به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

سعیده سادات حسینی

  • مهسا کاظمی گیلان، حسن امیری *، سعیده سادات حسینی، آزیتا چهری
    هدف

     پژوهش حاضر با هدف تعیین الگوی رابطه اختلال خواب و اختلال شخصیت مرزی با اختلال استرس پس از سانحه در پرستاران شهر کرمانشاه انجام شده است.

    روش شناسی:

     روش پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از نظر اجرا  پیمایشی می باشد. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه پرستاران حاضر و اعزامی به محل وقوع حادثه رخ داده در شهر کرمانشاه می باشد. روش نمونه گیری به صورت نمونه گیری تصادفی در دسترس بود و تعداد اعضای نمونه با استفاده از فرمول کوکران برابر با 150 نفر به دست آمد و بر اساس ملاک های ورود و خروج به پرسشنامه های مقیاس اختلال استرس پس از سانحه می سی سی پی، پرسشنامه کیفیت خواب پترزبورگ و مقیاس شخصیت مرزی جکسون و کلاریج (1991) پاسخ دادند.

    یافته ها: 

    نتایج نشان داد اختلال پس از سانحه چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیر مستقیم با اختلال افکار شخصیت مرزی  و اختلال خواب رابطه مثبت و معنادار دارد. همچنین در برازش مدل طراحی شده مشخص شد چون مقدار شاخص GFI و AGFI به دست آمده نزدیک به یک می باشد و به علاوه مقدار ریشه میانگین مربعات خطای براورد یا RMSEA کمتر از 08/0 و در دامنه قابل قبول است، می توان گفت که متغیرهای مدل به خوبی توسط داده ها براز شده است.

    نتیجه گیری: 

    با توجه به نتایج پژوهش حاضر و اهمیت سلامت پرستاران بر سلامت جامعه، ارزیابی و شناخت و درمان کیفیت خواب و اختلال شخصیت مرزی و ارتباط آن با اختلال استرس پس از سانحه می تواند رهنمودهای ارزشمندی را در زمینه بهبود اختلال استرس پس از سانحه در پرستاران  به همراه داشته باشد.

    کلید واژگان: اختلال خواب, استرس پس از سانحه, اختلال شخصیت مرزی, پرستاران
    Mahsa Kazemi, Hasan Amiri*, Saeide Sadat Hosseini, Azita Chehri
    Objective

     This study aimed to determine the pattern of relationship between sleep disorder and borderline personality disorder with post-traumatic stress disorder in nurses of Kermanshah city.

    Methodology

     The research method is applied in terms of purpose and survey-based in terms of implementation. The statistical population of this study includes all present and dispatched nurses to the site of the incident in Kermanshah city. The sampling method was random convenient sampling, and the sample size was determined to be 150 participants using Cochran's formula. Based on the inclusion and exclusion criteria, the participants responded to the Mississippi PTSD Scale, Pittsburgh Sleep Quality Index, and the Jackson and Claridge (1991) Borderline Personality Scale.

    Findings

     The results indicated that post-traumatic stress disorder has a significant positive relationship, both directly and indirectly, with borderline personality disorder thoughts and sleep disorder. Furthermore, in fitting the designed model, it was shown that the obtained GFI and AGFI indices are close to one, and the root mean square error of approximation (RMSEA) is less than 0.08 and within an acceptable range, suggesting that the model variables are well-fitted by the data.

    Conclusion

     Considering the findings of the present study and the importance of nurses' health on community health, the evaluation, recognition, and treatment of sleep quality and borderline personality disorder and their relationship with post-traumatic stress disorder can provide valuable guidelines for improving PTSD in nurses.

    Keywords: Sleep Disorder, Post-Traumatic Stress Disorder, Borderline Personality Disorder, Nurses
  • شیرین خدامرادی، سعیده سادات حسینی *، حسن امیری
    هدف

     هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر روان درمانی مثبت گرا بر آشفتگی روان شناختی، دغدغه فکری و افکار خودآیند منفی دانش آموزان کنکوری می باشد.

    مواد و روش

     این پژوهش از لحاظ ماهیت جزو تحقیقات کاربردی و از لحاظ اجرا جزو تحقیقات نیمه آزمایشی و از نوع طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر کنکوری شهر کرمانشاه در سال 1402 بود. از بین جامعه آماری، 40 نفر با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس در دو گروه (یک گروه آزمایشی و یک گروه کنترل) انتخاب شدند. ابزار پژوهش عبارت از پرسشنامه آشفتگی روان شناختی کسلر و همکاران (2003)، پرسشنامه افکار خودآیند منفی کندال و هولون (1980)، پرسشنامه درآمیختگی فکری راچمن و شفران (1996) بودند. تجزیه و تحلیل داده ها نیز با استفاده از تحلیل کواریانس چند متغیره انجام گرفت.

    یافته ها

     نتایج پژوهش نشان داد که روش مداخله روان درمانی مثبت گرا بر آشفتگی روان شناختی دانش آموزان کنکوری در مرحله پس آزمون تاثیر معناداری داشته است (p < 0.01). همچنین، روش مداخله روان درمانی مثبت گرا بر افکار خودآیند منفی دانش آموزان کنکوری در مرحله پس آزمون تاثیر معناداری داشته است (p < 0.01) و بر دغدغه فکری این دانش آموزان نیز در مرحله پس آزمون تاثیر معناداری داشته است (p < 0.01).

    نتیجه گیری

     روان درمانی مثبت گرا بر افکار خودآیند منفی دانش آموزان کنکوری اثر بخش است. روان درمانی مثبت گرا بر آشفتگی روان شناختی دانش آموزان کنکوری اثربخش است. روان درمانی مثبت گرا بر دغدغه فکری دانش آموزان کنکوری اثربخش است.

    کلید واژگان: روان درمانی مثبت گرا, افکار خودآیند منفی, آشفتگی روان شناختی, دغدغه فکری, دانش آموزان کنکوری
    Shirin Khodamoradi, Saeedeh Hosseini *, Hasan Amiri
    Objective

     The aim of the present study was to investigate the impact of positive psychotherapy on psychological distress, cognitive preoccupation, and negative automatic thoughts in students preparing for university entrance exams.

    Methods and Materials: 

    This study is applied in nature and semi-experimental in terms of implementation, employing a pre-test and post-test design with a control group. The statistical population of this study included all female students preparing for university entrance exams in Kermanshah in 1402. From the statistical population, 40 individuals were selected using convenience sampling and were divided into two groups (one experimental group and one control group). The research instruments included the Kessler Psychological Distress Scale (Kessler et al., 2003), the Negative Automatic Thoughts Questionnaire (Kendall & Hollon, 1980), and the Cognitive Fusion Questionnaire (Rachman & Shafran, 1996). Data analysis was conducted using multivariate analysis of covariance (MANCOVA).

    Findings

     The results of the study indicated that the positive psychotherapy intervention method had a significant impact on the psychological distress of students preparing for university entrance exams in the post-test phase (p < 0.01). The positive psychotherapy intervention method also had a significant impact on the negative automatic thoughts of these students in the post-test phase (p < 0.01), as well as on their cognitive preoccupation (p < 0.01).

    Conclusion

     Positive psychotherapy is effective in reducing negative automatic thoughts in students preparing for university entrance exams. Positive psychotherapy is also effective in reducing psychological distress and cognitive preoccupation in these students.

    Keywords: Positive Psychotherapy, Negative Automatic Thoughts, Psychological Distress, Cognitive Preoccupation, Students Preparing For University Entrance Exams
  • همایش نقشه راه ورود هنرجویان به بازار کار
    سعیده سادات حسینی
  • طاهره عرب زاده اسماعیل اباد، ازیتا چهری*، حسن امیری، محسن علی اکبریان، سعیده سادات حسینی

    پژوهش حاضر با هدف اثربخشی مداخله شناختی رفتاری و روان درمانی مثبت گرا بر خلق منفی در بین بیماران زن سرطانی جراحی شده بوده است. جامعه آماری در این پژوهش شامل کلیه بیماران سرطانی زن جراحی شده  در بیمارستان سینای شهر مشهد در فاصله زمانی فروردین تا  شهریور  1402  بود 200 نفر به صورت هدفمند انتخاب و پرسشنامه خلق منفی جهت پاسخگویی بین آنها توزیع شد و از بین آنها بیماران زن سرطانی جراحی شده (پستان) که در پرسشنامه نگرش ناکارامد نمره کمتری دریافت  کردند تعداد 60 نفر بطور کاملا تصادفی انتخاب و در سه گروه 20 نفر (2 گروه آزمایش و 1 گروه گواه) قرار گرفتند. در این پژوهش از دو پرسشنامه استاندارد اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه خلق منفی یانگ(1990) استفاده شده است که مبتنی بر پروتکل های مداخله شناختی رفتاری هافمن و همکاران(2013) و روان شناسی مثبت نگر رشید و سلیگمان (2011) این ابزار بصورت پیش آزمون-پس آزمون اجرا گردید. در نهایت این نتیجه حاصل شده است که مداخله شناختی رفتاری(cbt) و روان درمانی مثبت گرا بر کاهش خلق منفی بیماران سرطانی جراحی شده تاثیر دارد؛ همچنین اثربخشی روش مداخله شناختی رفتاری(cbt) و روش روان درمانی مثبت گرا بر کاهش خلق منفی  بیماران سرطانی جراحی شده متفاوت است.

    کلید واژگان: مداخله شناختی رفتاری, روان درمانی مثبت گرا, خلق منفی
    Tahareh Esmailabad, Azita Chehri*, Hasan Amiri, Mohsen Aliakbarian, Saeedeh Sadat Hoseini

    The purpose of this research is to evaluate the effectiveness of cognitive behavioral intervention and positive psychotherapy on negative mood among female cancer patients who underwent surgery. The statistical population in this research included all female cancer patients who underwent surgery at Sinai Hospital in Mashhad between April and September 1402. 200 people were purposefully selected and a negative mood questionnaire was distributed among them, and among them were female cancer patients who underwent surgery. (Breast) who received a lower score in the dysfunctional attitude questionnaire, 60 people were selected completely randomly and 20 people were divided into three groups (2 experimental groups and 1 control group). In this research, two standard demographic information questionnaires and Yang's negative mood questionnaire (1990) were used, which are based on the cognitive behavioral intervention protocols of Hoffman et al. (2013) and positive psychology Rashid and Seligman (2011). was executed Finally, the conclusion has been reached that cognitive behavioral intervention (cbt) and positive-oriented psychotherapy have an effect on reducing the negative mood of operated cancer patients; Also, the effectiveness of cognitive behavioral intervention method (CBT) and positive-oriented psychotherapy method on reducing negative mood in cancer patients who underwent surgery is different.

    Keywords: Cognitive behavioral intervention, positive psychotherapy, negative mood
  • فاطمه حیدری مشهور، سعیده سادات حسینی*، کریم افشاری نیا، مختار عارفی
    هدف

    بهزیستی روانشناختی از جمله مفاهیم مورد توجه در روانشناسی مثبت گرا بوده که به معنی عملکرد بهینه انسان است. همین مسیله باعث شده که توجهات به سمت عوامل زمینه ساز بهزیستی به ویژه در دوران کودکی مورد توجه محققان سراسر دنیا قرار گیرد. تحقیق حاضر با هدف طراحی الگوی یکپارچه عوامل زمینه ساز بهزیستی روانشناختی در کودکان انجام گرفت.

    مواد و روش ها

    این تحقیق به لحاظ هدف از نوع توصیفی و به لحاظ جمع آوری اطلاعات جزء مطالعات پیمایشی بحساب می آید. برای انجام تحقیق، در ادبیات کلیه عوامل مرتبط با موضوع بهزیستی روانشناختی در کودکان با تکیه بر مبانی نظری و ادبیات شناسایی شده و در ادامه، اعتبارسنجی عوامل بر اساس آزمون های CVR و CVI انجام گرفت. جامعه آماری تحقیق خبرگان و کارشناسان حوزه روان شناسی بودند که به طور ویژه مطالعاتی در حوزه کودکان داشتند. برای انتخاب افراد شرکت کننده از روش نمونه گیری هدفمند و روش گلوله برفی استفاده شده و در نهایت 20 نفر به عنوان نمونه آماری در نظر گرفته شدند. تحلیل داده ها نیز با استفاده از روش دلفی فازی (AHP) و مدل ساختاری تفسیری انجام گرفت.

    یافته ها: 

    یافته های تحقیق نشان داد که عوامل زمینه ساز بهزیستی در سه بعد فردی، آموزشی و خارجی تقسیم می شوند که به ترتیب، عواملی نظیر هوش هیجانی، ویژگی های شخصیت، خودتنظیمی، مسیولیت پذیری، خودکارآمدی، تنظیم هیجان، حمایت اجتماعی ادراک شده، ذهن آگاهی، الگوهای ارتباطی، استرس و اضطراب اجتماعی برای بعد فردی، آموزش مدیریت والدین، عملکرد تحصیلی، آموزش هوش مثبت، آموزش مهارت های زندگی و عملکرد خانواده برای بعد آموزشی و در نهایت، ارتباط والد-فرزند، انسجام و انعطاف پذیری خانواده، وضعیت اجتماعی-اقتصادی، شبکه های اجتماعی، اشتغال والدین، اعتیاد اینترنتی و بازی های رایانه ای به عنوان عوامل خارجی موثر بر بهزیستی روانشناختی کودکان قابل طرح هستند.

    نتیجه گیری

    بدون تردید، توجه به جنبه های تقویت کننده برخی از عوامل در کنار وجوه بازدارنده سایر عوامل می تواند در ارتقاء بهزیستی روانشناختی کودکان موثر واقع شود.

    کلید واژگان: بهزیستی روانشناختی, روش دلفی, کودکان, عوامل زمینه ساز
    Fatemeh Heydari Mashhour, Saeedeh Sadat Hosseini*, Karim Afsharinia, Mokhtar Arefi
    Purpose

    Psychological well-being is one of the important concepts in positive psychology, which means optimal human performance. This issue has caused researchers around the world to pay attention to the underlying factors of well-being, especially in childhood. The present research was conducted with the aim of designing an integrated model of the underlying factors of psychological well-being in children.

    Materials and methods

    This research is descriptive in terms of its purpose and is considered a survey study in terms of data collection. To conduct the research, all the factors related to the issue of psychological well-being in children were identified in the literature by relying on the theoretical foundations and the literature, and further, the validation of the factors was done based on the CVR and CVI tests. The statistical population of the research was the experts in the field of psychology, who especially had studies in the field of children. Purposeful sampling and snowball method were used to select the participants and finally 20 people were considered as a statistical sample. Data analysis was done using fuzzy Delphi method (AHP) and interpretive structural model.

    Findings

    The findings of the research showed that the factors underlying well-being are divided into three dimensions: personal, educational and external, which respectively include factors such as emotional intelligence, personality traits, self-regulation, responsibility, self-efficacy, emotion regulation, perceived social support, mindfulness, and communication patterns. , social stress and anxiety for the individual dimension, parent management training, academic performance, positive intelligence training, life skills training and family performance for the educational dimension and finally, parent-child relationship, family cohesion and flexibility, socio-economic status, social networks , parental employment, internet addiction and computer games can be considered as external factors affecting children's psychological well-being.

    Conclusion

    Without a doubt, paying attention to the strengthening aspects of some factors along with the inhibiting aspects of other factors can be effective in improving the psychological well-being of children.

    Keywords: Psychological Well-Being, Delphi Method, Children, Underlying Factors
  • فرزانه انگزی، سعیده سادات حسینی*، مختار عارفی، کیوان کاکابرایی
    هدف

    کووید-19 به عنوان یک بیماری ناشناخته و نرخ همه گیری بالا، توجه بسیاری از پژوهشگران حوزه پزشکی را به مقوله سلامت در چند سال گذشته به خود اختصاص داده است. پژوهش حاضر با هدف ارایه مدل ساختاری اختلال های اضطرابی بر اساس سلامت روانی و با نقش میانجی راهبردهای مقابله ای در زنان باردار انجام شداست.

    مواد و روش ها

    این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجراء، توصیفی از همبستگی و معادلات ساختاری است. در حوزه جمع آوری اطلاعات پژوهش از دو روش کتابخانه ای و میدانی استفاده گردید. در بخش میدانی برای جمع آوری اطلاعات مورد نیاز پژوهش، از پرسشنامه های اختلال اضطراب فراگیر (GAD-7) اسپیتزر و همکاران (2006)، سلامت روانی گلدبرگ (1972) و راهبردهای مقابله ای لازاروس و فولکمن (1988) استفاده گردید.

    یافته ها

    نتایج مطالعه نشان داد، اختلال های اضطرابی بر اساس سلامت روانی پیش بینی می شود. همچنین نتایج نشان داد، راهبردهای مقابله ای در ارتباط بین اختلال های اضطرابی و سلامت روانی نقش میانجی دارد.

    نتیجه گیری

    نتایج دیگر نشان داد، بین اختلال های اضطرابی یا سلامت روانی با نقش میانجی راهبردهای مقابله ای در زنان باردار، ارتباط وجود دارد.

    کلید واژگان: اختلال های اضطرابی, سلامت روانی, راهبردهای مقابله ای, زنان باردار
    Farzane Angazi, Saeedeh Sadat Hosseini*, Mokhtar Arefi, Keyvan Kakaberai
    Purpose

    As an unknown disease with a high epidemic rate, Covid-19 has drawn the attention of many medical researchers to the health category in the past few years. The present study was conducted with the aim of providing a structural model of anxiety disorders based on mental health and with the mediating role of coping strategies in pregnant women.

    Materials and Methods

    This study is a description of correlation and structural equations in terms of practical purpose and in terms of implementation method. In the field of research data collection, two library and field methods were used. In the field part, to collect the information required for the research, Spitzer et al.'s (2006) Generalized Anxiety Disorder (GAD-7), Goldberg's mental health (1972) and Lazarus and Folkman's (1988) coping strategies were used.

    Findings

    The results of the study showed that anxiety disorders are predicted based on mental health. Also, the results showed that coping strategies play a mediating role in the relationship between anxiety disorders and mental health.

    Conclusion

    Other results showed that there is a relationship between anxiety disorders or mental health with the mediating role of coping strategies in pregnant women.

    Keywords: anxiety disorders, mental health, coping strategies, pregnant women
  • طاهره کاتب زاده بدر، سعیده سادات حسینی*، مختار عارفی، کیوان کاکابرایی، آزیتا چهری

    خانواده به عنوان پایدارترین واحد اجتماعی، محوری اساسی برای عملکرد سالم افراد و جامعه می‏باشد. هدف این پژوهش تبیین مدل عملکرد خانواده بر اساس مهارت های ارتباطی با میانجیگری امنیت روانی در بین زوجین بود. تحقیق حاضر به لحاظ هدف، از نوع کاربردی محسوب شده و به لحاظ روش جمع آوری داده ها در گروه تحقیق های توصیفی - پیمایشی دسته بندی می شود. جامعه آماری شامل شامل کلیه زنان و مردان متاهل مناطق 1 و 3 شهر تهران در سال 1400-99  می شود. روش نمونه گیری نیز بصورت غیرتصادفی در دسترس بوده است. ابزار گردآوری داده ها نیز پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی، پرسشنامه امنیت روانی (فرم کوتاه)، پرسشنامه سنجش عملکرد خانواده (FAD) و پرسشنامه مهارت های ارتباطی انجام شد. تحلیل داده ها علاوه بر روش های آمار توصیفی با استفاده از برنامه AMOS انجام شد. نتایج نشان داد که بین مولفه‏های مهارت های ارتباطی و عملکرد خانواده رابطه معناداری وجود دارد، بین مهارت های ارتباطی و امنیت روان‏شناختی رابطه معناداری وجود دارد، بین ‏امنیت روان‏شناختی و عملکرد خانواده رابطه معناداری وجود دارد، امنیت روانی در رابطه میان مهارت های ارتباطی و عملکرد خانواده نقش میانجیگری دارد. بنابراین مهارت های ارتباطی و روابط صمیمی میان زوج ها می تواند بر امنیت روان شناختی آنها تاثیر بگذارد چرا که هر کدام از زوج ها با برقراری روابط عاشقانه و صمیمی و زمینه داشتن امنیت روانشناختی را از طریق زوج و مقابل دریافت می کنند یکی به نوبه خود می تواند منجر به پایداری خانواده شود

    کلید واژگان: عملکرد خانواده, مهارت های ارتباطی, امنیت روانی, زوجین
    Tahereh Katebzadeh Badr, Saeedeh Sadat Hosseini*, Mokhtar Arefi, Keyvan Kakabraei, Azita Chehri

