به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

غلامعباس شیرالی

  • مریم نوراللهی درآباد، داوود افشاری*، ساناز محی پور، غلامعباس شیرالی
    مقدمه

    ناراحتی های اسکلتی-عضلانی ماهیت چند عاملی دارند. فاکتورهای بیومکانیکی، یکی از عوامل بسیار مهم می باشند. درنتیجه شناسایی دقیق این فاکتورها می تواند نقش مهمی در کنترل و پیشگیری اختلالات اسکلتی-عضلانی داشته باشد. لذا مطالعه حاضر با هدف شناسایی پوسچرهای نامطلوب اندام های بالاتنه و تاثیر آن ها بر شیوع ناراحتی های اسکلتی-عضلانی در کارکنان اداری در دو گروه زن و مرد به روش عینی انجام شد.

    روش کار

    در مطالعه توصیفی تحلیلی حاضر، 36 کارمند اداری شرکت کردند. شیوع ناراحتی اسکلتی-عضلانی با استفاده از پرسشنامه نوردیک ارزیابی شد. پوسچر اندام های فوقانی شامل کمر، گردن و مچ دست نیز به ترتیب با شیب سنج الکترونیکی و الکتروگونیامتر به صورت پیوسته به مدت 30 دقیقه ارزیابی شد و سپس داده های جمع آوری شده، آنالیز شدند.  

    یافته ها

    نتایج نشان داد که بیشترین میزان شیوع ناراحتی های اسکلتی-عضلانی در هر دو گروه جنسیتی به ترتیب در گردن (33/58 %)، کمر (77/52 %) و مچ دست (22/47  %) بود. نتایج نشان داد که میانگین زاویه خمش کمر و گردن در هر دو گروه بیش از 20 درجه می باشد و زاویه پوسچر در زنان بیشتر از مردان است (P<0.05). نتایج نشان داد که در هر دو گروه جنسیتی، ارتباط معناداری بین احساس ناراحتی در نواحی کمر و گردن با میانگین زاویه خمش کمر و گردن وجود دارد (P<0.05). همچنین پوسچر مچ دست در هر دو گروه جنسیتی، در شرایط اکستنشن و استاتیک قرار داشت.

    نتیجه گیری

    بر مبنای نتایج مطالعه حاضر، میزان شیوع ناراحتی در زنان بیشتر از مردان بود. اگرچه وظایف انجام شده در هر دو گروه مشابه بود، اما ارزیابی پوسچرها نشان داد که پوسچرهای نامطلوب در کمر و گردن کارکنان زن بیشتر از مردان بوده است و در هر دو گروه شیوع ناراحتی اسکلتی-عضلانی با پوسچرهای نامطلوب در ناحیه کمر و گردن ارتباط معنی داری دارد. با توجه به نتایج مطالعه حاضر، به منظور پیشگیری از اختلالات اسکلتی-عضلانی به خصوص در میان کارکنان زن، مداخلات ارگونومیکی با هدف کاهش پوسچرهای نامطلوب پیشنهاد می گردد.

    کلید واژگان: ناراحتی اسکلتی عضلانی, کارکنان اداری, پوسچر نامناسب, اندام های فوقان
    Maryam Nourollahi-Darabad, Davood Afshari*, Sanaz Mohipour, Gholam-Abbas Shirali
    Introduction

    Musculoskeletal disorders (MSDs) have a multifactorial nature. Biomechanical factors are one of the most important factors. Consequently, the precise identification of effective factors plays a significant role in controlling and preventing these disorders. Therefore, the current study aimed to identify the awkward upper body postures and their effect on the prevalence of MSDs in office workers in both women and men groups by objective methods.

    Material and Methods

    In this cross-sectional study, the participants were 36 office workers (18 women and 18 men). The prevalence of musculoskeletal discomfort was evaluated using the Nordic questionnaire. The upper limbs posture, including the back, neck, and wrists, was evaluated continuously with an electronic inclinometer and an electrogoniometer for 30 min, followed by analyzing the collected data.

    Results

    The results revealed that the highest prevalence of musculoskeletal symptoms in both gender groups was in the neck (58.33%), trunk (52.77%), and wrist (47.22%), respectively. The results disclosed that the median trunk and neck flexion in both groups is over 20° and the posture angle in women is higher than that of men (P<0.05). The results showed that pain and discomfort in the trunk and neck in both gender groups have a significant relationship with the median posture angle (P<0.05). Also, the wrist posture in both gender groups during work was in extension and static condition.

    Conclusion

    Based on the results of this study, the prevalence of disorders in women was higher than in men. Although the tasks performed in both groups were similar, the assessment of postures disclosed that women office workers had more awkward postures in the trunk and neck than men. In both groups, the prevalence of musculoskeletal discomfort had a significant relationship with awkward postures in the trunk and neck. According to the results of the current study, ergonomic interventions are recommended to reduce awkward postures and to prevent MSDs, particularly among women office workers.

    Keywords: Musculoskeletal disorders, Office workers, Awkward posture, Upper limbs
  • عادل مظلومی، علی محمد مصدق راد*، فریده گلبابایی، محمدرضا منظم اسماعیل پور، سجاد زارع، مهدی محمدیان، رمضان میرزایی، ایرج محمدفام، حسن صادقی نائینی، مسعود ریسمانچیان، یحیی رسول زاده، غلامعباس شیرالی، محمود حیدری، یحیی خسروی، حامد دهنوی، ملیحه کلاهدوزی، هانیه اخلاص، میرغنی سیدصومعه، سولماز بالاجمادی، مهدی غرسی
    مقدمه

    مدیریت استراتژیک، با تعیین جهت حرکت سازمان و تهیه چشم انداز استراتژیک و بیانیه ماموریت، زمینه رشد، سودآوری، تولید و گنجاندن برنامه های ایمنی و سلامت کارکنان در سراسر سازمان را فراهم می کند. همچنین وجود یک برنامه استراتژیک جهت تقویت علمی و کاربردی رشته بهداشت حرفه ای و ایمنی کار یکی از اولویت های دانشگاهی و صنعتی کشور است. هدف از مطالعه حاضر ارایه برنامه استراتژیک توسعه رشته تخصصی مهندسی بهداشت حرفه ای و ایمنی کار در ایران می باشد.

    روش کار

    مطالعه حاضر از نوع مطالعات اقدام پژوهی مشارکتی است که در سال 1400 انجام شد. کمیته تدوین برنامه ریزی استراتژیک متشکل از 20 نفر از اساتید، کارشناسان و دانشجویان مقطع دکترا بودند طی 14 هفته با تشکیل جلسات منظم هفتگی و با جمع آوری اطلاعات درون سازمان و برون سازمان و تحلیل محیط داخلی و خارجی سازمان و شناسایی نقاط قوت و ضعف و فرصت ها و تهدیدهای موجود در محیط اقدام به تعیین ماموریت، دورنما، ارزش ها و اهداف کلی و اختصاصی سازمان برای سال های 1400 تا 1404 نموند. همچنین، اقدامات لازم  برای دستیابی به اهداف تعیین شده شناسایی و برنامه عملیاتی دستیابی به اهداف در زمینه ارتقای عملکرد رشته تخصصی بهداشت حرفه ای و ایمنی کار تدوین شدند.

    یافته ها

    انجام این پژوهش کاربردی منجر به ارزشیابی استراتژیک محیط درونی و بیرونی رشته تخصصی بهداشت حرفه ای و ایمنی کار، تعیین جهت استراتژی های اساسی، ماموریت، دورنما، ارزشها و اهداف کلی شد. درنهایت هفت هدف اختصاصی و 286 اقدام برای ارتقای عملکرد رشته مهندسی بهداشت حرفه ای و ایمنی کار مشخص شد. در تحلیل SWOT انجام گرفته از محیط داخلی و خارجی رشته بهداشت حرفه ای و ایمنی کار، 27 نقطه قوت، 7 نقطه ضعف، 26 فرصت و 12 تهدید به دست آمد. طبق نتایج ماتریس SWOT موقعیت استراتژیک رشته مهندسی بهداشت حرفه ای و ایمنی کار در موقعیت استراتژی های احتیاطی و حفظ شرایط موجود قرار دارد.

    نتیجه گیری

    این برنامه، در راستای برنامه 4 ساله رشته مهندسی بهداشت حرفه ای و ایمنی کار نوشته شده است. در تدوین برنامه به اسناد و سیاستهای ارگان های بالادستی توجه شده است. موقعیت استراتژیک رشته مهندسی بهداشت حرفه ای و ایمنی کار، استراتژی محتاطانه است. در این موقعیت می توان استراتژی های حفظ شرایط موجود را به کاربرد؛ بنابراین، پیشنهاد می شود با تمرکز بر استراتژی های محتاطانه تا حد امکان نقاط ضعف رشته مهندسی بهداشت حرفه ای و ایمنی کار و ایمنی کار کاهش یابد و قابلیت های استراتژیک آن افزایش یابد. رشته مهندسی بهداشت حرفه ای و ایمنی کار به تدریج از سال دوم اجرای برنامه استراتژیک می تواند بر توسعه فعالیت ها متمرکز شود.

    کلید واژگان: برنامه استراتژیک, بهداشت حرفه ای و ایمنی کار, تحلیل درونی و بیرونی, نقاط قوت و ضعف
    Adel Mazloumi, Ali Mohammad Mosadeghrad*, Farideh Golbabaei, MohammadReza Monazzam Ismailpour, Sajjad Zare, Mahdi Mohammadiyan, Ramazan Mirzaei, Iraj Mohammadfam, Hassan Sadeghi Naini, Masoud Rismanchian, Yahya Rasulzadeh, Gholam Abbas Shirali, Mahmoud, Yahya Khosravi, Hamed Dehnavi, Maliheh Kolahdozi, Hanieh Ekhlas, Mirghani Seyed Somae, Solmaz Balajamadi, Mehdi Ghorsi
    Introduction

    Strategic management involves determining the organization’s direction, preparing a strategic vision and mission statement, and providing the basis for growth, profitability, and production. It also includes the inclusion of employee safety and health programs throughout the organization. The existence of a strategic plan for the scientific and practical strengthening of occupational health and safety is one of the country’s academic and industrial priorities. The purpose of this study is to present a strategic plan for developing the specialized field of occupational health and safety engineering in Iran.

    Material and Methods

    The current study is a collaborative action research study that was conducted in 2021. The strategic planning committee consisted of 20 professors, experts, and doctoral students. Over the course of 14 weeks, they held regular weekly meetings, collected information from inside and outside the organization, analyzed the organization’s internal and external environment, and identified its strengths, weaknesses, opportunities, and threats. Based on this analysis, the committee determined the organization’s mission, perspective, values, and general and specific goals for 2021-2024. They also identified the necessary measures to achieve these goals and developed an operational plan to improve the performance of the specialized field of occupational health and safety.

    Results

    Conducting this applied research led to the strategy of internal and external analysis of the specialized OHS field, determining the direction of the basic strategy, mission, perspective, values, and general goals. Finally, seven specific goals and 286 actions were determined to improve the performance of OHS. The SWOT analysis of OHS’s internal and external environment identified 27 strengths, seven weaknesses, 26 opportunities, and 12 threats. According to the results of the SWOT matrix, the strategic position of the OHS field is to implement preventive strategies and maintain existing conditions.

    Conclusion

    This plan aligns with the 4-year OHS plan. In developing the program, attention has been paid to the documents and policies of upstream organizations. The strategic position of occupational health and safety engineering is a prudent strategy. In this situation, strategies for maintaining existing conditions can be applied. Therefore, it is suggested to reduce the weaknesses of OHS as much as possible and increase its strategic capabilities by focusing on prudent strategies. From the second year of implementing the strategic plan, the OHS field can gradually focus on developing activities.

    Keywords: Strategic plan, Occupational health, safety, Internal, external analysis, Strengths, weaknesses
  • ساناز محی پور، داود افشاری، مریم نوراللهی درآباد*، غلامعباس شیرالی
    مقدمه

    اختلالات اسکلتی- عضلانی ناشی از کار، شایع ترین و پرهزینه ترین معضل شغلی قابل پیشگیری است که کارکنان بخش های اداری از ناراحتی مرتبط به آن رنج می برند. هدف مطالعه حاضر الف) بررسی شیوع کمردرد و ب) ارزیابی پیوسته پوسچر کمر کارکنان اداری با استفاده از تکنیک های عینی بود.

    روش بررسی

      در مطالعه ی مقطعی حاضر 36 کارمند اداری یکی از دانشگاه های علوم پزشکی شرکت کردند.  شیوع کمردرد با استفاده از پرسشنامه نوردیک تعیین شد. زوایای پوسچر کمر با استفاده از دستگاه شیب سنج اندازه گیری شد..

    نتایج

    بیش از نیمی از افراد موردپژوهش کمردرد را گزارش کردند. بین سن، سابقه کار، ساعت کاری و جنسیت با اختلالات اسکلتی- عضلانی رابطه معناداری وجود داشت (05/0<p). میانگین حداکثر زاویه خمش کمر 72/13±41/35 بود و میانگین حداکثر زاویه انحراف کمر در صفحه فرونتال 2/3±86/9 بود. میانگین زوایای انحراف ناحیه کمر برای تمامی صدک ها و صفحات موردبررسی بین مردان و زنان تفاوت معنی دار داشته است؛ به طوری که در زنان بیش از مردان بوده است (05/0<p).

    نتیجه گیری

    نتایج این مطالعه نشان داد که پوسچرهای نامناسب و استاتیک کمر در بین کارکنان اداری وجود دارد که می توانند به عنوان عوامل خطر برای ایجاد کمردرد در نظر گرفته شوند. این یافته ها می تواند به توسعه دستورالعمل هایی در مورد اولویت بندی مداخلات ارگونومیک برای کاهش شیوع LBP در میان کارکنان اداری کمک کند.

    کلید واژگان: اختلالات اسکلتی- عضلانی, کمردرد, کارکنان اداری, روش های عینی و ذهنی
    Sanaz Mohipour, Davood Afshari, Maryam Nourollahi-Darabad*, Shirali
    Introduction

    Work-related musculoskeletal disorders are the most common and costly preventable occupational problem that office workers suffer from the discomfort associated with these disorders. The aims of this study were to a) investigate the prevalence of low back pain (LBP) and b) continuously assess the trunk postures of office workers.

    Materials and Methods

    Thirty-six office workers of a medical university participated in this cross-sectional study. Thirty-six office workers of a medical university participated in this cross-sectional study. The prevalence of LBP was determined using the Nordic Musculoskeletal Questionnaire. Work trunk postures were measured using an inclinometer.

    Results

    More than half of the subjects reported LBP. There was a significant relationship between LBP with age, work experience, working hours, and gender (p <0.05). The mean maximum trunk flexion angle was 35.41±13.72, and the mean maximum angle of lateral bend in the frontal plane was 9.86±3.2. The mean trunk angles for all percentiles and plates studied were significantly different between men and women; It was more in women than men (p <0.05).

    Conclusion

      The results of this study showed that there are awkward and static postures lumbar among office workers that can be considered risk factors for developing LBP. The findings can help to establish guidelines regarding prioritizing ergonomic interventions to reduce the prevalence of LBP among office workers.

    Keywords: Musculoskeletal Disorders, Back Pain, Office Staff, Subjective, objective methods
  • غلامعباس شیرالی، عباس محمدی، عاطفه الیاسی گماری*
    اهداف

     پارامترهای روان شناختی از جمله مهم ترین مولفه ها در تعیین کارآیی شغلی کارکنان در محیط های کاری بوده و می تواند به شدت تحت تاثیر بیماری های همه گیر مانند کووید-19 قرار گیرد. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر همه گیری کووید-19 بر بار کاری ذهنی و فرسودگی شغلی کادر درمان در ایران انجام شد.
    روش کار: این مطالعه ی مورد- شاهدی، در بین پرسنل کادر بهداشت و درمان دو بیمارستان در استان تهران در سال 1400 انجام پذیرفت. کلیه ی کارکنان شاغل در دو بیمارستان به روش سرشماری، وارد مطالعه شدند. تعداد کل افراد مورد مطالعه، 412 نفر بود. برای بررسی بار کاری ذهنی و فرسودگی شغلی به ترتیب از پرسش نامه های بار کاری ذهنی NASA-TLX و پرسش نامه ی فرسودگی شغلی ماسلاچ (Maslach Burnout Inventory) استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون های Independent t-test و Chi-square تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که میانگین سن، سابقه ی کار، ساعت کار روزانه و شاخص توده ی بدنی کارکنان مورد مطالعه به ترتیب 11/48 ± 36/70 سال، 7/13 ± 12/53 سال، 3/13 ± 9/64 ساعت و 4/73 ± 23/89 کیلوگرم بر متر مربع بود. تفاوت معنی داری بین دو گروه مورد و شاهد در مقادیر بار کاری ذهنی (0/011 = P) و فرسودگی شغلی (0/001 = P)، وجود داشت.
    نتیجه گیری: یافته های حاصل از مطالعه ی حاضر نشان داد که شیوع کووید-19 می تواند مقادیر متغیرهای بار کاری ذهنی و فرسودگی شغلی پرسنل بهداشت و درمان را در محیط های درمانی افزایش دهد. بنابراین، انجام اقدامات کنترلی و مداخلات روان شناختی به منظور بهبود سلامت روانی و جسمانی پرسنل و کادر بهداشت و درمان در طی همه گیری کووید-19 کاملا ضروری است.

    کلید واژگان: کووید-19, بار کاری ذهنی, فرسودگی شغلی, پرسنل بیمارستان, همه گیری
    Gholamabbas Shirali, Abbas Mohammadi, Atefe Elyasigomari*
    Objectives

    Psychological parameters are among the most important components in determining the job performance of employees in the workplace and can be strongly affected by the epidemic of infectious diseases like COVID-19. The aim of this study was to investigate the effect of COVID-19 pandemic on mental workload and Occupational burnout of medical staff in Iran.

    Methods

    This case-control study was performed among the healthcare staff of two hospitals in Tehran province in 2021. All employees working in two hospitals were included by census method. The total number of people studied was 412 personnel. NASA-TLX and Maslach Burnout Inventory questionnaires were used to assess mental workload and burnout, respectively. Data were analyzed using Independent t-test and Chi-square.

    Results

    The present study results revealed that the mean age, work experience, daily working hours, and body mass index of the studied employees were 36.70 ± 11.48 years, 12.53 ± 7.13 years, 9.64 ± 3.13 hours, and 23.89 ± 4.73 kg/m2, respectively. There was a significant difference between the two groups of cases and controls in the values of mental workload (P = 0.011) and burnout (P = 0.001).

    Conclusion

    The present study's findings revealed that the prevalence of COVID-19 could increase the values of mental workload parameters and burnout of health care personnel in medical settings. Therefore, control measures and psychological interventions to improve healthcare personnel's mental and physical health during the COVID-19 epidemic are mandatory.

    Keywords: COVID-19, Mental Workload, Burnout, Healthcare, Pandemic
  • بهنوش جعفری*، غلامعباس شیرالی، پیام امینی، بهرام کوهنورد، سید امین جزایری
    مقدمه

    آگاهی کارکنان نسبت به  ایمنی از عناصر مورد نیاز جهت توسعه رفتار ایمن می باشد که اجازه می دهد برنامه های بهبود عملکرد ایمنی برای محیط کار طراحی گردد. از طرفی نهادینه نمودن فرهنگ ایمنی بدون توجه به رضایت شغلی افراد نیز محکوم به شکست خواهد بود. لذا هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر فرهنگ سازمانی بر سطح آگاهی ایمنی با در نظر گرفتن نقش میانجی رضایت کارکنان در یکی از صنایع فولاد ایران می باشد.

    روش کار

    در مطالعه توصیفی- تحلیلی و مقطعی حاضر، 229 نفر از کارکنان فولاد با استفاده از یک پرسشنامه استاندارد مورد بررسی قرار گرفتند. این پرسشنامه دارای 47 سوال و مشتمل بر دو بخش است که بخش اول آن مربوط به اطلاعات دموگرافیک و شغلی کارکنان و بخش دوم آن مربوط به فرهنگ سازمانی(مردسالاری در برابر زن سالاری، فردگرایی نسبت به جمع گرایی، اجتناب از عدم اطمینان، فاصله از قدرت)، آگاهی ایمنی پرسنل و رضایت کارکنان می باشد. برای تجزیه و تحلیل داده های گردآوری شده و تعیین روابط بین متغیرها نیز از مدل معادلات ساختاری با بهره گیری از نرم افزار آماری SPSS وLISREL   استفاده شد .

    یافته ها

    میانگین رضایت و آگاهی ایمنی کارکنان به ترتیب 58/54 و 65/8 بدست آمد. بالاترین نمره میانگین در ابعاد فرهنگ سازمانی به ترتیب مربوط به بعد فاکتور مردسالاری در برابر زن سالاری(42/33) و کمترین نمره میانگین مربوط به بعد فردگرایی نسبت به جمع گرایی(08/16) بود. فرهنگ سازمانی به طور قابل توجهی و مثبت تحت تاثیر فردگرایی در برابر جمع گرایی، اجتناب از عدم اطمینان و دوری از قدرت قرار می گیرد. همچنین ارتباط معنی داری بین میانگین نمره کل ابعاد پرسشنامه فرهنگ سازمانی با واحدهای شغلی دیده شد(P<0.001).                                      

    نتیجه گیری

     این مطالعه نشان داد که فرهنگ سازمانی با آگاهی ایمنی کارکنان و رضایت شغلی آنها ارتباط مستقیم دارد.

    کلید واژگان: فرهنگ سازمانی, آگاهی ایمنی, رضایت شغلی, صنعت فولاد
    Behnoush Jafari*, Gholamabbas Shirali, Payam Amini, Bahram Kohnavard, Seyd Amin Jazayeri
    Background

    Employees' awareness about safety is a required element to develop a safe behavior so that it allows designing programs to improve safety performance at work. Therefore, the present study attempts to examine the effects of organizational culture on personal safety level with employees' satisfaction as a mediation variable.

    Methods

    This descriptive-analytical and cross-sectional study was conducted with 229 steel industry workers using a standard questionnaire. The questionnaire had 47 items arranged in two sections, including demographics and job information as section one and organizational culture, personnel safety awareness, and employees' satisfaction as section two. Data analyses were done using SPSS and LISREL, and the relationships between the variables were determined using a structural equations model.

    Results

    The mean score of satisfaction and personnel safety awareness was equal to 54.58 and 8.65, respectively. The highest mean score of organizational culture dimensions was obtained for patriarchy vs. matriarchy (33.2), and the lowest mean score was obtained for individualism vs. collectivism (16.08). Organizational culture was notably and positively affected by individualism vs. collectivism, avoiding uncertainty, and distance from power. In addition, there was a significant relationship between the total mean score of the dimensions of the organizational culture questionnaire and work wards (P<0.001).

    Conclusion

    The study showed that organizational culture has a direct relationship with personnel safety awareness and job satisfaction. These results point out that the human factor has the most important role in preventing occupational accidents. Accordingly, businesses and employers should establish and disseminate organizational culture in their organizations.

    Keywords: Organizational culture, Safety-conscious, Job satisfaction, Steel industry
  • بهنوش جعفری*، غلامعباس شیرالی، فاطمه رئوفیان
    مقدمه

    امروزه در بسیاری از محیط های شغلی، بروز یک خطای انسانی می تواند به حادثه ای فاجعه بار منتهی شود که خطاهای انسانی عامل اصلی حوادث محسوب می شوند. با توجه به نقش حیاتی اتاق کنترل در هدایت و کنترل سایت های مختلف صنعت لوله سازی به خصوص بخش پوشش خارجی، رخداد هرگونه خطایی می تواند منجر به حوادث انسانی، آسیب به ماشین آلات، وقفه در تولیدات شود. هدف از پژوهش حاضر شناسایی و ارزیابی خطای انسانی به روش Human Error Calculator  (HEC)  در اتاق کنترل اپوکسی یک شرکت لوله سازی است.

    روش بررسی

    در پژوهش توصیفی- مقطعی حاضر از روش HEC جهت شناسایی و ارزیابی خطاهای انسانی استفاده گردید. تکنیک HEC توسط شرکت Risk Map ارایه شده است و در آن احتمال خطای انسانی بر اساس پنج فاکتور موثر بر رخداد خطای انسانی شامل درجه ی فوریت، پیچیدگی، اهمیت، درجه ی مهارت فردی و تکرار وظیفه و با استفاده از یک ابزار دیسکی شکل تحت عنوان Risk Disk و از طریق مشاهده مستقیم، دستورالعمل های موجود و مصاحبه با سرپرست واحد مذکور تعیین می شود.

    نتایج

    با توجه به نتایج به دست آمده از این پژوهش مشخص گردید که از 11 وظیفه شناسایی شده، 5 وظیفه شغلی با عدد ریسک 70 درصد دارای احتمال خطای انسانی زیاد، 4 وظیفه شغلی با عدد ریسک 50 درصد و یک وظیفه شغلی با عدد ریسک 40 درصد دارای احتمال خطای انسانی متوسط است و یک وظیفه شغلی با عدد ریسک 20 درصد دارای احتمال خطای انسانی در حال افزایش است.

    نتیجه گیری

    نتایج حاصل از مطالعه حاضر نشان داد که روش HEC کاربری آسانی داشته و یک ابزار ساده و مفید برای متخصصان به منظور محاسبه احتمال بروز خطای انسانی می باشد. علاوه براین،  HECیک روش کاربردی، موثر و سودمند برای مدیران به منظور کاهش خطای انسانی است.

    کلید واژگان: خطای انسانی, اتاق کنترل, اپوکسی, لوله سازی, HEC
    Behnoush Jafari*, Gholamabbas Shirali, Fatemeh Raoufian
    Introduction

     In many workplaces today, the incidence of human error can lead to catastrophic accidents in which human error is the main cause of accidents. Due to the vital role of the control room in guiding and controlling various sites of the pipe industry, especially the outer coating sector, the incidence of any error can lead to human accidents, damage to machinery, and interruption in production. This study aimed to identify and evaluate human error by Human Error Calculator (HEC) method in the epoxy control room of a pipe mill company. 

    Materials and  Methods

     In the present descriptive cross-sectional study, the HEC method was used to identify and evaluate human errors. The HEC technique is provided by Risk Map Company, in which the probability of human error is based on five factors affecting the occurrence of human error, including a degree of urgency, complexity, importance, degree of individual skill, and task repetition, using a disk-shaped tool called Risk Disk is determined through direct observation, available instructions and interview with the head of the mentioned unit.

    Results

     According to the results of this study, out of 11 identified tasks, five job tasks with a risk number of 70% have a high probability of human error, four job tasks with a risk number of 50%, and one job task with a number There is a 40% risk of moderate human error, And a job task with a 20% risk number has an increased chance of human error.

    Conclusion

     The results of the present study showed that the HEC method is easy to use and is a simple and useful tool for professionals to calculate the probability of human error. In addition, HEC is a practical, effective and beneficial method for managers to reduce human error.

    Keywords: Human error, Control room, Epoxy, Pipe mill, HEC
  • داوود افشاری، مریم نوراللهی درآباد*، غلامعباس شیرالی
    مقدمه

    یکی از مهمترین مشکلات در صنایع گرم بخصوص در شرایط آب و هوایی بسیار گرم، استرس های حرارتی است که می تواند اثرات زیادی را در فرایند کار و سلامت کارکنان داشته باشد. در این شرایط انتخاب یک شاخص مناسب و بهینه جهت ارزیابی استرس های حرارتی و ارایه استراتژی مناسب جهت پیشگیری از مشکلات و بیماری های ناشی از گرما امری ضروری می باشد. لذا هدف از انجام این مطالعه، بررسی کاربرد پذیری شاخص دمای تر گوی سان (WBGT) در تعیین زمان مجاز کاری در شرایط آب و هوایی بسیار گرم در یکی از صنایع فولاد در شهر اهواز می باشد.

    روش کار

    پژوهش حاضر مطالعه ای توصیفی-تحلیلی بوده که در بخشهای مختلف یک صنعت  فولاد در شهر اهواز انجام شد. پارامترهای فیزیولوژیکی 60 کارگر از بخشهای مختلف صنعت، که شامل پایش پیوسته ضربان قلب در طول یک شیفت کاری بود، ارزیابی شد. متغیرهای محیطی و شاخص دمای ترگوی سان نیز بطور همزمان برای یک شیفت کاری اندازه گیری شد و زمان مجاز کاری بر مبنای شاخص ضربان قلب رزرو و شاخص WBGT تعیین و مقایسه گردید.  

    یافته ها

    میزان شاخص استرس حرارتی بر اساس شاخص WBGT در بین کلیه گروه های شغلی بطور معناداری بیش از حد توصیه شده تعیین شد (P<0.05). بر مبنای شاخص WBGT اندازه گیری شده زمان کاری پیشنهادی برای قسمت پوسته زدایی 4 ساعت و برای بخشهای دیگر 2 ساعت تعیین گردید در حالیکه بر اساس شاخص ضربان قلب رزرو، حداکثر زمان کاری قابل قبول برای بخش ریخته گری 5 ساعت و بخشهای دیگر 8 ساعت تخمین زده شد.نتایج آزمون آماری نیز نشان داد که تفاوت معناداری بین این دو شاخص در پیش بینی زمان کاری مجاز در ایستگاه های کاری مختلف وجود دارد. (P<0.05).

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه حاضر نشان داد که استفاده از شاخص WBGT به منظور ارزیابی و کنترل ریسک مواجهه به با گرما در مناطق گرمسیری به خصوص در تعیین زمان کار-استراحت ممکن است از قابلیت اطمینان و اجرایی کافی برخوردار نباشد.لذا توصیه می شود در مناطق گرمسیری به منظور پایش و کنترل استرس حرارتی در اثر مواجهه با گرما، از شاخصهای بهینه و کاربردی که مبتنی بر اندازه گیری پارامترهای محیطی و فیزیولوژیکی می باشد، استفاده گردد.

    کلید واژگان: شاخص ضربان قلب رزرو(RHR), استرس گرمایی, شاخص WBGT, بار کاری فیزیکی
    Davood Afshari, Maryam Nourollahi-Darabad*, Gholam-Abbas Shirali
    Introduction

    Heat stress is a critical problem in hot industries, especially in incredibly hot climates. It can greatly impair the work process and put the health of workers at risk. This study aims to investigate the applicability of the WBGT index in determining the allowable working time in very hot weather conditions in one of the steel industries in Ahvaz.

    Material and Methods

    This study was conducted in different sectors of a steel industry in Ahwaz. The physiological parameters of sixty workers working in different parts of the industry were evaluated. Environmental variables and the Wet-Bulb globe temperature (WBGT) Index were also simultaneously measured during work shifts. The acceptable work time was calculated based on the reserve heart rate (RHR) and the WBGT index.

    Results

    The heat stress index among all occupational groups, based on the WBGT index, was incredibly high and surpassed the recommended level (P<0.05). The statistical test results also indicated a significant difference between the two indices in predicting the adequate work time at different work stations (P <0.05).

    Conclusion

    The current study results revealed that using the WBGT index for assessing and managing the risk of heat exposure in a hot climate may not have sufficient reliability and performance. Consequently, it is recommended to use optimal indices based on environmental and physiological assessments in a hot climate in order to monitor and control the heat stress associated with heat exposure.

    Keywords: Reserve heart rate, Heat stress, Wet-Bulb globe temperature
  • مریم نورالهی دارآباد، داود افشاری، جواد نصرتی امیرآبادی*، غلامعباس شیرالی، علی صحرانشین سامانی
    سابقه و هدف

    خرما دومین محصول مهم کشاورزی ایران پس از پسته است. به طور سنتی، ماهیت کار برای کشاورزان نخیلات، نیاز به کار فیزیکی داشته و شامل وضعیت نامطلوب مفاصل و پوسچرهای طولانی مدت هنگام کار می باشد. مطالعه حاضر جهت بررسی شرایط ارگونومیکی و ارتباط شدت ناراحتی با پوسچرهای کاری در کشاورزان نخیلات انجام شده است.

    مواد و روش ها

    این مطالعه توصیفی-تحلیلی، در سال 1399 روی 100 نفر از کشاورزان ماهر که در کار کشت خرما فعالیت دارند انجام گرفت. جهت بررسی شرایط ارگونومیکی و ارتباط شدت ناراحتی با پوسچرهای کاری کشاورزان، از دو روش ارزیابی سریع کل بدن (REBA) و میزان ناراحتی اعضای بدن (BPDR) استفاده گردید. اطلاعات کشاورزان در حین کار روی نخل توسط ابزار سنتی ثبت و داده ها توسط نرم افزارSPSS  نسخه 26 آنالیز شدند.

    یافته ها

    نتایج مطالعه حاضر نشان داد که بیشترین ناراحتی اسکلتی عضلانی در نواحی بالاتنه، پاها و تنه وجود دارد. با توجه به آنالیز وظایف، در اکثر وظایف کشاورزان ارتباط معناداری بین پوسچرهای نامطلوب و شدت ناراحتی در اندامهای مختلف وجود داشت (05/0 <p).

    نتیجه گیری

    اندام های بالاتنه، پاها و تنه در بین کشاورزان نخیلات در معرض بیشترین آسیب اسکلتی - عضلانی قرار دارند. همچنین، وظایف برداشت، بالارفتن، پایین آمدن و هرس نخیلات، جزء وظایف پر خطر از نظر بروز اختلالات اسکلتی - عضلانی می تواند به شمار رود. لذا بهره گیری از ابزارهای مکانیکی جهت انجام وظایف فوق بر روی درختان نخل، می تواند نقش به سزایی در کاهش ریسک ابتلا به اختلالات اسکلتی - عضلانی در کشاورزان داشته باشد.

    کلید واژگان: نخل خرما, روش میزان ناراحتی اعضاء بدن, روش ارزیابی سریع کل بدن, ارزیابی ارگونومیک
    Maryam Nourollahi Darabad, Davod Afshari, Javad Nosrati Amirabadi*, GholamAbbas Shirali, Ali Sahraneshin Samani
    Background and Objective

    Date palm is the second most important agricultural crop of Iran after pistachio. Traditionally, the nature of work for palm farmers requires physical work, including the undesirable and long-term postures when working on the tree. This study aimed to investigate the ergonomic conditions and the relationship between the severity of discomfort and working postures in date palm farmers. 

    Materials and Methods

    This cross-sectional study was carried out on 100 skilled date palm farmers who were engaged in date cultivation during 2020. To investigate the ergonomic conditions and the relationship between the severity of discomfort in the farmers, the REBA and the Body Part Discomfort Rate )BPDR) methods were used. The data of farmers while working on palm trees by traditional tools was recorded, and the data were analyzed by SPSS Ver.26 software. 

    Results

    The results of the present study showed that the most musculoskeletal discomfort was in the upper arm, legs, and trunk. According to the tasks analysis, in most of the farmerschr('39') tasks, there was a significant relationship between awkward postures and the severity of discomfort in different body regions (p <0.05). 

    Conclusion

    Upper arm, legs, and trunk are most exposed to musculoskeletal disorders among date farmers. Also the "harvesting" and "climbing/descending" tasks can be considered as high-risk operations in terms of musculoskeletal disorders and therefore, using mechanical tools to perform operations on palms can play an important role in reducing the risk of musculoskeletal disorders in date farmers.

    Keywords: Date Palm, Body Part Discomfort Rate Method, Rapid Entire Body Assessment Method, Ergonomics assessment
  • داوود افشاری، محمد رمی، کامبیز احمدی انگالی، غلامعباس شیرالی، نرگس آزادی*
    سابقه و هدف

    اندازه گیری ظرفیت انجام کارفیزیکی یکی از مباحث مهم فیزیولوژی کار است که به منظور تناسب بین کاروکارگر استفاده می شود. اجزای ترکیب بدنی از جمله عوامل تاثیر گذار برحداکثر ظرفیت هوازی است که نیاز است با استفاده از روش های مستقیم و دستگاهی تعیین گردد و بر اساس نتایج حاصل از این روش ها مدلی جهت پیش بینی تخمین ظرفیت انجام کار فیزیکی ارایه گردد.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه مقطعی 50 نفر از دانشجویان مرد به صورت تصادفی انتخاب شدند.به منظور برآورد حداکثر ظرفیت هوازی از پروتکل بروس و تردمیل استفاده شد. اجزای ترکیب بدنی افراد هنگام تست با استفاده از دستگاه اندازه گیری شد. ارتباط بین متغیرها با استفاده  از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون مورد بررسی قرار گرفت.در نهایت مدلی جهت پیش بینی حداکثر اکسیژن مصرفی بر اساس آنالیز رگرسیون خطی ارایه گردید.

    یافته ها

    میانگین سن در دانشجویان 2.08±21.36 سال می باشد.میانگین حداکثر ظرفیت هوازی دانشجویان (ml/kg/min) 4.75±44.01 برآورد شد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که بین حداکثرظرفیت هوازی و اجزای ترکیب بدنی ارتباط معنا دار و منفی وجود دارد.

    نتیجه گیری

    از آنجایی که تخمین ظرفیت انجام کار فیزیکی نیاز به روابط و معادلاتی دارد که از دقت و اعتبار قابل قبولی برخوردار باشد. لذا بر اساس نتایج مطالعه حاضرو مدل ارایه شده متغیرهای شاخص توده بدنی،درصد چربی بدن و نسبت دور کمر به لگن نقش موثری در تخمین ظرفیت انجام کار فیزیکی داشته و می توان بر اساس مدل ارایه شده حداکثر اکسیژن مصرفی را با دقت بالایی تخمین زد.

    کلید واژگان: کلیدواژه ها: ظرفیت انجام کارفیزیکی, اجزای ترکیب بدنی, آزمون تردمیل
    Davood Afshari, Mohammad Rami, Kambiz Ahmadi Angali, Gholamabbas Shirali, Narges Azadi*
    Background and aim

    Measuring physical work capacity is one of the important topics in work physiology. It is done with the aim of examining the fit between the work and worker. Body composition components are among the factors influencing the maximum aerobic capacity.They need to be determined using direct and instrumental methods and it is necessary to provide a model to predict the estimated  physical work capacity based on the results of these methods.

    Materials and Methods

     In this cross-sectional study, 50male students were randomly selected. To estimate the maximal aerobic capacity, Bruce protocol and a treadmill were used. Subjects’ body composition components were measured using an instrument during the test. Pearson correlation coefficient and regression analysis were used to examine the relationship between the variables. Finally, a model was presented to predict maximal oxygen consumption based on linear regression analysis.

    Results

    The mean of age of students was21.36±2.08 years. Mean of maximal aerobic capacity of students was estimated at 44.01±4.75 (ml/kg/Min). The results of present study revealed a significant and negative relationship between maximal aerobic capacity and body composition components.

    Conclusion

    Since estimating the physical work capacity requires relationships and equations that have acceptable accuracy and validity, a model is presented in this regard based on the results of the present study. The variables of body mass index, body fat percentage and waist-hip ratio play an effective role in estimating physical work capacity and the maximal oxygen consumption can be estimated with high accuracy based on the presented model.

    Keywords: Physical work capacity, body composition parameters, treadmill test
  • غلامعباس شیرالی، داوود افشاری، ساناز کریم پور*
    مقدمه

    باتوجه به استانداردهای بین المللی اعتباربخشی بیمارستان ها و لزوم بهبود ایمنی و کیفیت مراقبت از بیماران، این مطالعه باهدف ارزیابی قابلیت اطمینان پرستاران با استفاده از دو تکنیک آنالیز پیش بینانه خطاهای شناختی و تحلیل رویداد انسانی انجام شده است.

    روش کار

    آنالیز وظایف پرستاران بوسیله تکنیک HTA انجام گردید. سپس انواع خطاها و علل بروز آنها توسط روشTRACER شناسایی شد. در گام بعد خطاهای شناسایی شده در هرکدام از زیر وظایف بررسی شده پرستاران، در ارزیابی احتمال خطای هر وظیفه با روشATHEANA مورد استفاده قرار گرفت. جهت محاسبه احتمال کلی رویداد نیز، احتمال رخداد خطای انسانی به مدل ارزیابی احتمالاتی ریسک وارد گردید.  

    یافته ها

    روشTRACER  نشان داد که پیچیدگی کار، بارکاری بالا، تجربه، طراحی محیط کار، خستگی، اضطراب، کم بودن نیروی کار، زمان ناکافی برای انجام کار، تداخل با خواب، صدا و روشنایی نامناسب، از فاکتورهای مهم در ایجاد خطا می باشند. مقدار احتمال خطا برای هریک از رویدادهای پایه با توجه به دستورالعمل روش ATHEANA 001/0 در نظر گرفته شد. با در نظر گرفتن اینکه تعداد 15رویداد پایه وجود دارد، در نهایت مقدار احتمال خطای انسانی در رویداد حمله قلبی، مقدار 015/0 محاسبه گشت.

    نتیجه گیری

    یافته های این پژوهش، نیاز به افزایش نیروی کاری، کاهش اضافه کاری ها حتی برای افرادی که داوطلبانه خواهان اضافه کاری می باشند و برنامه ریزی علمی شیفت های کاری پرستاران و ارایه آموزش های کاربردی و روش های کنترل استرس هنگام وقوع شرایط اضطراری را مشخص می نماید.

    کلید واژگان: قابلیت اطمینان, خطاهای شناختی, تحلیل رویداد انسانی, پرستاران
    GholamAbbas Shirali, Davood Afshari, Sanaz Karimpour*
    Introduction

    Considering the accreditation of international standards of hospitals and the necessity to improve the safety and quality of patients’ care, this study aimed at evaluating reliability among nurses using predictive analysis of cognitive errors and human event analysis techniques.

    Material and Methods

    The analysis of nurses̓ tasks was done by HTA method. Then, the types of errors and their causes were identified by TRACER method. In the next step, the error probability of each task was calculated by ATHEANA method. In order to calculate the probability of total event, the probability of human error was imported to probabilistic risk assessment.

    Results

    Factors affecting performance of the nurses were included: the complexity of the work, high workload, nurse’s experience, work environment design, fatigue, anxiety, shortage of the workforce, insufficient time period for doing job, sleep disturbance, and poor lighting and noise pollution. According to the instruction of ATHEANA method, the error probability for each base event was considered 0.001. Given that there are 15 base events, the probability of human error in the heart attack event was calculated 0.015.

    Conclusion

    The finding of this study was indicated the need for providing required nursing workforce, reducing overtime, scientific planning for nurses’ work shifts and giving practical training and stress management methods in the emergency conditions.

    Keywords: Reliability, Cognitive Errors, Human event analysis, Nurses
  • مریم موسوی، داود افشاری، غلامعباس شیرالی*
    زمینه و هدف

    مطالعه ی حاضر با هدف شناسایی و ارزیابی پیشبینانه خطاهای شناختی اپراتورهای اتاق کنترل یکی از صنایع پتروشیمی انجام گرفت.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه تمام اپراتورهای اتاق کنترل که 8 نفر بودند و در چهار شیفت مشغول به کار بودند مورد بررسی قرار گرفتند. ابتدا، وظایف با استفاده از آنالیز سلسله مراتبی به زیر وظایف تفکیک شدند. سپس، برای همه ی زیر وظایف، حالت های مختلف خطا (بیرونی و درونی)، سازوکارهای رواشناختی خطا و عوامل شکل دهنده ی عملکرد شناسایی گردید.

    یافته ها

    آنالیز وظایف و تجزیه تحلیل خطاها نشان داد که از مجموع 1171 خطای شناسایی شده، سهم حالت بیرونی خطا و حالت درونی خطا به ترتیب 67/50 % (593) و 33/49 % (578) درصد خطا بود. بر این اساس، خطاهای مربوط به ’زمان بندی و توالی ‘ با 35/36 % و خطاهای ’کیفیت و انتخاب‘ با 03/30% به ترتیب به عنوان بیشترین و کمترین خطاهای حالت بیرونی مشخص گردید. در دستبه بندی خطاهای حالت درونی، خطاهای مربوط به ’اجرا‘ 87/31%  بیشترین و خطاهای تصمیم گیری‘ با 73/10% کمترین مقدار را به خود اختصاص دادند. در بین مکانیسم روانشناختی خطا، ’حواس پرتی/ مشغولیت ذهنی‘ با 61/23% بیشترین مقدار را داشتند. در خصوص فاکتورهای شکل دهنده ی عملکرد نیز بیشترین عامل مربوط به عوامل سازمانی با 95/27% تعیین شد. 

    نتیجه گیری

    مطالعه حاضر توانست بسیاری از خطاها و شرایطی را که عملکرد اپراتورها را تحت تاثیر قرار می دهند شناسایی نماید. در نتیجه، این مطالعه می تواند به عنوان مبنایی برای مدیران و صاحبان صنایع با پیچیدگی و ریسک بالا نظیر صنایع شیمیایی به منظور اولویت بندی برنامه های پیشگیری از خطای انسانی معرفی گردد.

    کلید واژگان: خطای شناختی, TRACEr, حالت بیرونی خطا, حالت درونی خطا, مکانیسم روانشناختی و عوامل شکل دهنده ی خطا
    Maryam Mosavi Ghahfarokhi, Davood Afshari, Gholam Abbas Shirali*
    Background and Aims

    The aim of this study was to identify and assess human errors in a petrochemical plant using the Technique for the Retrospective and Predictive Analysis of Cognitive Errors (TRACEr).

    Methods

    The sample size was all the eight operators of control room working in four shifts. In the first step, all tasks were analyzed using the hierarchical task analysis in order to identify sub-tasks. Then, for all the subtasks, different error modes (external and internal), Psychological Error Mechanism (PEM) and Performance Shaping Factors (PSFs) were identified and recorded in TRACEr sheet.

    Results

    The analysis of TRACEr sheets indicated that of a total number of 1171 detected errors, the internal and external errors were 50.67% (n=593) and 49.33% (n=578), respectively. In this line, ̔timing/sequence̕ errors with 35.36% and chr(chr('39')39chr('39'))quality/selectionchr(chr('39')39chr('39')) errors with 30.03% were identified as the highest and lowest external error modes, respectively. In classifying the internal error modes, action errors with 31.87% and decision making with 10.73% were identified as the highest and lowest external error modes, respectively. Within PEMs, ̔distraction/preoccupation̓ (23.61%) was identified as the main causes of perception errors. The analysis of the PSFs shows that ‘Organization’ with 27.95% and ‘task complexity’ with 8.74% were two main factors affecting the task errors. 

    Conclusion

    The current study could identify many of the errors and conditions that affect the performance of operators. Therefore, this study can be introduced as a basis for managers and stockholders of chemical industries with complexity and high risk in order to prioritize human error prevention programs.

    Keywords: cognitive error, TRACEr, external error mode, internal error mode, PSM, PSF
  • غلامعباس شیرالی، آمنه گلباغی*، لیلا نعمت پور
    مقدمه

    رشد و توسعه مناطق مسکونی و صنعتی سبب افزایش مصرف گاز و متراکم تر شدن شبکه های گازرسانی می شود، بنابراین خطر و ریسک های ناشی از خطا های انسانی و نقص های فرایندی و مکانیکی در خطوط لوله و نشت گاز رو به افزایش است. لذا روش های مختلفی برای شناخت و کنترل خطاهای انسانی وجود دارد. به همین منظور هدف این مطالعه مقایسه دو تکنیک ارزیابی خطای انسانی شامل الگوی خطای انسانی (HET) و رویکرد سیستماتیک پیش بینی و کاهش خطای انسانی (SHERPA) با استفاده از فرایند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) می باشد.

    روش کار

    این مطالعه از نوع توصیفی مقطعی بوده که به منظور شناسایی الگوی خطای انسانی در یکی از پروژه های شرکت گاز استان کردستان انجام گردید. با همکاری واحد HSE، وظایف مختلف در عملیات گاز رسانی شناسایی و آن دسته از وظایفی که مستعد خطای انسانی بودند، انتخاب و با استفاده از روش تجزیه و تحلیل وظایف شغلی آنالیز شدند. در مرحله بعد با استفاده از نرم افزارExpert Choice  نسخه 11 ارزیابی خطای انسانی SHERPA و HET با توجه به معیارهای دقت، حساسیت، تعداد خطا، قابلیت کاربرد، آنالیز زمان و آموزش، وزن دهی و رتبه بندی گردیدند.

    یافته ها

    براساس نتایج این مطالعه معیار وزن های نسبی هریک از معیارهای زوجی به ترتیب صحت (339/0)، حساسیت (322/)0، تعداد خطا (118/0)، قابلیت کاربرد (116/0)، آنالیز زمان (056/0) و آموزش (050/0) رتبه بندی شده اند. همچنین نرخ ناسازگاری ماتریس ها مساوی 1/0 بوده که نشان دهنده سازگاری قابل قبول در قضاوت ها می باشد.

    نتیجه گیری

    باتوجه به نتایج بدست آمده برای آنالیز خطاهای انسانی، استفاده از روش HET به آموزش کمتری جهت اجرا و مدت زمان کمتری نیازمند بوده در حالی که تعداد عوامل خطاهای شناسایی شده و قابلیت کاربرد آن در روش SHERPA بیشتر می باشد. با توجه به اینکه وزن معیارها، اهمیت آنها در تعیین روش برتر و وزن هرکدام از روش ها نسبت به معیارها، سهم آن روش در معیار مربوطه را بیان می کند، محاسبه وزن نهایی روش ها نشان می دهد که SHERPA با وزن 53/0 برتر از HET با وزن 46/0 می باشد.

    کلید واژگان: خطای انسانی, HET, SHERPA, فرایند تحلیل سلسله مراتبی
    Gholam Abbas Shirali, Ameneh Golbaghi*, Leila Nematpour
    Introduction

    The development of residential and industrial areas has led to increasing gas consumption and overcrowding in gas supply networks. Accordingly, hazards and risks caused by human errors, processing and mechanical failures in pipelines, and gas leaks are on a rise. Several techniques have been so far proposed for identifying and controlling human errors. The main purpose of this study was to compare two human error evaluation techniques, namely, Human Error Template (HET) and Systematic Human Error Reduction and Prediction Approach (SHERPA) in gas supply operations using the analytic hierarchy process (AHP) to select a suitable method.

    Material and Methods

    This cross-sectional descriptive study was to identify the human error modes in one of the gas supply projects operating by Kurdistan Gas Company, Kurdistan, Iran. Different tasks in gas supply operations were accordingly determined by the health, safety, and environment (HSE) unit, then the ones susceptible to human errors were selected and analyzed through task analysis technique. The next step was to weight and rank the human errors by evaluating indexes based on many variables including accuracy, sensitivity, and quantity of the errors as well as usability, time, and education analysis using the Expert Choice software (ver. 11).

    Results

    According to the findings of this research, the criteria were ranked based on accuracy (0.339), sensitivity (0.322), quantity of errors (0.118), usability (0.116), time (0.056), education (0.050), and analysis. The inconsistency ratio was also equal to 0.1, which meant that the subjective judgments were accepted.

    Conclusion

    The results also showed that the analysis of human errors, using the HET, required less training and time, while the number of the detected errors and applicability in the SHERPA was greater. Considering the weight of the criteria, their importance in determining the superior technique and the weight of each one in relation to the criteria, the contribution of that method in the relevant criterion was expressed. Calculating the final weight of the techniques revealed that SHERPA with a weight of 0.53 was more practical compared with HET with a weight of 0.46.

    Keywords: Human Error, HET, SHERPA, Analytic Hierarchy Process
  • غلامعباس شیرالی، امل ساکی، عاطفه سیاهی آهنگر*
    مقدمه و هدف

    وجود خطرات شغلی در محیط های کاری، آسیب های جدی ای به کارگران وارد می کند و مشکلات فراوانی را برای آنان به وجود می آورد. ارزیابی نگرش ایمنی کارگران و اجرای آموزش های ایمنی مدون می تواند سبب کاهش حوادث، کاهش اعمال ناایمن، کاهش خطاهای انسانی و اثربخشی در هزینه ها باشد. هدف از انجام این پژوهش، بررسی همبستگی ویژگی های جمعیت شناسی افراد و نگرش ایمنی به کار در کارگران یک شرکت لبنی است.

    روش کار

    این پژوهش یک مطالعه توصیفی است که جامعه آن شامل 168 نفر از کارکنان شاغل در خط تولید یک شرکت لبنی بود. برای جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه دوبخشی استفاده شد. سپس داده های جمع آوری شده با نرم افزار SPSS نسخه 21 تجزیه وتحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد بیشتر کارگران نگرش مثبت در زمینه ایمنی (6/7±80/18) به کار داشتند. میان تعداد حوادث شغلی که برای فرد رخ داده است و میزان نگرش ایمنی کارگران ارتباط معنادار وجود داشت (=0/01p). همچنین میان تعداد حوادث شغلی و سابقه کار کارگران (=0/004p) و تعداد حوادث شغلی و رضایت از مزایای شغلی (p=0/044) ارتباط معناداری دیده شد.

    نتیجه گیری

    سنجش نگرش ایمنی و ابعاد آن می تواند برای شناسایی بخش هایی از آموزش استفاده شود که به توجه بیشتر و طراحی بهتر نیاز دارد. الویت دادن به ایمنی و بالا بردن نگرش ایمنی کارگران می تواند باعث کاهش حوادث شغلی در صنایع شود.

    کلید واژگان: حوادث, صنعت لبنیات, نگرش ایمنی, ویژگی های جمعیت شناسی
    Gholamabbas Shiali, Emel Saki, Atefeh Siahi Ahangar*
    Introduction and purpose

    Occupational hazards in the workplace cause serious injuries to workers and create many problems for them. The assessment of workers' safety attitudes and implementation of codified safety training can reduce accidents, unsafe practices, human errors, and costs. Therefore, the present study aimed to investigate the correlation between the demographic characteristics of individuals and the safety attitude towards work in the workers of a dairy company.

    Methods

    This descriptive study was conducted on all 168 employees working in a dairy company's production line. The data collection tool was a two-part questionnaire, and the obtained data were analyzed in SPSS software (version 21).

    Results

    As evidenced by the obtained results, most workers had a positive attitude toward safety (6.7±80.18). There was a significant relationship between the number of occupational accidents and the level of workers' safety attitude (P=0.01). Moreover, the results pointed to the significant relationship between the number of occupational accidents and the work experience of workers (P=0.004) and the number of occupational accidents and job satisfaction (P=0.044).

    Conclusion

    The assessment of safety attitudes and its dimensions can be of great help to identify those areas of training that require more attention and better design. Prioritizing safety and improving workers' safety attitudes can reduce occupational accidents in the industry.

    Keywords: Accidents, Dairy industry, Demographic characteristics, Safety attitude
  • داوود افشاری، غلامعباس شیرالی، ارمان امیری، پیام رشنودی*، مرضیه رئیسی زاده، علی صحرانشین سامانی
    زمینه و هدف

    تحقیقات نشان میدهند که در سالهای اخیر به علت تغییرات در شیوه ی زندگی و به تبع آن تغییرات در الگوی غذایی و رفتاری، شیوع بیماری های غیر واگیردار از جمله سندروم متابولیک و بیماری های قلبی، دیابت در جهان از جمله در ایران افزایش چشمگیری پیدا کرده است به گونه ای که نتایج یک مطالعه سیستماتیک در ایران نشان می دهد که شیوع اضافه وزن و چاقی به ترتیب 5/38-28  و 6/12-9/25درصد در 15 مطالعه در سطح ملی و 71 مطالعه منطقه ای بوده است. هدف از این مطالعه بررسی فراوانی سندروم متابولیک و ارتباط آن با مشخصات دموگرافیکی موثر در کارگران یکی از صنایع پتروشیمی می باشد.

    روش بررسی

    این مطالعه به صورت توصیفی- مقطعی بر روی 692  نفر از کارکنان مرد یکی از صنایع پتروشیمی جنوب غرب کشور ایران  انجام شد. جهت سنجش سندروم متابولیک بعد از اندازه گیری متغیرهای پاراکلینیکی خون از معیارهای ATP III[1] استفاده شد. برای آنالیز داده های جمع آوری شده از آزمون های آماری Independent Samples Test و رگرسیون لجستیک و برای تشخیص همبستگی بین مولفه های مورد پژوهش از آزمون های آماری کای دو،کرامر و اسپرمن در نرم افزار SPSS24  در سطح معنی دار 05/0 استفاده گردید.  

    یافته ها

    نتایج بدست آمده نشان می دهد که شیوع سندروم متابولیک1/15درصد، و فراوانی نسبی غیر طبیعی دوره کمر3/27، تری گلیسرید5/49، لیپوپروتیین با چگالی بالا6/71، فشار خون1/34، قند خون ناشتا 4/13و سطح کلسترول کل خون 8/37درصد می باشند. نتایج بررسی همبستگی بین مشخصات دموگرافی با سندروم متابولیک نشان می دهد که ارتباط معنی داری بین سندرم متابولیک با هر از یک مولفه سن، فشار خون، شاخص توده بدنی، نوبت کاری و  دیس لپیدمی وجود دارد، به گونه ای که  این ارتباط با فشار خون، شاخص توده بدنی و نوبت کاری نسبتا متوسط(316/0s= ،371/0s= و 452/0s=) و با سن و دیس لپیدمی ضعیف مشاهده شد(15/0s= و 18/0s=). در حالی که سایر مشخصات دموگرافیکی از جمله؛ وضعیت تاهل، سیگار کشیدن و سطح تحصیلات دارای ارتباط معنی داری با شیوع سندروم متابولیک دارا نمی باشند(05/0<P) بررسی آماری نشان داد اختلاف میانگین معنا داری بین میانگین شاخص توده بدنی، دیس لیپیدمی، نوبت کاری، دوره کمر، تری گلیسرید، فشار خون، لیپوپروتیین با چگالی بالا و قند خون افراد دارای سندروم متابولیک و فاقد آن وجود داشت (p <0.001). همچنین بررسی نتایج نسبت شانس نشان می دهد که هریک از پارامتر های : فشارخون (37/2-1/4= CL95%) 12/3(OR)[2]=، شاخص توده بدنی (22/1-38/1CI=95%) 301/1OR=، سن (031/1-088/1CI=95%) 059/1OR=، دیس لیپیدمی(019/1-01/1CI=95%) 015/1OR=، قند خون ناشتا(343/4-786/1CI=95%) 78/2OR=، دوره کمر (829/15-105/6CI=95%) 830/9OR=، نوبت کاری  (290/12-249/4CI=95%) 309/7OR= تری گلیسرید (011/1-006/1CI=95%) 009/1OR= باعث افزایش CI)95% Odds Ratio (سندروم متابولیک می شود.

    نتیجه گیری

    با توجه به شیوع نسبتا بالا سندروم متابولیک و همچنین سطوح غیر طبیعی هر از پارامتر های دوره کمر، تری گلیسرید، فشار خون، لیپوپروتیین با چگالی بالا و قند خون افراد و شاخص توده بدنی، لذا ضروری است که با پیاده سازی برنامه های آموزشی در جهت افزایش آگاهی افراد، برای تغییر در سبک زندگی و شغلی آنها به کاهش عواض ناشی از سندروم متابولیک و افزایش سطح سلامت افراد کمک نمود. 

    کلید واژگان: سندروم متابولیک, پتروشیمی, بیماری قلبی عروقی, شاخص توده بدنی, کارگران
    Davoud Afshari, Gholam-Abbas Shirali, Arman Amiri, Payam Rashnuodi*, Marzieh Rais Zade Dashtaki, Ali Sahraneshin Samani
    Background and aims

    Metabolic syndrome (MetS) is a cluster of interrelated metabolic risk factors. The most widely-recognized set of these risk factors are: increase in waist circumference (abdominal obesity), elevated blood pressure, elevated triglycerides, growth in serum glucose and reduction in high density lipoproteins. There have been various definitions for the diagnosis of MetS, but those which introduced by the International Diabetes Federation (IDF) and the Adult Treatment Panel (ATP III) are more widely implemented because they do not require measurement of insulin resistant. Based on the definition offered by ATP III, if a person has three of the aforementioned factors, he/she has MetS. MetS directly increased cardiovascular disease and diabetes.  The cardiovascular diseases, diabetes and obesity are the major health challenges in the 21st century. Therefore, attention to this disease must be much greater than in the past due to its prevalence in the current century.  Studies show that various factors affect MetS, the most important ones are age and body weight. Studies have also shown that lack of physical activities, alcohol consumption, unhealthy food habits and smoking increase occurrence of MetS. Gender, race, Body Mass Index (BMI) and prolonged sitting at work are among other factors affecting MetS. Various studies have reported different prevalence rates of this syndrome. The global prevalence of MetS varies from 10 to 50 percent. According to IDF, one-fourth of adults in the world are suffering from MetS and among them, the risk of death and chances of a stroke and heart attack are two and three times higher, respectively. The estimated rate for Iran is 34.4 percent, whereas (according to the ACEP criteria) 20 percent of the general population in the United States suffer from MetS. MetS is considered as an important health challenge because of its costs on healthcare systems and furthermore due to its high socioeconomic costs. Studies show that the average annual costs per person in the US is estimated at $ 4,000 for treating this syndrome. Workers are an important component of any organization, and workplace directly affects worker’s physical, mental and social condition; there for workplace is a very critical environmental and social factor affecting worker’s health. Up to now few studies with small sample size have been carried out on the prevalence of MetS in industrial workplace in Iran. Since identification of the risk factors related to MetS can play an important Role in the worker’s health and consequently increase industrial productivity, it is necessary to carry out a thorough and comprehensive study on a large sample population of the Iranian workers in order identify and control this syndrome and its related risk factors. The purpose of this study was to investigate the prevalence of metabolic syndrome and its effective demographic factors among workers in one of the petrochemical industries. 

    Methods

    The following cross sectional study was conducted among 692 male workers of a petrochemical company in south-west Iran. All participants had at least one-year work experience without any history of congenital disease, heart failure, kidney problem or hypertension. Stratified random sampling method was used to select participants. The procedure and aims of the study were explained to the participants and they were assured that their personal information will be kept confidential. Also all participants signed an informed written consent form prior to their participation. A data was collected by a two-part questionnaire in this study. The first part was focused on demographic information (age, marital status, education, and smoking status) and included questions on inclusion and exclusion criteria, the second part collected anthropometric information (height, weight, and waist circumference), blood pressure, and the parameters obtained through performing blood tests and BMI values (BMI obtained through dividing body weight in kilograms by height in meters squared). Based on criteria defined by World Health Organization, the BMI values were classified into four groups: less than 18.5 (underweight), 18.5-24.9 (normal range), 25-29.9 (overweight), and higher than 30 (obese). Since few participants had BMI values lower than 18.5, the BMI values of underweight participants and the BMI values in the normal range were categorized into one group. The participantchr('39')s blood pressure was measured by a standard mercury manometer. Each participant’s blood pressure was measured twice in a sitting position on the right arm, with a 5-minute rest between the twomeasurements, also each participant was asked to sit down for at least five minutes and then theirblood pressure was measured. The first part of the questionnaire was answered by the participants, then their anthropomorphic information and their blood pressure were measured by a researcher. After that they were asked to visit the laboratory to have their blood samples taken (after fasting for 12-14 hours). Three markers from the blood sample tests were recorded: fasting blood sugar, triglycerides and HDL-C. After blood samples were taken, tests to measure fasting plasma glucose and triglycerides levels were carried out using the enzymatic colorimetric method, employing Pars Azmoon standard kits. HDL cholesterol tests were performed employing the antibody-enzyme method and using Pars Azmoon standard kits. Adult Treatment Panel III (ATP III) method was used to diagnose MetS in the study population. MetS was diagnosed based on abdominal obesity, increased blood pressure, increased triglycerides, low HDL cholesterol level, and increased fasting blood sugar. Based on the ATP III method the copresence of at least three of the following indicators is considered diagnostic for MetS: waist circumference ≥ 102 cm in men and ≥ 88 cm in women, triglycerides level ≥ 150 mg/dl, HDL level ≤40mg/dl in men and ≤50 mg/dl in women, systolic blood pressure ≥130.85 mm Hg, diastolic pressure ≥85 mm Hg and fasting blood sugar ≥ 100mg/dl. Using SPSS version 24, descriptive statistics were analyzed. Mean, percentage, range and standard deviation were calculated. In order to determine correlation between MetS and its factors with shift work odds ratio (ORs) for the MetS, 95% confidence level (95% CL), chi-square test, Spearman correlation test and logistic regression analysis were performed. To assess the effect of shift work on NCEP ATP III factors and demographic factors, independent samples t test and Cramerchr('39')s V were implemented. The level of statistical significance for p-value was set at <0.05..

    Results

    The findings show that the prevalence of metabolic syndrome was 15.1%, elevated waist circumference 27.3%, high-density lipoprotein deficiency 71.6%, elevated triglycerides 49.5%, hypertension 34.1%, elevated cholesterol 37.8 % and elevated fasting plasma glucose 13.4%.The correlation tests for demographic factors and metabolic syndrome indicate relationships between metabolic syndrome and each of the factors: age, hypertension, body mass index, shift work and high-density lipoprotein deficiency. So that metabolic syndrome had a moderate relationship with hypertension, body mass index and shift work (s=0.316, s= 0.371, and s=0.452 respectively) and while, the extent of this relation for age and high-density lipoprotein deficiency were small (s= 0.18 and, s= 0.15), other demographic factors, namely, marriage status, being a smoker, and education level found to be unrelated with metabolic syndrome (P>0.05).A significant difference between mean values of body mass index, high-density lipoprotein, shift work, waist circumference, triglycerides, blood pressure and plasma glucose was identified among people diagnosed with metabolic syndrome and healthy individuals (p<0.001).The probability of metabolic syndrome occurrence found to be affected by blood pressure with OR=3.12 (C.I. 95% = 4.1 – 2.37), body mass index with OR=1.301 (C.I. 95% =1.38 – 1.22), age with OR=1.09 (C.I. 95% =1.088 – 1.031), high-density lipoprotein deficiency with OR=1.015 (C.I. 95% =1.01 – 1.019), fasting plasma glucose with OR=2.78 (C.I. 95% =1.786 – 4.343), waist circumference with OR=9.830 (C.I. 95% =6.105 – 15.829), shift work with OR=7.309 (C.I. 95% =4.249 – 12.290), and triglyceride with OR=1.009 (C.I. 95% = 1.006-1.011), which results in increases in Odds Ratio (95% Confidence Interval).

    Conclusion

    Due to high metabolic syndrome prevalence and abnormal levels of waist circumference, triglyceride, blood pressure, high-density lipoprotein, body mass index, and fasting plasma glucose, as well as, the significant relationship between syndrome prevalence and age, body mass index, and shift work, raising awareness to change work conditions in order to live a healthy lifestyle and controlling demographic factors related with metabolic syndrome might reduce the consequences of metabolic syndrome and promote the overall health of people.

    Keywords: Metabolic syndrome, Petrochemical, Cardiovascular disease, BMI, workers
  • مریم نوراللهی، داود افشاری*، غلامعباس شیرالی
    زمینه وهدف

    کمردرد در میان کارگران ساختمان سازی شیوع بسیار بالایی نسبت به مشاغل دیگر دارد و بر اساس مطالعات کیفی ریسک فاکتورهای متعددی در ایجاد کمردرد نقش دارند . این مطالعه با هدف بررسی میزان شیوع مشکلات اسکلتی- عضلانی و ارزیابی بار فشاری وارد بر کمر بر مبنای تکینک الکترومیوگرافی سطحی نرمالیزه شده انجام شد.

    روش بررسی

    این مطالعه بر روی 30 نفر از کارگران مشاغل مختلف ساختمان سازی(آرماتوربند-بنا-سنگ کار-حمل و نقل مصالح) در شهر اهواز و در سال 1397انجام شد.در این مطالعه شیوع اختلالات اسکلتی عضلانی با استفاده از پرسشنامه نوردیک تعیین گردید.به منظور تخمین بارهای فشاری وارد بر کمر از تکنیک الکترومیوگرافی سطحی استفاده گردید و پردازش سیگنالها با استفاده از نرم افزار متلب و آنالیز و تفسیر داده ها بر اساس دامنه توزیع احتمالی تعیین گردید.به منظور مقایسه بارهای فشاری وارد بر کمر و همچنین زمان مواجهه با حدود توصیه شده نایوش(3400 نیوتن) در بین گروهای مختلف شغلی از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده گردید.

    یافته ها

    بیشترین و کمترین میانگین بار فشاری(صدک 50) به ترتیب در میان کارگران حمل و نقل مصالح و کارگران بنا تخمین زده شد. نتایج آزمون آماری نشان داد که تفاوت معناداری در بارهای فشاری وارد بر کمر و همچنین زمان مواجهه کارگران با حدود مجاز  در بین گروهای مختلف شغلی وجود دارد (p<0.05). کارگران سنگبری و حمل و نقل مصالح بین 25 تا 30 درصد از زمان مواجهه بیش از 3400 نیوتن بار فشاری را در ناحیه کمر خود تحمل می کنند. کارگران سنگبری و حمل و نقل مصالح بطور معناداری زمان بیشتری در مواجهه با بارهای فشاری بیش از 3400 نیوتن در مقایسه با کارگران آرماتور بند و سنگبری بودند(p<0.05).

    نتیجه گیری

    نتایج ارزیابی بیومکانیکی این مطالعه نشان داد که بارهای فشاری وارد بر کمر کارگران در مشاغل و وظایف مختلف ساختمان سازی به ویژه در میان کارگران حمل و نقل مصالح ساختمانی بالا بوده و در مقایسه با حدود مجاز نایوش برخی از مشاغل به دلیل ماهیت کاری در مواجهه با ریسک فاکتورهای اصلی و متعدد اختلالات اسکلتی- عضلانی می باشند لذا به منظور پیشگیری از کمردرد های مزمن و حاد نیاز به کنترلهای مدیریتی (کاهش مدت زمان و چرخشی کردن وظایف حمل و نقل دستی) و فنی مهندسی(استفاده از ابزارهای مکانیکی مناسب و تعمییر و نگهداری تجهیزات حمل و نقل) می باشد.

    کلید واژگان: الکترومیوگرافی سطحی, کمردرد, اختلالات اسکلتی عضلانی, بارهای بیومکانیکی
    Maryam Noorollahi, Davood Afshari*, Golamabas Shirali
    Background and aims

    Back pain among construction workers has a high prevalence compared to other jobs. Based on qualitative studies, numerous risk factors are involved in the development of back pain. The present study was conducted to evaluate prevalence of musculoskeletal disorders and the compressions loads on back based on surface electromyography in construction workers.

    Methods

    This study was conducted on 30 workers of various professions of building construction (rod busters, mason, stonemason, and manual material handling workers) in ahvaz city, Iran. In order to estimate the compression loads on the back, the surface electromyography technique was used, processing signals were determined using MATLAB software and analysis and interpretation of data were determined based on amplitude probability distribution function. The covariance analysis test was used to compare the compressive loads on the low back (L4/L5) as well as the exposure time between different occupational groups.

    Results

    The highest and lowest mean of compression pressure (50th percentile) was estimated among the manual material handling workers and masons, respectively.There was a significant difference between the compressive loads on the back among different occupational groups(p <0.05).Stonemasonry workers and manual material handling workers bear more than 3400 N compression load in their low back between 25% and 30% of the exposure time. Stonemasonry workers and manual material handling workers had significantly more exposure time to compression loads over 3400 N, compared to the armature assemblers (p <0.05).

    Conclusion

    The biomechanical evaluation results of this study showed that the compression load on the back of the workers in various construction jobs was high, especially among manual material handling workers and in comparison with the threshold limit, some jobs are in exposure to many risk factors due to their nature. In general, according to the findings, it seems that with the implementation of administrative (reducing the work time and rotate the tasks of lifting and carrying) and engineering controls (use of proper mechanical devices and maintenance of transport equipment), the risk factors contributing to the development of back disorders can be controlled.

    Keywords: Spinal loads, Back pain, EMG, Musculoskeletal disorder
  • غلامعباس شیرالی*، یاسر طهماسبی، داود افشاری، لیلا محمدصلاحی
    زمینه و هدف

    امروزه مشکل عمده در حوزه ی ایمنی صنعتی این است که اکثر روش های سنتی ارزیابی ریسک و مدیریت ایمنی به تنهایی جوابگوی نیاز تکنولوژی و صنایع پیچیده ی امروزی نیستند؛ به عبارت دیگر، روش های سنتی، نظیر آنالیز ریسک و ارزیابی احتمال ایمنی، در عمل قادر به ارایه ی بسیاری از راه حل های مورد نیاز برای صنایع امروزی نمی باشند. برای این ادعا دلایل مختلفی وجود دارد، مهم ترین این دلایل، ریشه داشتن آنها در مدل های بسیار ساده ی حادثه به عنوان زنجیره دلیل-اثر می باشد. با این توصیف، هدف این پژوهش ارایه الگویی برای ارزیابی تاب آوری سیستم های فنی-اجتماعی مبتنی بر مدل های تصمیم گیری چند معیاره می باشد.

    روش بررسی

    در این تحقیق پس از شناسایی شاخص های تاب آوری از طریق بررسی متون و مصاحبه با کارشناسان مجرب این صنعت، اطلاعات مربوط به این شاخص ها در واحدهای عملیاتی صنعت مذکور از طریق مصاحبه ی نیمه ساختار یافته با 16 نفر از اپراتورهای با تجربه که میانگین سابقه ی کاری آنها بیش از 10 سال بود، جمع آوری گردید. موضوعات مصاحبه در حیطه های ظرفیت ضربه گیری سیستم، حاشیه های ایمنی، تحمل سیستم، تعاملات متقابل چندسویه، درس گرفتن از رویدادهای ناگوار و همچنین رویدادها و فعالیت های عادی، انعطاف پذیری سیستم، پیش بینی رویدادهای مترقبه و غیرمترقبه، توجه به مسئله ی پیش آمده در سیستم و پاسخ به موقع و مناسب تعیین گردید. سپس برای تعیین وزن شاخص ها از روش آنالیز مولفه ی اصلی و برای تعیین رتبه ی واحدهای مختلف از  روش تاپسیس استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج حاصل از آنالیز شاخص ها نشان دادند که سه شاخص ظرفیت ضربه گیری (43/0)، توجه (39/0) و فرهنگ آموختن (36/0) دارای بیشترین وزن و رتبه بوده و شاخص های تحمل (26/0) و تعاملات متقابل چند سویه (21/0) دارای کمترین وزن و رتبه می باشند. بر این اساس واحدهای 11، 3 و 2 نیز بهترین رتبه را از نظر شاخص های تاب آوری به خود اختصاص دادند. همچنین با بررسی رتبه های بدست آمده که مبتنی بر نزدیکی مقدار شاخص مورد نظر به راه حل ایده آل می باشد مشخص شد که  کمترین فاصله از راه حل ایده آل مثبت مربوط به واحد  11 و بیشترین فاصله از راه حل ایده آل منفی مربوط به واحد 6  است. بنابراین واحد 11 نسبت به سایر واحدها در اولویت کمتری برای اصلاح قرار می گیرد و واحد 6 که کمترین شاخص نزدیکی را دارد در اولویت بیشتری برای اصلاح نسبت به سایر واحدها قرار دارد. بر این اساس، واحدهای 2، 3 و 11 بهترین رتبه را از نظر شاخص های تاب آوری دارند و واحدهای 6، 7 و 8  ضعیف ترین رتبه را از نظر این شاخص ها به خود اختصاص داده اند.   

    نتیجه گیری

     نتایج حاصل از آنالیز شاخص ها و رتبه بندی واحدها نشان داد که روش آنالیز مولفه ی اصلی (PCA) و روش ترجیح براساس مشابهت به راه حل ایده آل (TOPSIS) برای ارزیابی تاب آوری سیستم های پیچیده گزینه های قابل قبولی محسوب می شوند. زیرا به خوبی نقاط ضعف و قوت سیستم را از نظر تاب آوری و بر اساس اطلاعات ورودی در اختیار محقق قرار می دهند. بنابراین مدیران و تصمیم گیران صنعت مذکور می توانند با استناد به نتایج این مطالعه، نه تنها نقاط ضعف خود، بلکه نقاط قوت صنعت خود را از دیدگاه مهندسی تاب آوری شناسایی و  در جهت بهبود و ارتقا آنها با تدوین برنامه های فنی و کاربردی جامع اقدام نمایند.

    کلید واژگان: تاب آوری, ایمنی, ریسک, ارزیابی, فنی اجتماعی
    Gholam Abbas Shirali*, Yaser Tahmasbi
    Background and aims

    Today, the major problem in the field of industrial safety is that most traditional risk assessment and safety management methods alone do not meet the needs of modern technologies and complex industries. In other words, traditional methods, such as risk analysis and probability safety assessment, are in practice capable of do not provide many of the solutions needed for todaychr('39')s industries. There are various reasons for this claim, the most important of these reasons are their roots in the very simple models of the incident as a cause-effect chain. Therefore, there is an urgent need for new approaches in risk assessment and safety management, and resilience engineering (RE) has been proposed as a remedy to satisfy that need. Resilience Engineering is the new window which uses the insights from research on failures in complex systems, organizational contributors to risk, and human performance to develop engineering practices including measures of sources of resilience, decision support for balancing production/safety tradeoffs, and feedback loops that enhances the organization’s ability to monitor/revise risk models and to target safety investments. Therefore, RE was defined as: "The intrinsic ability of a system to adjust its functioning prior to, during, or following changes and disturbances, so that it can sustain required operations under both expected and unexpected conditions."However, the purpose of this study is to provide a framework for assessing the resilience of socio-technical systems based on the Multi Criteria Decision Making (MCDM).

    Method

    In this research, after identifying the indicators of resilience through reviewing the literature and interviewing experienced industry experts, information on these indicators in the operating units of the industry was obtained through a semi-structured interview with 16 experienced operators whose average working experience was more than 10 years. Semi-structured interview is a meeting in which the interviewer does not strictly follow a formalized list of questions. They will ask more open-ended questions, allowing for a discussion with the interviewee rather than a straightforward question and answer format. Interview topics included buffering capacity with 29, safety margins with 24, system tolerance with 10, cross-scale interactions with 5, learning from accidents, incidents and normal works with 16, system flexibility with 24, anticipation of expected and unexpected events with 6, attention to problems in the system with 10 and proper and timely response to them with 11 topics. Then, the Principal Component Analysis (PCA) was used to determine the weight of the indicators and the Technique for Order of Preference by Similarity to Ideal Solution (TOPSIS) method was used to determine the ranking of different units. The Minitab version 16 and MATLAB software was used to process the collected data.  

    Results

    The results showed that the three indicators of buffering capacity (0.43), Attention (0.39) and learning culture (0.36) have highest weight and rank and the indicators of tolerance (0.26) and cross-scale interactions (0.21) have the lowest weight and rank. In addition to strengthening the weak indicators, the management of the organization should also make a lot of efforts to promote and develop the desired indicators in accordance with the principles of resilience engineering. For example, identifying safety margins, reducing stress, reducing uncertainties in work processes, identifying worn-out systems and equipment and types of threats can improve the systemchr('39')s tolerance index. In this context, the cross-scale interactions can also be improved through effective interactions between individuals, groups, and different sections, attention to competency-based education, training and experience and positive and effective communication. Accordingly, operational units 2, 3 and 11 also ranked the best in terms of resilience indicators. Also by examining the rankings based on the similarity to ideal solution, it was found that the lowest distance from the positive ideal solution and the highest distance from the negative ideal solution was related to unit 11 and unit 6, respectively. Therefore, unit 11 get less priority to improve than other units, and unit 6, which has the lowest similarity to ideal solution, has a higher priority for improvement.  

    Conclusion

    The study showed that considering the nature of risk and its complexity in socio- technical systems, it is no longer possible to identify those using traditional methods. Hence, there is an enormous need for further development in risk assessment tools and safety management systems. This requires to an insight that pushes management beyond traditional counts of negative occurrences and finds new types of leading indicators that reflect critical aspects of an organizationchr('39')s resilience. Furthermore, the results of indicators analysis and unit ranking showed that PCA and TOPSIS may be a reasonable and practical alternative for evaluating resilience of complex systems. Because they can identify the strengths and weaknesses of the system in terms of resilience and based on input information. Therefore, the managers and decision makers of the industry will be able to use the results of this research as an important step in improving and enhancing the industrychr('39')s resilience and safety.

    Keywords: resilience, safety, risk, assessment
  • داوود افشاری، ساناز کریم پور*، غلام عباس شیرالی، سید مسلم عابدینی
    هدف

    این پژوهش باهدف ارزیابی خطاهای انسانی در پرستاران بخش اورژانس، اورژانس زایمان و مراقبت های ویژه قلب دریکی از بیمارستان های دانشگاه علوم پزشکی اهواز انجام شده است تا بتوان با شناخت خطاهای بالقوه و بالفعل به افزایش ایمنی و سلامت بیماران و حذف یا کاهش خطاهای انسانی پرستاران این بخش ها کمک نمود.

    روش ها

    تحقیق کاربردی حاضر به صورت مقطعی بین تمامی پرستاران سه بخش یک بیمارستان (54 نفر به روش سرشماری) انجام شده است. داده ها با مشاهده مستقیم فعالیت های پرستاران و سرپرستاران هر بخش، جمع آوری گردید. پس از تجزیه وتحلیل سلسه مراتبی وظایف، شناسایی و ارزیابی خطاها به روش تجزیه وتحلیل استانداردشده صنعتی ریسک، انجام و برگه های کار مربوطه تکمیل گردید. در گام آخر نیز ارزیابی سطح ریسک، با استفاده از احتمال و شدت خطا انجام شد.

    نتایج

    تزریق فراورده های خونی، بالاترین درصد خطای انسانی (3/74 درصد) را در بخش اورژانس دارد. در بخش مراقبت های ویژه قلب نیز وظایفی چون: دادن داروهای تزریقی (3/74 درصد)، تزریق خون و فراورده های آن (3/74 درصد)، اعلام کد و شروع اقدامات احیاء قلب و ریه (8/67 درصد) بالاترین درصد احتمال خطا را به خود اختصاص داده اند. دریافت دستورات پزشک (8/32 درصد) و اجرای کامل دستورات دارویی (1/57 درصد) از وظایف اصلی پرستاران بخش اورژانس بوده که درصد احتمال خطا در آن ها بیش از دیگر وظایف می باشد. در بخش اورژانس زایمان نیز وظیفه تزریق فراورده های خونی (3/74 درصد) بالاترین درصد را به خود اختصاص داده است.

    نتیجه گیری

    خطاهای شناسایی شده در این مطالعه بیشتر شامل خطاهای دارویی، خطای مربوط به تزریق فراورده های خونی و نگهداری تجهیزات و ثبت داده ها می باشد که از دلایل اصلی ایجاد آن ها، ناکافی بودن زمان در دسترس برای انجام کار، شیفت کاری نامنظم و محدودیت در تجربه و آموزش می باشد.

    کلید واژگان: خطاهای انسانی, روش SPAR-H, پرستاران
    David Afshari, Sanaz Karimpour*, Gholam Abbas Shirali, Seyed Moslem Abedini
    Introduction

    This research was conducted with the aim of evaluating human errors among nurses in three hospital wards including emergency, emergency delivery, and cardiac care wards in one of the hospitals of Ahwaz University of Medical Sciences to eliminate or reduce the human errors of nurses and promote the health and safety of patients through recognition of potential.and obvious human errors.


    Methods

    The present applied and cross-sectional study was conducted among all 54 nurses in three wards of a hospital. The data were collected using direct observation of the activities of nurses and supervisors in each ward. After hierarchical analysis of the tasks, human errors were identified and evaluated using standardized plant analysis risk-human (SPAR-H) technique and the worksheets were completed. In the last step, the level of risk was evaluated using the probability and severity of the error.


    Results

    Injection of blood products has the highest percentage of human errors (74.3%) in the emergency ward. The highest percentages of human errors in the cardiac care unit ere related to duties such as giving injectable drugs (74.3%), blood and its products transfusion (74.3%), and announcement of code and initiation of cardiopulmonary resuscitation (67.8%). Higher probability of human errors in the emergency ward were observed in the receiving drug orders (32.8%) and completing the drug orders (57.1%) which are the main tasks of nurses in this ward. In the delivery emergency ward, blood transfusion had the highest percentage of human errors (74.3%).

    Conclusion

    The main identified human errors in this study were drug errors, errors related to the transfusion of blood products, and the maintenance of equipment and data storage errors. The main cause of these errors are shortage of time, irregular working shifts, and the limitations and defects in experience and education.

    Keywords: Human Errors, SPAR-H Technique, Nurses
  • غلامعباس شیرالی، داوود افشاری، ارمان امیری، سیما کیانی، پیام رشنودی*
    مقدمه و هدف

    یکی از عوامل تاثیر گذار بر روی بهره وری و سلامت شغلی کارکنان میزان استرس شغلی می باشد، به گونه ای که در سال های اخیر یک زنگ هشدار مبنی بر افت میزان بهره وری و بازده، ناشی از استرس تاکید شده است. هدف از این پژوهش تاثیر میزان استرس شغلی بر روی بهره وری کارکنان یکی از شرکت های بهره برداری نفت و گاز جنوب غرب کشور است.

    روش کار

    به منظور بررسی استرس شغلی و بهره وری کارکنان از پرسشنامه ی استاندارد استرس شغلی موسسه انگلستان(HSE) و پرسشنامه بهره وری ساعتچی استفاده گردید که روایی و پایایی آنها تایید شده است. آنالیز های آماری مناسب در  نرم افزار SPSS نسخه  24 در سطح معنا داری 0/05 انجام  شد.

    نتیجه

    میانگین نمره استرس شغلی افراد 0/43±3/68 تعیین شده و به ترتیب36/4 و 63/6 درصد افراد داری میزان استرس کم و  بدون استرس بودند. نتایج نشان می دهد که بهره وری با استرس شغلی و هر  یک از شاخص های نقش، ارتباط، حمایت مسئولین، حمایت همکاران، تقاضا همبستگی معنا دار و معکوسی دارا می باشد (0/05p<). همچنین بهره وری  با هر یک از متغیرهای سن، سابقه ای کار و تحصیلات ارتباط معنا داری دارد(0/05p<).

    نتیجه گیری

    با توجه به اینکه بین میانگین استرس شغلی و بهره وری رابطه معنا دار و معکوسی وجود دارد بنابراین می توان نتیجه گرفت که یکی از استراتژی های افزایش میزان بهره وری افراد، کنترل میزان استرس شغلی و فاکتور های موثر بر آن در محیط کاری کارگران می باشد.

    کلید واژگان: استرس شغلی, شرکت نفت و گاز, بهره وری, نیروی انسانی
    Gholam Abbas Shirali, Davoud Afshari, Arman Amiri, Sima Kiani, Payam Rashnoudi*
    Introduction & Objective

    job stress is one of the factors affecting workers occupational productivity and health. In recent years, stress has been emphasized as an alarm that results in loss of productivity and efficiency. The purpose of this study was to investigate the effect of job stress on worker productivity in one of the Southwest Oil and Gas Companies.

    Methods

    In this study, two separate questionnaires were used to collect job stress and productivity information. The validity and reliability of these questionnaires have been reviewed in previous studies. All data was processed by SPSS 24 software. 

    Results

    The mean score of job stress was 3.68 ± 0.43. The results showed that 36.4% and 63.6% of workers had low and no stress, respectively. It also found that productivity with job stress and each of the indicators related to  role, relationship, support of authorities, support of coworkers, demand had a significant and inverse correlation (p <0.05). Productivity was also significantly correlated with age, work experience and education (p <0.05).

    Conclusion

    Controlling occupational stress and related factors in the workplace is one of the strategies to increase productivity, because there is a significant and inverse relationship between the mean of job stress and productivity.

    Keywords: Job Stress, Oil, Gas Company, Productivity, Human Resources
  • غلامعباس شیرالی، داوود افشاری، علویه زینب موسویان اصل *
    زمینه و هدف
    امروزه برای تحلیل حوادث مختلف، صدها روش معرفی شده است، از این رو یکی از گام‫های موثر و اصولی در تجزیه و تحلیل حوادث انتخاب شایسته و هدفمند روش آنالیز حادثه است. روش های سنتی تحلیل حوادث در صنایع پیچیده، دید جامع نگر ندارند و هر جزء از سیستم را به طور جداگانه بررسی می کنند. لذا استفاده از روش های سیستماتیک نوین برای رفع این مشکلات مفید می‫باشد. مطالعه حاضر با هدف تحلیل سیتماتیک یکی از حوادث شغلی منجر به مرگ در یک صنعت خودروسازی انجام گرفت.
    روش کار
    مطالعه پژوهش موردی  فعلی از نوع کیفی به منظور تحلیل حوادث منجر به مرگ یک صنعت خودروسازی با استفاده از تکنیک سیستم مبتنی بر تئوری سیستم‫هاAnalysis Based System Theories)) در سال 1397 انجام گرفت. برای اجرای این مطالعه ابتدا مستندات حوادث ناشی از کار بایگانی شده از سال 1387 تا 31 فروردین 1397 بررسی گردید. سپس شرحی از هر یک از حوادث مشخص و محدودیت‫ها، سطوح سلسله مراتبی کنترل و اقدامات ناکافی کنترلی تعیین گردیدند و در نهایت ایمنی سیستم در رابطه با هر حادثه ارزیابی شد.
    یافته ها
    در تحلیل حادثه فاکتورهای مختلفی در سطوح مختلف سلسله مراتب در بروز حادثه دخیل بوده و اجزاء مختلف سیستم های فنی- اجتماعی بر همدیگر تاثیر متقابل داشته اند و درمیان آنها اقدامات ناکافی واحد ایمنی بالاتر بوده است.
    نتیجه گیری
    تکنیک STAMP با ترسیم ساختار کنترلی به عنوان یک روش سیستماتیک برای تجزیه و تحلیل این حادثه فاکتورهای متعددی را در بروز حادثه دخیل دانسته و برخلاف روش‫های سنتی عامل حادثه را یک جزء از سیستم قلمداد نمی‫کند، لذا می تواند به عنوان ابزار سودمندی در تحلیل حوادث به خصوص در سیستم‫های پیچیده و حساس به کار رود.
    کلید واژگان: حوادث شغلی, صنعت خودرو سازی, تحلیل سیستماتیک, تحلیل مبتنی بر تئوری سیستم ها
    G.A Shirali, D Afshari, Z Mosavianasl*
    Background & objectives
    Hundreds of methods have been introduced to analyze various events. Hence one of the effective and principle steps in accident analysis is proper and targeted selection of accident analysis method. Traditional methods of accident analysis in complex industries are not comprehensive and examine each components of the system separately. So, the use of new systematic methods to overcome these problems may be beneficial. The aim of present study was systematic analyzing of one deadly occupational accident in a car industry.
    Methods
    This qualitative case study of analysis of an accident leading to the death in a car industry was performed using systems-theoretic accident model and process (STAMP) in 2018. For this study, the documentation of work accidents archived from 2008 to 2012 was reviewed. Then, a description of each specific accident and constraint, hierarchical levels of control and inadequate control measures were determined, and ultimately the safety of the system was assessed in relation to each incident.
    Results
    In analysis of the accident in assembly line, several factors were involved and interactions between various components of the socio-technical systems were effective in the incident, among which the insufficient measures of safety unit had the higher contribution. 
    Conclusion
    The STAMP technique, by determining a control structure, as a systematic approach for analyzing this incident, has included several factors in the incident and, unlike the traditional methods, has not consider the incident as a component of the system. Therefore, it can be used as a useful tool for accident analysis, especially in complex and sensitive systems.
    Keywords: Occupational Accidents, Car Industry, Systematic Analysis, System Theory-Based Analysis
  • غلامعباس شیرالی*، ساناز کریم پور، داود افشاری
    زمینه و هدف
    بدون تردید، صدا و ارتعاش از معضلات اساسی دنیای صنعتی بوده و خیل عظیمی از افراد در محیط کار خود یا در محل زندگی در معرض آسیب های ناشی از آنها قرار دارند. هدف مطالعه حاضر نیز ارزیابی و کنترل صدا و کاهش مخاطرات ناشی از آن در واحد احیاء 2 یکی از صنایع فلزی خوزستان می باشد.
    روش بررسی
    این مطالعه در دو مرحله اجرا شد:  مرحله اول: ارزیابی صدا. برای این منظور ابتدا تراز کلی فشار صوت در محل های کار یا تردد کارگران اندازه گیری شد. تراز کلی فشار صوت با روش ایستگاه بندی در دو حالت کمپرسور روشن و خاموش (برای تعیین صدای زمینه و فرکانس غالب)، تعیین شد. همچنین برای تعیین فرکانس غالب در زمان روش بودن کمپرسور، اقدام به آنالیز تراز فشار صوت در فرکانس های اکتاو باند گردید. اندازه گیری ها با دستگاه B&K مدل  2231  انجام شد. دستگاه قبل و بعد از اندازه گیری به وسیله کالیبراتور B&K مدل 4230  برای صحت اندازه گیری ها کالیبره  شد. مرحله دوم: کنترل صدا. در این مرحله با استفاده از اطلاعات مرحله قبل اقدام به کنترل صدا در ناحیه ی در، فن های دیواری و نورگیر سقف با نصب مافلر بر روی فن ها، تغییر ساختار در و پنجره ی سقفی گردید. 
    یافته ها
    در داخل اتاقک کمپرسور، تراز کلی فشار صوت 2/106 دسی بل A و فرکانس غالب 250 هرتز در شبکه خطی Lin تعیین شد. تراز کلی فشار صوت در محوطه اطراف کمپرسور 3/94 دسی بل A و فرکانس غالب نیز 2000 هرتز بود. برای کنترل صدا در ناحیه ی فن ها با توجه به ارزیابی صدا و فرکانس غالب، مافلرهای نوع جذبی مدور با  یک هسته مرکزی انتخاب گردید. جاذب مورد استفاده نیز پشم شیشه با توری نگه دارنده بود. برای کنترل صدا در ناحیه ی درها و دریچه های سقفی، از دری به ابعاد 90/3× 13/ 2  متر با ورقی از جنس فولاد به ضخامت 5/1 میلی متر و جاذب 40 میلی متری پشم شیشه و یک پنجره سقفی نیز با همین مشخصات ولی ابعاد 3/4 ×4/2 متر و قطر مش 7 میلی متر استفاده شد. نتایج بدست آمده قبل و بعد از اجرای این پروژه نشان از یک کاهندگی قابل قبول دارد (8/91%).  میانگین تراز فشار صوت اصلی قبل از کنترلdB95  بود که بعد از کنترل مقدار مذکور به dB 2/87 کاهش یافت که این مقدار در مقایسه با میانگین مقدار تراز فشار صوت زمینه که مقدار آن dB 4/86 تعیین شد، یک رقم معقول و منطقی می باشد.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه نشان داد که عامل اصلی نشت صدای کمپرسور به محوطه بیرون، درب، پنجره های دیواری و سقفی بودند که اجرای روش کنترلی مذکور باعث کاهش صدا  تا حد قابل قبولی در این بخش شد، ولی به دلیل بالا بودن تراز صوتی زمینه، حتی پس از اجرای روش کنترلی نیز تراز فشار صوت رقمی بالاتر از حد مجاز را نشان داد.  بنابراین، برای کاهش صدای زمینه تا حد مجاز و حفاظت کارگران در مقابل صدا پیشنهاداتی نظیر ارزیابی و کنترل منابع دیگر تولید صدا(مثل حرکت سیال در لوله ها)، استفاده از گوشی های حفاظتی و نحوه انتخاب درست آنها ارایه گردید.
    کلید واژگان: ارزیابی صدا, کنترل صدا, کمپرسور, تراز فشار صوت
    Gholam Abbas Shirali*, Sanaz Karimpour, Davod Afshari
    Background and aims
    Undoubtedly, noise and vibration are major problems of industrial world and lot of people are very exposed to these phenomena in their workplace or residential areas. Researchers have shown that exposure to noise may increase the risks related to personal health, like nervous frailty, extreme irritability, muscle cramps, stress and anxiety, dizziness, headache and migraine, anger, loss of body balance, vomiting, pain, hypertension, high blood pressure, cardiovascular problems, deterioration of sleep quality, mental stress, etc. However, the purpose of this study was to assess and control and reduce the risks resulting from noise in the reduction unit 2 of a steel industry.
    Methods
    This study was conducted in two steps. 1) Evaluation of noise pollution in the compressor room and its surrounding: For this purpose, total sound pressure level (SPL) and SPLpeak were measured in the places where workers worked or were traveled. The parameters were measured in the mentioned places according to a grid pattern in both the compressor turn on/off. Because the workers exposed to a noise fluctuating, in addition to SPL analysis on the octave-band frequencies to determine critical frequency when the compressor was switched on, the value of Leq was also measured. The critical frequency is very important in noise control issues. The measurements were performed by using sound level meter, model of “B&K 2231.” The apparatus was calibrated before and after measurements by using “B&K 4230 calibrator.” 2) Noise control measurements: After identifying noise leakage paths to outside of the compressor room, noise was controlled in door, wall-fans and roof window area through installing a silencer on the wall-fans and redesigning the door and the roof window using the previous step data.
    Results
    Inside the compressor room, the total sound pressure level and the critical frequency was estimated 106.2 dB (A) and of 250 Hz in the Lin network, respectively. The total sound pressure level in the area around the compressor and the critical frequency were also estimated 94.3 dB (A) and 2000 Hz respectively. Moreover, the value of Leq was more than the threshold value (<85 dB) at all measured stations. In order to control the noise in the area of ​​the fans, considering the noise assessment and the critical frequency, there was used an absorption silencer with glass wool as adsorbent material. To control noise at the door and roof window, there was designed and installed a steel door with dimensions of 3.9 * 2.13 meter and thickness of 1.5 mm which was filled by a noise-adsorbent 40 mm of glass wool and attached to a metal grid. Moreover, to control noise in the roof window was applied a structure with the same specifications, but with the different dimensions (4.2 * 4.2 m and 7 mm mesh diameter). However, the results related to before and after implementation of the control measurements showed an acceptable attenuation in the SPL (91.8%). The average SPL before and after implementation of the control measurements was 95 and 87.2 dBA, respectively which this value was an acceptable level in comparison with background noise, i.e., 86.4 dBA. On the other hand, The slight difference between the mean value of the background sound pressure level and the average of controlled sound pressure level (0.8 dB) is due to factors such as temperature, variations in sound at different positions, generated noise sources (off or on and so no) and the movement of fluids in the pipes and so on.  

    Conclusion
    The results of the field study indicated that door, window and roof window were identified as the main paths of noise leakage to outside of the compressor room. Therefore, the implementation of the control measurements could be reduced to an acceptable level, but due to high background noise level even after the implementation of the control measurements, the noise level was less higher than the maximum permissible level (85 dB). Therefore, there were presented a few recommendations such as controlling the other sources of noise (e.g. moving fluid through pipes), utilizing the hearing protection devices and how to choose them properly to reduce background noise and the protection of workers against noise.
    Keywords: Noise, control, assessment, compressor
  • غلامعباس شیرالی، زینب موسویان اصل، فرشته جهانی*، عاطفه سیاهی آهنگر، صلاح الدین اعتماد
    مقدمه
    مهمترین هدف مدل سازی، کسب دانش در مورد رفتار سیستم واقعی است. نشت مواد سمی در صنایع فرایندی و شیمیایی امری محتمل است که همواره یکی از عوامل تهدیدکننده افراد شاغل و ساکنین اطراف این صنایع می باشد. هدف از مطالعه فعلی مدل سازی پیامد نشت آمونیاک از مخازن آمونیاک بوده است.
    روش بررسی
    در مطالعه حاضر نحوه انتشار مایع آمونیاک از مخزن ذخیره سازی در یکی از صنایع پتروشیمی بررسی و با استفاده از نرم افزار ALOHA مدلسازی شد. این پژوهش براساس سه سناریوی تشکیل ابر بخار سمی، پدید آمدن محیط قابل اشتعال و ایجاد محیط انفجار ابر بخار سمی مدل سازی شد.
    یافته ها
    بر اساس نتایج حاصل از این مدلسازی تا حدود 5 کیلومتر اطراف مخزن، غلظت آمونیاک 1100 بخش در میلیون (ppm) می باشد. از این منطقه تا حدود 10 کیلومتر اطراف مخزن غلظت ابر بخار آمونیاک ppm 160 می باشد. در صورت نشت کامل آمونیاک از مخزن تا فاصله 500 متری مخزن، غلظت آمونیاک ppm 90000 می باشد که حدود 60% حداقل غلظت قابل اشتعال گاز آمونیاک و تا حدود 1/7 کیلومتری مخزن، غلظت آمونیاک ppm15000 می باشد که حدود 10% حداقل غلظت قابل اشتعال گاز آمونیاک است. در صورت انفجار ابر بخار تشکیل شده فشار موج انفجار تا فاصله حدود 700 متری از مخزن برابر 8 پوند بر اینچ مربع (Psi) می باشد که می تواند باعث آسیب جدی به ساختمان ها گردد.
    نتیجه گیری
    مطابق نتایج مدلسازی، سمیت آمونیاک مهمترین خطری است که پرسنل را تهدید می کند. از این رو انجام بازرسی های مطابق پیشنهاد شرکت سازنده از شیرهای اطمینان مخازن آمونیاک و تهیه طرح واکنش در شرایط اضطراری نقش موثری در محدود نمودن اثرات زیان بار انتشار مواد سمی و خطرناک خواهد داشت.
    کلید واژگان: مدلسازی, ارزیابی ریسک, آمونیاک, پتروشیمی, ALOHA
    Gholam Abbas Shirali, Zeinab Mosavian asl, Fereshteh Jahani*, Atefeh Siahi ahangar, Salahadin Etemad
    Introduction
    The most important goal of modeling is to acquire knowledge about the real system's behavior. Toxic leakage in process and chemical industries is likely to be one of the main causes of working people and residents around these industries.
    Method
    In this study, the ammonia liquid release from storage reservoir in one of the southern refineries was investigated and analyzed using of ALOHA software. This research was modeled on three scenarios: 1. modeling the formation of toxic vapor clouds 2. Modeling the flammable environment 3. Modeling the toxic explosive atmosphere.
    Results
    Based on the results of this modeling, the concentration of ammonia is 1100, 5 km around the reservoir (red range). The area around the reservoir (orange range) is about 160 miles (about 10 km) from the area. In the event of full leakage of ammonia from the reservoir up to 500 m, the ammonia concentration is about 90000, which is about 60% of the minimum flammable concentration of ammonia gas and up to about 1.7 km of the ammonia concentration tank of 15000, which is about 10% of the minimum flammable gas concentration Ammonia. In the event of a supersonic explosion, the explosive wave pressure is approximately 700 meters from the reservoir equivalent to Psi 8, which can cause serious damage to the buildings.
    Conclusion
    According to the results of modeling, ammonia toxicity is the most important threat to personnel. Therefore, inspections in accordance with the company's proposal on ammonia repositories and emergency response plans will have an effective role in limiting the harmful effects of toxic and dangerous emissions.
    Keywords: modeling, risk assessment, ammonia, petrochemical, ALOHA
  • غلامعباس شیرالی، لیلا نعمت پور*
    مقدمه
    طی سال های اخیر اهمیت گاز طبیعی فشرده شده (CNG) نسبت به بنزین و گازوئیل افزایش یافته است. استفاده از این گاز به عنوان سوخت پاک در کاهش آلاینده های هوا و محدودیت در تامین منابع نفتی موجب افزایش توسعه جایگاه های عرضه آن در کشور شده است. لذا هدف از انجام این مطالعه بررسی مدل انتشار گاز متان در جایگاه هایCNG برای تهیه نقشه حفاظتی در اطراف آن ها می باشد.
    روش بررسی
    پژوهش حاضر یک مطالعه موردی است. در این مطالعه، به مدلسازی پیامدهای آتش و انفجار در یکی از جایگاه های سوخت CNG اهواز با استفاده از نرم افزار ALOHA انجام شده است. در این مدلسازی سناریوهای مختلف از جمله ایجاد شکافی با قطر 01/0 ، 02/0 و 03/0 متر بر روی مخازن تحت فشار متان مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    بر اساس نتایج این مطالعه، در مقایسه ای که بین سناریوهای متفاوت انجام شد، مشاهده گردید که با افزایش قطر شکاف، محدوده تشعشع حرارتی نیز در فواصل بیشتری پیشروی خواهد کرد به طوریکه این فاصله از شکافی به قطر 01/0 تا 03/0 میلی متر در kw/m2 10 به ترتیب از 10به 21 متری افزایش داشته است. همچنین در محدوده قابل اشتعال ابر بخار متان ، غلظت درppm 30000 که حدود 60 درصد حداقل غلظت قابل اشتعال (LEL) می باشد که از فاصله 58/68 به 160 متر می رسد.
    نتیجه گیری
    عواقب ناشی از موج انفجار تا 160 متر و تشعشع حرارتی تا 21 متری در جایگاه های سوخت CNG خطرناک ترین عاملی است که کارکنان و مناطق مسکونی اطراف را تهدید می کند. در نتیجه با رعایت فاصله مجاز در ساخت و ساز و افزایش اقدامات ایمنی و پیشگیری از حوادث در اطراف جایگاه های سوخت رسانی می توان موجب کاهش تلفات و حوادث احتمالی شد.
    کلید واژگان: جایگاه سوخت CNG, متان, مدلسازی پیامد, نرم افزار ALOHA
    Gholam Abbas Shirali, Leila Nematpour *
    Introduction
    In recent years, the importance of Compressed Natural Gas (CNG) has increased more than gasoline and petrol. Using this gas as a clean fuel to reduce air pollutants and restrictions on the supply of oil resources, has led to an increase in the expansion of its supply stations in the country. Therefore, this study aimed to investigate the methane release model at CNG fuel stations to provide the protection map around them.
    Method
    The present study is a case study .In this study, modeling of fire and explosion consequences has been done by using ALOHA software at one of the CNG stations in Ahvaz. In this modeling, various scenarios were examined; including creating fractures on pressurized methane tanks with diameters 0.01, 0.20 and 0.03 meters.
    Results
    The results of this study, by comparing different scenarios, showed that by increasing the diameter of the fracture, the range of thermal radiation would be enhanced at greater distances. The diameter of the fracture from 0.01 to 0.33 mm, in 10 kw / m2 has increased from 10 to 21 meters, respectively. Moreover, in flammable range of methane vapor, the concentration of 30,000 ppm is about 60% of the minimum explosive level (LEL), which ranges from 68.58 to 160 m.
    Conclusion
    The consequences of the explosion wave up to 160 meters and thermal radiation up to 21 meters are the most dangerous factor at CNG fuel stations that threatens employees and surrounding residential areas. Therefore, by considering the permitted distance of the residential areas, increasing safety actions, and preventing accidents around the fuel stations, casualties and accidents can be reduced.
    Keywords: ALOHA Software, CNG Fueling Station, Consequence Model, Methane
  • غلامعباس شیرالی، مجتبی نخعی پور، فرشته جهانی *، مهدی شکیب، ایمان میر
    مقدمه
    حوادث یکی از مهم ترین علل بروز خسارات در یک سازمان می باشد که به واسطه سلسله ای از خطاهای اغلب جزیی و کم اهمیت یک فرد و یا یک مجموعه رخ می دهد. ممکن است هرکدام از خطاها، پیامدهای جزیی داشته باشند اما با ترکیب اثرات آن ها، مجموعه یا سیستم به طور تغییر ناپذیری به سوی پیامدی خطیر و فاجعه آمیز حرکت می کند. به همین دلیل این پژوهش با هدف شناسایی خطاهای انسانی منجر به حوادث با استفاده از مدل تجزیه و تحلیل فاکتورهای انسانی و طبقه بندی سیستم در یکی از پالایشگاه های گاز انجام گرفت.
    روش کار
    مطالعه حاضر یک مطالعه گذشته نگر می باشد که در یک پالایشگاه گاز انجام شد.آمار حوادث از پالایشگاه گاز تهیه شد، ابتدا گزارش تحلیلی علل ریشه ای (RCA) حوادث که از سال 1388 تا 1396 اتفاق افتاده بود تهیه شد و سپس با استفاده از چارچوب HFACS تجزیه و تحلیل گردید.
    یافته ها
    بیشترین خطاها مربوط به سطح اول است یعنی خطاهای ناشی از اعمال ناایمن که در این سطح زیرگروه «تخطی» ، سطح 2 زیرگروه «محیط فیزیکی» ، سطح 3 زیرگروه «نظارت ناکافی» و سطح 4 زیرگروه «مدیریت منابع» بیشترین تعداد تکرار را در سطوح مذکور دارند.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه حاضر علت های بروز حادثه و نقاط ضعف متعدد در پالایشگاه را آشکار ساخت. با بکارگیری همزمان کنترل های مدیریتی و با ایجاد فضای آموزشی مناسب و بالا بردن سطح آگاهی افراد می توان به کاهش خطای انسانی در سازمان کمک کرد.
    کلید واژگان: خطای انسانی, پالایشگاه گاز, تحلیل علل ریشه ای, HFACS
    Gholamabas Shirali, Mojtaba Nakhaei Pour, Fereshteh Jahani *, Mahdi Shakib, Iman Mir
    Background
    incidents are one of the most important causes of damages in an organization. incidents, rarely, occure of a big mistakes ,they usually occur due to chain of Most minor and less important human or series errors. May each error, Have minor consequences But with combination their effects, sets or systems are moving invariably to the serious consequences and disastrous. Therefore, this study aimed to identify human errors leading to incidents in a gas refineries using Human Factors Analysis and Classification System.
    Methods
    This study is a retrospective study that was performed in a gas refinery. incidents Data of this study be provided from gas refinery, first root causes analysis reports (RCA) of incidents that occurred during the last 8 years was prepared And then were analyzed by using the HFACS model.
    Results
    the maximum error of HFACS viewpoint Related to the first level i.e errors caused by unsafe acts that in the first level was related to the "violations", in the second to the physical environment, in the third level to the inadequate supervision and in the fourth level to the management of resources have a Most repeated in mentioned levels
    Conclusion
    The results of this study showed the causes of accidents and several weaknesses In refineries. It can be helped to reduce human error in the organization by utilization at the same time administrative controls and by creating an appropriate learning environment and raise employee awareness.
    Keywords: Human error, refinery gas, Root Cause Analysis (RCA), HFACS
  • طالب عسکری پور، غلامعباس شیرالی، رسول یار احمدی، الهه کاظمی*
    مقدمه
    خسارت های سنگین انسانی و اقتصادی ناشی از حریق، ضرورت برخورد علمی با حریق های صنعتی بزرگ، سرمایه گذاری جهت توسعه تکنولوژی حفاظت در برابر حریق و تعیین موثرترین تکنیک ها جهت محدود کردن خسارات را نمایان می سازد. این مطالعه با هدف بررسی میزان تاثیر روش های حفاظت فعال و غیر فعال، بر کاهش سطح ریسک حریق در اتاق کنترل یک نیروگاه حرارتی انجام گردید.
    روش کار
    در این مطالعه، در فاز اول، با استفاده از روش مهندسی ارزیابی ریسک حریق، سطح ریسک حریق برای ساختمان و محتویات، ساکنین و فعالیت ها محاسبه شد. در فاز دوم، از بین 36 زیر فاکتور موثر در سطح ریسک، اصلاح سه زیر فاکتور از اقدامات حفاظت غیر فعال و دو زیر فاکتور از اقدامات حفاظت فعال در کاهش سطح ریسک حریق ساکنین مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج تحقیق حاضر نشان داد که سطح ریسک حریق ساکنین (64/20) بالاتر از حد قابل قبول می باشد. اصلاح سه زیر فاکتور بار ثابت حریق، شماره ی طبقه، تغییر ابعاد و مساحت اتاق کنترل تا 40 درصد و نصب سیستم اطفاء حریق خودکار و آموزش استفاده از تجهیزات اطفاء حریق و تخلیه اضطراری تا 33 درصد در کاهش سطح ریسک حریق موثر می باشد.
    نتیجه گیری
    روش های حفاظت فعال و غیر فعال، با وجود تاثیر در کاهش سطح ریسک، به صورت جداگانه قادر به تامین سطح ایمنی قابل قبول در برابر حریق نمی باشند. بنابراین استفاده توام این روش ها جهت حفاظت از ساختمان ها، افراد و پیش گیری از ایجاد وقفه در فعالیت سیستم، ضروری می باشد.
    کلید واژگان: حریق, روش های حفاظت غیر فعال و فعال, ارزیابی ریسک حریق
    Taleb Askaripoor, Gholam Abbas Shirali, Rasool Yarahmadi, Elahe Kazemi *
    Introduction
    Extensive human and economic losses due to the fire accidents shows the necessity of scientifically dealing with major industrial fires, , investing in the development of fire protection technologies and determination of the most effective techniques to limit damages. This study is conducted to evaluate the effect of active and passive protection methods on reducing the level of fire risk, in the control room of a thermal power plant.
    Material and
    Method
    In the first phase of this study, fire risk level for buildings, goods, occupants and activities was calculated using Fire Risk Assessment Method for Engineering. In the second phase, from 36 sub-factors affecting risk level, three sub-factors of passive protection measures and two sub-factors of active protection measures were analyzed and modified, in reducing the fire risk level of occupants.
    Result
    The results of the present study showed that occupants’ fire risk level (20.64) is above the acceptable level. Correction of three sub-factors, including constant fire load, floor number, and changing the dimensions and area of the control room up to 40% and installing an automatic fire extinguishing system and training the occupants to use fire extinguishing equipment and emergency evacuation up to 33%, is effective in reducing the fire risk level.
    Conclusion
    Passive and active protection methods, despite their impacts on reducing the level of risk, cannot provide an acceptable level of fire safety independently. Therefore, combined use of these methods is essential to protect buildings and people, and prevent any interruption in the system’s activities.
    Keywords: Fire, Active, Passive Methods, Fire Risk Assessment
  • رضا جعفری ندوشن، محمد جواد جعفری*، غلامعباس شیرالی، سهیلا خداکریم، حسن خادمی زارع، امیرعباس حامد منفرد
    مقدمه
    مهندسی رزیلینس یکی از رویکردهای نوین مدیریت خطر و توانایی ذاتی یک سیستم در تطبیق کارهای خود پیش از، در طی و پس از تغییرات و وقایع ناخواسته است به گونه ای که بتواند عمل کرد سیستم را تحت شرایط قابل پیش بینی و غیر قابل پیش بینی حفظ نماید. هدف از این مطالعه، شناسایی شاخص های رزیلینس سازمانی پالایشگاه ها و اولویت بندی آنها با استفاده از تکنیک تاپسیس فازی بود.
    روش کار
    یک مطالعه کیفی جهت شناسایی شاخص های رزیلینس سازمانی مجتع های پالایشگاهی انجام شد. روش اصلی جمع آوری اطلاعات، مصاحبه نیمه ساختاریافته با خبرگان بود که با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی و مرور متون، شاخص ها استخراج و تعیین شدند. وزن دهی و رتبه بندی شاخص های شناسایی شده، به وسیله تکنیک تاپسیس فازی انجام شد.
    یافته ها
    یازده شاخص در بخش رزیلینس سازمانی شناسایی شدند که عبارتند از: تعهد مدیریت، نظام مدیریت عمل کرد، جریان اطلاعات/ارتباطات، فرهنگ مشارکت، فرهنگ مدیریت خطا، مدیریت منابع انسانی، آموزش، آمادگی، انعطاف پذیری، مدیریت تغییر و فرهنگ نوآوری. نتایج نشان داد شاخص تعهد مدیریت(وزن 035/0) و آمادگی(وزن 031/0) دارای بیش ترین تاثیر و شاخص فرهنگ نوآوری نسبت به سایر شاخص ها دارای کم ترین اهمیت بود.
    نتیجه گیری
    سازمان های فنی اجتماعی بحرانی بالاخص مجتمع های پالایشگاهی به منظور بهبود مدیریت ایمنی و رزیلینس می توانند بر روی شاخص های تاثیرگذار بر اساس اولویت، تمرکز نموده و نسبت به پایش و بهبود آنها اقدام نمایند. اصلاح و بهبود شاخص های موثر منجر به ارتقاء ایمنی و سطح رزیلینس سازمان خواهد شد.
    کلید واژگان: رزیلینس سازمانی, مجتمع های پالایشگاهی, تاپسیس فازی
    Reza Jafari Nodoushan, Mohammad Javad Jafari *, Gholam Abbas Shirali, Soheila Khodakarim, Hassan Khademi Zare, Amirabbas Hamed Monfared
    Introduction
    Resilience engineering is a novel approache to risk management and is the inherent ability of a system to adapt their work before, during and after the changes and adverse events in such a way that maintain the system performance under predictable and unpredictable conditions. The aim of this study was to identify indicators of organizational resilience of refineries and ranking them using fuzzy TOPSIS technique.
    Material and
    Method
    A qualitative study was done to identify organizational resilience indicators of refinery complex. The main method of data collection was semi-structured interviews. Indicators were determined using qualitative content analysis and literature review. Weighting and ranking identified indicators was performed using fuzzy TOPSIS technique.
    Result
    Eleven indicators were identified as follows: management commitment, performance management system, flow of information/communication, involvement culture, error management culture, education, preparedness, flexibility, innovation culture, change management, and human resource management.
    Conclusion
    Critical sociotechnical organizations especially refinery complexes in order to improve safety management and resilience situation should focus on effective indicators. Monitoring and improving them will increase safety and the resilience level of organization
    Keywords: Organizational Resilience, Refinery Complexes, Fuzzy TOPSIS
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال