به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

علی نوروززاده

  • هادی وحیدی، شیما شهیاد، علی نوروززاده، محمدتقی محمدی*
    زمینه و هدف

    شواهد رو به رشدی نشان داده اند فعال کردن گیرنده فعال کننده پرولیفراسیون پروکسیزوم آلفا (PPARα)، که به خانواده گیرنده هسته ای فاکتورهای نسخه برداری فعال شده توسط لیگاند تعلق دارند، به دنبال ایسکمی مغزی اعمال محافظت نورونی شامل اثرات ضداکسیداتیو، ضدآپوپتوز و ضدالتهابی ایجاد می کند؛ بنابراین، هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیرات آگونیست PPARα، فنوفیبرات، بر ضایعه، تورم بافتی و ادم مغزی در یک مدل تجربی سکته ایسکمی بود.

    مواد و روش ها

    آزمایش در سه گروه از موش های صحرایی انجام شد (36=N): گروه های شاهد، کنترل ایسکمی و ایسکمی تیمار شده. ایسکمی مغز از طریق انسداد شریان میانی مغز (MCAO) به مدت 90 دقیقه و به دنبال آن 24 ساعت خون رسانی مجدد انجام گردید. موش های صحرایی فنوفیبرات mg/kg/day 200 به روش دهانی برای 4 روز قبل از القای MCAO دریافت کردند. شاخص اختلالات عصبی (NDS)، حجم ضایعه مغز (روش رنگ آمیزی TTC)، تورم بافت مغز و ادم مغزی 24 ساعت پس از پایان MCAO بررسی شدند.

    یافته ها

    القای MCAO سبب ایجاد اختلالات عصبی (16/0±83/2) و ضایعه مغزی (mm330±282) در گروه کنترل ایسکمی به همراه تورم (29/2±13/15%) و ادم مغزی (97/1±23/17%) گردید. دریافت فنوفیبرات در موش های ایسکمی تیمار شده اختلالات عصبی (14/0±14/2%)، ضایعه مغزی (mm328±92)، تورم (44/1±49/5%) و ادم مغزی (42/1±35/4%) را به طور معنی داری در مقایسه با گروه کنترل ایسکمی کاهش داد.

    نتیجه گیری

    یافته های ما نشان داد که فعال سازیPPARα  توسط آگونیست اختصاصی، فنوفیبرات، به طور موثری آسیب های ناشی از ایسکمی- خون رسانی مجدد مغزی و همین طور تورم و ادم مغزی را در یک مدل تجربی سکته ایسکمی کاهش می دهد.

    کلید واژگان: سکته ایسکمی, فنوفیبرات, PPARα, ضایعه مغزی, ادم مغزی
    Hadi Vahidi, Shima Shahyad, Ali Noroozzadeh, Mohammad Taghi Mohammadi*
    Background and Aim

    Increasing evidence has demonstrated that activation of peroxisome proliferator-activated receptor alpha (PPARα), which belongs to the nuclear receptor family of ligand-activated transcription factors, after cerebral ischemia exhibit neuroprotective functions including anti-oxidative, anti-apoptotic and anti-inflammatory effects. The aim of this study was to evaluate the pretreatment effects of PPARα agonist, fenofibrate, on brain infarction, tissue swelling, and brain edema in an experimental model of ischemic stroke.

    Materials and Methods

    The study included three groups of rats (N=36); sham, control ischemic, and treated ischemic groups. Brain ischemia was induced by 90 min middle cerebral artery occlusion (MCAO) followed by 24 hours reperfusion. Rats received fenofibrate (200 mg/kg/day) by oral route for 4 days before induction of MCAO. Neurological deficit score (NDS), infarct volume (TTC staining method), tissue swelling, and brain edema were assessed 24 hours after termination of MCAO.

    Results

    MCAO induced neurological dysfunction (2.83±0.16), brain infarction (282±30 mm3), brain swelling (15.13±2.29 %), and edema (17.23±1.97%) in the control ischemic group. Administration of fenofibrate in the treated ischemic rats significantly reduced neurological dysfunction (2.14±0.14), brain infarction (92±28 mm3), brain swelling (4.35±1.42%), and edema (5.49±1.44) compared to the rats in the control ischemic group.

    Conclusion

    Our findings indicated that activation of PPARα by a specific agonist, fenofibrate, effectively decreased the cerebral ischemia-reperfusion injuries as well as brain swelling and edema in an experimental model of ischemic stroke.

    Keywords: Ischemic stroke, Fenofibrate, PPARα, Brain infarction, Brain edema
  • علی نوروززاده *، حسن گیوریان

    هدف اصلی تحقیق حاضر سنجش تاثیر عدالت سازمانی بر رفتار شهروندی سازمانی با نقش میانجی امنیت روانی و غنی سازی شغلی کارکنان آموزش و پرورش شهرستان شهریار می باشد. این پژوهش از لحاظ هدف از نوع تحقیقات کاربردی است. همچنین این پژوهش بر اساس ماهیت گردآوری داده ها، از نوع تحقیقات میدانی بوده و در زمره تحقیقات توصیفی- همبستگی می باشد. جامعه آماری این تحقیق را کلیه کارکنان آموزش و پرورش شهرستان شهریار تشکیل می دهند که جمعا به تعداد 130 نفر می باشند. مطابق فرمول کوکران نمونه ای به حجم 97 نفر به صورت نمونه گیری تصادفی ساده با قابلیت اطمینان 95 % و سطح خطای 5% انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان داد عدالت سازمانی بر رفتار شهروندی سازمانی کارکنان آموزش و پرورش شهرستان شهریار تاثیر معنا داری دارد. همچنین امنیت روانی کارکنان بر رفتار شهروندی سازمانی کارکنان آموزش و پرورش شهرستان شهریار تاثیر معنا داری دارد. از سویی عدالت سازمانی بر امنیت روانی کارکنان آموزش و پرورش شهرستان شهریار تاثیر معنا داری دارد. در نهایت نتایج نشان داد عدالت سازمانی بر رفتار شهروندی سازمانی با نقش میانجی امنیت روانی کارکنان آموزش و پرورش شهرستان شهریار تاثیر دارد.

    کلید واژگان: عدالت سازمانی, رفتار شهروندی سازمانی, امنیت روانی
  • هادی وحیدی، شیما شهیاد، علی نوروززاده، محمدتقی محمدی*
    گیرنده فعال کننده پرولیفراسیون پروکسیزوم آلفا (PPAR-α)، که به خانواده گیرنده هسته ای فاکتورهای نسخه برداری فعال شده توسط لیگاند تعلق دارند، اولین بار به عنوان تنظیم کننده های ژنی برای مسیرهای متابولیک شامل متابولیسم لیپیدی، حساسیت زایی انسولینی و هموستئاز گلوکز مطرح شدند. این گیرنده هسته ای به طور وسیعی در بافت های مختلف بیان شده، و محدوده وسیعی از اثرات را در جهت تثبیت سلامت فرد ایجاد می کند. گزارش شده که فعال کردن PPAR-α باعث محافظت نورونی در بیماری های تخریب شونده عصبی همچون بیماری آلزایمر، پارکینسون و مولتیپل اسکلروز می گردد. همچنین شواهد رو به رشد مطرح کرده اند که فعال کردن این گیرنده به دنبال ایسکمی مغزی اعمال محافظت نورونی شامل اثرات ضداکسیداتیو، ضدآپوپتوز و ضدالتهابی ایجاد می کند. همین طور گزارش شده استفاده از آگونیست این گیرنده ها سبب محافظت در برابر عوارض و آسیب های عروق ریز در افراد دیابتی می گردد. با این حال، در مقالات علمی موجود هیچ مطالبی در ارتباط با اثرات فعال سازی PPAR-α بر روی نفوذپذیری سد خونی-مغزی و تشکیل ادم مغز در آسیب ایسکمی-خونرسانی مجدد مغزی ارائه نشده است. با توجه به نقش فاکتور القاء شونده هیپوکسی-1 آلفا (HIF-1α) در ایجاد صدمه به سد خونی-مغزی و بر هم کنش بین PPAR-α و HIF-1α در برخی بافت های بدن، به نظر می رسد که فعال سازی PPAR-α از طریق کاهش HIF-1α بتواند سبب کاهش صدمه به سد خونی-مغزی در حین ایسکمی مغز گردد. بنابراین مطالعه حاضر قصد دارد نقش های محافظتی احتمالی فعال سازی PPAR-α بر روی محافظت واحد عصبی-عروقی در آسیب ایسکمی-خونرسانی مجدد مغزی را مورد ارزیابی قرار دهد.
    کلید واژگان: گیرنده فعال کننده پرولیفراسیون پروکسیزوم آلفا, سد خونی-مغزی, فاکتور القاء شونده هیپوکسی-1 آلفا, آسیب ایسکمی-خونرسانی مجدد مغزی
    Hadi Vahidi, Shima Shahyad, Ali Norooz Zade, Mohammad Taghi Mohammadi*
    Peroxisome proliferator-activated receptor alpha (PPAR-α), which belongs to the nuclear receptor family of ligand-activated transcription factors, was first described as gene regulators for metabolic pathways including lipid metabolism, insulin sensitivity, and glucose homeostasis. Were raised. This nuclear receptor is widely expressed in various tissues, providing a wide range of effects to stabilize one's health. Activation of PPAR-α has been reported to protect neurons in neurodegenerative diseases such as Alzheimer's disease, Parkinson's, and multiple sclerosis. There is also growing evidence that activation of this receptor following neuronal ischemia produces neuroprotective effects including antioxidant, anti-apoptotic, and anti-inflammatory effects. It has also been reported that the use of these receptor agonists protects against complications and damage to small vessels in diabetics. However, no existing scientific literature has reported on the effects of PPAR-α activation on blood-brain barrier permeability and brain edema formation in cerebral ischemia-reperfusion injury. Given the role of hypoxia-1α-inducible factor (HIF-1α) in causing damage to the blood-brain barrier and the interaction between PPAR-α and HIF-1α in some body tissues, it seems that PPAR-α acitivation by reducing HIF-1α, can reduce the damage to the blood-brain barrier during ischemia of the brain. Therefore, this study aimed to evaluate the possible protective roles of PPAR-α activation on neurovascular unit protection in ischemia-reperfusion injury.
    Keywords: Peroxisome Proliferator-Activated Receptor Alpha, Blood-Brain Barrier, Hypoxia-Inducible Factor 1-Alpha, Cerebral-Ischemia-Reperfusion Injury
  • حسن قشونی، شیما شهیاد، علی نوروززاده، محمدتقی محمدی
    پیش زمینه و هدف
    شکسته شدن سد خونی-مغزی و تولید گسترده نیتریک اکساید به دنبال ایسکمی-خون رسانی مجدد مغزی به طور وسیعی در نواحی زیرقشری (نواحی مرکزی) واقع می گردد. ازاین رو، ما اثرات مهار نیتریک اکساید توسط L-NAME بر نسخه برداری پروتئین های داخل غشایی کلودین-3 و 12، که نقش کلیدی در ساختار سد خونی-مغزی دارند، در نواحی زیرقشری به دنبال ایسکمی-خون رسانی مجدد مغزی در موش صحرایی را بررسی نمودیم.

    مواد و روش کار
    هجده سر موش صحرایی نر با نژاد ویستار (320-270 گرم) به طور تصادفی در سه گروه تقسیم شدند: گروه های شاهد، کنترل ایسکمیک، ایسکمیک درمان. ایسکمی مغز از طریق انسداد شریان مغزی میانی (MCAO) راست به مدت 90 دقیقه و به دنبال آن 24 ساعت خون رسانی مجدد انجام گردید. موش های صحرایی L-NAME به میزان mg/kg 1 به طور داخل صفاقی 30 دقیقه قبل از MCAO دریافت کردند. شاخص اختلالات عصبی-حرکتی (NDS) ، نفوذپذیری سد خونی-مغزی و نسخه برداری ژن های کلودین-3 و 12 در نواحی زیرقشری 24 ساعت پس از خاتمه MCAO بررسی شدند.
    یافته ها
    القاء MCAO سبب ایجاد اختلالات عصبی-حرکتی (30/0±83/2) و گسسته شدن سد خونی-مغزی در نیمکره های ایسکمیک گروه کنترل ایسکمیک گردید، درحالی که تیمار با L-NAME در موش های ایسکمیک تیمار شده به طور معنی داری اختلالات عصبی-حرکتی (22/0±50/1) و همچنین نفوذپذیری سد خونی-مغزی را کاهش داد (002/0=p). تیمار با L-NAME در گروه ایسکمیک درمان همچنین سبب افزایش سطوح نسخه برداری ژن های کلودین-3 و 12 به ترتیب 76 درصد و 71 درصد گردید که در گروه کنترل ایسکمیک کاهش داشت.

    بحث و نتیجه گیری
    یافته های ما نشان می دهد که مهار تولید نیتریک اکساید حین ایسکمی-خون رسانی مجدد مغزی گسسته شدن سد خونی-مغزی و پیامدهای سکته را از طریق ممانعت از کاهش سطوح نسخه برداری ژن های کلودین-3 و 12 کاهش می دهد.
    کلید واژگان: ایسکمی-خونرسانی مجدد, نیتریک اکساید, سد خونی-مغزی, کلودین-3, کلودین-12
    Hassan Ghoshooni, Shima Shahyad, Ali Noroozzadeh, Mohammad Taghi Mohammadi
    Background & Aims
    Blood-brain barrier (BBB) breakdown and nitric oxide (NO) overproduction following cerebral ischemia-reperfusion extensively happens in the subcortical regions (core areas). Hence, we assessed the effects of NO inhibition by L-NAME on transcription of the transmembrane proteins claudin-3 and 12, with key role in BBB structure, at subcortical areas following cerebral ischemia-reperfusion in rat.
    Materials & Methods
    Eighteen male Wistar rats (270-320 g) were randomly divided into three groups; sham, control ischemia and treated ischemic groups. Brain ischemia was induced by 90 min right middle cerebral artery occlusion (MCAO) followed by 24 hours reperfusion. Rats received L-NAME intraperitoneally at dose of 1 mg/kg 30 min before MCAO. Neurological deficit score (NDS), BBB permeability and transcription of the claudin-3 and 12 genes at subcortical areas were assessed 24 hours after termination of MCAO.
    Results
    MCAO induced neurological dysfunction (2.83±0.30) and BBB interruption in the ischemic hemispheres of control ischemic group, whereas L-NAME administration in ischemic treated rats significantly declined neurological dysfunction (1.50±0.22) and also BBB permeability. L-NAME administration in treated ischemic group also enhanced the transcription levels of caudin-3 and 12 by 76% and 71%, respectively, which declined in control ischemic group.
    Conclusion
    Our findings indicate that NO inhibition in cerebral ischemia-reperfusion declines the BBB interruption and stroke outcomes through preventing from reduction of the transcription levels of caudin-3 and 12 in subcortical areas.
    Keywords: Ischemic-reperfusion, Nitric oxide, Blood-brain barrier, Claudin-3, Claudin-12
  • شمسی دارابی، محمدتقی محمدی، علی نوروززاده
    سابقه و هدف
    تولید گسترده رادیکال های آزاد بعد از ایسکمی مغز بویژه در اوایل خونرسانی مجدد سبب تشدید ضایعه و ادم مغزی می گردد. از آنجایی که ماهیت روبشی مشتقات محلول در آب فولرن به اثبات رسیده است، هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیرات نانوذرات فولرنول بر ضایعه و ادم مغزی بویژه آسیب های اکسیداتیو طی خونرسانی مجدد در مدل تجربی سکته بود.
    مواد و روش ها
    آزمایش توسط سه گروه از موش های صحرایی انجام شد (24=N): شاهد، کنترل ایسکمی، ایسکمی درمان. ایسکمی مغز از طریق انسداد شریان میانی مغز (Middle Cerebral Artery Occlusion :MCAO) به مدت 90 دقیقه و به دنبال آن 24 ساعت خونرسانی مجدد انجام گردید. موش های صحرایی فولرنول 10 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم به صورت داخل صفاقی بلافاصله بعد از پایان MCAO دریافت کردند. شاخص اختلالات عصبی ،حجم ضایعه مغز ، ادم مغزی و مقدار مالون دی آلدئید (MDA Malondialdehyde) مغز 24 ساعت پس از پایان MCAO بررسی شدند.
    یافته ها
    القاء MCAO سبب ایجاد اختلالات عصبی (20/0±20/3) و ضایعه مغزی (mm359±527) در گروه کنترل ایسکمی به همراه ادم مغزی (%53/0±83/3) گردید. همچنین مقدار MDA در مغز ایسکمی (μg/mg protein11/0±30/5) در مقایسه با مغز غیرایسکمی افزایش یافت (μg/mg protein34/0±74/0). دریافت فولرنول در موش های ایسکمی درمان، اختلالات عصبی (22/0±01/2)، ضایعه (mm333±106) و ادم مغزی (%74/0±70/1) را به طور معنی داری کاهش داد. هم چنین، فولرنول مقدار MDA گروه ایسکمی درمان (μg/mg protein16/0±78/0) در مقایسه با گروه کنترل ایسکمی را کاهش داد.
    استنتاج: یافته های ما نشان می دهد نانوذرات فولرنول، به عنوان یک آنتی اکسیدان قوی، به طور موثری آسیب های مغزی ناشی از خون رسانی مجدد و ادم مغز را احتمالا از طریق ماهیت روبشی رادیکال های آزاد کاهش می دهد.
    کلید واژگان: سکته ایسکمی, فولرنول, استرس اکسیداتیو, ضایعه مغزی, ادم مغزی
    Shamsi Darabi, Mohammad Taghi Mohammadi, Ali Noroozzadeh
    Background and
    Purpose
    Overproduction of free radicals after brain ischemia exacerbates brain infarction and edema specifically during early reperfusion. The scavenging property of water-soluble fullerene derivatives is proven, so, the aim of this study was to evaluate the effects of fullerenol nanoparticles on brain infarction and edema, especially oxidative damages during reperfusion in an experimental model of stroke.
    Materials And Methods
    The experiment was performed by three groups of rats (n=24): sham, control ischemia, and ischemic treatment. Brain ischemia was induced by 90 min middle cerebral artery occlusion (MCAO) followed by 24 hours reperfusion. The rats received fullerenol (10 mg/kg IP) immediately after termination of MCAO. Neurological deficit score (NDS), infarct volume, brain edema, and brain content of malondialdehyde (MDA) were assessed 24 hours after termination of MCAO.
    Results
    MCAO induced neurological dysfunction (3.20±0.20), brain infarction (527±59 mm3), and brain edema (3.83±0.53%) in control ischemic group. The content of MDA increased in ischemic brain (5.30±0.11µg/mg protein) compared with that in non-ischemic brain (0.74±0.34µg/mg protein). Administration of fullerenol in ischemic treated rats significantly reduced neurological dysfunction (2.01±0.22), brain infarction (106±33 mm3) and brain edema (1.70±0.74%). Also, fullerenol decreased the MDA content of ischemic treatment group (0.78±0.16µg/mg protein) compared with that of the control ischemic group.
    Conclusion
    Our findings indicate that fullerenol nanoparticles, as a potent antioxidant, effectively reduce reperfusion-induced brain injury and brain edema possibly through scavenging property of free radicals.
    Keywords: ischemic stroke, fullerenol, oxidative stress, brain infarction, brain edema
  • Shahnaz Shekarforush, Ali Noroozzadeh, Fatemeh Safari, Leila Golmanesh, Ali Khoshbaten
    Introduction
    It has been reported that traumas such as transverse abdominal incision before myocardial ischemia result in a significantly decreased infarct size. This phenomenon is named remote preconditioning of trauma. Since small skin burn is one of most common traumas, the effect of this injury on ischemia-induced arrhythmias and infarct size was investigated in a rat model of ischemia-reperfusion injury.
    Methods
    Twenty-four male Wistar rats were randomly assigned to 3 groups. In burn and sham groups, less than 1% of total body surface area of the dorsal skin was exposed to 100 ˚C and 37 ˚C water, respectively. In ischemic preconditioning group, rats were exposed to one cycle of ischemia (5 min) and reperfusion (10 min). Ischemiareperfusion injury was induced with occlusion and release of left coronary artery for 30 and 120 min, respectively. Infarct size was measured using triphenyl tetrazolium chloride staining and arrhythmias were assessed in accordance with Lambeth conventions.
    Results
    Infarct size was significantly reduced in ischemic preconditioning group compared with the sham group (27 ± 2% vs. 50 ± 5%; P < 0.01). Infarct size in the burn group was not significantly reduced. Irreversible ventricular fibrillation was 50% of all ventricular fibrillation in the burn group, while it was 25% in the sham group, however, this difference was not significant.
    Conclusion
    Acute minor coetaneous burn has neither protective nor harmful for the rat myocardial ischemiareperfusion injury.
    Keywords: Burn, Ischemia, Infarct size, Arrhythmia
  • جمال شمس، صفیه مولوی، صدیقه مرجانی، محمد کمال نژاد، حمیراء زردوز، هدایت صحرایی، علی نوروززاده
    Jamal Shams, Safieh Molavi, Sedigheh Marjani, Mohammad Kamalinejad, Homeira Zardooz, Hedayat Sahraei *, Ali Noroozzadeh
    Background
    Previous studies have indicated that administration of saffron extract could induced reward and reduces morphine reward as investigated by place preference and behavioral sensitization in male and female mice. In the present study, the effects of water extract of Crocus sativus on the acquisition and expression of tolerance to morphine-induced hyperalgesia in female N-MRI mice (20-25 g) were investigated. Matherila and
    Methods
    Tail Flick technique was implicated in the present study. Morphine tolerance achived by morphine (50 mg/kg; twice daily) injections for three consecutive days. On the 4th day of the experiments, morphine tolerance was assesed in animals by injection of effective dose of morphine (10 mg/kg). The extract of the C. sativus was administered during (development of tolerance) or after induction of morphine tolerance (expression).
    Results
    Results showed that administration of morphine (1, 5, 10 and 20 mg/kg), induced a significant analgesia in animals. Administration of the plant extract (1, 2.5, 5, 10, 50 and 100 mg/kg) also produced analgesia which was statistically significant in dose 10 mg/kg of the extract. Injection of the plant extract (1, 2.5 and 5 mg/kg) in the test day, 30 min before morphine (10 mg/kg) reduced the expression of morphine tolerance. Administration of the extract (1, 2.5 and 5 mg/kg) during the induction of morphine tolerance, have not any effect on the development of morphine tolerance.
    Conclusion
    It could be concluded that injection of the extract of C sativus can inhibit the expression but can not altered the acquisition of morphine tolerance. In addition, the extract could induced analgesia by it-self.
  • صدیقه اربابیان، حمیدرضا ایزدی، حسن قشونی، جمال شمس، حمیرا زردوز، محمد کمالی نژاد، هدایت صحرایی، علی نوروززاده
    اهداف. در این مطالعه، اثر ضددرد عصاره آبی کلاله گل زعفران (Crocus sativus) و نیز تداخل احتمالی آن با مکانیزم های درگیر در کاهش درد در موش های کوچک آزمایشگاهی ماده نژاد N-MARI در محدوده وزنی 25-20 گرم بررسی شد.
    مواد و روش ها. این مطالعه با استفاده از آزمون فرمالین انجام شد. داروهای مورد استفاده، 30 دقیقه قبل از شروع تجویز فرمالین 2% به کف پای حیوانات مورد استفاده قرار گرفتند. پس از تزریق فرمالین، پاسخ حیوانات برای مدت زمان 60 دقیقه در فواصل 5 دقیقه ای توسط ناظر ثبت شد.
    یافته ها. تجویز مورفین (1، 5 و 10 mg/kg) سبب کاهش پاسخ حیوانات به فرمالین در فاز حاد و همچنین فاز مزمن شد. اثربخشی مورفین در فاز حاد وابسته به دوز و در فاز مزمن غیروابسته به دوز بود. تجویز عصاره گل زعفران (10، 50 و 100 mg/kg) نیز سبب بروز بی دردی در حیوانات در فاز مزمن شد. تجویز نالوکسان (1، 2 و 4 mg/kg) نتوانست اثربخشی عصاره زعفران در کاهش درد ناشی از فرمالین در فاز مزمن را مهار یا تقویت کند. تجویز دکسترومتورفان (20 mg/kg) باعث تقویت اثرات عصاره زعفران در فاز مزمن شد. استفاده از داروی L-NAME (10 mg/kg) باعث تقویت اثربخشی عصاره زعفران شد، درحالی که تجویز ایندومتاسین (5/2 mg/kg) نتوانست تاثیر دوز بی اثر زعفران (5/2 mg/kg) را تقویت نماید.
    نتیجه گیری. عصاره آبی زعفران تاثیر خود بر کاهش فاز مزمن درد ناشی از تزریق فرمالین در موش های ماده را با مهار احتمالی مسیرهای وابسته به گیرنده های NMDA و نیتریک اکساید انجام می دهد.
    کلید واژگان: Crocus sativus, بی دردی, تست فرمالین, نیتریک اکساید, گیرنده های گلوتاماتی NMDA
  • شهره جوادزاده، هدایت صحرایی، مریم خسروی، حسن قشونی، سیده مائده فاطمی، جمال شمس، علی نوروززاده
    اهداف. توپیرامات دارویی ضد صرع است که اثرات خود را از طریق مهار گیرنده های متابوتروپیکی گلوتاماتی و/یا تحریک گیرنده های گابا اعمال می کند. مطالعات انجام شده نشان دهنده نقش این دو سیستم در تحمل به مورفین بوده است. در مطالعه حاضر کوشش شده است که تاثیر توپیرامات بر کسب و بیان تحمل حرکتی به مورفین در موش های کوچک آزمایشگاهی نر مشخص شود.
    روش ها. موش های نر نژاد N-MARI (20-30 گرم) با روش میدان باز در این تحقیق مورد استفاده قرار گرفتند. در مطالعه ای ابتدایی، دوزهای موثر دو دارو شناسایی شد. سپس حیوانات با دریافت مورفین (mg/kg 50، به مدت 3 روز و هر روز 2بار) نسبت به آن تحمل پیدا کردند و میزان فعالیت حرکتی آنها سنجیده شد. دوزهای مختلف توپیرامات، 30 دقیقه قبل از تجویز مورفین در روزهای القای تحمل یا در روز آزمون، 30 دقیقه قبل از شروع آزمون به حیوانات تجویز شد.
    یافته ها. تزریق مورفین موجب القای تحمل به اثرات حرکتی آن شد. تجویز توپیرامات توانست کسب تحمل به مورفین را خنثی سازد. تجویز دوزهای مختلف توپیرامات توانست بیان تحمل حرکتی به مورفین را تقویت نماید. تجویز دوزهای مختلف توپیرامات در حیوانات تحمل نیافته به مورفین سبب کاهش معنی دار فعالیت حرکتی شد.
    نتیجه گیری. تجویز توپیرامات موجب مهار کسب و تقویت بیان تحمل حرکتی به مورفین در موش های کوچک آزمایشگاهی نر می شود. این اثرات ممکن است از طریق مکانیزم های گلوتاماتی و/یا گابائرژیک ایجاد شود. به علاوه، توپیرامات سبب کاهش حرکات در حیوانات می شود.
    کلید واژگان: ترجیح مکان شرطی شده, مورفین, توپیرامات, حساسیت دارویی, موش کوچک آزمایشگاهی
  • غلامرضا کاکا، مصطفی نادری، سید همایون صدرایی، خسرو جدیدی، علی بمان زارعی، غلامرضا پور حیدری، علی کریمی زارچی، حسین دشت نورد، محمدحسین اسدی، علی نوروز زاده
    سابقه و هدف

    چشم ها حساس ترین عضو در مواجهه با سولفور موستارد (Bis [2-chlorethyl] sulfide or HD) به عنوان یکی از عوامل شیمیایی نظامی هستند. در مطالعه حاضر اثرات درمانی قطره های بتامتازون، دیکلوفناک سدیم و بتامتازون- دیکلوفناک سدیم بر التهاب، پرخونی، اپیتلیوم و سلول های گابلت ملتحمه چشم خرگوش های آلوده به خردل در مرحله حاد ضایعه بررسی شد.

    روش بررسی

    در این مطالعه، 36 سر خرگوش بصورت تصادفی در سه گروه شاهد شامل نرمال، حلال و خردل و سه گروه تجربی شامل درمان با قطره های بتامتازون، دیکلوفناک سدیم و بتامتازون-دیکلوفناک سدیم قرار گرفتند. معاینه قبل از شروع آزمایش جهت اطمینان از سلامت چشمها و پس از انجام آزمایش در روزهای اول، دوم، پنجم، هفتم و چهاردهم بوسیله اسلیت لمپ تحت بیهوشی انجام شد. در روز چهاردهم قسمتی از پلک بالای حیوان به همراه ملتحمه چشمی جدا و بررسی هیستومورفولوژیک و پاتولوژیک شدند.

    یافته ها

    خردل بعد از 14 روز موجب تغییرات شدید بافتی، التهاب و نکروز ملتحمه و کاهش شدید سلول های گابلت شد. قطره ها توانستند از کموزیس جلوگیری کنند که این کاهش در روز هفتم در گروه های دیکلوفناک سدیم و بتامتازون- دیکلوفناک سدیم در مقایسه با گروه خردل معنی دار بود. وضعیت بافت ملتحمه و تعداد سلول های گابلت در گروه های درمانی نسبت به گروه خردل وضعیت بهتری داشتند.

    نتیجه گیری

    ترکیب بتامتازون و دیکلوفناک سدیم درمان موثری در جلوگیری از ضایعات چشمی ملتحمه ای ناشی از تماس با خردل است..

    کلید واژگان: گاز خردل, بتامتازون, دیکلوفناک سدیم, خرگوش, ملتحمه چشم, سلول گابلت
    GH.Kaka, M.Naderi, SH.Sadraei, KH.Jadidi, A.Zarei, GH.Pour Heidari, A.Karimi Zarchi, H.Dashtnavad, M.Asadi, A.Norouz Zadeh
    Background

    Sulfur mustard, Bis [2-chlorethyl] sulfide (HD), is one of the first chemical warfare agents to be used on a large scale. Anti inflammatory treatments might have the potential to prevent some aspects of the primary development of HD-induced lesions. The aim of the present study was to evaluate treatment effects of topically applied betamethasone (B) and diclofenac-Na (D) on the conjunctival epithelial lesions following HD exposure.

    Materials and methods

    A total of 36 rabbits were used. Animals were randomly divided to three control groups: (1) normal (2) solution (3) HD and three experimental groups: (4) betamethasone (5) diclofenac-Na and (6) betamethasone-diclofenac-Na (BD). In each group six animals were examined. Right eye of all animals was selected for experiment. In the experimental groups betamethasone and diclofenac-Na were applied after using HD solution. Application of drugs was performed 3 times a day for 2 weeks. Slit-lamp examinations were performed before exposure and subsequently at days 1, 2, 5, 7, and 14 by professional ophthalmologists. Animals were sacrificed after two weeks with chloroform. The eyes were enucleated. Specimens of palpebra were obtained for histological examination.

    Results

    There was not any significant difference between normal and solution groups. HD caused a significant decrease in goblet cells and cell infiltration in conjunctiva, injection and chemosis. All experimental groups were better than the HD group. Betamethasone in combination with diclofenac-Na was more effective than betamethasone and diclofenac-Na alone in decreasing eye injuries.

    Conclusion

    Combination of betamethasone and diclofenac-Na are potential candidates for the treatment of ocular lesions following HD exposure.

    Keywords: Sulfur mustard, Betamethasone, Diclofenac-Na, Rabbit, Conjunctiva
  • محمد امانی، علی نوروززاده، علیرضا عسگری، علی خوش باطن
    هدف
    مواجهه مداوم با سطوح پائین سرب باعث افزایش فشارخون در انسان و نمونه های حیوانی میگردد. فشارخون ناشی از سرب تا حدودی با افزایش تولید رادیکال های آزاد و عوامل اکسیدان نظیر ROS و کاهش نیتریک اکساید (NO) در دسترس ارتباط دارد. در این مطالعه تاثیر دریافت اسکوربیک اسید(ویتامین C) را بعنوان یک آنتی اکسیدان بر میزان متابولیتهای نیتریک اکساید و فشارخون سیستولی بدنبال مواجهه با سرب بررسی کردیم.
    مواد و روش ها
    موشهای صحرائی نر نژاد Wistar با وزن تقریبی 250-200 گرم در چهار گروه کنترل، گروه مصرف کننده استات سرب(ppm 100 در آب آشامیدنی)، گروه مصرف کننده استات سرب(ppm 100 در آب آشامیدنی) بعلاوه اسکوربیک اسید(یک گرم در لیتر آب آشامیدنی) و گروه مصرف کننده اسکوربیک اسید(یک گرم در لیتر آب آشامیدنی) تقسیم بندی شدند. اندازه گیری فشارخون سیستولی با استفاده از دستگاه اسفیگمومانومتر PE300 از ناحیه دم حیوان انجام گرفت.اندازه گیری میزان نیتریک اکساید سرم بصورت غیر مستقیم و از طریق اندازه گیری متابولیتهای پایدار آن یعنی نیترات و نیتریت کل (NOx) به روش اسپکتروفوتومتری و با استفاده از واکنش گریس (Griess) انجام گرفت.
    یافته ها
    پس از دوازده هفته مصرف استات سرب بطور معنی داری فشارخون سیستولی را نسبت به گروه کنترل افزایش داد. دریافت اسکوربیک اسید مانع از افزایش فشارخون سیستولی بدنبال مواجهه با سرب گردید بطوریکه اختلاف معنی داری نسبت به گروه کنترل وجود نداشت. میزان NOx سرم در گروه مصرف کننده استات سرب کاهش معنی داری نسبت به گروه کنترل نشان داد، در حالیکه در گروه هایی که علاوه بر استات سرب اسکوربیک اسید نیز دریافت کرده بودند اختلاف معنی داری در میزان NOx سرم نسبت به گروه کنترل مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان میدهد که دریافت اسکوربیک اسید میتواند با مکانیسم جلوگیری از کاهش میزان NOx سرم مانع از افزایش فشارخون ناشی از سرب گردد،
    کلید واژگان: اسکوربیک اسید, نیتریک اکساید, فشارخون, سرب
  • هدایت صحرایی، معصومه محمدی، محمد کمالی نژاد، جمال شمس، حسن قشونی، علی نوروززاده
    مقدمه
    تحقیقات نشان می دهند که احتمالا عصاره زعفران با مورفین تداخل عمل داشته باشد. تاکنون تاثیر زعفران بر اثرات سرخوشی آور مورفین در موش ماده بررسی نشده است.
    هدف
    در تحقیق حاضر، اثر عصاره آبی زعفران (Crocus sativus L.)بر کسب و بیان ترجیح مکان شرطی شده ناشی از مورفین در موش های ماده نژاد N-MARI در محدوده وزنی 25 - 20 گرم بررسی شد.
    روش بررسی
    این تحقیق یک بررسی تجربی مداخله ای است که بر روی 136 سر موش ماده که به طور مساوی در 17 گروه تقسیم شدند (8 سر در هر گروه) انجام شده است. در یک آزمایش ابتدایی، مقادیر متفاوت مورفین و یا عصاره گیاه به حیوانات تزریق شد تا مشخص شود که آیا مورفین و یا عصاره گیاه توانایی القاء ترجیح مکان شرطی شده را در این دستگاه دارند. در بخش دوم آزمایش ها، ابتدا حیوانات مقادیر متفاوت عصاره و پس از 30 دقیقه دوز مؤثر مورفین را دریافت کردند تا اثر عصاره بر کسب ترجیح مکان شرطی شده ناشی از مورفین بررسی شود. برای بررسی اثر عصاره گیاه بر بیان ترجیح مکان شرطی شده، حیوانات در روزهای آموزش فقط دوز مؤثر مورفین را دریافت کردند و در روز تست 30 دقیقه قبل از شروع آزمایش، مقادیر متفاوت عصاره را دریافت می کردند. برای بررسی آماری از آنالیز - واریانس یک طرفه استفاده شد.
    یافته ها
    آزمایش ها نشان داد که تجویز مورفین (mg/kg 1، 10 و 20) باعث افزایش زمان سپری شده در قسمت دریافت مورفین گردید (ترجیح مکان شرطی شده). این افزایش در گروه دریافت کننده دوز (mg/kg 10 و 20) مورفین کاملا معنی دار بود. تجویز عصاره با دوز (mg/kg 50) نسبت به گروه سالین باعث بروز ترجیح مکان شرطی شده گردید. تجویز عصاره گیاه مذکور با دوزهای فوق قبل از تجویز مورفین (mg/kg 10) سبب کاهش معنی دار زمان سپری شده در قسمت دریافت دارو در دوزهای mg/kg 50 و 100 گردید. هم چنین تجویز عصاره به حیواناتی که در روزهای القاء شرطی شدن، مورفین با دوز (mg/kg 10) دریافت کرده بودند سبب کاهش بیان ترجیح مکان شرطی شده ناشی از مورفین گردید که این کاهش در دوز mg/kg 100 عصاره کاملا معنی دار بود.
    نتیجه گیری
    از این آزمایش ها استنباط می شود که عصاره کلاله گل زعفران سبب تضعیف کسب و بیان ترجیح مکان شرطی شده ناشی از مورفین می گردد. هم چنین، این عصاره به تنهایی سبب بروز ترجیح مکان شرطی شده در موش های ماده می شود. این نتایج نشان می دهند که عصاره زعفران ممکن است در درمان وابستگی روانی به اوپیوییدها مفید باشد.
    کلید واژگان: مورفین, ترجیح مکان شرطی شده, موش, عصاره زعفران
  • رضا بدل زاده، علی نوروز زاده، علیرضا عسگری، علی خوش باطن
    سرب یکی از فلزات سنگین است که به دلیل استفاده گسترده در صنعت، به یک ماده آلوده کننده محیطی تبدیل شده که می تواند اثرات زیانباری بر روی سلامتی بدن انسان بگذارد. بر اساس بسیاری از مطالعات اپیدمیولوژیکی و آزمایشگاهی، سرب می تواند خطر بیماری های سیستم قلب و عروق را افزایش دهد. در طی چند دهه گذشته، رابطه بین سرب و فشار خون در جوامع مختلف و مطالعات آزمایشگاهی مورد بررسی قرار گرفته است. بر اساس این مطالعات، تماس مزمن با مقادیر پایین سرب منجر به افزایش فشار خون هم در انسان و هم در حیوانات آزمایشگاهی می شود. مکانیسم های فشار خون ناشی از سرب به طور دقیق شناخته نشده اند، ولی چندین مکانیسم احتمالی در این زمینه گزارش شده است که از آن جمله می توان به تغییر قدرت انقباضی قلب و عروق، افزایش حساسیت سیستم قلب و عروق به آدرنرژیک ها، کاهش تولید و ترشح عوامل اندوتلیومی گشاد کننده عروقی، افزایش فعالیت سیستم رنین- آنژیوتانسین و افزایش غلظت داخل سلولی کلسیم (Ca2+) اشاره کرد. همچنین، مسمومیت با غلظت های نسبتا بالای سرب در مراکز صنعتی باعث ایجاد اختلالاتی در عملکرد طبیعی قلب نیز می گردد که از آن جمله می توان
    Badalzadeh R., Norouzzadeh A., Asgari A., Khoshbaten A
    Background
    Exposure to low levels of lead increases blood pressure in humans and animals. Although there are controversial reports about the exact mechanisms of lead-induced hypertension, many factors such as alteration in the cardiovascular responsiveness to endogenous substances including catecholamines could be one of the mechanisms involved. In the present study, the effect of lead acetate on the systolic blood pressure and responsiveness to β-adrenergics was investigated in rats.
    Methods
    Through their drinking water, three groups of rats were exposed to 100 ppm lead acetate for periods of 4, 8 or 12 weeks. The blood pressures of the rats were monitored throughout the study. The rat hearts were isolated and perfused with Krebs-Henseleit solution (pH=7.4) at 37˚C and gassed with 95% O2 + 5% CO2. The heart rate (chronotropic) and contractile (inotropic) responses were recorded before and after adding isoproterenol at multiple concentrations to the perfusion solution.
    Results
    The mean blood pressures in the 8 and 12-week lead-treated groups were significantly higher than that of the control group (P<0.01). The chronotropic response to many doses of isoproterenol was significantly increased in the 12-week lead-treated group compared to that of the control group (P<0.05). The inotropic response to this drug was significantly increased in both the 8- and 12-week lead-treated rats (P<0.05 and P<0.01, respectively).
    Conclusions
    Our results indicate that low-levels of lead increase systolic blood pressure as well as both chronotropic and inotropic effects of β-adrenergics, which could imply an important role in the pathogenesis of lead-induced hypertension.
    Keywords: adrenergic system
  • رضا بدل زاده، علی نوروز زاده، اژدر حیدری، علیرضا عسگری، علی خوش باطن
    ppm 100 در مطالعه حاضر، اثر تماس بااستات سرب از طریق آب آشامیدنی در دوره های 4، 8 و12 هفته ای بر فشار خون شریانی و برخی از پارامترهای فیزیولوژیکی (تغییرات الکتروکاردیوگرافیکی، تعداد ضربان، قدرت انقباضی قلب و جریان کرونری) قلب ایزوله موشهای صحرائی نر نژاد Sprague-Dawley (وزن300-250 گرم) بررسی شده است. پس از بیهوشی، فشار خون سیستولی حیوانات اندازه گیری شد و سپس، قلب حیوانات تحت تنفس مصنوعی از بدن جدا و بلافاصله به دستگاه قلب ایزوله لانگندرف انتقال گردید. فشار خون سیستولی افزایش معنی داری در گروه های مسموم به سرب 8 و 12 هفته ای نسبت به گروه کنترل داشت (P<0/01). مدت زمان قطعه QRS در هر سه گروه مسموم، اختلاف معنی داری با گروه کنترل نداشت، ولی، فاصله ST و ضربان قلب و قدرت انقباضی قلب در گروه های مسموم 8 و 12 هفته ای نسبت به گروه کنترل افزایش معنی داری نشان دادند(P<0/05، P<0/01)، در حالی که در گروه مسموم 4 هفته ای هیچ کدام از موارد فوق، اختلاف معنی داری با کنترل نداشتند. میزان جریان کرونری نیز در هیچ یک از گروه های مسموم به سرب با گروه کنترل تفاوت معنی داری نداشت. نتایج ECG نشان می دهند که در اوایل تماس با مقادیر پایین سرب، اختلالاتی نظیر نقایص هدایتی و آریتمی در ECG مشاهده نمی گردد ولی، در صورت تداوم تماس(پس از 12 هفته)، این علایم ظاهر می شوند. همچنین، تماس با مقادیر پایین سرب قدرت انقباضی و تعداد ضربان قلب را بالا می برد. بنابراین، تغییرات مشاهده شده در گروه های مسموم به سرب می توانند نقش موثری در ایجاد فشار خون ناشی از آن داشته باشند.
    کلید واژگان: استات سرب, فشار خون, قلب ایزوله, قدرت انقباضی قلب
  • علی بمان زارعی محمودآبادی، حسن فلاح حسینی، رضا رضایی شریف آبادی، علی نوروززاده، حسین ایمانی، حسن قشونی
    هدف
    هدف از این مطالعه بررسی عصاره بخش های مختلف میوه هندوانه ابوجهل روی غلظت گلوکز و سیستم آنتی اکسیدانی به منظور بررسی تاثیر آن در پیشگیری و درمان عوارض دیابت در موشهای دیابتی شده با کمک استرپتوزوتوسین بود.
    روش بررسی
    گلوکز خون، گلوتاتیون، کاتالاز، سوپراکسیددیسموتاز و مالون دی آلدهید در بافتهای طحال، کبد و کلیه به همراه کاهش وزن در شش گروه از موشها] I. کنترل، II. کنترل دیابت، III. پیش درمان با عصاره پوسته (mg/kg 200)، سپس تزریق STZ، .IV پیش درمان با عصاره پوسته و مغز (mg/kg 200) و سپس تزریق STZ، V. درمان شده با عصاره پوسته (mg/kg 200)،. VI درمان شده با عصاره پوسته و مغز (mg/kg 200) [اندازه گیری شد.
    یافته ها
    افزایش قندخون در موشهای دیابتی نسبت به موشهای کنترل دیده شد (به ترتیبmg/dl 12/36 ± 209/6 و 10/21 ± 5/105) که بعد از درمان با عصاره هندوانه ابوجهل (پوسته، پوسته و مغز) غلطت گلوکز به ترتیب 16/2 و 22/48 ٪ کاهش یافت. میزان GSH و فعالیت SOD در حیوانات دیابتی 21 روز پس از تجویز STZ به طور معنی داری کمتر از حیوانات کنترل بود اما، میزان MDA افزایش یافته بود. تجویز عصاره هندوانه ابوجهل موجب کاهش معنی دار گلوکز خون و غلظت MDA و افزایش میزان GSH و فعالیت SOD در بافتهای مورد بررسی گردید. همچنین تجویز عصاره پوسته و پوسته و مغز یک هفته قبل از دیابتی نمودن (تیمار حیوانات با (STZ موجب کاهش 16/8% و 25% در ابتلا به دیابت در اثر آلودگی با STZ گردید.
    نتیجه گیری
    نتایج حاصل نشان دهنده تاثیر مصرف خوراکی عصاره هندوانه ابوجهل روی کاهش استرس اکسیداتیو ناشی از دیابت و کاهش قندخون است و احتمالا به عنوان یک عامل مناسب جهت پیشگیری از ابتلا به دیابت می تواند مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: دیابت, هندوانه ابوجهل, سیستم آنتی اکسیدانی, قند خون
  • حسن قشونی، جمال شمس، زهره فقیه منزوی، سیده مائده فاطمی، هدایت صحرایی، علی نوروززاده
    هدف
    مطالعات قبلی نشان داده اند که عصاره آبی الکلی گیاه شقایق Rhoeas) (Papaver بر وابستگی و حساسیت ناشی از مورفین در موشهای کوچک آزمایشگاهی نر مؤثر است.
    روش بررسی
    در این تحقیق اثر عصاره آبی-الکلی گیاه شقایق بر تحمل اثرات ضد دردی مورفین و مداخله عصاره شقایق در این امر در موشهای کوچک آزمایشگاهی نر بررسی شد.
    یافته ها
    آزمایش ها نشان داد که تجویز حاد مورفین (mg/kg 1، 2، 5 و 10) باعث بی دردی وابسته به دوز در ح ی وانات گرد ی د. این افزایش در گروه دریافت کننده دوز (mg/kg 5 و 10) مورفین کاملا معنی دار بود. تجویز عصاره (mg/kg 100،50،25) نسبت به گروه سالین هیچ گونه تغییری در می زان بی دردی ح ی وانات ایجاد نکرد. تجویز مورفین (mg/kg 50، دوبار در روز) برای سه روز پیاپی سبب القاء تحمل به مورفین در این حیوانات شد، به نحوی که تجویز دوز مؤثر مورفین (mg/kg 10) در این حیوانات نتوانست باعث افزایش القای بی دردی شود. تجویز عصاره (mg/kg 100 و 50) قبل از تجویز مورفین (mg/kg 50) در روزهای القای تحمل، سبب کاهش معنی دار تحمل به مورف ی ن گردید.
    نتیجه گیری
    از این آزمایش ها استنباط می شود که عصاره گیاه شقایق سبب کاهش تحمل نسبت به اثرات بی دردی مورفین در موشها می شود که این امر ممکن است در انسان نیز صادق باشد.
    کلید واژگان: مورفین, تحمل, بی دردی, شقایق
  • اژدر حیدری، علی نوروززاده، علیرضا عسگری، اصغر قاسمی، سهیل نجفی، علی خوش باطن
    هدف
    بررسی اثرات مسمومیت کوتاه مدت (8-4 هفته) و تحت مزمن (12 هفته) سرب بر سطح نیترات و نیتریت کل (NOx) و پاسخ دهی عروق به عوامل آدرنرژیک.
    روش بررسی
    موشهای نر از نژاد Sprague-Dawley به گروه های چهار، هشت و دوازده هفته ای که از آب آشامیدنی حاوی 100 ppm سرب استفاده می کردند تقسیم شدند. فشار خون سیستولی در هر گروه با استفاده از دستگاه الکترواسفیگمومانومتر اندازه گیری شد. از وانادیم کلراید (VCl3) برای احیا نیترات به نیتریت استفاده شد و متعاقب آن سنجش اسپکتروفتومتریک نیتریت کل با استفاده از معرف گریس انجام شد. در آزمایشات حساسیت بافتی آئورت سینه ای جدا شده و پس از تثبیت در حمام بافتی، اثر عوامل انقباضی (فنیل افرین و کلونیدین) و شل کننده (ایزوپروترنول) در حضور و عدم حضور آنتاگونیست های مربوطه بررسی شد.
    یافته ها
    مرحله کوتاه مدت مسمومیت با افزایش معنی دار فشار خون و کاهش سطح سرمی NOx همراه بود. در پایان مرحله تحت مزمن مسمومیت علیرغم افزایش بیشتر در فشار خون، روند کاهشی سطح متابولیت های نیتریک اکساید بصورت معنی داری معکوس شد. در هر دو مرحله کوتاه مدت و تحت مزمن تغییرات معنی داری در حساسیت بافتی به فنیل افرین و ایزوپروترنول مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    در مجموع می توان نتیجه گرفت که فشار خون حتی در مراحل اولیه مسمومیت ناشی از سرب نیز افزایش می یابد. بنظر می رسد مکانیسم های دخیل در مراحل مزمن فشار خون ناشی از سرب نظیر نیتریک اکساید و سیستم آدرنرژیک عروق در مراحل کوتاه مدت و تحت مزمن مسمومیت نیز عملکرد داشته باشند.
    کلید واژگان: استات سرب, نیتریک اکساید, فشار خون, حساسیت عروقی
  • محسن خلیلی نجف آبادی، محمدرضا جلالی ندوشن، هدایت صحرایی، علی نوروز زاده
    مقدمه
    هسته پاراژیگانتوسلولاریس (PGi) در دو پدیده وابستگی و سندرم ترک مرفین به ترتیب یک کاهش و یک افزایش فعالیت نشان می دهد. با توجه به این که در دو سیستم اوپیوئیدی و آدنوزینی علایم سندرم ترک نه تنها به کمک آنتاگونیست های همان سیستم بلکه به وسیله آنتاگونیست های سیستم مخالف هم بروز می کند، در مطالعه حاضر با تخریب هسته PGi به مطالعه رفتارهای سندرم ترک ناشی از تزریق کافئین و نالوکسان جهت بررسی نقش این هسته در بروز این رفتارها پرداخته ایم.
    روش کار
    در این مطالعه تجربی تعدادی از موش‎های صحرایی طی 21 روز مصرف مرفین از طریق آب آشامیدنی با دوزهای افزایش یابنده معتاد شدند. سپس به گروه های کنترل (دست نخورده)، شم (فقط مراحل جراحی را طی می کردند)، گروهی که یکی از هسته ها در آنها تخریب می شد و گروهی که هر دو هسته چپ و راست در آنها تخریب می شد، تقسیم شدند. برای بررسی علایم سندرم ترک، در روش اول با تزریق نالوکسان (2 میلی گرم بر کیلوگرم زیر جلدی) و در روش دوم با تزریق کافیین (50 میلی گرم بر کیلوگرم درون پرویتوئن) به حیوانات، علایم ایجاد شده ثبت می گردید. اطلاعات به دست آمده توسط آزمون آنالیز واریانس یک طرفه، آزمون توکی و آزمون کای دو، تجزیه و تحلیل و P<0.05 معنی دار در نظر گرفت شد.
    نتایج
    پارامترهای رفتاری سندرم ترک مرفین پس از تزریق نالوکسان شامل: اسهال، روی هم افتادن پلک، دندان قروچه، انزال، بی قراری، حرکت سگ خیس، راست شدن دم، پریدن و کاهش وزن بود که پس از تخریب دو طرفه هسته PGi در سه رفتار بی قراری، دندان قروچه و پریدن به شکل معنی داری کاهش پیدا کرد. در مورد ظهور علایم سندرم ترک با کافئین مشخص شد که تنوع بروز این علایم کمتر بوده (اسهال، انزال، دندان قروچه، جویدن، بی قراری و پریدن)، اما تخریب دو طرفه هستهPGi به مقدار بیشتری این رفتارها را تحت تاثیر قرار داد. چنانچه از علایم مذکور چهار علامت اسهال، انزال، دندان قروچه، و بی قراری به میزان مشخصی در پی تخریب دو طرفه هسته PGi کاهش یافت.
    نتیجه گیری
    به طور کلی از نتایج این مطالعه مشخص شد که تنوع بروز علایم سندرم ترک نالوکسان بیشتر از کافیین بوده و تخریب دو طرفه هسته PGi سبب تخفیف بروز علایم سندرم ترک به خصوص در سندرم ترک ناشی از تزریق کافیین می شود.
    کلید واژگان: علایم سندرم ترک مرفین, هسته پاراژیگانتوسلولاریس, کافیین, نالوکسان
  • ناصر خدایی، غلامرضا پورحیدری، علی نوروززاده، علی خوش باطن
    سابقه و هدف
    یکی از آثار سمی ارگانوفسفره ها فلج عضلات اسکلتی است که در نهایت باعث مرگ می شود. اکسایم ها تقریبا تنها آنتی دوت های شناخته شده برای جلوگیری یا برگرداندن اثرات سمی ارگانوفسفره ها بر روی عضلات اسکلتی می باشد. در این مطالعه اثرات احتمالی غلظت های مختلف اکسایم نسبتا جدید HI-6 در پیشگیری یا برگرداندن تغییرات ایجاد شده توسط پاراکسون در عضلات اسکلتی بر روی بافت عصب-عضله دو سر گردن جوجه بررسی گردید.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی می باشد.برای این منظور عصب حرکتی عضله گردن جوجه با فرکانس 1/0 هرتز و مدت زمان پالس 2/0 میلی ثانیه (با ولتاژی بالاتر از ولتاژ مورد نیاز برای ایجاد حداکثر پاسخ) برای تولید تکانه های انقباضی منفرد تحریک شده و پاسخ های انقباضی بصورت ایزوتونیک توسط فیزیوگراف (نارکو) ثبت گردید. با توجه به یافته های قبلی، غلظت 1/0 میکرومولار پاراکسون که قدرت انقباضی عضله را بیش از دو برابر افزایش می داد، مورد استفاده قرار گرفت. سپس اثر غلظت های مختلف HI-6 برای مهار یا برگرداندن اثر پاراکسون مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    HI-6 با غلظت 1000 میکرومولار تقریبا تمام اثرات پاراکسون (اگر قبل، همرا و یا بعد از پاراکسون به محیط بافت اضافه شود) را خنثی کرده و یا از آن جلوگیری می کند. غلظت های 30، 100 و 300 میکرومولار HI-6 بترتیب 2 5، 50 و 75 درصد از اثرات پاراکسون را برگردانده یا مهار می کند. غلظت 10 میکرومولار HI-6 اثر قابل ملاحظه ای نداشت. HI-6 با غلظت 1000 میکرومولار به تنهایی 20 % اندازه تویچ ها را نسبت به کنترل کاهش می دهد.
    نتیجه گیری
    در مجموع نتایج این مطالعه نشان داد که HI-6 در مقادیر بکار برده شده می تواند بعنوان آنتی دوت پاراکسون بکار برود، هر چند که در غلظت های بالاتر ممکن است اثرات دیگری نشان دهد.
    کلید واژگان: پاراکسون, HI, 6, عضله دو سر گردن جوجه
  • ناصر خدایی، غلامرضا پورحیدری، علیرضا شهریاری، منیژه رمضانی، علی نوروززاده، علی خوش باطن
    مقدمه
    عوامل اعصاب دسته ای از ترکیبات ارگانوفسفره می باشند که به دلیل خواص فیزیکوشیمیایی و سمیت شان برای استفاده نظامی طراحی شده اند. علاوه برمسمومیت های جنگی و تروریستی ناشی از عوامل اعصاب، آلودگی حاصل از ترکیبات ارگانوفسفره یک مشکل جدی بهداشتی می باشد، به طوری که سالیانه بیش از 3 میلیون مسمومیت و 200 هزار مرگ در جهان گزارش می شود. علایم نیکوتینی ناشی از اثر افزایشی تحریکی ترکیبات ارگانوفسفات ها و کاربامات ها در عضلات مخطط، به شکل فاسیکولاسیون و بلوک انتقال تحریک عصبی در محل اتصال عصب عضله می باشد که در نهایت می تواند به فلج عضلات، به خصوص فلج عضلات تنفسی و مرگ منجر شود. تنها داروی شناخته شده موجود برای این علایم و در واقع برای جلوگیری از فلج عضلات مخطط (به خصوص تنفسی)، استفاده از احیاکننده های کولین استرازی می باشد. لذا، بررسی و مطالعه اثرات آنتی کولین استرازهای ارگانوفسفره بر عملکرد عضلات مخطط و نیز اثرات آنتی دوتی اکسایم ها در برگرداندن این اثرات ضروری به نظر می رسد تا در کنار مطالعات آنزیماتیک بتواند اطلاعات بیشتری را در اختیار قرار دهد.
    مواد و روش کار
    در مطالعه حاضر، اثر غلظت های مختلف پاراکسون بر روی عملکرد عضله مخطط و همچنین مهار یا برگرداندن این اثرات به وسیله ابیدوکسایم بررسی شد. به این منظور با استفاده از تحریک الکتریکی با فرکانس 1/0 هرتز و مدت زمان 2/0 میلی ثانیه و با ولتاژی بالاتر از ولتاژ مورد نیاز برای حداکثر پاسخ، تکانه های عضلانی منفرد در عضله دو سرگردن جوجه ایجاد گردید و به صورت ایزوتونیک به وسیله دستگاه فیزیوگراف (نارکو) و نرم افزار طراحی شده ثبت گردید.
    نتایج
    نتایج نشان می دهد که ابیدوکسایم تنها در غلظت 300 میکرومول (در هر سه شکل تجویز شده) تقریبا به طور کامل موجب مهار یا باز گرداندن اثر پاراکسون می شود. در حالی که در غلظت های 10، 30 و 100 میکرومول تنها حدود 30 تا 80 درصد از این اثرات را مهار یا برمی گرداند.
    بحث: در مجموع آزمایشات نشان می دهدکه مطالعه اثرات ارگانوفسفره ها و آنتی دوت های آنها (اکسایم ها) با استفاده از روش به کار گرفته شده به خوبی قابل انجام است و ابیدوکسایم صرف نظر از زمان تجویز آن توانایی نسبتا قابل توجهی در بازگرداندن یا مهار اثرات پاراکسون از خود بروز داد. البته انجام آزمایشات مقایسه ای بین اکسایم های مختلف توانایی آنتی دوتی آنها را بهتر نشان خواهد.
    کلید واژگان: پاراکسون, ابیدوکسایم, عضله مخطط
    Khodaei N., Poorheidari G., Shahriary A., Ramezani M., Noroozzadeh A., Khoshbaten A
    Aims. Paralysis of skeletal muscles, which can lead to paralysis of respiratory muscles and death, is one of the most toxic effects of organophosphates (OPs), and oximes are the only available antidotes that can reverse or prevent such toxic effects. In the present study, the possible reversal or preventive effect of different concentrations of obidoxime (toxogonin) on changes induced by paraoxon (as an OP) on the function of skeletal muscles was investigated in chicken biventer cervices nerve-muscle (CBC) preparation using the twitch tension recording technique. Methods. Twitches of the CBC muscle were evoked by stimulating the motor nerve at 0.1 Hz with pulses of 0.2 msec duration and a voltage of greater than that required to produce the maximum response. Twitches were recorded isotonically using Narco Biosystems. Previous studies indicate that paraoxon at 100 nM induces a significant increase (more than 100%) in the twitch amplitude therefore, this concentration was used to examine the possible capability of obidoxime to reverse or prevent such effects. Results. Obidoxime at 300 m M could almost fully reverse (when used as post treatment) or prevent (when used as pretreatment or at the same time as toxin) the effect of paraoxon. However, oxime at, 10, 30 and 100 m M could only reverse or reduce this effect to about 30-80%. Oxime alone had also no significant effect on the function of the muscle at concentrations used. Conclusion. These data suggest that obidoxime alone may fully reverse the effect of paraoxon on skeletal muscle tissues.
  • غلامرضا پورحیدری، ناصرخدایی، علیرضا شهریاری، هدایت صحرایی، علی نوروززاده، مهدی صابری، ژیلا پیرزاده جهرمی، علی خوش باطن
    یکی از اثرات سمی عوامل اعصاب جنگی و حشره کش های ارگانوفسفره فلج عضلات اسکلتی است که اغلب پس از فلج عضلات تنفسی حادث می گردد. از طرف دیگر، اکسایم ها تنها آنتی دوت هایی هستند که می توانند مانع از بروز این اثرات سمی بر روی عضلات مخطط گردیده و یا این اثرات را برگشت دهند. در این تحقیق یک روش ساده جهت بررسی اثرات آنتی کولین استرازهای ارگانوفسفره بر عملکرد عضلات مخطط و نیز اثرات آنتی دوتی اکسایم ها در برگرداندن این اثرات ارایه شده است. زیرا، این مطالعه آنزیماتیک قادر است، اطلاعات بیشتری را در اختیار قرار دهد.
    بر همین اساس پاراکسون به عنوان یک آنتی کولین استراز ارگانوفسفره و پرالیدوکسایم به عنوان یک اکسایم با اثرات ثابت شده و عضله دو سرگردن جوجه به همراه عصب مربوطه به عنوان یک عضله مخطط مناسب انتخاب و چند سری آزمایش صورت گرفت. مجموعه این آزمایشات نشان داد که پاراکسون به صورت وابسته به غلظت موجب افزایش قدرت انقباضی عضله می گردد، به نحوی که پاراکسون با غلظت 1/0 میکرومولار پاسخ عضله را به تحریک الکتریکی عصب به بیش از دو برابر افزایش داد. یافته قابل توجه این پژوهش آن بود که پرالیدواکسایم نیز به صورت وابسته به غلظت قادر به برگرداندن این افزایش پاسخ بود، به نحوی که در غلظت 100 میکرومولار و بالاتر این افزایش پاسخ را تقریبا به طور کامل برگشت داد.
    در مجموع، این مطالعه نشان داد که روش به کار گرفته شده، روش مناسبی جهت ارزیابی اثرات آنتی کولین استرازی مواد بر روی عملکرد عضلات مخطط و نیز ارزیابی آنتی دوت ها در برگرداندن این اثرات می باشد.
    کلید واژگان: پاراکسون, پرالیدوکسایم, عضله مخطط, جوجه
    Poorheidari Gh. R., Khodaei N., Shahriary A. R., Sahraei H., Noroozzadeh A., Saberi M. *, Pirzad G., Khoshbaten A.
    One of the most toxic effects of organophosphate (OP) poisoning is the paralysis of skeletal muscles, which can lead to paralysis of respiratory muscles and death. However, in this regard, oximes are the only antidotes available to reverse or prevent such toxic effects of OP insecticides and nerve chemical warfare agents. In the present work, effect of different concentrations of paraoxon (as an OP) on the function of skeletal muscle and reversal of these effects by an oxime (Pralidoxime, 2-PAM) were studied in chick biventer cervices nerve-muscle preparation using twitch tension recording technique. Twitches of the biventer cervices were evoked by stimulating the motor nerve at 0.1 Hz with pulses of 0.2 msec duration and a voltage of greater than that required to produce the maximum response. Twitches and contractors were recorded isotonically using Narco Biosystems. Paraoxon (0.1 µM) induced a highly significant increase (more than 100%) in the twitch height, while higher concentrations (0.3 and 1 µM) could induce partial or total contractors. Therefore, Paraoxon at 0.1 µM was used to examine the capability of Pralidoxime to reverse its effects. Pralidoxime at 100 µM, or higher, could almost fully reverse the effect of paraoxon. While, oxime at 30 and 10 µM could only partially reverse this effect concentration-dependently. These results suggest that the method used is of high value in studying the functional effects of OPs on skeletal muscle tissues and the reversal effects of antidotes.
  • اژدر حیدری، علی نوروززاده، غلامرضا کریمی، احمدرضا دهپور، سهیلا طبایی، محمدرضا زرین دست، علی خوش باطن، علیرضا عسگری
    سرب باعث ایجاد فشار خون در انسان و حیوانات آزمایشگاهی می شود. مکانیسم دقیق فشار خون ناشی از سرب معلوم نیست اما عوامل زیادی از جمله: تغییر در پاسخ دهی سیستم آدرنرژیک ممکن است در این زمینه دخیل باشند. در این مطالعه در طی 28 روز اثر مسمومیت حاد و تحت حاد با سرب بر پاسخ دهی آئورت سینه ای بررسی شد. موش های صحرایی از نژاد Sprague Dawley با وزن 250 - 200 گرم استفاده شدند. پس از خارج کردن آئورت سینه ای و قراردادن آن در محلول کربس سرد، بافت هم بند و چربی آن جدا گردید. حلقه های 3 - 2 میلی متری از آئورت برش داده شدند. برای ثبت انقباض ایزومتریک داخل حمام بافتی قرار داده شد. حمام بافتی حاوی 10 میلی لیتر محلول کربس با دمای 37 درجه سانتی گراد بود که با گاز محتوی 95% اکسیژن و 5% دی اکسید کربن هوادهی می شد. حلقه ها به مدت 45 دقیقه تحت کشش مناسب (2 گرم وزنه) قرار داده شدند، سپس دو بار با محلول 40 میلی مولار کلرور پتاسیم تحت انقباض قرارگرفتند. پاسخ انقباضی دوم به کلرور پتاسیم به عنوان مرجع برای محاسبات بعدی مورد استفاده قرار گرفت. پاسخ های انقباضی با اضافه کردن دوزهای افزایشی عوامل مختلف نطیر فنیل افرین، پرازوسین، کلونیدین، یوهیمبین، دوپامین و SCH در حضور یا عدم حضور L - NAME و ایندومتاسین مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج نشان دادند که در معرض قرارگرفتن سرب به صورت حاد و تحت حاد باعث افزایش معنی داری در پاسخ انقباض عروقی می شود. به نظر نمی رسد که این اثر سرب به تنهایی ناشی از اثر سیستم آدرنرژیک باشد، بلکه فاکتورهای دیگر نظیر تغییر در تبادل کلسیم داخل سلولی، نیتریک اکساید و مسیر سیکلواکسی ژناز ممکن است دخیل باشند.
    کلید واژگان: استات سرب, اکسیژناز, سیستم آدرنرژیک, ایندومتاسین, L - NAME
    Heydari A. *, Noroozzadeh A., Karimi G. R., Dehpour A. R., Tabaei S., Zarrin Dast M. R., Khoshbaten A., Asgari A. R
    Lead exposure can induce hypertension in human experimental animals. The exact mechanism of lead-induced hypertension is unknown but many factors such as changes in responsiveness of adrenergic system may be involved. In this study the effects of acute and subacute lead exposure (28 days) on responsiveness of thoracic aorta were aorta and pacing in ice-cold Kreb`s solution at 37 C and gassed with %95 O2 / %5 CO2.Aorta rings were ppaced under optimal resting force of 2 gr for 45 min, and then exposed twice to 40-mmo1/1KC1. The contraction response to the second exposure ti KC1 was taken as refrence for other calculations. The contractile responses were evaluated by adding incremental doses of different factors such as phenylephrine, Prazosin, clonidine, yohimbine, dopamine and SCH in the presence or absence of L-NAME and indomethacin. The results showed that acute and subacute lead exposure significantly increases contractileresponse. It also seems that adrenergic system in not solely resposible for this effect and cyclooxygenase rout may be involved.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال