به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

شعله شاه غیبی

  • هانا سهرابی، وحید یوسفی نژاد، شعله شاه غیبی، خالد رحمانی، روناک شاهویی*
    زمینه و هدف

    قصور پزشکی در حرفه زنان و مامایی یکی از نگرانی های عمده نظام سلامت است چراکه این موضوع علاوه بر ایجاد مرگ و آسیب رسانی به دو گروه آسیب پذیر مادر و نوزاد، سبب بازگشت دشوار پزشکان و ماماهای مرتکب قصور به فعالیت معمول درمانی و ارائه خدمت به سایر مراجعین می شود. این مطالعه باهدف تعیین فراوانی قصور زنان و مامایی و عوامل مرتبط با آن در پرونده های مطروحه در نظام پزشکی استان کردستان و در سال های 1399-1395 انجام شد.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه توصیفی- تحلیلی گذشته نگر تمامی پرونده های شکایات زنان و مامایی در سازمان نظام پزشکی استان کردستان در سال های 1399-1395 مورد بررسی قرار گرفت. ابزار جمع آوری اطلاعات چک لیستی بود که توسط پژوهشگر با استفاده از پرونده ها تهیه و تکمیل شد. داده ها با استفاده از آزمون های آماری توصیفی وکای اسکوئر و نرم افزارSPSS (نسخه24) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    از 68 پرونده ارجاعی به سازمان نظام پزشکی، 32 مورد تبرئه و36 مورد محکوم شدند. میانگین سن شاکیان 6/43 ± 32/35 سال و میزان تحصیلات اکثر آنان ابتدایی (38/2 درصد) بود و از میان آن ها 94/1 درصد سابقه بیماری نداشتند. بیشترین موضوع شکایت، آسیب جسمی (41/2 درصد) و بیشترین قصور، نقص مادر (32/4درصد) بود. بیشترین قصور مربوط به متخصصین زنان (55/6 درصد) بود. شایع ترین علت قصور بی مبالاتی (40/0درصد) بود. همچنین بیشترین قصور در بیمارستان آموزشی (91/7درصد)، در بخش زایمان (63/9درصد) و در شیفت شب (41/7درصد) بود. فروانی قصور با شهرستان (0/001 >P) و سطح تحصیلات بیماران (0/002 =P) ارتباط معنی دار داشت. همچنین از بین عوامل قصور فقط نتیجه قصور با مشخصات قصور (0/042 =P) ارتباط معنی دار داشت.

    نتیجه گیری

    نتایج حاصل از مطالعه نشان داد علت اکثر قصور رخ داده بی مبالاتی است.همچنین بیشترین علت مرگ مادر و جنین مربوط به بی مبالاتی و نقص مادر و جنین عدم مهارت است، لذا توصیه می گردد جهت افزایش مهارت های بالینی رزیدنت های زنان و ماماها در برنامه های آموزشی اقدامات لازم صورت گیرد و کارگاه های افزایش مهارت بالینی طبق پروتکل های کشوری جهت شاغلین این حرفه ها برگزار گردد.

    کلید واژگان: زنان, زایمان, مامایی, قصور
    Hana Sohrabi, Vahid Yousefinejad, Shole Shahgheibi, Khaled Rahmani, Roonak Shahoei*
    Background and Aim

    Medical malpractice is one of the major concerns of the health system in the profession of midwifery and gynecological nursing which can lead to death and injury in two vulnerable groups of mothers and babies and can make it difficult for doctors and midwives who had committed malpractice to return to their usual medical practice and provide service to other patients. This study was conducted to determine the frequency of malpractice in the field of midwifery and gynecological nursing and factors related to it in the cases presented in the medical council of Kurdistan province in 2016-2020.

    Materials and Methods

    In this retrospective descriptive-analytical study, all complaint files related to midwifery in the medical council of Kurdistan province in 2016-2020 were reviewed. The data collection tool included a checklist that was prepared and completed by the researcher by using the patient files. Using SPSS software (version 24), Data were analyzed by descriptive statistical tests and chi-square and.

    Results

    Among 68 cases raised in the medical council, 32 were acquitted and 36 were convicted. The mean age of the plaintiffs was 32.35±6.43 years and most of them had primary education (38.2%). 94.1% of plaintiffs had no history of illness. The most common complaint was physical injury (41.2%) and the most common malpractice was maternal defect (32.4%). Most cases of malpractice were related to gynecologists (55.6%). The most common cause of malpractice was imprudence (40.0%). In addition, most cases of malpractice occurred in a teaching hospital (91.7%), in the maternity ward (63.9%) and in the night shift (41.7%). The frequency of malpractice showed a significant relationship with the city (P<0.001) and the education level of the patients (P=0.002). Furthermore, among the factors related to malpractice, only the results of malpractice showed a significant relationship with the characteristics of malpractice (P=0.042).

    Conclusion

    The results of this study showed that most cases of medical malpractice occurred due to imprudence. Moreover, the most common cause of maternal and fetal death was due to imprudence and the most common cause of maternal and fetal defects was ineptitude. Therefore, we recommend necessary measures to increase the clinical skills of gynecologists and midwives in educational programs, and also workshops for increasing clinical skills according to the national protocols for those who have these professions.

    Keywords: Obstetrics, Gynecology, Midwifery, Malpractice
  • فاطمه محمدی، کژال حسامی، شعله شاه غیبی، خالد رحمانی، روناک شاهوی*
    زمینه و هدف

    طولانی شدن حاملگی با عوارض زیادی برای مادر و جنین همراه است. شروع زایمان و پیشرفت آن نیازمند رسیدگی سرویکس است. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر کپسول خوراکی گل مغربی بر میزان رسیدگی سرویکس در زنان نخست زای مراجعه کننده به مراکز منتخب شهرسنندج، سال 1399 انجام شد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده یک سوکور بود که بر روی 80 خانم نخست زای مراجعه کننده به مراکز منتخب شهر سنندج در سال 1399 با سن بارداری 39 هفته تا 39 هفته و 6 روز انجام شد. افراد با تخصیص تصادفی به دو گروه مداخله (گل مغربی) و کنترل (پلاسبو) تقسیم شدند. پیامد مورد بررسی رسیدگی سرویکس بود که برای هر دو گروه مورد بررسی در فاصله زمانی قبل از مداخله، یک هفته بعد از مداخله و زمان بستری ارزیابی شد. به منظور بررسی رسیدگی سرویکس از جدول نمره دهی بیشاپ استفاده شد. تجزیه و تحلیل  داده ها با استفاده از نرم افزار STATA نسخه 14 و آزمون های تی مستقل، تست دقیق فیشر و آنالیز واریانس با اندازه های تکراری انجام شد.

     یافته ها: 

    نمره بیشاپ یک هفته بعداز مصرف کپسول ها در گروه مداخله (0/90±3/73) تفاوت معناداری نسبت به گروه کنترل (1/35±2/88) نداشت (0/05± 4/56و در گروه کنترل 1/22± 3/13بود و تفاوت آماری معناداری بین دو گروه وجود داشت (0/005=P).

    نتیجه گیری: 

    مصرف کپسول خوراکی گل مغربی بر میزان امتیاز بیشاپ و رسیدگی سرویکس موثر است و می توان جهت رسیدگی سرویکس از آن استفاده کرد.

    کلید واژگان: گل مغربی, رسیدگی سرویکس, حاملگی, زنان نخست زا
    Fatemeh Mohammadi, Kajal Hesamy, Shole Shahgheibi, Khaled Rahmani, Roonak Shahoei*
    Background and Aim

    Prolonged pregnancy is associated with many complications for both mother and fetus. The onset and progression of labor require cervical ripening. This study was performed to evaluate the effect of oral evening primrose capsules on the ripening of the cervix in primiparous women referring to selected centers in Sanandaj, 2020.

    Materials and Methods

    This study was a single-blind randomized clinical trial That was performed on 80 primiparous women referring to selected centers in Sanandaj in 2020 with a gestational age of 39 weeks to 39 weeks and 6 days. Subjects were randomly assigned to intervention (evening primrose) and control (placebo) groups. The outcome of the study was the ripening of the Cervix which was evaluated for both groups during the period before the intervention, one week after the intervention, and the time of hospitalization. A Bishop scoring table was used to evaluate was ripening of the Cervix. Data analysis was performed using STATA software version 14 and independent t-tests, Fisher's exact test, and Repeated measure ANOA.

    Results

    Bishop score one week after taking the capsules in the intervention group (3.73±0.90) was not significantly different from the control group (2.88±1.35) (P>0.05), But the bishop score at the time of admission of the intervention group was higher than the control group; The bishop score in the intervention group was 4.56±1.29 and in the control group was 3.13±1.22 and there was a statistically significant difference between the two groups (P=0.005).

    Conclusion

    the use of oral capsules of evening primrose is effective on bishop score and cervical ripening And it can be used for cervical ripening.

    Keywords: Evening primrose, Ripening of the Cervix, pregnancy, Primiparous women
  • محمد امینی، محمود گودرزی، شعله شاه غیبی
    زمینه و هدف

     دوران بارداری با تغییرات جسمانی و روانشناختی بسیاری همراه است. بنابراین زنان باردار ممکن است با مشکلات زیادی از جمله افزایش استرس و کاهش رضایت زناشویی مواجه شوند. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی دو روش آموزش زوج درمانی شناختی- رفتاری و هیجان مدار بر استرس ادراک شده و رضایت زناشویی زنان باردار انجام شد.

    روش کار

     طی یک پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و با گروه کنترل، از بین زنان باردار نخست‫ زای مراجعه کننده به مراکز بهداشتی- درمانی شهر بوکان در مهرماه سال 1398 با لحاظ نمودن ملاک های ورود به پژوهش، به شیوه نمونه گیری در دسترس 60 نفر انتخاب و به روش تصادفی در سه گروه 20 نفره (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) جایگزین شدند. شرکت کننده های گروه های آزمایش طی 8 جلسه 90 دقیقه ای، تحت آموزش زوج درمانی شناختی- رفتاری و هیجان مدار قرار گرفتند و گروه کنترل در این مدت آموزشی دریافت نکردند. ابزار مورد استفاده جهت جمع آوری داده ها پرسشنامه استرس ادراک شده کوهن و رضایت زناشویی انریچ بود. داده ها با استفاده از میانگین و تحلیل کواریانس چند متغیره به کمک نرم افزار SPSS-23 در سطح معناداری 0/05 تحلیل شد.

    یافته ها

     براساس یافته ها، هر دو رویکرد شناختی- رفتاری و هیجان مدار بر استرس ادراک شده و رضایت زناشویی و خرده مقیاس‫های آن تاثیر معنی داری داشتند (0/05>P). روش زوج درمانی شناختی- رفتاری (6/99 ±17/2) در مقایسه با روش هیجان مدار (8/74 ±24/4) از کارایی بیشتری در کاهش استرس ادراک شده برخوردار بود؛ در حالی که رویکرد زوج درمانی هیجان مدار (7/64 ±158/6) نسبت به روش شناختی- رفتاری (9/9±144/4) اثربخشی بیشتری در رضایت زناشویی و برخی مولفه های آن (موضوعات شخصیتی، ارتباط زناشویی) داشت.

    نتیجه گیری

     با توجه به اثربخشی بیشتر زوج درمانی شناختی- رفتاری بر استرس ادراک شده و همچنین کارایی بیشتر زوج درمانی هیجان مدار بر رضایت زناشویی در این پژوهش، می‫توان از این روش‫ها برای کاهش استرس و بهبود رضایت زناشویی در دوران بارداری به عنوان روش کارآمدتر استفاد کرد.

    کلید واژگان: رویکرد شناختی- رفتاری, رویکرد هیجان مدار, استرس ادراک شده, رضایت زناشویی, زنان باردار
    M .Amini, M. Goudarzi, Sh. Shahgheibi
    Background & aim

    Pregnancy causes several physical and psychological changes. Therefore, pregnant women may face with numerous issues and problems including stress and marital dissatisfaction. This study was conducted to compare the effectiveness of two cognitive-behavioral and emotion-oriented couple therapy training methods on perceived stress and marital satisfaction in primiparous women.

    Methods

    In a semi-experimental design using a pre-test and post-test with the control group plan, 60 pregnant women were chosen by considering the inclusion criteria, and then they randomly divided into three 20-subject groups (two experimental groups and one control group). The Experimental groups were trained on cognitive-behavioral and emotionally focused in 8 sessions of 90 minutes, while the control group did not receive any training during this time. The tools which are used to collect data were the Perceived Stress Scale of Cohen and Enrich Marital Satisfaction questionnaire. Data were analyzed by using mean, multivariate analysis of covariance in SPSS software version 23 at a significance level of 0.05.

    Results

    Findings showed that both cognitive-behavioral and emotionally focused approaches are practical on perceived stress, marital satisfaction (and its subscales) (p<0.05). Cognitive-behavioral couple therapy (17.6±2.99) was more effective than emotionally focused therapy (24.8±4.74) on perceived stress (p<0.05). On the other hand, emotionally focused couple therapy (158.7±6.64) was more effective than cognitive-behavioral therapy (144.9±4.9) on marital satisfaction and some of its components including personality issues and marital relationship.

    Conclusion

    Due to the greater effectiveness of cognitive-behavioral couple therapy on perceived stress and also the greater effectiveness of emotionally focused couple therapy on marital satisfaction, they reduce stress and improve marital satisfaction and then can be used as effective methods during pregnancy

    Keywords: Marital Satisfaction, Pregnant Women, Cognitive-Behavioral Therapy, Emotionally Focused Therapy, Perceived Stress
  • روناک شاهویی، اثمر کریمی، شهین مهرنژادی، شعله شاه غیبی، گلاله کرمی، فرزانه خان پور*
    زمینه و هدف

     اضطراب و افسردگی در دوران بارداری شایع است اما اغلب نادیده گرفته شده و درمان نمی شوند و همین مسیله مشکلات زیادی را در دوران بارداری و بعد از آن برای مادر و نوزاد به همراه دارد. پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان اضطراب و افسردگی و عوامل مرتبط با آن در مادران  باردار مراجعه کننده به درمانگاه های شهرسنندج در سال 1396انجام گردید.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی (مقطعی) می باشد. جامعه مورد مطالعه شامل کلیه خانم های باردار مراجعه کننده به درمانگاه های سطح  شهر سنندج در سال 1396 بود  و در همین راستا 580 مادر باردار به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه اضطراب اشپیل برگر و افسردگی بک را تکمیل نمودند. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-18 و آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون و کای اسکویر انجام شد.

    یافته ها:

      شیوع اضطراب آشکار و پنهان در  زنان باردار به ترتیب 4/23 و 9/27 درصد و میزان افسردگی متوسط تا شدید برابر با 3/15 درصد بود. بین سن با افسردگی و اضطراب همبستگی معنادار مشاهده شد (p<0/05).

    نتیجه گیری:

     با توجه به  نتایج پژوهش که شیوع  بالای اضطراب و افسردگی در مادران باردار را نشان داد، آموزش و ایجاد بسترهای مناسب برای دریافت درمان های روان شناختی برای مادران باردار ضروری می باشد.

    کلید واژگان: اضطراب, افسردگی, زنان باردار
    Ronak Shahoei, Asmar Karimi, Shahin Mehrnezhadi, Sholi Shahgheibi, Gohahi Karami, Farzaneh Khanpour*
    Background & Aim

    Anxiety and depression are common during pregnancy, but often ignored and not treated, and this issue causes many problems during and after pregnancy both for the mother and baby. The present study was conducted with the aim of determining the level of anxiety and depression and its related factors in pregnant mothers who referred to clinics in Sanandaj city, 2017.

    Material & method

    The present study is descriptive-analytical (cross-sectional). The study population included all pregnant women who referred to clinics in Sanandaj in 2017 and in this regard, 580 pregnant women completed the Spielberger Anxiety and Beck Depression Inventory by available sampling method. Data analysis was performed using spssv.18 as well as Pearson and Chi-square correlation coefficient.

    Results

    The prevalence of overt and covert anxiety in pregnant women was moderate to high 23.4% and 27.9%, respectively, and the rate of moderate to severe depression was 15.3%. There was a significant inverse correlation between age and depression and anxiety (P <0.05).

    Conclusion

    According to the results of the study, which showed a high prevalence of anxiety and depression in pregnant women, it is required to educate and create appropriate contexts for pregnant mothers to receive psychological treatments

    Keywords: Anxiety, Depression, Pregnant women
  • شعله شاه غیبی، فرناز زندوکیلی، فریبا سیدالشهدایی، معصومه رضایی، دانیال خضری، فریبا فرشباف، خالد رحمانی، سولماز قاسمی*
    مقدمه

    عدم تخمک گذاری مزمن، یکی از شایع ترین علل ناباروری در زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک است و روش های مختلفی برای درمان آن وجود دارد. مطالعه حاضر با هدف تعیین کارایی پروتکل پلکانی با استفاده از کلومیفن سیترات در بیماران مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک و مقایسه آن با رژیم های سنتی انجام شد.

    روش کار

    این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده دوسوکور در سال های 98-1397 بر روی 60 بیمار PCOS در بیمارستان بعثت سنندج انجام شد. افراد به طور تصادفی در دو گروه کنترل (سنتی) و مطالعه (پلکانی) قرار گرفتند. در گروه پلکانی، بیمار از روز 5 چرخه به مدت 5 روز، روزانه 50 میلی گرم کلومیفن سیترات (CC) دریافت و در صورت عدم پاسخ، دوز دارو 2 برابر شد، عدم پاسخ منجر به استفاده از دوز 150 میلی گرم شد. در گروه کنترل، روند تجویز CC در هر چرخه به مدت 5 روز با دوزهای تعیین شده بود. تاثیر تجویز CC یک هفته بعد از پایان مصرف دارو با استفاده از سونوگرافی مشخص می شد. در پایان متغیرهای اندازه تخمک ها، فاصله زمانی تخمک گذاری، میزان بارداری و عوارض جانبی CC در دو گروه با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 18) و آزمون های کولموگروف- اسمیرنوف و آزمون تی مقایسه شدند. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    فاصله زمانی تخمک گذاری در گروه پلکانی در مقایسه با گروه سنتی به طور معنی داری کوتاه تر بود (98/0±40/21 روز در مقابل 94/5±86/51 روز). میزان تخمک گذاری (40/2±72/17 در مقابل 40/4±03/19) و بارداری (10/0±93/0 در مقابل 12/0±87/0) در دو گروه پلکانی و سنتی تفاوت معنی داری نداشت. تفاوت معنی داری در عوارض جانبی شدید دارو و ضخامت آندومتر در دو گروه مشاهده نشد (05/0<p).

    نتیجه گیری

     روش پلکانی، یک دوره درمانی بسیار کوتاه و فاقد هرگونه اثر سوء بر تخمک گذاری و بارداری است، در ضمن فاقد هرگونه عوارض جانبی در بیماران مبتلا به PCOS است.

    کلید واژگان: پروتکل پلکانی, پروتکل سنتی, سندرم تخمدان پلی کیستیک, کلومیفن سیترات
    Shole Shahgheibi, Farnaz Zandvakili, Fariba Seydoshohadaei, Masomeh Rezaei, Danial Khezri, Fariba Farshbaf, Khaled Rahmani, Solmaz Ghasemi *
    Introduction

    Chronic anovulation is one of the most common causes of infertility in women with polycystic ovary syndrome (PCOS) and there are several treatments for it. The present study was performed aimed to determine the efficacy of the stair-step protocol (SSP) using clomiphene citrate (CC) in patients with polycystic ovary syndrome and compare it with the traditional regimen.

    Methods

    This double-blind randomized clinical trial study was performed on 60 patients with PCOS in Sanandaj Besat Hospital in 2018-2019. Patients were randomly divided into control (traditional) and study (stair-step) groups. In the stair-step group, the patient received 50 mg of CC daily for 5 days from the fifth day of the cycle, and if there was no response, the dose was doubled, and failure to respond led to the use of 150 mg. In the control group, the process of CC administration in each cycle was for 5 days with the prescribed doses. The effect of CC administration was determined by ultrasonography one week after the end of the drug. Finally, the variables of egg size, ovulation interval, pregnancy rate, and CC side effects were compared in the two groups using SPSS software (version 18), Kolmogorov-Smirnov test, and t-test. P<0.05 was considered statistically significant.

    Results

    The ovulation period was significantly shorter in the SSP than in the control group (21.40±0.98 vs. 51.86±5.94 days). Ovulation rate (17.72±2.40 vs. 19.03±4.40) and pregnancy rate (0.87±0.12 vs. 0.93±0.10) were not significantly different between the case and control groups. Moreover, no significant difference was found between the groups regarding the side effects of CC and endometrial thickness (p>0.05).

    Conclusion

    SSP has a very short treatment period with no adverse effects on ovulation and pregnancy. It also has no side effects in patients with PCOS.

    Keywords: Clomiphene citrate, Polycystic ovary syndrome, Stair-step protocol, Traditional protocol
  • محمد امینی، محمود گودرزی*، شعله شاه غیبی
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش زوج درمانی شناختی-رفتاری و مدل EIS بر رضایت زناشویی در زنان باردار انجام شد.

    روش

    طی یک پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل، از بین جامعه آماری (زنان باردار نخست زا) با لحاظ نمودن ملاک های ورود به پژوهش، به شیوه نمونه گیری در دسترس 60 نفر انتخاب و به شیوه تصادفی درسه گروه 20 نفره(دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل) جایگزین شدند. شرکت کننده های آزمایش در طی 8 جلسه 90 دقیقه ای، تحت آموزش شناختی-رفتاری و مدلEIS قرار گرفتند در حالی که گروه کنترل در این مدت آموزشی دریافت نکردند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ استفاده شد.داده ها با استفاده از میانگین، تحلیل کواریانس چند متغیره تحلیل شدند.

    یافته ها

    یافته ها حاکی از اثربخشی متفاوت هر دو رویکرد شناختی-رفتاری و مدل EIS بر رضایت زناشویی و خرده مقیاسهای آن است،مدلEIS نسبت به رویکرد شناختی-رفتاری تاثیر بیشتری بر رضایت زناشویی و خرده مقیاس های موضوعات شخصیتی، ارتباط زناشویی، رابطه جنسی، و جهت گیری مذهبی داشت ولی در خرده مقیاس مدیریت مالی اثربخشی رویکرد شناختی-رفتاری بیشتر بود

    نتیجه گیری

    لذا می توان نتیجه گرفت با وجود تفاوت بین این دو رویکرد هردو در زمینه رضایت زناشویی و خرده مقیاس های آن موثر هستند اما با توجه به اثربخشی بیشتر مدل EIS در رضایت زناشویی و بیشتر خرده مقیاس های آن، می توان از آن در دوران بارداری به عنوان روش کارآمدتر در کنار سایر مراقبت ها، استفاد کرد.

    کلید واژگان: زنان باردار, رضایت زناشویی, شناختی-رفتاری, مدل EIS
    Mohammad Amini, Mahmoud Goudarzi *, Shole Shahgheibi
    Purpose

    this study was prepared to compare the effectiveness of cognitive-behavioral couple therapy training and EIS model on Marital Satisfaction in pregnant women

    Methodology

    To achieve that, in a semi-experimental study with plan pre-test, post-test with the control group, 60 people among the statistical population were chosen by considering the criteria which is available in sampling method, and they randomly divided into three groups of 20 (two experimental groups and one control group). The Experimental participants were trained on cognitive-behavioral and EIS model in 8 sessions of 90 minutes, while the control group did not receive any training during this time. The tool which is used to collect data in pre-test, post-test were, Enrich Marital Satisfaction .Data were analyzed by using mean, multivariate analysis of covariance.

    Findings

    The results showed that both cognitive-behavioral and EIS model approaches on Marital Satisfaction and Its subscales are effective and there is a difference between the effectiveness of these two approaches on mentioned variable. The EIS model had a greater effect on Marital Satisfaction and subscales Personality Issues, marital relationship, Sexual Relationship, Religious Orientation than the cognitive-behavioral approach, But in the financial management subscale, the effectiveness of the cognitive-behavioral approach was greater

    Conclusion

    Therefore, it can be concluded that despite the differences between these two approaches, both are useful in term of Marital Satisfaction and Its subscales. However, due to the greater effectiveness of the EIS model in marital satisfaction and most of its subscales, it can be used during pregnancy besides the other cares.

    Keywords: pregnant women, Marital Satisfaction, cognitive-behavioral, EIS model
  • فریبا سیدالشهدایی، معصومه رضایی، شعله شاه غیبی، نسرین صوفی زاده، فرناز زند وکیلی، دایم روشنی، مریم قربانیان*
    مقدمه

    اندومتریوز از شایع ترین بیماری های مزمن زنان است که می تواند باعث بروز نازایی گردد. برداشتن اندومتریوما از طریق جراحی می تواند باعث کاهش درد و بهبود کیفیت زندگی بیماران گردد، در حالی که تاثیر آن بر روی باروری هنوز بحث برانگیز است، مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر جراحی اندومتریوما بر پیامد و میزان باروری در زنان مبتلا به اندومتریوما انجام شد.

    روش کار

    این مطالعه کارآزمایی بالینی شاهددار تصادفی شده در سال 1396 بر روی 64 زن مبتلا به اندومتریومای بزرگ تر از 4 سانتی متر که از نازایی شکایت داشتند، انجام شد. پس از تخصیص تصادفی، گروه مداخله جراحی اندومتریوما شدند و گروه کنترل نیز درمان انتظاری را دریافت نمودند و به مدت 6 ماه از نظر باروری تحت پیگیری قرار گرفتند. گردآوری داده ها با استفاده از چک لیست پژوهشگر ساخته انجام شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 20) و آزمون های تی مستقل و کای دو انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    فراوانی وقوع حاملگی در گروه مداخله (6/76%) با گروه کنترل (6/46%) اختلاف آماری معنی داری داشت (023/0=p). همچنین فراوانی حاملگی خود به خود نیز در دو گروه مداخله و کنترل تفاوت آماری معنی داری داشت (22 نفر (7/95%) در برابر 6 نفر (9/42%)) (001/0=p).

    نتیجه گیری

    جراحی اندومتریومای بزرگ تر و مساوی 4 سانتی متر در زنان نابارور موثر می باشد و امکان بارداری خود به خودی بدون انجام سایر درمان های نازایی را افزایش می دهد.

    کلید واژگان: اندومتریوز, اندومتریوما, بارداری, پیامد, نازایی
    Fariba Seyedoshohadaei, Masoumeh Rezaie, Sholeh Shahgheibi, Nasrin Soufizadeh, Farnaz Zandvakili, Dayem Roshani, Maryam Ghorbanian *
    Introduction

    Endometriosis is one of the most common chronic diseases in women that can cause infertility. Surgical removal of endometrioma can reduce pain and improve the quality of life of patients, while its effect on fertility is still controversial. This study was performed with aim to evaluate the effect of endometriosis surgery on fertility rate and outcomes in women with endometrioma.                                               

    Methods

    This randomized controlled clinical trial was performed in 2017 on 64 women with endometrioma ≥ 4 cm. After random allocation, the intervention group received endometrioma surgery and the control group received expectant treatment. The two groups were followed for six months in terms of fertility. Data were collected using a researcher-made checklist. Data were analyzed by SPSS software (version 20) and independent t-test and Chi-square test. p < 0.05 was considered statistically significant                                                                    

    Results

    Frequency of pregnancy in the intervention group (76.6%) was significantly different from the control group (46.6%) (p =0.023). Also, the frequency of spontaneous pregnancy was significantly different in the intervention and control groups (95.7%, N=22 vs. 42.9%, N=6) (P=0.001).

    Conclusion

    Surgery of endometrium ≥4 cm is effective in infertile women and increases the chance of spontaneous pregnancy without other infertility treatments.

    Keywords: Endometriosis, Endometrioma, Infertility, Outcome, pregnancy
  • زهرا رسولی، فریبا فرهادی فر*، پروانه تیموری، شعله شاه غیبی، فریبا سیدالشهدایی، سیروس شهسواری
    زمینه و هدف

    سرطان پستان عمده ترین علت مرگ ناشی از سرطان در زنان سراسر دنیا می باشد. تداوم افزایش مرگ از سرطان پستان در زنان ایرانی تا حدودی بعلت میزان استفاده پایین رفتار غربالگری سرطان پستان و تشخیص دیررس بیماری است هدف این مطالعه مقایسه اثر 3 روش مداخله ای متناسب شده برای تکرار ماموگرافی در بین زنان ترک کننده ماموگرافی در شهر سنندج با چهار چوب نظری الگوی اعتقاد بهداشتی بود.

    روش بررسی

    با طراحی کارآزمایی تصادفی شده، 360 نفر از زنان بالای 50 سال شهر سنندج بطور تصادفی در 4 گروه، سه گروه مداخله: استفاده از پمفلت، مشاوره حضوری و مشاوره تلفنی و یک گروه شاهدتقسیم گردیدند. همه گروه ها در 4 زمان مختلف، قبل از مداخله، هفته دوم، ماه سوم و ماه ششم بعد از مداخله با یکدیگر مقایسه شدند.داده ها با آزمونهای آنالیز واریانس با استفاده از نرم افزار SPSS تحلیل گردیدند. 05/0>Pدر این مطالعه معنی دار تلقی گردید.

    یافته ها

    گروه های مورد مطالعه از نظر ویژگی های دموگرافیک(سن، تحصیلات و میزان درآمد)با 05/0>P تفاوت معنی داری با هم نداشتند. میانگین امتیازات سه گروه مداخله درحیطه های حساسیت و شدت درک شده، فواید و موانع درک شده برای ماموگرافی در ماه ششم بعد از مداخله با 01/0>P تفاوت معنادار داشتند. در مجموع بالاترین میزان تکرار مامو گرافی در گروه آموزش حضوری با نسبت 50 در صد دیده شد.

    نتیجه گیری

    یافته های این مطالعه حمایت تجربی در زمینه استفاده از الگوی اعتقاد بهداشتی برای تکرارماموگرافی ارائه کرد. آموزش حضوری بیشترین تاثیر را در تکرارمامو گرافی داشت.

    کلید واژگان: الگوی اعتقاد بهداشتی, تکرار ماموگرافی, مداخله
    Dr Zahra Rasoli, Dr Fariba Farhadifar, Dr Parvaneh Taymoori, Dr Shoaleh Shahgheibi, Dr Fariba Seye Doshohadaei, Siroos Shahsavari
    Background And Aim

    The aim of this study was to compare the effects of three tailored interventions for repeated mammography among non-adherent women using the Health Belief Model as a theoretical framework.

    Material And Methods

    In this randomized trial, 360 women (≥50 years) from Sanandaj, were randomly divided into 4 groups. Intervention groups were pamphlet group, face to face counseling group, telephone counseling group and the 4th group was control group. All groups were compared with one another before the intervention, 2 weeks, 3 months, and 6 months after the intervention. Data were analyzed by using SPSS software. The statistically significant level was considered as p<0.05.

    Results

    Demographic characteristics (age, education, and income) were not significantly different before the intervention (p> 0.05). In terms of perceived susceptibility, severity, benefits, and barriers to mammography, mean scores of intervention groups had statistically significant differences six months after the intervention (p<0.01). The highest rate of repeated mammography (50%) was observed in the face to face counseling group.

    Conclusion

    This study provided empirical support for the Health Belief Model as a framework to conduct repeated mammography. In addition, face to face counseling was the most effective way.

    Keywords: Health Belief Model, Mammography Repeat, Intervention
  • روناک شاهوی *، معصومه رضایی، شعله شاه غیبی
    مقدمه و هدف
    سزارین شایعترین عمل جراحی در رشته زنان و مامایی می باشد.سزارین عمل جراحی بزرگی بوده و ممکن است عوارض زیادی را بر مادر و نوزاد تحمیل نماید.هدف از انجام این مطالعه بررسی روند تغییرات میزان سزارین و علل انجام سزارین و تغییرات آن در سالهای 1374، 1384 و 1388 در بیمارستان بعثت سنندج بود .
    مواد و روش ها
    این پژوهش یک مطالعه توصیفی-تحلیلی گذشته نگر است. داده های مورد نیاز از طریق بررسی کلیه پرونده های مربوط به سزارین سالهای مورد مطالعه جمع آوری گردید. تحلیل آماری با استفاده از نرم افزار SPSS ورژن 18 و آمارهای توصیفی تحلیلی انجام گرفت.
    یافته ها
    میزان سزارین در سال 1374 ، 4/16 درصد بوده که به 38 درصد در سال 1384 افزایش یافته و در سال 1388 با 3 درصد کاهش به 35 درصد رسیده است. میزان سزارین های الکتیو با گذشت زمان افزایش یافته است. شایعترین علل سزارین در هر سه سال : سابقه سزارین ، دیستوشی زایمانی و دیسترس جنینی بوده است.
    نتیجه گیری
    با توجه به افزایش میزان سزارین در مرکز ما منطقی بنظر می رسد که برای افزایش میزان زایمان واژینال و کاهش سزارین ها اقداماتی مانند تشویق به انجام زایمان واژینال بعد از سزارین ، ایجاد امکانات بیمارستانی و پرسنل لازم برای این امر ، تعیین دقیق دیستوشی های زایمانی وتشخیص صحیح دیسترس جنینی بعمل آید. همچنین ترویج زایمان واژینال با استفاده از روش های غیر دارویی کنترل درد و بهبود کیفیت مراقبتهای مامایی می تواند در پیشگیری از زایمانهای سزارین غیرضروری کمک کننده باشد.
    کلید واژگان: دلایل, روند تغییرات, میزان سزارین
    Ronak Shahoei *, Masoume Rezaee, Shole Shah Gheybi
    Background And Aim
    Cesarean section is the most common surgical procedures in the field of obstetrics and gynecology. Caesarean section is the major surgery and may impose a lot of complications for mother and baby. The aim of this study was to evaluate changes in caesarean trends and causes of cesarean section and its changes in the 1995, 2005 and 2008 in Sanandaj Besat Hospital.
    Materials And Methods
    This study was a retrospective cross-sectional study. The required data was collected through analysis of all caesarian related cases of the intended years. Statistical analysis was conducted using SPSS software version 18 and descriptive statistics.
    Findings: The rate of cesarean section in 1995 was (4.16%) which had increased to (38%) in 2005. In 2008 it decreased by 3 percent and it reached to (35%). Elective cesarean rate has increased over time. The most common causes of cesarean in three years were cesarean section experience, dystocia during labor and fetal distress.
    Conclusion
    Due to the increase in cesarean rates in our center, it seems logical that in order to increase the rate of vaginal delivery and reduce cesarean, measures such as encouraging vaginal birth after cesarean, creating medical facilities and required personnel, determining labor dystocia accurately and correct diagnosis of fetal distress are required. Also, promoting vaginal delivery using non-pharmacological methods of pain control and improving the quality of midwifery care can be helpful in preventing unnecessary Caesarean deliveries.
    Keywords: changes in trends, rate of cesarean section
  • ایوب رستم زاده، سید هادی انجم روز *، فردین فتحی، محمد جعفر رضایی، دائم روشنی، معصومه رضایی، شعله شاه غیبی
    مقدمه
    امروزه استفاده از امواج الکترومغناطیس در پزشکی به خصوص در دستگاه های تشخیصی مانند تصویربرداری تشدید مغناطیسی(MRI) افزایش یافته و گزارشات متفاوتی از آثار بیولوژیک آن ارائه شده است. هدف از این مطالعه بررسی اثرات MRI 5/1 تسلا بر روی باروری و پارامترهای تولیدمثلی موش نر بود.
    مواد و روش ها
    40 راس موش بالغ نر نژاد NMRI به طور تصادفی به دو گروه مساوی کنترل و آزمایش تقسیم شدند. موش های گروه آزمایش در طی 3 هفته، هر هفته 1 بار و هر بار به مدت 36 دقیقه در معرض امواج MRI 1/5 تسلا قرار گرفتند. سپس روزهای 1 و 35 بعد از آخرین تابش، 10 سر از موش ها برای انجام IVF و 10 سر نیز جهت مطالعات In vivo مورد استفاده قرار گرفتند. تاثیر امواج MRI بر وزن بیضه، طول مدت بارداری، تعداد جنین های به دنیا آمده، تعداد اسپرم و قدرت باروری بررسی گردید. داده های دو گروه با آزمون های آماری ANOVA و Tukey تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته های پژوهش: مطابق این مطالعه یک روز بعد از تابش MRI وزن بیضه، تعداد بچه های به دنیا آمده، میزان پیشرفت تکامل جنین های دو سلولی و تعداد اسپرم موش ها در گروه آزمایش کاهش معنی داری نشان داد(P<0.05) هم چنین تعداد جنین های رسیده به مرحله بلاستوسیست در گروه آزمایش کاهش معناداری داشت(P<0.05). در حالی که 35 روز بعد از تابش بین تمام پارامترهای ذکر شده در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل از لحاظ آماری تفاوت معناداری وجود نداشت(P>0.05).
    بحث و نتیجه گیری
    بر اساس نتایج این مطالعه به نظر می رسد که تابش MRI 1/5 تسلا در یک روز بعد از تابش اثرات مخربی را بر روی قدرت باروری موش دارد، اما این اثرات 35 روز بعد از تابش برگشت پذیر می باشند.
    کلید واژگان: میدان های الکترومغناطیس, MRI, اسپرم, باروری
    Ayoob Rostamzadeh, Seyed Hadi Anjamrooz *, Fardin Fathi, Mohammad Jafar Rezaie, Daem Roshani, Masomeh Rezaie, Sholeh Shahkhaibi
    Introduction
    Currently, the use of electromagnetic waves in medicine, especially in diagnostic devices such as magnetic resonance imaging (MRI) has increased and many of its biological effects have been reported. The aim of this study was to investigate the adverse effects of 1.5 T MRI on fertility and reproductive parameters of male mice.
    Materials and Methods
    Forty NMRI adult male mice were randomly divided into two groups of control and experimental. The mice in the experimental group were exposed to MRI at 1.5T for 36 minutes once a week for a period of 3 weeks. Then, in the 1st day and 35th day after the final exposure, 10 mice were used for IVF and 10 mice for In vivo studies. MRI effects on testis weight, the duration of pregnancy, the number of newborns, sperm count, and fertility were evaluated. The obtained data were analyzed by using ANOVA and Tukey’s tests.
    Findings
    According to the present study, one day after MRI exposure, testis weight, sperm count, and the number of born children were significantly decreased in the experimental group (P <0.05). Moreover, a significant number of the embryos failed to develop to the blastocyst stage. In contrast, 35 days after exposure, no statistically significant difference was found (P> 0.05). Discussion &
    Conclusion
    Based on the results of the present study, it seems that although the MRI at 1.5T has adverse effects on fertility and reproductive parameters of the adult male mice, these side-effects are reversible.
    Keywords: Electromagnetic fields, MRI, Sperm, Fertility
  • فرناز زندوکیلی، سارا متینی، عزت الله رحیمی، شعله شاه غیبی، ابراهیم قادری، ناصر رشادمنش
    مقدمه
    روش استاندارد تشخیصی برای پروتئینوری قابل ملاحظه جمع آوری ادرار در 24 ساعت می باشد، اما این روش وقت گیر است و ممکن است جمع آوری ناکامل باشد. نسبت پروتئین به کراتینین ادرار از یک نمونه تصادفی، می تواند بعنوان یک روش جایگزین برای ارزیابی پروتئینوری بکار گرفته شود. این مطالعه به بررسی ارزش تشخیصی پروتئین به کراتنین راندوم ادرار در تشخیص پره اکلامپسی می پردازد.
    روش کار
    این مطالعه به صورت مقطعی انجام شد. یک گروه 96 نفره از بیماران مبتلا به پره اکلامپسی و یک گروه از خانمهای باردار سالم بررسی شدند. از مادران مورد مطالعه، پروتیئین ادرار در آزمایش آنالیز ادراری، پروتئین ادرار 24 ساعته و نسبت پروتئین به کراتینین ادرار راندوم چک شد. سپس داده وارد نرم افزار SPSS شد. با استفاده از منحنی ROC، نقطه ی برش مناسب برای پروتئین به کراتینین راندوم مشخص شد و حساسیت و ویژگی و سطح زیر منحنی برای افتراق افراد سالم از پره اکلامپسی محاسبه شد.
    یافته ها
    سطح زیر منحنی برای Pr/Cr راندوم برابر 785/0 (حدود اطمینان 95% برابر 721/0-849/0) محاسبه شد (001/0 < p). بهترین نقطه تشخیصی، نسبت پروتئین به کراتینین 325/0 بود که در این نقطه حساسیت برابر3/81% و ویژگی برابر 7/66% محاسبه شد. همبستگی مثبتی بین پروتئین به کراتینین راندم با فشار خون سیستولی (005/0=P و284/0=r) مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج این مطالعه، پروتئین به کراتنین راندوم ادرار در نقطه برش تعیین شده برابر 325/0 میتواند به نفع پره اکلامپسی باشد.
    کلید واژگان: پره اکلامپسی, پروتئینوری, تشخیص
    Dr Farnaz Zandvakili, Dr Sara Matini, Dr Ezatollah Rahimi *, Dr Shoaleh Shahgheibi, Dr Ebrahim Ghaderi, Naser Reshadmanesh
    Background And Aim
    Standard diagnostic procedure for significant proteinuria is based on 24-hour urine collection. However, this method is time consuming and may lead to incomplete urine collection. Instead, random urine protein/creatinine ratio could be used as an alternative method for evaluation of proteinuria. This study investigates the diagnostic value of random urine protein/creatinine ratio for the diagnosis of pre-eclampsia.
    Material And Methods
    In this cross-sectional study a group of 96 patients with pre-eclampsia and a group of healthy pregnant women were recruited. All cases were checked for urine protein by assessing urine analysis, 24-hour urine, and random urine protein/creatinine ratio. Data were analyzed using SPSS and ROC curve. Then a cutoff point of random urine protein/ creatinine ratio was determined.
    Results
    Area under the curve for random Pr/Cr was calculated as 0.785 (CI %95: 0.721-0.849) (p<0.001). The best diagnostic cutoff point for protein/creatinine ratio was determined as 0.325. In this point sensitivity and specificity were 81.3% and 66.7% respectively. As a result, a positive correlation between random urine protein/creatinine ratio and systolic blood pressure (r = 0.284, p = 0.005) was observed.
    Conclusion
    Based on these results, random urine protein/creatinine ratio in a cutoff point of 0.325 could be suggested for preeclampsia.
    Keywords: Preeclampsia, Proteinuria, Diagnosis.
  • شعله شاه غیبی، معصومه رضایی، معصومه اردلان نیا، فرناز زندوکیلی، فردین غریبی*
    مقدمه
    شناسائی فاکتورهای خطر موثر بر سلامت جنین می تواند در تشخیص، درمان فوری و پیشگیری از صدمات غیر قابل جبران تاثیر داشته باشد. جنس به عنوان یک فاکتور خطر در بسیاری از مشکلات جنینی و نوزادی مطرح می باشد. این مطالعه با هدف تعیین رابطه جنس جنین با پیامدهای حاملگی در زنان باردار ترم انجام شده است.
    روش بررسی
    این مطالعه به روش مقطعی بر روی 2389 زنان باردار ترم (41-38 هفته) مراجعه کننده به بیمارستان بعثت در سال 1390 انجام گردید. معیارهای خروج شامل: مادران باردار مبتلا به دیابت حاملگی، ابتلا به بیماری های مزمن زمینه ای (فشار خون، آسم، دیابت، بیماری قلبی) بود. ابزار جمع آوری داده ها در این مطالعه پرسشنامه بود.که اطلاعات مربوط به متغیرهای دموگرافیک و اطلاعات مربوط به مراحل زایمان و شرایط زایمان بر اساس متغیرهای مورد نیاز تعیین و در پرسشنامه ثبت گردید. در مرحله بعد اطلاعات مربوط به نوزاد متولد شده از قبیل وزن و آپگار و وجود زجر جنینی و ماکروزومی تعیین و در پرسشنامه ثبت شد. داده های این مطالعه پس از جمع آوری با استفاده از نرم افزار آماری SPSSو آمار توصیفی و تحلیلی: آزمون کای دو، تست دقیق فیشر، t-test تجزیه و تحلیل گردید.
    یافته ها
    نوزادان دختر با پسر مورد مطالعه از نظر سن مادر، سن حاملگی، مدت زایمان مرحله اول و دوم و همچنین مدت پاره شدن کیسه آب باهم تفاوت نداشتند (p>0.5). اما وزن بدو تولد نوزادان پسر بیش از دختران بود (p=0.0001) بین جنس نوزادان با ابتلا به پره اکلامپسی، روش زایمان، نمره آپگار، دفع مکونیوم، دکولمان، IUGR و پرولاپس بند ناف و مرده زایی رابطه معنی دار آماری وجود نداشت (p>0.05) اما ابتلا به سندرم زجر جنینی با جنس نوزاد رابطه وجود داشت و فراوانی این سندرم در پسران بالاتر بود (OR =1/83)(p=0.0001).
    نتیجه گیری
    یافته های این بررسی نشان می دهد که جنس نوزاد با پیامدهای جنینی به غیر از ابتلا به سندرم زجر تنفسی ارتباط ندارد. اگر چه فراوانی زایمان به روش سزارین و آپگارکمتر از 7 در پسرها بیشتر از دخترها بود.
    کلید واژگان: جنس نوزاد, پیامد حاملگی, زنان باردار ترم
    Dr Shoaleh Shahgheibi, Dr Masoomeh Rezaie, Dr Masoomeh Ardalannia, Dr Farnaz Zandvakili, Fardin Gharibi*
    Background And Aim
    Identification of fetus health risk factors can be helpful in the diagnosis, immediate treatment, and prevention of irreversible damages on the fetus. Fetal sex is considered as a risk factor in fetal and neonatal conditions. The aim of this study was to evaluate the relationship between fetal gender and adverse fetal outcomes in the term pregnant women.
    Materials And Methods
    This cross-sectional study was performed in Besat Hospital in Sanandaj, in 2011 and included 2389 pregnant women. Gestational diabetes and presence of any underlying chronic disease such as hypertension, asthma, diabetes, and cardiac diseases were considered as our exclusion criteria. Data about stages and conditions of delivery and demographic variables were recorded in a questionnaire for every subject. Data about the neonates including Apgar score, fetal distress, and macrosomia were collected and recorded. Using SPSS 16 software, data were analyzed by descriptive and inferential statistics including chi-square, Fisher's exact test, and t-test.
    Results
    There were no statistically significant differences between male and female neonates in relation to maternal age, gestational age, duration of the first and second stages of labor, and average time of rupture of membrane (p>0.05). However, male neonates had higher birth weights (p=0.0001). In addition, there were no statistically significant relationship between boys and girls in regard to preeclampsia, mode of delivery, Apgar score, meconium, detachment of placenta, IUGR, umbilical cord prolapse, and stillbirths (p>0.05). However, prevalence of fetal distress syndrome was higher in boys (OR=1.83).
    Conclusion
    Apart from respiratory distress syndrome, fetal sex is not associated with any other adverse fetal outcome. Even though, frequencies of cesarean delivery and Apgar scores of less than 7 were more in the boys compared to the girls.
    Keywords: Gender, Pregnancy outcome, Preterm delivery
  • معصومه رضایی، روناک شاهوی، شعله شاه غیبی، عبدالرحیم افخم زاده، فریبا فرهادی فر
    مقدمه
    پارگی های واژن در حین زایمان شایع بوده و ممکن است به طور خود به خود اتفاق بیفتد و یا ماما و متخصص مامایی جهت افزایش قطر خروجی واژن به منظور تسهیل تولد نوزاد نیاز به برش جراحی (اپی زیاتومی) پیدا کنند. مطالعه حاضر با هدف مقایسه درجات پارگی های پرینه در اپی زیاتومی معمول با انتخابی انجام شد.
    روش کار
    این مطالعه آینده نگر در سال 90-1389 بر روی 986 زن باردار شکم اول مراجعه کننده جهت زایمان به بیمارستان بعثت سنندج انجام شد. افراد به طور تصادفی در دو گروه اپی زیاتومی روتین و اپی زیاتومی انتخابی (در صورت استفاده از واکیوم یا دیسترس جنینی) قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 15) و آزمون های تی تست، کای اسکوئر و تست دقیق فیشر انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    طول مدت مرحله دوم زایمان، پارگی درجه یک و پارگی لیبیا مینورها در گروه اپی زیاتومی انتخابی به طور معناداری بیشتر از گروه اپی زیاتومی معمول بود (0001/0=p). نتایج مطالعه، اختلاف آماری معنی داری را در میزان پارگی های درجه 2، 3 و 4 در دو گروه اپی زیاتومی معمول و انتخابی نشان نداد.
    نتیجه گیری
    اپی زیاتومی مدیولاترال معمول از پارگی های شدید پرینه جلوگیری نمی کند اما عدم انجام آن در تمام موارد (انجام فقط در موارد انتخابی) منجر به پارگی های درجه یک و قسمت قدامی پرینه می شود. بنابراین به نظر می رسد که محدودیت کاربرد اپی زیاتومی، روش منطقی تری برای کنترل پرینه مادر در حین زایمان باشد.
    کلید واژگان: اپی زیاتومی انتخابی, اپی زیاتومی مدیولاترال, پارگی پرینه, نولی پار
    Masomeh Rezaie, Roonak Shahoei, Sholah Shahgibi, Abdorrahim Afkhamzadeh, Fariba Farhadifar
    Introduction
    Perineal lacerations are common complications during childbirth and may occur spontaneously during this process. Midwives or obstetricians may need to make a surgical incision (episiotomy) to increase the diameter of the vaginal outlet and facilitate the neonate’s birth. The aim of this study was to compare perineal lacerations in routine versus selective episiotomy.
    Methods
    The current study was performed on 986 nulliparous women، admitted to Besat Hospital of Sanandaj in 2010-2011. Patients were randomly allocated to routine and selective episiotomy (only in case of vacuum-assisted delivery or fetal distress) groups. For data analysis، t-test، Chi-square، and Fisher''s exact test were performed، using SPSS version 15. P-value less than 0. 05 was considered statistically significant.
    Results
    duration of the second stage of labor، first-degree tears، and labia minora lacerations in selective episiotomy was significantly greater than the routine episiotomy group (P=0. 0001). However، there was no significant difference between the two groups regarding second-، third-، or fourth-degree lacerations.
    Conclusion
    Routine mediolateral episiotomy could not prevent severe perineal lacerations but failure to do this in all cases (performed only in selected cases) resulted in first-degree lacerations and anterior perineal trauma. So it seems، limited use of episiotomy is a more rational approach for managing perineal outcomes during labor.
    Keywords: Mediolateral Episiotomy, Nulliparous, Perineal Laceration, Selective Episiotomy
  • معصومه رضایی، فریبا فرهادی فر، شعله شاه غیبی، نازنین حجتی
    مقدمه
    پره اکلامپسی، نوعی سندرم اختصاصی بارداری است که دارای دو مرحله است؛ مرحله اول قبل از هفته 20 بارداری و پیش از بروز علائم بالینی رخ می دهد و مرحله دوم شامل بروز علائم بالینی می باشد. محققین یکی از علل بروز آن را کمبود ویتامین D دانسته اند. مطالعه حاضر با هدف بررسی رابطه سطح سرمی ویتامین D با ابتلاء به پره اکلامپسی در زنان باردار انجام شد.
    روش کار
    این مطالعه مورد- شاهدی در سال 1390 بر روی 50 زن باردار مبتلا به پره اکلامپسی شدید با سن بارداری زیر 34 هفته مراجعه کننده به بلوک زایمان بیمارستان بعثت و 100 زن باردار غیر مبتلا به پره اکلامپسی انجام شد. ابزار گردآوری داده ها در این مطالعه پرسشنامه ای بود که بر اساس متغیرهای تحقیق طراحی شد. از تمام واحد های پژوهش نمونه خون به منظور اندازه گیری سطح ویتامین D گرفته شد و در آزمایشگاه به روش رادیوایمنواسی، سطح 25 هیدروکسی ویتامین D اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 18) و آزمون های کای دو، تست دقیق فیشر، کولموگروف - اسمیرنوف و تی مستقل انجام شد. 05/0>p معنادار در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    کمبود ویتامین D در 80% از افراد گروه مورد و 75% افراد گروه کنترل مشاهده شد. میانگین 25 هیدروکسی ویتامین D در گروه مورد 4/9±11/0 و در گروه شاهد 0/10± 2/16 نانوگرم بر میلی لیتر بود که تفاوت آماری معنی داری با هم داشتند (003/0=p).
    نتیجه گیری
    سطح ویتامین D در اکثر مادران باردار پایین تر از حد طبیعی بود. کمبود ویتامین D می تواند به عنوان عامل خطر برای بروز پره اکلامپسی مطرح شود، اگرچه مطالعات کوهورت بیشتری در این زمینه مورد نیاز است.
    کلید واژگان: پره اکلامپسی, زنان باردار, ویتامین D
    Masoumeh Rezaei, Fariba Farhadifar, Sholeh Shahgheibi, Nazanin Hojati
    Introduction
    Preeclampsia is a pregnancy-specific syndrome that has two stages، the first stage occurs before 20 weeks of gestation before the onset of clinical symptoms. The second stage includes the incidence of clinical symptoms. one of the causes of its incidence is vitamin D deficiency. This study was performed with the aim to evaluate the relationship between serum level of vitamin D and preeclampsia in pregnant women.
    Methods
    This case - control study was done on 50 pregnant women with severe preeclampsia and gestational age below 34 weeks and 100 non-preeclampsia pregnant women to delivery department of Besat Hospital in 2011. Data collection tool in this study was a questionnaire that was designed based on the variables. Blood sample was taken from all the research units to measure level of vitamin D. Maternal serum levels of 25-hydroxyvitamin D was measured by radio immunoassay method. in the laboratory. Data analysis was performed using SPSS software (version 18)، Chi-square، Fisher exact، Independent t، and Kolmogorov-Smirnov tests.
    Results
    Vitamin D deficiency was observed in 80% of cases and 75% of controls. The mean of 25-hydroxyvitamin D in the case group was 11. 0 ± 9. 4 (ml / ng) and in control group was 16. 3 ± 10. 0، which had statistically significant difference (p=0. 003).
    Conclusion
    vitamin D level of most pregnant women was lower than normal. According to the findings of this study، D deficiency can be considered as a risk factor for preeclampsia. Although، more cohort studies are needed to confirm this.
    Keywords: Preeclampsia, Pregnant women, Vitamin D
  • فریبا سیدالشهدایی، شهلا نوروزی، شعله شاه غیبی، ربابه محمد بیگی، نسرین صوفی زاده، معصومه رضایی
    مقدمه
    وجود آنتی بادی های ضد تیروئید منجر به عوارض اثبات شده ای مانند سقط جنین و افسردگی در طی بارداری و پس از آن می شود. ولی بررسی زیادی در مورد سایر مشکلات دوران بارداری از جمله زایمان زودرس، پارگی زودرس مامبران و هم چنین اثر آن بر میانگین وزن نوزاد و نمره آپگار نوزاد انجام نشده است. مطالعات نشان داده اند که درمان با لووتیروکسین ممکن است در پیشگیری از عوارض جنینی و مادری این عارضه موثر باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوع آنتی بادی پراکسیداز تیروئید و عوارض بارداری همراه با آن و بررسی تاثیر درمانی لووتیروکسین در زنان باردار دارای این آنتی بادی ها در کاهش عوارض بارداری انجام شد.
    روش کار
    این مطالعه کارآزمایی بالینی یک سوکور در سال 89-1388 بر روی 300 زن باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشتی سطح شهر سنندج که در سه ماهه اول بارداری قرار داشتند، انجام شد. از 266 زن باردار بدون علائم بالینی هیپوتیروئیدی،32 زن باردار دارای آنتی بادی پراکسیداز تیروئید بودند که به دو گروه 16 نفره تقسیم شدند. گروه مداخله روزانه 50 میکروگرم لووتیروکسین در طی بارداری دریافت کردند. گروه کنترل تحت درمان خاصی قرار نگرفتند. پیامدهای بارداری افراد تا پایان بارداری بررسی و ثبت شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماریSPSS (نسخه 5/11) و آزمون های کای دو، فیشر و کروسکال والیس انجام شد. میزان معناداریp کمتر از 05/0، معنی دار در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    از 266 زن باردار، 32 نفر (12%) دارای آنتی بادی پراکسیداز تیروئید بودند. گروه های مورد مطالعه از نظر نوع زایمان، طول و مدت زایمان تفاوت آماری معنی داری نداشتند (0/37=p). اگرچه زایمان زودرس و پارگی زودرس مامبران در گروه درمان شده کمتر بود و نمره آپگار نوزاد و وزن نوزاد بیشتر از گروه شاهد بود، ولی این تفاوت از نظر آماری معنی دار نبود(0/15=p ا34/0=p ا15/0=p).
    نتیجه گیری
    اضافه کردن آزمایش آنتی بادی پراکسیداز تیروئید به مراقبت های دوران بارداری و درمان با لوتیروکسین در افراد دارای آنتی بادی پراکسیداز تیروئید می تواند در کاهش زایمان زودرس و پارگی زودرس مامبران و افزایش میانگین وزن نوزاد و نمره آپگار نوزاد موثر باشد.
    کلید واژگان: آنتی بادی پراکسیداز تیروئید, سقط, لووتیروکسین, پارگی زودرس کیسه آب
    Fariba Seyedoshohadaie, Shahla Nouroozi, Shole Shahgheibi, Robabe Mohammadbeigi, Nasrin Sufizadeh, Masomeh Rezaei
    Introduction
    Thyroid peroxides antibodies are associated with recognized complications during and after pregnancy like Abortion and postpartum depression، but other complications such as preterm labor، preterm rupture of membrane (PROM) and effect of antibodies on newborns weight and newborns Apgar score not be evaluated. Studies were demonstrated، treatment with levothyroxine in pregnant women with thyroid peroxides antibodies may prevent maternal and fetal complications. This study illustrated the prevalence of thyroid peroxides antibodies and induced pregnancy complications and then evaluates the effects of levothyroxine in reducing pregnancy complications among pregnant women having such antibodies. Methods and materials: we designed single blind RCT study in 300 first trimester pregnant women attending Prenatal Clinic in Sanandaj from September 2009 to January 2011. of 266 pregnant women without clinical hypothyroidism، 32 women were thyroid peroxides antibody positive. This 32 thyroid peroxides antibody positive women were divided in two groups via simple randomized allocation. Intervention group received a daily dose of 50 microgram levothyroxine in the pregnancy period. Control group did not receive any treatment. Participants were observed until the end of pregnancy period and outcome was assessed. Then data was analyzed by SPSS 11. 5 software and Chi square، Fisher and Kruskal-Wallis test. P-values less than 0. 05 were considered statistically significant.
    Results
    of 266 pregnant women، 32 women (12%) were thyroid peroxides antibody positive. There were no significant statistical differences between delivery type and delivery time. (p=0. 37) Though premature delivery and premature rupture of membrane in treated group was lower than non-treated group and the average of newborns weight and newborns Apgar score was higher than non-treated group، this difference was not statistically significant. (p=0. 22، p=0. 34 and p=0. 16)
    Conclusion
    Add tests for thyroid peroxidase antibodies to pregnancy care and treatment with levothyroxine in pregnant women with thyroid peroxides antibodies can reduce premature delivery and premature rupture of membrane and increase the average of newborns weight and newborns Apgar score.
    Keywords: thyroid peroxides antibody, levothyroxine, abortion, PROM
  • فرناز زندوکیلی، شعله شاه غیبی، نسرین صوفی زاده، معصومه رضایی، فریبا فرهادی فر*، فایق یوسفی، فهیمه امیدی کزازی
    زمینه و هدف
    DUB یکی از مشکلات شایع زنان است که می تواند بر شرایط فیزیکی، عاطفی و اجتماعی زنان اثر گذار باشد. از طرفی DUB یکی از مهم ترین علل هیسترکتومی در زنان محسوب می شود. لذا این مطالعه با هدف تعیین عوامل مرتبط با DUB در زنان در دوران قبل از یائسگی در سنین 55-40 سال در شهر سنندج انجام گردید.
    روش بررسی
    در این مطالعه مورد-شاهدی (case-control) تعداد 62 نفر خانم مبتلا به DUB و 124 خانم غیر مبتلا به DUB به عنوان شاهد در نظر گرفته شدند. مطالعه بر روی هر دو گروه بر اساس مصاحبه بالینی صورت گرفت به طوری که فاکتورهای مورد مطالعه با پرسش از زنان در چک لیست ثبت شد. سپس برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS و تست های آماری کای دو، فیشر و رگرسیون لجستیک استفاده شد.
    یافته ها
    در تحلیل تک متغیره، بین نوع زایمان (015/0=P) و سن (045/0P=) با DUB ارتباط معنی داری وجود داشت. بین دیابت (095/0=p)، فشارخون (917/0=p) و روش های پیشگیری از بارداری (906/0=P) با DUB ارتباط معنی دار آماری مشاهده نشد. در تجزیه و تحلیل با رگرسیون لجستیک، افرادی که در سنین بالای 50 سال بودند 284/2 برابر (021/0=P) و افرادی که زایمان سزارین داشتند شانس 5/2 برابر بیشتری برای ابتلا به DUB داشتند (009/=p).
    نتیجه گیری
    سن بالای 50 سال و سزارین به عنوان ریسک فاکتور DUB مطرح شد. لذا توجه بیشتر به فواید زایمان طبیعی و عوارض زایمان سزارین ضروری است و با کاهش میزان سزارین می توان گامی موثر درجهت کاهش بروز DUB برداشت.
    کلید واژگان: خونریزی رحمی, خونریزی ناشی از نقص عملکرد رحمی, ریسک فاکتور
    Dr Farnaz Zandvakili, Dr Shoaleh Shahgeibi, Dr Nasrin Soufizadeh, Dr Masoomeh Rezaii, Dr Fariba Farhadifar *, Dr Fayegh Yousefi, Dr Fahimeh Omidikazazi
    Background And Aim
    Dysfunctional uterine bleeding (DUB) is one of the common problems in peri-menopausal women that can affect their physical، emotional and social conditions. In addition DUB is one of the main causes of hysterectomy. The aim of this study was to investigate risk factors associated with DUB in peri-menopausal women in Sanandaj.
    Material And Method
    This case–control study included 62 women with DUB (case group) and 124 women without DUB (control group). We used a questionnaire consisted of different items which was completed for every subject after clinical interview. Using SPSS software، data analysis was performed by chi-square، Fisher exact test and logistic regression.
    Results
    DUB showed significant relationships with type of delivery (p=0. 015) and age (p=0. 045). DUB had no significant relationship with diabetes (p=0. 095)، hypertension (p=0. 917) and type of contraceptive methods (p=0. 906). Analysis by logistic regression revealed that women over 50 years of age and women with history of Cesarean section (C/S) had a respective risk of 2. 284 (p=0. 021) and 2. 493 (p=0. 009) times greater to develop DUB than women without these factors.
    Conclusion
    The age over 50 years and C/S was suggested as risk factors which can be related to DUB. Attention to the advantages of vaginal delivery and complications of C/S is necessary and reduction of C/S rate can be effective in decreasing the incidence of DUB.
    Keywords: Uterine bleeding, Dysfunctional uterine bleeding, Risk factor
  • معصومه رضایی، روناک شاهوی، شعله شاه غیبی
    زمینه و اهداف

    میزوپروستول و دینوپروستون آنالوگ های پروستاگلاندین هستند که جهت نرم کردن سرویکس و تحریک انقباضات رحمی جهت نیل به زایمان واژینال مورد استفاده قرار می گیرند. این مطالعه با هدف مقایسه تاثیر و عوارض میزوپروستول و دینوپروستون جهت ختم حاملگی های ترم انجام شده است.

    مواد و روش ها

    این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی بوده و جامعه پژوهش را خانمهای باردار مراجعه کننده به بلوک زایمان بیمارستان بعثت سنندج تشکیل داده اند. تعداد 84 خانم با حاملگی تک قلو، سن حاملگی بیش از 37 هفته، سفالیک و نمره بیشاپ پایین وارد مطالعه شدند. واحدهای مورد مطالعه بصورت تصادفی 25 میکروگرم میزوپروستول ویا 3 میلی گرم دینوپروستون به صورت واژینال به فاصله هر 6 ساعت وحداکثر 2 دوز دریافت کردند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار 15 SPSS استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که تفاوت آماری معنی داری بین دو گروه از نظر میزان سزارین وجود ندارد. در گروه استفاده کننده از میزوپروستول 2/45% تحت عمل سزارین قرارگرفتند که شامل: 9/57% ضربان قلب غیرطبیعی جنین؛ 3/26% دفع مکونیوم؛ 8/15% عدم پاسخ به میزوپروستول و اینداکشن بود. میزان سزارین در گروه دینوپروستون50% بود که شامل 9/42% ضربان قلب غیر طبیعی جنین؛ 8/23% دفع مکونیوم، 8/23% عدم پاسخ به دینوپروستون و اینداکشن؛ و 5/9% توقف سیر لیبر بوده است. عوارض جنینی در هر دو گروه یکسان بوده است.

    نتیجه گیری

    نتایج این مطالعه نشان داد که میزان سزارین در هر دو گروه نسبت به سایر مطالعات مشابه بالاتر بوده است. همچنین میزان الگوی ضربان قلب غیرطبیعی جنین و دیسترس جنینی در گروه میزوپروستول بیشتر از گروه دینوپروستون بوده است لذا بررسی های بعدی با تعداد نمونه بیشتر ضروری بنظر می رسد تا اطلاعات بیشتری در مورد کفایت و بی خطری آنها فراهم گردد.

    کلید واژگان: میزوپروستول, دینوپروستون, اینداکشن, میزان سزارین
    Masomah Rezaie, Roonak Shahoei, Shoalah Shahgeabi
    Background And Objectives

    Prostaglandin analogs such as misoprostol and dinoprostone are used for ripening of cervix and stimulation of uterine contractions in order to induce vaginal delivery. The aim of this study was: to compare the efficacy of vaginal misoprostol versus dinoprostone for induction of term pregnancies.

    Materials And Methods

    This study subjects were pregnant women who referred to maternity ward. A total of 84 women with singleton pregnancy of 37 weeks of gestational age with cephalic presentation، and low bishop scores were recruited. The subjects were randomized to receive either 25 µg misoprostol or 3 mg of dinoprostone intra vaginaly every 6 hours for a maximum of 2 doses.

    Results

    There was no significance difference in rate of cesarean section between groups. Rate of cesarean in misoprostol group was 45. 2%. Abnormal fetal heart rate 57. 9%، meconium passage 26. 3%، non-response to induction 15. 8% and in dinoprostone group the rate of cesarean section was 5o%. Abnormal fetal heart rate in 42. 9%، meconium passage in 23. 8%، non-response to induction in 23. 8% and arrest of labor in 9. 5% were the clinical indications of cs in dinoprostone group.

    Conclusion

    This study showed that cesarean section in both groups was high. Furthermore، abnormal fetal heart rate and fetal distress in misoprostol group were higher than dinoproston group.

    Keywords: Misoprostol, Dinoproston, Induction, Cesarean rate
  • فریبا سیدالشهدایی*، فرناز زند وکیلی، شعله شاه غیبی
    مقدمه
    عدم تخمک گذاری شایع ترین علت نازایی است. اولین قدم در درمان خوراکی این بیماران، کلومیفن سیترات می باشد. تاموکسیفن دیگر داروی آنتی-استروژن می باشد که در تحریک تخمک گذاری مورد استفاده قرار می گیرد. بسیاری از بیماران نسبت به این داروها مقاوم می باشند. لذا داروهای دیگری مانند مهارکننده های آروماتاز مورد استفاده قرار می گیرند.
    هدف
    این مطالعه با هدف مقایسه تاثیر سه داروی کلومیفن، تاموکسیفن و لتروزول بر نتایج تحریک تخمک گذاری در زنان نابارور مبتلا به عدم تخمک-گذاری بدون سندرم تخمدان پلی کیستیک انجام شد.
    مواد و روش ها
    150 زن نابارور با نازایی اولیه به علت عدم تخمک گذاری بدون علائم تخمدان پلی کیستیک به طور تصادفی به سه گروه تقسیم شدند. گروه A، mg 50 تا حداکثر mg 150 کلومیفن، گروه B، mg 10 تا حداکثر mg 30 تاموکسیفن و گروه C، mg 2/5 تا حداکثر mg 5/7 لتروزول به مدت 5 روز تا زمان تخمک گذاری دریافت نمودند. در صورت عدم بروز تخمک گذاری با 5 روز درمان، دارو به مدت 7 روز ادامه داده شد. در صورت حصول بارداری، یا عدم تخمک گذاری با درمان با حداکثر دوز تا 7روز (مقاومت به درمان) و یا عدم بارداری پس از شش ماه درمان (شکست درمان)، درمان قطع گردید. در نهایت تعداد فولیکول های رسیده، ضخامت آندومتر، میزان بارداری، میزان حاملگی چند قلویی، تولد زنده و سقط در این بیماران اندازه گیری شد.
    نتایج
    میزان تخمک گذاری درکل 60 نفر (73/4%) بوده است که در سه گروه یکسان می باشد. تعداد موارد بارداری درگروه کلومیفن 32 نفر (64%)، در گروه تاموکسیفن 20 نفر (40%) و در گروه لتروزول 25 نفر (50%) بوده است. میزان تولد زنده درگروه کلومیفن 20 نفر (50%) بوده است. تفاوت میزان بارداری در گروه کلومیفن با دو گروه دیگر ازنظر آماری معنی دار می باشد. سقط در گروه کلومیفن10 مورد (20%) در گروه تاموکسیفن 3 مورد (6%) ودر گروه لتروزول 4 مورد (8%) بوده است. تفاوت میزان سقط نیزدر گروه کلومیفن با دوگروه دیگر معنی دار می باشد. یک بارداری دوقلو با کلومیفن و یک مورد با تاموکسیفن اتفاق افتاد. اما تمام بارداری هابا لتروزول تک قلو بودند.
    نتیجه گیری
    به علت میزان بالای بارداری باکلومیفن نسبت به تاموکسیفن و لتروزول، کلومیفن کماکان موثرترین دارو در تحریک تخمک گذاری در زنان نابارور مبتلا به عدم تخمک گذاری است. هر چند که در مقایسه با تاموکسیفن و لتروزول، بارداری های حاصل از مصرف کلومیفن با میزان بالاتری ازسقط همراه است.
    کلید واژگان: نازایی, عدم تخمک گذاری, سندروم تخمدان پلی کیستیک, تحریک تخمک گذاری, کلومیفن, تاموکسیفن, لتروزول
    Fariba Seyedoshohadaei*, Farnaz Zandvakily, Shole Shahgeibi
    Background
    Unovulation is the most common cause of infertility. The first line oral treatment has been clomiphene citrate. Another anti-estrogen used for ovulation induction is tamoxifen. Many unovulatory infertile women are resistance to anti-estrogens and need another treatment. Alternative treatments are aromatas inhibitors.
    Objective
    This study was designed to compare the effectiveness of clomiphene, tamoxifen and letrozole in ovulation induction outcomes in isolated non PCOS unovulatory patients.
    Materials And Methods
    150 unovulatory infertile women who had isolated non- polycystic ovarian syndrome (PCOS), randomized to 3 groups. Group A received clomiphene 50 mg to maximum 150 mg for 5 days, Group B received tamoxifen 10mg to maximum 30 mg for 5 days, Group C received letrozole 2.5 mg for 5 days, to maximum 7.5 mg until ovulation was induced. If ovulation failed to occur with 5 days treatments, drug continued for 7 days. Treatment has been stopped if they became pregnant or if patient didn’t ovulate with maximum dose for 7 days (resistant to treatment) or failed to concept after six months despite ovulation (failure of treatment). Main outcome measures were: number of mature follicles, endometrial thickness, pregnancy rate, multiple pregnancy rate, live birth and miscarriage.
    Results
    Overall ovulation rate was 60 (73.4%), this rate in group A was 39 (78%), in group B it was 24 (68%) and in group C was 37 (74%). Pregnancy rate in groups A, B and C were, 32 (64%), 20 (40%), and 25 (50%) respectively, and live birth rate was 22 (44%) in A, 17 (34%) in B and 21 (42%) in C. Miscarriage rate with clomiphene was 10 (20%) while this was 3 (6%) in tamoxifen and 4 (8%) in letrozole group (p=0.05). One twin pregnancy was occurred with clomiphene and one with tamoxifen, while all pregnancies with letrozole were singleton.
    Conclusion
    Because of higher pregnancy rate with clomiphene citrate than tamoxifen and letrozole, Clomiphene citrate is still the first-line therapy for ovulation induction. Surprisingly, pregnancies after tamoxifen and letrozole have lower miscarriage rate than clomiphene.
    Keywords: Infertility, Unovulation, Non, polycystic ovarian syndrome, Ovulation induction, Clomiphene, Tamoxifene, Letrozole
  • شعله شاه غیبی، نازیلا درویشی، وحید یوسفی نژاد، نیلوفر مقبل، سیروس شهسواری
    زمینه و هدف
    اختلالات قاعدگی سبب مشکلات زیادی برای خانم ها در مقاطع مختلف می شود و گاهی اوقات تشخیص و درمان این مشکلات به عنوان معضلی در طب بالینی جلوه می نماید. تشخیص زودهنگام و درمان اختلالات قاعدگی و وضعیت های بالینی همراه آنها و شناخت علل زمینه ای آنها و چگونگی ارتباط آنها با یکدیگر، امری بسیار مهم در تشخیص و درمان این اختلالات می باشد. این مطالعه با هدف تعیین شیوع اختلالات قاعدگی و برخی علل احتمالی در دختران دانش آموز دبیرستانی 17 و 18 ساله شهر سنندج در سال 84 انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه یک مطالعه توصیفی تحلیلی (مقطعی) بودکه بر روی 511 نفر از دختران دانش آموز 17و 18 ساله شهر سنندج در سال تحصیلی 85-84 انجام شد. پس از اخذ اطلاعات اولیه در صورت وجود اختلال در فرد، نمونه مورد نظر جهت انجام بررسی های بیشتر به نزد متخصص زنان معرفی می شد و در صورت تایید، نمونه ها جهت انجام سونوگرافی و یا آزمایشات هورمونی معرفی می گردیدند. داده ها پس از ورود به رایانه با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و آمار توصیفی و تحلیلی و با استفاده از آزمون آماری X2 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    شیوع اختلالات قاعدگی در جمعیت مورد مطالعه 25/43 درصد بود. شایعترین اختلال، هایپرمنوره (9/13%) و پلی منوره (31/13%) و نادرترین، هیپومنوره (13/3%) بود. میزان شیوع دیسمنوره، سندروم پیش از قاعدگی (PMS) و لکه بینی در این مطالعه به ترتیب 1/78%، 4/72% و 2/8% بود. ارتباط معنی داری بین اختلالات قاعدگی و علائم آن با وجود شواهدPCOS در سونوگرافی وجود نداشت (05/0P>).
    نتیجه گیری
    شیوع بالای اختلالات قاعدگی در دانش آموزان دبیرستانی باید مد نظر باشد و آموزشهای لازم در این زمینه جهت کاهش تنش های روحی احتمالی به آنها داده شود و در صورت تداوم آن بررسی های هورمونی و سونوگرافیک جهت ارزیابی علل و بررسی بیماری های مزمن در آنها انجام شود.
    کلید واژگان: قاعدگی, دانش آموز, اختلالات, دختران
    Dr Shoaleh Shahghaibi, Dr Nazila Darvishi *, Dr Vahid Yousefinejad, Dr Niloofar Moghbel, Siroos Shahsavari
    Background And Aim
    Menstrual disorders cause a lot of problems for the women. Sometimes diagnosis and treatment of these problems seems very sophisticated. Early diagnosis and treatment of menstrual disorders together with its clinical complications, recognition of their underlying causes and their relation with one another, are essential for treatment of these disorders. The aim of this study was to determine the incidence of menstrual disorders and some of its potential causes in 17 and 18 year old high school female students in Sanandaj in 2005.
    Material And Methods
    This was a descriptive-analytic cross sectional study and included 511 high school female students at the age of 17 and 18 years. After obtaining primary information, in case of any menstrual disorder, the subjects were referred to a gynecologist for confirmation of the diagnosis. After confirmation of diagnosis sonographic and hormonal studies were performed. Using SPSS software, the data were analyzed by means of descriptive statistics and x2 test.
    Results
    The incidence of menstrual disorders in the study population was 43.25%. Hypermenorrhea was the most and hypomenorrhea was the least common disorders (13.9% and 3.13% respectively). Polymenorrhea was detected in 13.31% of the cases. The incidence rates of dysmenorrhea, premenstrual syndrome (PMS), and spotting were 78.1%, 72.4% and 8.2% respectively. Menstrual disorders and its symptoms showed no significant relationship with presence of any evidence of PCO in sonoghraphy (P>0.05).
    Conclusion
    High incidence of menstrual disorders in high school students should be taken into consideration and necessary instructions should be given to these students to decrease their stress. In case of persistence of the menstrual disorder, hormonal and sonographic examinations should be performed to detect the underlying cause of menstrual disorder.
  • فریبا فرهادی فر، شعله شاه غیبی، معصومه رضایی، نرجس نوری
    مقدمه و هدف
    حاملگی نابجای دوقلوی یک طرفه بسیار نادر است و تا کنون 100 مورد از آن گزارش شده است و حاملگی لوله ای دو طرفه هم زمان نیز نادرترین فرم حاملگی دوقلوی دوتخمکی است. در این مقاله یک مورد حاملگی نابجای دوقلوی دوطرفه همراه با حاملگی داخل رحمی زنده گزارش شده است.
    معرفی بیمار
    بیمار خانمی 34 ساله بود که در تاریخ 12/10/1386 و با سن حاملگی 12 هفته طبق تاریخ اولین روز آخرین قاعدگی به درمانگاه اورژانس مامایی بیمارستان بعثت شهرستان سنندج، با درد متناوب کرامپی هر دو ربع تحتانی شکم از دو روز قبل مراجعه کرده بود. بیمار سابقه یک بار سقط و نازایی ثانویه قبلی و تزریق گنادوتروپین یائسگی انسانی داشت. در سونوگرافی، رحم حامله با سن 12 هفته همراه کیست دوطرفه تخمدان که یکی از آنها پاره شده بود و نیز مقدار قابل توجهی مایع آزاد در لگن گزارش شد و به همین دلیل بیمار کاندید جراحی شد. حین جراحی، دو ناحیه شدیدا متسع در لوله رحمی چپ که هر دو سالم بودند و دو حاملگی نابجا در لوله رحمی راست که یکی پاره و دیگری سالم بود مشاهده گردید.
    نتیجه گیری
    مدنظر قراردادن حاملگی خارج رحمی در برخورد با زنان در سنین باروری امری ضروری است و باید همواره در هر بیمار حامله که دچار درد شکم می شود، مورد توجه قرار گیرد.
    کلید واژگان: حاملگی نابجا, دوقلوی دوطرفه, حاملگی نرمال داخل رحمی
    Sh.Shahghibi, N.Noori, F.Farhadifar, M.Rezaei
    Introduction & Objective
    Unilateral Twin Ectopic Pregnancy is very rare and only 100 cases have been reported till now. Bilateral Twin Ectopic pregnancy is the rarest type of Dizigotic twin pregnancy. We have reported a case of Bilateral Twin ectopic pregnancy with live simultaneous IIntra Uterine Pregnancy that its prevalence is unclear. We didn’t find any similar cases in the literature. Case: The patient was a 34-year-old woman with intermittent crampic pain in both abdominal lower quadrants for 2 days. The patient had a history of abortion and also a secondary infertility and HMG Injection. The ultra-sonography showed a 12 week pregnancy uterus with bilateral ovarian cyst where one of them was ruptured and a large amount of fluid in pelvic cavity was seen. Therefore, a decision was made for surgery. During operation, two much dilated non ruptured area in left falopian tube and two ectopic pregnancies in the right fallopian tube were seen which one of them was ruptured.
    Conclusion
    Considering the ectopic pregnancy, when encountering women in reproductive age, is necessary and any pregnant woman with abdominal pain must be considered for.
  • شعله شاه غیبی، محمد نقشبندی، سیروس شهسواری، آرام خالدیان
    زمینه و هدف
    پره اکلامپسی یکی از پیچیده ترین مسایل در طب مامایی است و تشخیص آن از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بوده و استفاده از تست های تشخیصی سریع و توام با دقت در این زمینه ضروری می باشند. این مطالعه در جهت بررسی ارتباط بین نتایج آزمایش اندازه گیری پروتئین در ادرار 4 ساعته و 24 ساعته در زنان حامله انجام گرفت.
    روش بررسی
    نوع مطالعه مقطعی Cross-Sectional بود. بیماران حامله ای بودند که با تشخیص اختلالات هیپرتانسیو در حاملگی، در بخش الکتیو بیمارستان بعثت سنندج در بهار و تابستان 83 بستری شده بودند. حجم نمونه 58 نفر بود و اطلاعات لازم توسط دو روش پرسشنامه و آزمایش کمی پروتئینوری به دست آمد. ابتدا یک نمونه 4 ساعته و به دنبال آن نمونه 20 ساعته جمع آوری شد، سپس نمونه 4 ساعته آزمایش گردید و با نمونه 20 ساعته مخلوط شد و نمونه 24 ساعته نیز آزمایش شد. داده ها توسط نرم افزار آماری SPSS win و با روش همبستگی پیرسون تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    از 58 بیمار مورد مطالعه 42 نفر بدون پروتئینوری و 16 نفر با پروتئینوری خفیف بودند. نتایج این مطالعه نشان می دهد که غلظت پروتئین در نمونه ادراری 4 ساعته به طور کاملا معنی داری با غلظت پروتئین در نمونه ادرار 24 ساعته همبستگی دارد (r=0.82، p<0.001). همچنین حساسیت و ویژگی استفاده از نمونه 4 ساعته بجای نمونه 24 ساعته به ترتیب 70.6 و 60.2 درصد بود.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج حاصله، به نظر می رسد که استفاده از نمونه 4 ساعته به جای نمونه 24 ساعته ادراری برای تشخیص پروتئینوری ارزش دارد هر چند جهت استفاده کاربردی از این نتایج، انجام مطالعات بیشتر توصیه می شود.
    کلید واژگان: پروتئینوری, اختلالات هیپرتانسیو, زنان حامله
    Sh. Shahgheibi, M. Naghshbandi, S. Shahsavari, A. Khaledian
    Background And Aim
    This study was designed to determine the presence of any correlation between 4-hour and 24-hour urine protein values in pregnant women with hypertensive disorders in Besat Hospital, in Sanandaj in 1383.
    Materials And Methods
    This was a cross-sectional study and included 58 inpatient pregnant women who had been initially diagnosed as having hypertensive disorders in pregnancy. Urine samples were collected in 2 successive periods. The first 4 hour and the next 20-hour urine samples were collected in separate containers. The urine volume, urine protein and creatinine concentration of the 4-hour and 24-hour samples were separately measured and the correlation between both urine samples was determined by Pearson`s Correlation Method.
    Results
    A total of 58 patients were entered into this study, 42 of them with no proteinuria and 16 with mild proteinuria. The value for the 4-hour urine protein was found to correlate with those of the 24-hour samples (R=0.821) in patients with hypertensive disorders in pregnancy. Also sensitivity and specifity of 4-hour urine test were 70.6% and 90.2% respectively.
    Conclusion
    Total protein values of 4-hour urine samples correlated well with those of 24-hour urine samples (p<0.001) of the patients with hypertensive disorders in pregnancy.
  • وحید یوسفی نژاد، شعله شاه غیبی، معصومه عرب زاده، معصومه سوری، نازیلا درویشی
    سابقه و هدف فشار خون بالا علاوه بر عوارض جانبی، به عنوان یکی از علل معافیت از اهدای خون مطرح می باشد. شناخت موارد خفیف فشار خون بالا در اهداکنندگان علاوه بر این که سبب بیماری یابی موارد جدید می گردد، با انجام درمان سریع سبب حفظ سلامتی اهداکنندگان و کاهش مرگ و میر و ناتوانی های ناشی از آن و جلوگیری از معافیت اهداکنندگان(با کنترل فشار خون) نیز خواهد شد. این مطالعه با هدف تعیین میزان شیوع فشار خون بالا در داوطلبین اهدای خون سازمان انتقال خون سنندج و عوامل مرتبط با آن در سال 1384 انجام شد.
    مواد وروش ها مطالعه انجام شده از نوع توصیفی تحلیلی بود. جامعه آماری کلیه مراجعین جهت اهدای خون به سازمان انتقال خون سنندج بودند. حجم نمونه 1854 نفر بود که با روش سرشماری در مدت زمان 6 ماه(تابستان و پاییز 1384)وارد مطالعه شدند. فشار خون داوطلبین توسط پزشک در بدو ورود و بعد از 15 دقیقه کنترل شد و فشار دوم به عنوان فشار خون آن ها در نظر گرفته شد. اطلاعات دموگرافیک اهداکنندگان توسط پرسشنامه گرفته شد و داده ها پس از ورود به کامپیوتر و با استفاده از نرم افزار آماری SPSS WIN و با استفاده از آزمون آماری کای دو (Chi-square) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها جامعه مورد مطالعه 1854 نفر بود که از این تعداد 9/80% مرد و 1/19% زن بودند. میانگین سنی نمونه های مورد مطالعه 19/11 ± 53/35 سال بود. میانگین فشار خون سیستولیک نمونه ها 3/132 ± 02/123 میلی متر جیوه و میانگین فشار خون دیاستولیک آن ها 8/88 ± 35/77 میلی متر جیوه بود. فشار خون سیستولیک ایزوله بالا در 5/7% داوطلبین و فشار خون دیاستولیک ایزوله بالا در 5/4% داوطلبین وجود داشت(فشار سیستول بالای 140 و دیاستول بالای 90 میلی متر جیوه). 4/3% از داوطلبین هم زمان فشار بالای سیستولیک و دیاستولیک خفیف داشتند. بین جنس، سن، سطح تحصیلات، سابقه اهدای خون و فشار خون سیستولیک رابطه معنی داری وجود داشت(05/0 p<). بین فشار خون دیاستولیک بالا و سن و سطح تحصیلات رابطه معنی داری وجود داشت(005/0 p<). بین فشار خون دیاستولیک بالا و وضعیت اهدای خون و جنس رابطه معنی داری وجود نداشت.
    نتیجه گیری نتایج به دست آمده شیوع پایینی از فشار خون را در داوطلبین اهدای خون نشان می دهد که می تواند ناشی از جوان و میانسال بودن درصد بیشتری از داوطلبین اهدای خون در پایگاه سنندج باشد. هم چنین با اعمال دقت بیشتر در کنترل فشار خون اهداکنندگان خصوصا اهداکنندگان دارای فشار خون خفیف می توان از معافیت این دسته از اهداکنندگان جلوگیری به عمل آورد.
    کلید واژگان: اهداکنندگان خون, فشار خون بالا, ایران
    V. Yousefinejad, Sh. Shahghaibi, M. Arabzade, M. Soori, N. Darvishi
    Background and ObjectivesHigh blood pressure is one of the causes of blood donor rejection; therefore, detection and treatment of the mild hypertension in donors have an important role in increasing the health level of blood donors and decreasing their hypertension-attributed mortality and morbidity rate and finally in preventing their rejection from blood donation. Materials and MethodsIt is a cross-sectional descriptive study conducted on 1854 donors of Kurdistan Blood Transfusion Center during a 6-month period. Blood pressure of donors is controlled by the physician two times with a 15-minute interval. Demographic data were collected through questionnaire and were analyzed by SPSS and Chi-square test.Results80.9% and 19.1% of the donor population were male and female respectively. Age average was 35.53 ± 11.19 years. Averages of systolic and diastolic blood pressures were 123.02 ± 13.23 mmHg and 77.35 ± 8.88 mmHg respectively. Isolated systolic hypertension was detected in 7.5% and isolated diastolic hypertension in 4.5% of blood donors. 3.4% had mild systolic and diastoic hypertension. There was a significant correlation between sex, age, education status, blood donation and systolic hypertension (p<0.05) and also between age, education status and diastolic hypertension (p<0.005) but there was no correlation between donation, sex and diastolic hypertension. ConclusionsThere was a low prevalence rate of hypertension in blood donors; it can be attributed to blood donor population being young and middle aged, good attention in donor selection, and careful physical examination.
  • محمد نقشبندی، شعله شاه غیبی
    مقدمه
    تعدادی از مادران باردار از بیماری قلبی رنج می برند. این بیماری موجب بروز عوارضی برای مادر و نوزاد می شود. در این مطالعه ما ضمن بررسی بیماری قلبی در حاملگی، عوارض ضمن بارداری و سرانجام این نوع حاملگی ها را شهرستان سنندج مورد بررسی قرار داده ایم.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به صورت همگروهی انجام گرفت. بیماران حامله قلبی را پس از تایید بیماری توسط کاردیولوژیست، در طی حاملگی، ضمن زایمان و پس از زایمان از طریق معاینه، مصاحبه و تماس تلفنی پیگیری کرده و همراه با 100 مورد دیگر مادران حامله سالم که بصورت همسان شده وارد مطالعه شدند از نظر عوارض مورد بررسی قرار دادیم. اطلاعات جمع آوری شده در هر دو گروه از طریق نرم افزار آماری SPSS. win10 و توسط ازمونهای آماری t-test، و کای دو و تست دقیق فیشر مورد انالیز قرار گرفت.
    یافته ها
    در این مطالعه 3125 خانم باردار مورد مطالعه قرار گرفتند که شیوع بیماری قلبی در خانمهای باردار 1.6% بدست آمد براساس مطالعه انجام شده تاثیر متقابل حاملگی و بیماری قلبی دیده شد بطوریکه 4 مورد از حاملگی ها در مادران دارای بیماری قلبی منجر به سقط شد، 2 مورد IUFD و 2 مورد فوت نوزاد پس از تولد نیز اتفاق افتاد. افزایش وزن مادران دارای بیماری قلبی در مقایسه با گروه شاهد کمتر بود. همچنین میانگین وزن نوزادان متولد شده از مادران دارای بیماری قلبی 2300gr و در گروه شاهد 2730gr بوده است. شایعترین نوع بیماری قلبی در این مادران (%22) MS و بعد (%20) MVP بود. باتوجه به اینکه روش انتخابی زایمان در مادران باردار دارای بیماری قلبی NVD می باشد. در این مطالعه هم 64.4% از زایمانها بصورت NVD انجام شده است.
    نتیجه گیری
    براساس نتایج این مطالعه بیماری قلبی مادر در شهر سنندج شیوع بیشتری داشته و باعث ایجاد عوارضی بر روی مادر و نوزاد می گردد.
    کلید واژگان: حاملگی, بیماری قلبی, افزایش وزن مادر, وزن نوزاد, سقط
    Naghshbandi M., Shahgheibi Sh.
    Introduction
    Many pregnant women suffer from heart disease. This disease affect both mothers and fetus. In this study we evaluated the prevalence of cardiovascular disease, the complications during the pregnancy and its outcome come in pregnant women in Sanandaj.
    Material and Methods
    This study has been done in pregnant women in Sanandaj during 2002 to 2003. A descriptive-analytic method was used in this study. First the diagnosis of heart disease was established by a cardiac surgeon in pregnant women then the patients were followed during the pregnancy, labor, delivery and in post partum Period. The control group was 100 healthy pregnant women in same age. The data was analyzed by t-test, 2 and Fisher exact test using SPSS soft ware.
    Results
    3125 pregnant women were considered in this study. The prevalence of heart disease was 1.6%. The cardiovascular diseases affect the outcome of pregnancy significantly. There were 4 cases of abortion, 2 cases of IUFD and 2 neonatal death. Weight gain during pregnancy in pregnant women with heart disease was less than pregnant women in control group. In addition, newborn weight in case group was 2300 gr comparison with 2730 gr in control group. The most common heart disease were mitral stenosis (22%) and mitral valve prolapse (20%). The elective method for delivery in pregnant women with cardiac heart disease is normal vaginal delivery (NVD) and in this study 64.4% of patients had vaginal delivery.
    Conclusion
    According to the results of this study the prevalence of cardiac heart disease in pregnant women in Sanandaj is higher than some studies and causes complications for mothers and newborns.
  • شعله شاه غیبی، افشین احمدی
    مقدمه
    دیابت بارداری عدم تحمل کربوهیدرات با شدتهای متفاوت است که از زمان بارداری شروع شده یا برای اولین بار در این دوره تشخیص داده می‎شود.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه 170 نفر خانم حامله مبتلا به دیابت حاملگی بعنوان گروه مورد و 250 نفر خانم بدون دیابت حاملگی بعنوان گروه شاهد مورد مطالعه قرار گرفتند. داده های مورد نیاز با مراجعه به پرونده ها جمع آوری شده و در چک لیست ثبت گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار آماری SPSS win و آ‎زمونهای آماری کای دو، فیشر و t-test استفاده شد.
    نتایج
    نتایج این پژوهش نشان می‎دهد که میان دیابت حاملگی و چاقی، سن بالا، سابقه سقط، سابقه مرده‎زائی، سابقه نازائی، سابقه دیابت در اعضای فامیل و سابقه فشارخون بالا ارتباط معنی‎دار وجود دارد و این موارد از ریسک فاکتورهای مهم دیابت حاملگی در این منطقه هستند. برطبق سایر نتایج این پژوهش میان تعداد حاملگی و سابقه تولد نوزاد با ناهنجاری های مادرزادی و استعمال دخانیات با دیابت حاملگی ارتباط معنی‎دار وجود ندارد.
    نتیجه گیری: براساس نتایج این مطالعه ریسک فاکتورهای مهم دیابت حاملگی در این منطقه عبارتند از: چاقی، سن بالا، سابقه سقط، سابقه مرده‎زائی، سابقه دیابت در اعضای فامیل، سابقه فشارخون بالا و سابقه نازائی (سابقه نازائی از مواردی است که در مطالعات دیگر بعنوان ریسک فاکتور دیابت حاملگی اعلام نشده است). با شناخت این عوامل و توجه به آنها در هنگام حاملگی می‎توان افراد در معرض خطر را سریعتر شناسائی نموده و اقدامات لازم را در مورد آنها انجام داد.
    کلید واژگان: دیابت حاملگی, عوامل مرتبط, نازایی, زنان باردار
    Shahgheibi, Sh. Ahmady, A
    Introduction
    Pregnancy diabetes is carbohydrate intolerance with different degree of severity that begins at the time of pregnancy or is diagnosed for the first time during that time.
    Materials and Methods
    The popultation under study consisted of 170 pregnant women with pregnancy diabetes and 250 pregnant women without pregnancy diabetes as control group. Data was collected from patient documents and was recorded in check list.Analyse of data was done by SPSS win software, 2, ficher and t-test.
    Results
    The results of this study showed significant relation between pregnancy diabetes, obesity, patient age, history of abortion, history of stillbirth, infertility, family history of diabetes and hypertension. The above mentioned factors are important risk factors of pregnancy diabetes in this region. This study didn`t show any significant relation between pregnancy diabetes with the number of pregnancies, history of child birth, congenital abnormalities and smoking.
    Conclusion
    With respect to the results of this study, obesity, patient age, history of abortion, history of stillbirth, family history of diabetes, hypertension and infertility are main risk factors of pregnancy diabetes in this region (In other studies, infertility history hasn`t been reported as a risk factor of pregnancy diabetes). By knowing these factors and paying attention to them at the time of pregnancy, it is possible to diagnose those who are at risk and act properly.
سامانه نویسندگان
  • دکتر شعله شاه غیبی
    دکتر شعله شاه غیبی
    استاد زنان و زایمان، دانشگاه علوم پزشکی کردستان، ، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال