به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب

سید موسی طباطبائی

  • ایدا چوبساز، محبوبه طاهر*، سید موسی طباطبایی، عباسعلی حسین خانزاده
    زمینه و هدف

    آسیب های کمال گرایی در شخصیت وسواسی در دوران همه گیری کووید19 نیاز به درمان های روان شناختی دارد. پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی درمان پذیرش و تعهد مبتنی بر شفقت و طرح واره درمانی هیجان مدار بر کمال گرایی پرستاران مبتلا به صفات شخصیتی وسواسی-بی اختیاری انجام شد.

    روش بررسی

    روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری را پرستاران شاغل در بخش کرونای بیمارستان های تامین اجتماعی شهرهای کرج و تهران در سال 1401-1400 تشکیل دادند. از بین آن ها چهل نفر از پرستاران داوطلب واجد شرایط و دارای معیارهای ورود، با روش نمونه گیری دردسترس از بیمارستان های لواسانی و البرز، به عنوان نمونه وارد مطالعه شدند. سپس به تصادف در سه گروه طرح واره درمانی هیجان مدار (سیزده نفر) و درمان پذیرش و تعهد مبتنی بر شفقت (چهارده نفر) و گواه (سیزده نفر) قرار گرفتند. آزمودنی های دو گروه آزمایش طی ده جلسه 120دقیقه ای، گروه درمانی طرح واره درمانی هیجان مدار و درمان پذیرش و تعهد مبتنی بر شفقت را دریافت کردند. ابزارهای پژوهش پرسش نامه کمال گرایی چندبعدی تهران (بشارت، 1386) و پرسش نامه شخصیت (کرویگر و همکاران، 2013) بود. داده ها در نرم افزار SPSS نسخه 24 و به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معناداری 0٫05 تحلیل شدند.

    یافته ها

    بین گروه درمان پذیرش و تعهد مبتنی بر شفقت با گروه گواه در کمال گرایی خودمدار در پس آزمون (0٫001>p) و پیگیری (0٫004=p) و کمال گرایی جامعه مدار در پس آزمون (0٫008=p) و پیگیری (0٫015=p) تفاوت معناداری مشاهده شد. گروه طرح واره درمانی هیجان مدار با گروه گواه در کمال گرایی خودمدار در پس آزمون (0٫003=p) و پیگیری (0٫031=p) و کمال گرایی جامعه مدار در پس آزمون (0٫036=p) تفاوت معناداری داد؛ اما اثر این مداخله در پیگیری بر کمال گرایی جامعه مدار معنادار نبود (0٫078=p).

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه حاکی از تاثیر مشابه درمان پذیرش و تعهد مبتنی بر شفقت و طرح واره درمانی هیجان مدار بر کاهش کمال گرایی پرستاران است. باتوجه به شباهت این دو درمان درباره ارتباط با زمان حال، آموزش درزمینه هیجان و نقص آن ها در شخصیت وسواسی، می توان از آن ها به عنوان درمان مکمل در شخصیت وسواسی استفاده کرد.

    کلید واژگان: درمان پذیرش و تعهد, طرح واره درمانی هیجان مدار, کمال گرایی, پرستار, وسواسی-بی اختیاری
    Aida Chobsaz, Mahboobe Taher*, Seyd Mosa Tabatabai, Abass Ali Hossein Khanzade
    Background & Objectives

    The damages of perfectionism in obsessive personality during COVID–19 pandemic need psychological treatments. The main symptom of an obsessive–compulsive personality is perfectionism. This symptom has intensity and weakness in the nurses of different hospital departments. Therefore, the treatment of perfectionism in the nursing group is considered important. This research responds to the impact of acceptance and commitment based on compassion and emotion–oriented schema therapy on the perfectionism of nurses. So far, no study has been done on perfectionism in emotion–oriented schema therapy. Considering the combination of emotion–oriented schema therapy and meta–diagnosis of perfectionism, this research seems necessary. Also, due to the similar diagnostic elements in the two treatments of acceptance and commitment therapy based on compassion and emotional schemas, no comparison has been made between these two treatments. So, this research investigated the effectiveness of emotion–oriented schema therapy and compassion–based acceptance and commitment therapy on the perfectionism of nurses with obsessive–compulsive personality traits working in the coronavirus ward.

    Methods

    This quasi–experimental study employed a pretest–posttest and follow–up design with a control group. The statistical population comprised the nurses working in the coronavirus departments of the social security hospitals of Karaj and Tehran cities, Iran, in 2021 and 2022. Of them, 40 nurses were selected using the available sampling method from Lavasani and Alborz hospitals who met the inclusion criteria. They were randomly assigned to two experimental groups and one control group. The inclusion criteria were as follows: not participating in other psychological interventions at the same time and lacking debilitating physical and mental illnesses (diagnosed by the researcher and using interviews). The exclusion criteria included the absence of more than three intervention sessions and non–observance of group therapy rules. For ten 120–minute sessions, the experimental groups underwent emotion–oriented schema therapy based on Leahy's program (2011) and compassion–based acceptance and commitment based on Tirch et al.'s (2014) program. This research used the Personality Inventory (Krueger et al., 2013) and the Tehran Multidimensional Perfectionism Scale (Besharat, 2007) for data collection. Data analysis was carried out in two parts: descriptive statistics and inferential statistics. At the level of descriptive statistics, frequency, percentage, mean, and standard deviation were calculated. At the level of inferential statistics, variance analysis with repeated measurements and Bonferroni post hoc tests were performed. Data analysis was done using SPSS software version 24, and the significance level of the tests was considered to be 0.05.

    Results

    Results showed that the mean scores of self–oriented perfectionism and community–oriented perfectionism in the two groups of emotion–oriented schema therapy and acceptance and commitment therapy based on compassion therapy did not have a significant difference (p=1.000). However, there was a significant difference between the acceptance and commitment treatment group based on compassion and the control group in self–oriented perfectionism in the posttest stage (p<0.001) and follow–up (p=0.004) as well as between community–oriented perfectionism in the posttest (p=0.008) and follow–up (p=0.015). Also, the emotion–oriented schema therapy group showed a significant difference with the control group in self–oriented perfectionism in the posttest (p=0.003) and follow–up (p=0.031), as well as between community–oriented perfectionism in the posttest (p=0.036). Still, the effect of this intervention in the follow–up phase on community–oriented perfectionism was not significant (p=0.078).

    Conclusion

    The results of the study indicate the similar effect of compassion–based acceptance and commitment therapy and emotion–oriented schema therapy on the perfectionism of nurses. Considering the similarity of these two treatments in communication with the present, education in the field of emotion, and their deficiency in obsessive personality, they can be used as complementary treatments.

    Keywords: Acceptance, Commitment Therapy, Emotion–Oriented Schema Therapy, Perfectionism, Nurse, Obsession–Compulsive
  • فائزه تورانی، حکیمه آقایی*، شهناز نوحی، سید موسی طباطبایی

    هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان هیجان مدار و درمان مبتنی بر شفقت بر سوگ پیش از موعد و پریشانی روانشناختی مراقبین بیماران مبتلا به سرطان بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_ پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری پژوهش مراقبت کنندگان بیماران مبتلا به سرطان بستری در بیمارستان های امام حسین و بهار شهرستان شاهرود در سال 1401 بودند. تعداد 45 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در 3 گروه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های سوگ پیش از موعد (MM-CGI) دهقانی و همکاران (1391)، پریشانی روانشناختی (K-10) کسلر (2003) بود. یکی از گروه های آزمایش درمان هیجان مدار را در 10 جلسه 1 ساعته و گروه آزمایش دیگر نیز درمان مبتنی بر شفقت را در قالب 10 جلسه 1 ساعته به صورت هفته ای دو بار دریافت کردند. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها نشان داد که درمان هیجان مدار و درمان مبتنی بر شفقت بر سوگ پیش از موعد و پریشانی روانشناختی اثربخشی معنادار داشتند (05/0>p). همچنین درمان هیجان مدار در مقایسه با درمان مبتنی بر شفقت بر کاهش سوگ پیش از موعد و پریشانی روانشناختی مراقبین بیماران مبتلا به سرطان اثربخشی بیشتری داشته است (01/0>p). نتایج نشان داد که درمان هیجان مدار، مداخله کارآمدتری در مقایسه با درمان مبتنی بر شفقت برای کاهش سوگ پیش از موعد و پریشانی روانشناختی مراقبین بیماران مبتلا به سرطان بوده است.

    کلید واژگان: پریشانی روانشناختی, درمان مبتنی بر شفقت, درمان هیجان مدار, سوگ پیش از موعد, سرطان
    Faezeh Tourani, Hakimeh Aghaee*, Shahnaz Nouhi, Seyed Mosa Tabatabaee

    The present study aimed to compare the effectiveness of emotion-oriented therapy and compassion-based therapy on premature bereavement and psychological distress of caregivers of cancer patients. The research method was semi-experimental with a pre-test-post-test design and a control group with a three-month follow-up period. The statistical population of the research was the caregivers of cancer patients admitted to Imam Hossein and Bahar hospitals in Shahrood City in 2022. 45 people were selected by available sampling and randomly divided into 3 groups (15 people in each group). The research tools included premature bereavement questionnaires (MM-CGI) by Dehghani et al. (2012), and psychological distress (K-10) by Kessler (2003). One of the experimental groups received emotion-oriented therapy in 10 1-hour sessions, and the other experimental group received compassion-based therapy in the form of 10 1-hour sessions twice a week. Analysis of variance with repeated measures was used to analyze the data. The findings showed that emotion-oriented therapy and compassion-based therapy had a significant effect on premature bereavement and psychological distress (p<0.05). Also, emotion-oriented therapy has been more effective in reducing premature grief and psychological distress of caregivers of cancer patients compared to compassion-based therapy (p<0.01). The results showed that emotion-oriented therapy was a more efficient intervention compared to compassion-based therapy for reducing premature grief and psychological distress of caregivers of cancer patients.

    Keywords: Psychological Distress, Compassion-Based Therapy, Emotion-Focused Therapy, Premature Bereavement, Cancer
  • لیلا شاه حسینی، زهره مجدآبادی فراهانی*، سید موسی طباطبایی

    پژوهش حاضر به منظور بررسی نقش واسطه ‎گر پیوند با مدرسه در رابطه بین تعارض میان والدین و رفتارهای مشکل ‎آفرین برونی‎ سازی‎ شده در اوائل دوره نوجوانی انجام شده است. در این پژوهش، تعداد 321 دانش ‎آموز (169 دختر، 152 پسر؛ میانگین= 13/69، انحراف استاندارد=0/94) که در سال تحصیلی 97-1396 در مدارس دوره متوسطه اول (پایه ‎های هفتم، هشتم، نهم) شهر سمنان به تحصیل اشتغال داشتند با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. شرکت‎ کنندگان به "مقیاس ادراک تعارض میان والدین" (گریچ و همکاران، 1992)، مقیاس خودگزارش دهی نوجوان (آخن‎باخ و رسکورلا، 2001) و زیرمقیاس پیوند با مدرسه از "مقیاس اشخاص زندگی من" (موری و گرینبرگ، 2001) پاسخ دادند. داده های پژوهش با روش آماری الگویابی معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد که 1) رابطه بین تعارض میان والدین و رفتار مشکل آفرین مثبت و معنادار است، 2) رابطه تعارض میان والدین و پیوند با مدرسه منفی و معنادار است، 3) رابطه میان پیوند با مدرسه و رفتار مشکل ‎آفرین منفی و معنادار است و 4) پیوند با مدرسه، رابطه تعارض میان والدین و رفتار مشکل آفرین را واسطه ‎گری می ‎کند. این یافته ‎ها تاثیر پیوند با مدرسه را در رابطه بین تعارض میان والدین و رفتارهای مشکل ‎آفرین برونی‎ سازی‎شده (رفتارهای پرخاشگرانه و نقض قانون) در اوائل نوجوانی برجسته ساختند. از این یافته‎ ها برای تدوین برنامه ‎های مداخله‎ ای با هدف پیشگیری از رفتارهای مشکل‎ آفرین برونی‎ سازی‎ شده یا کاهش آن می ‎توان بهره گرفت.

    کلید واژگان: عارض میان والدین, پیوند با مدرسه, رفتارهای مشکل آفرین برونی سازی شده, دوره اوائل نوجوانی, دوره متوسطه اول
    L. Shahhosseini, Z. Majdabadi Farahani*, S. M. Tabatabaee

    The present study aimed to examine the mediating role of school bonding in the relationship between interparental conflict and externalizing problem behaviors in early adolescence. Three hundred and twenty-one junior high school students (7th, 8th, and 9th graders) studying in Semnan in 2017-18 academic year (169 girls & 152 boys; M=13.69, SD=0.94) were selected through convenience sampling method. The participants completed the Children's Perception of Interparental Conflict Scale (Grych et al., 1992), the Youth Self-Report Scale (Achenbach & Rescorla, 2001) and the School Bonding Subscale of the People in My Life Scale (Murray & Greenberg, 2001). The structural equation modeling was used to analyze the data. Results indicated that: 1) The relationship between interparental conflict and problem behaviors was positive and significant, 2) the relationship between interparental conflict and school bonding was negative and significant, 3) the relationship between school bonding and problem behaviors was negative and significant, and 4) school bonding mediated the relationship between interparental conflict and problem behaviors. These findings highlighted the impact of school bonding in the relationship between interparental conflict and externalizing problem behaviors (aggressive and rule-breaking behaviors) in early adolescence. The findings can be utilized to develop intervention programs targeting to prevent or reduce externalizing problem behaviors.

    Keywords: Interparental Conflict, School Bonding, Internalizing Problem Behaviors, Early Adolescence, Junior High School
  • رضا اسدی*، فاطمه عزیزی گنجه ای، سید موسی طباطبایی
    زمینه و هدف
    کانابیس پرمصرف ترین ماده مخدر در سطح جهان است. هدف پژوهش حاضر، تحلیل تمیز شدت مصرف کانابیس بر اساس سبک دلبستگی، نشخوار خشم، حمایت اجتماعی ادراک شده و رضایت از زندگی بود.
    مواد و روش ها
    مطالعه حاضر، توصیفی و از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی افراد مصرف کننده کانابیس در سطح شهر اراک بودند. تعداد 90 نفر با روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. داده ها به وسیله آزمون غربالگری درگیری با الکل، سیگار و مواد (هومنیوک و همکاران، 2008)، مقیاس دلبستگی بزرگسال (بشارت، 2011)، مقیاس نشخوار خشم (ساخودولسکی و همکاران، 2001)، مقیاس حمایت اجتماعی ادراک شده (زیمت و همکاران، 1988) و مقیاس رضایت از زندگی (داینر و همکاران، 1985)، گردآوری شدند. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل تشخیصی و نرم افزار spss-26 انجام شد.
    یافته ها
    نتایج تحلیل تشخیصی نشان داد که هر سه بعد متغیر سبک دلبستگی، نمره کل متغیر نشخوار خشم، مولفه های خانواده و دوستان متغیر حمایت اجتماعی ادراک شده و همچنین نمره کل این مقیاس و متغیر رضایت از زندگی در بین گروه های موردبررسی، تفاوت معناداری نشان دادند.
    نتیجه گیری
    با درنظرگرفتن توانایی افتراق متغیرهای پژوهش می توان از آن ها برای تشخیص افتراقی شدت مصرف کانابیس در سه گروه کم خطر، خطر متوسط و پرخطر استفاده کرد.
    کلید واژگان: کانابیس, حمایت اجتماعی ادراک شده, رضایت از زندگی, سبک دلبستگی, نشخوار خشم
    Reza Asadi *, Fatemeh Azizi Ganjehei, Seyed Mosa Tabatabaee
    Introduction
    Cannabis is the most widely used drug in the world. The present study aimed to analyze the discriminant of cannabis use intensity based on attachment style, anger rumination, perceived social support, and life satisfaction.
    Materials and Methods
    The present study was descriptive and causal-comparative. The statistical population of the research included all cannabis users in the city of Arak. 90 people were selected by snowball sampling method. The data were collected from the Alcohol, Smoking, and Substance Involvement Screening Test (Hominiuk et al., 2008), the Adult Attachment Inventory (Bashart, 2011), the Anger Rumination Scale (Sukhodolsky et al., 2001), the Multidimensional Scale of Perceived Social Support (Zimet et al., 1988) and Satisfaction With Life Scale (Diener et al., 1985). Data analysis was done using the discriminant analysis method and SPSS-26 software.
    Results
    The results of the discriminant analysis showed that all three dimensions of the attachment style variable, the total score of anger rumination variable, family and friends components of the perceived social support variable, as well as the total score of this scale and the variable of life satisfaction, showed significant differences between the studied groups.
    Conclusion
    Considering the ability to differentiate research variables, they can be used to differentiate the intensity of cannabis use into three groups: lower risk, medium risk, and high risk.
    Keywords: Cannabis, Perceived Social Support, Life Satisfaction, Attachment Style, Anger Rumination
  • فرزانه حسینی، حکیمه آقایی*، شهناز نوحی، سید موسی طباطبایی
    مقدمه

    مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر افسردگی، اضطراب و رضایت جنسی در زنان مبتلا به ناباروری اولیه بود.

    روش کار

    این مطالعه از نوع نیمه تجربی  بود. جامعه آماری کلیه زنان مبتلا به ناباروری اولیه که در به بخش ناباروری و IVF بیمارستان آیت الله طالقانی در شهر تهران در ماه های مهر تا دی 1402 بودند. 30 نفر از زنان مبتلا به ناباروری اولیه به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. سپس به صورت تصادفی در گروه آزمایش (تحت برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی) (n=15) و گروه کنترل (n=15) گمارده شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه استاندارد مسائل جنسی (MSQ) اسنل و فیشرو والترز (1993)، در سه مرحله خط پایه، پس از مداخله و پیگیری سه ماهه جمع آوری شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر چند متغیری انجام شد.

    نتایج

    یافته ها نشان داد که در گروه تحت برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی، میانگین نمره اضطراب جنسی و افسردگی جنسی همچنین رضایت جنسی در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل به طرز معناداری کاهش و افزایش پیدا کرده است (001/0 < P).

    نتیجه گیری

    نتایج این پژوهش نشان داد که برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند در بهبود اضطراب و افسردگی جنسی همچنین رضایت جنسی در زنان مبتلا به ناباروری اولیه موثر باشد.

    کلید واژگان: عملکرد جنسی, ذهن آگاهی, زنان مبتلا به ناباروری اولیه
    Farzaneh Hosseini, Hakime Aghae *, Shahnaz Nouhi, Seyed Mosa Tabatabaee
    Introduction

    The purpose of this study was to determine the effectiveness of a stress reduction program based on mindfulness on depression, anxiety and sexual satisfaction in women with primary infertility.

    Methods

    This study was semi-experimental. The statistical population of all women with primary infertility who were in the infertility and IVF department of Ayatollah Taleghani Hospital in Tehran in the months of October to January 2014. 30 women with primary infertility were selected using available sampling method. Then they were randomly assigned to the experimental group (under the mindfulness-based stress reduction program) (n=15) and the control group (n=15). Snell and Fisher-Walters (1993) Standardized Sexual Issues Questionnaire (MSQ) data collection tools were collected in three baseline stages, after intervention and three-month follow-up. Data analysis was done using the method of analysis of variance with repeated measurements of multiple variables.

    Results

    The findings showed that in the group under the mindfulness-based stress reduction program, the average score of sexual anxiety and sexual depression as well as sexual satisfaction in the experimental group significantly decreased and increased compared to the control group (p ≥ 0/001).

    Conclusion

    The results of this research showed that the stress reduction program based on mindfulness can be effective in improving sexual anxiety and depression as well as sexual satisfaction in women with primary infertility.

    Keywords: Sexual Performance, Mindfulness, Women With Primary Infertility
  • فریده نصیری*، خدیجه سادات طباطبایی، سید موسی طباطبائی

    هدف از انجام این پژوهش بررسی مولفه های جرئت ورزی، در کتب مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی، در سال تحصیلی 1401-1400 بود. جامعه آماری آن، همه کتاب های مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی بوده که جمله ها، تصویرها و کاربرگه های این کتاب به صورت تمام شماری، مورد بررسی قرار گرفت. ابزار این پژوهش، سیاهه تحلیل محتوای محقق ساخته می باشد که دارای روایی محتوایی و صوری بوده و از نظرات صاحب نظران بهره مند شده است. پایایی پژوهش با استفاده از روش ویلیام اسکات 6/88، محاسبه شد. در این پژوهش از روش آنتروپی شانون و تاپسیس برای تجزیه و تحلیل داده ها، مقایسه ضرایب اهمیت آنها و همچنین رتبه بندی استفاده شده است. نتایج نشان داد که بیشترین ضریب اهمیت مربوط به زیرمولفه «توانایی نه گفتن» و کمترین ضریب اهمیت، مربوط به زیرمولفه «انتقاد و ارزیابی»، است. همچنین، نتایج به دست آمده از طریق تاپسیس بیانگر رتبه اول در کتاب پایه ششم و رتبه آخر در کتاب پایه چهارم است. بنابراین در محتوای کتب مطالعات اجتماعی ابتدایی توازن رعایت نشده است.

    کلید واژگان: مطالعات اجتماعی, مهارت های جرئت ورزی, تحلیل محتوا, کتاب درسی, دوره ابتدایی
    Farideh Nasiri *, Khadijeh Sadat Tabatabaee, Seyed Moosa Tabatabaee

    The aim of the present study was to investigate the components of assertiveness in elementary school social studies textbooks. The statistical population comprised all the social studies textbooks of the elementary school, in which all the sentences, pictures and worksheets were analyzed. We used a researcher-made checklist based on content analysis to collect the data. The Shannon Entropy and TOPSIS methods were used to analyze the data.The results showed that the highest coefficient of importance was related to the sub-component of "ability to say no" and the lowest coefficient of importance was related to the sub-component of "criticism and evaluation". According to the score obtained through TOPSIS the 6th grade textbook ranked 1st and the 4th grade textbook ranked last. Therefore, there is no balance in the content of elementary social studies textbooks.

    Keywords: Social Studies, Assertiveness Skills, Content Analysis, Textbook, Elementary Course
  • آیدا چوبساز، محبوبه طاهر*، سید موسی طباطبایی، عباسعلی حسین خانزاده
    زمینه و هدف

    پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی طرحواره درمانی هیجان محور بر اضطراب مرگ پرستاران مبتلا به صفت شخصیت وسواسی - بی اختیاری انجام شد.

    مواد و روش ها

    این پژوهش کاربردی و از نوع نیمه آزمایشی (پیش آزمون پس آزمون و پیگیری) با گروه کنترل بود. جامعه آماری پرستاران شاغل در بیمارستان تامین اجتماعی البرز در سال 1400-1401 بودند. نمونه آماری شامل 13 نفر گروه آزمایشی و 13 نفر گروه کنترل از پرستاران شاغل در بخش کرونا بودند که در پرسشنامه شخصیتی پنجمین راهنمای آماری تشخیصی و اضطراب مرگ تمپلر، نمره متوسط داشتند که به شیوه در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 13 نفر) گمارش تصادفی شدند. از مقیاس اضطراب مرگ تمپلر جهت سنجش متغیر پژوهش در مرحله قبل و بعد از درمان استفاده شد.گروه آزمایش به مدت 10 جلسه120 دقیقه ای تحت درمان طرحواره درمانی هیجانی قرار گرفتند. گروه کنترل درمان  دریافت نکرد. با پایان دوره درمان، پس آزمون اجرا شد. داده ها به کمک نرم افزار SPSS-24 به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج تحلیل نشان داد که این مداخله درمانی موجب کاهش اضطراب مرگ پرستاران مبتلا به صفت شخصیت وسواسی شاغل در بخش کرونا  می شود. (0/01>P  )

    نتیجه گیری

    مداخله طرحواره درمانی هیجانی می تواند یکی از راهکار های درمانی موثر جهت بهبود اضطراب مرگ پرستاران مبتلا به صفت شخصیت وسواسی باشد. لذا برگزاری دوره های آموزشی در این زمینه توصیه می گردد.

    کلید واژگان: طرحواره درمانی هیجانی. پرستاران. اضطراب مرگ
    Aida Choobsaz, Mahboobe Taher*, Seyed Mosa Tabatabaee, Abbas Ali Hosseinkhanzadeh
    background

    The present study was conducted to investigate the effectiveness of emotion-oriented schema therapy on death anxiety in nurses with obsessive-compulsive personality traits.

    methods

    This research was practical and semi-experimental (pre-test, post-test, and follow-up) with a control group. The statistical population was nurses working in social security hospitals from 2021. The statistical sample consisted of 13 people in the experimental group and 13 people in the control group from nurses working in the Corona department, who had an average score on the personality questionnaire of the fifth diagnostic statistical guide and Templer's death anxiety. Experiment and control (13 people in each group) were randomly assigned. Templer's death anxiety scale was used to measure the research variable in the pre- and post-treatment stages.The experimental group was treated with emotional schema therapy for 10 sessions of 120 minutes. The control group did not receive treatment. At the end of the treatment period, the post-test was performed. The data were analyzed with the help of SPSS-24 software and by the variance analysis method with repeated measurements. 

    Result

    The results of the analysis showed that this therapeutic intervention reduces the death anxiety of nurses with obsessive-compulsive personality traits working in the Corona ward. P < 0.01

    Conclusion

    emotional schema therapy intervention can be one of the effective treatment strategies to improve the death anxiety of nurses with obsessive personality traits. Therefore, holding training courses in this field is recommended.

    Keywords: Emotional Schema Therapy. Nurses. Death Anxiety
  • زهره عسلی، شاهرخ مکوندحسینی*، سید موسی طباطبایی

    در تمام روان درمانی ها، ارتباط درمانگر با بیمار امری ضروری است که به بیمار اجازه می دهد مسائل و مشکلات خود را به صورت آزاد بیان کند. از موارد مهمی که در تمامی مراحل درمان می تواند روی دهد، مقاومت است. به همین جهت شناخت و کشف مقاومت مراجع در حین روان درمانی به پیشبرد اهداف درمان و درک بهتر مشکلات زیربنایی مراجع کمک می کند. هدف از این پژوهش مقایسه مقاومت بیماران مبتلا به اختلال شخصیت نوع A در درمان روان پویشی کوتاه مدت و درمان شناختی-رفتاری، با توجه به اختلالات همبود و جنسیت بیمار است. روش این پژوهش از نوع علی-مقایسه ای است و جامعه آن کلیه مراجعان مبتلا به اختلال شخصیت نوع A به همراه درمانگرانشان است که تعداد 30 نفر از مراجعان مبتلا به اختلال شخصیت نوع A به همراه درمانگرانشان به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. همچنین داده های این پژوهش با استفاده از پرسشنامه شدت مقاومت اسکولر به دست آمده است. یافته ها حاکی از آن است که اثر جنسیت مراجع و اختلالات همبود برشدت مقاومت معنادار نیست ولی اثر اختلال شخصیت برشدت مقاومت معنادار است. داده ها نشان داد، افراد با اختلال شخصیت پارانویید بیشترین میانگین را در هر مولفه از مقاومت دارا هستند و تفاوت معناداری میان دو جنس در هیچ یک از مولفه های مقاومت وجود ندارد و بیشترین میانگین اختلال های همبود مربوط به اختلال های اضطرابی و اختلال های سوءمصرف مواد است.

    کلید واژگان: مقاومت, اختلالات همبود, اختلال شخصیت
  • معصومه بنیادی، زهرا شعبانی*، سید موسی طباطبایی، محبوبه طاهر

    هدف از پژوهش حاضر تدوین الگوی نارسایی توجه بر مبنای مولفه های هیجان اندیشه با میانجیگری هوش تحلیلی نوجوانان بود. در این پژوهش، از روش توصیفی نوع همبستگی با استفاده از روش های مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. جامعه آماری شامل 375 دانش آموز دوره متوسطه اول دارای نشانه های نارسایی توجه شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بود که به روش خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس خودگزارشی بیش فعالی- نقص توجه بزرگسالان (ASRS)، پرسشنامه هیجان اندیشه، پرسشنامه هوش کتل مقیاس3- فرم A(KIT:A)، بود. جهت تحلیل داده ها، علاوه بر آمار توصیفی از روش معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار AMOS-26 استفاده شد. یافته ها نشان داد مدل روابط ساختاری هیجان اندیشه و نشانگان نارسایی توجه- بیش فعالی: اثر میانجی هوش تحلیلی از برازش مناسبی برخوردار است. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که برخی از ویژگی ها مانند هیجان اندیشه با نقش میانجی هوش تحلیلی می تواند اثر غیرمستقیم بر نشانه های نارسایی توجه داشته باشد (01/0P<). از یافته های حاصل از پژوهش می توان نتیجه گرفت که در تشخیص و روند درمان نارسایی توجه، متغیرهای هیجان اندیشه و هوش تحلیلی، از اهمیت بسیاری برخوردار است. به طوری که، افزایش نارسایی توجه با کاهش نمره هیجان اندیشه و هوش تحلیلی همراه است.

    کلید واژگان: نارسایی توجه, نوجوانان, هوش تحلیلی, هیجان اندیشه
    Masoumeh Bonyadi, Zahra Shabani *, Mosa Tabatabaee, Mahboobe Taher

    The current research was done to develop a model of attention deficit based on the components of emotions and thought with the mediation of the analytical intelligence of teenagers. This research used a descriptive method of correlation type using structural equation modeling methods. The statistical sample included 375 students of the first secondary school with signs of attention deficit in Tehran in the academic year of 2001-2002, who were selected in a available way. Three questionnaires include adult ADHD self-report scale (ASRS), Kazemi Haghighi Emotion Thought Questionnaire and Kettle Intelligence Questionnaire Result 3-Form A (KIT:A), were completed by the samples. In addition to descriptive statistics, the structural equation method was used for data analysis using Amos-26 software. The findings showed that thought excitement and analytical intelligence were significantly related to attention deficit symptoms. According to the findings, it can be concluded that some characteristics, such as the excitement of thought and analytical intelligence, can predict the signs of attention deficit (p<0.01). From the research findings, it can be concluded that in the diagnosis and treatment process of attention deficit, the variables of emotion, thought, and analytical intelligence is very important. Thus, the increase in attention deficit is associated with a decrease in the score of thought excitement and analytical intelligence.

    Keywords: attention deficit, adolescent, intelligence, analytical intelligence, thought excitement
  • زهرا ابراهیمی، شاهرخ مکوند حسینی، سید موسی طباطبایی

    اختلال اضطراب فراگیر جزء شایع ترین اختلالات روان شناختی در میان کودکان و نوجوانان محسوب می شود که عمدتا با اضطراب نسبت به عملکرد و رویدادهای روزانه مشخص می شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی پیش بینی اختلال اضطراب فراگیر براساس سبک های دلبستگی با واسطه گری طرحواره های ناسازگار اولیه انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان مقاطع مختلف دبیرستان سنین بین 18-13 ساله ساکن استان تهران در سال تحصیلی 1399-1398 بودند، که با روش نمونه گیری تصادفی ساده، 297 نفر از آنها انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های نگرانی پنسیلوانیا (PSWQ)، مقیاس بازنگری شده سبک دلبستگی بزرگسالان (RAAS) و نسخه کوتاه طرحواره یانگ (YSQ-SF) استفاده شد. داده ها با استفاده از الگویابی معادلات ساختاری و در نرم افزارهای SPSS و AMOS ویراست 24 تحلیل شد. نتایج نشان داد که مسیر مستقیم دلبستگی ایمن و دلبستگی اجتنابی با اختلال اضطراب فراگیر منفی و معنی دار است (01/0p<) و سبک دلبستگی دوسوگرا ارتباط معنی داری با اختلال اضطراب فراگیر نداشت. همچنین نتایج تحلیل بوت استراپ نشان داد طرحواره های ناسازگار اولیه فقط اثر سبک های دلبستگی ایمن و اجتنابی را بر اضطراب فراگیر میانجی گری می کند و در رابطه بین سبک دلبستگی دوسوگرا، طرحواره های ناسازگار اولیه نقش میانجی ندارد.

    کلید واژگان: اضطراب فراگیر, سبک های دلبستگی, طرحواره های ناسازگاراولیه, نوجوانان
    zahra ebrahimi, Shahrokh Makvand Hoseini, Seyed Mosa Tabatabaee
    Introduction

    Adolescence is considered an important period of life that is accompanied by considerable biological and psychological changes that may lead to anxiety disorders in some cases. Generalized anxiety disorder (GAD) as one of the most prevalent psychological disorders among adolescents is mainly characterized by heightened levels of anxiety that interferes with performance during life. Clinicians warn that untreated GAD can be harmful and may shift to a more severe disorder such as major depression disorder. Therefore, identifying underlying factors and concomitants of the disease seems pivotal. This study aimed to investigate the prediction of generalized anxiety disorder based on 3 attachment styles as well as examine the mediated role of maladaptive schemas.

    Method

    The statistical population of the study included students of different levels of high school, ages 13-18 years living in Tehran province, in the autumn and winter of the academic year of 2019 – 2020, from which 297 students were selected by a simple random sampling method. The Pennsylvania Worry Questionnaire (PSWQ), Revised Adult Attachment Scale (RAAS), and Young’s Schema Questionnaire-short form (YSQ-SF) were used for data collection. A statistical analysis of Structural Equation Modeling (SEM) was performed using the SPSS-16 software.

    Results

    A negative and significant (P<0/01) direct effect was observed for secure attachment and avoidant attachment styles, while no significant direct effects were found for ambivalent attachment style relationship to generalized anxiety disorder. Also, the early maladaptive schemas could significantly mediate the secure attachment style and avoidant attachment style relationship to generalized anxiety disorder, while no mediating role was detected for the ambivalent attachment style. A Bootstrapping analysis also confirmed this finding. All 5 categories of maladaptive attachment schemas significantly were correlated to GAD symptoms.

    Conclusion

    Based on the findings of the present study, it could be concluded that increased measures of secure and avoidant attachment styles in adolescents are associated with decreased levels of GAD symptoms. Increase indices in each of the 5 categories of maladaptive schemas (The 18 early maladaptive schemas are classified into 5 main areas: Disconnection/Rejection, Impaired Autonomy, and Performance, Other-Directedness, Hypervigilance/ Inhibition, Impaired Limits) are associated with increased GAD severity, so the relationship is significant. Also, early maladaptive schemas could mediate the relationship between secure and avoidant attachment styles with generalized anxiety disorder in adolescents. According to the results of this study, careful consideration of attachment styles and early maladaptive schemas to prevent generalized anxiety disorder in adolescents is recommended.

    Keywords: Adolescents, Attachment Styles, Early Maladaptive Schemas, Generalized Anxiety
  • سید موسی طباطبایی*، زرین زارعی، مریم عباسی
    هدف

    هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی مداخله بازآموزی اسنادی بر نگرش های ناکارآمد و مهارت های مقابله ای در افراد تحت درمان نگهدارنده با متادون بود.

    روش

    پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی بیماران وابسته به مواد تحت درمان با متادون مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر سمنان در سال 1397 بود. از این بین، 34 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (17 نفر) و کنترل (17 نفر) قرار گرفتند. شرکت کنندگان هر دو گروه پرسشنامه نگرش ناکارآمد و پرسشنامه مهارت های مقابله ای را در پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. مداخله بازآموزی اسنادی در 7 جلسه 120 دقیقه ای با فراوانی یک جلسه در هفته بر روی گروه آزمایش اجرا شد. داده ها با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که بین دو گروه تفاوت معنی داری وجود داشت و مداخله بازآموزی اسنادی باعث بهبود نگرش های ناکارآمد و مقابله هیجان مدار در گروه آزمایش شد.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج به دست آمده، متخصصین حوزه ی اعتیاد می توانند با استفاده از مداخله بازآموزی اسنادی بر بهبود نگرش های ناکارآمد و مقابله هیجان مدار تاکید کنند.

    کلید واژگان: بازآموزی اسنادی, نگرش های ناکارآمد, مهارت های مقابله ای, متادون
    Seyed Moosa Tabatabaee*, Zarin Zareie, Maryam Abbasi
    Objective

    This research aimed to investigate the effectiveness of attribution retraining intervention on dysfunctional attitudes and coping skills in individuals undergoing methadone maintenance treatment.

    Method

    The current research was semi-experimental with a pretest-posttest design with a control group. The statistical population included all substance-dependent patients undergoing methadone treatment referring to addiction treatment centers in the city of Semnan in 2018. Among them, 34 people were selected by the convenience sampling method and were randomly assigned to two experimental (n = 17) and control (n = 17) groups. Participants of both groups completed the dysfunctional attitude scale and the coping skills questionnaire in the pretest and posttest. Attribution retraining intervention was implemented in seven 120-minute sessions with the frequency of one session per week on the experimental group. Data were analyzed by multivariate analysis of covariance.

    Results

    The findings revealed that there was a significant difference between the two groups, and attribution retraining intervention improved dysfunctional attitudes and emotion-oriented coping in the experimental group.

    Conclusion

    According to the obtained results, experts in the field of addiction can emphasize the improvement of dysfunctional attitudes and emotion-oriented coping using attribution retraining intervention.

    Keywords: Attribution retraining, Dysfunctional attitudes, Coping skills, Methadone
  • مریم عباسی، سید موسی طباطبایی*
    زمینه و هدف

    این پژوهش به منظور بررسی نقش میانجی حافظه کاری در رابطه بین حل مسیله و همدلی انجام شد.

    روش کار

    روش تحقیق این پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی بود. جامعه این پژوهش،  کلیه دانشجویان در حال تحصیل در شهر زاهدان در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که از بین آن ها، 500 نفر طبق نظر بارتلت و همکاران و با روش نمونه گیری خوشه ای، انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسش نامه حل مسیله (PSI-Problem-Solving Inventory ) هپنر و پترسن 1982 ، پرسش نامه همدلی جولیف و فارینگتون 2006 و پرسش نامه حافظه فعال (WMQ-Working Memory Questionnaire ) والات و آزووی 2012 ، استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها روش های آمار توصیفی و استنباطی ازجمله همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزارهای SPSS-26  و Amos-24 به کار رفت.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد مسیر مستقیم حل مسیله به حافظه کاری (411/0) مثبت و معنادار است و مسیر مستقیم حافظه کاری به همدلی عاطفی شناختی  (011/0) معنادار نیست. مسیر مستقیم حل مسیله به همدلی عاطفی شناختی  (372/0-) منفی و معنادار است.  اثر غیر مستقیم حل مسیله بر همدلی با واسطه گری حافظه کاری معنی دار نیست.

    نتیجه گیری

    به طور کلی، نتایج پژوهش نشان می دهد اینکه آیا از طریق این متغیر واسطه ای می شود همدلی را تحت تاثیر قرار داد، نیازمند بررسی های بیشتر است و لازم است به نقش دیگر کارکردهای شناختی موثر در همدلی توجه کرد.

    کلید واژگان: حافظه کاری, حل مسئله, همدلی شناختی, همدلی عاطفی
    Maryam Abbasi, Seyed Mosa Tabatabaee*
    Background & Aims

    The concept of empathy has a special place in social psychology, neuroscience, clinical psychology and health professions (1). Contemporary theorists consider empathy as a multidimensional concept that consists of emotional, cognitive and behavioral aspects (3). Having creativity and the ability to solve problems seems to be able to facilitate the process of empathy (9). The ability to solve problems in the real world is a vital part of people's lives. A problem is a situation that people intend to reach from the initial situation to the target situation without having a specific solution (12). It seems that understanding the situation of others and sharing feelings with them can also be a form of a problem, and problem solving capacity can be effective in the process of empathy (16). Studies have shown that problem-solving skills are related to cognitive empathy (17). On the other hand, research results show that people who have a higher working memory updating ability spend a much shorter time solving problems than people who have a weaker working memory updating ability. One way in which working memory aids problem solving is by helping the problem solver resist distraction and limit his search in the problem space (21). On the contrary, there is evidence that shows that excessive concentration and having a higher working memory capacity can harm problem-solving performance (22). The relationship between empathy and working memory is one of the discussed topics in cognitive and social sciences. Working memory is hypothesized to predict empathy (23-24). However, the number of studies that depict the relationship between working memory and empathy is small, and despite the fact that working memory seems to be an important function in information processing, it plays a major role in many other cognitive functions, including problem solving, so It is possible that it has a mediating role in the relationship between problem solving and empathy, so far no research has been done on this issue, and the various effects that working memory can have on problem solving also adds to the complexity of this issue. Therefore, in the present study, the aim was to investigate the mediating role of working memory in the relationship between problem solving and empathy.

    Methods

    In terms of the method of data collection, this research is considered a descriptive (non-experimental) research, and in terms of methodology, it is included in the category of correlational research, and it is of the structural equations type. The statistical population of the current study was all students studying in Zahedan city in the academic year of 1400-1401. Among all students, a sample of 500 people was selected by cluster sampling method. In order to collect data, problem solving questionnaire (PSI), empathy questionnaire and working memory questionnaire (WMQ) were used.

    Results

    The results showed that there is a negative relationship between problem solving and empathy variable, but the direction of the relationship between problem solving and working memory variable is positive. Examining the correlation coefficients shows that the intensity of correlation between problem solving and empathy is equal to -0.143 and the intensity of correlation between problem solving and working memory is equal to 0.465 (p<0.01). The fit indices were in the desired range. The direct path of problem solving to working memory (0.411) is positive and significant. And the direct path of working memory to cognitive emotional empathy (0.011) is not significant. The direct path of problem solving to cognitive emotional empathy (-0.372) is negative and significant. Also, the mediating effect of problem solving on cognitive emotional empathy through working memory is not significant. In the mediation model, the squared multiple correlation for working memory variable is (0.169) and for cognitive emotional empathy (0.135).

    Conclusion

    The findings showed that problem solving is related to working memory. This finding is consistent with previous research (20-21). In connection with the explanation of this finding, it can be said that in solving the problem, expert solvers tend to use weak methods in combined forms (31). here it is necessary to use working memory. Working memory includes a central executive that controls and coordinates the performance of two subsystems (phonological cycle and visuospatial storage). The central executive drives the entire system and allocates resources to subsystems. It is also related to cognitive tasks such as mental calculation and problem solving. Visual spatial design or the inner eye stores and processes information in a visual or spatial form. Based on this, problem solving is related to working memory. However, this hypothesis that problem solving has an indirect relationship with empathy through working memory was not confirmed in the present study. In explaining this finding, it can be said that, as previous studies have shown, high working memory can have different effects on problem solving. Working memory does not always positively predict the adaptive dimensions of problem solving, and sometimes working memory can be considered an obstacle to achieve insight. Due to the complexity of cognitive processes, increasing the power of problem solving sometimes leads to ignoring emotions, and leads to a decrease Therefore, problem solving and empathy cannot be related through working memory.

    Keywords: Affective Empathy, Cognitive Empathy, Problem Solving, Working Memory
  • معصومه صداقت، حسین شیبانی*، سید موسی طباطبایی، محبوبه طاهر
    مقدمه
    تحریک پذیری و عدم توانایی در خودبازداری ازخشم از معیارهای تشخیصی اختلال بی نظمی خلق اخلالگر است. هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی، درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی بر تحریک پذیری و خود بازداری دانش آموزان دختر مبتلابه بی نظمی خلق اخلالگر بود.
    روش کار
    نیمه آزمایشی، از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش، کلیه دانش آموزان مبتلابه اختلال بی نظمی خلق اخلالگر محدوده سنی 17-14 سال مدارس شهر بهارستان بودند. ازاین بین تعداد 35 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش، برای سنجش تحریک پذیری شامل مقیاس واکنش پذیری عاطفی استریگرزو همکاران (2012)و برای سنجش خود بازداری پرسشنامه وین برگر و شوارتز(1990) بود. آزمودنی های گروه آزمایشی، 10 جلسه 60 دقیقه ای تحت مداخله درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی کلی(2007) قرار گرفتند و گروه کنترل، هیچ مداخله ای دریافت نکردند. برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد.
    نتایج
    نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل در میزان تحریک پذیری، کاهش و در میزان خود بازداری و مولفه های آن ها افزایش معناداری (05/0(P< داشته اند.
    نتیجه گیری
    بنا بر یافته های حاصل از پژوهش، درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی از طریق کاهش تحریک پذیری و افزایش خود بازداری بر دانش آموزان دارای اختلال بی نظمی خلق اخلالگر تاثیرگذار بود.
    کلید واژگان: درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی, تحریک پذیری, خود بازداری, بی نظمی خلق اخلالگر
    Masoumeh Sedaghat, Hosein Sheybani *, Seyed Mosa Tabatabaee, Mahboobe Taher
    Introduction
    irratability and inability to self-inhibit anger are among the diagnostic criteria of disruptive mood dysregulation disorder. The purpose of this study was to investigate the effectiveness of cognitive behavioral therapy based on mindfulness on irritability and self-inhibition of female students with disruptive mood dysregulation disorder.
    Method
    was semi-experimental, pretest-posttest with a control group. The statistical population of this study was all students with disruptive mood dysregulation disorders in the age range of 14-17 years in schools of Baharestan city. Among them, 35 people were selected by available sampling method based on the inclusion criteria and randomly assigned to the experimental and control groups. The research instruments for measuring irritability included the Striggerzo et al(2012). Emotional Reactivity Scale Weinberger-Schwartz Questionnaire(1990) for measuring self-restraint. The subjects in the experimental group underwent 10 sessions of 60 minutes under the intervention of mindfulness integrated cognitive behaviore Therapy whit Kelly protocol (2007), and the control group did not receive any intervention. Multivariate analysis of covariance was used to analyze the data.
    Results
    The results of data analysis showed that the experimental group in comparison with the control group in the rate of irritability, decreased and in self-inhibition and their components had a significant increase (P <0.05).
    Conclusion
    According to the findings of the study, mindfulness-based cognitive-behavioral therapy was effective in students with disruptive mood dysregulation disorder by reducing irritability and increasing self-restraint.
    Keywords: Cognitive-behavioral therapy based on mindfulness, irritability, Self-restraint, disruptive mood dysregulation disorder
  • مینوش خادمی، سید موسی طباطبایی*
    مقدمه

    افسردگی یکی از شایع ترین اختلالات روانی بوده است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثر آموزش حافظه کاری دیداری بر بهبود علایم افسردگی و شبکه های سه گانه توجهی بود.

