لیدا مودت
-
بعد از شهادت امام رضا ، حرم مطهر رضوی در کانون توجه حکومت های سنی مذهب مستقر در خراسان قرار گرفت. در دوران حکومت سامانی و غزنوی، کارگزاران این دو حکومت نسبت به حرم مطهر رضوی احترام و ارادت داشتند. رفتار تساهل آمیز سامانیان و غزنویان نسبت به حرم مطهر رضوی، زمینه و بستری را برای اقدامات بعدی در دوران حکومت سلجوقیان فراهم ساخت. پژوهش حاضر به تحلیلی بر اقدامات عمرانی در حرم مطهر رضوی در دوره حکومت سلجوقیان با روش «توصیفی - تحلیلی» پرداخته است. این پژوهش کوشیده است با بهره گیری از منابع تاریخی و آثار برجای مانده در حرم مطهر رضوی و در موزه آستان قدس، تحقیقی تاریخی، باستان شناسانه، معمارانه و اجتماعی ارائه دهد. هدف مقاله پاسخ به این پرسش اصلی است که رفتار سلاطین سلجوقی و وابستگان آنان نسبت به حرم مطهر رضوی چگونه بوده است؟ نتایج پژوهش حاکی از آن است که بستری که حکومت های سامانیان و غزنویان ایجاد نمودند، موجب شد سلاطین بزرگ سلجوقی نیز احترام و ارادت قلبی نسبت به حرم مطهر رضوی داشته باشند. علاوه بر این، در زمان سلطان سنجر بیشترین اقدامات عمرانی در این مکان مقدس صورت گرفت. رفتار تساهل آمیز سلطان سنجر نسبت به اقدامات عمرانی وزیر شیعی اش، ابوطاهر قمی و خاندان کاکویه شیعی، منجر به گسترش تشیع محبتی و عاطفی در میان زنان خاندان سلجوقی گردید. از این رو زنان خاندان سلجوقی با توجه به بسترهای فرهنگی ایجاد شده، توجه ویژه ای به حرم مطهر رضوی داشتند.
کلید واژگان: امام رضا (ع), حرم مطهررضوی, سلجوقیان, زنان, ترکان زمردملکAfter Imam Reza’s martyrdom, his shrine was in the center of attention of the Sunnite governments established in Khorasan. Under the rule of Samanid and Ghaznavid dynasties, the agents of these two governments paid homage and sincerity to Imam Reza’s shrine. The tolerating behavior of Samanids and Ghaznavids towards Imam Reza’s shrine prepared the ground for the next measures under Saljuqids. The present study deals with an analysis of constructive measures in Imam Reza’s shrine through a descriptive-analytical method. This study has attempted to make use of historical sources and the remnants in Imam Reza’s shrine and in Astan Quds’s museum to present a historical, archeological, architectural and social study. This article aims at answering the following main question: “How was the behavior of Saljuqid kings and their associates towards Imam Reza’s shrine?” The results of the study suggest that the ground and milieu created by Samanid and Ghaznavid rulers caused Saljuqid great kings to have heartfelt sincerity towards Imam Reza's shrine. Besides, under Sultan Sanjar, the greatest numbers of constructions were done in that sacred place. Sultan Sanjar’s tolerating behavior towards the constructive measures of his Shiite vizier, Abu Taher Qomi, and the Shiite dynasty Kakuya led to the spread of affectionate and emotional Shiism among the women of the Saljuqid dynasty. Thus, these women, considering the cultural ground prepared paid special attention to Imam Reza’s shrine.
Keywords: Imam Reza, Imam Reza’S Shrine, Saljuqids, Women, Tarkan Zomorrod Malek -
فصلنامه تاریخ اسلام، پیاپی 94 (تابستان 1402)، صص 119 -148خوزستان، یکی از ایالت های مهم ایران در دوران اسلامی بود. این ایالت، مانند دیگر مناطق ایران، در سده های نخستین اسلامی توسط کارگزاران دستگاه خلافت اداره می شد. به تدریج با آشکار شدن علایم انحطاط دستگاه خلافت عباسی (132-656ق)، خوزستان نیز مانند دیگر نواحی ایران، از زیر سلطه خلفا بیرون آمد و تا اواخر سده ششم هجری، زیر نظر حکومت های مستقر در فلات ایران اداره می شد. در سال 591ق، لشکریان خلیفه الناصر (575-622ق) به فرماندهی ابن قصاب (592ق)، خوزستان را تصرف کردند. بدین ترتیب، خوزستان بعد از چند سده، دوباره تحت سلطه مستقیم نهاد خلافت قرار گرفت و غلام فرماندهان ترک نژاد خلیفه الناصر، عهده دار امور این منطقه شدند.این پژوهش، بر آن است تا با روش وصفی تحلیلی، به بررسی عوامل استیلای خلیفه الناصر بر خوزستان، و تدوام این سلطه در دوره خوارزمشاهیان (590-628ق) بپردازد. نتایج پژوهش، حاکی از آن است عواملی چون: احیای قدرت دنیوی نهاد خلافت در عراق عرب، سقوط سلطنت سلجوقی در ایران و اختلافات درون دودمانی حکومت محلی آل شمله در خوزستان، موجب تسلط خلیفه الناصر بر خوزستان گردید. پیوستگی جغرافیایی و اقلیمی این ایالت با عراق عرب از یک سو، و گرفتاری های سیاسی نظامی خوارزمشاهیان در شرق و نهایتا هجوم مغول از سوی دیگر، باعث تداوم سلطه بغداد بر این منطقه شد.کلید واژگان: خوزستان, الناصر لدین الله, خوارزمشاهیان, آل شمله, ابن قصابHostory of Islam, Volume:24 Issue: 94, 2023, PP 119 -148Khuzestan was one of the important states of Iran in the Islamic era. This state, like the other regions of Iran, was governed by agents of the caliphate in the early Islamic centuries. Gradually, as the signs of decline of the Abbasid caliphate (656-132 AH) became apparent, Khuzestan, like the other regions of Iran, got out of the rule of the caliphs, and until the end of the 6th century, it was under the supervision of the governments in the Iranian plateau. In 591 A. H, the armies of Caliph Al-Nasser (575-622 AH) under the command of Ibn Qasab (592 AH) captured Khuzestan. In this way, after several centuries, Khuzestan was again under the direct control of the Caliphate institution, and the turkish slave-commanders of Caliph Al-Nasser were in charge of the affairs of this region. This research aims to investigate the factors of Caliph Al-Nasser's conquest of Khuzestan, and the continuation of this domination in the period of the Khwarazmshah (590-628 AH) through the descriptive-analytical method of research. The results of the research indicate that the factors such as the revival of worldly power of caliphate in Arab Iraq, the fall of the Seljuk monarchy in Iran, and the intra-dynastic differences of Al-Shamla local government in Khuzestan led to the domination of Caliph Al-Nasser over Khuzestan. The geographical and climatic connection of this state with Arab Iraq on the one hand, and the political-military troubles of the Khwarazmshah in the east and finally the invasion of the Mongols on the other hand, caused the continuation of Baghdad's rule over this region.Keywords: Khuzestan, Al-Nasser Ledinullah, Khwarazmshahian, Al-Shamla, Ibn Qasab
-
یکی از مهم ترین پیامدهای یورش و استیلای مغولان بر ایران در قرن هفتم هجری (13م) نوسانات شدید جمعیتی در ایالت های مختلف بود. در این میان شیراز به عنوان مرکز ایالت پارس در زیر فرمان اتابکان فارس، علی رغم نبود وحدت سیاسی و تفرقه داخلی توانست از یورش وایرنگر مغول و تبعات ناشی از آن در امان بماند. این مقاله بر آن است تا ساختار جمعیتی و عوامل تاثیرگذار بر رشد و کاهش جمعیت شیراز را به روش توصیفی تحلیلی و براساس اطلاعات کتابخانه ای و میدانی (گورستان ها) بررسی کند. یافته های این بررسی نشان می دهد که شیراز تا روزگار اتابک ابوبکر به دلیل هجوم مهاجران از شهرهای بزرگ آسیب دیده از حملات مغولان و امنیت داخلی شاهد افزایش جمعیت بود. اما جنگ ها و ناامنی ها پس از اتابک ابوبکر رخ داد. حملات نکودریان (677 و 680 ق)، قحطی (680ق) و بیماری های واگیردار (698 ق) و... از میزان جمعیت شیراز کاست و جمعیت سیر نزولی گرفت اما در زمان ابواسحاق اینجو (752-725). ابن بطوطه شیراز را پرجمعیت و پررونق یافت.کلید واژگان: جمعیت شناسی, سلغریان, مغولان, شیراز, مهاجرتOne of the most important consequences of the invasion and conquest of Iran by the Mongols in the 7th century of Hijri (13 AD) was the drastic population fluctuations in different states. In the meantime, Shiraz, as the capital of Pars state under the command of Atabakan Fars, despite the lack of political unity and internal division, was able to escape the Mongol invasion and its consequences. This article aimed to investigate the population structure and the factors affecting the growth and decline of the Shiraz population in a descriptive and analytical method based on library and field studies of cemeteries. The findings of this study show that until the time of Atabak Abu Bakr, Shiraz witnessed an increase in population due to the influx of immigrants from big cities affected by Mongol attacks and internal security. But wars and insecurity that occurred after Atabak Abu Bakr, the attacks of Nekodrian (677 and 680 AH), famine (680 AH), and infectious diseases (698 AH), etc. reduced the population of Shiraz and the population began to decline. However, it was crowded and prosperous during the time of Abu Ishaq Inju (752-725) and Ibn Battuta Shiraz.
-
مکتب کلامی معتزله یکی از مهم ترین مکاتب کلامی و فکری اسلامی است که از قرن دوم تا پنجم هجری در جهان اسلام هواخواهان بسیاری داشت. این مکتب فکری را در اوایل قرن دوم هجری واصل بن عطا (ف:131ق) در بصره بنیان نهاد و به سرعت در سایر سرزمین های اسلامی گسترش یافت. خوزستان نیز به دلیل پیوستگی جغرافیایی به بصره خیلی زود تحت تاثیر این جریان فکری قرار گرفت؛ به طوری که بنا بر تصریح منابع تاریخی و جغرافیایی، رواج این مکتب در خوزستان بیش از هر سرزمین دیگری بوده است. این پژوهش بر آن است تا با نگاهی تحلیلی به بررسی و تبیین دلایل رشد و گسترش این مکتب کلامی در خوزستان و فراز و فرودهای تاریخی آن در این منطقه بپردازد. سوال اصلی پژوهش حاضر این است که چه عواملی موجب رشد و گسترش اندیشه های اعتزالی در خوزستان شد؟ یافته های پژوهش حاکی از آن است که عواملی چون پیوستگی جغرافیایی و فرهنگی خوزستان به خاستگاه معتزله (بصره)، تنوع و تکثر مذهبی خوزستان و اشتیاق عموم مردم آن اعم از خواص و عوام به مباحث کلامی موجب رشد و گسترش معتزله در خوزستان گردیده بود.کلید واژگان: خوزستان, معتزله, ابوعلی جبایی, عسکرمکرمThe Mu'tazilite theological school is one of the most important Islamic theological and intellectual schools that had many supporters in the Islamic world from the second to the fifth century AH. This school of thought was founded in the early second century AH by Wasel ibn Atta (d. 131 AH) in Basra and quickly spread to other Islamic lands. Khuzestan was also affected by this current of thought very soon due to its geographical connection to Basra; According to historical and geographical sources, the prevalence of this school in Khuzestan has been more than any other land. This research intends to study and explain the reasons for the growth and expansion of this theological school in Khuzestan and its historical ups and downs in this region with an analytical look. The main question of the present study is what factors led to the growth and expansion of Etezali ideas in Khuzestan? Findings show that factors such as the geographical and cultural affiliation of Khuzestan to the origin of the Mu'tazilites (Basra), the religious diversity of Khuzestan and the general desire of its people - including properties and the general public - for theological discussions led to the expansion of the Mu'tazilites in Khuzestan.Keywords: Khuzestan, Mu'tazilites, Abu Ali Jabaei, Askar Mukarram
-
یکی از مهم ترین منابع مالی اقتصاد غزنویان در دوره متقدم، یعنی از بدو استقرار غلامان به رهبری آلبتکین و سبکتکین در شهر غزنه (351ق) تا پایان حکومت سلطان محمود (421ق) اتکا بر نظام غنایم بود که پشتوانه اصلی ضرب سکههای مرغوب بود؛ اما از دوره سلطان مسعود (432 421ق) با پیشامد بحران نقره مواجه شدند که طی آن ارزش پول رایج کاهش یافته و همچنین از تعداد ضرب مسکوکات با عیار بالا نیز کاسته شد. ازاین رو سلاطین متاخر غزنوی برای تامین هزینههای جاری و لشکری خویش به درآمدهای سهل الوصول دیگری روی آوردند. سوال اصلی این است که بحران نقره چه تاثیری بر تطور منابع درآمدی غزنویان داشتهاست؟ فرض این است که بحران نقره به واسطه کاهش عیار مسکوکات و کمبود آن در تجهیز سپاهیان سبب تطور منابع درآمدی غزنویان از نظام غنایم در جهت وابستگی بیشتر به عواید نظام مالیاتی گردید. روش مورداستفاده در این تحقیق، توصیفی تحلیلی است که بر پایه شواهد کیفی و کمی و مطالعه سکهشناسی استوار است. نتایج نشان میدهد که کاهش فتوحات در هند، هزینههای ناشی از اختلافات جانشینی و هزینههای هنگفت در امور غیرمولد، دولت غزنویان را با بحران نقره مواجه نمود و به تبع آن سلاطین غزنوی برای جبران منابع مالی ازدسترفته، به ویژه تامین مواجب نقدی سپاهیان به شکل حواله و تحمیلهای مضاعف به عواید نظام مالیاتی روی آوردند که این مسئله نیز بر دشواری حکمرانی آنان افزودهبود.کلید واژگان: غزنویان, اقتصاد, بحران نقره, نظام غنایم, نظام مالیاتیOne of the most important financial sources of the Ghaznavid economy in the early period, from the establishment of slaves led by Alpetikin and Sabuktigin in Ghazni (351 AH) to the end of the reign of Sultan Mahmud (421 AH) was reliance on the system of booty, which was the main support for minting high quality coins. But since the reign of Sultan Massoud (432-421 AH) faced a silver crisis, during which the value of the currency decreased and the number of high-denomination coins also decreased. Hence, the later Ghaznavid sultans turned to other easy-to-reach incomes to cover their current and military expenses. It is assumed that the silver crisis due to the reduction of grade and its lack of equipment for the troops led to the evolution of Ghaznavids' sources of income from the looting system to become more dependent on the revenues of the tax system. The method used in this research is descriptive-analytical based on qualitative and quantitative evidence and coinage study. The results show that the decline in conquests in India, the costs of the succession dispute, and the huge costs in unproductive affairs have left the Ghaznavid facing a silver crisis and a devaluation of the currency and as a result, the Ghaznavid sultans resorted to the revenues of the tax system to compensate for the lost financial resources, especially the provision of cash to their troops in the form of remittances and double impositions, which also added to the difficulty of governing them.Keywords: Ghaznavid, economy, silver crisis, booty system, tax system
-
دوره سلجوقی عصر تاسیس و تثبیت حکومت های محلی در ایالت های مهم ایران بود. خوزستان نیز در آن دوره یکی از ایالت های مهم ایران (از نظر سیاسی و اقتصادی) بود؛ به طوری که به «جامه خانه سلجوقیان» مشهور بود. پژوهش درباره تاریخ خوزستان در عصر سلجوقی، به دلیل عدم وجود منابع مستقل دشوار است. مسئله پژوهش حاضر بررسی عوامل تاسیس و همچنین زوال زودهنگام حکومت محلی آل شمله در خوزستان عصر سلجوقی است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که در نیمه قرن ششم قمری با آشکار شدن علایم ضعف و انحطاط کامل سلجوقیان، زمینه برای تشکیل دولت های محلی در ایالت های مهم و مستعد ایران -از جمله خوزستان- فراهم شد. در آن زمان یکی از امرای دربار سلجوقی به نام «امیر شمله ترکمانی» از آشفتگی های سیاسی بعد از وفات سلطان مسعود سلجوقی (529-547ق) استفاده کرد. او بر خوزستان مسلط و بانی یک حکومت محلی در این منطقه شد. رابطه امیر شمله و دربار سلجوقی در ابتدا خصمانه بود، اما وی بعد از تثبیت حکومت خویش در خوزستان، با برعهده گرفتن سرپرستی یک شاهزاده سلجوقی (مقام اتابکی)، درصدد کسب رضایت دربار سلجوقی برآمد. بدین ترتیب، حکومت خود بر خوزستان را مشروع جلوه داد. جانشینان وی نیز از همین مقام مشروعیت بخش برای تداوم حکومت خویش بهره بردند. حکومت محلی آل شمله برخلاف حکومت های محلی معاصرش، چندان دوام نیاورد و مقارن با سقوط سلجوقیان فرو پاشید. از عوامل اساسی این سقوط زودهنگام می توان به مواردی چون عدم ایجاد مبانی مشروعیت مستقل از سلجوقیان، عدم محبوبیت مردمی، اختلافات درون دودمانی و احیای قدرت سیاسی خلافت عباسی در زمان خلیفه الناصر (575-622ق) اشاره کرد.کلید واژگان: خوزستان, آل شمله, سلجوقی, خلافت عباسیThe Seljuk era is one of the most critical periods in the history of Iran. Khuzestan was also known as the "Seljuk cloakroom" and was one of Iran's most important provinces (politically and economically) at the time. Research on the history of Khuzestan in this period is complex due to the lack of independent sources. The current research topic is the study of the factors that led to the founding and early decline of Āl -Shomleh's local government in Khuzestan during the Seljuk period. With the emergence of signs of weakening and complete collapse of the Seljuks in the middle of the sixth century AH, the ground was prepared for the establishment of local governments in various parts of Iran, according to the findings. Khuzestan was no exception to this rule. At this time, one of the Seljuk court rulers named "Amir Shomleh Turkmani" took advantage of the political turmoil after the death of Sultan Massoud of Seljuk (449-447 AH) and took control of Khuzestan and established an independent local government. Still, his government and his successors were also in a hurry. Differences within the dynasty of this family on the one hand, and the growing revival of worldly power of the Abbasid Caliphate in the time of Nasser (622-575 AH) on the other hand, caused the collapse of this local dynasty and the domination of the Abbasid Caliphate over KhuzestanKeywords: Khuzestan, Āl -Shomla, Seljuk Khalifa
-
فصلنامه تاریخ اسلام، پیاپی 84 (زمستان 1399)، صص 225 -260
مسلمانان از زمان ورود به منطقه دکن به دو گروه اجتماعی آفاقی و دکنی تقسیم شدند. آفاقی ها که از ایران و عراق به دکن رهسپار شده بودند به دلیل برخورداری از علم، ادب و رفاه کامل یا نسبی اقتصادی به سرعت در لایه های اجتماعی شهری دکن نفوذ کردند و حتی در دربار حکومتی، مناصب حساسی را در اختیار گرفتند. این امر، زمینه ساز رقابت پیوسته با مسلمانان بومی و محلی شد که به دکنی معروف بودند. با تاسیس حکومت بهمنیان و حکومت های شیعی پس از بهمنیان، منازعات آفاقی ها و دکنی ها رو به افزایش نهاد. مقاله پیش رو بر آن است به روش وصفی تحلیلی، عوامل موثر بر مناسبات آفاقی ها و دکنی ها در حکومت بهمنیان و حکومت های محلی شیعه مانند قطب شاهیان، عادل شاهیان و نظام شاهیان را در قرن های نهم تا یازدهم هجری در محدوده دکن هند بررسی کند. یافته های پژوهش نشان می دهد که علاوه بر سیاست سلاطین نخستین بهمنی، پیشینه علمی و ادبی آفاقی ها و به رسمیت شناخته شدن مذهب تشیع در حکومت های محلی دکن موجب قدرت گیری آفاقی ها و برانگیخته شدن دکنی ها و در نهایت قتل عام و سرکوب آفاقی ها شد.
کلید واژگان: قرآن کریم, شیعیان هند, آفاقی ها, دکنی ها, نظام شاهیان, قطب شاهیان, عادل شاهیانHostory of Islam, Volume:21 Issue: 84, 2021, PP 225 -260Muslims were divided into two social groups of Afaqis and Deccanis while entering to Deccan. Afaqis who had entered Deccan from Iraq and Iran, quickly penetrated into the social layers of Deccan city and they even took up important positions in the governmental court because of their knowledge, discipline, complete or relative economic welfare. This issue provided the ground for the constant competition with native Muslims famous for Deccani. Simultaneous with the establishment of Bahmanid government as well as the Shiite governments after Bahmanids, the disputes between Afaqis and Deccanis increased. Relying on the descriptive-analytical method of research, the present article is to investigate the effective elements of the relations between Afaqis and Deccanis in Bahmanid government and the local Shiite governments such as Qutb Shahi, Adelshahi and Nezamshahi from the ninth to eleventh centuries in Deccan. The findings of research demonstrate that the scientific and disciplinary background of Afaqis and official realization of Shiite denomination in the local governments of Deccan as well as the policy of early sultans led to Afaqis’ achieving authority and consequently the uprising of Deccanis and eventually massacre and suppression of Afaqis
Keywords: Shiites of Hind, Afaqi, Deccani, Nezamshahi, Qutb Shahi, Adelshahi -
سلسله باوندیان از مهم ترین سلسله های حاکم بر طبرستان است که بیش از هفت قرن در مقر اصلی خود، شهریارکوه، فرمان راندند. این سلسله طی این مدت به سه شاخه کیوسیه، اسپهبدیه و کین خوازیه تقسیم شدند. یکی از مهم ترین اقدامات شاخه اول باوندیان، کیوسیه، ضرب عبارت «علی ولی الله» بر روی سکه هایشان بود. ازاین رو مسئله اصلی در این پژوهش، بررسی علل و عوامل ضرب عبارت «علی ولی الله» بر روی سکه های باوندیان است. در این پژوهش با بهره گیری از منابع تاریخی و مطالعات سکه شناسی و با تکیه بر شیوه توصیفی تحلیلی، ضرب عبارت «علی ولی الله» بر سکه های باوندیان مورد بررسی و واکاوی قرار گرفته است. نتایج پژوهش حاکی از این است که مضامین سکه های رستم بن شروین و مرزبان بن رستم در راستای مشروعیت سازی برای حکومت از دو سو تنظیم شده اند؛ به این ترتیب که از یک سو عبارت «علی ولی الله» و از سوی دیگر نام خلیفه عباسی درج شده است. می توان از دو جریان مشروعیت ساز سخن گفت: 1) کسب مشروعیت از خارج از قلمرو باوندیان. 2) کسب مشروعیت در داخل قلمرو باوندیان. به این ترتیب سکه ها به واسطه انعکاس عبارت «علی ولی الله» تصویری مشروع از رستم بن شروین همسو با باورهای مردم و اعتقادات مردم ارایه می کنند و همچنین در پی کسب مشروعیت از طرف خلیفه عباسی و امیر آل بویه بوده است.
کلید واژگان: باوندیان, رستم بن شروین, تشیع, سکه, «علی ولی الله»The Bavandian dynasty is one of the most important dynasties ruling Tabarestan. They ruled for more than seven centuries at their headquarters in Shahriarkuh. During this period, this dynasty was divided into the branches of Kayusiyya, Ispahbadhiyya and Kinkhwariyya. One of the most important actions of the first branch of the Bavandians, i.e. Kayusiyya, was the minting of the phrase "Ali Waliullah" on their coins. Therefore, the main issue in this study is to investigate the causes and factors of multiplication of the phrase "Ali Waliullah" on the Bavandian coins. In this research, using historical sources and numismatic studies and relying on descriptive-analytical method, the multiplication of the phrase "Ali Waliullah" on the Bavandian coins has been studied and analyzed. The results of the research indicate that the themes of Rostam ibn Shervin and Marzban ibn Rostam coins have been set in two directions in order to legitimize the government. On the one hand, the phrase "Ali Waliullah" and on the other hand, the name of the Abbasid Caliph are inserted. We can speak of two legitimizing currents: 1) Gaining legitimacy from outside the Bavandians realm. 2) Gaining legitimacy within the territory of Bavandians. In this way, the coins present a legitimate image of Rostam ibn Shervin which is in line with the beliefs of the people. They also seek the legitimacy from the sides of the Abbasid Caliph and the Amir of the Buyid.
Keywords: Bavandians, Rostam Ibn Shervin, Shiism, Coins, Ali Waliullah -
درج عبارت «شاهنشاه ایران» بر سکه ای از اتابک قزل ارسلان (582-587ق) از اتابکان آذربایجان (541-626ق) امری بدیع و منحصر به فرد به شمار می آید. هر چند استعمال واژه شاهنشاه بر سکه ها در ایران بعد از اسلام امری جدید نبود و توسط امرای آل بویه و سپس سلجوقیان در سکه ها مورد استفاده قرار گرفته بود؛ اما در کنار هم قرار گرفتن دو واژه «شاهنشاه» و «ایران»، در تاریخ ایران بعد از اسلام در سکه قزل ارسلان امری نو تلقی می شود. این امر در تاریخ ایران بعد از اسلام نه تنها سابقه نداشت، بلکه تا دوران نادرشاه افشار تکرار نگردید. مساله اساسی در تحقیق پیش رو بررسی و واکاوی علل به کار بردن عبارت «شاهنشاه ایران» در سکه قزل ارسلان از اتابکان آذربایجان است. یافته های پژوهش بر این اصل استوار است که اتابک قزل ارسلان پس از آن از سوی خلیفه عباسی در برابر سلطان طغرل سوم سلجوقی، مقام سلطانی یافت و مشروعیت دینی را کسب نمود، در پی کسب مشروعیت از طریق به کارگیری نمادهای ایران باستان بود. از این رو با ضرب سکه با عبارت «شاهنشاه ایران» و نقر نمادهای ایران باستانی درصدد کسب مشروعیت برآمد. نکته حایز اهمیت این است که منطقه آذربایجان یکی از کرسی های فرهنگی در دوران ساسانی به شمار می آید و سنت های ساسانی در این منطقه ریشه دار بوده است. علاوه بر این در اشعار شاعران مکتب آذربایجان معاصر قزل ارسلان علایق ایران باستانی به چشم می خورد که به طور مسلم، قزل ارسلان تحت تاثیر این علایق بوده است. در این راستا با توجه به قتل نابهنگام وی و بررسی دیوان اشعار شاعرانی چون ظهیر فاریابی و خاقانی شروانی به عدم موفقیت قزل ارسلان در کسب مشروعیت ثانویه متکی بر هویت ایرانی پی خواهیم برد.
کلید واژگان: شاهنشاه ایران, اتابک قزل ارسلان, اتابکان آذربایجان, فره ایزدی, سکهThe inscription of the phrase “Shah of Iran” on a coin from the era of the reign of Qizil Arsalan (582-587 AH), one of the Atabeks of Azerbaijan (541-626 AH), is considered a novel and unique deed. The use of the word “shah” on coins in post-Islamic Iran was not new, and the rulers of the Buyid dynasty and then the Seljuk dynasty used this word on their coins; but the juxtaposition of the two words “shah” and “Iran” is considered new in the history of post-Islamic Iran. This not only was unprecedented in the history of post-Islamic Iran, but was not repeated until the reign of Nader Shah Afshar. The main issue in this research is the study and analysis of the reasons for using the phrase “Shah of Iran” on this coin. After gaining religious legitimacy, Qizil Arsalan sought to gain national popularity. Therefore, he had silver coins minted and the words “Shah of Iran” inscribed on them — silver and shah being the symbols of ancient Iran. It is important to note that the region of Azerbaijan was one of the bases of cultural ideology during the Sassanid era, and Sassanid traditions were rooted in this region. In addition, the poetry of the Azerbaijani school reflect the poets’ interest in Iranianism, and this influenced Qizil Arsalan. Considering his untimely murder and reviewing the poetry collection of poets such as Zahir Faryabi and Khaghani Shervani, we realize the failure of Qizil Arsalan in gaining national popularity.
Keywords: Shah of Iran, Atabek, Qizil Arsalan, Azerbaijan, Farhizadi, coin -
مسلمانان دکن از زمان ورودشان به این منطقه به دو گروه اجتماعی آفاقی و دکنی تقسیم شدند. آفاقی ها مردمانی بودند که از ایران و عراق به دکن رهسپار شدند. همچنین آفاقیان با توجه به این که اهل علم و ادب بودند و به لحاظ اقتصادی مرفه و یا متوسط بودند به سرعت در لایه های اجتماعی شهری دکن نفوذ کردند. بدین ترتیب در دربار حکومتی مناصب حساسی در اختیار گرفتند. از این رو با مسلمانان بومی و محلی که معروف به دکنی بودند پیوسته در رقابت بودند. با تاسیس حکومت بهمنیان و حمایت های آنان از آفاقی ها مهاجرت این گروه به منطقه دکن شدت یافت. مساله اساسی در این پژوهش، آن است که مناسبات آفاقی ها و دکنی ها در حکومت بهمنیان به چه عواملی مربوط بوده است؟ یافته های پژوهش بر این اصل استوار است که علاوه بر سیاست سلاطین نخستین بهمنی، اهل علم وادب بودن آفاقی ها، نفوذ در دربار بهمنی موجب قدرت گیری آفاقی ها گردید. از این منظر این عوامل موجب برانگیخته شدن دکنی ها و درنهایت قتل عام و سرکوب آفاقی ها شد. این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی سامان یافته است.
کلید واژگان: آفاقی ها, دکنی ها, بهمنیان, دکنIntroductionUnlike the northern India, the land of Deccan located in the southern India came late into the attention of the Muslim forces. It was during Khalajiāns which Muslims victoriously entered Deccan via the northern India. Later, under Muḥammad b. Taghlaq (725-752H) almost the entire Deccan fell to the Muslims. Muḥammad built a great empire ruling from the northern to the southern India. It was, however, soon undermined and was divided into several local and regional dynasties in the last decade of Muhammad’s rule. The first such dynasty was Bahmaniyān. Since the shahs of this dynasty claimed a Persian lineage going back as far as Persia’s ancient shahs, they sought to take Persians into Deccan. These emigrants constituted the main political structure and administrative system of the Bahmaniyāns. Due to the dynasty’s inclination to Shia Islam, many Shiite Arabs also immigrated to the region following the footsteps of the former group. One may see many appellations of Persian or Shiite origin amongst the notables and ministers of the state – names like Gilāni, Māzandarāni, Ardestāni, Sistāni, Kermāni, Badakhshi, Ghazwini, Astarābādi, Hamedāni, Samarqandi, Tabrizi, Shirāzi, Qumi, Mashhadi and Karbalāi, among others. They indicate these migrants’ impact on the political and social life of the period. The impact made the Bahmaniyān kings notice these people, other Shiites and those called sayyids – which in Muslim societies indicates people from the Prophet’s lineage – who had immigrated from other regions to Deccan (Sadeghi, 2017, p. 98). Since Āfāqiyāns were assigned important state positions, they were in constant conflict with the indigenous Muslims who were known a Deccanians. The rivalry and conflict between these two racial groups are noted as one of the most important issues of Bahmaniyān period. The most important reason behind doing this research is to shed light on the Āfāqiyān and Deccanian relations. To this end, the socio-political developments of the Bahmaniyān period should be examined. Āfāqiyāns’ tendency towards Shia Islam in that period is another significant reason for carrying out this research. Finally, the significance of this research lies in there being religious conflicts between Āfāqiyāns and Deccanians and the social domination of each group under Bahmaniyān rule. This study tries to understand the Āfāqiyān-Deccanian relations under Bahmaniyān which constitute the most fundamental matter in this historical period. The main research question is ‘What factors played a role in Āfāqiyān-Deccanian relations?’ The hypothesis pivots on the fact that earlier Bahmaniyān kings’ attention to Āfāqiyān and this group’s economic and social power played a role in the Āfāqiyān-Deccanian relations.
Research methodGiven the nature of the study, the method employed here is descriptive-analytical. First, by drawing on the first-hand, primary sources, the historical data are extracted and categorized according to the chronological and thematic order delineated in the initial plan. Then, the Āfāqiyān-Deccanian relations under Bahmaniyān are analysed in view of these groups’ socio-political position and the historical data gathered at the first stage. The grey areas in their relations are thus explained in simple terms.
DiscussionThe socio-political history of Deccan under Bahmaniyāns boils down to the history of Āfāqiyān-Deccanian conflicts. From the outset, the Bahmaniyān kings had a stake in inviting Persians and using Āfāqiyān in myriad positions. Fīrūz Shah welcomed the immigration of more Persians and Āfāqiyāns into Deccan, trying to strike a balance between this group and Deccanians (Tabataba, 1936, p. 41; Ghauri, 1975, p. 165). However, the Persian immigration reaches its climax during Ahmad I’s rule (Aziz-Ahmad, 1988, 28). Having seized the throne through the efforts of his foreign friends, particularly the Persians (Freshteh, 1884, Vol. 1, p. 322; Tabataba, 1936, p. 48 & 54), Ahmad I transferred the capital city from Gulbargeh to Bīdar in a bid to form a new community whose main element would be Āfāqiyāns (Mustawfi, 1961: pp. 30-43) and inviting Persians, especially the well-known family of Sufi order – Shaykh Neʿmatullāh Walī – to Deccan (Tabataba, 1936, p. 65; Fereshteh, 1884, Vol. 1, p. 329). The impact of Āfāqiyāns and especially the Persians on all aspects of social, political and cultural life of Deccan caused the impact of other groups, not least the Deccanians, gradually fade into insignificance. Ahmad I also thought highly of Shiite Muslims and sayyeds who migrated to Deccan from Iraq and other Arabic-speaking regions. He took a step for Āfāqiyāns: amassing an army consisting of Āfāqiyāns and assigning them to significant positions. Fīrūz Shah and Ahmad I, nonetheless, tried throughout their rule to strike a balance in power between the two conflicting parties. During their rule, therefore, no account of conflict between them can be found due to the policy adopted by the shahs. The open animosity between Āfāqiyāns and Deccanian, however, begins in the time of Ahmad II who was not so tactful as his predecessor. His hardcore pro-Āfāqiyān policy caused the Deccanians to be jealous and irritate about the king’s treatment of the former (Fereshteh, 1884, Vol. 1, p. 332; Tabatab, 1936, p. 83). Instructing the Āfāqiyāns to be on the king’s right hand and Deccanian on the left, he instigated a sedition (Fershteh,1884, Vol. 1, p. 332). This order angered Deccanians and, thereafter, they did whatever they could to fight their rival, which caused the decimation of many Āfāqiyāns at the behest of the shah (Fereshteh,1884, Vol. 1, pp. 334-336). He, however, regretted this and appointed Āfāqiyāns to important positions and punished the other group. It is indicative of the fact that Ahmad II modified the policy of parity and marginalized the Deccanians. At the beginning of his successor’s rule, Āfāqiyāns, being harshly treated by the shah, staged a coup against him. Although suppressed by the successor, Humāyūn Shah (Tabataba, 1936, pp. 88-94), the coup indicates that they were so powerful that they demanded the power that be implement the same policy adopted by Ahmad I and Ahmad II. Despite all this, the shah appointed Mahmūd Gāwān of Āfāqiyāns as minister.
ConclusionMahmūd Gāwān’s time in office, an upshot of the policy of power balance between the two conflicting parties, brought about a period of relative peace which lasted throughout Humāyūn Shah’s and Muhammad Shah’s periods. Towards the end of Muhammad Shah’s time, nonetheless, the popularity of Khawjeh Gāwān and of the actions he took rekindled the traditional Āfāqiyān-Deccanian enmity (Makki, 1910, Vol. 1, p. 165; Tabataba,1936, p. 95; Shahab Hakim, 1968, p. 91; Razi, 1961, Vol. 1, pp. 56-57). Mahmūd Gāwān was, therefore, killed in a conspiracy organized by Deccanians, at the behest of Muhammad Shah. Thereafter, Deccanians ruled the roost till the end of Bahmaniyān’s rule. One reason behind the fall of the dynasty was the conflict between these two groups – a conflict that was handed down – after the Bahmaniyān – to the local Shiite states like ʿĀdel Shāhiān, Nezām Shāhiān and Quṭb Shāhiān (Muqim Heravi, n.d., Vol. 3, pp. 26-65; Razi, 1961, Vol. 1, pp. 60-67). The whole conflict between these groups took a long time to form, a full treatment of which is not possible in this brief study.
Keywords: Afaghian, Deccanian, Bahmanian, Deccan -
اوضاع اقلیمی از عوامل مهم و تاثیرگذار بر آسایش زیستی محیط های انسانی است. از این رو انسان همواره تلاش کرده است تا با راه حل های دقیق و حساب شده در مناطق مختلف، شرایط زیستی مساعدی را برای زندگی مهیا سازد. معماری سنتی کشورهای مختلف، به ویژه کشورهای خاورمیانه و از جمله ایران، سرشار از تجارب و نمونه های موفق در این زمینه است. سلسله مراتب طراحی اقلیمی در یک منطقه نقش زیادی در شرایط آسایش محیطی دارد و این موضوع در مناطقی با اقلیم خاص از اهمیت بیشتری برخوردار است. سواحل کناره خلیج فارس و سواحل جنوبی ایران اغلب دارای آب و هوایی گرم و مرطوب بوده و دارای تابستان های طولانی و زمستان هایی کوتاه هستند. همین عامل سبب ایجاد نوع خاصی از معماری در این مناطق شده است که با اقلیم آن هماهنگ است؛ از آن جمله می توان به شناشیرها (شناشیل) اشاره کرد. شناشیرها در معماری بوشهر با عملکردهای متنوع اقلیمی، فرهنگی، اجتماعی و زیبایی شناسانه ای که در طی قرن های گذشته داشته است، توجه پژوهشگران را در دهه های اخیر مجددا به خود جلب کرده است. از این رو، این نوشته درصدد است که به بررسی این گونه شاخص معماری اسلامی بپردازد. لازم به ذکر است که این سبک معماری در ایران فقط در بوشهر به چشم می خورد و تلفیقی از معماری اسلامی - ایرانی را در این شهر به نمایش می گذارد.
کلید واژگان: خلیج فارس, بوشهر, شناشیر (شناشیل), معماری, اقلیم جنوب خلیج فارسClimatic conditions are among the most important factors affecting the biological safety of human environments. Accordingly, human beings have always tried to provide some desirable environmental conditions for their life in different regions through taking a number of accurate measures. The traditional architecture of various countries abound in successful examples and experiences in this regard. The hierarchy of climatic architecture in a region plays a significant role in environmental safety conditions, which is still of greater importance in regions with specific climates. The coasts of the Persian Gulf and the southern shores of Iran generally enjoy a hot and humid climate and have long summers and short winters. This has resulted in the creation of a specific kind of architecture in these regions which is in conformity to its climate. Among the particular features of this style of architecture reference can be made to the making of mashrabias. With their various climatic, cultural, and aesthetic functions, during the previous centuries, the mashrabias in Bushehr’s architecture have once again attracted the attention of researchers in the recent decades. Hence, the present paper is intended to explore this specific feature of Islamic architecture. It is necessary to mention that this architectural style, which can only be observed in Bushehr, displays a combination of Islamic and Iranian architectures in this city.
Keywords: Persian Gulf, Bushehr, mashrabia, architecture, climate of south Persian Gulf -
عوامل جغرافیایی مبنای بسیاری از حوادث سیاسی و حرکتهای اجتماعی می باشد و در این بین جاده ابریشم به عنوان یک عامل جغرافیایی مستقل همواره آبستن بسیاری از حوادث و نقل و انتقال های سیاسی، فرهنگی و تجاری بوده است. ازجمله تسهیل انتقال کالاهای تجاری؛ به ویژه انتقال بردگان به جهان اسلام که به عنوان کالای انسانی هم زینت بخش دربار شاهان، خلفا و مجالس اعیان بوده و هم شق دیگری برای نیروی نظامی و حرکت های اجتماعی و سیاسی مستقل بوده اند. کارکرد اخیر در مورد غزنویان مصداق دارد، چنانکه از معدود سلسله هایی محسوب می گردد که شالوده تاسیس حکومت آنان، بر پایه تجارت بردگان در مسیر جاده ابریشم بوده است. این تحقیق در پی پاسخ به این پرسش است که تجارت در جاده ابریشم چه تاثیری بر ظهور و تحرک اجتماعی سرداران ترک؛ به ویژه امیر سبکتکین غزنوی داشته است؟ پاسخ را بر مبنای این فرضیه قرار دادیم، که عوامل اقتصادی و تجاری در ظهور و نیز تحرک اجتماعی سرداران ترک غزنوی تاثیر عمدهای داشته است. یافته ها حاکی از آن است که جاده ابریشم به دلیل عبور از میان قبایل صحراگرد که برده فروشی میان آنان رواج داشت، به ویژه از گذرگاه برسخانیان در نوشجان از سرحدات ماوراءالنهر، بستر مناسبی برای نقش توامان سپاهیان مسلمان و بازرگانان در خرید و فروش و تامین نیروی کارزار بردگانی چون سبکتکین و دیگر غلامان فراهم آورده بود. از طرفی گسست اقتصادی غلامان از دولت سامانی و وابستگی اقتصادی به رهبران نوپای متجانس خویش، به ویژه در مورد آلبتکین و سبکتکین، زمینه تحرک اجتماعی آنان را در جهت بنیان دولتی مستقل فراهم آورده بود.
کلید واژگان: غزنویان, جاده ابریشم, ماوراءالنهر, تجارت, سرداران ترک, تحرک اجتماعیGeographical factors are the basis of many political events and social movements, while the Silk Road as an independent geographical factor has always been associated with many political, cultural and commercial transitions. These events include the facilitation of the transfer of commercial goods, in particular the transfer of slaves to the Muslim world, which as human commodities have been the ornament of the court of kings, caliphs and Aristocratic assemblies, as well as other incentives for independent military and social and political movements. The latter function applies to the Ghaznavids, as they are one of the few dynasties whose foundations were based on the slave trade on the Silk Road. This study seeks to answer the question of how the trade in the Silk Road has had an impact on the emergence and social mobility of the Turkish commanders, especially Amir Sabuktigin Ghaznavid? We formulated the answer on the premise that economic and commercial factors have had a major impact on the emergence and social mobility of the Ghaznawi Turkish commanders. Findings suggest that the Silk Road was a crossroad between the deserted tribes and the slave trade, especially through the Borskhanian crossing in the Noushajjans from the Transoxania frontier, which created a suitable platform for the role of both Muslim troops and merchants in buying and selling. It provided funding for the slave campaign, such as Sabuktigin and other slaves. On the other hand, slaves' economic break from the Samanids government and their economic dependence on their nascent homogenous leaders, especially in the case of Albetigin and Sabuktigin, provided the basis for their social mobility towards an independent state.
Keywords: Ghaznavids, Silk Road, Transoxania, Trade, Turkish Commanders, Social Mobility -
Quarterly Journal of Environmental Education and Sustainable Development, Volume:6 Issue: 4, 2018, PP 103 -120The predecessors were very careful in dealing with the environment when trying to meet their needs. Without inflicting any harm on the environment, they utilized best out of the least possible in the environment. In the past, the architecture practiced in Iran made use of all that the surrounding environment and climate capacities. In doing so, architecture never weak or wreck the structure and the nature of environment, but its purpose was to consolidate the surrounding environment. Being acquainted with the natural, economic, social, and other capacities of a region enables the tourism planner to come up with a sustainable tourism development for the region based on its current status and potential. This paper was an attempt to study Larestan’s b-Anb rsand examine their potential impact on the development of tourism in Larestan County by drawing a connection between the principles and elements of sustainability with the architecture of these b-Anb rs. Accordingly, the present research, using a comparative research method, aimed at comparing the principles of sustainable and compatible, with the environment, architecture with the structure of b-Anb rs.The results indicated that the climate of Larestan County had an underlying influence through a historical process on the quality and construction of b-Anb rs. Both in the construction and use of b-Anb rs, special attention must have been paid to the principles of sustainable architecture such as energy conservation, climate compatibility, reducing the use of new resources and materials, meeting the needs of the locals, being in harmony with the environment and the site of construction, holism, and the protection of residential areas against the atmospheric agents. Using accessible and native methods, optimal use had been made of the atmospheric agents. In this regard, Larestan are the real examples of adaptation to the climatic conditions and factors. Far from causing any damage to the environment, the architecture of these water reservoirs is compatible with the environment and is actually devised in a fashion to protect it. Larestan, despite its enormous potential and capabilities as regards tourism, it has not yet found its true place in Iran’s promising tourism industry. With respect to this dormant source of tourism, both the central government and people in the region should pay more attention to restoring and using these water storage facilities.Keywords: Sustainable architecture, sustainable tourism, A ?b-Anba ?rs, Larestan
-
وضع آشفته حلب در قرن پنجم هجری از یک سو و تسلط نیم بند فاطمیان بر این شهر از سوی دیگر به شکل گیری نیرویی خودگردان و شبه نظامی از اهالی این شهر انجامید. این گروه که زمام اداره حلب را به دست گرفتند، به «احداث» شهرت یافتند. قدرت آنان که پیوسته ریاست شهر را در دست داشتند، پیوندی مستقیم با حکومت های محلی منطقه داشت، چنان که با ضعف حاکمیت بر اقتدار آنان افزوده می شد. اما با سلطه سلجوقیان و سپس حاکمیت ارتقیان و زنگیان بر شام، قدرت احداث در نتیجه سیاست تغییر مکرر روسای شهر و انتخاب آن ها از افراد خارج از حلب، رو به ضعف و نابودی گذاشت.The chaotic situation of Aleppo in the fifth century AH on the one hand, and the loose domination of the Fātimīds in this city on the other hand led to the formation of a self-governing and militia force in the city. The group that took over Aleppo’s administration came to be known as "Ehdāth." The power of this group, which had the city under its control, was directly linked to local governments in the region, as the weak governance and exiting gaps reinforced their rule. However, with the dominance of the Seljukite, and then the rule of the Ortoghiān and the Zangiān over Damascus, the power of Ehdāth began to decline in the wake of their policy of constant changing of city officials and appointment of people from outside of Aleppo.
-
در نیمۀ قرن 18م/12ق، به دنبال بروز سلسله جنگ هایی در هندوستان که به واسطۀ سیادت نیروی دریایی بریتانیا بود، موقعیت فرانسه در هندوستان متزلزل شد و با انعقاد صلح پاریس در سال 1763م/1177ق، تشکیلات آنان به تصرف قوای بریتانیا درآمد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که باتوجه به موقعیت مستحکم کمپانی هند شرقی انگلیس در هندوستان و نیز به علت مناسب بودن موقعیت منطقه ای و جهانی بریتانیا، کمپانی انگلیسی با ایجاد طرح های جدید و با به کارگیری ابزارهای سیاسی و نظامی، به شکل آشکاری درصدد تثبیت موقعیت خود در خلیج فارس برآمد؛ به گونه ای که سال 1763م/1177ق را باید نقطۀ عطف و سرآغاز رویکرد سیاسی حضور ایک (E.I.C) در خلیج فارس قلمداد کرد که در این راستا، شواهدی برای آن برشمردنی است: جابه جایی کانون تجاری کمپانی هند شرقی انگلیس از بندرعباس به بوشهر و بصره (1763م/1177ق)، ورود ایک به نبرد با کعبی ها (1763تا1765م/1177تا1177ق)، انتخاب نمایندۀ کمپانی هند شرقی انگلستان در حکم کنسول بریتانیا در بصره (1763م/1177ق) و انعقاد قرارداد سعدون پرایس (1763م/1177ق). مورخان و پژوهشگران به موضوع جنگ های هفت ساله بین فرانسه و انگلستان در طول سال های (1756تا1763م/1170تا1177ق) و پیوند آن با تاریخ ایران و خلیج فارس توجه اندکی کرده اند. این پژوهش به روش کتابخانه ای و با شیوۀ توصیفی تحلیلی سامان یافته است.کلید واژگان: کمپانی هند شرقی انگلیس, کمپانی هند شرقی فرانسه, هندوستان, خلیج فارسIn the middle of the 18th century AH/ 12th century AH, following the series of wars in India by the navy of Britain, the position of France in India was shaken, and their organization was conquered by the British forces during the Paris Peace Treaty of 1763 AD/1177 AH. The results of the research indicate that, considering the strong position of the British East Indies in India and the suitability of the regional and global position of Britain, the British company, by creating new plans and using military and political tools, was striving to establish its position clearly in the Persian Gulf. The year 1763 AD/ 1177 AH can be considered a milestone and the beginning of the political approach to the presence of the IEC in the Gulf, in which there can be evidence of this: the shift of the commercial center of the British East Cameroon from Bandar Abbas to Bushehr and Basra (1763 AD / 1177 AD), the entrance of IEC to the battle with Kabah group (1765-1763 AD/ 1177- 1179 AH), the election of the representative of the East India Company as British Consulate in Basra (1763 AD / 1177 AH), and the contract of Saadoun-Price (1763 AD / 1177 AH). For historians and researchers, little attention has been paid to the issue of seven-year wars between France and England over the years (1756-1767 AD/ 1170-1177 AH), and its link with the history of Iran and the Persian Gulf. This research is organized using a library method and with reference to main sources, new studies and using scientific and analytical methods.Keywords: British East India Company, French East India Company, India, Persian Gulf
-
حوزه شیعی حلب، از جمله پایگاه های فرهنگی شیعیان بوده است که کمتر مورد توجه مورخان قرار گرفته و اطلاعات در خصوص این مرکز علمی فرهنگی، بسیار اندک است. از دوره حاکمیت حمدانیان و سپس بنی مرداس بر شهر حلب، حضور فرهنگی و اجتماعی شیعیان در پرتو سیاست های حمایتی این حاکمیت ها و نیز مهاجرت عالمان شیعی از دیگر سرزمین های اسلامی به حلب پررنگ تر شد؛ چنان که بازتاب نام و شرح حال عالمان شیعی حلب در دوران حمدانی و بنی مرداس در کتب رجالی و تواریخ محلی، نشان از رونق و شکوفایی حوزه شیعی حلب دارد. مسئله اساسی در این پژوهش، آن است که عوامل شکل گیری و رونق حوزه شیعی حلب چه بوده است؟ و حوزه شیعی حلب چه تاثیری بر اوضاع مذهبی مردم حلب گذاشته است؟ یافته های پژوهش، بر این اصل استوار است که حمایت امرای حمدانی و بنی مرداس، نیابت شاگردان سید مرتضی و شیخ مفید در حلب، و همچنین، تربیت شاگردانی در حوزه شیعی حلب توسط آنان، از عوامل شکل گیری و رونق حوزه شیعی حلب به شمار می رود. علاوه بر این، حضور فعال علمای امامی و رونق حوزه شیعی حلب، موجب تغییر و تحول مذهبی مردم حلب از فقه حنفی به امامی شد که تا پایان قرن ششم هجری همچنان ادامه داشت.کلید واژگان: حوزه شیعی حلب, شیعیان, علمای شیعی, شام, حلب
-
پژوهش در امور مالیو اداری در زمره موضوعاتی است که به دلایلی مانند کمبود اسناد، مدارک تاریخی و منابع تحقیقی کمتر مورد توجه محققان مسائل دوره صفویه قرار گرفته است. شمار چنین تحقیقاتی نیز به مراتب کمتر از بررسی ها در زمینه تشکیلات اداری و مالی می باشد. مسئله پژوهش حاضر فهم کاربرد و جایگاه اقتصادی اصطلاحات مالی ایران عصر صفویه است. در این پژوهش با بهره گیری از منابع تاریخی موجود و با تکیه بر شیوه توصیفی- تحلیلی، اصطلاحات مالی عصر صفوی در سطوح مختلف اجتماعی و اقتصادی مورد بررسی و واکاوی قرار گرفته است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که دستگاه مالیاتی ایران عصر صفوی با برخورداری از یک نظام سلسله مراتبی، بر قریب به اکثریت زمینه های اقتصادی و درآمدزای جامعه عصر خود نظارت داشته است. چنین نظارتی به وسیله حضور و فعالیت کارکنان و عمال حکومتی در مراتب و درجات مختلف دیوان سالاری ممکن می شد. همچنین بخش زیادی از اصطلاحات مالی مختص نظام اقتصادی شهری بود. حوزه هایی چون مشاغل و مواجب دیوان سالاری، هزینه های تشریفات درباری، پیشه های بازاری و اصناف، امور نظامی و لشکری و راهداری و گمرک از مهم ترین حوزه های اقتصادی شهری آن عصر بودند که اصطلاحات مالی و مالیاتی آن ها به همراه میزان مخارج یا دیگر هزینه هایشان در دفترهای دیوان استیفا به ثبت می رسید. دو جامعه روستایی و کوچ نشین نیز با توجه به کارکرد اقتصادی خود، بخشی از اصطلاحات مالی را که شامل مالیات های مربوط به کشاورزی، دامداری و تامین نیروی نظامی بود به خود اختصاص می دادند.
پژوهش در امور مالیو اداری در زمره موضوعاتی است که به دلایلی مانند کمبود اسناد، مدارک تاریخی و منابع تحقیقی کمتر مورد توجه محققان مسائل دوره صفویه قرار گرفته است. شمار چنین تحقیقاتی نیز به مراتب کمتر از بررسی ها در زمینه تشکیلات اداری و مالی می باشد. مسئله پژوهش حاضر فهم کاربرد و جایگاه اقتصادی اصطلاحات مالی ایران عصر صفویه است. در این پژوهش با بهره گیری از منابع تاریخی موجود و با تکیه بر شیوه توصیفی- تحلیلی، اصطلاحات مالی عصر صفوی در سطوح مختلف اجتماعی و اقتصادی مورد بررسی و واکاوی قرار گرفته است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که دستگاه مالیاتی ایران عصر صفوی با برخورداری از یک نظام سلسله مراتبی، بر قریب به اکثریت زمینه های اقتصادی و درآمدزای جامعه عصر خود نظارت داشته است. چنین نظارتی به وسیله حضور و فعالیت کارکنان و عمال حکومتی در مراتب و درجات مختلف دیوان سالاری ممکن می شد. همچنین بخش زیادی از اصطلاحات مالی مختص نظام اقتصادی شهری بود. حوزه هایی چون مشاغل و مواجب دیوان سالاری، هزینه های تشریفات درباری، پیشه های بازاری و اصناف، امور نظامی و لشکری و راهداری و گمرک از مهم ترین حوزه های اقتصادی شهری آن عصر بودند که اصطلاحات مالی و مالیاتی آن ها به همراه میزان مخارج یا دیگر هزینه هایشان در دفترهای دیوان استیفا به ثبت می رسید. دو جامعه روستایی و کوچ نشین نیز با توجه به کارکرد اقتصادی خود، بخشی از اصطلاحات مالی را که شامل مالیات های مربوط به کشاورزی، دامداری و تامین نیروی نظامی بود به خود اختصاص می دادند.کلید واژگان: اصطلاحات مالی, دیوان مالی, مالیات, صفویهResearch in finance and administration is one of the less concerned topics by researchers of Safavid period for some reasons, such as scarcity of historical documents and research resources. The research on financial terminology is far less than research on administrative and financial arrangements. The issue of present research is the function and economic position of financial terms of Safavid era. In this research, by using the historical method, financial terms of the Safavid era have been recognized at various levels of social and economic development. The results of the research indicate that Iran's taxing system of the Safavid era, with a hierarchical system, had controlled a vast majority of economic and income fields of the society of its own age. Such supervision was possible through the presence and activity of employees and government agents in different levels of bureaucracy. On the other hand, much of the financial terms were specific to the urban economic system. Areas such as bureaucracy, court fines, trades and guilds, military affairs, military, toll collecting, and customs were among the most important urban economic areas of that era; which financial and tax terminology, along with the amount of their tribute or other expenses, were recorded in the books of the taxing office. Two rural and nomadic communities considering their economic performance, allocated part of the financial terms to themselves that included taxes on agriculture, husbandry and military equipment.Keywords: Financial terms, Financial court, Tax, Safavid -
ضعف و سستی خلافت عباسی و بروز اختلافات درونی حکومت آل بویه به تاسیس حکومت های محلی در منطقه غرب ایران منجر گردید. حکومت بنی عناز از جمله حکومت های محلی کرد بود، که در فاصله زمانی 381تا511ق بر مناطق قابل توجهی از غرب ایران حکومت کرد. مسئله پژوهش زمینه های شکل گیری و گسترش حکومت بنی عناز و مناسبات آن با حکومت همجوار و سرانجام عوامل زوال حکومت یاد شده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که، ابوالفتح بن عناز و ابوالشوک دو امیر نخست بنی عناز با تاسیس و تثبیت این حکومت نقش مهمی در تحولات سیاسی منطقه داشتند؛ اما شکاف قدرت میان اعضای بنی عناز، این خاندان را در برابر تهاجمات ترکمانان غز آسیب پذیر نمود. بدین ترتیب سلجوقیان با بهره گیری از سیاست تهاجمی و منازعات داخلی حکومت بنی عناز، حکومت مذکور را مطیع و فرمانبر خود گردانید. از این رو حکومت بنی عناز پس از بیش از نیم قرن مستحیل شدن در قدرت سلجوقیان در سال 511ق منقرض گردید. این مقاله در پی آن است، که با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و از نوع کتابخانه ای و با تاکید بر منابع اصلی، به تحلیل عملکرد حکومت بنی عناز و مناسباتش با سلجوقیان بپردازد.کلید واژگان: بنی عناز, بنی حسنویه, ابوالفتح بن عناز, ابوالشوک, مهلهلThe weakness of the Abbasid Caliphate and the existence of the internal disputes of Al-e Buyeh dynasty led to the establishment of local rulers in the western Iran. The Bani Anāz family were local Kurds who had ruled over a vast areas of the western Iran the years between 1381 and 511 (AH). The problem of the current study is the way of Bani Anāz rule formation, its expansion, and its relations with the great Seljuk reign. The findings of the current study suggest that Abolfath and Abolshuk, the first two Bani Anāz Amirs, by establishing and stabilizing the said rule played a significant role in political changes. But the existence of the power gap between the members of the Bani Anāz rule caused this family became highly vulnerable against the attacks of Uzbek Turkmen. Thus, the Seljuks by adopting aggressive policy and by benefiting from internal disputes of the Bani Anāz reign, rendered the said dynasty submissive. For these reasons, the Bani Anāz rule, through joining into the Seljuks power, was collapsed in 511. The current paper, through application of the analytic-descriptive method and library documentations as well as by emphasizing on the primary resources, attempts to analyze the Bani Anāz ruling acts and its relation with the Seljuks.Keywords: Bani Anāz, Bani Hosnaviyya, Aboal Farh ebn-e Anāz, Abo-l Shok, Nohalhel
-
قبیله بنی عقیل، در دوران ضعف و انحطاط حمدانیان، موفق گردیدند حکومت خود را با غلبه بر شهرهای موصل و نصیبین و با پرداخت خراج و اظهار تابعیت نسبت به امرای بویهی بنیان گذارند. با توجه به این که حکومت بنی عقیل در منطقه ای سوق الجیشی و راهبردی مستقر بود، حکومت آنان برای حکومت های هم جوار اهمیت بسیاری داشت.
حکومت بنی عقیل شیعی، از سویی با اعلام استقلال از آل بویه و از سوی دیگر با اظهار تابعیت نسبت به فاطمیان، قدرت خود را تثبیت کردند. پیمان های سست و نیم بند این حکومت با فاطمیان و سلجوقیان، دوره گذاری در طول حکومت بنی عقیل بود؛ اما با استقرار و تثبیت سلجوقیان در عراق، حکومت بنی عقیل تحت تابعیت سلجوقیان قرار گرفت. با اظهار تابعیت بنی عقیل از سلجوقیان، این حکومت قدرت خود را در شمال شام گسترش داد؛ از این رو، با بسط و نفوذ بنی عقیل در منطقه یادشده به کشمکش با سلاجقه روم و سلاجقه شام منجر گردید که طی این منازعات، قدرت بنی عقیل رو به افول نهاد. گفتنی است، سیاست بنی عقیل در قبال هر کدام از حکومت ها، بر اصل حفظ موجودیت سیاسی استوار بوده است.کلید واژگان: بنی عقیل, آل بویه, فاطمیان, سلجوقیان, حمدانیانBani Aqil clan succeeded, in the period of the weakness and decline of Hamdanids, to found their government by conquering the cities of Musel and Nasibin and paying tribute to and following Buwayhid emirs. In view of the fact that Bani Aqil government settled in a strategic region, their government was much important for the neighboring governments. The Shiite government of Bani Aqil established its power by proclaiming independence from Āl Buya and following Fatimids. The unstable and weak bonds of this government with Fatimids and Saljuqids were a transient period in their government. With the establishment of Saljuqids in Iraq, Bani Aqils government became subordinate to Saljuqids. With proclaiming this subordination, this government spread its domination in northern Syria. Accordingly, the spread and penetration of Bani Aqil in that region led to struggle with Saljuqids of Rome and Syria. During those struggles, Bani Aqils power declined. It is worth noting that Bani Aqils policy against each of the governments was based on the principle of preserving their political existence.Keywords: Bani Aqil, Āl Buya, Fatimids, Saljuqids, Hamdanids -
روزگار صفویان از نگاه جامعه شناسی و انسان شناسی شایسته توجه فراوان است. دوره ای که در آن بنیان های اجتماعی، مذهبی، تاریخی و جغرافیایی این مرز و بوم دستخوش دگرگونی های فراوان گردید. پژوهش حاضر، به بررسی یکی از مهم ترین سفرنامه های دوره صفوی یعنی سفرنامه دلاواله پرداخته تا ضمن بیان گزارشی ملموس از وضعیت اجتماعی ایران عصر صفوی به تحلیل مردم نگاری ایرانیان آن روزگار نیز بپردازد. هدف مقاله پاسخ به این پرسش اصلی است که برخی از مهم ترین ممیزه های فرهنگی ایرانیان که در سفرنامه دلاواله مورد توجه قرار گرفته است، کدامند؟ بنابراین در این پژوهش کوشش شده آداب و رسوم، عقاید و سنن بومی ایران قرن یازدهم هجری، از نگاه یک بیننده فرنگی معرفی گردد، تا از این رهگذر برخی نکات ارزشمند و تازه از فرهنگ کهن ایرانی استخراج شده در مسیر کشف غوامض تاریخی، فرهنگی و ادبی نیز مورد استفاده قرار گیرد.کلید واژگان: سفرنامه اروپایی, پیترو دلاواله, صفویه, مردم نگاری
-
در اوایل قرن پنجم هجری با تضعیف دولت حمدانیان در حلب، امیر بنی مرداس با بروز خلاء قدرت موفق به تاسیس حکومت بنی مرداس(414-472ق) در این شهر گردید. شهر حلب به لحاظ موقعیت سوق الجیشی و نظامی برای فاطمیان، بیزانس و سلجوقیان در قرن پنجم هجری جایگاه و اهمیت بسزایی داشت. یافته های پژوهش حاکی از این است که امرای بنی مرداس با تدابیر سیاسی علیرغم حملات مکرر فاطمیان موفق شدند قدرت خود را در حلب حفظ نمایند؛ اما با ورود ترکمانان به شام، سلاطین نخستین سلجوقی با تصرف این شهر توانستند از یک سو تلاش های بیزانس برای نفوذ در منطقه شمال شام را خنثی کرده و از سوی دیگر فاطمیان را تحت فشار قرار دهند. با این اقدامات سلاجقه در حلب، دولت بنی مرداس بیش از پیش رو به افول نهاد و سرانجام توسط سلجوقیان منقرض گردید. این پژوهش با روش کتابخانه ای و با استناد به منابع اصلی درصدد است به مناسبات سیاسی و برخوردهای این دولت با فاطمیان و سلجوقیان بپردازد.کلید واژگان: حلب, بنی مرداس, فاطمیان و سلجوقیانGovernor Banu Merdas succeeded in establishing Banu Merdas government in Aleppo upon the weakening of Hamdanids government and power absence in this city in the early fifth century (414-472 AH). From strategic and military viewpoints, Aleppo had prominent status for Fatimids, Byzantium, and the Seljuk in the fifth century. Based on research findings, governors of Banu Merdas, despite repeated attacks of the Fatimids, could keep their power in Aleppo through adopting tactful policies. However, upon the entrance of Turkmen to Levant, the first Seljuk dynasty by capturing the city could nullify the efforts of Byzantium for pervading the northern region of Levant, on the one hand, and could put pressure on Fatimids, on the other hand. As a result of such attempts by the Seljuk, Banu Merdas government gradually declined and was driven to extinction. This study, through applying library method and original sources, attempts to investigate the political relations and encounters of this government with Fatimids and the Seljuk.Keywords: Aleppo, Banu Merdas, Fatimids, the Seljuk
-
در نیمه دوم قرن پنجم هجری، بروز بحران های سیاسی و اقتصادی در خلافت فاطمیان و منازعات آنان با سلجوقیان در شام، به تاسیس حکومت های محلی در این منطقه انجامید. برجسته ترین این حکومت ها، دولت بنی عمار در طرابلس است که به اجماع منابع، شیعه دوازده امامی بودند. خاندان بنی عمار بسیار به توسعه اقتصادی و پیشرفت فرهنگی این شهر اهتمام داشتند و تاسیس دارالعلمی در طرابلس توسط این خاندان، در گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی و همچنین انتقال فرهنگ به اروپا، نقشی بسزا داشته است. این دارالعلم، یکی از غنی ترین کتابخانه های جهان اسلام در قرن پنجم هجری به شمار می رفت. در زمان حکمرانی این خاندان، به علت جاذبه علمی طرابلس، دانشمندان از اطراف و اکناف به این دیار سفر کردند و به خدمت حکام بنی عمار در آمدند. بنیان گذاران شیعی مذهب دارالعلم طرابلس با الگوگیری از حکومت های شیعی دیگر، در شکوفایی و پویایی شیعه در منطقه شام تاثیرگذار بودند. در پی سقوط این حکومت توسط صلیبیون در اوایل قرن ششم، کتابخانه این دارالعلم به استناد منابع، از سوی مهاجمین دچار آتش سوزی شد. این پژوهش با روش کتابخانه ای و با استناد به منابع اصلی، به اوضاع فرهنگی طرابلس و زمینه های شکل گیری دارالعلم طرابلس می پردازد.
کلید واژگان: بنی عمار, تشیع, دارالعلم و طرابلسIn the later half of the fifth century AH, the emergence of political and economic crises in Fatimid government and the Fatimids’ struggles with Saljuqids in Syria led to the establishment of local governments in that region. One of the most prominent local governments was the Twelver Shiite State of Bani Ammar in Tripoli. Bani Ammar dynasty made a lot of efforts to start economic development and cultural advancement in that city, and the establishment of a Science House (Dar al-Ilm) in Tripoli by that dynasty had a great role in diffusing Islamic culture and civilization and transferring that culture to Europe. The Science House was one of the most affluent libraries of Islamic world in fifth century. Under that dynasty, due to the scientific attraction of Tripoli, the scientists and scholars would travel to that region from different parts of the world, serving the rulers of Bani Ammar dynasty. The founders of that Science House, inspired by other Shiite governments, were influential in prosperity and dynamism of Shiism in Syria region. Ensuing the fall of that dynasty by Crusaders in the early sixth century, the library of the Science House was put on fire. The present study was conducted using the library sources, and deals with the cultural conditions of Tripoli and the formation of Science House of that city, using the primary sources.Keywords: Bani Ammar, Shiism, Science House, Tripoli -
در نیمه دوم سده پنجم هجری، بروز بحران های سیاسی و اقتصادی در خلافت فاطمیان و منازعات آنان با سلجوقیان در شام به تاسیس حکومت های محلی در این منطقه منجر شد. از برجسته ترین این حکومت ها دولت بنی عمار در طرابلس بود. امرای بنی عمار با سیاستی کارآمد نسبت به فاطمیان و سلجوقیان موفق شدند استقلال خود را حفظ و حکومت خود را تثبیت کنند. مقاومت ده ساله بنی عمار در برابر صلیبیون با سیاست مدارا با آنان محقق شد. سرانجام عدم حمایت حکومت های مسلمان از بنی عمار و شورش داخلی در طرابلس منجر به سقوط این شهر در برابر صلیبیون گردید. این پژوهش با روش کتابخانه ای و با استناد به منابع اصلی درصدد است به مناسبات سیاسی و برخوردهای این دولت با سلجوقیان، فاطمیان و صلیبیون بپردازد.
کلید واژگان: بنی عمار, طرابلس, سلجوقیان, فاطمیان, صلیبیونIn the second half of the fifth century AH, The political and economic crisesin the Fatimid Khalifat and their conflicts with the Seljuks in Sham led to the establishmentof local governments in the region. The most prominent of these governments was theBanu Ammar state government in Tripoli. Banu Ammar governors whose policies weremore efficient than the Fatimid's and the Seljuk's managed to maintain their independencyand establish their self-government. Banu Ammar's ten-year resistance to the Crusaderswas achieved by virtue of their tolerant policies. Finally, the lack of Muslim governmentssupport for Banu Ammar, along with internal rebellions in Tripoli led to the fall of the cityagainst the Crusaders. This study by applying the library method and making use oforiginal sources deals with this government's attitudes towards and its political relationswith the Seljuks, Fatimids and the Crusaders.Keywords: Banu Ammar, Tripoli, Seljuks, Fatimids, Crusaders -
چرایی و چگونگی تاسیس ناوگان دریایی نادرشاه در خلیج فارس
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.