به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

محمود کیوان آرا

  • مهری شمس قهفرخی*، محمود کیوان آرا، محمدرضا قاسمی
    مقدمه و هدف

    صاحب نظران بهزیستی روانی حال حاضر افراد را شاخص نسبتا دقیقی از وضعیت سلامت فرد در حال حاضر و آینده می دانند. هدف از این مطالعه مقایسه ی بهزیستی روانی در زنان شاغل و غیرشاغل شهر اصفهان است.

    روش کار

    این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از نوع توصیفی تحلیلی و به صورت مقطعی است. جامعه ی آماری تمامی زنان 20 تا 60ساله ی شهر اصفهان در سال 1400 بودند. تعداد نمونه برای هریک از گروه های زنان شاغل و غیرشاغل برابر با 394 بود که به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات، از پرسش نامه ی استاندارد بهزیستی روانی وارویک و ادینبورگ و برای تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار spss26 استفاده شده است.

    یافته ها

    میانگین رتبه ها و مجموع رتبه های بهزیستی روانی، روابط مثبت با دیگران و انرژیک بودن برای زنان شاغل بیشتر از زنان غیرشاغل است. با توجه به مقادیر معناداری، در متغیرهای بهزیستی روانی، روابط مثبت با دیگران و انرژیک بودن، تفاوت های معنی داری بین زنان شاغل و غیرشاغل وجود دارد (001/0≤ P). میانگین رتبه ها و مجموع رتبه های خوش بینی در زنان غیرشاغل به مقدار کمی بیشتر از زنان شاغل است، اما این تفاوت معنی دار نیست (955/0=P).

    نتیجه گیری

    نتایج نشان می دهد که زنان شاغل در مقایسه با زنان غیرشاغل در شهر اصفهان، از بهزیستی روانی بهتری برخوردارند. سیاست گذاران می توانند از این موضوع برای تدوین استراتژی های مناسب به منظور اشتغال زنان استفاده کنند. سیاست گذاران و مدیران سازمان ها با شناسایی و درک عوامل موثر بر افزایش بهزیستی روانی زنان، قادر خواهند بود با بهره گیری از روش های علمی، سیاست هایی را پیش بگیرند که بهزیستی روانی زنان را ارتقا می دهد.

    کلید واژگان: بهزیستی روانی, زنان شاغل, زنان غیرشاغل
    Mehri Shams Ghahfarokhi*, Mahmoud Keyvanara, Mohammadreza Ghasemi
    Introduction and purpose

    Experts, consider the current Psychological well-being, as a fairly accurate indicator of a person's current health status. The aim of this study was to compare psychological well-being in employed and non-employed women in Isfahan.

    Methods

    This research is applied in terms of purpose, descriptive-analytical, and cross-sectional. The statistical population is all women aged 20 to 60 years in Isfahan in 2021, the number of samples for each employed and non-employed women was 394 which was selected by available sampling method. The standard Warwick and Edinburgh Mental Welfare Questionnaire was used for data collection and SPSS26 software was used for data analysis.

    Results

    The mean ranks and sum of ranks for psychological well-being, positive relationships with others, and energy levels are higher among working women compared to non-working women. Significant differences exist between working and non-working women in these variables, indicating that working women generally experience higher levels of mental well-being, positive relationships, and energy (P≤0.001). However, the mean ranks and sum of ranks for optimism among non-working women are slightly higher than those among working women, although this disparity is not statistically significant (P=0.955).

    Conclusion

    The results show that employed women have better psychological well-being compared to non-employed women in Isfahan. This issue can be used by policy makers to develop appropriate strategies for women's employment. Policymakers and managers of organizations, by identifying and understanding the factors affecting the increase of women's psychological well-being, will be able to use scientific methods to adopt policies to promote women's psychological well-being.

    Keywords: Employed Women, Psychological Well-Being, Unemployed Women
  • محمود کیوان آرا، الناز کلانتری، نسرین شعربافچی زاده*
    مقدمه

     زنان هر جامعه ای نقش محوری در خانواده دارند و در عین حال، به شدت در معرض فشارهای ناشی از روابط غیر کارکردی نهادهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خارج از خانواده هستند و چنانچه در همین بستر به طور پیوسته در شرایط آسیب زا و بحرانی قرار گیرند، ممکن است در یک درماندگی ناخواسته، آسیب های جبران ناپذیری به خود وارد کنند و با رفتارهایی همچون خودکشی های دشوار از جمله خودسوزی، بقای خود و خانواده را به مخاطره اندازند. پژوهش حاضر با هدف واکاوی بسترهای اجتماعی اقدام به خودسوزی در بین زنان بستری شده در بیمارستان سوانح سوختگی اصفهان انجام شد.

    روش ها

    این مطالعه به روش تحلیل محتوای کیفی بر روی 43 نفر از زنانی که به دلیل خودسوزی در بیمارستان سوانح و سوختگی امام موسی کاظم (ع) اصفهان بستری شده بودند، انجام شد. مشارکت کنندگان به طور هدفمند انتخاب و به طور انفرادی تحت مصاحبه نیمه ساختار یافته قرار گرفتند. داده ها به روش تحلیل محتوای کیفی یا تحلیل بر مبنای مضامین طبقه بندی و تحلیل گردید.

    یافته ها

    در مجموع، 157 کد اولیه به دست آمد که پس از تقلیل، به 16 کد ثانویه تبدیل شد و پنج مفهوم اصلی شامل «تعارض در خانواده، اعتیاد، ازدواج، فقر و مشکلات اقتصادی و مشکلات فردی و روانی» حاصل گردید.

    نتیجه گیری

    مشکلات بیشتر زنانی که اقدام به خودسوزی می کنند، با آزار و نارضایتی از حداقل یکی از نزدیکان یا شرایط زندگی دشوار و پرفشار مرتبط می باشد. نتایج به دست آمده می تواند برای برنامه ریزی های کشوری جهت رعایت حقوق و امنیت زنان در خانواده و جامعه توسط دستگاه های مرتبط مورد استفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: زنان, خودسوزی, بسترهای اجتماعی, مرکز سوختگی
    Mahmoud Keyvanara, Elnaz Kalantari, Nasrin Shaarbafchizadeh*
    Background

    Women in every society play a central role in the family and at the same time, are highly exposed to the pressures of dysfunctional relationships of economic, social, and cultural institutions outside the family, and if they are constantly exposed to traumatic and critical conditions, they may inflict irreparable damage on themselves in an unwanted helplessness, and by unacceptable behaviors such as violent suicides including self-immolation, endanger their survival as well as that of their family. Accordingly, this study was conducted to identify the social contexts of self-immolation among women admitted to Isfahan Burns Hospital, Isfahan, Iran.

    Methods

    This study was a qualitative content analysis which was conducted on 43 women hospitalized in Imam Musa Kazim Hospital in Isfahan due to self-immolation. Participants were purposefully selected and individually interviewed in a semi-structured interview. Data were categorized and analyzed by qualitative content analysis or thematic analysis.

    Findings

    Totally, the study identified 157 primary codes which were reduced to 16 secondary codes and 5 main concepts including conflict in family, addiction, marriage, poverty and economic difficulties as well as individual and psychological problems were obtained.

    Conclusion

    The problems of women who attempt self-immolation are related to harassment and dissatisfaction with at least one of their close relatives or difficult and stressful living conditions. The results of this study can be used for national planning by the relevant agencies to respect the rights and security of women in the family and society.

    Keywords: Women, Self-immolation, Social contexts, Burn Center
  • راحله سموعی، محمود کیوان آرا*
    اهداف

     رشد جهانی جمعیت سالمندان و تامین سلامت سالمندان، رخدادی جهانی و از مهم ترین چالش های نظام سلامت کشورها، به ویژه کشورهای در حال توسعه و ایران است. در این راستا، این مطالعه با هدف تبیین چالش های نظام سلامت ایران در مواجهه با سالمندی آینده انجام شد.

    مواد و روش ها

     مطالعه به صورت کیفی از نوع تحلیل محتوا انجام شد. از تخصص های گوناگون، 29 صاحب نظر ازجمله سلامت سالمندان، روان شناسی، پزشکی اجتماعی، پرستاری، پزشکی، سلامت و رفاه اجتماعی، سیاست گذاری سلامت، مدیریت خدمات بهداشتی و درمانی و اقتصاد سلامت به طور هدفمند در مطالعه شرکت کردند. داده های حاصل از مصاحبه نیمه ساختاریافته به روش تحلیل محتوا طبقه بندی شد. جهت سنجش اعتبار از معیارهای لینکن و گوبا استفاده شد.

    یافته ها

     در شناسایی چالش های نظام سلامت ایران در رویارویی با سالمندی آینده دو مفهوم کلی شامل «چالش های سیاست گذاری» ازجمله «موانع مرتبط با برنامه ریزی و اجرا»، «موانع مالی»، «موانع دیدگاهی»، «موانع درمانی»، «موانع بهداشتی»، «موانع آموزشی» و همچنین «چالش های فردی اجتماعی» ازجمله «موانع فرهنگی ارزشی» و «موانع فردی» مشخص شد.

    نتیجه گیری

    فراوانی و گوناگونی چالش های حوزه سلامت، به دنبال سرعت و افزایش سالمندی جمعیت کشور طبق یافته های مطالعه حاکی از وضعیت بحرانی نظام سلامت در آینده نزدیک دارد. شناسایی این چالش ها برای هر برنامه ریزی و اقدامی توسط سیاست گذاران و برنامه ریزان، قابل استفاده و نیازمند اقدام همه جانبه و زودهنگام است.

    کلید واژگان: سالمندی, نظام سلامت, چالش, آینده, ایران, کیفی
    Rahele Samouei, Mahmoud Keyvanara*
    Objectives

    The goals of global growth of the elderly population and ensuring the health of the elderly is a global event and one of the most important challenges of the health system of countries, especially developing countries and Iran; In this regard, the study was conducted to explain the challenges of the Iranian health system in the face of future aging.

    Methods & Materials

    The study was qualitative content analysis. A total of 29 experts from various disciplines including geriatrics, psychology, social medicine, nursing, medicine, health and social welfare, health policy, health care management and health economics participated in the study. The data obtained from the semi-structured interview were classified by the content analysis method. Lincoln and GABA criteria were used to assess validity.

    Results

    In identifying the challenges of the Iranian health system in the face of future aging Two general concepts including "policy challenges" including "barriers related to planning and implementation", "financial barriers", "vision barriers", "therapeutic barriers", "Health barriers", "educational barriers" and "individual social challenges" were identified, including "cultural value barriers", and "individual barriers".

    Conclusion

    The frequency and variety of challenges of increasing the elderly population in the country according to the findings of the study indicate the critical state of the health system in the near future. Identifying these challenges can be used by policymakers and planners for any planning and action.

    Keywords: Old Age, Health System, Challenge, Future, Iran, Qualitative
  • محمود کیوان آرا، محمد ستاری، مجید جنگی، نسرین شعربافچی زاده، راحله سموعی *
    زمینه و هدف

    با توجه به اهمیت مصونیت در بیماری های پاندمیک این مطالعه باهدف پیش بینی خود مراقبتی مردم ایران در مواجهه با پاندمی کووید 19 انجام شد.

    روش بررسی

    مطالعه به صورت پیمایشی بر روی 1056 نفر از بزرگسالان 18 سال و بیشتر، در استان های مختلف ایران از طریق فرم پاسخگویی به سوال های آنلاین (9/0a=، 40(n= و طی چهار روز در شبکه های اجتماعی در فروردین 1399 انجام شد. داده ها با استفاده از Studentchr('39')s t-test، Analysis of variance و تکنیک درخت تصمیم در داده کاوی تحلیل شد.

    یافته ها: 

    یافته ها نشان داد میانگین نمره خودمراقبتی در زنان، افراد با تحصیلات بیشتر، زنان متاهل، زنان گروه سنی 41 تا 55 سال، افراد خانه دار و برخی مشاغل دیگر در حد خیلی زیاد گزارش شد، درحالی که میانگین نمره خودمراقبتی گزارش شده در مردان مجرد با مدرک دیپلم، در حد متوسط بوده است. در مجموع، میانگین نمره خودمراقبتی گزارش شده در زنان بیشتر از مردان (0001/0<p) و در تحصیل کرده ها بیشتر از کم سوادترها (007/0=P) بوده است. ضمن این که بین نمره خودمراقبتی پاسخگویان بر حسب وضعیت تاهل و وضعیت اشتغال آنها تفاوت معنا دار مشاهده نشد.

    نتیجه گیری: 

    در یک نتیجه گیری کلی می توان بیان کرد برخی گروه ها ازجمله زنان میان سال، به خودمراقبتی در مواجهه با بیماری کووید 19 اهمیت خیلی بیشتری داده اند و این اهمیت برای مردان جوان کمتر بوده است. یافته های این مطالعه به شناسایی گروه های در معرض خطر بیشتر ابتلا به بیماری، و همچنین شناسایی گروه هایی که از همکاری آنها برای مدیریت موفق تر بیماری های واگیر در سطح خانواده و به دنبال آن اجتماع می توان بهره گرفت انجامید.

    کلید واژگان: کووید 19, ویژگی های دموگرافیک, ایران, پاندمی, خودمراقبتی
    Mahmoud Keyvanara, Mohammad Satari, Majid Jangi, Nasrin Sharbafchizadeh, Rahele Rahele*
    Background

    Infectious diseases in the pandemic stage have significant life-threatening, psychological and social effects. Identifying the characteristics associated with peoplechr('39')s cooperation in self-care leads to greater immunity for themselves and others. Therefore, this study was conducted to predict the self-care of the Iranian people according to their individual and social characteristics in face of the Covid-19 pandemic.

    Methods

    A survey study was conducted on 1056 adults aged 18 and over in different provinces of Iran through a form of answering online researcher-made questions (n=40, α=0.9) in social networks in four days. This paper studies the level of self-care of people against Covid 19 pandemic which was conducted with the support of Isfahan University of Medical Sciences in April 2016. Data were analyzed using Student t-test and variance. Moreover, "decision tree technique" was used to identify communication patterns.

    Results

    The findings showed that the average self-care score in women, the most educated, married women, women aged 41 to 55, housewives and some other occupations was very high. However, the average self-care score of single men with a diploma was average. In general, the mean score of womenchr('39')s self-care was higher than men (P<0.0001) and the educated were more than the less educated literate (P=0.007). There was no significant difference between the self-care scores of the respondents in terms of their marital status and employment.

    Conclusion

    The results showed that the average scores of self-care in women, more educated people, married women, women in the age group of 41 to 55 years, housewives and some other occupations were reported to be very high; While the average self-care score reported in single men with a diploma was average. Overall, the mean score of self-care reported in women was higher than men (P<0.0001) and people with doctoral education reported more self-care than illiterate people (P=0.007). Besides, there was no significant difference between the self-care scores of the respondents in terms of their marital status (single and married) and their employment status (employed and non-employed).

    Keywords: COVID-19, demographic characteristics, Iran, pandemic, self-care
  • محمود کیوان آرا، نسرین شعربافچی زاده، مجید جنگی، راحله سموعی*
    سابقه و هدف

    ویروس کرونا شیوع غافلگیرانه و گسترده ای داشته و پیامدهای زیانبار آن در ابعاد مختلف زندگی مشهود است. این مطالعه باهدف شناسایی موانع خودمراقبتی برای پیشگیری از شیوع کووید 19 از دیدگاه متخصصین سلامت و مردم انجام شد.

    مواد و روش ها:

     این پژوهش به صورت ترکیبی از مطالعه کیفی ومطالعه کمی از نوع مقطعی طراحی شد. در بخش کیفی این مطالعه، بحث گروهی متمرکز با اعضای هیات علمی و مدیران دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و مصاحبه غیرحضوری با مردم اجرا شد. سپس بر مبنای داده های استخراج شده از این مرحله، پرسشنامه 40 سوالی با روایی و پایایی تایید شده (آلفای کرونباخ 90/0) طراحی شد. 1056 نفر از مردم ایران طی 4 روز در شبکه های اجتماعی نظرسنجی شدند. داده ها در نرم افزار SPSS 21 توصیف و تحلیل شدند.

    یافته ها:

     طبق نتایج مرحله کیفی، موانع خودمراقبتی شامل 6 طبقه اصلی موانع اجتماعی، موانع روانشناختی، موانع مذهبی، موانع سیاستی و مرتبط با حاکمیت، موانع مرتبط با نظام سلامت و موانع اطلاعاتی بودند. براساس نتایج نظرسنجی عوامل سیاستی مدیریتی (میانگین نمره=87/78) و سپس عوامل روان شناختی (باور، رفتار، شخصیت) (میانگین نمره=01/70)، مهم ترین موانع خودمراقبتی از دیدگاه مردم بود. میانگین نمره خودمراقبتی (نمره ای که افراد از 1 تا 10 به خودشان دادند) 50/8 بود. میانگین نمره خودمراقبتی در زنان (0001/0<p) و در افراد با سطح تحصیلات بالاتر (007/0=p) به طور معنی داری بیش تر بود. بین میانگین نمره خودمراقبتی افراد به تفکیک وضعیت تاهل (61/0=p) و نوع شغل (052/0=p) تفاوت معنی دار نبود.

    استنتاج

    مدیران حوزه سلامت و سیاستگذاران می توانند با برنامه ریزی در خصوص موانع شناسایی شده در این مطالعه، مردم را برای خودمراقبتی بیش تر و موثرتر هدایت و همراهی کنند.

    کلید واژگان: خودمراقبتی, پیشگیری, قرنطینه, کووید 19
    Mahmoud Keyvanara, Nasrin Shaarbafchizadeh, Majid Jangi, Rahele Samouei*
    Background and purpose

    The recent Coronavirus (SARS-CoV-2) has resulted in a sudden outbreak which has significantly affected various aspects of daily lives. This study was carried out to determine self-care barriers in prevention of Covid-19 according to healthcare experts and laypersons.

    Materials and methods

    A qualitative-quantitative based cross-sectional research was designed. To perform the qualitative phase, group discussion with faculty members and managers in Isfahan University of Medical Sciences and phone interviews with laypersons were carried out. Then, data extracted in this phase were used to design a 40-item questionnaire which was found to be reliable (Cronbach’s Alpha: 0.90), to be completed by Iranian citizens in four days via social networks. In this survey, 1056 people participated. Data analysis was done in SPSS V21.

    Results

    Self-care barriers according to the qualitative phase of the study included social barriers, psychological barriers, religious barriers, political and management barriers, healthcare system barriers, and information barriers. Political and management barriers (mean score=78.87) and psychological barriers (belief, behavior, personality) (mean score=70.01) were found to be the major self-care barriers. The mean self-care score was 8.5 (in a scale of 0 to 10). The mean self-care scores were significantly higher in women (P<0.0001) and in people with higher levels of education (P=0.007). No significant difference was observed in mean self-care score based on marital status (P=0.61) and occupation (P=0.052).

    Conclusion

    Health care managers and policymakers could guide people towards more efficient self-care by planning to reduce and overcome barriers identified in this study.

    Keywords: self care, prevention, quarantine, Covid-19
  • محمود کیوان آرا، کمال حیدری، راحله سموعی*
    مقدمه

    رسالت نظام آموزش عالی در حفظ و ارتقای سلامت جامعه شناخته شده است. از سویی، نقش عوامل اجتماعی موثر بر سلامت، بر وضعیت سلامت جامعه بسیار مورد تاکید و نیازمند مطالعات عمیق و وسیع است. در این راستا، مطالعه ی حاضر با هدف شناسایی جایگاه عوامل تعیین کننده ی اجتماعی سلامت در نظام آموزشی عالی انجام شد.

    روش ها:

    مطالعه ی حاضر، به صورت کیفی با مشارکت 20 صاحب نظر در جلسه ی بحث گروهی متمرکز و 8 صاحب نظر در مصاحبه ی نیمه ساختار یافته انجام شد. اطلاعات به روش تحلیل محتوای کیفی در قالب کدها، طبقه های فرعی و طبقه های اصلی گزارش گردید.

    یافته ها:

    یافته های بحث گروهی متمرکز و مصاحبه های نیمه ساختار یافته با صاحب نظران، 500 کد، 17 طبقه ی فرعی و 4 طبقه ی اصلی نظیر آموزش، سیاست گذاری، قانون گذاری و اجرا، مشارکت و پاسخ گویی بین بخشی و دولتی و ضعف حوزه های مرتبط با عوامل اجتماعی را نشان داد.

    نتیجه گیری:

    یافته های این مطالعه، نقش راهبردهای گسترده ی قابل استفاده توسط نظام آموزشی را برای معرفی و تبیین Social determinants of health (SDH) نشان داد. لازم است این یافته ها، توسط سیاست گذاران، برنامه ریزان و مجریان نظام آموزش برای کاربردی نمودن آموزش های نظام سلامت در راستای تمرکز مفید و بهره مندی مناسب در حوزه ی SDH استفاده شود.

    کلید واژگان: تعیین کننده های اجتماعی سالمت, نظام آموزشی عالی, کیفی
    *Mahmood Keyvanara, Kamal Heidari, Rahele Samouei
    Background

    The higher medical education system’s mission is to maintain and improve the health in society. Furthermore, the roles of social determinants of health in health situation of society have been emphasized, and require in-depth and expansive studies. Therefore, the current study aimed to identify the position of social determinants of health in higher medical sciences education system.

    Methods

    This study was conducted using qualitative approach with 20 experts in focus group discussion, and 8 experts in semi-structured interviews. The gathered information was reported using qualitative content analysis approach using codes, subcategories, and main categories.

    Findings

    The findings of focus group discussion and semi-structured interviews with experts resulted in 500 codes, 17 subcategories, and 4 main categories of education, policymaking, legislation, and implementation, participation and accountability in public and private sectors, and weakness in areas related to social determinants of health.

    Conclusion

    The findings of this study play a strategic role in medical education system for identification and expansion of social determinants of health. These findings can be used by policymakers, planners, and executives of education system to apply the teachings provided in medical education system, and create a more focused and productive system in the area of social determinants of health.

    Keywords: Social determinants of health, Education, Qualitative research
  • مهدی حیدری، محمود کیوان آرا، مریم معینی*
    مقدمه

    یکی از محورهای اصلی نشست آلماتا در سال 2000 در سازمان جهانی بهداشت، توزیع عادلانه نیروی انسانی بود. با توجه به این که یکی از نیروهای انسانی متخصص در بخش سلامت را پزشکان تشکیل می دهند بنابراین تخصیص بهینه پزشکان بین گرایش های مختلف طب همواره از چالش های مهم پیش روی سیاست گذاران بخش سلامت بوده است. ترکیب نیروی انسانی پزشک عمومی و متخصص کشور با ترجیحات دانشجویان پزشکی در دوران تحصیل مرتبط است. هدف این پژوهش بررسی مولفه های مرتبط با این ترجیحات برای انتخاب رشته تخصصی پزشکی بود.

    روش بررسی

    مطالعه حاضر از نوع کیفی و مبتنی بر روش گرندد تیوری بود. مشارکت کنندگان از بین دانشجویان پزشکی عمومی سال های پایانی در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان طی سال تحصیلی 1396-1395 بودند و به روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. در مجموع 28 مصاحبه انجام شد. تحلیل داده ها مبتنی بر روش تحلیل مضمون و با استفاده از نرم افزار MAXQDA نسخه 2018 انجام شد.

    یافته ها

    در مجموع چهار کد اصلی و ده کد فرعی شناسایی شد. درک دانشجویان از رشته های تخصصی پزشکی، ویژگی های دانشجو، ویژگی های رشته تخصصی و شرایط حاکم بر جامعه، کدهای اصلی مرتبط با ترجیحات دانشجویان در رابطه با انتخاب رشته تخصص پزشکی بودند.

    بحث و نتیجه گیری

     برای افزایش جذابیت رشته های مورد نیاز جامعه و تخصیص بهینه پزشکان عمومی بین تخصص های مختلف پزشکی، سیاست گذاران بخش سلامت باید به مولفه های فردی و شرایط اجتماعی توجه داشته باشند.

    کلید واژگان: ترجیحات, رشته های تخصصی پزشکی, تخصص های مراقبت های اولیه, دانشجویان پزشکی
    Mehdi Heidari, Mahmoud Keivanara, Maryam Moeeni*
    Background & Objectives

    Equal distribution of human resources in health sectors was one of the main aspects of Alma-Ata Declaration (2000). Since physicians are among the skillful human resources in health sector, optimal allocation of medical specialties has been always a challenge for policy makers. Distribution of general medicine physicians and specialties is related to medical students’ preferences for speciality choice. This study aimed to identify the factors affecting preferences in choosing medical specialty.

    Methods

    This was a qualitative study based on the grounded theory. Through apllying snowball sampling, participants were selected from senior medical students of Isfahan University of Medical Sciences in the academic year 2016/2017and 28 interviews were conducted. Data analysis was done based on thematic analysis and applying MAXQDA18 software.

    Results

    We extracted 4 main themes and 10 subthemes. Main themes included students’ perception of the medical specialties, students’ characteristics, medical specialties’ characteristics, and social conditions. 

    Conclusion

    In order to attract medical students to more needed medical specialities and optimal distribution of specialities, policy makers should consider both individual and social determinants of medical specialty choice.

    Keywords: Preferences, Specialty careers, Primary care specialties, Medical students
  • سیروس احمدی، محمود کیوان آرا، زهرا صادقی، محمدحسین ابتکاری*
    مقدمه

    علیرغم تمام پیشرفت های موجود، سرطان همچنان یک بیماری مهلک و مرگبار است. یک راهکار مهم در مواجهه، مقابله و غلبه بر این بیماری مهلک، امید در بین مبتلایان است. هدف مطالعه حاضر، بررسی ارتباط سرمایه اجتماعی با امید به آینده در بین بیماران مبتلا به سرطان است.

    روش کار

    روش پژوهش پیمایشی و جامعه آماری، بیماران مبتلابه سرطان در بیمارستان سیدالشهداء شهر اصفهان است که 118 نفر از آنان به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای از بخش های شیمی درمانی، داخلی مردان، داخلی زنان، جراحی مردان و جراحی زنان انتخاب شدند. ابزار تحقیق جهت سنجش سرمایه اجتماعی، پرسشنامه اونیکس و بولن) 2000 (بود و جهت سنجش امید از پرسشنامه امید به آینده اسنایدر) 1994 (استفاده گردید.

    یافته ها

    بر اساس یافته های تحقیق، میزان امید به آینده در بین بیماران مبتلا به سرطان در بیمارستان سیدالشهدا شهر اصفهان متوسط است. یافته های مدلسازی معادلات ساختاری نیز نشان داد، سرمایه اجتماعی، تاثیر مثبت و معنی دار 010 / 0 = Pبر امید به آینده در بین بیماران مبتلا به سرطان دارد و قادر است 31 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین نماید.

    نتیجه گیری

    با اهمیت دادن به سرمایه اجتماعی و افزایش آن میتوان امید را در بین بیماران سرطانی ارتقاء بخشید و از این طریق به یکی از چالش های بزرگ نظام بهداشت و درمان کشور یعنی مرگ و میرهای ناشی از سرطان، تسکین بخشید.

    کلید واژگان: امید, سرطان, سرمایه اجتماعی
    Siroos Ahmadi, Mahmood Keivan Ara, Zahra Sadeghi, Mohammad Hosein Ebtekari*
    Introduction

    Despite all the advances, cancer is still a deadly disease. An important solution in encountering, confronting, and overcoming this deadly disease is hope among the patients. The purpose of this study was to examine the relationship between social capital and hope in patients with cancer.

    Methods

    Research method was survey, and the population was patients with cancer in Seyyed-o-Shohada Hospital in Isfahan that 118 cases were selected through multi-stage random sampling method from Chemotherapy, Men’s ward, Women’s ward, Men's surgery, and Women's surgery. Research instruments to measure social capital was Onyx and Bullen's (2000) questionnaire, and to assess hope, Snyder’s (1994) hope to future questionnaire was applied.

    Results

    Based on the findings of the study, the hope for future is average among patients with cancer in Seyyedol Shohada Hospital in Isfahan. The results of structural equation modeling showed that, social capital has a positive and significant (P = 0.010) relationship with hope to future and able to explain 56 percent of the variation of the dependent variable.

    Conclusions

    With teaching social capital and increasing it, hope to future among patients with cancer can be promoted and one of the main challenges of the health and therapy system in Iran, cancer deaths, would be alleviated.

    Keywords: Hope, Cancer, Social Capital
  • محمود کیوان آرا، لیلی صفاییان*، ندا شجاعی زاده، سعید کریمی
    مقدمه

    برگزاری دوره های بازآموزی و آموزش مداوم از جمله استراتژی های توصیه شده جهانی به منظور دستیابی به تجویز منطقی داروها توسط پزشکان است. مطالعه حاضر با هدف بررسی موانع و پر کردن شکاف بین وضعیت فعلی و وضعیت مطلوب برنامه های بازآموزی، دیدگاه صاحبنظران را در رابطه با نقش این برنامه ها در بهبود وضعیت تجویز داروها ارزیابی نمود.

    مواد و روش ها

    این مطالعه به شیوه کیفی و با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام گردید. مشارکت کنندگان مشتمل بر افراد باتجربه و صاحبنظر در زمینه تجویز و مصرف دارو بودند. 16 نفر با روش نمونه گیری هدفمند مورد مصاحبه قرار گرفتند. مصاحبه ها پس از پیاده سازی به روش تحلیل مضمون ارزیابی شدند.  

    یافته ها

     در این مطالعه دو مفهوم عمده شامل دلایل نیاز به برگزاری برنامه های آموزش مداوم و موانع برگزاری دوره های آموزش مداوم اثربخش توسط مشارکت کنندگان ارائه گردید. دلایل نیاز به برگزاری برنامه های آموزش مداوم شامل چهار موضوع اصلی و موانع برگزاری آموزش مداوم شامل شش موضوع اصلی (موانع فیزیکی، موانع مالی، موانع انگیزشی، موانع نظارتی، موانع اجرایی و موانع سیاستگذاری) و 12 زیرموضوع بودند.

    بحث و نتیجه گیری

      با توجه به وجود موانع متعدد بر سر راه دستیابی به برنامه های آموزش مداوم تاثیرگذار بر وضعیت تجویز داروها و به منظور رفع این موانع و دستیابی به وضعیت مطلوب، بازنگری در محتوا و کیفیت برگزاری دوره های بازآموزی، برنامه ریزی بر اساس دستاوردهای مطلوب و ارتقای کیفیت مستمر ضرورت دارد.

    کلید واژگان: تجویز غیرمنطقی دارو, مصرف غیرمنطقی دارو, آموزش پزشکی
    Mahmood Keyvanara, Leili Safaeian*, Neda Shojaeizadeh, Saeid Karimi
    Background

    Holdingcontinuing medical education programs (CME) is one of the recommended global strategies for attaining rational drug prescribing by physicians. The aim of this study was to assess the barriers and fill the gap between the current situation and the favorable status of CME by evaluating experts’ viewpoints on the role of these programs in improving the status of drug prescribing.

    Methods

    This qualitative study was conducted using a semi-structured interview. Participants included those who were well-informed and experienced in the field of rational use and prescribing drugs. Sampling was done in a targeted way and 16 people were interviewed. The interviews were evaluated after the implementation of the theme analysis method.

    Results

     In this study, two major concepts including the needs for CME and barriers to effective CME were presented by the participants. The needs for CME included 4 main themes, and the barriers to effective CME included 6 themes (physical, financial, motivational, supervisional, executive, and policy making barriers) and 12 sub themes.

    Conclusion

     Regarding the multiple barriers to achieving the effective CME and improving the rational drug prescribing, and in order to overcome these barriers and achieve a favorable status, a review of the content and quality of CME, outcome-based planning, and continuous quality promotion are required.

    Keywords: Inappropriate prescribing, Inappropriate use of drugs, Medical education
  • ندا شجاعی زاده، محمود کیوان آرا، لیلی صفائیان*، سعید کریمی
    مقدمه

    تجویز و مصرف غیرمنطقی داروها یکی از مشکلات عمده در نظام بهداشت و درمان محسوب می شود. عوامل تاثیرگذار بر تجویز و مصرف دارو را می توان در حیطه های آموزشی، مدیریتی، نظارتی و مالی بررسی نمود. مطالعه حاضر با هدف شناسایی مشوق های مالی در این زمینه طراحی و انجام شد.

    روش‎ بررسی

    این مطالعه به شیوه کیفی و با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته در سال 1395 انجام گردید. مشارکت کنندگان مشتمل بر افراد باتجربه و صاحبنظر در زمینه تجویز و مصرف دارو بودند. 16 نفر با روش نمونه گیری هدفمند مورد مصاحبه قرار گرفتند. مصاحبه ها پس از پیاده سازی به روش تحلیل مضمون ارزیابی شدند.

    یافته ها

     در این مطالعه 4 موضوع اصلی و 12 زیر موضوع بدست آمد. موضوعات اصلی عبارت بودند از: 1- انگیزه های مالی پزشکان (شامل: انگیزه جذب بیماران بیشتر، انگیزه کسب درآمد بیشتر، بدهی سازمان های بیمه گر، انتظار جامعه از جایگاه اقتصادی پزشکان، مشکلات مالی پزشکان و جابجایی نقش پزشک از عامل به اجراکننده)، 2- انگیزه های مالی داروخانه ها (شامل: مشکلات اقتصادی داروخانه ها، بدهی سازمان های بیمه گر، کسب درآمد بیشتر، اصرار بیماران و امنیت داروسازان)، 3- انگیزه های مالی بیماران (شامل: مصرف خود سرانه دارو و فقر جامعه) و 4- انگیزه های مالی شرکت های داروسازی (شامل: کسب سود بیشتر از فروش یک برند خاص).

    نتیجه گیری

     مشوق های مالی از عوامل مهم در امر تجویز و مصرف غیرمنطقی داروها بشمار می آیند. ارایه راهکارهای مناسب مالی توسط سیاست گذاران کشور و بهبود وضعیت اقتصادی جامعه می تواند در ارتقای کیفیت خدمات پزشکی و بهبود وضعیت تجویز و مصرف داروها موثر باشد.

    کلید واژگان: تجویز غیرمنطقی دارو, مصرف غیرمنطقی دارو, انگیزه های مالی
    Neda Shojaeizadeh, Mahmoud Keyvanara, Leila Safaeian*, Saeed Karimi
    Introduction

    Irrational use and prescribing of medications is a major problem in healthcare systems worldwide. The factors affecting prescribing and use of drugs can be assessed in educational, management, supervision and financial areas. Present study was designed to investigate the role of financial incentives in this field.

    Methods

    This qualitative study was conducted using a semi-structured interview in 2016. Participants included those who were well-informed and experienced in the field of rational use of drug. Sampling was done in a targeted way and 16 people were interviewed. Interviews were evaluated after the implementation of the theme analysis method.

    Results

    In this qualitative study, four main themes and 12 sub themes were obtained. The main topics were: 1. Financial incentives for physicians (including: motivation for attracting more patients, earning more money, health insurance organizations' liabilities, community expectations of physicians' financial position, physician financial problems, and shifting physician's role from factor to performer), 2. Financial incentives for pharmacies (including: pharmacies' economic problems, health insurance organizations' liabilities, earning more money through over-the-counter sales of all medications, patient insistence and pharmacists' security), 3. Financial incentives for patients (including: self-medication and community poverty) and 4. Financial incentives for pharmaceutical companies (including: earning more profit by selling a particular brand).

    Conclusions

    Financial motivators are among the important intervening factors in irrational use and prescribing of medications. Providing appropriate financial solutions by policy makers and improving economic situation of the community can help the quality of medical services and improve status of prescribing and usage of medications.

    Keywords: Inappropriate Prescribing, Inappropriate Use of Drugs, Financial Incentives
  • مصطفی امینی رارانی، محمود کیوان آرا، مهدی نصرت آبادی*
    مقدمه

     امروزه رویکرد تعیین کننده های اجتماعی سلامت به عنوان یکی از مهم ترین دیدگاه ها در بررسی تفاوت های سلامتی بین و درون جوامع مورد توجه قرار گرفته است، در این رویکرد مفهوم تکامل دوران ابتدای کودکی موضوعی برجسته در تکامل همه جانبه کودک در نظر گرفته شده است.  این مطالعه با هدف تحلیل محتوای کوریکولوم رسمی رشته های علوم پزشکی از منظر تکامل دوران ابتدای کودکی انجام شد.

    روش ها

    در این مطالعه کیفی با استفاده از رویکرد تحلیل محتوای جهت دار بر اساس الگوی حیطه های منتخب عوامل اجتماعی موثر بر سلامت، سرفصل برنامه های درسی 27 رشته تحصیلی مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری که در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان ارایه می شود از منظر تکامل ابتدایی دوران کودکی تحلیل محتوا شد. در تحلیل داده ها از نرم افزار MAXQDA استفاده شد.

    نتایج

     نتایج حاصل از تحلیل محتوا نشان داد در مقطع کارشناسی بیش ترین سرفصل های مربوط به تکامل دوران ابتدای کودکی مربوط به رشته مامایی بود (25بار)، در مقطع کارشناسی ارشد رشته پرستاری کودکان(14 بار) بود. در مجموع در کلیه مقاطع به ترتیب بیش ترین دروس حاوی مفهوم تکامل ابتدای کودکی مربوط به کارشناسی مامایی، کارشناسی بهداشت عمومی و کارشناسی ارشد پرستاری کودکان بود.

    نتیجه گیری

    در مقایسه سه مقطع تحصیلی کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترای تخصصی بیش ترین سرفصل های تکامل دوران ابتدای کودکی مربوط به مقطع کارشناسی بود. از آنجا که هدف از آموزش پزشکی کسب دانش، مهارت و نگرش لازم برای مراقبت از بیمار و ارتقای سطح سلامت افراد جامعه است، لازم است محتوای آموزشی دانشجویان پزشکی نگاهی جامعه نگر داشته باشد و جایگاه تعیین کننده های اجتماعی سلامت و به طور خاص مباحث مربوط به تکامل دوران ابتدای کودکی در سرفصل دروس برجسته باشد.

    کلید واژگان: کوریکولوم رسمی, تحلیل محتوا, تکامل دوران ابتدای کودکی
    Mostafa Amini Rarani, Mahmood Keyvanara, Mehdi Nosratabadi*
    Introduction

     Today, social determinants of health are defined as one of the most important approaches in examining health differences among communities as well as within them. In this approach, Early Childhood Development has been a centeral theme in the comprehensive evolution of the child. This study endeavored to examine the content analysis of the Medical Sciences’ curriculum from the perspective of Early Childhood Development.

    Methods

     In view of that, in this qualitative study through content analysis approach based on the pattern of the social factors affecting health, the content of the undergraduate, postgraduate, and doctoral degree programs in Medical University of Isfahan Sciences were analyzed After several stages of screening 27 medical sciences official curriculum were analyzed using MAXQDA.

    Results

     The results of content analysis showed that in undergraduate and postgraduate, most of the topics related to Early Childhood Development were from Midwifery and Pediatric Nursing, respectively; that is to say courses containing the concept of Early Childhood Development were related to Bachelor of Midwifery, Bachelor of Public Health, and Master of Pediatric Nursing, respectively.

    Conclusion

     Comparing three undergraduate, postgraduate and doctoral degrees, most of the Early Childhood Developmental topics belong to undergraduate degree. The purpose of medical education is gaining knowledge, skills, and information necessary for care and promoting the health of the community, Medical students' didactic content needs to be socially oriented. In the course headings, the social determinants of health and in particular the topics related to the evolution of early childhood need to be highlighted.

    Keywords: official curriculum, content analysis, early child development
  • محمد جواد محمدزاده، مصطفی امینی رارانی، محمود کیوان آرا*
     
    مقدمه
    سوختگی باعث مرگ و تحمیل هزینه های اقتصادی- اجتماعی زیادی می شود. این مطالعه با هدف بررسی ویژگی های اپیدمیولوژیک بیماران سوختگی و ارتباط آنها با مرگ ناشی از سوختگی انجام شده است.
    روش ها
    مطالعه توصیفی- تحلیلی حاضر، با استفاده از داده های مربوط به کلیه بیماران سوختگی بستری شده در بیمارستان امام موسی کاظم (ع) اصفهان در طی 4 سال انجام شده است. داده های مورد استفاده از پرونده های بیماران سوختگی بستری شده و سیستم HIS ، جمع آوری، آماده سازی و در دو بعد توصیفی و استنباطی تحلیل ثانویه شده اند.
    یافته ها
    از 3290 بیمار سوختگی 49/22 درصد فوت کرده بودند. بیشترین تعداد بیماران سوختگی در سال93 (08/27 درصد) ، در مردان (29/67 درصد) ، در گروه سنی 40-26 سال (59/33 درصد) ، در متاهلین (91/49 درصد) ، در افراد بی سواد (42/30 درصد) ، در افراد دارای وضعیت درآمدی پایین (63/48 درصد) ، در بیکاران (66/34 درصد) ، در شیعیان (24/98 درصد) از شهرهای سایر استان ها (01/42 درصد) ، مناطق شهری (54/69 درصد) ، بیمه شدگان تامین اجتماعی (52/41 درصد) ، دارای درجه سوختگی 3 (33/98 درصد) ، درصد سوختگی≤30 (76/49درصد) و سوختگی های در منزل (09/70 درصد) بود. ارتباط کلیه متغیرهای مورد بررسی با مرگ ناشی از سوختگی، به غیر از سال بستری و مذهب، از نظر آماری معنادار بودند.
    بحث
    پدیده سوختگی و مرگ های ناشی از آن علاوه بر جنبه های مراقبتی و درمانی، یک پدیده اجتماعی است. لذا شناخت این عوامل اجتماعی به عنوان علت العلل پدیده سوختگی می تواند منجر به سیاستگذاری های مناسب و اثربخش در راستای کاهش سوختگی و مرگ های ناشی از آن شود.
    کلید واژگان: ویژگی اپیدمیولوژیک, سوختگی, بیمارستان, مرگ
    Mohammad javad Mohammadzade, Mostafa Amini Rarani, Mahmoud Keyvanara*
    Introduction
    Burn gives rise the high mortality and socio-economic burdens. This study aimed to assesses epidemiological characteristics of burn patients and their relationship with mortality caused by burn.
    Methods
    This descriptive-analytic study was performed using data from all burned patients hospitalized in Imam Musa Kazem Hospital in Isfahan during 4 years. The data used for the burn patients records and the HIS system were collected, prepared and secondary analyzed in two descriptive and inferential analyses.
    Findings
    Of the 3,290 burn patients, 49.22% were died. The highest number of burns were occurred in 2014 (27.08%), in the men (67.29%); age group of 26-40 years old (33.59%); married (49.91%); illiterate (30.42%); low income (48.63%); unemployed (34.66%) and Shia (98.24%) patients. Moreover, the most of patients come from cities from the other provinces (42.1%), lived in urban areas (54.59%), have had social security insurance (41.52%); burn degree 3 (98.33%); total body surface area burned (TBSA) ≤ 30% (49.76%) and burnt at home (70.09%). The correlation of all variables with mortality caused by burn were statistically significant except for years of admission and religion.
    Discussion
    The burning and the mortality caused by burn, in addition to healthcare and medicine aspects, is a social phenomenon. Therefore, the recognition of social factors as the causes of the causes of burns can leads to the appropriate and effective policies aimed to reduce burns and related mortalities.
    Keywords: Epidemiological characteristics, Burn, Hospital, mortality
  • محمود کیوان آرا، سیدمحسن حسینی، بینش نادری*
    مقدمه و هدف
    : از آنجا که عملکرد تحصیلی دانشجویان حاوی اطلاعات مهمی برای مدرسان، برنامه ریزان آموزشی، و خود دانشجو است، شناسایی عوامل موثر بر عملکرد تحصیلی آنها از اولویت بالایی برخوردار است. لذا این مطالعه به هدف بررسی ارتباط بین عملکرد تحصیلی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان با متغیرهای جمعیت شناختی، تحصیلی و دانش آماری طراحی گردیده است.
    روش ها
    پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی-مقطعی است که بر روی همه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان ورودی سال های 1390 الی 1393 صورت گرفته است. به منظور پاسخ به سوالات پژوهش، اطلاعات لازم درباره دانشجو از اداره خدمات ماشینی دانشگاه جمع آوری، و از طریق بسته آماری SPSS نسخه 24 با استفاده از جدول ها، شاخص های مرکزی و پراکندگی توصیف، و با استفاده از آزمون های t مستقل، آنالیز واریانس یک طرفه و آنالیز کوواریانس تحلیل شدند.
    یافته ها
    : یافته های پژوهش حاضر نشان می دهند که بین عملکرد تحصیلی دانشجویان با متغیرهای پژوهش شامل جنس، سن، تاهل، دانشکده و دانش آماری ارتباط معنی دار آماری وجود دارد، ولی محل سکونت و مقطع تحصیلی با عملکرد تحصیلی چنین رابطه ای ندارند.
    نتیجه گیری
    با توجه به اهمیت دانش آمار در علوم پزشکی و ارتباط آن با عملکرد تحصیلی لازم است بهبود مداوم شیوه های آموزش آمار در دانشگاه های علوم پزشکی وجهه همت اساتید فن قرار گیرد. با این کار انتظار می رود زمینه بهتری برای عملکرد تحصیلی دانشجویان فراهم شود.
    کلید واژگان: دانش آماری, دانشجو, دانشگاه علوم پزشکی اصفهان, عملکرد تحصیلی, عوامل جمعیت شناختی و تحصیلی
    Mahmoud Keyvanara, Mohesen Hosseini, Binesh Naderi *
    IntroductionSince students' academic performance holds significant information which provides feedback to teachers, educational planners, and students, identification of effective variables on academic performance is considered a significant priority. Therefore, this study was designed to investigate the relationship between academic performance of students in medical university of Isfahan with demographic, scholastic and statistics knowledge factors.
    Methods
    This is a cross-sectional study with all the students from Isfahan University of Medical Sciences participating, during 2011- 2014. To answer the research questions, necessary information about the participants was taken from computing services office, and then analyzed using SPSS program version 24, through tables, central and dispersion indices, independent t-test, ANOVA, and ANCOVA.
    Results
    Research findings shows that there exist a statistically significant relation between academic performance of students with the variables including sex, age, marital status and statistics knowledge. However, place of accommodation and educational grade were not correlated with academic performance.
    Conclusion
    Considering the significant role of statistics for medical fields and its relevance with academic performance, it is a essential to improve statistics teaching methods. Better academic performance is expected from the students this way.
    Citation: Keyvanara M, Hosseini SM, Naderi B. Investigation of the Relationship between Academic Performance of Students at Isfahan University of Medical Sciences with Demographic Academic and Statistics Education. Journal of Development Strategies in Medical Education 2018; 5(2): 13-21
    Keywords: Demographic, Educational Factors, Educational Performance, Isfahan University of Medical Sciences, Statistics Knowledge, Student
  • محمود کیوان آرا، نسرین شعربافچی زاده، محمد علیمرادنوری*
    زمینه و هدف
    کارکنان بخش اتاق عمل به علت برخوردهای زیاد با بیماران، در معرض استرس هستند که منجر به فرسودگی شغلی می شود. این پژوهش با هدف بررسی میزان فرسودگی شغلی در کارکنان بخش اتاق عمل بیمارستان های آموزشی در شهر اصفهان در سال 1396 انجام شده است.
    روش بررسی
    پژوهش حاضر یک مطالعه ی توصیفی-تحلیلی در سال 1396 در شهر اصفهان است. حجم نمونه 206 نفر از کارکنان بخش اتاق عمل در بیمارستان های الزهرا، فیض، کاشانی، خورشید و امین بود که به روش آسان انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل فرم اطلاعات جمعیت شناختی و پرسش نامه ی فرسودگی شغلی مسلش بود. این پرسش نامه دارای سه بعد است: خستگی عاطفی، مسخ شخصیت و ناکارامدی. داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 23 و آزمون های توصیفی و آزمون های تحلیل مثل T- test و ANOVA و رگرسیون خطی تجزیه و تحلیل گردید.
    یافته ها
    میانگین نمره خستگی عاطفی (23/16±11/18) ، مسخ شخصیت (8/30±6/36) و ناکارامدی (63/27±13/86) بود. بین متغیرهای دموگرافیک با متغیرهای فرسودگی شغلی و ابعاد آن رابطه ی معنادار وجود داشت. بین متغیرهای فرسودگی شغلی، خستگی عاطفی، ناکارامدی با متغیرهای جمعیت شناختی رابطه ی معناداری دیده نشد اما بین متغیر مسخ شخصیت با متغیرهای دموگرافیک رابطه معنی دار دیده شد و مدرک تحصیلی (کارشناس ارشد) بیشترین میزان پیش بینی کنندگی مسخ شخصیت را داشت.
    نتیجه گیری
    فرسودگی شغلی بر کارایی و عملکرد کارکنان بخش اتاق عمل تاثیرگذار می باشد. در نتیجه مدیران برای ارایه خدمات با کیفیت و کاهش هزینه ها، باید برنامه هایی را جهت کم کردن میزان فرسودگی شغلی به اجرا در آورند.
    کلید واژگان: فرسودگی شغلی, خستگی عاطفی, مسخ شخصیت, ناکارامدی
    Mahmood Keyvanara, Nasrin Shaarbafchi Zadeh, Mohammad Alimoradnori*
    Background and Aim
    The personnel's of the operating room due to many contacts with patients are exposed to stress, which ultimately leads to burnout. The aim of this study is determining the extent of burnout in the operating room staff in teaching hospitals affiliated medical university of Isfahan in 2016
    Materials & Methods
    The present study is a descriptive-analytic study in Isfahan in 2016. The sample of study was 206 employees of operating room staff in Alzahra, Feyz, Kashani, Khorshid and Amin hospitals that they selected by simple method. Data was collected by “Demographic Data” and “Maslach Burnout Inventory” (MBI) questionnaires. Maslach questionnaire has three dimensions: Emotional exhaustion, depersonalization and personal accomplishment. Data was analyzed using SPSS software/23 and descriptive statistics and inferential statistics such as Anova , T-test and Multiple Linear Regression.
    Results
    The mean score of emotional exhaustion was (23.16±11.18), depersonalization (6.39±8.30) and the personality depersonalization respectively (63.27±13.86). There was a significant relationship between demographic variables and job burnout variable and its dimensions. There was no significant relationship between job burnout, emotional exhaustion and Personal accomplishment with demographic variables. But, there was a significant relationship between Depersonalization and demographic variables. The highest predictive for depersonalization was observed with education (MSC).
    Conclusion
    Burnout affects the efficiency and performance of staffs in the operating room. Therefore, managers must provide programs to reduce the level of burnout for providing quality services and reduce costs.
    Keywords: Burnout, Depersonalization, Emotional Exhaustion, Personal Accomplishment
  • علیرضا جباری، محمود کیوان آرا، مینا عزیززاده*، عبدالله سلطان تاجیان
    زمینه و هدف
    شاید مهمترین چالش موجود در ارائه خدمات سلامت در ایران، موضوع تعرفه ها باشد. نقش وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، شورای عالی بیمه همگانی خدمات سلامت وزارت تعاون، کار و امور اجتماعی و سازمان نظام پزشکی در تعیین تعرفه ها از نظر قانون مشخص است اما در اجرا با مشکلات جدی مواجه است. هدف از این پژوهش، شناسایی و معرفی اصلاحات مورد نیاز به موازات اصلاح تعرفه خدمات پزشکی و یا زیرساخت های لازم در این زمینه برای بهبود عملکرد نظام سلامت می باشد.
    روش پژوهش: این مطالعه از نوع کیفی می باشد. نمونه گیری به روش هدفمند انجام شده و تا اشباع داده ها ادامه یافت. مشارکت کنندگان 12 نفر از مدیران سلامت شهرهای تهران، اصفهان و تبریز انتخاب شدند که در راستای هدف پژوهش به مصاحبه ی عمیق با آنان پرداخته شد. روش تحلیل داده ها در این پژوهش بر مبنای روش تحلیل موضوعی است. معیارهایی مانند «موثق بودن اطلاعات»، «قابل اعتماد بودن»، «قابل اطمینان بودن» و «قابل تثبیت بودن» داده ها در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    یافته ها نشان داد که زیرساخت ها و اصلاحات براساس نظر مشارکت کنندگان به 3 بخش؛ اول، اصلاحات مربوط به وزارت بهداشت که شامل اصلاحات ساختاری، اصلاحات مربوط به ارائه دهنده و پایه گذاری اطلاع رسانی صحیح است. دوم اصلاحات مربوط به بیمه سلامت که شامل اصلاح ساختاری و اقدامی که باید توسط دولت در مورد بیمه صورت پذیرد و سوم، اصلاحات لازم توسط دولت می باشد.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد علاوه بر پرداختن به مباحث و ابعاد مختلف مربوط به تعیین تعرفه بایستی مقدماتی پیش از اصلاح تعرفه و یا اقدامی به موازات اصلاح تعرفه فراهم گردد تا جریان و فرایند اصلاح تعرفه نیز با موفقیت انجام گیرد. این اقدام و اصلاحات در رابطه با وزارت بهداشت، بیمه ها و دولت می باشد.
    کلید واژگان: تعرفه, خدمات پزشکی, عملکرد, نظام سلامت
    Alireza Jabbari, Mahmood Keyvanara, Mina Azizzadeh*, Abdollah Soltantajiyan
    Background
    Perhaps the most important challenge in provision of health services is the issue of tariffs. The roles of the Ministry of Health, Treatment, and Medical Education, the Supreme Council of public health services insurance, Ministry of Cooperatives, Labor, and Social Affairs, as well as the Medical Council are specified in law. But it is faced with serious problems in implementation. The purpose of this study was to identify and introduce infrastructures and necessary actions parallel with reforms of medical service tariffs to improve health system performance in Iran.
    Methods
    Purposeful sampling was used and continued until data saturation in this qualitative study. Participants included 12 Health Managers of Tehran, Isfahan, and Tabriz, who were selected based on the study goals. These people were investigated with deep interview. Data analysis was based on a thematic analysis. Criteria such as "credibility", "reliability", "validity", and "stability" of data were considered.
    Results
    Findings showed that the infrastructure and reforms, according to participant's viewpoints were divided into 3 parts: first, the reform of the Ministry of Health, including structural reforms, reforms related to the provider, and establishment of correct informing; second, health insurance reforms, consisting of structural reforms and actions that should be taken by the government about the insurance; and third, the necessary reforms by the government.
    Conclusion
    First, it seems that various issues and aspects related to tariff determination should be considered. Furthermore, some preliminaries should be provided before tariff's reformation or some actions should be taken in line with that for the success of tariff reformation process. These measures and reformations are related to the Ministry of Health, insurances, and the government.
    Keywords: Tariff, Medical services, Performance, Health system
  • محمود کیوان آرا، رضا خاکی *، حانیه سادات سجادی
    مقدمه
    شناسایی عوامل موثر بر اهدای خون نقش مهمی بر جذب اهداکنندگان سالم و مستمر دارد. هدف از انجام این مطالعه، استخراج عوامل موثر بر اهدای خون از طریق مقایسه دو گروه اهداکنندگان مستمر و غیرمستمر، با استفاده از نظریه رفتار برنامه ریزی شده است.
    روش کار
    مطالعه حاضر به روش توصیفی-تحلیلی در سال 1394 در استان ایلام انجام گرفت. نمونه مورد مطالعه از میان مراجعین سازمان انتقال خون استان به حجم 234 نفر و با روش نمونه گیری سهمیه ای انتخاب شد. جمع آوری داده ها به کمک پرسشنامه تئوری رفتار برنامه ریزی شده حسن زاده و همکاران، که در مطالعات قبلی روایی و پایایی آن بررسی شده بود، انجام گرفت. داده ها پس از جمع آوری به کمک نرم افزار SPSS (نسخه 16) و آزمون های همبستگی اسپیرمن و من ویتنی یو تحلیل شد.
    یافته ها
    در هر دو گروه اهداکنندگان مستمر و غیرمستمر به ترتیب سطح تحصیلات دانشگاهی با 4/54% و 8/50%، شغل آزاد با 1/35% و 8/45%، مردان با 3/99% و 3/88%، متاهلین با 7/80% و 8/75%، گروه سنی 30 - 50 سال با 8/66% و 7/61% بیشترین نرخ مراجعین را به خود اختصاص دادند. در گروه اهداکنندگان مستمر، نگرش با نمره 28/0، عوامل تسهیل کننده با 28/0، و خودکارآمدی با 27/0، و در گروه اهداکنندگان غیرمستمر نگرش با نمره 27/0 و عوامل تسهیل کننده با 20/0 به ترتیب موثرترین عوامل بر قصد افراد در اهدای خون بودند.
    نتیجه گیری
    با توجه به نقش مهم نگرش و عوامل تسهیل کننده در تعیین رفتارهای اهداکنندگان، پیشنهاد می شود با طراحی برنامه های مداخله ای آموزشی و راه اندازی کمپین جذب اهداکنندگان در بلندمدت، مقدمات تشویق و جذب اهداکنندگان فراهم شود تا تعداد اهداکنندگان مستمر و غیرمستمر حفظ و حتی افزایش یابد.
    کلید واژگان: اهدای خون, اهداکنندگان, رفتار برنامه ریزی شده, ایران
    Mahmoud Keyvanara, Reza Khaki *, Haniye Sadat Sajadi
    Background
    Factors affecting blood donation play an important role in attracting safe and continuous blood donors. The current study aimed at determining the factors affecting blood donation through comparing 2 groups of continuous and non-continuous blood donors, using the theory of planned behavior.
    Methods
    The current descriptive, analytical study was carried out in 2015 in Ilam, Iran. The population contained 234 blood donors recruited by the quota sampling method. The data were collected by the theory of planned behavior questionnaire (TPB questionnaire) developed by Hasanzade et al., which its validity and reliability were evaluated and confirmed in previous studies. Data were analyzed with SPSS version 16, using the Spearman correlation and the Mann-Whitney U tests.
    Results
    Among continuous and non-continuous blood donors, 54.4% and 50.8% had higher education, 35.1% and 45.8% had job, 99.3% and 88.3% were male, 80.7% and 75.8% were married, and 66.8% and 61.7% were in the age range of 30 - 50 years, respectively. Results also indicated that attitudes (score = 0.28), facilitating factors (score = 0.28), and self-efficacy (score = 0.27) were the most important factors affecting blood donation in the continuous donors group, while attitudes (score = 0.27) and facilitating factors (score = 0.20) were the most important ones in the non-continuous blood donors.
    Conclusions
    In the current study, attitudes and facilitating factors were the predictive factors of donation behavior. It is proposed to design intervention programs and launch educational campaigns to attract long-term donors in order to improve the attitudes toward blood donation and encourage and attract donors to increase and retain both the continuous and non-continuous donors.
    Keywords: Blood Donation, Donors, Planned Behavior, Iran
  • محمود کیوان آرا، الناز کلانتری
    مقدمه
    خودسوزی در بین زیان بارترین انواع جراحات ناشی از سوختگی، صدمات جسمی، روان شناختی و اقتصادی جدی بر فرد و خانواده ی او تحمیل می کند. این پژوهش، با هدف بررسی ویژگی های اپیدمیولوژیک بیماران خودسوزی بستری در بیمارستان امام موسی کاظم (ع) اصفهان انجام شد.
    روش ها
    در این مطالعه ی مقطعی گذشته نگر، تمامی پرونده های بیماران خودسوزی بستری در این بیمارستان در بین سال های 93-1389 جمع آوری گردید. سپس، اطلاعاتی نظیر سن، جنس، وضعیت تاهل، وضعیت اشتغال و... با استفاده از چک لیست تنظیم شده استخراج گردید. داده های به دست آمده، پس از ورود به نرم افزار SPSS در دو بعد توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    از 450 نفر اقدام کننده به خودسوزی در طی این 5 سال، 373 نفر (9/82 درصد) زن و 77 نفر (1/17 درصد) مرد بودند. 366 نفر (7/74 درصد) متاهل و 114 نفر (3/25 درصد) مجرد بودند. اغلب (4/68 درصد) افراد دچار خودسوزی، در گروه سنی 39-20 سال قرار داشتند. 0/74 درصد افراد خودسوزی کننده، خانه دار بودند. همچنین، درصد انجام خودسوزی در فصل بهار بیش از سایر فصول بود. حدود نیمی (1/49 درصد) از افراد در اثر خودسوزی فوت شدند. بیشترین دوره ی بستری (2/32 درصد) مربوط به بیماران 15-10 روز و بیشترین سطح سوختگی (5/47 درصد)، مربوط به سطح 70-31 درصد بود.
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج این مطالعه و سایر مطالعات مشابه، زنان متاهل خانه دار در رده ی سنی 29-20 سال، بیش از سایر طیف ها در معرض استفاده از روش خودسوزی برای از بین بردن خود بودند.
    کلید واژگان: خودسوزی, ویژگی اپیدمیولوژیک, بیمارستان
    Mahmoud Keyvanara, Elnaz Kalantari
    Background
    Self-immolation is among the most damaging types of injuries from burns, causes serious physical injuries and has psychological and economic effects on the person and his or her family. This study assessed the epidemiological characteristics of patients hospitalized in Imam Musa Kazim hospital, Isfahan, Iran, due to self-immolation during a 5-years period.
    Methods
    In this retrospective cross-sectional study, all records of the patients hospitalized due to self-immolation during the years 2010-2014 were assessed. Then, information such as age, sex, marital status, employment, etc. was extracted by using a researcher-made checklist. The data were analyzed using SPSS software in both descriptive and analytic aspects.
    Findings: Out of 450 participants, who had self-immolation during the studied 5 years, 373 patients (82.9%) were women and 77 patients (17.1%) were men. 366 patients (74.7%) were married and 114 (25.3%) were single. Most of the studied patients (68.4%) were in the age category of 20-39 years old. 74.0 percent of the patients were housewives. Self-immolation was more prevalent in spring than in other seasons. About half of the patients (49.1%) died of self-immolation. The hospitalization duration of 10 to 15 days and the burning level of 31 to 70 percent (32.2% and 47.5%, respectively) were more prevalent.
    Conclusion
    According to the results of this study and most of the similar studies, housewife married women in the age category of 20-29 years, are subject to eliminate their lives via self-immolation more than any other people.
    Keywords: Self-immolation, Epidemiological characteristics, Hospital
  • محمود کیوان آرا، رضیه احمدزاده*
    یکی از عوامل اجتماعی تعیین کننده سلامت انسان بهره مندی از حمایت های اجتماعی است. هدف این پژوهش بررسی تاثیر حمایت اجتماعی بر سبک زندگی سالم در بیماران کرونر قلبی (مورد مطالعه: شهرستان بانه) بود. روش تحقیق پیمایشی و جامعه آماری 3124 نفر بود. حجم نمونه با فرمول کوکران 342 نفر که به روش نمونه گیری آسان انتخاب شده و با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج نشان داد که متغیر حمایت اجتماعی و ابعاد آن: عاطفی، ابزاری و اطلاعاتی با سطح معنی داری 000/0Sig= بر متغیر وابسته سبک زندگی سالم تاثیر دارند. بر اساس تحلیل رگرسیون می توان گفت متغیر حمایت اجتماعی بعد اطلاعاتی با ضریب بتای 40/0 مهمترین پیش-بینی کننده متغیر وابسته سبک زندگی سالم است بنابراین، تقویت حمایت اجتماعی بیماران به منظور تغییر سبک زندگی ناسالم به سبک زندگی سالم، به عنوان یک راهبرد مهم در مداخله های رفتاری ضروری به نظر می رسد.
    کلید واژگان: سبک زندگی سالم, حمایت اجتماعی, بیماران کرونر قلبی
  • محمود کیوان آرا، علیرضا جباری، فاطمه رهی *، مینا عزیز زاده
    مقدمه
    تعرفه گذاری یکی از مهم ترین ابزارهای سیاست گذاران نظام درمانی هر کشور، برای اعمال تولیت است که در عدالت، کارایی، کیفیت و پاسخگویی در ارایه خدمات سلامت تاثیرگذار بوده، و با آن می توان بر میزان دسترسی و استفاده از خدمات تاثیر گذاشت. تغییر تعرفه های پزشکی از سویی درآمد ارایه کنندگان خدمات پزشکی و بیمارستانی، و از سوی دیگر هزینه تامین کنندگان منابع مالی خدمات مراقبت پزشکی و بیمارستانی را تحت تاثیر قرار می دهد. مطالعه حاضر به بررسی مفهوم تعرفه واقعی از دیدگاه مدیران سازمان های بیمه می پردازد.
    روش کار
    این مطالعه کیفی از طریق مصاحبه عمیق با 19 نفر از مدیران سازمان های بیمه سلامت، تامین اجتماعی و نیروهای مسلح که در زمینه تعرفه ها مطلع، و یا فعالیت شغلی آنان به این حوزه مرتبط بوده است؛ انجام گردید. مصاحبه ها ضبط، و به منظور تحلیل مصاحبه ها، از روش تحلیل موضوعی استفاده شد.
    یافته ها
    مدیران سازمان های بیمه چالش های موجود در تعرفه ها را در چهار موضوع روش ها، ساختار و اصول تعرفه گذاری؛ ابعاد اقتصادی؛ نارضایتی گروه های درگیر در تعرفه ها؛ و چالش های اجرایی- نظارتی بیان نمودند.
    نتیجه گیری
    برای اصلاح وضعیت تعرفه گذاری، باید مشکلات با نگاهی به چالش های موجود در تعرفه های فعلی، شناسایی شوند؛ و علاوه بر تعیین تعرفه ها بر اساس اصول علمی و منطقی، بر اجرایی شدن آن ها نیز نظارت گردد.
    کلید واژگان: تعرفه, تعرفه های پزشکی, مدیران, چالش ها
    Keyvanara M., Jabbari Ar, Azizzadeh M., Rahi F. *
    Introduction
    Setting tariffs is one of the most important tools of policy makers at Health system in every country for applying stewardship which is effective on justice, effectiveness, quality and accountability of health services, and also could influence the accessibility and the rate of using health care services. The changing of medical tariffs not only could affect the income of medical and hospital service providers, but also could affect the costs of the funders of medical and hospital services. This study was conducted to investigate the concept of real tariff from insurance organizations managers’ point of view.
    Methods
    This qualitative study was conducted using in-depth interview with 19 informed managers, or relevant managers of insurance organizations, social security and armed forces. Data was analysed thematic analysis method.
    Results
    In general four main challenges were reported by participants as the challenges of tariffs including: methods, structure and principles of tariff setting; economic aspects, dissatisfaction of professionals involved with tariff setting, and lack of supervision on non-tariff expressed, and implementation challenges.
    Conclusion
    The identified challenges should be taken into account to modify the tariff setting, and to identify problems. The practical principles should be considered to determine tariffs as well as the scientific and logical principles.
    Keywords: Tariff, Medical tariff, Managers, Challenges
  • علیرضا جباری، محمود کیوان آرا، مینا عزیززاده *، فاطمه رهی
    مقدمه
    تعرفه گذاری یکی از مهمترین ابزارهای سیاست گذاران نظام درمانی هر کشور، برای اعمال تولیت است که در عدالت،کارایی،کیفیت و پاسخگویی در ارایه ی خدمات تاثیرگذار بوده و با آن می توان بر میزان دسترسی و استفاده از خدمات تاثیر گذاشت. تغییر تعرفه های پزشکی از سویی درآمد ارایه کنندگان خدمات پزشکی و بیمارستانی و از سوی دیگر هزینه تامین کنندگان منابع مالی خدمات مراقبت پزشکی و بیمارستانی را تحت تاثیر قرار می دهد.
    روش اجرا: این مطالعه از نوع مطالعه ی کیفی می باشد. نمونه گیری به روش هدفمند انجام شده و تا اشباع داده ها ادامه یافت، مشارکت کنندگان 12 نفر از مدیران سلامت شهرهای تهران، اصفهان و تبریز انتخاب شد که در راستای هدف پژوهش به مصاحبه ی عمیق با آنان پرداخته شد. روش تحلیل داده ها در این پژوهش بر مبنای روش تحلیل موضوعی است. معیارهایی مانند «موثق بودن اطلاعات»، «قابل اعتماد بودن»، «قابل اطمینان بودن» و «قابل تثبیت بودن» داده ها در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    یافته های پژوهش دو دسته پیامدهای مثبت و منفی را در نتیجه ی اصلاح تعرفه های خدمات پزشکی و افزایش احتمالی و البته منطقی و علمی آن معرفی نمود. این پیامدهای مثبت شامل؛ پیامدهای رفتاری، اقتصادی و رضایتمندی ذی نفعان می باشد. و پیامدهای منفی شامل پیامدهای اقتصادی و نارضایتی عده معدودی می باشد.
    بحث و نتیجه گیری
    پیش بینی پیامدهای یاد شده، در هنگام اصلاح تعرفه های خدمات پزشکی علاوه بر اشاره به مزایای کسب شده در قالب پیامدهای مثبت و تشویق تعرفه گذاران و سیاستگذاران بهداشت و درمان، آنان را متوجه پیامدهای منفی به ویژه از نظر اقتصادی در نیاز به تامین افزایش در تعرفه ها و نیاز به اندیشیدن برای تامین منابع مالی جبرانی می نماید.
    کلید واژگان: تعرفه ی درست, تعرفه پزشکی, اصلاح, پیامدها
    Jabbari Ar, Azizzadeh M., Keyvanara M.*, Rahi F
    Intrudaction: Medical services pricing is one of the most important tools of each country's health system policy makers. Tariff is effective on equity, efficiency, quality and accountability in the provision of services and it can affect the availability and use of services. Switch medical services tariffs affected providers of hospital and medical services income on the one hand, and on the other hand the cost of medical and hospital care providers of financial resources. This study aims to predict the consequences of the reform of pricing medical services (making medical services tariffs) were performed.
    Methods
    This study is a qualitative study. Sampling was Purposeful and continued until data saturation. Research Society was 12 people of, Health Managers of cities include Tehran, Isfahan and Tabriz, that in the purpose of the study, these people were investigated with deep interview. Analysis of the data in this study is based on a thematic analysis. Criteria such as "reliable information", "trustworthy", "reliability" and "ability to consolidation" of data were considered.
    Results
    According to findings, the results of the study were divided into two categories: positive and negative consequences as a result of medical services tariff reforms and likely increase, although logically and scientifically. The positive consequences include behavioral outcomes, economic and stakeholder satisfaction. And negative consequences include economic consequences and limited group dissatisfaction.
    Conclusion
    The consequences have been anticipated at the time of modification of medical tariffs in addition to encouraging health tariff and policy makers Because of the benefits that will be earned in terms of positive consequences, they noticed negative consequences, particularly in economic consequences and the need to provide for an increase in tariffs and the need to think for provides financing compensatory.
    Keywords: right tariffs, medical tariffs, reform, consequences
  • محمود کیوان آرا، لیلا صفاییان، سعید کریمی، ندا شجاعی زاده*
    مقدمه
    طی 10 سالگذشته شاهد رشد چشمگیر بودجه دارویی کشور از 500 میلیون دلار به رکورد 3میلیارد دلار بوده ایم که مهم ترین دلیل آنرا می توان تجویز ومصرف غیرمنطقی داروها دانست. مشکلی که علاوه بر تحمیل هزینه های هنگفت بر مردم و دولت و اتلافمنابع، منجر به کاهش کیفیت ارایه خدمات پزشکینیز می گردد.در مقایسه با حجم عظیم منابع صرف شده، انجام بسیاری از مداخلات کنترل تجویز ومصرف منطقی داروبه خصوص در کشورهای جهان سوم ضروری به نظر می رسد. مطالعه حاضربا هدف ارایه چارچوبی ازمهم ترین دلایل تجویز ومصرف غیرمنطقی دارو براساس استراتژی های 12گانه سازمان جهانی بهداشت انجام گردید.
    روش کار
    مطالعه حاضر به صورت مروری نقلی در نیمهاولسال 1394، با مراجعه به سایت های،PubMed ،IranDoc ،SID Magiranو با استفاده از کلیدواژه های استراتژی های WHO،مصرف منطقی دارو،تجویزمنطقی که معادل های لاتینیآنprescribing وWHO strategies rational وrational Usageانجام گرفت. در مجموع70 مطالعه استخراج شد که پس از بررسی مقالات در مرحله اول باحذف یافته های نامرتبط، 43 مقاله هم راستا با تحقیق استخراج گردید وبه تحلیل آن ها پرداخته شد.
    یافته ها
    براساس این مطالعه، استراتژی های 12گانه سازمان جهانی بهداشت در چهاربعد آموزشی،مدیریتی،نظارتی و مالی طبقه بندی شدند. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که بیشترین مطالعات در این خصوص به استراتژی های آموزشی و مدیریتی پرداخته اند و استراتژی های نظارتی و مالی کمتر مورد توجه قرارگرفته اند؛ به گونه ای که بیشترین دلایل شناسایی شده در خصوص تجویز ومصرف غیر منطقی دارو، به دو استراتژی آموزشی و مدیریتی برمی گردد.
    نتیجه گیری
    نتایج این پژوهش، چارچوبی را برای بررسی و مقایسه همزمان استراتژی های سازمان جهانی بهداشت در کشورهای مختلف ارایه می دهد. بهره گیری از این چارچوب باعث شناسایی بهتر ابعاد مختلف استراتژی های تجویز و مصرف منطقی دارو شده و با توجه به حساسیت واهمیت این موضوع در کشور ما، می تواند نقاط ضعف اجرایی هریک را مشخص کندو سیاست گذاران را برای رفع این کاستی ها یاری دهد.
    کلید واژگان: مصرف منطقی دارو, تجویز منطقی دارو, استراتژی های WHO, ایران
    Keyvanara M., Safaeian L., Karimi S., Shojaiezadeh N.*
    Introduction
    During the past 10 years, drug budget have grown enormously from 500 million Dollars to 3 billion Dollars in Iran. Irrational drug prescription can cause additional costs on people/government and can waste the resources. Designing and implementing appropriate interventions to control drug prescription and usage can be effective in controlling the issue. This study was carried out to presenta framework for the most important reasons of the WHO's 12 strategies about irrational use and drug prescription.
    Methods
    In this review article, we have searched the Google, Google scholar, SID, Magiran, Irandoc, and the PubMed with the following keywords: WHO's Strategies, rational prescribing, rational drug use, and rational use of medicine. A total of 70 related articles published in the two last decades were retrieved. After excluding the unrelated articles, data of 43 articles were extracted and analyzed.
    Results
    According to this study, WHO's 12 strategies were classified in four educational, managerial, regulatory, and financial dimensions. Most studies had been focused on the educational and managerial strategies that seemed to be the most important reasons of irrational drug prescription.
    Conclusion
    The results of this study provided information on the WHO's strategies in different countries. The results can be used by the policymakers to consider different dimensions of rational use and prescription of drugs in planning appropriate programs.
    Keywords: rational use of drug, prescription, WHO strategies, Iran
  • علیرضا جباری، محمود کیوان آرا، مینا عزیززاده *
    زمینه و هدف
    تعرفه گذاری بر عدالت، کارایی، کیفیت و پاسخگویی در ارایه خدمات سلامت موثر بوده و با آن می توان بر میزان دسترسی و استفاده از خدمات تاثیر گذاشت. در ایران چند سالی است که بحث تعرفه گذاری خدمات پزشکی به دلیل افزایشی بودن در هرسال و نداشتن مبنای پایه مشخص و قابل دفاع، باعث ایجاد چالش های مختلفی در نظام سلامت گردیده است. هدف از این پژوهش شناسایی چالش ها و آسیب های ناشی از تعرفه گذاری نادرست خدمات پزشکی بود.
    روش بررسی
    این پژوهش یک مطالعه ی کیفی با رویکرد تحلیل محتوا است که به صورت مقطعی در سال 1393-1392 انجام شده است. نمونه گیری به روش هدفمند انجام شده و تا اشباع داده ها ادامه یافت، جامعه پژوهش مدیران سلامت شهرهای تهران، اصفهان و تبریز بودند که با 12 نفر از آنان در راستای هدف پژوهش به مصاحبه عمیق پرداخته شد. روش تحلیل داده ها در این پژوهش بر مبنای روش تحلیل موضوعی است. معیارهایی مانند «موثق بودن اطلاعات»، «قابل اعتماد بودن»، «قابل اطمینان بودن» و «قابل تثبیت بودن» داده ها در نظر گرفته شد. در مورد روایی؛ مصاحبه کننده تحت آموزش های لازم قرار گرفت و اطمینان از درست بودن انجام مصاحبه ها بالا رفت و در مورد پایایی مطالعه، مصاحبه ها مجددا به مصاحبه شوندگان ارجاع داده شد تا نظر آنان درمورد صحت مصاحبه های پیاده شده به دست آید.
    یافته ها
    مطابق یافته های پژوهش، چالش هایی که ناکارآمدی تعرفه های خدمات پزشکی در شرایط فعلی باعث شده اند به سه دسته ی کلی شامل چالش های؛ نارضایتی ذی نفعان، اقتصادی و رفتاری در ارتباط با 4 حوزه وزارت بهداشت، پزشکان، بیماران و سازمان های بیمه گر می باشند. به عبارتی نارضایتی و چالش های اقتصادی و رفتاری در تمامی بخش های مربوطه مشاهده می شود..
    نتیجه گیری
    چالش های حاصل از تعرفه گذاری نادرست و تاثیرات سوء آن بر تمامی ذی نفعان نظام سلامت، به عنوان هشداری برای متولیان و سیاستگذاران این نظام می باشد تا درصدد علت یابی و تلاش برای رفع این چالش ها و مشکلات برآیند. نارضایتی ذی نفعان و به ویژه ارایه کنندگان خدمات سلامت، به عنوان اولین عامل می باشد که دیگر چالش ا شامل؛ چالش های اقتصادی و رفتاری را نیز در پی داشته است.
    کلید واژگان: چالش ها, خدمات پزشکی, تعرفه گذاری
    Dr A. Jabbari, Dr M. Keyvanara, M. Azizzadeh*
    Background and Aim
    Tariff is effective on equity, efficiency, quality and accountability in the provision of services and it can affect the availability and use of services. In our country, for several years, the tariff of health care is due to an increasing base and has not clear and defensible base. This matter creates different challenges in our health system. This study aimed to identify challenges and damages resulting from incorrect medical services.
    Method
    This study was a qualitative study. Sampling was Purposeful and continued until data saturation was obtained. Research Society were 12 people of Health Managers of cities including Tehran, Isfahan and Tabriz, that in the purpose of the study, these people were investigated with deep interview. Analysis of the data in the present study was based on a thematic analysis. Criteria such as "reliable information", "trustworthy", "reliability" and "ability tocon solidation" of data were considered.
    Results
    according to the findings, inefficiency of tariffs for medical services have caused challenges in the current situation that this damages were divided to three general categories and challenges, dissatisfaction, economic, and behavioral of Ministry of Health, doctors, patients and insurers.
    Conclusion
    Dissatisfaction with stakeholders, especially health providers, the first factor is that a real so following other challenges including; economic and behavioral challenges. Challenges of incorrect tariffs and their Bad effects on the health system stakeholders are a warning to administrators and policy makers of this system, finding causes and attempting to fix the challenges. Although incorrect medical tariff is introduced as one of the challenges causes, but it is necessary in addition to that are note other structural and Rooty problems in the health system, as noted tariff reforms to fully be able to solve the created challenges.
    Keywords: Tariff, Challenges, Medical Services, Pricing
  • علیرضا جباری، محمود کیوان آرا، فاطمه رهی، مینا عزیززاده
    مقدمه
    تعرفه گذاری یکی از مهمترین ابزارهای سیاست گذاران نظام درمانی هر کشور، برای اعمال تولیت است که در عدالت،کارایی،کیفیت و پاسخگویی در ارایه ی خدمات تاثیرگذار بوده و با آن می توان بر میزان دسترسی و استفاده از خدمات تاثیر گذاشت. تغییر تعرفه های پزشکی از سویی درآمد ارایه کنندگان خدمات پزشکی و بیمارستانی و از سوی دیگر هزینه تامین کنندگان منابع مالی خدمات مراقبت پزشکی و بیمارستانی را تحت تاثیر قرار می دهد.مطالعه حاضر به بررسی مفهوم تعرفه ی واقعی از دیدگاه مدیران سازمان های بیمه می پردازد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به صورت کیفی و از طریق انجام مصاحبه عمیق با 19 نفر از مدیران سازمان های بیمه سلامت، تامین اجتماعی و نیروهای مسلح که در زمینه تعرفه ها مطلع یا فعالیت شغلی آنان به این حوزه مرتبط بوده است، انجام گردیده است و به منظور تحلیل مصاحبه ها، از روش تحلیل موضوعی استفاده شده است.
    یافته ها
    مدیران سازمان های بیمه مفهوم تعرفه ی واقعی را در دو موضوع 1)تعریف تعرفه ی واقعی 2)ر وش ها، عناصر و اصول تعیین تعرفه و زیر موضوعات را 1) تعیین تعرفه ها براساس توافق جمعی با در نظر گرفتن منافع گروه های درگیر 2) تعیین تعرفه ها براساس قیمت تمام شده خدمات و 3) براساس نوع وحساسیت بیان نمودند
    نتیجه گیری
    برای اصلاح وضعیت تعرفه گذاری باید براساس مفهوم تعرفه ی واقعی، ویژگی های تعرفه ی واقعی شناسایی شود، در تعیین تعرفه ها باید منافع گروه های درگیر (بیمه شده، ارائه دهنده خدمت، بیمه گر) درنظر گرفته شده و تعرفه براساس توافق جمعی و با نظر نمایندگان گروه های درگیر و بر اساس قیمت تمام شده خدمات تعیین شوند.
    کلید واژگان: تعرفه ی واقعی, سازمان های بیمه, مدیران, خدمات پزشکی, نظام سلامت
    Alireza Jabbari, Mahmood Keyvan Ara, Fatemeh Rahi, Mina Aziz Zadeh
    Introduction
    Setting tariffs is one of the most important tools of policy makers of the health system in every country for implementing their authority which is effective in justice, performance, and the quality of and accountability in offering services. Moreover, it can influence access rate and use of services. Changing medical tariffs affects the income of medical and hospital service providers, and the expenditure of financiers of medical and hospital services. This study investigated the concept of real tariff from the point of view of managers of insurance organizations.
    Method
    This qualitative study was performed via in-depth interviews with 19 managers of health, social security, and armed forces insurance organizations who were informed of or their occupation was related to this field. Thematic analysis method was used for analyzing interviews.
    Results
    Managers of insurance organizations expressed the concept of real tariff in two themes of definition of real tariff, and methods, elements, and principles of determining tariffs and subthemes of determination of tariffs based on collective agreement considering interests of involved groups, based on cost of services, and based on type and sensitivity.
    Conclusion
    To amend the status of setting tariffs, characteristics of real tariff should be identified based on the concept of real tariff. Interests of involved groups (insured, service provider, and insurer) should be considered in determining tariffs. Tariffs should be determined based on collective agreement, the views of representatives of involved groups, and cost of services.
    Keywords: Real tariff, Insurance organizations, Managers, Medical services, Health system
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال