به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

معصومه همتی مسلک پاک

  • میلاد آهنگرزاده، معصومه همتی مسلک پاک*، وحید علی نژاد
    پیش زمینه و هدف

    یکی از عوامل مهمی که می تواند بر شرایط کاری و زندگی شخصی پرستاران در تمام بخش ها مخصوصا بخش های مراقبت ویژه تاثیرگذار باشد، مخاطرات روانی اجتماعی شغلی است. با توجه به اهمیت پیامدهای مخاطرات روانی اجتماعی شغلی بر سلامت روان پرستاران، مطالعه حاضر باهدف تعیین ارتباط بین مخاطرات روانی اجتماعی شغلی با اضطراب سلامت در پرستاران شاغل در بخش های مراقبت ویژه انجام شد.

    مواد و روش ها

    مطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی همبستگی است که بر روی پرستاران شاغل در بخش مراقبت های ویژه در مراکز آموزشی درمانی شهر ارومیه در سال 1403 اجرا شد. 195 نفر از پرستاران به روش نمونه گیری سهمیه ای وارد مطالعه شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های مشخصات جمعیت شناختی پرستاران، مخاطرات روانی اجتماعی کپنهاگن و اضطراب سلامت سالکوسکیس و وارویک استفاده شد. بعد از جمع آوری، داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 19 و استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی تجزیه وتحلیل شدند.

    یافته ها

    بر اساس نتایج مطالعه و با توجه به میانگین مخاطرات روانی اجتماعی پرستاران 42/16 ± 03/98 و اضطراب سلامت 86/8 ± 42/18، مخاطرات روانی اجتماعی و اضطراب سلامت پرستاران در سطح متوسط بود. همچنین ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که مخاطرات روانی اجتماعی با اضطراب سلامت ارتباط معنی دار مستقیم داشت. (014/0P=، 175/0 =r)

    بحث و نتیجه گیری

    نتایج نشان داد، بین مخاطرات روانی اجتماعی با اضطراب سلامت پرستاران شاغل در بخش مراقبت های ویژه ارتباط مستقیم و معناداری وجود دارد. توجه به مخاطرات روانی اجتماعی شغلی پرستاران و انجام مداخلاتی در جهت کاهش و رفع این عوامل می تواند به کاهش اضطراب سلامت در پرستاران کمک کند.

    کلید واژگان: اضطراب سلامت, بخش مراقبت های ویژه, پرستاران, مخاطرات روانی اجتماعی
    Milad Ahangarzadeh, Masumeh Hemmati Maslakpak*, Vahid Alinezhad
    Background & Aim

    Occupational psychosocial risks are among significant factors impacting the working conditions and personal lives of nurses across all units, particularly in intensive care units. Given the importance of understanding how these psychosocial hazards affect nurses' mental health, this study aimed to explore the relationship between occupational psychosocial risks and health anxiety among nurses working in intensive care units.

    Material & Methods

    The current study was a descriptive-correlational research conducted among nurses working in the intensive care units of Urmia hospitals in 2024. A total of 195 nurses were included in the study using a quota sampling method. Data were collected using questionnaires on nurses' demographic characteristics, Copenhagen psychosocial risks, and the Salkovskis and Warwick health anxiety instruments. The data were analyzed using descriptive and analytical statistics with SPSS version 19 software.

    Results

    The findings revealed that nurses' mean psychosocial risks score was 98.03 ± 16.42, while the mean health anxiety score was 18.42 ± 8.86. This data indicates that psychosocial risks and health anxiety are at moderate levels. Furthermore, Pearson's correlation coefficient revealed a significant positive relationship between psychosocial risks and health anxiety. (P = 0.014, r = 0.175)

    Conclusion

    The findings indicated a significant and direct correlation between psychosocial risks and health anxiety in nurses working in intensive care units. Addressing the psychosocial hazards faced by nurses and implementing interventions to reduce or eliminate these factors can help alleviate health anxiety among them.

    Keywords: Health Anxiety, Intensive Care Units, Nurses, Psychosocial Hazards
  • مهدی ترابی، معصومه همتی مسلک پاک*
    پیش زمینه و هدف

    دانشجویان دانشگاه ها به عنوان بخشی از نیروی جوان جامعه از آسیب های مختلف روانی اجتماعی در امان نیستند و گاهی در معرض سوءمصرف مواد قرار دارند. استرس به عنوان یک پدیده ی روان شناختی در بروز اختلال های روانی ازجمله اختلال های مصرف مواد نقش دارد. جهت کاهش فشار روانی و ایجاد سازگاری باید از شیوه های مقابله ای استفاده شود. لذا این پژوهش باهدف تعیین گرایش به سوءمصرف مواد و ارتباط آن با راهبردهای مقابله ای در دانشجویان علوم پزشکی ارومیه انجام گرفت.

    مواد و روش کار

    در این پژوهش توصیفی از نوع مقطعی-همبستگی، دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی ارومیه با روش نمونه گیری طبقه ای وارد مطالعه شدند. پرسشنامه های جمعیت شناختی، پرسشنامه میزان تمایل به اعتیاد و پرسشنامه مهارت های مقابله ای لازاروس و فولکمن توسط 390 دانشجو تکمیل شد. برای تحلیل اطلاعات از نرم افزار SPSS ویرایش 20 استفاده شد. داده های پژوهش به کمک آزمون های آماری تی مستقل، تحلیل واریانس یک طرفه و پیرسون تجزیه وتحلیل شد.

    یافته ها

    میانگین نمره گرایش به مواد در دانشجویان 5±8/33 و میانگین نمره سبک های مقابله ای برابر با 39/19±2/105 بود. آزمون پیرسون نشان داد که بین گرایش به مواد مخدر در دانشجویان با روش مقابله ای متمرکز بر حل مسیله ارتباط آماری معناداری وجود نداشت (793/0=P). اما این آزمون ارتباط آماری معناداری را بین گرایش به مواد مخدر در دانشجویان با روش مقابله ای متمرکز بر هیجان نشان داد (013/0=P) که میزان همبستگی آن برابر 126/0=r بود.

    بحث و نتیجه گیری

    نتایج پژوهش نشان داد که بین گرایش به مواد مخدر در دانشجویان علوم پزشکی با روش مقابله ای متمرکز بر هیجان ارتباط آماری معناداری وجود دارد. لذا پیشنهاد می گردد، مسیولین دانشگاه فراهم سازی بستر مناسب برای برگزاری کارگاه های آموزشی در ارتباط با شیوه های مناسب مقابله ای به دانشجویان را در برنامه کاری خود قرار دهند.

    کلید واژگان: سوءمصرف مواد, راهبردهای مقابله ای, دانشجو
    Mehdi Torabi, Masumeh Hemmati Maslak Pak*
    Background & Aim

    University students, as part of the youth of the society, are not safe from various psychological and social harms and are sometimes exposed to substance abuse. Stress, as a psychological phenomenon, plays a role in the occurrence of mental disorders, including drug abuse disorders. Coping methods should be used to reduce mental pressure and create adaptation. Therefore, this research was conducted to determine the relationship between drug abuse tendency and coping strategies in students of Urmia University of Medical Sciences.

     Materials & Methods

    In this descriptive, cross-sectional and correlational study, students of Urmia University of Medical Sciences were selected using random sampling. Demographic questionnaires, addiction tendency questionnaire and Lazarus and Folkman coping skills questionnaire were completed by 390 students. SPSS version 20 software was used for data analysis. The research data were analyzed using independent t-test, one-way analysis of variance and Pearson test.

    Results

    The mean score of students' tendency towards materials was 33.8±5 and the mean score of coping styles was 105.19±2.39. Pearson's test showed that there was no statistically significant relationship between the tendency to drugs addiction in students and the coping method focused on solving the problem (P=0.793). However, this test showed a statistically significant relationship between the tendency to drugs addiction in students with the emotion-focused coping method (P=0.013; r=0.126).

    Discussion

    The results showed that there is a statistically significant relationship between drug addiction in medical students and coping method focused on emotion. Therefore, the university authorities should include in their work plan the provision of a suitable platform for teaching students appropriate coping methods.

    Keywords: Drug Abuse, Coping Strategies, Medical Students
  • یاسر مرادی، حسین جمشیدی*، وحید علینژاد، معصومه همتی مسلک پاک، مهسا قلی نژاد زیرمانلو
    مقدمه

    سالمندی موفق از مفاهیم مهم قلمرو سالمندی محسوب می شود و فرآیندی است که فرد در آن خود را برای سازش و تطابق با تغییرات ناشی از سالمندی و متکی نبودن به دیگران تنظیم می کند. بر پایه مروری بر متون مرتبط به نظر می رسد که سلامت معنوی و مشارکت اجتماعی می تواند به عنوان متغیرهای پیش بین مهم در نیل به سالمندی موفق مطرح باشد. این مطالعه با هدف تعیین نقش سلامت معنوی و مشارکت اجتماعی بر سالمندی موفق در خانه های سالمندان انجام شد.

    روش

    این مطالعه یک پژوهش مقطعی تحلیلی است. 181 نفر از سالمندان مقیم خانه های سالمندان شهر ارومیه واقع در شمال غرب ایران به روش تصادفی طبقه بندی شده وارد مطالعه شدند. جهت گردآوری داده ها از فرم مشخصات جمعیت شناختی، پرسشنامه چندبعدی سالمندی موفق، پرسشنامه سلامت معنوی و پرسشنامه مشارکت اجتماعی استفاده شد.

    یافته ها

    میانگین نمره کلی سالمندی موفق 14/34± 38/139، سلامت معنوی 21/19± 63/78 و مشارکت اجتماعی 57/13± 09/42 بود. بر اساس نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیره، سلامت معنوی و مشارکت اجتماعی 625/0 درصد از واریانس نمره کلی سالمندی موفق را (793/0=R، 63/0R2=، 625/0ADJ.R2=) پیش بینی می کرد.

    نتیجه گیری

    نتایج تحقیق نشان داد که با افزایش نمرات سلامت معنوی و مشارکت اجتماعی، نمرات سالمندی موفق نیز افزایش پیدا می کند.

    کلید واژگان: سالمندی, سلامت, معنویت, مشارکت اجتماعی, مراکز سالمندان
    Yaser Moradi, Hossein Jamshidi*, Vahid Alinejad, Masumeh Hemmati Maslakpak, Mahsa Gholinejadzirmanlou
    Background

    Successful aging is one of the most important concepts in gerontology and is a process in which a person adjusts him/herself to adapt to the changes caused by aging and be independent. Based on a review of related literature, it seems that spiritual health and social participation can be considered as important predictors of successful aging. The present study aimed to determine the power of spiritual health and social participation in predicting successful aging among the elderly living in nursing homes.

    Methods

    This is a analytical cross-sectional study, in which a total of 181 elderly people living in nursing homes were recruited using stratified sampling. Data were collected using a demographic questionnaire, multidimensional questionnaire of successful aging, JAREL Spiritual Well-Being Scale (JSWBS), and Social Participation Questionnaire (SPQ).

    Results

    The overall mean scores of successful aging, spiritual well-being, and social participation were shown to be 139.38 ± 34.14, 78.63 ± 19.21, and 42.09 ± 13.57, respectively. Based on the results of multivariate regression analysis, spiritual well-being and social participation predicted 62.5% of the variance of the overall successful aging score (ADJ.R2 = 0.625, R2 = 0.63, R = 0.793).

    Conclusion

    The results showed that the mean score of successful aging increases as the mean scores of spiritual well-being and social participation increase.

    Keywords: aging, Health, Spiritual, Social participation, Nursing home
  • پریا نصیری، معصومه همتی مسلک پاک*
    پیش زمینه و هدف

    بستری شدن نوزاد نارس بلافاصله پس از تولد به دلیل نیاز به مراقبت های ویژه اجتناب ناپذیر و بسیار استرس آور است. عدم توجه به استرس های عاطفی و روانی مادران، باعث دل بستگی ناکافی با نوزادشان شده که این امر باعث افزایش آسیب پذیری مادران این نوزادان می شود. مطالعه حاضر باهدف تعیین تاثیر اجرای مداخله حمایتی - آموزشی بر استرس مادران نوزادان نارس بستری در بخش مراقبت های ویژه نوزادان انجام شده است.

    مواد و روش کار

    این مطالعه از نوع نیمه تجربی بوده و 70 مادر نوزاد نارس بستری در بخش مراقبت های ویژه نوزادان مرکز آموزشی-درمانی شهید بهشتی مراغه که شرایط ورود به مطالعه را داشتند، انتخاب و به دو گروه 35 نفره مداخله و کنترل تخصیص داده شدند. پرسشنامه سنجش استرس والدین قبل و بعد از مداخله تکمیل شد. گروه مداخله برنامه حمایتی-آموزشی را در طی 6 جلسه دریافت نمودند. داده ها پس از جمع آوری با استفاده از نرم افزارSPSS نسخه 16 و آمار توصیفی و تحلیلی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.

     یافته ها: 

    قبل از اجرای مداخله حمایتی-آموزشی میانگین نمره استرس دو گروه تفاوت معنادار آماری نداشت (09/0=p). پس از اجرای مداخله استرس گروه مداخله نسبت به گروه کنترل کاهش پیدا کرد، که این کاهش ازنظر آماری معنادار بود (0001/0<p). در ارتباط با ابعاد استرس، میانگین نمره بعد ارتباط با نوزاد و نقش مادر، عوامل استرس زای محیط بخش و ظاهر و رفتار نوزاد بین دو گروه مداخله و کنترل بعد از اجرای مداخله حمایتی-آموزشی تفاوت آماری معنی دار بود (0001/0<p).

    نتیجه گیری: 

    برنامه حمایتی-آموزشی، استرس مادران را کاهش داد. فلذا پیشنهاد می شود مسیولین مراکز درمانی و پرستاران بخش های نوزادان برنامه حمایتی-آموزشی را جزء اولویت های کاری خود قرار دهند.

    کلید واژگان: آموزش, مادر, نوزاد نارس, استرس, حمایت
    Paria Nasiri, Masumeh Hemmati Maslakpak*
    Background & Aims

    Hospitalization of a premature infant immediately after the birth is unavoidable and due to the need for special care is very stressful. Failure to pay attention to the emotional and psychological stress of mothers has caused insufficient attachment to their babies, which increases the vulnerability of the mothers of these babies. The present study was conducted with the aim of determining the effect of the implementation of supportive-educational intervention on the stress of mothers of premature babies hospitalized in the neonatal intensive care unit.

    Materials & Methods

    This is a semi-experimental study, and 70 mothers of premature infants hospitalized in the Neonatal Intensive Care Unit of Maragheh Shahid Beheshti hospital were selected and allocated to two intervention and control groups of 35 infants. The parental stress questionnaire was completed before and after the intervention. The intervention group received the educational support program during 6 sessions. After collecting the data, it was analyzed by SPSS version 16 software using descriptive and analytical statistics.

    Results

    Before the supportive-educational intervention, there was no statistically significant difference between the mean stress score of the two groups (p=0.09). After the intervention, the stress decreased in the intervention group compared to the control group, which was statistically significant. (p<0.0001). Regarding the dimensions of stress, the mean score of the relationship with the baby and the role of the mother, the stressful factors of the ward environment and the appearance, and behavior of the baby between the two intervention and control groups after the implementation of the supportive-educational intervention, there was a statistically significant difference (p<0.0001).

    Conclusion

    The supportive educational program reduced stress on the mothers. Therefore, it is recommended that healthcare providers and nurses in the neonatal ward included supportive-educational intervention in their work priorities.

    Keywords: Education, Mother, Preterm infant, Stress, Support
  • حسین جمشیدی، ناصر پریزاد، معصومه همتی مسلک پاک*
    زمینه و هدف

    آموزش بر پایه حل مساله به عنوان یک شیوه آموزشی نسبتا جدید، جایگاه والایی در سطوح بالای آموزشی پیدا کرده است. این پژوهش با هدف تعیین تاثیر آموزش به روش یادگیری مبتنی بر حل مسئله بر مهارت‫ های ارتباطی دانشجویان پرستاری طراحی گردید.

    روش کار

    در این مطالعه نیمه تجربی تعداد 78 نفر از دانشجویان سال چهارم پرستاری انتخاب و در دو گروه مداخله (43 نفر) و کنترل (35 نفر) قرار گرفتند. در گروه مداخله، محتوی آموزشی به روش یادگیری مبتنی بر حل مسئله در 8 جلسه 60-45 دقیقه ای برای دانشجویان ارایه شد و یک ماه بعد، پس آزمون انجام گرفت. داده ها با فرم اطلاعات جمعیت‫ شناختی و پرسشنامه مهارت‫ های ارتباط کلامی و غیرکلامی جمع آوری و با استفاده از نرم افزار SPSS-16 و آزمون‫ های آماری کای دو، تی مستقل و تی زوجی تجزیه و تحلیل شد.

    یافته ها

    میانگین نمره مهارت‫ های ارتباطی کلامی قبل و بعد از مداخله در دو گروه کنترل و مداخله اختلاف معناداری داشت (0/05>p). آزمون تی مستقل نشان داد که تفاضل میانگین نمرات مهارت های ارتباطی کلامی در دو گروه، تفاوت آماری معناداری داشت (0/002=p). همچنین میانگین نمره مهارت های ارتباطی غیرکلامی قبل و بعد از مداخله در دو گروه کنترل و مداخله، اختلاف معناداری با هم داشتند (0/05>p) که آزمون تی مستقل، تفاضل میانگین نمرات مهارت‫ های ارتباطی غیرکلامی را بین دو گروه، معنی دار نشان داد (0/004=p).

    نتیجه گیری

    اجرای روش آموزش به شیوه یادگیری مبتنی بر حل مسئله روی مهارت‫های ارتباطی کلامی و غیرکلامی دانشجویان موثر بوده است. لذا توصیه می ‫شود با به کارگیری روش ‫های موثر در آموزش پرستاری از جمله آموزش به شیوه یادگیری مبتنی بر حل مسیله، مهارت‫های ارتباطی در دانشجویان پرورش داده شود، تا دانشجویان بتوانند در بالین موثرتر عمل کرده و بهتر تصمیم بگیرند.

    کلید واژگان: آموزش, یادگیری مبتنی بر حل مسئله, مهارت‫های ارتباطی, دانشجویان پرستاری
    H .Jamshidi, N .Parizad, M. Hemmati Maslakpak*
    Background & Aim

    Problem-based learning, as a relatively new educational approach, has found a high status in higher-educational institutions. The present study aimed to investigate the effect of problem-based learning on nursing students' communication skills.

    Methods

    This is a quasi-experimental study, in which a total of 78 fourth-year nursing students were recruited and allocated into two groups of intervention (n=43) and control (n=35). Participants in the intervention group received eight 60-minute sessions of problem-based learning and a post-test was conducted one month after the intervention. Data were collected using a demographic questionnaire and the verbal and non-verbal communication skills questionnaire. Data were first entered into the SPSS statistics, version 16. 0 (SPSS Inc., Chicago, Ill., USA) and then analyzed using independent-samples t-test, paired-samples t-test, and chi-squared test.

    Results

    There was a statistically significant difference between the mean scores of baseline and the post-intervention verbal communication skills in the control and intervention groups (p<0.05). The results of independent-samples t-test showed that the difference in the mean scores of verbal communication skills was statistically significant between the two groups (p=0.002). Moreover, the difference between the baseline and the post-intervention mean scores of non-verbal communication skills was found to be statistically significant in the control and intervention groups (p<0.05) The results of independent-samples t-test also indicated that the difference in the mean scores of non-verbal communication skills was statistically significant between the two groups (p=0.004).

    Conclusion

      Problem-based learning has shown to be effective in improving students' verbal and non-verbal communication skills. Therefore, it is recommended to develop students' communication skills by using effective methods of nursing education, especially problem-based learning. Accordingly, students would be able to act more efficiently in the clinical setting and make better clinical decisions.

    Keywords: Education, Problem-based Learning, Communication Skills, Nursing Students
  • جهانبخش امیرارسلانی، لیلا آلیلو*، معصومه همتی مسلک پاک، جواد رسولی
    پیش زمینه و هدف

    کولونوسکوپی یکی از پروسیجرهایی است که در بررسی دستگاه گوارش مانند ارزیابی بیماران دچار اسهال با منبع ناشناخته، خونریزی مخفی، آنمی، استفاده می شود. اولین گام ضروری برای کولونوسکوپی کارآمد کافی بودن آمادگی روده است. هدف این مطالعه بررسی کیفیت آمادگی روده و علت مراجعه در بیماران کاندید کولونوسکوپی مراجعه کننده به بخش کولونوسکوپی بیمارستان امام خمینی (ره) ارومیه است.

    مواد و روش کار

    پژوهش حاضر یک پژوهش توصیفی است که به صورت مقطعی بر روی 180 بیمار کاندید کولونوسکوپی مراجعه کننده به بخش کولونوسکوپی بیمارستان امام خمینی (ره) ارومیه به مدت سه ماه صورت گرفت، و نمونه ها به صورت تمام شماری انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و معیار آمادگی روده بوستون استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار 16-SPSS مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.

    یافته ها: 

    کیفیت آمادگی روده بیماران بر اساس معیار آمادگی روده بوستون ارزیابی شد. یافته های حاصل از نتایج پژوهش نشان داد که 1/26 درصد از افراد موردپژوهش دارای آمادگی روده ناکافی بودند و همچنین طبق نتایج مطالعه کمترین فراوانی علت مراجعه جهت انجام کولونوسکوپی مربوط به متغیر کاهش وزن و بیشترین فراوانی مربوط به مثبت شدن خون مخفی در آزمایش های بیماران بود. تجزیه وتحلیل نتایج مطالعه نشان داد که بر اساس معیار آمادگی روده بوستون میانگین نمره آمادگی روده در کل نمونه های موردپژوهش برابر با 4/6 با انحراف معیار 61/2 بود و کولون چپ بیشترین میانگین نمره آمادگی (33/2) و کولون راست کمترین میانگین نمره آمادگی (86/1) را داشت.

    بحث و نتیجه گیری: 

    با توجه به یافته های این مطالعه می توان نتیجه گرفت آماده سازی روده تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار دارد که این عوامل می تواند روی کیفیت و نتایج کولونوسکوپی اثرگذار باشند، و موجب تشخیص اشتباه و همچنین موجب افزایش هزینه های درمانی بر سیستم بهداشتی و همچنین بیماران گردد. بنابراین با توجه به اهمیت موضوع، آموزش بیماران و استفاده از دانش به روز و انجام تصمیم گیری صحیح در مورد آماده سازی روده بیماران می تواند نقش مهمی در حل این مشکلات داشته باشد.

    کلید واژگان: کولونوسکوپی, کولون, پلی اتیلن گلیکول
    Jahanbakhsh Amirarsalani, Leyla Alilu*, Masumeh Hemmati Maslak Pak, Javad Rasouli
    Background & Aims

    Colonoscopy is performed in order to examine the gastrointestinal tract. It can be used to evaluate the patients who suffer from certain medical conditions including chronic diarrhea of unknown etiology, occult bleeding, and anemia. The first essential step in performing an effective colonoscopy is adequate bowel preparation.

    Materials & Methods

    The present study was a descriptive cross-sectional study that involved 180 patients who underwent colonoscopy and were referred to the colonoscopy unit of Imam Khomeini Hospital in Urmia. It was conducted in a three-month period of time. The samples of the study were selected randomly. The demographic information questionnaire and the Boston preparation scale were used to collect the data. The data were analyzed using SPSS 16 software.

    Results

    The quality of the patients’ bowel preparation was assessed based on the Boston bowel preparation scale. The obtained results showed that 26.1% of the subjects had inadequate bowel preparation. Moreover, based on the results of the study, the lowest frequency of referral to hospital for colonoscopy was related to the weight loss. On the other hand, the highest frequency of these referrals was related to positive occult blood test. Furthermore, the analysis of the results showed that the mean bowel preparation score in all of the samples was 6.4 with a standard deviation of 2.61. Finally, the left colon had the highest mean preparation score (2.33) and the right colon had the lowest mean preparation score (1.86).

    Conclusion

    According to the findings of this study, it can be concluded that bowel preparation is affected by various factors that influence the quality and the results of colonoscopy, cause misdiagnosis, and increase the treatment costs for the patients and health system. Therefore, considering the importance of the issue, educating patients, and using up-to-date knowledge about the patients’ bowel preparation can play an important role in the provision of solutions to these problems.

    Keywords: Colon, Colonoscopy, Polyethylene Glycol
  • فریبا حسین زادگان، رقیه عظیم زاده، ناصر پریزاد، رقیه اسماعیلی، وحید علی نژاد، معصومه همتی مسلک پاک*
    پیش زمینه و هدف

    ماهیت پیش رونده دیابت و عوارض مزمن آن شرایط بغرنجی را فراهم آورده که مقابله با آن، تمرکز و توجه ویژه ای را بر مداخلات تغییر رفتار سلامتی من جمله خود مدیریتی می طلبد و دستیابی به آن مستلزم به کارگیری ابزارهای معتبر در این زمینه می باشد. مطالعه حاضر باهدف تعیین ویژگی های روان سنجی فرم اصلاح شده پرسشنامه خود مدیریتی دیابت انجام شد.

    روش کار

    مطالعه حاضر یک پژوهش روش شناختی بود که در آن 180 بیمار مبتلا به دیابت از انجمن دیابت و دو مرکز آموزشی درمانی شهر ارومیه با روش نمونه گیری در دسترس، وارد مطالعه گردیدند. در ابتدا نسخه اصلی پرسشنامه خودمدیریتی دیابت با استفاده از روش استاندارد Backward- Forward به فارسی ترجمه گردید. روایی ابزار از طریق بررسی روایی صوری، محتوایی و انجام تحلیل عامل تاییدی بررسی شد. پایایی پرسشنامه با روش همسانی درونی (آلفای کرونباخ) ارزیابی شد. در مطالعه حاضر نرم افزارهای SPSS نسخه 16 و LISREL نسخه 8.8 به کار گرفته شدند.

    یافته ها

    طبق نتایج تحلیل عاملی تاییدی،  مقادیر بار عاملی گویه ها همگی معنادار بوده و چهاربعدی که در ابزار اصلی معرفی شده بود  با مقادیر قابل قبول تایید گردید. پایایی ابزار به روش همسانی درونی (آلفای کرونباخ) برای کل ابزار 88/0 و برای ابعاد ابزار بین 85/0 - 66/0 به دست آمد.

    بحث و نتیجه گیری

    این مطالعه نشان داد که نسخه تعدیل شده فارسی پرسشنامه خود مدیریتی دیابت  با 27 عیارت معتبر و پایا می باشد و می تواند جهت سنجش خود مدیریتی در بیماران مبتلا به دیابت مورداستفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: دیابت ملیتوس, خود مدیریتی, روان سنجی
    Fariba Hosseinzadegan, Rogaieh Azimzadeh, Naser Parizad, Rogaieh Esmaeili, Vahid Alinejad, Masoumeh Hemmati Maslakpak*
    Background & Aims

    The progressive nature and chronic complications of diabetes provide complex conditions that require special attention to change health behaviors, including self-management, and achieving it requires the use of valid instruments. The aim of this study was to translate and assess the psychometric properties of the diabetes self-management questionnaire- Revised form )DSMQ-R).

    Materials & Methods

    This psychometric evaluation of the “diabetes self-management questionnaire- Revised form” used a methodological study design. Using convenience sampling, a total of 180 patients with type 1 and type 2 diabetes from the Diabetes Association and two teaching hospitals in Urmia entered the study. The original version of the Diabetes Self-Management Questionnaire-R was translated from English to Persian language using the Backward-Forward translation method. The validity of the instrument was determined by assessing face validity, content validity, and confirmatory factor analysis. Reliability of the instrument was reported by the Alpha Cronbach coefficient. The SPSS (v. 16) and LISREL were used to analyze the data.

    Results

    According to the results of confirmatory factor analysis, all of the factor loading items were significant and the 4 subscales of the original instrument were verified with acceptable scores. The internal reliability of the total scale was determined by the alpha Cronbach coefficient (0.88) and it was 0.66-0.85 for the subscales.

    Conclusion

    The results of this study indicated that the Persian version of “Diabetes Self-Management Questionnaire- Revised form” with 27 items is a valid and reliable instrument and it can be used as a reliable instrument in patients with diabetes.

    Keywords: Diabete Mellitus, Self-Management, Psychometrics
  • سیران ابراهیمی، معصومه همتی مسلک پاک*، هیمن محمودفخه
    پیش زمینه و هدف

    بیماران مبتلا به دیابت با مشکلات جسمی و روانی متعددی مانند افسردگی، اضطراب، ناتوانی، کم تحرکی و چاقی روبه رو هستند که درنهایت منجر به کاهش شادکامی و کیفیت زندگی می گردد. درحالی که در آموزش مثبت اندیشی افراد تشویق می شوند با تجربیات مثبت و خوب خود، نقاط قوت زندگی و توانایی های بالقوه شان را بازشناسند و به نقش آن ها در افزایش و ارتقای احترام به خود و عزت نفس و بهبود زندگی شان آگاه تر شوند و شادکامی را موضوع اصلی روانشناسی مثبت گرا دانسته اند. لذا این مطالعه باهدف تعیین تاثیر آموزش مهارت های مثبت اندیشی بر خودکارآمدی بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به کلینیک دیابت بیمارستان امام خمینی مهاباد در سال 1398 انجام شد.

    مواد و روش کار

    مطالعه حاضر یک مطالعه مداخله ای نیمه تجربی با روش نمونه گیری در دسترس که بر روی 60 نفر از بیماران مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه کننده به کلینیک دیابت بیمارستان امام خمینی مهاباد که شرایط شرکت در مطالعه را داشتند در سال 1398 اجرا شد. نمونه ها به صورت در دسترس وارد مطالعه شدند، و سپس به روش تخصیص تصادفی سازی ساده در دو گروه 30 نفره مداخله و کنترل تخصیص داده شدند. در گروه مداخله جلسات آموزش مهارت های مثبت اندیشی بر اساس محتوای مستخرج از منابع و کتاب های روانشناسی مثبت و همچنین مشاوره با اساتید و متخصصان در زمینه روانشناسی مثبت با ساختار هشت جلسه ای هر هفته دو جلسه و هر جلسه در 60-45 دقیقه انجام شد. اطلاعات با پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی و پرسشنامه سنجش خودکارآمدی درک شده بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 جمع آوری و به صورت پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 سنجش و مقایسه شد. داده ها با استفاده از آزمون های آماری تی مستقل، تی زوجی و کای دو مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج آزمون آماری تی مستقل نشان داد که قبل از اجرای آموزش مهارت های مثبت اندیشی، میانگین نمره خودکارآمدی بین دو گروه کنترل و مداخله اختلاف معناداری نداشت (681/0p=). اما بعد از اجرای آموزش مهارت های مثبت اندیشی بین میانگین نمره خودکارآمدی دو گروه اختلاف معناداری وجود داشت (0001/0p=). نتایج آزمون t زوجی نشان داد که بین نمره میانگین خودکارآمدی بیماران قبل و بعد از مداخله درون گروه کنترل اختلاف معناداری مشاهده نشد (554/0=p). اما بین نمره خودکارآمدی بیماران قبل و بعد از مداخله درون گروه مداخله اختلاف معنادار بود (001/0=p).

    نتیجه گیری

    آموزش مهارت های مثبت اندیشی بر خودکارآمدی مبتلا به دیابت نوع 2 تاثیر مثبت را نشان داد بنابراین پیشنهاد می شود از این روش در افزایش خودکارآمدی بیماران مبتلا به 2 استفاده شود.

    کلید واژگان: مثبت اندیشی, آموزش مهارت های مثبت اندیشی, خودکارآمدی, دیابت نوع 2
    Sayran Ebrahimi, Masumeh Hemmati Maslakpak*, Heman Mahmoudfakhe
    Background & Aim

    Patients with diabetes face a variety of physical and psychological problems, such as depression, anxiety, disability, sedentary lifestyle, and obesity, which ultimately lead to decreased happiness and quality of life. While in positive thinking training, people are encouraged to recognize their strengths in life and their potential abilities through their positive and good experiences, and to their role in increasing and promoting self-esteem and self-esteem and improvement. They have become more aware of their lives and have considered happiness to be the main subject of positivist psychology. Therefore, this study was conducted to determine the Effect of Positive Thinking Skills Training on Self-efficacy and Clinical Tests of Patients with Type 2 Diabetes Referring to Imam Khomeini Hospital of Mahabad, Iran in 2020.

    Materials & Methods

    The present study was a quasi-experimental study with available sampling method that was performed on 60 patients with type 2 diabetes referred to the diabetes clinic of Imam Khomeini Hospital in Mahabad who were eligible to participate in the study in 2016. Samples were entered into the study by convenience sampling, and then were randomly assigned to two groups of 30 intervention and control. In the intervention group, positive thinking skills training sessions based on the content extracted from the sources and books of positive psychology as well as consultation with professors and specialists in the field of positive psychology with an eight-session structure of each Two sessions per week and each session was performed in 60-45 minutes. Data were collected using demographic information questionnaire and perceived self-efficacy questionnaire of patients with type 2 diabetes and were assessed as pre-test and post-test using SPSS-22 software and significance level was less than 0.05. Data were analyzed using independent t-test, paired t-test and chi-square.

    Results

     The results of independent t-test showed that before the implementation of positive thinking skills training, the mean score of self-efficacy was not significantly different between the control and intervention groups (p = 0.681). But after the implementation of positive thinking skills training, there was a significant difference between the mean score of management self-efficacy between the two groups (p = 0.0001). The results of paired t-test showed that there was no significant difference between the mean scores of patientschr('39') self-efficacy before and after the intervention within the control group (p = 0.555). But there was a significant difference between patientschr('39') self-efficacy scores before and after the intervention within the intervention group (p = 0.001). Also, the results of paired t-test showed that before and after the intervention, there was no statistically significant difference in the mean scores of blood sugar, cholesterol, triglyceride and glycosylated hemoglobin within the intervention and control groups (p <0.05).

    Conclusion

     Positive thinking skills training has a positive effect on self-efficacy in type 2 diabetes, so it is recommended to use this method to increase self-efficacy in patients with type 2 diabetes.

    Keywords: Positive Thinking, Positive Thinking Skills Training, Self-Efficacy, Type 2 Diabetes
  • مهسا منصور، معصومه همتی مسلک پاک، ناصر پریزاد*
    پیش زمینه و هدف

    عدم مدیریت مناسب بیماری دیابت می تواند عوارض جدی در این بیماران داشته باشد. تبعیت از درمان می تواند نقش چشمگیری در پیشگیری از عوارض این بیماری داشته باشد. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر آموزش خانواده محور بر تبعیت از درمان در بیماران مبتلا به دیابت نوع یک انجام شد.

    مواد و روش کار

    این کارآزمایی بالینی در سال 1398 در انجمن دیابت ارومیه انجام شده است. در این مطالعه 60 بیمار مبتلا به دیابت نوع یک با نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و با تخصیص تصادفی در دو گروه کنترل و مداخله تقسیم بندی شدند. ابزار جمع آوری داده ها در این مطالعه شامل پرسشنامه دموگرافیک و پرسشنامه تبعیت از درمان مدانلو بود. بیماران در گروه کنترل فقط آموزش های روتین انجمن دیابت ارومیه را دریافت کردند. بیماران در گروه مداخله، علاوه بر آموزش های روتین انجمن دیابت، 4 جلسه آموزش توانمند سازی خانواده محور دریافت کردند. پس از جمع آوری اطلاعات، تجزیه و تحلیل داده ها در نرم افزار SPSS(نسخه 20) و با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی (آزمون کای دو و تی مستقل و تی زوج) انجام شد.

    یافته ها

    نتایج مطالعه نشان داد که میانگین نمرات تبعیت از درمان بین دو گروه بعد از آموزش خانواده محور تفاوت معناداری داشت. میانگین نمره تبعیت از درمان در گروه مداخله بر خلاف گروه کنترل بعد از آموزش خانواده محور افزایش چشمگیری را نشان داد.

    نتیجه گیری

    آموزش خانواده محور می تواند بر تبعیت از درمان تاثیر مثبتی داشته باشد. در نتیجه با آموزش و توانمندسازی بیماران مبتلا به دیابت نوع یک و خانواده های آن ها می توان گام بزرگی در پیش گیری از عوارض و کاهش هزینه این بیماران برداشته و باعث ارتقاء کیفیت زندگی در این بیماران شد.

    کلید واژگان: آموزش خانواده محور, پرستار, تبعیت از درمان, دیابت نوع یک
    Mahsa Mansour, Masumeh Hemmati Maslakpak, Naser Parizad*
    Background & Aims

    Diabetes mellitus is one of the most common metabolic disorders worldwide, and a lack of proper management can result in serious consequences for patients. Adherence to treatment can have a significant effect in preventing the consequences. This study was carried out to determine the effect of family-centered education on treatment adherence in patients with type 1 diabetes mellitus (T1DM).

    Materials & Methods

    This randomized controlled trial was conducted in Urmia Diabetes Association in 2019. Sixty patients with T1DM were selected using convenience sampling and were randomly allocated into intervention (n=30) and control (n=30) groups. Demographic Questionnaire and Modanloo Adherence to Treatment Questionnaire (MATQ) were used to collect data. The patients in the control group only received the routine educations of the Urmia Diabetes Association. However, the patients in the intervention group received these routine educations along with 12 family-centered educational sessions. Data were analyzed with SPSS software ver. 20, using descriptive and inferential statistics.

    Results

    There was a significant difference between the mean score for treatment adherence of the two groups after the intervention (p<0.001). The mean score of treatment adherence significantly increased in the intervention group after family-centered education.

    Conclusion

    Family-centered education can positively affect adherence to treatment in patients. Hence, educating and empowering patients with T1DM and their families can significantly reduce the negative consequences of disease and medical costs, and it also improves their quality of life.

    Keywords: Family-centered education, nurse, adherence to treatment, type 1 diabetes
  • معصومه همتی مسلک پاک، فرزین ملازاده*، حمیدرضا خلخالی، سعید آبخیز
    مقدمه

    پیوند کلیه باعث بازگشت به زندگی سالم و رهایی از محدودیت همودیالیز می شود. مزایای پیوند کلیه ثابت شده است ولی نیاز به نظارت مداوم و خود مراقبتی در طول حیات فرد و نیز آموزش و حمایت دارد. یکی از روش های نوین برای آموزش، روش بازگشتی است که به منظور دریافت و فهم اطلاعات استفاده می شود. بنابراین، پژوهشی با هدف تعیین تاثیر آموزش خود مراقبتی به روش بازگشتی بر عزت نفس بیماران با پیوند کلیه طراحی و اجرا شد.

    روش کار

    در این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده، 79 نفر از بیماران پیوند کلیه به روش دردسترس از درمانگاه بیمارستان امام خمینی (ره) ارومیه در سال 1395 انتخاب شدند و به طور تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تخصیص داده شدند. سپس در گروه مداخله، محتوای آموزشی در رابطه با خودمراقبتی با روش آموزش بازگشتی در طی 5 جلسه 60 دقیقه ای ارایه شد. اطلاعات با پرسش نامه اطلاعات جمعیت شناختی و پرسش نامه عزت نفس روزنبرگ جمع آوری و تحلیل شد.

    یافته ها

    پیش از آموزش، میانگین نمره عزت نفس در دو گروه کنترل و مداخله ازنظر آماری تفاوت معنی‏داری نداشت (0/559=P) بعد از اجرای برنامه آموزشی، گروه مداخله نسبت به گروه کنترل افزایش معنی داری ازلحاظ میانگین نمره عزت نفس داشت (0/001=P).

    نتیجه گیری

    در این پژوهش، اجرای آموزش خود مراقبتی به روش بازگشتی در ارتقای عزت نفس بیماران پیوند کلیه موثر بود. توصیه می شود از این روش در آموزش بیماران با پیوند کلیه از روش آموزش بازگشتی استفاده شود.

    کلید واژگان: آموزش, آموزش بازگشتی, پیوند کلیه, عزت نفس, پرستاری
    Masoumeh Hemmati Maslak Pak, Farzin Mollazadeh*, Hamidreza Khalkhali, Saeed Abkhiz
    Background & Aim

    Kidney transplantation leads to return to a healthy life and relief from hemodialysis restrictions. The benefits of kidney transplantation have been proven but require constant self-care monitoring throughout onechr('39')s life and training and support. One of the new methods of training is the teach-back method used to obtain and understand information. This study aimed to determine the impact of self-care education with Teach-Back method on self-esteem in Kidney Transplant Recipients.

    Methods

    In this clinical trial study, 79 renal transplant patients were selected from the clinic of Imam Khomeini Hospital in Urmia in 2016 and were randomly assigned to intervention and control groups. Then, in the intervention group, educational content about self-care with teach-back method was presented during five 60-minute sessions. Data were collected using demographic questionnaire and Rosenberg self-esteem questionnaire.

    Results

      Before intervention, the mean score of self-esteem was not significantly different between the control and intervention groups (P=0.559). After the intervention, the intervention group had a significant increase in the mean score of self-esteem compared to the control group (P=0.001).

    Conclusion

    In this study, self-care education with teach-back method was effective in improving the self-esteem of kidney transplant patients. And it is suggested to use the teach-back method in education of patients with kidney transplantation.

    Keywords: Education, Teach-Back Communication, Kidney Transplantation, Self-esteem, Nursing
  • معصومه همتی مسلک پاک، فرزین ملازاده*، حسین جمشیدی، محدثه امینی
    مقدمه

    رضایت شغلی پرستاران یک مسئله جدی برای سیستم های بهداشتی درمانی است که اختلال در آن باعث ایجاد مشکلاتی در پرستاران و سیستم های درمانی می شود. رضایت شغلی می تواند تحت تاثیر کیفیت خواب و کرونوتایپ صبح گاهی و شامگاهی پرستاران باشد. بنابراین مطالعه ای با هدف تعیین قدرت پیشگویی کنندگی رضایت شغلی توسط کیفیت خواب و کرونوتایپ صبح گاهی و شامگاهی پرستاران شاغل در بیمارستان های آموزشی درمانی ارومیه در سال 1398 انجام گردید.

    روش بررسی

    327 نفر از پرستاران پنج مرکز آموزشی درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی ارومیه وارد مطالعه گردیدند. نمونه گیری به روش تصادفی ساده انجام گرفت. در این پژوهش از پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی و پرسشنامه رضایت شغلی مینه سوتا و پرسشنامه کیفیت خواب پیتزبورگ و پرسشنامه ترکیبی صبح گاهی استفاده شد. داده ها جمع آوری و با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 16 و روش های آمار توصیفی و شاخص های مرکزی و ضریب همبستگی پیرسون، آزمون تی مستقل و آنالیز واریانس دو طرفه و تحلیل رگرسیون تجزیه وتحلیل گردید. 

    یافته ها

    نتایج تحلیل رگرسیون و آزمون همبستگی پیرسون نشانگر رابطه معنی دار بین رضایت شغلی و کیفیت خواب بود به طوریکه بهبود کیفیت خواب، باعث بهبود رضایت شغلی می شد(0/001<p) و کیفیت خواب یکی از عوامل پیشگویی کننده میزان رضایت شغلی بود (0/002=P). ولی بین رضایت شغلی و کرونوتایپ صبح گاهی و شامگاهی رابطه معنی داری وجود نداشت (0/001>p)

    نتیجه گیری

    افرادی که سطح کیفیت خواب بالاتری دارند، رضایت شغلی بالاتری نیز دارند ولی کرونوتایپ صبح گاهی و شامگاهی افراد تاثیر قابل توجهی بر رضایت شغلی افراد ندارد.

    کلید واژگان: تیپ های صبح گاهی- شامگاهی, کیفیت خواب, رضایت شغلی, پرستاران
    Masoumeh Hemmati Maslak Pak, Farzin Mollazadeh*, Hossein Jamshidi, Mohadeseh Amini
    Introduction

    Nurses' job satisfaction is a serious issue for health care systems, so that decreased job satisfaction can cause problems for nurses and the health systems. Job satisfaction can be affected by sleep quality and morningness /eveningness chronotypes the morningness-eveningness preference (chronotypes) of the nurses. The present study aimed to determine the predictive power of job satisfaction by sleep quality and morningness /eveningness chronotypes of nurses working in Urmia educational hospitals in 2019.

    Methods

    Simple random sampling method was conducted and 327 nurses were selected from  five educational hospitals affiliated to Urmia University of Medical Sciences to participate in the study.  Data were collected using demographic information questionnaires, Pittsburgh Sleep Quality Index, Minnesota Satisfaction Questionnaire, and Composite Scale of Morningness. Data were analyzed using descriptive statistics, measures of central tendency, Pearson correlation coefficient, independent samples t-test, two-way ANOVA, and linear regression analysis. All statistical analyseis were conducted using SPSS software version 16.0 (SPSS Inc., Chicago, Ill., USA).

    Results

    The findings of linear regression analysis and Pearson correlation coefficient indicated a significant correlation between job satisfaction and sleep quality in nurses. In other words, an improvement in sleep quality leads to higher job satisfaction (P <0.01), so that sleep quality is one of the predictors of job satisfaction (P = 0.002). However, no significant correlation was found between the nurses’ job satisfaction and their morningness-eveningness chronotypes (P> 0.01).

    Conclusion

    Nurses with higher levels of sleep quality had higher job satisfaction, although the morningness-eveningness chronotypes of nurses had no significant effect on their job satisfaction.

    Keywords: morningness- eveningness types, sleep quality, Job satisfaction, nurses
  • معصومه همتی مسلک پاک*، شهین علیپور، نادر آقاخانی، حمیدرضا خلخالی
    زمینه و هدف

    خانواده می تواند نقش مهمی در سازگاری بیماران مبتلا به دیابت با تغییرات شیوه زندگی داشته باشد، به طوری که خانواده به عنوان اساسی ترین رکن جامعه، مسوول اجرای مراقبت صحیح از بیمار مبتلا به دیابت می باشد؛ بنابراین مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر مراقبت خانواده محور بر تبعیت از درمان بیماران مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد.

    روش تحقیق

    در این مطالعه نیمه تجربی، تعداد 80 نفر از بیماران مبتلا به دیابت نوع دو و یکی از اعضای خانواده آنها با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در 2 گروه مداخله و کنترل تخصیص داده شدند. تبعیت از درمان با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته و مقادیر آزمایشگاهی قبل و 3 ماه بعد از مداخله بررسی شد. داده ها با استفاده از آزمون های آماری کولموگروف-اسمیرنوف، تی مستقل، تی زوجی و کای دو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

     بعد از اجرای برنامه مراقبت خانواده محور، میانگین نمرات تبعیت از درمان در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل افزایش یافته بود که این افزایش از نظر آماری معنی دار بود (0/0001=P). نتایج بیانگر کاهش میانگین نمره مقادیر قند خون ناشتا، قند خون تصادفی و هموگلوبین گلیکوزیله در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل بود .این کاهش از نظر آماری معنی دار بود (0/0001=P).

    نتیجه گیری

     مراقبت خانواده محور می تواند تبعیت از درمان را افزایش و مقادیر قند خون ناشتا، قند خون تصادفی و هموگلوبین گلیکوزیله را کاهش دهد؛ بنابراین پیشنهاد می گردد خانواده به اعضای دیابتی توجه بیشتری نمایند.

    کلید واژگان: تبعیت از درمان, قندخون, پرستاری خانواده محور, دیابت نوع دو
    Masumeh Hemmati Maslakpak*, Shahin Alipor, Nader Aghakhani, Hamidreza Khalkhali
    Background

    Due to the prevalence of mortality due to complications of diabetes, this disease has focused on the health system.The family as the most basic pillar of society is responsible for the proper care of the patient with diabetes. Therefore, this study aimed to determine the effect of family-based care on adherence to treatment in type 2 diabetic patients.

    Materials & Methods

    In quasi-experimental study number of 80 patients with type II diabetes and one of his family members selected by convenience sampling method and randomly was allocated to intervention and control groups. Before the study, adherence to treatment was assessed using a researcher-made questionnaire and laboratory values before and 3 months after intervention. Data were analyzed by independent t-test, paired t-test and chi-square test.

    Results

    After implementing the family-based care program, increased mean scores for patient adherence to treatment in the intervention group compared to the control group, this increase was statistically significant (p=0/0001).The results showed a decrease in the mean of fasting blood sugar, random blood glucose, and hemoglobin glycosylated levels in the intervention group compared than the control group this decrease was statistically significant (p = 0.0001).

    Conclusion

    Family-based care has been able to increase adherence to treatment and reduce fasting blood sugar, random blood glucose, and hemoglobin glycosylated levels. Therefore, it is recommended to provide this model care for patients with diabetes.

    Keywords: Adherence to Treatment_Blood glucose_Family-Centered Nursing_Type 2 Diabetes Mellitus
  • لیلا آلیلو*، جهانبخش امیرارسلانی، معصومه همتی مسلک پاک، جواد رسولی
    پیش زمینه و هدف

    کولونوسکوپی مهم ترین روش تشخیصی و درمانی برای بیماری های کلورکتال است. میزان رضایتمندی بیماران از چنین پروسیجرهای تهاجمی یک معیار مهم برای ارزیابی کیفیت مراقبت های بهداشتی است. هدف از این پژوهش تعیین تاثیر آموزش تلفیقی از طریق فیلم آموزشی و کارت های تصویری بر رضایتمندی بیماران تحت کولونوسکوپی بود.

    مواد و روش ها

    این مطالعه نیمه تجربی بر روی 180 بیمار سرپایی کاندید کولونوسکوپی مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی ارومیه در سال 1397 انجام شده است. نمونه ها با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و مداخله تخصیص داده شدند. فیلم آموزشی و کارت های آموزشی در مورد کولونوسکوپی قبل از کولونوسکوپی و در روز کولونوسکوپی برای بیمار کاندید کولونوسکوپی نمایش داده شد و اطلاعات تکمیلی ارایه و سوالات بیمار پاسخ داده شد. رضایتمندی بیماران بعد از مداخله در دو گروه توسط پرسشنامه 9-GHAA بررسی شد. جهت تجزیه وتحلیل داده ها، از نرم افزار SPSS نسخه 16 و روش های توصیفی و استنباطی استفاده گردید.

    یافته ها

     میانگین نمره رضایتمندی در گروه مداخله 03/5±07/46 و در گروه کنترل 94/7± 72/24 بود، نتایج آزمون آماری تی مستقل نشان داد که بین میانگین نمره رضایتمندی بیماران اختلاف معنی داری بین دو گروه بعد از مداخله وجود دارد (0001/0>P).

    بحث و نتیجه گیری

     با توجه به اینکه آموزش تلفیقی از طریق فیلم آموزشی و کارت های تصویری باعث افزایش معنی دار رضایت بیماران گردید، لذا پیشنهاد می گردد که پزشکان متخصص محترم کولونوسکوپی کننده، ریاست بیمارستان ها و همچنین دفاتر پرستاری و سوپروایزرهای آموزشی بیمارستان ها جهت ارتقاء کیفیت مراقبت و رضایت بیماران، به کارگیری چنین روش هایی، قبل از انجام پروسیجرهای اضطراب آور مدنظر قرار دهند.

    کلید واژگان: وسایل کمک تصویری, رضایتمندی بیماران, آموزش بیمار, کولونوسکوپی
    Leyla Alilu*, Jahanbakhsh Amirarsalani, Masumeh Hemmati Maslak Pak, Javad Rasouli
    Background & Aims

    Colonoscopy is the most important diagnostic and therapeutic method for colorectal diseases. Patients' satisfaction with such aggressive procedures is an important criterion for assessing the quality of health care. The purpose of this study was to determine the effect of compilation education through video tutorials and visual aids on satisfaction in patients undergoing colonoscopy.

    Materials & Methods

    This quasi-experimental study was performed on 180 outpatient colonoscopy candidates referred to Imam Khomeini Hospital in Urmia in 2018. The participants were selected by convenience sampling method and they were randomly assigned to control and intervention groups. Training videos and educational charts on colonoscopy before colonoscopy and on colonoscopy day were screened for the candidates of the colonoscopy, and the additional information and patient questions were provided. Patients' satisfaction after intervention was assessed by GHAA-9 questionnaire. SPSS software version 16 was utilized and descriptive and inferential methods were used for data analysis.

    Results

    The mean score of satisfaction was 46.07 ± 5.03 in the intervention group and 24.72 ± 7.94 in the control group. The independent t-test results showed that there was a significant difference between the two groups after the intervention (p <0.0001).

    Conclusion

    The combination of education through educational videos and video cards significantly increased patient satisfaction, therefore the colonoscopy unit staff are recommended to improve the quality of care and patient satisfaction by using such methods.

    Keywords: Visual Aids, Patient Satisfaction, Patient Education, Colonoscopy
  • علیرضا رحمانی، نجیبه بابایی امام زاده*، معصومه همتی مسلک پاک، یاسر مرادی، بهنام عسکری
    پیش زمینه و هدف

    امروزه انجام مداخلاتی در راستای ارتقای خودکارآمدی بیماران جراحی شده پیوند بای پس عروق کرونر جهت انجام رفتارهای خود مراقبتی بیش ازپیش موردتوجه واقع شده است. مطالعه حاضر باهدف تعیین تاثیر مداخله آموزشی مبتنی بر رفتارهای خود مراقبتی بر خود کارآمدی بیماران جراحی شده بای پس عروق کرونر قلبی در بیمارستان سیدالشهدا ارومیه صورت پذیرفت.

    مواد و روش کار

    در این مطالعه نیمه تجربی با طرح پیش- پس آزمون، 56 نفر از بیماران جراحی شده پیوند بای پس عروق کرونر واجد شرایط ورود به مطالعه به روش تخصیص تصادفی به دو گروه 28 نفری مداخله (آموزش مبتنی بر رفتارهای خود مراقبتی) و کنترل (مراقبت معمول) تقسیم شدند. در گروه مداخله، محقق طی هشت جلسه 30 دقیقه ای با فواصل یک روز در میان به آموزش رفتارهای خودمراقبتی پرداخت و حین ترخیص نیز پمفلت آموزشی در اختیار آنان قرار داد. در گروه کنترل نیز مراقبت های معمول ارایه گردید. گردآوری داده ها با استفاده پرسشنامه دوبخشی مشخصات جمعیت شناختی و پرسشنامه خودکارآمدی بیماری های مزمن انجام گردید. داده ها با استفاده نسخه 20 نرم افزار SPSS و آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (آزمون های کای دو؛ تی مستقل و تی زوجی) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.
    یافته ها: میانگین نمره خودکارآمدی قبل از اجرای مداخله آموزشی مبتنی بر رفتارهای خودمراقبتی در گروه مداخله 13/40 ± 70/126 و در گروه کنترل 33/10 ± 88/120 بود که ازنظر آماری بین دو گروه اختلاف معنی داری مشاهده نشد (221/0=P)؛ اما پس از اجرای مداخله، میانگین نمره خودکارآمدی در گروه مداخله (49/42 ± 07/175) نسبت به گروه کنترل (65/9 ± 44/130) به طور معنی داری افزایش یافت (001/0>P).

    نتیجه گیری

    بر اساس یافته های حاصل از مطالعه حاضر چنین نتیجه گیری می گردد که اجرای مداخله آموزشی مبتنی بر رفتارهای خودمراقبتی محور می تواند به بهبود خودکارآمدی بیماران جراحی شده پیوند بای پس عروق کرونر قلبی منجر گردد.

    کلید واژگان: آموزش, رفتارهای خود مراقبتی, خود کارآمدی, جراحی بای پس عروق کرونر
    Alireza Rahmnani, Najibeh Babaei Emamzadeh*, Masoumeh Hemmati Maslak Pak, Yaser Moradi, Behnam Askari
    Background & Aims

    Nowadays, implementing the interventions to improve self-care behaviors of coronary artery bypass graft surgery patients is considered more than ever. The aim of this study was to determine the effect of implementingeducational intervention based on self-care behaviors on self-efficacy in coronary artery bypass graft surgery patients in Seyyed-Al-Shohada Hospital in Urmia.

    Materials & Methods

    In this semi-experimental study, 56 patients undergoing coronary artery bypass graft surgery who were eligible for inclusion in the study, were randomly divided into two groups: educational intervention (based on self-care behaviors, n=28) and control (routine care, n=28). The researcher taught self-care behaviors during eight sessions of 30 minutes every other day, and provided an educational pamphlet during discharge for them. The control group only received the routine care. Data collection tools included the Demographic characteristics and Chronic Disease Self-Efficacy Scale. The data were analyzed using SPSS v. 20. The chi-square, independent t, and paired t-test were utilized.

    Results

    The mean score of self-efficacy before implementing educational intervention based on self-care behaviors was 126.70 ± 40.13 and 120.88 ± 10.33 in the intervention group and control group, respectively, and no statistically significant differences were observed between the two groups (p=0.221). But after implementing educational intervention based on self-care behaviors, the mean score of self-efficacy in the intervention group (175/07 ± 42/49) was significantly higher than the control group (130/44 ± 9/65), (p<0.001).

    Conclusion

    According to the findings of this study, implementing educational intervention based on self-care behaviors can help improve the self-efficacy of patients undergoing coronary artery bypass graft surgery.

    Keywords: Education, Self-care behaviors, Self-efficacy, Coronary Artery Bypass Graft
  • جاوید فریدونی، اسماعیل بنی ادم، معصومه همتی مسلک پاک، نفیسه تدین
    پیش
    زمینه و هدف
    بروز خطاهای نوشتاری در زبان انگلیسی در بین غیر انگلیسی زبان ها از مسائل بسیار شایع در امر آموزش زبان انگلیسی بوده و نیازمند تجزیه وتحلیل دقیق می باشد. با در نظر گرفتن این مسئله، هدف از نگارش این مقاله، بررسی انواع خطاهای رایج نوشتاری"قبل از ویرایش علمی" و میزان تکرار این خطاها در چکیده های انگلیسی مقالات ارسالی به مجله پرستاری دانشگاه علوم پزشکی ارومیه است.
    مواد و
    روش کار
    به همین منظور، از تعداد 60 مقاله ارسالی به مجله پرستاری ارومیه در سال 1395 و 1396، چکیده انگلیسی 50 مقاله به صورت تصادفی انتخاب و انواع خطاهای موجود ازلحاظ فراوانی )تعداد) و درصد به صورت روش تحلیل کمی و با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (ورژن 16) موردبررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    ارزیابی داده ها نشان داد که نسبت خطاهای موجود ازلحاظ تداخل میان زبانی (زبان اول) در زبان مقصد (انگلیسی) بیشتر از خطاهای متاثر از تداخل درون زبانی (خود زبان مقصد) می باشد که بیشتر مربوط به غلط های ساختاری تداخل یافته از زبان اول در زبان مقصد بودند.
    بحث و
    نتیجه گیری
    بررسی خطاهای نگارشی نشان داد که زبان اول تاثیر بسزایی در بروز خطاهای نوشتاری در زبان مقصد دارد. لذا، با ارزیابی خطاهای نوشتاری و ریشه یابی علل بروز خطاها می توان به سطح مهارت نوشتاری و میزان تسلط فراگیران در زبان مقصد (انگلیسی) پی برد و از تکرار خطاهای نوشتاری جلوگیری کرد.
    کلید واژگان: تجزیه وتحلیل خطا, خطاهای نگارشی, زبان انگلیسی, تداخل زبانی, زبان اول, زبان مقصد
    Javid Fereidoni, Ismail Baniadam, Masumeh Hemmati, maslakpak, Nafisa Tadayyon
    Background & Aims
    The occurrence of errors in writing skill in English language is a typical issue among the foreign language learners that requires an error analysis in detail. Accordingly, the purpose of present study is to analysis the type of written errors in papers submitted to Nursing and Midwifery Journal of Urmia University of Medical Sciences before conducting any scientific editing.
    Materials & Methods
    In order to analyze the errors, from among a number of papers submitted to the journal, the English abstract of 50 papers were selected randomly, and the type of written errors were analyzed regarding the frequency and percentage of their occurrence. To analyze the data, SPSS software, version 16 was used.
    Results
    The findings revealed that the ratio of errors in terms of interlanguage interference (first language interference) in the target language (English) was more than the errors in the intralanguage interference (the target language itself), and they were more related to grammatical and lexical errors.
    Conclusion
    The findings showed that first language has a significant effect on the occurrence of written errors in the target language. Therefore, by analyzing the type of errors, and rooting out their causes, we can evaluate the writing proficiency level of the submitters in the target language (English), to prevent the repetition of same written errors in their written materials.
    Keywords: Error analysis, written errors, interlanguage interference, intralanguage interference
  • فریده نمدی، معصومه همتی مسلک پاک، یاسر مرادی، نازآفرین قاسم زاده
    پیش زمینه و هدف: دانشجویان پرستاری که پرستاران آینده می باشند بزرگ ترین گروه ارائه کننده مراقبت سلامت می باشند و نقش حیاتی در مراقبت های بهداشتی خواهند داشت، بنابراین با توجه به اهمیت شغلی و موقعیت اجتماعی خویش، باید در کنار شایستگی های بالینی، شایستگی های اخلاقی هم برای ارائه مراقبت مناسب و حرفه ای داشته باشند. بدین منظور این پژوهش باهدف تعیین تاثیر آموزش اخلاق به روش مبتنی بر مورد بر حساسیت اخلاقی دانشجویان پرستاری دانشکده پرستاری و مامایی ارومیه در سال 1395 انجام گرفت. مواد وروش کار: در این مطالعه کارآزمایی بالینی، 73 نفر از دانشجویان پرستاری که واحد اخلاق را نگذرانده بودند، به صورت تمام شماری انتخاب شدند. با استفاده از جدول اعداد تصادفی به دو گروه یادگیری مبتنی بر مورد (37 نفر) و گروه سخنرانی (36 نفر) تقسیم شدند. قبل از شروع مداخله پیش آزمونی از هر دو گروه با استفاده از پرسشنامه حساسیت اخلاقی لوتزن به عمل آمد. آموزش اخلاق در هر دو گروه به مدت دو ماه و نیم انجام شد. محتویات آموزشی در هر دو گروه یکسان بوده و تنها تفاوت در نوع روش آموزشی بود. یک ماه پس از اتمام مداخله، پرسشنامه حساسیت اخلاقی مجددا توسط دو گروه تکمیل شد. داده ها توسط نرم افزار آماری (v. 16. 0, SPSS Inc. , Chicago, IL, USA) spss 16 و آزمون های آماری تی مستقل، تی زوجی و کای دو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    قبل از مداخله تفاوت آماری معنی داری ازنظر میانگین نمره حساسیت اخلاقی بین دو گروه مداخله و کنترل وجود نداشت (22/0=p) ، اما بعد از مداخله، میانگین نمره حساسیت اخلاقی در گروه مبتنی بر مورد نسبت به گروه سخنرانی به طور معنی داری افزایش یافته بود (04/0= p). بحث ونتیجه گیری: آموزش اخلاق به روش مبتنی بر مورد در مقایسه با روش سنتی در ارتقاء حساسیت اخلاقی دانشجویان پرستاری موثرتر می باشد و ارتقای حساسیت اخلاقی عامل اصلی تاثیرگذار در ارائه مراقبت های بهتر پرستاری می باشد. بنابراین پیشنهاد می شود از این روش در آموزش اخلاق حرفه ای استفاده گردد.
    کلید واژگان: آموزش, اخلاق, حساسیت اخلاقی, پرستاری
    Farideh Namadi, Masumeh Hemmati Maslakpak, Yaser Moradi, Nazafarin Ghasemzadeh
    Background & Aim
    Nursing students whose future nurses, are the largest provider of health services and will have a critical role in health care. Therefore, with regard to the profession's importance and social status, Nurses, along with clinical competencies, should have ethical competencies to provide appropriate and professional care. Therefore the present study was conducted to determine the effect of teaching professional ethics through case-based method on moral sensitivity of nursing students at Urmia nursing and midwifery faculty in 2016.
    Materials & Methods
    In this clinical trial study, 73 nursing students who had not passed the ethic course were recruited to the study through the census method. Using a table of random numbers, participants were randomly assigned to a 37‑person CBL group and a 36‑person lecture group. Using the Lutzen moral sensitivity questionnaire a pre-test was performed of both groups before the intervention. Ethics education was done in both groups for two months and a half. Educational contents were the same in both groups and the only difference was the type of educational method. One month after the intervention, the moral sensitivity questionnaire was completed again by the two groups. Data were analyzed by SPSS 16 (v. 16.0, SPSS Inc., Chicago, IL, USA) statistical software, independent t-test, paired t-test and Chi-square test.
    Results
    No statistically significant difference was found between the intervention and the control groups regarding the pretest mean score of moral sensitivity (p = 0.22), But after the intervention, the mean score of moral sensitivity in the case-based group were significantly increased compared to the lecture group (p = 0.04).
    Conclusions
    A case-based approach to ethics education is more effective than the routine method in promoting nursing students’ moral sensitivity and promoting moral sensitivity is a major contributor to providing better nursing care. It is, therefore, recommended that this method be used while imparting professional ethics education
    Keywords: Education, Ethics, Moral sensitivity, Nursing
  • بهروز رضایی، معصومه همتی مسلک پاک *، کمال خادم وطن
    هدف
    سبک زندگی بر سلامت فرد تاثیر گذار است، اتخاذ سبک زندگی ناسالم می تواند زمینه ساز بروز بیماری های مختلف از جمله هیپرتانسیون شود. این پژوهش با هدف تعیین تاثیر بحث گروهی مبتنی بر سبک زندگی سالم بر کنترل هیپرتانسیون انجام شد.
    مواد و روش ها
    این پژوهش کارآزمایی بالینی بر روی 50 بیمار مبتلا به هیپرتانسیون مراجعه کننده به درمانگاه قلب سید الشهدای ارومیه انجام شد. پس از انتخاب نمونه ها به صورت در دسترس، به طور تصادفی به دو گروه کنترل و آزمون تقسیم شدند. قبل از شروع مداخله و دو ماه بعد از مداخله در هر دو گروه فشار خون با استفاده از فشار سنج جیوه ای اندازه گیری و ثبت شد. در گروه آزمون 12 جلسه بحث گروهی، در مورد سبک زندگی سالم انجام شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آماری تی مستقل و کای دو استفاده شد.
    یافته ها
    دو گروه کنترل و آزمون از نظر متغیرهای جمعیت شناختی همگن بودند (05/0p>). قبل از مداخله میانگین نمره فشار خون دیاستولیک و سیستولیک بین دو گروه کنترل و آزمون از نظر آماری تفاوت معنی داری نداشت (05/0p>) ولی بعد از مداخله میانگین نمرات فشار خون دیاستولیک و سیستولیک بین دو گروه از نظر آماری تفاوت معناداری داشت (0001/0=p).
    نتیجه گیری
    بحث گروهی مبتنی بر سبک زندگی سالم توانست باعث کاهش فشار خون سیتولیک و دیاستولیک در مددجویان مبتلا به هیپرتانسیون شود. لذا پیشنهاد می شود از این روش برای کاهش فشار خون بیماران با فشار خون بالا استفاده شود.
    کلید واژگان: پرفشاری خون, فرایند های گروهی, سبک زندگی سالم
    Behrooz Rezaei, Masumeh Hemmati Maslakpak *, Kamal Khademvatan
    Introduction
    Lifestyle affects the health of the individual, and also adopting an unhealthy lifestyle can lead to various diseases, including hypertension. In this way, this study aimed to determine the effect of group discussion based on healthy lifestyle on hypertension control.
    Materials And Methods
    In the current randomized controlled trial, 50 patients of Urmia Clinical-Educational Center of Sayyed-Al Shohadain (Iran) were selected conveniently; they were then randomly allocated into two groups: the control and experimental groups. Before and two months after intervention in both groups, blood pressure was measured and recorded using mercury manometer. In the experimental group, 12 sessions of group discussion were conducted on healthy lifestyle. Relatively, data analysis was performed by using t-test and chi square tests.
    Results
    Two groups of control and experimental were homogeneous for demographic variables (p>0.05). Before the intervention, no significant difference in mean scores of diastolic and systolic blood pressure was found between the control and the experimental groups (p>0.05). t Noticeably, after the intervention, the mean of diastolic and systolic blood pressure scores between intervention and control groups was statistically significant (p = 0.0001).
    Conclusion
    Group discussion based on healthy life style could reduce systolic and diastolic blood pressure in patients with hypertension. Therefore, it is recommended that this method can be used to reduce blood pressure in hypertensive patients.
    Keywords: Hypertension, Group Processes, Healthy Lifestyle
  • نادر آقاخانی، سالار علیزاده *، معصومه همتی مسلک پاک، وحید علی نژاد، کمال خادم وطن
    پیش زمینه و هدف
    نارسایی قلبی یکی از شایع ترین اختلالات قلبی عروقی بوده و به عنوان یک اختلال مزمن، پیش رونده و ناتوان کننده باعث کاهش توان فیزیکی، اختلال در روابط فردی و اجتماعی، کاهش توانایی انجام وظایف شغلی، مشکلات اقتصادی و معیشتی و سرانجام افت کیفیت زندگی مبتلایان می شود. برای حل این مشکلات به مداخلات پرستاری ازجمله روش های آموزشی نوین نیاز خواهد بود. این مطالعه باهدف تعیین تاثیر اجرای برنامه ی خودمراقبتی بر اساس الگوی اورم بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی انجام شد.
    مواد و روش کار
    در این کارآزمایی بالینی که روی 60 بیمار مبتلا به نارسایی قلبی در بیمارستان سیدالشهدا ارومیه در سال 1395 انجام گرفت، نمونه ها پژوهش به صورت در دسترس انتخاب و سپس به صورت تصادفی در 2 گروه 30 تایی مداخله و کنترل تقسیم بندی شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه نیازهای بیماران مبتلا به نارسایی قلبی بر اساس مدل اورم و کیفیت زندگی در بیماری های قلبی (مک نیو) بود که در دو مرحله ی قبل و 3 ماه بعد از اجرای برنامه خودمراقبتی سنجیده شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های کای دو، تی مستقل، من ویتنی و آنالیز واریانس صورت گرفت.
    یافته ها
    میانگین کلی نمرات کیفیت زندگی در گروه مداخله بعد از اجرای مدل از 35/5±83/92 به 89/7±13/101 و در گروه کنترل از 48/8±73/89 به 69/5±72/89 رسید. در تمامی ابعاد کیفیت زندگی فیزیکی، عاطفی و اجتماعی بعد از مداخله، بین دو گروه مداخله و کنترل، اختلاف آماری معنی داری مشاهده شد که نشان دهنده افزایش کل کیفیت زندگی در بیماران گروه مداخله بود) 000/0 (P=.
    بحث و نتیجه گیری
    با توجه به تاثیر مثبت اجرای برنامه خودمراقبتی اورم در افزایش کیفیت زندگی بیماران، توصیه می شود ارائه دهندگان مراقبت بهداشتی و پرستاران با اجرای برنامه ی خودمراقبتی در این افراد بر اساس تئوری های پرستاری و برنامه ریزی مراقبتی باعث بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی شوند.
    کلید واژگان: نارسایی قلبی, الگوی خود مراقبتی اورم, کیفیت زندگی
    Nader Aghakhani, Salar Alizadeh *, Masumeh Hemmati Maslakpak, Vahid Alinejad, Kamal Khademvatan
    Background and Aims
    Heart failure is one of the most common cardiovascular disorders and as a chronic, progressive and debilitating disorder that causes deterioration of the physical, personal and social relationships, ability to perform duties, economic and livelihood problems and finally, decrease in quality of life. For solving these problems, nursing intervention such as new patient education methods are needed. This study was carried out to assess the effect of self -care program model based on Orem’s pattern on the quality of life in patients with heart failure.
    Materials and Methods
    In the present clinical trial which, 60 patients with heart failure admitted in Seyedolshohada Urmia hospitals were selected by using accessible-sampling method and randomly divided into two groups of 30 patients as the experimental and control groups. Data collection included educational evaluate needs forms of Orem-based model and MacNew quality-of-life questionnaire was evaluated before and three months after implementing the self-care program. Data were analyzed via chi-square, independent t-tests, ANCOVA and Man witney U analysis.
    Results
    the total mean of quality of life reached in the experimental, and control groups from 92.83±5.35 to 101.13±7.89, and from 89.73±8.48 to 89.72±5.69, respectively. There was a significant difference between the two groups after intervention in all aspects of quality of life including the physical, psychological and social dimension and this results demonstrator increase total mean of quality of life in the experimental groups (p=0.000).
    Conclusion
    In regards of Implementing Orem’s self-care model positive influence on improving quality of life of the heart failure patients, nurses and other healthcare providers are suggested to reinforce self-care spirit in these patients, according to the nursing theories and health care programs, to improve quality of life of heart failure patients.
    Keywords: Heart failure, Orem self, care model, quality of life
  • سیما پورتیمور *، معصومه همتی مسلک پاک، مدینه جاسمی
    پیش زمینه و هدف
    اشتباهات دارویی یک رخداد بالقوه خطرناک برای ایمنی بیمار به خصوص کودکان می باشد، که به علت بروز آسیب بالا به توجه ویژه از سوی ارائه دهندگان خدمات مراقبتی نیاز دارد. لذا این پژوهش باهدف تعیین تاثیر آموزش الکترونیکی بر آگاهی، نگرش و عملکرد دانشجویان پرستاری در پیشگیری از خطاهای دارویی بخش اطفال ارومیه در سال 1395 انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه نیمه تجربی 40 نفر از دانشجویان پرستاری ترم 8 دانشکده پرستاری و مامایی ارومیه به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. گروه مداخله آموزش الکترونیکی به مدت 3 هفته قبل از شروع کارآموزی در عرصه دریافت کردند. از هر دو گروه پیش آزمون و پس از آزمون با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته جهت بررسی سطح آگاهی، نگرش و عملکرد در خصوص پیشگیری از خطاهای دارویی به عمل آمد. روایی و پایایی ابزارها تایید شده بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری 21SPSS و آزمون های ناپارامتریک صورت گرفت.
    یافته ها
    قبل از آموزش بین دو گروه کنترل و مداخله ازنظر آماری تفاوت معنی داری در میانگین نمره آگاهی و نگرش مشاهده نشد (05/0< P)، بعد از مداخله آموزشی، میانگین نمره نگرش در گروه مداخله افزایش معنی داری نسبت به گروه کنترل داشت (001/0 =(P. بعد از مداخله آموزشی، بین دو گروه مداخله و کنترل اختلاف معنی داری در میانگین تغییرات نمره ی عملکرد مشاهده گردید (022/0= P).
    نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه نشان دهنده ارتقاء نگرش و عملکرد دانشجویان پرستاری در پیشگیری از خطاهای دارویی بخش اطفال بعد از آموزش الکترونیکی بود. لذا پیشنهاد می شود برنامه ریزی و اجرای آموزش الکترونیکی برای پیشگیری از خطاهای دارویی در بخش اطفال برای دانشجویان انجام شود.
    کلید واژگان: آموزش الکترونیکی, خطای دارویی, آگاهی, نگرش, عملکرد, دانشجوی پرستاری
    Sima Pourteimour *, Masumeh Hemmati Maslakpak, Madineh Jasemi
    Background and Aims
    Drug mistakes are a potentially hazardous event for patient safety, especially in children, which requires special attention from care providers due to the high level of damage. Therefore, this study was conducted to determine the effect of e-learning on drug student's knowledge, attitude and practice in nursing students in the pediatric units in 2016.
    Material &
    Methods
    In this quasi-experimental study, 40 nursing students from the 8th nursing and midwifery faculty of Urmia were randomly divided into intervention and control groups. Then, the first two groups received no intervention but the other two groups received e-learning for 3 weeks before the clinical education. From both groups, pre-test and post-test were performed by a researcher-made questionnaire to assess the level of knowledge and attitude about the prevention of drug errors. A researcher-made checklist was used to determine the level of performance. Validity and reliability of the tools were confirmed. Data analysis was performed using SPSS 21.
    Results
    The samples were matched according to the variables of age, sex, pharmacology score and total mean. Before the training, there was no significant difference between the two groups in the mean score of knowledge and attitude (P>0.05), but after the intervention, the attitude was positive in the intervention group and the level of knowledge was good, with the average of the scores of the variables in the test group increased significantly (P
    Conclusion
    The findings of this study emphasize on the necessity of planning and regular implementation of drug eradication prevention programs to maintain and improve the health of the children.
    Keywords: E, Learning, Drug Prevention, Knowledge, Attitude, Performance, Nursing Students
  • سیران گلجبینی، هاله فرزین، معصومه همتی مسلک پاک، مهدی خانبابایی گول *
    پیش زمینه و هدف
    آموزش پیشگیری از پنومونی وابسته به ونتیلاتور بر اساس دستورالعمل های بالینی می تواند در پیشگیری از بروز آن موثر باشد، اما اینکه آموزش در شیف های مختلف چه تاثیراتی خواهد داشت جای سوال دارد؛ ازاین رو بر آن شدیم تا مطالعه ای تحت عنوان تاثیر آموزش مبتنی بر دستورالعمل های بالینی بر عملکرد پرستاران در پیشگیری از پنومونی وابسته به ونتیلاتور در بخش های ویژه شهر ارومیه در شیف شب را انجام دهیم.
    مواد و روش کار
    در این مطالعه نیمه تجربی تعداد 60 پرستار (گروه کنترل و مداخله) شاغل در بخش مراقبت های ویژه شهرستان ارومیه که به صورت در دسترس وارد مطالعه شدند؛ برای گروه آموزش از چهار جلسه آموزش، نصب پوستر بالای سر بیماران و دادن پمفلت استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های کای اسکوئر و تی تست استفاده شد
    یافته ها
    نمره عملکرد کلی پرستاران در پیشگیری از پنومونی وابسته به ونتیلاتور برای گروه کنترل برابر 28/2±23/16 و برای گروه مداخله برابر 12/2±43/24 بود که نشان گر تفاوت آماری معنی داری بین دو گروه کنترل و مداخله می باشد (001/0>P).
    بحث و نتیجه گیری
    با توجه به تاثیر مثبت آموزش در کاهش بروز پنومونی وابسته به ونتیلاتور در مطالعه حاضر، دادن پمفلت، استفاده از پوستر و شرکت در دوره های آموزشی ضرورت داشته و توصیه می شود.
    کلید واژگان: آموزش, بخش های ویژه, پنومونی وابسته به ونتیلاتور, دستورالعمل بالینی
    Seyran Goljabini, Haleh Farzin, Masoomeh Hemmati Maslakpak, Mehdi Khanbabayi Gol *
    Background and Aims
    Training for ventilator-associated pneumonia prevention on the basis of clinical guidelines can be effective in preventing it, but what will be the effect of training on different grades. Therefore, we aimed to study the effect of training based clinical guidelines on performance of nurses in the prevention of ventilator-dependent pneumonia in special wards of Urmia teaching hospital during night shifte.
    Materials and Methods
    In this semi-experimental study, 60 nurses (control and intervention groups) who working in intensive care unit of Urmia-hospital were included in study. For training group, four sessions of training, overhead posters and giving pamphlet were used. Chi-Square and t-test were used to analyze data.
    Results
    The overall performance score of nurses in prevention of ventilator-associated pneumonia was 16.23 ± 2.28 for control group and 24.43 ± 2.12 for intervention group, which indicating there was significant difference between two control and intervention groups (P
    Conclusion
    By consideration of positive effect of education on reducing incidence of ventilator-associated pneumonia in this study, it is necessary to give pamphlets, use of posters and participate in educational courses.
    Keywords: Education, special sections, Ventilator associated pneumonia, Clinical guidelines
  • صغری پاهنگ، معصومه همتی مسلک پاک *، سعید آبخیز، حمیدرضا خلخالی
    پیش زمینه و هدف
    پیوند کلیه یکی از درمان های اصلی بیماران با مرحله نهایی بیماری کلیه می باشد. پیوند کلیه اگرچه می تواند موجب بقای طولانی و کاهش هزینه گردد، اما عاری از عوارض نبوده و کیفیت زندگی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد. با توجه به این که ارتقاء کیفیت زندگی در این بیماران از اهمیت ویژه ای برخوردار است، لذا این مطالعه باهدف تعیین تاثیر اجرای الگوی توانمندسازی خانواده محور بر کیفیت زندگی بیماران پیوند کلیه مراجعه کننده به درمانگاه پیوند مرکز آموزشی درمانی بیمارستان امام خمینی (ره) ارومیه در سال 1395 انجام گرفت.
    مواد و روش کار
    پژوهش حاضر یک کارآزمایی بالینی با دو گروه مداخله و کنترل بود که بر روی 60 بیمار و 60 عضو فعال خانواده واجد معیارهای ورود مراجعه کننده به مرکز پیوند مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه در سال 1395 انجام شد. پس از نمونه گیری به روش در دسترس، نمونه ها به طور تصادفی به دو گروه مداخله (30 بیمار همراه با 30 عضو فعال خانواده) و کنترل (30 بیمار و 30 عضو فعال خانواده) تقسیم شدند. ابزارهای پژوهش، پرسش نامه اطلاعات جمعیت شناختی و پرسشنامه اختصاصی پیوند کلیه KTQ25 بود که در دو مرحله قبل و بعد از اجرای الگوی توانمندسازی خانواده محور تکمیل شد. برای گروه مداخله الگوی توانمندسازی خانواده محور در چهار محور تهدید درک شده، مشکل گشایی، مشارکت آموزشی و ارزشیابی در قالب 11 جلسه آموزشی گروهی و پیگیری به مدت 2 ماه انجام گرفت. به منظور تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی استفاده شد.
    یافته ها
    در این مطالعه نتایج آزمون آماری تی مستقل نشان داد که بعد از مداخله، بین میانگین نمره کیفیت زندگی گروه مداخله و کنترل تفاوت آماری معنی دار وجود داشت (0001/0>p). میانگین نمره کل کیفیت زندگی در گروه مداخله قبل از مداخله 05/1±97/3 بود که بعد از مداخله به 77/0±80/5 افزایش یافت که این تفاوت معنی دار بود (0001/0>p). آزمون t مستقل نشان داد که میانگین نمره کل کیفیت زندگی بین گروه مداخله و کنترل پس از مداخله تفاوت معنی دار دارد (05/0> p). بحث و
    نتیجه گیری
    نتایج پژوهش نشان داد که اجرای الگوی توانمندسازی خانواده محور بر کیفیت زندگی بیماران پیوند کلیه موثر است. بنابراین ایجاد یک برنامه مراقبتی جامع با حضور خانواده ها همراه با پیگیری مداوم برای بیماران پیوند کلیه پیشنهاد می شود.
    کلید واژگان: پیوند کلیه, کیفیت زندگی, الگوی توانمندسازی خانواده محور
    Masumeh Hemmati Maslakpak *, Saied Abkhiz, Hamidreza Khalkhali
    Background and Aims
    Renal transplantation is one of the main treatments for patients with end stage renal disease. Although transplant can lead to a better quality of life, long term survival and reduce costs, but not free from of complications. Due to the promotion of quality of life and awareness of complications and self-care these patients is special important, Therefore, this study was carried out to determine the effect of family-centered empowerment model on the quality of life of the kidney transplantation patients reffered to the the Urmia Imam Khomeini University hospital in 2016.
    Material &
    Methods
    This research is a quesi-experimental study in two groups of experimental and control that accomplished on 60 kidney transplant patients and 60 active member of family met the inclusion criteria reffered to the Urmia Imam Khomeini University hospital transplantation center in 2016. After sampling by purposive, subjects (60 patients) were randomly assigned to experimental (30 patients and 30 active member of family) and control (30 patients and 30 active member of family) group. The research tools were demographic and kidney transplant questionnaires (KTQ25).For experimental group, family-centered empowerment model was implemented with four dimensions of perceived threat, problem solving, educational partnership and evaluation, and control group were care by the kidney transplant part usual care. Data were analyzed using descriptive and analytic statistic with SPSS version 20.
    Result
    The mean total score of quality of life in experimental group before intervention was (3.97±1.05) and after intervention was (5.80±0.77) that was statistically significant (p=0.0001). Independent t-test revealed that there was statistically significant difference between the mean total score of quality of life in between experimental and control group after intervention (p
    Conclusion
    In general, performing family-centered empowerment model is effective on quality of life promotion self-efficacy, in kidney transplant patients.
    Keywords: Kidney Transplant, Quality of life, Family, centered empowerment model
  • سیران گلجبینی، معصومه همتی مسلک پاک*، حمیدرضا خلخالی، محمد امین ولی زاده
    پیش زمینه و هدف
    پنومونی وابسته به ونتیلاتور حدود یک سوم کل عفونت های بیمارستانی را شامل می شود، پرستاران نقش اساسی در پیشگیری از پنومونی مربوط به ونتیلاتور را دارند. این مطالعه باهدف تعیین تاثیر آموزش مبتنی بر دستورالعمل بالینی بر عملکرد پرستاران در پیشگیری از پنومونی وابسته به ونتیلاتور انجام شد.
    مواد و روش کار
    در این مطالعه شبه تجربی که در آن از طرح پس آزمون با گروه کنترل و مداخله انجام شد، 60 پرستار شاغل به کار در بخش های ویژه مراکز آموزشی- درمانی امام خمینی ره و طالقانی به صورت در دسترس وارد مطالعه شدند. در گروه مداخله (30 پرستار مرکز آموزشی- درمانی امام خمینی ره) آموزش به صورت نصب پوستر در بالای تخت همه بیماران و دادن پمفلت و جزوه بود. همچنین برگزاری چهار جلسه آموزشی همراه نمایش عملی مراقبت از بیماران تحت تهویه در بالای تخت بیماران وصل به ونتیلاتور انجام شد. ابزار جمع آوری داده ها چک لیست مشاهده ای با 32 گویه و 6 بعد مراقبتی بود. عملکرد هر پرستار در دو گروه انتهای مطالعه، در شیفت صبح کاری با استفاده از چک لیست در هر بعد بررسی شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های کای اسکولار و تی تست استفاده شد.
    یافته ها
    نتیجه مطالعه نشان داد که میانگین نمرات عملکرد پرستاران در گروه کنترل 36/2±20/20 و در گروه مداخله 02/2±56/25 بود و نتایج آزمون آماری تی مستقل نشان داد تفاوت آماری معنی داری بین دو گروه کنترل و مداخله وجود دارد. (001/0p=).
    بحث و نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که عملکرد پرستاران بعد از مداخله در مقایسه با گروه کنترل ارتقای قابل توجهی داشته است، لذا آموزش به پرستاران، و دادن بازخورد به آنان و در اختیار گذاشتن راهنمای بالینی به شکل پوستر و پمفلت در بخش های مراقبت ویژه ضروری است.
    کلید واژگان: آموزش, دستورالعمل بالینی, عملکرد پرستاری, پنومونی وابسته به ونتیلاتور, بخش های ویژه
    Seiran Goljabini, Masumeh Hemmati Maslakpak*, Hamidreza Khalkhali, Habibeh Valizadeh
    Background and Aims
    Ventilator associated pneumonia account for about a third of all nosocomial infections, nurses have a key role in the prevention of pneumonia associated with ventilator. This study aimed to assess the effects of education based clinical guidelines on function of nurses in the prevention of Ventilator-associated pneumonia.
    Material &
    Methods
    In this quasi-experimental study in which the post-test was conducted with intervention and control groups, 60 nurses working in the special section of Imam Khomeini and Taleghani hospitals were enrolled in an accessible manner.. In the intervention group (30 Imam Khomeini hospital nurse), educating nurses by putting up posters in all patients was above the bed, as well as pamphlets and booklets were given to nurses. Also holding four training sessions with practical display at the top of a patient's bed to take care of ventilated patients were ventilator. Tools for data collection, was check list with 32 items and 6 care domains. Function of nurses in two groups in the end of study, morning shift in each dimension was evaluated using check list. To analyze the data, chi-square and t tests were used.
    Results
    Results of this study showed that the mean scores of nurses’ function was in the control group 20.20±2.36 and in the intervention group 25.56 ± 2.02 and independent t-test results showed significant difference between the control and intervention groups. (p =0.001). These findings suggest that the relatively good performance of nurses in the control group 7/96 percent and 3.3 percent had a poor performance in the intervention group, whereas 3/53 7/46% of the performance of favorable and relatively favorable performance in the prevention of pneumonia related to the ventilator.
    Conclusion
    The results of this study showed that nurses after the intervention compared to the control group had significant improvement, so educating nurses, and to provide feedback to them in the form of posters and pamphlets in the critical care units is necessary.
    Keywords: Education, Clinical guidelines, Nursing practice, ventilator-associated pneumonia, special sections
  • فرزین ملازاده، معصومه همتی مسلک پاک *
    پیش زمینه و هدف
    برای درمان بیماری مزمن کلیه، همودیالیز و پیوند کلیه بیشترین کاربرد بالینی را دارند. هرکدام از این روش ها مزایا و معایب خاص خود را دارند و می توانند بر عزت نفس وی تاثیر بسزایی را بگذارند. مقایسه عزت نفس گیرندگان پیوند کلیه با بیماران تحت درمان با همودیالیز اطلاعات ارزشمندی در خصوص وضعیت این بیماران و تغییرات به وجود آمده در وضعیت روانی این افراد و در راس آن عزت نفس گیرندگان پیوند کلیه ارائه می کند. مطالعه حاضر باهدف مقایسه ی عزت نفس بیماران تحت همودیالیز با گیرندگان پیوند کلیه شده در مراکز آموزشی درمانی ارومیه در سال 1395 انجام شد.
    مواد و روش کار
    در این مطالعه توصیفی- تحلیلی 174 نفر شامل 86 نفر بیمار تحت درمان همودیالیز و 88 نفر گیرنده پیوند کلیه از مراکز آموزشی درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی ارومیه در سال 1395 به شکل در دسترس انتخاب و پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی و پرسشنامه عزت نفس رزنبرگ را تکمیل نمودند. سپس داده ها جمع آوری و با استفاده از آزمون های آماری مستقل t مستقل، پیرسون و کای دو آنالیز شدند.
    یافته ها
    نتیجه آزمون آماری تی مستقل تفاوت آماری معنی داری در میانگین نمرات عزت نفس گیرندگان پیوند کلیه در مقایسه با بیماران تحت درمان با همودیالیز نشان داد به طوری که عزت نفس بیماران تحت درمان با همودیالیز به شکل معنی داری پایین تر از گیرندگان پیوند کلیه بود )0001/0=(P.
    بحث و نتیجه گیری
    با توجه به یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که عزت نفس گیرندگان پیوند کلیه بهتر از بیماران تحت درمان با همودیالیز است. بنابراین بیماران تحت درمان با همودیالیز نیازمند حمایت بیشتر در ابعاد دانشی و روحی و روانی هستند. و می توان با افزایش اطلاع رسانی در مورد پیوند کلیه و تاثیرات مثبتی که در عزت نفس گیرندگان پیوند دارد، فرهنگ اهدا عضو را در جامعه اشاعه داد و به طور مستقیم بر سلامت روانی جامعه تاثیر مثبت گذاشت.
    کلید واژگان: بیماری کلیوی مزمن, پیوند کلیه, دیالیز کلیوی, عزت نفس
    Farzin Mollazadeh, Masumeh Hemmati Maslakpak *
    Background and Aims
    For the treatment of chronic kidney disease, two methods of hemodialysis and kidney transplant have the greatest clinical application. Each of these methods has its own advantages and disadvantages and can have a significant impact on self-esteem of person. Comparison of self-esteem in kidney transplant recipients and patients undergoing hemodialysis provides valuable information about the status of these patients and changes in the mental status and at the top of them in self-esteem of these people. Therefore this study aimed to compare the self-esteem of patients undergoing hemodialysis with kidney transplant recipients in Academic centers in Urmia 2016.
    Materials and Methods
    In this descriptive- analytical study, 174 patients including 86 patients undergoing hemodialysis and 88 patients with kidney transplant were selected with available method in 1395 and filled out the Demographic questionnaire and Rosenberg self-esteem questionnaire, Then data collected and analyzed by SPSS v22 with the independent t test and Pearson and chi square tests.
    Results
    The result of independent t-test showed statistically significant difference in Self-esteem mean scores in kidney transplant recipients compared to patients undergoing hemodialysis So that the self-esteem of patients undergoing hemodialysis were significantly lower than the kidney transplant recipients(P=0.0001).
    Conclusion
    According to the findings of this study can be concluded that, the self-esteem of the kidney transplant recipients is better than patients undergoing hemodialysis. Therefore, patients undergoing hemodialysis requires more support in the psychological and psychological and knowledge dimensions and it can be with enhancement of informing about kidney transplantation and the positive effects of it on self-esteem of kidney transplant recipients, improve the culture of organ transplants in the community and has had a positive impact on the community's mental health.
    Keywords: Chronic kidney Failure, Kidney Transplantation, Renal Dialysis, Self- esteem
  • اعظم شهباز، معصومه همتی مسلک پاک*
    زمینه
    بیماران مبتلا به نارسایی قلبی مکررا به دلیل بدتر شدن علایم بیماری بستری می شوند. بستری در بیمارستان علاوه بر کاهش کیفیت زندگی، هزینه های زیادی را نیز به این بیماران تحمیل میکند. برای کنترل این بیماری، تبعیت از رفتارهای خودمراقبتی در مبتلایان به این اختلال اهمیت ویژه ای دارد.
    هدف
    مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط رفتارهای خودمراقبتی با بستری مجدد در افراد با نارسایی قلبی صورت گرفت.
    روش کار
    در این مطالعه توصیفی تحلیلی، تعداد 245 بیمار مبتلا به نارسایی قلبی با سابقه بستری مجدد در سال 1395 از مراکز آموزشی درمانی طالقانی و سیدالشهدای ارومیه به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه شاخص خودمراقبتی بیماران نارسایی قلبی بود. از آمار توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون و آزمون کای دو جهت تحلیل داده ها استفاده شد.
    یافته ها
    میانگین نمره خودمراقبتی بیماران، 45/59 با انحراف معیار 7/6 بود و رفتارهای خودمراقبتی اغلب بیماران در سطح متوسط بود. نتیجه آزمون پیرسون نشان داد که بین میانگین نمره رفتارهای خودمراقبتی و میانگین نمره بستری مجدد در سه ماهه گذشته ارتباط آماری معنادار و معکوسی وجود دارد (0/223-r= و 0/0001p≤).
    نتیجه گیری
    با توجه به اینکه رفتارهای خودمراقبتی اکثر بیماران از کیفیت چندان مطلوبی برخوردار نبود و بین رفتارهای خودمراقبتی و بستری مجدد ارتباط معکوس وجود داشت، پیشنهاد می شود عوامل موثر بر رفتارهای خودمراقبتی مورد بررسی قرار گیرد تا بتوان با مداخله بر روی این عوامل از میزان بستری مجدد این بیماران کم کرد.
    کلید واژگان: خودمراقبتی, بستری مجدد, نارسایی قلبی
    Azam Shahbaz, Masumeh Hemmati-Maslakpak *
    Aim: This study aimed to determine the relationship between self-care behaviors and readmission in people with heart failure.
    Background
    People with heart failure are frequently hospitalized due to worsening symptoms. Admission to hospital reduces quality of life of patients, also imposes large costs for them. To control this disease, adherence to self-care behaviors is important.
    Method
    In this descriptive analytical study, 245 heart failure patients with the history of readmission were recruited with convenience sampling method from Taleghani and Syedalshohada teaching hospitals of Urmia, in 2016. Data collection tool included self-care heart failure Index. Data were analyzed by descriptive and inferential statistics using SPSS.
    Findings: Self-care mean score in participants was 45.59±7.6 and most patients had a moderate level of self-care behaviors. Pearson correlation coefficient showed a reverse statistically significant correlation between self-care score with the number of hospitalization (r=-223, p≤0.0001).
    Conclusion
    Self-care behaviors of the majority of patients was not favorable in terms of quality and there was a reverse correlation between self-care behaviors and readmission, It is suggested further investigating the factors affecting self-care behaviors and taking actions to deal with these factors.
    Keywords: Self-care, Readmission, Heart failure
  • شهین علیپور، معصومه همتی مسلک پاک *، نادر آقاخانی، حمیدرضا خلخالی
    پیش زمینه و هدف
    یکی از کلیدی ترین اهداف در امر مراقبت بیمار مبتلا به دیابت، افزایش میزان تبعیت از رژیم درمانی و توصیه های ارائه شده توسط گروه درمان می باشد. خانواده به عنوان اساسی ترین رکن جامعه مسئول مراقبت های صحیح و مناسب بهداشتی به بیمار می باشد، لذا این مطالعه باهدف تعیین تاثیر مراقبت خانواده محور بر آزمایش های پاراکلینیکی در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه کننده به کلینیک دیابت بیمارستان مدنی شهرستان خوی انجام شد.
    مواد و روش کار
    پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی بود که تعداد 80 نفر از بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 و یکی از اعضای خانواده وی و با روش نمونه گیری در دسترس از بیمارستان مدنی شهرستان خوی انتخاب و به صورت تصادفی در 2 گروه مداخله و گروه کنترل تخصیص داده شدند. ابتدا مقادیر آزمایشگاهی (قند خون ناشتا، قندخون تصادفی، هموگلوبین گلیکوزیله) قبل از مطالعه از بیمار اخذ و سپس در گروه مداخله مراقبت خانواده محور برای بیمار داده شد و پس از سه ماه مداخله مجددا مقادیر آزمایشگاهی در بیماران هر دو گروه ارزیابی شد. داده های گردآوری شده با استفاده از آمار توصیفی و آمار تحلیلی نرم افزار SPSS نسخه 20 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    در این مطالعه میانگین قند خون ناشتا، قند خون تصادفی و هموگلوبین گلیکوزیله قبل از مداخله بین دو گروه کنترل و مداخله تفاوت معنی داری نداشت (05/0P).
    بحث و نتیجه گیری
    با توجه به نتایج پژوهش حاضر مراقبت خانواده محور توانست مقادیر قند خون ناشتا، تصادفی و هموگلوبین گلیکوزیله را کاهش دهد لذا پیشنهاد می گردد این مراقبت برای بیماران مبتلا به دیابت ارائه گردد.
    کلید واژگان: مراقبت خانواده محور, دیابت نوع دو, شاخص های آزمایشگاهی
    Shahin Alipor, Masumeh Hemmati Maslakpak *, Nader Aghakhani, Hamidreza Khalkhali
    Background and Aims
    One of the key goals in the care of patients with diabetes, elevated levels of adherence to treatment and recommendations offered by group therapy. The family as the basic unit of society is responsible for the proper health care to his patient. This study aimed to determine the effectiveness of family centered care on laboratory examinations in patients with type II diabetes in Khoy Shahid Madani Hospital has been done.
    Materials and Methods
    This study is a quasi-experimental study. The number of 80 patients with type II diabetes and one of his family members from Khoy Shahid Madani Hospital selected by convenience sampling and randomly assigned to intervention and control groups. At first degree was measured laboratory values (Fasting blood glucose, Random blood glucose and hemoglobin A1C) before the study. Then family centered care was conducted for the experimental group and again After 3 months follow-up was measured laboratory values (Fasting blood glucose, Random blood glucose and hemoglobin A1C) in Patients in both groups. For data analysis using spss-20 descriptive and inferential statistical tests were performed.
    Results
    The results of the study showed that the mean scores in Fasting blood glucose, Random blood glucose and hemoglobin A1C in each group before the intervention was not significantly different. (p0/05).
    Conclusion
    According to the results of this study Family-centered care could reduce levels of in Fasting blood glucose, Random blood glucose and hemoglobin A1C. Therefore it is recommended that the care provided to patients with diabetes.
    Keywords: Family centered care, Diabetes Type, laboratory parameters
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال