محمد ابراهیم مداحی
-
مقدمه
همه گیری کووید-19 به ما آموخت صرفا ویژگی های زیستی ما برای مقابله با بیماری و مشکلات کافی نیست. تاب آوری به فرایند پویای سازگاری مثبت با تجارب تلخ و ناگوار اطلاق می شود، که توانایی ما را در کنترل شرایط و دست کاری بهینه موقعیت منعکس می کند. این توانمندی شامل ابعادی درونی، نقش تجارب و الگوهای ذهنی، و ابعادی بیرونی، شامل مختصات یا تلاش اجتماع در تسلط بر چالش ها است. در پژوهش ها صرفا مفهوم تاب آوری اجتماعی به عنوان بعد بیرونی مورد تاکید قرار گرفته و نقش فرهنگ به عنوان یک مولفه مستقل و دارای هویت نادیده گرفته شده است. در این مقاله الزام مفهوم پردازی تاب آوری فرهنگی، هدف قرار گرفته شد. در واقع، توانمندی هایی که فرهنگ به واسطه مولفه های مختلفی که در اختیار ما می گذارد تا بتوانیم در شرایط بحرانی، توانایی سازگاری، تغییر شرایط، و ارتقای عملکرد داشته باشیم، مطالعه شد.
مواد و روش کاراین بررسی از لحاظ روش شناسی یک مطالعه مروری سیستماتیک بود. در این پژوهش کلیدواژه های تاب آوری (Resilience)، اجتماع (Community)، فرهنگ (Culture) و سرسختی (Hardness) در مقالات فارسی و انگلیسی ثبت شده در پایگاه های PubMed ،Science Direct ، Google Scholar،Magiran ، و SID با اندکس «و» یا "and" در بازه زمانی سال 1990 تا 2018 جستجو شدند. مقالات به دست آمده در مراحل چندگانه ارزیابی و در نهایت بررسی بر روی 23 مقاله انجام شد.
یافته هادر نتیجه مطالعات بین رشته ای، مولفه های احتمالی این سازه به این شرح است: تعلق و ریشه دار بودن، اعتماد، تعهد، حس غرور و پیوندجویی.
نتیجه گیریتاب آوری فرهنگی را می توان ظرفیت و توانمندی سازگاری و مقابله با بحران به کمک اسلوب های تاریخی، اسطوره، آداب و رسوم و باورهای فرهنگی دانست.
کلید واژگان: تاب آوری, فرهنگ, بحران, کووید-19Payesh, Volume:23 Issue: 2, 2024, PP 259 -269Objective (s)The Covid-19 pandemic indicated that our biological characteristics alone are not enough to deal with diseases. Resilience refers to the dynamic process of positive adaptation to unpleasant and unfortunate experiences which reflects our ability to control the situation and manipulate the situation optimally. This capability includes internal dimensions, the role of experiences and mental patterns, and external dimensions including the coordinates or community's efforts in mastering challenges. However, studies only focus on the concept of social resilience as an external dimension, and the role of culture as an independent component of identity has been ignored. In this review, the need to conceptualize cultural resilience has been put on the agenda. In fact, the capabilities that culture provides through the various components that enable us to have the ability to adapt, change conditions, and improve performance in critical situations are studied.
MethodsThis was a review of the literature. PubMed, Science Direct, Google Scholar, Magiran, and SID databases were investigated using the keywords resilience, community, culture, and hardness in Persian and English papers from 1990 to 2018. The articles were evaluated in multiple stages and finally 32 papers were analyzed.
ResultsAs a result, we conceptualized that cultural resilience could include the following components: belongingness and rootedness, trust, commitment, sense of pride, and attachment.
ConclusionCultural resilience can be considered as the ability to adapt and deal with a crisis with the help of historical styles, myths, customs, and cultural beliefs.
Keywords: resilience, culture, crisis, Covid-19 -
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 126 (شهریور 1402)، صص 1207 -1224زمینه
درمان فعال سازی رفتاری یکی از روش هایی درمانی موثر برای افرادی است که دچار نوعی اضمحلال روانی هستند و تاثیر درمان فعال ساز رفتاری با تصویرسازی ذهنی هدایت شده بر میزان وسوسه، استرس ادراک شده و نظم جویی مثبت - منفی شناختی هیجانی نوجوانان وابسته به مواد در پیشینه این حوزه مورد بررسی قرار نگرفته است.
هدفهدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر درمان فعال ساز رفتاری با تصویرسازی ذهنی هدایت شده بر میزان وسوسه، استرس ادراک شده و نظم جویی مثبت و منفی شناختی هیجانی نوجوانان وابسته به مواد بود.
روشروش پژوهش نیمه آزمایشی (طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه برابر) بود. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه نوجوانان وابسته به مواد مخدر در شهر تهران بود. نمونه تحقیق شامل 30 نفر از نوجوانان وابسته به مواد بود که به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. سپس از میان نمونه پژوهش، به طور تصادفی ساده 15 نوجوان وابسته به مواد در گروه آزمایش و 15 نوجوان وابسته به مواد در گروه گواه گماشته شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه وسوسه (صالحی فردردی و همکاران، 1390) پرسشنامه استرس (کوهن و همکاران، 2012) و پرسشنامه نظم جویی هیجانی (گامفسکی، 2002) بود. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره مانکوا و آنکوا استفاده شد. برای تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS استفاده شد.
یافته هانتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد، درمان فعال سازی رفتاری با تصویرسازی ذهنی هدایت شده باعث نظم جویی مثبت شناختی هیجانی و کاهش میزان وسوسه، استرس ادراک شده و نظم جویی منفی شناختی هیجانی نوجوانان وابسته به مواد گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه در سطح معناداری 0/05 >p شد.
نتیجه گیریباتوجه به اثر درمان فعال ساز رفتاری با تصویرسازی ذهنی هدایت شده بر نظم جویی مثبت شناختی هیجانی و کاهش میزان وسوسه، استرس ادراک شده و نظم جویی منفی شناختی هیجانی نوجوانان وابسته به مواد شایسته است در مراکز ترک اعتیاد نتیجه بهبود درمان فعال سازی رفتاری با تصویرسازی ذهنی هدایت شده بر بهبود وسوسه، استرس ادراک شده و نظم جویی شناختی هیجانی ترسیم شود و نتایج انجام درمان در جهت بهبود این متغیرها ارایه شود تا نوجوانان وابسته به مواد آگاهی لازم را بدست آورند.
کلید واژگان: درمان فعال ساز رفتاری, تصویرسازی ذهنی هدایت شده, استرس ادراک شدهBackgroundBehavioral activation therapy is one of the effective treatment methods for people who have some kind of mental deterioration. The effect of behavioral activation therapy with guided mental imagery on the level of temptation, perceived stress, and positive-negative emotional cognitive regulation of substance-dependent adolescents has not been investigated in the history of this field.
AimsThe aim of this study was to investigate the effect of behavioral activator therapy with guided mental imagery on resilience, temptation, perceived stress and positive and negative cognitive emotional regulation of substance-dependent adolescents.
MethodsThe research method was quasi-experimental (pre-test-post-test design with equal control group). The sample consisted of 30 drug-dependent adolescents who were selected by convenience sampling. Then, from the research sample, 15 substance-dependent adolescents were randomly assigned to the experimental group and 15 substance-dependent adolescents to the control group. Research instruments included Temptation Questionnaire (Salehi Fadardi et al., 2011), Stress Questionnaire (Cohen et al., 2012) and Adjustment Questionnaire and Emotional Questionnaire (Garnfsky et al., 2002). Multivariate analysis of Mancova and Ankova multivariate analysis of covariance was used for data analysis.
ResultsThe results of data analysis showed that behavioral activation therapy with guided mental imagery increases resilience and positive cognitive emotional regulation and reduces temptation, perceived stress and negative emotional cognitive regulation in adolescents addicted to experimental group compared to control group.
ConclusionConsidering the effect of behavioral activator treatment with guided mental imagery on positive cognitive emotional regulation and reducing the amount of temptation, perceived stress, and negative cognitive emotional regulation of adolescents, this treatment method should be considered and used in addiction treatment centers.
Keywords: Behavioral Activation Therapy, Guided Mental Imaging, Perceived Stress -
هدف
پژوهش حاضر به منظور بررسی مقایسه اثر بخشی رویکرد طرحواره درمانی با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر خود کنترلی زنان و مردان متاهل دارای روابط فرازناشویی، انجام گرفت.
مواد و روش هادر این پژوهش، جامعه آماری شامل زنان و مردان متاهل دارای رابطه فرازناشویی بود که بخاطر علنی شدن رابطه فرازناشویی خود، در 12 ماه سال 1399 و 9 ماه اول سال 1400 به چهار کلینیک مشاوره و روانشناسی شهر تهران که در دسترس محقق این پژوهش قرار داشت، مراجعه نمودند. از بین زوج ها 45 مورد بصورت تصادفی انتخاب شدند (23 خانم و 22 آقا). برای اجرای طرح، محقق از روش نمونه گیری هدفمند استفاده کرد و پرسشنامه خودکنترلی تانجی (2004) در میان سه گروه آزمودنی توزیع شد (دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل). سپس تاثیر متغیر مستقل یا دو روش درمانی، بر دو متغیر وابسته مورد مقایسه قرار گرفت. پس از برگذاری 10 جلسه نود دقیقه ای دوره طرحواره درمانی هفته ای یک بار و 8 جلسه نود دقیقه ای درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد هفته ای یک بار، از افراد گروه های آزمایشی و کنترل پس آزمون به عمل آمد. در این تحقیق برای تحلیل داده ها، از آزمون تحلیل کواریانس و به منظور مقایسه اثر بخشی دو رویکرد طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، از آزمون تی مستقل استفاده شد.
یافته هایافته ها نشان دادند خودکنترلی در گروه آزمایش طرحواره درمانی به ترتیب افزایشی به میزان 31.66 داشت . همچنین خودکنترلی در گروه آزمایش پذیرش و تعهد در پس آزمون 37.87 افزایش داشتند، در حالی که در گروه کنترل افزایش در هر دو گروه زیر یک نمره بود و تحلیل کواریانس اثر بخشی دو رویکرد را بر خود کنترلی تایید نمود. همچنین یافته ها نشان داد بین دو رویکرد درمانی، مشخص شد بین این دو رویکرد از نظر میزان اثر بخشی در خود کنترلی، تفاوت معناداری وجود ندارد.
نتیجه گیریبر اساس یافته های بدست آمده رویکرد طرحواره درمانی با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر خود کنترلی زنان و مردان متاهل دارای روابط فرازناشویی تاثیری معنادار دارد.
کلید واژگان: طرحواره درمانی, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, خود کنترلی زنان, روابط فرازناشوییPurposeThe present study was conducted to compare the effectiveness of the schema therapy approach with the therapy based on acceptance and commitment on the self-control of married women and men with extramarital relationships.
Materials and methodsIn this research, the statistical population included married men and women who had an extramarital relationship, who, due to the disclosure of their extramarital relationship, in the 12 months of 2019 and the first 9 months of 2014, went to four counseling and psychological clinics in Tehran, which are available. The researcher of this research was located, they referred. Among the couples, 45 were randomly selected (23 women and 22 men). To implement the project, the researcher used the purposeful sampling method and the self-control questionnaire of Tanji (2004) was distributed among three groups of subjects (two experimental groups and one control group). Then the effect of independent variable or two treatment methods on two dependent variables was compared. After conducting 10 ninety-minute sessions of schema therapy once a week and 8 ninety-minute sessions of therapy based on acceptance and commitment once a week, the experimental and control groups were subjected to a post-test. In this research, the analysis of covariance test was used to analyze the data, and the independent t-test was used to compare the effectiveness of schema therapy and treatment based on acceptance and commitment.
FindingsThe findings showed that self-control in the experimental group of schema therapy increased by 31.66. Also, self-control in the test group of acceptance and commitment increased by 37.87 in the post-test, while in the control group, the increase in both groups was below one score, and the covariance analysis confirmed the effectiveness of the two approaches on self-control. Also, the findings showed that there is no significant difference between the two treatment approaches in terms of effectiveness in self-control.
ConclusionBased on the findings, the schema therapy approach with treatment based on acceptance and commitment has a significant effect on the self-control of married women and men with extramarital relationships.
Keywords: schema therapy, therapy based on acceptance, commitment, women's self-control, extramarital relationships -
هدف
این تحقیق با هدف مقایسه اثر بخشی رویکرد طرحواره درمانی با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر هوش هیجانی زنان و مردان متاهل دارای روابط فرازناشویی شکل گرفت.
روش پژوهش:
پژوهش حاضر یک تحقیق کاربردی و از نظر روش پژوهش، غیرتوصیفی شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه پژوهش حاضر شامل زنان و مردان متاهل دارای رابطه فرازناشویی بود که بخاطر اختلافات زناشویی با همسر و علنی شدن رابطه فرازناشویی خود در 12 ماه سال 1399 و 9 ماه اول سال 1400 به چهار کلینیک مشاوره و روانشناسی شهر تهران، مراجعه نمودند. از بین زوج ها، 45 زوج بصورت تصادفی انتخاب شدند (23 خانم و 22 آقا که مرتکب رابطه فرازناشویی شده اند). ملاک های ورود در تحقیق شامل: متاهل بودن، باردار نبودن، حداقل سن 25 و حداکثر سن 60، داشتن حداقل سواد خواندن و نوشتن، نداشتن بیماری یا مشکل روانشناختی حاد و ثبت رضایت آگاهانه کتبی برای شرکت در جلسات درمانی بود. آزمودنی ها در این تحقیق در سه گروه آزمایش طرحواره درمانی یانگ (2003)، آزمایش مبتنی بر پذیرش و تعهد و کنترل قرار گرفتند و پیش و پس از مداخله پرسشنامه هوش هیجانی بار - ان (2000) را تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از واریانس اندازه مکرر تحلیل شد.
یافته هانتایج نشان داد مداخله گروه آزمایش طرحواره درمانی (66/6=F، 020/0=P) و گروه مبتنی بر پذیرش و تعهد (10/6=F، 024/0=P) بر هوش هیجانی در مرحله پس آزمون موثر است و این تاثیر در مرحله پیگیری پایدار بود؛ همچنین بر اساس نتایج آزمون تعقیبی توکی بین دو گروه رویکرد طرحواره درمانی و پذیرش و تعهد بر هوش هیجانی از نظر میزان اثر بخشی تفاوت معناداری وجود ندارد.
کلید واژگان: طرحواره درمانی, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, هوش هیجانی, فرازناشوییAimThis research was conducted with the aim of comparing the effectiveness of the schema therapy approach with the therapy based on acceptance and commitment on the emotional intelligence of married women and men with extramarital relationships.
MethodsThe current research was an applied research and in terms of the research method, it was non-descriptive and quasi-experimental with a pre-test-post-test design and follow-up with a control group. The current research population included married men and women with extramarital relationship who referred to four counseling and psychological clinics in Tehran in 12 months of 2019 and 9 months of 2014 due to marital disputes with their spouses and the disclosure of their extramarital relationship. Among the couples, 45 couples were randomly selected (23 women and 22 men who committed extramarital relations). The criteria for inclusion in the research included: being married, not pregnant, at least 25 and at most 60 years old, having minimal literacy, not having an acute psychological illness or problem, and registering written informed consent to participate in therapy sessions. In this research, the subjects were placed in three groups of Yang (2003) schema therapy test, acceptance and commitment based test, and control test, and before and after the intervention, they completed Bar-N's (2000) emotional intelligence questionnaire. Data were analyzed using repeated measure variance.
ResultsThe results showed that the intervention of the experimental schema therapy group (F=6.66, P=0.020) and the group based on acceptance and commitment (F=6.10, P=0.024) on emotional intelligence in the post stage The test is effective and this effect was stable in the follow-up phase; Also, based on the results of Tukey's post hoc test, there is no significant difference between the two groups of schema therapy approach and acceptance and commitment on emotional intelligence in terms of effectiveness.
Keywords: Schema therapy, Therapy based on Acceptance, Commitment, Emotional intelligence, extramarital -
هدف:
پژوهش حاضر، با هدف تعیین اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر افسردگی، تبعیت از درمان در بیماران کرونری قلبی انجام شده است.
روش پژوهش:
مطالعه حاضر از نوع نیمه تجربی پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری با گروه گواه با سنجش در خط پایه پس از مداخله و پیگیری 3 ماهه با گروه گواه انجام گرفت. تعداد 52 نفر از بیماران زن با تشخیص بیماری عروق کرونر قلبی از میان بیماران مراجعه کننده به پلی کلینیک تخصصی حضرت فاطمه (س) (سازمان تامین اجتماعی) واقع در شهرستان ارومیه در ماه های شهریور ماه تا آذر ماه 1399 انتخاب و به طور تصادفی به گروه آزمایش (برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی (n=26) و گواه (n=26) گماشته شدند. کلیه شرکت کنندگان پرسشنامه دموگرافیک، پرسشنامه افسردگی بک و همکاران (1996) و پرسشنامه تبعیت از درمان موریسکی، انگ و وود در سال (2008) را در سه مرحله تکمیل کردند. برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی در هشت جلسه به صورت هفتگی و براساس بسته آموزشی موچاری و همکاران (2014) انجام شد. پژوهش با استفاده از تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر چند متغیری و همچنین آزمونهای تعقبی توکی تحلیل شدند.
یافته هانتایج پژوهش حاضر نشان داد برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر افسردگی (08/561=F، 001/0>P) و تبعیت از درمان (51/373=F، 001/0>P) در بیماران کرونری قلبی موثر بود و این تاثیر تا دوره پیگیری ادامه داشت.
نتیجه گیرینتایج این پژوهش نشان داد که درمان مذکور می تواند در کاهش افسردگی و بهبود تبعیت از درمان در بیماران زن مبتلا به بیماری قلبی - عروقی به عنوان مداخلات روانشناسی استفاده شود
کلید واژگان: افسردگی, برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی, تبعیت از درمانAimThe present study was conducted with the aim of determining the effectiveness of the mindfulness-based stress reduction program on depression and adherence to treatment in coronary heart patients.
MethodsThe present study was conducted as a semi-experimental type of pre-test-post-test and follow-up with a control group with measurement at the baseline after the intervention and 3-month follow-up with the control group. The number of 52 female patients diagnosed with coronary artery disease from among the patients referred to Hazrat Fatemeh (S) specialized polyclinic (Social Security Organization) located in Urmia city from September to December 2019 and randomly selected to the group Experiment (mindfulness-based stress reduction program (n=26) and control (n=26) were assigned. All participants completed the demographic questionnaire, Beck et al.'s depression questionnaire (1996) and Moriski, Eng and Wood's (2008) treatment adherence questionnaire in three stages. Mindfulness-based stress reduction program was conducted in eight weekly sessions based on Mochari et al.'s training package (2014). The research was analyzed using multivariate repeated measures analysis of variance as well as Tukey's follow-up tests.
ResultsThe results of the present study showed that the stress reduction program based on mindfulness on depression (F=561.08, P<0.001) and adherence to treatment (F=373.51, P<0.001) in coronary heart patients. It was effective and this effect continued until the follow-up period.
ConclusionThe results of this research showed that the mentioned treatment can be used as a psychological intervention in reducing depression and improving treatment compliance in female patients with cardiovascular disease.
Keywords: depression, mindfulness-based stress reduction program, Adherence to treatment -
یکی از علایم هشدار بحران مالی، استرس های فزاینده ای است که در بازارهای مالی روی می دهد و به افزایش نااطمینانی و بی ثباتی در اقتصاد منجر می شود. از این رو هدف اصلی این پژوهش، محاسبه شاخص استرس مالی در بازارهای مالی ایران و شناسایی تاثیرهای آن بر رشد اقتصادی است.در این مقاله در قالب سه مرحله به رابطه استرس مالی و رکود و رونق اقتصادی ایران پرداخته شده است. در مرحله اول با ساخت یک شاخص ترکیبی نااطمینانی استرس مالی با بکارگیری مدل آرچ و گارچ قادر به بررسی رابطه میان رشد اقتصادی و شاخص نااطمینانی استرس مالی گشته ایم. در مرحله دوم تاثیر استرس مالی بر روی رونق و رکود اقتصادی به روش پرسپترون چند لایه نشان می دهد که پیش بینی می شود از سال 1397 تا فصل اول 1399 همچنان اقتصاد در حال رکود باشد و با شروع فصل دوم 1399 شاهد رونق اقتصادی باشیم. با توجه به نتایج به دست آمده استرس مالی در تشخیص و پیش بینی رکود و رونق اقتصادی نقش به سزایی دارد. در مرحله پایانی تاثیر استرس مالی در کنار بقیه متغیرهای تابع تولید بر روی رشد اقتصادی با استفاده از مدل خود رگرسیونی مارکوف سوییچینگ سنجیده شده است. بر اساس نتایج به دست آمده شاخص در مدل های بلندمدت و کوتاه مدت اثر منفی و معنی دار بر رشد اقتصادی دارد.
کلید واژگان: استرس مالی, شاخص نااطمینانی استرس مالی, رونق و رکود اقتصادیIt has a significant negative impact on economic growth.One of the warning signs of the financial crisis is the increasing stress that is occurring in the financial markets, leading to increased uncertainty and instability in the economy. Therefore, the main purpose of this study is to calculate financial stress index in Iranian financial markets and identify its effects on economic growth.This paper deals with the relationship between financial stress and recession and economic prosperity in three stages. at first, the effect of financial variables on financial stress has been measured by panel data using random data and random effects.Then by constructing a composite index of financial stress uncertainty using Arch & Garch model we are able to investigate the relationship between economic growth and financial stress uncertainty index. In the second the effect of financial stress on economic growth and recession by multilayer perceptron method shows that it is predicted that the economy will continue to be in recession from the year 1397 to the first quarter of 1399 and with the beginning of the second season of 1399 we will see economic prosperity.Finally, the effect of financial stress along with other variables of production function on economic growth were measured using Markov switching self-regression model. Based on the results, the index has a significant negative effect on economic growth in the long run and short run models.
Keywords: Financial Stress, Financial Stress Uncertainty Index, Prosperity, Recession -
مقدمه
بیماری عروق کرونر قلبی با ماهیت ناتوان کننده خود، پاره ای از محدودیت ها را در زندگی فرد به وجود می آورد. پژوهش حاضر، با هدف اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر اضطراب و فشار خون بیماران مبتلا به بیماری قلبی_عروقی انجام شد.
روش کارمطالعه حاضر از نوع نیمه تجربی پیش آزمون_پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری 3 ماهه بود. تعداد 56 نفر از بیماران عروق کرونر قلبی از میان بیماران مراجعه کننده به پلی کلینیک تخصصی حضرت فاطمه (س) شهرستان ارومیه در ماه های شهریور ماه تا آذر ماه 1399 انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. گروه آزمایش برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی را طی 8 جلسه 120 دقیق ه ای یک بار در هفته دریافت نمودند. گروه گواه مداخله ای دریافت نکردند. داده ها از طریق پرسش نامه اضطراب آشکار و پنهان (Spielberger، 1970) جمع آوری شدند و با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS-24 تحلیل شدند.
یافته هانتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر اضطراب پنهان (001/0<p)، اضطراب آشکار (001/0<p) و فشار خون (001/0<p) تاثیر داشته است و منجر به کاهش معنادار اضطراب آشکار، اضطراب پنهان و فشار خون در بیماران عروق کرونری قلب شده است.
نتیجه گیریبا توجه به تاثیر درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش اضطراب پنهان و آشکار و فشار خون بیماران مبتلا به بیماری های قلبی_عروقی پیشنهاد می شود اصول این درمان طی کارگاه های تخصصی به مشاوران و روان شناسان مراکز درمانی و بیمارستانی آموزش داده شود.
کلید واژگان: اضطراب آشکار, اضطراب پنهان, درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی, فشار خونIntroductionCoronary heart disease (CHD) is one of the cardiovascular disorders that is caused by damage and obstruction of the coronary arteries. In this disorder, the wall of one or more coronary arteries of the heart is wholly or partially blocked due to the deposition of substances called plaque (fatty or fibrous material), and blood flow to different parts of the heart is cut off permanently or temporarily. Coronary arteries have been reported CHD, due to its debilitating nature, creates some limitations in a person's life. Studies of psychological disorders in patients with cardiovascular disease have repeatedly shown that this disease is associated with depression, anxiety, and stress. Mindfulness-based therapies are one of the complementary methods used in more than 200 American hospitals, and some studies have used this treatment as the preferred psychotherapy to medical treatment to improve blood pressure in patients with hypertension. Given the high prevalence of CHD in Iran and the adverse effects of this disorder on the physical function and social, educational, and occupational status of patients, the development and expansion of therapeutic interventions that reduce anxiety and blood pressure in these patients are essential. Thus, this study aimed to investigate the effectiveness of mindfulness-based stress reduction on state/trait anxiety and hypertension in patients with CHD with hypertension.
MethodsThe research method was quasi-experimental pretest-posttest with one control and a3-month follow-up group. In this study, the independent variable (Mindfulness-based stress reduction) had two levels (experimental group and control group), and the research had two dependent variables (State/trait anxiety and Hypertension). A purposeful sampling method was used to select the sample size. Thirty patients with coronary heart disease (15 patients for each of the experimental and control groups) were selected from the patients referred to Hazrat Fatemeh specialized polyclinic in Urmia in the months of September to December 2020. They were randomly assigned to two experimental and control groups. Inclusion criteria were diagnosis of premature CHD and hypertension according to the criteria of the World Health Organization (WHO) in patients by a cardiologist, having a high school education, being between 40 and 55 years old, ability to participate in group therapy sessions, and willingness to cooperate. Exclusion criteria were comorbid psychiatric disorders, drug use, and absenteeism in more than three medical counseling sessions. The participants in the experimental group received mindfulness-based cognitive therapy in eight ninety-minute sessions, and the participants in the control group did not receive training. The experimental group received a mindfulness-based stress reduction program in an eight-sessions of 120 minutes. However, the control group did not receive this intervention during the research process. Ethical considerations included all that subjects who received information about the study at any time could leave the study. They were assured that all information would remain confidential and only be used for research purposes. For privacy reasons, the subjects' details were not recorded. In the end, all of them received informed consent. The questionnaires used in this study, including the State/Trait Anxiety questionnaire (Spielberger, 1970), were completed in three stages. The data were analyzed by repeated-measures ANOVA using SPSS-24 software. In this study, a significance level of less than 0.05 was considered.
ResultsFindings from demographic data showed that the sample had a range of 20 to 45 years, among which the age range of 35 years had the highest frequency (28%). On the other hand, these people had the level of diploma to master's degree, the highest frequency of which was related to the bachelor's degree (57%), and they were all married. In order to investigate the effectiveness of mindfulness-based stress reduction on state/trait anxiety and hypertension in patients with CHD with hypertension, repeated-measurement ANOVA was used. First, the normality of data distribution was checked and confirmed using Shapiro-Wilk Test (P>0.05). The assumption of homogeneity of variance was also tested by the Levene's test, which showed the results for the variables of overt anxiety (F=1.16, P=0.423), latent anxiety (F=2.13, P=0.172), and blood pressure (F=1.48, P=0.254) were not significant. So the assumption of homogeneity of variance was observed. Also, the results of the Mauchly's sphericity test indicated that the data sphericity assumption was observed in the variables of overt and covert anxiety and blood pressure (P<0.05). The data analysis results showed a significant difference between the mean scores of overt anxiety, latent anxiety, and blood pressure in the studied groups in the pre-test, post-test and follow-up. Generally, considering that the amount of Eta squares in the experimental groups in all research variables is more than 0.14, based on the general rule of Eta squares, it can be said that the results of this study indicate the high effectiveness of mindfulness-based stress reduction program on state/trait anxiety and hypertension in cardiovascular patients. In addition, due to the significant interaction between time and the experimental variable and the effect size, it can be said that mindfulness-based stress reduction program causes an apparent reduction in state/trait anxiety and hypertension in c CHD patients in experiment groups compared to the control group at three months follow-up stage (P<0.05).
ConclusionConsidering the effect of mindfulness-based stress reduction therapy on state/trait anxiety and hypertension in patients with CHD, it is suggested that such a program be part of the codified treatments of patients with cardiovascular disease and psychologists of medical and hospital centers have sufficient knowledge in this field by holding training workshops. Like other studies, the present study has some limitations. The first limitation of the present study is the small sample size. Although this study did not yield a drop in subjects, the small sample size of this study is one of the limitations that prevented accurate estimation of the effect size of the program. The second limitation was related to the type of disease of the subjects who could not do heavy physical activity. In future studies, it is suggested that a placebo program should be implemented on the control to control the effect of expectation. It is also recommended to use larger samples to achieve the actual effect size of the program. This study was performed on the patients of Hazrat Fatemeh specialized polyclinic located in Urmia city; it is suggested that to expand the findings of this study, researchers implement a mindfulness-based stress reduction program on similar patients in other hospitals.
Keywords: State, trait anxiety, Mindfulness-based stress reduction treatment, Coronary disease, Hypertension -
در چند دهه اخیر مطالعات متعددی در مورد سازه های روان شناختی مرتبط با تجربه بحران صورت گرفته است که تمرکز اصلی این مطالعات بر مفهوم تاب آوری است. تاب آوری توانمندی حل مساله و سازگاری در شرایط بحرانی است. یعنی زمانی که دچار مشکلات و بحران های جدی روانی اجتماعی می شویم، چقدر می توانیم مقاوم باشیم و مهم تر اینکه آیا قدرت برون رفت از این شرایط دشوار را داریم یا خیر. این سازه که از ارکان جنگ نرم است میزان انعطاف ما را نشانه رفته است. سالهاست عوامل شکل دهنده تاب آوری تحت بررسی قرار گرفته است، امااین پژوهش بدنبال مفهوم پردازی نوعی از تاب آوری به نام تاب آوری فرهنگی است. که طی آن توانمندی هایی که فرهنگ در اختیار ما می گذارد که در شرایط دشوار، دچار آسیب نشویم، سازگار شویم، و مثل قبل رفتار مطلوب داشته باشیم، مطالعه می شود. این بررسی از لحاظ روش شناسی یک مطالعه مروری سیستماتیک بود. در این پژوهش کلیدواژه های تاب آوری (Resilience)، اجتماع (Community)، فرهنگ (Culture) و سرسختی (Hardness) در مقالات ثبت شده در پایگاه های الکترونیکیPubmed ،ScienceDirect ، Google Scholar،Magiran ، و SID با اندکس «و» یا "and" در بازه زمانی سال 1990 تا 2018 جستجو شدند. مقالات به دست آمده در مراحل چندگانه ی ارزیابی شدند و در نهایت بررسی نهایی بر روی 23 مقاله انجام شد. در نتیجه مطالعات بین رشته ی تعریفی از سازه بدست می آید: تاب آوری فرهنگی ظرفیت و توانمندی مقابله با بحران و حل آن به کمک اسلوب های تاریخی، اسطوره، آداب و رسوم و باورهای فرهنگی است و مولفه های نظری آن شامل تعلق و ریشه دار بودن، اعتماد، تعهد، حس غرور و جمع گرایی است.
کلید واژگان: تاب آوری, فرهنگ, سازگاری, حل مساله, جنگ نرمIn the last few decades, several studies have been conducted on the psychological constructs associated with the experience of crisis, the main focus of which were on the concept of resilience. Resilience is the ability of problem solving and being adapted to critical situations. That is, when we face serious socio-economic, psychological problems and crisis, how much we can be resistant, and more importantly, whether we have the power to overcome these difficult situations. For many years, researchers have been exploring the determinants of resilience, but this research is seeking to conceptualize a kind of resilience called cultural resilience. in which those abilities are studied that the culture gives us in order not to suffer in difficult circumstances, not to be harmed, to be adapted to, and to be able to behave properly as before. Methodologically, this study was a systemic review study. The keywords of "Resilience", "Community", "Culture", and "Hardness" were searched from Pubmed, Google Scholar, ScienceDirect, Magiran and SID databases with "AND" index. Finally, 23 relevant articles were founded. Because of interdisciplinary studies, a definition of this construct is obtained: cultural resilience is the capacity and ability to cope with the crisis and solve it with the help of historical methods, myths, customs and group beliefs. In addition, the components of it include dependency, trust, commitment, feeling of pride, and collectivism.
Keywords: resilience, Culture, Adaptability, Problem Solving, sotf war -
این پژوهش با هدف بررسی مدل یابی مشارکت سیاسی براساس ویژگی های شخصیتی و هویت یابی ایگو انجام شد و از نوع پژوهش های همبستگی مبتنی بر روش مدل یابی معادلات ساختاری به طورخاص معادلات رگرسیونی (تلفیق تحلیل مسیر و تحلیل عاملی سطح دوم) بود. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان دختر و پسر بسیجی دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات بود. در این پژوهش برای تعیین حجم نمونه باتوجه به تعداد متغیر های مشاهده شده و تخصیص ضریب 20 برای هر متغیر و با احتساب احتمال وجود پرسشنامه های ناقص 500 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب خواهند شد. پس از تعیین تعداد نمونه، نمونه ها با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزار های گردآوری داده ها شامل، پرسشنامه شخصیتی نیو، پرسشنامه هویت بنیون و آدامز و پرسشنامه استاندارد مشارکت سیاسی فرج زاده، مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها نشان داد که مدل پژوهش تایید شده و به طورکلی 83 درصد از مشارکت سیاسی توسط ویژگی های شخصیتی و هویت یابی ایگو قابل تبیین است. همچنین متغیر های ویژگی های شخصیتی هویت یابی ایگو بر مشارکت سیاسی، اثر مستقیم معنی دار دارند و مسیر ویژگی های شخصیتی با میانجی گری هویت یابی اثر غیرمستقیمی بر مشارکت سیاسی را نشان دادند. نتایج این پژوهش بر ضرورت الگوهای ارتباطی اجتماعی در زمینه ای از ویژگی های سرشتی افراد در فعالیت های کلان اجتماعی و ملی تاکید می ورزد.
کلید واژگان: مشارکت سیاسی, ویژگی های شخصیتی, هویت یابی ایگوThis study was conducted to develop a model for political participation on the basis of personality traits and ego identification. It is a correlational study based on structural equation modeling, especially regression equations (an amalgamation of path analysis and the second level factor analysis). The statistical population included all the male and female Basiji students of the Science and Research Branch of Islamic Azad University. In this study, a sample size of 500 people was determined, considering the number of observed variables, assigning a coefficient of 20 for each variable and taking into account the possibility of incomplete questionnaires. After determining the sample size, the availability sampling method was used to select the sample. For data collection, the NEO Personality Questionnaire, the Benyon and Adams Identity Questionnaire and Farajzadeh’s standard questionnaire of political participation were used. The findings revealed that the research model was valid, and in general 83% of political participation could be explained by personality traits and ego identification. Also, personality traits and ego identification variables had a significant direct effect on political participation, and the path of personality traits mediated by identification showed an indirect effect on political participation. The results of this study underline the need for social communication models in an area of natural characteristics of individuals in large-scale social and national activities.
