علی اصغر نادی قرا
-
سابقه و هدف
خودمراقبتی به عنوان یک رویکرد اساسی در زمینه تامین، حفظ، و ارتقاء سلامت در افراد، خانواده، و جامعه شناخته شده است. ارائه ی آموزش های ضروری در زمینه ی خود مراقبتی از جمله وظایف مهم سیستم های خدمات بهداشتی اولیه به جامعه از جمله سفیران سلامت خانوار می باشد. از طرفی تعیین نیازهای آموزشی خود مراقبتی در هر جامعه باید براساس نیازسنجی آموزشی در همان جامعه باشد. لذا مطالعه ی حاضر با هدف تعیین اولویت های آموزشی خود مراقبتی با استفاده از نیازسنجی آموزشی سفیران سلامت، انجام پذیرفت.
مواد و روش هامطالعه ی حاضر از نوع مطالعات مقطعی (توصیفی- تحلیلی)، است. جامعه مورد پژوهش شامل سفیران سلامت خانوار ساکن در استان های گلستان و مازندران بودند. معیارهای ورود شامل سفیران سلامت خانوار بودن، قرار داشتن در بازه سنی 20 تا 60 سال، و داوطلب بودن برای ورود به برنامه در نظر گفته شد. هم چنین معیارهای خروج نیز شامل عدم تمایل سفیر سلامت برای مشارکت در ارزیابی قرار داده شد. ابزارهای مطالعه شامل پرسشنامه دموگرافیک و پرسشنامه محقق ساخته "نیازسنجی آموزشی خود مراقبتی" برای سفیران سلامت بود. پرسشنامه ی نیازسنجی سفیران سلامت حاصل اولویت های آموزشی خود مراقبتی مبتنی بر نظرسنجی عمومی از جامعه بود، که به وسیله سفیران سلامت، امتیازدهی شد. آنالیز داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 20 انجام شد. برای آنالیز داده ها از آزمون های یو من ویتنی و کروسکال والیس استفاده گردید.
یافته هانتایج مطالعه نشان داد میانگین سن سفیران سلامت شرکت کننده در مطالعه برابر با9/64±38/11 سال بود. تعداد 987 نفر (57/8 درصد) از آن ها از سفیران سلامت استان گلستان و 721 نفر (42/2 درصد) از آنان از سفیران سلامت استان مازندران بودند. هم چنین از نظر جنسیت شرکت کنندگان در مطالعه، 1439 نفر (84/3درصد) زن و 269 نفر (15/7 درصد) مرد بودند. نیازسنجی آموزشی نشان داد 10 اولویت برتر از بین موضوعات آموزش خود مراقبتی که توسط سفیران سلامت خانوارها تعیین گردید شامل استرس و اضطراب، تغذیه سالم، مهارت های زندگی، مهارت فرزندپروری، بهداشت آب، کم تحرکی، افسردگی، مشکلات اسکلتی، کمبود ویتامین ها، و سلامت دهان و دندان بودند. هم چنین نشان داده شد که بین زیرگروه های مختلف شرکت کنندگان همچون جنسیت، محل سکونت، سطح تحصیلات، شغل، و قومیت با اولویت های آموزشی خود مراقبتی در سفیران سلامت خانوار از نظر آماری تفاوت معنی دار وجود دارد(0/05>P).
استنتاجیافته های مطالعه نشان داد که موضوعات حوزه سلامت روان همچون استرس، اضطراب، و افسردگی و هم چنین موضوعات مربوط به سبک زندگی افراد نظیر تغذیه سالم، کم تحرکی، و مشکلات اسکلتی جزو اولویت های نیازسنجی شده برای آموزش جامعه تعیین گردیدند. با توجه محدودیت در منابع مالی و نیروی انسانی، ضروری است تا آموزش های خود مراقبتی بر پایه نیاز سنجی جامعه صورت گیرد؛ چرا که از یک طرف بخش مهمی از نیازهای بهداشتی جامعه پاسخ داده خواهد شد و از طرف دیگر موضوعات آموزشی که دارای اولویت هستند مورد هدف برنامه های آموزشی قرار خواهند گرفت.
کلید واژگان: خود مراقبتی, نیاز سنجی, سفیران سلامت, اولویت های بهداشتی, اولویت های آموزشیBackground and purposeSelf-care is recognized as a fundamental approach in the field of providing, maintaining, and promoting health in individuals, families, and society. Providing essential training in the field of self-care is one of the important tasks of primary health service systems to the community, including household health ambassadors. On the other hand, determining the educational needs of self-care in each society should be based on the educational needs assessment in the same society. Therefore, the present study was conducted to determine the educational priorities of self-care using the educational needs assessment of health ambassadors.
Materials and methodsThe current study is a cross-sectional study (descriptive-analytical). The research community included household health ambassadors living in the Golestan and Mazandaran provinces. Entry criteria included being family health ambassadors, being between the ages of 20 and 60, and volunteering to enter the program. Also, the exclusion criteria included the health ambassador's unwillingness to participate in the evaluation. The study tools included a demographic questionnaire and a researcher-made questionnaire on "self-care educational needs" for health ambassadors. The health ambassadors' needs assessment questionnaire was the result of self-care educational priorities based on a general survey of the community, which was scored by the health ambassadors. Data analysis was done using SPSS version 20 software. U-Mann-Whitney and Kruskal-Wallis tests were used to analyze the data.
ResultsResults showed that the average age of health ambassadors participating in the study was 38.11±9.64 years. 987 people (57.8 percent) of them were health ambassadors of Golestan province and 721 people (42.2 percent) of them were health ambassadors of Mazandaran province. Also, concerning the participants' gender, 1439 people (84.3%) were women and 269(15.7%) were men. The educational needs assessment showed the top 10 priorities among self-care education topics determined by household health ambassadors, including stress and anxiety, healthy eating, life skills, parenting skills, water hygiene, inactivity, depression, skeletal problems, and lack of vitamins. , and oral and dental health. It was also shown that there is a statistically significant difference between different subgroups of participants such as gender, place of residence, education level, occupation, and ethnicity with self-care educational priorities in household health ambassadors (P<0.05).
ConclusionThe findings of the study showed that mental health issues such as stress, anxiety, and depression, as well as issues related to people's lifestyles, such as healthy eating, inactivity, and skeletal problems, were determined among the needs-based priorities for community education. Due to the limitation in financial and human resources, it is necessary to conduct self-care training based on the needs assessment of the society, because, on the one hand, an important part of the health needs of the society will be answered. On the other hand, the educational subjects that have priority will be the target of educational programs.
Keywords: Self-Care, Need Assessment, Health Ambassadors, Health Priorities, Educational Priorities -
سابقه و هدف
همراهی اختلالات خواب همچون بیخوابی، تاخیر فاز خواب و بیداری و نیز اضطراب و افسردگی با اختلال وسواسی جبری(OCD) در بیماران مبتلا به OCD شایع هستند. با این حال پژوهش چندانی در مورد رابطه اختلالات خواب با شدت علائم در بیماران وسواسی جبری صورت نگرفته است. مقاله حاضر فراوانی و رابطه بین اختلالات خواب، افسردگی، اضطراب را با شدت علائم وسواسی- جبری در بیماران مبتلا به OCD را مورد بررسی قرار داده است.
مواد و روش هادر این مطالعه مقطعی از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد. شرکت کنندگان در مطالعه از مراجعه کنندگان به درمانگاه یک بیمارستان روانپزشکی و درمانگاه روانپزشکی یک مجتمع درمانگاهی در شهر ساری بودند. تشخیص اختلال وسواسی جبری شرکتکنندگان توسط روانپزشک و بر مبنای معیارهای تشخیصی DSM-5 تایید شده بود. 88 بیمار پس از کسب رضایت آگاهانه در مطالعه شرکت کردند. از آن ها خواسته شد پرسشنامههای دموگرافیک، شدت علائم وسواسی جبری یال بران(Y-BOCS)، پرسشنامه صبحگاهی شبانگاهی(MEQ)، مقیاس خواب آلودگی اپورث(ESS)، شاخص شدت بیخوابی(ISI)، شاخص افسردگی WHO-5 و اختلال اضطراب فراگیر-7 (GAD-7) را تکمیل کنند. تجزیه و تحلیل دادهها با نرمافزار SPSS نسخه 20 صورت گرفت.
یافته هااز مجموع 88 بیمار، 65 نفر (73/86 درصد) زن و 23 نفر (26/14 درصد) مرد، 71/59 درصد متاهل، 95/57 درصد زیردیپلم و94/22 درصد بدون سابقه مصرف مواد بودند. میانگین سنی بیماران 51/11±44/48 سال بود. طول مدت ابتلا به OCD 11/28±14/60 سال بود. از نظر شدت علائم OCD 1/1 درصد بسیار خفیف، 19/32 درصد نسبتا خفیف، 42/45درصد متوسط و137/50 درصد شدید بودند. در نوع زمانبندی خواب 17/03 درصد متمایل به شامگاهی و شامگاهی بودند. 4 بیمار (4/62درصد) پرخوابی روزانه داشتند. هم چنین 52 بیمار (61/90 درصد) درجاتی از بیخوابی داشتند. از نظر شدت بیخوابی 23/86 درصد خفیف، 28/40درصد متوسط و6/81 درصد شدید بودند. فراوانی افسردگی 68 درصد و اضطراب 79 درصد بود. بین شدت اختلال وسواسی جبری با پرخوابی، الگوی شبانگاهی، اضطراب و افسردگی ارتباط آماری معنادری یافت نشد، اما بیخوابی (046/0 =P) و مدت بیماری(0/004 =P) با آن ارتباط داشتند. ضریب همبستگی پیرسون بین سن، مدت ابتلا به اختلال وسواسی جبری با شدت علائم وسواسی به ترتیب 169/0 (0/116=P) و 0/377 (0/001 =P) بود. ضریب همبستگی اسپیرمن بین شدت علائم وسواسی جبری با افسردگی و اضطراب به ترتیب 0/090 (0/403=P) و 0/044 (0/685=P) بود. میانگین شدت علائم وسواسی جبری در زنان 7/87±23/48 و در مردان 5/88±20/04 بود و تفاوت معنی داری در دو جنس دیده نشد (0/060=P). در رگرسیون خطی دو عامل تاثیرگذار بر شدت علائم وسواسی جبری، مدت بیماری و شدت بیخوابی بودند.
استنتاجبا توجه به فراوانی بالاتر بیخوابی در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی جبری نسبت به جمعیت عادی و نقش آن در شدت علائم اختلال وسواسی جبری، لازم است بیماران مبتلا به اختلال وسواسی جبری از نظر بیخوابی مورد بررسی قرار گیرند. هم چنین بیماران مبتلا به OCD با سن بالاتر باید از نظر شدت علائم وسواسی جبری مورد بررسی دقیق تر قرار گیرند.
کلید واژگان: اختلال وسواسی جبری, پرخوابی, بیخوابی, اختلال تاخیر فاز خواب- بیداری, اضطراب, افسردگیBackground and purposeAccompanying sleep disorders such as insomnia, delayed sleep, and wakefulness, as well as anxiety and depression with obsessive-compulsive disorder, are common in patients with OCD. However, not much research has been done on the relationship between sleep disorders and the severity of symptoms in patients with OCD. This article examines the frequency and relationship between sleep disorders, depression, anxiety, and the severity of obsessive-compulsive symptoms in patients with OCD.
Materials and methodsConvenience sampling was used in this cross-sectional research. The participants in the study were those who were referred to the clinic of a psychiatric hospital and the central clinic complex in Sari. Obsessive-compulsive disorder diagnosis of the participants was confirmed by a psychiatrist based on DSM-5 diagnostic criteria. Eighty-eight patients participated in the study after obtaining informed consent. Demographic questionnaires, Yale-Brown Obsessive-Compulsive Scale (Y-BOCS), morning-evening questionnaire (MEQ), Epworth Sleepiness Scale (ESS), Insomnia Severity Index (ISI), WHO-5 well-being (Depression) Index, and Generalized Anxiety Disorder-7 (GAD-7). Data analysis was done with SPSS version 20 software.
ResultsOut of 88 patients, 65 (73.86%) were women 23 (26.14%) were men, 71.59% were married, 57.95% had under diploma degree, and 94.22% had no history of drug use. The average age of the patients was 44.48 ± 11.51 years. The duration of OCD was 11.28±14.60 years In terms of the severity of OCD symptoms, 1.1% was very mild, 19.32% was relatively mild, 42.45% was moderate, and 37.50% was severe. In the type of sleep schedule, 17.03% were inclined to evening or relative evening type. Four patients (4.62%) had daytime sleepiness. Also, 52 patients (61.90%) had some degree of insomnia. In terms of the severity of insomnia, 23.86% were mild, 28.40% were moderate and 6.81% were severe. The frequency of depression was 68% and anxiety was 79%. No statistically significant relationship was found between the severity of obsessive-compulsive disorder and hypersomnia, evening chronotype, anxiety, and depression. But insomnia (P= 0.046) and duration of illness (P= 0.004) were related to it. The Pearson correlation coefficient between age, duration of obsessive-compulsive disorder, and severity of obsessive-compulsive symptoms was 0.169 (P= 0.116) and 0.377 (P=0.001), respectively. Spearman's correlation coefficient between the severity of obsessive-compulsive symptoms with depression and anxiety was 0.090 (P=0.403) and 0.044 (P=0.685), respectively. The average severity of obsessive-compulsive symptoms was 23.48±7.87 in women and 20.04±5.88 in men, and no significant difference was seen in both sexes (P=0.060). In linear regression, the two factors affecting the severity of obsessive-compulsive symptoms were the duration of the illness and the severity of insomnia.
ConclusionConsidering the higher frequency of insomnia in patients with obsessive-compulsive disorder compared to the normal population and its role in the severity of obsessive-compulsive disorder symptoms, it is necessary to examine patients with obsessive-compulsive disorder in terms of insomnia. Also, older OCD patients should be examined more carefully in terms of the severity of obsessive-compulsive symptoms.
Keywords: Obsessive-Compulsive Disorder, Hypersomnia, Insomnia, Delayed Sleep-Wake Phase Disorder, Anxiety, Depression -
سابقه و هدف
محیط های رابط کاربر پایگاه های اطلاعاتی باید به گونه ای طراحی شوند که علاوه بر تسهیل رفتار اطلاع یابی کاربران، بتوانند راهبردهای مناسبی را جهت رفع مشکل آنان در کم ترین زمان ممکن در اختیار قرار دهند. رابط کاربر باعث می شود تا کاربران از پایگاه اطلاعاتی شناخت درستی پیدا نمایند و به نحوی شایسته از آن بهره ببرند. هر چه طراحی محیط رابط کاربر به الگوهای ذهنی و رفتار اطلاع یابی کاربران نزدیک تر باشد، اثربخش تر و سودمندتر است و تلاش های کاربر را کم تر خواهد نمود. علی رغم توسعه فناوری اطلاعات پزشکی در زمینه طراحی محیط رابط کاربر، اکثر سیستم های اطلاعات پزشکی عمدتا به دلیل عدم آگاهی از نیازهای اطلاعاتی و رفتار اطلاعاتی کاربران و عدم درک ماهیت آن، نتوانسته اند انتظارات کاربران را برآورده نمایند. این مطالعه با هدف ارائه یک مدل جدید برای بازیابی موثر اطلاعات و افزایش مطلوبیت در طراحی محیط های رابط کاربر پایگاه های اطلاعاتی، انجام پذیرفت.
مواد و روش هااین مطالعه از نوع ترکیبی و با رویکرد کمی و کیفی انجام شده است؛ که با طرح شیوه های ترکیبی اکتشافی انجام گردید. جامعه پژوهش در بخش کیفی شامل خبرگان و متخصصان و در بخش کمی دانشجویان دکترای تخصصی و پژوهش محور رشته های علوم پایه دانشگاه علوم پزشکی مازندران بوده است. در بخش کیفی تعداد 12 نفر با روش نمونه گیری هدفمند وارد مطالعه شدند و با این تعداد مصاحبه اشباع اطلاعاتی به وجود آمده است. در بخش کمی از نمونه گیری تصادفی طبقه ای استفاده شده است و تعداد 100 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب و وارد مطالعه شدند. اطلاعات مورد نیاز از طریق تحلیل محتوا و با استفاده از پرسشنامه های محقق ساخته جمع آوری و از طریق نرم افزار SPSS نسخه 22 و آمار استنباطی (کالموگروف-اسمیرنف، ویلکاکسون و من ویتنی و تحلیل ساختاری) مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت.
یافته هابر اساس تحلیل IPMA، یافته های پژوهش نشان داد، که از بین متغیرهایی که رفتار مطلوب اطلاع یابی را از نظر اهمیت تبیین می کنند، بیش ترین رتبه در رفتارهای اطلاع یابی مطلوب مربوط به بعد موقعیت کاربران با تاکید بر توانش (با ضریب اهمیت 0/437) و کم ترین آن مربوط به مولفه سهولت دسترسی (با ضریب اهمیت 0/048) و از نظر عملکرد بیش ترین رتبه مربوط به بعد طراحی رابط کاربر با تاکید بر متغیر کارایی پایگاه (با ضریب عملکردی 57/191) و کم ترین مربوط به مولفه سهولت (با ضریب عملکرد 40/793) بوده است. هم چنین مدل پیشنهادی توانست روایی و پایایی لازم را کسب نماید.
استنتاجمدل ارائه شده به کاربران محیط های رابط کاربر پایگاه های اطلاعاتی کمک می نماید تا بتوانند هر چه بیش تر از عناصر اساسی برای بهره گیری و تسریع کارها و صرفه جویی در وقت بهره گیرند. هم چنین مدل پیشنهادی می تواند ایده های لازم را به طراحان محیط های پایگاه های اطلاعاتی ارائه نماید تا بتوانند جهت تسهیل و فهم هرچه آسان تر و بیش تر کاربران قابلیت های مناسب را جهت تعامل بهتر با پایگاه ها پیاده سازی نمایند. با توجه به این که مدل پیشنهادی روایی و پایایی لازم را کسب کرده می توان ادعا نمود که این مدل نه تنها قادر به پاسخگویی به مسائل مطرح شده در زمینه جستجو و بازیابی اطلاعات خواهد بود، بلکه می تواند در تحقیقات آتی به عنوان مبنایی برای طراحی و پیاده سازی محیط های رابط کاربری مورد استفاده، نقد و تکامل قرار گیرد.
کلید واژگان: مدل اطلاع یابی, رابط کاربر, رفتار اطلاع یابی, پایگاه های اطلاعاتی, بازیابی اطلاعاتBackground and purposeUser interface environments of databases should be designed in such a way that, in addition to facilitating users' information-seeking behavior, they can provide appropriate strategies to solve their problems in the shortest possible time. The user interface allows users to get a proper understanding of the information base and they can take advantage of it. The closer the design of the user interface is to the mental patterns and information-seeking behavior of the users, the more effective and useful it is and the less the user's efforts. Despite the development of medical information technology in the field of user interface design, most medical information systems have not been able to meet users' expectations mainly due to: a lack of awareness of information needs, information behavior of users, and lack of understanding of its nature. This research aims to present a new model for effective information retrieval and increasing the desirability in the design of user interface environments of information databases.
Materials and methodsThis study is a mixed type with a quantitative and qualitative approach which has been done with the design of combined exploratory methods. In the qualitative part, the research community included expert professors and specialists, and in the quantitative part, specialized and research-oriented PhD students of the basic science fields of Mazandaran University of Medical Sciences. In the qualitative part, 12 people were included in the study with the purposeful sampling method, and with this number of interviews, information saturation occurred. In the quantitative part, stratified random sampling was used and 100 people were included in the study. The required data was collected through content analysis and researcher-developed questionnaires. The data was then analyzed using SPSS software version 22 and inferential statistics (Kolmogorov-Smirnov, Wilcoxon, Mann-Whitney, and structural analysis).
ResultsAccording to the IPMA analysis, the findings of the research showed that among the variables that explain the desirable information-seeking behavior in terms of importance, the highest rank in desirable information-seeking behaviors is related to the dimension of users' position with an emphasis on ability (with a significance coefficient of 0.437 and the lowest is related to the ease of access component (with a significance coefficient of 0.048) and in terms of performance, the highest rating is related to the user interface design dimension with an emphasis on the database efficiency variable (with a performance factor of 57.191) and the lowest was related to the ease component (with a performance factor of 40.793). Also, the proposed model was able to obtain the necessary validity and reliability.
ConclusionThe presented model helps users of database user interface environments so that they can use the basic elements as much as possible to speed up work and save time. Also, the proposed model can provide the necessary ideas to the designers of database environments so that they can implement the appropriate features for better interaction with the databases to facilitate and understand as easily as possible for more users. considering that the proposed model has obtained the necessary validity and reliability, it can be claimed that this model will not only be able to answer the issues raised in the field of searching and retrieving information, but it can be used, criticized, and perfected in future researches as a basis for designing and implementing user interface environments.
Keywords: Information Retrieval Model, User Interface, Information-Seeking Behavior, Databases, Data Recovery -
سابقه و هدف
آموزش بهداشت دهانی در سنین نوجوانی، می تواند سبب تغییر دانش و رفتار بهداشتی ایشان شده و در نهایت به پیشگیری از بروز بیماری های پریودنتال دوره بلوغ منجر شود. مطالعه حاضر با هدف مقایسه اثرگذاری آموزش بهداشت دهانی توسط انیمیشن و آموزش شفاهی به روش معمول در تغییر دانش، رفتار و شاخص های پریودنتال نوجوانان، انجام پذیرفت.
مواد و روش هادر مطالعه مداخله ای نیمه تجربی حاضر، 371 دانش آموز 13 تا 15 ساله مدارس منتخب ساری، که توسط نمونه گیری خوشه ای برگزیده شد و دارای معیارهای ورود و فاقد معیارهای خروج بودند، به دو گروه کنترل با آموزش شفاهی (187 نفر) و مداخله با آموزش توسط انیمیشن(184 نفر) تقسیم شدند. پرسشنامه و معاینات بالینی شاخص های لثه ای (GI)، پلاک (PI) و خونریزی از سالکوس لثه (SBI) پیش از مداخله و چهار هفته پس از مداخله انجام شد و داده ها در نرم افزار SPSS ver23 وارد شد. از آزمون های t مستقل و کوواریانس جهت آنالیز داده ها استفاده شده و 0/05 <p معنی دار در نظر گرفته شد.
یافته هاپس از مداخله، میانگین نمرات شاخص های دانش، رفتار، GI، PI و SBI به ترتیب از 6/27، 5/90، 1/10، 0/85 و 0/31 به 7/53، 7/08 ، 0/73، 0/53 و 0/21 تغییر یافت. تمامی شاخص ها در گروه کنترل نیز بهبود یافتند؛ با این حال، پس از مداخله، اختلاف چشمگیری میان گروه انیمیشن و گروه کنترل در تمامی شاخص ها، به استثنای رفتار بهداشتی، به ثبت رسید (0/05<p).
استنتاجآموزش بهداشت دهانی توسط انیمیشن رویکردی نوین و تاثیرگذار است که می تواند جذابیت بیش تری برای نوجوانان داشته و در پیشگیری از بیماری های پریودنتال موثر باشد.
کلید واژگان: آموزش بهداشت, انیمیشن, بلوغ, بیماری های پریودنتال, شاخص های پریودنتالBackground and purposeUtilizing engaging techniques, such as animation, to educate adolescents about oral health can significantly impact their knowledge and behavior, resulting in the prevention of periodontal diseases. The current study aimed to compare the effectiveness of health education utilizing animation vs traditional education methods in improving adolescents' attitudes, behavior, and periodontal markers.
Materials and methodsIn this interventional study, 371 students aged 13 to 15 were randomly selected by cluster sampling and divided into two groups: control (187 students) and intervention (184 students). Questionnaires and clinical examinations of the Gingival Index (GI), Plaque Index (PI), and Sulcus Bleeding Index (SBI) were completed before and four weeks following the intervention, and the data were entered into the SPSS software (v. 23). The independent t-test and covariance analysis were used to analyze the data, and P<0.05 was considered significant.
ResultsAfter the intervention, the average scores of knowledge, behavior, GI, PI, and SBI indices were changed from 6.27, 5.90, 1.10, 0.85, and 0.31 to 7.53, 7.08, 0.73, 0.53, and 0.21, respectively. All indices in the control group also improved; however, after the intervention, a significant difference was recorded between the animation group and the control group in all indices, except health behavior (P<0.05).
ConclusionOral health education through animation is a novel and effective approach that can be more appealing to adolescents and beneficial in reducing periodontal diseases in young patients.
Keywords: adolescence, animation, health education, periodontal diseases, periodontal indices -
سابقه و هدف
بیماری درماتیت سبورییک یک بیماری مزمن پوستی است که با پوسته پوسته و خارش همراه است. استرس و mind rumination در مورد بیماری بر کیفیت منفی زندگی تاثیر می گذارد. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر درماتیت سبورییک روی کیفیت زندگی افراد و مقایسه آن با کیفیت زندگی افراد سالم، انجام پذیرفت.
مواد و روش هااین پژوهش یک مطالعه مقطعی بود. 60 بیماردرماتیت سبورییک که طی سال های 98 تا 99 به کلینیک های پوست بوعلی و طوبی ساری مراجعه کرده بودند به طور تصادفی انتخاب شدند. جهت سنجش کیفیت زندگی عمومی در بیماران دو پرسش نامه (DLQI) و (SF-36) مورد استفاده قرار گرفت.
یافته هاارتباط این بیماری با شغل از لحاظ آماری معنی دار بود. بین مصرف سیگار و درماتیت سبورییک ارتباط معنی داری وجود داشت. بین دفعات عود با کیفیت زندگی ارتباط معنی داری مشاهده شد. میانگین کارکرد جسمی و اجتماعی در گروه سالم بیش تر از گروه بیمار بود، اما اختلاف آن ها معنی دار نبود.
استنتاجمطالعه حاضر نشان داد سن، تحصیلات، شغل و مصرف سیگار در ابتلا به بیماری درماتیت سبورییک نقش دارند. در بررسی اختلا ل سلامت جسمی، روانی و کیفیت زندگی، در گروه متاهل تاثیر کم تری نسبت به گروه مجرد مشاهده شد.
کلید واژگان: درماتیک سبورئیک, کیفیت زندگی, سلامت جسمیBackground and
purposeSeborrheic dermatitis (SD) is a chronic skin condition that is accompanied by scaling and itching. Stress and mental rumination followed by the disease affect the quality of life. The aim of this study was to investigate the effect of seborrheic dermatitis on the quality of life and to compare it with the quality of life of healthy people.
Materials and methodsThis study was a cross-sectional study. The study sample included 60 randomly selected patients with seborrheic dermatitis who referred to Bouali and Tooba dermatology clinics in Sari during 2019-2020. Two questionnaires (DLQI and SF-36) were used to assess general quality of life in patients.
ResultsThe relationship between the disease and occupation was statistically significant. There was a significant relationship between smoking and seborrheic dermatitis. We also found a significant relationship between the frequency of recurrences and quality of life. The mean of physical and social function in the healthy group was higher than its value for the patient group, but the difference was not significant.
ConclusionOur study showed that age, education, occupation, and smoking are factors that contribute to seborrheic dermatitis. Moreover, the findings revealed that physical and mental health as well as quality of life were less affected in the married group compared to the single group.
Keywords: seborrheic dermatitis, quality of life, physical health -
زمینه و هدف
پرستاری در راس حرفه هایی با شیوع بالای مشکلات شغلی، جسمی و روانی به شمار می آید. این در حالی است که شرایط کاری غیرقابل پیش بینی در بخش های روانپزشکی می تواند نتایج ناخوشایند و مضر زیادی مانند استرس، فشارکاری، فرسودگی شغلی و عدم رضایت از شغل را به دنبال داشته باشد. مطالعه حاضر با هدف مقایسه نشخوار ذهنی و تکانشگری در پرستاران بخش های روانپزشکی و غیرروانپزشکی بیمارستان های دولتی زارع و امام شهر ساری انجام شد.
روش کاراین مطالعه توصیفی تحلیلی روی 279 نفر از پرستاران شاغل در بخش های روانپزشکی (93 نفر) و غیرروانپزشکی (186 نفر) که به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند، انجام گرفت. ابزار پژوهش شامل فرم اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه های نشخوار ذهنی، تکانشگری و رضایت شغلی مینه سوتا بود. داده ها با نرم افزار SPSS-24و آزمون های آماری مجذور کای دو، تی و ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته هامیانگین نمره بعد شناختی، حرکتی و عدم برنامه ریزی تکانشگری در پرستاران بخش های روان به ترتیب 98/15±13/2، 61/67±11/2 و 1/88±15/50 و در بخش های غیر روانپزشکی 2/50±75/ 14، 3/14±12/84 و 21/49±16/2 بود (0/01=p). همچنین میانگین نمره نشخوار ذهنی پرستاران بخش روانپزشکی، 4/47±24/81 و غیرروانپزشکی 68/4±85/25 بود که این اختلاف از نظر آماری معنی دار دیده شد (0/05>p).
نتیجه گیریبراساس نتایج، نشخوار ذهنی و تمامی ابعاد تکانشگری در پرسنل پرستاری بخش های غیرروانپزشکی بیش از پرستاران شاغل در بخش های روانپزشکی بود. لذا، انجام مداخلاتی برای کنترل نشخوار ذهنی و تکانشگری پرستاران شاغل در مراکز درمانی به منظور ارایه خدمات ایمن و با کیفیت به بیماران توصیه می شود.
کلید واژگان: نشخوار ذهنی, تکانشگری, پرستار, بخش روانBackground & aimNursing is viewed as a profession with a high prevalence of occupational, physical, and psychological problems. This study aimed to determine and compare subjective rumination and impulsivity among nurses working in psychiatric and non-psychiatric wards in Zare and Imam Hospitals, Sari.
MethodsThis is a descriptive-analytic study done on 279 nurses of Sari, Zare and Imam Hospitals’ psychiatric (186) and non-psychiatric (93) wards, selected by simple random sampling. Research tools included demographic-occupational questionnaires, the short version of Ruminative Response Scale (RRS), and Barratt Impulsiveness Scale and Minnesota job satisfaction questionnaire (MSQ). Data were analyzed by SPSS-24 software through Chi-square, t-test, and Pearson’s correlation coefficient with significance.
ResultsThe mean score of cognitive, motor, non-planning impulsivity of nurses working in psychiatric wards’ nurses were 13.98±2.15, 11.61±2.67 and 15.50±1.88; and at non-psychiatric wards’ those variables were 14.75±2.50, 12.84±3.14, 16.21±2.49 (p=0.01). Moreover, the mean score of rumination of psychiatric and non-psychiatric wards’ nurses were (24.81±4.47) and (25.85±4.68), respectively, being statistically significant (p=0.05).
ConclusionAccording to the obtained results, rumination and all dimensions of impulsivity were higher than average among nursing staff in non-psychiatric departments and lower than average in psychiatric department. According to the results, based on the presence of rumination and impulsivity among the nursing staff of different departments of the hospital, interventions can be designed to control rumination and impulsivity and provide safe and quality services to patients.
Keywords: Rumination, Impulsivity, Nurse, Psychiatric Nurse -
مقدمه
مشاوره صحیح برای ارتقاء کیفیت زندگی و پیشرفت در جامعه به ویژه در مراکز آموزشی اهمیت ویژه ای دارد. این مطالعه با هدف بررسی نظرات دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مازندران در ارتباط با مشاوره تحصیلی انجام گرفت.
روش هادر این مطالعه توصیفی- پیمایشی، نظرات 248 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مازندران در سال 1400، از طریق پرسشنامه ای که روایی و پایایی آن تایید شده بود، بررسی گردید. داده ها از طریق تکمیل پرسشنامه ای مشتمل بر سه بخش ویژگی های فردی دانشجویان، نظرات دانشجویان درباره وضعیت موجود مشاوره تحصیلی و وضعیت مطلوب جمع آوری شد. آنالیز آماری با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون های آماری t و ANOVA، در سطح معنی داری 0/05 انجام شد.
یافته هااز بین 248 نفر شرکت کننده، 149 نفر زن و 99 نفر مرد بودند. تعداد 153 نفر (61/7 درصد) از دانشجویان اعلام نمودند که از استاد مشاور خود و مشاوره های ارایه شده راضی هستند. بیشترین تعداد دانشجویان در رده سنی 23-18 سال (73/8 درصد) بودند. مقایسه میانگین و انحراف معیار نمره نظرات دانشجویان از وضعیت موجود و مطلوب، برای متغیرهای جنس، سن و مقطع تحصیلی معنی دار بود (0/05 >P). نتایج تست تعقیبی برای رده سنی در وضعیت موجود و مطلوب به ترتیب نشان داد که بین رده سنی 23- 18 سال با رده سنی بالای 35 سال از نظر آماری 0/007=P و 0/036=P اختلاف معنی داری وجود دارد. میانگین نمره نظرات دانشجویان در وضعیت موجود و مطلوب به ترتیب 0/97±2/76 و 0/63±3/80 بود.
نتیجه گیریبر اساس نتایج به دست آمده دانشجویان از وضعیت موجود مشاوره تحصیلی در دانشگاه رضایت چندانی نداشته و در مقابل در ارتباط با وضعیت مطلوب آن که مربوط به اهمیت و نقش سازنده مشاوره و راهنمایی بوده نگرش مثبتی دارند. به نظر می رسد برای بهبود وضعیت موجود مشاوره باید این مسیله به عنوان موضوعی تخصصی درنظر گرفته شود و ضمن حمایت از اساتید و در عین حال آموزش آن ها، ارتباط بین واحد مشاوره دانشگاه و اساتید مشاور تسهیل گردد.
کلید واژگان: مشاوره تحصیلی, دانشجویان, استاد مشاورIntroductionAccurate counseling is particularly important for improving the quality of life and development in society, especially in educational centers. The aim of this study was to investigate the students' viewpoints of Mazandaran University of Medical Sciences regarding academic counseling.
MethodsIn this descriptive- survey study in 2021, the opinions of 248 students of Mazandaran University of Medical Sciences were examined through a questionnaire which its validity and reliability were confirmed. Data were collected by completing a questionnaire, including three sections of students' personal characteristics, students' opinions about the current and the desired status of academic counseling. All analyzes were performed based on t-test and ANOVA at a significance level of 0.05 using SPSS.
ResultsOf the 248 participants, 149 cases were female and 99 cases were male. A total of 153 students (61.7%) stated that they were satisfied with their advisor and the advice provided.The highest number of students was in the age group of 23- 18 years (73.8%). Comparison of the mean and standard deviation of students' opinions from the current and desired situation was significant for the variables of gender, age and level of education (P<0.05). The results of Post Hoc test for the age group in the current and desirable status showed that the age group of 23- 28 years old compared to the age group over 35 years old were statistically significant with P=0.007 and P=0.036, respectively. The average scores of the students' opinions in the current and desired situations were 2.76±0.97 and 3.80±0.63, respectively.
ConclusionAccording to the results, the students were not very satisfied with the current state of academic counseling in the university, and on the other hand, they had a positive attitude regarding its favorable condition, which is related to the importance and constructive role of counseling and guidance. It seems that in order to improve the current situation of counseling, this issue should be considered as a specialized issue and while supporting the professors and at the same time training them, the communication between the university counseling unit and the counseling professors should be facilitated.
Keywords: Educational counseling, Students, Advisor Professor -
سابقه و هدف
تولید غذاهای فرا سودمند، از دستاوردهای مهم در صنایع غذایی محسوب می شود و استفاده از این محصولات، همگرایی دو رویداد مهم در زندگی یعنی دریافت مواد مغذی از رژیم غذایی و ارتقای سلامت به طور همزمان، برای مصرف کنندگان را فراهم می نماید. این مطالعه با هدف راستی آزمایی وجود میکرو ارگانیسم ها و همچنین پایداری این میکرو ارگانیسم ها در شرایط گوارشی بدن به منظور بهره مندی از خواص مورد ادعای این محصولات، انجام پذیرفت.
مواد و روش ها:
در این مطالعه تجربی، 14 نمونه ی ماست پروبیوتیک از سه کارخانه تولیدی در استان مازندران، در تابستان سال 1399 جمع آوری شد. روش اجرای آزمایشات شامل سه مرحله اصلی، تعیین قابلیت زیستی باکتری های پروبیوتیک در نمونه های ماست در طول زمان، سپس شبیه سازی شرایط دستگاه گوارش شامل تغییرات pH و مجاورت با پپسین و نمک های صفراوی و نهایتا بررسی مقاومت میکرو ارگانیسم ها پس از عبور از شرایط شبیه سازی معده و روده بود. آنالیز آماری داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS و با سطح اطمینان 05/0 درصد انجام شد.
یافته ها:
در بررسی قابلیت زیستی باکتری های پروبیوتیک بفیدوباکتریوم و لاکتو باسیلوس در نمونه های مورد مطالعه، تفاوت معنی داری در میانگین کلنی ها، هم در هفته های مختلف و هم در سطوح مختلف pH مشاهده شد (0/05>P). اما، تعداد باکتری های پروبیوتیک در طول زمان و حتی پس از تحمل شرایط شبیه سازی شده ی گوارشی، در حد قابل قبول استاندارد، cfu/g 106، باقی مانده و کاهش قابل توجهی نداشتند.
استنتاجمطابق نتایج این مطالعه، در صورت انتخاب سویه های (باکتری های پروبیوتیک) مقاوم به اسید و صفرا و هم چنین استفاده از شرایط محیطی مناسب، مصرف ماست های پروبیوتیک می تواند موجب بهره مندی از خواص باکتری های موجود در آن ها و در نتیجه ارتقای سلامت مصرف کنندگان گردد.
کلید واژگان: پروبیوتیک, لاکتو باسیلوس, بیفیدوباکتریوم, ماستBackground and purposeProduction of functional foods is one of the most important achievements in food industry and using these products provides the convergence of two important events in life; namely receiving nutrients from the diet and promoting health for consumers at the same time. This study aimed to verify the viability of microorganisms and stability of these microorganisms in digestive conditions of the body in order to benefit from the claimed properties of these products.
Materials and methodsIn this experimental study, 14 samples of probiotic yogurts were collected from three dairy factories in Mazandaran province in summer 2020. The test method consisted of three main steps; determining the viability of probiotic bacteria in the samples over time, then simulating the conditions of the gastrointestinal conditions, including pH changes and exposure to pepsin and bile salts, and finally, evaluating the resistance of microorganisms after passing the conditions of gastric and intestinal simulated condition. Statistical analysis was performed using SPSS.
ResultsIn the study of viability of Bifidobacterium and Lactobacillus, a significant difference was observed between the mean number of colonies both at different weeks and different pH levels (P<0.05). Yet, the number of probiotic bacteria remained within acceptable standard range (106 cfu/g) over time and did not show a considerable reduction even after passing the acidic and alkaline conditions and tolerating the simulated digestive conditions.
ConclusionAccording to this study, if strains (probiotic bacteria) resistant to acid and bile are selected and also suitable environmental conditions are used, consumption of probiotic yogurts can be of great benefit in improving the health of consumers.
Keywords: probiotic, Lactobacillus, Bifidobacterium, yogurt -
سابقه و هدف
مواد استنشاقی، هیدروکربن هایی هستند که در دمای اتاق به حالت گاز تبدیل شده و از طریق بینی و دهان وارد ریه و سپس مغز می شوند. با وجود اثرات نورولوژیکی و روانپزشکی ناشی از مصرف مواد استنشاقی، مطالعات اندکی در مورد اثرات حاد مواد استنشاقی بر روی مغز صورت گرفته است. لذا مطالعه حاضر به تاثیر حاد مواد استنشاقی بر تغییرات امواج الکتروانسفالوگرافی کمی پرداخته است.
مواد و روش هااین مطالعه مشاهده ای در بیمارستان زارع ساری در واحد ابزاری تشخیصی در سال 1399 انجام شد. 20 نفر که از لاک پاک کن حاوی استون به منظورهای آرایشی استفاده می کردند، در مطالعه شرکت کردند. سیگنال های مغز قبل و حین و 3 دقیقه اول و 3 دقیقه دوم بعد از استفاده از این لاک پاک کن ها از طریق الکتروانسفالوگرافی کمی (QEEG) در حالت چشم باز افراد ثبت شد. توان نسبی امواج در لوب های پس سری، پیشانی، آهیانه ای و خط میانه با نرم افزار نوروگاید محاسبه گردید. آنالیز داده ها توسط نرم افزار STATA-15 انجام شد.
یافته هاقدرت نسبی امواج بتا، دلتا در حین، سه دقیقه اول و دوم از مصرف لاک پاک کن استونی در نقاط C3، C4، Cz، F3، F4 ، Fz، O1، O2، P3، P4 و Pz (0/01<P) به طور معنی داری افزایش یافت(0/01<P). در حالی که توان نسبی باند آلفا کاهش معنی داری در نقاط مذکور داشت و توان نسبی باند تتا تغییری نداشت.
استنتاجدر این مطالعه مواجهه فوری با ماده استنشاقی استون موجب افزایش قدرت نسبی باند فرکانسی دلتا و بتا و کاهش باند فرکانسی آلفا در پیشانی، آهیانه ای، پس سری و خط میانه در هر دو نیمکره می شود.
کلید واژگان: مواد استنشاقی, استنشاق, حاد, امواج مغزی, استون, الکتروانسفالوگرافی, قدرت نسبیBackground and purposeInhaling substances are hydrocarbons that are converted to gas at room temperature and enter the lungs through the nose and mouth and then our brain. Neurological and psychiatric effects are reported following inhalation, however, there are few studies about acute effect of inhalant on brain electroencephalogram (EEG).
Materials and methodsThis observational study was performed in Quantitative Electroencephalography unit in Sari Zare Hospital, 2020. Twenty people who used nail polish containing aceton for cosmetic usages participated in this study. Brain signals were recorded before, during, at first and second three minutes after termination of using nail polish containing acetone, were recorded by mitsar 201 amplifier in eyes-open condition. The relative power of the band frequency waves in the occipital, frontal, parietal and midline lobes were calculated using Neurogide software. Data analysis was performed in STATA-15.
ResultsDuring acetone nail polish use and at first and second 3 minutes after that relative power in delta and beta band waves significantly increased in C3, C4, Cz, F3, F4, Fz, O1, O2, P3, P4, and Pz (P<0.01) while relative power of alpha frequency band significantly decreased (P<0.01). Theta frequency band showed no changes.
ConclusionIn this study, acute exposure to acetone increased relative power of delta and beta waves and reduced relative power of alpha waves, in frontal, parietal, occipital, and midline regions in both hemispheres.
Keywords: inhalant, inhalation, acute, brain waves, acetone, electroencephalogram, relative power -
سابقه و هدف
خستگی و تنگی نفس از علایم شایع بیماری آسم است. استفاده از روش های غیردارویی در سالمندان اولویت بیش تری دارد. تجسم هدایت شده تکنیکی مبتنی بر ذهن- بدن است و در کاهش مشکلات فیزیولوژیک موثر است. پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر تجسم هدایت شده بر خستگی و کنترل آسم سالمندان انجام شد.
مواد و روش هادر این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی، 90 سالمند مبتلا به آسم مراجعه کننده به درمانگاه داخلی بیمارستان امام خمینی(ره) ساری و رازی قایم شهر در سال 1399 با روش بلوک بندی تصادفی به دو گروه 45 نفره کنترل و آزمون اختصاص یافتند. بیماران گروه آزمون، فایل صوتی 12دقیقه ای تجسم هدایت شده را به مدت 6 هفته، دو بار در روز (غیر از پنج شنبه و جمعه)، گوش کردند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه مشخصات جمعیت شناختی، پرسشنامه کنترل آسم و مقیاس شدت خستگی بود. داده ها با نرم افزار24SPSS با آزمون های آماری من ویتنی، ویلکاکسون و کای دو تحلیل شدند.
یافته هادر نهایت 80 سالمند تحلیل شدند. پس از 6 هفته، نمره خستگی در گروه مداخله از 6/65 ± 38/11 به6/74 ±33/10 کاهش یافت (0/001<p). اما تغییر نمره در گروه کنترل معنی دار نبود (از 6/60 ± 37/96 به 6/42 ± 38/17) (0/059=P). پس از 6 هفته، نمره کنترل آسم در گروه آزمون از 3/4 ± 14/22 به 4/78 ±17/90 افزایش یافت (0/001<p)، اما تغییر نمره در گروه کنترل معنی دار نبود (از 4/66 ± 17/77به 4/50 ± 17/83) (0/226=P).
استنتاجبه نظر می رسد تجسم هدایت شده به عنوان یک روش غیردارویی منجر به بهبود کنترل آسم و کاهش خستگی سالمندان مبتلا به آسم می شود. اجرای چنین روش هایی توسط ارایه دهندگان خدمات سلامت توصیه می شود.
کلید واژگان: سالمند, کنترل آسم, خستگی, شبیه سازیBackground and purposeFatigue and dyspnea are common asthma symptoms and using non-phamacological methods are preferred to reduce the symptoms in elderly. Guided imagery is a mind-body intervention and is effective in reducing physiological problems. The present study was conducted to determine the effect of guided imagery on fatigue and asthma control in older adults.
Materials and methodsIn a randomized clinical trial, 90 elderly with asthma attending Sari Imam Khomini Hospital and Qaemshahr Razi Hospital (2020) were allocated into either an intervention group or a control group (n= 45 per group) using randomized blocking. Patients in intervention group listened to a 12-minute audio file of guided imagery for six weeks, twice a day (except weekends). Data were collected using demographic questionnaire, asthma control questionnaire, and fatigue severity scale and then analyzed in SPSS V22 applying Mann-Whitney U test, Wilcoxon test, and Chi-square test.
ResultsA total of 80 elderly were analyzed. After six months, the score for fatigue in intervention group reduced to 33.10±6.74 from 38.11±6.65 before the study (P<0.001), but no significant difference was seen in control group before and after the study (37.96±6.60 and 38.17±6.42, respectively, P=0.059). After six months, asthma control score in intervention group increased to 17.90±4.78 from 14.22±3.40 before the intervention (P<0.001). But the score change in control group was not found to be significant (17.77±4.66 before the study and 17.83±4.50 after the study, P=0.226).
ConclusionGuided imagery as a non-pharmacological method seems to improve asthma control and decreases fatigue in elderly with asthma. Implementing such measures is recommended to health providers.
Keywords: aged, asthma control, fatigue, imagery -
زمینه و هدفشایستگی و کیفیت تدریس اساتید نقشی اساسی در کیفیت یادگیری فعال دانشجویان ایفا می کند. این پژوهش با هدف قابلیت پیش بینی کنندگی مولفه های شایستگی و کیفیت تدریس اساتید نسبت به یادگیری فعال دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مازندران انجام پذیرفت.روش بررسیدر این مطالعه 359 نفر از دانشجویان این دانشگاه به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب و جهت تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد. برای تعیین روایی 3 پرسشنامه ی حاضر از روایی صوری و محتوایی و پایایی آن از طریق ضریب آلفای کرونباخ بررسی و مقدار 853/0برای پرسشنامه شایستگی اساتید، مقدار 894/0 برای پرسشنامه کیفیت تدریس اساتید و مقدار 938/0 برای یادگیری فعال دانشجویان محاسبه گردید. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمون های پارامتریک استفاده شد.یافته هایافته ها نشان داد که مقدار متغیرهای شایستگی اساتید، کیفیت تدریس اساتید و یادگیری فعال دانشجویان با سطح معناداری برابر با 001/0 بیشتر از متوسط در بین دانشکده های تابعه بود. بین متغیرکیفیت تدریس و یادگیری فعال، با سطح معناداری 001/0 و ضریب همبستگی 61/0 و بین متغیرهای شایستگی اساتید و یادگیری فعال با سطح معناداری 001/0 و ضریب همبستگی 65/0 رابطه معناداری وجود داشت. یافته ها نشان دهنده ی وجود همبستگی خطی بین متغیر های شایستگی و کیفیت تدریس نسبت به یادگیری فعال با مقدار آماره ی F برابر با 958/126 و سطح معناداری برابر با 0001/0بود.نتیجه گیریبراساس نتایج این مطالعه به نظر می رسد بین کیفیت تدریس و شایستگی اساتید رابطه ی معناداری وجود داشته و کیفیت تدریس و شایستگی اساتید می تواند یادگیری فعال دانشجویان را پیش بینی نماید.کلید واژگان: شایستگی اساتید, کیفیت تدریس, یادگیری فعال, دانشجویانBackground and ObjectiveCompetency and teaching quality of professors play a key role in the quality of active learning in students. The present study aimed to predict the components of competency and teaching quality of professors regarding active learning in the students of Mazandaran University of Medical Sciences, Iran.Materials And MethodsIn this study, 359 students were selected via stratified random sampling, and Cochrans formula was used to determine the sample size. Validity of three questionnaires was assessed using content validity and face validity, and the reliability was determined at the Cronbachs alpha of 0.853 for the questionnaire of professors competency, 0.894 for the questionnaire of teaching quality, and 0.938 for the questionnaire of active learning in students. Data analysis was performed using parametric tests.ResultsVariables of professors competency, teaching quality, and active learning in students were estimated to be above average at the significance level of 0.001 in the affiliated schools. A significant association was observed between teaching quality and professors competency at the significance of 0.001 and correlation-coefficient of 0.65. In addition, there was a significant association between teaching quality and active learning at the significance of 0.001 and correlation-coefficient of 0.61. Our findings indicated a linear correlation between the variables of competency and teaching quality compared to active learning (F=126.958; P=0.0001).ConclusionAccording to the results, there seems to be a significant correlation between teaching quality and professors competency, which could predict the level of active learning in studentsKeywords: competence of teachers, quality of teaching, active learning, students
-
سابقه و هدفاحساس امنیت پیش نیاز هرگونه توسعه ای در ارائه خدمت و ارتقا سلامت در بیمارستان ها و مراکز بهداشتی درمانی محسوب می شود. آگاهی از وضعیت احساس امنیت بیماران از طریق ابزاری مناسب می تواند نقش موثر در شناخت راهکارهای ارتقا کیفیت خدمات داشته باشد. لذا هدف مطالعه طراحی و اعتبارسنجی پرسشنامه احساس امنیت بیماران در بیمارستان می باشد.مواد و روش هااین مطالعه روش شناسی در900 بیمار بیمارستان های منتخب استان مازندران انجام شده است. پرسشنامه 78 گویه و 11 عاملی براساس مقیاس لیکرت تنظیم و مورد تحلیل قرار گرفت. جهت بررسی روایی محتوایی از روش CVR و CVI و ارزیابی روایی سازه ای از تحلیل عاملی اکتشافی استفاده شده است و پایایی نیز از همسانی درونی عوامل به دست آمده (آلفای کرونباخ) استفاده گردید.یافته هاتنها 6 گویه فاقد روایی محتوایی مناسب بوده و براساس تحلیل عاملی اکتشافی؛ عامل اول (11 گویه) با بیش ترین بار عاملی 66/27، و عامل یازدهم (4 گویه) با کم ترین بار عاملی 54/1 می باشد. ضمنا همسانی درونی همه گویه ها بیش تر از 80/0 شده است.
استنتاج: پرسشنامه تدوین شده پرسشنامه ای روا و پایا می باشد که می توان از آن با هدف مشخص شدن عوامل مرتبط با تامین احساس امنیت در بیماران بستری استفاده نمود.کلید واژگان: مطالعات اعتبارسنجی, پرسشنامه, احساس امنیت, بیمارانBackground andPurposeSense of security in patients is a prerequisite for developments in delivering appropriate health services. It can play a major role in finding solutions to improve the quality of care being delivered. The aim of this study was to design and validate a questionnaire to evaluate the sense of security in hospitalized patients.Materials And MethodsThis methodology was conducted in 900 patients in selected hospitals in Mazandaran province, Iran. A questionnaire consisting of 78 items and 11 factors based on a Likert scale of 1 to 5 was designed. The content validity of the scale was examined by content validity ratio and content validity index and construct validity was examined by exploratory factor analysis. The reliability of the questionnaire was evaluated by Cronbach's alpha.ResultsOnly six items were found with no appropriate content validity. Exploratory factor analysis showed that the first factor (11 items) had the maximum of factor loadings (27.66) and factor 11 (4items) exhibited the minimum factor loadings (1.54). The internal consistency in all items was found to be more than 0.80.ConclusionThe questionnaire designed is a valid and reliable scale for evaluating the sense of security in patients.Keywords: validation studies, questionnaire, sense of security, patients
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.