    As the most stable social unit, the family is a fundamental axis for the healthy functioning of individuals and society. The purpose of this research was to explain the family functioning model based on communication skills with the mediation of psychological security among couples. In terms of the purpose, the present research is considered to be of the applied type, and in terms of the data collection method, it is classified in the descriptive-survey research group. The statistical population includes all married men and women in areas 1 and 3 of Tehran in 1400-1999. Non-random sampling method has also been available. Data collection tools were demographic information questionnaire, psychological security questionnaire (short form), family functioning assessment questionnaire (FAD) and communication skills questionnaire. Data analysis was done using AMOS program in addition to descriptive statistics methods. The results showed that there is a significant relationship between the components of communication skills and family functioning, there is a significant relationship between communication skills and psychological security, there is a significant relationship between psychological security and family functioning, psychological security It has a mediating role in the relationship between communication skills and family functioning. Therefore, the communication skills and intimate relationships between couples can affect their psychological security, because each of the couples, by establishing romantic and intimate relationships and the context of having psychological security through the couple and the other, can, in turn, lead to family stability

    Keywords: Family Functioning, Communication Skills, Psychological Security, Couples
  • مریم رفیعی سویری، ازیتا چهری*، سعیده سادات حسینی، حسن امیری

    هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد با زوج درمانی شناختی-رفتاری بر تعارض زناشویی و تنظیم هیجان در زنان متاهل بود. پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و با گروه کنترل و دوره پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان متاهل دارای دلزدگی زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره سطح شهر رشت در سال 1400 بود، که با روش نمونه گیری در دسترس تعداد 60 نفر انتخاب و در سه گروه مساوی 20 نفری گمارش شدند. گردآوری داده ها علاوه بر چک لیست اطلاعات جمعیت شناختی با پرسشنامه دلزدگی زناشویی، پرسشنامه تعارش زناشویی و پرسشنامه تنظیم هیجان انجام شد. برای آزمودنی های گروه های آزمایش (هر دو برنامه مداخلاتی) 12 جلسه به صورت هر هفته یک جلسه 1 ساعته اجرا. تحلیل داده ها علاوه بر روش های آمار توصیفی با آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر انجام شد. نتایج نشان داد که در مرحله پس آزمون بین نمره کل تنظیم هیجان و ابعاد آن در افراد سه گروه تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>P). همچنین، نتایج نشان داد در مرحله پس آزمون بین نمره تعارض زناشویی و ابعاد آن در افراد شرکت کننده در برنامه های مداخلاتی با افراد کنترل تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>P). این تفاوت در مرحله پیگیری نیز پابرجا بود (05/0>P). همچنین، نتایج آزمون تعقیبی بن فرونی نشان داد که در میزان اثربخشی دو روش زوج درمانی بر متغیرهای وابسته تفاوت معناداری وجود دارد، به این صورت که میزان تاثیر روش پذیرش و تعهد نسبت به روش شناختی-رفتاری بر تعارض زناشویی و تنظیم هیجان سودمندی بیشتری داشته است.

    کلید واژگان: زوج درمانی, درمان پذیرش و تعهد, درمان شناختی-رفتاری, تنظیم هیجان, تعارض زناشویی, دلزدگی زناشویی, زنان متاهل
    Maryam Rafiei Saviri, Azita Chehri*, Saedeh Sadat Hosseini, Hasan Amiri

    The aim of this study was to compare the effectiveness of couple therapy based on acceptance and commitment with cognitive-behavioral couple therapy on marital conflict and emotion regulation in married women. The research was quasi-experimental with pre-test and post-test design with control group and three-month follow-up period. The statistical population included all married women with marital boredom who referred to counseling centers in Rasht in 1400, which was selected by available sampling method of 60 people and were assigned to three groups of 20 people. Data collection was performed in addition to demographic information checklist with marital boredom questionnaire, marital bourgeoisie questionnaire and emotion regulation questionnaire. For the subjects of the experimental groups (both intervention programs), 12 sessions were performed, one session per week for 1 hour. In addition to descriptive statistical methods, data analysis was performed by repeated measures analysis of variance. The results showed that in the post-test stage, there was a significant difference between the total score of emotion regulation and its dimensions in the three groups (P <0.05). Also, the results showed that in the post-test stage, there is a significant difference between the score of marital conflict and its dimensions in individuals participating in intervention programs with control individuals (P <0.05). This difference was also persistent in the follow-up stage (P <0.05). Also, the results of Ben Foroni post hoc test showed that there is a significant difference in the effectiveness of the two couples therapy methods on dependent variables, so that the effect of acceptance and commitment to cognitive-behavioral method on marital conflict and emotion regulation was more beneficial.

    Keywords: Couples therapy, acceptance, commitment therapy, cognitive-behavioral therapy, emotion regulation, marital conflict, marital boredom, married women
  • بهنوش آرام فر، سعیده سادات حسینی*، کریم افشاری نیا، کیوان کاکابرایی

    پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش هوش معنوی بر مقابله با استرس و خود شکوفایی دختران نوجوان انجام شده است. طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با روش پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری بود. جامعه آماری شامل همه دانش آموزان دختر پایه هشتم منطقه 12 آموزش و پرورش شهر تهران در سال تحصیلی 97-1396 بود . 56 دانش آموز به روش خوشه ای چندمرحله ای به عنوان حجم نمونه انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه به شکل تصادفی جایگزین شدند. بسته آموزش هوش معنوی بر اساس پروتکل آموزشی بویل(2004) ارایه شد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه مقابله با استرس اندلر و پارکر(1990) و پرسشنامه شکوفایی سلیمانی و همکاران(1394) بود. برای تحلیل داده ها از نرم افزار آماری SPSS، روش های آمار توصیفی(میانگین و انحراف استاندارد) و آمار استنباطی(تحلیل کوواریانس چندمتغیری، تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر) استفاده شد. مفروضه همگنی ماتریسهای واریانس - کوواریانس با استفاده از آماره  Mباکس آزمون شد. تحلیل آماری داده ها نشان داد که 9 جلسه مداخله آموزش هوش معنوی موجب افزایش معنادار در مقابله مسیله- مدار، هیجانهای مثبت، روابط، معنایابی و پیشرفت در پس آزمون نسبت به پیش آزمون در گروه آزمایش شد و در مقایسه با گروه کنترل موجب کاهش مقابله هیجان- مدار و مقابله اجتنابی شد. با توجه به آثار مثبت آموزش هوش معنوی، می‏توان از یافته های این پژوهشها در تدوین محتوای برنامه درسی آموزش مهارتهای زندگی با هدف پیشگیری از آسیبهای اجتماعی به ویژه رفتارهای پرخطر در نوجوانان بهره جست.

    کلید واژگان: هوش معنوی, مقابله با استرس, خود شکوفایی, دختران نوجوان
    B. B Aramfar, S. S. Hosseini *, K. Afsharinia, K. Kakabaraee

    The present research aims to determine the effectiveness of spiritual intelligence training on coping with stress and self-actualization in adolescent girls. The research had a semi-experimental, pre-test, post-test and follow-up design. The statistical population consisted of all eighth-grade schoolgirls in the 12th School District in Tehran in the school year of 2017-2018. Using multi-stage cluster sampling, 56 students were selected as the sample and divided into the experiment and control groups in random fashion. The spiritual intelligence package based on the educational protocols presented by Bowell (2004) was used. The questionnaire developed by Endler and Parker (1990) for coping with stress and the actualization questionnaire devised by Soleimani et al. (2015) were the tools used in this study. Data analysis was carried out by means of the SPSS software as well as descriptive statistical methods (mean and standard deviation) and inferential statistics (MANCOVA and the repeated measures ANOVA). The assumption that the variance-covariance matrices would be homogenous was tested using Box’s M test. Statistical analysis showed that 9 sessions of intervention through providing spiritual intelligence training led to a significant increase in problem-based coping strategies, positive emotions, relationships, finding meanings to life and progress in post-tests compared to pre-tests in the experimental group, while in the control group reduced emotion-based coping strategies and avoidance coping strategies were observed. Considering the positive effects of spiritual intelligence training, the findings of this research can be used in the planning of curriculum content on life skills so as to prevent social harms such as hazardous behaviors in adolescents.

    Keywords: spiritual intelligence, coping with stress, self-actualization, adolescent girls
  • بهادر حاجی محمدی، گیلدا اسلامی، هنگامه زندی*، سعیده سادات حسینی، مهرنوش شیردلی، الهه لونی، سلمان احمدیان، وحیده عسکری، مریم شیخ زادگان، رضیه برزگر بفروئی، حسین فلاح زاده، محمود وکیلی
    سابقه و هدف

    برنج تراریخته، برنجی است که با هدف ایجاد ویژگی جدید، در توالی آن تغییراتی ایجاد شده است. برنج تراریخته Bt (Bacillus thuringiensis) با عنوان طارم مولایی بیان کننده پروتیین Cry1Ab است. با توجه به عدم وجود مطالعه در راستای تاثیر برنج تراریخته طارم مولایی بر سلامت دستگاه گوارش و اهمیت این موضوع، در این مطالعه به بررسی تاثیر مصرف برنج تراریخته طارم مولایی بر فلور میکروبی روده رت پرداخته شد.

    مواد و روش ها: 

    در این مطالعه مداخله ای- تجربی تعداد 24 رت از نژاد SD (Sprague Dawley) تحت رژیم غذایی برنج تراریخته و غیرتراریخته به مدت 90 روز قرار گرفتند و با گروه کنترل (غذای استاندارد رت) مقایسه شدند. تعداد باکتری های اشریشیا کلی، بیفیدوباکتریوم، لاکتوباسیلوس، انتروکوکوس و تعداد کل باکتری های هوازی و بی هوازی در نمونه های مدفوع روز 60 و90 و همچنین پس از کشته شدن رت ها، در نمونه های ژژنوم، ایلیوم و دیودنوم بررسی شدند.

    یافته ها: 

    در این مطالعه، به جز تعداد کل باکتری های بی هوازی در نمونه مدفوع روز 90، بین گروه های مورد مطالعه و تعداد انواع باکتری های مورد بررسی ارتباط معنی داری وجود نداشت (0/05<P) و افزایش در تعداد لاکتوباسیلوس روده گروه تغذیه شده با برنج تراریخته و کاهش در تعداد باکتری های بی هوازی گروه تغذیه شده با برنج تراریخته در مقایسه با گروه کنترل و گروه تغذیه شده با برنج غیرتراریخته دیده شد.

    استنتاج

    اگرچه در مطالعه حاضر مصرف برنج تراریخته بر تعداد باکتری های شایع فلور روده تاثیر مشهودی نداشت، اما برای ارزیابی جامع در این زمینه نیاز به انجام مطالعات بلند مدت در سایر حیوانات آزمایشگاهی است.

    کلید واژگان: برنج تراریخته, طارم مولایی, فلور میکروبی روده, باکتری های بی هوازی, باکتری های هوازی
    Bahador Hajimohammadi, Gilda Eslami, Hengameh Zandi*, Saeedeh Sadat Hosseini, Mehrnoosh Shirdeli, Elahe Loni, Salman Ahmadian, Vahideh Askari, Maryam Sheykhzadegan, Raziyeh Barzegar-Bafroui, Hossein Fallahzadeh, Mahmoud Vakili
    Background and purpose

    Transgenic rice is a type of rice that its genetic sequence has been changed to improve its quantity and quality. Bt (Bacillus thuringiensis) transgenic rice expresses Cry1Ab protein and is named Tarom Molaii. There are no studies on the effect of this type of transgenic rice on gastrointestinal health in Iran, so, this study investigated the effect of Tarom Molaii transgenic rice on common microbial flora of rat intestine.

    Materials and methods

    In this experimental study, 24 Sprague Dawley (SD) rats received transgenic and non-transgenic rice in their diets for 90 days and were compared with the control group that received standard rat diet. The number of Escherichia coli, Bifidobacterium, Lactobacillus, and Enterococcus bacteria and the total number of aerobic and anaerobic bacteria in fecal samples were examined in jejunum, ileum, and duodenum samples on days 60, 90, and after killing the rats.

    Results

    The study showed that except for the total number of anaerobic bacteria in the stool sample on day 90, there was no significant relationship between the study groups and the number of bacteria (P>0.05). There was an increase in the number of intestinal Lactobacillus in the transgenic rice-fed group and a decrease in the number of anaerobic bacteria in the transgenic rice-fed group compared with the control group and the non-transgenic rice-fed group.

    Conclusion

    Consumption of transgenic rice in current study had no considerable effect on the number of common bacteria in the intestinal normal flora. But, long-term studies are needed in other laboratory animals.

    Keywords: Tarom Molaii, transgenic rice, intestinal microbial flora, anaerobic bacteria, aerobic bacteria
  • بهناز بهمنی، سعیده سادات حسینی*، کریم افشارنیا
    مقدمه

    خانواده اولین بافتی است که افراد در آن فکر، احساس و رفتار می کنند، یاد می گیرند و رشد می یابند. نبود رضایت زناشویی یا افزایش تعارضات زناشویی می تواند منجر به پدیده هایی نظیر طلاق شود که عامل فروپاشی بنیادی ترین بخش جامعه یعنی خانواده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی زوج درمانی بر اساس رویکرد واقعیت درمانی مبتنی بر نظریه بر ارتقای رضایت زناشویی زوجین نظامی شهر همدان انتخاب انجام شد.

    روش کار

    حاضر شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری را کلیه زوجینی که در نیمسال دوم سال 1398 به مرکز مشاوره دبستان زیر نظر نیروی انتظامی در شهر همدان مراجعه کرده بودند؛ تشکیل دادند. نمونه های این پژوهش، 30 نفر از جامعه مذکور بودند که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب گردیدند و به روش تصادفی ساده، در دو گروه آزمایش (15نفر) و کنترل (15نفر) گماشته شدند و به پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ (فوروز و السون، 1993) پاسخ دادند. گروه آزمایش به مدت 8  جلسه به صورت هفته ای 1 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش واقعیت درمانی قرار گرفت و گروه کنترل در این مدت مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و تحلیل کوواریانس در نرم افزار SPSS-23 تحلیل شدند.

    یافته ها

     نتایج نشان داد که زوج درمانی بر اساس رویکرد واقعیت درمانی مبتنی بر نظریه انتخاب بر رضایت زناشویی زوجین نظامی تاثیر دارد (01/0> P).

    کلید واژگان: زوج درمانی, واقعیت درمانی, نظریه انتخاب, رضایت زناشویی, نظامی
    Behnaz Bahmani, Saeedeh Sadat Hossini*, Karim Afsharnia
    Introduction

    Family is the first context in which people think, feel and behave, learn and grow. Lack of marital satisfaction or increased marital conflict can lead to phenomena such as divorce, which causes the collapse of the most fundamental part of society, the family. The aim of this study was to investigate the effectiveness of couple therapy based on the theory-based reality therapy approach on promoting marital satisfaction of military couples in the selected city of Hamadan.

    Method

    The present was a quasi-experimental pretest-posttest with a control group. The statistical population included all couples who referred to the primary school counseling center in Hamadan in the second half of 1398; formed. The samples of this study were 30 people from the mentioned community who were selected using the available sampling method and were assigned to the experimental (n = 15) and control (n = 15) groups by simple random sampling method and to the Enrich Marital Satisfaction Questionnaire. (Forous and Elson, 1993) responded. The experimental group was trained in reality therapy for 1 session per week for 1 session of 90 minutes and the control group did not receive any intervention during this period. Data were analyzed using descriptive statistics (mean and standard deviation) and analysis of covariance in SPSS-23 software.

    Results

    The results showed that couple therapy based on the reality therapy approach based on selection theory has an effect on the marital satisfaction of military couples (P <0.01).

    Keywords: couple therapy, reality therapy, choice theory, marital satisfaction, military
  • مهسا کاظمی گیلان، حسن امیری*، سعیده سادات حسینی، آزیتا چهری
    هدف

    زلزله یکی از مخرب ترین بلایای طبیعی است که آثار روانی فراوانی بر بازماندگان و پرستارانی که با آنها در ارتباط هستند، دارد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف تعیین الگوی رابطه اختلال خواب و اختلال عقاید خودکشی با اختلال استرس پس از سانحه در پرستاران پس از زلزله کرمانشاه انجام شده است.

    مواد و روش ها

    روش پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از نظر اجرا  پیمایشی می باشد. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه پرستاران حاضر و اعزامی به محل وقوع حادثه رخ داده در شهر کرمانشاه می باشد. روش نمونه گیری به صورت نمونه گیری تصادفی در دسترس بود و تعداد اعضای نمونه با استفاده از فرمول کوکران برابر با 150 نفر به دست آمد و بر اساس ملاک های ورود و خروج به پرسشنامه های مقیاس اختلال استرس پس از سانحه می سی سی پی، پرسشنامه کیفیت خواب پترزبورگ و مقیاس اختلال افکار خودکشی آرونبک پاسخ دادند .

    یافته ها

    نتایج نشان داد اختلال پس از سانحه چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیر مستقیم با اختلال افکار خودکشی  و اختلال خواب رابطه مثبت و معنادار دارد. همچنین در برازش مدل طراحی شده مشخص شد چون مقدار شاخص GFI و AGFI به دست آمده نزدیک به یک می باشد و به علاوه مقدار ریشه میانگین مربعات خطای براورد یا RMSEA کمتر از 08/0 و در دامنه قابل قبول است، می توان گفت که متغیرهای مدل به خوبی توسط داده ها براز شده است.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج پژوهش حاضر و اهمیت سلامت پرستاران بر سلامت جامعه، ارزیابی و شناخت و درمان کیفیت خواب و اختلال عقاید خودکشی و ارتباط آن با اختلال استرس پس از سانحه می تواند رهنمودهای ارزشمندی را در زمینه بهبود اختلال استرس پس از سانحه در پرستاران  به همراه داشته باشد.

    کلید واژگان: اختلال خواب, استرس پس از سانحه, عقاید خودکشی, زلزله کرمانشاه, پرستاران
    Mahsa Kazemi Gilan, Hassan Amiri*, Saeede Sadat Hosseini, Azita Chehri
    Purpose

    Arthquake is one of the most devastating natural disasters that has many psychological effects on survivors and nurses who are in contact with them. Therefore, the aim of this study was to determine the relationship between sleep disorder and suicidal ideation disorder with post-traumatic stress disorder in nurses after the Kermanshah earthquake.

    Materials and Methods

    The research method is applied in terms of purpose and survey in terms of implementation. The statistical population of this study includes all nurses present and dispatched to the scene of the accident in Kermanshah. Sampling method was available as random sampling and the number of sample members using Cochran's formula was equal to 150 people and based on the criteria for entering and leaving the Mississippi Post Traumatic Stress Scale Questionnaire, the questionnaire Petersburg quality of sleep and Aronbeck suicidal ideation scale responded.

    Findings 

    The results showed that post-traumatic stress disorder, both directly and indirectly, has a positive and significant relationship with suicidal ideation disorder and sleep disorder. Also, in fitting the designed model, it was found that because the GFI and AGFI index values ​​obtained are close to one, and in addition, the root mean square of the estimation error or RMSEA is less than 0.08 and in the acceptable range, it can be said that the variables The model fits well with the data.

    Conclusion

    The results of this study and the importance of the Nurses' Health on public health, monitoring and evaluation and treatment of sleep and disorder of ideas of suicide and its relationship with the disorder, post-traumatic stress can be a valuable guidelines to improve disorder, post-traumatic stress in nurses be accompanied.

    Keywords: Sleep Disorder, Post Traumatic Stress, Suicidal Thought Disorder, Kermanshah Earthquake, Nurses
  • زهره سوزنی*، کریم افشاری نیا، سعیده سادات حسینی، حسن امیری

    هدف این پژوهش تاثیر آموزش هوش معنوی بر بهزیستی روان‌شناختی و خودمهارگری دانش‌آموزان دختر، پایه یازدهم شهر همدان است. در این پژوهش، طرح تحقیق نیمه‌تجربی از نوع پیش‌آزمون - پس‌آزمون و پیگیری، با گروه کنترل است. جامعه آماری350 نفر بوده است و نمونه اولیه این پژوهش را 200 نفر از دانش‌آموزان دختر شهر همدان تشکیل داد که به روش نمونه‌گیری خوشه‌ای چندمرحله‌ای انتخاب شدند. در نهایت، تعداد دانش‌آموزان به‌صورت تصادفی برای هریک از گروه‌های گروه گواه و گروه آزمایشی،20 نفر تعیین شد. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش، پرسش‌نامه بهزیستی روان‌شناختی ریف، پرسش‌نامه خودمهارگری تانجی و برنامه درمانی، آموزشی هوش معنوی بود. نتایج نشان داد که آموزش هوش معنوی بر بهزیستی روان‌شناختی دانش‌آموزان موثر است. همچنین آموزش هوش معنوی بر خودمهارگری دانش‌آموزان موثر است (05/0>P). با توجه به این پژوهش، می‌توان گفت: هوش معنوی دربرگیرنده مجموعه‌ای از توانایی‌ها و ظرفیت‌هاست که می‌توان از منابع معنوی در جهت افزایش بهزیستی روان‌شناختی و خودمهارگری، برای رشد بهینه دانش‌آموزان از آن استفاده کرد.

    کلید واژگان: هوش معنوی, بهزیستی روان شناختی, خودمهارگری
  • وحید همتی ثابت، سعیده سادات حسینی*، کریم افشاری نیا، مختار عارفی
    زمینه و هدف

    هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثر‌بخشی طرح‌واره‌درمانی و رفتاردرمانی دیالکتیک بر سبک زندگی ارتقادهنده سلامت ‌و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به HIV بود.

    مواد و روش ها

    روش تحقیق، آزمایشی به شیوه پیش‌آزمون و پس‌آزمون به همراه گروه کنترل و از نظر هدف، کاربردی بود. جامعه ‌آماری، تمام بیماران مبتلا به HIV در سال 99-98 تحت نظر کلینیک‌های اختلالات رفتاری مراکز معاونت بهداشتی همدان بود که با روش نمونه‌گیری تصادفی ساده از درمانگاه شهدای همدان تعداد 45 نفر به صورت تصادفی گزینش و در سه گروه پانزده نفری متشکل از دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. برای سنجش متغیرهای مورد مطالعه از پرسش‌نامه سبک زندگی ارتقادهنده سلامت HPLP (1987) و پرسش‌نامه کیفیت زندگی SF-36 (2001) استفاده شد. داده‌ها با استفاده از تحلیل کوواریانس و با نرم‌افزار SPSS نسخه‌ 12 تحلیل شدند.

    ملاحظات اخلاقی

    کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی همدان مطالعه را تایید کرد (کد: IR.UMSHA.REC.1398.1063). این مطالعه در دفتر ثبت کارآزمایی های بالینی ایران (کد: IRCT20120215009014N348) به ثبت رسیده است.

    یافته ها

    نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد طرح‌واره‌درمانی و رفتاردرمانی ‌دیالکتیک بر سبک زندگی ارتقادهنده سلامت ‌و کیفیت زندگی اثر‌گذار است و بین دو گروه، تفاوت معناداری وجود داشت (P<0.001).

    نتیجه گیری

    نتایج نشان دادند که هرچند هر دو درمان در متغیر‌های مورد نظر موثر است، اما طرح‌واره‌درمانی اثر‌بخشی بیشتری بر سبک زندگی ارتقادهنده سلامت ‌و کیفیت زندگی، نسبت به رفتاردرمانی ‌دیالکتیک دارد.

    کلید واژگان: طرح واره درمانی, رفتاردرمانی دیالکتیک, سبک زندگی ارتقادهنده سلامت, کیفیت زندگی, ویروس نقص ایمنی انسان
    Vahid Hemmati Sabet, Saeedeh Alsadat Hoseini*, Karim Afsharinia, Mokhtar Arefi
    Background and Aim

    The main objective of the current study was to compare the effectiveness of schema therapy and dialectical behavior therapy (DBT) on health-promoting lifestyle (HPL) and quality of life (QoL) of HIV/AIDS patients. 

    Methods & Materials

    The current study was an experimental study based on a pre-test-post-test design with a control group, and based on the objectives, it can be considered an applied study. The statistical population of the study included all HIV patients monitored by behavioral disorders clinics of the Healthcare Organization Centers in Hamedan County in Iran in 2019-2020. Using simple random sampling method, 45 patients were randomly selected from Shohada Clinic in Hamedan as the sample of the study, followed by randomly assigning them to three 15-member groups, i.e., two intervention groups and a control group. In order to measure the research variables, the Health-Promoting Lifestyle Profile (HPLP) (1987) and the Short Form (36) Health Survey (SF-36, 2001) were utilized. The obtained data were analyzed using ANCOVA in SPSS v. 12.

    Ethical Considerations

    The Ethics Committee of Hamedan University of Medical Sciences approved the study (Code: IR.UMSHA.REC.1398.1063). This study has been registered in the Iranian Registry of Clinical Trials (Code: IRCT20120215009014N348).

    Results

    The results of ANCOVA indicate that schema therapy and DBT affect HPL and quality of life, and there was a significant difference between the two groups (P<‌0.001). 

    Conclusion

    The results show that while both therapy methods affect the selected variables, schema therapy is more effective than DBT on HPL and Quality of Life (QoL).

    Keywords: Schema the Bbehavior Therapy, Health-promoting Lifestyle, Quality of Life, HIV
  • حسنا کمانکش، سعیده سادات حسینی*

    هدف از این پژوهش، بررسی اثربخشی آموزش روانشناسی مثبت نگری بر پریشانی روان شناختی، باورهای غیرمنطقی و درگیری فکری در بین زنان دارای همسر ناسازگار بود. طرح پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. حجم نمونه 40 نفر بود که از جامعه مذکور، به روش تصادفی ساده انتخاب شدند.20 نفر به گروه آزمایش و 20 نفر به گروه کنترل تخصیص یافتند. ابزارهای پژوهشی مورداستفاده پرسشنامه های پریشانی روان شناختی، باورهای غیرمنطقی و درگیری فکری بود. گروه آزمایش در طول یازده جلسه، هر جلسه به مدت 90 دقیقه آموزش روانشناسی مثبت نگری دریافت کردند. برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیره و یک متغیره استفاده شد. یافته ها نشان داد نتایج موید آن است که بین گروه های آزمایش و کنترل ازلحاظ پس آزمون ابعاد پریشانی روان شناختی  با کنترل پیش آزمون تفاوت معناداری وجود دارد. بر این اساس می توان گفت که تفاوت معناداری حداقل دریکی از متغیرهای وابسته یعنی ابعاد پریشانی روان شناختی  ایجادشده است و ضریب تاثیر نشان می دهد که 66/9 درصد تفاوت دو گروه مربوط به مداخله آزمایشی است. نتایج موید آن است که بین گروه های آزمایش و کنترل ازلحاظ پس آزمون باورهای غیرمنطقی با کنترل پیش آزمون تفاوت معناداری وجود دارد. بر این اساس می توان گفت که تفاوت معناداری حداقل دریکی از متغیرهای وابسته یعنی ابعاد باورهای غیرمنطقی ایجادشده است و ضریب تاثیر نشان می دهد که 75/1 درصد تفاوت دو گروه مربوط به مداخله آزمایشی است. نتایج نشان می‏دهد که بین آزمودنی‏های گروه  آزمایش و کنترل ازلحاظ پس آزمون ابعاد درگیری فکری با کنترل پیش آزمون تفاوت معناداری وجود دارد. بر این اساس می توان گفت که تفاوت معناداری حداقل دریکی از متغیرهای وابسته (ابعاد درگیری فکری) ایجادشده است و ضریب تاثیر نشان می دهد که 0/61 درصد تفاوت دو گروه مربوط به برنامه آزمایشی است.

    کلید واژگان: آموزش روانشناسی مثبت نگری, پریشانی روان شناختی, باورهای غیرمنطقی, درگیری فکری
  • مارال آجری، حسن امیری*، سعیده سادات حسینی، کریم افشاری نیا
    هدف

    هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی زوج درمانی شناختی- رفتاری گروهی بر کیفیت روابط زناشویی، صمیمیت زناشویی، افسردگی زناشویی زنان خیانت دیده بود.

    روش پژوهش

    روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری دو ماهه بود که جامعه آماری آن شامل زنان خیانت دیده مراجعه کننده به مرکز مشاوره ژرفا شهر کرمانشاه بودند که پس از غربالگری30 زن خیانت دیده به شیوه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 زن) و گواه (15 زن) کاربندی شدند. ابزاهای این پژوهش پرسشنامه کیفیت روابط زناشویی باسبی (1995)، پرسشنامه صمیمیت زناشویی تامپسون و والکر، 1983 و پرسشنامه افسردگی بک، 1961 بود. گروه آزمایش به مدت ده جلسه تحت مداخله زوج درمانی شناختی- رفتاری هالفورد، 2005؛ به صورت گروهی قرار گرفت. داده ها با استفاده از آزمون واریانس اندازه های مکرر تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که مداخله زوج درمانی شناختی رفتاری بر کیفیت روابط زناشویی (11/29=F و 001/0=P)، صمیمیت زناشویی (13/7=F و 013/0=P) و افسردگی زناشویی (72/15=F و 001/0=P) موثر است؛ و این تاثیر در مرحله پیگیری پایدار بود.

    نتیجه گیری

    در نهایت این نتیجه حاصل شده است که زوج درمانی شناختی- رفتاری گروهی بر کیفیت روابط زناشویی زنان خیانت دیده در شهر کرمانشاه اثر بخش بوده است؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت که از روش زوج درمانی شناختی-رفتاری می توان برای کاهش افسردگی زناشویی زنان خیانت دیده و در نهایت استحکام خانواده استفاده کرد.

    کلید واژگان: کیفیت روابط زناشویی, صمیمیت زناشویی, افسردگی زناشویی, زنان خیانت دیده
    Maral Ajari, Hassan Amiri *, Saeedeh Sadat Houseini, Karim Afsharinia

    Marital infidelity is a phenomenon that affects the peace of mind of women and families and can cause serious psychological damage. Today, various approaches to couple therapy and family therapy have been developed with the aim of reducing conflicts and communication disorders between couples. The purpose of couple therapy is to help couples to better adapt to current problems and learn more effective methods of communication. Be. Research method in terms of purpose, applied; In terms of data collection method, it is quasi-experimental with pre-test and post-test design. The statistical population includes all the betrayed women in Kermanshah who have referred to Jorfa Psychological Counseling Center. The statistical sample of the study is 30 betrayed married women from the statistical population. Sampling method In the present study, sampling method is available. Data collection tools were group cognitive-behavioral couple therapy intervention, Basby Marital Quality Questionnaire (1995), Thompson and Walker Marital Intimacy Questionnaire and Beck Depression Inventory. Finally, it has been concluded that group cognitive-behavioral couple therapy has been effective on the quality of marital relationships of betrayed women in Kermanshah. Cognitive-behavioral group therapy has been effective on the marital intimacy of betrayed women in Kermanshah and group cognitive-behavioral couple therapy has been effective on marital depression of betrayed women in Kermanshah.

    Keywords: quality of marital relationships, Marital Intimacy, marital depression, betrayed women
  • محمد ترکمان، کیوان کاکابرایی*، سعیده سادات حسینی
    مقدمه

    اختلال نارسایی توجه-بیش فعالی از شایع ترین و پرچالش ترین اختلال های دوران کودکی و نوجوانی است. هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی دارو درمانی بر کارکردهای اجرایی، مشکلات رفتاری و نشانگان بالینی اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی می باشد.

    روش کار

    پژوهش از نوع آزمایشی با سنجش پیگیری سه ماهه با دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) انجام شد. شرکت کنندگان به شیوه نمونه گیری هدفمند و براساس میزان هوش و نوع اختلال همتا شدند. گروه درمان های دارویی تحت نظر روانپزشک به مدت 12 هفته روزانه دارو دریافت کردند. شرکت کنندگان با مقیاس سوانسون، نولان و پلهام ویرایش چهارم برای سنجش نشانه های بالینی ADHD، آزمون عصب روانشناختی کولیج جهت سنجش کارکردهای اجرایی و مقیاس خودگزارشی مشکلات رفتاری راتر فرم والدین مورد سنجش قرار گرفتند. از تحلیل واریانس چند متغیره (مانوا) برای بررسی فرضیه های پژوهش استفاده شده است.

    نتایج

    نتایج پژوهش نشان داد که بین گروه تجربی و گروه کنترل در تمامی پس آزمون متغیرهای کارکردهای اجرایی، مشکلات رفتاری و نشانگان بالینی و مولفه های آنها تفاوت معنی داری وجود دارد (05/0≤P).

    نتیجه گیری

    باتوجه به نتایج به دست آمده، به نظر می رسد که دارو درمانی، مداخله ای اثر گذار برای درمان متغیرهای ذکر شده می باشد.

    کلید واژگان: اختلال نارسایی توجه, بیش فعالی, درمان دارویی, کارکردهای اجرایی, مشکلات رفتاری
    Mohammad Torkman, Keivan Kakabraee *, Saeedeh Alsadat Hosseini
    Introduction

    Attention Deficit Hyperactivity Disorder is one of the most common and challenging disorders in childhood and adolescence. The aim of this study was to evaluate the effectiveness of drug therapy on executive functions, behavioral problems and clinical symptoms of attention deficit / hyperactivity disorder.

    Methods

    This experimental study was performed by measuring quarterly follow-up with two experimental and control groups (15 people in each group). Participants were matched by Purposive sampling method based on their level of intelligence and type of disorder. The psychotherapy group received medication daily for 12 weeks. Participants were assessed using the Swanson, Nolan, and Pelham Fourth Edition Scale to assess the clinical signs of ADHD, the College Neuropsychological Test to assess executive function, and the Rutterform Behavioral Problems Self-Report Scale. Multivariate analysis of variance (MANOVA) has been used to test the research hypotheses.

    Results

    The results showed that there was a significant difference between the experimental group and the control group in all post-test variables of executive functions, behavioral problems and clinical symptoms and their components (P≤0.05).

    Conclusion

    According to the results, it seems that drug therapy is an effective intervention to treat the mentioned variables.

    Keywords: Attention Deficit, Hyperactivity Disorder, Drug Treatment, Executive functions, Behavioral Problems
  • زینب معصومی تبار، کریم افشاری نیا*، حسن امیری، سعیده سادات حسینی
    زمینه

    مطالعات بسیاری به اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر مشکلات زناشویی زوجین و بررسی مشکلات تنظیم هیجانی و رضایت زناشویی زوجین پرداخته اند. اما پژوهشی که به بررسی اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر مشکلات تنظیم هیجانی و رضایت زناشویی بانوان ناسازگار در دهه اول زندگی پرداخته باشد مغفول مانده است.

    هدف

    بررسی اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر مشکلات تنظیم هیجانی و رضایت زناشویی بانوان ناسازگار در دهه اول زندگی بود.

    روش

    پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان دارای ناسازگاری زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی شهر اندیشه در سال 1397 بود.30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (15 نفری) جایگزین شدند. ابزار پژوهش عبارتند از: پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ (السون، 1998)، پرسشنامه ناسازگاری (DQ) ارنست جی. بی یر و دانیل پی. استرنبرگ (1977)، پرسشنامه اختلالات تنظیم هیجانی گراتس (2004) و بسته ی آموزشی طرحواره درمانی هیجانی لیهی و همکارانش (2015 ، 2019). تحلیل داده ها با روش تحلیل کوواریانس تک و چند متغیری انجام شد.

    یافته ها

    طرحواره درمانی هیجانی موجب افزایش میانگین نمرات رضایت زناشویی در شرکت کنندگان گروه طرحواره درمانی و موجب افزایش میانگین نمرات تنظیم هیجان در شرکت کنندگان گروه طرحواره درمانی شد (0/001 P<).

    نتیجه گیری

    طرحواره درمانی هیجانی باعث افزایش رضایت زناشویی و تنظیم هیجان و مولفه های آن در زوجین شد.

    کلید واژگان: طرحواره درمانی هیجانی, تنظیم هیجانی, رضایت زناشویی, بانوان, ناسازگار
    Zainab Masumi Tabar, Karim Afshariniya*, Hassan Amiri, Saeedeh Alsadat Hosseini
    Background

    Many studies have investigated the efficacy of emotional schema therapy on marital problems of couples and the problems of emotional adjustment and marital satisfaction of couples. But research investigating the efficacy of emotional schema therapy on the problems of emotion regulation and marital satisfaction in maladaptive women of the first decade of life has been neglected.

    Aims

    The aim of this study was to evaluate the effectiveness of emotional schema therapy on emotional regulation problems and marital satisfaction of maladaptive women in the first decade of life.

    Method

    This study was a quasi-experimental study with pretest-posttest design with control group. The statistical population consisted of all women with marital maladjustment referred to counseling and psychological services in Andisheh in 2018. Thirty individuals were selected by purposive sampling method and were randomly divided into two groups of control and experimental (n = 15). Research tools include: Enrich Marital Satisfaction Questionnaire (Ellison, 1998), Ernst J. DQ Disability Questionnaire. Beerless and Daniel P. Sternberg (1977), Grazchr('39')s Emotion Regulation Disorders Questionnaire (2004), and Lehi et al. (2015, 2019) training package for Emotional Schema Therapy. Data were analyzed using single and multivariate analysis of covariance.

    Results

    Emotional schema therapy increased the mean scores of marital satisfaction in the schema therapy group and increased the mean score of emotional regulation in the schema therapy group (P< 0/001).

    Conclusions

    Emotional schema therapy increased marital satisfaction and emotion regulation and its components in couples.

    Keywords: Emotional schema therapy, emotion regulation, marital satisfaction, ladies, incompatible
  • ناهید عظیمی، سعیده سادات حسینی*، مختار عارفی، شیما پرندین
    هدف

    هدف از انجام پژوهش حاضر پیش بینی طلاق عاطفی بر اساس سبک‫های کنترل تعارض و سرسختی روانشناختی در زوجین بود،

    روش

    این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه گردآوری داده ها توصیفی و از نوع همبستگی بود.جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زوجین شهر کرمانشاه در سال 1396 بود که به مراکز مشاوره مراجعه کرده‫ بودند،  نمونه آماری این پژوهش تعداد 200 نفر از زوجین (100 زوج) بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس و داوطلبانه از مراکز مشاوره و کلینیک های روانشناختی انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه‫ی سخت رویی اهواز (1377) ، پرسشنامه سبک های کنترل حل تعارض موری و اشتراس (1990) و آزمون طلاق عاطفی رزاقی (1387) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و نرم افزار مدلسازی Amos در سطح معناداری 05/0 انجام شد.

    یافته ها

    یافته های پژوهش نشان می دهد سرسختی روانشناختی رابطه معنی داری با طلاق عاطفی زوجین شهر کرمانشاه دارد و بین سبک های کنترل تعارض و طلاق عاطفی زوجین نیز رابطه معنی داری وجود دارد. همچنین بین سبک های کنترل تعارض و سرسختی روانشناختی زوجین نیز رابطه معنی داری بدست آمد همچنین نتایج آزمون رگرسیون نشان داد دو متغیر سرسختی روانشناختی و سبکهای کنترل تعارض می توانند به شکلی مثبت و معنی دار طلاق عاطفی را در زوجین پیش بینی کنند (P<0.005).

    نتیجه گیری

     براساس یافته هاسرسختی روانشناختی بالا می‫تواند از بروز طلاق عاطفی جلوگیری کند و هر چه سرسختی روانشناختی افراد بالاتر باشد کمتر دچار طلاق عاطفی می گردند.

    کلید واژگان: سرسختی روانشناختی, سبک‫های کنترل تعارض, طلاق عاطفی, زوجین
    Nahid Azimi, Saeedeh Sadat Hosseini *, Mokhtar Arefi, Shima Parandin
    Purpose

    The aim of this study was to predict emotional divorce based on conflict control styles and psychological hardiness in couples.

    Methodology

    This research was descriptive and correlational in terms of practical purpose and data collection method. The statistical population of this study included all couples in Kermanshah in 2017 that had referred to counseling centers. The statistical sample of this study was 200 people. Couples (100 couples) were selected using available and voluntary sampling methods from counseling centers and psychological clinics. The research tools included Ahvaz Hardship Questionnaire (1998); Murray & Strauss Conflict Resolution Control Styles Questionnaire (1999) and Razeghi Emotional Divorce Scale (2009). Data analysis was performed using SPSS software and Amos modeling software at a significance level of 0.05.

    Results

    Research findings showed that psychological Hardiness had a significant relationship with emotional divorce of couples in Kermanshah and there was a significant relationship between conflict control styles and emotional divorce of couples. There was also a significant relationship between conflict control styles and psychological stubbornness of couples. Also, the results of regression test showed that the two variables of psychological Hardiness and conflict control styles can predict positive and significant emotional divorce in couples(P<0.005).

    Conclusion

    According to the findings, high psychological distress can prevent emotional divorce and the higher the psychological Hardiness of individuals, the less likely they are to experience emotional divorce

    Keywords: Psychological Stubbornness, Conflict Control Styles, emotional divorce, Couples
  • هادی رشیدی فرد*، سعیده سادات حسینی

    هدف این پژوهش، بررسی رابطه مهارت حل مساله با سوء مصرف مواد در مردان معتاد خود معرف شهر کرمانشاه بود. روش مطالعه حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه اجراء، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه معتادان مرد بود که در سال 1397 جهت ترک اعتیاد به مراکز دولتی یا خصوصی شهر کرمانشاه، مراجعه کرده بودند. از میان آن ها به کمک روش نمونه گیری تصادفی در دسترس، تعداد 120 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده های پژوهش توسط پرسشنامه های حل مساله اجتماعی لیندا و البرگ و همکاران (2000) و اطلاعات شخصی سوء مصرف جمع آوری شدند. برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش، از نرم افزار آماری SPSS استفاده شد. نتایج نشان دادند، بین مهارت حل مساله با سوء مصرف مواد در مردان معتاد خود معرف رابطه وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که بر اساس مهارت حل مساله، می توان سوء مصرف مواد در مردان معتاد خود معرف را پیش بینی نمود. نتایج کلی نشان داد، بین مهارت حل مساله با سوء مصرف مواد در مردان معتاد خود معرف رابطه وجود دارد.

    کلید واژگان: مهارت حل مسئله, سوء مصرف مواد, مردان معتاد, شهر کرمانشاه
    Hadi Rashidifard*, Saeedeh Al-Sadat Hosseini

    The present study intended to examine the relationship between problem-solving skill and drug abuse among self-introduced male addicts in Kermanshah City. In terms of purpose, this is an applied research and the method of the study is descriptive correlational. The statistical population included all of the male addicts who referred to state and private treatment-centers of Kermanshah City in 2016. Using random convenience sampling, 120 people were chosen as sample. The data was collected via Linda et al. Social Problem-Solving Inventory (2000), and drug abuse personal information. To analyze the data, SPSS software was used. The findings showed that there is a relationship between problem-solving skill and drug abuse among self-introduced male addicts. The findings also showed that drug abuse among self-introduced male addicts can be predicted based on problem-solving skill. The overall results showed that problem-solving skill is related to drug abuse among self-introduced male addicts.

    Keywords: Problem-solving skill, Drug abuse, Make addicts, Kermanshah city
  • لیلا عبدالملکی، برزو امیرپور*، حسن امیری، سعیده سادات حسینی، کریم افشاری نیا
    اهداف

    استرس تروماتیک ثانویه، به عنوان پیامدهای آتی رفتاری و هیجانی به دنبال آگاهی از تجربه شدن رویدادی آسیب رسان توسط یک فرد مهم در زندگی، تعریف می شود. در مقابله گری با این شرایط روانپزشکی، برخورداری از خصیصه ها و منابع درونی توانمندساز از یک سو و حضور مشکلات اثرگذار بر کیفیت زندگی قربانیان پنهان تروما از سوی دیگر، می تواند به پیامدهای متفاوتی در مبتلایان به اختلال استرس پس از سانحه منجر شود. بنابراین، هدف از اجرای پژوهش حاضر طراحی و تدوین و برازش مدلی مرتبط با پیشایندها و پیامدهای روانشناختی ابتلا به اختلال استرس تروماتیک ثانویه در همسران جانبازان بود.

    مواد و روش ها:

     پژوهش توصیفی حاضر، از نوع همبستگی است که به مدل یابی روابط ساختاری و مبتنی بر روش حداقل مربعات جزئی مربوط می شود. جامعه مورد مطالعه شامل 152 نفر از همسران (زنان) جانبازان جنگ با تشخیص اختلال استرس تروماتیک ثانویه در استان کرمانشاه در سال 1398 بود. شرکت کنندگان از طریق نمونه گیری در دسترس وارد مطالعه شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسش نامه خواب پیتزبورگ، فرم کوتاه شاخص عزت نفس جنسی (اعتباریابی شده توسط فرخی و شاره)، پرسش نامه خودشفقتی ریس و همکاران، مقیاس روانشناختی قدرت ایگو و مقیاس آسیب ثانویه (اعتباریابی شده توسط رضاپورمیرصالح و احمدی) استفاده شد. با کمک نرم افزار آماری SPSS 25 و Smart PLS 3.2.8 و روش های آماری ضریب تعیین و ضریب رگرسیون و شاخص های برازش مدل داده ها تحلیل شدند.

    یافته ها: 

    برازش مدل پیشنهادی در پژوهش حاضر، از بعد ساختاری آن بر اساس 15/0<F2، 002/0<Q2 و 33/0<R2 قابل قبول و از بعد کلی با توجه به میزان 650/0=GoF حاکی از برازش قوی در بعد کلی مدل بود. مقادیر 97/1<T-Value و ضرایب مسیر β، رابطه علی و معنادار میان متغیرها را به جز مسیر قدرت ایگو با کیفیت خواب 009/0-=β و 155/0=T-Value نشان داد.

    نتیجه گیری: 

    اختلال استرس تروماتیک ثانویه از ویژگی های شخصیتی (نیرومندی ایگو و خودشفقتی) تاثیر می پذیرد و خود نیز بر کیفیت خواب و عزت نفس جنسی تاثیرگذار است. علاوه بر این نتایج حاکی از آن بود که مدل مفهومی مورد بررسی این پژوهش دارای حمایت تجربی قابل قبول در برازش داده ها است.

    کلید واژگان: همسران جانبازان جنگ, اختلال تروماتیک ثانویه, قدرت ایگو, عزت نفس
    Leila Abdoulmalki, Borzoo Amirpour*, Hassan Amiri, Saeede Sadat Hosseini, Karim Afsharinia
    Aims

    Secondary Traumatic Stress (STS) is defined as the subsequent behavioral and emotional consequences of knowing that a traumatic event is experienced by an important person in life. Confronting these psychiatric conditions, possessing the traits and empowering internal resources on one hand and the presence of problems affecting the quality of life of hidden trauma victims on the other hand, can lead to different outcomes in traumatic stress disorder sufferers. Therefore, the purpose of the present study was to design and develop a model related to the antecedents and psychological consequences of secondary traumatic stress disorder in veterans ‘spouses.

    Materials & Methods

    This descriptive study is a correlation study that deals with the modeling of structural relationships based on the partial least squares method. The study population consisted of 152 spouses of war veterans (women) with secondary traumatic stress disorder in Kermanshah province, Iran. Participants were included in the study through available sampling. Pittsburgh Sleep Questionnaire, Short Form of Sexual Self-Esteem Index (validated by Farrokhi and Fluid), Reiss et al. Self-Success Questionnaire, Ego Power Psychological Scale, and Secondary Injury Scale (validated by Rezapour Mirsaleh and Ahmadi) were used for data collection. Data were analyzed using SPSS 25 and Smart PLS 3.2.8 statistical methods, coefficients of coefficient and regression coefficient and data model fit indices.

    Findings

    The fitting of the proposed model in the present study, from its structural dimension based on F2<0.15, Q2<0.002 and R2<0.33, and from the general dimension with respect to GoF=0.650 indicates strong fit in dimension. It was a whole model. T-Value<1.97 and coefficients of β path showed a significant and causal relationship between variables except ego power path with β=-0.009 and T-value=0.155.

    Conclusion

    Secondary traumatic stress disorder is influenced by personality traits (ego strength and self-esteem) and also affects sleep quality and sexual self-esteem. In addition, the results indicated that the conceptual model under study had acceptable empirical support for data fitting.

    Keywords: Veterans [https:, www.ncbi.nlm.nih.gov, mesh, 68014728], Post-traumatic Stress Disorder [https:, 68013313], Ego [https:, 68004532], Self-Concept [https:, 68012649]
  • بهادر حاجی محمدی، هنگامه زندی، گیلدا اسلامی، سعیده سادات حسینی، سیده صبا هاشمی، مجتی پورصباغیان، احمد باغبانی، الهه لونی *

    گوشت از پرمصرف ترین مواد غذایی در جوامع کنونی شناخته شده است. غنی بودن از لحاظ منابع پروتئینی و مواد معدنی محیط مناسبی را جهت رشد و تکثیر میکروارگانیسم های عامل فساد و مسمومیت فراهم آورده است و سبب شده تا گوشت در زمره فسادپذیرترین ماده غذایی قرار گیرد. در میان آلودگی های میکروبی منتقله از غذا، استافیلوکوکوس اورئوس که یک کوکسی گرم مثبت و بی هوازی اختیاری است بعنوان یکی از علل مهم مسمومیت های غذایی شناخته شده و بدلیل توانایی رشد در شرایط مختلف از طیف وسیعی از مواد غذایی از جمله گوشت قابل جدا شدن است. این باکتری با تولید انتروتوکسین در منابع غذایی چون گوشت باعث مسمومیت غذایی استافیلوکوکی می شود. بنابراین کنترل میکروبی گوشت از لحاظ سلامت انسان و ارتقاء سطح کیفی زندگی اهمیت دارد. پرتودهی یک فناوری سالم، موثر و نوین جهت نگهداری مواد غذایی جایگاه ویژه ای در صنعت غذا پیدا کرده است. در مطالعه پیش رو اثر پرتو الکترونی بر زنده مانی استافیلوکوکوس اورئوس در نمونه گوشت گاو مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور180 نمونه گوشت گاو جهت اطمینان از عدم رشد میکروبی و آلودگی، با دوز استریل 20 کیلوگری، پرتودهی شد و سویه استاندارد استافیلوکوکوس اورئوس (ATCC 25923) به نمونه ها تلقیح گردید. نمونه های گوشت گاو با دوز های 1 ،3 و 5 کیلوگری پرتودهی شدند. جهت بررسی تاثیر گذاری دوز های اشعه پرتودهی شده در روزهای 1 ، 3 ، 5 و 7 آزمون های میکروبی بر روی نمونه های گوشت گاو طبق استاندارد میکروبی شماره 1- 6806 انجام شد. میانگین تعداد استافیلوکوکوس اورئوس در نمونه های گوشت گاو بین دوز 1 و 3 با گروه شاهد تفاوت آماری معنی داری وجود داشت (p<0.05). در مورد میانگین تعداد باکتری استافیلوکوکوس اورئوس در نمونه های گوشت گاو بین دوز های مختلف در روزهای 1و 5 تفاوت آماری معنی داری مشاهده شد (p<0.05). با استفاده از نتایج این مطالعه در مورد کاربرد پرتو الکترونی در کاهش و یا حذف پاتوژنهای غذا زاد، می توان با انتخاب دوز موثر؛ گامی موثر در جهت بهبود سلامت میکروبی گوشت گاو در حد مطلوب و نیز افزایش مدت زمان ماندگاری آن برداشت.

    کلید واژگان: استافیلوکوکوس اورئوس, پرتو الکترونی, گوشت گاو
  • ناهید عظیمی، سعیده سادات حسینی*، مختار عارفی، شیما پرندین
    زمینه
    طلاق عاطفی و تعارضات زناشویی خطرسازترین عوامل در اختلافات زناشویی به حساب می آیند. همچنین سرسختی روانشناختی از مولفه های مهم شخصیت و تعیین کننده آسیب پذیری در مقابل تنیدگی و مشکلات خانوادگی است. لذا مساله تحقیق حاضر این است که آیا سرسختی روانشناختی قادر است نقشی میانجی گر را در ارتباط بین سبک های کنترل تعارض و طلاق عاطفی ایفا کند؟
    هدف
    پژوهش بررسی نقش میانجی گر سرسختی روانشناختی در ارتباط بین سبک‫های کنترل تعارض و طلاق عاطفی در زوجین بود.
    روش
    پژوهش از نوع همبستگی بود، جامعه آماری شامل کلیه زوجین دارای اختلاف زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر کرمانشاه در سال 1396 بود. 200 نفر با روش نمونه گیری داوطلبانه و در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش عبارتند از:  پرسشنامه‫ی سخت رویی اهواز (1377)، پرسشنامه سبک های کنترل حل تعارض (موری و اشتراس ، 1990) و آزمون طلاق عاطفی (رازقی، غباری بناب و مظاهری، 1387). تحلیل داده ها با  استفاده از آزمون بارتلت و معادلات ساختاری انجام شد.
    یافته ها
    نقش سرسختی روانشناختی در ارتباط با سبک های حل تعارض و طلاق عاطفی زوجین معنی دار است و بین سبک های کنترل تعارض و طلاق عاطفی زوجین، بین سبک های کنترل تعارض و سخت رویی و  بین سخت رویی و طلاق عاطفی زوجین رابطه معنی داری وجود دارد(0/01>P).
    نتیجه گیری
    می توان گفت زوجینی که از سرسختی روانشناختی و مهارت کنترل تعارض  بالاتری برخوردارند طلاق عاطفی کمتری را تجربه می کنند.
    کلید واژگان: سرسختی, سبک‫های کنترل تعارض, طلاق عاطفی, زوجین‬‬‬‬‬
    Nahid Azimi, Saeedeh Sadat Hosseini*, Mokhtar Arefi, Shima Parandin
    Background
    Emotional divorce and marital conflicts are the most risky factors in marital disputes. Also, psychological hardiness is an important component of personality and determines vulnerability to stress and family problems. Therefore, the question of the present study is whether psychological stubbornness can play a mediating role in the relationship between conflict control styles and emotional divorce?
    Aims
    The purpose of this study was to investigate the mediating role of psychological hardiness in the relationship between conflict control styles and emotional divorce in couples.
    Method
    The study was a correlational study. The statistical population consisted of all couples who had referred to counseling centers in Kermanshah in 1396. 200 people were selected by voluntary sampling and available as sample. Research tools are: Ahwaz Hardiness Questionnaire (1998), Conflict Resolution Control Style Questionnaire (Murray & Strauss, 1990) and Emotional Divorce Test (Razegi, Ghobari Bonab & Mazaheri, 2008). Data were analyzed using Bartlett test and structural equations.
    Results
    The role of psychological stubbornness in relation to conflict resolution styles and emotional divorce of couples is significant. There is a significant relationship between emotional couple of (p<0/01).
    Conclusions
    It can be said that couples with higher psychological stiffness and conflict control skills experience less emotional divorce.
    Keywords: Hardiness, conflict control Styles, emotional divorce, couples
  • لیلا عبدالملکی، حسن امیری*، سعیده سادات حسینی، برزو امیرپور، کریم افشاری نیا
    مقدمه

    از آنجایی که سازمان بهداشت جهانی، سلامت روان را چیزی فراتر از فقدان محض بیماری معرفی کرده است، تمرکز پژوهشی بر خصوصیات مثبت شخصیتی و منابع درونی افراد در مقابله گری با آشفتگی های روانی فزونی یافت.

    هدف

    پژوهش حاضر، با هدف بررسی نقش خودشفقتی و نیرومندی ایگو در اختلال استرس تروماتیک ثانویه همسران جانبازان جنگ انجام گرفت.

    مواد و رو ش ها

    در این پژوهش توصیفی - همبستگی، نمونه نهایی مشتمل بر 152 نفر از همسران جانبازان جنگ با تشخیص اختلال استرس تروماتیک ثانویه استان کرمانشاه در سال 1398 بود. شرکت کنندگان از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه خودشفقتی ریس و همکاران،(Reis et al.’s Self-Compassion Scale) مقیاس روانشناختی قدرت ایگو (Psychological Ego Strength Scale) و مقیاس آسیب ثانویه (Secondary Trauma Questionnaire-STQ) استفاده شد. با کمک نرم افزار آماری SPSS نسخه 25 و روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی ساده داده ها تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج پژوهش حاکی از آن بود که میانگین نمرات برای استرس تروماتیک ثانویه (55 / 10 ± 43 / 63)، برای خودشفقتی(20/91±7/15) و برای نیرومندی ایگو معادل با (69 / 10 ± 07 / 60) بود. علاوه بر این، هم خودشفقتی (416 / r=-0) و هم نیرومندی ایگو (278 / r=-0) با استرس تروماتیک ثانویه همبستگی منفی و معنی داری داشتند. مطابق با تحلیل رگرسیون خود شفقتی با (37 / β=-0) و قدرت ایگو با (20 / β=-0) پیش بینی کننده های معکوس و معنادار استرس تروماتیک ثانویه بودند.

    بحث و نتیجه گیری

    بر اساس نتایج این مطالعه، تقلیل صفات مثبت شخصیتی مانند خودشفقتی و قدرت ایگو به عنوان یک منبع مقابله گری در قربانیان ثانویه تروما، خطر آسیب پذیری روانی آن ها را افزایش می دهد. پیشنهاد می شود که نقش این عوامل در درمان اختلالات وابسته به تروما و استرس لحاظ شود.

    کلید واژگان: اختلال استرس پس از سانحه, خستگی شفقت, ایگو, جانبازان, همسران
    Abdoulmaleki. L, Amiri. H*, Hosseini SS, Borzoo, Afshariniya K
    Introduction

    Since the World Health Organization has introduced mental health something beyond the mere absence of mental illness, Researches increasingly focus on positive personality traits and individuals’ internal resources in the coping of psychological distress.

    Objective

    The present study was aimed to investigate the role of self-compassion and ego strength on secondary post-traumatic stress disorder in wives of the war veterans.

    Materials and Methods

    In this descriptive correlational study, our final sample consisted of 152 participants, who were the wives of war veterans with secondary post-traumatic stress disorder in Kermanshah province in 2019. The subjects were selected by purposive sampling method. To collect the data Reis et al.’s Self-Compassion Scale, psychological ego strength scale and Secondary Trauma Questionnaire (STQ) were used. Data were analyzed using the Pearson correlation coefficient and simple linear Regression by SPSS 25.

    Results

    The results indicated that the mean score for variables was: secondary post-traumatic stress (63.43±10.55), Self-compassion (20.91±7.15) and ego strength (60.07 ± 10.69). Moreover, Both Self-compassion (r=-0.416, P<0.05) and ego strength (r=-0.278) had negative significant correlation with secondary posttraumatic stress disorder. Based on regression analysis, Self-compassion (β=-0.37) and ego strength (β=-0.20) were the negative significant predictors of secondary post-traumatic stress. Discussion and

    Conclusion

    Based on the findings of this research, reducing the level of positive personality traits, such as the self-compassion and ego strength as a source of coping in the secondary victims of trauma, the risk of their Psychopathology increases. It is suggested that the role of these factors in treating trauma and stressrelated disorders be considered.

    Keywords: Compassion Fatigue, Ego, Post-Traumatic, Stress Disorders, Spouses, Veterans
  • سجاد اسکندری، کیوان کاکابرایی*، سعیده سادات حسینی، حسن امیری
    هدف

    این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش دیویس بر بهبود مهارت های خواندن، برنامه ریزی و سازماندهی دانش آموزان با ناتوانی های یادگیری انجام شد.

    روش

    روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه کودکان با ناتوانی یادگیری در مراکز ناتوانی های یادگیری 1، 2، 3 و 4 در شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 1398-1397 بود. نمونه آماری 30 نفر از این دانش آموزان بودند که به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایشی (15 دانش آموز) و گواه (15 دانش آموز) گمارده شدند. ابتدا پرسشنامه مشکلات یادگیری کلورادو (ویلکات و همکاران، 2011) برای هر دو گروه (توسط والدین) تکمیل گردید و سپس در آزمون برج لندن (شالیس، 1982) شرکت کردند. گروه آزمایشی در جلسات آموزش دیوس شرکت کردند. گروه گواه آموزشی دریافت نکرد. سپس پرسشنامه های ذکر شده دوباره برای هر دو گروه توسط والدین تکمیل و دو گروه در آزمون برج لندن شرکت کردند. داده ها از طریق آزمون آماری تحلیل کوواریانس تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که میانگین نمرات مهارت های خواندن، برنامه ریزی و سازماندهی در پس آزمون در گروه آزمایشی نسبت به گروه کنترل به طور معناداری افزایش یافته بود.

    نتیجه گیری

    بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گیری کرد که روش آموزش دیویس با شناسایی مشکلات مربوط به نارساخوانی باعث بهبود مهارت خواندن و با تمرکز بر فرایندهای تفکر موجب افزایش توانایی فرد در مهارت های سازماندهی و برنامه ریزی می شود.

    کلید واژگان: روش آموزش دیویس, مهارت های خواندن, برنامه ریزی و سازماندهی, ناتوانی های یادگیری
    Sajad Eskandari, Keivan Kakabraee *, Saeidehalsadat Hosaeni, Hasan Amiri
    Aim

    This study aimed to investigate the effectiveness of Davis training method on improving reading, planning and organizing skills of students with learning disabilities.

    Methods

    The research method was semi-experimental with pretest- posttest and a control group. The statistical population included all children with learning disabilities in learning centers 1, 2, 3 and 4 in Kermanshah city in the academic year 2018-2019. A sample of 30 of these students was selected by simple random sampling and randomly assigned to two experimental groups (15 students) and a control group (15 students). At first, the Colorado Learning Problem Questionnaire (Wilkot et al., 2011) was completed for both groups (by parents) and then participated in the London Tower Test (Shalice, 1982). The experimental group then participated in Davis training method sessions. The control group did not receive. Then the questionnaires were completed again by both parents for both groups and the two groups participated in the London Tower test. The data were analyzed by using statistical test of covariance analysis.

    Results

    The results showed that average scores of reading, planning and organizing skills in the post- test in experiment group were significantly increased in comparison with control group.

    Conclusion

    Based on the findings of the research, it can be concluded that Davis training method improves read skills with identify problems related to dyslexia and increases planning and organizing ability with focusing on the processes of thought.

    Keywords: Davis training method, reading skills, planning, organizing, learning disabilities
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • سعیده السادات حسینی
    سعیده السادات حسینی
    استادیار روانشناسی،روانشناسی،ادبیات و علوم انسانی، واحد کرمانشاه، دانشگاه آزاد اسلامی، کرمانشاه، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال