محمد زنده دل
-
یکی از تعابیر استنادشده در کتب فقهی در دلالت سنجی روایات، اصطلاح «قضیه فی واقعه» است که فقها با تکیه بر آن برخی از احادیث خاص را برای استنباط حکم کلی غیرقابل استدلال دانسته اند. در لابه لای کتب فقهی متقدمان به برخی از زوایای این اصطلاح اشاراتی شده است. در نوشته حاضر، که به روش کتابخانه ای و توصیفی تحلیلی انجام گرفته، نخست مفهوم و کاربرد و ثمره «قضیه فی واقعه» بررسی و سپس اشتباهات مرتبط با این اصطلاح تبیین شده است. دلالت حدیث بر فعل معصوم یا حکایت فعل توسط معصوم، عدم قصد تشریع از فعل و حکایت فعل و عدم قابلیت جمع عرفی، ازجمله مقومات «قضیه فی واقعه» است. صدور فعل در پاسخ به سوال راوی و اشاره راوی به استمرار فعل توسط معصوم، ازجمله قراینی است که دلالت می کند فعل یا حکایت فعل در مقام تشریع و تبیین حکم شرعی صادر شده است.کلید واژگان: قضیه فی واقعه, فعل معصوم, حکایت فعل, حکم شرعی کلیOne of the expressions cited in jurisprudential books for understanding and validity of hadiths is the term “Qażīya fī Wāqiʿa”, based on which the jurists consider some specific hadiths as Unathority for deriving general rulings. A number of references are made in the works of early jurisconsults that refer to some aspects of this term. The present study, carried out using the descriptive-analytical method and through library research, will first analyze the meaning, application, and implications of “Qażīya fī Wāqiʿa”, and then debunk the errors related to the term. The components of “Qażīya fī Wāqiʿa” include the indication of a ḥadīth regarding the actions of the Maʿṣūm (infallible), the narration of action by the Maʿṣūm (infallible), the lack of intent for legalization and the narration of action, and the inability to reconcile with common understanding. The issuance of Actual Sunnah in response to a narrator’s question, and the narrator mentioning the continuation of Actual Sunnah by the Maʿṣūm (infallible) are some of the indications revealing that the Actual Sunnah was made with the intent of legalizing (Tashrīʿ) and clarifying a legal ruling.Keywords: Qażīya Fī Wāqiʿa, The Maʿṣūm (Infallible)’S Action, Narration Of Actual Sunnah, General Legal Ruling
-
فصلنامه فقه و اصول، پیاپی 135 (زمستان 1402)، صص 69 -103
از موارد دخیل در الغای خصوصیت، قاعده ترک استفصال است که مفید تعدی حکم از مورد سوال راوی است. در برخی از احادیث، سوال راوی مجمل است و این قابلیت وجود دارد که عقل از اجمال سوال و ترک استفصال معصوم، عمومیت حکم را استنباط کند. در کتب اصولی متقدمان، به برخی از زوایای قاعده اشاره شده است. برای تعیین گستره ترک استفصال در استنباطات فقهی لازم است تحلیل درستی از این قاعده صورت پذیرد و ارکان و مجاری و نحوه استنباط عموم و مقدار دلالت آن بررسی شود. از پیگیری این موضوع در منابع فقهی و اصولی به روش توصیفی و تحلیلی این نتایج به دست آمده است: اولا، ارکان ترک استفصال عبارت اند از: سبقت سوال راوی، امکان عمومیت جواب و وجود احتمال در سوال؛ ثانیا، ترک استفصال بیشتر در احادیث افتایی جریان دارد و استقلال و عدم استقلال جواب معصوم، تاثیری در استنباط عموم از ترک استفصال ندارد؛ ثالثا، غرض سایل و عدم تساوی محتملات سوال، نقش تعیین کننده ای در قلمرو عموم ترک استفصال دارد. سرانجام اینکه عموم ترک استفصال، استنباطی و ضعیف است. دلیلی وجود ندارد که استفصال معصوم مفید انحصار و اختصاص حکم باشد.
کلید واژگان: ترک استفصال, استنباط, سوال راوی, احتمالOne of the factors involved in the abolishing of property is the principle of Tark-i ʾIstisfṣāl, which helps the generalizing of the verdict beyond the specific matter questioned by the narrator. In some Ḥadīths, the narrator’s question is general and it is possible to logically infer the generality of the verdict based on the generality of the question and by omitting the specifications of the Maʿṣūm (infallible). Some aspects of the principle have been mentioned in the foundational (Usūlī) books of early Juriconsults. In order to determine the scope of Tark-i ʾIstisfṣāl, a proper analysis of the principle is needed. Similarly, the components, channels, methods of inferring used by the general public, and the principle’s scope of application should be analyzed. Pursuing this topic in jurisprudential and foundational (Usūlī) sources by employing the descriptive-analytical method has revealed the following results First, the components of Tark-i ʾIstisfṣāl consist of the antecedence of the narrator’s question, the possibility of generalization for the answer, and the existence of probability in the question. Second, Tark-i ʾIstisfṣāl is more prevalent in ʾIftāyī (precautionary) Ḥadīths, and the independence or lack of independence of the Maʿṣūm (infallible)’s answer does not influence the general application of the principle. Third, the questioner’s intention and the inequality of probabilities plays a determining role in the scope of generality in Tark-i ʾIstisfṣāl. Finally, the generality of Tark-i ʾIstisfṣāl is inferred and weak. The specificity of Maʿṣūm (infallible) is does not necessarily help the exclusiveness or specificity of the verdict.
Keywords: Tark-i ʾIstisfṣāl, inferring, the narrator’s question, Probability -
از قواعد پرکاربرد در استنباط احکام، «العبره بعموم اللفظ لا بخصوص السبب» است که فقیه را در شناسایی قلمرو حکم یاری می رساند. اغلب روایاتی که دربردارنده حکم عام است در پاسخ به سوال خاص راوی صادر شده است و اینکه معیار در این گونه احادیث، عمومیت پاسخ معصوم است یا خصوصیت سوال راوی، مدنظر و محل بحث است. سوال راوی به عنوان یکی از اسباب صدور حدیث این قابلیت را دارد که جواب عام معصوم را تحدید کند، ولی قاعده «العبره» بر عمومیت و شمول پاسخ دلالت می کند. این نوشتار به روش توصیفی تحلیلی می کوشد با تامل در نظریات اصولی و بررسی واکنش فقیهان در مواجهه با قاعده «العبره»، تصویر دقیقی از این قاعده و مجاری آن پیش روی مخاطبان قرار دهد. حاصل پژوهش اینکه قاعده «العبره» نقش مهمی در توسعه احکام شرعی دارد و ابزاری ظهورساز شناخته می شود. اجماع قولی و عملی، سیره اهل بیت و ادله حجیت ظواهر برای اعتبار این قاعده کفایت می کند و ازجمله مقومات این قاعده عبارت اند از: مسبوق بودن کلام معصوم به سوال، استقلال جواب معصوم و عدم مخالفت آن با قواعد شرعی.کلید واژگان: «العبره» بعموم اللفظ, سوال راوی, سبب حکم, خصوصیت موردOne of the most widely used rules in the inferring rulings is Al-ʿIbrah bi ʿUmūm al-lafẓ, lā bi khusūs al-sabab, which helps the jurist in identifying the scope of the ruling. Most of the aḥadīth that contain a general ruling have been issued in response to the narrator's specific question, and whether the criterion in such aḥadīth is the generality of the answer of the infallible Imām or the nature of the narrator's question is a matter of debate. The narrator's question, as one of the reasons for the issuance of the ḥadīth, can restrict general answer, but the rule of Al-ʿIbrah emphasizes the inclusion of the answer. This article tries to present a detailed picture of this rule and where the rule is applied to the audience by reflecting on the basic theories and examining the reaction of the jurists to the rule of Al-ʿIbrah using a descriptive-analytical method. The result of the research is that the rule of Al-ʿIbrah plays an important role in the development of Sharīʿah rules and is known as a revealing tool. Verbal and practical consensus, the Sīrah of Ahl al-Bayt, and the evidence of authenticity of Ẓavāhir suffice to establish the validity of this rule, and among the essential elements of this rule are: the Infallible's word preceding the question, the independence of Infallible’s answer, and its non-contradiction with Sharīʿah rules.Keywords: Al-ʿIbrah in general, Narrator's question, reason for the ruling, case characteristics
-
کمتر بابی در منابع روایی است که حداقل یک مورد از تعارض احادیث در آن وجود نداشته باشد. ازین رو، همواره رفع تعارض اخبار، دغدغه فقیهان بوده و تلاش هایی با هدف جمع عرفی و ترجیح میان احادیث صورت گرفته است. در این میان نقش سوال راوی در جمع احادیث و اعمال مرجحات مورد غفلت بوده است.این نوشتار با روش توصیفی- تحلیلی می کوشد به جایگاه سوال راوی در باب حل تعارض اخبار بپردازد. سوال راوی نشانه اهتمام راوی، در نقل حدیث و قراین مرتبط با آن است و صلاحیت دارد تعارضات ناشی از توهم اتحاد موضوع را رفع کند. سوال راوی قرینه متصل بر اخص بودن یک حدیث بر دیگری و گاه اقربیت مضمون یک حدیث بر دیگری و از منابع مهم استخراج فهم راوی، ارتکازات، افکار و توهمات راوی و سیره های موجود در عصر معصومان و سایر قراین موثر در استنباط حکم شرعی است.
کلید واژگان: ترجیح, جمع عرفی, راه های حل تعارض, قرینه سوال, راویThere are few chapters in narrative sources that do not have at least one case of conflicting hadiths. Therefore, solving the conflict of hadiths has always been the concern of jurists, and efforts have been made for the purpose of conventional combination and preference among hadiths. In the meantime, the role of the narrator’s question in the collection of hadiths and implementation of preferences has been neglected.This article tries to address the narrator’s question in the context of solving the conflict of hadiths by using the descriptive-analytical method. Narrator’s question is a sign of the narrator’s diligence in narrating the hadith and the evidences related to it, and it has the authority to resolve the conflicts caused by the illusion of unity of the subject. The narrator’s question is an uninterrupted indication to the specificity of one hadith over another and the closeness of the content of one hadith to another, and is among the important sources of extracting the narrator’s understanding, the narrator’s conjectures, thoughts and illusions and the sīras existing in the era of the Infallibles and other effective evidences in drawing inferences of the legal injunction.
Keywords: indication of the narrator’s question, ways to resolve conflict, conventional combination, preference -
از عناصر موثر در تشخیص درست معنای حدیث، دقت و مطالعه در چگونگی فهم و برداشت راوی آن است. فهم راوی گونه های متفاوتی دارد و فقیه می تواند آن را از طرق مختلف استخراج کند. تاثیر درخور توجه فهم راوی در استنباطات فقهی سبب شده تا این عنصر از دیرباز مدنظر فقیهان و محدثان شیعه قرار گیرد؛ اما اصولیان مباحث نظری مانند حجیت آن را اصلا به بحث نگذاشته اند.این نوشتار با رویکردی توصیفی تحلیلی درصدد است با محوریت احادیث افتایی، به تجزیه و تحلیل فهم راوی بپردازد و اصول حجیت فهم راوی را بیان و در مواردی نقد و اثبات کند که فهم راوی، اجتهاد شخصی وی به شمار نمی آید و نیز شرایط حجیت فهم راوی و به دوربودن آن از قلمرو اجتهادات شخصی را بررسی می کند.فهم و برداشت عرفی راوی، جزء اخبار حسی و بر طبق اصول عقلاییه در محاورات است و از اعتبار کافی برخوردار است. از مصادیق فهم عرفی عبارت اند از: تعیین مشارالیه کلام امام، تفسیر فعل معصوم، تعیین مرجع ضمیر در احادیث مضمر، ذکر مصداق برای حدیث و برداشت های استخراج شده از سوال راوی.اجتهاد شخصی و اخبار حدسی راوی درخور اعتماد نیست و در فرض شک در حسی یا حدسی بودن برداشت راوی، اصل در حسی بودن گزارش راوی است.
کلید واژگان: فهم راوی, حجیت فهم راوی, سوال راوی, فهم عرفی, اجتهاد راویOne of the effective elements in correctly recognizing the meaning of the narration is carefully studying how the narrator understands it. The narrator's understanding has different types and the jurist can extract it in various ways. Also, since playing a great role in jurisprudential inferences, it has long attracted the attention of Shiite jurists and traditionists. However, fundamentalists have not discussed theoretical issues such as its authority at all. Using a descriptive-analytical method, and based on Iftāyī (religious decree) hadiths, this article tries to analyze the narrator's understanding and express the principles of its authority and criticize and prove in some cases that the narrator's understanding is not considered his personal Ijtihad (independent reasoning). Moreover, it examines the conditions regarding the authority of the narrator's understanding as well as its falling outside the scope of the personal Ijtihads. The narrator's customary understanding or perception is part of sensory news and in accordance with rational principles in conversations and has sufficient credibility. Determining the mushārun ʾIlayh (referent) of the Imam's words, interpreting the infallible act, determining the pronoun reference in the Muḍmar hadiths, mentioning examples for the hadith and the perceptions extracted from the narrator's question, are examples of customary understanding. The narrator's personal Ijtihad and conjectural news are not reliable, and if there is any doubt as to whether the narrator's perception is sensory or conjectural, the principle is that the narrator's report is sensory.
Keywords: Narrator's understanding, Authority of the narrator's understanding, Narrator's question, Customary understanding, Narrator's Ijtihād -
فصلنامه فقه، پیاپی 111 (پاییز 1401)، صص 184 -217
از عناصر تاثیرگذار در استنباطات فقهی، ارتکازات است که کاربرد زیادی در موضوع شناسی، حکم شناسی، موضوع سازی، استخراج سیره های متشرعه و تقویت دلالت حدیث دارد. فقیهان و به خصوص متاخران، متوجه این واقعیت بوده و در مواردی استنباطات خودشان را به ارتکازات مستند کرده اند. اصولیان نیز در برخی موارد به حقیقت ارتکازات و تاثیر آن اشاره کرده اند. با این وجود، تاکنون بحثی درباره منابع استخراج ارتکازات صورت نگرفته است. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی کوشیده است تا با بررسی و ریشه یابی ارتکازات مورداستناد در فقه، به نقش سوال راوی در استخراج ارتکازات و تاثیر این ارتکازات در استنباطات فقهی بپردازد. یافته های تحقیق نشان داد که ارتکازات، همان باورهای مغفول است که اگر شخص ملتفت آن شود و آن را بیابد، به مرحله وجدان می رسد. تقریر معصوم برای اعتبار ارتکاز سایل کفایت می کند. سوال راوی مهم ترین منبع استخراج ارتکازات است. ظهور احادیث شرعی تحت تاثیر ارتکازات است. ارتکازی بودن مدلول حدیث می تواند موثر در دلالت شناسی آن باشد. گاهی ارتکاز موضوع ساز است. ارتکازات صلاحیت دارند بیان گر رفتار جامعه در عصر معصومان و سیره های متشرعان باشد.
کلید واژگان: سوال راوی, ارتکاز, سیره, استنباط, فقهJournal of fiqh, Volume:29 Issue: 111, 2022, PP 184 -217One of the influential elements in jurisprudential inferences is Irtikazat (the points which can be focused on by the jurists, Usul scholars or narrators), which is widely used in subject studies, ruling studies, subject creation, extracting legal sirehs (lifestyles), and strengthening the implications of hadith. The jurists, especially the later ones, have been aware of this fact and have documented their inferences to the irtikazat in some cases. Usul scholars have also pointed out the truth of irtikazat and its effects in some cases. However, so far there has been no study on the sources of extracting irtikazat. This paper, via using a descriptive-analytical method, has tried to examine and find the origins of the documented irtikazat in Islamic jurisprudence, to deal with the role of the narrator's question in extracting irtikazat and the effect of these irtikazat in jurisprudential inferences. The findings of the study suggested that irtikazat are the neglected beliefs that if a person realizes and finds it, it reaches the stage of conscience. The Infallibles' handwriting (documents written by the Fourteen Infallibles) is sufficient for the validity of the questioner's irtikaz. The narrator's question is the most important source of extracting irtikazat. The emergence of Sharia hadiths is under the influence of irtikazat. The causes of the hadith as an irtikaz can be effective in identifying its argument. Sometimes, irtikaz can create subjects. irtikazat have the ability to express the behavior of the society in the age of the Infallibles and the sirehs of the legislators.
Keywords: Narrator's question, irtikaz, Sireh, Inference, Islamic jurisprudence -
از عناصر موثر در تشخیص دلالت احادیث، ملاحظه فهم و برداشت راوی است که از دیرباز مورد توجه محدثان و فقیهان شیعه بوده است. هر چند اندیشمندان عرصه حدیث در استخراج فهم راوی ابتکاراتی از خود نشان داده اند و به طور پراکنده در ضمن شرح حدیث و استدلال های فقهی به برخی از زوایای این بحث پرداخته اند، اما مباحث نظری مربوط به شیوه های استخراج فهم راوی و نقش آن در استنباط حکم همواره مورد غفلت بوده است. این نوشتار با رویکردی توصیفی تحلیلی تلاش می کند تا با تامل در احادیث مربوطه و نمونه های فقهی، شیوه های استخراج فهم راوی را به دقت مورد مطالعه قرار دهد. تغییر سیاق جملات در حدیث واحد، درج روایت در سیاق احادیث یک باب، ملاحظه سوال راوی، شناسایی جملات دارای شبهه تردید، توجه به عنوان بابی که حدیث در آن ذکر شده، اتحاد راوی در احادیث متعارض و بررسی احادیث متضمن حکایت فعل از روش ها و منابع مهم استخراج فهم راوی است.کلید واژگان: فهم راوی, شیوه های استخراج فهم, استنباط, حکم شرعی
-
بخش وسیعی از روایات احکام، در پاسخ به پرسش هایی است که راویان یا حاضران از معصومین(پرسیده اند. این واقعیت به جهت کارکردی که در استنباط حکم شرعی دارد همواره مورد توجه فقها و اصولیان بوده است؛ اما مسیله ناهمگونی پاسخ معصوم با پرسش پرسشگر، هیچ گاه مورد بحث قرار نگرفته است. پژوهش حاضر به روش توصیفی-تحلیلی می کوشد تا به اتکای مراجعه به کتب روایی، فقهی و اصولی و گردآوری اسناد کتابخانه ای، نخست، گونه های ناهمگونی پاسخ معصوم و پرسش پرسشگر را مورد نقد و بررسی قرار دهد و در ادامه به علل رخداد این ناهمگونی اشاره کند. ناهمگونی در توسعه و تضییق حکم، تکلیفی و وضعی بودن حکم و ظاهری و واقعی بودن آن، نمونه هایی از ناهمگونی پرسش و پاسخ است. تعلیم قواعد عمومی، اعتماد به اجتهاد و استنباط پرسشگر، اشاره به علت حکم، اشاره به معیار و ملاک حکم، عدم قابلیت پرسش، دانش معصوم به هدف پرسشگر، عدم قابلیت پرسشگر و تقیه از جمله علل صدور پاسخ ناهمگون با پرسش می باشد.
کلید واژگان: حکم ظاهری و واقعی, حکم تکلیفی و وضعی, تعلیم قواعد عمومی, تقیه, استنباط, علت حکم -
از عوامل مهم و تاثیرگذار در فهم درست احادیث فقهی به خصوص نوع إفتایی آن، سوال راوی است. بدون شک، صدور روایات معصومانb براساس عرف اهل محاوره بوده است، ازاین رو گاهی حدیث بدون ملاحظه پرسش راوی به کلی نا مفهوم است یا در فهم آن تردید وجود دارد. مطالعه سوال های راویان در رفع این گونه ابهامات کمک شایانی می کند. در مواردی پرسش راوی خود مانعی بر سر راه استنباط بوده است. از دیرباز فقیهان شیعه راهکارهایی جهت رفع برخی ابهامات ناشی از سوال راوی ارایه داده اند.این نوشتار با روش توصیفی تحلیلی می کوشد تا براساس واکنشی که فقها در مواجهه با پرسش راوی داشته اند، نقش برجسته سوال راوی در ابهام زدایی و احیانا ابهام افزایی را به دقت مورد مطالعه قرار دهد.ملاحظه مثال های مذکور در سوال راوی، توجه به نوع پرسش های یک باب و دقت در برخی کلید واژه ها که در ضمن سوال راوی آمده است، از مهم ترین روش های به کار گیری پرسش راوی در رفع ابهام بوده است و تکرار سوال و تعدد سوال و ذکر سبب به همراه سوال از موارد ابهام افزایی سوال راوی به شمار می آید.مقارنه بین احادیث هم مضمون، ملاحظه دسته بندی اصحاب حدیث و التفات به شخصیت و موقعیت راوی از مهم ترین راهکارهایی است که به کمک آن می توان ابهامات نشات گرفته از سوال راوی را رفع کرد.کلید واژگان: سوال راوی, احادیث فقهی, ابهام زدایی حدیث, ابهام افزایی حدیث, احادیث إفتاییOne of the important and influential factors in understanding the jurisprudential hadiths is the question of the narrator and it is considered as the strongest analogy in removing the ambiguity of the jurisprudential hadiths. The issuance of narrations by the infallibles is based on the custom of the colloquialists and without considering the question of the narrator, it is either completely incomprehensible or there is doubt in understanding it. Studying the narrators' question helps to dispel such ambiguities. In some cases, the narrator's question has been an obstacle to inference. Shiite jurists have long offered solutions to some ambiguities arising from the narrator's question.This article uses a descriptive-analytical method to carefully study the prominent role of the narrator's question in disambiguation and possibly ambiguity based on the reaction of jurists in the face of the narrator's question.The question of the narrator is the best analogy in removing the ambiguity of the jurisprudential hadiths, so that if the narrations are considered without asking the narrator, most of the hadiths will be excluded from the circle of jurisprudence and jurisprudence. The narrator's question plays an important role in interpreting the sentences, explaining the contents, identifying the gender and type of sentence, and recognizing the restrictions in the religious hadiths. In some cases, the complexity of the question, incomplete quotation or omission of the question has caused the transmission of ambiguity to the words of the innocent. Comparison between similar hadiths, considering the classification of hadith companions and paying attention to the personality and position of the narrator is one of the most important solutions that can be used to resolve the ambiguities arising from the narrator's question.Keywords: Question of the narrator, jurisprudential hadiths, disambiguation of hadith, ambiguity of hadith
-
مدیریت زنجیره تامین خون، یکی از چالش های مهم سیستم های بهداشت و درمان است. مکان یابی صحیح پایگاه های اهدای خون نقش کلیدی در بهینه سازی زنجیره تامین خون دارد. بروز اختلال در محل استقرار پایگاه های اهدای خون و از دسترس خارج شدن آن ها به دلیل وقوع شرایط بحرانی تاثیر منفی روی عملکرد زنجیره می گذارد. در این مقاله یک شبکه بهینه سازی زنجیره تامین خون که شامل سه بخش اصلی نقاط تامین (اهداکنندگان خون)، پایگاه های اهدای خون (ثابت و سیار) و نقاط تقاضا (بیمارستان) است پیشنهاد می شود و با ارائه یک مدل برنامه ریزی تصادفی، به مکان یابی پایگاه های اهدای خون و تخصیص اهداکنندگان به آن ها با در نظر گرفتن اختلال در محل استقرار می پردازد. در ادامه، به دلیل NP-Hard بودن مدل، با استفاده از الگوریتم تقریب میانگین نمونه (SAA) به حل آن و تجزیه و تحلیل نتایج محاسباتی پرداخته می شود.
کلید واژگان: مدیریت زنجیره تامین خون, مکان یابی, پایگاه اهدای خون, اختلالBlood supply chain management is one of the main challenges in healthcare system. Optimal location of blood donation camps is one of the key factors in optimizing the blood supply chain. Disruption in location of blood donation camps because of disasters will have a negative impact on the entire supply chain. This paper develops a generalized network optimization model for the complex supply chain of human blood، that consists of blood donation camps، collection sites، disposal sites as well as points of demand and a stochastic programming formulation for the location of blood donation camps with unreliable facilities is presented. This model determines the location of blood donation camps and the number of transfused blood units taken under different scenarios between the components of supply chain. A sampling-based algorithm called sample average approximation algorithm is used to approximately solve this model and present the computational results.Keywords: Blood supply chain management, Location, Blood donation camps, Disruption -
-
پدیده های اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی در جامعه متاثر از هم می باشند و توسعه در یک بخش ممکن است باعث تحولاتی دردیگر بخشها شود ، لذا در این مقاله سعی شده است ضمن ارایه یک متدولوژی علمی - کاربردی ، نحوه و میزان تاثیر گسترش یک پدیده خاص مانند توسعه مخابرات برتوسعه دیگر بخشهای اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی مورد ارزیابی و سنجش قرا گیرد . پس از تعریف مفهوم توسعه و طبق متدولوژی ارایه شده ، ضمن انتخاب شاخصهای قابل اندازه گیری از ابعاد مختلف آن ، پدیده مورد شناسایی قرار گرفته و شاخصهای کمی گسترش آن ، تعیین و اطلاعات مربوطه از منابع معتبر جمع آوری می شود. سپس ، از طریق تحلیل همبستگی ، شاخصهای توسعه اقتصادی را که همبستگی بالایی با شاخصهای پدیده مورد نظردارند ، انتخاب می شوند و روند تغییرات هرشاخص در قالب یک سری زمانی مورد بررسی قرار می گیرد و معادله هایی بر حسب شاخصهای توسعه این پدیده تشکیل می شود. سرانجام ، با استفاده از تکنیک برنامه ریزی خطی ، مقادیر بهینه ای از شاخصهای توسعه پدیده مورد بررسی را طوری بدست می آوریم که ضمن دستیابی با مقادیر پیش بینی شده شاخصهای توسعه اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی ، هزینه توسعه پدیده مورد نظر را به حداقل برساند.
کلید واژگان: همبستگی, مخابرات, توسعه اقتصادی, ایران, متدولوژی, بهینه سازی ریاضیThere deems to be an interaction among economic, social, cultural phenomenon. Where an improvemnt in one area may lead to an evolutionary growth in the others. This paper attempts to introduce an applied methodology for the evaluation of the impact and effectiveness of the expansion of the communication sector on various sections of Iranian economy. An introductory definintion of the methodology is followed by selection of quantifiable variables and indices. Offical data is employed for testing and application of the hypothesized model. A statistical correlation analysis model is constructed to evaluate the effects of poroposed indices on Economic delevopment index in a time series analysis. Behavioral equations are then utilized in linear prosramming system, in order to optimize the growth capacity of communication sector for the overall socio-economic development. Thus the pursuit of development targets are examined through minimizing the cost of development of the communication sector. grounds; first, it is argued that effective factors in such a function have not been directly derived from utility maximization. Second, the factors in the aggreate import demand, are non-stationary.The objective of this article is to investigate these problems the case of import demand function of the Iranian economy. An intertemporal utility optimization model was used, and an import demand function was obtained. the determinants were the relative prices and an activity index variable "GDP minus export". The results of the analysis indicate that the relative prices do react less in the import demand function of Iran. Findings are identical for the long-run and short-run analysis. Generally, the effects of the income factor-theough the active variable- do react more and are emphasized. Thus, the adjustment of the balance of payments through the elasticites approach deems to be rather uncertain and inappropriate. Since the 196jOs there has been a greater emphasis on money endogeneity, however, specially among Post-Keynesians and RBS economists. According to post-keynesians, as a result of both growth in real economic activities, and cost pressures, there would be greater for bank credits. Bank credits are used to pay for factor costs, wherefactor income itself , is again returned in part to build up bank deposits. Therefore an increase in real economic activity or a rise in prices would result in an increase money supply, thus making money supply endogenus. In this context, our study suggests that cost pressures can significantly explain the money suply changes in Iran
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.