Keywords: political participation, personality traits, ego identification -
اهداف
نیروی انسانی هر سازمان از مهم ترین منابع تاثیرگذار است و لزوم به کارگیری صحیح و انتخاب شایسته افراد در نوبت های مختلف کاری بسیار حایز اهمیت است. هدف از انجام این پژوهش سنجش کار کرد های شناختی پایه مبتنی بر نرم افزار ارزیابی عصب شناختی آنام در کارکنان پلیس نوبت کار واداری است.
روش هاتحقیق حاضر از نوع علی - مقایسه ای است. نمونه موردنظر از بین کارکنان یگان ویژه پلیس در استان کرمان در سال 1398 به تعداد 110 نفر در نظر گرفته شد. افراد با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و وارد مطالعه شدند. برای سنجش کار کردهای شناختی این افراد از مجموعه نرم افزاری ارزیابی عصب شناختی آنام استفاده شد.
یافته هادر نمره جایگزینی نماد، محاسبات ذهنی، تطابق با نمونه، زمان محاسبه ذهنی و زمان تطابق با نمونه تفاوت معنی داری بین گروه های نوبت کار واداری مشاهده نشد. مقیاس های زمان واکنش ساده (006/0=p) و زمان واکنش روالی (024/0P=) به طور معنی داری در گروه کارکنان نوبت کار بیشتر از گروه کارکنان اداری بود.
نتیجه گیریمیزان زمان واکنش ساده و روالی در کارکنان نوبت کار در نیروی انتظامی بیشتر است. بااین وجود در سایر الگوهای شناختی تفاوت معنی داری ثبت نشده است که می تواند به دلیل مشابهت در آموزش های نظامی عمومی، استفاده از کارکنان اداری در ماموریت های عملیاتی ناجا و نوبت های کاری به شکل دوره ای باشد.
کلید واژگان: کارکردهای شناختی, آزمون روان شناختی, پلیسBackgroundThe workforce of any military organization is one of the most important and influential resources in that system. The need for the proper use and suitable selection of people in different work shifts is vital.
AIMThis study aims to measure the basic cognitive functions based on Automated Neuropsychological Assessment Metrics (ANAM) in police shift and administrative personnel.
MethodologyThis study’s design is causal-comparative. A sample of 110 individuals from the specialized unit staff of Kerman province in 2019 was selected through a random sampling technique. To evaluate the cognitive functions of these individuals, the ANAM Neurological Psychological Evaluation Software Collection was used. The Independent T-test was performed for data analysis using the SPSS software version 25.
ResultsThe findings showed no significant difference between shift and administrative groups in the scores of code substitution, mathematical processing, matching to sample, mathematical processing time, and matching to sample time. However, a significant difference between the two groups was observed in procedural reaction time (P=0.024) and reaction time (P= 0.006).
ConclusionThe results showed that the simple and procedural reaction times are higher in shift workers. There was no significant difference in other cognitive patterns of the research subjects in the sampled police personnel. That could be due to the similar general military training, using administrative staff in police operations, and periodic shifts.
Keywords: cognitive functions, Assessment, military personnel -
اهداف
یکی از دلایلی که بخش عمده مراجعات کلینیکی را در برمی گیرد، شکایت از علایم جسمانی است که در آخرین ویراست راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی تحت عنوان اختلال علایم جسمی توصیف شده است. پژوهش حاضر با هدف تعیین برازش مدل ساختاری رابطه اختلال علایم جسمی با متغیرهای سازمانی تنش زا با میانجی گری فرآیندهای خودنظم دهی در نمونه بالینی از بیماران با تشخیص اختلال علایم جسمی انجام شد.
مواد و روش هاجامعه آماری عبارت بود از تمامی بیماران دارای اختلال علایم جسمی که در شش ماه اول سال 1398 به بیمارستان ها و مراکز بهداشتی-درمانی پلیس شهر تهران مراجعه کرده بودند که از این بین 30 نفر به روش هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در مطالعه، پرسش نامه برای اختلالات علایم جسمانی، فرم کوتاه مقیاس استرس پلیس ایران، مقیاس خودتنظیم گری، پرسشنامه غربالگر و مصاحبه ساختاریافته بالینی برای ارزیابی اختلالات DSM-5 بود که همه از اعتبار و پایایی مناسبی برخوردار بودند. داده های حاصل با استفاده از روش معادلات ساختاری و به کمک نرم افزارهای SPSS 23 و PLS 2 تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هانتایج حاصل از مدل یابی معادلات ساختاری، نقش میانجی گری فرآیندهای خودنظم دهی را در رابطه بین متغیرهای سازمانی تنش زا و اختلال علایم جسمی تایید کردند، به طوری که برازش مدل کلی (GOF) در گروه نمونه 490/0 بود و مدل دارای برازش بود. یافته ها نشان دادند که متغیرهای سازمانی ماموریتی بیشتر از متغیرهای سازمانی غیرماموریتی بر علایم جسمی تاثیرگذار بود. همچنین مدل فرضی اولیه برازش مطلوبی با داده های مشاهده شده داشت و متغیرهای سازمانی تنش زا از طریق خودنظم دهی واریانس بیشتری از علایم جسمی را تبیین کردند.
نتیجه گیریاگر افسران پلیس از راهبردهای خودنظم دهی استفاده کنند، بهتر می توانند از تاثیرات تنش های سازمانی بر ایجاد علایم جسمی جلوگیری کنند و این ویژگی نقش حایل را در رابطه بین متغیرهای سازمانی تنش زا و علایم جسمی ایفا می کند و منجر به کاهش اثر تنیدگی در افراد می شود.
کلید واژگان: اختلال علایم جسمی, استرس, فرآیندهای خودنظم دهی, مدل ساختاری, پلیسAimsOne of the main reasons for clinical referrals is the complaint of physical symptoms described in the latest edition of the Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders (DSM-5) as Somatic Symptom Disorder. This study aimed to determine the fit of the structural model of the relationship between somatic symptoms disorder and stressful organizational variables mediated by self-regulatory processes in a clinical sample of patients diagnosed with somatic symptoms disorder.
Materials & MethodsThe statistical population consisted of all patients with somatic symptom disorder who had referred to the hospitals and health centers of police in Tehran, Iran, during the first six months of 2019. Of this population, 30 people were selected by the purposive method. The instruments used in the study were a questionnaire for somatic symptom disorders, a short form of the Iranian Police Stress Scale, a self-regulatory scale, a screening questionnaire, and a structured clinical interview to assess DSM-5 disorders, all of which had good validity and reliability. Structural equation modeling was applied to analyze the obtained data using the SPSS 23 and PLS 2 software.
FindingsThe results of structural equation modeling confirmed the mediating role of self-regulatory processes in the relationship between stressful organizational variables and somatic symptom disorder. The overall model fit (GOF) in the sample group was 0.490, and the model fitted the data. Findings showed that mission organizational variables had more effect on physical symptoms than non-mission organizational variables. Additionally, the initial hypothetical model had a good fit with the observed data, and the stressful organizational variables explained more variance of physical symptoms through self-regulation.
ConclusionIf police officers use self-regulatory strategies, they can better avoid the effects of organizational stress on physical symptoms. This feature plays a mediating role in the relationship between stressful organizational variables and physical symptoms, and reduces the effect of stress on individuals.
Keywords: Somatic symptom disorder, Stress, Emotional Regulation, Structural Model, Police -
مقدمه
این پژوهش با هدف تعیین برازش مدل ساختاری رابطه علایم جسمانی با متغیرهای سازمانی تنش زا با میانجی گری ویژگی های شخصیتی در گروه افسران پلیس صورت گرفته است.
روشجامعه آماری پژوهش کلیه افسران پلیس مرد (غیرکارمند) شهر تهران با حداقل سه سال سابقه خدمتی در سال 1398 بودند که تعداد 300 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده پرسشنامه غربال گری برای علایم جسمانی، فرم کوتاه مقیاس استرس پلیس ایران، فرم کوتاه پرسشنامه شخصیتی نیو و مصاحبه ساختاریافته بالینی برای ارزیابی اختلال های DSM-5 (SCID-5) بودند که از اعتبار و پایایی مناسبی برخوردارند. داده های حاصل با استفاده از روش معادلات ساختاری مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته اند.
نتایجنتایج حاصل از مدل یابی معادلات ساختاری، نقش میانجی گری ویژگی های شخصیتی را در رابطه بین متغیرهای سازمانی تنش زا و علایم جسمانی تایید کردند و ویژگی های شخصیتی برون گرایی، وظیفه شناسی و توافق پذیری در رابطه بین شخصیت و علایم جسمانی تاثیرگذار است. همچنین رابطه بین ویژگی های شخصیتی روان رنجوری، توافق پذیری، وظیفه شناسی و گشودگی در برابر تجربه با متغیرهای سازمانی تنش زا و همچنین رابطه بین ویژگی های شخصیتی روان رنجوری و گشودگی نسبت به تجربه با علایم جسمی معنی دار نبود. متغیرهای سازمانی غیرماموریتی بیشترین تاثیر را بر علایم جسمانی دارا بودند.
بحثاگر افسران پلیس دارای ویژگی های شخصیتی برون گرایی، وظیفه شناسی و توافق پذیری بالا و روان رنجوری پایین باشند، در برابر رویدادهای زندگی پاسخ های خود را متناسب با موقعیت تنش زا تطبیق می دهند و ازطریق آن، هیجان های ناشی از متغیرهای سازمانی تنش زا را به منظور ارایه پاسخ های متناسب با مطالبات محیطی و کنترل تنش ها و استرس ها تنظیم کرده و موجب سازش یافتگی روان شناختی با نیازها، تنش ها و الزامات زندگی می شوند
کلید واژگان: علائم جسمانی, متغیرهای سازمانی تنش زا, ویژگی های شخصیتی, مدل ساختاریIntroductionDue to their stressful work conditions, police forces are always exposed to serious dangers that affect their physical and mental health. The aim of this study was to determine the fit of the structural model of the relationship between physical symptoms and stressful organizational variables mediated by personality traits in a group of police officers.
MethodThe statistical population of this study included all the male police officers in Tehran with at least three years of service in 2019, from among whom 300 people were selected using the cluster sampling method. The data collection instruments were a screening questionnaire for physical symptoms, the short form of the Iranian Police Stress Scale, the short form of the NEO Personality Questionnaire and a structured clinical interview to assess DSM-5 (SCID-5) disorders, which had acceptable validity and reliability indices. The obtained data were analyzed using structural equation method with the help of SPSS and PLS (version 2) software.
ResultsThe results of the structural equation modeling confirmed the mediating role of personality traits in the relationship between stressful organizational variables and physical symptoms, and the personality traits of extraversion, dutifulness and agreeability are effective in the relationship between personality and physical symptoms. Also, the relationship between the personality traits of neuroticism, agreeability, dutifulness and openness to experience with stressful organizational variables and also the relationship between the personality traits of neuroticism and openness to experience with physical symptoms were not significant. Non-mission organizational variables had the greatest impact on physical symptoms.
DiscussionGiven the nature of the police job and the tensions that people face in this job, if police officers have high rates of extroversion, dutifulness and agreeability, and low neuroticism, they will adapt their responses to life events according to the stressful situations. Accordingly, they will regulate the emotions resulting from stressful organizational variables in order to provide appropriate responses to environmental demands and control tensions and stresses, and create psychological adaptation to the needs, stresses and requirements of life and can better prevent the effects of organizational stress on physical symptoms. Therefore, it can be concluded that if a person has organizational tensions, they are less likely to develop physical symptoms and have lower perception of stress if they have certain personality traits.
Keywords: physical symptoms, stressful organizational variables, personality characteristics, structural model -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و سوم شماره 2 (پیاپی 170، خرداد و تیر 1399)، صص 2499 -2507مقدمه
بی شک سرطان از نگران کننده ترین این بیماریهاست و کشف راه های پیشگیری از آن هدف اصلی پژوهشگران است. این مطالعه با هدف بالا بردن آگاهی افراد در جهت اتخاذ سبک زندگی و عملکردهای سالم برای پیشگیری از سرطان صورت گرفته است.
روش پژوهش:
پژوهش حاضر یک پژوهش نیمه تجربی- مداخله ای شاهددار بود. جامعه آماری پژوهش زنان مبتلا به سرطان در شهر رشت بود. حجم نمونه گروه های مورد و شاهد بر اساس تعداد هر کدام 40 نفر در نظر گرفته شد، یعنی 80 زن به طور داوطلبانه انتخاب شده و به طور تصادفی در دو گروه 40 نفره قرار گرفتند. جهت گرد آوری اطلاعات از پرسشنامه سبک زندگی استفاده شد. ابتدا پرسشنامه سبک زندگی توسط گروه ها تکمیل شد، سپس برای گروه آزمایش 8 جلسه آموزش پیشگیری از سرطان بر اساس مدل بزنف ارایه گردید، پس از پایان دوره آموزش، مجددا پرسشنامه ها توسط دو گروه تکمیل شد. اطلاعات جمع اوری شده با استفاده از نرم افزار Spss و آزمون کوواریانس تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هابا توجه به نتایج اثر مداخله آموزشی بر اساس مدل بزنف بر سبک زندگی معنادار بود (01/0>P). معنی دار شدن تاثیر مداخله آموزشی بر اساس مدل بزنف بر سبک زندگی، نشانگر آن است که میانگین متغیرهای وابسته در این گروه ها متفاوت است.
نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان داد برنامه آموزش مبتنی بر مدل بزنف در بالا بردن سطح آگاهی، بهبود سبک زندگی و در نتیجه ارتقاء رفتارهای پیشگیرانه از سرطان در زنان موثر بوده است.
کلید واژگان: مدل بزنف, سبک زندگی, سرطانIntroductionCancer is undoubtedly one of the most worrisome of these diseases and discovering ways to prevent it is the main goal of researchers. The purpose of this study was to raise the awareness of people to adopt lifestyle and healthy practices for cancer prevention.
Materials and MethodsThis study was a quasi-experimental, interventional control study. The study population was women with cancer in Rasht. The sample size of the case and control groups was 40 individuals, 80 women were voluntarily selected and randomly divided into two groups of 40 each. Lifestyle questionnaire was used for data collection. At first the lifestyle questionnaire was completed by the groups, then the experimental group received 8 sessions of cancer prevention education based on BASNEF model. After the training, the questionnaires were again completed by the two groups. The collected data were analyzed using SPSS software and covariance test.
ResultsAccording to the results, the effect of educational intervention based on BASNEF model on life style was significant (P <0.01). The significant effect of educational intervention based on BASNEF model on lifestyle indicates that the mean of dependent variables in these groups is different.
ConclusionThe results of this study showed that BASNEF model-based education program was effective in raising awareness, improving lifestyle and thus promoting cancer preventive behaviors in women.
Keywords: BASNEF Model, lifestyle, Cancer -
زمینه و هدف
کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی یا ADHD از طیف وسیعی از مشکلات شناختی و رفتاری و هیجانی رنج می برند. در سال های اخیر درمان های غیردارویی برای رفع این مشکلات توسعه داده شده است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT) و کاربرد نوروفیدبک بر خود تنظیمی هیجانی کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی صورت گرفت.
روش بررسیاین پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه پژوهش را کودکان 9تا12ساله مراجعه کننده به کلنیک های روان شناسی شهر تبریز در سال 1397 تشکیل دادند. از کودکان واجد شرایط، 45 کودک مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی به شیوه دردسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی در سه گروه 15نفری شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و نوروفیدبک و گواه قرار گرفتند. برای آزمودنی ها قبل و پس از اتمام درمان و پنج ماه بعد، جهت بررسی پایداری اثرات درمان، چک لیست تنظیم هیجانی اجرا شد. سپس گروه های آزمایش تحت روش های درمانی قرار گرفتند. تجزیه وتحلیل داده ها با نرم افزار SPSS نسخه24 و روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی انجام پذیرفت.
یافته هانتایج نشان داد که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و نوروفیدبک بر خودتنظیمی هیجانی کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی موثر واقع شده است (0٫001>p). همچنین شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی تاثیر بیشتری بر خودتنظیمی هیجانی کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی در پس آزمون دارد (0٫001>p). نتایج پیگیری نیز بعد از پنج ماه نشان داد که این تاثیر پایدار بوده است.
نتیجه گیریباتوجه به اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر خودتنظیمی هیجانی کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی، مطالعه حاضر اهمیت استفاده از این روش درمانی را در کنار سایر روش ها، درجهت کاهش علایم مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی متذکر می سازد.
کلید واژگان: شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, نوروفیدبک, خودتنظیمی هیجانی, کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه, بیش فعالیBackground & ObjectivesChildren with Attention–Deficit/Hyperactivity Disorder (ADHD) suffer from a wide range of cognitive, behavioral, and emotional problems. Mindfulness–Based Cognitive Therapy (MBCT) is a method of teaching sustained attention and regulated thoughts, feelings, and emotions. Furthermore, Neurofeedback (NF) is a self–regulation technique in which the current parameters of Electroencephalogram (EEG) recorded from the subject’s head are presented to a subject through visual and auditory modality, while the subject is supposed to voluntary or involuntary alter these parameters to reach a more efficient mode of brain functioning. MBCT is self–regulated while NF is machine–aided. In recent years, non–pharmacological treatments have been developed to solve these problems. The current study aimed to compare the efficacy of MBCT and NF on the emotional self–regulation of children with ADHD.
MethodsThis was a quasi–experimental study with a pretest–posttest and a control group design. The study population included all 9– to 12–year–olds referring to counseling and psychology clinics in Tabriz City, Iran, in the year 2018. After observing the inclusion and exclusion criteria of the research and implementing the Child Symptom Inventory–4 (CSI–4) (Gadow & Sprafkin, 1994), Child Behavior Checklist (CBCL) (Achenbach, 1991), Integrated visual and auditory (IVA) (Sandford & Terner, 1994), and Diagnosis by a child psychiatrist and psychologist, 45 ADHD children were selected as the study samples. They were chosen by convenience sampling method and were randomly divided into three groups, as follows: MBCT, NF, and controls. All study subjects completed the Emotional Regulation checklist (Shields & Cicchetti, 1998) before and after the treatment. The MBCT group members received treatment in 15 sessions, and the NF group members received 25 sessions of intervention; however, but the controls received no treatment. After 5 months, follow–up tests were conducted to evaluate the effectiveness of the interventions. The collected data were analyzed by SPSS–24 using repeated–measures Analysis of Variance (ANOVA) and Bonferroni post–hoc test.
ResultsThe obtained results indicated that MBCT and NF were effective in emotional self–regulation in children with ADHD (p<0.001). Additionally, MBCT had a greater effect on the improvement of emotional self–regulation in children with ADHD, compared to the NF intervention (p<0.001). The 5–month follow–up results also suggested that this effect was lasting.
ConclusionConsidering the effectiveness of MBCT on the emotional self–regulation of children with ADHD, using this method, along with other approaches, to reduce the symptoms and problems of this condition is important. According to MBCT data, children with ADHD learn to be mindful concerning different situations and control their emotions. They could repeatedly practice this skill throughout the day as they perform various tasks and activities to ultimately improve their emotional self–regulation.
Keywords: Mindfulness–Based cognitive therapy, Neurofeedback, Emotional self–regulation, Children, Attention–Deficit, Hyperactivity Disorder (ADHD) -
زمینه و هدف
اختلال نقص توجه/بیش فعالی از اختلالات بسیار شایع روان پزشکی در کودکی است که در صورت دریافت نکردن درمان مناسب می تواند منجربه صدمات جبران ناپذیری شود. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و کاربرد نوروفیدبک بر کارکردهای اجرایی (حافظه فعال و توانایی برنامه ریزی) در کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی صورت گرفت.
روش بررسیروش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه این پژوهش کودکان 9تا12ساله مراجعه کننده به کلینیک های روان شناسی شهر تبریز بودند. از بین کودکان واجد شرایط، 45 کودک مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی انتخاب شده و به صورت تصادفی در سه گروه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و نوروفیدبک و گواه قرار گرفتند. از تمام آزمودنی ها قبل و پس از اتمام درمان آزمون های حافظه فعال وکسلر و برج لندن گرفته شد. سپس گروه های آزمایش تحت روش های درمانی قرار گرفتند. داده های گرد آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 24 و به روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره تجزیه وتحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و نوروفیدبک بر حافظه فعال و توانایی برنامه ریزی کودکان مبتلا به نقص توجه/بیش فعالی موثر واقع می شود (0٫001>p). همچنین شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی درمقایسه با نوروفیدبک، برحسب تفاوت میانگین پس آزمون ها تاثیر بیشتری بر حافظه فعال و توانایی برنامه ریزی در پس آزمون داشت.
نتیجه گیریباتوجه به اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کارکردهای اجرایی کودکان مبتلا به نقص توجه/بیش فعالی به درمانگران توصیه می شود در به کارگیری از این روش درمانی، در کنار سایر روش ها مبادرت ورزند.
کلید واژگان: شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, نوروفیدبک, کارکرد های اجرایی, اختلال نقص توجه, بیش فعالیBackground & ObjectivesAttention–Deficit/Hyperactivity Disorder (ADHD) is a mental disorder marked by an ongoing pattern of inattention and hyperactivity–impulsivity that interferes with functioning or development. Inattention and hyperactivity/impulsivity are the key symptoms of ADHD. ADHD is among the most prevalent childhood psychiatric disorders that could lead to irreversible complications and injuries if not given proper treatment. In terms of the etiology of ADHD, various issues have been discussed based on damage to executive functions. Among the most critical executive functions, working memory and planning ability could be mentioned. Mindfulness–Based Cognitive Therapy (MBCT) is a combination of cognitive–behavioral therapy and mindfulness therapy, and one of the methods of teaching sustained attention. Mindfulness could be defined as directing attention in a specific, purpose–oriented way in the present and without judgment. Neurofeedback (NF) is another non–pharmacological treatment option, which has recently gained significant experimental support concerning the improvement of the symptoms of ADHD. NF attempts to teach the subject a self–regulation strategy by recording the brainchr('39')s electrical waves and providing feedback. Feedback is usually given to the person through sound or image, which helps to determine if it has made a significant change in their brainwave activity. The present study aimed to compare the effects of MBCT and NF on executive functions (working memory & planning ability) in children with ADHD.
MethodsThis was a quasi–experimental study with a pretest–posttest and a control group design. The population of this study included all children aged 9–12 years, referring to counseling and psychology clinics in Tabriz City, Iran. After observing the inclusion and exclusion criteria of the research and implementing the Child Symptom Inventory–4 (CSI–4), Child Behavior Checklist (CBCL), Integrated Visual and Auditory (IVA) scale, and diagnosis by a child psychologist, 45 ADHD children were selected. The study subjects were randomly divided into three groups, as follows: MBCT, NF, and the controls. All subjects completed the Wechsler Memory Scale, Fourth Edition (WMS–IV), and the Tower of London test before and after conducting the treatment. The reliability of the WMS–IV has been reported from 0.65 to 0.95. The validity of this test was also reported from 0.66 to 0.92 (Abedi, Sadeghi, and Rabiei, 2011). The reliability of the Tower of London test was reported equal to 0.80. The researchers also reported the validity of this test as 0.79 (Lezak, Howieson & Loring, 2004). The members of the MBCT group received treatment in 15 sessions, and those of the NF group received 25 sessions of intervention; however, the control group received no treatment. The collected data were analyzed by SPSS–24 using Multivariate Analysis of Covariance (ANCOVA) and Bonferroni posthoc test.
ResultsThe obtained data indicated that MBCT and NF affected the executive functions (working memory & planning ability) in children with ADHD. Findings also revealed that MBCT had a more significant effect on executive functions (working memory & planning ability) in the studied children with ADHD in the posttest phase, compared to the NF group (p<0.001).
ConclusionConsidering the effectiveness of MBCT on executive functions (working memory & planning ability) in children with ADHD, this study highlighted the importance of using this method, along with other approaches to reduce the ADHD symptoms.
Keywords: Mindfulness–Based Cognitive Therapy (MBCT), Neurofeedback, Executive functions, Attention–Deficit, Hyperactivity Disorder (ADHD) -
مقدمه
سالمندی دوران حساسی از زندگی بشر است و آگاهی از وضعیت روانی سالمندان و مداخلات روان شناختی موثر باعث دست یابی به بهداشت روانی این دوره می شود. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی گروه درمانی شناختی رفتاری بر نشانه های روانی (افسردگی و بهزیستی روانشناختی) در سالمندان انجام شد.
روش کارپژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه آزمایش و کنترل بود. در یک پژوهش نیمه تجربی، 24 نفر از زنان سالمند مراجعه کننده به دو مرکز توانبخشی خانه یاس و آرمان شایان شهر تهران در سال 1396 با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی ساده در دو گروه مساوی (هر گروه 12 نفر) جایگزین شدند. گروه مداخله با روش گروه درمانی شناختی رفتاری آموزش دید و گروه شاهد آموزشی دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش پرسشنامه های افسردگی سالمندان و بهزیستی روانشناختی بودند. داده ها در نرم افزار SPSS-22 با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره تحلیل شدند.
یافته هایافته ها نشان داد که گروه درمانی شناختی رفتاری (CBT) باعث بهبود افسردگی و بهزیستی روانشناختی زنان سالمند شد (05//0/>/P). این یافته بدین معنی بود که مداخله درمانی منجر به افزایش میزان بهزیستی روانشناختی در زنان سالمند شد. از سوی دیگر، نگاهی به مقادیر سطح معناداری، مجذور اتا و توان آزمون نشان داد که مداخله درمانی در گروه آزمایش موثر و معنادار و میزان این اثربخشی برابر با 43/0 درصد بود.
نتیجه گیریبر اساس یافته های پژوهش، گروه درمانی شناختی رفتاری (CBT) با بهبود علایم و واکنش های منفی روان شناختی از قبیل افسردگی، احساس فقدان و تنهایی می تواند منجر به افزایش امیدواری زنان سالمند، معنایابی در فقدان، کاهش اضطراب مرگ و بهبود نگرش آنها نسبت به آینده و خود شود.
کلید واژگان: درمان شناختی, رفتاری (CBT), نشانه های روانی, افسردگی, بهزیستی روانشناختیPurposeElderly is a critical period of human life and awareness of the mental status of the elderly and effective psychological interventions can lead to the attainment of this period's mental health. The purpose of this study was to determine the effectiveness of cognitive behavioral group therapy on psychological symptoms (depression and psychological well-being) in the elderly.
MethodologyThis study was a quasi-experimental study with pre-test and post-test design with experimental and control group. In a quasi-experimental study, 24 elderly women referred to Yas and Arman Shayan home rehabilitation centers in Tehran in 1396 were selected by convenience sampling method and randomly divided into two equal groups (12 patients each). Were. The intervention group received training in cognitive behavioral group therapy and the control group did not receive any training. The research tools were Elderly depression questionnaires and psychological well-being. Data were analyzed by SPSS-22 software using multivariate analysis of covariance.
FindingsThe findings showed that CBT improved depression and psychological well-being in older women (P <0.05). This finding meant that the intervention led to an increase in psychological well-being in older women. On the other hand, a look at the values of significance level, chi square and test power showed that the intervention was effective and meaningful in the experimental group and its effectiveness was 0.43%.
ConclusionAccording to the findings of the study, CBT can improve hopefulness, lack of meaning, and decrease in elderly women by improving symptoms and negative psychological reactions such as depression, feelings of loss and loneliness. Anxiety of death and improving their attitude towards the future and themselves.
Keywords: Cognitive-Behavioral Therapy (CBT), Psychological symptoms, Depression, psychological well-being -
هدف
پژوهش حاضر، با هدف تعیین اثربخشی گروه درمانی شناختی رفتاری بر کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به سوءهاضمه عملکردی شهر اراک در سال 1397 صورت گرفت.
روش شناسیپژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری کلیه زنان مبتلا به بیماری سوءهاضمه عملکردی شهر اراک بودند که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (12 نفر) و کنترل (12 نفر) جایگزین شدند که در نهایت 11 نفر در هر گروه جای گرفت. گروه آزمایش در 8 جلسه 90 دقیقه ای مداخله شناختی رفتاری گروهی را دریافت کردند و گروه کنترل در لیست انتظار ماندند. ابزار اندازه گیری مورد استفاده در پژوهش، پرسشنامه کیفیت زندگی نیپن (1998) بود. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه در دو بخش توصیفی و استنباطی (کوواریانس) در سطح معناداری 0/05 انجام پذیرفت.
یافته هانتایج نشان داد که مداخله درمانی در گروه آزمایش باعث افزایش میزان کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به سوءهاضمه عملکردی شد. همچنین با مقایسه میانگینهای گروههای آزمایش و کنترل میتوان نتیجه گرفت که مداخله درمانی در گروه آزمایش باعث افزایش میزان مولفه های کیفیت زندگی شامل تنش و نگرانی، تداخل با فعالیت های روزانه، اختلال در خوردن و آشامیدن، آگاهی نسبت به بیماری و احساس کنترل برآن و تداخل با کار و تحصیل در بیماران مبتلا به سوءهاضمه عملکردی شد (0/001>P).
نتیجه گیریمداخله گروه درمانی شناختی رفتاری روشی موثر به منظور افزایش کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به سوءهاضمه عملکردی است.
کلید واژگان: درمان شناختی-رفتاری, کیفیت زندگی, سوءهاضمه عملکردیPurpose The purpose of this study was to determine the effectiveness of Cognitive-Behavioral Group Therapy on Quality of Life in Patients with Functional Indigestion in Arak, in 2018.
MethodologyThe present study was a quasi-experimental study with pretest-posttest design with experimental and control group. The statistical population was all women with functional dyspepsia in Arak who were selected by convenience sampling and were randomly assigned into two experimental (n = 12 and control (n = 12) groups. Finally, each group was 11. The experimental group received cognitive-behavioral group intervention in eight 90-minute sessions and the control group remained on the waiting list. The measuring tool used in the study was the Quality of Life Nippen (1998) Questionnaire. Data analysis was done by SPSS22 software in two parts: descriptive and inferential (covariance).
FindingsThe results showed that the intervention in the experimental group increased the quality of life in patients with functional dyspepsia. Also, comparing the means of the experimental and control groups, it can be concluded that the intervention in the experimental group increases the quality of life components including stress and worry, interference with daily activities, eating and drinking disorder, disease awareness and feeling. Controlling for and interfering with work and education has been functional in patients with dyspepsia.
Conclusioncognitive behavioral group therapy is an effective way to improve the quality of life in patients with functional dyspepsia.
Keywords: cognitive-behavioral therapy, quality of life, Functional Indigestion -
مقدمه
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه درمانی شناختی - رفتاری بر کمال گرایی و عزت نفس زنان دارای نارضایتی بدنی بود.
روشپژوهش از نوع آزمایشی و طرح پیش آزمون - پس آزمون با دو گروه آزمایش و یک گروه پیگیری همراه با پیگیری 3 ماهه بود. جامعه آماری شامل زنان 23-38 ساله دارای نارضایتی از تصویر بدنی که در سال 95-1396 به مراکز سلامت شهرداری تهران مراجعه نمودند، بود. از طریق نمونه گیری خوشه ایاز بین 453 نفر، با توجه به نمرات برش در پرسشنامه ها، ملاک های ورود و خروج، تعداد 45 زن انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه (مبتنی بر پذیرش و تعهد و شناختی - رفتاری و کنترل) جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش عبارت از مصاحبه ساختاریافته، پرسشنامه های روابط چندبعدی بدن - خود (کش، 1997)، کمال گرایی چندبعدی تهران (بشارت، 1386) و عزت نفس (روزنبرگ، 1965) بود. گروه های آزمایشی 12 جلسه، 90 دقیقه ای(هفته ای یک جلسه) تحت گروه درمانی قرار گرفتند.
نتایجیافته های تجزیه وتحلیل واریانس آمیخته و آزمون تعقیبی بنفرونی نشان داد الف) افزایش معنادار عزت نفس در مرحله پس آزمون و پیگیری (01/0>P) ب) کاهش معنادار کمال گرایی در مراحل پس و پیگیری (01/0>P)؛ د) دو روش به یک میزان بر عزت نفس (01/0>P؛ 16/13=F) و کمال گرایی (05/0>P؛ 91/4=F) تاثیرگذار بوده اند.
بحث و نتیجه گیریاستفاده از این روش های مداخله می تواند در بهبود مشکلات روان شناختی این گروه از افراد موثر باشد.
کلید واژگان: گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد, گروه درمانی شناختی - رفتاری, کمال گرایی, عزت نفسBiannual Peer Review Journal of Clinical Psychology & Personality, Volume:17 Issue: 1, 2019, PP 89 -100IntroductionThe aim of this study was Comparison effectiveness Acceptance and Commitment group therapy and Cognitive- Behavior group therapy Perfectionism and self-esteem women with body image dissatisfaction.
MethodThe present study was experimental with pre-test, post-test and control group. It also concluded a 3 month follow up. The statistical population consisted of 1064 female (23-38 age) with body image dissatisfaction that had refer to health centers of Tehran municipal during 95-1396. The sample of this study was cluster sampling method which 45 females from 453 questionnaire were selected based on the cut point, inclusion and exclusion criteria was designed in 3 groups(ACT, CBT, Control) randomly. The experimental groups received 12 sessions Acceptance and Commitment Therapy and Cognitive-Behavioral Therapy (90 minutes a week) in groups. The instrument in this study were Multidimensional Body–Self Relations Questionnaire (Cash 1997), Tehran Multidimensional Perfectionism Scale (Besharat 2007) and Rosenberg self-esteem (1965) scale.
ResultsAnalysis of Mixed Variance and Bonferroni showed significantly: A- increase self-esteem in pretest and follow up (P=0/01), B- in decreasing perfectionism in pretest and follow up (P=0/01), D- both of therapies was effective on self- esteem (F= 13/16, P=0/01), and perfectionism (F= 4/91, P=0/05) at the same level.
ConclusionThese intervention can be used in the improvement of psychological problems in this group.
Keywords: : Acceptance, Commitment group therapy, Cognitive- Behavior group therapy, Perfectionism, self-esteem -
مقدمه
شایع ترین اختلالات گوارشی، اختلالات عملکردی دستگاه گوارش هستند که سوءهاضمه عملکردی یکی از انواع شایع آن است و باعث کاهش سلامت و کیفیت زندگی می گردد. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی گروه درمانی پذیرش و تعهد و گروه درمان شناختی-رفتاری کیفیت زندگی، اضطراب و افسردگی در بیماران مبتلا به سوءهاضمه عملکردی انجام شد.
روش کاراین مطالعه نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش زنان مبتلا به بیماری سوءهاضمه عملکردی مراجعه کننده به کلینیک های گوارش شهر اراک در سال 1397 بودند. در کل 33 نفر پس از بررسی ملاک های ورود به مطالعه با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه (11 نفر در هر گروه) جایگزین شدند. گروه های آزمایش به ترتیب 8 جلسه 90 دقیقه ای با روش های پذیرش و تعهد و شناختی-رفتاری آموزش دیدند و گروه کنترل آموزشی دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش "شاخص سوءهاضمه نپین برای کیفیت زندگی" (Nepean’s Dyspepsia Index for Quality of Life)، "سیاهه اضطراب بک" (Beck’s Anxiety Inventory) و " سیاهه افسردگی بک" (Beck’s Depression Inventory) بودند. در مطالعه حاضر روایی صوری و محتوایی ابزارها با نظر متخصصان و پایایی با روش آلفای کرونباخ اندازه گیری و تایید شد. داده ها در نرم افزار اس پی اس اس نسخه 22 تحلیل شد.
یافته هاروش های گروه درمانی پذیرش و تعهد و گروه درمانی شناختی-رفتاری در مقایسه با گروه کنترل باعث افزایش کیفیت زندگی و کاهش اضطراب و افسردگی بیماران مبتلا به سوءهاضمه عملکردی شدند. همچنین، روش شناختی- رفتاری در مقایسه با روش پذیرش و تعهد باعث کاهش افسردگی شد، اما بین آن ها در افزایش کیفیت زندگی و کاهش اضطراب تفاوت معناداری وجود نداشت (P<0/05).
نتیجه گیرینتایج نشان دهنده اهمیت هر دو روش به ویژه روش گروه درمانی شناختی-رفتاری در افزایش کیفیت زندگی و کاهش اضطراب و افسردگی بیماران مبتلا به سوءهاضمه عملکردی بود. بنابراین، روانشناسان بالینی و درمانگران می توانند از روش های مذکور به ویژه روش گروه درمانی شناختی-رفتاری برای مداخلات کیفیت زندگی، اضطراب و افسردگی استفاده نمایند.
کلید واژگان: پذیرش و تعهد, شناختی-رفتاری, کیفیت زندگی, اضطراب, افسردگی, سوءهاضمه عملکردیIntroductionThe most common gastrointestinal disorders are gastrointestinal dysfunctions, which is one of the most common types of gastrointestinal dysfunction that can impair health and quality of life. Therefore, the present study aimed to compare the the effectiveness of acceptance and commitment group therapy and cognitive-behavioral group therapy on quality of life, anxiety and depression in patients with functional indigestion.
MethodsThis was a quasi-experimental study with pre-test and post-test with control group. The statistical population of the study was women with functional indigestion referring to gastrointestinal clinics in Arak in 2018. A total of 33 individuals were selected by convenience sampling and were randomly assigned into three groups (11 individuals in each group). Experimental groups received 8 sessions of 90 minutes, respectively, with acceptance, commitment, and cognitive-behavioral methods, and the control group received no training. Research instruments were the “Nepean's Dyspepsia Index for Quality of Life”, the “Beck's Anxiety Inventory”, and the “Beck's Depression Inventory”. In the present study, face validity and content validity of the instruments were measured and confirmed by experts and reliability was measured by Cronbach's alpha method. Data were analyzed in SPSS software version 22.
ResultsAcceptance and commitment group therapy and cognitive-behavioral group therapy increased quality of life and reduced anxiety and depression in patients with functional dyspepsia compared to the control group. Also, cognitive-behavioral method reduced depression in comparison with acceptance and commitment, but there was no significant difference between them in enhancing quality of life and reducing anxiety (P <0.05).
ConclusionsThe results showed the importance of both methods, especially cognitive behavioral group therapy in enhancing quality of life and reducing anxiety and depression in patients with functional dyspepsia. Therefore, clinical psychologists and therapists can use these methods, especially cognitive behavioral group therapy, for quality of life, anxiety, and depression interventions.
Keywords: Acceptance, Commitment, Cognitive Behavioral, Quality of Life, Anxiety, Depression, Functional Dyspepsia -
فصلنامه راهبرد، پیاپی 91 (تابستان 1398)، صص 53 -80
استواری نظام های سیاسی بر پایه میزان مشارکت افراد جامعه است و این میزان مشارکت افراد تابع بسیار مهمی از ویژگی های منحصربه فرد شخصیتی و تعاملی است. از این رو، این پژوهش با هدف بررسی تعیین چشم انداز مشارکت سیاسی بر اساس ویژگی های شخصیتی با نقش میانجی گری روابط موضوعی در میان دانشجویان دختر و پسر دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات صورت پذیرفت. این پژوهش از نوع پژوهش های همبستگی مبتنی بر روش مدل یابی معادلات ساختاری است. در این پژوهش تعداد 500 دانشجو به عنوان حجم نمونه با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه شخصیتی نئو، پرسشنامه روابط موضوعی بل و همکاران (2008)، پرسشنامه مشارکت سیاسی فرج زاده استفاده شد. یافته های پژوهش نشان می دهد که مدل پژوهش تایید شد و به طورکلی تقریبا نیمی (43%) از مشارکت سیاسی توسط ویژگی های شخصیتی و روابط موضوعی قابل تبیین است. همچنین متغیرهای ویژگی های شخصیتی و روابط موضوعی بر مشارکت سیاسی اثر مستقیم معنادار دارند و مسیر ویژگی های شخصیتی با میانجی گری روابط موضوعی اثر غیرمستقیمی بر مشارکت سیاسی نشان دادند. نتایج این پژوهش بر ضرورت الگوهای ارتباطی موضوعی در زمینه ای از ویژگی های سرشتی افراد در فعالیت های کلان اجتماعی و ملی تاکید دارد.
کلید واژگان: مشارکت سیاسی, ویژگی های شخصیتی, روابط موضوعیThe stability of political systems is based on the level of participation of the individuals in the society and the level of individuals ’participation is function of unique personality and interactivity traits. Therefore, the present study was conducted to determine the perspective of political participation based on personality traits and the role of mediation of subject relations among male and female students of Islamic Azad University, Science and Research branch. This research is a correlation research based on structural equation modelling. In this research, 500 students were selected as sample size with available sampling method. We used Neo Personality Inventory, Bell's Relationship Questionnaire, and Farajzadeh Political Participation Questionnaire for collecting data. Research findings show that the research model has been confirmed and in general, almost half (43%) of political participation can be explained by personality traits and subject relations. Also, the variables of personality traits and subject relations have a direct effect on political participation. The path of personality traits by mediating thematic relations showed indirect effect on political participation. The results of this research emphasize the necessity of thematic communication patterns in the context of the natural characteristics of the individuals in the macro-social and national activities.
Keywords: political participation, personality traits, subject relations -
مقدمه
سالمندان با مشکلات جسمی و روانی فراوانی مواجه هستند و درمان پذیرش و تعهد یکی از روش های درمانی موثر در بهبود مشکلاتو ویژگی های جسمی و روانی است. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی گروه درمانی پذیرش و تعهد بر نشانه های جسمی و روانی زنان سالمند انجام شد.
روش کاردر یک پژوهش نیمه تجربی، 24 نفر از زنان سالمند مراجعه کننده به دو مرکز توانبخشی خانه یاس و آرمان شایان شهر تهران در سال 1396 با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی ساده در دو گروه مساوی (هر گروه 12 نفر) جایگزین شدند. گروه مداخله با روش گروه درمانی پذیرش و تعهد آموزش دید و گروه شاهد آموزشی دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش پرسشنامه های سنجش عملکرد چندبعدی، افسردگی سالمندان و بهزیستی روان شناختی بودند. داده ها در نرم افزار SPSS-22 با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره تحلیل شدند.
یافته هایافته ها نشان داد که گروه درمانی پذیرش و تعهد باعث بهبود فعالیت های روزانه زندگی، فعالیت های ابزاری روزانه زندگی، افسردگی و بهزیستی روان شناختی زنان سالمند شد (05/0>p)، اما تاثیر معناداری بر سلامت جسمی آنان نداشت.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج، توصیه می شود که از روش گروه-درمانی پذیرش و تعهد در کنار سایر روش های درمانی برای مداخلات در زمینه سلامت زنان سالمند به ویژه بهبود نشانه های جسمی و روانی آنان استفاده شود.
کلید واژگان: پذیرش, تعهد, علائم جسمانی, علائم روانی, افسردگی, بهزیستی روان شناختی, سالمندانIntroductionElderly people face with many physical and psychological problems and acceptance and commitment treatment is one of the effective therapeutic methods in improving physical and psychological problems and features. Therefore, present study aimed to determine the effectiveness of acceptance and commitment group therapy on physical and psychological symptoms of elderly women.
MethodsIn a one quasi-experimental research, 24 people of elderly women referred to two Yas Home and Shayan Armans’ rehabilitation centers of Tehran city in 2017 year were selected by available sampling method and randomly assigned into two equal groups (each group 12 people). The experimental group trained by acceptance and commitment group therapy method and the control group didn’t receive training. The research instruments were the questionnaires of multidimensional performance measures, geriatric depression and psychological well-being. Data were analyzed in the SPSS-22 software by multivariate analysis of covariance method.
ResultsThe findings showed that the acceptance and commitment group therapy led to improve the activities of daily living, instrumental activities of daily living, depression and psychological well-being of elderly women (p<0/05), but there was no significant effect on their physical health (p<0/05).
ConclusionsAccording to the results, it is recommended that used from the acceptance and commitment group therapy method along with other therapeutic methods to interventions in the field of elderly women health, especially for improve their physical and psychological symptoms.
Keywords: Acceptance, Commitment, Physical Symptoms, Psychological Symptoms, Depression, Psychological Well-being, Elderly -
بحران مالی جهانی اقتصادهای پیشرفته و توسعه یافته را تحت تاثیر قرارداده است .اقتصاد ایران نیز همانند بسیاری دیگر از کشورهای درحال توسعه تحت تاثیر قرارگرفته است. در این مقاله تاثیر شاخص استرس مالی بر رشد اقتصادی با استفاده از دو مدل خطی و غیر خطی (مارکوف سوییچینگ) بررسی شده است. در این راستا پس از ساخت شاخص، در ابتدا یک تابع تولید تعریف شده و تاثیر استرس مالی در کنار بقیه متغیرهای تابع تولید بر روی رشد اقتصادی به روش خطی سنجیده شده است. جامعه آماری مورد مطالعه شامل داده های سری زمانی فصلی مربوط به دوره زمانی1393-1380می باشد.
براساس نتایج به دست آمده شاخص استرس مالی در مدل های بلندمدت و کوتاه مدت اثر منفی و معنی دار بر رشد اقتصادی دارد. مقدار ضریب این شاخص 02/0%- است بدین معنی که با افزایش 1%در مقدار این شاخص رشد اقتصادی سرانه به میزان 02/0% کاهش می یابد. لذا استرس مالی مانعی برای رشد اقتصادی است و متغیرهای مخارج دولت، مالیاتها، نقدینگی و حاشیه نرخ ارز که به عنوان شاخصهایی از نحوه مدیریت دولت در سیاست های مالی، پولی و ارزی است به صورت کارا مورد استفاده قرار نگرفته اند.
در نهایت برای آزمون فرضیه به روش غیر خطی از مدل مارکوف سوئیچینگ استفاده شده است. نتایج نشان می دهند که زمانی که استرس مالی در حال افزایش است اثر نااطمینانی استرس مالی بر رشد اقتصادی منفی است.کلید واژگان: شاخص استرس مالی, رشد اقتصادی, مدل خطی, مدل مارکوف سوییچینگThe global financial crisis has affected the advanced and developed economies. Iran's economy has been affected, like many other developing countries. In this paper, the effects of financial stress index on economic growth using linear and nonlinear models (Markov Switching) has been investigated. In this regard, after the construction of the index, at the beginning defined a production function and the impact of financial stress on economic growth in the rest of the production function variables measured in Linear method. According to the results of financial stress index in the model of the long - term and short – term negative and significant effect on economic growth. The coefficient of this index is 0.02%, which means that with an increase of 1% in the amount of this indicator, the economic growth per capita decreases by 0.20%.So financial stress an obstacle to economic growth and the variables government spending, taxes, and the rate of exchange, which as indications of how to manage the government policies in fiscal, monetary and exchange Optimally utilized. Finally, to test the hypothesis on the nonlinear method of switching Markov model has been used.The results show that, when financial stress is increasing, the effect of uncertainty on financial stress on economic growth is negativeKeywords: Financial Stress Index, Economic Growth, Linear Model, Markov Switching Model -
زمینه و هدف
سرطان از مشکلات جسمانی بسیار مهم در جمعیت زنان است که با عواملی همچون سبک زندگی و سطح آگاهی و رفتارهای پیشگیرانه ارتباط دارد. مدل های مداخله مختلفی جهت تعدیل این عامل ها ارزیابی شده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر مداخله آموزشی بر اساس مدل بزنف بر سبک زندگی و آگاهی و رفتارهای پیشگیرانه از سرطان در زنان شهر رشت صورت گرفت.
روش بررسیاین پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون و گروه کنترل بود که بر زنان شهر رشت در سال 1396 انجام پذیرفت. 80 نفر به صورت داوطلبانه انتخاب شده و 40 نفر در گروه آزمایش و 40 نفر در گروه کنترل به شیوه تصادفی قرار گرفتند. جهت گردآوری اطلاعات، سه پرسشنامه آگاهی و سبک زندگی و رفتارهای پیشگیری کننده به کار رفت. پرسشنامه ابتدا توسط گروه ها تکمیل و سپس برای گروه آزمایش هشت جلسه آموزش پیشگیری از سرطان بر اساس مدل بزنف اجرا شد. پس از دوره آموزش به طور مجدد دو گروه پرسشنامه ها را تکمیل کردند. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 و آزمون آنالیز کوواریانس تجزیه وتحلیل گردید.
یافته هانتایج آزمون آنالیز کوواریانس نشان داد که مداخله آموزشی مدل بزنف بر سبک زندگی و آگاهی و رفتارهای پیشگیرانه از سرطان در زنان تاثیر معناداری دارد (0٫001>p).
نتیجه گیریباتوجه به یافته های پژوهش، برنامه آموزش مبتنی بر مدل بزنف در افزایش سطح آگاهی و بهبود سبک زندگی و درنتیجه ارتقای رفتارهای پیشگیرانه از سرطان در زنان موثر بوده است.
کلید واژگان: مدل بزنف, آگاهی, سبک زندگی, رفتارهای پیشگیرانه, سرطانBackground & ObjectiveOne of the most common diseases is cancer. Cancer refers to a set of diseases that occurs through unprotected cell proliferation. The exact cause of this phenomenon is unclear, but genetic factors or cases that can interfere with the cell's activity are likely to occur in the cell nucleus. Researchers have emphasized the importance of preventive education. Many health problems, such as obesity, cardiovascular disease, types of cancers and addiction present in most developing countries, are somehow associated with changes in the lifestyle of those societies. In fact, it is better the treatment of early prevention and early detection, the easier and less costly treatment. In fact, the best way to reduce the therapeutic profile of patients with severe illness is to transfer costs from the treatment to the prevention phase. Health education is the most effective method to deal with this problem. One of the most important health education models is the Basnefe model, which relates to awareness and thinking. Studies have shown that health education can enhance awareness and lifestyle to prevent cancer. Therefore, the purpose of this study was to investigate the effect of educational intervention based on the Basnefe model on lifestyle, awareness and preventive behaviors of cancer in women in Rasht.
MethodsThe present study was a semi–experimental research with pretest–posttest design and control group. This study was performed on women in Rasht city (North of Iran) in 2018. A total of 80 volunteers were selected (mean age: 36.42), and they randomly were assigned in the control group (n=40) and in the experimental group (n=40). To collect information, three questionnaires of awareness (including 10 questions, researcher made), Miller and Smith's lifestyle (including 20 questions) and preventive behaviors (including 10 questions, researcher made) were used. Groups first completed questionnaires. Then, for the experimental group, eight sessions of cancer prevention training were performed based on the Basnefe model. After the training period, the questionnaires were completed by the two groups. Data were analyzed using SPSS–22 software and ANCOVA.
ResultsDescriptive findings showed that the mean level of awareness in the experimental group in the pre–test stage increases from 10.18 to 14.25 in comparison with the post–test. In addition, the mean of lifestyle in the experimental group in the pre–test phase compared to the post–test decreased from 61.12 to 54.70, and the mean of preventive behaviors in the experimental group in the pre–test stage was from 23.87 to 28.58 that it has increased. The results of ANCOVA showed that the Basnefe model's educational intervention had a significant effect on lifestyle, awareness and preventive behaviors of cancer in women (p<0.001).
ConclusionThe results of this study revealed that the education program based on the Basnefe model was an effective method in raising awareness, improving lifestyle and promoting preventive behaviors of cancer in women.
Keywords: Basnefe model, Awareness, Lifestyle, Preventive behaviors, Cancer -
هدف این پژوهش بررسی اثربخشی برنامه پیشگیری از عود سوءمصرف مواد مخدر مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهزیستی روان شناختی و کاهش عود سوءمصرف مواد مخدر در افراد ترک کرده است. روش پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ نحوه گردآوری اطلاعات از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون، پسآزمون و پیگیری با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش پیشرو، عبارت است از تمام مردان مبتلابه سوءمصرف مواد مخدر صنعتی (در دامنه سنی 20 تا 50 سال) که سوءمصرف مواد مخدر را ترک کردهاند که از میان آنان، نمونه 30 نفری با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند به دست آمد که در دو گروه آزمایش (n=18، M=41.2 و S=3.1) و کنترل (n=12، M=39.9 و S=2.8) جاگماری شدند. دادههای آماری با استفاده از مقیاس بهزیستی روان شناختی ریف، (2002) گردآوری و با روش اندازهگیری های مکرر و خی دو مورد تحلیل قرار گرفتند. یافتههای پژوهش نشان داد که برنامه پیشگیری از عود سوءمصرف مواد مخدر مبتنی بر ذهن آگاهی منجر به افزایش معنیدار بهزیستی روان شناختی و کاهش معنیدار عود سوءمصرف مواد مخدر در شرکتکنندگان گروه آزمایش میشود.
کلید واژگان: پیشگیری, عود سوء مصرف مواد مخدر, ذهن آگاهی, بهزیستی روان شناختی, مواد مخدرThe objective of this study is to examine Mindfulness Substance Abuse Prevention Program effectiveness on well-being and reducing the recurrence of substance abuse. As for methodology, this research is applied in terms of objective and is experimental in terms of data gathering by using pre-test, post-test and follow-up with control group. The statistical population of this study consisted of all the men afflicted by industrial substance abuse (within the range of 20 and 50 years old) who abandoned drug abuse. A sample of 30 persons was selected through purposive sampling and divided into experimental (n=18, M=41.2, S=3.1) and control (n=12, M=39.9, S=2.8) groups. Data were collected using the Ryff’s psychological well-being scale, and analyzed through repeated measurement and Chi-square test method. The findings of the study demonstrated that Mindfulness Substance Abuse Prevention Program results in a meaningful increase of psychological well-being and meaningful reduction of recurrence of substance abuse in experiment group participants.
Keywords: Mindfulness Substance Abuse Prevention Program, psychological well-being, reducing the recurrence of substance abuse -
هدف این پژوهش مقایسه اثر بخشی درمان شناختی رفتاری و درمان پذیرش و تعهد بر تنظیم هیجانی و خودکارامدی زنان مبتلا به اضطراب اجتماعی شهر تهران بود. این پژوهش از نوع آزمایشی و طرح پیش آزمون پس آزمون با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل همراه با پیگیری 3 ماهه بود. جامعه آماری حدود 1000 زن 35 25 ساله دارای اضطراب اجتماعی است که در سال 96 1395 به خانه های سلامت شهر تهران مراجعه کرده بودند. از طریق نمونه گیری خوشه ایو با توجه به نمره برش پرسشنامه ها، ملاکهای ورود و خروج و مصاحبه ساختاریافته به منظور تشخیص قطعی اضطراب اجتماعی، تعداد 45 زن انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه (درمان شناختی رفتاری، درمان پذیرش و تعهد و کنترل) جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش عبارت است از مصاحبه ساختار یافته، سیاهه اضطراب اجتماعی کانور (2000) ، پرسشنامه تنظیم هیجانی (2001) و پرسشنامه خودکارامدی شرر (1982). هر یک از گروه های آزمایش دوازده جلسه تحت درمان شناختی رفتاری و درمان پذیرش و تعهد قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد هر دو درمان در بهبود تنظیم هیجانی و خودکارامدی موثر بوده است (p<0/01) ؛ ولی درمان پذیرش و تعهد در مقایسه با درمان شناختی رفتاری در افزایش تنظیم هیجانی و خودکارامدی در پس آزمون و پیگیری برتری داشته است (p<0/01) ؛ بنابراین درمان پذیرش و تعهد در بهبود مشکلات روانشناختی زنان و هم چنین ارتقای سلامت روان آنان کمک بسزایی کرده است.کلید واژگان: درمان شناختی رفتاری, درمان پذیرش و تعهد, تنظیم هیجانی, خودکارامدی, اضطراب اجتماعی, زنانThe purpose of this study was to compare the effectiveness of cognitive-behavioral therapy and acceptance and commitment therapy on emotional regulation and self-efficacy of women with social anxiety in Tehran, Iran. This is an experimental research work with a posttest-pretest design, two experimental groups and a control group, and 3-month follow-up. The statistical population included about 1000 women aged 25-25 with social anxiety who had referred to health houses in Tehran in 2016-2017. Using cluster sampling and considering the cut-off score of the questionnaires, entry and exit criteria, and the structured interviews for the definitive diagnosis of social anxiety, 45 women were selected and randomly assigned to three groups (cognitive-behavioral therapy, acceptance therapy, and commitment and control). The data collection instruments were a structured interview, the Connor Social Anxiety Inventory (2000), the Emotional Regulation Questionnaire (2001), and the Scherer Self-Efficacy Questionnaire (1982). Each experimental group received twelve sessions of cognitive-behavioral therapy and acceptance and commitment therapy treatment. The data were analyzed by repeated measures ANOVA. The results showed that both therapies were effective in improving emotional regulation and self-efficacy (p<0.01); however, acceptance and commitment therapy was more effective than cognitive-behavioral therapy in enhancing emotional regulation and self-efficacy in posttest and follow-up stages (p<0.01). Therefore, acceptance and commitment therapy highly helped to improve the psychological problems and mental health of women.Keywords: cognitive-behavioral therapy, acceptance, commitment therapy, emotional regulation, self-efficacy, social anxiety, women
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.