سوسن جبری
-
آثار ادبی گاه بازتابنده مسائل اجتماعی جامعه عصر نویسنده هستند که بر پایه جامعه شناسی ادبیات قابل دریافت هستند. جامعه شناسی ادبیات، اثر ادبی را پدیده ای اجتماعی می داند. زیرا بازتاب واقعیت های اجتماعی یا بیان نمادین آن ها را در خود دارد. موضوع این پژوهش مروری بر «عنوان گذاری» داستان های فارسی از (1332 تا 1357 ه.ش) با رویکرد جامعه شناسانه است. در این پژوهش دو دوره تاریخی مورد بررسی قرارگرفته است. نویسندگان دوره اول در سال های (1332 تا 1342ه.ش)، متاثر از شرایط خاص سال های پس از کودتا، بدبینی، ناامیدی، غم و سکونی عمیق را به فضای داستانی این سال ها واردکرده اند. نویسندگان در این دوران از کاربرد نمادین عناصر طبیعت 12.5%، مفاهیم انتراعی 16% و طنز 10% از عناوین داستان ها برای نشان دادن شرایط سیاسی و اجتماعی بهره برده اند. در دوره دوم، داستان های کوتاه و بلندی در سال های (1342 تا 1357 ه.ش) نوشته شده اندکه بیشتر عنوان های آن ها از نظر جامعه شناختی متناسب با محتوا و مضمون داستان به ورود مدرنیته و پیامدهای آن می پردازد. نویسندگان در دوره دوم کوشیده اند تا ناسازگاری مدرنیته با جامعه سنتی بی-زیرساخت مدرن و بحران هویتی که دستاورد آن بوده را در قالب داستان ارائه دهند. ترسیم رنج های اجتماعی و جهل و چالش های فرهنگی و دعوت به اصلاح آن ها، روحیه مبارزه طلبی را در خوانندگان ایجادمی کند. پیوند میان عنوان های داستانی که با کاربرد واژگان اقلیمی8.3%، واژگان در پیوند با دنیای مدرن 7% و واژگان بیگانه 1.6% انتخاب شده اند با نگرش انتقادی به مدرنیته آشکار است. در نتیجه از مجموع 1200 عنوان داستان بررسی شده، 56% عناوین داستانی به نوعی به شرایط اجتماعی و سیاسی خلق اثر اشاره دارند.
کلید واژگان: تحلیل جامعه شناختی, عنوان گذاری, داستان کوتاه, رمان, شرایط سیاسی و اجتماعیIntroductionNowadays, literary sociology theory, as an appropriate mechanism for recognition and social and cultural analysis, has been considered by literary scholars. Among the many works, stories are more inclusive of various social issues that can be studied more deeply than the writer's community. In the meantime, the titles of the stories as the first sign that the reader is encountered, reveal the secrets of the quality and content of the work, the thoughts and feelings of the author, and especially the environmental conditions of the creation of the work. Hence, the titles of the works represent both emotional, social, historical, indigenous and climatic situations and in a wider range of metaphors, metaphors, metaphors, allegories and compositions or symbolic phrases that convey their creator's feelings, thoughts and beliefs to the audience.The question of this research is that what the social conditions surrounding the creation of the work have had in the title of contemporary stories from 1941 to 1978?In this research, we have analyzed the titles of Persian stories from 1953 to 1978. The research method is a descriptive analysis which is done as a library method.
Review:
Much has been said about contemporary fiction and the examination of various aspects of its long and short stories. Sometimes the works of a storyteller and sometimes periodically or stylistically examine.In general, there has not been an independent research on the topic of "title" of Persian stories from 1953 to 1978 with a sociological approach.
ConclusionIn reviewing about 1200 of the titles of stories written in the years (1953-1978), we find that bitter streaks of despair, tyranny and repression of the coup of August 1953 (1953-1963) are seen in the story plans of post-coup years. In the second period (1963-1978), reactions to the sudden arrival of modernity and its influence on the social structure of traditional Iran are evident. The findings showed that the titles of the stories were influenced by the social conditions of the creation of the work following the plotting of the story in these two historical periods.
Keywords: Sociological Analysis, Title, Short Story, Novel, Social, Political Conditions -
آشوب و نظم از تقابل های دوگانه تولید معنا در نشانه شناسی فرهنگی یوری لوتمان هستند. نظم امری ایجابی و سازنده است که با قرار گرفتن در تعامل آشوب که امری سلبی و ویرانگر است، باعث تولید معنا و خلق مفاهیمی پیچیده می گردد. این پژوهش با رویکردی توصیفی - تحلیلی و با خوانشی تطبیقی رمان چاه بابل رضا قاسمی و واحه غروب بهاء طاهر بر پایه الگوی آشوب و نظم یوری لوتمان انجام شده است. دستاورد پژوهش حاکی است که آشوب ازلی و حرکت بال پروانه ای باعث شده تا رخدادها در این رمان ها به صورت غیر خطی و پیشامدها مبتنی بر عدم قطعیت باشند؛ در واقع هر پدیده پیچیده مانند ترس و نابه سامانی از رخدادهایی دیگر تاثیر می پذیرد. این رخدادها مواردی مانند: آشوب ازلی، آشوب پیش از نظم و آشوب پس از نظم است که باعث تغییرات و آشفتگی های در دل متن و شخصیت های داستانی می شود. آنچه در دو رمان بسیار شبیه است، آشوب ازلی است که بنیان اصلی آن، ترس و سرگردانی است و حرکت بال پروانه ای تفاوت عمده این دو رمان است که در رمان چاه بابل به دلیل دوره های زمانی مختلف بسامد بیشتری یافته است.کلید واژگان: نشانه شناسی فرهنگی, یوری لوتمان, تقابل آشوب و نظم, رمان چاه بابل, رمان واحه غروبChaos and order are dual opposites of meaning production in Yuri Lutmann's cultural semiotics. Order is a positive and constructive thing that, by being in the interaction of chaos, which is a negative and destructive thing, causes the production of meaning and the creation of complex concepts. This article aims to make a comparative reading of Reza Ghasemi's novel The chahe Babol and Baha Taher's Vahei Ghorob based on the pattern of chaos and order by Yuri Lutman with a descriptive-analytical approach.The results of the research indicate that the authors have expressed their inner feelings in the structure of fictional characters in dealing with the new atmosphere and different culture based on chaos and disorder in the text of the two novels Chah Babol and Vahei Ghorob.Eternal turmoil and butterfly wing movement make events in these novels nonlinear and events based on uncertainty; In fact, any complex phenomenon, such as fear and disorder, is affected by other events.These events are things like: eternal turmoil, pre-order chaos and post-order chaos that cause changes and turmoil in the heart of the text and fictional characters. What is very similar in the two novels is the eternal turmoil, the main basis of which is fear and confusion, and the butterfly wing movement is the main difference between the two novels, which has become more frequent in the novel Chah Babol due to different time periods.Keywords: Cultural semiotics, Yuri Lutman, Confrontation of Chaos, Order, The Novel of the Cahe Babol, The Novel of Vahe Ghorob
-
یوری لوتمان نشانه شناسی فرهنگی را برپایه تقابل های تعاملی در سه الگوی طبیعت و فرهنگ، آشوب و نظم، خودی و دیگری تبیین کرده است، چنانکه نشانه شناسی فرهنگی وی توانسته است پیوند ساختارهای مبتنی بر رمزگانی ویژه را در یک نظام تقابلی - تعاملی تفسیر کند. لوتمان تاثیر و تاثر طبیعت، فرهنگ و رمزگان آن ها را روی شخصیت ها و کنش های آنان با سه الگوی یادشده نشان داده است. هدف نشانه شناسی فرهنگی، مطالعه مناسبات بینافرهنگی نظام تقابلی و تعاملی الگوی طبیعت و فرهنگ است که گستره فرهنگ خودی و رمزگان آن را دربرابر نافرهنگ یا فرهنگ دیگری تبیین می کند. رمان های مهاجرت گستره مناسبی برای مطالعه تقابل، تعامل، تنگناهای طبیعت و فرهنگ و رمزگان آن ها هستند. نوشتار پیش رو مولفه های اساسی ساختار شخصیت ها و کنش های آنان را در رمان همنوایی شبانه ارکستر چوب ها از رضا قاسمی و رمان واحه غروب از بهاء طاهر برپایه الگوی طبیعت و فرهنگ لوتمان با خوانشی تطبیقی بهروش توصیفی - تحلیلی بررسی کرده است. هدف پژوهش تبیین جایگاه شخصیت ها و کنش های آنان مبتنی بر تقابل و تعامل بینافرهنگی فرهنگ مبدا و مقصد در رمان های مورد مطالعه است. دستاورد پژوهش نشان می دهد، این دو نویسنده فرهنگ خودی را در تلاطم مهاجرت شخصیت ها به فرهنگ میزبان مبتنی بر مولفه های طبیعت و فرهنگ حفظ کرده اند، چنانکه رمان های این دو نویسنده در مولفه های اجتماعی جنسیت، ازدواج و غلبه قدرت (قتل) با الگوی نسبی طبیعت - فرهنگ هم خوانی دارند. بافت مکانی و فضاسازی واحه غروب با الگوی طبیعت سازگار است، اما رمان همنوایی شبانه ارکستر چوب ها با الگوی فرهنگ همگرایی دارد.کلید واژگان: نشانه شناسی فرهنگی, یوری لوتمان, الگوی طبیعت و فرهنگ, بهاء طاهر, رضا قاسمیYuri Lutman has defined cultural semiotics based on interactive confrontations in three patterns comprising; "nature and culture", "chaos and order", and "insider and other". His cultural semiotics has been able to interpret the connection among special cryptographic structures in a confrontational-interactive system. Lutman has depicted the influence of nature, culture, and their codes on the characters and their actions in the three above-mentioned models. The purpose of cultural semiotics is to study the intercultural relations of the confrontational-interactive system for the "nature and Culture" pattern, which explains the dominance of the insider culture and its cryptocurrencies against the uncultured ones or other cultures. Novels targeting immigration are a good subject to study the notion of confrontation, interaction, the obstacles by nature, culture, and their mysteries. The current study has investigated the basic components of the character construction and their actions in the novels "Hamnavai Shabane-e Orchestr-e Chobha" by Reza Ghasemi and "Vaha-e Ghoroob" by Baha Taher based on the "nature and culture" pattern by Lutman in a descriptive-analytical method. The purpose of this study is to explain the position of characters and their actions based on the intercultural interaction of origin and destination culture in the studied novels. As presented by the results of the study, these two authors have preserved their own culture in the turmoil of character immigration to the host culture based on the components of nature and culture. More precisely, the novels of these two authors is in alignment with the "nature and culture" pattern with respect to the social components of gender, marriage, and domination of power (murder). The spatial and atmospheric texture of "Vaha-e Ghoroob" is consistent with the pattern of nature, but the novel "Hamnavai Shabane-e Orchestr-e Chobha" converges more with the pattern of culture.Keywords: Cultural semiotics, Yuri Lutman, Nature, Culture pattern, Baha Taher, Reza Ghasemi
-
حکایت، تمثیلی است برساخته برای معنادادن به یک تجربه جمعی با هدف تعمیم گسترده آن به عنوان درکی فراگیر از آن تجربه. پرسش پژوهش حاضر این است که کاربرد حکایت با توان تعمیم فراگیر و قابلیت های کاربردیش زمینه چه پیامدهای شناختی را در خود دارد؟ بررسی علل تعمیم پذیری در زبان و عناصر روایی در کلیله و دمنه، مرزبان نامه، گلستان و بهارستان نشان می دهند؛ که زبان حکایت از: واژگان پرکاربرد، ساده و دارای معنای عام، گروه های اسمی کوچک و جملات کوتاه آفریده شده است. ساختار روایی حکایت، کوچک و پیرنگ ساده و کاملی دارد، تیپ های شخصیتی که با کاربرد اسم عام و صفت پردازش می شوند. حادثه پردازی با رخدادهایی اندک که در افعال جملات بسیار کوتاه گنجانده شده اند. صحنه، اغلب با قیدهای زمان و مکان کلی و مبهم پردازش شده است. راوی دانای کل درونمایه کلی و عام حکایت را در اوج روایت می گنجاند؛ بنابراین حکایت به سبب زبان و ساختارش چنان توان تعمیم پذیری پیداکرده که مصداق هایش می توانند به همه انسان ها در همه زمان ها و همه مکان ها تعمیم یابند. افزون براین ویژگی های زبانی و روایی تعمیم پذیر، قابلیت های کاربردی به حکایت بخشیده است. ازجمله؛ قابلیت به خاطرسپاری، قابلیت نقل شفاهی، قابلیت مفهوم سازی، قابلیت کاربرد تمثیلی عناصر روایی، قابلیت پذیرش گسترده معانی ضمنی، قابلیت معنادارکردن تجربه، قابلیت خیال پردازی خلاقانه، قابلیت اقناعی، قاعده سازی. توان تعیم پذیری و قابلیت هایی که حکایت دارد، زمینه کاربرد فراگیر آن را فراهم کرده است و کاربرد فراگیر برخی پیامدهای شناختی را در خود دارد. ازجمله؛ کل نگری، هویت همگون، ماندگاری باورها، تقلیل گرایی در شناخت، دید یک بعدی به پدیده ها، مطلق انگاری و پیشداوری های ذهنی .
کلید واژگان: تعمیم پذیری, حکایت, کلیله و دمنه, مرزبان نامه, گلستان, بهارستانA story is an allegory made to give meaning to a collective experience with the aim of extending its generalization as a comprehensive understanding of that experience. The question of the current research is, what cognitive consequences does the application of the story with its comprehensive generalization ability and practical capabilities have? Examining the causes of generalizability in language and narrative elements in Kalileh and Damneh, Marzbannameh, Golestan and Baharestan show; the language is made up of: commonly used, simple and general meaning words, small noun groups and short sentences. The narrative structure of the story is small and simple and complete, character types are processed by using common nouns and adjectives. Events and few incidents that are included in the verbs of very short sentences. The scene is often processed with general and vague adverbs of time and place. The omniscient narrator includes the general theme of the story at the peak of the narration; therefore, due to its language and structure, the story has become so generalizable that its examples can be generalized to all people in all times and all places. In addition, the generalizable narrative and linguistic features have given practical capabilities to the story. Including; meaningful ability, oral transmission ability, conceptualization ability, ability to apply metaphorical elements of narrative, ability to accept broad implicit meanings, ability to give meaning to experience, ability to imagine creatively, ability to persuade, role play The adaptability and capabilities that have provided the grounds for its widespread use, and its widespread use has some cognitive consequences. Including; Holism, homogenous identity, persistence of beliefs, reductionism in cognition, one-dimensional view of phenomena, absolutism and mental prejudices.
Keywords: Generalizability, Anecdote, Kalileh, Damaneh, Marzbannameh, Golestan, Baharestan -
فرهنگ ها در الگوی خودی و دیگری لوتمان، خواسته هایی ناهمگن و متناقض نسبت به هم دارند. مهاجران در برابر این رویکردها، عملکردی تقابلی، تعاملی و پذیرشی نسبت به فرهنگ «نه آشنا» دارند. لوتمان درونیات فرهنگی و هویت فرد یا نویسنده مهاجر را تبیین و رمزگان آن را دسته بندی کرده است که امروزه آن را الگوی متداول لوتمان می نامند. جستار پیش روی، رمان های مهاجرت رضا قاسمی (چاه بابل و وردی که بره ها می خوانند) را بر پایه دیدگاه نشانهشناسی فرهنگی لوتمان با کاربست مفاهیمی همانند سپهر نشانه ای (نابرابری ساختاری، مرز، مرکز و پیرامون)، دوگانگی فرهنگی (حاشیه نشینی) و ضربه های فرهنگی با رویکردی توصیفی- تحلیلی بررسی کرده است. دستاورد پژوهش نشان می دهد رمزگان و نشانه های فرهنگی در مرز، نابرابری ساختاری و مرکز، نشان دهنده مناسبات میان متن ها و فضاهای متفاوت است که باعث شده مرزی تعیین شده مانع التقاط فرهنگ خودی با دیگری شود. در واقع قاسمی توانسته فیلترینگ لازم را به کار ببرد و فرهنگ خودی را در داخل مرز از تداخل «بیگانه/ دیگری» در امان نگاه دارد. به باور کلی تر رضا قاسمی فرهنگ خودی را در برخورد با فرهنگ دیگری با وجود تناقض و تقابل فرهنگ خودی و دیگری حفظ کرده، دیگری را در خارج مرز مولفه های فرهنگ خودی نگه داشته است، اگرچه باید باور داشت که این امری مطلق نیست.کلید واژگان: یوری لوتمان, الگوی متداول, خودی و دیگری, رمان مهاجرت, رضا قاسمیCultures have heterogeneous and contradictory demands on each other in the model of Lutman's own and another's. Immigrants have a confrontational or interactive or accepting approach to the "unfamiliar" culture in the face of these approaches. Lutman explains the cultural interior and identity of the immigrant or immigrant writer and categorizes its codes, which are now commonly called Lutman's role models. The research on the migration novels of Reza Ghasemi (The Babylonian well and the Verdi sung by the Lambs) is based on Lutman's cultural semiotics, using concepts such as astrology (structural inequality, border, center and periphery), cultural duality (marginalization) and cultural shocks. The result of the research shows that cultural codes and symbols on the border, structural inequality and the center indicate the relationship between different texts and spaces, which has caused the defined border to prevent the intersection of one with the other. In fact, Ghasemi was able to apply the necessary filtering and protect his own culture within the border from "foreign / other" interference. In general, Reza Ghasemi has preserved his own culture in dealing with another culture despite the contradictions and contrasts of his own culture and the other, and has kept the other outside the boundaries of the components of his own culture, although this view is not absoluteKeywords: Yuri Lutman, Common Pattern, Insider, Other, Immigration Novel, Reza Ghasemi
-
این پژوهش به خوانش کهن الگویی قصه های ایرانی و بررسی فرآیند فردیت و چگونگی رخدادهای شکل دهنده به این فرآیند پرداخته است. پرسش این است که؛ در طی فرآیند فردیت، روند پیوند قهرمان با آنیما و آنیموس چگونه است؟ با تحلیل محتوای متن قصه های ایرانی ابتدا نمود کهن الگوها را یافتیم و سپس دو مرحله ای بودن فرآیند فردیت آشکارشد که دوگونه تحقق خردمحور و قدرت محور داشت. یافته ها نشان می دهند؛ من (قهرمان) یا بخش آگاه و دیگر اجزای ناخودآگاه روان چون؛ آنیما، آنیموس، پیرخرد و سایه، پیوندهای پیچیده ای دارند. سایه همجنس قهرمان و جزء ناشناخته، سرکوب شده و چالش آفرین روان است. رخدادهای پروسه فردیت بر بنیاد چالش آفرینی های سایه برای قهرمان رخ می دهد و قصه ها هم با ساختار دو بخشی و گاه قصه درقصه و همانند فرآیند فردیت هم دو مرحله پیوند و بازپیوند دارند که در جستار پیشرو به آن پرداختیم. افزون بر آن، دو روایت زنانه و مردانه از روند تحقق فردیت داریم؛ در روایت خردمحور زنانه؛ قهرمان با راهنمایی و یاریگری پیرخرد و تکیه بر خردورزی بر سایه پیروز می شود و به آنیموس می پیوندد و اغلب پس از شکست سایه، او را می بخشد و می پذیرد. در روایت قدرت محور مردانه؛ قهرمان همچنان از راهنمایی و یاریگری پیرخرد برخوردار است، ولی با تکیه بر قدرت و جنگیدن رویاروی بر سایه غلبه می کند و اغلب سایه را می کشد و گاه می راند.
کلید واژگان: نقد کهن الگویی, آنیما, آنیموس, بازپیوند, قصه های ایرانیThis study does an archetypal reading of Ghesehaye Irani and examines the process of individuation and how things that form the process happen. The question is how in such a process the hero gets rejoining with anima and animus. Analyzing the content of the Ghesehaye Irani text, first we found the manifestation of archetypes, and then the two-stage nature of the process of individuation - which falls into two categories of Wisdom-driven and power-driven - became known. Findings show that there are complicated links between the hero’s ego, or the conscious part, and unconscious parts such as anima, animus, the wise old man, and the shadow. The shadow is of the same nature as the hero, and the unknown, repressed, and challenging part of the psyche. Things that happen in the process of individuation are based on challenges caused by the shadow for the hero. The tales with their bipartite and sometimes epizod structure go through two stages. In the first stage, the hero’s effort to join with anima or animus. This symbolizes socialization of the individual in the first half of life. In other stage of rejoining, the hero’s join to anima and animus runs up against problems, and to get rejoining with them, he has to have a decisive battle against the shadow. At this point, there are female and male narratives of the realization of individuality. In the female Wisdom-driven narrative, the hero triumphs over the shadow with the guidance and assistance of the wise old man, and gets rejoining with animus, often forgiving and accepting the shadow after he has defeated it. In the male power-driven narrative, the hero still has the guidance and assistance of the wise old man, yet, relying on his power in a head-to-head battle, overcomes the shadow and often kills or drives it away.
Keywords: Archetypal critique, Anima, Animus, Rejoining, Iranian Stories, Wisdom-driven, power-driven -
عنوان، یکی از اصلی ترین ارکان در اثر ادبی به شمار می رود؛ رکنی که اگر صحیح و متفکرانه گزینش شود، تاثیرگذاری چشمگیری بر جلب و جذب مخاطب خواهد داشت. این اهمیت قطعا در حوزه ادبیات داستانی برجسته تر است. حسن انتخاب عنوان از منظر زیبایی شناسی و ادبی می تواند ساختار منسجم یک اثر داستانی را برجسته سازد. با این حال، از این دست بررسی ها به صورت جامع درخصوص عناوین داستان های فارسی صورت نگرفته است. در این مقاله براساس منابع کتابخانه ای، کارکرد زیبایی شناسی عناوین 60 رمان فارسی نوشته شده در سال های 1332 تا 1357، در بخش روساخت دستوری، آواها، واژگان، موسیقی و صور خیال مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. دستاورد پژوهش نشان می دهد از آنجایی که همنشینی واژگان در تداعی عواطف و معنی کلام نقش موثرتری دارد، بیشتر عناوین به صورت ترکیبی انتخاب شده اند و این ترکیبات یا به صورت اضافی یا معطوف با حرف «واو» هستند. از همنشینی آوایی حروف در عناوین، حرکات موسیقیایی تولید می شود که به نظر می رسد از سوی نویسندگان برای القای معانی خاص ایجاد شده است. از میان صنایع لفظی، واج آرایی، واژه آرایی و از میان صنایع معنوی، مراعات النظیر و تلمیح بیشتر به کار رفته اند و همچنین استفاده از کنایه و استعاره بیش از دیگر صنایع به چشم می خورد.
کلید واژگان: عنوان, عنوان گذاری, تحلیل زیبایی شناسی, رمانTitle is one of the main pillars in a literary work, a base which, if chosen correctly and thoughtfully, will have a significant impact on attracting the audience. This is certainly more prominent in fiction; the proper choice of title from an aesthetic and literary point of view, can highlight the coherent structure of a work of fiction. However, such studies have not been conducted comprehensively on the titles of Persian stories. In this article, based on library sources, the aesthetic function of the titles of 60 Persian novels written between the years 1953 to 1978 are examined and analyzed concerning grammatical superstructure, sounds, words, music and imagery. The research results show that, since the combination and collocation of words has a more effective role in the association of emotions and the meaning; most of the titles have been selected in combination which are either additional or joined with the preposition and. In the titles, phonemic combinations of the letters produce musical rhythms that seem to have been created by the authors to induce specific meanings. Alliteration and repetition, among figures of speech, and synecdoche and allusion, among figures of thought, have been used more often. Furthermore, the use of metonymy and metaphor is more prominent than other devices.
Keywords: Title, Title making - Aesthetic Analysis - Novel -
نشان های ناخودآگاه جمعی به شکل بازنمودهای کهن الگویی در آثار ادبی و از جمله اسطوره، قصه و افسانه پدیدارمی شود. پرسش این است که چگونه می توان بازنمودهای کهن الگویی را در این متون جستجوکرد. در اینجا به روش یا راهکاری ضابطه مند برای جستجو در متن نیازداریم که مناسب این موضوع باشد. برای چنین روشی، نخست باید شناخت روشنی از ماهیت کهن الگوها داشته باشیم، سپس با الهام از ریخت شناسی قصه، خویشکاری های کهن الگو در شخصیت های قصه شناسایی شود. پس از شناخت بازنمودهای کهن الگویی با تحلیل پیشینه اساطیری و نمادگرایانه آن ها، بازنمودهای برجسته کهن الگویی آشکارمی شوند. برای مطالعه موردی و معرفی این روش، بازنمود کهن الگوی پیرخرد در 97 قصهاز افسانه های مردم ایران جستجوشد. ابتدا خویشکاری های یاریگری، راهنمایی و بخشندگی بازنمود کهن الگوی پیرخرد را در متن جستجو کردیم. یافته ها نشان می دهند که؛ این خویشکاری ها در شخصیت های قصه با فراوانی؛ سیمرغ 41، اسب 30، دیو 9، پری 4، آهو 2، پیرزن 2، شیر 2، سگ 2، پرنده پیر 1، پرنده طلایی 1، عقاب 1، کلاغ 1، مار 1، مرغ سخنگو 1، مرغ شکر 1 و مورچه 2 مورد دیده می شوند. حال، می توان به تحلیل این موضوع پرداخت که کدام شخصیت ها می توانند بازنمود کهن الگوی پیرخرد باشند. پاسخ، آن که؛ شخصیت هایی که در کل قصه، صرفا خویشکاری یاریگری، راهنمایی (رازآموزی) و بخشندگی دارند و همراه عنصر جادویی فراخواننده یاریگر دیده می شوند. بنابراین، از میان بازنمودهای کهن الگویی پیرخرد، بیشترین بسامد نمونه ها از آن سیمرغ، اسب، دیو و پری است که هم از ارزش های اساطیری و نمادگرایانه برخوردارند و هم با عنصر جادویی همراه هستند و می توان گفت در نتیجه؛ این شخصیت ها نمود کهن الگوی پیرخرد هستند.کلید واژگان: نقد کهن الگویی, خویشکاری, کهن الگوی پیرخرد, قصه عامیانه, فرهنگ افسانه های مردم ایرانThe signs of collective unconsciousness appear as archetypes in literary works including myths, tales and legends. The question is how to look for such archetypes. Indeed, efficient methods are needed in this regard. There is also a need for a clear understanding of archetypal identities to recognize the self of tale characters by using the morphology of tales. In this study, bold archetype representations are uncovered by analyzing mythical and symbolic backgrounds. As many as 97 Iranian stories were studied for old wisdom representation. At first, the self-characteristics, selfishness, guidance and generosity of old wisdom representations were searched in the text. The findings reveal that such characteristics exist in such characters as phoenix (for 41 times), horse (30), demon (9), fairy (4), gazelle (2), old lady (2), lion (2), dog (2), old bird (1), golden bird (1), eagle (1), crow (1), snake (1), talking bird (1), sugar bird (1) and ant (for 2 times). Accordingly, it is possible to find the characters which represent archetypal wisdom. The characters who have selfishness, guidance ability and generosity help the readers. Phoenix, horse, demon and fairy, which have mythical and symbolic values, are found to have the highest frequency. In fact, they convey a profound content of archetypes. Lion, dog, golden bird, eagle, crow, talking bird are the independent characters of the tales.Keywords: Archetypal Criticism, Function, Old wisdom archetype, Folk tales, Encyclopedia of Afsanehaye Mardo
-
برخی به سرودن مثنوی در حالت جذبه و بیخودی و ناخودآگاهی و همچنین به شیوه جریان سیال ذهن و تداعی آزاد اشاره کرده و بر این اساس مثنوی را متنی آشفته دیده اند. چنین داوری هایی جای تامل دارد و می تواند زمینه هایی داشته باشند. از جمله؛ آگاهی از شوریدگی مولانا، تداخل معانی اصطلاحی؛ تداعی معانی، تداعی آزاد و شیوه جریان سیال ذهن. شکستن مرز واقعیت و خیال و دیرآشنایی مثنوی برای مخاطبان امروز. یافته های نشان می دهند که: نشان های پیش اندیشی و آگاهانه سخن گفتن و هشیارانه سرودن در مثنوی بسیار است. از جمله: تعلیمی بودن مثنوی، مجلس گویی مولانا، خلوت پیش از مجلس وعظ، داستان-مقاله بودن مثنوی، کلیت موضوعات در اندیشه صوفیانه، تقسیم یک اندیشه کلی به اجزای کوچک تر، تکرار، تلمیحات و ارجاعات درون متنی، استدلال تمثیلی، تناسب موضوع سخن و درونمایهداستان ها، گزینش داستان ها در تناسب با موضوع، عنوان بندی بخش ها، تعلیق آفرینی، گفتگو با مخاطب، بازآفرینی و تصرف در اصل داستان ها، استقلال داشتن داستان ها، بازگشت به رشته قطع شده سخن، پایان بندی داستان ها، اتمام داستان ها، طراحی گفتگو و مناظره، پیوندهای ساختاری و محتوایی با؛ واژگان، جملات و ابیات کلیدی، پنهان نگاهداشتن راز. در نتیجه می توان گفت؛ در برخی پژوهش ها در توصیف مثنوی با شتابزدگی روبرو هستیم. نشانه های بسیاری گواهی می دهند؛ مولانا با پیش اندیشی، آگاهانه و هدفمند آن را سروده و همواره به جریان خلق متن و حضور مخاطب احاطه هشیارانه ای داشته است. بنابراین؛ مثنوی دارای ساختاری با نظم و منطقی دیرآشنا و ویژه خود است. چینش اجزای سخن در مثنوی؛ از یک سو تابع جهان بینی مولانا و از سوی دیگر تابع اولویت ها در نظام اندیشه اش و از سویی تابع مقتضای حال مخاطبانش است.
کلید واژگان: مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی, مثنوی معنوی, پیش اندیشی, آگاهانه سرودن, روایت, شیوه جریان سیال ذهن, تداعی آزادIs art created consciously or unconsciously? This question always sparks controversies amongst artists, researchers, philosophers, and psychologists. Nonetheless, as an intricate phenomenon, art demands both consciousness and unconsciousness to come into existence, and manifest attributes of both realms. Poetry is the most prominent artistic form of the ancient world, and to our predecessors, thinkers, Sufis, and poets were educators. Therefore, the vast portion of the ancient literature is didactic, and poetry has been used as a rhetorical devise to effectively convey the poets’ beliefs and instructions to the audience or the readers. Needless to say, didactics requires forethought and conscious thoughts of the educators on what they aim to teach. Masnavi</em> is amongst the greatest Sufist didactic texts. Surprisingly, some believe that Masnavi</em> comes from a free stream of consciousness and, as a result, they describe Masnavi</em> as a chaotic, disorganized and opaque work. Chaotically, he delivers an ordinary tale by means of a chain of semantic and sentimental blocks (Abdul-Hakim, 1977). And sometimes researchers have doubts and offer contradictory observations; … Rumi has surrendered himself to inspiration to see where it gets him. However, this does not imply that Rumi does not engage his conscious thoughts. As he has mastered several levels of knowledge simultaneously, ‘no task stops Him from doing other tasks’. The proof is that he returns to speech whenever he wants (Zekavati Gharehguzlu, 2007).
Keywords: Forethought, Conscious Composition, stream of consciousness, Rumi Masnavi -
روایت تجربه زیسته نویسنده، چه تاثیری بر شکل گیری ماهیت عناصر روایت دارد؟ هدف این پژوهش شناخت تاثیر تجربه زیسته بر شکل گیری ماهیت عناصر روایی است. برای مطالعه موردی، من زنده ام برگزیده شد که روایت تجربه دوران اسارت نویسنده است. شیوه پژوهش، متن پژوهی است. یافته ها نشان می دهند که؛ روایت از آن جا که برآمده از تجربه زیسته نویسنده است، توانسته به خوبی از عهده پردازش پیچیده و عمیق عناصر روایی برآید و نویسنده را از کاربرد شگردهای داستان پردازی بی نیاز کند. شخصیت های داستان نه برساخته خیال، بلکه انسان های واقعی هستند. عنصر حقیقت مانندی در بالاترین حد تاثیرگذاری است. گزینش زاویه دید اول شخص راوی قهرمان در انتقال دلهره های هولناک آمیخته به امید نقش اساسی دارد. شهرهای جنگ زده، جبهه ها، اردوگاه اسیران صحنه واقعی رخدادها هستند. گفتگو ها و تلاش برای دستیابی به اخبار جنگ بخش چشمگیری از حوادث هستند. چالش های پیوسته و سهمگین شخصیت ها در مرز مرگ و زندگی، جریانی مدام از کشمکش های درونی، بیرونی، ذهنی، جسمانی و عاطفی پرقدرت آفریده وگره افکنی ها و بحران ها و تعلیق پرتوانی را شکل داده و رخدادهای پیش بینی ناپذیر پیرنگ را استوار و سرشار از کشمکش، تعلیق و پویایی کرده و خواننده را در دلهره مداومی نگاه می دارد. در نتیجه؛ این یافته ها، تاثیر عمیق و بنیادین محاکات تجربه زیسته بر شکل گیری ماهیت عناصر روایی را آشکار می کند.
کلید واژگان: روایت شناسی, تجربه زیسته, دفاع مقدس, من زنده ام, محاکات2645-3819, Volume:3 Issue: 5, 2020, PP 167 -184War and captives subject influence on Elements Story of Manzendeam. The results indicated that the theme of Manzendeam based on the narrator's belief that she have to defense of the country. The events of the novel linked with the historical events. Novels full of internal, external, mental, physical and emotional conflicts. Unpredictable events full the plot. Conflicts have fundamental role in the plot structure and create most difficult challenges in the middle of life and death The events in war and captives are naturally suspension. Crisis are coming and continue each other every moment. War have been transformed the characters to the ideal mans. Then it represent them as the symbol of Iranian warriors of land. First-person pint of view is remarkably unable to transfer of complex emotions, full of terrible fear with hope and certainty of salvation. The scene display the towns in war, Bombardments and terrible torture. Plot is full of events. Captives dialogues’ bringing news of the war are motivated empathy and stability in captivity and include the bulk of the novel. As a result, can say: The elements story of Manzendeam create with the nature of war and captivity not by creative mind of the writer.
Keywords: narratology, life experience, capture, Manzendeam. Imitation -
چرا متون کهن صوفیانه و از جمله؛ کشف الاسرار و عده الابرار چنین توان اقناعی و تبلیغی چشمگیر، ماندگار و موفقی دارند. چنانکه قرن هاست نگرش صوفیانه را زنده و تاثیرگذار نگاه داشته است. در این پژوهش با به کارگرفتن نظریه ارتباطات اقناعی اتولر بینگر روان شناس اجتماعی و با شیوه تحلیل محتوی به بررسی پیام های النوبه الثالثه کشف الاسرار و عده الابرار پرداخته ایم. یافته ها وجود طرح پنج پایه ای اقناعی اتولر بینگر را در متن نشان می دهند. اول؛ طرح محرک پاسخ؛ میبدی ابتدا اندیشه مورد نظرش را مطرح می کند، سپس با آوردن استشهاد به آیات، احادیث، روایات، سخنان بزرگان دین و مشایخ صوفیه آن را با آموزه ها و ارزش های پیشین پیوندمی زند. اصل دوم؛ منطقی بودن و منصف بودن. انواع جملات اقناعی و زبان شاعرانه از ابعاد گوناگون، اندیشه محوری را توضیح می دهند و منصف و منطقی بودن را إلقاء می کنند. اصل سوم؛ بیانگر نیازهای مخاطبان بودن. چون؛ نیاز به آزادی فردی، نیاز به امنیت، نیاز به عشق، نیاز به آگاهی و شناخت، نیاز به معنای زندگی، نیاز به خودشکوفایی. اصل چهارم؛ دربرداشتن هنجارهای گروهی و منافع اجتماعی مخاطبان چون؛ نیاز به پذیرش دیگران، نیاز به درونی بودن ارزش های انسانی، نیاز به مورد احترام بودن، نیاز تعلق به گروه، نیاز به حمایت از حقوق انسانی. اصل پنجم: پیام های متن با توجه به ویژگی های شخصیتی مخاطبان شکل گرفته است. بنابراین؛ کاربرد خلاقانه شیوه های اقناعی و تبلیغی، توان تاثیرگذاری و ایجاد همدلی دارد و پیام ها را دلپذیر می کند. در نتیجه؛ پاسخگویی به نیازهای فردی و جمعی جاودانه بی زمان و بی مکان مخاطبان، موجب برخورداری پیام های صوفیانه از چنین قدرت تبلیغی و اقناعی و تاثیرگذاری ماندگار بر اندیشه و رفتار مخاطبان شده است.کلید واژگان: روان شناسی اجتماعی, اتولر بینگر, اقناع, تفسیر صوفیانه, کشف الاسرار و عده الابرارWhy the language of ancient Sufi texts has such a remarkable persuasion power. For example, why does the Sufi’s interpretation of Meibodi, have such a lasting impact on its audience? In this study, we investigated the messages of Sufi’s interpretation, by applying the theory of persuasive communication of Atollar Binger's social psychology and analysis content. The findings indicate the existence of a five-fold scheme in of Atollar Binger's theory. Principle One: The Meibody Response Stimulus Plan first puts forward its idea. Then, by affirming the verses, hadiths, traditions, sayings of the elders of religion and the Sufi elders, they associate it with the past teachings and values of the audience. Principle Two: Reasonableness and Fairness. Principle Three: Expressing the needs of the audience. Principle Four: Incorporate group norms and social interests of audiences such as the need to accept others, the need to internalize human values, the need to be respected, the need to belong to the group, the need to protect human rights. Principle 5: Messages are formed according to the personality characteristics of the audience - their - urban middle class. Therefore, the creative application of persuasive methods has the potential to influence audiences. Because empathy makes the message pleasing to the audience. As a result, responding to the immortal, timeless and impotent individual and collective needs of humans has resulted in the mystical Sufi messages of such influential persuasive power to this day.Keywords: Social Psychology, Atollar Binger, persuasion, Sufi’s Interpretation, kashfol Al-Asrar Va Edat Al-Abrar
-
اسطوره گونه ای از زبان است که می توان آن را نشانه شناسی کرد. در این شیوه، می توان اسطوره را نظام نشانه شناسیک ثانویه ای دانست که پس از نشانه شناسی اولیه، در مرحله دوم، معنا یا نشانه پیشین نیز نشانه شناسی می شود و از این طریق می توان به مفهوم نهفته اسطوره دست یافت. مفهوم اسطوره که کاملا دریافتنی نیست، ممکن است از آیین ها، رسوم و رفتارهای پنهان قومی که داستان در آن به وجود آمده است، نشانه هایی داشته باشد. از سوی دیگر می توان مفهوم مبهم اسطوره را با کمک روایت های دگرگون هر اسطوره، ملموس کرد. با استفاده از همین شیوه کوشیده ایم ضمن تطبیق داستان «بهرام گور با زن پالیزبان» از شاهنامه با حکایت «خره نما با بهرام» از مرزبان نامه، نشان دهیم که این دو داستان صورت هایی متفاوت از داستانی واحدند که به دلیل تحولات فرهنگی به دو شکل روایت شده اند. با تحلیل نشانه شناختی این دو روایت، مشخص شد که این داستان ضمن برخورداری از ساختار منسجم روایی و براعت استهلال به جا که در اختیار مضمون کلی «برخاستن برکت به دلیل ستم پادشاه» قرار دارد، دربردارنده نکته مهمی درباره بهرام گور است که می تواند رهاورد تربیت متفاوت او باشد.کلید واژگان: نشانه شناسی, اسطوره, شاهنامه, مرزبان نامه
-
بخشی از تاثیرگذاری عمیق نثرصوفیانه میبدی به خلاقیت های ساختاری بازمی گردد. این پژوهش به بررسی جملات مرکب پرداخته تا تاثیر گسترش ساختار را بر ماهیت معنا نشان دهد. ضرورت و اهمیت این پژوهش در شناخت بیشتر بعد انعطاف پذیری ساختاری زبان فارسی است. حوزه پژوهش، بخش تفسیر عرفانی مجلدات دهگانه کشف الاسرار و عده الابرار است که به روش سیستماتیک نمونه-برداری شده اند تا به این پرسش پاسخ دهندکه؛ گسترش ساختاری جملات مرکب چه تاثیری بر ماهیت معنایی شان دارد؟ یافته ها نشان -می دهند؛ در نثر صوفیانه میبدی، با چندگونه پیوند ساختاری و شکل گیری معنا روبرو هستیم. نخست؛ پیوند خطی اجزای ساختار و معنا در جملات مستقل همپایه. دوم؛ پیوند تودرتوی میان ساختار و معانی جملات ناهمپایه. سوم؛ پیوند تلفیقی(خطی و تودرتوی) میان اجزای ساختار و معنا در جملات خوشه ای(مرکب کامل) با بیشترین نمونه. چنانکه شواهد نشان می دهند؛ در آغاز یک ساختار نحوی مرکب، جمله ساده مستقلی آمده و در زنجیره جملات پس از آن، در هر جمله، بخشی از معانی جمله یا جملات پیشین به شیوه های مختلف گنجانده شده است. ازاین روی؛ هر جمله درعین برخورداری از استقلال با سهیم شدن در جزیی از معنای جملات پیش از خود از افزایش معنا نیز برخوردار گردیده است. علاوه بر افزایش معنا، روند هم افزایی معانی در زنجیره جملات و پیوندهای تودرتوی معنا و ساختار به معنای نهایی جمله مرکب کامل عمق بخشیده است. بدین گونه؛ میبدی توانسته با بیان روشن معانی پیچیده، تاثیری ماندگار براندیشه خواننده اش بگذارد. از زیبایی آفرینی که بگذریم، تعلیق معنا، افزایش معنا، هم افزایی معنا و عمق بخشیدن به معنا را از جمله تاثیرات پنهان گسترش ساختاری بر ماهیت معنا دانست.کلید واژگان: کشف الاسرار, ابوالفضل رشیدالدین میبدی, نثر صوفیانه, جمله مرکب, معناThe deep impression of Sufic prose of Meibodi is partly due to his structural innovations. This study examined compound sentences to indicate the influence of syntactic innovations and structural flexibility on meaning. The significance lies in understanding several capacities of Persian language for expressing elusive ideas. The data was gathered by systematic sampling from Kashf-ol-Asrar in order to explore the influence of structural expansion of compound sentences on their meaning. A few types of structural connection and meaning formation in compound sentences can be identified in Meibodi's prose. First, linear connection between the structure and meaning of independent coordinate sentences. Second, the connection between the structure and meaning of compound subordinate sentences. Third, cluster sentences which are a combination of coordinate and subordinate compound sentences. The evidence showed that, often, an independent sentence appears at the beginning of the utterance and some part of the meaning of previous sentences is included in the subsequent sentences in different ways, and also each sentence becomes a part of the meaning of next sentences, although they enjoy structural and semantic independence. The final meaning of the utterance is constituted in such a process of semantic interaction. Consequently, the rhetorical fruit of using such innovative compound sentences is semantic deepening and suspension, besides the aesthetic function. Thus, it can be argued that Meibodi, in addition to lucid expression of complex ideas, gives the reader a deep and lasting impression.Keywords: Kashf-ol-Asrar va Odat-ol-Abrar, Abulfazl Rashid-o-Din Meibodi, Sufic prose, Compound sentence, Meaning
-
درآمدی بر آسیب شناسی شعر معاصر در حوزه معنایی زبان (با نگاهی نقدی- تطبیقی به شعر معاصر ایران و عراق)نوآوری های قابل تامل در صور خیال و تلاش در خلق تصاویر و ترکیبات تازه در شعر امروز، زبان را از یکنواختی، خارج کرده و به آن حیاتی دوباره بخشیده است. شاعران معاصر با شخصی سازی عواطف در دو محور همنشینی و جانشینی و عدول آگاهانه از خودکاری زبان، اصول قراردادی را پس می زنند تا کلام خویش را برجسته کنند. در این رهگذر، شاعران ایران و عراق با توجه به قرابت های خاص فکری و فرهنگی، و تحت تاثیر عوامل مختلف زندگی امروزین، در جست و جوی آفرینش تصاویر تازه بوده اند و با تخطی از قواعد معنایی زبان، در مسیر درک مخاطبان، درنگ های عامدانه ایجاد کرده اند.
نکته حائز اهمیت در این زمینه آن است که اگرچه بهره برداری شاعران این دو سرزمین از شگردهای نوین تصویرپردازی، اغلب به زبان آنان جلوه ای بدیع بخشیده؛ اما هرگاه که با ضعف و نارسایی همراه بوده، ناهمواری هایی را در سروده هایشان به وجود آورده است. از این منظر، مبنای کار نگارندگان در این پژوهش، پاسخ به این پرسش است: عواملی که به شکل مشترک در حوزه معنایی زبان، شعر معاصر ایران و عراق را آسیب پذیر نشان داده، کدام است؟
یافته های این تحقیق نشان می دهد که «افراط در چینش جدولی واژگان و برهم زدن بی رویه نظام خانوادگی کلمات»، «اتکا بر کاربردهای کلیشه ای زبان»، «جمود ذهنی در موقعیت های آرکائیک» و... از جمله عواملی به شمار می رود که در حوزه معنایی زبان، قلمرو زیباشناسی شعر معاصر ایران و عراق را آسیب پذیر کرده است؛ بدین معنی که دست اندازی شاعران در ساحت معنایی زبان، همواره با توفیق و زیبایی همراه نبوده و هر گاه که فرایند خلاقیت در آن کمتر بوده، بر آن نقدهایی وارد است.کلید واژگان: آسیب شناسی, نقد تطبیقی, حوزه معنایی زبان, شعر معاصر ایران, شعر معاصر عراقLiterary Arts, Volume:9 Issue: 1, 2017, PP 19 -38Significant innovations in contemporary poetry with imagination and tried to create amazing images and new compounds, the language of uniformity, and to revitalize the outside. Private contemporary poets and companion to emotions in the field of succession and deliberate deviation from the soft language of the contract ignores leading up to his word. Of course, this does not mean that any semantic field occupied language, has always been associated with beauty and success , but any change that takes place in these areas should be planned for and so it is Hdmnd as the creative process. In this way , the contemporary poets of Iran and Iraq in particular with regard to the intellectual and cultural commonalities , and is influenced by various factors in contemporary life , seeking the creation of new images and ignoring the semantic rules of the language, the way to understand the audience, stop intentional In this context it is important to note that although the two poets take advantage of the land imagery of the new techniques , often referred to their language has an exquisite effect , but when combined with the weakness and failure , the challenges of their given poems. From this perspective, based on the authors work in this research is to answer the question : which factors shared within the meaning of language, poetry vulnerable to Iran and Iraq have shown , what is ? The results indicate that extremes in tabular arrangement of words and the frequent disruption of family words , relying on stereotyped use of language, intellectual rigor Rkayyk situations and ... is The factors that the semantic field of language, aesthetic realm of contemporary poetry of Iran and Iraq are vulnerable .Keywords: Pathology- Comparative Review, The semantic field of language- contemporary poetry of Iran, contemporary poetry of Iraq -
قصه های عامه یکی از محبوب ترین انواع ادب شفاهی و بستری مناسب برای مطالعه فرهنگ هر ملت است. این قصه ها دربردارنده عناصر جادویی است که از گذشته های دور، جزئی از باورهای رایج در میان مردم بوده است. عناصر جادویی قصه ها را می توان به سه گروه شخصیت های دارنده قدرت جادویی، اشیای دارنده قدرت جادویی و کلام جادویی تقسیم کرد. ترتیب بسامد و فراوانی این عناصر در قصه ها عبارت اند از: اشیای برساخته بشر، عناصر طبیعت، جادوگران، اشیای خیالی، موجودات خیالی، کلام جادویی، موجودات پیکرگردان، حیوانات جادوگر و شیطان. یافته ها نشان می دهند که عناصر جادویی در 89% جامعه آماری، در قصه های دربردارنده کهن الگوی سفر دیده می شوند. عناصر جادویی در روساخت قصه ها، در تحلیل عمیق تر خود با خویشکاری های انگاره های کهن الگویی در ژرف ساخت قصه در پیوند هستند. کارکرد دوگانه دارندگان قدرت جادویی سبب شده است عناصر جادویی دارای خویشکاری دوگانه کهن الگویی، رهایی بخش و خطرناک باشند که جادوی سفید و جادوی سیاه نام گرفته است. بدین سبب در قصه ها انگاره کهن الگویی سایه با خویشکاری خطرناک و جادوی سیاه، نقش درگیرکردن قهرمان با چالش ها را به عهده دارد و انگاره کهن الگویی پیرخرد با خویشکاری یاری گری و جادوی سفید، نقش رهانندگی قهرمان از چالش ها را به عهده گرفته است.کلید واژگان: عناصر جادویی, انگاره های کهن الگویی, پیرخرد, سایه, قهرمان, قصه های ایرانیFolklore Fictions such as mystery and legends contain magical elements which have been considered since further past years among people. Whereas the metaphysical beliefs provide the psyche calm, they have approved their places despite of scientific progress. Folklore Fictions are one of the most popular features of folkloric culture which has provided the suitable bed for the collective consciousness of a nation. This study approaches two layers including; deep-structure and surface structure of fiction simultaneously. The different forms of magic appear in the surface structure, while the deep structure refers to the critical method of archetype. The findings show that 89% of magical elements appear in the fictions containing the archetype of heros journey. Such fictions overlap with the archetypal elements .There are either white or black magic due to archetypal heroes in such fictions, their connections are as if that shadow or the black magic make conflict for the hero and the archetype of old wisdom or white magic guide the hero, in order to remove problems. Their functions are diabolical. The different forms of magic make the elements of fiction which are respectively frequent like: the magical objects, the natural elements, the human personality, the imaginative elements and creatures, the semi-human creatures, the surrounding elements of human, the pseudo-animals, semi-animals, and Satan.Keywords: Magic, Archetype, Old Wisdom, Shadow, Iranian Fiction
-
شعر امروز در پهنه بی کران تخیل پدیده ها را به نوعی متفاوت با گذشته می بیند و ذهن مخاطبان را در رویارویی با سازه های تصویری با چالش های غیرمنتظره روبه رو می سازد. گرایش شاعران امروز به گریز از تصویرپردازی های تکراری و حرکت بی وقفه ذهن آنها در مسیرهای نامکشوف شعرشان را در طیفی مواج از تصاویر هنجارگریز شناور کرده است. برگستره این گرایش های عادت گریزانه، شاعران معاصر ایران و عراق با توجه به قرابت های خاص فکری و فرهنگی، با به کار بردن دیگرگونه واژگان در ساخت تصاویر بدیع، چشم اندازهای نوینی را دربرابر دیدگان می گشایند، به گونه ای که بخشی از تصاویر آنان با جهش های محسوس تا افق های دگردیسی در اصول معنایی زبان پر می کشند و در ساحت آشنایی زدایی های نامنتظر فرود می آیند.
مبنای کار ما در این پژوهش پاسخ به این پرسش است: مهم ترین شاخص های مشترک سروده های شاعران این دو سرزمین، که رابطه معمول میان نشانه و مصداق را درهم ریخته و در عرصه معنایی زبان تنش ایجاد کرد هاند، کدام اند؟
نتایج این پژوهش نشان می دهد که شیوه های تحول یافته تصویرپردازی های شاعرانه در سروده های شاعران این دو سرزمین، با «آشنایی زدایی از مقیاس های سنجش»، «گریز از یافته های بصری و اعتماد بر انگاره های ذهنی»، «جابه جایی های نامانوس»، «تعابیر دیگرگون از طبیعت» و «توصیف زمان با صفات مکانی»، جلوه هایی مشابه از هنجارگریزی معنایی را ارائه کرده اند.کلید واژگان: هنجارگریزی معنایی, تصویرپردازی, شعر معاصر ایران, شعر معاصر عراق -
موضوع این پژوهش بررسی کنش های گفتاری در بخش تفسیر عرفانی کشف الاسرار و عده الابرار است. شیوه پژوهش بر پایه نظریه جان راجرز سرل و طبقه بندی پنجگانه او از کنش های گفتاری و نمونه برداری سیستماتیک از پاره گفتارها قرار دارد. تحلیل داده ها نشان می دهد که بیشترین بسامد را کنش های اظهاری با حدود 55% از کل کنش ها دارد و قصد آن بیان باورهای صوفیانه میبدی است که اغلب از زبان خداوند و مشایخ طریقت بیان می شود. پس از آن کنش های عاطفی با 26% قرار دارد که که از زبان خداوند نقل می شود و قصد آن فراخوانی عواطف مخاطب و اقناع است. پس از آن کنش های ترغیبی با 15% فراوانی قرار می گیرند. بسامد کمتر کنش ترغیبی نشان می دهد که قصد ترغیب مخاطب و تبلیغ صریح چندان مورد توجه صوفیان بزرگ نیست و کمتر کاربرد دارد. در مرتبه چهارم، کنش های تعهدی با 2% هستند که قصد دارند، مهر و بخشش الهی را از زبان خداوند تعهد کنند. سرانجام کنش های اعلامی هستند با کمتر از 1% از اصول دین، از زبان خداوند و قرآن سخن می گویند. تحلیل کنش های گفتاری، موضع پنهان میبدی را نسبت به جریان های فکری دورانش بازمی تاباند و حضور او را در گیرودار جدال میان اهل شریعت و اهل طریقت و همچنین جدال میان فرقه های صوفیه اهل عشق و اهل زهد در هرات قرن ششم نشان می دهد نیز، نگرش انتقادی او را به جریان های فکری روزگارش آشکار می سازد و بالاخره راهبرد گزیده میبدی را در جمع آوری، حفظ و سامان دادن به یک نظام فکری منسجم از اندیشه های مشایخ پیشرو صوفیه می نمایاند.کلید واژگان: تحلیل گفتمان, کنش های گفتاری, جان راجر سرل, کشف الاسرار
-
کوتاه سرایی از جریان های مهم ادبی دنیای معاصر است. این جریان در غرب، تحت تاثیر هایکوی ژاپنی و جنبش کمینه گرایی شکل گرفت و به عنوان ژانر ادبی هایکوسرایی شهرت یافت، اما در شعر فارسی با پیشینه ای کهن و متفاوت، محدود به یک ساختار و گونه نیست و گونه های فراوانی را در بر می گیرد. در ادبیات ما پیشینه مکتوب و موجود کوتاه سرایی به گاهان می رسد، که هر بند آن برای خود ساختاری کامل و مستقل دارد. از مانویان و دوره ساسانیان و سده های نخستین هجری نیز شواهدی از کوتاه سرایی باقی مانده است. به سبب همین پیشینه و گستردگی کوتاه سرایی، در توصیف و تعریف و طبقه بندی گونه های آن سازگاری دیده نمی شود. در این پژوهش دیدگاه های گوناگون درباره شعر کوتاه بررسی می شود. سپس با توجه به ویژگی ها و پیشینه، این طبقه بندی برای گونه های مختلف کوتاه سرایی پیشنهاد می شود: گروه نخست: گونه هایی با برخورداری از پیشینه سنتی چون: مفرد، دوبیتی، رباعی و قطعه کوتاه. گروه دوم: گونه های نو و بدون پیشینه چون؛ نوخسروانی و سه گانی. گروه سوم: فرم های آزاد چون: طرح، فرانو.کلید واژگان: شعر معاصر, گونه ادبی (ژانر), شعر کوتاه, فرم, ساختارAdab Pazhuhi, No. 34, 2016, PP 9 -31Concise Writing is an important style in contemporary literature. In Western countries, this trend originated from haiku and minimalism, but in Persian poetry it has a long history and various forms. The earliest form can be seen in Gāhān in which each stanza stands by itself. A number of short poems can be traced in Manichean and Sassanid periods as well as in early centuries after Hijrah. This long history and great variety has made it difficult to classify the short poems. This article through explaining different point of views on short poems, introduces a kind of classification that falls into three groups: First, those poems like closed couplet, tetrastich, quatrain, and fragment; Second, the unprecedented poems such as now-khosravāni and seh-gāni; and Third, the poems in free forms like sketches and the unconventionals.Keywords: contemporary poetry, genre, short poem, form, structure
-
در کتاب های بلاغت برای شناخت کنایه پنج معیار ارائه شده است. موضوع این پژوهش بررسی درستی و کارآیی معیارهای چهارم و پنجم است که در شناخت و تعریف کنایه ابهام و آشفتگی آفریده اند و موجب ناسازگاری تعاریف کنایه با ماهیت کنایات شده اند. درباره درستی و کارآیی معیار چهارم باید گفت کنایه در واژه و ترکیب شکل نمی گیرد؛ زیرا دربردارنده تصویر مرکبی است که به ضرورت در گزاره کنایی شکل می گیرد و از معنای اولیه دارای مصداقی بیرونی یا مصداقی خیالی برخوردار می شود و سپس زمینه تداعی لازم معنا را فراهم می کند؛ درنتیجه، ازآنجاکه کنایه در جمله شکل می گیرد، باید آن را گزاره کنایی گفت.
درباره درستی و کارآیی معیار پنجم باید گفت معنای حقیقی همه گزاره های کنایی، بنابر ماهیت شیوه های تصویرسازی زبانی، همیشه در واقعیت بیرونی تحقق یافتنی نیستند و همیشه مصداق بیرونی و عینی ندارند. بنابراین معنای اولیه کنایه گاه مصداق بیرونی و گاه مصداق خیالی دارد. درهرحال، این معنای اولیه، فراخواننده مدلول های معنایی هم نشین خود است و گذر به ملازم معنا را ممکن می کند. بنابراین برمبنای ماهیت معنای اولیه، گزاره های کنایی را می توان به سه گروه تقسیم کرد: گروه اول، گزاره های کنایی تصویری که معنای اولیه و لازم معنایشان قابلیت تحقق در واقعیت بیرونی را دارد و لازم معنایشان بر معنایی دارای مصداق عینی دلالت می کند؛ گروه دوم، گزاره های کنایی خیالی که معنای اولیه شان مصداق خیالی دارد و لازم معنایشان بر مفهومی انتزاعی دلالت می کند؛ گروه سوم، گزاره های کنایی شعری که دارای صورخیال مجاز، تشبیه و استعاره هستند و معنای اولیه شان پس از کشف مجازها و استعارات ممکن است قابلیت تحقق در واقعیت بیرونی یا تحقق در خیال را داشته باشد و لازم معنایشان نیز ممکن است بر مصداقی عینی یا مفهومی انتزاعی دلالت کند.کلید واژگان: کنایه, ملازم معنا, گزاره کنایی تصویری, گزاره کنایی خیالی, گزاره کنایی شعریRhetoricians have introduced five criteria for the identification of allusion. The aim of this study is to verify the fourth and fifth criteria and to examine their efficiency since they have caused obscurity and confusion in recognition and identification of allusions and created inconsistency between the definitions and the nature of allusions. Regarding the correctness and effectiveness of the fifth criterion, it can be said that allusion is not realized in the form of words or compound words since it involves a compound image that is essentially embodied in an allusive proposition. This proposition enjoys a prime meaning with an actual or imaginary instance and hence it paves the way for the connotative meaning. Allusions, therefore, should be called allusive propositions. Regarding the efficiency and correctness of the fifth criterion, it can be argued that due to the imaginary and pictorial nature of allusion, its surface or prime meaning cannot always be realized in external world. Therefore, the prime meaning of allusion has sometimes an external instance and sometimes an imaginary one. Hence, according to the nature of prime meaning it could be said that there are three kinds of allusive propositions: pictorial allusive propositions whose prime and connotative meanings are realizable in the external world; imaginary allusive propositions whose prime and connotative meanings are imaginable or recognizable in imaginary world; and poetic allusive propositions which contain metonymy, simile and metaphor and their prime meaning is realizable after uncovering the metonymies and metaphors. The prime and connotative meanings of this kind are realizable in the external world or imaginary world.Keywords: Allusion, Connotative Meaning, Pictorial Allusive Proposition, Imaginary Allusive Proposition, Poetic Allusive Proposition -
آفرینندگان متون ادبی برای بیان نگرش خود به پدیده ها، گاه معانی برخی نشانه ها را گسترش می-دهند تا آنجا که گاه این معانی را دگرگون می کنند. این نشانه ها واژگان کلیدی هستند که دسترسی به معانی آن ها دشوار به نظر می رسد. امروزه معناشناسی و روابط مفهومی میان واژگان و جملات، می تواند امکان تحلیل عینی روند گسترش یا دگرگونی معنایی نشانه ها را فراهم کند و با بررسی روابط مفهومی نشانه ها، به نگرش آفرینندگان این متون نیز دست بیابد. در میان روابط مفهومی تضاد معنایی و شمول معنایی میان واژگان و از میان روابط مفهومی میان جملات، تضمن معنایی از کارآیی ویژه ای در تحلیل معنای نشانه های زبانی در متن برخوردارند. برای بیان نقش روابط مفهومی درگسترش و دگرگونی معنایی نشانه های زبانی، «نیاز» در شعر حافظ برگزیده شد. یافته ها نشان می دهند؛ روابط مفهومی میان واژگان و میان جملات، پیوندهای معنایی میان؛ «زهد» و«عجب»، «خودبینی»، «کبر»، «فریبکاری» و «ریا»، معنای «زهد» را گسترش داده چنانکه با «ریا» شمول معنایی پیدا کرده و ترکیب «زهد ریا» را پدید آورده است. معانی بافتی کلید واژگان؛ «زهد» و «ریا» و «نیاز» نشانگر آن است که حافظ در کنار روند آسیب شناسی اجتماعی و فردی «زهد»، پیوندهای پیچیده ای از دلالت ها و ارجاعات معانی ضمنی مبتنی بر تقابل میان «نیاز» و «زهد» آفریده که معنای نشانه ی «نیاز» را گسترش داده است و با پیوند و همپوشانی معنایی «نیاز» با اصطلاح «فقر عرفانی» مفهوم «زهد حافظانه» را در آن گنجانده است. بنابراین روابط مفهومی علاوه بر توان دستیابی بر نگرش شاعر، زمینه ی شناخت معانی گوناگون واژگان کلیدی متن را نیز فراهم می کند.
کلید واژگان: روابط مفهومی, نشانه زبانی, دگرگونی معنایی, توسعه معنایی, شعر حافظBoostan Adab, Volume:7 Issue: 1, 2015, PP 49 -74In order to express their view of different phenomena, authors of literary texts occasionally expand upon the meaning of signs to the extent that their meanings would undergo a transformation. These signs would then function as keywords the meanings of which sound hard to grasp. Today, a semantic study and an examination of the conceptual relationship between words and sentences make possible the objective analysis of the processes involved in the semantic expansion and metamorphosis of the signs; having studied the conceptual relationship between the signs, the researcher could then easily comprehend the attitude and outlook of the author of the text. From among conceptual relationships, Hyponymy and contrast are specifically efficient in the semantic analysis of linguistic signs within a text. In order to highlight the role of conceptual relationships in the process of semantic expansion and metamorphosis of linguistic signs, semiotics of "need" in Hāfiz poetry has been examined. Based on researches in this domain, conceptual relationships between words and sentences and the semantic affinity between "piety" and "self centeredness", "pride", "vanity", "deceitfulness" and "hypocrisy" expand the meaning of piety to an extent that it overlaps with "hypocrisy", thence the phrase "hypocrite piety." The contextual meanings of such keywords as "piety", "hypocrisy" and "need" indicate that Hāfiz, apart from his social and individual pathology of the concept of "piety," creates a complicated network of references, connotations and associations based upon the contrast between "need" and "piety." Thus, he not only expands the meaning of "need" but also creates a Hāfiz-specific concept of piety based on the semantic overlap between the concept of "need" and "ascetic poverty."Keywords: Conceptual Relations, Sign, Semantic Change, Semantic Development, Hāfiz Poetry -
امروزه دست یابی به شناختی از پیشینه و ماهیت سنت های روایت پردازی در زبان فارسی ضرورت دارد. درباره ماهیت روایت پردازی در متون روایی کهن فارسی تا کنون بررسی هایی انجام شده است که نتایجی خوبی دربرداشته و تا حدودی به شناخت برخی ویژگی های عام انواع قالب های کهن روایت کمک کرده است. در ادامه این تلاش ها به بررسی ماهیت عناصر داستانی در کهن ترین متن به جای مانده دارای حکایت یعنی حکایات بخش اول تاریخ بلعمی پرداخته شده است. شیوه پژوهش چنین بود که بر اساس عناصری که در نقد ادبی امروز تشکیل دهنده داستان و اجزای اصلی آن به شمار می آیند به بررسی حکایات و چگونگی به کارگیری عناصر داستانی در آن ها پرداخته شد تا بتوان با تکیه بر دستاوردهای آن ماهیت داستان پردازی در این متن را توصیف کرد. ویژگی های عناصر داستانی در حکایات تاریخ بلعمی که آغاز تالیف آن (352 هجری قمری) است، نشان می دهد که روایت پردازی در آغاز رواج زبان فارسی دری و قرون اولیه دارای ساختار و عناصر روایی پخته ای است. پختگی ساختاری حکایات تاریخ بلعمی با توجه به ماهیت ترجمه ای متن نشانگر آن است که این شیوه حکایت پردازی باید میراث تجربه هایی باشد که از پیشینیان بلعمی بر جای مانده بوده است. بنابراین ریشه های شکل گیری سنت های حکایت پردازی را باید در متون کهن تر از قرن چهارم هجری جستجو کرد.
کلید واژگان: روایت, حکایت, عناصر داستان, نثر فارسی, تاریخ بلعمیNowadays the issue of the recognition of the history and nature of the tradition narrative in Persian language processing is necessary. In the attempt to investigate the nature of old story remains a tale of the text of the stories، the first part is focused on Balamy. processing described in the text. Feature stories fictional elements on the Balamy started writing it (352 AH)، a show that narrative began forming in the early centuries of the common language، Farsi Dari and cooked narrative elements and a Structural sophistication Balamy anecdotes on the nature of the text shows that this approach suggests a translator that are making you experience the heritage Balamy predecessors had left. So the root form tradition of story -making in ancient texts processor must be sought from the fourth century AD.Keywords: Narration, Anecdote, Story elements, Persian prose, Balamy history -
روایت در تمام جلوه های فرهنگ بشری دیده می شود. چون از این دیدگاه به روایت در متون فارسی منثور بازمانده از قرن چهارم تا هفتم هجری بنگریم؛ این پرسش مطرح است که: «کدامیک از اشکال روایی در کهن-ترین متون منثور فارسی قرن چهارم تا هفتم هجری دیده می شود؟» اهمیت این پژوهش در آن است که به شناخت کلی از پیشینه حضور اشکال روایی در دوران آغازین زبان فارسی دست خواهیم یافت. برای یافتن پاسخ پرسش پژوهش، متون منثور این دوران بررسی شدند. یافته ها نشان می دهند: محتوی و موضوع متون منثور این دوره از موضوعاتی چون؛ نجوم، بلاغت، فلسفه، سیاست، جغرافیا، تاریخ، اساطیر، سفرنامه، منشآت، تفسیر، دانشنامه، تذکره، اخلاق، کلام، تعبیر خواب، موسیقی، هندسه، طلسمات و… سخن می گویند. فرم های گوناگون روایی در متون منثور این دوران عبارتند از: گزارش، حکایت، داستان بلند. پربسامدترین آن ها گزارش و حکایت است که با گذشت زمان از فرم ساده و ابتدایی به سوی فرمی پیچیده حرکت می کنند. اشکال روایی کاربردهای مهمی در متون دارند، از جمله؛ گزارش و نقل رخدادهای گذشته، توصیف موقعیت ها، خلق تمثیل استشهادی، بیان و روشنگری اندیشه های مبهم و پیچیده، بیان مشاهدات و تجربیات عینی و خلق متنی داستانی. نتایج پژوهش نشان می دهند که در 85% متون دوران آغازین زبان دری، شکلی از روایت دیده می شود که نشان دهنده تنوع موضوع و کاربردهای گسترده و گوناگون گونه های روایی در عرصه فرهنگی پارسی زبانان قرن چهارم تا هفتم هجری است و همچنین نشان دهنده برخورداری از پیشینه کهن و غنی تجربه روایت-پردازی، پیش تر از قرن چهارم است.کلید واژگان: روایت, گزارش, حکایت, داستان, نثر قرن چهارم تا هفتم هجریThe simplest and most common definition of narrative text that tells a story and storytelling is. In the fourth to sixth centuries AH Persian prose narrative forms, many suchmarchen, fables, stories, reports, etc. is used as the border are not separately identified. The research is based on the content and validity of the classification and evolution of the works specified. The marchen is the most frequent form of narrative texts. From simple to complex narrative structure - a fictional elements - moves, and indicates the primary form, raw and without a coherent narrative literary delicacy, cooked and becomes full. Characters, setting and tone of anecdotes about the story of the ancient literature is used today. The themes in the stories of the last century as well as clear and direct as the goal expressed by the authors, moral principles. What we know today as the story elements are borrowed from the development of Persian prose fiction Drhkayt West know in the fourth to sixth centuries AH in Persian thought.Keywords: Narrative, Report, Anecdote, History, Fourth to seventh century prose
-
موضوع این پژوهش بیان برخی تردیدهای بنیادی ناگفته و بی پاسخ درباره بخش تفسیر عرفانی کشف الاسرار و عده الابرار ابوالفضل رشیدالدین میبدی است که چالشهای بنیادی در شناخت این متن پدید آورده اند. این چالشها دو گروه هستند: گروه نخست تناقض میان ماهیت متن و ادعای مولف در مقدمه جلد اول است که هدف خود را شرح تفسیر موجز خواجه عبدالله انصاری ذکر می کند. متن نشان می دهد که نه تنها تفسیر خواجه عبدالله شرح نشده است بلکه حتی نقش استشهادی سخنان پیر طریقت در مقایسه با اقوال دیگر مشایخ صوفیه کمرنگتر است. در توضیح این چالش فرضیاتی را می توان مطرح کرد: اول اینکه نوشتن مقدمه در آغاز کار و قبل از شکل گیری نهایی متن بوده است و روند طولانی شکل گیری متن و گذشت زمان موجب تغییر ماهیت متن گردیده است. دوم اینکه احاطه میبدی به منابع تفسیری و متون صوفیه موجب گسترش حوزه تفسیر و دور شدن مولف از هدف و طرح اولیه کتاب گردیده است. گروه دیگر چالش ها مربوط به ناهمگونی های درونی متن است. چرا زبان و نگرش مولف در بخش تفسیر عرفانی در شش جلد اولیه نسبت به چهار جلد پایانی متفاوت به نظر می رسد؟ در توضیح این چالش نیز فرضیاتی را می توان مطرح کرد: اول اینکه میان تالیف شش جلد اولیه و چهار جلد پایانی فترتی اتفاق افتاده است. در نتیجه گذشت زمان و تغییر تدریجی شرایط فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بر ذهن و زبان مولف تاثیر گذاشته و موجب ظهور ناهمگونی شده است. دوم اینکه عامل ظهور ناهمگونی، فروکش کردن شور و پویایی قلم در چهار جلد پایانی است که انزوای مولف را در این دوران نشان می دهد. سوم اینکه این متن ده جلدی دو مولف دارد: مولف مجلدات اول تا ششم که کار را آغاز کرده و مولف مجلدات هفتم تا دهم که کار را به پایان برده است.
کلید واژگان: ابوالفضل رشیدالدین میبدی, کشف الاسرار و عده الابرار, تفسیر عرفانی, نثر قرن ششمThe subject of this study is to present a number of unspoken and unanswered fundamental doubts on the interpretation of the works of Abul-Fazl Rashid Ed-Din Maybodi, namely Kashf Ul-Asrar and Ede al-Abrar. These doubts have led to major challenges in understanding these texts. The challenges can be classified into two groups. The first group is the contradictions between the text and the allegations of the compiler in the prelude of the first volume, who presents his goal as an elaboration on the brief interpretation rendered by Khaje Abdullah Ansari. The text shows that the interpretation of Abdullah Ansari has not been detailed, and the attesting role of his remarks has faded away compared to the remarks of other Sufi figures. In order to explain this challenge, a number of assumptions can be presented. Initially, the prelude has been authored at the very beginning, and prior to the formation of the final text, and the long process of formation of the text and passage of time has changed the nature of the text. Secondly, mastery of sources of interpretation and Sufi texts by Maybodi has expanded the interpretations and has distanced the compiler from the initial goal and plan of the book. The other group of challenges is in regard to lack of harmony in the text. Why is the language and viewpoint of the compiler throughout the mystical interpretations in the first six volumes different to the four last volumes? In order to explain this challenge, a number of assumptions can be presented: Firstly, there might have been an interval between the compilation of the first six volumes and the four last volumes. Hence, the passage of time and gradual change in cultural, political, and social conditions have impacted the mindset and language of the compiler, leading to lack of harmony in the text. Secondly, the lack of harmony has been the result of falling fervor and dynamism of the author in the last four volumes which manifests the isolation of the compiler in this phase. Thirdly, this ten-volume book has had two compilers, with one compiler preparing the first six volumes and the second compiler preparing the last four volumes.
Keywords: Abul-Fazl Rashid Ed-Din Maybodi, Kashf Ul-Asrar, Ede al-Abrar, mystical interpretation -
ترجمه شیوه ها، انواع و کارکردهای متفاوتی دارد، از جمله این کارکردها زمینه سازی بیان تاویل آیات و احادیث و روایات است. در متون عرفانی بنای سخن بر آیات، احادیث، روایات و نقل قول های فراوانی قرار می-گیرد. بنابراین نیاز به استناد عینی به اصل متن، عارف را وامی دارد تا متن عربی را در کنار ترجمه آن، در کلام خود بیاورد. بزرگان صوفیه، از جمله ابوالفضل رشید الدین میبدی در النوبه الثالثه کشف الاسرار و عد الابرار، ترجمه را به علاوه بر نیاز اساسی به استشهاد، در جهت بیان رسا و تاثیرگذار درک باطنی خود، از آیات و احادیث به کارگرفته اند. ظرافت، عمق و پیچیدگی و کارآیی این نوع ترجمه، نقش بنیادی و چشمگیری در شکل-گیری ساختار زبانی و معنایی متن دارد این موضوع در این پژوهش، مورد بررسی قرار گرفته است. یافته ها نشان می دهند در تفسیرعرفانی میبدی، ترجمه آیات، احادیث، روایات و نقل قول ها، هم درکنار اصل عربی و هم در غیاب اصل عربی، آمده اند. همچنین، بنا بر نیاز، هر دو شیوه ترجمه مستقیم و ترجمه آزاد، به کارگرفته شده است. چینش حساب شده ترجمه ها، در ساختار زبانی و معنایی متن، به گونه ای است که در همان چندین جمله آغازین ترجمه آیات و احادیث و روایات، چرخش از معنای ظاهری به سوی معنای تاویلی رخ می دهد و در ادامه با شرح و بسط معنای تاویلی، ساختار زبانی و معنایی متن شکل می گیرد. چنین است که نویسنده درون ترجمه ها و یا در پیوند با این ترجمه ها، زمینه بیان اندیشه اش را مهیا می گرداند. همچنین این شیوه ترجمه در هماهنگ کردن مضمون متن عربی و اندیشه نویسنده، یکپارچه سازی ساختار معنایی متن، افزایش عمق و ابعاد معنا، نقش زیربنایی به عهده دارد. در مجموع این کارکردهای بلاغی ترجمه عارف مفسر مترجم هستند که، را به هدف نهایی، بیان مستند، روشن، زیبا و تاثیرگذار تاویلات و اندیشه های عارفانه اش می رسانند.
کلید واژگان: بلاغت, ترجمه, تاویل, تفسیر عرفانی, کشف الاسرار و عد الابرار, ابوالفضل رشیدالدین میبدیTranslation has many different models and methods. It also serves a variety of functions, one of which founding a basis for the expression of interpretations pertain to verses, anecdotes and Hadiths. In mystical texts, the discourse is based on many verses, anecdotes, Hadiths and quotes. So, the necessity of direct citation obliges the mystic to bring the corresponding Arabic quotation beside its translation in her/his text. The great Sufies, such Abu al-Fazl Rashid al-Din Maybodi in his al-Nawbat al-Salesa Kashf al-Asrar wa Iddata al-Abrar, have applied translation not only for the necessity of evidence, but also for effectively expressing their intrinsic interpretation of verses and Hadiths. The delicacy, depth, complexity and efficiency of this kind of translation play a basic role in forming the linguistic and semantic structure of the text; the issue which is investigated in this study. The findings show that, in the mystical exegesis of Maybodi, the original Arabic form of verses, anecdotes, Hadiths and quotes sometimes were presented beside their translation and sometimes were not. Furthermore, when needed both free and word for word translations have been done. At the very beginning of translations, the planned arrangement of them shows a turn from surface meaning towards hermeneutic meaning, and then, by expansion and explanation of hermeneutic meaning, the linguistic and semantic structure of the text is formed. The author founds the expression of his thoughts within or in relation to such translations. Besides, the translation has a fundamental role in matching the intention of Arabic text with the author’s thoughts, integrating the semantic structure of the text, and increasing the depth and dimensions of the meaning. Such rhetorical functions of translation lead the translator exegete mystic to the main goal, say, expressing his mystical interpretations and thoughts in a clear and effective way.Keywords: Rhetoric, Translation, Hermeneutic, Interpretation, Mystic Exegesis, Mystical interpretation, Kashf al Asrar, va addicated Al Abrar, Abolfazl Rashīd al Dīn Meybodi -
وجود هشت نظیره و پنج ترجمه از حسن و دل، به زبان های مختلف از جمله انگلیسی و آلمانی، نشان دهنده توجه دیگر ملل به این منظومه عاشقانه صوفیانه فارسی و اهمیت آن است. پژوهشگران بسیاری به دنبال یافتن سرچشمه های تاثیرگذار بر خلق این اثر بوده اند و منابعی را نیز برشمرده اند، اما تا کنون به تقلید سیبک نیشابوری از منظومه خسرو و شیرین نظامی؛ یعنی مهم ترین سرچشمه این اثر پی نبرده اند. پنهان ماندن شباهت های این دو منظومه، به سبب درآمیختن خلاقانه قصه رمزی صوفیانه، افسانه عامیانه و داستان عاشقانه، با تغییر نام شخصیت های داستانی به مفاهیم انتزاعی است که در متن «حسن و دل»، دولایه معنای اولیه و معنای تاویلی را پدید آورده است. حاصل این آمیزش، آفرینش خوانشی صوفیانه و تاویلی از خسرو و شیرین به نام حسن و دل گردیده که در سطح معنای اولیه خود، داستانی عاشقانه است و شباهت های بسیاری با «خسرو و شیرین» نظامی دارد. در سطح تاویلی نیز منظومه ای عرفانی است که شرح سلوک و دستیابی به معرفت و جاودانگی را روایت می کند. موضوع این پژوهش بررسی شباهت های خسرو و شیرین و «حسن و دل» با مقایسه متن دو منظومه به شیوه متن پژوهی است. یافته ها نشان می دهند که عشق دو دلداه موضوع مشترک دو منظومه است. ساختار و فصل بندی دو منظومه شباهت های بسیاری دارند. در طرح دو منظومه علل و انگیزه های مشابه در رخداد حوادث دیده می-شود. همچنین بیش از نیمی از شخصیت های دو منظومه، نظیر هم و دارای ویژگی های شخصیتی مشترک هستند. حوادث مشابه در دو منظومه، بسیار چشمگیراست. بسیاری از مکان ها نیز نظیر یکدیگرند. در محتوی گفتگوها هم، شباهت های بسیاری دیده می شود. یافته های این پژوهش نشان می دهد، مهم ترین سرچشمه حسن و دل خسرو و شیرین است و سیبک نیشابوری، در سرودن داستان عاشقانه از جمله مقلدان نظامی به شمار می رود.
The existence of eight imitations and five translations of Hosn va Del into other languages such as English and German shows the importance of this Persian book of verse. Many researchers have sought the sources of this work and some sources have been mentioned, but the imitation of Sibak Neishaburi from Nezami’s Khosrow va Shirin, as the most important source of this work, has not yet been mentioned. Due to the innovative mixing of symbolic story, folk tale and love story which is done by changing the names of characters into abstract concepts resulting in creating two layers of primary and interpretive meaning in the text of Hosn va Del, the similarities between the two books have not yet been discovered. The fruit of such mixing is the creation of a sufist and interpretive reading of Khosrow va Shirin (named Hosn va Del) which is a love story at the primary level and is very similar to Nezami’s Khosrow va Shirin. At the interpretive level, it is a mystical book of verse which narrates the story of the Progression and reaching Knowledge and Immortality. This article tries to study the similarities between the two stories through comparing the texts of these two books and using the method of textual criticism. The results show that the love between lover and beloved is common between the two books. The structure and organization of the two books are very similar and there are very causes and motivations in the plot of the two stories. Also, more than half of the characters of the two stories are of common characteristics. There are similar events as well as places in the two stories. Also, many similarities can be seen in the content of dialogues. The results of this study show that Khosrow va Shirin is the main source of Hosn va Del and Sibak Neishaburi is among the imitators of Nezami in composing love story.Keywords: love story, Hosn va Del, Khosrow va Shirin, Nezami, Sibak Neishaburi, sufist reading
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.