به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

غلامرضا سپهری

  • احسان سالارکیا، غلامرضا سپهری*، پروین تراب زاده، جلیل آبشناس، آرزوی صابری
    مقدمه

    گزارش های زیادی در مورد اثرات مصرف طولانی مدت سولفاسالازین بر ناباروری مردان گزارش شده است، اگرچه اطلاعات دقیقی از تاثیر مصرف کوتریموکسازول بر کیفیت اسپرم وجود ندارد.

    هدف

    در این تحقیق به بررسی اثرات مصرف کوتریموکسازول و مصرف توامان با اسیدفولیک بر کیفیت اسپرم در موش صحرایی نر پرداختیم.

    موارد و روش ها

    در این مطالعه تجربی، تعداد 136 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار، به 9 گروه: کنترل، شم (دریافت کننده نرمال سالین)، اسید فولیک (1mg/kg/daily) و گروه های دریافت کننده داروی کوتریموکسازول (mg/kg 30 ,60 و 120) و اسید فولیک (1 mg/kg) به تنهایی یا به صورت توامان به مدت 14 و 28 روز به صورت وریدی تقسیم شدند. در پایان روز 14 و 28 نمونه اسپرم تهیه و از نظر تعداد، تحرک و زنده بودن مورد بررسی قرار گرفت. نمونه بافت تثبیت شده بیضه نیز پس از رنگ آمیزی هماتوکسیلین- ایوزین از نظر تعداد سلول های لیدیگ، اسپرماتید و اسپرماتوسیت، عروق خونی و قطر لوله های اسپرم ساز زیر میکروسکوپ نوری مورد مطالعه قرار گرفت.

    نتایج

    تجویز کوتریموکسازول به مدت 14 و 28 روز سبب کاهش معنی دار در تعداد، تحرک و درصد اسپرم زنده در مقایسه با گروه کنترل شد (0.001 <p)، همچنین دوزهای بالای کوتریموکسازول کاهش معنی داری در قطر لوله های اسپرم ساز و تعداد سلول های اسپرماتید و اسپرماتوسیت در مقایسه با گروه کنترل به همراه داشت (0.001 <p). تجویز توامان اسیدفولیک تا حدی این اثرات سوء بر کیفیت اسپرم و اثرات بر ساختاری بیضه در دوز های بالای کوتریموکسازول (mg/kg 60 و 120) را بهبود بخشید. (0.001 <p).

    نتیجه گیری

    نتایج این پژوهش نشان داد داروی کوتریموکسازول سبب کاهش کیفیت اسپرم و اثرات سوء بر بافت بیضه می شود که مصرف توامان اسید فولیک تا حدی این اثرات سوء را در موش صحرایی بهبود می بخشد. مکانیسم این فرآیند هنوز ناشناخته و نیازمند تحقیقات بیشتری است.

    کلید واژگان: کوتریموکسازول, اسیدفولیک, بیضه, کیفیت اسپرم, موش صحرایی
    Ehsan Salarkia, Gholamreza Sepehri*, Parvin Torabzadeh, Jalil Abshenas, Arezoo Saberi
    Background

    Male infertility has been reported following long-term sulfasalazine, however, the precise effects of co-trimoxazole on sperm quality is controversial.

    Objective

    In this study, we evaluated the effects of co-trimoxazole and its co-administration with folic acid on sperm quality and histological changes of testes in male rats.

    Materials And Methods

    In this experimental study, 136 male Wistar rats were divided into 9 groups: I (control), II (vehicle) received saline, III: received folic acid (1 mg/kg /daily i.p., and IV- IX received co-trimoxazole (30, 60, and 120 mg/kg/daily; i.p.)纉 acid (1 mg/kg/daily; i.p.) for 14 or 28 days. Sperm samples were obtained from each group at the end of 14th and 28th days. Sperm numbers, motility, and viability were evaluated on a hemocytometer. Hematoxylin and Eosin stained testes were done for evaluation ofthe number of Leydig cells, vascularity, spermatids, spermatocytes, and means of seminiferous tubules diameter under light microscopy.

    Results

    Co-trimoxazole treatment for either 14 or 28 days caused a significant decrease in the percentage of sperm number, motility, and viability (p

    Conclusion

    The data showed the adverse effects of co-trimoxazole on sperm quality and testes morphology which was protected partially by folic acid co-administration in rats. The underlying mechanism (s) needs further investigations.

    Keywords: Co, trimoxazole, Folic acid, Testis, Sperm quality, Rats
  • مرجان نیک بخت زاده، وحید شیبانی*، غلامرضا سپهری، مسعود ناظری، خدیجه اسماعیل پور، محمدرضا آفرینش
    مقدمه

    علایم اختلال بعد از تروما (Posttraumatic stress disorder = PTSD) و درد می تواند به طور مکرر به دنبال یک حادثه تروماتیکی در فرد بروز نماید. اگر چه در شرایط استرس حاد، ادراک درد به طور قابل توجهی در اثر استرس پوشیده می شود، مطالعات کمی در رابطه با تغییرات ادراک درد در شرایط استرس ناشی از PTSD در صورت وجود دارد. در مطالعه حاضر، تغییرات درد حاد و آلودینیای ناحیه صورت موش صحرایی در مدل حیوانی  PTSDمورد بررسی قرار می گیرد.

    روش ها

    در این مطالعه تجربی از 95 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار استفاده شد. موش های صحرایی به دو دسته کنترل و استرس تقسیم بندی شدند. بعد از ایجاد   PTSDبه روش(Single Prolonged Stress)  SPS در گروه استرس، و تایید ایجاد SPS به روش ارزیابی رفتاری ماز بعلاوه و سنجش کورتیکوسترون پلاسما، درد حاد و آلودینیا در ناحیه صورت توسط آزمون مالش چشم (Eye wiping) و وون فری مورد ارزیابی قرار گرفت.

    یافته ها

     تعداد ورود و زمان سپری شده در بازوی باز ماز بعلاوه در گروه استرس نسبت به گروه کنترل کاهش معنی داری نشان داد (0/05 < p). میزان کورتیکوسترون بعد از تزریق دگزامتازون، در گروه استرس + دگزامتازون درمقایسه با گروه کنترل + دگزامتازون به طور معنی داری کاهش یافت (0/05 < p). تعداد مالش چشم در گروه استرس، در مقایسه با گروه کنترل کاهش  معنی داری نشان داد (0/01 < p). آستانه پاسخ در اثر اعمال فیلامان های وون فری، در صورت موش صحرایی گروه استرس، در مقایسه با گروه  کنترل افزایش معنی دار نشان داد (0/01 < p).

    نتیجه گیری

     این مطالعه نشان داد که در شرایط استرس ناشی از SPS، ادراک درد حاد و آلودینیای ناحیه صورت کاهش می یابد. احتمالا، افزایش اپیوییدهای اندوژن درشرایط PTSD، سبب کاهش ادراک درد  ناحیه صورت موش های صحرایی می شود.

    کلید واژگان: PTSD, درد حاد و آلودینیا, صورت موش صحرایی, کورتیکوسترون, ماز بعلاوه
    Marjan Nikbakht Zadeh, Vahid Sheibani*, Gholamreza Sepehri, Masoud Nazeri, Khadije Esmail Pour, MohammadReza Afarinesh
    Introduction

    Post-traumatic stress disorder (PTSD) symptoms and pain can be appeared repeatedly following traumatic events. Although in acute stress condition, pain perception significantly covered by stress, few studies have discussed the changes in pain perception in a PTSD stress conditioning. In the present study, changes of facial acute pain and allodynia have been investigated in an animal model of PTSD.

    Methods

    Male Wistar rats were divided to two groups as control and under stress. PTSD was induced by single prolonged stress (SPS) method and confirmed by elevated plus maze (EPM) and rats plasma corticostrone levels. Acute facial pain and allodynia were evaluated by the eye wiping test and von frey test in the experimental groups.

    Results

    SPS rats spent less time and made a fewer entries into the open arms of EPM (p < 0.05). The corticostrone level was significantly decreased in Stress + DEXA group compared to the Control + DEXA (p < 0.05). The number of eye wiping was significantly decreased in SPS-induced rats compared to the control (p < 0.001). The response threshold of applying von frey filament in face of SPS-induced rats was significantly increased compared to the control (p < 0.001).

    Conclusion

    Acute pain perception and allodynia of face area of rats was reduced in SPS-induced animals. Increased endogenous opioids in PTSD condition may lead to this observation.

    Keywords: Acute pain, Allodynia, Corticostrone, Elevated plus maze, PTSD, Rat face
  • محمد مهدی حیاتبخش عباسی، غلامرضا سپهری، حبیبه احمدی پور، سینا بخشایی
    زمینه و هدف
    تجویز منطقی داروها توسط پزشکان، از مهم ترین عوامل موثر در درمان صحیح و کامل بیماران است. این مطالعه با هدف بررسی الگوی نسخه نویسی کارورزان در شرف فارغ التحصیلی دانشگاه علوم پزشکی کرمان انجام شد.
    روش کار
    در مطالعه توصیفی- مقطعی حاضر، طی یک آزمون کتبی، 50 نفر از کارورزان در شرف فارغ التحصیلی دانشگاه علوم پزشکی کرمان از نظر الگوی نسخه نویسی در خصوص 30 مورد بالینی شایع مورد ارزیابی قرار گرفتند.
    یافته ها
    میانگین اقلام دارویی، 07/2 قلم برای هر نسخه بود. 8/96 درصد داروها با نام ژنریک و بقیه با نام تجاری تجویز شده بودند. 1/97 درصد از داروهای تجویز شده، از لیست داروهای اساسی سازمان بهداشت جهانی انتخاب شده بودند. 6/5 درصد نسخه ها تداخلات دارویی داشتند. داروهای ضد میکروبی، تزریقی و کورتیکواستروئیدها به ترتیب در 2/47، 3/9 و 5/6 درصد از نسخه ها تجویز شده بودند. همچنین، شایع ترین گروه های دارویی در میان اقلام تجویز شده، به داروهای ضد میکروبی و سپس داروهای ضد درد اختصاص داشت.
    نتیجه گیری
    بر اساس استانداردهای پیشنهاد شده توسط سازمان بهداشت جهانی، مطالعه حاضر بیانگر تجویز نابه جای داروهای ضد میکروبی توسط کارورزان دانشگاه علوم پزشکی کرمان می باشد. از این رو، جهت بهبود الگوی نسخه نویسی، باید مداخلات آموزشی لازم برای کارورزان صورت گیرد.
    کلید واژگان: الگوی نسخه نویسی, کارورزان پزشکی, آنتی بیوتیک, سازمان بهداشت جهانی
    Mohammad Mahdi Hayatbakhsh, Abbasi, Gholam Reza Sepehri, Habibeh Ahmadipour, Sina Bakhshaei
    Background and Objective
    Rational prescription of medicine by physicians is one of the most important factors in the correct and complete treatment of patients. The aim of this study was to evaluate prescription writing patterns of graduating interns for common illnesses in Kerman University of Medical Sciences, Iran, in 2013.
    Methods
    In this descriptive, cross-sectional study, the prescription writing pattern of 50 interns of Kerman University of Medical Sciences were evaluated. A written exam assessing prescription writing on 30 common clinical cases was held. Data were analyzed using SPSS software.
    Results
    The average number of items per each prescription was 2.07. The frequency of medicines prescribed by their generic name and from the World Health Organization (WHO) list of essential medicines was 96.8% and 97.1%, respectively. Drug interaction was observed in 5.6% of prescriptions. The frequency of prescriptions containing antibiotics, injectable medicines, and corticosteroids was 47.2%, 9.3%, and 6.5%, respectively. The most common groups prescribed were antibiotics and analgesics.
    Conclusion
    Based on the WHO recommended standards, the prescription of antibiotics by interns of Kerman University of Medical Sciences was irrational and inappropriate. Therefore, educational interventions are necessary to improve prescription writing patterns among interns.
    Keywords: Prescription writing pattern, Interns, World Health Organization, Antibiotics
  • حسین رفیعی، منصور عرب*، هادی رنجبر، ناناز عرب، غلامرضا سپهری، مسعود امیری
    اهداف

    زمانی که یک دارو عملکرد داروی دیگر را دچار تغییر کند، تداخلات دارویی رخ داده است. مطالعه ی حاضر با هدف بررسی میزان تداخلات دارویی بالقوه در بخش مراقبت های ویژه انجام شد.

    روش ها

    در مطالعه ی گذشته نگر حاضر، نسخ 24 ساعت اول 371 بیمار بستری در بخش مراقبت های ویژه ی بیمارستان شهید باهنر کرمان از نظر تعداد و نوع تداخلات دارویی و عواملی از قبیل تعداد داروهای دریافتی، سن، جنس، مدت زمان بستری در بخش مراقبت های ویژه و تعداد پزشکان تجویز کننده دارو مورد بررسی قرار گرفت. به منظور تعیین تعداد و نوع تداخلات دارویی، از کتاب مرجع تداخلات دارویی Facts استفاده شد و تجزیه و تحلیل آماری داده ها در نرم افزار آماری SPSS18 متناسب با اهداف پژوهش از آمار توصیفی، آزمون های آماری همبستگی پیرسون، تی مستقل و آنالیز واریانس انجام شد.

    یافته ها

    از نظر نوع داروهای دریافتی 77 قلم داروی متفاوت مشخص شد و در کل 2091 مورد تجویز دارو در نسخه ها یافت شد که به طور متوسط سهم هر بیمار، (5/1) 6/5 دارو بود. در مجموع بررسی داروهایی که بیماران بخش مراقبت های ویژه در 24 ساعت اول دریافت کرده بودند، 726 مورد تداخل دارویی یافت شد. تداخلات تاخیری، متوسط و امکان پذیر، بیشترین درصد تداخلات را به خود اختصاص داده بودند. نتایج نشان دهنده ی ارتباط معنی دار بین تعداد تداخلات دارویی با تعداد داروی تجویز شده، سن، جنس، مدت زمان بستری و تعداد پژشکان تجویز کننده دارو بود.

    نتیجه گیری

    بیماران بستری در بخش مراقبت های ویژه با داشتن بیشتر عوامل خطر تداخلات دارویی، در خطر بالایی از تداخلات دارویی قرار دارند که این امر مستلزم توجه بیشتر تیم درمانی به این موضوع است.

    کلید واژگان: بخش مراقبت های ویژه, تداخلات دارویی, شیوع
    Rafieii, Mansoor Arab, Hadi Ranjbar, Nanaz Arab, Gholamreza Sepehri, Masuod Amiri
    Aims

    Drug interaction occurs when a drug affects the action of another. In this line, the present study has been conducted to determine the prevalence of potential drug interactions in critical care units.

    Methods

    In the present retrospective study, the first twenty-four hour prescriptions of 371 patients admitted to intensive care unit of Shahid Bahonar hospital of Kerman were investigated in terms of the number and type of drug interaction in addition to other factors such as number of drugs, age, gender, length of ICU stay and number of prescribing doctors. In order to determine the number and type of drug interactions, a reference textbook of "Drug Interaction Facts" was used, and data analysis was performed by SPSS18 statistical software with respect to the study objectives using descriptive statistics, Pierson correlation test, independent t-test, and variance analysis.

    Results

    In terms of the drugs received, 77 different drugs and, in total, 2091 cases of drug prescription were found with the average of 5.6 (±1.5) for each patient. Overall, 726 cases of drug interactions were observed among critical care unit patients in the first 24 hour of prescription. Delayed, moderate, and possible interactions were accounted for the most interactions found. The results are indicative of a significant correlation between the number of drug interactions and prescribed medications, age, gender, duration of hospitalizations and number of prescribing doctors.

    Conclusion

    Due to possessing more risk factors of drug interactions, critical care unit patients are at higher risk of developing drug interaction which behooves the medical team to pay more attention to this issue.

  • علی سیاه پشت خاچکی، محمد خاکساری حداد، نادر شاهرخی ساردو، غلامرضا سپهری
    سابقه و هدف
    یکی از عوامل موثر بر بهبودی بعد از جراحت تروماتیک مغزی (TBI)، جنسیت است. در طی فازهای سیکل استروس میزان استروژن و پروژسترون پلاسما تفاوت چشم گیری دارد. بنابراین، در مطالعه حاضر نقش متفاوت احتمالی این فازها را در تشکیل خیز مغزی و پیامدهای نورولوژیکی ناشی از ترومای شدید مغزی بررسی شد.
    مواد و روش ها
    موش های صحرایی ماده بالغ نژاد Albino N-MARI به 6 گروه 14 تایی شامل: 1- حیوانات با فاز مت استروس 2- حیوانات با فاز دی استروس 3- حیوانات با فاز پرواستروس 4- حیوانات با فاز استروس 5- حیوانات فاقد تخمدان (OVX) و 6- گروه شم (فاقد تخمدان و بدون ضربه) تقسیم شدند. در این گروه ها، محتوای آبی ایوانز برای ارزیابی نفوذپذیری عروق مغزی محتوای آب مغز برای ارزیابی خیز مغزی و نمرات نورولوژیک و میزان استروژن و پروژسترون پلاسما به دنبال ترومای شدید و منتشر مغزی اندازه گیری شد.
    یافته ها
    محتوی آب مغزی در گروه های، پرواستروس، استروس نسبت به گروه های مت استروس، دی استروس و OVX کاهش معنی داری را نشان داد (001/0 P<) اما در گروه های مت استروس و دی استروس این اختلاف معنی دار نبود. محتوای آبی ایوانز در گروه پرواستروس کم تر از گروه های مت استروس و مت استروس و OVX بود (001/0 P<). هم چنین در گروه دی استروس کم تر از OVX بود (01/0 P<). نمره نورولوژیک در 4 ساعت بعد از ترومای شدید مغزی در گروه پرواستروس نسبت به گروه های مت استروس، دی استروس و OVX افزایش معنی دار نشان داد (01/0 P<). در 24 ساعت بعد از ترومای شدید، نمره نورولوژیک مغزی در تمام گروه ها بیش تر از گروه OVX بود (001/0 P<). محتوای آب مغزی، آبی ایوانز در گروه شم کم تر از OVX و نمره نورولوژیک در گروه شم بیش تر از گروه OVX بود (001/0 P<).
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که میزان خیز مغزی، نفوذپذیری عروق مغزی و نمرات نورولوژیک بعد از ضربه شدید مغزی بسته به فازهای مختلف سیکل استروس متفاوت می باشد که دلیل احتمالی این تفاوت، اختلاف در غلظت هورمون های جنسی استروئیدی زنانه می باشد.
    کلید واژگان: سیکل استروس, خیز مغزی, نفوذپذیری عروق مغزی, نمرات نورولوژیک, جراحت تروماتیک مغزی, موش صحرایی
    Ali Siahposht Khachaki, Mohammad Khaksari Haddad, Nader Shahrokhi Sardo, Ghplamreza Sepehri
    Introduction
    Sex is one of the main recovery parameters after traumatic brain injury (TBI). During estrus cycle phase, plasma estrogen and progesterone levels are very different. So in this study, we have assessed different effects of these phases in brain edema and neurological outcomes.
    Materials And Methods
    Adult female Albino-N-MARI rats were divided into 6 groups (14 per group) including metestrus, diestrus, proestrus, estrus, ovarictomized (OVX) rats, and sham group (without TBI and ovary). In all groups, brain water content for the measurement of brain edema, evans blue content for the measurement of brain vascular permeability, neurological scores, plasma estrogen and progesterone levels were assessed after severe TBI.
    Results
    Brain water content in diestrus, proestrus and estrus groups showed a significant decrease as compared with OVX group (P<0.001) but it was not significant in metestrus group. Evans blue content in proestrus group was lower than estrus and OVX groups (P<0.001). Also, in diestrus group it was lower than OVX group (P<0.01).Neurological scores showed significant increases in proestrus group 4 hours after severe TBI as compared with metestrus, diestrus and OVX groups (P<0.01). 24 hours after severe TBI, neurological scores in all groups were higher than OVX (P<0.001). Brain water content and brain vascular permeability in sham group was lower than OVX, besides neurological scores in sham group were higher than OVX (P<0.001).
    Conclusion
    This study showed that brain edema, evans blue content and neurological scores after severe TBI are related to estrus cycle different phases. This could be related to differences in female sex hormones in different phases of estrus cycle.
  • یاسمین پهلوان، غلامرضا سپهری، محمدرضا آفرینش خاکی، وحید شیبانی، خدیجه اسماعیل پور بزنجانی، بهاره پهلوان
    زمینه و هدف
    از میان سیستم های مختلفی که در مکانیسم کنترل درد دخیل هستند، نقش سیستم اپیوئیدی در مهار درد دارای اهمیت زیادی می باشد. گیاه مرزنجوش در طب سنتی دارای خواص ضد دردی بوده و در برخی از مناطق ایران از جمله شمال و شمال غربی، گسترده شده است. تاکنون درباره ی مکانیسم دقیق اثر ضد دردی گیاه مرزنجوش گزارشی منتشر نشده است. از این رو در مطالعه حاضر، اثر تداخلی عصاره ی آبی مرزنجوش با آگونیست گیرنده های اپیوئیدی (مورفین) و آنتاگونیست آنها (نالوکسان) مورد بررسی قرار گرفته است.
    روش کار
    در این مطالعه تجربی، 28 سر موش صحرایی نر، با محدوده وزنی200-250 گرم، استفاده شد (هر گروه 7 سر). موش ها با تزریق کتامین (mg/kg rat 80) و زایلازین (mg/kg rat 10) به صورت داخل صفاقی بیهوش شدند. کانول گذاری در ناحیه بطن چپ مغز با استفاده از دستگاه استریوتاکس و اطلس پاکسینوز انجام گرفت. جهت بهبودی 7-5 روز به حیوانات فرصت داده شد. در مطالعه پایلوت، دوز 3 μg/rat،i.c.v از عصاره به عنوان دوز ضد مؤثر دردی تعیین گردید. حیوانات به 4 گروه تقسیم شدند. گروه های کنترل (1 و 2) تجویز توام سالین (5/0 ml /rat.i.p)/ عصاره 3μg/rat،i.c.v یا سالین μl /rat.i.c.v 0/5)، گروه های اصلی: مورفین (mg/kg.i.p 2) / عصاره (3 μg/rat،i.c.v)، نالوکسان (mg/kg.i.p 1) / عصاره (3 μg/rat،i.c.v) صورت گرفت. سنجش درد با دستگاه Tail flick در دقایق 30،45،60،75،90،120 صورت گرفت. نتایج با نرم افزار SPSS و آزمون آماری Repeated Measurement و ANOVA بررسی گردید.
    یافته ها
    تجویز توام نالوکسان (mg/kg.i.p 1) به همراه عصاره موجب کاهش معنی داری در اثر ضد دردی عصاره گردید (p <0/05) همچنین، کاهش معنی داری در میانگین پاسخ تاخیری به محرک دردناک در زمان های 90 دقیقه و 120 دقیقه بعد از مداخله در مقایسه با گروه کنترل، در آزمون Tail-Flick مشاهده شد (p <0/01، p <0/05).
    نتیجه گیری
    بر اساس یافته های مطالعه ی حاضر، می توان چنین نتیجه گیری کرد که حداقل قسمتی از اثرات ضد دردی عصاره آبی مرزنجوش از طریق گیرنده های اپیوئیدی میانجی گری می گردد.
    Background And Objectives
    Opiodergic system has important role in pain control. Origanum vulgare is a folk medicine with analgesic properties which is widely distributed in the north and northwest parts of Iran. The mechanism of therapeutic effects of Origanum vulgare is not understood. The aim of this study was to evaluate the intervention effect of opioid agonist (morphine) and antagonist (naloxone) on analgesic effects of Origanum vulgare.
    Methods
    In this study 28 Male Wistar rats (200-250 g) were used (n=7). The rats were anaesthetized by ketamine (80mg /kg) and xylazine (10mg /kg) and a cannula was inserted into the left ventricle according to atlas of Paxinos characteristics using stereotaxic apparatus. The animals were allowed to recover for 5-7 days. In pilot examination, the effective dose of ORG extract determined 3µg/rat i.c.v. Rats were divided into 4 groups:Control group given saline 0.5ml.i.p/ saline 5µl.i.c.v or ORG 3µg/rat.i.c.v. other groups are morphine (2mg/kg, i.p) and ORG3µg/rat,i.c.v, Naloxone (1mg/kg,i.p) and ORG 3µg/rat,i.c.v. The latency response of rats to thermal stimulation was recorded (30, 45, 60, 75, 90 &120 min after treatment) by Tail flick test. Repeated Measurement test and ANOVA were used to determine significant differences.
    Results
    There was significant decrease in the pain threshold following the co-administration of ORG extract with naloxone in the Tail flick test. There also was significant decrease in the latency response or pain threshold 90 and 120 min after intervention in naloxone group compared with that in control group (p < 0.05).
    Conclusion
    The results of this study showed that analgesic effect of aqueous extract of Origanum vulgare may be mediated, at least in part, by opioidergic system.
  • غلامرضا سپهری، وحید شیبانی، یاسمین پهلوان، محمدرضا آفرینش خاکی، خدیجه اسماعیل پور زنجانی، بهاره پهلوان
    زمینه و هدف
    گیاه مرزنجوش یکی از گیاهان داروئی است که به طور گسترده در برخی مناطق شمالی و شمال غربی ایران رویش می کند. مطالعات متعدد اثرات درمانی قابل توجهی را برای این گیاه مشخص نموده اند. هدف این مطالعه، بررسی اثر ضد دردی تزریق داخل بطن مغزی عصاره آبی مرزنجوش در موش صحرایی نر می باشد.
    روش کار
    در این مطالعه 28 سر موش صحرایی نر بالغ در محدوده وزنی 250-200 گرم به طور تصادفی به 4 گروه (به تعداد هر گروه 7 سر) تقسیم شدند. حیوانات با مخلوط کتامین و زایلازین بیهوش شدند. یک هفته بعد از جراحی و کانول گذاری در بطن مغز حیوانات، دوزهای مختلف عصاره (μg/rat 6، 3، 1) و در گروه کنترل حجم معادلی از نرمال سالین به صورت داخل بطن مغزی تجویز گردید و زمان پاسخ تاخیری به محرک دردناک (Tail flick (latency به عنوان معیار پاسخ ضددردی، هر 15 دقیقه یک بار به مدت 120 دقیقه توسط آزمون Tail flick ثبت گردید. نتایج حاصل با استفاده از نرم افزار SPSS18 و با استفاده از آزمون آماری Repeated Measurement مورد بررسی قرار گرفت. با توجه به تفاوت معنی داری که درRepeated Measurement در دوزهای مختلف عصاره مرزنجوش دیده شد، تاثیرات در زمان های مختلف به روش آنالیز واریانس یک طرفه مقایسه گردید. داده ها به صورت میانگین ± خطای معیار میانگین نمایش داده شدند. p < 0/05 به عنوان سطح معنی داری در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    بر اساس نتایج حاصل، عصاره آبی مرزنجوش دارای اثر ضد درد می باشد و این اثر وابسته به دوز است. آستانه درد با مصرف عصاره مرزنجوش با دوز μg/rat3 به صورت تجویز داخل بطنی، نسبت به گروه کنترل، از سایر دوزها به صورت معنی داری بیشتر بود (p < 0/05)، بنابراین دوز μg/rat 3 از عصاره این گیاه به عنوان دوز موثر ضد دردی عصاره تعیین شد. همچنین حداکثر اثر ضد دردی عصاره در زمان های 60 و90 دقیقه پس از تزریق عصاره مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    نتایج تحقیق حاضر نشان دهنده ی اثر ضد دردی تزریق داخل بطنی عصاره ی آبی مرزنجوش، به صورت وابسته به دوز، در آزمون Tail flick می باشد.
    Background and Objectives
    Origanum Vulgare is an herbal plant which is widely distributed in the north and northwest parts of Iran and posses therapeutic properties. The aim of this study was to evaluate the effect of intracerebroventricular (ICV) injection of aqueous extract of Origanum Vulgare L. ssp. viride on pain threshold in male rats.
    Methods
    In this study, 28 Male Wistar rats (200-250 g) were divided randomly into 4 groups (n=7). Rats were anaesthetized with a mixture of ketamine and xylazine and placed in stereotaxic apparatus. A guide cannula was inserted into ventricular area, according to the atlas of Paxinos and Watson. One week after surgery, three groups of rats received microinjection of Origanum extract (1, 3, 6µg/rat). Controls received the microinjection of the same volume of saline. Tail flick latency (TFL) was used to assess the nociceptive response each 15 min for 120 min, using tail flick test. The results were analyzed by repeated measurement test. One-way analysis of variance (ANOVA) was used to compare the mean values of quantitative variable among the groups. The data are expressed as mean ± SEM. p < 0.05 was considered significant.
    Results
    Intracerebroventricular administration of the Origanum extract resulted in significant and dose-dependent increase in TFL compared to controls (p <0.05). Origanum extract at dose of 3µg/rat showed the highest analgesic response. The maximum analgesic response was observed at 60 min and 90 min post extract injection (p <0.05).
    Conclusion
    These results suggest that the ICV injection of aqueous extract of Origanum Vulgare possesses dose- dependent antinociceptive activities in the tail flick test in rats.
  • Mohammad Khaksari Hadad, Zahra Soltani, Ali Reza Sarkaki, Gholamreza Sepehri, Sohrab Hajizadeh, Abdoreza Sabahi
    Introduction
    Following a traumatic brain injury (TBI), the excessive release of proinflammatory cytokines is major cause of cerebral edema that can cause permanent neuronal loss. This study examined the changes in brain concentrations of proinflammatory cytokines IL-1, IL-6, TNF-α and TGF- after different doses of estrogen or progesterone treatment in brain-injured rats at 6 and 24 h post-injury.
    Methods
    Adult female rats were divided into 14 groups, and underwent either bilateral ovariectomy (12 groups) or sham surgery (2 groups). The hormones or vehicle were given intraperitoneally 0.5 h after TBI. Moderate TBI was induced by Marmarou method in TBI or treatment groups and brain levels of proinflammatory cytokines were measured 6 and 24 h post-injury.
    Results
    The results indicated that high dose of estrogen (E2) and low dose of progesterone (P1) increase brain levels of IL-1 6 h post-injury by 52.8% and 79.2%, respectively compared to the vehicle. By the 24th h post-injury brain IL-1 level was reduced 27.5% and 27%, respectively compared to vehicle, when estrogen low dose (E1) and E2 were administered. Progesterone high dose treatment reduced brain level of IL-6 by 45.9% at 6 h post-injury and P1 treatment reduced IL-6 level by 20.5% at 24 h post-injury when compared to the vehicle. The brain TNF-α level was reduced by 72.5% by P2 at 6 h and 48.5% by E2 at 24 h post-injury, when compared to the vehicle. In addition, TGF- level seem to be increased by E1 up to 3.37 times at 24 h post-injury compared to the vehicle. Both doses of hormones showed increased levels of TGF- at 6 h post-injury, when compared to the vehicle.
    Conclusion
    We conclude that progesterone and estrogen may change the levels of proinflammatory cytokines in the acute or delayed phases after TBI and this may be one of the mechanisms by which hormones reduce cerebral edema.
  • Separi Gh., Mustafa Mohammadi*, Rafigeh Ghyasi, Reza Badalzadeh, Bahman Rashidi, Hadi Ibrahimi
    Objectives
    Reperfusion is essential for the survival of ischemic myocardium. However reperfusion itself leads to latter complications include decreasing cardiac contractile function and myocardial tissue injury. The purpose of this study is to evaluate the effect of mebudipine against injuries due to Ischemia-reperfusion in isolated rat heart.
    Methods
    28 male Wistar rats (250-300g) divided in four groups (n=7): sham group, control group, vehicle group and drug group. The animals anesthetized by sodium pentobarbital (60mg/kg –ip). The hearts were removed quickly and mounted on Longendorff apparatus and perfused by Krebs-Henseleit solution under constant pressure at 37 ºC. Ischemic groups after 20 minutes stabilization received 30 global ischemia and 120 minutes reperfusion. In drug group the hearts before ischemia were perfused 25 minutes with mebudipine-enriched Krebs-Henseleit(0.1×10-3 μM). At the end of experiment tissue heart samples were prepared.
    Results
    Mebudipine prevented from increasing of left ventricular end diastolic pressure (LVEDP) and enhanced significantly the left ventricular developed pressure (LVDP) and strength of heart contractility (p<0.05). Also mebudipine decreased remarkable the rate of edema, inflammatory cells infiltration and heart tissue necrosis compared to control group.
    Conclusion
    Results of this study indicate that mebudipine by improving the strength of heart contractility in ischemia-reperfusion period and also by decreasing of myocardial injury can have important protective effects against ischemia-reperfusion injuries in heart.
    Keywords: mebudipine, ischemia, reperfusion, isolated heart, rat
  • علی شمسی زاده، وحید شیبانی، غلامرضا سپهری، افروز آذرنگ، آذر نامجو
    سابقه و هدف
    در این مطالعه شدت وابستگی فیزیکی به مرفین (با بررسی علائم سندرم قطع)، میزان مرگ و میر و تغییرات وزن در برخی از روش های رایج القاء وابستگی به مرفین با هم مقایسه شده اند.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه شش روش شایع ایجاد وابستگی به مرفین انتخاب شدند. در تمام این روش ها وابستگی به مرفین در موش های وستار نر مورد بررسی قرار گرفت. در تمام این روش ها وابستگی به مرفین با تزریق مکرر مرفین انجام شد. علائم سندرم قطع در تمام گروه ها در روز آخر تزریق و چهار ساعت پس از مصرف آخرین دوز مرفین به مدت 20 دقیقه بررسی شد. این علائم شامل پرش عمودی، اسهال، دندان قروچه، پتوز، تکان دادن سر، تکاندن بدن مثل سگ خیس و ایستادن روی دو پا هستند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که در همه گروه ها متعاقب مصرف نالوکسان تمامی علائم سندرم قطع آشکار خواهند شد اما به هرحال شدت بروز این علایم (پرش عمودی، اسهال، دندان قروچه، تکان دادن سر، تکاندن بدن مثل سگ خیس و ایستادن روی دو پا) درگروه های مختلف متفاوت بود. همچنین میزان مرگ ومیر و تغییرات وزن نیز در گروه های مختلف متفاوت بود.
    استنتاج
    به طور خلاصه نتایج این مطالعه نشان داد که روش های متفاوت ایجاد وابستگی به مرفین منجر به درجات متفاوتی از علائم و رفتارهای سندرم قطع، مرگ و میر و تغییرات وزن می شود.
    کلید واژگان: وابستگی به مرفین, علایم سندرم قطع, نالوکسان
    Ali Shamsizadeh, Vahid Sheibani, Gholamreza Sepehri, Afrooz Azarang, Azar Namjoo
    Background and
    Purpose
    In the present study, we compared the intensity of physical dependency, mortality rate and weight changes in some common methods for inducing morphine dependency.
    Materials And Methods
    Six common different methods for morphine dependency were chosen in wistar rats. In all methods, morphine dependency was induced by repeated morphine injection. Precipitation of morphine withdrawal signs were performed on the last day in each method, 4 hours after the last morphine injection for 20 minutes. The withdrawal signs included: vertical jumping, wet dog shakes, diarrhea, teeth chattering, ptosis, head shakes and rearing.
    Results
    Our results demonstrated that all groups of treated rats showed withdrawal signs following naloxone challenge. However, the intensities of withdrawal signs (vertical jumping, wet dog shakes, diarrhea, teeth chattering, head shakes and rearing) were significantly different among these methods. Also, mortality rate and amount of weight loss were significantly different among the different methods.
    Conclusion
    This study demonstrates that different experimental methods of morphine dependency can induce different intensities of withdrawal signs, mortality rate and weight loss.
  • Gholamreza Sepehri, Majid Mousavi Fard, Ehsan Sepehri
    Background
    Athletes, especially bodybuilders, abuse anabolic steroid drugs to improve their strength and enhance their muscle growth and appearance. This study was conducted to determine the type and frequency of anabolic steroids abuse in bodybuilder athletes in Kerman City.
    Methods
    A confidential questionnaire which included demographic data (age, education), name of abused anabolic drug and duration of drug abuse was completed by 202 bodybuilder athletes, and the collected data were analyzed using Chi Square test. A value of p < 0.05 was considered significant.
    Findings
    The frequency of anabolic steroid abuse was 18.8%. The mean period of bodybuilding activity was significantly higher in those used the anabolic drugs (38.8 months), comparing to those did not use any drugs (14.3 months). Oxymetholone was the most common drug used by athletes (42% merely used Oxymetholone). The frequency of anabolic steroids abuse was not related to education and age of the bodybuilder athletes.
    Conclusion
    Bodybuilder athletes in Kerman city abuse anabolic steroids, and the health care system should plan to inform them about anabolic steroid adverse effects.
    Keywords: Anabolic steroid, Bodybuilder athletes, Drug abuse
  • افروز آذرنگ، علی شمسی زاده، وحید شیبانی، سعید عزیزالهی، غلامرضا سپهری، محمد الله توکلی، محمد ابراهیم رضوانی، مهدی محمودی
    زمینه و هدف
    کالمودولین در مسیر سیگنالینگ مربوط به گیرنده های اپیوییدی دخیل است. هدف این مطالعه، بررسی اثر تزریق مزمن درون بطنی داروی W-7 که یک مهارکننده اختصاصی پروتئین کالمودولین است بر ایجاد تحمل به مورفین بوده است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی از 75 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با وزن تقریبی 250-200 گرم استفاده شد. ابتدا با استفاده از دستگاه استرئوتاکس و مختصات بطن طرفی مغز بر اساس اطلس پاکسینوس و واتسون کانول گذاری جهت حیوان انجام شد و یک هفته برای بهبودی به حیوان فرصت داده شد. حیوانات مورفین را به صورت داخل صفاقی با مقدار روزانه 15 میلی گرم بر کیلوگرم به مدت 8 روز دریافت کردند. ایجاد تحمل به اثرات ضددردی مورفین با انجام آزمون Tail-Flick در روزهای 1، 3، 5 و 8 ارزیابی شد. داروی W-7 به صورت درون بطنی با مقادیر 25/0، 5/0 و 1 میکرومول به ازای هر موش، 10 دقیقه قبل از تجویز مورفین استفاده شد. در روزهایی که تست Tail-Flick انجام می شد داروی W-7 بعد از انجام آزمون تجویز گردید.
    یافته ها
    تزریق مورفین به مدت 8 روز سبب ایجاد تحمل به اثرات ضددردی مورفین شد. تجویز داروی W-7 به صورت روزانه به مدت 8 روز در مقدار 25/0 میکرومول به ازای هر موش نتوانست مانع بروز تحمل به اثرات ضددردی مورفین شود ولی مقادیر بالاتر W-7 (5/0 و 1 میکرومول به ازای هر موش) به طور معنی داری سبب مهار ایجاد تحمل شد.
    نتیجه گیری
    تجویز داخل بطنی W-7 به صورت مزمن موجب جلوگیری از بروز تحمل به اثرات ضددردی مورفین گردید. نتایج حاضر نشان دهنده نقش پروتئین کالمودولین و مسیرهای وابسته به آن در روند ایجاد تحمل به اثرات ضددری مورفین در پی تجویز مکرر این داروست.
    کلید واژگان: کالمودولین, تحمل, مورفین, W, 7
    A. Azarang, A. Shamsizadeh, V. Sheibani, S. Azizollahi, Gh.R. Sepehri, M. Allahtavakoli, M.E. Rezvani, M. Mahmoodi
    Background And Objectives
    Calmodulin is involved in signaling pathways of opioid receptors. The present study was performed to determine the effect of chronic intracerebroventricular (ICV) administration of W-7, a specific calmodulin inhibitor, on the development of morphine tolerance.
    Materials And Methods
    This experimental study was carried out on 75 male wistar rats weighing 200-250 g. The cannula was placed in the lateral ventricle of rat's brain according to the Paxinos and Watson atlas using the stereotaxic instrument. Rats were allowed a 7 day recovery period after the surgery for implantation of the cannula. Morphine was injected intraperitoneally based on a daily dose of 15mg/kg for 8 days. The development of tolerance to analgesic effects of morphine was measured on days 1, 3, 5 and 8 by Tail-Flick test. W-7 (0.25, 0.5 and 1micromol/rat) was injected as ICV each day 10 minutes prior the morphine administration. On days that Tail-Flick test was performed W-7 was administered after the test.
    Results
    Chronic administration of morphine alone for 8 days induced tolerance to its antinociceptive effect. ICV administration of W-7 in dose of 0.5 and 1 micomol/rat could prevent the development of morphine tolerance. However administration of W-7 in dose of 0.25 micomol/rat could not prevent the development of morphine tolerance
    Conclusion
    Chronic ICV administration of W-7 (a specific calmodulin inhibitor) inhibited the development of morphine tolerance. These results indicate that calmodulin and calmodulin- dependent pathways may play a role in the morphine tolerance process.
  • محمودرضا حیدری، غلامرضا سپهری، محمد جواد زاهدی، رضا شیبانی تذرجی
    زمینه و هدف
    مسمومیت ناشی از مارگزیدگی یکی از مشکلات مطرح در پزشکی و به دلیل عوارض خطرناک آن، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در طب سنتی ایران در درمان بیماری های مختلف، از جمله مارگزیدگی، مورد استفاده قرار می گیرد ولی اثر بخشی آن در مسمومیت ناشی از سم مار جعفری به اثبات نرسیده است. در مطالعه حاضر اثر این پادزهر بر عوارض ناشی از مسمومیت با سم مار جعفری در موش سوری مورد بررسی قرار گرفته است.
    مواد و روش ها
    در این تحقیق تجربی از موش های سوری سفید نر با سن حدود 4 هفته استفاده شد. سم طبیعی مار جعفری مرحله به مرحله رقیق و رقت های 10% و 2% سم مورد استفاده قرار گرفت. 20 دقیقه قبل از تزریق داخل صفاقی رقت 2% سم مار جعفری پادزهر بز کوهی با دوزهای 6، 50، 100 و 200 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن از طریق داخل صفاقی تزریق و سپس علایم بالینی، میانگین زمان بقاء و علایم کالبد گشایی ثبت گردید و علایم مذکور با گروه کنترل که سالین نرمال 20 دقیقه قبل از تزریق سم مار جعفری دریافت کرده بودند مقایسه گردید. جهت بررسی اثر رقت 10% سم، از دوز 100 میلی گرم بر کیلوگرم پادزهر بز کوهی استفاده گردید.
    یافته ها
    نتیجه مطالعه حاضر نشان داد که سم مار جعفری موجب بروز درد، ادم پیشرونده و مرگ در موش ها گردید. پادزهر بز کوهی، با دوزهای 50 و 100 میلی گرم بر کیلوگرم، 20 دقیقه قبل از تزریق سم مار جعفری موجب افزایش معنی دار میانگین مدت زمان بقاء موش ها در مقایسه با گروه کنترل گردید. زمان بقاء در دوز 100 میلی گرم بر کیلوگرم پادزهر، از 7/2 ± 8/213 دقیقه در گروه کنترل به 3/4 ± 705 دقیقه افزایش یافت (01/0 p<). هم چنین پادزهر بز کوهی در دوزهای مذکور علایم پاتولوژیک ناشی از تزریق سم مار جعفری را در موش ها به طور چشم گیری کاهش داد.
    نتیجه گیری
    پسش درمانی با پادزهر بز کوهی موجب افزایش مدت زنده ماندن و کاهش علایم پاتولوژیک (از جمله خونریزی در پرده صفاق، قفسه صدری و سیستم اعصاب مرکزی و هم چنین احتقان عروق ریوی) ناشی از سم مار جعفری در موش ها گردید. مکانیزم دقیق این اثر بایستی در مطالعات دیگری مشخص شود.
    کلید واژگان: سم مار جعفری, پادزهر بز کوهی, زمان بقاء, علایم کالبد گشایی
    M.R. Heidari, G.R. Sepehri, M.J. Zahedi, R. Sheibani Tezerji
    Background And Objectives
    Snakebite treatment is one of the major difficulties in medicine due to its dangerous side effects. Intravenous anti- snake venom is the most common treatment in snake venom toxicity. Bezoar, a stone found in the stomach of wild goat, is widely reputed against various diseases, including snakebite, in traditional medicine among the tribes in southeast of Iran. But its efficacy against snakebite poisoning is not determined, yet. This study was performed to evaluate the Bezoar effect on the clinical signs, mean survival duration and the autopsy findings (pathologic signs) of experimental mice receiving various doses of crude Echis carinatus snake venom.
    Material And Methods
    In this experimental investigation, the natural crude snake venom was serially diluted and 10% & 2% concentrations of the venom were used. Various experimental doses of Bezoar (6, 50, 100 & 200 mg/kg/i.p) were injected, 20 min before 2% snake venom intra peritoneal administration. The clinical signs, mean survival duration and autopsy findings were recorded and compared with control mice which received saline, 20 min before snake venom administration. In case of using 10% concentration snake venom, mice received only 100 mg/kg/ i.p of Bezoar, 20 min before snake venom administration.
    Results
    The results of this study showed that Echis carinatus snake venom caused pain, progressive edema and death in mice. The Bezoar (50 & 100 mg/kg) increased the survival duration of mice receiving 2% dilution of Echis carinatus snake venom significantly as compared to controls (p<0.01). The dose of 100 mg/kg of Bezore increased the survival duration from 213.8 to 705 min in comparison to control group (p<0.01). Also the Bezoar significantly antagonized the pathologic signs (such as bleeding in the retroperitoneal space, thoracic cavity and CNS and lung vascular congestion) induced by Echis carinatus snake venom in mice. The exact mechanism(s) by which the Bezoar prolongs the survival duration and attenuates (diminishes) the pathologic signs of Echis carinatus snake venom in mice is not understood completely and needs further investigations to elucidate the underlying mechanism (s).
    Conclusion
    Pretreatment of mice with Bezore increased the survival duration of mice and decreased the pathologic signs (such as bleeding in the retroperitoneal space, thoracic cavityand CNS and lung vascular congestion) induced by Echis carinatus snake venom in mice. The exact mechanisms must be elucidated in other investigations.
  • منظومه شمسی میمندی، غلامرضا سپهری، مینا مبشر، عاطفه پرهیزگار
    سابقه و هدف
    گابپنتین یک داروی ضد صرع است که بر علیه طیف وسیعی از دردها مانند دردهای نوروپاتیک موثر است. ولی در مورد اثر آن بر دردهای احشایی اختلاف نظر وجود دارد. این مطالعه جهت بررسی اثر گاباپنتین بر درد احشایی و نقش گیرنده های اپیوییدی مو و گابا صورت گرفته است.
    مواد و روش ها
    مطالعه به صورت تجربی بر روی موشهای سوری نر بالغ با وزن تقریبی 30 گرم که به سیزده گروه 8 تایی تقسیم شدند انجام شد. حیوانات گروه کنترل، نرمال سالین را 40 دقیقه قبل از تزریق داخل صفاقی اسید استیک 6/0 در صدبه ازایml/kg 4 دریافت کردند و سپس به مدت 90 دقیقه انقباضات شکمی شمارش شد. موشهای گروه مورد نیز گاباپنتین را با دوزهای (25، 50، 100 و 200 kg/i.p /mg) دریافت کرده و سپس انقباضات شکمی مانند گروه های کنترل شمارش گردید. در گروه های دیگر، نالوکسان به عنوان آنتا گونیست اپیوییدی مو (kg/i.p /mg4) یا پیکروتوکسین (75/0، 1، 5/1 kg/i.p /mg) یا بیکوکولین (2و5/1و75/0و5/0 kg/i.p /mg) به عنوان آنتاگونیست گابا 10 دقیقه قبل از تجویز مؤثرترین دوز گاباپنتین دریافت کرده و انقباضات شکمی مانند گروه کنترل مورد شمارش قرار گرفت.
    یافته ها
    گاباپنتین بطور معنی داری تعداد انقباضات شکمی ناشی از اسید استیک را در موش سوری کاهش داد ودوز mg/kg50 آن مؤثرترین دوز بود (01/0p<). تعداد انقباضات شکمی در گروه دریافت کننده نالوکسان با گروه گاباپنتین، اختلاف معنی داری نداشت. پیکروتوکسین و بیکوکولین، اثرمهاری گاباپنتین بر انقباضات شکمی را به صورت وابسته به دوز متوقف کردند(05/0>p). بدین معنی که در گروه دریافت کننده پیکروتوکسین با دوز mg/kg5/1 و بالاتر و بیکوکولین با دوز mg/kg2 و بالاتر به صورت مقایسه با گروه گاباپنتین (mg/kg50) میانگین انقباضات شکمی افزایش یافت (05/0p<).
    بحث و نتیجه گیری
    نتایج نشان داد که پیکروتوکسین و بیکوکولین، به صورت وابسته به دوز موجب مهار اثرضد دردی گاباپنتین بر درد احشایی ناشی از اسید استیک در موش سوری شدند که این امر نشان دهنده نقش احتمالی گیرنده های گاباA دردردهای احشایی می باشد.
    کلید واژگان: گاباپنتین, انقباضات شکمی, گیرنده های اوپیوئیدی, گیرنده های گابارژیک
  • لیلا احمد مولایی، محمد خاکساری، غلامرضا سپهری، شهریار دبیری، غلامرضا اسدی کرم، مهدی محمودی، نادر شاهرخی
    مقدمه

    خیز مغزی ناشی از تروما علت مرگ در چند روز اول پس از ضربه مغزی است. در این مطالعه علاوه بر تعیین نقش جنسیت در تشکیل خیز مغزی، اثرات پروژسترون و آلوپرگننولون بعد از القای ضربه مغزی منتشر بر روی تشکیل خیز مغزی در موش های صحرایی مورد بررسی قرار گرفته است.

    روش

    این پژوهش مداخله ای- تجربی بر روی 12 گروه موش های صحرایی نر و ماده انجام شد. گروه های 1 و 2، به ترتیب شاهد ماده و نر، گروه های 3 و4، به ترتیب ترومای نر و ماده، گروه 5، حلال پروژسترون، گروه 6، گروه شم ماده (اوارکتومی شده)،گروه 7، شم ماده (بدون انجام اوارکتومی)، گروه 8 شم نر، گروه های 9 و 10 به ترتیب دوزهای کم(mg/kg 4) و زیاد (mg/kg 8) پروژسترون، گروه 11 آلوپرگننولون (mg/kg 4) و گروه12 حلال آلوپرگننولون بودند. دو هفته بعد از اوارکتومی و 1 ساعت بعد از القای ضربه مغزی منتشر به روش مارمارو، تزریق هورمون ها به صورت تک دوز و داخل صفاقی انجام شد. خیز مغزی به وسیله اندازه گیری محتوای آب مغزی و میزان رنگ آبی ایوانز خارج عروقی تعیین شد.

    یافته ها

    محتوای آب مغزی و رنگ آبی ایوانز در موش های نر دچار تروما در مقایسه با شاهد به ترتیب افزایش معنی دار 42/2% و32/5 برابری را نشان داد، در حالی که میزان رنگ آبی ایوانز در موش های ماده ترومایی در مقایسه با شاهد فقط افزایش معنی دار 68/4 برابر داشت. هم چنین محتوای آب مغز و میزان رنگ آبی ایوانز در گروه ترومای نر در مقایسه با ترومای ماده به ترتیب افزایش معنی دار 04/2% و 57/1برابر نشان داد. بعد از تزریق دوزهای کم و زیاد پروژسترون در حیوان های ماده فاقد تخمدان، محتوای آب مغز به ترتیب به میزان 26/2% و 35/2% و میزان رنگ آبی ایوانز 55/2و 98/2برابر کاهش پیدا کرد. هم چنین بعد از تزریق آلوپرگننولون نیز محتوای آب مغز و رنگ آبی ایوانز به ترتیب 38/2% و82/1برابر کاهش نشان داد.

    نتیجه گیری

    نتایج این مطالعه معرف این است که میزان تشکیل خیز مغزی بعد از تروما در حیوان های نر بیشتر از ماده می باشد. علاوه بر این پروژسترون و آلوپرگننولون هر دو موجب کاهش تشکیل خیز مغزی در موش های صحرایی ماده اوارکتومی شده می شوند.

    کلید واژگان: خیز مغزی, آسیب مغزی منتشر, آلوپرگننولون, پروژسترون, آب مغز, رنگ آبی ایوانز
  • غلامرضا سپهری، منظومه شمسی میمندی، وحیده سعیدی، مریم رحیمی نژاد، مینا مریدی
    مقدمه
    درد احشایی یکی از شایع ترین اشکال درد است که نیاز به درمان های دارویی جدید دارد. مطالعه حاضر با هدف بررسی توانایی گاباپنتین در مهار انقباضات شکمی تجربی در موش سوری انجام و نتیجه اثر تجویز توام آن با مرفین در دردهای احشایی بررسی گردید.
    روش
    اسیداستیک از طریق داخل صفاقی به 96 سر موش سوری 40 دقیقه پس از تزریق سالین، گاباپنتین (1، 5، 10، 50 و 100 میلی گرم/ کیلوگرم/ داخل صفاقی)، مرفین (25/0، 5/0، 1، 3 و 5 میلی گرم/ کیلوگرم/ داخل صفاقی) و یا تجویزتوام دوز زیر آستانه اثر ضددردی مرفین به همراه کمترین دوز مؤثر و دوز زیر آستانه اثر ضددردی گاباپنتین تزریق گردید. گروه دیگری از موش ها نالوکسان دریافت کردند. سپس تعداد انقباضات شکمی، به عنوان معیاری از درد احشایی، به مدت 45 دقیقه شمارش گردید.
    یافته ها
    نتایج تحقیق حاضر نشان داد که هر دو داروی گاباپنتین و مرفین به صورت وابسته به دوز موجب کاهش انقباضات شکمی می گردند. تعداد انقباضات شکمی متعاقب تزریق گاباپنتین (50 و 100 میلی گرم/کیلوگرم) و مرفین (5/0، 1، 3 و 5 میلی گرم/ کیلوگرم) به طور معنی داری در مقایسه با گروه کنترل کاهش یافت (001/0P<). هم چنین تجویز توام دوز زیر آستانه اثر ضددردی مرفین (25/0 میلی گرم/ کیلوگرم) به همراه کمترین دوز مؤثر و دوز زیر آستانه اثر ضددردی گاباپنتین (به ترتیب 50 و 10 میلی گرم/ کیلوگرم) موجب کاهش معنی دار انقباضات شکمی گردید (005/0P<). تجویز توام کمترین دوز مؤثر گاباپنتین (50 میلی گرم/ کیلوگرم) همراه با دوز زیر آستانه اثر ضددردی مرفین تعداد انقباضات شکمی را به میزان 94 درصد در مقایسه با گروه کنترل کاهش داد. اثر ضددردی تجویز توام دو داروی فوق به وسیله نالوکسان، آنتاگونیست گیرنده های اپیوئیدی، معکوس نگردید.
    نتیجه گیری
    نتایج تحقیق حاضر نشان داد که گاباپنتین (50 و 100 میلی گرم/کیلوگرم داخل صفاقی) اثری معادل 5/0 میلی گرم /کیلوگرم / داخل صفاقی مرفین در درمان دردهای احشایی دارد. هم چنین نتایج نشان داد که تجویز توام مقادیر زیر ضددردی گاباپنتین و مرفین (که هر کدام به تنهایی فاقد اثر ضددردی بودند)، اثر ضددردی چشم گیری بر علیه انقباضات شکمی ایجاد می کند. بنابراین تجویز توام مقادیر اندک دو داروی فوق از نظر بالینی می تواند به عنوان یک روش مناسب برای درمان دردهای احشایی مد نظر قرار گرفته و بروز عوارض ناخواسته ناشی از مرفین را کاهش دهد.
    کلید واژگان: گاباپنتین, مرفین, درد احشایی, انقباضات شکمی, موش سوری
  • منظومه شمسی میمندی، غلامرضا سپهری، محمدرضا فرخی نوری، مطهره محسن بیگی، حمیدرضا متولی زاده
    مقدمه
    پیش بینی داروهای مورد نیاز در مناطق زلزله زده از ملزومات برنامه ریزی و مدیریت بحران محسوب می شود. لذا مطالعه حاضر بدین منظور صورت گرفت تا نیاز واقعی به نوع دسته جات دارویی و هم چنین پر مصرف ترین داروهای تجویز شده جهت بیماران سرپایی بم در طی 6 ماه اول پس از زلزله 1382مورد بررسی قرار گیرد.
    روش کار
    این مطالعه به صورت توصیفی- مقطعی درطول 6 ماه اول پس از زلزله بم در دی ماه 1382 صورت پذیرفت. اطلاعات لازم ازمیان 3000 نسخه بیماران سرپایی که به طور تصادفی انتخاب شده بودند، استخراج گردید. این نسخ توسط پزشکان عمومی تیم های فوریت های پزشکی که در 12 مرکز مراقبت های بهداشتی استقرار داشتند، تجویز شده بودند. اطلاعات شامل جنس بیماران، تعداد اقلام دارویی در هر نسخه، دسته دارویی، نام دارو (تجاری- ژنریک) و راه تجویز داروها بود. همچنین اولین 25 قلم دارویی که بیشترین موارد مصرف را داشته اند، ثبت شدند. ارزیابی الگوی مصرف دارو بر اساس معیارهای سازمان جهانی بهداشت انجام شد.
    یافته ها
    بیماران مذکر4/47% و مونث 6/52% از کل بیماران را تشکیل دادند. میانگین تعداد اقلام دارویی در هر نسخه 5/3 بود. راه تجویز 7/81% کل داروها خوراکی و 9/10% تزریقی بوده اند.پر مصرف ترین دسته های دارویی که در طی 6 ماه اول پس از زلزله تجویز شده بود به ترتیب شامل داروهای تنفسی (2/14%). داروهای ضددرد و ضدالتهاب غیراستروئیدی (NSAIDS) (3/11%)، داروهای ضدمیکروبی (2/11%)، داروهای گوارشی (6/9%) و داروهای مؤثر بر سیستم اعصاب مرکزی (7%) بوده اند. پر مصرف ترین اقلام دارویی به ترتیب پنی سیلین ها (8/6%)، فرآورده های سرماخوردگی (8%) و آنتی اسیدهای سیستمیک مانند رانیتیدین و امپرازول را شامل می شدند.
    نتیجه گیری
    داروهای تنفسی، داروهای ضددرد، داروهای ضدمیکروبی، داروهای گوارشی و داروهای مؤثر بر سیستم اعصاب مرکزی عمده ترین داروهای مصرفی و مورد نیاز در شش ماه اول پس از زلزله بم بوده اند. نتایج این بررسی می تواند به عنوان الگوی نیاز دارویی پس از بروز بلایای طبیعی باشد.
    کلید واژگان: زلزله, الگوی مصرف دارو, بم
  • مریم شهابی نژاد، محمدرضا رحمانی، محمد خاکساری حداد، غلامرضا سپهری، مهدی محمودی، اسماعیل کریم قاسمی
    زمینه و هدف
    شیرین بیان یک داروی گیاهی است که در طب سنتی خواص زیادی برای آن ذکر گردیده است. از آن جایی که ریشه این گیاه بسیار شیرین می باشد در صورتی که قادر به کاهش قندخون باشد و یا حداقل افزایش ندهد می تواند جهت درمان و یا تغذیه بیماران دیابتی مورد استفاده قرار گیرد. مطالعه حاضر جهت پاسخگویی به این سوال که آیا شیرین بیان می تواند تاثیری بر کاهش قند خون داشته باشد، انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه تجربی بر روی 8 گروه موش بالغ نر با وزن 250-200 گرم انجام شده و 5 گروه از موش ها با تزریق 55 میلی گرم بر کیلوگرم از داروی استرپتوزوسین دیابتی شدند و موش هایی که قند خون آن ها بالاتر از 250 میلی گرم بر دسی لیتر بود وارد مطالعه گردیدند. به 3 گروه از موش های دیابتی و سه گروه از موش های سالم روزانه 100، 200 و300 میلی گرم بر کیلوگرم عصاره شیرین بیان با لوله دهانی حلقی به مدت 35 روز خورانده شد. به یک گروه از موش های دیابتی انسولین NPH به میزان 4 واحد تزریق شد و گروه دیگر نیز دیابتی بدون انجام درمان خاص، در نظر گرفته شد. قند خون موش ها در روزهای صفر، هفت، چهارده، بیست و یک و سی و پنج اندازه گیری گردید.
    یافته ها
    در این بررسی مشاهده شد که دوز 100 میلی گرم بر کیلوگرم ریشه شیرین بیان بر میزان قند خون در روزهای مختلف تاثیری نداشته ولی دوز 200 میلی گرم بر کیلوگرم در روزهای مختلف آزمایش (7،14،21،35) و دوز 300 میلی گرم بر کیلوگرم در روز 7 و 35 باعث کاهش سطح قند خون به طور معنی دار شده است.
    نتیجه گیری
    نتایج نشان داد که عصاره ریشه شیرین بیان قند خون را در موش های سالم تغییر نمی دهد ولی در موش های دیابتی قند خون را کاهش می دهد و می توان نتیجه گرفت که عصاره ریشه شیرین بیان احتمالا می تواند به عنوان درمان و یا یک شیرین کننده برای بیماران دیابتی پس از کارآزمایی بالینی بیشتر مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: قند خون, ریشه شیرین بیان, استرپتوزوسین, دیابت شیرین
    M. Shahabinezhad, Rahmani M.R., M. Khaksari Hadad, Gh. Sepehri, M. Mahmoodi, E. Karimghasemi
    Background And Objective
    Licorice is a herbal medicine which carries a lot of traditional effects as the root of this herb is very sweet if it can reduce or does not increase blood sugar, it can be used in treatment of diabetic patients. Present study was performed to determine whether licorice could reduce blood sugar.
    Materials And Methods
    This experimental study was carried out on eight (8) groups of matured male rats weighing 200 – 250g. Diabetes were established in five groups by injection of 55 mg/kg of streptozotocin. The rats with a blood sugar of higher than 250 mg/kg were entered in to the study. Three groups of diabetic animals were fed- (100, 200, 300 mg/kg) by licorice extract, respectively per day- orally by tubes for 35 days. One group of diabetic rats were injected by insulin NPH at a dose of 4 units and one group of the diabetics was considered without any special treatment. The animal's blood sugar were measured on day: zero, 7, 14, 21 and 35.
    Results
    This research showed that the dosage of 100 mg/kg had not affected blood sugar but dosage of 200 mg/kg during on days 7, 14, 21 and 35 had significantly decreased blood sugar. The dose of 300 mg/kg only could significantly decrease blood sugar on 7th and 35th day of treatment.
    Conclusion
    The results of present work showed that the licorice roots extract had no change in healthy rats blood sugar but in diabetic rats the blood sugar was reduced so it can be concluded that the licorice roots extract can be probably used as a treatment or as a dietary sweetener for diabetic patients in clinical procedures.
    Keywords: Blood Sugar, Licorice Root, Stereptozotocin, Diabetes Mellitus
  • غلامرضا سپهری، منظومه شمسی میمندی، مینا مبشر، رضیه محمدی، عادله محلاتی
    زمینه و هدف
    اوپیوییدها به عنوان داروهای انتخابی در درمان درد حاد، دارای عوارض جانبی زیادی می باشند. استفاده از داروهای دیگر همراه با دوزهای کمتر اپیوییدها موجب کاهش عوارض جانبی، تحمل و وابستگی به این داروها می گردد. لذا در مطالعه حاضر اثر تجویز همزمان گاباپنتین و مرفین در یک مدل درد حاد بررسی شده است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی 36 سر موش صحرایی نر در 6 گروه 6 تایی مورد بررسی قرار گرفتند. اثر ضد دردی گاباپنتین (30 یا 90 میلی گرم بر کیلوگرم، زیرجلدی) و مرفین (5/0، 1 و 3 میلی گرم بر کیلوگرم، زیرجلدی) به تنهایی یا در ترکیب دو دارو به وسیله آزمون Tail-Flick (زمان تاخیری پس کشیدن دم) در موش های صحرایی نر بالغ سالم هر 15 دقیقه تا 105 دقیقه اندازه گیری شد. گروه کنترل نرمال سالین دریافت کردند. سطح زیر منحنی AUC (Area Under Curve) پس از تزریق در هر گروه به عنوان معیار اثر ضددردی محاسبه شد.
    یافته ها
    گاباپنتین با دوز 90 میلی گرم بر کیلوگرم و مرفین در دوزهای 1 و 3 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن اثر ضد دردی معنی داری را در مقایسه با گروه کنترل نشان دادند (05/0p<). سطح زیر منحنی پس از تزریق 5/0 میلی گرم بر کیلوگرم مرفین و 30 میلی گرم بر کیلوگرم گاباپنتین در مقایسه با موش های کنترل اختلاف معنی داری نداشته و به عنوان دوزهای زیر ضددردی محسوب شد. اما تجویز همزمان دو دوز زیر ضددردی گاباپنتین (30 میلی گرم بر کیلوگرم) و مرفین (5/0میلی گرم بر کیلوگرم) موجب افزایش معنی دار شاخص اثر ضددردی سطح زیر منحنی AUC در مقایسه با مرفین (5/0 میلی گرم بر کیلوگرم) گردید (001/0p<). تجویز هم زمان هر دو دوز گاباپنتین (30 و 90 میلی گرم بر کیلوگرم) با دوزهای ضددردی 1 میلی گرم بر کیلوگرم (005/0p<) و 3 میلی گرم بر کیلوگرم مرفین نیز موجب افزایش معنی دار شاخص اثر ضددردی AUC نسبت به مرفین تنها شد (05/0p<).
    نتیجه گیری
    سطح زیر منحنی پس از تزریق گاباپنتین اثر ضددردی مرفین را چه در مقادیر زیر ضددردی و چه در مقادیر ضددردی در مدل درد حاد به صورت وابسته به دوز افزایش داد.
    کلید واژگان: گاباپنتین, مرفین, تجویز توام, درد حاد, ضددردی
    G.R. Sepehri, M. Shamsi Meymandi, M. Mobasher, R. Mohammadi, A. Mohalati
    Background And Objective
    Opioids, as drug of choice in acute pain treatment, have many side effects including dependency. Therefore, the combinational therapy of other drugs accompanied with opioids could decrease the side effects, tolerance and opioid dependency. In this study the effect of gabapentin and morphine co-administration was evaluated in acute model of pain.
    Materials And Methods
    In this experimental study, the antinociceptive effect of gabapentin (30 or 90mg/kg, s.c.) and morphine (0.5, 1 and 3mg/kg, s.c.) alone or in combination with gabapentin were measured by Tail-flick test every 15 minuxtes up to 105 mins in intact adult male rats. Control rats received normal saline. Area Under Curve (AUC), as antinociceptive index, was calculated for each groups.
    Results
    Both gabapentin (90mg/kg) and morphine (1 and 3mg/kg) showed antinociceptive response as compared to controls (p<0.05). But there was not any significant differences between the (AUC) of 0.5mg/kg morphine and 30mg/kg gabapentin as compared to controls, so these doses were considered as subanalgesic doses. The co-administration of subanalgesic doses of morphine (0.5mg/kg) and gabapentin (30mg/kg) increased significantly AUC as compared to morphine alone (p<0.001). The co-administration of gabapentin (30 and 90mg/kg) with analgesic doses of 1mg/kg (p<0.005) and 3mg/kg morphine also increased significantly AUC antinociceptive index as compared to controls (p<0.05).
    Conclusion
    Gabapentin enhanced the antinociceptive effects of both analgesic and subanalgesic doses of morphine in a dose dependent manner in acute pain model in male rats.
    Keywords: Gabapentin, Morphine, Co, administration, Acute pain, Antinociception
  • غلام رضا سپهری، یاسمین داد الهی
    زمینه و هدف
    تجویز نابجای داروها توسط کادر پزشکی در اکثر جوامع و حتی کشورهای پیشرفته وجود دارد. از آنجا که تاکنون در مورد الگوی نسخهنویسی دندانپزشکان در ایران مطالعهای صورت نگرفته است و تنها در مطالعات محدودی به تجویز آنتیبیوتیکها توسط دندانپزشکان قزوین اشاره گردیده است، مطالعه حاضر با هدف بررسی الگوی نسخهنویسی دندانپزشکان استان کرمان طی یک دوره یک ساله انجام پذیرفت.
    مواد و روش ها
    این مطالعه توصیفی مقطی با بررسی850 نسخه که بصورت تصادفی از میان 10500 نسخه موجود دندانپزشکان در سال 1380 که از مرکز بیمه خدمات درمانی استان کرمان جمعآوری شده بودند انجام گرفت. سپس نسخ هر فصل جدا شده، در نهایت برای هر فصل بین 215-210 نسخه از لحاظ سن و جنس مراجعه کنندگان، فصل تجویز، دسته داروئی، نام داروی تجویز شده و راه تجویز دارو مورد ارزیابی قرار گرفتند.
    یافته ها
    از لحاظ سن و جنس بیماران مراجعه کننده به دندانپزشکان استان کرمان تفاوت معنی داری مشاهده نشد. میانگین اقلام داروئی تجویز شده توسط دندانپزشکان استان کرمان 64/0±03/2 قلم دارو بود. اکثر اقلام داروئی (81 درصد) از طریق خوراکی تجویز شده بودند. آنتیبیوتیکها (2/82%)، داروهای ضدالتهاب غیراستروئیدی (62%) و داروهای ضددرد (7/32%) جزء شایعترین داروهایی بودند که توسط دندانپزشکان استان کرمان تجویز شده بودند. آموکسی سیلین (50%) بیشترین موارد تجویز را در بین آنتیبیوتیکها داشت و ایبوپروفن (3/34%) و مفنامیک اسید (5/26%) پرمصرفترین داروهای ضدالتهاب غیراستروئیدی بودند.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه حاضر نشان داد که عملکرد دندانپزشکان استان کرمان در مورد تعداد اقلام دارویی در هر نسخه مناسب است، اما مقادیر تجویز آنتیبیوتیکها و داروهای ضدالتهاب غیراستروئیدی بسیار بالاتر از مقادیر تجویز شده در سایر مطالعات است که این امر لزوم تغییر در الگوی نسخهنویسی دندانپزشکان استان کرمان را ضروری میسازد.
    کلید واژگان: تجویز دارو, دندانپزشک, استان کرمان
    Dr. Gholamreza Sepehri, Dr. Yasamin Dadolahi
    Background and Aim
    Inappropriate drug prescription by health professionals is common, even in developed countries. Since there was no report on pattern of dentist’s drug prescription in Iran. This study was conducted to evaluate the characterization of drug prescribing practices through one year period in Kerman province. Methods & Materials: This study was a cross – sectional analysis of 850 prescriptions which were randomly selected from 10500 dentists prescriptions in treatment Insurance organization of Kerman province in four seasons of 2001. Then 210-215 prescriptions for each season were analyzed for age and gender of the patients, drug category, name of the drugs, and the route of administration.
    Results
    There were no significant differences between the age and sex of the patients admitted by dentists in Kerman province in 2001. The mean number of drugs per prescription was 2.030.64 in Kerman province. Most of the prescribed drugs (81%) were administered orally. Antibiotics (82.2%), non-steroidal anti-inflammatory drugs (NSAIDs) (62%) and analgesics (32.7%) were the most frequently prescribed drugs. Amoxicillin (50%) was the most common antibiotic, and Ibuprofen (34.3%) and Mefenamic acid (26.5%) had the highest frequency of administration among NSAIDs prescribed by dentists.
    Conclusion
    The results of this study showed that dentists in Kerman province had good prescribing performance about the number of drugs per prescription, but antibiotics and NSAIDs prescription rates were much higher than other reported studies. This issue may reveal the need for a change in prescribing pattern of dentists.Keywords:
  • وحید شیبانی، غلامرضا سپهری، فریبا بقایی، رسول فرازی فرد
    مقدمه
    در مطالعه حاضر اثر تزریق ال - آرژینین (پیشتاز سنتز نیتریک اکسید، NO) و ال - نیم (مهارکننده آنزیم سنتز کننده نیتریک اکسید، NOS) به درون پوسته هسته اکومبنس بر شدت علایم قطع مرفین در موش های صحرایی نر بررسی گردید.
    روش
    در این مطالعه از 56 سر موش صحرایی در 8 گروه 7 تایی استفاده شد. موش های صحرایی نر با مخلوط کتامین و زیلازین بیهوش شده و در دستگاه استریوتاکس قرار گرفتند و سپس به وسیله عمل جراحی یک کانول 1.7 میلی متر به سمت جلو نسبت به برگما 0.8 میلی متر در طرفین نسبت به برگما و عمق 7.1 میلی متر از سطح استخوان جمجمه به درون هسته اکومبنس به صورت دوطرفه وارد گردید. وابستگی به مرفین به وسیله تزریق زیرجلدی 10-20 mg/kg مرفین به مدت 5 روز ایجاد گردید و علایم سندرم قطع مرفین توسط تجویز نالوکسان ((4 mg/kg i.p مورد ارزیابی قرار گرفت. در گروه های آزمایشی ال - آرژینین و ال - نیم به صورت دوز واحد و یا دوز مکرر روزانه به مدت 5 روز به درون پوسته هسته اکومبنس تزریق شد. در گروه جراحی Sham کانول گذاری دوطرفه درون پوسته هسته اکومبنس صورت گرفت ولی دارویی تزریق نشد و در گروه سالین سرم فیزیولوژی مطابق گروه های آزمایشی به درون پوسته هسته اکومبنس تزریق شد. همچنین در گروه کنترل هیچ گونه جراحی صورت نگرفت.
    یافته ها
    نتایج مطالعه حاضر نشان داد که علایم سندرم قطع مرفین در گروه های کنترل و سالین تفاوت معنی داری را نشان نمی دهد. تجویز یک دوز ال - آرژینین و یا ال - نیم بلافاصله قبل از تزریق آخرین دوز مرفین به درون پوسته هسته اکومبنس اثری بر علایم قطع سندرم مرفین در مقایسه با گروه کنترل نداشت، ولی تزریق مکرر درون پوسته هسته اکومبنس ال - آرژینین یا ال - نیم قبل از تزریق روزانه مرفین موجب کاهش معنی داری در بعضی از علایم سندرم قطع از جمله، پریدن، بلند شدن روی دست و کاهش وزن (فقط در گروه ال - نیم، L-NAME) در مقایسه با گروه کنترل شد.
    نتیجه گیری
    نتایج حاضر نشان دهنده نقش نیتریک اکسید پوسته هسته اکومبنس در بعضی از علایم سندرم قطع مرفین است.
    کلید واژگان: هسته اکومبنس, نیتریک اکسید, ال - آرژینین, ال - نیم, علایم سندرم قطع مرفین, وابستگی به مرفین
  • غلامرضا سپهری، ناصر حاج اکبری، علی موسوی
    سابقه و هدف
    هدف از این مطالعه، ارزیابی شاخص های نسخه نویسی پزشکان عمومی استان کرمان در طی مدت یکسال می باشد.
    مواد و روش ها
    تعداد 45384 نسخه پزشکان عمومی استان کرمان در طی سال 1382 از لحاظ سن و جنس بیماران، نام و تعداد اقلام دارویی در هر نسخه، دسته دارویی درصد اقلام ژنریک و تجارتی، درصد نسخ حاوی دستورات دارویی کامل و راه تجویز داروها مورد ارزیابی قرار گرفتند.
    یافته ها
    در مطالعه حاضر 41.7% مراجعه کنندگان به پزشکان عمومی استان کرمان مذکر (میانگین سنی 8-29 سال) و 58.3% مونث (میانگین سنی 5-31 سال) بودند. 97.2% داروها با نام ژنریک و 2.8% با نام تجارتی تجویز شده بودند. اکثر نسخ (94%) حاوی دستورات صحیح دارویی بودند. میانگین اقلام دارویی در هر نسخه 3.43 (دامنه 4.5-3.1) بدست آمد. آنتی بیوتیک ها (33.95%)، داروهای آرام بخش خواب آور (19.56%)، داروهای ضد التهاب غیر استروئیدی (19.2%) و کورتیکوستروئیدها (11.17%) به ترتیب بیشترین موارد تجویز را داشتند. درصد نسخ حاوی داروهای تزریقی 42.4 درصد بود. پنی سیلین ها (25.43%)، سفالوسپورین ها (7.66%) و آمینوگلیکوزید ها (0.86) بیشترین موارد تجویز را در بین آنتی بیوتیک ها داشتند.
    نتیجه گیری
    الگوی نسخه نویسی پزشکان عمومی استان کرمان نشان دهنده تجویز نامناسب آنتی بیوتیک ها، داروهای ضد التهاب غیر استروئیدی، کورتیکوستروئیدها و داروهای تزریقی است، لذا اتخاذ تدبیر لازم در جهت تغییر الگوی نسخه نویسی پزشکان عمومی استان کرمان ضروری به نظر می رسد.
    کلید واژگان: نسخه نویسی, پزشکان عمومی, استان کرمان
  • غلامرضا سپهری، شهریار دبیری، محمدرضا وثوق
    سابقه و هدف
    عفونت های مجاری ادراری جزو شایع ترین عفونت های بیماران سرپایی و بیماران بستری در بیمارستان هستند، که مقاومت رو به افزایشی را نسبت به آنتی بیوتیک ها نشان می دهند. هدف مطالعه حاضر مقایسه فراوانی و میزان حساسیت عوامل میکروبی مولد عفونت های ادراری به آنتی بیوتیک های رایج مصرفی در سال های 1375 و 1379 در شهر کرمان می باشد.
    مواد و روش ها
    نمونه های ادراری 300 بیمار در سال 1375 و 251 بیمار مراجعه کننده به آزمایشگاه های تشخیص طبی شهر کرمان در سال 1379 به طور تصادفی انتخاب و کشت داده شد و عوامل میکروبی مولد عفونت های ادراری جداسازی شد. سپس حساسیت آن ها به 8 داروی ضد میکروبی با روش disc-diffusion سنجیده شد.
    یافته ها
    شیوع عفونت ادراری در زنان زیادتر بود (7/85%). اشریشیاکلی (7/73% درسال 1379) شایع ترین عامل عفونت های ادراری بود و سپس سوش های آنتروباکتر، کلبسیلا، پسودوموناس، استافیلوکوک و پروتئوس در درصد کمی از بیماران جدا گردیدند. سیپروفلوکساسین مناسب ترین دارو بر علیه اشریشیاکلی در عفونت های ادراری در شهرکرمان بود (میزان حساسیت 8/91%). اشریشیاکلی مقاومت بالایی را نسبت به آمپی سیلین (1/91%)، کوتریموکسازول (5/66%) و جنتامایسین (3/63%) نشان داد. سیپروفلوکساسین تنها داروی ضد میکروبی مناسب بر علیه کلبسیلا بود (حساسیت100 درصد) ولی کلبسیلا مقاومت بالایی را نسبت به آمپی سیلین (4/94%)، جنتامایسین (4/68%) و نیتروفورانتویین (4/68%) نشان داد. هم چنین سوش های آنتروباکتر به سیپروفلوکساسین کاملا حساس بودند (حساسیت 100 درصد) اما مقاومت بالایی را نسبت به جنتامایسین (73.5%) و کوتریموکسازول (6/68%) نشان دادند. میزان مقاومت عوامل میکروبی مولد عفونت های ادراری به جنتامایسین در سال 1379 به طور معنی داری بیشتر از 1375 بود.
    نتیجه گیری
    پژوهش حاضر نشان داد که مقاومت اشریشیاکلی مقاومت میکروبی بالایی را نسبت به اکثر آنتی بیوتیک های رایج مصرفی نشان داد. میزان مقاومت میکروبی به آنتی بیوتیک ها در سال 1379 تفاوت معنی داری را با سال 1375 نشان نداد و تنها میزان مقاومت میکروبی به جنتامایسین در سال 1379 افزایش معنی داری پیدا کرد.
    کلید واژگان: عفونت مجاری ادراری, مقاومت میکروبی, داروهای ضد میکروبی, کرمان
    Gr. Sepehri, Sh. Dabiri, Mr. Vosoogh
    Background
    Urinary tract infections (UTI) are one of the most common infectious diseases diagnosed in outpatients, as well as hospitalized patients, which show an increasing rate of bacterial resistance to antibiotics. The objective of this study was to compare the frequency of occurrence and antimicrobial sensitivity and resistance of uropathogens in 1996 and 2000 in Kerman city. Material s and
    Methods
    Urine sample of 300 patients in 1996 and 251 patients in 2000 which were referred to Kerman medical laboratories, were collected randomly and cultured and uropathogens were identified. Antibacterial sensitivity was tested against 8 antibacterials using disc-diffusion technique.
    Results
    The prevalence of urinary infection was higher in women (85.7%). Escherichia coli (73.7% in 2000) was the most frequent pathogen isolated, followed by Enterobacter Klebsiella spp, Pseudomonas spp, Staphylococcus, and Proteus spp. Among the E.coli isolates, only ciprofloxacin constitute reasonable therapeutic option for treatment of UTI in Kerman city (91.8% sensitive). High resistance rates to ampicillin (91.1%), co-trimoxazole (66.5%) and gentamicin (63.3%) were observed a gainst the E.coli. Against Klebsiella spp, infections, the only therapeutic option was ciprofloxacin (100% sensitivie). Klebsiella spp, showed high resistance rates to ampicillin (94.4%), gentamicin (68.4%) and nitrofurantoin (68.4%). Enterobacter isolates were completely sensitive to ciprofloxacin, but showed high resistance to gentamicin (73.5%) and co-trimoxazole (68.6%). The resistance of urinary infections agents to gentamin was found higher in the year 2000 compare to the year 1996.
    Conclusion
    the results of this study showed that Ecoli was the most frequent uropathogen isolated in Kerman city which exhibit high resistance to most commonly used antibiotics. Ciprofloxacin was `the most reasonable therapeutic option for treatment of UTI. Also the resistance rate to commonly used antibiotics in the year 2000 was comparable to 1996, except for gentamicin which showed a significant increase in bacterial resistance.
    Keywords: Urinary tract infection, Bacterial resistance, Antimicrobial agents, Kerman
  • منظومه شمسی میمندی، غلامرضا سپهری، لعیا سبزواری، آرمیتا اسماعیلی
    سابقه و هدف
    داروهای ضددرد اپیوییدی بهترین داروهایی هستند که جهت تسکین یا درمان دردهای جراحی مورد استفاده قرار می گیرند. ولی مصرف مزمن داروهای فوق موجب بروز تحمل در فرد می شود. با این حال میزان نیاز واقعی و پاسخ به مرفین پس از درد جراحی در افراد وابسته به مرفین دقیقا مطالعه نشده است. لذا مطالعه حاضر بدین منظور صورت گرفت تا پاسخ ضددردی به مرفین پس از عمل جراحی اواریوهیسترکتومی در موش های صحرایی وابسته در مقایسه با موش های صحرایی غیر وابسته به مرفین مقایسه گردد.
    مواد و روش ها
    مطالعه حاضر بر روی 36 سر موش صحرایی ماده بالغ صورت گرفت. موش های صحرایی ماده به چهار گروه 6 تایی کنترل- اواریوهیسترکتومی، کنترل-sham، وابسته- sham و وابسته- اواریوهیسترکتومی تقسیم شدند. وابستگی به مرفین به روش مصرف خوراکی مرفین از طریق آب آشامیدنی به مدت 21 روز ایجاد گردید. عمل جراحی اواریوهسیترکتومی پس از بی هوشی حیوانات با اتر و پس از شکافتن شکم و خارج نمودن تخمدان و رحم در قسمت بالای سرویکس انجام گردید. در تمام گروه ها پاسخ ضددردی توسط آزمون Tail flick قبل و پس از عمل جراحی اندازه گیری شد. سپس همین آزمون قبل و پس از تزریق مرفین (4 mg/kg) از طریق زیرپوستی نیز مجددا اندازه گیری شد. نتایج حاصل به صورت میانگین پاسخ تاخیری و درصد حداکثر پاسخ ممکن (%MPE) بیان گردید.
    یافته ها
    نتایج تحقیق حاضر نشان داد که میانگین پاسخ تاخیری به محرک دردناک در آزمون Tail flick قبل و پس از عمل جراحی در چهار گروه موش های مورد آزمایش تفاوت معنی داری ندارد. بدین معنی که آستانه حس درد در موش های صحرایی وابسته به مرفین (4/0±1/9 ثانیه) تفاوت معنی داری با گروه کنترل (25/1±1/10 ثانیه) ندارد. هم چنین تزریق مرفین موجب افزایش معنی داری در میانگین پاسخ تاخیری در کلیه گروه های آزمایشی گردید. مقایسه حداکثر پاسخ ممکن (%MPE) نشان داد که حداکثر اثرضددردی مرفین فقط در موش های صحرایی وابسته به مرفین پس از عمل اواریوهیسترکتومی (8/11±7/48 ثانیه) به طور معنی داری بیشتر از گروه وابستهsham- (19.6±5 ثانیه) بود.
    نتیجه گیری
    مطالعه حاضر نشان داد که اثر ضددردی مرفین متعاقب عمل جراحی اواریوهیسترکتومی در موش های وابسته به مرفین و سالم تفاوت معنی داری را ندارد. اما عمل جراحی اواریوهیسترکتومی فقط در موش های وابسته موجب افزایش معنی دار اثر ضددردی مرفین شده است.
    کلید واژگان: درد پس از عمل جراحی, وابستگی به مرفین, پاسخ تاخیری
    M. Shamsi Maimandi, Gh. Sepehri, L. Sabzevari, A. Esmaieli
    Background
    The most effective groups of drugs for the treatment of surgical pain are opioid analgesics. But due to the development of tolerance, chronic use of opioids limits their effectiveness. However, the real need and analgesic response to opioids in postoperative pain has not been determined in addicted patients. Therefore this study was performed, to evaluate the analgesic response to morphine in postoperative pain of ovariohysterectomy in morphine dependent rats, compared with the non dependents.
    Materials And Methods
    The present study was carried out on 36 adult female rats. Animals were divided into four groups (6 in each group): Control– ovariohysterectomy, control – sham, dependent– sham and dependent – ovariohysterectomy groups. Rats became dependent to morphine by taking morphine in their drinking water for 21 days. Rats were anaesthetized with ether, and after incision of the abdomen, uterus and ovaries were removed above the cervix. Latency time was assessed by Tail flick test before and after the operation and after inducing morphine 4 mg/kg (sub cutaneously). Data were expressed as latency time and percent of maximal possible effect [%MPE].
    Results
    The results of present study showed that the mean latency time to noxious stimulus in tail flick test was not significantly different before and after the surgery in the four groups of animals Which indicated. that latency time in morphine dependent rats (9.1 ± 0.4s), was not significantly different from control rats (10.1 ± 1.25s) in tail flick test. Morphine injection increased the latency time in all of the groups significantly. The percent of MPE showed that the maximum analgesic effect of morphine in morphine dependent rats [48.7 ± 11.8s] after ovariohysterectomy was significantly higher than sham – dependent rats (19.6 ± 5s).
    Conclusion
    The present study showed that there was not a significant difference in analgesic response to morphine after ovariohysterectomy in normal and morphine dependent rats. But ovariohysterectomy only increased the analgesic effect of morphine in dependent animals.
    Keywords: Postoperative, pain, Morphine Dependency, latency time
  • مقاومت میکروبی نسبت به آنتی بیوتیک های رایج مصرفی در بیماران مبتلا به آبسه های پوست و بافت هم بند
    غلامرضا سپهری، شهریار دبیری، زهرا زین الدینی میمندی
    مقدمه
    تشخیص عوامل میکروبی مولد آبسه راهنمای مهمی در انتخاب آنتی بیوتیک مناسب جهت درمان تلقی میشود. این مطالعه بر روی 110 نمونه آبسه که از نسوج نرم در بیماران جدا شده بود، صورت گرفت، تا عامل عفونت و پاسخ به آنتی بیوتیک در in vitro مشخص شود.
    روش کار
    نمونه گیری از بیماران مبتلا به آبسه مراجعه کننده به آزمایشگاه های تشخیص طبی شهر کرمان صورت گرفت. از کلیه 110 نمونه آبسه مورد نظر کشتهای روتین میکروبی با استفاده از محیطهای کشت رایج به عمل آمد و عوامل میکروبی مولد آبسه شناسایی گردیدند. حساسیت میکروبهای مولد آبسه به آنتی بیوتیکها به روش دیسک آگار دیفیوژن و اندازه گیری قطر هاله عدم رشد سنجیده شد.
    یافته ها
    میکروبهای هوازی مولد آبسه به ترتیب درصد فراوانی شامل استافیلوکوک طلایی (8/51 درصد)، گونه های استرپتوکوک بتاهمولیتیک (7/12 درصد)، گونه های پسودوموناس (10 درصد)، کلبسیلا (2/8 درصد)، استافیلوکوک کوآگولاز منفی (4/6درصد)، اشریشیا کلی (4/6 درصد)، آنتروباکتر (5/4 درصد) بودند. از بین آنتی بیوتیکهای مصرفی، بیشترین حساسیت به ترتیب مربوط به سیپروفلوکساسین (95%)، اریترومایسین (6/79%)، و جنتامایسین (4/61%) بود. بیشترین درصد مقاومت میکروبی به ترتیب مربوط به پنی سیلین جی (3/78%) و آموکسی سیلین (68.3%) بود.
    نتیجه گیری
    این تحقیق نشان میدهد که استافیلوکوک طلایی اصلی ترین عامل میکروبی مولد آبسه در نسوج نرم است و با توجه به بروز مقاومت میکروبی به آنتی بیوتیکهای رایج مصرفی باید انتخاب آنتی بیوتیک پس از کشت نمونه های آبسه و تست آنتی بیوگرام صورت گیرد.
    کلید واژگان: مقاومت میکروبی, آنتی بیوتیک, آبسه, نسوج نرم
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر غلامرضا سپهری
    دکتر غلامرضا سپهری
    (1363) دکتری فارماکولوژی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال