapy Based on Acceptance, Commitment, Cognitive Flexibility, Perfectionism -
زمینه و هدف
رویکردهای درمانی می تواند برای افزایش بلوغ عاطفی و کاهش ارزشیابی منفی در زنان متاهل مورد استفاده قرار گیرد و گامی موثر در ارتقای سلامت روان آنان باشد، لذا این مقاله با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر بلوغ عاطفی و ترس از ارزیابی منفی در زنان متاهل انجام شد.
روش کارروش پژوهش نیمه آزمایشی با دو گروه آزمایش و کنترل می باشد و جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان متاهل 25-50 سال فراخوانی در فضای مجازی تمایل خود را برای شرکت در پژوهش اعلام نمودند می باشند که تعداد آنها 120 بوده است.، با توجه به روش پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس30 نفر و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند (15 نفربرای هر گروه) انتخاب شدند. گردآوری داده ها توسط پرسشنامه های ترس از ارزیابی منفی و بلوغ عاطفی انجام شد و مداخله توسط پروتکل درمان شناختی رفتاری انجام شد. همچنین از روش آماری تحلیل کواریانس جهت تحلیل داده ها استفاده شد.
یافته هانتایج حاکی از آن بود که در مجموع تفاوت معنادار بین نمره کل و خرده مقیاس های دو پرسشنامه بلوغ عاطفی و ترس از ارزیابی منفی، در پیش آزمون و پس آزمون در دوگروه آزمایش و کنترل در زنان متاهل وجود داشت.
نتیجه گیریمی توان نتیجه گرفت از روش درمانی شناختی رفتاری می توان برای بهبود رفتار اجتماعی، بهبود احساس مثبت فرد نسبت به خود و دیگران استفاده کرد و زمینه را برای رشد فرد پس از ازدواج فراهم نمود.
کلید واژگان: درمان شناختی رفتاری, بلوغ عاطفی, ترس از ارزیابی منفیBackground & AimsFamily is one of the basic foundations of any society. Having healthy families can have an important effect on the mental health of society, and these social ties create a sense of meaning in life, and in this regard, women are considered one of the important pillars of balance, peace, and life improvement. They are responsible for very important roles such as mothers, wives, etc., so they are productive forces that nurture social and carry heavy tasks of education and community building. Considering the basic role of women in the family and their direct influence in society and the issues and problems that arise for these people due to the multiplicity of roles. One of the problems that women face is the fear of negative evaluation. In the field of interpersonal relationships, people's concern about others' inappropriate evaluation of them as an interpersonal inhibiting factor is particularly important. Women who are responsible for the family alone in their lives report a high level of stress and lack of self-esteem. When people fear the negative evaluation of others, they turn their attention to internal threatening stimuli such as anxiety reactions. High anxiety destroys the chance to reassess the situation and disrupts social functioning, and the level of self-efficacy of a person gradually decreases. Because the person avoids situations where there is a possibility of social evaluation and gradually provides the ground for the isolation of himself and his family. On the other hand, one of the variables that play a significant role in the well-being and mental health of married women is emotional maturity. Emotional maturity is described as the ability to control oneself in the face of failure, to feel responsible for one's decisions and actions, and to have an adequate level of awareness of one's emotions. Cognitive-behavioral therapy is one of the effective treatments that has been investigated in this research. The cognitive-behavioral approach focuses on cognitive distortions and efforts to change behavior. The core of CBT is the emotions and behaviors that are formed by our thoughts and perceptions. The therapist helps the patient identify cognitive distortions and replace them with more positive and realistic ways of thinking. It seems that this therapeutic approach can be used to increase emotional maturity and reduce negative evaluation in married women and is an effective step in improving their mental health. Therefore, the current research aims to answer the question of whether cognitive behavioral therapy is effective on emotional maturity and fear of negative evaluation in married women.
MethodsThe research method is semi-experimental with two experimental and control groups, and the statistical population of the research includes all married women 25-50 years of age who announced their desire to participate in the research in the virtual space, and their number was 120. According to the research method, 30 people were randomly divided into two experimental and control groups (15 people for each group). Data collection was done by fear of negative evaluation and emotional maturity questionnaires, and the intervention was done by cognitive behavioral therapy protocol. Also, the statistical method of covariance analysis was used to analyze the data.
ResultsThe results indicated that there was a significant difference between the total score and the subscales of the two questionnaires on emotional maturity and fear of negative evaluation, in the pre-test and post-test in the experimental and control groups in married women.
ConclusionIt can be concluded that cognitive behavioral therapy can be used to improve social behavior, improve a person's positive feelings towards themselves and others, and provide the basis for a person's growth after marriage. The training of cognitive-behavioral skills leads to the reduction of extreme generalization and hasty conclusions, which are great obstacles on the way to emotional maturity. Undoubtedly, married people think that they cannot reach the level of skill and self-fulfillment in society because of problems after marriage, and they are constantly afraid of being blamed for their immature and unorganized behavior. Therefore, they are afraid of being judged and evaluated. In other words, these people may avoid social relationships due to fear of negative evaluation. Since the fear of negative evaluation is a cognitive component that exists in social anxiety disorder. People with this disorder think that everyone evaluates them negatively and are afraid of being exposed to negative evaluations. Therefore, with the help of cognitive behavioral therapy, these people can be helped to become aware of their negative thoughts that have led to fear and avoidance of social relationships and to be able to have a proper relationship with post-traumatic conditions by controlling and regulating emotions. This approach helps people gain control over their lives and reduce their vulnerability to being judged and evaluated. In general, in this type of treatment, through the correction of cognitive misconceptions, such as self-blame, negative reactions, emotional problems, worries associated with anxiety, avoidance, dependence, helplessness towards change, and thoughts that cause the continuation of negative emotions and It affects the strengthening of negative beliefs, and as a result, this treatment can improve social behavior, improve a person's positive feeling towards himself and others, and increase the ground for the person's growth after Marriage provides.
Keywords: Cognitive Behavioral Therapy, Emotional Maturity, Fear of Negative Evaluation -
هدف از انجام این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش شناختی رفتاری بر تابآوری زنان خانهدار شهر کرج بود. پژوهش حاضر، از جمله طرحهای نیمهآزمایشی، به صورت پیشآزمون پسآزمون بود که جامعه آماری پژوهش حاضر، کلیه زنان خانهدار مراجعهکننده به مرکز روانشناختی رازی بودند که تعداد آنها برابر با 400 نفر بود و تعیین حجم نمونه به صورت تصادفی انتخاب و از بین آنها 30 زن خانهدار گزینش شدند و در هر دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم گردید ، ابزار گردآوری داده ها در این تحقیق سه پرسشنامه استاندارد تابآوری (CD-RISC) (2003) و آموزش شناختی رفتاری استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادههای جمعآوریشده، به دو روش توصیفی و استنباطی از طریق نرمافزار SPSS21 انجام شد. در این پژوهش، از آمار توصیفی برای محاسبه میانگین و و از آمار استنباطی به منظور بررسی فرضیهها استفاده گردید. قبل از آزمودن فرضیهها، مفروض نرمال بودن توزیع دادهها از طریق آزمون کولموگروف اسمیرنف انجام گرفت. سپس مفروضه تجانس واریانسها از طریق آزمون لوین در تمام متغیرهای دو گروه بررسی گردید. برای تجزیه و تحلیل دادههای آمار استنباطی از تحلیل کوواریانس تکمتغیره استفاده شد. نتایج حاکی از تاثیر آموزش شناخت درمانی بر تاب آوری (F=15.30 و P<0.05) می باشد. نتایج نشان داد که آموزش شناختی رفتاری بر تابآوری زنان خانهدار شهر کرج اثربخش است.
کلید واژگان: آموزش شناختی رفتاری, تاب آوری, زنان خانه دار -
هدف از انجام این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش شناختی رفتاری بر تابآوری، خودکارآمدی و خود ارزشمند سازی زنان خانهدار شهر کرج بود. پژوهش حاضر، ازجمله طرحهای نیمه آزمایشی، بهصورت پیشآزمون پسآزمون بود که جامعه آماری پژوهش حاضر، کلیه زنان خانهدار مراجعهکننده به مرکز روانشناختی رازی بودند که تعداد آنها برابر با 400 نفر بود و تعیین حجم نمونه بهصورت تصادفی انتخاب و از بین آنها 30 زن خانهدار گزینش شدند و در هر دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم گردید، ابزار گردآوری دادهها در این تحقیق سه پرسشنامه استاندارد تابآوری (CD-RISC) (2003)، خودکارآمدی عمومی شرر و همکاران (1982)، پرسشنامه استاندارد وابستگیهای ارزش خود کراکر و همکاران 2003 و آموزش شناختی رفتاری استفاده شد. تجزیهوتحلیل دادههای جمعآوریشده، به دو روش توصیفی و استنباطی از طریق نرمافزار SPSS-21 انجام شد. در این پژوهش، از آمار توصیفی برای محاسبه میانگین و از آمار استنباطی به منظور بررسی فرضیهها استفاده گردید. نتایج حاکی از تاثیر آموزش شناخت درمانی بر تاب آوری (F=15.30 و P<0.05) و خودکارآمدی (F=21.20 و P<0.05) و خودارزشمندسازی (F=12.45 و P<0.05) میباشد. نتایج نشان داد که آموزش شناختی رفتاری بر تابآوری، خودکارآمدی و خود ارزشمندی زنان خانهدار شهر کرج اثربخش است؛ که با توجه بهشدت اثر، آموزش شناختی رفتاری بر خودکارآمدی زنان خانهدار تاثیر بیشتری دارد.
کلید واژگان: آموزش شناختی رفتاری, تاب آوری, خودارزشمندسازی و خودکارآمدیJournal of New Strategies in Psychology and Educational Sciences, Volume:5 Issue: 14, 2022, PP 297 -310AimThe aim of this study was to investigate the effectiveness of cognitive-behavioral education on resilience, self-efficacy and self-esteem of housewives in Karaj.
MethodThe present study, including quasi-experimental designs, was a pre-test post-test. The statistical population of the present study was all housewives referring to Razi Psychological Center, whose number was equal to 400 people and the sample size was randomly selected and selected from among them. 30 housewives were selected and divided into both experimental and control groups. Data collection tools in this study were three standard questionnaires of resilience (CD-RISC) (2003), general self-efficacy Scherer et al. (1982), standard questionnaire of dependencies. The value of Cracker et al. 2003 and cognitive-behavioral training were used. The collected data were analyzed by descriptive and inferential methods using SPSS21 software. In this study, descriptive statistics were used to calculate the mean and inferential statistics were used to test the hypotheses.
ResultsThe results indicate the effect of cognitive therapy training on resilience (F = 15.30 and P <0.05) and self-efficacy (F = 21.20 and P <0.05) and self-esteem (F = 12.45 and P <0.05).
ConclusionThe results showed that cognitive-behavioral education is effective on resilience, self-efficacy and self-worth of housewives in Karaj. Due to the severity of the effect, cognitive-behavioral education has a greater impact on the self-efficacy of housewives.
Keywords: Cognitive-behavioral education, resilience, self-efficacy, self-evaluation -
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش طرحواره درمانی بر تعارض کار-خانواده و رضایت زناشویی زنان متاهل شاغل انجام شده است.این پژوهش نیمه آزمایشی با استفاده از طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری پژوهش را زنان متاهل شاغل در تمامی شعب شرکت گلستان تشکیل داده اند. از این جامعه 30 نفر از آنها به عنوان نمونه مورد پژوهش، به روش نمونه گیری در دسترس، انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار داده شدند. آزمودنی ها دو پرسشنامه تعارض کار-خانواده کارلسون (2000) و رضایت زناشویی انریچ (1989) را در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون تکمیل نمودند. گروه آزمایش تحت آموزش طرحواه درمانی در 10 جلسه 90 دقیقه ای قرار گرفتند. داده های آماری با استفاده از تحلیل کوواریانس توسط نرم افزار SPSS نسخه 21 تحلیل شدند.نتایج نشان داد نمره تعارض کار-خانواده زنان متاهل شاغل گروه آزمایش در پس آزمون به طور معناداری کمتر از گروه کنترل و نمره رضایت زناشویی آنها در پس آزمون به طور معناداری بیشتر از گروه کنترل شد. (p<0/05). با استناد به یافته های این پژوهش، می توان نتیجه گرفت که آموزش طرحواره درمانی به عنوان یک روش مداخله، در کاهش تعارض کار-خانواده و افزایش رضایت زناشویی، می تواند مورد استفاده قرار گیرد.کلید واژگان: طرحواره درمانی, تعارض کار-خانواده, رضایت زناشویی, زنان متاهل شاغلThe aim of this study was to determine the effectiveness of schema-therapy training on work-family conflict and marital satisfaction of married working women.This quasi-experimental study was performed using a pretest-posttest design with a control group. The statistical population of the study consists of married women working in all branches of Golestan Company. From this population, 30 of them were selected as the study sample by the available sampling method and were randomly divided into experimental and control groups. Subjects completed two questionnaires of work-family conflict Carlson (2000) and Enrich's marital satisfaction (1989) in two stages pre-test and post-test. The experimental group underwent schema therapy training in 10 sessions of 90 minutes. Statistical data were analyzed using analysis of covariance by SPSS software version 21.The results showed that the work-family conflict score of married women working in the experimental group in the post-test was significantly lower than the control group and their marital satisfaction score in the post-test was significantly higher than the control group. (p <0/05).Based on the findings of this study, It can be concluded that schema therapy training can be used as an intervention method to reduce work-family conflict and increase marital satisfaction.Keywords: Schema therapy, work-family conflict, marital satisfaction, working married women
-
هدف
هدف از انجام این پژوهش پیش بینی رضایت زناشویی بر اساس سلامت روان و سرمایه های روانشناختی زنان شاغل بود که با روش همبستگی انجام شد.
روش پژوهش:
این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است و جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان شاغل مراجعه کننده به مرکز مشاوره اداره آموزش و پرورش منطقه 10 تهران بود که تعداد آن در بازه زمانی سه ماه تابستان 1399 برابر با 480 نفر و با توجه به تعداد کل جامعه و مراجعه به جدول کرجسی و مورگان، تعداد نمونه پژوهش برابر با 214 برآورد شد که این تعداد به صورت تصادفی ساده انتخاب شد. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه استاندارد رضایت زناشویی انریچ (1998)، سلامت روان گلدبرگ و هیلر (1972) و سرمایه های روانشناختی لوتانز (2007) بود.
یافته ها:
سلامت روان و سرمایه های روانشناختی قادر به پیش بینی رضایت زناشویی زنان شاغل می باشد، با توجه به مقدار Beta سلامت روان سهم بیشتری در پیش بینی رضایت زناشویی زنان شاغل دارد (05/0>P).
نتیجه گیریمعناداری مولفه های سرمایه روانشناختی می تواند سبب افزایش رضایت زناشویی باشد؛ به عبارت دیگر معناداری سرمایه روان شناختی به گونه ای غیر مستقیم و در تعامل با سلامت روان می تواند سبب افزایش رضایت زناشویی شود.
کلید واژگان: رضایت زناشویی, سلامت روان, سرمایه های روانشناختیAimThe aim of this study was to predict marital satisfaction based on mental health and psychological capital of working women, which was done by correlation method.
MethodsThis is a descriptive correlational study and the statistical population of the study included all working women referred to the counseling center of the Education Department of District 10 of Tehran, whose number in the three months of summer 1399 is equal to 480 people and according to the number The whole population and referring to Krejcie and Morgan table, the number of research samples was estimated to be 214, which was selected by simple random sampling. Data collection tools included the Enrich Marital Satisfaction Questionnaire (1998), the Goldberg & Hiller (1972) Mental Health Questionnaire, and the Lutans (2007) Psychological Assets Questionnaire.
ResultsMental health and psychological capital can predict the marital satisfaction of working women, considering the Beta value of mental health has a greater share in predicting marital satisfaction of working women (P <0.05).
ConclusionSignificance of psychological capital components can increase marital satisfaction; In other words, the significance of psychological capital indirectly and in interaction with mental health can increase marital satisfaction.
Keywords: marital satisfaction, mental health, psychological capital -
هدف پژوهش حاضر اثربخشی درمان عقلانی هیجانی بر طلاق عاطفی، تحمل پریشانی و انعطاف پذیری شناختی زنان بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه زنان مراجعه کننده با شکایت طلاق عاطفی به مراکز مشاوره در منطقه 4 شهر تهران تشکیل دادند که در نیمسال دوم سال 1400 برای دریافت خدمات درمانی به این مراکز مراجعه کردند که تعداد آنها برابر با 750 نفر است. نمونه آماری پژوهش طبق روش تحقیق نیمه آزمایشی، 30 نفر از زنان مراجعه کننده با شکایت طلاق عاطفی به یکی از مراکز مشاوره در منطقه 4 شهر تهران بود که به صورت در دسترس از جامعه آماری (یکی از مراکز مشاوره) گزینش شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پروتکل درمان عقلانی هیجانی، پرسشنامه طلاق عاطفی گاتمن (2008)، تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (2005) و انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال (2010) بود. تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده، به دو روش توصیفی و استنباطی از طریق نرم افزار SPSS22 انجام شد. نتایج نشان داد که درمان عقلانی هیجانی بر طلاق عاطفی، تحمل پریشانی و انعطاف پذیری شناختی زنان اثربخش است. با توجه به شدت اثر، آموزش درمان عقلانی هیجانی بر انعطاف پذیری شناختی زنان تاثیر بیشتری نسبت به طلاق عاطفی و تحمل پریشانی زنان دارد.
کلید واژگان: عقلانی هیجانی, طلاق عاطفی, تحمل پریشانی, انعطاف پذیری شناختی -
هدف از انجام این پژوهش اثربخشی آموزش مهارت مدیریت استرس بر سرمایه های روانشناختی، تاب آوری و مهارت های اجتماعی در مادران دارای فرزند بیش فعال بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه مادران کودکان بیش فعال مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 1 و 2 شهر تهران در سال 1400 تشکیل داد که در نیمسال دوم سال 1400 به این مراکز مراجعه کردند که تعداد آنها برابر با 750 نفر بود. نمونه آماری پژوهش طبق روش تحقیق نیمه آزمایشی، 30 نفر از مادران کودکان بیش فعال بود که به صورت تصادفی ساده از جامعه آماری گزینش شد. ابزار گردآوری اطلاعات شامل خلاصه ای از پروتکل آموزشی مهارت مدیریت استرس،پرسشنامه سرمایه روانشناختی لوتانز (2007)، تاب آوری کانر و دیویدسون (1979) و مهارت های اجتماعی کویین دام (2004) بود. تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده از طریق نرم افزار SPSS22 انجام شد. در این تحقیق از آمار توصیفی برای محاسبه میانگین و انحراف معیار متغیرهای تحقیق و نشان دادن فراوانی و نمودارهای مربوط به آن استفاده شد و از آمار استنباطی به منظور بررسی فرضیه های تحقیق استفاده گردید. قبل از آزمودن فرضیه ها، مفروضه نرمال بودن توزیع داده ها از طریق آزمون کولموگروف-اسمیرنف انجام شد. نتایج نشان داد که آموزش مهارت مدیریت استرس بر سرمایه های روانشناختی، تاب آوری و مهارت های اجتماعی در مادران دارای فرزند بیش فعال اثربخش است. با توجه به شدت اثر، آموزش مهارت مدیریت استرس بر تاب آوری مادران دارای فرزند بیش فعال تاثیر بیشتری نسبت به سرمایه های روانشناختی و مهارت های اجتماعی دارد.کلید واژگان: تاب آوری, سرمایه های روانشناختی, مدیریت استرس, مهارت های اجتماعیThe aim of this study was to evaluate the effectiveness of stress management skills training on psychological capital, resilience and social skills in mothers with hyperactive children. The statistical population of this study consisted of all mothers of hyperactive children who referred to counseling centers in districts 1 and 2 of Tehran in 1400, who referred to these centers in the second half of 1400, whose number was equal to 750 people. Statistical sample According to the quasi-experimental research method, 30 mothers of hyperactive children were randomly selected from the statistical population. Data collection tools included a summary of the stress management skills training protocol, the Lutans (2007) Psychological Capital Questionnaire, Connor & Davidson (1979) Resilience Questionnaire, and Queen Dam (2004) Social Skills. The collected data were analyzed using SPSS22 software. In this research, descriptive statistics were used to calculate the mean and standard deviation of research variables and show the frequency and related graphs, and inferential statistics were used to test the research hypotheses. Before testing the hypotheses, the hypothesis of normality of data distribution was performed by Kolmogorov-Smirnov test. The results showed that stress management skills training is effective on psychological capital, resilience and social skills in mothers with hyperactive children. Due to the severity of the effect, stress management skills training has a greater impact on the resilience of mothers with hyperactive children than psychological capital and social skills.Keywords: psychological capital, Resilience, stress management social skills
-
هدف از انجام این پژوهش اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر سبک زندگی، مدیریت خشم و شفقت به خود در دانشجویان دانشگاه تهران غرب بود. پژوهش حاضر، از جمله طرح های نیمه آزمایشی، به صورت پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود . جامعه آماری در پژوهش حاضر، شامل کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد واحد تهران غرب بودند. در این پژوهش نیز تعداد 30 نفر از دانشجویان را که تمام ملاک های ورود را داشته باشند، به صورت تصادفی ساده انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شد. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه سبک زندگی والکر و همکاران (1987)، شدت خشم نسلون (2000)، خودشفقت ورزی نف (2003) و خلاصه پروتکل آموزش ذهن آگاهی بود. تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده، به دو روش توصیفی و استنباطی از طریق نرم افزار SPSS21 انجام شد. در این تحقیق از آمار توصیفی برای محاسبه میانگین و انحراف معیار متغیرهای تحقیق و نشان دادن فراوانی و نمودارهای مربوط به آن استفاده شد و از آمار استنباطی به منظور بررسی فرضیه های تحقیق استفاده گردید. قبل از آزمودن فرضیه ها، مفروضه نرمال بودن توزیع داده ها از طریق آزمون کولموگروف-اسمیرنف انجام شد. برای تجزیه و تحلیل داده های آمار استنباطی از تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش ذهن آگاهی بر سبک زندگی، مدیریت خشم و شفقت به خود در دانشجویان دانشگاه تهران غرب اثربخش است. با توجه به شدت اثر، آموزش ذهن آگاهی بر سبک زندگی تاثیر بیشتری نسبت به مدیریت خشم و شفقت به خود دانشجویان دارد.کلید واژگان: ذهن آگاهی, سبک زندگی, مدیریت خشم, شفقت به خودThe purpose of this study was the effectiveness of mindfulness training on lifestyle, anger management and self-compassion in students of West Tehran University. The present study, including quasi-experimental designs, was a pretest-posttest with a control group. The statistical population in the present study included all students of Azad University, West Tehran Branch. In this study, 30 students who met all the entry criteria were randomly selected and replaced in two experimental and control groups. Data collection tools included the Walker et al.'s (1987) lifestyle questionnaire, Nelson's anger intensity (2000), Neff self-compassion (2003), and a summary of the mindfulness training protocol. The collected data were analyzed by descriptive and inferential methods through SPSS21 software. In this research, descriptive statistics were used to calculate the mean and standard deviation of research variables and show the frequency and related graphs, and inferential statistics were used to test the research hypotheses. Before testing the hypotheses, the hypothesis of normality of data distribution was performed by Kolmogorov-Smirnov test. Multivariate analysis of covariance was used to analyze inferential statistics data. The results showed that mindfulness training is effective on lifestyle, anger management and self-compassion in students of Tehran West University. Due to the severity of the effect, mindfulness training has a greater impact on students' lifestyle than anger management and compassion.Keywords: Mindfulness, Lifestyle, Anger Management, self-compassion
-
سابقه و هدف
سوءهاضمه از اختلال های گوارشی شایع، ناتوان کننده و پرهزینه است. اطلاعات اندکی در خصوص نقش مدیریت استرس بر درمان علایم سوءهاضمه در دسترس است. هدف این پژوهش بررسی اثربخشی مدیریت استرس بر تنظیم شناختی هیجان و سلامت عمومی بیماران مبتلا به سوءهاضمه بود.
روش بررسیدر این پژوهش از طرح تجربی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. با استفاده از نمونهگیری تصادفی ساده از بین بیماران مبتلا به سوءهاضمه مراجعه کننده به کلینیک های گوارشی شهر تهران در سال 1398 تعداد 30 نفر انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش تحت آموزش مدیریت استرس قرار گرفت، اما گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه تنظیم شناختی هیجانی گرانفسکی و کرایج و سلامت عمومی گلدبرگ و هیلر بود. پایایی ابزار در این مطالعه به ترتیب 70/0 در تنظیم شناختی هیجان و 81/0 در پرسش نامه سلامت عمومی بود. در آنالیز داده ها از روش توصیفی و استنباطی استفاده شد. با توجه به اینکه تحت آزمون شاپیرو-ویلک فرض نرمال بودن توزیع داده ها تایید نشده است، دادهها با استفاده از روش ناپارامتری (آزمون یومن ویتنی و ویلکاکسون زوجی) در سطح معناداری 05/0 در نرم افزار SPSS22 تجزیه و تحلیل شد.
یافته هانتایج نشان داد در بررسی ابعاد سلامت روان نشانه های جسمانی (001/0=P) اضطراب و بی خوابی (034/0=P)، اختلال در کارکرد اجتماعی (005/0=P) ، علایم افسردگی (028/0=P) درابعاد تنظیم شناختی هم در بعد دیدگاه گیری (001/0>P)، تمرکز دوباره مثبت (001/0>P)؛ ارزیابی دوباره مثبت (001/0>P)، پذیرش (001/0>P)، تمرکز دوباره بر برنامه ریزی (001/0>P)، سرزنش خود (001/0>P)، سرزنش دیگران (001/0>P)، نشخوارگری و فاجعه نمایی (001/0>P) پس از درمان بین گروه آزمایش و گروه کنترل تفاوت وجود داشت. همچنین در سطح معناداری 05/0 در گروه آزمایش بهبود در وضعیت سلامت و تنظیم هیجان پس از مداخله نسبت به پیش از مداخله مشاهده شد.
نتیجه گیریمدیریت استرس مدل درمانی قابل اعتمادی برای بهبود تنظیم شناختی هیجان و سلامت عمومی در بیماران سوءهاضمه است.
کلید واژگان: مدیریت استرس, تنظیم شناختی هیجان, سلامت عمومی, سوءهاضمهBackgrond:
Dyspepsia and digestive disorders are common, debilitating, and costly. Moreover, little information is available about the role of stress management in the treatment of dyspepsia. The purpose of the present study was to investigate the effectiveness of stress management on cognitive emotion regulation and general health of patients with dyspepsia.
Materials and MethodsWe conducted an experimental study with pre-test and post-test as well as control group. Using random sampling method, 30 patients with dyspepsia were selected from among those referred to digestive Clinics in Tehran city in 2019 and were assigned to experimental and control groups (15 in each group). The experimental group received stress management trainings, but the control group did not receive any intervention. The research instruments were cognitive emotion regulation questionnaire of Garnefski and Kraaij and general health questionnaire of Goldberg and Hillier. The reliability indices for the cognitive emotion regulation and the general health questionnaire were 0.70 and 0.81, respectively. As the hypothesis of normality of the data was not confirmed by Shapiro-Wilk test, non-parametric (U-Mann-Whitney and paired Wilcoxon test) methods were used for data analysis in SPSS, version 22. The significance level was set at 0.05.
ResultsThe results showed that in the study of mental health, dimensions of physical symptoms (P=0.001), anxiety and insomnia (P=0.034), social dysfunction (P=0.005), depressive symptoms (P=0.028), and in the dimensions of cognitive regulation, in putting into perspective (P<0.001), positive refocusing (P<0.001), positive reassessment (P<0.001), acceptance (P<0.001), refocus on planning (P<0.001), self-blame (P<0.001), blame others (P<0.001), focus on thought/rumination, and catastrophizing (P<0.001), there was a significant difference between the experimental group and the control group after the treatment. Also, at the significance level of 0.05, in the experimental group, significant improvements in health status and emotion regulation were observed after the intervention.
ConclusionStress management is a reliable model for improving cognitive emotion regulation and general health of patients with dyspepsia.
Keywords: Stress management, Cognitive emotion regulation, General health, Dyspepsia -
پیش زمینه و هدف:
بسیاری از افراد مبتلا به ام اس نارضایتی خود را از برنامه های مدیریت درد گزارش می کنند و نیاز مبرمی به شناسایی مداخلات روان شناختی موثری که تجربه درد را کاهش می دهند وجود دارد. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان شناختی-رفتاری و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر خستگی و درد مزمن زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس است.
مواد و روش کارروش پژوهش از نوع مطالعات شبه آزمایشی با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمام بیماران زن مبتلا به بیماری ام اس بود که در انجمن ام اس شهر تهران عضویت دارند. از این میان 45 نفر با استفاده از نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل قرار گرفتند (هر گروه 15 نفر). گروه اول و دوم آزمایش به ترتیب 10 جلسه درمان شناختی-رفتاری و 8 جلسه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی دریافت کردند. گردآوری داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه چندبعدی خستگی استمس (1996) و مقیاس رتبه بندی عددی درد ون کورف (1992) صورت گرفت.
یافته هانتایج تحلیل کوواریانس نشان داد دو مداخله درمان شناختی-رفتاری و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی موجب کاهش خستگی مزمن در زنان مبتلا به بیماری ام اس شدند (05/0>p)؛ در خصوص متغیر درد مزمن این اثر معنادار نبود (05/0<p). علاوه بر این، میان اثربخشی این دو مداخله تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0<p).
بحث و نتیجه گیرینتایج پژوهش حاضر می تواند به گسترش گزینه های درمانی موجود برای مبتلایان به ام اس در کاهش خستگی و درد مزمن کمک شایانی نمایند.
کلید واژگان: اختلال خستگی مزمن, درد مزمن, رفتار درمانی شناختی, ذهن آگاهیBackground and AimMany people with MS report dissatisfaction with pain management programs and there is an urgent need to identify effective interventions that reduce the experience of pain. The aim of this study was to compare the effectiveness of cognitive-behavioral therapy and mindfulness-based cognitive therapy on fatigue and chronic pain in women with multiple sclerosis.
Methods and Materials:
The research method was quasi-experimental studies with two experimental groups and one control group. The statistical population included all female patients with inflammatory bowel disease who are members of the inflammatory bowel association in Tehran. Among them, 45 people were selected using purposive sampling and randomly assigned to experimental and control groups (15 people in each group). The first and second groups received 10 sessions of cognitive-behavioral therapy and 8 sessions of cognitive therapy based on mindfulness, respectively. Research data were collected using a multidimensional fatigue questionnaire and numerical pain rating scale. Data were analyzed using SPSS-25 statistical software using descriptive tests and analysis of covariance.
ResultsThe results of analysis of covariance showed that two interventions of cognitive-behavioral therapy and cognitive therapy based on mindfulness reduced chronic fatigue in women with inflammatory bowel disease (p <0.05); Regarding the chronic pain variable, this effect was not significant (p >0.05). In addition, there was no significant difference between the effectiveness of these two interventions (p >0.05).
ConclusionThe results of the present study can help to expand the available treatment options for patients with inflammatory bowel disease in reducing fatigue and chronic pain
Keywords: Chronic Fatigue Disorder, Chronic Pain, Cognitive Behavior Therapy, Mindfulness -
هدف از انجام این تحقیق اثربخشی درمان هیجان مدار بر بهزیستی روانشناختی، پذیرش اجتماعی و کفایت اجتماعی معلمان مقطع ابتدایی ورامین بود. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل کلیه معلمان مقطع ابتدایی ورامین بود. حجم نمونه این پژوهش برابر با 30 نفر از معلمان بود. برای انتخاب نمونه های تحقیق از روش دسترس در دو گروه آزمایش و گواه استفاده گردید. ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش پرسشنامه بهزیستی روانشناختی کارل ریف (2002)، پذیرش اجتماعی کراون و مارلو (1960)، کفایت اجتماعی فلنر (1990) و جلسات مشاوره زوج درمانی هیجان مدار سوزان جانسون (1980) بود. برای تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS و آزمون های تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد. در این پژوهش، از آمار توصیفی برای محاسبه میانگین و انحراف معیار متغیرهای پژوهش و نشان دادن فراوانی و نمودارهای مربوط به آن استفاده شد و از آمار استنباطی به منظور بررسی فرضیه ها استفاده گردید. نتایج نشان داد که درمان هیجان مدار بر بهزیستی روانشناختی، پذیرش اجتماعی و کفایت اجتماعی معلمان اثربخش است.کلید واژگان: درمان هیجان مدار, بهزیستی روانشناختی, پذیرش اجتماعی, کفایت اجتماعیThe aim of this study was to evaluate the effectiveness of emotion therapy on psychological well-being, social acceptance and social adequacy of Varamin primary school teachers. The research method was quasi-experimental with pre-test-post-test design with a control group. The statistical population in this study included all primary school teachers in Varamin. The sample size of this study was equal to 30 teachers. The method available in the experimental and control groups was used to select the research samples. Data collection tools in this study were Carl Reef Psychological Welfare Questionnaire (2002), Crown and Marlowe Social Acceptance (1960), Flanner's Social Adequacy (1990) and Susan Johnson (1980) Emotional Couples Counseling Sessions. SPSS software and multivariate analysis of covariance tests were used to analyze the data. In this study, descriptive statistics were used to calculate the mean and standard deviation of research variables and show the frequency and related graphs, and inferential statistics were used to test the hypotheses. The results showed that emotion therapy is effective on psychological well-being, social acceptance and social adequacy of teachers.Keywords: Emotion-oriented therapy, Psychological well-being, social acceptance, Social adequacy
-
هدف از انجام این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش مبتنی بر تعهد و پذیرش بر مسئولیت پذیری و شادکامی دانشجویان علم و صنعت بود. پژوهش حاضر، از جمله طرح های نیمه آزمایشی، به صورت پیش آزمون - پس آزمون بود و جامعه آماری در این پژوهش، شامل کلیه دانشجویان دختر دانشگاه علم و صنعت تهران بود که تعداد نمونه برابر با سی نفر و به طور تصادفی در دو گروه پانزده نفره آزمایش و کنترل گزینش انتخاب شد. ابزار گردآوری داده ها در این تحقیق از دو پرسشنامه استاندارد مقیاس مسئولیت پذیری روانشناختی کالیفرنیا ، شادکامی آکسفورد و جلسات درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد استفاده شده است. داده های این پژوهش در دو بخش توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و در بررسی توصیفی، شاخص های آماری توصیفی یعنی محاسبه فراوانی، میانگین و انحراف استاندارد برای هر دو گروه (گروه زمایش و کنترل) انجام گرفت که در قسمت آمار استنباطی نیز از تحلیل کوواریانس آنکوا استفاده شد و همچنین برای تسریع در نتایج حاصله از نرم افزار spss-21 استفاده شد.نتایج نشان داد که آموزش مبتنی بر تعهد و پذیرش بر مسئولیت پذیری و شادکامی دانشجویان علم و صنعت اثربخش است. که با توجه به شدت اثر، آموزش مبتنی بر تعهد و پذیرش بر مسئولیت پذیری دانشجویان تاثیر بیشتری دارد.
کلید واژگان: آموزش مبتنی بر تعهد و پذیرش, مسئولیت پذیری, شادکامیThe purpose of this study was to investigate the effectiveness of commitment-based education and acceptance of responsibility and happiness of science and technology students. The present study, among other semi-experimental projects, was pre-experimental-post-experimental and the statistical population in this study included all female students of Tehran University of Science and Technology, whose number of samples was 30 and randomly tested in 2 groups of 15 people. Selection was selected. Data collection tools used in this study were two standard questionnaires of California Psychological Responsibility Scale, Oxford Happiness and Admission and Commitment Therapy. The data of this study were analyzed in two descriptive and inferential sections and in the descriptive study, descriptive statistical indicators such as frequency calculation, mean and standard deviation were performed for both groups (control and control group) in the inferential statistics section. ANCOVA analysis of covariance was also used and spss-21 software was used to accelerate the results. The results showed that commitment-based education and acceptance of responsibility and happiness of science and technology students is effective. Due to the severity of the effect, commitment-based education and acceptance have a greater impact on student responsibility.
Keywords: Commitment, Acceptance Training, Accountability, Happiness -
در این پژوهش به بررسی اثربخشی آموزش شناختی رفتاری بر سلامت معنوی و تابآوری زنان خانهدار بویین و میاندشت پرداخته شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان مراجعه کننده به کانون فرهنگی تربیتی ولیعصر شهرستان بویین و میاندشت بود که از میان آنها، به روش نمونه گیری دردسترس در پیش تست، 30 نفر که دارای ملاک های ورود و خروج بودند، نمونه آماری را تشکیل دادند. این 30 نفر به طور تصادفی در 2 گروه 15 نفره آزمایش و کنترل گزینش شد که گروه آزمایش، آموزش شناختی رفتاری گروهی را دریافت کردند وگروه دیگر گروه کنترل بود که در لیست انتظار قرار داشت. همچنین برای تجزیه و تحلیل داده هااز تحلیل کوواریانس و برای تسریع در نتایج حاصله از نرم افزار SPSS22 استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش شناختی رفتاری به طور معناداری باعث افزایش تاب آوری و سلامت معنوی زنان خانهدار میشود. به عبارت بهتر زنان خانهدار با شرکت در جلسات آموزش شناختی رفتاری توانستند تابآوری و سلامت معنوی خود را افزایش دهند.لذا آموزش شناختی رفتاری می تواند روشی موثر جهت کاهش مشکلات روان شناختی زنان باشد.کلید واژگان: آموز ش شناختی رفتاری, تابآوری, سلامت معنویbstract:In this study, the effectiveness of cognitive-behavioral education on spiritual health and resilience of housewives in Buin and Miandasht was investigated. The statistical population of this study included all women referring to Vali Asr Educational and Cultural Center of Buin and Miandasht city. Among them, 30 people with entry and exit criteria were compiled using the available and purposeful sampling method and based on the scores of Connor and Davison (2003) and spiritual health (SWB) resilience questionnaires. The 30 were randomly assigned to two experimental and control groups of 15 subjects. The experimental group received group reality therapy and the control group was on the waiting list. Covariance analysis was also used to analyze the data and SPSS22 software was used to accelerate the results. The results showed that cognitive-behavioral training significantly increased the resilience and spiritual health of housewives. In other words, housewives were able to increase their resilience and spiritual health by attending cognitive-behavioral training sessions.Keywords: Cognitive Behavioral Education, Resilience, mental health
-
مقدمه :
هدف این مقاله بررسی اثربخشی آموزش مدیریت خشم بر هوش هیجانی و هویت یابی در نوجوانان بود.
روشطرح پژوهش ازنظر هدف کاربردی و ازنظر شیوه اجرا نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_پس آزمون با گروه کنترل بود. به این منظور 30 نفر از جامعه آماری دانش آموزان در مقطع متوسطه اول به روش نمونه گیری در دسترس با جایگزینی تصادفی انتخاب شدند و 15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل جایگزین شدند ابزار گردآوری شامل پرسشنامه هوش هیجانی بار-آن(EQi) و پرسشنامه هویت یابی بنیون و آدامز بود. گروه آزمایش به مدت 12 جلسه هر هفته دو جلسه تحت آموزش مدیریت خشم قرار گرفتند و بر روی گروه کنترل هیچ مداخله ای صورت نگرفت. تحلیل داده های به وسیله ی آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره انجام شده است.
یافته هانتایج پژوهش نشان داد که بین دو گروه آزمایش و کنترل در مرحله ی پس آزمون در مولفه ی هوش هیجانی تفاوت معناداری وجود ندارد (06/0=F و 80/0<P) ولی بین دو گروه آزمایش و کنترل در متغیر هویت یابی تفاوت معناداری دیده شد. (88/4=F و 03/0<P).
نتیجه گیرینتیجه تحقیق نشان داد آموزش مدیریت خشم بر هوش هیجانی تاثیر معناداری نداشت و همچنین آموزش مدیریت خشم بر هویت یابی تاثیر معناداری داشته است. ازاین رو پیشنهاد می شود برنامه های آموزش مدیریت خشم در مدارس برگزار شود تا دانش آموزان بتوانند به هویت مطلوب دست پیدا کنند.
کلید واژگان: آموزش مدیریت خشم, هوش هیجانی, هویت یابی, نوجوانBackground and AimAnger is a perfectly normal and usually useful emotion, but it can have adverse effects on interpersonal relationships if it is not properly managed. Rapid anger and loss of control can have devastating effects; hence, the present study aimed to examine the effectiveness of anger management training in improving emotional intelligence and ego-identity in adolescents.
MethodsThe research design was applied in terms of purpose and semi-experimental in terms of implementation method with a pretest-posttest design and a control group. To this end, 30 members of the first-grade high school students were selected by the convenience sampling method using random assignment, and 15 students were assigned to the experimental group and 15 in the control group. The research tools included the Bar-On Emotional Quotient Inventory (EQ-i), and the Measure of Ego-identity Status by Adams and Bennion (1998). The experimental group underwent anger management training for 12 sessions per week and no intervention was performed for the control group. Data analysis was performed by multivariate analysis of covariance.
ResultsThe results indicated that there was not any significant difference between the experimental and control groups at the post-test stage in terms of emotional intelligence (F=0.06 and P>0.80), but there was a significant difference between the experimental and control groups in terms of ego-identity (F=4.88 and P<0.03).
ConclusionThe results indicated that anger management training did not have any significant effect on emotional intelligence, and also the anger management training had a significant effect on ego-identity. Therefore, it is suggested that anger management training programs should be held at schools so that students can achieve the desired identity.
Keywords: Anger Management Training, Emotional Intelligence, Identification, Adolescence -
مقدمهمتخصصان بهداشت روانی تاثیر طرحواره درمانی را بر طیف گسترده ای از اختلالات بررسی کرده اند. شناخت عوامل موثر بر سلامت روان شناختی و جسمانی افراد به خصوص دانشجویان از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بر این اساس هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش مبتنی بر طرحواره درمانی بر اضطراب فراگیر، عدم تحمل بلاتکلیفی و تحریف های شناختی دانشجویان است.روش هااین پژوهش از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و جامعه پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران غرب بود. از این میان 30 نفر به روش در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. سپس مداخله آزمایشی به صورت آموزش مبتنی بر طرحواره درمانی انجام شد. ابزارهای گردآوری اطلاعات عبارت بودند از: مقیاس اختلال اضطراب فراگیر، پرسشنامه عدم تحمل بلاتکلیفی و مقیاس تحریف های شناختی بین فردی. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و تی تست استفاده شد. نتایج: یافته های پژوهش نشان داد که بین میانگین اضطراب فراگیر، عدم تحمل بلاتکلیفی و مولفه های آن (تلویحات خود ارجاعی و غیرمنصفانه و تباه کنندگی) و تحریف های شناختی و مولفه های آن (طرد در روابط بین فردی، انتظارات غیرواقع بینانه و سوء ادراک در روابط بین فردی) در گروه مداخله و کنترل، در مرحله پس آزمون تفاوت معناداری وجود داشت (01/0>P). بحث و نتیجه گیری: آموزش مبتنی بر طرحواره درمانی می تواند، اضطراب فراگیر، عدم تحمل بلاتکلیفی و تحریف های شناختی دانشجویان را بهبود بخشد.کلید واژگان: اضطراب فراگیر, تحریف های شناختی, طرحواره درمانی, عدم تحمل بلاتکلیفیBackgroundMental health experts have examined the effect of schema therapy on a wide range of disorders. Identification of factors effective on the psychological and physical health of individuals, especially students, is important. Therefore, this study was conducted to determine the effectiveness of training based on schema therapy on generalized anxiety, intolerance of uncertainty and cognitive distortion in university students.MethodsThe method of this research was quasi-experimental with pretest-posttest and control group. The study population included all students in Islamic Azad University, West Tehran Branch. 30 students were selected and randomly divided into 2 groups of control (N=15) and experiment (N=15). Then, schema therapy-based training was performed as the intervention. Data gathering tools were the Generalized Anxiety Disorder Scale, Intolerance of Uncertainty Questionnaire and Interpersonal Cognitive Distortions Scale. Descriptive statistics (mean & standard deviation) and t-test were used for data analyses.ResultsAfter schema therapy training, there was a significant difference (P<0.01) between the two groups in mean of generalized anxiety, intolerance of uncertainty and its components (self-referential implications and unfair and corrosive properties) and cognitive distortions and its components (interpersonal rejection, unrealistic expectation and misunderstanding in interpersonal communication).ConclusionSchema Therapy-based training can serve as an effective approach to improve generalized anxiety, intolerance of uncertainty and cognitive distortion in students.Keywords: Generalized Anxiety Disorder, Cognitive Distortion, Schema Therapy, Intolerance of uncertainty
-
هدفهدف از انجام این پژوهش، بررسی تاثیر آموزش مهارت های ذهن آگاهی بر افزایش تحمل ناکامی و کاهش افسردگی در زنان دارای همسر معتاد مراجعه کننده به مرکز مشاوره در کرج بود.
روشاین مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش همسران معتادان مراجعه کننده به مرکز مشاوره در کرج بودند که شامل 100 نفر بودند. طبق روال پژوهش های نیمه آزمایشی، تعداد 30 نفر با روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند و به تصادف در دو گروه آزمایشی (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش در جلسه های آموزش مهارت های ذهن آگاهی شرکت داده شدند و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. برای جمع آوری داده های پژوهش از مقیاس ناکامی هرینگتون (2005) و آزمون افسردگی بک استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار آماری spss استفاده شد. علاوه بر روش های آمار توصیفی، از روش آماری کوواریانس برای تجزیه و تحلیل فرضیه های پژوهش استفاده شد.یافته هانتایج نشان داد، آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی در تحمل ناکامی و افسردگی همسران معتادان مراجعه کننده اثر بخش است. نیز نتایج نشان داد، آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی در تحمل ناکامی و کاهش افسردگی همسران معتادان مراجعه کننده اثر بخش است. همچنین نتایج نشان داد، آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی در پیشرفت همسران معتادان اثربخش است. دیگر نتایج نشان داد، آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی در شایستگی همسران معتاد اثر بخش است.نتیجه گیرییافته ها به صورت کلی بیانگر این بودند که آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی در تحمل ناکامی و کاهش افسردگی همسران معتادان مراجعه کننده به مرکز مشاوره در کرج اثر بخش است.کلید واژگان: آموزش مهارت های ذهن آگاهی, افسردگی, تحمل ناکامی, معتادانPurposeThe purpose of this study was to investigate the effect of teaching mindfulness skills on increasing failure tolerance and reducing depression in women with addicted spouse referred to the counseling center in Karaj.
MethodThis study was a semi-experimental design with pretest-posttest design with control group. The statistical population of this study was the wives of addicts who referred to the counseling center in Karaj, which included 100 people. According to the semi-experimental research, 30 samples were selected by sampling method and were randomly divided into two experimental (15 subjects) and control (n = 15) groups. The experimental group participated in mindfulness training sessions and the control group did not receive any intervention. To collect the data, the Herington Failure Scale (2005) and the Beck Depression Test were used. SPSS software was used to analyze the data. In addition to descriptive statistics, the covariance statistical method was used to analyze the research hypotheses.FindingsThe results indicated that Mindfulness-based education was effective in relieving the failure and depression of the wives of the addicts referred to. Also, the results showed that Mindfulness-based education is effective in relieving failure and reducing the depression of spouses of addicts who are referred. Also, the results showed that Mindfulness Education is effective in the development of addicted spouses. Other results indicated that Mindfulness-based education is effective in the competence of addicted wives.
Discussion andConclusionThe findings generally indicate that Mindfulness-based education is effective in reducing failure and reducing the depression of addicts' wives referring to the counseling center in Karaj.Keywords: Teaching Mindfulness Skills, Depression, Failure, Addicts -
پژوهش حاضر به منظور مقایسه اثر بخشی دو روش درمانگری شناختی- رفتاری و درمانگری مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهبود کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر(IBS) صورت گرفت. روش پژوهش حاضر از نوع طرح های شبه آزمایشی به صورت سه گروهی، با پیش آزمون و آزمون نهایی همراه با روش های درمانی با گروه گواه است. با توجه به ماهیت پژوهش که جز طرح های آزمایشی محسوب می شود وهمچنین با توجه به رعایت افت آزمودنی تعداد 36 نفر (12 نفر در هر گروه) بیمار مبتلا به IBS بر اساس معیارهای رم(ROMEIII)، 20مردو16زن بامیانگین سنی 32 سال به صورت در دسترس انتخاب و با توجه به شرایط ورود به طور تصادفی در گروه های درمانی و کنترل جایگزین شدند. در نظر گرفته شده است در هر سه گروه مقیاس پرسشنامه IBS-QOL34به عنوان پیش آزمون اجرا گردید. سپس دو گروه درمانی هر کدام تحت درمانگری شناختی- رفتاری(CBT) و درمانگری مبتنی بر ذهن آگاهی (MFT)قرار گرفته ولی گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند،در پایان مقیاس فوق به عنوان پس آزمون در هر سه گروه اجرا شد.سپس بعد از پیگیری دو ماهه مجددا هر سه گروه مورد ارزیابی مجدد با پرسشنامه IBS-QOL34قرار گرفتند.نتایج سه گروه در سه مرحله با استفاده از آزمونهای آماری مربوط مورد بررسی قرار گرفتند.نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که اختلاف بین روش های درمانی پس از کنترل و حذف اثر پیش آزمون، معنادار بود(p<0/05). همچنین نتایج آزمون پس تبعی LSD نیز نشان دهنده اختلاف معنادار روش درمان مبتنی بر ذهن آگاهی در مقایسه با درمان شناختی رفتاری در بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر بود (p<0/05).با توجه به نتایج به دست آمده، می توان نتیجه گرفت که روش های نوین روان درمانی در بهبود کیفیت زندگی سندرم روده تحریک پذیر بایستی مدنظر درمانگران قرار گیرد، چرا که استفاده از روش های قدیمی همیشه سودبخش نیست و حتی ممکن است اثربخش نیز نباشد.
کلید واژگان: درمانگری شناختی رفتاری, درمانگری مبتنی بر ذهن آگاهی, سندرم روده تحریک پذیر, کیفیت زندگیThis study was made to compare the effectiveness of two methods of cognitive- behavioral therapy and mindfulness-based therapy on quality of life in patients with irritable bowel syndrome. Method of the study was a quasi-experimental design in three-group manner, with pre-test and final test with treatment methods of the control group. Due to the nature of the study which is a pilot project and also considering the drop of subjects, 36 patients (12 patients in each group), patients with IBS according to Rome (ROMEIII), 20 men and 16 women with average age of 32 years were chosen available and considering the entry conditions were substituted in therapy and control groups. In all three groups, the IBS-QOL34 questionnaire scale was administered as a pre-test. Then either of two treatment groups received cognitive therapy - behavior (CBT) and mindfulness-based therapy (MFT) but the control group received no intervention. At the end, the above scale was administered as a post-test in all three groups. The results of the three groups were analyzed in two stages, using statistical tests. ANCOVA results showed that the difference between treatment procedures after the control and elimination of pre-test was significant (p <0/05). Also the subsequent LSD test results showed a significant difference between mindfulness-based therapy and with Cognitive-behavioral therapy (CBT) in improving the Quality of life in patients with irritable bowel syndrome (p <0/05). According to the results it can be concluded that the modern methods of psychotherapy should be considered in improving the life quality of irritable bowel syndrome, because the old ways are not always beneficial and may even be not effective.Keywords: Cognitive behavior therapy, mindfulness, based therapy, irritable bowel syndrome, quality of life -
Govaresh, Volume:18 Issue: 2, 2013, PP 88 -94BackgroundThe current research is performed to compare the effectiveness of two methods of cognitive behavior therapy and mindfulness based therapy in decreasing symptoms of patients who suffer from irritable bowel syndrome.Materials And MethodsThis was a quasi-experimental design study that consisted of an experimental group subdivided into two groups (pre- and final test) and a control group. Based on convenience sampling we randomly assigned 36 persons, 20 males and 16 females, n=12 per group, μ=32 years of age, to one of the three groups.ResultsIrritable bowel syndrome symptoms significantly decreased between the two treatment groups and the control group (p˂0.05), which we attributed to the benefits of mindfulness based therapy.ConclusionTherapists should consider modern psychotherapy techniques such as mindfulness based therapy as potential methods for decreasing the clinical symptoms of irritable bowel syndrome. Older techniques are not always perfect or effective.Keywords: Cognitive behavior therapy, Mindfulness based therapy, Irritable bowel syndrome, Decrease of symptoms, Iran
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.