به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

فردین علی پور

  • فردین علیپور، زلیخا عربکری*، مصطفی مردانی، شکوفه احمدی، حسین افشارپویا، مهرانگیز شعاع کاظمی
    هدف

    افراد دارای اختلال روانی مزمن با چالش های مختلفی روبه رو هستند، این چالش ها تنها معطوف به فرد نبوده و مراقبان خانوادگی و افراد متخصص در این حوزه را نیز درگیر می کنند. توانبخشی روانی و اجتماعی بیماران دارای اختلال روان به بهبود عملکرد آن ها کمک می کند و بازگشت آن ها به جریان اصلی زندگی را تسهیل می نماید. این مطالعه در پی واکاوی چالش هایی است که در مسیر توانبخشی این افراد وجود دارد.

    روش بررسی

    این مطالعه به روش کیفی و با استفاده از تحلیل محتوای قراردادی انجام شد. مشارکت کنندگان پژوهش متشکل از 13 نفر از افراد مبتلا به بیماری های روانی مزمن، 3 نفر از اعضای خانواده آن ها و 6 نفر از متخصصان و افراد دارای تجربه کار با این بیماران بودند. مشارکت کنندگان با روش نمونه گیری هدفمند و استراتژی حداکثر تنوع انتخاب شدند و از طریق مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته موردبررسی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها نیز با استفاده از رویکرد گرانهایم و لاندمن انجام شد.

    یافته ها

    تحلیل مصاحبه های مشارکت کنندگان نشان داد درون مایه اصلی این مطالعه «در تکاپوی پاسخ به هویت تضعیف شده» است. طبقات و زیرطبقات استخراج شده این مطالعه شامل: 1. محدودیت های اجتماعی (طرد اجتماعی، غفلت های پیرامونی)؛ 2. بی ثباتی (سبک زندگی متلاطم، خانواده به مثابه نهاد مغفول و فشارهای اقتصادی)؛ 3. چالش های درمانی (عدم انسجام درمانی، چالش های درمانگران، ماهیت پیچیده بیماری و دغدغه های پس از ترخیص)؛ 4. چالش های ساختاری و کلان (کم توجهی رسانه های اجتماعی، دیدگاه های ناقص، چالش های اعتباری و مالی) و 5. فقدان عاملیت و اراده (تضعیف هویت، کمبود تعادل بین استقلال و حمایت) است.

    نتیجه گیری

    توانبخشی افراد دارای اختلال روانی مزمن با چالش های مختلفی مواجه است. این چالش ها در سطوح فردی، بین فردی، خانوادگی، سازمانی و ساختاری هستند. تقویت جنبه های روانی و اجتماعی توانبخشی می تواند زمینه را برای درمان بهتر و بادوام تر در این بیماران فراهم کند. تقویت نقش و مداخلات روانی و اجتماعی در تیم توانبخشی، انسجام مداخلات درمانی، حمایت از خانواده های بیماران، فرهنگ سازی اجتماعی درمورد رفتار با این بیماران و خانواده های آن ها و توجه بیشتر به توانبخشی روانی و اجتماعی بیماران می تواند پبامدهای کوتاه مدت و بلندمدت بهتری را برای گروه های مختلف ذی نفع فرایند توانبخشی به دنبال داشته باشد.

    کلید واژگان: بیماران روان مزمن, توانبخشی روانی, توانبخشی اجتماعی, مطالعه کیفی
    Fardin Alipour, Zoleikha Arabkari*, Mostafa Mardani, Shokoufeh Ahmadi, Hosein Afsharpouya, Mehrangiz Shoaa Kazemi
    Objective

    Individuals with chronic mental disorders face various challenges, which are not merely confined to the individual but also involve family caregivers and specialists in the field. Psychological and social rehabilitation assists in improving the functioning of individuals with mental disorders and facilitates their return to mainstream life. This study aims to investigate the challenges encountered in the rehabilitation process of these individuals.

    Materials & Methods

    This study employed a qualitative directional content analysis method. The sample consisted of 13 individuals with chronic mental illnesses, 3 family members, and 6 specialists with experience in patient care. Following ethical approval and obtaining informed consent, in-depth, unstructured interviews were conducted, aligning with the research objectives. Purposeful sampling and maximum diversity strategies were utilized to select and invite participants subjected to in-depth, semi-structured interviews. Data analysis followed Granheim and Lundman’s approach.

    Results

    The analysis of the interviews revealed that the essence of this study is “striving to respond to weakened identity.” The categories and subcategories extracted in this study include social limitations (social exclusion, societal negligence), instability (turbulent lifestyle, family as an overlooked entity, and economic pressures), therapeutic challenges (treatment inconsistency, therapist-related challenges, the complex nature of the illness, and postdischarge concerns), structural and macro challenges (social media neglect, incomplete perspectives, financial and credibility challenges) and loss of agency and volition (identity weakening, lack of balance between independence and support).

    Conclusion

    The rehabilitation of individuals with chronic mental disorders faces various challenges at individual, interpersonal, familial, organizational and structural levels. Strengthening the psychological and social aspects of rehabilitation can provide a better and more sustainable basis for treatment for these patients. Enhancing the roles and interventions of psychological and social rehabilitation teams, coordinating therapeutic interventions, supporting the families of patients, socializing behaviors toward these patients and their families, and paying more attention to the psychological and social rehabilitation of patients can result in better short-term and long-term outcomes for various stakeholders involved in the rehabilitation process.

    Keywords: Chronic Mental Patients, Social Rehabilitation, Psychosocial Rehabilitation, Qualitative Study
  • مصطفی مردانی، فردین علی پور*، حسن رفیعی، مسعود فلاحی خوشکناب، ملیحه عرشی
    هدف

    چالش های فزاینده سوءمصرف مواد مخدر و الکل، ضرورت توجه به اعضای خانواده های متاثر از اعتیاد را که با پیامدهای آسیب زا و چالش های پیچیده ناشی از اعتیاد یکی از اعضای خود روبه رو هستند، نمایان کرده است. این مطالعه بر مادران متاثر از اعتیاد و استراتژی های مقابله ای آن ها در طول مدت مصرف مواد مخدر فرزندشان تمرکز دارد و هدف آن بررسی تجربیات آنان در دوره های اعتیاد و بهبود است.

    روش بررسی

    در مطالعه حاضر با استفاده از تحلیل پدیدارشناختی تفسیری، 9 مادر متاثر از اعتیاد که فرزندانشان بهبودی را تجربه کرده اند، در مصاحبه های نیمه ساختارمند شرکت کردند. نمونه گیری هدفمند اطمینان از دست یابی به بینش عمیق اولیه را فراهم کرد و تحلیل داده ها مبتنی بر اصول تحلیل پدیدارشناختی تفسیری شامل کدگذاری، طبقه بندی و تفسیر بود. اعتبار داده ها از طریق بررسی اعضای تحقیق، همکاران و رعایت ملاحظات اخلاقی، حفظ شد.

    یافته ها

    تحلیل داده ها و کدهای استخراج شده از مصاحبه ها، 4 مضمون اصلی و 14 زیرمضمون را نشان داد. چهار مضمون اصلی شامل 1) انفصال اجتماعی، 2) مسیرهای باتلاقی، 3) تسلسل آسیب ها و 4) تلاش برای رهایی و بهبودی بود. سه مضمون اول شامل 11 زیرمضمون بود که آن بخش از تجربیات مادران را نشان می داد که ناشی از اعتیاد فرزندشان است و مضمون چهارم که شامل 3 زیرمضمون بود، راهکارها و مکانیزم های موثر برای مقابله با مشکلات ناشی از اعتیاد در مسیر بهبودی و توانبخشی بود.

    نتیجه گیری

    مطالعه حاضر، با ارائه منبعی از اطلاعات مبتنی بر شواهد، امکان ارائه خدمات و سیاست های موثر در خصوص مادران متاثر از اعتیاد را فراهم می کند. مداخلات تخصصی در راستای پاسخ به نیاز آن ها و خانواده هایشان ضروری است تا تاثیرات مستقیم و غیرمستقیم اعتیاد کاهش یابد. تشویق مادران برای مشارکت آن ها در جلسات آموزشی و پشتیبانی بسیار حائز اهمیت بوده و استفاده از منابع و راهکارهای موثر می تواند به «بهبودی» بلندمدت، هم برای فرد درگیر سوءمصرف مواد و هم اعضای خانواده کمک کند و به درک عمیقی از پویایی های خانوادگی منجر شود.

    کلید واژگان: مادران, اعتیاد, بازتوانی, سوءمصرف کنندگان مواد, مطالعه کیفی پدیدارشناختی
    Mostafa Mardani, Fardin Alipour*, Hassan Rafiey, Masoud Fallahi-Khoshknab, Maliheh Arshi
    Objective

    The escalating challenges of drug and alcohol abuse underscore the critical need to prioritize Addiction-Affected Family members (AAFs), who face diverse health consequences and complex challenges. This study focuses on Addiction-Affected Mothers (AAMs) and their coping strategies during their child’s substance abuse, aiming to explore their experiences during both the addiction and recovery periods. 

    Materials & Methods

    Using interpretative phenomenological analysis (IPA), nine AAMs, whose children had completed recovery, participated in semi-structured interviews. Purposive sampling ensured firsthand insights, with data analysis following IPA principles, including coding, categorization, and interpretation. Trustworthiness was maintained through member checking, peer debriefing, and ethical considerations.

    Results 

    The data analysis and the codes extracted from the interviews revealed four main themes and 14 subthemes. The four main themes extracted from the data included 1. Social Isolation, 2. The Swamp Trails, 3. The Continuum of Injuries, and 4. The Pursuit of Freedom. The first three main themes contained 11 sub-themes reflecting the mothers’ experiences caused by their child’s addiction, and the fourth theme, containing 3 sub-themes, comprised of countermeasures and effective mechanisms employed to overcome addiction-caused problems. 

    Conclusion

    The study provides evidence-based insights for enhanced services and policies targeting Addiction-Affected Mothers, who often initiate responses within families. Specialized interventions are crucial to address their unique needs and those of their families, minimizing the direct and indirect effects of addiction. Encouraging AAMs’ participation in support sessions is vital for ongoing coping. Effective resources and strategies can facilitate long-term recovery for both individuals with substance abuse and their families, contributing to a deeper understanding of familial dynamics affected by addiction.

    Keywords: Mothers, Addiction, Rehabilitation, Drug user, Qualitative research
  • فاطمه قدبیگی، فردین علی پور*، غلامرضا قائدامینی هارونی، زلیخا عربکری
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف بررسی روایی و پایایی نسخه فارسی پرسش نامه ارزیابی تاب آوری در بیماران مبتلا به بیماری مالتیپل اسکلروزیس صورت گرفت.

    روش بررسی

    جامعه آماری پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس شهر تهران در سال 1401 بود که از میان آن ها 250 نفر به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. شرکت کنندگان، پرسش نامه های تاب آوری گرومیس و همکاران و مقیاس اضطراب و افسردگی بیمارستانی را تکمیل کردند. روایی پرسش نامه از طریق روایی صوری، محتوایی، سازه و پیش بین بررسی شد. همچنین پایایی پرسش نامه از طریق روش آلفای کرونباخ و بازآزمایی بررسی شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 26 انجام شد.

    یافته ها 

    روایی صوری از طریق بررسی محتوا و حل مشکلات ظاهری و روایی محتوایی پرسش نامه پس از اصلاح سوالات تایید شد. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد پرسش نامه تاب آوری شامل 5 مولفه استراتژی های هیجانی و شناختی، فعالیت جسمانی و رژیم غذایی، حمایت خانواده و دوستان، حمایت همسالان و معنویت است. ارزش های ویژه این مولفه ها 47/49 درصد از واریانس را تبیین کردند. بین مولفه های پرسش نامه تاب آوری و اضطراب/ افسردگی همبستگی معنی داری وجود داشت. همچنین آلفای کرونباخ مولفه ها به ترتیب برابر با 0/88 (استراتژی هیجانی) ، 0/79 (فعالیت جسمانی و رژیم غذایی)، 0/62 (حمایت خانواده و دوستان)، 0/76 (حمایت همسالان)، 0/50 (معنویت)، بود. مقدار همبستگی بین مرحله اول و دوم، اعتبار بازآزمایی پرسش نامه تاب آوری را با مقدار 0/89 تایید کرد.

    نتیجه گیری

    نسخه فارسی مقیاس تاب آوری مالتیپل اسکلروزیس، ابزاری معتبر و پایا برای ارزیابی تاب آوری در بیماران ام اس ایرانی است که می تواند در سیاست گذاری ها و مطالعات پژوهشی مورداستفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: تاب آوری, مالتیپل اسکلروزیس, پرسش نامه, روایی, پایایی
    Fatemeh Ghadbeigi, Fardin Alipour*, Gholamreza Ghaedamini Harouni, Zoleikha Arabkari
    Objective

    This study aimed to investigate the validity and reliability of the Persian version of the “resilience assessment questionnaire” in patients with multiple sclerosis.

    Materials & Methods 

    The statistical population of the present study included all multiple sclerosis patients living in Tehran City in 2022. Of them, 250 people were selected through available sampling. The participants completed the questionnaires of Gromis et al. resilience and the hospital anxiety and depression scales. The validity of the questionnaire was investigated using the formal, content, construct, and predictor methods. Also, the reliability of the test was checked through the Cronbach α method and retesting. Data analysis was done using SPSS software, version 26.

    Results 

    The face validity was confirmed by checking the content and solving the appearance problems. The content validity of the questionnaire was confirmed after correcting the questions. The results of exploratory factor analysis showed that the resilience questionnaire includes 5 components: Emotional and cognitive strategies, physical activity and diet, family and friends support, peer support, and spirituality. Also, the Cronbach α values of these components were 0.88, 0.79, 0.62, 0.76, 0.50, and 0.89, respectively. The eigenvalues of these components explained 47.49% of the variance. There was a significant relationship between the resilience and anxiety/depression questionnaire components. The correlation value between the first and second stages confirmed the retest validity of the resilience questionnaire.

    Conclusion 

    The Persian version of the “multiple sclerosis resilience” scale is a valid and reliable tool for assessing resilience features in Iranian MS patients, which can be used in policymaking and research studies.

    Keywords: Resilience, Multiple sclerosis, Questionnaire, Validity, Reliability
  • مریم بنیانی، لیلا استاد هاشمی*، ملیحه عرشی، فردین علیپور
    هدف

    خانواده های دارای فرزند کم توان ذهنی در مقایسه با سایر خانواده ها در گذر از بحران ها و رسیدن به سازگاری اجتماعی، نیازمند حمایت بیشتری هستند، ازاین رو توجه ویژه به این خانواده ها در زمان بحران همه گیری کووید- 19 و شناسایی تجربیات و چالش های آن ها در راستای حمایت بیشتر از این گروه آسیب پذیر، ضروری به نظر می رسد. پژوهش حاضر با هدف شناسایی چالش های خانواده های دارای فرزند کم توان ذهنی در مراکز نگهداری تحت نظارت سازمان بهزیستی شهر تهران در شرایط پاندمی کووید-19 انجام شد. 

    روش بررسی

     پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و روش تحلیل محتوای قراردادی گرانهایم و لیندمن (2004) انجام شد. مشارکت کنندگان 18 نفر از افراد خانواده های دارای فرزند کم توان ذهنی ساکن مراکز نگهداری تحت نظارت سازمان بهزیستی شهر تهران بودند که به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. نمونه گیری تا زمان رسیدن به اشباع داده ها، ادامه یافت. داده ها در بازه زمانی تیر تا مهر ماه 1400با استفاده از مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته به صورت حضوری و آنلاین (تلفنی) جمع آوری و تحلیل شدند. برای بررسی استحکام داده ها از 4 معیار مقبولیت، قابلیت اطمینان، قابلیت انتقال و قابلیت تایید پیشنهادی گوبا و لینکن استفاده شد.

    یافته ها:

     از تحلیل داده ها 6 طبقه اصلی و 24 زیرطبقه به دست آمد. طبقات اصلی و زیرطبقات شامل این موارد بودند: 1. نگرانی دایم از ابتلای فرزند به کرونا (ناتوانی فرزند در محافظت از خود در برابر ویروس، رعایت نشدن پروتکل ها توسط کارکنان، بیماری های زمینه ای و نقص سیستم ایمنی، محدودیت راه های پیشگیری برای افراد زیر 18 سال، اطلاعات متناقض در مورد ابتلای کودکان و جوانان)؛ 2. قطع ارتباطات و تشدید فشارهای روانی (بی قراری و تحریک پذیر شدن توان خواه، نگرانی از آینده مبهم، پریشانی روانی والدین، ترس از دست دادن فرزند)؛ 3. درگیری با تنش ها و تعارضات خانوادگی (تشدید احساس گناه خانواده، غفلت از سایر فرزندان، مقصرپنداری زوجین، تنش در تعاملات خانوادگی، تشدید دلتنگی خانواده)؛ 4. اجتماع غیر حمایتگر (انگ اجتماعی مضاعف، طرد اجتماعی، عدم حمایت از گروه های آسیب پذیر، محدودیت های فاصله گذاری اجتماعی)؛ 5. بحران اقتصادی خانواده (هزینه های نگهداری فرزند در مرکز، بیکاری و کاهش درآمد سرپرست خانواده، فقر و تشدید شرایط اقتصادی نابسامان)؛ 6. دغدغه های مراقبتی و آموزشی (کاهش کیفیت مراقبت از توان خواه، تعلیق فعالیت های توان بخشی و آموزشی، محدودیت فعالیت های فراغتی ارتباطی توان خواه) بود.

    نتیجه گیری:

     نتایج نشان داد خانواده های کودکان کم توان ذهنی در دوران همه گیری کووید-19 با چالش ها و نگرانی های متعددی مواجه هستند که بخشی از این نگرانی ها مربوط به تشدید فشارهای روانی و بخشی ناشی از عدم حمایت کافی نهادهای دولتی و غیر دولتی از این خانواده ها بود. یافته های مطالعه می تواند در ارایه خدمات و طراحی برنامه های حمایتی و سیاست گذاری برای کودکان کم توان ذهنی و خانواده های آنان استفاده شود. در این راستا، پرداخت کمک های خاص معیشتی، تقویت سیستم ارتباطی بین والدین و فرزندان ساکن در مراکز نگهداری، تهیه بسته مراقبتی و بهداشتی برای والدین، طراحی و اجرای مداخلات روان شناختی در راستای کاهش اضطراب و استرس والدین و فراهم کردن مشاوره رایگان پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: کووید-19, کودکان کم توان ذهنی, خانواده, چالش ها, مطالعه کیفی
    Maryam Bonyani, Leila Ostadhashemi*, Maliheh Alipour Gravandi, Fardin Alipour Gravandi
    Objective

    Families with mentally-retarded children need more support than other families in overcoming crises and achieving social adjustment. So, it seems necessary to pay special attention to these families durinzg the COVID-19 pandemic and identify their experiences and challenges to provide more support for this vulnerable group. Therefore, the present study was carried out in care centers under the supervision of the Tehran state welfare organization of Iran (SWO) during the COVID-19 pandemic to identify the challenges of families with mentally retarded children.

    Materials & Methods

    The present study was conducted with a qualitative approach and contractual content analysis method of Granheim and Lundman (2004). The participants were 18 families with mentally-retarded children living in care centers under the supervision of the Tehran State welfare organization of Iran (SWO), who were selected by purposive sampling. Sampling was continued until data saturation. Data were collected and analyzed using in-person or online (telephone) in-depth semi-structured interviews from July 11 to September 22, 2021. To evaluate the data strength, four criteria of credibility, transferability, dependability, and confirmability of Guba and Lincoln were used.

    Results

    Based on data analysis, 6 main categories and 23 subcategories were obtained. The main categories and subcategories included 1) constant worry about their children getting COVID-19 (inability of the child to protect against coronavirus, not observing protocols by the staff, underlying diseases and deficiency in immune system, few preventive measure for under 18 years people, conflicting information about children and adolescents' infection), 2) disconnection and intensification of stress (agitation and irritability of the disabled, worry about the future, parent's mental confusion, fear of losing child), 3) conflict with family tensions and contradiction (intensification of family guilt, overlooking other children, couple's self-blaming, tension in family interactions, intensification of family melancholia), 4) non-supportive community (further social stigma, social exclusion, lack of supporting vulnerable groups, the limitations of social distancing), 5) family economic crisis (costs of keeping child in the center, losing job and lower income of the family head, poverty and intensification of unstable economic conditions), and 6) care and educational concerns (decreasing the quality of care for the disabled, suspension of rehabilitation and educational activities, restrictions on leisure activities and communication for the disabled).

    Conclusion

    The results showed that the families of mentally-retarded children had encountered many challenges and concerns during the COVID-19 epidemic, some of which were related to the intensification of psychological pressures and some due to insufficient support from governmental and non-governmental institutions for these families. The study findings can be used to provide services and design support programs and policies for children with mental disabilities and their families. In this regard, it is recommended to pay special living allowances, strengthen the communication system between parents and children living in care centers, prepare a care and health packages for parents, design and implement psychological interventions to reduce parents' anxiety and stress, and provide free counseling.

    Keywords: COVID-19, Children with mental retardation, Family, Challenges, Qualitative study
  • مهسا جعفری، فردین علی پور*، غنچه راهب، مصطفی مردانی
    اهداف

     هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین استرس ادراک شده و بار مراقبتی با نقش تعدیل‏گری تاب‏آوری در بین مراقبین سالمندان مراکز سالمندی شبانه روزی شهر تهران در سال 1395 است.

    مواد و روش ها

    این پژوهش از نوع مطالعات همبستگی بوده که به صورت مقطعی انجام شده است. داده های پژوهش از 142 نفر (پنجاه نفر مرد و 92 نفر زن) از مراقبین شاغل در مراکز سالمندی شهر تهران که به صورت تمام شماری وارد مطالعه شدند، جمع آوری شده است. در این مطالعه از پرسش نامه های استرس ادراک شده (PSS-14)کوهن و همکاران (1983)، بار مراقبتی زاریت و همکاران (1986) و پرسش نامه تاب‏آوری کانر و دیویدسون (2003) استفاده شده است. از نسخه 20 نرم‏افزار SPSS برای تحلیل داده‏ها استفاده شد. سطح معناداری نیز 05/0P< در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    یافته‏ های این تحقیق نشان می‏دهد میانگین نمرات استرس ادراک شده مراقبین (35/11) بالاتر از متوسط (28) بود. رابطه بین بار مراقبتی و استرس ادراک شده مثبت و معنا‏دار بوده است (0/773, r>0, P<0/001=β) و بین تاب آوری و بار مراقبتی رابطه منفی و معنادار (0/110- =β) وجود دارد. همچنین اثر تعاملی دو متغیر استرس ادراک شده و تاب آوری بر بار مراقبتی منفی و معنادار بوده و تاب‏آوری نقش تعدیل‏کننده در ارتباط بین استرس ادراک شده و بار مراقبتی ایفا می کند (0/001>P).

    نتیجه گیری

     با توجه به ارتباط مثبت استرس ادراک شده و بار مراقبتی و همچنین نقش ویژه ای که متغیر تاب آوری در تعدیل این ارتباط دارد، کلیه نهادهای دولتی و غیردولتی ارایه دهنده خدمات در حوزه سالمندی و همچنین سیاست گذاران حوزه بهداشت و سلامت می بایست توجه به مفهوم تاب‏آوری را بیش از پیش در اقدامات، سیاست ها و پروتکل های اجرایی خود لحاظ کرده و آن را با مداخلات آموزشی مناسب بهبود بخشند. همچنین برای افزایش کیفیت ارایه خدمات و کاهش عوارض روانی، اجتماعی و فیزیکی در مراقبین سالمندان نیاز است تا در مطالعات آتی به سایر عوامل میانجی و تعدیلگری درونی و بیرونی نیز توجه شود.

    کلید واژگان: استرس ادراک شده, بار مراقبتی, تاب آوری, مراقبین سالمندان
    Mahsa Jafari, Fardin Alipour*, Ghoncheh Raheb, Mostafa Mardani
    Objectives

     This study aimed to investigate the moderating role of resilience in the association between perceived stress and the burden of care among elderly caregivers at nursing homes in Tehran in 2016.

    Methods & Materials

     In this cross-sectional, correlational study, the data were collected from 142 caregivers engaged in nursing homes in Tehran, of which 50 were men and 92 were women, through the census sampling method. Research tools included the questionnaire of perceived stress-14 (PSS-14), Cohen et al., (1983), Zarit et al. (1986) Burden of care questionnaire, and connor and davidson resilience questionnaire (2003). The collected data were analyzed in SPSS software v. 20. The significance level was set at P<0.05.

    Results

     The results showed that the average perceived stress score (35.11) was higher than the average (28). The burden of care was significantly positively associated with perceived stress (r>0 or P=0.001), and there was a negative and significant relationship between resilience and responsibility of care (β=0.110). Also, the interaction effect of perceived stress and resilience on the burden of care was negative and significant, and resilience moderated the relationship between perceived stress and care burden (P<0.001).

    Conclusion

     According to a positive relationship between perceived stress and burden of care among elderly caregivers and the moderating effect of resilience on this relationship, governmental and non-governmental organizations in the elderly field and health policymakers should bring in the concept of resilience in their executive actions, policies, and protocols and improve it through proper training interventions. Further research is needed to study other internal and external moderating factors to improve the service quality and address the psychological, social, and physical complications of elderly caregivers.

    Keywords: Burden of Care, Perceived Stress, Resilience, Elderly caregivers
  • محمد سبزی خوشنامی، ملیحه عرشی، فردین علی پور*، محمدحسین جوادی، حسن رفیعی، سارا نوروزی
    اهداف

     بازگشت افراد به جامعه بعد از پایان دوران زندانی به عنوان یک مرحله حساس و مهم در سرنوشت آن ها همواره می بایست مورد توجه دول تها و نهادهای غیردولتی باشد. زمانی انتقال صحیح افراد از زندان به جامعه صورت م یگیرد که برنامه های توانبخشی و ادغام مجدد اجتماعی مبتنی بر نیازهای واقعی آنان تدوین و اجرا شود. خروجی این نوع انتقال، افزایش کیفیت زندگی و کاهش تکرار جرم را در پی دارد. یکی از حرفه هایی که می تواند در این راستا به سیستم قضایی کمک کند، حرفه مددکاری اجتماعی است. تعداد زیادی از فارغ التحصیلان این حرفه، خدمات مددکاری اجتماعی را به افراد زندانی و خانواده های آنان ارایه می دهند. پس لازم است با مراجعه به دانش پایه و تجربه جهانی و با استناد به منابع موجود و در دسترس، گستره راهکارهای اثربخش عملیاتی، البته متناسب با ویژگی های زمین های کشور شناسایی شده و در چارچوب مشخصی تنظیم شود. این مطالعه با هدف تدوین راهنمای مداخله تخصصی مددکاری اجتماعی به منظور بازگشت به جامعه در افراد محکوم به جرم خشونت علیه اشخاص انجام شد.

    روش بررسی

    در این پژوهش برای دست یافتن به راهنمای تخصصی از روش کیفی استفاده شد. در شروع کار مخزن اولیه از موانع و تسهیل کننده های بازگشت موفق به جامعه در افراد محکوم به خشونت علیه اشخاص با تحلیل تماتیک تهیه شد و سپس بر مبنای دستورالعمل ها و پروتکل های مرتبط، با در نظر گرفتن فرایند مددکاری اجتماعی پیش نویس اولیه تدوین شد. در ادامه طی جلسه متمرکز گروهی با حضور اساتید و افراد صاح بنظر محتوای پی شنویس راهنما موردبازنگری و توسعه قرار گرفت و به منظور قابلیت به کارگیری و ارزیابی راهنما از روش نقد راهنما استفاده شد. راهنما با میانگین کلی 7/85 درصد (هدف 82/9 درصد، مشارکت ذی نفعان 88/1 درصد، مراحل تدوین 85/6 درصد، وضوح 83 درصد، قابلیت دسترسی 84/9 درصد و استقلال در نگارش 89/8 درصد)، مورد تایید افراد صاح بنظر این حیطه به خصوص افراد شاغل در مرکز مراقبت بعد از خروج قرار گرفت.

    یافته ها

     فرایند کار و راهنمای عمل مددکاران اجتماعی در ادغام مجدد افراد محکوم به خشونت علیه اشخاص با محوریت ابعاد پن جگان های (نگرانی های درهم تنیده، سپرهای محافظتی، امنیت رفاهی اقتصادی، حمایت اجتماعی و دس تیابی به استقلال نسبی)، به عنوان ابعاد اصلی بازگشت موفق به جامعه بعد از ترخیص از زندان تهیه شد. مداخلات تخصصی مددکاری اجتماعی بعد از تایید افراد صاح بنظر در چهار مرحله اصلی 1) آمادگی برای برنامه موردی، 2) توسعه برنامه موردی، 3) مداخله و عمل و 4) پایش و بازنگری مداخله ارایه شد. نتایج حاصل از ارزیابی به روش Agree به منظور قابلیت به کارگیری راهنما در عمل نشان داد پروتکل در تمامی ابعاد نمره قابل قبول را کسب کرده است و اکثر پاسخگویان استفاده از پروتکل را توصیه می کنند. درنهایت استفاده کنندگان این راهنما، مددکاران اجتماعی و سایر حرف ه های یاورانه مرتبط شاغل در زمینه سازمان زندا نها و اقدامات تربیتی و تامینی به ویژه مرکز مراقبت بعد از خروج هستند.

    نتیجه گیری

     سرمایه گذاری در برنامه های توانبخشی زندانیان یکی از بهترین و مقرون به صرفه ترین روش های جلوگیری از جرم مجدد آن هاست که نه تنها برای افراد مربوطه دارای مزایای قابل توجهی است، بلکه به طور گسترد هتر به ارتقای امنیت عمومی منجر می شود. زمانی این موضوع اهمیت می یابد که برنامه های ادغام مجدد اجتماعی و توانبخشی مبتنی بر رویکرد و دیدگاه های علمی تدوین شود. در مطالعات آینده بررسی نتایج و اثربخشی یافته های این مطالعه، با پشتوانه علمی و در نظر گرفتن شرایط بومی در شناسایی مولف ه ها و عوامل موثر بازگشت به جامعه محکومین آزادشده از زندان، می تواند موثر باشد. با این وجود عواملی مانند مهارت و توانمندی های مددکار اجتماعی در اجرای مداخلات تخصصی و برقراری ارتباطات حرف های و بین سازمانی، قوانین و برنامه های حمایتی، انگیزه و شوق فرد دارای سابقه زندان برای تغییر، همگی می توانند در میزان موفقیت این راهنما در راستای اهداف تعیین شده کمک نمایند.

    کلید واژگان: بازگشت به جامعه, توانبخشی اجتماعی, خشونت علیه اشخاص, افراد زندانی, راهنمای مددکاری اجتماعی
    Mohammad Sabzi Khoshnami, Maliheh Arshi, Fardin Alipour*, MohhamadHossein Javadi, Hassan Rafiey, Sara Noruzi
    Objective

     The re-entry of offenders to the community after their imprisonment is a sensitive and important stage and should always be considered by governmental and non-governmental organizations. The proper transition from prison to the community occurs when rehabilitation and social reintegration programs are developed and implemented based on the real needs of individuals. Social work is one of the professions that can help the judicial system with this issue. Many graduates of this profession provide social work services to prisoners and their families. Therefore, it is necessary to identify effective operational solutions in accordance with the conditions of the country and formulate a specific framework. This study aims to prepare a guideline for specialized social work intervention for community re-entry of offenders with a history of violence against individuals.

    Materials & Methods

    In this study, a qualitative approach was used to prepare the specialized guideline. First, the initial barriers and facilitators of successful community re-entry for offenders with a history of violence against individuals were prepared using thematic analysis. Then, based on the protocols of the social work process, the initial draft was developed. Next, at a focus group discussion session with faculty members and experts, the draft was reviewed and improved. To assess its applicability, we used the Appraisal of Guidelines for Research and Evaluation (AGREE) tool. 

    Results

     Intertwined concerns, protective shields, welfare/economic security, social support, and achieving relative independence were identified as the five dimensions of successful community re-entry. The specialized social work interventions were presented after approval in four main stages: preparation for the case plan, development of the case plan, interventions and actions, and monitoring and review of interventions. The results of evaluation by AGREE tool showed an overall acceptable average of 58.7% (82.9% for scope and purpose, 88.1% for stakeholder involvement, 85.6% for rigor of development, 83% for clarity of presentation, 84.9% for applicability, and 89.8% for editorial independence). The users of this guideline are social workers and other professions related to prisons and training and security organizations, especially after-release care centers.

    Conclusion

     Investing in rehabilitation programs for prisoners is one of the best and most cost-effective ways to prevent the reoccurrence of violence, which not only has beneficial effects on those concerned but also promotes public safety. This issue becomes important when social reintegration and rehabilitation programs are developed based on scientific approaches and perspectives. Future studies on the effectiveness of the developed guideline, considering the local conditions, can help identify the effective factors of re-entry to the community in newly released prisoners. The skills and capabilities of social workers in presenting specialized interventions and establishing professional and inter-organizational communication, supporting rules and programs, motivation, and enthusiasm of the offender to change can all contribute to the success of this guideline in achieving the defined goals.

    Keywords: Re- entry, Social rehabilitation, Violence against individuals, Social work intervention
  • آسیه شعبانی، فردین علی پور*، محمدحسین جوادی، حکیمه پاشازاده
    مقدمه

    ازدواج موقت علی رغم مشروعیت دینی و قانونی آن به عنوان یکی از مسایل چالش برانگیز در جامعه مطرح است. در این میان تعدادی از زنان به دلیل شرایط خاص و مختلفی که به آن مواجه هستند اقدام به ازدواج موقت می کنند. علی رغم اینکه زنان دارای تجربه ازدواج موقت و کودکان آنان در زندگی با مشکلات متعددی روبه رو می شوند، اطلاعات برنامه ریزان و سیاست گذاران جامعه درباره این قشر اندک است؛ بنابراین ضروری است تجربه زیسته زندگی این دسته از زنان موردمطالعه قرار گیرد. هدف این مطالعه واکاوی تجارب زنان دارای سابقه ازدواج موقت در شهر قم است.

    روش

    این مطالعه با استفاده از روش کیفی و بر اساس رویکرد تحلیل محتوی عرفی انجام شده است. داده های پژوهش از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته با پانزده نفر از زنان دارای تجربه ازدواج موقت و چهار نفر از مددکاران اجتماعی مرتبط با این گروه از زنان جمع آوری شده است. روش نمونه گیری پژوهش به صورت نمونه گیری هدفمند است و جمع آوری داده ها تا زمان اشباع ادامه یافت. جوانب مربوط به صحت داده ها مدنظر قرار گرفت و تحلیل داده ها با استفاده از کدگذاری و طبقه بندی کدها انجام گرفت.

    یافته ها:

     در این مطالعه پس از چندین مرحله تحلیل و ادغام کدهای مشابه درنهایت 728 کد استخراج شد. کدهای اصلی در چهارده زیر طبقه و زیر طبقات در چهار طبقه نهایی طبقه بندی شدند که عبارت اند از 1. «مولفه های فردی»، 2. «عوامل خانوادگی» 3. «محیط اجتماعی آسیب زا» و 4. «آسیب های چندگانه». درون مایه اصلی این پژوهش شامل «حریم ناامن» از طبقات ذکرشده استخراج شد.

    بحث: 

    زنان دارای تجربه ازدواج موقت یکی از گروه های هدف پنهان و سخت در دسترس مرتبط با حوزه مددکاری اجتماعی هستند که با مشکلات مختلفی در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی مواجه هستند. لزوم توجه به کاهش مشکلات مختلف این گروه از زنان و افزایش کیفیت زندگی آنان در سطوح مختلف، به ویژه از سوی مددکاران اجتماعی ضروری است.

    کلید واژگان: آسیب های چندگانه, حریم ناامن, زنان دارای تجربه ازدواج موقت, پژوهش کیفی
    Asiyeh Shaabani, Fardin Alipour*, MohammadHossein Javadi, Hakimeh Pashazade
    Introduction

    Temporary marriage, despite its religious and legal legitimacy, is a challenging social issue. However, a number of women accept temporary marriage due to the specific circumstances which they are facing and the problems they have. Although the women with temporary marriage and their children face many problems, there is not sufficient information about the different aspects of their lives. Therefore, as a social worker it is necessary to explore the life experiences of these women. The purpose of this study is to examine the experiences of women with a temporary marriage in the city of Qom.

    Method

    This study was conducted using qualitative method and based on the Conventional Content Analysis approach. The research data were collected through semi-structured interviews with fifteen women with temporary marriage experience and four social workers associated with this group of women. The research sampling method was purposeful sampling and data collection continued until saturation. The aspects related to the accuracy of the data were considered and data analysis was performed using coding and classification of the codes.

    Findings

    Out of interviews, 728 the codes were extracted at several stages of the analysis and integration of similar codes in four main categories include 1) "Individual components", 2) "Family Factors", 3) "The harmful social environment", and 4) "Multiple social deviances", and 14 subcategories, respectively the main theme of this research, "unsecured privacy" was extracted  from the mentioned classes.

    Discussion

    Women with temporary marriage experience are one of the hidden and hard-reaching target groups related to the field of social work who face various problems in individual, family, and social life. It is necessary to pay attention to reducing the various problems of this group of women and increasing their quality of life at different levels, especially by social workers.

    Keywords: Content analysis, Women with temporary marriage experiences, Harmful social environment
  • فاطمه عادلی نژاد*، امین فرجی، فردین علیپور
    مقدمه و اهداف

    هدف از این پژوهش اعتبار سنجی پرسشنامه اثرات اجتماعی کووید- 19 (SISQ  ) در دانشجویان ایرانی است.

    روش کار

    مطالعه حاضر مطالعه ای توصیفی- تحلیلی از نوع اعتبارسنجی است و جامعه آماری آن شامل دانشجویان دانشگاه های تهران در سال تحصیلی 99- 400 بودند که 300 نفر از آن ها به صورت داوطلب در این پژوهش شرکت کردند. پس از بررسی روایی محتوا، جهت بررسی روایی سازه از تحلیل عامل اکتشافی و تاییدی و برای بررسی پایایی از ضریب آلفای کرونباخ و ضریب همبستگی درون خوشه ای استفاده شد؛ برای بررسی بیشتر متغیرهای اصلی پژوهش آزمون های ضریب همبستگی پیرسون و تی مستقل استفاده گردید؛ تحلیل ها با استفاده از نرم افزار SPSS25 و AMOS26 انجام شد.

    یافته ها

    در بررسی روایی پرسشنامه گویه هفتم، طبق نظر اساتید، فاقد روایی محتوایی (16/0cvr=) بود؛ چهار مولفه فاصله اجتماعی، مطلوبیت اجتماعی، اطلاعات اجتماعی و اضطراب اجتماعی در تحلیل عامل اکتشافی استخراج شدند که با هم 99/57 درصد واریانس پرسشنامه را تبیین می کردند؛ نتایج حاصل از تحلیل عاملی تاییدی مدل 4 عاملی را، بعد از فرآیندهای آرایشی و پیرایشی، تایید کرد (26/85=χ2 09/0=p؛ 93/0=IFI، 93/0=CFI، 05/0=RMSEA)، ضریب آلفای کرونباخ و ضریب همبستگی درون خوشه (ICC=intraclass correlation coefficient) برای پرسشنامه نهایی برابر 80/0 شدند؛ همبستگی همه گویه ها با نمره کل پرسشنامه مثبت و معنی دار بود و مقادیر از 49/0 تا 65/0 متغیر بودند. میانگین (انحراف معیار) سن افراد موردمطالعه 07/24(27/6) سال است.

    نتیجه گیری

    پرسشنامه 14 گویه ای اثرات اجتماعی کووید- 19 در دانشجویان از روایی و پایایی قابل قبولی برخوردار است. مطالعات بیشتر در سایر جمعیت ها پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: اعتبارسنجی, اثرات اجتماعی, کووید 19, دانشجویان
    F Adelinejad*, A Faraji, F Alipour
    Background and Objective

    The aim of this research is validation of questionnaire of covid-19 social effects (SISQ) on Iranian students. 

    Methods

    The current study is a descriptive-analytic validation-type study and its statistical population was consisted of students of University of Tehran who 300 of them took part in this research voluntarily. After study of content validity, exploratory and confirmatory factor analysis was used to study construct validity and Cronbach Alfa and cluster correlation coefficients were utilized to study the reliability; for further study on main variables of research, Pearson correlation and T tests were used; analyses were conducted by SPSS25 and AMOS26 softwares. 

    Results

    In study of validity of seventh item questionnaire, based on professors’ opinion, it was out of content validity (cvr= 0.16); in exploratory factor analysis, four social distance, social acceptance, social information and social anxiety factors were extracted which expressed 57.99 percent variance of questionnaire; results of confirmatory factor analysis confirmed the 4-factor model after adding and omitting processes (RMSEA= 0.05, CFI= 0.93, IFI= 0.93, p= 0.09, x2= 85.26), Cronbach Alfa and interclass correlation coefficients were equal to 0.8 for the final questionnaire; correlation of all items with the total mark was positive and meaningful and the values varied from 0.49 to 0.65. Average (standard deviation) of studied people’s age was 24.07 (6.27) year.

    Conclusion

    14-item questionnaire of covid-19 social effects on students has acceptable validity and reliability.Further studies in other populations are suggested.

    Keywords: Validation, Social effects, Covid 19, Students
  • زهره علوی، فردین علیپور*، حسن رفیعی
    اهداف

     بازنشستگی یک موضوع بالقوه چالش برانگیز در سالمندی است که تاثیرات متفاوتی در ابعاد مختلف زندگی افراد سالمند ایجاد می کند. این مطالعه با هدف درک پیامدها، موانع و تسهیل کننده های روانی اجتماعی بازنشستگی انجام شد. 

    مواد و روش ها

    در این پژوهش از روش تحلیل محتوای کیفی قراردادی استفاده شد. نمونه ها با استراتژی حداکثر تنوع و به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. نمونه این تحقیق را 22 نفر از افراد دارای تجربه یا تخصص در حوزه بازنشستگی تشکیل دادند. داده ها با تکنیک مصاحبه نیمه ساختاریافته در بازه زمانی اسفند ماه 1397 تا شهریور ماه 1398جمع آوری شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از رویکرد گرانهایم و لاندمن انجام شد. 

    یافته ها

     مشارکت کنندگان این پژوهش 59 درصد مرد و 41 درصد زن بودند. بر اساس نتایج مطالعه، چهار طبقه اصلی و سیزده زیرطبقه استخراج شد که جنبه های مختلف روانی و اجتماعی پدیده بازنشستگی را پوشش می دادند. طبقه چالش های روانی و اجتماعی شامل زیرطبقات محرومیت عاطفی، کاهش تاب آوری روانی، فقدان نقش، انزوای اجتماعی و چالش های خانوادگی بود. دو زیرطبقه توسعه علایق و فعالیت های فعالانه و آزادی و رهایی، طبقه رشد بعد از بازنشستگی را تشکیل دادند. در طبقه موانع سازگاری بازنشستگی، زیرطبقات مشکلات در سلامت، فقدان برنامه بازنشستگی و نقص ساختار کلان شناسایی شدند. زیرطبقات ویژگی های فردی، ویژگی های شغلی و سیستم های حمایت اجتماعی نیز در طبقه تسهیلگرهای زمینه ای و حمایتی قرار گرفتند. 

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش نشان داد که افراد در مرحله بازنشستگی با چالش های روانی اجتماعی و یا فرصت های رشددهنده مواجه می شوند. گرچه موانع و تسهیلگرهایی نیز در سازگاری با بازنشستگی نقش دارند؛ بنابراین توجه به آماده سازی برای بازنشستگی موضوع مهمی در حوزه خدمات سالمندی مطرح می شود. ارایه دهندگان خدمات سالمندی و متخصصان سلامت می توانند با استفاده از نتایج این مطالعه در مداخلات خود، زمینه ارتقای بهزیستی روانی و اجتماعی بازنشستگان و خانواده های آن ها را فراهم کنند.

    کلید واژگان: بازنشستگی, بهزیستی روانی اجتماعی, سالمندی
    Zohreh Alavi, Fardin Alipour*, Hassan Rafiey
    Objectives

    Retirement is a potentially challenging event in old age that has different‏ effects on older people’s lives. This study aims to identify the psychosocial consequences, barriers, and facilitators of adaption to retirement in Iran.

    Methods & Materials

    In this study, we used conventional content analysis. The samples consisted of 22 people with experience or expertise in the field of retirement, who were selected by maximum diversity and purposeful sampling strategy Data were collected through semi-structured interviews from February 2019 to September 2019. Graneheim and Lundman's approach was used for data analysis.

    Results

    Of 22 participants, 59% were male and 41% were female. Four main categories and 13 sub-categories were extracted covering different psychosocial aspects of adaption to retirement Including: Psychosocial challenges (emotional deprivation, reduced psychological resilience, role loss, social isolation, and family challenges), post-retirement development (developing interests and activities, and feeling of being free), barriers to retirement adaptation (health problems, lack of a retirement plan, and macro-structural deficiencies), and contextual/supportive facilitators (individual characteristics, job characteristics, and social support systems).

    Conclusion

    After retirement, people face psychosocial challenges or opportunities for development. In the meantime, some barriers and facilitators can affect adaption to retirement. Therefore, preparation for retirement is an important issue in the field of gerontology services. Elderly care providers and health professionals can benefit from the finding of this study in their interventions to promote the psychosocial well-being of retirees and their families.‎

    Keywords: Retirement, Psychosocial well-being, Aging
  • پری ورمقانی، فردین علیپور*، غلامرضا قائد امینی هارونی، محمدحسین جوادی
    اهداف 

    خودکشی و رفتار خودکشی گرایی (فکر خودکشی، نقشه خودکشی و اقدام به خودکشی) مسئله ای پراهمیت و درخور توجه و یکی از مشکلات عمده برای نظام سلامت روانی و اجتماعی در تمام جهان است. این پدیده علاوه بر زیان های شخصی، خانوادگی، زیانی اجتماعی نیز محسوب می شود. همچنین خودکشی مشکلی روانی و اجتماعی و از جمله آسیب های اجتماعی است که توجه فوری مراکز مرتبط را می طلبد. پیشگیری از خودکشی نیازمند رویکردی جامع است که دربرگیرنده مداخلاتی در ابعاد جسمی، روانی، اجتماعی، معنوی و اجرای طیف گسترده ای از اقدامات روانی و اجتماعی است؛ از حمایت اجتماعی و آموزش مهارت های زندگی گرفته تا مشاوره، پیگیری ها و درمان اختلالات روانی. با اقدام برای کاهش افکار خودکشی، می توان به استفاده از رویکردهای مختلف، به عنوان بخشی از رویکردهای پیشگیرانه برای مقابله با این آسیب توجه کرد. مددکاران اجتماعی یکی از گروه های تخصصی ای هستند که با این مشکل در بین مردم، ارتباط نزدیکی دارند. رویکردی که در مددکاری اجتماعی بتواند بیشترین تاثیر را در کاهش افکار خودکشی داشته باشد، رویکرد حل مسئله است. در این رویکرد تمرکز بر فرد و حل مسئله اش است که مخالف برچسب زنی است و بر توانایی ها، ارتقای آنان در مراجع و توانمندسازی افراد تاکید دارد. هدف از این پژوهش تعیین میزان اثربخشی مددکاری گروهی با رویکرد حل مسئله در کاهش میزان افکار خودکشی در زنان مراجعه کننده به مراکز روان شناسی و مددکاری اجتماعی بود.

    روش بررسی

    مطالعه حاضر نیمه تجربی و از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل تصادفی است. جمعیت آماری شامل همه مراجعه کنندگان به کلینیک های مددکاری اجتماعی و مراکز مشاوره در سطح شهرستان قروه در سال 1396 بودند. با توجه به اهمیت دسترسی به نمونه تحقیق و همکاری کلینیک و مراکز روان شناسی، 30 نفر از افراد مایل به شرکت در مطالعه و دارای افکار خودکشی که از طریق پرسش نامه و مصاحبه روان پزشکی شناسایی شده بودند، پس از گرفتن رضایت کتبی و با استفاده از روش تصادفی سازی بلوکی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. تعدادی از نمونه ها به دلیل رعایت نکردن شرایط حضور در مداخله ریزش داشتند که درنهایت 12 نفر در گروه آزمایش و 11 نفر درگروه کنترل تا پایان مداخله حضور داشتند. ابزار پژوهش پرسش نامه افکار خودکشی بک و همچنین مداخله مددکاری اجتماعی با رویکرد حل مسئله در گروه آزمایش بود و در گروه کنترل آموزش راهبردهای مقابله ای انجام شد. تمامی تحلیل های صورت گرفته در این مطالعه با استفاده از نرم افزار SPSS انجام گرفت و برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس استفاده شد.

    یافته ها 

    یافته های مطالعه نشان داد مداخله مددکاری اجتماعی گروهی با رویکرد حل مسئله از نظر آماری تفاوت معناداری با گروه کنترل داشت و توانسته بود نمره کل افکار خودکشی را نسبت به گروه کنترل به صورت معناداری کاهش دهد (P<0/05). نتایج تحلیل های مختلف در دو گروه نشان داد مداخله مددکاری گروهی بر چهار خرده مقیاس میل به مرگ، آمادگی برای خودکشی و تمایل به خودکشی و عوامل بازدارنده یا میزان کنترل خود تاثیر معنادار دارد (0/001).

    نتیجه گیری 

    نگاه جامع به عوامل اجتماعی موثر بر خودکشی، به ویژه مداخلات گروهی مددکاری اجتماعی که رویکرد چندجانبه نسبت به مشکل اجتماعی دارند، می تواند بر کاهش افکار خودکشی موثر باشد و زمینه را برای ارتقای کیفیت زندگی گروه های مختلف جامعه فراهم کند که با توجه به ماهیت مددکاری گروهی با رویکرد حل مسئله، بسیار کارا و نوید بخش است و همچنین می تواند دریچه ای برای گسترش مداخلات مددکاران اجتماعی برای مداخله در بحران خودکشی باشد.

    کلید واژگان: فکر خودکشی, مددکاری گروهی, رویکرد حل مسئله
    Pari Varmaghani, Fardin Alipour*, Gholamreza Ghaedamini Harouni, Mohammad Hosein Javadi
    Objective

    Suicide and suicidal behavior (suicidal ideation, suicidal plan, and suicidal act) as one of the major problems in the social and psychological health system is an important and significant issue around the world. In addition to personal and family damage, this phenomenon is also a social loss. Suicide is also a psychological and social problem which is one of the social traumas that requires immediate attention from relevant centers. Preventing suicide requires a comprehensive approach that includes physical, mental, social, and spiritual interventions, and the implementation of a wide range of psychosocial and social actions from social support and life skills training to counseling, follow-up, and treatment for mental disorders. It is possible to consider the action to reduce suicidal ideation using different approaches as part of preventive approaches to deal with this harm. Social workers as one of the specialized groups are closely associated with this problem. Their approach to have the more impact on reducing suicidal ideation is the problem-solving, which focuses on the individual and his decision-making problem, which is opposed to stigmatizing and instead emphasizes on abilities, promotion, and empowerment.  The purpose of this study was to determine the effectiveness of group Social Work intervention with a problem-solving approach to reducing suicidal ideation in females referring to psychology and Social Work clinics.

    Materials & Methods

    In this study, quasi-experimental design with a randomized control group was used. The statistical population included all cases referring to Social Work clinics and counseling centers and clinics in Qorveh in 2017. Considering the importance of access to research samples and with the collaboration of psychiatric centers, 30 individuals willing to participate in the study and with suicidal ideation identified through a psychiatric interview, was divided into two experiment and control groups after giving written consent and using Block randomization method. A number of samples were dropped due to non-compliance with the intervention, of which 12 were in the experiment group and 11 were in the control group until the end of the intervention. The research tool was Beck Scale for Suicidal Ideation (BSSI) Questionnaire. In the experiment group, Social Work intervention with problem-solving approach and in the control group, training package of coping strategies was performed. All analyses were performed using SPSS software and covariance analysis was used to analyze the data.

    Results

    The findings of the study showed that group Social Work intervention with a problem-solving approach statistically had a significant difference with the control group and could reduce the total score of suicidal ideation significantly, compared to the control group (P<0.05). The findings of different analyzes in two groups showed that Social Work with problem-solving approach was more effective than the training package of coping strategies in reducing the suicidal ideation of women referring to clinics. The results of various analyzes in the two groups showed that the group work intervention had a significant effect on the four subscales: a desire for death, preparing for suicide, suicidal tendency, and the inhibitory factors or self-control (P<0.001). Also, the power of a test (Cohen effect size), there are four major dimensions of suicidal ideation in the Social Work intervention compared to the training package of coping strategies. 

    Conclusion

    A comprehensive look at the social factors affecting suicide, especially group Social Work interventions that take a multilateral approach to a social problem, can reduce suicidal ideation and provide the basis for improving the quality of life of different groups of society. Regarding the nature of group Social Work with a problem-solving approach, it is very effective and promising and can also open a door to expanding Social Worker interventions in intervening in a suicidal crisis.

    Keywords: Suicidal ideation, Group Social Work, Problem-solving approach
  • حسن رفیعی، فردین علی پور*، عایشه علیار، میترا بهرامی
    مقدمه
    همسرآزاری به عنوان یکی از مهم ترین انحرافات اجتماعی در بسیاری از جوامع مطرح است. سنجش وضعیت همسرآزاری، نیازمند داشتن ابزارهای بومی با ویژگی های سنجش مناسب است. این مطالعه به بررسی ساخت و رواسازی نسخه کوتاه پرسشنامه تجربه همسر آزاری در شهر تهران پرداخته است.  
    روش ها
    در این مطالعه روش شناختی، با استفاده از بررسی گسترده متون مرتبط، مخزن اولیه گویه ها طراحی و در اختیار نمونه ای به حجم 555 نفر از افراد متاهل شهر تهران که با استفاده از نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب شده بودند، قرار گرفت. برای تعیین روایی گویه ها از تحلیل عاملی اکتشافی با چرخش واریماکس و برای تعیین پایایی ابزار از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد.
    یافته ها
     بعد از انجام تحلیل عاملی، 19 گویه در مدل باقی ماند که بر روی 5 عامل (خشونت عاطفی، خشونت کلامی، خشونت جنسی، خشونت جسمی سبک، و خشونت جسمی سنگین) بار شدند. این عوامل در مجموع حدود 68% از واریانس کل سازه را تبیین کردند. پایایی پرسشنامه نیز از طریق محاسبه مقدار ضریب آلفای کرونباخ محاسبه و مورد تایید قرار گرفت.
    بحث
     پرسشنامه ساخته شده از حجم و تنوع مناسبی از سوالات برخوردار است و نتایج تحلیل عاملی و آلفای کرونباخ موید ویژگی های مناسب این ابزار برای سنجش تجربه همسرآزاری است.
    کلید واژگان: پایایی, تجربه همسرآزاری, تحلیل عاملی, روایی
    Hassan Rafie, Alipour Fardin*, Aysha Aliyar, Mitra Bahrami
    Introduction
    Wife abuse is considered as a social deviance in many societies. In order to measure wife abuse, access to a valid and reliable questionnaire is necessary. This study aimed to test the reliability and validity of a questionnaire which designed to measure wife abuse.
    Method
    In this methodological study, we used multistage sampling to select 557 married persons from Tehran. The initial questionnaire was developed by item generation through comprehensive literature review and existing scales. The validity and the reliability of the questionnaire have been examined by Varimax exploratory factor analysis and Cronbach's alpha respectively.
    Results
    The result of exploratory factor analysis led us reduce the number of items of the questionnaire to 19 and load them on 5 factors including mild physical violence, severe physical violence, emotional violence, sexual and verbal violence. The variance of these selected subscales was explained as 72% of all the constructs. The reliability of the questionnaire was also approved by Cronbach's alpha. Internal consistencies for all factors exceeded 0.70.
    Discussion
    The final questionnaire contains not only a suitable number of questions but also it covers a variety of factors. The results of our analysis shows that it can be used as the suitable tool for measuring the wife abuse in Iran.
    Keywords: employed women, sexual harassment, Theory of routine activities, violence
  • الهام ترابی مومن *، غنچه راهب، فردین علی پور، اکبر بیگلریان
    هدف زنان سرپرست خانوار یکی از گروه های اقلیت زنان هستند که نه تنها در ایران، بلکه در دیگر کشورهای جهان اعم از توسعه یافته و در حال توسعه نیز با مشکلات زیادی دست به گریبان هستند. این گروه به طور معمول با مشکلات و موانع زیادی در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی مواجه هستند. وظایف دشوار و متعددی که به اجبار به زنان محول می شود، فشارها و تنش های بیش از حد توان و ظرفیت به آن ها وارد می کند که به مرور آن ها را به سمت ناراحتی های روحی و روانی سوق می دهد. با توجه به طیف وسیع مسائل، مشکلات، محدودیت ها و آسیب پذیری زنان سرپرست خانوار و همچنین با توجه به اینکه زنان سرپرست خانوار یکی از گروه های هدف مددکاران اجتماعی هستند، ارائه خدمات حرفه ای و تخصصی از سوی مددکاران اجتماعی با هدف توانمندسازی روانی و اجتماعی این قشر از جامعه حائز اهمیت است. بنابراین، هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مداخله مددکاری اجتماعی گروهی با رویکرد توسعه بر توانمندسازی روانی و اجتماعی زنان سرپرست خانوار است.
    روش بررسی این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل زنان سرپرست خانوار ساکن شهر تهران بود. نمونه این پژوهش از بین زنان سرپرست خانوار تحت پوشش موسسه امام علی (ع) انتخاب شدند که شرایط ورود به پژوهش (زن سرپرست خانوار، سواد خواندن و نوشتن، سن 20 تا 45 سال و تمایل به شرکت در پژوهش) را داشتند. نمونه گیری با روش تصادفی ساده انجام شد. از میان جامعه آماری، 60 نفر از زنان سرپرست خانوار انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. برنامه آموزشی مداخله مددکاری اجتماعی گروهی با رویکرد توسعه در 10 جلسه و هر جلسه 90 دقیقه برای گروه آزمایش انجام گرفت. گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. به منظور سنجش میزان توانمندسازی روانی و اجتماعی زنان سرپرست خانوار، قبل از شروع و بعد از پایان جلسات، پرسش نامه مشخصات جمعیت شناختی و پرسش نامه توانمندی روانی و اجتماعی بین افراد شرکت کننده توزیع و تکمیل شد. در این تحقیق از پرسش نامه مشخصات جمعیت شناختی، چک لیست متغیرهای جمعیت شناختی و پرسش نامه توانمندی روانی و اجتماعی استفاده شد که بهاره محمدمرادی در سال 1389 آن را ساخته است. روایی صوری و سازه و پایایی این ابزار تایید شده است. در این پژوهش، محقق روایی و پایایی این پرسش نامه مجددا سنجید. آلفای کرونباخ کل پرسش نامه 79/0 بود. اساتید دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی روایی صوری و محتوایی پرسش نامه را تایید کردند. برای تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 22 و آمار توصیفی نظیر میانگین، فراوانی و انحراف معیار و آمار استنباطی شامل آزمون لون، کولموگروف اسمیرنوف، تی زوجی و تحلیل کوواریانس استفاده شد.
    یافته ها نتایج این پژوهش نشان داد بین توانمندی روانی و اجتماعی زنان سرپرست خانوار قبل و بعد از مداخله تفاوت آماری معناداری وجود دارد. وجود تفاوت معنادار در زیرمقیاس های توانمندی روانی شامل عزت نفس، خوداثربخشی، استقلال فکری و احساس قدرت (001/0P<) و زیرمقیاس های توانمندی اجتماعی شامل مشارکت در امور اجتماعی و جمع گرایی تایید می شود (001/0P<). همچنین در توانمندی روانی با ابعاد عزت نفس، خوداثربخشی، استقلال فکری، احساس قدرت و در توانمندی اجتماعی با ابعاد مشارکت در امور اجتماعی و جمع گرایی بین افراد آموزش دیده با افراد آموزش ندیده تفاوت معناداری وجود دارد (001/0P<).
    نتیجه گیری با توجه به نتایج به دست آمده از این مطالعه می توان گفت که برگزاری جلسات مداخله مددکاری اجتماعی گروهی با رویکرد توسعه بر توانمندسازی روانی و اجتماعی زنان سرپرست خانوار موثر است. بنابراین به کارگیری گسترده تر این نوع مداخله توسط متخصصان، می تواند بر توانمندسازی و بهبود سطح زندگی این گروه از افراد جامعه موثر باشد.
    کلید واژگان: مددکاری اجتماعی گروهی, توانمندسازی روانی و اجتماعی, زنان سرپرست خانوار
    Elham Torabi Momen*, Ghoncheh Raheb, Fardin Ali Pour, Akbar Biglarian
    Objective Female-headed households are one of the minority groups of women in Iran and other countries, grappling with many problems. This group normally face with too many obstacles in their personal, family and social life. So much difficult tasks assigned to these women, put unbearable pressure and tensions on them, and gradually makes them susceptible to a variety of mental disorders. Considering the wide range of issues, problems, limitations and vulnerability of female-headed households and their being as one of the target groups of social workers; it is important to provide professional services by social workers with the aim of psychosocial empowerment of this group. Thus the present study aimed to investigate the effectiveness of group social work intervention with developmental approach on psychosocial empowerment of female-headed households.
    Materials & Methods This research was quasi-experimental with pretest/posttest design and control group. The study population consisted all female-headed households living in Tehran. The sample of women heads of households were randomly chosen from the Guide Institute of Imam Ali (AS). The inclusion criteria were the ability to read and write, aged 20 to 45 years, and willingness to participate in the study. Finally, a total of 60 women heads of households were selected and randomly divided into two intervention and control groups. Group social work intervention with developmental approach was taught in eight 90-minute sessions to the experimental group. The control group did not receive intervention. In order to assess the psychosocial empowerment of women heads of household before the first session and after the last session, social demographic data and psychological empowerment questionnaire were distributed among the participants and were filled by them. In this study, questionnaires on demographic information and Moradi (2010) sociopsychological empowerment questionnaire were used. Construct validity and reliability of the questionnaires have been approved. Also the validity and reliability of the questionnaire was assessed by the investigator again. The Cronbach α of the questionnaire was equal to 0.79. The content and face validity of the questionnaire were confirmed by the University of Welfare and Rehabilitation Sciences. The data were analyzed by SPSS 22. The analyses were performed by descriptive statistics such as mean, frequency, standard deviation and inferential statistics, including Levine, KS, paired t test, and covariance.
    Results The results showed a significant difference between psychological empowerment of women headed households, before and after the intervention. This significant difference was observed in the scales of psychological empowerment, including self-esteem, self-efficacy, intellectual independence and sense of power (PConclusion According to the study results, group social work intervention sessions with psychosocial developmental approach to empowering female-headed households is effective. The wider use of this type of intervention by professionals can empower and improve the lives of this group of people.
    Keywords: Social work with group, Psychosocial empowerment, Female-headed households
  • مریم لطیفیان، ملیحه عرشی، فردین علی پور، غلامرضا قائد امینی هارونی
    مقدمه
    شناسایی عوامل تاثیرگذار بر طلاق عاطفی با توجه به تبعات بسیار سوء این مشکل اجتماعی، می تواند نقش مهمی را در پیشگیری از وقوع آن بازی کند. به نظر می رسد یکی از دلایل اصلی طلاق عاطفی، پدیده خشونت خانگی علیه زنان باشد. پژوهش حاضر با هدف شناخت رابطه خشونت علیه زنان با طلاق عاطفی در بین زنان متاهل شهر تهران انجام شده است.
    روش
    پژوهش حاضر از نوع مطالعات پیمایشی-همبستگی (مقطعی) است که رابطه خشونت خانگی علیه زنان و طلاق عاطفی را مورد مطالعه قرار می دهد. جامعه ی آماری این پژوهش شامل تمام زنان متاهل شهر تهران در سال 1395 می باشد. برای انتخاب زنان متاهلی که با همسر خود درحال زندگی هستند از روش نمونه گیری خوشه ای(چندمرحله ای) استفاده شد. حجم نمونه ی برآورد شده 402 نفر می باشد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه طلاق عاطفی گاتمن(2000) و پرسشنامه خشونت خانگی علیه زنان حاج یحیی(2001) استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها پس از جمع آوری آن ها به کمک نرم افزار SPSS نسخه 22 و بهره گیری از آزمون های آماری پیرسون، اسپیرمن وتحلیل رگرسیون لوجستیک انجام گردید.
    نتایج
    نتایج پژوهش نشان داد که رابطه مثبت و معناداری بین خشونت علیه زنان با طلاق عاطفی وجود دارد. و ابعاد خشونت خانگی علیه زنان بین 2/40% تا 7/53% از تغییرات واریانس طلاق عاطفی را پیش بینی می کند. از بین متغیرهای دموگرافیک، پایگاه اقتصادی-اجتماعی با طلاق عاطفی رابطه مثبت و معنادار داشته و بین سن، مدت ازدواج و تعداد فرزندان با طلاق عاطفی ارتباط معناداری مشاهده نشد.
    بحث و نتیجه گیری
    خشونت خانگی علیه زنان مشکلات شدیدی به خانواده تحمیل می کند. زنان دچار خشونت خانگی نیازمند توجه بیشتر در جهت کاهش طلاق عاطفی هستند. نتایج این مطالعه به سیاست گذاران و برنامه ریزان کار با خانواده و زنان پیشنهاد می کند که در برنامه ریزی سیاست اجتماعی و مداخلات مرتبط در حوزه سلامت، به نقش خشونت خانگی علیه زنان در طلاق عاطفی توجه نموده و از آن استفاده نمایند. این سیاست گذاری ها و تدوین مداخلات مرتبط می تواند به کاهش آمارهای طلاق رسمی نیز کمک کند.
    کلید واژگان: طلاق, طلاق عاطفی, خشونت خانگی, زنان
    Maryam Latifian, Maliheh Arshi, Fardin Alipour, Gholamreza Ghaedamini Harouni
    Introduction
    Emotional divorce has very bad persistent effects on victims, therefore recognizing of risk factors is very important. Domestic violence against women plays an important role in the occurrence of emotional divorce. It seems that one of the main reasons for emotional divorce is domestic violence against women. This study is aimed to investigate the relationship between violence against women with emotional divorce among married women in Tehran.
    Methods
    This study is an analytical-correlation study that studies the relationship between domestic violence against women and emotional divorce. The study population consisted of all married women in Tehran in 2016. Cluster sampling (multi-stage) was used for choosing married women who are living with their husbands. The estimated sample involves 402 persons. To collect data, Guttmann emotional divorce questionnaire (2000) and HAJ YAHYA domestic violence against women questionnaire (1988) were used. Data analysis was done after collecting them by SPSS software version 22 and the use of Pearson, Spearman and logistic regression analysis statistical tests.
    Results
    Results showed that there is a significant positive relationship between violence against women and emotional divorce; and dimensions of domestic violence against women predict between 40.2 to 53.7 percent of variance changes of emotional divorce. Among the demographic variables, economic and social status had a significant positive correlation with emotional divorce; and there was no significant relationship between age, duration of marriage and number of children with emotional divorce.
    Conclusions
    Domestic violence against women imposes severe problems to the family. In order to reduce emotional divorce and formal divorce; more attention are needed by women experiencing domestic violence. The results of this study suggest to policy makers and planners who working with families and women to pay attention to the role of domestic violence against women and focus on emotional divorce and use it in their social policy planning and related interventions in the health sector. The formulation of policies and related interventions can also help to reduce the official divorce statistics.
    Keywords: Divorce, Emotional Divorce, Domestic Violence, Females
  • حسن رفیعی، فردین علیپور، فاطمه خزایلی پارسا، علی فرهودیان
    مقدمه
    برای پیشگیری از آسیبهای اجتماعی نظیر اعتیاد در دانشجویان که گروه سرآمد، مطالبه گر، و مطلعی هستند، روش های متفاوتی را باید در پیش باید گرفت. این تفاوت، به ویژه در دانشجویان رشته های پزشکی که آشنایی بیشتری با مواد و آثار آنها دارند، برجسته تر می شود. تجربه اجرای برنامه های مشابه قبلی نیز در طراحی این روش باید مدنظر قرار گیرد. این مطالعه در جستجوی راهی برای دستیابی به این هدف انجام شده است.
    روش
    هدف و سابقه اقدامات قبلی همراه با مروری بر وضعیت اعتیاد در دانشجویان و نیز مطالعات انجام شده در مورد عوامل سبب شناختی اعتیاد در این گروه، با 30 نفر از صاحبنظران حوزه آسیبهای اجتماعی و سلامت روان که در اجتماعات دانشجویی سابقه فعالیت پیشگیرانه یا تحقیق در این زمینه را داشتند، درمیان نهاده شد و نظرات آنها با پست الکترونیک از اردیبهشت 1393 تا شهریور 1394 طی 3 دور مطالعه دلفی جمع آوری و در قالب یک مدل تدوین شد.
    یافته ها
    برای پیشگیری از اعتیاد و دیگر آسیبهای اجتماعی در دانشجویان، 9 اصل را مبنا باید قرار داد. از مهم ترین اصول این مدل، تاکید بر کیفیت زندگی به جای اعتیاد و آسیب اجتماعی، طراحی مداخلات با مشارکت دانشجویان و همکاری بین بخشی، و توجه به تفاوتهای منطقه ای است. همچنین ده گام برای اجرای مدل دانشجومحور استخراج شد که از جمله آنها می توان به تشکیل تیم و یا تیمهایی متشکل از افراد کلیدی دانشگاه، ارائه آموزشهای لازم، بررسی کاستی ها و داشته ها، طراحی و تدوین طرحهای مداخله ای اشاره کرد. تحلیل وضعیت، طراحی مداخله، پایش و ارزشیابی با روش مشارکتی نیز از مهم ترین گامهای اجرای این مدل است.
    بحث: استفاده از طیف وسیعی از متخصصان حوزه پیشگیری از اعتیاد در دانشجویان، استفاده از رویکردهای مشارکتی و پوشش نقاط ضعف مدلهای قبلی پیشگیری، می تواند این مدل را به مدل مناسبی برای ارتقاء کیفیت زندگی دانشجویان تبدیل کند.
    کلید واژگان: اختلال مصرف مواد, دانشجومحور, کیفیت زندگی
    Hassan Rafiey, Fardin Alipour, Fatemeh Khazaeli Parsa, Ali Farhodian Farhodian
    Introduction
    We need a different approach for prevention of social problems such as addiction in university students. Medical students need more attention because they are more familiar with some of the drugs. This study aimed to develop a model for this group.
    Method
    Along with an extensive literature review, we developed a preliminary model and used Delphi method to validate it. We collected comments of 30 social problems experts, who have good experiences in the field of prevention of substance abuse in students, by email from April 2014 to August 2015 during three rounds of Delphi study.
    Finding: For the prevention of addiction and other social problems among the students we must consider these principles: Emphasis on quality of life, active participation of the students in the prevention programs, and considering cultural differences in planning. These are main principles in this approach.
    Discussion
    Using opinions of a wide range of experts on prevention of addiction, using participatory approaches to cover the weaknesses of previous models are the most important strengths of this model.
    Keywords: Prevention, Quality of life, Student, centered, Substance abuse
  • محمد سبزی خوشنامی*، الهام محمدی، حمیدرضا خانکه، فردین علی پور
    تکرار حوادث اسیدپاشی در جامعه، به منزله مسئله اجتماعی، موضوعی درخور تامل است. بدون تردید یکی از جرائمی که در هر بار ارتکاب آرامش اجتماعی جامعه را به شدت برهم می زند اسیدپاشی است. بررسی عمیق جوانب مختلف این پدیده می تواند زمینه های مناسب برای کنترل موثر آن را فراهم کند. پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربه قربانیان اسیدپاشی انجام شده است.
    این تحقیق کیفی است و به روش نظریه مبنایی صورت گرفته است و برای گردآوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختار با قربانیان اسیدپاشی استفاده شده است. نمونه گیری برطبق اصول نمونه گیری تحقیقات کیفی با دوازده نفر از قربانیان اسیدپاشی صورت گرفت و تجزیه و تحلیل داده ها به روش اشتراوس و کوربین انجام شد.
    براساس تحلیل صورت گرفته مقوله های ارزشمندی زیبایی و بافتار سنتی، بستری بود که قربانیان پدیده اسیدپاشی را در آن تجربه می کردند. درصد سوختگی، ازدست رفتن زیبایی و تحصیلات به منزله شرایط میانجی بر تجربه آنها از اسیدپاشی نقش داشت و مقوله های محرومیت اجتماعی، سرسخت شدن، درماندگی، و بازماندن، پیامدهایی بود که قربانیان تجربه کرده بودند.
    پیامدهای روانی و اجتماعی اسیدپاشی به شدت آسیب زاست و قربانی تا مدت های طولانی و حتی تا پایان عمر درگیر آن خواهد بود. شناخت فرآیند ایجاد این پدیده و پیامدهای آن می تواند زمینه توان بخشی روانی و اجتماعی سریع تر و بهتر قربانیان را فراهم آورد و به تسهیل ورود مجدد آنها به جامعه منجر شود.
    کلید واژگان: اسیدپاشی, محرومیت های اجتماعی, نظریه مبنایی
    Mohammad Sabzi Khoshnami*, Elham Mohammadi, Hamidreza Khankeh, Fardin Alipur
    This paper, as a qualitative study, investigates the nature and dimensions of acid attacks based on victim’s experiences. It used grounded theory method according to Straus and Corbin approach. It was initiated by purposeful sampling and continued by applying theoretical sampling. 12 semi-structured interviews with 12 victims leaded to data collection. Interviews were analyzed according to open coding, axial coding and selective coding method.
    The analysis was conducted based on the following concepts extracted experienced by victims as considerable beauty, the traditional context, substance abuse and mental disorders caused by field conditions; and consequences compromised helplessness and retardation, readjustment and social deprivation categories. Also, burns and loss of beauty, sex and education as mediator conditions in this process were extracted.
    The study showed that acid attack means physical and psychic injuries for victims. Due to being multi-dimensional (illness, disability and victimization), it requires wide range of strategies at different levels. Social deprivation is the wide-spread consequence of acid attack for all victims despite different successful and unsuccessful ways they use to confront those injuries.
    Keywords: Acid Attack, Grounded Theory, Social Deprivation
  • حسن رفیعی، فردین علیپور *
    مقدمه
    اختلال مصرف مواد، پدیده ای اجتماعی است و تحقیق در حوزه اعتیاد نیازمند داشتن ابزارهای بومی با پایایی و روایی مناسب است. این مطالعه با هدف ساخت و رواسازی پرسشنامه نگرش جوانان به مواد انجام شده است.
    روش
    در این تحقیق پیمایشی، نمونه ای به حجم 510 نفر از دانشجویان 17 دانشگاه سراسر کشور و با استفاده از نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب شدند. با استفاده از پرسشنامه های موجود، مخزن اولیه گویه ها طراحی و جهت تعیین روایی گویه ها از تحلیل عاملی اکتشافی با چرخش واریماکس و برای تعیین پایایی ابزار از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد.
    یافته ها
    از مجموع گویه های اولیه بعد از انجام تحلیل عاملی اکتشافی، 25 گویه در مدل باقی ماندند که بر روی 5 عامل (تمایل به مواد، عدم تمایل به مشارکت فعال در پیشگیری، باور نادرست به آثار مثبت جسمی مواد، عدم برخورد فعال با مصرف مواد و باور نادرست به شیوع بالای مصرف مواد) بار شدند. این 5 عامل در مجموع حدود 61% از پراکنش (واریانس) کل سازه را تبیین کردند. همخوانی درونی گویه های پرسشنامه نیز با توجه به مقدار ضریب آلفای کرونباخ (82/0) تایید شد.
    بحث: حجم و تنوع شرکت کنندگان، نتایج مطلوب پایایی و روایی، و تعداد کم سوالات پرسشنامه نسبت به سایر پرسشنامه ها، آن را به ابزار مناسبی برای سنجش نگرش جوانان نسبت به مواد تبدیل کرده است.
    کلید واژگان: اختلال مصرف مواد, نگرش, روایی, تحلیل عاملی, پایایی
    Hassan Rafiey, Fardin Alipour
    Introduction
    Drug abuse is a phenomenon with social, cultural and economic dimensions. This problem has affected on large part of the workforce in many countries. This study aimed to examine the reliability and validity of youth attitude to substance abuse.
    Method
    using previous questionnaire’s we designed primary repository of items which then executed on a sample of 510 student’s of universities across the country in 2011-2012. We selected this students with a multistage sampling. For assessing the validity and reliability of this questionnaire we used of exploratory factor analysis and Cronbach's coefficient were used.
    Findings
    exploratory factor analysis revealed that 25 items in the model were loaded on 5 factors. These 5 subscales explained about 61 percent of variance of all construct. internal consistency of the total construct was satisfory as Cronbach's alpha coefficient was 0.82.
    Discussion
    The size and diversity of participants, validity of the results, and the relative shortness of questionnaire, made it a perfect tool for measuring attitudes of young people to drug abuse.
    Keywords: Substance abuse, Validity, Factor analysis, Reliability
  • سید حمید نبوی، فردین علیپور، علی حجازی، زهرا ربانی، وحید راشدی*
    مقدمه
    با توجه به روند رو به رشد جمعیت سالمندان، لزوم توجه به انواع حمایت اجتماعی در افزایش سلامت روانی سالمندان از اهمیت خاصی برخوردار است. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه حمایت اجتماعی و سلامت روان در سالمندان انجام پذیرفته است.
    روش کار
    این پژوهش توصیفی- تحلیلی در بین کلیه سالمندان شهر بجنورد در سال 1393 انجام پذیرفت، که 200 نفر از آنان با روش نمونه گیری تصادفی ساده وارد مطالعه شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات در این مطالعه پرسشنامه متغیرهای جمعیت شناختی، پرسشنامه حمایت اجتماعی نوربک و پرسشنامه سلامت روان بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها نیز از نرم افزارSPSS استفاده شد.
    نتایج
    در این مطالعه 200 سالمند شرکت کردند که 90 نفر (44/6 %) از آنان زن بودند. میانگین سن سالمندان 68/91 سال (انحراف معیار: 7/89) بود. براساس یافته ها میانگین سلامت روان 24/09 (انحراف معیار: 13/08) بود، که نشان دهنده وضعیت مناسب سلامت روان در آنان می باشد و خرده مقیاس عملکرد اجتماعی سلامت روان نیز، رابطه مثبت و معناداری با حمایت اجتماعی کل و سه خرده مقیاس دیگر آن یعنی حمایت کارکردی، عاطفی و مادی دارد.
    نتیجه گیری
    براساس یافته های این مطالعه افزایش حمایت اجتماعی سالمندان می تواند تاثیر مهمی بر سلامت روان و عملکرد اجتماعی آنان داشته باشد، لذا ضروری است که در برنامه ریزی های کلان کشور نیازها و شبکه اجتماعی سالمندی مورد توجه قرار گیرد.
    کلید واژگان: حمایت اجتماعی, سالمند, سلامت روان
    Introduction
    Due to the elderly growing population, different types of social support are very important in promoting their mental health. The main aim of this study was to investigate the relationship between social support and mental health in the elderly.
    Material and Methods
    In this descriptive-analytical study, 200 elderly of Bojnourd city were selected through simple random sampling. To gather the data, General Health Questionnaire (GHQ) and Norbeck Social Support Questionnaire (NSSQ) were used as well as a questionnaire containing demographic variables. Data analysis was completed through SPSS-16.
    Results
    A total of 200 elderly participated in the study. The sample consisted of 90 females (44.6 %) and the mean age of the elderly was 68.91 ± 7.89 years. According to the results, mean of GHQ score in the sample was 24.09 ± 13.08, which indicateed a fairly good level of mental health. In addition, social function had a significant correlation with total social support and subscales of functional, emotional and material.
    Conclusion
    Findings disclosed that increasing the social support of the elderly can put a significant impact on their mental health and social functioning. So, it is essential for the countries to consider the olderlys’ social network and necessities in their large scale plannings.
    Keywords: The elderly, Mental health, Social support
  • حسن رفیعی، فردین علی پور
    سوءمصرف مواد پدیده ای اجتماعی با ابعاد بهداشتی، فرهنگی و اقتصادی است که بخش عظیمی از نیروی انسانی بسیاری از کشورها را درگیر کرده است. پیش گیری از این مشکل اجتماعی که با توجه به حساسیت جامعه و اولویت آن باید سرلوحه سیاست های اجتماعی قرار گیرد، مستلزم شناخت وضع موجود و نیز عوامل خطر و محافظ آن است. نگرش افراد به مواد یکی از عواملی است که هم می تواند در شناخت وضع اعتیاد در گروه های مختلف جمعیتی به سیاست گذاران اجتماعی کمک کند و هم می تواند به منزله یکی از تعیین کننده های گرایش به سوءمصرف مواد مطالعه و کنترل شود. مطالعه حاضر با هدف اولیه سنجش وضعیت نگرش دانشجویان کشور به مواد صورت گرفته است. در این پژوهش نگرش 510 نفر از دانشجویان کشور که با استفاده از روش نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب شده بودند بررسی شده است. نتایج تحقیق نشان داد که میانگین نمره نگرش کل دانشجویان پسر به اعتیاد بیشتر از دانشجویان دختر است میانگین نمرات نگرش کل و خرده مقیاس های «تمایل به مواد» و «باور غلط به شیوع بالای مواد» در افراد مجرد بالاتر از افراد متاهل استولی در خرده مقیاس های «عدم مشارکت فعال در برنامه های پیش گیری و درمان» و «عدم برخورد فعال با اعتیاد» این تفاوت ها از نظر آماری معنادار نبودند. در اکثر خرده مقیاس های نگرش به مواد، میانگین نمرات نگرش در دانشجویان ساکن منزل دانشجویی بیشتر از دانشجویان ساکن در مسکن شخصی و خوابگاه ها بود ولی این تفاوت برای خرده مقیاس «عدم برخورد فعال با اعتیاد» ازنظر آماری معنادار نبود. به نظر می رسد عواملی مانند پیوندهای اجتماعی و منابع کنترل درونی و بیرونی، دسترسی به هنجارهای موید مصرف مواد، زندگی در کانون گرم خانواده، و سرپرستی و نظارت مناسب خانواده بر امور دانشجویان می تواند در شکل دهی و اصلاح نگرش به مواد نقش داشته باشد.
    کلید واژگان: مصرف مواد, نگرش, پرسش نامه نگرش به مواد
  • محمد سبزی *، هادی معتمدی، حسن رفیعی، فردین علی پور
    مقدمه
    امروزه، اعتیاد از مشکلات اجتماعی اساسی است. عوامل مختلفی در گرایش افراد، به خصوص جوانان به سوءمصرف مواد تاثیر دارند. اعتیاد والدین و به خصوص اعتیاد پدر خانواده ممکن است باعث آشفتگی و گرایش دیگر اعضای خانواده به اعتیاد شود؛ با این حال در این خانواده ها، افرادی وجود دارند که در برابر این مشکل، مقاومت می کنند. آن ها با وجود داشتن پدر معتاد، دچار سوءمصرف مواد نمی شوند، و در اصطلاح در برابر اعتیاد ناشی از داشتن پدر معتاد، تاب آوری دارند. مطالعات بسیاری در خانواده ها، نقش پیشگیرانه نظارت و صمیمیت والدین را در برابر اعتیاد و دیگر انحرافات اجتماعی نشان داده اند. اکنون می خواهیم بررسی کنیم که آیا سازه های متناظر با نظارت و صمیمیت والدین در جامعه، یعنی کنترل اجتماعی و حمایت اجتماعی نیز با تاب آوری در برابر سوءمصرف مواد در پسران دارای پدر معتاد مرتبط است یا نه.
    روش
    در طول پژوهش مورد شاهدی در دو گروه، گروهی افراد معتادی که پدرشان هم معتاد بود (گروه غیرتاب آور یا شاهد) و دیگری، برادرهای غیرمعتاد آن ها (گروه تاب آور یا مورد همتا شده)، پرسش نامه های کنترل اجتماعی و حمایت اجتماعی اجرا شده است. در تحلیل داده ها از آزمون های مربع خی و تی مستقل و رگرسیون لجیستیک استفاده شد.
    یافته ها
    کنترل اجتماعی و حمایت اجتماعی در گروه تاب آور به طور معنی داری بیش تر از گروه غیرتاب آور بود (001/0> p). رگرسیون لجیستیک نشان داد که سه بعد از کنترل اجتماعی (نظارت اجتماعی و نوع نگرش به مواد و نحوه استفاده از اوقات فراغت پیش بینی کننده های معنی دار تاب آوری در برابر سوءمصرف مواد است.
    بحث: تاب آوری در برابر سوءمصرف مواد در پسران دارای پدر معتاد، تحت تاثیر کنترل اجتماعی قرار دارد.
    کلید واژگان: پسران دارای پدر معتاد, تاب آوری, حمایت اجتماعی, سوء مصرف مواد, کنترل اجتماعی
    Mohammad Sabzi *, Hadi Motamedi, Hassan Rafiey, Fardin Alipour
    Interdiction: Statement of issue: Today، addiction is one of the most essential social problems. Several factors influence the tendency of people، especially the young''s who abuse drugs Parents who abuse drug or are addicted، especially fathers، can cause familial distortion and tendency of other family members to addiction. However، in these families، there are people who despite parents with substance abuse and addiction problems، are resident to addiction and so they have resiliency to the dugs. This study examined the relationship of social control and social support with resiliency against drug abuse in the children of addicted fathers.
    Method
    Design was case - control. Sampling was non-randomized. Data gathered through both social control and social support questionnaires and a demographical researcher- made scale. Data were analyzed by Chi-square test، independent sample t-test and logistic regression.
    Findings
    Social commitment، social isolation، attitude to drug abuse، use of recreational facilities، cultural and social support، were significantly higher in resilient Group than in non-resilient (control)، group. There was not any difference between two groups about social control. Logistic regression analysis of variables revealed that social control، attitude to drug abuse and using recreational - cultural facilities are predictors of resiliency against drug abuse.
    Discussion
    The results of this study suggest that social control، attitude to drug abuse and recreational - cultural facilities are major determinants of resiliency against drug abuse in the sons of fathers who are addicted.
    Keywords: male offspring of addicted fathers (Sons of addicted parents), resiliency, social support, drug abuse, social control
  • سجاد کریمی مزیدی *، حسن زارعی محمود آبادی، رمضانعلی قادری ثانوی، کرم حبیب پور، فردین علیپور
    مقدمه
    مفهوم «سرمایه اجتماعی» به دلیل ماهیت و محتوایی که دارد، تقریبا با تمامی موضوعات مطرح در حوزه انسانی و اجتماعی، از جمله حوزه آسیب های اجتماعی و به خصوص کجروی، ارتباط پیدا می کند. با توجه به این تاثیرات متقابل، هدف تحقیق حاضر بررسی و شناسایی رابطه بین سرمایه اجتماعی و کجروی است.
    روش
    این مطالعه به روش پیمایشی در بین 384 نفر از دانش آموزان پسر 15تا18سال مناطق 5 و 12 و 15 شهر تهران انجام شده است. برای جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه محقق ساخته استفاده شد که پایایی و روایی آن گزارش شده است. برای تحلیل داده ها، از هم بستگی و رگرسیون خطی و کای اسکوئر استقلال استفاده شده است.
    یافته ها
    یافته ها نشان می دهد بین سرمایه اجتماعی و تمام ابعاد آن اعم از مشارکت، اعتماد، حمایت و انسجام اجتماعی و همچنین روابط متقابل با دیگران با کجروی دانش آموزان، با ضریب اطمینان 95 درصد از نظر آماری رابطه منفی و معنی داری وجود دارد. همچنین، سن و پایه تحصیلی و پایگاه اقتصادی و اجتماعی به عنوان متغیرهای زمینه ای با ضریب اطمینان 95 درصد، از نظر آماری رابطه معنی داری نشان داده اند.
    بحث: نتایج این تحقیق نشان می دهد هر اندازه افراد در ساختار جدید اجتماعی، سرمایه اجتماعی بیش تری داشته باشند، یعنی این متغیر به عنوان مجموعه ذخایر ارزشمندی مانند حمایت های اجتماعی، روانی و مالی، حس تعلق، وابستگی و مشارکت در جنبه های مختلف زندگی اجتماعی برای افراد وجود داشته باشد، سلامت اجتماعی افراد در جامعه جدید در وضعیت بهتری قرار خواهد گرفت.
    کلید واژگان: اعتماد, انسجام اجتماعی, حمایت اجتماعی, سرمایه اجتماعی, کجروی, مشارکت
    Sajjad Karimi Mazidi *, Hassan Zareei Mahmood Abadi, Ramezanali Ghaderi, Karam Habibpour Gatabi, Fardin Alipour
    Introduction
    The concept of «social capital» that is due to the nature container with almost all areas of humanitarian issues and social issues، including the social damage and deviance، especially، can relate. With regard to interaction effects، the study examined the relationship between social capital and deviance.
    Method
    This survey study among 384 male students 15-18 years of a three Tehran areas 22-fold since the accident has been selected. Questionnaires were used to collect information on the reliability and validity have been reported For data analysis of the correlation، linear regression and key Square Independence is used.
    Findings
    Findings show that 95percent ratio between social capital and all the dimensions of social capital such as partnership، trust، social support and solidarity as well as interactions with others to deviance، there are significant negative relationship. Also، age، grade and socio-economic Base as Underlying variables with the coefficient statistically significant 95% relative to the relationship shown.
    Discussion
    whatever the correlation between youth، parents، adults counterpart is more، young people more interested in school outbreak and other social acceptable activities and are rarely they may deviate. The survey results show that، whatever their new social structure have higher social capital، is this variable as a collection of valuable resources such as social support، psychological and financial، sense of belonging، Dependence and participation in various aspects of social life for their existence the social health of individuals in the new society will be better.
    Keywords: Social capital, Participation, Social support, Trust, Social integrity, Deviance
  • فردین علی پور*، حمیرا سجادی، آمنه فروزان، اکبر بیگلریان
    طرح مساله: سالمندی دوران حساسی از زندگی بشر است. توجه به نیازها و مسایل آن از اهمیت خاصی برخوردار می باشد. یکی از حوزه های نیازمند توجه بیشتر در زندگی سالمندان، کیفیت زندگی آنان و عوامل موثر بر آن می باشد. کیفیت زندگی در سالمندان به معنای تاکید بیشتر بر سیاست اجتماعی و اصلاح اهداف اجتماعی است. این مطالعه بر آن است تا ضمن تعیین وضعیت کیفیت زندگی سالمندان به بررسی نقش حمایت های اجتماعی در این زمینه بپردازد.
    روش
    این تحقیق از نوع عل‍‍ی مقایسه ای می باشد که اطلاعات آن با استفاده از پرسشنامه های کیفیت زندگی مخصوص سالمندان (لیپاد) و پرسشنامه حمایت اجتماعی نوربک (NSSQ) در یک نمونه 100 نفری از سالمندان منطقه 2 تهران جمع آوری شده است و برای تحلیل داده ها از آزمونهای رگرسیون و ضریب همبستگی استفاده شده است.
    یافته ها
    نمرات کیفیت زندگی مردان سالمند در دامنه72 - 28 با میانگین 45/61 (83/13SD =) و نمرات کیفیت زندگی زنان سالمند در دامنه 70-27 با میانگین 76/51 (50/12SD =) قرار دارند. همچنین با استفاده از آزمون همبستگی مشخص شد که بین انواع حمایت اجتماعی (عاطفی، ساختاری، کارکردی، مادی) و کیفیت زندگی رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد (05/0p<). با انجام تحلیل رگرسیون چندگانه و وارد شدن انواع حمایت های اجتماعی به مدل، مشخص شد که حمایتهای عاطفی و ساختاری پیش بینی کننده های معنادار کیفیت زندگی سالمندان می باشند.
    نتایج
    حمایت عاطفی، بیشترین تاثیر را بر کیفیت زندگی سالمندان داشت و انواع حمایت اجتماعی بیشترین همبستگی را با بعد اجتماعی کیفیت زندگی داشتند. بنابراین توجه به عوامل اجتماعی تعیین کننده سلامت در سالمندان، از جمله حمایت های اجتماعی از اهمیت شایانی برخوردار است.
    کلید واژگان: کیفیت زندگی, حمایت اجتماعی, سالمندان, پرسشنامه لیپاد, پرسشنامه حمایت اجتماعی نوربک
    Fardin Alipoor*, Homeira Sajadi, Amene Forozan, Akbar Biglarian
    Objective
    Population aging has become one of the most significant demographic processes of modern times. Aging and its consequences is become one of the major population – related issues in all countries. At present Iran is undergoing population transformation from a young age structure to an old age one. Aging is a sensitive period in human life. Thus attention to needs and problems of this period has an especial importance. One of the domains that need to more attention in elderly life is their quality of life and its effective factors. Quality of life in elderly peoples means more emphasis on social policy and reforms of social goals. As the population of older people in Iran increases in number and proportion, it is important to understand which factors are associated with elderly quality of life. The purpose of this research is to explore the effects of social support on the quality of life of elderly peoples in region 2 of Tehran.
    Methods
    This study is a cross - sectional study and descriptive analytical kind. that information has collected with using of elderly specific quality of life questionnaire (Lipad) and Norbeck social support questionnaire in a sample of 100 elderly in region 2 of Tehran.
    Finding
    In this study the range of men’s quality of life scores was 28-87 with the means of 61.45(SD = 13.83) and the range of women’s quality of life scores was27-70 with the means of 51.76 (SD = 12.50). and also with using of correlation test got appeared that there is a significant relation between all kinds of social support (functional, structural, emotional, aid) and total quality of life (P < 0.05).but in regression analysis only the significance of structural and emotional support approved.
    Results
    In this study emotional support had most effect on elderly quality of life and social support types had most correlation with social dimension of quality of life. Thus the necessity of considering social determinant of health in the elderly as such social support has notably important.
    Keywords: Quality of life, social support, elderly, Lipad questionnaire, Norbeck questionnaire
  • فردین علی پور، حمیرا سجادی، آمنه فروزان، حمید نبوی، اسماعیل خدمتی
    اهداف
    این مطالعه به منظور نقش انواع حمایت های اجتماعی در کاهش اضطراب و افسردگی سالمندان انجام گرفته است.
    مواد و روش ها
    تحقیق حاضر از نوع مطالعات علی مقایسه ای است که اطلاعات آن با استفاده از پرسشنامه های حمایت اجتماعی نوریک و مقیاس اضطراب و افسردگی در یک نمونه 100 نفری از سالمندان منطقه 2 تهران جمع آوری شد. برای تحلیل داده ها از آزمونهای رگرسیون و ضریب همبستگی استفاده شد.
    یافته ها
    یافته های این مطالعه حاکی از آن است که میزان اضطراب و افسردگی در سالمندان به ترتیب 44% و 40% بود. با استفاده از آزمون همبستگی نشان داده شد که تمامی انواع حمایت های اجتماعی (مادی، عاطفی، کارکردی و ساختاری) با اضطراب و افسردگی رابطه معکوس و معنی داری داشتند. نتایج آزمون رگرسیون چندگانه نشان داد که حمایت های مادی و ساختاری پیش بینی کننده های معناداری برای سالمندان دارای اضطراب و حمایت مادی پیش بینی کننده معنادار سالمندان افسرده بود.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه بر نقش مهم عوامل اجتماعی تعیین کننده سلامت به ویژه حمایت های اجتماعی در اختلالات روانی در سالمندان تاکید دارد. توجه به این منبع ارزان اقتصادی برای مقابله با اضطراب و افسردگی در سالمندان و در نتیجه بهبود کیفیت زندگی آنان از اهمیت شایانی برخوردار می باشد.
    کلید واژگان: افسردگی, اضطراب, سالمندان, حمایت اجتماعی
    F. Alipour, H. Sajadi, A. Forouzan, H. Nabavi, E. Khedmati
    Objective
    This study has been conducted to investigate the «social support» various roles in anxiety and depression of elderly people, in Tehran’s second district habitants.
    Materials And Methods
    The method of study is causal-comparative and required data was collected by Norbeck Social SupportQuestionnaire and Anxiety and Depression Scale. The sample includes 100 elder subjects who are 60 years old and over which having been chosen from elderly population of Tehran’s second district. Regression and correlation coefficient tests have been applied for dataanalysis.
    Results
    Findings show that anxiety and depression rates were %44 and %40 respectively in elder subjects. Correlation test showed that all types of social support pecuniary, emotional, functional, structural support) had a reverse and significant relationship with depression and anxiety. The results of multiple regression showed that pecuniary and structural support were significant predictive for anxiety and pecuniarysupport was significant predictive for depression in elderly peopel.
    Conclusion
    The Results of this study emphasize on the importance of social determinants of health role, especially, social support on the mental disorders of the elderly. Taking this inexpensive resource into account in tackling elderly depression and anxiety, and as a result, improvement of their quality of life, is of a great importance.
    Keywords: Anxiety, Depression, Elderly, Social support
  • فردین علی پور، حمیرا سجادی، آمنه فروزان، اکبر بیگلریان، علی جلیلیان
    اهداف
    جمعیت جهان بسرعت در حال سالمند شدن است امروزه در اکثر جوامع، سالمندی به عنوان یک مسئله مهم مطرح است. سالمندی فرآیند طبیعی در زندگی انسان و حاصل فرسایش تدریجی ارگانهای حیاتی است. عوامل فردی مانند سن، جنس، نژاد و ویژگی های اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی در زمان و میزان آن تاثیر گذارند. همزمان با افزایش کمیت سالمندان توجه به کیفیت زندگی سالمندان و شناسایی عوامل موثر بر آن جهت سیاستگزاری های جامع و صحیح برای این قشر از افراد جامعه از اهمیت زیادی برخوردار است. در این مقاله به بررسی وضعیت کیفیت زندگی سالمندان منطقه 2 تهران پرداخته شده است.
    مواد و روش ها
    مطالعه حاضر مطالعه ای مقطعی و از نوع تحلیلی می باشد که اطلاعات آن با استفاده پرسشنامه های کیفیت زندگی مخصوص سالمندان (لیپاد) و چک لیست متغیرهای زمینه ای در یک نمونه 100 نفری از سالمندان منطقه 2 تهران جمع آوری شده است و به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات حاصله از آزمونهای کولموگروف - اسمیرنوف (K-S)، آنالیز واریانس یک طرفه (One way Anova) و آزمون تی (T.Test) استفاده شد.
    یافته ها
    از جمعیت 100 نفری این تحقیق 70 نفر را مردان و 30 نفر را زنان سالمند تشکیل می دادند. اکثریت واحدهای مورد پژوهش 61) درصد) در دامنه سنی 60-70 سال بودند، میانگین سنی برای مردان حدود70 سال و برای زنان حدود 69 سال بود. بین مردان و زنان سالمند در تمام ابعاد کیفیت زندگی اختلاف آماری معناداری وجود داشت (P<0/05) و در تمامی ابعاد کیفیت زندگی مردان سالمند بالاتر بود. افراد متاهل و با تحصیلات بالاتر و دارای مسکن شخصی از کیفیت زندگی بالاتری برخوردار بودند.
    نتیجه گیری
    عوامل مختلفی بر کیفیت زندگی سالمندان تاثیرگذار می باشند که شناخت این عوامل جهت برنامه ریزی بهتر در مورد سالمندان و توانمندسازی آنان از اهمیت خاصی برخوردار است.
    کلید واژگان: سالمندان, کیفیت زندگی, پرسشنامه لیپاد
    Fardin Alipour, Homeyra Sajadi, Ameneh Foruzan, Akbar Biglarian, Ali Jalilian
    Objectives
    The world population is graying increasingly and in the most countries, aging is seen as a critical issue. Aging is a natural process In human life and comes out from gradual erosion of vital organs. age, sex and ethnicity as individual factors and social, cultural and economical traits influence the aging time and grade. as the elderly quantity and number increases, attention to living quality in the elderly and determine of influential factors to correct and comprehensive policy making regarding this people has an importance. In this article we study the quality of life status in district's 2 elderly (Tehran).Methods & Materials: Study is a cross-sectional, analytical type that needed information has gathered by elderly specific questionnaire (lipad) and background variables checklist, in a 100 person sample. Kolmogrof and Smimof's (K-S) test and One Way Anova and T-test have used for data analyzing.
    Results
    Sample comprised from 70 men and 30 women and the most of subjects were between 60-70 years old, (M=70) for men and (M=69) for women. There was an significant difference between men and women in all dimensions of quality of life (P<0.05) and the men were high in all dimensions of quality of life. those who were married and high educated and had their own housing were high in quality of life.
    Conclusion
    The elderly quality of life is under the influence of various factors that determining and finding of those factors, is very important in better planning regard to this class of society and their empowerment.
    Keywords: Elderly, Quality of life, Lipad questionnaire
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال