به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

سید احمد رئیس سادات

  • سید احمد رئیس سادات، مرضیه بابایی، زهرا هاشمی*
    هدف
    در ایران همانند سایر کشورها، استفاده از فرآوردهای پلاکتی از جمله پلاسمای غنی از پلاکت (platelet-rich plasma, PRP)  به عنوان یکی از روش های رایج پزشکی بازساختی مطرح شده است. این مطالعه به بررسی مطالعات انتشار یافته توسط محققین ایرانی، در مورد انواع فراورده های پلاکتی و ترسیم گستره کمی و کیفی این پژوهش ها پرداخته است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مروری با کلید واژه های platelet rich plasma, growth factor, Iran و کلمات مشابه فارسی در منابع الکترونیکی انجام شد. منابع الکترونیکی شاملPubMed, Scopus, Cochrane central, Google scholar  Iranmedex, Irandoc بودند.
    یافته ها
    از میان 2209 پژوهش در جستجوی اولیه در نهایت 164 مقاله واجد شرایط شدند. اولین تحقیق در سال 2000 و بیش ترین تعداد مقاله چاپ شده 35 مورد در سال 2014  بود. پژوهش های تجربی بر روی حیوانات با 58 مطالعه بیش ترین نوع مطالعه و PRP با 76% بیش ترین محصول پلاکتی مورد مطالعه بود. از میان 164 مطالعه ی انجام شده 95% در مراکز دانشگاهی انجام شده بود. به ترتیب دانشگاه علوم پزشکی مشهد، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی  و دانشگاه آزاد اسلامی بیش ترین مقالات انتشار یافته را به خود اختصاص داده اند.
    نتیجه گیری
    افزایش علاقمندی به انجام مطالعات در خصوص کاربرد فراوردهای پلاکتی در ایران و سایر کشورهای منطقه به چشم می خورد. صرف نظر از حیطه های مورد بررسی، ترکیه به نسبت ایران مطالعات چاپ شده بیش تر و مصر و عربستان سعودی مطالعات کم تری داشتند. به نظر می رسد استاندارد سازی تهیه محصولات و پروتکل های به کار گرفته شده یکی از مهم ترین ضروریات برای دستیابی به زبان مشترک و ارزیابی مطالعات انجام شده باشد.
    کلید واژگان: ایران, پلاسمای غنی از پلاکت, فیبرین غنی از پلاکت, پلاسمای غنی از فاکتور رشد
    Seyed Ahmad Raeissadat, Marzieh Babaee, Zahra Hashemi*
    Introduction
    The use of platelet products such as platelet-rich plasma (PRP) as a component of regenerative medicine has been on the rise in Iran like other countries. We aimed to go over the current published work of Iranian researchers on platelet products, while performing qualitative and quantitative assessments about them.
    Materials and Methods
    This study was performed as review study. The keywords “platelet rich plasma”, “growth factor”, “Iran” and the same words in Persian were used for searching electronic databases. The databases for searching were Pub Med, Scopus, Cochrane central, Google scholar, Iranmedex and Irandoc.
    Results
    Among the 2209 studies found in the primary search, 164 articles met the set criteria. The first article had been published in 2000 and the highest number of published research was 35 in the year 2014.Animal’s experimental studies were the most common type of study (58 studies). PRP was the most researched on product (76%). From the 164 Iranian articles, 95% had been performed in university research centers. Mashhad University of medical sciences had the most published work and Shahid Beheshti University and Islamic Azad University taking the next ranks respectively.
    Conclusion
    A rising interest in performing such studies is seen in Iran and other countries in the region. Regardless of the field of application, Turkey possesses more publications in this subject compared to Iran; while Egypt and Saudi Arabia possess less published studies. It seems though, that standardizing the preparation of these products and the protocols of use is essential in reaching a common language for assessment of the performed studies
    Keywords: Platelet-Rich Plasma, plasma rich growth factor Platelet-Rich Fibrin, Iran
  • معصومه بیات، سیداحمد رئیس سادات، کتایون میرزاخانی، مهسا عدیلی
    مقدمه
    استئوآرتریت، یکی از علل اصلی ناتوانی، درد مزمن و از دست دادن عملکرد می باشد. تزریق کورتیکواستروئید داخل مفصلی، سال ها به عنوان درمان استئوآرتریت استفاده شده است. به تازگی استفاده از داروی ضد التهاب غیر استروئیدی تزریقی کتورولاک جهت کاهش علایم مبتلایان به استئوآرتریت، توجهات زیادی را به خود جلب کرده است که باید بیشتر مورد ارزیابی قرار گیرد.
    روش ها
    در این کارآزمایی بالینی دو سوکور، 38 بیمار به صورت تصادفی در گروه اول (19 بیمار) با تزریق داخل مفصلی 30 میلی گرم کتورولاک و گروه دوم (19 بیمار) با تزریق داخل مفصلی 40 میلی گرم تریامسینولون قرار گرفتند. داده های مورد نیاز با استفاده از معیار Visual analogue scale (VAS)، ترجمه ی فارسی معتبر شده ی پرسش نامه های Western Ontario and McMaster Universities Arthritis Index (WOMAC) و Lequesne جمع آوری گردید.
    یافته ها
    در پیگیری یک و سه ماهه، تریامسینولون در کاهش VAS و تمام حوزه های WOMAC و Lequesne موثر بود؛ در حالی که کتورولاک تنها در حوزه ی درد تاثیر داشت. تفاوت معنی داری بین این دو دارو 1 ماه پس از تزریق مشاهده شد، اما تریامسینولون اثرات بیشتری را در کاهش درد نشان داد (008/0 = P). در پیگیری 3 ماهه، دو دارو تفاوت چندانی در کاهش درد با هم نداشتند و نسبت تاثیرگذاری آن ها مشابه یکدیگر بود (712/0 = P).
    نتیجه گیری
    کتورولاک می تواند باعث کاهش قابل توجه درد در استئوآرتریت زانو شود، اما با توجه به اثرات کم آن بر وضعیت عملکردی بیماران، کاربرد آن باید به موارد منع مصرف یا امتناع بیمار از تزریق کورتیکواستروئید محدود گردد.
    کلید واژگان: استئوآرتریت زانو, تزریق داخل مفصلی, تریامسینولون, کتورولاک
    Masumeh Bayat, Seyed Ahmad Raeissadat, Katayon Mirzakhani, Mahsa Adili
    Background
    Osteoarthritis (OA) is one of the main causes of chronic pain in worldwide. Intra-articular corticosteroid injection has been routinely used for symptom control in patients with osteoarthritis. Some possible complications have limited its repeated application. Recently, intra-articular injection of nonsteroidal anti-inflammatory drugs (NSAIDs), namely ketorolac, has drawn major attention which should be further assessed.
    Methods
    In this double-blind clinical trial study, 38 patients randomly assigned into two equal groups of case with single intra-articular injection of 30 mg ketorolac and control with single intra-articular injection of 40 mg triamcinolone. Required data were gathered via visual analogue scale (VAS), and validated Persian translations of the Western Ontario and McMaster Universities Arthritis Index (WOMAC) and Lequesne questionnaires.
    Findings: In one and three months follow up, triamcinolone was effective in pain reduction, joint stiffness, function, and walking ability. Ketorolac was effective only in the pain domain of questionnaires. In One month, triamcinolone showed a considerably better pain reduction effect than ketorolac (P = 0.008). However, after 3 months, both methods were equally effective in pain reduction (P = 0.712).
    Conclusion
    Ketorolac can cause significant pain reduction in knee osteoarthritis, but considering its minimal effects on patients’ functional status, its application should be limited to cases with contraindications or patient refusal to corticosteroid injection.
    Keywords: Osteoarthritis, Intra, articular injection, Triamcinolone, Ketorolac
  • ویژگی های انواع زیره کفش / انواع زیره کفش را بیشتر بشناسیم
    سید احمد رئیس سادات
  • سید منصور رایگانی، محمدحسن بهرامی، سید احمد رئیس سادات، داریوش الیاسپور، شهرام صادقی یامچی *، صالح عرفانی فام
    سابقه و هدف
    طب الکترودیاگنوز به عنوان یک مشاوره پزشکی مهم در تشخیص و پیگیری طیف وسیعی از اختلالات عضلانی- عصبی-اسکلتی مورد استفاده گروه های مختلف پزشکی است. هدف از این مطالعه، بررسی فراوانی تنوع بیماری ها، گروه بندی سنی و جنسی بیماران ارجاع شده و تخصص پزشکان ارجاع دهنده جهت انجام الکترودیاگنوز بر حسب مراکز انجام دهنده این مطالعات در شهر تهران بود.
    روش بررسی
    در این مطالعه مقطعی، اطلاعات ثبت شده الکترودیاگنوز سه مرکز تشخیصی شهر تهران شامل مرکز دولتی دانشگاهی (بیمارستان شهدای تجریش)، مرکز دولتی درمانی غیردانشگاهی (بیمارستان میلاد) و یک کلینیک خصوصی طی سال 1391 بررسی شد. داده ها بر اساس متغیرهای دموگرافیک، تخصص پزشک ارجاع دهنده، تشخیص نهایی و نوع پرداخت هزینه بررسی شد.
    یافته ها
    از میان 9567 مراجعه کننده، 3773 (39%) مرد و 5794 (61%) زن بودند. سن مراجعه کنندگان 2/15±17/47 بود. شایع ترین بیماری های یافت شده در بررسی الکترودیاگنوزیس به ترتیب سندرم تونل کارپال (28 درصد)، رادیکولوپاتی کمری (24 درصد) و رادیکولوپاتی گردنی (12 درصد) بودند و نتیجه بررسی 31% بیماران نیز طبیعی بود. شایع ترین ریشه کمری و گردنی درگیر به ترتیب L5 (5/49%) و C6 (42%) بود. میزان موارد نرمال در بیماران بیمه ای به طور معنی داری بیشتر از بیماران غیر بیمه-ای بود.
    نتیجه گیری
    علی رغم وجود و گسترش کمی و کیفی مراکز تصویربرداری، میزان ارجاعات به سرویس های الکترودیاگنوزیس از سوی پزشکان درمانگر مرتبط با بیماران نوروموسکلواسکلتال زیاد است که می تواند نشانگر خصوصیت کیفی این روش نسبت به روش های تصویربرداری مرسوم باشد که احتمالا قادر به ارزیابی فیزیولوژیک و عملکردی ساختارهای مورد بررسی است. بیشترین تشخیص های یافت شده در این مطالعه شامل درگیری ریشه های نخاعی گردنی و لومبوساکرال و سندرم های گیرافتادگی اعصاب محیطی بودند.
    کلید واژگان: الگترودیاگنوزیس, EMG, NCV
    Dr S.Mansour Rayegani, Dr M.Hasan Bahrami, Dr S.Ahmad Raeissadat, Dr Dariush Elias Pour, Dr Shahram Sadeqi *, Dr Saleh Erfani Fam
    Background
    Electrodiagnostic studies give valuable diagnostic and follow up information about neuromuscular diseases to physician with various fields. The goals of this study were to evaluate demographic description of patients referred to EDX services and referring patients to determinate the tendency between the patient’s types of payment and referring necessity.
    Materials And Methods
    All EDX data were done in 3 separate centers in Tehran, which consist of a private center, a non-academic governmental clinic (Milad hospital) and an academic governmental clinic (Shohadaye Tajrish hospital) in 2012. Data of demographic characteristics, etiology and origin of referral, and final diagnose and payment methods were gathered.
    Results
    During 1 year period, 9567 patients were evaluated by EDX tests. The most common diagnosis was CTS, lumbosacral radiculopathy and cervical radiculopathy, respectively 28%, 24% and 12%. The EDX result, in about one third (31%) of cases was normal. The most common roots involved in lumbosacral and cervical radiculopathies were L5 (49.5%) and C6 (42%), respectively. Interestingly, the percent of normal reports among group of patients paid fewer or no charge (third party payment) were less than groups of patients paid more charge.
    Conclusion
    Despite the extensive application of imaging studies, such as MRI, there is increasing tendency to electrodiagnostic studies referrals from neuromuskuloskeletal physicians. This could be attributed to complementary role of electrodiagnostic studies to imaging studies, where electrodiagnosis as a physiologic evaluation completed imaging studies as structural evaluation. Also, this study shows the most prevalent diagnoses were spinal roots lesion and peripheral nerves entrapment syndromes.
    Keywords: Electrodiagnostic study, EMG, NCV
  • اعظم نوری فروتقه، شهرام یزدانی، مهنوش فروغی، سید احمد رئیس سادات*، یدالله محرابی، مرتضی صافی، فتحیه مرتضوی، شهلا رودپیما
    مقدمه
    گسترش حجم اطلاعات و یافته های علمی در حوزه های مختلف دانش، نیاز به استفاده از فن آوری اطلاعات و شیوه های مناسب مدیریت آموزش از جمله کاربرد روش های نوین ارزشیابی را ضروری ساخته است. مطالعات انجام شده بر روی برنامه آموزشی دستیاران قلب دانشگاه های علوم پزشکی کشور بیانگر این مطلب است که تاکنون کم تر به کاربرد روش های نوین آموزش در تفسیر الکتروکاردیو گرام توجه شده است. این مطالعه به منظور بررسی تاثیر ارزشیابی تکوینی و ارائه بازخورد در آموزش مهارت تفسیر الکتروکاردیوگرام دستیاران تخصصی قلب و عروق دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی انجام شد.
    روش ها
    در این مطالعه نیمه تجربی تعداد 22 نفر دستیار تخصصی سال دوم و سوم قلب و عروق در دو مرکز پزشکی آموزشی و درمانی شهید مدرس و طالقانی مورد بررسی قرار گرفتند. دستیاران به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. کلیه دستیاران پس از انجام آزمون اولیه (پیش آزمون) طی20 جلسه در آزمون هفتگی در خصوص مهارت تفسیر الکتروکاردیوگرام شرکت کردند و پس از 10 و 20 آزمون مجددا مورد ارزیابی قرار گرفتند (میان آزمون و پس آزمون). به گروه مداخله پاسخ آزمون ها (تفسیر الکتروکاردیوگرام) ارائه گردید و به گروه کنترل بازخوردی در خصوص پاسخ آزمون ها داده نشد. در پایان مطالعه نتایج پیش آزمون، میان آزمون و پس آزمون در دو گروه مورد مقایسه قرار گرفت. برای مقایسه میانگین نمره دستیاران از آزمون آماری T Test Pairedاستفاده گردید.
    نتایج
    از 22 دستیار تخصصی قلب و عروق مورد مطالعه، 9 نفر (90/40%) در گروه مورد و 13 نفر (09/59%) در گروه شاهد قرار داشتند. میانگین نمرات پیش آزمون در گروه مورد از 100 نمره 3/7±8/42 و گروه شاهد 7/3±4/41 بود. سطح مهارت تفسیر ECG در دو گروه در ابتدای مطالعه اختلاف معناداری نداشت (6/0p=). در هفته 22 مطالعه میانگین نمره پس آزمون دستیاران در گروه مورد به 4/2±5/94 و در گروه شاهد به 5/5±8/82 رسید. در هر دو گروه نسبت به پیش آزمون میانگین نمرات دستیاران به طور معناداری بهبود یافت. در گروه مورد (بازخورد) افزایش میزان نمرات به طور معناداری از گروه شاهد بیش تر بود (001/0p<).
    نتیجه گیری
    مطالعه نشان داد که ارزشیابی تکوینی (مستمر) و ارائه بازخورد در فراگیران موجب بهبود در مهارت تفسیر نوار قلب می شود بنابراین پیشنهاد می شود از آزمون های تکوینی به همراه بازخورد در برنامه آموزشی و ارزشیابی دوره های آموزشی استفاده شود.
    کلید واژگان: ارزشیابی تکوینی, بازخورد, الکتروکاردیو گرام, دستیاران تخصصی قلب
    Azam Noorifrotagheh, Shahram Yazddani, Mahnoush Foroughi, Seyed Ahmad Raeissadat *, Yadollah Mehrabi, Morteza Saafi, Fatieh Mortazavi, Shahla Rodpeyma
    Introduction
    The expansion of knowledge and information in different scientific branches necessitates the application of novel methods of educational management such as new methods of evaluation. Earlier studies on cardiovascular residency program in Iranian medical universities showed that little focus has been applied on novel teaching methods of ECG interpretation skills. This study was performed to investigate the effects of formative assessment and giving feedback on cardiovascular medical residents’ ECG interpretation skills in Shahid Beheshti University of Medical Sciences.
    Methods
    In this quasi experimental study، twenty two 2nd and 3rd year cardiovascular medical residents of Modares and Talegani medical centers were investigated. Residents were randomly divided into two groups. After conducting pretest، all residents attended 20 weekly sessions on ECG interpretation. Then after 10 and 20 sessions they were reassessed (mid-test and post-test). Residents in case group received the answers of tests (ECG interpretation) while residents in control group did not receive any feedback on correct answers. At the end، the results of pre-test، mid-test، and post-test for two groups were compared using paired t test.
    Results
    Nine (49. 95%) residents were allocated in case group and 13 (59. 9%) in control group. Mean score of pretest in case and control croup were (42. 8±7. 3) and (41. 4±3. 7) respectively out of total score of 100 and no significant difference was observed between two groups at the beginning of study (P=0. 6). After 22 weeks، mean score of post-test reached to 94. 5±2. 4 in case group. This mean score reached to 82. 8±5. 5 for control group. Residents’ post-test mean scores improved in both groups compared to pretest. This improvement was significantly higher in case (feedback) group compared to control group (P<0. 001).
    Conclusion
    The study showed that applying (continuous) formative assessment and giving feedback significantly improve ECG interpretation skills. Therefore we recommended using formative assessment and feedback as a part of educational and evaluative programs.
    Keywords: Formative assessment, feedback, Electrocardiogram, cardiovascular medical residents
  • سید احمد رئیس سادات، سید منصور رایگانی، محمدحسن بهرامی، رزا رحیمی
    سابقه و هدف
    برای درمان اپی کندیلیت خارجی، درمان های غیرجراحی متعددی وجود داردکه از میان این روش ها اخیرا استفاده از تزریق پلاسمای غنی از پلاکت (PRP) رو به افزایش است. هدف از این مطالعه، مقایسه تاثیر کوتاه مدت تزریق پلاسمای غنی از پلاکت و خون اتولوگ در درمان اپی کندیلیت خارجی بود.
    مواد و روش ها
    در یک کارآزمایی بالینی، 45 بیمار مبتلا به اپی کندیلیت خارجی مزمن به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند، هر دو گروه تحت درمان های بریس، استامینوفن و تمرین های ورزشی کششی و تقویت کننده اکستانسورهای مچ دست قرار گرفتند. گروه 1 علاوه براین درمان ها، تحت تزریق موضعی PRP و گروه 2 تحت تزریق خون اتولوگ قرار گرفتند. در دو گروه، عملکرد آرنج بیماران، آستانه درد و مقیاس ارزیابی عملکرد آرنج پیش از انجام تزریق و سپس با فاصله 4 و 8 هفته پس از انجام تزریقات توسط آزمون های کای دو، دقیق فیشر و 16 SPSS مقایسه شدند.
    یافته ها
    متغیرهای شدت درد، عملکرد آرنج و آستانه درد به دنبال فشار در هفته 4 پس ازتزریق در دو گروه بهبود معنادار داشت. تفاوت آماری معناداری بین متغیرهای دو گروه در هفته 4 نبود. در هفته 8، متغیرهای شدت درد و عملکرد آرنج تنها در گروه PRP بهبود معنادار داشت و در گروه خون اتولوگ، هیچ کدام از متغیرها در هفته 8 معنادار نبودند.
    نتیجه گیری
    تزریق خون اتولوگ و PRP هر دو در درمان مبتلایان به اپی کندیلیت خارجی موثرند. با این حال با توجه به کاهش درد و بهبود عملکرد آرنج، تزریق PRP در کوتاه مدت موثرتر و ارجح بر تزریق خون اتولوگ است.
    کلید واژگان: آرنج تنیس بازان, پلاسمای غنی از پلاکت, انتقال خون اتولوگ
    Dr. S.A. Raeissadat, Dr. S.M. Rayegani, Dr. M.H. Bahrami, Dr. R. Rahimi
    Background And Objectives
    Chronic lateral elbow epicondylitis known as tennis elbow is an angiofibrolastic tendinosis of the wrist extensors'' origin. Healing of this lesion is reported with the use of autologous blood and PRP. The aim of this study was to compare the short term effects of PRP versus autologous whole blood local injection in patients with chronic tennis elbow.
    Materials And Methods
    Forty-five patients with chronic lateral epicondylitis were randomly divided into two groups. Group one was treated with a single 2 mL injection of autologous PRP and group two with 2 mL of autologous blood. Tennis elbow strap، stretching and strengthening exercises were administered for both groups during the 2 month follow up. Pain and functional improvements were assessed using visual analog scale (VAS)، Mayo score (Modified Mayo clinic performance index for the elbow)، and Pressure Pain Threshold (PPT) at the 0، 4th، and 8th weeks.
    Results
    All pain variables including VAS، PPT، and Mayo scores were improved significantly in both groups 4 weeks after injection. No statistically significant difference was noted between the groups regarding pain scores in the 4 week follow up examination. At the 8th week reevaluations،VAS and Mayo scores improved significantly only in the PRP group. The whole blood group showed clinical improvement.
    Conclusions
    PRP and autologous whole blood injections are both effective methods to treat chronic lateral epicondylitis. Regarding the pain reduction and functional improvement، the PRP treatment seems to be more effective and superior to autologous blood in the short term.
    Keywords: Tennis Elbow, Platelet, Rich Plasma, Autologous Blood Transfusion
  • سیدمنصور رایگانی، لیلا صدیقی پور، سیداحمد رئیس سادات، محمدحسن بهرامی، ایمان رضازاده، مریم تجزیه چی، لیلا انگوتی، داریوش الیاس پور
    سابقه و هدف
    اختلال عملکرد دست یکی از ناتوانی های شایع پس از سکته مغزی می باشد که زندگی روزمره بیمار را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد. انجام فیزیوتراپی و کاردرمانی از روش های مرسوم توانبخشی بیمار می باشند. نوروفیدبک مدالیته جدید درمانی است که بر اساس به کارگیری اصول بیوفیدبک در توانبخشی مغز بنا شده است. هدف مطالعه حاضر تعیین تاثیر افزودن نوروفیدبک به کاردرمانی مرسوم در توانبخشی دست پس از سکته می باشد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به صورت آزمایشی (Pilot study) برای یک کارآزمایی بالینی تصادفی طراحی شد. 14 بیمار دچار سکته مغزی وارد مطالعه شدند و به طور تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. گروه اول کاردرمانی معمول و گروه دوم کاردرمانی به همراه نوروفیدبک را دریافت کردند (تعداد جلسات هر 2 گروه 10 جلسه بود). نوروفیدبک تراپی با هدف تقویت موج (SMR) sensory motor rhythmانجام شد. عملکرد دست بیماران بر اساس تست جیبسون قبل و پس از پایان مداخله درمانی در هر دو گروه سنجیده شد.
    یافته ها
    در هر دو گروه بعد از درمان بر اساس معیار جیبسون بهبودی معناداری در عملکرد دست حاصل شد. برخی از جنبه های عملکرد دست در گروه دوم (کاردرمانی به همراه نوروفیدبک) بهبودی بیشتری نسبت به گروه اول پیدا کرد (05/0 P<). در گروه دوم موج SMR در پایان درمان افزایش معنی داری پیدا کرد. رضایت بیماران از درمان در گروه دوم بیشتر از گروه اول بود، همچنین میزان ریزش بیماران در گروه اول بیشتر از گروه دوم بود.
    نتیجه گیری
    نوروفیدبک می تواند به عنوان درمانی کمکی در کنار کاردرمانی جهت توانبخشی دست در سکته مغزی به کار رود. از مزایای افزودن این درمان جدید، افزایش کمپلیانس بیمار به درمان و افزایش انگیزه و علاقه وی جهت شرکت در برنامه های زمانبر توانبخشی می باشد.
    کلید واژگان: سکته مغزی, عملکرد دست, نوروفیدبک, EEG بیوفیدبک, کاردرمانی
    Seyed Mansour Rayegani, Leyla Sedighipour *, Seyed Ahmad Raeis Sadat, Mohammad Hasan Bahrami, Iman Rezazadeh, Maryam Tajziehchi, Leyla Anghouti, Dariush Elyas Pour
    Background And Aim
    Hand dysfunction after stroke is among the most frequent disabilities which adversely affects many aspects of post stroke patients’ life. Routinely, patients receive physical therapy and then occupational therapy in the setting of rehabilitation medicine. Neurofeedback therapy is a new modality based on biofeedback therapy principles to train the brain. The aim of the present study was to evaluate the effect of neurofeedback on improving hand function after stroke.
    Materials And Methods
    This study was designed as a pilot randomized controlled clinical trial. Fourteen post stroke patients entered the study. Hand function was evaluated by Jebson hand function test pre and post intervention. Patients were randomly allocated into two intervention groups of occupational therapy (OT) and occupational therapy + neurofeedback therapy (NF). All patients received 10 sessions of therapy. Neurofeedback training was performed to enhance sensorimotor rhythm (SMR).
    Results
    Mean age of patients was 60±7 years. Hand function was improved significantly in both groups according to general jebson test. Some functional tasks of Jebson test improved more significantly in NF group, compared with OT group. Mean SMR increased significantly, by the end of 10 session neurofeednack therapy. Most of the patients found neurofeedback accompanying OT more enjoyable than OT alone. Drop out was more in OT group compared to NF group.
    Conclusion
    Neurofeedback therapy is suggested as a complementary therapy to conventional OT with additional improvement in some aspects of hand recovery. Furthermore, It can increase patients’ compliance to rehabilitation program, and improve their satisfaction from therapy protocol.
    Keywords: Stroke, Hand Function, Neurofeedback, EEG Biofeedback, Occupational Therapy
  • زهرا رضاسلطانی، علی اصغر قیومی نایینی، سید احمد رئیس سادات، کامران آزما، مرتضی کاظم پور مفرد، شریف نجفی
    سابقه و هدف
    سندرم تونل کارپ شایعترین نوروپاتی فشاری ست. برای این بیماری درمانهای غیر جراحی زیادی مطرح شده است که از روش های غیر جراحی تزریق موضعی کورتیکوستروئید و لیزر کم توان است. هدف از انجام این مطالعه بررسی الکترودیاگنوستیک مقایسه اثرات کوتاه مدت تزریق موضعی کورتیکواستروئید با لیزر کم توان در درمان سندرم تونل کارپ بود.
    مواد و روش ها
    طی یک مطالعه کار آزمایی بالینی (RCT) یک سو کور، 38 بیمار(50 دست) مبتلا به سندرم تونل کارپ بطور تصادفی به دو گروه درمانی تزریق موضعی کورتیکواستروئیدولیزر درمانی تقسیم شدند. به طور همزمان برای هر دو گروه اسپلینت مچ تجویز شد. شدت درد و متغیرهای الکترودیاگنوستیک بیماران قبل و 8 هفته بعد از اتمام درمان مورد مقایسه قرار گرفتند. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمونهای غیر پارامتریک مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    16 بیمار (21 دست) از گروه لیزر و17 بیمار (23 دست) از گروه تزریق در مطالعه باقی ماندند. میانگین سنی کل بیماران(10 ±) 4/47 سال بود. در هر دو گروه درمانی شدت درد، تاخیر انتهایی حسی و تاخیر انتهایی موتور نسبت به پیش از درمان به طور معنی داری کاهش یافت. اما میانگین تغییرات آمپلی تود حسی و موتور از لحاظ آماری معنی دار نبود. در مقایسه بین دو گروه درمانی، تغییرات شدت درد و متغیرهای الکترودیاگنوستیک اختلاف معنی داری نداشتند.
    نتیجه گیری
    لیزر کم توان در کوتاه مدت می تواند به اندازه تزریق موضعی کورتیکواستروئید در درمان سندرم تونل کارپ مؤثر باشد.
    کلید واژگان: تزریق موضعی کورتیکواستروئید, سندرم تونل کارپ, لیزر کم توان, مطالعه الکترودیاگنوستیک
  • فرید رضایی مقدم، کامران آزما، سیداحمد رئیس سادات، نیره سعادتی، علیرضا شمس الدینی، ایمان ناصح
    مقدمه
    درد زانو یکی از شایع ترین شکایاتی است که باعث مراجعه بیماران به پزشک می شود. کوتاهی عضلات اندام تحتانی (به خصوص عضلات پیرامون زانو) و فقدان انعطاف پذیری مناسب آنها از علل مهم آسیب های اسکلتی عضلانی و درد زانوست. هدف از انجام این مطالعه، بررسی اثر دوره آموزش نظامی پایه بر درد زانو و انعطاف پذیری عضلات پیرامون آن بود.
    مواد و روش کار
    طی یک مطالعه کارآزمایی خودکنترل شونده، 100 نفر از سربازان پادگان 4-0 بیرجند که شکایتی از درد یا سایر مشکلات زانو نداشتند، مورد بررسی قرارگرفتند. روش نمونه گیری به صورت تصادفی ساده بود. در این مطالعه مشخصات دموگرافیک و متغیرهایی از قبیل اختلالات ساختمانی مفاصل، یافته های معاینات بالینی زانو و همچنین زوایای دامنه حرکتی پاسیو مفاصل اندامهای تحتانی، جهت سنجش میزان انعطاف پذیری عضلات اندام های تحتانی (به وسیله گونیامتر) در 2 مرحله قبل و بعد از دوره آموزشی سه ماهه مورد اندازه گیری و مقایسه قرارگرفت.
    نتایج
    تا پایان دوره آموزشی 20 نفر (20%) دچار درد زانو شدند. در معاینات پایان دوره فراوانی تست شراگ مثبت به 26 نفر (26%) رسید (05/0> P) ولی یافته های سایر تست های بالینی تغییر معنی داری پیدا نکرد. از میان سربازانی که در طی دوره آموزشی دچار درد زانو شده بودند، 11 نفر (55%) ژنوواروم، 5 نفر (25%) کالکانئووالگوم و 4 نفر (20%) صافی کف پا داشتند که در مقایسه با کل افراد مورد مطالعه در مورد فراوانی ژنوواروم و کالکانئووالگوم اختلاف معنی دار (05/0> P) و در مورد صافی کف پا، اختلاف از نظر آماری بی معنی بود. در طی 3 ماه دوره آموزشی، انعطاف پذیری عضله چهار سر رانی 79/0 ± 81/7 درصد، همسترینگ ها 57/0 ± 91/7 درصد، خلف ساق 2 ± 72/25 درصد و ادداکتورهای ران 52/2 ± 66/32 درصد افزایش یافت (05/0> P).
    بحث و نتیجه گیری
    کوتاهی عضلات و فقدان انعطاف پذیری مناسب از شیوع بالایی در میان سربازان برخوردار است. دوره آموزش نظامی پایه، تاثیر بسیار خوبی در افزایش انعطاف پذیری عضلات پیرامون زانو دارد. سندرم پاتلوفمورال یافته اصلی در مبتلایان به درد زانو در طول دوره است، بنابراین بایستی تا حد امکان از انجام تمرین های مستعد کننده کندرومالاسی پاتلا اجتناب شود. در کل توصیه می شود لااقل در سربازانی که سابقه درد زانو داشته اند در ابتدای دوره آموزشی، معاینات غربالگری اسکلتی عضلانی از جمله معاینه مفصل زانو و پیرامون آن انجام شود. ضمنا افزودن انجام تمرینات کششی مناسب در برنامه آموزش نظامی، منطقی و ضروری به نظر می رسد.
    کلید واژگان: آموزش نظامی پایه, انعطاف پذیری عضلات, درد زانو, کندرومالاسی پاتلا
    Rezaee Moghaddam F., Azma K., Raeissadat S. A., Saadati N., Shamsoddini A. R., Naseh
    Introduction
    Knee pain is one of the most common musculoskeletal complaints. Musculoskeletal injuries resulted of overuse, reduce the efficiency of training among recruits underwent basic military instruction. The aim of this study was to determine the effect of basic military training on knee pain and muscular flexibility of lower limbs.
    Materials And Methods
    100 soldiers (having no complaint of knee pain) from military training center of Birjand (0-4) were studied. Physical examination of knee and passive range of motion of lower limbs were assessed before and immediately after a 3-month priod of basic military training. All musculoskeletal complaints and injuries were documented prospectively during the study. Data was analyzed with SPSS11.5. Wilcoxon and ANOVA were used to compare mean values and significancy level was considered at p<0.05.
    Results
    During the study, 20 soldiers (20%) complained of knee pain. Frequency of positive sherug test increased (p<0.05) but no significant changes in the results of other tests were seen. At the end of the training, flexibility of all tested muscles was improved: Hamestrings (7.91 ± 0.57%), Gasterosuleus (25.72 ± 2%), Thigh adductors (32.66 ± 2.52%) and Quadriceps (7.81 ± 0.79%).
    Discussion
    Pattelofemoral syndrome was the most common finding in new cases of knee pain during the military training period. Due to high incidence of muscle shortness, an appropriate stretching exercise is recommended both to improve flexibility and prevent injuries.
    Keywords: Basic military training, Muscular flexibility, Knee pain
  • کامران آزما، اکرم جهانگیر، لیلا اتفاق، آناهیتا انزوایی، سید احمد رئیس سادات، مهسا عاشقان، احمد مطهری
    سابقه و هدف
    سندرم تونل کارپ (CTS: Carpal Tunnel Syndrome) شایعترین انواع اختلالات فشارنده عصبی با هزینه بالای یک بیلیون دلار در سال است.هدف از این مطالعه،بررسی تاثیر دعا درمانی برشدت علایم بالینی و یافته های تشخیصی در مبتلایان به این بیماری است.
    مواد وروش ها
    دراین مطالعه مداخله ای قبل و بعد،بیماران داوطلب مبتلا به CTS (تائید شده با روش الکتروددیاگنوزیس) و دارای معیارهای ورود،به صورت غیر احتمالی و غیر متوالی، در طول پاییز 1384وارد گردیدند. بیماران تحت دعا درمانی به صورت هفته ای یک مرتبه تا سه هفته قرارگرفتند. بیماران در مانگر انرژی حیاتی (ماورایی) را توسط دستانش به سر و مچ دست های بیمار بدون تماس فیزیکی با استفاده از اذکار قرآن کریم انتقال می داد. از نظر علایم بالینی،معاینه فیزیکی و یافته های الکترودیاگنوزقبل وبعد از دعا درمانی بررسی شدند. بررسی های آماری با ضریب اطمینان 95%، توسطآزمون های t خروجی وکای دو انجام شد.
    یافته ها
    دراین تحقیق 12بیمارو 23 دست مبتلا به سندرم تونل کارپ وارد شدند.11 مورد از نوع خفیف (2/47%)و 8مورد از نوع متوسط 7/34%و 4 مورد از نوع شدید(39/27%)تحت دعا در مانی قرارگرفتند. در بررسی 6 هفته پس پایان دعا درمانی،بین علایم بالینی بیماری (براساس معیارآنالوگ چشمی)،معاینه فالن، معاینه فالن معکوس و یافته های الکترودیاگنوز قبل و بعد از دعا درمانی،از لحاظ آماری تفاوت معنی داری دیده شد(1../.> P). تغییرات بیماران در تست تینل و علامت فلیک، چشمگیر نبود(621/.= P و1= P).
    (621/.= P و1= P)در مجموع 8/72% بیماران با نوع خفیف، درمان کامل گردیده و 8/34% از خیلی کم تا خیلی زیاد تغییراتی داشته اندکه منجر به تغیطر درجه ابتلانشده اند. 33/58% بیماران از این روش درمانی راضی بوده اند.
    نتیجه گیری
    تاثیر دعا درمانی برکاهش شدت علایم بالینی، تست های فالن و فالن معکوس و یافته های الکترودیاگنوزیس چشمگیر بود.
    کلید واژگان: الکترودیاگنوزیس, دعا درمانی, سندرم تونل کارپ
  • زهرا رضاسلطانی، سید احمد رئیس سادات، فرید آقارضایی مقدم، بهروز توانا
    سابقه و هداف: درد اپی کوندیل خارجی بازو یکی از شکایات اسکلتی عضلانی نسبتا" شایع است. برخی تحقیقات گذشته وجود همزمان اختلالات سگمانی ستون فقرات گردنی را علت بخش قابل توجهی از این دردها دانسته اند. هدف از انجام این مطالعه بررسی اثرات مانیپولاسیون گردنی بر درد اپی کوندیل خارجی بازو بود.
    مواد وروش ها
    نوع مطالعه کار آزمایی بالینی تصادفی دو سوکور و جامعه مورد مطالعه30نفر مبتلا یان به درد مزمن ناحیه اپی کوندیل خارجی یکطرفه بود که در طی سال 1383 به درمانگاه طب فیزیکی و توانبخشی بیمارستان 501 ارتش مراجعه کرده بودند. وجود حساسیت یکطرفه درلمس فاست های گردنی در ناحیه 6 c – c5 یا 7 c _ 6 c در سمت اندام مبتلا از جمله معیار ورود به مطالعه و وجود تظاهرات ناشی از درگیری ریشه های گردنی و استفاده اخیر یا حین مطالعه از مدالیته های ضد درد، اسپلینت و تزریق کورتیکو استروئید جزء معیارهای خروج از مطالعه بودند. 15نفرتحت درمان مانیپولاسیون بدون تراست (بدون مانیپولاسیون) قرار گرفتند. اطلاعات با استفاده از برنامه نرم افزاری SPSS 11.5 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. برای مقایسه میانگین های بین دو گروه از T-test و برای مقایسه میانگین ها قبل و بعد از انجام مانورها در هر گروه از Paired T test استفاده شد.
    یافته ها
    شدت درد بر حسب Visual Analogue Scale (VSA) در گروه مورد مانیپولاسیون بلافاصله پس از درمان 7 /0 ± 7 /2 سانتیمتر و یک هفته بعد8/0 ± 1/2 سانتیمتر کاهش داشت. ضمنا" در مقایسه با گروه بدون مانیپولاسیون معنی دار بود (1 00 /0 < p) نیروی Pain Free Grip (PFG) بلا فاصله و یک هفته پس از انجام مانیپولاسیون به ترتیب 9 /13 ± 4 /20 و 8 /10 ± 5 /8 درصد افزایش داشت که در مقایسه با گروه بدون مانیپولاسیون به ترتیب (1 0/0 = p) و (5 0 /0 > p) محاسبه شد. Pressure Pain Threshold (PPT) بلا فاصله پس از مانیپولاسیون 3 /19 ± 9 /51 درصد و یک هفته بعد 2 /13 ± 7 /30 درصد بهبود یافت. در مقایسه با گروه بدون مانیپولاسیون به ترتیب 1 0 0 / 0 < p و 1 00 / 0 = p بود.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که مانیپولاسیون گردنی حتی در تکنیکهایی که وابسته به رفع محدودیت دامنه حرکتی ستون فقرات نیستند سبب کاهش سریع درد و بهبود فانکشن در مبتلا یان به درد اپی کوندیل خارجی می شود که این اثر لااقل تا یک هفته بعد ادامه دارد. کاهش درد و بهبود در PFG و PPT به مرور زمان کاهش می یابد که خود توجیهی بر نیاز به تکرار مانورها است. تعیین طول مدت اثر مانیپولاسیون و تعداد تکرار مورد نیاز و رابطه بهبود اختلال عملکرد کوچک بین مهره ای گردن و کاهش علایم و نشانه های درد اپی کوندیل خارجی نیاز به مطالعات بیشتر و ارزیابی طولانی مدت تر بیماران دارد.
    کلید واژگان: مانیپولاسیون گردنی, درد اپی کوندیل خارجی, ستون فقرات گردنی
  • کامران آزما، محمدرضا امیدظهور، سیداحمد رئیس سادات، نادر مرکزی مقدم، مهدی کوچک علی، مهرداد نصرالله زاده
    سابقه و اهداف
    فراوانی همراهی انواع نوروپاتی دیابتی با سندرم تونل کارپ، مشابهت تظاهرات و نحوه رویکرد درمانی وتوانبخشی متفاوت در این دو مورد، لزوم دسترسی به ابزار و روش های افتراق دقیق تر وراحت تر نوروپاتی دیابتی ازسندرم تونل کارپ را توجیه می کند. هدف از انجام این مطالعه تعیین میانگین نسبت تاخیر انتهایی شاخه پالمارکوتانئوس عصب مدین به تنه اصلی مدین در سه گروه افراد سالم، مبتلایان به نوروپاتی دیابتی و افراد مبتلا به سندرم تونل کارپ و مقایسه این نسبت ها با هم بود.
    مواد و روش ها
    مطالعه از نوع تحلیلی - مقطعی و جمعیت مورد مطالعه 60 نفر از مبتلایان به سندرم تونل کارپ، 60 نفر از مبتلایان به نوروپاتی دیابتی و 60 نفر افراد سالم مراجعه کننده به درمانگاه طب فیزیکی و توانبخشی والکترودیاگنوز طی سال 1383 بود. نمونه گیری به صورت تصادفی متوالی انجام شدوداده ها با برنامه spss نسخه 5/10 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    مینگین نسبت تاخیر انتهایی پالمار کوتانئوس عصب مدیان در مبتلایان به نوروپاتی دیابتی به طور معنی داری از مبتلایان به سندرم تونل کارپ بیشتر بود(1../.> p). این نسبت در هیچ یک از گروه های مورد مطالعه ارتباطی با جنسیت نداشت(1../.> p)امادر مبتلایان به نوروپاتی دیابتی با سن معکوس (1../.> p)و در مبتلایان به سندرم تونل کارپ و افراد سالم با سن رابطه مستقیم داشت(1../.> p).
    نتیجه گیری
    در کل به نظر می رسد پس از تعدیل این نسبت بر حسب سن، بتوان ازآن در افتراق نوروپاتی های دیابتی از سندرم تونل کارپ بهره جست. اما میزان حساسیت وویژگی های این شاخص و رابطه آن با شدت این دو بیماری نیاز به مطالعات بیشتری دارد.
    کلید واژگان: سندرم تونل کارپ, شاخه پالمار کوتانئوس, عصب مدیان, نوروپاتی دیابتی
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال