به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

صابر کرمی

  • معصومه کمندلو، صابر کرمی، بهارک بلاشور*، مهدیس شاهینی
    مقدمه

    بررسی تجارب تروماتیک و ویژگی های شخصیتی متقاضیان جراحی زیبایی در تبیین مشکلات روان شناختی آن ها اهمیت ویژه ای دارد. بنابراین مطالعه حاضر با هدف بررسی رابطه بین تجربه ترومای کودکی با علائم اضطراب و اختلال بدشکلی بدن در متقاضیان جراحی زیبایی با نقش میانجی حساسیت به طرد انجام شد.

    روش کار

    پژوهش حاضر همبستگی مبتنی بر معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان مراجعه کننده به کلینیک های جراحی زیبایی شهر تهران بودند. با در نظر گرفتن ملاک های ورود و خروج، 210 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش عبارتند از: پرسشنامه آسیب های کودکی، پرسشنامه اضطراب بک، پرسشنامه بدشکلی بدن و پرسشنامه حساسیت به طرد. برای تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون، مدل یابی معادلات ساختاری و از نرافزار SPSS وAMOS  نسخه 23 استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که ضرایب مسیرهای مستقیم تجربه ترومای کودکی بر روی علائم اضطراب (318/0=β و 001/0=P) و حساسیت به طرد (510/0=β و 001/0=P) به طورمثبت معنادار بود، اما مسیر تجربه ترومای کودکی بر روی اختلال بدشکلی بدن معنادار نبود. همچنین ضرایب مسیرهای مستقیم حساسیت به طرد بر روی علائم اضطراب (464/0=β و 001/0=P) و اختلال بدشکلی بدن (464/0=β و 001/0=P) به صورت مثبت معنادار بود. افزون بر حساسیت به طرد در رابطه بین تجربه ترومای کودکی با علائم اضطراب و اختلال بدشکلی بدن نقش میانجی داشت.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت، مداخلات هدفمندی که در جهت کاهش  حساسیت به طرد بکار گرفته می شوند، احتمالا می توانند در بهبود مشکلات روان شناختی و نگرش متقاضیان جراحی زیبایی موثر باشند.

    کلید واژگان: ترومای کودکی, اضطراب, اختلال بدشکلی بدن, حساسیت به طرد, جراحی زیبایی
    Masoumeh Kamandloo, Saber Karami, Baharak Balashour*, Mahdis Shahini
    Introduction

    Examining the traumatic experiences and personality characteristics of cosmetic surgery applicants is particularly important in explaining their psychological problems. Therefore, the present study was conducted with the aim of investigating the relationship between childhood trauma experience with anxiety symptoms and body dysmorphic disorder in cosmetic surgery applicants with the mediating role of rejection sensitivity.

    Methods

    The present research was correlation based on structural equations. The statistical population of the research included all women referring to cosmetic surgery clinics in Tehran. Considering the criteria of inclusion and exclusion, 210 people were selected by convenience sampling method. The research tools are: Childhood Trauma Questionnaire, Beck Anxiety Inventory, Body Dysmorphic Disorder questionnaire, and Rejection Sensitivity Questionnaire. Pearson correlation, structural equation modeling and SPSS and AMOS version 23 software were used for data analysis.

    Results

    The results showed that the direct path coefficients of childhood trauma experience on anxiety symptoms (β=0.318 and P=0.001) and sensitivity to rejection (β=0.510 and P=0.001) were positively significant, but the path of childhood trauma experience on body dysmorphic disorder was not significant. Also, the direct path coefficients of rejection sensitivity on anxiety symptoms (β=0.464 and P=0.001) and body dysmorphic disorder (β=0.464 and P=0.001) were positively significant. In addition to sensitivity to rejection, it had a mediating role in the relationship between childhood trauma experience and anxiety symptoms and body dysmorphic disorder.

    Conclusions

    Based on the findings of the research, it can be concluded that targeted interventions that are used to reduce the sensitivity to rejection can probably be effective in improving the psychological problems and attitudes of cosmetic surgery applicants.

    Keywords: Childhood trauma, anxiety, body dysmorphic disorder, sensitivity to rejection, cosmetic surgery
  • مریم فانی محمدآبادی، صابر کرمی، آتنا شاه حیدری*، مرضیه کامکار
    مقدمه

    افراد دارای تجربه ترومای کودکی در معرض خطر بالایی برای ابتلا به اختلالات روان پزشکی پیچیده هستند. به همین دلیل شناسایی و درمان مکانیسم های موثر بین تجارب آسیب زا و مشکلات روان پزشکی ضروری است؛ لذا این مطالعه با هدف بررسی تاثیر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در ناگویی هیجانی، اجتناب تجربه ای و شفقت به خود در بزرگسالان دارای تجربه ترومای کودکی انجام شد.

    روش کار

    مطالعه حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. از بین افراد دارای تجربه ترومای کودکی و مراجعه کننده به کلینیک ها و مراکزمشاوره شهر تهران، با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و گروه کنترل (15 نفره) جایگزین شدند. گروه آزمایش 8 جلسه مداخله شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی دریافت کردند، اما گروه کنترل مداخله خاصی دریافت نکردند. ابزارهای پژوهش عبارت بودنداز: پرسشنامه ضربه های کودکی برنشتاین و همکاران (2003)، مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو باگبی و همکاران (1994)، پرسشنامه پذیرش و عمل- نسخه دوم بوند و همکاران (2011)، مقیاس شفقت به خود نف (2003). داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره تحلیل شدند.

    یافته ها

    میانگین نمرات پس آزمون ناگویی هیجانی و اجتناب تجربه ای در گروه آزمایش به طور معناداری کمتر از گروه کنترل بود. همچنین میانگین نمرات پس آزمون شفقت به خود در گروه آزمایش به طور معناداری بیشتر از گروه کنترل بود. نتایج حاکی از تاثیر معنادار شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش ناگویی هیجانی (247/70=F، 001/0P=)، اجتناب تجربه ای (364/74=F، 001/0P=) و افزایش شفقت به خود (569/14=F، 001/0P=) در افراد دارای تجربه ترومای کودکی است.

    نتیجه گیری

    یافته های این مطالعه در راستای پیشینه پژوهش، اثربخشی این رویکرد درمانی را بر مولفه های روان شناختی بزرگسالان دارای تجربه ترومای کودکی نشان داد، هرچند مطالعات تکمیلی در این زمینه پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: ناگویی هیجانی, اجتناب تجربه ای, شفقت به خود, شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی
    Maryam Fani Mohammadabady, Saber Karami, Atena Shahheydari*, Marzieh Kamkar
    Introduction

    People who have experienced childhood trauma are at high risk of developing complex psychiatric disorders. For this reason, it is necessary to identify and treat effective mechanisms between traumatic experiences and psychiatric problems; therefore, this study was conducted with the aim of investigating The Effectiveness of Mindfulness-Based Cognitive Therapy on Alexithymia, Experiential Avoidance and Self-Compassion in Adults with Childhood Trauma Experience.

    Methods

    The current study was a semi-experimental type with a pre-test-post-test design with a control group. Among the people who experienced childhood trauma and referred to clinics and counseling centers in Tehran, 30 people were selected using convenience sampling method and randomly replaced in two experimental groups and a control group (15 people). The experimental group received 8 sessions of mindfulness-based cognitive therapy, but the control group did not receive any specific intervention. The research tools were: Bernstein et al.'s Childhood Trauma Questionnaire (2003), Bagby et al.'s Toronto Alexithymia Scale (1994), Bond et al.'s Acceptance and Action Questionnaire-II (2011), Neff's Self-Compassion Scale (2003). Data were analyzed using multivariate analysis of covariance test.

    Results

    The mean post-test scores of alexithymia and experiential avoidance in the experimental group were significantly lower than the control group. Also, the mean scores of the self-compassion post-test in the experimental group were significantly higher than the control group. The results indicate a significant effect of cognitive therapy based on mindfulness in reducing alexithymia (F=70.247, P=0.001), experiential avoidance (F=74.364, P=0.001) and increasing self-compassion. (F=14.569, P=0.001) in people with childhood trauma experience.

    Conclusions

    The findings of this study, in line with the background of the research, showed the effectiveness of this treatment approach on the psychological components of adults with childhood trauma experience, although additional studies in this field are suggested.

    Keywords: Alexithymia, Experiential Avoidance, Self-Compassion, Mindfulness-Based Cognitive Therapy
  • صابر کرمی*، بهاره جانجانی، محسن رضایی، سامان قاسمی، سارا دارابی، محمدمهدی آزادی

    پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر هنردرمانی گروهی بر پرخاشگری و سازش یافتگی اجتماعی کودکان با اختلال بیش فعالی/ نقص توجه انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل 90 کودک 12- 8 سال مبتلا به اختلال بیش فعالی/ نقص توجه مراجعه کننده به یکی از مراکز اختلالات رفتاری شهر تهران در شش ماهه اول سال 1399 بودند. از بین آنها 30 نفر (21 پسر و 9 دختر) به روش نمونه گیری هدفمند، به عنوان نمونه پژوهش انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه به نسبت یکسان، گمارده شدند. افراد گروه آزمایش، برنامه هنردرمانی (هنرهای بصری) را در 10 جلسه 90 دقیقه ای (هر هفته دو جلسه) به صورت گروهی دریافت کردند، گروه گواه در لیست انتظار قرار گرفت. به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های پرخاشگری (شهیم، 1385) و سازش یافتگی اجتماعی (سینها و سینگ، 1993)، استفاده شد. یافته های حاصل از تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین نمرات پس-آزمون افراد گروه آزمایش و کنترل در متغیرهای پرخاشگری و سازش یافتگی اجتماعی تفاوت معناداری وجود داشت (001/0>P). در مجموع، با توجه به نتایج این پژوهش می توان گفت که هنردرمانی گروهی بر کاهش پرخاشگری و افزایش سازش یافتگی اجتماعی کودکان با اختلال بیش فعالی/ نقص توجه، موثر بود.

    کلید واژگان: هنردرمانی, پرخاشگری, سازش یافتگی اجتماعی, اختلال بیش فعالی, نقص توجه
    Saber Karami *, Bahare Janjani, Mohsen Rezaei, Saman Gasemi, Sara Darabi, MohammadMehdi Azadi

    The present study was conducted with the aim of investigating the effect of group art therapy on aggression and social adjustment of children with attention deficit/hyperactivity disorder. The research method was a semi-experimental pre-test-post-test with a control group. The statistical population of the study included90 children aged 8-12 years with attention deficit/hyperactivity disorder who referred to one of the behavioral disorders centers in Tehran in the first six months of 2019. Among them, 30 people (21 boys and 9 girls) were selected as the research sample by purposive sampling method and assigned to two experimental and control groups in the same ratio. The people of the experimental group received the art therapy program (visual arts) in 10 sessions of 90 minutes (two sessions per week) as a group, the control group was placed on the waiting list. Aggression (Shahim, 1385) and social compatibility (Sinha & Singh, 1993) questionnaires were used to collect information. The results of the multivariate covariance analysis showed that by controlling the pre-test effect, there was a significant difference between the average post-test scores of the experimental and control groups in the variables of aggression and social adaptability (P<0.001). In general, according to the results of this research, it can be said that group art therapy was effective in reducing aggression and increasing social adjustment of children with attention deficit/hyperactivity disorder.

    Keywords: art therapy, aggression, social adjustment, Attention Deficit, Hyperactivity Disorder
  • فرشته شیرازی، مریم صالحی، فرحناز هاشمی پور، صابر کرمی*
    مقدمه

    فهم ویژگی های روانشناختی متقاضیان جراحی زیبایی می تواند در برنامه ریزی های مختلف جهت پیشگیری و درمان مشکلات روان شناختی این بیماران کمک کند. از این رو پژوهش حاضر با هدف  بررسی  نقش تنظیم شناختی هیجان، ذهن آگاهی و آمیختگی شناختی در پیش بینی نگرانی از تصویر بدن در زنان متقاضی جراحی زیبایی انجام شد.

    روش کار

    روش این پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی می باشد. جامعه ی آماری شامل تمامی زنان مراجعه کننده به کلینیک های جراحی زیبایی شهر تهران در سال 1401 بودکه از بین آن ها 210 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (CERQ)، مقیاس آگاهی و توجه هوشیارانه (MAAS):، پرسشنامه نگرانی از تصویر بدنی (BICI) و مقیاس آمیختگی شناختی(CFS) پاسخ دادند. پس از گردآوری پرسشنامه ها، داده‏های جمع آوری شده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه همزمان تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که بین راهبردهای تنظیم شناختی هیجان ناسازگارانه و آمیختگی شناختی با نگرانی از تصویر بدن رابطه مثبت و معناداری وجود دارد(01/0>P). راهبردهای تنظیم شناختی هیجان سازگارانه و ذهن آگاهی با نگرانی از تصویر بدن رابطه منفی و معناداری وجود دارد(01/0>P). نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نیز آشکار کرد که 1/75 درصد واریانس نگرانی از تصویر بدن به وسیله تنظیم شناختی هیجان، ذهن آگاهی و آمیختگی شناختی ‏تبیین می‏شود.

    نتیجه گیری

    به طور کلی می توان این گونه نتیجه گیری نمود که تنظیم شناختی هیجان، ذهن آگاهی و آمیختگی شناختی در نگرانی از تصویر بدن در زنان متقاضی جراحی زیبایی نقش ویژه ای را ایفا می نماید. لذا، پیشنهاد می شود در مراکز درمانی و بیمارستان ها به درمان های مبتنی بر تنظیم هیجان، درمان های مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در زنان متقاضی جراحی زیبایی توجه ویژه ای شود، زیرا این مداخلات درمانی باعث کاهش مشکلات روان شناختی مثل افسردگی، وسواس، اضطراب و استرس می شود و این به نوبه خود می تواند به بهبود تصویر بدن در زنان متقاضی جراحی زیبایی منجر شود.

    کلید واژگان: آمیختگی شناختی, تنظیم شناختی هیجان, ذهن آگاهی, نگرانی از تصویر بدن, جراحی زیبایی
    Fereshteh Shirazi, Maryam Salehi, Farahnaz Hashemipor, Saber Karami*
    Introduction

    The understanding of the psychological characteristics of cosmetic surgery applicants can help in various programs to prevent and treat the psychological problems of these patients. Therefore, the present study was conducted with the aim of investigating the role of cognitive regulation of emotion, mindfulness and cognitive fusion in predicting body image concern in women applying for cosmetic surgery.

    Method

    The method of this research is descriptive-correlation. The statistical population included all women referred to cosmetic surgery clinics in Tehran in 1401, and 210 of them were selected by available sampling method. And they responded to the Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (CERQ), Mindfulness Attention Awareness Scale (BICI), Body Image Concern Inventory (BICI), and the Cognitive Fusion Scale (CFS). After collecting the questionnaires, the collected data were analyzed using Pearson's correlation coefficient and multiple regression analysis simultaneously. After collecting the questionnaires, the collected data were analyzed using Pearson's correlation coefficient and multiple regression analysis simultaneously.

    Results

    The results showed that there is a positive and significant relationship between maladaptive emotion cognitive regulation strategies and cognitive fusion with body image concern (P<0.01). There is a negative and significant relationship between adaptive emotion cognitive regulation strategies and mindfulness with concern about body image (P<0.01). The results of multiple regression analysis also revealed that 75/1 of the variance of body image concern is explained by the cognitive regulation of emotion, mindfulness and cognitive fusion.

    Conclusion

    In general, it can be concluded that the cognitive regulation of emotion, mindfulness and cognitive fusion play a special role in worrying about body image in women applying for cosmetic surgery. Therefore, it is suggested that treatment centers and hospitals pay special attention to treatments based on emotion regulation, treatments based on mindfulness, and treatments based on acceptance and commitment in women applying for cosmetic surgery, because this Therapeutic interventions reduce psychological problems such as depression, obsession, anxiety and stress, and this in turn can lead to an improvement in body image in women applying for cosmetic surgery.

    Keywords: Body Image Concern, cognitive regulation of emotion, mindfulness, Cognitive Fusion, Cosmetic Surgery
  • مهسا اصغری*، صابر کرمی، مونا برادران خانیانی، مهری الیاسی، محمدرضا قنبری هاشم آبادی

    پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر رویکرد کوتاه مدت راه حل محور بر سبک های مقابله ای و نشاط ذهنی دانش آموزان تیزهوش انجام شد. روش این پژوهش نیمه آزمایشی و طرح پژوهش از نوع پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر تیزهوش پایه نهم شهر ارومیه در شش ماهه اول سال تحصیلی 99-1398 بودند. پرسشنامه نشاط ذهنی بین آن ها توزیع و تعداد 30 نفر که در این آزمون پایین تری نسبت به بقیه کسب کردند به روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه پژوهش انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه یکسان 15 نفره آزمایش و گروه در انتظار درمان گمارده شدند. گروه آزمایش، طی 8 جلسه 90 دقیقه ای در هر هفته دو جلسه، درمان گروهی راه حل محور را دریافت کردند. به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه سبک های مقابله ای (WOCQ) (لازاروس و فولکمن، 1984) و نشاط ذهنی (SVS) (ریان و فردریک، 1997)، استفاده شد. جهت تحلیل داده های پژوهش از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. یافته های حاصل از پژوهش نشان داد که باکنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین نمرات پس آزمون افراد گروه آزمایش و گروه در انتظار درمان در متغیرهای سبک های مقابله ای و نشاط ذهنی، تفاوت معناداری وجود داشت (001/0>P). با توجه به نتایج پژوهش می توان گفت که رویکرد کوتاه مدت راه حل محور بر کاهش سبک مقابله ای هیجان مدار و افزایش سبک مقابله ای مسیله مدار و نشاط ذهنی دانش آموزان تیزهوش موثر است.

    کلید واژگان: درمان راه حل محور, سبک مقابله هیجان مدار, سبک مقابله مسئله مدار, نشاط ذهنی, دانش آموزان تیزهوش
    Mahsa Asqhari*, Saber Karami, Mona Baradaran Khaniani, Mehri Elyasi, Mohammad Reza Ghanbari Hashemabadi

    The aim of this study was to investigate the effect of a short-term solution-oriented approach on the coping styles and mental vitality of gifted students. The method of this research was quasi-experimental and the research design was pretest-posttest with a control group. The statistical population of the study included all gifted ninth-grade female students in Urmia in the first six months of the 2019-2020 academic year. The mental vitality questionnaire was distributed among them and 30 people who scored lower on this test than the others were selected by voluntary purposive method and randomly divided into two equal groups (each group of 15 people). The experimental group received solution-based group therapy for 8 sessions of 90 minutes per week, and the control group was placed on a waiting list. In order to collect information, the Way Of Coping Questionnaire )WOCQ) (Lazarus and Folkman, 1984) and Mental Happiness Questionnaire (SVS) (Frederick, 1997) were used. Multivariate analysis of covariance was used to analyze the research data. The findings of the study showed that by controlling the effect of the pre-test, there was a significant difference between the mean post-test scores of the experimental and control groups in the variables of coping styles and mental vitality (P< 0/001). It can be said that the short-term solution-oriented approach is effective in reducing the emotional-oriented coping style and increasing the problem-oriented coping style and mental vitality of gifted students.

    Keywords: Solution-oriented therapy, emotion-oriented coping style, problem-oriented coping style, mental vitality, gifted students
  • مهدی نیک بقا، ندا تابش مفرد، مانیا ناصری منش، صابر کرمی*
    مقدمه

    اختلال اضطراب فراگیر، یکی از اختلالات اضطرابی است که مشکلات زیادی در حوزه ی سلامت برای پرستاران به همراه داشته است. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر حساسیت اضطرابی، نقص در پردازش هیجانی و  تحمل پریشانی پرستاران با علایم اختلال اضطراب فراگیر انجام شد.

    روش کار

    این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی (پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل) بوده است. جامعه آماری در این مطالعه شامل تمامی پرستاران ساکن شهرستان کرج در سال 1401 بودند. 30 نفر از پرستاران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر به صورت نمونه گیری دردسترس به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دوگروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش طی 8 جلسه 90 دقیقه ای، 2 روز در هفته تحت شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی قرار گرفت اما بر گروه کنترل هیچ مداخله ای صورت نگرفت. هر دو گروه (کنترل و آزمایش) قبل و بعد از مداخله به نسخه تجدیدنظر شده مقیاس پردازش هیجانی (EPS-R)، شاخص حساسیت اضطرابی (ASI) و مقیاس تحمل آشفتگی (DTS) پاسخ دادند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره با استفاده از نرم افزار SPSS  نسخه ی 23 استفاده شد.

    یافته ها

    بین میانگین نمره های پس آزمون گروه مداخله و شاهد تفاوت معنی داری وجود داشت، بدین ترتیب که آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی به طور معناداری منجر به کاهش حساسیت اضطرابی و نقص در پردازش هیجانی و افزایش تحمل پریشانی در گروه مداخله شد (01/0>P).

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج به دست آمده، شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی از یک سو با اجرای تکنیک هایی که مربوط به مولفه ذهن آگاهی هستند، باعث کاهش حساسیت اضطرابی در پرستاران می گردد و از سوی دیگر با تغییر الگوهای شناختی و شناسایی خطاهای شناختی به افزایش توانایی کنترل افکار و هیجانات و بهبود نحوه برخورد با هیجانات منفی می انجامد که این به نوبه خود باعث بهبود پردازش هیجانی و تحمل پریشانی پرستاران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر می گردد. لذا به عنوان یک مداخله موثر جهت کاهش مشکلات شناختی و هیجانی پرستاران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر توصیه می شود.

    کلید واژگان: شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, حساسیت اضطرابی, پردازش هیجانی, تحمل پریشانی, اختلال اضطراب فراگیر
    Mahdi Nikbagha, Neda Tabesh Mofrad, Mania Naseri Manesh, Saber Karami*
    Introduction

    Generalized anxiety disorder is one of the anxiety disorders that has caused many problems in the field of health for nurses. Therefore, the present study was conducted with the aim of investigating the effect of mindfulness-based cognitive therapy in anxiety sensitivity, deficits in emotional processing and distress tolerance of nurses with symptoms of generalized anxiety disorder.

    Methods

    The research was a quasi-experimental study with a pre-test-post-test design with a control group. The statistical population in this study included all nurses living in Karaj city in 2022. 30 nurses suffering from generalized anxiety disorder were selected as a sample by convenience sampling and randomly replaced in two experimental (15 people) and control (15 people) groups. During eight 90-minute sessions, the experimental group was subjected to mindfulness-based cognitive therapy 2 days a week, but no intervention was performed on the control group. Both groups (control and experimental) responded to the emotional processing scale-revised (EPS-R), anxiety sensitivity index (ASI) and distress tolerance scale (DTS) before and after the intervention. To analyze the data, multivariate analysis of covariance was used using SPSS software version 23.

    Results

    There was a significant difference between the average post-test scores of the intervention group and the control group, so that mindfulness-based cognitive therapy significantly led to a decrease in anxiety sensitivity and deficits in emotional processing and an increase in distress tolerance in the intervention group (P>0.01).

    Conclusions

    According to the obtained results, mindfulness-based cognitive therapy, on the one hand, by implementing techniques that are related to the component of mindfulness, reduces anxiety sensitivity in nurses, and on the other hand, by changing patterns Cognitive and identification of cognitive errors leads to an increase in the ability to control thoughts and emotions and to improve the way of dealing with negative emotions, which in turn improves the emotional processing and distress tolerance of nurses with generalized anxiety disorder. Therefore, it is recommended as an effective intervention to reduce the cognitive and emotional problems of nurses with generalized anxiety disorder.

    Keywords: Mindfulness-Based Cognitive Therapy, Anxiety sensitivity, Emotional processing, Distress tolerance, Generalized anxiety disorder
  • شهره بابایی، مانیا ناصری منش*، فاطمه ابوذری، صابر کرمی

    مقدمه:

     خیانت در سال های اخیر تبدیل به یکی از مشکل زاترین و آسیب زاترین تعارضات زناشویی شده است. به علاوه این پدیده مشکلات روان شناختی گوناگونی را با خود به همراه دارد؛ از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش تجارب آسیب زای دوران کودکی، ذهنی سازی و ناگویی هیجانی در پیش بینی افسردگی و افکار خودکشی در زنان مبتلا به تروما خیانت زناشویی انجام شد.

    روش کار

    روش این پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان مبتلا به تروما خیانت زناشویی شهر تهران در سال 1401 بودند. به این منظور تعداد 220 نفر از این افراد به روش نمونه‏گیری در دسترس انتخاب شدند و به فرم کوتاه پرسشنامه ترومای کودکی برنشتاین و همکاران (2003)، پرسشنامه ذهنی سازی کارکرد تاملی فوناگی و همکاران (2016)، مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو (1994)، سیاهه تجدیدنظر شده افسردگی بک (1996) و مقیاس افکار خودکشی بک (1991) پاسخ دادند. داده‏های جمع آوری شده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه در نرم افزار SPSS-24 تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که بین تجارب آسیب زای دوران کودکی، ذهنی سازی (مولفه عدم اطمینان) و ناگویی هیجانی با افسردگی و افکار خودکشی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (01/0>P). همچنین بین ذهنی سازی (مولفه اطمینان) با افسردگی و افکار خودکشی رابطه منفی و معناداری وجود دارد (01/0>P). نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نیز آشکار کرد که 9/76 درصد واریانس افسردگی و 2/55 درصد از واریانس افکار خودکشی به وسیله تجارب آسیب زای دوران کودکی، ذهنی سازی و ناگویی هیجانی ‏تبیین می‏شود.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج، می توان از مداخلات ذهنی سازی، ناگویی هیجانی و آموزش مبتنی بر درمان ترومای کودکی در بزرگسالی جهت کاهش علایم افسردگی و افکار خودکشی در زنان مبتلا به خیانت زناشویی استفاده کرد.کلیدواژه ها: تجارب آسیب زای دوران کودکی، ذهنی سازی، ناگویی هیجانی، افسردگی و افکار خودکشی، خیانت زناشویی.

    کلید واژگان: کلیدواژه ها: تجارب آسیب زای دوران کودکی, ذهنی سازی, ناگویی هیجانی, افسردگی و افکار خودکشی, خیانت زناشویی
    Shohreh Babaei, Mania Naseri Manesh*, Fatemeh Abouzari, Saber Karami
    Introduction

    Betrayal In recent years, it has become one of the most problematic and traumatic marital conflicts. In addition, this phenomenon brings with it various psychological problems; therefore, the present study was conducted with the aim of investigating the role of traumatic childhood experiences, mentalization and alexithymia in predicting depression and suicidal thoughts in women suffering from the trauma of marital betrayal.

    Methods

    The method of this research is descriptive-correlation. The statistical population of this research included all women suffering from the trauma of marital betrayal in Tehran in 2022. For this purpose, 220 of these people were selected by convenience sampling method and they responded to the short form of Bernstein et al.'s Childhood Trauma Questionnaire (2003), Fonagy et al.'s Reflective Function Questionnaire (2016), Toronto alexithymia Scale (1994), Revised Beck Depression Inventory (1996) and Beck Suicidal Ideation Scale (1991). The collected data were analyzed using Pearson's correlation coefficient and multiple regression analysis in SPSS-24 software.

    Results

    The results showed that there is a positive and significant relationship between traumatic childhood experiences, mentalization (uncertainty component) and alexithymia with depression and suicidal thoughts (P<0.01). Also, there is a negative and significant relationship between mentalization (confidence component) and depression and suicidal thoughts (P<0.01). The results of multiple regression analysis also revealed that 76.9% of the variance of depression and 55.2% of the variance of suicidal thoughts are explained by traumatic childhood experiences, mentalization and alexithymia.

    Conclusions

    According to the results, it is possible to use mentalizing interventions, alexithymia and training based on childhood trauma treatment in adulthood to reduce depression symptoms and suicidal thoughts in women suffering from marital infidelity.

    Keywords: Traumatic childhood experiences, mentalization, emotional ataxia, depression, suicidal thoughts, marital infidelity
  • نیلوفر هاشمی، فرنوش عبداللهی سیاهکلده*، فرشته شیرازی، صابر کرمی
    مقدمه

    خیال بافی ناسازگار (MD) شکل افراطی رویاپردازی است که احتمالا باعث پریشانی های روان شناختی قابل توجه و اختلال در عملکرد افراد می شود. اخیرا پژوهش های زیادی در مورد خیال بافی ناسازگار صورت گرفته است، اما آسیب شناسی روانی آن هنوز مشخصی نیست. هدف از این مطالعه بررسی مقایسه مشکلات روان شناختی و عملکرد شغلی در بین دو گروه از پرستاران با MD و بدون MD بود.

    روش کار

    این پژوهش زمینه یابی از نوع علی- مقایسه ای است. جامعه آماری این پژوهش را تمامی پرستاران بیمارستان های شهر کرمانشاه تشکیل دادند. از میان جامعه آماری، 80 پرستاران به عنوان گروه نمونه به صورت در دسترس انتخاب شدند. با استفاده از ابزار MDS- 16 از میان 80 نفر نمونه 30 نفر به عنوان افراد دارای علایم MD و 50 نفر هم افراد بدون علایم MD تشخیص داده شدند. تعداد 30 نفر از افراد بدون علایم MD انتخاب و با گروه مبتلا به علایم MD (30 نفر) مقایسه شدند. از مقیاس خیال بافی ناسازگارانه، مقیاس اختلال اضطراب فراگیر، پرسشنامه وسواسی- اجباری، پرسشنامه تشخیصی خودگزارشی اختلال نقص توجه- بیش فعالی و پرسشنامه عملکرد شغلی به منظور گردآوری اطلاعات استفاده شد. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم افزار SPSS نسخه 24 در دو بخش توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و استنباطی(تحلیل واریانس چندمتغیره) انجام پذیرفت.

    یافته ها

    نتایج بیانگر این بود که بین مشکلات روان شناختی و عملکرد شغلی در بین دو گروه از پرستاران با و بدون خیال پردازی ناسازگارانه تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>P). به این صورت که پرستاران دارای خیال پردازی ناسازگارانه دارای نمره میانگین بالاتری در اضطراب فراگیر، وسواس فکری-عملی، نقص توجه و بیش فعالی و دارای نمره پایین تری در عملکرد شغلی هستند.

    نتیجه گیری

    وجود MD در بین پرستاران و به علاوه نمره بالا در مشکلات روان شناختی و نمره پایین در عملکرد شغلی نشان دهنده یک مشکل بالقوه جدی، فراگیر و مهم است. این مطالعه مقدماتی باید پایه محکمی برای تحقیقات دقیق تر در مورد علل و عوامل مرتبط با MD و سایر مشکلات روان شناختی مرتبط و عملکرد شغلی ارایه دهد. به علاوه پیشنهاد می شود که به MD به عنوان یک مولفه مهم توجه ویژه ای لحاظ شود.

    کلید واژگان: خیال پردازی ناسازگار, مشکلات روان شناختی, عملکرد شغلی, پرستاران
    Niloufar Hashemi, Farnoosh Abdollahi Siyahkaldeh*, Fereshteh Shirazi, Saber Karami
    Introduction

    Maladaptive daydreaming (MD) is an extreme form of daydreaming that may cause significant psychological distress and dysfunction in individuals. A lot of research has been done on maladaptive daydreaming weaving recently, but its psychopathology is still not clear. The aim of this study was to compare psychological problems and job performance among two groups of nurses with MD and without MD.

    Methods

    This research is causal-comparative. The statistical population of this research was made up of all the nurses of Kermanshah hospitals. Among the statistical population, 80 nurses were selected as a sample group in a convenience manner. Using the MDS-16 scale, out of 80 people in the sample, 30 people were diagnosed as having MD symptoms and 50 people were diagnosed as people without MD symptoms. 30 people without MD symptoms were selected and compared with the group with MD symptoms (30 people). The maladaptive daydreaming scale, generalized anxiety disorder scale, obsessive-compulsive questionnaire, self-report diagnostic questionnaire of attention-deficit-hyperactivity disorder and job performance questionnaire were used to collect information. The analysis of the information obtained from the implementation of questionnaires was done through SPSS software version 24 in two descriptive (mean and standard deviation) and inferential (multivariate analysis of variance) sections.

    Results

    The results indicated that there is a significant difference between psychological problems and job performance among two groups of nurses with and without maladaptive daydreaming (P<0.05). Between the fact that nurses with maladaptive daydreaming have a higher mean score in general anxiety, obsessive-compulsive, attention deficit and hyperactivity and have a lower score in job performance.

    Conclusions

    The presence of MD among nurses and a high score in psychological problems and a low score in job performance indicate a potentially serious, comprehensive and important problem. This preliminary study should provide a solid foundation for more detailed research on the causes and factors associated with MD and other related psychological problems and job performance. In addition, it is suggested to pay special attention to MD as an important component.

    Keywords: maladaptive daydreaming, psychological problems, job performance, nurses
  • سارا کریمی*، امیرحسین بهادیوند چگینی، صابر کرمی، فاطمه عظیمی راویز، زینب قطور
    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر سبک های مقابله ای و تاب آوری زنان آسیب دیده از خشونت خانگی انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی این پژوهش شامل کلیه زنان آسیب دیده از خشونت خانگی در شهر قزوین بود که 30 زن آسیب دیده از خشونت خانگی به روش نمونه گیری داوطلبانه و از طریق تشخیص پزشک قانونی در مراکز تحت نظارت بهزیستی انتخاب شدند و و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. شرکت کنندگان گروه آزمایش در هشت جلسه ی نود دقیقه ای (هفته ای یک جلسه) برنامه درمانی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی را دریافت کردند و گروه کنترل به مدت دو ماه در لیست انتظار بودند. به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه های سبک های مقابله ای لازاروس و فولکمن و تاب آوری روان شناختی کانر در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس تحلیل شدند. نتایج نشان داد با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین نمرات پس آزمون گروه های آزمایش و گروه کنترل در متغیرهای سبک های مقابله ای و تاب آوری تفاوت معناداری وجود دارد. با توجه به یافته ها می توان بیان کرد که درمان کاهش استرس بر اساس ذهن آگاهی بر افزایش تاب آوری و راهبرد مقابله ای مساله مدار و کاهش راهبرد مقابله ای هیجان مدار زنان آسیب دیده از خشونت خانگی موثر است.
    کلید واژگان: استرس, تاب آوری, سبک های مقابله, خشونت
    SARA KARIMI *, Saber Karami, Fatemeh Azimi Raviz, Zeinab Ghator
    The purpose of this study was evaluating the effectiveness of mindfulness therapy group based on reducing stress on coping styles and resilience damaged women of domestic violence. This study was conducted in a quasi-experimental design with pretest-posttest and control group. The population included all damaged women of domestic violence in Qazvin. 30 damaged women of domestic violence were selected using voluntary sampling and diagnosis of Qazvin's forensics in areas that are under supervision of welfare and then they were randomly assainged to experimental and control groups. The participants in the experimental group received a stress reduction treatment program based on mindfulness, and the participants control group not received treatment. The participants completed Lazarus and Folkman Coping Styles and Cannor Psychological Resilience Questionnaires in pre-test, and post-test. Stage. Data were analyzed using covariance analysis statistical method. The results showed that controlling the pre-test effect, there aree a significant difference between the mean post-test scores of the experimental and the control groups in coping styles and resilienc variable According to the results, we can say that mindfulness therapy group based on reducing stress has effect on increasing resilience and problem-oriented coping strategies and reducing emotional coping strategies in women damaged of domestic violence.
    Keywords: stress, Resilience, Coping Styles, domestic
  • سهیلا ابوبکری ماکویی*، خدیجه کابلی، سامان قاسمی، مرضیه چاقوساز، سحر صفاء، صابر کرمی
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر رویکرد کوتاه مدت راه حل محور بر راهبردهای مقابله ای و سرسختی روان شناختی دانش آموزان سرآمد انجام شد.

    روش

    طرح این پروهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه دانش آموزان دختر سرآمد پایه نهم شهر مشهد در سال تحصیلی 98-1397 بودند. تعداد آنها 611 نفر برآورد شد. پس از ارزیابی اولیه، تعداد 30 نفر از دانش آموزانی که در آزمون آزمون سرسختی روان شناختی، نمره پایین تر از بقیه کسب کردند، به روش نمونه گیری هدفمند، به عنوان نمونه پژوهش، انتخاب و در دو گروه یکسان 15نفره آزمایش و کنترل گمارده شدند. گروه آزمایش، در 8 جلسه 90 دقیقه ای هر هفته دو جلسه، درمان گروهی راه حل محور را دریافت کردند؛ گروه گواه هیچ گونه مداخله ای را دریافت نکردند. به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های راهبردهای مقابله ای لازاروس و فولکمن و سرسختی روان شناختی کوباسا و همکاران، در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد.

    یافته ها:

     یافته های حاصل از پژوهش نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین نمره های پس آزمون افراد گروه های آزمایش و کنترل در متغیرهای راهبردهای مقابله ای هیجان مدار، مسئله مدار و سرسختی روان شناختی، تفاوت معناداری وجود داشت (001/0>P).

    نتیجه گیری: 

    در مجموع با توجه به نتایج پژوهش می توان گفت که رویکرد کوتاه مدت راه حل محور بر کاهش راهبرد مقابله ای هیجان مدار و افزایش راهبرد مقابله ای مسئله مدار و سرسختی روان شناختی دانش آموزان سرآمد تاثیر دارد.

    کلید واژگان: درمان راه حل محور, سرسختی, مقابله, دانش آموزان سرآمد
    Soheila Aboobakri Makoei*, Khadijeh Kaboli, Saman Qasemi, Marzieh Chagosaz, Sahar Safa, Saber Karami
    Objective

    This research was aimed to determine the short-term solution-focused approach on the coping strategies and mental toughness of outstanding students.

    Method

    The design of this quasi-experimental study was pre-test-post-test with a control group. The statistical population included all the top ninth grade female students in Mashhad in the academic year 2018-19. Their number was estimated at 611 people. After the initial evaluation, 30 students who lower scored than the others in the psychological toughness test were selected by purposive sampling as a research sample and assigned to two identical groups of 15 experiments and controls. The experimental group received group-centered group therapy in eight sessions of 90 minutes each week, and The control group did not receive any intervention. In order to collect information, the questionnaires of coping strategies of Lazarus and Folkman and psychological toughness of Kubasa et al. Were used in two stages of pre-test and post-test. Multivariate analysis of covariance was used to analyze the data.

    Results

    According to the results, by controlling the effect of pre-test, there was a significant difference between the mean scores of post-test in the experimental and control groups in the variables of emotion-focused, problem-focused and mental toughness (P<0.001).

    Conclusion

    In general, the short-term solution-focused approach has a significate effect on reducing the emotion-focused and increasing the problem-focused and mental toughness of outstanding students.

    Keywords: Solution- focused therapy, Toughness, Coping, Outstanding Students
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال