به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

سهیل گودرزی

  • سعیده کوزه گری*، سهیل گودرزی

    نگاه به شرق از جمله رویکردهای مطرح در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران دست کم طی دو دهه گذشته است. این رویکرد متعاقب تشدید تحریم های بین المللی علیه تهران و اعمال محدودیت های اقتصادی و سیاسی بر سر راه تعاملات بین المللی ایران بیش از پیش در عرصه نظری و سیاستگذاری مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به ناکامی این سیاست در دستیابی به اهداف مورد انتظار طی سال های گذشته و نیز با نگاهی دقیق تر به جایگاه آن در سیاست خارجی ایران، می توان سویه هایی از ایدئولوژی، گفتمان و سازه های فرهنگ راهبردی را در کنار عوامل و متغیرهای سیستمی پیش گفته در اقبال به این رویکرد مشاهده کرد. بر این مبنا هدف مقاله پیش رو ارزیابی این سیاست با استفاده از رهیافت تحلیل علی لایه ای در چهار سطح عینیت، سیستم، گفتمان و جهان بینی و نهایتا اسطوره ها و استعاره های سیاسی و هویتی ایرانی با هدف فهم دقیق بنیان های سیاست نگاه به شرق است. بررسی ها نشان دهنده فاصله میان نقطه ایده آل جمهوری اسلامی ایران از پیگیری سیاست نگاه به شرق با وضعیت موجود است. از نقطه نظر آینده نگری راهبردی، این امر ریشه در پایین ترین سطوح یعنی «لایه های جهان بینی و استعاره ها و اسطوره ها» دارد. به این معنا که وجود منابعی برای تمایز و عدم اشتراک در این لایه ها در کنار فقدان دستیابی به فهم مشترک پیرامون مسائل، چالش ها و فرصت ها و به ویژه ضعف در بسترسازی هویتی و فرهنگی مشترک موجب شده تا نگاه به شرق بیش از آن که یک راهبرد مستقل در ساحت سیاست خارجی ایران باشد، از واکنش نسبت به فشارهای سیستمی و همچنین تلاش در جهت پیشبرد دستورکارهای مشخص در زمینه روابط خارجی فراتر نرود.

    کلید واژگان: سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران, نگاه به شرق, تحلیل علی لایه ای, آینده نگری
    Saeedeh Kouzehgari *, Soheil Goodarzi

    “Looking to the East” as an approach in Iran’s foreign policy has been proposed during the last two decades. In parallel with the tightening of international sanctions on Iran and escalation of economic and political restrictions on Iran's international interactions, this approach received more attention in the theoretical and political sphere. The refusal of Europe and America to cooperate in the political, economic and security levels in one hand and expanding Iran's cooperation with countries such as China, Russia and India during recent years in other hand and also the emergence of the East in international economic and strategic affairs are the most important reasons for adopting this approach by Iran. Due to the failure of this policy in achieving its expected goals during the past years and regarding its position in Iran's foreign policy, it is obvious that along with the system factors and variables, features derived from ideology, discourse and strategic culture have played a role in the desirability of this approach. Based on this assumption, this article tries to evaluate the policy using the layered causal analysis approach at the four levels of objectivity, system, discourse and worldview, and finally Iranian political and identity myths and metaphors in order to understand the foundations of the Looking to the East policy. Surveys show the distance between the ideal point of the Islamic Republic of Iran to pursue the look to the east policy and the current situation. From the strategic foresight viewpoint this is rooted in the lowest levels, the "worldviews and metaphors and myths layers. In this sense, the existence of resources for differentiation and non-sharing these layers, along with the lack of common understanding about issues, challenges and opportunities, and especially the weakness in establishing a common cultural and identity context, has defined the policy as a react to systemic pressures and also trying to advance specific agendas in the field of foreign relations not an independent strategy.

    Keywords: Iran’S Foreign Policy, Looking To The East Approach, Layered Causal Analysis, Foresight
  • مجید اسدی*، حسین ولی وند زمانی، محمد اکرمی نیا، سهیل گودرزی

    تاثیر جهان بینی و ایدیولوژی غالب هر جامعه بر نگرش های سیاستمداران و سیاست های متخذه توسط آن ها بر کسی پوشیده نیست و این قاعده در مورد آمریکا و سیاست مداران آن نیز صدق می کند. این کشور با توجه به موقعیت ویژه ای که برای خود در دنیا قایل است، سیاستی خاص و متفاوت از سایر کشورها دارد. در چند دهه اخیر سیاست سلطه جویی و هژمونی به اولویت اول سیاست خارجه این کشور در تمامی عرصه های اقتصادی، فرهنگی، نظامی و... تبدیل شده است. از مولفه های مهم در شکل گیری اندیشه سیاسی و به تبع آن اندیشه نظامی هر جامعه، باورها و اعتقادات حاکم بر آن است لذا نقش مبانی اعتقادی و ایدیولوژیک در اندیشه نظامی آمریکا مسیله ای است که مقاله حاضر بدان می پردازد. بر همین اساس سوال اصلی این تحقیق، عبارت از این است که: "مبانی اعتقادی و ایدیولوژیک در اندیشه نظامی آمریکا چه نقشی دارد؟ " به منظور پاسخ به این مسیله پژوهشی با روش آمیخته صورت گرفته است و با بهره گیری از رویکرد تحلیلی- توصیفی، بر دیدگاه اندیشمندان غربی و غرب شناسان، برگرفته از آثار مکتوب انجام بررسی شده است. یافته های پژوهش مبین این است که اکثریت مطلق جامعه نمونه به فرضیه پژوهش پاسخ زیاد و خیلی زیاد را داده اند، همچنین با توجه به تحلیل استنباطی و آزمون خی دو و با در نظر گرفتن مقدار بحرانی و مقدار آماره آزمون به دست آمده فرضیه پژوهش تایید گردیده است.

    کلید واژگان: اندیشه نظامی, مبانی اعتقادی, ایدئولوژی, آمریکا
    M .Asadi *, H .Valivand Zamani, M .Akraminia, S. Godarzi

    The influence of the dominant worldview and ideology of any society on the attitudes of politicians and the policies adopted by them is not hidden from anyone, and this rule also applies to America and its politicians. Considering the special position it holds for itself in the world, this country has a special and different policy from other countries.In the last few decades, the policy of domination and hegemony has become the first priority of this country's foreign policy in all economic, cultural, military, etc. fields. One of the important components in the formation of the political thought and, accordingly, the military thought of any society, are the beliefs and convictions that govern it, so the role of religious and ideological foundations in the American military thought is an issue that this article deals with. Based on this, the main question of this research is: "What is the role of religious and ideological foundations in American military thought?" In order to answer this question, a mixed method research was conducted and uses the analytical-descriptive approach, based on the viewpoints of western thinkers and western scholars, the research is taken from the written works of the research. The findings of the research show that the absolute majority of the sample population gave a high and very high response to the research hypothesis. Also, according to the inferential analysis and the chi-square test, and considering the critical value and the obtained test statistic, the hypothesis of the research has been confirmed.

    Keywords: “military thought”, “Belief Bases”, “Ideology”, “America”
  • دکتر سهیل گودرزی، زهرا امامی

    برنامه هسته‌ای پیونگ‌یانگ در سال 2006 و 2009 با آزمایش دو بمب اتمی زمینه‌ساز تنش‌هایی در قبال برنامه هسته‌ای آن شد. این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه‌ای به دنبال پاسخ به این پرسش که رویکردهای آمریکا و اتحادیه اروپا در قبال برنامه هسته‌ای کره شمالی چیست؟ فرضیه مقاله این است که در حال حاضر، اروپایی ها و آمریکایی ها رویکردهای یکسانی در قبال تهدید برنامه‌ی هسته‌ای کره شمالی نداشته و با روی کار آمدن ترامپ و سیاست‌های یک‌جانبه‌گرایی او، کشورهای اروپایی به‌طور صریح‌تر از سیاست‌های آمریکا در قبال برنامه هسته‌ای کره شمالی انتقاد می‌کنند. درنهایت، مقاله بر طبق دیدگاه واقع‌گرایی تدافعی به این یافته دست‌ می‌یابد ازآنجاکه رویکرد آمریکا تامین امنیت خود است؛ بنابراین نه‌تنها در انتخاب ابزار مهار برنامه هسته‌ای کره شمالی بلکه باهدف امنیت‌جویی خود به دنبال تامین امنیت اتحادیه اروپا نبوده و این مسئله موجب واگرایی رویکردهای آمریکا و اروپا در قبال برنامه هسته‌ای کره شمالی شده است.

    کلید واژگان: کره شمالی, برنامه هسته ای, آمریکا, اروپا
  • سمیه خداخواه آذر*، سید مسعود موسوی شفائی، سهیل گودرزی

    در ماه های اخیر شیوع جهانی ویروس کرونا ما را با امری نابهنگام و غیر منتظره مواجه کرد. رخدادی در قالب یک ویروس رقم خورد که در ردای تجربه زیسته انسان امروز دور از انتظار بود. به واسطه یک ویروس، ناکارآمدی ها و نارسایی های سازوکارهای حاکم بر جوامع انسانی بار دیگر مجال بروز یافتند. آنچه در مختصات تاریخ اکنون روابط بین الملل ناممکن به نظر می آمد، نابهنگام و ناخوانده در قامت رخدادی از راه رسید و ممکن گشت. در شرایط فوق، دولت- ملت‏ها در مواجهه با رخدادهای نوظهور نظیر کرونا گرفتار نوعی واماندگی، درماندگی و عدم آمادگی شده‏اند. از این رو و با توجه به این بستر موضوعی، این پرسش ها مطرح می شوند که ریشه درماندگی دولت- ملت‏ها در قبال چالش‏های نوظهور چیست؟ پیامد مواجهه دولت- ملت‏ها با رخدادهای نابهنگام چون کرونا، به شیوه سنتی مبتنی بر حفظ بقا و امنیت دولت چه خواهد بود؟ در این راستا این استدلال مطرح می شود که ماهیت و نوع چالش‏های نوظهور نظیر کرونا به گونه‏ای است که از یک سو، دولت- ملت و نظم بین‏المللی مبتنی بر آن در مواجهه با این نوع از رخدادها گویا دچار نقص مادرزادی است؛ از سوی دیگر، فرایند یادگیری و سازگاری دولت- ملت سال هاست که متوقف شده است. در این نوشتار برای تحلیل اطلاعات بر روش تبیینی تاکید می شود.

    کلید واژگان: کرونا, پساکرونا, رخداد, دولت- ملت, نظم وستفالیایی
    Somayeh Khodakhah Azr *, Seyed Masoud Mousavi Shafaee, Soheil Goodarzi

    In recent months, the spread of Coronavirus encountered us with a contretemps situation. An event occurred in the guise of a virus that was beyond modern life imagination. Due to a virus, the defects and inadequacies of the mechanisms that govern human societies have once again found the opportunity to outbreak. What seems impossible in coordinates of the history of present of international relations, was realized in the disguise of a contretemps event. In these circumstances, nation-states, in confrontation with new-found events like Coronavirus, entangled in some kind of distress, insolvency, and lack of preparation. Considering these circumstances, we would face different questions; what are the roots of the insolvency of nation-states in the confrontation of these new-found challenges? What are the consequences of handling the contretemps events such as Coronavirus in a traditional method based on survival and security of state? In this regard, we argue that the nature of new-found challenges like Coronavirus is as if the nation-state and the international order based on it, has birth defects in face of these kinds of events; On the other hand, it seems that the learning process and adaptation of nation-states has been frozen decades ago. In this paper, The way of information analysis is the explanatory method of research.

    Keywords: Coronavirus, post-corona, event, Nation-State, Westphalian order
  • سهیل گودرزی، محمد جواد پور محمدی

    برنامه هسته ای ایران مسئله ای است که همواره بهانه ای برای اعمال تحریم علیه جمهوری اسلامی ایران بوده است. توافق صورت گرفته بین ایران و 1+5 معاهده بزرگی است که علاوه بر به رسمیت شناختن حق غنی سازی موارد مهمی از تحریم ها را معلق کرد. اسرائیل و عربستان بعنوان اصلی ترین مخالفان این توافق و دستاورد تاریخی لابی های گسترده ای در ایالات متحده انجام دادند و سرانجام رئیس جمهور ایالات متحده را قانع به خروج یکطرفه از برجام، اعمال مجدد تحریم و نقض این معاهده کردند. این نوشتار با چارچوب نظری نقش گروه های ذی نفوذ آرتور بنتلی به توضیح لابی گری در سیستم ایالات متحده آمریکا، روند و اهداف لابی عربی و اسرائیلی علیه توافق برجام پرداخته است. یافته ها نشان می دهد، اسرائیل به دلیل تقابل ایدئولوژیکی، دشمنی دیرینه با ایران، موازنه قدرت، تامین امنیت خود و حفظ انحصار هسته ای در خاورمیانه برای تخریب توافق برجام دست به لابی های گسترده ای زده و برای آن میلیون ها دلار هزینه کرده است. عربستان سعودی نیز با هدف رسیدن به منافع اقتصادی که با از بین رفتن برجام عائداش می شود و همچنین موازنه قدرت با ایران و برتری جویی منطقه ای لابی های وسیعی در آمریکا انجام داده است. و اینکه گاهی تصمیمات غلط در سیاست خارجی موجب تشدید روند همگرایی این دو گروه علیه جمهوری اسلامی ایران شده است.

    کلید واژگان: لابی گری, لابی عرب-صهونیسم, توافق برجام, آمریکا
  • سهیل گودرزی *، احمد سلطانی نژاد، مصطفی زهرانی، محسن اسلامی
    دونالد ترامپ چهل و پنجمین رئیس جمهور ایالات متحده با دستورکاری بسیار متفاوت وارد کاخ سفید شده و درصدد بازتعریف الگوی کنش ایالات متحده در سطح بین المللی برآمده است. ترامپ با رد سیاست های اوباما تقریبا در تمام سطوح امنیتی مایل به درانداختن طرحی نو در راهبرد سیاست خارجی و امنیتی ایالات متحده شده و در این مسیر درصدد دگرگونی در مکانیسم های راهبردی ایالات متحده برآمده است. مقاله حاضر از رهگذر بررسی اجمالی راهبرد امنیت ملی ایالات متحده در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، مهم ترین نشانه های دگرگونی احتمالی در راهبرد امنیت ملی ایالات متحد طی سال های آتی را به بحث و بررسی می گذارد. این پرسش که چه ویژگی هایی راهبرد امنیت ملی ترامپ طی سال های آتی را از راهبرد اوباما در فاصله سال های2016-2008 متمایز می سازد؛ پرسش اصلی مقاله حاضر بوده و فرضیه اولیه آن بر تدوین راهبرد امنیت ملی در چارچوبی متفاوت از چندجانبه گرایی اوباما و عمدتا در قالب نوعی یکجانبه گرایی تعدیل شده و بر پایه سیاست ابهام و مشخصا مدل کنشگر دیوانه کیسینجر به مثابه اصلی ترین وجوه تمایز با راهبرد اعلامی از سوی اوباما دلالت دارد.
    کلید واژگان: راهبرد امنیت ملی, ایالات متحده آمریکا, دونالد ترامپ, یکجانبه ?گرایی, چندجانبه ?گرایی
    Soheil Ghodarzi *, Ahmad Soltaninejad, Mostafa Zahrani, Mohsen Eslami
    Donald Trump, the forty-fifth president of the United States, entered the White House with a very different agenda and sought to redefine the pattern of US action and engagement in the international sphere. While rejection of Obama's policies, Trump has sought to alteration, the US foreign policy and security strategy at almost all levels and in this pathway has sought to change the strategic mechanisms of the United States. The present paper, through a brief review of the US National Security Strategy during Barack Obama's presidency, discusses the most significant signs of a possible transformation in the US National Security Strategy in the coming years. This survey is based on reports, documents and white House new president and decision maker's speech. The main question of the present article is what features of the Trump National Security Strategy in the coming years differentiate from Obama's strategy in 2008-2016, And its initial hypothesis focuses on the formulation of a national security strategy in a different framework than Obama's multilateralism, mainly as a form of moderate unilateralism, and based on ambiguous politics and, in particular, the Madman theory of Henry Kissinger as the main difference between Obama's declared strategy.
    Keywords: National Security Strategy, Multilateralism, Unilateralism, Donald Trump, Barack Obama
  • سهیل گودرزی، احمد سلطانی نژاد*، مصطفی زهرانی، محسن اسلامی
    تشریح الگوهای حاکم بر رابطه میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا طی سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حتی تبیین چرایی بروز وضعیت کنونی میان دو کشور از رهگذر رهیافت های متعارف سیاست خارجی و سیاست بین الملل به پژوهش هایی ناکارآمد و ناکافی می انجامد. تشریح واقعیت های تاریخی برای تبیین این وضعیت و یا استفاده از تحلیل های مبتنی بر نگرش های واقع گرایانه، اگرچه برای شناخت وضعیت کلی نه جنگ نه صلح کنونی مفید هستند، اما گویای چرایی تداوم وضعیت و فراتر از آن عدم ادامه و تسری همکاری های مقطعی نیز نیستند. تحلیل این مناقشه و خصومت دامنه دار میان ایران و آمریکا از یک سو مستلزم توجه به ساختارهای مادی قدرت و تضاد ژئوپلتیک میان دو کشور بوده و از سوی دیگر لاجرم می باید بر بنیان های شناختی و غیرمادی کنش هر یک از دو دولت مذکور متمرکز شود.
    به نظر می رسد چهارچوب فرهنگ راهبردی به عنوان الگویی که در عین توجه به کنش عینی و قابل محاسبه می تواند الگویی کارآمد برای مطالعه ابعاد و علل مناقشه میان ایران و آمریکا باشد. بر این اساس مقاله پیش رو با عنایت به وجوه پر رنگ امنیتی مناقشه مذکور بر آن است که از رهگذر مطالعه مقایسه ای عناصر و مولفه های فرهنگ راهبردی دو کشور، تصویری دقیق تر از مناقشه ایران و آمریکا به دست دهد.
    کلید واژگان: فرهنگ راهبردی, جمهوری اسلامی ایران, ایالات متحده آمریکا, خصومت
    Soheil Godarzi, Ahmad Soltaninejad*, Mostafa Zahrani, Mohsen Eslami
    Describing the dominant patterns of Iran-U.S relations after triumph of the Islamic revolution and even explanation of current situation between the two states through conventional foreign policy and international politics will lead to inefficient and inadequate researches. Although describing the historical facts and using realistic analyses to explain current non war- non peace situation are beneficent, but could not elucidate continuity of hostility situation between Iran and the United States. Analysis of this Iran-U.S extensive conflict and hostility requires focusing on material structures of power and geopolitical contrast in one hand and regarding the cognitive and nonmaterial fundamentals of action on the other hand.
    Without a doubt, current pattern of Iran-U.S relationship Influenced by both mentioned factors; this reciprocal process of impact with material and non-material elements of power and security have described this issue as a unsolved multi-faceted and multi-layered conflict. It seems that strategic culture framework as a pattern that mutually respect to state's objective, measurable and visible act alongside non material and invisible structures of practice can be useful to explain dimensions and causes of Iran-U.S conflict.
    According to this, the main agenda of this article is to illustrate a more detailed image about Iran-U.S conflict through a comparative Survey on elements and components of two state's strategic culture, with respect to significant security aspects of this conflict.
    Keywords: Strategic Culture, Islamic Republic of Iran, United States of America, Hostility
  • احمد سلطانی نژاد، سهیل گودرزی
    فناوری اطلاعات به منزله ابزاری نوین و بسیار کارامد در ارتباطات انسانی، کارکردهای متعددی دارد که تاثیر بر مدیریت امور عمومی از جمله آنهاست. همگام با رشد و گسترش این فناوری ها در جهان معاصر، این کارکرد نیز توسعه یافته و در حال تبدیل شدن به پارادایمی مهم در مدیریت و اداره کارامد جوامع در اقصی نقاط جهان است. از دیگر سو حکمرانی خوب نیز به مثابه مقوله ای که از دیرباز در بحث از کارامدی حکومت ها مطرح بوده است، در سال های اخیر بار دیگر مورد توجه و تدقیق قرار گرفته و به یک معنا در مشروعیت بخشی دولت ها نقش اساسی ایفا کرده است. عنایت به گسترش حجم و کیفیت خدماتی که از سوی جامعه و بخش های مختلف آن مورد انتظار است، بر دشواری تحقق حکمرانی خوب افزوده و الزاماتی را برای آن تعریف کرده است؛ تا آنجا که به نظر می رسد تنها از رهگذر کاربست فناوری های نوین اطلاعاتی و ارتباطی می توان به تحقق شاخص های حکمرانی خوب در یک جامعه امید داشت. مقاله حاضر ضمن توجه به رابطه تنگاتنگ فناوری های نوین اطلاعاتی و ارتباطی بر مقوله حکمرانی خوب در سالیان اخیر بر آن است تا تحول حادث شده در مفهوم حکمرانی خوب تحت تاثیر فناوری اطلاعاتی را در چارچوب پرسش چگونگی این تاثیر بررسی کند. بر این مبنا، فرض اصلی در این پژوهش تحول مفهوم حکمرانی خوب در سایه ایجاد و تاسیس ابزارها و روش های نوین خدماتی با استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات خواهد بود.
    کلید واژگان: حکمرانی, حکمرانی خوب, دولت الکترونیک, فناوری اطلاعات و ارتباطات
    Ahmad Soltani Nejad, Soheil Godarzi
    Information technology as a new and very efficient tool in human communications has multiple functions that effect on public affair management is one of them. Along with growth & spread of such technologies in contemporary world, this function simultaneously has spread & is changing to be an important paradigm in management & regional administration all over the world. In the other hand, good governance as an old discuss about government's efficiency had been reconsidered in recent years & played role in state's legitimacy.
    Due to the extension of volume & quality of society & it various parts expected services, executing of this type of governance has been even more difficult. As it seems that only by applying the new information & communication technologies, indexes of good governance could run.
    Meanwhile this article pays attention to close relation between the new information & communication technologies & good governance in recent years, is intend to survey the evolution of this concept under the influence of mentioned technologies. So the main hypothesis that this article is written on is evolution of good governance under the circumstances of establishing new instruments & methods affected by information & communication technology.
    Keywords: Good governance, Information Technology, E, Government
  • احمد سلطانی نژاد، سهیل گودرزی، مصطفی نجفی
    روند طولانی مذاکرات میان ایران و پنج قدرت جهانی بر سر مناقشه ی هسته ای در فرایندی دوازده ساله، پس از بیست و سه ماه مذاکره میان ایران و شش قدرت جهانی نهایتا به امضای توافق جامع هسته ای میان جمهوری اسلامی ایران و اعضای دایم شورای امنیت ملل متحد انجامید. توافقی که ضمن به رسمیت شناختن حق برخورداری و استفاده از انرژی هسته ای برای ایران، متضمن برنامه ای مشترک برای رفع تحریم های بین المللی علیه ایران نیز هست. فارغ از تبعات توافق هسته ای و برآوردهای اولیه از توافق و مزایا و معایب آن برای کشور؛ نقش و تاثیر دیپلماسی و مشی سیاست خارجی که از سوی دولت یازدهم در باب این موضوع در پیش گرفته شده است نیز از جمله مولفه هایی محسوب می شود که می باید در نظر آورده شوند. بر این اساس سوال اصلی نوشتار حاضر این است که آیا رسیدن به نقطه ی تفاهم برای حل پرونده هسته ای در دوره ی حاکمیت گفتمان اعتدال بر سیاست خارجی ایران، نمود تغییری مشخص در دیپلماسی هسته ای است یا صرفا تداوم رویکردهای گذشته در شرایط نوین است؟
    مقاله حاضر از رهگذر مطالعه تحلیلی- علی روندهای دیپلماسی در دو دوره اصلاحات و اعتدال در پی طرح این فرضیه است که با عنایت به روندهای سیاسی و دیپلماتیک منتهی به توافق وین، به نظر می رسد دیپلماسی دولت یازدهم پیش از آن که نشان از تحولی ماهوی در سیاست خارجی و ارائه ی مدل جدیدی از دیپلماسی ایرانی داشته باشد، نمود گسست از رویکرد تهاجمی در سیاست خارجی دوره پیشین (1392-1384) و بازگشت به سیاست تنش زدایی و اعتمادسازی با غرب است که در اوایل دهه ی هشتاد نیز تجربه شده است. اساس و راهبرد سیاست خارجی دولت یازدهم در موضوع هسته ای بر اعتمادسازی، تنش زدایی و تعامل مدیریت شده با غرب به منظور رفع بی اعتمادی و بدبینی ها نسبت به برنامه صلح آمیز هسته ای جمهوری اسلامی ایران استوار بوده است؛ همان چیزی که در دولت هشتم و اولین دوره مذاکرات هسته ای نیز از سوی ایران برای حل معضل هسته ای در پیش گرفته شد. اما در عین حال تاکتیک و مکانیسم های این دیپلماسی در نوع خود بدیع و بی نظیر می نمایند. در همین راستا و با عنایت به مختصات دیپلماسی منتهی به برجام به نظر می رسد این امر نمود تلفیقی از تداوم و تغییر در دیپلماسی ایرانی طی سال های اخیر است.
    کلید واژگان: سیاست خارجی, دیپلماسی هسته ای, تنش زدایی, اعتدال, اعتماد سازی, ایران
    Ahmad Soltaninejad, Soheil Godarzi, Mostafa Najafi
    The long and complex negotiations between Iran and P5+1 on the nuclear conflict in the past twelve years, finally led to a comprehensive nuclear agreement between Iran and permanent members of the UN Security Council. This agreement not only recognizes the right of have and use of peaceful nuclear energy for Iran but also contains a joint program for removing the international sanctions against Iran. Regardless of consequences and primary estimates of nuclear agreement and It costs and benefits for Iran, the impact of diplomacy and foreign policy method that the eleventh administration has taken on this matter is one of the components that must be regarded. Accordingly, the main question in which this article has written on is: If achieving a common point to Resolution the nuclear dossier after twelve years conflict between Iran and international actors, in time of ruling moderation discourse on Iran's foreign policy is a Sign for significant change in nuclear diplomacy or is only the Continuation of past approaches in new conditions? This article through a casual-analytical study of diplomatic procedures in two periods; reformation (1997-2005) and moderation (2013-2015) seeks to proof this assumption that regarding to political and diplomatic procedures resulted in Vienna Agreement, it seems that eleventh administration's diplomacy is merely is a disport from the past offensive approach in foreign policy (2005-2013) and return to détente and trust building toward west, which had been applied in the early years of third millennium. The eleventh administration's foreign policy operation (in the case of nuclear deal) is based on trust building, détente and managed interaction with west in order to eliminating the distrust and pessimism about Iran's peaceful nuclear program; the same policy, that in the first round of negotiations was applied. Of course the tactics and mechanism of this kind of diplomacy are novel and original. So, considering the Coordinates of nuclear diplomacy leading to "Barjam" (Joint Comprehensive Plan of Action) it seems that this progress is the synthesis of continuation or change in Iranian diplomacy during recent years.
    Keywords: Foreign policy, Nuclear diplomacy, Détente, moderation, Confidence building, Iran
  • محسن محمودی، سهیل گودرزی
    در طول سال های گذشته سیاست خارجی ایالات متحده شاهد دگرگونی هایی بوده است. اما بی تردید حادثه یازدهم سپتامبر موجد مهم ترین تغییرات در اصول، استراتژی و حتی ابزارها و تاکتیک های سیاست خارجی آمریکا شده است. ناکامی بوش در دستیابی به اهداف خود در خاورمیانه، بحران در اقتصاد آمریکا و اوج گیری نارضایتی افکار عمومی نسبت به وضع موجود، موجد دگرگونی دیگری در سیاست خارجی آمریکا گشت و باراک اوباما با وعده تغییر، نماد و نمود این دگرگونی در سیاست گذاری خارجی ایالات متحده شد. اوباما به رغم تمرکز بر خاورمیانه، راهبرد ها و تاکتیک هایی متمایز از بوش و نو محافظه کاران در پیش گرفت. بی تردید نرم افزارگرایی در استراتژی نومحافظه کاران و دموکرات ها با شدت و ضعف وجود داشته است. اما اولویت بندی های متفاوت این دو هیئت حاکمه در ایالات متحده در مورد کار بست این استراتژی در قیاس با استراتژی سخت افزاری محل بحث و مناقشه است. به نظر می رسد توسل به اصول و قواعد قدرت نرم در مباحث امنیتی چندان مورد توجه نومحافظه کاران نبوده و این موضوع در نظر ایشان غیر اصیل و فرعی تلقی می شود. اگرچه بوش و اوباما از چشم اندازهای متفاوت گفتمانی به سیاست خارجی می نگرند، اما در نهایت، دکترین اوباما تا اندازه ای استمرار سیاست های پیشین، ولی با ابزار متفاوت و در قالب نرم افزاری قدرت است. بنابراین، تغییر مد نظر وی نیز عمدتا مبتنی بر استفاده از قدرت هوشمند و باز تولید ابزارهای دیپلماتیک خواهد بود.
    کلید واژگان: جورج بوش, اوباما, خاورمیانه, سیاست سخت افزاری و نرم افزاری, آمریکا
    The US foreign policy has changed in recent years. Undoubtedly the incidence of September 11 was the basis of most radical changes in the US principles, strategy and its tactics and means of foreign policy. The failure of Bush administration in obtaining the US goals in the Middle East, the economic crisis and public dissatisfaction, contributed to another transition in the US foreign policy. Barrack Obama, who came to power to be the pioneer of change in the US policy making machinery, adopted strategies and tactics different from those of Bush and neoconservatives. Software orientation has been evident both in strategies of neoconservatives and democrats with different weight and concentration. while the republicans have been more for using hard power in security issues, the Obama doctrine is to some extent the continuity of former policies but with different means and mostly in the format of soft power. The shift in the US foreign policy in Obama administration is mainly based on employing smart power and reproducing more effective diplomatic means, the present paper concludes.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال