به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

ناصر شیخی

  • تهمینه پیروی*، مجید کاتبی، امیرحسین رشیدی، ناصر شیخی
    مقدمه

    مت آمفتامین ماده محرک سیستم عصبی مرکزی است که معمولا سوء مصرف می شود. هدف مطالعه حاضر تعیین اثرات مت آمفتامین بر قطر و ضخامت لوله های سمینی فر گناد موش های صحرایی نر است.

    روش کار

    در این مطالعه از 20 سر موش صحرایی نر بالغ با وزن 200 تا 220 گرم استفاده شد. موش ها به دو گروه آزمایش و کنترل هر گروه 10 موش تقسیم شدند. در گروه آزمایش موش های صحرایی سه روز اول 2 میلی گرم و چهار روز بعد، 5 میلی گرم مت آمفتامین به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به صورت داخل صفاقی دریافت کردند. گروه کنترل نیز 5/0 میلی لیتر سرم فیزیولوژی به صورت داخل صفاقی به مدت یک هفته به ازای هر موش دریافت کردند. بعد از گذشت 24 ساعت از آخرین تزریق، موش های صحرایی کشته و گناد اصلی از اسکروتوم خارج شد. بعد از پاساژ بافتی و رنگ آمیزی با هماتوکسیلین-ایوزین، با میکروسکوپ نوری بررسی شدند. نتایج با استفاده از آزمون تی مستقل تحلیل شد. مقدار 05/0 P< برای تعیین سطح معنی داری بین گروه ها در نظر گرفته شد.

    یافته ها:

     نتایج پژوهش نشان داد مصرف مت آمفتامین باعث کاهش معنادار میانگین قطر و ضخامت اپی تلیوم لوله های سمینی فر در موش های صحرایی می شود.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج به دست آمده از این مطالعه، مت آمفتامین با دژنراسیون و آتروفی لوله های اسپرم ساز یک ترکیب سمی برای گناد اصلی موش های صحرایی نر است

    کلید واژگان: تستوسترون, گناد اصلی, لوله های سمینی فر, مت آمفتامین, موش صحرایی نر
    Tahmineh Peirouvi*, Majid Katebi, Amirhossein Rashidi, Naser Sheikhi
    Introduction

    Methamphetamine is a stimulant of the central nervous system that is usually misused. This study aimed to determine the effects of methamphetamine on the diameter and thickness of seminiferous tubules of adult male rats’ main gonad.

    Method

    Twenty adult male rats weighted 200 to 220 gr were used in the current study. They were divided into study and control groups, each consisting of 10 rats. The study group received 2 mg per body weight of methamphetamine in the first three days and 5 mg in the next four days in peritoneum. The control group, on the other hand, received 0.5 ml per rat of physiologic serum in the the peritoneum. Twenty-four hours after the last injection, the rats were killed, and the main gonad was taken out of the scrotum. After tissue passage and dying with hematoxylin and eosin, the main gonad was observed with an optic microscope, and the results were analyzed using an independent t-test. A value of P<0.05 was considered to determine the level of significance between the two groups.

    Results

    The findings showed that using methamphetamine significantly decreases the average diameter and thickness of the epithelium of seminiferous tubules of rats. It was also found that the weight of rats and gonads decreased, but it was not statistically significant.

    Conclusion

    The results of this study show that methamphetamine is a poisonous compound for the main gonad of male rats due to the degeneration and atrophy of seminiferous tubules

    Keywords: Main gonad, Male rat, Methamphetamine, Seminiferous tubules, Testosterone
  • فاطمه مقدم تبریزی، ناصر شیخی، سهیلا نجفی*
    مقدمه

    رفتارهای ارتقادهنده سلامت یکی از معیارهای عمده تعیین کننده سلامت است. یکی از مهم ترین موقعیت هایی که رفتارهای ارتقادهنده سلامت اهمیت ویژه ای می یابند، زنان سرپرست خانوار حاشیه نشین هستند؛ بنابراین این پژوهش به منظور تعیین میانگین نمرات رفتارهای ارتقادهنده سلامت، ابعاد شش گانه آن و ارتباط آن با خودکارآمدی، حمایت اجتماعی و عوامل جمعیت شناختی در زنان سرپرست خانوار حاشیه نشین شهر ارومیه در سال 1396 انجام شد. 

    روش کار:

    مطالعه حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی است که جامعه آماری آن تمام زنان سرپرست خانوار حاشیه نشین شهر ارومیه هستند که از میان آنها 384 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند و داده های این مطالعه به کمک پرسش نامه های جمعیت شناختی، حمایت اجتماعی ادراک شده، خودکارآمدی عمومی و پرسشنامه رفتارهای ارتقادهنده سلامت والکر جمع آوری شده است. در ارائه ویژگی های توصیفی از آمارهای توصیفی شامل میانگین و انحراف معیار و در ارائه ویژگی های تحلیلی از آزمون هم بستگی پیرسون و کندال با سطح معنی داری 5 درصد استفاده شد. 

    یافته ها:

     میانگین کل رفتارهای ارتقادهنده سلامت 20/45±111/62 بود. بین خودکارآمدی و حمایت اجتماعی درک شده ارتباط مثبت معنی دار مشاهده شد (0/001>P). همچنین، بین مشخصات جمعیت شناختی تاهل و تحصیلات با رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت، ارتباط مثبت معنی داری مشاهده شد (0/001>P)، اما بین شغل و سن با رفتارهای ارتقادهنده سلامت، ارتباط معنی داری وجود ندارد.

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته های پژوهش، مسئولان و مراقبان سلامت می توانند با طرح ریزی برنامه هایی در جهت ارتقای سطح خودکارآمدی، زمینه تغییر رفتار را در زنان سرپرست خانوار حاشیه نشین فراهم کنند. همچنین سازمان های دولتی و خانواده ها نیز با حمایت های عاطفی لازم برای این زنان، زمینه افزایش حمایت اجتماعی و به دنبال آن تغییر رفتار را برای زنان سرپرست خانوار حاشیه نشین فراهم کنند.

    کلید واژگان: رفتارهای ارتقادهنده سلامت, زنان سرپرست خانوار, حاشیه نشینی, خودکارآمدی, حمایت اجتماعی
    Fatemeh Mogadam Tabrizi, Naser Shaykhi, Soheila Najafi*
    Introduction

    Health promoting behaviors are one of the key determinants of health. One of the most important situations in which health promoting behaviors are of particular importance, is about female marginalized households. Therefore, this study was conducted to determine the mean scores of health promoting behaviors and its six dimensions, and also its relation to self-efficacy, social support and demographic factors in the women-headed families of Urmia suburb in 2017.

    Methods

    This was a descriptive-analytic study and its statistical population was all the female heads of the suburban families of Urmia of which 384 were selected. Data were collected through demographic questionnaires, perceived social support, general self-efficacy and Walker Health Promoting Behavior Inventory. Descriptive statistics including mean and standard deviation were used to describe descriptive characteristics and, Pearson and Kendall's correlation tests were used to describe analytical features.

    Results

    The mean of total health promoting behaviors was 111.62±20.45. Self-efficacy, perceived social support and demographic characteristics of marriage and education had a significant positive correlation with health promoting behaviors (P<0.001), but there was no significant positive correlation between occupation and age with health promoting behaviors.

    Conclusion

    According to the findings of this research, health authorities and health care providers can found self-efficacy increase for female heads of households by designing health promoting education programs. Also governmental organizations and families with supplying necessary emotional supports can provide an area of social support increase and consequently, a change in behavior, for suburbanized female heads of households.

    Keywords: Health promoting behaviors, Female-headed households, Suburbanization, Self-efficacy, Social support
  • ژاله قربانی، حمید ثریا، ناصر شیخی، آرام فیضی *
    پیش زمینه و هدف
    خطاهای داروی دلیل اصلی آسیب به سلامت بیماران بستری می باشد. بازنگری دارویی یکی از مداخله های طراحی شده برای کاهش وقایع ناخواسته دارویی بوده و یک استراتژی برای شناسایی بسیاری از ناهمخوانی های دارویی است. این مطالعه باهدف بررسی مقایسه ای تاریخچه دارویی به دست آمده توسط کادر درمان با بهترین تاریخچه دارویی ممکن در بیماران قلبی بستری شده در بخش های ویژه قلبی مرکز آموزشی و درمانی سید الشهداء (ع) ارومیه انجام گردید.
    مواد و روش ها
    این مطالعه از نوع توصیفی بود که در آن بهترین تاریخچه دارویی ممکن 220 نفر از بیماران بستری اخذ و با تاریخچه دارویی اخذشده توسط پرستاران و دستیاران مقایسه شد. نمونه گیری به روش نمونه گیری در دسترس و از نیمه بهمن ماه 1396 تا آخر فروردین ماه 1397 انجام شد. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته شامل اطلاعات دموگرافیک، فرم تاریخچه دارویی کادر درمان و چک لیست ناهمخوانی هایی دارویی بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 20 تجزیه وتحلیل شد.
    یافته ها
    بر اساس نتایج، ناهمخوانی های به دست آمده از مقایسه تاریخچه دارویی اخذشده توسط کادر درمان (پرستاران و دستیاران) با بهترین تاریخچه دارویی ممکن، چشمگیر بوده و ناهمخوانی دارویی در تمام موارد موردبررسی شامل نام ژنریک و تجاری دارو، شکل، دوز، زمان مصرف، تکرار و حذف دارو مشاهده گردید. بین تاریخچه دارویی پرستاران و دستیاران نیز تفاوت آماری معنی داری وجود داشت. (05/0>P).
    نتیجه گیری
    با توجه به اختلاف بین تاریخچه دارویی اخذشده توسط پرستاران و دستیارها با بهترین تاریخچه دارویی ممکن، امکان رخداد خطاهای دارویی وجود دارد. لذا اهمیت مداخلات وسیع تر مدیران و مسئولان امر در زمینه بازنگری دارویی و به دنبال آن کاهش خطاهای دارویی مورد تاکید می باشد.
    کلید واژگان: بهترین تاریخچه دارویی ممکن, بازنگری دارویی, بیماران قلبی
    Jaleh Ghorbani, Hamid Soraya, Naser Sheikhi, Aram Feizi *
    Background and Aims
    Medication errors are the main cause of harm to hospitalized patients. Medication reconciliation is an intervention designed to reduce adverse drug events. It is also a strategy to identify a wide variety of medication discrepancies. This study aims to compare the medication history obtained by medical team with the best possible medication history (BPMH) among cardiac patients hospitalized at Seyyed-Al-Shohada Therapeutic Educational Center in Urmia in 2018.
    Materials and Methods
    In this descriptive study, the BPMH of 220 patients was obtained and then compared with the medication history obtained by nurses and assistants. The samples were selected using convenience sampling from mid-February, 2017 to late April, 2018. The data collection tool included a researcher-made questionnaire consisting of demographic information, medication history form of the medical team, and the medication discrepancies checklist. Data were analyzed using SPSS 20.
    Results
    According to the results, the discrepancies identified by comparing the medication history obtained by the medical team (nurses and assistants) with the BPMH were considerable. The medication discrepancies were observed in all examined areas such as the generic name, trade name, form, dosage, consumption time, frequency, and deletion of medication. The results also showed a statistically significant difference between the medication history obtained by the nurses and the one obtained by the assistants. (p<0.05).
    Conclusion
    Given the difference observed between the medication history obtained by the nurses and assistants and the BPMH, medication errors are likely to occur. Thus, the role of administration authorities in medication reconciliation and consequently reducing medical errors is of great significance.
    Keywords: Best Possible Medication History (BPMH), Medication Reconciliation, Cardiac Patients, cardiac care unites
  • مولود رادفر *، زینب محمدزاده، فاطمه مقدم تبریزی، ناصر شیخی
    پیش زمینه و هدف
    نوجوانی یک دوره بحرانی و آسیب پذیرترین سن ازنظر انواع مشکلات روانی و یک دوره سرنوشت ساز برای توسعه چاقی و مشکلات سلامت روان مرتبط با آن می باشد. رفتارهای خوردن نامناسب و چاقی نگرانی بزرگی در دوران نوجوانی می باشد که می تواند مرتبط با خطر بروز بسیاری از بیماری های مزمن در بزرگ سالی باشد و در حقیقت محور اصلی چاقی در نوجوانان، رفتارهای غلط و نادرست خوردن می باشد. هدف این مطالعه تعیین ارتباط رفتارهای خوردن با نمایه توده بدنی در نوجوانان دختر دبیرستان های شهر خوی بود.
    مواد و روش کار
    روش مطالعه توصیفی همبستگی تحلیلی است. تعداد 264 نفر از دانش آموزان دختر مقطع دبیرستان شهر خوی در سال 95 به روش تصادفی چندمرحله ای انتخاب و وارد مطالعه شدند. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه رفتار خوردن داچ DEBQ، متر و ترازوی دیجیتالی جمع آوری گردید. داده ها با استفاده از آزمون همبستگی اسپیرمن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند.
    یافته ها
    بر اساس یافته های این پژوهش 8/64 درصد ازنظر نمایه توده بدنی در سطح نرمال و درمجموع 2/35 درصد نمونه ها دارای نمایه توده بدنی غیرطبیعی هستند. محرکات خارجی خوردن با نمایه توده بدنی رابطه منفی (13/ 0 r =) و محدودیت غذایی با نمایه توده بدنی رابطه مثبت (46/0r=) دارد (05/0 p <).
    بحث و نتیجه گیری
    یافته ها حاکی از این بود که خوردن خارجی و محدودیت غذایی بر نمایه توده بدنی تاثیر دارد. بنابراین با توجه به اهمیت بالای دوران بحرانی نوجوانی، توجه به رفتارهای خوردن و سبک های خوردن نوجوانان برای پیشگیری از اضافه وزن و چاقی آن ها امری مهم می باشد.
    کلید واژگان: رفتار خوردن, نمایه توده بدنی, نوجوانی, چاقی
    Moloud Radfar *, Zeinb Mohammad Zadeh, Fateme Mogadam Tabrizi, Naser Sheikhi
    Background and Aims
    Adolescence is a critical and most vulnerable age in terms of mental health problems a crucial period for developing obesity and associated mental health problems. Inappropriate eating behaviors and obesity in adolescence is a great concern which can be associated with the risk of many chronic diseases in adulthood and in fact main base of obesity in adolescents is wrong eating behaviors. The purpose of this study is to investigate the relationship between eating behaviors with body mass index among high school female adolescents in Khoy.
    Materials and Methods
    The method of study is descriptive- correlation. 264 girl's high school students in Khoy to multi stage random sampling were selected and enter the study. The Data were collected with Dutch Eating Behavior Questionnaire DEBQ, meters and digital scale. The Data were analyzed with using Spearman correlation.
    Results
    Our results indicated that 64/8% of body mass index to normal levels and a total of 35/2% of samples are non-normal body mass index. A negative relationship existed between eating external stimuli and body mass index (-0/13) and positively associated between dietary restraint and body mass index (0/46)(p
    Conclusion
    Results show that eating external stimuli and dietary restraint is effective on body mass index. Therefore Because the critical period of adolescence is important, focusing on eating behaviors and eating styles is important for the prevention of overweight and obesity in adolescents.
    Keywords: Feeding Behavior, Body Mass Index, Adolescence, Obesity
  • یاسر مرادی، علیرضا رحمانی*، خدیجه آقاکریمی، ناصر شیخی
    پیش زمینه و هدف
    مدیریت خود مراقبتی یکی از مهم ترین عوامل تعیین کننده در پیش آگهی بیماری نارسایی قلبی است که می تواند منجر به بهبود علائم بیماری، عملکرد و کاهش مرگ ومیر در این بیماران گردد. مطالعه حاضر باهدف تعیین تاثیر به کارگیری مدل مراقبت پیگیر بر مدیریت خود مراقبتی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی بستری در بیمارستان عباسی میاندوآب انجام پذیرفت.
    مواد و روش کار
    در این مطالعه کارآزمایی بالینی، 80 نفر از بیماران مبتلا به نارسایی قلبی بستری در بخش های قلبی به روش نمونه گیری تصادفی به دو گروه 40 نفری آزمون (مدل مراقبت پیگیر) و کنترل (مراقبت معمول) تقسیم شدند. در گروه آزمون، به مدت سه ماه از ابتدای فروردین تا انتهای خردادماه سال 1395 مدل مراقبت پیگیر اجرا و میزان مدیریت خود مراقبتی بیماران نارسایی قلبی دو گروه آزمون و کنترل در زمان های قبل و بعد از مداخله مورد مقایسه قرار گرفت. گردآوری داده ها با استفاده پرسشنامه دوبخشی مشخصات جمعیت شناختی و پرسشنامه اختصاصی شاخص خود مراقبتی بیماران نارسایی قلبی انجام گردید. داده ها با استفاده نسخه 20 نرم افزار SPSS و آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (آزمون های کای دو؛ تی مستقل و تی زوجی) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    میانگین نمره مدیریت خود مراقبتی قبل از اجرای مدل مراقبت پیگیر در گروه آزمون 69/14 ± 52/35 و در گروه کنترل 75/14 ± 00/33 بود که ازنظر آماری بین دو گروه اختلاف معنی داری مشاهده نشد (451/0=P)؛ اما پس از اجرای مدل مراقبت پیگیر میانگین نمره مدیریت خود مراقبتی در گروه آزمون (06/15 ± 38/55) نسبت به گروه کنترل (24/10 ± 50/34) به طور معنی داری افزایش یافت (0001/0≥P).
    بحث و نتیجه گیری
    بر اساس یافته های حاصل از مطالعه حاضر چنین نتیجه گیری می گردد که اجرای این مدل مراقبتی می تواند به مدیریت موثر خود مراقبتی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی مزمن منجر گردد.
    کلید واژگان: نارسایی قلبی, خود مراقبتی, مدیریت خود مراقبتی
    Yaser Moradi, Alireza Rahmani *, Khadijheh Aghakarimi, Naser Sheikhy
    Background and Aims
    Self-care management is one of the most important determinants in the prognosis of heart failure, which can improve the symptoms of disease, function and reduce mortality in these patients. The aim of this study was to determine the effect of applying follow-up care model on self-care management in heart failure patients admitted to Abbasi Hospital in Miandoab.
    Materials and Methods
    In this clinical trial study, 80 patients with heart failure hospitalized in cardiac units were randomly divided into two groups of 40 patients (follow-up care model) and control (routine care). In the intervention group, a follow-up care model was implemented for three months from the beginning of April to the end of June 2016 and self-care management rate in heart failure patients in the two groups before and after the appalling of follow-up care model were analyzed. Data collection tools included two parts: Demographic characteristics and specific questionnaire of self-care heart failure index. The data were analyzed by SPSS v. 20, chi-square, independent t, and paired t-test.
    Results
    The mean score of self-care management before appalling of follow-up care model in intervention group was 35.52 ± 14.69 and in control group 33.00 ± 14.75 that there was no statistically significant difference between the two groups (P-value= 0.451). But after appalling of follow-up care model, the mean of self-care management score in the intervention group (55/38 ± 15/6) was significantly higher than the control group (34/50 ± 24/10), (P
    Conclusion
    According to the findings of this study, it follows that the appalling of follow-up care model can lead to effective self-care management in patients with chronic heart failure.
    Keywords: Heart failure, Self-care, Self-care management
  • یاسر مرادی، علیرضا رحمانی*، عادل محمدی، ناصر شیخی
    پیش زمینه و هدف
    پرستاران بخش مراقبت های ویژه قلبی نقش اساسی در امر تسهیل و ارزیابی اولیه از بیماران مستعد انفارکتوس میوکارد دارند و رفتارهای مراقبتی آنان از اهمیت خاصی برخوردار است. لذا این مطالعه با هدف سنجش سطح عملکرد پرستاران در مراقبت از بیماران مبتلا به سندرم حاد کرونری در بخش مراقبت های ویژه قلبی مراکز آموزشی درمانی ارومیه در سال 95-1394 انجام گرفت.
    مواد و روش کار
    این پژوهش یک مطالعه توصیفی – تحلیلی مقطعی است که طی آن 74 نفر از پرستاران شیفت در گردش بخش مراقبت های ویژه قلبی مراکز آموزشی درمانی آیت الله طالقانی و سیدالشهدا ارومیه که دارای معیارهای ورود به مطالعه بودند، به صورت تمام شماری انتخاب و وارد مطالعه شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل دو بخش: خصوصیات دموگرافیک و چک لیست محقق ساخته 38 عبارتی در مراقبت از بیماران مبتلا به سندرم حاد کرونری بود. عملکرد تمامی افراد شرکت کننده در سه شیفت کاری صبح، عصر و شب بررسی و میانگین کلی نمرات عملکرد آنان در سه شیفت محاسبه شد. داده ها از طریق نرم افزار SPSS نسخه 19 و با استفاده از شاخص های آمار توصیفی و آمار استنباطی (آزمون آماری آنالیز واریانس در اندازه گیری های مکرر) تحلیل گردید.
    یافته ها
    یافته های حاصل از مطالعه نشان داد، میانگین نمره عملکرد پرستاران 33/2 ± 04/21 بود. همچنین اختلاف آماری معنی داری در میانگین نمره عملکرد پرستاران در شیفت های کاری مختلف حاصل شد (048/0p =).
    بحث و نتیجه گیری
    با توجه به اینکه عملکرد پرستاران در مراقبت از بیماران مبتلا به سندرم حاد کرونری در این مطالعه در سطح متوسط قرار داشت؛ ضروری است مدیران بیمارستان ها و مسئولین پرستاری از عوامل موثر بر عملکرد پرستاران آگاه بوده و در جهت ارتقای آن تلاش نمایند.
    کلید واژگان: سندرم حاد کرونری, بیمار, مراقبت, عملکرد پرستاران
    Yaser Moradi, Alireza Rahmani *, Adel Mohammadi, Naser Shaikhy
    Background and Aims
    Cardiac intensive care nurses play a vital role in facilitating the initial evaluation of susceptible Patients with myocardial infarction and their caring behaviors is of utmost importance. The present research seeks to study the level of performance of cardiac intensive care nurses with rotating shift work in the care of patients with acute coronary syndrome.
    Material &
    Methods
    This study is a descriptive – analytical cross sectional study in which 74 nurses with rotating shift work in the cardiac intensive care units of Urmia hospitals that met the inclusion criteria, selection and was recruited as census.The tools used for data analysis were divided into two parts: first, the demographic features, and secondly, the author-made checklist composed of 38 statements in caring for the patients with acute coronary syndrome. The performance of all the participants in the three working shifts in the morning, afternoon and night was studied and their average performance scores were calculated in three shifts. The data was analyzed by SPSS v.19, using descriptive and inferential statistics (ANOVA repeated measurements).
    Results
    As the results indicated, the average score of the nurses was 21.04 ± 2.33. Also significant differences was obtained in mean performance of nurses in different shifts (P=0/048).
    Conclusion
    Since in this study the performance of nurses in the care of patients with acute coronary syndrome was at moderate level; it is essential that hospital administrators and nursing officials were aware of the factors affecting performance of nurses and efforts to improve it.
    Keywords: acute coronary syndrome, patient, care, nurse's pperformance
  • جواد نمازپور، مولود رادفر *، هاله قوامی، ناصر شیخی
    پیش زمینه و هدف
    لغزش از چالش های عمده در درمان نگه دارنده با متادون بوده که منجر به عود مصرف مواد می شود. اشتیاق نیز مهم ترین عامل لغزش و بازگشت به مصرف مواد پس از دوره های درمانی است. هدف این مطالعه تعیین اثربخشی مدل مراقبت پیگیر بر لغزش و اشتیاق بیماران تحت درمان نگه دارنده با متادون می باشد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه نیمه تجربی بر روی 95 نفر از بیماران تحت درمان نگه دارنده با متادون انجام شد. نمونه ها به روش نمونه گیری تمام شماری انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه مداخله (48 نفر) و کنترل (47 نفر) تقسیم شدند. مدل مراقبت پیگیر شامل مراحل آشناسازی، حساس سازی، کنترل و ارزشیابی روی گروه مداخله طی مدت 3 ماه اجرا شد و در پایان دو گروه ازنظر لغزش و اشتیاق مورد مقایسه قرار گرفتند. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه سنجش وسوسه مصرف مواد و چک لیست لغزش و غیبت گردآوری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون آماری تی مستقل و وابسته، کای دو و همبستگی پیرسون استفاده شد.
    یافته ها
    اجرای مراقبت پیگیر در لغزش و اشتیاق بیماران تاثیر معنی داری داشت (05/0>P). میانگین لغزش در گروه مداخله از (89/0±07/2) به (1/1±57/1) کاهش و میانگین اشتیاق در گروه مداخله از (58/13±73/53) به (1/15±47/50) کاهش یافت که تفاوت معنی داری نسبت به گروه کنترل نشان داد.
    بحث و نتیجه گیری
    اجرای مدل مراقبت پیگیر در کاهش لغزش و اشتیاق بیماران تحت درمان نگه دارنده با متادون موثر بود. لذا پیشنهاد می شود در کنار درمان نگه دارنده با متادون جهت پیشگیری از لغزش و کاهش اشتیاق از این الگوی مراقبتی استفاده گردد.
    کلید واژگان: مدل مراقبت پیگیر, عود, اشتیاق به مواد, متادون
    Javad Namazpoor, Moloud Radfar *, Haleh Gavami, Naser Sheikhi
    Background and Aims
    One of the major challenges in methadone maintenance treatment that leads to relapse in patients is lapse. Craving is also the most important factor of lapse and return to drug use after the treatment periods. The aim of this study is to determine the effectiveness of applying continuous care model on lapse and craving of patients that are treated with methadone maintenance therapy in Razi Psychiatric Hospital, Urmia, Iran.
    Material and
    Methods
    This quasi-experimental study was conducted on 95 patients (N=95) who were selected through the census sampling and randomly assigned to intervention (N=48) and control (N=47) groups. Continuous Care Model which consisted of four stages (orientation, sensitization, control and evaluation) was conducted on intervention group over a period of 3 months. At the end, two groups were compared. Craving questionnaire and lapse-and-absence check list were used to collect the data. The data were analyzed via SPSS.v22 using the dependent and independent t-test and Pearson correlation and Chi-square tests.
    Results
    At the end of third month, the mean of the lapse reached in the experimental group from 2.07±0.89 to 1.57±1.1 and the mean of craving reached from 53.73±13.58 to 50.47±15.1 that showed a significant difference compared to the control group. (P-value
    Conclusion
    The findings showed that continuous care model is effective to reduce lapse and craving of patients that were treated with methadone maintenance therapy. Therefore, it is suggested that this model should be implemented along with a medical treatment to prevent lapse and craving of patients.
    Keywords: Continuous care model, Craving, Relapse, Methadone
  • حسن خورده فروش، امین سهیلی*، علیرضا رحمانی، یوسف محمدپور، میرحسین سید محمدزاد، ناصر شیخی
    پیش زمینه و هدف
    پذیرش در بیمارستان و انتظار برای پروسیجرهای تهاجمی هم چون آنژیوگرافی عروق کرونر به عنوان یک رویداد فوق العاده اضطراب زا می باشد که اثرات مخرب رفتاری و شناختی درازمدتی را بر بهبودی بیماران بجای می گذارد. لذا مطالعه حاضر باهدف تعیین تاثیر طرح مراقبت حمایتی قبل از عمل بر شاخص های فیزیولوژیکی بیماران تحت آنژیوگرافی عروق کرونر در مرکز آموزشی درمانی قلب سیدالشهدا ارومیه می باشد.
    مواد و روش کار
    مطالعه حاضر از نوع تجربی با طرح پیش و پس آزمون بود که در آن 124 نفر از بیماران تحت آنژیوگرافی عروق کرونر در بیمارستان سیدالشهدا که شرایط ورود به مطالعه را داشتند به صورت تصادفی به دو گروه مداخله (62 نفر) و کنترل (62 نفر) تخصیص شدند. در گروه مداخله مراقبت های معمول بخش و همچنین مداخلات مبتنی بر برنامه مراقبت پرستاری قبل از آنژیوگرافی انجام گرفت، درحالی که گروه کنترل فقط مراقبت های معمولی بخش را دریافت نمودند. ابزار گردآوری داده ها شامل مقیاس اضطراب و آگاهی قبل از عمل آمستردام (APAIS)، بررسی فشارخون با استفاده از دستگاه فشارسنج جیوه ای با مارک ریشتر و گوشی پزشکی لیتمن و اندازه گیری ضربان قلب با استفاده از دستگاه پالس اکسی متری دیجیتال (مدل bitmos-sat805) بود. داده های جمع آوری شده پس از واردکردن در نرم افزار (SPSS v.13) با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (تی مستقل و من ویتنی) تجزیه و تحلیل گردید.
    یافته ها
    نتایج این مطالعه نشان داد در بیماران گروه مداخله دریافت کننده مراقبت پرستاری بر اساس طرح مراقبت حمایتی جدید، شاخص های فیزیولوژیک (نمرات اضطراب، تعداد ضربان قلب و همچنین میزان فشارخون) قبل از عمل آنژیوگرافی عروق کرونر نسبت به گروه کنترل به طور معنی داری کم تر (001/0P<) بود.
    بحث و نتیجه گیری
    طرح مراقبت حمایتی قبل از آنژیوگرافی، شاخص های فیزیولوژیکی اعم از سطح اضطراب بیماران تحت آنژیوگرافی عروق کرونر را به طور چشمگیری کاهش می دهد. لذا توصیه می شود از طرح مراقبت پرستاری حمایتی جامع نگر ارائه شده در مطالعه حاضر به عنوان کلیدی برای کاهش سطح اضطراب بیماران استفاده گردد.
    کلید واژگان: شاخص های فیزیولوژیکی, پرستاری, طرح مراقبت حمایتی, آنژیوگرافی
    Hassan Khordeh Fourosh, Amin Soheili*, Alireza Rahmani, Yousef Mohamadpour, Dr Mir Hossein Mohammadzadeh, Nasser Sheikhi
    Background and Aims
    Admission to the hospital and waiting for the invasive procedures like coronary angiography is an extraordinary source of anxiety that causes detrimental behavioral and cognitive effects. This study aimed to determine the effect of pre-operative supportive care plan on physiological indicators of patients undergoing coronary angiography in Urmia Seyed-Alshohada university hospital.
    Materials and Methods
    In this experimental study with pretest-posttest design, 124 patients undergoing coronary angiography in Urmia Seyed-Alshohada university hospital who met the inclusion criteria were randomly allocated into two groups as control and experimental. The control group received conventional routine care but the experiment group received interventions based on nursing care plan before angiography in addition to the normal cares. The patients’ anxiety score was measured through Amsterdam Preoperative Anxiety and Information Scale (APAIS), their blood pressure measured by a Richter mercury sphygmomanometer and a Litman stethoscope and their heart rate measured by a digital pulse oximetry (Bitmos-Sat 805 Model). The collected data was analyzed by SPSS v.13 software using descriptive and inferential statistics (independent t-test and Mann-Whitney U test).
    Results
    The results showed that the physiological indicators (anxiety scores, heart rate and blood pressure of patients undergoing coronary angiography) in the experimental group was significantly less than the control group (P
    Conclusion
    It seems that supportive care plan before coronary angiography has considerable clinical advantages and reduces the level of anxiety in patients undergoing coronary angiography significantly. Therefore, it is recommended to apply the holistic nursing developed supportive care plan presented in this study as a key to reduce the level of anxiety in patients undergoing coronary angiography.
    Keywords: Physiological Indicators, Nursing, Supportive Care Plan, Angiography
  • افشین حضرتی مرنگلو، مولود رادفر، یوسف محمد پور، ناصر شیخی
    پیش زمینه و هدف
    خطاهای زیادی در خصوص اجرای دستورات دارویی غذایی از طریق لوله های تغذیه ای وجود دارد. عملکرد مناسب پرستاران می تواند باعث ارتقا ایمنی بیماران و پیشگیری از عوارض شود. هدف از این مطالعه ارزیابی تاثیر آموزش در گروه های کوچک بر عملکرد پرستاران در اجرای دستورات دارویی غذایی بود.
    مواد و روش کار
    این یک مطالعه تجربی بود که در بیمارستان امام خمینی (ره) ارومیه انجام شد. 80 پرستار به صورت سرشماری وارد مطالعه شده و به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. گروه مداخله به چهار گروه 10 نفره تقسیم شده و برای هر گروه چهار جلسه آموزشی یک و نیم ساعته با ایجاد موقعیت یادگیری متفکرانه برگزار گردید. دانش و عملکرد پرستاران در ارتباط با اجرای دستورات دارویی غذایی قبل و یک ماه بعد از برنامه آموزشی مورد ارزیابی قرار گرفت.
    یافته ها
    یافته ها نشان دادند که سطح دانش پرستاران قبل از آموزش در هر دو گروه کنترل (6/90 درصد) و مداخله (80 درصد) ضعیف بود. بعد از اجرای آموزش دانش پرستاران گروه مداخله (1/97) به سطح خوب ارتقا یافت. قبل از آموزش اکثر پرستاران هر دو گروه عملکرد مناسبی نداشتند. اجرای آموزش برای گروه مداخله، باعث بهبود عملکرد پرستاران گردید.
    بحث و نتیجه گیری
    در هنگام اجرای دستورات دارویی غذایی از طریق لوله های تغذیه ای خطاهایی وجود دارد که می تواند باعث عوارض نامطلوب گردد. ازاین رو، بهبود و استفاده از فن های صحیح در اجرای دستورات دارویی غذایی می تواند باعث افزایش اثربخشی دارو و تغذیه، افزایش ایمنی بیماران و کاهش تعداد انسداد لوله های تغذیه ای شود.
    کلید واژگان: آموزش در گروه های کوچک, پرستار, لوله های تغذیه معده روده ای, دانش, گاواژ, تداخل دارویی, غذایی
    Afshin Hazrati, Marangloo, Moloud Radfar, Yousef Mohammadpour, Naser Sheikhi
    Background and Aims
    There are numerous errors in food-drug administration through feeding tube. Appropriate performance of nurses can improve patient safety and prevention of complications. The aim of this study is to assess the effectiveness of small group teaching on the nurses’ performance of food-drug administration.
    Materials and Methods
    This was an experimental study that was done in Urmia Emam Khomeini hospital. 80 nurses were enrolled in the study by using census method. The intervention group was divided into four groups, and for each group, four training sessions (one and half hour) with the creation of thoughtful learning situation was held. Knowledge and performance in relation to food-drug administration were evaluated before, and one month after the training program.
    Results
    The results showed that before training, status of nurses’ knowledge was poor in the control (90/6 percent) and intervention groups (80 percent). After the implementation of training for the intervention group, 97/1 percent of status of nurses’ knowledge in the intervention group was good. Before the training, most of the nurses did not have good performance in both groups. Implementation of the training for the intervention group caused improving the performance of the nurses.
    Conclusion
    There are errors in the time of food-drug administration through feeding tube. This can cause adverse effects. Hence, improvement and use of proper techniques in food-drug administration can increase efficacy of drug feeding and nutrition, it can increase patient safety and reduce the occlusion number of tube feeding.
    Keywords: small group teaching, nurse, enteral feeding tube, knowledge, gavage, drug, food interaction
  • فاطمه مقدم تبریزی، نگار فیض بخش *، ناصر شیخی، طاهره بهروزی لک
    پیش زمینه و هدف
    ناباروری تبعات روانی_ اجتماعی متعددی را برای زوجین در پی دارد. بروز تعارضات زناشویی به دنبال اطلاع از ناباروری و شکست درمانی منجر به بروز خشونت علیه زنان می گردد. لذا مطالعه کنونی باهدف تعیین عوامل مرتبط با خشونت علیه زنان نابارور در ابعاد گوناگون خشونت خانگی، فشار اجتماعی، تنبیه، مواجهه با اعمال سنتی و محروم سازی انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه توصیفی- تحلیلی بر روی 384 زن نابارور مبتلا به ناباروری اولیه که در سال 94 -1393 به مرکز ناباروری بیمارستان شهید مطهری شهر ارومیه مراجعه نمودند انجام گرفت. نمونه گیری به صورت تصادفی ساده بود. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته (اطلاعات دموگرافیک زوجین، اطلاعات ناباروری)، پرسشنامه سنجش سلامت عمومی و پرسشنامه تعیین مواجهه زنان نابارور با خشونت بود. درنهایت داده ها توسط نرم افزار Spss نسخه 22 تجزیه وتحلیل و نتایج اعلام شد.
    یافته ها
    نتایج تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد که درمجموع میانگین نمره کل خشونت برابر 41.88±87.47 بود. بین سن آزمودنی و سن همسر، با تمامی مولفه های خشونت رابطه مستقیم وجود دارد. زنان نابارور در خانواده هایی که زنان نابارور و همسران آنان از تحصیلات ابتدایی و پایین تر برخوردار بودند (001/0P<)، زنانی که در پایگاه اقتصادی پایین تری قرار داشتند با خشونت به میزان بیش تری مواجهه داشتند. با افزایش مدت ازدواج و مدت اطلاع از ناباروری مواجهه زنان نابارور با خشونت بیشتر بود (001/0P<) و نیز یک رابطه نسبتا قوی (5/0r>) بین کلیه مولفه های خشونت با نمرات سلامت عمومی وجود داشت.
    بحث و نتیجه گیری
    ازآنجایی که در بروز خشونت علیه زنان نابارور عوامل متعددی دخالت دارند بنابراین شناسایی عوامل مرتبط با خشونت علیه زنان نابارور در برنامه ریزی برای طراحی مداخلات در زمینه کاهش خشونت می تواند موثر واقع شود.
    کلید واژگان: ناباروری, خشونت, خشونت علیه زنان
    F. Moghaddam Tabrizi, N. Feizbakhsh *, N. Sheikhi, T. Behroozi Lak
    Background and Aims
    Infertility causes lots of psychosocial consequences for many couples. Being aware of infertility and treatment failure, marital conflicts begin to occur, which leads to violence against women. The present study aimed to determine the factors associated with violence against infertile women in various aspects such as domestic violence, social pressure, punishment, frustration, and traditional violence practices.
    Materials and Methods
    The study inducted on 384 infertile women with primary infertility in infertility centers affiliated to Urmia University of Medical Sciences in 2015. Random Sampling was used. Researcher made Questionnaire (demographic couples, infertility information), and General Health Questionnaire as well as scale for determining violence against infertile women were used as tools to collect the data. The data were analyzed with SPSS software (version 22).
    Results
    Results showed that the mean scores of violence were 87.47±41.88. There were significant association between the ages of the subjects and the age of the wife. In families with infertile women and husband with primary education and below, and in women with lower economic status, the violence rate was significant (Pvalue <0.001). By lengthening the duration of marriage, and awareness of the infertile women, the rate of the violence was high (Pvalue <0.001). And relatively, there was strong relationships between all the components of the violence, and the total score of public health (r>0.5).
    Conclusion
    Several factors are involved in violence against infertile women. So identifying the factors associated with violence against infertile women can help the public health care providers to reduce these kinds of violence.
    Keywords: infertility, violence, violence against women
  • فریبا حسین زادگان، مولود راد فر *، علیرضا شفیعی کندجانی، ناصر شیخی
    مقدمه
    یکی از درمان های روانشناختی مورد استفاده در بیماران مولتیپل اسکلروزیس، هیپنوتیزم است. تاثیر هیپنوتیزم بستگی به هیپنوتیزم پذیری افراد دارد. هیپنوتیزم پذیری، میزان یا درجه پاسخ افراد به تلقینات هیپنوتیزمی می باشد و یک خصیصه یا مشخصه فردی باثبات است. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین مشخصات فردی و سطح سلامت روان با میزان هیپنوتیزم پذیری زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام گرفت.
    روش ها
    این مطالعه همبستگی بر روی 60 نفر از زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس مراجعه کننده به انجمن ام اس شهر ارومیه انجام شد. ابزارهای مورد استفاده شامل فرم اطلاعات جمعیت شناختی و پرسشنامه سلامت عمومی 28 سوالی گلدبرگ و میزان هیپنوتیزم پذیری استنفورد بود.
    یافته ها
    در بررسی ارتباط بین متغیرها با میزان هیپنوتیزم پذیری، آزمون همبستگی پیرسون ارتباط معنادار آماری بین متغیر سن با میزان هیپنوتیزم پذیری نشان داد (r=-0/29 و p value=0/023). همچنین نتایج آزمون تی مستقل نشان داد که ارتباط معنادار آماری بین دو متغیر سطح تحصیلات و میزان هیپنوتیزم پذیری وجود ندارد (p value>0/05). نتایج آزمون تحلیل واریانس نیز نشان داد که ارتباط معنادار آماری بین وضعیت اشتغال و میزان هیپنوتیزم پذیری وجود ندارد (p value=0/420). در بررسی ارتباط بین سطح سلامت روان با میزان هیپنوتیزم پذیری، نتایج آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان دهنده ارتباط ضعیف بین این دو متغیر بود (r=0/089 و p value=0/499).
    نتیجه گیری
    در حالت کلی می توان چنین نتیجه گیری کرد که از میان مشخصات فردی، فقط سن با میزان هیپنوتیزم پذیری ارتباط معنادار دارد و هیپنوتیزم پذیری تحت تاثیر سایر مشخصات فردی افراد نبوده و هیپنوتیزم، درمانی موثر و بی ضرر است که می تواند در بیماران ام اس به خوبی مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: هیپنوتیزم پذیری, سن, سلامت روان, تحصیلات, شغل
    F. Sclerosis Hosseinzadegan, M. Radfar *, A. Shafiee, N. Sheikhi
    Introduction
    Hypnosis is one of the psychological approaches that used in multiple sclerosis patients. The effect of hypnosis depends on individual hypnotic susceptibility. Hypnotic susceptibility is degree of response to the hypnotic suggestions and is a stable personal characteristic.The aim of present study was to determine correlation between personal characteristic and mental health with the degree of hypnotic susceptibility.
    Methods
    This correlation study was carried out on 60 women with multiple sclerosis referring to the MS Society of Urmia. The data collection tools that used here include demographic questionnaire, General health questionnaire (GHQ) and Stanford hypnotic susceptibility scale (SHSS).
    Results
    In the investigation of the correlation between the variables and the hypnotic susceptibility of the samples, the Pearson correlation test result showed a statistical correlation between age and the degree of hypnotic susceptibility(r=-0.29,p value=0.023). In investigation of the correlation between the level of education and hypnotic susceptibility, the independent t-test results showed no statistically significant correlation between the two variables (p value>0.05). The results of ANOVA test also showed that there is no significant correlation between employment status of the samples and their hypnotic susceptibility (p value = 0.420). In analysis of relation between mental health and the degree of hypnotic susceptibility, Pearson correlation test results showed weak correlation between two variables (r=0.089, p value=0.499).
    Conclusion
    In general it can be concluded that among the personal characteristics, the only significant correlation is between age and degree of hypnotic susceptibility of samples and hypnotic susceptibility is not influenced by other personal characteristics. It can also be concluded that hypnotherapy is a effective and safe treatment which could well be used in MS patients.
    Keywords: Hypnotic susceptibility, age, mental health, Educational Status, employment
  • زینب طایی، مولود رادفر *، فاطمه مقدم تبریزی، ناصر شیخی
    پیش زمینه و هدف

    تنهایی از نگرانی های عمده روانی اجتماعی در مبتلایان به سرطان است. تشخیص، درمان حاد و عوارض سرطان پستان منجر به احساس تنهایی می شود. امید، فاکتوری اساسی در زندگی بیماران سرطانی است. امید واقع بینانه، احساسی با آگاهی از مشکل، عاملی مهم برای مقابله با مشکلات بیمار با شیوه ای کارآمد است. حمایت اجتماعی از جنبه های مهم مراقبت مدرن از سرطان است و نقش عمده ای در تطابق با بیماری های مزمن و جدی، چون سرطان دارد. هدف این مطالعه بررسی تاثیر ابعاد حمایت اجتماعی بر امیدواری و احساس تنهایی در بیماران مبتلا به سرطان پستان است.

    مواد و روش ها

    روش مطالعه توصیفی همبستگی بود. 100 نفر از بیماران مبتلا به سرطان پستان به طور تصادفی ساده انتخاب و وارد مطالعه شدند. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه های GHQ، امیدواری میلر، احساس تنهایی UCLA و حمایت اجتماعی ساراسون جمع آوری گردید. داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون مورد تجزیه وتحلیل قرارگرفته اند.

    یافته ها

    حمایت اجتماعی با امیدواری، رابطه مثبت (88/0 r =) و با تنهایی رابطه منفی (91/0 - = (r دارد. بین امیدواری و تنهایی رابطه منفی یافت شد (93/0- =r) (05/0>P).

    بحث و نتیجه گیری

    یافته ها حاکی از این بود که حمایت اجتماعی بر امیدواری و احساس تنهایی تاثیر دارد. برنامه ریزی در جهت حمایت اجتماعی از بیماران با سرطان پستان به منظور التیام مشکلات روانی همچون تنهایی و ناامیدی به منظور افزایش کیفیت زندگی بیماران باید در نظر گرفته شود.

    کلید واژگان: حمایت اجتماعی, امیدواری, تنهایی, سرطان پستان
    Zeinab Taei, Dr. Moloud Radfar, Dr. Fatemeh Mogadamtabriz, Nasser Sheikhei
    Background and Aims

    Loneliness is one of the major psychosocial concerns among patients with cancer. Diagnosis, acute treatment and complications of breast cancer may create experience of loneliness. Hope is an essential factor in the lives of cancer patients. Realistic hope, felt with the awareness of the problem, is an important factor for coping with the problems of the patient in an efficient manner. Social support is an important aspect of modern cancer cares. Social support plays a major role in adaptation with chronic and serious illnesses, such as cancer. The purpose of this study was to investigate the effect of dimension of social support on hope and loneliness in patients with breast cancer.

    Material And Methods

    The method of study was descriptive-correlation. 100 patients with breast cancer were selected randomly and enter to study. The data were collected with GHQ, Miller Hope Scale, the UCLA Loneliness Scale and Social Support Questionnaire -Sarason. Data were analyzed with using Pearson correlation.

    Results

    A positive relationship existed between social support and hope (r = 0/88) and negatively associated with loneliness (r = - 0/91). A negative correlation between hope and loneliness was found (r = - 0/93) (p<0.05).

    Conclusion

    The findings suggest that social support influence on hope and loneliness. Planning should be considered for social support of patients with breast cancer in order to heal psychological problems such as loneliness and hopelessness and to enhance the quality of life of patients.

    Keywords: Social support, Hope, Loneliness, Breast cancer
  • شادی شمس، معصومه همتی مسلک پاک، ناصر شیخی
    پیش زمینه و هدف
    عزت نفس در مبتلایان به بیماری های مزمن پایین است، برای بالا بردن عزت نفس در بیماران نقش آموزش را نباید نادیده گرفت. این مطالعه به منظور مقایسه تاثیر دو روش آموزش چهره به چهره و آموزش ویدئوئی بر عزت نفس بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه تحت درمان با همودیالیز در مراکز آموزشی- درمانی امام خمینی ره و آیت الله طالقانی شهر ارومیه انجام شد.
    مواد و روش کار
    پژوهش حاضر، مطالعه ای تجربی از نوع قبل و بعد می باشد. 120 نفر از بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه تحت همودیالیز که شرایط ورود به مطالعه را داشتند به صورت در تصادفی انتخاب شدند و به طور تصادفی به سه گروه کنترل (40 نفر) و آموزش چهره به چهره (40 نفر) و آموزش ویدئویی (40 نفر) تخصیص داده شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه عزت نفس روزنبرگ بود که قبل و دو ماه بعد از مداخله در دو گروه تکمیل شد. آموزش چهره به چهره به صورت انفرادی برای هر نفر در دو جلسه 35 تا 45 دقیقه ای، و به فاصله یک هفته آموزش های لازم بر اساس نیازهای بیمار داده شد. همزمان، برای گروه آموزش ویدئویی، سی دی تهیه شده با مفاهیم کاملا مشابه با آموزش چهره به چهره نمایش داده شد. تجزیه وتحلیل داده ها به وسیله نرم افزار آماری SPSS ویرایش 16 و با استفاده از آزمون های آمار توصیفی و استنباطی انجام شد.
    یافته ها
    نتایج این مطالعه نشان داد میانگین نمره عزت نفس در ابتدا و انتهای مطالعه در گروه کنترل از 62/26 به 37/26 کاهش یافت، این در حالی است که در گروه آموزش ویدئویی میانگین نمره عزت نفس از 95/5 به 12/29 و در گروه آموزش چهره به چهره از 51/4 به 15/29 افزایش پیداکرده است، که این افزایش ازنظر آماری معنادار بود (05/0 P<). در مقایسه دوبه دوی گروه ها آزمون توکی بین دو گروه آموزش ویدئویی و آموزش چهره به چهره تفاوت آماری نشان نداد (449/0 P=).
    بحث و نتیجه گیری
    با توجه به یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که اجرای هر دو روش آموزش چهره به چهره و آموزش ویدئویی باعث ارتقاء میزان عزت نفس بیماران همودیالیزی می شود، بنابراین توصیه می شود که با به کارگیری این دو روش آموزشی و البته با مطالعات بیشتر در خصوص اولویت های آموزشی بیماران همودیالیزی، قدمی سازنده برداشت.
    کلید واژگان: آموزش چهره به چهره, آموزش ویدئوئی, عزت نفس, همودیالیز
    Shadi Shams, Dr. Masumeh Hemmati, Naser Sheikhi
    Background and Aims
    In patients with chronic diseases, self-esteem is very high, so education should not be ignored in these patients to raise their self-esteem. This study was designed to compare the effect of two different methods of face to face training and video training on self-esteem in hemodialyzed patients of Imam Khomeini and Ayatollah Taleghani Hospitals in Urmia.
    Materials and Methods
    This study is a before and after quasi-experimental study. 120 under treatment hemodialysis patients were selected randomly, and they were entered to the study, then they were divided into three groups of control (40), face to face training (40) and video training (40). Rosenberg Self-Esteem Scale questionnaire was completed before and two months after the intervention. Face to face training sessions were performed individually for each person based on the patient needs for 35 to 45 minutes during a week. Meanwhile, a CD was produced with similar concepts of face to face group for the group of video training. Data analyzed was performed by SPSS software version 16 using descriptive and inferential statistical tests.
    Results
    The results showed that the average scores in self-esteem in video training group has increased from 5.95 to 29.12, and in face to face training from 4.51 to 29.15. The difference between the two was not statistically significant (P<0.05), i.e., by comparing the two groups of face-to- face and video training by using Tukey test, it was shown that the difference is not statistically significant (P =0.449).
    Conclusion
    The findings of this study demonstrated that the performance of both methods of face to face training and video training in hemodialysis patients can improve self-esteem. Therefore, it is recommended to use these two methods to increase self esteem in hemodialysis patients.
    Keywords: Face to face training, video training, self, esteem, hemodialysis
  • فریبا حسین زادگان، مولود رادفر، علیرضا شفیعی کندجانی، ناصر شیخی
    پیش زمینه و هدف
    درد ازجمله تظاهرات بالینی شایع و ناخوشایند اسکلروز مولتیپل (ام اس) هست. یکی از رویکردهای روانشناختی موثر در این زمینه هیپنوتیزم است. هیپنوز شیوه ای مطمئن، موثر و غیرتهاجمی است که در بهبود هر دو بعد حسی و عاطفی درد موثر هست. مطالعه حاضر باهدف تعیین تاثیر خود هیپنوتیزمی بر میزان درد بیماران مبتلا به ام اس با بررسی شدت و کیفیت درد این بیماران، انجام شده است.
    مواد و روش کار
    این مطالعه کارازمایی بالینی در دانشگاه علوم پزشکی ارومیه، بر روی 60 نفر از بیماران مولتیپل اسکلروزیس انجام شد. ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه جمعیت شناختی، پرسشنامه سلامت عمومی 28 سوالی گلدبرگ (GHQ-28)، مقیاس هیپنوتیزم پذیری استنفورد (SHSS)، مقیاس عددی درد (جهت بررسی شدت درد)، پرسشنامه کوتاه درد مک گیل (بررسی کیفیت درد) و فرم ثبت مسکن بود. نمونه ها بعد از ارزیابی های اولیه با تخصیص تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. آموزش خود هیپنوتیزمی به گروه مداخله طی 6 جلسه داده شد، برای گروه کنترل، مداخله ای صورت نگرفت، سپس نتایج شدت و کیفیت درد و میزان مصرف مسکن طی این مدت و یک ماه بعد از مداخله موردبررسی قرار گرفت. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و آزمون های آماری تی مستقل و زوجی تجزیه وتحلیل شدند.
    یافته ها
    خود هیپنوتیزمی بر کاهش شدت درد و بهبود کیفیت درد بیماران ام اس در گروه مداخله تاثیر معناداری داشت (05/0 P<) به طوری که میانگین شدت درد گروه مداخله از 01/1±63/5 به 07/1±70/2 و کیفیت درد از 47/0±50/1 به 29/0±93/0 کاهش یافت. چهار هفته بعد از مداخله نیز این اثر باقی بود (05/0 P<). میزان مصرف مسکن نیز روند رو به کاهشی نشان داد. تغییرات در گروه کنترل معنادار نبود (05/0 P>).
    بحث و نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که استفاده از خود هیپنوتیزمی در کاهش شدت و بهبود کیفیت درد زنان مبتلا به ام اس موثر می باشد.
    کلید واژگان: مولتیپل اسکلروزیس, هیپنوتیزم, خود هیپنوتیزمی, درد
    Fariba Hosseinzadegan, Dr Moloud Radfar *, Dr Alireza Shafiee Kandjane, Naser Sheikhi
    Background and Aims
    Pain is one of the common and detrimental clinical feature of multiple sclerosis (MS). Hypnotherapy is one of the effective psychological approaches. Hypnosis is a safe, effective and non-invasive method that can alleviate both emotional and affective aspects of pain. It seems necessary to conduct the present study with the aim of effect of self-hypnosis on degree of pain in patients with MS, in terms of severity and quality.
    Materials and Methods
    This clinical trial was carried out on 60 patients with MS in Urmia University of Medical Sciences. The tools were general health questionnaire-28 (GHQ-28), Stanford Hypnotic Susceptibility Scale (SHSS), numerical rating scale (severity of pain), McGill pain questionnaire (quality of pain), and record of pain pills. After initial assessments, patients were randomly assigned into two groups of intervention and control. Education of Self-Hypnosis for the intervention group was performed within 6 half-hour sessions, with no intervention for controls. Then change of pain severity and quality and amount of pain pills were evaluated after one month. Data were analyzed by SPSS using of independent t and Chi-square tests.
    Results
    Self-hypnosis was significantly effective in terms of severity and quality of pain in patients with MS (p<0.05) as mean score of pain severity decreased from 5.63±1.01 to 2.70±1.07 and, score of pain quality decreased from 1.50±0.47 to 0.93±0.29 in the intervention group. This effect was maintained four weeks post-intervention (p<0.05). Amount of pain pills had a decreasing trend. Changes were not significant in controls (p>0.05).
    Conclusions
    Results of this study showed that self-hypnosis is effective in decreasing pain severity and alleviating its quality in female patients with MS.
    Keywords: Multiple sclerosis, hypnosis, self, hypnosis, pain
  • رحیم بقایی، معصومه شریفی، یوسف محمدپور، ناصر شیخی
    پیش زمینه و هدف
    امروزه شاهد افزایش بازماندگان سرطان پستان به دلیل تشخیص زودرس و برنامه های غربالگری هستیم؛ بنابراین اندازه گیری کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان اهمیت ویژه ای می یابد. شیمی درمانی یکی از درمان های رایج به دنبال سرطان پستان است که عوارض جانبی متعددی را به همراه دارد. بیمارانی که شیمی درمانی سرپایی دریافت می کنند نیاز به اقداماتی فعال جهت کنترل عوارض ناشی از درمان دارند. جهت پذیرش نقش فعال در امر مراقبت از خود لازم است که افراد اطلاعات کافی دریافت کنند و آموزش به بیماران مبتلا به سرطان و خانواده آن ها جزء جدا نشدنی از مراقبت های پرستاری بیماران است. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر آموزش کاهش عوارض جانبی شیمی درمانی بر کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان بود.
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی بود که بر روی 106 بیمار مبتلا به سرطان پستان تحت شیمی درمانی انجام شد. بیماران به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و مداخله تقسیم شدند. هر دو گروه یک بار در شروع شیمی درمانی و بار دیگر پس از گذشت 4 سیکل شیمی درمانی پرسشنامه دموگرافیک و پرسشنامه استاندارد کیفیت زندگی سرطان (EROTC QLQ-23) و پرسشنامه اختصاصی کیفیت زندگی سرطان پستان (QoL-Br 23) متعلق به سازمان اروپایی تحقیقات و درمان سرطان (EROTC) را تکمیل نمودند. گروه مداخله پس از طی 2 سیکل شیمی درمانی کتابچه راهنمای کنترل عوارض شیمی درمانی را دریافت نمودند.
    یافته ها
    یافته ها نشان داد بسته آموزشی کنترل عوارض شیمی درمانی در گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل باعث کاهش ابعاد علامتی و بهبود کیفیت زندگی کلی گردید (005/0 p<).
    بحث و نتیجه گیری
    با توجه به نتایج مطالعه حاضر تدوین یک برنامه آموزشی منسجم توسط پرستاران انکولوژی تاثیر قابل توجهی در ارتقاء کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان پستان تحت شیمی درمانی خواهد داشت.
    کلید واژگان: کیفیت زندگی, سرطان پستان, شیمی درمانی, آموزش
    R. Baghaei, M. Sharifi, Y. Mohammadpour, N. Sheykhi
    Background and Aims
    Today breast cancer is the most common malignancy among women، hence measuring the quality of life of patients with breast cancer is of great important. Chemotherapy is one of the common treatment procedures that cause several side effects. Patient who received outpatient chemotherapy need active measurements to control these side effects. It is necessary to get enough information from the patients and their family''s education. The aim of this study is the evaluation of the effects of educational package on controlling the complications of chemotherapeutic agents on symptom scales of quality of life in patients with breast cancer undergoing chemotherapy
    Materials and Methods
    This is a quasi-experimental study. Patients were 106 women with breast cancer candidate to chemotherapy referred to ward of Oncology in Omid and Imam Khomeini hospitals. Eligible patient selected as available sampling. They were randomly divided into intervention and control groups. Questionnaire measured the quality of life using the European Organization for Research and treatment of cancer Quality of life Questionnaire (EROTC QLQ_C30) and its breast cancer supplementary measure (QLQ-BR 23) at two points in time; baseline (pre-chemotherapy)، 12 weeks after chemotherapy (within four cycle of chemotherapy). After two chemotherapy cycle intervention group received the educational package for control of chemotherapy side effects.
    Results
    The results showed that educational package for controlling the side effects of chemotherapy in intervention group reduced the symptom scales of quality of life and increased the global quality of life (p<0. 005)، in comparison with the control group.
    Conclusion
    According to the results، codification of an integrated educational program by oncology nurses will have significant positive impact on the promoting quality of life in patients with breast cancer undergoing chemotherapy.
    Keywords: Breast cancer, Chemotherapy, Quality of life, Education
  • حسین حبیب زاده، یاسر مرادی*، داود رسولی، ناصر شیخی
    پیش زمینه و هدف

    یادگیری از موضوعات اساسی در آموزش پرستاری و نیازمند استراتژی های جدید آموزشی است. تدوین نقشه مفهومی به عنوان یک استراتژی، تسهیل کننده تفکر، آموزش، یادگیری و ارزشیابی است. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر آموزش به روش نقشه مفهومی بر میزان یادگیری درس بررسی وضعیت سلامت در دانشجویان پرستاری صورت گرفت.

    مواد و روش ها

    در یک مطالعه نیمه تجربی با طرح دو گروهی قبل- بعد آموزش، 40 نفر از دانشجویان ترم سوم پرستاری با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به روش تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. پس از اجرای پیش آزمون، دانشجویان گروه مداخله به مدت شش جلسه دو ساعته و گروه کنترل پنج جلسه دو ساعته به ترتیب تحت آموزش با روش نقشه مفهومی و روش مرسوم و سنتی قرار گرفتند و سپس پس آزمون اجرا شد. ابزار جمع آوری داده ها آزمون محقق ساخته ای متشکل از دو بخش: بخش اول آن شامل مشخصات جمعیت شناختی و بخش دوم مشتمل بر چهل سوال چهار گزینه ای جهت ارزشیابی سطح یادگیری درس بررسی وضعیت سلامت بود. نتایج با استفاده از نرم افزار آماری spss 19 و با روش های آمار توصیفی و آمار استنباطی نظیر آزمون های تی مستقل و تی زوج و آزمون بای نومینال مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که آموزش به روش نقشه مفهومی در درس بررسی وضعیت سلامت توانسته است میزان یادگیری دانشجویان را در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل ارتقاء ببخشد طوری که اختلاف میانگین قبل و بعد، در گروه مداخله (11/3 ± 60/3) و در گروه کنترل (97/0 ± 65/0) خود گویای مطلب مذکور می باشد (001/0 P=).

    بحث و نتیجه گیری

    نتایج این پژوهش موید تاثیر روش نقشه مفهومی بر یادگیری دانشجویان پرستاری است. بنابراین توصیه می شود زمانی که نیاز به یادگیری عمیق مطالب درسی وجود دارد از این روش آموزشی استفاده گردد.

    کلید واژگان: آموزش, نقشه مفهومی, یادگیری, بررسی وضعیت سلامت
    H. Habibzadeh, Y. Moradi, D. Rasoli, N. Sheikhi
    Background and Aims

    New educational strategies are needed in learning the basic issues in nursing education. Developed concept mapping is a strategy to facilitate the thinking, teaching, learning and evaluation. The aim of this study was to compare the effects of education in the form of concept mapping method on learning of health assessment lesson in nursing students.

    Materials and Methods

    In an experimental study with two groups, pre-test post-test design, 40 nursing students of the third semester were selected through convenient sampling method, and they were randomly divided into two groups of experiment and control. The pretest students in the experimental group were trained by using concept maps for six sessions of two hours, and the control group received conventional method training for five sessions of two hours. Then, they took the post-test. Data gathering tool was a researcher made test consisted of two parts: The first part included demographic characteristics and, and the second part consisted of forty multiple-choice questions to assess learning on health assessment. The results were analyzed by using binominal test, independent and paired t-tests by SPSS19 software.

    Results

    The mean and standard deviation of the students’ scores before and after applying the conventional method were (8.4 ±1.57) and (9.05 ±1.71) respectively, whereas it was (8.55±2.31) and (12.15±3.74) in the concept map group, respectively. The study results revealed a significant difference between the pre and post training scores in concept map group (P<0001), and in conventional group (P=0/008). Post training scores in concept map group (12.15±3.74) revealed a significant difference comparing to the conventional group (P=0/001).

    Conclusion

    Due to the effectiveness of concept mapping teaching methods in learning and performance of the students, it is highly recommended to use this method in order to enhance students'' critical thinking and deep learning.

    Keywords: Concept mapping, Education, Learning, Nursing
  • مطهره موسوی، معصومه همتی مسلک پاک، سیامک شیخی، ناصر شیخی
    پیش زمینه و هدف
    امروزه با پیشرفت های پزشکی و بالا رفتن سطح بهداشت تعداد سالمندان افزایش یافته است. اختلالات روانی با نشانه های جدی افسردگی، اضطراب و انزوای اجتماعی، در سالمندان شایع می باشد. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر گروه درمانی به شیوه خاطره گویی بر افسردگی سالمندان ساکن در خانه های سالمندان ارومیه انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر، مطالعه تجربی بود که در آن سالمندان ساکن در خانه های سالمندان فردوس، الزهرا، آرا و خانه سبز ارومیه که شرایط شرکت در مطالعه را بر اساس معیارهای ورود و خروج، داشتند وارد مطالعه شدند. پس از همانند سازی سالمندان هر مرکز در دو گروه، این دو گروه به صورت تصادفی به گروه کنترل و مداخله تخصیص داده شد. در گروه های مداخله جلسات گروه درمانی به شیوه خاطره گویی در هر مرکز شامل 8 جلسه، هفته ای دو بار تشکیل شد. پرسشنامه مقیاس افسردگی سالمندان در دو مرحله، قبل و بعد از مداخله توسط سالمندان گروه های مداخله و کنترل تکمیل شد. تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS و با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی انجام شد.
    یافته ها
    نتایج این مطالعه نشان داد که میانگین نمرات افسردگی در گروه های مداخله بعد از گروه درمانی به شیوه خاطره گویی نسبت به قبل از مداخله کاهش داشته است. مقایسه میانگین نمرات افسردگی بین گروه های کنترل و مداخله قبل و بعد از مداخله از نظر آماری معنی دار بود (001/0>P).
    بحث و نتیجه گیری
    اجرای گروه درمانی به شیوه خاطره گویی بر افسردگی سالمندان ساکن در خانه های سالمندان ارومیه تاثیر مثبت داشت لذا پیشنهاد می شود این روش ساده، قابل اجرا و ارزان در کلیه مراکز سالمندی و حتی منزل به کار رود.
    کلید واژگان: گروه درمانی, خاطره گویی, افسردگی, سالمندان
    M. Musavi, M. Hemmati Maslakpak, S. Sheikhi, N. Sheikhi
    Background and Aims
    Today، with medical advances and higher levels of health، number of elderly people has increased. Mental disorder by serious depression، anxiety and social isolation is prevalent in the elderly. The aim of this study was to evaluate of reminiscence group therapy effect on the depression of elderlies in 4 different nursing homes of Urmia.
    Materials and Methods
    This study was an experimental study in which elderly people in nursing homes of Ferdous، Azahra، Ara and khane sabz after having the conditions to be included in the study were enrolled. After balancing the two groups، they were randomly assigned into intervention and control groups. Reminiscence group therapy sessions in the intervention group at each center consisted of 8 sessions، held twice a week. Geriatric Depression Scale questionnaire were completed by seniors both before and after the intervention. The data Analyzed by using SPSS software.
    Results
    Results showed that the mean of depression decreased in the intervention group after group reminiscence therapy. The difference between mean numbers of the intervention and control groups was statistically significant (P<0/001) comparing before to after intervention.
    Conclusion
    Implementing of reminiscence group therapy had a positive influence on the depression of elderlies. This technique can be used in a simple، inexpensive and applicable way in all nursing homes.
    Keywords: Group therapy, Reminiscence, Depression, Elders
  • رحیم بقایی، فرزاد زارعی، داود رسولی، ناصر شیخی
    پیش زمینه و هدف
    به کارگیری روش های نوین یادگیری فعال در دانشکده های پرستاری جهت بهبود روند آموزشی امری ضروری است. استفاده از سیستم پاسخ مخاطب به عنوان یکی از این روش ها می تواند جهت ارتقاء مولفه های آموزش و در راستای یادگیری هرچه بهتر دانشجویان به کارگرفته شود. هدف از این مطالعه ارزیابی دیدگاه دانشجویان پرستاری نسبت به کاربرد سیستم پاسخ مخاطب در فرآیند آموزش کلاسی است.
    مواد و روش ها
    این پژوهش به صورت مداخله ای نیمه تجربی بوده که در طی جلسات آموزشی یک دوره برای 44 نفر از دانشجویان سال آخر پرستاری دانشکده پرستاری و مامایی ارومیه در سال 1391، از سیستم پاسخ مخاطب به عنوان یک فن یادگیری فعال استفاده شد. داده ها به وسیله ی پرسشنامه ای مشتمل بر اطلاعات دموگرافیک، 14 گویه با مقیاس لیکرت و دو سوال بازپاسخ جهت ارزیابی دیدگاه دانشجویان از نقاط قوت و ضعف این سیستم جمع آوری گردید و در نهایت به وسیله نرم افزار آماری SPSS نسخه 16 و با استفاده از آزمون های توصیفی و کای دو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    اکثریت دانشجویان درک مثبتی از به کارگیری سیستم پاسخ مخاطب در طی سخنرانی داشتند. 5/79درصد از دانشجویان این سیستم را در بهبود یادگیری، 2/68درصد در کمک به شناسایی نقاط ضعف و قوت، 4/86درصد در اندازه گیری میزان درک از محتوای کلاس، 6/88درصد در لذت بخش نمودن تجربه یادگیری و2/93درصد در کمک به تمرکز و فهم مطالب مهم و کلیدی، موثر ارزیابی نمودند. در سوالات بازپاسخ نیز بهبود یادگیری به عنوان مهم ترین نقطه قوت و احتمال تقلب به عنوان مهم ترین نقطه ضعف سیستم مورد اشاره قرار گرفت.
    بحث و نتیجه گیری
    دانشجویان دیدگاه مثبتی از کاربرد سیستم پاسخ مخاطب در طی فرایند آموزش دارند و این نتایج می تواند در زمینه استفاده هرچه بیشتر از تکنیک های یادگیری فعال در آموزش پرستاری یاری رسان باشد.
    کلید واژگان: فرآیند آموزش, دیدگاه دانشجویان پرستاری, سیستم پاسخ مخاطب
    R. Baghaei, F. Zareie, D. Rasouli, N. Sheykhi
    Background and Aims
    the use of innovative learning methods in nursing schools is necessary to improve the educational process. Using audience response systems are one of the ways can be used to enhance of learning components and more improvement in student learning. The aim of this study was to evaluate nursing student''s perception to use audience response systems in the classroom learning process.
    Materials and Methods
    This study was a quasi-experimental intervention conducted during the training sessions in a period for 44 final year Nursing students in 2013، that the audience response system was used as an active learning technique. Data have been collected by the questionnaire included demographic information، 14 items with a Likert scale and 2 open-ended questions to assess students'' views of the strengths and weaknesses of this system And finally analyzed by SPSS statistical software (ver. 16) and using descriptive and chi-square tests.
    Results
    Most students have positive perception to the using of audience response systems in lecture. 79/5% of students assess this system effective to improve student learning، 68/2% to help identify strengths and weaknesses، 86/4% to measurement of understanding rate of the content، 88/6% in make enjoyable learning experience and 93/2% in helping to focus and understanding of key issues. In open-ended questions، learning improvement as the major strength and potential fraud were cited as a major weakness for the system.
    Conclusion
    Students have positive view to the use of audience response systems in the learning process and this can result in greater use of active learning techniques can be helpful in nursing education.
    Keywords: Education process, Nursing students, Audience response system (ARS)
  • معصومه همتی مسلک پاک، مهری شیخ بیکلو، رحیم بقایی، ناصر شیخی
    پیش زمینه و هدف
    بهره مندی از عملکرد ارتباطی مناسب جهت ارایه مراقبت های ایمن، موثر و با کیفیت ضروری است. جهت جمع آوری اطلاعات، تشخیص، درمان و آموزش بیمار برقراری ارتباط مناسب ضروری است. این مطالعه با هدف تعیین وضعیت عملکرد ارتباطی پرستاران با بیماران بستری در بخش های ویژه بیمارستان آموزشی و غیرآموزشی شهر ارومیه انجام شد.
    مواد و روش کار
    این مطالعه توصیفی- تحلیلی، با شرکت 167 پرستار شاغل در بخش های ویژه شهر ارومیه که به صورت سرشماری انتخاب شده بودند، انجام شد. داده ها با استفاده از پرسش نامه عملکرد ارتباطی پرستار با بیمار که از نظر شاخص های کمی و کیفی اعتبار محتوایی تایید شده بود، جمع آوری گردید و سپس با استفاده از آزمون های آمار توصیفی و استنباطی تی تست و آزمون همبستگی اسپیرمن، تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    میانگین کلی عملکرد ارتباطی پرستاران شاغل در بخش های ویژه 64/91 از 105 نمره بود، به عبارت دیگر پرستاران شاغل در بخش های ویژه شهر ارومیه عملکرد ارتباطی خود با بیماران را در سطح خوب ارزیابی کرده بودند. یافته های مطالعه نشان داد که پرستاران شاغل در بیمارستان های غیرآموزشی با بیماران ارتباط کلامی بهتری داشتند، این در حالی است که پرستاران شاغل در بیمارستان های آموزشی نسبت به پرستاران بیمارستان های غیرآموزشی ارتباط غیرکلامی بیشتری با بیماران برقرار می کردند، که این تفاوت از نظر آماری معنی دار بود (012/0 p =).
    بحث و نتیجه گیری
    ارتباط مناسب پرستاران با بیماران بستری در بخش های ویژه، باعث کاهش اضطراب و نگرانی بیماران شده و منجر به ارتقاء روند درمانی آن ها می شود. با وجود اینکه در این مطالعه اکثریت پرستاران عملکرد خود را در ارتباط با بیماران بستری در بخش های ویژه خوب ارزیابی کرده بودند، اما آموزش پرستاران در مورد مهارت ارتباطی با بیماران یک ضرورت اساسی است.
    کلید واژگان: عملکرد ارتباطی, پرستار, بیماران بخش ویژه, بیمارستان
    M. Hemmati Maslakpak, M. Sheikhbaklu, R. Baghaee, N. Sheikhi
    Background and Aims
    Acceptable communication performance is essential for safe, effective, and suitable care. Proper communication is essential for data collection, diagnosis, treatment and patient education. This study aimed to determine the communication function of nurses with patients in critical unit of educational and non educational hospitals in Urmia.
    Materials and Methods
    This descriptive-analytical study was carried out with census sampling method with participation of 167 nurses working in Urmia city critical unit. Data were gathered using nurse communication function with patient questionnaire. The data were analyzed using descriptive statistical testes and spearman coefficient and independent T test.
    Result
    The average score of nurse communication with critical patients was 91.64 from 105, in other words, nurses working in critical unit of Urmia city evaluated their function about communication with patients in good level. A result of this study showed verbal communication of nurses working in non-educational hospitals was better than nurses working in educational hospitals, as respect, non verbal communication of nurses working in educational hospitals was better than nurses working in non educational hospitals and had a significant difference (p=0.012).
    Conclusion
    Appropriate communication of nurses with patients in critical unit, reduce anxiety of patients and improves their treatment process. Although nurses evaluated themselves in a good level of relationship with patients of critical parts but it is important to improve nurses’ education about communication skills.
  • رحیم بقایی، یوسف محمدپور*، اعظم نادری، داود رسولی، ناصر شیخی
    پیش زمینه و هدف

    آموزش بالینی و ارزشیابی آن، از ارکان اساسی در سیستم آموزش پرستاری می باشد. این مطالعه به منظور بررسی میزان دست یابی دانشجویان پرستاری در کسب مهارت های بالینی انجام شده است. که در آن تاثیر کاربرد دو روش آموزشی مبتنی بر صلاحیت و آموزش مرسوم در سطح یادگیری بالینی و شناختی دانشجویان پرستاری مورد مقایسه قرار گرفته است.

    مواد و روش ها

    این مطالعه نیمه تجربی بر روی تعداد 28 نفر از دانشجویان پرستاری کارورزی بخش ICU در یکی از بیمارستان های تابعه دانشگاه علوم پزشکی ارومیه انجام شد. نمونه ها به طور تمام شماری با چیدمان تصادفی به دو گروه کنترل و تجربی تقسیم بندی شدند و تحت روش آموزشی مبتنی بر صلاحیت آموزش های لازم را بر اساس دفترچه ثبت مهارت های بالینی در همان مدت و تحت نظر همان مربی دیدند. پیش آزمون و پس آزمون برای مهارت های شناختی و پس آزمون برای مهارت های بالینی به ترتیب برای هر دو گروه، از طریق پرسش نامه و فهرست وارسی برای مهارت های بالینی انجام گرفت.

    یافته ها

    سطح نمرات مهارت های بالینی و شناختی در دانشجویان گروه تجربی که آموزش خود را تحت روش آموزشی مبتنی بر صلاحیت دریافت نمودند به طور معنی داری بیش از دانشجویان گروه کنترل تحت آموزش مرسوم، بودند.

    بحث و نتیجه گیری

    نتایج این پژوهش نشان داد که کاربرد روش آموزش مبتنی بر صلاحیت از طریق دفترچه ثبت مهارت های بالینی، بیش از روش مرسوم، فرصت لازم برای ارتقاء و بهبود یادگیری مهارت های بالینی و شناختی دانشجویان پرستاری را فراهم می نماید. لذا پیشنهاد می شود از این روش در آموزش بالینی دانشجویان پرستاری جهت آموزش و ارزشیابی استفاده گردد.

    کلید واژگان: آموزش بالینی, یادگیری فعال, ارزشیابی, مهارت های شناختی, مهارت های بالینی
    R. Baghaee, Y. Mohammadpour, A. Naderi, D. Rasouli, N. Sheikhi
    Background and Aims

    The clinical education and evaluation of nursing education is a fundamental pillar. This study aimed to assess the achievement of nursing students in clinical skills.

    Materials and Methods

    This quasi-experimental study was done on 28 nursing students who were passing ICU courses and they were selected by statistic sampling and then using simple randomization method to case and control group. pre and posttest for cognitive skills and clinical skills for both group, with questionnaire and clinical skills was conducted for the check list. At the end of the 28 students’ course, their clinical skills were evaluated through same check list by their educator.

    Result

    The mean scores of all ICU skills achieved by the experiment group whit competency based education were significantly higher than of the control group (P= 0.000<0.05).

    Conclusion

    Findings of this study showed that using competency based education whit Logbook method in experiment group could be an effective due to identify educational and evaluation objectives and providing guidelines for directing students toward improving clinical skills learning and the high quality of education. it is recommended to apply this methods to education and assessment in clinical education nursing students.

  • زهرا زارع فضل الهی، مجتبی ملکی، ناصر شیخی
    پیش زمینه و هدف
    مسمومیت به عنوان یک مسئله مهم در بهداشت عمومی و یکی از موارد نسبتا شایع اورژانس های پزشکی است، به طوری که یکی از متداول ترین علل مرگ ومیر در بزرگسالان است. باتوجه به توسعه روز افزون انواع سموم و داروهای کشنده این موضوع از اهمیت بیشتری برخوردار می شود. بعلاوه مطالعات اپیدمیولوژیکی برای تشخیص مناسب نتایج و کاربرد عمومی آن ها برای سایر جمعیت ها ارزیابی می شود. این مطالعه به منظور بررسی اپیدمیولوژیکی مسمومیت در افراد بزرگسال بستری شده در بیمارستان طالقانی ارومیه انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به صورت مقطعی – توصیفی مشخصات اپیدمیولوژیکی کلیه بیماران بستری بزرگ سال دچار مسمومیت طی چهار سال به تعداد 1208نفر را دربر می گیرد. ابزار مورد استفاده چک لیست استاندارد تهیه شده توسط معاونت بهداشتی است، که نتایج با استفاده از آزمون های آمار توصیفی تحلیل گردید.
    یافته ها
    نتایج بررسی نشان می دهد مسمومیت افراد بزرگ سال در زنان(6/53درصد) مردان(4/46درصد) و در مجردین(6/42درصد) متاهلین(4/57درصد) و در فاصله سنی (25-16 سال) (3/63درصد) و در خانه دارها(4/43درصد) بوده است. بالاترین علت مسمومیت ها با استفاده از داروها(4/66درصد) بوده، (86درصد) مسمومیت عمدی و به قصد خود کشی انجام گرفته و(6/4درصد) از بیماران فوت نموده اند.
    بحث و نتیجه گیری
    باتوجه به این که در سنین جوانی (25-16 ساله) علت اصلی خودکشی در زنان خانه دار به علت مسمومیت با داروها می باشد لذا بهتر است در مورد نحوه استفاده و نگهداری دارو در خانه، آموزش همگانی مخصوصا به خانواده ها برای ایجاد محیطی توام با آرامش برای زندگی داده شود و همچنین آموزش های لازم برای پرسنل اورژانس ها جهت اقدامات درمانی مناسب این بیماران ضروری به نظر می رسد.
    کلید واژگان: مسمومیت, بزرگسالان, بیماران, اپیدمیولوژی
    Z. Zare Fazlohahi, M. Maleki, N. Shaikhi
    Background and Aims
    Poisoning is a important problem in public issues and is one of the relatively common causes of medical emergencies that is probably the most common cause of mortality in adults. Due to the increasing production of poisons and toxic drugs, poisoning receives more attention and research. In addition, epidemiologic studies are conducted to evaluate the appropriateness of outcomes on other populations at risk. This epidemiologic study was carried out to evaluate poisoning in adults admitted to Talegani hospital of Urmia during 2004-2008.
    Materials and Methods
    This study was a cross-sectional descriptive survey. All of the 1208 poisoned adults hospitalized in talegani hospital during four years were studied. The required data were collected using a checklist. The results were analyzed using descriptive statistics.
    Results
    The results showed that %53.6 of poisoned adults were female %64.4 were male %42.6 patients were single %57.4 were married %63.3 patients were 16-25 years and %43.4 were housewives. Drugs were the major cause of poisoning %66.4 and %86 patients were self inflicted,
    Conclusion
    The commonest method used by females for committing suicide (16-25 years) was by drugs. It is recommended to teach families right skills for a peaceful life. It is necessary to train families about intoxication and emergency care to poisoned patients.
  • رضا سالم صافی، نیره اشرف رضایی، ناصر شیخی، معصومه خوشکلام، خدیجه مخدومی، بهرام نبیلو، علی بنی آدم
    پیش زمینه و هدف
    داشتن برنامه مطالعاتی، استفاده از منابع معتبر، تلاش مستمر و عادات و روش های مناسب در مطالعه ضامن یادگیری دروس دانشگاهی است و هدف بررسی شیوه های مطالعاتی و منابع درسی مطالعاتی مورد استفاده دانشجویان می باشد.
    مواد و روش ها
    مطالعه حاضر به روش توصیفی تحلیلی با جامعه آماری دانشجویان کل رشته ها به روش نمونه گیری سهمیه ای به تعداد326 نفر انتخاب شد. ابزار جمع آوری داده ها از طریق پرسش نامه و تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی و استنباطی انجام گرفت برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار spss استفاده شد.
    یافته ها
    یافته ها نشان داد میزان استفاده از کتابخانه دانشکده در هفته یک بار بوده و83 درصد دانشجویان میزان استفاده از جزوه های کلاسی جهت مطالعه در طول ترم را زیاد و 91درصد میزان استفاده جهت آمادگی برای امتحان پایان ترم را خیلی زیاد عنوان نمودند. 59 درصد از دانشجویان آشنایی خود را با روش دقیق خوانی زیاد و 3/55 درصد از آشنایی با روش خواندن انتقادی کم ذکر نموده اند. بین میزان ساعات مطالعه و دفعات مطالعه در طول ترم در هر روز همبستگی ضعیف و مقدار آن 27 درصد که در سطح 1 درصد معنی دار می باشد (R=./27 P=0.00 n=302).
    بحث و نتیجه گیری
    برگزاری کارگاه روش مطالعه و یادگیری برای دانشجویان و اعضای هیات علمی از جمله اساتید راهنما و یا گذراندن واحد درسی روش ها و فنون مطالعه و یادگیری توسط دانشجویان توصیه می شود.
    کلید واژگان: یادگیری, روش های مطالعه, کارگاه
    R. Salem Safi *, N. Ashrefrazaee, N. Sheikhi, M. Khosh Klam, Kh Makhdoomi, B. Nabilo, A. Bani Adam
    Background and Aims
    Improved learning needs a balanced study schedule, reliable resources, continuous efforts and appropriate methods of the studying. The aim of this study is to investigate the learning styles and sources of curriculum. Methods & Materials: This Descriptive analytical study covered 326 students that were selected.The data were collected using questioners and then analyzed by descriptive and inferential statistics using SPSS statistical software.
    Results
    The students referred to libraries once a week, 83% of students preferred pamphlets to prepare for final exam. 91% were completely prepared for final exam. 55.3% were less informed about critique-learning method. There was a weak correlation between the hours of study and reading times per day. (1%. R=27% p=0.00 n=302)
    Conclusion
    It is suggested to hold learning workshops for both students and professors on studying methods and learning styles.
  • رضا سالم صافی، نیره اشرف رضایی، رامین سعادتیان، زهرا مشیری، ناصر شیخی، علی بنی آدم
    مقدمه
    شناسایی موانع انجام پژوهش، ارزیابی توانایی اعضاء هیات علمی در زمینه مهارت های تحقیق میزان رضایت اعضاء هیات علمی از خدمات پژوهشی در دانشگاه از ضروریات ارتقائ فعالیتهای پژوهشی می باشدلذا پژوهشی جهت بررسی نظرات اعضای هیات علمی در خصوص موانع انجام تحقیق و میزان رضایت از خدمات آموزشی و توانایی های مورد نیازانجام پذیرفت
    روش ها
    پژوهش از نوع توصیفی تحلیلی و جامعه آماری اعضاء هیات علمی دانشگاه و مکان مطالعه دانشکده های تابعه و حجم نمونه برابر با کل جامعه آماری به تعداد 175نفر بود. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته که. سوالات آن شامل اطلاعات فردی و دانشگاهی و اهداف تحقیق مباشد تجزیه و تحلیل داده هابه وسیله نرم افزار spss با استفاده از شاخص های آمار توصیفی و، آزمون t و واریانس یکطرفه به عمل آمد.روایی پرسشنامه توسط همکاران تایید وبرای تعیین پایایی پرسشنامه از الفای کرونباخ استفاده گردید که میزان آن 70درصد بدست آمد
    یافته ها
    در موانع شخصی کارهای درمانی بیماران، کمبود وقت، تدریس... ودر موانع سازمانی: عدم تخصیص واحد درسی برای فعالیت پژوهشی، عدم دسترسی به نیروی مشاوره ای...عوامل موثر میباشند.توانایی اعضاء هیات علمی درمهارتهای تعیین و تعریف مساله، بررسی منابع و جستجو در شبکه، تهیه گزارش تحقیق زیاد و در مهارتهای تجزیه و تحلیل و تفسیر داده ها متوسط و کم می باشد.میانگین نمرات موانع سازمانی بیشتر از میانگین موانع شخصی میباشد. تفاوت بین میانگین بدست آمده در موانع سازمانی با میانکین نظری `پرسشنامه t =7/92 p=0/00 معنی دار و در موانع شخصی T=1/78 p=0/07 غیر معنی دار می باشد.
    نتیجه گیری
    با توجه به اینکه موانع سازمانی بیشتر از موانع شخصی در انجام تحقیق ایجاد مانع نموده، لازم است که این موانع با توجه به فرایندهاو ساختار سازمانی مرتبط با موضوع کاهش یابند
    کلید واژگان: موانع تحقیق, موانع سازمانی تحقیق, مهارتهای تحقیق, موانع شخصی تحقیق
    R. Salem Safy, N. Ashraf Rezaei, R. Sadatian, Z. Moshirie, N. Sheikhy, A. Baniadam
    Identifying research obstacles, assessment of faculty members’ ability in research skills and faculty members’ satisfaction of research services are essential in research promotion. The present study aimed to evaluate research obstacles and satisfaction rate of educational services in Urmia University of Medical Sciences.
    Materials and Methods
    The research was a descriptive-analytic study and statistical population was the faculty members of Urmia University of Medical Sciences. 175 faculty members were selected as the study samples. Data collection procedure was by a questionnaire. Data processing and statistical analysis was done by SPSS soft ware via descriptive statistics, T-test, and unilateral variance.
    Results
    In personal obstacles lack of time, treatment of patients, teaching, etc. were dominant, and organizational obstacles were lack of access to resources and advice. Faculty members’ ability was more in statement of a problem, literature review, and search in the electronic sources. However, their skill in data processing and statistical analysis was medium or low. The difference between the average obtained in the organizational obstacles was significant (t=7.92, P=0.00) in personal obstacles was insignificant (t=1.78, P=0.07). It seems that organizational obstacles create more difficulties than personal obstacles. It's necessary to reduce such obstacles considering the structure of an organization
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال