به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

فریبا یعقوبی نیا

  • فائزه پوریوسف، علی نویدیان، سعیده یعقوبی، فریبا یعقوبی نیا*
    زمینه و هدف

    اضطراب در بیماران تحت آنژیوگرافی عروق کرونر یک مشکل شایع بوده و می تواند منجر به تغییر در شاخص های قلبی و ریوی بشود. مطالعه حاضر با هدف مقایسه تاثیر واقعیت مجازی و تنفس ریتمیک بر شاخص های فیزیولوژیک بیماران کاندید آنژیوگرافی عروق کرونر انجام شد.

    روش ها

    در این پژوهش کارآزمایی بالینی 90 بیمار در سال 99-1398 به صورت در دسترس انتخاب و با تخصیص تصادفی در سه گروه واقعیت مجازی، تنفس ریتمیک و کنترل قرار گرفتند. گروه واقعیت مجازی و گروه تنفس ریتمیک مداخله دریافت کردند و گروه کنترل مراقبت های روتین را دریافت کردند. فشارخون سیستولیک و دیاستولیک، ضربان قلب، تنفس و اشباع اکسیژن شریانی در سه گروه قبل، نیم و یک ساعت بعد از مداخله اندازه گیری شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که الگوی تغییرات میانگین تعداد تنفس و ضربان قلب بیماران بیماران در سه زمان اندازه گیری در سه گروه با یکدیگر متفاوت است (0/001˂p) اما در مورد فشارخون سیستولیک، دیاستولیک و اشباع اکسیژن خون شریانی تفاوت معنادار نبود (0/05<P).

    نتیجه گیری

    استفاده از این دو روش منجر به تعدیل برخی شاخص های فیزیولوژیک می شود. بنابراین پرستاران می توانند از این روش های غیر تهاجمی، بدون عارضه، ارزان و قابل اجرا برای بهبود شاخص های فیزیولوژیک بیماران استفاده نمایند.

    کلید واژگان: واقعیت مجازی, تنفس ریتمیک, آنژیوگرافی عروق کرونر, شاخص های فیزیولوژیک
    Faezeh Pouryousef, Ali Navidian, Saeedeh Yaghoubi, Fariba Yaghoubinia*
    Background & aim

    Anxiety in patients under Coronary Angiography leads to changes in cardiopulmonary parameters. The current study aimed to compare the effect of virtual reality and rhythmic breathing on the physiological parameters of patients undergoing coronary angiography.

    Methods

    In this clinical trial, 90 patients admitted to the cardiac care ward were studied in 2019-2020. They were selected by convenience sampling and randomly allocated into three groups: virtual reality, rhythmic breathing and control. Virtual reality and rhythmic breathing groups received intervention and the control group received routine care. Systolic and diastolic blood pressure, heart rate; respiration rate and arterial oxygen saturation were measured before, half an hour and one hour after the intervention in three groups.

    Results

    Findings revealed that the pattern of changes of the mean of respiration and heart rate was significantly different in all the three stages of measures in the three groups (P˂0.001). In the case of systolic and diastolic blood pressure and arterial oxygen saturation, the pattern of changes did not show a significant difference in the three groups (P>0.05).

    Conclusion

    The use of these methods can lead to modification of some physiological parameters. This means nurses can use these methods as non-invasive, without side effects, cheap and applicable methods in order to improve patients’ physiological parameters.

    Keywords: Virtual Reality, Rhythmic Breathing, Coronary Angiography, Physiological Parameters
  • فاطمه کردسالارزهی، فاطمه فرشادنیا، سید محمدنصیرالدین طباطبایی، فریبا یعقوبی نیا*
    زمینه و هدف

    بستری شدن در بخش مراقبت های ویژه با عوارضی مانند اضطراب، درد و ترس از یک محیط ناشناخته همراه است و باعث ناپایداری های همودینامیک (افزایش فشارخون، تعداد نبض و تنفس و...) می شود، که این ناپایداری های همودینامیک با به کارگیری برنامه های تحریک حسی قابل پیشگیری است اما شناخت و به کارگیری بهترین برنامه تحریک حسی از اهمیت ویژه ای برخوردار است، لذا این پژوهش با هدف مقایسه تاثیر تحریک شنوایی و تحریک لمسی بر شاخص های فیزیولوژیک در بیماران با کاهش سطح هوشیاری بستری در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان علی بن ابیطالب (ع) زاهدان در سال 1400 انجام شد.

    روش ها

    در این مطالعه نیمه تجربی تصادفی یک سوکور، 80 بیمار ابتدا به روش در دسترس و بر مبنای معیارهای ورود به مطالعه در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان علی بن ابیطالب (ع) زاهدان در سال 1400 انتخاب شده و سپس با استفاده از بلوک های جایگشتی به صورت تصادفی به دو گروه 40 نفره تحریک شنوایی و تحریک لمسی تخصیص یافتند. در گروه تحریک شنوایی، فایل صوتی تهیه شده به مدت 15 دقیقه برای سه روز متوالی برای بیمار گذاشته شد و در گروه تحریک لمسی، لمس دست بیمار از ناحیه مچ دست به پایین و توسط همراهی وی به مدت 15 دقیقه، یک بار در روز و برای 3 روز متوالی انجام شد. شاخص های فیزیولوژیک شامل فشارخون سیستولیک و دیاستولیک، تعداد ضربان قلب و تنفس و اشباع اکسیژن خون شریانی 5 دقیقه قبل از مداخله و 5 دقیقه بعد از مداخله توسط دستگاه مانیتورینگ مدل CardioSet LX110 اندازه گیری و ثبت شد.

    یافته ها

    فشارخون سیستولیک و درصد اشباع اکسیژن خون شریانی بعد از مداخله بین دو گروه تفاوت معنی داری نداشت (05/0 <p) اما در مورد متغیرهای تعداد ضربان قلب، تعداد تنفس، فشارخون دیاستولیک و فشار متوسط شریانی، آزمون تی مستقل تفاوت معنی داری را در پایان مداخله بین دو گروه تحریک شنوایی و تحریک لمسی نشان داد (05/0 >p).

    نتیجه گیری

    اجرای دو شیوه تحریک لمسی و تحریک شنوایی منجر به تعدیل برخی از شاخص های فیزیولوژیک بیماران بستری در بخش مراقبت های ویژه می شود. بنابراین می توان از این دو روش به عنوان روش هایی آسان، بدون هزینه و قابل اجرا در بخش مراقبت های ویژه جهت بهبود شاخص های فیزیولوژیک آنها استفاده کرد.

    کلید واژگان: شاخص های فیزیولوژیک, تحریک لمسی, تحریک شنوایی, بخش مراقبت های ویژه
    Fatemeh Kordsalarzehi, Fatemeh Farshania, Seyed Mohammad Nasirodin Tabatabaei, Fariba Yaghoubinia*
    Background & aim

    Hospitalization in the Intensive Care Unit (ICU) is associated with side effects such as anxiety, pain and fear of an unknown environment and causes hemodynamic instabilities (increased blood pressure, pulse and breathing rates, etc.) These hemodynamic instabilities lead to the use of sensory stimulation programs which can be prevented, however knowing and using the best sensory stimulation program is of particular importance. The current study was carried out with aim of comparing the effect of auditory stimulation and tactile on the physiologic parameters in patients with Level of Consciousness hospitalized in the ICU in ‎Ali-Ebne-Abitaleb Hospital in Zahedan in 2021.

    Methods

    In this single-blind semi experimental study, at first 80 patients in the ICU in Ali-Ebne-Abitaleb Hospital who met the inclusion criteria were selected and then randomly allocated by permutation block into two groups of auditory stimulation and tactile. In the auditory stimulation group, a prepared auditory file was used for 15 minutes for three days. In the tactile group, touching the hands patients was done for 15 minutes for three days. Physiologic parameters such as heart rate, respiratory rate, systolic and diastolic pressure, mean arterial pressure and O2 saturation was measured and recorded 5 minutes before and after the intervention by Cardio Set LX110 monitoring.

    Results

    Findings revealed that the mean of systolic pressure and O2 saturation was not significantly different after the intervention between the two groups (p > 0.05). However, in terms of the variables such as heart rate, respiratory rate, diastolic and mean artery pressure, the independent- T- test showed a significant difference after the intervention between the two groups (p < 0.05).

    Conclusion

    The application of the two stimulation methos can adjust some physiologic parameters in patients in ICUs. Furthermore, these methods can be used as simple, cost-effective and applicable methods for managing pain and recovering the physiologic parameters.

    Keywords: Auditory stimulation, Tactile, Physilologic parameters, Intensive Care Unit
  • فائزه پوریوسف، علی نویدیان، سعیده یعقوبی، فریبا یعقوبی نیا*
    مقدمه

    اضطراب در بیماران تحت آنژیوگرافی عروق کرونر یک مشکل شایع بوده و می تواند منجر به تغییر در شاخص های قلبی و ریوی بشود. مطالعه حاضر با هدف مقایسه تاثیر واقعیت مجازی و تنفس ریتمیک بر شاخص های فیزیولوژیک بیماران کاندید آنژیوگرافی عروق کرونر انجام شد.

    روش کار

    در این پژوهش کارآزمایی بالینی 90 بیمار در سال 99-1398 به صورت در دسترس انتخاب و با تخصیص تصادفی در سه گروه واقعیت مجازی، تنفس ریتمیک و کنترل قرار گرفتند. گروه واقعیت مجازی و گروه تنفس ریتمیک مداخله دریافت کردند و گروه کنترل مراقبت های روتین را دریافت کردند. فشارخون سیستولیک و دیاستولیک، ضربان قلب، تنفس و اشباع اکسیژن شریانی در سه گروه قبل، نیم و یک ساعت بعد از مداخله اندازه گیری شد. داده ها با نرم افزارSPSS-16 و آزمون های آنالیز واریانس اندازه های تکراری و کای اسکویر مورد تحلیل قرار گرفت.    

    یافته ها

    نتایج نشان داد که الگوی تغییرات میانگین تعداد تنفس و ضربان قلب بیماران بیماران در سه زمان اندازه گیری  در سه گروه با یکدیگر متفاوت است (001/0 =p) اما در مورد فشارخون سیستولیک، دیاستولیک و اشباع اکسیژن خون شریانی تفاوت معنادار نبود (05/0 <p).

    نتیجه گیری

    استفاده از این دو روش منجر به تعدیل برخی شاخص های فیزیولوژیک می شود. بنابراین پرستاران می توانند از این روش های غیرتهاجمی، بدون عارضه، ارزان و قابل اجرا برای بهبود شاخص های فیزیولوژیک بیماران استفاده نمایند.

    کلید واژگان: واقعیت مجازی, تنفس ریتمیک, آنژیوگرافی عروق کرونر, شاخص های فیزیولوژیک
    Faezeh Pouryousef, Ali Navidian, Saeedeh Yaghoubi, Fariba Yaghoubinia*
    Introduction

    Anxiety in patients under Coronary angiography leads to changes in cardiopulmonary parameters. The current study aimed to compare the effect of virtual reality and rhythmic breathing on physiological parameters of patients undergoing coronary angiography.

    Methods

    In this clinical trial study, 90 patients admitted to the cardiac care ward were studied in 2019-2020. They were selected by convenience sampling and randomly allocated into three groups: virtual reality, rhythmic breathing and control. Virtual reality and rhythmic breathing groups received intervention and control group received routine care. Systolic and diastolic blood pressure, heart rate; respiration rate and arterial oxygen saturation were measured before, half and one hour after the intervention in three groups. Data were analyzed by SPSS-16 using repeated measures analysis of variance and Chi-square.   

    Results

    The results showed that the pattern of changes of the mean of respiration and heart rate was significantly difference in three times of measures in the three groups (p = 0.001). In the case of systolic and diastolic blood pressure and arterial oxygen saturation, the pattern of changes did not show a significant difference in the three groups (p >0.05).

    Conclusion

    The use of these methods can lead to modification of some physiological parameters, so the nurses can use these methods as non-invasive, without side effects, cheap and applicable to improve patients’ physiological parameters.

    Keywords: Virtual reality, Rhythmic Breathing, Coronary angiography, Physiological parameters
  • فاطمه کرد سالارزهی، مژگان جهان تیغ، علیرضا راحت دهمرده، سمیه انصاری مقدم، فریبا یعقوبی نیا*
    زمینه و هدف

    مراقبت ناکافی از دهان در بیماران اینتوبه تحت تهویه مکانیکی خطر بروز پیامدهای ناگوار از جمله پنومونی وابسته به ونتیلاتور را به دنبال خواهد داشت. اگر چه برای مراقبت از دهان روش های متعددی پیشنهاد شده است اما در مورد اثربخشی آنها بر پنوموی وابسته به ونتیلاتور تناقض وجود دارد. لذا این مطالعه با هدف مقایسه تاثیر برنامه جامع مراقبت از دهان و برنامه ترکیبی مسواک و دهانشویه با کلرهگزیدین2/0درصد بر بروز پنومونی وابسته به ونتیلاتور در بیماران اینتوبه تحت تهویه مکانیکی تهاجمی انجام شد.

    مواد و روش ها: 

    این مطالعه کارآزمایی بالینی در بخش مراقبت ویژه بیمارستان خاتم الانبیاء(ص) زاهدان در سال 1399 انجام شد. نود بیمار تحت تهویه مکانیکی با توجه به معیارهای ورود وارد مطالعه شدند. انتخاب نمونه ها به صورت در دسترس و تخصیص آنها به صورت تصادفی به روش بلوک های جایگشتی به سه گروه برنامه جامع مراقبت دهان، برنامه ترکیبی مسواک و کلرهگزیدین و کنترل انجام شد. ابزار گردآوری داده ها فرم مشخصات دموگرافیک، مقیاس تعدیل شده بالینی پنومونی مقیاس (MCPIS) و مقیاس ارزیابی دهان بک (BOAS) بود.

    یافته ها: 

    فراوانی بروز پنومونی وابسته به ونتیلاتور در گروه های مداخله نسبت به گروه کنترل کمتر بود، اما تفاوت معنی داری در بروز پنومونی بین سه گروه دیده نشد. (168/0=P)

    نتیجه گیری: 

    موارد بروز پنومونی وابسته به ونتیلاتور در استفاده از برنامه جامع مراقبت از دهان، برنامه ترکیبی مسواک و کلرهگزیدین 2/0 درصد و گروه کنترل با یکدیگر تفاوت نداشته و در واقع این روش ها در این خصوص بر یکدیگر ارجحیتی نداشتند. اما با توجه به اینکه از نظر بالینی موارد بروز پنومونی در گروه های مداخله نسبت به گروه کنترل کمتر بود، نشان می دهد که باید از برنامه یا دستورالعمل مراقبتی خاصی استفاده شود، ضمن اینکه آموزش کارکنان مراقبت سلامت مبتنی بر دستورالعمل های مشخص در بحث مراقبت دهان پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: برنامه جامع مراقبت از دهان, برنامه ترکیبی, پنومونی وابسته به ونتیلاتور, بخش مراقبت ویژه
    Fatemeh Kord Salarzehi, Mojgan Jahantigh, Alireza Rahat Dahmardeh, Somayeh Ansari Moghadam, Fariba Yaghoubinia*
    Background and Aim

    Inadequate oral care in intubated patients leads to decreased salivation, dry mouth, dental plaque, gingivitis and accumulation of pathogenic bacteria in the mouth and throat and aspiration of the contents of the mouth into the trachea and subsequently causes ventilator associated pneumonia. Two mechanical and chemical methods have been recommended for oral care, and contradictory results have been reported regarding its effects on ventilator associated pneumonia. Therefore, the aim of this study was to compare the effect of comprehensive oral care program and combination of toothbrush and mouthwash with 0.2% chlorhexidine on the incidence of ventilator-associated pneumonia in intubated patients under mechanical ventilation.

    Materials: 

    The current study is a clinical trial that was performed in the intensive care unit of Khatam Al-Anbia Hospital in Zahedan in 2020. 90 ventilated patients who met the inclusion criteria were selected and then randomly allocated by permutation block into three groups of comprehensive oral care program, combined toothbrush program and chlorhexidine and control groups. Data collection tools were demographic information form, Modified Clinical Pulmonary Infection Score (MCPIS) and Beck Oral Assessment Scale (BOAS).

    Results

    The incidence of ventilator-associated pneumonia was lower in the intervention groups than in the control group, But there was no significant difference in the incidence of pneumonia between the three groups. (P=0.168)

    Conclusion

    The incidence of ventilator-associated pneumonia in the use of a comprehensive oral care program, a combined program of toothbrush and chlorhexidine 0.2% and the control group were not different from each other and in fact these methods were not superior to each other in this regard. However, considering that clinically the incidence of pneumonia was lower in the intervention groups than in the control group, it indicates that a special care program or instruction should be used, while training health care workers based on specific instructions in the oral care is recommended.

    Keywords: Comprehensive Oral Care Program, Combined Program, Ventilator associated Pneumonia, Intensive Care Unit
  • فائزه پوریوسف، علی نویدیان، امید رفیع زاده قهدریجانی، فریبا یعقوبی نیا*
    اهداف

     آنژیوگرافی عروق قلبی روشی اضطراب آور برای بیماران است. به طوری که 80 درصد بیماران اضطراب قبل از آنژیوگرافی را بیان کرده اند. مطالعه حاضر با هدف مقایسه تاثیر واقعیت مجازی و تنفس ریتمیک بر اضطراب بیماران کاندید آنژیوگرافی عروق کرونر در بیمارستان علی ابن ابی طالب (ع) شهر زاهدان در سال 1398 انجام شد.

    مواد و روش ها

    این پژوهش از نوع کارآزمایی بالینی بود که در سال 1398 روی نود بیمار بستری در بخش مراقبت های قلبی بیمارستان علی ابن ابی طالب (ع) شهر زاهدان انجام شد. واحدهای پژوهش به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تخصیص تصادفی در سه گروه واقعیت مجازی، تنفس ریتمیک و کنترل قرار گرفتند. میزان اضطراب قبل، نیم و یک ساعت بعد از مداخله با پرسش نامه اشپیل برگر اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 16 در سطح معنی داری 5/05 با استفاده از آزمون های آنالیز واریانس اندازه های تکراری و کای اسکویر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    میانگین و انحراف معیار اضطراب واحدهای پژوهش قبل از مداخله در گروه واقعیت مجازی، تنفس ریتمیک و کنترل به ترتیب 7/82±57/56، 6/49±57/10 و 6/74±56/33 بود. میانگین و انحراف معیار اضطراب واحدهای پژوهش یک ساعت پس از مداخله در گروه واقعیت مجازی 7/46±42/30، تنفس ریتمیک 6/14±47/46 و کنترل 6/47±55/93 بود. نتایج بین گروهی آزمون آنالیز واریانس اندازه های تکراری نشان داد کاهش میانگین اضطراب واحدهای پژوهش در طی مدت مداخله در سه گروه تفاوت معنی داری داشت (0/001˂P). این تفاوت مربوط به گروه کنترل با دو گروه واقعیت مجازی (0/001˂P) و گروه تنفس ریتمیک (0/004=P) است؛ به طوری که کاهش میانگین اضطراب واحدهای پژوهش در طی مدت مداخله در گروه واقعیت مجازی و تنفس ریتمیک به طور معنی داری بیشتر از گروه کنترل بود.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد واقعیت مجازی و تنفس ریتمیک منجر به کاهش اضطراب بیماران کاندید آنژیوگرافی می شود و کاربرد آن ها به عنوان روش هایی بدون تهاجم، ارزان، بدون عارضه و قابلیت اجرای آسان پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: آنژیوگرافی عروق کرونر, اضطراب, واقعیت مجازی, تنفس ریتمیک, انحراف فکر
    Faezeh Pouryousef, Ali Navidian, Omid Rafizadeh Ghahdarijani, Fariba Yaghoubinia*
    Aims

     Coronary angiography is a stressful procedure for patients, and about 80% of the patients have expressed their anxiety before angiography. The current study aimed to compare the effects of virtual reality and rhythmic breathing on the anxiety of patients undergoing coronary angiography at the hospital of Ali-Ibne Abitaleb in Zahedan City, Iran, in 2019.

    Methods & Materials:

     This clinical trial study was performed on 90 patients hospitalized in the Cardiac Care Unit of Ali-Ebne Abitaleb Hospital in Zahedan in 2019. The study subjects were selected by convenience sampling method and randomly assigned into three groups: virtual reality, rhythmic breathing, and control. Anxiety was measured before, half an hour, and one hour after the intervention by Spielberger questionnaire. The obtained data were analyzed in SPSS v. 16. Data analysis was performed by repeated measures ANOVA and the Chi-square tests at a significant level of 0.05.

    Findings

     The Mean±SD scores of the anxiety of the research samples before the intervention in the virtual reality, rhythmic breathing, and control group were 57.56±7.82, 57.10±6.49, and 56.33±6.74, respectively. The Mean±SD scores of the anxiety of the research samples 1 hour after the intervention in the virtual reality, rhythmic breathing, and control group were 42.30±7.46, 47.46±6.14, and 55.93±6.47, respectively. The repeated measures ANOVA showed a significant difference between the anxiety in the three groups during the intervention (P˂0.001). This difference was between the control group with the virtual reality group (P˂0.001) and the rhythmic breathing group (P=0.004). Thus, reducing the research samples’ anxiety during the intervention was significantly more in the virtual reality and rhythmic breathing group than the control group.

    Conclusion

     The results showed that virtual reality and rhythmic breathing lead to reduced anxiety in patients undergoing angiography. The application of these methods is suggested as they are non-invasive, inexpensive, without complications, and easy to implement.

    Keywords: Coronary angiography, Anxiety, Virtual reality, Rhythmic breathing, Distraction
  • جواد جعفری، فتیحه کرمان ساروی*، فریبا یعقوبی نیا
    مقدمه

    جهت پیشگیری از عوارض بیماری و بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلابه سکته مغزی، می توان از برنامه های مراقبتی در منزل استفاده کرد. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیراقدامات توانبخشی در منزل بر کیفیت زندگی و ابعاد آن در بیماران مبتلا به سکته مغزی انجام شد.

    مواد و روش کار

    این مطالعه به صورت نیمه تجربی بر روی60  بیمار مبتلا به سکته مغزی بستری در بخش های داخلی و داخلی اعصاب دانشگاه علوم پزشکی زاهدان در سال 1398 انجام گرفت. نمونه ها به شیوه در دسترس انتخاب شدند و با قرعه کشی در دو گروه کنترل و مداخله قرار گرفتند. در گروه مداخله آموزش های توانبخشی در منزل در سه جلسه 45 دقیقه ای برای بیمار و همراه وی ارایه شد و پس از ترخیص نیز انجام محتوای آموزشی در منزل پیگیری شد. پرسشنامه کیفیت زندگی اختصاصی بیماران مبتلا به سکته مغزی طی یک و سه ماه بعد از مداخله تکمیل شد. داده ها با استفاده از نرم افزار  SPSS نسخه 22 و آزمون های آماری تحلیل واریانس اندازه های تکراری، تی مستقل و کای دو در سطح معنی داری مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت.

    یافته ها

    میانگین نمره کل کیفیت زندگی در یک و سه ماه بعد از مداخله بین دو گروه تفاوت آماری معنی دار داشت و در گروه مداخله بیشتر از گروه کنترل بود. نتایج تحلیل واریانس اندازه های تکراری درخصوص اثر زمان و گروه بر کیفیت زندگی و ابعاد آن بین دو گروه تفاوت آماری معنی دار نشان داد.

    نتیجه گیری

    با توجه به تاثیر اقدامات توانبخشی در منزل، برای بهبودکیفیت زندگی بیماران مبتلا به سکته مغزی به نظر می رسد به کارگیری این رویکرد توسط پرستاران جهت مشارکت خانواده در مراقبت های درمانی بیماری های مزمن قابل توصیه است.

    کلید واژگان: توانبخشی در منز ل, کیفیت زندگی, سکته مغزی
    Javad Jafari, Fatihe Kerman Saravi*, Fariba Yaghoubi Nia
    Objective (s)

    In order to prevent the complications of the disease and improve the quality of life of patients with stroke, home-based care programs could be effective. This study aimed to assess such an intervention.

    Methods

    This quasi-experimental study was performed on 60 patients with stroke in Zahedan, Iran, in 2019. The intervention group received rehabilitation trainings for three sessions each lasting for 45 minutes. The control group received the usual care. The specific quality of life questionnaire for stroke patients was administered one and three months after the intervention. Data were analyzed using SPSS-22 software performing repeated measures analysis, independent t-test and chi-square.

    Results

    The mean score of total quality of life in one and three months after the intervention was significantly higher in intervention group compared to the control group (p <0.001). The results of repeated measures analysis of variance regarding the effect of time and group on quality of life and its dimensions showed a statistically significant difference between the two groups (P <0.001).

    Conclusion

    Home-based rehabilitation intervention could improve quality of life of patients suffering from stroke.

    Keywords: Home-Care Rehabilitation, Quality of Life, Cerebral Stroke
  • غلامرضا سلیمانی، فریبا یعقوبی نیا، سعیده یعقوبی*
    سابقه و هدف

    تب در کودکان از شایعترین علل مراجعه والدین جهت دریافت مراقبت های پزشکی به کلینیک های کودکان می باشد. افتراق بین بیماری ویروسی خود محدود شونده خوش خیم از یک عفونت جدی باکتریال، چالش اصلی متخصصین کودکان است. مطالعه حاضر با هدف تعیین اتیولوژی، مشخصات بالینی و عوامل مرتبط با عفونت جدی باکتریال در کودکان بستری با تب بدون کانون انجام شد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه مقطعی بر روی 241 کودک با تب بیشتر یا مساوی 38 درجه سانتی گراد بدون علایم دیگر در اورژانس کودکان بیمارستان علی ابن ابیطالب (ع) در سال 1399 انجام شد. اطلاعات دموگرافیک بیماران، یافته های آزمایشگاهی و سایر اطلاعات از طریق شرح حال کسب و در فرم اطلاعاتی ثبت شد. سپس کودکان از نظر ابتلا به تب ویروسی یا باکتریال در دو گروه مورد بررسی قرار گرفتند.

    یافته ها

    از 241 کودک مورد مطالعه، 90 بیمار (37/3%) مبتلا به عفونت جدی باکتریال و 151بیمار (62/7%) مبتلا به عفونت ویروسی بودند. متغیرهایی مانند سن، تعداد خواهر و برادر، سابقه عفونت های تنفسی در والدین و وزن تولد بین دو گروه باکتریال و ویروسی تفاوت معنی داری داشت (0/001=p). تعداد سلول های سفید خون، درصد نوتروفیل، پلاکت و همچنین مدت زمان تب بین دو گروه تفاوت معنی داری داشت (0/001=p).

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه نشان دهنده موارد بیشتر عفونت های ویروسی به عنوان عامل تب با کانون نامشخص بود. همچنین برخی شاخص های آزمایشگاهی و بالینی در دو گروه باکتریال و ویروسی متفاوت بودند که می تواند در افتراق این دو تشخیص، کمک کننده باشد.

    کلید واژگان: تب با منشا ناشناخته, کودکان, عفونت باکتریال, عفونت ویروسی
    Gh. Soliemani, F .Yaghoubinia, S. Yaghoubi*
    BACKGROUND AND OBJECTIVE

    Fever in children is one of the most common reasons that cause parents to go to the pediatric clinic for medical care. Differentiating between benign self-limiting viral disease and a serious bacterial infection is a major challenge for pediatricians. The present study was conducted to determine the etiology, clinical profile, and related factors of serious bacterial infection in children hospitalized with fever without a source.

    METHODS

    This descriptive-analytical and cross-sectional study was performed on 241 children with fever greater than or equal to 38 ºC without other symptoms hospitalized in pediatric emergency ward of Ali-Ebne-abitaleb hospital in 2020. Demographic information and laboratory findings of patients as well as other information was obtained through history taking and recorded in information form. Then, children were examined for viral or bacterial fever in two groups.

    FINDINGS

    Out of 241 examined children, 90 patients (37.3%) had severe bacterial infection (SBI) and 151 patients (62.7%) had viral infection. There was a significant difference between variables such as age, number of siblings, history of respiratory infections in parents and birth weight between the two bacterial and viral groups (p=0.001). The white blood cell count, neutrophil percentage, platelets and duration of fever were significantly different between the two groups (p=0.001).

    CONCLUSION

    Results showed that some laboratory and clinical factors are different between the two bacterial and viral groups and can help us differentiate them.

    Keywords: Fever without A Source, Children, Bacterial Infection, Viral Infection
  • حمیدرضا عزیزی، نازنین یوسفیان میاندآب، فریبا یعقوبی نیا*
    سابقه و هدف

    بیماران مبتلا به سندرم کرونری حاد به علت عدم تبعیت از درمان در معرض عود بیماری و پیشرفت ناتوانی هستند. پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش بازخوردمحور بر تبعیت از درمان بیماران با سندرم کرونری حاد انجام شد.

    مواد و روش ها:

     در این مطالعه نیمه تجربی که درسال 1398 انجام شد، 70 بیمار با سندرم کرونری حاد در بخش های قلب بیمارستان های آموزشی زاهدان با نمونه گیری در دسترس انتخاب و به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. ابزار مطالعه پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه تبعیت از درمان ضیایی بود. مداخله به صورت آموزش بازخوردمحور طی سه جلسه انفرادی 45-30 دقیقه ای و به صورت یک روز در میان و از 24 ساعت بعد از پذیرش بیمار انجام شد. یک و سه ماه بعد از مداخله، ابزار تبعیت از درمان در مورد هر دو گروه تکمیل شد. سپس داده ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها: 

    نمره تبعیت از درمان بیماران گروه مداخله یک ماه بعد از مداخله 98/12±22/56 بود که سه ماه بعد به 51/11±22/61 افزایش یافت و این افزایش معنی دار بود (05/0< P). در گروه کنترل میانگین نمره تبعیت از درمان در اندازه گیری یک ماه بعد 64/11±97/46 و سه ماه بعد 36/12±61/45 بود و تفاوت نمره یک و سه ماه بعد از مداخله معنی دار بود، اما میانگین نمره تبعیت از درمان کاهش یافته بود (04/0= P).

    استنتاج

    آموزش بازخوردمحور می تواند باعث بهبود تبعیت از درمان بیماران سندرم کرونری حاد شود و پرستاران می توانند از این شیوه آموزشی در جهت ارتقاء تبعیت و متعاقبا بهبود پیامدهای بیماری استفاده نمایند.

    کلید واژگان: آموزش بازخوردمحور, تبعیت از درمان, سندرم کرونری حاد
    HamidReza Azizi, Nazanin Yousefian Miandoab, Fariba Yaghoubinia*
    Background and purpose

    Patients with acute coronary syndrome suffer from relapse and progression of disability due to poor adherence to treatment plans. The current study aimed to determine the effect of teach-back on treatment adherence in patients with acute coronary syndrome.

    Materials and methods

    A semi-experimental study was carried out in 70 patients with acute coronary syndrome in cardiac care units in educational hospitals of Zahedan, Iran, 2019. The patients were selected by convenience sampling and randomly assigned into intervention group or control group. Demographic information questionnaire and treatment adherence questionnaire developed by Ziaee were used. The intervention group received individual trainings based on teach-back method during three sessions of 30-45 min, every other day, 24 hr after admission to hospital. Treatment adherence questionnaire was completed for both groups, one and three months after the intervention. Data analysis was performed in SPSS V21.

    Results

    In intervention group, treatment adherence score was 56.22 ± 12.98 one month after the intervention, which increased to 61.22 ± 11.51 after three months (P<0.05). In control group, the mean score for treatment adherence was 46.97 ± 11.64 after one month and 45.61 ± 12.36 after three months post-intervention, respectively (P=0.04), and the score significantly decreased.

    Conclusion

    Teach-back training can improve treatment adherence in patients with acute coronary syndrome and nurses can use this method to promote adherence and subsequently improve disease outcomes.

    Keywords: teach-back training, treatment adherence, acute coronary syndrom
  • حمیدرضا عزیزی، نازنین یوسفیان میاندآب، فریبا یعقوبی نیا*
    زمینه و هدف

    بیماران مبتلا به سندرم کرونری حاد به علت درک ناکافی از مباحث آموزشی مرتبط با مراقبت و متعاقبا عدم پیروی از برنامه های درمانی، گرفتار عواقب وخیم بیماری از جمله عود بیماری و بستری مجدد می شوند. استفاده از راهکارهایی با هدف ارتقاء آگاهی و درک و فهم بیماران از محتواهای آموخته شده ممکن است تاثیر مثبتی بر پیامدهای این بیماران داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش بازخورد محور بر بستری مجدد در بیماران با سندرم کرونری حاد انجام شد.

    مواد و روش ها

    در این کارآزمایی بالینی تصادفی 70 بیمار مبتلا به سندرم کرونری حاد بستری در بخش های قلب و مراقبت های ویژه قلبی دو بیمارستان شهر زاهدان در سال 1398 به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند، سپس تخصیص تصادفی بیماران به دو گروه مداخله و کنترل با استفاده از کارت های رنگی  و به صورت قرعه کشی انجام شد. ابزار گردآوری داده ها شامل فرم اطلاعات جمعیت شناختی و فرم ثبت موارد بستری مجدد بود. مداخله به صورت آموزش به شیوه بازخورد محور طی سه جلسه به صورت انفرادی 45-30 دقیقه ای و 24 ساعت بعد از پذیرش بیمار و در بیمارستان انجام شد. سه ماه بعد از مداخله، بستری مجدد بیماران از طریق تماس تلفنی با آنها بررسی و ثبت شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که متغیرهایی مانند سن، جنس، وضعیت تاهل، سطح تحصیلات و ابتلا به دیابت در دو گروه با یکدیگر تفاوت معنی داری نداشت (P>0.05). در گروه مداخله 3/14 درصد و در گروه کنترل 1/37 درصد بیماران در طی سه ماه بعد از ترخیص از بیمارستان بستری مجدد به دلیل بیماری قلبی اولیه داشتند و تفاوت معنی داری از نظر فراوانی بستری مجدد بین دو گروه وجود داشت (P=0.029).

    نتیجه گیری

    روش آموزش بازخورد محور باعث کاهش موارد بستری مجدد در بیماران با سندرم حاد کرونری می شود. با توجه به اهمیت نقش پرستاران در زمینه آموزش می توان از این شیوه آموزشی در جهت ارتقاء بهبود پیامدهای بیماری استفاده نمود.

    کلید واژگان: آموزش بازخورد محور, بستری مجدد, سندرم کرونری حاد
    Hamid Reza Azizi, Nazanin Yousefian Miandoab, Fariba Yaghoubinia*
    Introduction & Aim

    Patients with acute coronary syndrome suffer from severe consequences such as relapse and readmission due to insufficient comprehension of educational content and subsequently failure in treatment adherence. Using some strategies in order to improvement of their knowledge and comprehension about taught content may be effective on disease outcomes. The current study aimed to determine the effect of teach-back education on readmission in patients with acute coronary syndrome.

    Methods

    In this randomized clinical trial, 70 patients with acute coronary syndrome admitted to the cardiology and cardiac care units of two Hospitals in Zahedan were selected conveniently in 2019. Then patients were randomly assigned to intervention and control groups through using color cards. Data collection tools included demographic information form and a form for recording the readmission. Intervention was based on teach-back education method during three sessions of 30-45 minutes individually and 24 hours after admission to the hospital. Three months after the intervention, readmission was assessed. Data analysis was done through descriptive statistics, independent t-test and chi-square test in SPSS21.

    Results

    Results showed there was no significant difference between two groups in terms of some variables such as age, gender, educational level, marital status and diabetes history (P>0.05). In intervention group,14.3 percent of patients and in control group 37.1 percent reported readmission during three months after the intervention and there was significant difference between the two groups in terms of readmission (P=0.029).

    Conclusion

    Teach-back education reduces the cases of readmission in patients with acute coronary syndrome. Given the importance of nurses' role in education, this educational method can be used to improve disease outcomes.

    Keywords: Teach-Back Education, Readmission, Acute Coronary Syndrome
  • پرستو محمدی، فریبا یعقوبی نیا*
    مقدمه

    بیماران بستری در بخش مراقبت های ویژه به دلیل عواملی مانند وجود لوله تراشه، انجام تهویه مکانیکی و کاهش سطح هوشیاری در معرض خطر آسپیراسیون و متعاقبا عوارض خطرناک بعد از آن می باشند. آسپیراسیون محتویات معده به داخل ریه ها از عوارض قابل پیشگیری در بیمارانی است که تحت تغذیه لوله ای و تهویه مکانیکی هستند  . این مطالعه با هدف تعیین تاثیر برنامه مراقبتی طراحی شده بر بروز آسپیراسیون در بیماران تحت تهویه مکانیکی در ICU انجام شده است.

    روش

    در این کارآزمایی بالینی، 70  بیمار اینتوبه و تحت تهویه مکانیکی بستری در بخش های مراقبت ویژه بیمارستانهای آموزشی زاهدان انتخاب شدند و به شیوه بلوک های جایگشتی به دو گروه مداخله و کنترل تخصیص یافتند. برنامه مراقبتی طراحی شده شامل بالا آوردن سر تخت، ماساژ شکمی، اندازه گیری حجم باقیمانده معده برای سه روز متوالی در صبح و عصر برای گروه مداخله اجرا گردید و گروه کنترل مراقبت های روتین بخش را دریافت کردند. اندازه گیری PH ترشحات دهان برای تشخیص آسپیراسیون محتویات معده انجام شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تی مستقل و کای دو در 15 SPSS انجام  گردید. 

     یافته ها: 

    قبل از مداخله، آسپیراسیون در همه بیماران در دو گروه ایجاد شد. در روز دوم مداخله 1/7 درصد بیماران گروه مداخله و 9/92 درصد گروه کنترل دچار آسپیراسیون شدند. در روز سوم مداخله، در 100 درصد بیماران گروه کنترل آسپیراسیون بروز کرد در حالیکه این عارضه در بیماران گروه مداخله ایجاد  نشد.  P<0.001

    نتیجه گیری: 

    بکارگیری برنامه طراحی شده شامل بالا آوردن سر تخت، ماساژ شکمی و اندازه گیری حجم باقیمانده معده منجر به کاهش بروز  آسپیراسیون در بیماران اینتوبه تحت تغذیه لوله ای در ICU شده بود، بنابراین برنامه ریزی جهت اجرای منظم این برنامه های پیشگیرانه باید در مراقبت از بیماران تحت تهویه مکانیکی مد نظر باشد

    کلید واژگان: آسپیراسیون, برنامه مراقبتی, بخش مراقبت های ویژه, تهویه مکانیکی
    Parastoo Mohammadi, Fariba Yaghoubinia*
    Background

    Patients hospitalized in intensive care unit are at risk of aspiration and subsequent complications due to factors such as endotracheal tube, mechanical ventilation, and decreased level of consciousness. Aspiration of gastric residuals to the lung is one of the preventable lesions in patients who are feeding by tube and under mechanical ventilation.This study was conducted to determine the effect of designed care Plan on incidence of aspiration in intubated patients in ICU.

    Methods

    In this clinical trial, the study population included intubated and mechanically ventilated patients who hospitalized in two ICUs of educational hospitals in 2016. Seventy eligible patients were randomly allocated through permuted blocks into two groups of 35 each. A designed care Plan consisting of head of bed elevation, abdominal massage, measurement of gastric residual volumes was implemented for 3 days in the morning and evening in intervention group, while the control group only received routine care. PH-metric process was used to test oral secretions to diagnose aspiration of gastric residuals. Data were analyzed using independent T-test and chi-square by SPSS 15.

    Findings

    Before the intervention, aspiration occurred in all patients in both intervention and control groups. On the second day of study, (7.1%) in intervention group and 92.9% in control group were inflicted by aspiration. During third day of study, 100% of control group suffered from aspiration while aspiration did not occur in any patient of intervention group (p<0.0001).

    Conclusions

    Implementation of a designed care plan including bed elevation, abdominal massage and gastric residual volume measurement had reduced the incidence of aspiration in intubated patients in the ICU, so planning for regular implementation of these preventive programs should be considered in patient care.

    Keywords: Aspiration, Care plan, Intensive Care Unit, Mechanical ventilation
  • عبدالحق بیابانی، فتیحه کرمان ساروی*، علی نویدیان، فریبا یعقوبی نیا
    سابقه و هدف

    مادران کودکان مبتلا به تالاسمی ماژور، به عنوان مراقبین اصلی، در امر مراقبت با مشکلات مربوط به درمان و مسائل ناشی از مراقبت مواجه می شوند که به دنبال پیامدهای بیماری بوده و اغلب منجر به رفتارهای تطابقی نامناسب می شود. لذا این مطالعه با هدف ارتباط فشار مراقبتی با رفتارهای تطابقی مادران کودکان مبتلا به تالاسمی ماژور انجام شد.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه مقطعی، 70 نفر از مادران دارای کودک مبتلا به تالاسمی ماژور مراجعه کننده به کلینیک تالاسمی بیمارستان حضرت علی اصغر(ع) زاهدان، در سال 1395 مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از فرم اطلاعات فردی، "سیاهه تطابق سلامت برای والدین" و پرسشنامه فشار مراقبتی جمع آوری شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون تحلیلی ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تحت نرم افزار 22 SPSS صورت گرفت.

    یافته ها

    میانگین نمره فشار مراقبتی مادران 84/12 ± 92/56 و میانگین نمره رفتارهای تطابقی 84/19 ± 07/57 بود. نمره فشار مراقبتی با نمره کل رفتارهای تطابقی و حیطه های آن ارتباط معکوس معنادار(001/0p< ، 41/0- r=) و با تحصیلات مادر ارتباط مستقیم و معناداری داشت(05/0 p= ، 26/0 r=). نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که دو مولفه رفتارهای تطابقی و تحصیلات مادر، قادرند 18% از تغییرات فشار مراقبتی مادران را پیش بینی کنند.

    نتیجه گیری

    بر اساس یافته های مطالعه، مداخلات آموزشی حمایتی برای بهبود رفتارهای تطابقی مادران مناسب هستند و ارزشیابی مستمر آن در برنامه مراقبتی این کودکان پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: رفتارهای تطابقی, تالاسمی ماژور, مادران
    A. Biabani, F. Kermansaravi*, A. Navidian, F. Yaghoubinia
    Background and Objectives

    Mothers of children with thalassemia as primary caregivers face problems with treatment and care issues. These problems as consequences of child’s illness often lead to inappropriate adaptive behaviors. The aim of this study was to disclose the relationship between caregiver burden and adaptive behaviors in mothers of children with thalassemia.

    Materials and Methods

    In this cross-sectional study, 70 mothers of children with thalassemia major who had referred to the Thalassemia Clinic of Ali Asghar Hospital, Zahedan, in 2016 were studied. Data were gathered using a demographic questionnaire, the Coping Health Inventory for Parents (CHIP), and the Caregiver Burden Scale (CBS). The results were analyzed in SPSS 22 using descriptive statistics, Pearson correlation coefficient, and stepwise multiple regression.

    Results

    The mean scores of mothers’ care burden and adaptive behaviors were 56.92 ± 12.84 and 57.07 ± 19.84, respectively. It was observed that while care burden has a significant inverse relationship with the total score of adaptive behaviors (r = -0.41, p < 0.001), it displays a direct significant relationship with mother's education (r = 0.26 p = 0.05). The results of multiple regression analysis suggested that the two components of adaptive behaviors and mother’s education could predict 18% of changes in mothers’ care burden. 

    Conclusions  

    According to the results, it is recommended to utilize appropriate educational and supportive interventions for improving the mothers' adaptive behaviors and continuous evaluation of these interventions is necessary.

    Keywords: Coping Behavior, Thalassemia Major, Mothers
  • اعظم شاهبازی ده سوخته، زهرا پیشکار مفرد، فریبا یعقوبی نیا*
    مقدمه

    برنامه های توانبخشی در بیماری های عروق کرونر با هدف پیشگیری از وقوع مجدد آن در افراد مبتلا مورد استفاده قرار میگیرد. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر برنامه آموزشی توانبخشی قلبی برعوامل خطر بیماران مبتلا به بیماری عروق کرونر انجام شد.

    روش کار

    در این مطالعه کارآزمایی بالینی 70 بیمار مبتلا به بیماری عروق کرونر بستری در بخشهای مراقبت ویژه قلبی بیمارستان علی ابن ابیطالب (ع) زاهدان به صورت در دسترس و بر اساس معیارهای ورود انتخاب و سپس به دو گروه مداخله و کنترل توسط قرعه کشی به صورت تصادفی تخصیص یافتند. مداخله شامل برنامه 12 هفته ای آموزشی و ورزشی بود. برنامه ورزشی شامل جلسات پیاده روی در منزل حداقل سه بار در هفته بود. ابزار مطالعه شامل فرم مشخصات جمعیت شناختی و ثبت میزان قند خون، فشارخون، لیپوپروتئین با غلظت بالا و لیپوپروتئین با غلظت پایین بود. آنالیز داده ها با آزمونهای تی مستقل، آزمون تی زوجی و کای دو در نرم افزار SPSS 21 انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که عوامل خطر اندازه گیری شده بعد از مداخله درگروه مداخله نسبت به گروه کنترل تفاوت آماری معناداری داشتند که این تفاوت در مورد میانگین لیپوپروتئین با غلظت بالا افزایش و در مورد قند خون ناشتا، لیپوپروتئین با غلظت پایین، فشارخون سیستولیک و دیاستولیک کاهش داشت.

    نتیجه گیری

    برنامه آموزشی توانبخشی باعث کاهش فشارخون سیستولیک و دیاستولیک، قند خون ناشتا و لیپوپروتئین با غلظت کم درگروه مداخله شده بود. از طرفی باعث افزایش لیپوپروتئین با غلظت بالا شده بود. بنابراین تعدیل عوامل خطر در بیمارانی که برنامه آموزشی توانبخشی قلبی را دریافت کرده بودند مشهود است. گنجاندن این قبیل مداخلات که منجر به کاهش عوامل خطر قابل تعدیل و متعاقبا کاهش عوارض بیماری و هزینه های فردی و اجتماعی میگردد، توصیه میشود.

    کلید واژگان: برنامه توانبخشی قلبی, بیماری عروق کرونر, عوامل خطر
    Azam Shahbazi Deh Sokhteh, Zahra Pishkar Mofrad, Fariba Yaghoubinia*
    Introduction

    Cardiac rehabilitation programs refer to interventions aimed at stopping the recurrence of coronary artery disease in patients. The purpose of this study was to determine the effect of rehabilitation-education program on risk factors in patients with coronary artery disease.

    Methods

    In this clinical trial study 70 CAD patients who were admitted to coronary care units of Ali-Ebne Abitaleb Hospital, Zahedan were selected using convenience sampling according to the inclusion criteria. Then, they were randomly allocated to the intervention and control groups by using coin flipping. The intervention consisted of a twelve-week training and exercise program. The exercise program included walking sessions at home at least three times a week. Data were collected through using a demographic questionnaire, measuring blood pressure, fasting blood sugar, low-density lipoprotein and high- density lipoprotein. Data were analyzed in SPSS version 21 using independent t-test, paired t-test, and Chi-square test.

    Results

    The results showed the significant difference between the two groups after the intervention in terms of risk factors. High- density lipoprotein increased and other risk factors such as systolic and diastolic blood pressure, fasting blood sugar and low-density lipoprotein decreased after the intervention.

    Conclusions

    The cardiac rehabilitation program reduced the systolic and diastolic blood pressure, fasting blood glucose and low density lipoprotein in the intervention group. On the other hand, it increased high density lipoprotein. Therefore, the adjustment of risk factors is evident in patients who received a cardiac rehabilitation program. It is recommended that healthcare providers deploy such interventions and rehabilitation programs which adjust the risk factors, alleviate disease complications, and reduce individual and social costs associated with cardiovascular diseases.

    Keywords: Cardiac Rehabilitation Program, Coronary Artery Disease, Risk Factors
  • فرناز جهانتیغ، فریبا یعقوبی نیا*
    زمینه و هدف

    برنامه های مدیریت درد، بیماران با کاهش سطح هوشیاری، با این دیدگاه که ممکن است مصرف داروهای مسکن، اقامت طولانی در بخش و همچنین هزینه های بستری، دارویی و درمانی را کاهش دهد، می تواند مفید باشد. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر اجرای الگوریتم مدیریت درد بر سطح هوشیاری بیماران با کاهش سطح هوشیاری انجام شد.

    روش ها

    در مطالعه کارآزمایی بالینی یک سوکور حاضر ، 90 بیمار با کاهش سطح هوشیاری و تحت تهویه مکانیکی بستری در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان خاتم الانبیاء شهر زاهدان به شیوه در دسترس انتخاب و با استفاده از بلوک های جایگشتی در دو گروه الگوریتم مدیریت سطح هوشیاری(45) و گروه کنترل(45) تخصیص یافتند. الگوریتم مدیریت درد در گروه مداخله در شیفت صبح بین ساعات 10-8، شیفت عصر ساعات 17-15، شیفت شب ساعات 24-22 به مدت 24 ساعت اجرا شد. ابزار مطالعه شامل فرم مشخصات جمعیت شناختی، مقیاس رفتاری درد و مقیاس کمای گلاسکو بود.

    یافته ها

    نتایج نشان داد میانگین نمره سطح هوشیاری در سه شیفت مورد بررسی بین دو گروه تفاوت معنی داری نداشت. اما میانگین حجم داروی مسکن انفوزیون شده در دو شیفت صبح و شب بین دو گروه معنی دار بود(p<0.05).

    نتیجه گیری

     استفاده از آلگوریتم مدیریت درد به طور قابل توجهی منجر به کاهش حجم داروی مسکن انفوزیون شده به بیماران شد اما بر سطح هوشیاری آنها تاثیری نداشت.

    کلید واژگان: بخش مراقبت های ویژه, سطح هوشیاری, آلگوریتم مدیریت درد, درد
    Farnaz Jahantigh, Fariba Yaghoubinia*
    Background & Aim

    Pain management program can be helpful in patients with loss of consciousness due to decrease in analgesic drugs, prolonged hospital stay; and also decrease in cost of admission, medicine and medical treatment. The current study was done aimed to determine the effect of pain management algorithm on level of consciousness in patients with loss of consciousness .

    Materials & Methods

    In this randomized clinical trial study, 90 patients with loss of consciousness under mechanical ventilation were selected through convenience method and were randomly allocated into two groups of 45 people as the intervention and control groups. Pain management algorithm was implemented in intervention group for 24 hours in morning shift between 8-10, evening shift between 15-17 and in the night shift between 22-24. Data collection tools were the demographic information form and Glasgow Coma Scale (GCS) and Behavior Pain Scale (BPS).

    Results

    . In terms of level of consciousness, there was no significant difference between the two groups after the intervention, but the mean of volume of sedation drugs was significant different between the two groups in morning and night shift (p<0.05)

    Conclusion

    The use of the pain management algorithm can significantly impact on volume of sedation but has no effect on level of consciousness.

    Keywords: Intensive Care Unit, Loss of consciousness, pain management algorithm, pain
  • فریبا یعقوبی نیا، علی نویدیان، سید محمد نصیرالدین طباطبایی، سارا شیخ*
    زمینه و هدف
    بیماران با کاهش سطح هوشیاری، درد را به دلیل روش های تهاجمی، تهویه با ونتیلاتور و موقعیت فیزیکی بخش تجربه می کنند. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر موسیقی بر شدت درد بیماران با کاهش سطح هوشیاری در بخش مراقبت های ویژه انجام شد.
    مواد و روش ها
    این پژوهش یک مطالعه کارآزمایی بالینی بود. جامعه پژوهش را بیماران اینتوبه تحت تهویه مکانیکی که در بخش مراقبت های ویژه یکی از بیمارستان های شهر زاهدان در سال 1394 بستری بودند، تشکیل دادند. 60 بیمار واجد شرایط به روش دردسترس انتخاب و با استفاده از روش بلوک های جایگشتی در دو گروه 30 نفره مداخله و کنترل قرار گرفتند. مداخله طی 3 جلسه 30 دقیقه ای با پخش موسیقی بدون کلام آرند اشتاین از طریق هدفون انجام شد و گروه کنترل تنها اقدامات روتین بخش در مورد تسکین درد را دریافت کردند. اندازه گیری درد با استفاده از مقیاس رفتاری درد (Behavioral Pain Scale) 5 دقیقه قبل از پخش موسیقی و بلافاصله پس از اتمام مداخله انجام شد. در گروه کنترل نیز اندازه گیری با همین فواصل انجام گرفت. داده ها با استفاده از آزمون های کای دو، تی زوج، تی مستقل و آنالیز کواریانس تحت نرم افزار 15 SPSS تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    در هر سه روز پس از اجرای مداخله، میانگین نمره درد در گروه مداخله کاهش معنی داری داشت (0/0001 > P). این اختلاف بین گروه های مداخله و کنترل نیز معنی دار بود (0/0001 > P)؛ در حالی که در گروه کنترل اختلاف معنی دار نبود.
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج، استفاده از موسیقی می تواند شدت درد بیماران با کاهش سطح هوشیاری را کاهش دهد. بنابراین می توان از آن به عنوان یک روش آسان و عملی در تسکین درد بیماران بهره گرفت.
    کلید واژگان: درد, موسیقی, سطح هوشیاری, بخش مراقبت های ویژه
    Yaghoubinia Fariba, Navidian Ali, Nasir Al Din Tabatabaei Seyed Mohammad, Sheikh Sara
    Background And Objective
    patients with loss of consciousness experience pain concerning the invasive procedures, mechanical ventilation and physical situation of ICU. The current study was conducted to determine the effect of instrumental music on pain intensity in patients with loss of consciousness in intensive care unit.
    Materials And Method
    In this clinical trial study, study population was the intubated patients under mechanical ventilation who hospitalized in intensive care unit in one of the hospitals in Zahedan 2015. 60 eligible patients were selected conveniently and then were randomly allocated through permuted blocks into two music therapy and control groups of 30 persons. Intervention was carried out through playing instrumental music of Arnd Stein in 3 sessions of 30 minutes via headphone. Control group only received the routine care about pain relief. Measuring the pain was done through BPS, 5 minutes before and immediately after the music therapy. In control group, measurement was done with the same interval and frequency. Data were analyzed in SPSS 15 and using independent T-test, paired T-test, chi-square and ANCOVA.
    Results
    Every three days after the intervention, the mean score of pain was significantly reduced in intervention group (p
    Conclusion
    According to results, the application of instrumental music can reduce the intensity of pain in patients with loss of consciousness. Thus, it can be used as a simple, practical and low costs method in pain relief of patients with loss of consciousness in the intensive care unit.
    Keywords: Pain, instrumental music, loss of consciousness, intensive care unit
  • مژگان رهنما، فریبا یعقوبی نیا *، محمدرضا فیروز کوهی، حسین شهدادی، سید رضا حسن پور زاوه، عمر شهلی بر، احمد رضا سیاسری
    زمینه و هدف
    محیط بالینی مناسب با فراهم سازی فرصتهای یادگیری برای دانشجویان، نقش مهمی در آماده سازی آنها جهت بکارگیری دانش آموخته شده در بالین دارد. از آنجائی که تجارب دانشجویان در محیط بالینی بر کیفیت یادگیری آنها موثر است؛ مطالعه حاضر با هدف تبیین تجارب دانشجویان پرستاری از محیط آموزش بالینی صورت گرفت.
    مواد و روش ها
    مطالعه حاضر به روش کیفی با رویکرد تحلیل محتوای مرسوم انجام شد. نمونه گیری به روش هدفمند با مشارکت 13 دانشجوی پرستاری سال آخر، طی سال تحصیلی 93-1392در دانشکده پرستاری مامائی زابل صورت گرفت. روش جمع آوری داده ها مصاحبه ی نیمه ساختار یافته بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل محتوی کیفی استفاده شد.
    یافته ها
    با بررسی نتایج، 5 طبقه اصلی شامل تهدیدات، دورنما، نیروهای دوگانه، فضای فکری و کنش های دانشجو به محیط آموزش بالینی و 10 طبقه فرعی استخراج گردید.
    نتیجه گیری
    از آنجائی که شکل گیری تجارب دانشجویان یکی از عوامل پیشگوئی کننده در تحقق یادگیری و تسهیل کننده ی فرآیند حرفه ای شدن آنها می باشد، بنابراین توجه مسئولین و مدیران به آموزش بالینی حائز اهمیت است تا بتوان تهدیدها و دغدغه های دانشجویان را کاهش داد، با برآوردن انتظارات آنها دورنمای خدشه دار شده ی رشته را ترمیم کرد، جذابیت حرفه را افزایش داده و باورها، کنش ها و احساسات مثبتی را در آنها ایجاد نمود.
    کلید واژگان: تجارب, دانشجوی پرستاری, محیط آموزش بالینی
    Mozhgan Rahnama, Fariba Yaghoubinia *, Mohamadreza Firouzkoohi, Hosein Shahdadi, Seyed Reza Hassanpour Zaveh, Omar Shohli Bor, Ahmad Reza Siyasari
    Background And Objective
    Appropriate clinical environment has an important role in preparing students to use learned knowledge in practice through providing learning opportunities. Since the students’ experiences in the clinical setting affect on quality of their learning، the current study aimed to explain the experiences of nursing students concerning clinical education setting.
    Materials And Method
    The current study was conducted based on conventional content analysis. Sampling was done purposively and the participants were 13 last year nursing students in Zabol Nursing and Midwifery School in 2013-2014. Data collection was done through in-depth semi-structured interviews. Data analysis was conducted through qualitative content analysis approach.
    Results
    Based on the results، five major categories including threats، vision، dual forces، mindset and students’ action to clinical education and also10 subcategorie were identified.
    Conclusion
    Since the formation of students’ experiences in these environments is one of the predictive factors in achieving their learning and in facilitating the professionalization process، thus; the attention of managers in clinical settings is very important for decreasing the threats and concerns for students. In this way، the marred prospects of profession can be recovered through the meeting students’ expectations، attractiveness of the profession can be increased and the positive belief، actions and feelings can be created in students.
    Keywords: Experience, nursing student, clinical education setting
  • فریبا یعقوبی نیا*، عباس حیدری، رباب لطیف نژاد رودسری
    زمینه و هدف
    ارتباط استاد و دانشجو در حال حاضر با توجه به تغییر پارادایم زیربنای آموزش پرستاری و تاکید آن بر محوریت ارتباط، قطعا از آنچه در گذشته بوده متفاوت است و شناخت مفهوم این ارتباط در پارادایم انسان گرایانه و از دیدگاه اساتید و دانشجویان ضرورتی اجتناب ناپذیر است. این مطالعه با هدف تبیین درک اساتید و دانشجویان پرستاری از ارتباط استاد و دانشجو در آموزش بالینی پرستاری انجام شده است.
    روش
    مطالعه حاضر به روش کیفی با رویکرد تحلیل محتوای مرسوم انجام شده است که در آن 8 دانشجوی پرستاری مقطع کارشناسی با تجربه گذراندن کارآموزی و 10 نفر از اساتید بالینی با حداقل یک سال تجربه آموزش بالینی در دانشکده پرستاری مامایی مشهد با نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه های نیمه ساختار یافته استفاده گردید. برای کاهش و نام گذاری داده ها، بدست آوردن کدهای تحلیلی و در نهایت تشخیص طبقات و مضامین از رویکرد تحلیل محتوی استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج حاصل از تحلیل داده ها، دو طبقه اصلی در مورد درک از ارتباط درآموزش بالینی پرستاری را نشان داد که عبارتند از 1) ارتباط شایان (برآیندها، ویژگی ها و مهارتهای ارتباط) 3) گفتگوی ناگفته (رفتارها و وضعیت ظاهری)
    نتیجه گیری
    درک اساتید و دانشجویان پرستاری در ایران از ارتباط در آموزش بالینی پرستاری در مواردی از سایر کشورها متفاوت است و به دلیل چنین تفاوت هایی منطبق با فرهنگ ما، باید به مفهوم ارتباط از دیدگاه آنها بنگریم.
    کلید واژگان: ارتباط استاد و دانشجو, آموزش بالینی پرستاری, درک, تحلیل محتوی
  • عباس حیدری، فریبا یعقوبی نیا*، رباب لطیف نژاد رودسری
    مقدمه

    تعامل گرایی نمادین با روش های تحقیق کیفی و به ویژه با رویکرد گراندد تئوری مرتبط می باشد، اما در اکثر تحقیق های انجام شده، این ارتباط و ماهیت آن به وضوح بیان نشده است. آگاهی در مورد ماهیت ارتباط بین این دو بعنوان راهنمائی برای جمع آوری و تحلیل داده ها به محققین کیفی کمک می کند. این مطالعه مروری با هدف تبیین ماهیت ارتباط تحقیق گراندد تئوری با تعامل گرایی نمادین به عنوان دیدگاهی برای بررسی ارتباط استاد و دانشجو در آموزش بالینی پرستاری انجام شد.

    روش

    در این مطالعه مروری برای دستیابی به هدف مطالعه در پایگاه های اطلاعاتی Scopus، Elsevier، Google scholar، ProQuest جستجو شد. کلید واژه های تعامل گرایی نمادین، گراندد تئوری، روش شناسی، ارتباط استاد و دانشجو و آموزش بالینی پرستاری مورد استفاده قرار گرفت و سپس مقاله ها مورد بررسی قرار گرفت.

    یافته ها

    محققین در این مطالعه با بررسی مقاله های موجود ابتدا ارتباط بین اصول و فرایندهای متدولوژیک Blumer را در مورد تعامل گرایی نمادین با روش شناسی گراندد تئوری مطرح نموده اند و سپس قدرت توضیحی تعامل گرایی نمادین را بعنوان زیربنای فلسفی در مطالعه گراندد تئوری در مورد تبیین فرایند ارتباط استاد و دانشجو در آموزش بالینی پرستاری مورد بحث قرار دادند.

    نتیجه گیری

    در مواردی که تحقیق گراندد تئوری بدون وجود چارچوب تئوریکی تعامل گرایی نمادین به عنوان چارچوب توضیحی مطالعه انجام شود، محقق به جای تبیین رفتارها و فرایندها به توصیف آنها می پردازد. نتایج این مطالعه مروری می تواند راهنمایی برای پژوهشگران علاقه مند به روش گرانددد تئوری باشد که قصد دارند مطالعه خود را بر مبنای فلسفی تعامل گرایی نمادین انجام دهند همچنین این نتایج در جنبه های هدایت مطالعه جمع آوری و تحلیل داده ها سودمند واقع می شود.

    کلید واژگان: گراندد تئوری, تعامل گرایی نمادین, روش شناسی, ارتباط استاد - دانشجو, آموزش پرستاری
    Abbas Heydari, Fariba Yaghoubinia, Robab Latifnejad Roudsari
    Introduction

    Although it is generally acknowledged that symbolic interactionism and grounded theory are connected، the precise nature of their connection remains implicit and unexplained in reviewed articles. Awareness of the nature of their connection can help qualitative researchers as guidance for data collection and analysis. This study was accomplished with the aim of exploration of the connection between grounded theory and symbolic interactionism.

    Method

    The search of related articles and resources was done in databases such as Scopus، Elsevier، Google Scholar، and ProQuest and with keywords including grounded theory، symbolic interactionism، and methodology. Then the selected articles were reviewed.

    Results

    In this study، researchers، by reviewing of related articles، have propounded the connection between methodological principles and processes of Blumer in the symbolic interactionism with grounded theory. Then، they have argued about the explanatory power of symbolic interactionism as a philosophical basis in a grounded theory study in the explanation of student-teacher relationship in clinical nursing education.

    Conclusion

    When the grounded theory study is undertaken without a symbolic interactionism framework as an explanatory framework، the researcher describes rather than explains the data.

    Keywords: Symbolic interactionism, Grounded theory, Methodology
  • فریبا یعقوبی نیا، مهدی فرجی شوی، سعیده یعقوبی
    زمینه و هدف
    مشارکت مردان در برنامه های تنظیم خانواده طیف وسیعی از فعالیتهای گوناگون است و در واقع یکی از عوامل موثر در افزایش موفقیت برنامه های تنظیم خانواده می باشد. این پژوهش با هدف تعیین عوامل مرتبط با مشارکت دبیران مرد زاهدان در استفاده از روش های پیشگیری از بارداری انجام گرفته است.
    روش کار
    پژوهش حاضر، مطالعه ای توصیفی تحلیلی از نوع مقطعی می باشدکه در آن 250 نفر از دبیران مرد شاغل در دبیرستانهای زاهدان مورد مطالعه قرار گرفتند. افراد متاهل در صورتیکه مایل به شرکت در مطالعه بوده مورد بررسی قرار گرفته اند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه ای شامل 4 بخش (مشخصات فردی، سوالات مربوط به مشارکت، آگاهی و نگرش) استفاده شد. پرسشنامه ها در محل کار در اختیار دبیران قرار داده شد تا به آن پاسخ دهند.
    یافته ها
    6/77 درصد دبیران مرد در روش های پیشگیری از بارداری مشارکت داشتند. همچنین4/62 درصد دبیران از روش های خاص مردان در پیشگیری استفاده می کردند که از این درصد بیشترین موارد را استفاده از روش های مکانیکی مانند کاندوم بخود اختصاص داده است. بررسی ارتباط عوامل مرتبط نشان داد که فقط افرادی که میانگین سن ازدواجشان بالاتر بود مشارکت بیشتری در روش های پیشگیری از بارداری داشتند، بدین صورت که افرادی که میانگین سن ازدواجشان 78/26 سال بود نسبت به میانگین سنی 36/25، مشارکت بیشتری داشته اند که آزمون T تفاوت معناداری را نشان داذ(p=0.017).
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته های مطالعه میتوان نتیجه گرفت که مشارکت در استفاده از روش های پیشگیری از بارداری در میان دبیران مرد وجود دارد، اما با توجه به آگاهی ضعیف، اجرای برنامه های آموزشی در رابطه با این روش ها برای مردان نیز ضرورت دارد.
    کلید واژگان: مشارکت, تنظیم خانواده, عوامل مرتبط
    Fariba Yaghoubinia, Mehdi Faraji Shovey, Saeede Yaghoubi
    Introduction
    Participation of men in family planning programs a range of different activities and in fact one of the factors of success in increasing family planning program is. The aim of the present study is detecting relevant factors of male participation in family planning in teachers in zahedan.
    Methods
    In this cross-sectional descriptive analytical study,250 male teachers were studied.Teachers who are Married and wanted to share were chosen.The 4-part questioner include demographic data, participation, knowledge and attitude was used.
    Results
    77.6 percent participated in family planning. Special male methods were used by 62.4 percent of them and use of kandom had higher rate. Results showed that only the people who mean marriage age was higher,had more participation in Contraceptive methods. So that the people who mean marriage age of 26/78 had more participation that those of their mean age was 25/36 and T test shows significant difference(P=0.017). There was no significant relationship between participation and other factors.
    Conclusion
    According to findings, male teachers participated in family planning.because of their poor knowledge, they need to be instructed by instructive programs related to family planning methods.
  • علی نویدیان، ابراهیم ابراهیمی طبس، حامد سارانی، مهناز قلجه، فریبا یعقوبی نیا
    زمینه و هدف
    آنمی یکی از شایع ترین و فراموش شده ترین کمبودهای تغذیه ای در جهان امروزی است. بیش از نیمی از زنان باردار و یک سوم زنان غیر باردار در سنین باروری از آنمی رنج می برند. این مطالعه به منظور تعیین میزان کم خونی فقر آهن در زنان باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر زاهدان انجام شد.
    روش بررسی
    در این پژوهش توصیفی تحلیلی 287 زن باردار از 5 مرکز بهداشتی درمانی که در ماه نهم بارداری بودند، شرکت داشتند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه 17 سوالی حاوی مشخصات فردی و اطلاعات مربوط به بارداری بود و هم زمان با آن 7 ml خون نیز جهت تعیین هموگلوبین وفریتین گرفته شد. یافته ها استخراج شده و برای بررسی روابط بین متغیرها از آمون های آماری مجذور کای و نیز ضریب همبستگی استفاده گردید. سطح معنی داری p<0.05در نظر گرفته شد.
    نتایج
    نشان داد که 12.9% زنان مورد مطالعه با شاخص هموگلوبین کمتر از 10.5 g/dl و 42.2% آنان با شاخص فریتین کمتر از 12 mg/L، از کم خونی فقر آهن رنج می بردند. همچنین بین میزان فریتین و مصرف آهن در دوران بارداری ارتباط معنی دار آماری وجود داشت (p=0.001).
    نتیجه گیری
    با توجه به شیوع بالای آنمی فقر آهن در این مطالعه و تاثیر آن در تولد نوزادان کم وزن، زایمان زودرس، مرگ و میر جنین، خونریزی بعد از زایمان و زجر جنین، مراقبت های پیگیرانه و دقیق دوران بارداری، آموزش در این زمینه به مادران باردار و تامین کمبودهای تغذیه ای ضروری است.
    کلید واژگان: زنان باردار, بارداری, کم خونی فقر آهن, هموگلوبین, فریتین, مراقبت دوران بارداری
سامانه نویسندگان
  • دکتر فریبا یعقوبی نیا
    دکتر فریبا یعقوبی نیا

اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال