نقش تجارب آسیب زای دوران کودکی، ذهنی سازی و ناگویی هیجانی در پیش بینی افسردگی و افکار خودکشی در زنان مبتلا به تروما خیانت زناشویی

پیام:
نوع مقاله:
مقاله پژوهشی/اصیل (دارای رتبه معتبر)
چکیده:

مقدمه:

 خیانت در سال های اخیر تبدیل به یکی از مشکل زاترین و آسیب زاترین تعارضات زناشویی شده است. به علاوه این پدیده مشکلات روان شناختی گوناگونی را با خود به همراه دارد؛ از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش تجارب آسیب زای دوران کودکی، ذهنی سازی و ناگویی هیجانی در پیش بینی افسردگی و افکار خودکشی در زنان مبتلا به تروما خیانت زناشویی انجام شد.

روش کار

روش این پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان مبتلا به تروما خیانت زناشویی شهر تهران در سال 1401 بودند. به این منظور تعداد 220 نفر از این افراد به روش نمونه‏گیری در دسترس انتخاب شدند و به فرم کوتاه پرسشنامه ترومای کودکی برنشتاین و همکاران (2003)، پرسشنامه ذهنی سازی کارکرد تاملی فوناگی و همکاران (2016)، مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو (1994)، سیاهه تجدیدنظر شده افسردگی بک (1996) و مقیاس افکار خودکشی بک (1991) پاسخ دادند. داده‏های جمع آوری شده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه در نرم افزار SPSS-24 تحلیل شدند.

یافته ها

نتایج نشان داد که بین تجارب آسیب زای دوران کودکی، ذهنی سازی (مولفه عدم اطمینان) و ناگویی هیجانی با افسردگی و افکار خودکشی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (01/0>P). همچنین بین ذهنی سازی (مولفه اطمینان) با افسردگی و افکار خودکشی رابطه منفی و معناداری وجود دارد (01/0>P). نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نیز آشکار کرد که 9/76 درصد واریانس افسردگی و 2/55 درصد از واریانس افکار خودکشی به وسیله تجارب آسیب زای دوران کودکی، ذهنی سازی و ناگویی هیجانی ‏تبیین می‏شود.

نتیجه گیری

با توجه به نتایج، می توان از مداخلات ذهنی سازی، ناگویی هیجانی و آموزش مبتنی بر درمان ترومای کودکی در بزرگسالی جهت کاهش علایم افسردگی و افکار خودکشی در زنان مبتلا به خیانت زناشویی استفاده کرد.کلیدواژه ها: تجارب آسیب زای دوران کودکی، ذهنی سازی، ناگویی هیجانی، افسردگی و افکار خودکشی، خیانت زناشویی.

زبان:
فارسی
صفحات:
110 تا 122
لینک کوتاه:
https://www.magiran.com/p2560666 
مقالات دیگری از این نویسنده (گان)