به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

سید محمد علی حجتی

  • سید محمدعلی حجتی*

    فخرالدین رازی در مورد شرط صدق موجبه معدوله المحمول این را مطرح میکند که وجود موضوع لازم نیست و بدین ترتیب "قاعده فرعیه" - ثبوت شئ لشئ فرع لثبوت المثبت له- دچار چالش می شود. قطب الدین رازی با توسل به تفاوت در شرایط صدق موجبه و سالبه سعی در پاسخ به فخر رازی دارد. بنا به تعبیر قطب رازی مبنای استدلال فخر رازی آنست که «موضوع قضیه ممتنع است که از اتصاف به محمول یا نقیض محمول خالی باشد». اما شخص قطب رازی مبنای دیگری دارد، اگر چه به آن تصریح نکرده است، یعنی «موضوع قضیه ممتنع است که خالی باشد از اتصاف به محمول یا عدم اتصاف به محمول». منطقی است که به لحاظ اختلاف در دو مبنا نتایج یا لوازم متفاوتی حاصل شود. در این مقاله به تبیین تفاوت آراء فخر رازی و قطب رازی در مورد شرایط صدق موجبه معدولهالمحمول و بعضی از پیامدهای این اختلاف پرداخته شده است.

    کلید واژگان: معدوله المحمول, موضوع معدوم, فخر رازی, قطب رازی, قاعده نقض المحمول
    Seyyed Mohammadali Hodjati *

    According to Fakhr al-Dīn Al-Razī, the existence of a subject in true affirmative metathetic judgment is not necessary and, hence, the rule of farʻiyyah confronts a challenge. By appealing to the difference in truth conditions of affirmative and negative judgments, Quṭb al-Dīn Al-Razī criticizes Farkhr’s view. According to Quṭb, Fakhr‘s argument rests on the doctrine that “The subject in a proposition should have the predicate or its negation”. Quṭb, however, has another doctrine, although he does not mention it explicitly; i.e., “The subject in a proposition should have the predicate or should not have the predicate”. Logically, different consequences result since different doctrines are considered. In this paper, the differences between Fakhr and Quṭb‘s views concerning the truth conditions of affirmative metathetic and some of their consequences are examined.

    Keywords: Metathetic Predicate, Nonexistence Subject, Fakhr Al-Dīn Al-Razī, Quṭb Al-Dīn Al-Razī, The Rule Of Negating Predicate
  • حسن همتائی، سید محمدعلی حجتی*

    این مقاله جستاری درباره ی طبیعت گزاره های ماینونگی است. اینها گزاره هایی هستند که در آنها خاصیتی بر شیئی ناموجود حمل می شود چنان که بتوان آن را صادق انگاشت. نشان می دهم که تعمیم رویکردهای متداول تبیین طبیعت گزاره ها چنان که گزاره های ماینونگی را نیز شامل شوند، به پیش بینی نادرست ارزش صدق این گزاره ها، عدم رعایت شهودهای ما درباره ی اجزاء شان یا تحمیل هزینه های مضاعف وجودشناختی می انجامد. رویکردهای ذهن گرایانه تر مانند راسل متاخر، سومز یا پریست بخت بیشتری برای موفقیت دارند. این مقاله جستاری درباره ی طبیعت گزاره های ماینونگی است. اینها گزاره هایی هستند که در آنها خاصیتی بر شیئی ناموجود حمل می شود چنان که بتوان آن را صادق انگاشت. نشان می دهم که تعمیم رویکردهای متداول تبیین طبیعت گزاره ها چنان که گزاره های ماینونگی را نیز شامل شوند، به پیش بینی نادرست ارزش صدق این گزاره ها، عدم رعایت شهودهای ما درباره ی اجزاء شان یا تحمیل هزینه های مضاعف وجودشناختی می انجامد. رویکردهای ذهن گرایانه تر مانند راسل متاخر، سومز یا پریست بخت بیشتری برای موفقیت دارند. این مقاله جستاری درباره ی طبیعت گزاره های ماینونگی است. اینها گزاره هایی هستند که در آنها خاصیتی بر شیئی ناموجود حمل می شود چنان که بتوان آن را صادق انگاشت. نشان می دهم که تعمیم رویکردهای متداول تبیین طبیعت گزاره ها چنان که گزاره های ماینونگی را نیز شامل شوند، به پیش بینی نادرست ارزش صدق این گزاره ها، عدم رعایت شهودهای ما درباره ی اجزاء شان یا تحمیل هزینه های مضاعف وجودشناختی می انجامد. رویکردهای ذهن گرایانه تر مانند راسل متاخر، سومز یا پریست بخت بیشتری برای موفقیت دارند.

    کلید واژگان: طبیعت گزاره, وحدت گزاره, تسلسل, ماینونگ, راسل
    Hassan Hamtaii, Seyyed Mohammadali Hodjati *

    This paper is a reflection on the nature of Meinongian Propositions (MP), within which properties are ascribed to non-existent objects, preserving the possibility of their being true. Ordinary theories of the propositional unity, I demonstrate, provide explanations to the nature of MP, only in pain of misrepresenting their truth value, violating our intuitions about their constituents, or doubling our ontological commitments. Cognitive accounts e.g. that of Soames, later Russell or Priest, are to work. This paper is a reflection on the nature of Meinongian Propositions (MP), within which properties are ascribed to non-existent objects, preserving the possibility of their being true. Ordinary theories of the propositional unity, I demonstrate, provide explanations to the nature of MP, only in pain of misrepresenting their truth value, violating our intuitions about their constituents or doubling our ontological commitments. Cognitive accounts e.g. that of Soames, later Russell or Priest, are to work. This paper is a reflection on the nature of Meinongian Propositions (MP), within which properties are ascribed to non-existent objects, preserving the possibility of their being true. Ordinary theories of the propositional unity, I demonstrate, provide explanations to the nature of MP, only in pain of misrepresenting their truth value, violating our intuitions about their constituents or doubling our ontological commitments. Cognitive accounts e.g. that of Soames, later Russell or Priest, are to work.

    Keywords: Nature Of Proposition, Unity, Regress, Meinong, Russell
  • سید محمدعلی حجتی*

    فرگه در آثار خود بحث مستقل و مستوفی در مورد دلالت شناسی کلمات نمایه ای ندارد. اما در بعضی از آثار خود، به خصوص مقاله «اندیشه»، به مناسبت هایی در مورد بعضی نمایه ها اظهار نظر کرده است. حاصل عقیده وی آن است که اگر جمله ای داشتیم که شامل کلمه نمایه ای بود، آن جمله معنای زبانی دارد اما معنای به اصطلاح فنی، مورد نظر فرگه، ندارد مگر آنکه مرجع آن نمایه مشخص گردد. با توجه به خصوصیاتی که فرگه برای معنا یا اندیشه قایل است، به نظر می رسد رویکرد وی در مورد نمایه را می توان به سایر عباراتی که مدلول محسوس دارند تعمیم داد؛ به این بیان که برای حصول معنا یا اندیشه، لازم است کلیه قیود زمانی و مکانی و سایر قیود مورد نیاز لحاظ گردند. بدین ترتیب، به نظر می رسد می توان گفت فرگه همه عباراتی که مدلول محسوس دارند را نمایه ای محسوب می کند.

    کلید واژگان: فرگه, معنا, اندیشه, نمایه
    S.M.A. Hodjati*

    Frege doesn’t have an independent and comprehensive issue concerning indexical semantics. However, in some of his works, especially “The Thought”, he has declared some characteristics of some indexical. In sum, his view is that if a sentence contains an indexical word, it has linguistic meaning; However, it does not express a Thought (=sense) unless the reference of that indexical word is determined. Regarding Frege’s views concerning the characteristics of Thought, it seems his approach to the semantic of indexical can be extended to be true concerning other expressions having concrete references. To obtain a thought, all temporal and spatial constraints should be considered. Hence, we may claim that Frege considers all expressions with concrete references indexical.

    Keywords: Frege, Sense, Thought, Indexical
  • سید محمدعلی حجتی*، حسن همتایی، لطف الله نبوی

    بنا به ماینونگ گرایی وجهی پریست، متناظر با مطلقا هر شرط قابل بیان که روی خاصیت ها گذاشته شود، می توان شییی سرشت که آن شرط را، حال در جهان واقع یا در جهانی دیگر، برآورده کند. تعهد به چنین نسخه ی نامقیدی از اصل سرشتار (اصل فراگیر)، ماینونگ گرایان رقیب را به پارادکس کلارک مبتلا می کند. نشان می دهیم که نشت میان جهانی اطلاعات در نظام پریست می تواند مشکلات مشابهی بیافریند. سپس با کاربست ظرفیت های معناشناختی هیچ گرا، راهکاری برای حصول نشت میان جهانی اطلاعات پیش می نهیم که فراتر از تناقض، به بی مایگی منجر می شود. پریست ناگزیر است اصل سرشتار را مقید کند.بنا به ماینونگ گرایی وجهی پریست، متناظر با مطلقا هر شرط قابل بیان که روی خاصیت ها گذاشته شود، می توان شییی سرشت که آن شرط را، حال در جهان واقع یا در جهانی دیگر، برآورده کند. تعهد به چنین نسخه ی نامقیدی از اصل سرشتار (اصل فراگیر)، ماینونگ گرایان رقیب را به پارادکس کلارک مبتلا می کند. نشان می دهیم که نشت میان جهانی اطلاعات در نظام پریست می تواند مشکلات مشابهی بیافریند. سپس با کاربست ظرفیت های معناشناختی هیچ گرا، راهکاری برای حصول نشت میان جهانی اطلاعات پیش می نهیم که فراتر از تناقض، به بی مایگی منجر می شود. پریست ناگزیر است اصل سرشتار را مقید کند.

    کلید واژگان: پریست, اصل سرشتار, ماینونگ گرایی وجهی, پارادکس کلارک, بی مایگی
    Seyyed MohammadAli Hodjati *, Hassan Hamtaii, Lotfollah Nabavi

    According to Priest’s Modal Meinongianism, every condition expressible in language, characterizes some object(s) satisfying the very condition, either in the actual world or in some other world(s). Similar commitments of other Meinongians, to such an unrestricted principle of characterization (CP), provokes the emergence of the Clark paradox. We argue that the inter-world bleed of information within Priest’s system of logic may ground similar complications. We demonstrate how to secure the possibility of world-shift by employing internal resources of the noneist semantics. This results in triviality; far beyond contradiction. Priest has to put restrictions on the CP.According to Priest’s Modal Meinongianism, every condition expressible in language, characterizes some object(s) satisfying the very condition, either in the actual world or in some other world(s). Similar commitments of other Meinongians, to such an unrestricted principle of characterization (CP), provokes the emergence of the Clark paradox. We argue that the inter-world bleed of information within Priest’s system of logic may ground similar complications. We demonstrate how to secure the possibility of world-shift by employing internal resources of the noneist semantics. This results in triviality; far beyond contradiction. Priest has to put restrictions on the CP.

    Keywords: Priest, Characterization principle, Modal Meinongianism, Clark paradox, Triviality
  • حسن همتایی، سید محمدعلی حجتی*

    مساله ای که در این مقاله پیگیری می کنیم آن است که آیا دوحمل گرایی ماینونگی موجه است؛ و فرضیه ما آن است که موجه نیست. به رغم اینکه نظام های منطقی دوحمل گرا ویژگی های صوری و معناشناختی اساسا متمایزی به حمل متداول و حمل ماینونگی (یا رمزانشی یا درونی) نسبت می دهند، خود دوحمل گرایی ماینونگی خلاف شهود است. نشان می دهیم که وجوه اختلاف ادعایی این دوگونه حمل، فارغ از طبیعت این حمل ها هستند. اینکه گزاره های رمزانشی (یعنی آنها که حاوی حمل رمزانشی هستند) صرفا در قالب نسبت های یک موضعی صورت بندی می شوند، اینکه نمی توان از آنها خاصیت های مرکب انتزاع کرد، اینکه مقید به بستار منطقی، ناتمامیت و ناسازگاری هستند، و اینکه اتفاقی نیستند، هیچ یک برآمده از سرشت رمزانش نیست و به کار تمایز نهادن میان انواع حمل نمی آید. همچنین معناشناسی های نظام های دوحمل گرا تنها هنگامی شهود های ما درباره طبیعت اشیاء ماینونگی را پاس می دارند که شهودهای دیگر ما درباره ثبات معنای حمل یا ثبات معنای شیء را نادیده انگارند.

    کلید واژگان: دوحمل گرایی ماینونگی, حمل رمزانشی, اشیاء انتزاعی, زالتا, معناشناسی
    H. Hamtaii, S.M.A. Hojjati*

    Is Meinongian dicopulation justified? This is the main problem in this paper and our hypothesis is that Meinongian dicopulaism is counterintuitive. This is despite the rich list of syntactic and semantic features that Meinongian advocates of the double copula strategy attribute to the Meinongian (internal/encoding) mode of predication in contrast with the ordinary mode of predication. That is what we demonstrate in this paper. We argue that neither of the requirement that Meinongian formulas (i.e. those containing the Meinongian mode of predication) must be monadic; nor that they resist lambda abstraction; nor that logical closure governs them; nor that they can be incomplete (or inconsistent) and nor that they are no way contingent, may succeed in discriminating Meinongian from ordinary predications. Nonetheless, dicopulaistic semantics support our intuitive understanding of abstract objects as sets of properties only whence they embrace the counterintuitive conception of multiple denotations; of either copulas or (abstract) objects. Meinongian dicopulaism does not work.

    Keywords: Meinongian Dicopulaism, encoding predication, abstract objects, Zalta, Semantics
  • حسن همتایی، سید محمدعلی حجتی*، لطف الله نبوی

    وحدت در گزاره های رمزانشیچکیده: درباره ی گزاره ها (ی متداول)، خانواده ای از مسئله ها وجود دارد که ذیل عنوان مسئله ی وحدت گزاره مطرح می شوند و از این می پرسند که چگونه یک گزاره، بازنمایاننده است؛ چگونه معنایی منسجم و واحد، فراتر از مجموع معانی دخیل در آن دارد و چگونه برخلاف اجزایش، قابل تصدیق و تکذیب است. در این مقاله، مسئله (ها) ی مشابهی درباره ی گزاره های رمزانشی -یعنی گزاره های حاوی حمل رمزانشی در برابر حمل متداول- مطرح خواهم کرد. فرض وجود این نوع حمل، ما را قادر می سازد تا عبارت هایی از این قبیل که "کوه طلا، کوه است" را بر خلاف تحلیل های کلاسیک، نه تنها معنادار بشماریم بلکه تصدیق کنیم. نشان خواهم داد که حمل متداول قابل فروکاست به رمزانش است و بر این مبنا راهکار منسجمی برای پاسخ به مسئله ی محوری وحدت گزاره پیش می کشم. پذیرش این راهکار، متضمن صورت بندی جدیدی از مسئله ی وحدت خواهد بود.

    کلید واژگان: وحدت گزاره, حمل, رمزانش, نمونش, زالتا, ماینونگ
    Hassan Hamtaii, Seyyed MohammadAli Hodjati *, Lotfollah Nabavi

    The Unity of the Encoding PropositionAbstract: There is a family of problems under the rubric of “the unity of the proposition”. They ask how is it that (ordinary) propositions are unit wholes over and above their constituting parts, how is it that they are representational and have truth values. In this paper, we propose the very same concern regarding the Meinongian encoding propositions; those propositions that contain the encoding mode of predication rather than the ordinary exemplificational predication. Embracing such a dual mode of predication lets us interpret propositions such as “the round square is round” not only as meaningful but also as true propositions. We demonstrate how to reduce exemplification to encoding. This should dissolve the classical problem of the propositional unity, yet providing a rather new formulation of it.

    Keywords: unity of proposition, predication, encoding, exemplification, Zalta, Meinong
  • امیر جلیلی قاضی زاده، سید محمدعلی حجتی*، محمد سعیدی مهر

    براساس حداکثرگرایی در باب صادق ساز، هر گزاره ی صادقی صادق ساز دارد. یکی از مسایل پیش روی حداکثرگرایان این است که صادق سازهای گزاره های سالبه چه نوع اموری هستند؟ پاسخ های متعددی از سوی حداکثرگرایان به این مسئله داده شده است. یک رده از این پاسخ ها مبتنی بر امور منفی است. در این مقاله بعد از معرفی کوتاه مسیله، اشاره ای به بعضی پاسخهایی که مبتنی بر امور منفی هستند و برخی از اشکالاتی که دارند خواهیم داشت. این پاسخ ها به ترتیب مبتنی هستند بر وضعیت تام، قطبیت، غیاب و واقعیت های منفی بنیادین. براساس راه حل مبتنی بر وضعیت تام، علاوه بر واقعیت های مثبت، واقعیت های دیگری متشکل از تمامیت واقعیت های مثبت وجود دارند که صادق ساز گزاره های سالبه خواهند بود. براساس پاسخ نظریه قطبیت، اشیاء می توانند ویژگی ها را به دو نحو مثبت یا منفی تحقق بخشند و واقعیت های منفی که حاصل تحقق بخشی منفی ویژگی ها توسط اشیاء هستند، صادق ساز گزاره های سالبه هستند. براساس پاسخ نظریه غیاب، صادق ساز گزاره های سالبه غیاب صادق ساز گزاره ی ایجابی متناظرش است. براساس پاسخ نظریه واقعیت های منفی بنیادین، واقعیت های منفی همانند واقعیت های مثبت به نحو بنیادین متحققند و این واقعیت ها صادق ساز گزاره های سالبه هستند. در ادامه به ارایه ی راه حلی برای این مسئله مبتنی بر واقعیت های منفی و بر اساس تحقق اعدام مضاف پرداخته و نشان می دهیم که این راه حل بسیاری از اشکالات دیدگاه های مشابه را ندارد.

    کلید واژگان: صادق ساز, گزاره های سالبه, وضعیت تام, قطبیت, غیاب, واقعیت های منفی
    Amir Jalilighazizadeh, Seyyed MohammadAli Hodjati *, Mohammad Saeedimehr

    According to the maximalism about truthmaker, every true proposition has a truthmaker. One of the challenges faces maximalism is: what kind of entities are truthmakers of negative propositions? There are many solutions suggested by maximalists. One class of these solutions is based on negative entities. In the present paper we first briefly explain the problem. Then we indicate some solutions which are based on negative entities and some objections. These solutions are based on views entitled “totality states of affairs”, “polarity”, “absences” and “fundamental negative facts”. According to the solution based on totality states of affairs, in every negative case, in addition to positive facts the totality of them makes another fact, which in turn, plays the role of Truthmaker of negative proposition. According to the polarity solution, objects instantiate the properties into positive and negative manner and negative facts that result from the negative instantiation are considered as Truthmaker of negative propositions. According to the absence solution, the Truthmaker of negative proposition is considered as the absence of Truthmaker belonging to its alternative positive proposition. According to the fundamental negative facts solution, fundamentally there are negative facts the same as positive facts and these facts are Truthmaker of negative propositions.

    Keywords: Truthmaker, Negative propositions, Totality states of affairs, polarity, absences, negative facts
  • سید محمدعلی حجتی*، کسری فارسیان

    در این مقاله سعی می کنیم که منطق و متافیزیک هگل را در قلمروی منطق جدید بازسازی کنیم. گراهام پریست مدعی است که می توان منطق هگل را با خوانشی فراسازگار از منطق جدید که به دوحقیقت باوری موسوم است تطبیق کرد و او حکم به دوحقیقت باور (dialetheist) بودن هگل می دهد. در این مقاله، ابتدا گزارش پریست را از دیالکتیک و تناقض دیالکتیکی هگل توضیح می دهیم و سپس دلایل او را له مدعای بالا بررسی می کنیم. برای اینکه بتوانیم مقایسه ای میان دوحقیقت باوری و منطق هگل داشته باشیم، به اختصار و به صورت غیر فنی معناشناسی (semantics) یک منطق دای التیک (dialetheic) را توضیح می دهیم. در انتها با ایجاد یک پرسش و نقد، سعی می کنیم ادعای پریست را به چالش بکشیم یا دست کم راه را برای بازگشایی مجدد مسئله باز کنیم و به این نتیجه برسیم که منطق و متافیزیک هگل را نمی توان با منطق فراسازگار دوحقیقت باورانه مدل کرد.

    کلید واژگان: هگل, دوحقیقت باوری, گراهام پریست, دیالکتیک, منطق
    Seyyed MohammadAli Hodjati*, Kasra Farsian

    In this paper, we will try to reconstruct Hegel’s logic and metaphysics through the modern logic. Graham Priest has claimed that we can read Hegel’s logic with the paraconsistent approach to logic, specially Dialetheism; he calls Hegel a Dialetheist. At first, we report Priest’s account on Hegel’s dialectic and his notion of dialectical contradiction; also, we try to analyze Priest’s argument for calling Hegel a Dialetheist. To achieve the proper comparison between Hegel’s logic and Dialetic one, we explain, non-technically, the simple semantics of a Dialetic logic. And finally, we establish a criticism of Priest’s account in order to reopening the question about Hegel’s being Dialetheist.

    Keywords: Hegel, Dialetheism, Graham Priest, Dialectic, Logic
  • حمیدرضا محبوبی آرانی*، سید محمدعلی حجتی، حمید خسروانی

    ارسطو بعنوان اولین کسی که باب مستقلی تحت عنوان «اوسیا» در فلسفه خود گشوده، در آثارش تعاریف مختلفی از این واژه ارایه داده است. به هر کدام از آثار ارسطو بویژه متافیزیک و رساله مقولات که مینگریم شاهد معانی مختلفی از این واژه هستیم؛ گاهی معنای زیرینترین لایه ، گاهی معنای موجود و گاهی معنای ذات و ماهیت از آن اراده میگردد. در انتخاب معادل مناسب به زبانهای دیگر (لاتین، انگلیسی، عربی و فارسی) برای ترجمه ‏ousia همیشه اختلاف بر روی این کلمه در میان آثار مترجمان، فیلسوفان بعدی و محققان متون فلسفی دیده میشود. این اختلاف از تشتت و ابهامی ناشی میگردد که بیشتر در کتاب متافیزیک وجود دارد، زیرا واژه یی که از نظر لفظی بمعنای being است در جاهای گوناگون، معانی مختلف دیگری نیز دارد. مقاله حاضر درصدد است ابتدا مشترک لفظی بودن این واژه را نشان دهد، سپس دلایل انتخاب substance بعنوان معادلی مناسب برای آن را بررسی نماید.

    کلید واژگان: اوسیا, موجود, جوهر, ماهیت, ذات, هیپوستازیس
    hamid khosravani, Hamidreza Mahboobi Arani *, Seyyed MohammadAli Hodjati

    Aristotle’s discussion of the Ousia are diverse and confusing since there are various definition of the term especially in Metaphysics, Physics and Categories. He refers to it sometimes as the underlying layer, sometimes he means something similar to the meaning of being, and sometimes as essence and quiddity. Hence, the difficulty and disagreement among the translators and interpreters on the best equivalent for Ousia in other languages. In the present paper, after a short historical discussion about Ousia, I examine some common equivalents for the Ousia in Latin and English and attempt to discuss the different reasons for and against each equivalent. My argument, in general, goes for the term Substance, and I will bring 8 reasons to establish the argument.

    Keywords: Ousia, Being, Substance, Quiddity, Essence, Hupostasis
  • سید محمدعلی حجتی*، کسری فارسیان

    دوحقیقت باوری(dialetheism) دیدگاهی است که می گوید برخی از تناقض های صادق وجود دارند. ازآنجایی که در منطق سنتی(ارسطویی-کلاسیک) اصل امتناع تناقض(LNC) معتبر و برقرار است، این دیدگاه چالش برانگیز است. در این مقاله سعی می شود که مسئله ی اساسی دوحقیقت باوری توضیح داده شود، و استدلال ها و انگیزه های گراهام پریست را در عدم پذیرش اصل امتناع تناقض و روی آوردن به منطق های فراسازگار بررسی شود. بنابر این، در بخش های پی در پی، سعی می کنیم وجود دوصدقه ها یا تناقض های صادق را در نظام های حقوقی، زبان طبیعی و زبان فرمال و جهان خارج نشان دهیم و دلایل پریست برای پذیرفتن آن ها و نقد وی از دیدگاه های رقیب را بیان کنیم. با انجام این کارها به نظر می رسد برای مان مشخص می شود به شرط آنکه نقضی بر استدلال های پریست وارد نباشد، دیدگاه پریست در پذیرش تناقض های صادق، می تواند پذیرفتنی یاشد. 

    کلید واژگان: دوحقیقت باوری, گراهام پریست, اصل امتناع تناقض, منطق فراسازگار
    Seyyed Mohammad Ali Hodjati *, Kasra Farsian

    Dialetheism is the view that some (and not all) contradictions are true. Since in classical logic the principle of impossibility of contradiction (the Law of Non-Contradiction, i.e., LNC) is widely accepted, the challenge between dialetheism and classical logic surely occurs. In this paper we have tried to explain the main problem of dialetheim and also examined Graham Priest’s arguments against LNC and his advocating to paraconsistent logic. Accordingly, Priest’s examples of dialetheic propositions in some systems such as Law, Natual and Formal Languages and Actual world are examined and criticized. The result is that if Priest’s argument be sound dialetheism may be acceptable. Dialetheism is the view that some (and not all) contradictions are true. Since in classical logic the principle of impossibility of contradiction (the Law of Non-Contradiction, i.e., LNC) is widely accepted, the challenge between dialetheism and classical logic surely occurs. In this paper we have tried to explain the main problem of dialetheim and also examined Graham Priest’s arguments against LNC and his advocating to paraconsistent logic. Accordingly, Priest’s examples of dialetheic propositions in some systems such as Law, Natual and Formal Languages and Actual world are examined and criticized. The result is that if Priest’s argument be sound dialetheism may be acceptable.

    Keywords: Dialetheism, Priest, LNC, paraconsistent logic
  • سید محمدعلی حجتی

    اصل متن از این جهت که تنها در متن است که کلمه ای محتوا دارد نزد فرگه از جایگاه و اهمیت ویژه ای برخوردار است. برداشت های مختلفی از این اصل توسط شارحان دیدگاه فرگه مطرح شده است و اختلاف این برداشت ها تا جایی است که حتی کسانی انتساب چنین اصلی را به فرگه رد کرده اند. از سوی دیگر، فرگه در دهه نود از قرن نوزدهم، محتوای سمانتیکی عبارات را به دو مولفه معنا و مدلول تقسیم می کند. بااین حال غیر از کتاب مبانی حساب (1884) اثری از تکرار اصل یادشده در سایر آثار فرگه دیده نمی شود. ازاین رو در میان شارحان، این مسئله مطرح است که آیا فرگه از اصل متن دست برداشته؟ و اگر خیر، آن اصل با کدام تفسیر از محتوا یعنی محتوای معنایی یا محتوای مدلولی سازگارتر است؟ در مقاله پیش رو، به بررسی و نقد دیدگاه های مختلف در این زمینه پرداخته شده و سرانجام این رای تقویت شده است که امکان وفاداری فرگه به اصل متن و رها نکردن آن وجود دارد و چون هدف اصلی وی از طرح آن، «عینیت محتوا»ی عبارات بوده است، فرقی ندارد آن اصل را به محتوای معنایی برگردانیم یا به محتوای مدلولی؛ زیرا در دیدگاه فرگه هر دو قسم از محتوا عینیت دارند.

    کلید واژگان: فرگه, اصل متن, محتوا, مدلول, معنا
    Seyyed Mohammadali Hojjati

    Context Principle (CP), according to which it is only within a context that a word has bedeutung (meaning), has a significant position and role in Frege’s views. Different understandings of CP have been proposed by commentators, and differences in interpretations have increased to the extent that some commentators have even denied the attribution of it to Frege. On the other hand, in the last decade of the nineteenth century, Frege divided semantic content into two components: sense and reference. However, CP is only mentioned in Grundlagen (1884) and is not repeated in other works of Frege. Hence, there is a debate among commentators as to whether Frege had stopped believing in that principle; and if not, which interpretation of the meaning, sense or reference, is more consistent with that principle. In this paper, different views have been reviewed and finally the possibility of retaining CP by Frege has been supported. It is claimed that since Frege’s main aim in introducing CP is to show the “content objectivity” of expressions, it makes no difference whether that principle is interpreted in terms of sense or in terms of reference, because in Frege’s logical system, both kinds of bedeutung (meaning) have objectivity.

    Keywords: Frege, context principle, bedeutung, reference, sense
  • محمدهادی سلیمانی، سید محمدعلی حجتی*

    تیوری معنای فرگه در جملات گرایشی و این موضوع که sinn مستقیم عبارت، bedeutung همان عبارت در جمله گرایشی محسوب می شود، وقتی جملات گرایشی تو در تو را مدنظر قرار دهیم می تواند سلسله مراتبی از sinn هایی را پدید آورد که در یک متن، sinn و در متن دیگر bedeutung خواهد بود. نامتناهی بودن این سلسله مراتب می تواند منجر به مخدوش شدن تیوری معنای فرگه و ناسازگار جلوه کردن آن شود. در این مقاله با تمرکز بر جملات گرایشی، این نتیجه حاصل می گردد که اولا تیوری فرگه در جملات گرایشی نیازمند اصلاح است و ثانیا مبتنی بر این اصلاح، در این جملات، سلسله مراتب نامتناهی امکان فعلیت نخواهد داشت.

    کلید واژگان: تئوری معنای فرگه, جملات گرایشی, معنی, مدلول, سلسله مراتب نامتناهی
    MohamadHadi Soleimani, Seyyed MohammadAli Hodjati *

    In his theory of meaning, Frege introduces sinn (=sense) as mode of presentation of bedeutung (=referent). Since, in propositional attitudes, ordinary sinn, according to Frege, is itself a bedeutung, there is another sinn, called “indirect sense”, in which the mode of presentation of ordinary sinn is contained. Now in nested propositional attitudes the relation between sinn and bedeutung leads to infinite regress which is not acceptable in a theory of meaning. In the present article, we have examined this regress and concluded that Frege’s theory needs to be amended and that the infinite regress does not arise as a result of such amendment.

    Keywords: Frege’s theory of meaning, propositional attitudes, sinn, bedeutung, infinite regress
  • محسن شعبانی صمغ آبادی، لطف الله نبوی*، سید محمد علی حجتی
    عبارت های جمعی بخشی از زبان روزمره و حتی زبان علمی هستند. برای تعیین مرجع یا ارزش سمانتیکی عبارت های جمعی دو رویکرد وجود دارد: رویکرد مفردگرا و رویکرد جمع گرا. طبق رویکرد مفردگرا، مرجع یک عبارت جمعی یک شیء مفرد مجتمع است. این واحد مجتمع می تواند یک کلاس یا یک جمع پارشناختی باشد. طبق رویکرد جمع گرا، عبارت جمعی به یک واحد جمعی ارجاع ندارد، بلکه جمع بودن وصف خود ارجاع است. رویکرد جمع گرا به عبارت ها اجازه می دهد که هم زمان به چندین شیء ارجاع داشته باشند. هدف نوشتار حاضر صورت بندی منطقی عبارت های جمعی است. برای نیل به این هدف، ما ابتدا به معرفی نظریه ی جزء و کل (پارشناسی) می پردازیم، سپس اصلاحاتی در این نظریه اعمال می کنیم. درنهایت، ما یک رویکرد مفردگرای مبتنی بر پارشناسی را به کار خواهیم گرفت، رویکردی که بجای استفاده از مفاهیم انتزاعی ای همچون مجموعه ها یا کلاس ها از اشیاء انضمامی ای همچون ترکیب های پارشناختی بهره می برد. نشان خواهیم داد که یک رویکرد مفردگرای پارشناختی قادر است یک سمانتیک به حد کافی قوی برای عبارت های جمعی فراهم کند.
    کلید واژگان: عبارت های جمعی, مفردگرایی, جمع گرایی, پارشناسی, محمول های توزیع ناپذیر
  • طیبه شا هوردیان*، محمد سعیدی مهر، سید محمدعلی حجتی
    چهاربعدگرایی به عنوان یک هستی‎شناسی اشیای مادی بر این اعتقاد است که بقای اشیا در زمان، مشابه امتداد آنها در مکان است. یکی از نسخه های مهم این نظریه مشهور به نظریه مرحله‎ای، بر این باور است که اشیا عادی، مراحلی لحظه‎ای هستند که به واسطه داشتن مشابه های زمانی مختلف در زمان‎های مختلف بقا دارند. یکی از ایرادات عمده این نظر این است که این نظریه، در تبیین حقیقی بقای اشیا در زمان توفیقی ندارد. این نوشتار دو هدف دارد: ما نخست تبیین نظریه مرحله‎ای از بقا و برخی مسائل وابسته بدان (یعنی مسائل اتصاف زمانی، ارجاع و شمارش غیرزمانمند) را ارائه می‎نماییم و سپس به ذکر برخی از دشواری هایی که اتخاذ چنین رویکردی پدید می آورد، می‎پردازیم. با قطع نظر از نارسایی تحلیل نظریه مرحله‎ای از بقا و اتصاف زمانی و نقدهای مختلفی که از این حیث بر آن وارد شده است، چنین می‎نماید که راهبردهای آن در حل مشکل آن در شمارش غیرزمانمند مغایر ملاک‎های متعارف وحدت و کثرت عددی می‎باشد.
    کلید واژگان: چهاربعدگرایی, نظریه مرحله‎ای, بقا, اتصاف زمانی, ارجاع, شمارش غیرزمانمند
    Tayebe Shahverdian *, Mohammad Saeedimehr, Seyed Mohammad Ali Hojati
    In contemporary metaphysics, there are two main approaches to the nature of persistence of objects through time: according to three-dimensionalism, objects are wholly present at every moment of their existence, whereas in a four dimensionalist picture, objects persistence through time is analogous to their extension through space and is a matter of possessing different temporal parts at each subinterval of their lifetime. One major version of this theory known as stage theory, maintains that ordinary objects are instantaneous stages which persist through time by having different temporal counterparts at different times (temporal stages which are bound together by temporal counterpart relation). One of the main objections to this view is that it fails to genuinely account for objects’ persistence through time. The aim of this paper is twofold: first we present the stage-theoretic account of persistence and some of its correlative problems (namely the problems of temporal instantiation, reference and timeless counting) and then, we mention some difficulties arise from adopting such an account. Quite apart from the deficiency of its analysis of persistence and temporal instantiation and different objections which are raised to it in this regard, stage theory strategies for the problem of timeless counting seem to be at odds with standard criteria of numerical unity and multiplicity.
    Keywords: four dimensionalism, stage theory, persistence, temporal instantiation, reference, timeless counting
  • سید محمد علی حجتی*
    از نظر منطقدانان مسلمان، سور در منطق حملی کمیت افراد موضوع را نشان می دهد؛ لذا بر سر موضوع می آید. در این صورت اگر بر سر محمول ظاهر شود نوعی انحراف در گزاره ایجاد می شود؛ چنین گزاره ای «قضیه منحرفه» نامیده می شود. در منطق جدید، در مقابل، ویژگی اصلی یک محمول کلی و غیر اشباع بودن آن است؛ و از آنجایی که محمول دارای متغیر آزاد(= شناسه) است می تواند مسور گردد و گزاره به دست آمده کاملا خوش ساخت است. در میان منطقدانان معاصر ویلیام هامیلتون مشهور است به دلیل این ادعا که محمول نیز درست همانند موضوع باید مسور گردد. لذا به نظر می رسد در این زمینه بین دیدگاه قدما و منطق جدید تعارضی وجود دارد. در میان منطقدانان مسلمان، ابن سینا رای خاصی دارد و با تحلیل خاصی از قضیه منحرفه استفاده از آن را مشکل ساز نمی داند. در این مقاله دیدگاه های مختلف در این زمینه بررسی شده و نشان می دهیم که تعارض مطرح شده می تواند ظاهری باشد البته مشروط به اینکه رویکرد منطقدانان مسلمان به محمول رویکرد مصداقی باشد؛ ولی اینکه چنین رویکردی را دارند محل مناقشه است.
    کلید واژگان: منحرفه, گزاره, سور, منطقدانان مسلمان, ابن سینا
    Seyyed Mohammad Ali Hodjati *
    According to Muslim logicians, the quantifier, in categorical logic, shows the quantity of the individuals of the subject in a statement; so its place is before the subject. Hence, if it comes before the predicate there arises some deviation in the main form of the statement, and such a statement is called a "deviant statement" (al-qaḍiyah al-munḥarifah). In modern logic, by contrast, the main characteristic of a predicate is being general or unsaturated and since a predicate has a propositional function, i.e. has free variables (or arguments), it can or should be quantified; hence, putting the quantifier before the predicate is consistent with the conditions and rules on constructing a well formed statement. Among contemporary logicians Hamilton is famous for his claim that predicates should also be quantified just like subjects. The viewpoints of Muslim and modern logicians, concerning the place of the quantifier in a statement, seems to be conflicted. Among Muslim logicians, Avicenna is the one who considers no problem in using such statements, although he calls them “deviant”, and gives an explanation and analysis for them. In this paper, I have examined these views and shown that the conflict may be superfluous if Muslim logicians’ approach to predicates is extensional, which, of course, can hardly be attributed to them.
    Keywords: Deviant, Statement, Quantifier, Muslim logicians, Avicenna
  • محسن کاشی *، سید محمد علی حجتی
    پرسش محوری فرگه در مقاله در باب معنی و مدلول آن است که چگونه می توان تفاوت معرفتزایی جمله هایی به فرم a=a را از a=b توجیه کرد. a=a تحلیلی و پیشین است در حالی که a=b پسین است و ارزش شناختی متفاوتی دارد. نظریه معنی (sense) و مدلول فرگه برای پاسخ به همین پرسش طرح می شود. سنس نحوه رسیدن به یک مدلول است و تفاوت راه های رسیدن به یک مدلول توجیه گر چگونگی معرفتزایی اینهمانی های تجربی است. در سنت تحلیلی توجیه معرفتزایی نقطه قوت نظریه فرگه محسوب می شود. ما بر آنیم استدلال کنیم که اگر ساختار منطقی پیشنهادی فرگه برای اینهمانی های تجربی را مفروض گرفته و نظریه معنی و مدلول او را بپذیریم، آنگاه اساسا جایی برای کشف تجربی باقی نمی ماند. کشف تجربی در حالتی معنی پیدا می کند که ساختار منطقی متفاوتی به جمله های مورد بحث فرگه نسبت دهیم و در این صورت دیگر نیازی به نظریه معنی و مدلول نخواهیم داشت.
    کلید واژگان: معنی, مدلول, اینهمانی, موصوف, ارزش شناختی, تجربی
    Mohsen Kashi*, Seyed Mohammad Ali Hojati
    The main Frege’s question in “On sense and reference” is that how we can understand the difference between cognitive value of a=a and a=b? “a=a” is analytic and a priori while “a=b” is a posteriori and has different cognitive value. Frege’s theory of sense and reference wants to answer to this question. Sense is mode of presentation of the reference. The difference between modes of presentation of reference can be a good reason for cognitive value of empirical identities. In analytic philosophy, this response is considered as some strength of Frege’s theory. We are going to argue that if we accept the suggested logical form by Frege and his theory of sense and reference, then empirical discovery is vanished. We ascribe other logical form to Frege’s intended sentences and this form displays the requirement for empirical discovery and it does not need to resort to his theory of sense and reference.
    Keywords: Sense, reference, identity, description, cognitive value, empirical
  • حامد باستین، سید محمدعلی حجتی *
    جایگاه نظریه زیست معنایی میلیکان در ادبیات فلسفه تحلیلی، تنها محدود به پاسخی برای مسئله عدم تعین مصداقی واژه های پاتنم تصور شده است. شاید یکی از مهم ترین دلایل این مسئله، پیچیدگی موضوع مطرح شده توسط میلیکان و البته بیان مبهم و سخت وی باشد. بنیان این نظریه بر فرآیند انتخاب طبیعی استوار شده که بخش جدایی ناپذیر نظریه تکامل است و برای فهم مثال های میلیکان و آنچه در حوزه سمنتیک، ذهن و زبان می خواهد بدان بپردازد به پیش زمینه های زیستی نیاز است. مسئله مهم تر آن است که به اذعان خود میلیکان و البته با توجه به نامی که وی بر نظریه خود گذارده است، زیست معنایی نظریه ای در حیطه معنی است؛ حال آنکه به دلیل پرداختن زیاد میلیکان به ذهن و محتوای ذهنی، نظریه وی بیشتر در حوزه فلسفه ذهن تفسیر شده است. هدف ما در این مقاله آن است که با معرفی اجمالی نظریه زیست معنایی میلیکان و تبیین جایگاه این نظریه در مقابله با عقل گرایی درباب معنی، با ارائه مدلی نوین نشان دهیم که این نظریه برخلاف تصور رایج، نظریه ای صرفا در زمینه محتوای ذهنی نیست و یک نظریه معنی محسوب می شود.
    کلید واژگان: زیست معنایی (بیوسمنتیک), روث گرت میلیکان, عقل گرایی در باب معنی, ساختکار
    Hamed Bastin, Seyyed Mohammad Ali Hodjati *
    Another contributing factor is the vague and often complicated exposition of Millikan's theory. The biosemantics theory is not very well-known among Iranian philosophers and logicians. It is based on natural selection, which is an inseparable part of the theory of evolution. To understand the Millikan’s examples and what she has mentioned in semantic, mind and language, the biological backgrounds are needed. The more important issue as Millikan declares herself and it is also obvious from the name of her theory is that, biosemanrics is a theory about meaning, although according to her works on mind and mental contents, biosemantics has mostly been interpreted in the field of mind., Having briefly introduced Millikan's theory, we try to demonstrate that the biosemantics theory is completely about meaning by presenting a novel model and has a great potential to change semantical concepts fundamentally.
    Keywords: Biosemantics, Ruth Garrett Millikan, Meaning Rationalism, Functure
  • نیما احمدی، سید محمد علی حجتی، لطف الله نبوی *
    متن گرایی، رقیب اصلی حداقل گرایی است. نزاع میان این دو رویکرد سمانتیکی، ریشه در نزاع قدیمی تعیین مرز میان سمانتیک و پراگماتیک دارد. متن گرایان مدعی اند که جملات زبان طبیعی، قبل از غنی سازی پراگماتیکی، قابل ارزش دهی نیستند. در مقابل، از نظر حداقل گرایان، محتوای سمانتیکی حداقلی وجود دارد که معنای قابل ارزش دهی جمله را به دست می دهد که متن اظهار، اثر محدودی روی آن دارد. این تقابل ناشی از شیوه و اندازه ای است که متن بر محتوای سمانتیکی تاثیر می گذارد. در این مقاله، پس از معرفی این دو رویکرد، استدلال های اصلی متن گرایان علیه حداقل گرایان را مطرح می کنیم. سپس نشان می دهیم که سمانتیک های حداقل گرایانه از قبیل سمانتیک اشاره ای کاپلان، با تفسیر عینی از متن نمی تواند مدل مناسبی حتی برای جملات حاوی ارجاع اول شخص ارائه کنند و برپایه ی تفسیری ذهنی از متن، تمایز نمایه ای از غیرنمایه ای واضح نیست و سایر عبارت های زبان نسبت به متن ها، به معنای عام می توانند نمایه ای باشند.
    کلید واژگان: متن گرایی, حداقل گرایی, سمانتیک, پراگماتیک, متن
    Nima Ahmadi, Seyyed Mohammad Ali Hodjati, Lotfollah Nabavi *
    Contextualism is the main opponent of minimalism. The debate between these two semantical approaches, stem in an old fashion dispute to determine the border between semantics and pragmatics. Contextualists claim that the sentences in the natural language are not truth-evaluable before being enriched pragmatically. In contrast, in minimalists’ viewpoint, there is a minimal semantic content that provides the truth-evaluable meaning of sentences in a way that context of utterance has limited effects on it. This contrast is based on the way and extent to which context affects semantic content. In this paper, after introducing these two approaches, the main arguments of contextualists against minimalist are discussed, then we show that minimalistic semantics like Kaplan's LD with objective interpretation of context cannot present any proper model even for sentences containing first-person reference, and on the basis of a subjective interpretation of context, the indexical/non-indexical distinction is not clear and other expressions of natural languages can be indexical, in a broad sense.
    Keywords: Contextualism, Minimalism, Semantics, Pragmatics, context
  • حامد باستین، سید محمد علی حجتی
    سومز با ارائه تفسیری از معناشناسی دوبعدی و تقسیم آن به دو حالت ضعیف و قوی، کلیت تلاش معناشناسان دوبعدی برای احیای نظریه توصیفی معنا را نقد و با آن مخالفت می کند. در این مورد مشخص، نظریه زیست معنایی میلیکان به نفع اردوگاه معناشناسان دوبعدی وارد عمل می شود. بر این اساس، آنچه سومز به عنوان نیاز به صلب کردن توصیفات تثبیت کننده مرجع مطرح می کند و به معناشناسان دوبعدی نسبت می دهد، قابل پذیرش نیست و مکانیزم عمل آن مبتنی بر نظر دوبعدی گرایان به شکل دیگری است. هدف این مقاله آن است که بر اساس مدلی سه وجهی مبتنی بر نظریه زیست معنایی نشان دهد تفسیر سومز از معناشناسی دوبعدی وابستگی زیادی به مبانی نظریه ارجاع مستقیم دارد و معناشناسی دوبعدی نیازی به صلب کردن توصیفات به گونه ای که سومز مطرح می کند ندارد.
    کلید واژگان: زیست معنایی (بیوسمنتیک), معناشناسی دوبعدی, ارجاع مستقیم, روث گرت میلیکان, اسکات سومز
    Hamed Bastin, Seyed Mohammad Ali Hojjati
    By presenting an interpretation of two-dimensionalism and dividing it to weak and strong versions, Scott Soames has criticized the totality of two-dimensionalists effort on rebirthing the descriptive theory of meaning and rejected it. On this special issue, Millikan’s biosemantic theory can act to promote the two-dimensionalists position. Based on this, what soames attributed to two-dimensionalists as the need of rigidification of the reference-fixing descriptions is not acceptable and according to two-dimensionalism it seems that these descriptions have been rigidified in some other ways. Our goal in this article is to demonstrate, based on a three-dimensional model of biosemantic theory, that the interpretation of Soames about twodimensionalism is strongly depended on the principles of direct reference theory and alsosemantic of two-dimensionalism needs not to rigidify the reference-fixing descriptions in the way that Soames has claimed.
    Keywords: Biosemantics, Two-Dimensionalism, Direct Reference, Ruth Garrett Millikan, Scott Soames
  • رضا سلطانی، سید محمد علی حجتی*
    کریپکی در کتاب مشهور «نامگذاری و ضرورت» مفهوم دلالت ثابت (rigid designation) را برای کلمات مفرد (singular terms) و به منظور رد نظریه های وصفی معرفی کرد؛ به این مضمون که یک کلمه دلالتگر، ثابت است اگر و تنها‍ اگر در همه جهانهای ممکن بر یک چیز دلالت کند. او در سخنرانی سوم این مفهوم را به کلماتی که برای انواع طبیعی مورد استفاده قرار می گیرند تعمیم داد. در باب اینکه این تعمیم چگونه خواهد بود بحثهای بسیاری در گرفته است که می توان آنها را به دو دسته کلی قائلین به همسانی در دلالت (sameness in designation) و ذاتگرایان (essentialists) تقسیم کرد؛ لیکن یک مشکل اساسی بر سر راه قائلین به همسانی در دلالت تحت عنوان «مشکل بی مایگی» « (trivialization problem) وجود دارد که می گوید اگر ثبات برای کلمات کلی (general terms) به معنای همسانی در دلالت در میان جهانهای ممکن باشد ،آنگاه علاوه بر کلمات مربوط به انواع طبیعی بقیه کلمات کلی هم ثابت خواهند شد؛ زیرا آنها نیز دلالت بر یک خصوصیت یکسان خواهند کرد. در این مقاله ما یک روش استدلالی را برای دفع مشکل بی مایگی نقد می کنیم. این روش استدلالی بر این اساس است که اوصاف معین می توانند دلالت بر اشیاء وافر (abundant) بکنند و با استفاده از تناظر (parallelism) بین کلمات کلی و کلمات مفرد نتیجه می گیرد عبارات حملی وصفی نیز می توانند دلالت بر خصوصیات وافر بکنند؛ اما به نظر می رسد این ادعا با بعضی اصولی که رفتار سمانتیکی کلمات را توضیح می دهند و شهودهای ما در مورد صدق عبارات شامل این کلمات، همخوانی ندارد.
    کلید واژگان: دلالت ثابت, ترمهای کلی, مشکل بی مایگی, اشیاء وافر, اشخاص دفتری
    Reza Soltani, Seyyed Mohammad Ali Hodjati *
    Kripke in his famous book, Naming and Necessity, introduces the concept of “rigidity” for designation of singular terms; and by using it, he refutes the Descriptive Theory of Meaning. If a term is rigid it means that it designates the same thing in all possible worlds in which it exists. Kripke, in third lecture, extends the concept of “rigidity” to all natural kind terms. This extension has had several interpretations which can be put into two categories: the sameness in designation, and the essentialist approaches. The sameness in designation approach, however, confronts “the trivialization problem”,i.e. not only natural kind terms, but also all general terms are rigid designators since each of them designates a property which remains the same across all possible worlds. An argumentative way has been proposed to refute trivialization problem. This approach is based on considering abundant objects as the designatum of singular terms and parallelism between these words and general terms. In this paper we will criticize this approach and show that it conflicts with some semantic roles of general terms and also our intuition concerning the truth value of sentences containing them.
    Keywords: rigid designation, general terms, trivialization problem, abundant objects, office persons
  • مرتضی مزگی نژاد، لطف الله نبوی، سیدمحمدعلی حجتی
    در رویکرد استنتاج گرایی به معناداری، ثوابت منطقی بر اساس قواعد عملگری تعریف می شود، آرتور پرایور در نقد این رویکرد با ارائه مثال نقض tonk نشان داد که با پذیرش رویکرد استنتاج گرایی هر قاعده عملگری دلخواهی توصیف کننده یک ثابت منطقی خواهد شد و لازمه این امر وجود ثوابت منطقی معیوب و ناسازگار با سیستم است. بلنپ در پاسخ به این اشکال دو شرط پایستاری و یکتایی را برای قواعد عملگری ارائه داد. با توجه به اهمیت شرط پایستاری در پاسخ بلنپ، در این مقاله تلاش شده شرط پایستاری مورد ارزیابی قرار گیرد. «چگونه معیار پایستاری شرایط لازم و کافی را برای تعریف ثوابت منطقی فراهم می کند؟» مسئله اصلی این مقاله است. فرضیه پیشنهادی عدم کفایت لازم شرط پایستاری در ارائه تعاریف ثوابت منطقی است که در نهایت با بررسی معانی مطرح شده برای پایستاری اثبات خواهد شد.
    کلید واژگان: استنتاج گرایی, بلنپ, پایستاری, ثوابت منطقی, قواعد عملگری, معناداری
    Morteza Mezginejad, Lotfolah Nabavi, Seyyed Mohammad Ali Hodjati
    The logical constants are defined by operational rules in the inferentialism theory of meaning. Arthur Prior’s counterexample (Tonk) makes a major challenge for the inferentialism. He shows that every arbitrary operational rule can describe a logical constant and this makes logical constants defective and incompatible with the system. In response to this problem, Belnap Offers conservativeness and uniqueness requirements for the operational rules. In this paper, we have evaluated the conservativeness requirement. The main question investigated is “how the conservativeness as a criterion provides the necessary and sufficient conditions for logical constant definition?” The hypothesis that we are to establish is the inability to achieve the definition of logical constant by conservativeness requirement.
    Keywords: Conservativeness, Belnap, Inferentialism, meaning, Logical Constants, Operational Rules
  • سید محمد علی حجتی *، حمید علایی نژاد

    شکاکیت فلسفی درباره جهان خارج دیدگاهی معرفت شناختی است که ادعا می کند انسان علی‏الاصول نمی تواند نسبت به گزاره هایی که در مورد جهان خارج هستند معرفت داشته باشد. دسته ای از استدلال‏هایی که به منظور اثبات موضع شکاکانه نسبت به جهان خارج ارائه شده است، بر اساس فرضیه هایی شکل گرفته که به فرضیه های شکاکانه معروف اند. این فرضیه ها تبیینی ممکن از اوضاع جهان هستند که با درک متداول ما از آن متفاوت است. شکاک با استفاده از این امر که کسی نسبت به وقوع یا عدم وقوع شرایطی که در این فرضیه ها مطرح شده اند، معرفت ندارد، بر اساس استدلالی نتیجه می گیرد که کسی نمی تواند نسبت به هیچ گزاره ای در مورد جهان خارج معرفت داشته باشد. این گونه به نظر می رسد که این نوع شکاکیت تنها در جایی مطرح می شود که شخص به لحاظ متافیزیکی رویکردی رئالیستی در مورد جهان داشته باشد و موضع کسی که در مورد جهان خارج به رویکردی آنتی رئالیستی قائل است، نسبت به آن مصون است. بر خلاف این مطلب، در مقاله حاضر استدلال شده است که شکاکیت استدلالی نسبت به جهان خارج هر دو موضع متافیزیکی رئالیسم و آنتی رئالیسم نسبت به جهان خارج را به یکسان تهدید می کند و نمی توان برای دوری از شکاکیت نسبت به جهان خارج که تهدیدی معرفت شناختی محسوب می شود، موضع متافیزیکی آنتی رئالیسم را برگزید.

    کلید واژگان: شکاکیت, فرضیه شکاکانه, جهان خارج آآنتیرئالیسم, رئالیسم متافیزیکی
    Hamid Aalaei, Nezhad, Seyed Mohammad Ali Hojjati

    Philosophical skepticism about the external world is an epistemological view that denies the possibility of grasping knowledge about the external world. One category of this kind of skepticism uses a skeptical hypothesis to prove that we can’t know anything about the external world. This hypothesis is a hypothetical description of the world that is different from the way we normally consider it to be. By using the fact that we don’t know, for example, that we are not brains in a vat, the skeptic argues that we know nothing about the external world. But it seems that this kind of skepticism can be threatening just to those philosophers who have accepted a kind of metaphysical realism about the external world. On the contrary, in this paper, it is argued that philosophical skepticism can be threatening to both anti-realism and realism about external world; Accepting anti-realism does not block skepticism about the external world.

    Keywords: Skepticism, Skeptical Hypothesis, External world, Anti-Realism, Metaphysical Realism
  • مرتضی مزگی نژاد، لطف الله نبوی، سید محمدعلی حجتی
    در رویکرد استنتاج گرایی به معناداری، معنای ثوابت منطقی (ꓥ، ،...) از طریق قواعد معرفی و حذف به دست می آید. آرتور پرایور با ارائه مثال نقض tonk، نشان می دهد لزوما صرف وجود قواعدی برای معرفی و حذف، سبب معرفی یک ثابت منطقی نمی شود. استیونسون در تایید ادعای پرایور، مثال نقض وی را مشکل کلیدی رویکرد استنتاجی به معناداری می داند. به باور وی، رویکرد مدل تئوری به معناداری با چنین مشکلی روبه رو نیست؛ زیرا در مدل تئوری، جدول ارزش مانع ورود ثوابت منطقی معیوب به سیستم منطقی می شود. در این مقاله ویژگی های جدول ارزش که این قابلیت را به آن داده بررسی می شود. نتیجه به دست آمده، گویای این مطلب است که دو ویژگی جدول ارزش منطق کلاسیک عبارت اند از دو ارزشی بودن و صدق نگه دار بودن آن؛ اما این دو ویژگی در رویکرد استنتاج گرایی نیز قابل پیاده سازی است.
    کلید واژگان: جدول ارزش, استنتاج گرایی, مدل تئوری, مسئله tonk, اعتبار
    Murtaza Mazaginijad, Lutfullah Nabavi, Sayyed Muhammad Ali Hujjati
    Based on inferential approach towards meaningfulness, the meaning of logical constants (ꓥ¡ ¡ …) can be obtained through the laws of introduction and omission. Giving the counter example of Tonk, Arthur Pryor proves that mere laws of introduction and omission do not necessarily introduce a logical constant. Confirming Arthur's position, Stevenson regards his counter example as the main problem of inferential approach towards meaningfulness. According to him, model theory approach towards meaningfulness is not faced with such a problem. This is because in model theory value table does not allow flawed logical constants to find their way into the logical system. The present study assesses the features of the value table that has given it such strength. The result obtained tells the value table of classical logic has two features that consist of being bi-valued (true or false) and the fact that it adheres to truth. These two features can however be procured in inferential approach.
    Keywords: value table, inferentialism, model theory, problem of Tonk, consideration
  • مرتضی مزگی نژاد *، سید محمد علی حجتی
    هدف اصلی این مقاله بررسی و تحلیل استدلال های هاریچ در مقاله «معنی، کاربرد و صدق» است که در مجله Mind در سال 1995 منتشرشده است. وی در این مقاله به دفاع از ایده ویتگنشتاین، یعنی تئوری کاربردی معنی ، در مقابل استدلال هایی برآمده که علیه این رویکرد ارائه شده اند. تمرکز هاریچ خصوصا بر انتقادهای کریپکی است. کریپکی در کتاب مشهور خود با عنوان «دیدگاه ویتگنشتاین درباره قواعد و زبان خصوصی» سعی دارد نشان دهد کاربرد نمی تواند ارائه دهنده معنی باشد. مفهومی که کریپکی به نقد آن می پردازد تمایل گرایی است. او معتقد است معنای یک واژه نمی تواند معادل با تمایلات یا قابلیت های انسان برای کاربرد آن واژه باشد. هاریچ استدلال کریپکی را نادرست می داند. برای این منظور ابتدا دو تفسیر قوی و ضعیف از مقدمات استدلال کریپکی ارائه می دهد و سپس به نقد هر دو می پردازد. از نظر او لازمه استدلال کریپکی در تفسیر قوی پذیرش رویکرد انبساطی به صدق است و چنین رویکردی باطل است. در تفسیر ضعیف نیز مثال کریپکی نادرست است. پس از بررسی انتقادات هاریچ بر کریپکی انتقادات وی مورد ارزیابی قرار گرفته است.
    کلید واژگان: کریپکی, هاریچ, نظریه انقباضی صدق, تئوری کاربردی, معنی داری
    Morteza Mezginejad *, Seyyed Mohammad Ali Hodjati
    The main purpose of this article is the Horwich arguments in "Meaning, use and truth ", which is published in the Mind journal (1995). In this article, he defends the idea of Wittgenstein, use theory, in contrast to the arguments raised against the approach. Horwich focus specifically on Kripke's criticism. Kripke in his famous article "Wittgenstein on rules and private language: An elementary exposition " is trying to show that the application cannot provide the meaning. Horwich refuse Kripke argument. For this purpose, he offers both strong and weak interpretation of the premises of Kripke argument and then criticizes both. After review Horwich Criticisms on Kripke we evaluate his criticisms.
    Keywords: Kripke, Horwich, Deflationary Theory of Truth, Use Theory, Meaning
  • حامد باستین، سید محمدعلی حجتی*
    میلیکان در پاسخ به مساله پاتنم در مورد عدم تعین مصداقی واژه های زبانی این موضوع را مطرح می کند که آیا اگر تعریف جدیدی از بازنمایی مبتنی بر شواهد زیستی و به ویژه اصل انتخاب طبیعی ارایه نماییم، مساله پاتنم همچنان موضوعیت خواهد داشت؟ پاسخ میلیکان به این سئوال منفی است و وی معتقد است که سئوال باید این گونه مطرح شود که آن چه چیزی است که رابطه ای خاص را از میان بی شمار رابطه ممکن بین واژگان و اشیا، مبدل به آن رابطه ای می کند که به عنوان رابطه بازنمایی- بازنما می شناسیم؟ پاسخ وی به این سئوال مبتنی بر فرضیه ای است که در زیست شناسی نیز محل اختلاف و مباحثات بسیار بوده است و طرفداران و مخالفان خود را دارد. میلیکان در زمره گروهی است که نگاهی تاریخی به کارکرد (function) دارند و معتقدند که کارکرد هر شئ باید براساس آنچه قرار بوده در سیر تاریخی پیدایش اش انجام دهد، تعریف شود و به چنین کارکردی صفت «مطلوب» (proper) را اطلاق می کند. فرضیه بدیل معتقد است که کارکرد باید براساس آن کاری که شئ در حال حاضر و در تعادل با وضعیت موجود انجام می دهد، تعریف شود. نکته کلیدی در ارایه مفهوم کارکرد مطلوب توسط میلیکان، ارایه تعریفی جدید از بازنمایی است. در این مقاله قصد داریم تا با معرفی تعریف میلیکان از بازنمایی نشان دهم که این تعریف مبتنی بر مفهوم «ساختکار» (functure) است و برخلاف دیدگاه رایج در فلسفه که بازنمایی را امری ذهنی می داند، کاملا عینی است.
    کلید واژگان: ساختکار, بازنمایی, زیست معنایی, میلیکان
    Hamed Bastin, Seyyed Mohammad Ali Hodjati *
    In answer to the Putnam problem about extensional non-determination of language terms, Millikan asks if this problem exists by a new definition of representation according to biological evidences, especially the principle of natural selection. The Millikan’s answer to this question is negative and she believes that the question should be changed to what is that feature, which turns a relation to representation-represented among numerous possible relations between words and objects? Her answer to this question is accorded to a hypothesis that is also the place of disputations and arguments in biology and has its supporters and opponents. Millikan is in the group, which has a historical view to the function and believes that the function of each entity must be defined regarding to what it supposed to do in its appearance history and dedicates the “proper” adjective to such function. The alternative hypothesis believes that the function must be defined regarding to what an entity do at the moment in equivalence to the current status. The key point of presenting the concept of “proper function” by Millikan is a redefinition of representation. In this article, we want to show that the new definition of representation is accorded to the concept of “Functure” as something completely objective, in opposed to the common view of philosophy to the representation, which take it as mental.
    Keywords: Functure, Representation, Biosemantics, Ruth Garrett Millikan
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال