فاطمه رمضان زاده
-
به نظر می رسد مبتلایان به اختلال استرس پس از ضربه در راهبردهای تنظیم هیجانی و چگونگی کنار آمدن با هیجان های دشوار دچار مشکلاتی هستند. مدل طرح واره های هیجانی ممکن است به عنوان یک مدل یکپارچه برخی از این ویژگی ها را توضیح دهد. هدف پژوهش حاضر بررسی طرح واره های هیجانی در بیماران مبتلا به PTSD است. تعداد 20 نفر بیمار مبتلا به PTSD بر اساس معیارهای DSMIV-TR و20 نفر افرادی که تجربه تروما را داشتند (Non PTSD) و 20 فرد بهنجار که در متغیرهای جنس و سن همتا شده بودند در مطالعه شرکت کردند. ابزار پژوهش شامل مصاحبه بالینی ساختاریافته برای اختلالات محور I در DSM-IV (SCID-I)، سیاهه افسردگی بک نسخه2[1] (BDI II)، سیاهه اضطراب بک (BAI)، مقیاس طرح واره های هیجانی لیهی (LESS)[2]، مقیاس خودسنجی تاثیر رویداد (IES-R) بود. داده ها از طریق روش تحلیل واریانس یک راهه و t مستقل مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان دادند که افراد مبتلا به PTSD در مقایسه با دو گروه دیگر، بطور معناداری در طرح واره های هیجانی ناسازگارانه (نشخوارذهنی، احساس گناه، غیرقابل کنترل بودن، سرزنش) نمره بالاتر و در طرح واره های هیجانی سازگارانه (خودآگاهی هیجانی، پذیرش و توافق، قابل درک بودن) نمره پایین تری گزارش دادند. همچنین بیماران مبتلا به PTSD بطور معناداری در سیاهه BDI و BAI نمره بالاتری گرفتند. این نتایج علاوه بر فراهم نمودن طرح واره های هیجانی سازگارانه جایگزین، اهمیت بالینی مورد هدف قرار دادن و کاهش استفاده از طرح واره های هیجانی ناکارآمد در بافتار درمان اختلال PTSD را برجسته کرده است.کلید واژگان: طرح واره های هیجانی, اختلال استرس پس از ضربهIt seems PTSD patients have difficulty in emotion regulation strategies and deal with difficult emotions.Emotional schema model as an integrated model may explain some of these features. The purpose of this study is scrutiny of emotional schema in PTSD patient. This research consisted of three groups; PTSD, non-PTSD and (normal) non-trauma. These three groups matched in gender and age variables. Assessment tools consisted of Structured Clinical Interview for Axis I disorder (DSM-IV (SCID-I)¡ BDI-II, BAI, Leahy Emotional Schema Scale (LESS), Impact of Event Questionnaire (IES-R). Data were analyzed using one way ANOVA analysis and independent sample t-test. Results showed that participants with PTSD in comparison to other groups reported significantly elevated scores in maladaptive ESs (rumination, guilt, uncontrollable, blame) and lower scores in adaptive ESs (emotional self-awareness, acceptance, consensus, and comprehensibility). Also, PTSD group demonstrates significant elevated scores in BDI-II and BAI. These results highlight the clinical importance of targeting and reducing the use of ineffective emotional schema within the context of PTSD treatment, in addition to providing alternative adaptive emotional schemas.Keywords: Emotional Schemas (ESs), Posttraumatic Stress Disorder (PTSD)
-
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش مهارت های نظم جویی هیجان در روان بنه های هیجانی و نیمرخ خطر مصرف مواد نوجوانان در معرض خطر بود.روش پژوهش از نوع آزمایشی است که از پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. 42 نوجوان دختر از مناطق پرخطر شهر تهران به شیوه انتخاب در دسترس به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش، برنامه آموزش مهارت های نظم جویی هیجانی براساس مدل رفتاردرمانی دیالکتیک که از راهنمای درمان لینهان اقتباس شده بود را به مدت 8 جلسه گروهی دریافت کردند، درحالی که گروه کنترل تا پایان اجرای طرح هیچ گونه مداخله ای را دریافت نکردند. برای این پژوهش از مقیاس روان بنه هیجانی لیهی و مقیاس نیمرخ خطر مواد استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش مهارت های نظم جویی هیجانی باعث افزایش نمرات روان بنه های هیجانی سازش یافته و کاهش نمرات روان بنه های هیجانی سازش نایافته شد. همچنین در کاهش نمرات نیمرخ خطر مصرف مواد نیز اثربخش بود.
کلید واژگان: نظم جویی هیجانی, رفتاردرمانی دیالکتیک, روان بنه هیجانی, نیمرخ خطر مصرف مواد, نوجوانان در معرض خطرThe aim of current study was to study the effectiveness of training emotion regulation skills in emotional schema and substance use risk profile scale of at risk adolescents. The method of this research is experimental that we used pre-tests and post tests with control group. 24 teenage girls have been selected from at risk areas of Tehran with accessible sampling and randomly assigned to experimental and control groups. The members of experimental group got education program of emotion regulation skills in the base of dialectical behavioral therapy that was derived from Linehan model in 8 group sessions, while the control group don’t take any intervention. For this study, the Leahy Emotional Schemas Scale and the Substance Use Risk Profile Scale was used. Using the methods of descriptive statistics (mean and standard deviation) and inferential statistical methods (analysis of variance with repeated measures) were analyzed. The result showed that training emotion regulation skills increased the scores of adaptive emotional schema and decreased the scores of maladaptive emotional schema. Also there was an decrease in scores substance use risk profile scale rather than control group.Keywords: emotion regulation, dialectical behavior therapy, emotional schema, substance use risk profile, adolescents at risk -
IntroductionPTSD is known to be associated with various cognitive characteristics which seem to play an important role in its symptoms. The schema theory may be useful paradigm explaining some of these characteristics. The present study attempted to investigate the Early Maladaptive Schemas (EMSs) in PTSD.MethodThis research recruited sex- and age-matched subjects who were submitted to three groups including PTSD، non-PTSD and normal (non-traumatized). Assessment tools were Beck’s Depression Inventory (BDI-II)، Beck’s Anxiety Inventory (BAI)، Early Maladaptive Schema (YSQ) as well as the Impact of Event Questionnaire (IES-R).ResultsData were analyzed using one-way analysis of variance and independent sample t-test. Results showed that Participants with PTSD in comparison to other groups demonstrate higher scores on most EMSs such as emotional deprivation، abandonment، social isolation، mistrust/abuse، vulnerability to harm or illness، emotional inhibition and insufficient selfcontrol. In addition، the PTSD group demonstrated significantly elevated scores in BDI-II and BAI.ConclusionsBased on the present findings، schema theory appears to play an important part in the psychopathology and treatment of PTSD.Keywords: Early Maladaptive Schemas (EMSs), Posttraumatic Stress Disorder (PTSD)
-
International Journal of Reproductive BioMedicine، سال سیزدهم شماره 9 (پیاپی 68، Sep 2015)، صص 533 -540مقدمه
استرس اکسیداتیو در محیط فولیکولی ممکن است بر قابلیت اووسیت تاثیر بگذارد و ویتامین های با خاصیت آنتی اکسیدانت ممکن است این اثرات را اصلاح کنند.
هدفهدف تحقیق حاضر ارزیابی اثرات دریافت ویتامین های A، C و E غذایی بر روی استرس اکسیداتیو محیط فولیکولی و سرانجام درمان های کمک باروری بود.
مواد و روش هادر این مطالعه آینده نگر مشاهده ای سطح دریافت ویتامن هایA ، C و E با استفاده از پرسشنامه معتبر بسامد غذایی و سطح مالون- دی آلدیید (MDA) و ظرفیت تام آنتی اکسیدانت (MDA) در مایع فولیکولی در 219 زن تحت درمان های کمک باروری ارزیابی شد. تعداد اووسیت، درصد اووسیت در مرحله متافاز دو، میزان لقاح و کیفیت رویان تعیین شد.
نتایجهمبستگی معنی داری بین سطح دریافت ویتامین ها و نشانگرهای استرس اکسیداتیو یافت نشد، اما میانگین سطح TAC در مایع فولیکولی در زنانی که بیش از 75 میلیگرم در روز یا بیشتر ویتامین C دریافت کرده بودند بیش از مایع فولیکولی زنانی بود که کمتر از این مقدار دریافت داشتند (p < 0.05). پارامتر های درمان های کمک باروری وابسته به سطح دریافت ویتامین E نبود، اما میزان رویان با کلیواژ سریع به شکل مثبت وابسته به سطح دریافت ویتامین A (p<0.05) و ویتامین C (p= 0.02) بود. همچنین درصد اووسیت در مرحله متافاز دو (p= 0.02) و میزان لقاح (p <0.05) با سطح دریافت ویتامین C در ارتباط بودند. ارتباط بین سطح TAC در مایع فولیکولی و نتایج درمان کمک باروری معنی دار نبود.
نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان می دهد دریافت ویتامین C به مقدار زیاد ممکن است با افزایش سطح TAC مایع فولیکولی و اصلاح قابلیت های اووسیت همراه شود، اما تاثیراین ویتامین به دنبال افزایش دفاع انتی اکسیدانتی محیط فولیکولی نیست.
کلید واژگان: استرس اکسیداتیو, ویتامین A, ویتامین C, ویتامین E, کمک باروری, لقاح, کیفیت رویانBackgroundOxidative stress (OS) in the follicular environment may affect on oocyte competence and antioxidant vitamins may modify its effects.
ObjectiveThis study was conducted to examine the effect of dietary intake of vitamin A, C and E on OS in follicular environment and assisted reproduction technology (ART) outcomes.
Materials And MethodsIn this obsevationalprospective study, the intake levels of vitamin A, C, and E were matured by validated food frequency questionnaire and Malondialdehyde and the total antioxidant capacity (TAC) levels of follicular fluid (FF) in 219 women undergoing ART were assessed. The number of retrieved oocytes, percentages of metaphase II MII) stage oocytes, fertilization rate, and embryo quality were also determined.
ResultsNo significant association was found between vitamins intake levels and OS biomarkers, but the mean of TAC level in FF among women who received vitamin C greater than 75 mg/d was higher than women with lower intakes (p<0.05). The ART parameters were not related to the vitamin E intake level, but the normal cleaved embryo rate was positively related to vitamin A (p<0.05) and vitamin C (p=0.02) intake levels. Also, the percentage of MII oocytes (p=0.02) and the fertilization rate (p<0.05) were related to the vitamin C intake level. The relation between the TAC level in FF and ART outcomes were not significant.
ConclusionCurrent results indicated that high dietary intake of vitamin C would be followed by increasing the TAC level in FF and improving the oocyte competence, but this effect of vitamin C is not dependent of increasing of antioxidant defense in follicular environment.
Keywords: Oxidative stress, Vitamin A, Vitamin C, Vitamin E Assisted reproduction, Fertilization, Embryo quality -
زمینه و هدفهدف پژوهش حاضر بررسی نیمرخ مصرف مواد در زنان معتاد برای کمک به تنظیم برنامه ها در ارائه بهتر خدمات به این گروه می باشد.مواد و روش هادر این پژوهش کیفی 65 زن معتاد از دو مرکز درمانی چیتگر و خانه خورشید در گروه های مختلف سنی، وضعیت تاهل و روش مصرف مواد و... طی مصاحبه فردی عمیق و پرسشنامه نیمه ساختاریافته مورد مصاحبه قرار گرفتند. جلسات و مصاحبه ها تا حصول کامل اطلاعات مورد نیاز ادامه یافت.یافته هابیش از 68 درصد از زنان اظهار داشتند فردی از اعضای خانواده نیز مصرف کننده مواد است. اولین ماده مصرفی در بیش از 27 درصد شرکت کنندگان در مطالعه شیشه بوده و تقریبا 36 درصد از ایشان اولین انگیزه برای شروع مصرف مواد و اصلی ترین انگیزه کلی مصرف را فراموش کردن مشکلات مطرح کردند. بیش از نیمی از زنان مواد را به شیوه دود کردن مصرف می کردند و نزدیک به 85 درصد سابقه ترک مواد را داشتند.نتیجه گیریبطور کلی همچنان که برخی فاکتورها احتمال گسترش مشکلات سوءمصرف مواد در زنان را افزایش می دهند، وجود عواملی نیز در کاهش شانس وقوع این معضل موثر است. موضوعات برجسته در اعتیاد زنان شامل مسائل و نیازهای خاص درمان زنان (نقش خانواده و شریکان)، و اختلالات همراه چندگانه (همچون اختلالات خلقی، سوگ و اختلال استرس پس از سانحه) هستند که نیاز به توجه ویژه در طول دوره درمان دارند.
کلید واژگان: زنان, اعتیاد, نیمرخ مصرف موادIntroduction andAimsThe aim of this study was to evaluate the profile of drug-addicted women to set up programs to provide better service for this group.Materials And MethodsIn this qualitative study 65 drug-addicted women referring to Cheetgar and Shosh centers in different age groups, marital status and… were interviewed individually and semi-conductor questionnaire was provided. Sessions and interviews continued until data saturation.ResultsMore than 68 percent of women stated that one of their family member was addict. The first disposable drug in more than 27 percent of participants was Methamphetamine and in close to 36 percent, the first motivation for beginning of drug abuse and the main was to forget the problems. Half of women were consuming drugs in smoking style and nearly 85 percent of women had a drugs withdrawal.ConclusionIn general as some factors elevate the probability of drug-abuse in women, some reduce the risk of occurrence. Since the head points in women addiction are women treatment requirements (family and partner role) and multifactorial disorders (distemper, sorrow and stressors of accidents) paying special attention in treatment course is necessary.Keywords: Women, Addiction, Profile of Drug Use -
کارآمدی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی در راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان زنان مبتلا به افسردگی اساسیسابقه و هدفذهن آگاهی نقش مهمی در متغیرهای مرتبط با اختلال افسردگی ایفا می کند. هدف مطالعه حاضر بررسی اثر بخشی روش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی در راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان زنان مبتلا به افسردگی اساسی می باشد.مواد و روش هااین پژوهش مطالعه ای شبه تجربی به همراه پیش آزمون پس آزمون و پیگیری است. تعداد 30 نفر از بیماران اختلال افسردگی اساسی (سال:1392، محل انجام پژوهش: درمانگاه بیمارستان بقیه الله تهران)، انتخاب و به طور تصادفی در گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش تحت درمان ذهن آگاهی قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ درمانی روان شناختی را دریافت نکردند. پرسشنامه راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان (گارنفسکی، 2007) برای جمع آوری داده ها مورد استفاده قرار گرفت. داده ها با آزمون های تحلیل کوواریانس و اندازه گیری های مکرر تجزیه و تحلیل شدند.یافته هابعد از درمان، نمرات بیماران دریافت کننده MBSR در راهبردهای ناسازگارانه نظم جویی شناختی هیجان (ملامت خویش، نشخوارذهنی، فاجعه سازی و ملامت دیگران) کاهش و و در برخی از راهبردهای سازگارانه (ارزیابی مجدد مثبت) افزایش پیدا کرده بود. هم چنین تغییرات ایجاد شده در پیگیری دو ماهه نیز ماندگار بود.استنتاجروش MBSR با مورد هدف قرار دادن سازوکارهای درگیر در تغییر راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان می تواند روش مناسبی برای درمان و جلوگیری از عود اختلال افسردگی باشد.
کلید واژگان: ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس, راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان, اختلال افسردگی اساسیBackground andPurposeMindfulness has an important role in variables associated with depression. This study aimed at investigating the efficacy of Mindfulness-Based Stress Reduction (MBSR) on cognitive emotional regulation strategies in women with major depression (MDD).Materials And MethodsA Quasi-experimental study with Pre-test/Post-test and follow-up design was performed in 2013. Thirty MDD patients were selected and randomly assigned into experimental and control groups. The experimental group received Mindfulness-Based Stress Reduction, while the control group did not receive any psychological treatment. Cognitive emotion regulation questionnaire (Garnefski, 2007) was used to collect the data. Data were analyzed using covariance analysis and repeated measure.ResultsAfter treatment, scores of patients who received MBSR showed decrease in maladaptive Cognitive Emotion Regulation strategies (self-blaming, rumination, catastrophizing and other-blames); and in some adaptive cognitive emotion regulation strategies (positive reappraisal) an increase was observed. Also, the changes in three-month follow up were persistent.ConclusionMindfulness-Based Stress Reduction could be used as an appropriate choice for treatment via direct targeting of mechanisms of change in cognitive emotion regulation strategies, and help in relapse prevention of major depression disorder.Keywords: Mindfulness, Based Stress Reduction, cognitive emotion regulation strategies, major depression disorder -
مقدمهمشکلات تنظیم هیجان می تواند باعث بروز اختلالات عمده در کودکان و نوجوانان شود. از آنجایی که بدتنظیمی هیجانی نقش عمده ای در مشکلات درون ریزی و برون ریزی شده ی کودکان و نوجوانان دارد، از این رو دوره نوجوانی فرصت مهم برای تغییرات در تجارب عاطفی، تنظیم هیجانی و همچنین افزایش آسیب های روانی و تغییرات فراگیر در روابط اجتماعی است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش مهارت های تنظیم هیجانی در بهبود کارکردهای اجرایی و راهبردهای تنظیم هیجانی نوجوانان در معرض خطر است.روشروش پژوهش از نوع آزمایشی است که از پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. 24 نوجوان دختر از مناطق پرخطر شهر تهران به شیوه انتخاب در دسترس به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش، برنامه ی آموزش مهارت های تنظیم هیجانی براساس مدل رفتاردرمانی دیالکتیک که از راهنمای درمان لینهان اقتباس شده بود را به مدت 8 جلسه ی گروهی دریافت کردند، درحالی که گروه کنترل تا پایان اجرای طرح هیچ گونه مداخله ای را دریافت نکردند.یافته هاآموزش مهارت های تنظیم هیجانی باعث افزایش نمرات راهبردهای سازگارانه و کاهش نمرات راهبردهای ناسازگارانه تنظیم هیجانی شد. همچنین در متغیر کارکرد اجرایی باعث افزایش تعداد کوشش های صحیح و طبقات تکمیل شده نسبت به گروه کنترل شد.نتیجه گیریآموزش مهارت های تنظیم هیجانی می تواند در تعدیل و اصلاح واکنش های هیجانی نوجوانان موثر باشد و همچنین بر فرایندهای شناختی درگیر نیز تاثیر بگذارد.
کلید واژگان: تنظیم هیجانی, کارکرد اجرایی, رفتاردرمانی دیالکتیک, نوجوانان در معرض خطرIntroductionEmotion regulation problems can cause important disorders in children and adolescents. Since emotion dysregulation has major role in internalizing and externalizing problems of children and adolescents, adolescence is an important opportunity for changes in emotional experiences, emotional regulation and also increasing mental disorders and generalized changes in social relationships. The aim of this research is to study the effectiveness of training emotion regulation skills in improvement of executive function and emotion regulation strategies of at risk adolescents.MethodThe method of this research is experimental that we used pre- test and post -test with control group.24 teenage girls have been selected from hazardous areas of Tehran with accessible manner and randomly they have been appointed in experimental and control group.The members of experimental group got education program of emotion regulation skills in the base of dialectical behavioral therapy that was derived from Linehan model in 8 group sessions,while the control group don’t take any intervention.ResultsTraining emotion regulation skills increased the scores of adaptive strategies and decreased the scores of maladaptive strategies. Also there was an increase in total number correct of executive function variable and number of categories completed rather than control group.ConclusionTraining of emotion regulation skills can affect in modifying and moderating of emotional reactions in adolescents and also it can affects on involved cognitive processes.Keywords: emotion regulation, executive function, Dialectical Behavior Therapy, adolescents at risk -
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش هوش هیجانی و طرح واره های هیجانی در رضایت مندی زناشویی زنان بود. 200 نفر زن متاهل به صورت داوطلبانه انتخاب شدند و با استفاده از مقیاس های طرح واره های هیجانی، هوش هیجانی و رضایت مندی زناشویی مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از تحلیل رگرسیون چند متغیری به شیوه گام به گام تحلیل شد.
نتایج نشان داد که مولفه های توجه و تمایز هوش هیجانی، پیش بینی کننده معنادار اکثر ابعاد رضایت مندی زناشویی هستند.
هم چنین، طرح واره های هیجانی سرزنش، توافق، دیدگاه ساده انگارنه نسبت به هیجان ها و ارزش های والاتر ابعاد مختلف رضایت مندی زناشویی را پیش بینی کردند. بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که هوش هیجانی و طرح واره های هیجانی کارآمد نقش کلیدی در رضایت مندی زناشویی ایفا می کنند.
کلید واژگان: طرح واره های هیجانی, هوش هیجانی, رضایت مندی زناشوییThe present study investigated the role of emotional intelligence and emoti-onal schema in marital satisfaction among women. A sample of 200 marr-ied women (100 employed and 100 household women) was selected rand-omly and completed measures of emo-tional schemas, emotional intelligence, and marital satisfaction. The results of stepwise regression analysis showed that attention and clarity components of emotional inte-lligence are significant predictors of most marital satisfaction dimensions. Also, blame, agreement, simplistic view of emotions and higher values towards emotional schemas predicted different dimensions of marital satisfa-ction. Based on the findings it can be concluded that the emotional intellig-ence and effective emotional schema play a key role in marital satisfaction.Keywords: Emotional Schema, Emo, tional Intelligence, Marital Satisfac, tion -
International Journal of Reproductive BioMedicine، سال یازدهم شماره 12 (پیاپی 47، Dec 2013)، صص 1005 -1012مقدمهرژیم پرچربی ممکن است با القاء استرس اکسیداتیو در محیط فولیکولی، تکامل و رسیدگی اووسیت و تکامل رویانی را تغییر دهد.هدفتحقیق آینده نگر حاضر با هدف ارزیابی ارتباط بین دریافت چربی در غذا و استرس اکسیداتیو مایع فولیکولی با قابلیت اووسیت و کیفیت رویان انجام شده است.مواد و روش هامایع فولیکولی از 236 زن تحت درمان روش های کمک باروری جمع آوری شد. سطح مالون دی آلدئید (MDA) و ظرفیت تام آنتی اکسیدانت (TAC) مایع فولیکولی به عنوان مارکرهای استرس اکسیداتیو ارزیابی شد. در سیکل درمان کمک باروری میزان دریافت چربی غذایی و اجزاء آن مورد بررسی قرار گرفت. درصد اووسیت ها در مرحله متافاز دو، میزان لقاح، میزان رویان بدون فراگمانتاسیون، میانگین بلاستومرها و میزان کلیواژ مطلوب به عنوان مارکرهای قابلیت های اووسیت در نظر گرفته شد.نتایجسطح MDA در مایع فولیکولی با میزان دریافت اسیدهای چرب چند زنجیره ای غیراشباع ارتباط مثبت (0/02=p) و با میزان کلیواژ خوب رویانی ارتباط منفی (0/045=p) داشت. همچنین میزان کلیواژ خوب (0/005=p) و میانگین بلاستومرها (0/006=p) ارتباط منفی با میزان دریافت اسیدهای چرب چند زنجیره ای غیراشباع داشت. درصد اووسیت در مرحله متافاز دو به شکل مثبت با سطح TAC مایع فولیکلی ارتباط نشان داد (0/046=p). همچنین بین برخی مارکرهای صلاحیت اووسیت و میزان دریافت کالری از مصرف چربی ارتباط معنی دار دیده شد.نتیجه گیرییافته های تحقیق نشان داد رژیم پرچربی ممکن است استرس اکسیداتیو را در محیط پیرامون اووسیت القاء کند و اثرات منفی بر صلاحیت اووسیت داشته باشد. این اثر می تواند به وسیله دریافت اسیدهای چرب چندزنجیره ای غیراشباع اتفاق بیفتد. از آنجایی که رسیدگی تخمک با سطح TAC مرتبط است و اووسیت هایی که در معرض سطح پایین تری از TAC هستند ممکن است شانس کمتری برای لقاح و تکامل بعدی داشته باشند.
کلید واژگان: چربی دریافتی, استرس اکسیداتیو, مایع فولیکولی, اووسیت, کیفیت رویان, مالون دی آلدئید, ظرفیت تام آنتی اکسیدانتBackgroundFat-rich diet may alter oocyte development and maturation andembryonic development by inducing oxidative stress (OS) in follicular environment.ObjectiveTo investigate the relationship between fat intake and oxidative stress with oocyte competence and embryo quality.Materials And MethodsIn observational study follicular fluid was collected from 236 women undergoing assisted reproduction program. Malon-di-aldehyde (MDA) levels and total antioxidant capacity (TAC) levels of follicular fluid were assessed as oxidative stress biomarkers. In assisted reproduction treatment cycle fat consumption and its component were assessed. A percentage of metaphase ΙΙ stage oocytes, fertilization rate were considered as markers of oocyte competence and non-fragmented embryo rate, mean of blastomer and good cleavage (embryos with more than 5 cells on 3 days post insemination) rate were considered as markers of embryo quality.ResultsThe MDA level in follicular fluid was positively related to polyunsaturated fatty acids intake level (p=0.02) and negatively associated with good cleavage rate (p=0.045). Also good cleavage rate (p=0.005) and mean of blastomer (p=0.006) was negatively associated with polyunsaturated fatty acids intake levels. The percentage of metaphase ΙΙ stage oocyte was positively related to the TAC levels in follicular fluid (p=0.046). The relationship between the OS biomarkers in FF and the fertilization rate was not significant.ConclusionThese findings revealed that fat rich diet may induce the OS in oocyte environment and negatively influence embryonic development. This effect can partially be accounted by polyunsaturated fatty acids uptake while oocyte maturation is related to TAC and oocytes with low total antioxidant capacity have lower chance for fertilization and further development.Keywords: Dietary Fat, Oxidative stress, Follicular fluid, Oocyte competence, Embryo Quality, Malon, de, aldeid, Total antioxidant capacity -
مقدمه و اهداف
طلاق در زمره غم انگیز ترین پدیده های اجتماعی است که آسیب ها و مشکلاتی که زوجین و خانواده های آنان قبل و پس از طلاق متحمل می شوند و عوامل موثر بر بروز این پدیده از دیرباز مورد توجه و بررسی بوده است. طلاق علل متعددی دارد و هرگز یک علت را نمی توان به عنوان علت اصلی طلاق در نظر گرفت. با توجه به اهمیت موضوع بر آن شدیم تعیین علل اصلی طلاق را مورد بررسی قرار دهیم.
روش کاراین مطالعه از نوع توصیفی و مقطعی بود، گروه نمونه شامل 300 نفر ارجاعی ازدادگاه های خانواده شهید محلاتی و ونک طی سال های 1385- 1386 بوده است. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه ساختاری (براساس مصاحبه با افراد متقاضی طلاق) بدست آمد. یافته ها بصورت فراوانی و درصد نمایش داده شد.
نتایجمهم ترین علل تقاضای طلاق در این مطالعه به ترتیب شامل علل روانی (3/96%)، عوامل فرهنگی و اجتماعی (3/87%)، جنسی (88%)، عوامل اقتصادی (3/80%) و خشونت (3/84%) است.
نتیجه گیرینتایج پژوهش حاضر علاوه بر توصیه به مطالعات بیشتر، برنامه ریزی لازم در آموزش و مشاوره های قبل از ازدواج را پیشنهاد می کند. همچنین لزوم آگاه سازی زوجین در زمینه دریافت مشاوره تخصصی در زمان بروز مشکل و اقدام به طلاق، می تواند جهت پیشگیری از وقوع طلاق به کار گرفته شود.
کلید واژگان: طلاق, خانواده, علل روانشناسی, خشونت, مشکلات جنسیBackground and ObjectivesThe aim of this explorative study was to identify influencing factors as main causes of divorce among couples in Tehran
MethodsThree hundred persons from family court of Justice participated from March 2006 to March 2007 in this study. Structured interviews in addition a standard questionnaire were employed.
ResultsThe results indicated that the most causes were psychological factors (96.3%), socio-cultural factors (87.3%), sex problems (88%), economic factors (80.3%) and violence (84.3%) in participatnts.
ConclusionPremarital counseling suggested for couples to prevent divorce in Iranian community.
Keywords: Divorce, amily, Psychology factors, Violence, Sex problems -
این مطالعه کیفیت زندگی زوجین نابارور تحت درمان ICSI/IVF را براساس آزمون SF-36 بررسی می کند. بدین منظور 1028 مرد و زن نابارور (514 زن و 514 مرد) با روش نمونه گیری ساده (در دسترس بودن) از مراکز درمان ناباروری، مرکز تحقیقات بهداشت باروری ولیعصر (عج) و رویان انتخاب شدند و سپس آنها آزمون SF-36 و پرسشنامه خصوصیات دموگرافیک را تکمیل نمودند. داده ها توسط نرم افزار SPSS 11.5 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و از آزمون های آماری t-test و تحلیل پراکندگی یک طرفه (ANOVA) استفاده شد. نتایج نشان دادکه مردان نابارور در مقایسه با زنان نابارور از کیفیت زندگی بهتری برخوردارند و این تفاوت از لحاظ آماری معنی دار بود (0.001>P). کیفیت زندگی با علت ناباروری نیز رابطه داشت و این رابطه از لحاظ آماری معنی دار بود (0.05>P). با توجه به نتایج حاصل از این مطالعه می توان گفت زنان نابارور نسبت به مردان در معرض آسیب بیشتری از نظر کیفیت زندگی نامطلوب قرار دارند و اقدامات حمایتی در مورد هر دو جنسیت بویژه زنان ضروری به نظر می رسد.
کلید واژگان: کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی, آزمون SF, 36, ICSI, IVF, ناباروریObejective (s): infertile couples receiving IVF / ICSI treatment may be at higher risk of developing psychological or health-related problems. Identification of these groups at risk may enable better allocation for appropriate counseling.Methodsa total of 1028 (516 women and 512 men) were invited to complete health survey short form (SF-36) questionnaire prior to initiating IVF / ICSI treatment in Vali.e.Asr hospital and Rooyan infertility center.The patient’s demographic and clinical characteristics were also recorded.Resultsmale SF-36 scores were higher than those reported by women. Quality of life increased with advancing age, level of education, economic status, in working women and infertality due to male factor.ConclusionInfertile couples are at risk of a sub- optimal quality of life. Psychological counselling, especially support psychotherapy, must be regarded for patients in order to increase their quality of life.Keywords: Health, related quality of life, Infertility, IVF, ICSI, Iranian SF, 36 -
مقدمهدیس منوره یک مشکل شایع زنان در دوره باروری می باشد و بر کیفیت زندگی و رضایتمندی زنان در استفاده از IUD موثر است. IUD آزاد کننده لوونرژسترول با کاهش ساخت پروستاگلندین در آندمتر به عنوان یک درمان مرسوم در درمان دیس منوره می تواند کمک کننده باشد.هدفاین مطالعه با هدف بررسی شیوع دیس منوره، رضایتمندی و کیفیت زندگی در مصرف کنندگان IUD آزادکننده لوونرژسترول (میرنا) در مقایسه با IUD مسی انجام شده است.مواد و روش هااین کارآزمایی بالینی دوسو کور در سال 2006 تا 2007 بر روی 160 زن 35-20 ساله مراجعه کننده به درمانگاه شهید آیت تهران که متقاضی استفاده از IUD به عنوان روش پیشگیری از بارداری بودند، انجام شد. برای 80 نفر در گروه A، IUD میرنا و 80 نفر در گروه B، IUD مسی بصورت رایگان گذاشته شد. اطلاعات دموگرافیک، بررسی دیس منوره و پیگیری های 1، 3 و6 ماهه بعد از جایگذاری IUD از طریق پرسشنامه طراحی شده برای این هدف ثبت و کیفیت زندگی از طریق پرسشنامه SF36و رضایتمندی با پاسخ دادن نمونه ها به سه سوال بررسی شد.نتایجدیس منوره در هر دو گروه بعد از گذشت شش ماه از جایگذاری IUD در مقایسه با ماه اول بطور معناداری کاهش یافت (p<0.001). اما میرنا در مقایسه با IUD مسی، دیس منوره را از لحاظ آماری سریع تر و زودتر کاهش داد (p<0.003). بین دو گروه تفاوت معناداری ازنظر کیفیت زندگی ورضایتمندی دیده نشد.نتیجه گیریازنظر کیفیت زندگی ورضایتمندی بین دو گروه مصرف کننده IUD مسی ومیرنا تفاوت معنا داری وجود نداشت، بنابراین IUD میرنا یک روش پیشگیری از بارداری ارجح محسوب نمیشود.
کلید واژگان: دیس منوره, وسیله داخل رحمی مسی, آیودی آزاد کننده لوونرژسترول, کیفیت زندگی, رضایتمندی بیمارBackgroundThe levonorgestrel-releasing IUD can help the treatment of dysmenorrhea by reducing the synthesis of endometrial prostaglandins as a conventional treatment.ObjectiveThis study was performed to assess the frequency of dysmenorrhea, satisfaction and quality of life in women using Mirena IUDs as compared to those using copper IUDs.Materials And MethodsThis double-blind randomized clinical trial was performed between 2006 and 2007 on 160 women aged between 20 to 35 years who attended Shahid Ayat Health Center of Tehran, and they were clients using IUDs for contraception. 80 individuals in group A received Mirena IUD and 80 individuals in group B received copper (380-A) IUD. Demographic data, assessment of dysmenorrhea, and follow-up 1, 3 and 6 months after IUD replacement were recorded in questionnaires designed for this purpose. To assess the quality of life, SF36 questionnaire was answered by the attending groups, and to assess satisfaction, a test with 3 questions was answered by clients.ResultsDysmenorrhea significantly was decreased in both groups six months after IUD insertion as compared to the first month (p<0.001). However, statistically, Mirena reduced dysmenorrhea faster and earlier compared to cupper IUD (p<0.003). There isn’t any significant difference between these two groups in satisfaction and quality of life outcomes.ConclusionThere is no difference between these two groups in terms of the satisfaction and quality of life, therefor the usage of Mirena IUD is not a preferred contraception method. -
مقدمه
دیس منوره یا قاعدگی دردناک اختلال شایعی است که حداقل نیمی از زنان در طول دوره باروری خود آن را تجربه می کنند. از روش های کاهنده سطح پروستاگلاندین ها می توان در درمان دیس منوره استفاده کرد. یکی از این روش ها به کارگیری آیودی آزاد کننده لونورژسترل با نام تجاری میرنا است. این مطالعه با هدف بررسی فراوانی دیس منوره در مصرف کنندگان آیودی مسی در مقایسه با آیودی میرنا صورت گرفت.
روش کاراین کارآزمایی بالینی دوسوکور روی 160 زن 20-35 ساله، متقاضی استفاده از آیودی مراجعه کننده به مرکز بهداشتی درمانی شهید آیت در سال 86-1385 انجام شد. نمونه ها با روش تصادفی سازی به دو گروه 80 نفره گروه A (جایگذاری آی یودی میرنا) و گروه B (جایگذاری آی یودی مسی A-380) استفاده می کردند، تقسیم شدند. دو گروه در بدو ورود به مطالعه و ماه های 1، 3 و 6 بعد از جایگذاری آی یودی پیگیری شدند و پرسش نامه های طراحی شده در مورد هر کدام از آنها تکمیل شد. داده ها با آزمون مجذور کای، آزمون تی مستقل و آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر به کمک SPSS (نسخه 5/11) تحلیل شد.
یافته هابا وجود این که شش ماه پس از جایگذاری آیودی دیس منوره به طور معناداری در هر دو گروه در مقایسه با ماه اول کاهش یافته بود (001/0 >p)، دیس منوره در گروه A به طور معناداری زودتر و سریع تر از گروه B کاهش یافت (003/0 > p).
نتیجه گیریدر موارد عدم پاسخ بیماران به درمان های دیس منوره می توان به صورت انتخابی از میرنا علاوه بر روش ضد بارداری به عنوان روشی موثر در درمان دیس منوره در خانم های جوان استفاده کرد
کلید واژگان: دیس منوره, آیودی میرنا, آیودی مسی A, 380IntroductionDysmenorrhea is a common gynecologic disorder that at least half of women experience it during their reproductive period. Treatments, which are based on prostaglandin reduction, can be used to treat dysmenorrhea. Levonorgestrel-releasing intra uterine device (IUD) known as Mirena is one of these treatments that decrease the synthesis of endometrial prostaglandins. This study was performed in order to assess the frequency of dysmenorrhea in women using copper IUDs compared to those using Mirena IUDs.
MethodsThis double-blind randomized clinical trial was performed on 160 women aged between 20 to 35 years who referred to Shahid Ayat Health Center (2006 and 2007) and decided to use IUDs as contraceptive method. Subjects were randomly divided into two groups of 80 cases, group A (insertion Mirena IUD) and group B (insertion copper 380-A IUD). Dysmenorrhea was assessed by designed questionnaires at first, and then 1, 3 and 6 months after insertion. Data were analyzed using Chi square, student t-test and repeated measure variance analysis by SPSS11.5.
ResultsDysmenorrhea significantly decreased in both groups six months after IUD insertion compared to the first month (P<0.001). However, statistically, Mirena IUD reduced dysmenorrhea faster and earlier compared to cupper IUD (P<0.003).
ConclusionLevonorgestrel-releasing IUD can be used in young women to treat drug resistant dysmenorrhea, not only as a means of preventing dysmenorrhea, but also as a contraceptive method.
-
زمینه و هدفناباروری در واقع یک بحران پیچیده زندگی است که از لحاظ روان شناختی تهدید کننده و از لحاظ هیجانی فشارآور است. شاید به همین دلیل می باشد که بسیاری از مولفان پیامدهای روان شناختی ناباروری را به واکنش های سوگ عمومی تشبیه کرده اند. زوج های نابارور علاوه بر آن که با یک سلسله مشکلات جسمانی روبرو هستند در پی تشخیص، درمان و سیر بیماری، دسته ای از مشکلات روانی را نیز تجربه می کنند در این مقاله به بررسی سازگاری هیجانی افراد نابارور در چهارچوب پیامدهای روانشناختی (افسردگی، اضطراب، مسائل ارتباطی و جنسی، و مشکلات شخصیتی) ناباروری در مراحل مختلف درمان بررسی شده است. این مطالعه با هدف بررسی مشکلات روانشناختی و استفاده از درمان های روانشناسی در بیماران نابارور انجام شده است.مواد و روش هاادبیات پژوهشی بررسی شده در این پژوهش شامل اغلب مطالعات انجام شده در دو دهه گذشته است. اطلاعات براساس کلمات کلیدی ناباروری، حاملگی، افسردگی، اضطراب، اختلالات روانشناسی، رضایت زناشوئی، مداخلات روانشناسی و روانپزشکی و اختلالات شخصیت...از سایت های PubMed Scholar، Google، Scpous and Amazon بدست آمده است. همچنین تمامی این اطلاعات مطابق با مقالاتی است که پیش از سال 2006 منتشر شده و تقریبا همه آن ها در دسترس می باشند.یافته هانتایج به دست آمده از مطالعات مختلفی که توسط مولفان این مقاله صورت گرفته است، حاکی است که بیش از نیمی از افراد (زنان، مردان و زوج ها) نابارور پس از درمان ناموفق ناباروری به نوعی در سازگاری هیجانی موفق می شوند و 48 درصد زنان نابارور و 8/23 درصد مردان نابارور از درجات مختلف افسردگی رنج می برند. 44 درصد زنان نابارور مبتلا به اختلالات روانی هستند. نارضایتی زناشوئی و مشکلات جنسی در این گروه بیماران از شیوع بیشتر برخوردار است. زنان نابارور نا استوارتر و بی ثبات تر از زنان بارور هستند و رواندرمانی حمایتی یکی از موثرترین روش های درمان روانشناختی بیماران نابارور می باشد.نتیجه گیریشیوع بالای اختلالات روانپزشکی (خصوصا اضطراب و افسردگی) به شکل عدم سازگاری هیجانی نا مطلوب را نشان می دهند که لزوم مداخلات روانپزشکی و روان درمانی را ضروری می سازد.
کلید واژگان: ناباروری, سازگاری هیجانی, افسردگی, اضطراب, لقاح آزمایشگاهیBackground and aimInfertility has mental, social as well as reproductive consequences, among which depression, anxiety, aggressiveness, feelings of guilt, lack of self-esteem, lack of confidence, psychosomatic complaints, obsessions, relationship difficulties and sexual dissatisfaction are evident. Many authors consider the psychological consequences of infertility as responses to grief. The aim of this study was to assess emotional adjustment of infertile couples and psychological outcomes of infertility (depression, anxiety, relationship as well as sexual problems, and personality disorders) in different phases of treatment.Materials and methodsThe review of literature included most studies in the past 2 decades. Search terms were infertility, pregnancy, depression, anxiety, psychology disorder, marital satisfaction, psychiatric as well as psychology interventions and personality disorders in such data bases as Pub Med, Scholar, Google, Scopus and Amazon. All data were in agreement with articles published earlier than 2006 and almost all of them are accessible.Findings Most studies have found that more than half of the infertile people (women, men, and couples) learn to some extent cope with this problemConclusionHigh prevalence of psychological disorders (particularly, anxiety and depression) appears as inappropriate emotional adjustment which requires psychiatric and psychotherapeutic interventions.Keywords: Infertility, Emotional adjustment, Depression, Anxiety, In vitro fertilization (IVF) -
زمینه و هدفنسبت بالای جمعیت جوان در کشور وفقدان برنامه جامع و مدون در زمینه سلامت باروری نوجوانان و جوانان، برنامه ریزان بهداشتی را بر آن داشت، طی مطالعه توصیفی- تحلیلی، کلیه مراکز سلامت باروری ارائه شده به نوجوانان و جوانان در ایران را ارزیابی نمایند تا نقاط ضعف و قوت بر نامه های موجود و کاستی های مراکز موجود شناسایی شود.روش کاراین مطالعه توصیفی- تحلیلی، درسال 1385طبق هماهنگی با معاونت بهداشتی چند دانشگاه علوم پزشکی از طریق اداره سلامت نوجوانان-جوانان و مدارس معاونت سلامت وزارت بهداشت و درمان آموزش پزشکی به انجام رسید. در این مطالعه مراکز بهداشتی- درمانی شهرهای تهران، سمنان، بم، چابهار و فسا، تنها مراکز ارائه دهنده خدمات بهداشت باروری به جوانان و نوجوانان در ایران بودند، از نظر خصوصیات فیزیکی، رضایت شغلی پرسنل شاغل در این بخش، رضایت نوجوانان از خصوصیات فیزیکی مراکز و چگونگی ارائه خدمات و مشاوره مورد ارزیابی قرار گرفتند. اطلاعات بر اساس پرسشنامه و چک لیست تدوین شده، گرد آوری شده وتوسط نرم افزار Spss V.13 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.نتایج64% از پرسنل شاغل در این مراکز رضایت شغلی داشتند و از نظر کارشناسان کیفیت ارائه خدمت در مراکز دارای نواقص و کمبودهایی بود (کیفیت صندلی ها، وجود امکانات سرگرم کننده در سالن، نظافت سرویس های بهداشتی، تجهیزات اتاق معاینه). در این مراکز35 نفر(39%) نوجوانان-جوانان ابراز رضایت کامل و 48نفر(54 %) رضایت نسبی و 7 نفر(8 %) ناراضی بودند. بالا ترین میزان رضایت از برخورد روانشناس، پزشک، ماما و تسلط علمی انها بر موضوع و آموزش فردی بود، به طوری که 95 % آنها چنین مراکزی را به سایر نوجوانان-جوانان توصیه می کنند و از سوی دیگر در بسیاری از مراکز پرسنل متبحر غیرپزشک مانند کارشناس ارشد مامایی(5/17 %) و تغذیه(50 %) کم بود.نتیجه گیریوضعیت مراکز موجود ارائه دهنده خدمت به نوجوان و جوان در ایران از نظر احراز کمیت های فیزیکی مراکز دوستدار نوجوان و جوان بر اساس چک لیست، در گروه متوسط و ضعیف بود.
کلید واژگان: نوجوان, بهداشت باروری, رضایت از خدمات, کیفیت ارائه خدمات, رضایت پرسنلBackground And AimDespite the fact that the proportion of youth population is very high in Iran, there is no well designed, comprehensive reproductive health program for the youth. This prompted the health planners to evaluate all the existing centers that deliver reproductive health services to the youth in the country in order to identify the weaknesses and strengths of the services and the centers.Materials And MethodsA descriptive analytic study was conducted from March 2006 to March 2007, in coordination with the Vice-chancellor for Health of Universities of Medical Sciences, through Offices for Health of the Youth and Schools (OHYS). Five health centers, namely, Tehran, Semnan, Bam, Chabahar, and Fassa Health Centers (the only centers delivering reproductive health services to the youth) were included in the study. They were assessed for structure and physical facilities, job satisfaction of the personnel, satisfaction of the youth consulting them, and the services (including consultative services) delivered. The data were gathered through questionnaires using a checklist and analyzed by the SPSS-13 software.ResultsThe health center personnel thought that the quality of services delivered at the centers was low. They also believed that the physical facilities, including equipment in the clinical examination room, furniture, cleanliness of the premises, and entertainment facilities, were not of an acceptable standard. About 64% of the personnel of the health centers personnel expressed job satisfaction. On the other hand, 39% of the young people consulting the centers expressed full, and 54% relative, satisfaction with the services they were receiving; the remaining 7% were not content at all. The highest rate of satisfaction was with the psychologist, physician, and midwife, so that 95% of the clients recommended the centers to other young people seeking reproductive health services. Finally, the clients said that in most of the centers paramedical personnel, including nutrition officers (50%) and midwives with a Master's degree (17.5%), were insufficient.ConclusionIt is suggested that a comprehensive service package be developed to be used in all the health centers, rather than each center deliver services based on the existing facilities and individual preferences. Such a package should be based on the national reproductive health programs (according to the medical education curricula). Intersectoral collaboration (particularly from the Ministry of Education and cultural organizations) is also very essential. -
زمینه وهدفپیشرفت های صنعتی اخیرمنجر به افزایش آلاینده ها به چندبرابر حد مجاز در برخی شهرهای بزرگ ایران شده است. توجه به نتایج مطالعات متعدد نشان داده اند که حتی مقادیر قابل قبول فلزات سمی خون مادر با عواقب نامطلوب بارداری در ارتباط است بنابراین بررسی ارتباط سطوح فلز سمی کادمیوم موجود در خون مادر با عاقبت حاملگی زنان ساکن شهرهای بزرگ، ضروری است.روش بررسیدراین مطالعه 330 زن باردار به صورت تصادفی انتخاب شدند. نمونه های خون بندناف ومادر(هر یک به میزان 5 سی سی) در لوله های مخصوص عاری از فلزات سمی و هپارینیزه جمع آوری شده سپس در دمای c ̊20- تا زمان بررسی آزمایشگاهی نگه داری و با حفظ زنجیره سرد، جهت تعیین سطح خونی فلزکادمیوم به روش AAS به آزمایشگاه فرستاده شد.یافته هاسطح خونی کادمیوم در مادران رابطه معکوس با قد نوزادان در زمان تولد نشان داد. میانگین قد نوزادان در دو گروه کادمیوم خون مادرکم تر از 4/0 وکادمیوم خون مادر بیش تر از 4/0 میکروگرم / لیتربا استفاده از آزمون T test، نشان داد که اختلاف میانگین قد نوزادان در گروه اول (3±49 سانتی متر) با میانگین قد در گروه دوم(2 ±50 سانتی متر) از نظر آماری معنی دار است (007/0= p). آنالیز روی نوزادان کم وزن با استفاده از آزمون Mann-withney نشان داد که کادمیوم به عنوان یک عامل خطر برای وزن کم نوزاد هنگام تولد مطرح است.(اطمینان 90%)نتیجه گیریبا توجه به یافته های فوق نظارت بر میزان کادمیوم خاک مناطقی که از آب چاه برای شرب استفاده می شود ومحتوای خاک کشاورزی ضرورت می یابد.
کلید واژگان: کادمیوم خون مادر, بند ناف, عاقبت بارداری -
مقدمهعوامل گوناگون فردی، اجتماعی، اقتصادی و نیز تفکرات غیر منطقی نسبت به داشتن فرزند ممکن است بر کیفیت زندگی زنان نابارور تاثیر منفی داشته باشند. هدف از این مطالعه تعیین کیفیت زندگی و عوامل مرتبط با آن در زنان نابارور مراجعه کننده به مرکز تحقیقات بهداشت باروری ولیعصر تهران بود.روش کارتعداد 147 نفر از زنان نابارور مراجعه کننده به مرکز تحقیقات بهداشت باروری ولیعصر(عج) وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران در این مطالعه مقطعی مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های مشخصات دموگرافیک، کیفیت زندگی مختص ناباروری و تفکرات غیر منطقی در مورد داشتن فرزند جمع آوری شد.یافته هادر این مطالعه 3/48% از زنان مراجعه کننده کیفیت زندگی خوب، 1/36% متوسط، 6/15% کیفیت زندگی ضعیف داشتند. میانگین و انحراف معیار نمره کیفیت زندگی 83/0± 62/1 بود. یافته ها نشان داد بین کیفیت زندگی و میزان فشار اطرافیان برای بچه دارشدن (001/0 =p)، شدت تمایل به داشتن فرزند (001/0 >p)، فشار هزینه درمان ناباروری (001/0 >p)، ارزیابی فرد از وضعیت اقتصادی خانواده (001/0 = p) و تفکرات غیر منطقی نسبت به داشتن فرزند (001/0 >p) ارتباط معنی دار آماری وجود داشت.نتیجه گیریدر این مطالعه کیفیت زندگی زنان نابارور تحت تاثیر تفکرات غیر منطقی درخصوص داشتن فرزند و فشار هزینه درمان ناباروری و میزان فشار اطرافیان برای بچه دارشدن بود. شناسایی این گروه ها که اختلال بیش تری در کیفیت زندگیشان دارند، امکان فراهم نمودن مشاوره مناسب برای این افراد را فراهم می کند. حمایت و مشاوره دقیق زنان نابارور برای بهبود کیفیت زندگی آنان ضروری به نظر می رسد. پیشنهاد می شود کیفیت زندگی زنان نابارور با زنان بارور مقایسه شود.
کلید واژگان: ناباروری, کیفیت زندگی, زنان, عوامل مؤثرIntroductionVarious individual, social, economic factors along with irrational parenthood cognitions may have negative effects on quality of life of infertile women. The aim of this study was to investigate quality of life and related influencing factors among infertile women referring to Vali-e-asr fertility research center, Tehran, Iran.Methods147 infertile women referred toVali-e-asr fertility research center affiliated to Tehran university of medical sciences, enrolled in such cross-sectional study. Data were gathered by three specific questionnaires of demographic characteristics, infertility-specified quality of life and irrational parenthood cognitions.Results48.3% of studied women had good quality of life, whereas 36.1% had moderate and 15.6% had poor conditions in their quality of lives. Mean ± SD of quality of life scores was 1.62 ± 0.83. Data revealed statistically significant correlations between quality of life and perceived pressures (p=0.001), strong desire for having a child (p<0.001), economic burden of treatment (p<0.001), individual-oriented economic assessment (p=0.001) and level of irrational parenthood cognitions (p<0.001).ConclusionQuality of life of infertile women in this study is influenced by either level of irrational parenthood cognition, economic burden of treatment or perceived pressures. Identifying highly vulnerable sub-groups in the context of their quality of lives will provide more appropriate counseling conditions. Precise consultation with and perpetual support from infertile women aiming to improve their quality of lives, seem of indisputable necessity. We suggest further studies comparing fertile and infertile women within their quality of lives. -
زمینه و هدفعدم آگاهی اهداءکنندگان و گیرندگان از مسائل اخلاقی و حقوقی آن، می تواند اثرات جبران ناپذیر بر آینده کودکان حاصل از این روش درمانی، داشته باشد. لذا این مطالعه با هدف بررسی نگرش در دو گروه گیرندگان و دهندگان تخمک انجام شد تا با توجه به تمایلات و اعتقادات این گروه درمانی با برنامه ریزی بهتر، موجب بهبود اثرات اجتماعی و اخلاقی اهداء تخمک باشیم.روش بررسیدر این مطالعه توصیفی، 52 اهداءکننده و 53 گیرنده تخمک مراجعه کننده به مرکز بهداشت باروری ولیعصر (عج) بودند در صورت تمایل و رضایت آنان توسط پرسشگر، پرسشنامه طراحی شده ODQ در دو گروه گیرنده و دهنده تخمک و در دو بخش سئوالات دموگرافیک و نظرسنجی، تکمیل گردید. داده ها به صورت فراوانی و درصد گزارش شد.نتایج3/47% از گیرندگان و 4/40% از اهداءکنندگان تخمک، موافق رازداری و محرمانه بودن این روند درمانی به صورت ناشناخته بودن فرد گیرنده و دهنده نسبت به هم بودند. 21/94% از گیرندگان و 9/56% از اهداکنندگان تخمک، موافق دادن پاداش به اهداء کنندگان و 64 % از گیرندگان و 30 % از اهداکنندگان مخالف آگاه نمودن فرزند از روند اهدای تخمک هستند.
نتیجه گیریدر فرایند اهداء تخمک، بایستی ابعاد حقوقی، قانونی و اخلاقی براساس دستورالعملها و قوانین، مدون و مشخص شده و با انجام جلسات مشاوره ابعاد دقیق قانونی، احکام شرعی و عوارض پزشکی آن برای دهندگان و گیرندگان پیش از انجام اقدامات درمانی کاملا بیان شود. جهت تعمیم نتایج، مطالعه وسیعتری در زمینه موارد مربوط با محرمانه بودن فرآیند مطابق نظر اهداءکنندگان و گیرندگان انجام گردد.
کلید واژگان: دریافت تخمک, اهدای تخمک, اهدا گامت, ناباروری زنان, گیرندگان تخمک, یائسگی زودرسIntroductionOocyte donation is a routine procedure in the treatment of some types of female infertilities in most infertility clinics worldwide. Donors and recipients awareness about legal and ethical issues governing donation plays a significant role on the future of couples and resultant babies. This study aimed to assess the attitudes of oocyte donors and recipients with attention to their belief and desires on the premises to adopt better policies and make improvements in social and ethical impacts of oocyte donation.Materials And MethodsThis descriptive study was conducted on 52 donors and 53 recipients of oocyte in Vali-e-Asr Reproductive Health Research Center. If the subjects were willing to participate in the study, interviews were carried out to collect demographic data and explore the opinion of the participants through oocyte donation questionnaire (ODQ).ResultsTotally, 47% of the recipients and 40.4% of the donors requested their identity to be kept confidential and anonymous to the counterparting party. As much as 94.2% of the recipients and 56.9% of the donors were in favor of giving financial rewards to the donors. Sixty-four percent of the recipients and 30% of the donors were against informing the baby about the oocyte donation procedure.ConclusionThe legal, civil and ethical issues of oocyte donation should be clearly anticipated according to the registered guidelines. The precise dimensions of legal, religious and medical side-effects of the procedure should be clearly explained through counseling the donors and recipients before initiating the cycles. More extensive studies on donors and recipients attitudes on legal, religious, and social aspects of oocyte donation are suggested.Keywords: Confidentiality, Ethical issues, Female infertility, Gamete donation, Oocyte donation, Oocyte recipients -
زمینه و هدفکلامیدیا تراکوماتیس، یکی از شایع ترین عوامل باکتریایی بیماری های مقاربتی در جهان می باشد و شواهد گسترده ای مبنی بر بسته شدن لوله ها، متعاقب ابتلا به عفونت های کلامیدیایی وجود دارد. حدود 80% زنان مبتلا به عفونت این باکتری بدون علامت بوده؛ ولی عفونت های بالا رونده به صورت PID و متعاقب آن، ناباروری در خانم های مبتلا به کلامیدیا شایع می باشد. با توجه به نقش اساسی عفونت کلامیدیا تراکوماتیس در زمینه ناباروری لوله ای و دردهای مزمن لگنی، مطالعه حاضر طراحی شد تا با توجه به فراوانی این عفونت در زنان نابارور و مقایسه آن با زنان باردار، اهمیت غربالگری عفونت در انواع مختلف ناباروری ارزیابی شده و بعلاوه دو تست سرولوژی و الایزا از نظر تشخیص عفونت کلامیدیایی مورد مقایسه قرار گیرند.روش بررسیدر مطالعه حاضر، 233 زن نابارور مراجعه کننده به درمانگاه ناباروری بیمارستان ولیعصر (عج) و 225 زن باردار مراجعه کننده به درمانگاه پره ناتال بیمارستان امام خمینی (ره) و اورژانس زایمان، انتخاب شدند. از هر داوطلب شرکت در مطالعه، پس از تکمیل پرسشنامه، ml2 نمونه خون جهت بررسی آنتی بادی کلامیدیا روش (الایزا) و ml15 نمونه اول ادرار جهت انجام PCR، جمع آوری شد. اطلاعات پرسشنامه ها همراه با نتایج آزمایشات PCR و الایزا، مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفت. جهت آنالیز داده ها، از آزمون های آماری 2، تست دقیق فیشر، تی مستقل و رگرسیون لجستیک چندگانه، با سطح معنی داری 5% استفاده شد.نتایجآزمایش PCR، در 29 مورد (8/13%) از افراد نابارور و 19 مورد (1/11%) از زنان باردار، مثبت گزارش شده است که این اختلاف معنی دار نبود. موارد مثبت وجود IgG علیه کلامیدیا به روش الایزا، در زنان نابارور20 مورد (6/8%) و در زنان باردار 11 مورد (9/4%) و افزایش IgM 2 مورد در زنان نابارور (9/0%) و 4 مورد در زنان باردار (8/1%) مشاهده شد که میزان تیتر مثبت برای دو گروه علیه کلامیدیا و نیز بین سرم و ادرار اختلاف معنی داری نداشتنتیجه گیریبه نظر می رسد فراوانی عفونت با کلامیدیا (برمبنای IgM، IgGو آزمایش PCR) در زنان نابارور و باردار، از نظر آماری یکسان می باشد. نتایج حاکی از آن است که به واسطه حساسیت و ویژگی بالای روش های مولکولی تشخیص عوامل بیماری های عفونی می توان به آسانی از نمونه ادرار به عنوان یک روش غیرتهاجمی، به جای نمونه خون که یک روش تهاجمی است، برای غربالگری گونه های کلامیدیا به ویژه کلامیدیا تراکوماتیس استفاده نمود.
کلید واژگان: کلامیدیا تراکوماتیس, نابارور, بارور, سرولوژی, روش های مولکولی, عفونت های منتقله از راه تماس جنسیIntroductionChlamydia trachomatis is one of the most common sexually transmitted infections (STIs) in the world. About 80% of the infected women are asymptomatic, while ascending infections such as pelvic inflammatory disease (PID) and the resultant infertility due to fallopian tube occlusion are common manifestations. Due to the higher prevalence of C. trachomatis infection in infertile than fertile women and the importance of screening for this infection in different types of infertility, this study was undertaken to compare two serologic and ELISA methods for the diagnosis of the bacteria in the two groups.Materials And MethodsIn this cross-sectional study, the participants included 233 infertile women attending Vali-e-Asr Infertility Clinic and 225 fertile women attending the Prenatal Clinic and Emergency Labor of Imam Khomeini Hospital. Each participant completed a researcher-devised questionnaire and subsequently 2 mls of peripheral blood for serological studies and 15 ml of the first catch urine (FCU) for molecular detection of the germ through Polymerase Chain Reaction (PCR) method were obtained.ResultsPCR results showed C. trachomatis infection in 29 (13.8%) infertile and 19 (11.1%) pregnant participants with no significant statistical differences. Serological results showed presence of Chlamydia IgG in 20 (8.6%) infertile and 11 (4.9%) fertile participants and Chlamydia IgM was observed in 2 (0.9%) infertile and 4 (1.8%) fertile participants with no significant differences.ConclusionThe prevalence of C. trachomatis infection among fertile and infertile women by serological and molecular methods was not significantly different. However, considering the high specificity and sensitivity of PCR, it could be used as a noninvasive screening technique for C. trachomatis, compared to the invasive method of blood sampling.Keywords: Chlamydia trachomatis, Infertility, Polymerase chain reaction, Pregnancy, Serology, Sexually Transmitted Infection, Tubal occlusion -
زمینه و هدف
تصور ایجاد اختلال در روابط جنسی در زایمان طبیعی (به عنوان عوارض احتمالی پس از زایمان) موجب شده است بسیاری از زنان درخواست سزارین انتخابی نمایند. حال آنکه اینگونه شکایات و اختلالات به عقاید و فرهنگ جامعه نیز شدیدا وابسته می باشد. لذا تصمیم بر آن گرفته شد تا طی یک مطالعه در پی یافتن تفاوت کاهش رضایت جنسی در میان دو روش زایمانی باشیم.
روش بررسیدر این مطالعه هم گروهی یک گروه زنانی که اولین بارداری خود را به طریقه زایمان واژینال به ختم رسانده بودند (303 نفر) با گروه دیگر، زنانی که به طریقه سزارین انتخابی اولین بار زایمان کرده بودند (315 نفر) از بدو زایمان تا یک سال بعد از آن مقایسه شدند. متغیرهای مورد بررسی شامل مشخصات دموگرافیک، سوابق مامایی، سابقه بی اختیاری ادراری و پیامد مورد نظر رضایت جنسی، می باشد.
یافته هارضایت از روابط زناشویی در گروه زایمان واژینال به طور معنی داری از سزارین بیشتر بود. (76% واژینال در مقابل 60% سزارین). نارضایتی از روابط جنسی در کل بیماران و همچنین به تفکیک نوع زایمان هیچگونه رابطه آماری معنی داری را با درد لگنی در پی گیری های مختلف (40 روز،3- 6-12 ماه) نشان نداد.
نتیجه گیریعلی رغم آنکه بسیاری از زنان زایمان سزارین را به علت عدم اختلال در روابط زناشویی علی رغم آنکه بسیاری از زنان زایمان سزارین را به علت توانایی در برقراری روابط جنسی موفق و راضی پس از زایمان انتخاب می کنند اما در این بررسی جنین نتیجه ای حاصل نشد. به عبارتی درخواست انتخابی سزارین به بهانه رضایت جنسی پس از زایمان موجه نمی باشد.
کلید واژگان: رضایت جنسی, سزارین انتخابی, زایمانThe perception of impairment of sexual function after childbirth in vaginal delivery (as a complication) makes pregnant women to request elective cesarean section. But this conception is more related to culture. Therefore we studied women's sexual health after childbirth to assess whether women who underwent cesarean section experienced better sexual health in the postnatal period than women with vaginal births. A cohort study was conducted on 303 primiparous women who had delivered vaginaly and 315 primiparous delivered by elective cesarean section in seven private hospitals in Tehran, employing data of demographic characteristics like age, education
-
زمینه و هدفناباروری یکی از مهمترین بحران های دوران زندگی است که منجر به مشکلات روانی و تجربیات استرس زای هیجانی می شود. تشخیص ارتباط این پدیده و عوامل فوق، تاثیری عمیق در بهبود کیفیت زندگی و سلامت روان خواهد داشت؛ لذا هدف از این پژوهش، بررسی فراوانی اختلالات روانپزشکی و تیپ های شخصیتی در زنان نابارور و بارور مراجعه کننده به مرکز تحقیقات بهداشت باروری ولیعصر (عج) بود.
روش بررسی150 زن نابارور در درمانگاه ناباروری مرکز تحقیقات بهداشت باروری ولیعصر (عج) و150 زن بارور در درمانگاه زنان بیمارستان امام خمینی (ره) با روش نمونه گیری ساده (در دسترس)، انتخاب و اطلاعات لازم بوسیله پرسش نامه های SCL-90-R و آیزنک (EPQ) از نظر وضعیت ابتلا به اختلالات روانپزشکی و تیپ های شخصیتی و همچنین پرسشنامه محقق ساخته به منظور تعیین عوامل زمینه ساز این اختلالات، گردآوری گردید. در این پژوهش از آزمون های من ویتنی، 2 و رگرسیون لجستیک به منظور تجزیه و تحلیل داده ها استفاده و 05/0p< به عنوان سطح معنی داری در نظر گرفته شد.
نتایجبراساس نتایج این بررسی 44% زنان نابارور و 7/28% زنان بارور، مبتلا به اختلالات روانی بودند. بالاترین میانگین نمرات زنان نابارور در آزمون SCL-90-Rدر مقیاس های افکار پارانوئیدی، افسردگی، حساسیت در روابط بین فردی و کمترین آنها در مقیاس های روان پریشی و ترس مرضی بود. زنان نابارور در مقیاس های حساسیت در روابط بین فردی، افسردگی، ترس مرضی، افکار پارانوئیدی و روان پریشی با زنان بارور تفاوت معنی داری داشتند (05/0p<). همچنین نتایج نشان داد که زنان نابارور از لحاظ شخصیتی بر اساس آزمون آیزنک، نااستوارتر از زنان بارور هستند و این اختلافات از لحاظ آماری معنی دار بود (001/0p<).
نتیجه گیریبا توجه به شیوع اختلالات روانی در زنان نابارور، نیاز به توجه جدی متخصصین در زمینه درمان های روانی این گروه از بیماران می باشد و استفاده از درمان های روانشناسی خصوصا روان درمانی حمایتی باید در چارچوب درمان های ناباروری مورد توجه قرار گیرد.
کلید واژگان: ناباروری, باروری, استرس, SCL, 90, R, آیزنک EPQ, اختلالات روانپزشکی, تیپ های شخصیتیIntroductionIt is estimated that about 22% of couples suffer from infertility worldwide, which is believed to be one of the most important life crises resulting in psychological problems and emotional stresses. This study examines the prevalence of psychiatric disorders and types of personality in fertile and infertile women referring to Vali-e-Asr Reproductive Health Research Center.Materials And MethodsIn this cross-sectional study, 150 infertile women from Vali-e-Asr Infertility Clinic and 150 fertile women from Imam Khomeini Hospitals Gynecologic Clinic were selected. Research tools included Symptom Checklist-90-Revised (SCL-90-R), Eysenck Personality Questionnaire (EPQ) and a structured researcher-devised questionnaire.ResultsNoticeably, 44% of the infertile and 28.7% of fertile women were suffering from psychiatric disorders. The highest scores among infertile women upon SCL-90-R assessment were for paranoid ideation and depression, interpersonal sensitivity and the lowest scores were for psychoticism and phobic anxiety. Interpersonal sensitivity, depression, phobic anxiety, paranoid ideation and psychoticism scales were significantly more prevalent in infertile than fertile women (p<0.05). Additionally, emotionally unstable personality disorder was more prevalent among infertile than fertile women, based on Eysenck Personality Questionnaire (p<0.001).ConclusionThe higher prevalence of psychiatric disorders in infertile women demands serious psychological support and attention by the medical team. Developing a rapid and reliable screening instrument for identifying patients at greater need for psychological support and the inclusion of counseling and supportive psychotherapy in the general therapeutic framework of infertility are of great importance.Keywords: Demographic Characteristics, Eysenck Personality Questionnaire, Fertility, Infertility, Personality types, Psychiatric disorders, SCL, 90, R, Stress -
زمینه و هدفعفونت نایسریا گنوره یکی از شایع ترین عفونت های باکتریایی در کشورهای در حال توسعه می باشد و اطلاعات محدودی در مورد فراوانی عفونت گنوره در زنان بارور و نابارور ایران، بالاخص وجود دارد؛ لذا مطالعه ای با هدف تعیین فراوانی عفونت گنوره در زنان نابارور و بارور تهرانی انجام شد.روش بررسیدر این مطالعه مقطعی، 209 زن نابارور به عنوان گروه مورد و 170 زن باردار در سه ماهه سوم بارداری به عنوان گروه کنترل انتخاب شدند که توسط پرسشگران آموزش دیده، فرم جمع آوری اطلاعات طی مصاحبه با این افراد کامل و بخش اول نمونه ادرار (ml15) ایشان برای تشخیص وجود باکتری نایسریا گنوره به روش PCR جمع آوری شد. اطلاعات پرسشنامه همراه با نتایج حاصل از آزمون در دو گروه به روش PCR مورد تحلیل آماری قرار گرفت.نتایجدر ارزیابی نتایج مولکولی تشخیص باکتری در هر دو گروه، موردی از عفونت به گنوره مشاهده نشد و به دلیل عدم وجود موارد مثبت در دو گروه مورد مطالعه، آزمون های تکمیلی و تحلیلی روابط مقدور نبود.نتیجه گیریبراساس نتایج این تحقیق، عدم یافتن هیچ مورد مثبتی از عفونت گنوره در جمعیت زنان بارور و نابارور، ممکن است بیانگر موفقیت احتمالی برنامه های پیشگیری و درمانی در ایران از نظر این عفونت باشد.
کلید واژگان: ناباروری, بارداری, شیوع, تهران, عفونت ادراری, عفونت گنوکوکی, نایسریا گنورهIntroductionGonococcal infection is one of the most common bacterial infections, especially in developing countries, but limited information is available about its prevalence in fertile and infertile women in Iran. Therefore, this study was set up to determine the prevalence of the disease in the aforementioned populations in Tehran.Materials And MethodsIn this cross-sectional study, 209 infertile women as the cases, and 170 pregnant women in the third trimester of pregnancy as the controls, were evaluated for signs and symptoms of gonococcal infection through interviews. A first-catch urine sample (15ml) was collected from each subject for the detection of Neisseria gonorrhea by PCR method. The data from questionnaires and molecular evaluation were statistically analyzed.ResultsPCR testing on urine specimens of fertile and infertile women showed no Neisseria gonorrhea infections.ConclusionAbsence of Neisseria gonorrhea infection in infertile and pregnant women in Tehran could signify the success of health initiatives and preventive measures taken in Iran.Keywords: Infertility, Neisseria gonorrhea, Polymerase chain reaction, Pregnancy -
زمینه و هدفسطح بالای استرس در زنان نابارور با کاهش عملکرد زناشویی همراه بوده و بر کیفیت زندگی آنان تاثیر خواهد گذاشت. این پژوهش با هدف تعیین کیفیت زندگی زنان نابارور و عوامل فردی مرتبط با آن انجام گرفت.روش بررسیمطالعه از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش زنان نابارور مراجعه کننده به مرکز تحقیقات بهداشت باروری ولیعصر بودند که تعداد 147 نفر به روش نمونه گیری مستمر انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های مشخصات دموگرافیک، کیفیت زندگی زنان نابارور و تفکرات غیر منطقی در مورد داشتن فرزند جمع آوری شد. از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه، t مستقل، ضریب همبستگی پیرسون و آنالیز رگرسیون چند متغیره جهت تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد.یافته هانتایج نشان داد 3/48 درصد زنان نابارور کیفیت زندگی خوب 1/36 درصد کیفیت زندگی متوسط و 6/15 درصد کیفیت زندگی ضعیف داشتند و آزمون آنالیز واریانس یکطرفه بین کیفیت زندگی و شدت تمایل به داشتن فرزند (011/0= P) رابطه معنی دار نشان داد. همچنین ضریب همبستگی پیرسون نشان داد بین میانگین امتیاز کیفیت زندگی و نمره تفکرات غیرمنطقی در رابطه با داشتن فرزند ارتباط معکوس وجود داشته است (001/0 P<).نتیجه گیریدر این مطالعه کیفیت زندگی زنان نابارور با تفکرات غیر منطقی در خصوص داشتن فرزند در ارتباط بود. مشاوره ناباروری در ارتقاء کیفیت زندگی و تعدیل این تفکرات موثرمی باشد، مبنای مشاوره می تواند تغییر شناخت زنان ناباروری باشد که معتقدند داشتن فرزند برای داشتن یک زندگی توام با خوشبختی ضروری است.
کلید واژگان: ناباروری, کیفیت زندگی, تفکرات غیر منطقی در مورد داشتن فرزندBackground And AimFertility is highly valued in most cultures, and the desire to have a child is essential for human motivation. Studies have shown that infertility has negative effects on quality of life. However, recognition of factors influencing quality of life may be useful in planning to improve it. The aim of this study was to investigate quality of life and influential factors among infertile women.Material And MethodThis study had correlational design in which 3 types of questionnaires was used to collect data about demographic factors, quality of life and irrational parenthood cognitions of the participants. One hundred forty seven infertile women without known physical or psychological disorders, selected by continuous sampling method, filled out questionnaires.ResultsRegarding the findings, the quality of life of 48.3%, 36.1% and 15.6% of samples were good, fair and poor, respectively. Also, statistically meaningful relationship were found between quality of life and history of infertility treatment (P= 0.011), strength of desire to have child (P < 0.0001), previous pregnancy outcome (P=0.04), and irrational parenthood cognitions (P < 0.0001).ConclusionQuality of life of infertile women could be affected by the irrational parenthood cognitions mostly. So, identifying this group would result in better management for allocation of appropriate counseling. The researchers suggest comparative study of quality of life between infertile and fertile women. -
تهوع و استفراغ بارداری در 70 درصد موارد بین هفته های 4 تا 6 بارداری شروع می شود و تا هفته های 12 تا 14 و حتی گاهی تا هفته 20 بارداری هم ادامه دارد. طب فشاری، روشی موثر و بی خطر در درمان تهوع و استفراغ بارداری شناخته شده است. این مطالعه با هدف بررسی اثر طب فشاری (Acupuncture- like acupressure) بر فراوانی و شدت تهوع دوران بارداری، در دو گروه مداخله و دارونما صورت گرفت.
مطالعه مداخله ای حاضر بر روی 120 نفر از زنان باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی تهران با شکایت تهوع و استفراغ بارداری، که به طور غیرتصادفی آسان انتخاب شده بودند؛ صورت گرفت. اطلاعات جمعیت شناختی جمع آوری شد و افراد در دو گروه مداخله (62 نفر) و دارونما (58 نفر) جای گرفتند. در گروه مداخله، دستبند طب فشاری روی نقطه نیگان (P6) و در گروه دارونما روی نقطه دارونما به مدت 4 روز قرار گرفت. در طول روزهای درمان، مادر با استفاده از پرسشنامه سنجش تهوع و استفراغ، وضعیت خود را ثبت کرد. از روز چهارم به بعد باند از دست مادر خارج شد؛ ولی سنجش وضعیت تهوع و استفراغ تا 3 روز پس از آن توسط مادر انجام گرفت. روایی پرسشنامه با استفاده از روش اعتبار محتوی و پایایی آن با استفاده از روش تعیین ضریب همبستگی (آلفای کرونباخ) و آزمون مجدد t تعیین شد.
نتایج نشان داد که کاهش تعداد و شدت تهوع در هر دو گروه مداخله و دارونما وجود داشت؛ اما کاهش تعداد و شدت تهوع در گروه مداخله (70 درصد) بیشتر از گروه دارونما (16 درصد) بود.کلید واژگان: طب فشاری, تهوع, بارداریObjective(s)To determine the effect of continuous acupressure at P6.applied by Sea –Bands with acupressure buttons on the frequency and severity of nausea and vomiting of pregnancy during the 8-20 weeks.MethodsA two-group quasi-experimental posttest-only and posttest-repeated measure in seventeen medical clinics or offices in southern Tehran was carried out. A convenience sample of Persian-speaking; healthily pregnant women in their 8-20 weeks of pregnancy; who had at least one episode of nausea, vomiting, or both before their prenatal clinic/ office visit where they were recruited. The women were randomly assigned to treatment or placebo groups.Treatment group (1) applied Sea-Bands with acupressure buttons to both wrists for 4 days and removed the Sea-Bands for 3 subsequent days. Placebo group (2) applied the Sea-Bands with out acupressure buttons to both wrists on the same time schedule as group 1.Self-reported daily diaries of the number of times per day that participants experienced nausea, the severity of nausea, the number of vomiting episodes per day, and the severity of vomiting were recorded.ResultsMann-Whitney U test revealed that the treatment group had significantly less frequency and severity of nausea and vomiting of pregnancy while wearing the Sea-Bands than did the placebo group. The treatment group also had significantly less frequency and severity of nausea and vomiting of pregnancy while wearing the Sea-Bands than when not wearing the Sea-Bands.ConclusionSea-Bands with acupressure buttons are a noninvasive, inexpensive, safe, and effective treatment for the nausea and vomiting of pregnancy. -
مقدمه و هدفمطالعات زیادی به بررسی جنبه های روان شناختی ناباروری پرداخته اند. این پژوهش فراوانی و عوامل زمینه ساز اختلالات روان پزشکی زنان نابارور را بررسی می کند.روش کار150 زن نابارور در درمانگاه ناباروری مرکز تحقیقات بهداشت باروری ولی عصر(عج) و150 زن بارور در درمانگاه ژنیکولوژی بیمارستان امام خمینی با روش نمونه گیری ساده (در دسترس بودن) انتخاب شدند و اطلاعات لازم به وسیله پرسشنامه های SCL-90-R، از نظر وضعیت ابتلا به اختلالات روان پزشکی و همچنین به وسیله پرسشنامه محقق ساخته به منظور تعیین عوامل زمینه ساز این اختلالات گردآوری گردید.یافته هااین بررسی نشان داد که 44 درصد زنان نابارور و 7/28 درصد زنان بارور مبتلا به اختلالات روانی بوده اند. بالاترین میانگین نمرات زنان نابارور در آزمون SCL-90-R در مقیاس های افکار پارانوییدی، افسردگی، حساسیت در روابط بین فردی و کم ترین آن ها در مقیاس های روان پریشی و ترس مرضی بوده است. زنان نابارور در مقیاس های حساسیت در روابط بین فردی، افسردگی، ترس مرضی، افکار پارانوییدی و روان پریشی با زنان بارور، تفاوت معنا داری داشته اند (05/0p<).نتیجه گیریبا توجه به شیوع اختلالات روانی و شخصیتی در زنان نابارور، نیاز به توجه جدی متخصصین در زمینه درمان های روانی این گروه از بیماران احساس می شود و استفاده از درمان های روان شناسی خصوصا روان درمانی حمایتی باید در چارچوب درمان های ناباروری مورد توجه قرار گیرد.
کلید واژگان: اختلالات روان پزشکی, ناباروری, SCL, 90, RIntroductionThis study was performed in order to determine the prevalence and predisposing factors of psychiatric disorders among infertile and fertile women attending Vali-e-Asr Hospital.Materials and MethodsA total of 150 fertile women from Vali-e-Asr Reproduction Health Research Center and fertile women from the Gynecology Clinic of Imam Khomeini Hospital were chosen by simple randomization. Data was entered into SCL-90-R and structured researcher questionnaires.ResultsResults showed that 44% of infertile and 28.7% of fertile women had psychiatric disorders. Using SCL-90-R test, highest mean scores among infertile women were found in respect to paranoid ideation, depression and interpersonal sensitivity scales and lowest scores were found in respect to psychoticism and phobic anxiety scales. Interpersonal sensitivity, depression, phobic anxiety, paranoid ideas and psychoticism scales were significantly different between infertile and fertile women (p<0.05). This relationship was statistically significant (p<0.001). Housewives are at higher risk of developing psychiatric disorders as compared to working women. This finding was also statistically significant (p<0.001). Considering the high prevalence of psychiatric disorders among infertile women, it seems that more serious attention is required from gynecologists, psychiatrists and psychologists for better treatment of these disorders.ConclusionThe use of psychotherapy, especially supportive methods, should be considered as part of the general therapeutic framework of infertility.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.