به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

مریم هاشمیان

  • فاطمه رخ فروز، زهرا رخ فروز، مریم هاشمیان، مصطفی نصیرزاده*
    مقدمه

    مسئولیت پذیری اجتماعی موضوع بسیار حیاتی برای موفقیت سازمان ها و از عوامل اصلی بقای هر سازمان محسوب می شود. در این میان مولفه های سلامت سازمانی از عوامل تاثیر گذار در حفظ و ارتقای مسئولیت اجتماعی کارکنان محسوب می شوند. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر رابطه سلامت سازمانی با مسئولیت پذیری اجتماعی کارکنان بخش اداری دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان انجام شد.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر از نوع توصیفی همبستگی می باشد. جامعه آماری این پژوهش، کلیه کارکنان بخش اداری دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان در سال 97 بوده اند که به روش سرشماری 139 نفر از افراد انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه های استاندارد سلامت سازمانی و مسئولیت پذیری اجتماعی بود. تجزیه و تحلیل داده ها به وسیله نرم افزار SPSS-16 و با  استفاده از آزمون های آماری همبستگی پیرسون، تی مستقل و آنالیز واریانس یک طرفه صورت گرفت.

    یافته ها

    یافته ها نشان می دهد که در این سازمان میزان مسئولیت پذیری اجتماعی با میانگین 91/17±89/127 و سلامت سازمانی با میانگین 15/149 ±36/23 هر دو در سطح نسبتا بالایی قرار دارند و سلامت سازمانی با مسئولیت پذیری اجتماعی کارکنان همبستگی مستقیم و معناداری دارد (0/21=r، 0/01=P).

    نتیجه گیری

    در پژوهش حاضر، سلامت سازمانی یکی از عوامل اصلی تعیین کننده میزان مسئولیت پذیری اجتماعی کارکنان بوده است که تغییر در میزان آن، مسئولیت پذیری اجتماعی را تحت تاثیر قرار می دهد. بنابراین مدیران سازمان مربوطه، با برنامه ریزی صحیح می توانند موجب ارتقای مسئولیت پذیری اجتماعی کارکنان و در نتیجه کارایی سازمان ها شوند.

    کلید واژگان: مسئولیت پذیری اجتماعی, سلامت سازمانی, کارکنان
    Fatemeh Rokh Forouz, Zahra Rokh Forouz, Maryam Hashemian, Mostafa Nasirzadeh*
    Introduction

    Social responsibility is critical to the success of organizations and is a key factor in any organizationchr('39')s survival. In this regard, the present study was conducted to investigate the impact of the relationship between organizational health and social responsibility in administrative staff of Rafsanjan University of Medical Sciences. 

    Methods

    This research is a descriptive correlation study. The statistical population of this study consisted of all the administrative staff of Rafsanjan University of Medical Sciences in the year 2018 that 139 persons were selected by censusmethod. Data collection tools included standard questionnaires of organizational health and social responsibility. The collected data were analyzed by SPSS-16 software using Pearson correlation, independent t-test and one-way ANOVA.

    Results

    The findings show that in this organization social responsibility with average of 127/89 ±17/91 and organizational health with mean of 149/15 ± 23/36 are both at relatively high level and organizational health has a direct and significant correlation with social responsibility of employees (P= 0/01, r= 0/21).

    Conclusions

    The healthy atmosphere of an organization affects the attitude, performance and belief level of employees, which makes them more committed and responsible and ultimately leads to the growth and development of the organization. In the present study, organizational health has been one of the main determinants of the level of social responsibility of employees that changes in its level affect social responsibility. Therefore, the managers of the organization concerned with proper planning can promote the social responsibility of the employees and finally provide the performance of organizations.

    Keywords: Social responsibility, organizational health, employees
  • مریم هاشمیان، مهدی عبدالکریمی، زهرا اسدللهی، مصطفی نصیرزاده*
    اهداف

    یکی از عوامل موثر در ایجاد بیماری های مزمن بی تحرکی است. لذا با توجه به اهمیت اصلاح رفتار فعالیت فیزیکی دختران نوجوان و به منظور تدوین راهبردهای آموزشی و مداخلاتی مناسب در این زمینه، مطالعه حاضر باهدف تاثیر مداخله آموزشی مبتنی بر تیوری شناختی اجتماعی بر فعالیت فیزیکی دختران نوجوان رفسنجان انجام شد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه نیمه تجربی در میان 246 دانش آموز دختر دوره متوسطه اول (124 = گروه مداخله و 122 = گروه کنترل) رفسنجان (جنوب ایران) انجام پذیرفت. پرسشنامه شامل ارزیابی فعالیت بدنی هفته گذشته و عوامل موثر بر فعالیت بدنی بر اساس سازه های نظریه شناختی اجتماعی بود. مداخلات آموزشی در چهار جلسه برای دانش آموزان و در دو جلسه برای والدین، ​​معلمان و مسیولان مدرسه برگزار گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS 16، آزمون من ویتنی، آزمون ویلکاکسون، تی تست و تی زوجی تجزیه و تحلیل شد.

    یافته ها

    بین میانگین نمرات دو گروه از نظر عوامل محیطی (P=0.027)، دانش (P<0.001)، حمایت خانواده (P=0.001)، خودکارآمدی (P=0.001) و خود تنظیمی (P =0.008) تفاوت معنی داری وجود داشت. بعد از اجرای برنامه آموزشی، میزان فعالیت بدنی روزانه و هفتگی افزایش یافت (0.001=P).

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج، پیشنهاد می شود که مطالعات مداخله ای بر اساس ساختارهای نظریه شناختی اجتماعی با تاکید بر نقش خانواده و همسالان به عنوان الگوهای رفتاری و حامیان اجتماعی انجام شود.

    کلید واژگان: فعالیت بدنی, آموزش, تئوری شناخت اجتماعی, دختران
    Maryam Hashemian, Mahdi Abdolkarimi, Zahra Asadollahi, Mostafa Nasirzadeh*
    Aims

    One of the effective factors in causing chronic diseases is inactivity. Therefore, considering the importance of modifying adolescent girlschr('39') physical activity behavior and developing appropriate educational strategies and interventions in this field, this study aimed to investigate the effect of educational intervention based on social cognitive theory (SCT) on adolescent girlschr('39') physical activity.

    Materials & Methods

    A Quasi-experimental study was conducted among 246 female high schoolschr('39') Students (124=intervention group and 122=control group) in Rafsanjan (Southern Iran) by random cluster sampling in 2018-19. Demographics variables and valid and reliable questionnaire included the physical activity assessment of the last week and its effective factors based on SCT constructs collected in two stages. Educational interventions were applied in four sessions to students and two sessions to parents, teachers, and school officials. Data analysis was performed using SPSS 16.0, the Mann-Whitney U test, the Wilcoxon test, and the T-test.

    Findings

    After executing the educational program, there was a significant difference between the mean scores of the two groups in environmental factors (p=0.027), knowledge (p<0.001), family support (p=0.001), self-efficacy (p=0.001), and self-regulation (p=0.008), comparative between two groups the rates of daily and weekly physical activity increased (p=0.001).

    Conclusion

    The implementation of educational programs based on the SCT positively affects promoting physical activity in adolescents.

    Keywords: Physical Activities, Education, Theory, Female
  • سیروس صادقیان چالشتری، مصطفی عبداللهی*، سارا شکرپور، ایرج اشرافی تمای، مریم هاشمیان

    سنوروزیس و آنسفالیت لیستریایی دو بیماری سیستم اعصاب مرکزی در گوسفند هستند. در مهرماه سال 1397 یک راس گوسفند نر 18 ماهه با شکایت از گیجی، افسردگی و فقدان اشتها به بیمارستان دامپزشکی دانشگاه تهران ارجاع داده شد. در مشاهده و معاینه بالینی، طی 1 ساعت، علایم کودنی، افسردگی، دمای 39 درجه سلسیوس بدن، کوری یک طرفه سمت چپ، تشنج کلونیک، چرخش گردن به سمت چپ، سفتی اندام های حرکتی، چرخش در یک مسیر دایره مانند و انحراف سر ثبت گردید. گوسفند بیمار پس از معاینه بالینی، تحت بررسی های آزمایشگاهی خون شناسی و آنالیز مایع مغزی نخاعی قرار گرفت و سپس در شرایط استریل کالبدگشایی شد. در بررسی سلول شناختی مایعات مغزی نخاعی، پولیوسیتوز نوتروفیلی-ایوزینوفیلی وجود داشت و در کالبدگشایی یک کسیت حاوی پروتواسکولکس در مغز مبتلا مشاهده گردید که اسکولکس های درون آن با استفاده از روش مولکولی (PCR (polymerase chain reaction مورد بررسی قرار گرفته و وجود کسیت انگل سنوروس سربرالیس (Coenurus cerebralis) تایید شد. در ادامه مغز حیوان مذکور، مورد کشت باکتریایی (همراه با غنی سازی در سرما) و PCR و نیز بررسی هیستوپاتولوژیک قرارگرفت که در طی این بررسی ها حضور باکتری لیستریا مونوسیتوژنز تاییدگردید. همچنین در مطالعه هیستوپاتولوژیک بافت مغز، مننگوآنسفالیت و ارتشاح سلولی تک هسته ای پیرامون کیست مشاهده شد. حساسیت آنتی بیوتیکی جدایه های باکتری مذکور هم نشان داد که بیشترین حساسیت نسبت به آنتی بیوتیک پنی سیلین می باشد. در بررسی وضعیت گله مربوطه هم مصرف سیلو بی کیفیت با اسیدیته 8/5 و وجود 15 قلاده سگ آزاد در مرتع مورد چرا دام ثبت گردید.

    کلید واژگان: سنوروس سربرالیس, لیستریا مونوسیتوژنز, گوسفند, تنیا مولتی سپس
    Sirous Sadeghian Chaleshtori, Mostafa Abdollahi *, Sara Shokrpoor, Iraj Ashrafi-Tamai, Maryam Hashemian

    Coenurosis and Listerial encephalitis are two diseases of the central nervous system in sheep. In September 2018, one 18-month-old male sheep was referred to the Tehran University Veterinary Hospital with complaints of dullness, depression and anorexia. In observation and clinical examination, within 1 hour, the signs of dullness, depression, 39 C° temperature, unilateral blindness on the left, clonic seizure, head deviation to the left, stiffness of the limbs, circling in a circular path and head tilt were recorded. After clinical examination, the patient's sheep underwent hematological laboratory tests and cerebrospinal fluid analysis, and were then dissected in sterile conditions. Neutrophilic-eosinophilic pleocytosis was present in the cytological examination of cerebrospinal fluid and in autopsy, a cyst containing protoscolex was observed in the affected brain that the scolexes inside it, were examined by PCR (Polymerase Chain Reaction), which confirmed the presence of Coenuosis cerebralis. The brain sample was then subjected to bacterial culture (with cold enrichment) and histopathological examination. The presence of Listeria monocytogenes bacteria was identified during biochemical and PCR investigations. In histopathological study of brain tissue, meningoencephalitis and mononuclear cell infiltration around the cyst were observed. After bacterial isolation, the antibiotic susceptibility of isolates was determined Which was most sensitive to penicillin antibiotic. In the survey of relevant herd status, the consumption of low quality silage with an acidity of 5.8 and the presence of 15 free dogs in the pasture were recorded.

    Keywords: Coenurus cerebralis, Listeria monocytogenes, Sheep, Taenia multiceps
  • مصطفی نصیرزاده، مهدی عبدالکریمی، زهرا اسدللهی، مریم هاشمیان*
    مقدمه

     مصرف منظم میوه ها و سبزیجات از شاخص های مهم و پیشگیری کننده از بروز چاقی، اختلالات و بیماری هاست. مطالعه حاضر با هدف شناسایی تعیین کننده های مصرف میوه و سبزی مبتنی بر نظریه شناختی اجتماعی در دانش آموزان دختر دوره متوسطه اول انجام پذیرفت.

    روش بررسی

    تحقیق توصیفی مقطعی حاضر به روش تصادفی چند مرحله ای در میان 264 نفر از دانش آموزان دختر متوسطه اول شهر رفسنجان انجام پذیرفت. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه دموگرافیک، پرسشنامه بسامد مصرف میوه و سبزی هفت روزه و پرسشنامه عوامل موثر بر مصرف میوه و سبزی بر اساس سازه های نظریه شناختی اجتماعی بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-16 و آزمون های آماری تی مستقل، همبستگی پیرسون، آنالیز واریانس یک طرفه و آنالیز رگرسیون خطی چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت.

    یافته ها

    میانگین دریافت روزانه میوه و سبزی در دختران نوجوان به ترتیب 3.43 و 2.30 واحد در روز بود. در تحلیل رگرسیون خطی چندگانه، عوامل محیطی و مهارت رفتاری با میزان مصرف میوه رابطه معنی داری داشت. علاوه بر این ارتباط مهارت رفتاری و تقویت اجتماعی با میزان مصرف سبزی معنی دار بود (P<0.05). در مجموع، سازه های نظریه شناختی اجتماعی 7.1 درصد از تغییرات میزان مصرف میوه و 9.8 درصد از تغییرات میزان مصرف سبزی را تبیین کردند.
     

    نتیجه گیری

    میانگین دریافت روزانه میوه و سبزی کمتر از مقدار توصیه شده بود. لذا پیشنهاد می گردد مطالعات مداخله ای آینده مبتنی بر سازه های نظریه شناختی اجتماعی با تاکید بر عوامل محیطی و مهارت رفتاری طراحی و اثرات آن بررسی گردد.

    کلید واژگان: میوه, سبزی, نظریه شناختی اجتماعی, دانش آموزان, نوجوانان
    Mostafa Nasirzadeh, Mahdi Abdolkarimi, Zahra Asadollahi, Maryam Hashemian*
    Introduction

    Regular fruit and vegetable consumption is one of the most important and preventative indicators for the development of obesity, disorders, and diseases.The aim of this study was to identify the determinants of fruit and vegetable consumption based on social cognitive theory among first-grade high school female students.

    Methods

    This descriptive cross-sectional study was performed on 264 high school female students who were selected through multistage random sampling from school students in Rafsanjan. The data were collected through a demographic questionnaire, the seven-day fruit, and vegetable consumption frequency, and the fruit and vegetable consumption determinants questionnaire that was developed based on the constructs of cognitive social theory. Then were analyzed using SPSS-16 software through independent samples t-test, Pearson correlation, one-way ANOVA, and multiple linear regression analysis.

    Results

    The average daily fruit and vegetable intakes in adolescent girls were 3.43 and 2.30 units per day, respectively. The results of multiple regression analysis showed that environmental factors and behavioral skills have a significant relationship with fruit consumption. Besides, vegetable consumption was found to have a significant relationship with behavioral skills and social reinforcement (P <0.05). In sum, the constructs of social cognitive theory explained 7.1% of the variances in fruit consumption and 9.8% of the variances in vegetable consumption.

    Conclusion

    The average daily fruit and vegetable intakes were less than the recommended level. It is recommended that further interventional studies be designed in order to explore environmental factors and behavioral skills based on the constructs of social cognitive theory.

    Keywords: Fruit, Vegetable, Social Cognitive Theory, Students, Adolescences
  • حامد بخشی *، مریم هاشمیان

    روابط گردشگر و میزبان در طول سفر غیرقابل اجتناب است. فرض گردشگران بر این است که تعاملات شان با جامعه میزبان با تجربیات مثبتی همراه است، اما زمانی که با تجارب منفی مواجه می شوند، نگرش های متضادی به جامعه محلی و به طور بالقوه به مقصد گردشگری در آنان رشد می یابد. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر تجربه تعاملی گردشگران بر نگرش آنان به مردم شهر مشهد انجام شده است. در این رابطه، تجربه تعاملی و نگرش گردشگران به چهار گروه رانندگان، خادمین حرم امام رضا (ع)، فروشندگان و شهروندان مشهدی بررسی شده است. اطلاعات مربوط به تجربیات گردشگران از تعامل با جامعه میزبان با سوالات باز در پرسشنامه استخراج شده و سپس این تجربیات کیفی با تکنیک تحلیل مضمونی طبقه بندی و به شکل دو مقوله تجربیات مثبت و منفی کدگذاری شده و به داده های کمی تبدیل شده اند. نگرش زائران و گردشگران نیز با استفاده از گویه هایی در قالب طیف لیکرت سنجیده شده است. یافته ها نشان می دهد در مجموع میانگین نمره نگرش گردشگران به مردم مشهد 3.33 (5-1) است که حاکی از نگرش خنثای زائران و گردشگران به آنان می باشد. همچنین از بین ویژگی های جمعیت شناختی، تنها دو متغیر سن و تحصیلات با نگرش رابطه معناداری دارند؛ به طوری که سن رابطه مثبت و تحصیلات رابطه منفی با نگرش گردشگران داشته است. به علاوه، نگرش زائران و گردشگران تحت تاثیر تجربه تعاملی آنان نیز می باشد. نتیجه تجربیات تعاملی خوشایند و مثبت زائران و گردشگران با جامعه محلی، نگرش مثبت بوده است، اما تجربیات تعاملی ناخوشایند آنان ، نگرش منفی شان را به دنبال داشته است.
     

    کلید واژگان: روابط گردشگر- میزبان, نگرش به گردشگری, گردشگر و جامعه محلی, تصویرذهنی از مقصد
    hamed bakhshi *, Maryam Hashemian

    Tourist-host relations are inevitable in the destination. The tourists expect to have a good experience in their interactions with the host. However, when they encounter unpleasant actions, they get contradictory attitudes towards the destination. This paper studied the effects of tourist-host interactional experience on tourists’ attitudes towards the local people. Four groups of service providers were selected: vehicle drivers, the staff of the Holy Shrine, resellers, and citizens of Mashhad. Data about the tourists’ experiences were extracted from open questions in the questionnaire. Participants’ qualitative experiences were then categorized and codified by thematic analysis in two categories of positive and negative experiences. After counting the thematic codes, attitudes of pilgrims and tourists were measured using a Likert scale. The results showed that the average score of tourists’ attitudes towards the people of Mashhad was 3.33 (1-5), which showed a neutral attitude to the hosts. Among the demographic characteristics, only age and education had significant relations with the pilgrims’ attitude. Age had a positive relation, while education had a negative relation. Besides, interactional experiences influenced the pilgrims’ and tourists’ attitudes. When they had pleasant and positive experiences with the hosts, their attitudes increased positively, while their negative and unpleasant experiences with the host, led to their negative attitudes.
     

    Keywords: tourist-host relations, attitudes towards tourism, tourists, the local people, notion of destination
  • معصومه توانگر*، مریم هاشمیان

    شهر مشهد به عنوان دومین کلانشهر کشور و قطب جاذب جمعیت نواحی شرقی کشور نیازمند توسعه کالبدی و فضایی متناسب با رشد جمعیتی است و با توجه به کمبود زمین شهری و هزینه بر بودن توسعه افقی شهر، رویکرد فشرده سازی شهری، از طریق احیاء بافتهای فرسوده شهری و استفاده مجدد زمین در دستور کار برنامه ریزان شهری قرار گرفته است. در تحقیق حاضر منطقه نه شهرداری مشهد به عنوان یک نظام اجتماعی بررسی شد. این منطقه جزو مناطق جوان بوده و رشد ارتفاعی قابل توجهی داشته است. پژوهش با هدف بررسی و تحلیل وضعیت مشارکت و اعتماد اجتماعی بلندمرتبه نشینان شهری در شهر زیارتی مشهد تدوین شده و بر این فرض استوار است که؛ بین شاخص‏های اجتماعی- فرهنگی« مشارکت اجتماعی» ساکنان بلندمرتبه ها و وضعیت « اعتماد اجتماعی» آن ها رابطه معناداری وجود دارد. نتایج تحقیق نشان داد؛ بین مشارکت اجتماعی و اعتماد ساکنین بلندمرتبه ها رابطه معناداری وجود دارد و هرچه مشارکت اجتماعی در بلندمرتبه ها بالاتر است اعتماد بین ساکنین نیز بیشتر است و برعکس با کاهش مشارکت اجتماعی ساکنین بلندمرتبه ها، اعتماد بین شخصی آنان نیز کاهش می یابد.

    کلید واژگان: اعتماد اجتماعی, بلندمرتبه, شهر زیارتی مشهد, مشارکت اجتماعی
  • مریم هاشمیان، بابک عباسی*، مالک حسینی، شهلا اسلامی

    از دیدگاه الن بدیو، فیلسوف معاصر فرانسوی، ریاضیات هستی شناسی است و نظامی اصل موضوعی بر پایه ی نظریه ی مجموعه ها یگانه شکل اندیشیدن ممکن به هستی بما هو هستی است. بدین قرار، در فلسفه ی الن بدیو علاوه بر به خدمت گرفته شدن اصول موضوع ریاضی، مفاهیمی که در سنت هستی شناسی فلسفی می شناسیم دگرگون می شوند و با مفاهیمی از نظریه ی مجموعه ها گره می خورند یا تناظر می یابند؛ گرچه باید تاکید کرد که هستی در فلسفه ی او نه شکلی ریاضیاتی دارد نه ابژه ای ریاضی است. می توان گفت دشوارترین بخش فلسفه ی بدیو همین مبحث هستی شناسی است، شاید تا حدی، به این دلیل که برای احاطه بر آن باید هم با سنت فلسفی غرب آشنا بود و هم با نظریه ی مجموعه ها. مضاف بر این، بدون داشتن درک درستی از مباحث فنی او در هستی شناسی نمی توان درک کاملی از بدنه ی فلسفه ی او داشت. در این مقاله، نخست نظام ریاضیاتی و اصل موضوعی مورد نظر بدیو تا حد ممکن تشریح می شود و سپس برخی از مفاهیم بنیادین فلسفه ی او بر پایه ی نسبت شان با مفاهیم متناظر در نظریه ی مجموعه ها بیان خواهد شد تا از رهگذر روشن شدن بنیادهای ریاضیاتی فلسفه ی وی، معلوم گردد که او چگونه از طریق ریاضیات به هستی می اندیشد.

    کلید واژگان: هستی شناسی, کثیر, نظریه ی مجموعه ها, اصل موضوع, رخداد

    According to Alain Badiou mathematics is ontology. This is a meta-ontological thesis; that is, it is neither mathematical nor ontological. The crucial consequence of this thesis is that philosophy is separated from ontology. So it is not no longer the task of philosophy to think of being. Instead, Badiou regards an axiomatic system based on set theory as the sole form of thinking about being qua being. In his philosophy, the traditional concepts of philosophical ontology transform and link up with set theoretical concepts. It should be mentioned, however, that being in his thought neither has a mathematical form nor is a mathematical object. Not surprisingly the most difficult part of Badiou’s philosophy is ontology, partly for the reason that to fully grasp it one must know both the western tradition of philosophy and the set theory. Moreover, it is impossible to fully comprehend the body of his philosophy without having a deep understanding of his fundamental and technical discussions in ontology. In this essay, firstly we explain what Badiou means by the axiomatic system, and then we give an account of some basic concepts of his philosophy on the basis of their corresponding concepts in set theory, in order to show that how Badiou thinks of “being” by means of mathemathics.

    Keywords: : Ontology, The Multiple, Set Theory, Axiom, Event
  • مریم هاشمیان *، ریحانه ملازاده
    انسجام یکی از عناصر زبان شناسی متن است که برای تحلیل متون به کار می رود. از آن جا که قصیده همزیه «کرب و بلا» یکی از معروف ترین و تاثیرگذارترین مراثی حسینی است که از سید رضی- جامع نهج البلاغه- به یادگار مانده، لذا این پژوهش بدان اختصاص یافته است. نوشتار حاضر بر آن است تا با استفاده از تکنیک نوین انسجام، نقش قرار گرفتن واحد های واژگانی، در پیوستگی متن و رساندن معنای مورد نظر به مخاطب را نشان دهد. هر چند درباره شریف رضی و اشعارش مقالات ارزشمندی نگاشته شده، اما تاکنون در مورد تاثیر انسجام واژگانی با محوریت این قصیده مطلبی به رشته تحریر در نیامده است. بدین منظور ابتدا به تعریف انسجام واژگانی و انواع آن می پردازیم و سپس نمونه هایی از عناصر آن را در این قصیده مورد بررسی و تحلیل قرار می دهیم. شیوه کار در این تحقیق توصیفی-تحلیلی و آماری است. یافته های پژوهش حاکی از این است که شریف رضی در رثای خود به ترتیب از ترادف، همنشینی، طباق ایجاب و تکرار بیشترین بهره را برده است. همچنین برای تثبیت و تبیین مضمون شعر طباق ایجاب به جای طباق سلب به کار رفته زیرا طباق سلب معمولا برای اشاره گذرا و سطحی به یک امر به کار می رود.
    کلید واژگان: انسجام واژگانی, قصیده شریف رضی, امام حسین (ع)
    Maryam Hashemian *, Reyhane Molazadeh
    Solidarity is one of the textual linguistic elements which is used to analysis texts. Since the Hamzie Ode “KarboBala” is one of the most famous & influencing Hosein’s elegies which has been left as memorial from SeyedRazi- JameNahjolbalaghe, therefore, this study is dedicated to it. Using the new technique of solidarity, itaims to show the role of fixing the lexical units in textual continuity & to convey the desired meaning to the second person. Although valuable articles have been written about the Sharif Razi and his poems, by focusing on this ode, no text has been written about lexical solidarity influence so far. For this purpose,at first, the lexical solidarity & all types of it will be defined and then, examples of lexical solidarity elements will be studied & analyzed in this ode. In current article, methodology is analytical-descriptional& statistical. the findings suggest that Sharif Razi have been most enjoyed the synonymity, juxtaposition &correspondency of the exigency &iterationin his elegy. To prove& explain the poem content, exigency conforming has aslobeen usedinstead of deprival one because deprival conforming is useful for referring to one transient or superficial matter.
    Keywords: Lexical Solidarity, Sharif Razi elegy, Imam hosein
  • انسیه خزعلی، مریم هاشمیان *
    کشف عوامل انسجامی متون خصوصا در موضوعات همگون و از زبان معصوم، یکی از دغدغه های تحلیلگران متن به ویژه در قالب زبان و زبان شناسی است. اگر چه به انسجام از زوایای مختلف دستوری، پیوندی، واژگانی و آوایی پرداخته می شود، اما جنبه واژگانی یکی از شاخص های تعیین کننده در میزان پیوند اجزای متن محسوب می شود. این پژوهش با رویکرد مذکور، نامه های حضرت علی)ع( که در موضوع و محتوایی نزدیک به هم به معاویه نگاشته شده است را به منظور دریافت شیوه های بیانی حضرت و انتخاب واژگانی موثر بر مخاطب، مورد بررسی قرار می دهد. نمونه گیری از خطبه های مذکور و تحلیل آن از طریق جمع آوری کتابخانه ای و روش تحقیق توصیفی تحلیلی می باشد. داده ها حاکی از آن است که از بین - 14 عامل انسجام واژگانی مورد بررسی در این نامه ها، ترادف و طباق ایجاب بیشترین دامنه را به خود اختصاص داده که این امر در سه نامه صریح و تهدید آمیز آن حضرت، یعنی نامه های 10 ، 17 و 28 نمود افزون تری دارد که توضیح افزون و ذکر متضاد که موجب روشنایی و صراحت مطلب می گردد، در این دو عامل رخ می نماید در حالی که عوامل دیگری مانند شمولیت و طباق سلب، از این قوت برخوردار نیست. پس از آن تکرار صریح و جزئی برای تثبیت و محکم نمودن امر، جایگاه خود را در میان عوامل، حفظ نموده است.
    کلید واژگان: امام علی (ع), معاویه, انسجام, نامه های نهج البلاغه
    Ensieh Khazali
    Discover the cohesive factors of language texts, especially on topics homogeneous and immaculate, one of the concerns of analysts text Especially in terms of language and linguistics. Although the grammatical coherence of different angles, tools, vocabulary and Phonetic paid, but the words of one of the decisive factors in the link text components is considered. The study mentioned approach, letters of Imam Ali (AS) on the theme and content close to Muawiyah also written to in order to get his expressive style and choice of words affect on the audience, Give examined. The sampling and analysis of sermons by collecting library Bashd.dadh descriptive and analytical research methods suggest that between - 14 of lexical cohesion Check the letters, sequencing and from paradox requires maximum range allocated to it in three letters Explicit and threatening him, the letters of 10, 17 and 28 be further explained and mentioned that additional Brightness and contrast, which is more explicitly, in these two factors occur while other factors Such as inclusion and away from paradox, does not have the strength. Then repeat explicit and details for fixing Hard The fact its position among other factors, has maintained.
    Keywords: Imam Ali (AS), Muawiyah, cohesion, Letters Nahjolbalaghe
  • مریم هاشمیان، حسین پوستچی، فاطمه محمدی نصرآبادی، مریم شرفخواه، اکبر فاضل تبار ملکشاه، آزیتا حکمت دوست، رضا ملک زاده
    Maryam Hashemian, Hossein Poustchi, Fatemeh Mohammadi, Nasrabadi, Maryam Sharafkhah, Akbar Fazeltabar, Malekshah, Azita Hekmatdoost, Reza Malekzadeh
    Background
    Dietary factors such as intake of minerals may play a role in the etiology of esophageal cancer. Although it has been hypothesized that manganese can affect the risk of some types ofcancer, its role in esophageal cancer is unknown. The objective of this study was to investigate the association between intakes of manganese with esophageal cancer in Golestan Cohort Study.
    Materials And Methods
    Golestan Cohort Study was launched in Golestan province, northeast Iran, and 50000 participants were enrolled from January 2004 to June 2008. Intake of manganese was assessed with a validated food frequency questionnaire. A Cox proportional hazard model was used to estimate hazard risks and 95% confidence intervals.
    Results
    During the follow-up period, we identified 201cases of esophageal cancer according to the reports of pathological evaluations. Manganese intake was not significantly associated with the risk of esophageal cancer (Hazard Ratio (HR) for the top versus bottom quartile = 1.49, 95% CI: 0.91–2.45, p for trend =0.09). HR for 1 mg increase in manganese intake was1.05, (95% CI: 0.98–1.11, p=0.15). Although the graphical Restricted cubic spline (RCS) plots showed that the associations between manganeseand risk of ESCC washyperbolic-shaped, P for non-linear association was not significant (p =0.08).
    Conclusion
    Manganese intake is not associated with the risk of esophageal cancer in linear pattern.
    Keywords: Esophageal cancer, Minerals, Manganese, Cohort study
  • فاطمه ولی پوری گودرزی*، جواد حدادنیا، مریم هاشمیان
    هدف
    سرطان پوست شایع ترین سرطان در ایران بوده و ملانوم بدخیم از خطرناک ترین انواع سرطان پوست است. هدف از انجام این مطالعه، ارزیابی تصاویر(Spatial Thermographic Imaging [STI]) در افتراق ضایعات خوش خیم و بدخیم پوستی بود.
    روش اجرا: مطالعه ی حاضر روی 110 تصویر STI تهیه شده از ضایعات مشکوک به ملانوم بدخیم صورت گرفت و تشخیص خوش خیمی یا بدخیمی ضایعه براساس تشخیص تغییرات بافتی با استفاده از فیلترهای texture صورت گرفت. داده های به دست آمده با استفاده از این روش تصویربرداری با نتایج آسیب شناختی بیوپسی پوست مقایسه شد.
    نتیجه گیری
    STI به عنوان یک روش غیرتهاجمی و احتمالا مقرون به صرفه ی بالقوه ی برای تشخیص ملانوم بدخیم پوست براساس تغییرات مشاهده شده در بافت، مطرح می گردد.
    کلید واژگان: سرطان پوست, ملانوم بدخیم, گرمانگاری, تشخیص
    Fatemeh Valipoori Goodarzi *, Javad Haddadnia, Maryam Hashemiyan
    Background And Aim
    Malignant melanoma is one of the most dangerous types of skin cancer. The aim of this study was to evaluate Spatial Thermographic Imaging (STI) in differentiating benign from malignant skin lesions.
    Methods
    One-hundred and ten STI images were taken from the volunteers who had lesions being suspected for malignant melanoma. Benignity or malignancy of lesions was determined according to the changes detected in tissue using texture filters. The STI data were compared with histopathology results.
    Results
    Out of 110 investigated patients with STI, three cases of malignant melanoma were found. Two cases were in men and the other one was in a woman. Accuracy of STI in diagnosis of malignant melanoma was 98%.
    Conclusion
    STI may potentially be used as a non-invasive method for the detecting skin malignant melanoma.
    Keywords: skin cancer, malignant melanoma, thermography, diagnosis
  • حمید توانایی منش *، فرهنگ ساسانی، ناهید اطیابی، مهدی راسخ، زهره افتخاری، مریم هاشمیان
    درماتوفیلوز بیماری باکتریایی پوست است. شرایط محیطی مثل بارش باران و حمام دادن گوسفندان را به بروز بیماری مستعد می سازند. بیماری با ضررهای اقتصادی به علت آسیب وسیع به پشم همراه است. در یک گله در مرکز ایران در پاییر 92 بیماری به صورت همه گیری مشاهده شد که علایم بالینی آن از درماتوفیلوریس تیپیک متفاوت بود. آلوپسی وسیع به همراه ترشحات چرکی از جراحات کاملا برجسته بود. بیشترین جراحات در ناحیه سینه ای دیده می شد. در بررسی های تکمیلی عفونت ثانویه با سودوموناس آئروجینوزا و باکتریمی با منشا استافیلوکوکوس تایید گردید که عامل 0.16% مرگ و میر در گله بودند. برای تایید تشخیص نمونه خون جهت انجام CBC، و کشت خون اخذ گردید. از جراحات لام مستقیم تهیه شد و نمونه بیوپسی نیز برای ارزیابی های هیستوپاتولوژیک و کشت باکتریولوژیک اخذ گردید. لام مستقیم تهیه شده از جراحات پوستی با رنگ گیمسا و گرم رنگ آمیزی شدند. در بررسی های میکروسکوپیک درماتوفیلوزیس تایید گردید. در نمونه های آماده شده گرم و گیمسا رشته های باکتری گرم مثبت با ظاهر تیپیک ریل آهن دیده شدند. در هیستوپاتولوژی هم فیلامان های باکتری در اپیدرم دیده شدند. گله با پنی سیلین پروکائین mg/kg 000/70 به صورت عضلانی دو بار در روز به مدت پنج روز درمان شد و بیماری تحت کنترل درآمد و تلفات متوقف گردید.
    کلید واژگان: درماتوفیلوزیس, حمام, باران, گوسفند, پوست
    Hamid Tavanaeimanesh *, Farhang Sasani, Nahid Atyabi, Mehdi Rasekh, Zohreh Eftekhari, Maryam Hashemian
    Dermatophilosis is a bacterial skin infection and wet conditions like, raining and dipping predispose sheep to it. A great economic loss can be caused by this disease because of its effect on the quality of wool. In Iran (near Saveh), there was an outbreak of the disease in a herd and the clinical manifestation was different from that of typical dermatophilosis. Diffuse wide alopecic area accompanied by large amount of purulent discharges were seen. The main lesions were located at the thoracic area. Secondary infection caused by Pseudomonas aeruginosa and bacteremia caused by staphylococcus was diagnosed and is considered to be the cause of 0.16% mortality.For diagnosis blood samples were obtained for CBC, and bacteriological culture and direct smear were taken from skin lesions. Biopsy was also prepared from skin lesions for histopathologic study and bacteriologic culture. Direct microscopic examination was made on Giemsa-stained smear prepared from crusts and their underlying tissue. Gram stained smear was also prepared from underlying crusts of skin. After bacteriological and histopathological evaluation, Dermatophilus was determined. A typical railroad track of Gram positive bacteria was seen in Gram and Giemsa stained smear. Filamentous bacteria in the epidermis were seen in histopathological samples. Infection was controlled by treating herd intramuscularly with 70,000 mg/kg BW procaine penicillin G, twice daily for 5 consecutive days.
    Keywords: dermatophilosis, dipping, rain, sheep, skin
  • فاطمه ولی پوری گودرزی *، جواد حدادنیا، طاهره حبشی زاده، مریم هاشمیان
    زمینه و هدف
    در حال حاضر چندین روش برای اندازه گیری چربی زیرپوستی بدن وجود دارد اما این روش ها محدودیت های زیادی دارند. در این پژوهش سعی شد تا یک الگوریتم خوشه بندی برای اندازه گیری ضخامت بافت چربی زیر پوستی در تصاویر ترموگرافی ارایه شود.
    روش بررسی
    مطالعه حاضر از نوع تحقیقات کاربردی است که بر روی 100 نفر از افراد مراجعه کننده به بیمارستان شهید مبینی سبزوار (از فروردین 1392 تا آذر 1392) صورت گرفت و ضخامت چربی زیرپوستی آنها بر اساس الگوی حرارتی و استفاده از روش های کلاستربندی K-Means و Fuzzy c-means و الگوریتم اجزای متصل برگشتی محاسبه شد.
    یافته ها
    تمام اندازه گیری های انجام شده بر روی تصاویر حرارتی، توسط روش پیشنهادی، با روش سونوگرافی مقایسه شد، که نتیجه این مقایسه یکسان دانستن این اندازه گیری ها با تقریب قابل قبول از نظر پزشک رادیولوژیست نسبت به روش سونوگرافی بود. در بررسی فوق مقدار حساسیت تشخیصی برابر با یک و میزان کسر منفی نادرست، صفر بود.
    نتیجه گیری
    روش ارایه شده در این مقاله به عنوان یک روش غیرتهاجمی و مقرون به صرفه برای اندازه گیری ضخامت چربی زیرپوستی مورد توجه قرار می گیرد.
    کلید واژگان: چربی زیرپوستی, ترموگرافی, کلاستربندی, برچسب گذاری اجزا
    Fatemeh Valipoori Goodarzi *, Javad Haddadnia, Tahereh Habashi Zadeh, Maryam Hashemiyan
    Background
    Currently، there are many techniques to measure subcutaneous body fat but these methods have many limitations. In this study، we tried to provide a clustering algorithm to measure the thickness of subcutaneous fat in thermography images.
    Methods
    For the detection of subcutaneous adipose tissue in the midline area (from pubis to the xiphoid process)، imaging takes place in the right or left lateral sides of the concerned person and to detect this tissue at the left and right flank (from ribs to the iliac crest)، imaging takes place from the front. This study was done on 100 subjects (50 female، 50 male) of patients referred to the Shahid Mobini Hospital of Sabzevar since April 2013/4 to December، 2013 and the thickness of their subcutaneous fat in midline abdomen from pubis to the xiphoid process and flank from ribs to the iliac crest were measured based on thermal model and using K-Means and Fuzzy c-means (FCM) clustering methods and also recursive connected components algorithm.
    Results
    Subcutaneous fat tissue can quickly appear in the thermogram as an area of low temperature and since in the thermal images، temperature is characterized by the color، as a result، subcutaneous fat tissue must have lower levels of color (temperature) relative to internal body tissues. All the measurements based-on thermal images to determine the maximum thickness of subcutaneous fat were compared with ultrasound. The results of our method were similar to the results of ultrasound method done by a radiologist، with the acceptable approximation.
    Conclusion
    The method presented in this paper is considered as a noninvasive and cost-effective method to measure the thickness of subcutaneous body fat.
    Keywords: clustering, components labeling, subcutaneous fat, thermography
  • مریم هاشمیان، حمید زند
    سابقه و هدف
    رزوراترول یک فیتو الکسین طبیعی است که در برخی گیاهان از جمله انگور قرمز یافت می شود. تحقیقات نشان داده اند رزوراترول دارای اثرات مفیدی بر قلب و عروق است. رزوراترول مانند بسیاری از پلی فنلها مسیرهای داخل سلولی را فعال می کند که در محدودیت انرژی فعال می شوند. در این مطالعه مروری، اثرات قلبی عروقی رزوراترول با تاکید بر مکانیسمهای سلولی مولکولی بررسی گردید.
    مواد و روش ها
    جست وجوی الکترونیکی مقالات انگلیسی و فارسی در پایگاه های اطلاعاتی Pub Med و SID با استفاده از کلید واژه های رزوراترول، اکسید نیتریک، اندوتلیال، بیماری قلبی عروقی، استرس اکسیداتیو، التهاب عروقی، محافظ قلب، پلی فنل در محدوده زمانی 13-2002 صورت گرفت. مقالات مرتبط جمع آوری و مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    از 72 مقاله که در بررسی اولیه یافت شد، مشخص گردیدکه رزوراترول باعث خنثی کردن گونه های فعال اکسیداتیو و فعال ساختن Nrf2 می شود و از آسیب اکسیدانی جلوگیری می کند. این ترکیب با افزایش تولید نیتریک اکسید و افزایش زیست فراهمی آن در عروق و نیز از طریق تحریک گیرنده های استروژنی، باعث بهبود عملکرد عروقی می شود. رزوراترول مشابه محدودیت کالری، SIRT1 را که یک داستیلاز وابسته به NAD است، فعال می کند. رزوراترول اثرات ضد التهابی خود را در عروق از طریقNF-кB اعمال می کند و از طریق نیتریک اکسید مانع تجمع پلاکتی می شود. رزوراترول قلب را در برابر آسیب ناشی از پرفوزیون مجدد محافظت می کند. این پلی فنل روند هیپرتروفی آئورت و قلب را کند می کند و باعث کاهش فشارخون می شود.
    نتیجه گیری
    رزوراترول با مکانیسمهای مختلفی بر عملکرد اندوتلیال، استرس اکسیداتیو، التهاب عروقی، تجمع پلاکتی، فشارخون، تصلب شرایین و هیپرتروفی قلب و عروق موثر است.
    کلید واژگان: رزوراترول, اکسید نیتریک, اندوتلیال, بیماری قلبی عروقی, استرس اکسیداتیو, التهاب عروقی, محافظ قلب, پلی فنل
    Maryam Hashemian, Hamid Zand
    Background And Objective
    Resveratrol is a natural phytoalexin found in certain plants, such as red grapes. Several studies confirm the beneficial effects of resveratrol on the cardiovascular system. Similar to many other polyphenols, resveratrol initiates the intracellular pathways which are activated under energy constraints. This review aimed to investigate the effects of resveratrol on the cardiovascular health, focusing on the associated cellular and molecular mechanisms.
    Methods
    In this study, we searched for English and Persian articles in PubMed and SID databases using keywords such as resveratrol, nitric oxide (NO), endothelial, cardiovascular diseases, oxidative stress, vascular inflammation, cardiac protection and polyphenol. Related articles were mostly published during 2002-2013.
    Findings
    The initial survey of 72 collected articles indicated that resveratrol is able to neutralize oxidative species and activate Nrf2 while minimizing antioxidant damage. In addition, this compound enhances vascular function through increasing the production and bioavailability of NO in blood vessels via the stimulation of estrogen receptors. On the other hand, resveratrol, similar to calorie restriction, activates SIRT1 which is an NAD-dependent deacetylase. In addition, resveratrol exerts anti-inflammatory effects on blood vessels through NF-кB and inhibits platelet aggregation using NO. Resveratrol also provides cardiac protection against reperfusion injuries and is able to slow down the process of aortic and cardiac hypertrophy resulting in hypotension.
    Conclusion
    Resveratrol affects endothelial function, oxidative stress, vascular inflammation, platelet aggregation, hypertension, atherosclerosis and cardiac hypertrophy through a variety of mechanisms.
    Keywords: Resveratrol, Nitric Oxide, Endothelial, Cardiovascular Diseases, Oxidative Stress, Vascular Inflammation, Cardiac Protection, Polyphenol
  • فاطمه ولیپوری گودرزی*، جواد حدادنیا، مریم هاشمیان
    ز و ف: سرطان پوست شایعترین نوع سرطان بوده و 75% کل موارد سرطان را در جهان تشکیل میدهد. ملانوم بدخیم، تهاجمی ترین نوع سرطان پوست است که بسیار بدخیم و کشنده است. هدف از انجام این مطالعه، ارزیابی الگوی حرارتی تصاویر فروسرخ در افتراق ضایعات خوشخیم و بدخیم پوستی بود.
    روش اا: مطالعه حاضر برروی 120 نفر (60 نفر زن و 60 نفر مرد) دارای ضایعهی مشکوک به ملانوم بدخیم صورت گرفت و تشخیص نوع ضایعه (خوش خیمی یا بدخیمی) براساس الگوی حرارتی و با استفاده از روش کلاستربندی Fuzzy C-Means (FCM) انجام شد. در این تصویربرداری، تفاوت در پاسخهای حرارتی بین بافت سالم و ضایعه مقایسه و داده های به دستآمده با نتایج بیوپسی مقایسه شد.
    در 120 نمونهی مورد مطالعه، 3 مورد سرطان پوست (2 مرد و 1 زن) وجود داشت که با الگوی حرارتی تصاویر فروسرخ نیز قابل شناسایی بودند.
    ی: در حال حاضر روش های جدیدی برای تشخیص سرطان پوست به ویژه ابزارهای تشخیصی غیرتهاجمی، در آزمایشگاه های متعدد کشف شده است. روش ارائهشده در این مقاله به عنوان یک روش غیرتهاجمی و مقرونبهصرفه برای تشخیص سرطان پوست مورد توجه قرار میگیرد.
    کلید واژگان: پوست, سرطان پوست, ملانوم بدخیم, ترموگرافی, الگوریتم خوشهبندی
    Fatemeh Valipoori Goodarzi *, Javad Hadadnia, Maryam Hashemiyan
    Background And Aim
    Skin cancer is the most common type of cancer constitutes and 75% of all cancers in the world. Malignant melanoma is the most invasive and lethal form of skin cancer. The objective of this study was to evaluate infrared thermography in differentiation of benign and malignant skin lesions.
    Methods
    This study was conducted on 120 patients (60 female، 60 male) with a lesion suspicious for melanoma and identifying the type of lesion (benign or malignant) based on thermal model using Fuzzy C-Means (FCM) clustering. In this imaging method، the difference on temperature responses between the normal and abnormal tissue was compared and data obtained was compared with biopsy results.
    Results
    In 120 cases studied، 3 cases of skin cancer (2 male، 1 female) were found which all could be detected based on analysis of thermal images.
    Conclusion
    At present، new methods for the detection of skin cancer، especially non-invasive diagnostic tools، have been discovered in several laboratories. The method presented in this paper could be considered as a non-invasive and cost effective method for the detection of skin cancer.
    Keywords: skin, skin cancer, melanoma, thermography, focused clustering algorithm
  • مریم هاشمیان، فاطمه محمدی نصرآبادی، آزیتا حکمت دوست، حسین پوستچی، رضا ملک زاده*
    Maryam Hashemian, Fatemeh Mohammadi Nasrabadi, Azita Hekmatdoost, Hosein Poustchi, Reza Malekzadeh*
    Irritable Bowel Syndrome is the most common functional gastrointestinal disease and is among the most common reasons for outpatients doctor visit both in primary and specialty clinics. Except for some changes in functional brain imaging and some mild GI mucosal inflammation there is no gross structural changes or pathological finding. Patients suffer from lifelong chronic abdominal pain, diarrhea, constipation, bloating and flatus often associated with anxiety depression with significant opposing effect on the quality of life and will force the patients to use the healthcare system repeatedly and induce a huge cost for health care system. It will also result in abstinence from work and its economic consequences. There are no known underlying cause, but stress, childhood problems, infections and neurotransmitter changes in brain and genetic susceptibility, have been implicated as potential risk factors. The diagnosis is challenging but could almost always be made positively without extensive work up. A minimal preliminary work up in patients who don’t have the alarming symptoms may be necessary. Treatment of irritable bowel syndrome is symptom based and  is one the most challenging aspect of clinical practice. Recently there is accumulating evidence in favor of dietary therapy as one of the cheapest and most effective therapy for IBS. We aimed to look at the recent literatures about the role of diet in therapy of IBS.Â
    Keywords: Irritable Bowel Syndrome, Nutrition Therapy, Diet, Oligosaccharides, Glutens, Dietary Fiber, Prebiotics, Probiotics, Phytotherapy
  • مریم هاشمیان، علی اکبر عبدل آبادی *

    بحث در باب تقدم اخلاق و معرفت شناسی و نسبت این دو با هم در فلسفه ی کانت، سابقه ی بسیاری دارد. هر استدلالی در این باره لاجرم مبانی خود را بر یکی از این دو حوزه استوار می کند و حوزه ی دیگر را بر اساس این مبانی تفسیر می کند. ریشارد کرونر به سیاق نوکانتی های هایدلبرگ، فلسفه ی کانت را کلیتی می داند که بیش از آن که نظامی بسته همانند نظام هگلی باشد، جهان نگری ای است که در آن اخلاق بر معرفت شناسی مقدم است و امر عملی بر امر نظری تفوق دارد. بر پایه ی تفسیر کرونر، معرفت شناسی، خود در بنیان، اخلاقی است و فعالیت عقل نیز عملی اخلاقی. با این همه، در تفسیر کرونر، نه اخلاق و نه معرفت شناسی، هیچ یک به سود آن دیگری به محاق نمی رود. به عقیده ی او جهان نگری کانت بر تنش دایمی میان قطب هایی استوار است که هیچ کدام در دیگری مستحیل نمی شود و تقابل شان موتور تقلای اراده اخلاقی است. معرفت شناسی و اخلاق نیز در جهان نگری کانت بر پایه ی همین دیالکتیک کانتی است که روبه روی هم قرار می گیرند. در مقاله ی حاضر، به بررسی تفسیر کرونر از جهان نگری کانت و فرضیه ی اصلی وی در جهان نگری کانت او خواهیم پرداخت و جایگاه اخلاق در نظام کانتی و نسبت معرفت شناسی و اخلاق در درون این نظام را بر پایه ی مقدماتی که کرونر فراهم آورده، تبیین خواهیم کرد.

    کلید واژگان: اخلاق, معرفت شناسی, شی ء فی نفسه, امر فوق محسوس, دوگانه انگاری, سوبژکتیویسم, اراده گرایی

    The discussion about the primacy of either ethics or epistemology and their relation in Kant’s philosophy has a long history. Any argument in this regard, rests inevitably its foundations upon one of these fields and interprets the other one on the basis of those foundations. Richard Kroner, like other neo-Kantian commentators of the Heidelberg school, understands the Kantian philosophy as a whole which is more a weltanschauung, rather than a closed system like the Hegel’s, in which ethics is prior to epistemology and the practical is superior to the theoretical. According to Kroner’s interpretation, epistemology itself is ethical in essence, and the activity of the reason is a moral action as well. In his interpretation, however, neither ethics nor epistemology fades in favor the other one. According to him, Kant’s Weltanschauung is based on the constant tension between two poles none of which will fade away into the other one. Their contrast is in fact the engine of the struggle of the moral will. Epistemology and ethics are faced with each other on the basis of this very Kantian dialectic. In the present article, I am going to analyze Kroner’s interpretation of Kant’s Weltanschauung and his main theses in his Kant’s Weltanschauung. I will show the status of morality in the Kantian System and explain the relation between epistemology and ethics in this system on the basis of the preliminaries provided by Kroner.

    Keywords: Ethics, Epistemology, the Thing-in-itself, the Supersensible, Dualism, Subjectivism, Voluntarism
  • محمد فیوضی، جواد حدادنیا، نسرین ملانیا، مریم هاشمیان، کاظم حسن پور
    مقدمه
    یکی از عوارض خطرناک بیماری دیابت نوع 1، افزایش و یا کاهش ناگهانی سطح غلظت قند خون می باشد که باعث بروز خطراتی مانند اغما و بیهوشی خواهد شد. انسولین و گلیبن کلامید، دو دارویی هستند که در اثر تجویز دز صحیح، سطح غلظت قند خون را در نهایت، به درستی تنظیم می کنند تا از بروز چنین عوارضی پیشگیری شود. بنابراین استفاده از روشی مناسب به منظور پیش بینی یا تجویز صحیح این دارو ها و در نهایت پیشگیری از این عوارض، گام مهمی در جهت کنترل بهینه بیماری محسوب می شود. در این تحقیق ما بر آن هستیم، تا با استفاده از ترکیب الگوریتم های داده کاوی و هوش مصنوعی، پیش بینی صحیحی از دز انسولین وگلیبن کلامید برای بیماران انجام دهیم.
    روش ها
    مراحل ایجاد سیستمی هوشمند به منظور تعیین و پیش بینی میزان صحیح انسولین و گلیبن کلامید بدین صورت است؛ که ابتدا لازم است تا شرایط و پارامترهایی که در میزان و دز دارو (انسولین و گلیبن کلامید) برای بیماران دخیل هستند را شناسایی نماییم، سپس بانک جامعی مبتنی بر این ویژگی ها تشکیل دهیم، با همکاری تیم پزشکی مرکز تحقیقات دیابت شهرستان سبزوار، بانک جامعی در 3 مرحله براساس اطلاعات 110 بیمار و 258 مورد مشکوک آن مرکز طراحی شد، سپس طبق قاعده سیستم های هوشمند و شبکه های عصبی مصنوعی، مدلی به منظور پیش بینی میزان دز انسولین و گلیبن کلامید برای بیماران طراحی شد.
    یافته ها
    سیستم پیشنهادی با استفاده از ترکیب روش های مذکور موفق شد با تکیه بر ویژگی های پایگاه داده در قالب ترکیب و تعامل به دقت پیش بینی بیش از 95% دست یابد. در مقایسه با روش های رایج از یکطرف و روش های مصنوعی از طرف دیگر (غالبا در بهترین حالت دقت و صحت قدرت پیش بینی آن ها در حدود 85% برای مدت زمان کمتر از 3 ساعت بوده است) به خوبی مشخص شد که، عملکرد سیستم پیشنهادی، مناسب تر، سریعتر و تا حدودی مطمئن تر از سایر روش های ترکیبی هوشمند است.
    نتیجه گیری
    این تحقیق با ارائه یک روش و مدل برگرفته از واقعیت و شرایط بیماران؛ میزان صحیح و تجویز شده دارو برای آنها را مشخص می کند، این در حالی است که نسبت به روند طبیعی تجویز توسط پزشکان، علاوه بر افزایش سرعت در تعیین میزان دارو، دارای صحت و مقبولیت و دقت قابل قبولی می باشد.
    کلید واژگان: الگوریتم ژنتیکی, دیابت, دز صحیح انسولین و گلیبن کلامید, شبکه های هوشمند مصنوعی
  • تقی تقی پور بازرگانی*، آریا بدیعی، علیرضا خسروی، فرهنگ ساسانی، تقی زهرایی صالحی، ایرج اشرافی، مریم هاشمیان
    از 23 شهریورماه تا 13 مهرماه 1389، تعداد بیست راس گاو شیری در یکی از گاوداری های اطراف تهران علایم مسمومسیت با سم T-2 را نشان دادند که این علایم عبارت بودند از زمین گیری روی جناق سینه، بی اشتهایی، لاغری، تب، توقف حرکات شکمبه، مدفوع شل و تیره تا زغالی رنگ. در کالبدگشایی، آبکی و زنگاری بودن محتوای روده ی کوچک و پرخونی پاسیو بند مانند بافت زیر مخاط آن ثابت ترین یافته بود. محتوای سکوم همیشه شل و تیره رنگ بود و زیر مخاط آن در بعضی از بیماران پرخونی پاسیو چند ضلعی (لانه زنبوری) داشت و حداقل سه مورد از 6 مورد نمونه ی مدفوع در آزمایش مخفی خون/خون مخفی، مثبت بودند. ثابت ترین یافته ریزبینی انتریت نکروتیک ائوزینوفیلیک به همراه ادم در روده کوچک بوده و عضلات چه اسکلتی و یا قلبی دچار دژنرسانس و نکروز بودند. در همه ی مراحل طحال هموسیدروز داشت و ریه در بیشترین موارد درگیر پنومونی بینابینی از نوع لنفاتیک فولیکولار بود. کبد در همه موارد دژنرسانس مرکز لوبولی به همراه خونریزی داشت. پرخونی پاسیو، نفریت بینابینی و دژنره شدن از نوع واکوئولار در نمونه های کلیه مشاهده شد. در یک مورد نمونه های نخاع و اعصاب محیطی دمیلینه شده بودند. اشریشیاکلی به طور خاص از کشت مدفوع و کبد جدا شد و CBC یک راس گاو مورد مطالعه موید وقوع عفونت باکتریایی بود. 5 گونه فوزاریوم، یک گونه آسپرژیلوس، جنس پنی سیلیوم و جنس Mucor از نمونه ی سیلوی کپک زده این دامداری جدا گردید و گونه Fusarium sporotrichoides در تولید سم T-2 و F.moniliforme در تولید فوزاریک اسید بسیار توانمند بودند. اطلاعات مذکور موید وقوع مسمومیت باسم T-2 در گاوداری مورد نظر است.
    کلید واژگان: مسمومیت, سم T, 2, گاو, از پاافتادگی, مدفوع شل تیره رنگ, پرخونی پاسیو, تورم روده
    Taghipour Bazarganit.*, Badieia., Khosravia., Sasanif., Zahraii Salehit., Ashrafii., Hashemian, M
    Twenty of the dairy cows in a dairy herd around Tehran province showing of T-2, toxin intoxication. Sign includes: Sternal recumbency, in appetite, emaciation, fever, soft and dark feces. The persistent histopathological findings of small intestine were necrotic and eosinophilic enteritis and oedema. Skeletal and cardiac muscles had degenerated and necrotic lesions. Spleen always had hemosiderosis. Lymphatic follicular interstitial pneumonia was the main lesion of lungs. Centrolobular degeneration and hemorrhage were consistent defect of liver. Passive Congestion, interstitial nephritis, vacuolar degeneration were present in kidneys. In a spinal cord and peripheral nerve sample demyelination was noticed. E.Coli was isolated from feces and liver. CBC of an affected cow indicated a bacterial infection. Serology and brain test for botulism and rabies were negative. Five specified Fusarium, a specified Asperfillus and genuses of pencillium as well as mucor were isolates from a corn silage sample of the dairy herd. F. sporotichoides and F.moniliforme were very potent in production of T-2 toxin and fusaric acid, respectively. All abovementioned documents confirm the incidence of T-2 toxin intoxication in the dairy.
    Keywords: T, 2 toxin, Dairy cow, Soft dark feces, Congestion, Enteritis, Fatal toxicosis
  • مریم هاشمیان، علیرضا وکیلی، آرش اکابری
    زمینه و هدف
    با توجه به مرگ و میر بالای بیماری های ایسکمیک قلبی، درمان به موقع نجات بخش بسیاری از این بیماران خواهد بود. در مورد اثرات انسولین در بیماران انفارکتوس قلبی اطلاعات متناقضی وجود دارد. در این تحقیق اثرات انسولین بر اندازه بافت انفارکته از طریق سطح تروپونین و انجام اکوکاردیوگرافی بررسی گردید.
    روش بررسی
    این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی بر روی 74 بیمار مبتلا به انفارکتوس قلبی با بالارفتن قطعه ST مراجعه کننده به بیمارستان واسعی سبزوار در سال 1388-1387 صورت گرفت. بیماران با روش تخصیص تصادفی بلوکی (Block Randomization) به دو گروه تقسیم شدند. به گروه مداخله علاوه بر دریافت ترومبولیتیک؛ گلوکز انسولین پتاسیم (گلوکز 25%، 50 واحد انسولین رگولار در لیتر و mmol80 کلرید پتاسیم در لیتر با سرعت ml/kg/hour1) و به گروه شاهد، نرمال سالین به عنوان دارونما تجویز شد. اندازه گیری تروپونین در زمان 0، 16 و 24 ساعت پس از ورود و اکوکاردیوگرافی پس از 72 ساعت از بستری انجام گرفت. برای مقایسه متغیرها از آزمون های آنالیز واریانس داده های تکراری و تی مستقل استفاده گردید.
    یافته ها
    میانگین حداکثر مقدار آنزیم cTnI در گروه مورد مطالعه 46/12±13/20 و در گروه شاهد U/L62/10±11/20 بود (44/0=p). میانگین کسر تخلیه ای بطن چپ در گروه کنترل 39% و در گروه شاهد 41% برآورد شد (34/0=p)، که در هیچ کدام تفاوت آماری معنی دار وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد در بیماران مبتلا به انفارکتوس قلبی، تجویز انسولین تاثیری بر اندازه بافت انفارکته ندارد.
    کلید واژگان: گلوکز, انسولین, پتاسیم, انفارکتوس میوکارد, تروپونین, کراتینین کیناز, کارآزمایی بالینی تصادفی شده
    Hashemian M., Vakili A.R., Akaberi A
    Background And Objectives
    Due to the high mortality of ischemic heart disease, many of these patients can be life-saving treatments.There are conflicting information on the effects of insulin in patients with myocardial infarction. We aim to evaluate the effects of insulin on infarct size in myocardial infarction thorough evaluating troponin I enzyme and echocardiography.
    Methods
    This randomized clinical trial enrolled 74 patients with ST segment elevation myocardial infarction referred to Vaseie hospital of Sabzevar in 2009. Patients were categorized into two groups by block randomization and were treated with high dose of GIK (25% glucose, 50IU of soluble insulin per liter, and 80mmol of potassium per liter at 1ml/kg/hour) (GIK group) or normal saline (control group) as adjunct to thrombolytic therapy. We analyzed Plasma concentrations of troponin I, at baseline, 16 and 24 hours after admission. Echocardiography was done at 72 hours after admission. Data were analyzed Variables were compared using independent T tests and repeated measure ANOVA.
    Results
    cTnI peaked to 20.13±12.46U/L in GIK group and to 20.11±10.62 U/L in controls (p=0.44). Left ventricular ejection fraction was 39% vs.41% in GIK vs. control, p=0.34. There was no significant difference between groups in cardiac enzymes and ejection fraction.
    Conclusion
    In patients with myocardial infarction treated with streptokinase, insulin offers no effect on infarct size.
    Keywords: Glucose, Insulin, Potassium, Myocardial Infarction, Troponin, Creatinin Kinase, A Randomized Clinical Trial
  • مریم هاشمیان، محمود شبستری، فرحزاد جباری، هدا عزیزی
    زمینه و هدف
    با توجه به شیوع بالا و مرگ ومیر بالای ناشی از بیماری های قلبی عروقی باید به درمان آن توجه ویژه مبذول داشت. در حال حاضر درمان اصلی انفارکتوس میوکارد (MI) با بالارفتن قطعه ST، برقراری مجدد جریان خون از طریق حل لخته است. علاوه بر این درمان اساسی، عوامل فارماکولوژیک متعددی در طی سال های گذشته مورد بررسی قرار گرفته اند. در این مقاله ضمن اشاره به درمان های کمکی که در سال های اخیر پیشنهاد شده است، مقالات کارآزمایی بالینی در خصوص محلول گلوکز- انسولین- پتاسیم مورد بحث قرار می گیرد.
    مواد وروش ها
    کلیه مطالعات منتشر شده در مجلات و ارائه شده در کنگره ها در پایگاه های اطلاعاتی Elsievier، Pubmed، Cochrane و SID با کلید واژه های مرتبط مورد جست و جو قرار گرفتند و مقالات مرتبط که دارای معیارهای ورود به مطالعه بودند پس از کنترل کیفی وارد مطالعه شدند.
    یافته ها
    نتایج این مطالعه مروری نشان می دهد که نتایج حاصل از مطالعات انجام شده بر روی اثرات گلوکز انسولین پتاسیم بر مرگ ومیر، سطح آنزیم های قلبی، کسر جهشی بطن چپ، بازگشت قطعه ST، فاکتورهای التهابی و مارکرهای اکسیداتیو متفاوت بوده است؛ ولی عموما در مطالعاتی که جدیدتر انجام شده و روی تعداد بیشتری از بیماران صورت گرفته است GIK بی تاثیر بوده است.
    نتیجه گیری
    در حال حاضر درمان با گلوکز انسولین پتاسیم به عنوان درمان کمکی به ترومبولیتیک توصیه نمی شود.
    کلید واژگان: گلوکز, انسولین, پتاسیم, انفارکتوس میوکارد
    Maryam Hashemian, Mahmud Shabestari, Farahzad Jabbari, Hoda Azizi
    Background
    Given the high prevalence and high mortality of cardiovascular disease, special attention should be paid to its treatment. Currently, the main treatment for ST-elevation myocardial infarction is restoring blood flow by dissolving the clot. In addition to this basic treatment, several pharmacologic agents have been studied during the past years. In this paper, clinical trials about glucose-insulin-potassium are discussed in addition to adjuvant treatment which has been suggested in recent years.
    Materials And Methods
    All studies published in journals or presented at scientific conferences were searched in Elsevier, PubMed, Cochrane, and SID databases using relevant keywords. After quality control, eligible articles were included in the study.
    Results
    The results of this review article showed that studies on the effects of glucose-insulin-potassium treatment on mortality, cardiac enzyme levels, left ventricular ejection fraction, ST resolution, and inflammatory and oxidative biomarkers have been conflicting. But, generally, evidence from newer studies conducted on larger numbers of patients has shown ineffectiveness of glucose-insulin-potassium therapy.
    Conclusion
    Currently, glucose-insulin-potassium therapy should not be recommended as an adjunct to thrombolytic therapy.
    Keywords: Glucose, Insulin, Potassium, Myocardial Infarction
  • مریم هاشمیان، علیرضا وکیلی، آرش اکابری
    زمینه و هدف
    کنترل درد قفسه سینه یکی از اجزا دستورالعمل های درمان انفارکتوس حاد میوکارد است. اثرات ضد درد محلول گلوکز انسولین- پتاسیم در چند مطالعه پیشنهاد شده است. لذا مطالعه حاضر به منظور بررسی اثرات این محلول بر شدت درد قفسه سینه در بیماران مبتلا به انفارکتوس حاد قلبی انجام شد.
    مواد و روش کار
    این مطالعه کارآزمایی بالینی، بر روی 72 بیمار مبتلا به انفارکتوس حاد قلبی دربیمارستان واسعی سبزوار در سال 1387-1388 صورت گرفت. بیماران با روش تصادفی سازی بلوکی به دو گروه تقسیم شدند. علاوه بر دریافت ترومبولیتیک به یک گروه گلوکز انسولین- پتاسیم با دوز بالا (25% گلوکز، 50 واحد انسولین در لیتر و 80 میلی مول کلرید پتاسیم در لیتر) با سرعت 1میلی لیتر بر کیلوگرم در ساعت و به گروه دیگر نرمال سالین به عنوان دارونما تجویز شد. شدت درد بیماران دربدو ورود، هنگام اتمام استرپتوکیناز و یک ساعت بعد با استفاده از مقیاس درجه دار دیداری مورد بررسی قرار گرفت. آنالیز آماری با استفاده از SPSS 15 انجام شد. برای مقایسه متغیرها آزمونهای مربع کای، تی مستقل و آنالیز واریانس اندازه گیری مکرر استفاده شد.
    یافته ها
    شدت درد در هر دو گروه هنگام اتمام استرپتوکیناز و یک ساعت پس از آن کاهش معنی داری داشت (001/0 P <) ولی تفاوت معنی دار آماری بین دو گروه مشاهده نگردید.) 121/0p=) تفاوت میزان مصرف مخدر تزریقی در دو گروه معنی دار نبود.
    نتیجه گیری
    تاثیر تجویز گلوکز انسولین پتاسیم بر شدت درد قفسه سینه در بیماران مبتلا به انفارکتوس حاد قلبی مشاهده نشد.
    کلید واژگان: گلوکز, انسولین, پتاسیم, انفارکتوس میوکارد, درد وGIK
    Background and Objectives
    chest pain control is one of the most important components of guidelines for acute myocardial infarction. An analgesic effect of glucose, insulin potassium solution has been suggested in a few studies. Hence this study was performed to evaluate the effect of this solution on the intensity of chest pain in patients with myocardial infarction.
    Materials and Methods
    This randomized clinical trial enrolled 72 patients who had myocardial infarction that was treated with 25% glucose, 50 unit of soluble insulin per liter, and 80 mille mol of potassium chloride per liter at 1 ml/kg/hour (case group) or normal saline (control group) as adjunct to thrombolytic therapy. We evaluated pain intensity at baseline, after receiving thrombolytic therapy and 1 hour later, in both groups by a Numeric Rating Scale. Statistical analysis was performed using SPSS 15. Variables were compared using independent t tests and repeated measure ANOVA or chi-square test.
    Results
    In both groups pain intensity after receiving streptokinase and an hour later dropped, but there was no significant differences between two groups (P = 0.121). Difference between intravenous drug consumption in the two groups was not significant (P = 0.93).
    Conclusion
    The administration of potassium, glucose, insulin has no effect on chest pain in patients with myocardial infarction.
    Keywords: glucose, insulin, potassium, myocardial infarction, pain, GIK
  • مریم هاشمیان، علیرضا وکیلی، آرش اکابری
    سابقه و هدف
    با توجه به شیوع و مرگ و میر بالای ناشی از بیماری های قلبی توجه به درمان آن اهمیت دارد. محلول گلوکز، انسولین، پتاسیم (GIK) به عنوان درمان کمکی در انفارکتوس میوکارد مطرح شده ولی اثرات آن مورد توافق نیست. از آنجاییکه سطح پروتئین C ارزش پیش آگهی دارد، در این تحقیق اثرات گلوکز، انسولین و پتاسیم بر سطح پروتئین (C (CRP در بیماران مبتلا به انفارکتوس بررسی شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه کارآزمایی بالینی بر روی 72 بیمار مبتلا به انفارکتوس همراه با بالارفتن قطعهST مراجعه کننده به بیمارستان واسعی سبزوار انجام شد. بیماران به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. علاوه بر دریافت ترومبولیتیک به گروه مورد GIK با دوز بالا (25% گلوکز، 50 واحد انسولین در لیتر و 80 میلی مول کلرید پتاسیم در لیتر) با سرعت 1ml/kg/hour و به گروه شاهد نرمال سالین به عنوان دارونما تجویز شد. سپس غلظت پروتئین التهابی C در بدو ورود و طی 48 ساعت بررسی و مقایسه شد.
    یافته ها
    غلظت CRP در هر دو گروه نسبت به بدو ورود (گروه مورد= 9/5±6/5 و گروه شاهد= 3/4±0/4 میلیگرم بر لیتر 35/0=p)، طی 48 ساعت (گروه مورد= 2/2±8/16 و شاهد= 2/3±5/15میلیگرم برلیتر 17/0=p) تقریبا 3 برابر گردید. تفاوت غلظتCRP در گروه مورد و شاهد از نظر آماری معنی دار نبود (24/0=p). غلظت متوسط گلوکز پس از 6 ساعت در گروه مورد (mg/dL 13±212) به طور معنی داری بیشتر از گروه شاهدmg/dL) 46±142) بود (006/0=p).
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه نشان داد که در مبتلایان به انفارکتوس میوکاردکه تحت درمان با استرپتوکیناز قرار می گیرند، درمان با گلوکزانسولین پتاسیم اثرات ضد التهابی ندارد.
    کلید واژگان: گلوکز, انسولین, پتاسیم, انفارکتوس میوکارد, پروتئین C
    M. Hashemian, Ar Vakili, A. Akaberi
    Background And Objective
    According to high prevalence and mortality of ischemic heart disease, mention to treatment is important. Glucose–insulin–potassium (GIK) as an adjunctive treatment of ST segment elevation myocardial infarction (STEMI) has been suggested but its effects are controversial. Whereas C-reactive protein (CRP) has prognostic value, we aimed to evaluate the effect of GIK on Plasma concentrations of C-reactive protein in STEMI patients.
    Methods
    This randomized clinical trial enrolled 72 patients who had STEMI that were referred to Vaseie hospital of Sabzevar, Iran. Patients were categorized to two groups by block randomization and were treated with a high dose of GIK (25% glucose, 50 IU of soluble insulin per liter, and 80 m mol of potassium chloride per liter at 1 ml/kg/hour) (GIK group) or normal saline (control group) as adjunct to thrombolytic therapy. We analyzed Plasma concentrations of high-sensitivity C-reactive protein (CRP) at baseline and sequentially for 48 hours.
    Findings
    Baseline CRP)GIK=5.6±5.9,control=4.0±4.3mg/L, p=0.35 (were significantly increased to 3-fold at 48 hours in each group (GIK=16.8±2.2, control=15.5±3.2mg/L, p=0.17). There was no difference in plasma concentrations of CRP between GIK and control patients (p=0.24). Mean glucose level over 6 hours was higher in GIK group (212±13 mg/dL) than control group (142±46 mg/dL, p=0.006).
    Conclusion
    In patients with acute myocardial infarction treated with streptokinase, glucose-insulin-potassium therapy offers no anti-inflammatory effect.
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر مریم هاشمیان
    هاشمیان، مریم
    پژوهشگر اپیدمیولوژی، National Cancer Institute, NIH
  • دکتر مریم هاشمیان
    هاشمیان، مریم
    دانش آموخته دکتری آموزش بهداشت و ارتقای سلامت، آموزش بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی همدان
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال