به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

نادر سیدامیری

  • محمد فتوت شاهمرس، علی مبینی دهکردی*، نادر سیدامیری، نیلوفر نوبری
    هدف

     برای دستیابی به ظرفیت کامل تحول دیجیتال، شرکت های خرده فروشی باید از پلتفرم های دیجیتال به کارگیری کنند تا بتوانند نوآوری چشم گیری در صنعت خرده فروشی ایجاد کنند. گرچه یک مدل کل نگر که شکل گیری «مقاصد خلق مشترک ارزش مصرف کننده» در چنین پلتفرم هایی را تبیین می کند، کمتر پژوهش شده است. خلق مشترک ارزش در حقیقت فرآیند ایجاد ارزش در میان بازیگران در یک زیست بوم خدمات در یک پلتفرم است. عبارتی خلق مشترک ارزش توسط شرکت و مشتری است. با توجه به آماری که در گزارش سال 1401 دیجی کالا آمده است خرده فروشی برخط در یک دهه پیشین رشد چشم گیری داشته است که در حقیقت سهم خرده فروشی برخط به کل خرده فروشی در ایران چهار درصد است که از این میزان حدود یک درصد در پلتفرم دیجی کالا انجام می گردد در حالی که بر اساس آمار وب سایت Statista کشورهای هم رده ایران در این زمینه پیشرو هستند و در مقایسه با ایران  سهم خرده فروشی برخط کشور هایی مانند ترکیه و اندونزی هر کدام 20 درصد است با توجه به اینکه کلیدی ترین ذینفع برای هر پلتفرمی، مشتریان هستند. بنابرین مهم ترین منبع برای هر کسب وکار مشتریان هستند از آنجا که «خلق مشترک ارزش» بر «رفتار مشتری» تاثیر گذار است پس هدف این پژوهش ایجاد و آزمایش یک مدل کل نگر بود که «شکل گیری مقاصد خلق مشترک ارزش مشتریان» را در پلتفرم خرده فروشی ایران تبیین می کند.

    روش

     این پژوهش به منظور بررسی فرضیه های مطرح شده با روش توصیفی پیمایشی طراحی شده است. ازآنجاییکه این شاخص ها دارای خطای اندازه گیری زیادی هستند، به کارگیری از «مدل رگرسیون مرسوم» ممکن است به خطای تخمینی می انجامد. درنتیجه، رویکرد مدل یابی معادلات ساختاری که قادرست علاوه بر تعیین روابط ساختاری میان متغیرهای پنهان ، میزان خطاهای اندازه گیری را نیز پردازش کند، در این پژوهش به کار بسته شد و برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار Smart PLS بهره گرفته شد.

    یافته ها

    با تکیه بر ادبیات «نظریه کیفیت رابطه»، «خلق مشترک ارزش» و «بازاریابی رابطه مند»، یک مدل نظری پیشنهاد شد که شکل گیری «مقاصد خلق مشترک ارزش مشتریان» را تبیین می کند. داده های تجربی گرد آوری شده از 101 مشتری را در پلتفرم دیجی کالا با روش مدل یابی معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل انجام شد و 7 فرضیه از 10 فرضیه را تایید گردید.

    نتیجه

    نتایج نشان می دهد که در پلتفرم خرده فروشی اعتماد و رضایت بر قصد خلق مشترک ارزش تاثیر معناداری می گذارد، با این حال، تعهد بر مقاصد خلق مشترک ارزشی تاثیر معناداری نمی گذارد.  این پژوهش با ارائه یک مدل جامع از پیش آیند مقاصد خلق مشترک ارزش مصرف کنندگان به ادبیات اقتصاد اشتراک گذاری یاری می کند. این پژوهش به طور کلی متمرکز به خلق مشترک ارزش با مصرف کنندگان است؛ پژوهش های آتی می تواند با کشف مولفه های مرتبط با خلق مشترک ارزش با هر کدام از ذینفعان یاری شایانی به این حوزه کند.

    کلید واژگان: خلق مشترک ارزش, پلتفرم دیجیتال, تئوری کیفیت رابطه, خرده فروشی, اعتماد
    Mohamad Fotovat Shahmaras, Ali Mobini Dehkordi *, Nader Seyyedamiri, Niloofar Nobari
    Objective

    To achieve the full potential of digital transformation, retail companies must use digital platforms to drive significant innovation in the retail industry. Millions of people participate in retail platforms. But a holistic model that explains the formation of consumer value co-creation intentions in such platforms is less available. Considerable research points to the proactive roles consumers play in the creation of value for companies. The concept of co-creation was an extension of the idea. Developed by researchers interested in user driven product innovation. As the co-creation efforts they studied demonstrated impressive increases in value, the phenomenon garnered considerable attention outside the innovation field in which it spread to marketing and, more recently, to branding. In the case of branding, co-creation expands to embrace other stakeholders than consumers. Merz and Vargo, Christodoulides and Gregory have all equated co-creation with the era of stakeholder-focused branding, with Merz and Vargo calling co-creation ‘a new brand logic’. Meanwhile, Ind and Bjerke defined stakeholder participation in brand co-creation as an issue of brand governance, largely because it implies that organizations share control over their brands with stakeholders. These studies indicate that co-creation resonates with an ever-increasing number of scholars who take the view that brand meaning and value(s) emerge from stakeholder engagement with a company. However, in spite of the importance these researchers place on considering all stakeholders to be co-creators, the only stakeholder groups branding researchers have empirically examined thus far have been consumers and marketers. Thus, the work of describing how brands are co-created with their stakeholders has barely begun. The purpose of this study was to develop and test a holistic model that explains the formation of customers' value co-creation intentions in Iranian retail platforms.

    Method

    Since these indicators have a large measurement error, using a conventional regression model may lead to an estimation error. As a result, the structural equation approach, which is able to process measurement errors in addition to determining the structural relationships between hidden variables, is a more suitable option for the present study. Therefore, in order to analyze the data, Smart PLS software and the method of structural equations were chosen.

    Results

    Relying on the relationship quality theory literature, value co-creation literature and relationship marketing literature, we proposed a theoretical model that explains the formation of customers' value co-creation intentions. We analyzed empirical data collected from 101 customers on the Digikala platform using structural equation modeling and confirmed 7 out of 10 hypotheses.

    Conclusion

    The results show that in retail platform, trust and satisfaction influence value co-creation intentions, however, commitment does not influence value co-creation intentions. Our study contributes to the sharing economy literature by providing a comprehensive model of the antecedents of consumers' value co-creation intentions.

    Keywords: Value Co-Creation, Digital Platform, Relationship Quality Theory, Retail, Trust
  • رضا عباسی مبارک آبادی، امیر خانلری*، نادر سیدامیری
    هدف

    در سال های اخیر، مفهوم درگیرسازی مشتری موقعیت برجسته ای را در تحقیقات بازاریابی کسب کرده است. با وجود افزایش فزاینده علاقه به این مفهوم، کمبودی از جنبه ترسیم بدنه تحقیقات درگیرسازی در این حوزه نمایان است؛ افزون بر اینکه پژوهش های انجام شده در این حوزه، نگاه کل نگری به ادبیات پژوهش نداشته اند و فقط توجه خود را به بخش های کوچکی از حوزه درگیرسازی معطوف کرده اند. از سوی دیگر، وجود دیدگاه های تئوریک متفاوت درگیرسازی، این تئوری را چندپاره کرده است. بر اساس خلا بیان شده، پژوهش حاضر با هدف ترسیم سیر تکاملی ادبیات پژوهش و ترسیم ساختار دانش حوزه درگیرسازی، دیدگاه جامعی را برای پژوهشگران و فعالان بازاریابی فراهم آورده است.

    روش

    پژوهش حاضر به لحاظ ماهیت داده، از نوع کیفی و از جنبه هدف، کاربردی و به لحاظ گردآوری داده، از نوع بیبلیومتریک است. روش بیبلیومتریک در قالب روش های ریاضی و آماری، به شناسایی خطوط فکری اندیشمندان یک حوزه و همچنین، تبیین سازه ها و زیربنای بدنه دانش و ارتباط بین آن ها می پردازد و دیدگاه غیرمتعصبانه ای را برای پژوهشگران فراهم می کند. کلیه تحلیل‎ های پژوهش با زبان برنامه نویسی آر انجام شده است. در این پژوهش از تحلیل تماتیک، تحلیل تناظر و الگوریتم های خوشه بندی استفاده شده و تحلیل هم رخدادی کلمات نیز صورت گرفته است.

    یافته ها

    مهم ترین نویسندگان و مجله ها بین سال های 2009 تا 2022 مشخص شد. در این حوزه خانم هالوبیک اثرگذارترین نویسنده و همچنین، تحقیقات کسب وکار با تعداد 41 مقاله چاپ شده، فعال ترین نشریه بوده است. بیشترین تالیف ها به کشورهای آمریکا، استرالیا و چین اختصاص داشته است. بیشترین کلمات پرتکرار با درگیرسازی مشتری، کلمات رضایت مشتری، رفتار، اثر و توسعه سنجه بوده است. همچنین نتایج نشان داد که بیشترین تحقیقات صورت گرفته در زمینه درگیرسازی مشتری، روی بازاریابی شبکه های اجتماعی و وفاداری به برند تمرکز داشته است. به علاوه، بر اساس تحلیل هم رخدادی، سه خوشه از کلمات در ارتباط با مفاهیم درگیرسازی و سنجه های آن در شبکه های اجتماعی استخراج شد که عبارت بودند از: پیش شرط های درگیرسازی مشتری، بازاریابی توصیه ای و اثرهای شبکه های اجتماعی بر رفتارهای مشتری.
     

    نتیجه گیری

    بر اساس نتایج نگاشت هیستوگراف، سه مسیر اصلی کاری اندیشمندان این حوزه تبیین شد. مسیر اول، نگاه منبع محور بودن مشتری برای سازمان است. از این منظر، سازمان می بایست بخشی از کنترل خود را به مشتری تفویض کند و همچنین برای آن ها مشوقی در نظر بگیرد. در عمل مشتری، بازاریاب شرکت است. مسیر دوم، با ظهور شبکه های اجتماعی و تعاملات سازمان مشتری و مشتری مشتری به اوج رسیده است. مجموعه وسیعی از تحقیقات در حوزه های انجمن برند، سنجه های درگیرسازی، محرک های ایجادکننده درگیرسازی، یعنی نوع محتوا، نگرش مشتری، صنعت و بافتار را دربرمی گیرد. مسیر سوم، چیرگی خدمات است. بر این مبنا، درگیرسازی، تعامل و تجربه های خلاقانه مشتری با برند تعریف می شود. این مسیر به سرعت از نگاه خرد به سوی کلان در حال توسعه است و به احتمال زیاد، تحقیقات جدید روی کل کنشگران در یک اکوسیستم خدمات تمرکز می کند.

    کلید واژگان: درگیری مشتری, ساختار دانش, بیبلیومتریک
    Reza Abbasi Mobarakabadi, Amir Khanlari *, Nader Seyyedamiri
    Objective

    Over the recent years, the concept of customer engagement has emerged as a focal point in marketing research. Despite the increasing interest in this concept, there is a lack of a comprehensive body of research in this area. Additionally, existing research in this field has focused on small segments rather than taking a holistic view of customer engagement literature. Furthermore, different theoretical perspectives have led to a fragmented theory. In light of this gap, the present study aims to delineate the evolutionary trajectory of customer engagement literature and outline the knowledge structure of the field, providing a comprehensive perspective.

    Methodology

    The type of research in this study is qualitative in terms of data nature, applied in terms of purpose, and bibliometric in terms of data collection. The bibliometric method, as a practical application of mathematical and statistical methods, serves to identify the intellectual trajectories of scholars within a field. It also illuminates the structures and underlying framework of knowledge, highlighting their interrelationships. This approach offers an unbiased perspective for researchers. All analyses were conducted using R programming languages. The algorithms employed included thematic analysis, correspondence analysis, clustering algorithms, and co-occurrence analysis of words.

    Findings

    The study identified the most influential authors and journals within the period spanning 2009 to 2022. The most active and influential author in this field is Ms. Hollubeek. Additionally, the journal "Business Research" with a frequency of 41 has the highest number of published articles. The majority of publications are attributed to the United States, Australia, and China. The most frequently occurring words related to customer engagement are customer satisfaction, behavior, impact, and scale development metrics. Furthermore, the results indicate that the majority of research in the field of customer engagement focuses on social media marketing and brand loyalty. Additionally, based on co-occurrence analysis, three clusters of words related to the concepts of engagement and its metrics in social networks, preconditions for customer engagement, recommendation marketing, and the effects of social networks on customer behavior were extracted. This study also provides a comprehensive insight into marketing and brand managers by identifying the main themes of customer engagement. Moreover, the direction and trends of customer engagement shed light on a range of strategic opportunities that can be used by brand managers as a competitive advantage.

    Conclusion

    Based on the results of the histogram mapping, three main pathways of scholars in this field were elucidated. The first one focuses on the customer-centric approach for organizations. From this perspective, organizations should delegate some control to the customer and provide them with incentives, effectively making the customer the marketer of the company. The second pathway has reached its peak with the emergence of social networks and interactions between organization-customer and customer-customer. A wide range of research in the areas of brand community, engagement metrics, and engagement drivers, including content type, customer attitude, industry, and behavior, are encompassed in this pathway. The last one is service dominance. Based on this, engagement is defined as the interaction and creative experiences of the customer with the brand. This pathway is rapidly evolving from a micro to macro perspective and new research is likely to focus on all actors in a service eco-system.

    Keywords: Bibliometric, Customer engagement, Science Structure
  • بهروز عطاریان، نادر سیدامیری*، محسن نظری، عزت الله عباسیان
    هدف

    از آنجایی که برندسازی در کسب وکارهای کوچک و متوسط، حوزه تحقیقاتی کمابیش جدید و ناشناخته ای است و برندسازی در صنعت نشر کتاب نیز حوزه ای است که کمتر بررسی شده است، هدف این پژوهش، طراحی چارچوب برندسازی کارآفرینانه موثر بر قابلیت های پویا در کسب وکارهای کوچک و متوسط صنعت نشر کتاب است.

    روش

    رویکرد این پژوهش کیفی است و با استراتژی مطالعه موردی چندگانه، کسب وکارهای صنعت نشر کتاب بررسی شده است. داده ها از طریق مطالعه منابع مستند و مصاحبه های مبتنی بر رویداد با 20 نفر، شامل مدیران و بنیان گذاران فعال در صنعت نشر کتاب در تهران، از طریق نمونه گیری هدفمند و به کمک نرم افزار اطلس تی نسخه7 جمع آوری شده است.

    یافته ها

    بر اساس نتایج حاصل از مصاحبه ها و اسناد و مدارک، پنج گام ضروری به همراه دو مولفه داخلی و خارجی موثر بر برندسازی کارآفرینانه در کسب وکارهای کوچک و متوسط شناسایی شد. این گام ها به ترتیب عبارت اند از: «محرک های اولیه در ایده پردازی»، «مسیر خلق ایده برند»، «شکل گیری مفهوم برند»، «ارزیابی برند» و «بهره برداری و توسعه برند».

    نتیجه گیری

    با توجه به نقش برندسازی برای کسب وکارهای کوچک و متوسط، به ویژه صنعت نشر که از چنین تخصص و تمرکزی بی بهره است، توصیه می شود که این نوع کسب کارها از چارچوب ارائه شده در پژوهش حاضر، برای کسب و ارتقای قابلیت های خود در جهت پایداری و بقا بهره بگیرند.

    کلید واژگان: برندسازی, کارآفرینی, کسب وکارهای کوچک و متوسط, قابلیت های پویا, صنعت نشر کتاب, تحلیل تماتیک
    Behrouz Attarian, Nader Seyyedamiri *, Mohsen Nazari, Ezatollah Abbasian
    Objective

    Many studies depict marketing, particularly branding, as one of the challenges faced by small and medium-sized enterprises (SMEs). Although branding ranks as a top priority for SMEs, they tend to concentrate more on day-to-day activities like sales rather than on branding endeavors. Consequently, brand management often does not receive high priority among SMEs. Despite the crucial role of branding in SME growth, scant attention has been devoted to it in the literature. Therefore, there is a need for greater focus on branding in SME literature, given its significance in customer outreach, sustainability, and resource utilization. The brand serves as a strategic resource generated within the company, capable of enhancing the company's vision and capabilities and facilitating logical and emotional interactions with customers. Hence, the efficacy of branding strategies hinges on the advantages offered by the brand itself. Given that branding in SMEs remains a relatively underexplored research area, this study aims to contribute new empirical data, particularly in the book industry, to address this gap.On the other hand, while it is evident that branding plays a pivotal role in the success of many businesses, particularly in developing countries like Iran, limited research has been conducted, especially concerning the acquisition and selection of branding strategies in SMEs. Therefore, this research seeks to design entrepreneurial branding strategies tailored to the dynamic capabilities of SMEs in the publishing industry, focusing on areas where knowledge is lacking.

    Research Methodology

    The research adopts a qualitative approach, employing a multiple case study strategy to investigate businesses in the book publishing industry. Given that the unit of analysis is at the company level, the study's statistical population comprises active managers and founders with experience in branding and brand management within the Tehran book publishing industry. Data collection involved the use of an interview protocol with the event-based STAR method. Additionally, multiple data sources, including interviews, documents, evidence, and observation, were utilized. Purposeful sampling continued until theoretical saturation was achieved, ensuring that the obtained information was nearly exhaustive. This saturation was reached after the 14th interview, and to bolster research reliability, semi-structured interviews continued until the 20th interview. The interviews lasted approximately 60 to 120 minutes each. The thematic analysis method was employed to analyze the interview data, with coding performed using Atlas.ti software version 7. The validity and reliability of the coded themes were confirmed through qualitative research validation methods, including review by two coders and peer review, resulting in a validity score of 74%, considered highly desirable according to Chin (1998).

    Findings

    The data obtained from participant interviews were coded using the thematic analysis method as follows: Initial Codes: The researchers initially familiarized themselves with the interview text, identifying basic content and creating initial codes such as copyright infringement, limited book genres, and uniformity across departments.Selective Coding and Theme Creation: Codes with semantic and conceptual affinity were grouped together to form main and sub-themes, generating new meanings and words.Theme Definition and Naming: Main themes were introduced and explained, highlighting the aspects of the data each theme encompassed. Five essential steps and two internal and external components influencing entrepreneurial branding in SMEs were identified based on interviews and documents. These steps include "Triggers of Idea Generation," "Paths of Brand Idea Generation," "Brand Concept Formation," "Brand Evaluation," and "Brand Exploitation and Development."

    Discussion & Conclusion

    The process of entrepreneurial branding in SMEs comprises five main steps and two components that influence branding and capability emergence throughout this process. The first step involves primary triggers in ideation to enter the business world, followed by the creation of an idea path through accidental discovery, deliberate search, or legacy. Subsequently, the brand concept is formed, evolving through brand identity and brand imagery. The fourth step entails brand evaluation, measured through desirability and feasibility, leading to brand exploitation and development, where entrepreneurs translate thoughts into action, creating and developing brand-based businesses. This process is influenced by internal components such as human resource characteristics and manager/brand owner personality, as well as external factors like industry and market characteristics and legal and socio-demographic environments. The entrepreneurial process is inherently embedded within the social and environmental context of the entrepreneur.

    Keywords: Branding, Entrepreneurship, Small, Medium-Sized Enterprises, Dynamic Capabilities, Book Publishing Industry, Thematic Analysis
  • سیدرضا حجازی*، نادر سیدامیری، محمدسجاد شکوهی بیدهندی
    هدف
    یکی از معضلات بزرگ اقتصاد کشورهای منبع محوری مانند ایران، میزان چشمگیر شکست استارتاپ های فناوری محور، در سال های اولیه فعالیت آن ها، به ویژه در بازارهای رقابتی حوزه های نوظهور، مانند حیطه خدمات مالی مبتنی بر فناوری های نوین است. از آنجا که هنوز تجارب مدون کافی برای بقا در حوزه خدمات مالی دیجیتال وجود ندارد، تازه واردان و صاحبان استارتاپ های ارائه دهنده پلتفرم های مالی و رسانه ای مبتنی بر فناوری (فین تک ها)، به شناختن گام های فرایندی نیاز دارند که از شکست استارتاپ آن ها جلوگیری کند. هدف این مطالعه، طراحی یک مدل فرایندی است که مسیر بقای پلتفرم های فین تک را برای ارائه خدمات مالی و ایفای نقش رسانه ای خود نشان دهد.
    روش
    این پژوهش به روش کیفی و رویکرد مطالعه موردی چندگانه اجرا شده است. از طریق مصاحبه عمیق با 18 تن از مدیران فین تک های موفق، برای گام های این مدل فرایندی توصیه ها و تجویزهایی به دست آمد که مسیر دستیابی به بقا را برای فین تک ها مشخص می سازد. همچنین برای اعتبارسنجی مدل، از چهار معیار قابلیت اعتبار، قابلیت اطمینان، قابلیت تایید و قابلیت انتقال استفاده شد تا صحت علمی آن تایید شود.
    یافته ها
    برای روشن ساختن فرایندی که فین تک ها، به عنوان یک رسانه مالی، می بایست برای بقای خود طی کنند، این مقاله با استفاده از تجارب فین تک های موفقی که بیش از 42 ماه از عمر فعالیت آن ها گذشته، یک مدل فرایندی طراحی کرده است. مراحل این مدل، در پنج فاز کلی پیش نیاز، جنینی، پرورش، راه اندازی و رشد قرار گرفته است. هر فاز، سازه ها و مراحل جزئی تری دارد و در ضمیمه مدل، برای هر مرحله توصیه های لازم درج شده است.
    نتیجه گیری
    یافته های این پژوهش نشان می دهد که فین تک ها، باید برای حفظ بقای خود، فرایندی را به صورت هدفمند، تکرارپذیر و رفت وبرگشتی طی کنند تا در مواجهه با رقبا، رگولاتورهای بخشی، تامین کنندگان و مشتریان، به طور مستمر بتوانند خود را با شرایط جدید و استفاده از فرصت ها تطابق دهند. برای این منظور، نقش رسانه ای فین تک ها، اهرم قدرت آن ها در جریان سازی برای ارائه خدمات نوین مبتنی بر فناوری خواهد بود.
    کلید واژگان: بقا, خدمات مالی دیجیتال, رسانه مالی, فین تک, مدل فرایندی تجویزی
    Seyed Reza Hejazi *, Nader Seyyedamiri, Mohammadsajad Shokouhi Bidhandi
    ObjectiveIn the past decade, with the emergence of financial technology startups known as "FinTech", economic models and traditional market activity in the field of financial services underwent a complete transformation, and traditional approaches gave way to new ideas of providing financial services using various technologies. Nowadays, despite the influential role of fintechs in the digital economy of every country and the necessity of their survival for the economic stability and media transparency of countries, research conducted in the existing literature is not rich enough. They rarely model the process that fintechs should be in order to survive and most of the studies related to this field have dealt with other issues such as factors affecting survival. This is in a situation where due to the emerging nature of fintech ecosystem services and their flexible and evolving nature, and also the complexity and multi-dimensionality of their field of activity with the momentary changes of customers' tastes and needs, entrepreneurs are confronting many challenges in order to master all matters. On the other hand, the emerging fintech ecosystem has also created many gaps in regulatory activities, and the country's legislative system has not yet found a mature approach to this ecosystem and has become an obstacle to the survival, growth and development of startups by imposing cumbersome laws. In this situation, the survival of fintech startups is exposed to a high risk, since due to the high number of financial transactions in fintechs, in case of ignorance of the ways to maintain survival, the damages caused by their failure will bring on serious damage to the economic body of the country. As there is still lack of sufficient documented experience for survival in the field of digital financial services, newcomers and owners of fintech startups providing financial platforms need to know the process preventing their startup from failing. Therefore, the issue of this research is the lack of transparency of the fintech platforms’ success path in order to provide financial services and play the media role, and also not knowing the steps of the process that must be taken for survival. Considering the high rate of exit and unsustainability of businesses in Iran, it is necessary to look for a model to reduce the failure rate of active startups in the country. This is why the present article intends to design a model using the experience of successful fintechs that have survived in the early years of their activity to introduce the process that leads to survival with a prescriptive approach. The purpose of choosing this topic is to identify the mechanism of implementation of solutions to increase the survival chance of fintech platforms and to obtain a process model to provide recommendations and solutions to reduce the probability of startups’ failure in order to create knowledge about the survival process of startups and also to present the steps that should be taken to maintain survival.Research MethodologyThe method of this research is qualitative and of the multiple case study type by in-depth interview used to collect data from 18 senior managers of successful fintechs. By coding the data in the first cycle and the second cycle, the main structures of this process model were designed and for each stage, recommendations and prescriptions were obtained which defines the path to achieve fintechs’ survival. To validate the model, four criteria were used to confirm its scientific accuracy: 1) credibility 2) reliability 3) verifiability and 4) transferability.To validate the model using reliability, after the initial design of the process model, it was again controlled and reviewed by all participants, and the research model was modified based on the feedback. In addition, in order to ensure the accuracy of the research, the entire process of doing the work was reviewed by colleagues and the final result was modified based on the feedback. Also, to increase credibility, the participants in the research sample were selected with the maximum variety of experience.To validate the model using reliability, in this research, the researcher used the first and second cycle coding, and the reliability of the research has been increased with the direct quotes of the interviewees and their exact words. In addition, one of the ways to increase reliability is to control the mental biases of the researcher during data collection, in this research, during the interviews, an external observer was used to carefully check the data in order to reduce biases and increase the stability of the research.To validate the model using verifiability, in this research, in order to track the progress of the research and provide the possibility of auditing the research by the audience and readers, all the stages of research and data collection have been fully described so that the progress process from beginning to end be fully traceable.To validate the model using transferability, increasing the transferability criterion and generalizing the research results in other fintechs, interviews were conducted from the maximum diversity of the studied companies by choosing from different types of fintech.In this research, this model has been tried to be a process that can be used for newcomers of fintech so that they can take the necessary steps to increase the survival of fintech by sharing the experience of successful entrepreneurs and transferring the concepts of the model to the activity platform of newcomers and those who intend to launch their own platform. Also, one of the ways to increase the transferability is to increase the suitability of the data with the environment of study, which can be investigated by providing more details regarding the participants and the characteristics of the environment. In this research, the information related to the statistical population of the research and the research sample is stated in general, and in the section of presenting the research results, the proposal for the design and development of this model in fields other than fintech is also presented.FindingsTo clarify the process in which fintechs, as a financial medium, must go through to guaranty their survival, this article has designed a process model using the experience of successful fintechs that have been active for more than 42 months. The stages of this model have five phases: prerequisite, embryonic, breeding, launching and growth, and each phase has more detailed structures and stages that are included in the appendix of the model with necessary recommendations for each stage. In the theoretical contribution of this research, an attempt has been made to change the way entrepreneurs look at the concept of survival by relying on the experience of experts and the designed model, and the most important theoretical contribution of this research is to change the way of looking at failure and survival. Failure means gaining experience and it is a stage of success that should lead to accurate learning and not repeating mistakes. Fast decision-making is the key to survival in the dynamic and turbulent environment of the fintech ecosystem. Based on the designed model, the entrepreneur must first be alert to the changes in his environment by continuously monitoring the environment in order to catch opportunities and follow up the design and development of the product and business at the same time because in fintech, the product and the business are interdependent and not separate from each other. The type of entrepreneur's viewpoint on moderation in the amount of innovation, the type of communication with big and long-standing competitors, as well as the way of interacting with regulators and supervisory bodies are among the other findings of this research in the analysis of the collected data.Discussion & ConclusionAccording to the survival model of fintech platforms, in the process of identifying opportunities for fintech startups, the entrepreneur should monitor the environment by relying on his previous experience and skills to identify, evaluate, screen and select suitable opportunities for exploitation. For the conceptual design of the product, based on the needs of customers and existing priorities, ideation, design and development of the initial concept and its evaluation should be done in order to choose the best possible product concept. The product development process is a cycle of producing, measuring and learning, during which the prototype produced is tested for a small group of customers and the necessary modifications are made based on the feedback to be ready to be presented in the market. With the formation of founders’ team, the business concept should be designed based on the vision and mission of the company. To achieve this purpose, it is necessary to identify the target customers and their needs by studying the market and its segmentation, and by analyzing the competition situation in the market, design a business model. In case the business model would not meet the needs of the market and offer products, then it is necessary to study the market again and go through this process. In order to expand the business, company strategies should be developed, financial model should be defined, services should be priced, suppliers and possible risks, geographic location, company size and marketing methods should be determined based on the designed business concept in order to have a business plan. If this business plan is not suitable for business development and is not scalable and repeatable, you should revise the strategies and go through this process again. Another special feature of this model is the synchronization of product design and development and business design and development. In fintech platforms, business is not a separate concept from the product, and these two stages must go in accordance with each other and at the same time. To set up the company, it is necessary to develop customers and form functional departments and try to attract capital, develop infrastructure, and solve legal issues by using professional consultants after providing the basic physical facilities and recruiting the necessary forces. For the commercialization and growth of the company, it is necessary to implement marketing plans on a larger scale, grow by networking and interacting with regulators, increase the size of its market share, and by continuously monitoring the changes in the national and international environment, be ready to review and rotate the previous steps related to the product and business to make appropriate reactions. Therefore, the findings of this research show that in order to maintain the survival of their platforms, fintechs must go through a process in a targeted, scalable, repeatable and iterative way in order to face competitors, sector regulators, suppliers and customers, constantly able to adapt to new conditions and use the opportunities. For this purpose, the media role of fintechs will be the lever of their power in streamlining to provide new technology-based services.
    Keywords: Digital Financial Services, Financial Media, Fintech, Prescriptive Process Model, Survival
  • آسیه ناظمی، منیژه حقیقی نسب*، نادر سیدامیری

    اکوسیستم خدمات، یک مفهوم گسترده است که در دهه اخیر توسط پژوهشگران مورد توجه قرار گرفته است، اما تاکنون تلاش کمی برای مفهوم سازی آن انجام شده است. هدف از این پژوهش، گسترش درک زمینه های پژوهشی اکوسیستم های خدمات است. همچنین، شناخت پایگاه دانشی اکوسیستم های خدمات که می تواند برای مدیران، سیاست گذاران و پژوهشگران مفید باشد. در روش شناسی، از یکی از روش های پژوهش کیفی مرور نظام مند، یعنی روش تجزیه وتحلیل کتاب شناختی یا بیبلیومتریک استفاده شده است. از منظر هدف شناسی، این پژوهش در طبقه پژوهش های توصیفی قرار می گیرد؛ چراکه هدف از پژوهش های کتابشناختی، توصیف و گسترش دامنه شناخت است. گردآوری داده ها، به صورت کتابخانه ای و از طریق به کارگیری ابزارهای کمی و کیفی مانند روش های هماستنادی، تجزیه و تحلیل مقیاس چندبعدی و تجزیه و تحلیل خوشه سلسله مراتبی با کمک نرم افزار بیب اکسل می باشد. همچنین جامعه مورد مطالعه، سامانه منابع اطلاعاتی اسکوپوس می باشد که از ابتدای سال 2004 تا انتهای سال 2021 مدنظر قرار گرفته است. یافته های پژوهش نشان دهنده توسعه مفهومی موضوعات در اکوسیستم های خدمات در طول زمان از طریق ارایه یک چارچوب مفهومی است که تاکنون کمتر به آن توجه شده است. این مفاهیم شامل پیشنیازهای استفاده از اکوسیستم خدمات (تجریه قبلی، نگرش استفاده کنندگان و آمادگی استفاده از خدمت)، سطوح اکوسیستم خدمات (میکروسیستم، مزوسیستم، اگزوسیستم و ماکروسیستم) و در نهایت نتایج استفاده از اکوسیستم خدمات (رویکردهای اجتماعی، هم آفرینی ارزش سیستماتیک و عملکرد خدمات) است که یک چارچوب پژوهشی آینده نگر را برای سیاست گذاران و پژوهشگران پیشنهاد می کند.

    کلید واژگان: اکوسیستم خدمات, مرور کتاب شناختی, چارچوب مفهومی, نرم افزار بیب اکسل
    Asieh Nazemi, Manijeh Haghighinasab *, Nader Seyyedamiri

    Service ecosystem is a broad concept that has been considered by researchers in the last decade, but little effort has been made to conceptualize it so far. The purpose of this research is to expand the understanding of service ecosystem research fields. Also, it is the recognition of the knowledge base of service ecosystems that can be useful for policy makers and researchers. The methodology is one of the systematic review qualitative research methods, namely the bibliometric analysis method, which has been used. This research is classified as descriptive research; Because the purpose of bibliometric research is to describe and expand the scope of knowledge. Data collection is done using quantitative and qualitative tools such as co-citation analysis and hierarchical cluster analysis with the help of BibExcel software. The studied community is the Scopus information resource system, which has been considered from the beginning of 2004 to the end of 2021. The research findings show the conceptual development of issues in service ecosystems over time by providing a conceptual framework that has received little attention so far. These concepts include service ecosystem Antecedents (prior experience, user attitude, and service readiness), service ecosystem levels (microsystem, mesosystem, exosystem, and macrosystem), and finally, service ecosystem outcomes (social approaches, systematic value co-creation, and performance) that propose a forward-looking research framework for policy-makers, and researchers.

    Keywords: service ecosystem, bibliometric review, Conceptual Framework, bibexcel software
  • عادل قائدی، نادر سیدامیری*، پانته آ فرودی

    امروزه استفاده از تبلیغات در تحقیقات بازاریابی از اهمیت فزاینده ای برخوردارگردیده لذا می توان با بکارگیری بازاریابی چند حسی در تبلیغات خرده فروشی های آنلاین ،اثر بخشی تبلیغات را افزایش داد. مطالعه حاضر به بررسی همزمان دو حس بینایی و شنوایی می پردازد. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر بازاریابی چند حسی بر اثر بخشی تبلیغات با نقش میانجیگری نگرش مصرف کننده به تبلیغ در خرده فروشی های آنلاین، پژوهشی کاربردی است و به جهت ماهیت، یک پژوهش توصیفی است که در پژوهش های توصیفی می توان جامعه در نظر گرفته شده را از طریق پیمایشی و به روش همبستگی مورد کاووش و بررسی قرار داد. جامعه آماری پژوهش نامحدود و از مصرف کنندگان خرده فروشی های آنلاین بوده است. حجم نمونه نهایی تعداد400نفر از مصرف کنندگان خرده فروشی ها و به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. داده های مورد نیاز با استفاده از پرسشنامه ی توزیع شده، جمع آوری و با استفاده از فنون آمار توصیفی و آمار استنباطی نظیر مدلسازی معادلات ساختاری و ضریب رگرسیون استاندارد (β)، تحلیل گردید. یافته های تحقیق نشان داد که بازاریابی چندحسی با میانجی گری نگرش به تبلیغ تاثیر مثبتی بر اثربخشی تبلیغات دارد و بازاریابان با استفاده از بازاریابی چند حسی با خلق احساسات و عواطف جهت لذت بردن مصرف کنندگان از تبلیغ محصول می توانند بر نگرش و رفتار خرید آن ها تاثیر گذار باشندکه این به نوبه خود باعث اثر بخشی تبلیغات در صنعت خرده فروشی های آنلاین خواهد شد.

    کلید واژگان: بازاریابی چند حسی, نگرش به تبلیغ, اثربخشی تبلیغات, خرده فروشی های آنلاین
    Adel Ghaedy, Nader Seyyedamiri *, Pantea Foroudi

    Today, the use of advertising in marketing research has become increasingly important, so the use of multi-sensory marketing in online retail advertising can increase the effectiveness of advertising. The focus of previous research in the field of sensory marketing has been on monosensory (visual) channels and due to increasing consumer awareness of advertising a product, product consumption and inattention of suppliers to this type of marketing has been used less than other senses. Therefore, the present study examines the two senses of visual and aidtion at the same time. This research, in proportion to the purpose, is an applied research and due to its nature, it is a descriptive research that in descriptive research, the intended society can be explored and studied through a survey and correlation method. The statistical population of the research has been unlimited and has been one of the consumers of online retail. The final sample size of 400 retail consumers was selected by cluster random sampling. The required data were collected using a distributed questionnaire and analyzed using descriptive statistics and inferential statistics techniques such as structural equation modeling and standard regression coefficient (β). Findings showed that multi-sensory marketing mediated by the attitude to advertising has a positive effect on the effectiveness of advertising and marketers can use multi-sensory marketing to create feelings and emotions for consumers to enjoy product advertising can influence their attitudes and purchasing behavior. This in turn will make advertising more effective in the online retail industry.

    Keywords: Multi-sensory marketing, Attitude to advertising, Advertising effectiveness, Online retail
  • رحیمه زمان فشمی، منیژه حقیقی نسب*، نادر سیدامیری، پری احدی
    هدف

    با توجه به پراکندگی پژوهش های قبلی و نبود نگاه جامع، هدف اصلی این پژوهش شناسایی عوامل موثر بر بازاریابی محتوای دیجیتال و دسته بندی آن ها اعم از سازه های پیشین، تصمیم ها، نتیجه ها، روش ها، بافتارها، نظریه ها و شکاف های پژوهشی این حوزه است.

    روش

    روش اجرای پژوهش کیفی و از نوع مرور نظام مند بیبلیومتریک است و به کمک نرم افزار وی ااس ویور و زبان برنامه نویسی آر انجام شده است.

    یافته ها:

     در بخش تحلیل عملکرد، کشورها و نویسندگان پراستناد شناسایی شد. در بخش ترسیم علم، پنج خوشه به دست آمد که عبارت اند از: محتوای تولیدشده توسط کاربر، تحلیل محتوای تولیدشده توسط کاربر، درگیرسازی مصرف کننده با برند، سرایت محتوا در اجتماعات جمعی و انواع منبع محتوا در تحلیل زوج های هم استنادی. در این میان، سه واژه پرتکرار «محتوای تولید شده توسط کاربر»، «رسانه اجتماعی» و «ارتباطات توصیه ای کلامی» در تحلیل هم رخدادی واژگان معرفی شد.

    نتیجه گیری:

     بر اساس نتایج، پنج سازه «ویژگی های رسانه اجتماعی»، «ویژگی های منبع»، «ویژگی های محتوا»، «ویژگی های اجتماعات جمعی آنلاین» و «ویژگی های مصرف کننده»، از سازه های بسیار مهم پیشین بازاریابی محتوای دیجیتال است. از نظر بافتار، «محصول»، «شخصیت فرد»، «تطبیق محتوا و رسانه»، «فرهنگ» و «هوش مصنوعی»، از بسترهای مهم این فرایند معرفی شده است. «مشارکت مصرف کننده» مهم ترین تصمیم رفتاری و «درگیرسازی مصرف کننده با برند» مهم ترین خروجی فرایند بازاریابی محتوای دیجیتال است.

    کلید واژگان: بازاریابی محتوای دیجیتال, بیبلیومتریک, چارچوب TCM-ADO, درگیرسازی مصرف کننده با برند
    Rahime Zaman Fashami, Manijeh Haghighinasab *, Nader Seyyedamiri, Pari Ahadi
    Objective

    Given the importance of digital content marketing, and the scattered knowledge in the body of literature, this study seeks to take a comprehensive look at the factors influencing the digital content marketing process in order to engage the consumer with the brand on social media. With the help of the Bibliometrix package of R and VOSviewer software, the science performance and the scientific network were recognized and mapped. Classifying five main clusters in the co-citation analysis, theories, contexts, and main constructs of the field were identified. The recent trends were identified using co-occurrence analysis.  Finally, the achieved results were presented within a conceptual framework. The most common antecedents and consequences of digital content marketing were presented together with the contexts.

    Methodology

    Bibliometric systematic review has been used to identify and analyze thematic trends in digital content marketing and brand engagement scopes. In fact, bibliometric analysis is a specific scientific field that examines the evolution of knowledge, scientific quality, and the impact of resources in this field from an objective and quantitative perspective. The bibliometric method generally has two main parts: (1) performance analysis and (2) intellectual mapping of science. In the section on performance analysis, the actions of authors, countries, and scientific institutes as well as their contribution to scientific development in a specific field are examined, while knowledge maps are used to identify the intellectual structure of the field and examine time trends and current issues in each period.

    Findings

    In the performance analysis, the most-cited countries, authors, and articles were identified. The United States, China, and the United Kingdom were the most outstanding countries in this field. In the co-citation analysis, five main clusters were identified and the main constructs of each cluster were extracted along with important theories, contexts, and methods. With the help of these constructs, the antecedents and consequences of the digital content marketing process were presented. Co-occurrence analysis recognized new trends in this field to complete the framework.

    Conclusion

    Based on the ADO-TCM framework, five important antecedents of the digital content marketing process were introduced: social media characteristics, source characteristics, content characteristics, consumer characteristics, and online community characteristics. Consumer participation or non-participation is a behavioral decision that originates from the digital content marketing process, which ultimately leads to brand engagement as the output of the process. Finally, culture and artificial intelligence were introduced as important contexts to facilitate this process.

    Keywords: ADO-TCM framework, Bibliometric, Brand Engagement, Digital Content Marketing
  • محبوبه بهمن میرزا، نادر سید امیری*، نسترن حاجی حیدری
    هدف

    به لحاظ گسترش روزافزون رسانه های اجتماعی و اهمیت بازاریابی تاثیرگذار و با توجه به پراکندگی پژوهش های قبلی، هدف اصلی این پژوهش، شناسایی عوامل موثر روابط فرااجتماعی بر بازاریابی تاثیرگذار و دسته بندی آن ها، اعم از سازه های پیشین، تصمیم ها، نتیجه ها، روش ها، بافتارها، نظریه ها و شکاف های پژوهشی این حوزه است.

    روش

    روش اجرای پژوهش کیفی و از نوع مرور نظام مند بیبلیومتریک با استفاده از نرم افزار وس ویور و زبان برنامه نویسی آر است.

    یافته ها

    در بخش تحلیل، عملکرد کشورها و نویسندگان پراستناد شناسایی شد و در بخش ترسیم علم، چهار خوشه به دست آمد که عبارت اند از: 1. بازاریابی تاثیرگذار؛ 2. تحلیل عوامل روان شناختی (درک جذابیت فیزیکی، اعتبار منبع و...) موثر بر تاثیرپذیری مخاطب؛ 3. تعامل فرااجتماعی و روابط فرااجتماعی؛ 4. متقاعدسازی. همچنین، سه واژه پرتکرار «بازاریابی تاثیرگذار»، «رسانه اجتماعی» و «اثر» در تحلیل هم رخدادی واژگان شناسایی شده است.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان می دهد که پنج سازه بسیار مهم پیشین بازاریابی تاثیرگذار عبارت اند از: ویژگی های فرد تاثیرگذار، ویژگی های مخاطب، ویژگی های رسانه اجتماعی، ویژگی های محتوا و ویژگی های روابط فرااجتماعی. همچنین، بسترهای مهم این فرایند از نظر بافتار عبارت اند از: فرهنگ، نوع ارتباط، شخصیت، تطابق فرد تاثیرگذار محتوا و هوش مصنوعی. افزون بر این، ایجاد و توسعه روابط فرااجتماعی، مهم ترین تصمیم رفتاری و افزایش اثربخشی بازاریابی تاثیرگذار، مهم ترین خروجی فرایند بازاریابی تاثیرگذار است. بر اساس آنچه بیان شد، مدیران می توانند با در نظر گرفتن سه موضوع، فرایند بازاریابی تاثیرگذار را بهبود بخشند: 1. ویژگی های منبع، برای مثال انتخاب اینفلوئنسر مناسب؛ 2. توجه به کانال مناسب و ویژگی های رسانه اجتماعی، به عنوان راه ارتباطی و دریافت بازخور و متناسب با بازار هدف؛ 3. توجه به نیاز مصرف کننده و ارائه محتوای متناسب با نیاز آن ها.

    کلید واژگان: بازاریابی تاثیرگذار, روابط فرااجتماعی, بیبلیومتریک, چارچوب TCM-ADO
    Mahboobeh Bahmanmirza, Nader Seyyedamiri *, Nastaran Hajiheydari
    Objective

    Today's social media and social networking sites (SNS) have had a significant impact on how people receive information and news. A recent report from the Pew Research Center shows that most adults in the United States rely heavily on social media for news, and that number has been increasing in recent years. These new sources of information also mean that people are now exposed to a large number of commercials on a daily basis, most of which are embedded in social networks. In the meantime, we are facing the phenomenon of social influence. Social influence is a concept that includes a wide range of phenomena such as socialization, obedience, compliance, conformity and persuasion. This concept refers to the process of changing opinions, attitudes and behaviors as a result of interacting with people around us. Currently, a large part of social interactions takes place in online environments where social influence processes occur. The convergence of collective and interpersonal communication, which is characteristic of online communication and especially social media, helps to increase the complexity of social influence processes. Technological capabilities have dramatically changed the traditional communication approach in terms of message control, audience scale, source ambiguity, receiver ambiguity, and temporal ambiguity, and as a result, have affected the process of social influence. In addition, today, the emergence and popularity of social networks has led to a change in consumers' media consumption and the means of communication between customers and brands have undergone fundamental changes. Currently, many brands, including retail brands and consumer goods, clothing, tourism, beauty products, etc., use different social media platforms, and many of them have added social media to their marketing strategies. Social media are considered to be an effective way to attract new customers and retain customers, because they rely on the users’ generated data, which are considered more reliable than the content available on the official websites of companies. These social networks are able to create real connections between users and brands, which has a positive effect on the performance results of brands. The ability to use these social networks in marketing actions has made them one of the research priorities of the marketing field. Among the most popular social network platforms is Instagram, which has the fastest growing number of users among social networks. This social network has succeeded in attracting the attention of social network users by continuously providing new and attractive features. One of Instagram's recent actions has been providing special capabilities for businesses so that these businesses can easily use this social network to achieve their business goals.Social media influencers act as digital opinion leaders, observers, and strategic communication actors on various social media platforms such as Instagram, YouTube, Twitter, and TikTok. Influencers' embedded advertising messages are often seen as honest opinions, so they are highly persuasive. In addition, influencers and their groups of followers are involved in a mediated relationship, and there is evidence that the quality of this relationship affects the effectiveness of influencers' advertising messages. Horton and Wohl have called this relationship a para-social relationship, which is intended to be an illusory close relationship between the audience and the media personality. Given the significance of influencer marketing, and the diffused knowledge in the body of literature, this study attempts to take a comprehensive look at the agents influencing the para-social relationships process to enhance the effectiveness of influencer marketing on social media. With the help of the Bibliometrix® package of R and VOSviewer software, the science performance and the scientific network were discussed and mapped. By showing four main clusters in the co-citation analysis, theories, contexts, and main constructs of the field were identified, and by co-occurrence analysis, the recent trends were identified, which all eventually presented in the conceptual framework. The most common antecedents and consequences of influencer marketing were presented together with contexts.

    Research Methodology

    Bibliometric systematic review has been applied to identify and analyze thematic trends in para-social relationships and influencer marketing scopes. Bibliometric analysis is a specific scientific field that examines the evolution of knowledge, scientific quality, and the impact of resources in this field from an objective and quantitative perspective. The bibliometric method generally has two main parts: (1) performance analysis and (2) intellectual mapping of science. In the section on performance analysis, the actions of authors, countries, and scientific institutes and their contribution to scientific development in a field are inquired, while knowledge maps are used to recognize the intellectual structure of a field and examine time trends and current issues in each period.

    Findings

    By using co-citation analysis, not only the most influential publications are identified, but also researchers can find thematic clusters. Here, thematic clusters were extracted based on the mentioned publications. With at least 15 Citations, total number of 13258 cited references was considered which results in 84 items (34 in cluster 1, 19 in cluster 2, 16 in cluster3, 15 in cluster 4), 4 clusters, 3388 links and total links strength 18086. In the performance analysis section, the most-cited countries, authors, and articles were identified. The United States, China, and Germany were the most prominent countries in this field. In the co-citation analysis, four main clusters were identified and the main constructs of each cluster were drawn out along with substantial theories, contexts, and methods. With the help of these constructs, the antecedents and consequences of the influencer marketing process were presented. Co-occurrence analysis considered new trends in this field that help to complete the framework.

    Discussion & Conclusion

    Based on the ADO-TCM framework, five important antecedents of the influencer marketing process were introduced: influencers’ characteristics, audience characteristics, social media characteristics, content characteristics, and para-social relationships characteristics. Creating and developing para-social relationships is the most important behavioral decision and increasing the effectiveness of influencer marketing is the most important output of the influencer marketing process. Finally, culture and artificial intelligence were introduced as important contexts to facilitate this process that was not seen in the literature. So, the current literature has the ability to develop and grow, at least from a theoretical perspective, because the lack of a comprehensive framework that does not focus on only one element or part of the process and identifies various influential factors of influencer marketing is felt.

    Keywords: Influencer Marketing, Para-Social Relationships, Bibliometric, ADO-TCM Framework
  • نادر سیدامیری*، معین عبدالمحمد سقا، پانته آ فرودی

    هدف پژوهش حاضر، شناسایی تاثیر محرک های حسی رایحه و رنگ بر تجربیات حسی مشتریان خرده فروشی های آنلاین مواد غذایی است. پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربردی است و روش پژوهش این مطالعه، شبه آزمایشی از نوع طرح بین آزمودنی هاست. جامعه آماری این پژوهش را مشتریان خرده فروشی های آنلاین صنعت غذایی تشکیل می دهد که با بهره گیری از روش نمونه گیری غیرتصادفی دردسترس و حجم نمونه براساس فرمول کوکران 384 نفر انتخاب شد و درنهایت، 400 پرسشنامه سالم جمع شد. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه پژوهشگرساخته است. پژوهش حاضر در دو مطالعه صورت گرفت به این شکل که در هر مطالعه آزمودنی ها درقالب دو گروه تصاویر محصول موردنظر (آب میوه و فنجان قهوه) را مشاهده می کردند و به سوالات پاسخ می دادند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش مدل سازی معالات ساختاری و نرم افزار PLS2 استفاده شده است. نتایج دو مطالعه پژوهش حاکی از آن است که رنگ پس زمینه متجانس با محصول و تصویرسازی پویای رایحه محصول نسبت به تصویرسازی ایستا بر واکنش حسی (بینایی و بویایی)، احساسات و عواطف و تجربه حسی و عاطفی مصرف کنندگان از محصولات در فضای خرده فروشی آنلاین تاثیر می گذارد.

    کلید واژگان: بازاریابی حسی, بینایی, بویایی, رنگ پس زمینه, تصویرسازی رایحه, تجربه حسی
    Nader Seyyedamiri *, Moein Abdolmohammad Sagha, Pantea Foroudi

    This study aimed at identifying the influence of scent and color cues on the affective consumer experience of products in the food e-retailing atmosphere. This investigation was an applied research based on a semi-experimental method (between-subject design). The population included the customers of online food retailers, who were selected through a non-probability sampling method. The sample size was 384 people selected by using Cochran formula.  The data collection instrument was a questionnaire developed by the researcher. Finally, 400 clear questionnaires were collected. The present research was conducted in two parts in such a way that in each part, the subjects viewed the images of the desired products (an orange juice and a cup of coffee) in two groups and answered the questions. For data analysis, the structural equation model was utilized in Smart PLS2. The results of the two parts of the study showed that the congruent background colors of the products and the dynamic product scent imagery had more positive effects on the sensory (vision and olfaction) responses, feelings, and emotions, thus providing affective consumers' experiences of the products in the online retail atmosphere.

    Keywords: Sensory Marketing, Vision, Olfaction, Background Color, Scent Imagery, Affective Experience
  • نادر سیدامیری*، محمد جلالی، ساره غمخوار، علی داوری
    هدف

    علی رغم تلاش برای بررسی تاثیر هویت اجتماعی بر وفاداری برند و ارتباط آن با سایر عوامل، به نظر می رسد که ادبیات موجود به اندازه کافی گسترده یا غنی نیست تا جنبه های مختلف این رابطه را آشکار سازد. این پژوهش با هدف بررسی تاثیر هویت اجتماعی، ارتباط و دسته بندی محصول بر عشق برند و همچنین وفاداری برند در صنعت پوشاک اجرا شده است.

    روش

    رویکرد این پژوهش کمی و از نوع  توصیفی هم بستگی به شمار می رود. جامعه آماری آن، مشتریان برند پوشاک بنتون در شهر تهران است. در پژوهش حاضر، 413 پرسش نامه با نسخه 3 نرم افزار اسمارت پی ال اس تجزیه وتحلیل شد. فرضیه های پژوهش نیز به کمک مدل سازی معادلات ساختاری و رویکرد حداقل مربعات جزیی انجام گرفت.

    یافته ها

    بر اساس نتایج، وابستگی برند سه احساس اشتیاق، مهربانی و ارتباط را شامل می شود. از سوی دیگر، وابستگی برند به کیفیت ارتباط مربوط است و افزایش برقراری ارتباط با مصرف کنندگان و افزایش تماس با مشتریان به ارتقای وفاداری و عملکرد مالی منجر می شود. افزون بر این، تاثیر خودبیانگری بر علاقه به برند تایید شد. خودبیانگری نوعی فعالیت است که به احساسات مربوط می شود و از طریق ایجاد وابستگی و علاقه به برند بر وفاداری برند تاثیر می گذارد.

    نتیجه گیری

    هویت اجتماعی، بیان کننده وجود تعلق به گروه های اجتماعی خاصی است و جنبه فردی دارد، بنابراین زمانی هویت اجتماعی گروه های اجتماعی حاصل می شود که فرد خود را متعلق به گروه خاصی می داند. نتایج این پژوهش نشان داد که هویت اجتماعی بر خودبیانگری فرد تاثیر مثبت دارد. همچنین، مشتریانی که علاقه به برند را تجربه می کنند، برای شرکت در همکاری سازنده در جامعه برند تمایلی بیشتری دارند. علاوه بر این، خودبیانگری به شکل بالقوه برای افزایش علاقه به برند و تشویق رفتار مطلوب پس از خرید مهم است.

    کلید واژگان: هویت اجتماعی, علاقه به برند, وفاداری برند, اعتماد به برند, تعهد به جامعه
    Nader Seyyedamiri *, Mohammad Jalali, Sareh Ghamkhar, Ali Davari
    Objective

    The multitude of clothing manufacturers has led to a fully competitive market. Therefore, respective stakeholders are always seeking to increase the attraction and retain committed and loyal customers to their brand in this competitive market. Many clothing manufacturers from other countries are attempting to enhance the attraction and retain loyal Iranian customers through their sales representatives in Iran and understanding how to build constructive communications with their Iranian customers. This study examines the factors affecting the brand attraction and loyalty of Iranian customers to a foreign clothing manufacturer. In fact, the present study aims to investigate the drivers of attraction to the brand and loyalty to a foreign clothing brand, despite the diversity and differences between the two countries, including cultural and social differences. In addition, this research helps local marketers and stakeholders in clothing to attract loyal and committed customers in other countries by identifying the factors affecting loyalty and interest in the brand. Therefore, the purpose of this study is to enrich the brand management literature as well as to investigate the effect of social identity, communication and, product classification on brand interest and brand loyalty.

    Methodology

    The present applied research is quantitative and descriptive in terms of data collection (research design). The statistical population of this study includes customers of Benton clothing brand in Tehran and the required data were collected using a questionnaire. Structural equation modeling and SmartPLS3 software (professional version) were used to analyze the data. Accordingly, the model fit is examined in three modes: the measurement model (the reliability of the factor loading of the indicators, the reliability that includes Cronbach's alpha and the combined reliability, and the validity that includes convergent as well as divergent validity), the structural model (determinant coefficient), and the general model (goodness-of-fit index). Structural equation modeling and partial least squares approaches were also implemented to investigate the research hypotheses.

    Findings

    The results have shown that brand loyalty includes three feelings of passion, kindness, and communication. On the other hand, brand loyalty is related to the quality of communication, and any increase in the communication with consumers can lead to improved loyalty and enhanced financial performance. Moreover, the effect of self-expression on brand interest was confirmed in the present study. Self-expression of an activity is related to emotions, which affects brand loyalty by creating dependence and interest in the brand.

    Conclusion

    According to the findings, social identity indicates the sense of belonging to certain social groups with an individual aspect. Thus, the social identity of social groups is achieved when the person considers himself/herself as a member of a particular group. The results of this study showed that social identity has a positive effect on self-expression. Besides, customers who have experienced brand interest are more likely to participate in a constructive partnership within a brand community. In addition, the results revealed that self-expression is potentially influential in increasing brand interest and encouraging desirable post-purchase behaviors.

    Keywords: Social Identity, Brand interest, Brand Loyalty, Brand trust, Commitment to Society
  • الهام ازنب، نادر سیدامیری*، الهه عظامی، علیرضا رنجبران

    با کاهش منابع اولیه و پیشرفت تکنولوژی در سطح دنیا بسیاری از افراد جهان را وادار به اشتراک گذاری دارایی های بلااستفاده از طریق پلتفرم های آنلاین کرده است. اینترنت بستری فراهم نموده تا کاربران تجربه خود را هنگام استفاده از پلتفرم ها در قالب نظر به اشتراک بگذارند که باعث ایجاد تصویر برند در ذهن سایر کاربران می شود. هدف این پژوهش بررسی تاثیر تجربه کاربران بر تمایل به ایجاد محتوای آنلاین و تاثیر این محتوا در ایجاد تصویر برند از پلتفرم اقتصاد اشتراکی می باشد. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از لحاظ روش پیمایشی می باشد. جهت انجام تحلیل عاملی تاییدی متغیرهای پژوهش از مدل-یابی معادلات ساختاری با نرم افزار ای موس22 استفاده شده است بدین منظور از 394نفر از افرادی که از پلفترم اسنپ استفاده کرده و تجربیات خود را در اینستاگرام به اشتراک گذاشته اند با روش نمونه گیری تصادفی و از طریق پرسشنامه استاندارد مورد ارزیابی قرار گرفته است. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که تجربه مشتری عامل مهم انگیزاننده برای تولید محتوا در اینستاگرام است که به ایجاد تصویر برند از پلتفرم اقتصاد اشتراکی منجر می شود.

    کلید واژگان: اقتصاد اشتراکی, تجربه مشتری, محتوای ایجادشده توسط کاربر, تصویر برند
    Elham Aznab, Nader Seyyedamiri *, Elahe Ezami, Alireza Ranjbran

    The reduction of primary resources and the advancement of technology in the world, tempt the people around the world to share their unused assets through online platforms. Internet has provided an opportunity for users to share their experiences of using these platforms in the form of comments that create brand image in the minds of other users. The purpose of this study is to investigate the effect of user experience on their tendency to create online content and the impact of this content on creating a brand image of the shared economy platform. In terms of purpose, this study is applied and survey in terms of method. In order to do confirmatory factor analysis, structural equation modeling with Amous 22 software is used. Accordingly, 394 people who used the SNAP platform and have shared their experiences on Instagram were selected randomly and standard questionnaire distributed among them. Research shows that customer experience is an important motivating factor for producing content on Instagram, which leads to creating brand image about a sharing-economy platform.

    Keywords: Sharing Economy, User Experience, User Generated Content, Brand image
  • مهران رضوانی*، نادر سیدامیری، بهنام میرزایی

    امروزه وجود رسانه ها و شبکه های اجتماعی زمینه ساز بروز تعاملات اجتماعی و تبادلات اطلاعات بین مشتریان با یکدیگر و همچنین با کسب و کارها شده است. ازطرفی در استارتاپ های گردشگری استفاده از تبلیغات کلامی در شبکه های اجتماعی می تواند منجر به ایجاد ارزش مشترک شود. سوال اصلی تحقیق این هست که چگونه بازاریابی کلامی الکترونیک در شبکه های اجتماعی بر خلق ارزش مشترک در بین مشتریان استارتاپ های گردشگری تاثیرگذار است؟ بر این اساس 390 نفر مشتریان این صنعت در شهر تهران از طریق نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. این تحقیق با رویکرد کمی صورت گرفته و از نظر هدف کاربردی و از نظر نحوه گردآوری داده های تحقیق، توصیفی_پیمایشی بوده است. برای تجزیه و تحلیل داده های تحقیق در بخش آمار استنباطی از تکنیک مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان داد بازاریابی کلامی الکترونیک تاثیر مثبت و معناداری بر خلق ارزش مشترک، نوآوری مفهوم خدمات جدید، نوآوری فرایند خدمات جدید و نوآوری  سیستم های فناورانه داشته است. همچنین نوآوری فرایند خدمات جدید و نوآوری سیستم های فناورانه تاثیر مثبت و معناداری بر خلق ارزش مشترک در استارتاپ های گردشگری داشته است.

    کلید واژگان: بازاریابی کلامی الکترونیک, خلق ارزش مشترک, استارتاپ های گردشگری, نوآوری فرایند خدمات, نوآوری سیستم های فناورانه
    Mehran Rezvani *, Nader Seyyedamiri, Behnam Mirzaee

    Today, the existence of media and social networks is the basis for the emergence of social interactions and the exchange of information between customers, as well as with businesses. These interactions, which include EWOM communication, can provide the basis for knowing the needs and demands of the customer, thus creating a common value between the customer and the service provider. The tourism industry, especially the tourism start-ups, is one of the most important issues that need to take advantage of this capacity. Therefore, the main question of this research is What does the effect of EWOM marketing on social networks on value co-creation among the startups of tourism customers? Accordingly, 390 customers of this industry in Tehran were selected through simple random sampling. This research has been carried out with a quantitative approach and in terms of purpose, an applied research and a descriptive-survey method in terms of collecting research data. To analyze the data, in analytical statistics, structural equations modeling technique with Partial Least Squares Approach were used. The results of the research showed that the EWOM marketing has a positive and significant effect on the value co-creation, new service concept innovation, new service process innovation and technological system innovation. Also, the new service process innovation and the technological system innovation have had a positive and significant impact on the value co-creation in the start-ups of tourism.

    Keywords: EWOM marketing, Value co-creation, Tourism start-ups, Service process innovation, Technological system innovation
  • مرتضی اکبری*، مریم مهرعلی، نادر سیدامیری، مژگان دانش، قاسم رمضانپور نرگسی
    مسئولیت اجتماعی شرکت، مفهومی که چندی است در دنیای امروز و به ویژه سازمان های بزرگ جایگاهی برای خود پیدا کرده است. مسئولیت اجتماعی شرکت ها در پیوند با مسئولیت شرکت در برابر جامعه، انسان ها و محیطی است که شرکت در آن فعالیت می کند و این مسئولیت از اهداف اقتصادی و مالی فراتر می رود. در نتیجه تحقیق حاضر به بررسی تاثیر مسئولیت اجتماعی شرکت بر وفاداری مشتری و جایگاه برند با درنظرگرفتن متغیر میانجی ارزش مشتری در شرکت های گردشگری مستقر در شهر تهران پرداخته است. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و روش پژوهش، توصیفی- همبستگی است. جامه آماری، مراجعه کنندگان شرکت های گردشگری مستقر در شهر تهران در تابستان 1396 بود. حجم نمونه برابر با 200 نفر، به روش نمونه گیری در دسترس و آسان، انتخاب شده است. ابزار جمع آوری اطلاعات متغیرهای تحقیق، پرسشنامه استاندارد بوده که به منظور سنجش روایی آن از روش های روایی همگرا و روایی واگرا و برای بررسی میزان پایایی از دو معیار آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی استفاده گردید. داده ها با استفاده از روش مدل سازی معادلات ساختاری و با بهره گیری از نرم افزارهای SPSS و PLS تجزیه و تحلیل شده است. نتایج تحقیق بیانگر اثر مثبت مسئولیت اجتماعی شرکت بر وفاداری مشتری و جایگاه برند و همچنین اثر مثبت ارزش مشتری بر وفاداری مشتری و جایگاه برند در شرکت های گردشگی شهر تهران است. نتایج همچنین نشان می دهد که ارزش مشتری متغیری میانجی است که در رابطه بین مسئولیت اجتماعی شرکت و وفاداری مشتری و جایگاه برند نقش دارد.
    کلید واژگان: مسئولیت اجتماعی شرکتی, وفاداری مشتری, جایگاه برند, ارزش مشتری
    Morteza Akbari *, Maryam Mehrali, Nader Seyyedamiri, Mozhgan Danesh, Ghasem Ramezanpour Nargesi
    The corporate social responsibility is a concept that has found a place for itself in the world today, and especially large organizations. The corporate social responsibility is linked to the responsibility of participating in society, the people and the environment in which it operates, and this responsibility extends beyond the economic and financial objectives. As a result of this study, the effect of corporate social responsibility on customer loyalty and Brand position considering the mediating variable is the customer value in the tourism companies based in Tehran. This research is descriptive-correlational in terms of purpose, applied and research method. The statistical sample was the visitors of tourism companies based in Tehran in the summer of 1396. The sample size of 200 people is selected through easy and convenient sampling. Data gathering tool was a standard questionnaire. The validity of the convergent and divergent narrative methods was used to assess its validity. From the two criteria, Cronbach's alpha and combined reliability were used. Data were analyzed by structural equation modeling using SPSS and PLS software.The results of the research show the positive effect of corporate social responsibility on customer loyalty and brand standing, as well as the positive effect of customer value on customer loyalty and brand standing in tourism companies in Tehran. The results also show that customer value is a mediator variable that plays a role in the relationship between corporate social responsibility and customer loyalty and brand position.
    Keywords: corporate social responsibility, customer loyalty, Brand Position, Customer Value
  • مهدی ساکی فرد، نادر سیدامیری*، فرزانه خاوری

    علم عصب شناسی، یکی از روش های مهم در تحلیل و درک فرایند تصمیم مشتریان است. در این پژوهش، تصمیم خرید شامل دو بخش توجه و قصد خرید بر اساس شاخص های قیمت و حضور مدل با استفاده از روش پیمایش و ابزار پرسشنامه و روش شبه آزمایشی و با ابزار ردیاب چشم بررسی شده است. بدین منظور نمونه ای متشکل از 35 دانشجو به صورت غیرتصادفی و هدفمند از بین خریداران برند ال سی وایکیکی (LC WAIKIKI) انتخاب شدند. تحلیل داده های به دست آمده از پرسشنامه و ردیابی حرکات چشم افراد هنگام خرید برخط پوشاک بانوان نشان می دهد سطوح مختلف قیمت و حضور مانکن یا مدل بر توجه افراد و قصد خرید آنان تاثیرگذار است. رابطه معناداری بین نقاط قیمت (سطوح مختلف قیمت) با 77درصد بر قصد و با64 درصد بر توجه، قیمت تخفیف یافته در مقایسه با کالاهای رقیب با 96درصد بر قصد و 75 درصد بر توجه،کاهش قیمت و تعرفه های ویژه با 62درصد بر قصد و با 84 درصد بر توجه و حضور مانکن یا مدل با 45 درصد بر قصد و با52 درصد بر توجه بوده است. همچنین تحلیل های ناشی از بخش پیمایش نشان داد محرک قیمت و حضور مدل یا مانکن بر توجه افراد و قصد خرید آنان تاثیر مثبت دارد. نتایج به دست آمده از این پژوهش در راهبردهای قیمت گذاری و بازاریابی به ویژه نوع تبلیغات در خریدهای برخط کاربرد دارد.

    کلید واژگان: رفتار خرید مصرف کننده, قیمت گذاری, محرک های بازاریابی, مدل(مانکن), بازاریابی عصبی
    Mahdi sakifard, Nader Seyyedamiri*, Farzaneh Khavari

    Neuroscience is one of the most important methods in analyzing and understanding the consumer purchasing decision process. This study investigated purchase decisions, including two parts of attention and intention to purchase based on price indices and the presence of model using the survey method and the questionnaire tool and quasi-experimental design with an eye-tracking device. For this purpose, a sample consisting of 35 individuals was chosen nonrandom and targeted from the buyers of the LC WAIKIKI brand. Analyzing the data obtained from the questionnaire and tracking the eye movements of participants when buying women's clothing online showed that different levels of price and the presence of a mannequin or model influenced the attention and intention of the individuals. The results showed that significant relationship between price points (different price levels) with 77% on intention and 64% on attention, discounted price compared to competitors with 96% on intention and 75% on attention, price reduction and special tariffs with 62% on intention and with 84% on attention, and finally the presence of mannequin or model with 45% on intention and 52% on attention. Also, the analysis from the survey section showed that concerning the effect of price stimulus and the presence of the model or mannequin, it had a positive impact on individuals’ attention and intention to buy. The results of this study can be used in pricing strategies and as well as advertising marketing strategies, especially advertising in online purchases.

    Keywords: Consumer Purchase Behavior, Pricing, Marketing Stimuli, Model (Mannequin), Neuromarketing.Analytics
  • محبوبه فلاح، مجتبی امیری*، نسترن حاجی حیدری، نادر سید امیری، محمدرحیم اسفیدانی

    اکوسیستم های کارآفرینی ترکیبی از عناصر اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در یک منطقه هستند که از توسعه و رشد نوآوری های نوپا حمایت می کنند و کارآفرینان نوظهور و دیگر بازیگران را تشویق می کنند تا خطرات شروع و تامین مالی یک کسب و کار را بپذیرند. پژوهش حاضر با هدف شناسایی الگوی اکوسیستم کارآفرینی کسب و کارهای نوپای حوزه فناوری اطلاعات استان خراسان جنوبی انجام شده است. پژوهش به روش کیفی و با استفاده از تکنیک تحلیل تم صورت پذیرفته است. داده ها از طریق مصاحبه های آزاد و نیمه ساختار یافته انجام شده با گروهی از فعالان حوزه IT ، گردآوری و با استفاده از نرم افزار Atlas.ti تحلیل و کدگذاری اولیه، تعیین تم فرعی و تم اصلی صورت پذیرفت. نمونه گیری به روش هدفمند و گلوله برفی انجام شد و 12 نفر از کارشناسان، مدیران و فعالان این حوزه در پژوهش شرکت نمودند. برای اطمینان از روایی و پایایی داده ها با معیارهای خاص پژوهش کیفی بررسی های لازم شامل مقبولیت و قابلیت تایید صورت گرفت. نتیجه پژوهش الگوی اکوسیستم کارآفرینی کسب و کارهای نوپای حوزه IT منطقه را نمایان ساخت. فرهنگ کارآفرینی و ریسک پذیری، دولت، بازار، دانش جدید، نیروی انسانی متخصص، زیرساخت، حمایتگران، خدمات مالی و واسطه ای، شبکه سازی و صنایع منطقه مولفه های الگوی اکوسیستم کارآفرینی کسب و کارهای نوپای حوزه فناوری اطلاعات منطقه خراسان جنوبی را تشکیل می دهند.

    کلید واژگان: اکوسیستم کارآفرینی, کسب و کارهای نوپا, فناوری اطلاعات, تحلیل تم, خراسان جنوبی
    Mahbube Falah, Mojtaba Amiri *, Nastaran Hajheidari, Nader Seyedamiri, Rahim Esfidani

    Entrepreneurship ecosystems are a combination of social, political, economic and cultural elements in a region that support the development and growth of startups, encouraging budding entrepreneurs and other actors to accept the risks of starting and financing a business. It is believed that the entrepreneurial economy, achieved through entrepreneurial ecosystem must replace the entrepreneurial policy, Therefore the regional policies for entrepreneurship are currently transitioning from an increase in the amount of entrepreneurship to an increase in the quality of entrepreneurship. The present study aims to identify the entrepreneurial ecosystem of IT startups in South Khorasan. the research has been done in qualitative method using the theme analysis technique. The data were collected through open and semi- structured interviews conducted with a group of IT workers. Primary and secondary themes were identified through examining data. The result of this study revealed the entrepreneurial ecosystem pattern of the IT startups in South Khorasan. Entrepreneurial culture and risk takin, government, market, new knowledge, the specialist human force, infrastructure, financial services, networking and industry are components of the entrepreneurial ecosystem model of south Khorasan. 

    Keywords: Entrepreneurship Ecosystem, startups, Information Technology, theme analysis, South Khorasan
  • نادر سیدامیری*، زهرا رحمانی، طهمورث حسن قلی پور

    توسعه جهانی گردشگری تندرستی فرصت های کارآفرینانه بکری را برای برنامه ریزان گردشگری در راستای توسعه بازار مقصد و متنوع سازی آن به ارمغان آورده است. در این میان، سرزمین ایران از پتانسیل های طبیعی و فرهنگی سرشاری برخوردار است که با مدیریت و برنامه ریزی صحیح قابلیت تبدیل به جاذبه های صنعت تندرستی را دارند، از این رو هدف پژوهش کیفی حاضر ارائه چارچوبی برای شناسایی فرصت های کارآفرینی گردشگری تندرستی است که با اتخاذ روش استقرایی و تفسیری تئوری داده بنیاد (رویکرد نوخاسته-گلیزری) انجام شده و دو قلمرو محیطی کتابخانه ای برای بررسی متون پیشین و محیط دانشگاهی و سازمانی برای انجام مصاحبه با خبرگان، متخصصان و فعالان صنعت گردشگری به طور عام و گردشگری سلامت به طور خاص که به روش ترکیبی نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی انتخاب شدند را پوشش می دهد. به موجب تجزیه و تحلیل داده های حاصله به روش کدگذاری دستی، یافته های پژوهش که حاصل تجزیه و تحلیل داده های گردآوری شده، به روش کدگذاری دستی نشان می دهد که ابعاد و مولفه های اثرگذار و دخیل در توسعه کسب وکارهای تندرستی در چهار مقوله «محیط کلان کسب و کار»، «محیط خرد صنعت گردشگری تندرستی»، «موانع و چالش های توسعه» و «اثرات و تبعات-توسعه گردشگری تندرستی» جای می گیرند و استراتژی های توسعه این صنعت در قالب مقوله «فرایند شناسایی و تجاری سازی» (به عنوان هسته مرکزی مدل خروجی پژوهش) از مرحله شناخت بازار و پتانسیل ها تا دانش افزایی و تجاری سازی محصولات و خدمات تندرستی را پوشش می دهد که هر کدام شامل چندین اقدام در راستای بهره گیری پایدار از فرصت های کسب وکار و به ویژه کارآفرینی گردشگری تندرستی است

    کلید واژگان: گردشگری, تندرستی, گردشگری تندرستی, کارآفرینی, تئوری داده بنیاد (نظریه برخاسته از داده ها)
    Nader Seyyedamiri *, Zahra Rahmani, Tahmoures Hasangholi Pour

    The global development of wellness tourism has brought niche entrepreneurial opportunities for tourism planners to develop and diversify the destination market. Meanwhile, Iran enjoys enormous natural and cultural potentials which can attract wellness travelers through proper management and planning. Hence, this article has employed the grounded theory methodology (the emerging approach) to propose a guiding framework for identifying and commercializing entrepreneurial opportunities of wellness tourism in Iran. This aim is pursued through analysis of literature and discussion with related academic and industrial experts. To this end, a qualitative data collection method is adopted, and since the potential participants were limited and hard to find, a combination of targeted and snowball sampling is chosen to conduct extensive in-depth interviews to identify the most important factors engaged in wellness tourism entrepreneurship. Analyzing the gathered data through the manual coding process, the findings of this study show that the factors and components that influence and are engaged in the development of wellness tourism businesses can be covered in four categories; “Macro Business Environment”, “The Wellness Tourism Industry’s Micro-environment”, “Barriers and Challenges of Development”, and “Effects and Consequences-Wellness Tourism Development”. The developmental strategies are categorized under the “Identification and Commercialization Process” (as the core category of the research model), and cover the stages from market identification to the commercialization of wellness products and services, each containing several steps towards sustainable exploitation of wellness business opportunities and especially, wellness tourism entrepreneurship

    Keywords: Tourism, Wellness, Wellness tourism, Entrepreneurship, Grounded theory
  • کمال سخدری*، نادر سیدامیری، علیرضا رجاییان، جواد سخدری
    با وجود ظرفیت های فراوان گردشگری سلامت در ایران، بهره برداری مناسبی از پتانسیل های موجود در قالب رفتارهای کارآفرینانه نشده است. نظریه پیوند عامل- فرصتدر کارآفرینی پیشنهاد می کند که کارآفرینی اساسا حاصل پیوند عاملان (کارآفرینان و سازمان ها) و محیط یا فرصت (زمینه مناسب) می باشد.یکی از عوامل مهم محیطی که بر فرایندهای کارآفرینی تاثیرگذار است، عوامل نهادی است. لذا این پژوهش با رویکردی کیفی و اکتشافی به دنبال شناسایی عوامل نهادی موثر بر بهره برداری از فرصت های کارآفرینی در حوزه گردشگری سلامت با تمرکز خاص بر استان تهران می باشد. در این پژوهش، از روش مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته باکارآفرینان و صاحب نظران حوزه گردشگری سلامت که به روش هدفمند و گلوله برفی انتخاب شده اند در شهر تهران و در بازه زمانی فروردین تا تیرماه 1395 جهت جمع آوری داده استفاده شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که ترتیبات نهادی لازم در ابعاد قانونی، هنجاری، شناختی و اقدامات حمایتی می تواند از طریق افزایش تمایل کارآفرینان برای بهره برداری از فرصت های کارآفرینی در حوزه گردشگری سلامت، نرخ وقوع رفتار کارآفرینانه در این حوزه را افزایش دهد.
    Kamal Sakhdari*, nader seyedamiri, Alireza Rajaian, Javad Sakhdari
    Despite many potentials in health tourism in Iran, few entrepreneurial behaviors tried to use them. The nexus theory of actor-opportunity suggests that entrepreneurial behaviors result from a suitable combination of actors and the supporting environment. Institutional factors are among the important elements of a supporting context for entrepreneurship. This qualitative research aimed to identify institutional factors that influenced the exploitation of health-tourism opportunities in Tehran province. Data were collected using semi-structured interviews with entrepreneurs and health tourism experts. Interviewees were selected using targeted and snowball methods. This study took place in Tehran, April to July 2015. We introduced four categories of institutional factors: regulatory, normative, cognitive and supportive. These categories form the essential factors for exploiting entrepreneurial opportunities in health tourism in Iran focusing on the capital city of Tehran.
    Keywords: Entrepreneurship, health tourism, institutional factors, opportunity exploitation
  • جبار باباشاهی *، علی حمیدی زاده، منصوره محمدنژاد فدردی، نادر سیدامیری
    جذب نیروی کار شایسته در بازار کار رقابتی امروز، تبدیل به یکی از منابع مهم کسب مزیت رقابتی شده است. پژوهش حاضر با تاکید بر ارزش علاقه مندی (ارزش نوآوری) برای جذب نیروهای خلاق، قصد ارائه پیشنهادهایی در زمینه طراحی « برند کارفرما» به سازمان هایی را دارد که در بیان رسالت خود ارائه محصولات و خدمات نوآورانه به جامعه را در اولویت قرار داده اند. این پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی و از حیث شیوه گردآوری داده ها، توصیفی از نوع پیمایشی می یاشد. جامعه آماری پژوهش102 نفر از کارکنانی هستند که در فاصله کوتاهی قبل از انجام پژوهش، موفق به استخدام در واحد مرکزی سازمان شاتل در شهر تهران شده اند که از بین آن ها 51 نفر به روش تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب گردیده اند. ابزار سنجش متغیرهای پژوهش، پرسشنامه می باشد که بخشی از آن برگرفته از پرسشنامه های استاندارد برتون و همکارانش (2005) ، کانکس و فریمن (2006) و برتز و جاج (1994) است و بخش طراحی شده آن بر اساس تعاریف موجود از متغیر مورد نظر است. روش تجزیه و تحلیل داده ها مدل سازی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار Warp PLS می باشد. نتایج نشان می دهد که برند کارفرما از طریق تداعی معانی منجر به ایجاد تصویر مطلوبی از سازمان در ذهن جویندگان کار شده و با احساس تناسبی که در اثر این تصویر، فرد در ذهن خود با سازمان پیدا می کند، جذب سازمان می شود.
    کلید واژگان: برندکارفرما, ارزش علاقه مندی (ارزش نوآوری), سازمان های خلاق و نوآور, کارکنان خلاق و نوآور
    Jabbar Babashahi *, Ali Hamidizadeh, Mansooreh Mohammadnezhad Fadrdy, Nader Seyed Amiri
    Attracting the competent labor to the current competitive labor market has become one of the main resources of gaining the competitive advantages. This research, emphasizing the interest value (innovation value) to attract the innovative labor, aims to give offers on designing the “employer brand” to organizations of which priorities are presenting innovative products and services to community. This research is descriptive and scanning type in terms of objective, usage and the way of collecting data. Statistical community of the research is 102 persons of staff who were employed in central unit of Shatel organization in Tehran in short time before conducting the research among which 51 persons were chosen randomly as a sample. Questionnaires are the variable measuring tool that a part of them results from Bretton et. al standard questionnaires (2005), Kannex and Freeman 2006 and Bretz and Judge 1994 and the designed part of them is based on existing definitions of the variable. Modeling the structural equations, using software Warp PLS, is the method for data analysis. Results indicate that employer brand, through association, results in creating a favorite image of the organization in the job seeker minds and, feeling the person – organization propriety in mind, the person is attracted by organization.
    Keywords: employer brand, interest value (innovation value), innovative, creative organizations, creative employees
  • امیر اخلاصی*، مرضیه انصاری چهارسوقی، نادر سیدامیری
    الزامات دنیای امروز، ضرورت هم سویی با دیگر کشورها و نیز کسب موفقیت در بازارهای داخلی و جهانی، شرکت ها را وادار می کند تا از توانمندهای موجود در استارت آپ ها به ویژه استارت آپ های فعال در حوزه ی تجارت الکترونیک بهره مند شوند. با این حال ایجاد مشارکت بین شرکت های سرمایه گذار خطرپذیر و استارت آپ ها، نیازمند به کارگیری راهکارهای مدیریتی قوی و صحیحی می باشد. تحقیقات و مدل های قبلی فرایند سرمایه گذاری VC وCVC، بیشتر فاکتورهای اصلی موثر بر فرآیند شکل گیری سرمایه گذاری خطرپذیر را توسعه داده اند و تاکنون کمتر در مطالعات به ارائه ی یک مدل جامع با همه ی جنبه های موثر بر آن و به شکل ویژه در کشورهای در حال توسعه از جمله ایران توجه شده است. بنابراین این مقاله، با استفاده از روش تحقیق کیفی نظریه مبتنی بر داده ها و به واسطه ی مصاحبه های نیمه ساختاریافته با مدیران و کارشناسان شرکت های VC وCVC به منظور شناسایی فاکتورهای موثر بر فرآیند شکل گیری سرمایه گذاری خطرپذیر استراتژیک برند (SBV)، در داخل کشور انجام شده است. یافته های حاصل از مصاحبه ها از طریق 18 فاکتور در داخل شش مقوله مرتبط با پدیده ی اصلی شامل شرایط علی، مقوله ی محوری، شرایط زمینه ای، شرایط واسطه ای یا مداخله گر، کنش ها و تعاملات و پیامدها نشان داده شده-اند. نتایج این تحقیق، به تمامی ذی نفعان فعال موجود در اکوسیستم کمک می کند تا با همکاری یکدیگر زمینه های مناسب برای انجام اقدامات درست در شرکت های سرمایه گذار خطرپذیر فعال در حوزه تجارت الکترونیک را ایجاد کنند.
    کلید واژگان: کارآفرینی سازمانی, سرمایه گذاری خطرپذیر استراتژیک برند, شرکت های سرمایه گذار خطرپذیر, تجارت الکترونیک
    Amir Ekhlassi *, Marziyeh Ansari Chaharsoughi, Nader Seyyedamiri
    The companies have to utilize available capacities in start-ups especially those active in E-commerce because of the necessity of aligning with other countries and accessing success in domestic and global markets. However, creation of investing relationship between corporate venture capital and start-ups, requires utilizing strong and correct management. The previous research and models on process VC/CVC investment partly have promoted main factors affecting the formation process of venturing and until now less attention has been paid to present a comprehensive model with whole effective aspects on core investment phenomenon, especially in the developing countries like Iran. So, this paper uses a grounded theory approach and also semi-structured interviews with 13 experts and managers in CVC/VC firms, in order to identify factors influencing on formation process SBV investment in Iran. The obtained findings of the data analysis from interviews are shown by 18 factors classified within six categories including the core phenomenon relates to formation process of SBV investment, causal conditions, contextual and intervening conditions, and consequences. The results of this study totally help active members in ecosystem to create appropriate conditions for correct measurement in VC firms at E-commerce field.
    Keywords: Corporate Entrepreneurship, Strategic Brand Venturing, E-Commerce, Corporate Venture Capital
  • امیر اخلاصی، نادر سیدامیری *، مرتضی هندیجانی فرد
    کارکنان نقش پررنگی در موفقیت شرکت های خدماتی دارند و رضایت آن ها پیش نیازی برای رضایت مشتریان است. همچنین، توجه و پاسخگویی به خواسته ها و نیازهای آنان، زمینه توسعه تمایلات کارآفرینانه در شرکت را فراهم می کند. علاوه بر این، مشتری محوری، ممکن است شرکت را به سوی تمرکز بر نوآوری و استفاده پیش دستانه از فرصت ها رهنمون سازد. از این رو، پژوهش حاضر به بررسی این مسئله پرداخته که آیا در شرکت های ارائه دهنده خدمات اینترنت در تهران، بازارگرایی داخلی می تواند از طریق بازارگرایی بر گرایش کارآفرینانه تاثیر مثبت و معناداری بگذارد. بدین منظور، از روش توصیفی-پیمایشی استفاده شد و پرسشنامه پنج گزینه ای طیف لیکرت بین 322 نفر از کارکنان و مدیران شرکت های مذکور که با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده بودند، توزیع گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که بازارگرایی داخلی بر گرایش کارآفرینانه با ضریب مسیر 529/0، بازارگرایی داخلی بر بازارگرایی با ضریب مسیر 796/0 و نیز بازارگرایی بر گرایش کارآفرینانه با ضریب مسیر 337/0 تاثیر مثبت و معناداری دارد. یافته ها همچنین نشان می دهد که بازارگرایی، در رابطه میان بازارگرایی داخلی و گرایش کارآفرینانه، با شدت 268/0 در نقش میانجی جزئی تاثیرگذار است. همچنین، نتایج آزمون سوبل، تاثیر میانجی بازارگرایی را در رابطه مذکور تایید کرده است. علاوه بر این، مقدار ضریب VAF در صورت میانجی گری بازارگرایی، برابر با 336/0 به دست آمد که نشان می دهد تقریبا 34درصد از تاثیر بازارگرایی داخلی بر گرایش کارآفرینانه از طریق غیرمستقیم با متغیر میانجی بازارگرایی تبیین می شود.
    کلید واژگان: بازارگرایی داخلی, بازارگرایی, گرایش کارآفرینانه, شرکت های ارائه دهنده خدمات اینترنت
    Amir Ekhlassi, Nader Seyyedamiri *, Morteza Hendijani Fard
    Employees have important roles in the success of service companies and their satisfaction may be a prerequisite for customer's satisfaction. In addition, considering their needs and wants and the responsiveness to them may lead to the development of entrepreneurial orientation in the company. Furthermore, being customer-oriented can lead to concentrating on innovation and to use opportunities proactively. Accordingly, this paper investigates whether internal market orientation has effect on entrepreneurial orientation with mediating role of market orientation in internet service providers (ISPs) in Tehran. For this purpose, a descriptive method was used and 322 questionnaires were distributed between managers and employees of Tehran ISPs chosen by simple random sampling. To analyze data, structural equation modeling with partial least squares by Smart PLS 3 software was used. The results showed that internal market orientation has positive and significant effects on entrepreneurial orientation and market orientation with 0.529 and 0.796 path coefficient values, respectively. The effect of market orientation on entrepreneurial orientation is also confirmed with 0.337 path coefficient value. The results also showed that market orientation plays a partial mediating role between internal market orientation and entrepreneurial orientation with 0.268 path coefficient value. The result of Sobel test also confirms the mediating role of market orientation between internal market orientation and entrepreneurial orientation. Furthermore, the value of VAF statistic equals to 0.336 which shows that about 34 percent of internal market orientation effect on entrepreneurial orientation can be explained through indirect effect of market orientation on this relationship.
    Keywords: Internal Market Orientation, Market Orientation, Entrepreneurial Orientation, Internet Service Providers
  • نادر سیدامیری *، مرتضی هندیجانی فرد
    در فضای رقابتی موجود در میان شرکت های نرم افزاری، موفقیت این شرکت ها در دستیابی به مزیت رقابتی، بدون سرمایه گذاری در بخش ایده ها و فناوری های جدید، دور از ذهن به نظر می رسد. تجاری سازی فناوری که همان فرایند کسب ایده جدید، توسعه فناوری، تبدیل ایده به محصول با استفاده از فناوری و ارائه آن به بازار می باشد، بدون محور قراردادن مشتری در اولویت های شرکت که همان مفهوم بازارگرایی را نشان می دهد، نمی تواند باعث مزیت رقابتی شود. از این رو، پژوهش حاضر میزان تاثیر شایستگی تجاری سازی فناوری از طریق نقش تعدیلگر بازارگرایی، بر مزیت رقابتی را بررسی کرده است. با این هدف، از روش توصیفی- پیمایشی استفاده شده است. پرسشنامه پژوهش را 130 نفر از کارکنان و مدیران پنج شرکت نرم افزاری که با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده اند، پاسخ داده اند. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی به کمک نرم افزار Smart PLS 3 استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که شایستگی تجاری سازی فناوری بر هر دو مزیت هزینه و تمایز، به ترتیب با ضریب مسیر 526/0 و 679/0 تاثیر مثبت و معناداری دارد. نتایج همچنین نشان می دهد که بازارگرایی، تنها در رابطه شایستگی تجاری سازی فناوری و مزیت تمایز، با ضریب مسیر 491/0 نقش تعدیلگر دارد.
    کلید واژگان: شایستگی تجاری سازی فناوری, بازارگرایی, مزیت رقابتی, مزیت هزینه, مزیت تمایز
    Nader Seyyedamiri *, Morteza Hendijani Fard
    In the prevailing competitive environment among software companies, these companie's success in achieving competitive advantage seems unlikely without investing on new ideas and technologies. The process of capturing new ideas, technology development, transforming ideas into products using technology, and offering them to the market, is called technology commercialization. Technology commercialization may not lead to competitive edge without considering customer as the heart of firm attention that indicates the concept of market orientation. Therefore, this paper investigates whether technology commercialization competence has effect on competitive advantage with moderating role of market orientation in five software companies. For this purpose, a descriptive method is used and 130 questionnaires are distributed between managers and employees of these five software companies chosen by simple random sampling. To analyze data, structural equation modeling with partial least squares by Smart PLS 3 software is used. The results show that technology commercialization competence has positive and significant effect on differentiation and cost advantages with 0.526 and 0.679 path coefficient values, respectively. The results also show that market orientation has a moderating role in the relationship between technology commercialization competence and differentiation advantage with 0.491 path coefficient value.
    Keywords: Technology commercialization competence, Market orientation, Competitive advantage, Cost advantage, Differentiation advantage
  • حمیدرضا یزدانی*، نادر سیدامیری، علیرضا کاملی
    امروزه شناسایی زیرساخت های لازم برای مدیریت موثر دانش و ایجاد نوآوری در سازمان ها از اهمیت زیادی برخوردار است. در پژوهش های گذشته زیرساخت ها را بصورت مجزا مورد مطالعه قرار داده اند اما در این پژوهش تلاش شده است تا با مدلی جامع تاثیرات مستقیم و غیرمستقیم جو و ساختارسازمانی بر عملکرد نوآوری با توجه به نقش میانجی مدیریت دانش و تعامل اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد. این مطالعه در نمونه ای 140نفری از کارکنان واحد بازاریابی و فروش شرکت شاتل شهر تهران با نمونه تصادفی ساده صورت پذیرفته است. روش تحقیق از نوع همبستگی بوده و ابزار مورداستفاده پرسشنامه می باشد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش مدل سازی معادلات ساختاری توسط نرم افزار لیزرل، استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد که ساختار سازمانی بر تعامل اجتماعی و جو سازمانی بر مدیریت دانش و تعامل اجتماعی بر عملکرد نوآوری تاثیر مثبت و معناداری داشته است، اما متغیرهای ساختار سازمانی و تعامل اجتماعی بر مدیریت دانش، جو سازمانی بر تعامل اجتماعی و مدیریت دانش بر عملکرد نوآورانه نتوانسته اند تاثیر مستقیم و معناداری بگذارند.
    کلید واژگان: تعامل اجتماعی, جو سازمانی, ساختار سازمانی, مدیریت دانش, عملکرد نوآورانه
    Hamidreza Yazdani *, Nader Siyed Amiry, Ali Reza Kameli
    Identifying the necessary infrastructures for an effective management of knowledge and making innovations in organizations are of the paramount importance. In previous investigations, infrastructures have been studied in isolation from other factors, but it has been tried in this research to survey and analyze the direct and indirect impact of the climate and organizational structure on innovation performance considering the mediation of knowledge management and social interaction, through a comprehensive model. interaction in affecting leadership style & organizational climate on knowledge management . this study has been done as a sample of 140 selling and marketing unit employers of the shuttle corporation in the Tehran. the descriptive- survey research is management type & used tools is questionnaire . we used of SEM by lisrel software data analysis. The result of the research showed that knowledge management and social reaction as it should not played the role of mediating. The result of the research showed that organizational structure on social interaction and the organizational climate on knowledge management, and social interaction on innovative performance had a positive and meaningful impact, but the rest of the hypothesis were rejected.
    Keywords: social interaction, organizational climate, organizational structure, knowledge management, innovation performance
  • علیرضا کاملی *، حمیدرضا یزدانی، نادر سید امیری
    در محیط رقابتی امروز، وجود ذهنیت و تصویر متمایز می تواند در موفقیت محصول موثر باشد. بر اساس مطالعه های موجود، تصویر کشور تولیدکننده محصول و تلاش های بازاریابی بر ارزش ویژه برند اثرگذار است. در پژوهش حاضر، اثر این دو مورد بر خرده فروشی ارزش ویژه برند و عملکرد سودآوری بررسی شده است. جامعه آماری پژوهش کلیه خرده فروشان برند «سامسونگ» در شهر تهران است که به دلیل کم بودن حجم جامعه از سرشماری استفاده شد. برای گردآوری داده ها پرسشنامه استاندارد و محقق ساخته به کار رفت. پایایی پرسشنامه از طریق آلفای کرونباخ 9/0 برآورد شد. تجزیه وتحلیل آماری این پژوهش با استفاده از نرم افزار LISREL8.8 انجام شده است. بر اساس نتایج، تصویر کشور مبدا و تلاش های بازاریابی بر ارزش ویژه خرده فروشی برند اثر معنا داری دارند؛ همچنین ارزش ویژه خرده فروشی برند بر عملکرد سودآوری برند تاثیر مثبت و معنادار دارد.
    کلید واژگان: تصویر محصول, بازاریابی, ارزش ویژه برند, خرده فروشی
    Alireza Kameli *, Hamidreza Yazdani, Nader Sayedamiri
    The mentality and the distinct image of a product are very important in today's highly competitive environment. Based on existing studies, Image-producing country and marketing efforts will affect brand equity. This paper investigated the impacts on retail brand equity and brand profitability performance. The population is all of the SAMSUNG's brand retailers in the city of Tehran and used census method because the population size was small. The data collection tool is built-researcher and standard questionnaires. Reliability was determined by Cronbach's alpha to 0.90. Statistical analysis was performed using LISREL 8.8 software. Based on these results, the origin of the image-producing country and marketing efforts on retail brand equity have a significant effect, as well as The retail brand equity on brand profitability performance has a significant impact.
    Keywords: Image of Product, Marketing, Brand Equity, Samsung Retailers
  • کمال سخدری، عرفان جلالی، نادر سید امیری
    پژوهش ها نشان می دهد که بسیاری از فعالیت های کارآفرینانه شرکتی از سطوح پایین و عملیاتی و غالبا به صورت غیر رسمی و پنهان آغاز می شوند. هدف این پژوهش نیز شناسایی عواملی است که باعث شکل گیری رفتار نوآوری پنهان می شود و در صدد ارائه بینش هایی در مورد نحوه استفاده سازمان ها از ظرفیت نوآوری پنهان برای فعالیت های نوآورانه و کارآفرینانه سازمانی است. پژوهش حاضر که از لحاظ هدف کاربردی است با رویکردی کیفی و از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با مدیران محصول و تحقیق و توسعه در شرکت های حوزه تکنولوژی اطلاعات، نرم افزار و داروسازی شهر تهران انجام شده است. در پایان چهار دسته عوامل «فردی»، «سازمانی»، «عوامل محیطی و خاص صنعت» و «ویژگی های ایده» به عنوان عوامل اثرگذار شناسایی و معرفی شده اند. این نتایج بینش های ارزشمندی جهت استفاده از ایده های پنهان برای کارآفرینی سازمانی ارائه می نماید.
    کلید واژگان: نوآوری پنهان, کارآفرینی شرکتی, مدیریت نوآوری, روش پژوهش کیفی
    Kamal Sakhdari, Erfan Jalali, Nader Seyed Amiri
    Studies indicate that a large number of corporate entrepreneurial activities start informally and secretly from operational levels. Bootlegging emerges when employees cannot pursue their ideas formally, and hence utilize organizational time and resources for realizing their ideas. In this vein, this research aims to investigate factors causing employees to initiate bootlegging behavior. This was a qualitative research and the data was collected by semi-structural interviews from R&D and product managers in different industries. We identified 4 groups of factors explaining why employees undertake bootlegging behavior. This provides valuable insights into the better utilization of underground ideas for corporate innovative activities.
    Keywords: Bootlegging, corporate entrepreneurship, innovation management, qualitative research method
  • نادر سیدامیری، علیرضا کاملی *، سمیه مرادی، هادی واشقانی فراهانی
    امروزه علاوه بر سرمایه فیزیکی، سرمایه اجتماعی، عامل تعیین کننده در کارآفرینی است. بدین منظور، پژوهش حاضر، ضمن بررسی تاثیرگذاری سرمایه اجتماعی بر کارآفرینی، نقش میانجی نوآوری در تاثیرگذاری سرمایه اجتماعی بر کارآفرینی را ارزیابی می کند. این مطالعه در نمونه ای 130 نفری از کارآفرینان زن شهر ایلام با روش نمونه گیری تصادفی ساده انجام گرفته است. روش پژوهش، توصیفی، از نوع همبستگی است و برای جمع آوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته به کار گرفته شده است. همچنین، برای بررسی روایی، روایی صوری بررسی شد و برای بررسی پایایی، آلفای کرونباخ محاسبه شد. نتایج نشان داد ابزار تحقیق پایایی و روایی مناسبی دارد. تجزیه وتحلیل داده ها با روش مدل سازی معادلات ساختاری با نرم افزار LISREL8.8 انجام گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد، سرمایه اجتماعی و نوآوری تاثیر مثبت و معنادار بر کارآفرینی دارد، اما سرمایه اجتماعی بر نوآوری تاثیر ندارد.
    کلید واژگان: سرمایه اجتماعی, کارآفرینی, نوآوری
    Nader Seyedamiri, Alireza Kameli *, Somaye Moradi, Hadi Vasheqani Farahani
    Today, in addition to physical capital, social capital, entrepreneurship is the determining factor. Therefore, this study was designed to investigate the influence of social capital on entrepreneurship; to evaluate the impact of social capital on entrepreneurial innovation is the role of mediator. The study had a sample of 130 female entrepreneurs Ilam through simple random sampling has been done. Research methodology is descriptive and correlation survey questionnaire researcher-building was used to collect data. Also, researcher for validity, the content validity and for reliability, using of Cronbach's alpha, which result indicated the suitability of variable. Data analysis software LISREL structural equation model-building has been done. Research findings show that social capital is a positive and significant impact on entrepreneurship and innovation, but innovation could not affect social capital.
    Keywords: Entrepreneurship, innovation, Social Capital
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال