محمدحسن رخشانی
-
زمینه و هدف
بیماری ایدز یک معضل بهداشت عمومی می باشد که برای پیشگیری آن انجام آزمون غربالگری پیشنهاد می شود. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر مداخله آموزشی مبتنی بر مدل فرایند اتخاذ احتیاط جهت انجام آزمون غربالگری HIV انجام شد.
مواد و روش هامطالعه نیمه تجربی بر روی 120 نفر از دانشجویان سال سوم و چهارم رشته ی پرستاری شهر سبزوار سال 2019 با روش نمونه گیری تصادفی انجام شد. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه ی محقق ساخته با روایی و پایایی مناسب شامل اطلاعات دموگرافیک، آگاهی و سازه های مدل فرایند اتخاذ احتیاط بود. جمع آوری اطلاعات قبل، دو هفته و دو ماه بعد از مداخله در گروه های مداخله و کنترل انجام شد. داده ها با استفاده از نرم افزار spss19 و آزمون های کای دو، تی مستقل، GEE و رگرسیون خطی چند متغیره تجزیه و تحلیل شد.
یافته هادر مطالعه ی حاضر 21/7، 35، 28/3، و 15 درصد دانشجویان به ترتیب در مرحله ی2، 3، 4و 5 بودند. بعد از مداخله 55 درصد از افراد در گروه مداخله به مرحله ی 6 (انجام رفتار) پیشرفت نمودند. مداخله ی آموزشی، 4% آگاهی، 6% حساسیت، 16% منافع درک شده و خودکارآمدی را افزایش داد. همچنین رفتار گروه مداخله را نسبت به کنترل بیش از 3 برابر بهبود بخشید (0/028=p).
نتیجه گیرینتایج مطالعه حاکی از آن بود که مداخله ی آموزشی به دانشجویان علی رغم این که در مراحل مختلف مدل جای گرفته بودند شانس اینکه به مرحله نزدیک تر به انجام رفتار قرار بگیرند را افزایش داد. بنابراین طراحی مداخلات آموزشی در پیشبرد گروه هدف از مراحل عدم درگیری یا تصمیم گیری برای انجام آزمایش به سمت انجام آزمایش اچ آی وی پیشنهاد می شود.
کلید واژگان: آزمون غربالگری اچ آی وی, مدل فرایند اتخاذ احتیاط, دانشجویان پرستاریBackground and ObjectivesAIDS is a public health problem for which screening tests are recommended for prevention. This study aimed to determine the impact of an educational intervention based on the precaution adoption process model on HIV screening.
Materials and MethodsA semi-experimental study was conducted on 120 third and fourth-year nursing students in Sabzevar city in 2019 using random sampling. Data collection tools, researcher-made questioner with appropriate validity and reliability, included demographic information, awareness, and constructs of the precaution adoption process model. Data was collected before, two weeks, and two months after the intervention in intervention and control groups. Data was analyzed using SPSS19 software and tests including Chi-square, independent t-test, GEE, and multiple linear regression.
ResultsIn the present study, 21.7%, 35%, 28.3%, and 15% of students were in stages 2, 3, 4, and 5, respectively. After the intervention, 55% of individuals in the intervention group progressed to stage 6 (action). The educational intervention increased awareness by 4%, sensitivity by 6%, perceived benefits by 16%, and self-efficacy. Additionally, the behavior of the intervention group improved more than three times compared to the control group (P=0.028).
ConclusionThe study results indicated that the educational intervention to students, despite being implemented at various stages of the model, increased the likelihood of them moving closer to the stage of performing the behavior. Therefore, designing educational interventions to promote the target group from stages of non-engagement or decision-making to HIV testing is recommended.
Keywords: HIV Screening Test, Precaution Adoption Process Model, Nursing Students -
مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سال بیست و هشتم شماره 2 (پیاپی 125، خرداد و تیر 1402)، صص 51 -61زمینه و هدف
یکی از روش های آماده سازی سرویکس برای القای زایمان استفاده از داروها است و استفاده از پروستاگلاندین ها و استرادیول یکی از انواع این روش ها است. این مطالعه با هدف مقایسه استرادیول و میزوپروستول برای آماده سازی سرویکس انجام شده است.
مواد و روش هامطالعه روی 100 زن باردار که جهت زایمان طبیعی با بیشاپ کمتر از چهارمراجعه کردند، انجام شد که با روش تصادفی در دو گروه شیاف میزوپروستول و کرم استرادیول قرار گرفتند و هردو ساعت معاینه و نمره بیشاب سرویکس و پیشرفت زایمان ثبت شد. اگر پس از 6 ساعت انقباض رحمی مناسب نبود، القا با اکسی توسین با روش مرسوم انجام می شد. در نهایت دو گروه از نظر پیشرفت نمره پیشاب، شروع انقباضات رحمی، طول مراحل زایمان، میزان سزارین و عوارض مادری و جنینی با استفاده از نرم افزار SPSS22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. p<0.05 به عنوان سطح معناداری در نظر گرفته شد.
یافته هانمره ی بیشاپ دو و چهار ساعت بعد، در گروه استرادیول از میزوپروستول بالاتر بود ( 0/05>P). نیاز به اکسی توسین در مرحله اول و دوم زایمان در گروه میزوپروستول نسبت به استرادیول بیشتر یود (0/001 =P). طول مدت مرحله ی اول در گروه میزوپروستول نسبت به استرادیول بیشتر یود ( 0/004=P) و بین طول مدت مرحله ی دوم، سوم و نوع زایمان تفاوت معنی دار آماری مشاهده نشد. ( 0/05<p) </p
نتیجه گیریازکرم استرادیول می توان جهت آماده سازی سرویکس والقای زایمان استفاده کرد. با این روش طول مدت مرحله اول زایمان کاهش می یابد و در عین حال عوارضی متوجه مادر و نوزاد نمی شود. با این شیوه می توان آمار سزارین را کاهش داد و به سلامت مادران و نوزادان کمک کرد.
کلید واژگان: پروستاگلاندین, استرادیول. نمره بیشاپ, نرم شدن دهانه رحمBackground and AimOne of the methods of preparing the cervix for induction of labor is use of drugs. Use of prostaglandins and estradiol is one of these methods. The aim of this study was to compare the effects of estradiol and misoprostol on cervical preparation.
Materials and MethodsThis study included 100 pregnant women with Bishop score of less than four who had referred for normal delivery. The participants assigned to groups of misoprostol suppository and estradiol cream by random method. The women were examined every two hours and cervical Bishop score and labor progress were assessed. If uterine contractions were not suitable after 6 hours, induction with oxytocin was performed by the conventional method. Finally, two groups were compared in relation to Bishop score, onset of uterine contractions, lengths of labor stages, rate of cesarean section, and maternal and fetal complications by use of SPSS22 software. p<0.05 was considered significant.
ResultsAfter two and four hours, Bishop scores were higher in the estradiol group than those in the misoprostol group (P<0.05). Need for oxytocin in the first and second stages of labor was more in the misoprostol group than in the estradiol group (P=0.001). The duration of the first stage in the misoprostol group was higher compared to that in the estradiol group (P=0.004) and there was no statistically significant difference between the lengths of the second and third stages and the type of delivery. (P > 0.05)
ConclusionEstradiol cream can be used to prepare the cervix for childbirth. Use of this method, can reduce the duration of the first stage of labor without any complications for mothers and babies. This method can reduce the rate of cesarean section and result in better health of the mothers and babies.
Keywords: Prostaglandin, Estradiol, Bishop score, Cervical ripening -
مقدمه
دیابت با افزایش خطر ابتلا به سرطان پستان ارتباط دارد. زمان بقای زنان مبتلا به سرطان پستان به علت ماهیت متاستاتیک بیماری علیرغم دریافت درمان های متعدد همچون شیمی درمانی، رادیوتراپی و... رو به کاهش است. این مطالعه با هدف بررسی رابطه دیابت و عوامل خطر مرتبط با بقای بیماران مبتلا به سرطان پستان در مراکز درمان سرطان انجام شد.
روش بررسیاین مطالعه به صورت توصیفی - تحلیلی انجام گرفت. بیماران با روش نمونه گیری تصادفی سیستماتیک منظم انتخاب، سپس در دو گروه دیابتی و غیردیابتی قرار گرفتند. اطلاعات بالینی 534 بیمار مبتلا به سرطان پستان در مراکز درمانی سرطان وابسته به دانشگاه علوم پزشکی مشهد جمع آوری و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و سپس بقای 5 ساله بیماران پیگیری گردید.
یافته هانتایج مطالعه نشان داد که بروز دیابت در سرطان پستان 7/12% بود. میانگین و میانه زمان بقا به ترتیب 95/9 و 00/13 سال بود. برای بررسی تاثیر دیابت بر زمان بقای بیماران مبتلا به سرطان پستان در حضور متغیرهای تاثیرگذار (سن، سن منارک، سن منوپوز و...) در مدل رگرسیون کاکس برازش و نتایج نشان داد که زمان بقای بیماران مبتلا به سرطان پستان دیابتی با غیردیابتی (758/0:HR- 334/1-431/0: 95%CI) (34/0=P)، تفاوت معنی داری ندارد. خطر مرگ بیماران با تشخیص سرطان پستان با گیرنده استروژن مثبت نسبت به بیماران دارای گیرنده استروژن منفی بر مبنای رگرسیون کاکس چند متغیره بطور معنی داری کاهش پیدا کرد، (314/0:HR- 907/0-109/0: 95% CI) و (03/0=P) در بیماران تحت درمان با متفورمین مخاطره مرگ به شکل معنی داری کم شده و زمان بقا افزایش یافته است (CI95%: 0/226 - 0/950, HR: 0/5) و (04/0=P).
نتیجه گیرینتایج مطالعه حاضر نشان داد که زمان بقای بیماران مبتلا به سرطان پستان در افراد دیابتی با افراد غیردیابتی تفاوت معنی داری ندارد. با توجه به نتایج مطالعه در پیگیری بقای 5 ساله، در بیماران دیابتیک مصرف متفورمین و در بین عوامل خطر بیماران با گیرنده استروژن مثبت میتواند باعث کاهش خطر مرگ گردد. لذا برنامه های غربالگری سرطان در گروه های در معرض خطر بالاخص در بیماران دیابتی و کنترل هایپرگلیسمی ممکن است بر زمان بقا موثر باشد.
کلید واژگان: دیابت, سرطان پستان, زمان بقا, متفورمینIntroductionDiabetes is associated with an increased risk of cancer. Because of the metastatic nature of cancer, the survival of women with breast cancer is decreasing despite receiving various treatments such as chemotherapy, radiotherapy, etc. The aim of this study was to investigate the relationship between diabetes and the risk factors related to the survival of breast cancer patients.
MethodsThis was a descriptive-analytical study. Patients were selected via systematic random sampling and then divided into diabetic and nondiabetic groups. Then the 5-year survival rate of patients was were compared.
ResultsThe mean and median for survival were 9.95 and 13.00 years. The risk of death in breast cancer patients positive for estrogen receptor was significantly reduced compared with patients negative for estrogen receptor (HR, 0.314; 95% CI, 0.109–0.907; P = 0.03).
ConclusionThe results of the study indicate that the survival of breast cancer patients in diabetics is not significantly different from non-diabeticsUse of metformin and estrogen receptor positivity is associated with higher 5-year survival rates in women with breast cancer. Therefore, cancer screening programs in high-risk groups, especially in diabetic patients, and hyperglycemic control may affect survival time.
Keywords: Diabetes, Breast Neoplasms, Survival Time, Metformin -
مقدمه
انجام اقدامات پیشگیرانه مانند آموزش و مهارت های پیشگیری کننده مردم برای حفاظت فردی در مناطق اندمیک، می باشد که این مطالعه با هدف تعیین پیشگویی کننده های رفتارهای پیشگیری کننده از لیشمانیوز جلدی در دانش آموزان براساس الگوی اعتقاد بهداشتی و مدل بزنف انجام شد.
مواد و روش هادر این مطالعه توصیفی-تحلیلی تعداد 379 نفر از دانش آموزان شهر نیشابور به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. برای جمع اوری داده از پرسشنامه ای استفاده شد که براساس الگوهای مورد بررسی طراحی و به صورت خود ایفاء تکمیل گردید.
یافته هاهمبستگی معنی داری 05/0p< بین تمام سازه های الگوهای مورد بررسی بجز حساسیت درک شده و آگاهی با قصد رفتاری مشاهده گردید. در مقایسه دو الگوی مورد بررسی سازه های الگوی بزنف در مجموع 32% و سازه های الگوی اعتقاد بهدشتی در مجموع 24% واریانس قصد رفتارهای پیشگیری کننده از لیشمانیوز را پیشگویی می کردند .
نتیجه گیریمیزان قصد و رفتارهای پیشگیری کننده از لیشمانیوز درجامعه مورد بررسی در حد متوسط بود که با توجه به آندمیک بودن بیماری در شهر نیشابور باید از طریق مداخلات آموزشی ارتقآء یابد. برنامه های اموزشی با هدف افزایش نگرش، هنجارهای انتزاعی، خودکارآمدی و منافغ درک شده و همچنین کاهش موانع درک شده می تواند در ارتقاء رفتارهای پیشگیری کننده از لیشمانیوز موثر باشد.
کلید واژگان: لیشمانیوز, الگوی اعتقاد بهداشتی, مدل بزنف, دانش آموزIntroductionPreventive measures such as training and preventive people skills are for personal protection in endemic areas that the aim of this study was to determine the predictors of preventive behaviors of cutaneous leishmaniasis in students based on Health Belief Model and BASNEF model.
Materials and MethodsIn this descriptive-analytical study, 379 students of Neyshabur city were selected and studied by multistage cluster sampling. A questionnaire was designed to collect data and was completed based on the study patterns.
ResultsSignificant correlation (P <.01) was found between all constructs of the models except perceived sensitivity and awareness with behavioral intention. Comparing the two models studied, the BASNEF model constructs predicted 32% of the total and the Behavioral belief model constructs 24% of the variance in intention to prevent leishmaniasis behaviors.
ConclusionThe prevalence of Leishmaniasis prevention behaviors in the studied community was moderate, which should be improved through educational interventions given that the disease is endemic in Neyshabur. Training programs aimed at enhancing attitudes, abstract norms, self-efficacy and perceived benefits as well as reducing perceived barriers can be effective in promoting leishmaniasis prevention behaviors.
Keywords: Leishmaniasis, Health Belief Model, BASNEF Model, Student -
اهداف
تب مالت یکی از مهم ترین مشکلات بهداشت عمومی درکشورهای در حال توسعه به ویژه در مناطق روستاییکه در تماس نزدیک با حیوانات هستند، می باشد. این مطالعه با هدف تعیین اثر بخشی مداخله آموزشی مبتنی بر تیوری انگیزش محافظت در ارتقاء رفتارهای پیشگیری کننده از تب مالت در دامداران کشاورز انجام شد.
مواد و روش هادر این مطالعه نیمه تجربی، تعداد 110 نفر از دامداران کشاورز (در دو گروه مداخله و کنترل) به روش نمونه گیری خوشه ای دو مرحله ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته متشکل از دو بخش، که سوالات بخش اول شامل سوالات دموگرافیک و سوالات بخش دوم، مربوط به آگاهی از کلیات بیماری و سوالات سازه های تیوری انگیزش محافظت بودند. پرسشنامه ها در سه مرحله قبل، بلافاصله و دو ماه بعد از مداخله تکمیل گردید. داده های به دست آمده در نرم افزار SPSS16 با استفاده از آزمون های آماری توصیفی و آزمون های آماری تحلیلی (من ویتنی، شاپیرو ویلک، کروسکال والیس، رگرسیون، آزمون دقیق فیشر و کای اسکویر) مورد تجزیه و تحلیل و مقایسه قرار گرفتند.
یافته هابعد از مداخله آموزشی میانگین نمرات آگاهی و تمامی سازه های تیوری انگیزش محافظت در گروه مداخله در فواصل مختلف زمانی نسبت به گروه کنترل در مجموع افزایش معناداری داشته اند (0.05>P). همچنین سازه های تیوری انگیزش محافظت، 66% از واریانس رفتارهای پیشگیری کننده را پیش بینی نمودند و از این بین خودکارآمدی و انگیزش مرتبط با رفتار قویترین پیش بینی کننده ها بودند.
نتیجه گیریاین مطالعه اثر بخشی مداخله آموزشی بر اساس تیوری انگیزش محافظت در اتخاذ رفتارهای پیشگیری کننده از تب مالت را تایید میکند. می توان از تیوری انگیزش محافظت به عنوان چارچوبی جهت طراحی مداخلات آموزشی به منظور پیشگیری بیماری تب مالت در گروه های پرخطر استفاده نمود.
کلید واژگان: بروسلوزیس, پیشگیری اولیه, مداخله آموزشی, دامداران, کشاورزAimsBrucellosis is one of the most important public health problems in developing countries, especially in rural areas closely related to animals. This study determines the effectiveness of an educational intervention based on Protection Motivation Theory on promoting preventive behaviors from brucellosis between the farmerchr('39')s ranchers in the comprehensive rural health center.
Materials & MethodsIn this quasi-experimental study, 110 ranchers of the farmer (in two groups of intervention and control) were selected by two-stage cluster sampling. The data collection instrument was a researcher-made questionnaire consisting of two parts; the first part included demographic questions, and the second part related to knowledge of the disease and the Protection Motivation Theory questions. The data were analyzed by SPSS 16 using Mann Whitney, Shapiro-Wilk, Kruskal-Wallis, Regression, Fisherchr('39')s Exact Test, and Chi-Square.
FindingsAfter the educational intervention, awareness and all protection motivation theory structures in the intervention group compared to the control group have increased significantly (p<0.05). Also, the structures of protection motivation theory predicted 0.66% of the variance of preventive behaviors, and among them, self-efficacy and motivation related to behavior were the strongest predictors.
ConclusionThis study confirms the effectiveness of an educational intervention based on the Protection Motivation Theory on adopting brucellosischr('39')s preventive behaviors.
Keywords: Brucellosis, Primary Prevention, Educational Early Intervention, Ranchers, Farmer -
مقدمه
ترس از زایمان موجب افزایش مداخلات مامایی، ایجاد عوارض برای مادر و جنین و یکی از عوامل مهم و تاثیر گذار در افزایش نرخ سزارین می باشد. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر برنامه کلاس های آمادگی برای زایمان کشوری بر ترس از زایمان طبیعی با ابزار ترس از زایمان ویجما انجام شد.
روش کاراین مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده طی سال های 97-1396 بر روی 132 زن نخست باردار در مراکز بهداشتی درمانی سبزوار انجام گرفت. افراد به طور تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. گروه مداخله در کلاس های آمادگی دوران بارداری شرکت کردند و گروه کنترل تنها مراقبت های معمول دوران بارداری را دریافت کردند. قبل و بعد از مداخله و 14 روز پس از زایمان، پرسشنامه ترس از زایمان ویجما ورژن A و B توسط مادران تکمیل گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 22) و آزمون های تی تست و تحلیل واریانس در اندازه گیری های مکرر انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنادار در نظر گرفته شد.
یافته هامیانگین نمره کل پرسشنامه و نمرات فاکتورهای پرسشنامه ترس از زایمان ویجما به غیر از فاکتور ترس از آسیب جنین در گروه مداخله به طور معناداری بالاتر از گروه کنترل بود (05/0>p). همچنین نمرات تمام فاکتورها به جزء ترس از آسیب به جنین در گروه مداخله از پیش آزمون به پس آزمون و پیگیری افزایش یافت (05/0>p). نمرات فاکتور ترس از آسیب جنین در گروه مداخله در پس آزمون و در گروه کنترل بعد از زایمان کاهش یافت و مقایسه میانگین ها تفاوت معنی داری را بین دو گروه نشان داد (01/0=p).
نتیجه گیریکلاس های آمادگی برای زایمان برگزار شده در سبزوار موجب افزایش ترس از زایمان شد، لذا محتوای این آموزش ها باید مورد بررسی قرار گیرد.
کلید واژگان: آموزش های دوران بارداری, بارداری, بعد از زایمان, ترس, زایمانIntroductionFear of childbirth increases obstetrical interventions, and causes complications for mother and fetus and is one of the important factors affecting the increased rate of cesarean. This study was performed with aim to investigate the effects of childbirth preparation classes program on fear of normal vaginal delivery measured with Wijma Delivery-Expectancy questionnaire.
MethodsThis randomized clinical trial study was performed on 132 nulliparous women in Sabzevar Health Centers during 2017-2018. The subjects were randomly divided into two groups of intervention and control. The intervention group participated in childbirth preparation classes and the control group received only the routine prenatal care. Wijma Delivery Expectancy Questionnaire (W-DEQ) Version A&B was completed before and after the intervention and 14 days after delivery by the mothers. Data were analyzed by SPSS software (version 22) and t-test and Repeated Measurement Variance Analysis. P<0.05 was considered statistically significant.
ResultsThe mean total score of questionnaire and all the factors except the fear of fetal injury were significantly higher in the intervention group than the control group (p <0.05). Also, the scores of all factors except fear of fetal injury increased in the intervention group from pre-test to post-test and follow-up (P <0.05). The scores of fear of fetal injury in the intervention group decreased in post-test while in the control group decreased after childbirth; comparison of means showed difference between two groups (p=0.01).
ConclusionChildbirth preparation classes held in Sabzevar increased the fear of childbirth. Therefore, the content of this training course must be assessed.
Keywords: Childbirth, fear, Postpartum, pregnancy, Prenatal training -
زمینه و هدف
بیگانگی شغلی با پیامدهای منفی در سطح کارایی کارکنان و سازمان مرتبط است. با توجه به اهمیت نقش پرستاران در سیستم بهداشتی درمانی، این پژوهش با هدف تعیین ارتباط درک از ویژگی های شغلی و حمایت سازمانی با بیگانگی شغلی پرستاران شاغل در بیمارستان های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی سبزوار انجام شده است.
مواد و روش هاپژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی تحلیلی از نوع مقطعی در سال 1397 می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل پرستاران بیمارستان های دانشگاه علوم پزشکی سبزوار می باشد که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای، 181 نفر پرستار مورد بررسی قرار گرفتند. ابزارهای جمع آوری داده ها در این مطالعه سه پرسش نامه، ویژگی های شغلی هاکمن و اولدهام، پرسش نامه حمایت سازمانی آیزنبرگر و پرسش نامه بیگانگی شغلی بوئر بود. تجزیه تحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی شامل رگرسیون خطی و تحلیل واریانس، با نرم افزار نسخه SPSS 21 انجام گرفت.
یافته هامیانگین و انحراف استانداردهای نمره متغیر ویژگی شغلی 61/1 ± 73/60، توان انگیزشی 4/25 ± 9/2، حمایت سازمانی 8/52 ± 61 و بیگانگی شغلی 1/73 ± 96/88 می باشد. همچنین بر اساس نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون، بین درک از ویژگی شغلی و حمایت سازمانی با بیگانگی شغلی رابطه معنادار وجود دارد (P < 0/05).
نتیجه گیریمطالعه حاضر نشان می دهد بین ویژگی های شغلی و حمایت سازمانی با بیگانگی شغلی پرستاران رابطه معکوس معناداری وجود دارد، که متغیر ویژگی های شغل به میزان بیشتری تغیرات متغیر بیگانگی شغلی را نشان می دهد. لذا پیشنهاد می گردد مطالعه ای کیفی جهت تبیین ویژگی های مختلف حرفه پرستاری به منظور ارائه راه کارهایی جهت غنی سازی اجزای ویژگی شغلی انجام گیرد.
کلید واژگان: ادراک, ویژگی های شغلی, حمایت سازمانی, بیگانگی شغلی, پرستارBackgriund and AimWork alienation is related with negative consequences on the employees and the organization’s efficiency. Considering the role of nurses in the healthcare system main purpose of this study was to study the relationship between perceptions of job characteristics and organizational support with job alienation among nurses Working in hospitals affiliated with the Sabzevar University of Medical Sciences.
Material and Methodsthis study was Analytical descriptive (Cross – sectional) in 2018. The population were 181 Nurses in hospitals in Sabzevar who were selected by cluster sampling. We used three instruments in this study, Job Characteristics (Hackman & Oldham),Organizational support (Eisenberger et al) and Jab Alienation (Boeree). Information analyzed by Descriptive and inferential statistics includes linear regression and variance analysis by SPSS 21.
Resultsmean and standard deviations scores Job Characteristics were 60/73 ± 1/61, Motivational Potential Score 9/2 ± 4/25,Organizational support 61 ± 8/52, Job alienation 96/88 ± 1/73. Also based on the results of regression analysis, there is a relationship between perception of Job characteristics and organizational support with Job alienation (p < 0.05).
ConclusionThe results showed that there is a meaningful and reverse relationship between Job Characteristics and Organizational support with Jab Alienation, The variables of job characteristics show a greater variation of the job alienation. Therefore, it is suggested a qualitative study to explain the various characteristics of the nursing profession in order to provide ways to enrich the components of the job characteristics.
Keywords: perceptions, Job Characteristics, Organizational Support, Job Alienation, Nurse -
مقدمه
اضطراب قبل از عمل با عوارض نامطلوبی مانند خستگی، تهوع، استفراغ، بی قراری، افزایش درخواست ضددردها و افزایش مدت بستری بعد از عمل همراه است. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر تصویرسازی ذهنی بر اضطراب بیماران قبل از عمل جراحی ترمیم هرنی انجام شد.
مواد و روش هااین مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی تصادفی شده است که بر روی 56 بیمار قبل از عمل جراحی ترمیم هرنی انجام شد. پس از اخذ رضایت نامه آگاهانه کتبی بیماران در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. در گروه آزمایش، یک ساعت قبل از عمل جراحی، تجسم هدایت شده اجرا شد. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسش نامه اضطراب اشپیل برگر بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه20 انجام شد .
یافته هامیانگین سنی کل واحدهای پژوهش، 8/2±30/11 اغلب مشارکت کنندگان مرد (73 درصد) بودند. میانگین اضطراب آشکار و پنهان قبل از مداخله، در گروه تصویرسازی ذهنی به ترتیب 6/75± 41/42 و 22/±32/9 بوده که بعد از مداخله به 31/4± 07/33 و 14/86±28/7 کاهش یافته است. میانگین نمره اضطراب آشکار و پنهان قبل از مداخله در گروه کنترل، به ترتیب 4/58± 39/71 و 8/79± 29/68 بوده که در پایان مطالعه به 6/44± 44/06 و 42/21±38/7 افزایش یافته است. این اختلاف از نظر آماری معنی دار شد (001/0>P) .
نتیجه گیریمطالعه حاضر نشان داد که تصویرسازی ذهنی، می تواند اضطراب آشکار و پنهان بیماران را قبل از عمل جراحی کاهش دهد.
کلید واژگان: تصویرسازی ذهنی, اضطراب, جراحی, طب مکملComplementary Medicine Journal of faculty of Nursing & Midwifery, Volume:9 Issue: 4, 2020, PP 3930 -3939ObjectivePreoperative anxiety is associated with adverse effects such as fatigue, nausea, vomiting, agitation, increased demand for analgesics, and prolonged postoperative hospitalization. This study aimed to investigate the impact of mental imagery on anxiety in patients undergoing hernia repair surgery.
MethodsIn this randomized clinical study, after obtaining informed written consent, 56 patients for hernia surgery were randomized into two experimental and control groups. In the experimental group, guided imagery was applied. Data was collected using the State-Trait Anxiety Inventory (STAI). The collected data was analyzed using SPSS V. 20.
ResultsThe average age of participants was 30.8±11.22 years, and 73% of them were male. The average of STAI level in guided imagery group before intervention were 41.42±6.75 and 32.22±9.87, respectively, which decreased to 33.07±4.31 and 28.14±7/86 after intervention. On the other side, the average of STAI level in the control group were 39.71±4.58 and 29.68±8.49, respectively, which increased to 44.60±6.44 and 38.42±7.21 at the end of the study. Statistically, the paired t-test showed a significant difference between the levels of anxiety before and after study in two groups (P<0.001).
ConclusionThis study cleared that performing preoperative mental imagery can reduce the STAI level in patients before surgery.
Keywords: Mental imagery, Anxiety, Surgery, Complementary medicine -
سابقه و هدفدرد نوروپاتی یکی از عوارض شایع، مهم و نامناسب دیابت است که با وجود اهمیت آن، درمان موثری برای آن وجود ندارد. در این ارتباط، مطالعه حاضر با هدف تعیین مقایسه روغن گل مغربی و گاباپنتین بر درد نوروپاتی بیماران دیابتی نوع دو انجام شد.مواد و روش هامطالعه حاضر یک کارآزمایی بالینی سه سوکور می باشد که در ارتباط با 70 نفر (دو گروه 35 نفری) از بیماران مبتلا به نوروپاتی دیابتی (کسب حداقل نمره 2 از پرسشنامه میشیگان) مراجعه کننده به بخش غدد درمانگاه خیام بیمارستان حکیم نیشابور از آذر سال 1396 تا اردیبهشت سال 1397 انجام شد. گروه مداخله به مدت سه ماه روزانه دو بار تحت درمان با کپسول روغن گیاه گل مغربی با دوز 1000 میلی گرم خوراکی و گاباپنتین (300 میلی گرم) قرار گرفتند و گروه کنترل نیز گاباپنتین (300 میلی گرم) و پلاسبو دریافت نمودند. شدت درد نوروپاتی قبل و بعد از اتمام دوره سه ماهه استفاده از دارو توسط پرسشنامه میشیگان و پرسشنامه درد مک گیل تکمیل گردید. تحلیل داده ها نیز به وسیله نرم افزار SPSS 21 و آزمون های فیشر، کوواریانس، رگرسیون لجستیک چندسطحی، من-ویتنی ، کولموگروف-اسمیرنوف و مجذور کای صورت گرفت. میزان (05/0P<) نیز به عنوان سطح معناداری در نظر گرفته شد.یافته هانمره آزمون مک گیل نشان داد که میانگین امتیاز نوروپاتی قبل از مداخله در گروه مداخله معادل 57/0±12/10 و در گروه کنترل معادل 65/0±85/9 بوده است که پس از مداخله در گروه کنترل به 60/0±31/8 و در گروه مداخله به 48/0±18/6 کاهش یافته است که از نظر آماری معنادار می باشد (02/0P<).نتیجه گیرینتایج نشان دادند که روغن گل مغربی بر کاهش درد نوروپاتی بیماران دیابتی نوع دو اثرگذار بوده است که این امر می تواند مکمل مناسبی برای کاهش دردهای ناشی از نوروپاتی دیابتیک باشد.کلید واژگان: درد, دیابت شیرین نوع دو, گاباپنتین, گل مغربی, نوروپاتیBackground and ObjectiveNeuropathic pain is one of the common, important, and irritating complications in diabetes. Despite the importance of this pain, there is still no effective treatment for that. The aim of this study was to determine the effect of evening primrose oil and gabapentin on neuropathic pain in patients with type 2 diabetes.Materials and MethodsThis triple-blind clinical trial was performed on 70 patients with diabetic neuropathy who obtained score 2 from the Michigan Questionnaire and referred to the Department of Endocrinology at Khayyam clinic affiliated to Hakim Hospital in Neyshabour from December 2017 to May 2018. The participants were divided into two groups of 35 people. The intervention group was treated with a capsule of evening primrose oil orally (1000 mg) twice daily for three months and gabapentin (300 mg) daily. On the other hand, the control group was treated with gabapentin (300 mg) and placebo. The neuropathy pain severity was measured before and after the end of three-month intervention using Michigan and McGill Pain Questionnaires. Data analysis was performed in SPSS software (version 21) through Fisher's exact test, ANCOVA, multilevel logistic regression, Mann Whitney U test, Kolmogorov-Smirnov test, and the Chi-square tests. P-value less than 0.05 was considered statistically significant.ResultsAccording to the results obtained from the McGill questionnaire, the mean scores of neuropathy before the intervention were obtained at 10.12±0.57 and 9.85±0.65 in the intervention and control groups, respectively. However, the mean scores of neuropathy after the intervention were estimated at 6.18±0.48 and 8.31±0.60 in the intervention and control groups, respectively, which was statistically significant (P<0.02).ConclusionEvening primrose oil is effective in reducing neuropathic pain in type 2 diabetic patients. Therefore, this can be a supplementary treatment for reducing pain associated with diabetic neuropathy.Keywords: Evening Primrose_Gabapentin_Neuropathy_Pain_Type 2 Diabetes Mellitus
-
زمینه و هدف
حفظ فشار مناسب کاف لوله تراشه در طول مدت بستری بیمار در بخش مراقبتهای ویژه حائز اهمیت است. از عوامل تاثیر گذار بر فشار کاف لوله تراشه بیماران اقدامات مختلف پرستاری میباشد. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر تغییر وضعیت بدن بر فشار کاف لوله تراشه بیماران بستری در بخش مراقبت های ویژه انجام شد.
مواد و روشها: این مطالعه یک کارآزمایی بالینی است. جامعهی پژوهش در این مطالعه بیماران بستری در بخش مراقبتهای ویژه بود که دارای لوله تراشه دهانی و متصل به دستگاه تهویه مکانیکی بودند. در پژوهش حاضر 29 بیمار به روش مبتنی بر هدف انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از چک لیست اطلاعات دموگرافیک و چک لیست ثبت اطلاعات مربوط به فشار کاف لوله تراشه بیماران و معیار بررسی آژیتاسیون-سداسیون ریچموند استفاده گردید. تغییرات فشار کاف لوله تراشه، پس از تغییروضعیت بدن به سمت چپ و راست در زاویههای تخت 30 درجه و 45 درجه بلافاصله، اندازهگیری و ثبت میگردید. اطلاعات با استفاده از نرم افزار SPSS 19 و SAS و آزمونهای آماری توصیفی، آزمون پیرسون ،آزمون تی مستقل ،آنالیز واریانس و با سطح معناداری 0. 05 تجزیه و تحلیل شد. یافتهها: نتایج این مطالعه نشان داد که بین عوامل دموگرافیک (سن، جنس، علت بستری) با تغییرات فشار کاف لوله تراشه رابطه معنادار آماری مشاهده نشد. اگرچه یافتههای این پژوهش حاکی از وجود رابطهی معنادار آماری بین فشار کاف لوله تراشه در زاویهی 30 درجه با فشار کاف در تغییر وضعیتهای بدن به چپ (p=0. 004) و راست (p=0. 00) و همچنین تغییر زاویهی تخت به 45 درجه و راست (p=0. 012) در این زاویه، بود. نتیجهگیری: فشار کاف لوله تراشه با عوض کردن وضعیت بیمار، تغییر میکرد. اندازهگیری فشار کاف و تنظیم فشار آن در محدوده درمانی توصیه میشود.کلید واژگان: فشار کاف لوله تراشه, بخش مراقبتهای ویژه, تغییر وضعیت بدنBackgroundIt is important to maintain proper endotracheal tube cuff pressure during hospitalization in intensive care units (ICUs). Among variables affecting endotracheal tube cuff pressure (p. cuff) in patients is various nursing practices. So, this study assessed the effect of body position changes on p. cuff in patients hospitalized at the ICU.
Materials and methodsIn this clinical trial, mechanically ventilated patients with oral endotracheal tube hospitalized at the ICU were enrolled. The patients were selected using the purposive sampling method. A demographic data checklist and Richmond Agitation Sedation Scale were used to collect the data. p. cuff changes, after changing body position to the left and right at bed angles of 30° and 45°, were immediately measured and recorded. The data were analyzed using the SAS and SPSS 19 software packages along with descriptive statistical tests, chi-square test, independent t-test and ANOVA at the significance level of 0. 05.
ResultsThe results of this study showed no significant relationship between demographic variables and endotracheal tube cuff pressure changes. The results indicated a significant relationship between endotracheal tube cuff pressure at 30-degree bed angle and cuff pressure in the body position changes to the left (p = 0. 004) and right (p = 0. 00), as well as between 45° head of bed and cuff pressure in the body position changes to right (p = 0. 012).
ConclusionThe endotracheal tube cuff pressure was observed to change by changing the patient's position, change. Therefore, it is recommended to measure p. cuff and regulate it within the therapeutic range.
Keywords: Endotracheal tube cuff pressure, ICU, body position changes -
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار، سال بیست و پنجم شماره 1 (پیاپی 96، فروردین و اردیبهشت 1397)، صص 135 -142زمینه و هدفاجرای دستورات دارویی بخش مهمی از فرآیند درمان و مراقبت بیمار بوده و از عملکردهای اصلی پرستاران محسوب می شود. اشتباهات دارویی در حرفه پرستاری یکی از شایعترین اشتباهات نظام بهداشتی است. یکی از عوامل موثر در بروز اشتباهات دارویی پرستاران استرس شغلی است؛ لذا استفاده از شیوه های پیشگیرانه مانند مدیریت استرس، ضروری است. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر آموزش ایمن-سازی در برابر استرس بر میزان بروز اشتباهات دارویی پرستاران انجام شد.روش کارپژوهش حاضر، یک مطالعه کارآزمایی میدانی شاهدار است. جامعه پژوهش را 100 نفر پرستار شاغل در بخش های داخلی، جراحی و اطفال بیمارستان های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی سبزوار تشکیل می دهند. پرستاران به روش نمونه گیری سهمیه ای انتخاب و با استفاده از بلوک جایگشتی به دو گروه تقسیم شدند. درگروه مداخله، آموزش ایمن سازی دربرابراسترس (کارگاه2روزه 8 ساعته به فاصله یک هفته) اجراشد. ابزار گردآوری داده ها فرم های پژوهشگر ساخته مشخصات فردی- شغلی و فرم ثبت اشتباهات دارویی بود، در طول دو مرحله یک ماه قبل و یک ونیم ماه بعد از مداخله توسط هر دو گروه تکمیل گردید. داده ها با استفاده از آزمون های آماری من ویتنی، کای دو ، فیشر و تی- مستقل و معادلات برآورد تعمیم یافته با نرم افزار آماری SPSS نسخه 16و SAS نسخه 9،1 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.یافته هامیانگین و انحراف معیار اشتباهات دارویی درگروه مداخله قبل از آموزش ایمن سازی در برابر استرس 30 /2±65 /5 و یک ونیم ماه بعد 57/ 1±68/ 2 بود. تجزیه و تحلیل داده ها بین میانگین اشتباهات دارویی نمونه های پژوهش قبل و بعد از مداخله در گروه آزمون تفاوت معنی داری را نشان داد (05/0>P).نتیجه گیریآموزش ایمن سازی در برابر استرس می تواند میزان بروز اشتباهات دارویی پرستاران را کاهش دهد.کلید واژگان: آموزش ایمن سازی در برابر استرس, اشتباهات دارویی, پرستار, استرسBackgroundAdministration of medications is an important part of treatment and care provided by nurses. Medication errors in nursing profession is one of the most common health care mistakes.One of the factors in the incidence of medication errors, job stress, so stress management and efficient use of preventive methods necessary to appear. The aim of this study is to determine the effect of a Stress Inoculation training on the medication error of nurses.Materials And MethodsThe present research is, a field trial controlled study.The population included 100 nurses in medical, surgical and pediatric hospitals constitute Sabzevar University of Medical Sciences. Nurses are selected using quota sampling permutation blocks were divided into two groups.The intervention group, stress inoculation training (workshop 2 days 8 hours a week) was conducted.The data collecting by a researcher-made forms of occupational demographic information and registration forms medication errors,during the two stage, one months before and one and a half months after the intervention was completed by both groups. Data were analyzed by means of SPSS-11/5 and SAS 9.1 statistical software using descriptive statistics, Mann-Whitney, Chi-square, Fisher, T test and generalized estimation equations.ResultsThe mean and standard deviation of medication errors in the intervention group before stress inoculation training 5/65 ± 2/30 and a half months was 2/68 ± 1/57. Analysis of data between the mean medication errors samples before and after the intervention groups showed significant differences (PConclusionStress inoculation training can reduce the incidence of medication errors.Keywords: stress inoculation training, medication error, nurse, stress
-
طراحی و روانسنجی ابزار سنجش رفتارهای پیشگیری کننده از لیشمانیوز جلدی در دانش آموزان بر اساس مدل بزنفمقدمه مطالعه حاضر با هدف طراحی و روان سنجی ابزار بومی برای سنجش رفتارهای پیشگیری کننده از لیشمانیوز و شناخت عوامل مرتبط با آن بر اساس مدل بزنف در دانش آموزان شهر نیشابور انجام شد.
مواد و روش ها در مطالعه مقطعی حاضر، برای 25 نفر از جامعه مورد بررسی، ابزار اولیه طراحی شد. اعتبار صوری با مشارکت 20 نفر از دانش آموزان و اعتبار محتوا از طریق پانل خبرگان با مشارکت 10 نفر متخصص آموزش بهداشت و متخصص طراحی ابزار انجام شد. اعتبار سازه در نرم افزار LISREL با انتخاب 226 نفر از دانش آموزان مقطع متوسطه به روش تصادفی چند مرحله ای انجام شد. برای تعیین پایایی ابزار از همسانی درونی و روش آزمون مجدد استفاده گردید.یافته هانسخه اولیه پرسشنامه با 46 آیتم طراحی شد که با انجام روائی صوری و محتوا به صورت کیفی بعضی آیتم ها اصلاح گردید. در روایی صوری کمی 2 آیتم به دلیل کسب نمره تاثیر کمتر از 5/1 حذف شدند و در روایی محتوا با در نظر گرفتن نقطه برش 0/79 برای سنجش شاخص اعتبار محتوا و نقطه برش 0/62 برای نسبت اعتبار محتوا، تعداد 8 آیتم حذف شدند. در روایی سازه مقدار 0/9=AGFI و 0/04= RMSEA بدست آمد. پایایی ابزار هم با استفاده از همسانی درونی (0/864=α) و ثبات آن از طریق آزمون مجدد (0/993=ICC) تایید گردید.
نتیجه گیرینتایج نشان داد که پرسشنامه رفتارهای پیشگیری کننده از سالک جلدی بر اساس مدل بزنف با 36 آیتم معتبر و پایا می باشد و به دلیل استحکام ساختار عاملی و ویژگی های روان سنجی مناسب، قابلیت بکارگیری آن توسط پژوهشگران در مطالعات مرتبط وجود دارد.کلید واژگان: مدل بزنف, لیشمانیوز جلدی, طراحی و روان سنجی, روایی, پایاییIntroduction and Aims: One of the important strategies to control cutaneous leishmaniasis is preventive behaviors and evaluation of preventive behaviors from leishmaniasis and detecting factors associated with the disorder is the first step in planning for training intervention. Since there is no standard questionnaire in this regard, this study aimed to design and psychometric native tools to evaluate the preventive behaviors of cutaneous leishmaniasis based on BASNEF Model in students of Neyshabur.Materials And MethodsIn this sectional study, we designed a primary tool after investigated the scientific sources and Needs assessment beliefs Based on BASNEF Model on 25 people from the study population. For psychometric tools, we used artificial validity with the participation of 20 students and content validity (By measuring the ratio of the content validity and content validity index) through an expert panel with the participation of 10 health education experts and tool designed experts. Construct validity (using confirmatory factor analysis) was performed in LISREL software by selecting 226 high school students by using a multistage random sampling method. To determine the reliability of the tool, we used internal consistency and test-retest method.ResultsThe basic questionnaire version was designed with 46 items then some items were modified by artificial and content validity.in artificial validity, 2 items were excluded because of having an impact score less than 1.5 and content validity by taking a cut-off point./79 to measure content validity index and cut-off point./62 for the credit test, the number of 8 items to be removed and items Number declined to 36 in artificial and content validity rate. In constructing validity, AGFI = 0.90, RMSEA = 0.040 were obtained by Confirmatory Factor Analysis, Respectively. The reliability of the tool was approved through internal consistency (0/864 = α) and retest test (0/993 =ICC)ConclusionsThe results showed that prevention behavior questionnaire of skin, cutaneous Based on BASNEF Model is valid and reliable with 36 items, and because of the strength of suitable factor structure and psychometric properties, researchers can use it in the related studies.Keywords: BASNEF Model, Cutaneous Leishmaniosis, Development, Psychometric, Validity, Reliability -
Journal of Advances in Medical and Biomedical Research، پیاپی 110 (امرداد و شهریور 1396)، صص 105 -112زمینه و هدفیبوست مشکل غالب معدی- روده ای بعد از بروز سکته ی مغزی می باشد؛ که می تواند سبب افزایش فشار داخل جمجمه شود. در حال حاضر عمده درمان یبوست علامت درمانی شامل مصرف ملین ها و فیبرها می باشد، که این درمان ها خود با عوارض و محدودیت هایی همراه می باشد. لذا باتوجه به اثرات مثبت پروبیوتیک ها در درمان برخی مشکلات گوارشی؛ این مطالعه با هدف بررسی تاثیر مصرف مکمل سین بیوتیک بر یبوست بیماران سکته مغزی بستری در بخش مراقبت های ویژه ICU انجام شد.روش بررسیدر این مطالعه ی کارآزمایی بالینی تصادفی دو گروهه، افراد به طور تصادفی به دو گروه مداخله (33n=) و کنترل (33n=) تقسیم شدند و تعداد دفعات اجابت مزاج آنان قبل از مطالعه اندازه گیری شد. بیماران گروه مداخله، علاوه بر درمان روتین، به مدت یک هفته، هر
12 ساعت، مکمل سین بیوتیک و گروه کنترل تنها درمان معمولی را دریافت کردند. درطول یک هفته مطالعه تعداد دفعات اجابت مزاج بیماران اندازه گیری و ثبت شد.یافته هادر گروه مداخله میانگین تعداد دفعات اجابت مزاج، بیش از یک بار در روز؛ 22/1، به دست آمد در حالی که در گروه کنترل این مقدار در یک روز 62/0 و در دو روز 24/1، به دست آمد (001/0P=).نتیجه گیریاین مطالعه نشان داد که مصرف مکمل سین بیوتیک سبب افزایش دفعات اجابت مزاج در بیماران سکته مغزی می شود. لذا پروبیوتیک ها را می توان به عنوان یک درمان غیردارویی در درمان یبوست در این بیماران مورد استفاده قرار داد.کلید واژگان: سین بیوتیک, یبوست, سکته مغزی, ICUBackground And ObjectiveConstipation is the predominant gastrointestinal complication experienced after a stroke and can result in increased intracranial pressure. The main treatment for constipation is symptomatic treatment including taking laxatives and increasing dietary fiber; this treatment is associated with complications and limitations. Due to the positive effects of probiotics in the treatment of digestive problems, this study aimed to investigate the effect of synbiotic supplements on the constipation of stroke patients admitted to the ICU.Materials And MethodsIn this randomized clinical trial, subjects were randomly divided into two groups; intervention (n = 33) and control (n = 32). Defecation frequency was measured before initiating the study. Patients in the intervention group, in addition to routine treatment, received synbiotic supplements, every 12 hours for a week while the control group received only conventional treatment. During the one-week study, the frequency of defecation was measured and recorded.ResultsIn the experimental group; the average number of defecations was more than once a day; (1.22); while in the control group this value in one day and two days equaled 0.62 and 1.24 respectively (PConclusionThis study showed that synbiotic supplementation in stroke patients increased the frequency of defecation. Therefore probiotics can be used as a non-drug therapy in the treatment of constipation in these patients.Keywords: Synbiotic, constipation, stroke, ICU -
سابقه و هدفپروتئین واکنشگرC با حساسیت بالا (hs-CRP) قابل اعتمادترین وسیله تشخیص و کنترل التهابات و عفونت های پنهان بدن است. نامطلوب بودن وضعیت تغذیه ای در سالمندان با افزایش سطوح سرمی CRP و به دنبال آن التهاب سیستمیک ارتباط دارد. به نظر می رسد رژیم غذایی با اثر بر التهاب بر پیشرفت بیماری های مزمن تاثیرگذار باشد. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین دریافت درشت مغذی ها باhs-CRP سرم در ساکنین خانه سالمندان شهر سبزوار انجام شد.مواد و روش هااین مطالعه تحلیلی- مقطعی روی 105 نفر از ساکنین خانه سالمندان شهر سبزوار که به روش طبقه ای نمونه گیری شدند، انجام گرفت. شاخص های تن سنجی اندازه گیری، BMI و WHR محاسبه گردید. مواد مغذی دریافتی هر فرد گردآوری و با استفاده از نرم افزار N4 تعیین گردید. نمونه خون جهت اندازه گیری hs-CRP سرم جمع آوری شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون های آمار توصیفی، ضریب همبستگی و رگرسیون تحلیل شد.یافته هادر مطالعه حاضر، همبستگی مثبت معنی داری بین چربی کل و کلسترول دریافتی و همبستگی معکوس معنی داری بین دریافت فیبر با hs-CRP سرم مشاهده شد. در بین شاخص های تن سنجی نیز، بین hs-CRP سرم با شاخص توده بدنی، از لحاظ آماری ارتباط مستقیم و معنی داری وجود داشت.نتیجه گیریبر اساس نتایج این مطالعه، رژیم های غذایی سرشار از فیبر، کم چرب با کلسترول پایین به عنوان اولین سطح پیشگیری برای کاهش التهابات در این گروه سنی توصیه می گردد.کلید واژگان: درشت مغذی, hs, CRP سرم, سالمندBackground And ObjectivesHigh-Sensitivity C-reactive protein (hs-CRP) is the most reliable means of diagnosing and controlling hidden inflammation and infection in the body. poor nutritional status in older adults with increased serum levels of CRP, followed by systemic inflammation is linked. It appears that diet has an significant effect on chronic inflammation affecting the progression of the disease. This study aimed to examine the association between macronutrients intake with serum High sensitivity C-reactive protein in elderly located in nursing homes in Sabzevar.Materials and MethodsThis cross-sectional analytical study included 105 nursing home residents from Sabzevar city, stratified sampling method was performed. Anthropometric indexes, BMI and WHR were measuremed according standard methods. Nutrientional intake per person was collected and determined by using the N4 software. Blood samples were collected for measurement of serum hs-CRP. Data were analyzed by using SPSS software descriptive statistics and regression.ResultsIn the present study, a significant positive correlation between total fat and cholesterol intake and a significant inverse correlation between fiber intake and serum high sensitivity C- reactive protein was observed. Among Anthropometric indexes, hs-CRP has a statistically significant relationship with BMI.ConclusionAccording to results of this study, diets high in fiber, low in fat, low cholesterol should be the first level of prevention in this age group and it can reduce inflammation remarkably.Keywords: Macronutrient, Serum hs-CRP, Elderly
-
زمینه و هدفنفخ، یکی از عوارض شایع در بیماران سکته مغزی می باشد که سبب هایپوکسی مغزی و افزایش فشار داخل جمجمه در این بیماران می شود. اکثر داروهای شیمیایی جهت کم کردن نفخ شکم دارای اثرات سوئی هستند. لذا این مطالعه با هدف بررسی تاثیر مکمل پروبیوتیک بر نفخ شکم بیماران سکته مغزی، انجام شد.مواد و روش هامطالعه حاضر بر روی 65 نفر از بیماران سکته مغزی انجام گرفت. افراد به طور تصادفی به دو گروه کنترل(n=32 ) و مداخله (n=33) نفر، تقسیم و اندازه دورشکم آنان قبل از مطالعه اندازه گیری شد. به بیماران گروه مداخله، علاوه بر درمان روتین، به مدت یک هفته، هر12ساعت، مکمل پروبیوتیک ژری لاکت و به گروه کنترل تنها ملین تجویزی ( MOM = 15cc) توسط پزشک داده شد. در پایان اندازه ی دور شکم تمامی بیماران مجددا اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از مدل تحلیل کوواریانس، تجزیه وتحلیل شد.یافته هابعد از یک هفته اندازه گیری اندازه دور شکم در هر دو گروه نشان داد، که اندازه ی دور شکم درگروه مداخله به طور متوسط 6/1سانتی متر نسبت به ابتدای مطالعه کاهش پیدا کرده بود(p=0.028)؛ اما این تغییرات در گروه کنترل معنادار نبود.نتیجه گیریاین مطالعه نشان داد که مصرف مکمل پروبیوتیک سبب کاهش دیستانسیون و اندازه دور شکم در بیماران سکته مغزی مبتلا به نفخ می شود؛ لذا پروبیوتیک ها را می توان به عنوان یک درمان غیر دارویی؛ در درمان این بیماران مورد استفاده قرار داد.کلید واژگان: پرو بیوتیک, نفخ, سکته مغزی, ICUBackgroundBloating, is a common complication in patients with stroke; that increased intracranial pressure due to cerebral hypoxia in these patients. Most drugs have adverse effects to relieve flatulence.So this study aimed to investigate the effect of synbiotic supplement on stroke patients; was performed.MethodsThe study, on 65 stroke patients; was done. They were randomly divided into two groups: control (n = 32) and intervention (n = 33) and the size of their abdominal circumference were measured before the study. The intervention group, in addition to routine treatment, for a week, every 12 hours, recived fermented prbiotic supplement Zhari Takhmir and the control group was given only a laxative( MOM = 15cc) prescribed by a doctor. In the end, abdominal circumference in all patients were evaluated again. Data using analysis of covariance model, were analyzed .ResultsAfter a week, abdominal circumference measurements in two groups showed that; in the intervention group on average waist size of 6.1 inches had reduced compared to baseline( p=0.028). But the changes were not significant in the control group.ConclusionThe study showed that a probiotic supplementation reduces abdominal circumference and distention in patients with stroke; Therefore, probiotics can be used as a non-drug therapy in the treatment of these patients.Keywords: Probiotics, Bloating, Stroke, ICU
-
مقدمهسلامت معنوی یک بعد از ابعاد سلامتی انسان و مراقبت معنوی بخشی از وظایف مهم پرستاران است. پژوهش حاضر با هدف تعیین دیدگاه پرستاران و دانشجویان پرستاری نسبت به معنویت و مراقبت معنوی بیماران، در سال 94 انجام شده است.روشاین مطالعه از نوع توصیفی مقطعی است که جامعه پژوهش آن را کلیه پرستاران شاغل و دانشجویان سال آخر شاغل به تحصیل در دانشگاه علوم پزشکی سبزوار تشکیل می دادند. نمونه گیری از دانشجویان به صورت سرشماری و از پرستاران به صورت تصادفی انجام شد. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه سنجش معنویت و مراقبت معنوی (Spirituality and Spiritual Care Rating Scale-SSCRS) بود که روایی و پایایی آن سنجیده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS 16 تحلیل شد.یافته هامیانگین نمره کل نگرش نسبت به معنویت و مراقبت معنوی در پرستاران شرکت کننده 0/88±52/44 و در دانشجویان 1/74±54/57 بود، ولی این میانگین در بین پرستاران و دانشجویان از نظر آماری اختلاف معنی داری نداشت. بین میانگین نمره نگرش نسبت به معنویت و مراقبت معنوی با ویژگی های جمعیت شناختی افراد شرکت کننده ارتباط آماری معنی دار مشاهده نشد.بحث و نتیجه گیرینگرش شرکت کنندگان در مطالعه نسبت به موضوع معنویت و مراقبت معنوی مطلوب بود که می تواند به عنوان یک سرمایه مورد توجه برنامه ریزان حوزه سلامت قرار گیرد. انجام مطالعات بیشتر در مورد عوامل اثرگذار بر این نگرش در کارکنان پرستاری و دانشجویان پیشنهاد می شود.کلید واژگان: مراقبت معنوی, معنویت, نگرش, پرستاریBackgroundSpiritual health is a component of human health. Despite of its importance in recent years the concept of spirituality and spiritual care in nursing as a nurses duties, there are few studies in this field especially in our country Iran. Aim: This study was aimed to investigate nurses and nursing students viewpoints about spirituality and spiritual care of patients.MethodThis cross-sectional study conducted in hospitals affiliated with the Sabzevar University of Medical Sciences. Sampling performed for students by census and for nurses by two-stage sampling. Study instrument was Spirituality and Spiritual Care Rating Scale- SSCRS. Data was analyzed by SPSS software ver.16.ResultsThe mean total score of attitude towards spirituality and spiritual care in nursing students participating in the study was 54.57±1.74 and 52.44±0.88 in nurses. The mean score differences in nurses and students were not statistically significant and by demographic characteristics.ConclusionParticipant's attitude toward spirituality and spiritual care was desirable and this could be considered as an asset for health managers. Further studies about factors affected their attitude were offered.Keywords: Sspiritual Care, Spirituality, Attitude, Nursing
-
اهداف یبوست مشکل غالب معده ای روده ای بعد از سکته مغزی است که سبب افزایش فشار داخل جمجمه می شود. درمان یبوست از طریق درمان علامتی شامل مصرف ملین ها و فیبرهاست. این درمان ها عوارض و محدودیت هایی دارند. با توجه به تاثیر پروبیوتیک ها در درمان برخی مشکلات گوارشی، این مطالعه با هدف بررسی تاثیر مصرف پروبیوتیک بر یبوست بیماران سکته مغزی بستری در بخش مراقبت های ویژه انجام شده است.
مواد و روش ها این مطالعه به روش کارآزمایی بالینی تصادفی روی 65 نفر از بیماران سکته مغزی انجام گرفت. جامعه آماری شامل بیماران دارای لوله بینی معدی و نداشتن دفع در سه روز متوالی بود. افراد به طور تصادفی به دو گروه مداخله (n=33) و کنترل (n=32) تقسیم شدند و تعداد دفعات اجابت مزاج آنان قبل از مطالعه اندازه گیری شد. بیماران گروه مداخله، علاوه بر درمان معمولی، به مدت یک هفته هر 12 ساعت مکمل پروبیوتیک وگروه کنترل تنها درمان معمولی را دریافت کردند. درپایان تمامی بیماران از نظر بهبود یبوست بررسی شدند. اطلاعات با استفاده از مدل رگرسیون پواسون داده های همبسته به کمک نسخه 1/9 نرم افزار SAS تجزیه وتحلیل شد.
یافته ها در گروه مداخله میانگین تعداد دفعات اجابت مزاج بیش از یک بار در روز 22/1 و در گروه کنترل 62/0 به دست آمد (0001/0P<).
نتیجه گیری این مطالعه نشان داد مصرف پروبیوتیک سبب افزایش دفعات اجابت مزاج در بیماران سکته مغزی می شود. بنابراین، می توان از پروبیوتیک ها برای درمان یبوست این بیماران استفاده کرد.کلید واژگان: پروبیوتیک, یبوست, سکته مغزی, بخش مراقبت های ویژهObjectives Constipation is a predominant gastrointestinal problem after the onset of stroke, which may increase intracranial pressure. Treatment of constipation includes using laxatives and fibers, which is associated with complications and limitations. Regarding the effect of probiotics to treat digestive problems, the current study aimed at investigating the effect of probiotics on constipation in the patients with stroke admitted to Intensive Care Unit (ICU).
Methods The current randomized clinical trial was conducted on 65 patients with stroke. Patients with nasal-gastric tube and absence of rejection in 3 consecutive days were enrolled to the study. They were randomly divided into 2 groups of intervention (n=33) and control (n=32); the frequency of their bowel movements were measured before the study. Subjects in the intervention group received a probiotic supplement every 12 hours; however, the ones in the control group received the only routine conventional treatment for a week. After a week, all subjects were assessed for the improvement of constipation. Data were analyzed by SAS software version 9.1 using Poisson regression model.
Results In the intervention group, the mean number of bowel movements was more than once a day, 1.22, and in the control group it was 0.62 (PConclusion The current study showed that probiotic supplement consumption increased the frequency of constipation in patients with stroke. Therefore, probiotics can be used to treat constipation in such patients.Keywords: Probiotics, Constipation, Stroke, Intensive Care Unit -
مقدمه و هدفدیابت یک مشکل عمده نظام سلامت می باشد و فعالیت فیزیکی یکی از مهمترین عوامل قابل پیشگیری در افراد پیش دیابت می باشد. مدل فرانظری، الگویی جامع در تغییر رفتار فعالیت فیزیکی است. بنابراین، در این مطالعه به بررسی وضعیت فعالیت فیزیکی افراد پیش دیابت در شهر سبزوار بر اساس مدل فرا نظری پرداخته شده است.
مواد وروشدر این مطالعه توصیفی- تحلیلی 200 نفر از افراد پیش دیابتی به روش نمونه گیری تصادفی آسان انتخاب شدند. روش بررسی در این مطالعه تکمیل ابزار جمع آوری اطلاعات توسط افراد مورد بررسی بود. این ابزار شامل مشخصات دموگرافیک و سازه های اصلی مدل فرانظری بود که روایی و پایایی ابزار نیز مورد تایید قرار گرفت. جهت تجزیه و تحلیل از نرم افزار SPSS15 استفاده گردید.یافته هادر این مطالعه 70 مرد و 130 زن با میانگین سنی23/12± 18/48 سال شرکت داشتند. طبق یافته ها، 83% از افراد مورد مطالعه در مراحل قبل از عمل و فقط 17 درصد در مراحل عمل و نگهداری بودند. همچنین بین سازه های مدل با مراحل تغییر ارتباط معنی داری وجود داشت (p<0/000) به طوریکه با پیشرفت افراد در طول مراحل تغییر از پیش تفکر تا نگهداری بر میزان خودکارامدی، فرایندهای تغییر و موازنه تصمیم گیری افزوده شد.بحث و نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان داد که بیشتر افراد شرکت کننده در مراحل قبل از عمل بودند. در این راستا با توجه به نتایج این مطالعه می توان به طراحی برنامه های آموزشی مناسب برای گروه های هر مرحله اقدام نمود.کلید واژگان: پیش دیابت, فعالیت فیزیکی, الگوی فرانظری, سبزوار -
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار، سال بیست و سوم شماره 3 (پیاپی 86، امرداد و شهریور 1395)، صص 526 -531اهداف کیفیت زندگی کاری نقش مهمی در رضایت شغلی و کیفیت ارائه خدمات دارد. تناسب شخصیت فرد با حرفه ای که در آن مشغول است، یکی از مسائلی موثر در رضایت شغلی است. این مطالعه با هدف بررسی کیفیت زندگی کاری پرستاران شاغل در دانشگاه علوم پزشکی سبزوار در سال 1392 و مقایسه آن با اطلاعات جمعیت شناختی انجام شده است. همچنین ارتباط تناسب شخصیت پرستاران با حرفه پرستاری بررسی شده است.
مواد و روش ها این مطالعه توصیفی مقطعی با روش نمونه گیری دومرحله ای (سهمیه ای تصادفی ساده) بین پرستاران شاغل در دانشگاه علوم پزشکی سبزوار انجام شد. ابزار مطالعه پرسش نامه تناسب شخصیت با حرفه هالند و کیفیت زندگی کاری بود. اعتبار و روایی ابزارها با نظر متخصصان و پایایی آن ها با همسانی درونی تایید شد. داده ها در نرم افزار SPSS وارد و با آزمون های آماری تحلیل شد.
یافته ها میانگین کیفیت زندگی کاری پرستاران 51/20 و انحراف معیار آن 04/16 بود. 5/93درصد از پرستاران از کیفیت زندگی کاری خود ناراضی، 8/4درصد راضی و 6/1درصد بسیار راضی بودند. شخصیت 6/20درصد از شرکت کنندگان کاملا متناسب و 4/33درصد نسبتا متناسب و 46درصد نامتناسب با حرفه پرستاری بود. میانگین کیفیت زندگی کاری براساس تناسب شخصیت پرستاران تفاوت معناداری نداشت.
نتیجه گیری در این مطالعه کیفیت زندگی کاری در سطح نامطلوبی گزارش شده است. اکثر پرستاران شخصیتی نامتناسب با حرفه پرستاری داشتند. نتایج این پژوهش نشان داد که مسئولان باید به این دو مسئله بیشتر توجه کنند؛ زیرا این قشر بزرگترین گروه ارائه دهنده خدمات سلامت در جامعه هستند.کلید واژگان: کیفیت زندگی کاری, تناسب شخصیت با حرفه, پرستارObjectives Quality of work life has important role in job satisfaction and quality of services. Personality compatibility with profession is one of the issues that affect job satisfaction. This study was conducted for the purpose of evaluation of nurses quality of work life in Sabzevar University of Medical Sciences, and comparing it with their demographic data and its correlation with personality-profession compatibility.
Materials & Methods This cross-sectional study was conducted among nurses in Sabzevar University of Medical Sciences by two-stage sampling (quota - random) method. Holland personality-profession compatibility questionnaire and quality of life questionnaire were used for this study, after confirming their reliability and validity by coefficient and expert agreement. The obtained data were entered into SPSS and were analyzed with statistical analysis.
Results The average quality of work life in the studied nurses was 20.51 and standard deviation was 4.16. About 39.5% of nurses were dissatisfied with the quality of their work life, 4.8% satisfied, and 1.6% was very satisfied. Personality of the 20.6% of participants was quite compatible, 33.4% was relatively compatible, and 46% was incompatible with nursing profession. Average quality of work life in terms of personality compatibility differences was not statistically significant.
Conclusion In this study, the quality of work life has been reported poor, and most nurses showed inappropriate personality for this profession. According to the main results, attention of managers to these two important issues in this group, as the largest health care provider group, was suggested.Keywords: Quality of work life, Personality, profession compatibility, Nurse -
زمینه و هدفبا آگاهی از دانش محدود در بین دیابتی ها، و با توجه به شیوع بالای عوارض و کیفیت پایین زندگی در بین مبتلایان به دیابت، یافتن یک روش آموزشی مناسب حایز اهمیت است. مطالعه حاضر با هدف بررسی مقایسه ای تاثیر آموزش بر اساس الگوی اورم با روش رایج بر کیفیت زندگی بیماران دیابتی نوع دو انجام شده است.مواد و روش هااین مطالعه به روش کارآزمایی بالینی تصادفی شده روی 75 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه کننده به کلینیک دیابت شهرستان سبزوار در سال 1392 انجام شد. گروه کنترل، تحت آموزش معمول مرکز دیابت قرار گرفتند و گروه مداخله، بر اساس نیازسنجی و تعیین توان خودمراقبتی تحت هشت جلسه آموزش به صورت سخنرانی، پرسش و پاسخ، بحث گروهی، فیلم و ارایه جزوه آموزشی قرار گرفتند. یک ماه بعد از اتمام آموزش، کیفیت زندگی تمام واحدهای پژوهش به وسیله ابزار کیفیت زندگی اختصاصی بیماران دیابتی 19ADDQOL بررسی شد. اطلاعات با استفاده از نرم افزار SPSSو آزمون های مجذور کای دو، تحلیل کوواریانس و رگرسیون لجستیک چند سطحی داده های همبسته تجزیه و تحلیل شد.یافته هادر این مطالعه 7/ 50درصد (38نفر) شرکت کنندگان زن و 3/ 49 درصد (37نفر) مرد بودند. بعد از مداخله آموزشی میانگین و انحراف معیار نمره کیفیت زندگی در گروه کنترل و مداخله در بعد فیزیکی به ترتیب 719/ 0± 98/ 1- و 931/ 0± 815/ 1، در بعد روحی-روانی به ترتیب 643/ 0± 90/ 1- و 778/ 0± 22/ 2 و در بعد اجتماعی به ترتیب 678/ 0± 867/ 1- و 931/ 0± 783/ 1 بود. در مقایسه میانگین نمره کیفیت زندگی دو گروه بعد از مداخله آموزشی، آزمون تحلیل کوواریانس تفاوت آماری معنی دار نشان داد(001/ 0>P).نتیجه گیریبرنامه آموزشی مبتنی بر الگوی اورم نسبت به روش رایج کیفیت زندگی بیماران دیابتی را ارتقا داده است. از این رو پیشنهاد می شود، از این روش استفاده شود.
کلید واژگان: آموزش, الگوی خودمراقبتی اورم, کیفیت زندگی, دیابت نوع دوBackground and ObjectivesBy knowing of minimal knowledge in the diabetics and by attending to the high prevalent of effects and low quality level of life in the diabetic patient, discovering an appropriate educational method is important. The purpose of this study is comparative assessment of effect of education in the OREM`s self-care model way with current method on the quality of life in diabetic type 2 patients.Materials and MethodsThis study was done on the base of randomized clinical trial method on diabetic type 2 referrals to diabetic clinics of Sabzevar city at the year of 1392. Control group were under the current education of diabet center and the case group was trained by lectures, question and response, group discussion, films and educational notes. One month after ending education, all of research units were assessed using special measure of quality of life in diabetics (ADD QOL 19). Data were analyzed by SPSS software and kai - square, mann-whitney, co-variances and logistics regression exams.ResultsIn this study 50.7% (38 person) were women and 49.3 (37 person) were men. After the educational implementation, mean and SD score of QOL in the control and case groups respectively were -1.48 ± 0.719 and 1.815 ± 0.931 in the physical dimension; -1.9 ± 0.643 and 2.22 ± 0.778 in the psycho spiritual dimension; 1.48± 0.719 and 1.85 ±0/931 in social dimension. After the educational implementation, in the co-variances exam meaningful differences were seen between mean scores of QOL of two groups.ConclusionUnlike the current method, education plan of OREM`s model extolled the QOL of diabetics. Therefore, this method is recommended for use.Keywords: Education_OREM's self_care model_Quality of life_Type 2 Diabetes -
زمینه و هدفیکی از شایع ترین روش های تشخیصی و درمانی در بیماران قلبی، کاتتریسم قلبی است. روش های آموزشی مثل آموزش گروهی سبب ایجاد احساس راحتی و آرامش بیشتر و نیز تغییر در پاسخ های روانی و فیزیولوژیکی بیماران می شود. مطالعه ی حاضر با هدف تعیین تاثیر بیان احساسات گروهی بر میزان اضطراب بیماران در شرف آنژیوگرافی قلبی انجام گرفته است.مواد و روش هااین مطالعه به روش کارآزمایی بالینی تصادفی شده در دو گروه مداخله و کنترل بر روی 80 نفر از بیمارانی که در سال 1393 و برای اولین بار در طول زندگی خود، تحت آنژیوگرافی عروق کرونر قرارگرفته اند، انجام شد. واحدها به روش نمونه گیری در دسترس در روزهای تصادفی انتخاب شدند. در گروه مداخله، روش بیان احساسات گروهی انجام شده است. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسش نامه ی استاندارد اضطراب اشپیل برگر بود. داده ها توسط نرم افزار SPSS نسخه ی 20، تجزیه و تحلیل و از آزمون های مجذور کای، دقیق فیشر و آنالیز کوواریانس استفاده شد. در همه ی آنالیزها، سطح معناداری 05/ 0 در منظورگردید.یافته هامیانگین سنی افراد شرکت کننده در این مطالعه 67/ 10±11 /54 می باشد.39 نفر از شرکت کنندگان مرد(8/ 48 درصد) و 41 نفر زن(2/ 51 درصد) بودند. میانگین اضطراب آشکار در گروه آزمون بعد از مداخله نسبت به گروه کنترل کاهش یافته است(p=0.010).نتیجه گیریبیان احساسات گروهی در کاهش اضطراب بیماران در شرف آنژیوگرافی قلب موثر می باشد. پیشنهادمی شود که قبل از کاتتریزاسیون قلب، از این روش استفاده گردد.
کلید واژگان: احساسات گروهی, اضطراب, آنژیوگرافی عروق کرونBackground andPurposecardiac catheterization is one of the most common diagnostic and therapeutic methods of heart disease, Teaching methods such as group training creates the feeling of comfort and make the patients more relax, as well as it changes their psychological and physiological responses. The present study was conducted to determine the effect of group emotional expressions, on stress level of patients awaiting for cardiac catheterization.Materials And MethodsThis interventional study (randomized trial) was carried out on 80 patients undergoing coronary angiography for the first time, in Vasee Hospital of Sabzevar in 2014. The samples were selected according to patients available on random days. In the intervention group, emotional expression method was performed. Data were collected via State Trait Anxiety Inventory (STAI), and standard anxiety questionnaire. Data were analyzed by SPSS software using Chi-square, Fisher exact and analysis of covariance. (Significant level=0.05)ResultsThe average age of participants in this study was about 54.11±10.67 years. Among all patients, 39 participants (48.8%) were male and 41 participants (51.2%) were females. In the intervention group, mean score of STAI decreased significantly in comparision to the control group (p‹0.010).ConclusionGroup expression of emotions affect patient’s anxiety undergoing first time coronary angiography. Therefor it's recommended to use this method befor cardiac catheterization performance.Keywords: Group expressions, anxiety, coronary, angiography -
سابقه و هدفافسردگی شایع ترین اختلال روانپزشکی در بیماران همودیالیزی است که تاثیر سوء بر سیر بیماری و روند درمان دارد و به عنوان عامل خطر مستقل در مرگ و میر این بیماران شناخته می شود. هدف از این مطالعه تعیین تاثیر آرام سازی بنسون بر افسردگی بیماران تحت درمان با همودیالیز می باشد.مواد و روش هااین مطالعه کارآزمایی بالینی بر روی 65 بیمار همودیالیزی انجام شد. بیماران با انتخاب تصادفی به دو گروه کنترل (32نفر) وآرام سازی بنسون (33 نفر) تقسیم شدند. بیماران گروه مداخله تمرینات آرام سازی بنسون را پس از آموزش، دوبار در روز، هر بار 20 دقیقه به مدت یکماه انجام دادند. پرسشنامه افسردگی بک قبل و یک ماه بعد از مداخله تکمیل شد. بیماران گروه کنترل مراقبت های معمول را دریافت کردند(2N2014011115393:IRCT).یافته هااز کل افراد تحت مطالعه 51 نفر مرد بودند. میانگین سنی افراد در گروه آزمون 9/18±48/57 و در گروه شاهد 8/17±49/93 سال بود. قبل از مداخله، در دو گروه از نظر متغیرهای مورد بررسی تفاوت معنی داری وجود نداشت. میانگین نمره افسردگی در گروه آرام سازی بنسون از 9/86±32/46 در قبل مداخله به 9/23±23/30 در بعد مداخله رسید که دارای اختلاف آماری معنی داری بود (p<0/001). میانگین نمره افسردگی در گروه کنترل از 9/24±30/58 در قبل مداخله به 9/23±30/83 در بعد مداخله رسید.نتیجه گیرینتایج این پژوهش نشان داد آرام سازی بنسون در کاهش افسردگی بیماران همودیالیزی موثر است. بنابراین می توان با بکارگیری از این تمرینات در بهبودی و پیشگیری از مشکلات روانشناختی این بیماران گام برداشت.
کلید واژگان: آرام سازی بنسون, افسردگی, همودیالیزBackground And ObjectiveDepression is the most common mental disorder in patients undergoing hemodialysis. This disorder has adverse effects on the course of disease and treatment process and is recognized as an independent risk factor for death in hemodialysis patients. The purpose of this study was to determine the relaxing effects of Benson relaxation technique on depression in patients undergoing hemodialysis.MethodsThis clinical trial was performed on 65 hemodialysis patients. Subjects were randomly divided into two groups: control group (n=32) and intervention group using Benson relaxation technique (n=33). The intervention group performed Benson relaxation exercises twice a day for 20 minutes over one month. Beck Depression Inventory was completed one month before and one month after the intervention. The control group received usual treatments (IRCT: 2014011115393N2(FindingsOverall, 51 patients were male in the present study. The mean age of participants was 48.57±9.18 years in the intervention group and 49.93±8.17 years in the control group. Before the intervention, there was no significant difference between the groups in terms of the studied variables. The mean score of depression in the intervention group decreased from 32.46±9.86 before the intervention to 23.30±9.23 after the intervention; the difference was statistically significant (p<0.001). Also, the mean score of depression in the control group changed from 30.58±9.24 before the intervention to 30.83±9.63 after the intervention.ConclusionThe results of this study showed that Benson relaxation technique is effective in reducing depression in hemodialysis patients. Therefore, by applying this technique, we can take a major step towards improving and preventing patients’ psychological problems.Keywords: Benson Relaxation Technique, Depression, Hemodialysis -
زمینه و هدفکیفیت پایین خواب در بیماران تحت همودیالیز شایع می باشد و از طرفی این بیماران با کمبود کارنیتین مواجه هستند. ال-کارنیتین یک مکمل غذایی است که با وظایف متابولیکی متعدد باعث کاهش عوارض حین دیالیز می گردد. این مطالعه به منظور تعیین اثر مکمل ال کارنیتین خوراکی بر کیفیت خواب بیماران تحت همودیالیز انجام شد.مواد و روش هااین مطالعه، یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده و دوسو کور می باشد که روی 59 بیمار همودیالیزی بیمارستان امام خمینی(ره) شیروان در سال 1392 انجام شد. بیماران با استفاده از روش بلوک های جایگشتی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. گروه مداخله طبق تجویز پزشک 500 میلی گرم مکمل ال کارنیتین دو بار در روز به مدت 12 هفته و گروه کنترل نیز همان مقدار دارونما دریافت نمودند. برای گردآوری اطلاعات، از پرسشنامه مشخصات دموگرافیک و پرسشنامه کیفیت خواب پیتزبورگ استفاده شد که قبل و بعد از مداخله در دو گروه تکمیل گردید. داده ها توسط نرم افزار آماری SPSS ویرایش 5/11 و با استفاده از آزمون های تی مستقل، من ویتنی، ویلکاکسون، کای اسکوئر، فیشر، تحلیل کوواریانس و با سطح معنی داری 05/ 0> P مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هامیانگین نمره کل کیفیت خواب قبل از انجام مداخله در گروه دارو 2/ 4±6 /9 و در گروه دارونما 13/4±1/10 و پس از انجام مداخله به ترتیب 8/ 2±4/ 6 و 48/ 3±7/ 9 بود که در هر دو گروه نسبت به ابتدای مطالعه تفاوت معنی داری داشت(05/ 0 >P). البته نمره کل کیفیت خواب در گروه مداخله 33% کاهش و در گروه کنترل 9/3% کاهش داشت. بر اساس پرسشنامه کیفیت خواب پیتزبورگ، نمره پایین تر وضعیت بهتری از کیفیت خواب را نشان می دهد.نتیجه گیریاین مطالعه نشان داد که مکمل ال کارنیتین می تواند موجب بهبود کیفیت خواب بیماران تحت همودیالیز گردد.
کلید واژگان: همودیالیز, ال کارنیتین, کیفیت خوابBackground &PurposePoor sleep quality is common among hemodialysis patients. On the other hand, hemodialysis patients are encountered with carnitine deficiency. L-carnitine is a dietary supplement that has various metabolic functions and decreases the complications during dialysis. The purpose of this study was to determine the effect of oral L-carnitine supplementation on sleep quality in hemodialysis patients.Materials and MethodsIn this double blind randomized clinical trial, 59 qualified hemodialysis patients were gone under investigation in Imam Khomeini Hospital in Shirvan during 2013. Patients were divided into intervention and control groups by permutation blocking method. Patients in the intervention group received 500 mg of L-carnitine supplement twice a day, and the placebo group was similarly taking placebo for 12 weeks. Tools for data collection consist of demographic form and Pittsburgh Sleep Quality Index which were completed before and after the intervention. Data were analyzed with SPSS statistical software version 11.5 and using independent t-test, Mann-Whitney test, chi-square, Fisher, Wilcoxon tests, Analysis of Covariance and significance level of P0.05.ResultsBefore intervention, the mean PSQI scores were 9.6±4.2 and 10.1±4.13, respectively in the drug group and the placebo group and, after the intervention, the scores were, respectively, 6.4±2/8 and 9/7±3/48 that showed significant differences in both groups, compared to baseline(P0.05). Also, The PSQI score decreased by 33% in the intervention group and by 3/9% in the control group. Based on the Pittsburgh Sleep Quality Index, the lower score demonstrates a better condition of sleep qualiy.ConclusionThis study showed that oral L-carnitine supplementation can improve sleep quality in hemodialysis patients.Keywords: Hemodialysis, L, carnitine, Sleep quality -
زمینه و هدفعزت نفس موجب ارتقای سلامت روان می گردد. مطالعات نشان داده عزت نفس دانشجویان پرستاری، به خصوص جنس مونث در سطح مطلوبی نیست.انجام برنامه های ورزشی نقش مهمی در افزایش عزت نفس دارد. لذا،، مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر تمرینات پیلاتس بر عزت نفس دانشجویان دختر پرستاری انجام گردید.مواد و روش هامطالعه از نوع کارآزمایی بالینی (یک سو کور) می باشد ودر سال 1393بر روی 62 نفر از دانشجویان دختر پرستاری دانشگاه علوم پزشکی سبزوار اجرا شد. افراد پس از انتخاب به روش نمونه گیری در دسترس به طور تصادفی در دو گروه آزمون (32 نفر) و کنترل (30 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمون تمرینات پیلاتس را هفته ای دو بار به مدت هشت هفته انجام دادند. گروه کنترل در مدت زمان مشابه، فعالیت های روزانه خود را داشتند. در انتها پس از سنجش مجدد عزت نفس، داده ها با استفاده از نرم افزار 18SPSS و آمار توصیفی، تست های تی زوجی و کوواریانس تجزیه و تحلیل گردید. در تمام مراحل 05/0P< معنادار تلقی شده است.یافته هامیانگین نمرات عزت نفس قبل از مداخله در گروه آزمون (20 /8) ± 09/ 90 و در گروه کنترل (22/ 9) ± 80/ 92 بود. پس از اتمام مداخله عزت نفس به ترتیب در گروه آزمون وکنترل (72 /7)± 34/ 100 و (22/ 9) ± 10/ 94 شد. این تفاوت به لحاظ آماری بین دو گروه معنادار بود (p=0/002).نتیجه گیریاجرای تمرینات ورزشی پیلاتس در ارتقای عزت نفس دانشجویان دختر رشته پرستاری موثر بود. لذا، به عنوان یک روش جذاب و فاقد عوارض جانبی جهت بهبود احساس ارزشمندی خود در دانشجویان پیشنهاد می شود.
کلید واژگان: عزت نفس, دانشجو, پرستاری, پیلاتسBackgroundalthough, Self-esteem can improve mental health, studies indicated that nursing students'Self-esteem level, especially in female is not desirable. Exercise may be influenced on enhancing self-esteem. The aim of the present study was to investigate the effects of Pilates exercises on self-esteem of female nursing students.MethodThis randomized control trial(single blinded) study was performed on 62 female nursing students at medical sciences university of sabzevar 2014. After selecting participants via convenience method, they were divided randomly into an experimental (n= 32) and a control(n = 30) group. The experimental group did the Pilates exercise twice a week for 2 months while, the control group continued their daily activities. Then, self-esteem level assessed and abtained data was analyzed by means of SPSS software (version 18) using descriptive statistics, paired t-test and covariance test.Resultbefore intervention, the average score of self-esteem in experimental group was 90/09± (8/20) and in control group was 92/80±)9/22),whereas at the end of intervention these scores for experimental and control groups was observed as observed as 100/34± (7/72) and 94/10±)9/22), respectively which this difference was significant statistically (p=0/002).Conclusionsin the present study, performance of pilates exercise was effective to improve female nursing student's self-esteem, therefore, there is suggested to use this as an attractive and harmless method for enhancing the students’ self-esteem level.Keywords: self, concept, student, nursing Pilate Based Exercises -
اهدافبرای تعیین شاخص های تدریس اثربخش می توان از مدیران، همکاران، خودارزیابی اساتید و دانشجویان نظرخواهی نمود. هدف از تحقیق حاضر، اولویت بندی و مقایسه شاخص های تدریس اثربخش از دیدگاه اساتید و دانشجویان بود.
ابزار وروش هادر این مطالعه توصیفی- مقطعی، 60 نفر از اعضای هیات علمی به روش سرشماری و 385 نفر از دانشجویان دانشکده های پرستاری، مامایی، بهداشت، پیراپزشکی و پزشکی دانشگاه علوم پزشکی سبزوار در سال تحصیلی 92-1391 به روش تصادفی ساده وارد مطالعه شدند. ابزار سنجش، پرسش نامه ای دوبخشی شامل خصوصیات فردی و اولویت بندی مهم ترین شاخص های تدریس اثربخش در چهار جنبه دانش پژوهی، روش تدریس، قدرت ایجاد ارتباط و شخصیت فردی بود. داده ها توسط نرم افزار SPSS 15 و با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (آزمون مجذور کای) مورد تحلیل قرار گرفت.یافته هااز نظر اساتید و دانشجویان، در حیطه دانش پژوهی ویژگی علم و دانش، در حیطه روش تدریس ویژگی انتقال واضح مطالب، در حیطه قدرت ارتباط ویژگی عدالت در ارزش یابی و در حیطه شخصیت فردی ویژگی بیان شیوا و ساده، بیشترین اولویت را داشتند. در ویژگی های علم و دانش (0004/ 0=p)، طراحی تدریس (0001/ 0=p)، دسترسی آسان به استاد (003/ 0=p)، ایجاد انگیزه (0001/ 0=p) و توضیح مجدد مطالب (003/ 0=p)، بین نظر استاد و دانشجو اختلاف معنی داری وجود داشت.نتیجه گیریاز دیدگاه اساتید و دانشجویان، ویژگی های علم و دانش، انتقال واضح مطالب، عدالت در ارزش یابی و بیان شیوا و ساده، بیشترین اولویت را در بررسی جنبه های شاخص تدریس اثربخش دارند. در مقایسه اولویت ها در هر حیطه، در بعضی از ویژگی ها اختلافاتی بین دیدگاه اساتید و دانشجویان وجود دارد.
کلید واژگان: تدریس, دانشجو, آموزش, استادAimsTo determine the effective teaching factors managers، colleagues، teachers’ self-assessment and students'' opinions can be used. The purpose of this study was to compare and prioritizing the effective teaching indicators from teachers and students’ view point. Instrument &MethodsIn this cross-sectional study، 60 faculty members and 385 students from Nursing، Midwifery، Health and Paramedical، and Medical Sciences Schools of Sabzevar University of Medical Sciences were entered in the study using simple random sampling in 2012-13. Data gathered by bipartite questionnaire containing demographic and prioritizing the most important indicators of effective teaching in four areas of scholarship، teaching methods، the power of communication and personality. Data were collected by SPSS 15 software using descriptive and inferential statistics (Chi-square test).FindingsFrom teachers and students’ view point scholarship in the area of science and technology features، clear transmission of the content in teaching method، justice in evaluating in the area of relationship power and clear and simple expression in the area of personality traits had the highest priority. In the characteristics of knowledge (p=0. 0004)، teaching design (p=0. 0001)، easy access to the teacher (p=0. 003)، generating motivation (p=0. 0001) and re-explanation of the content (p=0. 003) there was no significant difference between teachers and students.ConclusionFrom the viewpoint of teachers and students، knowledge characteristics، clear transferring of the contents، justice in evaluating، clear and simple explanation have the highest priority to the of effective teaching aspects. Comparing the priorities in each areas، there are some differences among students and teachers’ view point.Keywords: Teaching, Students, Education, Faculty
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.