    روش

    پژوهش شامل دو گروه آزمایش و کنترل بود. 34 نفر از دانشجویان دانشگاه سمنان با نمونه گیری داوطلبانه انتخاب و در دو گروه جای گرفتند. پیش آزمون شامل پرسشنامه افسردگی بک و آزمون کامپیوتری شبکه های سه گانه توجهی بود. گروه آزمایش به مدت 5 جلسه تحت آموزش حافظه کاری دیداری با تکلیف ان-بک قرار گرفتند. پس از آن پرسشنامه افسردگی بک و آزمون کامپیوتری شبکه های سه گانه توجهی به عنوان پس آزمون و در شرایط مشابه با پیش آزمون به اجرا درآمد.

    یافته ها

    تحلیل کواریانس آموزش حافظه کاری دیداری با ان-بک به صورت معناداری منجر به بهبود علایم افسردگی و کارکرد شبکه های سه گانه توجهی در دانشجویان می گردد. اندازه اثر برای متغیرهای علایم افسردگی و توجه به ترتیب برابر با 0.382 و 0.704 بود.

    نتیجه گیری

    با توجه به اهمیت پردازش بهینه باورها در بهبود علایم افسردگی مطابق نظریه شناختی؛ و نقش تعیین کننده کارکرد شناختی توجه در پردازش بهینه باورها، آموزش حافظه کاری دیداری از طریق تغییر در شبکه های سه گانه توجهی منجر به بهبود علایم افسردگی می گردد.

    کلید واژگان: آموزش حافظه کاری, تکلیف ان-بک, علائم افسردگی, شبکه های سه گانه توجهی
    Minoush Khademi, Seyed Mosa Tabatabaee *
    Introduction

    Depression has always been one of the most common psychological disorders. The aim of this study was to investigate the effect of working memory training on improving depression symptoms and triple-attentional networks.

    Method

    The current study includes 34 Semnan University students selected by the convenience sampling method and randomly placed in two groups. The pre-test consisting of BDI-II and computerized triple attention network test was performed on all subjects. Then, the experimental group underwent working memory training with N-Back for 5 sessions. The mentioned tests were performed as a post-test in similar conditions to the pre-test.

    Results

    The analysis of covariance showed that visual working memory training with N-Back significantly diminishes depressive symptoms and the function of the triple attention network in students. The effect sizes for the variables of depressive symptoms and attention were 0.382 and 0.704, respectively.

    Conclusion

    Due to the importance of optimal processing of beliefs in improving depressive symptoms according to cognitive theory and the decisive role of cognitive function of attention in this field, visual working memory training can be said to improve the noted symptoms through changes in the triple attention network. The practical implication of the present study is the usefulness of computer cognitive interventions to improve mental disorders. Thus, it is suggested to use visual working memory in computer tasks along with other interventions to improve depression.

    Keywords: working memory training, N-back, Depression Symptoms, triple-attention networks
  • آیدا چوبساز، محبوبه طاهر*، سید موسی طباطبایی، عباسعلی حسین خانزاده
    زمینه و هدف

    پرستاران با خصایص شخصیتی کمال گرایی و اضطراب مرگ، در معرض خطر روانشناختی هستند. هدف از این پژوهش تعیین اثربخشی درمان پذیرش و تعهد مبتنی بر شفقت بر اضطراب مرگ و کمال گرایی پرستاران مبتلا به صفت شخصیت وسواسی-جبری شاغل در بخش کرونا بوده است.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری یک ماهه و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل پرستاران بیمارستان های تامین اجتماعی تهران و البرز در بخش کرونا در سال 1401-1400 بود. تعداد 28 پرستار شاغل در بخش کرونا که در پرسش نامه شخصیت پنجمین راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات روانی و اضطراب مرگ نمره متوسط اخذ نمودند، به شیوه در دسترس انتخاب و به شیوه تصادفی در گروه های آزمایش (14 نفر) و کنترل (13 نفر) قرار گرفتند. ابزارهای اندازه گیری شامل اضطراب مرگ  Templerو کمال گرایی  Besharatبود که شرکت کنندگان پژوهش به آن ها پاسخ دادند. گروه آزمایش 10 جلسه 120 دقیقه ای برنامه درمانی را دریافت کردند، داده ها با استفاده از آنالیز واریانس دوطرفه با اندازه گیری های مکرر تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    برنامه درمانی مجازی باعث کاهش اضطراب مرگ (696/0=Partial Eta، 001/0P<، 354/57=F)، کمال گرایی خود مدار (325/0=Partial Eta، 002/0=P، 76/11=F)، کمال گرایی دیگر مدار (179/0=Partial Eta، 0284/0=P، 46/5=F) و کمال گرایی جامعه مدار (173/0=Partial Eta، 031/0=P، 232/5=F) پرستاران مبتلا به خصایص شخصیت وسواسی شده است.

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه حاکی از تاثیر درمان پذیرش و تعهد مبتنی بر شفقت بر بهبود خصایص شخصیتی مورد بررسی در گروه آزمایش بود، بنابراین از این مداخله می توان به عنوان درمان مکمل در شخصیت وسواسی استفاده کرد.

    کلید واژگان: اضطراب مرگ, پرستار, کمال گرایی, کووید-19​​​​​​​
    Aida Choobsaz, Mahboobe Taher*, Seyed Mosa Tabatabaee, Abass Ali Hoosseinkhanzadeh
    Background and Objectives

    Nurses with personality traits of perfectionism and death anxiety are at psychological risk. This research aimed to determine the effectiveness of acceptance and commitment therapy based on compassion on death anxiety and perfectionism of nurses with obsessive-compulsive personality traits working in the Corona ward.

    Materials and Methods

    The present study was quasi-experimental with a pre-test, post-test, and one-month follow-up plan, and a control group. The statistical population included the nurses of social security hospitals in Tehran and Alborz in the Corona Department in 2021-2022. The number of 28 nurses working in the Corona Department, who obtained an average score in the personality questionnaire of The Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders (5th ed.), were selected using convenience sampling and randomly divided into experimental (14 people) and control (13 people) groups. The measurement tools included Templer’s Death Anxiety and Besharat’s Perfectionism Scales, which were answered by the research participants. The experimental group received 10 sessions of 120 minutes of the treatment program. The data was analyzed using two-way repeated measures analysis of variance (ANOVA).

    Results

    Virtual therapy program reduces death anxiety (Partial Eta=0.696, p<0.001, F=57.354), self-oriented perfectionism (Partial Eta=0.325, p=0.002, F=11.76), other-oriented perfectionism (Partial Eta=0.179, p=0.0284, F=5.46), and society-oriented perfectionism (Partial Eta=0.173, p=0.031, F=5.232) of nurses with obsessive personality traits.

    Conclusion

    The results of the study indicated the effect of acceptance and commitment therapy based on compassion on the improvement of personality traits in the experimental group, so this intervention can be used as a complementary treatment for obsessive personality.

    Keywords: Death anxiety, Nurse, Perfectionism, COVID-19
  • نوازش مرندی زاده شیروان، پروین رفیعی نیا*، سید موسی طباطبایی
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف کلی مقایسه سوگیری توجه و بازداری شناختی در بین دانش آموزان نوجوان سیگاری و غیرسیگاری انجام شد.

    روش ها

    روش پژوهش، توصیفی از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش حاضر دانش آموزان نوجوان پسر 17 ساله 10 دبیرستان از شهرستان های گرگان و کردکوی بودند که تعداد 64 نفر از آنها به شیوه نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش نرم افزار نشانه دهی فضایی، آزمون نرم افزاری استروپ پیچیده و فرم کوتاه چهار خرده آزمون وکسلر بودند.

    یافته ها

    تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های تحلیل کواریانس چند متغیره و تک متغیره نشان داد که در آزمون استروپ عملکرد گروه سیگاری ضعیف تر از گروه غیر سیگاری بود (01/0 <p)، و در آزمون نشانه دهی فضایی، نمره گروه سیگاری از گروه غیرسیگاری  بالاتر (01/0 <p) بود .

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که توانایی بازداری شناختی در نوجوانان سیگاری پایین تر از نوجوانان غیرسیگاری است؛ یافته های پژوهش حاضر می تواند تلویحات پیشگیری و درمانی در زمینه مصرف سیگار نوجوانان داشته باشد.

    کلید واژگان: سوگیری توجه, بازداری شناختی, آزمون استروپ, نشانه دهی فضایی, دانش آموزان سیگاری, غیرسیگاری
    Navazesh Marandi Zadeh Shirvan, Parvin Rafieinia *, Seyed Mosa Tabatabaee
    Objective

    Current study was conducted with the aim of investigating the relationship between attentional bias and cognitive inhibition among smoker and non-smoker male teenage students.

    Methods

    The research design was causal-comparative and the Statistical population of this study was 62 teenage students that randomly selected from 10 high schools of Gorgan and Kordkoy. Attentional bias has been measured by spatial cueing software and cognitive inhibition through Complex Stroop software. Also, short form of Wechsler Adult Intelligence Scale test has been executed and used as a control variable.

    Results

    Data analysis using ANCOVA and MANCOVA showed that smokers’ group performance in stroop and behavioral tests were weaker the non-smokers group (p<0.01), smokers achieved higher scores in spatial cueing task (p<0.01).

    Conclusion

    The results showed cognitive inhibition ability was lower in smokers group. The findings of the present study can have implications for prevention and treatment of adolescent smoking.

    Keywords: Attentional bias, Cognitive inhibition, Stroop task, spatial cueing, Smoker, Non-smoker
  • مریم عباسی، سید موسی طباطبایی*

    همدلی جزیی جدانشدنی از رفاه اجتماعی-عاطفی افراد است. این ظرفیت نقش مثبتی در یادگیری اجتماعی، در سراسر طول عمر افراد دارد و شناسایی فرایندهای شناختی که زیربنای همدلی را تشکیل می دهند، امری ضروریست. این پژوهش به منظور بررسی نقش میانجی کنترل توجه در رابطه بین حل مسیله و همدلی انجام شد. روش تحقیق این پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی بود. شرکت کنندگان این پژوهش، شامل 500 نفر از کلیه دانشجویان شهر زاهدان بودند که با روش نمونه گیری خوشه ای، انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه حل مسیله هپنر و پترسن ، مقیاس کنترل توجه ، پرسشنامه همدلی جولیف و فارینگتون استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و استنباطی ازجمله همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزارهای spss  و Amos به کار رفت. یافته ها نشان داد مسیر مستقیم حل مساله به کنترل توجه (458/0-) منفی و معنادار است. مسیر مستقیم کنترل توجه به همدلی عاطفی شناختی  (141/0-) منفی و معنادار است. مسیر مستقیم حل مساله به همدلی عاطفی شناختی  (440/0-) منفی و معنادار است. همچنین، اثر میانجی حل مساله بر همدلی عاطفی شناختی از طریق کنترل توجه برابر با 072/0 است که مثبت و معنادار است. بنابراین نتایج پژوهش نشان می دهد توجه به نقش واسطه ای کنترل توجه در رابطه حل مسیله و همدلی حایز اهمیت است و می بایست به محدودیت هایی که ممکن است در اثر افزایش کنترل توجه برای حل مسیله و همدلی ایجاد شود، دقت کرد. به لحاظ نظری نیز بررسی آثار افزایش  این کارکردهای شناختی بر همدلی نیازمند تفحص و پژوهش بیشتر است.

    کلید واژگان: حل مسئله, کنترل توجه, همدلی شناختی, همدلی عاطفی
    Maryam Abbasi, Seyed Mosa Tabatabaee*

    Empathy is an inseparable part of social-emotional people. It plays a positive role in society, throughout people's lives, and recognizing that it forms the basis of empathy is essential. This research was conducted in order to investigate the mediating role of attention control in the relationship between problem solving and empathy. The research method of this study was descriptive-correlation. The participants of this research included 500 students of Zahedan city who were selected by cluster sampling method. In order to collect data, Hepner and Petersen's problem solving questionnaire, attention control scale, Jolliffe and Farrington's empathy questionnaire were used. Descriptive and inferential statistical methods such as Pearson correlation and structural equation modeling were used to analyzethe data using spss and Amos software. The findings showed that the direct path of problem solving to attention control (-0.458) is negative and significant. The direct path of controlling attention to cognitive emotional empathy (-0.141) is negative and significant. The direct path of problem solving to cognitive emotional empathy (-0.440) is negative and significant. Also, the mediating effect of problem solving on cognitive emotional empathy through attention control is equal to 0.072, which is positive and significant. Therefore, the research results show that it is important to pay attention to the mediating role of attention control in the relationship between problem solving and empathy, and it is necessary to pay attention to the limitations that may be caused by increasing attention control for problem solving and empathy. Theoretically, investigating the effects of increasing thesecognitive functions on empathy requires more investigation and research.

    Keywords: problem solving, attentional control, cognitive empathy, affective empathy
  • معصومه صداقت، حسین شیبانی*، سید موسی طباطبایی، محبوبه طاهر
    وجود اختلالات روانی در میان نوجوانان همواره، سلامت روان جامعه را تحت تاثیر خود قرار داده است. هدف از این پژوهش مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی و بخشایش درمانی بر خودبازداری ازخشم در نوجوانان دختر مبتلا به اختلال بد تنظیمی خلق مخرب است. روش تحقیق نیمه آزمایشی، از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این تحقیق ،کلیه دانش آموزان دارای نشانه های اختلال بی نظمی خلق اخلاگردوره اول و دوم متوسطه محدوده سنی 17-14 سال درشهر بهارستان، درسال 1400 بودند. از این بین تعداد 54نفر به روش نمونه گیری در دسترس، به صورت تصادفی، 17 نفر در گروه بخشایش درمانی، 19 نفر در گروه شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی و 18 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش،شامل مقیاس واکنش پذیری عاطفی استریگرزو همکاران ، پرسشنامه خطاهای شناختی کویین ، دوزس و اوجین وین و پرسشنامه فراشناخت حالتی عابدی بود. آزمودنیهادر دوگروه آزمایشی، تحت مداخله درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی قرار گرفتند و گروه کنترل، هیچ مداخله ای دریافت نکردند . برای تحلیل داده ها از تحلیل کواریانس چند متغیره وآزمون بنفرونی استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که هردوگروه آزمایش درافزایش معنادار نمره خودبازداری و مولفه های آن(05/0(P< ، به یک اندازه تاثیر داشته اند. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که برای افزایش توان خودبازداری ازخشم در نوجوانان مبتلا به بدتنظیمی خلق مخرب، از درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی و بخشایش درمانی می توان بهره جست.
    کلید واژگان: درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی, بخشایش درمانی, خودباز داری, اختلال بد تنظیمی خلق مخرب, خشم
    Masoumeh Sedaghat, Hosein Sheybani *, Seyed Mosa Tabatabaee, Mahboobe Taher
    The presence of mental disorders among teenagers has always affected the mental health of society..The purpose of this research is to compare the effectiveness of cognitive behavioral therapy based on mindfulness and forgiveness therapy on increasing anger self-inhibition in teenage girls with destructive mood dysregulation disorder. Semi-experimental research method was pre-test-post-test type with control group. The statistical population of this research was all students with symptoms of mood disorder in the first and second year of high school, aged 14-17 years in Baharestan city in 2021. Among these, 54 people were randomly selected based on the available sampling method, 17 people were in the remission therapy group, 19 people were in the cognitive-behavioral group based on mindfulness, and 18 people were in the control group. The research tool included Strigerzo et al.'s emotional reactivity scale, Quinn, Dozes and Eugene Wayne's cognitive errors questionnaire and Abedi's state metacognition questionnaire. Subjects in two experimental groups were subjected to cognitive behavioral therapy intervention based on mindfulness, and the control group did not receive any intervention. Multivariate analysis of covariance and Benferoni test were used for data analysis. The results of the data analysis showed that both test groups had a significant role (P<0.05) in increasing the variable of self-inhibition and its components. And the effect of both groups was reported almost equally. According to the findings of the research, cognitive behavioral therapy based on mindfulness and forgiveness therapy can be used to increase the self-control of anger in adolescents with destructive mood dysregulation.
    Keywords: cognitive behavioral therapy based on mindfulness, forgiveness therapy, self-restraint, disruptive mood dysregulation disorder, Anger
  • سید موسی طباطبایی*، فریده نصیری، خدیجه سادات طباطبایی
    هدف

    پژوهش حاضر، با هدف بررسی رابطه بین ساختار هدفی کلاس درس با خلاقیت و نقش میانجی نیازهای اساسی انجام شده است.     

    روش

    در این پژوهش از طرح تحقیق توصیفی - همبستگی استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانش آموزان دختر و پسر دوره دوم متوسطه شهر سمنان در سال تحصیلی 1401-1400 است که تعداد 220 نفر از آنان به شیوه تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. داده های پژوهش به وسیله پرسشنامه های خلاقیت عابدی، ساختار ادراک شده کلاس درس (میگلیو همکاران) و نیازهای روانشناختی اساسی لاگواردیا [1] و همکاران جمع آوری شد و سپس تحلیل آماری با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری با نرم افزار SPSS و AMOS انجام شد.     

    یافته ها

    نتایج نشان داد که اثر جهت گیری هدفی تبحری و عملکردی بر نیازهای اساسی مثبت و معنادار است. همچنین بین نیازهای اساسی و خلاقیت نیز، رابطه معناداری وجود دارد؛ اما اثر جهت گیری هدفی اجتنابی بر نیازهای اساسی معنادار نیست. یافته دیگر پژوهش حاضر بیانگر این است که اثر سه متغیر برونزاد جهت گیری هدفی تبحری، عملکردی و اجتنابی بر خلاقیت معنادار نیست.     

    نتیجه گیری

    بین جهت گیری هدفی با خلاقیت، رابطه معناداری به طور مستقیم دیده نشده است؛ اما زمانی که برآورده شدن نیازهای اساسی در فرد تقویت شود با افزایش سطح استقلال، شایستگی و ارتباط، می توان خلاقیت را در ساختار هدفی کلاس درس ارتقاء داد.

    کلید واژگان: خلاقیت, نیازهای اساسی, ساختار هدفی, کلاس درس, دانش آموزان
    Seyed Mosa Tabatabaee *, Farideh Nasiri, Khadijeh Sadat Tabatabaee

    The current research was conducted with the aim of investigating the relationship between the objective structure of the classroom with creativity and the mediating role of basic needs. For this purpose, a descriptive-correlational research design was used. The statistical population of this research is all the male and female students of the second year of Semnan secondary school in the academic year 1401-1400, of which 220 were randomly selected. The research data were collected by Abedi's creativity questionnaires, the perceived structure of the classroom (Mighli et al.) and the basic psychological needs of LaGuardia et al. And then statistical analysis was done using structural equation modeling with SPSS and AMOS software. The results showed that the effect of mastery and functional goal orientation on basic needs is positive and significant. Also, there is a significant relationship between basic needs and creativity; But the effect of avoidance goal orientation on basic needs is not significant. Another finding of the present research indicates that the effect of three exogenous variables of mastery, performance and avoidance goal orientation on creativity is not significant. In this way, no meaningful relationship has been directly seen between goal orientation and creativity; But when the fulfillment of basic needs in the individual is strengthened by increasing the level of independence, competence and communication, creativity can be promoted in the objective structure of the classroom.

    Keywords: Creativity, basic needs, Objective structure, classroom, Students
  • یلدا فتاحی، حکیمه آقایی *، محبوبه طاهر، سید موسی طباطبایی
    زمینه و هدف

    دوران سالمندی از مهم ترین و پرمخاطره ترین دورانهای زندگی انسان و مشکلات آن از اساسیترین مشکلات جهان امروز است؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر ارایه مدلسازی معادلات ساختاری شادزیستی بر اساس سبک های دلبستگی و مهارت های ارتباطی با میانجی گری خودشفقت ورزی در سالمندان بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش تحلیلی و مدلسازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی سالمندان ساکن آسایشگاه های سالمندان مستقر در شهرهای استان گیلان در سال 1399-1398 بود و روش نمونه گیری به صورت در دسترس بود. نمونه آماری این پژوهش با توجه به تعداد متغیرهای پژوهش تعداد 210 نفر بود. جهت جمع آوری داده ها از مقیاس های شادزیستی آکسفورد (2002)، مهارت های ارتباطی بین فردی کویین دام (2004) و خودشفقت ورزی نف و همکاران (2003) و سبک دلبستگی بزرگسالان هازن و شیور (1987) استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 24 و Amos نسخه 24و ضریب همبستگی پیرسون و مدلسازی معادلات ساختاری استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که مهارت ارتباطی با خودشفقت ورزی (002/0=P، 1/3Beta=) و خودشفقت ورزی با شادزیستی (41/0=P، 8/2Beta=) به طور معناداری رابطه داشت. اما سبک دلبستگی با خودشفقت ورزی (21/0=P، 2/1Beta=) رابطه نداشت. همچنین اثر غیرمستقیم سبک دلبستگی بر شادزیستی برابر با 7/2 (013/0=P) و مهارت های ارتباطی بر شادزیستی برابر با 052/0 (025/0=P) بود. شاخص های نیکویی برازش مدل مفهومی برازش داده شده برابر با (5/3=0CMIN/df، 94/0GFI=،93/0 NFI=،08/0 RMSEA=) به دست آمد.

    نتیجه گیری

    بنابراین، به نظر می رسد تقویت مهارت های ارتباطی در سالمندان موجب افزایش میزان شادزیستی در آن ها شود. همچنین سبک های دلبستگی نیز بر میزان شادزیستی سالمندان تاثیرگذار است.

    کلید واژگان: مهارت های ارتباطی, شادزیستی, سبک دلبستگی, خودشفقت ورزی, سالمندان
    Yalda Fatahi, Hakime Aghae *, Mahbobeh Taher, seyed mosa Tabatabaee
    Background and purpose

    , the aim of the present study was to present the modeling of structural equations of happiness based on attachment styles and communication skills with the mediation of self-compassion in the elderly.

    Research method

    The research method was analytical and structural equation modeling. The statistical population included all the elderly living in nursing homes located in the cities of Gilan province in 2018-2019 and the sampling method was available. According to the number of research variables, the statistical sample of this research was 210 people. In order to collect data, Oxford's happiness scales (2002), Queen Damm's interpersonal communication skills (2004), Neff et al.'s self-compassion (2003), and Hazen and Shiver's (1987) adult attachment style were used. SPSS version 24 and Amos version 24 and Pearson correlation coefficient and structural equation modeling were used to analyze the data.

    Findings

    The results showed that communication skills were significantly related to self-compassion (P=0.002, Beta=1.3) and self-compassion to happiness (P=0.41, Beta=2.8). But attachment style was not related to self-compassion (P=0.21, Beta=1.2). Also, the indirect effect of attachment style on happiness was equal to 2.7 (P=0.013) and communication skills on happiness was equal to 0.052 (P=0.025). The goodness of fit indices of the fitted conceptual model were obtained as

    Conclusion

    Therefore, it seems that strengthening the communication skills of the elderly will increase their level of happiness. Also, attachment styles affect the happiness of the elderly.

    Keywords: communication skills, happiness, attachment style, self-compassion, elderly
  • صبا پژوهی حاجی سیدجوادی، علیرضا آقایوسفی*، حکیمه آقایی، سید موسی طباطبایی
    زمینه و هدف

    تنهایی، احساسی رایج است که افراد داغدیده، به ویژه در طول همه گیری بیماری کرونا تجربه کرد ه اند. اقدامات فاصله گذاری اجتماعی و محدودیت های تجمع، ارتباط مردم با دیگران و دریافت حمایت های لازم را دشوار می کند و این امر می تواند منجربه احساس انزوا، غم و اندوه و اضطراب شود؛ بنابراین پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی مقابله درمانگری و هیپنوتیزم درمانی بر احساس تنهایی و کاهش نشانگان سوگ در افراد سوگوار بر اثر کرونا انجام شد.

    روش بررسی

    روش این پژوهش نیمه آزمایشی با استفاده از طرح پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری همراه با دو گروه آزمایش و یک گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را افراد سوگوار بر اثر کرونا تشکیل دادند که در سال 1401 از بیمارستان های بهمن و آتیه و پارسیان تهران معرفی شدند. از بین آن ها 45 نفر داوطلب واجد شرایط وارد مطالعه شدند و به تصادف در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (هر گروه پانزده نفر) قرار گرفتند. سپس آزمودنی های هر سه گروه پرسش نامه احساس تنهایی (راسل، 1996) و پرسش نامه آثار سوگ هوگان (هوگان و همکاران، 2001) را تکمیل کردند. پس از آن برنامه مقابله درمانگری روی گروه آزمایش اول و هیپنوتیزم درمانی روی گروه آزمایش دوم اجرا شد. در ادامه هر سه گروه پرسش نامه های مذکور را تکمیل کردند و یک ماه بعد در هر سه گروه پیگیری انجام شد. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 26 و روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر صورت گرفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    یافته های پژوهش نشان داد، تاثیرات مقابله درمانگری و هیپنوتیزم درمانی بر کاهش احساس تنهایی نشانگان سوگ در افراد سوگوار بر اثر کرونا معنادار است (0٫001>p)؛ به علاوه هیپنوتیزم درمانی در خرده مقیاس های ناامیدی، رفتار وحشت زدگی، رشد شخصی، سرزنش و خشم، اثربخشی بیشتری دارد؛ اما در خرده مقیاس های انفصال و کناره گیری و درهم ریختگی، مقابله درمانگری دارای اثربخشی بیشتری است؛ همچنین در متغیر احساس تنهایی هیپنوتیزم درمانی اثربخشی بیشتری دارد و این اثربخشی در مرحله پیگیری پایدار است.

    نتیجه گیری

    براساس یافته ها می توان گفت، مداخلات مقابله درمانگری و هیپنوتیزم درمانی در طولانی مدت، بر کاهش احساس تنهایی و کاهش نشانگان سوگ موثر است؛ همچنین هیپنوتیزم درمانی درمقایسه با مقابله درمانگری اثربخشی بیشتری دارد. 

    کلید واژگان: مقابله درمانگری, هیپنوتیزم درمانی, احساس تنهایی, سوگ, کرونا
    Saba Pajoohi Haji Seyed Javadi, Alireza Aghayousfi *, Hakimeh Aghaei, Seyed Mosa Tabatabaee
    Background & Objectives

    Loneliness is a common feeling experienced by bereaved people, especially during the coronavirus pandemic. Social distancing measures and gathering restrictions made it difficult for people to communicate with others and receive the needed support. This condition resulted in feelings of isolation, sadness, and anxiety. Therefore, the research aimed to compare the effectiveness of coping therapy and hypnotherapy on the feelings of loneliness and reducing bereavement symptoms in people bereaved by COVID–19.

    Methods

    The current research was quasi–experimental and conducted with a pretest–posttest design with two experimental and one control group. The statistical population of this research included people bereaved by COVID–19, who was introduced from Bahman, Atiyeh, and Parsian hospitals in Tehran City, Iran. The sample size was determined through G*power software so that the study has the necessary power to detect a difference of at least 1 unit in the level of loneliness and grief symptoms between the experimental groups and the control group. Assuming the probability of the type I error is 5%, the likelihood of the type II error is 20%, and the standard deviation is 0.9, the number of samples is estimated at 15 people for each group. Qualified volunteers from among the statistical population were included in the study and randomly assigned to two experimental groups and one control group (each group included 15 people). After selecting the people of the sample group and before starting the treatment program, the loneliness questionnaires (Russell, 1996) and the Hogan Mourning Effects Questionnaire (Hogan, 2001) were distributed between both groups. After that, the therapy intervention program on the first experimental group (in the form of 14 sessions of 90 minutes and each session once a week) and hypnotherapy (in the form of 8 sessions of 90 minutes and each session once a week) on the second experiment was performed and the control group was not subjected to any treatment program. In the end, the posttest was done again on all three groups. Also, after the end of the research, the treatment programs implemented in this research were implemented in the control group to maintain the ethical standards in the study. The inclusion criteria include people who lost a loved one due to COVID–19, had at least a diploma level of education, did not participate in other psychological interventions at the same time, and lacked physical and mental debilitating diseases as determined by the researcher using clinical interviews. The exclusion criteria included an absence of more than three therapy sessions, non–observance of group therapy rules, and suffering from a physical or mental illness that did not exist before the treatment and were identified during the implementation.

    Results

    The findings of the research showed that the effect of coping therapy and hypnotherapy on reducing the feeling of loneliness of bereavement symptoms in people bereaved due to COVID–19 was significant (p<0.001). Hypnotherapy has been more effective in the subscales of despair, panic, personal growth, blame, and anger. However, coping therapy has been more influential on small scales: separation, withdrawal and confusion. Also, hypnotherapy has been more effective in the variable of loneliness. This effectiveness was also stable in the follow–up phase.

    Conclusion

    It can be said that interventions of coping therapy and hypnotherapy in the long term can be effective in reducing the feeling of loneliness and reducing the symptoms of grief.

    Keywords: Coping therapy, Hypnotherapy, Loneliness, Mourning, COVID–19
  • معصومه بنیادی، زهرا شعبانی*، سید موسی طباطبایی، محبوبه طاهر
    زمینه و هدف

    باتوجه به تاثیر مهارت های شناختی بر جنبه های مختلف هوش و برعکس، می توان گفت که برخی از جنبه های هوش از مولفه های هیجان اندیشه تاثیر می پذیرد و با علایم نقص توجه/بیش فعالی رابطه دارد؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف تدوین الگوی نارسایی توجه نوجوانان مقطع (دوره) متوسطه اول براساس پویایی و بی تابی روانی با میانجیگری هوش تجربی انجام شد.

    روش بررسی

    روش پژوهش حاضر از نوع همبستگی و به طور ویژه تحلیل مسیر بود. نمونه مطالعه را نوجوانان مبتلا به اختلال نارسایی توجه در دوره متوسطه اول شهر تهران در سال 1401-1400 تشکیل دادند که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای، دویست نفر از این دانش آموزان انتخاب شدند. ابزارهای جمع آوری داده ها، مقیاس نقص توجه/بیش فعالی بزرگسالان (سازمان بهداشت جهانی، 2005) و پرسش نامه هیجان اندیشه (کاظمی حقیقی، 1389) و آزمون مکعب ها (کهس، 1920) بود. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون در نرم افزار SPSS نسخه 26 و تحلیل مسیر با نرم افزار AMOS نسخه 24 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون ها در این پژوهش 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    اثر مستقیم بی تابی روانی بر نارسایی توجه، مثبت و معنادار (0٫006=p، 0٫15=β) و بر هوش تجربی، منفی و معنادار (0٫001>p، 0٫37-=β) بود. اثر مستقیم پویایی بر هوش تجربی، مثبت و معنادار (0٫001>p، 0٫24=β) و اثر مستقیم هوش تجربی بر نارسایی توجه، منفی و معنادار (0٫001=p، 0٫49-=β) بود. اثر غیرمستقیم پویایی بر نارسایی توجه به واسطه هوش تجربی، منفی و معنادار (0٫004=p، 0٫11-=β) و اثر غیرمستقیم بی تابی روانی بر نارسایی توجه به واسطه هوش تجربی، مثبت و معنادار (0٫001=p، 0٫18=β) بود. شاخص های نکویی برازش، برازش خوب مدل پیشنهادی را نشان دادند (0٫073=df/2χ، 0٫001=RMSEA، 0٫999=IFI، 0٫998=NFI، 0٫999=CFI، 0٫998=GFI).

    نتیجه گیری

    براساس نتایج پژوهش حاضر، پویایی و بی تابی روانی ازطریق هوش تجربی، نارسایی توجه در نوجوانان را پیش بینی می کنند.

    کلید واژگان: نارسایی توجه, پویایی, بی تابی روانی, هوش تجربی
    Masoome Bonyadi, Zahra Shabani *, Seyed Mosa Tabatabaee, Mahboobe Taher
    Background & Objectives

    Attention–deficit/hyperactivity disorder (ADHD) is a neurodevelopmental disorder characterized by excessive inattention, carelessness, hyperactivity, and impulsivity. These otherwise inappropriate behaviors for one’s age are pervasive and destructive. This disorder has various causes with complicated etiology. Given the mutual effects of cognitive skills on different aspects of intelligence, some aspects can be affected by the emotional components of thought, denoting a relationship with ADHD symptoms. Investigating the positive aspects of adolescents with ADHD, such as dynamism and intelligence, and emphasizing these positive aspects can help reduce many psychological, social, and academic problems of adolescents. The current research was conducted to compile a model of attention deficit among teenage students studying in the first level of secondary school based on dynamics and mental impatience with the mediation of experimental intelligence.

    Methods

    The method of the current research was correlational based on path analysis. The statistical population included all adolescents with ADHD studying at the first high school level in Tehran City, Iran, in the 2021–2022 academic year. In this research, using the cluster sampling method, some high schools were initially selected from 22 districts of Tehran. Then, some high schools were selected from the western region. Next, the Adult ADHD Self–Report Scale (ASRS) (World Health Organization, 2005) was given to the students for screening and identifying the students with ADHD. Afterward, 200 students with ADHD willing to cooperate with the researcher were selected as a sample. The inclusion criteria were as follows: informed consent to participate in the research, studying in the first level of high school, and having ADHD based on the Adult ADHD Self–Report Scale (ASRS). The data collection tools were the Adult ADHD Self–Report Scale (ASRS) (World Health Organization, 2005), the Excitement of Thought Questionnaire (Kazemi–Haqiqi, 2009), and the Test of Cubes (Kohs, 1920). This research was analyzed using the Pearson correlation coefficient and path analysis to investigate the relationships between variables with AMOS 24 and SPSS 26 software.

    Results

    The direct effect of mental impatience on attention deficit was positive and significant (p=0.006, β=0.15), but on experimental intelligence, it was negative and significant (p<0.001, β=–0.37). The direct effect of dynamism on experimental intelligence was positive and significant (p<0.001, β=0.24), and the direct effect of experimental intelligence on attention deficit was negative and significant (p=0.001, β=–0.49). The indirect effect of dynamism on attention deficit through experimental intelligence was negative and significant (p=0.004, β=–0.11), and the indirect effect of mental impatience on attention deficit through experimental intelligence was positive and significant (p=0.001, β=0.18). The goodness of fit indices showed a good fit of the proposed model (χ2/df=0.073, RMSEA=0.001, IFI=0.999, NFI=0.998, CFI=0.999, GFI=0.998).

    Conclusion

    According to the findings, dynamism and mental impatience through experimental intelligence predict attention deficit in adolescents. Therefore, the current research results can increase the awareness of teachers, administrators, parents, students, and education officials about ADHD and the importance of experimental intelligence in increasing or decreasing the symptoms of this disorder.

    Keywords: Attention deficit, Dynamism, Mental impatience, Experimental intelligence
  • سید موسی طباطبایی*، حکیمه آقایی، سهیلا صابری
    هدف پژوهش، اثربخشی مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد بر حمایت اجتماعی ادراک شده،  انعطاف پذیری شناختی و تبادل عاطفی در مادران دارای فرزند اوتیسم بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل در نظر گرفته شد. جامعه آماری شامل70 نفر از مادران دارای فرزند مبتلا به اختلال طیف اوتیسم 5 تا 8 ساله در مرکز توانبخشی اوتیسم آوات شهر شهریار بودند که تعداد 34 نفر به صورت در دسترس انتخاب و به تصادف (17 نفر) در گروه کنترل و (17 نفر) در آزمایش جایگزین شدند. آزمودنی ها در پیش آزمون و پس آزمون به پرسشنامه حمایت اجتماعی ادراک شده (MSPSS)، پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی دنیس (CFI) و پرسشنامه شیوه سنجش خانوادگی مک مستر (FDA) پاسخ دادند. گروه آزمایش طی 9 جلسه 90 دقیقه ای هفته ای دو روز مورد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفتند. داده ها با روش آماری تحلیل واریانس چندمتغیره (MANOVA) با نرم افزار SPSS-23 تحلیل شدند. تحلیل آماری نشان داد میانگین گروه آزمایش در مولفه های تبادل عاطفی، ادراک توجیه رفتار، ادراک کنترل پذیری، ادراک گزینه های جایگزین برای رفتار انسانی، انعطاف پذیری شناختی کل، حمایت از سوی خانواده، حمایت از سوی دوستان، حمایت از سوی دیگران و حمایت اجتماعی کل از میانگین گروه کنترل به گونه ای معنادار (05/0≥P) بالاتر بود. یافته های پژوهش نشان داد که برای ارتقاء سطح بهداشت روانی و بهبود مولفه های شناختی و اجتماعی مادران دارای فرزندان مبتلا به اوتیسم می توان از درمان پذیرش و تعهد استفاده کرد.
    کلید واژگان: اختلال طیف اوتیسم, انعطاف پذیری شناختی, تبادل عاطفی, حمایت اجتماعی ادراک شده, درمان پذیرش و تعهد
    Seyed Mosa Tabatabaee *, Hakime Aghae, Soheila Saberi
    The aim of this study was to examine the Effect of Acceptance and Commitment Intervention on Perceived Social Support, Cognitive Flexibility, and Emotional exchange in mothers of children with Autism Spectrum Disorder (ASD). This study was semi-experimental with pretest-posttest design and a control group. The statistical population includes 70 mothers and a random sample of 34 mothers with autistic children aged 5 to 8 years in the Autism Rehabilitation Center of Ayat city of Shahriar selected from the total population, randomly assigned in the control group (n=17) and the experiment group (n=17). Data were collected using Multidimensional Scale of Perceived Social Support (MSPSS), Denis Cognitive Flexibility Questionnaire (CFQ), and McMaster family assessment device  (Affective exchange) (CFI). The experiment group received acceptance and aommitment therapy for 9 sessions of 90 minutes twice a week. Data were analyzed by Multivariable Analysis of Covariance (MANCOVA) using SPSS23 software. The results showed significant differences between the components of affective exchange, perception of behavior justification, perception of control-ability, perception of substitutes for human behaviors, total cognitive flexibility, family support, friends’ support, other’s support, and total perceived social support  in the experimental group were higher (P≤0.05). The findings of the current research showed that acceptance and commitment therapy can be used to boost mental health level and cognitive/social components of mothers with autism spectrum disorder.
    Keywords: Autism spectrum disorder, cognitive flexibility, Affective exchange, perceived social support, Acceptance, Commitment Therapy
  • عبدالله بهرامی، سید موسی طباطبایی*، محمدآقا دلاورپور

    هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی تمرین ذهن آگاهی به همراه موسیقی بر حافظه کاری و انعطاف پذیری شناختی کودکان با اختلال یادگیری بود. این پژوهش کاربردی، از نوع آزمایشی و به صورت پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. تعداد 30 نفر از دانش آموزان دبستانی مبتلا به اختلال یادگیری مرکز روانشناسی خورشید شهر شاهرود در سال تحصیلی 1400-1399 به شیوه تصادفی ساده انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی (15 نفر) و کنترل (15 نفر) گمارده شدند. افراد گروه آزمایش طی 8 جلسه به مدت 2 ساعت تحت جلسات مداخله ذهن آگاهی به همراه موسیقی آرام قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ نوع مداخله ای دریافت نکردند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه حافظه کاری حافبک و پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی بود. برای تحلیل داده های به دست آمده، از تحلیل کوریانس چندمتغیری و تک متغیری استفاده شد. نتایج نشان داد تمرین ذهن آگاهی به همراه موسیقی بر حافظه کاری و انعطاف پذیری شناختی کودکان با اختلال یادگیری تاثیر دارد (001/0<p). بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت که یکی از تمرین های موثر بر حافظه کاری و انعطاف پذیری شناختی کودکان با اختلال یادگیری، استفاده از ذهن آگاهی به همراه موسیقی است.

    کلید واژگان: ذهن آگاهی به همراه موسیقی, حافظه کاری, انعطاف پذیری شناختی, اختلال یادگیری
    Abdollah Bahrami, Seyed Mosa Tabatabaee *, Mohammadagha Delavarpour

    The purpose of this study was to examine the efficacy of mindfulness practice along with music on working memory and cognitive flexibility of children with learning disorders. This applied research was an experimental study that was done in the form of pre-test and post-test with a control group. In this study, 30 primary school students with learning disorders in the Khorshid psychological center of Shahrood in the academic year of 1399-1400 were selected by simple random sampling and were randomly assigned to two experimental groups (15 subjects) and control group (15subjects). The subjects in the experimental group involved in mindfulness intervention sessions along with quiet music in 8 sessions for 2 hours and the control group did not receive any interventions. The study instruments consisted of the Working Memory Questionnaire of Hafbak and the Cognitive Flexibility Questionnaire. To analyze the obtained data, multivariate and univariate covariance analysis was used. The results demonstrated that mindfulness practice along with music have an effect on working memory and cognitive flexibility of children with learning disorders (P <0.001). Based on the findings, it can be concluded that one of the effective practices on working memory and cognitive flexibility of children with learning disorders is the use of mindfulness along with music.

    Keywords: Mindfulness with music, working memory, cognitive flexibility, learning disability
  • معصومه صداقت، حسین شیبانی*، سید موسی طباطبایی، محبوبه طاهر
    مقدمه

    هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی، بخشایش درمانی بر تحریک پذیری و خطاهای شناختی دانش آموزان دختر مبتلابه بی نظمی خلق اخلالگر بود.

    روش

    روش تحقیق نیمه آزمایشی، از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش ،کلیه دانش آموزان مبتلابه اختلال بی نظمی خلق اخلاگر،محدوده سنی 17-14 سال مدارس شهر بهارستان در سال1400 بودند. تعداد 35 نفر به روش نمونه گیری در دسترس و بر اساس ملاک های ورود به مطالعه انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش،شامل مقیاس واکنش پذیری عاطفی استریگرزو همکاران ، پرسشنامه خطاهای شناختی کویین ، دوزس و اوجین وین بود. آزمودنی های گروه آزمایشی، 15 جلسه 60دقیقه ای تحت مداخله بخشایش درمانی پرز قرار گرفتند و گروه کنترل، هیچ مداخله ای دریافت نکردند . برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چند متغیره (MANCOVA)استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل در میزان تحریک پذیری نوجوان و تحریک پذیری آنها از نظر والدین و خطاهای شناختی و مولفه های آن شامل ذهن خوانی، تفکر همه یا هیچ، نتیجه گیری احساسی، برچسب زنی، تصفیه ذهنی، تعمیم دادن بیش از حد، شخصی سازی و عبارتهای بایددار کاهش معناداری (05/0(P< داشته اند.

    نتیجه گیری

    بنا بر یافته های حاصل از پژوهش، بخشایش درمانی از طریق کاهش تحریک پذیری و خطاهای شناختی بر دانش آموزان دارای اختلال بی نظمی خلق اخلالگر تاثیرگذار بود.

    کلید واژگان: بخشایش درمانی, تحریک پذیری, خطاهای شناختی, اختلال بی نظمی خلق اخلالگر
    Masoumeh Sedaghat, Hosein Sheybani *, Seyed Mosa Tabatabaee, Mahboobe Taher
    Introduction

    The aim of this study was to evaluate the effectiveness of forgiveness therapy on Irritability and Cognitive errors of female students' with disruptive mood dysregulation disorder (DMDD).

    Method

    The research method was semi-experimental with pre-test post-test and a control group. The statistical population of this study was all students with symptoms of disruptive mood dysregulation disorder in the age range of 14-17 years in schools of Baharestan city in year of 1400. 35 subjects were selected by available sampling method based on the inclusion criteria and randomly assigned to the experimental and control groups. The research instruments included Strringars Emotional Response Scale. Quinn, Dozis, Eugenwick Cognitive errors Questionnaire. The subjects of the experimental group received 15 sessions 60 minutes of forgiveness therapy while the control group did not receive any intervention. Data were analyzed by(MANCOVA) multivariate covariance analysis.

    Results

    The results of data analysis showed that the experimental group compared with the control group in adolescent irritability and their irritability in terms of parents and cognitive errors and its components including mind reading, all or nothing thinking, emotional conclusion, labeling. , Mental purification, over-generalization, personalization and expressions should have a significant decrease (P <0.05).

    Conclusion

    According to the findings of the study, forgiveness therapy was effective in reducing students with disruptive mood dysregulation disorder by reducing irritability and cognitive errors.

    Keywords: Forgiveness therapy, irritability, Cognitive errors, disruptive mood dysregulation disorder
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر سید موسی طباطبایی
    طباطبایی، سید موسی
    استادیار گروه علوم شناختی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه سمنان، دانشگاه سمنان
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال