به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

محمد بیدهندی

  • مسعود مطهری نسب*، محمد بید هندی

    هر کشوری برای گذار از وضعیت و مشکلات موجود و حرکت به سمت وضعیت مطلوب در آینده نیازمند یک کلان الگو برای پیشرفت خود است. از این رو در جمهوری اسلامی ایران طراحی و تصویب الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت دارای اهمیت راهبردی است. افق پیشرفت در الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت، تمدن نوین اسلامی مد نظر قرار گرفته است. اما یکی از اشکالات الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت این است که بر اساس رویکرد تمدنی طراحی و تدوین نشده است. به عبارت دیگر نقش و تاثیر تمدن نوین اسلامی به عنوان افق پیشرفت در طراحی اصول و تدابیر الگو دیده نشده است. بر همین اساس هدف از این مقاله نقد و بررسی الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت مبتنی بر رویکرد تمدنی با استفاده از روش تحلیلی است. ارایه یک چار چوب مفهومی مبتنی بر رویکرد تمدنی، در جهت طراحی نهایی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت از جمله نتایج این پژوهش است.

    کلید واژگان: الگوی پیشرفت, رویکرد تمدنی, نقد, تمدن نوین اسلامی
    Masoud Motaharinasab *, Mohamad Bidhendi

    Every country needs a grand model for its progress to transition from the current situation and problems and move towards the desired situation in the future. Therefore, in the Islamic Republic of Iran, the design and approval of the Iranian Islamic model of progress is of strategic importance. The horizon of progress is considered in the basic Islamic model of Iranian progress, the new Islamic civilization. But one of the drawbacks of the basic Iranian Islamic model of progress is that it is not designed and developed based on a civilized approach. In other words, the role and influence of modern Islamic civilization as a horizon of progress in designing the principles and measures of the model has not been seen. Accordingly, the purpose of this article is to critique the basic Iranian Islamic model of progress based on the civilization approach using the analytical method. Presenting a conceptual framework based on the civilization approach in order to design the final Iranian Islamic model of progress is one of the results of this study.

    Keywords: pattern of progress, approach of Civilization, critique, new Islamic civilization
  • محمد بیدهندی، سید محمد حسین میردامادی*
    در تاویل هستی و متن، حقایقی که از دید ظاهری در تفسیر عالم و متن پنهان است، به منصه ظهور آورده می‎شود. ملاصدرا به عنوان یک فیلسوف، دارای مبانی مستدلی در وجودشناسی است که بر سبک تاویلی او تاثیر گذاشته است. این مبانی قابل قاعده مندی است که هدف این مقاله نیز استنتاج این قواعد و نشان‎دادن تاثیر آنها بر تاویل متن است. روش تحقیق، توصیفی-تحلیلی بر مبنای وجودشناسی صدرایی است و به استنتاج و بررسی پنج قاعده اصلی و چند قاعده فرعی -که در زیرشاخه های قواعد اصلی قابل پیگیری است- می ‎پردازد و با ذکر نمونه‎های تاویل متن، تاثیر قواعد هستی‎شناسی را بر تاویل متن نشان می‎دهد. قواعد اصلی استخراج ‎شده عبارت‎اند از ارجاع ماهیت به وجود، ظرفیت‎های تاویلی در وجود (مراتب وجود)، ظاهر، بستر وجود شناختی، تطابق عوالم در تاویل و ارجاع کثرت به وحدت. این مقاله ضمن آنکه منطقی فلسفی از تاویل های متن را نشان می‎دهد، نظریه ‎ای تاویلی از هستی در قالب قواعد نیز محسوب می‎شود.
    کلید واژگان: تاویل, قواعد تاویل, هستی ‎شناسی, قرآن, ملاصدرا
    Mohammad Bidhendi, Mohammad Hossain Mirdamadi *
    In the definition of the self and the expression of its characteristics in the discussions related to the Sadra's psychology, no characteristics specific to a specific gender have been expressed, and this has caused the researchers who have researched in this field to describe the self without gender; But in this article, it has been tried according to foundations of Sadra’s philosophy, such as the unity of soul and body in the corresponding stages of their existence etc. having gender should be explained to the soul. Of course, this feature is specific to soul and cannot be applied to other immaterial beings; Because the being the soul of the soul is accompanied by the body in all areas of existence of the soul. By proving the gender of soul, humans will be divided into two main types. The value of this division is very clear in rejecting the opinion of some feminist schools that assert the rights of women against men and women in all matters and explain the differences between the two genders. In this article, using the library method and analyzing the basics of Sadra’s philosophy, the gender of the soul is explained.
    Keywords: transcendental wisdom, Gender, soul, body
  • علی مستاجران گورتانی، محمد بیدهندی*
    مسیله پژوهش حاضر تبیین نقش اصالت وجود و اصالت ماهیت در تعیین ماهیت پذیری و یا عدم ماهیت پذیری واجب الوجود است؛ پرسش اصلی عبارت است از اینکه به پشتوانه کدام یک از مبانی؛ اصالت وجود یا اصالت ماهیت؛ می توان تفسیر متقن و مبرهن تری از عدم زیادت وجود بر ذات واجب و عدم ماهیت پذیری واجب الوجود اقامه نمود. با روش توصیفی تحلیلی پس از واکاوی تمایز یا عدم تمایز میان اقتضاپذیری و علیت ذات واجب الوجود و همچنین با تکیه بر حیثیت تقییدیه و یا تعلیلیه مشخص خواهد شد کدام یک از مبانی در اثبات نزاهت حق تعالی از ماهیت کارآمدتر است. اما با توجه به دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی در نگاه اولیه اختلاف مبنایی در تفسیر نزاهت حق تعالی از ماهیت مطرح شده است اما آنچه در این نوشتار بدان پرداخته شده این است که انتقاد علامه طباطبایی نسبت به ساختار یکی از استدلال های ملاصدرا در راستای ماهیت ناپذیری حق تعالی از ماهیت وارد شده و با توجه به مبنای اصالت واقعیت، نیز می توان محتوای نظر علامه را در موافقت با نظر ملاصدرا دانست.
    کلید واژگان: اصالت وجود, اصالت ماهیت, برهان, اقتضا, علیت
    Ali Mostajeran, Mohammad Bidhendi *
    The current essay seeks to explain the role of the doctrines of “the primacy of existence” and “the primacy of quiddity” in the determination of whether or not the Necessary Being is capable of having quiddity. The main question is which doctrine, whether the primacy of existence or the primacy of quiddity, can aid us to provide a more dependable and rationally grounded interpretation of the identity of the existence and quiddity in Necessary Being and the impossibility of its having quiddity in addition to existence. Using a descriptive-analytic method, after an exploration of the distinction or indistinction between the potentiality and causality in the nature of the Necessary Being and also referring to the notions of the conditional or causal dimensions, we will show which doctrine is more efficient in proving the divine purity of the Lord in having quiddity. However, some scholars have superficially suggested that there is a fundamental difference between the viewpoints of Mulla Sadra and Allameh Tabatabaei regarding the absence of quiddity in God. This essay has sought to show that Allameh Tabatabaei's criticism addresses the structure of one of Mulla Sadra's arguments regarding the impossibility of having quiddity on the part of the Lord and, given Allameh's belief in the doctrine of "the primacy of reality", the content of Allameh's view can be seen as in line with Mulla Sadra's view.
    Keywords: Mulla sadra, Allameh Tabatabaei, The Primacy of Existence, The Primacy of Quiddity
  • افسانه لاچینانی*، سید مهدی امامی جمعه، محمد بیدهندی
    از ساحت های مغفول حکمت صدرا عشق مجازی نفسانی و نسبت آن با شاکله درونی خانواده است. خانواده و استحکام آن رکن اصلی اخلاق اجتماعی است و مشکلاتش نتایج مخربی در عرصه های مختلف جامعه می گذارد. تحلیل های ملاصدرا در مورد ویژگی ها و لوازم عشق مجازی نگاه ما را به جایگاه رفیع عشق در ساختار خانواده و نقش آن در اخلاق اجتماعی معطوف می سازد. پیامدهای این عشق با تحول در بینش و نگرش همسران و تحت الشعاع قرار دادن مولفه هایی چون محبت، تعهد و صبر، آن ها را در حیطه رفتاری، اخلاقی و معنوی به سمت تعالی پیش می برد. به موازات آن، خشونت و شهوت پرستی و خیانت از میان می رود و نظام تعلیم وتربیت فرزندان ارتقا می یابد که در نهایت سامان یافتن نظام خانواده به پرورش نسلی فرهیخته می انجامد و کامیابی دنیوی و اخروی را در پی دارد و بی تردید جامعه نیز از مطلوبیت آن بهره مند خواهد شد. در این پژوهش به تبیین چگونگی این تحولات در سایه عشق مجازی نفسانی می پردازیم.
    کلید واژگان: ملاصدرا, عشق مجازی نفسانی, خانواده, اخلاق اجتماعی, عشق حقیقی
    Afsaneh Lachinani *, Mehdi Emami Jome, Mohamad Bidhendi
    One of the neglected areas of Sadra's wisdom is virtual sensual love and its relation to the inner structure of the family. The family and its strength is the main pillar of social ethics and its problems have devastating consequences in various areas of society. Mulla Sadra's analysis of the features and accessories of virtual love draws our attention to the high place of love in the family structure and its role in social ethics. The consequences of this love, by changing the insights and attitudes of spouses and overshadowing components such as love, commitment and patience, lead them to excellence in behavioral, moral and spiritual domains. At the same time, violence, lust and betrayal will disappear, and the system of education of children will be improved, which will eventually lead to the organization of the family system, the upbringing of an educated generation, and worldly and otherworldly success, and society will surely benefit from it. In this research, we explain how these developments take place in the shadow of sensual virtual love.
    Keywords: family system, social ethics, Mulla sadra, practical philosophy
  • آیسودا هاشم پور*، محمد بیدهندی

    از آنجا که انسان اصلی ترین محور نظام های تربیتی است، قطعا شناخت و پرداختن به ابعاد مختلف او از منظری فراحسی می تواند نقش مهمی در بهبود اجزای سیستم آموزشی نظیر اصول، روش ها و اهداف تعلیم و تربیت داشته باشد. بدین منظور  نوشتار حاضر ابتدا با بررسی ظرفیت های علم اشتدادی در حکمت متعالیه، در راستای نظریه های مختلف فلسفه علم به ارایه علم شناسی نوینی پرداخته است. نظریه علم اشتدادی با تاکید بر تناظر حقیقی میان انسان با مراتب هستی و حقیقت و افزودن تاویل به مثابه یک «روش» در طول سایر طرق فهم حقیقت، ساحت وسیع تری از علم را می شناساند که نه تنها با سایر ابزارها و روش ها منافات ندارد، بلکه همه را به گونه ای در خود می گنجاند. «استکمال مراتب نفس و مدرکات متربی» و «رسمیت فهم های متعدد از یک حقیقت واحد» به گونه ای که منجر به شکاکیت و  نسبیت مطلق نشود، از اهداف این نوع علم است. لکن پیاده سازی تعریف و مختصات چنین علمی در سیستم آموزشی نیازمند اتخاذ روش های متناسب برای تحقق اهداف علم اشتدادی در راستای رشد و تکامل متربی است که در این مقاله بدان پرداخته می شود.

    کلید واژگان: آموزش, تاویل, تربیت, حقیقت, حکمت متعالیه, علم اشتدادی
    Aysooda Hashempour *, Mohammad Bidhendi

    Man is the main axis of the educational system Therefore, recognizing and addressing its various dimensions from a meta-sensory perspective can play an important role in improving the components of the educational system, such as the principles of methods and goals of education. For this purpose, the present article first examines the capacities of intensification science in transcendent wisdom and presents a new scientology. The theory of intensity science, by emphasizing the real connection between man and existence and truth, and adding interpretation as a method, introduces a wider field of science that not only does not contradict the size of tools and methods, but also includes everyone. One of the goals of this science is to develop the student's understanding and to formalize multiple understandings of a single truth in a way that does not lead to skepticism and relativity. But the implementation of such science in the educational system requires the use of appropriate methods to achieve the goals of the science of intensity, which is discussed in this article.

    Keywords: Interpretation, eshtedadi science, intuition, Epistemology, mollasadra, Educational, fact
  • آیسودا هاشم پور، محمد بیده ندی

    مجموع به ‌عنوان مفهومی منتزع از آحاد، از عناصر اساسی برخی مسایل فلسفی است که کیفیت التفات به آن و اعتقاد به نحوه وجودش، در گرو مسایل مهمی ازجمله چگونگی رویکرد به نظام مفاهیم، تفکیک و ویژگی‌های آن است. در نوشتار حاضر از مجرای تبیین نظام مفاهیم نزد صدرالمتالهین، یعنی تفطن به مختصات معقولات ثانی فلسفی، دیدگاه اساسی وی در باب نحوه وجود مجموع ارایه می‌گردد و نظریه کل‌نگری در حکمت متعالیه با محوریت نظام مفاهیم امکان‌سنجی می‌شود. نظریه صدرا در باب نحوه وجود مجموع، از اشکالاتش بر براهین اثبات واجب و وجود اعداد نزد ابن‌سینا و سهروردی، قابل استنباط است. به اعتقاد صدرالمتالهین مجموع، فاقد وجود حقیقی است و درواقع چیزی جز آحاد موجود نیست؛ اما به‌ نظر می‌رسد این دیدگاه با مداقه‌ای در محکمات فلسفی صدرا و جایگاه نظام معقولات ثانی فلسفی نزد وی، با تناقضی آشکار روبه‌روست. به اعتقاد نگارندگان پژوهش حاضر می‌تواند به ‌عنوان نخستین گام، ابواب غایت‌انگارانه این نظریه را در فلسفه صدرا (به‌ویژه اخلاق فردی و اجتماعی آن) فتح کند.

    کلید واژگان: وجود حقیقی, مجموع, معقول ثانی, صدرالمتالهین
  • سید محمدحسین میردامادی*، محمد بیدهندی

    تاویل‏های ملاصدرا در مقالات و برخی کتاب‎ها ‎مورد نقد قرار گرفته و معمولا پذیرفته نشده است. در این مقاله شانزده مورد از نقدها پاسخ داده شده‎اند و قواعدی که در پاسخ به نقدها آورده شده تبیین شده‎اند. بر همین معیار اکثر قریب به اتفاق نقدهای وارد بر تاویل‏های صدرا قابل پاسخ است که ما به مقتضای حجم مقاله به این موارد پرداخته ایم.قواعد مورد بررسی در اینجا عبارت‎اند از قاعده روح معنی، قاعده نگاه استقلالی به آیات، قاعده تاویل با تغییر زمینه متن، قاعده لزوم ضابطه مندی، ، قاعده اتحاد وجودی وقاعده اعتبارات مختلف عالم عقل؛ اما هدف اصلی مقاله پاسخ به نقدها بوده و چون این پاسخ نیازمند تبیین قواعد بوده است نخست به تبیین قواعد استنباطی پرداخته ایم. روش ما تحلیل بر اساس محتوا بوده و یافته تحقیق پاسخ پذیر بودن نقدهای موجود بر اساس منطق تاویل است.

    کلید واژگان: منطق تاویل, نقد تاویل, قواعد تاویل, صدرالمتالهین
    Seyed Mohammad Hossein Mirdamadi*, Mohammad Bidhendi
    Introduction

    We mean the interpretation of the meaning of the text in its own way, that is, the method of reason or the esoteric method that can be rationally explained. Mulla Sadra's interpretations have been criticized in articles and some books and are usually not accepted. In this article, sixteen criticisms have been answered and the rules given in response to the criticisms have been explained. The same criterion can be answered for the vast majority of criticisms of Sadra's interpretations, which we have dealt with in accordance with the volume of the article. The rules under consideration here are: It is a common and main meaning among different instances, which is adorned with all the superfluous features of the instance to the extent that it includes its single instance. 2. The rule of an independent view of the verses; understanding the esoteric and interpretive dimensions is not necessarily limited to the contextual links in the text of the Qur'an and may be obtained by an independent view. According to the explanatory basis of the Qur'an (which is obtained from the verses in the description of the Qur'an), it is possible to look independently at the verses and sections of the Qur'an, regardless of what is copied, restricted and specific outside the Qur'an. Interpretation, regardless of the specific frameworks of the narrations, is the cause of revelation and is based on the evidence of the Qur'an itself. 3. The rule of interpretation by changing the context of the text; the philosophical basis of this rule of interpretation is that the worlds, while being related to each other because they are truth and subtlety, also have aspects of distinction and difference. Therefore, in the text of the Qur'an, we find a connection between all the worlds and different fields of human existence, and we see that the verses about nature and the world and the heavens are side by side with the verses concerning monotheistic teachings and psychic truths and speech. From the heavens come side by side the discussion of the world of nature and the earth and human beings and the talk of history according to the world of nature and creation, and the Qur'an constantly communicates between these spheres, which is why this interpretive rule (expression One area in another area) is very useful. According to Mulla Sadra, the scholar, man and the Qur'an are three different readings of a few truths from the ways of interpreting the Qur'an, paying attention to this correspondence. 4- The rule of necessity of discipline, the rules of which will be mentioned in the text, therefore, any interpretation of this rule is not accepted. 5. The rule of existential unity Another rule that can be considered in the interpretations is the principle of existential unity. We have in many narrations that the interpretation of some Qur'anic truths has meant the Ahl al-Bayt (as). Found and their souls are included. And 6- the rule of different credentials of the world of intellect; The best reason to license something is to make it happen. For example, the divine attributes from its single essence and the abstraction of the concepts of goods and seasons from people of its kind and the like, is the best reason for this rule. It is in these cases that it is said that two or more things exist in one being. But the main purpose of this article is to respond to criticisms, and since this response needed to explain the rules, we first explained the inferential rules. Our method is content-based analysis and the research finding is the responsiveness of existing criticisms based on the logic of interpretation. In his ontology, Mulla Sadra has used interpretation as a method and his use of interpretation has caused his philosophy and wisdom to reflect and excel. Although he has used interpretation both in the interpretation of the universe and in the understanding and interpretation of the Qur'an and the narrations of the infallibles, he has not formulated the rules of interpretation anywhere in his writings. This article, for its part, shows the basics of extracting these rules and principles. By identifying the rules of interpretation in different dimensions, we can gain a deeper understanding of existence, especially the book and tradition, and take more effective steps in understanding and completing the transcendent wisdom.

    Keywords: Logic of Interpretation, Critique of Interpretation, Rules of Interpretation, Sadr al-Muta'alle
  • سید محمدحسین میردامادی*، محمد بیدهندی

    تاویل هستی و متن نوعی کاوش باطنی (عقلی - شهودی) در یک موضوع است که به کشف و استخراج گزاره های جدید می انجامد. ملاصدرا به عنوان یک فیلسوف، دارای مبانی مستدلی در معرفت شناسی است که بر سبک تاویلی او تاثیر گذاشته است. بررسی و تحلیل این مبانی و استنتاج و شناسایی قواعد مبتنی بر این مبانی و نیز میزان تاثیر این مبانی و قواعد بر تاویلات صدرایی از اهداف مهم این نوشتار است. روش تحقیق، توصیفی تحلیلی بر مبنای آثار ملاصدرا است. قواعد اصلی استخراج شده عبارت اند از حرکت از علم حصولی به علم حضوری در تاویل شهودی، نقش فعال و زاینده عقل در تاویل عقلی، پذیرنده و منفعل بودن ادراک قلبی در تاویل شهودی، لزوم هماهنگی تاویل عقلی - شهودی با درک فطری، دارای مراتب بودن ساختار تاویل شهودی، نقش واسطه بودن عالم مثال و خیال در تاویل شهودی و لزوم کنترل منابع شناخت در تاویل (لزوم ضابطه مندی به طور خاص). این مقاله ضمن آنکه بخشی از قواعد منطقی و فلسفی - از بعد معرفت شناختی - حاکم بر تاویل های متن را نشان می دهد، تحلیلی از منابع معرفت تاویلی (عقل و قلب) را نیز ارایه می کند که به سهم خود می تواند به فهم عمیق تر و کاربردی تر حکمت متعالیه کمک شایانی کند.

    کلید واژگان: تاویل, قواعد تاویل, معرفت شناسی, عقل, شهود, ملاصدرا
    Seyyed Mohammad Hossein Mirdamadi *, Mohammad Bidhendi

    Interpretation of the existence and text is a type of esoteric (rational-intuitive) excavation of a subject that leads to the discovery and extraction of new propositions. Mulla Sadra, as a philosopher, is of rationally grounded principles in epistemology which have influenced his hermeneutical style. The study and analysis of these principles, the inference and identification of the rules that are based on these principles, and also the scope of the influence of these principles and rules on Sadra’s hermeneutical interpretations are among the main goals of the present essay. The methodology of the present study is descriptive-analytical focusing on Mulla Sadra’s works. The main extracted rules consist of the movement from the acquired knowledge to the knowledge by the presence of intuitive interpretation. To put it more clearly, human understanding of the text of existence can make its way from the acquired knowledge of objects to the sense of the presence of objects. This process of the reading of existence is what we refer to as the hermeneutical method that has its origin in the belief in the sacredness of the text of existence as a divine manifestation.When one encounters existence in the form of presential intelligence, a hermeneutical effort has taken place, but it is not so that this process has come to its end; because existence does not stop by its manifestations and its messages are infinite. The second rule is the active and productive role of reason in rational interpretation. Reason in this context as the source of human knowledge is indeed discursive theoretical reason which represents the stage of the acquisition of the theories and the intelligibilia (actual reason) from the meanings of the quadruple stages.In “Breaking the Idols of Ignorance”, Sadra insists that if the argumentative reason is not strengthened, imagination would get activated and thus cordial openings are replaced with imaginative pictures. The application of reason for hermeneutical interpretation consists of the supervision of the hermeneutical understanding and those requirements inferred from the surface of the text which should be correspondent to the rules of interpretation. These rules are discussed at the end of this study. Moreover, discursive reason in the course of the evolution of the epistemic foundations of interpretation can also play its role. Theories of knowledge each one of which has been rationally grounded in its particular school are theories that consider knowledge to have a process the outcome of which is knowledge or consciousness. For example, if in the knowledge we believe in the theories of intellects, in the theory of ideas, or even Kant’s epistemological doctrine, each one of these understands knowledge in terms of a particular process. Accordingly, each of these epistemic perspectives respectively traces the origin of the emergence of hermeneutics or interpretation back to active intellect, ideas, or the structure of the human mind.Sadra believes that intuitive truths that are revealed to the person under particular conditions lie outside the scope of rational activity and argument in its specific sense; then, reason does not have access to the border of opening and intuition. When the soul reaches the knowledge through thinking, we call this mode of knowledge “reason” while if this knowledge is acquired directly from God it is called “heart”. Reason moves forward in the course of the acquisition of knowledge through delimitation and creation of connection and conditions while the heart traverses this course via transcending the conditions and limits.Receptivity and passivity of cordial perception in intuitive interpretation, the necessity of the harmony of rational-intuitive interpretation with the primordial perception, and the hierarchical nature of the structure of intuitive interpretation are among the other rules discussed in the present study. Dynamicity of hermeneutical interpretation is rooted in the dynamicity of truth not in our capability of arbitrary reading of truth because this dynamicity is due to the dynamicity of divine inspirations and manifestations. Human connection with the existential world is proportionate to his ascension and he will turn into the truth of that world insofar as if he reaches the world spirits, he will face the original truths. The intermediate role of the world of ideas and imagination in intuitive interpretation is the other rule. Sadra’s theory of the immateriality of imagination becomes explicated in his discussion of imagination in interpretations of purgatorial and otherworldly ideas. Moreover, according to Sadra’s theories, the intermediate role of the world of ideas and imagination is uncovered in the depiction of intuitive ideas and interpretation. The necessity of controlling the sources of knowledge in the interpretation (the necessity of regulation in particular) is the last rule which we have discussed. Sadra reiterates that the essence and secrets of the text of the Quran are not in conflict with its interpretative appearance rather complete it. In hermeneutical interpretation, metaphoric use does not occur. Therefore, the correct interpretation is the one that is in harmony with the surface of the Book and the Sunnah. The present study not only demonstrates part of the logical and philosophical rules governing the textual interpretations, but also presents an analysis of hermeneutical knowledge sources (reason and heart) which can contribute to a deeper and practical understanding of transcendent philosophy.Epistemological rules are concerned with the existential mode of human epistemic faculties in particular though these rules are mostly pre-hermeneutic. In other words, our knowledge of them can explain the substructure of Sadra’s interpretations. These rules have been inferred from Sadra’s works and enriched with the texts which are in line with Sadra’s ideas. These heptafold rules are grounded in semantic realism and textual understanding, the theory of author-centeredness and textualism, and finally in ontological realism. Sadra’s interpretations are divided into two rational and intuitive types. The reason is of an active role in these Sadraean interpretations and is concerned with production and creativity but this creativity is controlled with interpretative regulations. According to Sadra, the reason is prior to tradition and basically intuition is a level higher than discursive reason which lies over it. The results of this study show that without paying attention to the aforementioned principles and their relevant rules, one cannot reach a tridimensional and deep understanding of Sadraean interpretations. Failure of correct understanding of the place of hermeneutical interpretation in Mulla Sadra’s philosophy is itself the source of many of the views and criticisms that are expressed by the opponents and critics of Sadraean philosophy.

    Keywords: Interpretation, Rules of Interpretation, epistemology, reason, Intuition, Mulla Sadra
  • سید محمدحسین میردامادی*، محمد بیدهندی

    تاویل به معنی نگاه عمیق تر به عالم است که می تواند قاعده مند شود. این قاعده مندی تاویل را می توان در دسته های مختلف تقسیم بندی کرد مانند قواعد هستی شناسی، انسان شناسی، معرفت شناسی و... در این مقاله قواعد تاویل از نظر انسان شناسی استنباط شده است. روش تحقیق توصیفی - تحلیلی بوده و ده قاعده استخراج شده است. ساحت تاویلی انسان، رابطه تاویل و هبوط، نقش کامل شدن انسان در شناخت حقیقت، حرکت وجودی انسان در تاویل، ارجاع دنیا به آخرت، انسان مثالی از عالم و ارجاع علم به وجود برخی از اصول تاویلی انسان شناختی در این مقاله است. از اهداف این پژوهش تاثیر انسان شناسی صدرا بر تاویلات او و نشان دادن مبانی و قواعد تاویل های او در بعد انسان شناسانه است که در مواردی همراه تاویل های صدرا از قرآن آمده است.

    کلید واژگان: تاویل, قواعد تاویل, انسان شناسی, ملاصدرا
    Seyyed Mohammad Hussein Mirdamadi *, Mohammad Bidhendi

    Esoteric commentary is a more profound look into the universe and can be brought into regulation. This regularity can be divided into ontological, anthropological, epistemological and other categories. The current study has submitted proofs on the regularity of esoteric commentary from an anthropological point of view. A descriptive-analytic method was employed and ten regulations were identified. Esoteric commentary domain of Man, the relationship between esoteric commentary and descent, role of human perfection in knowing the truth, Man’s existential movement in esoteric commentary, referring the world to the hereafter, Man as a sample from universe, and referring science to the existence are amongst these regularities. This study also intended to shed light on the effect of Sadra’s anthropology on his esoteric commentary that in some cases are accompanied by his commentary on the holy Quran.

    Keywords: Esoteric Commentary, Regulations, Anthropology, Mulla sadra
  • سید محمدحسین میردامادی*، محمد بیدهندی، مجید صادقی حسن آبادی

    وجودشناسی به‌ویژه نظریه وجودشناختی زبان و معنا از نظر صدرالمتالهین بر منطق تاویل او موثر است و در مواردی مصحح آن به‌شمار می‌رود. در منظر صدرا، همه چیز و حتی زبان و حروف، دارای حقایق برتر و ملکوتی هستند و زبان، در حقیقت والای خود، امری عینی و نحوه‌ای از وجود است. این ارتباط تا آنجایی است که وجودشناسی و معرفت‌شناسی به هم پیوند می‌خورند و عالم هستی نیز، از منظری عین کلام تلقی می‌شود. صدرالمتالهین از طرفی به زبان نگاه وجودی دارد و از طرفی عالم را متناظر با کلام و زبان می‌داند. انسان با تفسیر و بیان معنای عالم، آن را توسعه و تفصیل می‌دهد، و معانی تاویلی را کشف می‌کند. معنی در فلسفه صدرا، در عین آن که امری مشترک است و قابلیت همگانی شدن دارد، دارای لایه‌های مختلفی است که همه به یک حقیقت متعالی می‌رسند. فهم از معنی نیز دارای مراتب است و عمیق‌ترین مرتبه فهم، فهم حضوری است. در معنی و فهم، مراتب مادون اشارات و معداتی برای مراتب مافوق که همان تاویلند، محسوب می‌شوند. در این مقاله اصول معناشناختی تاویل در حکمت صدرا ، با روش توصیفی تحلیلی استنتاج شده و هدف آن نشان دادن منطق تاویل های صدرا، از بعد زبانی است.

    کلید واژگان: منطق تاویل, هستی شناسی معنی, زبان, تاویل, صدرالمتالهین
    Sayyid MuhammadHussein Mir Damadi, Muhammad Bidhendi, Majid Sadeqi Hassan Abadi

    Ontology, especially the theory of ontology of language and meaning, in Mulla Sadra’s view affects his logic of analogical interpretation, and is, in some cases, modifying it. In Mulla Sadra’s view, everything, even the language and the letters, have higher celestial realities; and the language in its sublime reality is an objective and a mode of existence. This relationship is such that ontology and epistemology are joined and the universe is, from a viewpoint, considered the same as words. Mulla Sadra, on the one hand, has an existential view of language, and regards the universe analogous to words and language. By interpreting and explaining the meanings of the universe, the man expands it and discovers the analogical meanings. In Mulla Sadra’s philosophy, the meaning is a common thing and capable of being universal, and at the same time, has various layers all of which reach a transcendental truth. Understanding the meaning has various orders, and the deepest order of understanding is the intuitive understanding. In meaning and understanding, the lower orders are hints and prologues for higher orders – the very analogical interpretation. In this article, the semantic principles of analogical interpretation in Mulla Sadra’s philosophy have been extracted using a descriptive-analytical method, and the goal is to show the logic of Mulla Sadra’s analogical interpretations from the linguistic aspect.

    Keywords: the logic of analogical interpretation, ontology of meaning, language, analogical interpretation, Mulla Sadra
  • آیسودا هاشم پور*، محمد بیدهندی
    بررسی چگونگی پیوند توحید صفاتی با نظام معقولات در نزد خواجه نصیر چکیده بحث اسماء و صفات و کیفیت ارتباط آن با ذات الهی از اهم مباحث توحیدی و در این میان مسئله ی عینیت یا زیادت صفات با ذات خداوند همواره درخور ملاحظه است. نوشتار حاضر بر آن است تا جایگاه و نقش نظام معقولات در نزد خواجه نصیر، یعنی تقسیمات معقول اولی و ثانی را در ارتباط با مسئله ذات و صفات مورد مداقه قرار دهد تا در پرتو آن، دیدگاه فلسفی وی را بر حسب مبانی فلسفی اش تبیین نماید و میزان سازوارگی این دیدگاه فلسفی را با مسئله عینیت ذات و صفات نشان دهد. عبارات خواجه نصیر در این باره همگی حاکی از عینیت ذات و صفات باری تعالی است. لکن به نظر می رسد عدم تفکیک مفاهیم و معقولات ثانی منطقی و فلسفی در محکمات نظام فلسفی خواجه نصیر و معیارهای مطروحه در مورد اعتباریت مفاهیم، اعتقاد به عینیت ذات و صفات خداوند را در دیدگاه وی با تناقضی بین مواجه می سازد . کلیدواژه ها: خواجه نصیر، ذات، صفات، عینیت، معقول ثانی.
    کلید واژگان: کلیدواژه ها: خواجه نصیر, ذات, صفات, عینیت, معقول ثانی
    Aysooda Hashempour *, Mohammad Bidhendi
    Survey quality interrelation monotheism of attributes with emphasis on concepts system in view Khaje Nasir Aldin Abstract The important position of monotheism which is the base of all religious learnings and special attention to it in Muslim scholars’ arguments is clear for everybody. The issue of names and attributes of God is the most important topics, and monotheism of attributes in the meantime always deserve to be surveyed. This text wants to survey the position and role of concepts system in his viewpoint, that is, survey rational divisions of the first and second in relation with monotheism so that could express his philosophical view on the basis of his philosophical bases and show the coincidence of this view with monotheism of attributes. However non-segregation of logical and philosophical concepts in his philosophical system and mentioned criteria about validity of concepts, believe in monotheism of attributes would be faced with a clear conflict in his view. The important position of monotheism which is the base of all religious learnings and special
    Keywords: Khajeh, essence, attributes, objectivity, maaqule saani
  • آیسودا هاشم پور، محمد بیدهندی*

    با التفات به تناظر حقیقی میان انسان با مراتب «هستی» و «حقیقت» و افزودن «شهود» - در حکمت اشراق - و «تاویل» - در حکمت متعالیه-، به مثابه یک روش در طول سایر طرق فهم حقیقت، امکان کشف ساحت وسیع تری از علم میسور می گردد که نه تنها با سایر ابزارها و روش ها منافات ندارد بلکه جامع همه آن ها قلمداد می شود. هدف نوشتار حاضر این است که با بررسی مولفه های مذکور در حکمت اشراق و متعالیه، ظرفیت این ساحت از علم، که می توان آن را «علم اشتدادی» خواند، را مورد سنجش قرار دهد و در راستای نظریه های مختلف فلسفه علم، به ارایه علم شناسی نوینی بپردازد. در این دو مکتب هستی ذومراتب بوده و انسان همواره در مسیر کشف حقیقت اعم از آفاقی و انفسی در تکاپو است و به موازات ارتقای درجات وجودی افراد، طیف ممتدی از دریافت ها و فهم های متعدد نیز رخ می دهد. از این رو به نظر می رسد با شناسایی ظرفیت های علم اشتدادی در حکمت اشراق و متعالیه، علم به ابعاد مختلف یک شیء و حذف شکاف میان عالم و معلوم ممکن گردد؛ به گونه ای که با مجوز دریافت های متعدد از حقیقت واحد، به شکاکیت و نسبیت مذموم نیز منجر نگردد.

    کلید واژگان: تاویل, عالم خیال, سهروردی, شهود, علم اشتدادی, ملاصدرا
    Aysooda Hashem Pour, Mohammad Bidhendi *

    Through considering the real correspondence between human and the levels of existence and the two methods of finding truth: “intuition”, in Hikmah al-Ishragh, and “esoteric commentary”, in al-Hikmah al-Muta'aliyah, it can be possible to reach some form of knowledge.In this article, through studying the aforementioned two methods in Hikmah al-Ishragh, and al-Hikmah al-Muta'aliyah, we examine the obtained knowledge, which can be called intensification knowledge (al-ilm al-ishtidadi), and can be introduced as a new kind of knowledge.

    Keywords: Hikmah al-Ishragh, intuition, Esoteric Commentary, al-Hikmah al-Muta'aliyah, Sohrewardi, Mulla sadra
  • مریم سادات موسوی، محمد بیدهندی*، محمد مهدی مشکاتی

    مکتب فلسفی صدرالمتالهین بنام حکمت متعالیه شناخته میشود. ملاصدرا واژه «حکمت» را بر واژه «فلسفه» ارجح دانسته و «تعالی» را که در نظر او موقعیتی پویاست جهتگیری کلی ساختار فکری خود قرار داده است. این امر ما را با منظومه یی از عواملی که از کیفیت، جهت و چگونگی تعالی در این مکتب بحث میکند، مرتبط میسازد. نوشتار پیش رو درصدد است، از میان عناصر متعدد برتری حکمت صدرایی، چگونگی ایجاد این تعالی را از طریق بررسی دو مولفه نفس شناسی و روش شناسی در دو حوزه مبدا و معاد تبیین نماید. در رویکرد صدرایی اگر کسی خواستار حکمت باشد، باید برای خویش و در خویشتن دست به آفرینش زده و از تماشاگری به بازیگری در عرصه وجود قدم بگذارد. نوع نگاه متفاوت ملاصدرا به حقیقت نفس و توسع در مراتب ادراکی آن، با روش شناسی درهم تنیده و مرتبط است، زیرا در حکمت صدرایی شناخت نفس بمثابه یک روش برای خداشناسی و آخرت شناسی قلمداد میشود. ملاصدرا در روش شناسی از بازآفرینی مفاهیم آغاز میکند و با رهیافتی میان رشته یی و جامع نگر، روش درست را جمع میان عقل و نقل و شهود میبیند. تاویل و زبان برتر نیز از مولفه هایی است که با روش شناسی خاص ملاصدرا مرتبط است.

    کلید واژگان: حکمت, تعالی, نفس شناسی, روش شناسی, ملاصدرا
    Maryam Sadat Mousavi, Mohammad Bidhendi*, Mohamad Mahdi Meshkati

    Mullā Ṣadrā’s school of philosophy is known as the Transcendent Wisdom. Mullā Ṣadrā prefers the term “wisdom” to “philosophy” and chooses “transcendence, which, in his view, enjoys a dynamic status, as the general direction of his philosophical structure. This point connects us to a system of factors which deal with the quality, direction, and nature of transcendence in this school. The present paper aims to clarify the process of creating this transcendence, as one of the several factors which contribute to the superiority of Sadrian wisdom, through investigating its psychological and methodological elements in two fields of the Origin and eschatology. Based on a Sadrian approach, if one seeks wisdom, they must become creative for themselves and in themselves and change their role from a spectator to a player in the realm of existence. Mullā Ṣadrā’s different view of the truth of the soul and expanding its perceptive levels are intertwined with methodology. This is because in his philosophy the knowledge of the soul is considered a method used in theology and eschatology. In his methodology, Mullā Ṣadrā begins with the recreation of concepts and, following a comprehensive and interdisciplinary approach, finds the correct method to be a combination of the intellect, transmission, and intuition. T’awīl (esoteric exegesis) and the use of a supreme language are among the other factors which are related to Mullā Ṣadrā’s specific methodology.

    Keywords: Wisdom, transcendence, self-knowledge, methodology, Mullā Ṣadrā
  • محمد بیدهندی*، بیت الله ندرلو، محمدجواد صافیان

    هایدگر بعد از گشت تلاش کرد تا تفکر درباره حقیقت وجود را درقالبی شاعرانه یا متفکرانه پی بگیرد. ثمره این تلاش او طرح مفاهیم و اصطلاحاتی است که در گفتمان های رایج فلسفه مدرن و معاصر غیرمنطقی قلمداد می شوند و به عنوان امری رازورانه توصیف می شوند. اصطلاح حضرات اربعه یا چهارگانه[1] یکی از این اصطلاحات است که نقشی بنیادین در طرح مباحث مربوط به حقیقت وجود در فلسفه متاخر هایدگر دارد. هایدگر در سال های 1950 و 1951 طی دو سخنرانی با عناوین چیز[2] و بناکردن، سکونت کردن، فکرکردن“Bauen, Wohnen, Denken” تلاش می کند تا مفهوم حضرات اربعه را با محوریت دو کلیدواژه چیز و سکنا گزیدن مورد تامل قرار دهد و نسبت آن را با بحث حقیقت وجود بنمایاند. این پژوهش بر آن است تا با تمرکز بر متن این دو سخنرانی که بسیار دشواریاب هستند، جایگاه اصطلاح حضرات اربعه را در رابطه با تفکر هستی شناختی تاریخی هایدگر متاخر نشان دهد.

    کلید واژگان: حضرات اربعه, چیز, سکناگزیدن, حقیقت وجود, وجودشناسی تاریخی
    Mohammad Bidhendi *, Beytollah Naderlew, MohmmadJavad Safyan

    After his so-called period of Kehre, Heidegger sought to pursue his thought of truth of being in a poetic or thinking-led mode of thought. The outcome of this effort was the development of some concepts and terms that are considered illogical in contemporary philosophical discourses and are described as mystical notions. Geviert or Fourfold is one of these terms that has played a key role in the philosophy of Later Heidegger. In 1950 and 1951 Heidegger delivered two lectures entitled "Das Ding" and "Bauen, Wohnen, Denken". In these lectures, he seeks to reflect on Geviert focusing on two notions of Das Ding and Wohnen and casts light on their relationship with the discussion of the Truth of Being. In this paper, we try to provide an analysis of Geviert and its place in Later Hiedegger's being-historical thinking.

    Keywords: Geviert, Das Ding, Wohnen, Truth of Being, Being-Historical Thinking
  • محسن رضوانی، محمد مهدی مشکاتی*، محمد بیدهندی

    از آنجا که ملاصدرا دلایلی مبنی بر تباین وجودی دنیا از آخرت ارایه می دهد و معتقد به عدم امکان تقرر این دو عالم در سلک واحدی می باشد، چگونه می توان تقابل آن را با اصل تشکیک، توجیه و آخرت را امتداد دنیا دانست؟ هدف پژوهش حاضر، حل مساله فوق به روش توصیفی تحلیلی، ضمن تبیین نظرات نهایی ملاصدرا می باشد. نتیجه تحقیق، حاکی از آن است که اگر وحدت سنخی یا وحدت شخصی وجود در سایه تشکیک خاص الخاصی را پذیرا باشیم، تقابلی در کار نخواهد بود. چرا که تباین دنیا و آخرت در دید ملاصدرا از سنخ تباین در مراتب هستی است و بین این مراتب، اتحادی از نوع «حقیقت و رقیقت» و «کلیت و اطلاق سعه وجودی» تحقق دارد. دنیا و آخرت شیونات، تعینات و ظهوراتی اند که هیچ تباینی با یکدیگر ندارند و بازگشت همه این ها به ذات واحد و یگانه است؛ یعنی وجود در عین وحدت دارای کثرتی است که آن کثرت مخل وحدت نیست.

    کلید واژگان: تشکیک وجود, عالم آخرت, عالم دنیا, ملاصدرا, وحدت وجود
    Mohsen Rezvani, Mohammadmehdi Meshkati *, Mohammad Bidhendi

    Since Mulla Sadra offers some reasons of the existential difference of this world and Hereafter and believes in the impossibility of the existence of these two worlds in the same platform, how could we justify its opposition to the principle of analogical gradation and with considering the Hereafter to be the extension of this world? The objective of the current study is solving the abovementioned problem based on a descriptive-analytic method and through explication of the final ideas of Mulla Sadra in this regard. The results of this research show that if we accept the typical unity or personal unity of existence under the shadow of ultra-special analogical gradation, there will be no opposition, since the difference of this world and the Hereafter from the viewpoint of Mulla Sadra is a type of difference in existential degrees. This world and the Hereafter are manifestations, status and emergences that are not different with each other, and they all return to a unique essence; this is to say that existence is diverse while it is unique and this diversity does not impede the unity.

    Keywords: the Hereafter, analogical gradation of existence, Mulla sadra, transcendent unity of existence
  • سید محمدحسین میردامادی*، محمد بیدهندی، مجید صادقی حسن آبادی

    تاویل، صورت عمیقی از تفکر است که از راه قابلیت های ادراکی انسان در پی کشف نانوشته های متن است. گاهی تاویل های عرفا و حکیمان مورد نقد واقع شده و آن ها را تفسیر به رای و تحریف معنوی قرآن و یا تاویل هایی ذوقی و بدون منطق عقلانی شمرده اند. هدف این مقاله بررسی این انگاره است و برای بررسی آن در پی استنباط منطقی از تاویل متن و استخراج برخی قواعد تاویلی با تکیه بر آراء صدرالمتالهین است..روش تحقیق، توصیف و تحلیل و استنباط قواعد با محوریت تاثیر مبانی شناخت(شناخت قرآن، هستی و انسان) بر تاویل است. بر مبنای قرآن شناختی دو قاعده صحت استناد به همه لوازم کلام خداوند و نیز نظریه روح معنی و بر مبنای هستی شناختی و تطابق عوالم هستی و حجیت قالب وحی (علاوه بر محتوای آن)، قاعده تغییر زمینه متن و بازسازی الفاظ در زمینه متناظر وبر مبنای اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، و نیز مراتب وجود،قاعده توجه به اعتبارات عالم عقل و بر مبنای معرفت شناختی قوای ادراکی انسان، لزوم ضابطه مندی تاویل، از جمله قواعدی است که منطق تاویل را در فهم آموزه های دینی شکل می دهد. توجه به این قواعد می تواند تا حد زیادی، اتهام تفسیر به رای و ذوقی دانستن و بی اعتنایی علمی به تاویل ها را برطرف کند و به فهم عمیق تر آموزه های دینی یاری رساند.

    کلید واژگان: قواعد تاویل, قرآن, روح معنی, ضابطه تاویل, ملاصدرا
    S.MohammadHossain Mirdamadi *, Mohammad Bidhendi, Majed Sadeghi Hasan Abadi

    Interpretation is a profound form of thinking seeking to discover the underlying layer of the text through human perceptual abilities. Interpretations of mystics and theologians have been sometimes criticized and considered as the eisegesis and spiritual distortion of Quran, or tasteful interpretations without rational logic. This article aims to examine the mentioned idea by providing a logical inference from text interpretation and the extraction of some interpretational rules based on Mulla Sadra’s Views. The research method is describing, analyzing, and inferring the rules, focusing on the effect of the bases of cognition on interpretation. The two rules of authenticity of all the words of God, the theory of spirit of meaning, the ontology and the conformity of the worlds of existence, the authority of the form (in addition to its content) of revelation, the rule of changing the context of the text, reconstructing the words in the parallel context, the originality of existence and the levels of existence, the rule of attention to the credits of the world of wisdom, the epistemology of human perceptual powers, and the need for standardized interpretation are the rules that shapes the logic of interpretation in understanding religious lessons. Attention to these rules can mostly remove the charge of eisegesis, tasteful interpretations, and scientific disregard to the interpretations and contribute to a deeper understanding of religious teachings.

    Keywords: interpretation rules, Quran, spirit of meaning, interpretation criteria, Mulla sadra
  • ابراهیم راستیان، محمد بیدهندی*
    یکی از اهداف اصلی پیامبران تشکیل جامعه توحیدی است؛ جامعه ای که بر اساس نیازهای فطری شکل گرفته باشد و بتواند نیازهای حیوانی انسان ها را هم پاسخ دهد. در این مقاله می کوشیم در سایه نظریه استخدام، ضمن تبیین چگونگی تحقق جامعه توحیدی، نشان دهیم انسان چگونه ذیل رویکرد انفسی می تواند در تعاملات اجتماعی شرکت کند و چنین حضوری، موجب غفلت او از رشد و سلوک نشود. طبق نظریه معرفت نفس، که مبتنی بر علم حضوری به خود است، انسان، جامعه را ذیل رابطه خود و خدا می بیند. بر این اساس، پرداختن به تعاملات اجتماعی دقیقا همسو با رابطه انسان و خدا فهم می شود. حضور در چنین جامعه ای نه فقط انسان را از خود غافل نمی کند، بلکه بستر قرب و تعالی اش را نیز فراهم می کند، چراکه تعاملات اجتماعی را آیاتی الاهی می بیند که بر اساس آن آیات، حضرت حق او را در معرض امتحانات قرار می دهد. ذیل رویکرد انفسی، انسان ها تمام تعاملات اجتماعی شان را ظهورات حضرت حق می بینند که از رهگذر آن در معرض امتحانات الاهی قرار می گیرند و رشد می کنند.
    کلید واژگان: معرفت نفس, اعتبار استخدام, جامعه توحیدی, محمدحسین طباطبایی
    Ebrahim Raastiyan, Mohammad Bidhendi *
    Establishing a monotheist society has been among major objectives of the divine prophets, one which is established on the basis of natural(innate) needs and fulfills the carnal desires of Man. This study strives toward explaining the quality of fulfilling the monotheist society in the light of the theory of exploitation to show how a man, in spite of adopting an individualistic and spiritual stance, participates in social interaction while his participation do not keep him ignorant of growth and approaching to God.  According to self-knowledge theory which is based on intuitive knowledge of self, Man defines society as a consequence of the relationship between self and God. Thus social interactions are interpreted in tune with this relationship. Naturally, presence in such a society not only keeps Man away from self-nescience but also lays the groundwork for human transcendence and nearness to God because he thinks of social interactions as divine verses through which God tries Man. According to this spiritual view, Man believes that all human interactions are divine manifestations through the medium of which Man is exposed to divine trial and grow.
    Keywords: Self-knowledge, Authenticity of Exploitation, Monotheist Society, Allamah Tabatabaei
  • سید محمدحسین میردامادی، محمد بیدهندی*، مجید صادقی

    این مقاله تبیین و تحلیل تاثیر اصول تاسیسی ملاصدرا بر معنای متن است. در حکمت صدرایی، معنای متن و تاویلات آن، به گونه ای از مبانی و اندیشه های صدرا متاثر است که معانی تاویلی در آن، صرفا بر این اساس، منطقی و توجیه پذیر است؛ در مکتب صدرا، معنا که از مواجهه ی انسان با هستی شکل می گیرد، نفس الامری دارد که انسان موید به کشف وحیانی، آن را بیان و نام گذاری می کند و از قابلیت های آن برای معرفی حقایق عوالم مختلف استفاده می کند. مبانی و اندیشه های صدرا، ازجمله اصالت وجود، تشکیک وجود، قاعده ی بسیط الحقیقه، اندیشه های صدرا درباره ی علم النفس، حرکت جوهری و اعیان ثابته، هریک به نحوی بر منطق معنی از عالم حس یا عالم خیال و عقل موثر است و پشتوانه های هستی شناختی تاویل متن را به خوبی تبیین می کند. در این مقاله، تاثیر مبانی و آرای صدرا بر معنای متن استنباط شده و همراه با نمونه هایی از متونی آمده است که صدرا از آن ها معانی خاصی را استخراج کرده یا تطبیق صورت داده است. این مقاله که با روش توصیفی - تحلیلی همراه با تطبیق بر تفاسیر (تاویل های) صدرا تالیف شده است، قابلیت فلسفه ی صدرایی در توسعه ی معانی حاصل از متن را نشان می دهد و منطق تاویلات او را از زاویه ی یادشده بیان می کند.

    کلید واژگان: منطق تاویل, معنای متن, حکمت متعالیه, اصالت وجود
    S. Mohammad Hosain Mirdamadi, Mohammad Bidhindi *, Majed Sadighi

    The meaning of the text and interpretations of meaning in Sadra's school is influenced by his thoughts and principles. Accordingly, interpretive meanings are justified in his wisdom. In the school of Sadra, the meaning of man's exposure to being is a form of self-expression that man expresses and names in identifying the revelation and uses its capabilities to introduce the facts of different realms. Slowly The foundations and thoughts of Sadrà, including the originality of existence, the formulation of existence, the rule of the Supreme Leader, Sadra's thoughts on the science of affairs, the essential movement and the fixed prophets are somehow effective in the logic of the meaning of the world of sense or the world of imagination and reason, and The ontological support for the interpretation of the text is well explained. In this article, the influence of Sadra's bases and opinions on the meaning of the text has been deduced and comes from some of the texts Sadra has extracted or adapted from certain meanings. This article highlights the ability of Sadra's philosophy to develop the meanings of the text. The data and logic of his interpretations are from the above point.

    Keywords: principle of transcendence, meaning of transcendence, Mulla Sadra
  • سید محمدحسین میردامادی*، محمد بیدهندی

    در این مقاله ضمن برشماری مهمترین خصوصیات اندیشه تاویلی خواجه و صدرا به مقایسه این دو پرداخته ایم و با ذکر چند نمونه تاویلی از آثار خواجه و صدرا به نقاط مشترک و نقاط متمایز این دو نظریه تاویلی اشاره کرده ایم. ساختار کلی نظریه تاویلی خواجه مبتنی بر تاویل کلامی و تاویل باطنی عقلی وبر پایه تمثیل استوار است اما ساختار کلی نظریه تاویلی صدرا مبتنی بر تاویل شهودی و تاویل باطنی عقلی وبر پایه نظریه تاویل- تنزیل می باشد. اندیشه های تاویلی باطنی خواجه در کتاب های روضه التسلیم و آغاز و انجام او متمرکز است اما اندیشه تاویلی صدرا در همه آثار او وجود دارد و اصولا او از تاویل به مثابه یک روش استفاده کرده است تا جایی که همه تاویل های او در تفاسیرش مبنامند می باشد. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و هدف آن بررسی مهم ترین شاخصه های تفکر تاویلی دو فیلسوف تاثیرگذار جهان اسلام است که می تواند آثار معرفتی و اجتماعی مهمی داشته باشد.

    کلید واژگان: تاویل, تمثیل, باطن, خواجه نصیر طوسی, ملاصدرای شیرازی
    Mohammad Bidhendi

    In this article, while considering the most important features of the interpretive thought of Nasir al-Din Tusi and Mullah Sadra Shirazi, the two ideas have been compared. And by mentioning some interpretive examples of the works of those two scientists, the commonalities and differences between these two interpretive theories were pointed out. The general structure of Nasir al-Din Tusi's interpretive theory is based on theological interpretation and esoteric-intellectual interpretation and is based on allegory. However, the general structure of Mulla Sadra's theory is based on intuitive interpretation and esoteric-rational interpretation and is based on interpretation-discount theory. The esoteric interpretive thoughts of Nasir al-Din al-Tusi are concentrated in the books of Rawza al-Taslim and his Aghaz and Anjam. But Mulla Sadra's interpretive thought is present in all his works and basically he has used interpretation as a method. To the extent that all his analyses are based on his interpretations. The research method is descriptive-analytical and its purpose is to study the most important features of the interpretive thinking of two influential philosophers of the Islamic world which can have important epistemological and social effects.

    Keywords: interpretation, allegory, Inner, Nasir al-Din Tusi, Sadr al-Din Shiraz
  • ابراهیم راستیان، محمد بیدهندی*، فروغ سادات رحیم پور
    هبوط انسان ماجرای یک شخص خاص نیست که در تاریخ رخ داده است، بلکه فرایند ورود انسان به حیات دنیایی است. علامه طباطبایی با تبیین تمایز ماجرای هبوط و خلقت ارضی انسان و بیان چیستی و علل هبوط انسان به دنیا، منشا و مراحل شکل گیری اعتباریات انسانی را تقریر می کند. محوری ترین سوال این مقاله پیرامون نسبت هبوط انسان با اعتباریات است که از منظر علامه طباطبایی، حقیقت هبوط به معنای ورود به عالم اعتباریات است؛ اعتباریاتی که نقش اساسی در شکل گیری اجتماع و همچنین نقش انکارناپذیری در رشد و تعالی انسان‎ها دارد. براساس ماجرای هبوط که همان توجه انسان به کثرت و غفلت از وحدت است، پندار استقلالی انسان و به تبع آن، توجه به بدن و نیازهای حیوانی شکل می گیرد و ذیل توجه به نیازهای دنیایی و احکام هستی شناسانه آن، اعتباریات متحقق می شود. در نهایت، پس از توبه، انسان در فرایند هبوطی قرار می گیرد که همراه با تشریع اعتبارات دینی و جدا شدن راه سعادت از راه شقاوت برای انسان است.
    کلید واژگان: اعتباریات, انسان شناسی, علامه طباطبایی, هبوط
    Ebrahim Rastian, Mohammad Bidhendi *, Foroogh Al Sadat Rahim Poor
    Human descent isn’t a personal event; conversely, it is the entrance process of human in mundane life. Allameh Tabatabaei explained the generation and evolution of human’s itebariat by differentiating between the descent and the mundane creation of human and by explaining how and why human has been descended. The central point of this paper is Allameh Tabatabaei’s views on the relation of human descent to itebariat, according to which the entrancing to itebariat’s world is the reality of the descent. Itebariat have an essential role in forming the human society and also has an undeniable role in human growth and transcendence. Because of descent event, which is the human attention to plurality and ignoring the unity, itebariat is forming. Eventually, after penitence, human locates in the descent process accompanying with religious itebariat legislation and separating happiness from misery for human.
    Keywords: Allameh Tabatabaei, Itebariat, Anthropology, Descent
  • محمد بیدهندی*، بیت الله ندرلو، محمد جواد صافیان

    تفکر از ایده هائی است که هایدگر متاخر از دریچه آن تلاش می کند در مورد نسبت انسان با حقیقت وجود کاوش کند. حقیقت وجود، رویداد بنیادینی است که ذیل حوالت های تاریخی اعطایی آن، انکشاف و اختفاء تحقق می یابد و انسان مبتنی بر آن، فهمی از حقیقت دارد. از دیدگاه هایدگر متاخر، ما در عصر عسرت و غفلت از حقیقت وجود زندگی می کنیم و به دلیل استیلای اراده معطوف به قدرت، از تفکر اصیل و نسبت اصیل با عالم بی بهره مانده ایم. گشتل، ذات حوالتی از وجود است که ما در دنیای تکنولوژیک معاصر در آن به سر می بریم. گشتل در مقام ذات غیرتکنیکی تکنولوژی به بی فکری دامن می زند. البته بی فکری یا فقدان تفکر، خود حوالت حقیقت وجود است و عدم توجه آدمیان به این مساله بر تشدید عسرت می انجامد. در مقاله حاضر تلاش می کنیم معنای تفکر معنوی را در متن وجودشناسی هایدگر به عنوان تفکر متذکرانه درباره حقیقت وجود که راهی برای رهائی را برای انسان در دنیای معاصر در مواجهه با گشتل فراهم می کند بدست دهیم. از دیدگاه این نوشتار، نقد ژوزف سی. پیت، یکی از فیلسوفان سرشناس تکنولوژی، مبنی بر منفعل و غیراصیل بودن رویکرد هایدگر به تکنولوژی، حاصل نوعی بدفهمی از موضع هایدگر است. به نظر می‏رسد نظریه «انسانیت در مقام کار» پیت، که مبتنی بر نگاه به تکنولوژی به عنوان مصنوع انسان است، مبتنی بر فهمی از انسان می‏باشد که نسبت اصیل با حقیقت وجود را محال می سازد.

    کلید واژگان: تفکر, بیفکری, حقیقت وجود, گشتل, تفکر معنوی, گلاسنهایت, هایدگر متاخر, ژوزف سی, پیت
    Mohammad Bidhendi*, Beytollah Naderlew, Mohammad Javad Safian

    Thinking is one of those themes through of which Later Heidegger investigates about relationship of man with the Truth of Being. Truth of Being is the fundamental event under the historical destines sent by it the uncovering and hiddenness have their essential sway accomplished and man has an understanding of truth. According to Later Heidegger, we live in the age of need and forgetfulness of being and due to the domination of Will to Power we are deprived from an authentic thinking and also an original relationship with the world. Of course, thoughtlessness or lack of thinking is itself a destiny of Truth of Being and our negligence of this issue leads to the exacerbation of this need. In the current essay we study the meaning of original thinking which is referred to by Heidegger as meditative thinking within the context of his discussion of the hidden essence of being. We will show that Heidegger's debate of thinking has a well-established relevance to the core issue of his philosophy, i.e. problem of the Truth of Being. Moreover, it will be shown that the stance of such critics as Joseph C. Pitt concerning Heidegger's notion of technology as a passive understanding of technology is untenable because it does not ground itself on the originary concept of man as the Da of Seyn. Rather Pitt's notion of technology is founded on the understanding of calculative thinking that insists on Cartesian Subject that exacerbates the Seinsvergessenheit

    Keywords: Thinking, Thoughtlessness, Truth of Being, Calculative Thinking, Meditative Thinking, Gelassenheit, Ges-tell, Later Heidegger, Joseph C. Pitt
  • مهران رضایی، محمد بیدهندی، سید مهدی امامی جمعه*
    «فلسفه تصمیم» از مباحث مطالعاتی جدید است. در همین راستا، ارائه تحلیل منسجم و یکپارچه از «فرایند اثرگذاری گرایش‏های فطری در تصمیم گیری»، مبحثی نو و حایز اهمیت است. مسئله پژوهش حاضر این است که: از نظرگاه علامه طباطبائی، گرایش‏های فطری در تصمیم گیری انسان چه نقشی ایفا می کنند؟ مبتنی بر روش تحلیل محتوا و اسنادی، بررسی آثار علامه طباطبائی ما را به این نتایج رهنمون می کند که از منظر توصیفی، این گرایش‏ها، با واسطه کشش هایی که در فرد ایجاد می کنند، در تصمیم گیری انسان ها اثرگذارند. دو متغیر «میزان ظهور» و «میزان حضور» گرایش‏ها - با تاثیر ذومراتب و مشکک- در این زمینه تعیین‎ کننده اند؛ ارائه مدل مفهومی «مولفه های تاثیر تشکیکی یک گرایش فطری در تصمیم گیری» ماحصل این تحلیل است. از منظر توصیه ای، این گرایش‏ها، «سنجه» برای تصمیم گیری هستند. در بررسی مصداقی، کارکردهای چند نمونه از گرایش‏ها (گرایش به حقیقت، گرایش به کمال مطلق و گرایش به زیبایی) مورد تحلیل قرار گرفته‏اند. به فراخور بخش های پژوهش، از مدل های مفهومی و همچنین نمادگذاری های متعدد در جهت ارائه تحلیلی دیدگاه ها بهره گیری شده است.
    کلید واژگان: گرایش‏های فطری, تصمیم گیری, فلسفه تصمیم, علامه طباطبائی
    Mehran Rezaei, Seyyed Mahdi Emamjom`Eh, Mohammad Bidhendi
    The philosophy of decision is a new field of study. In this regard, providing a coherent and integrated analysis of "the process of influencing the innate tendencies in decision making" is a new and important topic. This research, therefore, is an attempt to study the question: what may be regarded as the part of human natural tendencies decision-making on the basis of Allameh Tabatabai`s view? As made clear in the paper by analyzing the content of Allamah Tabatabai`s works, these tendencies, attracting human mind, affect one`s decision-making. The two variables, "the rate of emergence" and "the amount of presence" of the tendencies, may be taken as being notable. Presenting a conceptual model of "components of the gradational influence of a natural tendency in decision making" may be taken as the output of this analysis. These tendencies are a "measure" for decision making. In the case study, the functions of several examples of tendencies (tendency to truth, tendency toward absolute perfection and a tendency toward beauty) have been analyzed. According to the research sections, various conceptual models as well as multiple symbols have been used to provide an analytical perspective.
    Keywords: Natural Tendencies, Decision-Making, Philosophy of Decision, Allameh Tabataba'i
  • محمد جواد ذریه، محمد بیدهندی *، جعفر شانظری
    با توجه به نظام وارگی تفکرصدرایی، بحث و بررسی معناشناختی عقل عملی و نظری، ذیل موضوع نفس شناسی مورد توجه ملاصدرا قرار گرفته است. در این مقاله با روی آوردی توصیفی تحلیلی، به تبیین آرای ملاصدرا در حوزه معناشناسی عقل عملی و عقل نظری و بررسی قلمرو معرفتی آنها پرداخته شده است. ملاصدرا عقل را از قوای نفس ناطقه دانسته و در بیان کارکرد آن، به دو قوه عالمه و عامله اشاره کرده است. او معتقد است این دو قوه هر چند دارای کارکردهای متفاوتی هستند اما بنحوی با یکدیگر تلازم دارند؛ عقل نظری با توجه به نقش ادراکی یی که در فهم کلیات دارد، در تامین مفاهیم پایه یی اخلاق و علم اخلاق نقش آفرینی میکند و عقل عملی بواسطه این مفاهیم پایه، به ادراک امور عملی جزئی میپردازد. ملاصدرا با مدرک دانستن عقل نظری در مفاهیم کلی، آن را منشا شکلگیری دو حکمت نظری و عملی میداند. در مورد عقل عملی نیز، نه بسان برخی از حکما عقل عملی را قوه یی صرفا عامله دانسته و نه مانند برخی دیگر، برای عقل عملی شانیتی همطراز با عقل نظری قائل است بلکه برای عقل عملی به نوعی ادراک جزیی توام با استنباط معتقد است.
    کلید واژگان: عقل نظری, عقل عملی, اخلاق, حکمت عملی, ملاصدرا
    Mohammad Javad Zorrieh, Mohammad Bidhendi *, Jafar Shanazari
    Given the systematic nature of his philosophy, Mulla Sadra has categorized his semantic study of practical reason and theoretical reason under the theme of philosophical psychology. Following a descriptive-analytic approach, this paper explains his views in the field of semantics of practical and theoretical types of reason and explores their epistemological realms. Mulla Sadra believes that reason is one of the faculties of the rational soul and refers to two theoretical and practical faculties in order to clarify its functions. He maintains that, in spite of their different functions, these two faculties are, in a way, concomitant with each other. Given its role in the perception of universals, theoretical reason provides the basic concepts for morality and ethics, and practical reason perceives particular practical affairs through such basic concepts. By considering theoretical reason as the perceiver of universal concepts, Mulla Sadra introduces it as the origin of the development of two theoretical and practical types of wisdom. Regarding practical reason, neither, like some philosophers, does he consider it to be a purely practical faculty, nor, like some others, does he equate it with theoretical reason in terms of status. Rather, he believes that practical reason is capable of a kind of particular perception along with inference.
    Keywords: Mulla Sadra, practical reason, theoretical reason, ethics, practical wisdom
  • محمد بیدهندی، رهام انصاری مهر*
    در نظریه های علمی امروز، جهان های فیزیکی بی شماری پیش بینی می شوند که در هر کدام، بسته به شرایط آغازین تصادفی خود، ممکن است قانون های فیزیکی متفاوتی حاکم باشند و مسیر تکاملی متفاوتی پیموده شود. ما نیز به تصادف در کسر بسیار کوچکی از این جهان ها زندگی می کنیم که شرایط مناسب برای پیدایش و تکامل زندگی تا رسیدن به موجودات هوشمند را دارند. این در حالی است که در فلسفه اولی، تصادف در آفرینش جهان هستی راه ندارد. آفرینش بر تعقل موجود مجرد استوار است؛ همچنین اصل ماده طبیعت به تبع وجود عقل های مجرد، همواره موجود است. جهان طبیعت سرآغاز زمانی ندارد؛ اما حوادث آن زمانمند هستند و پی درپی رخ می دهند. با این وصف، مفهوم آفرینش بر اصل جهان نیست؛ بلکه بر حوادث آن به کار می آید. در این گفتار، دو دیدگاه متمایز علمی و فلسفی یادشده در باب آفرینش جهان به تصویر و نقد کشیده می شود. در جمع بندی نهایی، چاره ای برای ربط دادن این دو دیدگاه و پاسخ گویی به پرسش عنوان مقاله، اندیشیده می شود.
    کلید واژگان: آفرینش, فلسفه اولی, نظریه نسبیت, نظریه کوانتوم, جهان های بی شمار
    Mohammad Bidhendi, Roham Ansarimehr *
    This article describes and criticizes two distinct scientific and philosophical views on creation of the World. In the final summation, a way is suggested for linking of these two views and answering to the title of the articles's question.
    Modern scientific theories predict a great many physical universes in which, depend on any random initial conditions, could be different laws of physics and different paths of evolution. We just happen to be in a very small fraction of these universes where some suitable conditions for coming and evolving of the life so far as the consciousness are satisfied. Whereas in the first philosophy, the coincidence has not any place in the creation of the World; there has always been the eternal origin of the World, and the creation is based on the intellection of incorporeal entities. On this basis, in the case of the existence emantation, it is considered a metaphysical structure wherein the necessary existence (God) reflects on his essence and the pure intellect _ who is also single and incorporeal_ is created or issued by that reflection. The pure intellect has some modes of plurality that make possible to be issued some large effects by him. But those modes are not so large that could be possible issued all creatures of the infra-intellects world. Thus it is necessary to be issued many intellects respectively inso far as the number of plurality is became sufficient for the the plurality of the infra-world of the intellects. The priority of any intellect to the next intellect is existential not temporal. To this credict, there has always been the principle of the Nature's material, following the existence of the final intellect; the Nature has not a beginning in time, but its events occur temporal and successive. As described, in first philosophy, the concept of creation is not applies to the principle of the Universe but to its events.
    In contrast, the modern scientific and empirical evidences indicate the limitation of the age of the present (matterial) universe. According to the genuine scientific theories on creation of the world _ whether the bouncing models in which our universe undergoes cycles of expansion and recollapse with the physical constants being changed at each bounce or the inflationary scenario that predict a numerous parallel universes each with own fine-structure constant _ do not seem to be any causal relationship between one universe events and other universes ones.
    Numerous universes scenario, in principle, is not a scientific theory but a prediction of the science that we perhabs never could perform any experimental measurement on it. It also maybe some religiouses suppose it as a modern secular science's response to the smart and precise design of God in creation of the World. Nevertheless, consider that there is an entirely metaphysical version of the numerous universes scenario: If we believe in the existence of First Origin (God), then we agree with the creation by the intellecion and, following it, we accept the existence of the incorporeal intellects world, we could also agree with the possibility of existence of numerous universes, and why is that? For a simple reason that whatever we finite creatures could think or imagine, an intellect of the intellects world thinks before (from the eternity): From the one to multi-dimensional spaces to the idea of ​​an infinite number of quantum paths, and to every idea and theory that will be later appeared in the human’s thought and imagination. And as it has been discussed, in the incorporeal intellects world, reflection on a thing is equal to being of that thing, provided that its existence is compatibe with the immediate perceptions such as the principle of non-contradiction.
    It is well known that Albert Einstein, the discoverer of the theories of relativity, said that God does not play dice. In other words, the creation of the world is not a coinsidence. Accordig to the first philosophy, this maxim is all right in emantation of the incorporeal intellects – that are some necessaries of the First Origin’s essence, from some interpretation. However, as is discussed by this article, the structure of our physical world as seen by us is formed by coincidence and it has caused any distinction between our universe and other (prabable) universes.
    Accordingly, if we believe in the existence of the incoporeal intellects world _ beyond the Nature _ we can say in response to the question of the article title: Creation of the World, both intellection and coinsidence; intellection for the emantation of the incorporeal and timeless intellects, and coincidence for the various fine-structure constants of different physical worlds.
    Keywords: Creation, first philosophy, relativity theory, quantum theory, multi-universes
  • مهران رضایی، سیدمهدی امامی جمعه، محمد بیدهندی
    «تصمیم گیری» از مهمترین محورها در زندگی انسان است؛ ولیکن در مباحث فلسفی، کمتر مورد توجه بوده است. مسئله این پژوهش این است که بر مبنای تحلیل آرای فلاسفه متعالیه (با محوریت ملاصدرا، علامه طباطبایی و استاد مطهری)، چه الگویی از تصمیم گیری، قابل طراحی و ارائه است. روش گردآوری داده ها، کتابخانه ای و روش پژوهش، تحلیل محتوای کیفی است. طبق یافته های پژوهش، مولفه های مختلف اعم از ساحات سه گانه انسانی (ساحتهای شناختی، عاطفی و رفتاری) و ابعاد آنها در تصمیم گیری انسان تاثیرگذار است، اما تحلیل الگوی تصمیم گیری، باید جامع و با لحاظ همه این مولفه ها در معیت یکدیگر باشد. هر کدام از این مولفه ها، مطلوب مخصوص به خود را دارد و در «فاعل تصمیم» به سمت آن، کشش ایجاد می کند؛ کشش هایی که بعضی همسو و بعضی غیر همسو (متعارض) است و هم چنین از لحاظ شدت و قدرت متفاوت است. در نهایت، طبق الگو و نظریه پژوهش، موازنه «مجموع کشش ها»، تعیین کننده تصمیم است؛ آن گزینه ای که مولفه های حامی آن، از قدرت و وزن بیشتری برخوردار، و در نتیجه «مجموع کشش های ایجاد شده مولفه های حامی آن» بیشتر باشد، تصمیم خروجی خواهد بود. این تحلیل از تصمیم گیری در قالب الگوی مفهومی ارائه شده است که می توان آن را «نظریه وزن کشی ساحات و ابعاد انسانی در تحلیل الگوی تصمیم گیری» نامید.
    کلید واژگان: الگوی تصمیم گیری, حکمت متعالیه, فلسفه ملاصدرا, علامه طباطبایی, استاد مطهری
    Mehran Rezaei, Sayyed Mahdi Emami Jomah, Mohammad Bidhendi
    Decision-making is one of the most important aspects of human life; however, it has been neglected in philosophical discourse. The following question is handled in this research: “What kind model can be presented for decision-making based on the analysis of the ideas of transcendental philosophers such as Mulla Sadra, Allameh Tabatabaei and Allameh Motahhari?” This qualitative research follows library method for data collection and content analysis for analyzing the data. According to the research findings, various components of the three human aspects (cognitive, emotional and behavioral areas) and their components are effective in human decision-making. However, the analysis of decision-making model should be comprehensive, and all of its components must be taken into account. Each of these components involves its own attractiveness and draws the attention of decisionmakers. Some of these fascinations are consistent and some others are noncontiguous. They vary a lot in in terms of intensity and power. Finally, according to the findings of the research, it is the "total attraction balance" that governs the decision. The option whose components are more powerful and more substantial, and therefore its total attraction by the supporting components are more, can dominate the decision-making. This analysis of decision-making is presented in the form of a conceptual model called "human aspect measurement theory in the analysis of decision-making pattern".
    Keywords: model of decision-making, transcendental philosophy, the philosophy of Mulla Sadra, Allameh Tabatabai, Allameh Motahhari
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال