به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

مریم اکبری

  • پرستو شیخ اسمعیلی، حمزه احمدیان *، مریم اکبری
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی برنامه آموزش مبتنی بر تجربه زیسته در روابط والد فرزندی و طرحواره درمانی بر همدلی، تنظیم هیجان و سلامت روان دختران نوجوان بدسرپرست انجام شد.

    روش

      این مطالعه به صورت ترکیبی (کیفی و کمی) بود. در بخش کیفی روش پژوهش پدیدارشناسانه و در بخش کمی روش پژوهش، نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون و گروه کنترل بود.جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دختران نوجوان بدسرپرستی بود که در سال 1402 در مراکز حمایتی دخترانه وابسته به بهزیستی شهرستان سنندج حضور داشتند. نمونه پژوهش  در بخش کیفی با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و تحت مصاحبه نیمه ساختار یافته قرار گرفتند..  در بخش کمی، نمونه آماری پژوهش حاضر را 45 نفر از دختران نوجوان بد سرپرست تشکیل دادند. گروه آزمایش اول برنامه مداخله ای مبتنی بر تجربه زیسته در روابط والد فرزندی و گروه آزمایش دوم برنامه طرحواره درمانی را دریافت و گروه کنترل برنامه ای را دریافت نکرد. پرسشنامه های سلامت روان گلدبرگ (1972)، همدلی داویس (1994) و تنظیم هیجان گروس و جان (2003) به عنوان ابزار پژوهش استفاده شد. تحلیل داده ها با  نرم افزار SPSS 28 انجام شد و از روش آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیره و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد  برای یکی از مقیاس های تنظیم هیجان (ارزیابی مجدد هیجان) فقط مداخله تجربه زیسته اثربخش بود و بر همدلی و سلامت روان هر دو روش مداخله اثربخش بودند (05/0>p). آزمون تعقیبی بونفرونی نشان داد که اثربخشی مداخله تجربه زیسته بر همدلی بیشتر از مداخله طرحواره درمانی بود اما میزان اثربخشی دو روش مداخله بر سلامت روان یکسان بود.

    نتیجه گیری :

     با توجه به نتایج می توان گفت برنامه آموزش مبتنی بر تجربه زیسته در روابط والد فرزندی در ارتقا توانمندی دختران نوجوان  بدسرپرست اثربخش بوده و به کارگیری آن در فرایند درمان و آموزش پیشنهاد می گردد.

    کلید واژگان: تجربه زیسته, طرح واره درمانی, همدلی, تنظیم هیجان, سلامت روان, نوجوانان بدسرپرست
    Parastoo Sheikh Esmaili, Hamzeh Ahmadian *, Maryam Akbari

    Objective: 

    The present study was conducted with the aim of comparing the effectiveness of the training program based on lived experience in parent-child relationships and schema therapy on empathy, emotional regulation and mental health of abused adolescent girls.

    Method: 

    This study was combined (qualitative and quantitative). In the qualitative part, the research method was phenomenological and in the quantitative part, the research method was semi-experimental with pre-test, post-test and control group. The statistical population of the present study included all abused teenage girls who were present in welfare centers for girls in Sanandaj city in 1402. The sample of the research was selected in the qualitative section using the purposeful sampling method and they were subjected to a semi-structured interview. In the quantitative part, the statistical sample of the present study was made up of 45 adolescent girls with bad guardians. The first experimental group received the intervention program based on lived experience in parent-child relationships and the second experimental group received the schema therapy program and the control group did not receive the programGoldberg's mental health questionnaires (1972), Davis's empathy (1994) and Gross and John's (2003) emotion regulation questionnaires were used as research tools. Data analysis was done with SPSS 28 software and multivariate covariance analysis and Bonferroni post hoc test were used

    Findings:

     The findings showed that only the lived experience intervention was effective for one of the emotion regulation scales (Cognitive reappraisal) and both intervention methods were effective on empathy and mental health (p<0.05). Bonferroni's post hoc test showed that the effectiveness of the lived experience intervention on empathy was greater than the schema therapy intervention, but the effectiveness of the two intervention methods on mental health was the same.

    Conclusion: 

    According to the results, it can be said that the training program based on lived experience in parent-child relationships is effective in improving the ability of abused adolescent girls, and it is recommended to use it in the treatment and education process.

    Keywords: Lived Experience, Abused Teenagers, Mental Health, Schema Therapy, Emotion Regulation, Empathy
  • تورج زینی وند*، مریم اکبری، علی اکبر محسنی

    نظم و نثر دو گونه ادبی هستند که هر یک ویژگی وکارکرد خاص خود را دارند؛ نثر با رویکردی منطقی به بیان تحلیلی و تعلیلی یک موضوع می پردازد، اما شعر غالبا بر محور و بنیاد عاطفه، احساس و خیال حرکت می کند. در پاره ای از موارد، نثر از ویژگی های استدلالی و تحلیلی خارج می شود و با بهره گیری از صورخیال و آرایه های لفظی و بدیعی، احساس و عاطفه خواننده را تحت تاثیر قرار می دهد. این نثر، نثر شاعرانه نام دارد. رمان ذاکره الجسد، نوشته احلام مستغانمی (1953) و رمان یک عاشقانه آرام، نوشته نادر ابراهیمی (1315-1387)، دو اثری هستند که باور بر آن است؛ نثر آنها رنگ و بوی شاعرانه دارد. پژوهش حاضر، با روش توصیفی-تحلیلی و بر اساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی که دامنه آن محدود به تاثیر و تاثر نیست، بلکه بر تشابه، تباین و زیبایی شناسی ادبی تاکید دارد، دو رمان مزبور را از نگاه مولفه های نثر شاعرانه بررسی کرده است. یافته های پژوهش، نشان می دهد که موسیقی درونی(تکرار، واج آرایی)، کاربرد استعاره، تشبیه، تضاد واژگان، تضاد فعلی و حسامیزی از برحسته ترین نمودهای نثر شاعرانه هستند که در نثر شاعرانه احلام مستغانمی و نادر ابراهیمی به کار رفته است. حضور این ویژگی ها، نثر ایشان را شاعرانه، جذاب، خیال انگیز، زیبا و پرطروات نموده است. با این تفاوت که کاربرد استعاره های مکنیه در نثر مستغانمی، شاخص تر و ممتازتر است.

    کلید واژگان: ادبیات تطبیقی, زیبایی شناسی, نثر شاعرانه, ذاکره الجسد, یک عاشقانه آرام.
    Toraj Zainivand *, Maryam Akbari, Aliakbar Mohseni

    Poem and prose are to literary genres with their particular functions. Prose follows a logical approach to describe an event, while poem is mainly based on emotions, feelings, and imagination. At times, however, prose deviates from its logical, descriptive approach by influencing the readers' emotions. Such a kind of prose is known as poetic prose. It is believed that the two novels of Thakirat Al Jasad by Ahlam Mosteghanemi (1953) and A Quiet Love Story by Nader Ebrahimi (1936-2008) possess traces of poetic prose. Adopting a descriptive-analytic approach, the current study examines poetic prose elements in these two novels based on the American school of comparative literature, whose scope is not limited to influence, but emphasize similarity, comparison, and literature aesthetics. Findings indicate that internal music (repetition and alliteration), metaphor, simile, oxymoron, verb contrast, and synesthesia are most outstanding manifestations of poetic prose in Mosteghanemi and Ebharimi's novels. The presence of these features have made their prose poetic, attractive, imaginative, beautiful, and refreshing. The difference between the two novels is that Mosteghanemi has used a significantly larger number of implicit metaphors in Thakirat Al Jasad.

    Keywords: Comparative Literature, Aesthetics, Poetic Prose, Thakirat Al Jasad, A Quiet Love Story
  • مریم اکبری، علیرضا قاسمی زاد*، حمیدرضا معتمد
    هدف

    هدف اصلی این پژوهش، ارائه مدلی جهت توسعه فرهنگ وقف در مراکز آموزش عالی با تاکید بر دانشگاه آزاد اسلامی است.

    روش پژوهش: 

    تحقیق حاضر، یک مطالعه کیفی اکتشافی متوالی است. جمع آوری داده ها در سال 1400 و شیوه جمع آوری داده ها از نوع مصاحبه نیمه ساختمند بوده است. که به صورت تحلیل مضمون انجام شد. جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی شامل صاحب نظران، خبرگان و متخصصان علوم دینی، خیرین و واقفین و مدیران عالی دانشگاه آزاد اسلامی که اطلاعات موردنیاز پژوهش را در اختیار داشتند، و به تعداد 30 نفر بودند. شامل 8 نفر از صاحب نظران دینی از اساتید حوزه علمیه با سابقه تدریس 10 سال به بالا، 12 نفر از اساتید دانشگاه در رشته های مدیریت آموزشی و مدیریت مالی با سابقه حداقل 10 سال تدریس، و 10 نفر از خیرین و واقفین، می باشد. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختارمند بود. هم چنین داده های حاصل از تحقیق به وسیله نرم افزار SPSS  و AMOS24  مورد تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، مفاهیم استخراج شده، 105 کد اولیه، 36 مضمون پایه و 10 مضمون سازمان دهنده می باشد، که در 10 مولفه و در قالب 2 مضمون فراگیر (حمایت گستری و اقدام گستری) طبقه بندی شدند.

    نتیجه گیری

    به عنوان یک نتیجه، دانشگاه ها باید خلاق باشند تا منابع مالی خود را بیابند، نه صرفا با تکیه بر بودجه دولتی، که با گسترش فرهنگ وقف در جامعه این بستر مناسب ایجاد می شود.

    کلید واژگان: آموزش عالی, تحلیل مضمون, دانشگاه آزاد اسلامی, فرهنگ وقف, وقف
    Maryam Akbari, Alireza Ghasemi Zad *, Hamidreza Motamed
    Objective

    The main purpose of this research is to present a model for the development of the culture of endowment in higher education centers with an emphasis on Islamic Azad University.

    Methods

    The current research is a sequential exploratory qualitative study. Data collection was done in 2021 and the method of data collection was semi-structured interview. Which was done in the form of thematic analysis. The statistical population of the research in the qualitative part included experts, experts and specialists in religious sciences, benefactors, and senior managers of Islamic Azad University who had the required information for the research, and there were 30 people. It includes 8 religious’ experts from seminary professors with a teaching experience of 10 years and above, 12 university professors in the fields of educational management and financial management with at least 10 years of teaching experience, and 10 benefactors and benefactors.The data collection tool in the qualitative part was semi-structured interview. Also, the data obtained from the research were analyzed by SPSS and AMOS24 software.

    Results

    The results showed that the extracted concepts are 105 primary codes, 36 basic themes and 10 organizing themes, which were classified into 10 components and in the form of 2 overarching themes.

    Conclusion

    As a result, universities should be creative to find their financial resources, not just relying on government funding, which is created by spreading the culture of endowment in society of this suitable platform.

    Keywords: Endowment Culture, Endowment, Higher Education, Islamic Azad University, Theme Analysis
  • تعلیم و تربیت در ایران باستان
    مریم اکبری
  • مریم اکبری*، میرمحمد جلالی، غفار فانی
    زمینه و هدف

    لنفادنوم سباسه یک نئوپلاسم نادر غدد بزاقی است. این تومور به ندرت قبل از عمل به درستی تشخیص داده می شود. لنفادنوم سباسه در اغلب موارد خوش خیم مانده و تبدیل به بدخیمی نمی شود. همزمانی دو نئوپلاسم خوش خیم یا بدخیم در غدد بزاقی نیز نادر است.

    گزارش مورد:

     مرد 62 ساله با توده ناحیه بناگوش سمت راست از 6 ماه پیش با تشخیص اولیه تومور خوش خیم آدنوم پلئومورف، تحت پاروتیدکتومی سطحی سمت راست با حفظ کامل عصب صورتی قرار گرفت و در پاتولوژی نهایی آدنوم پلئومورفیک در یک توده و در توده دیگر لنفادنوم سباسه گزارش شد.

    نتیجه گیری

    اگرچه لنفادنوم سباسه یک تومور غیر معمول است؛ اما باید در تشخیص افتراقی توده غده بزاقی در نظر گرفته شود. همزمانی وقوع آن با تومور دیگر مانند آدنوم پلئومورفیک نادر است؛ اما امکان وقوع آن وجود دارد.

    کلید واژگان: پاروتید, آدنولنفوما, نئوپلاسم غده بزاقی, پلئومورفیک, آدنوما
    Maryam Akbari*, Mirmohammad Jalali, Ghaffar Fani
    Background and Aim

    Sebaceous lymphadenoma is a rare neoplasm of the salivary gland. It is rarely diagnosed correctly pre-operatively. Sebaceous lymphadenoma remains benign for the most part and it does not transform into a malignant tumor. Co-occurrence of two benign or malignant neoplasms in the salivary glands is also rare.

    Case report:

     A 62-year-old man referred with history of developing a mass in the right parotid region from 6 months ago. Primary diagnosis of a benign pleomorphic adenoma tumor was made and the patient underwent a right superficial parotidectomy with complete preservation of the facial nerve. Pathology report showed pleomorphic adenoma in one mass and sebaceous lymphadenoma in the other mass.

    Conclusion

    Although sebaceous lymphadenoma is an uncommon tumor, it should be considered in the differential diagnosis of a salivary gland mass. Co-occurrence of this tumor with another tumor, such as pleomorphic adenoma is rare, but, can occur.

    Keywords: Parotid, Adenolymphoma, Salivary Gland Neoplasm, Pleomorphic, Adenoma
  • فخرالدین سهرابی*، مریم اکبری*، کیومرث کریمی
    زمینه و هدف

    بسیاری از مشکلات خانواده ها و جوامع کنونی ریشه در ناسازگاری های نوجوانان دارد. شناخت عوامل موثر بر سازگاری به ویژه در دوره نوجوانی که انحرافات رفتاری شدت می یابد از اهمیت زیادی برخوردار است. هدف مطالعه بررسی اثربخشی مشاوره گروهی مبتنی بر سبک زندگی ارتقادهنده سلامت بر سازگاری نوجوانان تیزهوش شهر سنندج بود

    روش کار

    پژوهش حاضر به روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان مدارس سمپاد (تیزهوشان) دوره متوسطه شهر سنندج در سال تحصیلی 1401-1400 بود. نمونه پژوهش شامل 30 نفر بود که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل گمارده شدند. گروه آزمایش طی 8 جلسه هفتگی و هر جلسه 90 دقیقه تحت مداخله قرار گرفت. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه سبک زندگی ارتقادهنده سلامت والکر و پرسشنامه سازش یافتگی سینها و سینگ بود. جهت تحلیل داده ها از شاخص های توصیفی و تحلیل کوواریانس و نرم افزار SPSS-22 استفاده شد

    یافته ها

    گروه های آزمایش و کنترل از نظر جنسیت ، سن و تحصیلات تفاوت معناداری نداشتند. مقایسه نمرات سازگاری در گروه های آزمایش و کنترل، در مرحله پس آزمون، نشان داد مقدار F به دست آمده برابر با 5/44 و در سطح آلفای01/0 معنی دار شد (01/0>p). میانگین تعدیل شده گروه آزمایش 28/44 و میانگین تعدیل شده گروه کنترل 32/30 است. بیشتربودن میانگین گروه آزمایش نشان دهنده اثربخشی مشاوره گروهی بر افزایش نمره سازگاری است.

    نتیجه گیری

    طبق نتایج این مطالعه، درمانگران و متخصصان سلامت میتوانند از برنامه مشاوره گروهی سبک زندگی ارتقادهنده سلامت برای بهبود ویژگی های مرتبط با سلامت به ویژه افزایش سازگاری در نوجوانان تیزهوش استفاده نمایند.

    کلید واژگان: مشاوره گروهی, سبک زندگی ارتقادهنده سلامت, سازگاری, نوجوانان تیزهوش
    Fakhradin Sohrabi*, Maryam Akbari, Qumarth Karimi
    Background & objectives

    Many of the problems in families and current societies stem from the maladjustments of adolescents. Understanding the factors affecting adaptability, especially during adolescence when behavioral deviations intensify, is of great importance. This study aims to investigate the effectiveness of group counseling based on the healthy lifestyle in enhancing adaptability among the adolescent students who were studying at the NODET schools in Sanandaj city.

    Methods

    The present research was conducted using a semi-experimental method with a pretest-posttest design along with a control group. The statistical population included all students of NODET (national organization for development of exceptional talents) schools in the secondary level in Sanandaj city during the academic year 2021-2022. The research sample consisted of 30 participants selected through convenience sampling and divided into two groups of 15 members each, experimental and control. The experimental group underwent 8 weekly sessions, each lasting 90 minutes. The data collection tools included the Walker's Health Promoting Lifestyle Questionnaire and Sinha and Singh's Compromise Questionnaire. SPSS software version 22 was used for data analysis including descriptive statistics and covariance analysis.

    Results

    There were no significant differences between the experimental and control groups in terms of gender, age, and education. Comparing adaptability scores in the experimental and control groups at the posttest stage showed an obtained F value of 44.5, which was significant at the 0.01 level (p< 0.01). The adjusted average for the experimental group was 44.28, while it was 30.32 for the control group. The higher average for the experimental group indicates the effectiveness of group counseling in increasing adaptability scores.

    Conclusion

    According to the results of this study, therapists and health professionals can utilize the group counseling program for the healthy lifestyle in improving health-related characteristics, particularly enhancing adaptability in adolescents studying at the NODET schools.

    Keywords: Group Counseling, Health-Promoting Lifestyle, Adaptability, NODET Schools’ Students
  • فریبا مرزبانی، هوشنگ جدیدی*، مریم اکبری
    مقدمه

     موضوع سلامت جنسی یکی از مولفه ها و اولویت های سلامت همگانی و بخش مهمی از کیفیت زندگی و شخصیت است که بر نحوه برقراری ارتباط فرد با خود و دیگران اثرگذار است. هدف پژوهش حاضر تدوین مدل پیش بینی سلامت جنسی بر اساس باورهای غیرمنطقی، خودپنداره جنسی و حمایت اجتماعی ادراک شده با نقش میانجی خودکارآمدی در کارکنان کادر درمان بود.  

    روش کار

     روش این پژوهش توصیفی- همبستگی بود و جامعه آماری مورد مطالعه، شامل کلیه کارکنان کادر درمان شاغل در بیمارستان های شهر کرمانشاه در سال 1401-1400 بود که با توجه به حجم جامعه آماری (6303) نفر، تعداد 500 نفر به عنوان نمونه آماری پژوهش و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای بر اساس ملاک های جنسیت، دامنه سنی و مرتبه اجرایی در مرکز درمانی انتخاب گردید. ابزار پژوهش نیز شامل پرسشنامه سلامت جنسی معنوی پور، پرسشنامه باورهای غیرمنطقی اهواز، پرسشنامه چندوجهی خودپنداره جنسی ویلیام اسنل، مقیاس چند بعدی حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت، پرسشنامه خودکارآمدی عمومی شرر، پرسشنامه محقق ساخته مشخصات دموگرافیک بود. برای تحلیل داده های جمع آوری شده از روش حداقل مجذورات جزئی (PLS) و روش های الگویابی معادلات ساختاری (SEM) با استفاده از نرم افزار SPSS24 وSmart PLS  استفاده شد

    یافته ها

     نتایج پژوهش نشان داد اثر مستقیم و معنادار باورهای غیرمنطقی، خودپنداره جنسی و حمایت اجتماعی ادراک شده بر سلامت جنسی و اثر غیرمستقیم و معنادار باورهای غیرمنطقی و حمایت اجتماعی ادراک شده بر سلامت جنسی به واسطه خودکارآمدی مورد تایید قرار گرفت، اما خودپنداره جنسی با میانجی گری خودکارآمدی اثر غیرمستقیم و معناداری بر سلامت جنسی نداشت. شاخص های برازش مدل پژوهش در وضعیت قابل قبولی قرار داشت و تمامی مسیرها به استثنا مسیرهای (از خودپنداره جنسی به خودکارآمدی) و (از خودپنداره جنسی به خودکارآمدی به سلامت جنسی) مورد تایید بود.

    نتیجه گیری

     با توجه به نتایج حاصل از این پژوهش به برنامه ریزان و سیاست گزاران سیستم سلامت جامعه پیشنهاد می گردد در برنامه های آموزشی و بازآموزی کادر درمان، از طریق برگزاری کارگاه ها، دوره های حضوری، مجازی و لحاظ نمودن نقش مستقیم و غیرمستقیم متغیرهای باورهای غیرمنطقی، خودپنداره جنسی و حمایت اجتماعی ادراک شده، زمینه بهبود و ارتقای سلامت جنسی آنان، به عنوان یکی از ابعاد مهم سلامت را فراهم نمایند.

    کلید واژگان: سلامت جنسی, باورهای غیرمنطقی, خودپنداره جنسی, حمایت اجتماعی ادراک شده, خودکارآمدی, کادر درمان
    Fariba Marzbani, Hooshang Jadidi*, Maryam Akbari
    Introduction

     Sexual health, a critical component of public health and individual well-being, plays a pivotal role in the quality of life and comprehensive development of an individual, influencing interpersonal communication and self-perception. The present study aimed to develop a predictive model of sexual health for medical staff, focusing on the roles of irrational beliefs, sexual self-concept, and perceived social support, with an examination of self-efficacy as a potential mediating factor.

    Method

    The study adopted a descriptive-correlational research design. The target population comprised medical staff working in Kermanshah hospitals during the 2021-2022 period. Considering the total population of 6303 individuals, a sample of 500 participants was selected through stratified random sampling, ensuring a representative distribution across different hospital departments. The choice of sampling size was guided based on their sex, age range and job ranking. Research instruments included ManaviPour's Sexual Health Questionnaire, the Questionnaire of Irrational Beliefs-Ahvaz, the Multidimensional Sexual Self-Concept Questionnaire, the Multidimensional Scale of Perceived Social Support, the General Self-Efficacy Scale(GSE), and a researcher-developed demographic profile questionnaire. Data analysis was conducted using the Partial Least Squares (PLS) approach to SEM, facilitated by SPSS24 and Smart PLS software.

    Results

    The evaluation of our conceptual model's fit indices demonstrated that the model adequately fits the data, indicating acceptable levels of fit. Analysis of the path coefficients revealed that the relationships from irrational beliefs, sexual self-concept, and perceived social support directly to sexual health were significant. Similarly, irrational beliefs and perceived social support had a significant indirect effect on sexual health through self-efficacy, underscoring the mediatory role of self-efficacy in these relationships. However, the path from sexual self-concept to sexual health, mediated by self-efficacy, did not show a significant effect.

    Conclusion

    This study demonstrates that the sexual health of medical staff can be significantly influenced by variables such as irrational beliefs, sexual self-concept, and perceived social support. These findings underscore the importance of addressing these psychological and social factors as part of comprehensive strategies to enhance the well-being of healthcare professionals. This research opens avenues for further studies to explore the mechanisms through which these variables interact and affect sexual health. By prioritizing the mental and social dimensions of sexual health, we can contribute to the holistic well-being of medical staff, ultimately impacting the quality of healthcare delivery.

    Keywords: Sexual Health, Irrational Beliefs, Sexual self-concept, Perceived Social Support, Self-Efficacy, Medical Staff
  • سویل نصیرمحترم، مریم اکبری*، ملیحه اکبرپور، فرناز مظلوم
    زمینه

    آبسه سپتوم که تجمع چرک در فضای بین غضروف یا استخوان تیغه بینی و پریکندر یا پریوست است و اغلب به دنبال هماتوم سپتوم ناشی از تروما ایجاد می شود. سایر عوامل شایع شامل جراحی، جسم خارجی و سینوزیت است. اهمیت آبسه سپتوم علاوه بر احتمال بروز عوارض ظاهری و بدشکلی بینی، احتمال وقوع عوارض تهدید کننده حیات یا جدی همچون استئومیلیت، آبسه اربیت یا داخل مغز است.

    هدف

    هدف از این مطالعه، تعیین فراوانی و عوامل زمینه ای همراه آبسه سپتوم در مراجعه کنندگان یک بیمارستان ارجاعی در شمال کشور است.

    روش ها

    در این مطالعه مقطعی توصیفی، 37 بیمار مبتلا به آبسه سپتوم در بازه زمانی تعیین شده شناسایی شدند، اطلاعات جمعیت شناختی و عوامل زمینه ای در این بیماران شناسایی و گزارش شد.

    یافته ها

    در این مطالعه، فراوانی آبسه سپتوم 37 مورد بود. شایع ترین عامل زمینه ای شناسایی شده، سابقه جراحی سپتوپلاستی یا سپتوراینوپلاستی (35/1 درصد) و سپس ابتلا به دیابت (21/6 درصد) بود. یکی از عوامل جالب در این بیماران انجام کوتریزاسیون برای کنترل اپیستاکسی بود (6 بیمار). تمام بیماران تحت درمان با آنتی بیوتیک وسیع الطیف و درناژ جراحی قرار گرفتند. 5 بیمار دچار عارضه بینی زینی شکل شده بودند. در 5 بیمار نتیجه کشت ترشحات مثبت گزارش شد.

    نتیجه گیری

    با شناسایی زودرس بیماران دارای عوامل زمینه ای، آبسه سپتوم تا حد زیادی بیماری قابل کنترل است و می توان از وقوع عوارض جدی جلوگیری کرد.

    کلید واژگان: تیغه بینی, هماتوم, آبسه, کوتریزاسیون
    Sevil Nasirmohtaram, Maryam Akbari*, Maliheh Akbarpour, Farnaz Mazloom
    Background

    Nasal septal abscess, which is the collection of purulent materials between the cartilaginous or bony septum and the mucoperichondrium or mucoperiosteum, often occurs after septal hematoma caused by trauma. Other common factors include surgery, foreign bodies, and sinusitis. In addition to the risk of nasal deformity, septal abscess can cause life-threatening complications such as osteomyelitis, orbital or intracerebral abscess.

    Objective

    This study aims to investigate the frequency of nasal septal abscess and its related factors in patients in north of Iran.

    Methods

    In this descriptive cross-sectional study on the patients referred to a hospital in north of Iran in 2022. Their demographic and disease-related information were recorded and the risk factors were finally identified.

    Results

    In this study, 37 patients had septal abscess. The most common risk factor identified was a history of septoplasty or septorhinoplasty (35.1%), followed by diabetes mellitus (21.6%). Surprisingly, one of the factors in these patients was cauterization for epistaxis treatment (n=6). All patients were treated with broad-spectrum antibiotics and surgical drainage. In five patients, abscess resulted in saddle nose deformity. Positive culture results were reported in five samples.

    Conclusion

    Early identification of nasal septal abscess and its risk factors can help control the disease and prevent its serious complications.

    Keywords: Nasal septum, Hematoma, Abscess, cauterization
  • فخرالدین سهرابی، مریم اکبری*، کیومرث کریمی
    مقدمه

    بسیاری از مشکلات خانواده ها و جوامع کنونی ریشه در ناسازگاری های نوجوانان دارد. شناخت عوامل موثر بر سازگاری به ویژه در دوره نوجوانی که انحرافات رفتاری شدت می یابد از اهمیت زیادی برخوردار است.

    هدف

    پژوهش حاضر باهدف تعیین اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر سبک زندگی ارتقادهنده سلامت بر سازگاری عاطفی، اجتماعی و تحصیلی نوجوانان تیزهوش انجام شد.

    روش

    پژوهش حاضر به روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون همراه با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان مدارس سمپاد (تیزهوشان) دوره متوسطه شهر سنندج در سال تحصیلی 1401-1400 بود. نمونه پژوهش شامل 30 نفر بود که از دانش آموزان تیزهوشی که به فراخوان پژوهشگر جواب مثبت داده و در معیار سازگاری نمره زیر 15 کسب کرده بودند به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل گمارده شدند. گروه آزمایش طی 8 جلسه هفتگی و هر جلسه 90 دقیقه تحت مداخله قرار گرفت. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسش نامه سبک زندگی ارتقادهنده سلامت والکر (1995) و پرسش نامه سازش یافتگی سینها و سینگ (1993) بود. جهت تحلیل داده ها از شاخص های توصیفی و تحلیل کوواریانس و نسخه 22 نرم افزار SPSS استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که آموزش گروهی مبتنی بر سبک زندگی ارتقادهنده سلامت به صورت معناداری موجب افزایش نمره کلی سازگاری (45/44 F=، 01/0 > p)، سازگاری عاطفی (87/32 F=، 01/0 > p)، سازگاری اجتماعی (83/8 F=، 01/0 > p) و سازگاری تحصیلی (54/23 F=، 01/0 > p) در نوجوانان تیزهوش شد.

    نتیجه گیری

    بر اساس نتایج تحقیق، درمانگران و متخصصان سلامت می توانند از برنامه آموزش گروهی مبتنی بر سبک زندگی ارتقادهنده سلامت برای بهبود ویژگی های مرتبط با سلامت به ویژه افزایش سازگاری در نوجوانان استفاده نمایند.

    کلید واژگان: سبک زندگی ارتقادهنده سلامت, سازگاری عاطفی, سازگاری اجتماعی, سازگاری تحصیلی, نوجوانان تیزهوش
    Fakhradin Sohrabi, Maryam Akbari*, Qumarth Karimi
    Introduction

    Numerous challenges within families and contemporary societies stem from adolescent maladjustment. Consequently, understanding the influential factors affecting adaptation holds significant importance, particularly during adolescence when behavioral deviations intensify.

    Aim

    This study aimed to investigate the effectiveness of group education based on a health-promoting lifestyle on the emotional, social, and academic adaptability of gifted adolescents.

    Method

    This research was conducted employing a semi-experimental design with pretest and posttest measures alongside a control group. The statistical population included all high school students enrolled in the National Organization for Development of Exceptional Talents schools in Sanandaj during the 2021-2022 academic year. The study sample comprised 30 gifted students exhibiting scores below 15 on the adaptation criteria, selected via convenience sampling. These students were subsequently divided into two groups of 15: an experimental and a control group. The intervention for the experimental group spanned eight weekly sessions, each lasting 90 minutes. The data collection tools included the health-promoting Lifestyle questionnaire developed by Walker (1995) and the Sinha and Sing Adjustment questionnaire (1993). Descriptive statistics, covariance analysis, and SPSS software version 22 were utilized for data analysis.

    Results

    Findings indicated that Group Education Based on Health-Promoting Lifestyle significantly increased the overall adaptation score (F = 44.45, p < 0.01), emotional adaptation     (F = 32.87, p < 0.01), social adaptation (F = 8.83, p < 0.01), and academic adaptation (F = 23.54, p < 0.01) among gifted adolescents.

    Conclusion

    The study's outcomes suggest that healthcare practitioners and specialists can leverage the Group Education Based on Health-Promoting Lifestyle program to improve health-related attributes, particularly in improving adaptation among adolescents

    Keywords: Health-Promoting Lifestyle, Emotional Adaptation, Social Adaptation, Academic Adaptation, Gifted Adolescents
  • پروانه زنگنه، محسن رسولی*، مریم اکبری
    مقدمه

    هدف از انجام پژوهش حاضر اثربخشی درمان فرا تشخیص یکپارچه بر صمیمیت زناشویی، سرزندگی ذهنی و ابرازگری هیجانی در زنان دارای فرسودگی زناشویی بود.

    روش

    پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل زنان دارای فرسودگی زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره و روان شناختی خانواده رازی، امیدفردا، حیات شهرکرج در 6 ماهه دوم سال 1402 بودند. جهت انتخاب حجم نمونه 24 نفر از زنان دارای فرسودگی زناشویی بالا بر اساس روش نمونه گیری هدفمند و بر اساس ملاک های ورود و ملاک های خروج انتخاب شدند. بدین صورت که ابتدا بر روی 150 نفر از زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره و روان درمانی، پرسشنامه فرسودگی زناشویی اجرا و بعد به صورت هدفمند تعداد 24 نفر از زنانی که در این پرسشنامه بیشترین نمره را اخذ نموده اند انتخاب شد و در دو گروه به صورت گروه آزمایش فراتشخیصی یکپارچه (12 نفر) و گروه گواه (12 نفر) به صورت تصادفی گمارده شدند. گروه های آزمایش ده جلسه 45 دقیقه ای درمان فراتشخیص یکپارچه را به صورت هفته ای یک بار دریافت کردند و برای گروه گواه مداخله ای ارایه نشد.

    یافته ها

    داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس در نرم افزار SPSS نسخه 26 تحلیل شدند. نتایج نشان داد درمان فرا تشخیص یکپارچه بر صمیمیت زناشویی، سرزندگی ذهنی و ابرازگری هیجانی در زنان دارای فرسودگی زناشویی تاثیر معناداری دارد.

    نتیجه گیری

    بنابراین نتایج پژوهش حاضر می تواند مورد توجه مراکز مشاوره خانواده، روانشناسان و زوجین قرار گیرد.

    کلید واژگان: سرزندگی ذهنی, فرسودگی, صمیمیت زناشویی, درمان فراتشخیص یکپارچه, ابرازگری هیجانی
    Parvaneh Zanganeh, Mohsen Rasouli *, Maryam Akbari
    Introduction

    marriage is a turning point in human life and one of the most important decisions of any person throughout life. Factors such as conflict and quarrel may threaten the health of living together. Methods of reducing healthrelated problems include unified trans-diagnostic therapy. The aim of this study was to investigate the effectiveness of unified trans-diagnostic therapy on marital intimacy, mental vitality and emotional expressiveness in women with marital burnout.

    Method

    The design of the research was semiexperimental with a pre-test-post-test design with a control group. The statistical population of the research included women with marital burnout who referred to family counseling and psychological centers of Razi, Omid Farda, Hayat at Karaj city from September 23th, 2023 to March 19th, 2024, and their number reached 150. In order to select the sample size, 24 women with high marital burnout were selected based on the purposeful sampling method and based on the entry and exit criteria they were randomly assigned into two groups: a unified trans-diagnostic test group (12 people) and a control group (12 people). The experimental group received ten 45-minute sessions of unified trans-diagnostic therapy of Barlow et al. (2011) once a week.

    Findings

    the data were analyzed using the covariance analysis test in SPSS version 26 software. The P value was considered less than 0.05 meaningful. The results of covariance analysis indicated that unified trans-diagnostic therapy has a significant effect on marital intimacy, mental vitality and emotional expressiveness in women with marital burnout (001/0>P). The effect on the marital intimacy variable was 832/0% on the square of Eta coefficient, 567/0% on the mental life variable, and 731/0% on the emotional expressiveness variable.

    Conclusion

    therefore, the results of the present study indicate that unified trans-diagnostic therapy can lead to improved marital intimacy, emotional expressiveness and mental vitality in women with marital burnout. So this finding can be of interest to family counseling centers, psychologists, and couples.

    Keywords: emotionalexpressiveness, unifiedtransdiagnostic therapy, marital intimacy, mental vitality, maritalburnout
  • زینب شمسایی، کیومرث کریمی*، مریم اکبری
    زمینه و هدف

    خشونت خانگی با پیامدهای مخرب سلامتی همراه بوده و می تواند زندگی زناشویی را تحت الشعاع قرار دهد. بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی بسته آموزشی مبتنی بر خشونت خانگی بر کاهش سرخوردگی و بی ثباتی زناشویی انجام شد.

    مواد و روش ها

    این یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان درگیر خشونت خانگی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر شیراز در سال 1400 بود که بر اساس روش نمونه گیری هدفمند، تعداد 30 نفر انتخاب شده و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) جایگزین شدند. ابزار اندازه گیری پرسش نامه سرخوردگی زناشویی Kayser (1993) و بی ثباتی زناشویی Edward و همکاران (1987) بود. گروه آزمایش 14 جلسه 60 دقیقه ای و به مدت 7 هفته متوالی (هر هفته 2 جلسه) تحت آموزش برنامه مبتنی بر خشونت خانگی قرار گرفت و گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. تجزیه و تحلیل داده های آماری با استفاده از روش تحلیل واریانس آمیخته صورت گرفت.

    یافته ها

    نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که بعد از مداخله، اثر بسته آموزشی مبتنی بر خشونت خانگی بر کاهش سرخوردگی (452/580=F، 954/0=η، 001/0P<) و بی ثباتی زناشویی (009/425=F، 938/0=η، 001/0P<) زنان معنی دار بود و این اثرات مثبت در دوره پیگیری پایدار ماند.

    نتیجه گیری

    مطالعه حاضر نشان داد که بسته آموزشی مبتنی بر خشونت خانگی بر کاهش سرخوردگی و بی ثباتی زناشویی زنان موثر است. بنابراین، استفاده از این رویکرد جهت کاهش مشکلات زناشویی زنان پیشنهاد می گردد.

    کلید واژگان: خشونت خانگی, سرخوردگی زناشویی, بی ثباتی زناشویی, زنان
    Zeynab Shamsaie, Qumarth Karimi*, Maryam Akbari
    Background and Objectives

    Domestic violence is associated with harmful health consequences and can overshadow married life. Based on this, the present study was conducted with the aim of determining the effectiveness of the educational package based on domestic violence on reducing frustration and marital instability.

    Materials and Methods

    This was a quasi-experimental study with a pre-test and post-test design with a control group and a three-month follow-up. The statistical population included all the women involved in domestic violence who referred to counseling centers in Shiraz in 2021. Based on the purposeful sampling method, 30 people were selected and randomly replaced in the experimental group (15 people) and the control group (15 people). The measurement tool was Kayser's (1993) Marital Frustration Questionnaire and Edward et al.’s (1987) Marital Instability Questionnaire. The experimental group received 14 sessions of 60 minutes for 7 consecutive weeks and the control group did not receive any intervention. The data were analyzed using mixed analysis of variance method.

    Results

    The results of data analysis showed that after the intervention, the effect of the training package based on domestic violence on reducing frustration (F=580.452, η=0.954, p<0.001) and marital instability (F=425.009, η=0.938, p<0.001) of women was significant, and these positive effects remained stable during the follow-up period.

    Conclusion

    The results of the current study showed that the educational package based on domestic violence is effective in reducing frustration and marital instability of women. Therefore, it is recommended to use this approach to reduce women's marital problems.

    Keywords: Domestic violence, Marital frustration, Marital instability, Women
  • مریم اکبری، خلیل بیگ زاده، عیس نجفی

    ادبیات همواره زمینه بازتاب عناصر فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است و برای آشنایی با ساختارهای یک جامعه می توان به آثار ادبی آن مراجعه کرد. رویکرد جامعه شناختی به ادبیات از رویکردهای نوین نقد ادبی است که تاثیر متقابل ادبیات و اجتماع را بررسی می کند. گونه ادبی خاطره داستان دفاع مقدس بخشی از رویدادهای جنگ تحمیلی و دفاع مقدس را بازآفرینی کرده و آگاهی های تاریخی مبتنی بر جامعه شناسی را درباره جامعه ایران نشان داده است. پژوهش حاضر با هدف تبیین شاخص های هویت ملی و دینی با تکیه بر الگوی پیشنهادی هانری زالامانسکی (جامعه شناسی محتواگرا) در خاطره داستان روز سانحه با رویکردی توصیفی- تحلیلی انجام شده و کوشیده است تا بر پایه گزارش یک دوره تاریخی و اجتماعی (دوران دفاع مقدس) پیوندهای راستین که میان جامعه و خاطره داستان روز سانحه وجود دارد، بیان کند. یافته های پژوهش بیانگر آن است که آموزه های دینی و مذهبی تشیع، نقش عمده ای در هویت بخشی به جامعه ایرانی دارند و مولفه های، صبر و شکیبایی بر مشکلات، شهادت طلبی، میهن دوستی، اعتقاد به باورهای دینی مانند توحید، نبوت، معاد و... شاخص ترین مولفه های هویت جامعه ایرانی است که در روز سانحه نمود یافته است.

    کلید واژگان: خاطره داستان, جامعهشناسی ادبیات, دفاع مقدس, روز سانحه
  • بررسی موضوع بحران یمن در برابر رویکرد حقوق بشری شورا
    مریم اکبری

    ایتلاف کشورهای عربی منطقه به رهبری عربستان سعودی در 25 مارس 2015 برابر با 6 آوریل 2014 پروازهای خود را علیه یمن تحت عنوان عملیات طوفان قاطع آغاز کرد. هواپیماهایی از عربستان سعودی، امارات متحده عربی، قطر، کویت، بحرین، مراکش، مصر، اردن و سودان در این عملیات شرکت کردند و سومالی نیز اجازه استفاده از پایگاه های نظامی خود را داد. از زمان شروع جنگ در سال 2015، ما وارد سال 2021 شده ایم. بحران و جنگ در یمن ادامه دارد و وضعیت امنیت انسانی این کشور بدتر شده است. بسیاری از مردم یمن در این جنگ جان خود را از دست داده اند و در حال حاضر اکثر مردم این کشور برای زنده ماندن و ادامه زندگی خود به کمک های اولیه نیاز دارند. بنابراین سوال تحقیق این است که عملکرد شورای حقوق بشر در رابطه با بحران یمن چگونه بوده است؟ نتایج نشان می دهد که شورای حقوق بشر نه تنها در زمینه وظایف خود در رابطه با نقض حقوق بشر در جنگ یمن خوب عمل نکرده است، بلکه به دلیل وضعیت و تهدیدات عربستان سعودی عملکرد ضعیفی نیز داشته است.

    کلید واژگان: یمن, بحران, حقوق بشر, شورای حقوق بشر
  • وریا احمدی کانی گلزار، کیومرث کریمی*، امید مرادی، مریم اکبری

    پژوهش حاضر با هدف طراحی بسته آموزش گروهی سازش یافتگی زنان بعد از رویداد طلاق و امکان سنجی آن بر بهبود دشواری در تنطیم هیجان زنان مطلقه انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی زنان مطلقه شهرستان سنندج در سال 1401-1400 بودند که با استفاده از نمونه گیری در دسترس 40 نفر انتخاب شده و به صورت گمارش تصادفی در 2 گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 20 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش تحت بسته آموزش گروهی سازش یافتگی زنان بعد از رویداد طلاق به مدت 10 جلسه 75 دقیقه ای (هفته ای 2 جلسه) قرار گرفتند و گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. ابزار اندازه گیری در این پژوهش پرسشنامه دشواری تنظیم هیجان گراتز و رویمر (2004، DERS) بود. تجزیه و تحلیل داده های آماری با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر صورت گرفت. یافته ها نشان داد که تفاوت معناداری بین پس آزمون گروه آزمایش و گواه در دشواری در تنظیم هیجان زنان مطلقه وجود دارد (01/0=p) و نتایج حاکی از ماندگاری بسته آموزشی در دوره پیگیری بود (01/0=p). بر اساس نتایج پژوهش می توان گفت بسته آموزشی سازش یافتگی زنان بعد از رویداد طلاق روش مداخله ای مناسبی برای بهبود دشواری در تنظیم هیجان زنان مطلقه است.

    کلید واژگان: دشواری در تنطیم هیجان, زنان مطلقه, سازش یافتگی زنان بعد از رویداد طلاق
    Vorya Ahmadi Kanigolzar, Qumarth Karimi*, Omid Moradi, Maryam Akbari

    The current research was conducted with the aim of designing a group training package for women's reconciliation after the divorce event and its feasibility to improve the Difficulties in the emotional regulation of divorced women. The research method was semi-experimental with a pre-test-post-test design with a control group and a three-month follow-up. The statistical population of this research included all the divorced women of Sanandaj city in 2021-2022, 40 people were selected using available sampling and randomly assigned to 2 experimental and control groups (20 people in each group). The experimental group was subjected to the group training package on women's reconciliation after the event of divorce for 10 sessions of 75 minutes (2 sessions per week) and the control group did not receive any intervention. The measurement tool in this research was the Difficulty in Regulating Emotion Questionnaire (DERS) by Gratz and Roemer (2004). Statistical data analysis was done using the method of analysis of variance with repeated measurements. The findings showed that there is a significant difference between the post-test of the experimental and control groups in the difficulty in regulating the emotions of divorced women (p=0.01) and the results indicated the durability of the training package in the follow-up period (p=0.01). Based on the results of the research, it can be said that the educational package of women's compromise after the divorce event is a suitable intervention method to improve the difficulty in regulating the emotions of divorced women.

    Keywords: Difficulties in emotion regulation, divorced women, women's compromise after the event of divorce
  • رزگار مجیدی، امید مرادی*، یحیی یاراحمدی، مریم اکبری
    زمینه و هدف

    خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی با عملکرد چندگانه خود جوابگوی بسیاری از نیازهای عاطفی و اجتماعی مطلوب است. این مطالعه با هدف بررسی خشنودی زناشوئی بر اساس سبک های دلبستگی با واسطه گری صمیمیت زناشوئی زوجین انجام شده است.

    روش کار

    پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ روش اجرا همبستگی (تحلیل مسیر) بود. جامعه پژوهش شامل کلیه زنان و مردان متاهل مراجعه کننده به کلینک خانواده و کلینیک تخصصی بیمارستان قدس سنندج بودند. حجم نمونه، با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس به تعداد 500 نفر  در نظر گرفته شد. داده ها توسط پرسشنامه جمع آوری شد.

    یافته ها

    نتایج به دست آمده نشان داد که سبک دلبستگی ایمن، اجتنابی، دوسوگرا بر صمیمیت زناشویی تاثیر داشت. همچنین صمیمیت بر خشنودی زناشویی تاثیر مثبت و مستقیم داشت. سایر نتایج به دست آمده حاکی از آن بود که سبک دلبستگی ایمن، اجتنابی و دوسوگرا بر خشنودی زناشویی تاثیر ندارد. اما سبک دلبستگی ایمن بر صمیمت زناشویی اثر مثبت؛ سبک دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا بر صمیمت زناشویی اثر منفیداشت. 

    نتیجه گیری

    سبک های دلبستگی از عوامل مهم و تاثیرگذار بر صمیمت و خشنودی زناشویی بوده و ضروری است به این متغیر جهت ارتقاء کیفیت روابط زوجین توجه شود.

    کلید واژگان: خشنودی زناشوئی, سبک های دلبستگی, صمیمیت زناشوئی
    Rezgar Majidi, Omid Moradi*, Yahya Yarahmadi, Maryam Akbari
    Background & Aims

    A healthy and dynamic society depends on a healthy family. The family is the first founder of personality, values, intellectual criteria and also one of the most important social institutions and preservation of human emotions. Family is the main pillar in the formation or continuation of mental disorders, this finding has been confirmed in various studies (1, 2). On the other hand, mental disorders can disrupt the functioning of families (3). When one family member suffers from a mental disorder, other family members get involved in some way and bear a lot of pressure (4). In recent years, fundamental changes in the shape and characteristics of the family have been noticeable in Iran. The decrease in the level of birth and fertility, in addition to the decisive effect it had on the rate of population growth and through that population adjustment, has also affected the composition and structure of the population (5). Satisfaction with life and desired number of children is considered the main factor in women's fertility. In his theory, Gary Becker believes that reproductive behavior is the result of family selection (6).Marriage is the most important and fundamental human relationship, because it provides the basic structure for creating a family relationship and educating the next generation (11), according to Sternberg and Hodgett (1997), marital satisfaction is a very important and complex aspect of the marital relationship. In other words, one of the vital aspects of a marital system is the satisfaction of the spouses with their relationship. Marital satisfaction is a process that occurs throughout the life of a couple and includes four areas of attraction (physical, sexual), understanding, attitude and investment. These variables lead to couples' satisfaction or dissatisfaction with the marital relationship (12).Considering the declining trend of population growth in Iran and its consequences and considering that Khushodi will strengthen the family. In this regard, developing a model that can increase family consolidation and cover population growth strategy to some extent was of interest to researchers, therefore, the purpose of this study is to investigate marital satisfaction based on attachment styles through the mediation of couples' marital intimacy.

    Methods

    In this study, the modeling of marital satisfaction based on attachment styles with the mediation of marital intimacy was done using the path analysis model, and then using descriptive statistics - correlation of the structural equation model type and to develop a semi-experimental model of the post-test type with The control group was used. The collected samples include all married men and women referring to the family clinic laboratory and specialized clinic of Quds Hospital in Sanandaj who lived in Sanandaj between March 2017 and August 2018. To determine the sample size in this research, 500 subjects were selected using available sampling method and research tools were implemented on them. At first, written consent was obtained from all subjects and then they entered the study. Questionnaires were completed for each person in 4 sessions. The questionnaires were presented to the participants along with the necessary explanations. Questionnaires used include: Collins and Reed's adult attachment styles, marital satisfaction, Sexual Quality of Life - Female (SQOL-F) & SQOL-M. The data was analyzed using SPSS-22 statistical software, Lisrel 8.5 and SmartPLS 3.2.8 software. All analyzes were performed at the 5% level. Then the research hypotheses were tested based on the results obtained from examining the questions using descriptive statistics and using statistical tests (variance analysis, correlation and multivariate regression).

    Results

    The obtained results indicate that secure, avoidant, ambivalent attachment style has an effect on marital intimacy. Also, intimacy has a positive and direct effect on marital satisfaction. Other results obtained indicate that secure, avoidant and ambivalent attachment styles do not affect marital satisfaction. But secure attachment style has a positive effect on marital intimacy; Avoidant and ambivalent attachment style has a negative effect on marital intimacy.

    Conclusion

    The results obtained from our study indicate that secure, avoidant, ambivalent attachment style has an effect on marital intimacy. This finding is consistent with the results of the study conducted by Rezaei et al. (19) in which it was found that marital satisfaction was significant in the secure attachment style with intimacy and commitment and in the avoidant attachment style with intimacy, passion and commitment. . The findings obtained from a perspective are also similar to the research of Nosko et al. (20) who found that people who showed a more secure (and less avoidant) attachment style at the age of 17, while maintaining this attachment style, at the age of 26, from a True love is consistent in their relationships. It is also consistent with the study by Lavi et al. (21) who observed love as a mediating variable in the relationship between avoidant attachment style and life satisfaction. Hafizi and Jamei (22) also found in their research that love, positive affect and secure attachment style have a positive and significant relationship with marital satisfaction, which is consistent with the present study. In their study, Wong Pakaran et al. (23) concluded that avoidant attachment style along with romantic relationships predict life satisfaction, which is consistent with our study. In their research, Nouri and Jan Zaregi (24) also stated that attachment styles are related to attitudes towards love and marriage values. In fact, from these results, it can be concluded that people with secure, avoidant and ambivalent attachment style have higher marital intimacy, in fact, the components of marital intimacy and attachment style can have a significant effect on better relationships and satisfaction with their spouse. . However, regarding the attachment style, there have been some studies that are not consistent with the results of our study. Among these studies, Rajabi et al.Most of these views believe that the effective factors in marital satisfaction are important because a person's satisfaction with married life is an important part of interpersonal and family health. According to Allen and Bokam (26), the avoidance stylepresents the relationship with the main couple as an inappropriate closeness. In this case, it can be said that due to constant anxiety of rejection, these people are constantly in the direction of closeness and excessive dependence on the other party, i.e. spouse, because in their close and intimate relationships, they unconsciously have childhood relationships with the face. It remembers attachment and thus awakens the anxiety caused by the rejection experienced in childhood. This emotional cooling is also effective on people's sexual relationships and causes a decrease in sexual satisfaction. As a result, the more insecure a person is, the less his or her desire to get close to another person, and in this way, insecure attachment can have a negative effect on sexual satisfaction, and finally, it was found that the mediating effect of marital intimacy in the relationship between secure, avoidant and Ambivalence is significant with marital satisfaction. This finding is consistent with the results of a study by Sharnia and X (27) that showed that people with a secure attachment style compared to insecure people have higher levels of intimacy, favorable expectations towards their partner, better marital quality and more optimism towards Marriage and report more love and commitment to each other, it is aligned. In a study conducted by Mansoori et al. (28) with the aim of providing a structural model for predicting marital intimacy based on attachment styles with the mediation of the love commitment component in married students. The results obtained in that research indicated the direct effect of secure attachment style on students' marital intimacy, which is consistent with our study. In explaining this finding, it can be stated that whenever the attachment style is formed in a secure manner, this security is transferred to future interpersonal relationships, especially relationships with spouse. Therefore, they see the relationship of their spouse as full of peace and security, they are not afraid of establishing a relationship, and they describe the established relationship as full of intimacy and love.

    Keywords: Marital satisfaction, Attachment styles, Marital intimacy
  • فخرالدین سهرابی*، مریم اکبری، کیومرث کریمی
    زمینه و هدف

    نوجوانی دوره تکامل تغییرات در وضعیت بدن، تفکر و روابط اجتماعی است. در این دوران فرد به تدریج مسئولیت سلامت خود را به عهده می گیرد. این تغییرات نوجوانان را در معرض خطر گسترش رفتارهای بهداشتی پرخطر قرار می دهد. هدف پژوهش حاضر تعیین مدل رابطه ساختاری سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت  با خودکارآمدی و تنظیم هیجان در نوجوانان تیزهوش با نقش میانجی تعارض والد-فرزند بود.

    روش کار

    در این پژوهش پیمایشی، روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل دانش‎ آموزان دختر و پسر دبیرستان های دوره متوسطه استعدادهای درخشان در شهرستان سنندج در سال تحصیلی 1401-1400 بودند. برای اندازه گیری داده های پژوهش از مقیاس های سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت والکر (1991)، تعارض والد - فرزند اشتراس (1979)، تنظیم هیجانی گراتز و رومر (2004) و خودکارآمدی عمومی شرر و همکاران (1982) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها  با استفاده از روش آماری مدل یابی معادلات ساختاری در محیط نرم افزار Amos22 استفاده شد.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد که که مدل برازش یافته برازش مناسبی داشت. بر این اساس، دو متغیر خودکارآمدی و تنظیم شناختی هیجان بر سبک زندگی ارتقا دهنده سلامت اثر مستقیم دارند و از سویی دو متغیر خودکارآمدی و تنظیم شناختی هیجان بر تعارض والد-فرزند سلامت اثر مستقیم دارند. بدین ترتیب، دو متغیر خودکارآمدی و تنظیم شناختی هیجان علاوه بر تاثیر مستقیم به واسطه سبک های حل تعارض والد - فرزند نیز بر سبک زندگی ارتقا دهنده سلامت تاثیر گذار هستند.

    نتیجه گیری

    نتایج حاکی از این است که تعارض بین والد و فرزند متغیری اساسی است که می تواند بسیاری از اثرات مخرب دشواری در تنظیم هیجان را تبیین نماید. از این رو، باید با آموزش سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت برای دانش آموزان تیزهوش در فضای مدارس و فضای خانواده موجبات افزایش خودکارآمدی را در آن ها افزایش داد.

    کلید واژگان: سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت, خودکارآمدی, تنظیم هیجان, تعارض والد-فرزند
    Fakhradin Sohrabi*, Maryam Akbari, Qumarth Karimi
    Background & Aims

    Adolescence is a transitional period from childhood to adulthood during which a great qualitative change occurs in the biological, psychological, and social dimensions of the individual.  Iran has a young population structure. Teenagers and young people make up a large amount of people in the society and a large amount of problems, difficulties and challenges of the society are their problems. Adolescence is a dynamic period in the life of every human being, and the fact is that the major part of a person's personality is formed in this period. Undoubtedly, a person may face problems during adolescence. These problems may be in different emotional, social, educational and health fields. One of the most important factors in the formation of personality and behavioral characteristics, as well as changes in adolescence, is the family. The importance of the Teen group is not hidden from anyone.  Most teenagers have challenges with family, society and relatives, and the pressure of these problems may lead teenagers to risky behaviors in the decision-making stage. What is certain is that teenagers are more prone to risky behaviors than other age groups. That the performance of these behaviors increases from the beginning of adolescence to the middle of it and decreases sharply in late adolescence. The conflict between parents and teenagers, like the conflict in other areas of life, is basically a difference or conflict in goals or mutual opposition between two parties, which is characterized by incompatibility and antagonism, negative emotions and hostile and aggressive behaviors, and these conflicts are almost It is unavoidable . Due to their special characteristics, gifted teenagers have special emotional, social and educational needs, and paying attention to them provides the basis for the growth and prosperity of these students. Is. For the progress of any country, there is a need to identify and cultivate more creative and creative minds, and for this reason, in the current situation, the issue of intelligence is one of the most important issues in the field of psychology and education of exceptional children. Getting to know the general characteristics of gifted students is very important for parents and teachers. It is obvious that any threat, punishment or humiliation and blame for these teenagers can make them hot-tempered, restless and even aggressive and shy. That one of the causes of emotional maladaptation in adolescents is a conflict between them and parents. But more extensive research shows that this relationship (parent-child conflict and emotional dysfunction) is more complex than being summed up in a simple cause-and-effect relationship. The meta-analyses showed that emotion regulation is an important factor in improving the mental health and well-being of adolescents, and difficulty in regulation is considered an important factor in psychopathology. Health promoting lifestyle as a key and multidimensional issue is positively related to self-efficacy, quality of life, emotion regulation and inversely related to anxiety, stress and depressive symptoms in adolescents. Health promoting lifestyle as a key and multidimensional issue is positively related to self-efficacy, quality of life, and emotion regulation and inversely related to anxiety, stress and depressive symptoms in adolescents. Considering the above-mentioned cases and the existence of crises and injuries during adolescence, strictness and high standards of parents in the education of gifted teenagers (due to cultural issues) and considering that healthy behaviors are influenced by social norms, culture, and media. Collectives, national health policies, advertising practices, physical and social environments. Therefore, the different ecosystems and the diversity of the cultural-social situation in the country, on the one hand, and the different health indicators of different regions, on the other hand, require that the needs of the health sector be evaluated locally and regionally and in different groups. and based on that, health planning, resource allocation, budget and regional research priorities are determined. Therefore, the current research is in this direction and to investigate whether a regular pattern can be drawn for the relationship between health-enhancing lifestyle and self-efficacy and emotion regulation in gifted teenagers with the mediating role of parent-child conflict.

    Methods

    The descriptive research method was correlation type. The statistical population included male and female high school students of brilliant talents in Sanandaj city in the academic year of 1400-1401(equal to 600 people). Based on the table of Kermes and Morgan, 234 people (81 girls and 153 boys) were selected by multi-stage cluster sampling method. The research tools included Walker's health-enhancing lifestyle questionnaires, Strauss's parent-child conflict, Gratz's and Romer's emotional regulation, and Scherer's, Mercandant's, Jacobs' and Rogers' general self-efficacy.

    Results

    The findings showed that the fitted model had a good fit. Based on this, the two variables of self-efficacy and cognitive regulation of emotion have a direct effect on the health-promoting lifestyle. On the other hand, the two variables of self-efficacy and cognitive regulation of emotion have a direct effect on the parent-child health conflict. And thus, the two variables of self-efficacy and cognitive regulation of emotion, in addition to the direct effect through parent-child conflict resolution styles, also have an effect on health-promoting lifestyle.

    Conclusion

    The main goal of this research was to determine the structural relationship model of health-promoting lifestyle with self-efficacy and emotion regulation in gifted teenagers with the role of mediator of parent-child conflict in Sanandaj city. The results of the model analysis showed that there is a positive relationship between emotional regulation and the health-promoting lifestyle of students, and this variable has the ability to predict parent-child conflict resolution methods. Based on this, the mediating role of parent-child conflict in the relationship between emotion regulation and health-promoting lifestyle was determined. In explaining these findings, it can be said that conflict in parent-child relationships is clearly seen in various aspects. One of the important areas in which they openly show their conflict is confronting the health-enhancing lifestyle and behavioral patterns of parents and children. A common element in the conflicts between parents and teenagers is the lack of sufficient emotion regulation skills between family members. In fact, emotional regulation provides a field for children and teenagers to establish a constructive relationship with their own inner experiences and act receptive and open to these experiences, while the more difficult emotional regulation is, the more difficult teenagers are in dealing with problems. And unpleasant experiences act in an irrational and catastrophic way, which causes them to multiply their behavioral problems and in anxiety-provoking and unpleasant situations, they show strong reactions, including aggression and inappropriate projections. Without these skills, It makes any attempt to talk about the solution ineffective. Teaching teenagers to regulate emotions plays an important role in reducing parent-child conflicts

    Keywords: Health-promoting lifestyle, Self-efficacy, Emotion regulation, Parent-child conflict
  • جواد وکیلی*، سعید نیکو خصلت، محمد تنهایی، مریم اکبری
    هدف

    هدف از مطالعه حاضر تعیین تاثیر دو هفته فعالیت ورزشی تناوبی با و بدون محدودیت جریان خون بر سطوح سرمی هورمون رشد،1 IGF- و لاکتات پسران فوتبالیست نوجوان آماتور است.

    روش شناسی:

    در یک طرح نیمه تجربی 24 پسر فوتبالیست نوجوان آماتور با میانگین و انحراف معیار سن 79/0± 79/17 سال، قد 37/3± 41/175 سانتی متر و وزن 49/4± 12/69 کیلوگرم به صورت داوطلبانه انتخاب و براساس VO2max به دو گروه12 نفره تمرین تناوبی با و بدون محدودیت جریان خون تقسیم شدند. پروتکل تمرینی تحقیق حاضر با شدت 75-60 درصدMHR چهار جلسه در هفته (در هفته اول سه تکرار و هفته دوم چهار تکرار مسافت400 متر) اجرا شد. استراحت بین تکرارها 80-60 ثانیه بود. فشار کاف برای پایین تنه در وهله های فعالیت 140 تا 180 میلی متر جیوه تنظیم شد. نمونه های خونی به میزان 5 سی سی در دو مرحله قبل از شروع پروتکل تمرینی و 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرینی برای اندازه گیری شاخص هایGH ، IGF-1 سرمی اخذ شد. مقادیر لاکتات نیز بلافاصله بعد از آزمون رست گرفته شد. از آزمون تی مستقل و وابسته در سطح معناداری 05/0≥α استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج تحقیق افزایش معنی دار GH (p=0/016) و لاکتات (p=0/000) سرمی را در گروه تمرین تناوبی با BFR در مقایسه با گروه تمرین بدون BFR نشان داد. اما در شاخص IGF-1 سرمی بین دو گروه تفاوت معنی داری مشاهده نشد.

    نتیجه گیری

    اجرای تمرینات تناوبی با BFR در مقایسه با تمرینات صرف تناوبی احتمالا می تواند در افزایش شاخص های آنابولیکی پسران نوجوان فوتبالیست موثرتر باشد.

    کلید واژگان: محدودیت جریان خون, هورمون رشد, IGF-1, تمرین تناوبی, فوتبالیست نوجوان آماتور
    Javad Vakili *, Saeed Nikookheslat, Mohammad Tanhaei, Maryam Akbari
    Objective

    Training with blood flow restriction likely have a profound effect on growth related hormonal indices. The purpose of this study was to determine the effect of two weeks intermittent training with and without blood flow restriction on serum levels of growth hormone, IGF-1 and Lactate in amateur adolescent football players.

    Methodology

    Therefor 24 amateur adolescent football players with age of 17/79±0/79 years-old, height of 175/41 ± 3/37 cm and weight of 69/12±4/49 kg were voluntarily selected and divided based on VO2max into two groups of control and experimental groups. The training protocol was performed in treadmill with intensity of 60-75% MHR, four sessions per week, in 400 meters, three sets in first week and four sets in second week. Recovery intervals was 60-80 seconds between exercise intervals. The thigh cuff pressure was set between 140 and 180 mmHg. Blood samples were gathered in two phases before of training protocol and 48h after last session of training for analyses of serum GH, IGF-1 levels and lactate immediately after the RAST anaerobic test. Independent and dependent T-test was used for data analyzing and significant level was set at p<0/05.

    Results

    There was a significant increase in serum GH (p=0/016) and lactate (p=0/000) in BFR group. But there weren’t any difference between two group in serum IGF-1 after BFR and nonBFR training (P >0/05).

    Conclusion

    it is concluded that intermittent trainings with BFR probably be more effective in enhancing adolescent’s growth indicators than intermittent training.

    Keywords: Blood Flow Restriction, Growth hormone, IGF-1, Interval training, amateur adolescent football players
  • مریم اکبری، علیرضا قاسمی زاد، حمیدرضا معتمد*
    هدف این مطالعه طراحی مدل توسعه فرهنگ وقف در مراکز آموزش عالی با هدف توسعه سرمایه اجتماعی به روش آمیخته اکتشافی بود. روش این تحقیق در بخش کیفی تحلیل مضمون و در بخش کمی پیمایشی و ابزارهای گردآوری داده ها در بخش کیفی مصاحبه و در بخش کمی پرسشنامه محقق ساخته بود. جهت اعتباریابی تحقیق از سه روش قابلیت اعتبارپذیری، قابلیت انتقال پذیری، و قابلیت تاییدپذیری بهره گرفته شد. همچنین، برای افزایش اعتماد، در جریان کدگذاری ها از دو کدگذار استفاده شد. در بخش کمی نیز برای بررسی روایی پرسشنامه از روش اعتبار محتوا و جهت سنجش پایایی پرسشنامه از آزمون آلفای کرونباخ استفاده شد که میزان 79/0 به دست آمد. به منظور تجزیه وتحلیل و بررسی داده ها در بخش کیفی از روش های کدگذاری توصیفی، کدگذاری تفسیری، و تعیین مضمون فراگیر و در بخش کمی نیز از تکنیک‏های آماری توصیفی و استنباطی هم چون فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار، و مدل‏یابی معادلات ساختاری بهره گرفته شد. نتایج نشان داد مولفه های مدل توسعه فرهنگ وقف در مراکز آموزش عالی عبارت اند از: ویژگی های واقفین، مدیریت و ساختار سازمانی، عدالت آموزشی، و فرهنگ سازی. همچنین نتایج برازش مدل را از دیدگاه صاحب نظران مورد تایید قرار داد.
    کلید واژگان: سرمایه اجتماعی, فرهنگ وقف, هنجار اجتماعی
    Maryam Akbari, Alireza Ghasemi Zad, Hamidreza Motamed *
    The purpose of this study was to design a model for the development of endowment culture in higher education centers with a mixed exploratory method. The method of this research was qualitative analysis in the qualitative part and a survey in the quantitative part. Data collection tools in the qualitative section were books, articles, and interviews, and in the quantitative section, a researcher-made questionnaire. To validate the research, three methods of validity, transferability, and verifiability were used. Also, two encoders were used during coding to increase trust. In the quantitative part, the content validity method was used to evaluate the validity of the questionnaire, and Cronbach's alpha test was used to assess the reliability of the questionnaire, which was estimated to be 0.79. To analyze and analyze the data in the qualitative part, from descriptive coding methods, interpretive coding, and comprehensive content determination, and in the quantitative part from descriptive and inferential statistical techniques such as frequency, percentage, mean and standard deviation, and structural equation modeling was exploited. The results showed that the components of the endowment culture development model in higher education centers are the characteristics of endowments, management and organizational structure, educational justice, and culture building, as well as the results, confirmed the model fit from the perspective of experts.
    Keywords: Endowment culture, Higher Education, Social norm, Social capital
  • سارا دشت گرد*، مریم اکبری

    کیفیت بصری می تواند تاثیرات قوی بر تجربه و رضایت مندی از قرارگیری در محیط ایجاد کند. تصاویر ذهنی ارزیابانه به قرارگیری علایم محیطی و ارزیابی هایی که به احساسات، جمع بندی ها و رفتارها شکل می دهد بستگی دارد. مولفه هایی چون زمان، مکان و همراهی با افراد در تقویت خاطره جمعی و یادآوری مکان موثر است. نقش های فرهنگی به تصویرهای ذهنی فرد شکل می د هد و می تواند شخصیت اجتماع ناپذیر برای مسافرین، خریداران، بازدیدکنندگان و دیگر افرادی که منظر شهر را تجربه می کنند، ایجاد نماید. بنابراین وجود فضاهایی با کاربری فرهنگی- تاریخی در محدوده امامزاده حسن(ع) تا میدان قدس، با داشتن پتانسیل های ویژه ایجاد فضاهای اجتماع محور می تواند به تقویت مهرانگیزی مکان کمک کند. این پژوهش به چگونگی تاثیرگذاری الگوهای نشانه شناختی فضاهای شهری بر تجلی خاطره جمعی و تداوم حضور می پردازد. به این منظور با هدف دستیابی به چارچوب هدایت گر ایجاد فضاهای باز شهری اجتماع محور، با بهره گیری از روش توصیفی-تحلیلی با انجام مطالعات میدانی به شناسایی کیفیت فضاهای رویداد و امکانات و مشخصات ضروری آن از منظر شهروندان، می پردازد. لذا، با ارایه راهکارهایی جهت بسترسازی و تولید شرایط لازم برای تقویت حس خاطره ی جمعی در فضاهای اجتماع محور، بازشناسی خواهد شد. یافته های پژوهش نشان می دهد برای بازشناسی تصاویر ذهنی در خاطره جمعی در فضاهای شهری، چهار معیار رضایت بخش، هیجان-انگیز، اضطراب آور و کسلکننده در ارزشیابی کیفیت فضا موثر است. ارزیابی ارتباط این معیارها با شاخصه های کالبدی محیط و تصاویر ذهنی افراد تعیین کننده اهمیت معیارهای روان شناختی و جامعه شناختی برای ایجاد فضاهای رویدادمحور در سطح شهر خواهد بود.

    کلید واژگان: شهر اجتماع محور, مهرانگیزی, خاطره جمعی, تصویر ذهنی, رویدادمداری
    Sara Dasht Gard *, Maryam Akbari

    Visual quality can have strong impacts on experience and satisfaction with exposure to the environment. The evaluative image depends on the placement of environmental symptoms and evaluations that shape emotions, perceptions, and behaviors. Effective components such as time, place, and companionship enhance collective memory and remembering place. Cultural roles are shaped by the mental image and create an antisocial personality for of travelers, buyers, visitors and other people who experience the landscape of the city. Therefore, the presence of cultural - historical spaces in the area of Imamzadeh Hassan to the Quds square, with special potential to create community-oriented  spaces, enhance the likability of the place .The research focuses on influencing of the collective manifestation and the continuity of presence on cognitive patterns of urban spaces. The purposes is achieving the guiding framework and create social urban open spaces, so descriptive-analytical method by conducting field studies, identify the quality of event spaces and its necessary facilities and specifications from the perspective of citizens. To strengthen the sense of collective memory in community-based, solutions are provided to establish and produce the necessary conditions.Research finding represent four criterions to identify mental images in collective memory in urban spaces, pleasantness, exciting, anxious and boring are effective in evaluating the quality of space. To create event-oriented spaces at the city level, it is important to identify the relationship of mental images with psychological and sociological criteria.

    Keywords: community-oriented city, likability, collective memory, Mental image, orbital event
  • غزل جرسوزه، یحیی یار احمدی*، حمزه احمدیان، مریم اکبری
    اهداف

    این پژوهش تدوین مدل علی بهزیستی تحصیلی بر اساس خود تنظیمی انگیزشی و خودکارآمدی هیجانی با نقش واسطه ای سرسختی تحصیلی  در دانش آموزان دختر سال سوم دوره متوسطه شهر سنندج در سال تحصیلی 98-97 بود.

    روش

    روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و مدل معادلات ساختاری بود. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای 600 نفر از دانش آموزان انتخاب شدند. پرسشنامه های بهزیستی تحصیلی تومینین-سوینی و همکاران(2012)، سرسختی تحصیلی بنیشک و همکاران (2005)، خودتنظیمی انگیزشی ولترز (1998) و خودکارآمدی هیجانی بورلی و همکاران (2008) به عنوان ابزارهای سنجش مورد استفاده قرار گرفت. تحلیل داده ها با دو نرم افزار SPSS و Amos انجام شد.

    یافته ها

    یافته ها بیانگر تاثیر غیرمستقیم و معنادار خودتنظیمی انگیزشی و خودکارآمدی هیجانی بر بهزیستی تحصیلی از طریق سرسختی تحصیلی بود. به عبارت دیگر، یافته ها نشان داد که خودتنظیمی انگیزشی و خودکارآمدی هیجانی بر سرسختی تحصیلی و سرسختی تحصیلی بر بهزیستی تحصیلی اثر مستقیم و معنی داری دارد (05/0<p). همچنین خودتنظیمی انگیزشی بر خودکارآمدی هیجانی اثر مستقیم و بر سرسختی تحصیلی اثر معنادار و غیرمستقیم نیز دارد (05/0<p).

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش حاضر نشان داد که در مجموع خودتنظیمی انگیزشی و خودکارآمدی هیجانی می توانند پیش بین مناسبی برای بهزیستی تحصیلی دانش آموزان از طریق سرسختی تحصیلی آنها باشد (05/0<p). نتایج حاصل از پژوهش حاضر، مطابق با نظریه خودتعیین گری بیان می دارد که خودتنظیمی انگیزشی یا همان انگیزش خودگردان با افزایش ظرفیت چالش پذیری و توانایی حل مسیله و تلاش برای یادگیری بهتر موجب ارتقای بهزیستی تحصیلی می شود.

    کلید واژگان: بهزیستی تحصیلی, خودتنظیمی انگیزشی, خودکارآمدی هیجانی, سرسختی تحصیلی
    Ghazal Jarsozeh, Yahya Yrahmadi *, Hamzeh Ahmadian, Maryam Akbari
    Objective

    The aim of present research was presenting casual model of academic well-being based on motivational self-regulation and emotional self-efficacy by mediating role of academic hardiness in female students in the third year of high school in Sanandaj in the school year of 97-98.

    Methods

    The research method was descriptive-correlational and structural equation modeling. 600 students were selected using the multi-stage cluster sampling method. The Tuominen-Soini et al. s academic well-being questionnaire (2012), Benishek et al. s academic hardiness scale (2005), Wolters motivational self-regulation scale (1999) and Beverly et al.'s emotional self-efficacy scale (2008) were used for data collecting. Data analysis was done by SPSS and Amos softwares.

    Results

    The findings showed an indirect and significant effect of motivational self-regulation and emotional self-efficacy on academic well-being through academic hardiness. In other words, the findings showed that motivational self-regulation and emotional self-efficacy have a direct and significant effect on academic hardiness and academic hardiness affect academic well-being directly and significantly. Also, motivational self-regulation has a direct effect on emotional self-efficacy and a significant and indirect effect on academic hardiness.

    Conclusion

    The results of the present study showed that in general, motivational self-regulation and emotional self-efficacy can be suitable predictors for the academic well-being of students through their academic hardiness. The results of the present study, in accordance with the theory of self-determination, indicate that motivational self-regulation or the same as self-motivation increases academic welfare by increasing the capacity for challenge and problem-solving ability and striving for better learning.

    Keywords: academic well-being, motivational self-regulation, Emotional self-efficacy, academic tenacity
  • سعید کریمی، پدرام اشتری*، مهشاد رفعتی نیا، زهرا محمد علی زاده، مریم اکبری، صمد قاسمی
    در این تحقیق، بازیافت غبار کوره فولادسازی با استفاده از فرآیند لیچینگ در اسید سولفوریک و جداسازی یون روی به روش استخراج حلالی مورد بررسی قرار گرفت. با توجه به محتوی بالای یون کلرید در غبار فولادسازی، آب مورد استفاده در آزمایش ها پس از اتمام فرآیندها در چرخه اول دوباره به ابتدای فرآیند بازیافت غبار کوره فولادسازی برگردانده شد تا اثر یون کلرید بر درصد استخراج فلز روی مورد بررسی قرار گیرد. تهیه محلول آبی با انحلال غبار کوره فولادسازی در اسید سولفوریک و در ادامه رسوب دهی آهن به صورت هیدروکسیدی انجام پذیرفت. جهت جداسازی یون روی از محلول آبی از استخراج کننده D2EHPA در دمای ثابت ºC 25 و نسبت فاز آبی به آلی 1:1 استفاده شد. اثر پارامترهای pH در محدوده 5-1 و غلظت حجمی استخراج کننده 30-5 درصد حجمی بر درصد استخراج فلز روی در سه چرخه آب برگشتی بررسی شدند. طبق نتایج حاصل، با افزایش pH تا حدود 3، درصد استخراج فلز روی بشدت افزایش پیدا کرد و درصد استخراج تقریبا کامل در pHهای بالاتر از 3 حاصل شد. همچنین افزایش غلظت استخراج کننده D2EHPA باعث افزایش درصد استخراج روی شده و بهینه مقدار آن 30 درصد حجمی به دست آمد. محاسبات ترمودینامیکی نشان داد که عمده یون فعال فلز روی در محلول لیچینگ Zn2+ است و در چرخه های نخست، مکانیسم جذب توسط استخراج کننده D2EHPA را کنترل می کند. برازش داده های ترمودینامیکی برای چرخه دهم از افزایش درصد مولی گونه ZnCl+ از 05/2 درصد به 86/12 درصد حکایت دارد.
    کلید واژگان: غبار کوره فولادسازی, بازیافت فلز روی, استخراج حلالی, جداسازی یون کلرید, محاسبات ترمودینامیکی
    Saeid Karimi, Pedram Ashtari *, Mahshad Mahshad Rafatinia, Zahra Mohammad Alizadeh, Maryam Akbari, Samad Ghasemi
    The recycling of steel-making dust was investigated using the leaching process in sulfuric acid and the separation of zinc ions by solvent extraction method. Due to the high chloride content of steel-making dust, the spent used in the experiments after the completion of the processes in the first cycle was returned to the beginning of the steel-making furnace dust recycling process to investigate the effect of chloride ions on the extraction of zinc metal. Aqueous solution was prepared by dissolving steel-making dust in sulfuric acid and followed by precipitation of iron in hydroxide form. To separate zinc from aqueous solution, D2EHPA agent was used at a constant temperature of 25 ºC and the ratio of aqueous to organic phase was 1:1. The effect of pH parameter in the range of 1-5 and volume concentration of extractant 5-30% on the extraction of zinc in three cycles of return spent were investigated. According to the results, an increase in pH up to about 3, the extraction of zinc increased enormousely, and the extraction was almost complete at higher than 3. Also, an increment in D2EHPA concentrationenhanced the zinc extraction and the optimum extraction was found to be 30%. Thermodynamic calculations showed that the main active ion of zinc in the leaching solution is Zn2+ and in the first cycles, it controls the absorption mechanism by the D2EHPA extractant. The fitting of thermodynamic data for the 10th cycle also showed that the molar percentage of ZnCl+ species changes from 2.05 % to 12.86%.
    Keywords: Steel-Making Dust, Zinc Recycling, Solvent Extraction (SX), Separation of chloride ion, Thermodynamic calculation
  • دلیر قادری، مریم اکبری*، کیومرث کریمی
    زمینه و هدف

    اضطراب مدرسه هیجانی منفی می باشد که می تواند مانع از پیشرفت تحصیلی شود. هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی فشار تحصیلی بر خود و عزت نفس تحصیلی در رابطه میان شایستگی هیجانی و اضطراب مدرسه در دانش آموزان دارای مشکلات تحصیلی بود.

    روش کار

    این پژوهش از لحاظ هدف، توسعه ای، از لحاظ شیوه اجرا، توصیفی-همبستگی و از لحاظ نوع داده ها، کمی می باشد. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان دارای مشکلات تحصیلی مقطع متوسطه دوم استان کردستان در سال تحصیلی 01-1400 بودند. برای انتخاب حجم نمونه با در نظر گرفتن سطح اطمینان 95/0 (05/0=α)، توان آزمون 80/0 (20/0=β)، حداقل اندازه اثر (05/0=R2) و با وجود پنج متغیر پیش بین، اندازه نمونه مناسب توسط نرم افزار G-power محاسبه و حجم نمونه 343 نفر برآورد شد. روش نمونه گیری هدفمند بود. برای گردآوری داده ها از ابزارهای پرسش نامه شایستگی هیجانی- اجتماعی، پرسش نامه اضطراب مدرسه، پرسش نامه استرس تحصیلی و پرسش نامه ی عزت نفس استفاده شد. جهت تحلیل داده ها از شاخص های آمار توصیفی شامل میانگین، انحراف معیار، فراوانی و درصد و در آمار استنباطی از، همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزارهای SPSS و Smart Pls استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که ضریب مسیر غیر مستقیم بین شایستگی هیجانی و اضطراب مدرسه با نقش واسطه ای عزت نفس تحصیلی و فشار تحصیلی بر خود در سطح کمتر از 01/0 درصد معنادار است.

    نتیجه گیری

    نقش واسطه ای فشار تحصیلی برخود و عزت نفس تحصیلی در روابط میان متغیرها تایید شد.

    کلید واژگان: شایستگی هیجانی, فشار تحصیلی بر خود, عزت نفس تحصیلی, اضطراب مدرسه, مشکلات یادگیری
    Dalir Qadri, Maryam Akbari*, Qumarth Karimi
    Background & Aims

    school anxiety is a negative emotion that can hinder academic progress. The purpose of this study was to investigate the mediating role of academic pressure on oneself and academic self-esteem in the relationship between emotional competence and school anxiety in students with academic problems. Situations play a role in the emergence of anxiety. One of these situations is the school and educational environment  which is known as school anxiety. In addition to increasing society's costs, school anxiety causes damage caused by failure in students depression truancy and violence . reduced self-esteem reduced self-efficacy and increased fear of failure. reducing self-confidence and motivation . In addition to the mentioned factors, researches have shown the high prevalence of anxiety, for example: 41% of high school students are suspected of having exam anxiety, and the prevalence of exam anxiety in girls (46.5) is higher than in boys (35.7). Another study that was conducted on 2435 English students showed that 16.4% of this sample had severe anxiety, the share of girls was 22.5 and the share of boys was 10.3. In Jordan, the results of a study showed that 42.1% of students have anxiety.However, it is essential to pay attention to the underlying factors that cause school anxiety in order to effectively deal with it. In this regard, one of the factors that can lead to anxiety is the cognitions or one's thoughts and attitudes. are the basis of emotions and emotions such as anxiety . For example: the presence of thoughts of "being punished" will cause anxiety in the student . But the existence of individual competencies will act as a protective factor against negative emotions for example: emotional and social competencies are among the factors that can act as protectors . Emotional competence refers to the way people deal with interpersonal and intrapersonal emotional information, in fact, emotional competence means: identifying, expressing, understanding, regulating and using one's own or others' emotions. Increasing emotional competence ultimately reduces academic anxiety. Therefore, it can be said that the student's knowledge plays a central role in his academic success and failure. Therefore, a student who has cognitions based on the feeling of pressure on himself or stress in relation to education and the learning environment, can experience a decline in academic performance. The systematic research of Wachiz (2020) showed that academic stress and pressure is more among women than men, and getting rid of negative cognitions is associated with reducing academic stress and pressure. On the other hand, Makow's study (2021) showed that there is an inverse relationship between academic pressure and competence, which means that the higher the competence, the lower the academic pressure. Considering the importance of cognitions, a person's perceptions of his abilities are of great importance in school success and anxiety, this is known as academic self-esteem, and the relationship between academic self-esteem and anxiety and academic success in research Various studies have been shown . based on these studies, there is a two-way relationship between self-esteem and anxiety that can predict each other.According to the theory of self-determination, meeting people's need for competence leads to an increase in mental well-being, emotional adjustment and psychological health. also meeting people's need for competence causes them to pursue more goals, which ultimately leads to academic progress. will be, becomes . Therefore, if people's need for competence is not met, it is likely that the ground for academic failures and failure in achieving goals will be provided, therefore, paying attention to competence is of fundamental importance because it is one of the basic issues of success and achieving goals, hence knowing the relationships And its theoretical foundations are important, however, the relationship between emotional competence and school anxiety is not only a linear and two-way relationship, but there are other variables in between, which according to the theory of self-determination and the existence of a research gap.

    Methods

    This research is developmental in terms of purpose, descriptive-correlation in terms of execution method, and quantitative in terms of data type. The statistical population of the research was all students with academic problems in the second secondary level of Kurdistan province in the academic year of 1400-1401. To select the sample size, taking into account the confidence level of 0.95 (α=0.05), the power of the test 0.80 (β=0.20), the minimum effect size (R2=0.05) and with the presence of five predictive variables , the appropriate sample size was calculated by G-power software and the sample size was estimated to be 343 people. The sampling method was purposive. To collect data, the following instruments were used: social-emotional competence questionnaire, school anxiety questionnaire, academic stress questionnaire and self-esteem questionnaire. In order to analyze the data, descriptive statistics indices including: mean, standard deviation, frequency and percentage were used and in inferential statistics, Pearson correlation and structural equations were used using spss and Smart Pls software.

    Results

    The results showed that the coefficient of the indirect path between emotional competence and school anxiety with the mediating role of academic self-esteem and academic pressure on oneself is significant at a level of less than 0.01%.

    Conclusion

    Since every research has limitations, on this basis, the limitations of the current research include: This research was conducted in Kurdistan province and with the demographic characteristics mentioned in the description of the sample, so in the generalizations of this research, attention should be paid to social-cultural similarities. In order to measure the variables of the research, self-assessment questionnaires were used, the statistical population of the research was teenagers, according to the special characteristics of this period of evolution, this limitation should be included in the generalizations when generalizing the findings of this study to other age groups. Considering that 81% of the sample is made up of women, caution should be taken in generalizing the findings to the male community. In line with these limitations, it is suggested that: the current research be repeated with the statistical population and other age groups, in other cities, using the interview tool, it is also suggested to counselors and psychologists, according to the results of the current research and identifying the influencing variables on teenage students should be the basis for psychotherapy interventions, counseling and training of students with academic problems individually and in groups.

    Keywords: Emotional Competence, Academic Pressure on Oneself, Academic Self-Esteem, School Anxiety, Learning Problems
  • سولماز روشن دل، مینور لمیعیان، سید علی آذین*، شهپر حقیقت، عیسی محمدی، مریم اکبری
    زمینه و هدف

    بقایافتگان سرطان با مشکلات متعددی در زمینه سلامت جنسی مواجه می شوند. مطالعات نشان دهنده ناکافی بودن ارایه خدمات در این باره است. هدف از این مطالعه تبیین درک و تجربه بقایافتگان سرطان پستان و ارایه دهندگان خدمت درباره نحوه ارایه خدمات مرتبط با سلامت جنسی به بقایافتگان سرطان پستان در ایران است.

    روش بررسی

    این مطالعه یک مطالعه کیفی است که به روش "تحلیل محتوی کیفی با رویکرد متعارف" انجام شده است. اطلاعات توسط مصاحبه عمیق بدون ساختار با مشارکت کنندگان جمع آوری شد. سوال اصلی مصاحبه این بود که چگونه به سلامتی جنسی بیماران پرداخته می شود و چه خدماتی در این خصوص ارایه می شود؟ تحلیل داده ها با روش گرانهایم و لاندمن (2004) انجام شد.

    یافته ها

    تحلیل داده ها منجر به شکل گیری دو درون مایه با عنوان "انفعال در ارایه خدمات سلامت جنسی" و "جسمانی محور بودن ارایه خدمات در زمینه اختلال تصویر بدنی" شد. درون مایه اول متشکل از دو طبقه "شکایت محوری در ارایه خدمات سلامت جنسی" و "غفلت از نیازهای بالقوه جنسی" و درون مایه دوم متشکل از "ارایه مداخلات مطلوب در بعد جسمی" و "ضعف در ارایه خدمات روانی اجتماعی" است.

    نتیجه گیری

    نتایج این مطالعه نشان داد اولا، خدمات ارایه شده در زمینه سلامت جنسی به بقایافتگان سرطان پستان منفعلانه و محدود به شکایات بیان شده آنها است. ثانیا، خدمات ارایه شده در زمینه تصویر ذهنی مخدوش از بدن در بعد جسمانی مطلوب و مطابق با استانداردهای روز دنیا است ولی ضعف در ارایه خدمات روانی اجتماعی وجود دارد. ارایه خدمت با استفاده از یک رویکرد مولتی دیسیپلینری، آموزش کارکنان در خصوص اثرات دیررس سرطان و توجه به ابعاد جسمی، روانی و اجتماعی سلامت جنسی می تواند منجر به بهبود کیفیت زندگی بقایافتگان سرطان پستان شود.

    کلید واژگان: سرطان پستان, خدمات سلامت جنسی, مطالعه کیفی, ایران
    Solmaz Roshandel, Minoor Lamyian, Seyed Ali Azin*, Shahparr Haghighat, Eesa Mohammadi, Maryam Akbari
    Introduction

     Sexual health is a significant concern for cancer survivors. This study aims to understand how breast cancer survivors and service providers in Iran perceive and experience sexual health services for breast cancer survivors.

    Material and methods

    The present study used a qualitative approach and conventional content analysis method. Data were collected through the use of unstructured in-depth interviews with participants. The main interview question was how the sexual health of patients is addressed and what services are provided in this regard.

    Results

    Data analysis led to the emergence of two themes entitled passivity in providing sexual health services and physically oriented services  provided in the field of body image disorder.

    Conclusion

    The results showed that the sexual health services provided to breast cancer survivors are passive and limited to their expressed complaints. Moreover, while providing body image services is desirable and aligns with global standards in the physical aspect, there appears to be a deficiency in the psychosocial aspect. Providing services using a multidisciplinary approach, training employees about the late effects of cancer, and paying attention to the biopsychosocial aspects of sexual health can improve breast cancer survivors' quality of life.

    Keywords: Breast Cancer, Sexual Health Services, Iran, Qualitative Study
  • سید سهراب حسینی *، علی جوکار، رضا معینی رودبالی، مریم اکبری، مهدی شیردل

    دین اسلام به زن به عنوان یک عنصر موثر در حیات و سعادت اجتماعی می‌نگرد و او را در بالاترین درجات که برای انسان ممکن است کسب شود، معرفی می‌نماید و از زنان نمونه بعنوان الگو و اسوه برای بشریت یاد می‌کند. پژوهشگران در این پژوهش، با روش توصیفی-تحلیلی و با اتکاء به منابع تاریخی ضرورت اهمیت و جایگاه زن را در سیره پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) مورد بررسی قرار دهند. این پژوهش در صدد پاسخ به این پرسش‌ها می‌باشد که «زنان صدر اسلام چه جایگاهی در سیره پیامبر (ص) داشتند؟» و «پیامبر چگونه به احیای مقام منزلت زنان بعد از جاهلیت اقدام نمودند؟». یافته‌ها حکایت از آن دارد که رسول اکرم (ص) با رفتار و گفتارش مقام زن را ارج نهاد و با معرفی برترین و والاترین الگوی زنان مسلمان به جهانیان ضمن توجه به احیای منزلت آن‌ها، زنان را بزرگ جلوه داد.

    کلید واژگان: سیره نبوی, پیامبر اسلام (ص), زنان, عصر جاهلیت, دین اسلام
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر مریم اکبری
    اکبری، مریم

  • مریم اکبری لاکه
    اکبری لاکه، مریم

  • مریم اکبری
    اکبری، مریم
    (1397) کارشناسی ارشد جامعه شناسی انقلاب اسلامی، دانشگاه شاهد
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال