به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

طوبی غضنفری

  • رسول رشیدی، طیبه رجبیان، طوبی غضنفری*
    مقدمه و هدف
    سازمان بهداشت جهانی در مارس 2020 بیماری کروناویروس 2019 را به عنوان یک بیماری همه گیر معرفی کرد. MERS-CoV و آنفولانزا می توانند منبع ارزشمندی در توسعه عوامل درمانی COVID-19 باشند. Matricaria chamomilla L معمولا به دلیل خواص ضدالتهابی و ضدباکتریایی مفید است و در فارماکوپه 26 کشور به عنوان یک داروی گیاهی برای درمان اختلالات مختلف ذکر شده است. این مطالعه به منظور ارزیابی پتانسیل بابونه برای کاهش سطح سایتوکاین پیش التهابی TNF-α انجام شد.
    مواد و روش ها
    سلول های تک هسته ای خون محیطی (PBMCs) از داوطلبان کووید-19 (3 نفر) جداسازی و با غلظت های 200، 300، 400، 500 میکروگرم بر میلی لیتر عصاره اتانولی که از اندام های هوایی بابونه استخراج شده بود تیمار شدند. سطوح تولید فاکتور نکروز تومور آلفا (TNF-α) با استفاده از روش الایزا اندازه گیری شد.
    نتایج
    عصاره اتانولی بابونه (تمام غلظت ها) تولید سایتوکاین پیش التهابی TNF-α را در کشت سلول های خون محیطی بیماران کووید-19 به طور قابل توجهی نسبت به گروه تیمارنشده کاهش داد (0001/0>p).
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه حاضر برای نخستین بار نشان می دهد که بابونه می تواند از طریق کاهش سطح سایتوکاین پیش التهابی TNF-α اثرات ضدالتهابی خود را اعمال کند که این اثرات را می توان به ترکیبات این گیاه با خواص ضدالتهابی نسبت داد. این گیاه به عنوان جایگزینی بالقوه برای درمان بیماری های التهابی نیاز به بررسی و مطالعات بیشتر دارد.
    کلید واژگان: بابونه, عصاره اتانولی, COVID-19, PBMCs, فاکتور نکروز تومور آلفا
    Rasoul Rashidi, Tayabeh Radjabian, Tooba Ghazanfari *
    Background and Objective
    In March 2020, World Health Organization (WHO) declared 2019 coronavirus disease as a pandemic. MERS-CoV and influenza can be a valuable resource in the development of therapeutic agents for COVID-19. Matricaria chamomilla L. (chamomile) is usually useful due to its anti-inflammatory and antibacterial properties and is listed in the pharmacopoeia of 26 countries as a herbal medicine for the treatment of various disorders. This study was conducted to evaluate the potential of chamomile to reduce the level of pro-inflammatory cytokine TNF-α.
    Materials and Methods
    Peripheral blood mononuclear cells (PBMCs) were isolated from Covid-19 volunteers (n = 3) and treated with concentrations of 200, 300, 400, and 500 µg/ml ethanolic extract extracted from chamomile aerial parts. Tumor necrosis factor alpha (TNF-α) production levels were measured using ELISA method.
    Results
    Chamomile ethanolic extract (all concentrations) significantly reduced the production of pro-inflammatory cytokine TNF-α in peripheral blood cell cultures of covid-19 patients compared to the untreated group (p<0.0001).
    Conclusion
    The results of the present study showed for the first time that chamomile can exert its anti-inflammatory effects by reducing the level of the pro-inflammatory cytokine TNF-α, which can be attributed to the compounds of this plant with anti-inflammatory properties. As a potential alternative for the treatment of inflammatory diseases, this plant needs further investigation.
    Keywords: Chamomile, Ethanolic extract, COVID-19, PBMCs, Tumor Necrosis Factor alpha (TNF-α)
  • ام البنین علی بخشی، سارا غفارپور، محمدمهدی نقی زاده، طوبی غضنفری*
    مقدمه و هدف

    بیماری کووید-19 به عنوان یک همه گیری با قدرت گسترش بالا و طیف وسیع علایم بالینی و عدم درمان قطعی چالش پیش سال های اخیر بشر است. پاسخ ضد ویروسی اینترفرون نوع یک در برابر ویروس    SARS-COV-2 از مهم ترین مسیرهای سیستم ایمنی ذاتی در مواجهه با این بیماری است. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط بین بیان دو ژن ly6e وusp18، با شدت علایم بالینی در بیماران مبتلا به کووید-19 بود.

    مواد و روش ها

    نمونه خون محیطی از بیماران تهیه و DNA آن ها استخراج شد، سپس بیان ژن ly6e  وusp18 به وسیله روش Real-time PCR مورد سنجش قرار گرفت. نمونه های cDNA در ابتدا با استفاده از پرایمرهای اختصاصی تکثیر داده شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های کای دو، کروسکال والیس و من ویتنی انجام شد. سطح معناداری 0.05 در نظر گرفته شد.

    نتایج

    بیان ژن ly6e به طور معناداری (p=0.008) در گروه بستری نسبت به گروه کنترل کاهش یافته بود. هیچ تفاوت معناداری در بیان ژن usp18 میان گروه های مورد مطالعه دیده نشد.

    نتیجه گیری

    بیان مناسبی از پروتیین ly6e می تواند با کنترل شدت علایم بالینی بیماری کووید-19ارتباط داشته باشد.

    کلید واژگان: کووید-19, شدت علائم بالینی, اینترفرون نوع یک, ly6e, usp18
    Umoulbanin Alibakhshi, Sara Ghaffarpour, MohammadMahdi Naghizadeh, Tooba Ghazanfari *
    Background and Objective

    Covid-19 disease as a pandemic with high spreading power and a wide range of clinical symptoms and lack of definitive treatment is a challenge for mankind in recent years. The antiviral response of type 1 interferon against the SARS-COV-2 virus is one of the most important pathways of the innate immune system in dealing with this disease. The purpose of this study was to investigate the relationship between the expression of two genes, ly6e and usp18, with the severity of clinical symptoms in patients with covid-19.

    Materials and Methods

    Peripheral blood samples were prepared from patients and their DNA was extracted, then the expression of ly6e and usp18 genes was measured by real-time PCR method. cDNA samples were first amplified using specific primers. Data analysis was performed using chi-square, Kruskal-Wallis and Mann-Whitney tests. A significance level of 0.05 was considered.

    Results

    The expression of the ly6e gene was significantly (p=0.008) decreased in the hospitalized group compared to the control group. No significant difference was seen in the expression of the usp18 gene among the studied groups.

    Conclusion

    Proper expression of ly6e protein can be related to controlling the severity of clinical symptoms of covid-19 disease.

    Keywords: COVID-19, severity of clinical symptoms, type one interferon, ly6e, usp18
  • رسول رشیدی، طوبی غضنفری*، طیبه رجبیان، انسیه سادات میرشریف
    مقدمه و هدف
    مطالعات متعدد اثرات ضدالتهاب، ضدمیکروب، ضدحساسیت، ضدسرطان، ضداسپاسم، مسکن و ترمیم کنندگی زخم بابونه (Matricaria chamomile) را نشان داده اند. در این مطالعه تاثیر غلظت های مناسب عصاره آبی و اتانولی بابونه شیرازی بر روی فعالیت حیاتی لکوسیت های بیماران مبتلا به کووید-19 مورد بررسی قرار گرفت.
    مواد و روش ها
    پس از تهیه عصاره آبی و اتانولی بابونه، سلول های تک هسته ای خون محیطی(PBMC) 3 بیمار مبتلا به کووید-19 با دوزهای 200، 300، 400 و 500 میکروگرم بر میلی لیتر عصاره اتانولی بابونه و  دوزهای 400، 500، 600 و 700 میکروگرم بر میلی لیتر عصاره آبی بابونه تیمار شدند. پس از گذشت 24 ساعت، فعالیت حیاتی PBMCs به روش MTT سنجیده شد. تجزیه و تحلیل آماری داده ها به وسیله نرم افزار SPSS24  بوسیله آزمون آماری ANOVA one-way  انجام شد. مقادیر P<0.05 معنی دار در نظر گرفته شد.
    نتایج
    در تحقیق حاضر، عصاره اتانولی بابونه در دوز 500 میکروگرم بر میلی لیتر و عصاره آبی در دوزهای 600 و 700 میکروگرم بر میلی لیتر منجر به کاهش معنی دار فعالیت حیاتی سلول های تک هسته ای خون محیطی نسبت به گروه کنترل شدند.
    نتیجه گیری: کاهش فعالیت حیاتی سلول های تک هسته ای خون محیطی در غلظت های مختلف عصاره های آبی و اتانولی بابونه وابسته به دوز بوده و با افزایش دوز کاهش فعالیت حیاتی مشاهده می شود.
    کلید واژگان: بابونه, کووید-19, سلول های تک هسته ای خون محیطی
    Rasoul Rashidi, Tooba Ghazanfari *, Tayabeh Radjabian, Ensie Sadat Mirsharif
    Background and Objective
    Numerous studies have shown the anti-inflammatory, antimicrobial, anti-allergic, anti-cancer, anti-spasm, analgesic and wound healing effects of chamomile (Matricaria chamomile). In this study, the effect of aqueous and ethanolic extracts of chamomile on the vital activity of cultured leukocytes of patients with covid-19 was investigated.
    Materials and Methods
    After preparation of aqueous and ethanolic extracts of chamomile, peripheral blood mononuclear cells (PBMC) of patients with covid-19 with doses of 200, 300, 400 and 500 micrograms/ml of ethanolic extract of chamomile and doses of 400, 500, 600 and 700 µg/ml chamomile aqueous extract were treated. After 24 hours, the vital activity of PBMCs was measured by MTT method. To analyze the findings, one-way analysis of variance was used in SPSS software version 24. P<0.05 was considered significant.
    Results
    In the current research, chamomile ethanol extract in doses of 500 micrograms/ml and aqueous extract in doses of 600 and 700 micrograms/ml led to a significant decrease in the vital activity of peripheral blood mononuclear cells compared to the control group.
    Conclusion
    Aqueous and ethanol extracts of chamomile significantly decrease the vital activity of peripheral blood mononuclear cells; This decrease in vital activity is dose-dependent, and with increasing dose, a decrease in vital activity is observed.
    Keywords: Chamomile, COVID-19, Peripheral blood mononuclear cells
  • بهمن رحیم لو، سارا غفارپور، محمدصابر زمانی، محمدمهدی نقی زاده، طوبی غضنفری*
    مقدمه و هدف

    اینترلوکین-6 یکی از سایتوکاین هایی است که افزایش و نقش آن در پاتوژنز کووید-19 در مطالعات مختلف گزارش شده است. غلظت اینترلوکین-6 تحت تاثیر چندین عامل محیطی و ژنتیکی، ازجمله مکان های پلی مورفیک در ژن IL-6 قرار می گیرد. در مطالعه حاضر، پلی مورفیسم rs1800795 که در ناحیه ژنی IL6 قرار دارد مورد بررسی قرار گرفت.

    مواد و روش ها

    افراد شرکت کننده در این مطالعه به دو گروه سرپایی (245 نفر) و بستری (245 نفر) به علت ابتلا به COVID-19 تقسیم شدند. نمونه خون محیطی از بیماران تهیه و DNA آن ها استخراج شد، سپس ژنوتیپ پلی مورفیسم rs1800795 به وسیله روش Tetra Arms PCR مورد سنجش قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون های آماری کای دو، تی تست و رگرسیون لجستیک صورت گرفت.

    نتایج

    میانگین سن بیماران در گروه سرپایی3/12±6/41 سال ولی در گروه بیماران بستری، 1/17±0/61 سال بود (P-value<0.001)؛ همچنین فراوانی افراد سیگاری و بیماران دچار مشکلات کلیوی (P-value<0.05) و همینطور بیماران مبتلا به فشار خون, دیابت ملیتوس و دارای سابقه بیماری قلبی (P-value<0.001) در گروه های سرپایی و بستری اختلاف معنی داری داشت. از نظر فراوانی افراد دارای آلل G در گروه بستری به صورت معنی داری کمتر از گروه سرپایی (P-value= 0.045) بود.

    نتیجه گیری: 

    فراوانی واریانت های پلی مورفیسم rs1800795 اینترلوکین-6 در گروه های مختلف بیماران کووید-19 با شدت علایم بالینی متفاوت، با یکدیگر تفاوت دارد و احتمالا آلل G می تواند نقش حفاظت کننده ای در برابر بیماری COVID-19 داشته باشد.

    کلید واژگان: کووید-19, پلی مورفیسم, اینترلوکین-6, rs1800795
    Bahman Rahimlou, Sara Ghaffarpour, MohammadSaber Zamani, MohammadMahdi Naghizadeh, Tooba Ghazanfari *
    Background and Objective

    Interleukin-6 is one of the cytokines whose increase and role in the pathogenesis of Covid-19 has been reported in various studies. Interleukin-6 affects environmental factors and genes, including polymorphic sites in the IL-6 gene. In the present study, the rs1800795 polymorphism located in the IL6 gene region was investigated.

    Materials and Methods

    Participants in this study were divided into outpatient (n=245) and inpatient (n=245) groups due to COVID-19. Peripheral blood samples were taken from patients and their DNA was extracted, then rs1800795 polymorphism genotype was measured by Tetra Arms PCR. Data were analyzed using SPSS software and Chi-Square and t-test students.

    Results

    The mean age of patients in the outpatient group was        41.6±12.3 years but in the inpatient group was 61±17.1 years (P-value <0.001); There was also a significant difference in the frequency of smokers and patients with kidney problems (P-value <0.05) as well as patients with hypertension, diabetes mellitus and a history of heart disease (P-value <0.001) in outpatient and inpatient groups. The frequency of G alleles in the inpatient group was significantly lower than the outpatient group (P-value = 0.045).

    Conclusion

    The frequency of polymorphism variants of rs1800795 interleukin-6 varies in different groups of Covid-19 patients with varying degrees of clinical symptoms, and the G allele may possibly play a protective role against COVID-19.

    Keywords: COVID-19, Polymorphism, Interleukin-6, rs1800795
  • آزاده رشیدی، سارا غفارپور، محمدصابر زمانی، محمدمهدی نقی زاده، طوبی غضنفری*
    مقدمه و هدف

    افزایش و نقش اینترلوکین-6 در پاتوژنز کووید-19در مطالعات مختلف گزارش شده است. واریانت های ژنتیکی اینترلوکین-6 و گیرنده آن در شروع و پیشرفت عفونت های شدید مانند کووید-19، بیماری های خودایمنی و التهابی نقش دارند. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط بین پلی مورفیسم تک نوکلیوتیدی (rs2228145) گیرنده اینترلوکین-6، با شدت علایم بالینی در بیماران مبتلا به کووید-19 می باشد.

    مواد و روش ها

    در مطالعه حاضر 180 بیمار مبتلا به کووید-19 به صورت داوطلبانه وارد و  بر اساس شدت بیماری در 4 گروه خفیف (90 نفر، سن 8/15±40/46) ، متوسط (45 نفر، سن 4/16±50/59)، شدید (25 نفر، سن 24±70/59) و بحرانی (20 نفر، سن 8/15+30/60) قرار گرفتند. نمونه خون محیطی از بیماران تهیه و پس از استخراج DNA، به وسیله روش PCR RFLP (آنزیم محدودالاثرHindIII) و الکتروفورز روی ژل آگارز 2%، تعیین ژنوتیپ شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون آماری Chi-Square یا ANOVA انجام شد. مقادیرP-value کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.

    نتایج

    میانگین سن بیماران در گروه سرپایی 8/15±40/46 ولی در گروه بیماران بستری در ICU و اینتوبه شده، 8/15+30/60 بود (P-value<0.001)؛ همچنین فراوانی بیماران دیابتی در گروه سرپایی حدود 21% ولی در گروه بستری در ICU و اینتوبه شده 45% بود (P-value<0.05). از نظر فراوانی واریانت ها در گروه ها، تفاوت معنی داری در ژنوتیپ CC بین گروه های سرپایی و بستری (P-value<0.01) و همچنین بستری در ICU و اینتوبه شده (P-value<0.05)  مشاهده شد.

    نتیجه گیری

     فراوانی واریانت ها در پلی مورفیسم rs2228145 گیرنده اینترلوکین-6 در گروه های مختلف بیماران کووید-19 با شدت علایم بالینی مختلف، با یکدیگر تفاوت دارد و ژنوتیپ CC می تواند پیش بینی کننده پیش آگهی این بیماران در عدم ورود به ICU و اینتوبه شدن گردد.

    کلید واژگان: کووید-19, پلی مورفیسم, گیرنده اینترلوکین-6, Rs2228145
    Azadeh Rashidi, Sara Ghaffarpour, MohammadSaber Zamani, MohammadMahdi Naghizadeh, Tooba Ghazanfari *
    Background and Objective

    Increasing of interleukin-6 (IL-6) in Covid-19 patients has been reported in various studies. Genetic variants of the IL-6 receptor are involved in the beginning and progression of severe infections, autoimmunity, and also inflammatory diseases. The aim of this study was to investigate the association between SNP (rs2228145) of IL-6 receptor with the severity of Covid-19 patients.

    Materials and Methods

    In the present cross-sectional and analytical study, 180 patients with Covid-19 entered voluntarily and were classified based on the severity of the disease in 4 groups: mild (90 patients, age 46.40 ± 15.8), moderate (45 patients, age 50.4 ±16.4), severe (25 patients, age 59.70 ±24) and critical (20 patients, age 15.30 ± 60.8). Peripheral blood samples were taken from patients and after DNA extraction, genotyping was performed by RFLP PCR and electrophoresis on 2% agarose gel. Data were analyzed using SPSS software and Chi-Square or ANOVA.

    Results

    The mean age of patients in the outpatient group and the intubated inpatients were 46.40 ± 15.8 and 60.30 ± 15.8, respectively (P-value <0.001). Also, the frequency of diabetic patients in the outpatient group and intubated group were about 21% and 45%, respectively (P-value <0.05). A significant difference was observed in the CC genotype between outpatient and inpatient groups (P-value <0.01) as well as intubated patients (P-value <0.05).

    Conclusion

    The frequency of rs2228145 variants in Covid-19 patients with different severity is diverse and CC genotype can be a predictor of prognosis in admission to the ICU and intubation.

    Keywords: COVID-19, Polymorphism, Interleukin-6 receptor, Rs2228145
  • لیلا نصیری، محمدرضا واعظ مهدوی*، طوبی غضنفری، سوسن کبودانیان اردستانی، حسین حسن پور
    مقدمه و هدف

    جمهوری اسلامی ایران در زمان جنگ تحمیلی به مدت پنج سال بوسیله رژیم صدام حسین مورد یورش شیمیایی قرار گرفت که این مسئله آسیب های جسمی و روانی بسیاری را به همراه داشت. هدف از این مطالعه بررسی وضعیت سلامت عمومی و ارتباط آن با موقعیت اقتصادی اجتماعی غیرنظامیان سردشت بود.

    مواد و روش ها

    این مطالعه بخشی از پژوهش غضنفری، واعظ مهدوی و همکاران از سال 1387 است. جامعه مورد مطالعه 28 نفر از جانبازان شیمیایی سردشت بود که با استفاده از پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ) گلدبرگ ارزیابی شدند که با نمرات از 0 (برای بهترین) تا 84 ارزش گذاری شدند. همچنین ارتباط سطح سلامت عمومی آنان با موقعیت اقتصادی اجتماعی در نظر گرفته شد. همچنین، سطح تحصیلات، شدت مواجهه، درصد جانبازی و کیفیت زندگی مورد ارزیابی قرار گرفت.  جهت آنالیز داده ها از تحلیل واریانس و رگرسیون غیر خطی استفاده شد.

    نتایج

    میانگین سلامت عمومی در گروه نرمال، خفیف و شدید (بر اساس شدت جراحت) به ترتیب 0/50، 5/51 و 8/29 به دست آمد که بیانگر اختلاف در سلامت عمومی گروه شدید با دو گروه خفیف و نرمال (05/0>P) بود. همچنین بین متغیرهای موقعیت اقتصادی اجتماعی، سطح تحصیلات، کیفیت زندگی، شدت مواجهه و درصد جانبازی مجروحین با سلامت عمومی ارتباط معنی داری در بیشتر گروه ها وجود داشت.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان دادند که بهبود موقعیت اقتصادی اجتماعی نقش بسزایی در سلامت عمومی و روانی افراد دارد. به طوری که موقعیت اقتصادی اجتماعی پیش بینی کننده مهم اثرات مخرب گاز خردل بر سلامت عمومی و روانی بوده و بر وضعیت بهداشتی واقعی تاثیرگذار است.

    کلید واژگان: موقعیت اقتصادی اجتماعی, پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ), مجروحین شیمیایی سردشت
    Leila Nasiri, Mohammadreza Vaezmahdavi *, Tooba Ghazanfari, Sussan Kaboudanian Ardestani, Hossein Hassanpour
    Background and Objective

    The Islamic Republic of Iran was chemically attacked by the Saddam Hossein’s enemy for five years during the imposed war and this issue caused many physical and psychological injuries. The aim of this study was to investigate the general health status and its relationship with the socio-economic status of non-army citizens of Sardasht.

    Materials and Methods

    This study was part of the research of Ghazanfari, Vaezmahdavi, et al since 2008. The study population was 28 chemical warfare veterans in Sardasht who were evaluated using the Goldberg General Health Questionnaire (GHQ), rating from 0 for best to 84 the worth health situation. Also, the relationship between the general health situation and socio-economic status were considered. In addition, the level of education, severity of exposure, injury rate and quality of life were evaluated.

    Results

    The mean of general health in normal, mild and severe exposure groups was 50.0, 51.5 and 29.8, respectively, which indicates difference in general health of between group severe with group mild and normal (P<0.05). Also, there was a significant relationship between the variables of socio-economic status, level of education, quality of life, intensity of exposure and the percentage of casualties with general health in most groups. Data were analyzed by one-way analysis of variance and nonlinear regression.

    Conclusion

    The results showed that improving socio-economic status plays an important role in public and mental health. So, the socio economic status is a significant predictor contributing destructive effects of mustard gas on general and mental health and influences actual health situation.

    Keywords: Socio-economic status, General Health Questionnaire (G.H.Q), Sardasht Chemical veterans
  • سمیه حاج محمودی، صدیقه حنطوش زاده، طوبی غضنفری*، مریم رجب نیا چناری
    مقدمه و هدف
    محدودیت رشد داخل رحمی (IUGR)، یکی از مشکلات بارداری است که تغییرات نامناسب عروق در این دوران، می تواند باعث بروز آن شود. با توجه به نقش سلول های NK در IUGR و مشکلات مطالعه آن ها در بافت، بررسی آن ها در خون محیطی ضروری است. هدف ما در این مطالعه بررسی درصد و تعداد سلول های NK+16CD+56CD-3  CD خون محیطی در زنان باردار دارای جنین IUGR است.
    مواد و روش ها
    از 18 زن باردار با جنین IUGR  و15 زن باردار با جنین سالم دعوت شد. تعداد و درصد سلول های NK+16CD+56CD-3  CD خون محیطی در دو گروه به روش فلوسایتومتری بررسی شد.
    نتایج
    درصد سلول های  NK+16CD+56CD-3 CDدر گروه بیمار و سالم، به ترتیب 11/24 و 17/26 مشاهده گردید. تعداد این سلول ها در گروه بیمار 27/97 و در گروه سالم 7/129 مشاهده گردید. با آنالیز آماری من- ویتنی تفاوت معنی داری بین دو گروه مشاهده نگردید. با آزمون اسپیرمن، ارتباط معنی داری بین سن و سلول های NK در گروه بیمار مشاهده شد. نتیجه گیری: مقایسه درصد و تعداد سلول های NK+16CD+56CD-3 CD در گروه بیمار با گروه کنترل، تفاوت معنی داری نداشت که می تواند به دلیل عدم آنالیز زیرگروه های سلول NK باشد. در مطالعات بعدی آنالیز زیرگروه های NK بررسی گردد. با توجه به ارتباط معنی دار سن با تعداد و درصد سلول های NK در گروه بیمار، به نظر می رسد افزایش سن به عنوان یک فاکتور منفی در بارداری، با کاهش این سلول ها همراه است.
    کلید واژگان: محدودیت رشد داخل رحمی, سلول های کشنده طبیعی, خون محیطی
    Somayeh Hajmahmoodi, Sedigheh Hantoushzadeh, Tooba Ghazanfari *, Maryam Rajabnia Chenary
    Background and Objective
    Intrauterine growth restriction (IUGR) is one of the pregnancy problems that can be caused by improper vascular changes. Due to the role of NK cells in IUGR and the difficulties of studying them in tissues, it is necessary to study them in peripheral blood. The aim of this study was to evaluate the percentage and number of peripheral blood CD3-CD56+CD16+NK cells in pregnant women with IUGR fetus..
    Materials and Methods
    18 pregnant women with IUGR fetus and 15 pregnant women with healthy fetus were invited. The number and percentage of peripheral blood CD3-CD56+CD16+NK cells in both groups were assessed by flow cytometry.
    Results
    The percentage of CD3-CD56+CD16+NK cells in the patient and healthy groups was 24.11 and 26.17, respectively. The number of these cells was 97.27 in the patient and 129.7 in the healthy group. No significant difference was observed between the two groups by Mann-Whitney analysis. Spearman analysis showed a significant relationship between age and NK cells in the patient group.
    Conclusion
    The comparison of percentage and number of CD3-CD56+CD16+NK cells in the patient group with the control group was not significantly different which could be due to the lack of analysis of NK cell subgroups. In future studies, analysis of NK subtypes should be investigated. Considering the significant relationship between age and the number and percentage of NK cells in the patient group, it seems that increasing age as a negative factor is associated with a decrease in these cells.
    Keywords: Intrauterine growth restriction (IUGR), NK cells, Peripheral blood
  • شیما شیخی، علی خامسی پور، طیبه رجبیان، زهرا مجلل طباطبایی، طوبی غضنفری*
    مقدمه

    لیشمانیوز جلدی (سالک) توسط گونه های مختلف لیشمانیا ایجاد می شود. ترکیبات پنج ظرفیتی آنتیموان به عنوان خط اول درمان سالک، همراه با محدودیت ها و عوارض جانبی می باشند. استفاده از داروهای گیاهی به دلیل سمیت و هزینه کمتر-کارایی و دسترسی بیشتر مورد توجه قرار دارند.

    هدف

    هدف از این مطالعه بررسی اثر عصاره هیدروالکلی ریشه شیرین بیان و گلیسیریزیک اسید بر پروماستیگوت ها و آماستیگوت های لیشمانیا ماژور می باشد.

    روش بررسی

    عصاره هیدروالکلی ریشه شیرین بیان، گلیسیریزیک اسید یا گلوکانتیم در دوزهای مختلف همراه با پروماستیگوت لیشمانیا ماژور در دمای 26 درجه سانتی گراد در پلیت کشت سلول به مدت 24 و 48 ساعت انکوبه و درصد بقا پروماستیگوت ها به روش MTT بررسی شد. سپس دوزهای مشخص از عصاره هیدروالکلی ریشه شیرین بیان، گلیسیریزیک اسید یا گلوکانتیم به کشت ماکروفاژهای آلوده به انگل لیشمانیا ماژور اضافه و بعد از 24 ساعت میانگین تعداد آماستیگوت ها در ماکروفاژها محاسبه شد.

    نتایج

    نتایج حاصل از درصد بقا پروماستیگوت و آماستیگوت لیشمانیاماژور نشان داد که IC50 عصاره هیدروالکلی ریشه شیرین بیان، گلیسیریزیک اسید و گلوکانتیم بر پروماستیگوت به ترتیب 018/0 ± 1250، 017/0±3000 و 043/0±50 میکروگرم در میلی لیتر بعد از 24 ساعت و 016/0 ± 017/0، 1000/0 ± 3000 و 009/0 ± 25 میکروگرم در میلی لیتر بعد از 48 ساعت می باشد. همچنین IC50 عصاره ریشه، گلیسیریزیک اسید و گلوکانتیم بر آماستیگوت لیشمانیا ماژور به ترتیب 500، 1000 و 25 میکروگرم در میلی لیتر برآورد شد.

    نتیجه گیری

    عصاره هیدروالکلی ریشه شیرین بیان و گلیسیریزیک اسید دارای اثر کشندگی بر پروماستیگوت و آماستیگوت لیشمانیا ماژور در شرایط برون تنی است.

    کلید واژگان: شیرین بیان, برون تنی, پروماستیگوت, آماستیگوت, گلیسیریزیک اسید, لیشمانیا ماژور
    Shima Sheikhi, Ali Khamesipour, Tayebeh Radjabian, Zahra Mojallal Tabatabaei, Tooba Ghazanfari*
    Background

    Cutaneous leishmaniasis by different species of Leishmania. Pentavalen antimonials as a first line drug for treatment of cutaneous leishmaniasis have several limitations and side effects. Natural products are more considered due to their less toxicity and cost, more efficient, safety and readily available antileishmania agents.

    Objective

    The aim of this study was to explore the effect of hydroalcoholic extract of Glycyrrhiza glabra (licorice) roots and its main component glycyrrhizic acid on promastigote and amastigote of L. major.

    Methods

    Different dosages of hydroalcoholic extract of licorice root, glycyrrhizic acid and Glucantime with promastigote of L. major were incubated at 26 °C for 24 and 48 hours then the percentages of alive promastigotes were measured by MTT assay. The antiamastigote effects of these drugs was examined by microscopic counting of the number of amastigotes in macrophages 24 hours after treating the parasite infected macrophages with them. Promastigote and infected macrophages without any treatment was used as negative controls.

    Results

    The IC50 values of hydroalcoholic extracts of licorice root, glycyrrhizic acid and Glucantime on promastigote of L. major was 1250 ± 0.018, 3000 ± 0.017 and 50 ± 0.043 μg/ml after 24 hours, and 1000 ± 0.016, 3000 ± 0.017 and 25 ± 0.009 μg/ml after 48 hours, respectively. The IC50 values of the licorice root extract, glycyrrhizic acid and Glucantime on amostigate was 500, 1000 and 25 μg/ml, respectively.

    Conclusion

    Hydroalcoholic extract of licorice root and glycyrrhizic acid had cytotoxic effects on promastigotes and amastigotes of L. major.

    Keywords: Glycyrrhiza glabra, Glycyrrhizic acid, In vitro, Leishmania major, Promastigote, Amastigote
  • زهره بیگدلی، طوبی غضنفری، محمد مهدی نقی زاده، ملیحه نصیری، سقراط فقیه زاده *
    اهداف

    این مطالعه با هدف تفکیک مصدومان شیمیایی گاز خردل به گروه های مواجه و غیرمواجه با خردل گوگردی با استفاده از تحلیلهای ممیزی کلاسیک و رگرسیون لجستیک دو حالتی و انتخاب بهترین تحلیل انجام شد.

    ابزار و روش ها

    مطالعه حاضر از نوع همگروهی تاریخی است که از سال 1384 تا 1393 انجام شد. با روش انتخابی براساس فهرست خانوار و نمونه گیری سیستماتیک 284 نفر شامل 216 نفر از شهرستان سردشت به عنوان گروه مواجه و 68 نفر از شهرستان ربط به عنوان گروه شاهد که از همه نظر با گروه مورد همسان سازی شده اند، وارد مطالعه شدند. با استفاده از روش های تحلیل ممیزی کلاسیک و رگرسیون لجستیک، 32 متغیر کمی بررسی شدند و در نهایت این دو روش با استفاده از تحلیل منحنی راک باهم مقایسه شدند. از نرم افزار 21 SPSS برای تجزیه و تحلیل استفاده شد.

    یافته ها

    8 متغیر معنی دار که بیشترین توانایی را در تفکیک گروه ها داشتند (نسبت FVC/FEV1 ،تستوسترون، کلسترول، فسفر، بیلیروبین کونژوگه، شمارش گلبول قرمز خون، هموگلوبین و هماتوکریت)، انتخاب و وارد مدلهای اصلی شدند. با استفاده از منحنی راک نقاط برش متغیرها تعیین شد و مقادیر حساسیت و ویژگی برای تحلیل ممیزی به ترتیب برابر 78 %و 5/77 %و سطح زیرمنحنی آن 2/81 %به دست آمد. در متمایزکردن گروه ها شاخص تستوسترون قویترین متغیر و فاکتور بیلیروبین کونژوگه ضعیفترین متغیر بودند. در مدل رگرسیون لجستیک متغیرهای نسبت FVC/FEV1 ،تستوسترون و فسفر معنی دار بودند (05/0<p .(حساسیت و ویژگی حاصل از این مدل به ترتیب برابر 80 % و 75%، سطح زیر منحنی راک برابر 81/4% و مقدار R2 برابر 0/308% به دست آمد.

    نتیجه گیری

    در تفکیک مصدومان شیمیایی، روش های تحلیل ممیز ی کلاسیک و رگرسیون لجستیک نتایج همراستا و مشابهی دار ند، اما تحلیل ممیزی به دلیل ارایه تابع تشخیص، مدل مناسبتری است.

    کلید واژگان: تحلیل ممیز ی, تابع تشخیص, منحنی راک, رگرسیون لجستیک, مصدومان شیمیایی, ایران
    Z. Bigdeli, T. Ghazanfari, M.M. Naghizadeh, M. Nasiri, S. Faghihzadeh *
    Aims

    The aim of this study was to separate the chemical victims of mustard gas into exposed to and non-exposed groups to sulfur mustard using classical discriminant analysis and two-state logistic regression and selection of the best analysis.

    Instrument & Methods

    The present study is a historical group that was conducted from 2005 to 2014. By observation method and systematic sampling, 284 people were included in the study including 216 people from Sardasht City as an exposed group and 68 people from Rabat City as a control group who were in all respects compared to the case group. Using classical discriminant analysis and logistic regression methods, 32 quantitative variables were examined and finally these two methods were compared using rock curve analysis. SPSS 21 software was used for analysis.

    Findings

    The 8 significant variables that had the highest ability to differentiate the groups (FEV1/FVC ratio, testosterone, cholesterol, phosphorus, conjugated bilirubin, red blood cell count, hemoglobin and hematocrit) were selected and entered into the main models. Using the rock curve, the cutting points of the variables were determined and the sensitivity and specificity values ​​for discriminant analysis were 78% and 77.5%, respectively, and its sub-curved surface was 81.2%. In differentiating the groups, testosterone index was the strongest variable and conjugated bilirubin factor was the weakest variable. In logistic regression model, FEV1/FVC, testosterone and phosphorus ratio variables were significant (p<0.05). The sensitivity and specificity of this model were 80% and 75%, respectively, the rock curvature level was 81.4% and the value of R^2 was 0.308.

    Conclusion

    In the separation of chemical victims, the classical discriminant analysis and logistic regression methods have similar results, but discriminant analysis is a more appropriate model due to the presentation of the diagnostic function.

    Keywords: Discriminant Analysis, Detection Function, Rock Curve, Logistic Regression, Chemical Victims, Iran
  • جلیل عرب خردمند*، سوسن کبودانیان ارستانی، طوبی غضنفری

    انسان در طول تاریخ و از بدو تولد تا پایان عمر با سه جنگ (با طبیعت، با انسان و با خویشتن) مواجه است و اگر بخواهد برخوردار از حیات طیبه باشد ناگریز است تا در برابر هجمه این حملات پی درپی مقاومت نموده و دفاع نماید. یکی از بارزترین جنگ های انسان علیه انسان در سال های اخیر تجاوز رژیم حاکم بر عراق علیه جمهوری اسلامی ایران در 31 شهریور 1359هجری شمسی (22 سپتامبر 1980 میلادی) است. هرچند تا حدی در این جنگ هشت ساله متخصصین و اساتید دانشگاه، تجارب سلامت (بهداشت، درمان و مدیریت بهداشت، درمان) را به طور شفاهی به نسل بعد منتقل نمودند لیکن آن گونه که باید و شاید این تجارب مکتوب نشده است. آنچه که مکتوب شده وقتی می تواند پیام مظلومیت و ایثار آن دوران را به نسل جوان امروز منتقل کند که در حل مشکلات جاری نیز ایفای نقش بنماید. یکی از کاربردهای این تجارب مقایسه مطالعات ایمونوپاتولوژیکی ریه مجروحین شیمیایی با ریه بیماران کرونایی است. کرونا ویرو س ها معمولا منجر به عفونت های ریوی و داخلی در انسان و جانوران می شوند و در چین در سال های 2002 و 2003، پیش از کشف توانایی بروز سندرم حاد تنفسی شدید (SARS-CoV)، تقریبا به عنوان ویروس های خوش خیم در نظر گرفته می شدند. یک دهه بعد ویروس سندرم تنفسی خاورمیانه (MERS-CoV) که تظاهرات بالینی مشابهی به SARS داشت در بیماران دارای پنومونی شناسایی شد. SARS-CoV-2، SARS و MERS منشاء حیوانی داشته و پس از تکامل به گونه ای تبدیل شده اند که می تواند باعث آلودگی و بروز بیماری کشنده در انسان شود. توالی یابی ژنوم، شباهت 79% کووید-19 را به SARS و 50% آن را بهMERS  نشان داده است. همچنین، توالی یابی اسیدآمینه برخی پروتیین ها، نشان دهنده شباهت 68% پروتیین های کووید-19 به SARS است. علایم بالینی کووید-19 مشابه SARS و MERS شامل تب، خستگی و علایم ریوی همچون سرفه، کوتاهی تنفس و تنگی نفس می باشد. یافته های رادیولوژیکی درگیری هر دو ریه را در اغلب بیماران (81%) مبتلا به کووید-19 با تظاهراتی چون کدورت شیشه ای (Ground glass opacity)، الگوی crazy-paving و ضایعات تثبیتی (consolidation) را نشان داده است. همچنین یافته های آزمایشگاهی بیانگر لنفوپنی و افزایش سطح پروتیین فاز حاد (C-reactive protein) است. در این بیماری درصدی از بیماران دچار دیسترس تنفسی حاد شده و نیازمند بستری در شرایط ویژه (ICU) می گردند، و متاسفانه تعدادی، وضعیت بحرانی پیدا نموده که می تواند منجر به مرگ گردد.

    کلید واژگان: پروفایل ایمونوپاتولوژیک, ریه, کووید-19, مجروحین شیمیایی
    Jalil Arab Kheradmand *, Susan Kaboudanian Arestani, Tooba Ghazanfari

    Throughout history and from birth to death, human has faced three wars (with nature, with the man, and with ego) and if he/she wants to have a good life, it is inevitable to resist and defend against these attacks. One of the most obvious human-to-human wars in recent years is the aggression of the ruling regime in Iraq against the Islamic Republic of Iran on September 22, 1980. Although to some extent in this eight-year war, specialists and university professors orally passed on health experiences (health, treatment, and health management) to the next generation, they were not written as they should have been. What can be written when it can convey the message of oppression and self-sacrifice of that time to today's young generation that can also play a role in solving current problems. One of the applications of these experiences is comparing immunopathological studies of chemically injured lungs with lungs of COVID-19 patients. Coronaviruses commonly cause pulmonary and internal infections in humans and animals, and in China in 2002 and 2003, they were considered almost benign viruses before the discovery of the potential for the acute respiratory syndrome (SARS-CoV). A decade later, the Middle East Respiratory Syndrome Virus (MERS-CoV), which had clinical manifestations similar to SARS, was identified in patients with pneumonia. SARS-CoV-2, SARS and MERS are of animal origin and have evolved into a form that can cause infection and fatal disease in humans. Genome sequencing showed 79% similarity of SARS-CoV-2 to SARS and 50% to MERS. Also, amino acid sequencing of some proteins indicates 68% similarity of SARS-CoV-2 proteins to SARS. Clinical symptoms of COVID-19 similar to SARS and MERS include fever, fatigue, and pulmonary symptoms such as cough, and shortness of breath. Radiological findings showed involvement of both lungs in most patients (81%) with COVID-19 with manifestations such as ground-glass opacity, crazy-paving pattern, and consolidation lesions. Laboratory findings also indicate lymphopenia and increased levels of acute-phase protein (C-reactive protein). In this disease, a portion of patients suffer from acute respiratory distress and require hospitalization in special conditions (ICU), and unfortunately, some have found a critical condition that can lead to death.

    Keywords: Immunopathological Profile, Lung, COVID-19, Chemical Injuries
  • اشرف وفا، سقراط فقیه زاده، سارا غفارپور، حسین بهبودی، محمد صابر زمانی، طوبی غضنفری*
    مقدمه و هدف

    اینترفرون گاما یکی از سایتوکین های مهم در بروز بیماری های التهابی مزمن ریوی مانند آسم و COPD است. متیلاسیون نواحی CPG پروموتری این ژن می تواند تحت تاثیر موادشیمیایی و سمی مختلف دچار تغییر شود که این تغییرات در بروز بیماری های مزمن ریوی و شدت آن نقش دارد. در این مطالعه به بررسی اثر ماده شیمیایی سولفورموستارد بر وضعیت متیلاسیون پروموتر ژن اینترفرون گاما و ارتباط آن با شدت بیماری ریوی در جانبازان شیمیایی با مشکلات تاخیری ریوی پرداخته شده است.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه، 46 فرد مواجهه یافته با علائم خفیف تا متوسط ریوی، 45 فرد مواجهه یافته با علائم شدید ریوی و 41فرد مواجهه نیافته به عنوان گروه کنترل انتخاب شدند.کیفیت و کمیت DNAهای استخراج شده از خون این افراد موردبررسی قرارگرفته و نمونه های مناسب پس از تیمار با  بی سولفیت ازنظر وضعیت متیلاسیون پروموتر ژن IFN-γ از طریق تست MSP مورد بررسی قرار گرفتند.
     

    نتایج

    سطح متیلاسیون پروموتور ژن IFN-γ در گروه مواجهه یافته با مشکلات خفیف تا متوسط افزایش معناداری و در گروه مواجهه یافته با مشکلات شدیدکاهش معناداری نسبت به گروه کنترل داشت. سطح فاکتورهای اسپیرومتری در افراد دارای DNA متیله بیش از افراد دارای DNA غیر متیله بود.
     

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته های به دست آمده می توان پیشنهاد داد که افزایش متیلاسیون نواحی پروموتوری و احتمالا تغییر بیان ژنIFN-γ در مواجهه یافتگان با گاز خردل می تواند تاثیر مثبتی بر روی عملکرد ریه داشته باشد.

    کلید واژگان: اینترفرون گاما, سولفورموستارد, متیلاسیون, مشکلات ریوی
    Ashraf Vafa*, Soghrat Faghihzadeh, Sarah Ghafarpour, Hossein Behboodi, Mohammad Saber Zamani, Tooba Ghazanfari
    Introduction

    IFN-γ is one of the most important cytokines in the development of chronic inflammatory diseases such as asthma and COPD. The IFN-γ promoter methylation at CpG islands could be altered by various chemical and toxic substances which may have a role in the incidence of chronic pulmonary diseases and its severity. Thereby, the present study was aimed to evaluate the effect of sulfur mustard gas on the methylation status of IFN-γ gene promoter and its correlation with the severity of pulmonary disease in chemical veterans with delayed pulmonary complications.
     

    Methods

    46 sulfur mustard-exposed individuals with mild-moderate pulmonary complications, 45 with severe pulmonary complicationsand 41 unexposed individuals as a control group participated. The quality and quantity of extracted DNA were assessed by the nanodrop machine. After treatment with bisulfite, the methylation of IFN-γ gene promoter was evaluated by methylation-specific PCR.
     

    Results

    The methylation of IFN-γ gene promoter showed a significant increase in exposed-patients with mild to moderate pulmonary complications and a significant reduction in exposed-patients with severe pulmonary complications compared to the control groups. The levels of spirometric parameters were significantly higher in individuals with Methylated DNA compared with those with unmethylated DNA.
     

    Conclusion

    It could be suggested that hyper-methylation of IFN-γ gene promoter and probable changes in IFN-γ gene expressionhave a positive effect on lung function in SM-exposed individuals.

    Keywords: Methylation, IFN-γ, Sulfur mustard, Pulmonary complications
  • نریمان مصفا*، هدی رحمانی، سمیه صادقی، محسن روشنی، امانی امانی، طوبی غضنفری
    سابقه و هدف
    آلودگی هوای شهر تهران یک معضل ملی محسوب می شود و با توجه به آثار سوء بر سلامتی انسان، مورد توجه پزشکان و افراد فعال در حوزه سلامت قرار گرفته است. با افزایش روزافزون ذرات معلق جامد ) PM (، در شهرهای بزرگ و آلوده صنعتی بسیاری از مطالعه ها به بررسی اثر این ذرات بر سلامتی انسان متمرکز شده است. مطالعه های اپیدمیولوژیک ارتباط افزایش غلظت ذرات معلق و افزایش بیماری های تنفسی و قلبی- عروقی و مرگ و میر ناشی از آن را نشان می دهد. در مقایسه با آثار مخرب این ذرات بر دستگاه تنفسی، کمتر به بررسی آثار آن در سیستم گوارش پرداخته شده است. در حالی که گزارش های مبنی بر افزایش مراجعه به اورژانس به دلیل دردهای شکمی و تهوع در روزهایی که آلودگی هوا بیشتر است، وجود دارد. علاوه بر این بروز بیماری های گوارشی از قبیل التهاب آپاندیس، سرطا نهای کولورکتال و سندرم روده تحریک پذیر در نواحی آلوده صنعتی بیشتر است. مواد و رو شها: ما در این مطالعه تجربی به اثر ذرات با قطر ایرودینامیک کمتر از 2.5 میکرون و ذرات با قطر کمتر از 10 میکرون بر سلو لهای سیستم ایمنی محوطه صفاقی- شکمی در مدل موشی تجربی پرداختیم. به این منظور از فیلترهای جم عآوری PM 2.5 و PM 10 مربوط به ایستگاه های مختلف از شرکت کنترل کیفیت هوای شهر تهران استفاده شد تا ذرات معلق از آن ها استحصال شود. ذرات معلق بر ماکروفاژهای پریتونئال موش نژاد C57BL/6 اثر داده شد. توسط آزمون بررسی حیات سلولی) MTT ( میزان فعالیت حیاتی سلو لها اندازه گیری شد.
    یافته ها
    ذرات معلق با قطر 10 میکرون، پس از 24 ساعت تیمار، در غلظت 10 میکروگرم در میلی لیتر در مقایسه با گروه کنترل به طور قابل توجهی فعالیت حیاتی ماکروفاژهای پریتونئال را افزایش داده است( P =0.00 ). بیشترین میزان افزایش فعالیت حیاتی ماکروفاژهای پریتونئال مربوط به PM 2.5 با غلظت 10 میکروگرم در میلی لیتر بود( P =0.00 ). میزان فعالیت حیاتی ماکروفاژهای پریتونئال تیمار شده با غلظ تهای 5 میکروگرم در میلی لیتر در دو سایز ذرات با قطر 2.5 میکرون و 10 میکرون نیز نسبت به گروه کنترل افزایش یافت اما فقط در مورد ذرات PM10 از نظر آماری معنادار بود( (P <0.05 نتیج هگیری: ذرات معلق هوای شهر تهران در مقایسه با گزار شهایی که از سایر پژوه شهای مشابه در دست است سبب تحریک فعالیت حیاتی ماکروفاژها شدکه می تواند ناشی از افزایش تولید سایتوکاین های التهابی و القای فنوتیپ التهابی در این سلول ها باشد. از این رو می توان دلیل بسیاری از عوارض بالینی ناشی از تماس با ذرات معلق در انسان را با این پدیده مرتبط دانست. بررسی چگونگی وقوع این فعالیت در زمینه تولید سیتوکای نهای التهابی، مکانیس مهای تاثیر آن ها را برسلول های دفاعی مشخص می کند.
    کلید واژگان: سیستم ایمنی, ماکروفاژ, پریتونئال, ذرات معلق, آلودگی هوا
    Nariman Mosaffa*, Hoda Rahmani, Somaieh Sadeghi, Mohsen Roshani, Davar Amani, Tooba Ghazanfari
    Background
    Urban air pollution represents a challenge in Tehran. Health care organs and physicians pay much attention because of health effect on mankind. Nowadays, a majority of air pollution related articles focus on particulate matter adverse effects on human health. Epidemiologic studies show the direct correlation between ambient particulate matter and risk of respiratory system and cardiovascular disease. However, little attention has been given to the effects of air pollution on the gastrointestinal system. Emergency system visit increases on polluted days. Recent studies have shown high incidence of susceptibility to inflammatory bowel diseases (IBD), appendicitis, and colorectal cancer in the polluted ar eas.
    Materials and Methods
    We investigated the effect of Particulate matter in two aerodynamic diameters (PM2.5 and PM10) on peritoneal immune system cells. PM filters of different stations were purchased from Tehran Air Quality Standard Agency. After harvesting the particles from corresponding filters, the PMs were cultured with C57BL/6 inbred mice peritoneal macrophages. MTT test was performed to define the stimulatory and toxic effects of PMs on macrophages.
    Results
    The results of MTT test showed stimulation of macrophages by PMs. PM2.5 was more potent in increasing MTT test absorbance. Also, both particles stimulated macrophages in 10μg/ml concentration in comparison to 5 μg/ml concentration.
    Conclusion
    These results show particles stimulate macrophages and this stimulation can result in production of inflammatory cytokines and other macrophage function. In further studies, we will continue our investigation by evaluating PM effects on pr oducing cytokines and gene expression. Keywords: Immune system; Macrophage; Peritoneal; Suspended particles of air pollution
    Keywords: Immune system, PM2.5, PM10, macrophage, viability
  • نفیسه زند، طوبی غضنفری*، محمود بزرگ مهر، علیرضا ثابت پور، سقراط فقیه زاده
     
    مقدمه و هدف
    سلول های T تنظیمی (Treg) از زیرگروه های لنفوسیت ها هستند که با مکانیسم های وابسته به تماس سلولی و ترشح عوامل محلول باعث کنترل التهاب و برقراری هموستاز می شوند. با توجه به این که در افراد مواجهه یافته با سولفورموستارد عدم تعادل سلول های ایمنی و اختلال در هموستاز وجود دارد، در مطالعه حاضر درصد سلول های Treg با مارکرهای CD4, CD25, CD127, FOXP3 در خون محیطی افراد مواجهه یافته با سولفورموستارد در مقایسه با گروه کنترل و رابطه آن با عوارض ریوی درازمدت بررسی می گردد.

    مواد و روش ها از 12 فرد مواجهه یافته با سولفورموستارد و 12 داوطلب سالم دعوت شد. بررسی های بالینی گروه مورد توسط پزشکان فوق تخصص ریه و اسپیرومتری، توسط اپراتور تست ریه انجام شد. پس از جداسازی سلول های تک هسته ای خون محیطی درصد سلول های Treg با روش فلوسایتومتری تعیین شد.

    نتایج
    درصد سلول های Treg در افراد مواجهه یافته با سولفورموستارد در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معناداری نداشت. هیچ ارتباط معناداری نیز بین پارامترهای اسپیرومتری و درصد این سلول ها در افراد مواجهه یافته مشاهده نشد.

    نتیجه گیری
    با توجه به مطالعه حال حاضر می توان گفت در جانبازان شیمیایی با عوارض ریوی خفیف هیچ تفاوتی ازلحاظ درصد سلول های Treg با افراد سالم وجود ندارد و برای درک نقش این سلول ها در عوارض ریوی این بیماران مطالعات بیشتری لازم است.
    کلید واژگان: سولفور موستارد, اسپیرومتری, جانبازان شیمیایی, سلول هایTreg
    Nafiseh Zand, Tooba Ghazanfari *, Mahmood Bozorgmehr, Alireza Sabetpour, Soghrat Faghihzade
     
    Background and Objective
    Regulatory T cells (Treg) are the subgroups of lymphocytes that control inflammation response and regulates homeostasis by mechanisms of cellular contact and secretion of soluble agents. Here, we investigated percentage of Treg in peripheral blood of sulfur mustard-exposed patients with CD4, CD25, CD127, FOXP3 markers in comparison with healthy individuals and the correlation between these cells and long-term pulmonary complications.

    Materials and Methods
    In this study, 12 sulfur mustard-exposed patients and 12 healthy volunteers were invited. Clinical inspections of both groups were done by pulmonary specialists as well as spirometric evaluation that was conducted by pulmonary function test operators. After isolation of peripheral blood mononuclear cells, the percentage of Treg cells was determined by flow cytometry.

    Results
    Percentage of Treg cells was not significantly different in those exposed to sulfur mustard. Also, there was no significant correlation between spirometric parameters and percentage of these cells.

    Conclusion
    According to the current study, there is no difference in the percentage of Treg cells between exposed patients with mild pulmonary complications and healthy volunteers and more studies are needed to understand the role of these cells in the pulmonary complications of these patients.
    Keywords: Regulatory T cells_Sulfur mustard_Spirometry_Chemical victims
  • زهرا امیدی، محمدرضا واعظ مهدوی*، محمد وجگانی، طوبی غضنفری، نیره عسکری، مرضیه اقتداردوست
    مقدمه و هدف
    استرس های اجتماعی با تاثیر بر سیستم ایمنی و ویژگی های فیزیولوژیک اندام ها، طیف وسیعی از اختلالات و نیز نارسایی های سایکوپاتولوژیکال از جمله افسردگی و اضطراب را به دنبال می آورند. هورمون اکسی توسین که در سیستم عصبی مرکزی و برخی بافت ها تولید می شود، در کاهش اضطراب و افسردگی ناشی از استرس نقش دارد. همچنین استرس های اجتماعی بر لنفوسیت های کشنده طبیعی سیستم ایمنی ذاتی که نقش مهمی در دفاع در برابر تومورها و عفونت های ویروسی دارند؛ اثر می گذارند. هدف از این مطالعه بررسی اثر استرس بی ثباتی و اکسی توسین برون زاد بر تعداد سلول های کشنده طبیعی در رت های مواجهه یافته با این استرس است.

    مواد و روش ها
    رت های WISTAR به مدت 21 روز در تماس با استرس بی ثباتی بودند به طوری که هم خانه آن ها هر سه روز یک بار عوض می شد و از روز 11 ام یک گروه از رت ها 20 میکرولیتر و گروه دیگر 40 میکرولیتر اکسی توسین با غلظت1mg/ml ویک گروه کنترل نرمال سالین به صورت تزریق اینترانازال دریافت کردند و یک گروه کنترل سالم بدون هیچ گونه تزریق وجود داشت. در پایان مطالعه حیوان ها بی هوش شده و کشته شدند. نمونه خون محیطی و بافت طحال جمع آوری شد و تعداد سلول های NK با روش فلوسایتومتری توسط دو مارکرCD3-CD161+ شمارش شد.

    نتایج
    تعداد سلول های NK در خون محیطی در گروه های استرس بی ثباتی و تیمار شده با دوز های 20 و 40 میکرولیتر با اکسی توسین به ترتیب (0/9±4/4، 1/8±3/6) نسبت به گروه کنترل سالم (2/1±4/5) تفاوت معنی داری نداشت. در طحال تعداد سلول های NK در گروه استرس بی ثباتی تیمار شده با دوز های 20 و 40 میکرولیتر به ترتیب (1/1±4/7،1/6±4/4) بود که نسبت به گروه کنترل سالم (0/6±2/2) افزایش معنی دار داشت. ((Pvalue=0/025 Pvalue=0/008

    نتیجه گیری
    استرس بی ثباتی به همراه تیمار با دوز 20 و 40 میکرولیتر اکسی توسین موجب افزایش تعداد لنفوسیت های NK در طحال رتها می شود که در واقع نشان می دهد که این اثر هم افزایی سیستم ایمنی را در یک حالت آماده باش برای مقابله با عفونت ها و سرطان قرار می دهد.
    کلید واژگان: استرس بی ثباتی, سلول کشنده طبیعی, اکسی توسین
    Zahra Omidi, Mohammad Reza VaezMahdavi *, Mohammad Vojgani, Tooba Ghazafari, Nayere Askari, Marzieh Eghtedar Doost
     
    Background and Objective
    Social stresses which affect the immune system and the physiological features of the organs, cause a range of disorders, as well as psychopathological deficits such as depression and anxiety. The oxytocin hormone which is produced in the central nervous system and some tissues plays an important role in reducing anxiety and depression caused by stress. Also, social stress affects the natural killer lymphocytes of the innate immune system that play an important role in defense against tumor and viral infections. The purpose of this study was to investigate the effect of unstable stress and extracellular oxytocin on the number of natural killer cells in rats exposed to this stress.

    Materials and Methods
    Wistar rats were subjected to instability stress for 21 days, hence their cage-mate were changed every three days. From the 11th day, a group of rats received 20 microliter and the other group received 40 microliter of 1 mg/ml oxytocin and the control group received normal saline by intranasal rout and there was a healthy control group without any injections. At the end of study, the animals were anesthetized and then were killed. Blood sample and spleen tissue were obtained and the number of NK cells was counted by flow cytometry with CD3-CD161+ markers.

    Results
    The number of NK cells in peripheral blood in the instability stress groups treated with 20 and 40 μL doses of oxytocin (3.6 ± 1.8, 4.4 ± 0.9) compared with healthy controls (4.5 ± 2.1) did not have a significant difference. In the spleen, the number of NK cells in the instability stress group treated with doses of 20 and 40 μL was (4.4 ± 1.6, 4.7 ± 1.1), which was significantly higher than the control group (2.2 ± 0.6) (P value = 0.025 and P value = 0/008, respectively).

    Conclusion
    Instability stress combined with treatment with 20 and 40 μL of oxytocin increases the number of NK lymphocytes in the spleen of the rats, which in fact indicates that this synergistic effect puts the immune system in a precautionary state to confront infections and cancer
    Keywords: Instability stress, Natural killer cell, Oxytocin
  • مریم خباره، طوبی غضنفری *، علیرضا ثابت پور، سقراط فقیه زاده، سارا غفارپور
    مقدمه و هدف
    سولفورموستارد (SM) یک ماده شیمیایی و سمی است که در بروز عوارض ریوی و فرآیندهای التهابی در افراد مواجهه یافته با این گاز نقش مهمی دارد. FOXP3 یک فاکتور رونویسی مهم در عملکرد سلول های Treg است. تغییر الگوی متیلاسیون FOXP3 تحت تاثیر مواد شیمیایی و سمی باعث بروز بیماری های ریوی مزمن می شود. هدف از این مطالعه بررسی اثر ماده ی شیمیایی و سمی SM بر وضعیت متیلاسیون پروموتر FOXP3 در جانبازان شیمیایی با عوارض تاخیری ریوی است.

    مواد و روش ها
    در این مطالعه، 20 نفر مواجهه یافته با گازخردل بعنوان گروه مورد و 20 نفر سالم بعنوان گروه کنترل می باشند. DNA از نمونه های خون استخراج گردید. وضعیت متیلاسیون پروموتر ژن FOXP3 از طریق تست Methylation specific PCR (MSP) بررسی گردید.

    نتایج
    در متیلاسیون ژن FOXP3 بین دو گروه اختلاف معناداری وجود نداشت.

    نتیجه گیری
    وضعیت متیلاسیون ژن FOXP3 در گروه مواجهه یافته خفیف و متوسط تغییر معناداری پیدا نکرده است. به منظور یافتن نقش این ژن در پاتولوژی ریه مصدومین شیمیایی نیاز به سنجش سایر فاکتورهای اپی ژنتیکی و بررسی های بیشتر وجود دارد.
    کلید واژگان: سولفورموستارد, عوارض ریوی, متیلاسیون
    Maryam Khabareh, Tooba Ghazanfari, Alireza Sabetpour, Soghrat Faghihzadeh*, Sara Ghaffarpour
     
    Background and Objective
    Sulfur mustard (SM) is a toxic and chemical agent. The incidence of pulmonary complications and inflammatory processes play an important role in SM-exposed individuals. FOXP3 is one of the important factors in the development of chronic pulmonary diseases. FOXP3 gene promoter due to exposure to chemical and toxic materials leads to chronic pulmonary disease. In this study, the effect of toxic sulfur mustard was evaluated on the promoter methylation status of FOXP3 in SM-exposed individuals with delayed pulmonary complications.

    Materials and Methods
    In this case-control study, 20 SM exposed cases and 20 unexposed as control were studied. DNA was extracted from blood samples. Methylation specific PCR(MSP) was used to evaluate promoter methylation status of FOXP3.

    Results
    There was no significant difference between the promoter methylation status of FOXP3 in the exposed group as compared to control group.

    Conclusion
    The methylation status of the FOXP3 gene did not significantly change after exposure to sulfur mustard and other mechanisms might be involved in expressing this gene. To determine the effect of SM on methylation and its role in the pathogenesis of chemical victims’ lung complications, it is needed to measure other epigenetic factors and further studies.
    Keywords: Sulfur mustard, Pulmonary complication, Methylation, FOXP3
  • علی محمد محسنی مجد، طوبی غضنفری*، راضیه دیلمقانیان
    مقدمه و هدف
    عوارض ریوی یکی از مهم ترین آثار درازمدت مواجهه با سولفورموستارد (گاز خردل) می باشند که مصدومین شیمیایی سال هاست از آن ها رنج می برند. IL-21 یکی از سایتوکاین های مهم در بیماری های التهابی مزمن ریوی می باشد. در این مطالعه، میزان IL-21 در سرم و خلط مصدومین شیمیایی و ارتباط آن با مشکلات ریوی درازمدت در مواجهه یافتگان با سولفورموستارد بررسی می گردد.
    مواد و روش ها
    جمعیت مطالعه، مصدومین شیمیایی شهر سردشت می باشند. نمونه موردمطالعه، تعداد 3پنجاه نفر مرد و 125 نفر زن مواجهه یافته با گاز خردل به عنوان گروه مورد و صد نفر مرد و پنجاه نفر زن مواجهه نیافته به عنوان گروه شاهد از شهر ربط، در محدوده سنی 27 تا 67 سال می باشند. معاینات بالینی توسط متخصصین داخلی و اسپیرومتری توسط پرستار آموزش دیده انجام شد. سنجش سطح سایتوکاین IL-21 به روش الایزا در نمونه های سرم و خلط انجام گرفته است.
    نتایج
    مقادیر IL-21 در سرم و خلط، در مقایسه بین دو گروه مواجهه یافته و غیرمواجهه، تفاوت های معناداری را نشان ندادند؛ اما میزان سرمی آن با شاخص اسپیرومتری FEV1/FVC در افراد مواجهه یافته ارتباط منفی معنادار نشان داد.
    نتیجه گیری
    سطح سایتوکاین IL-21 در سرم و خلط، تحت تاثیر مواجهه با گاز خردل تغییر نکرده است؛ ولی در مواجهه یافتگان ارتباط منفی معناداری بین سطح سرمی IL-21 و نسبت FEV1/FVC وجود دارد که در گروه غیرمواجهه دیده نمی شود.
    کلید واژگان: گاز خردل, عوارض ریوی, IL-21, مصدومین شیمیایی, سردشت
    Alimohammad Mohsenimajd, Tooba Ghazanfari *, Raziyeh Dilmaghanian
    Background And Objectives
    Pulmonary complications are one of the most important long-term sulfur mustard (SM) exposure that chemical victims are suffering for years. IL-21 is one of the important cytokines contributing in chronic pulmonary inflammatory diseases. In this study, the serum and sputum levels of IL-21 and their correlations with pulmonary complications was evaluated 27 years after sulfur mustard exposure.
    Materials And Methods
    Final sample size was 475 (350 men and 125 women) SM exposed and 150 (100 men and 50 women from Rabat) unexposed controls. The age span of volunteers was 27-67 years.
    Results
    There was no significant different between exposed and control groups in serum and sputum levels of IL-21, but the serum level of IL-21 showed a significant correlation with spirometry parameter (FEV1/FVC) in SM exposed group was observed.
    Conclusion
    The affected serum and sputum levels of IL-21 by sulfur mustard exposure were not variable, but there was a significant negative correlation between serum level of IL-21and FEV1/FVC in SM exposed group.
    Keywords: Sulfur mustard, Pulmonary complication, IL-21, Chemical victims, Sardasht
  • سمیه پارساپور، طوبی غضنفری*، زهره خداشناس، راضیه دیلمقانیان
    مقدمه و هدف
    سولفورموستارد عامل تاول زایی ست که اثرات دراز مدت آن شامل عوارض ریوی، چشمی و پوستی می باشد. مهمترین عوارض پوستی دارزمدت آن خارش ، اگزما ، اسکار ، گزروزیس، هایپر پیگمانتاسیون و هایپوپیگمانتاسیون است. تیتر سرمی IgE با اگزما و سایر مشکلات پوستی از جمله خارش گزروزیس در بیماری های آلرژیک و ازدیاد حساسیت ها رابطه مستقیمی دارد. در این مطالعه ارتباط سطح سرمی ایمنوگلوبولین ها با اگزما در مصدومین شیمیایی سردشت 27 سال پس از مواجهه با سولفور موستارد بررسی گردید.
    مواد و روش ها
    این مطالعه، بخشی از مطالعه کوهورت مصدومین شیمیایی سردشت می باشد. تعداد 446 نفر از مصدومین شیمیایی مواجهه یافته با سولفورموستارد و 107 نفر بعنوان گروه کنترل در رنج سنی بین 27- 67 سال انتخاب شدند که تفاوت معناداری از نظر ویژگی های سن ، سیگار و سایر شاخص های جغرافیایی، ملیتی، آداب و سنن غذایی نداشتند. ارزیابی بالینی در دو گروه توسط پزشک متخصص صورت گرفت. سنجش ایمنوگلوبولین های سرمی به روش ساندویچ الایزا انجام شد و نتایج با ازمون من-ویتنی آنالیز شد.
    نتایج
    سطح سرمی IgM وIgE در مصدومین شیمیایی مبتلا به اگزما نسبت به افراد گروه کنترل مبتلا به اگزما بطور معناداری بالاتر است. سطح سرمی IgM و IgE در مصدومین شیمیایی مبتلا به اگزما نسبت به مصدومین شیمیایی بدون اگزما بطور معناداری بالاتر است. سطح سرمی IgE مصدومین شیمیایی بدون اگزما نسبت به افراد گروه کنترل بدون اگزما بطور معناداری بالاتر است.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه چنین نشان می دهد که IgM و IgE با اگزمای ناشی از سولفور موستارد ارتباط دارند.
    کلید واژگان: سولفور موستارد, مصدومین شیمیایی, ایمنوگلوبولین, اگزما
    Somayeh Parsapour, Tooba Ghazanfari *, Zohre Khodashenas, Razie Dilmaghanian
    Background And Objective
    Sulfur mustard is a vesicant agent. Its long-term effects include respiratory, eye, and skin complications. The most important skin long-term complications include itching, eczema, scars, xerosis, hyper-pigmentation, and hypo-pigmentation. Serum IgE titers have a direct relationship with eczema and other skin problems such as itching and xerosis in allergic diseases and hypersensitivity. In this study, the relationship between serum levels of immunoglobulins and eczema in Sardasht chemical victims was investigated 27 years after exposure to sulfur mustard.
    Materials And Methods
    This study was part of a cohort study of Sardasht chemical victims. A total of 446 chemical victims exposed to sulfur mustard and 107 people as the control group in an age range of 27-67 years old were selected. There was also no significant difference between the two groups in terms of age, smoking, and other geographic, national, and food tradition factors. The clinical evaluation of both groups was performed by a specialist physician. The measurement of serum immunoglobulin was carried out using sandwich ELISA. The results were reported using Mann-Whitney U test.
    Results
    Serum IgM and IgE levels in chemical victims with eczema were significantly higher than the control group with eczema. Also, serum IgM and IgE levels in chemical victims with eczema were significantly higher than chemical victims without eczema. In addition, serum IgE levels of chemical victims without eczema were significantly higher than the control group without eczema.
    Conclusion
    The results of this study showed that IgM and IgE have a significant relationship with eczema caused by sulfur mustard.
    Keywords: Sulfur mustard, Chemical victims, Immunoglobulin, Eczema
  • مریم رجب نیا چناری، طوبی غضنفری*، محمد مهدی نقی زاده، سقراط فقیه زاده
    مقدمه و هدف
    سلول های کشنده طبیعی شبه T (NKT) جمعیتی از سلول های T هستند که ویژگی هایی از سلول های NK را بروز می دهند. این سلول ها علاوه بر اعمال اجرایی نقش مهمی در تنظیم پاسخ های ایمنی دارند. نقش این سلول ها در افراد مواجهه یافته با سولفورموستارد به خوبی روشن نشده است. هدف این مطالعه بررسی درصد سلول های NKT در خون محیطی افراد مواجهه یافته نسبت به کنترل و ارتباط آن با عوارض ریوی می باشد.
    مواد و روش ها
    از 77 فرد مواجهه یافته با سولفورموستارد با عوارض ریوی و 62 داوطلب سالم بدون هیچ شواهد کلینیکی به عنوان کنترل دعوت شد. اسپیرومتری انجام شد و شرکت کنندگان براساس طبقه بندی ابتکار جهانی برای بیماری انسدادی مزمن ریه (GOLD) به چهار گروه نرمال، خفیف متوسط، شدید و بسیار شدید تقسیم شدند. همچنین درصدNKT (CD3+ CD16/56+) خون محیطی در مواجهه یافتگان و گروه کنترل به روش فلوسایتومتری بررسی شد.
    نتایج
    افزایش معنی دار در درصد سلول هایNKT در گروه مواجهه یافته نسبت به کنترل وجود داشت. همچنین براساس طبقه بندی GOLD، درصد سلول های NKT یک تفاوت معنی دار در افراد مواجهه یافته شدید در مقایسه با گروه کنترل نشان داد.
    نتیجه گیری
    این سلول ها توانایی مهاجرت به ریه را دارند، بنابراین این سلول های سایتوتوکسیک که ما در خون محیطی این بیماران شناسایی کرده ایم، ممکن است منعکس کننده وضعیت این سلول ها در ریه باشد. اگرچه مطالعات بیشتری در ریه ضروری است.
    کلید واژگان: سولفورموستارد, سلول کشنده طبیعی شبه لنفوسیت T, فلوسایتومتری, سلول های تک هسته ای خون محیطی
    Maryam Rajabnia Chenary, Tooba Ghazanfari *, Mohammad Mehdi Naghizadeh, Soghrat Faghihzadeh
    Background And Objective
    Natural killer T like (NKT) cells are a population of T cells that show NK cells features. These cells in addition to administrative actions, have an important role in the regulation of immune responses. The role of these cells in people exposed to sulfur mustard (SM) are not well known. The aim of this study was to determine the percentage of NKT cells in the peripheral blood of SM exposed people and its association with pulmonary complications.
    Materials And Methods
    77 SM exposed patients with lung complications and 62 healthy volunteers as control without any clinical complications were invited to participate. Spirometry was performed and participants were divided into four groups (normal, mild-moderate, severe, and very severe) according to the Global Initiative for Chronic Obstructive Lung Disease (GOLD). Also, percentage of peripheral blood NKT (CD3 CD16/56) in SM exposed individuals and control group was determined with flow cytometry.
    Results
    There was a significant increase in the percentage of NKT-like cells in exposed group compared with controls. Also, according to GOLD classification, NKT cells percentage showed a significant difference in severe exposed as compared to the control group.
    Conclusion
    NKT cells have the potential to migrate to the lung. So, these cytotoxic cells identified in the peripheral blood of these patients may be reflective of cell populations in the lung of this patients. However, further studies are necessary in the lung.
    Keywords: Sulfur mustard_Natural killer T like cell_Flow cytometry_Peripheral blood mononuclear cells
  • محمد مهدی ادیب زاده، طوبی غضنفری، سقراط فقیه زاده
    مقدمه و هدف
    ویتامین Dبه عنوان یک عامل ایمونومدولاتور ابزار موثری جهت تعدیل پاسخ های التهابی می باشد؛ همچنین ویتامین D از تکثیر بی رویه لنفوسیت ها، پاسخ های التهابی نوتروفیل ها و به طور کلی گلبول های سفید ممانعت می کند. افراد مواجه شده با سولفورموستارد عوارض ریوی مشابه با بیماری انسدادی مزمن ریه (COPD) دارند. مطالعات نشان داد هاند که در افراد مبتلا به COPD سطح ویتامین D کاهش یافته و تعداد پلاکت ها افزایش یافته است. ازآنجاکه تاکنون میزان سرمی ویتامین D در این افراد گزارش نشده است. در این مطالعه، میزان سرمی ویتامین D و ارتباط آن با تعداد و درصد گلبول های سفید، پلاکت ها، لنفوسیت ها، نوتروفیل ها بررسی گردید.
    مواد و روش ها
    شرکت کنندگان شامل 100 نفر از افراد مواجهه یافته با گاز خردل با مشکلات ریوی و 87 نفر از افراد سالم به عنوان گروه کنترل درنظر گرفته شدند. سطح سرمی ویتامین Dبا متد الایزا و تعداد لنفوسیت ها، نوتروفیل ها، گلبول های سفید، پلاکت ها با دستگاه سیسمکس به روش شمارش سلولی سنجش شد.
    نتایج
    میزان ویتامین D و درصد لنفوسیت ها در گروه مواجه شده با سولفورموستارد کاهش معناداری نسبت به گروه کنترل (0٫001P<) داشته است. درحالی که تعداد نوتروفیل ها و گلبول های سفید در گروه مواجه شده افزایش معناداری داشته است و اما تعداد پلاکت ها اختلاف معنا داری (0٫083P=) بین دو گروه نشان نمی دهد.
    نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه نشان می دهد که افراد مواجه یافته با سولفورموستارد، دچار اختلال تنظیم در ارتباط و همبستگی بین ویتامین D و سلول های سیستم ایمنی شده اند.
    کلید واژگان: ویتامین D, سولفورموستارد, لنفوسیت ها, گلبول های سفید, نوتروفیل ها, پلاکت ها
    Muhammad Mehdi Adibzadeh, Tooba Ghazanfari*, Susan Ardestani, Soghrat Faghihzadeh
    Background And Objective
    Vitamin D as an immunomodulatory agent is an effective factor to suppress inflammatory responses. It is shown that serum level of vitamin D reduces in people with chronic obstructive pulmonary disease (COPD). In addition, some studies have shown that vitamin D modulates white blood cells (WBC) and lymphocytes, especially in inflammatory disease. Moreover, WBC and platelets increase in people with periodontitis as an inflammatory disease. In the present study, serum level of vitamin D and its correlation with lymphocyte, platelet, neutrophils and WBC count were investigated in sulfur mustard (SM)- exposed individuals in comparison with healthy control group.
    Materials And Methods
    Participants were 100 SM-exposed individuals with pulmonary complications and 87 unexposed as control group. Serum level of vitamin D was measured by ELISA and lymphocyte, platelet, neutrophil cells and white blood cells were measured by cell counter method.
    Results
    The results showed that the serum level of vitamin D decreases in SM-exposed individuals (P
    Conclusion
    This study revealed that SM-exposed individuals with pulmonary complication have deregulation in relation to vitamin D and immune system components.
    Keywords: Vitamin D, Sulfur mustard, lymphocytes, white blood cells, neutrophils, Platelets
  • هلیا حاتمی، طوبی غضنفری، طیبه رجبیان، راضیه دیلمقانیان
    مقدمه و هدف
    بابونه شیرازی (chamomile Matricaria) سال هاست که برای درمان زخم ها، التهابات گوارشی، فارنژیت، دردهای روماتوئید و نازایی مورد توجه است؛ اما تاکنون مطالعه ای جهت بررسی اثر عصاره آن، بر روی فعالیت حیاتی سلول های ایمنی، در شرایط in vivo انجام نگرفته است. هدف از این مطالعه، بررسی اثر عصاره های آبی و اتانولی chamomile M. بر فعالیت حیاتی ماکروفاژها و لنفوسیت های موش BALB/c بود.
    مواد و روش ها
    مطالعه بر روی 110 سر موش صورت گرفت. چهار گروه پنج تایی از موش ها به طور صفاقی، با دوزهای mg/kg 100-25 و پنج گروه به طور خوراکی، با دوزهای mg/kg 1000-100 عصاره های اتانولی، به مدت پانزده روز تیمار شدند. گروه های تیماری مشابهی برای بررسی اثر عصاره های آبی مورد استفاده قرار گرفتند. به گروه کنترل ، سالین تجویز شد. روز شانزدهم، موش ها کشته و ماکروفاژهای صفاق و لنفوسیت های طحال آن ها جدا شدند.
    نتایج
    فعالیت حیاتی ماکروفاژها در دوز mg/kg 75 و 100 عصاره اتانولی تزریقی و mg/kg 750 و 500 و 1000 عصاره اتانولی خوراکی کاهش و به ترتیب، در دوزهای mg/kg 50 و 1000 عصاره آبی تزریقی و خوراکی افزایش یافت. فعالیت حیاتی لنفوسیت ها در دوز های mg.kg 100 و 750 عصاره اتانولی خوراکی کاهش و دوزهای 500 و100 و mg/kg 1000 آبی خوراکی افزایش یافت.
    نتیجه گیری
    عصاره های اتانولی chamomile M. در شرایط in vivo برخلاف عصاره های آبی به طور موثری، باعث کاهش فعالیت حیاتی ماکروفاژ و لنفوسیت شدند که این اثر کاهشی عصاره های اتانولی گیاه می تواند به دلیل اثر ضدالتهابی آن ها باشد؛ اما عصاره های آبی سیستم ایمنی را تقویت می کند.
    کلید واژگان: بابونه شیرازی, ماکروفاژ, لنفوسیت, فعالیت حیاتی
    Helia Hatami, Toba Ghazanfari*, Tayebe Radjabian, Razieh Dilmaghanian
    Background And Objective
    Matricaria chamomilla L. (MC) has been used as an effective plant for wounds, gastrointestinal disorders, pharyngitis, rheumatic pain and infertility for years. Until now, an in vivo study showing its extract effect on immune cells viability has not been done. The aim of this study was to determine the in vivo effects of MC aqueous and ethanolic extracts on macrophages and lymphocytes viability in BALB/c mice by MTT assay.
    Materials And Methods
    The study was conducted on 110 mice. Four groups (each with 5 mice) were intraperitoneally injected with 25-100 mg/kg/day ethanolic extracts and five groups were orally treated with 100-1000 (mg/kg/day) ethanolic extract for 15 days. The same treatment groups were used for the aqueous extracts. On day 16, macrophages and lymphocytes were separated from the peritoneum and spleen of mice, respectively.
    Results
    The viability of macrophages decreased in the injected mice with 75 and 100 mg/kg, and in the orally treated groups with 500, 750 and 1000 mg/kg ethanolic extracts, but increased in the treated mice with 50 (injected) and 1000 (orally) aqueous extracts. The viability of lymphocytes also decreased in the orally treated groups with 100 and 750 mg/kg ethanolic extracts and increased in the orally group with 100, 500 and 1000 mg/kg aqueous extracts.
    Conclusions
    MC ethanolic extracts effectively reduced the in vivo viability of macrophages and lymphocytes as compared to the aqueous extract. This reduction could be due to the anti-inflammatory effect of the ethanolic extract; however the aqueous extract may be promoted the immune system.
    Keywords: Matricaria chamomile, Macrophage, Lymphocyt, Viability
  • Parisa Mohammadi, Arvin Tavakoli, Ezat Asgarani, Tooba Ghazanfari, Mohammad Reza Soroush
    Background And Objective
    Immunization is one of the most efficacious, cost-effective and safe public health interventions. Vaccines continue to have a tremendous impact on public health, saving millions of lives each year.Thepurpose of this study was determining vaccination coverageand reasons for non- vaccination in children (24-36 month old)that live in marginalized area in Kermanshah city
    Materials And Methods
    In this descriptive analytic study, 420 children (24-36 month old)were selected. Sampling method was cluster sampling and included 60 clusters with7children who live in slum area in Kermanshah city. Information was collected by a questionnaire referring to childrensvaccination card. Data collected were analyzed usingSPSS v13 software and chi-square.
    Results
    In this study,46.2% girls and 53.8% 8 % boys participated. The coverage of at birth doses including BCG, HepatitisB1 and Polio0 were 100%, DTP3, Polio3, Hepatitis B3 and MMR1 vaccines were more than 97%.There was significant difference between vaccine status and mother's education(P<0/001).Non immunization was observed in 3% children. The most common cause was lack of maternal knowledge (50%).
    Conclusion
    It seems vaccination coverage in children (24-36 month old) is proper; however it is suggested to use of catch up program for high risk groups to increase vaccination overage.
    Keywords: Children, Immunization coverage, Marginalized area
  • لیلا علمدار، طوبی غضنفری*، حسن سلیمی
    اهداف
    گاز خردل ماده ای آلکیله کننده و محرک التهاب است که به عنوان سلاح شیمیایی به کار گرفته شد. مشکلات ریوی در افراد مواجه با گاز خردل، اصلی ترین عامل ناتوانی و مرگ و میر در درازمدت است. آسیب DNA یکی از مهم ترین ضایعات بالینی به حساب می آید. آپوپتوز به طور معمول هنگام تکامل و پیری و به عنوان مکانیسمی هموستاتیک برای حفظ جمعیت سلولی در بافت ها و همچنین به عنوان مکانیسم دفاعی در واکنش های سیستم دفاعی بدن یا هنگامی که سلول ها توسط عوامل سمی یا بیماری آسیب می بینند، رخ می دهد. هدف این مطالعه مقایسه میزان آپوپتوز در سلول های تک هسته ای خونی مصدومان شیمیایی 25 سال پس از مواجهه و افراد غیرمواجه با گاز خردل بود.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مورد- شاهدی در سال 1393 انجام شد و از میان جانبازان شیمیایی 10 نفر به روش نمونه گیری تصادفی به عنوان گروه مورد و از میان افراد غیرمواجه، 11 نفر به روش نمونه گیری تصادفی به عنوان گروه شاهد انتخاب شدند. از افراد هر دو گروه 3سی سی خون محیطی جمع آوری و جداسازی سلول های تک هسته ای خون محیطی به روش گرادیان فایکل انجام شد. پس از آماده سازی سلول ها، از کیت تشخیص مرگ سلولی به روش الایزا برای سنجش میزان آپوپتوز استفاده شد. از آزمون آماری T استودنت برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد.
    یافته ها
    میانگین میزان بروز آپوپتوز در گروه کنترل 0/168±0/533 و در گروه مورد 0/116±0/345 بود که از لحاظ آماری تفاوت معنی داری نداشت (0/39=p).
    نتیجه گیری
    گاز خردل در فاز مزمن (25 سال بعد از مواجهه)، تاثیری بر میزان آپوپتوز سلول های تک هسته ای خون محیطی ندارد.
    کلید واژگان: گاز خردل, آپوپتوز, جانبازان
    Leila Alamdar, Tooba Ghazanfari *, Hasan Salimi
    Introduction
    Mustard gas(SM) is a Chemical Weapon that used by Iraqi army against Iranian military and civilian forces in Iraq-Iran war. SM absorbed by respiratory system, skin and eyes. The early complications occur at first week and long term complications occur at 10-15 years later. In our country chemical victims are suffering from mustard gas induced long term complications. SM is a highly reactive chemical, which reacts with nearly all cell constituents.DNA damage is believed to be the most critical lesion. SMmade some adduct in the DNA that leads to DNA break.. Broken DNA, PARP-1 enzymatic activity leads to with regard to the extent of the damage could result in damage repair, cell cycle arrest, apoptosis or necrosis.
    Aim
    the aim of this study is the evaluation of apoptosis in peripheral blood mononuclear cells (PBMC) in SM exposed individuals over than 25 years after exposure.
    Methods
    at this study10 exposed and 11 non-exposed participats were recruited. Peripheral blood samples were collected by ficol gradiant and PBMC was isolated, conted and their apoptosis was determined by cell death detection ELISA kit.
    Result
    the result show no significant differences in apoptosis between SM exposed PBMC and normal control group.P-value =0/39. Conclution: According to the results, there were no significant differences between two groups. It seemsapoptosis doesn’t accure long term after SM exposure in PBMC. Since some organs such as loung, eyes,and skin are injured, more studies in affected organs is suggested.
    Keywords: mustard gas, apoptosis, chemical victim
  • مریم نیکونژاد، طوبی غضنفری*، نیره عسکری، امیرحسن زرنانی، کیوان گوهری مقدم، سید عباس میرافشاریه
    اهداف
    گاز خردل ماده ای آلکیله کننده است که توانایی آسیب به DNA و آنزیم های داخل سلولی را دارد. هدف از این مطالعه بررسی میزان بیان ژن CXCL10 در بافت ریه جانبازان شیمیایی بود.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مورد- شاهدی در سال های 93-1392 روی 16 بلوک پارافینه ریه افراد مواجه با گاز خردل و 7 بلوک پارافینه ریه افراد غیرمواجه به عنوان گروه کنترل و دارای اختلالات ریوی مزمن با شمای پاتولوژیک مشابه انجام گرفت. میزان بیان CXCL10 در بافت ریه با تکنیک ریل تایم PCR اندازه گیری شد. برای سنجش نسبی بیان ژن ها از روش موسوم به دلتا CT استفاده شد. نتایج به دست آمده با استفاده از نرم افزار 20 SPSS و آزمون من- ویتنی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    میانگین دلتا CT نمونه های جانبازان 3/58±7/37 و نمونه های کنترل 3/29±5/81 بود که اختلاف معنی داری بین 2 گروه و نیز بین زیرگروه های مواجه و غیرمواجه مشاهده نشد (p>0.05). الگوی بیان ژن CXCL10 در گروه های مواجه و غیرمواجه با اختلالات پاتولوژیک ریوی مشابه، یکسان بود.
    نتیجه گیری
    میزان و الگوی بیان ژن CXCL10 در بافت های ریه در افراد مواجه و غیرمواجه با گاز خردل با شمای پاتولوژیک مشابه تفاوتی ندارد.
    کلید واژگان: گاز خردل, کموکاین CXCL10, ژن ها, ریه
    Maryam Nikoonejad, Tobba Ghazanfari *, Nayere Askari, Amir Hassan Zarnani, Keivan Gohadri Moghadam, Abbas Mirafsharieh
    Aims
    The aim of this study was to determine the gene expression of CXCL10 (IP-10) in lung tissue of sulfur mustard exposed individual with Long-term pulmonary complications.
    Methods
    this study has been done on 22 paraffin embedded blocks of lung tissue of sulfur mustard exposed individual and 8paraffin embedded blocks of lung tissue of sulfur mustard non-exposed patients with similar pathologic diagnosis as control group. the gene expression of CXCL10 was detected by Real-time PCRtechnique.
    Results
    CXCL10 gene expression in chemical victims was not significantly different in compared to the unexposed group and also, there were no significant difference in the CXCL10 gene expression in the lung samples with constrictive and respiratory pathological complication in exposed and unexposed group
    Conclusion
    According the result it is concluded that CXCL10 gene expression in lung of SM exposed injuries has a similar pattern with other lung chronic complications.
    Keywords: Sulfur Mustard victim, CXCL10, IP, 10 chemokine, Constrictive Bronchiolitis, Respiratory Bronchiolitis
  • سکینه موید محسنی، حمیده روحانی، مرضیه اقتداردوست، سید محمدرضا عمادی، مهرداد روغنی، طوبی غضنفری*
    مقدمه
    از سیر با نام علمی Allium Sativum در طب سنتی ایران به عنوان درمانی برای بیماری های مختلف مانند عفونتها، سرطانها و... یاد شده است. نیتریک اکساید در طی پاسخ های ایمنی و التهابی تولید می شود. با توجه به اثرات متعدد سیر و اعمال مختلفی که نیتریک اکساید در بدن دارد برآن شدیم تا در این مطالعه اثر عصاره سیر را برسطح سرمی متابولیتهای نیتریک اکساید (نیترات و نیتریت) موشهای balb/c بسنجیم.
    مواد و روش ها
    30 سر موش balb/c ماده 6-8 هفته بطور تصادفی به 6 گروه تقسیم شدند. سه گروه موشهای گروه های دارو که روزانه 20میلی گرم بر کیلوگرم عصاره سیر و گروه های کنترل هم حجم آن سرم فیزیولوژی بصورت درون صفاقی دریافت می کردند. موشها در سه گروه مجزا 24 ساعت، یک هفته و دو هفته بعد از آخرین تجویز کشته شدند. بعد از تهیه سرم، میزان نیتریت و نیترات هر سرم با روش گریس سنجیده شد. نتایج بدست آمده با آزمون آماری تی- استیودنت بررسی گردید.
    نتایج
    سطح نیتریت اولیه سرمی 24 ساعت و یک هفته بعد از آخرین تجویز عصاره سیر 5/7 و 29 درصد و سطح نیترات+نیتریت 42 و 12 درصد، نسبت به گروه کنترل افزایش یافته است. دو هفته بعد از آخرین تجویز نسبت به گروه کنترل نیتریت اولیه 5 /2 درصد کاهش ولی سطح نیترات+نیتریت به میزان 8/ 4 درصد افزایش یافته است. هیچ یک از اختلافات مشاهده شده با آزمون T-Test از نظر آماری معنی دار نبود.
    نتیجه گیری
    عصاره سیر موجب افزایش سطح سرمی متابولیتهای نیتریک اکساید می شود ولی این تاثیر از نظر آماری معنی دار نیست؛ و این اثر سیر تا دو هفته بعد ازتجویز باقی می ماند ولی به مرور زمان ضعیف می شود.
    کلید واژگان: سیر, نیتریک اکساید سرمی, واکنش گریس, استونیتریل, موش balb, c
    Background And Objective
    Allium sativum or garlic belongs to Liliaceae family. Garlic has been used in the Iranian Traditional Medicine for treatment of different diseases like infections, cancers, digestion disorders and heart diseases. Nitric oxide (NO) is produced in immunity response and inflammatory conditions. According to immunomodulator effect of garlic, the effect of garlic extract on serum metabolites of NO (nitrite and nitrate) in balb/c mice was studied.
    Material And Methods
    In this experimental study, 30 balb/c mice (female, 6-8 weeks old) were divided into 6 groups (three groups received garlic and three groups as control). Each mouse received 20 mg/kg/day of garlic extract intraperitonealy for one week (mice in control groups received normal saline). Mice were killed at 24 hours, 1st and 2nd weeks after garlic extract treatment. Serum was prepared and nitrite and nitrate were assayed by Greiss method. Meanwhile, t test was used for statistical analysis.
    Results
    Primary nitrite increased by 7.5% and 29% and nitrite +nitrate increased by 42% and 12% in 24 hours and one week after last injection, respectively. Primary nitrite decreased by 2.5% and nitrite +nitrate increased by 4/8% two weeks after last injection. All t-test values were not significant.
    Conclusion
    One week administration of 20 mg/kg of garlic extract increases serum NO metabolites levels time dependently but not significantly and this effect weakens with time.
    Keywords: Allium sativum, Serum nitric oxide, Griess reaction, Acetonitril, Balb, c mice
  • احیاء عبدی عالی*، مروارید شفیعی، فرشته شاهچراغی، عذرا صبورا، طوبی غضنفری
    مقدمه
    عفونت های ناشی از P. aeruginosa مولد بیوفیلم یکی از عوامل مهم مرگ و میر در بیماران مبتلا به فیبروز سیستیک هستند. بر اساس نتایج بسیاری از پژوهش ها، بیوفیلم ها نسبت به بسیاری از آنتی بیوتیک ها به دلیل ساختار نفوذناپذیر مقاوم هستند. برای کاهش مقاومت باکتری ها به آنتی بیوتیک ها، باید تشکیل بیوفیلم مهار شود.
    در این مطالعه، اثرات ضدبیوفیلمی عصاره بوتانلی گیاه C. coum گیاه متعلق به خانواده Myrsinaceae در ترکیب با سیپروفلوکساسین علیه بیوفیلم P. aeruginosa بررسی شد.
    مواد و روش ها
    ابتدا توانایی تشکیل بیوفیلم، در سویه P. aeruginosa PAO1 و سویه بالینی(P. aeruginosa (PA214 توسط روش میکروتیترپلیت اثبات شد. عصاره گیری بخش توبر(ساقه زیرزمینی) گیاه C. coum توسط محلول های دی اتیل اتر، الکل اتانول و بوتانول انجام شد. فعالیت ضدمیکروبی و ضدبیوفیلمی عصاره بوتانلی گیاه C. coum (که دارای ترکیبات ساپونینی بود) به تنهایی و در ترکیب باآنتی بیوتیک سیپروفلوکساسین توسط روش های microdilution و کریستال ویوله بررسی شد. تاثیرات سایتوتوکسیسیته عصاره بوتانلی گیاه C. coum بر روی سلول های HT-29 توسط روش MTT بررسی شد.
    نتایج
    توانایی تشکیل بیوفیلم توسط سویه های P. aeruginosa به شکل کمی اثبات شد. میزان ساپونین عصاره بوتانلی گیاه C. coum، 156 میکروگرم بر میلی لیتر بود. عصاره بوتانلی گیاه C. coum تاثیرات ضدمیکروبی علیه سویه های آزاد-زی P. aeruginosa نشان داد. ترکیب عصاره بوتانلی گیاه C. coum و آنتی بیوتیک سیپروفلوکساسین به طور معنی داری سبب مهار تشکیل بیوفیلم شد (ΣFBIC ≤ 0.5). عصاره بوتانلی گیاه C. coum فاقد اثرات سایتوتوکسیک برروی سلول های HT-29 بود.
    بحث و نتیجه گیری
    ترکیب عصاره بوتانلی گیاه C. coum و آنتی بیوتیک سیپروفلوکساسین فعالیت ضدبیوفیلمی معنی داری علیه P. aeruginosa نشان داد، اما هنوز مستلزم تحقیقات بالینی بیشتری است.
    کلید واژگان: P, aeruginosa, بیوفیلم, Cyclamen coum, سیپروفلوکساسین
    Ahya Abdi Ali *, Morvarid Shafiei, Fereshteh Shahcheraghi, Azra Saboora, Tooba Ghazanfari
    Introduction
    Infections caused by Pseudomonas aeruginosa biofilm are the major causes of death in patients with cystic fibrosis (CF). Some studies revealed that biofilms are resistant to several antibiotics because of their impermeable structures. In order to re-sensitize bacteria to different antibiotics, biofilm formation should be inhibited. In this research, evaluation of antibiofilm activity of n-butanolic Cyclamen coum extract as a medici­nal plant from Myrsinaceae family, in combination with ciprofloxacin was carried out.
    Materials And Methods
    The biofilm formation ability by P. aeruginosa PAO1 and one clinically isolated P. aeruginosa (PA214) was confirmed by microtiter plate method. Extraction of the tubers of Cyclamen coum was done by fractionation method. The antibiofilm and antibacterial properties of n-butanolic C. coum extract (which includes saponin compounds) alone and in combination with ciprofloxacin by using microdilution and crystal violet methods were examined. The cytotoxicity effect of the n-butanolic extract on HT-29 cells was assayed by MTT (3- (4,5-dimethylthiazol-2-yl) -2,5-diphenyl-tetrazolium bromide) test.
    Results
    The biofilm formation ability by P. aeruginosa strains was quantitatively confirmed. Saponin content of the n-butanolic C.coum extract was 156 µg/mL. The extract revealed antibacterial activity against the growth of planktonic P. aeruginosa strains. The combination of n-butanolic C.coum extract and ciprofloxacin significantly inhibited P.aeruginosa biofilm formation (ΣFBIC = 0.5). The n-butanolic C.coum extract showed insignificant cytotoxic effect against HT-29 human cancer cell line after 48 hours and 72 hours incubation. Discussion and
    Conclusion
    It can be concluded that n-butanolic C.coum extract in combination with ciprofloxacin significantly revealed antibiofilm activity against P. aeruginosa biofilm however, further clinical investigations are required.
    Keywords: Pseudomonas aeruginosa, Biofilm, Cyclamen coum, Ciprofloxacin
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال