عزیز کامران
-
زمینه و هدف
لوپوس اریتماتوز سیستمیک یک بیماری خود ایمنی است که در آن ارگان ها و سلول ها تحت آسیبی قرار می گیرند که در مراحل ابتدایی به وسیله اتوآنتی بادی های اتصالی به بافت و کمپلکس های ایمنی ایجاد می شود.
هدف از این مطالعه ثبت اطلاعات بالینی، دموگرافیک و آزمایشگاهی بیماران مبتلا به لوپوس اریتماتوز سیستمیک در مراجعه کنندگان به درمانگاه روماتولوژی بیمارستان امام خمینی (ره) درسال 1400 بود.روش کاردر این مطالعه توصیفی مقطعی، داده های دموگرافیک (سن، جنسیت)، اطلاعات بالینی بیماران (از جمله اولین تظاهرات بیماری، علائم بالینی و...) و یافته های آزمایشگاهی بیماران (از جملهCBC، ESR، CRP، پروتئین اوری، FANA، Anti dsDNA، C3، C4، Anti RO و APS Ab) ثبت شدند.
یافته هااطلاعات مربوط به ویژگی های بالینی 50 بیمار شامل 46 زن (92%) و 4 مرد (8%) با میانگین سن 12.14± 40.78 سال و سن تشخیص بیماری 10.62± 31.76سال مورد بررسی قرار گرفت. شایع ترین شکایت اولیه در بیماران مورد بررسی مربوط به علائم مفصلی ایزوله با 28% بوده است. شایع ترین علائم بالینی مشاهده شده در بیماران مربوط به علائم مفصلی به همراه حساسیت به نور با فراوانی 20 درصد بوده است. ANA، Anti dsDNA مثبت و C3 وC4 کاهش یافته به ترتیب در 88 ، 70 و 26 درصد از بیماران مثبت بود.
نتیجه گیریراه اندازی سیستم ریجستری جهت ثبت ساختارمند اطلاعات بیماران مبتلا به لوپوس اریتماتوز سیستمیک در هر منطقه جهت سیاست گذاری بهتر برای مدیریت بیماری و دسترسی پزشک معالج به اطلاعات بیماران و استفاده از آن ها در کارهای تحقیقاتی بسیار می تواند کمک کننده باشد.
کلید واژگان: لوپوس اریتماتوز سیستمیک, خودایمنی, Anti dsDNABackgroundSystemic lupus erythematosus is an autoimmune disease in which organs and cells are damaged in the initial stages by tissue-binding autoantibodies and immune complexes. Clinical, demographic and laboratory information of patients with SLE in Ardabil province is the aim of this study.
MethodsThe present study is a cross-sectional descriptive study that examines demographic data (age, gender), clinical information such as the first manifestation of the disease, clinical symptoms, etc., and laboratory findings such as CBC, ESR, CRP, proteinuria, FANA, Anti dsDNA, C3, C4, Anti RO and APS Ab of patients who referred to the rheumatology clinic of Imam Khomeini Hospital (RA) in 2021.
ResultsInformation related to the clinical characteristics of 50 patients, including 46 women (92%) and 4 men (8%), with an average age of 12.14 ± 40.78 years (range: 21-73) and age at diagnosis of 10.62 ± 31.76 years were investigated. The most common initial complaint in the studied patients was related to isolated joint symptoms (28%). The most common clinical symptoms observed in the examined patients were related to joint symptoms along with sensitivity to light with a frequency of 20%. ANA, anti-dsDNA tests positivity and reduced C3 and C4 levels were observed in 88%, 70% and 26% of patients, respectively.
ConclusionThe establishment of a registry system for the structured registration of information of patients with systemic lupus erythematosus in each region is necessary to a better understanding of the characteristics of the disease and better management policy of patients.
Keywords: Systemic Lupus Erythematosus, Anti dsDNA, Autoimmune -
مقدمه
آموزش مبتنی بر شبیه سازی روشی برای ایجاد تجربه آموزشی بدون قرارگیری در یک محیط واقعی است. در سال های اخیر این نوع آموزش با توجه به مبحث ایمنی بیمار جزء اولویت های آموزش پزشکی قرار گرفته است. در این بین در کنار مزایا و نواقصات آموزش مبتنی بر شبیه سازی، پرداختن به موضوع شایستگی مدرسان آموزش مبتنی بر شبیه سازی نیز حائز اهمیت است؛ بنابراین، هدف پژوهش حاضر شناسایی مولفه های شایستگی مدرسان آموزش پزشکی در زمینه آموزش مبتنی بر شبیه سازی است.
روش هاپژوهش حاضر با بهره گیری از روش تحقیق کیفی از نوع پدیدارشناسی و مصاحبه نیمه ساختاریافته با نمونه منتخب هدفمند اساتید آموزش پزشکی و با تعریف معیارهای ورود به پژوهش به تعداد 8 نفر از آبان الی اسفند 1401 انجام شد. مصاحبه ها با استفاده از روش کدگذاری 7 مرحله ای کلایزی تحلیل و سپس مفاهیم شناسایی شده با استفاده از نرم افزار MAXQDA کدگذاری شدند.
یافته هاپس از تجزیه و تحلیل داده ها 115 کد اولیه، 18 مضمون فرعی و 4 مضمون اصلی شامل شایستگی فردی (خودراهبری و نگرش مدرس)، شایستگی شناخت حرفه ای (توسعه حرفه ای و مهارت طراحی آموزشی)، شایستگی مهارت حرفه ای (توانایی مشارکت و همکاری و مهارت استفاده هدفمند از شبیه سازی) و شایستگی ارزیابی (مهارت ارزیابی و بهسازی مداوم) بدست آمد.
نتیجه گیریمدرسان آموزش پزشکی برای موفقیت در آموزش مبتنی بر شبیه سازی نیاز به توانمند شدن دارند؛ بنابراین می توان با استفاده از شاخص های شناسایی شده در این پژوهش اقدام به توانمندی مدرسان نمود.
کلید واژگان: شبیه سازی, فنومنولوژی, شایستگی مدرسان, آموزش پزشکیIntroductionSimulation-based training is a method of creating an educational experience without being present in a real environment. Recently, this method has become a priority in medical education, particularly in the context of patient safety. It is important to address the competencies of instructors in simulation-based education alongside the advantages and limitations of this method. Therefore, the aim of this study is to identify the components of competency for medical education instructors in simulation-based training.
MethodsThis qualitative study was phenomenology. Semi-structured interviews with 8 Purposive sample of medical education instructors was conducted (from 23 October 2022 to 20 February 2023). Interviews were analyzed using the seven-step Colaizzi method. Then the identified concepts were coded using MAXQDA software.
Results115 primary codes, 18 sub-themes and 4 main themes were identified, including: personal competence (self-directed learning and teacher's attitude), professional knowledge competence (professional development and instructional design), professional skill competence (participation, collaborate and purposeful use of simulation) and assessment competence (Assessment and continuous improvement).
ConclusionMedical education instructors need to be empowered for using simulation-based education. The indicators identified in this research can be used to improving the competences of them.
Keywords: Simulation, Phenomenology, Teachers' Competence, Medical Education -
زمینه و هدف
همدلی بالینی یکی از صلاحیت های بالینی دانشجویان پزشکی است و در فرایند شکل گیری آن عوامل متعددی نقش دارند. در این پژوهش ارتباط فرسودگی شغلی و کیفیت زندگی با همدلی بالینی در دانشجویان پزشکی مورد بررسی قرار گرفته است.
روش کاردر این مطالعه توصیفی تحلیلی سه پرسشنامه همدلی جفرسون، پرسشنامه کیفیت زندگی WHO و فرسودگی شغلی مازلاج استفاده گردید. روایی و پایایی این سه پرسشنامه در مطالعات قبلی تایید شده است. جامعه پژوهش در این مطالعه دانشجویان پزشکی مقطع کارورزی دانشگاه علوم پزشکی اردبیل بوده که با روش سرشماری وارد مطالعه شدند. همچنین از آزمون های آماری همبستگی پیرسون و اسپرمن و کای دو جهت آنالیز داده ها استفاده شد.
یافته هادر این پژوهش از کل 130 دانشجو 128 نفر (98/4%) هر سه پرسشنامه را تکمیل کردند. نتایح نشان داد 98 درصد دانشجویان دارای فرسودگی شغلی متوسط و دو درصد دارای فرسودگی شغلی شدید بودند. در پرسشنامه کیفیت زندگی، حدود 44 درصد از دانشجویان از وضعیت سلامتی خود راضی یا خیلی راضی بودند و 33 درصد دانشجویان ناراضی یا خیلی ناراضی بودند. میانگین نمره همدلی بالینی در دانشجویان79/46 با انحراف معیار9/82 بود. همچنین بین کیفیت زندگی و فرسودگی شغلی ارتباط آماری معنی دار معکوسی (0/0001=p) دیده شد.
نتیجه گیریبا توجه به این که وضعیت دانشجویان از نظر هر سه متغیر چندان مطلوب نبود. به نظر می رسد برنامه های غیر درسی برای بهبود مکانیسم های سازگاری دانشجویان با موقعیت های مرتبط با شغل و ارتقاء همدلی بالینی ضروری است.
کلید واژگان: همدلی, کیفیت زندگی, فرسودگی شغلی, دانشجویان پزشکیBackground & objectivesEven though clinical empathy is one of the clinical competencies of medical students and there is a high emphasis on teaching and learning, it decreases during medical education. This study investigated the relationship between burnout, quality of life and clinical empathy in medical students.
Methodsthis exploratory cross-sectional study used the Jefferson empathy questionnaire, WHO quality of life questionnaire and burnout inventory. All three questionnaires are standard, and their validity and reliability have been confirmed in various studies in Iran. The research population was the Ardabil University of Medical Sciences internship medical students, for which the census sampling method was used. Various statistical tests, such as Pearson and spearman correlation, Chi-square, etc., were used for data analysis.
ResultsOut of 130 students, 128 (98.4%) completed all of the questionnaires. Data analysis showed that 98% of students suffered from moderate burnout and 2% of them had severe burnout. About 44% of students were satisfied or very satisfied with their health status and 33% of students were dissatisfied or very dissatisfied. The mean score of clinical empathy in students was 79.46±9.82. Data analysis showed a statistically significant inverse relationship between quality of life and burnout (p=0.0001).
ConclusionsConsidering that the situation of students was not very favorable in terms of all three variables, non-curricular programs seem to be essential for improving student adaptation mechanisms to the job-related situations in medical students and promoting clinical empathy.
Keywords: Empathy, Quality of Life, Burnout, Medical Students -
سابقه و هدف
ارزشیابی شاخصی است که میزان رسیدن به هدف های آموزشی را نشان می دهد و به تحلیل فعالیت های آموزشی می پردازد. به همین منظور این مطالعه با هدف ارزشیابی دوره کارشناسی ارشد آموزش مامایی براساس الگوی ارزشیابی سیپ در دانشکده پرستاری مامایی اردبیل انجام شد.
مواد و روش هامطالعه حاضر به صورت مقطعی در سال 1400 اجرا شد. جامعه هدف، اعضای هیات علمی و دانشجویان کارشناسی ارشد گروه آموزش مامایی دانشگاه علوم پزشکی اردبیل، شامل 11 استاد و 7 دانشجو بود. تمامی نمونه ها به روش سرشماری در این مطالعه شرکت کردند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه محقق ساخته ارزشیابی دوره کارشناسی ارشد آموزش مامایی براساس الگوی ارزشیابی سیپ به تفکیک اساتید و دانشجویان استفاده شد. جهت آنالیز داده ها از آزمون تی یک نمونه ای (One-Sample T-Test) بهره گرفته شد. آنالیز آماری توسط نرم افزار SPSS نسخه 21 اجرا گردید. سطح معنی داری آماری در این مطالعه 05/0 درنظرگرفته شد.
یافته هامیانگین به دست آمده در گروه دانشجویان و اساتید در حیطه زمینه به ترتیب (04/3±29/18 و 81/2±45/31)، درونداد (70/1±29/47 و 52/3±18/51) و فرآیند (98/0±43/10 و 92/1±55/40) و در حیطه برونداد (40/1±43/9 و 37/2±27/29) می باشد که نمرات در گروه دانشجویان در 4 حیطه کمتر از نمره معیار و در گروه اساتید بیشتر از نمره معیار بوده است.
نتیجه گیرینتایج حاصل بیان کرد که ارزشیابی مقطع کارشناسی ارشد رشته آموزش مامایی دانشکده پرستاری مامایی اردبیل از نظر دانشجویان در سطح نامطلوب و از نظر اساتید در سطح مطلوب بوده است. بنابراین جهت ارتقای این رشته همکاری بین متخصصان این رشته و برنامه ریزان در راستای مرتفع نمودن مشکلات ضروری است.
کلید واژگان: الگوی ارزشیابی سیپ, آموزش مامایی, ارزشیابی آموزشی, دانشکده پرستاری ماماییBackground and ObjectiveEvaluation is an indicator that shows the extent to which educational goals have been achieved and analyzes educational activities. For this purpose, this study was conducted with the aim of evaluating the "period" of the master's degree in midwifery education based on the CIPP evaluation model in Ardabil School of Nursing and Midwifery.
MethodsThe present study was performed cross-sectionally in 1400. The target population was faculty members and postgraduate students in the Department of Midwifery Education of Ardabil University of Medical Sciences, including 11 professors and 7 students. All samples participated in this study by census method. To collect information, a researcher-made questionnaire was used to evaluate the master's course in midwifery education based on the CIPP evaluation model for professors and students. One-Sample T-Test was used for data analysis. Statistical analysis was performed by SPSS software version 21. The level of statistical significance in this study was considered 0.05.
FindingsThe mean obtained in the group of students and professors in the scope of field (18.29 ± 3.04 and 31.45 ± 2.81), input (47.29 ± 1.70 and 51.18 ± 3.52), process (10.43 ± 0.98 and 40.55 ± 1.92) and in the output area (9.43 ±1.40 and 29.27 ±2.37) that the scores in the group of students in 4 areas are less than the standard score and in the group Professors were higher than the standard score.
ConclusionThe results showed that the evaluation of the master's degree in midwifery education at Ardabil School of Nursing and Midwifery was unfavorable for students and desirable for professors. Therefore, in order to promote this field, cooperation between experts in this field and planners is necessary in order to solve the problems.
Keywords: : CIPP Assessment Model, Midwifery Education, Educational Evaluation -
زمینه و هدفآموزش پرستاری بخشی از نظام آموزش عالی است که با حیات انسان ها سر و کار دارد و توجه به جنبه های کمی و کیفی آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است. شناخت نیازهای آموزشی پیش نیاز یک آموزش موفق است. مطالعه حاضر با هدف بررسی تطابق سرفصل دروس کارشناسی پرستاری با نیازهای شغلی از دیدگاه اعضای هیات علمی برخی از دانشگاه های علوم پزشکی شمال غرب کشور انجام شد.روشمطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی مقطعی می باشد که با مشارکت 61 نفر از اعضای هیات علمی رشته پرستاری دانشگاه های علوم پزشکی اردبیل، ارومیه، زنجان و تبریز و رشت در پاییز سال 1396 و با روش سرشماری انجام شد. ابزار مورد استفاده چک لیست حاوی دروس دوره ی کارشناسی پرستاری بر اساس سرفصل مصوب وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی می باشد. داده ها پس از جمع آوری با استفاده از نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شد.یافته هایافته های مطالعه حاضر نشان داد که بیشترین تطابق با نیازهای شغلی از دیدگاه اعضای هیات علمی بر اساس نمره دهی چک لیست از 1 تا 4 مربوط به درس بیوشیمی با میانگین و انحراف معیار 1/03±2/1 در بین دروس اختصاصی، اپیدمیولوژی با میانگین و انحراف معیار 0/99±1/90 و در بین کارآموزی و کارآموزی در عرصه ها نیز کارآموزی بزرگسالان و سالمندان 0/03±1/15 می باشد.نتیجه گیریمجموع یافته های مطالعه حاضر نشان می دهد که سرفصل تدوین شده برای رشته کارشناسی پرستاری از نظر تناسب با نیازهای شغلی حرفه پرستاری مناسب نمی باشد و نیازمند تغییراتی در محتوای برخی واحدهای درسی میباشد. لذا ارائه نتایج مطالعه حاضر می توان در تدوین و اصلاح سرفصل رشته پرستاری بر اساس نیازهای شغلی مورد استفاده قرار گیرد.کلید واژگان: سرفصل دروس, کارشناسی پرستاری, نیازهای شغلی, هیات علمیBackgroundNursing education is part of the higher education system that deals with human life and considering its quantitative and qualitative aspects is very important. Understanding educational needs is a prerequisite for successful education. This study is aims is to investigate the compatibility of nursing undergraduate curriculum with occupational needs from the viewpoints of faculty members of some north and north-west universities of medical sciences of Iran.MethodsThis is a cross-sectional descriptive study conducted with the participation of 61 nursing faculty members of Ardebil, Urmia, Zanjan, Tabriz, and Rasht Universities of Medical Sciences in the fall of 2017 using the census method. A checklist containing the curriculum of undergraduate nursing based on the approved headings of the Ministry of Health and Medical Education was used. Data were analyzed by SPSS software.ResultsThe findings of this study showed that the highest compatibly with job requirements from the viewpoint of faculty members based on the checklist scores from 1 to 4 was related to biochemistry with a mean and standard deviation of 2.1 ± 1.03, among specific courses, epidemiology with mean and standard deviation of 1.90 ± 0.99, and among internship and field apprenticeship, adult and elderly internships with mean and standard deviation of 1.51 ± 0.03.ConclusionThe findings of this study indicate that the curriculum developed for the undergraduate nursing degree is not suitable for nursing job requirements and needs modifications in some aspects. Therefore, presenting the results of this study can be used developing and modification of the undergraduate nursing curriculum based on occupational needs.Keywords: Curriculum, Faculty Member, Occupational Needs, Undergraduate Nursing
-
زمینه و هدفسبک زندگی ارتقادهنده سلامتی شامل اقدامات و عقایدی است که افراد را متقاعد به سالم ماندن و محافظت از آنها در مقابل بیماری ها میکند. این مطالعه جهت بررسی برخی از ابعاد سبک زندگی بهورزان خانه های بهداشت شهرستان خلخال و کوثر انجام شد.روش کاراین مطالعه مقطعی با شرکت 120 نفر از بهورزان شهرستانهای خلخال و کوثر انجام شد. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه اطلاعات دموگرافیکی و پرسشنامه سبک زندگی ارتقادهنده سلامت والکر استفاده گردید. داده ها با روشهای آمار توصیفی و آزمونهای آماری t مستقل، ANOVA، آزمون نیرومند ولچ و آزمون تعقیبی توکی، با استفاده از نرم افزار SPSS-20 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هامیانگین سن شرکت کنندگان 4/6±40 بود و اکثریت آنها را زنان تشکیل میدادند (66%). امتیاز کلی سبک زندگی ارتقادهنده سلامت 65/0±3/2 بود. بالاترین و پایینترین امتیاز بترتیب در بعد خود شکوفایی (61/0±05/3) و حمایت بین فردی (76/0±90/1) مشاهده شد. از بین ابعاد مختلف سبک زندگی، بعد «فعالیت بدنی» با متغیر سن، بعد «حمایت بین فردی» با متغیرهای جنسیت و وضعیت تاهل، بعد «خودشکوفایی» با متغیر جنسیت و امتیاز کلی سبک زندگی با متغیر سابقه کار رابطه معنی داری را نشان دادند.نتیجه گیریبر اساس نتایج این مطالعه، رفتارهای ارتقادهنده سلامت در بهورزان خانه های بهداشت نسبت به مطالعات مشابه انجام شده وضعیت مطلوبی نداشت. ابعاد مختلف سبک زندگی شرکت کنندگان با برخی متغیرهای دموگرافیکی شامل سن، جنس و وضعیت تاهل رابطه معنی داری نشان داد. در هر دو جنس پایینترین امتیاز در بعد «حمایت بین فردی» مشاهده شد.کلید واژگان: سبک زندگی سالم, کیفیت زندگی, کارکنان خدمات بهداشتی, بهورز, خانه بهداشتJournal of Health, Volume:9 Issue: 5, 2018, PP 530 -540Background & objectivesHealth promotion lifestyle includes actions and beliefs that persuade people to stay healthy and protect them against disease. This study was conducted to investigate some aspects of lifestyle of rural primary health-care workers (Behvarzes) in Khalkhal and Kosar counties.MethodsIn this cross-sectional study, 120 Behvarzes were recruited in Khalkhal and Kosar counties. Data were gathered using a questionnaire consisting demographic information and walker Health Promotion Life Style (HPLP) Questionnaires. Statistical tests including the descriptive statistics, independent t-test, ANOVA and Welch's strong test followed by Tukey's post hoc test were performed using SPSS (v.20).ResultsThe Mean age of participants were 40±4.6 years and the majority of them were female (66%). The overall score of HPLP was 2.3±0.62, and the highest and lowest scores were observed in “Spiritual Growth” and “Interpersonal Relations” dimensions, respectively. There was a significant statistical relationship between different dimensions of lifestyle and demographic variables including "physical activity" and age; "interpersonal support" and gender and marital status and "self-actualization" and gender and finally, overall score of lifestyle and work experience respectively.ConclusionBased on the results of the present study, health promotion behaviors in Behvarzes (rural health care providers), were not favorable in comparison with similar studies. Different dimensions of participants' lifestyle showed a significant relationship with some of the demographic variables including age, gender and marital status. In both sexes, the lowest score was seen in the "Interpersonal Relations" dimension.Keywords: Healthy Lifestyle, Quality of Life, Community Health Workers, Behvarz, Health House
-
زمینه و هدفانعقاد الکتریکی یک روش الکتروشیمیایی برای تصفیه آب است. در سال های اخیر گندزدایی آب به روش الکترولیز رو به گسترش است. هدف از انجام این تحقیق بررسی حذف باکتری های اشرشیاکلی و استافیلوکوکوس اورئوس به روش انعقاد الکتریکی- شناورسازی الکتریکی با الکترودهای استیل ضدزنگ- گرافیت نمدی به حالت تک قطبی موازی از آب آشامیدنی می باشد.روش بررسیمطالعه حاضر به صورت تجربی و در سیستم ناپیوسته انجام گردید. نمونه های آب آلوده با افزودن 104، 105 و 106 عدد باکتری اشرشیاکلی و استافیلوکوکوس اورئوس در هر میلی لیتر آب آشامیدنی تهیه گردید. متغیرهای مستقل فرآیند شامل سویه های باکتریایی اشرشیاکلی و استافیلوکوکوس اورئوس با غلظت های مختلف باکتریایی (104، 105 و 106 عدد در میلی لیتر)، زمان واکنش (5، 10، 15 و 20 دقیقه)، pH اولیه (7، 8 و 9) فاصله بین الکترودها (1، 2 و 3 سانتی متر) و چگالی جریان (0/83، 1/67 و 3/3 میلی آمپر بر سانتی متر مربع) جهت تعیین شرایط بهینه بررسی شد. برای تجزیه وتحلیل نتایج از آنالیز واریانس One-way ANOVA استفاده شد.یافته هانتایج نشان می دهد که در شرایط بهینه با افزایش pH از 7 به 9 راندمان حذف سویه های باکتریایی اشرشیاکلی به طور معنی داری از 100% به 80% و استافیلوکوکوس اورئوس از 100% به 83% کاهش پیدا می کند. در غلظت اولیه 105 عدد باکتری در میلی لیتر شرایط بهینه برای چگالی جریان، زمان واکنش و فاصله بین الکترودها به ترتیب در 3/3 میلی آمپر بر سانتی متر مربع، 20 دقیقه و 2 سانتی متر به دست آمد.نتیجه گیریبر اساس نتایج، راندمان حذف سویه های باکتریایی اشرشیاکلی و استافیلوکوکوس اورئوس در شرایط بهینه 100% به دست آمد؛ بنابراین می توان از فرآیند انعقاد الکتریکی-شناورسازی الکتریکی در حذف باکتری های بیماری زای از آب آشامیدنی استفاده کرد.کلید واژگان: انعقاد الکتریکی, شناورسازی الکتریکی, اشرشیاکلی, استافیلوکوکوس اورئوس, گندزداییBackground And AimsElectrocoagulation is an electrochemical method for the treatment of water and waste water. Water disinfection by electrochemical methods has been increasingly carried out recently. The aim of this applied research is to investigate the removal of E. coli and S. aureus bacteria from drinking water by using Electrocoagulation (EC) - Electroflotation (EF) with Stainless Steel - Graphite felt electrodes parallel with the monopole mode.MethodsAn experimental study was conducted in a batch system. In this study, the contaminated water samples were prepared by adding104, 105 and 106 CFU/ml E. coli and S. aureus. Independent variables Including: different concentrations of E.coli and S. aureus bacteria (104, 105 and 106 CFU/ml), reaction time (5, 10, 15 and 20 min), initial pH (7, 8 and 9), electrode gap (1, 2 and 3 cm), current density (0.83, 1.67 and 3.3 mA/cm2) to determine the optimum conditions were investigated. One-way ANOVA was used to analyze the results.ResultsThe results show that in the optimum conditions with increasing the pH from 7 to 9 removal efficiency of bacterial strains of E.coli and S. aureus were decreased significantly from 100% to 80% and 100% to 83%, respectively. In initial concentration of 105 CFU/ml, optimum conditions were obtained for current density, reaction time and electrodes gap; 3.3 mA/cm2, 20 min and 2 cm, respectively.ConclusionAccording to the results, E.coli and S. aureus removal efficiency in optimum conditions was obtained, 100%. Thus, the EC/EF process can be used for removal of pathogenic bacteria from drinking water.Keywords: Electrocoagulation, Electrootation, E. coli, S. aureus, Disinfection
-
مقدمهاضطراب و افسردگی دو جنبه مهم سلامت روانی بوده و سلامت معنوی هسته مرکزی سلامتی در انسان می باشد. ارتباط بین سلامت روان و معنویت در سال های اخیر بسیار مورد توجه قرارگرفته است. بنابراین، هدف از مطالعه حاضر بررسی ارتباط بین اضطراب، افسردگی و سلامت معنوی در بین دانشجویان دانشکده علوم پزشکی خلخال در سال1392 می باشد.مواد و روش هاپژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی مقطعی از نوع همبستگی است که بر روی 207 نفر از دانشجویان دانشکده علوم پزشکی خلخال به صورت سرشماری انجام شد. ابزار پژوهش پرسشنامه چهار قسمتی (اطلاعات فردی و اجتماعی، افسردگی بک، سنجش اضطراب اشپیلبرگر، سلامت معنوی پولوتزین و الیسون(SWB) بود. داده ها با استفاده از آزمون های آماری پیرسون و تحلیل رگرسیون تجزیه و تحلیل شدند.یافته هانتایج مطالعه نشان داد که 7/33 درصد از دانشجویان به شدت افسرده، 90/52 درصد به شدت مضطرب می_باشند و 78 درصد از سلامت معنوی بالایی برخوردارند. هم چنین نتایج حاکی از آن بود که بین نمره کلی افسردگی با سلامت معنوی ارتباط آماری معنی دار معکوس وجود دارد (05/0p<) اما بین نمره کل اضطراب با سلامت معنوی ارتباط آماری معنی دار مثبت وجود داشت (05/0 p<).نتیجه گیریسلامت معنوی می_تواند میزان بروز اختلالات روانی از قبیل افسردگی و اضطراب را تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین، بر اساس یافته های مطالعه توجه به سلامت معنوی دانشجویان به عنوان یکی از عوامل اثرگذار بر سلامت آنان ضروری به نظر می رسد.کلید واژگان: اضطراب, افسردگی, سلامت معنوی, دانشجویانIntroductionAnxiety and depression are two important aspects of mental health. Spiritual health is central to human health. The relationship between mental health and spirituality has received considerable attention in recent years. The present study examined the association between anxiety, depression and spiritual health among students in Khalkhal Faculty of Medical Sciences.MethodsThis study is a cross-sectional correlation study, which was conducted on 207 students from the Khalkhal Faculty of Medicine Sciences in 2013. The instrument used in this study was a four-part questionnaire that included demographic information, Beck Depression Inventory, Spielberger trait anxiety inventory and Spiritual Health Assessment Questionnaire (SWB). The collected data were analyzed using SPSS/13 software and Pearson and regression tests.ResultsResults showed that 33.7 percent of students were severely depressed, 52.92 percent were extremely anxious and 78 percent of them enjoyed high spiritual health. so the results showed that there was an inverse relationship between the total score of depression and spiritual well-being (pConclusionthe results of this study indicated that the incidence rate of mental disorders such as depression and anxiety can affect spiritual health. Therefore, based on the findings, considering the spiritual well-being of students as one of the factors affecting their health is necessary.Keywords: Depression, Anxiety, Spiritual health, Students
-
زمینه و هدفدندریمرها ماکرومولکول های دارای ساختار سه بعدی، منظم و پرشاخه اند. هدف از انجام این تحقیق بررسی کارایی دندریمر پلی آمیدوآمین G5- در حذف باکتری های اشرشیاکلی، کلبسیلا اوکسی توکا، سودوموناس آئروژینوزا، پروتئوس میرابیلیس و استافیلوکوکوس اورئوس از محلول آبی می باشد.مواد و روش هادر این مطالعه تجربی، ابتدا از هر سویه باکتری رقت 103 واحد تشکیل دهنده کلونی بر میلی لیتر تهیه شد. سپس غلظت های مختلفی (025/0، 25/0، 5/2 و 25 میکروگرم بر میلی لیتر) از دندریمر در دمای آزمایشگاه (25- 23 درجه سانتی گراد) به نمونه آب اضافه شد. به منظور تعیین کارایی دندریمر در حذف باکتری ها، نمونه برداری در زمان های مختلف (صفر، 10، 20، 30، 50 و 60 دقیقه) صورت گرفت و نمونه ها بر روی محیط نوترینت آگار کشت داده شدند. نمونه ها به مدت 24 ساعت در دمای 37 درجه سانتی گراد گرماگذاری شدند و پس از آن تعداد کلنی ها شمارش شدند.یافته هاخاصیت ضد باکتریایی دندریمر در محیط آبی با افزایش غلظت دندریمر و زمان تماس، رابطه مستقیم دارد. در غلظت 25 میکرو گرم بر میلی لیتر و در زمان 60 دقیقه تمامی باکتری ها به جز استافیلو کوکوس اورئوس و در زمان 30 دقیقه باکتری های اشرشیاکلی و کلبسیلا اوکسی توکا، به صورت 100 درصد حذف شدند. هم چنین در غلظت 5/2 میکرو گرم بر میلی لیتر و در زمان 60 دقیقه باکتری های اشرشیاکلی، کلبسیلا اوکسی توکا و پروتئوس میرابیلیس به طور 100 درصد حذف شدند. تمامی غلظت های دندریمر در زمان های مختلف باعث کاهش تمامی باکتری ها شدند.نتیجه گیرینتایج مطالعه حاضر نشان داد که دندریمر پلی آمیدوآمین G5- قادر به حذف اشرشیاکلی، کلبسیلا اوکسی توکا، سودوموناس آئروژینوزا، پروتئوس میرابیلیس و استافیلوکوکوس اورئوس از محلول آبی می باشد.کلید واژگان: باکتری ها, خاصیت ضدباکتریایی, محلول آبی, نانو دندریمر پلی آمیدو آمین, G5BackgroundDendrimers are macromolecules with regular three-dimensional structure that have many branches. The aim of this study was to investigate the fficiency of Nano PolyamidoamineG5 (NPAMAM-G5) dendrimers in removal of Escherichia coli, Klebsiella oxytoca, Pseudomonas aeruginosa, Proteus mirabilis and Staphylococcus aureus from aqueous solution.Materials And MethodsIn this experimental study, initially, dilution of 103 CFU/ml was prepared from each strain of bacteria. Then, different concentrations of dendrimers (0.025, 0.25, 2.5 and 25 µg/ml) in the ambient temperature (23-25°C) was added to water. In order to determine the efficiency of dendrimers in removal of bacteria, samples were taken at different times (0, 10, 20, 30, 50 and 60 min) and were cultured on nutrient agar medium. Samples were incubated for 24 hours at 37 ° C and then the number of colonies was counted.ResultsThere is a direct relation between antibacterial properties of dendrimers in aqueous solution and increasing the dendrimer concentration and contact time. At a concentration of 25 μg/ml and 60 minutes, all kinds of bacteria except Staphylococcus aureus, and at 30 minutes, E. coli and Klebsiella bacteria, were removed by 100% The concentration of 2.5 μg/ml at 60 minutes of bacteria, Escherichia coli, Klebsiella and Proteus mirabilis, 100% Were removed. All concentrations of dendrimer at different times were reduced bacteria.ConclusionResults of this study indicated that NPAMAMG5 dendrimer is able to remove Escherichia coli, Klebsiella oxytoca, Pseudomonas aeruginosa, Proteus mirabilis and Staphylococcus aureus from aqueous solution.Keywords: Bacteria, Antibacterial properties, Aqueous solution, Nano Polyamidoamine–G5 Dendrimer
-
سابقه و هدفپاپ اسمیر یک آزمایش غربالگری برای تشخیص سرطان دهانه رحم در زنان به ظاهر سالم محسوب شده و مشخص گردیده تا 60 درصد مرگ ناشی از سرطان سرویکس با غربالگری از طریق این آزمون قابل پیشگیری می باشد. این مطالعه با هدف تعیین وضعیت انجام تست پاپ اسمیر و عوامل موثر بر آن بر اساس الگوی اعتقاد بهداشتی در زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر قم انجام شده است.مواد و روش هادر این مطالعه مقطعی 320 نفر از زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر قم در سال 1393 به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته روا و پایا استفاده شد. داده ها توسط نرم افزار آماری SPSS در سطح معنی داری کمتر از 0.05 تحلیل شد.یافته ها11.25 درصد بطور منظم از تست پاپ اسمیر بهره گرفته و 51.87 درصد بطور نامنظم در غربالگری سرطان دهانه رحم شرکت کرده بودند و 36.88 درصد هیچگاه از این تست استفاده نکرده بودند. نتایج نشان داد که در میانگین نمرات سازه های الگوی اعتقاد بهداشتی بر حسب وضعیت استفاده از تست پاپ اسمیر اختلاف معنی داری وجود داشت (0.05>P).نتیجه گیریدر این مطالعه نمونه ها سرطان دهانه رحم را بیماری وخیمی تلقی نمی کردند و حتی زنانی که خود را آسیب پذیر احساس می کردند سعی می نمودند آن را مخفی نگه دارند، لذا در عین اینکه حساسیت درک شده و شدت درک شده از خطر عارضه در آنان کم بود موانع بیشتری را نیز درک می کردند و به همین دلیل میزان استفاده از تست پاپ اسمیر نامطلوب بود.کلید واژگان: پاپ اسمیر, سرطان دهانه رحم, زنانBackground And ObjectivesPap smear is a screening test for diagnosing cervical cancer in women. It is considered a health and health-promotion behavior, and it has been shown that this test can prevent up to 60% of all deaths resulting from cervical cancer. The present study aimed to determine the prevalence of this test and its related factors based on the health belief model in women referring to health centers in Qom.Materials And MethodsIn this cross-sectional study, 320 women who had health records and had referred to health centers in Qom in 2014 were selected using the multistage random sampling method and through following inclusion and exclusion criteria. A valid and reliable researcher- made questionnaire consisting of demographic characteristics, awareness questions, and questions based on the health belief model was used for data collection. The data were finally analyzed by SPSS with 0.05 significance level.Results11.25% of the subjects regularly underwent Pap smear screening, 51.87% irregularly participated in cervical cancer screening programs, and 36.88% did not undergo the tests. ANOVA results showed that the mean scores of the health belief model constructs were significantly different in terms of undergoing Pap smear screening (PConclusionsThe participants did not consider cervical cancer a serious disease. Even women who felt vulnerable tried to hide it. Therefore, while perceived vulnerability and perceived severity of the disease risk was low in them, they perceived more barriers and, for this reason, the level of utilization of Pap smear was undesirable.Keywords: Papanicolaou test, Uterine Cervical Neoplasms, Women
-
مقدمه و هدفاختلالات اضطرابی یکی از عوارض ناخواسته پس از زایمان در برخی از زنان می باشد که می تواند مخاطرات متعددی بر سلامت مادر و نوزاد داشته باشد. تداخل اضطراب با تغذیه انحصاری با شیر مادر یکی از این مخاطرات محسوب می شود. لذا این مطالعه با هدف تعیین ارتباط اضطراب پس از زایمان با تغذیه انحصاری با شیر مادر در شهر قم صورت گرفت.روش بررسیجامعه آماری این مطالعه مورد شاهدی کلیه مادرانی بود که حداکثر 6 ماه از تاریخ زایمان آنها می گذشت. لذا نمونه ها بر اساس نوع تغذیه شیرخوار در 3 گروه 100 نفری تقسیم شدند. جهت کنترل متغیرهای مداخله گر در این مطالعه با استفاده از معیارهای ورود و خروج از مطالعه از روش محدودسازی نیز استفاده شد. ابزار گردآوری داده ها در این مطالعه پرسشنامه مشخصات جمعیتی و نیز پرسشنامه استاندارد اضطراب آشکار (موقعیتی) و پنهان (خصیصه ای) اسپیل برگر بود. داده ها توسط نرم افزار SPSS در سطح معنی داری کمتر از 05/0 تحلیل شد.نتایجمیانگین نمره اضطراب آشکار و پنهان در این مطالعه به ترتیب 65/39 نمره و 38/41 نمره به دست آمد. در این مطالعه 39%، دارای اضطراب خفیف آشکار، 67/52% دارای اضطراب خفیف متوسط آشکار و 33/8% دارای اضطراب شدید آشکار بودند. همچنین در خصوص اضطراب پنهان، میزان خفیف، متوسط و شدید آن به ترتیب 33%، 67/55% و 33/11% به دست آمد. در این مطالعه بین اضطراب آشکار و پنهان با تغذیه انحصاری با شیر مادر ارتباط معنی داری به دست آمد (05/0>P).نتیجه گیریبین اضطراب آشکار و پنهان پس از زایمان با تغذیه انحصاری با شیر مادر ارتباط معنی داری وجود داشت به طوری که اضطراب بیشتر منجر به قطع روند تغذیه انحصاری با شیر مادر می شدکلید واژگان: اضطراب, تغذیه انحصاری با شیر مادر, شیردهیIntroductionAnxiety disorder is one of the undesirable postpartum complications in some women and can have numerous risks for the health of the mother and newborn. Interference of anxiety with exclusive breastfeeding is one of these risks. Therefore, this research intended to determine the relationship between postpartum anxiety and exclusive breastfeeding in Qom.MethodsThe statistical population in this case-control study consisted of mothers who had given birth to their babies not more than six months prior to the start of the research and, therefore, the samples were divided into 3 one-hundred-member groups based on the type of breastfeeding. In addition to using inclusion and exclusion criteria, the scope of the study was restricted to control confounding variables. A questionnaire on demographic characteristics and the standard Spielberger State-Trait Anxiety Inventory for Adults were used to collect data. The collected data was analyzed by using SPSS at the significance level of less than 0.05.ResultsThe average scores found for covert and overt anxiety were 39.65 and 41.38, respectively. Thirty-nine percent of the women exhibited mild covert anxiety, 52.67% mild to moderate covert anxiety, and 8.33% severe covert anxiety. Moreover, 33, 55.67, and 11.33% of them suffered from mild, moderate, and severe overt anxiety, respectively. A significant correlation was found between covert and overt anxiety and exclusive breastfeeding (p<0.05).ConclusionsThere was a significant correlation between postpartum covert and overt anxiety and exclusive breastfeeding so that greater levels of anxiety resulted in cessation of exclusive breastfeeding.Keywords: Anxiety, exclusive breastfeeding, breastfeeding
-
زمینه و اهدافسرطان پستان یکی از سرطان های شایع در بین زنان می باشد که با تشخیص به موقع آن، شانس بهبودی به میزان زیادی افزایش می یابد. خودآزمایی پستان از جمله راهکارهای تشخیص و غربالگری زود هنگام سرطان پستان می باشد. هدف از مطالعه حاضر تعیین آگاهی، نگرش و عملکرد زنان شاغل در دانشکده علوم پزشکی شهرستان خلخال از خودآزمایی پستان و ارتباط آن با برخی از مشخصات فردی می باشد.مواد و روش هاپژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی تحلیلی است که بر روی 300 زن شاغل در دانشکده علوم پزشکی خلخال انجام شد. ابزار مورد استفاده پرسشنامه محقق ساخته چهار قسمتی مشتمل بر مشخصات فردی و اجتماعی، سوالات مربوط به آگاهی، نگرش و عملکرد می باشد. داده ها پس از جمع آوری با استفاده از نرم افزار SPSS13 تجزیه و تحلیل شد.یافته هانتایج نشان داد که سطح آگاهی، نگرش و عملکرد اکثریت زنان از خودآزمایی پستان نسبتا خوب (به ترتیب 56.5، 53.6 و 84.70 درصد) می باشد. همچنین ارتباط آماری معنی داری بین آگاهی، نگرش و عملکرد با رشته تحصیلی شرکت کنندگان دیده شد (0.001 >P).بحث و نتیجه گیریمجموع یافته های مطالعه نشان داد که اکثریت زنان شاغل در دانشکده علوم پزشکی خلخال از آگاهی، نگرش و عملکرد نسبتا خوبی از خودآزمایی پستان برخوردار می باشند. اما با توجه به نقش کارکنان بهداشتی در آموزش و ارتقاء سلامت جامعه، پیشنهاد می شود تدابیری جهت رسیدن آگاهی، نگرش و عملکرد این قشر نسبت به خودآزمایی پستان به سطح مطلوب و ایده آل اندیشیده شود.
کلید واژگان: آگاهی, نگرش, عملکرد, خودآزمایی پستان, زنان شاغل, خلخال, ایرانBackground And ObjectivesBreast cancer is one of the most common cancers among women that early diagnosis greatly increases the chance of recovery. Self-examination is one of the ways for screening and early detection of breast cancer. The aim of this study was to determine the knowledge، attitude and practice of women employed in the Khalkhal Faculty of Medical Sciences towards breast self-examination (BSE) and its relationship with some individual characteristics.Material And MethodsThis study cross-sectional study was conducted on 300 women who were employed in Khalkhal Faculty of Medical Sciences. A researcher-made questionnaire designed in four categories was used which contained demographic and questions related to the knowledge، attitude and performance. Data were analyzed using SPSS v. 13 software.ResultsThe level of knowledge، attitude and practice of BSE among the majority of women was partially favorable (5/56، 6/53 and 70/84 percent، respectively). Knowledge، attitudes and practices of women about BSE was affected by their field of study (P<0. 001).ConclusionWomen working in Khalkhal Faculty of Medical Sciences have relatively good level of knowledge، attitude and practice about BSE but with regard to the role of health workers in education and improving health; it is recommended to implement programs to achieve an ideal level regarding the knowledge، attitude and performance.Keywords: Knowledge, Attitude, Practice, Breast Self Examination, Female Employees, Khalkhal, Iran -
زمینه و هدفشیوه زندگی کم تحرک و راکد به عنوان یکی از مهمترین فاکتورهای قابل تعدیل بیماری دیابت شناخته می شود، در حالی که سطح فعالیت بدنی بیماران دیابتی مطلوب نیست. این مطالعه با هدف تعیین توان تبیین کنندگی تئوری فرانظری فعالیت فیزیکی در بیماران مبتلا به دیابت انجام شد.
روش کاراین مطالعه از نوع مقطعی می باشد که جامعه آماری آن شامل بیماران دیابت نوع 2 در شهرستان خرم آباد بودند و به روش نمونه گیری آسان تعداد 393 نفر از آنان انتخاب و وارد مطالعه گردیدند. داده ها از طریق پرسشنامه 5 قسمتی جمع آوری و با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-18 و آزمون های ضریب همبستگی پیرسون، آزمون کای دو، تی مستقل و آزمون آنالیز واریانس و رگرسیون خطی چندگانه تجزیه و تحلیل گردید.یافته هادر این مطالعه اکثریت شرکت کنندگان (9/48%، 192 نفر) در مرحله پیش تفکر و تنها 15درصد افراد در مرحله نگهداری و 6/6 درصد در مرحله عمل بودند. تفاوت معنی داری از نظر مراحل تغییر رفتار در بین افراد با سطوح تحصیلاتی مختلف دیده شد. میانگین ورزش در روز در گروه نگهداری بطور معنی داری بیشتر از بقیه گروه ها بود و ارتباط معنی دار معکوسی بین میانگین ورزش در روز با منافع درک شده و ارتباط مستقیم معنی داری با فرایندهای تغییر، خودکارآمدی و تعادل تصمیم گیری وجود داشت. آزمون رگرسیون چندگانه خطی نشان داد که 8/33 درصد واریانس میانگین مدت ورزش در روز با سازه های مورد مطالعه قابل تبیین و پیشگویی می باشد.نتیجه گیریتئوری مراحل تغییر رفتار توان پیشگویی کنندگی مناسبی از سطح فعالیت بدنی در بیماران دیابتی داشت. توجه به سازه های این تئوری در ارتقاء فعالیت بدنی و ارائه آموزش های مربوط در انجمن های بیماران دیابتی و مراکز درمانی توصیه می شود.
کلید واژگان: فعالیت بدنی, دیابت, الگوی فرانظری, خودکارآمدیJournal of Health, Volume:6 Issue: 4, 2015, PP 388 -403Background and ObjectivesSedentary lifestyle is one of the most important modifiable factors associated with diabetes when the level of physical activity of the diabetics is poor. This study aimed to determine the predictive power of Trans Theoretical Model (TTM) for physical activity (PA) behavior in diabetic patients.MethodsIn a cross sectional study 393 patients with type 2 diabetes in Khorramabad city were selected by convenience sampling method in 2013. Data were collected through a questionnaire consisted of 5 sections and analyzed by Pearson correlation coefficient، chi-square، t-test، ANOVA and multiple linear regression tests using SPSS-18 software.ResultsIn this study the majority of the participants (48. 9%، 192 patients) were in pre contemplation stage and only 15% and 6. 6% were in the action and maintenance stages، respectively. A significant difference was seen in stages of behavior change among educational levels. Mean daily PA in maintenance group was significantly higher than the other groups. A negative significant relationship was found between the average daily PA and perceived benefits and positive significant correlations were found between the average daily PA and processes of change، self-efficacy and decision balance. Multiple regressions showed that 33. 8% of daily PA variance can be explained and predicted by TTM constructs.ConclusionStages of change theory had appropriate predictive power for PA levels in diabetic patients. Paying attention to roles of this theory structures on promoting PA as well as the providing related educations in diabetes associations and health centers are recommended.Keywords: Physical Activity, Diabetes, TTM, Self, Efficacy -
اهدافنیاز بیماران به بستری در بخش مراقبت های ویژه در حال افزایش است، لذا هدف از این مطالعه «تعیین علل بستری و پیامدهای ناشی از آندر بیماران بستری در بخش مراقبت های ویژه» بود.روش هادر این مطالعه توصیفی تحلیلی مشاهده ای، تمامی بیماران بستری دربخش مراقبت ویژه بیمارستان شهدای عشایر خرم آباد، از ابتدای مرداد 1389 به مدت یک سال به روش سرشماری مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار گردآوری اطلاعات دو ابزار شامل چک لیست سوفا و پرسشنامه ای بود که روایی و پایایی آن تایید شده بود. داده ها، با استفاده از نرم افزار آماری SPSS19 و آمار توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.یافته هابیشترین علت بستری (2/ 42 درصد) تصادف و 20/ 62 درصد کل نمونه های مورد پژوهش دچار عوارض بستری شده بودند، که بیشترین عارضه ایجاد شده (24 درصد) پنومونی بود و مرگ و میر کلی 13/ 29 درصد بود. بین مدت زمان بستری و عوارض به وجود آمده از نظر آماری ارتباط معنا داری مشاهده نشد (p<0/005).نتیجه گیریبا پیشگیری از بروز تصادفات و سکته های مغزی می توان میزان بیماران بستری در بخش های ویژه را کاهش داد و با کم کردن طول مدت بستری بیماران در این بخش ها، می توان نسبت مرگ و میر و عوارض بستری را به حداقل رساند.
کلید واژگان: فراوانی مرگ و میر, علت بستری, پیامد بستری, بخش مراقبت ویژهAimsThe demand for hospitalization in intensive care units is increasing. The purpose of this study was “to investigate the causes and the consequences of hospitalization in the intensive care units”.MethodsAll patients hospitalized from July 20, 2010 to July 20, 2011 in Shohaday-e Ashayer Hospital, Khorramabad, Iran, were recruited to this observational descriptive-analytic study by using the census technique. The data collection instruments were the Sequential Organ Failure Assessment (SOFA) scoring and a demographic questionnaire whose validity and reliability had been confirmed. Study data were analyzed by using the SPSS v. 19.0.ResultsThe most common cause of hospitalization in intensive care units was traffic accidents (42.2%). About 62.2% of the study participants developed hospital-acquired complications, chiefly pneumonia (24%). Mortality rate among the study participants was 29.13%. There was a significant correlation between the length of hospital stay and the rate of hospital-acquired complications.ConclusionsThe rate of hospitalization in intensive care units can be reduced through adopting strategies for preventing traffic accidents and brain strokes. Moreover, the rates of mortality and hospital-acquired complications can be decreased by shortening patients’ stay in intensive care units.Keywords: Mortality rate, Causes of hospitalization, Consequences of hospitalization, Intensive care unit -
اهدافپرفشاری خون یکی از شایع ترین بیماری های مزمن در جهان است و بسیاری از بیماران مبتلا به فشار خون به دلیل عدم پای بندی به درمان از مشکلات فشار خون رنج می برند. هدف مطالعه حاضر، بررسی تاثیر مصاحبه انگیزشی بر پای بندی به درمان بیماران مبتلا به فشار خون و مقایسه آن با مراقبت های استاندارد بود.مواد و روش هااین کارآزمایی بالینی تصادفی شده از بهمن 1392 تا آبان 1393 انجام شد. در مجموع 140 فرد مبتلا به فشار خون، از دو مرکز بهداشتی درمانی واقع در شهر گرگان با توجه به معیارهای ورود به مطالعه به روش نمونه گیری خوشه ایچندمرحله ای انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه مصاحبه انگیزشی (70 نفر) و گروه کنترل (70 نفر) قرار گرفتند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسش نامه جمعیت شناختی (اطلاعات فردی، شاخص های آزمایشگاهی و علایم بالینی)، پرسش نامه عمومی خودکارآمدی و پرسش نامه پای بندی به درمان در بیماران مبتلا به فشار خون بود. اطلاعات از طریق نرم افزار SPSS 18 و با استفاده از آزمون های آماری استنباطی T وابسته و T مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته هااجرای مصاحبه انگیزشی باعث افزایش نمره کل و میانگین نمره تمام ابعاد پرسش نامه پای بندی به درمان (به جز کنترل وزن و کاهش استرس) شد (05/0 p<). همچنین بعد از 6 ماه فشار خون سیستولی و دیاستولی در گروه مصاحبه انگیزشی به طور معنی داری کاهش یافته بود (05/0 p<).نتیجه گیریاجرای مصاحبه انگیزشی به منظور بهبود و ارتقای تعهد به اجرای مداخلات درمانی و کنترل فشار خون در بیماران مبتلا به فشار خون مناسب و اثربخش است.
کلید واژگان: مصاحبه انگیزشی, فشارخون, پایبندی به درمانAimsHypertension is one of the most common chronic diseases all around the world and majority of hypertensive patients suffer from hypertension problems due to lack of treatment adherence. The current study aimed to investigate the effect of motivational interviewing on adherence to treatment in patients with hypertension and its comparison with standard cares.Materials and MethodsThis randomized clinical trial was done during February to October 2014. In total, 140 of hypertensive patients were selected using multi-stage cluster sampling method from two urban health centers located in Gorgan City, Iran, with regards to the inclusion criteria and allocated randomly into two groups; motivational interviewing (70 participants) and control (70 participants). Data collecting instruments were demographic questionnaire (personal information, laboratory indices and clinical symptoms), general self-efficacy scale and treatment adherence questionnaire of patients with hypertension. Data were analyzed in SPSS 18 software using paired T and Independent T tests.FindingsMotivational interviewing increased total score and the mean score of all dimensions of the adherence questionnaire (except for weight control and stress reduction) (p<0.05). After 6 month, systolic blood pressure and diastolic blood pressure also decreased significantly in the motivational interviewing group (p<0.05).ConclusionMotivational interviewing is likely beneficial to improve and promote medication adherence and blood pressure control in patients with hypertension.Keywords: Motivational Interviewing [http:, www.ncbi.nlm.nih.gov, mesh, 68062405], Hypertension [http:, www.ncbi.nlm.nih.gov, mesh, 68006973], Medication Adherence [http:, www.ncbi.nlm.nih.gov, mesh, 68055118] -
مقدمهکارورزی به شیوه منتورشیپ باعث بهبود آموزش بالین در پرستاری می شود. با توجه به مشکلات فراوان، در روند اجرای طرح منتورشیپ، این مطالعه، با هدف تبیین راه کارهای ارتقای طرح منتور شیپ انجام شد.روش هااین مطالعه به شیوه کیفی و با رویکرد آنالیز محتوا در سال 1392 در بیمارستان های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی لرستان انجام شد. 11 نفر از دانشجویان ترم آخر پرستاری و 6 سرپرستار به روش مبتنی بر هدف در مطالعه شرکت کردند. داده ها با مصاحبه عمیق و نیمه ساختارمند گردآوری شدند. مصاحبه ها ضبط، دست نویس و سپس داده ها با استفاده از روش تحلیل محتوا مطابق با رویکرد گرانهیم و لاندمن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.نتایجداده ها، در سه طبقه اصلی و 9 زیر طبقه شامل، عوامل مربوط به منتور (با زیر طبقات ویژگی های شخصیتی منتور و توانمندی در آموزش بالین)، عوامل مربوط به پرسنل بیمارستان (با زیرطبقات توجیه برنامه منتورشیپ، مدل نقش بودن پرستاران، ارتباط بین حرفه ای) و عوامل مدیریتی(با زیر طبقات نحوه ارزشیابی، تقسیم کار پرستاری به شیوه موردی، تدارک امکانات رفاهی برای دانشجویان و برنامه ریزی مناسب جهت اجرای کارورزی ها) قرار گرفت.نتیجه گیریبا در نظر گرفتن صلاحیت علمی و عمومی منتور، نقش پرسنل بیمارستان در حرفه ای شدن دانشجویان پرستاری و مدیریت مناسب اجرای برنامه های کارورزی، می توان به ارتقای طرح منتورشیپ کمک نمود.
کلید واژگان: پرستاری, منتورشیپ, آموزش بالینی, مطالعه کیفیIntroductionInternship through mentorship method improves clinical education in nursing. Due to numerous problems in implantation process of the mentorship plan, this study aimed to explore and explain strategies to improve the mentorship plan.MethodsThis qualitative study with content analysis approach was performed in educational hospitals of Lorestan University of Medical Sciences in 2013. Eleven last semester nursing students and six head nurses were selected through purposive sampling. Data were collected using semi-structured in depth interview. Interviews were recorded, transcribed and then data were analyzed using qualitative content analysis by Lundman and Graneheim method.ResultsData were classified into three main categories and nine subcategories: mentor-related factors (mentor’s personality traits and capabilities in clinical training); factors related to hospital personnel (justification for mentorship program, nurses as role models, and inter-professional relationship); and management factors (evaluation method, case-based division of labor in nursing, provision of welfare facilities for students, and proper planning for implementation of the internship).ConclusionThe mentorship plan can be enhanced by considering scientific and general qualifications of the mentor, the role of hospital personnel in professionalization of nursing students, and proper management in implementation of internship programs.Keywords: Nursing, mentorship, clinical education, qualitative study -
مقدمهتغذیه ی سالم اثرات مفیدی روی کاهش خطر فاکتورهای بیماری های قلبی عروقی دارد، اما پایبندی به توصیه های تغذیه ای کم و اغلب کوتاه مدت است. این مطالعه به هدف تعیین اثربخشی آموزش تغذیه بر فشارخون بیماران روستایی مبتلا به پرفشاری خون بر اساس سازه های مدل ارتقای سلامت Pender انجام گردید.روش هااین مطالعه از نوع مداخله ای نیمه تجربی بود و بر روی 138 نفر بیمار روستایی مبتلا به پرفشاری خون در مراکز بهداشتی درمانی روستایی تحت پوشش شهرستان اردبیل در سال 1392 انجام شد. توصیه های آموزشی بر مبنای راهنمای Dietary approaches to stop hypertension (DASH) بود و برای افزایش انگیزش و پایبندی بیماران به توصیه های ارائه شده از مدل ارتقای سلامت (Pender (HPM یا Pender''s health promotion model استفاده شد. داده های مطالعه قبل، 2 و 6 ماه بعد از مداخله ی آموزشی جمع آوری گردید و با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون های Independent-t، Paired-t و اندازه های مکرر آنالیز شد.یافته هادر قبل از مداخله اختلاف معنی داری در میانگین فیبر غذایی و ویتامین C دریافتی در بین دو گروه آزمون و شاهد وجود نداشت. آزمون اندازه های مکرر نشان داد که مداخله ی آموزشی اثر معنی داری داشته و افزایش معنی داری در میانگین فیبر غذایی و ویتامین C دریافتی در گروه آزمون در 2 و 6 ماه بعد از مداخله دیده شده است.نتیجه گیریمداخله ی آموزشی ارائه شده بر اساس مدل ارتقای سلامت Pender اثر مفیدی روی بهبود میانیگن فیبر غذایی و ویتامین C دریافتی بیماران داشت.
کلید واژگان: فشارخون, تغذیه, مدل ارتقای سلامت, فیبر, ویتامین C -
زمینه و هدفیکی از وظایف اصلی پرستاران دارو دادن است. با توجه به این که خطاهای دارویی به عنوان شایع ترین خطاهای پزشکی قابل پیشگیری و تهدیدکننده حیات بیمار شناخته شده اند، جهت ریشه یابی آن ها، این پژوهش با هدف تبیین درک پرستاران از علل خطاهای دارویی انجام یافته است.روش بررسیاین مطالعه با روش تحقیق کیفی و با رویکرد تحلیل محتوا در سال 1391 در بخش های ویژه بیمارستان شهدای عشایر خرم آباد انجام یافته است. جهت گردآوری اطلاعات به روش نمونه گیری هدفمند 17 پرستار انتخاب و با آنان مصاحبه نیمه ساختارمند به عمل آمد. مصاحبه ها ضبط، دست نویس و با روش Lundman و Graneheim مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. جهت اطمینان از صحت و پایایی داده ها از معیارهای Linclon و Gouba استفاده شد.یافته هااطلاعات در چهار طبقه اصلی و شش زیرطبقه شامل: عوامل مدیریتی (با زیرطبقات ناکارآمدی در جذب نیرو، شرایط نامطلوب فیزیکی و حجم کاری بالا)، ناکارآمدی در حرفه ای شدن (با زیرطبقات عدم تعهد پرستار، نقصان دانش و ناکارآمدی در ارتباط بین حرفه ای)، نارسایی در فرایند تجویز دارو توسط پزشکان و نقص در تولید و بسته بندی داروها توسط شرکت های دارویی قرار گرفت.نتیجه گیریتربیت و جذب نیروی پرستاری متعهد و حرفه ای، در امر مراقبت از بیمار، الکترونیکی کردن پرونده های پزشکی، همت شرکت های داروساز در بسته بندی مناسب داروها و مدیریت کارآمد می تواند در کاهش خطاهای دارویی موثر باشد.کلید واژگان: خطاهای دارویی, پرستاران, تحلیل محتوا, مطالعه کیفیHayat, Volume:20 Issue: 4, 2015, PP 19 -34Background and AimMedication errors are known as the most common preventable and life threatening medical errors. This study aimed to explore perceptions of nurses on medication errors. Methods & Materials: This was a qualitative study with content analysis approach. Seventeen nurses were selected purposefully from the intensive care units of Shohada hospital in khoramabad in 2012. Data were gathered using semi structural interviews with the nurses. Data were analyzed using the Lundman and Graneheim method. We used the Linclon and Gouba method to ensure a ccuracy and trustworthiness of the data.ResultsFour main categories and six subcategories were recognized including: 1) Management factors (inefficiency in recruitment of human power, poor physical condition and workload); 2) Inefficiency in professionalism (lack of commitment among nurses, insufficient knowledge and inefficiency in the inter professional relationship); 3) Failure in the process of drug prescription by physicians; and 4) Failure in production and packaging drugs by drug companies.ConclusionTraining and recruiting professional and committed nurses, using electronic medical files, supervision on pharmacy companies to produce and package proper medication can reduce medication errors.Keywords: medication errors, nurses, content analysis, qualitative study
-
مقدمهدیابت یکی از مشکلات اصلی سیستم بهداشتی در جهان است و فعالیت بدنی بعنوان یکی از فاکتورهای قابل تعدیل و اصلی سبک زندگی در مدیریت و کنترل آن محسوب می شود. این مطالعه با هدف تعیین وضعیت فعالیت بدنی در بیماران دیابتی نوع 2 در شهرستان خرم آباد بر اساس الگوی مراحل تغییر انجام شد.روش هاجامعه اماری این مطالعه شامل بیماران دیابت نوع 2 تشخیص داده شده در شهرستان خرم آباد در سال 91 امی باشد. که به روش نمونه گیری آسان تعداد 393 نفر وارد مطالعه گردید. با مراجعه به مراکز بیماران دیابتی نوع 2 و پس از توضیح اهداف مطالعه و اخذ رضایت نامه برای شرکت در مطالعه، پرسشنامه بین بیماران توزیع و اطلاعات جمع آوری شد. داده های مطالعه از طریق پرسشنامه 6 قسمتی جمع آوری گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-18 و آزمونهای ضریب همبستگی پیرسون، کای دو، تی مستقل و آزمون آنالیز واریانس با در نظر گرفتن سطح معنی داری کمتر از 5 درصد تجزیه تحلیل گردید.یافته ها48/9%شرکت کنندگان در مرحله پیش تفکر و تنها 15% افراد در مرحله نگهداری بودند. میانگین ورزش در روز 20/6±11/9دقیقه بود که میانگین آن در گروه نگهداری بطور معنی داری بیشتر از بقیه گروه ها بود ارتباط معنی دار معکوسی بین میانگین ورزش در روز با منافع درک شده و ارتباط مستقیم معنی داری با فرایندهای تغییر، خودکارآمدی و تعادل تصمیم گیری وجود داشت. تعداد دفعات ورزش در هفته بیماران با میانگین خودکارآمدی ارتباط مستقیم معنی داری داشت(P<0.001).نتیجه گیریاکثریت بیماران برنامه ای برای فعالیت بدنی در 6 ماه آینده نداشتند و سطح فعالیت بدنی بیماران نامطلوب بود. با توجه به ارتباط خودکارآمدی و تعادل تصمیم گیری با میانگین ورزش در روز و دفعات ورزش، تدارک برنامه های آموزشی با تمرکز روی این سازه ها می تواند به بهبود سطح فعالیت بدنی کمک کند.
کلید واژگان: فعالیت بدنی, دیابت, الگوی مراحل تغییر, خودکارآمدی, فرایندهای شناختیBackgroundDiabetes is a major problem for health systems and physical activity is one of the most important modifiable and life style factors to management of diabetes. This study aimed to determine the status of physical activity (PA) in patients with type 2 diabetes based on Trans Theoretical model (TTM).MethodsThis study was conducted on 393 diabetic patient’s type 2 diabetes in 2013 at the city of Khorramabad, participants were selected by convenience sampling method. Data were collected through a questionnaire consisted of 5 parts and were analyzed with using the statistical software SPSS-18 and Pearson correlation coefficients, chi-square test, t-test and ANOVA test. The P-value for statistical significance is defined as P < 0.05FindingsIn this study the majority of participants (48.9%, 192 patients) were in pre contemplation stage and only 15% of them were in the action and maintenance stages. Mean minutes of PA was 20.6±11.9 and the mean of PA in maintenance group was significantly higher than other groups. A negative significant relationship was found between the average daily PA and perceived benefits, and a positive significant correlation with processes of change, self-efficacy and decision balance. Frequency of PA in week had a positive significant correlation with self-efficacy.ConclusionThe majority of patients had no a plan to exercise in the next 6 months and physical activity levels of the patients were poor. Regarding the relationship between self-efficacy and decision balance with an average of exercise time in day and frequency of exercise in week provision of educational programs focusing on these structures can help to improve the level of physical activity.Keywords: Physical Activity, Diabetes, TTM, Self, Efficacy, Process of Change -
زمینه و هدفخود مراقبتی به معنی توانمند سازی افراد برای مدیریت شرایط خاص مانند ناخوشی، بیماری های مزمن و داشتن کنترل بیشتر بر زندگی می باشد. زنان در مقایسه با مردان بیشتر در معرض عوامل خطر تهدید کننده سلامتی مانند چاقی و اضافه وزن و... می باشند، لذا مطالعه حاضر به منظور تعیین آگاهی، نگرش و رفتار زنان در خصوص عوامل تعیین کننده انجام خودمراقبتی در شهر گرگان انجام شد.روش بررسیدر این مطالعه توصیفی- تحلیلی 420 زن مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهری گرگان، از طریق نمونه گیری تصادفی خوشه ایوارد مطالعه شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه ای استاندارد خود مراقبتی عمومی جمع آوری گردید. اطلاعاتی از قبیل موانع و تسهیل کننده های رفتار خودمراقبتی، دانش، تمایل به انجام رفتار خود مراقبتی، افراد مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها به وسیله نرم افزار SPSS نسخه 16 با استفاده آزمون های آماره های توصیفی و آزمون های تحلیلی تجزیه و تحلیل شدند.یافته هامیانگین سنی نمونه ها 2/12±07/33 سال بود. 49 درصد (206 نفر) آگاهی مطلوبی در مورد خود مراقبتی داشتند، 4/36 درصد (152 نفر) برای انجام خود مراقبتی تمایل داشتند و 8/21 درصد (92 نفر) فعالیت های مرتبط با خود مراقبتی را انجام می دادند. رابطه معنی داری بین دانش و انجام خود مراقبتی (0001/0=P)، نگرش و انجام خود مراقبتی (0001/0=P) و بین دانش و رفتار وجود داشت (0001/0=P).
نتیجه گیریمداخلات آموزشی مناسب جهت افزایش آگاهی زنان باید مد نظر قرار گرفته و نگرش شرکت کنندگان نیز باید با استفاده از تکنیک های تغییر نگرش مانند مصاحبه عمیق مورد ارزیابی قرار گیرد. متعاقبا به دنبال آن، بهبود عملکرد نیز رخ دهد.
کلید واژگان: آگاهی, نگرش, عملکرد, عوامل تعیین کننده, خود مراقبتیBackground and ObjectiveSelf-care means enabling individuals to manage special circumstances، such as illness، chronic diseases and having more control over life. Women are more susceptible to serious health risks such as obesity and overweight compared to men، therefore this study was conducted in the city of Gorgan to determine the knowledge، attitude and behavior of women regarding the self-care behavior.MethodIn this descriptive- analytical study، 420 women referred to health centers of Gorgan were recruited through cluster random sampling. Data were collected using the standard general self-care questionnaire. Information such as barriers and facilitators of self-care behavior، knowledge، desire and performing self-care behaviors of individuals were evaluated. Data were then analyzed using descriptive statistics and analytical tests in SPSS software (version16).ResultsThe mean age of samples was 33. 07 ± 12. 2 years. Among all the tested individuals، 49% (n=206) had a satisfactory knowledge about Self-care، 36. 4% (n=152) had a tendency to perform self-care and 21. 8 percent (n=92) were performing self-care related activities. There was a significant relationship between knowledge and performing self-care (P= 0. 0001)، attitudes and performing self-care (P=0. 0001) and between knowledge and behavior (P=0. 0001).ConclusionDue to the relative knowledge، attitude and unfavorable performance of individuals، appropriate educational interventions are recommended to increase knowledge. Moreover the awareness and attitude of the participants should also be changed using attitude change techniques such as in-depth interviews and subsequently its improvements will occur.Keywords: Knowledge, Attitude, Practice, Determining Factors, Self, Care -
مقدمهآگاهی تغذیه ای و درک از بیماری از پرفشاری خون در رعایت رژیم غذایی به عنوان عاملی محوری برای کنترل پرفشاری خون اهمیت ویژه ای دارد این مطالعه با هدف تعیین ارتباط ادراکات بیماری و آگاهی تغذیه ای با رفتارهای تغذیه ای در بیماران روستایی مبتلا به پرفشاری خون انجام شد.روش هادر یک مطالعه توصیفی تحلیلی تعداد 671 نفر از بیماران پرفشاری خون روستایی شهرستان اردبیل در سال 1392 به روش نمونه گیری چند مرحله ای تصادفی ساده با رعایت معیارهای ورود انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسش نامه 4 قسمتی شامل اطلاعات دموگرافیک، سوالات آگاهی تغذیه ای، سوالات ادراک از بیماری و پرسش نامه ثبت 3 روزه مواد غذایی بود. داده ها با مصاحبه حضوری توسط بهورز آموزش دیده جمع آوری و اطلاعات تغذیه ای با نرم افزار (Nutritionist 4 (N4 شامل درشت مغذی ها (مقدار چربی، کلسترول، پروتئین، کربوهیدرات و انرژی کل دریافتی) استخراج و با استفاده از نرم افزارهای Excel 2007، SPSS – 18 و آزمون های همبستگی پیرسون، رگرسیون خطی چندگانه و تی مستقل با در نظر گرفتن سطح معنی داری 0/05 مورد تجزیه تحلیل قرار گرفت.یافته ها74% از شرکت کنندگان از جنس زن بودند، میانگین و انحراف معیار سن بیماران 50.2 ± 6.4 سال، مدت ابتلا به این بیماری 5.9 ± 4 سال و اکثریت افراد 75/9% (509 نفر) دارای تحصیلات ابتدایی بودند. بیماران از ادراک و آگاهی متوسطی برخوردار بودند. مقدار چربی دریافتی 92/1 گرم، پروتئین 110/3 گرم و کربوهیدرات 317 گرم در روز و مقدار انرژی دریافتی روزانه به طور میانگین 2539 کیلوکالری به دست آمد. میانگین نمره ادراک با آگاهی تغذیه ای ارتباط مستقیم معنی دار (P<0.01، r=0.583) و ارتباط معکوس معنی داری با میانگین چربی(P<0.01، r= - 0.352)، کلسترول(P<0.01، r= - 0.09)، انرژی دریافتی(P<0.01، r= - 0.318)، فشار خون سیستول (P<0.01، r= - 0.614) و دیاستول (P<0.01، r=0.400) داشت. هم چنین آگاهی تغذیه ای نیز ارتباط معکوس معنی داری با میانگین چربی، کلسترول، انرژی دریافتی، فشارخون سیستول و دیاستول داشت (0/05>P). مدل رگرسیونی نشان داد که آگاهی تغذیه ای و ادراک توان پیشگویی 47/8% تغییرات فشارخون سیستولی را داشتند.نتیجه گیریبیماران مورد مطالعه از ادراکات تغذیه ای نامناسبی برخوردار بودند هم چنین چربی دریافتی و انرژی دریافتی بیماران بیش از مقادیر توصیه شده توسط سازمان های معتبر علمی است.
کلید واژگان: پرفشاری خون, ادراک بیماری, تغذیه, آگاهی, رفتارBackgroundPatients knowledge and perceptions from hypertension and related nutrition as a central factor has important role in hypertension controlling. This study aimed to determine relationship between illness perceptions and nutritional knowledge with eating behaviors on rural hypertensive patients.MethodsIn a cross-sectional study, 671 hypertensive patients were selected as a multi-stage random sampling with inclusion criteria from the rural areas of Ardabil city in 2013. Data collecting instrument include from 4-part questionnaire included demographic questions and questions about dietary knowledge, illness perception and 3-day food registering questionnaire. Data were collected by trained health workers with Interview and nutritional data include macronutrients (Fat, Cholesterol, Protein, Carbohydrate and Total Energy) extracted with Nutritionist 4 (N4) software Analyzed using Excel 2007, SPSS - 18 and Pearson correlation, multiple linear regression, considering the significance level at 0.05.Findings74% of participants were female; mean (SD) age was 50.2 ± 6.4 years, duration of disease 5.9 ± 4 years. Majority of participants 75.9% (509 patients) had elementary education. Patient illness perception and knowledge was moderate. Fat intake was 92.1gr, protein 110.3 g and carbohydrates 317 g per day, also the average daily energy intake was 2539 kcal. Perception scores correlated positively significant with nutritional knowledge (P<0.01, r=0.583) and negatively significant correlated with fat(P<0.01, r= - 0.352), cholesterol(P<0.01, r= - 0.09), energy intake(P<0.01, r= - 0.318), systolic (P<0.01, r= - 0.614) and diastolic blood pressure(P<0.01, r=0.400). Nutritional knowledge as well as was found a significant negatively correlation with mean fat, cholesterol, energy intake, systolic and diastolic blood pressure. Regression model showed that the nutritional knowledge and illness perception can be predicted 47.8% of systolic blood pressure variance.ConclusionPatients nutritional perceptions was not satisfactory, patient’s energy intake and fat intake were higher than recommended amounts by related scientific organizations.Keywords: Hypertension, Illness perceptions, Nutrition, Knowledge, Behavior -
مجله تحقیقات نظام سلامت، سال نهم شماره 14 (1392)، صص 1774 -1785مقدمهابزارهای اندازه گیری طراحی شده در مطالعات برای اطمینان از دستیابی به اهداف در نظر گرفته شده، باید مورد ارزشیابی قرار گیرند. مطالعه حاضر با هدف تعیین روایی و پایایی پرسشنامه طراحی شده برای سنجش آگاهی تغذیه ای و ادراکات بیماری در بیماران پرفشاری خون انجام گرفته است.روش هادر یک مطالعه توصیفی- مقطعی پرسشنامه طراحی شده با بهره گیری از نظرات 11 عضو هیات علمی با سابقه و صاحب نظر و همچنین 671 پرسشنامه تکمیل شده توسط بیماران پرفشاری خون روستایی در سال 1392 مورد ارزیابی قرار گرفت. برای بررسی پایایی از شیوه همسانی درونی (آلفای کرونباخ)، دونیمه سازی و کودرریچاردسون استفاده و روایی (اعتبار) پرسشنامه مزبور به شیوه روایی محتوا و سازه ای بررسی گردید. داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 18 تجزیه و تحلیل شد.یافته هانتایج ضریب اسپیرمن براون، آلفای کرونباخ، گاتمن و کودرریچاردسون در پرسشنامه در حد مطلوب و نشانگر رضایت بخش بودن پایایی این پرسشنامه است. سوالات پرسشنامه همبستگی بالایی با نمره کل دارند و بررسی همسانی درونی سوالات نشان می دهد که سوالات پرسشنامه از پایایی قابل قبولی برخوردار بودند. در تحلیل عاملی، تمامی سوالات پرسشنامه دارای بار عاملی قابل قبول بودند و بر پایه تحلیل عاملی همه سوالات پرسشنامه مهم بوده و دارای روایی سازه مناسب می باشند. همچنین این پرسشنامه با ضریب روایی بالای 0/9 مورد تایید اساتید بود.نتیجه گیریپرسشنامه طراحی شده از خصوصیات روان سنجی مناسب برای اندازه گیری متغیرهای مدنظر در بیماران پرفشاری خون برخوردار است. پایایی و روایی پرسشنامه مطلوب و ساختار کلی سوالات مورد تایید قرار گرفت.
کلید واژگان: ادراک, آگاهی, پرسشنامه, روایی, پایاییBackgroundIn any research work the used tools to approach the designed project goals, should be evaluated. The purpose of the present study was to obtain validity and reliability of nutritional knowledge, illness perception and dietary adherence questionnaire.MethodsThe questionnaire of student ratings of teaching was evaluated in a descriptive study. In thisstudy the views of 11 expert faculty members and 671 completed questionnaires by hypertensive patients were used. To investigate the reliability, three methods of split-half and internal consistency (Cronbach's Alpha)and kuder richrdson were applied, and the validity was determined from two aspects of construct validity (factor analysis) and content validity. The Data were analyzed by SPSS-18 software.FindingsSpearman Brown coefficient, Cronbach's alpha, Guttman and Kuder richardson indicating satisfactory reliability of the questionnaire, and this questionnaire is desirable. All Questions are highly correlated with the total score and internal consistency inquiries indicate that the questionnaire had acceptable reliability. In factor analysis, all questionnaire items were acceptable in factor loadings and based on factor analysis, all of the questions was important and their validity are appropriate. The validity of the scale was approved by experts.ConclusionsThe psychometric properties of the questionnaire were appropriate for the measurement of targeted variables in hypertensive patients. Satisfactory reliability and validity of the questionnaire and the overall structure of the questions was approved.Keywords: Perception, Knowledge, Inventory, Reliability, Validity -
مجله تحقیقات نظام سلامت، سال نهم شماره 10 (دی 1392)، صص 1082 -1093مقدمهآموزش علوم پزشکی مستلزم وجود برنامه آموزشی کارآمد می باشد و اهمیت طرح درس در پیشبرد آموزش انکارناپذیر است. این مطالعه با هدف بکارگیری مدل تضمین آموزش در بررسی آگاهی و نگرش اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در مورد طرح درس در سال 1392 انجام شد.روش هاتحقیق حاضر از نوع مطالعات توصیفی- تحلیلی می باشد که جامعه آماری مطالعه حاضر شامل کلیه اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان نفر بودند که به صورت سرشماری وارد مطالعه شدند ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه محقق ساخته در سه بخش شامل سوالات دموگرافیک، سوالات آگاهی (37 سوال چهارگزینه ای) در قالب اجزا مدل تضمین آموزش و سوالات نگرشی بود که روایی صوری، محتوی و پایایی آن مورد تایید قرار گرفت. برای تحلیل داده ها، از آزمون های استنباطی نظیر ضریب همبستگی پیرسون و آزمون تحلیل واریانس یک عاملی و T-test استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 18 مورد تجزیه تحلیل قرار گرفتند.یافته هامیانگین نمره کل اعضای هیات علمی شرکت کننده در مطالعه 14 (از 37) با انحراف معیار 2/8 بود در آیتم های اصول برنامه ریزی، محتوی و اهداف آموزشی اختلاف معنی داری بین اعضای هیات علمی دانشکده ها وجود داشت. بیشترین نمره کل آگاهی به اعضای هیات علمی با تحصیلات فوق تخصص و کمترین نمره به سطح تحصیلات تخصص اختصاص داشت و اعضای هیات علمی مرد و زن به ترتیب کمترین و بیشترین نمره کل آگاهی را کسب کردند. در تمام آیتم های اجزا مدل تضمین آموزش اختلاف معنی داری بین اعضای هیات علمی بر حسب سابقه کارگاه وجود داشت. میانگین نمره کل نگرشی اعضای هیات علمی شرکت کننده در مطالعه 6/44 با انحراف معیار 4/3 بود.نتیجه گیریاساتید دانشگاه از نظر آگاهی در وضعیت مناسبی قرار نداشتند اما نگرش نسبتا خوبی به طرح درس داشتند لزوم برنامه ریزی های دقیق و مداوم برای بهبود این مساله ضروری است.
کلید واژگان: طرح درس, هیات علمی, نگرش, آگاهی, مدل تضمین آموزش, دانشگاه علوم پزشکی اصفهانBackgroundMedical education need to efficient teaching programs and the importance of lesson plans is irrefutable in promoting of education. This study aimed to use the ASSURE model in studying the knowledge and attitudes of university faculty member's about the lesson plan at 2013 years.MethodsThe study was a descriptive analytical study and the study population was consisted of university faculty members that were included in the census. Data collection included questionnaires consists of three parts: demographic questions, questions about knowledge (37 multiple choice questions) based on components of ASSURE model ensures and attitude questions. The face and content validity was approved. For data analysis, inferential tests such as Pearson correlation coefficient test, ANOVA and T-test were used. Data were analyzed with using statistical software spss-18.FindingsThe mean scores of faculty members participating in the study, was 14 (from total 37) SD=8.2. In the items of planning principles, content and learning objectives, there was significant difference between faculty members. The highest total score allocated to among specialty and the lowest score was seen between specialties. Faculty members, men and women, respectively, had the lowest and highest total score. In all items of ASSURE Model components was seen significant differences between faculty member based on workshop history. Mean total attitude of faculty members participated in the study was 44.6 with a standard deviation of 3.4.ConclusionAwareness of university professors was not suitable but their attitude about lesson plan was good. The need for careful planning and continuous improvement is necessary.Keywords: Lesson Plan, Faculty Member, Attitude, Knowledge, ASSURE Model, Medical University -
مقدمه
آموزش از عمده ترین رسالت های یک دانشگاه و از وظایف مهم اعضای هیات علمی بوده و ارتقاء کیفیت آن، منجر به ارتقاء کیفیت آموزش دانشگاه می گردد. از فرآیندهایی که به منظور این ارتقاء کیفیت انجام می گردد ارزشیابی مدرس است. این مطالعه با هدف مقایسه اولویت های ارزشیابی مدرسین از دیدگاه اساتید و دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی لرستان در سال 1390 انجام گردید.
روش هااین مطالعه به صورت توصیفی تحلیلی مقطعی انجام گردید. ابزار مورد استفاده پرسشنامه محقق ساخته بود که از طریق آن، اهمیت هر سووال از 5 حیطه ارزشیابی اساتید به صورت لیکرت 4 گزینه ای در بین 299 نفر از دانشجویان و تعداد 116 نفر از اعضا هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی لرستان به روش نمونه گیری چند مرحله ای مورد ارزیابی قرار گرفت. اطلاعات جمع آوری شده، با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 18 و آمار توصیفی و آزمون مجذور کای، تی مستقل و آنالیز واریانس یک طرفه با سطح معنی داری 05/0 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هادر حیطه مهارت های تدریس، تسلط استاد بر موضوع درس، در حیطه ویژگی های فردی، داشتن اعتماد به نفس، در حیطه مهارت های ارتباطی، برقراری ارتباط صمیمانه با دانشجو، در حیطه رعایت اصول و قوانین آموزشی، رعایت زمان دقیق شروع و پایان کلاس و در حیطه مهارت های ارزشیابی، برگزاری امتحان جامع و دقیق در پایان ترم توسط دانشجویان به عنوان مهمترین موارد انتخاب شد. نظرات دانشجویان و اساتید در مورد اهمیت موارد ارزشیابی با هم تفاوت داشت. نظرات افراد در اکثریت حیطه ها در دانشجویان در دو جنس از نظر آماری اختلاف معنی دار نشان داد (001/ P =).
نتیجه گیریموارد ارزشیابی از دیدگاه اساتید و دانشجویان تفاوت هایی گاها اساسی دارند، گرچه دانشجویان عوامل مهم در ارزشیابی اساتید را به خوبی تشخیص می دهند اما در اولویت دهی به موارد از فاکتورهایی نظیر جنسیت، معدل تحصیلی، مقطع و رشته تحصیلی تاثیر می پذیرند که می تواند اعتبار ارزشیابی ها توسط دانشجو را مورد تردید قرار دهد.
کلید واژگان: ارزشیابی, استاد, دانشجو, دانشگاه علوم پزشکی لرستانBackgroundEducation is the most important task of a university and the mission of faculty members and improving of its quality lead to improve education quality. Evaluation of teacher is one of the processes that are carried out to this quality improving. This study was conducted to compares the priorities of evaluation items from view of teachers and students of Lorestan University of Medical Sciences، in 2012.
MethodsThis study was cross sectional. Data was collected by Self- administered questionnaire; the importance of each question of 5 areas of teacher evaluation was evaluated by 4 Likert among the 299 students and 116 faculty members in Lorestan University of Medical Sciences. Sampling was by Multi-stage method. Collected data were analyzed with SPSS-18 software، descriptive statistics، and t-test. Anova and chi-square test.
FindingsIn the area of teaching skills، master control on lessons subjects، self-confidence in the area of personal characteristics، intimate relationships with students in the areas of communication skills، class starting on exact time in the area of educational concepts and roles، in the area of evaluation skills، comprehensive exam at the end of the semester، by students were selected as the most important items. Students and teachers had different viewpoint about the importance of evaluation items. There was statistically significant difference between tow sexes in the evaluation areas (P <0. 001).
Conclusionsometimes evaluation items are fundamental differences between lecturers and students. Although the students clearly recognize important factors in faculty evaluation but to prioritize items are affected from factors such as gender، school grade، school and field which can be put into question the validity evaluations by student.
Keywords: Evaluation, Teacher, Student, Lorestan University of Medical Sciences -
مقدمهپرفشاری خون یک مشکل بزرگ بهداشتی در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه است و همه گیری رو به افزایش این بیماری در جهان هشداری جدی برای توجه بیشتر به این بیماری می باشد که به طور عمده خاموش است. این مطالعه با هدف، بررسی ادراک بیماران مبتلا به پرفشاری خون از بیماری و درمان آن در مقالات منتشر شده انجام شد.روش هامطالعه حاضر از نوع مروری سیستماتیک بود و جستجوی مقالات کیفی در پایگاه های اطلاعاتی ایرانی و بین المللیIran Medex، SID، PubMed، ISI web of knowledge، Embase، Medlineو Google Scholar با کلید واژه های «پرفشاری خون و پیگیری درمان» و در محدوده زمانی سال های 1980 تا 2012 میلادی انجام گرفت. معیار ورود مقالات به مطالعه شامل کیفی بودن مطالعه، بررسی دیدگاه ها، ادراک و تجارب بیماران مبتلا به پرفشاری خون و انتشار مقاله به زبان فارسی و انگلیسی بود. مطالعاتی که بیماران مبتلا به بیماری های مزمن دیگر مانند دیابت و بیماری های قلبی- عروقی را در برمی گرفت و مطالعات مربوط به پرفشاری خون دوران بارداری از بررسی خارج شدند.یافته هااز تعداد 57 مقاله یافت شده، تعداد 38 مقاله در این مطالعه مورد بررسی قرار گرفتند و یافته های حاصل از این مقالات در قالب دو درون مایه: الف. پرفشاری خون از دیدگاه بیماران و ب. پیگیری درمان، دیدگاه ها و دلایل به دست آمدند. استرس به عنوان یک عامل و پیامد ناشی از بیماری مورد توجه بود. بیماران ادراک منفی نسبت به درمان داشته و آن را نامطلوب می دانستند و در برخی موارد وجود یا عدم وجود علایم بالینی عاملی برای قطع یا کاهش مصرف دارو محسوب می شد. عدم مصرف و یا کاهش آن دلایل غیر عمدی نیز داشت که شایع ترین آن ها، فراموشی مصرف دارو، نداشتن وقت و اشتغال بیش از حد، هزینه زیاد دارو و ویزیت پزشکی و تغذیه درمانی و نداشتن بیمه بود.نتیجه گیریدر برخی موارد بیمار به طور عمد و با آگاهی کامل تصمیم به قطع و یا کاهش دارو می گیرد و این مساله می تواند توجیهی برای اثربخشی کوتاه مدت و یا بی اثر بودن مداخلات درمانی و آموزشی باشد. بنابراین توجه به نگرانی ها و ادراک بیماران در مداخلات برای موفقیت در درمان و کنترل بیماری ضروری است.
کلید واژگان: پرفشاری خون, مطالعه مروری, ادراک, بیمارHypertension is a major health problem in developing and developed countries and its increasing prevalence is a serious warning to take more attention to this silent disease. This study aimed to survey hypertensive patient’s perceptions towards their diseases and its treatment. This was a systematic review and articles were searched in Iranian and international databases such as IranMedex, SID, PubMed, ISI web of knowledge, Medline, Embase, and Google Scholar with hypertension, treatment adherence, and patient’s perceptions keywords in period of 1980 to 2012. Inclusion criteria were being qualitative study, assessing the perceptions and experience of patients with hypertension and publishing in Persian or English languages. Studies which conducted on patients with other diseases such as diabetes, cardiovascular disease (CVD) and hypertension in pregnancy were excluded. 38 articles were reviewed and results from them obtained in two themes, hypertension from patient's viewpoints and treatment adherence and reasons. Stress was considered as a cause and a consequence of the disease. Patients had negative perceptions toward treatment and knew it adverse. In some cases, existence or absence of physical symptoms encountered as a factor for decreasing or discounting the drugs. No consumption or decreasing of drugs had unintentional reasons including forgiveness, timeless and occupying, drug and physician and nutritional treatment expensiveness, and no insurance. Sometimes the patient decided deliberately to stop or reduce medication. This could be an explanation for the short-term effects or ineffective treatment and educational interventions. So, to be successful in treating and controlling the disease, attention to patient's concerns and perceptions is necessary.Keywords: Hypertension, Review, Perception, Patient
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.