علیرضا حسینی کاخک
-
مقدمه و هدفبیماری MS شایع ترین علت ناتوانی های نورولوژیایی در میان بالغین جوان می باشد و از مهم ترین بیماری های تغییردهنده مسیر زندگی افراد است. هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر 8 هفته تمرینات مقاومتی و پیلاتس بر برخی از عملکردهای جسمانی در زنان مبتلا به ام.اس بود.مواد و روش هااین پژوهش نیمه تجربی بود و 33 زن مبتلا به MS شرکت داشتند (EDSS بین 1 تا 4). آنها هدفمند انتخاب و تصادفی به دو گروه تجربی و یک گروه کنترل تقسیم شدند. تمرینات، هشت هفته، سه جلسه در هفته انجام شد. گروه تمرینات مقاومتی حرکات فلکشن و اکستنشن پا، قایقی، پروانه، پرس پا و کرانچ را از شدت 40 درصد یک تکرار بیشینه شروع و بعد از هشت هفته به 60 درصد یک تکرار بیشینه رساندند. گروه تمرینی پیلاتس نیز طی هشت هفته، سه جلسه در هفته، 70-60 دقیقه تمرین کردند و گروه کنترل هیچ تمرینی نداشتند. در طول تمرین، حرکات از سه ایستگاه به 10 و ست ها از یک به سه رسید. استقامت و قدرت عضلانی، تعادل و انعطاف پذیری قبل و بعد از دوره تمرین ارزیابی شد. آزمون آنووای یک سویه برای مقایسه شاخص ها بین گروه ها و آزمون تی زوجی برای تغییرات درون گروهی استفاده شد. برای تشخیص محل اختلاف میانگین بین گروه ها،آزمون تعقیبی توکی استفاده شد (0.05>P).یافته هاتحلیل آماری یافته ها نشان داد؛ هشت هفته تمرین مقاومتی و پیلاتس نسبت به گروه کنترل، سبب بهبود معناداری در شاخص های قدرت،استقامت عضلانی و تعادل شد. انعطاف پذیری در تمرینات پیلاتس و شاخص تعادل در تمرینات مقاومتی تاثیر بهتری داشتند (0.05>P).بحث و نتیجه گیریبا توجه به نتایج، احتمالا بتوان تمرینات پیلاتس و مقاومتی را به عنوان روشی موثر برای بهبود عملکرد حرکتی به بیماران MS، پیشنهاد کرد.کلید واژگان: تمرین مقاومتی, تمرین پیلاتس, عملکرد جسمانی, بیماران مولتیپل اسکلروزیسIntroduction andPurposeMS is the most common cause of neurological disabilities among young adults. The aim of this research was to investigate the effect of 8 weeks of resistance training and Pilates on some physical performance in women with MS.Material and MethodsThis research was semi-experimental and 33 women with MS participated (EDSS between 1 and 4). They were purposefully selected and randomly divided into two experimental groups and one control group. Exercises were done for eight weeks, three sessions a week. The resistance training group started leg flexion and extension movements, rowing, butterfly, leg press and crunches from the intensity of 40% of a maximum repetition and increased it to 60% of a maximum repetition after eight weeks. The Pilates training group also trained for 60-70 minutes three times a week for eight weeks, and the control group did not have any training. During the training, movements increased from three stations to 10 and sets from one to three. Endurance and muscle strength, balance and flexibility were evaluated before and after the training period. One-way ANOVA test to compare indicators between groups and paired t-test were used for intra-group changes. Tukey's post-hoc test was used to determine of the mean difference between the groups (P<0.05).ResultsStatistical analysis of the findings showed; Compared to the control group, eight weeks of resistance training and Pilates caused a significant improvement in strength, muscle endurance and balance indicators. Flexibility in Pilates exercises and balance index in resistance exercises had a better effect (P<0.05).
Discussion andConclusionAccording to the results, it is possible to suggest Pilates and resistance exercises as an effective way to improve motor function to MS patients.Keywords: Resistance training, Pilates training, physical function, Multiple Sclerosis -
هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر ترتیب تمرینات ترکیبی بر برخی از عوامل آمادگی جسمانی، ظرفیت عملکردی و سطوح سرمی میوستاتین و فولیستاتین زنان یایسه بود. روش بررسی کارآزمایی بالینی بود. 33 زن یایسه 50 تا 60 ساله به طور تصادفی در سه گروه هوازی- مقاومتی (11 نفر)، مقاومتی- هوازی (10 نفر) و گروه کنترل (12 نفر) قرار گرفتند. تمرین در مدت 8 هفته و 4 جلسه در هفته انجام گرفت. برای تحلیل داده ها از روش آماری آنوا با اندازه های تکراری استفاده شد. نتایج نشان داد غلظت میوستاتین، فولیستاتین، شاخص توده بدن بین سه گروه تفاوت معنا داری نداشت (05/0>p). درصد کاهش شاخص توده بدنی در گروه هوازی- مقاومتی بیشتر و درصد کاهش میوستاتین و فولیستاتین در گروه مقاومتی- هوازی بیشتر بود، ولی معنا دار نبود. بین دو گروه تمرین و کنترل در قدرت و استقامت عضلانی بالاتنه تفاوت معنا داری وجود داشت (05/0>p). در هر دو نوع ترتیب تمرین افزایش معنا داری در قدرت و استقامت عضلانی بالاتنه مشاهده شد (05/0>p) و درصد تغییرات قدرت و استقامت عضلانی بالاتنه در گروه مقاومتی- هوازی بیشتر بود، ولی معنا دار نبود. براساس یافته ها می توان گفت در متغیرهای پژوهش تفاوت معنا داری بین ترتیب های متفاوت تمرین ترکیبی وجود ندارد و زنان یایسه می توانند از هر دو نوع ترتیب به منظور افزایش قدرت و استقامت عضلانی بالاتنه و جلوگیری از افزایش میوستاتین و تحلیل عضلانی استفاده کنند.
کلید واژگان: ترتیب تمرینات, تمرینات ترکیبی, فولیستاتین, میوستاتین, یائسگیSport Biosciences, Volume:12 Issue: 45, 2020, PP 189 -206Purpose of the present study was to examine the influence of CT order on Myostatin and Follistatin serum levels, physical fitness and functional capacity in postmenopausal females. Methodology was Clinical Trial. 33 postmenopausal women (age50 to 60 years) were randomly assigned into three groups: Aerobic -Resistance training (A+R; n=11), Resistance- Aerobic training (R+A; n=10) or Control group (C; n=12). Training interventions were performed for 8-week, 4 times a week. Statistical analysis (RM-ANOVA) was used to analyze the data. The outcomes of the study showed that there was no significant difference in (BMI) and Myostatin and Follistatin between the three groups (p> 0.05). The percentage of reduction in the BMI was higher in (A+R) group and the percentage of reduction in the Myostatin and Follistatin was higher in (R+A) group but was not significant. There was a significant difference between groups Compared to the control group in body upper muscular strength and endurance (p <0.05). There was a significant increase in muscular strength and endurance in both training groups (p <0.05) but there was not a significant difference between exercise orders. The percentage of reduction in the body upper muscular strength and endurance was higher in (R+A) group but was not significant. In Results It seems that there was no significant difference between the different orders in the mentioned variable and postmenopausal women can use both exercise orders in order to increasing upper body strength and endurance and Prevent to increase Myostatin and muscle loss.
Keywords: concurrent training, exercise order, Follistatin, Myostatin, postmenopausal women -
فصلنامه سالمند، پیاپی 55 (پاییز 1398)، صص 356 -367اهداف
کاهش توده عضله در افراد مسن، به اختلال در توانایی عضله اسکلتی برای پاسخ دادن به تحریک آنابولیکی و افزایش فعالیت مسیرهای سیگنالی پروتئولیتیک نسبت داده می شود. همراه با افزایش سن، غلظت هورمون های آنابولیک نظیر تستوسترون، IGF-1 و IGFBP-3 کاهش می یابد. تمرین های مقاومتی باعث ایجاد سازگاری های مثبتی در افراد مسن می شود و از این طریق اثرات مخرب افزایش سن را کاهش می دهد. هدف از این بررسی تاثیر اجرای تمرین مقاومتی با بار کم در برابر بار زیاد تا حد خستگی، بر تستوسترونIGF-1، IGFBP-3 و عملکرد زنان سالمند بود.
مواد و روش ها28 زن سالمند با میانگین و انحراف معیار سنی 2/51±63/14 سال که واجد شرکت در پژوهش بودند، به صورت تصادفی در 3 گروه آزمایش مقاومتی با بار کم (30 درصد یک تکرار بیشینه)، تمرین مقاومتی با بار زیاد (80 درصد یک تکرار بیشینه) و گروه کنترل قرار گرفتند. برنامه تمرین شامل 8 هفته و هر هفته 3 جلسه بود. هر دو گروه تمرینات را تا سرحد خستگی اجرا می کردند. حداقل تعداد تکرار برای گروه با بار کم 20 تکرار و برای گروه با بار زیاد 8 تکرار بود. قبل و بعد از دوره تمرینی، سطوح سرمی تستوسترون IGF-1، IGFBP-3، قدرت عضلانی پایین تنه و استقامت عضلانی اندازه گیری شد.
یافته هاتمرین تاثیر معنی داری بر تستوسترون، IGF-1 و IGFBP-3 آزمودنی ها نداشت (0/05P)، و بین دو گروه تفاوت معنی داری وجود نداشت (0/05<p).
نتیجه گیریبر اساس یافته های این تحقیق، این احتمال وجود دارد که تمرین مقاومتی با بار کم تا سرحد خستگی می تواند بر سازگاری های عملکردی ناشی از تمرین اثر گذاشته و جایگزین مناسبی برای تمرینات با بار بالا در افراد سالمند باشد.</p).
کلید واژگان: تمرین مقاومتی با بار کم, تمرین مقاومتی با بار زیاد, تستوسترون, فاکتور رشد شبه انسولین یک (IGF-1), پروتئین شماره 3 باندشده با فاکتور رشد شبه انسولین (IGFBP-3)ObjectivesThe loss of muscle mass in older adults is attributed to the impaired ability of the skeletal muscle in response to anabolic stimuli and the increased activation of the proteolytic signaling pathway. With increasing age, plasma concentrations of circulating anabolic hormones and growth factors, e.g. testosterone, Insulin-like Growth Factor-1 (IGF-1) and Insulin-like Growth Factor Binding Protein-3 (IGFBP-3) are also diminished. Resistance Training (RT) promotes positive adaptations that attenuate the harmful effects of aging. The aim of this investigation was evaluation the impact of RT with Low Load (LL) and high load (HL) on the testosterone, IGF-1, IGFBP-3 levels and functional adaptations in older women.
Methods & MaterialsA total of 28 older women (Mean±SD age: 63.14±2.51 y) eligible to participate in this study were randomly assigned into three groups of RT with Low Load (RT-LL) (30٪ 1RM [one repetition maximum test]), RT group with High Load (RT-HL) (80٪ 1RM) and control group. Both training groups performed the exercise until fatigue. The minimum number of repetitions for the RT-LL group was 20 and for the RT-HL group 8. The RT program was executed three sessions per week for 8 weeks. Testosterone, IGF-1, IGFBP-3, lower body muscular strength, and muscular endurance of the subjects were measured before and after the intervention.
ResultsNo significant changes were observed in testosterone, IGF-1, and IGFBP-3 levels after 8 weeks of RT (P>0.05). Both training groups significantly increased the lower body muscular strength and muscular endurance (P<0.05), and there was no significant difference between the two RT groups (P>0.05).
ConclusionBased on the study findings, RT-LL until the fatigue may affect performance adaptations resulting from exercise and provide an appropriate alternative to RT-HL in older people.
Keywords: Low-load resistance training_High-load resistance training_Testosterone_Insulin-like Growth Factor 1 (IGF-1)_Insulin-like Growth Factor Binding Protein-3 (IGFBP-3) -
زمینه و هدفنوروپاتی محیطی، از شناخته شدهترین عوارض عروق کوچک در دیابت است که به دلیل اختلال در عملکرد حس عمقی سیستم حسی- پیکری منجر به کاهش تعادل، قدرت و استقامت عضلانی می گردد. هدف از مطالعه حاضر تعیین تاثیر دو نوع برنامه تمرین ترکیبی (هوازی- مقاومتی) بر عملکرد جسمانی و ترکیب بدنی زنان دیابتی نوع دو مبتلا به نوروپاتی محیطی بود.روش کاردر این پژوهش نیمه تجربی، تعداد 33 زن مبتلا به نوروپاتی دیابتی به سه گروه (دو گروه تجربی و یک گروه کنترل) تقسیم شدند. گروه های تجربی به مدت 12 هفته، 3 جلسه در هفته تمرینات ترکیبی هوازی- مقاومتی را با حجم و شدت های مشخص اجرا کردند. برنامه تمرینی گروه 1: تمرین مقاومتی شامل 4 تا 5 حرکت با 2 تا 3 ست 12-10 تکراری و تمرین هوازی اینتروال شامل 70- 55 درصد ضربان قلب بیشینه به مدت 30 تا 45 دقیقه؛ گروه 2: تمرینات مشابه گروه اول با این تفاوت که تمرین مقاومتی 8 تا 10 حرکت انجام شد و تمرین هوازی به مدت 15 تا 22 دقیقه بود. گروه کنترل در هیچ برنامه تمرینی شرکت نکردند. از تمامی آزمودنی ها قبل و بعد از مداخله، آزمونهای عملکرد جسمانی و ترکیب بدنی انجام و یک نمونه خون گرفته شد. داده ها با روش آماری آنووا با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی با سطح معنی داری 0/05≥p تحلیل شدند .یافته هانتایج نشان داد که تعادل پس از 12 هفته تمرین در گروه تجربی دو در مقایسه با گروه تجربی یک و کنترل، بهبود معنیداری داشت (0/05>p). همچنین قدرت بیشینه، استقامت عضلانی اندام تحتانی و حداکثر اکسیژن مصرفی در گروه های تجربی یک و دو نسبت به گروه کنترل، افزایش معنی داری یافت (0/05>p). اما در شاخص خونی (قندخون ناشتا، HbA1C، انسولین، مقاومت به انسولین)، شاخص توده بدنی، وزن، دور کمر و درصد چربی بدن بین گروه ها تفاوت معنیداری دیده نشد.نتیجه گیریتمرینات ترکیبی (هوازی- مقاومتی) با دو حجم متفاوت می تواند موجب بهبود عملکرد جسمانی و ترکیب بدنی در بیماران نوروپاتی دیابتی گردد. اما تمرینات ترکیبی با غالب مقاومتی، تاثیر بیشتری را نشان می دهد. لذا به بیماران نوروپاتی دیابتی توصیه می گردد در صورت نداشتن محدودیت به منظور کنترل پیشرفت بیماری و بهبود شاخص های عملکردی از برنامه های ترکیبی با غالب مقاومتی استفاده نمایند.کلید واژگان: تمرین ترکیبی, عملکرد جسمانی, ترکیب بدنی, دیابت نوع 2, نوروپاتی محیطیBackground & objectivesPeripheral diabetic neuropathy is one of the most commonly diagnosed microvascular complications of diabetes, which due to impairment in the deep sensory performance, decreases in balance and strength and muscular endurance. The purpose of this study was to investigate the effect of two types of combined training on physical performance and body composition in type 2 diabetic women with peripheral neuropathy.MethodsIn this quasi-experimental study, 33 women with diabetic neuropathy were divided into three groups (two experimental groups and one control). Training groups performed combined aerobic-resistance exercises for 12 weeks, 3 times a week with specific volume and intensity. The program of training group 1 was resistance training with 2-3 sets, 10-12 repetitions for each exercise in 4-5 station and aerobic interval with 70- 55% maximum heart rate for 30 to 45 minutes. For group 2, the exercises were similar to the first group, with this difference that the resistance training was performed for 8 to 10 station and the aerobic training for 15 to 22 minutes. The control group did not participate in any training program. Before and after interventions, physical function, body composition and blood samples were measured in all subjects. The data were analyzed via repeated measurements of ANOVA and Bonferroni post hoc test with a significant level of p<0.05.ResultsThe results showed the significant improvement in balance after 12 weeks of training in experimental group 2 compared to 1 and control groups (p<0.05). Also, the maximum power, muscular endurance of the lower limbs and maximum oxygen consumption in experimental groups 1 and 2 were significantly higher than control group (p<0.05). However, there was no significant difference between the blood parameters (fasting blood glucose, HbA1C, insulin, insulin resistance), body mass index, weight, waist circumference and body fat percentage (p<0.05).ConclusionCombined training with two different volumes can improve physical function and body composition in diabetic neuropathic patients. However, the combined training with the dominant resistance showed more impact. Therefore, in order to improve the performance indicators, it is recommended for diabetic neuropathy patients, to use combined programs with dominant resistance training, if they have no limitation.Keywords: Combined Exercise_Physical Function_Body Composition_Type 2 Diabetes_Peripheral Neuropathy
-
مقدمهدر سالمندی حجم و قدرت عضلات اسکلتی کاهش می یابد. بنابراین تحقیقات روی مداخله های بالقوه ای که بتواند افت عملکرد را کاهش دهد، بسیار حائز اهمیت است، لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر هشت هفته تمرین ترکیبی با و بدون محدودیت جریان خون بر سطوح سرمی مایوستاتین، فولیستاتین و IGF-1 در زنان سالمند بود.مواد و روش هاتعداد 40 زن سالمند با دامنه سنی 55-70 سال، به صورت تصادفی به چهار گروه شامل: 1) تمرین ترکیبی همراه با محدودیت جریان خون، 2) تمرین ترکیبی با شدت پایین بدون محدودیت جریان خون، 3) تمرین ترکیبی با شدت بالا بدون محدودیت جریان خون و 4) کنترل تقسیم شدند. برنامه تمرینی شامل تمرینات مقاومتی و هوازی بود که سه بار در هفته به مدت هشت هفته انجام شد. میزان سرمی IGF1، مایوستاتین و فولیستاتین قبل و پس از مداخلات اندازه گیری شدند. از روش تجزیه و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده گردید. سطح معنی داری 0/05>P در نظر گرفته شد.یافته هاتفاوت بین گروه ها در میزان فولیستاتین و مایوستاتین سرمی معنی دار بود (0/0001=P)، میزان IGF1 علی رغم افزایش در پیش آزمون- پس آزمون، در بین گروه های تمرینی تفاوت معنی داری مشاهده نشد (0/05<P).نتیجه گیریبا توجه به نتایج این مطالعه به نظر می رسد استفاده از تمرین ترکیبی همراه با انسداد عروق در زنان سالمند منجر به اثر مثبت عوامل آنابولیکی در جلوگیری از آتروفی عضلانی می شود و توصیه می گردد که در برنامه تمرینی زنان سالمند گنجانده شود.کلید واژگان: مرینات ترکیبی, محدودیت جریان خون, مایوستاتین, فولیستاتین, IGF-1, زنان سالمندIntroductionSize and strength of skeletal muscles are reduced during aging. It seems research on potential interventions that can reduce the loss of function is very important. Therefore, the purpose of this study was to investigate the effect of eight weeks of combined exercise with and without blood flow restriction on serum levels of myostatin, folinolatin and IGF-1 in the elderly women.Materials and Methods40 older women with ranging from 55-70 years were randomly divided into four groups, 1) combined exercises with a blood flow restriction, 2) low intensity exercise without blood flow restriction, 3) combined exercise with high intensity without blood flow restriction and 4) control group. The Training program included resistance and aerobic training in eight weeks (three sessions per week). Serum levels of myostatin, follistatin and IGF-1 were measured before and after the training period. One-way repeated-measures ANOVA was used to assess the effect of training protocols. The significance level was set at P <0.05.ResultsThere was a significant difference among the groups in serum follistatin and myostatin levels (p = 0.0001). Although there was a significant increase in the pre-post test level of IGF-1, there was no significant change in the level of IGF-1 among the groups (p>0.05).ConclusionThe use of combined exercise with vascular occlusion in elderly women leads to positive effects of anabolic agents in preventing muscle atrophy. It is recommended that combined exercise includes in the training program for elderly women.Keywords: combined exercise training, vascular occlusion, indices of muscle growth factors, elderly women
-
مقدمه و هدف
بیماری MS شایع ترین علت ناتوانی های نورولوژیایی در میان بالغین جوان می باشد و از مهم ترین بیماری های تغییردهنده مسیر زندگی افراد است. هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر 8 هفته تمرینات مقاومتی و پیلاتس بر برخی از عملکردهای جسمانی در زنان مبتلا به ام.اس بود.
مواد و روش هااین پژوهش نیمه تجربی بود و 33 زن مبتلا به MS شرکت داشتند (EDSS بین 1 تا 4). آنها هدفمند انتخاب و تصادفی به دو گروه تجربی و یک گروه کنترل تقسیم شدند. تمرینات، هشت هفته، سه جلسه در هفته انجام شد. گروه تمرینات مقاومتی حرکات فلکشن و اکستنشن پا، قایقی، پروانه، پرس پا و کرانچ را از شدت 40 درصد یک تکرار بیشینه شروع و بعد از هشت هفته به 60 درصد یک تکرار بیشینه رساندند. گروه تمرینی پیلاتس نیز طی هشت هفته، سه جلسه در هفته، 70-60 دقیقه تمرین کردند و گروه کنترل هیچ تمرینی نداشتند. در طول تمرین، حرکات از سه ایستگاه به 10 و ست ها از یک به سه رسید. استقامت و قدرت عضلانی، تعادل و انعطاف پذیری قبل و بعد از دوره تمرین ارزیابی شد. آزمون آنووای یک سویه برای مقایسه شاخص ها بین گروه ها و آزمون تی زوجی برای تغییرات درون گروهی استفاده شد. برای تشخیص محل اختلاف میانگین بین گروه ها، آزمون تعقیبی توکی استفاده شد (0.05>P).
یافته ها:
تحلیل آماری یافته ها نشان داد؛ هشت هفته تمرین مقاومتی و پیلاتس نسبت به گروه کنترل، سبب بهبود معناداری در شاخص های قدرت، استقامت عضلانی و تعادل شد. انعطاف پذیری در تمرینات پیلاتس و شاخص تعادل در تمرینات مقاومتی تاثیر بهتری داشتند (0.05>P).
بحث و نتیجه گیری:
با توجه به نتایج، احتمالا بتوان تمرینات پیلاتس و مقاومتی را به عنوان روشی موثر برای بهبود عملکرد حرکتی به بیماران MS، پیشنهاد کرد.
کلید واژگان: تمرین مقاومتی, تمرین پیلاتس, عملکرد جسمانی, بیماران مولتیپل اسکلروزیسIntroduction and purposeMS is the most common cause of neurological disabilities among young adults. The aim of this research was to investigate the effect of 8 weeks of resistance training and Pilates on some physical performance in women with MS.
Material and methodsThis research was semi-experimental and 33 women with MS participated (EDSS between 1 and 4). They were purposefully selected and randomly divided into two experimental groups and one control group. Exercises were done for eight weeks, three sessions a week. The resistance training group started leg flexion and extension movements, rowing, butterfly, leg press and crunches from the intensity of 40% of a maximum repetition and increased it to 60% of a maximum repetition after eight weeks. The Pilates training group also trained for 60-70 minutes three times a week for eight weeks, and the control group did not have any training. During the training, movements increased from three stations to 10 and sets from one to three. Endurance and muscle strength, balance and flexibility were evaluated before and after the training period. One-way ANOVA test to compare indicators between groups and paired t-test were used for intra-group changes. Tukey's post-hoc test was used to determine of the mean difference between the groups (P<0.05).
ResultsStatistical analysis of the findings showed; Compared to the control group, eight weeks of resistance training and Pilates caused a significant improvement in strength, muscle endurance and balance indicators. Flexibility in Pilates exercises and balance index in resistance exercises had a better effect (P<0.05).
Discussion and ConclusionAccording to the results, it is possible to suggest Pilates and resistance exercises as an effective way to improve motor function to MS patients.
Keywords: Resistance training, Pilates training, Physical function, Multiple sclerosis -
زمینه و هدفیکی از رایج ترین شرایط به چالش کشیدن دستگاه فیزیولوژیک انسان، ورزش است. لذا این مطالعه با هدف تعیین میزان تاثیر انواع تمرینات ورزشی بر روی عوامل سیستم اندوکانابینوئیدی از قبیل آناندامید (AEA) ، 2-آراشیدونیل گلیسرول (2-AG) انجام پذیرفت.مواد و روش هادر این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی، از بین دانش جویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد بابل، 32 مرد جوان (25-19 سال) که فعالیت های ورزشی منظمی نداشتند، به صورت داوطلب انتخاب شدند. این افراد در 4 گروه 8 نفره به طور تصادفی تقسیم شدند که بعد از صرف صبحانه یک سان، خون آزمودنی ها قبل و بعد از تمرین کوتاه مدت هوازی (تمرین دو با شدت اکسیژن مصرفی70 درصد حداکثر ضربان قلب تا زمان واماندگی کامل) و بی هوازی (تمرین دو با شدت حداکثر تا زمان واماندگی کامل) و مقاومتی دایره ای (با 8 ایستگاه تا زمان واماندگی کامل) گرفته شد. گروه کنترل هیچ نوع فعالیت ورزشی انجام ندادند. فاکتورهای آناندامید و آراشیدونیل گلیسرول به روش الایزا مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از روش آماری آنالیز واریانس، آنالیز کوواریانس و T وابسته تحلیل شدند.یافته هایافته ها نشان داد که هیچ کدام از روش های ورزشی کوتاه مدت هوازی، بی هوازی و مقاومتی اثر معنی داری بر روی عوامل سیستم اندوکانابینوئید ندارند (05/0< p).نتیجه گیرینتایج پژوهش حاضر نشان داد که ورزش کردن کوتاه مدت با هر روشی تا واماندگی نمی تواند سیستم اندوکانابینوئید را تحت تاثیر قرار دهد.کلید واژگان: آناندامید, تمرین هوازی, تمرین بی هوازی, تمرین مقاومتی, 2-آراشی دونیل گلیسرول, سیستم اندوکانابی نوئیدBackground and ObjectivesOne of the most common challenges for human physiological system is exercise. Therefore, the aim of this study was determining the effect of different types of exercise on endocannabinoid system agents such as anandamide (AEA) and 2-arsidonyl glycerol (2-AG).Materials and MethodsIn this clinical trial study, 32 young men (19-25 years old) volunteered from among students of Islamic Azad University of Babol, who did not have any regular sports activities. They were randomly divided into four groups of eight persons. After having the same breakfast, the subjects’ blood were taken before and after short time aerobic exercise (running training with oxigen consumption of 70% of maximal heart rate until full exhaustion), anaerobic exercise (running training with maximum intensity until full exhaustion) and resistance exercise (with 8 stations until full exhaustion). The control group did not do any exercise. The anandamide and 2-arsidonyl glycerol factors were evaluated by ELISA method. Data were analyzed using ANOVA, ANCOVA and paired t-test method.ResultsThe results of this study showed that short time aerobic, anaerobic and resistance exercise did not have any significant effect on endocannabinoid system factors (p> 0.05).ConclusionThe results of this study showed that endocannabinoid system is not affected by different training methods until exhaustionKeywords: Endocannabinoid system, Anandamide, 2-arsidonyl glycerol, Aerobic exercise, Anaerobic exercise, Resistance exercise
-
زمینه و هدفافراد مبتلا به کم توانی ذهنی معمولا از آمادگی جسمانی پایین و ترکیب بدنی نامناسب برخوردارند. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر یک دوره تمرین ورزشی بر ترکیب بدنی و آمادگی جسمانی دختران کم توان ذهنی بود. روش تحقیق: تعداد 22 دختر حرفه آموز یک مرکز توانبخشی خصوصی (دامنه سنی: 30-22 سال، ضریب هوشی: 70-50) به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و تجربی تقسیم شدند. برنامه تمرینی شامل دو بخش مقاومتی و هوازی، به مدت 8 هفته، 3 جلسه در هفته و هر جلسه به مدت 90 دقیقه اجرا شد. بخش مقاومتی شامل تمرینات با کش لاستیکی و تمرینات تحمل وزن بدن (به رعایت اصل اضافه بار) و تمرینات هوازی شامل راه رفتن، دویدن، بازی آزاد و حرکات ریتمیک بود. قبل و بعد از برنامه تمرینی، آزمون های ترکیب بدن، قدرت عمومی و توان هوازی به عمل آمد. داده ها با استفاده از آزمون های t وابسته و مستقل با کمک نرم افزار SPSS نسخه 18 تجزیه و تحلیل گردید و سطح معنی داری آزمون ها 0/05>p در نظر گرفته شد.یافته هانتایج نشان داد که بین دو گروه کنترل و تجربی تفاوت معنی داری در وزن (0/63=p) ، شاخص توده بدنی (0/19=p) ، توده بدون چربی (0/81=p) ، توده چربی (0/37=p) و حداکثر اکسیژن مصرفی اندازه گیری شده با آزمون شاتل ران (0/26=p) وجود ندارد؛ اما تمرین ورزشی به اجرا درآمده باعث افزایش معنی دار قدرت عمومی (0/001=p) شرکت کنندگان گردید.نتیجه گیریتمرین ترکیبی مشتمل بر تمرینات مقاومتی هوازی، می تواند قدرت عضلانی دختران کم توان ذهنی را بهبود بخشد، اما برای بهبودی ترکیب بدنی و توان هوازی آن ها کفایت نمی کند. از این رو پیشنهاد می شود تمرینات ورزشی به عنوان بخشی از برنامه روزانه مراکز توانبخشی با تاکید بر مدت مناسب و شدت مطلوب، طراحی و اجرا شود.کلید واژگان: عقب مانده ذهنی, تمرینات ورزشی ترکیبی, آمادگی جسمانی, ترکیب بدنیBackground and AimMentally retarded individuals have poor physical fitness and inappropriate body composition. The purpose of this study was toinvestigate of effect of combined exercise training program on body composition and physical fitness in mentally retarded girls.Material andMethodstwenty twosubjects from a private rehabilitation center (age: 22-30 years, intelligence quotients= 50-70) were selected and randomly divided into two groups of experimental and control. The training protocol included strength and aerobic training, eight weeks, three sessions per week, and each session 90 minutes. Part of resistance training included training with elastic bands and weight bearing resistance exercise (with respect of overload) and aerobic training included walking, jogging and rhythmic activities. Before and after training protocol body composition, general strength and aerobic power were measured. Data were analyzed using dependent and independent sample t-tests on gain scores, employing the SPSS statistical package program. The test significance level was taken as p<0.05.ResultsThere were no statistically significant differences in weight (t=0.48, p=0.63), BMI (t=1.35, p=0.19), lean body mass (t= -0.23, p=0.81), fat body mass (t=0.91, p=0.37), and VO2max in Mc Ardle step test (t=1.7, p=0.1) and shuttle run test (t=-1.14, p=0.26) between groups, whereas muscular strength significantly increased (t=-4.56, p=0.001) in training group.ConclusionCombined resistance and aerobic training can improve muscular strength in mentally retarded girls, whereas probably have no significantly effect on body composition and aerobic power. It suggested that exercise training program consider as a part of daily activities and curriculum in rehabilitation centers, and these training designed with longer duration and more intensity and consideration dietary regimen.Keywords: Mentally retarded, Combined exercise training, Physical fitness, Body composition
-
هدف از این پژوهش، مقایسه تاثیر تمرینات قدرتی با انسداد عروق و بدون انسداد عروق بر شاخص های فشار مکانیکی متابولیکی ناشی از ورزش دختران جوان می باشد. در این پژوهش که با روش نیمه تجربی و طرح متقاطع انجام شد، 14 دختر جوان (با میانگین سنی 2/1±21 سال و شاخص توده بدنی 9/3 ± 23 کیلوگرم بر متر مربع) به فاصله یک هفته و به صورت تصادفی در سه حالت کنترل، تمرینات قدرتی با انسداد عروق و تمرین مقاومتی بدون انسداد قرار گرفتند. تمرین شامل یک جلسه تمرین مقاومتی پایین تنه در سه نوبت تا حد خستگی بود. در گروه با انسداد عروق، قسمت نزدیک به تنه ران توسط تورنیکت هنگام تمرین بسته می شد. شدت در تمرین با انسداد عروق 20 تا 30 درصد یک تکرار بیشینه بود و درگروه بدون انسداد، همین تمرینات با شدت 70 تا 80 درصد یک تکرار بیشینه، اما بدون محدودیت جریان خون انجام شد. نمونه های خونی قبل، بلافاصله و نیم ساعت بعد از تمرین حاد به منظور تعیین غلظت کراتین کیناز (CK) و لاکتات دهیدروژناز LDH)) گرفته شد. همچنین، جهت تحلیل داده ها از آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر در سطح معنا داری 0.05>P استفاده گردید. برمبنای یافته ها، تفاوتی در مقادیر کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز دو گروه تمرینی در هیچ یک از زمان ها مشاهده نمی شود؛ بنابراین،به نظر می رسد تمرینات مقاومتی با انسداد عروق، شاخص های فشار مکانیکی متابولیکی ناشی از ورزش مانند کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز را حداقل در کوتاه مدت افزایش نمی دهد و احتمالا، این تمرینات از منظر فشار مکانیکی متابولیکی ناشی از ورزش برای دختران جوان ایمن می باشند.کلید واژگان: تمرین قدرتی, انسداد عروق, لاکتات دهیدروژناز و کراتین کینازThe purpose of this study was to investigate the effect of resistance exercise with vascular occlusion and without vascular occlusion on Lactate Deydrogenase, Creatine kinase in young girls. Hence, in a crossover research design, 14 young girls (age: 21±1.2 yr and BMI: 23±3.9 kg/m2), with one-week washout period randomly allocated into three conditions: control (CON), resistance exercise with vascular occlusion (REVO) and without vascular occlusion (RE). The exercise consisted of one session of lower limb resistance exercise (Hack, leg extension and leg press), 3 sets until exhaustion. For REVO, proximal end of thigh fastened with elastic tourniquet thorough out the exercise. The exercise intensity in REVO and RE was 20-30% and 70-80% of 1RM, respectively. The blood sample were taken before, immediately and 30 minutes after exercise in order to measuring CK and LDH concentration. Data were analyzed using repeated measures multivariate analysis of variance (PKeywords: Resistance Training, Vascular Occlusion, Lactate Dehydrogenase, Creatine Kinase
-
اهدافهدف مطالعه حاضر، بررسی تاثیر دو برنامه تمرین ورزشی (قدرتی عضلات تنفسی و ویژه عضلات تنفسی) بر عملکرد تنفسی و جسمانی بیماران مبتلا به آسم بود.مواد و روش هادر این پژوهش نیمه تجربی در سال 93-1392، 23 زن مبتلا به آسم که طی سال های 1385 تا 1392 سابقه بستری در بیمارستان واسعی سبزوار را داشتند به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شده و به طور تصادفی در یکی از سه گروه تمرین قدرتی عضلات تنفسی (انجام حرکات وزنه تمرینی شامل حرکات لیفت، کرانچ، فلای، پرس سینه، کشش جانبی از پهلو و پارویی)، تمرین ویژه عضلات تنفسی (دمیدن در برابر مقاومت با استفاده از یک وسیله خاص) و کنترل قرار گرفتند. تمرینات طی مدت 8 هفته انجام شد. قبل و بعد از برنامه تمرینی از تمام نمونه ها آزمون اسپیرومتری، قدرت عضلانی و حداکثر قدرت عضلات تنفسی گرفته شد. تحلیل آماری با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی شفه و با کمک نرم افزار SPSS 18 صورت گرفت.یافته هاشاخص های تنفسی(FEV1 (p=0.038 و (FVC (p=0.016، قدرت عضلانی (0001/ 0=p) و قدرت عضلات تنفسی (001/ 0=p) در گروه تمرین ورزشی قدرتی عضلات تنفسی نسبت به دو گروه دیگر به طور معنی داری افزایش یافت.نتیجه گیریانجام تمرینات ورزشی قدرتی عضلات تنفسی می تواند باعث بهبود عملکرد ریوی و قدرت عضلانی بیماران مبتلا به آسم شود، ولی به نظر می رسد استفاده از دستگاه تمرین دهنده عضلات تنفسی نقش چندانی در بهبود این شاخص ها ندارد.
کلید واژگان: آسم, عضلات تنفسی, اختلالات تنفسیAimsThe aim of the present study was to examine the effects of two exercise programs (respiratory muscles resistance and specific respiratory muscle) on physical and respiratory function in patient with asthma.Materials and MethodsIn this semi-experimental study that was done in 2013-14, 23 asthmatic women who had the history of hospitalization in Vasei Hospital of Sabzevar City, Iran during 2006 to 2013 were selected by random sampling method and were divided randomly to three groups; respiratory muscles resistance exercise (weight training movement including lift, fly, bench press, lat pull down, crunch and rowing), specific respiratory muscle exercise (inhale against the resistance by using a especial device) and control. The trainings were performed for 8 weeks. All samples were examined for spirometry, strength, muscular resistance, and the maximum respiratory muscle strength before and after the exercise program. Statistical analysis was done in SPSS 18 software by ANOVA and Scheffe post hoc tests.FindingsRespiratory indexes FEV1 (p=0.038) and FVC (p=0.016) and also general strength (p=0.0001) and the respiratory muscles strength (p=0.001), were significantly increased in respiratory muscles resistance exercise group.ConclusionPerforming respiratory muscles resistance exercises can improve pulmonary function and strength and endurance of patients with asthma but it does not seem that using the training respiratory muscle device have any impress on improving this index.Keywords: Asthma, Respiratory Muscles, Respiration Disorders -
هدف از تحقیق حاضر مطالعه تاثیرات حاد دو برنامه تمرین مقاومتی با سرعت آهسته و سریع بر برخی هورمون های آنابولیک و کاتابولیک بود. ده مرد جوان (سن 76/1 ± 3/23 سال) در یک طرح تصادفی متقاطع در سه حالت کنترل، تمرین مقاومتی آهسته و تمرین مقاومتی سریع قرار گرفتند. آزمودنی ها شش حرکت را در چهار ست با شدت 65- 60 درصد یک تکرار بیشینه انجام دادند. نمونه های خونی قبل، بلافاصله و نیم ساعت بعد از تمرین گرفته شد. نتایج نشان داد تمرین آهسته و سریع موجب افزایش معنا دار هورمون رشد (به ترتیب حدود 250 و 200 درصد) بلافاصله بعد از تمرین شد. اما بین دو نوع تمرین تفاوتی وجود نداشت. در تمرین مقاومتی آهسته بلافاصله بعد از تمرین مقادیر تستوسترون به طور معناداری افزایش یافت. تمرین مقاومتی آهسته و سریع تاثیری بر کورتیزول، انسولین و گلوکز نداشت. می توان گفت تمرینات مقاومتی آهسته نسبت به تمرینات مقاومتی سریع تاثیر بیشتری بر ترشح هورمون تستوسترون دارد.
کلید واژگان: تستوسترون, تمرین مقاومتی, حرکات آهسته, حرکات سریع, هورمون رشدSport Biosciences, Volume:6 Issue: 21, 2014, PP 205 -218The aim of this study was to investigate the acute effects of two resistance exercise protocols with slow and fast movements on some anabolic and catabolic hormones. Hence، in a randomized crossover design، 10 young men (age: 23. 3±1. 76 yr) were divided into 3 groups: control (Con)، resistance exercise with slow movement (SM)، and resistance exercise with fast movement (FM). Subjects performed 6 movements in 4 sets at 60–65% of 1RM. Blood sampling were taken before، immediately and 30 min. after the exercise. The results showed that both SM and FM significantly increased GH immediately after the exercise (250% and 200% respectively)، but there was no difference between SM and FM. In SM group، testosterone significantly increased immediately after the exercise. SM and FM had no effect on cortisol، insulin، and glucose. It can be concluded that SM has more effect on testosterone secretion compared with FM.Keywords: Fast Movements, GH, resistance exercise, Slow Movements, Testosterone -
هدف از تحقیق حاضر، بررسی اثر مصرف مکمل کافئین، افدرین و ترکیب آنها بر قدرت بیشینه و استقامت عضلانی در مردان اندام پرور بود. 12 مرد اندام پرور (با میانگین سن 42/4 ± 41/24 سال، قد 61/3 ± 83/174 سانتی متر، وزن 05/8 ± 67/75 کیلوگرم) به طور داوطلبانه انتخاب شدند. طرح تحقیق به صورت متقاطع و به گونه ای طراحی شد که آزمودنی ها 7 مرتبه با فاصله یک هفته از یکدیگر در یکی از هفت حالت کنترل، مکمل افدرین (mg/kg8/0)، مکمل کافئین (mg/kg6)، ترکیب مکمل کافئین و افدرین (mg/kg6 mg/kg + 8/0)، دارونمای 1، دارونمای 2 و دارونمای 3 (پودر نشاسته به صورت کپسول)، قرار بگیرند.در هر جلسه آزمودنی ها به ترتیب آزمون یک تکرار بیشینه (RM1) را برای قدرت بیشینه و آزمون تکرار تا خستگی با 70 درصد را برای استقامت عضلانی در حرکات پرس سینه و پرس پا اجرا کردند. داده ها با استفاده از آزمون کلوموگروف – اسمیرنوف، تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی توکی در سطح معناداری 05/0 P< تحلیل شدند. نتایج نشان داد مصرف مکمل افدرین و کافئین موجب افزایش معنادار قدرت پایین تنه (05/0 P<) و استقامت بالاتنه (05/0 P<) شد. مصرف ترکیب مکمل کافئین و افدرین موجب افزایش معنادار قدرت در استقامت پایین تنه (05/0 P<) شد. همچنین مصرف مکمل افدرین و کافئین تاثیر معناداری بر قدرت بالاتنه و استقامت پایین تنه نداشت. مصرف ترکیب مکمل کافئین و افدرین نیز بر قدرت و استقامت بالاتنه تاثیر معناداری نداشت. می توان گفت مردان اندام پرور بهتر است برای بهبود استقامت بالاتنه از مکمل های افدرین (mg/kg8/0) یا کافئین (mg/kg6) و برای بهبود استقامت پایین تنه از ترکیب افدرین و کافئین استفاده کنند. همچنین برای بهبود قدرت پایین تنه می توانند از هر سه نوع مکمل همزمان استفاده کنند.
کلید واژگان: استقامت عضلانی, افدرین, قدرت بیشینه, کافئین, مردان اندام پرور, ورزش مقاومتیSport Biosciences, Volume:5 Issue: 19, 2013, PP 89 -107The purpose of present study was to examine the effects of caffeine and ephedrine supplement and their combination on maximal strength and mucular endurance in male bodybuilders. 12 male bodybuilders (mean age: 24. 41±4. 42 years، height: 174. 83±3. 61 cm and weight: 75. 67±8. 05 kg) were selected voluntarily. The study design was crossover، in which the subjects were placed in 7 different conditions of control (Con)، Ephedrine ((E)، 0. 8 mg/kg); caffeine ((C)، 6 mg/kg)، a combination of E + C (0. 8 mg/kg + 6mg/kg)، placebo 1، placebo 2 and placebo 3 (sarch powder as capsul) with a period of one week between each conditions. In each session، subjects performed a one repetition maximum (1RM) test for maximum strength and a 70 % repetition untill exhaustion test for muscular endurance in bench press and leg press. The data was analyzed using the Kolmogrov – Smirnov، repeated measrues ANOVA and Tukey post – hoc tests، at significance level of P<0. 05. The results showed that ephedrine and caffeine supplement caused significant increase in lower body strength (P<0. 05) and upper body endurance (P<0. 05). Also، combination of caffeine and ephedrine supplement caused significant increase in lower body strength and endurance (P<0. 05). In addition، caffeine and ephedrine supplement did not have any significant effect on upper body strength and lower body endurance. Caffeine and ephedrine combination had no significant effect on upper body strength and endurance. It can be concluded that male bodybuilders should consume ephedrine (0. 8 mg/kg) or caffeine (6 mg/kg) supplements for improving upper body endurance، and the combination of caffeine and ephedrine supplements for improving lower body endurance. All the three supplements can be used to improve lower body strength.Keywords: caffeine, ephedrine, male bodybuilders, maximal strength, muscular endurance, resistance exercise -
زمینه و هدفاضافه وزن با تغییرات هورمونی و التهابی همراه است. تاثیر حاد تمرینات مقاومتی دایره ای بر عوامل التهابی در افراد چاق و بویژه دختران کمتر مورد توجه قرار گرفته است. هدف از تحقیق حاضر مطالعه پاسخ لپتین و پروتئین واکنشی C به یک جلسه تمرین مقاومتی در دختران دارای اضافه وزن بود.
روش تحقیق: 10 دختر سالم دارای اضافه وزن (سن: 5/144/20 سال، قد: 8/4160 سانتی متر، وزن: 5/669 کیلوگرم و 5/26BMI، درصد چربی: 6/33/37) انتخاب شدند. تمرین شامل 10 ایستگاه و سه دایره بود، که به ترتیب با 40، 50 و 60 درصد یک تکرار بیشینه انجام شد. استراحت بین ایستگاه ها 30 ثانیه و بین دایره ها 3-2 دقیقه بود. نمونه خون قبل و بلافاصله پس از تمرین گرفته شد. یک هفته بعد نیز از همین نمونه ها و در شرایط کاملا مشابه ولی بدون تمرین خونگیری به عمل آمد. داده ها به کمک روش آماری ANOVA با اندازه گیری مکرر توسط نرم افزار SPSS نسخه 11 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هاتمرین تغییر معنی داری در سطوح پلاسمایی لپتین (63/0p=)، CRP (22/0=p) و گلبول قرمزخون (64/0=p) ایجاد نکرد. هرچند، باعث افزایش معنی دار سطوح گلبول های سفید خون (05/0کلید واژگان: پروتئین واکنشی C, تمرین مقاومتی, چاقی, لپتینBackground And AimOverweight is associated with hormonal and inflammation changes. The acute effect of circuit resistance exercise on these inflammation factors in the obese persons and particularly in girls has almost been overlooked. The purpose of the present study was to examine the response of plasma leptin and CRP to one session of resistance exercise in over-weight girls.Materials And MethodsFor this purpose, 10 healthy over-weight girls (age average: 20.44±1.5 years old, height: 160±4.8 cm., weight: 69±6.5 kg., BMI≥26.5 kg/m2, and fat percent: 37.3±3.6) were selected. Incremental circuit resistance training included 10 stations and three circles for which the subjects were trained with 40, 50, and 60 percent of 1RM, respectively. The rest between the stations and circles was 30 seconds and 2-3 minutes, respectively. The blood sample was taken before and immediately after training. One week later, the same samples were taken under similar conditions without training. Statistical analysis was performed using SPSS software V.11.0 and the data were analyzed using a repeated measures analysis of variance (ANOVA).ResultsExercise did not cause a significant change on the plasma level of leptin (P=0.63), C-Reactive Protein (P=0.22) and red blood sell (P=0.64). However, exercise significantly increased white blood sell (P<0.05), and decreased hematocrit (P<0.05) and mean corpuscular volume (P<0.05).ConclusionExecuting exercise with higher intensity and periods and higher energy expenditure and/or exercising in fasting state can probably create more desirable changes in these variables which could be considered in future studies.Keywords: C, reactive protein, leptin, obesity, resistance training -
مقدمهگرلین، یک پپتید مترشحه از معده است و نقش مهمی در تعادل انرژی، چاقی و رفتار دریافت غذا ایفا می کند. هدف از اجرای این پژوهش، بررسی اثر 12 هفته تمرین ورزشی در سه شدت مختلف بر غلظت گرلین پلاسما بود.مواد و روش هابرای این منظور 40 سر موش صحرایی نر 8 هفته ای با نژاد ویستار و میانگین وزن 20 ± 280 گرم انتخاب شدند و به طور تصادفی در سه گروه تجربی تمرین با شدت بالا (90 - 85 درصد حد اکثر اکسیژن مصرفی)، تمرین با شدت متوسط (85-75 درصد حد اکثر اکسیژن مصرفی)، تمرین با شدت پایین (65-55 درصد حد اکثر اکسیژن مصرفی) و یک گروه کنترل قرار گرفتند: گروه های تجربی به مدت 12 هفته، هر هفته 5 روز و هر روز 60 دقیقه با شدت های تعیین شده و شیب صفر درجه روی نوار گردان ویژه جوندگان به تمرین پرداختند. 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین و پس از یک شب کامل ناشتایی، موش ها بیهوش شدند و نمونه گیری خونی انجام شد. برای اندازه گیری گرلین پلاسما از روش (ELISA) استفاده شد.
یافته هانتایج حاصل از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی LSD نشان داد غلظت گرلین پلاسما در گروه تمرین با شدت بالا و متوسط پس از فعالیت ورزشی به طور معناداری افزایش (05/0p<) نشان داد.نتیجه گیرینتیجه این تحقیق از نقش گرلین در تعادل و هموستاز انرژی سلول حمایت می کند. به طوری که احتمالا تمرین باعث کاهش سطح ذخایر انرژی سلول عضله و کبد می شود و در پاسخ به کمبود انرژی، ترشح گرلین افزایش می یابد و منابع از دست رفته انرژی را تامین و تعادل انرژی را مجددا برقرار می نماید. بنابر این به نظر می رسد شدت تمرین یکی از پارامترهای مهم در افزایش مقدار گرلین در پاسخ به تمرین ورزشی باشد.کلید واژگان: گرلین آسیل دار پلاسما, شدت تمرین, موش صحرایی نرGhrelin is a gut hormone predominantly produced by the stomach and, to a lesser extent, by other regions of the gastrointestinal tract. Ghrelin circulates in the bloodstream in two different forms: acylated (n-octanoylated) and unacylated (desoctanoylated or des-acylated). The purposes of this study were to examine the effect of intensity training on plasma ghrelin concentration in Male Rat. Forty adult Wistar male rats (8 weeks old, 280 ± 20 g) were used. Animals were randomly divided into four groups: high intensity (34m/min ~ %85-%90 Vo2max), moderate intensity (28m/min ~ %70-%75 Vo2max), low intensity (20m/min ~ %55-%65 Vo2max), and control groups. All experimental groups performed a 12 week exercise program consisted of treadmill running for 1 hr/day, 5 days/week and 0 gradient. After 12 weeks ghrelin produced was measured. Possible statistically significant differences between groups after intervention was determined by oneway ANOVA, and LSD test was used for a post hoc analysis. Ghrelin concentration increased significantly at high and moderate intensity groups (p<0.05). Data indicate that a higher plasma acylated ghrelin in the present study might be attributed to a liver and skeletal muscle glycogen and ATP deficiency and an incomplete energy sources recovery after last exercise session which was accompanied with overnight fast.Keywords: Intensity Training, Acylated Plasma Ghrelin, Rat
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.